Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
8
2
18
1
چو فرزند را دید مویش سپید
8
2
18
2
ببود از جهان سر به سر ناامید
8
2
19
1
سوی آسمان سر برآورد راست
8
2
19
2
ز دادآور آنگاه فریاد خواست
8
2
20
1
که ای برتر از کژی و کاستی
8
2
20
2
بهی زان فزاید که تو خواستی
8
2
21
1
اگر من گناهی گران کرده‌ام
8
2
21
2
و گر کیش آهرمن آورده‌ام
8
2
22
1
به پوزش مگر کردگار جهان
8
2
22
2
به من بر ببخشاید اندر نهان
8
2
23
1
بپیچد همی تیره جانم ز شرم
8
2
23
2
بجوشد همی در دلم خون گرم
8
2
24
1
چو آیند و پرسند گردنکشان
8
2
24
2
چه گویم از این بچهٔ بدنشان‌؟
8
2
25
1
چه گویم که این بچهٔ دیو چیست؟
8
2
25
2
پلنگ و دو رنگ است و گر نه پریست
8
2
26
1
از این ننگ بگذارم ایران زمین
8
2
26
2
نخواهم بر این بوم و بر آفرین
8
2
27
1
بفرمود پس تاش برداشتند
8
2
27
2
از آن بوم و بر دور بگذاشتند
8
2
28
1
به جایی که سیمرغ را خانه بود
8
2
28
2
بدان خانه این خرد بیگانه بود
8
2
29
1
نهادند بر کوه و گشتند باز
8
2
29
2
برآمد بر این روزگاری دراز
8
2
30
1
چنان پهلوان زادهٔ بی‌گناه
8
2
30
2
ندانست رنگ سپید از سیاه
8
2
31
1
پدر مهر و پیوند بفگند خوار
8
2
31
2
جفا کرد بر کودک شیرخوار
8
2
32
1
یکی داستان زد بر این نرّه شیر
8
2
32
2
کجا بچه را کرده بد شیر سیر
8
2
33
1
که گر من تو را خون دل دادمی
8
2
33
2
سپاس ایچ بر سرت ننهادمی
8
2
34
1
که تو خود مرا دیده و هم دلی
8
2
34
2
دلم بگسلد گر ز من بگسلی
8
2
35
1
چو سیمرغ را بچه شد گرْسنه
8
2
35
2
به پرواز بر شد دمان از بنه
8
2
36
1
یکی شیرخواره خروشنده دید
8
2
36
2
زمین را چو دریای جوشنده دید
8
2
37
1
ز خاراش گهواره و دایه خاک
8
2
37
2
تن از جامه دور و لب از شیر پاک
8
2
38
1
به گرد اندرش تیره خاک نژند
8
2
38
2
به سر برش خورشید گشته بلند
8
2
39
1
پلنگش بدی کاشکی مام و باب
8
2
39
2
مگر سایه‌ای یافتی ز آفتاب
8
2
40
1
فرود آمد از ابر سیمرغ و چنگ
8
2
40
2
بزد برگرفتش از آن گرم سنگ
8
2
41
1
ببردش دمان تا به البرز کوه
8
2
41
2
که بودش بدانجا کنام و گروه
8
2
42
1
سوی بچگان برد تا بشکرند
8
2
42
2
بدان نالهٔ زار او ننگرند
8
2
43
1
ببخشود یزدان نیکی‌دهش
8
2
43
2
کجا بودنی داشت اندر بوش
8
2
44
1
نگه کرد سیمرغ با بچّگان
8
2
44
2
بر آن خرد خون از دو دیده چکان
8
2
45
1
شگفتی بر او بر فگندند مهر
8
2
45
2
بماندند خیره بدان خوب چهر
8
2
46
1
شکاری که نازک‌تر آن برگزید
8
2
46
2
که بی‌شیر مهمان همی خون مزید
8
2
47
1
بدین گونه تا روزگاری دراز
8
2
47
2
برآورد داننده بگشاد راز
8
2
48
1
چو آن کودک خرد پر مایه گشت
8
2
48
2
بر آن کوه بر روزگاری گذشت
8
2
49
1
یکی مرد شد چون یکی زاد سرو
8
2
49
2
برش کوه سیمین میانش چو غرو
8
2
50
1
نشانش پراگنده شد در جهان
8
2
50
2
بد و نیک هرگز نماند نهان
8
2
51
1
به سام نریمان رسید آگهی
8
2
51
2
از آن نیک پی پور با فرّهی
8
2
52
1
شبی از شبان داغ دل خفته بود
8
2
52
2
ز کار زمانه برآشفته بود
8
2
53
1
چنان دید در خواب کز هندوان
8
2
53
2
یکی مرد بر تازی اسپ دوان
8
2
54
1
ورا مژده دادی به فرزند او
8
2
54
2
بر آن برز شاخ برومند او
8
2
55
1
چو بیدار شد موبدان را بخواند
8
2
55
2
از این در سخن چند گونه براند
8
2
56
1
چه گویید گفت اندر این داستان
8
2
56
2
خردتان بر این هست هم‌داستان
8
2
57
1
هر آنکس که بودند پیر و جوان
8
2
57
2
زبان برگشادند بر پهلوان
8
2
58
1
که بر سنگ و بر خاک شیر و پلنگ
8
2
58
2
چه ماهی به دریا درون با نهنگ
8
2
59
1
همه بچه را پروراننده‌اند
8
2
59
2
ستایش به یزدان رساننده‌اند
8
2
60
1
تو پیمان نیکی دهش بشکنی
8
2
60
2
چنان بی‌گنه بچه را بفگنی
8
2
61
1
به یزدان کنون سوی پوزش گرای
8
2
61
2
که اوی است بر نیکویی رهنمای
8
2
62
1
چو شب تیره شد رای خواب آمدش
8
2
62
2
از اندیشهٔ دل شتاب آمدش
8
2
63
1
چنان دید در خواب کز کوه هَند
8
2
63
2
درفشی برافراشتندی بلند
8
2
64
1
جوانی پدید آمدی خوب روی
8
2
64
2
سپاهی گران از پس پشت اوی
8
2
65
1
به دست چپش بر یکی موبدی
8
2
65
2
سوی راستش نامور بخردی
8
2
66
1
یکی پیش سام آمدی زان دو مرد
8
2
66
2
زبان بر گشادی به گفتار سرد
8
2
67
1
که ای مرد بی‌باک ناپاک رای
8
2
67
2
دل و دیده شسته ز شرم خدای