Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
1
7
14
1
حکیم این جهان را چو دریا نهاد
1
7
14
2
بر انگیخته موج از او تندباد
1
7
15
1
چو هفتاد کشتی بر او ساخته
1
7
15
2
همه بادبان‌ها بر افراخته
1
7
16
1
یکی پهن کشتی به سان عروس
1
7
16
2
بیاراسته همچو چشم خروس
1
7
17
1
محّمد بدو اندرون با علی
1
7
17
2
همان اهل بیت نبی و ولی
1
7
18
1
خردمند کز دور دریا بدید
1
7
18
2
کرانه نه پیدا و بن ناپدید
1
7
19
1
بدانست کو موج خواهد زدن
1
7
19
2
کس از غرق بیرون نخواهد شدن
1
7
20
1
به دل گفت اگر با نبی و وصی
1
7
20
2
شوم غرقه دارم دو یار وفی
1
7
21
1
همانا که باشد مرا دستگیر
1
7
21
2
خداوند تاج و لوا و سریر
1
7
22
1
خداوند جوی می و انگبین
1
7
22
2
همان چشمهٔ شیر و ماء معین
1
7
23
1
اگر چشم داری به دیگر سرای
1
7
23
2
به نزد نبی و علی گیر جای
1
7
24
1
گرت زین بد آید گناه من است
1
7
24
2
چنین است و این دین و راه من است
1
7
25
1
بر این زادم و هم بر این بگذرم
1
7
25
2
چنان دان که خاک پی حیدرم
1
7
26
1
دلت گر به راه خطا مایل است
1
7
26
2
تو را دشمن اندر جهان خود دل است
1
7
27
1
نباشد جز از بی‌پدر دشمنش
1
7
27
2
که یزدان به آتش بسوزد تنش
1
7
28
1
هر آنکس که در جانش بغض علی است
1
7
28
2
از او زارتر در جهان زار کی است
1
7
29
1
نگر تا نداری به بازی جهان
1
7
29
2
نه برگردی از نیک پی هم‌رهان
1
7
30
1
همه نیکی‌ات باید آغاز کرد
1
7
30
2
چو با نیک‌نامان بوی هم‌نورد
1
7
31
1
از این در سخن چند رانم همی
1
7
31
2
همانا کرانش ندانم همی
1
8
1
1
سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
1
8
1
2
بر باغ دانش همه رفته‌اند
1
8
2
1
اگر بر درخت برومند جای
1
8
2
2
نیابم که از بر شدن نیست رای
1
8
3
1
کسی کو شود زیر نخل بلند
1
8
3
2
همان سایه ز او بازدارد گزند
1
8
4
1
توانم مگر پایه‌ای ساختن
1
8
4
2
بر شاخ آن سرو سایه فکن
1
8
5
1
کز این نامور نامهٔ شهریار
1
8
5
2
به گیتی بمانم یکی یادگار
1
8
6
1
تو این را دروغ و فسانه مدان
1
8
6
2
به رنگ فسون و بهانه مدان
1
8
7
1
از او هر چه اندر خورد با خرد
1
8
7
2
دگر بر ره رمز و معنی برد
1
8
8
1
یکی نامه بود از گه باستان
1
8
8
2
فراوان بدو اندرون داستان
1
8
9
1
پراگنده در دست هر موبدی
1
8
9
2
از او بهره‌ای نزد هر بخردی
1
8
10
1
یکی پهلوان بود دهقان نژاد
1
8
10
2
دلیر و بزرگ و خردمند و راد
1
8
11
1
پژوهندهٔ روزگار نخست
1
8
11
2
گذشته سخن‌ها همه باز جست
1
8
12
1
ز هر کشوری موبدی سالخَورد
1
8
12
2
بیاورد کاین نامه را یاد کرد
1
8
13
1
بپرسیدشان از کیان جهان
1
8
13
2
و زان نامداران فرخ مهان
1
8
14
1
که گیتی به آغاز چون داشتند
1
8
14
2
که ایدون به ما خوار بگذاشتند
1
8
15
1
چه گونه سر آمد به نیک اختری
1
8
15
2
بر ایشان همه روز گُند آوری
1
8
16
1
بگفتند پیشش یکایک مهان
1
8
16
2
سخن‌های شاهان و گشت جهان
1
8
17
1
چو بشنید از ایشان سپهبد سخن
1
8
17
2
یکی نامور نامه افکند بن
1
8
18
1
چنین یادگاری شد اندر جهان
1
8
18
2
بر او آفرین از کهان و مهان
1
9
1
1
چو از دفتر این داستان‌ها بسی
1
9
1
2
همی خواند خواننده بر هر کسی
1
9
2
1
جهان دل نهاده بدین داستان
1
9
2
2
همان بخردان نیز و هم راستان
1
9
3
1
جوانی بیامد گشاده زبان
1
9
3
2
سخن گفتن خوب و طبع روان
1
9
4
1
به شعر آرم این نامه را گفت من
1
9
4
2
از او شادمان شد دل انجمن
1
9
5
1
جوانیش را خوی بد یار بود
1
9
5
2
ابا بد همیشه به پیکار بود
1
9
6
1
بر او تاختن کرد ناگاه مرگ
1
9
6
2
نهادش به سر بر یکی تیره ترگ
1
9
7
1
بدان خوی بد جان شیرین بداد
1
9
7
2
نبد از جوانیش یک روز شاد
1
9
8
1
یکایک از او بخت برگشته شد
1
9
8
2
به دست یکی بنده بر کشته شد
1
9
9
1
برفت او و این نامه ناگفته ماند
1
9
9
2
چنان بخت بیدار او خفته ماند
1
9
10
1
الهی عفو کن گناه ورا
1
9
10
2
بیفزای در حشر جاه ورا
1
10
1
1
دل روشن من چو برگشت از اوی
1
10
1
2
سوی تخت شاه جهان کرد روی
1
10
2
1
که این نامه را دست پیش آورم
1
10
2
2
ز دفتر به گفتار خویش آورم
1
10
3
1
بپرسیدم از هر کسی بی‌شمار
1
10
3
2
بترسیدم از گردش روزگار
1
10
4
1
مگر خود درنگم نباشد بسی
1
10
4
2
بباید سپردن به دیگر کسی