Chapter
int64
1
61
Part
int64
1
76
Bait
int64
1
890
Mesra
int64
1
2
Text
stringlengths
18
34
6
7
46
1
همی بر خروشید و فریاد خواند
6
7
46
2
جهان را سراسر سوی داد خواند
6
7
47
1
ازان چرم کاهنگران پشت پای
6
7
47
2
بپوشند هنگام زخم درای
6
7
48
1
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
6
7
48
2
همانگه ز بازار برخاست گرد
6
7
49
1
خروشان همی‌رفت نیزه بدست
6
7
49
2
که ای نامداران یزدان پرست
6
7
50
1
کسی کاو هوای فریدون کند
6
7
50
2
دل از بند ضحاک بیرون کند
6
7
51
1
بپویید کاین مهتر آهرمن است
6
7
51
2
جهان آفرین را به دل دشمن است
6
7
52
1
بدان بی‌بها ناسزاوار پوست
6
7
52
2
پدید آمد آوای دشمن ز دوست
6
7
53
1
همی‌رفت پیش اندرون مرد گرد
6
7
53
2
جهانی برو انجمن شد نه خرد
6
7
54
1
بدانست خود کافریدون کجاست
6
7
54
2
سراندر کشید و همی‌رفت راست
6
7
55
1
بیامد به درگاه سالار نو
6
7
55
2
بدیدندش آنجا و برخاست غو
6
7
56
1
چو آن پوست بر نیزه بر دید کی
6
7
56
2
به نیکی یکی اختر افگند پی
6
7
57
1
بیاراست آن را به دیبای روم
6
7
57
2
ز گوهر بر و پیکر از زر بوم
6
7
58
1
بزد بر سر خویش چون گرد ماه
6
7
58
2
یکی فال فرخ پی افکند شاه
6
7
59
1
فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش
6
7
59
2
همی‌خواندش کاویانی درفش
6
7
60
1
از آن پس هر آنکس که بگرفت گاه
6
7
60
2
به شاهی بسر برنهادی کلاه
6
7
61
1
بران بی‌بها چرم آهنگران
6
7
61
2
برآویختی نو به نو گوهران
6
7
62
1
ز دیبای پرمایه و پرنیان
6
7
62
2
برآن گونه شد اختر کاویان
6
7
63
1
که اندر شب تیره خورشید بود
6
7
63
2
جهان را ازو دل پرامید بود
6
7
64
1
بگشت اندرین نیز چندی جهان
6
7
64
2
همی بودنی داشت اندر نهان
6
7
65
1
فریدون چو گیتی برآن گونه دید
6
7
65
2
جهان پیش ضحاک وارونه دید
6
7
66
1
سوی مادر آمد کمر بر میان
6
7
66
2
به سر برنهاده کلاه کیان
6
7
67
1
که من رفتنی‌ام سوی کارزار
6
7
67
2
ترا جز نیایش مباد ایچ کار
6
7
68
1
ز گیتی جهان‌آفرین را پرست
6
7
68
2
ازو دان بهر نیکی زور دست
6
7
69
1
فرو ریخت آب از مژه مادرش
6
7
69
2
همی‌خواند با خون دل داورش
6
7
70
1
به یزدان همی‌گفت زنهار من
6
7
70
2
سپردم ترا ای جهاندار من
6
7
71
1
بگردان ز جانش بد جاودان
6
7
71
2
بپرداز گیتی ز نابخردان
6
7
72
1
فریدون سبک ساز رفتن گرفت
6
7
72
2
سخن را ز هر کس نهفتن گرفت
6
7
73
1
برادر دو بودش دو فرخ همال
6
7
73
2
ازو هر دو آزاده مهتر به سال
6
7
74
1
یکی بود ازیشان کیانوش نام
6
7
74
2
دگر نام پرمایهٔ شادکام
6
7
75
1
فریدون بریشان زبان برگشاد
6
7
75
2
که خرم زئید ای دلیران و شاد
6
7
76
1
که گردون نگردد به جز بر بهی
6
7
76
2
به ما بازگردد کلاه مهی
6
7
77
1
بیارید داننده آهنگران
6
7
77
2
یکی گرز فرمود باید گران
6
7
78
1
چو بگشاد لب هر دو بشتافتند
6
7
78
2
به بازار آهنگران تاختند
6
7
79
1
هر آنکس کزان پیشه بد نام‌جوی
6
7
79
2
به سوی فریدون نهادند روی
6
7
80
1
جهانجوی پرگار بگرفت زود
6
7
80
2
وزان گرز پیکر بدیشان نمود
6
7
81
1
نگاری نگارید بر خاک پیش
6
7
81
2
همیدون بسان سر گاومیش
6
7
82
1
بر آن دست بردند آهنگران
6
7
82
2
چو شد ساخته کار گرز گران
6
7
83
1
به پیش جهانجوی بردند گرز
6
7
83
2
فروزان به کردار خورشید برز
6
7
84
1
پسند آمدش کار پولادگر
6
7
84
2
ببخشیدشان جامه و سیم و زر
6
7
85
1
بسی کردشان نیز فرخ امید
6
7
85
2
بسی دادشان مهتری را نوید
6
7
86
1
که گر اژدها را کنم زیر خاک
6
7
86
2
بشویم شما را سر از گرد پاک
6
8
1
1
فریدون به خورشید بر برد سر
6
8
1
2
کمر تنگ بستش به کین پدر
6
8
2
1
برون رفت خرم به خرداد روز
6
8
2
2
به نیک اختر و فال گیتی فروز
6
8
3
1
سپاه انجمن شد به درگاه او
6
8
3
2
به ابر اندر آمد سرگاه او
6
8
4
1
به پیلان گردون کش و گاومیش
6
8
4
2
سپه را همی توشه بردند پیش
6
8
5
1
کیانوش و پرمایه بر دست شاه
6
8
5
2
چو کهتر برادر ورا نیک خواه
6
8
6
1
همی رفت منزل به منزل چو باد
6
8
6
2
سری پر ز کینه دلی پر ز داد
6
8
7
1
به اروند رود اندر آورد روی
6
8
7
2
چنان چون بود مرد دیهیم جوی
6
8
8
1
اگر پهلوانی ندانی زبان
6
8
8
2
بتازی تو اروند را دجله خوان
6
8
9
1
دگر منزل آن شاه آزادمرد
6
8
9
2
لب دجله و شهر بغداد کرد