Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
7
12
36
1
بفرمود تا پیش او آمدند
7
12
36
2
همه با دلی کینه‌جو آمدند
7
12
37
1
به شاهی برو آفرین خواندند
7
12
37
2
زبرجد به تاجش برافشاندند
7
12
38
1
چو جشنی بد این روزگار بزرگ
7
12
38
2
شده در جهان میش پیدا ز گرگ
7
12
39
1
سپهدار چون قارن کاوگان
7
12
39
2
سپهکش چو شیروی و چون آوگان
7
12
40
1
چو شد ساخته کار لشکر همه
7
12
40
2
برآمد سر شهریار از رمه
7
13
1
1
به سلم و به تور آمد این آگهی
7
13
1
2
که شد روشن آن تخت شاهنشهی
7
13
2
1
دل هر دو بیدادگر پر نهیب
7
13
2
2
که اختر همی رفت سوی نشیب
7
13
3
1
نشستند هر دو به اندیشگان
7
13
3
2
شده تیره روز جفاپیشگان
7
13
4
1
یکایک بران رایشان شد درست
7
13
4
2
کزان روی شان چاره بایست جست
7
13
5
1
که سوی فریدون فرستند کس
7
13
5
2
به پوزش کجا چاره این بود بس
7
13
6
1
بجستند از آن انجمن هردوان
7
13
6
2
یکی پاک دل مرد چیره‌زبان
7
13
7
1
بدان مرد باهوش و با رای و شرم
7
13
7
2
بگفتند با لابه بسیار گرم
7
13
8
1
در گنج خاور گشادند باز
7
13
8
2
بدیدند هول نشیب از فراز
7
13
9
1
ز گنج گهر تاج زر خواستند
7
13
9
2
همی پشت پیلان بیاراستند
7
13
10
1
به گردونه‌ها بر چه مشک و عبیر
7
13
10
2
چه دیبا و دینار و خز و حریر
7
13
11
1
ابا پیل گردونکش و رنگ و بوی
7
13
11
2
ز خاور به ایران نهادند روی
7
13
12
1
هر آنکس که بد بر در شهریار
7
13
12
2
یکایک فرستادشان یادگار
7
13
13
1
چو پردخته‌شان شد دل از خواسته
7
13
13
2
فرستاده آمد برآراسته
7
13
14
1
بدادند نزد فریدون پیام
7
13
14
2
نخست از جهاندار بردند نام
7
13
15
1
که جاوید باد آفریدون گرد
7
13
15
2
همه فرهی ایزد او را سپرد
7
13
16
1
سرش سبز باد و تنش ارجمند
7
13
16
2
منش برگذشته ز چرخ بلند
7
13
17
1
بدان کان دو بدخواه بیدادگر
7
13
17
2
پر از آب دیده ز شرم پدر
7
13
18
1
پشیمان شده داغ دل بر گناه
7
13
18
2
همی سوی پوزش نمایند راه
7
13
19
1
چه گفتند دانندگان خرد
7
13
19
2
که هر کس که بد کرد کیفر برد
7
13
20
1
بماند به تیمار و دل پر ز درد
7
13
20
2
چو ما مانده‌ایم ای شه رادمرد
7
13
21
1
نوشته چنین بودمان از بوش
7
13
21
2
به رسم بوش اندر آمد روش
7
13
22
1
هژبر جهانسوز و نر اژدها
7
13
22
2
ز دام قضا هم نیابد رها
7
13
23
1
و دیگر که فرمان ناپاک دیو
7
13
23
2
ببرد دل از ترس گیهان خدیو
7
13
24
1
به ما بر چنین خیره شد رای بد
7
13
24
2
که مغز دو فرزند شد جای بد
7
13
25
1
همی چشم داریم از آن تاجور
7
13
25
2
که بخشایش آرد به ما بر مگر
7
13
26
1
اگر چه بزرگست ما را گناه
7
13
26
2
به بی‌دانشی برنهد پیشگاه
7
13
27
1
و دیگر بهانه سپهر بلند
7
13
27
2
که گاهی پناهست و گاهی گزند
7
13
28
1
سوم دیو کاندر میان چون نوند
7
13
28
2
میان بسته دارد ز بهر گزند
7
13
29
1
اگر پادشا را سر از کین ما
7
13
29
2
شود پاک و روشن شود دین ما
7
13
30
1
منوچهر را با سپاه گران
7
13
30
2
فرستد به نزدیک خواهشگران
7
13
31
1
بدان تا چو بنده به پیشش به پای
7
13
31
2
بباشیم جاوید و اینست رای
7
13
32
1
مگر کان درختی کزین کین برست
7
13
32
2
به آب دو دیده توانیم شست
7
13
33
1
بپوییم تا آب و رنجش دهیم
7
13
33
2
چو تازه شود تاج و گنجش دهیم
7
13
34
1
فرستاده آمد دلی پر سخن
7
13
34
2
سخن را نه سر بود پیدا نه بن
7
13
35
1
ابا پیل و با گنج و با خواسته
7
13
35
2
به درگاه شاه آمد آراسته
7
13
36
1
به شاه آفریدون رسید آگهی
7
13
36
2
بفرمود تا تخت شاهنشهی
7
13
37
1
به دیبای چینی بیاراستند
7
13
37
2
کلاه کیانی بپیراستند
7
13
38
1
نشست از بر تخت پیروزه شاه
7
13
38
2
چو سرو سهی بر سرش گرد ماه
7
13
39
1
ابا تاج و با طوق و باگوشوار
7
13
39
2
چنان چون بود در خور شهریار
7
13
40
1
خجسته منوچهر بر دست شاه
7
13
40
2
نشسته نهاده به سر بر کلاه
7
13
41
1
به زرین عمود و به زرین کمر
7
13
41
2
زمین کرده خورشیدگون سر به سر
7
13
42
1
دو رویه بزرگان کشیده رده
7
13
42
2
سراپای یکسر به زر آژده
7
13
43
1
به یک دست بربسته شیر و پلنگ
7
13
43
2
به دست دگر ژنده پیلان جنگ
7
13
44
1
برون شد ز درگاه شاپور گرد
7
13
44
2
فرستادهٔ سلم را پیش برد
7
13
45
1
فرستاده چون دید درگاه شاه
7
13
45
2
پیاده دوان اندر آمد ز راه