Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
7
6
18
1
سپارد ترا مرز ترکان و چین
7
6
18
2
که از تو سپهدار ایران زمین
7
6
19
1
بدین بخشش اندر مرا پای نیست
7
6
19
2
به مغز پدر اندرون رای نیست
7
6
20
1
هیون فرستاده بگزارد پای
7
6
20
2
بیامد به نزدیک توران خدای
7
6
21
1
به خوبی شنیده همه یاد کرد
7
6
21
2
سر تور بی‌مغز پرباد کرد
7
6
22
1
چو این راز بشنید تور دلیر
7
6
22
2
برآشفت ناگاه برسان شیر
7
6
23
1
چنین داد پاسخ که با شهریار
7
6
23
2
بگو این سخن هم چنین یاد دار
7
6
24
1
که ما را به گاه جوانی پدر
7
6
24
2
بدین گونه بفریفت ای دادگر
7
6
25
1
درختیست این خود نشانده بدست
7
6
25
2
کجا آب او خون و برگش کبست
7
6
26
1
ترا با من اکنون بدین گفت‌گوی
7
6
26
2
بباید بروی اندر آورد روی
7
6
27
1
زدن رای هشیار و کردن نگاه
7
6
27
2
هیونی فگندن به نزدیک شاه
7
6
28
1
زبان‌آوری چرب گوی از میان
7
6
28
2
فرستاد باید به شاه جهان
7
6
29
1
به جای زبونی و جای فریب
7
6
29
2
نباید که یابد دلاور شکیب
7
6
30
1
نشاید درنگ اندرین کار هیچ
7
6
30
2
کجا آید آسایش اندر بسیچ
7
6
31
1
فرستاده چون پاسخ آورد باز
7
6
31
2
برهنه شد آن روی پوشیده‌راز
7
6
32
1
برفت این برادر ز روم آن ز چین
7
6
32
2
به زهر اندر آمیخته انگبین
7
6
33
1
رسیدند پس یک به دیگر فراز
7
6
33
2
سخن راندند آشکارا و راز
7
6
34
1
گزیدند پس موبدی تیزویر
7
6
34
2
سخن گوی و بینادل و یادگیر
7
6
35
1
ز بیگانه پردخته کردند جای
7
6
35
2
سگالش گرفتند هر گونه رای
7
6
36
1
سخن سلم پیوند کرد از نخست
7
6
36
2
ز شرم پدر دیدگان را بشست
7
6
37
1
فرستاده را گفت ره برنورد
7
6
37
2
نباید که یابد ترا باد و گرد
7
6
38
1
چو آیی به کاخ فریدون فرود
7
6
38
2
نخستین ز هر دو پسر ده درود
7
6
39
1
پس آنگه بگویش که ترس خدای
7
6
39
2
بباید که باشد به هر دو سرای
7
6
40
1
جوان را بود روز پیری امید
7
6
40
2
نگردد سیه‌ ، مویِ گشته سپید
7
6
41
1
چه سازی درنگ اندرین جای تنگ
7
6
41
2
که شد تنگ بر تو سرای درنگ
7
6
42
1
جهان مرترا داد یزدان پاک
7
6
42
2
ز تابنده خورشید تا تیره خاک
7
6
43
1
همه بآرزو ساختی رسم و راه
7
6
43
2
نکردی به فرمان یزدان نگاه
7
6
44
1
نجستی به جز کژی و کاستی
7
6
44
2
نکردی به بخشش درون راستی
7
6
45
1
سه فرزند بودت خردمند و گرد
7
6
45
2
بزرگ آمدت تیره بیدار خرد
7
6
46
1
ندیدی هنر با یکی بیشتر
7
6
46
2
کجا دیگری زو فرو برد سر
7
6
47
1
یکی را دم اژدها ساختی
7
6
47
2
یکی را به ابر اندر افراختی
7
6
48
1
یکی تاج بر سر ببالین تو
7
6
48
2
برو شاد گشته جهان‌بین تو
7
6
49
1
نه ما زو به مام و پدر کمتریم
7
6
49
2
نه بر تخت شاهی نه اندر خوریم
7
6
50
1
ایا دادگر شهریار زمین
7
6
50
2
برین داد هرگز مباد آفرین
7
6
51
1
اگر تاج از آن تارک بی‌بها
7
6
51
2
شود دور و یابد جهان زو رها
7
6
52
1
سپاری بدو گوشه‌ای از جهان
7
6
52
2
نشیند چو ما از تو خسته نهان
7
6
53
1
و گرنه سواران ترکان و چین
7
6
53
2
هم از روم گردان جوینده کین
7
6
54
1
فراز آورم لشگر گرزدار
7
6
54
2
از ایران و ایرج برآرم دمار
7
6
55
1
چو بشنید موبد پیام درشت
7
6
55
2
زمین را ببوسید و بنمود پشت
7
6
56
1
بر آنسان به زین اندر آورد پای
7
6
56
2
که از باد آتش بجنبد ز جای
7
6
57
1
به درگاه شاه آفریدون رسید
7
6
57
2
برآورده‌ای دید سر ناپدید
7
6
58
1
به ابر اندر آورده بالای او
7
6
58
2
زمین کوه تا کوه پهنای او
7
6
59
1
نشسته به در بر گرانمایگان
7
6
59
2
به پرده درون جای پرمایگان
7
6
60
1
به یک دست بربسته شیر و پلنگ
7
6
60
2
به دست دگر ژنده پیلان جنگ
7
6
61
1
ز چندان گرانمایه گرد دلیر
7
6
61
2
خروشی برآمد چو آوای شیر
7
6
62
1
سپهریست پنداشت ایوان به جای
7
6
62
2
گران لشگری گرد او بر به پای
7
6
63
1
برفتند بیدار کارآگهان
7
6
63
2
بگفتند با شهریار جهان
7
6
64
1
که آمد فرستاده‌ای نزد شاه
7
6
64
2
یکی پرمنش مرد با دستگاه
7
6
65
1
بفرمود تا پرده برداشتند
7
6
65
2
بر اسپش ز درگاه بگذاشتند
7
6
66
1
چو چشمش به روی فریدون رسید
7
6
66
2
همه دیده و دل پر از شاه دید
7
6
67
1
به بالای سرو و چو خورشید روی
7
6
67
2
چو کافور گرد گل سرخ موی