Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
7
10
29
1
بسنده کنم زین جهان گوشه‌ای
7
10
29
2
به کوشش فراز آورم توشه‌ای
7
10
30
1
به خون برادر چه بندی کمر؟
7
10
30
2
چه سوزی دل پیر گشته پدر؟
7
10
31
1
جهان خواستی یافتی خون مریز
7
10
31
2
مکن با جهاندار یزدان ستیز
7
10
32
1
سخن را چو بشنید پاسخ نداد
7
10
32
2
همان گفتن آمد همان سرد باد
7
10
33
1
یکی خنجر آبگون برکشید
7
10
33
2
سراپای او چادر خون کشید
7
10
34
1
بدان تیز زهرآبگون خنجرش
7
10
34
2
همی‌کرد چاک آن کیانی برش
7
10
35
1
فرود آمد از پای سرو سهی
7
10
35
2
گسست آن کمرگاه شاهنشهی
7
10
36
1
روان خون از آن چهرهٔ ارغوان
7
10
36
2
شد آن نامور شهریار جوان
7
10
37
1
جهانا بپروردیش در کنار
7
10
37
2
وز آن پس ندادی به جان زینهار
7
10
38
1
نهانی ندانم ترا دوست کیست
7
10
38
2
بدین آشکارت بباید گریست
7
10
39
1
سر تاجور ز آن تن پیلوار
7
10
39
2
به خنجر جدا کرد و برگشت کار
7
10
40
1
بیاگند مغزش به مشک و عبیر
7
10
40
2
فرستاد نزد جهان‌بخش پیر
7
10
41
1
چنین گفت کاینت سر آن نیاز
7
10
41
2
که تاج نیاگان بدو گشت باز
7
10
42
1
کنون خواه تاجش ده و خواه تخت
7
10
42
2
شد آن سایه‌گستر نیازی درخت
7
10
43
1
برفتند باز آن دو بیداد شوم
7
10
43
2
یکی سوی ترک و یکی سوی روم
7
11
1
1
فریدون نهاده دو دیده به راه
7
11
1
2
سپاه و کلاه آرزومند شاه
7
11
2
1
چو هنگام برگشتن شاه بود
7
11
2
2
پدر زان سخن خود کی آگاه بود
7
11
3
1
همی شاه را تخت پیروزه ساخت
7
11
3
2
همی تاج را گوهر اندر نشاخت
7
11
4
1
پذیره شدن را بیاراستند
7
11
4
2
می و رود و رامشگران خواستند
7
11
5
1
تبیره ببردند و پیل از درش
7
11
5
2
ببستند آذین به هر کشورش
7
11
6
1
به زین اندرون بود شاه و سپاه
7
11
6
2
یکی گرد تیره برآمد ز راه
7
11
7
1
هیونی برون آمد از تیره گرد
7
11
7
2
نشسته برو سوگواری به درد
7
11
8
1
خروشی برآورد دل سوگوار
7
11
8
2
یکی زر تابوتش اندر کنار
7
11
9
1
به تابوت زر اندرون پرنیان
7
11
9
2
نهاده سر ایرج اندر میان
7
11
10
1
ابا ناله و آه و با روی زرد
7
11
10
2
به پیش فریدون شد آن شوخ مرد
7
11
11
1
ز تابوت زر تخته برداشتند
7
11
11
2
که گفتار او خوار پنداشتند
7
11
12
1
ز تابوت چون پرنیان برکشید
7
11
12
2
سر ایرج آمد بریده پدید
7
11
13
1
بیافتاد ز اسپ آفریدون به خاک
7
11
13
2
سپه سر به سر جامه کردند چاک
7
11
14
1
سیه شد رخ و دیدگان شد سپید
7
11
14
2
که دیدن دگرگونه بودش امید
7
11
15
1
چو خسرو بران‌گونه آمد ز راه
7
11
15
2
چنین بازگشت از پذیره سپاه
7
11
16
1
دریده درفش و نگونسار کوس
7
11
16
2
رخ نامداران به رنگ آبنوس
7
11
17
1
تبیره سیه کرده و روی پیل
7
11
17
2
پراکنده بر تازی اسپانش نیل
7
11
18
1
پیاده سپهبد پیاده سپاه
7
11
18
2
پر از خاک سر برگرفتند راه
7
11
19
1
خروشیدن پهلوانان به درد
7
11
19
2
کنان گوشت تن را بران رادمرد
7
11
20
1
برین گونه گردد به ما بر سپهر
7
11
20
2
بخواهد ربودن چو بنمود چهر
7
11
21
1
مبر خود به مهر زمانه گمان
7
11
21
2
نه نیکو بود راستی در کمان
7
11
22
1
چو دشمنش گیری نمایدت مهر
7
11
22
2
و گر دوست خوانی نبینیش چهر
7
11
23
1
یکی پند گویم ترا من درست
7
11
23
2
دل از مهر گیتی ببایدت شست
7
11
24
1
سپه داغ دل شاه با های و هوی
7
11
24
2
سوی باغ ایرج نهادند روی
7
11
25
1
به روزی کجا جشن شاهان بدی
7
11
25
2
وزان پیشتر بزمگاهان بدی
7
11
26
1
فریدون سر شاه پور جوان
7
11
26
2
بیامد ببر برگرفته نوان
7
11
27
1
بر آن تخت شاهنشهی بنگرید
7
11
27
2
سر شاه را نزدر تاج دید
7
11
28
1
همان حوض شاهان و سرو سهی
7
11
28
2
درخت گلفشان و بید و بهی
7
11
29
1
تهی دید از آزادگان جشنگاه
7
11
29
2
به کیوان برآورده گرد سیاه
7
11
30
1
همی سوخت باغ و همی خست روی
7
11
30
2
همی ریخت اشک و همی کند موی
7
11
31
1
میان را به زناز خونین ببست
7
11
31
2
فکند آتش اندر سرای نشست
7
11
32
1
گلستانش برکند و سروان بسوخت
7
11
32
2
به یکبارگی چشم شادی بدوخت
7
11
33
1
نهاده سر ایرج اندر کنار
7
11
33
2
سر خویشتن کرد زی کردگار
7
11
34
1
همی گفت کای داور دادگر
7
11
34
2
بدین بی‌گنه کشته اندر نگر
7
11
35
1
به خنجر سرش کنده در پیش من
7
11
35
2
تنش خورده شیران آن انجمن