Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
8
1
10
1
خداوند شمشیر و زرّینه کفش
8
1
10
2
فرازندهٔ کاویانی درفش
8
1
11
1
فروزندهٔ میغ و برّنده تیغ
8
1
11
2
به جنگ اندرون جان ندارم دریغ
8
1
12
1
گه بزم دریا دو دست من است
8
1
12
2
دم آتش از بر نشست من است
8
1
13
1
بدان را ز بد دست کوته کنم
8
1
13
2
زمین را به کین رنگ دیبه کنم
8
1
14
1
گراینده گرز و نماینده تاج
8
1
14
2
فروزندهٔ ملک بر تخت عاج
8
1
15
1
ابا این هنرها یکی بنده‌ام
8
1
15
2
جهان آفرین را پرستنده‌ام
8
1
16
1
همه دست بر روی گریان زنیم
8
1
16
2
همه داستان‌ها ز یزدان زنیم
8
1
17
1
کز او تاج و تخت است ز اویم سپاه
8
1
17
2
از اویم سپاس و بدویم پناه
8
1
18
1
به راه فریدون فرّخ رویم
8
1
18
2
نیامان کهن بود گر ما نویم
8
1
19
1
هر آن کس که در هفت کشور زمین
8
1
19
2
بگردد ز راه و بتابد ز دین
8
1
20
1
نمایندهٔ رنج درویش را
8
1
20
2
زبون داشتن مردم خویش را
8
1
21
1
برافراختن سر به بیشی و گنج
8
1
21
2
به رنجور مردم نماینده رنج
8
1
22
1
همه نزد من سر به سر کافرند
8
1
22
2
و ز آهرمن بدکنش بدترند
8
1
23
1
هر آن کس که او جز بر این دین بود
8
1
23
2
ز یزدان و از منش نفرین بود
8
1
24
1
و زان پس به شمشیر یازیم دست
8
1
24
2
کنم سر به سر کشور و مرز پست
8
1
25
1
همه پهلوانان روی زمین
8
1
25
2
منوچهر را خواندند آفرین
8
1
26
1
که فرّخ نیای تو ای نیک‌خواه
8
1
26
2
تو را داد شاهی و تخت و کلاه
8
1
27
1
تو را باد جاوید تخت ردان
8
1
27
2
همان تاج و هم فرهٔ موبدان
8
1
28
1
دل ما یکایک به فرمان تو است
8
1
28
2
همان جان ما زیر پیمان تو است
8
1
29
1
جهان پهلوان سام بر پای خاست
8
1
29
2
چنین گفت کای خسرو داد راست
8
1
30
1
ز شاهان مرا دیده بر دیدن است
8
1
30
2
ز تو داد و از ما پسندیدن است
8
1
31
1
پدر بر پدر شاه ایران تویی
8
1
31
2
گزین سواران و شیران تویی
8
1
32
1
تو را پاک یزدان نگه‌دار باد
8
1
32
2
دلت شادمان بخت بیدار باد
8
1
33
1
تو از باستان یادگار منی
8
1
33
2
به تخت کئی بر بهار منی
8
1
34
1
به رزم اندرون شیر پاینده‌ای
8
1
34
2
به بزم اندرون شید تابنده‌ای
8
1
35
1
زمین و زمان خاک پای تو باد
8
1
35
2
همان تخت پیروزه جای تو باد
8
1
36
1
تو شستی به شمشیر هندی زمین
8
1
36
2
به آرام بنشین و رامش گزین
8
1
37
1
از این پس همه نوبت ماست رزم
8
1
37
2
تو را جای تخت است و شادی و بزم
8
1
38
1
شوم گرد گیتی برآیم یکی
8
1
38
2
ز دشمن به بند آورم اندکی
8
1
39
1
مرا پهلوانی نیای تو داد
8
1
39
2
دلم را خرد مهر و رای تو داد
8
1
40
1
بر او آفرین کرد بس شهریار
8
1
40
2
بسی دادش از گوهر شاهوار
8
1
41
1
چو از پیش تختش گرازید سام
8
1
41
2
پسش پهلوانان نهادند گام
8
1
42
1
خرامید و شد سوی آرامگاه
8
1
42
2
همی کرد گیتی به آیین و راه
8
2
1
1
کنون پرشگفتی یکی داستان
8
2
1
2
بپیوندم از گفتهٔ باستان
8
2
2
1
نگه کن که مر سام را روزگار
8
2
2
2
چه بازی نمود ای پسر گوش دار
8
2
3
1
نبود ایچ فرزند مر سام را
8
2
3
2
دلش بود جویندهٔ کام را
8
2
4
1
نگاری بُد اندر شبستان اوی
8
2
4
2
ز گلبرگ رخ داشت و ز مشک موی
8
2
5
1
از آن ماهش امید فرزند بود
8
2
5
2
که خورشید چهر و برومند بود
8
2
6
1
ز سام نریمان هم او بار داشت
8
2
6
2
ز بار گران تنش آزار داشت
8
2
7
1
ز مادر جدا شد بر آن چند روز
8
2
7
2
نگاری چو خورشید گیتی فروز
8
2
8
1
به چهره چنان بود تابنده شید
8
2
8
2
ولیکن همه موی بودش سپید
8
2
9
1
پسر چون ز مادر بر آن گونه زاد
8
2
9
2
نکردند یک هفته بر سام یاد
8
2
10
1
شبستان آن نامور پهلوان
8
2
10
2
همه پیش آن خرد کودک نوان
8
2
11
1
کسی سام یل را نیارست گفت
8
2
11
2
که فرزند پیر آمد از خوب جفت
8
2
12
1
یکی دایه بودش به کردار شیر
8
2
12
2
بر پهلوان اندر آمد دلیر
8
2
13
1
که بر سام یل روز فرخنده باد
8
2
13
2
دل بدسگالان او کنده باد
8
2
14
1
پس پردهٔ تو در ای نامجوی
8
2
14
2
یکی پور پاک آمد از ماه روی
8
2
15
1
تنش نقرهٔ سیم و رخ چون بهشت
8
2
15
2
بر او بر نبینی یک اندام زشت
8
2
16
1
از آهو همان کش سپید است موی
8
2
16
2
چنین بود بخش تو ای نامجوی
8
2
17
1
فرود آمد از تخت سام سوار
8
2
17
2
به پرده درآمد سوی نو بهار