Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
1
10
5
1
و دیگر که گنجم وفادار نیست
1
10
5
2
همین رنج را کس خریدار نیست
1
10
6
1
بر این گونه یک چند بگذاشتم
1
10
6
2
سخن را نهفته همی داشتم
1
10
7
1
سراسر زمانه پر از جنگ بود
1
10
7
2
به جویندگان بر جهان تنگ بود
1
10
8
1
ز نیکو سخن بهْ چه اندر جهان
1
10
8
2
به نزد سخن سنج فرّخ مهان
1
10
9
1
اگر نامدی این سخن از خدای
1
10
9
2
نبی کِی بدی نزد ما رهنمای
1
10
10
1
به شهرم یکی مهربان دوست بود
1
10
10
2
تو گفتی که با من به یک پوست بود
1
10
11
1
مرا گفت خوب آمد این رای تو
1
10
11
2
به نیکی گراید همی پای تو
1
10
12
1
نبشته من این نامهٔ پهلوی
1
10
12
2
به پیش تو آرم مگر نغنوی
1
10
13
1
گشاده زبان و جوانیت هست
1
10
13
2
سخن گفتن پهلوانیت هست
1
10
14
1
شو این نامهٔ خسروان باز گوی
1
10
14
2
بدین جوی نزد مهان آبروی
1
10
15
1
چو آورد این نامه نزدیک من
1
10
15
2
بر افروخت این جان تاریک من
1
11
1
1
بدین نامه چون دست کردم دراز
1
11
1
2
یکی مهتری بود گردن‌فراز
1
11
2
1
جوان بود و از گوهر پهلوان
1
11
2
2
خردمند و بیدار و روشن روان
1
11
3
1
خداوند رای و خداوند شرم
1
11
3
2
سخن گفتن خوب و آوای نرم
1
11
4
1
مرا گفت کز من چه باید همی
1
11
4
2
که جانت سخن برگراید همی
1
11
5
1
به چیزی که باشد مرا دسترس
1
11
5
2
بکوشم نیازت نیارم به کس
1
11
6
1
همی داشتم چون یکی تازه سیب
1
11
6
2
که از باد نامد به من بر نهیب
1
11
7
1
به کیوان رسیدم ز خاک نژند
1
11
7
2
از آن نیک‌دل نامدار ارجمند
1
11
8
1
به چشمش همان خاک و هم سیم و زر
1
11
8
2
کریمی بدو یافته زیب و فر
1
11
9
1
سراسر جهان پیش او خوار بود
1
11
9
2
جوانمرد بود و وفادار بود
1
11
10
1
چنان نامور گم شد از انجمن
1
11
10
2
چو در باغ سرو سهی از چمن
1
11
11
1
نه ز او زنده بینم نه مرده نشان
1
11
11
2
به دست نهنگان مردم کشان
1
11
12
1
دریغ آن کمربند و آن گِردگاه
1
11
12
2
دریغ آن کِیی برز و بالای شاه
1
11
13
1
گرفتار ز او دل شده نا‌امید
1
11
13
2
نوان لرز لرزان به کردار بید
1
11
14
1
یکی پند آن شاه یاد آوریم
1
11
14
2
ز کژی روان سوی داد آوریم
1
11
15
1
مرا گفت کاین نامهٔ شهریار
1
11
15
2
گرت گفته آید به شاهان سپار
1
11
16
1
بدین نامه من دست بردم فراز
1
11
16
2
به نام شهنشاه گردن‌فراز
1
12
1
1
جهان آفرین تا جهان آفرید
1
12
1
2
چون او مرزبانی نیامد پدید
1
12
2
1
چو خورشید بر چرخ بنمود تاج
1
12
2
2
زمین شد به کردار تابنده عاج
1
12
3
1
چه گویم که خورشید تابان که بود
1
12
3
2
کز او در جهان روشنایی فزود
1
12
4
1
ابوالقاسم آن شاه پیروز بخت
1
12
4
2
نهاد از بر تاج خورشید تخت
1
12
5
1
ز خاور بیاراست تا باختر
1
12
5
2
پدید آمد از فرّ او کان زر
1
12
6
1
مرا اختر خفته بیدار گشت
1
12
6
2
به مغز اندر اندیشه بسیار گشت
1
12
7
1
بدانستم آمد زمان سخن
1
12
7
2
کنون نو شود روزگار کهن
1
12
8
1
بر اندیشهٔ شهریار زمین
1
12
8
2
بخفتم شبی لب پر از آفرین
1
12
9
1
دل من چو نور اندر آن تیره شب
1
12
9
2
نخفته گشاده دل و بسته لب
1
12
10
1
چنان دید روشن روانم به خواب
1
12
10
2
که رخشنده شمعی بر آمد ز آب
1
12
11
1
همه روی گیتی شب لاژورد
1
12
11
2
از آن شمع گشتی چو یاقوت زرد
1
12
12
1
در و دشت بر سان دیبا شدی
1
12
12
2
یکی تخت پیروزه پیدا شدی
1
12
13
1
نشسته بر او شهریاری چو ماه
1
12
13
2
یکی تاج بر سر به جای کلاه
1
12
14
1
رده بر کشیده سپاهش دو میل
1
12
14
2
به دست چپش هفتصد ژنده پیل
1
12
15
1
یکی پاک دستور پیشش به پای
1
12
15
2
بداد و بدین شاه را رهنمای
1
12
16
1
مرا خیره گشتی سر از فرّ شاه
1
12
16
2
و زان ژنده پیلان و چندان سپاه
1
12
17
1
چو آن چهرهٔ خسروی دیدمی
1
12
17
2
از آن نامداران بپرسیدمی
1
12
18
1
که این چرخ و ماه است یا تاج و گاه
1
12
18
2
ستاره است پیش اندرش یا سپاه
1
12
19
1
یکی گفت کاین شاه روم است و هند
1
12
19
2
ز قنّوج تا پیش دریای سند
1
12
20
1
به ایران و توران ورا بنده‌اند
1
12
20
2
به رای و به فرمان او زنده‌اند
1
12
21
1
بیاراست روی زمین را به داد
1
12
21
2
بپردخت از آن تاج بر سر نهاد
1
12
22
1
جهاندار محمود شاه بزرگ
1
12
22
2
به آبشخور آرد همی میش و گرگ
1
12
23
1
ز کشمیر تا پیش دریای چین
1
12
23
2
بر او شهریاران کنند آفرین