Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
7
11
36
1
دل هر دو بیداد از آن سان بسوز
7
11
36
2
که هرگز نبینند جز تیره روز
7
11
37
1
به داغی جگرشان کنی آژده
7
11
37
2
که بخشایش آرد بریشان دده
7
11
38
1
همی خواهم از روشن کردگار
7
11
38
2
که چندان زمان یابم از روزگار
7
11
39
1
که از تخم ایرج یکی نامور
7
11
39
2
بیاید برین کین ببندد کمر
7
11
40
1
چو دیدم چنین زان سپس شایدم
7
11
40
2
اگر خاک بالا بپیمایدم
7
11
41
1
برین‌گونه بگریست چندان بزار
7
11
41
2
همی تا گیا رستش اندر کنار
7
11
42
1
زمین بستر و خاک بالین او
7
11
42
2
شده تیره روشن جهان‌بین او
7
11
43
1
در بار بسته گشاده زبان
7
11
43
2
همی گفت کای داور راستان
7
11
44
1
کس از تاجداران بدین‌سان نمرد
7
11
44
2
که مردست این نامبردار گرد
7
11
45
1
سرش را بریده به زار اهرمن
7
11
45
2
تنش را شده کام شیران کفن
7
11
46
1
خروشی به زاری و چشمی پرآب
7
11
46
2
ز هر دام و دد برده آرام و خواب
7
11
47
1
سراسر همه کشورش مرد و زن
7
11
47
2
به هر جای کرده یکی انجمن
7
11
48
1
همه دیده پرآب و دل پر ز خون
7
11
48
2
نشسته به تیمار و گرم اندرون
7
11
49
1
همه جامه کرده کبود و سیاه
7
11
49
2
نشسته به اندوه در سوگ شاه
7
11
50
1
چه مایه چنین روز بگذاشتند
7
11
50
2
همه زندگی مرگ پنداشتند
7
12
1
1
برآمد برین نیز یک چندگاه
7
12
1
2
شبستان ایرج نگه کرد شاه
7
12
2
1
یکی خوب و چهره پرستنده دید
7
12
2
2
کجا نام او بود ماه‌آفرید
7
12
3
1
که ایرج برو مهر بسیار داشت
7
12
3
2
قضا را کنیزک ازو بار داشت
7
12
4
1
پری چهره را بچه بود در نهان
7
12
4
2
از آن شاد شد شهریار جهان
7
12
5
1
از آن خوب‌رخ شد دلش پرامید
7
12
5
2
به کین پسر داد دل را نوید
7
12
6
1
چو هنگامهٔ زادن آمد پدید
7
12
6
2
یکی دختر آمد ز ماه آفرید
7
12
7
1
جهانی گرفتند پروردنش
7
12
7
2
برآمد به ناز و بزرگی تنش
7
12
8
1
مر آن ماه‌رخ را ز سر تا به پای
7
12
8
2
تو گفتی مگر ایرجستی به جای
7
12
9
1
چو بر جست و آمدش هنگام شوی
7
12
9
2
چو پروین شدش روی و چون مشک موی
7
12
10
1
نیا نامزد کرد شویش پشنگ
7
12
10
2
بدو داد و چندی برآمد درنگ
7
12
11
1
یکی پور زاد آن هنرمند ماه
7
12
11
2
چگونه سزاوار تخت و کلاه
7
12
12
1
چو از مادر مهربان شد جدا
7
12
12
2
سبک تاختندش به نزد نیا
7
12
13
1
بدو گفت موبد که ای تاجور
7
12
13
2
یکی شادکن دل به ایرج نگر
7
12
14
1
جهان‌بخش را لب پر از خنده شد
7
12
14
2
تو گفتی مگر ایرجش زنده شد
7
12
15
1
نهاد آن گرانمایه را برکنار
7
12
15
2
نیایش همی کرد با کردگار
7
12
16
1
همی گفت کاین روز فرخنده باد
7
12
16
2
دل بدسگالان ما کنده باد
7
12
17
1
همان کز جهان آفرین کرد یاد
7
12
17
2
ببخشود و دیده بدو باز داد
7
12
18
1
فریدون چو روشن جهان را بدید
7
12
18
2
به چهر نوآمد سبک بنگرید
7
12
19
1
چنین گفت کز پاک مام و پدر
7
12
19
2
یکی شاخ شایسته آمد به بر
7
12
20
1
می روشن آمد ز پرمایه جام
7
12
20
2
مر آن چهر دارد منوچهر نام
7
12
21
1
چنان پروردیدش که باد هوا
7
12
21
2
برو بر گذشتی نبودی روا
7
12
22
1
پرستنده‌ای کش به بر داشتی
7
12
22
2
زمین را به پی هیچ نگذاشتی
7
12
23
1
به پای اندرش مشک سارا بدی
7
12
23
2
روان بر سرش چتر دیبا بدی
7
12
24
1
چنین تا برآمد برو سالیان
7
12
24
2
نیامدش ز اختر زمانی زیان
7
12
25
1
هنرها که آید شهان را به کار
7
12
25
2
بیاموختش نامور شهریار
7
12
26
1
چو چشم و دل پادشا باز شد
7
12
26
2
سپه نیز با او هم آواز شد
7
12
27
1
نیا تخت زرین و گرز گران
7
12
27
2
بدو داد و پیروزه تاج سران
7
12
28
1
سراپردهٔ دیبهٔ هفت‌رنگ
7
12
28
2
بدو اندرون خیمه‌های پلنگ
7
12
29
1
چه اسپان تازی به زرین ستام
7
12
29
2
چه شمشیر هندی به زرین نیام
7
12
30
1
چه از جوشن و ترگ و رومی زره
7
12
30
2
گشادند مر بندها را گره
7
12
31
1
کمانهای چاچی وتیر خدنگ
7
12
31
2
سپرهای چینی و ژوپین جنگ
7
12
32
1
برین گونه آراسته گنجها
7
12
32
2
که بودش به گرد آمده رنجها
7
12
33
1
سراسر سزای منوچهر دید
7
12
33
2
دل خویش را زو پر از مهر دید
7
12
34
1
کلید در گنج آراسته
7
12
34
2
به گنجور او داد با خواسته
7
12
35
1
همه پهلوانان لشکرش را
7
12
35
2
همه نامداران کشورش را