Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
4
1
16
1
بیاورد و یک‌سر به مردم کشید
4
1
16
2
نهفته همه سودمندش گزید
4
1
17
1
بفرمودشان تا نوازند گرم
4
1
17
2
نخوانندشان جز به آواز نرم
4
1
18
1
چنین گفت کاین را ستایش کنید
4
1
18
2
جهان آفرین را نیایش کنید
4
1
19
1
که او دادمان بر ددان دستگاه
4
1
19
2
ستایش مر او را که بنمود راه
4
1
20
1
مر او را یکی پاک دستور بود
4
1
20
2
که رایش ز کردار بد دور بود
4
1
21
1
خنیده به هر جای شهرسپ نام
4
1
21
2
نزد جز به نیکی به هر جای گام
4
1
22
1
همه روزه بسته ز خوردن دو لب
4
1
22
2
به پیش جهاندار بر پای شب
4
1
23
1
چنان بر دل هر کسی بود دوست
4
1
23
2
نماز شب و روزه آیین اوست
4
1
24
1
سر مایه بد اختر شاه را
4
1
24
2
در بسته بد جان بدخواه را
4
1
25
1
همه راه نیکی نمودی به شاه
4
1
25
2
همه راستی خواستی پایگاه
4
1
26
1
چنان شاه پالوده گشت از بدی
4
1
26
2
که تابید ازو فرّهٔ ایزدی
4
1
27
1
برفت اهرمن را به افسون ببست
4
1
27
2
چو بر تیز رو بارگی بر نشست
4
1
28
1
زمان تا زمان زینش بر ساختی
4
1
28
2
همی گرد گیتی‌ش بر تاختی
4
1
29
1
چو دیوان بدیدند کردار او
4
1
29
2
کشیدند گردن ز گفتار او
4
1
30
1
شدند انجمن دیو بسیار مر
4
1
30
2
که پردخته مانند از او تاج و فرّ
4
1
31
1
چو طهمورث آگه شد از کارشان
4
1
31
2
بر آشفت و بشکست بازارشان
4
1
32
1
به فرّ جهاندار بستش میان
4
1
32
2
به گردن بر آورد گرز گران
4
1
33
1
همه نرّه دیوان و افسونگران
4
1
33
2
برفتند جادو سپاهی گران
4
1
34
1
دمنده سیه دیوشان پیش‌رو
4
1
34
2
همی بآسمان برکشیدند غو
4
1
35
1
جهاندار طهمورث بافرین
4
1
35
2
بیامد کمربستهٔ جنگ و کین
4
1
36
1
یکایک بیاراست با دیو جنگ
4
1
36
2
نبد جنگشان را فراوان درنگ
4
1
37
1
از ایشان دو بهره به افسون ببست
4
1
37
2
دگرشان به گرز گران کرد پست
4
1
38
1
کشیدندشان خسته و بسته خوار
4
1
38
2
به جان خواستند آن زمان زینهار
4
1
39
1
که ما را مکش تا یکی نو هنر
4
1
39
2
بیاموزی از ما که‌ت آید به بر
4
1
40
1
کی نامور دادشان زینهار
4
1
40
2
بدان تا نهانی کنند آشکار
4
1
41
1
چو آزاد گشتند از بند او
4
1
41
2
بجستند ناچار پیوند او
4
1
42
1
نبشتن به خسرو بیاموختند
4
1
42
2
دلش را به دانش برافروختند
4
1
43
1
نبشتن یکی نه، که نزدیک سی
4
1
43
2
چه رومی، چه تازی و چه پارسی
4
1
44
1
چه سغدی، چه چینی و چه پهلوی
4
1
44
2
ز هر گونه‌ای کان همی بشنوی
4
1
45
1
جهاندار سی سال از این بیشتر
4
1
45
2
چه گونه پدید آوریدی هنر
4
1
46
1
برفت و سر آمد بر او روزگار
4
1
46
2
همه رنج او ماند از او یادگار
5
1
1
1
گرانمایه جمشید فرزند او
5
1
1
2
کمر بست یک‌دل پر از پند او
5
1
2
1
برآمد بر آن تخت فرّخ پدر
5
1
2
2
به رسم کیان بر سرش تاج زر
5
1
3
1
کمر بست با فرّ شاهنشهی
5
1
3
2
جهان گشت سرتاسر او را رهی
5
1
4
1
زمانه بر آسود از داوری
5
1
4
2
به فرمان او دیو و مرغ و پری
5
1
5
1
جهان را فزوده بدو آبروی
5
1
5
2
فروزان شده تخت شاهی بدوی
5
1
6
1
منم گفت با فرّهٔ ایزدی
5
1
6
2
همم شهریاری همم موبدی
5
1
7
1
بدان را ز بد دست کوته کنم
5
1
7
2
روان را سوی روشنی ره کنم
5
1
8
1
نخست آلت جنگ را دست برد
5
1
8
2
در نام جستن به گردان سپرد
5
1
9
1
به فرّ کیی نرم کرد آهنا
5
1
9
2
چو خود و زره کرد و چون جوشنا
5
1
10
1
چو خفتان و تیغ و چو برگستوان
5
1
10
2
همه کرد پیدا به روشن روان
5
1
11
1
بدین اندرون سال پنجاه رنج
5
1
11
2
ببرد و از این چند بنهاد گنج
5
1
12
1
دگر پنجه اندیشهٔ جامه کرد
5
1
12
2
که پوشند هنگام ننگ و نبرد
5
1
13
1
ز کتّان و ابریشم و موی قز
5
1
13
2
قصب کرد پر مایه دیبا و خز
5
1
14
1
بیاموختشان رشتن و تافتن
5
1
14
2
به تار اندرون پود را بافتن
5
1
15
1
چو شد بافته شستن و دوختن
5
1
15
2
گرفتند از او یک‌سر آموختن
5
1
16
1
چو این کرده شد ساز دیگر نهاد
5
1
16
2
زمانه بدو شاد و او نیز شاد
5
1
17
1
ز هر انجمن پیشه‌ور گرد کرد
5
1
17
2
بدین اندرون نیز پنجاه خورد
5
1
18
1
گروهی که کاتوزیان خوانی‌اش
5
1
18
2
به رسم پرستندگان دانی‌اش
5
1
19
1
جدا کردشان از میان گروه
5
1
19
2
پرستنده را جایگه کرد کوه