Id
int64
1
3.02M
Title
stringlengths
1
132
Type
int64
0
6
Rank
int64
0
80.7k
Namespace
int64
0
14
RedirectList
sequencelengths
0
3.08k
IsDisambiguationPage
bool
2 classes
TargetLinksCount
int64
0
80.2k
InfoBox
dict
Text
stringlengths
0
196k
Links
sequencelengths
0
5.96k
Parents
sequencelengths
0
227
1,038
کرگج
2
17
0
[ "كرگج", "كرگج (روستا)", "کرگج (روستا)" ]
false
0
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "official_name", "Item2": "کرگج" }, { "Item1": "native_name", "Item2": "کرکج" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "village" }, { "Item1": "pushpin_map", "Item2": "Iran" }, { "Item1": "mapsize", "Item2": "150px" }, { "Item1": "coordinates_region", "Item2": "IR" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "[[کشور]]" }, { "Item1": "subdivision_type1", "Item2": "[[استان‌های ایران]]" }, { "Item1": "subdivision_name1", "Item2": "[[استان آذربایجان شرقی]]" }, { "Item1": "subdivision_type2", "Item2": "[[شهرستان‌های ایران]]" }, { "Item1": "subdivision_name2", "Item2": "[[شهرستان تبریز]]" }, { "Item1": "subdivision_type3", "Item2": "[[بخش (تقسیمات کشوری)]]" }, { "Item1": "subdivision_name3", "Item2": "[[بخش مرکزی شهرستان تبریز]]" }, { "Item1": "subdivision_type4", "Item2": "[[تقسیمات کشوری در ایران]]" }, { "Item1": "subdivision_name4", "Item2": "[[دهستان میدان‌چای]]" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "۲۰۰۶" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "۸،۲۲۸" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "timezone", "Item2": "[[ساعت رسمی ایران]]" }, { "Item1": "utc_offset", "Item2": "+۳:۳۰" }, { "Item1": "timezone_DST", "Item2": "[[ساعت رسمی ایران]]" }, { "Item1": "utc_offset_DST", "Item2": "+۴:۳۰" }, { "Item1": "latd", "Item2": "38" }, { "Item1": "latm", "Item2": "02" }, { "Item1": "lats", "Item2": "11" }, { "Item1": "longd", "Item2": "46" }, { "Item1": "longm", "Item2": "25" }, { "Item1": "longs", "Item2": "54" } ], "Title": "settlement" }
کرگج نام روستایی است از دهستان باسمنج تبریز واقع در استان آذربایجان شرقی ایران. در این روستا که در ده کیلومتری شرق تبریز قرار دارد برجی تاریخی از آجر وجود دارد که به برج خلعت پوشان معروف است.
[ "فهرست کشورهای مستقل", "استان‌های ایران", "استان آذربایجان شرقی", "شهرستان‌های ایران", "شهرستان تبریز", "بخش (تقسیمات کشوری)", "بخش مرکزی شهرستان تبریز", "تقسیمات کشوری در ایران", "دهستان میدان‌چای", "ساعت رسمی ایران", "باسمنج", "تبریز", "برج خلعت پوشان" ]
[ "روستاهای شهرستان تبریز" ]
1,039
واژه‌پرداز
0
43
0
[ "واژه پرداز", "پردازش‌گرهای متنی", "پردازش گرهاي متني", "پردازش گرهای متنی", "پردازشگر متن" ]
false
38
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
واژه‌پرداز اوپن آفیس واژه‌پرداز به آن دسته از نرم‌افزارهای رایانه‌ای گفته می‌شود که برای نوشتن متون یا ویرایش نوشته‌ها بکار می‌رود. برنامه‌های واژه‌پرداز توانایی‌های بسیار دیگری نیز بجز نوشتن در دسترس کاربر قرار می‌دهند، از جمله افزودن تصاویر به متن، وارسی و اصلاح املا، چاپ متن و جز اینها.
[ "نرم‌افزار" ]
[ "نرم‌افزارهای واژه‌پرداز", "واژگان رایانه", "واژه‌پردازها" ]
1,040
بلبل هزاردستان
6
122
0
[ "عندلیب", "هزاردستان (پرنده شناسی)", "شباهنگ (پرنده)", "بلبل معمولی", "بلبل معمولي", "عندليب", "هزاردستان (پرنده شناسي)", "بلبل" ]
false
72
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "بلبل هزاردستان" }, { "Item1": "image", "Item2": "Nachtigall (Luscinia megarhynchos)-2.jpg" }, { "Item1": "image_width", "Item2": "250px" }, { "Item1": "image_caption", "Item2": "هزاردستان" }, { "Item1": "regnum", "Item2": "[[جانوران]]" }, { "Item1": "phylum", "Item2": "[[طنابداران]]" }, { "Item1": "classis", "Item2": "[[پرندگان]]" }, { "Item1": "ordo", "Item2": "[[گنجشک‌سانان]]" }, { "Item1": "familia", "Item2": "[[مگس‌گیران]]" }, { "Item1": "genus", "Item2": "''[[مه‌سراینده‌ها]]''" }, { "Item1": "species", "Item2": "'''''L. megarhynchos'''''" }, { "Item1": "binomial", "Item2": "''Luscinia megarhynchos''" }, { "Item1": "binomial_authority", "Item2": "([[برم]]، ۱۸۳۱)" } ], "Title": "Taxobox" }
آوای هزاردستان بلبل هزاردستان ، که با نام‌های هزاردستان ، شباهنگ ، عندلیب ، اژه‌ای ، و بلبل معمولی و به صورت کلی بلبل نیز شناخته می‌شود، نام گونه‌ای پرنده خوش‌آوا است. این پرنده ،در جنوب انگلستان، شرق و جنوب اروپا، مرکز آسیا و مناطقی از آفریقا زندگی می‌کند. در بیشتر نواحی ایران به جز بخش‌هایی از شرق، مرکز و جنوب وجود دارد و در بهار و تابستان فراوان است. این پرنده تاثیرات بسیاری در موسیقی آوازی و سازی ایران برجای گذاشته است. موسیقیدانان ایرانی همواره بلبل را سرمشق خود قرار داده و تنوع تحریر را از این پرنده خوش آهنگ می‌آموختند. در این زمینه مثلی هست که می‌گویند فلان خواننده مانند بلبل چهچه می‌زند. نورعلی برومند، استاد موسیقی ردیف دستگاهی ایران وقتی برای معرفی موسیقی ایرانی به دعوت دانشگاه ایلینوی به امریکا سفر کرد در ابتدای کلاسهای خود نواری از صدای این پرنده را پخش کرده و برای دانشجویان از رابطه نغمات موسیقی دستگاهی ایران با نوای این پرنده سخن گفته بود. آوازهای بلبل در بیشتر موارد در هر نوبت دارای سه بخش (موتیف) است و گفته شده‌است که این پرنده تقریبا هیچگاه یک آواز را دو بار تکرار نمی‌کند. بلبل پرنده‌ای است کوچک، که در سراسر ایران و خاورمیانه زندگی می‌کند. ماده بلبل آوازی دلکش، اما آهنگی غم‌انگیز دارد. مشخصات این پرنده حدود ۱۵ سانتیمتر طول و پرهای بخش‌های بالایی بدنش قهوه‌ای و دمی تقریبا سرخ دارد. قسمت زیر بدنش مایل به سفید و پر زیر دمش به رنگ زرد یا قرمز است. پرنده بیشتر در سوراخ درختان و طول جویبارها و در واحات سرسبز به سر می‌برد. تغذیه غذای اصلی بلبل را حشرات تشکیل می‌دهند. ماده‌این پرنده از ۴ تا ۶ تخم قهوه‌ای زیتونی همراه با لکه ریز سیاه می‌گذارد. پرنده نابالغ خال خال و لکه لکه‌است، اما به آسانی از روی اندازه بزرگ‌تر دم بلوطی رنگ و سطح شکمی سفیدتر از سینه سرخ تمیز داده می‌شود. در بیشه‌های مرطوب، پرچین‌های انبوه لانه می‌سازد، در نزدیکی زمین درون بوته‌های خار و گزنه کاملا پنهان می‌شود. بلبل در فرهنگ مردم هزاردستان یا بلبل پرنده ملی ایران زمین و بنگلادش است. عشق این پرنده به گل رز نیز بسیار در فرهنگ ملل مختلف مشهور است به طوری که در ادبیات و نگاره‌های ایرانی (گل و بلبل) و ترکیه بسیار به آن اشاره شده‌است. نقش گل و بلبل در گبه ایرانی بخصوص در میان عشایر کهگیلویه و بویر احمد از رایج‌ترین نقوش است و دو بلبل روبروی یکدیگر بر روی یک شاخه گل که گل‌های آن همان نیم گل‌های هشت پر است نشسته‌اند. نگاره فهرست منابع و مآخذ دانشنامه پرندگان ایران دکتر:، العلوی، هادی، «(عالم الطیور والحیوانات)»، دارالعوده، بیروت، لبنان، چاپ پنجم سال ۱۹۹۸ میلادی به (عربی). عطاءالله، سمیر، (موسوعه المعلومات العامه). دار عطاءالله للنشر والتوزیع، بیروت، لبنان، چاپ هشتم، سال انتشار ۱۹۸۴ میلادی به (عربی). مرجع حیات وحش ایران وبگاه بیابانها و کویرهای ایران
[ "جانوران", "طنابداران", "پرندگان", "گنجشک‌سانان", "مگس‌گیران", "مه‌سراینده‌ها", "کریستیان لودویگ برم", "Ogg", "پرنده", "انگلستان", "اروپا", "مرکز آسیا", "آفریقا", "نورعلی برومند", "موسیقی ردیف دستگاهی ایران", "موسیقی ایرانی", "موسیقی دستگاهی ایران", "خاورمیانه", "واحه", "سینه سرخ", "خار", "گزنه", "ایران زمین", "گل رز", "گل و بلبل", "کهگیلویه و بویر احمد", "حیات وحش" ]
[ "پرندگان", "پرندگان اروپا", "پرندگان اوکراین", "پرندگان ایران", "پرندگان پاکستان", "پرندگان ترکیه", "پرندگان توصیف‌شده در ۱۸۳۱ (میلادی)", "پرندگان جمهوری آذربایجان", "پرندگان سرگردان آفریقا", "پرندگان صحرای غربی", "پرندگان فلسطین", "پرندگان کامرون", "پرندگان مرکز آسیا", "جانوران توصیف‌شده در ۱۸۳۱ (میلادی)", "سیاهه قرمز IUCN از گونه‌های با کمترین نگرانی", "گنجشک‌سانان", "مه‌سراینده‌ها", "نمادهای ملی ایران" ]
1,042
تاریخ لرستان
0
218
0
[ "تاريخ لرستان" ]
false
10
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
دیوارنگاری غار دوشه، لرستان، حدود هزاره هشتم پیش از میلاد. لرستان به معنی سکونتگاه مردم لر واژه‌ای است که به سرزمین‌های لرنشین اطلاق می‌گردد و به معنای گستره جغرافیایی است که مردم لر در آن سکونت دارند. حدود لرستان از برخی مناطق دشت‌های شرقی عراق آغاز و تا غرب و جنوب غرب ایران گسترده‌است. حدود سرزمین لرستان در طول دوران دچار دگرگونی شده‌است. گستره نام لرستان پیش از حکومت صفویان، سکونتگاه لرهای بختیاری، لرهای کهگیلویه و لرهای بویراحمدی را هم شامل می‌شد. اما پس از حکومت صفویان سکونتگاه لرهای بختیاری را منطقه بختیاری نام‌گذاری کردند و جغرافیای نام لرستان به حدود استان لرستان و ایلام کنونی محدود شد. این منطقه نیز در حکومت قاجاریان به دو بخش پشتکوه و پیشکوه تقسیم شد. امروزه لرستان نام یکی از استان‌های غربی ایران است. اقوام کرد، لر و برخی اقوام دیگر در لرستان قدیم (از مناطقی در عراق تا خلیج فارس) ساکن بوده‌اند. تاریخ لرستان سرزمینی کوهستانی، پرآب و دارای مراتع سرسبز است. در سراسر سرزمین لرستان پوشش درختانی مانند بلوط، نارون، گردو و بادام وجود دارد. تاریخ سکونت اقوام آریایی در لرستان به بیش از ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بازمی‌گردد. ابتدا مادها در مناطقی که لرستان گفته می‌شود ساکن شدند. در سال‌های بین ۶۲۵ تا ۷۰۰ پیش از میلاد اقوام دیگری همچون سکاها نیز در لرستان ساکن شدند. پیش از اسلام نقشه‌ای از سرزمین عیلام باستان (نارنجی) و نواحی همسایه آن برنز لرستان نگهداری در موزه لوور دوره عیلامیان نخستین مردمی که بر مناطقی از لرستان حاکمیت داشته‌است عیلامیان بوده‌اند. گستره نفوذ ایلامی‌ها تا منطقه ممسنی کنونی بوده‌است. آن‌ها از نژاد مردم بومی ایران هستند اما اطلاع درستی از چگونگی تشکیل جوامع و ابتدای تاریخ آن‌ها در دست نیست با این حال توانسته بودند پیش از ورود اقوام آریایی به ایران و در حدود هزاره چهارم پیش از میلاد مسیج در بخش‌هایی از غرب ایران کنونی دولتی بنا کنند. نخستین ساکنین لرستان کاسی‌ها بودند. آن‌ها بابل را فتح کردند و در سال‌های ۱۶۵۰ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد مسیح بر بابل نیز حکومت کردند. اصالت لرها ممکن است به عیلامیان و کاسیت‌ها برسد. دولت عیلام شامل خوزستان، لرستان امروزی، پشتکوه و کوه‌های بختیاری بوده و بابلی‌ها سرزمین عیلامی‌ها را الام یا آلامتو که به معنی کوهستان و شاید کشور طلوع خورشید بوده می‌نامیدند. شهرهای عیلامیان شهرهای مهم حکومت عیلامی‌ها عبارت بودند از: شوش، اهواز، ماداکتو و خایدالو والتر هینتس در خصوص شهرهای مهم عیلامی‌ها می‌گوید: عیلامی‌ها در مدت چند هزار سال هویت خود را در برابر اقوامی نیرومند چون سومری‌ها، اکدی‌ها، بابلی‌ها و آشوری‌ها حفظ کردند و در نتیجه به علت اختلاف‌های داخلی و جنگ‌های خانگی، از دشمن خود آشور در سال ۶۵۴ قبل از میلاد مسیح شکست خوردند. مهم‌ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پیش از میلاد را می‌توان به قدرت رسیدن عیلامیان و تشکیل حکومت عیلامی در شمال دشت خوزستان دانست. از آن هنگام تا پیش از ورود مادها و پارسی‌ها حدود یک هزار سال آنچه از تاریخ سرزمین ایران می‌دانیم تنها از تاریخ سیاسی عیلام می‌باشد. دوره کاسی‌ها کاسیان قبل از مادها و پارسیان، از ارتفاعات قفقاز و آذربایجان به جنوب غربی ایران وارد شدند ولی در ابتدا سکونت در فلات ایران در نواحی دریای مازندران ساکن شدند و نام خود را به این دریا داده و آن را دریای کاسپی نامیدند. احتمال دارد کاسی‌ها قومی جدا از خوزیان باشند. استرابون مورخ یونانی در خصوص کاسی‌ها این‌گونه می‌گوید: واژه کاشی در کتیبه‌های بابلی به عبارت کاسی یا کاسپی آمده و اقوام کاسی (کاشی) در زمان مهاجرت به تدریج در شهرهای کاشان و قزوین نیز سکونت نمودند و نام خود را بر این دو شهر داده‌اند. این قوم که هم‌زمان با عیلامی‌ها بر بخشهایی از لرستان تسلط داشته‌اند چیره‌دستی فوق‌العاده‌ای در ساختن مصنوعات مفرغی به دست آوردند. آنان مهمترین قبایل کوهستانی زاگرس محسوب می‌شدند و پیشه دامداری داشته و با زبانی که با عیلامی قرابت داشت، سخن می‌گفتند. آنان سوار کارانی دلیر و جنگجو بودند و بارها با همسایگان خود از جمله عیلامی‌ها و بابلی‌ها وارد نبرد شدند. آن‌ها حتی توانستند دولت بابل را سرنگون ساخته و مدت شش قرن بر آن سرزمین حکمرانی نمایند. حکومت کاسی‌ها بر بابل در نتیجه شکست از عیلامی‌ها به پایان رسید. آن‌ها پس از شکست از عیلامی‌ها، به سرزمین کوهستانی خود یعنی لرستان بازگشتند. شهرها نام شهرهای حکومت کاسی‌ها از زبان‌های هندواروپایی گرفته شده‌اند. رود کشکان در منطقه لرستان احتمالا از واژه کاسیت گرفته شده‌است. آثار برخی از شهرهای باستانی در منطقه لرستان همچنان وجود دارد که از آن جمله می‌توان به شهرهای زیر اشاره کرد: لور، حدود دو فرسخی شمال شهر دزفول. کنزت اندیمش، در محل کنونی اندیمشک. لشتر، در محل کنونی الشتر. هخامنشیان تا ساسانیان مجسمه بز لرستان موزه رضا عباسی لرستان در زمان حکومت هخامنشیان بخشی از حکومت کاسی‌ها به‌شمار می‌آمد و هخامنشیان هنگام حرکت از بابل به سوی همدان، ناچار از منطقه لرستان عبور کرده و به کاسی‌ها باج پرداخت می‌کردند. پهله یا پهلو نام سرزمینی وسیع در غرب ایران بوده‌است که بیشتر شهرها و نواحی زاگرس فعلی را فرا می‌گرفته‌است. ایالت پهله در زمان ساسانیان به این نام نهاده شده و پهلوی، به مردم، زبان و خط مربوط به پهله اشاره می‌کند. نام پهله بعد از ورود عرب‌ها به ایران به «جبال» و بعدها «کوهستان» تغییر یافته‌است. پهله خود از مناطق کوچک‌تری به نام «مهر» یا «مهرگان» تشکیل می‌شده‌است مانند «مهرگان کدک» که منظور غرب لرستان بوده‌است. در زمان هخامنشیان، لرستان کنونی به اتفاق ایلام و خوزستان ایالت سوم این امپراتوری عظیم بودند. در زمان اشکانی این سرزمین یکی از ساتراپهای (ایالت) این سلسله بوده‌است و سرانجام اینکه در زمان ساسانیان این منطقه به نام «پهله» نام‌گذاری شد. پس از اسلام حمله اعراب حمله اعراب به ایران تاثیر بسیاری در فرهنگ و آداب مردم این کشور برجای گذاشت و این تاثیر شامل منطقه لرستان نیز شد. مردم لر به هر حال توانستند زبان و بسیاری از آداب و رسوم خود را حفظ کنند. تا پایان قرن سوم هجری قمری منطقه لرستان خراج خود را به کوفه پرداخت می‌کرد و به صورت مستقیم زیر نظر خلفا اداره می‌شد اما پس از قدرت گرفتن آل حسنویه در غرب ایران بخش عمده‌ای از لرستان با حسنویه بن حسین برزیکانی موسس این سلسله متحد شد. پس از حسنویه پسر وی بدر شهر شاپورخواست یا خرم‌آباد کنونی را پایتخت خویش قرار داد و کوشش بسیاری در آبادی منطقه لرستان انجام داد. این سلسله پس از حمله آل بویه منقرض شد. پس از آن شهر شاپورخواست و منطقه لرستان زیر نظر حکومت آل بویه قرار گرفت. در نیمه نخست قرن پنجم هجری قمری ترکان سلجوقی به ایران حمله کردند و لرستان به دست ابراهیم ینال برادر طغرل سجلوقی شکست خورد و ضمیمه حکومت سلجوقیان شد. سلجوقیان شهر شاپورخواست را به عنوان مرکز لرستان باقی گذاشتند. سنگ نبشته‌ای در شرق شهر خرم‌آباد از این سلسله بر جای مانده‌است. تقسیمات در نمودار زیر تقسیمات لرستان از ۳۰۰ هجری قمری تاکنون آورده شده‌است. لغت‌نامه دهخدا در کنار توصیف استان لرستان به عنوان یکی از تقسیمات کشوری جدید، از لرستان به معنای سرزمین محل سکونت لرها نام می‌برد: در ادامه، لغت‌نامه دهخدا گویشوران ناحیه تاریخی لرستان را به دو گروه لر زبان و لکی تقسیم می‌کند: دوره ملوک‌الطوایفی دودمان‌ها و پادشاهان گستره حکومت اتابکان لر ۱۷۰۰ تا ۱۷۲۰ میلادی در جنوب غربی ایران مشخص است هزاراسپیان که به نام اتابکان لرستان نیز شناخته می‌شود نام سلسله‌ای لر است که از (۵۵۰ تا ۸۲۷ ه. ق)، (۱۱۴۸ تا ۱۴۲۴) به نواحی لرستان کنونی و بخش‌هایی از استان خوزستان و چهارمحال و بختیاری حکومت کرده‌اند. اتابکان به دو دسته اتابکان لر بزرگ و اتابکان لر کوچک تقسیم می‌شود. پایتخت اتابکان لر بزرگ در شهر ایذه (ایذج) و پایتخت اتابکان لر کوچک در شهر خرم‌آباد بود. اتابکان لر بزرگ اتابکان لر بزرگ از سلسله هزاراسپیان است که به مناطق چهارمحال و بختیاری کنونی و بخش‌های از استان خوزستان حکومت کرده‌اند. موسس این سلسله ابوطاهر است که او را اتابک (ترکمنان) سلغریان برای جلگویری از سرکشی لر بزرگ در سال ۵۴۳ ق. به این ناحیه فرستاد. اباقاخان مغول بعدها حکومت خوزستان را نیز بضمیمه سرزمین اصلی لر بزرگ به ابوطاهر داد و یکی از آن‌ها یعنی افراسیاب پس از مرگ ارغون خان اصفهان را محاصره کرد اما خیلی زود سرکوب شد. پایتخت این امرا در شهر ایذه بود. اتابکان لر بزرگ تا نیمه اول قرن نهم باقی بودند و آخرین حاکم آنان که غیاث الدین کاوس نام داشت به دست سلطان ابراهیم بن شاهرخ تیموری شکست خورد و سلسله ایشان انقراض یافت. اتابکان لر کوچک اتابکان لر کوچک سلسله کوچکی از هزاراسپیان هستند که در فاصله سال‌های ۵۸۰ تا ۱۰۰۶(ه‌. ق) در قسمت‌های شمالی و غربی لرستان ناحیه لر کوچک حکومت می‌کرده‌اند. امرای این سلسله از اعتاب شجاع‌الدین‌خورشید، موسس سلطنت لر کوچک بوده‌اند و آخری‌ن حاکم لر کوچک به دست شاه عباس یکم صفوی کشته و سلسله اتابکان لر کوچک منقرض گردید. دوره صفویان در دوران حکومت صفویان ایران به چهار ولایت عربستان، لرستان، گرجستان، کردستان و سیزده بیگلربیگی تقسیم می‌شد. ایران در این دوره به ۲۴ ایالت تقسیم می‌شد که از تعداد دو ایالت جز ایالت‌های لرنشین بودند. این دو ایالت شامل لرستان به مرکزیت خرم‌آباد و کهگیلویه به مرکزیت بهبهان بود. در این دوره ایالت‌های لرستان و کهگیلویه دارای والیانی مستقل بودند. والیان لرستان فیلی در سال ۱۰۰۶ هجری قمری به دستور شاه عباس حاکم پشتکوه و پیشکوه شدند و تا دوران قاجار بر این منطقه حکمرانی کردند. دوره زندیان لرستان در دوره زندیان نیز به عنوان یکی از ایالت‌های ایران دارای والی مستقل بود. دوره قاجار در این دوره ایران به ۶ استان تقسیم شد که لرستان در استان غرب واقع بود. گستره این استان، همدان، کردستان و کرمانشاه تا خرمشهر و آبادان را شامل می‌شده‌است. تا پیش از روی کارآمدن سلسله قاجار تمام منطقه لرستان زیرنظر یک والی مستقل یا در بعضی مواقع دو والی مستقل اداره می‌شد اما پس از به قدرت رسیدن قاجارها، آقامحمدخان به دلیل کینه‌ای که از زمان حکومت زندیان نسبت به مردم لر داشت دست به تغییرات بسیاری در منطقه لرستان زد. از جمله اقدامات آقامحمدخان می‌توان به کوچاندن اجباری اقوام لر به قزوین اشاره کرد. همچنین فتحعلی شاه حکومت والیان لرستان را به پشتکوه محدود کرد و تا سال ۱۳۰۷ در آن منطقه حکمرانی کردند اما پس از تصرف پشتکوه توسط نیروهای دولتی غلامرضاخان آخرین والی لرستان به عراق رفت. تجزیه پس از آقامحمدخان، فتحعلی شاه به تجزیه لرستان ادامه داد و در راستای این سیاست، پشتکوه (ایلام) را از منطقه لرستان جدا کرد و از آن پس لرستان به صورت مستقیم زیرنظر قاجار و فرستادگان آن که اقلب شاهزادگان بودند اداره شد. لرستان در این دوره به دلیل سیاست‌های قاجار دچار ناامنی و هرج و مرج شد، اقوام مختلف لر با یکدیگر به ستیز برخواستند و بسیاری از آن‌ها مجدد به کوچ نشینی روی آوردند. پشتکوه و پیشکوه پیشکوه نام تاریخی مناطقی است در غرب ایران که برابر است با استان لرستان امروزی. بین استان لرستان و استان ایلام رشته کوه کبیرکوه قرار دارد، لرستان را پیشکوه و ایلام را پشتکوه می‌نامیدند. در طرف مقابل پشتکوه نام تاریخی مناطقی است در غرب ایران که برابر است با استان ایلام امروزی است. مشروطیت علیقلی خان سردار اسعد یکی از مهمترین فعالیت‌های سیاسی مردم لر در سده گذشته مشارکت در انقلاب مشروطه ایران بوده‌است. طرفداری مردم لر و به خصوص ایل بختیاری نقش پررنگی در پیروزی انقلاب مشروطه داشتند. برخی همراهی مردم لر با انقلاب مشروطه را به دلیل مخالفت با محمدعلی شاه می‌دانند. این نویسندگان ارتباط سردار اسعد با انگلیسی‌ها و ملاقات با " ادوارد گری " وزیر خارجه این کشور قبل از اقدام بختیاری‌ها و عوامل دیگر را دلیل قانع‌کننده این هدف مشترک می‌دانند. سردار ظفر بختیاری انگیزه خود را در پیوستن به قوای دولتی چنین بیان می‌کند: فتح تهران توسط سواران مشروطه خواه بختیاری فتح تهران با آغاز تیرماه ۱۲۸۸ شمسی، قوای سردار اسعد به قم و قوای سپهدار به ینگی امام رسیدند. در مقابل سعدالدوله قوایی به فرماندهی امیر مفخم بختیاری به سمت کرج فرستاد. شاه با گرو گذاشتن جواهرات سلطنتی مبلغ پنجاه هزار تومان از بانک استقراضی روس وام گرفت و قسمتی از حقوق معوقه سربازان را پرداخت. قوای نظامی دو طرف آماده جنگ شدند ولی سعدالدوله در تلاش برای مذاکره و حل و فصل مسالمت آمیز موضوع بود. بدین منظور از سردار اسعد و سپهدار خواست نمایندگانی برای مذاکره نزد او بفرستند ولی درخواست او به نتیجه نرسید و همکاران او از کار کناره‌گیری کردند. روز ۲۲ تیرماه ۱۲۸۸ شمسی قوای سردار اسعد و سپهدار در نزدیکی تهران به هم رسیدند و در بادامک اردو زدند. جنگ بین قزاقان دولتی و قوای مشروطه خواه درگرفت و عصر روز ۲۴ تیرماه جنگ به نفع مشروطه خواهان پایان پذیرفت. فردای آن روز محمد علی شاه و نزدیکان او به سفارت روسیه و سعدالدوله به سفارت انگلستان پناه بردند. قیام بختیاری‌ها پوستر فتح تهران به‌دست مجاهدین بختیاری در حالی که در تبریز مجاهدین در محاصره قوای دولتی و هم‌پیمانان خارجی آن بودند در اصفهان اعتراض‌ها به بست‌نشینی عده‌ای انجامید و قوای بختیاری که در آن هنگام توسط حاکم اصفهان و بختیاری‌ها صمصام السلطنه رهبری می‌شد برای نجات جنبش مشروطه بسیج شده و از تمامی مناطق لرنشین به سوی اصفهان حرکت کردند. با پیوستن قوای بختیاری جنگ بالا گرفت و نجف قلی خان صمصام‌السلطنه ایلخان بختیاری با نیروی مسلح به اصفهان وارد شد. برادر او علیقلی خان سردار اسعد نیز که تا آن زمان در فرانسه مشغول تحصیل بود، در پاریس با تعدادی از مشروطه‌خواهان ارتباط تنگاتنگی داشت و خود نیز از مشروطه‌خواهان بود، پس از سفر به لندن و مشورت با وزارت خارجه انگلستان به اصفهان آمد. مجاهدین بختیاری با حرکت به سوی تهران و با همراهی مجاهدین شمال به فرماندهی سپهدار اعظم که در نزدیکی تهران به هم پیوستند، پس از شکست مقاومت نیروهای استبداد صغیر موفق به فتح تهران و شکست استبداد صغیر شدند. دوره پهلوی اعدام سران عشایر در خرم‌آباد، هم‌زمان با آغاز حکومت رضاشاه پهلوی پس از سقوط قاجارها و روی کارآمدن رضاخان و حکومت پهلوی در سال ۱۲۹۹، رضاخان شروع به سرکوب عشایر لر کرد، این سرکوب باعث درگیری‌های شدیدی میان نیروهای دولتی و عشایر لر شد این درگیری‌ها تا سال ۱۳۱۲ ادامه داشت که سرانجام به شکست عشایر لر منجر شد و پشتکوه و پیشکوه هر دو به کنترل نیروهای حکومتی درآمد. هرچند باروی کارآمدن حکومت پهلوی هرج و مرج در منطقه لرستان از میان رفت ولی به دلیل سیاست‌های حکومت این منطقه پیشرفت قابل توجه‌ای نداشت و همچنان در وضعیت نابسمانی قرار داشت. در سال ۱۳۰۴ ایران به ۱۳ استان تقسیم شد که لرستان جزئی از استان خوزستان محسوب می‌شد پس از مدتی استان لرستان امروزی از استان خوزستان جدا شد. استان چهارمحال و بختیاری در تقسیمات کشوری سال ۱۳۱۶ به همراه استان‌های اصفهان و یزد کنونی استان دهم ایران را تشکیل می‌دادند. این منطقه در سال ۱۳۳۷ به صورت فرمانداری، با نام فرمانداری کل بختیاری و چهارمحال اداره می‌شد و در سال ۱۳۵۲ یک استان مستقل را تشکیل داد. مردم بختیاری یا لرهای بختیاری جزئی از مردم لر به‌شمار می‌آیند و در جنوب غربی ایران ساکن هستند. بختیاری‌ها با گویش بختیاری که یکی از شاخه‌های گویش‌های لری است تکلم می‌کنند. گستره سکونتگاه لرهای بختیاری از شمال تا الیگودرز، فریدن و اصفهان و از جنوب غرب تا اهواز است. استان کهگیلویه و بویراحمد یا به‌طور دقیق‌تر منطقه کهگیلویه طبق قانون مصوب ۱۳۱۶ جزئی از استان غرب به‌شمار می‌آمد اما در تقسیمات سال ۱۳۴۰ به عنوان یکی از هشت فرمانداری کل ایران و با نام بویراحمد سردسیر کهگیلویه درآمد. شهر یاسوج در سال ۱۳۴۲ به عنوان مرکز فرمانداری کهگیلویه و بویراحمد و در سال ۱۳۵۵ به عنوان مرکز استانی به همین نام برگزیده شد. مردم کهگیلویه و بویراحمد و به‌طور دقیق‌تر بویراحمدی‌ها جزئی از مردم لر به‌شمار می‌آیند و با گویش بویراحمدی که یکی از شاخه‌های گویش لری است تکلم می‌کنند. سرزمین و سکونتگاه بویراحمدی‌ها از بهبهان تا دوگنبدان و کوه‌پایه‌های دنا و در حدود چهارهزار کیلومتر مربع وسعت دارد. در سال ۱۳۳۰ کهگیلویه به مرکزیت بهبهان بخشی از استان فارس به‌شمار می‌آمد اما در سال ۱۳۴۲ و با تشکیل فرمانداری کهگیلویه و بویراحمد، بهبهان به استان خوزستان پیوست. شورش لرستان در سال ۱۳۰۲ نیروهای دولتی و عشایر لر در فاصله میان شهرهای بروجرد و خرم‌آباد وارد نبرد شدند. قوای عشایر متشکل از طوایف ایل بیرانوند، سگوند، پاپی و چگنی بودند و درگیری‌ها در مهر سال ۱۳۰۲ آغاز شد ولی تا پایان آذر همان سال نیروهای دولتی توانستند خرم‌آباد را محاصره و آن را به کنترل درآورند. در آغاز حکومت رضاشاه پهلوی خرم‌آباد نقش پررنگی در شورش علیه نیروهای حکومتی داشت. دلیل این شورش دستگیری عده‌ای از عشایر به جرم راهزنی بود. پس از دستگیری راهزنان اعلام عفو عمومی شد و هنگامی که آنان سلاح خود را تحویل دادند برخی سران عشایر دستگیر و اعدام شدند. این رویداد باعث شورش در لرستان شد. شدیدترین درگیری میان مردم لر و نیروهای حکومت مرکزی در تنگه‌ای به نام زاهدشیر در دوازده کیلومتری شمال خرم‌آباد صورت گرفت. پس از یک سلسله درگیری گسترده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۰۲ خرم‌آباد به دست نیروهای حکومت پهلوی اشغال شد. شکست مردم لر با تبلیغات گسترده در سطح کشور توام شد. پس از فتح خرم‌آباد چندتن از سران عشایر بر خلاف آنچه عفو عمومی اعلام شده بود اعدام شدند. سرکوب مردم لر توسط سپهبد احمد امیراحمدی مورد تقدیر رضاشاه قرار گرفت. اقدام حکومت مرکزی در نقض عفو عمومی و اعدام سران عشایر باعث شورش مجدد در منطقه لرستان شد. این شورش با محاصره خرم‌آباد در بهار ۱۳۰۳ آغاز شد. با آغاز فصل بهار و بازگشت ایل‌های لر از شمال خوزستان به مرکز لرستان، درگیری مسلحانه با نیروهای حکومت مرکزی از سر گرفته شد. در این سال سپهبد محمد شاه‌بختی فرماندهی تیپ پیاده لشکر غرب را بر عهده داشت. علی‌رغم اینکه احمدی خواهان سرکوب بیشتر لرها بود شاه‌بختی در پی دفاع از مواضع نیروهای حکومتی بود. سرانجام در ۹ اردیبهشت همان سال در حالی که امیراحمدی فرماندهی را بر عهده داشت خرم‌آباد توسط هواپیما بمباران شد و پس از یک رشته درگیری میان مردم لر و نیروهای حکومت مرکزی در ۱۵ خرداد ۱۳۰۳ بار دیگر خرم‌آباد توسط نیروهای دولتی اشغال شد. امیراحمدی پس از پیروزی در پی سرکوب بیشتر مردم لر بود اما رضاشاه در تاریخ ۱۹ مرداد همان سال با ارسال تلگرافی دستور اعلام عفو عمومی را صادر کرد. دوره جمهوری اسلامی مناطق بمباران شده در جنگ ایران و عراق طی دوره هشت ساله جنگ ایران و عراق، استان لرستان به دلیل همسایگی با سه استان مرزی در غرب و جنوب غربی ایران شامل استانهای کرمانشاه، خوزستان و ایلام هم از نظر سوق الجیشی و هم از نظر پذیرایی از جنگزدگان دارای اهمیت بود. علاوه بر آن، شهرهای مختلف این استان به ویژه خرم‌آباد، بروجرد و پلدختر بارها مورد حمله هوایی و موشکی قرار گرفتند. برخی برآوردها حاکی از آن است که لرستان از نظر حجم مالی، دومین استان خسارت دیده در طول جنگ ایران و عراق بوده‌است. زبان لری موسیقی لرستان
[ "مردم لر", "دانشنامه بریتانیکا", "دانشنامه ایرانیکا", "لغت‌نامه دهخدا", "عراق", "ایران", "صفویان", "مردم بختیاری", "لرهای کهگیلویه", "لرهای بویراحمدی", "قاجاریان", "استان لرستان", "آریایی", "مادها", "سکاها", "موزه لوور", "لرستان", "عیلامیان", "کاسی‌ها", "کاسیان", "عیلام", "خوزستان", "پشتکوه", "بختیاری", "بابلی‌ها", "کوهستان", "شوش", "اهواز", "ماداکتو", "خایدالو", "والتر هینتس", "خرم‌آباد", "عیلامی", "سومریان", "اکدی‌ها", "آشوری", "آشور", "هزاره سوم پیش از میلاد", "پارسی", "تاریخ سیاسی عیلام", "پارسیان", "قفقاز", "آذربایجان", "دریای مازندران", "دریای کاسپی", "خوزیان", "استرابون", "یونانی", "کاسی", "کاسپی", "کاشان", "قزوین", "زاگرس", "دامداری", "سوار کاری", "بابل", "زبان‌های هندواروپایی", "دزفول", "اندیمشک", "الشتر", "ساسانیان", "پهلوی", "عرب", "هخامنشیان", "ایلام", "اشکانی", "پهله", "اعراب", "کوفه", "خلفا", "آل حسنویه", "حسنویه بن حسین برزیکانی", "شاپورخواست", "پایتخت", "آل بویه", "ترکان سلجوقی", "طغرل بیک", "سلجوقیان", "سنگ نبشته خرم‌آباد", "کرمانشاه", "بروجرد", "ملایر", "جنوب", "کردستان", "۱۷۲۰ (میلادی)", "لر", "۱۱۴۸ (میلادی)", "۱۴۲۴ (میلادی)", "اتابکان لر بزرگ", "اتابکان لر کوچک", "ایذه", "سلغریان", "لر بزرگ", "اصفهان", "شهر", "لر کوچک", "شجاع‌الدین‌خورشید", "شاه عباس یکم", "بهبهان", "والی", "لرستان فیلی", "همدان", "خرمشهر", "آبادان", "قاجار", "آقامحمدخان", "زندیان", "فتحعلی شاه", "کوچ نشینی", "استان ایلام", "کبیرکوه", "انقلاب مشروطه ایران", "ایل بختیاری", "محمدعلی شاه", "سردار اسعد", "انگلستان", "سردار ظفر بختیاری", "قم", "ینگی امام", "سعدالدوله", "امیر مفخم بختیاری", "کرج", "جواهرات سلطنتی", "بانک استقراضی روس", "محمد علی شاه", "سفارت روسیه", "سفارت انگلستان", "تبریز", "بست‌نشینی", "صمصام السلطنه", "صمصام‌السلطنه", "علیقلی خان سردار اسعد", "فرانسه", "پاریس", "مشروطه‌خواهان", "تهران", "سپهدار اعظم", "فتح تهران", "استبداد صغیر", "عشایر", "رضاشاه پهلوی", "رضاخان", "حکومت پهلوی", "۱۲۹۹", "عشایر لر", "۱۳۱۲", "پیشکوه", "استان خوزستان", "استان چهارمحال و بختیاری", "استان اصفهان", "استان یزد", "گویش بختیاری", "گویش‌های لری", "الیگودرز", "فریدن", "استان کهگیلویه و بویراحمد", "یاسوج", "لری بویراحمدی", "دوگنبدان", "دنا", "استان فارس", "ایل بیرانوند", "سگوند", "پاپی", "چگنی (ایل)", "عفو عمومی", "احمد امیراحمدی", "محمد شاه‌بختی", "جنگ ایران و عراق", "استان کرمانشاه", "سوق الجیشی", "پلدختر", "حمله هوایی", "زبان لری", "موسیقی لرستان", "تاریخ بختیاری (کتاب)" ]
[ "تاریخ ایران", "لرستان", "تاریخ مناطق ایران", "تاریخ لرستان" ]
1,044
طبقه‌بندی علمی جانداران
0
125
0
[ "نام رده‌های جانوری و گیاهی", "نام رده‌بندی جانداران", "طبقه‌بندی علمی", "رده‌بندی علمی جانداران", "نام رده‌بندي جانداران", "نام رده‌هاي جانوري و گياهي", "رده‌بندي جانداران", "رده‌بندي علمي جانداران", "طبقه‌بندي علمي جانداران", "طبقه بندی علمی جانداران", "رده‌بندی علمی", "طبقه بندي علمي جانداران", "رده‌بندی جانداران", "رده بندي جانداران", "رده بندي علمي جانداران", "رده بندی جانداران", "رده بندي علمي", "رده بندی علمی", "رده بندی علمی جانداران", "طبقه بندي", "طبقه بندي علمي", "طبقه بندی علمی", "نام رده بندي جانداران", "نام رده بندی جانداران", "نام رده هاي جانوري و گياهي", "نام رده های جانوری و گیاهی" ]
false
45
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
طبقه‌بندی علمی جانداران برای این‌که کار بررسی جانداران، اعم از جانوران و گیاهان، ساده‌تر شود، آن‌ها را رده‌بندی یا طبقه‌بندی می‌کنند. در طبقه‌بندی زیست‌شناختی، هر جانداری در جایگاه ویژه‌ای از نظر دسته‌بندی قرار می‌گیرد. به هر سطح از دسته‌بندی، یک آرایه (Taxon ) یا زیر مجموعه گفته می‌شود. طبقه‌بندی علمی جانداران در واقع زیرمجموعه‌ای از دانش آرایه‌شناسی زیستی یا آرایه‌شناسی (تاکسونومی) آلفا (Alpha Taxonomy) است. «طبقه‌بندی علمی جانداران» شکلی از آرایه‌شناسی علمی است که باید آن را از طبقه‌بندی جانداران از سوی مردم عادی، که بنیان علمی ندارند، بازشناخت. گرچه گاه اصطلاحات سامانه‌شناسی، آرایه‌شناسی و طبقه‌بندی علمی را به‌طور مترادف با هم به‌کار برده می‌شوند و ممکن است برخی آن‌ها را با هم اشتباه بگیرند، ولی هریک تعریف و مرز و محدوده کاری مربوط به خود را دارند. آرایه‌شناسی به توصیف، شناخت، طبقه‌بندی و نام‌گذاری جانداران (ارگانیسم‌ها)، چه موجود و چه منقرض، گفته می‌شود در حالی که طبقه‌بندی علمی تنها بر بخشی از این دامنه یعنی همان گذاردن جانداران در گروه‌هایی که ارتباط بین آن‌ها را بنمایاند، می‌پردازد. با توجه به این‌که ارتباط میان یک جاندار با دیگر موجودات زنده را می‌توان بدون آن‌که اول چنان‌که باید و شاید مورد مطالعه و بررسی دقیق وریزبینانه قرار داده شود، فهمید، طبقه‌بندی علمی یاری بزرگی در ثبت و گزارش اطلاعات، هم به دیگر دانشمندان و هم به مردم عادی می‌رساند و در واقع گام آغازینی برای ادامه بررسی‌های آرایه‌شناختی به‌شمار می‌رود. تبارشناسی تبارزایش نیز هرچند در عمل کل حوزه کاری «آرایه‌شناسی» را دربرمی‌گیرد ولی هدف اصلیش پی بردن به چگونگی خویشی‌ها و نسبت‌های جانداران در طول زمان است. «طبقه‌بندی علمی» نوین ریشه در کارهای کارل لینه ، که جانداران را بر طبق مشخصه‌های همسان جسمی گروه‌بندی می‌کرد، دارد. البته پس از وی، این گروه‌بندی‌ها برای سازگاری هر چه بیشتر با «اصل نسب مشترک» داروینی مورد بازبینی قرار گرفته‌اند. سامانه‌های اولیه سامانه‌های نوین (مدرن) لینه‌ای دو سال پس از مرگ طبیعت‌گرای انگلیسی جان ری، کارلوس لینه زاده شد. او در اثر سترگش، سامانه طبیعت (کتاب) (چاپ نخست در ۱۷۳۵ (میلادی)) که در طول عمر خود وی به ویرایش دوازدهم هم رسید، طبیعت را به سه فرمانرو تقسیم کرد: معدن، گیاه، جانور. لینه پنج رتبه یا طبقه را به کار بست: رده (class)، راسته (order)، سرده (genus)، گونه(species) و جوره (variety). لینه بیشتر به‌دلیل معرفی روشی که هنوز برای فرمول‌بندی نام علمی هر گونه زیستی به‌کار می‌رود، شناخته می‌شود. طبقه‌های آرایه‌شناختی در رده‌بندی جانداران هشت طبقه اصلی وجود دارد که از بزرگ به کوچک به این صورت هستند: Domain: حوزه Kingdom: فرمانرو (سلسله) Division: دسته (در مورد گیاهان)، شاخه: Phylum (در مورد جانورها) Class: رده Order: راسته Family: خانواده (با کاربردی عمومیتر)، تیره (بیشتر در مورد گیاهان و پرندگان) Genus: سرده (جنس) Species: گونه طبقه‌ها (رتبه‌ها) ی گیاه‌شناسی و جانورشناسی گاه اندکی متفاوتند. تکامل با آن‌که لینه برای آسانی شناسایی طبقه‌بندی می‌کرد، این امروز عموما پذیرفته شده که طبقه‌بندی باید «اصل نسب مشترک» داروینی را بازتاباند. از دهه شصت گرایشی به نام آرایه‌شناسی شاخه‌بندی (یا شاخه‌بندی یا هم‌نیایی به انگلیسی: Cladistics or Cladism) پدیدار شد که آرایه‌ها را در یک درخت تکاملی می‌چیند. روش‌های گوناگون طبقه‌بندی جانداران توسط دانشمندان گوناگون: همان‌گونه که دیده می‌شود بین این طبقه‌بندی‌ها اختلاف‌هایی وجود دارد؛ برای نمونه در طبقه‌بندی رابرت ویتکر، فرمانروهای جانداران، پنج تا بود: فرمانرو مونرا (Monera) فرمانرو آغازیان (Protista) فرمانرو قارچ‌ها (Fungi) فرمانرو گیاهان (Plantae) فرمانرو جانوران (Animalia) ولی جاندارن بر اساس طبقه‌بندی ادوارد چاتون به پروکاریوت‌ها و یوکاریوت‌ها تقسیم می‌شوند: پروکاریوت‌ها فقط شامل فرمانرو مونرا هستند ولی یوکاریوت‌ها چهار فرمانرو دیگر را در بر می‌گیرند. سامانه سه‌حوزه‌ای (Three-domain system) یک روش آرایه‌شناسی است که توسط کارل ووز در سال ۱۹۷۷ پیشنهاد شد که یاخته‌ها را بر اساس فرمشان به سه حوزه باستانیان، باکتری‌ها، و یوکاریوت‌ها تقسیم می‌کند. سامانه سه‌حوزه‌ای تقسیم‌بندی جدید «حوزه» را بالای پنج یا شش «فرمانرو» قبلی اضافه می‌کند. حوزه باکتری‌ها – پروکاریوت (بدون هسته واقعی) هستند. حوزه باستانیان – پروکاریوت (بدون هسته واقعی) هستند. حوزه یوکاریوت‌ها (یوکاریا) – هسته‌دار (یوکاریوت) هستند. یوکاریا شامل فرمانروهای زیر است: فرمانرو قارچ‌ها فرمانرو گیاهان فرمانرو جانوران فرمانرو حبابچه‌داران رنگی وضع کنندگان (یادکرد بانی آرایه) نام هر آرایه ممکن است که با یادکردی از شخص وضع‌کننده و بانی آن نام دنبال شود، که همان نام کسی است که برای نخستین بار توصیفی معتبر و موثق از آن آرایه را منتشر کرده باشد. این نام‌ها پی‌درپی کوته‌سازی می‌شوند مثلا دیگر «L.» به‌طور همگانی به عنوان اختصار «لینه» پذیرفته شده‌است. البته سامانه نسبت دادن فرد وضع‌کننده در شاخه‌ها و رشته‌های مختلف زیست‌شناسی (مثلا جانورشناسی، گیاه‌شناسی و …) با هم فرق می‌کند. شناسه‌های یگانه جهانی برای نام‌ها جنبشی در جریان است که می‌خواهد شناسه‌های یگانه جهانی‌ای به شکل شناسه‌های علمی حیات برای همه نام‌های زیست‌شناختی فراهم آورد. این به بانیان اجازه می‌دهد که نام‌ها را بی‌ابهام در رسانه‌های الکترونیکی یاد کنند و از اهمیت خطا در تلفظ نام‌ها یا مخفف نام شخصیت‌های معتبر باعث و بانی بکاهند. آرایه‌شناسی آرایه‌شناسی آلفا آرایه‌شناسی لینه‌ای جانوران باکتری حشرات طنابداران پستانداران
[ "جانداران", "جانوران", "گیاهان", "زیست‌شناسی", "آرایه (زیست‌شناسی)", "زیرمجموعه", "آرایه‌شناسی آلفا", "آرایه‌شناسی (زیست‌شناسی)", "تاکسونومی", "آرایه‌شناسی زیستی", "سامانه‌شناسی", "منقرض", "تبارشناسی (زیست‌شناسی)", "تبارزایش", "کارل لینه", "نسب مشترک", "چارلز داروین", "طبیعت‌گرایی", "جان ری", "کارلوس لینه", "سامانه طبیعت (کتاب)", "۱۷۳۵ (میلادی)", "فرمانرو", "معدن", "گیاه", "جانور", "حوزه (زیست‌شناسی)", "دسته (زیست‌شناسی)", "شاخه (زیست‌شناسی)", "رده (زیست‌شناسی)", "راسته (زیست‌شناسی)", "خانواده (زیست‌شناسی)", "تیره (زیست‌شناسی)", "پرنده", "سرده", "گونه (زیست‌شناسی)", "گیاه‌شناسی", "جانورشناسی", "دهه ۱۹۶۰ (میلادی)", "شاخه‌بندی", "زبان انگلیسی", "درخت تکاملی", "رابرت ویتکر", "فرمانرو مونرا", "فرمانرو آغازیان", "قارچ", "ادوارد چاتون", "پروکاریوت", "یوکاریوت", "سامانه سه‌حوزه‌ای", "کارل ووز", "یاخته", "باستانیان", "باکتری", "حبابچه‌داران رنگی", "شناسه‌های یگانه جهانی", "شناسه‌های علمی حیات", "آرایه‌شناسی", "آرایه‌شناسی لینه‌ای", "حشرات", "طنابداران", "پستانداران", "حسین گل گلاب" ]
[ "آرایه‌شناسی آلفا", "جانورشناسی", "زیست‌شناسی", "سامانه‌شناسی", "سامانه‌های رده‌بندی", "گیاه‌شناسی", "نام‌گذاری", "طبقه‌بندی علمی" ]
1,045
سوپرانو
0
221
0
[ "سپرانو" ]
false
201
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
سوپرانو () نام بازه‌ای از صدا در موسیقی و گونه‌ای از صدای بسیار زیر (متضاد بم) زنانه در خوانندگی و اپرا است. تعریف واژه سوپرانو از واژه ایتالیایی Sopra به معنای بالا، گرفته شده. همانطور که صدای سوپرانو بالاترین فرکانس در صدای انسانی را دارد و معمولا نقشهای اصلی را در اپرا می‌گیرد. سوپرانو به‌طور کلی به صدای زن اشاره دارد ولی به صورت خاص به صداهایی مانند صدای پسران (Boy soprano) و در پسوند نام سازهایی که بالاترین صدا را در خانواده خود دارند از واژه سوپرانو استفاده می‌شود. مانند : ساکسوفون سوپرانو. از خوانندگان ایرانی زن با صدای سوپرانو می‌توان حمیرا و دریا دادور و پری زنگنه را نام برد. ویژگی دامنه صدایی سوپرانو با استفاده از نوشتار علمی بسامد، حدودا از «دو»ی وسط پیانو ( C4 ) با فرکانس ۲۶۱ هرتز تا «لا»ی اکتاو پنجم ( A5 ) با فرکانس ۸۸۰ هرتز در موسیقی کرال، و در موسیقی اپرایی، تا «دو»ی اکتاو ششم ( C6 ) با فرکانس ۱۰۴۶ هرتز است. محدوده صوتی در هارمونی چهار بخشی کرال، بالاترین نتها را سوپرانو می‌خواند که معمولا همان خط ملودی را شامل می‌شود. صدای سوپرانو به انواع مختلفی چون : دراماتیک، سوبریت، لیریک و کلراتور تقسیم می‌شود. صدای لیریک، معمول‌ترین صدا در بین سوپرانوها است. در مطالعه هارمونی معمولا چهار قسمت صدایی مورد استفاده قرار می‌گیرد، بنام‌های سوپرانو، آلتو، تنور و باس. سوپرانو آلتو تنور باس
[ "موسیقی", "خواننده", "اپرا", "ساکسوفون سوپرانو", "حمیرا", "دریا دادور", "پری زنگنه", "بسامد", "دو (موسیقی)", "پیانو", "فرکانس", "هرتز", "لا (نت موسیقی)", "اکتاو", "موسیقی کرال", "هارمونی", "آلتو", "تنور (صدا)", "باس" ]
[ "اصطلاحات اپرای ایتالیایی", "خوانندگان سوپرانو", "گونه‌های صدا", "موسیقی آوازی", "موسیقی کرال", "واژگان اپرا", "واژگان موسیقی", "وام‌واژه‌های ایتالیایی" ]
1,046
استان گغارکونیک
2
229
0
[ "گغاركونيك", "گغارکونیک", "استان گغاركونيك" ]
false
157
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "استان گغارکونیک" }, { "Item1": "native_name_lang", "Item2": "hy" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "[[استان (مارز)]]" }, { "Item1": "image_seal", "Item2": "Gegharkunik Province Coat of Arms.jpg" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "Gegharkunik.svg" }, { "Item1": "map_caption", "Item2": "استان گغارکونیک ارمنستان" }, { "Item1": "latd", "Item2": "40" }, { "Item1": "latm", "Item2": "25" }, { "Item1": "longd", "Item2": "45" }, { "Item1": "longm", "Item2": "12" }, { "Item1": "coordinates_type", "Item2": "region:AM_type:adm1st" }, { "Item1": "coordinates_display", "Item2": "inline,title" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "[[کشور]]" }, { "Item1": "seat_type", "Item2": "[[مرکز]]" }, { "Item1": "seat", "Item2": "[[گاوار]]" }, { "Item1": "leader_title", "Item2": "فرماندار" }, { "Item1": "leader_name", "Item2": "[[کارن بوتویان]]" }, { "Item1": "unit_pref", "Item2": "Metric" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "۵،۳۴۸" }, { "Item1": "area_rank", "Item2": "۱ام" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "۲۳۵،۰۷۵" }, { "Item1": "population_rank", "Item2": "۷ام" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "۲۰۱۱" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "timezone1", "Item2": "UTC" }, { "Item1": "utc_offset1", "Item2": "+۴" }, { "Item1": "timezone1_DST", "Item2": "DST" }, { "Item1": "utc_offset1_DST", "Item2": "+۵" }, { "Item1": "postal_code_type", "Item2": "[[کد پستی]]" }, { "Item1": "postal_code", "Item2": "۱۲۰۱–۱۶۲۶" }, { "Item1": "iso_code", "Item2": "AM.GR" }, { "Item1": "blank_name_sec1", "Item2": "زبان رسمی" }, { "Item1": "blank_info_sec1", "Item2": "[[ارمنی]]" }, { "Item1": "blank_name_sec2", "Item2": "مذهب" }, { "Item1": "blank_info_sec2", "Item2": "[[کلیسای حواری ارمنی]]" } ], "Title": "settlement" }
گغارکونیک یک از استان‌های جمهوری ارمنستان می‌باشد که در شرق این کشور واقع شده‌است. مساحت این استان ۵۳۴۸ کیلومتر مربع و مرکز این استان شهر گاوار است. عوارض جغرافیایی دریاچه سوان دریاچه سوان سطح بزرگی از این استان را پوشانده و حوضه آبریز این دریاچه تشکیل شده از جویبارهای فراوانی که به رودخانه هرازدان و از آنجا به رود ارس فرو می‌ریزند. کوه‌ها کوه‌های زیادی در سطح گغارکونیک پراکنده‌اند مانند کوه آژداهاک (۳،۵۹۷ متر). کوه واردنیس - ۳۵۲۲ متر - رشته‌کوه واردنیس گنداسار - ۲۹۴۶ متر - رشته‌کوه گغاما قله کاشاتاغ - ۲،۹۰۱ متر - رشته‌کوه سوان آژداهاک - ۳،۵۹۷ متر - کوه آرتانیش - ۲۴۶۱ متر - پوراک - ۲،۸۰۰ متر - رود گتیک - ۵۸ کیلومتر تقسیمات استانی شمار آبادی‌های این استان ۹۸ پارچه است. استان گغارکونیک 92 communities (هامایانکنر hamaynkner), تشکیل شده‌است که از آنها ۵ شهری هستند و ۸۷ روستایی هستند. شهرک‌ها یا communities شهری تصویر شهر (شهرک) استان بنیانگذاری مساحت (کیلومتر مربع ) جمعیت (سرشماری ۲۰۱۱) 150px چامباراک گغارکونیک دهه ۱۸۳۰ ۶ ۵،۸۵۰ 150px گاوار گغارکونیک ۱۸۳۰ ۱۶ ۲۰،۷۶۵ 150px مارتونی گغارکونیک ۱۰ ۱۲،۸۹۴ 150px سوان گغارکونیک ۱۸۴۲ ۸٫۵ ۱۹،۲۲۹ 150px واردنیس گغارکونیک ۱۸۳۰ ۱۰ ۱۲،۶۸۵ روستاها یا communities روستایی آغبرک آخپرادزور آکونک آنتارامج آرگونی آرپونک آرتانیش آرتسوانیست آرتسواشن آستغادزور آوازان آیگوت آیرک آزات بردکونک چکالووکا داراناک ددماشن دپراباک دراختیک دزوراگیوغ دزوراوانک گاندزاک گغاکار گغاماباک گغاماسار گغاماوان گغارکونیک گغهوویت گتیک هایراوانک جاغاتسادزور جیل کاخاکن کالاوان کارچآغبیور کارمیرگیوغ خاچآغبیور کوت کوتاکان لانجآغبیور لچاپ لچاشن لچاوان لیچک لوساکونک مادینا ماکنیس مارتونی متس ماسریک نرکین گتاشن نرکین شورژا نوراباک نوراکرت نوراشن نوراتوس پامباک پوگر ماسریک ساروخان سیمیونوفکا شاتجرک شاتوان شورژا ستک ورفاوان ترتوک تساغکاشن تساغکونک تساکار تساپاتاغ تسوواگیوغ تسوواسار تسووازارد تسوواک تسووینار تتوجور واغاشن واهان وانوان واردادزور واردنیک وارسر ورین گتاشن ورین شورژا یرانوس زولاکار زووابر Non-community villages بارپات، متعلق به کالاوان community. گاگارین، متعلق به سوان (ارمنستان) community. لرناهوویت، متعلق به گغهوویت community. روستاهای سابق چاپکوت، متعلق به آیگوت community. نشخارک، متعلق به گغهوویت community. زاریور، متعلق به کوتاکان community. اماکن مذهبی و تاریخی سازه‌های تاریخی، گردشگری و مذهبی این استان عبارتنداز: باغ گیاه‌شناسی سوان صومعه آختالا صومعه ساناهین صومعه هاقپات دریاچه سوان صومعه وانوان فرودگاه استپاناوان کلیسای سارگیس مقدس، تسووینار
[ "استان‌های ارمنستان", "فهرست کشورهای جهان", "فهرست شهرهای ارمنستان", "گاوار", "کارن بوتویان", "کد پستی", "زبان ارمنی", "کلیسای حواری ارمنی", "جمهوری ارمنستان", "دریاچه سوان", "هرازدان", "ارس", "آژداهاک", "کوه واردنیس", "رشته‌کوه واردنیس", "گنداسار", "رشته‌کوه گغاما", "قله کاشاتاغ", "رشته‌کوه سوان", "کوه آرتانیش", "پوراک", "رود گتیک", "چامباراک", "مارتونی، ارمنستان", "سوان (ارمنستان)", "واردنیس", "آغبرک", "آخپرادزور", "آکونک", "آنتارامج", "آرگونی", "آرپونک", "آرتانیش", "آرتسوانیست", "آرتسواشن", "آستغادزور", "آوازان", "آیگوت", "آیرک", "آزات، ارمنستان", "بردکونک", "چکالووکا", "داراناک", "ددماشن", "دپراباک", "دراختیک", "دزوراگیوغ، گغارکونیک", "دزوراوانک", "گاندزاک، ارمنستان", "گغاکار", "گغاماباک", "گغاماسار", "گغاماوان", "گغارکونیک (روستا)", "گغهوویت", "گتیک، گغارکونیک", "هایراوانک", "جاغاتسادزور", "جیل، ارمنستان", "کاخاکن", "کالاوان", "کارچآغبیور", "کارمیرگیوغ", "خاچآغبیور", "کوت، ارمنستان", "کوتاکان", "لانجآغبیور", "لچاپ", "لچاشن", "لچاوان", "لیچک", "لوساکونک", "مادینا، ارمنستان", "ماکنیس", "متس ماسریک", "نرکین گتاشن", "نرکین شورژا", "نوراباک", "نوراکرت، گغارکونیک", "نوراشن، گغارکونیک", "نوراتوس", "پامباک، گغارکونیک", "پوگر ماسریک", "ساروخان، گغارکونیک", "سیمیونوفکا، ارمنستان", "شاتجرک", "شاتوان", "شورژا", "ستک", "ورفاوان", "ترتوک", "تساغکاشن، گغارکونیک", "تساغکونک، گغارکونیک", "تساکار", "تساپاتاغ", "تسوواگیوغ", "تسوواسار", "تسووازارد", "تسوواک", "تسووینار، ارمنستان", "تتوجور، گغارکونیک", "واغاشن", "واهان، ارمنستان", "وانوان", "واردادزور", "واردنیک", "وارسر", "ورین گتاشن", "ورین شورژا", "یرانوس", "زولاکار", "زووابر، گغارکونیک", "بارپات", "گاگارین، ارمنستان", "لرناهوویت، گغارکونیک", "چاپکوت", "نشخارک", "زاریور", "آدام‌خان، ارمنستان", "آگخوش، ارمنستان", "تساماکابرد", "سارناخپیور", "کارمیرخاراب", "گومادزور", "لرناکرت، گغارکونیک", "نرکین چامباراک", "ورخنی الوچالو", "ورخنییا گزلدرا", "ورین چامباراک", "سازه", "باغ گیاه‌شناسی سوان", "صومعه آختالا", "صومعه ساناهین", "صومعه هاقپات", "صومعه وانوان", "فرودگاه استپاناوان", "کلیسای سارگیس مقدس، تسووینار", "سواناوانک", "جزیره سوان" ]
[ "استان گغارکونیک", "استان‌های ارمنستان", "زیربخش‌های ارمنستان" ]
1,047
هرازدان
2
50
0
[]
false
25
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "official_name", "Item2": "هرازدان" }, { "Item1": "image_skyline", "Item2": "Hrazdan coll. 2014.jpg" }, { "Item1": "imagesize", "Item2": "275px" }, { "Item1": "pushpin_map", "Item2": "Armenia" }, { "Item1": "mapsize", "Item2": "150px" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "[[کشور]]" }, { "Item1": "subdivision_type1", "Item2": "[[استان]]" }, { "Item1": "subdivision_name1", "Item2": "[[کوتایک]]" }, { "Item1": "leader_title", "Item2": "[[شهردار]]" }, { "Item1": "leader_name", "Item2": "آرام دانیلیان" }, { "Item1": "established_title", "Item2": "تاسیس‌شده" }, { "Item1": "established_date", "Item2": "۱۹۵۹" }, { "Item1": "established_title2", "Item2": "City status" }, { "Item1": "established_date2", "Item2": "۱۹۵۹" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "۲۲" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "سرشماری ۲۰۱۱" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "۴۱،۸۷۵" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "timezone", "Item2": "[[ساعت گرینویچ]]" }, { "Item1": "utc_offset", "Item2": "+۴" }, { "Item1": "latd", "Item2": "40" }, { "Item1": "latm", "Item2": "30" }, { "Item1": "longd", "Item2": "44" }, { "Item1": "longm", "Item2": "46" }, { "Item1": "coordinates_display", "Item2": "inline,title" }, { "Item1": "coordinates_type", "Item2": "type:city_region:AM" }, { "Item1": "elevation_m", "Item2": "۱۶۷۵" }, { "Item1": "postal_code_type", "Item2": "[[کد پستی]]" }, { "Item1": "postal_code", "Item2": "۲۳۰۱–۲۳۰۹" }, { "Item1": "area_code", "Item2": "۲۲۳ (۳۷۴)+" }, { "Item1": "footnotes", "Item2": "منابع: جمعیت" } ], "Title": "settlement" }
هرازدان (به ارمنی: ) یک شهر در ارمنستان است که در استان کوتایک واقع شده‌است. هرازدان مرکز استان کوتایک است و رودخانه‌ای به همین نام از میان شهر می‌گذرد. این شهر تا سال ۱۹۵۹ آختالا Akhtala نامیده می‌شد خصوصیات هرازدان ۲۲ کیلومتر مربع مساحت و ۴۱،۸۷۵ نفر جمعیت دارد و ۱،۶۷۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده‌است. وجه تسمیه نام هرازدان از نام فارسی میانه فرزدان گرفته شده است. فرزدان در اوستا نام دریاچه‌ای است که گشتاسب شاه در کنار آن از ایزدبانو آناهیتا خواستار پیروزی بر هماوردانش می‌شود و در بهمن‌یشت آمده که هوشیدر، نخستین موعود مزداپرستان در کنار دریاچه فرزدان زاده خواهد شد. ارمنیان پیش از اینکه مسیحی شوند زرتشتی بودند و نام‌های زرتشتی در گوشه و کنار ارمنستان بجا مانده است. فهرست شهرداری‌های ارمنستان
[ "صومعه ماکراوانک", "جنگ قره‌باغ", "جنگ جهانی دوم", "فهرست کشورهای جهان", "استان‌های ارمنستان", "استان کوتایک", "شهردار", "ساعت گرینویچ", "کد پستی", "زبان ارمنی", "شهر", "ارمنستان", "کوتایک", "کیلومتر مربع", "اوستا", "گشتاسب", "بهمن‌یشت", "هوشیدر", "زرتشتی", "تساغکادزور", "فهرست شهرداری‌های ارمنستان" ]
[ "مناطق مسکونی در استان کوتایک" ]
1,048
دهستان فامور
2
53
0
[ "فامور" ]
false
26
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام‌رسمی", "Item2": "فامور" }, { "Item1": "روی‌نقشه", "Item2": "آری" }, { "Item1": "استان", "Item2": "فارس" }, { "Item1": "شهرستان", "Item2": "کازرون" }, { "Item1": "بخش", "Item2": "[[بخش جره و بالاده]]" }, { "Item1": "دهستان", "Item2": "فامور" }, { "Item1": "نام‌محلی", "Item2": "پامور" }, { "Item1": "زبان", "Item2": "[[فارسی]]" } ], "Title": "روستای ایران" }
دهستان فامور نام دهستانی در جره و بالاده شهرستان کازرون در استان فارس است. روستاهای آن در اطراف دریاچه فامور، پراکنده شده‌اند. فامور، جزء مناطق گرمسیری فارس محسوب می‌شود و در منابع جغرافیایی به آن اشاره شده است. ابن حوقل، در سفرنامه خود می‌نویسد: ‹‹ سرزمین فارس به وسیله خطی که از نزدیکی ارجان به نوبندجان و از آن جا به جره، آن گاه بر حدود سیف تا کارزین منتهی می‌شود و سپس امتداد آن به زم دارابجرد تا فرج و تارم کشیده می‌شود، به دو منطقه تقسیم می‌گردد. قسمت‌هایی که در جنوب واقع اند، گرمسیر و قسمت‌های شمالی، سردسیرند و در منطقه گرمسیر نواحی ارجان … جره، مور (فامور) و … ››. در شمال و جنوب منطقه فامور، دو رشته کوه به موازات هم از غرب به شرق کشیده شده‌اند که ادامه همان دو رشته کوهی است که جلگه فامور در بین آنها قرار گرفته است. این رشته کوه‌ها، دنباله کوهستان زاگرس است که از کوه معروف دنا در شمال غربی فارس جدا می‌شود. در همین رشته کوه شمالی فامور است که راه پرپیچ و خم قدیمی شیراز و کتل‌های سخت و ناهموار «دختر» و «پیره زن» قرار دارد. وجود همین کوه‌ها، موقعیتی خاص برای جلگه و منطقه فامور ایجاد کرده است، یعنی تابستان‌های گرم، زمستان‌های معتدل، بهار فوق‌العاده سبز و خرم ولی کم دوام. روستاهای فامور در جلگه نسبتا همواری قرار دارند که از پریشان تا قلعه نارنجی، شمال آنها را کوه فرا گرفته و از جنوب به دریاچه محدود شده و از نرگس زار تا ملا اره که در محور مقابل قرار دارند، از ناحیه شمال به دریاچه فامور محدود می‌شوند و در جنوب آنها رشته کوه جنوبی واقع شده است. از نظر جهت‌های جغرافیایی، در مشرق دهستان فامور شهر شیراز، درشمال، کوهمره و دشت ارژن قرار دارند و در امتداد جره، فیروزآباد و فراشبند قرارگرفته‌اند. از نظر سیاسی، فامور پیش از اسلام، در زمان ساسانیان جزء کوره شاپور که یکی از پنج کوره فارس بوده، قرار داشته است. بعد از اسلام، در تقسیم‌بندی چهارگانه که فارس به صورت ملوک الطوایفی درآمد و به چهار قسمت: شبانکاره، فارس، کهگیلویه و لارستان تقسیم شد، جزء فارس قرار گرفت. در سال ۱۲۹۱ شمسی، فارس به هشت ناحیه تقسیم گردید؛ از جمله ولایت قشقایی که جره و فامور جزء ولایت قشقایی قرارگرفت. در سال ۱۳۳۴، ایران به ده استان و چهار فرمانداری کل و دوازده شهرستان تقسیم شد که فارس استان هفتم شد.
[ "بخش جره و بالاده", "فارسی", "استان فارس", "ابن حوقل", "نوبندجان", "رشته کوه", "دشت ارژن", "کوره شاپور", "هیئت علمی دانشگاه" ]
[ "دهستان‌های استان فارس", "دهستان‌های شهرستان کازرون" ]
1,049
وزن یشت‌ها
0
15
0
[ "وزن یشت ها", "وزن يشت ها" ]
false
2
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
مجموعه یشت‌ها جزء گنجینه اشعار ایران باستان به شمار می‌رود. ریشه‌یابی ویژگی فنی شعر ایرانی این دوره مستلزم بررسی همه‌جانبه اشعار بازمانده گاتاهای/ یشتی است. یشت‌ها عمدتا از مصراع‌های ۸ هجایی و گاه ۱۰ یا ۱۲ هجایی تشکیل شده‌است. در این مقاله، نخست نظریه گلدنر درباره وزن اشعار کهن یشت‌ها مطرح می‌شود، آن گاه نظریه هنینگ مبنی بر وزن ضربی/ تکیه‌ای اشعار یشتی، فارسی میانه و پارتی بررسی و نقد می‌شود. سپس، ضمن بررسی جدیدترین آرای ایران شناسان – به ویژه نظرگاه ژیلبر لازار – درباره ویژگی وزنی یشت‌ها، به یک دیدگاه کلی و فراگیر در موضوع مطرح شده دست خواهیم یافت. دیدگاه تازه‌ای که نویسنده مطرح می‌کند، مبتنی بر عدم تساوی اجباری مصراع‌ها در سرودهای یشتی است. بررسی و تحلیل وزن هجایی یشت‌ها نشان می‌دهد که کم بسامدترین مصراع‌ها، ۵ هجایی و ۱۱ هجایی و پربسامدترین مصراع‌ها ۸ هجایی است. اما نتیجه این بررسی نشان می‌دهد که حتی با وجود اثبات بسامد واقعی اشعار ۸ هجایی، چه در اشعار ودایی، چه در اشعار یشتی نمی‌توان آن را به یک اصل کلی و محتوم برای همه سرودهای ۲۱ یشت بازمانده اوستای متاخر تعمیم داد. بررسی فنی اوزان یشت‌ها اصل الزام مصراع‌های ۸ هجایی اشعار هنر ایرانی را مورد تردید قرار می‌دهد و دیدگاه عدم تساوی اجباری مصراع‌ها و هجابندی‌های شعر اوستای متاخر را مطرح می‌نماید.
[ "یشت", "ژیلبر لازار", "مصراع", "ودا" ]
[ "اوستا" ]
1,050
زبان گیلکی
0
317
0
[ "گيلكي", "زبان گيلكي", "گویش گیلکی", "گیلکی", "گويش گيلكي" ]
false
218
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "گیلکی" }, { "Item1": "nativename", "Item2": "گیلکی ''Giləki''" }, { "Item1": "map", "Item2": "Caspian languages (With Tati and Semnani).svg" }, { "Item1": "mapalt", "Item2": "زبان‌های حوزه جنوبی خزر. من‌جمله دو گویش اصلی گیلکی (بیه پیس و بیه پیش)" }, { "Item1": "states", "Item2": "[[ایران]]، استان[[گیلان]] و جوامع کوچکتری در استانهای [[تهران]]، [[البرز]]، [[مازندران]] و[[استان قزوین]]." }, { "Item1": "region", "Item2": "جنوب غربی [[دریای کاسپین]]" }, { "Item1": "speakers", "Item2": "۳٫۳ میلیون" }, { "Item1": "familycolor", "Item2": "[[هندواروپایی]]" }, { "Item1": "fam2", "Item2": "[[هندوایرانی]]" }, { "Item1": "fam3", "Item2": "[[ایرانی]]" }, { "Item1": "fam4", "Item2": "[[ایرانی غربی]]" }, { "Item1": "fam5", "Item2": "[[شمال غربی]]" }, { "Item1": "fam6", "Item2": "[[زبان‌های کناره دریای کاسپین]]" }, { "Item1": "iso3", "Item2": "glk" }, { "Item1": "lingua", "Item2": "58-AAC-eb" }, { "Item1": "notice", "Item2": "IPA" } ], "Title": "language" }
زبان گیلکی از گروه زبانهای ایرانی شاخه شمال غربی است که زبان مادری بخشی از مردم استان گیلان و جوامع کوچکتری در استانهای مجاور، از جمله استانهای مازندران، استان قزوین و نیز در استان تهران است. گیلکی در محدوده استان گیلان از شرق با گویشوران مازندرانی و از غرب با گویشوران تالشی و از جنوب با گویشوران تاتی همجوار است و در درون محدوده خود دارای گونه‌هایی است. زبان گیلکی از گروه زبان‌های شمال غربی ایرانی و در مجموع زبان‌های حاشیه خزر است. علاوه بر گیلکی این خانواده شامل زبانهای تالشی، مازندرانی و تاتی می‌باشند. از دیدگاه تاریخی این زبانها به زبان پارتی (اشکانی) وابستگی دارند. گیلکی با دیگر زبان‌های ایرانی شمال غربی نزدیکی دارد. زبان گیلکی، مشتمل بر سه لهجه بیه پسی (غرب گیلان)، بیه پیشی (شرق گیلان) و گالشی (مناطق کوهپایه‌ای و کوهستانی گیلان و غرب مازندران) می‌باشد. مردم شمال غربی گیلان، به زبانی دیگر از خانواده گویش‌های کناره دریای خزر که زبان تالشی باشد تکلم می‌کنند. گیلکی نزدیکی زیادی با زبان مازندرانی داشته و گویشوران این دو زبان تا حد نسبتا زیادی می‌توانند سخنان هم دیگر را بفهمند. گیلکی تنها در ایران رواج دارد و شبکه استانی گیلان بخشی از برنامه‌های تلویزیونی خود را به این زبان اجرا می‌کند. گیلکی به عنوان زبان رسمی جلسات شورای شهرستان رشت تعیین شده‌است. پیشینه گیلکی از گروه زبان‌های شمال غربی ایرانی است. گروه زبان‌های حاشیه خزر در خانواده زبانهای ایرانی شامل زبانهای تالشی، مازندرانی، گیلکی و تاتی می‌باشند. در خانواده زبانهای غربی ایرانی زبانهای دیگری مانند کردی و زبان بلوچی و زبانهای مرکزی (راجی و گلپایگانی و زبان‌های ایران مرکزی و زبان زردشتیان یزد) و همچنین زبان سیوندی می‌باشند. الفبا الفبای گیلکی دارای ۳۳ حرف است که مجموعه‌ای از تلفیق و آمیزش آنچه پاینده لنگرودی در کتاب فرهنگ گیل و دیلم خود آورد و بعد از آن، تاثیر بسیار زیادی که مجله گیله‌وا بر آثار مکتوب گیلکی گذاشت و در نهایت خط پیشنهادی گیلکی که به صورت منسجم و کامل اولین بار در سایت ورگ منتشر شد. سامانه نوشتاری این خط همچون کردی و فارسی و… به خط عربی است. خطر نابودی بررسی‌هایی نشان می‌دهد زبان گیلکی در خطر است و پدران و مادران گیلک‌زبان به خصوص در شهرهای گیلک‌نشین اصرار دارند فرزندانشان فارسی صحبت کنند. این عامل، با کاهش دانسته‌های واژگان گیلک زبان‌ها، از یک سو باعث اختلال در فرایند زایش واژگانی و دستوری گیلکی می‌شود و از سوی دیگر با تشدید دو زبانه شدن گیلکی و استفاده اجباری گیلک‌ها از واژگان فارسی در گفتگوهایشان، فرایند مرگ تدریجی زبان مادری گیلک‌ها را شتاب می‌دهد، که البته این مسئله اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد. به ادعای بعضی منابع بی‌اعتنایی آموزش و پروش گیلان به زبان گیلکی و خالی بودن جای این زبان فراگیر گیلان، در فرایند آموزشی دانشگاه‌ها هم در این امر نقش‌آفرینی می‌کند، البته عنادی هم با گیلکی صحبت نمودن مشاهده نشده‌است. با توجه به روند تغییر زبان و لهجه در شهرستان‌های گیلان از جمله رشت، دو نسل آینده دیگر قادر به تکلم زبان گیلکی نیستند. گفته شده‌است که بنابر اعلام موسسه مکس پلانک، زبان گیلکی دومین زبان ایرانی در معرض خطر است. آواشناسی زبان گیلکی واکه‌های زبان گیلکی زبان گیلکی شامل ۱۱ واکه به شکل زیر می‌باشد. ردیف گیلکی فارسی آوانگاری مثال توضیحات ۱ ا ا /æ/ احمد، زای ۲ ی (ای) ا /e/ ائره، بیئه-پیش ۳ و (او) ا /o/ اوره، دامون ۴ ی (ای) ای /i:/ ایران، علی ۵ و (او) او /u:/ پورد ۶ آ آ /ɑ:/ آسمون، گیلان ۷ ˇ () /ə/ سورخˇ گول، رشت مصوتی بین زیر و زبر (فتحه و کسره) ۸ یو /y/ تیول در زبان فرانسه به شکل (u) ۹ ئو /œ/ دئو (دوق به لهجه گسکری) این آوا در زبان لری و هم‌چنین ترکی هم وجود دارد. ۱۰ یا تیال (نیلوفر وحشی به لهجه گسکری) پساوا - در ترکی هم موجود است. ۱۱ او /æo/ چاودن، اوو میانپیش - آوایی که اول به صورت فتحه تلفظ می‌شود و بدون مکث لب‌ها غنچه شده و ضمه را ادا می‌کند. همخوان‌های زبان گیلکی همخوان‌های زبان گیلکی با فارسی یکی است با اینحال از نظر واج‌شناسی تفاوت‌هایی دارند اگرچه تفاوت در حدی نیست که در صورت استفاده از آن‌ها در زبان مقابل معانی واژگان تغییر یابد با این وجود برخی همخوان‌ها مانند آوای "k", "g" و "q" در این زبان از نظر مکان و نحوه تولید متفاوت از فارسی ادا می‌شود. +همخوان‌های زبان گیلکی لبی لثوی پسالثوی نرمکامی چاکنایی بیواک انسدادی واکدار انسدادی بی‌واک سایشی واک‌دار سایشی خیشومی روان‌ها غلت‌ها واژه‌شناسی زبان گیلکی واژگان زبان گیلکی از ریشه ایرانی هستند و با سایر زبان‌های ایرانی در این زمینه مشابهت دارد. همبستگی واژگانی میان گیلکی و سایر زبان‌های شمال غربی ایران به ویژه مازندرانی، تالشی، کردی و زبان بلوچی بیشتر است. با این وجود واژه‌های دخیل فارسی و اصطلاحات روزمره فارسی در این زبان کاملا مشخص است. در زبان گیلکی مانند فارسی تحلیلی اما اسم‌ها صرف می‌شوند. زبان گیلکی از هشت حالت صرفی اسم در ایرانی باستان سه حالت نهادی، اضافی و مفعولی را نگهداشته‌است. هرچند که ستاک و ماده اصلی اسم همان حالت نهادی آن است و پایانه صرفی، آنگونه که در ایرانی باستان بوده در این زبان باقی نمانده‌است. همچنین این زبان فاقد تثنیه و جنس دستوری است. پسوند اسم جمع ساز در زبان گیلکی (aʾn) و (on) است. صرف اسم در زبان گیلکی: صرف حالات واژه (per) بمعنی پدر مفرد جمع نهادی پئر پئران، پئرون مفعولی پئرا پئرانا، پئره اضافی پئره پئرانه، پئرونه نمونه واژگان شماری از واژه‌های گیلکی متفاوت با فارسی با برابر فارسی و انگلیسی آن در اینجا به الفبای فونتیک بین‌المللی آوانویسی شده‌است: گیلکی انگلیسی فارسی فارسی آوانویسی شده دیم face روی/چهره ruy/čehreh زای baby/kid کودک/بچه kudæk/bæčé پئر father پدر pedær زمت time زمان zaman مردˇ پئر father of the husband پدرشوهر pedær šohar کرک hen مرغ خانگی morgh khanegi گاب cow گاو gāv جور up بالا bāla روجا/اساره star ستاره setare کور/کیلکا/لوی/لاکو girl دختر doxtær ری/وچه boy پسر pesær گرزک/سیفتال bee زنبور zanbur پیچا/پیچه cat/pussy cat گربه/پیشی gorbe/piši نسا/سایه shadow سایه saye وارگادن to hang آویزان کردن/آویختن avixtan/avizan kardan پیلله great بزرگ bozorg کاراش to draw on the ground کشیدن به دنبال be donbal kešidan فودوشتن to suck مکیدن makidan واستن appetite or desire اشتها یا میل ešteha یا meyl فودن pouring of liquids ریختن مایعات rixtan e mayeāt لیسک lubricious لیز / سور liz/sor کرچ brittle ترد و شکننده tord o šekanande دار tree درخت där o deraxt ملجه/چی‌چی‌نی sparrow گنجشک gonješk میلام/لنتی Snake مار mar اولاکو Turtle لاک‌پشت laakposht گویش‌ها نقشه مناطق دارای زبان‌های کناره دریای خزر در دهستان‌های ایران، کشیده شده با استفاده از اطلاعات جهاد سازندگی در سال ۱۹۸۶ میلادی مردم گیلک زبان با گویش‌های مختلف سخن می‌گویند که ریشه در زبان‌های ایران باستان دارد. در بین گویش‌های مختلف زبان گیلکی از نظر فونتیک (بیان صوت و آوا) و صرف افعال اختلاف جزئی دیده می‌شود که ناشی از تحول تدریجی و ویژگی فرهنگی اقلیمی هر منطقه‌است. گویش‌های زبان گیلکی را می‌توان چند بخش کرد: گویش بیه‌پسی (گویش جلگه نشینان باختر سفیدرود): در رشت، لشت نشاء، خشکبیجار، خمام، کوچصفهان، صومعه سرا، بندرانزلی، رضوانشهر، فومن و شفت به آن سخن می‌گویند. گویش بیه‌پیشی (گویش جلگه نشینان خاور سفیدرود): در منطقه‌ای محدود از شمال به دریای کاسپین، از جنوب به بلندی‌های سیاهکل، از غرب به آستانه و کیاشهر و از شرق به سمت غرب مازندران به تدریج به گویش مازندرانی می‌آمیزد. گالشی (دیلمی): گونه دیگری از گونه‌های گیلکی است که مردم نواحی کوهستانی گیلان و نواحی کوهستانی غرب مازندران به آن سخن می‌گویند. ادبیات گیلکی فهلویات در میان اشعار گویندگان بعد از اسلام به آثاری برمی‌خوریم که به مازندرانی و گیلکی کنونی نزدیک است. فهلویات شامل اشعاری (دوبیتی) است به گویشهای غرب و مرکز و شمال ایران. مناطق فهله عبارت هستند از اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان اما می‌توان از دیدگاه زبانشناسی گیلان را نیز شامل این مناطق دانست. هساشعر هساشعر سبکی مدرن از شعر گیلکی و بعدا مازندرانی است که توسط شاعران گیلک از جمله محمد بشرا، رحیم چراغی و محمد فارسی از اوایل دهه هفتاد پایه‌ریزی شد. هساشعر موجز و کوتاه است و علی‌رغم مدرن بودن از لحاظ زبان و شیوه بیان، فضای آن عموما طبیعت محض و به دور از فضای شهری است. ادبیات گیلکی گالشی زبان مازندرانی تالشی زازاکی
[ "ایران", "استان گیلان", "تهران", "البرز", "استان مازندران", "استان قزوین", "دریای کاسپین", "زبان‌های هندواروپایی", "زبان‌های هندوایرانی", "زبان‌های ایرانی", "زبان‌های ایرانی غربی", "زبان‌های ایرانی شمال غربی", "زبان‌های کناره دریای کاسپین", "زبانهای ایرانی", "زبان‌های ایرانی‌تبار غربی", "استان تهران", "زبان مازندرانی", "زبان تالشی", "زبان تاتی ایران", "زبان‌های شمال غربی ایرانی", "زبان پارتی", "بیه پسی", "بیه پیشی", "گالشی", "گویش‌های کناره دریای خزر", "تالشی", "شبکه استانی گیلان", "شهرستان رشت", "گیلکی", "کردی", "زبان بلوچی", "زبان‌های ایران مرکزی", "سیوندی", "فرهنگ گیل و دیلم", "گیله‌وا", "فارسی", "خط عربی", "زبان مادری", "گیلک", "مؤسسه مکس پلانک", "واکه", "آوانگاری", "ə", "صرف", "حالت نهادی", "تثنیه", "الفبای فونتیک", "زبان‌های ایران", "بیه پس", "رشت", "لشت نشا", "خشکبیجار", "خمام", "کوچصفهان", "صومعه سرا", "بندر انزلی", "رضوانشهر", "فومن", "شفت (گیلان)", "بیه‌پیش", "سیاهکل", "آستانه اشرفیه", "کیاشهر", "مازندران", "فهلویات", "ماه نهاوند", "محمد بشرا", "رحیم چراغی", "محمد فارسی", "کوته‌سرایی", "سیروس نوذری", "ادبیات گیلکی", "زازاکی" ]
[ "زبان گیلکی", "زبان‌های ایرانی نو شمال غربی", "زبان‌های ایران", "زبان‌های کاسپین" ]
1,051
زبان لارستانی
0
222
0
[ "لارستاني", "زبان لاری", "لارستانی", "گویش لارستانی", "گويش هاي لارستاني", "گویش های لارستانی", "زبان لارستاني", "زبان لاري", "گويش لارستاني", "گویش‌های لارستانی" ]
false
195
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
زبان لارستانی یا لاری یکی از از زبانهای فارسی تبار شاخه جنوب غربی است که توسط مردم لارستانی(لاری) مورد استفاده قرار می‌گیرد. امروزه این زبان به خاطر تفاوت‌های زیادش با زبان پارسی معیار به عنوان یک زبان مستقل از شاخه زبان‌های ایرانی‌تبار جنوب غربی قلمداد می‌شود. گویشهای زبان لارستانی همانند زبان لری نواده پارسی میانه محسوب می‌شوند. این زبان به خاطر نگه داشتن واژگان بسیاری از پارسی میانه، زبانی خالصتر از زبان پارسی مدرن است و حتی هنوز ارتباط نزدیکی با پارسی باستان دارد. لارستانی زبان ساکنان جنوبی استان فارس و مردم غرب هرمزگان است که در منطقه وسیعی به نام لارستان و بخشی از استان بوشهر کاربرد دارد. اگرچه به زبان همه ساکنان لارستان، لاری گفته می‌شود، این زبان در جای جای این منطقه نمودهای گوناگونی دارد که بیشتر این تفاوت‌ها در تلفظ واژگان است. زبان لارستانی بیش از نه لهجه را دربر می‌گیرد: لاری، فرامرزی، بشاگردی، اردی، کوخردی، خنجی، اسیری، اوزی، جناحی (جمسی)، گوده‌ای، گراشی، فیشوری، دیده بانی، فداغی، بیخه‌ای و بستکی. ما لچانوا زبان‌شناس معاصر روس، عقیده دارد که کومزاری نیز یکی از لهجه‌های لارستانی است. لطفعلی خنجی پژوهش مبسوطی بر دستور زبان لاری انجام داده که در کتابی به نام «نگرش تفصیلی بر زبان لارستانی و گویش خنجی» منتشر شده است. مثال‌هایی برای تفاوت این زبان با فارسی: چو اکرداش::: چه کار می‌کنی یا خشش:::خوبی لومو (با لهجه خاص):::لیمو دلت واپرد:::دلت پریده (اینجا نیستی) اچمی
[ "مردم لارستانی", "زبان لری", "پارسی میانه", "پارسی باستان", "زبان", "استان فارس", "هرمزگان", "لارستان", "بوشهر", "لهجه", "لار", "فرامرزان", "بشاگردی", "اَرَدی", "لهجه کوخردی", "خنج", "اسیر", "اوز", "جناح", "گوده", "گراش", "فیشور", "دیده‌بان (لارستان)", "فداغ", "بیخه", "بستک", "روس", "کومزاری", "لارستانی", "لطفعلی خنجی", "اچمی" ]
[ "زبان‌های ایران", "شهرستان لارستان", "گویش‌های زبان فارسی", "لهجه‌های زبان فارسی", "لهجه‌های لارستانی", "زبان‌های ایرانی جنوب غربی" ]
1,052
ولایت غور
2
162
0
[ "استان غور", "ولايت غور", "غور" ]
false
118
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "غور" }, { "Item1": "native_name_lang", "Item2": "fa" }, { "Item1": "image_skyline", "Item2": "Jam Qasr Zarafshan.jpg" }, { "Item1": "image_caption", "Item2": "ولسوالی شهرک، منار جام" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "Ghor in Afghanistan.svg" }, { "Item1": "map_captioلعل", "Item2": "نقشه ولایت غور (افغانستان)" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "کشور" }, { "Item1": "seat_type", "Item2": "مرکز" }, { "Item1": "seat", "Item2": "[[فیروزکوه]]" }, { "Item1": "leader_title", "Item2": "والی" }, { "Item1": "unit_pref", "Item2": "Metric" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "36478.8" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "700,296" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "2015" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "blank_name_sec1", "Item2": "[[زبان‌های رسمی]]" }, { "Item1": "blank_info_sec1", "Item2": "[[دری]][[پشتو]]" }, { "Item1": "timezone1", "Item2": "UTC+4:30" }, { "Item1": "iso_code", "Item2": "AF-GHO" } ], "Title": "settlement" }
ولایت غور تقریبا در مرکز جغرافیایی افغانستان و در میان ولایت‌های بامیان، ولایت دایکندی، جوزجان، فاریاب، بادغیس، هرات، فراه و هلمند قرار دارد. مرکز این ولایت شهر فیروزکوه است. مساحت آن به ۳۸/۸ هزار متر و جمعیت آن نظر به احصاییه که بعد از بوجود آمدن اداره موقت در افغانستان صورت گرفت حدود ۸۰۰۰۰۰ هزار نفر بالغ می‌گردد. غور که در چار چوب اداری ولایت هرات قرار داشت، در سال ۱۳۴۲ به عنوان استان جداگانه تشکیل و شهر چغچران به عنوان مرکز آن تعیین گردید و نظر به پیشنهاد فرهنگیان و جوانان ولایت غور و با همکاری ریاست اطلاعات و فرهنگ این ولایت به تاریخ ۱/۲/۱۳۹۳ خورشیدی جلسه شورای وزیران افغانستان تحت ریاست حامد کرزی رئیس‌جمهوری اسلامی افغانستان تغییر نام مرکز ولایت غور را از چغچران به فیروزکوه با در نظر داشت پیشینه تاریخی شهر فیروزکوه که در سال‌های ۵۴۰–۵۴۴ ه. ق توسط سلاطین غوری ساخته شده و حدود صد سال مرکز حکم روایی سلسله غوریان بوده‌است، تصویب نمودند. ولایت غور دارای ده منطقه اداری به نام‌های: فیروزکوه؛ پسابند، تولک، تیوره، ساغر، دولت یار؛ چار سده؛ شهرک و لعل و سرجنگل می‌باشد. در سال ۱۳۵۷ تعداد مدارس در این ولایت به ۱۴۱ باب می‌رسید که در شش باب آن دختران آموزش می‌دیدند. تعداد آموزگاران و کارمندان آموزش و پروش در غور به ۶۸۹ نفر می‌رسید (شمار تمام آموزگاران و مامورین دولتی در ولایت غور از ۱۰۷۰ نفر در نمی‌گذشت) و مدارس، حدود ۲۰۰ نفر آموزگار کمبود داشتند. شمار شاگردان همه مدارس در غور به حدود ۱۶ هزار نفر می‌رسید و درصد باسوادان این منطقه به رقم پنج بالغ می‌گردید. در غور معادن سرب، سیماب، نمک و همچنین آهن، زاک، زمج و طلا وجود دارد. عمده‌ترین مشغولیت مردم را کشاورزی و دامداری تشکیل می‌دهد. تعداد گوسفندان حدود سه میلیون راس برآورد می‌شود و فراورده گندم بیشتر از ۶۰ درصد نیازهای مردم را رفع نمی‌نماید. زبان مردم ولایت غور پارسی با گویش محلی است. در زمینه گویش فارسی غور تاکنون هیچ پژوهشی انجام نشده‌است. می‌توان میان ویژگی‌های گفتاری تحصیل‌کردگان که زبان کتاب و مدرسه در آن‌ها نفوذ نموده و مردم عادی و محروم از سواد، تا جایی فرق قائل شد، لیکن به‌طور کلی، لهجه غور فرق‌های فاحشی با زبان معیار کشور و گویش کابل دارد. نام غور، تلفظ دیگری از واژه فارسی «گر» به معنی کوهستان است. تاریخ غور مرکز فرمانروایی غوری‌ها و از زیبایی‌های آن زمان بوده‌است. مردم مردم این ولایت ۹۷٪ پارسی‌گویان شامل هزاره‌ها، ایماق‌ها و تاجیک‌ها هستند. همچنان گروه‌های کوچکی از ازبک‌ها و پشتون‌ها نیز در این ولایت زندگی می‌کنند. تقسیمات اداری ولسوالی‌های غور پسابند تولک تیوره دولت‌یار دولینه چارسده چغچران ساغر شهرک لعل و سرجنگل ولایت‌های افغانستان شهر تاریخی فیروزکوه
[ "فیروزکوه (غور)", "زبان‌های افغانستان", "فارسی دری", "زبان پشتو", "افغانستان", "ولایت بامیان", "ولایت دایکندی", "ولایت جوزجان", "ولایت فاریاب", "ولایت بادغیس", "ولایت هرات", "ولایت فراه", "ولایت هلمند", "چغچران", "غوریان", "سیماب", "پارسی", "کابل", "فارسی زبانان", "هزاره (قوم)", "ایماق ها", "تاجیک‌ها", "ازبک‌ها", "پشتون‌ها", "دانشنامه ایرانیکا", "دانشگاه کلمبیا", "ولسوالی پسابند", "ولسوالی تولک", "ولسوالی تیوره", "ولسوالی دولت‌یار", "ولسوالی دولینه", "ولسوالی چارسده", "ولسوالی چغچران", "ولسوالی ساغر", "ولسوالی شهرک", "ولسوالی لعل و سرجنگل", "ولایت‌های افغانستان", "کاکری" ]
[ "ولایت غور", "بوداگرایی در افغانستان", "ولایت‌های افغانستان", "هزاره‌جات" ]
1,053
کاکری
0
4
0
[ "كاكري" ]
false
2
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
روستای کاکری که هم‌اکنون حدود پانصد خانوار در آن زندگی می‌کنند، در منطقه جنوبی ولایت غور افغانستان به فاصله حدودا ۱۲۰ کیلومتر از مرکز این ولایت - چغچران - قرار دارد. این روستا که قبلا به نام ناوه هندو شهرت داشته، سال‌ها قبل در مدارک رسمی به نام کاکری ثبت شده و سپس مورد پذیرش مردم قرار گرفته است.
[ "ولایت غور", "افغانستان", "چغچران" ]
[ "ولایت غور" ]
1,054
فیروزکوه (غور)
2
40
0
[ "چخچران", "فیروزکوه (افغانستان)", "فيروزكوه (افغانستان)", "چغچران" ]
false
22
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام‌رسمی", "Item2": "فیروزکوه" }, { "Item1": "عرض‌جغرافیایی", "Item2": "۳۴٫۵۲۲۵" }, { "Item1": "طول‌جغرافیایی", "Item2": "۶۵٫۲۵۱۷" }, { "Item1": "اندازه‌تصویر", "Item2": "250" }, { "Item1": "ولایت", "Item2": "غور" }, { "Item1": "نام‌های‌قدیمی", "Item2": "چغچران و آهنگران" }, { "Item1": "سال‌شهرشدن", "Item2": "۵۴۰–۵۴۴ ه. ق" }, { "Item1": "جمعیت", "Item2": "۱۵۰۰۰" }, { "Item1": "زبان", "Item2": "فارسی" }, { "Item1": "ارتفاع", "Item2": "۲۲۸۰ متر" } ], "Title": "شهر افغانستان" }
فیروزکوه یا چغچران از شهرهای افغانستان مرکز استان غور است؛ و با هرات همسایه است. این شهر در کناره جنوبی هریرود واقع شده و با شهر هرات ۳۸۰ کیلومتر فاصله دارد. در شمال خاوری شهر فرودگاهی نیز قرار دارد. پیشینه شهر فیروزکوه در سال‌های ۵۴۰–۵۴۴ ه. ق توسط سلاطین غوری ساخته شده و حدود صد سال مرکز حکم‌روایی سلسله غوری‌ها بوده‌است. شهر فیروزکوه پیش از این به نام چغچران یاد می‌شد که آغاز بناهای شهری در آن از سال ۱۹۶۳ شروع شده‌بود، که نظر به پیشنهاد فرهنگیان و جوانان ولایت غور و با همکاری ریاست اطلاعات و فرهنگ این ولایت به تاریخ ۱۳۹۳/۲/۱ خورشیدی جلسه شورای وزیران افغانستان تحت ریاست حامد کرزی رئیس جمهوری اسلامی افغانستان تغییر نام مرکز ولایت غور را از «چغچران» به «فیروزکوه» با در نظرداشت پیشینه تاریخی آن تصویب نمودند. شهر تاریخی فیروزکوه ولایت غور غوریان
[ "افغانستان", "استان غور", "هرات", "هریرود", "حامد کرزی", "ولایت غور", "غوریان" ]
[ "شهرها در افغانستان", "مراکز استان در افغانستان", "مناطق مسکونی در ولایت غور", "ولسوالی‌های ولایت غور" ]
1,055
لهجه‌های فارسی افغانستان
0
15
0
[ "گویش‌های فارسی افغانستان", "لهجه‌هاي فارسي افغانستان", "لهجه های فارسی افغانستان", "لهجه هاي فارسي افغانستان", "گويش هاي فارسي افغانستان", "گویش های فارسی افغانستان" ]
false
1
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
در کشور افغانستان زبان فارسی (که در آنجا بطور رسمی «دری» نام گرفته) با لهجه‌های گوناگونی صحبت می‌شود. به‌طور کلی، لهجه‌های زبان فارسی افغانستان را در سه دسته جای می‌دهند: شمالی و شرقی: لهجه‌های کابل و پیرامون آن، پروان، بلخ، بغلان، سمنگان، قندوز، تخار و بدخشان. غربی: لهجه‌های هراتی، بادغیسی، فراهی، نیمروزی و غوری. لهجه‌های هزاره: بامیان، بخش‌هایی از غزنی، فاریاب و اخیرا در هرات. برگرفته از نوشتار: لهجه فارسی کاکری، غلام حیدر یگانه - کارشناس ارشد زبان و ادبیات بلغاری و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سوفیا.
[ "افغانستان", "فارسی", "کابل", "پروان", "بلخ", "بغلان", "سمنگان", "قندوز", "تخار", "بدخشان", "لهجه هراتی", "بادغیسی", "فراهی", "نیمروزی", "غوری", "لهجه هزارگی", "بامیان", "غزنی", "فاریاب", "کاکری" ]
[ "زبان‌های افغانستان", "لهجه‌های زبان فارسی" ]
1,057
کاران
0
8
0
[ "كاران" ]
false
0
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
در سده‌های آغازین اسلامی، منطقه‌ای با نام «کران» یا «کاران» یا «کاریان» به عنوان آخرین ایستگاه کاروان‌های بازرگانی به سمت «سیراف» معرفی شده است. محل این منطقه جایی در استان بوشهر ایران است. جغرافی نویسان مسلمان تا سده ششم هجری از این توقفگاه یادکرده‌اند و در متون تاریخی نیز گاه به گاه از آن نامی‌برده شده است. محل دقیق «کران» تاکنون بر ما ناآشکار مانده بود. پژوهشگران درون و برونمرزی که پیرامون «سیراف» و بازرگانی دریایی آن، نوشتارهای پرشماری به چاپ رسانده‌اند، تنها به یادکرد نام این منطقه مهم بسنده نموده‌اند. در پی پژوهش میدانی بازمانده‌های چند نیایشگاه دوره اشکانی و ساسانی در منطقه یافت شده است. «کران» به عنوان پس کرانه «سیراف» موقعیت مهمی در بازرگانی دریایی ایران داشته و در طول تاریخ، نشیب و فرازهای بسیاری به خود دیده است. برگرفته از نوشتار: یافته‌هایی نو از یک شهر باستانی اشکانی – ساسانی در پس کرانه خلیج فارس، محمدباقر وثوقی- استادیار دانشگاه تهران
[ "استان بوشهر", "ایران" ]
[]
1,058
شاهان نصری
0
24
0
[ "شاهان نصري" ]
false
3
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
شاهان نصری ، شاخه‌ای از شاهان بومی سیستان هستند که در حدود دویست سال (در میان سال‌های ۴۳۲-۶۳۲ ه.ق) در آن ناحیه حکومت داشتند. این دودمان که نام خود را از ملک تاج الدین ابوالفضل نصر اول (۴۲۹-۴۶۵ ه.ق) پایه‌گذار آن خاندان گرفته است، نقش مهمی در پاسداری از مرزهای جنوب شرقی ایران در برابر اقوام مهاجم داشته است. همچنین ملوک نصری با ابراز وفاداری نسبت به حکومت‌های مرکزی ایران، موجبات حفظ دستاوردهای مادی و معنوی آن ناحیه را فراهم آورده‌اند. اصلی‌ترین عوامل ظهور و سقوط ملوک نصری در سیستان به اختصار به قرار زیر می‌باشد: با وجود از میان رفتن صفاریان سیستان به دست سلطان محمود غزنوی، روحیه استقلال طلبی مردم آن ایالت از میان نرفت. این روحیه که مهم‌ترین عوامل خیزش‌های ضدغزنوی بود، سرانجام باعث شد تا موجبات ظهور شاهان نصری فراهم آید. اگرچه وجود روحیه استقلال طلبی و میل به داشتن حکومتی بومی در میان مردم سیستان از مهم‌ترین عوامل روی کارآمدن نصریان بود، عوامل دیگری نیز در قدرت یابی آنان موثر بودند. عامل نخست که بیشترین فشار را بر مردم سیستان وارد می‌ساخت و آنان را از حکومت‌های بیگانه می‌رنجاند، زیاده ستانی‌های مالی کارگزاران غزنوی بود. اگرچه غزنویان نیز به این مسئله پی برده بودند و می‌کوشیدند تا با تعویض کارگزارانشان مانع از این اقدام شوند، توفیقی نیافتند. این امر موجب شد تا مردم سیستان که هنوز یاد خوش روزگار صفاریان را به یاد داشتند، درصدد احیاء دوباره حکومت بومی برآیند. عامل دوم، سستی نیروی نظامی غزنویان در دهه‌های سوم و چهارم سده پنجم بود. ملک ابوالفضل نصر اول، با مشاهده این ضعف و این حقیقت که غزنویان توانایی پاسداری از مرزهای سیستان را ندارند، بی‌درنگ به سلجوقیان پیوست و با ابراز وفاداری به آنان موجبات ظهور ملوک را فراهم آورد. عامل سوم، ساختار عشیره‌ای دولت سلجوقی بود که عموما به ابراز وفاداری فرمانروایان بومی و پرداخت باج و خراج بسنده می‌نمود و اقدامی در جهت نابودی آنان انجام نمی‌داد.
[ "سیستان", "تاج الدین", "صفاریان", "سلطان محمود", "غزنویان", "نیروی نظامی", "سلجوقیان", "تاریخ سیستان", "دانشگاه سیستان و بلوچستان" ]
[ "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۰۲۹ (میلادی)", "ایالت‌ها و قلمروهای منحل‌شده در ۱۲۲۵ (میلادی)", "تاریخ استان سیستان و بلوچستان", "تاریخ ولایت نیمروز", "صفاریان", "کشورهای پیشین در آسیا" ]
1,059
الیمائی
6
57
0
[ "اليمائيس", "الیماییس", "الیمائید", "اليماييس", "اليمائيد", "الیمائیس" ]
false
12
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "native_name", "Item2": "الیمائی" }, { "Item1": "continent", "Item2": "moved from Category:Asia to the Middle East" }, { "Item1": "region", "Item2": "خاور میانه" }, { "Item1": "country", "Item2": "ایران" }, { "Item1": "era", "Item2": "باستان کلاسیک" }, { "Item1": "government_type", "Item2": "پادشاهی" }, { "Item1": "status", "Item2": "خراجگزار [[اشکانیان]]" }, { "Item1": "empire", "Item2": "[[اشکانیان]]" }, { "Item1": "year_start", "Item2": "[[۱۴۷ پ. م.]]" }, { "Item1": "year_end", "Item2": "[[۲۲۴ م.]]" }, { "Item1": "s1", "Item2": "امپراتوری ساسانی" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "Elymais in 51 BC.png" }, { "Item1": "image_map_caption", "Item2": "قلمرو تقریبی الیمائی حدود ۵۱ پیش از میلاد." }, { "Item1": "capital", "Item2": "[[شوش]]" }, { "Item1": "leader1", "Item2": "کامناسکیرس یکم" }, { "Item1": "leader2", "Item2": "ارودس ششم" }, { "Item1": "latd", "Item2": "32" }, { "Item1": "latm", "Item2": "19" }, { "Item1": "longd", "Item2": "48" }, { "Item1": "longm", "Item2": "26" }, { "Item1": "title_leader", "Item2": "پادشاه" } ], "Title": "Former Country" }
الیمائی یکی از حکومت‌های محلی بود که در روزگار اشکانی در نواحی خوزستان کنونی ظهور کرد. به نظر می‌رسد این نام تغییر شکل یافته ایلام باشد. داریوش اول، در کتیبه بیستون، در سه متن عیلامی، بابلی و اریایی، دست به ترجمه زده است: هوجه، آریایی، عیلامتو، به زبان سامی بابلی و هل تمپ توپ به زبان عیلامی، هرسه به دشت‌های اهواز گفته شده است. خود اهواز، جمع هوز است و دشت است. این،اشتقاق عامیانه است که بگوییم عیلام از علی یعلوی عربی به معنی ارتفاعات می‌آید. هوجه و بابیرئوش و برازجان، هر سه به گراز مرتبط اند که توتم مردمان ساکن منطقه بوده است. و اینکه ایلام را نام استانی متفاوت گذاشتند، خطایی آشکار است. ایلام نام دیگر دشت اهواز است. این نام در تلفظ یونانی «الیمائی» ثبت شده است. تاریخ از میان رفتن قدرت هخامنشیان و دگرگونی ساختار قدرت در شرق نزدیک باستان پس از مرگ اسکندر منجر به پیدایش دولت‌های مستقل و نیمه مستقل شد. الیمائی، یکی از این حکومت‌های محلی بود که در روزگار اشکانی ظهور کرد و پایتختش در ایذه بود. الیمائیان که خاستگاه اصلی آنها کوه‌های شمال شرقی خوزستان و منطقه لر نشین آن بوده، از میانه‌های سده دوم پیش از میلاد به عنوان یک قدرت سیاسی مطرح شدند و با افزایش یافتن قدرتشان، قلمرو خود را به سمت دشت خوزستان (سوزیان یا خوزیان) گسترش داده و توانستند تا اوایل سده سوم میلادی به حیات خود ادامه دهند. حکومت خودگردان الیمائی، خاستگاه حوادث تاریخی بسیار مهمی بوده و نقش فعالی در صحنه سیاسی و اقتصادی روزگار سلوکیان و اشکانیان داشته است. قدرت آنان در زمان سلوکی و اشکانی به آنجا رسید که شاهان این دوره به نبرد با آنها برخاستند. سکه‌ای از کامناسکیرس سوم و همسرش آنزازه ایستادگی آنها در برابر حملات شاهان سلوکی و اشکانی، از آنان مردانی دلاور ساخته بود که به توان نظامی و مناطق کوهستانی خویش تکیه داشتند. موقعیت جغرافیایی سرزمین الیمائی و قرارگرفتن در خط سیر بازرگانی غرب به شرق و گسترش راه‌های بازرگانی، رونق اقتصادی و بازرگانی را برای الیمائی‌ها به دنبال داشته و موجب رشد و شکوفایی این دولت شده است، چنان‌که رواج سکه‌ها و ثروت نیایشگاه‌های آنها که در متون تاریخی آمده، گواهی بر این مدعاست. کمبود منابع تاریخی تاکنون وسعت دقیق سرزمین الیمائی و شمار و ترتیب شاهان آن به درستی شناخته نشده است. از نام پادشاهان این سلسله اطلاعاتی در دست نیست. کمبود نسبی منابع تاریخی و شمار اندک کاوش‌های باستان‌شناختی، سبب مبهم بودن و تاریک ماندن فرهنگ الیمائی شده است. از این رو، مطالعه در فرهنگ و هنر الیمائی کمتر مورد توجه پژوهندگان بوده، چندان به آن پرداخته نشده و پژوهش‌های اندک انجام شده نیز در روشنگری فرهنگ آنها کافی نبوده است.
[ "اشکانیان", "۱۴۷ (پیش از میلاد)", "۲۲۴ (میلادی)", "شوش (شهر باستانی)", "اشکانی", "خوزستان", "تغییر شکل", "کتیبه بیستون", "زبان سامی", "زبان عیلامی", "هخامنشیان", "اسکندر", "ایذه", "سلوکیان" ]
[ "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۲۴۷ (پیش از میلاد)", "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در سده ۲ (پیش از میلاد)", "ایالت‌های رعیتی پیشین", "بنیان‌گذاری‌های دهه ۱۴۰ (پیش از میلاد)", "بنیان‌گذاری‌های دهه ۱۴۰ (پیش از میلاد) در آسیا", "پادشاهی‌های پیشین", "تمدن ایلام", "حکومت‌های محلی در ایران", "سکه‌شناسی", "شاهنشاهی اشکانی", "کشورهای پیشین در خاورمیانه", "مردمان باستانی", "ویکی‌سازی رباتیک" ]
1,061
ماسوله
2
241
0
[ "ماسوله (روستا)", "روستاي ماسوله", "روستای ماسوله" ]
false
50
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام‌رسمی", "Item2": "ماسوله" }, { "Item1": "روی‌نقشه", "Item2": "آری" }, { "Item1": "عرض‌جغرافیایی", "Item2": "۳۷" }, { "Item1": "طول‌جغرافیایی", "Item2": "۴۸" }, { "Item1": "تصویر", "Item2": "MasulehView.JPG" }, { "Item1": "اندازه‌تصویر", "Item2": "۲۸۰" }, { "Item1": "استان", "Item2": "گیلان" }, { "Item1": "شهرستان", "Item2": "فومن" }, { "Item1": "نام‌های‌دیگر", "Item2": "Mosla به [[زبان تالشی]]" }, { "Item1": "تاسیس شهرداری", "Item2": "۱۳۱۱ مصادف با ۱۹۳۲ میلادی" }, { "Item1": "زبان", "Item2": "[[تالشی]] - فارسی" }, { "Item1": "مذهب", "Item2": "[[شیعه]]" }, { "Item1": "زبان", "Item2": "موسلی moosli - فارسی" }, { "Item1": "مساحت", "Item2": "۱۰۰ هکتار اراضی تحت حفاظت شهرداری ماسوله، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و سازمان حفاظت از محیط زیست" }, { "Item1": "ارتفاع", "Item2": "۱۰۵۰ متر" }, { "Item1": "جمعیت", "Item2": "۳۹۳ نفر (۱۳۹۵)" } ], "Title": "شهر ایران" }
شهر تاریخی و توریستی ماسوله، یکی از نقاط تاریخی، سرسبز و خوش آب و هوای شمال ایران با هوای مه آلود، تابستانهای خنک و زمستانهای پر برف است که بومیان آن را تالش‌ها تشکیل می‌دهند. ماسوله در جنوب غربی استان گیلان در بخش سردار جنگل فومن، ۶۰ کیلومتری شهر رشت ۳۶ کیلومتری شهر فومن و ۲۰ کیلومتری شهر ماکلوان واقع است. راه قدیمی ماسوله به خلخال که در گذشته شاهراه ارتباطی گیلان و آذربایجان بوده‌است به منظور حفاظت از محیط زیست، طبیعت بکر و میراث معنوی ماسوله و جلوگیری از تخریب منابع طبیعی و دخل و تصرف، با دخالت سازمان حفاظت از محیط زیست و در چندین دهه گذشته از سمت استان گیلان حفاظت شده‌است. این شهر در سال ۱۳۵۴ هجری خورشیدی طی شماره ۱۰۹۰ در فهرست آثار ملی به عنوان میراث فرهنگی و طبیعی به ثبت رسیده‌است. ماسوله در پی احداث جاده ارتباطی جدید بین گیلان و آذربایجان و نیز قحطی ۱۳۲۰ و … بیشتر جمعیت خود را از دست داد. پس از ثبت ماسوله به عنوان میراث فرهنگی و طبیعی، اجازه ساخت و ساز و توسعه شهر توسط شهرداری ماسوله (تاسیس ۱۳۱۱)، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و سازمان حفاظت محیط زیست داده نشد و در نتیجه هزاران تن از اهالی ماسوله طی هفتاد سال گذشته در نقاط مختلف ایران به ویژه تهران مقیم شدند. این شهر هم‌اکنون در برابر مسائلی مانند ریزش سنگ، سیل، رانش زمین، زمین‌لرزه، تصرف به منظور توسعه عمرانی و انسانی و تخریب و… حفاظت می‌شود؛ و در صف انتظار جهت ثبت به عنوان میراث جهانی برای حفاظت بیشتر قرار دارد. زبان اصلی مردم ماسوله مانند زبان مردم غرب گیلان و جنوب جمهوری آذربایجان، تالشی است که به زبان اوستایی و زبان تاتی بسیار نزدیک است. دین مردم ماسوله اسلام و مذهبشان شیعه است. کالبد شهر تاریخی ماسوله کالبد شهر تاریخی ماسوله متاثر از ارتباطات پیچیده و ویژگی‌های اجتماعی و اقتصادی این زیستگاه کهن می‌باشد . طبیعت مرتعی و کوهستانی و از سوی دیگر فرهنگ و تمدن خاصی که اولین نمایه کالبدی آن قرار گرفتن خانه‌ها در ماسوله است، طوری که با یک نگاه گویی پلکانهای بزرگی از کوه به دره کشیده شده‌اند. این وضعیت ساختمانی باعث شده‌اند که خانه‌های ماسوله بدون حیاط احداث گردند. در واقع سقف خانه زیرین به عنوان حیاط خانه بالایی محسوب می‌گردد. بهترین مرفولوژی برای خانه‌های ماسوله بصورت برونگرا می‌باشد . در این فرم برای تامین آسایش، ساختمانها را تا حد امکان در ارتفاع بلندتر از سطح زمین و از دو یا چهار طرف باز به بناها این قابلیت را می‌دهد تا محدودیت‌های نورگیری در شرایط سخت آب و هوایی و دسترسی‌های افقی و عمودی مشکلی نداشته باشند. بافت شهری در ماسوله نوع همزیستی بین فضاهای سبز محیط طبیعی و معماری محیط مصنوعی ایجاد کرده‌است که خود از اصول معماری همساز با محیط زیست است. در واقع می‌توان چنین ادعا کرد که ماسوله یک باغ شهر تاریخی است. در ماسوله نیز مانند سایر شهرهایی که در منطقه کوهستانی واقع شده‌اند، بافت شهری در قسمت پایین دره نمی‌گیرد، چون هنگام شب هوای سرد سنگین‌تر است و به پایین دره نفوذ می‌کند و همچنین در این قسمت از دره خطر سیل وجود دارداز طرف دیگر قسمت شمالی کوه همواره در سایه قرار دارد و بسیار سرد است. همچنین قسمت بالای کوه به دلیل شدت باد و نبود حصار برای کنترول آن برای استقرار بافت شهری مناسب نمی‌باشد. گردشگری ماسوله ماسوله شامل وسعتی معادل یکصد هکتار منطقه تحت حفاظت میراث فرهنگی و منابع طبیعی، یکی از خوش آب و هواترین نقاط ایران است که هر ساله پذیرای ده‌ها هزار گردشگر می‌باشد. شهر تاریخی و توریستی ماسوله به دلیل داشتن معماری منحصربه‌فرد در جهان شناخته شده‌است. ماسوله با کوهستان‌های مرتفع، جنگل و ییلاقات سرسبز از توریستی‌ترین مناطق شمالی ایران با جلوه‌های طبیعی فراوان به ویژه در اواخر بهار و فصل تابستان است و قله شاه معلم در ماسوله با ارتفاع ۳،۰۵۰ متر بلندترین نقطه استان گیلان و هدفی جذاب برای گروه‌های کوهنوردی می‌باشد. دو هتل در داخل فضای معماری سنتی ماسوله و چندین هتل در جاده منتهی به آن پذیرای گردشگران ایرانی و خارجی هستند همچنین تعداد زیادی مهمانخانه و خانه اجاره‌ای هم در این زمینه وجود دارند. تاریخ مشخصات شهرک تاریخی ماسوله در کتیبه میراث فرهنگی گیلان حدود سده هشتم هجری (قرن ۱۴ میلادی) مردم کهنه ماسوله که در ۶ کیلومتری شمال غرب این شهر واقع است به همراه مردمانی از نقاط مختلف سرزمین گسترده ایران به نقطه‌ای که هم‌اکنون به عنوان شهر ماسوله شناخته شده‌است کوچ کردند. سال‌شمار تحولات معاصر شهر ماسوله: ۱۲۸۹: ایجاد کتابخانه (کتابخانه عمومی) ماسوله با هزار جلد کتاب خطی. ۱۲۸۹: تاسیس نخستین مدرسه در ماسوله (مدرسه اسلامیه). ۱۲۹۳: تاسیس نخستین مدرسه دولتی (مدرسه ایمان). بهمن ۱۲۹۴: رویارویی قوای جنگل با قوای روس در جریان اشغال ایران در جنگ جهانی اول. ۱۲۹۵: تاسیس اداره پست. ۱۳۰۴: تاسیس اداره دارایی. ۱۳۰۸: تاسیس اداره آمار (ثبت احوال). ۱۳۱۱: تاسیس شهرداری ماسوله. ۱۳۱۶: راه اندازی تلفن. ۱۳۱۷: تاسیس اداره امنیه. ۱۳۲۴: رویارویی قوای دولتی در ماسوله با فرقه دموکرات آذربایجان که از راه ماسوله قصد ورود به گیلان را داشت. (فرقه دموکرات آذربایجان نام سازمانی سیاسی بود که شوروی برای ضمیمه ساختن شمال غربی ایران به خاک خود در سال ۱۹۴۵ میلادی تاسیس کرد). ۳۰ مرداد ۱۳۵۴: ثبت ماسوله در فهرست آثار ملی به شماره ۱۰۹۰. شهریور ۱۳۸۵: ثبت کهنه ماسوله در فهرست آثار ملی. ماسوله در پی احداث جاده ارتباطی جدید بین گیلان و آذربایجان و نیز قحطی ۱۳۲۰ و … بیشتر جمعیت خود را از دست داد. کاروانسراهای شاهراه ارتباطی شمال و آذربایجان از رونق افتادند و بازار داد و ستد و صنایع فلزی و چرم آن نیز از دور افتاد. در پی آن اکثر مردم متمول ماسوله به پایتخت و سایر شهرهای بزرگ یا به خارج از کشور مهاجرت کردند. پس از ثبت ماسوله به عنوان میراث فرهنگی و طبیعی، سازمان میراث فرهنگی و سازمان حفاظت از محیط زیست اجازه ساخت و ساز و توسعه شهر را ندادند. نسلهای بعدی هم در نقطه نقطه ایران به ویژه محدوده شمال ایران و تهران ساکن شدند. کهنه ماسوله در ۱۰ کیلومتری بالاتر از ماسوله جدید، ماسوله قدیم با آثار و بازمانده‌های انسانی از قبیل سنگ کوره و… در منطقه‌ای گسترده پراکنده شده‌است که جزء آثار باستانی به‌شمار می‌آیند. طی کاوش‌های انجام شده از محوطه باستانی کهنه ماسوله سفالینه هائی متعلق به قرون پنجم تا هشتم هجری قمری بدست آمده‌است که دقیق‌ترین مستندات قابل توجه تاریخی می‌باشند. کهنه ماسوله در سال ۱۳۸۵ در فهرست آثار ملی قرار گرفت. جغرافیای ماسوله شهر امروزی ماسوله شامل مجموعه معماری سنتی کوچکی است که در دل ژرف طبیعت رشته کوه‌های سرسبز با وسعتی معادل ۱۰۰ هکتار در مختصات جغرافیایی ۴۸ درجه، ۵۹ دقیقه طول شرقی و ۳۷ درجه، ۹ دقیقه عرض شمالی قرار دارد؛ و محدوده آن از سمت شمال به شهرستان ماسال، از سمت جنوب به طارم علیا (استان زنجان)، از سمت شرق به جلگه شهر فومن و از سمت غرب به شهرستان خلخال (استان اردبیل) می‌رسد محدوده مرکزی ماسوله از سه جهت شمال، جنوب و غرب به کوه و از طرف شرق بر درهای زیبا مشرف است ارتفاع آن از سطح دریاهای آزاد برابر با ۱۰۵۰ متر است آب و هوای ماسوله کوهستانی، با تابستانهای خنک و زمستانهای سرد و پر برف است اطراف ماسوله پوشیده از جنگل است و راه اصلی ارتباطی آن، جاده ایست که به سمت فومن کشیده شده‌است. معماری ماسوله ماسوله دارای معماری منحصربه‌فردی است. محوطه جلوی خانه‌ها و پشت بام‌ها هر دو به عنوان پیاده‌رو استفاده می‌شوند. بافت معماری ماسوله در دوران زندیه شکل گرفته‌است و خیابان‌های کوچک و پله‌های بسیار به هیچ وسیله نقلیه موتوری اجازه ورود نمی‌دهد. معماری ماسوله در یک جمله توصیف می‌شود: حیاط ساختمان بالایی پشت بام ساختمان پایینی است. تعداد طبقات ساختمان‌ها معمولا تا دو طبقه می‌رسد. محله‌های ماسوله ماسوله دارای ۴ محله اصلی به نام‌های «خانه بر» (خون ور)، «مسجدبر» (مز ور)، «کی‌سر» شامل کفا کی‌سر و بن کی‌سر و «اسد محله» (اس مل) و بازاری در چهار طبقه است که هر چهار محله بطور مستقل به بافت بازار شهر ارتباط بی‌واسطه دارند. در حال حاضر در ماسوله بیش از ۳۵۰ واحد مسکونی وجود دارد که در گذشته (حدود ۱۰۰ سال پیش)، این تعداد ۶۰۰ واحد بوده‌است. وجود بیش از ۱۲۰ واحد تجاری در محدوده بازار آن، بیش از ۴ کاروان سرا، ۲ حمام خزینه‌دار، بیش از ۳۳ چشمه عمومی (خونی)، ۱۰ مسجد و ۵ امام زاده حاکی از رونق و شکوفایی این شهر در دوره‌های متاخر می‌باشد. جمعیت ماسوله طی ۶۰ سال گذشته کاهش یافته‌است. اقتصاد ماسوله قرار داشتن در شاهراه ارتباطی سابق و وجود هشت کاروانسرا موید این مطلب است که پیشه بسیاری از مردمان ماسوله داد و ستد بوده‌است. صنایع دستی ماسوله شامل صنایع فلزی و چوبی نیز تا حدود دهه شصت رواج داشته که در حال حاضر به کلی از بین رفته‌است. اقتصاد ماسوله در حال حاضر مبتنی بر توریسم است. پیدایش ماسوله ماسوله قدیم یا «کهنه ماسوله» که در فاصله «هشت کیلومتری غرب جاده ماسوله به خلخال» قرار گرفته‌است سکونتگاه اصلی و اولیه ماسوله ایها بوده‌است که اکنون آنچه در این مکان به چشم می‌خورد سنگ دیوار بناهای آن است. در نخستین کاوشهای باستانشناسی شهرستان فومن که در شهریور ماه ۱۳۷۴ توسط هیئت پژوهشکده باستانشناسی سازمان میراث فرهنگی استان گیلان در این محوطه صورت گرفت مشخص شد که از سده پنجم تا هشتم هجری «کهنه ماسوله» به عنوان یکی از مراکز مهم در زمینه فلزکاری بوده‌است. همچنین سفالینه‌های لعابدار با رنگهای متنوع که مشخصات دوره سلجوقی را داشته‌اند در این منطقه کشف شد این ناحیه به دلیل اهمیت و اعتبار تاریخی آن در شهریور ۱۳۸۵در فهرست آثار ملی ثبت شد. درباره منتقل شدن ماسوله ایها به مکان فعلی آرای مختلف و گوناگونی ارائه شده‌است یکی از مشهورترین آن‌ها اینست که عون بن علی از نوادگان امام اول شیعیان به همراه سید جلال الدین اشرف از فرزندان موسی کاظم امام هفتم شیعیان که مزارش در شهر آستانه اشرفیه گیلان قرار دارد در جنگی در حوالی طارم زنجان زخمی شد و راه ماسوله در پیش گرفت و در مکان فعلی ماسوله جان سپرد و به خاک سپرده شد. سپس به تدریج ماسوله ایها در اطراف مزارش خانه ساختند و بدین ترتیب ماسوله فعلی شکل گرفت. روایتی زلزله بزرگ‌سال ۸۹۰ هجری قمری را علت کوچ ماسوله ایها به مکان فعلی بیان می‌کند و روایتی دیگر نیز همه گیر شدن بیماری طاعون در سال ۹۴۳ هجری قمری در کشور را دلیل جا به جایی ذکر می‌کند؛ ولی نسلهای بعدی، در همین مکان جدید هم ماندگار نشدند و شهری که مرکز داد و ستد و شاهراه ارتباطی بین گیلان و آذربایجان (زنجان و خلخال و سایر شهرها) بود و بازار، کاروانسراهای و صنایع فلزی و غیر فلزی آن رونق فراوان داشت با کاهش چشمگیر مواجه شد. زمانی قرار گرفتن ماسوله در نقطه ثقل گیلان، زنجان و آذربایجان اهمیت ویژهای به آن بخشیده بود ولی با ایجاد راه‌های اصلی بین گیلان و آذربایجان و گیلان و زنجان از دیگر مسیرها، ماسوله رونق اقتصادی و به دنبال آن، جمعیت خود را از دست داد اشغال کشور در سال ۱۳۲۰ خورشیدی در جریان جنگ جهانی دوم و هرج و مرج ناشی از آن نیز بر مهاجرت اهالی ماسوله تاثیرگذار بود. شهرداری ماسوله در سال ۱۳۱۱ هجری خورشیدی تاسیس شد ولی در سال ۱۳۱۸ تعطیل گردید؛ و در سال ۱۳۴۱ مجددا شروع به کار کرد. مردم ماسوله نقش والایی در تاریخ جنبش جنگل در برابر تهاجم روسیه و بریتانیا داشته‌اند. ماسوله ایها به قوای جنگل کمک می‌کردند و عده‌ای مانند شهید باباغلامعلی در کنار آن‌ها می‌جنگیدند. زبان ماسوله زبان اصلی مردم ماسوله، به روایت خود ماسوله ایها موسلی moosli است؛ که بسیار شبیه زبان تالشی، زبان مردم غرب گیلان و جنوب جمهوری آذربایجان است. تالشی نام یکی از زبان‌های ایرانی شمال غربی است و همچنین به فردی که گویشور آن زبان باشد می‌گویند. زبان تالشی از خانواده زبان‌های کناره دریای خزر و به زبان تاتی نزدیک می‌باشد اما در عین حال متفاوت ازهم می‌باشند. تالشی همچنین هم‌ریشه با دیگر زبان‌های کرانه خزر همچون گیلکی و مازندرانی است ولی با آن‌ها تفاوتی آشکار دارد. تات‌ها و تالش‌ها و مازندرانی‌ها و گیلک‌ها به زبان‌هایی سخن می‌گویند که در بسیاری موارد با زبان فارسی تفاوت داشته و با مادی و پارتی و اوستایی مشابهت دارد. زبان تالشی مشابهت با زبان‌های اوستایی و کردی دارد. همچنین این زبان به زبان ترکی آذری باستان نزدیک است. «زبان تالشی» از زبان‌های ایرانی شمال غربی محسوب می‌شود که با زبان مادی، پارتی و اوستایی و نیز با زبان آذری قدیم - و نه ترکی شباهت بسیاری دارد. چند نمونه از تشابه زبان پهلوی و تاتی با تالشی و فارسی: ↓پهلوی ↓تاتی ↓تالشی ماسوله ↓فارسی سوچ ← سوچ ← سوچ ← سوز کالجار ← کلنجار ← کلنجار ← جدال نرگت ← مچت ← مچت ← مسجد وات ← وا ← وا ← باد وره ک ← وره ← وره ← بره وهرگ ← ورگ ← ورگ ← گرگ وچک - وچه - وچه - بچه وس ← وس ← وس ← بس چند نمونه از تشابه زبان اوستایی، تالشی ماسوله و فارسی: ↓اوستایی ↓ تالشی ماسوله ↓فارسی اش ← چم ← چشم اهمه ← ام ← ما کارته ← کارده ← کارد سوخره ← سر ← سرخ زن ← زونه ← دانستن اوا ← اور ← آنجا ایس‌بی ← ایس‌پی ← سفید آسن ← آسن ← آهن خته ← خته ← خوابیدن نمونه‌ای از شعر فولکور تالشی با معادل فارسی: بند سرون شیمه مرزه به مرزه: کوه‌ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشتم ویندمه الاله تا بندی کا لرزه: دیدم گل آلاله‌ای در کوهستان می‌لرزید واتم الاله تا چی را ت لرزی: گفتم ای گل آلاله چرا لرزان هستی واتش ترسم بشی من پس بیرزی: گفت می‌ترسم بروی و مرا تنهایم بگذاری تبار مردم ماسوله قرار گرفتن ماسوله در شاهراه ارتباطی گیلان و آذربایجان و نیز برخورداری این شهر از هشت کاروانسرا موید این است که اقوام مختلفی از قدیم در این شهر رفت و آمد داشته‌اند و بسیاری نیز به واسطه مهاجرت و ازدواج طی سالیان متمادی در ماسوله ساکن شده‌اند؛ بنابراین نمی‌توان گفت که ماسوله ایها به‌طور خالص تالش هستند ماسوله ایها به واسطه زبانی که صحبت می‌کنند از گذشته به راحتی می‌توانستند با اقوام مختلف ایرانی ارتباط کلامی داشته باشند چون زبان تالشی به مادی و پارتی شبیه است. و نیز مشابهت با زبان‌های اوستایی و کردی دارد. همچنین این زبان به زبان آذری باستان نزدیک است. «زبان تالشی» از زبان‌های ایرانی شمال غربی محسوب می‌شود و نیز با زبان آذری قدیم شباهت بسیاری دارد. هر چند تالشی با گیلکی (زبان اصلی مرکز و شرق گیلان) متفاوت است ولی ماسوله ایها از گذشته به واسطه ارتباط با فومن به راحتی گیلکی فهم می‌کردند همچنین به علت کثرت ارتباط با آذربایجان، اغلب تجار با زبان ترکی آشنایی داشتند. شاید مردم ماسوله را بتوان این‌گونه تعریف کرد: مردمانی غیر کشاورز و اغلب دارای صناعت یا تجارت، متشکل از اقوام گوناگون ایران زمین که زبان تالشی می‌دانستند و چندین نسل هم در محل فعلی ماسوله سکونت داشتند همچنین به دلیل تکلم گونه‌ای مشخصی از زبان تالشی، از جانب مردم شهرها و روستاهای مجاور به آن‌ها ماسوله‌ای اطلاق می‌شد. فرهنگ ماسوله نکته دیگر بارزی که در فرهنگ مردم ماسوله وجود دارد، پذیرا بودن است. آنچه از آیین گذشته ماسوله به جا مانده‌است، مراسم سنتی ماه محرم است؛ که از جاذبه‌های فرهنگی - توریستی ماسوله به‌شمار می‌رود و هر ساله جمعیت عظیمی را به خود جلب می‌کند و نکته جالب اینکه بر خلاف بسیاری از نقاط، خطیب و مداح و بازیگران تعزیه هیچ مبلغی دریافت نمی‌کنند. چون امکان ساخت و ساز در ماسوله بسیار محدود است (تنها خرابی‌ها قابل بازسازی است) جمعیت ساکن و ثابت ماسوله حدود کمتر از ۱۰۰۰ نفر است ولی چند ده برابر ساکنین ثابت آن در شهرهای بزرگ ایران و خارج از ایران ساکن هستند. رستوران ماسوله در شهر شیکاگو در ایالات متحده آمریکا معرف ماسوله و غذاهای ایرانی و گیلانی با مدیریت عظیم نصیری ماسوله است. وجه تسمیه نام ماسوله نام ماسوله یا با تلفظ اصلی "Mooslah" به زبان تالشی از سده هشتم و نهم هجری به بعد به همین صورت کنونی خود کاربرد دارد. برخی آن را برگرفته از نام کوهی در جوار ماسوله به نام «ماهسالار» می‌دانند به باور ایشان این ناحیه ابتدا «ماسالا» خوانده می‌شد و بر اثر کثرت استعمال بعدها به «ماسوله» مبدل شد. به روایتی دیگر کلمه «ماسوله» از دو بخش «ماس» و «اوله» تشکیل شده‌است. بخش نخست در فرهنگهای ایرانی به معنای کوه و مانع و بخش دوم نیز به معنای بلند است که در ترکیب با «های» تصغیر به مفهوم «مانند» آمده‌است؛ بنابراین ماسوله را می‌توان «کوه بلند» و «کوه مانند» معنا کرد. با تکیه بر زبانهای سانسکریت و پارسی پهلوی آن را «ماه کوچک» یا «سرزمین ماه کوچک» نیز معنا کرده‌اند. برخی این نام را برگرفته از نام «موصل» شهری در اقلیم کردستان می‌دانند و معتقدند ماسوله ایهای اولیه کرد بودند و آیین ایزدی داشتند. حال اگر از پیشینه تشیع و مراسم خاص ماه محرم ماسوله بگذریم در این وادی به یک تفاوت ساده میان «ص» و «س» و نیز تشابه نامی ماسوله با ماسال شهری که در نزدیکی ماسوله قرار دارد توجه نشده‌است از این رو این تعبیر سطحی به نظر می‌رسد این تعبیر باعث داستانسرایی‌های دیگری نیز توسط افراد مغرض یا بی‌سواد شده‌است که ایزدیان را به یزید خلیفه اموی مرتبط کرده‌اند و … تعبیری دیگر ماسوله را کلمه‌ای عربی و مرکب از واژهای «ما»، «سو»، «ل» و «ه» و به معنای «جایگاهی که فقر و زشتی در آن راه ندارد» معنا می‌کند. بسیاری از پژوهشگران چنین توجیه و روایاتی را صحیح نمی‌دانند. آنچه صحیح‌تر به نظر می‌رسد این است که: با توجه به شباهت نام ماسوله با نام ماسال، (شهری در نزدیکی ماسوله) و روستایی به نام ماسوله خانی در شهرستان ماسال و نیز با توجه به اینکه ابتدا این نام مربوط به کهنه ماسوله یا ماسوله قدیم که به زبان تالشی (Knah mooslah) تلفظ می‌شود بوده‌است، هسته اصلی مردم ماسوله که از کهنه ماسوله به ۸ کیلومتر پایین‌تر جابه‌جا شده‌اند. مانند مردم ماسال تالش (تیره آریایی ساکن در البرز غربی) بوده‌اند. معماری ماسوله که متعلق به دوران زند است مانند بسیاری از نقاط سرزمین پهناور ایران در استان اردبیل مانند کزج و استان کردستان مانند اورامان و خراسان رضوی مانند روستای کنگ و استان مرکزی مانند وفس پلکانی ساخته شده‌است. به فراخور آب و هوا، شیب زمین، برای دفاع راحت‌تر در برابر گروه‌های چپاولگر و البته برخورداری از معماران چیره‌دست زنجیروار ساخته شده‌است و نیز شواهدی چون گویش قدیمیهای ماسوله که حتی به فارسی پیش از ورود اعراب بر می‌گردد مثلا «هفت»، «هپت» و «اسب»، «اسپ» تلفظ می‌شود و به «خانه»، «ک ء» گفته می‌شود همان‌طور که در فارسی باستان گفته می‌شد و مرد را کدوان و زن را کدبانو می‌گفتند و در واقع می‌شود گفت ماسوله شهری است با ناگفته‌ها و ناشناخته‌های بسیار. ثبت ماسوله در فهرست میراث جهانی ثبت جهانی ماسوله از سال ۹۰ در دستور کار قرار گرفت، اما نبود مدیریت یکپارچه شهری و وجود ۱۱ ساختمان اداره برق، آب و فاضلاب، مخابرات، هواشناسی، تعاونی صنایع دستی، درمانگاه، دو واحد تجاری، دو واحد مسکونی در حریم فضای سبز مانعی بر سر راه جهانی شدن ماسوله شده‌است. برای رفع این مشکل در مرحله اول پیشنهاد شده تا دو ساختمان اداره برق و مخابرات بطور موقت برای ۳ تا ۵ سال به داخل بافت ماسوله انتقال داده شود که با تخریب این دو بنا بخشی از حریم فضای سبز ماسوله آزاد شده و مراحل ثبت ادامه خواهد یافت. اگرچه از سال ۷۶ نواحی پایین دست بافت تاریخی ماسوله در حریم فضای سبز قرار گرفت و ساخت و ساز در آن ممنوع شد، اما مشکل ۱۱ ساختمان ناهمگون که در این قسمت این شهر تاریخی قرار دارد تاکنون حل نشده‌است. در حال حاضر مدیریت دستگاه‌های خدمات‌رسان در شهرک تاریخی ماسوله جداگانه است که بر اساس شرط یونسکو باید این مدیریت منسجم و یکپارچه شود. شهر تاریخی ماسوله به تاریخ ۱۳۵۴/۵/۳۰ به عنوان اولین شهر تاریخی زنده کشور به صورت یک مجموعه کامل در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است. فهرست آثار ملی ایران . - فارسی۲
[ "زبان تالشی", "تالشی", "شیعه", "استان گیلان", "شهرستان فومن", "دوره زند", "دوره قاجار", "رشت", "فومن", "ماکلوان", "سازمان حفاظت از محیط زیست", "آثار ملی ایران", "شهرداری ماسوله", "سازمان میراث فرهنگی و گردشگری", "سازمان حفاظت محیط زیست ایران", "سیل", "رانش زمین", "زمین‌لرزه", "اوستایی", "تاتی", "ایران", "زبان‌های ایرانی شمال غربی", "گویشور", "زبان‌های کناره دریای خزر", "زبان تاتی ایران", "گیلکی", "زبان مازندرانی", "تات‌ها", "تالش‌ها", "مازندرانی‌ها", "مردم گیلک", "زبان فارسی", "کردی", "زبان ترکی آذربایجانی", "زبان آذری", "سانسکریت", "پارسی پهلوی", "ماسال", "ماسوله خانی", "کهنه ماسوله", "ماسوله قدیم", "تالش", "استان اردبیل", "کزج", "استان کردستان", "اورامان", "خراسان رضوی", "روستای کنگ", "استان مرکزی", "وفس", "زنجیروار", "شاه معلم", "گیلان", "بهمن رمضانی", "ابراهیم حداد" ]
[ "جاذبه‌های گردشگری فومن", "شهرستان فومن", "شهرهای استان گیلان", "شهرهای ایران", "جاذبه‌های گردشگری استان گیلان", "شهرهای شهرستان فومن" ]
1,062
بخش انارک
2
61
0
[ "انارك", "بخش انارك", "نارسینه", "نارسينه" ]
false
29
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
انارک (anarak)، یکی از بخش‌های شهرستان نائین، در شرق استان اصفهان می‌باشد. این بخش با وسعت ۱۸۰۰۰ کیلومتر مربع، پهناورترین بخش کشور است و از شمال به استان سمنان، از جنوب به استان یزد و شهرستان اردکان، از شرق به شهرستان خور و بیابانک و از غرب به بخش مرکزی شهرستان نائین منتهی می‌شود. شهر انارک شهر انارک مرکز بخش انارک است. در مورد تاریخ اولین سنگ بنایش سخنها زیاد به میان آمده. به نقلی تاریخ این شهر به زمان ساسانیان برمی‌گردد که واحه‌ای بر سر راه معدن سرب و نقره نخلک بوده‌است. در دوران استیلای تازیان و پس از آن تا حدود اواخر دوران قاجاریه انارک بعنوان چهارراه ارتباطی مورد توجه بوده‌است. مسیری که از جنوب کشور آغاز و به ورامین و تهران ختم می‌شد. هم اکنون نیز استانهای غربی کشور برای دسترسی به استانهای شرقی و مخصوصا خراسان رضوی از این شهر عبور می‌کنند. همچنین بنای اولین خشت انارک را به اعتبار سخنی منقول، به زمان شاه عباس منسوب می‌دارند. تنها سند باقی‌مانده و معتبر راجع به ساخت و سازهای انارک، نامه میرزا تقی خان امیرکبیر مبنی بر پرداخت وجهی برای ساخت قلعه و حصار شهر به منظور تامین امنیت محل از دستبرد راهزنان خطاب به کدخدایان انارک می‌باشد. اسناد دیگری که هم اکنون از بین رفته‌اند یکی گچبری مسجد حاج محمدرضا بوده که قدمت ۲۵۰ ساله مسجد را نمایانگر بوده و در دهه ۶۰ دست تغافل مرمتگران آن را به نابودی کشانید و دیگری سنگ شناسنامه کاروانسرای رباط (rabat) که در دهه ۷۰ به سرقت رفت. بقایای برج و بارو، در و دروازه، کوچه و پس‌کوچه‌های باریک و پرپیچ و خم این شهر نشان از اندیشه امنیتی- دفاعی در ساخت بافت شهر دارد. این مجموعه شامل کاروانسرا، مسجد جامع، حسینیه و خانه‌های مسکونی است که هریک با بهره‌گیری از معماری سنتی ساخته شده‌اند. کالبد قدیمی انارک، شامل هفت محله‌است که بر اساس وضعیت طبقاتی، موقعیت مکانی و کاربری محلات نامگذاری شده‌است و شامل محلات بیابانک، بیک‌علی، حصار، عرب‌ها، سراب، قافله‌گاه و جوباره می‌گردد. 80px گویش گویشی که در انارک به آن صحبت می‌شود از گویش‌های مربوط به گویشهای ایران مرکزی است. تفاوت آن با گویش مردم نائین تنها در لهجه و آواهاست. این گویش نیز مانند دیگر گویشهای ایران به دلیل گسترش رسانه‌های پارسی‌زبان، کمتر بر زبان جوانان جاری می‌گردد. جاذبه‌های گردشگری با توجه به وسعت بخش انارک و قرار گرفتن کویر ریگ جن و قسمتی از کویر سیاه کوه در این منطقه، مردم محلی اقدام به راه‌اندازی اقامتگاه‌های بوم گردی نموده و میهمانان را با غذاهای محلی پذیرایی می‌نمایند. شتر سواری، تفریح در تپه‌های شنی، برنامه‌های رصدی و اجرای مراسم‌های محلی از جاذبه‌های این منطقه می‌باشد.
[ "بخش (تقسیمات کشوری)", "شهرستان نائین", "استان اصفهان", "سمنان", "یزد", "اردکان (یزد)", "خور", "بیابانک", "ساسانیان", "نخلک", "خشت", "امیرکبیر", "کاروانسرا", "مسجد جامع", "حسینیه", "خانه", "معماری سنتی", "جوباره" ]
[ "بخش‌های استان اصفهان", "شهرستان نائین" ]
1,063
بیژن جزنی
1
183
0
[ "بيژن جزني", "جزنی", "جزني" ]
false
36
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام_شخص", "Item2": "بیژن جزنی" }, { "Item1": "نام_تصویر", "Item2": "Jazanibijan.jpg" }, { "Item1": "عرض_تصویر", "Item2": "220" }, { "Item1": "ملیت", "Item2": "[[ایرانی]]" }, { "Item1": "همسر", "Item2": "میهن قریشی ۱۳۵۴–۱۳۳۹" }, { "Item1": "فرزندان", "Item2": "بابک، مازیار" }, { "Item1": "والدین", "Item2": "پدر حسین جزنیمادر عالمتاج کلانتری نظری" }, { "Item1": "مدفن", "Item2": "[[قطعه ۳۳ بهشت زهرا]]" }, { "Item1": "پیشه", "Item2": "فعال سیاسی [[چپ‌گرا]]" }, { "Item1": "منصب", "Item2": "تئوریسین و عضو بنیانگذار [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران]]" }, { "Item1": "تاریخ_تولد", "Item2": "۱۳۱۶" }, { "Item1": "محل_تولد", "Item2": "[[تهران]]" }, { "Item1": "تاریخ_مرگ", "Item2": "۲۹ فروردین ۱۳۵۴ (اعدام)" }, { "Item1": "محل_مرگ", "Item2": "تپه‌های پشت [[زندان اوین]]، [[تهران]]" }, { "Item1": "گفتاورد", "Item2": "«[[دیکتاتوری]] ناشی از مبارزه مسلحانه نیست. مبارزه مسلحانه ناشی از دیکتاتوری است.»" } ], "Title": "زندگینامه" }
بیژن جزنی (۱۳۱۶–۲۹ فروردین ۱۳۵۴) فعال سیاسی چپ‌گرای ایرانی، تئوریسین و عضو بنیانگذار سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران بود. زندگی بیژن جزنی در سال ۱۳۱۶ در تهران متولد شد.خانواده وی اصالتا اهل روستای جزن در شهرستان نطنز از توابع استان اصفهان می‌باشند. پدرش حسین جزنی افسر ژاندارمری و مادرش عالمتاج کلانتری نظری بود. بیژن در خانواده‌ای سیاسی پرورش یافت. پدرش عضو حزب توده بود و بعد به فرقه دموکرات پیوست و پس از شکست این فرقه به آذربایجان شوروی رفت و تا سال ۱۳۴۵ به ایران بازنگشت. خانواده پدری و مادری بیژن هر دو از هواداران و فعالان حزب توده بودند. وی نیز در سال ۱۳۲۶، در ده سالگی، به سازمان جوانان حزب توده ایران پیوست. با وجود آن که شرایط سنی عضویت حداقل ۱۳ سال بود، اما به علت فعالیت و علاقه چشم‌گیر چند نوجوان کم‌تر از ۱۳ سال، حوزه مخصوصی برای‌شان تشکیل شد و جزنی یکی از افراد این حوزه بود. در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و ترور محمدرضا شاه، با تصویب‌نامه هیئت وزیران، حزب توده غیرقانونی اعلام شد و یورش به سازمان‌های حزبی آغاز گردید. فعالیت‌های مخفی بیژن جزنی در سن خیلی پایین آغاز گردید. وی به عنوان رابط بین کادرهای مخفی کمک‌های پرارزشی را به سازمان جوانان عرضه نمود. بیژن جزنی سال‌های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ را به فعالیت‌های مخفی سازمانی از یک سو و فعالیت‌های علنی در سطح دانش‌آموزان ادامه داد.. فعالیت سیاسی پس از کودتای ۲۸ مرداد بیژن جزنی چند بار به خاطر فعالیت‌های سیاسی دستگیر و زندانی شد. چند ماهی از کودتا نگذشته بود که بیژن بازداشت گردید. با و جود به دست آمدن مدارکی مبنی بر فعالیت‌های وی به علت صغر سن و به‌هم‌ریختگی دستگاه‌های نظامی و بالاخره نفوذ افسران توده‌ای در دادرسی ارتش، پس از چند هفته آزاد می‌گردد. چند ماه بعد یعنی در اردیبهشت ۱۳۳۳ مجددا بازداشت می‌شود. در پاییز ۱۳۳۳ بار دیگر بازداشت و به ۶ ماه زندان محکوم می‌گردد. در بهار ۱۳۳۴ آزاد و فعالیت‌های خود را پی می‌گیرد. به خاطر وضعیت بد معیشتی خانواده از آن‌جا که بیژن به نقاشی علاقه داشت، در یک موسسه تبلیغاتی استخدام می‌گردد و شب‌ها به ادامه تحصیل می‌پردازد. در همین سال‌ها با برخی از رفقایش از جمله محمد چوپان‌زاده در تدارک تشکیل گروهی برمی‌آید. در فروردین ۱۳۳۸ اولین نشریه گروه به صورت پلی‌کپی با دستگاه دست‌ساز منتشر می‌گردد. بیژن در تنظیم مقالات و خط مشی نشریه نقش بااهمیتی پیدا می‌کند. در پاییز ۱۳۳۸ با لو رفتن گروه و دستگیری یکی از اعضای گروه انتشار مرتب نشریه متوقف می‌گردد و تصمیم براین می‌شود که به مناسبت‌های مختلف اعلامیه‌هایی صادر گردد. در تدارکات جنبش ۲۰ دی ماه گروه فعالانه شرکت می‌کند و اعلامیه‌هایی نوشته و توزیع می‌گردد. سعید کلانتری در همین رابطه دستگیر می‌گردد اما کوچک‌ترین ضربه‌ای به گروه منتقل نمی‌گردد. بیژن جزنی در ۱۳۳۹ با شروع کار جبهه ملی دوم به فعالیت در آن پرداخت. پیام دانشجو تصویر عروسی بیژن و همسرش، میهن قریشی پس از سرکوب جبهه ملی در ۱۳۴۲ بیژن و عده‌ای از دوستانش مدتی نشریه‌ای سیاسی به نام پیام دانشجو منتشر می‌کردند. در اوایل پاییز ۱۳۴۲ ، سازمان دانشجویان جبهه ملی که پس از درگیری‌های میدان بهارستان (۱۵ شهریور ۱۳۴۲) از سیاست رهبری جبهه ملی ناامید شده بود، در صدد برآمدند تا به یاری برخی از رهبران و مسئولان جبهه ملی، رهبری جدیدی برای این جبهه برگزینند و از انحلال آن جلوگیری کنند.. پیام دانشجو، نماد جبهه متحد جناح‌های مختلف سیاسی در جنبش دانشجویی بود. به این ترتیب که تا اوایل ۱۳۴۳ حسن حبیبی سردبیر و مسئول گردآوری مطالب و اخبار آن بود و بیژن جزنی امور فنی مانند آماده‌سازی و چاپ اول آن را بر عهده داشت. در بهار ۱۳۴۳ هیئت تحریریه‌ای برای پیام دانشجو انتخاب شد که تقریبا همه جناح‌های دانشجویی را در بر می‌گرفت و هوشنگ کشاورز صدر، متین دفتری، مجید احسن و منصور سروش درآن حضور داشتند. بیژن جزنی آماده‌سازی و چاپ و بهزاد نبوی پخش آن را عهده‌دار بودند. ماشین‌نویسی و تهیه استنسیل و امکانات چاپی که محدود به یک دستگاه پلی‌کپی دست‌ساز بود، توسط بیژن تهیه می‌شد. در اواخر سال ۱۳۴۳ و بهار ۱۳۴۴ از هر شماره پیام دانشجو در حدود ۵۰۰ نسخه چاپ می‌گردید. مبارزه مسلحانه جزنی در فاصله سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ بارها طعم زندان را چشید. آخرین باری که او در رابطه با فعالیت‌های دانشجویی بازداشت می‌گردد سال ۱۳۴۴ است. در دادگاه نظامی همراه با اعضای کمیته دانشگاه تهران که دیگر از جبهه ملی جدا شده بود به ۹ ماه زندان محکوم می‌شود. در سال ۱۳۴۲ با عنوان شاگرد اول رشته فلسفه فارغ‌التحصیل شد در فروردین ۱۳۴۲ با توجه به اتخاذ خط مشی جدیدی که گروه به آن رسیده بود، گروه به عنوان یک سازمان سیاسی - نظامی فعالیت‌اش وارد فاز نوینی شد. بیژن و ۳ رفیق دیگر در کادر مرکزی آن انتخاب می‌گردند. در این دوره نیز مسئولیت فعالیت‌های علنی به عهده بیژن قرار داشت. در پاییز ۱۳۴۶ به مناسبت مرگ غلامرضا تختی یکی از بزرگ‌ترین مبارزات بیرونی انجام شد که در سازمان‌دهی آن گروه نقش معینی داشت. تدارک مبارزه مسلحانه در دستور کار گروه قرار می‌گیرد و برای تامین سلاح همراه با رفیق سورکی در حالی که اسلحه‌ای با خود داشتند به دام پلیس می‌افتند. بیژن تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرد، ولی مقاومت می‌کند. دادستان نظامی ابتدا برای بیژن و ۷ رفیق دیگر تقاضای حکم اعدام می‌کند و نهایتا به ۱۵ سال زندان محکوم می‌شود. با به هم پیوستن دو گروه «بیژن جزنی و حسن ضیاظریفی» و «مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان»، سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران شکل می‌گیرد؛ و با حمله به پاسگاه سیاهکل در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه را آغاز می‌کنند. جزنی تا فروردین ۱۳۴۸ در زندان قصر بود. به دنبال فرار نافرجام رفقایش به زندان قم تبعید می‌گردد و پس از عملیات نظامی سیاهکل، به زندان اوین منتقل و تحت شکنجه قرار می‌گیرد. محاکمه مجدد او به دلیل فشارهای بین‌المللی منتفی می‌گردد، ولی هم‌چنان شکنجه و آزار او ادامه می‌یابد. با وجود حساسیت ویژه پلیس، بیژن در دوره زندان در زمینه غنا بخشیدن به تئوری انقلابی و هدایت سازمان گام‌های باارزشی برمی‌دارد که در مجموعه مقالاتی که از زندان به بیرون داده می‌شود آن را شاهدیم. این مطالب در هدایت سیاسی – نظری و تشکیلاتی سازمان نقش ویژه‌ای پیدا می‌کند. دادگاه جلسات دادگاه در ۱۲ دی ماه سال ۱۳۴۷ یعنی تقریبا یکسال پس از دستگیری آن‌ها آغاز شد. در اثر اعتراضات جهانی، رژیم به ناچار با شرکت خانم «بتی استهون» به عنوان ناظر قضایی از طرف سازمان عفو بین‌الملل در دادگاه موافقت کرد. هریک از آن‌ها به هنگام دفاع از خود و رد اتهامات دادستان با استناد به مواد قانونی، به شرح بازجویی و شکنجه‌های خود پرداخت. از جمله حسن ضیا ظریفی داستان نشاندنش بر روی منقل برقی را شرح داده و قسمتی از سوختگی کمرش را نشان داد. عباس سورکی شرح شلاق خوردن‌هایش را داد و بی‌خوابی‌هایی که به او می‌دادند و نیز صحنه اعدام مصنوعی که برایش ترتیب داده بودند. او تشریح کرد که به این ترتیب می‌خواستند او اعتراف کند که اسلحه‌ای راکه درون ماشین او یافته‌اند، متعلق به بیژن جزنی است و او زیر بار نمی‌رفته. او می‌گفت: "این احساس که تا لحظاتی دیگر اعدام خواهم شد، بسیار رنج‌آور بود، اما حاضر نبودم برای اینکه زنده بمانم. به دروغ رفیقم را متهم کنم…" دکتر سیروس شهرزاد از بازجویی‌های بدون وقفه و توام با بی‌خوابی و سیلی‌های وحشتناکی که منجر به پارگی گوشش شده بود گفت و اینکه گوش چپش برای همیشه شنوایی خود را از دست داده است. بیژن جزنی از ۲۹ روز بازجویی توام با شلاق و شکنجه‌های روحی و جسمی صحبت کرد و اینکه بازجو با گفتن اینکه "یا بگو، یا پسرت بابک را جلوی چشمت شلاق می‌زنیم" و اینکه "نگذار پدرت را برای بازجویی بیاوریم" او را شکنجه روحی می‌کرده‌اند؛ و یکبار که برای اعتراض به اینهمه شکنجه، دست به اعتصاب غذا زده است، مامورین دندانهایش را به وسیله آچار باز کرده و یک شیشه شیر را توی حلقش سرازیر می‌کنند، که در نتیجه او، مبتلا به اسهال خونی می‌شود و "هم اکنون نیز مشکل حاد کلیوی، و ناراحتی شدید معده و روده دارد." صفحه ۵۳ بتی استهون در گزارش خود عینا وضع دادگاه را چنین تشریح می‌کند؛ " موارد اتهام: تشکیل یک گروه با الهام از ایدئولوژی کمونیستی که بر ضد امنیت دولت با انجام عملیات تخریبی زیر توطئه کرده‌اند: خرید اسلحه، تقلب در پاسپورت، تمرین تاکتیک‌های جنگی پارتیزانی، تهیه یک حمله به بانک برای بدست آوردن پول، تشکیل جلسات برای ایجاد اغتشاشات سیاسی مابین دانشجویان دانشگاه‌ها. دعوا به نحوی که به وسیله دادستان نظامی ارائه شد، بنظر یک حقوقدان که با متدهای غربی تربیت شده بطور وضوح ناقص بود و قسمت اعظم آن بر مبنای شهادت یک فرد و اعترافات او زیر شکنجه قرار داشت. اتهام عملیات تخریبی، که سرهنگ توانگران در هنگام بیان اتهام که ۶ ساعت طول کشید و با یک اسلوب بی‌سر و ته در روز هفتم محاکمه بر ضد تمامی گروه ارائه نمود در جملات زیر خلاصه می‌شود: با استناد به اعترافات دکتر شهرزاد (دکتر داروساز) که دادستان آن را پایه تمام نقاط مهم پرونده خود قرار می‌داد، مدعی شد که جزنی می‌خواسته است در مسیر شاه مواد منفجره قرار دهد و تمرین برای جنگ‌های پارتیزانی و نقشه حمله به بانک‌ها را او اداره و طرح‌ریزی کرده‌است. آنچه که قیافه این محاکمه را وحشتناک‌تر و کافکایی‌تر می‌سازد، این است که یگانه عملی که به عنوان "اقدام ضد امنیت داخلی" ذکر شده، عبارت از این است که بعضی از متهمان تمام افراد گروه را می‌شناختند و تمام افراد گروه اقلا یکی از همدستان خود را می‌شناخته‌اند. … بنابراین بهتر است این محاکمه را یک توقیف پیشگیرانه چند مرد، که کم و بیش همدیگر را می‌شناختند و یگانه وجه اشتراکشان تنقید گذشته یا حال طرز عمل رژیم بوده‌است و تمایل قدیمی یا جدید به فعالیت سیاسی در سطح مباحثه داشته‌اند، دانست… صفحات ۷۴–۷۷ آقای کاوالیری حقوقدان ایتالیایی و آقای ویلیام ویلسن، نماینده مجلس انگلستان، هم نتیجه‌گیری‌های مشابهی داشتند. ماده یک مقدمین، که در سال ۱۳۱۰ برای مقابله با گروه‌های کمونیستی تصویب شد، اشعار می‌دارد "هرکس که در ایران به هر اسم یا عنوان دسته یا جمعیت یا شعبه جمعیتی تشکیل دهد یا اداره نماید که مرام و رویه آن ضدیت با سلطنت مشروطه ایران باشد… می‌بینیم که مطابق قانون اساسی و قوانین دیگر تشکیل دسته یا جمعیت بطور کلی ممنوع نیست و جرم شناخته نمی‌شود. عنوان جرم روی دسته یا جمعیتی فقط وقتی اثبات می‌شود که آن جمعیت مرام و رویه‌ای برخلاف قانون داشته باشد. بیژن در دفاعیات خود در برابر ادعا نامه دادستان نسبت به "مقدمین علیه امنیت کشور و براندازی مسلحانه حکومت" گفت؛ "آقایان همه می‌دانند که در این مملکت آزادی وجود ندارد. کلیه قوانینی که دستاورد انقلاب مشروطه بود، از بین رفته، دون پایه‌ترین عضو ساواک بریک ارتشبد ارجحیت دارد." و پس از اینکه مفصلا در باره قراردادهای ارتجاعی و پیمان‌های نظامی صحبت کرد ادامه داد؛ "شما تعداد اندکی دانشجو را براندازنده حکومت قلمداد کرده، می‌گویید که امنیت را به خطر انداخته‌اند، درحالیکه خوب می‌دانید آنکه امنیت و آسایش را از ملتی سلب کرده، رژیمی است که حتی اجازه داشتن یک باشگاه یا کتابخانه را در دانشگاه نمی‌دهد. دانشجویان حتی از داشتن تشکل‌های صنفی نیز محرومند …" و آنگاه گفت؛ "در کشوری که همه درهای دموکراسی بسته می‌شود و همه درهای آزادی مسدود می‌گردد، اسلحه زبان به سخن می‌گشاید." این متن اصلی است که از کتاب برداشته شده‌است مرگ در اواسط اسفندماه ۱۳۵۳ به زندان اوین برده می‌شود و در شبانگاه ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ همراه با ۶ نفر از رفقای گروه و ۲ نفر از زندانیان مجاهد در تپه‌های اوین توسط مامورین ساواک و زندان اوین تیرباران می‌گردد. شش فدایی، حسن ضیاظریفی، احمد جلیلی افشار، مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپان‌زاده، عباس سورکی. و دو مجاهد مصطفی جوان خوشدل، سید کاظم ذوالانواری همراه با بیژن جزنی تیرباران شدند. روزنامه‌های کشور در فردای آن روز از اعدام بیژن و یارانش خبر دادند که ۹ زندانی در حین فرار از زندان کشته شدند. این موضوع تا زمان انقلاب بهمن و دستگیری و محاکمه کارکنان ساواک مسکوت ماند. در دادگاه کوتاه آرش بازجوی ساواک پس از انقلاب، تشریح کرد که بیژن و یارانش را به تپه‌های اوین برده و در آن‌جا به رگبار گلوله بستند. پیکر او در قطعه ۳۳ بهشت زهرا ردیف ۱۱۹ شماره ۴ به خاک سپرده شد. بیژن جزنی هرگز از مواضع خود کوتاه نیامد و به فعالیت‌های نظری و عملی خود ادامه داد. همه آثار بیژن جزنی در زندان و طی سال‌های ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۳ نوشته شده‌است. این آثار بیان‌گر تلاش بخشی از چپ ایران در دو دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ است که می‌خواست ضمن حفظ استقلال خود از چین و شوروی، بر بنیان منافع و مصالح جامعه ایران فعالیت کند، بررسی انتقادی آثار او، موید این امر است. آثار نقاشی سه نقاشی از بیژن جزنی: کتاب‌ها و مقالات طرح جامعه‌شناسی و مبانی استراتژی جنبش انقلابی خلق ایران (تاریخ سی ساله سیاسی)، چاپ اول انتشارات مازیار: اسفند ۱۳۵۷. پیشاهنگ انقلاب و رهبری خلق رابطه جنبش انقلابی مسلحانه با خلق «رابطه پیشاهنگ با توده» درباره آگاهی و خودانگیختگی درباره مارکسیسم انقلابی و مارکسیسم بورژوازی درباره روانشناسی اجتماعی مسائل جنبش ضداستعماری و آزادی‌بخش خلق ایران و عمده‌ترین وظایف کمونیست‌های ایران درشرایط کنونی مبرم‌ترین مسائل جنبش انقلابی ما در لحظه کنونی حزب طبقه کارگر ایران مشی سیاسی و کار توده‌ای وحدت و نقش استراتژیک چریک‌های فدائی خلق چگونه مبارزه مسلحانه توده‌ای می‌شود مارکسیسم اسلامی یا اسلام مارکسیستی نامه‌ای از زندان چه کسانی به مارکسیسم-لنینیسم خیانت می‌کنند؟ ، انتشارات هم‌آهنگ، بی‌تا ترانه‌ها کارگاه هنر ایران، برای بزرگداشت بیژن جزنی، ترانه‌ای به نام «سرود بیژن» یا پرنیان شفق اجرا کرد. این اثر در آلبوم بهمن منتشر شد. همچنین شاهین نجفی در ترانه «مصدق» آلبوم «رادیکال» اشاره‌ای جزئی به مرگ بیژن جزنی دارد. واقعه سیاهکل سرود بیژن ۱. جنگی درباره زندگی و آثار بیژن جزنی ۲. جنگی درباره زندگی و آثار بیژن جزنی
[ "ایرانی‌ها", "قطعه ۳۳ بهشت زهرا", "چپ (گرایش سیاسی)", "سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران", "تهران", "زندان اوین", "دیکتاتوری", "جزن", "شهرستان نطنز", "استان اصفهان", "حزب توده", "فرقه دموکرات", "آذربایجان شوروی", "سازمان جوانان حزب توده ایران", "محمدرضا شاه", "کودتای ۲۸ مرداد", "اردیبهشت ۱۳۳۳", "فروردین ۱۳۳۸", "سعید کلانتری", "جبهه ملی ایران", "پیام دانشجو (۱۳۴۲)", "میدان بهارستان", "جنبش دانشجویی", "حسن حبیبی", "هوشنگ کشاورز صدر", "متین دفتری", "مجید احسن", "منصور سروش", "بهزاد نبوی", "دانشگاه تهران", "فروردین ۱۳۴۲", "غلامرضا تختی", "حسن ضیاظریفی", "مسعود احمدزاده", "امیر پرویز پویان", "واقعه سیاهکل", "فروردین ۱۳۴۸", "زندان قصر", "زندان قم", "سازمان عفو بین‌الملل", "اوین", "ساواک", "احمد جلیلی افشار", "مشعوف کلانتری", "عزیز سرمدی", "محمد چوپان‌زاده", "عباس سورکی", "مصطفی جوان خوشدل", "سید کاظم ذوالانواری", "انقلاب ایران", "طرح جامعه‌شناسی و مبانی استراتژی جنبش انقلابی خلق ایران", "سرود بیژن", "شاهین نجفی", "رادیکال (آلبوم)" ]
[ "اعدام‌شدگان اهل ایران در زمان حکومت محمدرضا پهلوی", "اعضای حزب توده", "اعضای سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران", "انقلابیون اهل ایران", "اهالی تهران", "خاک‌سپاری‌ها در بهشت زهرا", "خاک‌سپاری‌ها در قطعه ۳۳ بهشت زهرا", "درگذشتگان ۱۳۵۴", "درگذشتگان ۱۹۷۵ (میلادی)", "زادگان ۱۹۳۸ (میلادی)", "فارسی‌زبانان", "کمونیست‌های اهل ایران", "مارکسیست‌های اهل ایران", "نقاشان اهل ایران" ]
1,064
زبان تاتی ایران
0
997
0
[ "زبان تاتي ايران", "تاتی ایران", "تاتي ايران", "زبان آذری نو", "دستور زبان تاتی تاکستان", "دستورزبان تاتی تاکستان", "زبان تاتی شمال ایران" ]
false
690
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "تاتی" }, { "Item1": "nativename", "Item2": "Tâti Zobunتاتی زبون" }, { "Item1": "states", "Item2": "استان‌های [[قزوین]] [[البرز]] [[تهران]] [[اردبیل]] [[گیلان]] [[خراسان شمالی]] [[مرکزی]] [[زنجان]] [[آذربایجان شرقی]]" }, { "Item1": "region", "Item2": "نیمه شمالی [[ایران]]" }, { "Item1": "speakers", "Item2": "۴۰۰ هزار" }, { "Item1": "familycolor", "Item2": "[[هندواروپایی]]" }, { "Item1": "fam2", "Item2": "[[هندوایرانی]]" }, { "Item1": "fam3", "Item2": "[[ایرانی]]" }, { "Item1": "fam4", "Item2": "[[ایرانی غربی]]" }, { "Item1": "fam5", "Item2": "[[شمال غربی]]" }, { "Item1": "fam6", "Item2": "[[زبان آذری باستان]]" }, { "Item1": "image", "Item2": "320px" }, { "Item1": "رنگ خانواده", "Item2": "Indo-European" } ], "Title": "language" }
جایگزین= زبان تاتی ایران یا تاتی جنوبی (به تاتی: Tâti Zobun, تاتی زبون) از دسته زبان‌های ایرانی شاخه شمال غربی است. گویش‌های این زبان روزگاری از آذربایجان تا شمال خراسان گسترده بود ولی امروزه با ترک‌زبان و فارسی‌زبان شدن بخشی از شمال‌باختری ایران تنها جزیره‌هایی از گویش‌های تاتی در منطقه به جا مانده‌است. بزرگ‌ترین این شهرها و روستاهای تات‌زبان در استان قزوین شامل شهر تاکستان، اسفرورین، شال، دانسفهان، روستای تاریخی سگزآباد، خیارج، خوزنین، و نیز در سایر استانها شامل مرکزی، البرز، تهران، اردبیل، گیلان، زنجان و خراسان شمالی در شهرستان‌ها و مناطق روستای وفس، روستای چهرقان، زرندیه، تاکستان و بوئین‌زهرا و الموت، اشتهارد و طالقان، دماوند،ایوانکی شاهرود خلخال، عمارلوی رودبار، طارم، جاجرم و اسفراین و همچنین در آران و بیدگل و وزوان استان اصفهان، و در زنجان روستای خوئین دیده می‌شوند. همچنین زبان تاتی در فهرست میراث ناملموس آثار ملی ایران از استان آذربایجان شرقی نیز ثبت شده‌است. این زبان در روستای کرینگان ورزقان سخن گفته می‌شود. زبان تاتی از آنجا که یکی از زبان‌های ایرانی شمال غربی است به فارسی نزدیکی دارد و به گیلکی و مازندرانی و تالشی نزدیکتر می‌باشد. زبان تاتی همچنین به زبان کردی و اوستایی نزدیک است. تاتی، بسیاری از ویژگی‌های آوایی، واژگانی و صرف و نحوی کهن همچون تمایز جنس دستوری، ساخت ارگتیو، ماده مجهول، گردش مصوت‌ها، حالت دوگانه فاعلی و غیرفاعلی در اسم و … را حفظ کرده‌است. ریشه زبان تاتی تاتی با توجه به اینکه یکی از زبان‌های ایرانی شمال غربی است بیشترین نزدیکی را به زبان‌های فارسی، تالشی، کردی، گیلکی، مازنی و بلوچی دارد. نظرات بسیاری در مورد ریشه تاتی داده شده‌است. برخی به شباهت‌های تاتی با اوستایی اشاره داشته‌اند. عده‌ای نیز کوشیده‌اند به شباهت‌ها و پیوندهای تاتی با پهلوی اشاره داشته باشند. برخی نیز تاتی را به همراه تالشی و مازندرانی و گیلکی و کردی، بازمانده‌های زبان مادی کهن دانسته‌اند. دیاکونوف در اینباره می‌گوید: «در زمان حاضر هم تات‌ها و تالشان و گلیک‌ها و مازندرانی‌ها به زبان‌هایی سخن می‌گویند که خود بقایای زبان هند و اروپائی می‌باشد که در آغاز زبان ماد شرقی بوده‌است. امتیاز ویژه این زبان‌ها کهنگی و مهجوری ترکیب اصوات می‌باشد که با زبان پارسی تفاوت داشته و با مادی و پارتی و اوستایی مناسبت دارد.» مادی بودن ریشه تاتی را کسان دیگری چون عباس طاهری، اسدالله رحمانی و ابراهیم جهان‌بخش در مقاله‌های «بررسی گویش تاتی تاکستان»، «راهکارهای حفظ زبان تاتی» و «ساختار دستوری تاتی» و همچنین احسان یارشاطر در دانشنامه اسلام و ایران بیان داشته‌اند. احمد کسروی معتقد است که زبانی که تات‌ها بدان سخن می‌گویند در زمان‌های گذشته گسترش زیادی داشته و به استناد شواهد عینی و پژوهش‌های انجام‌شده، زمانی همه مردم آذربایجان و بخشی از قزوین را دربر گرفته ولی بعدها با اشاعه و استیلای زبان ترکی کم‌کم از بین رفته‌است. مردان تات زبان لیقوان آذربایجان شرقی، آخرین بازماندگان نژاد و زبان ایرانی تات در این مناطق. احمد کسروی معتقد است که زبانی که تات‌ها بدان سخن می‌گویند در زمان‌های گذشته گسترش زیادی داشته و به استناد شواهد عینی و پژوهش‌های انجام‌شده، زمانی همه مردم آذربایجان و قزوین را دربر گرفته ولی بعدها با اشاعه و استیلای زبان ترکی کم‌کم از بین رفته‌است. در هر حال می‌توان ریشه اصلی زبان تاتی را مادی دانست که در طول قرون متمادی تحت تاثیر اوستایی که زبان مذهبی مردمان این سامان بوده، و فارسی باستان و پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی و فارسی دری، که به ترتیب زبان رسمی حکومت‌های هخامنشی و اشکانی و ساسانی و حکومت‌های پس از اسلام بوده، قرار گرفته، و امروزه در آخرین شکل خود تحت عنوان تاتی درآمده‌است. برخی پژوهشگران معتقدند زبان تاتی، زبان قدیم مردم آذربایجان بوده و آذری نامیده می‌شده‌است. ریشه و کاربرد واژه تات تات واژه‌ای است که ترک‌زبانان برای مردم ایرانی‌زبان و ایرانی‌تبار یک‌جانشین به‌کار برده‌اند. به گفته هونی (۱۹۵۷) فارسی‌زبانان را تات می‌نامیدند. قدیمی‌ترین سندی که کلمه تات در آن استفاده شده، کتیبه‌های اورخون است. تات در در این کتیبه‌ها ظاهرا به معنای «اتباع» و «رعایا» استفاده شده‌است. لفظ «تات» علاوه بر این که بر ایرانیان و یکجانشینان اطلاق می‌شده، عنوانی بوده که قبل از حکومت ایلخانی به عناصر خارجی سرزمین‌های ترکان (احتمالا خارجی‌های یکجانشین ترکستان، بعضی قبایل متمدن ترک، اقوام مغلوب و ساکنان مناطق تحت تصرف ترکان) گفته می‌شده‌است. در مثل‌ها و افسانه‌های مردم تبریز «تات» به معنی مرد دانا و باسواد و شهرنشین است. استعمال کلمه «تات» در بین ترکان ساکن ایران رواج داشته ولی انعکاس آن در ادبیات فارسی بسیار کم است. همچنین در دیوان لغات ترک کاشغری تات به شکل تت نیز ضبط شده و به معنای ایرانی، فارسی، فارسی زبان و کافر اویغوری آمده‌است. تاتارهای کریمه نیز مسیحیان یونانی را که در سلطنت کاترین دوم (۱۷۶۲–۱۷۹۶) و در فاصله ۱۱۸۹–۱۱۹۲/ ۱۷۷۵–۱۷۷۸ به ناحیه ماریوپول (ژدانوف امروزی) واقع در کنار دریای آزوف مهاجرت کرده بودند، تات می‌نامیدند. قوم تات مردمی که امروزه تات نامیده می‌شوند، در نواری منقطع از کوهستان قفقاز تا کوه‌های خراسان پراکنده‌اند. سرنوشت تاریخی مردم تات هرچه بوده در نهایت به این انجامید که تات‌ها در نواحی دور افتاده و روستاهای صعب‌العبور و حاشیه‌ای بقاء خود را بدست آورند. امروزه همان‌طور که گفته شد این مردم در گستره وسیعی از ایران حضور دارند. با توجه به داده‌های جمعیت‌شناختی موجود و صحبت‌هایی که با اهالی تات‌نشین مناطق مختلف ایران شده، می‌توان به تقریب گفت در حدود بیش از ۴۰۰ هزار نفر تات در ایران زندگی می‌کنند که در گذشته عمدتا از حضور دیگران آگاهی خاصی نداشتند و عموما بیشترشان به صورت جزایری مجزا از هم زندگی می‌کردند. امروزه هم اطلاعاتی کلی از یکدیگر دارند که به عنوان مثال تات‌نشین‌های دشت قزوین به ندرت یکی از تات‌نشین‌های اطراف بجنورد را دیده‌اند، چه برسد به اینکه ارتباطی با هم داشته باشند. علی عبدلی، نویسنده چند کتاب از قبیل فرهنگ تطبیقی تالشی، تاتی، آذری، تهران 1380. در مجموع می‌توان تات‌های ایران را در چند ویژگی مشترک خلاصه کرد: ۱- زبان تاتی، که در تمام مناطق تات‌نشین، وجود دارد. ۲- منشا و تبار مشترک که به مادها بر می‌گردد (هرچند خودآگاهی کمی نسبت به این مسئله در میان تات‌ها وجود دارد). ۳- تاریخ و سرنوشت تاریخی مشترک که سبب شده وضعیت تاریخی مشابهی را داشته باشند. ۴- سنت و میراث فرهنگی مشترک. باید گفت از آنجا که زبان تاتی، یک زبان غیرمکتوب است و فرهنگ آن‌ها نیز یک فرهنگ شفاهی است، لذا مهمترین و اصلی‌ترین محمل فرهنگی آنها، زبان‌شان بوده که سنت فرهنگی‌شان را در طی سال‌ها و قرون متمادی تا به امروز انتقال داده است. ادبیات تاتی حوزه ادبیات تاتی با در نظر گرفتن اشعار پراکنده، سده هشتم هجری قمری می‌باشد که بر جای مانده‌است و دارای سابقه طولانی است. اما تاریخ آغاز جدید آن در ایران به پس از دوره مشروطه، و در قفقاز به پس از وقوع انقلاب ۱۹۱۷ روسیه می‌رسد که اشعار و نمایشنامه‌های م. بخشی اف (متولد ۱۹۱۰) و اشعار و داستان‌های ده آنتی لوف (متولد ۱۹۱۳) گواه این موضوع است. یکی از آثار ادبیات تاتی، داستان عاشقانه عزیز و نگار است که به زبان تاتی نوشته‌شده و نسخه‌های متعددی از آن در دست است. این داستان تاکنون به زبان تاتی منتشر نشده، اما یوسف علیخانی نسخه‌ای از آن را به زبان فارسی به نثر تنظیم و چاپ کرده‌است. در دهه‌های اخیر حس هویت‌خواهی تات‌های ایران سبب خلق تعدادی آثار مکتوب به این زبان شده‌است. اشعار و داستان‌هایی به زبان تاتی سروده و نوشته شده‌اند. دو نمونه از این کتاب «آوای تات: سروده‌هایی به زبان تاتی تاکستان» اثر عباس پدرام و کتاب (زورق شکسته) اثر محمود زرندی است. پراکنش گویشوران زبان تاتی در ایران پراکندگی تات‌زبانان دامنه قابل توجهی دارد. تا قرن گذشته، مردمی که در سرزمین‌های میان مانقوطای سراب و نیر اردبیل سکونت داشتند، مخلوطی از تات‌ها و شاهسون‌ها بودند و طول مسیر رودخانه‌های بالق لو و قره‌سو تا رودخانه ارس نیز در دست تات‌ها بود. اینان در همان زمان مدت‌ها بود که زبان خود را فراموش کرده بودند و به ترکی سخن می‌گفتند. دره شاهرود خلخال، بزرگترین محل تجمع تات‌زبان‌ها در آذربایجان و اردبیل است. حدود چهل روستا در این دره و یکی دو ناحیه دیگر خلخال، تات‌زبان است. در نیمه قرن سیزدهم، مردم یکجانشین رحمت‌آباد و اهالی رودبار زیتون به زبان تاتی سخن می‌گفتند. در قزوین نیز انبوهی از تات‌زبانان سکونت دارند. در سال ۱۲۷۶ به دستور علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، وزیر علوم و صنایع و تجارت، لغات رایج در میان تات‌های بلوک رامند و دیگر روستاهای تات‌نشین جنوب قزوین جمع‌آوری گردید و کتابی تالیف شد با عنوان رساله لغات فرس قدیم که اهل قزوین را از قبایل قدیم ایران و مردمی پهلوی‌زبان معرفی کرده‌است. شمس‌العلما محمدمهدی عبدالرب آبادی، از مولفان نامه دانشوران، از این طایفه بود. امروزه از جنوب غربی تا جنوب شرقی قزوین، گروه‌های بزرگی از مردم بخش‌های رامند شمالی، رامند جنوبی، بخشی از بوئین زهرا، دودانگه، افشاری، دشتابی و اشتهارد، تات نامیده می‌شوند. حضور تات‌ها در مازندران و استرآباد نیز سابقه‌ای طولانی دارد؛ از قرن دهم به بعد، تات‌ها یکی از گروه‌های جمعیتی ولایت استرآباد بوده‌اند. سلطانعلی تات در صفر ۱۰۰۵، استشهادنامه رعایا و مالکان قریه چوپلانی استرآباد را درباره حقابه آن روستا تایید کرده بود. در دوره نهضت مشروطه، زبان تاتی در ولایت استرآباد رایج بود و گروه‌هایی از تات‌ها در بلوک سدن رستاق استرآباد و شهر اشرف (بهشهر امروزی) سکونت داشتند. امروز اگر نقشه شمال ایران را در برابر خود قرار دهیم و خطی از آخرین نقطه ارتفاعات طالقان به طرف سیاهکل و رستم‌آباد کشیده و آن را تا تاکستان ادامه بدهیم، مثلثی مشخص می‌گردد که در آن گویشوران تاتی در میان سایر گروه‌های زبانی زندگی می‌نمایند و البته عمده مرکز تجمع تات‌ها خود تاکستان می‌باشد. تاکستان در گذشته به نام «سیادهن» خوانده می‌شد و اکنون هم بومیان آن را «سیادن» می‌نامند. تاکستان در دوران ساسانیان در نهایت آبادی بوده و موقعیت ممتازی داشته‌است. تات‌های ایران که به تات‌های جنوبی شهرت یافته‌اند، در شهرها و روستاهای زیر زندگی می‌کنند: اشتهارد و روستاها و دهستانهای اطراف (پسوند اوا در زبان تاتی همان آباد است): شامل مرادتپه، صحت آباد، جعفرآباد، قزل حصار، رحمانیه، مهدی‌آباد، فرد آباد، مختارآباد، عبدالله آباد، کوشک اوا، مروت اوا، پلنگ آباد، اوپشته، گنگ، جارو، نکوجار، قرقرک و بوجعفر . در دامنه جنوبی رشته کوه البرز از رودبار الموت ، رودبار شهرستان، شهرستان طالقان ، شهرستان رودبار زیتون،جیرنده، رودبار قصران، بومی‌های شمال تهران شامل بومی‌های قدیمی تجریش و شمیران و لواسان کوچک و بزرگ و روستاهای آن تا اکثر شهرها و روستاهای شهرستان دماوند مانند کیلان و ایوانکی گرمسار تات‌زبان هستند. (بعضی روستاهای شهرستان دماوند مهاجر نشین و کرد یا ترک زبانند، مانند روستای حصار) یا سربندان که کردزبانند. در شهرستان تاکستان ، شهر تاکستان و در بخش اسفرورین ، شهر اسفرورین و روستای قرقسین ، تات زبان‌اند. در شهرستان بوئین زهرا ، بخش‌های دانسفهان،شال شهرهای دانسفهان و شال و روستاهای خیارج، خوزنین، خروزان، ابراهیم‌آباد، سگزآباد، اک، خروزان و … تات زبان هستند. در فشگلدره قزوین روستاهایی نظیر زیاران، صمغ آباد، طیخور، توداران، آقچری، خوزنان، جزمه، آتانک، قاضی کلایه، ابراهیم‌آباد، کهوان، دارالسرور، میان‌کوه و کذلک و روستاهای رزجرد، رشتقون، شینقر، اردبیلک، اشنستان، میان‌بر و … در کوهپایه قزوین تات‌زبان هستند. در شمال قزوین در الموت ، الولک، نیاق، زرشک، وشته، تسکین، زرآباد و دستجرد نیز به تاتی و فارسی سخن می‌گویند. تاتهای خلخال ( کلور، درو، اسکستان، شال، دیز، کرین، لرد، گیلوان، کرنق )، جیرنده، طارم، عنبران، میناباد، میرزانق، کلش، سروآباد، پیله‌رود، جید، طولش، عنبران علیا، لنکران ، کجل . در جمهوری آذربایجان (تاتی و تالشی)، ماسالی و قوبا و لاهیج و داغستان، دربند، آبشوران، باکو، نارداران، موشتاغی، بوزونا، امیرخان، زیره، خیله، دوه‌چی، اسماعیل‌لی، خیزین، قوناق کندی، قوتگاشن، کایتاکو، مخاچ قلعه، افروجه، گنداب، سیاه زن، لنکران که به شدت تحت تاثیر ترکیزه شدن قرار گرفته‌اند. " به‌طور کلی زنجیره مناطق تات‌نشین در ایران از شهر الموت تا تاکستان شروع شده و به سمت جنوب و جنوب شرقی ادامه می‌یابد و در نهایت در شهرستان بوئین زهرا به روستای تاریخی سگزآباد پایان می‌یابد " . در استان مرکزی ( شهرستان کمیجان ) نیز روستاهای تفرش، وفس، چهرقان، گورچان و فرک به زبان تاتی صحبت می‌نمایند. این روستاها به فاصله ۱۰۰ تا ۱۲۰ کیلومتری شهر اراک و در شمالی‌ترین نقطه استان مرکزی واقع شده‌اند. مناطق کوهستانی و خوش آب و هوا و شغل مردم روستاها کشاورزی، باغداری و دامداری است که به دلیل مواجه شدن با کمبود آب و عدم توجه مسئولین به نیاز مردم و نیروهای انسانی جوان، به شدت روستاها خالی از سکنه می‌شوند و در شهرهای مانند تهران، قم، اراک، کرج و… سکونت می‌نمایند. همچنین در لهجه اراکی قدیم واژه‌های تاتی مثل چنه (چرا) برار (برادر) خوسبیدن (خوابیدن) ملوچ (گنجشک) گل (آویزان) بوویه (پدر) و … بسیار دیده می‌شود. روستاهای الویر و ویدر واقع در شهرستان زرندیه (بخش خرقان) استان مرکزی هم به زبان تاتی سخن می‌گویند. در خراسان، برزل آباد و اسفراین به تاتی صحبت می‌کنند. و در زنجان روستای باستانی خوئین نیز به تاتی سخن می‌گویند. روستای ابیانه مهم‌ترین و دستنخورده‌ترین گویش تاتی، گویش اشتهاردی است که در استان تهران قرار دارد طبق کتاب تات نشین‌های بلوک زهرا نوشته جلال آل احمد این گویش شاید خالص‌ترین گویش زبان تاتی باشد چون منطقه اشتهارد که در سر راه کرج به بویین زهرا در ۸۰ کیلومتری کرج و ۲۵ کیلومتری بویین زهرا قرار دارد به علت خشکی و کمی آب از دستبرد کوچنشین‌های ترک در امان بوده و مردم آن همچنان زبان قدیم خود را حفظ کرده‌اند. طارم علیا در حدود ۴ روستا به نام‌های سیاه‌رود، گندم‌آباد، قوهیجان و نوکیان تات هستند که این روستاها در طارم علیا بعد از درام واقع شده‌اند. خراسان شمالی در جنوب بجنورد در جلگه شوقان و در شهرستان جاجرم، شهر سنخواست و روستاهای قدیمی مثل طبر، دوبرجه، کرف، خراشا و اندقان تاتی حرف می‌زنند. در این مناطق، لهجه تاتی، زبان اصلی مردم است و در برخی روستاها، تات‌ها همراه با سایر اقوام و به ویژه با کردها زندگی می‌کنند. تات‌های ساکن بجنورد شامل طوایف گیفانی، گلیانی، گرمه‌ای، جاجرمی، رازی، سنخواستی، خراشاهی، جربتی، کرفی، طبری، فیروزه‌ای، آساکی (پارتی)، اردغانی، بیدوازی، روئینی، مشهد طراقی و برخی طوایف خاوری است. برخی همچون ملک الشعرای بهار بر این عقیده‌اند که اصطلاح تات در شمال خراسان برگرفته و تغییر یافته اصطلاح «تازیک» یا «تاجیک» است که پس از حمله اعراب به شمال خراسان ابتدا از سوی ایرانیان به اعراب و سپس از سوی اقوام ترک به فارس زبانان اطلاق شده‌است. گویش‌های گروه زبانی تاتی دونالد ال.استیلو (۱۹۸۱: ۱۳۸–۱۴۱) زبانهای تاتی و تالشی را در یک گروه قرار داده است؛ و، آن را گروه زبانی تاتی- تالشی (Tatic) نامیده است. وی گونه (گویش و لهجه)‌های گروه زبانی تاتی را بر اساس معیارهای زبانی و قومی و نزدیکی جغرافیایی در ۱۰ گروه جای داده است. هم آن گونه که دیده می‌شود گروه ۲، گونه‌های زبان تالشی است: گروه ۱: گونه‌های گروه هرزنی-دیزماری الف) گونه هرزن که اکنون در گلین قیه صحبت می‌شود و بین مرند و جلفا واقع است. ب) گونه‌های منطقه دیزمار (از جمله کرینگان) و منطقه حسنو در استان آذربایجان شرقی گروه ۲: گونه‌های گروه تالشی الف) تالشی شمالی ب) تالشی مرکزی ج) تالشی جنوبی گروه ۳: گونه‌های گروه منطقه خلخال در استان اردبیل الف) منطقه شاهرود خلخال (از جمله درو، شال، کلور، لرد، اسبو، اسکستان، دیز، کرین، گیلوان، خانقاه، کهل، طهارم دشت و چند روستای دیگر) ب) منطقه خورش رستم (از جمله کرنق، کجل و…) گروه ۴: گونه‌های گروه طارمی-کباته‌ای الف) گونه‌های طارم علیا در استان زنجان (از جمله هزاررود، سیاورود و…) ب) گونه‌های کلاس و کباته در منطقه رودبار استان گیلان گروه ۵: گونه‌های گروه منطقه خوئین استان زنجان گروه ۶: گونه‌های گروه تاتی جنوبی (در آثار دکتر یارشاطر) الف) گونه‌های منطقه رامند استان قزوین (از جمله تاکستان، اسفرورین، چال، دانسفهان، خیارج، سگزآباد، ابراهیم‌آباد…) ب) گونه اشتهارد و گونه‌هایی منطقه کرج در استان البرز گروه ۷: گونه‌های گروه شمال و شمال خاوری قزوین الف) منطقه کوهپایه قزوین (از جمله رزجرد و…) ب) گونه‌های گروه مراغه‌ای در منطقه رودبار علیا (رودبار الموت) ج) منطقه الموت گروه ۸: گونه‌های گروه الویر و ویدر در نزدیکی ساوه در استان مرکزی گروه ۹: گونه‌های گروه وفس و اطراف آن در منطقه اراک استان مرکزی گروه ۱۰: گونه‌های گروه رودبار (زیتون، الموت، طالقان) در دره شاهرود و سفیدرود که در حال تغییر به زبانهای کرانه کاسپین مقایسه گویش‌های مختلف تاتی فارسی تاتی تاکستان تاتی سگزآباد تاتی ابراهیم‌آباد تاتی اردبیلک تاتی زیاران تاتی طیخور بچه، کودک zārin/bālāبالا/زارین zāruزارو zāruزارو vačaوچه eyālعیال vačaوچه پشت بام bonبن bunبون bönبون bomبوم bumبوم bumبوم دست bālبال bālبال bālبال bālبال bālبال bālبال تیز tijتیج tijتیج tijتیج tijتیج tijتیج tijتیج خواهر xākeخواکه xuačaخواچه xuākaخوآکه xāxorخاخور xoārخوآر xoārخوآر دسنماز dasnemāzدسنماز dasta māzدست ماز dasnemāzدسنماز dasnemāzدسنماز dastnemāzدست نماز dastnemāzدست نماز کدبانو keyvuniye/kalöntare zeyniyeکلونتره زینیه/کیوونیه čeybonuaچی بنوه keyvānuکیوانو keyvānuکیوانو kalentar/xojirezenخوجیره زن/کلنتر xojirezenخوجیره زن عدس marjömakeمرجومکه marjevaمرجوه marjevaمرجوه marjuمرجو marjuمرجو marjuمرجو آرام، دنج dinjدینج dinjدینج dinjدینج dinjدینج dinjدینج dinjدینج فریاد harāyهرای harāy/qiaقیه/هرای harāy/qeyaقیه/هرای harāy/qiyuقیو/هرای qālmeqāl/harāyهرای/قال مقال haraهره فارسی پهلوی اوستایی تاتی تاکستان تاتی سگزآباد تاتی ابراهیم‌آباد تاتی اردبیلک تاتی زیاران تاتی طیخور سگ sege span asbe/māččiyeماچیه/اسبه asbaاسبه asbaاسبه sagسگ sayg/māččaماچه/سیگ sayg/māččaماچه/سیگ استخوان ast/xastak ast esqonjاسقنج xastaخسته xastaخسته esdeqānاسدقان hastaهسته hastaهسته دروغ drog/droo droj duruدورو deruدرو doruدرو duruدورو duruدورو duruدورو سوزن darzik/darzi dereza darzoneدرزنه darzenaدرزنه darzenaدرزنه darzanدرزن darzenدرزن darzenدرزن چهره čihr/čihrak dimدیم dimدیم dimدیم dimدیم dimدیم dimدیم داماد zāmāt zāmātar zomāزما zummāزوما zeymāزیما zāmāزاما zāmāزاما zāmāزاما خانه katak kata kiyeکیه čiaچیه kiaکیه xānaخانه xānaخانه xānaخانه مرد mart mereta mardakمردک miardaمیرده miardaمیرده merdiمردی mardekمردک mardekمردک بره varrak vareوره varaوره varaوره varaوره varaوره varaوره عروس vazyok vaze veyeویه veyaویه veyaویه arusعروس ayris/erisعریس/عی ریس ayris/erisعریس/عی ریس بینی vinik vaenā vinniyeوینیه veniaونیه veniaونیه viniوینی viniوینی viniوینی گرگ gurg vehraka vargورگ vargورگ vargورگ vergورگ gurgگورگ gurgگورگ در گویش اسفروینی برخی از واژه‌های زبان تاتی به گویش اسفرورین (از توابع شهرستان تاکستان در استان قزوین) کجا: کوآ / kuặ/ کجا:اکو آنجا: بور /Bura/ آنجا:براء برف: وار /vara/ برف :ور پدر: پیه /piya/ پدر: ببه مادر: مایه /mặya/ مادر: ما. یا (ننه) برادر: برا /Bərặ/ برادر :برا خواهر: خاک (Khak) خواهر: خو پسر: پور (Pura) پسر: کوته دختر: تیتی (Titi) دختر:کیله من: از (Az) تو: ته (Ta) ما: آما (Ama) شما: شما (Shema) او (مونث): آیه (Aya) او (مذکر): آندا (Anda) مرا: چمن (Chemen) تو را: اشت (Eshte) پریروز: اپری (Aperi) دیروز: ازیر (Azira) امروز: آرو (Aru) فردا: سابا (Saba) پس‌فردا: پسرا (Pesara) خانه: کی یه (Kiya) حیاط: کلاگا (Kelaga) باغ: رز (Raz) بیرون: بر (Bar) بالا: جر (Jor) کفش: چسته (Chosto) قاشق: کنچه (Kanche) گربه: مرچین (Marchin) سگ: اسبه (seba) مرغ: کرگ (Karg) تخم‌مرغ: کرخا (Karkha) دارم: دیرم (direm) در گویش سگز آبادی برخی از واژه‌های زبان تاتی به گویش روستای سگزآباد (از توابع شهرستان بوئین‌زهرا استان قزوین) خانواده خانه: چی پدر: دد (dada) مادر: مای (maya) پسر: فر (fer) دختر: تی تی (titi) خواهر: خاچ (khcha) برادر: برا (bera) برادر زن: زن برا خواهر زن: زن خاجه مادر زن: زن مایه پدر زن: زن پیه مادر بزرگ: پیله مای عروس: ویه داماد: زوما میوه سیب: اسوا خربزه: چالیچه گلابی: انبری هندوانه: هندونه زردآلو: شلونیک انگور: انجرو زمان امروز: آرو دیروز: ازیر پری روز: پریر فردا: صبا پس فردا: سرا پسین فردا: پرچینی پسون فردا: پس پرچینی ظهر: نمرو غروب: دم شوم شب: شو جانور گربه: مرچین سگ: اسب گوسفند: چاروا گاو: گئو گرگ: ورگ مرغ: کرگ خرگوش: خروش گنجشک: گئوش کیوتر: کوتر پوشاک شلوار: شالوار پیراهن: شوی کفش: پوجار کمربند: قیش آب و هوا برف: فرف باران: وارون تگرگ: تی ارس صفت کوچک: قیجل (ghijel) بزرگ: پیل (pil) خوب: خار (khar) بد: پیس (pis) اشاره این: جم (jem) کجا: چوآ (choa) اینجا: اندیا (endia) جهات بالا (زبر): جوئر پائین (زیر): جیرا جلو: پرون عقب: پسا وسط: مونینجا ضمایر من: ا (a) تو: ت (ta) او :آ (a) ما: اما (ama) شما: اماهاین، شما (emahayn,shema) آنها: آهاین (ahayn) در گویش شالی برخی از واژه‌های زبان تاتی به لهجه شهرشال (استان قزوین) خانواده پیه = پدر مای = مادر برا = برادر خاکه = خواهر تتی = دختر پور = پسر میوه رز = باغ انگور چالج = شالی جانور جیلی = جوجه مرچینه = گربه پاجار = کفش صفت خواریش = خوبی؟ نمونه جمله بی‌= بیا بشه = برو کاگو بیش = کجا بودی؟ بی‌کیه؟ بفرمایید منزل. چنه = چرا، برای چه؟ نمونه فعل‌های تاتی تاکستان رساندن arasendon رسیدن arasesan افتادن ikatan انداختن ijayntan نشستن neštan خرد کردن - ریز کردن benjaton بریدن berian ریسیدن reštan دیدن vintan رفتن šian اجازه دادن - امکان دادن aštan آمدن omian آوردن aydan شیر خوردن از مادر (حیوانات) šet axardan شیر دادن به بچه حیوانات bočobāndon نگه داشتن - متوقف کردن nia daštan خواباندن boxosondan خوابیدن xotan مردن mardan دوشیدن došesan دوختن dotan گفتن vātan زیر دندان خرد کردن bukurujoston کشتن - ذبح کردن bukušton ساییده شدن busunoston شکستن beškeston شکاندن šekastan ریختن - به زمین ریختن ikardan با دست فشردن bošqāloston شستن šurdan قطع کردن bosāndon قطع شدن - جدا شدن bososton ساییدن - آسیاب کردن bossovoston جا انداختن - در جای خود قرار دادن der antay واژگون کردن agardenesan خاموش کردن ikoštan پاشیدن opātan گرفتن igatan نهادن (بر جایی نهادن) nayan گذاشتن به زمین همراه با رها کردن hārengaton گم شدن (غیرقابل پیدا شدن)avir abian پرتاب کردن ijayntan عقب افتادن peykaton جلو افتادن piš ikatan در جلوی خود نگهداشتن pišgatan رها کردن sarādāyan از بین بردن - برانداختن varengatan برگرداندن - بازگرداندن vegardāndon برگشتن vegardoston لیسیدن velišton برداشتن vigiton برگشتن agar desan باد دادن خرمن - افشاندن خرمن vošāndon با دست زیر و رو کردن voškaloston دریدن - پاره کردن vozarāndon وفسی این گویش در منتهی‌الیه حدود مرزی استان مرکزی با استان همدان، در شمال شهرستان اراک استفاده می‌شود؛ در روستای وفس و سه روستای همجوار، یعنی چهرقان در غرب و فرک و گورچان در شرق. این مناطق تقریبا در یک خط فرضی واقعند که احتمالا حدود ۲۵۰۰۰ نفر از مهاجرین و ساکنین این روستاها به این لهجه سخن می‌گویند؛ البته در گویش این روستاها به‌طور جزئی تفاوت‌هایی مشاهده می‌شود ولی اصل و مبنای آن‌ها یکی است. این روستاها جمعیت ساکن فعلی آن‌ها حدود ده هزار نفر است. لهجه وفسی که به «ووسی» موسوم است بنا به آنچه پژوهشگران گفته‌اند، لهجه‌ای از تاتی است. ابراهیم دهگان در کتاب فقه اللغه در ضمن معرفی وفس و واقعه کشتار جمعی آن، گویش وفس را ‹‹ یکی از لهجه‌های قدیم پارسی باستان و شاخه‌ای از تاتی ›› می‌نامند. دکتر معین در جلد چهارم فرهنگ خود تحت عنوان ‹‹ وفسی ››(Vafsi) منسوب به وفس، لهجه اهالی وفس نام می‌برند. آقای افتخار زاده در کتاب گزیده‌ای بر دیوان همافر عراقی وفسی از قول نامبرده می‌نویسد: «نامبرده زبان خویش را تاتی خوانده است.» و همچنین در مجله «ایران کوده» م. مغدم که درباره گویش دلیجان، آشتیان و وفس بحث کرده، لهجه وفس را تاتی خوانده است. در فهلویات باباطاهر همدانی کلمات مشابه زیادی با گویش وفسی وجود دارد که به نمونه‌هایی اشاره می‌شود: «دیرم» (دارم): تن محنت کشی دیرم خدایا، دل حسرت کشی دیرم خدایا «ته» (تو): بی‌ته یارب به بستان گل مرویا «وینم» (ببینم): گرم دسترس نبی آیم ته وینم «بسم» (بشوم، بروم): بسم آنان بوینم که ته وینند «بوره» (بیا): دمی بوره بوین حالم ته دلبر «سوته» (سوخته): بوره سوته دلان با ما بنالیم «واتنی» (گفتنی): به کس درد دل مو واتنی نه عمارلویی گویشوران تاتی عمارلو در روستاهای کوهستانی کرانه شاهرود و سفیدرود زندگی می‌کنند. روستاهایی از عمارلو که به گویش تاتی صحبت می‌کنند: بره‌سر * لیاول علیا * پاکده * پارودبار * سنگرود * داماش * گوورد * یکنم * آیینه دیه * بیورزن * اسکابن * انبوه * خرمکوه * کلیشم * لایه * ناوه نواخان لایه * نواخان ناوه * نودیه * ویه * جیرنده گویش تاتی عمارلو، یکسانی زیادی با زبان پهلوی نشان می‌دهد: تاتی: خوجچیر = پهلوی: حوچیر، حوژیر = پارسی: خوش چهره، خوش گل، زیبا. نمونه : چه خوجچیر بی؟! = چه خوشگل شده؟! تاتی: پیله = پهلوی: پیل = پارسی: بزرگ. نمونه : آشآن پیله بیبین. = اونا بزرگ شدن. تاتی: بیشین = پهلوی: بشدن = پارسی: رفتن. نمونه : اما بیشیم. = ما بریم. تاتی: زووان = پهلوی: زووان = پارسی: زبان، زبون. نمونه : منی زووان د بوگوتی. = از زبون من گفته. تاتی: زیندگی = پهلوی: زیندگی = پارسی: زندگی. نمونه : اما زیندگی نکدیم. = ما زندگی نکردیم. تاتی: نآم = پهلوی: نآم = پارسی: نام. نمونه : آنی نام اسفندیار به. = اسمش اسفندیار بود. تاتی: دیه = پهلوی: دیه = پارسی: ده. نمونه : جیریندیه د بیمین. = از جیرنده اومدن. تاتی: سرشب = پهلوی: سرشب = پارسی: عصر. نمونه : سرشب بازار دبست. = عصر بازار تعطیل کرد. خطری که این گویش‌ها را تهدید می‌کند، مهاجرت ساکنان این روستاها به شهر و تغییر زبان نسل نو که در شهرها زاده و بزرگ می‌شوند است. ارتباط با زبان‌های شمالی تاتی از زبان‌های ایرانی شمال غربی است و با زبان تالشی بسیار نزدیک است. تاتی و تالشی از هم متاثرند، اما مقدار این تاثیر در مناطق مختلف متفاوت است. شدت نزدیکی این دو گویش با یکدیگر عاملی برای مخفی ماندن حدود و ثغور جغرافیای زبانی این دو شده‌است، چنان‌که گاه گونه‌های تاتی در دل تالشی، و گونه‌هایی تالشی در دل تاتی یافت می‌شوند. ویژگی‌ها و مولفه‌های مهم زبانی خاص تاتی و تالشی، سابقه ارتباط این دو منطقه با هم، ارائه شواهد و مثال‌هایی در چند بخش آوایی، ساخت‌واژی، و واژگانی، و بررسی ملاحظات جغرافیایی منطقه موید این مدعاست. مقایسه تالشی با گویش‌های مختلف تاتی فارسی تالشی آستارا تاتی تاکستان تاتی سگزآباد تاتی ابراهیم‌آباد تاتی اردبیلک تاتی زیاران مازندرانی ساری jina jir jirā jirā jir jir/jirā/ jir dādā dādā dada dada dādā/piyar/ dada/piyar/ piyar tel tal tal tal tal tal tal kela titiye titia titia detari detar deter tur tur tur tur tur tur tur žen zeyniye zania zania zen zenek zena ispi isbi esbi sebi sivid isbi isbe kāg karke čarga karga kerg kerg kerg serd aselte sorda sorda palkān/palkāna/ kati dim dim dim dim dim dim dim نقش زبان تاتی در جنگ ایران و عراق در جنگ هشت ساله ایران و عراق زبان تاتی نقش تعیین‌کننده ایی در پیروزی اطلاعاتی ایران ایفا نمود؛ ضداطلاعات ارتش عراق با شنود مکالمات بیسیم چی‌های ایرانی متوجه تحرکات و برنامه‌های عملیاتی ارتش و سپاه ایران می‌شدند و نیروهای ایرانی از هر کدام از گویشها و زبانهای ایرانی برای مکالمات بیسیم چی‌ها استفاده می‌نمودند، توسط استخبارات و ضد اطلاعات ارتش بعث عراق شنود و ترجمه می‌شد؛ تا اینکه از گویشوران زبان تاتی در دو سوی بیسیم‌های نیروهای ایرانی استفاده شد و ارتش بعث عراق و هیچ‌یک از همپیمانانش تا پایان جنگ نتوانستند هیچ‌کدام از مکالمات اطلاعاتی عملیاتی ایران را رمزگشایی نمایند این بیسیم چی‌ها از دو روستای وفس و چهرقان استان مرکزی انتخاب شده بودند؛ در سال ۱۳۷۰ و سه سال بعد از پایان جنگ، سپهبد امیر صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش ایران با حضور در این دو روستا و افشای این موضوع، از مردم و شهدای این دو روستا قدردانی کرد نمونه‌هایی از نسخه‌های خطی به زبان تاتی معرفی چند کتاب که در مورد زبان کهن تاتی بحث کرده‌اند تات‌های ایران زبان تاتی قفقاز زبان‌های کاسپین زبان تالشی
[ "استان قزوین", "استان البرز", "استان تهران", "استان اردبیل", "استان گیلان", "استان خراسان شمالی", "استان مرکزی", "استان زنجان", "استان آذربایجان شرقی", "ایران", "زبان‌های هندواروپایی", "زبان‌های هندوایرانی", "زبان‌های ایرانی", "زبان‌های ایرانی غربی", "زبان‌های ایرانی شمال غربی", "زبان آذری باستان", "آذربایجان (ایران)", "خراسان", "تاکستان (قزوین)", "اسفرورین", "شال", "دانسفهان", "سگزآباد", "خیارج", "خوزنین", "وفس", "چهرقان", "شهرستان زرندیه", "شهرستان تاکستان", "شهرستان بوئین‌زهرا", "الموت", "اشتهارد", "شهرستان طالقان", "شهرستان دماوند", "ایوانکی", "بخش شاهرود", "عمارلو (گیلان)", "شهرستان رودبار", "شهرستان طارم", "شهرستان جاجرم", "شهرستان اسفراین", "آران و بیدگل", "وزوان", "خوئین", "ورزقان", "فارسی", "گیلکی", "مازندرانی", "زبان تالشی", "زبان کردی", "اوستایی", "زبان فارسی", "تالشی", "کردی", "زبان مازندرانی", "زبان بلوچی", "زبان اوستایی", "زبان پهلوی", "زبان مادی", "دیاکونوف", "احسان یارشاطر", "احمد کسروی", "تات‌های ایران", "آذربایجان", "ایرانی‌زبان", "مادها", "قفقاز", "عزیز و نگار", "یوسف علیخانی", "علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه", "بخش رامند", "شمس‌العلما عبدالرب آبادی", "نامه دانشوران", "مازندران", "استرآباد", "مرادتپه", "صحت‌آباد", "قزل حصار", "کوشک‌آباد (بهار)", "رشته کوه البرز", "رودبار الموت", "جیرنده", "بخش رودبار قصران", "کیلان", "گرمسار", "سربندان", "قرقسین", "خروزان", "ابراهیم‌آباد (قزوین)", "اک (قزوین)", "تات نشین‌های بلوک زهرا", "دوبرادر", "فشگلدره", "زیاران", "صمغ آباد", "طیخور", "توداران", "آقچری", "خوزنان", "جزمه", "اتانک", "قاضی کلایه", "ابراهیم‌آباد (آبیک)", "کهوان", "دارالسرور", "میان‌کوه (آبیک)", "کذلک", "رزجرد", "رشتقون", "شینقر", "اردبیلک", "اشنستان", "میان‌بر (قزوین)", "قزوین", "آلولک", "نیاق", "زرشک (قزوین)", "وشته (قزوین)", "تسکین (قزوین)", "زرآباد (قزوین)", "دستجرد", "خلخال", "کلور", "روستای درو", "اسکستان", "شال (خلخال)", "دیز (خلخال)", "کرین", "لرد (خلخال)", "گیلوان", "کرنق", "طارم", "عنبران", "میناباد", "میرزانق", "کلش", "سروآباد", "پیله‌رود", "جید", "طولش", "عنبران علیا", "لنکران", "کجل", "شهرستان ماسال‌لی", "شهرستان قوبا", "لاهیج", "داغستان", "دربند", "آبشوران", "باکو", "نارداران", "امیرخان", "زیره", "دوه‌چی", "اسماعیل‌لی", "مخاچ قلعه", "گنداب", "سیاه زن", "شهرستان کمیجان", "تفرش", "گورچان (فراهان)", "فرک", "اراک", "تهران", "قم", "کرج", "الویر", "ویدر", "بخش خرقان", "برزل‌آباد", "اسفراین", "جلال آل احمد", "خراسان شمالی", "دونالد ال.استیلو", "یارشاطر", "پارسی میانه", "بوئین‌زهرا", "استان همدان", "شهرستان اراک", "ابراهیم دهگان", "سفیدرود", "بره‌سر", "لیاول علیا", "پاکده", "پارودبار", "سنگرود", "داماش", "گوورد", "یکنم", "آیینه دیه", "بیورزن", "اسکابن", "انبوه", "خرمکوه", "کلیشم", "لایه", "ناوه", "نواخان لایه", "نواخان ناوه", "نودیه", "ویه", "بخش عمارلو (گیلان)", "آستارا", "عراق", "ارتش عراق", "استخبارات", "سپهبد", "صیاد شیرازی", "نیروی زمینی ارتش ایران", "زبان تاتی قفقاز", "زبان‌های کاسپین", "ادوارد براون" ]
[ "زبان تاتی", "زبان‌های در خطر ایران", "زبان‌های ایرانی نو شمال غربی", "زبان‌های کاسپین" ]
1,065
بتوله
0
24
0
[]
false
1
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
یک زن ایرانی که بتوله فلزی بر صورت دارد زنانی که در جنوب ایران بتوله پارچه‌ای بر صورت دارند بتوله نقابی است بر روی چهره زنان و جزئی از حجاب زنان ایران در استان بوشهر به ویژه شهرستان کنگان است. بتوله برگرفته از واژه «بتول» و دارای معانی گوناگونی می‌باشد از جمله: بریده، گسلنده، گسسته از ازدواج، پاکدامن، پارسا و جز اینها. با توجه به معانی بالا و واژه موردنظر، می‌توان میان بتوله و کاربرد آن یک نوع رابطه و همبستگی ایجاد کرد. شاید انتخاب واژه بتوله برای این وسیله در طول زمان به خاطر کاربرد پوشاندن زنان این وسیله باشد. در مورد تاریخچه آن، زمان مشخصی را نمی‌توان در نظر گرفت. در گذشته که بیشتر مردان این شهرستان برای کار، راهی کشورهای حوزه خلیج فارس می‌شدند، بتوله را به عنوان ارمغان برای زنان خود می‌آوردند. از دیگر موارد موجود در مورد چگونگی ساخت و تهیه این وسیله که به دوره صفوی برمی گردد، یعنی زمانی که پرتغالیان وارد بوشهر شدند، کارگرانی که در این منطقه کار می‌کردند، در تابستان از شدت تابش خورشید در رنج بودند و ناچار برگ درخت «لیر» را به عنوان محافظ به سر و صورت خود آویزان می‌کردند تا آفتاب سوزان چهره آنان را نیازارد. کم‌کم کارگران محلی نیز از همین شگرد برای محافظت سر و صورت خود از پرتغالی‌ها تقلید کردند. زنان این کار را از برادران و شوهران خود یادگرفتند و زمانی که می‌خواستند برای جمع آوری هیزم یا خرما از خانه بیرون روند، چیزی به صورت خود آویزان می‌کردند تا آفتاب آنها را آزار ندهد. مردان که دیدند با این وضعیت، چهره زنان پوشیده می‌شود و غریبه یا نامحرم نمی‌تواند چهره زنان آنها را ببیند، اصرار داشتند که زنانشان همیشه از این نقاب استفاده کنند و این به مرور زمان به صورت عادت درآمد و چون کاربرد آن افزون بر جلوگیری از پرتو خورشید به منظور حجاب نیز به کار رفت، با گذشت زمان به صورت سنت درآمد. برپایه این گفته، بتوله پیشتر برای مردان کاربرد داشته است نه زنان. بتوله انواع گوناگونی دارد مانند: بتوله باریک و ظریف بتوله پهن و سیاه بتوله گل دار بتوله توری امروزه شمار زنانی که بتوله می‌پوشند همواره رو به کاهش است.
[ "حجاب", "ایران", "بوشهر", "کنگان", "خلیج فارس", "دورة صفوی", "پرتغال", "خرما", "نامحرم" ]
[ "پوشاک", "پوشاک عربی", "حجاب", "خلیج فارس", "لباس زنان در اسلام", "مقاله‌های خرد پوشاک" ]
1,066
قصه‌های کردی
0
14
0
[ "قصه‌هاي كردي", "قصه های کردی", "قصه هاي كردي" ]
false
2
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
قصه‌های کردی بخشی از گنجینه پربار فرهنگ ملی ایران است. قصه‌های کردی شامل دو بخش «سروده» و «غیرسروده» است. بخش سروده را «بیت و باو» (Beyt û baw) یا «بیت» و بخش غیرسروده را، چیروک (čirok) می‌گویند که شمار آنها به صدها می‌رسد. هریک از این قصه‌ها، حاوی پندها و نکته‌های شیرین فراوان است با درونمایه اخلاقی، مذهبی، دلدادگی و حماسی. با وجود رشد سریع رسانه‌های گروهی، هنوز هم در آبادی‌ها و روستاهای دور و نزدیک کردستان قصه‌ها مورد توجه و علاقه فراوان مردم است. تاکنون خاورشناسانی چند درباره این قصه‌ها به پژوهش پرداخته و آثاری در این زمینه به نگارش درآورده‌اند، در سال‌های اخیر از سوی پژوهشگران ایرانی کوشش زیادی برای گردآوری قصه‌ها آغاز شده است. نام قصه‌ها معروفترین قصه‌های کردی: مم و زین لاس و خزال خج و سیامند زنبیل‌فروش شیخ فرخ و خاتون استه قلعه دم‌دم
[ "مم و زین", "لاس و خزال", "خج و سیامند", "زنبیل‌فروش", "شیخ فرخ و خاتون استه", "قلعه دم‌دم" ]
[ "فرهنگ عامه", "فرهنگ و هنر کردها", "ادبیات کردی", "ادبیات عامیانه", "کرد", "فرهنگ کردستان", "داستان‌های کردی" ]
1,067
قصه‌های بلوچی
0
12
0
[ "قصه‌هاي بلوچي", "قصه های بلوچی", "قصه هاي بلوچي" ]
false
2
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
در بررسی قصه‌های بلوچ می‌توان به اطلاعات قابل توجهی از شیوه زندگی، ارزش‌ها، باورها، امیدها و نگرانی‌های مردم بلوچ پی برد. گمان می‌رود که در قصه‌های بلوچ، وضعیت زندگی گذشته، شادی‌ها و غم‌هایش، آرزوها و خواست‌هایشان را بهتر از سایر بخش‌های ادبیات بلوچ می‌توان ردیابی کرد و بازنگریست و شناخت. در قصه‌های بلوچ، می‌توان خویشاوندی و نزدیکی زبانی را با زبان فارسی به درستی دریافت. نگاهی کلی و گذرا نشان می‌دهد که قصه‌های بلوچ برای سه دوره سنی شکل گرفته‌اند: قصه‌های ویژه بچه‌ها قصه‌های بازگوکننده سختی‌ها و خوشی‌های بلوچ برای بزرگسالان قصه‌های کهن دیو و پری که در اصل بین بلوچ و سایر اهالی ایران مشترک است و کوچک و بزرگ دوست دارند. در بخش‌بندی دیگر، از دیدگاه خاستگاه احتمالی قصه‌های بلوچ می‌توان آنها را به سه دسته بخش کرد: 1) قصه‌های مشترک مردم ایران، از جمله بلوچ 2) قصه‌های با خاستگاه عربی 3) قصه‌های ویژه بلوچ
[ "بلوچ", "مردم بلوچ", "زبان فارسی", "مردم ایران" ]
[ "فرهنگ و هنر بلوچ‌ها" ]
1,068
سروه
0
7
0
[]
false
0
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
به رباعی‌های عامیانه بیرجندی، سروه (Sarva) گفته می‌شود. گونه شعری چارینه (رباعی) در تمام ایران وجود ندارد یا اگر هست با قالب‌های دیگر شعری آمیخته‌است، اما در بیرجند قدمت طولانی دارد و به نام‌های سروه ، نوا و فراقی نامیده می‌شود. گاهی نیز به اشتباه آن را دوبیتی، چهاربیتی، سرحدی، کله فریاد یا شعر عاشقانه و ترانه‌های روستایی می‌نامند. پیشینه تاریخی چارینه در زبان فارسی و زبان عامه هر دو و همچنین علت رواج آن به درستی معلوم نیست. به نظر می‌رسد این گونه شعری، تحول یافته انواع سروده‌های کهن است و رواج آن به علت کوتاهی شعر، ایجاز و سادگی آن و استقبال همگانی از این قالب شعری بوده است.
[ "رباعی", "بیرجند", "دوبیتی", "چهاربیتی", "سرحدی", "ترانه", "شعر" ]
[ "بیرجند", "شعر" ]
1,069
شبیه‌خوانی
0
56
0
[ "شبیه خوانی", "شبيه خواني" ]
false
25
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
فردی از سپاه یزید، در یک شبیه خوانی شبیه‌خوانی شبیه تعزیه است. تعزیه مفهوم عزاداری و سوگواری را در بر دارد، در طی دوران یکصد تا یکصد و پنجاه سال تکامل واقعی خود از لحاظ مضمون و شیوه اجرا و تنوع در موضوع، قسمی را ایجاد کرده که در آن جنبه عزاداری ندارد و علت آن است که هر پدیده اجتماعی با گذشت زمان هم تحول می‌یابد و هم تکامل. شبیه خوانی‌های زنانه که دربردارنده قضایا و حوادث و مسائلی است که جنبه‌های شاد آن بسیار بر جنبه غمگینانه‌اش افزونی دارد، مانند شبیه خوانی «عروسی قریش» یا «عروسی رفتن فاطمه الزهرا» است. در این گونه شبیه خوانی‌ها، همه اجراکنندگان و حتی شبیه گردان، زن هستند. اجرای بعضی از قسمت‌های آن توام با موسیقی‌های شاد و گاه مطربی است. لباس‌ها زنانه‌اند یا فاخر و زیبا بوده یا مسخره و مضحک. اجرای این گونه شبیه خوانی‌ها عمومی نبوده و همگان نمی‌توانستند اجراکنند و تنها ویژه حرمسرای پادشاهان قاجار و بالاخص ناصرالدین شاه بوده‌است. امکانات اجرای آنها جز برای درباریان یا وابستگان بسیار نزدیک و متنفذ دربار فراهم نبوده‌است. این نمایشهای شاد در اوایل ماه ربیع‌الاول بعد از سپری شدن ایام محرم و صفر به اجرا درمی‌آمده است و شرایطی خاص داشته و هیچ مردی را حق حضور در آن نبوده و تنها زنان حرمسرا و خواجگان حرم می‌توانسته‌اند ناظر اجرا و تماشاگر آن باشند. ناصرالدین شاه که پیوسته درصدد درک لذات حیات بود، از طرفداران پروپا قرص این گونه مجالس زنانه بوده‌است. چه، تنها او و کامران میرزای نائب‌السلطنه می‌توانستند در آن مجالس حضور یابند که گاه ناصرالدین شاه از میان خیل دختران جوان حاضر در مجلس همسرانی برای خود برمی‌گزیده‌است. عزاداری نیز در داخل حرمسرا با سردستگی یکی از دختران فتحعلیشاه که شوقی به این کار داشت، در شب عاشورا صورت می‌گرفت. وی با سر و پای برهنه جلو می‌افتاد و زنان دیگر به دنبال او حرکت کرده و نوحه او را پاسخ می‌دادند و سینه زنی می‌کردند. آنان ضمن عزاداری، علمی را که به «علم شاهی» معروف بود، از موزه درآورده با خود حمل می‌کردند و بعد آن را به موزه برمی‌گرداندند. شبیه‌خوانی در خوزستان شهر حر از توابع شهرستان شوش در حاشیه رودخانه دز از محل‌هایی است که شبیه خوانی در آن اجرا می‌شود. بعضی از سالخوردگان منطقه که می‌توان سخن آنان را موثق دانست چنین نقل می‌کنند که ابتدااین مراسم توسط شیخ فرحان و شیخ غافل و شیخ فارس ابن شیخ سالم ازقبیله آل کثیر تیره بیت کریم (بیت چریم) بوده‌است و شروع آن در اواسط قرن دوازدهم هجری قمری می‌باشد. شیخ غافل سال (۱۲۲۴هجری قمری مصادف با ۱۱۸۱ هجری خورشیدی) به همراهی شخصی روحانی بنام شیخ حسین به قصد زیارت عتبات عالیات به عراق سفر کرده و به شهر حله رسیدند. به علتی که زمان این سفر مصادف با ماه محرم بود و مراسم عزاداری شبیه یا تعزیه گردانی را مشاهده نمود و شیخ غافل تمایل خود را به برپایی این عزاداری در منطقه خود را به شیخ حسین ابراز نمود و از وی خواست نسبت به یادگیری و یادداشت شعرهای آن اقدام کند. شیخ غافل آن را اجراکرد. در سال بعد شیخ غافل به همراهی شیخ حسین اقدام به برگزاری این مراسم در منطقه خود کردند.
[ "تعزیه", "ناصرالدین شاه", "سینه زنی", "حر (شهر)", "شوش", "دز", "آل کثیر", "هجری قمری", "عتبات عالیات", "عراق", "ماه محرم", "صادق همایونی", "عَلَم" ]
[ "فرهنگ اسلامی", "تئاتر در ایران" ]
1,070
شیمی معدنی
0
121
0
[ "شيمي معدني", "شیمی کانی", "شیمی غیرآلی", "شيمي غيرآلي", "شیمی غیرالی", "شيمي كاني", "شيمي غيرالي" ]
false
66
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
Inorganic compounds show rich variety: A: شیمی معدنی شاخه‌ای از دانش شیمی است که با کانی‌ها (مواد معدنی) و خواص آن‌ها سروکار دارد. شیمی معدنی شاخه بزرگی از علم شیمی است که بطور کلی شامل بررسی، تحلیل و تفسیر نظریه‌های خواص و واکنشهای تمام عناصر و ترکیبات آن‌ها بجز هیدروکربنها و اغلب مشتقات آنهاست. به عبارت دیگر می‌توان چنین اظهار نظر کرد که شیمی معدنی کلیه موادی که از جمله ترکیبات کربن نباشند، به استثنای اکسیدهای کربن و کربن دی‌سولفید را دربر می‌گیرد. نگاه کلی در شیمی معدنی در مورد گستره وسیعی از موضوعات از جمله: ساختمان اتمی، بلورنگاری (کریستالوگرافی)، انواع پیوندهای شیمیایی اعم از پیوندهای کووالانسی، یونی، هیدروژنی و …، ترکیبات کئوردیناسیون و نظریه‌های مربوط، از جمله نظریه میدان بلور و نظریه اوربیتال مولکولی، واکنشهای اسید و باز، سرامیکها، تقارن مولکولی و انواع بخش‌های زیرطبقه الکتروشیمی (برقکافت، باتری، خوردگی، نیمه رسانایی و غیره) بحث می‌شود. در باب اهمیت شیمی معدنی، ساندرسن چنین نوشته است: در واقع بیشترین مباحث علم شیمی را دانش اتمها تشکیل می‌دهد و کلیه خواص مواد و ترکیبات، به ناچار ناشی از نوع اتمها و روشی است که با توجه به آن، اتمها به یکدیگر می‌پیوندند و مجموعه تشکیل می‌دهند و از طرف دیگر کلیه تغییرات شیمیایی متضمن بازآرایی اتمهاست. در این حال شیمی معدنی تنها بخشی از علم شیمی است که با توجه به آن می‌توان به صورتی ویژه، در باب مغایرتهای موجود در میان کلیه انواع اتمها بررسی نمود. طبقه‌بندی مواد معدنی در یک مفهوم گسترده، مواد معدنی را می‌توان در چهار طبقه تقسیم بندی نمود: عناصر، ترکیبات یونی، ترکیبات مولکولی و جامدات شبکه‌ای یا بسپارها. عناصر: عناصر دارای ساختارها و خواص بسیار متفاوت هستند. بنابراین می‌توانند به یکی از صورتهای زیر باشند: گازهای اتمی (Kr , Ar) یا گازهای مولکولی (O 2 , H 2 ) جامدات مولکولی (C 6 , S 8 , P 4 ) مولکولها یا جامدات شبکه‌ای گسترش یافته (الماس، گرافیت) فلزات جامد (Co , W) یا مایع (Hg , Ca) ترکیبات یونی: این ترکیبات در دما و فشار استاندارد معمولا جامدند و عبارت‌اند از: ترکیبات یونی ساده، مانند NaCl که در آب یا دیگر حلالهای قطبی محلول‌اند. اکسیدهای یونی که در آب غیر محلول‌اند، مانند کلسیم اکسید (CaO) و اکسیدهای مختلط همچون اسپنیل ( MgAl 2 O 4 )، سیلیکاتهای مختلف مانند CaMg(SiO 3 ) 2 و … دیگر هالیدهای دوتایی، کاربیدها، سولفیدها و مواد مشابه. چند مثال عبارتست از: BN , GaAs , SiC , AgCl. ترکیباتی که دارای یونهای چند اتمی (به اصطلاح کمپلکس) هستند، همچون Ni(H 2 O) 6 2+ , Co(NH 3 ) 6 3+ , SiF 6 2- . ترکیبات مولکولی: این ترکیبات ممکن است جامد، مایع یا گاز باشند و مثالهای زیر را دربر می‌گیرند: ترکیبا دوتایی ساده همچون UF 6 , OsO 4 , SO 2 , PF 3 . ترکیبات پیچیده فلزدار همچون RuH(CO 2 Me)(PPh 3 ) 3 , PtCl 2 (PMe 3 ) 2 . ترکیبات آلی فلزی که مشخصا پیوندهای فلز به کربن دارند، مانند Zr(Cn 2 C 6 H 5 ) 4 , Ni(CO) 4 . جامدات شبکه‌ای یا بسپارها: نمونه‌های این مواد شامل بسپارهای متعدد و متنوع معدنی و ابررساناها است. فرمول نمونه‌ای از ترکیبات اخیر YBa 2 Cu 3 O 7 است. ساختارهای مواد معدنی ساختار بسیاری از مواد آلی از چهار وجهی مشتق می‌شود. فراوانی آن‌ها به این دلیل است که در مواد آلی ساده، بیشترین ظرفیت کربن و همچون بیشتر عناصر دیگری (به استثنای هیدروژن) که معمولا به کربن پیوند می‌شوند، چهار است. اما اجسام معدنی وضعیت ساختاری بسیار پیچیده‌ای دارند، زیرا اتمها ممکن است خیلی بیشتر از چهار پیوند تشکیل دهند. بنابراین، در مواد معدنی اینکه اتمها پنج، شش، هفت، هشت و تعداد بیشتری پیوند تشکیل دهند، امری عادی است. پس تنوع شکل هندسی در مواد معدنی خیلی بیشتر از مواد آلی است. ساختار مواد معدنی اغلب بر اساس تعدادی از دو وجهی‌های با نظم کمتر، نظیر دو هرمی با قاعده مثلث، منشور سه ضلعی و غیره و همچنین بر اساس شکلهای باز چند وجیهای منتظم یا غیر منتظم که در آن‌ها یک یا چند راس حذف شده است، نیز مشاهده می‌شود. انواع واکنشهای مواد معدنی در بیشتر واکنشهای آلی می‌توانیم در مورد مکانیسمی که واکنش از طریق آن انجام می‌شود، بحث و بررسی کنیم، در صورتی که برای بسیاری از واکنشهای معدنی فهم دقیق مکانیسم غیرممکن یا غیرضروری است. رابطه شیمی فیزیک و شیمی معدنی در توجیه موجودیت مواد معدنی و در توصیف رفتار آنها، به استفاده از جنبه‌های خاصی از شیمی فیزیک، بخصوص ترمودینامیک، ساختارهای الکترونی اتمها، نظریه‌های تشکیل پیوند در مولکولها، سینتیک واکنش و خواص فیزیکی مواد نیاز داریم. بنابراین با استفاده از شیمی فیزیک می‌توان به ساختار اتمی و مولکولی، تشکیل پیوند شیمیایی و دیگر اصول لازم برای درک ساختار و خواص مواد معدنی پرداخت.
[ "دی‌بوران", "Three-center two-electron bond", "سزیم کلرید", "ساختار بلوری", "سیکاوپنتادینی لیرون دیکربونیل دیمر", "شیمی آلی فلزی", "پلی‌دی‌متیل‌سیلوکسان", "درون‌کاشت پستان", "Silly Putty", "کاتالیزور گروبز", "جایزه نوبل شیمی", "رابرت گرابز", "زئولیت", "غربال مولکولی", "استات مس (II)", "شیمی نظری", "دیامغناطیس", "شیمی", "کانی", "هیدروکربنها", "کربن دی‌سولفید", "ساختمان اتمی", "بلورشناسی", "پیوند کووالانسی", "پیوند هیدروژنی", "بلور", "اوربیتال", "الکتروشیمی", "برقکافت", "باتری", "خوردگی", "نیمه‌رسانا", "اتم", "عنصر", "بسپار", "جامد", "مایع", "گاز", "ترکیبات آلی فلزی", "ابررسانا", "شیمی آلی", "هیدروژن", "کربن", "ترمودینامیک", "سینتیک" ]
[ "شیمی معدنی", "مقاله‌های دانشنامه رشد" ]
1,071
سرحد (بلوچستان)
0
19
0
[]
false
4
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
نقشه جغرافیایی قدیم بلوچستان سرحد فلات خشک و مرتفعی در بلوچستان ایران شامل خاش و زاهدان است که به وسیله تشکیلات رسوبی، برونزدهای آتشفشانی و دره‌هایی با ابعاد مختلف بریده شده‌است. بزرگ‌ترین این دره‌ها، دره خاش است. منظر توپوگرافیکی غالب ناحیه کوه تفتان است که آتشفشانی نیمه فعال می‌باشد. ارتفاع زیاد سبب اعتدال ناحیه می‌شود، با این حال، اقلیم آن در تابستان‌ها گرم و خشک و در زمستان‌ها سرد و در هرماه با بارندگی است که متوسط بارندگی آن ۲۷۸ میلی‌متر در سال می‌باشد. تاریخچه این ناحیه مرزی، از دوران صفویان و پس از آن دارای سیستم ناحیه‌ای سنتی مبتنی بر دادوستد نابرابر میان کشاورزان واحدهای محلی و گروه قومی غالب ناحیه (بلوچ‌ها) بوده‌است که خراجی را به عنوان تضمین دسترسی کشاورزان به زمین جمع‌آوری می‌کردند. سازمان بندی ناحیه بستگی به رشد و توسعه داخلی بلوچ‌ها به عنوان گروه غالب سرحد داشت که قلمرو این سیستم ناحیه‌ای تا زمان برقراری حکومت متمرکز تغییراتی را پذیرفته‌است. عمده مردم ساکن سرحد بلوچستان از گذشته مردم بلوچ بوده‌اند. سده‌های اخیر در سده‌های اخیر سیاست‌های ویژه حکومت مرکزی در واگذاری اختیار به اقوام محلی جهت مرزبانی، همکاری ناحیه‌ای بلوچ‌ها با سایر اقوام، شمار و انسجام داخلی بلوچ‌ها و ارتباط بلوچ‌ها با حکومت مرکزی از عوامل موثر در توسعه سیستم ناحیه سنتی بوده ولی امروزه گسترش حکومت متمرکز به ازهم‌گسستن آن سامانه انجامیده و سیستم اقتصادی - سیاسی ناحیه را دگرگون کرده‌است. مناطق سرحد سرحد از دو منطقه زاهدان و خاش تشکیل شده است.
[ "فلات", "بلوچستان", "برونزد", "خاش", "تفتان", "صفویان", "حکومت متمرکز", "زاهدان" ]
[ "استان سیستان و بلوچستان" ]
1,072
سیک‌های ایران
0
19
0
[ "سيكهاي زاهدان", "سیکهای زاهدان", "سيك هاي ايران", "سیک های ایران" ]
false
8
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
در ایران جمعیتی از سیک‌ها زندگی می‌کنند. آنها بیشتر در زاهدان سکونت دارند. زاهدان در مرکز شهر زاهدان در استان سیستان و بلوچستان ایران از سال‌های پیش، جمعیتی از کشور هند موسوم به «سیک» را در خود پناه داده‌است. با گذشت بیش از هشتاد سال از زندگی گروه مزبور در شهر زاهدان، به نظر می‌رسد این گروه همچنان هویت اجتماعی قومی خود را در محیطی ناهمگون حفظ کرده‌اند. تهران سیک‌های تهران در حوالی میدان بهارستان گورودواره‌ای به نام گورو نانک دارند. آبادان در شهر آبادان در گذشته سیک‌های مهاجری که برای اشتغال آمده بودند زندگی می‌کردند. خیابانی که امروز در آبادان سیکلین(sick line) نامیده می‌شود محل زندگی سیک‌ها در آبادان بوده‌است.
[ "سیک‌ها", "زاهدان", "استان سیستان و بلوچستان", "هند", "سیک", "میدان بهارستان", "گورودواره", "گورو نانک", "آبادان" ]
[ "زاهدان", "سیک در کشورها" ]
1,073
علم (عزاداری)
0
51
0
[ "عَلَم", "علم مراسم عاشورا", "عَلم", "علم (عاشورا)", "علم (عزاداري)", "علم عزا", "علامت (عزاداری)", "علم عزاداری" ]
false
9
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
thumb thumb thumb علم یا جریده یکی از وسیله‌های نمادین بکار رفته در آیین سوگواری عاشورا در میان شیعیان است. این وسیله معمولا چوبی بلندی به ارتفاع پنج شش متر که سر آن پنجه‌ای برنجین می‌گذارند و پارچه‌های رنگین قیمتی به چوب می‌بندند. علم از فلز ساخته شده، توسط علم‌دار حمل می‌شود. علم معمولا در پیشاپیش صف سوگواران حرکت داده می‌شود. علم‌های قدیمی‌تر معمولا پایه‌ای دارند که واژه‌های دینی بر روی آن برنگاشته شده‌است و دو اژدها با دهان باز از آن پاسداری می‌کنند. گاهی پهنای علم‌ها به ۳ متر تا 10متر هم می‌رسد و غالبا ۱۱ زبانه دارد که زبانه میانی بزرگ‌تر از بقیه می‌باشد. حد فاصل زبانه‌ها را هم با اشیاء فلزی که به شکل کبوتر و طاووس و لاله و گنبد و بارگاه و … ساخته شده بود، پر می‌کردند. به کسی که علم را با خود حمل می‌کند، علم‌دار می‌گویند. این شخص پایه علم را که از چوب ساخته شده، داخل بند تسمه‌ای که به کمر و شانه خود بسته، قرار می‌دهد و با آن حرکت می‌کند. علم و پرچم از وسائلی است که در جنگ‌ها از اهمیت اساسی برخوردار بود. البته بین علم و پرچم تفاوت‌هایی وجود داشته‌است و از نظر اهمیت هم درجه بندی شده‌اند. علم شمال کشور با علم بخش‌های مرکزی ایران اختلاف دارد. در شهر گز برخوار نیز علم‌ها به صورت چوب بلند به صورت یک تکه یا چند تکه بسه می‌شود و با دستمال پارچه‌ای تزیین می‌شود و یادآور علمدار کربلا است. تاریخچه به نظر می‌رسد که نوعی علم در زمان آل بویه برای مراسم محرم استفاده می‌شده‌است. در زمان آق قویونلوها طبل و علم از امامزاده‌ها توسط علما در مراسم مذهبی حمل می‌شده‌است. با تشکیل دولت شیعی صفوی، علم به صورت گستره‌ای در مراسم محرم و سایر مراسم مذهبی بکار مورد استفاده قرار می‌گرفته‌است. قدیمی‌ترین علم‌های ایرانی در کاخ توپ‌قاپی استانبول نگهداری می‌شود. این علم‌ها از غنایم جنگی است و پس از تصرف شهر تبریز توسط سپاهیان عثمانی، شاه سلیم آن‌ها را به استانبول منتقل کرد که پس از رواج تشیع در زمان شاه اسماعیل مورد استفاده دسته‌ها قرار می‌گرفت، از صفحه‌ای آهن به صورت تیغه‌ای باریک و بلند ساخته می‌شد. در راس آن علامت و نشان سنتی و قومی قبیله و در شیعه مذهبان نام الله یا نام الله و محمد و علی یا نام الله و پنج تن نقره کاری (نقره کوبی) یا کنده کاری می‌شد. تیغه باریک و بلند آهنین با صفحه‌ای مدور و بزرگ‌تر در انتهای تیغه که دارای قابی از فلز بود خاتمه می‌یافت. دور این قاب را با سرهای اژدها که از هنرهای چینی و ژاپنی اقتباس شده بود، می‌آراستند. این علمها بر روی دسته‌ای چوبی یا فلزی قرار می‌گرفت و پیشاپیش دسته‌ها حمل می‌شد. در سالهای بعد، بخصوص در دوران زندیان و قاجاریه، تزئینات دیگری به علمهای دسته اضافه شد و عزاداران مذهبی در ایام سوگواری یا بزرگداشت و تشریفات دیگر آن‌ها را به کار می‌برند. نگاره‌های علم علم را پیشاپیش صف سوگواران حرکت می‌دهند، علم‌های قدیمی‌تر معمولا پایه‌ای دارند که کلمات مذهبی بر روی آن منقوش است و دو اژدها با دهان باز از آن حفاظت می‌کنند و صورت آن‌ها نیز سوراخ شده‌است. برخی علم‌ها نگاره طاووس، پرنده، چهار گلدان و یک جفت طوطی در دو طرف علم دارد. گاه دو شمعدان به میله‌ای که قاب بر آن تکیه دارد متصل است. در گذشته علم‌ها یک زبانه بودند و تزییناتی به آن متصل می‌کردند. این علم کم‌کم تبدیل به علم سه تیغ، پنج تیغ، هفت تیغ و… تا بیست و یک تیغ شد. اصطلاحات علم علم بندی: علم بستن پارچه‌های رنگین و با ارزش به بدنه چوبین علم که در روز معین و با آدابی ویژه انجام می‌شود. علم واچینی: عمل باز کردن پارچه‌های رنگین و قیمتی از چوبه علم که آن نیز آدابی دارد و در روز معین انجام می‌شود. نخل، چوب بسیار بلند، همانند درخت تبریزی متوسط که در تعزیه خوانی پیشاپیش دسته‌ها برند و بر سر آن گاه شکل پنجه‌ای از فلز باشد، و گاه پارچه سیاه بر آن پوشانند. علامت کشی سوگ سیاوش
[ "عاشورا", "شیعیان", "فلز", "اژدها", "ایران", "آل بویه", "آق قویونلوها", "کاخ توپ‌قاپی", "استانبول", "تبریز", "عثمانی", "سلیم یکم", "شاه اسماعیل", "محمد", "علی", "زندیان", "قاجاریه", "نگاره", "طاووس", "طوطی", "شمعدان", "علم‌کشی", "سوگ سیاوش" ]
[ "عاشورا", "فرهنگ اسلامی", "نمادهای اسلامی" ]
1,074
بادباوری در هرمزگان
0
25
0
[ "بادباوري در هرمزگان" ]
false
1
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
برخی از مردم جنوب و جنوب شرقی ایران، به ویژه مردم بندرها و جزایر خلیج فارس و هرمزگان، ارواح و اجنه را به صورت باد می‌پندارند و معتقدند که باد در درون پیکر آدمیزادگان می‌رود و آنان را تسخیر و گرفتار و به اصطلاح «بادزده» و «هوایی» می‌کند و او را به گونه اسب و مرکب خود درمی آورد. بادها را به چند نوع و دسته و از لحاظ جنسیت به نرینه و مادینه رده‌بندی می‌کنند و برای هریک ویژگی‌ها و کردارهایی برمی شمارند. یکی از ویژگی‌های شیوه اندیشه ایرانی، دوگانه‌باوری و تقسیم بندی دوگانه جهان، و هرآنچه در آن هست، به دو نمود فروغ و تاریکی یا نیک و بد است. براساس این اندیشه، ایرانیان از دیرباز به دو گونه ویو(vayu) (باد) با شخصیتی واحد، لیکن با سیما و گوهری متفاوت از یکدیگر، باور داشتند. بادی را ایزد سودرسان و باد دیگر را دیوی زیان کار می‌انگاشتند. دیو، بادی هراس انگیز، بی‌رحم و آسیب‌رسان بود و با تباهی و مرگ، هم ذات و همراه بود و کسی را از او گریز نبود. در فرهنگ اسلامی، باد را مشابه جن و همچون او موجودی هوایی انگاشته و به دو گروه اجبار و اشرار یا مومن و کافر طبقه‌بندی کرده‌اند. مثلا، علامه مجلسی باد را کنایه از جن گرفته و آن را «باد – جن» می‌نامد و بیماری ریح‌ الصبیان یا باد کودکان را در اثر باد – جن می‌داند. در برخی از جامعه‌های مسلمان جهان، از جمله ایران، میان جن-بادها و گروه بندی‌های اجتماعی درون جامعه، پیوند و همبستگی وجود دارد. برای نمونه جامعه‌های آفریقایی که بر بنیاد گروه‌های دودمانی سازمان یافته‌اند، هر گروه از بادها را اعضای یکی از دودمان‌ها یا وابسته به آن می‌دانند. در میان مردم ساحل نشین جنوب ایران، باد – جن‌ها بیشتر در میان قشرها و لایه‌های پایین و فقیر جامعه عمل می‌کنند و برخی از بادها، مانند باد مشایخ با گروه‌های اجتماعی معینی، پیوند معنوی و روحانی دارند. در میان مردم، باورداشت‌های مربوط به طبیعت و اسباب بروز بادزدگی (حالت بیمارگونه ناشی از تسخیر باد) و راه‌های چاره جویی و درمان بادزدگی یک نظام اجتماعی و فرهنگی مجرد پیوسته و وابسته به یکدیگر را پدید آورده‌است. شیوه جن – بادزدایی در میان جامعه‌های معتقد به این نوع جن– بادها عموما به دو روش پایا و گشتاری انجام می‌گیرد. در درمان به روش پایا، شخص مسخر جن باد، بیماری‌اش بهبود می‌یابد و به حالت عادی و مطلوب پیشین بازمی گردد. در صورتی که در درمان به شیوه گشتاری، دگرگونی ژرفی در شخصیت و حالات بیمار رخ می‌دهد و هویت او به کلی تغییر می‌کند. بیمار در هویت جدید با روح یا باد تسخیرکننده‌اش پیوند می‌خورد و از این پس به گروهی می‌پیوندد که دارای هویت اجتماعی ویژه و کیشی خاص در جامعه‌است.
[ "خلیج فارس", "هرمزگان", "جن", "اسب", "نیک و بد", "اسلام", "طبقه‌بندی", "علامه مجلسی", "گشتاری", "علی بلوکباشی", "شمن‌باوری" ]
[ "استان هرمزگان" ]
1,075
سرایندگان ایرانی در شبه‌قاره هند
0
95
0
[ "سرایندگان ایرانی در شبه قاره هند", "شاعران پارسی‌گوی هند", "سرايندگان ايراني در شبه قاره هند", "سرایندگان ایرانی در شبه‌قارهٔ هند", "سرايندگان ايراني در شبه قارهٔ هند", "سرایندگان ایرانی در شبه قارهٔ هند", "شاعران پارسي گوي هند", "شاعران پارسی گوی هند" ]
false
39
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
مهاجرت‌های مردمان ایرانی، به ویژه سرایندگان، دانشوران، عارفان، هنرمندان، بازرگانان و کسانی از هر طبقه مردم، به شبه قاره هند عوامل گوناگون و متفاوت دارد، اما آنها را به طور کلی می‌توان به دو دسته زیر بخش نمود: یکی، عواملی که به خارج ایران تعلق دارد و توجه مردم ایران را به شبه قاره جلب کرده‌است، مانند: فراوانی نعمت‌های متنوع و تسهیلات مناسب بازرگانی و انگیزه‌های گسترش دین اسلام و صوفی‌گری اسلامی و روش هنرپروری فرمانروایان و شاهان شبه قاره و جاذبه خدمت گذاری و یافتن مناصب و مقامات عالی در دولت‌ها و دربارهای آنان و جزاینها. دوم، عواملی که متعلق به درون ایران بوده و مردم ایران تحت تاثیر آنها خود را به ترک وطن ناگزیر می‌یافتند، مانند: خرابی اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران در دوره‌های گوناگون بویژه در نتیجه حملات مغول، و سخت گیری‌های برخی از فرمانروایان و حکام محلی و تا حدی نیز بی‌توجهی شاهان صفوی به شعر و ادب سنتی که در روزگار پیش از آنان در ایران مرسوم بوده و تعصب سرسخت مذهبی بعضی از پادشاهان سلجوقی و صفوی و…. در نتیجه این عوامل، تعدادی از مردمان ایران در زمان‌های مختلف از سراسر کشور ایران به شبه قاره متوجه شدند. اکثر شعرا و فضلای ایرانی در دوره تیموریان یا امپراتوری مغولی هند به شبه قاره وارد شدند و در مراکز مختلف سیاسی و علمی آن دوره - چنانچه احمدنگر، برهانپور، بنگاله، بیجاپور، دکن، دهلی، سند و کشمیر و گلکنده و… سکونت ورزیدند و از هنر و علم و فضل خود، اهالی آن جاها را مستفیض و بهره ور کردند. چنان که اشاره شد، مردم ایران از هر نقطه کشور، همت خود را بر مسافرت به شبه قاره گماشتند. اینک بعضی از شهرهای ایران که بیشتر مبداء مهاجرت قرار گرفتند، و برخی از معاریف شعرای آنها را به عنوان نمونه در زیر خلاصه می‌کنیم: اردبیل: بزمی اردبیلی، رابطه اردبیلی، عیشی اردبیلی، محوی اردبیلی و… استرآباد: ابوالقاسم استرآبادی، تسلی استرآبادی، روغنی استرآبادی، فزونی استرآبادی و… اصفهان:احمد اصفهانی، افسر اصفهانی، اکسیر اصفهانی، الهام اصفهانی، امان اصفهانی و… بروجرد: صبحی بروجردی، صیقلی بروجردی، مرشد بروجردی، یتیم بروجردی و… تبریز: اسد تبریزی، اسماعیل تبریزی، برهان تبریزی، جواهر تبریزی و… تهران: آصفجاه تهرانی، سلیم تهرانی، سلیمان تهرانی، شاپور تهرانی، شریف تهرانی و… خراسان: اشرف خراسانی، اکبر خراسانی، الفت خراسانی، تسلیم خراسانی و… خوانسار: تاجری خوانساری، لطفی خوانساری، وصلی خوانساری و… ری: احمد رازی، اسیری رازی، امین رازی، ختمی رازی، رهائی رازی و… ساوه: الفتی ساوجی، پیروی ساوجی، شوقی ساوجی، صرفی ساوجی، طریقی ساوجی و… سبزوار: زینتی سبزواری، شهاب سبزواری، کیفی سبزواری، لوائی سبزواری و… شوشتر: خلقی شوشتری، رمزی شوشتری، شریف شوشتری، عزلتی شوشتری، محققی شوشتری و… شیراز: اسیری شیرازی، الهی شیرازی، امی شیرازی، باقر شیرازی، تجلی شیرازی و… اراک (عراق): اسکند عراقی، الفتی عراقی، شمس دده عراقی، نصیری عراقی، نسبتی عراقی و… قزوین: ادهم قزوینی، اسد قزوینی، باقی قزوینی، جاوید قزوینی، جعفر قزوینی و… قم: آصف قمی، اشکی قمی، ایمن قمی، بهاری قمی، تعظیم قمی، شهیدی قمی و… کاشان: افسر کاشانی، امین کاشانی، باقر کاشانی، بهاری کاشانی، تشبیهی کاشانی و… کرمان: امانی کرمانی، پیامی کرمانی، صدای کرمانی، هاشمی کرمانی و… گیلان: تجلی گیلانی، حیاتی گیلانی، سعیدای گیلانی، عشرتی گیلانی، فاتح گیلانی و… لاهیجان: افضل لاهیجانی، رافع لاهیجانی، فایق لاهیجانی، فغفور لاهیجانی و… مازندران: آشوب مازندرانی، اشرف مازندرانی، برهان مازندرانی، حسین مازندرانی و… مشهد: آگاه مشهدی، ارسلان مشهدی، الفتی مشهدی، امینی مشهدی، باقر مشهدی و… نیشاپور: برهان نیشاپوری، تقی نیشاپوری، جلال نیشاپوری، رهی نیشاپوری و… هرات: آنی هروی، آهی هروی، امینی هروی، جعفر هروی، انسی شاملو هروی و… همدان: اصدق همدانی، الهی همدانی، امید همدانی، بهرامی همدانی، تقی همدانی و… یزد: آهنگ یزدی، اختری یزدی، ادایی یزدی، الفتی یزدی، ایزدی یزدی و… جستار فهرست ایالت‌ها و سرزمین‌های ملی هند بر پایه جمعیت فهرست احزاب سیاسی در هند فهرست رئیس جمهورهای هند نخست‌وزیران هند احزاب سیاسی در هند اقتصاد هند سازمان همکاری شانگهای ادب پارسی در هند پارسیان هند روابط ایران و هندوستان زبان فارسی در کشمیر احزاب سیاسی در هند فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی فرهنگ‌های واژگان زبان فارسی زبان فارسی در شبه‌قاره هندوستان نقش پارسی بر احجار هند
[ "هند", "ایران", "سلجوقی", "صفویان", "امپراتوری مغولی هند", "احمدنگر", "برهانپور", "بنگاله", "بیجاپور", "دکن", "دهلی", "ایالت سند", "کشمیر", "گلکنده", "اردبیل", "استرآباد", "اصفهان", "بروجرد", "تبریز", "تهران", "خراسان", "خوانسار", "ری", "ساوه", "سبزوار", "شوشتر", "شیراز", "اراک", "قزوین", "قم", "کاشان", "کرمان", "گیلان", "لاهیجان", "مازندران", "آشوب مازندرانی", "اشرف مازندرانی", "مشهد", "نیشاپور", "هرات", "همدان", "اصدق همدانی", "الهی همدانی", "امید همدانی", "بهرامی همدانی", "تقی همدانی", "یزد", "فهرست ایالت‌ها و سرزمین‌های ملی هند بر پایه جمعیت", "فهرست احزاب سیاسی در هند", "فهرست رئیس جمهورهای هند", "نخست‌وزیران هند", "احزاب سیاسی در هند", "اقتصاد هند", "سازمان همکاری شانگهای", "ادب پارسی در هند", "پارسیان هند", "روابط ایران و هندوستان", "زبان فارسی در کشمیر", "فهرست واژگان عربی با ریشه فارسی", "فرهنگ‌های واژگان زبان فارسی", "زبان فارسی در شبه‌قاره هندوستان", "نقش پارسی بر احجار هند" ]
[ "شعر" ]
1,076
تاریخ ادبیات فارسی
0
358
0
[ "تاريخ ادبيات فارسي", "ادبيات فارسي", "تاریخ ادبیات ایران", "تاریخ ادبیات پارسی", "ادب فارسی", "ادبیات پارسی", "ادبیات ایران", "ادب فارسي", "ادب پارسي", "ادبيات ايران", "ادبيات پارسي", "تاريخ ادبيات ايران", "تاريخ ادبيات پارسي" ]
false
147
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
تاریخ ادبیات فارسی به بررسی تاریخی و جریان‌شناسی ادبیات زبان فارسی می‌پردازد. ادبیات فارسی پس از اسلام تاریخی هزار و صد ساله دارد. شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. برخی کتاب‌های قدیمی در موضوع‌های غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره آثار کلاسیک ادبیات فارسی جای گرفته‌اند. آوازه برخی شاعران و نویسندگان ایرانی از مرزهای ایران بزرگ فراتر رفته‌است. شاعران و نویسندگانی همچون فردوسی، سعدی، حافظ شیرازی، مولوی، خیام و نظامی شهرتی جهانی دارند. در میان چهره‌های شناخته شده ادبیات معاصر پارسی در جهان می‌توان به صادق هدایت، محمدعلی جمال‌زاده، هوشنگ گلشیری و جلال آل احمد در ادبیات داستانی و شهریار، نیمایوشیج ، احمد شاملو ، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری در چامه (شعر) اشاره کرد. ادبیات ایران پیش از اسلام ادبیات در ایران پیش از اسلام به سروده‌های اوستا در حدود ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد بازمی‌گردد. این سروده‌ها که بخشی از سنت شفاهی ایرانیان باستان بوده‌اند سینه به سینه منتقل شده و بعدها بخش‌های کتاب اوستا را در دوران ساسانی پدیدآوردند. اوزان باستانی چامه در ایران ضربی و هجایی بودند و بنظر می‌رسد این شیوه در زبان پارسی باستان نیز مورد استفاده بوده‌است. در دوره اشکانیان ادبیات ایران تحت تاثیر نفوذ هلنیسم دچار دگرگونی شد. خنیاگران پارتی سرودهای محلی که تا پس از اسلام نام پهلوی نیز داشتند را قرائت می‌کردند و این نوع شعر با آلات موسیقی همراه می‌شده‌است. با نفوذ اندیشه مانوی در سرزمین پهناور ایران و هنرگرایی آنان نوعی ادبیات شعرگونه مانوی به زبان‌های پارتی، پارسی میانه و سغدی در ایران پدید آمد. در آثار بدست آمده از واحه تورفان در کشور چین آثار پارسی فراوانی کشف شده که به این مقوله بازمی‌گردند. در دوران ساسانی نگارش بهبود یافت و آثار فقهی و دینی و داستانی بسیاری به نگارش درآمد که برخی مانند کارنامه اردشیر بابکان، درخت آسوریک، یادگار زریران، ماتیکان یوشت فریان نیز دارای جنبه‌های ادبی نیز بودند. با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی بسیاری از این نوشته‌ها از میان رفت و برخی نیز به دست زرتشتیان نجات یافته و عمدتا به هندوستان منتقل گردید؛ که امروزه به ادبیات پهلوی شهرت دارند. دبیره (خط) به کار رفته در دوران پیش از اسلام برای نگارش آثار ادبی خط پهلوی، خط مانوی و خط سغدی بوده‌است و برخی آثار هم به پازند نوشته شده و به دین دبیره بوده‌اند. گاهی بهرام گور، شاه ساسانی، را دارای قریحه شاعرانه توصیف کرده و بیت‌هایی را به او منسوب ساخته‌اند مانند: منم آن شیر دمان من آن ببر یله این منم بهرام گور منم شیر شنبله در آغاز دوران اسلامی نشانه‌هایی از علاقه مردم به شعر کهن در برخی متون ثبت شده‌است که ترانه کودکان بلخوبصره نمونه‌هایی از آن است. به‌هرحال تحت تاثیر صنعت شعری عرب گونه‌ای نو از ادبیات در ایران پدید آمد که بیشتر مبتنی بر چامه (شعر) بود. این چامه قالبی گاهی در قالب‌های بومی عرب و گاهی در قالب‌های ابداعی ایرانی سروده می‌شد. در زمان بغتسما (۲۰۵–۲۵۹ ه‌. ق) شاعری به نام حنظله بادغیسی (ف. ۲۲۰) ظهور کرد. در عهد بغتسما محمد بن وصیف و فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی به چامه سرایی پرداختند. تاریخ ادبیات فارسی در دوران اسلامی سامانیان در دوره سامانی چامه و نثر پارسی هر دو راه کمال سپرد. در شعر شهید بلخی، رودکی سمرقندی، ابو شکور بلخی، ابو الموید بلخی، منجیک ترمذی، دقیقی طوسی، کسائی مروزی، عماره مروزی. در نثر رساله در احکام فقه حنفی تصنیف ابوالقاسم بن محمد سمرقندی، شاهنامه ابو منصوری، کتاب گرشاسب و عجائب البلدان هر دو تالیف ابو الموید بلخی، ترجمه تاریخ طبری توسط ابوعلی بلعمی، ترجمه تفسیر طبری توسط گروهی از دانشمندان، حدود العالم (در جغرافیا)، رساله استخراج تالیف محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد. دوران سامانی یکی از دوران‌های درخشان در ادب پارسی به‌شمار می‌رود. خاندان بویه در دوره آل بویه منطقی رازی و غضایری در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامه رازی علائی و رگ‌شناسی به قلم ابن سینا پرداخته شد و ابوعبید جوزانی بخش ریاضی دانشنامه را به رشته تحریر درآورد و قصه حی بن یقظان به پارسی ترجمه و شرح شد. غزنویان در دوره غزنوی فردوسی، عنصری بلخی، عسجدی، فرخی سیستانی و منوچهری شعر پارسی سبک خراسانی را به کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان نویسنده مکتوبات درباری سبکی نو در نثر پدیدآورد. سلجوقیان و خوارزمشاهیان در زمان سلجوقیان و خوارزمشاهیان شاعران بزرگ چون اسدی، ناصرخسرو، قطران تبریزی، مسعود سعد سلمان، عمر خیام، امیرمعزی، انوری، خاقانی، نظامی، ازرقی، ادیب صابر، رشید وطواط، ظهیر فاریابی، جمال‌الدین اصفهانی، مجیر بیلقانی، ابوالفرج رونی، سیدحسن غزنوی، عبدالواسع جبلی، سنایی، عطار، مختاری غزنوی، عمعق بخاری و جز آنان ظهور کردند. در نثر نمایندگانی مانند نظام‌الملک نویسنده سیاست‌نامه، قابوس بن وشمگیر مولف قابوس‌نامه، محمد بن منور نویسنده اسرارالتوحید، عطار نویسنده تذکرهالاولیاء، گردیزی مولف زین‌الاخبار، ابوالفضل بیهقی نویسنده تاریخ بیهقی، راوندی نویسنده راحهالصدور، غزالی مولف کیمیای سعادت، نصرالله منشی مترجم کلیله و دمنه، نظامی عروضی مولف چهار مقاله، رشید وطواط نویسنده حدائق‌السحر، حمیدالدین بلخی نویسنده مقامات حمیدی، اسماعیل گرگانی مولف ذخیره خوارزمشاهی (در طب) ظهور کردند. تازش مغول حمزه‌نامه مجموعه داستان مصور فارسی است که موضوع آن دلاوری‌ها و قهرمانی‌های حمزه عموی محمد بن عبدالله (پیامبر اسلام) می‌باشد. برای نگارش این اثر بیش از یکصد نقاش و صحاف و خوشنویس به دربار اکبرشاه رفتند که بیشتر ایرانی بودند. نگاره، نبردی موسوم به نبرد مازندران را به صورت نقاشی به تصویر کشیده‌است. شعر فارسی در دوره مغول روی هم رفته متمایل به سادگی و روانی بود و اگر چه برخی شاعران به پیروی از پیشینیان یا به سبب گرایش به آرایه‌های ادبی و تکلف‌های شاعرانه به چامه (شعر) مصنوع روی آوردند؛ این امر عمومیت نداشت و حتی همان شاعران مقلد و گاه متصنع، در برابر شعرهای دشواری که به منظور اظهار مهارت و استادی‌شان می‌سرودند، سروده‌های ساده بسیار داشتند که قصه دل و ندای ذوقشان بود. بیشتر مثنوی‌ها و همه غزل‌ها و بیشتر قصیده‌ها به زبان ساده روان و گاه نزدیک به زبان محاوره ساخته می‌شد. یکی از سبب‌های سستی برخی از بیت‌ها یا به کار بردن ترکیب‌های نازل در پاره‌ای از شعرهای این دوره، همین نزدیکی به زبان محاوره‌است. اما این که بیشتر شاعران، به ویژه غزل‌سرایان، در پایان این دوره به زبان ساده تخاطب متمایل شده بودند؛ به این علت بود که رابطه گروهی از آنان با آثار استادان بزرگ پیشین کاهش یافته بود و نیز دسته‌ای از آنان شاعران ترک‌زبانی بودند که فارسی را می‌آموختند و هنگام سخن‌گویی ناگزیر ساده‌گویی می‌کردند. به همراه این سادگی، بیان یک ویژگی دیگر توجه به نکته‌سنجی و نکته‌یابی و نکته‌گویی است؛ یعنی گنجانیدن نکته‌هایی باریک در شعرها همراه با خیال دقیق و نازک‌بینی تام که معمولا از آن‌ها در شعر به درون مایه (مضمون) تعبیر می‌شود. چنین نازک‌خیالی‌ها و نکته‌پردازی‌ها در چامه فارسی، به ویژه چامه غنایی ما از دیرباز وجود داشت؛ اما هر چه از سده‌های پیشین به زمان‌های متاخر نزدیک شویم، قوت آن را محسوس‌تر و به همان نسبت سادگی لفظ‌ها را برای آسانی بیان بیشتر می‌یابیم. در سده‌های هفتم و هشتم، شاعرانی چون خواجو و سلمان و به ویژه حافظ توانسته‌اند، نکته‌های دقیق بسیار در الفاظ عالی برگزیده بگنجانند و خواننده را گاه از قدرت شگفت‌انگیز خود به حیرت افکنند و همین توانایی افسونگرانه‌است که باعث شد جانشینان آنان و به ویژه شیفتگان حافظ، دنباله کارش را در نکته آفرینی بگیرند؛ غافل از آن که «قبول خاطر و لطف سخن خدا دادست». لازمه پیروی از نکته‌آفرینی‌های حافظ احراز قدرت فکری و لفظی اوست؛ ولی شاعران عهد تیموری غافل از این اصل به گونه‌ای روزافزون به تکاپوی یافتن نکته‌های باریک افتادند و در گیرودار این تکاپو گاهی از رعایت جانب الفاظ بازماندند و با این عمل مقدمات ایجاد سبکی را در ادبیات فارسی فراهم کردند که از آغاز سده دهم، قوت آشکار یافت و در دوره صفویان به تدریج کار را به جایی کشانید که یکی از سرآمدان شیوه خیال‌پردازی میرزا جلال اسیر در اسارت مطلق مضامین افتاد و در شکنجه‌های این اسارت مطلق، گاه زبان مادری خود را در ترکیب الفاظ از یاد برد و از بیان عبارت‌های نامفهوم ابا نکرد. سخن در این است که هر چه از آغاز این عهد، به پایان آن نزدیک‌تر شویم، مبالغه در مضمون‌یابی و مضمون‌سازی را بیشتر و به همان نسبت دقت در الفاظ و یک‌دست نگاه داشتن آن و انتخاب را در آن کمتر می‌بینیم. بی‌شک گرد مضمون‌ها و نکته‌های تازه بدیع در شعر، خاصه در غزل، گردیدن بسیار شایسته و در خور است؛ بدان شرط که اولا در این راه مبالغه نکنند و ثانیا به خاطر معنی لفظ را پوچ نگذارند ولی بیان از این نکته خالی از فایده نیست که سخن‌گویان این عهد نکته‌پردازی و مضمون‌یابی را از وظایف شاعر می‌پنداشتند و شعر ساده بی‌نکته را ماندنی نمی‌دانستند. در این دوره سعدی نویسنده بوستان، گلستان و غزلیات، مولوی صاحب مثنوی معنوی و غزلیات شمس، محمود شبستری صاحب مثنوی گلشن راز، کمال‌الدین اسماعیل، همام تبریزی، اوحدی مراغه‌ای گوینده جام جم، امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، ابن یمین، سلمان ساوجی، و حافظ شیرازی، در شعر پدید آمدند. تیموریان دوره تیموریان دنباله دوره مغول محسوب می‌شود. در عهد تیموری جامی شاعر ظهور کرد. در عهد مغول و تیموری نویسندگانی ارجمند برخاستند، مانند عطا ملک جوینی مولف تاریخ جهانگشا، منهاج‌الدین سراج جوزجانی مولف طبقات ناصری، ابوالشرف ناصح گلپایگانی مترجم تاریخ یمینی، رشیدالدین فضل‌الله همدانی مدون و جامع جامع التواریخ، شهاب الدین عبدالله نویسنده تاریخ وصاف، حمدالله مستوفی نویسنده تاریخ گزیده، حافظ ابرو مولف زبده التواریخ، نظامی شامی نویسنده ظفرنامه، میر خواند مولف روضه الصفاء (همه در تاریخ)، عوفی نویسنده لباب الالباب و جوامع الحکایات، دولتشاه مولف تذکره الشعراء، محمد بن قیس نویسنده المعجم (در ادب و انواع آن)، نصیرالدین طوسی نویسنده اخلاق ناصری و اساس الاقتباس، جلال الدین دوانی نویسنده اخلاق جلالی، حسین واعظ کاشفی نویسنده اخلاق محسنی و انوار سهیلی (در اخلاق و فنون و حکمت). صفویان در دوره صفویان نثرنویسانی مانند خواندمیر نویسنده حبیب السیر، ابن بزاز اردبیلی نویسنده صفوه الصفاء، حسن بیک روملو مولف احسن التواریخ، اسکندر بیگ منشی مولف عالم آرای عباسی، احمد بن نصرالله نویسنده تاریخ الفی، محمد یوسف بن شیخ مولف منتخب التواریخ، ابوالفضل ابن مبارک مولف اکبر نامه (در تاریخ)، ظهور کردند و در شعر محتشم کاشانی، عرفی، صائب، بابا فغانی شیرازی، هاتفی، هلالی جغتایی، اهلی، وحشی، کلیم، نامبردارند. افشاریان و زندیان در دوره افشاریان و زندیان گویندگانی مثل هاتف و پسر او سحاب، مشتاق اصفهانی، عاشق اصفهانی، و آذر بیگدلی (لطفعلی بیک شاملو) معروف شدند. قاجار برخی شاعران و نویسندگان در دوره قاجار بازگشت به سبک قدیم (سبک خراسانی) کردند و شاعرانی مانند مجمر اصفهانی، صبا، وصال شیرازی، قاآنی، فروغی بسطامی، سروش، محمود خان ملک الشعراء شیبانی و جز آنان نماینده این سبک‌اند. طاهره قرهالعین یکی از زنان شاعر این دوران است. در نثر رضاقلی هدایت مولف مجمع الفصحاء متمم روضه الصفا و ریاض العارفین، لسان‌الملک سپهر مولف ناسخ التواریخ، نویسندگان نامه دانشوران، اعتماد السلطنه مولف مرآت البلدان و … شهرتی یافته‌اند. جدیدهای فرارود احمد دانش و پیروانش در فرارود به ویژه در سمرقند و بخارا با تاکید بر معارف پروری اقدام به نگارش در شیوه‌های نو ادبی به زبان فارسی کردند. این گروه بعدها به جدیدها معروف شدند. از این جمله می‌توان به صدرالدین عینی، میرزا عبدالواحد منظم، حامد خواجه مهری، احمدجان حمدی، سید احمد خواجه عجزی، محمودخواجه بهبودی، عبدالقادر شکوری، سید رضا علی‌زاده، محمد رسول رسولی اشاره کرد. ادبیات مشروطه در دوره مشروطیت دگرگونی و تحولی در سطح فکر شاعران و نویسندگان پیدا شد. ادیب‌الممالک فراهانی، ادیب پیشاوری، پروین اعتصامی، محمد تقی بهار، افسر، ایرج، شوریده، عارف، عشقی، وحید دستگردی، یاسمی، یغما، و گروهی از معاصران نمایندگان شعر این دوره هستند و بی‌بی خانم استرآبادی، علی اکبر دهخدا، جمال زاده، صادق هدایت، محمد قزوینی، محمد علی فروغی، عباس اقبال، زین العابدین مراغه‌ای، محمد مسعود، رشید یاسمی، ذبیح‌الله صفا و عبدالحسین زرین کوب، گروهی از معاصران نماینده شعب مختلف نثر این دوره به‌شمار می‌روند. ادبیات نوین ایران شعر نو زمینه‌های فکری سرایش شعر نو، سال‌ها پیش از نیما آغاز شده بود که برای پیگیری این نکته باید به شاعران و سرایندگان دوره مشروطه مراجعه کرد. ابوالقاسم لاهوتی، میرزا حبیب اصفهانی مترجم حاجی بابای اصفهانی و میرزاده عشقی از این زمره‌اند. شعر نو جنبش شعری بود که با نظریات نیما یوشیج آغاز شد. از جمله شاعران متعلق به این جنبش شعری می‌توان به احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، منوچهر آتشی، طاهره صفارزاده، و محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد) اشاره کرد. وزن در شعرهای نیما و اخوان با نوع شعری که احمد شاملو سراینده آن بود تفاوت دارد. شعر نیمایی دارای وزن عروضی بوده و تنها هجاهای شعر تساوی خود را از دست داده‌اند و کوتاه یا بلند می‌شوند ولی در شعر سپید که احمد شاملو آن را پایه‌گذاری کرد از وزن خبری نیست و به جای آن از تصویرسازی واژگانی و موسیقی درونی استفاده می‌شود. شعر نیمایی شعر سپید ادبیات داستانی نوین ایران شاعران و نویسندگان شاعران زن ایرانی رابعه قزداری پروین اعتصامی فروغ فرخزاد سیمین بهبهانی سپیده کاشانی طاهره صفارزاده فاطمه راکعی ژاله قائم مقامی فرهنگ‌نویسان ایرانی علی اکبر دهخدا محمد معین امیر حسین آریان‌پور احمد شاملو طنزپردازان عبید زاکانی ایرج میرزا دهخدا هادی خرسندی کیومرث صابری فومنی سید ابراهیم نبوی حسین توفیق ابوالقاسم حالت منوچهر احترامی عمران صلاحی منتقدان ادبی نخستین کسانی که نقد ادبی به معنای مدرن آن را در ایران شناساندند روشنفکران دوران مشروطه همچون فتحعلی آخوندزاده، میرزا ملکم خان، طالبوف و زین‌العابدین مراغه‌ای بودند. از جمله منتقدان ادبی: دهخدا بدیع‌الزمان فروزانفر محمد تقی بهار رضا براهنی جلال همایی سعید نفیسی نیما یوشیج محمدعلی سپانلو پرویز ناتل خانلری عبدالحسین زرین‌کوب محمدرضا شفیعی کدکنی شاهرخ مسکوب ادبیات کودک و نوجوان شاعران و نویسندگان ادبیات کودک: مهدی آذر یزدی نادر ابراهیمی حسین ابراهیمی الوند احمدرضا احمدی احمد اکبرپور محمدرضا بایرامی جعفر بدیعی صمد بهرنگی احمد شاملو فرهاد حسن‌زاده داود غفارزادگان یحیی علوی فرد زهرا دری مصطفی رحماندوست توران میرهادی محمود کیانوش محمدهادی محمدی هوشنگ مرادی کرمانی رضی هیرمندی عباس یمینی‌شریف نویسندگان و شاعران انقلاب اسلامی مهرداد اوستا محمدعلی معلم دامغانی سپیده کاشانی حمید سبزواری سید حسن حسینی نصرالله مردانی طاهره صفارزاده طنز فارسی فهرست آثار ادبی فارسی فهرست فرهنگ‌های فارسی فارسی‌سرایان تاجیکستان فارسی‌سرایان افغانستان ادبیات کودک و نوجوان
[ "ادبیات", "زبان فارسی", "شعر فارسی", "نثر فارسی", "ایران بزرگ", "فردوسی", "سعدی", "حافظ شیرازی", "مولوی", "خیام", "نظامی گنجوی", "صادق هدایت", "محمدعلی جمال‌زاده", "هوشنگ گلشیری", "جلال آل احمد", "شهریار (شاعر)", "نیمایوشیج", "احمد شاملو", "مهدی اخوان ثالث", "سهراب سپهری", "اوستا", "وزن شعر", "زبان پارسی باستان", "اشکانیان", "یونانی‌گرایی", "پارت", "آلت موسیقی", "مانوی", "زبان پارتی", "پارسی میانه", "سغدی", "تورفان", "کارنامه اردشیر بابکان", "درخت آسوریک", "یادگار زریران", "هندوستان", "ادبیات پهلوی", "خط پهلوی", "خط مانوی", "خط سغدی", "دین دبیره", "بلخ", "بصره", "بغتسما", "حنظله بادغیسی", "محمد بن وصیف", "فیروز مشرقی", "ابوسلیک گرگانی", "سامانیان", "شهید بلخی", "رودکی سمرقندی", "ابو شکور بلخی", "ابو الموید بلخی", "منجیک ترمذی", "دقیقی طوسی", "کسائی مروزی", "عماره مروزی", "شاهنامه ابو منصوری", "عجائب البلدان", "تاریخ طبری", "ابوعلی بلعمی", "تفسیر طبری", "حدود العالم", "آل بویه", "غضایری", "ابن سینا", "حی بن یقظان", "غزنوی", "عنصری بلخی", "عسجدی", "فرخی سیستانی", "منوچهری", "سبک خراسانی", "ابو نصر مشکان", "سلجوقیان", "خوارزمشاهیان", "اسدی", "ناصرخسرو", "قطران تبریزی", "مسعود سعد سلمان", "عمر خیام", "امیرمعزی", "انوری", "خاقانی", "ازرقی", "ادیب صابر", "رشید وطواط", "ظهیر فاریابی", "جمال‌الدین اصفهانی", "مجیر بیلقانی", "ابوالفرج رونی", "سیدحسن غزنوی", "عبدالواسع جبلی", "سنایی", "عطار", "مختاری غزنوی", "عمعق بخاری", "نظام‌الملک", "سیاست‌نامه", "قابوس بن وشمگیر", "قابوس‌نامه", "محمد بن منور", "اسرارالتوحید", "تذکرةالاولیاء", "گردیزی", "زین‌الاخبار", "ابوالفضل بیهقی", "تاریخ بیهقی", "راوندی", "راحةالصدور", "غزالی", "کیمیای سعادت", "نصرالله منشی", "کلیله و دمنه", "نظامی عروضی", "چهار مقاله", "حدائق‌السحر", "حمیدالدین بلخی", "مقامات حمیدی", "اسماعیل گرگانی", "ذخیره خوارزمشاهی", "اکبرشاه", "بوستان سعدی", "گلستان سعدی", "مثنوی معنوی", "دیوان شمس", "محمود شبستری", "مثنوی گلشن راز", "کمال‌الدین اسماعیل", "همام تبریزی", "اوحدی مراغه‌ای", "جام جم (کتاب)", "امیرخسرو دهلوی", "خواجوی کرمانی", "ابن یمین", "سلمان ساوجی", "حافظ", "تیموریان", "جامی", "عطا ملک جوینی", "تاریخ جهانگشا", "منهاج‌الدین سراج جوزجانی", "طبقات ناصری", "تاریخ یمینی", "رشیدالدین فضل‌الله همدانی", "جامع التواریخ", "تاریخ وصاف", "حمدالله مستوفی", "تاریخ گزیده", "حافظ ابرو", "زبده التواریخ", "ظفرنامه", "میر خواند", "روضه الصفاء", "لباب الالباب", "جوامع الحکایات", "دولتشاه", "تذکره الشعراء", "نصیرالدین طوسی", "اخلاق ناصری", "اساس الاقتباس", "جلال الدین دوانی", "اخلاق جلالی", "حسین واعظ کاشفی", "انوار سهیلی", "خواندمیر", "حبیب السیر", "ابن بزاز اردبیلی", "صفوه الصفاء", "حسن بیک روملو", "احسن التواریخ", "اسکندر بیگ منشی", "عالم آرای عباسی", "احمد بن نصرالله", "محتشم کاشانی", "عرفی", "صائب", "بابا فغانی شیرازی", "هاتفی خرجردی", "هلالی جغتایی", "اهلی شیرازی", "وحشی بافقی", "کلیم کاشانی", "افشاریان", "زندیان", "هاتف اصفهانی", "سحاب اصفهانی", "مشتاق اصفهانی", "عاشق اصفهانی", "آذر بیگدلی", "قاجار", "مجمر اصفهانی", "صبا", "وصال شیرازی", "قاآنی", "فروغی بسطامی", "سروش", "طاهره", "رضاقلی هدایت", "مجمع الفصحاء", "ریاض العارفین", "لسان‌الملک سپهر", "ناسخ التواریخ", "اعتماد السلطنه", "مرآت البلدان", "احمد دانش", "فرارود", "سمرقند", "بخارا", "جدیدها", "صدرالدین عینی", "میرزا عبدالواحد منظم", "حامد خواجه مهری", "احمدجان حمدی", "سید احمد خواجه عجزی", "محمودخواجه بهبودی", "عبدالقادر شکوری", "سید رضا علی‌زاده", "محمد رسول رسولی", "مشروطیت", "ادیب‌الممالک فراهانی", "ادیب پیشاوری", "پروین اعتصامی", "محمد تقی بهار", "شیخ‌الرئیس افسر", "ایرج میرزا", "شوریده شیرازی", "عارف قزوینی", "میرزاده عشقی", "وحید دستگردی", "رشید یاسمی", "یغما جندقی", "بی‌بی خانم استرآبادی", "علی اکبر دهخدا", "جمال زاده", "محمد قزوینی", "محمد علی فروغی", "عباس اقبال", "زین العابدین مراغه‌ای", "محمد مسعود", "ذبیح‌الله صفا", "عبدالحسین زرین کوب", "ابوالقاسم لاهوتی", "میرزا حبیب اصفهانی", "حاجی بابای اصفهانی", "نیما یوشیج", "فروغ فرخزاد", "منوچهر آتشی", "طاهره صفارزاده", "محمود مشرف آزاد تهرانی", "م. آزاد", "رابعه قزداری", "سیمین بهبهانی", "سپیده کاشانی", "فاطمه راکعی", "ژاله قائم مقامی", "محمد معین", "امیر حسین آریان‌پور", "عبید زاکانی", "دهخدا", "هادی خرسندی", "کیومرث صابری فومنی", "سید ابراهیم نبوی", "حسین توفیق", "ابوالقاسم حالت", "منوچهر احترامی", "عمران صلاحی", "فتحعلی آخوندزاده", "میرزا ملکم خان", "طالبوف", "زین‌العابدین مراغه‌ای", "بدیع‌الزمان فروزانفر", "رضا براهنی", "جلال همایی", "سعید نفیسی", "محمدعلی سپانلو", "پرویز ناتل خانلری", "عبدالحسین زرین‌کوب", "محمدرضا شفیعی کدکنی", "شاهرخ مسکوب", "مهدی آذر یزدی", "نادر ابراهیمی", "حسین ابراهیمی الوند", "احمدرضا احمدی", "احمد اکبرپور", "محمدرضا بایرامی", "جعفر بدیعی", "صمد بهرنگی", "فرهاد حسن‌زاده", "داود غفارزادگان", "یحیی علوی فرد", "زهرا دری", "مصطفی رحماندوست", "توران میرهادی", "محمود کیانوش", "محمدهادی محمدی", "هوشنگ مرادی کرمانی", "رضی هیرمندی", "عباس یمینی‌شریف", "مهرداد اوستا", "محمدعلی معلم دامغانی", "حمید سبزواری", "سید حسن حسینی", "نصرالله مردانی", "طنز فارسی", "فهرست آثار ادبی فارسی", "فهرست فرهنگ‌های فارسی", "فارسی‌سرایان تاجیکستان", "فارسی‌سرایان افغانستان", "ادبیات کودک و نوجوان" ]
[ "ادبیات فارسی", "تاریخ ادبیات" ]
1,077
نظامی گنجوی
1
539
0
[ "نظامي گنجوي", "نظامي", "نظامی‌گنجوی", "نظامی گنجهای", "نظامی گنجه‌ای", "حکیم نظامی تفرشی", "حكيم نظامي تفرشي", "نظامی‌شناسی", "الیاس بن یوسف نظامی", "الياس بن يوسف نظامي", "نظامي گنجهاي", "نظامي گنجه اي", "نظامی گنجه ای", "نظامي شناسي", "نظامی شناسی", "حکیم نظامی گنجوی", "حكيم نظامي گنجوي" ]
false
250
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام_شخص", "Item2": "جمال‌الدین ابومحمد الیاس بن یوسف نظامی" }, { "Item1": "نام_تصویر", "Item2": "471px-Nizaminin portreti Qəzənfər Xalıqov.jpg" }, { "Item1": "عرض_تصویر", "Item2": "260" }, { "Item1": "توضیح_تصویر", "Item2": "نگاره خیالی نظامی" }, { "Item1": "لقب‌ها", "Item2": "حکیم نظامی" }, { "Item1": "زمینه فعالیت", "Item2": "شعر فارسی" }, { "Item1": "ملیت", "Item2": "[[ایرانی]]" }, { "Item1": "اهل", "Item2": "[[گنجه]]" }, { "Item1": "دوره", "Item2": "[[سلجوقیان]]، [[شروان‌شاهان]]" }, { "Item1": "محل زندگی", "Item2": "[[گنجه]]" }, { "Item1": "همسر", "Item2": "آفاق" }, { "Item1": "فرزندان", "Item2": "محمد" }, { "Item1": "والدین", "Item2": "یوسف (پدر)، رئیسه (مادر)" }, { "Item1": "مدفن", "Item2": "[[گنجه]]، فعلی" }, { "Item1": "پیشه", "Item2": "شاعر، تاریخ‌نگار و داستان‌سرا" }, { "Item1": "سبک", "Item2": "[[عراقی]]" }, { "Item1": "آثار", "Item2": "''[[مخزن‌الاسرار]]''، ''[[هفت‌پیکر]]''، ''[[خسرو و شیرین]]''، ''[[شرف نامه]]'' (اسکندر)، ''[[لیلی و مجنون]]'' (نامور به ''خمسه نظامی'')، ''دیوان حکیم نظامی''" }, { "Item1": "تاریخ_تولد", "Item2": "[[۵۳۷ ه. ق]]" }, { "Item1": "محل_تولد", "Item2": "[[گنجه]]" }, { "Item1": "تاریخ_مرگ", "Item2": "[[۶۰۸ ه. ق]]" }, { "Item1": "محل_مرگ", "Item2": "[[گنجه]]" } ], "Title": "زندگینامه" }
جمال‌الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن موید ، متخلص به نظامی و نامور حکیم نظامی (زاده ۵۳۵ ه. ق در گنجه – درگذشته ۶۰۷–۶۱۲ ه. ق) شاعر و داستان‌سرای ایرانی و پارسی‌گوی حوزه تمدن ایرانی در قرن ششم هجری (دوازدهم میلادی)، که به‌عنوان پیشوای داستان‌سرایی در ادب فارسی شناخته شده‌است. آرامگاه حکیم نظامی، در حاشیه غربی شهر گنجه قرار دارد. نظامی در زمره گویندگان توانای شعر فارسی است، که نه‌تنها دارای روش و سبکی جداگانه است، بلکه تاثیر شیوه او بر شعر فارسی نیز در شاعران پس از او آشکارا پیداست. نظامی از دانش‌های رایج روزگار خویش (علوم ادبی، نجوم، علوم اسلامی، فقه، کلام و زبان عرب) آگاهی وسیع داشته و این خصوصیت از شعر او به روشنی دانسته می‌شود. شعر نظامی به زبان‌های گوناگون درآمده‌است، برای نمونه خمسه به همت رستم علی‌اف به زبان روسی ترجمه و منتشر شده‌است. روز ۲۱ اسفند در تقویم رسمی ایران روز بزرگداشت نظامی گنجه‌ای است. زندگی‌نامه تندیس نیم تنه از نظامی، گنجه از زندگانی نظامی اطلاعات دقیق در دست نیست و در باره سال تولد و وفات او نقل‌های تذکره‌نویسان مختلف است. آنچه مسلم در شهر گنجه می‌زیست و در همین شهر وفات یافت است. وی خیلی زود یتیم شد و از ابتدا توسط دایی مادرش بزرگ شد و تحت حمایت وی تحصل نمود. مادر او از اشراف کرد بوده و این بر پایه یک بیت از دیباچه لیلی و مجنون («گر مادر من رئیسه کرد…») دانسته شده‌است. خودش نام و نسبش را در ابیاتش آورده، که بنا بر این شعر، نام خودش الیاس و نام پدرش یوسف بن زکی بن موید بوده‌است: نستعلیق درباره زادگاه پدری او اختلاف نظر است. برخی از منابع او را از اهالی تفرش یا فراهان و برخی او را از طبقه دهقانان (ایرانیان) آران می‌دانند. در رابطه با پدر او، بهروز ثروتیان این بیت در لیلی و مجنون را شاهد می‌آورد («دهقان فصیح پارسی‌زاد - از حال عرب چنین کند یاد») و می‌نویسد: «دهقان فصیح پارسی‌زاد: نظامی گنجهای/عرب:مجنون و پدر او/یادداشت- سرآغاز بندهای لیلی و مجنون همه به توضیحی کنایی آراسته‌است و شاعر بالکنایه اشاره می‌کند که این بخش از خود اوست یا در داستان اصلی و به زبان عربی آمده‌است. بیت اول بند ۳۶ از اهمیت به‌سزایی از نظر تاریخ تحقیق در زندگی و آثار نظامی برخوردار است و آن اینکه شاعر شغل و موقعیت اجتماعی خود را که «دهقان» بوده‌است و همچنین نژاد او که خود را «پارسی زاده» می‌نامد، به تصریح بیان داشته و هیچ‌گونه تردیدی در صحت بیت و مطلب نیست و با تحقیق دربارهی دهقانان قرن ششم در آذربایجان و بررسی «پارسی» که آیا نظر او «ایرانی» است یا زبان «پارسی» یا هر دو، گوشهای از حیات و موقعیت اجتماعی شاعر آشکار می‌گردد. " پدر نظامی (یوسف) به تصریح صریح خود او در «لیلی و مجنون»، پارسی بوده‌است، چنان‌که گوید: دهقان فصیح پارسی زاد /از حال عرب چنین کند یاد. دهقان به معنی یک ایرانی اصیل و مالک زمین‌های کشاورزی ست، چنان‌که فردوسی گوید: از ایشان هر آن کس که دهگان بدند/ ز تخم و نژاد بزرگان بدند. این تعبیر دهگان، بعدها از باب اطلاق جزء به کل به همه ایرانیان اطلاق شده‌است؛ در عین حال، واژه دهقان به معنی «تاریخ‌نگار» هم به کار رفته‌است، چنان‌که تعبیر نظامی که دهقان را به صفت «فصیح» متصف می‌کند، به همین معنی اخیر است و باز در همین معنی فردوسی هم گفته‌است: ز دهقان کنون بشنو این داستان/ که برخواند از گفته باستان. یا: سراینده دهقان موبد نژاد/ از این داستانم چنین کرد یاد. پس نظامی که خود را «دهقان فصیح پارسی زاد»، معرفی می‌کند، باید هم ایرانی نژاده و اصیل، هم تاریخ‌دان و سخنور و هم صاحب زمین‌های کشاورزی باشد. نقش دهگانان در حفاظت از فرهنگ و تاریخ ایران در عصر اسلامی و نیز در گردآوری خراج و ایصال آن به دولت مرکزی، نیز قابل ذکر است. خلاصه آن‌که خاندان نظامی در گنجه یک خاندان دهگان با آگاهی فرهنگی و تمکن مادی بوده‌اند. یکی از قرائن این سوابق خانوادگی، آشنایی تاریخی ما با پدر نظامی «موید مطرزی» و عمو یا برادر یا عموزاده‌اش به نام قوامی مطرزی از پارسی‌گویان قصیده و غزل سرای آذربایجان است". وحید دستگردی می‌نویسد: «برای اثبات این مطلب که آیا زادبوم نظامی همان شهر گنجه است یا آنکه در عراق عجم متولد و در زمان کودکی با پدر به گنجه رفته، دلیلی در اشعارش نیست، ولی تقریبا تمام تذکره نویسان می‌نگارند که در گنجه متولد شده‌است، اما عراقی الاصل بودن وی مسلم است. بدین دلیل که در همه جا عراق را ستایش و همواره به دیدار عراق و مسافرت بدین صوب اظهار شوق کرده‌است و از آن جمله است (مخزن الاسرار ص ۱۷۹): نستعلیق (خسرو و شیرین ص ۳۶۱): نستعلیق شرفنامه (ص ۵۳) نستعلیق از اشاره‌های موجود در خسرو و شیرین دانسته می‌شود که اولین همسر او، کنیزکی که دارای دربند به عنوان هدیه برایش فرستاده بود، زمانی که نظامی سرودن خسرو و شیرین را به پایان رساند و پسرشان محمد هفت سال بیشتر نداشت، از دنیا رفته بوده‌است. هرچند برخی از محققان مانند وحید دستگردی با استناد یک بیت، نام این کنیزک را آفاق دانستند، اما سعید نفیسی می‌گوید: «مرحوم وحید دستگردی ازین بیت که گوید: نستعلیق استنباط عجیبی کرده و نام این کنیزک و همسر نظامی را «آفاق» دانسته‌است و متوجه نبوده‌است که مراد وی از «گمان افتاد خود آفاق من بود» این نیست که نامش آفاق بوده بلکه مقصود اینست که چنین باو دل بسته بوده‌است که او را همه چیز خود می‌دانسته و در نزد او جانشین همه آفاق و در برابر همه آفاق بوده‌است. البته در زمان ما معمول شده‌است که نام زنان را «آفاق» بگذارند اما در زمان نظامی این کلمه در نام زنان معمول نبوده و نظیر آن در جای دیگر نشده‌است و بسیار بعید می‌نماید که نام این همسر آفاق بوده باشد» از این اشعار آشکار می‌گردد که گذشته از کنیز و همسری که هنگام نظم خسرو و شیرین از دست داده‌است، همسر دیگری از دست داده که هنگام لیلی و مجنون زنده نبوده و همسر سومی از دست او رفته که هم کنیز بوده و چنان‌که که خود گوید جز وی مرد دیگری ندیده یعنی باکره بوده‌است و هنگام نظم اقبال نامه زنده نبوده‌است. به نظر می‌رسد که از این دو همسر دیگر فرزندی نداشته‌است. در لابلای شعرهای نظامی اشاره‌هایی به دو همسر بعدی او نیز دیده می‌شود که هر دو در زمان حیات شاعر درگذشته‌اند. درگذشت و آرامگاه آرامگاه نظامی در گنجه نظامی همه عمر خود را در گنجه در زهد و عزلت بسر برد و تنها در سال ۵۸۱ سفری کوتاه به دعوت سلطان قزل ارسلان (درگذشته ۵۸۷) به سی فرسنگی گنجه رفت و از آن پادشاه عزت و حرمت دید. نظامی هرچند شاعری مدح‌پیشه نبوده، با تعدادی از فرمانروایان معاصر مربوط بوده‌است، از جمله: فخرالدین بهرامشاه پادشاه ارزنگان از دست‌نشاندگان قلج ارسلان سلطان سلجوقی روم که کتاب مخزن الاسرار را به نام او کرده‌است، اتابک شمس‌الدین محمد جهان پهلوان که منظومه خسرو و شیرین به او تقدیم شده‌است، طغرل بن ارسلان سلجوقی و قزل ارسلان بن ایلدگز که در همین منظومه از ایشان نام برده‌است، ابوالمظفر اخستان بن منوچهر شروانشاه که لیلی و مجنون را به نام او کرده‌است. نظامی در فاصله سال‌های ۶۰۲ تا ۶۱۲ در گنجه درگذشت و آرامگاهی به او در همان شهر منسوب است. سروده‌ها خمسه نظامی، به قلم سال ۱۵۲۴ در هرات، واقع در موزه هنرهای متروپولیتن نیویورک اثر معروف و شاهکار بی‌مانند نظامی، خمسه یا پنج گنج است که در قلمرو داستان‌های غنایی امتیاز بسیار دارد و او را باید پیشوای این‌گونه شعر در ادب فارسی دانست. شاعر بر روی هم رفته سی سال از زندگانی خود را بر سر نظم و تدوین آن‌ها گذاشته‌است. خمسه یا پنج گنج نظامی شامل پنج مثنوی است: مخزن الاسرار از نمونه‌های بارز ادبیات تعلیمی در زبان فارسی است. در بحر سریع، در حدود ۲۲۶۰ بیت مشتمل بر ۲۰ مقاله در اخلاق و مواعظ و حکمت. در حدود سال ۵۷۰ هجری و در آستانه چهل سالگی شاعر به اتمام رسیده‌است و از آن است این ابیات: نستعلیق خسرو و شیرین خسرو برای بار اول شیرین را در چشمه‌ای مشغول شنا می‌بیند. صحنه‌ای مشهور در ادبیات فارسی در بحر هزج مسدس مقصور و محذوف، در ۶۵۰۰ بیت، که به سال ۵۷۶ ه‌.ق نظمش پایان گرفته‌است. ابیات زیر در توصیف آب‌تنی شیرین از آنجاست: نستعلیق لیلی و مجنون لیلی و مجنون در مکتبخانه. نگارگری نسخه‌ای از روایت نظامی در دوره تیموری اگرچه نام لیلی و مجنون پیش از نظامی گنجوی نیز در اشعار و ادبیات فارسی به چشم می‌خورد، ولی نظامی برای نخستین بار، آن را به شکل منظومه‌ای واحد به زبان فارسی در ۴۷۰۰ بیت به درخواست پادشاه شروان به نظم کشید. نظامی خود از بابت این سفارش ناراضی و بی‌میل بوده‌است و کار را در چهار ماه به پایان برده‌است. وزن این مثنوی جدید بوده و پس از نظامی شعرای زیادی در این وزن داستان‌های عاشقانه سروده‌اند. همچنین ده‌ها شاعر در ایران، هند و ترکستان منظومه‌هایی را به استقبال از لیلی و مجنون نظیره پردازی کرده و شعرای دیگری نیز به داستان نظامی شاخ و برگ بیشتری افزوده یا آن را تغییر داده‌اند. در بحر هزج مسدس اخرب مقبوض مقصور و محذوف، نظم این مثنوی به سال ۵۸۸ هجری به پایان رسیده‌است و از آنجاست: نستعلیق هفت پیکر (که آن را بهرام‌نامه و هفت گنبد نیز خوانده‌اند)، در بحر خفیف مسدس مخبون مقصور و محذوف، در ۵۱۳۶ بیت، در سرگذشت افسانه‌ای بهرام گور. از آن منظومه است در وصف ایران: نستعلیق یک نسخه نایاب از منظومه هفت‌پیکرنظامی، متعلق به موزه پرگامون، آلمان. اسکندرنامه در بحر متقارب مثمن مقصور و محذوف، در ۱۰۵۰۰ بیت، مشتمل بر دو بخش شرفنامه و اقبالنامه که در حوالی سال ۶۰۰ به اتمام رسیده‌است؛ و از آنجاست این ابیات در مرگ دارا: نستعلیق دیوان قصاید و غزلیات دفتر هفتم خمسه یا گنجینه گنجوی: دیوان اشعار او مشتمل بر قصاید، غزلیات، قطعات و رباعیات است. نمونه غزل: نستعلیق نمونه قصیده: نستعلیق متن‌شناسی و تصحیحات برجسته نخستین کسی که سعی وافری بر ارائه مجموعه‌ای منسجم و مصحح از آثار نظامی به کار برد وحید دستگردی بود که حاصل کارش بین ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۷ خورشیدی منتشر شد. پس از وی چاپ‌های دیگری نیز انتشار یافت که از جمله آن‌ها مجموعه شش جلدی با تصحیح و توضیح دکتر بهروز ثروتیان است که از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۷۹ توسط انتشارات توس به چاپ رسیده‌است، و دوباره در سال ۱۳۸۶ با تصحیح و شرح مجدد توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده‌است. این اثر در فهرست میراث مستند برنامه حافظه جهانی یونسکو از سوی ایران ثبت گردیده‌است. سبک‌شناسی زبان شعر و سبک سخن سرایی نظامی نسخه خطی از خمسه نظامی، اثر هنرمند ایرانی کمال‌الدین بهزاد، مربوط به ۱۴۹۴ میلادی، که ماجرای معراج پیامبر اسلام را بازگو می‌کند. نظامی از شاعرانی است که باید او را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان دانست. وی از آن سخنگویانی است که مانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست یابد. وی در انتخاب الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین نو و دلپسند و تصویر جزئیات با نیروی تخیل و دقت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و به کار بردن تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی است که بعد از خود نظیری نیافته‌است. ضمنا بنا بر عادت اهل زمان از آوردن اصطلاحات علمی و لغات و ترکیبات عربی وافر و بسیاری از اصول و مبانی حکمت و عرفان و علوم عقلی به هیچ روی ابا نکرده و به همین سبب و با توجه به دقت فراوانی که درآوردن مضامین و گنجانیدن خیالات باریک در اشعار خود داشت، سخن او گاه بسیار دشوار و پیچیده شده‌است. با این حال مهارت او در ایراد معانی مطبوع و قدرت او در تنظیم و ترتیب منظومه‌ها و داستان‌های خود باعث شد که آثار او بزودی مورد تقلید قرار گیرد. نظامی گرچه شاعری داستان‌سراست و بیشتر به داستان‌های عاشقانه یا به قول خود وی به «هوسنامه»‌ها پرداخته‌است، ولی او شاعری است حکیم و اندیشه‌ور، آشنا با فرهنگ و تاریخ ایران، که در پس قصه‌ها و هوسنامه‌هایش نکاتی عمیق نهفته‌است، و به همین سبب است که او چند بار از خوانندگان مثنوی‌هایش خواسته‌است تا رازها و رمزهای موجود در شعر او را نیز کشف کنند، از جمله در این دو بیت در هفت پیکر: نستعلیق اشعار نظامی گنجوی با سرچشمه فرهنگ ایرانی او، ایران پیشااسلامی و پسااسلامی را وحدت می‌بخشد. شعر غنایی داستان‌سرایی در زبان فارسی به وسیله نظامی شروع نشده لیکن تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانسته‌است ادبیات غنایی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی است. گرایش‌های عرفانی مخزن‌الاسرار برخی از غزلیات نظامی درونمایه فلسفی و کلامی دارد. نظامی مفاهیم فلسفی و کلامی را معمولا بی‌توسل به اصطلاحات فنی آن بکار برده‌است و اندیشه‌هایی چون اغتنام فرصت و دم غنیمتی، زود گذر بودن عمر، بی‌اعتباری جهان و گذرا بودن آن اشاره می‌کند. نظامی و پیشینیان نظامی و فردوسی پاره‌ای از داستانهای نظامی در شاهنامه نیز آمده‌است، ولی نظامی از لحاظ سبک و سخنوری از فخرالدین اسعد گرگانی نیز بهره برده‌است. او در کتاب‌های خسرو و شیرین و لیلی و مجنون و اسکندرنامه و هفت پیکر از فردوسی و شاهنامه نام می‌آورد. برای نمونه در اسکندرنامه فردوسی را سخنگوی پیشینه دانای توس می‌خواند. نستعلیق همچنین برخی از ابیات نظامی با شاهنامه تطبیق دارد: فردوسی: نستعلیق نظامی: نستعلیق فردوسی: نستعلیق نظامی: نستعلیق نظامی و فخرالدین اسعد گرگانی نظامی هر چند نمونه عالی کار فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین را پیش روی داشته، با زیرکی و جوهرشناسی خاص خود داستانهایی را برای منظوم کردن پیش کشیده که بیشتر مقبول طبع ایرانیان مسلمان واقع شده‌است. نظامی و معاصران نظامی و خاقانی از معاصران خود با خاقانی دوستی داشت، و چون خاقانی درگذشت، نظامی در رثایش چنین سرود: نستعلیق نظامی در هنر معاصر ایران بر اساس یکی از داستان‌های نظامی نمایشی به نام توراندخت در ایران اجرا شده‌است. توراندخت به نویسندگی و کارگردانی محسن معینی بر اساس اپرای پوچینی و داستان نظامی در فرهنگسرای نیاوران به روی صحنه رفته‌است. این نمایش در سال ۱۳۹۲ و با تهیه کنندگی نگین میرحسنی واحد دو ماه در حال اجرا بود. سانسور آثار نظامی در دوران حکومت جمهوری اسلامی و سیاست‌های آن در ممیزی متون کلاسیک، آثار نظامی به ویژه منظومه خسرو و شیرین بارها سانسور و برخی از ابیات آن در چاپ‌های مختلف حذف شده‌اند. برخی اظهار نظرهای نویسندگان، شاعران و مترجمان سرشناس در اینباره: محمدعلی اسلامی ندوشن:ممیزی آثار کلاسیک و ترجمه‌ها درست نیست؛ زیرا آثاری است که دیگران ایجاد کرده‌اند و ما حق نداریم در آن‌ها دست ببریم. اگر ممیزی در مملکت ما وجود دارد باید حدود کار ممیزی مشخص باشد، راجع جزییات نظری نیست. اما دست بردن در متون کلاسیک صلاحیت می‌خواهد. پرویز خائف: نظامی محرم‌ترین و محترم‌ترین زبان را در صحنه‌های مختلف دارد. کلمات او به صورتی است که ممیزی فکری و روحی و ایمانی کرده‌است. کلمه‌ای در خسرو و شیرین نمی‌توان یافت که خلاف حریم باشد، تشبیهات و تصاویرش را در پرده‌هایی می‌گیرد که عیان نباشد. حرفی که درباره خسرو و شیرین زده شده‌است، بسیار نابجا و ناحق است زیرا شرح حال نظامی را نخوانده‌اند. ساقی نامه‌های نظامی برگی از خمسه برخی پژوهشگران، نظامی گنجوی را پایه‌گذار ساقی‌نامه می‌دانند. بعدها شاعران دیگر مانند حافظ نیز راه نظامی را ادامه داده و ساقی‌نامه را به سبکی در ادبیات فارسی تبدیل نمودند. نظامی در آغاز داستان‌های اسکندر نامه، به قصد براعت استهلال دو بیت ساقی نامه آورده‌است. دوبیت ساقی نامه، چکیده داستانی است که بعد از آن می‌آید. تاثیر نظامی بر شعر دوره‌های بعد مقلدان خمسه نظامی بخش بزرگی از ادبیات منظوم فارسی، تقلید از آثار نظامی است. نظامی به دلیل سبک سخن سرایی و زبان شعر مخصوص به خودش، مورد تقلید بسیاری از شاعران قرار گرفته‌است. تشیع جنازه مجنون لیلی و مجنون نظامی، سرآغازی شد برای مثنوی‌های بیشماری که در دوره بسیار طولانی به تقلید از آن پرداختند. این سروده‌های تقلیدی تقریبا در تمامی زبان‌هایی که خود را تحت نفوذ فرهنگی زبان و ادبیات فارسی می‌دانستند (مانند فارسی، کردی و پشتو) سروده شدند؛ ولی تنها تعداد کمی از این سروده‌ها ماندگار شدند. نخستین مقلد بزرگ منظومه لیلی و مجنون نظامی در زبان فارسی، امیرخسرو دهلوی است. بعدها نورالدین عبدالرحمن جامی نیز در هفت پیکر خود منظومه لیلی و مجنون را بازآفرینی کرده‌است. در دوره تیموری و دوره صفوی چندین شاعر در ایران و هند، از جمله هاتفی خرجردی، میرزا محمدقاسم گنابادی و هلالی جغتایی لیلی و مجنون را بازآفرینی کردند و این روند تا دوره قاجار نیز ادامه یافته‌است. علاوه بر این سلمان ساوجی نیز از شعرایی است که سخت تحت تاثیر لیلی و مجنون نظامی بوده‌است و این تاثیر در فراق‌نامه او مشهود است. سهیلی جغتایی نیز منظومه‌ای با عنوان لیلی و مجنون و به پیروی از نظامی سروده‌است. تازه‌ترین منظومه‌های لیلی و مجنون از نامی اصفهانی و سرانجام حسن اهتمام (۱۳۳۵ خورشیدی) است. در مجموع به گفته حسن ذوالفقاری، ۸۶ نظیره‌پرداز به استقبال لیلی و مجنون نظامی رفته‌اند. روایت امیرخسرو دهلوی، جنبه عشق زمینی بیشتری داشته و مجنون و لیلی دست‌کم برای یک شب به مراد دل می‌رسند. در این روایت اشتیاق لیلی بیش از مجنون است. برخلاف روایت نظامی، در روایت دهلوی خبری از ازدواج لیلی نیست؛ ولی در عوض مجنون با خدیجه، دختر رئیس قبیله ازدواج می‌کند؛ ولی طاقت نمی‌آورد و باز سر به بیابان می‌گذارد. به گفته محمدجعفر محجوب، علاوه بر فضل تقدم، روایت نظامی بر روایت امیرخسرو دهلوی برتری انکارناپذیری دارد. روایت جامی با این هردو متفاوت است. به گفته او مجنون که جوانی عیاش است عاشق لیلی می‌شود، ولی به کام نمی‌رسد. در روایت جامی، مجنون پیش از لیلی می‌میرد. بخش اضافه روایت جامی آن است که مجنون در سلک گدایانی در می‌آید که لیلی به آنان نذری می‌دهد. در این میان لیلی کاسه او را می‌شکند و مجنون از این اتفاق سرمست می‌شود. اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟ مجنونی که در روایت ملاعبدالله هاتفی جامی (خواهرزاده نورالدین عبدالرحمان جامی) به تصویر کشیده می‌شود، فردی بهانه‌جو و زیبایی طلب است که از خردسالی جز در آغوش زیبارویان آرام نمی‌گرفته‌است. علاوه بر منظومه‌هایی که به نقل روایت لیلی و مجنون پرداخته‌اند، شعرای دیگر فارسی‌زبان با شیوه دیگری به این داستان اشاره کرده‌اند. برخی از آنان مضامین گفته شده در روایت‌های قبلی را در اشعار خود به کار برده‌اند و برخی دیگر بدون روایت کامل داستان، مضامین نویی بر داستان افزوده‌اند یا حوادث فرعی داستان را به ابتکار خود تغییر داده و به گونه متفاوتی بیان کرده‌اند و به ذکر حوادثی پرداخته‌اند که در هیچ‌یک از روایات قبلی داستان گفته نشده‌است. برای نمونه عطار نیشابوری از شعرایی است که اگرچه روایت کاملی از عشق لیلی و مجنون را به نظم نیاورده، ولی حکایات و مضامین فراوانی بر آن افزوده‌است. برخی از این حکایات حتی با اصل داستان نظامی نیز در تناقض است. برای نمونه عطار، مولوی و وحشی بافقی همگی از روی نازیبای لیلی خبر می‌دهند. در سطح جهانی تصویر دیباچه کتاب ترجمه انگلیسی لیلی و مجنون نظامی، توسط جیمز آتکینسون در ۱۸۳۶م منظومه لیلی و مجنون نظامی به زبان‌های گوناگونی مانند آلمانی، فرانسوی، انگلیسی، روسی و ارمنی ترجمه شده‌است. در ادبیات ارمنی از دیدگاه مشابهت در جدال میان عشق و آداب و رسوم جامعه، منظومه «آنوش» (۱۸۹۲ میلادی) اثر هوهانس تومانیان با لیلی و مجنون مقایسه می‌شود. در ادبیات کردی منظومه مثنوی «مه‌م و زین» (قرن ۱۷ میلادی) اثر احمد خانی از نظر فضای ایرانی داستان، با آن قابل مقایسه‌است. در زبان اردو نیز، آنچه به تقلید از لیلی و مجنون سروده شده، همگی تاثیر گرفته از زبان فارسی و روایت‌های فارسی لیلی و مجنون بوده‌است. تاثیر هنر نظامی بر ادبیات ترکی شاعران ترک، چنان علاقه‌ای به نظامی و آثار او، به ویژه مثنوی‌های خمسه دارند، که تاریخ مثنوی‌سرایی در ادبیات ترکی را با نام نظامی پیوند زده‌اند. بیشتر مثنوی‌های صد سال اخیر ترکی، به پیروی یا در استقبال و ترجمه و تفسیر خمسه نظامی سروده شده‌اند. علاوه بر ترجمه لیلی و مجنون نظامی به زبان ترکی، در ادبیات ترکی منظومه‌های تقلیدی‌ای از لیلی و مجنون سروده شدند که اغلب تحت تاثیر لیلی و مجنون نظامی بوده و به داستان اصلی وفاداری نشان داده‌اند. ازجمله شاعران ترک که مثنوی لیلی و مجنون سروده‌اند، محمد فضولی است. این مثنوی در سال ۹۴۲ قمری سروده شده‌است. اعتقاد بر این است که این مثنوی تحت نفوذ نظامی سروده شده‌است؛ ولی یک محقق ترک به نام نهاد تارلان مدعی است که فضولی در سرودن این منظومه تحت تاثیر هیچ‌کس نبوده و این منظومه را زاده قریحه و شخصیت فضولی دانسته‌است. جعل هویت نظامی تصویر نظامی در منات آذربایجان (۱۹۹۳) یکی از پژوهشگران جمهوری آذربایجان بیتی را به نظامی منسوب کرد که از دید فنی (قافیه) نادرست است (گرگ با ترک قافیه نمی‌شود و ایراد ادبی دارد) و در هیچ نسخه خطی وجود ندارد. همچنین در ادبیات پارسی و فرهنگ ایرانی همواره گرگ جانوری خونخوار و ددمنش به‌شمار آمده‌است. بیت جعلی مورد نظر (که بدون هیچ بیت پیشین و پسین جعل شده‌است) چنین است . نستعلیق نظامی در ابیات راستینش نیز گرگ را حیوانی نادان و وحشی معرفی می‌کند و آن را کمتر از شیر و روبه می‌داند: نستعلیق با وجود اینکه تمامی آثار نظامی گنجوی فارسی است ، قوم گرایان پان‌ترکیست دیوان یک شاعر دیگر به نام نظامی قونوی (از دوران حکومت عثمانی) را به نظامی گنجوی منسوب می‌کنند تمبر بزرگداشت نظامی، چاپ شوروی، ۱۹۸۱ جمهوری آذربایجان سالیانی هست که در رابطه با تحریف نظامی گنجوی ادعاهای غیرعلمی مطرح می‌کند . جمهوری آذربایجان با نصب مجسمه او در میدان‌های مختلف جهان، آن را شاعر آذربایجانی و غیرایرانی معرفی کند. پروفسور پائولا اورساتی (Paola Orsatti)، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه ساپینتزای شهر رم، نصب مجسمه نظامی در رم را یک تحریف تاریخی می‌داند: «اما پرده‌برداری از مجسمه‌ای از نظامی گنجوی در شهر رم با عنوان «شاعر آذربایجانی» باید ما را به خود بیاورد تا در برابر چنین تحریف‌هایی واکنش نشان دهیم». و همچنین استاد ایوان میخالویچ استبلین-کامنسکی، پروفسور و رئیس بخش شرق‌شناسی دانشگاه سینت پترزبورگ در رابطه با مجسمه نظامی در یکی از میدانهای آن شهر و تحریف تاریخ می‌گوید:"برای نمونه ادعا آن‌ها یک مجسمه در میدان کمنوستورسک نصب کردند و او را "شاعر بزرگ آذربایجانی" نامیدند. در حالیکه نظامی گنجوی حتی ترکی صحبت نمی‌کرد. آن‌ها می‌گویند چون در سرزمین امروزی به نام جمهوری آذربایجان زندگی می‌کرد. اما نظامی تمامی آثارش به فارسی است" . همچنین در سال ۲۰۱۲ کتابی به نام «درباره سیاسی‌سازی شاعر ایرانی نظامی گنجوی در دوران نوین»، نوشته سیاوش لرنژاد و علی دوست‌زاده که اکتبر ۲۰۱۲ (مهرماه ۱۳۹۱)به زبان انگلیسی منتشر شده‌است به بررسی این اقدام‌ها و تحریف‌ها و بدخوانی‌ها و برداشت‌های اشتباه و غرض‌آلوده از سروده‌های نظامی به دست دانشمندان شوروی و «ناسیونالیست»‌های جمهوری آذربایجان و پان‌ترکان می‌پردازد. این کتاب به‌طور رایگان در روی اینترنت قرار گرفت. خانم دکتر پائولا اورساتی (Paola Orsatti)، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه ساپینتزای (Sapienza) شهر رم، درباره این کتاب چنین می‌نویسد: «این کتاب فهرست کاملی از تحریف‌هایی را بررسی می‌کند که به منظورهای ناسیونالیستی به وجود آورده شدند و امروزه در زمینه پژوهش‌های مربوط به شاعر بزرگ ایرانی، نظامی گنجوی، رایج شده‌اند. این تحریف‌ها از زمانی آغاز شدند که دولت شوروی تصمیم گرفت هشتصدمین سالگرد نظامی را جشن بگیرد. نویسندگان این کتاب با نگاهی دقیق و انتقادی استدلال‌هایی را بررسی می‌کنند که دانشمندان شوروی و نیز به تازگی نویسندگان جمهوری آذربایجان درباره نظامی مطرح کرده‌اند تا او را به اصطلاح «شاعر آذربایجانی» بخوانند و آثار او را جزو به اصطلاح «ادبیات آذربایجانی» بدانند. نویسندگان این کتاب نادرست‌بودن این ادعاها را نشان می‌دهند. گذشته از این بخش‌های انتقادی، کتاب حاضر بخش‌های سازنده‌ای هم دارد و آن هم اطلاعات و آگاهی‌هایی است که نویسندگان از منبع‌های دست اول از جمله از راه بازخوانی دقیق آثار نظامی و دیگر شاعران هم‌روزگار او و نیز منبع‌های تاریخی هم‌روزگار او در پیش چشم ما گذاشته‌اند. این کتاب پژوهشی جالب و با دقت مستندشده در زمینه ادبیات کلاسیک فارسی است و نیز به پرسش‌هایی درباره وضعیت تاریخی و قوم‌نگاری و زبانی منطقه اران و تراقفقاز پاسخ می‌دهد.» در سال ۲۰۰۷ نوروز علی محمداف، دانشمند فرهنگی تالش بخاطر پشتیبانی از فرهنگ تالشی به زندان روانه شد (بنگرید به Novruzali Mammadov در ویکی‌پدیای انگلیسی). یکی از اتهامات دولت جمهوری آذربایجان علیه وی این بود که نظامی گنجوی را در یک نشریه غیرترک و تالش خوانده بود. در سال ۲۰۰۹ نوروز علی محمداف در زندان جان سپرد . گنجه برگی از خمسه نظامی، مربوط به ۱۵۴۸ میلادی که در شیراز نگهداری می‌شود. گنجه از قرن چهارم هجری مرکز ولایت اران بود، و تا پیش از یورش مغولان از زیباترین شهرهای آسیای غربی به‌شمار می‌رفت. نام گنجه، از لغت «گنج» فارسی برگرفته شده‌است. زبان محاوره مردم اران مثل ساکنان سایر نواحی شمال غرب ایران، گونه‌ای از زبان پهلوی (یا فهلوی) بوده‌است. جغرافی‌نویسان قدیم آن زبان را ارانی نامیده‌اند. ابن حوقل می‌گوید: «مردم بردعه (مرکز قدیم اران) به ارانی سخن می‌گویند». مقدسی در احسن‌التقاسیم توضیح بیشتر در باره آن زبان دارد و می‌گوید: «در اران به ارانی سخن می‌گویند و فارسی ایشان قابل فهم است، و در پاره‌ای حرف‌ها به زبان خراسانی نزدیک است.» اما زبان نوشتاری شاعران و نویسندگان آن دیار را «فارسی ارانی» نامیده‌اند (در برابر فارسی دری). آمیزش لهجه‌ها و زبان‌های نواحی مختلف ایران، و رواج سخن خاقانی و نظامی به مدت هشتصد سال در سراسر ایران، موجب شد که بسیاری از تعبیرهای خاص آنان وارد فرهنگها یا زبان شاعران و نویسندگان دیگر شده و جزو فارسی دری درآید. بنابر قول گیراگوس گاندزاکتسی (تاریخ‌نگار و کشیش ارمنی در دوران نظامی گنجوی و خود نیز از اهالی شهر گنجه)، پیش از حمله مغولان به شهر گنجه، شهر گنجه دارای انبوه جمعیت پارسیان و اقلیتی از مسیحیان بود . باید توجه داشت که گیراگوس بین پارسی و عربی و ترک تفاوت می‌گذاشته‌است و وقتی در متن خود ساکنان شهر گنجه را پارسی می‌خواند منظورش پارسی است نه نام عمومی برای تمام مسلمانان. او برای اعراب از واژه «تاچیک» (Tachik همان تاجیک یا تازیک = تازی = عرب = مسلمان - نیز بنگرید به نوشتارهای پارسی میانه همچون جاماسپ‌نامه) استفاده می‌کند و عربان را تاچیک می‌خواند. او ترکان را تئورک (Turk) می‌نویسد. برای نمونه در فصل ۱۸ می‌نویسد که «جلال‌الدین محمد خوارزمشاه سپاهیان خود را از میان ایرانیان (پارسیان) و تاچیکان و تئورکان گرد آورد.» . در کتاب نزهت المجالس نیز شعرهایی از بیست و چهار شاعر پارسی‌گوی اهل گنجه از پیش از یورش مغولان ذکر شده‌است و وجود این تعداد شاعر پارسی‌گوی تنها از شهر گنجه، که در قرن ششم و هفتم در شمال‌غرب ایران قدم به عرصه گذاشته‌اند و در زبان همگانی ایرانیان فارسی شعر سروده‌اند، نشان‌دهنده رواج بازار شعر و ادب پارسی در عصر نظامی و همچنین موید آن است که در اران، زبان و ادب فارسی، زبان مردم کوچه و بازار و دربار بوده‌است .
[ "ایران‌زمین", "گنجه", "سلجوقیان", "شروان‌شاهان", "سبک عراقی", "مخزن‌الاسرار", "هفت‌پیکر", "خسرو و شیرین", "شرف نامه", "لیلی و مجنون", "۵۳۷ (قمری)", "۶۰۸ (قمری)", "شاعر", "زبان فارسی", "فرهنگ ایرانی", "ادبیات فارسی", "آرامگاه نظامی گنجوی", "رستم علی‌اف", "تذکره‌نویس", "کرد", "فراهان", "بهروز ثروتیان", "کشاورزی", "قوام‌الدین قوامی گنجوی مطرزی", "قصیده", "آذربایجان (ایران)", "وحید دستگردی", "عراق عجم", "عراق", "دربند", "سعید نفیسی", "باکره", "اقبال نامه", "قزل ارسلان", "فخرالدین بهرامشاه", "ارزنگان", "قلج ارسلان", "سلجوقیان روم", "مخزن الاسرار", "طغرل بن ارسلان", "شروانشاه", "موزه هنرهای متروپولیتن نیویورک", "مثنوی", "بیت (شعر)", "شروان", "وزن شعر", "هند", "ترکستان", "هفت پیکر", "بهرام گور", "آلمان", "اسکندرنامه (نظامی)", "شرفنامه", "اقبالنامه", "دکتر بهروز ثروتیان", "انتشارات توس", "انتشارات امیرکبیر", "معراج", "فردوسی", "سعدی", "استعاره", "ایران‌شناسی", "ادبیات غنایی", "شاهنامه", "خاقانی", "نظامی", "توراندخت", "محسن معینی", "پوچینی", "فرهنگسرای نیاوران", "نگین میرحسنی واحد", "محمدعلی اسلامی ندوشن", "پرویز خائف", "حافظ", "امیرخسرو دهلوی", "نورالدین عبدالرحمن جامی", "دوره تیموری", "دوره صفوی", "هاتفی خرجردی", "میرزا محمدقاسم گنابادی", "هلالی جغتایی", "دوره قاجار", "سلمان ساوجی", "نامی اصفهانی", "محمدجعفر محجوب", "نذری", "کاسه", "ملاعبدالله هاتفی جامی", "عطار نیشابوری", "مولوی", "وحشی بافقی", "زبان آلمانی", "زبان فرانسوی", "زبان انگلیسی", "زبان روسی", "زبان ارمنی", "ادبیات ارمنی", "هوهانس تومانیان", "ادبیات کردی", "مه‌م و زین", "احمد خانی", "زبان اردو", "زبان ترکی", "ادبیات ترکی", "محمد فضولی", "جمهوری آذربایجان", "دانشگاه دولتی سن پترزبورگ", "پان‌ترکیسم", "نظامی قونوی", "دانشگاه ساپینزا رم", "ایروان", "ارمنستان", "ارّان", "مغولان", "زبان پارسی میانه", "زبان ارانی", "ابن حوقل", "بردعه", "مقدسی", "احسن‌التقاسیم", "فارسی", "خراسانی", "فارسی دری", "ایران", "نزهت المجالس", "ایلات خمسه", "موزه بروکلین", "شاه طهماسب یکم", "یان ریپکا", "زهرا کیا", "Бертельс, Евгений Эдуардович", "Физули, Мухаммед Сулейман оглы", "Крымский, Агафангел Ефимович", "Гребнев, Наум Исаевич" ]
[ "نظامی گنجوی", "ادبیات حکمت", "ادبیات فارسی", "اهالی ایران در سده ۱۲ (میلادی)", "اهالی ایران در سده ۱۳ (میلادی)", "اهالی گنجه", "ایرانیان قرون وسطی", "درگذشتگان ۱۲۰۹ (میلادی)", "زادگان ۱۱۴۱ (میلادی)", "زبان فارسی در قفقاز", "شاعران ایران بزرگ", "شاعران دوره سلجوقی", "شاعران دوره سلجوقیان", "شاعران سده ۱۲ (میلادی) اهل ایران", "شاعران فارسی‌زبان", "شاعران فارسی‌زبان سده ۶ (قمری)", "شاعران فارسی‌زبان سده ۷ (قمری)", "فارسی‌زبانان", "کردتباران", "افراد ایرانی کردتبار", "نویسندگان دوران قرون وسطی" ]
1,078
التفهیم
0
165
0
[ "التفهیم لاوایل صناعه التنجیم", "التفهيم", "التفهيم لاوايل صناعه التنجيم", "التفهیم لاوائل صناعة التنجیم", "التفهيم لاوايل صناعهٔ التنجيم", "التفهيم لاوائل صناعة التنجيم", "التفهیم لاوائل صناعه التنجیم", "التفهیم لاوایل صناعهٔ التنجیم", "التفهيم لاوائل صناعه التنجيم", "التفهیم لاوائل صناعهٔ التنجیم", "التفهيم لاوائل صناعهٔ التنجيم", "کتاب التفهیم" ]
false
12
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
چرا این فزودن و کاستن نور مقرر است و ستارگان دیگر را نیست؟ میان مردمان نگرستن و ناستادن این معنی‌ها را خلاف‌است، در روشنایی ستارگان که ایشان‌را روشنایی از خویشتن است» شماری از گام‌های ماه کتاب التفهیم (ابوریحان بیرونی) التفهیم (یا التفهیم لاوائل صناعه التنجیم) ، کتابی به زبان فارسی است که ابوریحان بیرونی در آغاز سده پنجم نوشته و هفتاد سال پس از مرگش، محمدبن جورابی آماده و پاکنویس کرده‌است. متن فارسی کتاب را بیرونی به نام «ریحانه» دختر حسین خوارزمی نوشته است (حدود ۴۲۰ هجری قمری). التفهیم، نخستین کتاب فارسی است که در مورد ستاره‌شناسی و هندسه و حساب نوشته شده و از آنجا که نویسنده آن یکی از دانشوران سرشناس است، اهمیت بسیار دارد. پژوهشگر نامی تاریخ ریاضیات، ابوالقاسم قربانی، فهرستی از ۲۰۰ اصطلاح ریاضی این کتاب با معادل انگلیسی و شرح آن‌ها را تهیه کرده‌است. ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم، از خلیج فارس با عنوان دریای پارس یاد کرده، و به «جشن بهاری زنان» (سپندار مزگان) نیز اشاره نموده‌است. این کتاب در فهرست میراث مستند برنامه حافظه جهانی یونسکو ثبت شده است. زبان این اثر تنها کتاب فارسی موجود از ابوریحان بیرونی است و متن عربی آن نیز موجود است. اینکه متن فارسی، ترجمه متن عربی است یا بعکس، دقیقا مشخص نیست. به نظر محمد قزوینی خود بیرونی هر دو متن را تالیف کرده‌است. به نظر آقابزرگ تهرانی، بیرونی متن فارسی را در سال ۴۲۰ قمری و متن عربی را یک سال بعد نوشته است، اما به نظر جلال همائی متن عربی بر فارسی مقدم بوده و خود بیرونی آن را به فارسی ترجمه کرده‌است. بیرونی کتاب التفهیم را در غزنه و به هنگام پادشاهی محمود غزنوی نوشته اشت اما بر عکس چندین کتاب مشهور خود به هیچ‌یک از پادشاهان غزنوی اهدا نکرده‌است. بخش‌های کتاب ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم تلاش کرده مقدمات علوم ریاضی و نجوم را به زبان ساده‌ای (ساده، نسبت به اثر دیگرش کتاب قانون مسعودی)، بیان کند و مخاطبین او نیز نوجوانانی هستند که با این علوم آشنایی چندانی ندارند. کتاب التفهیم از ۵۳۰ پرسش و پاسخ تشکیل شده و چهار بخش دارد: هندسه، حساب (شمار)، نجوم (صورت عالم)، و احکام نجوم (تنجیم) در مقدمه کتاب چنین آمده‌است: بیرونی در کتاب التفهیم، خطوط موازی را تعریف کرده‌است. وی در این کتاب نقشه جهانی را هم ترسیم کرده که اگر چه جزء نخستین نقشه‌های عالم اسلام نیست، اما بعضی نکات برای نخستین بار در آن آمده‌است. تاریخچه کتاب 300px قدیمی‌ترین نسخه خطی متن عربی التفهیم (کتابت ۵۷۳) در کتابخانه چستر بیتی Chester Beatty Library در ایرلند نگهداری می‌شود. نسخه مورخ ۶۵۸ متعلق به کتابخانه کاما در بمبئی را هم قدیمی‌ترین دست‌نویس متن فارسی معرفی کرده‌اند، اما نسخه‌ای خطی مورخ ۵۳۸ از این متن فارسی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی در تهران موجود است. متن عربی التفهیم را نخستین بار در ۱۳۱۳ ش / ۱۹۳۴ رمزی رایت به صورت عکسی همراه ترجمه انگلیسی آن چاپ کرد. این چاپ بر اساس نسخه خطی متن عربی مورخ ۸۳۹ است که در کتابخانه موزه بریتانیا نگهداری می‌شود. متن فارسی را جلال الدین همائی در ۱۳۱۸ ش با مقدمه و توضیحات مفصل در تهران چاپ کرد. در این چاپ، کتاب برای نخستین بار به پنج باب (با احتساب بخش مربوط به اسطرلاب به عنوان باب مستقل) تقسیم شده اما چاپ عربی هیچگونه تقسیم‌بندی بر اساس باب ندارد. در سال ۱۳۵۲ ش / ۱۹۷۳، عاصموف متن فارسی را به خط سیریل تاجیکی در شهر دوشنبه چاپ کرد. این چاپ، به تقلید از چاپ جلال الدین همائی، به پنج باب تقسیم شده‌است. در ۱۳۵۴ ش / ۱۹۷۵ ترجمه روسی روزنفلد و احمداف از التفهیم در تاشکند منتشر شد. در این چاپ هم از چاپ فارسی جلال الدین همائی و هم از چاپ عربی استفاده شده‌است. التفهیم به ایتالیایی نیز ترجمه شده، ولی هنوز انتشار نیافته است. تحقیقات زیادی نیز به زبانهای مختلف در باره التفهیم انجام شده‌است که ضمن آنها بخشهایی از کتاب به آلمانی و روسی، پیش از انتشار ترجمه روزنفلد و احمداف، ترجمه شده‌است. التفهیم پر از واژه‌های فارسی است اگرچه واژه‌های سانسکریت هم در التفهیم وجود دارد که عموما اصطلاحات نجومی، نام ماه‌ها و بعضی نام‌های جغرافیایی است، اما، ابوریحان کوشیده‌است در این کتاب تا آنجا که ممکن است از واژگان موجود فارسی استفاده کند. غالب این واژگان عینا اصطلاحاتی است که از اواخر روزگار ساسانی در اخترشناسی و ریاضیات وجود داشته‌است، مانند: «پری» یا «پرماهی» برای توصیف حالتها و نور ماه، «بهر» و «بهره» به معنی قسمت و بخش… هرچند کتاب التفهیم در دوره‌ای نوشته شده‌است که آغاز دگردیسی ادبی و طلیعه سبک دوره غزنوی و سلجوقی است، لکن بخوبی پیدا است که ابوریحان زیر بار نوگرایی عصر نرفته و کتاب خود را به سبک قدیم یعنی به همان سادگی و استحکام و پربودن از واژگان فارسی و کاربرد افعال کامل و تمام قدیم بنا کرده و نگاشته‌است. شیوایی تعبیر، استواری اسلوب، زیبایی و رسایی الفاظ و عبارات، پختگی و سختگی معانی، سند اعتبار و استواری مطالب کتاب در تاریخ و آداب و رسوم و روزهای معروف و طرز گاهشماری ایرانیان می‌باشد. به نظر ابوالقاسم قربانی، اگر تمام جهات کتاب را در نظر بگیریم، ازجمله مواضع علمی بودن، فواید تاریخی، قدمت، صحت و اعتبار مطالب و اهمیت ادبی آن، کتاب التفهیم بزرگترین و بهترین یادگارهای فارسی در سراسر آثار فارسی بعد از اسلام است که نمی‌توان هیچ نظیر و مانندی برای آن یافت. برابرهای فارسی در کتاب التفهیم آغازیدن (شروع کردن) آماس (ورم) آمده (حاصل شده) شمار (حساب) ستاره‌شمار (منجم) اندیشیدن (تفکر) بایست‌ها (شروط) بد بزرگ (نحس اکبر) بد خرد (نحس اصغر) بسیار پهلو (کثیر الاضلاع) پنجه (خمسه) پهلو (ضلع) تابستانی (صیفی) تابش (شعاع) چهارپهلو (چهارضلعی) خرچنگ (سرطان) خرس بزرگ (دب اکبر) خوشه (سنبله) دهگان (عشرات) راست‌پای (متساوی‌الساقین) راست‌پهلو (متساوی الاضلاع) راست‌زاویه (قائم الزاویه) زمین‌لرز (زلزله) ژرف‌نگر (عمیق النظر و پرفکر و پرمغز) کاریز (قنات) پالیز، جالیز، جیلیز = باغ گل و میوه کرانه (ساحل) کژدم (عقرب) گرمابه (حمام) نیاکان (اجداد) همچند (مساوی) شماری از پرسش و پاسخ‌ها در کتاب التفهیم 300px ابوریحان بیرونی در بخش هندسه کتاب التفهیم، هنگام تعریف اصطلاح‌هایی مانند جسم، سطح، خط و نقطه، آگاهانه از ترتیب رعایت شده در کتاب هندسه اقلیدس پیروی نمی‌کند تا بتواند مفهوم‌ها را برای نوآموزان هندسه به‌خوبی و سادگی شرح دهد. هندسه چیست؟ دانستن اندازه‌ها و چندی یک از دیگر و خاصیت صورت‌ها و شکل‌ها که اندر جسم موجود است. جسم چیست؟ آن چیز است که یافته شود به بسودن و قائم بودن به تن خویش و جایگاه خویش پرکرده دارد و چیزی دیگر از آنک ماننده او بود، با وی اندر جایگاه او نتواند بودن. بعدهای جایگاه چه چیزند؟ سه گونه‌اند یکی درازا و دیگری پهنا و سه دیگر ژرفا؛ و چنان نیست که نام درازا بر بعدی اوفتد و بر دیگران نتواند اوفتادن، لکن این نام‌ها باضافت نهاده‌اند. هر گاه که یکی را از آن بعدها طول نام کنی آن دیگر که بر او گردد، عرض نام شود و آن سه دیگر که بر هر دو گردد، آن را عمق خوانند؛ و عادت مردمان چنان رفته است که درازترین بعدی را طول نام کنند، ای درازا؛ و آنک از او کمتر است، او را عرض نام کنند، ای پهنا؛ و سه دیگر را عمق نام کنند، ای ژرفا؛ و اگر بلندی بود سمک گویند، ای بالا. شش جهت کدامند؟ آن نهایت‌های سه بعدند که گفتیم از دو جانب؛ و یکی از نهایت‌های طول، پیش نام است و دیگر پس؛ و یکی از نهایت‌های عرض، راست و دیگر چپ؛ و یکی از نهایت‌های عمق، زیر و دیگر زبر. سطح چیست؟ جسم ناچار بی‌نهایت نبود به همه سوها و نهایت او سطح است و این نام را از بام خانه گرفته‌اند و نیز او را بسیط گویند یعنی گستریده، ازیراک سطح بر جسم گسترده‌است. خط چیست؟ اگر بسیط را نهایت باشد، آن نهایت او ناچاره خطی باشد و آن خط طولی باشد بی‌عرض. اگر خط را پهنا بودی سطح بودی و ما او را نهایت سطح نهادیم نه سطح؛ و صورت بستن این خط آسان شود به نگریستن از برون شیشه‌ای که در آن آب و روغن کرده باشند. نقطه چیست؟ چون خط را نهایت باشد نهایت او نقطه بود؛ و بدان که نقطه را نه طول است و نه عرض و نه عمق و او نهایت همه نهایت‌هاست. سطح راست و خط راست کدامند؟ اما سطح راست کوتاهترین سطح است اندر میان دو خط که نهایت اویند و خط راست کوتاهترین خط است میان دو نقطه که نهایت اویند. زاویه چیست؟ سپری شدن سطح بود و رسیدن او به نقطه‌ای که گرد بر گرد او دو خط باشد یک با دیگر پیوسته نه بر راستی ایشان. شکل چیست؟ صورتی بود که گرد بر گرد او یک خط باشد یا بیشتر. دایره چیست؟ شکلی است بر سطحی که گرد بر گرد او خطی بود که نام او محیط است و دور نیز خوانند و به میان او نقطه‌ای است که او را مرکز گویند و همه خط‌های راست که از مرکز بیرون آیند و به محیط رسند، همچند یکدیگر باشند راست. قطر و وتر کدامند؟ هر خطی راست که اندر دایره بر مرکز گذرد و به هر دو سر به محیط رسد او را قطر خوانند؛ و این قطر مر دایره را به دو نیم کند راست و اگر بر مرکز نگذرد او را وتر خوانند و دایره را به دو پاره مختلف کند. و… یکی چیست؟ آنست که یگانگی بر او افتد و بدو نام زده شود؛ و از تمامی وی آنست که کمی و بیشی نپذیرد و از حال خویش به ضرب و قسمت نگردد و اندر قوت همه عددهاست و همه خاصیتهای ایشان. یکی چگونه پاره می‌شود و به چند پاره؟ اما یکی حقیقی پاره نمی‌شود که اگر پاره شود یکی نبود بلکه آن پاره‌ها بود؛ و منجمان این یکی را که درجه است اندر صناعت خویش به شست پاره کردند باریکتر از درجه‌ها و آن را دقیقه نام کردند؛ و همچنان عادت مردمان بر این رفت تا درم را به شست پشیز کردند؛ و آنگاه هر دقیقه را به شست ثانیه کردند، یعنی دوم بار. عدد چیست؟ جمله ایست از یک‌ها گرد آمده؛ و از این جهت یکی را از عدد بیرون آوردند و گفتند که عدد نیست، زیرا که جمله نیست. عددهای طبیعی کدامند؟ انند که ابتدا از یکی کنند و زیادت یک یک همی‌کنند چون ۱، ۲ ٫۳ ،۴ ،۵ و آن را عددهای متوالی خوانند، ای یک از پس دیگر. زوج چیست؟ زوج جفت بود و این آن عدد است که بدو پاره ماننده یکدگر توان کردن، ای دو نیم. فرد چیست؟ فرد طاق بود و این آنست که بدو نیم نتوان کردن تا شکسته باوی یاد نکنی عددهای مشترک کدام است؟ مشترک آن باشد که عددی ایشان را بشمرد چون ۱۵، ۲۵، ۳۰ که پنج ایشان را بشمرد. پس همبازی ایشان بدان جزو است که همنام پنج است، ای پنجیک؛ و هر یک پنجیک دارد. عدد تام کدام است؟ آنست که اجزای او جمله کنی همچند او باشند. چون شش که او را سه نیمه بود، و دو سه یک و یکی شش یک. چون جمله کنی شش باشد. و… باب سوم: حال‌های آسمان و زمین فلک چیست؟ فلک چیست؟ آسمان چیست؟ فلک یکی است یا بیشتر؟ صفحه ۳۳ کتاب « التفهیم لاوائل صناعه التنجیم » ابوریحان بیرونی جسمی است چون گوی گردنده اندر جای خویش؛ و اندر میان او چیزهاست که حرکت ایشان بسرشت خویش بخلاف حرکت فلک است و ما اندر میان اوییم؛ و او را فلک نام کردند از بهر حرکت او که کرده‌است همچون حرکت بادریسه؛ و فیلسوفان او را اثیر نام همی‌کنند. فلک یکی است یا بیشتر؟ فلک‌ها هشت گوی‌اند یک بر دیگر پیچیده، همچون پیچیدن توی‌های پیاز؛ و خردترین فلک‌ها آنست که به ما نزدیکتر است و ماه اندر او همی‌رود و همی برآید و فرود آید تنها بی‌هنباز؛ و هر کره‌ای را مقداریست از ستبری؛ و ستاره او را از بهر آن دو بعد اوفتد، یکی در دورترین و دیگر نزدیکترین؛ و کره دوم که زبر وی همی‌گردد، آن عطارد است؛ و سوم آن زهره است؛ و چهارم آن آفتاب است؛ و پنجم آن مریخ؛ و ششم آن مشتری؛ و هفتم آن زحل. این گوی‌های هفت ستاره رونده‌اند. و… ستاره ایستاده و رونده چیست؟ ستارگان ایستاده آنند که بر همه آسمان‌ها پراکنده‌اند و دوری ایشان همیشه یکسانست، چنان‌که یکی به دیگر نزدیکتر و دورتر نشوند؛ و به پارسی ایشان را بیابانی خوانند. زیرا که گمشده بدان راه بازیابد به بیابان و دریا اندر؛ و ستارگان رونده آن هفت اند که هر یکی کرده‌ای دارند جداگانه؛ و این روندگان یک بدیگر و به ثابته نزدیک همی‌شوند و دور همی‌شوند. گاه از جهت جای و گاه از جهت برابری. و… سپیده و شفق چیست؟ شب به حقیقت بودن ماست اندر تاریکی سایه زمین، چون آفتاب از ما غایب باشد زیر افق؛ و چون نزدیک آید ببر آمدن آن شعاع‌های او را که گرد بر گرد سایه است نخست ببینیم؛ و آن سپیده بود به مشرق که طلایه آفتاب است؛ و شفق سوی مغرب ساقه شعاع آفتاب است از پس او. اما به مشرق نخست سپیدی برآید از پس سحر، دراز بدیدار و تیز سر و به بالا؛ و او را صبح دروغین گویند که بر وی هیچ حکم نبندد اندر شریعت؛ و او را به دنبال گرگ از بهر درازی و باریکی و راستی تشبیه کنند؛ و دیر نماند این صبح. آنگاه از پس او سپیده دمد بر پهنا و بر افق بپراکند؛ و وقت نمار بامدادین ازوست؛ و حرام شدن طعام بر روزه‌داران آنگاه بود؛ و از پس آن افق سرخ شود چون آفتاب نزدیک آید و روشنایی او بر آن تیرگی‌ها افتد که نزدیک زمین‌اند از بخار وز گرد. و… صورت‌های جنوبی کدامند؟ نخستین صورت قطیس و این جانوری است در دریای و دو دست دارد و دنبالش چون آن مرغ؛ و دوم صورت جبار، ای بزرگ‌منش. چون مردی است کمر شمشیر بسته؛ و سوم صورت نهر، ای جوی؛ و دور او پیچهاست؛ و چهارم صورت ارنب، ای خرگوش؛ و پنجم صورت کلب اکبر، ای سگ بزرگ؛ و ششم صورت کلب مقدم، ای سگ پیشین؛ و هفتم صورت شجاع، ای مار باریک دراز؛ و هشتم صورت سفینه، ای کشتی؛ و نهم صورت کاس، ای جام؛ و دهم صورت غراب، ای کلاغ. و… چه چیز است کسوف قمر؟ چون زمین جسمی است تیره و تاریک که بصر بر وی نگذرد و همیشه روشنایی آفتاب بر وی افتاده از یکسو، ناچاره بدیگر سو برابر آفتاب او را سایه بود. قیاس بر جسمهای کثیف و تیره که میان چراغ بوند و میان پای دیوارها که روشنایی آن چراغ بر وی همی‌افتد. ولکن زمین کره است، پس سایه او نیز گرد است و بر منطقه البروج عرض نبود سوی شمال یا جنوب، گذشتن او بضرورت بر دایره سایه زمین بود؛ و میان او و میان آفتاب زمین اندر آید و آن روشنایی را ببرد که از آفتاب بدو همی‌رسد، پس قمر بلون خویش بماند بی‌روشنایی؛ و آن گرفتن او بود. و… چیست کسوف شمس؟ قمر به آخر ماه تازی بامدادان باریک بود وز آفتاب سیو مغرب؛ و بازهم بدان باریکی پدید آید شبانگاه چون ماه تازی دیگر نو گردد وز آفتاب سوی مشرق شود؛ و تا از مغرب آفتاب به مشرق شود ناچاره بر وی بگذرد. این گذشتن اگر بر آن نهاد بود که میان آفتاب و میان بصر ما باشد، او را از ما بپوشاند یا همه یا پاره‌ای. پس آن سیاهی کسوف که بر آفتاب دیده آید، آن تن قمر است بلون خویش که آفتاب را از ما بپوشد. مهرگان چیست؟ شانزدهم روز است از مهرماه و نامش مهر؛ و اندرین روز افریدون ظفر یافت بر بیوراسب‌جادو آنک معروف است به ضحاک؛ و به کوه دماوند بازداشت؛ و روزها که سپس مهرگان است همه جشن‌اند بر کردار آنچ از پس نوروز بود؛ و ششم آن مهرگان بزرگ بود و رام روز نام است و بدین دانندش. اندر دفتر سال چه بود؟ این دفتر سال بر ماه و سال پارسی کرده همی‌آید از بهر آسانی و خوبی تقدیر؛ و او را نیز تقویم خوانند. زیرا که هرچ برابر هر روزی نهاده‌است اندرو همه راست کرده و درست است… تاثیرات کتاب التفهیم اگرچه در نهضت ترجمه متون علمی از عربی به زبان لاتین (قرنهای ششم و هفتم) آثار ابوریحان بیرونی به لاتینی ترجمه نشد و تنها ابن ابی اصیبعه چند سطر به وی اختصاص داده‌است، با اینحال التفهیم محل توجه بسیاری از دانشمندان و ستاره شناسان پس از بیرونی قرار گرفت و نام آن، یا عباراتی از آن به بسیاری از کتابهای علمی راه یافت. شهمردان بن ابی الخیر (شهمردان رازی) در روضه المنجمین (ص ۷۷)، که کمتر از نیم قرن پس از التفهیم نوشته، از آن یاد کرده‌است. محمدبن مسعود زکی غزنوی در کفایه التعلیم فی صناعه التنجیم، که آن را کاملا مطابق الگوی التفهیم نوشته است، و نیز فخررازی در حدائق الانوار، از این کتاب نام برده‌اند. مقاله سوم از چهار مقاله نظامی عروضی (ص ۸۷) نیز با نقل عباراتی از التفهیم آغاز شده‌است. بین بخشی از التفهیم که در باره نسبت بین اعداد است، با بخشی از میزان الحکمه عبدالرحمان خازنی نیز شباهتهایی وجود دارد، چه بسا خازنی این بخش را از التفهیم گرفته باشد. بیش از همه، یاقوت حموی از بیرونی و التفهیم یاد کرده‌است؛ وی در چند باب نخست معجم البلدان، علاوه بر ذکر نام کتاب التفهیم، پاره‌هایی از آن را عینا نقل کرده‌است.
[ "زبان فارسی", "ابوریحان بیرونی", "ابوالقاسم قربانی", "خلیج فارس", "برنامه حافظه جهانی یونسکو", "محمد قزوینی", "آقابزرگ تهرانی", "۴۲۰ (قمری)", "جلال همائی", "غزنه", "محمود غزنوی", "علوم ریاضی", "احکام نجوم", "خطوط موازی", "دست‌نویس", "مجلس شورای اسلامی", "جلال الدین همائی", "خط سیریل", "شهر دوشنبه", "دوره غزنوی", "سلجوقی", "واژگان فارسی", "باغ گل", "افق سرخ", "کلب اکبر", "مار باریک", "منطقه البروج", "کوه دماوند", "نهضت ترجمه", "زبان لاتین", "نظامی عروضی", "یاقوت حموی", "معجم البلدان", "هنر و مردم", "روش‌های تحقیق", "مهدی محقق" ]
[ "آثار ابوریحان بیرونی", "کتاب‌های ریاضی", "کتاب‌های فارسی", "نثر فارسی دوره تکوین", "نثر مرسل فارسی" ]
1,080
همای‌نامه
0
10
0
[ "همای نامه", "هماي نامه" ]
false
1
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
همای‌نامه ، حماسه‌ای است به زبان فارسی. چنان‌که در فشرده داستان این اثر دیده می‌شود، همه مایه‌های یک حماسی در این منظومه فراهم آمده‌است. نبرد با زن جادو و کشتن اژدها و شیر و دد از سوی همای، پهلوان داستان. نکته برگزیده این سروده، بازنمودن سیمای زنی پاک و دلیر و فرزانه‌است، گل کامکار، دختر شادشام. او از مردان رویگردان است، ولی سرانجام دل به همای می‌بندد. آن گاه که گل کامکار، آهنگ پیوند با همای می‌کند، نبردهایی پیش می‌آید. آرایش‌های گوناگونی از شیوه نبرد و درگیری با زن جادو و با جهودگردی نابکار باز نموده می‌شود. ستیز با شیر و ببر و دد نیز از چاشنی‌های داستان است. متن این منظومه که در ۴۳۳۲ بیت است، از دید دارا بودن واژگان فارسی نمونه وار و چشمگیر است.
[ "حماسه", "زبان فارسی", "داستان", "منظومه", "اژدها", "واژگان" ]
[ "حماسه‌های فارسی", "حماسه‌های ملی ایران" ]
1,081
فهرست فرهنگ‌های فارسی
0
17
0
[ "فهرست فرهنگ‌هاي فارسي", "فهرست فرهنگ های فارسی", "فهرست فرهنگ هاي فارسي" ]
false
4
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
فارسی به فارسی لغتنامه دهخدا برهان قاطع فرهنگ معین فرهنگ تحفهالاحباب فرهنگ آنندراج فرهنگ عمید لغت فرس اسدی طوسی صحاح الفرس معیار جمالی فرهنگ جهانگیری مجمع الفرس (فرهنگ سروری) فرهنگ رشیدی فرهنگ انجمن آرای ناصری ( انجمن آرا ) فرهنگ ناظم الاطبا فرهنگ نظام فرهنگ سخن فرهنگ معاصر فارسی فرهنگ نوبهار فرهنگ شیرخانی یا فوائدالصنایع فرهنگ جامع واژگان مترادف و متضاد زبان فارسی؛ خداپرستی، فرج‌اله؛ شیراز؛ دانشنامه فارس؛ ۱۳۷۶ فارسی به انگلیسی فرهنگ آریانپور فرهنگ حییم فرهنگ خیام فارسی به آلمانی فرهنگ بزرگ علوی فارسی به فرانسه فرهنگ معلم فهرست فرهنگ‌های لغت فارسی
[ "لغتنامه دهخدا", "برهان قاطع", "فرهنگ معین", "فرهنگ تحفةالاحباب", "فرهنگ آنندراج", "فرهنگ عمید", "لغت فرس", "اسدی طوسی", "صحاح الفرس", "معیار جمالی", "فرهنگ جهانگیری", "مجمع الفرس (فرهنگ سروری)", "فرهنگ رشیدی", "فرهنگ انجمن آرای ناصری", "انجمن آرا", "فرهنگ ناظم الاطبا", "فرهنگ نظام", "فرهنگ سخن", "فرهنگ معاصر فارسی", "فرهنگ نوبهار", "فرهنگ شیرخانی یا فوائدالصنایع", "فرهنگ آریانپور", "فرهنگ حییم", "فرهنگ خیام", "فهرست فرهنگ‌های لغت فارسی" ]
[ "فرهنگ‌های واژگان فارسی", "فهرست‌های کتاب‌ها" ]
1,082
فرهنگ تحفةالاحباب
0
30
0
[ "تحفةالاحباب", "فرهنگ تحفة الاحباب", "تحفة الاحباب", "تحفه الاحباب", "تحفهالاحباب", "تحفهٔ الاحباب", "فرهنگ تحفه الاحباب", "فرهنگ تحفهالاحباب" ]
false
9
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
فرهنگ فارسی به فارسی تحفهالاحباب که از مآخذ فرهنگ‌های سروری و جهان‌گیری و برهان قاطع و بعضی فرهنگ‌های بعدی است، در سال ۹۳۶ نوشته شده و به وزیر خراسان اهدا شده‌است. پدیدآورنده در دیباچه کتاب، خود را «حافظ اوبهی» نامیده‌است. اوبهی از دانشوران، سرایندگان، خوشنویسان و خوانندگان سرشناس سده دهم بوده و امیر علیشیر نوایی، وزیر دانشمند سلطان حسین بایقرا ذکر او را به عنوان یکی از متعینین خراسان آورده‌است. وی در پایان زندگی به ورارود (بخارا) رفته و در همان‌جا در صدونه سالگی در گذشته‌است. برخی از پژوهندگان شخصی را که تحفه الاحباب به او اهدا شده، حبیب‌الله ساوجی، وزیر دورمیش خان فرمانروای هرات می‌دانند و برخی دیگر او را سعدالدین مشهدی. به نظر علی اشرف صادقی هیچ‌کدام از این دو نظر درست نیست. زیرا کتاب تحفه الاحباب با فرهنگ دیگری که نسخه یگانه آن در مدرسه سپهسالار پیشین (شهید مطهری فعلی) نگهداری می‌شود و بر روی آن به غلط، «فرهنگ قطران» نوشته‌اند، همانندی تقریبا تام دارد. بررسی و همسنجی این دو فرهنگ نشان می‌دهد که هر دوی آنها از روی یک فرهنگ قدیم‌تر که احتمالا در هند نوشته شده، رونویس شده‌اند. این دو فرهنگ در عین همانندی تقریبا تام، دارای برخی نایکسانی‌ها نیز هستند که ظاهرا به تصرف مولفان آنها در نسخه مادر آنها برمی گردد؛ بنابراین باید نتیجه گرفت که اوبهی یک فرهنگ قدیم‌تر را که نسخه آن اکنون در دست نیست، به دست آورده بوده و با افزودن پیشگفتار و پسگفتار و احتمالا دستکاری جزئی، آن را به نام خود کرده و به وزیر خراسان تقدیم داشته‌است. سلطان‌علی اوبهی
[ "برهان قاطع", "۹۳۶", "حافظ اوبهی", "علیشیر نوایی", "سلطان حسین بایقرا", "حبیب‌الله ساوجی", "دورمیش خان", "سعدالدین مشهدی", "مدرسه سپهسالار", "فرهنگ قطران", "سلطان‌علی اوبهی", "علی اشرف صادقی" ]
[ "دانشنامه‌های فارسی", "فرهنگ‌های واژگان فارسی" ]
1,083
پیکان‌شهر
2
18
0
[ "پیکان شهر", "پيكان شهر", "شهرک کاج", "شهرك كاج" ]
false
8
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
پیکان‌شهر نام شهرکی است که در منطقه ۲۲ شهرداری تهران واقع شده‌است. پیکان‌شهر در محدوده جنوبی منطقه و مسیر دسترسی به این شهرک از طریق آزادراه تهران - کرج است. این شهرک در ابتدا به منظور سکونت کارکنان شرکت صنعتی ایران خودرو به صورت بلوک‌های مسکونی طراحی و احداث شد اما در سال ۱۳۸۳ این واحدها در مزایده‌ای به فروش رسیدند. این شهرک در غرب پارک جنگلی چیتگر واقع شده و دارای مراکز خرید و فضای سبز شهری مطلوبی است. نام این شهرک به تازگی به شهرک کاج تغییر یافته‌است.
[ "منطقه ۲۲ شهرداری تهران", "پارک جنگلی چیتگر" ]
[ "شهرک‌های تهران", "محله‌های تهران", "ایران خودرو" ]
1,085
سوره
0
165
0
[ "سوره های قرآن", "سوره هاي قرآن", "سوره های قران", "سورهٔ های قرآن", "سوره هاي قران", "سورهٔ هاي قرآن", "سورهٔ های قران", "سورهٔ هاي قران", "سورهٔ" ]
false
141
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
سوره در لغت به معنای «بریده شده» است و در اصطلاح گروهی مستقل از آیه‌های قرآن که مطلع «بسم الله الرحمن الرحیم» و مقطعی دارد. به اعتقاد شیعیان هر سوره قرآن جز سوره توبه با آیه «به نام خداوند بخشنده مهربان» آغاز می‌شود؛ و اهل سنت فقط «بسم الله الرحمن الرحیم» سوره حمد را جزء سوره می‌دانند. در قرآن این کلمه به همین معنا به کار رفته‌است. مثلا در آیه تحدی (هماوردجویی) (بقره، ۲۳) قرآن ۱۱۴ سوره دارد. هر سوره یک یا دو نام دارد، که معمولا از کلمه‌ای از آن سوره گرفته شده‌است. برخی معتقدند ترتیب سوره‌ها توسط پیامبر تعیین شده و برخی بر این باورند که آنها به هنگام گردآوری در زمان عثمان کما بیش به ترتیب طول مرتب شده‌اند. سوره‌های قرآن به دو دسته مکی (فرو فرستاده شده در مکه) و مدنی (فروفرستاده شده در مدینه) تقسیم می‌شوند. سوره‌ها لزوما وحدت موضوعی ندارند. عایشه این مهم را اینطور تشریح می‌کند که اگر ابتدا حرمت خمر و زنا مطرح شده بود کسی مسلمان نمی‌شد، پس ابتدا آیات مربوط به بهشت و جهنم مطرح می‌شوند و پس از مسلمان شدن اصحاب باقی آیه‌ها می‌آیند. (صحیح بخاری ۶–۵۱۵) بخاری از قول عمر نقل می‌کند که وقتی عمر نسخه متفاوتی از سوره فرقان را می‌شنود، محمد به او می‌گوید که هر سوره هفت صورت جداگانه دارد. (صحیح بخاری ۶–۵۱۴) اقسام سوره‌های قرآن از نظر کمی به چهار دسته تقسیم می‌شوند. ۱ - السبع الطول: عبارت از هفت سوره بزرگ قرآن یعنی: بقره – آل عمران – نساء – مائده – انعام – اعراف – انفال و توبه که تمامی آنها مدنی و پس از سوره حمد بترتیب در اول قرآن آمده است ۲- مئین: سوره‌هایی که از یکصد آیه تشکیل شده است و ۱۴ سوره‌اند از سوره یونس تا مومنون (از سوره ۱۰ تا ۲۳ قرآن) ۳ – مثانی: سوره‌هایی که میان اعراب متداول بوده و در نمازها قرائت می‌شوند تعداد آنها ۲۶ سوره‌اند از نور تا حجرات (از ۲۴ تا ۴۹) ۴– مفصلات: سایر سوره‌های قرآن از ق تا ناس جمعا ۶۵ سوره (سری ۵۰ تا ۱۱۴) این دسته از سوره‌ها نیز خود بر سه گونه‌اند. طوال: از ق تا بروج ۳۶سوره اوساط: متوسط از طارق تا بینه۱۳ سوره قصار: از زلزله تا ناس۱۶ سوره (اریاض) و و قرآن فهرست سوره‌های قرآن ترتیب نزول سوره‌های قرآن
[ "آیه", "قرآن", "شیعیان", "سوره توبه", "سوره حمد", "فهرست سوره‌های قرآن", "ترتیب نزول سوره‌های قرآن" ]
[ "سوره‌های قرآن", "قرآن" ]
1,086
صدرالدین عینی
1
91
0
[ "صدرالدين عيني" ]
false
24
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام_شخص", "Item2": "صدرالدین عینی" }, { "Item1": "نام_تصویر", "Item2": "1958 CPA 2177.jpg" }, { "Item1": "توضیح_تصویر", "Item2": "تصویر صدرالدین عینی بر روی یکی از تمبرهای سال ۱۹۵۸ شوروی" }, { "Item1": "لقب‌ها", "Item2": "«قهرمان تاجیکستان»" }, { "Item1": "زمینه فعالیت", "Item2": "شاعر، نویسنده به [[فارسی تاجیکی]]سیاست‌مدار" }, { "Item1": "ملیت", "Item2": "[[تاجیک]]" }, { "Item1": "اهل", "Item2": "[[جمهوری تاجیکستان]]" }, { "Item1": "محل زندگی", "Item2": "[[اتحاد شوروی]]" }, { "Item1": "نهاد", "Item2": "[[اتحادیه نویسندگان تاجیکستان]][[فرهنگستان علوم تاجیکستان]]" }, { "Item1": "فرزندان", "Item2": "[[کمال‌الدین عینی]]" }, { "Item1": "والدین", "Item2": "سید مراد خواجه" }, { "Item1": "مدفن", "Item2": "[[لوچاب]]" }, { "Item1": "پیشه", "Item2": "شاعر، نویسنده و ادیب به [[فارسی تاجیکی]]سیاست‌مدار" }, { "Item1": "منصب", "Item2": "رئیس فرهنگستان علوم تاجیکستان" }, { "Item1": "سبک", "Item2": "[[واقع‌گرایی سوسیالیستی]]" }, { "Item1": "تاریخ_تولد", "Item2": "۲۶ فروردین/۷ اردیبهشت ۱۲۵۷۱۵ آوریل/۲۷ آوریل ۱۸۷۸" }, { "Item1": "محل_تولد", "Item2": "روستای ساکتریدر [[تومان غژدوان]] [[امارت بخارا]]" }, { "Item1": "تاریخ_مرگ", "Item2": "۲۴ تیر ۱۳۳۳۱۵ ژوئیه ۱۹۵۴" }, { "Item1": "محل_مرگ", "Item2": "[[شهر دوشنبه]]" } ], "Title": "زندگینامه" }
صدرالدین عینی (به فارسی تاجیکی: ) (۲۶ فروردین ۱۲۵۷ بخارای ازبکستان - ۲۴ تیر ۱۳۳۳ دوشنبه تاجیکستان) از بزرگ‌ترین نویسندگان و ادیبان زبان فارسی تاجیکی و کشور تاجیکستان در آغاز سده بیستم و نخستین رئیس آکادمی علوم تاجیکستان(۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ میلادی) است. صدرالدین عینی در روستای ساکتری در امارت بخارا که در آن زمان تحت‌الحمایه روسیه بود بدنیا آمد. پدر و مادر صدرالدین در ۱۸۸۹ درگذشتند و او در ۱۸۹۰ به بخارا آمد. فرزندش عینی کمال خاورشناس برجسته تاجیکستان است. پدرش سید مراد خواجه، از پیشه‌وران روستا، تاثیر زیادی در رشد فرهنگی صدرالدین داشت. شعر نو عینی یکی از نخستین سرایندگان شعر نو فارسی است. پنج سال پیش از آن که نیما افسانه را بسراید عینی در همان وزن شعری سروده به نام مارش حریت. مارش حریت ای ستمدیدگان، ای اسیران! وقت آزادی ما رسید مژدگانی دهید، ای فقیران! در جهان صبح شادی دمید… هر ستمگار دون خرم و شاد سالها جام عشرت چشید در شب تیره جور و بیداد هر ستمدیده محنت کشید… زندگی‌نامه پدرش «سید مراد خواجه» کشاورز بود اما چون خود صاحب خط و سواد بود کوشش می‌کرد که فرزندانش نیز دانش‌آموخته و دانشمند باشند از این رو پسرش صدرالدین را در شش سالگی به مدرسه روستایشان داد. عینی دانش‌آموزی‌اش را در آن مدرسه، در داستان «مکتب کهنه» تصویر کرده و در «یادداشت‌ها» می‌گوید: «چنان‌که پدرم دید، در آن مکتب من سواد عمیق گرفته نتوانستم و مرا به مکتب دخترانه داد.» در مکتب دخترانه صدرالدین چند جزء از بیدل و چند جزء از غزلیات صائب را خوانده و در ده سالگی مکتب را ختم می‌کند. اما بچگی صدرالدین در آغوش پدر و مادر دیر دوام نکرد. وبائی که سال ۱۸۸۹ بخارا و اطراف آنرا فرا گرفت در چهل روز او را از پدر و هم از مادر جدا کرد. آرزو و هوس علم و شعر عینی را در ۱۲ سالگی به بخارا آورد. به مدرسه‌های بخارا داخل شدن و دانش گرفتن برای عینی بر این فقیرزاده علم‌جو خیلی مشکل بود ولی او به شرافت هوس‌مندی و طالب علم بودنش، تمام دشورای‌های روزگار و آموزش را پس سر کرده، ۱۶ سال در مدرسه‌های بخارا تحصیل نموده‌است. عینی در مدرسه‌های «میر عرب»، «عالم خان»، «بدل بیک»، «حاجی زاهد» و «کوکل‌تاش» تحصیل کرده در سال ۱۹۰۸ آن را ختم می‌کند. مدت ۲۷ سال زندگی در بخارا، عینی باز از ۲ مکتب دیگر گذشته‌است: یکی مکتب محنت و دیگری مکتب حیات. برای یافتن قوت لایموتش او از هیچ کار و زحمت دست نکشیده‌است. گاه فراش مدرسه، گاه آشپز، گاه جامه‌شوی و گاه مردی‌کار (کارگر کارهای مردانه و سخت) بود. در مکتب حیات، صدرالدین حیات جمعیت را آموخت. از طبقه و طایفه گوناگون آدمان، مناسبت‌های صنفی مردم، جلادان امیر، زد و خوردهای دارا و ندار دانش زندگی می‌آموخت. از سال ۱۸۹۶ صدرالدین با تخلص ادبی «عینی» به نوشتن شعرهای مستقلانه سر کرده است. نظر عینی پس از مطالعه کردن اثر احمد دانش «نوادر الوقایع» نسبت به ساخت پوسیده امارت بخارا تماما دیگر گردید و نسبت به این جمعیت فرسوده در دل او یک نفرت نهانی‌ای پیدا شد. از این رو در ابتدای عصر ۲۰ عینی ایجادیات ایده‌های پیش‌قدم معارف‌پروران «احمد دانش» و «شمس‌الدین شاهین» را دوام داده، راه ادامه خود را معین نمود. «تهذیب الصبیان» را محض به خاطر تربیه نورسان در روحیه معاصر، سال ۱۹۰۹ برای شاگردان مکتب‌های نو، آفرید. چنین کارهای خیر به امیر معقول نبود (برای امیر قابل پذیرش نبود). از این خاطر، عینی را به زندان می‌اندازد و او را ۷۵ چوب می‌زند. پس از ۵۲ روز که در بیمارخانه معالجه می‌کند، صدرالدین به سمرقند کوچیده می‌آید. او چه در سمرقند و چه در تاشکند در کارهای کمیته روالیوتسیان اشتراک کرده ورقه، دعوت‌نامه و بیان‌نامه‌های جنگی می‌نویسد، ترکیبات و تشکیلات می‌برد. امیر بخارا از اینکه حاکمیت شوروی به عینی پشت و پناه شده است با تهمت علاقه داشتن با مبارزان ضد امارت برادر خرد نویسنده (سراج‌الدین) را وحشیانه در زندان می‌کشد. مرثیه جان‌گداز عینی به همین مناسبت نوشته شده است. حرص خون‌خواری امیر با این هم قناعت نکرده برادر کلان او محی‌الدین را نیر قتل می‌نماید. بعد این واقعه‌ها قلم عینی تیز و برا شد و به او میسر گردید که در مقاله‌ها و رساله‌ها و اثرهای تاریخی و بدیع من‌بعدش نشان دهد که با خاک و زمین یکسان شدن ترتیب و نظام امیر تاریخا کنونی است. همین‌طور با غلبه انقلاب اکتبر نویسنده از نو جوان شد. استعداد شاعری و پوبلیستی، نثرنویسی و عالمی عینی به درجه‌ای ترقی کرد که او از ۱۵ جلد کلیاتش ۱۴ جلد آن را در نیمه دوم عمرش در چهل سالگی‌اش ایجاد نموده است. در ساحه علم به او درجه دکتر فن‌های فیلولوژی (واژه‌شناسی) بخشیده شده. با عنوان آکادمیک فخری (افتخاری) آکادمیه فن‌های pcc ازبکستان تقدیر کرده شده بود. عینی آکادمیک آکادمیه تاجیکستان تعیین گردیده بود. او نخست‌پرزیدنت آکادمیه فن‌های pcc تاجیکستان می‌باشد. آثار برخی از آثار او: قصیده در وصف سمرقند و بخارا (سال ۱۹۱۹) تاریخ انقلاب فکری در بخارا جلادان بخارا ( ) سال ۱۹۲۰ تاریخ امیران منغطیه نمونه ادبیات تاجیک واصفی و خلاصه «بدایع الوقایع» میرزا عبدالقادر بیدل معنای کلمه تاجیک لغت نیم تفسیری تاجیک قهرمان خلق تاجیک، تیمور ملک یادداشت‌ها آدینه () در سال ۱۹۲۴
[ "فارسی تاجیکی", "تاجیک", "جمهوری تاجیکستان", "اتحاد شوروی", "اتحادیه نویسندگان تاجیکستان", "فرهنگستان علوم تاجیکستان", "کمال‌الدین عینی", "دوشنبه (تاجیکستان)", "واقع‌گرایی سوسیالیستی", "بخارا", "امارت بخارا", "۲۶ فروردین", "۱۲۵۷", "ازبکستان", "۲۴ تیر", "۱۳۳۳", "تاجیکستان", "ساکتری", "روسیه", "شعر نو", "نیما", "احمد دانش", "شمس‌الدین شاهین", "فیلولوژی", "سمرقند", "واصفی", "بدایع الوقایع", "میرزا عبدالقادر بیدل" ]
[ "اهالی بخارا", "تاریخ‌نگاران اهل تاجیکستان", "دریافت‌کنندگان نشان لنین", "درگذشتگان ۱۹۵۴ (میلادی)", "روزنامه‌نگاران اهل تاجیکستان", "زادگان ۱۸۷۸ (میلادی)", "سیاستمداران اهل اتحاد شوروی", "سیاستمداران حزب کمونیست تاجیکستان", "شاعران اهل اتحاد شوروی", "شاعران تاجیک", "شاعران فارسی‌زبان", "شاعران فارسی‌زبان اهل تاجیکستان", "شاعران مرد", "نویسندگان اهل تاجیکستان", "نویسندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل تاجیکستان", "نویسندگان مرد اهل اتحاد شوروی", "نویسندگان مرد سده ۲۰ (میلادی)" ]
1,087
آناهیتا
0
195
0
[ "آناهيتا", "اردویسور آناهید", "اردویسور اناهید", "اردويسور آناهيد", "اردویسور ناهید", "اردوی سورا آناهیتا", "اردوی سوره آناهیتا", "اناهیتا", "اناهيتا", "اردويسور اناهيد", "اردوي سور آناهيتا", "اردوی سور اناهیتا", "اردوي سورا آناهيتا", "اردوی سورا اناهیتا", "اردوي سوره آناهيتا", "اردوی سوره اناهیتا", "اردوی سورهٔ آناهیتا", "اردويسور ناهيد", "اردوي سور اناهيتا", "اردوي سورا اناهيتا", "اردوي سوره اناهيتا", "اردوي سورهٔ آناهيتا", "اردوی سورهٔ اناهیتا", "اردوي سورهٔ اناهيتا", "ایزدبانوی آب‌ها", "اردویسور آناهیتا", "آناهیت" ]
false
116
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
طاق بستان اعطای نشان نرسه (د. ۲۹۳–۳۰۲),که در آن شاه ساسانی (دومی از راست) حلقه پادشاهی را از آناهیتا (راست) دریافت می‌کند. آناهیتا یا اردویسور آناهیتا در زبان اوستایی نام یکی از خدای‌بانوان ایرانی و آریایی و یک پیکر کیهانی هندوایرانی است که ایزدبانوی آب‌ها پنداشته و ستوده می‌شود و از این رو با نمادهایی چون باروری، شفا و خرد نیز همراه است. او در یشت ویژه خود در اوستا به‌نام آبان یشت، سرچشمه همه آب‌های روی زمین نامیده شده. او منبع همه باروری‌هاست؛ نطفه همه نران و رحم همه مادگان و شیر را در پستان مادران پاک می‌گرداند. او سرچشمه دریای گیهانی است. در متون گوناگون، آناهیتا نیرومند و درخشان، بلندبالا و زیبا، پاک و آزاده توصیف شده‌است. آناهیتا یکی از نیرومندترین و محبوب‌ترین ایزدبانوان آریایی بوده‌است. او در باور ایرانیان باستان ایزدبانوی نگهبان چشمه‌ها و باران و نماد باروری، عشق و دوستی بوده‌است؛ در باور ایرانیان زن و زایش و آبادانی و قدرت در کنار هم معنا یافته‌اند. بسیاری از ویژگی‌های این ایزدبانو با ایشتار نزدیکی دارد که مورد پرستش اقوام سامی، از جمله بابلیان، بود. هر دوی این ایزدان به سیاره ناهید (زهره) مربوطند. به احتمال زیاد «اردویسور آناهیتا» نیز چون میترا از ایزدانی بود که پیش از پیدایش زرتشت، توسط مردم ایران و نواحی اطراف - ولو به نام‌های دیگر - مورد ستایش قرار می‌گرفت. آناهیتا ظاهرا با جنگاوری نیز مربوط بوده‌است و باور بر این بود که پهلوانانی را که به پیشگاه او قربانی کنند، در جنگ با دشمن یاری می‌دهد. پیشینه با وجود دیرینگی و نفوذ پرستش میترا در ادوار پیش از ظهور زرتشت، بعدها باور به این ایزد در میان ایرانیان کمتر شد. اما «ناهید» مقام بلندی در باورهای مردم "سرزمین پهناور و تاریخی ایران" به دست آورد، بطوریکه پرستش گاه‌های بسیار زیاد و مجلل و تندیس و نمادهای این ایزدبانو در اینجا و آنجای این سرزمین پهناور به جا مانده‌است. آناهیتا نام یک پرستشگاه در شهر تاریخی و ویران شده بیشابور - مربوط به دوره ساسانیان - در غرب کازرون نیز می‌باشد. در اساطیر ایران مزید بر آناهیتا که یشت پنجم مختص ستایش اوست از خدایی به نام اپام نپات (زاده آب) به عنوان پاسدار آب‌ها یاد می‌شود. از اپام نپات در اوستا یسنا ۱ فقره ۵، یسنا ۲ فقره۹۵، زامیاد یشت فقره ۵۱ و۵۲ یاد شده‌است. نام آناهیتا در کتیبه‌ای از اردشیر دوم هخامنشی آمده است. در متون دینی و اساطیری در مزدیسنا، آناهیتا دختر اهورامزدا و اسپندارمذ است. در یشت‌ها، قسمت آبان یشت به آناهیتا پرداخته شده‌است. او ایزدی زیبا و بلندبالا و دلیر با بازوان سپید توصیف شده‌است. در اساطیر ایرانی او سرچشمه همه آب‌ها و منبع همه باروری هاست. در ارمنستان او را زندگی‌بخش، مادر خردها و خیرخواه همه نژاد بشر می‌دانستند. پیرامون واژه رخج واژه پارسی باستان اناهیته «An-āhita» که در پارسی میانه اناهید «Anāhid» و در فارسی امروزی ناهید شده، از پیشوند نفی ان (-an، یعنی «نا-») و واژه اوستایی «āhita»، یعنی آلوده پدید آمده است و معنی آن ناآلوده (پاک و بی‌گناه) است. واژه پارسی آهو به معنی گناه نیز از همین ریشه است. از آناهیتا در عبارت اردوی سورا آناهیتا در یشت پنجم از آبان‌یشت، که یکی از محفوظ مانده‌ترین نسک‌های اوستاست، تجلیل شده‌است. سورا و آناهیتا دو صفت مشترکند و بمعنای توانا و پاک می‌باشند. تنها واژه اردوی در این اصطلاح جایگاه ویژه‌ای دارد و از دیدگاه واژه‌شناسی، از این واژه نیز یک صفت مونث تعبیر شده که بمعنای مرطوب (ایزدبانوی آب‌ها) است. این نام در عصر هندوایرانیان بصورت سرسوتی بمعنای ایزدبانویی که آب‌ها ازوست آمده است. اردوی سورا آناهیتا در پارسی میانه یا امروزی ناهید یا اردویسور آناهید است و در زبان ارمنی آناهیت نامیده می‌شود. تاریخ نویسان کلاسیک باستان یونانی و رومی از او با نام انئیتیس Anaïtis یاد شده یا او را با یکی از ایزدان معابد خود شناسانده‌اند. سیارک نوع «اس سیلیسوم» به نام آناهیتا ۲۷۰ و به یاد او نامگذاری شده‌است. پرستشگاه‌ها معبد آناهیتای بیشاپور، کازرون از میان پرستشگاه‌های معبد آناهیتا (کنگاور)، معبد آناهیتا (کازرون)، معبد آناهیتا (رفسنجان) و شوش که ویرانه‌های آن‌ها هنوز پابرجاست، از همه مجلل‌تر بوده‌اند. استرابون، مورخ رومی نیز در کتاب خود از وجود پرستشگاه‌های ناهید در آناتولی خبر می‌دهد. لازم است ذکر شود که پل ورودی شهر پلدختر استان لرستان در ایران باستان به اسم پل آناهیتا معروف بوده‌است و چون آناهیتا اسم دخترانه است در گذشته بومیان این پل را به اسم پل دختر می‌خوانده‌اند. کتاب‌های پژوهشی در کتاب‌های زیر به صورت تخصصی به این ایزدبانو پرداخته شده‌است: آناهیتا در اسطوره‌های ایرانی، سوزان گویری، نشر ققنوس، ۱۳۸۵. آناهیتا در باوهای ایران باستان، فرهاد شیخ فرشی، نشر حروفیه، ۱۳۸۲ آناهیتا و ایزدبانوان دیگر در اسطوره‌ها و باورهای ایرانیان، رضا طاهری، نشر فروهر، ۱۳۹۳ در بخشی از کتاب‌های زیر به این ایزدبانو پرداخته شده‌است: جستار درباره مهر و ناهید، محمد مقدم، نشر هیرمند ۱۳۸۰. ایزدبانوان در فرهنگ و اساطیر ایران و جهان، صدرالدین طاهری، نشر روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۹۳. جشن‌های ایرانی، پرویز رجبی، نشر آرتامیس، ۱۳۸۷. خاتون هفت قلعه، باستانی پاریزی، نشر امیر کبیر، ۱۳۵۶. یشت‌ها، ابراهیم پورداوود، نشر اساطیر، ۱۳۷۷. مجسمه آناهیتا مجسمه آناهیتا نماد شهرهای مراغه و فومن است.
[ "خسرو دوم", "میترا", "نرسه", "زبان اوستایی", "ایران", "آریایی", "هندوایرانی", "ایزدبانوی آب‌ها", "باروری", "شفا", "خرد", "آبان یشت", "رضا طاهری", "ایشتار", "تمدن بابل", "ایزد", "ناهید", "زهره", "زرتشت", "بیشابور", "ساسانیان", "کازرون", "اپام نپات (زادهٔ آب)", "اوستا", "اهورامزدا", "اسپندارمذ", "ارمنستان", "قندهار", "افغانستان", "زبان‌های ایرانی", "پارسی باستان", "پارسی میانه", "فارسی", "یشت", "آبان‌یشت", "زبان ارمنی", "ایزدان", "آناهیتا ۲۷۰", "معبد آناهیتا (کنگاور)", "معبد آناهیتا (کازرون)", "معبد آناهیتا (رفسنجان)", "شوش", "استرابون", "آناتولی", "پلدختر", "استان لرستان", "سوزان گویری", "فرهاد شیخ فرشی", "محمد مقدم", "صدرالدین طاهری", "پرویز رجبی", "باستانی پاریزی", "ابراهیم پورداوود", "مراغه", "فومن" ]
[ "آناهیتا", "اساطیر ایرانی", "ایزدان ایرانی", "ایزدان خاورمیانه", "ایزدان مزدیسنا", "ایزدان هندواروپایی", "ایزدبانوان", "ایزدبانوان باروری", "ایزدبانوان جنگ", "ایزدبانوان خرد", "ایزدبانوان دریا و رود", "ایزدبانوان شکار", "رودهای اسطوره‌شناسی", "مادرپرستی", "نام‌های زنان ایران", "زهره", "واژه‌ها و عبارت‌های فارسی" ]
1,088
ژاپن
2
10,477
0
[ "جاپان", "ژاپون", "جاپن", "نیهون" ]
false
10,037
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام اصلی", "Item2": "日本(国)Nippon / Nihon (koku)" }, { "Item1": "نام فارسی رسمی", "Item2": "ژاپن" }, { "Item1": "تصویر پرچم", "Item2": "Flag of Japan.svg" }, { "Item1": "تصویر نشان ملی", "Item2": "Imperial Seal of Japan.svg" }, { "Item1": "شعار ملی", "Item2": "[[سرود ملی ژاپن]]وسط" }, { "Item1": "سرود ملی", "Item2": "[[فرمانروایی اعلیحضرت]]" }, { "Item1": "نقشه", "Item2": "Japan (orthographic projection).svg" }, { "Item1": "پایتخت", "Item2": "[[توکیو]]" }, { "Item1": "latd", "Item2": "35" }, { "Item1": "latm", "Item2": "41" }, { "Item1": "longd", "Item2": "139" }, { "Item1": "longm", "Item2": "46" }, { "Item1": "بزرگ‌ترین شهر", "Item2": "[[توکیو]]" }, { "Item1": "زبان رسمی", "Item2": "[[ژاپنی]]" }, { "Item1": "نوع حکومت", "Item2": "[[مشروطه سلطنتی]]" }, { "Item1": "نوع حاکمان", "Item2": "• [[امپراتور]]• [[نخست‌وزیر]]" }, { "Item1": "نام حاکمان", "Item2": "[[آکی‌هیتو]][[شینزو ابه]] (LDP)" }, { "Item1": "نحوه تشکیل", "Item2": "تشکیل" }, { "Item1": "موارد منجر به تشکیل", "Item2": "- روز ملی تاسیس- قانون اساسی فعلی" }, { "Item1": "تاریخ تشکیل", "Item2": "[[۱۱ فوریه]]، [[۶۶۰]] ق م[[۳ مه]] [[۱۹۴۷]]" }, { "Item1": "مساحت", "Item2": "۳۷۷،۸۷۳" }, { "Item1": "رتبه مساحت", "Item2": "شصت و دوم" }, { "Item1": "درصد آبها", "Item2": "۰٫۸" }, { "Item1": "سال برآورد جمعیت", "Item2": "[[۲۰۰۷]]" }, { "Item1": "جمعیت", "Item2": "۱۲۶،۷۶۰،۰۰۰" }, { "Item1": "رتبه جمعیت", "Item2": "دهم" }, { "Item1": "تراکم جمعیت", "Item2": "۳۳۷" }, { "Item1": "رتبه تراکم جمعیت", "Item2": "سی‌ام" }, { "Item1": "سال تولید ناخالص داخلی", "Item2": "[[۲۰۰۶]]" }, { "Item1": "تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۴٫۲۲۰ بیلیون [[دلار]]" }, { "Item1": "رتبه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "سوم" }, { "Item1": "سرانه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۳۳،۱۰۰ [[دلار]]" }, { "Item1": "رتبه سرانه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "دوازدهم" }, { "Item1": "سال شاخص توسعه انسانی", "Item2": "[[۲۰۰۴]]" }, { "Item1": "شاخص توسعه انسانی", "Item2": "۰٫۹۴۹" }, { "Item1": "رتبه شاخص توسعه انسانی", "Item2": "هفتم" }, { "Item1": "وضع شاخص توسعه انسانی", "Item2": "بالا" }, { "Item1": "واحد پول", "Item2": "[[ین]] (¥)" }, { "Item1": "کد واحد پول", "Item2": "JPY" }, { "Item1": "منطقه زمانی", "Item2": "JST" }, { "Item1": "منطقه زمانی تابستانی", "Item2": "بدون تغییر" }, { "Item1": "utc", "Item2": "+۹" }, { "Item1": "دامنه اینترنتی", "Item2": ".jp" }, { "Item1": "جهت رانندگی", "Item2": "چپ" }, { "Item1": "پیش‌شماره تلفنی", "Item2": "۸۱" } ], "Title": "کشور" }
مجمع‌الجزایر ژاپن کشوری در اقیانوس آرام در آسیای شرقی است، که یکی از قدرت‌های اصلی اقتصادی جهان و سومین اقتصاد بزرگ جهان از نظر تولید ناخالص داخلی است. (۵/۴۷۴ تریلیون دلار در سال ۲۰۱۰ به گزارش صندوق بین‌المللی پول ). ژاپن یک کشور پادشاهی‌است که برمبنای قانون اساسی ژاپن اداره می‌شود. ژاپن کشوری کاملا محصور شده در آب است که با مرزهای آبی با کشورهای چین، کره جنوبی، کره شمالی و روسیه همسایه‌است. این کشور در پایان جنگ جهانی دوم، تمامی متصرفات فراسوی دریایی خود، از جمله کشور کره را که در آن زمان ۴٫۵٪ درصد کل کشور را تشکیل می‌داد، از دست داد. وسعت کنونی ژاپن ۳۸۷۰۰۰ کیلومتر مربع است (کمتر از ایالت کالیفرنیا در آمریکا)، تقلیل یافت. ژاپن با جمعیتی در حدود ۱۲۸ میلیون نفر دهمین کشور پرجمعیت جهان است. توکیو پایتخت ژاپن با بالغ بر ۳۵ میلیون نفر جمعیت از بزرگترین و گرانترین پایتخت‌های جهان است. ژاپنی‌ها کشورشان را «نیپون کوکو» خطاب می‌کنند که به معنی خاستگاه خورشید است. مطالعات باستان‌شناسی سابقه سکونت انسان در این کشور را از دوران پارینه‌سنگی پسین می‌داند. ژاپن کشوری کوهستانی‌است و بیشتر جزایر آن آتشفشانی و بشدت زلزله‌خیز است، آمار نشان می‌دهد که سالانه حدود ۱۵۰۰ زمین لرزه در ژاپن روی می‌دهد. کشور ژاپن عضو سازمان ملل متحد، جی۴، جی۸ و APEC است. ژاپن پنجمین بودجه دفاعی جهان را دارد (۶۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۱) و چهارمین کشور صادرکننده در جهان (۷۶۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰) و ششمین کشور بزرگ واردکننده است (۶۳۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۰). در جنگ جهانی اول، ژاپن از متفقین بود و در جنگ جهانی دوم با متفقین می‌جنگید. پایان جنگ جهانی دوم برای ژاپن بسیار تلخ بود، آن‌ها پس از جنگی دراز مدت در اقیانوس آرام، سرانجام پس از بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی، بدون قید و شرط تسلیم شدند. برآیند این جنگ خانمان‌سوز برای ژاپن به اندازه‌ای وحشتناک بود که بسیاری از تحلیلگران در توصیف آن، عبارت «به کلی ویران شده» را به کار بردند. ژاپن پس از اشغال توسط آمریکا، با یک برنامه پیگیر توسعه صنعتی به رشد اقتصادی چشمگیری دست یافت و به یکی از بزرگ‌ترین اقتصادهای دنیا و همچنین دومین قدرت صنعتی جهان بدل شد. این کشور همچنین از بزرگترین هم‌پیمانان و شرکای تجاری آمریکا در قاره آسیا است. نام‌شناسی نقشه ژاپن در قرن هفدهم میلادی که در آن از ژاپن به عنوان یاپونیا نامبرده شده. ژاپنی‌ها به کشور خود، نیهون می‌گویند. نیهون از دو واژه نیچی (که به صورت هی نیز تلفظ می‌شود) و هن تشکیل شده‌است. نیچی یا هی به معنای خورشید و روز است و هن یعنی ریشه و آغاز. از آنجا که ژاپن در شرقی‌ترین نقطه قاره کهن و کشور چین قرار داشته تصور می‌شده که اولین سرزمینی است که خورشید در آن طلوع می‌کند. بر این اساس با نام سرزمین آفتاب تابان مشهور شده‌است. در زبان ژاپنی این نام نیپون نیز تلفظ می‌شود. جغرافیای طبیعی نقشه توپوگرافی از کشور ژاپن کشور ژاپن در شرق آسیا قرار دارد و به وسیله دریایی با همین نام از ساحل شرقی قاره آسیا جدا شده‌است. روسیه، چین و جمهوری کره نزدیکترین کشورها به ژاپن هستند. مجمع الجزایر ژاپن از چیزی بیش از ۶۸۰۰ جزیره تشکیل شده‌است. بیشتر این جزایر بسیار کوچکند و تنها ۳۴۰ جزیره بیش از یک کیلومتر مربع وسعت دارند. ۹۸٪ مساحت ژاپن از چهار جزیره به نام‌های هوکایدو، هونشو، شیکوکو و کیوشو تشکیل شده‌است. یوکوهاما و کوبه از مهم‌ترین بنادر ژاپن هستند. از نظر زمین‌شناسی مجمع الجزایر ژاپن حاصل برخورد تدریجی صفحات تشکیل دهنده پوسته زمین، فعالیت‌های آتشفشانی و تغییرات حاصل از خطوط ساحلی اقیانوسی است. ۶۸٪ مساحت کشور ژاپن کوهستانی است. کوههای ژاپن از زیباترین جاذبه‌های طبیعی آن به‌شمار می‌روند. بلندترین قله کوهستانی ژاپن «فوجی» نام دارد که ارتفاع آن به ۳۷۷۶ متر می‌رسد. یک دهم کل آتشفشانهای جهان در ژاپن قرار دارند و به همین دلیل از زلزله خیزترین مناطق جهان به‌شمار می‌آید. این کشور به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود دارای ۱۰ رودخانه بزرگ و ۱۲ دریاچه است. کشور ژاپن به لحاظ منابع طبیعی، مواد معدنی و ثروت‌های زمینی و زیرزمینی از فقیرترین کشورهای جهان به‌شمار می‌آید. وسعت ژاپن کشور ژاپن به نسبت وسعتش از تراکم جمعیت بسیار بالایی برخوردار است، مساحت آن برابر است با ۰/۳ درصد کل مساحت دنیا که به صورت مجموعه‌ای از جزایر در جهت شمال شرقی جنوب غربی بین ۳۵ تا۴۵ درجه عرض شمالی گسترده شده و به شکل یک کمان در میان اقیانوس کبیر و دریای ژاپن محصور مانده‌است. وسعت ژاپن تقریبا به اندازه مساحت فنلاند (۳۳۸۰۰۰ کیلومتر مربع) یا پاراگوئه (۴۰۶۰۰۰ کیلومتر مربع) است. در مقام مقایسه به‌طور تقریبی کشور ژاپن یک بیستم آمریکا، یک نهم هندوستان، یک و نیم برابر بریتانیا و چیزی کمتر از یک چهارم ایران است. آب و هوا برگ‌های پاییزی(momiji)در کونگوبوجی، کوهستان کوبه ثبت شده در میراث جهانی یونسکو ژاپن مجموعه جزایری است که با طول زیاد از شمال به جنوب کشیده شده‌است؛ به همین خاطر آب و هوای مناطق گوناگون آن به شدت با یکدیگر مغایرت دارند و نیز دارای چهار فصل در سال است. مجمع الجزایر ژاپن بر روی محور تقریبی شمال جنوب تا ۳۰۰۰ کیلومتر امتداد یافته‌است و به دلیل گستردگی طولی بسیار زیاد از تنوع آب و هوایی بسیار زیادی نیز برخوردار است. با وجود اینکه تمامی کشور معتدل است، شمال آن زمستانهای سرد و طولانی و پربرف دارد، در حالی که جنوب آن تابستانهای بسیار گرم و زمستان‌های معتدلی دارد. میزان بارندگی در ژاپن بطور متوسط سالیانه ۱۸۰۰ میلی‌متر می‌باشد. ژاپن کاملا در آب محصور شده‌است: وجود اقیانوس سبب شده‌است که در رژیم غذایی و اقتصاد مردم ژاپن ماهی نقش مهمی داشته باشد (بیشترین سرانه مصرف ماهی در جهان ). از این رو ژاپن دارای مقام اول دنیا در زمینه شیلات است. با این حال به دلیل اینکه محصولات دریایی مهم‌ترین ماده غذایی مردم ژاپن را تشکیل می‌دهد، از این لحاظ نیز کشور با کمبود و مشکل روبرو است. به‌طوری‌که اکنون شیلات و مواد غذایی بعد از نفت خام دومین اقلام وارداتی ژاپن را تشکیل می‌دهند. رشته کوه‌های آتشفشانی ژاپن اغلب دارای چشمه‌های آب گرم طبیعی هستند. این کشور در تابستان و پاییز اغلب شاهد گردبادهای عظیم و توفانهای شدید گرمسیری است. به دلیل مجاورت با اقیانوس زلزله‌های شدید زیرآبی می‌توانند در آنجا امواج عظیم و جذر و مدی ویرانگر به نام سونامی ایجاد کنند. پوشش گیاهی و جانوری در ژاپن بین ۴۰۰۰ تا ۶۰۰۰ گونه گیاهی وجود دارد. در فرهنگ ژاپنی برخی گیاهان دارای معانی نمادینی هستند. به عنوان مثال شکوفه‌های گیلاس یا «ساکورا» نمایانگر زیبایی کوتاه مدت و درخت کاج یا ماتسو نماد عمر طولانی است. در غذاهای ژاپنی نه تنها از میوه‌ها و حبوبات بلکه حتی از برخی از گلها و برگها نیز استفاده می‌شود. تاثیر زیبایی گیاهان در هنر گل‌آرایی به سبک ژاپنی که ایکه‌بانا نامیده می‌شود و نیز در نقاشی، بافندگی، سفالگری و ظروف و وسایلی که با لاک مخصوص رنگ‌آمیزی می‌شوند دیده می‌شود. ژاپنی‌ها از گیاهان در داروسازی، رنگرزی منسوجات، ساخت کاغذ و ابزار نیز استفاده می‌کنند. ژاپن دارای حیات وحشی بسیار منحصربه‌فرد است و برخی از گونه‌های دارکوب، قرقاول، سنجاقک، خرچنگ، کوسه ماهی، حلزون، سمندر و پستانداران دریایی ژاپن در هیچ جای دیگری یافت نمی‌شوند. با وجود این همه تنوع و گوناگونی، تنها ۱۱۸ نوع پستاندار وحشی زمینی در ژاپن زندگی می‌کنند که بیشتر آن‌ها جوندگان کوچکند. حیواناتی مثل خرس، گوزن، گراز، سنجاب‌های پرنده، خفاش، میمون و نوعی راکون به نام سگ راکون از جمله گونه‌های حیات وحش ژاپن هستند. جغرافیای انسانی جمعیت ژاپن بر اساس برآورد انجام شده توسط اداره آمار این کشور در سال ۲۰۱۱ در حدود ۱۲۷،۴۳۳،۰۰۰ نفر تخمین زده شده‌است، که ۱/۸۳٪ از جمعیت جهان را شامل می‌شود. از نظر نسبت جمعیتی از این رقم حدود ۶۲ میلیون نفر آنان را مردان و حدود ۶۵/۵ میلیون نفر از آنان را زنان تشکیل داده‌اند. تراکم جمعیت در این کشور ۳۴۲ نفر و شاخص امید به زندگی در مردان ۷۲/۶۴ و در زنان ۸۶/۳۹ می‌باشد. میزان مرگ و میر در اطفال ۳/۷ در هر هزار تولد می‌باشد. نرخ رشد جمعیت در کشور ژاپن در حدود ۰/۰۳− درصد بوده‌است. براساس آمار ترکیب نژادی مردم ژاپن بدین شرح است: ۹۸/۵ درصد ژاپنی‌ها ۰/۵ درصد کره‌ای‌ها ۰/۴ درصد چینی‌ها ۰/۶ از بقیه ملل بر اساس آخرین سرشماریها ۲۳٪ جمعیت ژاپن را افراد ۶۵ سال و بالاتر تشکیل می‌دهند که این امر موجب شده ژاپن پیرترین ساختار جمعیتی جهان را داشته باشد. زبان زبان مردم ژاپن «ژاپنی» است. این زبان اگرچه بسیاری لغات را از زبان چینی گرفته‌است، ولی با این وجود با زبان چینی هم‌ریشه نبوده و کاملا متفاوت هستند. زبان ژاپنی، زبانی از شاخه ژاپنیک و از خانواده زبان‌های آلتایی است، و تنها زبان کره‌ای را می‌توان به آن نزدیک دانست. تاریخ مجمع الجزایر ژاپن با اینکه از نظر وسعت کشور کوچکی است، اما از موقعیت استراتژیک و مهمی برخوردار است، مجاورت آن با روسیه، از مهم‌ترین عناصر جغرافیای سیاسی ژاپن به ویژه پس از جنگ دوم جهانی است. از طرف دیگر این کشور بر سر راه کوتاه‌ترین و مهم‌ترین خطوط مواصلاتی بین آمریکای شمالی و خاور آسیا در اقیانوس آرام قرار گرفته‌است و کشتی‌هایی که از سواحل غربی ایالات متحده به مقصد چین، هنگ کنگ، و کشورهای جنوب شرقی آسیا حرکت می‌کنند، معمولا در بنادر آن پهلو می‌گیرند. به این جهت، ژاپن حائلی است بین اقیانوس آرام و کشورهای روسیه و چین. گرچه گفته می‌شود که نخستین انسان‌ها بیش از ده هزار سال قبل در شبه جزیره ژاپن سکونت داشته‌اند اما خاستگاه واقعی مردمان امروز ژاپن هنوز ناشناخته‌است. آغاز تاریخ ژاپن، با مردمانی از نژاد آینو و مغول به سده‌های پیش از میلاد مسیح بازمی‌گردد و از آن زمان تاکنون تنها یک سلسله امپراتوری بر این سرزمین فرمانروایی کرده‌است. بطور کلی می‌توان تاریخ ژاپن را به چهار دوره تقسیم کرد: دوران کهن معبد هوریو جی، از قدیمیترین بناهای چوبی جهان، میراث جهانی یونسکو کشت برنج و استفاده از ابزار فلزی حداقل از سیصد سال قبل از میلاد مسیح در ژاپن آغاز شد. سیستم حکومتی متمرکز بر امپراتور، بین قرن‌های چهارم و هفتم با پایتختی که در استان امروزی نارا قرار داشته، بسط و توسعه یافت: آغاز بهار سال ۶۶۰ پیش از میلاد، هم‌زمان بود با مراسم تاج‌گذاری امپراتور جیمو تنو در یاماتو (استان کنونی نارا). او نخستین امپراتور ژاپن بود، مورخان آن را آغاز امپراتوری ژاپن می‌دانند. در این دوره آئین بودائی در این سرزمین رخنه کرد و به سرعت انتشار یافت. اصلی‌ترین عامل پیشرفت آن تبلیغات غیر آزارنده و مسالمت‌آمیز، پرهیزکاری و اطاعت و انقیاد نسبت به حکومت بود. هم‌زمان با به سلطنت رسیدن امپراتریس سویکو، نایب السلطنه او موسوم به امیر «شوتوکو_تیشی» که مدت ۲۹ سال (۶۲۱–۵۹۲م) زمامدار واقعی ژاپن بود، کوشش بسیاری در ترویج آیین بودا انجام داد و به دستور وی معابد بسیاری در سرتاسر ژاپن ساخته شد. کوشش او در این زمینه بحدی بود که به او لقب «آشوکای ژاپن» دادند. در سال ۶۴۵ میلادی شورش عظیمی در ژاپن رخ داد که در تاریخ این کشور به نام −اصلاح بزرگ− از آن یاد می‌شود، دو تن از شورشیان به نام «باسامی کامتاری» و «امیر ناکا» قدرت را قبضه کردند و سرانجام ناکا تحت عنوان «سلطان تنجی» به سلطنت رسید و عامل ایجاد وحدت در سراسر کشور گردید. وی بر خلاف گذشته که امپراتور فقط ریاست قبایل را بر عهده داشت حکومت را مرکزیت قدرت کشور گردانید و این قدرت تمامیت‌خواهی را در سراسر امپراتوری برقرار کرد. به حکم وی حکام ایالات و ولایات موظف به پرداخت خراج سالانه شدند. بدین ترتیب دوره سیاسی تاریخ ژاپن سپری گردید و دوره امپراتوری، آغاز شد. افسانه گنجی، که گفته می‌شود کهن‌ترین رمان جهان است _ نگاره بر جای مانده از آن مربوط به سده ۱۷ دوران امپراتوری (اشراف سالاری) فرهنگ بودایی با نفوذ قوی چین در قرن هشتم رشد و شکوفایی یافت. سپس پایتخت به شهر کنونی کیوتو یعنی جایی که قواعد اشراف سالاری در مدتی مدید در آن تداوم داشت انتقال یافت. افسانه گنجی (The Tale of Genji)، که گفته می‌شود کهن‌ترین رمان جهان است در این محدوده زمانی نگاشته شده‌است: سلطان تنجی را باید بنیادگذار این دوره ژاپن دانست. وی امپراتوری بسیار مقتدر بود، شهر کیوتو پایتخت ژاپن، در دوره امپراتوری او به عظمت رسید. همچنین برخی از پادشاهان این دوره بعلت گرایش به آئین بودا و تعصب در این دین دست از زندگی مجلل و اشرافی خود برداشتند. در این دوره هم‌زمان با قدرت گرفتن کشور چین، فرهنگ و هنر این کشور نفوذ بسیاری در ژاپن پیدا کرد. ژاپن در این دوره بسرعت رو به ترقی نهاد. تمول بسیار موجب فساد و هرج و مرج گردید. بی‌عدالتی، دزدی و راهزنی افزایش یافت. خاندان‌های بزرگ نیز، امپراتوری را آلت دست خود کردند و علنا قدرت از امپراتور خلع گردید. به این ترتیب حکومت امپراتوری جای خود را به «حکومت شوگونی» داد. دوران شگون‌ها جنگجویان سامورایی، در جریان جنگ قدرت میان نیروهای توکوگاواشوگوناته و سربازان گارد امپراتوری، معروف به (جنگ داخلی بوشین) -boshin-، سال ۱۸۶۷م طبقه جنگجویان (سامورایی‌ها) به تدریج نیرومند شد و حدودا در پایان سده دوازدهم به قدرت رسید. سده دوازدهم هم‌زمان بود با آغاز دوره ملوک الطوایفی در ژاپن. هم‌زمان امپراتوری رو به افول نهاد و شگون‌ها (لقب موروثی دیکتاتورهای نظامی ژاپن که از ۱۱۹۲ تا ۱۸۶۷م به رغم وجود امپراتور عملا بر آن کشور حکومت می‌کردند ) که به معنی سردار یا سرداران است تا نیمه اول سده نوزدهم حکومت مستبدانه خود را بر ژاپن ادامه دادند. اولین شوگون میناموتونو یوریتومو بود. پس از وی خاندان هوجو قدرت را در دست گرفتند. خاندان هوجو در جدال بر سر قدرت، حاکمیت را به خاندان آشیکاگا واگذار کرد. در سال ۱۵۷۳م سه فرد خاندان آشیکاگا و شوگون‌سالاری آشیکاگا را برانداختند. نام یکی از سه تن که موفق شد حکومت شوگونی را تشکیل دهد، توکوگاوا ایه‌یاسو بود. شوگون‌سالاری توکوگاوا با پایتخت خود در ادو (توکیوی کنونی) در اوایل قرن هفدهم بنیاد نهاده شد. دوره ادو شاهد رشد قابل توجهی اقتصادی، از جمله اوج‌گیری کشاورزی. گسترش شبکه‌های تجارت داخلی در امتداد جاده‌ها، رودخانه‌ها، و دریاها؛ رشد اصناف تجاری و شبکه‌های تولید محصولات پیشاصنعتی؛ و ظهور سیستم کارگزاران برنج که در جهان از اولین بازارهای معاملاتی نسل آتی بود. حکومت ادو سیاست انزوای ملی را به منظور محدودیت روابط با کشورهای خارجی اختیار نمود. حکومت پر قدرت آنان تا سال ۱۸۶۸ ادامه داشت. در این دوره آیین مسیحی در ژاپن اشاعه پیدا کرد و مورد استقبال بسیاری از مردم قرار گرفت. نارضایتی و اعتراضات مردم نسبت به حکومت در این دوران باعث شد خاندان توکوگاوا که عامل این ناآرامی‌ها را تحریک بیگانگان مسیحی می‌دانست، دست به قلع و قمع آن‌ها بزند و دروازه‌های مملکت را بروی پرتغالی‌ها ببندد و ژاپن به بیش از دو قرن انزوای خود خواسته فرورفت. خاندان توکوگاوا در سده نوزده میلادی نفوذ و قدرت خود را در ژاپن از دست داد. سرانجام تحولات با ورود آمریکایی‌ها به ژاپن روند دیگری پیدا کرد. در سال ۱۸۵۴م دریادار متیو سی. پری با چهار کشتی توپدار به آبهای ژاپن وارد شد و به دولت امپراتوری پیغام داد باید بنادر خود را بگشایند و با آنان روابط سیاسی بر قرار کنند. حکومت شگونی ژاپن که در نیروی دریایی خود توان مقابله را ندید، سرانجام مجبور به امضای «عهدنامه کاناگاوا» شد (این اولین معاهده ژاپن با یک کشور خارجی بود). ورود خارجی‌ها و انقلاب ۱۸۶۸ (معروف به انقلاب میجی) مردم ژاپن را از خواب انزوا بدر آورد. ورود متیو سی. پری («ناخدا پری») به ژاپن در سال ۱۸۵۳ به نحوی موثر سیاست درهای بسته را خاتمه داد. دوران مدرن امپراتور میجی (۱۸۶۸–۱۹۱۲)، معروف به امپراتور بزرگ میجی با استعفای شوگون از قدرت در سال ۱۸۶۷ (معروف به دوره بازگشت میجی) قدرت مجددا به امپراتور انتقال یافت. با از سرگیری اداره امور حکومتی، دولت جدید ذیل «امپراتور میجی» سیاست گذاری‌های غربگرایانه، از جمله بنیاد نهادن سیستم کابینه‌ای، تدوین قانون اساسی، اصلاح سیستم حکومت محلی و سامانه آموزشی نوین را ترویج داد. فرهنگ غربی ذیل سیاست بهبود رفاه ملی و قدرت نظامی فعالانه رواج یافت: وی پایتخت را از کیوتو به توکیو (که به معنای پایتخت شرقی است) انتقال داد. در دوره امپراتوری او (که تا سال ۱۹۱۲ ادامه داشت و دوره میجی خوانده می‌شود)، اصلاحات بسیاری در ساختار اداری، حکومتی و نظامی صورت گرفت. چنان‌که در آغاز قرن بیستم ژاپن به سرعت صنعتی گردید و در آستانه تبدیل به قدرتی جهانی بود. پس از مرگ امپراتور میجی در ۱۹۱۲، امپراتوری ژاپن به قدرتی سلطه‌جو در منطقه تبدیل گشت و بعد از مجادله بر سر کره توانست چین را در جنگ نخست چین و ژاپن، شکست دهد(۱۸۹۴ تا ۱۸۹۵) و پورت آرتور و تایوان را به تصرف خود درآورد. از طرف دیگر با غلبه بر روسیه در زمین و دریا (۱۹۰۴ تا ۱۹۰۵) اروپا را شگفت زده کرد (این شکست موجب انقلاب ۱۹۰۵م روسیه گردید). در ۱۹۱۴، ژاپن تا اندازه‌ای به این دلیل که در مقام قدرت جهانی بزرگی پذیرفته شود بر ضد آلمان وارد جنگ جهانی اول شد. در این زمان افکار عمومی در ژاپن از لحاظ عقیده سیاسی به دو گروه تقسیم می‌شد: عده‌ای که آزادیخواه بودند و به هیچ‌وجه میل نداشتند که کشورشان با نیروی نظامی و قوه قهریه به اشغال ممالک دیگر بپردازد، و دسته دومی که معتقد بودند که جزایر ژاپن برای ملت پیشرفته و مترقی ژاپن کافی نیست، بلکه باید با تسخیر سرزمین‌های دیگر بر وسعت ژاپن افزود. با این حال، ژاپن به غیر از چند جزیره متعلق به آلمان در اقیانوس آرام، چیز زیادی به دست نیاورد و با سرخوردگی دریافت که قدرتهای بزرگ ظاهرا با این کشور به صورت هم‌تراز رفتار نمی‌کنند. پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان ژاپنی‌ها برای صنعتی شدن و تبدیل به یک ابرقدرت منطقه‌ای تلاش زیادی را مصروف داشتند و با گرفتن دانش فنی از آلمان، و دیگر کشورهای اروپایی به سرعت تبدیل به یک قدرت منطقه‌ای از لحاظ اقتصادی، نظامی گردید. بحران اقتصادی و فروپاشی تجارت جهانی در ۱۹۲۹م که تجارت ابریشم ژاپن را دستخوش فنا کرده بود بنفع طرفداران قدرت نظامی تمام گردید. ژاپنی‌ها دو سال بعد ۱۹۳۱م منچوری چین را اشغال کردند. آن‌ها در ۱۹۳۹م به هندوچین تاختند؛ و بر این خطه دست یافتند. جنگ جهانی دوم جنگنده‌های ژاپنی درحال آماده‌سازی برای حمله به خلیج پرل هاربر در ۲۵ نوامبر ۱۹۳۶ میلادی پیمان ضد کمینترن بین آلمان نازی و ژاپن منعقد گردید و به موجب آن طرفین متعهد گردیدند مشترکانه علیه کمونیسم بین‌الملل مبارزه کنند، یک سال بعد ایتالیا نیز به این پیمان پیوست و رسما محور برلین-توکیو-رم شکل گرفت. در ۱۹۴۱م که دو سال از جنگ جهانی دوم می‌گذشت، دولت‌های آلمان، ایتالیا و ژاپن متحد شدند تا نیروهای خود را علیه متفقین به کار اندازند. ژاپن بدون اعلام قبلی به پرل هاربر در هاوایی حمله کرد و خسارت شدیدی به آمریکا وارد ساخت. این اقدام ژاپن موجب گردید تا ایالات متحده با تمام نیروی خود وارد جنگ گردد. ژاپنی‌ها بعد از پرل هاربر به اندونزی و سنگاپور حمله کردند و پیروزیهای درخشانی بدست آوردند، اما نتایج جنگ در اروپا به ضرر متحدین تمام شد و آلمان هیتلری در ۱۹۴۵م سقوط کرد. پیشرفت پرشتاب نظامی ژاپن در سرتاسر شمال شرق آسیا و اقیانوس آرام متوقف شد و ایالات متحده با توافق شوروی سابق با پرتاب دو بمب اتمی در شهرهای هیروشیما و ناگازاکی، ژاپن را وادار به تسلیم کرد؛ و به این ترتیب برای ژاپن، جنگ دوم جهانی با شکستی فاجعه‌آمیز و وحشت جنگ اتمی به پایان رسید. دولت ژاپن به دستور امپراتور هیروهیتو در ۱۴ اوت ۱۹۴۵م بدون قید و شرط، تسلیم متفقین شد، ۵۰۰۰ افسر ژاپنی پس از قرائت بیانیه تسلیم، هاراکیری کردند. ژاپن تمامی متصرفات خود در اقیانوس آرام از جمله کشور کره را از دست داد، طی کنفرانس یالتا در فوریه سال ۱۹۴۵ ژاپن جزایر کوریل و جزیره ساخالین را از دست داد، اداره امور نظامی منچوری نیز بدولت جماهیر شوروی واگذار شد. ژاپن در جریان جنگ جهانی دوم صدمات فراوانی دید و در اواخر جنگ به چنان وضعی دچار شد که بسیاری از تحلیل‌گران در توصیف آن، عبارت «به کلی ویران شده» را به کار بردند. بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی بمباران اتمی ناگازاکی، ۹ اوت ۱۹۴۵ ناگازاکی پیش و پس از بمباران اتمی بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی دو عملیات اتمی بودند که در زمان جنگ جهانی دوم به دستور هری ترومن، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، علیه امپراتوری ژاپن انجام گرفتند. در این دو عملیات، دو بمب اتمی به فاصله ۳ روز بر روی شهرهای هیروشیما و ناگازاکی انداخته شد که باعث ویرانی و کشتار گسترده شهروندان این دو شهر گردید. حدود ۲۲۰،۰۰۰ نفر در اثر این دو بمباران اتمی جان باختند که بیشتر آنان را شهروندان غیرنظامی تشکیل می‌دادند. بیش از ۱۰۰،۰۰۰ نفر بلافاصله هنگام بمباران کشته شدند و بقیه تا پایان سال ۱۹۴۵ بر اثر اثرات مخرب تشعشعات رادیواکتیو جان خود را از دست دادند. پس از جنگ جنگ از مردم ژاپن بیش از دو میلیون قربانی گرفت، حدود چهل درصد شهرهای آن به ویرانه مبدل گردید. تاسیسات صنعتی و تولیدی تخریب و نابود شد، مزارع سوخت، سررشته کشت و زرع و کار و تولید از هم گسیخت، اقتصاد کشور فلج شد و سرانجام چیزی جز سرزمینی ویران و مردمی بیکار و گرسنه بر جای نماند. با این همه مردم ژاپن، خیلی زود بر بهت و گیجی خود فایق آمدند و شروع به خودسازی و نوسازی کشور کردند. از آنجا که بلافاصله پس از جنگ در قانون اساسی خود به صلح‌دوستی و مجاهدت در راه حفظ و استقرار صلحی پایدار و جهانی تاکید ورزیدند، ارتش را به کلی منحل کردند؛ لذا افراد نظامی نیز به سایر مردم پیوستند، و به سازندگی کشوری مشغول شدند که از لحاظ منابع طبیعی، یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. اشغال کشور از سوی متفقین (۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲)نظام سیاسی کشور را تبدیل به نظامی دموکراتیک کرد و همچنین احیای شگفت‌انگیز اقتصادی را بر اساس سیاست فعال صادرات آغاز ساخت. آیین شینتو که با ملی‌گرایی افراطی همسان شده بود به صورت دین رسمی کنار گذاشته شد و در همین خلال جریانی به نام نهضت آموزش پدید آمد که طی آن کشور، گروهی از افراد مستعد را به منظور کسب و آموزش تخصص راهی کشورهای پیشرفته جهان ساخت. نمایی از توکیو، مربوط به سال ۲۰۰۹ ژاپن بعد از جنگ به اشغال نیروهای نظامی ایالات متحده درآمد. دو سال بعد از جنگ جهانی دوم در ۱۹۴۷م قانون اساسی ژاپن به تصویب رسید. ژاپن پس از رهایی از جنگ، سیاست مسالمت‌آمیز در پیش گرفت و در ۱۹۵۶م به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. اقتصاد این کشور بار دیگر تنها چند سال پس از پایان جنگ و در دهه ۱۹۶۰م با رشد متوسط ۱۰٪ در سال به بالاترین نرخ رشد اقتصادی در بین تمامی کشورهای درگیر جنگ رسید؛ و این کشور به یکی از بزرگترین قدرت‌های اقتصادی جهان تبدیل گردید و در عرصه فناوری پیشتاز شد. در ۱۹۸۸ ژاپن با پیشی گرفتن از آمریکا تبدیل به بزرگ‌ترین کشور تامین‌کننده اعتبار در جهان شد. هم‌اکنون نیز ژاپن دارای سومین اقتصاد برتر جهان بعد از آمریکا و چین می‌باشد. در ۸ ژانویه ۱۹۸۹ یک روز پس از مرگ امپراتور هیروهیتو، آکی‌هیتو پسر او جانشین وی شد. عرصه سیاست ژاپن تحت سلطه لیبرال دموکرات‌ها است، که به رغم رسوایی‌های مالی از ۱۹۵۵ قدرت را در دست دارند. تقسیم‌بندی زمانی زمان دوره دوره زیر دوره دولت اصلی ۳۰،۰۰۰–۱۰،۰۰۰ ق. م دوران پارینه‌سنگی ژاپن نامشخص ۱۰،۰۰۰–۳۰۰ ق. م ژاپن باستان دوره جومون قبیله‌های محلی ۹۰۰ ق. م – ۲۵۰ ب. م (همپوشانی) دوره یایویی ۵۳۸–۲۵۰ میلادی دوره کوفون قبیله‌های یاماتو ۷۱۰–۵۳۸ ژاپن قدیم دوره آسوکا ۷۹۴–۷۱۰ دوره نارا امپراتور ژاپن ۱۱۸۵–۷۹۴ دوره هی‌آن ۱۳۳۳–۱۱۸۵ فئودالی ژاپن دوره کاماکورا شوگون‌سالاری کاماکورا ۱۳۳۶–۱۳۳۳ تجدید حیات کن‌مو امپراتور ژاپن ۱۳۹۲–۱۳۳۶ دوره موروماچی دوره نان‌بوکو-چو شوگون‌سالاری آشی‌کاگا ۱۴۶۷–۱۳۹۲ ۱۵۷۳–۱۴۶۷ دوره سن‌گوکو شوگون‌سالاری آشی‌کاگا، دایمیو، اودا نوبوناگا، تویوتومی هیده‌یوشی ۱۶۰۳–۱۵۷۳ دوره آزوچی-مومویاما ۱۸۶۸–۱۶۰۳ اوایل ژاپن نوین دوره ادو شوگون‌سالاری توکوگاوا ۱۹۱۲–۱۸۶۸ ژاپن نوین امپراتوری ژاپن دوره میجی امپراتور ژاپن ۱۹۲۶–۱۹۱۲ عصر تایشو ۱۹۴۵–۱۹۲۶ دوره شووا ۱۹۵۲–۱۹۴۵ ژاپن معاصر بعد از جنگ اشغال ژاپن فرماندهی عالی نیروهای متفقین ۱۹۸۹–۱۹۵۲ بعد از اشغال دموکراسی پارلمانی ۱۹۸۹–حال حاضر دوره هیسه‌ای نظام سیاسی ساختمان مجلس ملی ژاپن نشان رسمی دولت ژاپن بعد از پایان جنگ جهانی دوم در اوت ۱۹۴۵، ژاپن، گام نهادن در راه تبدیل به کشوری دموکراتیک را آغاز نمود. قانون اساسی ژاپن که از سال ۱۹۴۷ لازم‌الاجرا بوده بر سه اصل استوار است: حاکمیت مردمی، احترام برای حقوق اولیه انسان و کناره‌گیری از جنگ. قانون اساسی همچنین استقلال سه شاخه مقننه، مجریه و قضائیه را تصریح نموده‌است. ژاپن یک کشور امپراتوری است. حکومت در آن به صورت سیستم پارلمانی، مشابه با بریتانیا می‌باشد که در حقیقت نخست‌وزیر آن را اداره می‌کند. امپراتور نماد کشور و وحدت ملی است و در رابطه با امور حکومتی قدرتی ندارد. تمامی کارهای امپراتور در رابطه با امور کشوری براساس توصیه‌ها و تصویب کابینه صورت می‌گیرد. با این حال امپراتور به عنوان رئیس کشور در مناسبت‌های سیاسی تاثیرگذار است. امپراتور کنونی ژاپن، آکی‌هیتو، در سال ۱۹۸۹ به عنوان یکصدو بیست و پنجمین امپراتور به تخت نشست. نهاد قانونگذار در ژاپن شورای ملی و مجلس مشاوران (سنا) است. شورای ملی ژاپن ۴۸۰ عضو دارد که با رای مردم برای دوره‌های چهار ساله انتخاب می‌شوند. اعضای مجلس مشاوران ۲۴۲ نفر هستند که با رای مردم برای دوره‌ای شش ساله انتخاب می‌شوند. امپراتور آکی‌هیتو و امپراتریس می‌چیکو، آن‌ها دارای سه فرزند و چهار نوه می‌باشند نخست‌وزیر ژاپن رئیس دولت در ژاپن است که حکمش به وسیله امپراتور تنفیذ می‌شود. ذیل رهبری نخست‌وزیر، ۱۲ وزارتخانه وجود دارد؛ که عبارتند از: وزارت دادگستری- دارایی- بهداشت و رفاه- بازرگانی و صنعت- پست و ارتباطات- ساختمان- امور خارجه- آموزش ژاپن، علوم و فرهنگ ژاپن- کشاورزی، جنگلداری، ماهیگیری- حمل و نقل- کار و کشور. سیستم حکومتی ژاپن بر اساس فعالیت احزاب سیاسی قرار داشته و احزاب سیاسی نقش تعیین‌کننده‌ای در صحنه سیاست کشور دارند. در شرایط کنونی، مهم‌ترین احزاب سیاسی فعال عبارتند از: حزب لیبرال دومکرات، حزب دموکراتیک ژاپن، حزب کومه جدید، حزب کمونیست ژاپن، حزب سوسیال دموکرات. حزب لیبرال دموکرات مهم‌ترین حزب سیاسی در ژاپن است. دولتهای مرکزی و محلی در ژاپن ۴۷ استان و تعداد کل ۱۸۰۰ شهر کوچک و بزرگ و روستا وجود دارد (آوریل، ۲۰۰۷). هر شهرداری واجد شورا می‌باشد. فرمانداران استانی و شهرداران با رای مردمی انتخاب می‌شوند. دولت محلی نسبت به دولت مرکزی واجد سیستم دموکراسی بی‌واسطه‌تری می‌باشد. دیوان عالی کشور دیوان عالی کشور، بالاترین ارکان قوه قضائیه است. این دیوان متشکل از ۱۵ نفر قاضی است که توسط ریاست دیوان اداره می‌گردد. ۲۰ دادگاه بخش- از عمومی‌ترین دادگاه‌های کشور به‌شمار می‌آیند و در تمام کشور ۵۰ دادگاه بخش در مراکز استانهای ۴۷ گانه مستقر هستند. در این دادگاه‌ها به پرونده‌های حقوقی و جزایی به‌طور مشترک رسیدگی می‌شود. غذاها و خوراک نام فارسی نام انگلیسی تصویر نام فارسی نام انگلیسی تصویر ابی‌فرای Ebi fry 120px ام‌رایس Omurice 120px انگاوا Engawa 120px اوسه‌چی Osechi 120px اوناگی Unagi 120px اونیگیری Onigiri 120px اویاکودون Oyakodon 120px آئونوری Aonori 120px برنج چسبناک Sticky rice 120px بنتو Bento 120px تمپورا Tempura 120px توفو tōfu 120px جیائوزی Jiaozi 120px کوروکه Korokke 120px چوکادون Chukadon 120px چیکووا Chikuwa 120px دایفوکو Daifuku 120px زوندا Zunda 120px سوشی Sushi 120px ساشی‌می Sashimi 120px سکی‌هان Sekihan 120px سوبا Soba 120px کاتسودون Katsudon 120px کاتسوساندو KatsuSando 120px کاراآگه Karaage 120px کاری ژاپنی karē 120px کازونوکو Kazunoko 120px کایسکی Kaiseki 120px کوروکه پان Croquette 120px کوشی‌کاتسو Kushikatsu 120px کیناکو Kinako 120px مشی Meshi 120px موچی Mochi 120px هورمون‌یاکی Horumonyaki 120px هایاشی‌رایس Tempura 120px اوکونومی‌یاکی Okonomiyaki 120px چاهان Cha-han 120px اوکیناواسوبا Okinawa soba 120px هیاشی‌چوکا Hiyashi chuka 120px یاکی‌اودون Yakiudon 120px یاکی‌سوبا Yakisoba 120px تاکویاکی Takoyaki 120px یاکی‌توری yakitori 120px جینگیسوکان Jingisukan 120px اقتصاد کشور ژاپن در سال ۲۰۱۰ سومین قدرت اقتصادی دنیا (پس از آمریکا و چین) بوده و در آسیا نیز رتبه دوم را از این لحاظ داراست. این کشور دارای منابع طبیعی خیلی محدودی است و اکثر جزایر و خاک آن کوهستانی و آتشفشانی است؛ ولی با همکاری‌های دولت در بخش صنعت و نیز سرمایه‌گذاری گسترده در فناوری‌های پیشرفته، ژاپن به عنوان یکی از پیشگامان عمده در صنعت و تکنولوژی دنیا شناخته شده‌است. صادرات بخش عمده‌ای از درآمدهای اقتصادی ژاپن را تشکیل می‌دهد و آمریکا با ۲۲٫۷٪، چین با ۱۳٫۱٪ و کره جنوبی با ۷٫۸٪ عمده‌ترین شرکای تجاری این کشور هستند. محصولات صادراتی عمده ژاپن شامل تجهیزات حمل و نقل، اتومبیل، صنایع الکترونیک، ماشین آلات الکتریکی و صنایع شیمیایی هستند. در بخش صنایع ژاپن به عنوان یکی از پیشرفته‌ترین کشورها در زمینه تولید اتومبیل، تجهیزات الکترونیکی، ماشین ابزار، فولاد و فلزات غیر آهنی، کشتی سازی، صنایع شیمیایی و نساجی و نیز صنایع غذایی فرآوری شده به‌شمار می‌آید. این کشور دارای تعداد زیادی شرکت بین‌المللی با نام‌های تجاری معتبری همچون تویوتا، میتسوبیشی، هوندا، سونی، نیسان، نینتندو پاناسونیک، سونی اینتر اکتیو انتر تیمنت و کانناست. بنا به گزارش صندوق بین‌المللی پول در اواسط آوریل ۲۰۰۶، ژاپن با رشد اقتصادی ۲/۸ درصد پیش‌بینی شده برای سال ۲۰۰۶، همردیف کشورهای غربی و در مقام بالا قرار دارد. چنین نتیجه‌ای حاصل صادرات به کشورهای درحال توسعه مانند چین (که رشدش به ۹/۵٪ رسیده)، طرح دولتی و بی‌سابقه قانونمندسازی، سطح بالای تحقیق و توسعه، سرمایه‌گذاری بر روی آموزش و همچنین تعدیل نسبی ارزش دادن به سهام داران است. ژاپن رشد اقتصادی بالایی را در دهه‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ تجربه کرده‌است. رشد ژاپن در دهه ۱۹۶۰ به‌طور میانگین ۱۰٪، در دهه ۱۹۷۰ به‌طور متوسط ۵٪، و در دهه ۱۹۸۰ به‌طور میانگین ۴٪ رشد داشت. رشد اقتصادی ژاپن در دو دهه اخیر به شدت کاهش یافته‌است به‌طوری‌که در دهه ۱۹۹۰ به‌طور میانگین ۱٫۵٪ بوده‌است. تلاش‌های دولت ژاپن برای ایجاد رشد اقتصادی در این دو دهه عمدتا با شکست مواجه شده و رشد اقتصادی ژاپن همچنان پایین است. انیمه یا آنیمه (به ژاپنی: アニメ) یک سبک از پویانمایی است که خاستگاه آن ژاپن بوده و به‌طور معمول بر مبنای مانگاها ساخته می‌شود. توسعه اقتصادی ژاپن و علل کلیدی آن آمریکا در ابتدای راه در اوت ۱۹۴۵ پس از یکسری بمباران سراسری و بالاخره بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، ژاپن را به تسلیم واداشت. پس از این شکست ژاپن با بیش از ۱۳ میلیون نفر بیکار مواجه بود و کمبود مواد غذایی به شدت احساس می‌شد. تورم در حدی بود که حقوق افراد، مکفی مخارج جاری نبود و افراد برای سیر کردن شکم خود اقدام به فروش دارایی خود کرده بودند. برای کالاهی ضروری بازار سیاه درست شده بود و قیمت‌ها ۳۰ تا ۶۰ برابر قیمت رسمی دولت بود. درمورد برنج این رقم به ۱۵۰ برابر نیز رسیده بود. جنگ برای ژاپن به جز ۸ میلیون نفر کشته و زخمی به بهای ویرانی ۲۵٪ از دارایی‌های غیرنظامی و نابودی ۴۱٫۵٪ از ثروت ملی تمام شد. ژاپن بازسازی شده با داشتن ۳. % از خاک کره زمین توانسته ۲۴٪ از تولید جهانی را به خود اختصاص دهد. این کشور به رغم شهرنشینی متراکم نسبتا از جرم و جنایت به دور مانده‌است. نسبت سرقت در ژاپن در مقایسه با آمریکا چیزی کمتر از ۰٫۷٪ است. پیشرفت اقتصادی ژاپن چنان چشم گیر بود که در مقطعی آمریکایی هارا به انتقاد از سخت کوشی، کم مصرفی و حجم کلان پس‌انداز ژاپنی‌ها واداشت!. عوامل رشد آنچه تصویر ویران ژاپن ۱۹۴۵ به ژاپن ابرقدرت اقتصاد امروز مبدل کرده‌است، فرایندی است که عده‌ای آن را معجزه اقتصادی نامیده‌اند. لیکن این معجزه واقعیت آموزنده برای کشورهایی است که هنوز خود را در کاغذ بازی غرق کرده‌اند. تقدس سرزمین به شکل افراطی‌اش تا برتری نژادی ژاپنی‌ها هم کشیده شده بود. دولت ژاپن آئین (شینتو) را به نقطه قوت مردم تبدیل کرده بود و در سال۱۹۱۳ به منظور تجمع تمامی افراد وگروه‌ها، طی تبلیغات وسیع اعلام کرد که شینتو یک نهاد ملی با هویت تاریخی و معنوی است و هرکس بدون توجه به ایدئولوژی و مرامش، به عنوان یک وظیفه میهنی و نشانه‌ای از وفاداری و صداقتش به میهن، باید در معابد شینتو حضور یابد. در ساختار مدیریتی ژاپن، زمانی که همه کشورها با شور و اشتیاق فراوان اقدام به برگزاری دوره‌ای مدیریت MBA می‌کردند مکتبی را با عنوان مکتب مدیریت ژاپنی به وجود آورد. جغرافیا تقسیمات کشوری ژاپن به چندین ناحیه و ۴۷ استان تقسیم شده‌است. استان‌های ژاپن شهرهای بزرگ ژاپن فهرستی از بیست شهر بزرگ ژاپن: فرهنگ و ادب فرهنگ ژاپن طی هزاران سال از دوره جومون تا به امروز در حال تکامل بوده، فرهنگ معاصر ژاپن بسیار از آسیا، اروپا و آمریکای شمالی تاثیر پذیرفته‌است و در این بین نفوذ فرهنگ چینی پر رنگ‌تر است. ساکنان ژاپن دوره‌های طولانی انزوا را سپری کرده‌اند، ورود کشتی‌های غربی در قرن ۱۶ و ۱۹ میلادی و آشنایی مردم ژاپن با ادیان مختلف همچون مسیحیت عصری جدید را برای این کشور پدید آورد که تغییرات فرهنگی و سنت‌شکنی‌های بعد از آن خالی از لطف نبود. نخستین آثار ادبیات ژاپنی به‌شدت تحت تاثیر ارتباطات فرهنگی با چین و ادبیات چینی سروده شدند. این آثار به زبان چینی کلاسیک سروده می‌شدند. ادبیات هندی نیز با گسترش بودیسم در ژاپن بر ادبیات این کشور تاثیر گذاشت. اما در نهایت هنگامی که نویسندگان ژاپنی شروع به نوشتن درباره ژاپن کردند توانستند سبک خاص خود را توسعه بخشند اما همچنان تاثیر ادبیات چینی و چینی کلاسیک را می‌شد تا پایان دوره ادو در این آثار مشاهده کرد. از زمانی که ژاپن دروازه‌های خود را در سده ۱۹ میلادی به روی تجارت و دیپلماسی با غرب باز کرد ادبیات شرق و غرب به شدت برهم تاثیر گذاشته‌اند و همچنان می‌گذارند. شعر هایکو کوتاه‌ترین گونه شعری در جهان است که مبدع آن ژاپنی‌ها هستند، این‌گونه شعر به صورت سنتی کم‌تر ۱۷ خط است، یک هایکو عموما یک احساس یا گرایش شاعرانه سراینده‌اش را بیان می‌کند: موسیقی دو نوازنده در حال نواختن کوتو (راست) و شامیسن (چپ) موسیقی ژاپن غنی و متنوع است، سازهایی چون کوتو و شامیسن از سازهای اصیل ژاپن هستند. شامیسن که به سه‌تار ژاپنی شهرت‌دارد و معمولا همراه با سازهای دیگر نواخته می‌شود، شامیسن در اصل در تئاترهای کابوکی و عروسکی دوره «ادو» کاربرد داشت. کوتو نیز به سنتور ژاپنی معروف است که از چوب درختی به نام «پائولونیا» ساخته می‌شود و هر تار آن خرک متحرک جداگانه‌ای دارد. این ساز را با زخمه‌هایی که به انگشتان اشاره، میانی و شست دست راست متصل است می‌نوازند. جشنواره‌ها و مناسبت‌های خاص ۳۳ جشنواره کشور ژاپن به عنوان میراث فرهنگی ناملموس یونسکو ثبت شده‌اند. بعضی جشن‌ها و فستیوال‌های ژاپنی ریشه چینی دارند ولی در طول زمان تغییر یافته و با عادات مردم محلی درآمیخته‌اند. جشن شکوفه‌های گیلاس جشن شکوفه‌های گیلاس(هانامی)پارک اوئنو توکیو هانامی یا جشن شکوفه‌های گیلاس یکی از مراسم رایج در ژاپن است. هانامی در زبان ژاپنی به معنی «دیدن گل‌هاست». هانامی در هنگام شکوفایی شکوفه‌های ساکورا و با جمع شدن دوستان و بستگان به دور هم و گسترانیدن سفره در زیر درختان ساکورا برگزار می‌شود. هانامی برای نخستین بار در دوره نارا (سال‌های ۷۱۰ تا ۷۹۴ میلادی) و در بین اشراف مرسوم شده‌است. در ابتدا دیدن شکوفه‌های آلو که در ژاپن اومه نامیده می‌شود، مرسوم بود اما در دوره هی‌آن (سال‌های ۷۹۴ تا ۱۱۸۵ میلادی) شکوفه‌های گیلاس جایگزین شکوفه‌های آلو شد. از اواسط دوره ادو هانامی در بین عموم مردم رایج شد و امپراتور توکوگاوا یوشیمونه هشتمین امپراتور دوره ادو جهت تشویق مردم و ترویج بیشتر هانامی دستور کاشت گسترده درختان گیلاس را در سراسر کشور صادر کرد. جشنواره برف جشنواره برف ساپورو که سالانه در شهر ساپورو برگزار می‌شود. در این جشنواره که برجسته‌ترین هنرمندان این کشور نیز حضور دارند، مجسمه‌های مختلفی از جمله مجسمه بازیگران و هنرمندان و سایر افراد مشهور ساخته می‌شود. در فوریه سال ۲۰۱۷ هم جشنواره ساپورو برگزار شد که مجسمه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا نیز در بین مجسمه‌های افراد مشهور دیده شد. جشنواره تنو جشنواره تنو: چند قایق در رودخانه تنو، هرکدام با ۴۰۰ فانوس کاغذی جشنواره تنو که هر ساله ماه ژوئیه در شهر تسوشیما برگزار می‌شود. بر اساس رسوم هر قایق به چهارصد فانوس مزین می‌شود و در طول رودخانه تنو پایین می‌آید. جشن عروسک‌ها هیناماتسوری هیناماتسوری یا جشن عروسک‌ها یا جشن دختران یکی از جشن‌های رایج در کشور ژاپن است که به شکرگزاری رشد و سلامتی دختران اختصاص دارد. این جشن هر ساله در روز سوم ماه مارس سومین ماه میلادی برگزار می‌شود. در این جشن سکویی با یک پارچه قرمز پوشانده می‌شود تا مجموعه‌ای از عروسک‌های زینتی به نمایندگی از امپراتور، ملکه، مسئولین، و نوازندگان در لباس سنتی دربار دوره هی‌آن به نمایش گذاشته شود.
[ "سرود ملی ژاپن", "توکیو", "زبان ژاپنی", "پادشاهی انتخابی", "امپراتور", "نخست‌وزیر", "آکی‌هیتو", "شینزو ابه", "۱۱ فوریه", "۶۶۰ (میلادی)", "۳ مه", "۱۹۴۷ (میلادی)", "۲۰۰۷ (میلادی)", "۲۰۰۶ (میلادی)", "دلار آمریکا", "دلار", "۲۰۰۴ (میلادی)", "ین", "مجمع‌الجزایر", "کشور", "اقیانوس آرام", "آسیای شرقی", "اقتصاد", "جهان", "تولید ناخالص داخلی", "صندوق بین‌المللی پول", "پادشاهی", "قانون اساسی ژاپن", "آب", "چین", "کره جنوبی", "کره شمالی", "روسیه", "جنگ جهانی دوم", "دریا", "ایالت کالیفرنیا", "آمریکا", "جمعیت", "فهرست کشورها بر پایه جمعیت", "پایتخت", "خورشید", "باستان‌شناسی", "انسان", "پارینه‌سنگی", "کوهستان", "آتشفشان", "زلزله", "سازمان ملل متحد", "جی۸", "APEC", "بودجه", "صادرات", "واردات", "جنگ جهانی اول", "متفقین", "بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی", "صنعت", "قاره", "توپوگرافی", "شرق", "دریای ژاپن", "جمهوری کره", "جزیره", "هوکایدو", "هونشو", "شیکوکو", "کیوشو", "یوکوهاما", "کوبه", "بندر", "زمین‌شناسی", "زمین", "کوه", "فوجی", "رودخانه", "دریاچه", "منابع طبیعی", "مواد معدنی", "تراکم جمعیت", "مساحت", "دنیا", "کمان", "اقیانوس کبیر", "فنلاند", "پاراگوئه", "هندوستان", "بریتانیا", "ایران", "میراث جهانی یونسکو", "محور", "شمال", "جنوب", "آب و هوا", "زمستان", "سرد", "برف", "تابستان", "گرم", "بارش", "اقیانوس", "رژیم غذایی", "ماهی", "شیلات", "ماده غذایی", "نفت خام", "چشمه آب گرم", "گردباد", "توفان", "سونامی", "فرهنگ", "گیاه", "ساکورا", "کاج", "عمر", "میوه", "حبوبات", "گل", "برگ", "هنر", "نقاشی", "بافندگی", "سفالگری", "داروسازی", "رنگرزی", "منسوجات", "کاغذ", "حیات وحش", "دارکوب", "قرقاول", "سنجاقک", "خرچنگ", "کوسه ماهی", "حلزون", "سمندر", "پستاندار", "خرس", "گوزن", "گراز", "سنجاب پرنده", "خفاش", "میمون", "راکون", "سگ راکون", "کپور گلگون", "عشق", "سگ", "نژاد", "برآورد", "آمار", "مرد", "زن", "امید به زندگی", "مرگ", "اطفال", "تولد", "فهرست کشورها بر پایه نرخ رشد جمعیت", "مردم", "سرشماری", "پیر", "زبان", "زبان چینی", "زبان‌های آلتایی", "زبان کره‌ای", "مجمع الجزایر", "آمریکای شمالی", "آسیا", "ایالات متحده", "هنگ کنگ", "تاریخ", "آینو", "مغول", "میلاد مسیح", "امپراتوری", "برنج", "نارا", "جیمو تنو", "بودا", "حکومت", "امپراتریس سویکو", "نایب السلطنه", "معبد", "شورش", "قدرت", "سلطان", "وحدت", "تمامیت‌خواهی", "خراج", "رمان", "کیوتو", "افسانه گنجی", "دین", "زندگی", "جنگ بوشین", "سده", "ملوک الطوایفی", "شگون‌ها", "دیکتاتور", "میناموتونو یوریتومو", "خاندان هوجو", "خاندان آشیکاگا", "شوگون‌سالاری آشیکاگا", "توکوگاوا ایه‌یاسو", "شوگون‌سالاری توکوگاوا", "ادو", "آیین مسیحی", "خاندان توکوگاوا", "دریادار", "متیو سی. پری", "کشتی (شناور)", "نیروی دریایی", "عهدنامه کاناگاوا", "انقلاب", "دولت", "امپراتور میجی", "قانون اساسی", "نوین", "۱۹۱۲ (میلادی)", "دوره میجی", "کره (کشور)", "جنگ نخست چین و ژاپن", "پورت آرتور", "تایوان", "اروپا", "آلمان", "آزادیخواه", "دانش", "بحران اقتصادی", "ابریشم", "منچوری", "هندوچین", "پیمان ضد کمینترن", "ایتالیا", "پرل هاربر", "هاوایی", "اندونزی", "سنگاپور", "متحدین", "هیتلر", "شوروی", "بمب اتم", "هیروشیما", "ناگازاکی", "هیروهیتو", "خودکشی", "کنفرانس یالتا", "جزایر کوریل", "ساخالین", "هری ترومن", "رئیس‌جمهور", "امپراتوری ژاپن", "بمب اتمی", "کشت", "کار", "تولید", "ارتش", "دموکراسی", "شینتو", "ملی‌گرایی", "جنگ", "سیاست", "نرخ رشد اقتصادی", "فناوری", "اعتبار", "پسر", "لیبرال دموکراسی", "دوران پارینه‌سنگی ژاپن", "دوره جومون", "دوره یایویی", "دوره کوفون", "یاماتو (مردم)", "دوره آسوکا", "دوره نارا", "امپراتور ژاپن", "دوره هی‌آن", "دوره کاماکورا", "شوگون‌سالاری کاماکورا", "تجدید حیات کن‌مو", "دوره موروماچی", "دوره نان‌بوکو-چو", "شوگون‌سالاری آشی‌کاگا", "دوره سن‌گوکو", "دایمیو", "اودا نوبوناگا", "تویوتومی هیده‌یوشی", "دوره آزوچی-مومویاما", "دوره ادو", "عصر تایشو", "دوره شووا", "ژاپن بعد از جنگ", "اشغال ژاپن", "فرماندهی عالی نیروهای متفقین", "ژاپن بعد از اشغال", "دوره هیسه‌ای", "اوت", "حقوق", "استقلال", "قوه مقننه", "قوه مجریه", "قوه قضائیه", "پارلمان", "کابینه", "رئیس", "قانون", "مجلس", "سنا", "رای", "امپراتریس می‌چیکو", "وزارتخانه", "دادگستری", "دارایی", "وزارت بهداشت و درمان", "وزارت رفاه", "وزارت بازرگانی", "وزارت صنعت", "وزرات پست", "وزارت ارتباطات", "وزارت ساختمان", "وزارت امور خارجه", "وزارت آموزش", "وزارت علوم", "وزارت فرهنگ", "وزارت کشاورزی", "وزارت جنگل", "وزارت ماهیگیری", "وزرات حمل و نقل", "وزارت کار", "وزارت کشور", "سیستم", "احزاب سیاسی", "کمونیست", "سوسیال دموکراسی", "استان", "شهر", "روستا", "شهرداری", "شورا", "فرماندار", "شهردار", "دیوان عالی", "قاضی", "دادگاه", "ابی‌فرای", "ام‌رایس", "انگاوا", "اوسه‌چی", "اوناگی (غذا)", "اونیگیری", "اویاکودون", "آئونوری", "برنج چسبناک", "بنتو", "تمپورا (غذا)", "توفو", "جیائوزی", "کوروکه", "چوکادون", "چیکووا", "دایفوکو", "زوندا (خوراک)", "سوشی", "ساشی‌می", "سکی‌هان", "سوبا", "کاتسودون", "کاتسوساندو", "کاراآگه", "کاری ژاپنی", "کازونوکو", "کایسکی", "کوروکه پان", "کوشی‌کاتسو", "کیناکو", "مشی", "موچی", "هورمون‌یاکی", "هایاشی‌رایس", "اوکونومی‌یاکی", "چاهان (غذا)", "اوکیناواسوبا", "هیاشی‌چوکا", "یاکی‌اودون", "یاکی‌سوبا", "تاکویاکی", "یاکی‌توری", "جینگیسوکان", "تویوتا", "میتسوبیشی", "هوندا", "سونی", "نیسان", "نینتندو", "اقتصاد ژاپن", "ادبیات چین", "زبان چینی کلاسیک", "ادبیات هند", "بودیسم در ژاپن", "سده ۱۹ میلادی", "میراث فرهنگی ناملموس", "پارک اوئنو", "هانامی", "آلو", "اومه", "دوره هِی‌آن", "توکوگاوا یوشیمونه", "ساپورو", "تسوشیما، آیچی", "Louis-Frédéric", "مارس", "ملکه ژاپن", "جیهونی‌تو" ]
[ "ژاپن", "امپراتوری‌ها", "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۶۶۰ (پیش از میلاد)", "بنیان‌گذاری‌ها در سده ۷ (پیش از میلاد) در آسیا", "پادشاهی مشروطه", "کشورهای آسیای شرقی", "کشورهای آسیایی", "کشورهای جزیره‌ای", "کشورهای عضو جی ۸", "کشورهای عضو سازمان ملل متحد", "کشورهای گروه ۲۰", "کشورهای هم‌مرز با اقیانوس آرام", "لیبرال دموکراسی" ]
1,089
زبان ژاپنی
0
675
0
[ "زبان ژاپني", "جاپانی", "جاپاني" ]
false
632
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام", "Item2": "ژاپنی" }, { "Item1": "نام محلی", "Item2": "''Nihongo''" }, { "Item1": "ethnicity", "Item2": "[[Yamato people]]" }, { "Item1": "رنگ خانواده", "Item2": "Japonic" }, { "Item1": "تصویر", "Item2": "75px" }, { "Item1": "زیرنویس", "Item2": "''Nihongo'' (''ژاپنی'')در [[اسکریپت ژاپنی]]" }, { "Item1": "اندازه تصویر", "Item2": "75px" }, { "Item1": "منطقه", "Item2": "[[ژاپن]]" }, { "Item1": "گویشوران", "Item2": "۱۳۰ میلیون" }, { "Item1": "fam2", "Item2": "[[ژاپنیک]]" }, { "Item1": "ancestor", "Item2": "[[ژاپنی باستان]]" }, { "Item1": "ancestor2", "Item2": "[[ژاپنی میانه متقدم]]" }, { "Item1": "ancestor3", "Item2": "[[ژاپنی میانه متاخر]]" }, { "Item1": "ancestor4", "Item2": "[[ژاپنی جدید متقدم]]" }, { "Item1": "اسکریپت", "Item2": "[[لوگوگراف‌های و هجابندی‌های ژاپنی]]، [[حروف چینی]]، [[روماجی]]، [[اسکریپت سیدهام]] (برخی زمان‌ها در معابد بودایی)" }, { "Item1": "ملیت", "Item2": "([[Angaur]])" }, { "Item1": "agency", "Item2": "ندارد[[دولت ژاپن]] نقش اصلی را ایفا می‌کند" }, { "Item1": "iso1", "Item2": "ja" }, { "Item1": "iso2", "Item2": "jpn" }, { "Item1": "iso3", "Item2": "jpn" }, { "Item1": "نقشه", "Item2": "270px" }, { "Item1": "یادداشت", "Item2": "IPA" } ], "Title": "زبان" }
زبان ژاپنی ، زبان مردم ژاپن و زبان رسمی دولت ژاپن است، که توسط حدود ۱۳۰ میلیون نفر سخن گفته می‌شود. قواعد و ساختار ژاپنی یک زبان پیوندی است با منشا مورد اختلاف. زبانی که در ژاپن به آن تکلم می‌شود زبانی است آهنگ دار و صدادار و تقریبا همه واژگان آن به واکه ختم می‌شوند. این زبان شامل پنج واکه و نوزده همخوان است. واژگان آن چند هجایی است و لایق تغییرات دستوریست. تصریف به وسیله اجزایی که به آخر کلمه الحاق کنند صورت می‌گیرد. زمان‌ها و وجه‌ها به وسیله ادات فعل از هم تمییز داده می‌شوند. زبان مکالمه از لحاظ دستور و فرهنگ لغات با زبان مکتوب (که دارای اشکالات فراوان است) فرق دارد. به ترکیب هر صامت و مصوت مورا گفته می‌شود. ژاپنی با خانواده زبان‌هایی مانند آینو، زبان‌های استرا-آسیایی و همچنین گزینه بی‌اعتبار زبان‌های آلتایی دسته بندی شده‌است، ولی هیچ‌کدام از آن‌ها به‌طور گسترده پذیرفته نشده‌اند. خط ژاپنی سامانه نوشتاری ژاپنی از سه دسته واج آوا به نام‌های هیراگانا (平仮名) و کاتاکانا (カタカナ) و روماجی (ローマ字) و واژه‌نگارهای کانجی (漢字) تشکیل شده‌است. از هیراگانا و کاتاکانا با عنوان کلی‌تر کانا نام برده می‌شود. کانجی در واقع همان حروف چینی برگرفته از سیستم نگارشی چینی است که معمولا برای نوشتن کلماتی که از زبان چینی وارد ژاپنی شده‌اند استفاده می‌شود. هیراگانا معمولا برای نوشتن کلمات اصیل ژاپنی استفاده می‌شود. بر اساس برخی از کلمات کانجی، الفبایی به نام کاتاکانا به وجود آمد که برای نوشتن کلمات وارد شده به ژاپنی از انگلیسی و دیگر زبان‌ها استفاده می‌شود؛ فقط یکی از حروف هیراگانا با کاتاکانا یکی است(へ). از هیراگانا و کاتاکانا برای بیان چگونگی تلفظ کانجی هم استفاده می‌شود (فوریگانا)(ふりがな). استفاده از حروف لاتین برای نوشتن کلمات ژاپنی نیز مرسوم است و به آن روماجی گویند. کانجی کانجی‌ها همان علایمی هستند که هر یک به تنهایی بیان‌کننده یک کلمه هستند. کانجی‌های استاندارد ژاپن در حدود ۲۰۰۰ هستند؛ و کانجی‌ها اصولا از زبان چینی گرفته شدند. تا قرن هفت ژاپن دارای خط نبود و خط را از چین گرفت. ابتدا در خط ژاپنی تنها از کانجی استفاده می‌شده و بعد در قرن ۸ هیراگانا و کاتاکانا ابداع شد و به علت سادگی آن باعث رواج و گسترش ادبیات شد. چند مثال از کانجی و معنای آن: کانجی تلفظ معنا 土 tsuchi خاک 天 ten آسمان 水 mizu آب 火 hi آتش 風 kaze باد 男 otoko مرد 女 onna زن 食べる taberu خوردن 飲む nomu نوشیدن 大きい ōkii بزرگ 小さい chiisai کوچک 夜 yoru شب 日 hi روز حروف ژاپنی 900px ساما/نه نگارش زبان ژاپنی کانجی کانا زبان ژاپنی قدیمی ژاپنی باستان متاخر
[ "Yamato people", "سامانه نوشتاری ژاپنی", "ژاپن", "زبان‌های ژاپنیک", "ژاپنی باستان", "ژاپنی میانه متقدم", "ژاپنی میانه متأخر", "ژاپنی جدید متقدم", "حروف چینی", "روماجی", "اسکریپت سیدهام", "Angaur", "سیا", "#توزیع جغرافیایی", "دولت ژاپن", "زبان پیوندی", "واکه", "همخوان", "زبان آینو (ژاپن)", "زبان‌های استرا-آسیایی", "زبان‌های آلتایی", "هیراگانا", "کاتاکانا", "واژه‌نگار", "کانجی", "کانا", "زبان چینی", "فوریگانا", "حروف لاتین", "ساما/نه نگارش زبان ژاپنی", "زبان ژاپنی قدیمی", "ژاپنی باستان متأخر" ]
[ "زبان ژاپنی", "ایران شناسان ژاپنی", "خوشنویسی", "زبان‌های ایزو ۶۳۹–۱", "زبان‌های پالائو", "زبان‌های پیوندی", "زبان‌های دارای کد ایزو ۶۳۹–۲", "زبان‌های ژاپن", "زبان‌های فاعل-مفعول-فعل", "زبان‌ها" ]
1,090
استان ام‌البواقی
2
57
0
[ "ام‌البواقي", "ام البواقی", "ام البواقي", "استان ام البواقي", "استان ام البواقی", "ام‌البواقی", "ام البواقی (استان)", "ام البواقي (استان)" ]
false
44
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
استان ام‌البواقی نام استان چهارم کشور الجزایر است. شهرستان‌ها این استان از شهرستان‌های زیر تشکیل شده است: ناحیه عین بابوش ناحیه عین البیضاء ناحیه عین فکرون ناحیه عین کرشه ناحیه عین ملیله ناحیه دهاله) ناحیه فکرینه ناحیه قصر صباحی ناحیه مسکیانه ناحیه‌ام البواقی ناحیه سیقوس ناحیه سوق نعمان
[ "الجزایر", "ناحیه عین بابوش", "ناحیه عین البیضاء", "ناحیه عین فکرون", "ناحیه عین کرشه", "ناحیه عین ملیله", "ناحیه دهاله", "ناحیه فکرینه", "ناحیه قصر صباحی", "ناحیه مسکیانه", "ناحیه أم البواقی", "ناحیه سیقوس", "ناحیه سوق نعمان" ]
[ "استان ام‌البواقی", "استان‌های الجزایر" ]
1,092
استان الاغواط
2
48
0
[ "الأغواط", "الاغواط (استان)", "الاغواط" ]
false
40
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
الاغواط سومین استان کشور الجزایر است. شهرستان‌ها شهرستان‌های این استان عبارت‌اند از: الاغواط عین ماضی تاجموت الخنق الحویطه تاجرونه حاسی الرمل حاسی الدلاعه قصر الحیران سیدی مخلوف ابن ناصربن شهره العسافیه افلو سبقاق سیدی بوزید واد مره واد مزی قلته سیدی سعد البیضاء عین سیدی علی الغیشه بریده الحاج المشری تاویاله
[ "الجزایر" ]
[ "استان الاغواط", "استان‌های الجزایر" ]
1,094
استان بسکره
2
58
0
[ "بسكره", "استان بسكره", "بسکره (استان)", "بسكره (استان)" ]
false
45
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
بسکره نام استان هفتم کشور الجزایر است که در بخش شرقی این کشور جای دارد. جغرافیا این استان از سوی شمال با استان باتنه، از شمال غربی با استان مسیله، شمال شرقی با استان خنشله و از جنوب با استان‌های جلفه و وادی همسایه است. جمعیت این استان ۸۸۰۸۳ نفر و تراکم جمعیت در این استان ۲۸ نفر در کیلومتر مربع است. این استان فراورده‌های خرمای معروفی دارد. شهرستان‌ها این استان ۳۳ شهرستان به قرار زیر دارد: بسکره الحاجب لوطایه جموره البرانیس القنطره عین زعطوط سیدی عقبه شتمه الحوش عین الناقه زربیه الوادی المزیرعه خنقه سیدی ناجی الفیض مشونش طولقه بوشقرون برج بن عزوز لیشانه فوغاله الغروس اولاد جلال الدوسن الشعیبه سیدی خالد البسباس راس المیعاد اورلال اوماش ملیلی مخادمه لیوه http://www.eden-algerie.com بسکره
[ "الجزایر", "استان باتنه", "استان مسیله", "استان خنشله", "استان جلفه", "استان الوادی" ]
[ "استان‌های الجزایر", "بسکره" ]
1,095
استان الشلف
2
55
0
[ "الشلف (استان)" ]
false
50
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
الشلف نام استان دوم کشور الجزایر است. شهرستان‌ها نام شهرستان‌های این استان عبارت‌اند از: المرسی الظهره سنجاس سیدی عبد الرحمن بنی راشد الابیض مجاجه الزبوجه عین امران بوزغایه اولاد فارس
[ "الجزایر", "ویکی‌پدیای عربی" ]
[ "استان الشلف", "استان‌های الجزایر" ]
1,096
تمنراست
2
40
0
[ "تمنرست" ]
false
13
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "Tamanrasset" }, { "Item1": "native_name", "Item2": "تمنراست / ⵜⵎⵏⵘⵙⵜ" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "[[شهر]]" }, { "Item1": "image_skyline", "Item2": "Rue de tamanrasset 01.jpg" }, { "Item1": "image_caption", "Item2": "Tamanrasset street" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "DZ 11 Tamanrasset.svg" }, { "Item1": "map_caption", "Item2": "Location of Tamanrasset commune within Tamanrasset Province" }, { "Item1": "pushpin_map", "Item2": "Algeria" }, { "Item1": "pushpin_map_caption", "Item2": "Location of Tamanrasset within Algeria" }, { "Item1": "pushpin_mapsize", "Item2": "300" }, { "Item1": "pushpin_label_position", "Item2": "top" }, { "Item1": "coordinates_region", "Item2": "DZ" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "کشور" }, { "Item1": "subdivision_type1", "Item2": "[[استان]]" }, { "Item1": "subdivision_name1", "Item2": "[[تمنراست]]" }, { "Item1": "subdivision_type2", "Item2": "[[ناحیه]]" }, { "Item1": "subdivision_name2", "Item2": "[[Tamanrasset District]]" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "۳۷۷۱۳" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "۲۰۰۸" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "۹۲۶۳۵" }, { "Item1": "timezone", "Item2": "[[زمان اروپای مرکزی]]" }, { "Item1": "utc_offset", "Item2": "+۱" }, { "Item1": "latd", "Item2": "22" }, { "Item1": "latm", "Item2": "47" }, { "Item1": "lats", "Item2": "20" }, { "Item1": "longm", "Item2": "31" }, { "Item1": "longs", "Item2": "32" }, { "Item1": "coordinates_display", "Item2": "inline, title" }, { "Item1": "elevation_m", "Item2": "۱۳۲۰" }, { "Item1": "blank_name_sec1", "Item2": "[[PMA seats]] (as of 2007)" }, { "Item1": "blank_info_sec1", "Item2": "۱۱" }, { "Item1": "blank1_name_sec1", "Item2": "[[ONS code]]" }, { "Item1": "blank1_info_sec1", "Item2": "۱۱۰۱" }, { "Item1": "postal_code_type", "Item2": "Postal code" }, { "Item1": "postal_code", "Item2": "۱۱۰۰۰" }, { "Item1": "area_code", "Item2": "(+۲۱۳) ۲۹" } ], "Title": "settlement" }
تمنراست شهری است در کشور الجزایر. این شهر مرکز بخشی است به همین نام در شهرستان تامنغست در استان تمنراست. تمنراست که در ۲۰۰۰ کیلومتری جنوب الجزیره و در کوهستان هقار قرار گرفته شهری است واحهای. تمنراست مرکز استان تمنراست و بزرگ‌ترین شهر طوارقنشین به‌شمار می‌آید. مساحت این شهر ۵۵۷،۹۰۶ کیلومتر مربع، جمعیت آن ۱۲۰ هزار نفر و سال بنیاد آن ۱۹۰۳ میلادی است. بیشتر باشندگان آن از مردم طوارق هستند. دژ نظامی لپرین که از ساخته‌های اروپائیان است در پیرامون این شهر قرار گرفته‌است. از نقاط دیگر معروف آن مهمان‌سرای تاهات است که از استراحتگاه‌های مهم جهانگردان اروپایی پیش از گذر از صحرای بزرگ بود. تا پیش از آغاز جنگ داخلی الجزایر تمنراست مهم‌ترین شهر سرراهی برای جهانگردان صحرانورد بود. فروش دام در بازار تمنراست.
[ "شهر", "استان‌های الجزایر", "استان تمنراست", "ناحیه‌های الجزایر", "Tamanrasset District", "زمان اروپای مرکزی", "People's Municipal Assembly", "Office of National Statistics (Algeria)", "الجزایر", "شهرستان تامنغست", "الجزیره", "کوهستان هقار", "واحه", "طوارق", "لپرین" ]
[ "شهرداری‌های الجزایر", "مراکز استان‌های الجزایر", "مناطق مسکونی در استان تمنراست", "واحه‌های الجزایر", "طوارق" ]
1,097
بومرداس
2
26
0
[]
false
7
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "Boumerdes" }, { "Item1": "native_name", "Item2": "بومرداس" }, { "Item1": "type", "Item2": "[[شهر]]" }, { "Item1": "image_skyline", "Item2": "Boumerdès.JPG" }, { "Item1": "imagesize", "Item2": "300px" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "DZ 35 Boumerdes.svg" }, { "Item1": "mapsize", "Item2": "180px" }, { "Item1": "pushpin_map", "Item2": "Algeria" }, { "Item1": "pushpin_mapsize", "Item2": "300px" }, { "Item1": "pushpin_map_caption", "Item2": "Location within Algeria" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "کشور" }, { "Item1": "subdivision_name", "Item2": "[[الجزایر]]" }, { "Item1": "subdivision_type1", "Item2": "[[استان‌های الجزایر]]" }, { "Item1": "subdivision_name1", "Item2": "[[استان بومرداس]]" }, { "Item1": "subdivision_type2", "Item2": "[[District]]" }, { "Item1": "subdivision_name2", "Item2": "[[Boumerdes District]]" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "1998" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "28,500" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "latd", "Item2": "36" }, { "Item1": "latm", "Item2": "45" }, { "Item1": "lats", "Item2": "37.23" }, { "Item1": "longm", "Item2": "28" }, { "Item1": "longs", "Item2": "20.52" }, { "Item1": "coordinates_type", "Item2": "region:DZ-35_type:city" }, { "Item1": "coordinates_display", "Item2": "inline,title" }, { "Item1": "elevation_m", "Item2": "50" } ], "Title": "settlement" }
بومرداس مرکز استان بومرداس در الجزایر است. این شهر در نزدیکی دریای مدیترانه واقع شده. جمعیت آن در سال ۱۹۹۸ برابر ۲۸۵۰۰ و در سال ۱۹۸۷ عدد ۱۵۰۰۰ گزارش شده است. این شهر کنار دریایی، در شمال الجزایر و در ۵۰ کیلومتری الجزیره واقع شده. نام پیشین آن، در طی اشغال الجزایر توسط فرانسه، Rocher Noir به معنی صخره سیاه بوده است. ثنیه دلس زموری سیدی داود
[ "شهر", "الجزایر", "استان‌های الجزایر", "استان بومرداس", "شهرستان‌های الجزایر", "Boumerdes District", "مدیترانه", "ثنیه", "دلّس", "زموری", "سیدی داود" ]
[ "شهرهای الجزایر", "مراکز استان‌های الجزایر", "مناطق مسکونی در استان بومرداس", "مناطق مسکونی ساحلی در الجزایر" ]
1,098
استان غلیزان
2
76
0
[ "غليزان", "استان غليزان", "غلیزان (استان)", "غليزان (استان)" ]
false
59
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
غلیزان نام استان چهل‌وهشتم کشور الجزایر است. جغرافیا جمعیت این استان در سال ۱۹۹۸ پیرامون ۶۴۶،۱۷۵ نفر بود. غلیزان بر روی جاده اصلی میان الجزیره و وهران قرار گرفته. وهران شهر مرکزی غرب الجزایر بشمار می‌آید. منطقه غلیزان کشاورزی پررونقی دارد و زمانی نام «کالیفرنیای الجزایر» را بر آن نهاده بودند. تاریخچه نام پیشین غلیزان، مینا بود و بیشتر ساکنان آن از قوم بربر بودند. در غارهای دوره نوسنگی منطقه نگاره‌هایی کنده‌کاری‌شده زیادی یافت می‌شود از جمله در کوه بومنجل، وادی تامده در مازونه و غار رتایمیه در وادی ارهیو. مردم بربر این منطقه با امپراتوری روم درگیری زیادی داشتند و در سال ۶۸۱ منطقه از سوی مسلمانان عرب گشوده شد. مردم غلیزان توسط موسی بن نصیر در سال‌های ۷۱۹م-۷۲۰م مسلمان گشتند. بعدها مردمان غلیزان به رهبری صالح سیدی محمد بن عوده در بسیاری از جنگ‌ها بر ضد اسپانیا شرکت کردند. ترک‌های عثمانی در سده ۱۶ میلادی غلیزان را تصرف کردند و شهر مازونه به عنوان پایتخت منطقه غرب درآمد. در سال ۱۸۴۳م شهر به دست فرانسویان افتاد و بعداها آزاد شده و به بقیه الجزایر پیوست. نام غلیزان را در زبان‌های اروپایی به صورت Relizane می‌نویسند.
[ "الجزایر", "الجزیره", "وهران", "قوم بربر", "مازونه", "روم", "زبان‌های اروپایی" ]
[ "استان‌های الجزایر", "شهرداری‌های الجزایر", "شهرهای الجزایر" ]
1,099
رستمیان
6
54
0
[ "رستميان" ]
false
8
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "conventional_long_name", "Item2": "Rustamid kingdom" }, { "Item1": "common_name", "Item2": "Rustamid" }, { "Item1": "continent", "Item2": "Africa" }, { "Item1": "region", "Item2": "North Africa" }, { "Item1": "country", "Item2": "Algeria, Tunisia, Libya" }, { "Item1": "year_start", "Item2": "۷۶۷" }, { "Item1": "year_end", "Item2": "۹۰۹" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "Rustamid dynasty 900 ad.png" }, { "Item1": "p1", "Item2": "Abbasid Caliphate" }, { "Item1": "s1", "Item2": "Fatimid Caliphate" }, { "Item1": "s2", "Item2": "Various berbers states" }, { "Item1": "common_languages", "Item2": "[[زبان آمازیغی]]، [[زبان عربی]]، [[زبان فارسی]]" }, { "Item1": "religion", "Item2": "[[اباضیه]]" }, { "Item1": "capital", "Item2": "[[تیارت]]" }, { "Item1": "government_type", "Item2": "امامت خوارج" }, { "Item1": "title_leader", "Item2": "امام" }, { "Item1": "leader1", "Item2": "عبدالرحمن ابن بهرام ابن رستم" }, { "Item1": "year_leader1", "Item2": "۷۷۶–۷۸۸" }, { "Item1": "leader2", "Item2": "یقظان بن محمد ابی الیقظان" }, { "Item1": "year_leader2", "Item2": "۹۰۶–۹۰۹" } ], "Title": "Former Country" }
قلمرو رستمیان در شمال آفریقا. تبارنامه دودمان ایرانی رستمیان در شمال آفریقا. رستمیان دودمانی ایرانی‌تبار از امامان خارجی اباضی مذهب بودند که از سرزمین فعلی عراق به شمال آفریقا مهاجرت و در شمال آفریقا به پایتختی تیارت (تاهرت) الجزایر از ۷۷۷ تا ۹۰۹ میلادی یک حکومت اسلامی اباضی برپا نموده و قصد قیام و براندازی عباس طوطون حاکم طرابلس را داشتند رستمیان از حمایت آمازیغهای شمال آفریقا موسوم به نفوسیه برخوردار بودند. نام این دودمان از عبدالرحمن بن رستم بن بهرام بن سام بن کسری گرفته شده‌است. اباضیه در شمال آفریقا تا سال ۷۱۹ م. شاخه‌ای از خوارج به نام جنبش اباضیه وارد شمال آفریقا شده بود. از پیشاهنگان ایشان سلما ابن سعد، از طرف جماعت اباضیه بصره به شمال آفریقا اعزام شد. در سال ۷۴۰ م. تلاش تبلیغی ایشان در جلب قبیله‌های بزرگ بربر حواره اطراف تریپولی و کوهستان نفوسه در زنتا نتیجه داد. در ۷۵۷ م. (۱۴۰ ه‌. ق) یک گروه چهار نفره از مبلغین بصره که شامل عبدالرحمان بن رستم بود، اعلام امامت اباضی نمود، که عباسیان آن را در ۷۶۱ سرکوب کردند. سرانجام در ۷۷۷ م. عبدالرحمان بن رستم در الجزایر به عنوان امام انتخاب شد. عبدالرحمان بن رستم در شمال آفریقا از نیایی ایرانی بدنیا آمده و به اباضیه گرویده بود؛ و بدین سان حکومت در بین فرزندان عبدالرحمان باقی ماند. اباضیه پیشوا ماندن این خاندان را این‌گونه توجیه می‌کرد که چون ایشان از هیچ قبیله‌ای نیستند، به نفع هیچ‌کدام از قبیله‌ها تمایل پیدا نمی‌کنند. در ۸۱۲ م. رستمیان با اغلبیان که به دولت عباسی وابسته بودند جنگیدند. نیای اغلبیان هم از خراسان است، البته عرب و از قبیله بنی تمیم. به هرحال نتیجه این جنگ، رسیدن به حالت تحمل کردن طرف مقابل بود. پس از عبدالوهاب، رستمیان از نظر نظامی ضعیف شدند و در ۹۰۹ م. فاطمی‌های اسماعیلی مذهب مصر به راحتی ایشان را برانداختند. رستمیان، محیط فرهنگی آزادی برای ادیان فراهم نموده بودند که در آن مسیحیان و مسلمانان غیر هم مذهب ایشان به راحتی زندگی می‌کردند. فرمانروایان رستمی فرمانروا زندگی فرمانروایی ۱ عبد الرحمن بن رستم بن بهرام ۷۷۶–۷۸۴ ۲ عبد الوهاب بن عبد الرحمن ۷۸۴–۸۳۲ ۳ ابو سعید الافلح بن عبد الوهاب ۸۳۲–۸۷۱ ۴ ابو بکر بن الافلح ۸۷۱–۸۷۱ ۵ ابو الیقضان محمد بن الافلح ۸۷۱–۸۹۴ ۶ ابو حاتم یوسف بن محمد الحکم ۸۹۴–۸۹۷ ۷ یعقوب بن الافلح ۸۹۷–۹۰۱ ۸ ابو حاتم یوسف بن محمد الحکم ۹۰۱–۹۰۶ ۹ یقظان بن محمد ابی الیقظان بن افلح ۹۰۶–۹۰۹
[ "زبان آمازیغی", "زبان عربی", "زبان فارسی", "اباضیه", "تیارت", "مردمان ایرانی", "خوارج", "عراق", "شمال آفریقا", "الجزایر", "حکومت اسلامی", "عباس طوطون", "طرابلس (لیبی)", "آمازیغ", "نفوسیه", "عبدالرحمن بن رستم بن بهرام بن سام بن کسری", "افریقیه", "بصره", "مردم بربر", "حواره", "تریپولی", "نفوسه", "زنتا", "امام", "عباسیان", "اغلبیان", "بنی تمیم", "خلافت فاطمیان", "اسماعیلیه" ]
[ "افراد الجزایری ایرانی‌تبار", "الجزایر قرون وسطی", "انحلال‌های ۹۰۹ (میلادی)", "انحلال‌های دهه ۹۰۰ (میلادی) در آفریقا", "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۷۶۰ (میلادی)", "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در دهه ۷۶۰ (میلادی)", "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در دهه ۷۷۰ (میلادی)", "ایالت‌ها و قلمروهای منحل‌شده در دهه ۹۰۰ (میلادی)", "ایرانیان در آفریقا", "بنیان‌گذاری‌های ۷۷۷ (میلادی)", "بنیان‌گذاری‌های دهه ۷۶۰ (میلادی) در آفریقا", "تاریخ آفریقای شمالی", "تاریخ اسلام", "تاریخ الجزایر", "تاریخ تونس", "تاریخ مراکش", "خوارج", "سلسله‌های مسلمان", "سلسله‌های مسلمان ایران", "فهرست‌های کارمندان دولتی", "کشورهای پیشین در آفریقا" ]
1,100
بازی فکری
4
23
0
[ "بازيهاي فكري", "بازیهای فکری", "بازي هاي فكري", "بازی های فکری", "بازی‌های فکری" ]
false
8
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
بازی‌های فکری از جمله بازی‌هایی است که از نام آن پیدا است بر اساس فکر و تمرکز انسان انجام می‌گیرد. از جمله بازی‌های فکری می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: پنتاگو شطرنج نرد فکر بکر دیدار قاتل هشت‌پای ورق‌بازی بیست سوالی نقطه بازی مافیا (بازی گروهی) سودوکو جدول کلمات متقاطع مکعب روبیک چامپ بازی‌های تخته‌ای بازی ویدئویی (رایانه‌ای) آتاری
[ "تمرکز", "پنتاگو", "شطرنج", "نرد", "فکر بکر", "دیدار قاتل", "هشت‌پای", "ورق‌بازی", "بیست سؤالی", "نقطه بازی", "مافیا (بازی گروهی)", "سودوکو", "جدول کلمات متقاطع", "مکعب روبیک", "چامپ", "بازی‌های تخته‌ای", "بازی ویدئویی", "آتاری" ]
[ "بازی‌های فکری", "تحلیل رفتار متقابل", "تمهیدات روانی", "قلدری", "کنترل ذهن", "مهارت‌ها" ]
1,101
شهرستان مهاباد
2
290
0
[]
false
238
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام‌رسمی", "Item2": "شهرستان مهاباد" }, { "Item1": "تصویر", "Item2": "Mahabad_County.png" }, { "Item1": "اندازه‌تصویر", "Item2": "250px" }, { "Item1": "استان", "Item2": "آذربایجان غربی" }, { "Item1": "جمعیت", "Item2": "۲۳۷۰۰۰ نفر سرشماری ۱۳۹۵" }, { "Item1": "زبان", "Item2": "کردی" }, { "Item1": "مذهب", "Item2": "[[سنی شافعی]]" }, { "Item1": "مساحت", "Item2": "۲۵۹۱ کیلومتر مربع" }, { "Item1": "شهرها", "Item2": "[[مهاباد]][[خلیفان]]" }, { "Item1": "بخش‌ها", "Item2": "[[مرکزی]][[خلیفان]]" } ], "Title": "شهرستان ایران" }
شهرستان مهاباد یکی از شهرستان‌های کردنشین استان آذربایجان غربی ایران است. مرکز آن شهر مهاباد است. این شهر در جنوب استان و در دامنه رشته جبال لند شیخان کوهستانی و خوش آب و هوا قرار دارد. مهاباد شهری است که در ساحل شرقی رودخانه مهاباد واقع شده‌است و امروز به خاطر قرار گرفتن در مرکز تلاقی سه استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و کردستان از اهمیت خاصی برخوردار است و به دلیل همین موقعیت استراتژیک اقامتگاه مسافران زیادی می‌باشد. تقسیمات کشوری تقسیمات کشوری این شهرستان، بنابرآنچه در نتایج آمارگیری سرشماری سال ۱۳۸۵ کل کشور آمده‌است، بر حسب بخش، شهر، دهستان و روستا به شرح زیر است: بخش‌ها بخش مرکزی بخش خلیفان شهرها شهر مهاباد شهر خلیفان شهر گوک‌تپه دهستان‌ها دهستان‌های بخش مرکزی دهستان آختاچی غربی دهستان مکریان شرقی دهستان مکریان غربی دهستان‌های بخش خلیفان دهستان کانی‌بازار دهستان منگور شرقی جغرافیا شهرستان مهاباد با مساحت ۲۵۹۱ کیلومتر مربع و ۲۱۵،۵۲۹ نفر جمعیت (بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۰) در موقعیت طول جغرافیایی ۴۵ درجه و ۴۳ دقیقه شرقی و عرض جغرافیایی ۳۶ درجه و ۴۶ دقیقه شمالی ازاستوا قرار گرفته و با دو بخش، مرکزی و خلیفان دارای ۲۲۴ روستا دارای سکنه می‌باشد. مهاباد دارای آب و هوای کوهستانی با زمستانهای سرد و تابستانهای نسبتا معتدل و چهار فصل بسیار جذاب است، رودخانه مهاباد از داخل شهر عبور می‌کند. بر اساس نتایج آمارگیری سال ۱۳۸۵ شهر مهاباد چهارمین شهر پرجمعیت آذربایجان غربی است. همچنین این شهر ۵۹ امین شهر پرجمیعت ایران و ۲۶۸۶ امین شهر پرجمیعت جهان است. . همچنین این شهرستان (شهر با می‌باشد. تسمیه درباره واژه مهاباد تاکنون تعبیرات و معناهای گوناگونی گفته شده‌است. مهاباد را مادآباد نیز گفته‌اند که این تعبیر هیچ گونه دلیل قابل قبولی همراه ندارد. این شهر را مه‌آباد نیز گفته‌اند که اگر به معنای جایی باشد که همیشه مه آلود است این تعبیر نیز با واقعیت وفق نمی‌کند. در فرهنگ فارسی برهان قاطع درباره واژه مهاباد چنین نوشته شده‌است که نام اولین پیغمبری است که به عجم مبعوث شد و کتابی آورد که آن را «دساتیر» خوانند. بعضی نیز براین اعتقاد هستند که مهاباد به معنای جایی است که بزرگان آن جا را آباد کرده‌اند. این منطقه قدیمی در زمان‌های پیشین مرکز نواحی کردنشین بوده و بطلیموس آن را داروشاه و راولیستون به نام داریاس نامیده‌است. امروز در ۳ فرسخی شهر فعلی، روستایی به نام دریاز (دریاس) مشهود است که از قرار معلوم شهر داریاس در همین نقطه واقع بوده‌است. در عصر هخامنشی منطقه، بخشی از امپراتوری عظیم هخامنشی بود و بعد از آن در زمان اسکندر بخشی از آتوپاتن ماد بود که ژنرال هخامنشی آتروپات و سپس جانشینانش بر آن جا حکومت کردند. در دوره صفویه ایالات غرب ایران میدان مبارزه و برخوردهای دو امپراتوری صفویه و عثمانی بود و حکام محلی در ولایات باختر به مقتضای توانایی یکی از دو امپراتوری هر بار تابع یکی از آن‌ها می‌شد. این شهر در گذشته بر اثر زلزله‌ای نابود و دوباره ساخته شد. پیرامون این شهر آثار تاریخی متعددی وجود دارد. قسمتی از این منطقه در سال ۱۹۴۶ به رهبری قاضی محمد اعلام اسقلال کرد و جزئی از جمهوری مهاباد بود. مهاباد در زمان حاکمی به نام بداق‌سلطان روند رو به پیشرفت خود را شروع کرد. یکی از اهداف بداق‌سلطان برگرداندن مهاباد به زمان اوج بوده‌است. آثار تاریخی تحقیقات مورخین و آثار کشف شده توسط باستان شناسان حاکی از آن است که منطقه شهرستان مهاباد حداقل از سده‌های اول هزاره اول پیش از میلاد مسیح یکی از مناطق مسکونی ایران باستان بوده‌است. یکی از این آثار کتیبه‌ای به خط میخی منسوب به (مینوآ) می‌باشد که بین سالهای ۸۱۲ تا ۷۷۸ قبل از میلاد سلطنت داشته‌است. کتیبه مذکور تا سال ۱۸۹۰ موجود بوده‌است. آثار دیگری مانند پلکان‌های سنگی و راهروهای زیرزمینی مشهور به برده کنته کشف گردیده که بر نفوذ و هجوم قوم دیگری بنام وانیها به منطقه دلالت دارد. از دوره مادها نیز آثاری از جمله یک گور بنام فقرهقا (فرهادگاه) بجامانده‌است. بررسی آثار برجای‌مانده از زمانهای دور گذشته، نشانگر این امر است که تمدن و شهرنشینی در این منطقه از دوره مادها بوجود آمده‌است. کردها جمهوری مهاباد
[ "سنی شافعی", "مهاباد", "خلیفان", "بخش مرکزی (مهاباد)", "بخش خلیفان (مهاباد)", "مردم کرد", "استان آذربایجان غربی", "شهرستان", "بخش (تقسیمات کشوری)", "شهر", "دهستان", "روستا", "گوک‌تپه (مهاباد)", "دهستان آختاچی غربی", "دهستان مکریان شرقی", "دهستان مکریان غربی", "دهستان کانی‌بازار", "دهستان منگور شرقی", "آذربایجان غربی", "برهان قاطع", "دساتیر", "بطلیموس", "داروشاه", "راولیستون", "داریاس", "هخامنشی", "اسکندر", "آتوپاتن", "آتروپات", "صفویه", "امپراتوری عثمانی", "قاضی محمد", "جمهوری مهاباد", "بداق‌سلطان", "مینوآ", "وانیها", "مادها", "فقرهقا", "کردها" ]
[ "شهرستان مهاباد", "شهرستان‌های استان آذربایجان غربی", "شهرهای استان آذربایجان غربی", "مناطق مسکونی در شهرستان مهاباد", "مهاباد" ]
1,103
دریاکنار رک
0
12
0
[ "درياكنار رك" ]
false
2
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
نمایی از دریاکنار رک دریاکنار رک (انگلیسی: Wreck Beach) از بزرگ‌ترین دریاکنارهای پوشش اختیاری رسمی جهان است. این دریاکنار بخشی از پارک منطقه‌ای پاسیفیک اسپیریت در شهر ونکوور، از استان بریتیش کلمبیای کانادا است. بخش پوشش به اختیار آن ۶.۵ کیلومتر از ساحل اقیانوس آرام را اشغال می‌کند. خود دریاکنار در فاصله‌ای با جاده اصلی قرار دارد و دست‌رسی به آن از طریق راهکی شیب‌دار با ۳۹۹ پله چوبی امکان‌پذیر است. ساحل مورد استفاده بسیار است و در اوج آن به ۱۴۰۰۰ نفر در روز می‌رسد. با وجود این‌که برهنگی انتخابی است، کسانی که ملبس وارد دریاکنار می‌شوند بسی توسط دیگران به برهنگی دعوت می‌شوند. به علاوه تعدادی از علاقه‌مندان بخشی از ساحل را تحت عنوان «فقط لخت» با کنده‌های چوبی جدا کرده‌اند. در امتداد برج ساحل دو برج بلند بتن ساز هستند که آثاری از جنگ جهانی دوم است.
[ "زبان انگلیسی", "دریاکنار پوشش اختیاری", "پارک منطقه‌ای", "پاسیفیک اسپیریت، بریتیش کلمبیا", "ونکوور، بریتیش کلمبیا", "بریتیش کلمبیا", "کانادا", "اقیانوس آرام" ]
[ "سواحل برهنگان", "کرانه‌های ونکوور" ]
1,104
استان بویره
2
79
0
[ "البويره", "البویره", "استان بويره" ]
false
57
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
بویره نام استان دهم کشور الجزایر است. با جمعیت ۶۹۴۷۵۰ و مساحت ۴۴۳۹ متر مربع است تعداد شهرستان‌های این استان ۴۵ عدد می‌باشد. هم چنین پیش شماره این استان ۹۰۲۶ است. شهرستان‌های این استان از این قرارند: البویره عین الترک آیت لعزیز الاخضریه قرومه معاله بودرباله بوکرام الزبربر قادریه عمر جباحیه سوق الخمیس المقرانی بئر اغبالو الروراوه الخبوزیه عین بسام عین العلوی عین الحجر سور الغزلان المعموره دیره ریدان الحاکمیه الدشمیه برج اخریص مسدور تاقدیت الحجره الزرقاء الهاشمیه وادی البردی امشداله احنیف الشرفه صحاریج اث منصور اغبالو بشلول العجیبیه الاسنام اهل القصر اولاد راشد حیزر تاغزوت
[ "استان دهم", "الجزایر", "البویرة", "عین الترک", "آیت لعزیز", "الأخضریة", "قرومة", "معالة", "بودربالة", "بوکرام", "الزبربر", "قادریة", "عمر", "جباحیة", "سوق الخمیس", "المقرانی", "بئر اغبالو", "الروراوة", "الخبوزیة", "عین بسام", "عین العلوی", "عین الحجر", "سور الغزلان", "المعمورة", "دیرة", "ریدان", "الحاکمیة", "الدشمیة", "برج اخریص", "مسدور", "تاقدیت", "الحجرة الزرقاء", "الهاشمیة", "وادی البردی", "امشدالة", "احنیف", "الشرفة", "صحاریج", "اث منصور", "اغبالو", "بشلول", "العجیبیة", "الأسنام", "اهل القصر", "اولاد راشد", "حیزر", "تاغزوت", "ویکی‌پدیای عربی" ]
[ "استان بویره", "استان‌های الجزایر" ]
1,105
تلمسان
2
62
0
[]
false
42
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "تلمسان" }, { "Item1": "official_name", "Item2": "Tlemcen" }, { "Item1": "native_name", "Item2": "تلمسان" }, { "Item1": "native_name_lang", "Item2": "ar" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "[[شهر]]" }, { "Item1": "image_caption", "Item2": "Mosiac of Tlemcen" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "DZ-13-01 - Tlemcen - Wilaya Tlemcen.svg" }, { "Item1": "mapsize", "Item2": "180px" }, { "Item1": "map_caption", "Item2": "موقعیت تلمسان در داخل [[استان تلمسان]]" }, { "Item1": "pushpin_map", "Item2": "Algeria" }, { "Item1": "pushpin_label_position", "Item2": "bottom" }, { "Item1": "pushpin_map_caption", "Item2": "موقعیت تلمسان در نقشه [[الجزایر]]" }, { "Item1": "latd", "Item2": "34" }, { "Item1": "latm", "Item2": "52" }, { "Item1": "lats", "Item2": "58" }, { "Item1": "longd", "Item2": "01" }, { "Item1": "longm", "Item2": "19" }, { "Item1": "longs", "Item2": "00" }, { "Item1": "coordinates_region", "Item2": "DZ" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "[[کشور]]" }, { "Item1": "subdivision_type1", "Item2": "[[استان]]" }, { "Item1": "subdivision_name1", "Item2": "[[تلمسان]]" }, { "Item1": "subdivision_type2", "Item2": "[[District]]" }, { "Item1": "subdivision_name2", "Item2": "تلمسان" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "۹۰۶۱" }, { "Item1": "elevation_m", "Item2": "۸۴۲" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "سرشماری ۲۰۰۸" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "۱۷۳۵۳۱" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "postal_code_type", "Item2": "کد پستی" }, { "Item1": "postal_code", "Item2": "۱۳۰۰۰" } ], "Title": "settlement" }
تلمسان (یا تلمسان در برخی گویش‌ها) شهری در شمال‌غربی الجزائر و مرکز استان است. در میان‌های سده ۱۳ تا ۱۵ میلادی شکوفا شد و پایتخت پادشاهی‌های محلی مانند زیانی‌ها بود. مسجدهای بزرگ و صنایع دستی‌اش مشهوری دارد و صادراتش در این زمینه است.
[ "شهر", "استان تلمسان", "الجزایر", "فهرست کشورهای مستقل", "استان‌های الجزایر", "شهرستان‌های الجزایر", "الجزائر" ]
[ "تلمسان", "بنیان‌گذاری‌های سده ۲ (میلادی) در امپراتوری روم", "جوامع تاریخی یهودیت", "شهرها و شهرک‌های امپراتوری روم در الجزایر", "شهرهای الجزایر", "مراکز استان‌های الجزایر", "مناطق مسکونی بنیان‌گذاری‌شده در سده ۲ (میلادی)", "مناطق مسکونی بنیان‌گذاری‌شده در سده ۴ (میلادی)", "مناطق مسکونی در استان تلمسن" ]
1,106
تونس
2
1,087
0
[ "جمهوری تونس", "تونسی", "تونسي", "جمهوري تونس" ]
false
860
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام اصلی", "Item2": "جمهوری تونس" }, { "Item1": "نام عادی", "Item2": "تونس" }, { "Item1": "تصویر پرچم", "Item2": "Flag of Tunisia.svg" }, { "Item1": "تصویر نشان ملی", "Item2": "Coat of arms of Tunisia.svg" }, { "Item1": "شعار ملی", "Item2": "سامانمندی، آزادی، داداداری''" }, { "Item1": "سرود ملی", "Item2": "[[ای پشتیبانان کشور]]" }, { "Item1": "نقشه", "Item2": "Tunisia in its region.svg" }, { "Item1": "پایتخت", "Item2": "تونس" }, { "Item1": "بزرگترین شهر", "Item2": "تونس" }, { "Item1": "زبان رسمی", "Item2": "[[عربی]]" }, { "Item1": "نوع حاکمان", "Item2": "• [[رئیس‌جمهور]]• [[نخست‌وزیر]]" }, { "Item1": "نام حاکمان", "Item2": "[[محمد باجی قائد سبسی]][[یوسف الشاهد]]" }, { "Item1": "شاخص توسعه انسانی", "Item2": "۰٫۷۶۹" }, { "Item1": "واحد پول", "Item2": "[[دینار تونس]]" }, { "Item1": "کد واحد پول", "Item2": "TND" }, { "Item1": "utc", "Item2": "+۱:۰۰" }, { "Item1": "dst", "Item2": "+۱:۰۰" }, { "Item1": "کد بین‌المللی خودرو", "Item2": "[[TN]]" }, { "Item1": "دامنه اینترنتی", "Item2": "[[.tn]]" }, { "Item1": "پیش‌شماره تلفنی", "Item2": "۲۱۶" }, { "Item1": "تقویم", "Item2": "[[میلادی]]" } ], "Title": "کشور" }
تونس نام کشوری در شمال آفریقا و جنوب دریای مدیترانه است که از غرب با الجزایر و از شرق و جنوب با لیبی هم‌مرز است. پایتخت این کشور شهر تونس است. تاریخ پیشینه زیستن انسان در تونس به عصر سنگ در حدود دویست هزار سال پیش بازمی‌گردد. در حدود هشت هزار سال پیش، مردمانی از سوی شرق به سرزمین تونس کوچ کردند که شناخته شده‌ترین آنان کاپسی‌ها بودند. شیمی-کربن استخوان‌ها و ابزارهایی که در کندوکاوهای باستان‌شناسی شهر قفصه (کاپسای باستانی) یافته شده‌اند، نشان می‌دهند که این مردم تا هزاره پنجم پیش از میلاد مسیح در جنوب تونس زیسته‌اند. تا هزاره سوم پیش از میلاد، اقوامی از تیره‌های گوناگون، از جنوب اروپا به این سرزمین کوچیدند. گمان می‌رود بربر (آمازیغ)ها از نوادگان ایشان باشند. کارتاژ، جنگ‌های پونیک، وندال‌ها و بیزانسی‌ها آمفی‌تئاتر رومی الجم در استان مهدیه، یکی از پربازدیدترین جاذبه‌های گردشگری تونس محسوب می‌شود. فنیقی‌ها که مردمانی دریانورد و بازرگان بودند، در سال ۱۱۰۱ پیش از میلاد، از شهر تایر (صور) (لبنان امروزی) به کرانه‌های تونس کوچ کردند. دولت شهر کارتاژ توسط مهاجران فنیقی در ۸۱۴ پیش از میلاد بنیان نهاده شد. در میانه سده‌های هفتم و ششم پیش از میلاد سرزمین فنیقیه به دست آشوریان گشوده شد و به دنبال آن، کارتاژ استقلال سیاسی پیدا کرد. با پایان یافتن سده ششم پیش از میلاد، کارتاژ به امپراتوری نیرومندی تبدیل شد که کرانه‌های شمال آفریقا از تریپولی (طرابلس) در غرب لیبی تا اقیانوس اطلس، جزایر سیسیل، کورسیکا، ساردنی، مالت و جزایر بالئارس را زیر فرمان داشت. بربرهای شمال آفریقا هیچ‌گاه به فرمان کارتاژ در نیامدند و گاهی با ایشان وارد جنگ می‌شدند. بربرها در سال ۲۰۲ پیش از میلاد مسیح پادشاهی نومیدیا را بنیان نهادند و تنها در جنگ‌های کارتاژ و روم بود که به سود کارتاژ جنگیدند. کارتاژ در سه دوره جنگ که به جنگ‌های کارتاژ یا پونیک نامی شدند، (۲۴۱–۲۶۴، ۲۰۱–۲۱۸، و ۱۴۶–۱۴۹ پیش از میلاد مسیح) به تدریج از روم شکست خورد. رومیان پس از پیروزی کارتاژ را ویران کرده و این سرزمین کهن را به همراه کشور نومیدیا به قلمرو امپراتوری خود افزودند. کارتاژ و نومیدیا به بخش آفریقایی روم تبدیل شدند و یکی از کانون‌های آغازین مسیحیت بودند. رومیان با بازسازی شمال آفریقا، پایه‌های قدرت سیاسی و اقتصادی خود را استوار ساختند. ساکنان شهرهای بخش آفریقایی روم، به جز شمار اندکی از مهاجران رومی، همگی از اهالی بومی شمال آفریقا بودند که فرهنگ رومیان را پذیرفته بودند. وندال‌های ژرمن که در براندازی امپراتوری روم نقش داشتند، در سال ۴۳۹ میلادی کارتاژ را گشودند. فرمانروایی وندال‌ها تا سال ۵۳۳ میلادی ادامه داشت، زمانی که ارتش بیزانس این سرزمین را فتح نمود. تونس در این دوره بخشی از استان بیزانسی نومیدیا به‌شمار می‌آمد. دوره اسلامی مجسمه ابن خلدون در تونس. در سده هفتم میلادی اعراب مسلمان حملات خود را به تونس آغاز کردند. ایشان سرانجام به فرماندهی عقبه بن نافع بخش‌هایی از سرزمین تونس را تصرف و شهر قیروان را ساختند. حسان بن نعمان تونس را به‌طور کامل فتح کرد. در سده نهم میلادی اغلبیون (اغالبه) - که از قبیله بنی تمیم بودند- به فرماندهی ابراهیم بن اغلب از سوی خلفای عباسی به حکومت تونس رسیدند. در سال ۹۰۹ میلادی خلفای اسماعیلی‌مذهب فاطمی اغلبیون را شکست داده و شهر مهدیه را بنا کردند. در سال ۹۶۱ میلادی المعز خلیفه فاطمی مصر را تصرف کرد و مقر حکومت فاطمی را از مهدیه به آن سامان انتقال داد. پس از این رویداد دودمان بربری زیریون که از قبیله صنهاجه بودند به سرکردگی بلقین بن زیری در تونس قدرت را به دست گرفتند. زیریون از خلفای فاطمی مصر پیروی می‌کردند، اما پس از سرپیچی از ایشان در سال ۱۰۵۰ توسط جنگجویان قبیله بنی هلال قلع و قمع شدند. از این پس زیریون بخش بزرگی از قلمرو خود را از دست دادند و تنها به شهر ساحلی مهدیه و حومه آن محدود شدند. در سده دوازدهم میلادی جزیره جربه و بخشی از سواحل تونس (از جمله شهر مهدیه) به همراه جزایر مالت به دست نورمن‌ها افتاد و حکومت زیریون به پایان رسید. در سال ۱۱۵۹ میلادی دودمان مراکشی موحدون بر تونس مسلط شدند، اما در سال ۱۲۳۰ میلادی از حفصیون شکست خوردند. فرمانروایی حفصیون بر تونس تا سده شانزدهم میلادی ادامه یافت. امیران هر دو دودمان از تبار بربر آمازیغ بودند. در سال ۱۵۲۹ ترکان عثمانی به سرکردگی بارباروس خیرالدین پاشا شهر تونس را گشودند، اما حفصیون در ۱۵۳۵ با پشتیبانی اسپانیا دوباره حکومت را به دست گرفتند. پس از ۳۹ سال کشمکش میان ترکان عثمانی و اسپانیایی‌ها، سرانجام در سال ۱۵۷۳ ترکان عثمانی تونس را فتح کردند. در سال ۱۷۰۵ میلادی حسین بن علی الترکی سردار عثمانی که از تبار یونانی بود به فرمانروایی تونس برگزیده شد. از آن پس فرزندان او دودمان خودگردان حسینیان را تشکیل داده و زیر نظر عثمانی بر تونس فرمان راندند. تاریخ معاصر در سده نوزدهم فرانسه و بریتانیا، شروع به دخالت در امور این کشور کردند. فرانسه برابر پیمان باردو که در سال ۱۸۸۱ میلادی بسته شد، تونس را مستعمره خود نمود. با آغاز جنگ جهانی دوم، ارتش آلمان برای تقویت پایگاه متحدین در شمال آفریقا، در تونس نیرو پیاده کرد. در سال ۱۹۴۳ نیروهای ارتش آلمان از تونس عقب‌نشینی کردند و تونس به کنترل متفقین درآمد. کشور تونس طی پیمان پاریس که در سال ۱۹۵۶ میلادی امضاء شد، استقلال خود را به دست آورد. تونس در ۱۹۵۶ از فرانسه استقلال پیدا کرد و حبیب بورقیبه اولین رئیس‌جمهور و حاکم مطلقه این کشور بود که بدنبال یک دوره اعتراضات محدود و خیابانی مردم پس از ۳۱ سال استبداد و حکومت با مشت آهنین، در سال ۱۹۸۷ به دست زین‌العابدین بن علی، افسر عالیرتبه پلیس، سرنگون شد. بن علی نیز پس از ۲۳ سال دیکتاتوری و خودکامگی و اختناق در شرایطی مشابه، در نیمه ژانویه ۲۰۱۱ (۲۴ دی ۱۳۸۹) سرنگون شد و به عربستان سعودی گریخت. نام این اعتراضات خیابانی مردم به انقلاب گل یاسمن شهرت یافت. سیاست حکومت ۲۳ ساله زین‌العابدین علی طی یک انقلاب در ۲۴ دی ۱۳۸۹ سرنگون شد. در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۹۰ مجلس موسسان المنصف المرزوقی را به عنوان اولین رئیس‌جمهور منتخب مردم انتخاب کرد. المرزوقی جزو شناخته شده‌ترین مخالفان حکومت بن علی می‌باشد که در سالهای حکومت بن علی در تبعید به سر می‌برد وی دانش‌آموخته دندانپزشکی است. مهمترین وظیفه رئیس‌جمهور انتخاب نخست‌وزیر می‌باشد. تونس یکی از اعضای اتحادیه عرب می‌باشد. زین العابدین بن علی به عربستان پناهنده شد. تقسیمات کشوری تقسیمات کشوری تونس. کشور تونس به ۲۴ استان (ولایه) بخش می‌شود: استان اریانه استان باجه استان بن عروس استان بنزرت استان تطاوین استان توزر تونس استان جندوبه استان زغوان استان سلیانه استان سوسه استان سیدی بوزید استان صفاقس استان قابس استان قبلی استان قصرین استان قفصه قیروان استان الکاف استان مدنین استان منستیر استان منوبه استان مهدیه استان نابل جغرافیا جزیره‌های مهم: زمبره قرقنه جربه تونس شمالی‌ترین کشور قاره آفریقاست. پهناوری آن ۱۶۳،۶۱۰ کیلومتر مربع بوده و دارای ۹۶۵ کیلومتر مرز مشترک با الجزایر و ۴۵۹ کیلومتر مرز مشترک با لیبی است. هم‌چنین درازای کرانه‌های آن ۱۱۴۸ کیلومتر است. بلندترین نقطه آن کوه شعانبی با بلندی ۱۵۴۴ متر می‌باشد. این کشوردر ۳۰ درجه طول و۳۷درجه عرض شمالی واقع شده  ساختار وروند تکامل شهر: هسته اولیه شکل‌گیری شهر تونس مسجد زیتونیه به عنوان اولین مسجد و مسجد جامع شهر می‌باشد. بازار اصلی شهر به نام بازار سراجین طول زیادی داشته و به صورت خطی حرکت نموده تا به مسجد زیتونیه می‌رسد، مسجد را دربر گرفته و آن را دور می‌زند و سپس به حرکت خطی خود ادامه می‌دهد از این بازار انشعاباتی به صورت بازارهای خطی نیز منشعب می‌گردد. بنابرین بازار، مسجد و دارالبیگ که محل حکومتی شهر محسوب می‌گردد شکل گرفته و هسته اولیه شهر تشکیل می‌گردد. در مرحله دوم مساجد خطبه در شهر تونس در کنار دو محور عمود برهم که محور شرقی –غربی از کنار مسجد زیتونیه عبور می‌کند شکل می‌گیرند. شهر گسترش یافته و حصاری در اطراف شهر تنیده می‌شود، در کنار این حصار نیز تعدادی مسجد خطبه شکل گرفته و دروازه‌های شهر نیز تعبیه می‌گردند. در این دوران مسجد اعظم به عنوان یکی از مساجد مهم شهر در کنار مسجد جامع عمل می‌کند. گورستان شهر در نقطه‌ای دور در کنار حصار شهر شکل می‌گیرد و بدین ترتیب شهر تونس با این عناصر گسترده‌تر می‌گردد. در مرحله سوم، به علت افزایش جمعیت بار دیگر شهر توسعه یافته و گورستان‌های آن به بیرون از حصار اولیه شهر منتقل می‌گردند. در این دوران حصار دوم شهر با عبور از تعدادی از این گورستان‌ها و یکی از مصلی‌های شهر شکل می‌گیرد و دروازه‌ها و برج‌هایی در نقاطی در طول آن تعبیه می‌گردند. این حصار در شرق شهر تونس رها شده و دو طرف آن به هم متصل نمی‌گردد. چرا که در شرق این شهر دو خندق قرار گرفته‌اند در نتیجه آخرین دروازه‌های شهر در کنار این خنادق شکل گرفته‌اند و حصار شهر در دو طرف با رسیدن به این خنادق پایان می‌یابد. در حال حاضر، در نقشه فعلی شهر تونس، قسمت توسعه یافته آن تا بعد از مرحله سوم را مرکز قدیمی شهر می‌گویند. قسمت جدید شهر با بافتی متفاوت از مرکز قدیمی شهر در دوران چهارم توسعه شکل می‌گیرد و این دو ر داشته و با فرمی بسیار متفاوت از مرکز تاریخی شهر شکل یافته‌اند. در روند توسعه شهر تونس به گونه‌ای ناگهانی فرم شهر تغییر می‌یابد. بدین صورت که فرم نامنظم شهر به یک شبکه شطرنجی برنامه‌ریزی شده تبدیل می‌گردد. توسعه شهر تونس از مرکز تاریخی این شهر به سمت تمامی جهات صورت گرفته ولی توسعه آن در سمت جنوب محدود شده به گونه‌ای که توسعه شهر تونس در جهت جنوب غربی به علت رسیدن شهر به دریاچه محدود شده‌است. همین اتفاق در شرق شهر تونس نیز به واسطه وجود دریاچه تونس رخ داده‌است؛ لذا توسعه اصلی شهر تونس به سمت شمال و به ویژه شمال شرق صورت گرفته‌است. (لازم است ذکر شود که این توسعه در شمال شرق بیشتر از شمال غرب بوده‌است. اقلیم و آب و هوا تونس سرزمینی گرم و خشک است. بخش درونی آن از بیابان‌های سنگلاخی و بخش جنوبی آن نیز از شنزارها پوشیده شده، اما کرانه‌های شمالی آن نسبتا حاصلخیز و پوشیده از جنگل است. در شمال غربی تونس کوه‌هایی کم‌ارتفاع (دنباله شرقی رشته‌کوه‌های اطلس) وجود دارند که بلندای هیچ‌یک از ۱۵۴۴ متر فراتر نمی‌رود. تونس هم‌چنین دارای چند دریاچه فصلی زمستانی است که تابستان‌ها خشک و پوشیده از نمک هستند؛ و با توجه به تاثیر مطلوب دریای مدیترانه و ارتفاع کوه‌های شمالی از آب و هوای معتدل دریایی برخوردار می‌باشد و خوش آب وهواترین کشور شمال آفریقاست. شهر تونس در منطقه جلگه‌ای شرق و شمال شرقی این کشور در انتهای خلیج تونس قرار گرفته و از آب و هوای بسیار معتدل برخوردار است. اقتصاد کشاورزی، معادن و منابع طبیعی، جهانگردی و صنعت نفت در اقتصاد تونس نقش مهمی دارند. زیتون، انگور، گندم، میوه‌جات و سبزیجات از فراورده‌های کشاورزی تونس هستند. این کشور دارای منابع انرژی هم‌چون نفت، گاز طبیعی و معادن فسفات، آهن، روی و سرب است. تولیدات این کشور بیشتر شامل مواد شیمیایی، پارچه، برق و سیمان است. از این کشور نفت خام، روغن زیتون، مرکبات، آهن و سرب صادر می‌شود. مردم سید بو سعید در تونس. پخت نان سنتی در تونس. بیشینه مردم تونس (۹۹٪) عرب‌زبان هستند. بررسی‌های ریخت‌شناسی (ژنتیکی) نشان می‌دهد که این مردم از دیدگاه نژادی همگن نیستند و آمیزه‌ای از تیره‌های گوناگون‌اند که در طول تاریخ پر فراز و نشیب این کشور از آسیا و اروپا به شمال آفریقا کوچ کرده‌اند. مردمان کرانه‌های شمالی تونس به سبب مهاجرپذیر بودن این سامان، آمیزه‌ای از بربر (آمازیغ)ها، فنیقی‌ها و کارتاژی‌ها، رومیان، وندال‌ها، الان‌ها و عرب‌ها هستند. این در حالی است که مردمان بخش‌های درونی و جنوبی تونس بیشتر تبار بربر (آمازیغی) دارند. در تونس اقلیتی بربرزبان نیز می‌زیند. بربرزبانان بیشتر در جنوب جزیره جربه، و مناطق مطماطه، الدویرات و شننی سکونت دارند. جمعیت‌شناسی بر طبق برآوردی که در ژوئیه ۲۰۰۵ انجام شد، تونس ۱۰،۱۰۲،۰۰۰ نفر جمعیت دارد و در هر کیلومتر مربع ۶۲ نفر زندگی می‌کنند. زبان زبان اکثر مردم این کشور عربی و مذهب بیشتر آنان اسلام است. زبان رسمی تونس، عربی استاندارد است، اما تونسی‌ها با گویش ویژه‌ای از عربی سخن می‌گویند که به گویش کاربردی در مالت نزدیک است. زبان فرانسوی نیز کاربرد دارد. طبق آخرین برآوردی که توسط دولت تونس در سال ۲۰۰۷ میلادی صورت گرفت و به سازمان فرانسه‌زبانی ارائه شد، ۶۳٫۶٪ از مردم این کشور معادل ۶٫۳۶ میلیون نفر می‌توانند به فرانسوی صحبت کنند. دین دین رسمی تونس، اسلام و مذهب تسنن است. فرهنگ با توجه به موقعیت استراتژیکی تونس در شمال آفریقا و در کنار دریای مدیترانه، این کشور در طول تاریخ ۳ هزار ساله خویش در معرض رفت‌وآمد تمدن‌ها و فرهنگ‌های مختلف قرار گرفته که مهمترین آن عبارتند از قرطاجی‌ها (با پایه‌گذاری یک زن به نام علیسه)، رومی‌ها، مسلمان‌ها (عرب‌ها، خراسانی‌ها و ترک‌ها) و اروپایی‌ها (پرتغال، اسپانیا و فرانسه)؛ تونس در سال۱۸۸۱م میلادی تحت حمایت فرانسه قرار گرفت؛ که به گفته خود تونسی‌ها این تحت‌الحمایه بودن، بالاترین ضرر را به تونس و مرم عربی زده‌است؛ دکتر الهادی البکوش که سابقا نخست‌وزیر تونس بوده در کتاب «اضاءات علی الاستعمار و المقاومه فی تونس و فی المغرب الکبیر» که مرکزالنشرالجامعی تونس آن را در سال ۲۰۰۷ چاپ کرده می‌گوید: «در باره موفقیتهای فرانسه در زمینه آموزش در تونس باید گفت که در ۷۰ سال استعمار فرانسوی، تعداد اشخاصی که توانستند به آموزش عالی دست پیدا کنند تنها ۳۲۰ نفر بودند، یعنی در هر سال، چهار دانشجو، حال آنکه تعداد دانشجویان پس از استقلال به ۳۲۰ هزار نفر رسیده‌است؛ استعمار فرانسه همیشه از افزایش و گسترش آموزش در تونس می‌ترسیده و از آن جلوگیری می‌کرده و این که عده‌ای خلاف این مطلب را می‌گویند، یک خرافه و اسطوره است(… ان السلط الاستعماریه کانت تخشی انتشار التعلیم بتونس فمنعته، و غلطته ما استطاعت؛ ان انجازات فرانسه فی المستعمرات خرافه و اسطوره برددها البعض … روزنامه الصریح، الاحد ۱۶ سپتامبر، ۲۰۰۷، ص ۱۲، عدد ۱۹۱۷). روابط فرهنگی با ایران به جز اعراب و بربرها، ایرانیان یکی از اقوامی بوده‌اند که نقش عمده‌ای در شکل‌گیری فرهنگ اسلامی تونس داشته‌اند و آثار فرهنگ ایرانی در بخش‌های گوناگون فرهنگ تونس نمود داشته‌است. در بسیاری از عنصرهای فرهنگی کشور تونس هم‌چون معماری، موسیقی، آداب مردمی، خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها و زینت‌آلات می‌توان نمودی از فرهنگ ایرانی را یافت. در گویش عربی کاربردی در تونس، بیش از ۲۰۰ واژه با ریشه فارسی دیده می‌شود که برخی از آن‌ها عبارتند از: گلیم، نارنج، مرزبان، میخانه، دهقان و بسیاری واژه‌های دیگر. در آغاز دوره اسلامی نفوذ فرهنگ ایرانی در تونس با حضور گروهی از سپاهیان ایرانی اهل خراسان در میان لشکر عقبه بن نافع آغاز می‌شود و در زمان ضعف حکومت صنهاجه به اوج خود می‌رسد. در این دوره، امیران ایرانی از دودمان بنو خراسان مدتی بر شهر تونس فرمان می‌رانند. در سال پنجاه هجری قمری اولین کاروان خراسانیان ایرانی وارد افریقیه شدند و بعدها شهر تاریخی قیروان که همان کاروان است را بنا نهادند. از آن زمان، برطبق قاموس ابن منظور قفصی تونسی، بیش از هشتصد کلمه فارسی معرب در زبان عربی و لهجه تونسی وارد شد که از جمله آن‌ها دینار و شیرین و شیراز و دیوان و برید و مانند آن‌هاست. برخی از فقیهان و اندیشمندان اسلامی تونس مانند امام سحنون نیشابوری، اسد بن فرات نیشابوری، عبدالله بن فروخ فارسی و خالد بن یزید فارسی ایرانی‌تبار بوده‌اند. امروزه برخی از خیابان‌های شهر تونس با نام شاعران و فیلسوفان ایرانی چون حافظ، مولوی، خیام، ابن سینا، فارابی و رازی نامگذاری شده‌اند. از زمان راه‌اندازی بخش فرهنگی سفارت ایران در تونس که از حدود ۱۳۸۱ بوده‌است سالانه به‌طور متوسط دویست نفر در محل نمایندگی با زبان فارسی آشنا شده‌اند و افرادی همچون حسنی شقیر و دکتر فرید قطاط در کنار نمایندگان فرهنگی اعزامی و بعضا همسرانشان به امر تدریس زبان فارسی مشغول بوده‌اند. هم‌اینک در تونس فارسی در سه مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری، به‌عنوان زبان اختیاری تدریس می‌شود. در حال حاضر در دانشگاه‌های تونس و سوسه و دارالمعلمین در سه مقطع زبان فارسی توسط دکتر فرید قطاط و در دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاه زیتونه توسط دکتر منصف الحامدی، در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاه‌های نهم آوریل و منوبه، توسط دکتر سام خانیانی، استاد اعزامی از سوی وزارت آموزش عالی ایران، تدریس می‌شود. زبان فارسی علاوه بر اماکن فوق در محل رایزنی، در سه مرحله ابتدایی و متوسطه و ترجمه، توسط محمد اسدی موحد، رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تونس و زینب الحریبی، از فارغ التحصیلان دانشگاه علم و صنعت، تدریس می‌شود. آموزش دانش‌آموزان تونسی از آموزش رایگان برخوردارند و تحصیل در دوره دبستان اجباری است. زبان عربی به عنوان زبان نخست و زبان فرانسوی به عنوان زبان دوم در مدارس آموزش داده می‌شود. از سال ۲۰۰۲ فراگیری زبان انگلیسی در کنار زبان فرانسه برای دانش‌آموزان سال پنجم دبستان و بالاتر الزامی است. نخستین مرکز آموزش عالی کشور تونس، دانشگاه تونس می‌باشد که در سال ۱۹۶۰ میلادی بنیان نهاده شد. از دیگر دانشگاه‌های مهم تونس می‌توان به دانشگاه الوسط (به عربی: جامعه الوسط) در شهر منستیر و دانشگاه جنوب (به عربی: جامعه الجنوب) در شهر صفاقس اشاره کرد. برابر آمار رسمی سازمان آمار تونس در سال ۱۹۹۹ میزان باسوادی در این کشور ۷۳٪ بوده‌است. رسانه‌ها خبرگزاری تونس در که سال ۱۹۶۱ در شهر تونس افتتاح شده‌است، دارای نمایندگی‌هایی در داخل و خارج کشور می‌باشد. رادیو دولتی تونس در شهرهای تونس، صفاقس، منستیر و قفصه دارای ایستگاه است و برنامه‌هایی به زبان‌های عربی، فرانسه و ایتالیایی پخش می‌کند. تلویزیون تونس نیز در سال ۱۹۹۶ بنیان نهاده شده و دارای دو شبکه به زبان عربی است. برخی از روزنامه‌های مهم تونس عبارتند از: الصحافه، الصباح، الحریه، الشروق، انباء تونس به زبان‌های انگلیسی و فرانسه و الانوار به زبان فرانسه. تا پیش از انقلاب مردمی تونس که روز ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ به سرنگونی دیکتاتوری زین‌العابدین بن علی انجامید، بساط ممیزی و سانسور در این کشور رواج داشت. هر کتابی باید پیش از چاپ از «وزارت کشور» مجوز انتشار دریافت می‌کرد. چاپ و نشر هر متن بدون مجوز مجازات زندان به دنبال داشت. پس از پیروزی انقلاب یکی از اولین فرمان‌های دولت موقت در مورد آزادی چاپ و نشر صادر شد. دولت موقت تونس اعلام کرد که چاپ و نشر مجله و کتاب به مجوز دولتی نیاز ندارد. بیانیه تصریح کرده بود: «نویسندگان مختار هستند که برای حفظ حقوق خود، اثر خود را در اداره مخصوص به این امر در وزارت فرهنگ به ثبت برسانند.
[ "ای پشتیبانان کشور", "زبان عربی", "رئیس‌جمهور", "نخست‌وزیر", "محمد باجی قائد سبسی", "یوسف الشاهد", "دینار", "TN", ".tn", "میلادی", "آفریقا", "مدیترانه", "الجزایر", "لیبی", "شهر تونس", "عصر سنگ", "کاپسی", "قفصه", "اروپا", "بربر", "استان مهدیه", "فنیقی", "۱۱۰۱ (پیش از میلاد)", "صور", "لبنان", "دولت شهر", "۸۱۴ (پیش از میلاد)", "طرابلس", "اقیانوس اطلس", "سیسیل", "کورسیکا", "ساردنی", "مالت", "جزایر بالئارس", "۲۰۲ (پیش از میلاد)", "نومیدیا", "روم", "مسیحیت", "وندال", "ژرمن", "۴۳۹ (میلادی)", "۵۳۳ (میلادی)", "بیزانس", "عقبة بن نافع", "قیروان", "حسان بن نعمان", "اغلبیون", "بنی تمیم", "ابراهیم بن اغلب", "خلفای عباسی", "۹۰۹ (میلادی)", "اسماعیلی", "مهدیه", "۹۶۱ (میلادی)", "المعز", "زیریون", "بلقین بن زیری", "۱۰۵۰ (میلادی)", "بنی هلال", "جربه", "مالت (کشور)", "نورمن", "۱۱۵۹ (میلادی)", "موحدون", "۱۲۳۰ (میلادی)", "حفصیون", "۱۵۲۹ (میلادی)", "عثمانی", "بارباروس خیرالدین پاشا", "۱۵۳۵ (میلادی)", "اسپانیایی‌ها", "۱۵۷۳ (میلادی)", "۱۷۰۵ (میلادی)", "حسین بن علی الترکی", "حسینیان (تونس)", "فرانسه", "بریتانیا", "پیمان باردو", "۱۸۸۱ (میلادی)", "جنگ جهانی دوم", "آلمان", "متحدین", "شمال آفریقا", "۱۹۴۳ (میلادی)", "متفقین", "پیمان پاریس (استقلال تونس)", "۱۹۵۶ (میلادی)", "حبیب بورقیبه", "۱۹۸۷ (میلادی)", "ژانویه", "۲۰۱۱ (میلادی)", "اتحادیه عرب", "بن علی", "استان اریانه", "استان باجه", "استان بن عروس", "استان بنزرت", "استان تطاوین", "استان توزر", "استان تونس", "استان جندوبه", "استان زغوان", "استان سلیانه", "استان سوسه", "استان سیدی بوزید", "استان صفاقس", "استان قابس", "استان قبلی", "استان قصرین", "استان قفصه", "استان قیروان", "استان الکاف", "استان مدنین", "استان منستیر", "استان منوبه", "استان نابل", "زمبره", "قرقنه", "شعانبی", "بیابان", "شنزار", "جنگل", "رشته‌کوه‌های اطلس", "نمک", "کشاورزی", "معادن", "منابع طبیعی", "جهانگردی", "صنعت نفت", "اقتصاد", "زیتون", "انگور", "گندم", "میوه‌جات", "سبزیجات", "نفت", "گاز", "فسفات", "آهن", "روی", "سرب", "مواد شیمیایی", "پارچه", "برق", "سیمان", "روغن زیتون", "مرکبات", "عرب‌زبان", "آسیا", "فنیقی‌ها", "کارتاژ", "الان‌ها", "عرب", "مطماطه", "الدویرات", "شننی", "ژوئیه", "۲۰۰۵ (میلادی)", "عربی", "اسلام", "زبان مالتی", "زبان فرانسوی", "تسنن", "معماری", "موسیقی", "فارسی", "ایران", "خراسان", "صنهاجه", "بنو خراسان", "خراسانیان", "افریقیه", "قاموس ابن منظور", "امام سحنون نیشابوری", "اسد بن فرات نیشابوری", "عبدالله بن فروخ فارسی", "خالد بن یزید فارسی", "حافظ", "مولوی", "خیام", "ابن سینا", "فارابی", "رازی", "سوسه", "منوبه", "دانشگاه علم و صنعت", "۲۰۰۲ (میلادی)", "زبان انگلیسی", "دانشگاه تونس", "۱۹۶۰ (میلادی)", "دانشگاه الوسط", "منستیر", "دانشگاه جنوب", "صفاقس", "۱۹۹۹ (میلادی)", "۱۹۶۱ (میلادی)", "زبان ایتالیایی", "۱۹۹۶ (میلادی)" ]
[ "تونس", "آفریقای شمالی", "اتحادیه عرب", "جمهوری‌های عربی", "سرزمین‌های بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۵۶ (میلادی)", "کشورها و سرزمین‌های عربی‌زبان", "کشورهای اسلامی", "کشورهای ساحلی مدیترانه", "کشورهای عضو اتحادیه آفریقا", "کشورهای عضو اتحادیه عرب", "کشورهای عضو سازمان ملل متحد", "کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی", "کشورهای عضو فرانسه‌زبانی", "کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان", "لیبرال دموکراسی", "کشورهای شمال آفریقا", "کشورهای آفریقا" ]
1,107
آفریقای شمالی
2
446
0
[ "شمال آفریقا", "افریقای شمالی", "آفريقاي شمالي", "شمال افریقا", "افريقاي شمالي", "شمال آفريقا", "شمال افريقا" ]
false
433
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
آفریقای شمالی (#088733 آفریقای شمالی به آن بخش از قاره آفریقا می‌گویند که در شمال صحرای بزرگ آفریقا قرار گرفته است. مرزهای دقیقی برای این ناحیه تعریف نشده. در کل ۸۰ درصد از مردم آفریقای شمالی از نژاد سفید هستند. کشورهای آفریقای شمالی مناطق مرتبط
[ "طرح جغرافیای جهان سازمان ملل متحد", "صحرای غربی", "مراکش", "الجزایر", "تونس", "لیبی", "مصر", "سودان", "سودان جنوبی", "چاد", "نیجر", "مالی", "موریتانی", "آفریقا", "صحرای بزرگ آفریقا", "سفیدپوست" ]
[ "آفریقای شمالی", "جغرافیا", "منطقه‌های جغرافیایی آفریقا" ]
1,108
لیبی
2
873
0
[ "ليبي", "لیبیا", "لیبیایی", "ليبيا", "ليبيايي" ]
false
714
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام اصلی", "Item2": "لیبیا" }, { "Item1": "نام فارسی رسمی", "Item2": "دولت لیبی" }, { "Item1": "نام عادی", "Item2": "لیبی" }, { "Item1": "تصویر پرچم", "Item2": "Flag of Libya.svg" }, { "Item1": "تصویر نشان ملی", "Item2": "Libya PM logo.png" }, { "Item1": "شعار ملی", "Item2": "آزادی، عدالت، مردم‌سالاری" }, { "Item1": "سرود ملی", "Item2": "[[لیبیا،لیبیا،لیبیا]]" }, { "Item1": "نقشه", "Item2": "Libya in its region.svg" }, { "Item1": "پایتخت", "Item2": "[[طرابلس]]" }, { "Item1": "بزرگ‌ترین شهر", "Item2": "[[طرابلس]]" }, { "Item1": "زبان رسمی", "Item2": "[[عربی]]" }, { "Item1": "نوع حکومت", "Item2": "جمهوری" }, { "Item1": "نوع حاکمان", "Item2": "شورای ملی انتقالی" }, { "Item1": "نام حاکمان", "Item2": "رئیس شورای ملی انتقالی: [[مصطفی عبدالجلیل]]رئیس دفتر اجرایی شورای ملی انتقالی: [[محمود جبرئیل]]نایب رئیس شورای ملی انتقالی: [[عبدالحفیظ غوغا]]نخست‌وزیر موقت: [[عبدالرحیم الکیب]]" }, { "Item1": "تاریخ تشکیل", "Item2": "۲۷ فوریه ۲۰۱۱" }, { "Item1": "مساحت", "Item2": "۱،۷۵۹،۵۴۱" }, { "Item1": "رتبه مساحت", "Item2": "۱۷ام" }, { "Item1": "درصد آبها", "Item2": "۰٫۱" }, { "Item1": "سال براورد جمعیت", "Item2": "برآورد ۲۰۱۰" }, { "Item1": "جمعیت", "Item2": "۶،۵۰۰،۰۰۰" }, { "Item1": "رتبه جمعیت", "Item2": "۹۸ام" }, { "Item1": "تراکم جمعیت", "Item2": "۳٫۶" }, { "Item1": "رتبه تراکم جمعیت", "Item2": "۲۱۸ام" }, { "Item1": "کد واحد پول", "Item2": "XOF" }, { "Item1": "منطقه زمانی", "Item2": "GMT" }, { "Item1": "utc", "Item2": "+۲" }, { "Item1": "پیش‌شماره تلفنی", "Item2": "۲۱۸" } ], "Title": "کشور" }
لیبی با نام رسمی دولت لیبی ، کشوری عربی در آفریقای شمالی است. لیبی با کشورهای مصر، سودان، چاد، نیجر، الجزایر و تونس هم‌مرز است. پایتخت لیبی، شهر طرابلس است. کشور لیبی با مساحتی در حدود ۱،۸۰۰،۰۰۰ کیلومتر مربع چهارمین کشور پهناور قاره آفریقا و هفدهمین کشور پهناور جهان است. ۱٫۷ میلیون نفر از جمعیت ۶٫۵ میلیون نفری لیبی در پایتخت این کشور، طرابلس، زندگی می‌کنند. معنای نام لیبی از جمله یونانی libyans به معنای قوم بربر می‌باشد پیرامون ۹۰ درصد از سرزمین لیبی را بیابان و صحراهای بی‌آب و علف پوشانده‌است. مناطق نسبتا سرسبز لیبی در کناره‌های دریای مدیترانه قرار گرفته‌است. هیچ رودخانه دائمی در خاک لیبی وجود ندارد و تنها ۲ درصد خاک آن کاربرد کشاورزی دارد. بخش عمده مواد غذایی مورد نیاز مردم لیبی از خارج وارد می‌شود. لیبی از دید تراکم جمعیت یکی از کم تراکم‌ترین کشورهای دنیاست. مساحت لیبی اندکی بزرگتر از ایران است، ولی جمعیت آن کمتر از یک دهم ایران است. ۹۰ درصد از جمعیت ۶٫۵ میلیون نفری این کشور در باریکه‌ای از کناره‌های مدیترانه‌ای این کشور زندگی میکنند و در مناطق دیگر تنها قبیله‌های بیابانگرد (بدوی) روزگار می‌گذرانند. لیبی به‌طور سنتی به سه منطقه اصلی به نام‌های «اقلیم طرابلس»، «فزان» و «برقه» بخش می‌شود که این سه منطقه در زبان‌های غربی به ترتیب Tripolitania و Fezzan و Cyrenaica نامیده می‌شوند. کشور لیبی یکی از ۱۰ کشور اصلی صادرکننده نفت در جهان است و تولید ناخالص ملی سرانه آن جزو بالاترین‌ها در آفریقا است. لیبی به صورت «پادشاهی لیبی» در سال ۱۹۵۱ به استقلال رسید و از سال ۱۹۶۹ تا سال ۲۰۱۱ توسط معمر قذافی که با انجام یک کودتای نظامی بر سر کار آمد رهبری شد. با بروز جنگ داخلی در سال ۲۰۱۱ و پیروزی نسبی مخالفین قذافی، بخش اعظمی از لیبی در کنترل شورای ملی انتقالی اداره می‌شد. کرسی لیبی در سازمان ملل از تاریخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۱ به نماینده شورای ملی انتقالی سپرده شده‌است. در بهمن ماه ۱۳۸۹ اعتراضات گسترده‌ای در لیبی علیه حکومت معمر قذافی آغاز شد که باعث شد به مرور بخش‌های مختلفی از این کشور از کنترل نیروهای حکومت خارج شود. سرانجام در ۲۸ مهرماه ۱۳۹۰ با قتل معمر قذافی حکومت وی بر این کشور کاملا تمام شد. تاریخ عمر مختار ، رهبر جنبش مقاومت مردم لیبی علیه اشغالگری نظامی ایتالیا بود. بخش خاوری لیبی (برقه یا سیرنائیکا) در نیمه نخست سده یکم پیش از میلاد زیر فرمانروایی یونانی‌ها درآمد. باختر لیبی یا بخش طرابس تا ۲۰۰ سال پیش از زایش مسیح بخشی از کشور کارتاژها بود. در سده یکم میلادی هر دو بخش لیبی زیر فرمانروایی امپراتوری روم قرار گرفتند و پس از آن نیز امپراتوری بیزانس (روم شرقی) بر آن‌ها حاکم شد. از نیمه دوم سده هفتم میلادی، کشورگشایی عرب‌ها به لیبی هم رسید و پای اسلام به این کشور هم کشیده شد. دوران حکومت چندین خلافت عربی بر لیبی سرانجام در قرن شانزدهم و با چیرگی عثمانی بر این کشور پایان یافت. تاریخ معاصر تاریخ معاصر لیبی بیشتر از جهت جنگ مردم لیبی با اشغالگران ایتالیایی اهمیت دارد. در سال‌های ۱۹۱۱ و ۱۹۱۲ ایتالیا سیرنایکا و طرابلس را از چنگ امپراتوری عثمانی به درآورد و در سال ۱۹۳۴ از این دو بخش مستعمره لیبی ساخته شد. در جریان جنگ جهانی دوم، لیبی یکی از میدان‌های اصلی نبرد متفقین از یک سو و ایتالیا و آلمان از سوی دیگر بود. در سال ۱۹۴۷ ایتالیا از فرمانروایی بر لیبی دست کشید و چهار سال بعد با برپایی حکومت پادشاهی محمد ادریس سنوسی استقلال آن اعلام شد. در سال ۱۹۶۹ شماری از افسران ارتش لیبی به فرماندهی معمر قذافی که در آن زمان ۲۷ سال داشت، پادشاهی ادریس را برانداختند و سپس «جماهیر مردمی سوسیالیستی» در لیبی برپا ساختند. حکومت قذافی صنایع این کشور را دولتی کرد و در عرصه سیاست خارجی رویکردی ضدغربی و در عین حال دائما متغیر در پیش گرفت. این تغییر و چرخش‌ها مناسبات لیبی را حتی با شماری از کشورهای عربی نیز تنش‌آلود کرد. طرابلس پایتخت کشور لیبی‌است. طرابلس را که در شمال غربی لیبی بر کرانه دریای مدیترانه واقع شده در سده هفتم پیش از میلاد فینیقی‌ها ساخته‌اند. نام طرابلس گونه عربی‌شده واژه یونانی تریپولیس به معنی «سه‌شهر» است. قیام و شورش سراسری مجموعه‌ای از راهپیمایی‌های خیابانی، اعتراضات و نافرمانی‌های مدنی علیه حکومت لیبی و رهبر آن، معمر قذافی است که از ۱۳ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی، در کشور لیبی آغاز شد و از روز ۱۷ فوریه ۲۰۱۱ میلادی، به شکلی گسترده‌تر درآمد و با برخوردهای خونین و خشونت‌آمیز حاکمیت با مردم معترض روبه‌رو شد. شورای امنیت سازمان ملل متحد با تصویب دو قطعنامه، منطقه‌ی پرواز ممنوع در لیبی ایجاد کرد و مجوز حمله‌ی هوایی نیروهای ناتو به خاک لیبی علیه دولت قذافی داده شد. سحرگاه ۳۱ مرداد ۱۳۹۰ (۲۲ اوت ۲۰۱۱) مخالفان توانستند وارد طرابلس شوند و در همان روز یکی از دو تلویزیون ملی کشور را تحت کنترل خود بگیرند و تعدادی از نزدیکان معمر قذافی را دستگیر کنند. ساعاتی بعد یکی از پسران قذافی در خیابان‌های طرابلس ظاهر شد و خبر دستگیری خود را تکذیب کرد. سرانجام در ۲۸ مهرماه ۹۰ سرت آخرین پایگاه معمرقذافی سقوط کرد و معمر قذافی کشته شد. دولت انتقالی اعلام پایان جنگ کرد اما از نیروهای ناتو خواست تا یک ماه دیگر نیز به ماموریت خود ادامه دهند. پس از جنگ سه سال پس از مداخله نظامی غرب در لیبی که به سرنگونی معمر قذافی منتهی شد؛ لیبی به کشوری ویران، فاقد نظم، فاقد امنیت و در ضمن به صحنه جنگهای گوناگون داخلی تبدیل شد. از آن زمان تا کنون این کشور شاهد خرابکاری‌های گسترده، محاصره دائمی مجلس، اشغال وزارتخانه‌ها و حتی در یک مورد ربودن نخست‌وزیر بوده‌است. بعضی از شبه‌نظامیان تا حد زیادی به دلیل علاقه به شهر و منطقه خودشان می‌جنگند؛ و بعضی دیگر به گروه‌های اسلامی سیاسی مثل اخوان المسلمین، القاعده یا دولت اسلامی عراق و شام وابسته هستند. اکنون دو دولت رقیب در لیبی وجود دارد. یکی اعضای مجلسی که در انتخابات ژوئن ۲۰۱۴ برگزیده شدند. آن‌ها نماد آینده دموکراتیک کشوری بوده و از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته می‌شوند اما کنترل هیچ‌یک از سه شهر کلیدی کشور را در دست ندارند. آن‌ها برای فرار از دست شبه‌نظامیان به شهر طبرق در نزدیکی مرز مصر گریخته‌اند. گروه دیگر، مجلس پیشین موسوم به کنگره ملی عمومی در طرابلس هنوز بر سر کار است. این مجلس حتی دولت خود را در رقابت با آن مجلس بر سر کار آورده است. بحران کنونی در ماه ژوئن ۲۰۱۴ با باختن اسلام‌گراها در انتخابات آغاز شد. شبه‌نظامیانی از شهر مصراته و سایر شهرها پایتخت را محاصره کردند. مجلس پیشین گفت مجلس جدید را به رسمیت نمی‌شناسد چرا که قدرت در مراسمی رسمی منتقل نشده‌است. اما در شرایطی که طرابلس و بنغازی را شبه‌نظامیان کنترل می‌کردند انتقال قدرت به سختی امکانپذیر بود. نزدیک به ۱۷۰۰ گروه شبه‌نظامی از جمله اخوان‌المسلمین، القاعده و دولت اسلامی عراق و شام در حال جنگ با یکدیگر بر سر قدرت هستند. سیاست شورای ملی انتقالی شورای ملی انتقالی، لیبی مخالف قذافی را طی جنگ داخلی سال ۲۰۱۱ نمایندگی می‌کند. در تاریخ ۵ مارس ۲۰۱۱ شورا خود را به عنوان نماینده همه لیبی معرفی کرد. تا تاریخ ۲۶ اوت ۲۰۱۱، ۶۵ کشور این شورا را به عنوان دولت موقت لیبی به رسمیت شناخته‌اند. این کشورها شامل فرانسه، قطر، ایتالیا، آلمان، کانادا، و ترکیه می‌شوند. این شورا از طرف چندین کشور عربی و اروپایی نیز حمایت می‌شود. شورای ملی انتقالی در تاریخ ۲۳ مارس ۲۰۱۱،یک هیئت اجرایی، به ریاست محمود جبرئیل تشکیل داد. وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا شورای انتقالی را در تاریخ ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۱ به رسمیت شناخت. پس از آن دولت بریتانیا در تاریخ ۲۷ ژوئیه ۲۰۱۱ تمامی دیپلمات‌های رژیم قذافی را قبل از استقرار دیپلمات‌های دولت انتقالی در لندن اخراج کرد. در تاریخ ۱۷ سپتامبر سال ۲۰۱۱ سازمان ملل متحد با ۱۱۴ رای موافقت خود با نشستن نماینده دولت انتقالی بر کرسی لیبی در این سازمان موافقت کرد. خلاصه تاریخ پنجاه سال گذشته نوع حکومت لیبی جماهیری عربی سوسیالیستی مردمی عظیم بود. حاکم اصلی این کشور معمر قذافی بود که هیچ مقام رسمی نداشت و معمولا برادر رهبر و پیشوای انقلاب نامیده می‌شد. او از طریق کودتای نظامی و برکناری رژیم سلطنتی بر سر کار آمده‌بود. در لیبی حکومت به دو بخش تقسیم می‌شد: یکی بخش انقلابی که از سال ۱۹۶۹ بر سر کار آمده‌بود. معمر قذافی رهبر تاریخی انقلاب در این کشور بود. او با رای مردم انتخاب نشده بود و به همین دلیل با رای مردم هم نمی‌شد او را از کار برکنار کرد. بخش دوم حکومت شامل بخش جماهیری (جمع جمهوری) که از کمیته‌های مردمی تشکیل می‌شد. در ۲۱ دسامبر ۱۹۸۸ هواپیمای خطوط مسافری پان آمریکن بر فراز دهکده لاکربی در اسکاتلند منفجر شد و تمام ۲۷۰ مسافر و خدمه آن جان باختند. فاجعه هوایی لاکربی در آن سالها به بزرگترین جریان تحقیق و بازجویی تاریخ انگلستان تبدیل شد. این حادثه تروریستی را عموما حمله‌ای به ایالات متحده تلقی کردند چون ۱۸۹ نفر از قربانیان آمریکایی بودند. ماجرای لاکربی تا پیش از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مرگبارترین حمله به شهروندان آمریکایی تلقی می‌شد. دولتهای آمریکا و انگلیس، لیبی را مسئول بمبگذاری در این هواپیما معرفی کردند که به وضع تحریم‌های بین‌المللی علیه لیبی منجر شد. در سال ۲۰۰۳ دولت لیبی رسما مسئولیت بمبگذاری در یک هواپیمای مسافربری شرکت پان آمریکن در سال ۱۹۸۸ را پذیرفت. عبدالباسط مقراحی تنها فردی‌است که در ارتباط با این بمبگذاری محکوم شده‌است، البته او همواره گفته که بیگناه است. وضعیت کنونی خاک لیبی تقسیمات کشوری تقسیمات کشوری پیشین کشور لیبی به ۳۲ استان (به عربی: شعبیه) و ۴ ناحیه اداری تقسیم شده‌است. هر استان نیز از چندین بخش (به عربی: موتمرات شعبیه) تشکیل شده‌است. استان‌های لیبی بدین شرح‌اند: 250px ۰۱ اجدابیا ۰۲ بطنان ۰۳ حزام الاخضر ۰۴ استان جبل‌الاخضر ۰۵ جفره ۰۶ جفاره ۰۷ کفره ۰۸ مرج ۰۹ مرقب ۱۰ النقاط الخمس ۱۱ قبه ۱۲ واحات ۱۳ زاویه ۱۴ بنغازی ۱۵ بنی ولید ۱۶ درنه ۱۷ غات ۱۸ غدامس ۱۹ غریان ۲۰ مرزق ۲۱ مزده ۲۲ مصراته ۲۳ نالوت ۲۴ تاجوراء و نواحی چهارگانه ۲۵ استان ترهونه و مسلاته ۲۶ طرابلس ۲۷ سبها ۲۸ سرت ۲۹ صبراته و صرمان ۳۰ استان وادی الحیاه ۳۱ استان وادی الشاطی ۳۲ یفرن تقسیمات کشوری جدید استان‌های لیبی از سال ۲۰۰۷ ۱ بطنان ۲ درنه ۳ جبل‌الاخضر ۴ مرج ۵ بنغازی ۶ واحات ۷ کفره ۸ سرت ۹ مصراته ۱۰ مرقب ۱۱ طرابلس ۱۲ جفره ۱۳ زاویه ۱۴ پنج‌نقطه ۱۵ جبل غربی ۱۶ نالوت ۱۷ جفاره ۱۸ وادی الشاطی ۱۹ سبها ۲۰ وادی الحیاه ۲۱ غات ۲۲ مرزق جغرافیا فهرست شهرهای لیبی دیگر شهرهای مهم این کشور (در سال ۲۰۰۳) به قرار زیرند: بنغازی البیضاء مصراته سبها سرت طبرق مساحت مساحت لیبی حدود ۱۸۰ ۷۵۹ ۱ کیلومتر مربع می‌باشد. اقتصاد وزیر امور خارجه سابق لیبی عبدالرحمن شلقم با وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده آمریکا، کاندالیزا رایس در طرابلس. لیبی صاحب بزرگترین ذخایر نفت آفریقا است. تولید ناخالص داخلی این کشور ۷۸٫۷۹ میلیارد دلار است و یک میلیون و ۸۲ هزار نفر نیروی کار آن را تشکیل می‌دهند. نرخ بیکاری در لیبی ۳۰ درصد است و ۷٫۴ درصد از مردم آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند. در سال ۲۰۰۷ میلادی نرخ تورم در این کشور ۳٫۳ درصد برآورد شد. محصولات صادراتی این کشور شامل نفت خام، محصولات فراوری شده پتروشیمی، گاز طبیعی و مواد شیمیایی است که به کشورهای ایتالیا (۳۶٫۷ درصد)، آلمان (۱۴٫۳ درصد)، اسپانیا (۸٫۷ درصد)، آمریکا (۶٫۱ درصد)، فرانسه (۵٫۶ درصد) و ترکیه (۵٫۳ درصد) صادر می‌شود. محصولات وارداتی لیبی شامل ماشین‌آلات، کالاهای مصرفی، و تجهیزات حمل و نقل است که از کشورهای ایتالیا (۱۸٫۹ درصد)، آلمان (۷٫۹ درصد)، چین (۷٫۵ درصد)، تونس (۶٫۳ درصد)، فرانسه (۵٫۸ درصد)، ترکیه (۵٫۲ درصد)، آمریکا (۴٫۷ درصد)، کره جنوبی (۴٫۳ درصد) و انگلیس (۴ درصد) وارد می‌شود. مردم جمعیت این کشور ۶،۱۷۳،۵۷۹ نفر با میانگین سنی ۲۳٫۶ سال است. امید به زندگی برای زنان در لیبی ۷۹٫۴۴ سال و برای مردان ۷۴٫۸۱ سال است. نژاد مردم لیبی به این ترتیب است: عرب (۸۷٪) بربر(۷٪) بقیه (۹/۳٪). سی درصد جمعیت لیبی زیر ۱۵ سال و دو سوم آن زیر سی سال دارند.نزدیک به ۱۲۰ قبیله در این کشور وجود دارد. در چند سال گذشته گرایش‌های آشکاری از اسلام‌گرایی سنتی در لیبی دیده شده‌است. بر اساس آمارهای سال ۲۰۰۱ میلادی حدود ۱٫۳ درصد از مردم این کشور به بیماری ایدز مبتلا هستند. زبان‌های رایج در این کشور شامل عربی، انگلیسی و ایتالیایی است. زبان و فرهنگ زبان رسمی لیبی عربی است، ولی بربری هم در میان اقلیتی از مردم این کشور رواج دارد. مذهب اکثر مردم در این کشور پیرو دین اسلام می‌باشند. ۹۷ درصد مردم لیبی از پیروان اهل تسنن هستند. ارتباطات در لیبی در این کشور ۴۸۳ هزار خط تلفن ثابت و سه میلیون و ۹۲۸ هزار خط تلفن همراه وجود دارد. در لیبی ۲۴ میزبان اینترنتی و ۲۳۲ هزار کاربر اینترنت وجود دارد.
[ "سرود ملی لیبی", "طرابلس (لیبی)", "عربی", "مصطفی عبدالجلیل", "محمود جبرئیل", "عبدالحفیظ غوغا", "عبدالرحیم الکیب", "forexyard.com", "دینار لیبی", "آفریقای شمالی", "مصر", "سودان", "چاد", "نیجر", "الجزایر", "تونس", "مدیترانه", "تراکم جمعیت", "معمر قذافی", "شورای ملی انتقالی", "اعتراضات سراسری در لیبی (۲۰۱۱)", "برقه", "کارتاژ", "امپراتوری روم", "امپراتوری بیزانس", "روم شرقی", "عثمانی", "محمد ادریس سنوسی", "فینیقی‌ها", "نافرمانی مدنی", "۱۳ ژانویه", "۲۰۱۱ (میلادی)", "۱۷ فوریه", "۳۱ مرداد", "مداخله نظامی در لیبی (۲۰۱۱)", "اخوان المسلمین", "القاعده", "دولت اسلامی عراق و شام", "طرابلس", "مصراته", "بنغازی", "اخوان‌المسلمین", "جنگ داخلی لیبی (۲۰۱۱)", "وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا", "بریتانیا", "لاکربی", "عبدالباسط مقراحی", "استان اجدابیا", "استان بطنان", "استان حزام الاخضر", "استان جبل‌الاخضر", "استان جفره", "استان جفاره", "استان کفره", "استان مرج", "استان مرقب", "استان النقاط الخمس", "استان قبه", "استان واحات", "استان زاویه", "استان بنغازی", "استان بنی ولید", "استان درنه", "استان غات", "استان غدامس", "استان غریان", "استان مرزق", "استان مزده", "استان مصراته", "استان نالوت", "استان تاجوراء و نواحی چهارگانه", "استان ترهونه و مسلاته", "استان طرابلس", "استان سبها", "استان سرت", "استان صبراته و صرمان", "استان وادی الحیاه", "استان وادی الشاطی", "استان یفرن", "استان جبل غربی", "فهرست شهرهای لیبی", "البیضاء", "سبها", "سرت", "طبرق", "کاندالیزا رایس", "تولید ناخالص داخلی", "نرخ بیکاری", "خط فقر", "نرخ تورم", "نفت خام", "گاز طبیعی", "مواد شیمیایی", "ایتالیا", "آلمان", "اسپانیا", "آمریکا", "فرانسه", "ترکیه", "ماشین‌آلات", "کالاهای مصرفی", "تجهیزات حمل و نقل", "چین", "کره جنوبی", "انگلیس", "عرب", "بربر", "ایدز", "زبان عربی", "زبان انگلیسی", "زبان ایتالیایی", "زبان بربری" ]
[ "لیبی", "اتحادیه عرب", "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۵۱ (میلادی)", "بنیان‌گذاری‌های ۱۹۵۱ (میلادی) در آفریقا", "بنیان‌گذاری‌های ۱۹۵۱ (میلادی) در لیبی", "کشورها و سرزمین‌های عربی‌زبان", "کشورهای آفریقا", "کشورهای اسلامی", "کشورهای ساحلی مدیترانه", "کشورهای سوسیالیستی", "کشورهای شمال آفریقا", "کشورهای عضو اتحادیه آفریقا", "کشورهای عضو اتحادیه عرب", "کشورهای عضو اوپک", "کشورهای عضو سازمان ملل متحد", "کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی", "مدیترانه شرقی", "مناطق تقسیم‌شده", "مهندسی سیاسی بر پایه کودتا" ]
1,109
مدیترانه
0
893
0
[ "مديترانه", "درياي مديترانه", "بحرالروم", "مدیترانه‌ای", "دریای مدیترانه" ]
false
774
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "دریای مدیترانه\n*\n*\n*\n*\n* ,\n*\n*" }, { "Item1": "image", "Item2": "Mediterranee 02 EN.jpg" }, { "Item1": "type", "Item2": "[[دریا]]" }, { "Item1": "inflow", "Item2": "[[اقیانوس اطلس]]، [[دریای مرمره]]، [[نیل]]، [[ایبرو]]، [[رون]]، [[شلیف]]، [[پو]]" }, { "Item1": "residence_time", "Item2": "80-100 years" }, { "Item1": "islands", "Item2": "[[3300+]]" }, { "Item1": "cities", "Item2": "[[اسکندریه]]، [[الجزیره]]، [[آتن]]، [[بارسلون]]، [[بیروت]]، [[کارتاژ]]، [[دوبروونیک]]، [[ازمیر]]، [[رم]]، [[اسپلیت]]، [[طنجه]]، [[تل‌آویو]]، [[طرابلس]]، [[تونس]]" } ], "Title": "پیکره آبی" }
سیمای دریای میانه از فضا، عکس از ناسا از هم‌گسیختن قاره پانجه‌آ و شکل‌گیری قاره‌ها و دریای مدیترانه. دریای مدیترانه یا دریای میانه (درگذشته: بحر روم و بحر سفید ) دریایی است که به اقیانوس اطلس متصل است و در شمال آن توسط اروپا، از جنوب آفریقا و از شرق توسط آناتولی و شام فرا گرفته شده‌است. نام مدیترانه از واژه لاتین مدی (میان) + ترا (زمین) به معنی «دریای میان سرزمین‌ها» گرفته شده‌است. در منابع عربی و اسلامی از این دریا به دریای روم، دریای سفید و دریای میانه (بحرالروم، بحر متوسط، بحر ابیض) نیز یاد شده‌است. دریای فلسطین، دریای بزرگ و دریای مغرب از دیگر نامهای قدیمی آن در متون شرقی است. مدیترانه میان سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا واقع است. این دریا از راه تنگه جبل الطارق به اقیانوس اطلس راه دارد و به وسیله کانال سوئز در مصر با دریای سرخ مربوط است. این دریا از لحاظ کشتیرانی و ترابری دریایی از مهمترین دریاهای جهان به‌شمار می‌رود. وسعت این دریا ۲،۹۶۶،۰۰۰ کیلومتر مربع است. میانگین ژرفای مدیترانه ۱۵۰۰ متر و عمیق‌ترین نقطه ثبت‌شده آن ۵،۲۶۷ متر در محلی به نام ژرفنای کالیپسو در دریای ایونی است. پیشینه دریای مدیترانه در نقشه ایران در زمان خلفای عباسی در این نقشه نام دریا بحر روم (سمت چپ) ذکر شده‌است. برگرفته از کتاب جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی مدیترانه مسیری مهم برای بازرگانان و مسافران جهان قدیم بود و از همان زمان دادوستد فرهنگی و بازرگانی را میان مردمان گوناگون ممکن می‌کرد. فرهنگ‌های حاضر در محدوده این دریا از دوران باستان عبارت بوده‌اند از فرهنگ‌های میان‌رودان، ایران (هخامنشی)، مصری، فنیقی، کارتاژی، ایبریایی، یونانی، مقدونی، ایلریایی، تراکیهای، لوانتی، گالی، رومی، آلبانیایی، ارمنی، عربی، بربر، یهودی، اسلاوی و ترک. دو تمدن مهم باستانی مدیترانه یکی دولت‌شهرهای یونانی بودند و دیگر فنیقیه که اولی تمدنی هندواروپایی و دومی سامی بود. زمانی که آگوستوس امپراتوری روم را بنیاد نهاد، نام مدیترانه به مرور از سوی رومیان Mare Nostrum (دریای ما) نامیده شد. داریوش بزرگ به دلیل اهمیت راه دریایی میان مصر و ایران دستور ساخت آبراهی میان دریای سرخ و دریای مدیترانه را از راه نیل در اواخر سده ششم پیش از میلاد داد تا کشتی‌های ایرانی بتوانند به راحتی از آن عبور کنند. سرپرستی ساخت این آبراه را مهندس «ارتاخه» از مهندسان ایرانی عصر هخامنشی به عهده داشت. جنگ‌های پونیک میان روم و کارتاژ که بر سر تصاحب جزیره سیسیل آغاز شده‌بود مدت‌ها منطقه مدیترانه را دچار تنش کرد و این جنگ‌ها با پیروزی رومیان به پایان رسید. جغرافیا نام کشورهای کرانه‌ای دریای مدیترانه به ترتیب الفبا عبارت است از: آلبانی، اسپانیا، اسراییل، اسلوونی، الجزایر، ایتالیا، بوسنی و هرزگووین، ترکیه، تونس، سوریه، صربستان، مونتنگرو، فرانسه، فلسطین، قبرس، کرواسی، لبنان، لیبی، مالت، مصر، مراکش، و یونان. در میان این کشورها، قبرس و مالت کشورهای جزیره‌ای هستند. دریای مدیترانه از سوی غرب توسط تنگه جبل‌الطارق (که در نوشته‌های هومر ستون‌های هرکول نامیده شده) به اقیانوس اطلس می‌پیوندد. مدیترانه در شرق به ترتیب توسط تنگه‌های داردانل و بسفر به دریای مرمره و دریای سیاه متصل است. دریای مرمره را اغلب به عنوان بخشی از دریای مدیترانه به‌شمار می‌آورند اما دریای سیاه دریایی جدا به‌شمار می‌آید. کانال دست‌ساخت سوئز به درازای ۱۶۳ کیلومتر (۱۰۱ مایل)، مدیترانه را در سمت جنوب شرقی به دریای سرخ متصل می‌کند. جزیره‌های بزرگ در دریای مدیترانه عبارتند از قبرس، کرت، وابیه، رودس، لسبوس، خیوس، سفالونیا، کورفو، لیمنوس، ساموس، ناکسوس و آندروس در مدیترانه شرقی؛ ساردینیا، کرس، سیسیل، کرس، کرک، براچ، هوار، پاگ، کورچولا و مالت در مدیترانه مرکزی؛ و ایبیزا، مایورکا و مینورکا (جزایر بالئاری) در مدیترانه غربی. آب و هوای معمولی مدیترانه دارای تابستان‌های گرم، مرطوب، و گاه خشک و زمستان‌های معتدل و بارانی است. فراورده‌های کشاورزی در منطقه عبارند از زیتون، انگور، پرتقال، نارنگی و چوب‌پنبه. شهرها شهرهای پرجمعیت‌تر از ۲۰۰ هزار نفر که در کرانه دریای مدیترانه واقع شده‌اند: کشور شهرها اسپانیا بارسلون، آلیکانته، کارتاگنا، مالاگا، پالما د مایورکا، والنسیا فرانسه مارسی، نیس، مون‌پلیه موناکو موناکو ایتالیا باری، کاتانیا، جنوا، مسینا، ناپل، پالرمو، رم، تارانتو، تریسته، ونیز مالت والتا کرواسی اسپلیت آلبانی دراج یونان آتن، پاتراس، پیره، سالونیک قبرس لیماسول ترکیه آنتالیا، اسکندرون، ازمیر، مرسین، آدانا، طرسوس سوریه لاذقیه لبنان بیروت، طرابلس اسرائیل اشدود، حیفا، تل‌آویو مناطق فلسطینی غزه مصر اسکندریه، دمیاط، پورت‌سعید لیبی الخمس، بنغازی، مصراته، طرابلس تونس صفاقس، تونس الجزایر الجزیره، عنابه، وهران مغرب تطوان، طنجه، ناظور جزایر دریای مدیترانه نام جزیره کشور مساحت جمعیت پایتخت/شهر مرکزی سیسیل ایتالیا ۲۵،۴۶۰ ۵،۰۱۰،۰۰۰ پالرمو ساردنی ایتالیا ۲۴،۰۹۰ ۱،۶۵۶،۰۰۰ کالیاری قبرس قبرس ۹،۲۵۱ ۱،۰۸۸،۵۰۳ نیکوزیا کرس فرانسه ۸،۶۸۱ ۲۷۵،۰۰۰ آژاکسیو کرت یونان ۸،۳۱۲ ۶۲۴،۰۰۰ هراکلیون بحران مهاجران سازمان بین‌المللی مهاجرت، دریای مدیترانه را مرگبارترین مسیر مهاجرت‌های غیرقانونی در جهان اعلام کرده‌است. این راه تنها طریق اصلی رسیدن به سواحل کشورهای اروپایی است. اغلب مهاجران برای رسیدن به این هدف مبالغ هنگفتی به قاچاقچیان حرفه‌ای می‌پردازند. جنگ، فرار از کانون‌ها بحرانی، گرسنگی و ساختن آینده‌ای بهتر، از انگیزه‌های پناهجویان برای ورود به اروپا است. با این که «گاردهای نجات» اتحادیه اروپا همواره در حال گشت در سواحل لیبی و نجات پناهجویان غرق‌شده در آب‌های مدیترانه هستند، با این حال هر سال به‌شمار غرق‌شدگان در این دریا افزوده می‌شود. هرساله با فرارسیدن فصل تابستان و مساعد شدن وضعیت آب و هوا، سفرهای پرمخاطره در دریای مدیترانه برای رسیدن به اروپا افزایش می‌یابد. راه دریایی بین لیبی و ایتالیا اصلی‌ترین مسیر برای پناهجویانی است که می‌خواهند به اروپا بیایند. پس از توافق اتحادیه اروپا با ترکیه بر سر بازگرداندن پناهجویان از یونان به ترکیه، تعداد پناهجویانی که از یونان قصد ورود به اروپا را دارند، به‌طور چشمگیری کاهش پیدا کرده‌است. بسیاری از کسانی که از طریق آب‌های مدیترانه راهی اروپا می‌شوند، از آفریقای سیاه آمده‌اند. این انسان‌ها از فقر، خشونت و تعقیب‌های قضایی به اروپا فرار می‌کنند و اغلب تنها هستند. بیشتر آوارگانی که از شمال آفریقا به اروپا می‌آیند، از غرب قاره و شاخ آفریقا هستند. فهرست حوادث کشتی مهاجران در مدیترانه
[ "دریا", "اقیانوس اطلس", "دریای مرمره", "نیل", "ایبرو", "رون", "رودخانه شلیف", "پو (رودخانه)", "آبخاز", "آلبانی", "الجزایر", "آندورا", "اتریش", "بلاروس", "بوسنی و هرزگوین", "بلغارستان", "بوروندی", "چاد", "جمهوری کنگو", "کرواسی", "قبرس", "جمهوری چک", "مصر", "اریتره", "اتیوپی", "فرانسه", "گرجستان", "آلمان", "جبل طارق", "بریتانیا", "یونان", "مجارستان", "اسرائیل", "ایتالیا", "کنیا", "کوزوو", "لبنان", "لیبی", "لیختن‌اشتاین", "جمهوری مقدونیه", "مالت", "مولداوی", "موناکو", "مونته‌نگرو", "مراکش", "نیجر", "جمهوری ترک قبرس شمالی", "لهستان", "رومانی", "روسیه", "رواندا", "سن مارینو", "صربستان", "اسلواکی", "اسلوونی", "اوستیای جنوبی", "سودان جنوبی", "اسپانیا", "سودان", "سوئیس", "سوریه", "تانزانیا", "ترانس‌نیستریا", "تونس", "ترکیه", "اوگاندا", "اوکراین", "واتیکان", "List of islands in the Mediterranean", "اسکندریه", "الجزیره", "آتن", "بارسلون", "بیروت", "کارتاژ", "دوبروونیک", "ازمیر", "رم", "اسپلیت", "طنجه", "تل‌آویو", "طرابلس", "تونس (شهر)", "دانشنامه جهان اسلام", "اروپا", "آفریقا", "آناتولی", "شام (سرزمین)", "تنگه جبل‌الطارق", "کانال سوئز", "دریای سرخ", "ژرفنای کالیپسو", "دریای ایونی", "فنیقی", "کارتاژی", "ایبری", "ایلیری‌ها", "تراکیه", "دولت‌شهر", "فنیقیه", "هندواروپایی", "سامی", "آگوستوس", "داریوش بزرگ", "جنگ‌های پونیک", "سیسیل", "اسراییل", "بوسنی و هرزگووین", "مونتنگرو", "فلسطین", "مالت (کشور)", "هومر", "ستون‌های هرکول", "داردانل", "تنگه بسفر", "کرت", "وابیه", "رودس", "لسبوس", "خیوس", "سفالونیا", "کورفو", "لیمنوس", "ساموس", "ناکسوس", "آندروس", "ساردینیا", "جزیره کرس", "کرس (کرواسی)", "کرک (جزیره)", "براچ", "جزیره هوار", "حزیره پاگ", "کورچولا", "مالت (جزیره)", "ایبیزا، اسپانیا", "مایورکا", "مینورکا", "جزایر بالئاری", "اقلیم مدیترانه‌ای", "زیتون", "انگور", "پرتقال", "نارنگی", "چوب‌پنبه", "آلیکانته", "کارتاگنا", "مالاگا", "پالما د مایورکا", "والنسیا", "مارسی", "نیس", "مون‌پلیه", "باری (ایتالیا)", "کاتانیا", "جنوا", "مسینا", "ناپل", "پالرمو", "تارانتو", "تریسته", "ونیز", "والتا", "دراج (آلبانی)", "پاتراس", "پیره", "سالونیک", "لیماسول", "آنتالیا", "اسکندرون", "مرسین", "آدانا", "طرسوس", "لاذقیه", "طرابلس (لبنان)", "اشدود", "حیفا", "غزه (شهر)", "دمیاط", "پورت‌سعید", "الخمس", "بنغازی", "مصراته", "طرابلس (لیبی)", "صفاقس", "عنابه", "وهران", "مغرب", "تطوان", "ناظور", "۲۵٬۴۶۰", "۵٬۰۱۰٬۰۰۰", "ساردنی", "۲۴٬۰۹۰", "۱٬۶۵۶٬۰۰۰", "کالیاری", "۹٬۲۵۱", "۱٬۰۸۸٬۵۰۳", "نیکوزیا", "۸٬۶۸۱", "۲۷۵٬۰۰۰", "آژاکسیو", "۸٬۳۱۲", "۶۲۴٬۰۰۰", "هراکلیون", "قاچاق انسان", "آفریقای سیاه", "الحمامات", "Îles d'Hyères", "پیران (شهر)", "Cavtat", "Neum", "اسوتی استفان", "جزایر سمیل", "Navagio", "مارماریس", "Turkish Riviera", "پافوس", "Burj Islam", "Raouché", "کتابخانه اسکندریه", "Ibiza Town", "بجایه، الجزایر", "Europa Point", "La Condamine", "فهرست حوادث کشتی مهاجران در مدیترانه" ]
[ "بوم‌ناحیه‌های دریایی", "تاریخ طبیعی اروپا", "جغرافیای آفریقای شمالی", "دریاهای آسیا", "دریاهای آفریقا", "دریاهای اروپا", "دریاهای اقیانوس اطلس", "دریاهای حاشیه‌ای", "دریای مدیترانه" ]
1,110
لاذقیه
2
111
0
[ "لاذقيه", "بندر لاذقیه", "بندر لاذقيه" ]
false
82
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "لاذقیه" }, { "Item1": "other_name", "Item2": "''''" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "[[شهر]]" }, { "Item1": "image_skyline", "Item2": "Latakia Collage.jpg" }, { "Item1": "imagesize", "Item2": "250px" }, { "Item1": "image_caption", "Item2": "A Collage of Latakia" }, { "Item1": "image_seal", "Item2": "Latakia - Seal.jpg" }, { "Item1": "pushpin_map", "Item2": "Syria" }, { "Item1": "pushpin_label_position", "Item2": "bottom" }, { "Item1": "pushpin_map_caption", "Item2": "موقعیت شهر در نقشه سوریه" }, { "Item1": "pushpin_mapsize", "Item2": "300" }, { "Item1": "latd", "Item2": "35" }, { "Item1": "latm", "Item2": "31" }, { "Item1": "longd", "Item2": "35" }, { "Item1": "longm", "Item2": "47" }, { "Item1": "coordinates_region", "Item2": "SY" }, { "Item1": "coordinates_display", "Item2": "inline,title" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "[[کشور]]" }, { "Item1": "subdivision_type1", "Item2": "[[استان]]" }, { "Item1": "subdivision_name1", "Item2": "[[استان لاذقیه]]" }, { "Item1": "subdivision_type2", "Item2": "شهرستان" }, { "Item1": "subdivision_name2", "Item2": "[[شهرستان لاذقیه]]" }, { "Item1": "leader_title", "Item2": "[[فرماندار]]" }, { "Item1": "leader_name", "Item2": "عبدالقادر عبدالشیخ" }, { "Item1": "unit_pref", "Item2": "Metric" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "۵۸" }, { "Item1": "area_metro_km2", "Item2": "۱۰۸" }, { "Item1": "elevation_m", "Item2": "۱۱" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "۴۰۲۷۰۰" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "۲۰۱۲" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "timezone1", "Item2": "[[EET]]" }, { "Item1": "utc_offset1", "Item2": "۲+" }, { "Item1": "timezone1_DST", "Item2": "[[EEST]]" }, { "Item1": "utc_offset1_DST", "Item2": "۳+" }, { "Item1": "postal_code_type", "Item2": "[[کد پستی]]" }, { "Item1": "area_code", "Item2": "۴۱ (۹۶۳)+" } ], "Title": "settlement" }
لاذقیه ، اصلی‌ترین بندر کشور سوریه است. این شهر و حومه آن که به عنوان منطقه لاذقیه شناخته می‌شود در سال ۲۰۰۴ میلادی ۵۲۶،۸۸۸ نفر جمعیت داشته‌است. منطقه لاذقیه که شهر لاذقیه در آن قرار دارد یکی از چهار منطقه استان لاذقیه است. لاذقیه پنجمین شهر بزرگ سوریه به‌شمار می‌رود. چهار شهر بزرگتر از لاذقیه عبارتند از: حلب، دمشق، حمص و حماه. شهر لاذقیه در شمال شهر طرطوس و در شمال غرب شهرهای حمص و حماه قرار دارد. در شانزده کیلومتری لاذقیه ویرانه‌های شهر باستانی اوگاریت قرار دارند. سنجاق (ایالت) لاذقیه.
[ "فهرست شهرهای سوریه", "فهرست کشورهای جهان", "استان‌های سوریه", "استان لاذقیه", "شهرستان لاذقیه", "فرماندار", "زمان اروپای شرقی", "ساعت تابستانی اروپای شرقی", "کد پستی", "سوریه", "حلب", "دمشق", "حمص", "حماه", "طرطوس", "اوگاریت" ]
[ "لاذقیه", "آثار باستانی یونانی در سوریه", "شهرها و شهرک‌های بندری مدیترانه‌ای در سوریه", "شهرهای بندری آسیا", "شهرهای سوریه", "شهرهای فینیقی", "شهرهای یونان باستان", "محل‌های رومی در سوریه", "مناطق مسکونی بنیان‌گذاری‌شده در هزاره ۲ (پیش از میلاد)", "مناطق مسکونی ساحلی در سوریه", "هلال حاصل‌خیز" ]
1,111
استان درعا
2
102
0
[]
false
70
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "استان درعا" }, { "Item1": "native_name", "Item2": "محافظه درعا" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "[[استان]]" }, { "Item1": "image_caption", "Item2": "آثار رومی در درعا" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "SyriaDara.PNG" }, { "Item1": "image_map1", "Item2": "Dera.png" }, { "Item1": "latd", "Item2": "32.9" }, { "Item1": "longd", "Item2": "36.2" }, { "Item1": "coordinates_display", "Item2": "inline,title" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "[[کشور]]" }, { "Item1": "subdivision_type1", "Item2": "مناطق" }, { "Item1": "seat_type", "Item2": "[[مرکز]]" }, { "Item1": "seat", "Item2": "[[درعا]]" }, { "Item1": "unit_pref", "Item2": "Metric" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "۳،۷۳۰" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "۹۹۸،۰۰۰" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "۲۰۱۰" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "timezone1", "Item2": "EET" }, { "Item1": "utc_offset1", "Item2": "۲+" }, { "Item1": "timezone1_DST", "Item2": "EEST" }, { "Item1": "utc_offset1_DST", "Item2": "۳+" }, { "Item1": "iso_code", "Item2": "SY-DR" }, { "Item1": "blank_name_sec1", "Item2": "زبان رسمی" }, { "Item1": "blank_info_sec1", "Item2": "[[عربی]]" } ], "Title": "settlement" }
استان درعا ، نام استانی در کشور جمهوری عربی سوریه است. جغرافیا این استان در جنوب کشور واقع است. این استان، از شمال به استان ریف دمشق، از جنوب به کشور اردن، از مغرب به استان قنیطره و از مشرق به استان سویداء محدود شده‌است. استان درعا منطقه‌ای بیابانی است که به سهل حوران معروف است. مساحت این استان در حدود ۳۷۳۰ کیلومتر مربع می‌باشد. استان درعا دارای سه بخش است که عبارتند از: الصنمین، ازرع و درعا. جمعیت جمعیت استان درعا در سال ۲۰۱۱ میلادی حدود ۱،۰۲۷،۰۰۰ نفر برآورد شد. تاریخچه واژه درعا به معنی دژ است؛ و این محل یکی از دژهای امپراتوری بیزانس در سوریه بوده‌است. آناستاسیوس یکم در سال ۵۰۶ میلادی این دژ را استوارسازی کرد تا بتواند در برابر حمله ایرانیان ساسانی پایداری کند. آناستاسیوس شهر درعا را آناستاسیوپولیس نامید ولی این نام تازه چندان رواجی نیافت. دژ باستانی درعا که در این استان قرار دارد محل نبردهای بزرگ میان ایران و روم در زمان ساسانیان بوده‌است. نبرد درعا (۵۳۰ میلادی) شهرها جای استان درعا بر روی نقشه سوریه مهم‌ترین شهرهای این استان عبارت‌اند از: شهر درعا جمعیت ۰۰۰. ۱۱۵ نفر. شهر نوی جمعیت ۰۰۰. ۸۰ نفر. شهر طفس جمعیت ۳۱٫۰۰۰ نفر. شهر تسیل جمعیت ۲۰٫۰۰۰ نفر. شهر النعیمه جمعیت ۱۰٫۰۰۰ نفر. شهر انخل جمعیت ۳۰٫۰۰۰ نفر. شهر جاسم جمعیت ۲۹٫۰۰۰ نفر. شهر داعل جمعیت ۲۸٫۰۰۰ نفر. شهر بصری الشام جمعیت ۲۷٫۰۰۰ نفر. شهر الصنمین جمعیت ۲۴٫۰۰ نفر. شهر الحراک جمعیت ۱۸۰۰۰ نفر. شهر خربه غزاله جمعیت. ۱۷۰۰۰ نفر.
[ "فهرست استان‌های سوریه", "فهرست کشورهای جهان", "فهرست شهرهای سوریه", "درعا", "زبان عربی", "سوریه", "استان ریف دمشق", "اردن", "استان قنیطره", "استان سویداء", "سهل حوران", "دژ", "بیزانس", "آناستاسیوس یکم", "۵۰۶ (میلادی)", "ایران", "روم", "ساسانیان", "نبرد درعا", "۵۳۰ (میلادی)", "نوی", "طفس", "تسیل", "النعیمه", "انخل", "جاسم", "داعل", "بصری (سوریا)", "الصنمین", "الحراک", "خربة غزالة" ]
[ "استان درعا", "خودگردان‌ها در سوریه", "هلال حاصل‌خیز", "مقاله‌های خرد جغرافیای سوریه" ]
1,112
مردم کرد
0
1,211
0
[ "کرد", "اکراد", "كردها", "كرد", "کردها", "مردم كرد", "اكراد", "پیشینهٔ واژه کرد", "پيشينهٔ واژه كرد", "پیشینهٔ واژهٔ کرد", "پيشينهٔ واژهٔ كرد", "مردمان كرد", "کورد", "کُرد", "قوم کرد", "مردمان کرد" ]
false
856
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
مردم کرد ، قوم ایرانی هستند که در بخش‌هایی از خاورمیانه و آسیای مرکزی و در ایران به ویژه در شمال شرق و غرب ایران زندگی می‌کنند. کشورهای ترکیه، عراق، سوریه و ایران دارای اقلیت‌هایی از کردها هستند. تصرفات نظامی عثمانی علیه ایران موجب پخش شدن کردها در چهار کشور خارج از فرهنگ ایرانی (ترکیه، سوریه، عراق، و شوروی سابق) و سیاسی شدن کردها شد. کردها در بسیاری از نقاط ایران زندگی می‌کنند. بخش کردنشین جداشده از ایران (به‌ویژه در جنگ چالدران)، امروزه سه ناحیه کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه را تشکیل می‌دهند. سه کشور ترکیه، عراق، و سوریه پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی با توافق انگلستان، در سال ۱۹۲۳ تاسیس شدند. در جمهوری آذربایجان، جمهوری ارمنستان، جمهوری ازبکستان و جمهوری تاجیکستان نیز کردها زندگی می‌کنند. جمعیت کردها در سال ۲۰۰۹، حدود ۴۶،۵۰۰،۰۰۰ تا ۴۷،۸۶۳،۰۰۰ تن برآورد شده‌است که ۸٫۵ تا ۹ میلیون تن از آن‌ها در ایران زندگی می‌کنند. زبان‌های کردی پیوستاری از زبان‌ها و گویش‌ها را تشکیل می‌دهند که در بسیاری مواقع درک متقابل آن‌ها برای گویشوران میسر نیست. زبان‌های کردی‌تبار شامل چهار گروه است: کرمانجی یا بادینانی، سورانی، کردی جنوبی. بیشتر کردها مسلمان هستند و سایر آنان نیز ایزدی، یارسان (اهل حق)، مسیحی و یهودی هستند. کردها جشن نوروز و جشن‌های مولودی را گرامی می‌دارند. نوروز در میان کردها جشن قومی است. در افسانه‌های کردی منشا این جشن را به کیومرث، نخستین پادشاه پیشدادی، منسوب می‌دارند. کیومرث به کردی «کی‌موروس» در کوهستان‌های رواندوز در شرق شهر «دیانا» با اهریمن می‌جنگد و بر او پیروز می‌شود. به این مناسبت، دستور می‌دهد در کوه‌ها و بلندی‌ها آتش بیفروزند و خبر پیروزی را به همه جا برسانند. او فرمان داد مردم روز پیروزی را جشن بگیرند و به مدت نه روز ادامه دهند. به این مناسبت، آن را جه‌ژنی نه‌وروز نامیدند و بعدها نوروز نامگذاری شد. درودگری، قالی و جاجیم و گلیم‌بافی (به‌ویژه قالی بیجار) از صنایع دستی عمده کردها است. کردها در اسطوره‌های ایرانی فردوسی در داستان قیام کاوه آهنگر بر علیه ضحاک ماردوش در شاهنامه به کردها چنین اشاره می‌کند: هنگامی که ضحاک ماردوش برای آرام کردن مارهای روی دوشهایش به پیروی از اهریمن دستور داد تا هر روز دو جوان ایرانی را بکشند و مغزسرهایشان را طعمه مارها کنند، در این هنگام دو آشپز ایرانی به نام‌های ارمایل و گرمایل به زیرکی خود را به دربار رساندند و در آشپزخانه ضحاک مشغول کار شدند. این دو نفر هر روز یکی از دو جوان را که رشید‌تر از دیگری بود رها می‌کردند و مغز سر دومی را با مغز سر گوسفندی می‌آمیختند و طعمه مارها می‌کردند. تا دست کم یکی از دو نفر را نجات داده باشند. جوان رشید رهایی یافته به کوه‌ها پناه می‌برد و در آن‌جا چوپانی پیشه می‌کرد و پنهانی روزگار می‌گذرانید. فردوسی سپس می‌گوید: خورشگر بدیشان بزی چند و میش سپردی و صحرا نهادند پیش کنون کرد از آن تخمه دارد نژاد که ز آباد ناید به دل برش یاد یعنی از افزایش نسل این جوانان نژاده و رشید، جمعیت «کرد» پدید آمد. فردوسی از زبان کاوه آهنگر هنگام قیامش بر ضد ضحاک می‌گوید : بپویید کاین مهتر آهرمنست جهان آفرین را به دل دشمن است همی رفت پیش اندرون مرد گرد (زبانشناسان به کرد تعبیر کرده‌اند و البته پهلوان) جهانی برو انجمن شد نه خرد که این اوج حضور کردها در شاهنامه فردوسی است که در داستان کاوه آهنگر و ضحاک است که بعد از قیام کاوه آهنگر و پیروزی در برابر ضحاک؛ فردوسی نژاد «کرد» را از کاوه آهنگر می‌داند که عمده این نژاد ساکن کوهستان‌های غرب ایران شدند و با ازدیاد جمعیتشان متحد شدند و ضحاک را سرنگون کردند. دلیل این موضوع بر یقین است. در گذشته اهورایی ایران زمین حوادثی چون حمله بربرها و اقوام مهاجم همچنین گرمای بیش از اندازه سبب می‌شد گروهی از آریایی‌ها به کوهستان‌ها پناه ببرند؛ و معمولا برای تامین مایحتاج روزانه دست به شکار و دامداری می‌زدند. بعد از گذشت چندی لقب کورتی (کردی) یعنی مردمان کوهستان برآنها گذارده شد و این اولین شکل‌گیری نژادی در ایران است که مربوط به هزاره سوم قبل از میلاد و حکومت بزرگ کوتی‌ها در ایران می‌شود که سرزمین آن‌ها کوتیوم یا در زبان آشوری گوتیوم نامیده شد. واژه کرد یا گرد شکل گرفت. بعدها همین گوتیوم تبدیل به کشور ماد شد که اولین حکومت بزرگ کردان شکل گرفت. پیشینه واژه کرد در اوستا سه واژه کورته، کرتی و کرتو وجود دارد که مفهوم آن به معنای شمشیر و نیزه می‌باشد و در اصل به معنای سرزمینی است که در دامن خود شمشیرها را پرورده‌است که در اوستا بارها از آن یاد شده‌است؛ بنا بر این کرد در اوستا به معنای «شمشیر زن دلاور» است. گزنفون (فیلسوف و مورخ یونانی قرن چهارم قبل از میلاد)، حدود ۲۴۰۰ پیش، تمام منطقه غرب را کردوک نامیده یعنی مرد جنگی دلیر. شرف‌خان بدلیسی مورخ قرن دهم در کتاب شرفنامه (یا تاریخ مفصل کردستان) در مورد لفظ کرد می‌گوید: و سپس در مورد معنای واژه کرد نتیجه‌گیری می‌کند: پیش از مهاجرت آریاها ریشه واژه کرد به درستی مشخص نیست. رینولدز بر این باور است نام کرد از واژه کردو که برای نخستین‌بار در یک سنگ‌نبشته سومری مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد با عنوان «زمین کار-دا» آمده‌است در ارتباط است. کردو از نظر ریشه‌شناسی مربوط به اصطلاح آشوری اورارتو که همان آرارات می‌باشد است. به باور آستریان، منطقی‌ترین توضیح این است که این واژه با کیرتی‌ها (یک قبیله باستانی) در ارتباط باشد. امان‌الله قرشی قدیمی‌ترین سند را در رابطه با واژه کرد، واژه «بیت قردو» می‌داند که در عهد پادشاهی گیمیل‌سین از سلسله سوم سلاطین اور در قرن ۲۲ پیش از میلاد به کردستان فعلی عراق و ایران و ترکیه اطلاق می‌شده و حکومت آن در آن زمان به امیری به نام وردننر (Vard-nannar) سپرده شده‌است. وی این واژه را واژه آرامی دانسته‌است. در همان زمان به منطقه موسوم به جزیره ابن‌عمر در آرامی گزرتای قردو گفته می‌شده‌است. از نظر قرشی کرد یک واژه گیتایی است (واژه‌ای که در یک زبان منسوخ معنا داشته و اکنون معنای خود را از دست داده‌است) و معتقد است که این واژه سومری یا آشوری نیست و با واژه بابلی‌ای که بدان شبیه است و معنای پهلوان دارد تنها در لفظ شبیه است، چرا که بسیار قدیم‌تر از به قدرت رسیدن بابلی‌هاست و دیگر اینکه کرد (قردو) در ابتدا نام مکان بوده و پهلوان نمی‌تواند نام مکان باشد. همان ناحیه بیت قردو در جغرافیای آشور، بعدها توسط یونانیان کردوئن، کردوئنه یا کردوئنا نامیده‌شد و این عقیده نیز وجود دارد که نام کرد برگرفته از سرزمین باستانی کردوئنا باشد که در جنوب دریاچه وان|، جایی میان موش و دیاربکر امروزی بوده‌است. امان‌الله قرشی نام کردوئن را نیز واژه‌ای گیتایی و هندواروپایی غربی می‌داند که در دوران هیتی‌ها به ناحیه مزبور داده‌شده‌است. نام این محل در اسناد ارمنی به صورت کردخوی آمده که جزء آخر آن علامت جمع زبان ارمنی است. برخی نیز اعتقاد دارند ریشه این نام از قوم باستان گوتی گرفته شده‌است. برخی نیز اعتقاد دارند ریشه این نام از قوم باستان گوتی گرفته شده‌است. پس از مهاجرت آریاها واژه کرد به صورت «کورت» در متون پارسی میانه دیده می‌شود و از پارسی میانه به زبان عربی به صورت «کرد» انتقال یافته‌است. به باور امان‌الله قرشی واژه کردو که پیشتر نام مکان بود در دوران مادها به ساکنان محل اطلاق شد و ساکنان سرزمین کردوئن را کردو یا کاردو نامیدند. گزنفون در بازگشت ده هزار نفر این مردم را کردوک (کاردوخ) خوانده‌است. به باور وی در دوران اشکانی علاوه بر کردوئن (جنوب شرقی ارمنستان قدیم و همسایه جنوبی آذربایجان) که از قدیم کردنشین بوده‌است، منطقه موسوم به ادیابن (هدیپ) در قلب آشور باستان به مرکزیت اربیل در کنار رود زاب نیز کردنشین بوده‌است. کردها و مادها در چند دهه‌ی اخیر احزاب پان کرد ادعای ماد بودن کردها را مطرح کرده‌اند. فارغ از اینکه این ادعا با نسبت دادن کردها به اقوام پیش آریایی مانند گوتی‌ها سازگار نیست، با واکنش بسیاری از متخصصان روبه رو شد. برای نمونه در سال ۱۹۶۱، یکی از شاگردان معروف مینورسکی بنام دی. ان. مک کنزی که جزو سرشناس‌ترین متخصصین فارسی میانه (پهلوی) و زیان کردی شمرده می‌شود، مقاله‌ای با عنوان «ریشه‌های زبان کردی» نوشت. او با رد این نظر، آن را سیاسی و تحریف تاریخ دانسته و نوشت: «موضع کردهای معاصر به تاریخ از یک انگیزه بسیار ساده سرچشمه می‌گیرد و آن هم نیاز به اجداد قهرمان است و از آنجا که دوره امپراتوری مادها هنوز به اصطلاح صاحبی ندارد، کردهای معاصر پنهان نمی‌کنند که می‌خواهند مادهای باستان را در این نقش ببینند» او در ادامه می‌نویسد: «امروزه با رشد ناسیونالیسم کردی این نام (یعنی «کرد») چنان بکار برده می‌شود که گویا شامل همه ملل و اقوام ساکن بین ترک‌ها و اعراب در غرب و ایرانیان خود ایران در شرق می‌شود. این تعبیر در میان مردم ایرانی (به غیر از کردها) شامل لرها و قبایل گورانی هم گردانیده می‌شود» پیش از او مینورسکی نیز تبار شناسی کردها به عنوان تیپی جداگانه در خاورمیانه را ناممکن دانسته و ان‌ها را تلفیقی از تیپ عربی، نسطوری، بابلی می‌دانست. عباس جوادی تاریخدان و متخصص اقوام باستانی نیز این ادعا را علاوه بر منظر نژادی، از دید زبانی نیز بررسی کرده و ان را سیاسی دانسته و معتقد است که مادها که در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره یکم پ.م. به فلات ایران کنونی و از جمله آتروپاتن بعدی آمدند، از نظر قومی با ده‌ها قبیله بومی این مناطق در آمیختند و زبانشان در مناطق مادنشین مجموعا مادی (یعنی گونه غربی و شمال غربی زبان‌های ایرانی) شد.به همیت جهت گونه‌های زبان مادی در دوره پس از هخامنشیان تبدیل به گونه‌های مختلف فارسی میانه در آتروپاتن می‌شود و امروزه زبان‌های گیلکی، تاتی (از جمله تاتی جنوبی، آذری باستان)، تالشی، کردی، زازاکی و گورانی مشتقات معاصر آن زبان مادی باستان هستند که با دیگر زبان‌ها و لهجه‌های ایرانی و بخصوص فارسی آمیزش یافته‌اند. برهمین اساس از دید او: "برخلاف برخی ادعاها، کردی به تنهائی باقیمانده زبان باستان مادی نیست. تصور چنین چیزی دور از جدیت علمی است." او ادامه می‌دهد: "بیشک بخشی از «ترکیب تباری» و ژنتیک اکثر کردها به دوران ماد برمی گردد، لیکن تنها ریشه کردهای معاصر نیست که قسما به مادها می‌رسد. آنها به همان درجه نوادگان مادهای گذشته و آمیزه با اقوام و تبارهای دیگر فلات ایران و شرق آناتولی-شمال عراق هستند که آذربایجانیان و مردم همدان، گیلان، استان مرکزی، اصفهان و حتی فارس و عیلام حاملین این ترکیب قومی و تباری بشمار می‌روند." به عبارت دیگر تمامی مردمان ساکن نواحی ماد کوچک و بزرگ که بخش بزرگی از ایران را دربرمی گیرد، حتی اذربایجانی‌ها و ترکمن‌های عراق نیز، هرچند به زبان‌هایی متفاوت سخن می‌گویند، چنانکه دیاکونوف اشاره می‌کند باقی ماندگان مادهای باستان هستند و کردها هیچ جایگاه متفاوتی برای مدعی میراث بری آن‌ها ندارند. تغییر معنایی واژه کرد در دوره پس از ورود اعراب به ایران واژه کرد در دوره پس از ورود اعراب به ایران و در متون عربی واژه کرد به معنای مردمان کوچ نشین و عشایر و رمه گردان انتقال یافت و از بار معنایی قدیمی و باستانی خود خارج گردید. پس از حمله اعراب به ایران، ایرانیان دست به شورش‌های متعدد و مقاومت زدند (از جمله بابک خرمدین). مثلا محمد بن جریر طبری می‌نویسد:…در همین روز خبر رسید که «موصل» بشوریده و کردان در آن‌جا پراکنده‌اند. مسیب‌بن زهیر، حاکم کوفه، که دوست یحیی‌بن خالد برمکی بود، به منصور خلیفه عباسی پیشنهاد کرد که کار خواباندن شورش کردان را به خالد برمکی واگذارد که «او برای خواباندن آن شورش تواناست». منصور این پیشنهاد را پذیرفت و خالد را به حکومت موصل برگماشت…. بسیاری بر این باورند که کردوئنه همان مکانی است که امروزه کردستان نامیده می‌شود. و دانشنامه کلمبیا این ارتباط را ذکر کرده‌است. برخی از دانشوران قرن نوزدهم نظیر جرج رولینسن کردوئنه و کاردوخی را با کردهای امروزی یکی دانستند و اظهار کردند کاردوخی معادل لغوی باستانی کردستان است. برخی منابع آکادمیک تازه معتقدند باید پروتو-کرد دانسته شود. نمونه‌های زیادی از این‌گونه نامها وجود دارد که به دلیل سختی بیان حرف «خ» در لاتین است. با اینحال باور بر این است که مردم کردوئنا به زبانی ایرانی سخن می‌گفته‌اند. بعد از تمدن کردوئنه یا کردوئنا که در اطراف دریاچه وان بود، اولین مکانی که کرد خطاب شد جاییست که تقریبا مطابق با استان ایلام کنونی تا حدود خانقین کنونی در عراق بود. شرف‌الدین بدلیسی حدود کردستان را در روزگار صفوی و در کتاب شرفنامه خود ذکر می‌کند و در شرفنامه سرزمین کردستان و حکام کرد را برمی‌شمارد. لسترنج می‌گوید آنچه درباره اصل ایالت کردستان می‌گویند این است که در دوره امپراتوری سلجوقیان، سلطان سنجر سلجوقی قسمت غربی ایالت جبال یعنی آنچه که از توابع کرماشان بود جدا کرد و آن را کردستان نامید و برادرزاده خود سلیمان شاه معروف به ابوه یا ایوه را فرمانفرمای آنجا قرار داد. غالب مورخان و جغرافیانویسان قدیم مانند اصطخری و ابن بلخی و مسعودی مورخ نامدار پس از اسلام، واژه کرد را در دوران تاریخی پس از حمله اعراب به ایران به معنای کوچ‌نشینان ایرانی‌تبار به کار برده‌اند. در دوران اسلامی واژه کرد به معنای رمه‌گردانان و کوچ‌نشینان ایرانی‌تبار به کار رفته‌است و طوایف دیگر ایرانی را نیز «کرد» نامیده‌اند. از دوران سلجوقیان، مناطق وسیع کوهستانی غرب فلات ایران کردستان نام می‌گیرد. اما معنای اجتماعی واژه کرد هنوز ادامه دارد و شرف‌خان بدلیسی کردها را بر پایه شیوه زندگی و اجتماعی نزدیک، به چهار گونه تعریف می‌کند که از نظر زبان و شیوه زندگی از یکدیگر متفاوتند: کلهر، لر، گوران و کرمانج که با قوم گیل از یک تبارند. ولی او مردمان رعیت که چنین شیوه زندگی را نداشتند یا جزو قبیله‌ای نبودند را کرد حساب نمی‌کند. مینورسکی نیز در رابطه با این عبارت شرفخان بدلیسی بر این نظر است که کرمانجی (کرمانجی شمالی، کرمانجی میانی و کرمانجی جنوبی) را امروز بتوان جزو زبان‌های کردی دانست. حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیا می‌نویسد: «پارسیان، دیلمیان (یکی از گروه‌های مهم ایرانی‌زبان) را کردهای طبرستان می‌دانستند - چنان‌که اعراب را کردهای سورستان.» یاقوت حموی مردمان ساسون را «الاکراد السناسنه» می‌خواند. ولادمیر الکسیویچ ایوانف می‌گوید نام کرد در سده‌های میانه (کم و بیش از سده پنجم میلادی تا شانزدهم میلادی) نامی بود که بر همه رمه‌گران و کوچ‌گران ایرانی اطلاق می‌شد. مکنزی می‌گوید:اگر به حدود دوران گسترش امپراتوری عرب‌ها نگاه کنیم، خواهیم یافت که عنوان کرد با رمه‌گر و کوچ‌گر دارای یک معنی است. مارتین فان براینسن، پژوهشگر هلندی و کردشناس می‌گوید : نام قومی «کرد» که در منابع قرن نخست اسلام دیده می‌شود بر یک پدیده رمه‌گرایی و شاید واحدهای سیاسی نامیده می‌شد و نه یک گروه زبانی. چندین بار حتی «کردهای عرب» در منابع نام برده شدند. اما در پایان قرن دهم میلادی، این نام برای گروه‌های متعدد رمه‌داران و کوچ‌گران ایرانی‌زبان به کار می‌رفته‌است که از دریاچه وان تا دریاچه ارومیه و مناطقی از قفقاز زندگی می‌کردند. اگر در آن زمان روستانشینی بودند که به زبان‌های کردی امروز تکلم می‌کردند، هنوز نام «کرد» در آن زمان شامل آن‌ها نمی‌شد. ولادمیر مینورسکی ایران‌شناس و مورخ و کردشناس نیز می‌گوید: در زمان پس از حمله اعراب، لغت قومی کرد برای تیره‌های قبایل گوناگون ایرانی‌تبار و ایرانی‌شده بکار می‌رفت. ریچارد فرای، ایران‌شناس و پروفسور دانشگاه هاروارد نیز می‌گوید: قبایل همیشه بخشی از تاریخ ایران بودند هرچند منابع در مورد آن‌ها کم است زیرا آن‌ها خود تاریخ‌ساز نبودند. عنوان فراگیر و عامیانه «کرد» که در بسیاری از کتاب‌های عربی و حتی پهلوی (کارنامه اردشیر بابکان) دیده می‌شود نامی بود که فراگیرنده همه کوچ‌گران و چادرنشینان بود حتی اگر با مردمانی که امروز نام «کرد» دارند از پیوند زبانی نبودند. برای نمونه، برخی از منابع مردمان لرستان را کرد نامیدند و هم‌چنین قبایل کوهستان و حتی بلوچان کرمان. در کارنامه اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی عشایر و شبان آمده‌است، نه نام و نژاد یا قبیله. در زبان طبری امروز نیز کلمه کرد به معنی چوپان و شبان است. آنچه که روشن است، تحول واژه کرد از یک معنی اجتماعی و شیوه زندگی گروه‌های مختلف ایرانی‌تبار به معنی قومی امروز آن بسیار طول کشید. تاریخ چند مرد کرد در سال ۱۲۵۲ هجری خورشیدی سواران کرد در کوه‌های قفقاز؛ نیویورک تایمز، ۳ بهمن ۱۲۹۳ ه‌. خ تحقیقات نشان داده که قدیمی‌ترین ساکنین غرب ایران که تا جنوب ترکیه و شرق سوریه امتداد داشته‌است، مردمی به نام کورته؛ کردوک و کرتو در حدود ۸۰۰۰ سال قبل از میلاد بودند که ریشه‌هایشان به دامنه‌های کوه جودی در آرارت می‌رسد و بعدها اقوامی از آریاییها که به آن‌ها ماد گفته می‌شد از جنوب سیبری حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد کوچ کرده که عمدتا ساکن غرب ایران شدند و این اقوام با اقوام قبلی که کرد نام داشتند و در این سرزمین ساکن بوده در هم آمیختند که دیگر این اقوام جدید با اقوام قبلی تمیز داده نمی‌شدند و همگی کرد نام گرفتند و به مرور زمان موفق به تاسیس اولین حکومت آریایی در غرب ایران با نام حکومت مادها گردیدند و نخستین شهرهای ایران را به وجود آوردند؛ مثلا همدان را «دیاکو» نخستین شاه ماد بنیان نهاده یا شهر باستانی ملایر (ملایر از دو واژه کردی «مال» و «آگر» تشکیل شده به معنای خانه آتش). دیاکونف که عضو انجمن سلطنتی آسیایی و انجمن شرق‌شناسی آمریکا و فرهنگستان هنر و علوم آمریکا و عضو کمیته مشورتی دانشنامه ایرانیکا و عضو مجموعه کتیبه‌های ایرانی است، در خصوص کردها چنین نظری دارد: «اجداد کردها و بخصوص مادها توانستند با استفاده از شگرد خود گندم وحشی را که بسیار ریز و باریک بود به گندم امروزی تغییر دهند و با تغییر ژنتیکی در این گیاه پر مصرف که امروزه جزء اصلی‌ترین غذای مردم جهان است، توانسته‌اند به انسانهای روی کره زمین خدمت بزرگی انجام دهند؛ همچنین برای اولین بار کردها حق همسایگان و استقلال آنان را به رسمیت شناخته‌اند و همچنین کردها اولین ملت قانون گذار جهان هستند و این را در سنگ نوشته‌های دوران باستان به وضوح می‌توان دید.» به‌طور کلی از بدو تاریخ کوه‌های بالای میانرودان مسکن و جایگاه مردمی بوده‌است که با امپراتوری‌های جلگه‌ها یعنی امپراتوری‌های بابل و آشور در جنگ بوده‌اند و گاه آن‌ها را شکست می‌داده‌اند. طبق نظریه حمداله مستوفی در نزهت القلوب در قرن ۷۴۰ ه‌.ق که اسامی ۱۶ ولایت کردستان را نام برده بجز شهرزور که اکنون جز کشور عراق است همگی جز ایران و نواحی شمالی عراق از جمله موصل، کرکوک و اربیل جز ولایات عرب و ولایات دیاربکر ذکر شده‌اند و کردهای حال حاضر عراق همگی مهاجر از شهرهای کردنشین ایران هستند. بدلیسی خاستگاه کردها گوران که در کرمانشاه است معرفی می‌کند مادها پس از ورود به زاگرس اقوام بومی آنجا یعنی کاسی‌ها و لولوبیان و گوتیان و دیگر اقوام آسیانی را در خود حل کردند و زبان خود را در منطقه رواج کامل دادند. زبان‌های کردی (سورانی/کرمانجی) با سایر زبان‌های ایرانی مانند فارسی و بختیاری و تالشی و گیلکی و بلوچی از یک ریشه واحد هستند. . گرنوت وینفوهر بیشتر کردی را نزدیک به زبان پهلوی اشکانی می‌داند. در دوره‌های تاریخ، منطقه کردستان بخشی از امپراتوری‌های ماد، هخامنشی، سلوکی، اشکانی و ساسانی گشت. در زمان ساسانیان منطقه امروزی عراق را ناحیه آسورستان یا دل ایرانشهر می‌نامیدند. بیشتر بخش شرقی منطقه امروزی کردستان عراق در زمان ساسانیان در استان شادپیروز قرار داشت. پروفسور ان لمبتون در تاریخ ایلات ایران از قول ابن بلخی می‌نویسد: «کردان زبدگان لشکر ساسانی بودند.» تمام سرزمین کردستان یکی از ایالات ایران بوده‌است. در جنگ چالدران (۱۵۱۴ میلادی) بر اثر شکست ایران در برابر امپراتوری عثمانی بخش بزرگی از کردستان از ایران جدا شد و نصیب امپراتوری عثمانی گردید. حضور کردها در حیطه نفوذ و اقتدار دو امپراتوری موجود، خواه ناخواه پای کردها را به مناقشات باز می‌کرد. بر اساس قراین تاریخی کردها به واسطه ساختار قبیله‌ای و رقابت‌های درون قبیله‌ای برای حفظ اقتدار و قدرت خود بدون توجه به ایدئولوژی و مذهب قدرت‌های موجود به یکی از آن قدرت‌ها گرایش پیدا می‌کردند. در این بین هر کدام از دو امپراتوری دارای دیدگاه‌های واقع بینانه‌تر و منطقی‌تر بوده‌اند، می‌توانستند از این قوم و قبایل در راستای منافع خود بهره بگیرند. با بهره‌گیری شاهان صفویه و بعدها قاجاریه از اهرم قدرت ایل‌های کرد در مرزهای غربی پس از جنگ چالدران، ایران در چندین نوبت بر امپراتوری عثمانی غلبه نمود. هر چند در این میان برخی از ایل‌های کرد جدا شده از ایران به امپراتوری عثمانی یاری می‌رساندند که هیچ‌گاه موفقیتی کسب نکردند و تجاوزات آن‌ها با شکست همراه می‌شد. امپراتوری عثمانی سال‌ها بر بخش جداشده سرزمین کردستان از ایران، فرمان راندند تا این‌که با پایان جنگ جهانی اول و نابودی امپراتوری عثمانی متصرفات آن: سرزمین کردستان، سرزمینهای عربی، آسیای کوچک و بالکان تدریجا تقسیم یا مستقل گردیدند. بخش جداشده سرزمین کردستان از ایران، در نقشه جغرافیای امروزی در سه کشور ترکیه، عراق، و سوریه قرار می‌گیرد. استفاده از نام‌های مادی که مستقیما به پادشاهان و سرداران ماد یا اعلام فرهنگی آن‌ها مرتبط است در نام‌های کردی به وفور کاربرد دارد. از نام‌های کردی مورد استفاده در بین مردم که با تاریخ ماد مرتبط است می‌توان به: آباکو آترین آتوی آرباکو آرتیکا و… همه این نام‌های از مدخل ۱ تا ۴۰ یکی از کتب مربوط به نام‌های کردی و بخش حرف آ برداشت شده که خود ناشی از وسعت این نام‌ها است. جمعیت و سرزمین کردستان به علت اینکه آمارگیری دقیقی از جمعیت کردها انجام نگرفته‌است، تمام آمارهای ارائه شده تخمینی هستند. بنا بر برآوردهای غیررسمی جمعیت و مساحت این منطقه به‌طور تقریبی در سال ۲۰۰۹، ۲۸،۵ تا ۳۰ میلیون تن در منطقه‌ای به وسعت ۱۹۰۰۰۰ کیلومتر مربع است. ناحیه زیست کردزبان‌ها عمدتا کوهستانی است که از شرق به دامنه‌های شرقی کوه‌های زاگرس منتهی می‌شود. از این قسمت به طرف جنوب و حد فاصل همدان و سنندج امتداد می‌یابد. در طرف جنوب هم کرمانشاه، و تا جنوب استان ایلام و از طرف دیگر به کرکوک و موصل ختم می‌شود. از شمال به طرف ماردین، ویران‌شهر و اورفه امتداد یافته، آن گاه از شمال به طرف ملاطیه و حوزه رود فرات می‌رود تا به کمالیه می‌رسد. در قسمت‌های شمالی کردستان محدود به کوهستان‌های مرگان‌داغ و هارال‌داغ است که به طرف ارزنجان و ارزروم امتداد می‌یابد. البته در تمام مناطق ذکر شده بسیاری اقوام غیر کردزبان نیز زندگی می‌کنند. کوه‌های این منطقه در زمستان پوشیده از برف است و در تابستان با آب شدن برف‌ها، به مانند فرشی سبز رنگ از زیباترین مناطق دیدنی جهان می‌شود. چراگاه‌های آن که در دوران‌های دور پرورش‌دهنده اسب‌های مادی بوده‌اند امروزه نیز برای چرای رمه‌ها و دام‌های ایل‌های کرد ایران از اهمیت به سزایی برخوردارند. مناطق کردستان اگر چه کوهستانی است اما همین مناطق کوهستانی دارای دره‌های وسیع و حاصل‌خیزی نیز است. زبان کردی کردی از ریشه زبان‌های ایران قبل از حمله اعراب به ایران است. این گویش از عربی و ترکی تاثیر چندان نپذیرفته و کمابیش اصیل مانده‌است. زبان کردی دارای ادبی پهناور است. قدیم‌ترین نوشته به زبان پهلوی اشکانی قباله‌ای است که از اورامان در کردستان به دست آمده. زبان کردی با دسته شمالی لهجه‌های ایرانی غربی و از زبان‌های مهم دسته شمال غربی به‌شمار می‌رود و صاحب شعرها و تصنیف‌ها، قصه‌ها و سنت‌های ادبی است. زبان کردی به سه دسته ۱. شمالی یا کرمانجی (شامل سنجاری، جدیکانی، ارفی، بوتانی، بایزیدی، هکاری، سورچی، کرمانجی خراسانی، شکاکی، وانی، شمدینانی، جزیری و بادینانی) ۲. میانی یا سورانی (شامل مکریانی، پشدری، خوشناوی، اربیلی، اردلانی، سلیمانیه‌ای، ورماوه‌ای، گرمیانی، کرکوکی، بنگردی، رواندزی و جافی) ۳.جنوبی یا کلهری (شامل: کردی ایلامی ، کلهری، کردی بغدادی) ۴. زازاکی یا زازایی درمحدوده گویش‌های شمالی است (شامل:کردکی. کرمانجکی. دملکی)۵. هورامی یا گورانی درمحدوده گویش میانی است (شامل: حلبچه‌ای. پاوه‌ای. مریوانی) تقسیم می‌شود. زبان کردی در عراق در کنار زبان عربی رسمی است. در ارمنستان نیز به عنوان زبان اقلیت شناخته می‌شود. زبان کردی در ایران به عنوان یک زبان محلی پذیرفته شده اگرچه رسانه‌ها برای عدم استفاده از آن و جایگزینی آن با فارسی تلاش می‌کنند. در ترکیه هم کردها با وجود اینکه بزرگ‌ترین اقلیت کشور هستند اما زبانشان به رسمیت شناخته نمی‌شود به‌طوری‌که حتی لیلا زانا نماینده پارلمان ترکیه به جرم صحبت کردن به زبان کردی در سال ۱۹۹۴ در حین ادای سوگند در پارلمان ترکیه به ۱۵ سال حبس محکوم شد. در سوریه فدراسیون شمال سوریه درکنار زبان عربی کردی هم در مدارس تدریس می‌شود. در کشورهای ترکمنستان، قزاقستان، آلمان و سوئد نیز اقلیت کرد زبان زندگی می‌کنند. دو گویش گورانی و زازاکی توسط بسیاری از زبان شناسان به علت تفاوت با سایر گویش‌های کردی، در زمره زبان کردی شناخته نمی‌شوند. البته گویشوران این دو زبان از نظر قومیت جز مردمان کردتبار هستند و خودشان را کرد می‌دانند. دین دین اکثریت مردم کرد اسلام است. بیشتر کردها مسلمان سنی و پیرو فقه شافعی هستند. اکثریت کردهای استان آذربایجان غربی مسلمان و سنی شافعی هستند. در استان کردستان نیز اکثریت سنی هستند،‌اما در شرق استان در شهرتان‌های بیجار و قروه کردهای شیعه و اقلیتی از کردهای یارسان نیز زندگی می‌کنند. در استان کرمانشاه بخشی سنی و بخشی پیرو آئین یارسان (اهل حق) و بخشی هم شیعه هستند؛ و در ایلام تقریبا همه مردم شیعه هستند. اکثریت کردهای کرمانج شمال شرق ایران (خراسان) هم شیعه هستند و کردهای ساکن در استان‌های مازندران و قزوین برخی شیعه و برخی یارسان هستند. در کردستان عراق اکثریت با مسلمانان اهل سنت است ولی اقلیتی از دیگر ادیان و مذاهب مانند ایزدی و یارسان (کاکه‌ای) هم در آنجا زندگی می‌کنند در کردستان ترکیه اقلیتی ار کردهای علوی مذهب در استان‌های تونجلی و حکاری زنگی می‌کنند. لازم است ذکر شود دو طریقت قادریه و نقشبندیه مریدان زیادی در کردستان دارند و هنوز هم در خانقاه‌ها مشغول به ذکر هستند. سایر کردها نیز از بجوران‌ها ،زرتشتی، مسیحی یا یهودی هستند که بیشتر در کشورهای اروپایی سکوت دارند. فرهنگ و آداب و رسوم بوکه باران، از آداب و رسوم باران‌خواهی در کردستان است که در ایام خشکسالی یا سال‌هایی که میزان بارندگی آن کم است برگزار می‌شود. بوک به معنی عروسک است. دختران نوجوان روستا با استفاده از دو تکه چوب عروسکی ساخته و لباسی از پارچه‌های رنگی بر تن آن عروسک می‌پوشانند و برای آن سربندی درست می‌کنند. سپس آن عروسک را در دست می‌گیرند و در حالی که شعر می‌خوانند در کوچه‌ها می‌گردند. هنگام عبور «بوکه باران» از کوچه‌ها اهالی بر آن عروسک آب می‌پاشند به نیت این که باران و گندم در آن سال فراوان باشد. اهالی هدایایی مانند تخم مرغ، پول یا گردو به دختران می‌دهند. دختران پس از گذراندن بوک (عروسک) از همه کوچه‌ها آن را به قبرستان یا زیارتگاه موجود در روستا می‌برند، سپس آن را می‌سوزانند یا به آب می‌اندازند و هدایای جمع‌آوری شده را بین خود تقسیم می‌کنند. اهالی روستای هشمیز از دهستان ژاورود شرقی، بخش مرکزی شهر سنندج در منطقه‌ای سرد و خشک در ۳۶ کیلومتری جنوب غرب سنندج به این عروسک «بووکه چووینه»(bokâ cuwina) گویند و آن عروسک چوبی را در گهواره‌ای گذاشته و می‌چرخانند. این دختران هنگام چرخاندن عروسک در کوچه‌ها اشعاری را آوازوار و آهنگین و به صورت دسته‌جمعی می‌خوانند. از جمله اعیادی که در تمامی کشورهای اسلامی و نیز در ایران برگزار می‌شود، اعیاد اسلامی است. کردها برای رسوم و اعیاد مذهبی مانند عید قربان، عید فطر و به خصوص میلاد محمد ارزش بسیاری قائلند. در دو عید فطر و قربان مردم با اقامه نماز مخصوص عید در حالی که لباس نو به تن دارند به دید و بازدید یکدیگر می‌روند. علاوه بر این، جشن عید مبعث پیامبر اسلام از شکوه ویژه‌ای برخوردار است. این جشن در ماه رجب که سراسر سرور و شادی است برگزار می‌شود. در این مراسم غذاهای نذری از جمله نوعی آش مخصوص طبخ می‌شود و در میان مردم تقسیم می‌گردد و همراه با آن مراسم ذکر دراویش و نواختن دف و خواندن اذکار مخصوص شامل مولودی خوانی، حمد و ستایش پیامبر اسلام و نیایش به درگاه خداوند نیز اجرا می‌شود. البته مولودی‌خوانی در ماه‌های دیگر سال، نیز جز ماه‌های محرم و صفر برگزار می‌شود. مناطق کردنشین ایران پراکنش مردم کرد در ایران بر اساس استان‌ها نواحی کردنشین ایران شامل: قسمت عمده‌ای از استان آذربایجان غربی از ناحیه ماکو شروع می‌شود و با دربرگرفتن بخش‌های مرکزی (شهرهایی مانند ارومیه و سلماس) و غربی استان و برخی از شهرهای جنوب آذربایجان غربی، شامل دیگر استان‌های غرب ایران یعنی بیشتر مناطق استان کردستان ( اردلان )، کرمانشاه و ایلام و بخش‌هایی از استان همدان می‌شود؛ و در قسمت جنوبی دریاچه ارومیه، شهرستان‌های اشنویه، مهاباد، بوکان، پیرانشهر، سردشت، بخش‌هایی از نقده، تکاب و شاهین‌دژ کردنشین هستند. نیمی از جمعیت استان خراسان شمالی نیز کرد هستند. در سایر استان‌ها نیز به خصوص خراسان رضوی، گیلان، البرز، تهران ، مازندران و اردبیل اقلیت کرد وجود دارد. در استان یزد شهر ابرکوه روستا مهرآباد یک اقلیت ۵۰۰۰نفری کرد وجود دارد. شهر کرمانشاه پرجمعیت‌ترین شهر کردنشین ایران است این شهر در قرن یازده میلادی که تمام بخش‌های کردستان قسمتی از حکومت سلجوقی بود به عنوان مرکز کردستان شناخته می‌شد. درآمیختگی و همزیستی کردهای ارومیه و مناطق شمالی‌تر با همسایگان ترک سبب شده که بسیاری از عناصر فرهنگ کردی گروه‌های قومی کرد، از جمله زبان، جایش را به زبان و فرهنگ ترک بدهد؛ از این‌رو ایوانف شناسایی هویت کردهای کرمانج ایران را مشکل دانسته‌است و آن‌ها را ترک‌زبانانی می‌داند که رفته رفته هویت کردی را از دست می‌دهند. ژنتیک و تبار کردها از قوم‌های مورد توجه آریایی‌گران بوده‌اند. باور عمومی نزد آریایی‌گران این بوده‌است که چون کردها مردمانی کوه‌زی بوده‌اند، نسبت به خویشاوندان دشتی/شهری خود از اختلاط با نژادهای دیگر دور بوده‌اند. در دهه‌های پیش از جنگ جهانی دوم که نظریه‌های نژاد برتر و آریاییگری خصوصا از نوع موبور اروپای شمالی شیوع داشت، کردهای مناطق کوهستانی را بر اساس نظریه گهواره اروپای شمالی آریایی‌ها در زمره آریایی‌های بلند قامت، موبور و چشم آبی (Homo europeus nordicus) طبقه‌بندی کردند. فون لوشن به همانندی زیست‌بوم کردها و فرمانروایان هندو-ایرانی میتانی در ۳۵۰۰ سال پیش از این اشاره کرده‌است. قائل شدن ریشه ایرانی و به تبع آن هندواروپایی برای کردان، از لحاظ تاریخی بدین سبب بوده‌است که کردی از زبان‌های ایرانی است. پس فرضیه ایرانی‌تبار بودن کردان با توجه به قراین زبان‌شناختی بوده‌است و نه ژن‌شناختی. پژوهش‌های میان‌رشته‌ای، به‌ویژه با نظر در دی‌ان‌آی این مردمان، تصویر پیچیده‌تری از واقعیت ترسیم کرده‌اند. طبق یکی از پژوهش‌ها، قدیم‌ترین نیاکان کردان از اخلاف بومیان اولیه هلال خصیب در عصر نوسنگی بوده‌اند. جایگاه جغرافیایی ایشان بیرون ایران امروزی جایی در شمال غربی آن می‌بود. ایرانی‌زبان شدن این بومیان چند هزاره سپس‌تر، در پی درآمدن چندین موج نخبگان جنگاور ایرانی‌زبان از آسیای میانه به سرزمین‌های ایشان بوده‌است. از جمله نتایج جالبی که از مطالعات ژن‌شناختی گرفته‌اند در بررسی ژنتیکی بخشی از مردم خاورمیانه است. برای نمونه اظهار شده‌است که یهودیان به کردان، ترک‌ها و ارمنی‌ها نزدیک‌ترند تا به همسایگان عرب خود. از سوی دیگر یک مطالعه ژنتیکی بر روی دی‌ان‌ای میتوکندریایی اقوام ایرانی نشان داده که بیشتر کردهای ایران به هاپلوگروپ HV تعلق دارند. هاپلوگروپ J با ۲۰ درصد و U7 با ۸ درصد در رتبه‌های بعدی قرار گرفتند که هر سه آن‌ها از هاپلوگروپ‌های مخصوص اورآسیای غربی هستند. مقایسه دوبدوی نوکلئوتیدهای تغییریافته نشان داد که کردها بیشترین شباهت در الگوی دی‌ای‌ای میتوکندریایی (نسب مادری) را به گیلک‌ها و بیشترین تفاوت را با بلوچ‌ها دارند.
[ "اروپا", "کردی", "سنی", "شیعه", "علویان (ترکیه)", "یارسان", "ایزدی", "شبک (دین)", "یهودیان کرد", "مسیحیت", "تصوف", "دادارباوری", "ندانم‌گرایی", "مزدیسنا", "اقوام ایرانی‌تبار", "تالش", "لر", "ایرانیان فارسی‌زبان", "بلوچ", "تات‌های ایران", "گیلک", "مردم مازندرانی", "Robert D. Biggs", "خاورمیانه", "آسیای مرکزی", "ایران", "ابراهیم یونسی", "واسیلی نیکیتین", "محمد قاضی", "استان آذربایجان غربی", "استان آذربایجان شرقی", "استان کردستان", "استان ایلام", "استان همدان", "استان خوزستان", "استان گیلان", "استان مازندران", "استان قزوین", "استان تهران", "استان اصفهان", "استان فارس", "استان خراسان شمالی", "استان خراسان رضوی", "استان کرمان", "استان کرمانشاه", "استان سیستان و بلوچستان", "استان یزد", "دانشنامه ایرانیکا", "جنگ چالدران", "کردستان ترکیه", "کردستان عراق", "کردستان سوریه", "ترکیه", "عراق", "سوریه", "جنگ جهانی اول", "عثمانی", "انگلستان", "زبان‌های کردی", "کردی کرمانجی", "سورانی", "کردی جنوبی", "اهل حق", "مسیحی", "یهودی", "نوروز", "نوروز در میان کردها", "کیومرث", "رواندوز", "درودگری", "قالی", "جاجیم", "گلیم‌بافی", "بیجار", "صنایع دستی", "فردوسی", "کاوه آهنگر", "ضحاک", "شاهنامه", "اهریمن", "ارمایل", "گرمایل", "کورتی", "گوتیوم", "ماد", "اوستا", "گزنفون", "شرف‌خان بدلیسی", "شرفنامه بدلیسی", "رستم", "کیقباد", "سیستان", "رستم زابلی", "آرش کمانگیر", "فریدون", "بهرام چوبین", "گرگین پسر میلاد", "فرهاد (کوهکن)", "سومری", "اورارتو", "کیرتی‌ها", "امان‌الله قرشی", "گیمیل‌سین", "سلسله سوم اور", "کردستان ایران", "زبان آرامی", "جزیره ابن عمر", "واژه گیتایی", "زبان سومری", "زبان اکدی", "تمدن بابل", "آشور", "کردوئنا", "دریاچه وان", "موش (شهر)", "دیاربکر", "هیتی‌ها", "گوتیان", "پارسی میانه", "زبان عربی", "مادها", "کسنوفون", "آناباسیس", "اشکانیان", "اربیل", "رود زاب", "حمله اعراب به ایران", "بابک خرمدین", "محمد بن جریر طبری", "برمکیان", "خلیفه عباسی", "کردستان", "دانشنامه کلمبیا", "زبانهای ایرانی", "کردوئنه", "شرف‌الدین بدلیسی", "صفویان", "شرفنامه", "سلجوقیان", "اصطخری", "ابن بلخی", "علی بن حسین مسعودی", "مینورسکی", "کرمانجی", "کردی سورانی", "حمزه اصفهانی", "یاقوت حموی", "ساسون (شهر)", "ولادمیر الکسیویچ ایوانف", "دیوید نیل مکنزی", "مارتین فان براینسن", "دریاچه ارومیه", "قفقاز", "ولادمیر مینورسکی", "ریچارد فرای", "کارنامه اردشیر بابکان", "زبان طبری", "نیویورک تایمز", "هجری خورشیدی", "غرب ایران", "کوه جودی", "آرارات", "آریاییها", "سیبری", "همدان", "دیاکو", "ملایر", "ایگور دیاکونوف", "انجمن سلطنتی آسیایی بریتانیای کبیر و ایرلند", "فرهنگستان هنر و علوم آمریکا", "گندم", "میانرودان", "بابل", "زاگرس", "کاسی‌ها", "لولوبیان", "آسیانی", "فارسی", "بختیاری", "تالشی", "گیلکی", "بلوچی", "گرنوت وینفوهر", "زبان پارتی", "هخامنشی", "سلوکی", "اشکانی", "ساسانی", "آسورستان", "دل ایرانشهر", "شادپیروز", "ان لمبتون", "تاریخ ایلات ایران", "سرزمین کردستان", "امپراتوری عثمانی", "صفویه", "قاجاریه", "فهرست کشورهای عربی", "آسیای کوچک", "بالکان", "فهرست نام‌های کردی", "آباکو", "آترین", "آتوی", "آرباکو", "آرتیکا", "کوهستان", "سنندج", "کرمانشاه", "ایلام", "کرکوک", "موصل", "ماردین", "ویران‌شهر", "اورفه", "ملاطیه", "رود", "فرات", "مرگان‌داغ", "هارال‌داغ", "ارزنجان", "ارزروم", "جهان", "ایل‌های کرد ایران", "اصیل", "پهلوی اشکانی", "مکریانی", "جافی", "کردی ایلامی", "کلهری", "کردی بغدادی", "ارمنستان", "لیلا زانا", "ترکمنستان", "قزاقستان", "آلمان", "سوئد", "زبان زازاکی", "اسلام", "شافعی", "شهرستان بیجار", "شهرستان قروه", "تونجلی", "حکاری", "قادریه", "نقشبندیه", "خانگاه", "ذکر", "بجوران‌ها", "زرتشتی", "خشکسالی", "سربندی", "عید قربان", "عید فطر", "عید مبعث", "دف", "ماکو", "اشنویه", "مهاباد", "بوکان", "پیرانشهر", "سردشت", "نقده", "تکاب", "شاهین‌دژ", "خراسان رضوی", "گیلان", "البرز", "تهران", "مازندران", "اردبیل", "ابرکوه", "جنگ جهانی دوم", "ژنتیک", "دی‌ان‌ای", "هلال حاصلخیز", "نوسنگی", "آسیای میانه", "دی‌ان‌ای میتوکندریایی", "گویش کردی", "زبان ایرانی", "پرسی سایکس" ]
[ "اقوام آسیا", "اقوام در ایران", "اقوام در ترکیه", "اقوام خاورمیانه", "اقوام در اتحادیه عرب", "اقوام در ارمنستان", "اقوام در سوریه", "اقوام در عراق", "بومیان غرب آسیا", "جوامع مسلمان", "کردها", "مردمان ایرانی‌تبار", "مردمان باستانی", "هلال حاصل‌خیز", "گروه‌های قومی جداشده توسط مرزهای بین‌المللی" ]
1,113
روزنامه‌های کردی
3
31
0
[ "روزنامه های کردی", "روزنامه هاي كردي", "روزنامهٔ هاي كردي", "روزنامهٔ های کردی" ]
false
1
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
هلاله به زبان کردی سورانی و فارسی در بوکان سال ۱۳۲۴ خورشیدی، این مجله به سردبیری حسن قزلجی در بوکان منتشر می‌شد. اولین نشریه کردی در ایران نشریه کردستان روز کرد بود که از سال ۱۹۱۲ تا ۱۹۱۴ به سردبیری عبدالرزاق بدرخان وصاحب امتیاری اسماعیل آقای سمیتکو درارومیه منتشر می‌شد. یکی از اهالی بوکان شخصی بنام ملا محمد قزلجی (ترجانی زاده) و به دستور اسماعیل آقای شکاک در سال ۱۹۲۲ و به نام روز کرد (به کردی: roj kurd)که با نام کردستان هم شناخته می‌شود، در ارومیه منتشر گردیده است اغلب متون این روزنامه هم به جریانات آن روزگاراز جمله جنگهای سمکو با حکومت شاهنشاهی می‌باشد. برخی از مجلات کردی مستقل در دوران جمهوری مهاباد و جمعیت احیای کرد (ژک یا ژکاف) انتشاریافته‌اند. که اسامی آن‌ها عبارتند از: ۳ شماره مجله نیشمتان، ۳ شماره مجله هه‌لاله، ۳ شماره مجله گروگالی مندالان و تک مجله ئاوات می‌باشند. وضعیت سیاسی مناطق کردنشین و ایران در فاصله جنگ‌های اول و دوم جهانی به فراوانی تعداد روزنامه‌ها است. یکی از قدم‌های اولیه کردها، راه‌اندازی حزب (ژک) بود که تصیمیم گرفته بودند بجای لوله تفنگ از نوک قلم استفاده کنند. این حزب کردی که کردها از آن انقلاب روشنفکرانه یاد می‌کنند با حرکتهای فرهنگی آغاز شد لیکن درهمان زمان نمایش تئاتر و نشر روزنامه به شیوه ساده انجام می‌گرفت و بعضی از شعرهای ملی گرایانه قادر کویی و محمد کویی و عبدالرحمن شرفکندی را بصورت جزوه‌ای کوچک جمع‌آوری می‌کردند. علاوه بر این‌ها از دیگر اقدامات مدنی در این دوره می‌توان به چاپ و نشرمجله نیشتمان اشاره نمود، چاپ مجله نیشتمان در آن وضعیت که چاپخانه وجود نداشت در منطقه مکریان کاری بسی دشوار بود که می‌بایست روانه تبریز شود و پس از چاپ به مهاباد برگردانده شود تا به صورت مخفی آن را پخش کنند. در وضعیت پیش آمده در دوران جنگ جهانی دوم، دوچاپخانه در مهاباد و یک چاپخانه در شهر بوکان دایر و تاسیس شد، در بوکان مجله هه‌لاله درسال۱۳۲۴ به سرپرسی حسن قزلجی منتشر شد(۲۱ مارس ۱۹۴۶) قبل از این که روزنامه کردستان منتشر شود، دو شماره از مجله کردستان انتشار یافته بود، سپس آغاز نوین و مژده بخشی در عرصه روزنامه‌نگاری کردی آغاز شد که منشا انتشار آن روزنامه کردستان بود. مجلات و روزنامه‌های کردی به کردی کرمانجی: تیروژ به کردی سورانی: هلاله ئاشتی پیام کردستان سیروان هاوار راسان روژهه‌لات آسو کرفتو دیدگاه
[ "حسن قزلجی", "ایران", "عبدالرزاق بدرخان", "اسماعیل آقای سمیتکو", "ارومیه", "بوکان", "ترجان", "کردستان", "جمهوری مهاباد", "مردم کرد", "انقلاب", "عبدالرحمن شرفکندی", "مکریان", "جنگ جهانی دوم", "مهاباد", "۱۳۲۴", "کردستان ایران", "روزنامه‌نگاری", "کرمانجی", "تیروژ", "سورانی", "هلاله", "ئاشتی" ]
[ "روزنامه‌های کردی‌زبان" ]
1,114
چیچست
2
26
0
[ "چيچست", "دریاچه چیچست", "درياچه چيچست", "دریاچهٔ چیچست", "درياچهٔ چيچست" ]
false
11
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
چیچست یا چئی‌چسته به معنی سپیدی درخشاناست. امروزه به روشنی مشخص نیست که این دریاچه در کجا واقع شده‌است. احتمالا نام دریاچه‌ای در ایران شرقی بوده‌است. نام این دریاچه در اوستا در رابطه با آناهیتا آمده‌است و باید در سرزمینی قرار گرفته باشد که رود سیحون از آنجا می‌گذرد. از دریاچه آرال در اوستا با لفظ وئوروکشه یاد شده‌است اگر فرض نشود که دریاچه آرال نام‌های گوناگون داشته‌است، دریاچه آرال نمی‌تواند دریاچه چیچست باشد. احتمال این نیز می‌رود که این دریاچه وجود خارجی نداشته باشد. با گسترش دین زرتشت به طرف غرب ایران، مغان جاهای مقدس تاریخی زرتشتی را از شمال شرقی ایران، به شمال غربی ایران، یعنی از مرو و جیحون به سوی ماد انتقال دادند. در طی این جابجایی در جهت‌های جغرافیایی، دریاچه چیچست به دریاچه ارومیه یعنی جائیکه سرزمین اصلی مغان بود، تغییر محل یافت.
[ "اوستا", "آناهیتا", "رود سیحون", "دریاچه آرال", "مغان", "مرو", "جیحون", "ماد", "دریاچه ارومیه" ]
[ "اساطیر ایرانی", "مزدیسنا" ]
1,115
کیخسرو
0
218
0
[ "کی‌خسرو", "كيخسرو پسر سياوش", "كتاب كي خسرو", "كي خسرو", "کی خسرو", "كيخسرو", "کیخسرو پسر سیاوش" ]
false
142
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
نبرد سپاه ایران به رهبری کیخسرو با سپاه توران به رهبری افراسیاب کیخسرو در اساطیر و حماسه‌های ایرانی و شاهنامه فردوسی، فرزند سیاوش و فرنگیس و نواده کیکاووس و افراسیاب است. واژه کیخسرو به معنی شاه نیک‌نام است. کیخسرو در دیانت و شهامت، سرآمد شاهان کیانی و نسبت به کیکاووس خوش‌نام‌تر است. زیرا کیکاووس در شاهنامه اعمالی موذیانه انجام می‌دهد اما کیخسرو به عنوان پادشاهی عادل و شجاع باقی می‌ماند. در شاهنامه و متون پهلوی کیخسرو نمادی از یک شاهنشاه آرمانی است. زندگی طبق اسطوره‌ها کیخسرو در توران بعد از کشته شدن سیاوش در خانه پیران ویسه زاده شد. سیاوش در جوانی با پدرش کیکاووس همیشه در جدال لفظی بود. از دیگرسو نامادریش سودابه هم نیت سوئی داشت به همین سبب قصد داشت در فرصت مناسب ایران را برای همیشه ترک کند. لشکر افراسیاب زمانی مرزهای ایران را تهدید نمود و کیکاووس برای دفع حملات توران، سپاهی به سپهسالاری سیاوش و رستم به جبهه جنگ گسیل داشت. ماجرای اختلاف سیاوش با کیکاووس را ظاهرا افراسیاب شنیده بود. پیکی در جبهه میان سیاوش و افراسیاب مرتب در حال رفت و آمد بود تا اینکه سیاوش متقاعد شد به توران پناهنده شود. در ابتدا، ورود سیاوش به همراه هزار جنگجوی ایرانی، برای تورانیان بسیار افتخار آمیز و یک موفقیت سیاسی نظامی بود بطوریکه در مسیر پایتخت نخست با دختر پیران بنام جریره ازدواج نمود و حاصل ازدواج همان فرود سیاوش است، در ادامه حرکت، نزد افراسیاب آمد و استقبال شایانی از او شد که فرجام کار ازدواج با شاهدخت تورانی فرنگیس بود؛ ولی تا زمان تولد کیخسرو از فرنگیس، در توطئه‌ای سیاوش همراه با قتل‌عام جنگجویان ایرانی کشته شد. فردوسی داستان زاده شدن کیخسرو را چنین نقل می‌کند: شبی قیرگون ماه پنهان شده به خواب اندرون مرغ و دام و دده چنان دید سالار پیران به خواکه شمعی برافروختی ز آفتاب سیاوش بر شمع تیغی به دست به آواز گفتی نشاید نشست کزین خواب نوشین سر آزاد کن ز فرجام گیتی یکی یاد کن که روز نوآیین و جشنی نوست شب سور آزاده کیخسروست سپهبد بلرزید در خواب خوش بجنبید گلهشر خورشید فش بدو گفت پیران که برخیز و رو خرامنده پیش فرنگیس شو سیاووش را دیدم اکنون به خوادرخشان‌تر از بر سپهر آفتاب که گفتی مرا چند خسپی مپای به جشن جهانجوی کیخسرو آی همی رفت گلشهر تا پیش ماه جدا گشته بود از بر ماه شاه بدید و به شادی سبک بازگشت همانگاه گیتی پرآواز گشت بیامد به شادی به پیران بگفت که اینت به آیین خور و ماه جفت یکی اندر آی و شگفتی ببین بزرگی و رای جهان آفرین تو گویی نشاید مگر تاج را و گر جوشن و ترگ و تاراج را سپهبد بیامد بر شهریار بسی آفرین کرد و بردش نثار بران برز و بالا و آن شاخ و یال تو گویی برو برگذشتست سال ز بهر سیاوش دو دیده پرآهمی کرد نفرین بر افراسیاب پیران ویسه، پس از تولد کیخسرو به دستور افراسیاب که نگران جانشینی آینده نواده خود بود، کودک را به چوپان‌ها سپرد، اما در ده سالگی او را به نزد خویش فرا خواند و به تربیت‌اش همت گماشت. پادشاهی گودرز پهلوان ایرانی، شبی در خواب دید که سیاوش فرزندی به اسم کیخسرو در کشور توران دارد. پس پسرش گیو را که او نیز از پهلوانان ایرانی بود به توران فرستاد. کیخسرو به ایران بازگشت و قرار بر شاه شدنش شد؛ ولی توس، خشمگین شد و اظهار نمود که پسر کاووس فریبرز لایق‌تر از کیخسرو است. قرار بر رقابتی شد بین دو پهلوان و بهانه این رقابت این شد که هرکس دژ بهمن در اردبیل را که متعلق به دیوها و اهریمنان است بگشاید، شاه خواهد شد. فریبرز نتوانست و کیخسرو، پیروزمندانه دژ را گشود. جنگ‌های ایران و توران کیخسرو در حال عزیمت به ایران در زمان پادشاهی کیخسرو جنگ‌های بزرگی میان ایران و توران رخ می‌دهد که در نهایت به پیروزی ایران می‌انجامد. یکی از این جنگ‌ها جنگ دوازده رخ است. در این جنگ، دوازده پهلوان بزرگ ایران مانند گیو و گودرز با دوازده نامدار تورانی به جنگ تن به تن می‌پردازند. کناره‌گیری از پادشاهی پس از قریب به ۶۰ سال فرمانروایی ظفرمندانه به همراه پیروزی‌های بزرگ برای ایران، کیخسرو از تخت سلطنت کنار می‌رود و آن را برای جانشینش، لهراسب، باقی می‌گذارد. گفته می‌شود او به کوه‌ها برای عبادت رفت و عمر جاودان یافت، در دوران سوشیانس او برای کمک باز خواهد گشت. عده‌ای از پهلوانان نیز که با او بودند در برف گم می‌شوند. بر اساس اشعار شاهنامه او پس از سپردن پادشاهی و وداع با یاران و بزرگان سپاه، خود تن در آب روشن شستشو داد و بر فراز کوهی، در سپیده دم و با طلوع خورشید ناپدید شد. باور عمومی بر این است که آن کوه دماوند است. برگی از کیخسرو از دیدگاه عرفان کیخسرو به گفته سهروردی، عارف و صاحب فر کیانی بوده و معراج روحانی داشته‌است و نفس او منقش به انوار قدس الهی شده بود و بوسیله آن انوار، همه انسانها او را تعظیم می‌کردند. همچنین در اشعار عارفان مانند حافظ و عطار به بزرگی و نیک‌رفتاری ستوده شده‌است. برخی از پژوهشگران، سال‌های زندگی او را نزدیک به ظهور زرتشت می‌دانند. در روایات مذهبی زرتشتیان و کتاب اوستا از او به عنوان کسی که سوار بر سروش آسمانی که در آخرالزمان رجعت می‌کند و به یاری سوشیانت برمی‌خیزد، یاد شده‌است. کیخسرو و کوروش حمزه اصفهانی از کوروش یاد می‌کند و او را با «بهمن» یکی می‌شمرد و می‌نویسد که یهودیان می‌پندارند که بهمن به زبان ایشان همان کوروش است. مسعودی نیز می‌نویسد که نام کوروش برای یهودیان شناخته شده بود، ولی ایرانیان او را بهمن می‌نامند. دقیقترین تبارنامه هخامنشیان را ابوریحان بیرونی به دست می‌دهد. اگر این تبارنامه را به دقت دنبال کنیم، می‌بینیم که او نام‌های کیانی را با نام‌های هخامنشیان برابر دانسته‌است. بیرونی در اینجا می‌کوشد که کیانیان را به هخامنشیان پیوند دهد و یک تبارنامه دقیق از هخامنشیان تهیه کند. ابوریحان بیرونی پیشنهاد می‌کند که کی‌قباد پس از اسرحدون (شناخته شده با نام زو پسر تهماسب) حکومت کرد و کی‌کاووس همان بخت النصر بود و نسل سوم بعد از کی‌قباد است؛ کورش همان کی‌خسرو است که جانشین کوروش (شناخته شده به عنوان لهراسب) گشته‌است. به گفته احمدی، بهمن، شخصیت اسطوره‌ای ایرانی، برخی از یادمان‌های تاریخی کوروش را به خود جذب کرده‌است: «گویند وی (بهمن) به دوران پادشاهی خود باقی‌مانده بنی اسرائیل را از بابل به بیت‌المقدس پس فرستاد»؛ و فرمان به‌آباد نمودن بیت‌المقدس داد»؛ «اسرائیلیان چنین پندارند که بهمن در کتاب‌های اخبار آنها به زبان ایشان، همان کوروش است». کوه شاه کیخسرو غار کیخسرو یا کوه شاه کیخسرو یا کوه شاه زنده در شهرستان شازند واقع گشته‌است. این کوه به خاطر غاری که در آن وجود دارد یکی از اماکن مقدس و همچنین اسطوره‌ای، برای پیروان دین زرتشتی است؛ و هر سال زرتشتیانی از هندوستان و شهرهای ایران جهت زیارت و ادای احترام در این محل گرد هم می‌آیند. کوروش کبیر جنگ دوازده رخ
[ "اوستا", "پادشاه", "زرتشت", "آمل (شهردژ)", "ایران در شاهنامه", "توران در شاهنامه", "لهراسپ", "کیکاووس", "کاموس", "خاقان چین", "بیژن و منیژه", "جنگ دوازده رخ", "جنگ بزرگ کیخسرو", "کیقباد", "سیاوش", "فرنگیس", "جریره", "فریگیس", "فرود پسر سیاوش", "شاهنامه", "سیاوش پسر کاووس", "کاووس پسر کیقباد", "افراسیاب", "سهراب", "پهلوی (زبان)", "پیران ویسه", "سودابه", "رستم", "گودرز", "توران", "گیو", "توس پسر نوذر", "دژ بهمن", "اردبیل", "فریبرز", "ایران", "لهراسب", "سوشیانس", "دماوند", "دوره ایلخانی", "موزه متروپولیتن نیویورک", "شهاب‌الدین یحیی سهروردی", "حافظ", "عطار", "سوشیانت", "حمزه اصفهانی", "کوروش بزرگ", "بهمن (شاهنامه)", "یهودی", "علی بن حسین مسعودی", "ابوریحان بیرونی", "کیانیان", "کی‌قباد", "اسرحدون", "کی‌کاووس", "بخت النصر", "کی‌خسرو", "بابل (دولت‌شهر)", "اورشلیم", "کوه شاه کیخسرو", "شهرستان شازند", "کوروش کبیر", "مجله ایران‌شناسی" ]
[ "آثار تاریخی ازبکستان", "شهرستان شازند", "پادشاهان شاهنامه" ]
1,116
استان بورگاس
2
84
0
[ "بورگاس (استان)" ]
false
65
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "استان بورگاس" }, { "Item1": "native_name", "Item2": "Burgas Province" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "استان" }, { "Item1": "image_skyline", "Item2": "Burgas Aleko Bogoridi Boulevard Mihal Orela.jpg" }, { "Item1": "image_alt", "Item2": "بولوار آلکو بوگوریدی" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "Burgas in Bulgaria.svg" }, { "Item1": "map_caption", "Item2": "استان بورگاس بلغارستان" }, { "Item1": "latd", "Item2": "42" }, { "Item1": "latm", "Item2": "30" }, { "Item1": "longd", "Item2": "27" }, { "Item1": "longm", "Item2": "15" }, { "Item1": "coordinates_display", "Item2": "inline,title" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "[[کشور]]" }, { "Item1": "subdivision_type1", "Item2": "[[مرکز استان]]" }, { "Item1": "subdivision_name1", "Item2": "[[بورگاس]]" }, { "Item1": "subdivision_type2", "Item2": "شهرستان‌ها" }, { "Item1": "subdivision_name2", "Item2": "۱۳" }, { "Item1": "leader_title", "Item2": "فرماندار" }, { "Item1": "leader_name", "Item2": "[[کونستانتین گربناروف]]" }, { "Item1": "unit_pref", "Item2": "Metric" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "۷،۷۴۸٫۱" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "415817" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "۲۰۱۱" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "timezone1", "Item2": "EET" }, { "Item1": "utc_offset1", "Item2": "۲+" }, { "Item1": "timezone1_DST", "Item2": "EEST" }, { "Item1": "utc_offset1_DST", "Item2": "۳+" }, { "Item1": "area_code", "Item2": "۵۹ ۳۵۹" }, { "Item1": "blank_name_sec1", "Item2": "کد پلاک" }, { "Item1": "blank_info_sec1", "Item2": "AA" } ], "Title": "settlement" }
بورگاس نام یکی از استان‌های کشور بلغارستان است که در کرانه دریای سیاه واقع شده است. جغرافیا مرکز این استان شهر بورگاس است که چهارمین شهر بزرگ بلغارستان است. شهر بورگاس دارای یک بندر بزرگ و دو دانشگاه با جمعا ۶۰۰۰ دانشجو و مراکز گردشگری پرطرفدار است. شهرستان‌ها آیتس بورگاس کامنو کارنبات مالکو تارنوو نسبار پمریه پریمرسکو روئن سزپل سردتس سونگورلاره تساروو 250px دریاچه ماندرنسکو در نزدیکی شهر بورگاس
[ "فهرست کشورهای جهان", "فهرست شهرهای بلغارستان", "بورگاس (شهر)", "کونستانتین گربناروف", "بلغارستان", "دریای سیاه", "شهر بورگاس", "بورگاس" ]
[ "استان بورگاس", "استان‌های بلغارستان" ]
1,118
جیمز کوک
1
199
0
[ "جيمز كوك", "کاپیتان کوک" ]
false
64
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام_شخص", "Item2": "جیمز کوک" }, { "Item1": "نام_تصویر", "Item2": "Captainjamescookportrait.jpg" }, { "Item1": "عرض_تصویر", "Item2": "250 px" }, { "Item1": "زمینه فعالیت", "Item2": "[[دریانورد]]" }, { "Item1": "همسر", "Item2": "الیزابت باتس" }, { "Item1": "فرزندان", "Item2": "جیمز، ناتانیل، الیزابت، جوزف، جورج، هیو" }, { "Item1": "والدین", "Item2": "جیمز، گریس" }, { "Item1": "پیشه", "Item2": "کاشف، ملوان" }, { "Item1": "تاریخ_تولد", "Item2": "[[۲۷ اکتبر]] [[۱۷۲۸]]" }, { "Item1": "محل_تولد", "Item2": "[[مارتون]]، [[یورکشایر]]" }, { "Item1": "تاریخ_مرگ", "Item2": "[[۱۴ فوریه]] [[۱۷۷۹]] <small>(سن:)</small>" }, { "Item1": "محل_مرگ", "Item2": "[[هاوایی]]" }, { "Item1": "امضاء", "Item2": "150px" } ], "Title": "زندگینامه" }
جیمز کوک ، دریانورد و کاوشگر بریتانیایی بود. او سه سفر اکتشافی مهم را فرماندهی کرد که در طی آنها، بسیاری از جزایر اصلی اقیانوس آرام – همچون استرالیا، زلاندنو و هاوائی- شناسائی و نقشه‌برداری شدند. شجاعت کوک در اکتشاف مناطق پرخطر (مانند مدار جنوبگان و منطقه صخره‌های مرجانی بزرگ استرالیا)، توانائی در رهبری کردن افراد در شرایط دشوار و مهارت فراوان در فنون دریانوردی، مساحی و نقشه‌برداری او را در شمار موفق‌ترین کاشفان زمان خود قرار می‌دهد. دانشگاه جیمز کوک به افتخار وی درتانزویل استرالیا تاسیس شده‌است. مقدمه جیمز کوک در مارتون، کلیولند نزدیک شهرک میدلزبورو از توابع یورکشایر متولد شد اما از کودکی با خانواده‌اش در گریت آیتون اقامت کرده بود. او که از نوجوانی شیفته دریانوردی بود نقشه‌برداری را نزد خود آموخت؛ سپس به ویتبی رفت و در کشتی‌های حمل زغال سنگ آنجا مشغول به کار شد. در میانه جنگ‌های هفت ساله، کوک در نیروی دریایی سلطنتی خدمت می‌کرد و در محاصره شهر کبک در ۱۷۵۹ میلادی شرکت داشت. مقامات ارتش با مشاهده استعداد وی در مساحی، مسوولیت نقشه‌برداری از بیشتر ورودی‌های رودخانه سینت لارنس را در خلال جنگ به او سپردند. مهارت‌های کوک بار دیگر در نقشه‌برداری از سواحل نیوفوندلند در دهه ۱۷۶۰ میلادی به کار آمد و مورد توجه انجمن سلطنتی قرار گرفت. سفر اول (۱۷۷۱ میلادی-۱۷۶۸ میلادی) رصد سیاره زهره در سال ۱۷۶۶ میلادی، انجمن سلطنتی به کوک ماموریت داد تا برای رصد و ثبت کردن عبور سیاره زهره از جلوی خورشید عازم اقیانوس آرام شود. وی کشتی اندور (Endeavour) را برای این سفر برگزید. هیئت اکتشافی ۹۴ نفره به فرماندهی کوک در ۲۶ اوت ۱۷۶۸ میلادی بندر پلیموث را ترک کردند و در ۱۳ آوریل ۱۷۶۹ میلادی در جزیره تاهیتی پیاده شدند. به دستور کوک دژی کوچک و یک رصدخانه در محل ساخته شد و در سوم ژوئن عملیات رصد عبور سیاره زهره از جلوی خورشید با موفقیت به انجام رسید؛ هرچند به علت نبود ابزار پیشرفته علمی اندازه‌گیری دقیق این پدیده ممکن نگردید. پویش استرالیا و زلاند نو در قرن هجدهم گزارش‌های پراکنده‌ای به اروپائیان رسیده بود حاکی از این که در نیمکره جنوبی قاره‌ای بزرگ قرار دارد به نام Terra Australis (سرزمین جنوبی). انجمن سلطنتی و بویژه یکی از اعضای آن الکساندر دالریمپل به وجود این سرزمین سخت باور داشتند و به کوک دستور داده بودند که پس از پایان عملیات رصد سیاره زهره، به سمت جنوب ادامه مسیر دهد و به جستجوی قاره مذکور بپردازد. کوک یکی از اهالی تاهیتی به نام توپایا را که با آب‌های اقیانوس آرام آشنایی کامل داشت، به عنوان راهنما به کار گرفت. آنها با کمک وی به زلاند نو رسیدند و کوک برای اولین بار از تمام خطوط ساحلی جزایر زلاند نو نقشه برداشت. در نقشه او فقط چند اشتباه جزئی به چشم می‌خورد. (مثلا شبه‌جزیره بنکس به جای جزیره گرفته شده و جزیره استوارت قسمتی از جزیره جنوبی به حساب آمده‌است) وی همچنین تنگه کوک را کشف کرد که جداکننده جزیره شمالی و جزیره جنوبی زلاند نو است و یک قرن پیشتر از چشم تاسمان دور مانده بود. کوک سپس به سمت غرب راند تا به استرالیا رسید و کرانه‌های شرقی آن را کاوش کرد. کاشفان در ساحل خلیج کوچکی پا به خشکی گذاشتند و برای نخستین بار فرصتی یافتند تا نظری به گیاهان و جانوران استرالیا بیندازند و با بومیان ملاقات کنند. این محل که نخستین مستعمره‌نشین بریتانیا در استرالیا شد، پوشش گیاهی بسیار متنوعی داشت؛ از این رو کوک آن را خلیج گیاهشناسی نامید. کوک پس از ترک خلیج مسیر خود را در امتداد ساحل به سوی شمال ادامه داد. یک اتفاق در هنگام سفر سبب شد تا کوک صخره‌های مرجانی بزرگ استرالیا راهم کشف کند؛ در ۱۱ ژوئن ۱۷۷۰ میلادی کشتی او به یکی از این صخره‌های زیرآبی برخورد و «به گل نشست». ایندیوور از این تصادم آسیب فراوان دید و ناگزیر به دهانه‌ای رودخانه‌ای (که اکنون ایندیوور نامیده می‌شود) در شمال شرقی استرالیا هدایت گردید. تعمیر کشتی حدود هفت هفته به طول انجامید. هیئت اکتشافی این فرصت را برای بررسی وضعیت زندگی سکنه محلی و گیاهان و جانوران غنیمت دانستند. چنان‌که جوزف بنکس و دانیل سولاندر در مدت توقف در خشکی مجموعه بزرگی از نمونه گیاهان آن نواحی را جمع‌آوری کردند. کانگوروی خاکستری هم احتمالا در همین زمان شناسایی و نام آن از زبان محلی بومیان (Guugu-Yimidhirr) به زبان انگلیسی وارد گردید. پس از آماده شدن کشتی، کوک راه بازگشت را در پیش گرفت و پس از عبور از تنگه تورس میان استرالیا و گینه نو، پیمودن مسیر غربی و دور زدن دماغه امید نیک، پس از دو سال و یازده ماه به بریتانیا مراجعت کرد. یادداشت‌های کوک بلافاصله پس از رسیدنش منتشر شد و اگرچه در محافل علمی او را همچون یک قهرمان بزرگ داشتند، در میان عامه مردم جوزف بنکس گیاه‌شناس اشرافزاده مقبولیت بیشتری یافت. وی حتی درصدد بود تا فرماندهی دومین سفر اکتشافی کوک را بدست آورد ولی پیش از شروع سفر منصرف شد و خود را کنار کشید. سفر دوم نمایی از خلیج کوک، در جزیره موئورئا. این خلیج به نام جیمز کوک، کاشف و دریانورد بریتانیایی نام‌گذاری شده‌است. مدارک و اطلاعات به دست آمده از سفر اول برای بعضی اعضای انجمن پادشاهی بریتانیا، از جمله الکساندر دالریمپل قانع‌کننده نبود. دالریمپل پیوسته می‌گفت که کوک به هدف اصلی مسافرت که همانا یافتن قاره جنوبی باشد دست نیافته‌است. وی حاضر نبود استرالیا را به عنوان ترا آسترالیس (سرزمین جنوبی) افسانه‌ای بپذیرد و هنوز باور داشت به این که جایی در جنوب اقیانوس آرام قاره‌ای بسیار پهناور و کشف‌نشده وجود دارد. کوک که خود نیز مایل به حل معمای قاره جنوبی بود، پیشنهاد جستجویی مجدد را به انجمن ارائه داد که پذیرفته شد. این بار او برای سفر خود دو کشتی فراهم کرد؛ رزولوشن به فرماندهی خودش و ادونچر به فرماندهی توبیاس فورنو. ناوگان کوک در ۱۳ ژوئیه ۱۷۷۲ میلادی از بندر پلیموت به راه افتاد، در ۳۰ اکتبر به دماغه هورن رسید و از آنجا مسیر جنوب شرقی را به سوی مناطق قطبی در پیش گرفت. با گذشتن از ۷۱ درجه و ۱۰ دقیقه عرض جنوبی در ۱۷ ژانویه ۱۷۷۳ میلادی، کوک و افرادش نخستین اروپاییانی شدند که مدار جنوبگان را پشت سر گذاشتند. در ۸ فوریه دو ناخدا در مه منطقه قطب یکدیگر را گم کردند. فورنو، کشتی‌اش را به زلاند نو برد و بعد از آنکه در جنگ با مائوریها تعدادی از افراد خود را از دست داد، بی‌درنگ به بریتانیا بازگشت. کوک همچنان به پوییدن دریای جنوبگان ادامه داد. حرکت کشتی به علت وجود یخکوههای عظیم بر سر راه با کندی بسیار صورت می‌گرفت. سرانجام پس از دو ماه، رزولوشن که برای سفرهای قطبی مجهز نبود، در محاصره توده‌های یخ از پیشروی بیشتر بازماند و کوک ناچار شد به سوی شمال تغییر مسیر دهد و کشتی را برای تعمیر و آماده‌سازی مجدد به تاهیتی ببرد. پس از مدتی استراحت، کوک در ۱۷ سپتامبر تاهیتی را به مقصد قطب ترک گفت و یک بومی به نام «اومای» را نیز با خود همراه کرد که عملا معلوم شد اقیانوس آرام را به اندازه «توپایا» (راهنمای سفر قبلی) نمی‌شناسد. آنها در ۳۰ ژانویه از مدار جنوبگان گذشتند ولی این بار هم تلاششان برای دست یافتن به قاره فرضی بی‌نتیجه ماند؛ لذا کوک با موافقت یارانش ادامه سفر را رها کرد و راه بازگشت را در پیش گرفت. آنها کریسمس را در جزیره تیرادل فوئگو (جنوب آمریکای جنوبی) گذراندند و با دور زدن دماغه هورن در ۲۸ سپتامبر وارد اقیانوس اطلس شدند، در ۲۱ مارس ۱۷۷۵ میلادی در ساحل دماغه امید نیک لنگر انداختند و سرانجام در ۳۰ ژوئیه ۱۷۷۵ میلادی به بریتانیا رسیدند. با بازگشت کوک به وطن مردم شناخت بیشتری از ناحیه قطب جنوب پیدا کردند و افسانه قاره سرسبز و پهناور ترا آسترالیس رفته رفته به فراموشی سپرده شد. اگر چه کوک و یارانش به هدف مهم ماموریت خود یعنی یافتن قاره جنوبی دست نیافتند ولی چند جزیره جدید را کشف و تعدادی دیگر را نقشه‌برداری و موقعیت‌یابی کردند که عبارت‌اند از: جزیره مرجانی هروی (مانوئه فعلی) که بخشی است از جزایر کوک، جزیره ائووا، جزیره فرندلی (تونگای فعلی)، جزیره ایستر، جزیره نیوئه، جزایر مارکیز، جزایر هبرید جدید و جزایر کالدونیای جدید. دستاورد دیگر این سفر آزمایش موفقیت‌آمیز زمان‌سنج جان هریسون بود. با استفاده از این ابزار برای اولین بار اندازه‌گیری دقیق عرض جغرافیایی در دریا امکان‌پذیر گردید. سفر سوم شهرت و اعتبار کوک پس از پایان سفر دوم دو چندان شد و نیروی دریایی به وی بازنشستگی افتخاری اعطا کرد؛ ولی کوک زندگی دور از دریا را دوست نداشت. چند ماه بعد او مهیای سومین سفر اکتشافی خود، این بار به مقصد گذرگاه شمال غربی بود. گذرگاه شمال غربی معبری است که اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام را از طریق مجمع‌الجزایر قطبی کانادا به یکدیگر متصل می‌کند و در بیشتر مواقع سال از یخ پوشیده‌است. کوک می‌خواست با عبور از این گذرگاه به‌وسیله کشتی یک راه میانبر دریایی بین دو اقیانوس برقرار کند. به دلیل اهمیت فراوان این مسافرت برنامه‌ریزی آن مخفیانه انجام گرفت؛ بطوریکه مردم خیال می‌کردند این سفر برای بازگرداندن اومای - راهنمای بومی کوک- به تاهیتی ترتیب داده شده‌است. در این سفر آخر کوک بار دیگر فرماندهی کشتی رزولوشن را عهده‌دار بود و ناخدا چارلز کلرک هم با کشتی دیسکاوری او را همراهی می‌کرد. این دو در ۱۲ ژوئیه ۱۷۷۶ میلادی بریتانیا را به سوی جنوب اقیانوس آرام ترک کردند. پس از پیاده کردن اومای در جزیره‌اش، راه شمال را در پیش گرفتند و از خط استوا عبور کردند. در ۱۸ ژانویه ۱۷۷۸ میلادی جزایر هاوایی را کشف کردند و به عنوان اولین گروه اروپاییان بر آن پا گذاشتند. کوک این خشکی‌ها را به یاد ارل آو سندویچ، لرد اول دریاداری وقت، «جزایر سندویچ» نامید. پس از چند هفته استراحت در هاوایی، دریانوردان عازم قاره آمریکا شدند و کوک سواحل غربی آمریکای شمالی را از کالیفرنیا تا تنگه برینگ کاوش و نقشه‌برداری کرد. هرچه به قطب نزدیک‌تر می‌شدند، هوا بیشتر رو به سردی می‌گذاشت. با گذشتن از تنگه برینگ و مدار شمالگان توده‌های یخ شناور از هر سو نمایان شدند. عاقبت در ۷۰ درجه و ۴۴ دقیقه عرض شمالی، کشتی‌ها از حرکت بازماندند زیرا دریای پیش رویشان کاملا یخ بسته بود. کوک با توافق همگان به هاوایی مراجعت کرد و ناوگان در خلیج کیالاکه‌کوا لنگر انداخت. جزیره‌نشینان ابتدا به گرمی از کوک و افرادش استقبال و پذیرایی کردند ولی چند هفته بعد به دلایل نامعلومی بین بریتانیایی‌ها و بومیان اختلاف افتاد تا اینکه در ۱۳ فوریه یکی از قایق‌های ناوگان به سرقت رفت. چنین دزدی‌هایی در تاهیتی و جزایر دیگر امری عادی بود و معمولا کوک تعدادی از بومیان را نگه می‌داشت تا اشیاء مسروقه بازگردانده شود. اما این بار وی بسیار خشمگین شده بود و فردای آن روز با ده ملوان به ساحل رفت و خواست تا سلطان را به گروگان بگیرد. بومیان دستور او را نپذیرفتند و جنگی شدید بین دو طرف درگرفت که در طی آن کوک و پنج بریتانیایی کشته و بقیه مجبور به عقب‌نشینی شدند. چند روز بعد کشتی‌ها بدون فرمانده بزرگ خود هاوایی را ترک کردند. چارلز کلرک جانشین کوک می‌خواست و کوشید ماموریت کشف گذرگاه شمال غربی را به پایان برساند ولی ملوانان مایل به ادامه سفر نبودند؛ از این رو دو تن از یاران کوک به نام‌های جان گور و جیمز کینگ فرماندهی رزولوشن و ادونچر را به عهده گرفتند و در ۴ اوت ۱۷۸۰ به بریتانیا بازشان گرداندند.
[ "دریانورد", "۲۷ اکتبر", "۱۷۲۸ (میلادی)", "مارتون", "یورکشایر", "۱۴ فوریه", "۱۷۷۹ (میلادی)", "هاوایی", "بریتانیا", "اقیانوس آرام", "جنوبگان", "صخره مرجانی", "مساحی", "نقشه‌برداری", "دانشگاه جیمز کوک", "تانزویل", "استرالیا", "میدلزبورو", "دریانوردی", "جنگ‌های هفت ساله", "نیروی دریایی سلطنتی", "رودخانه سینت لارنس", "نیوفوندلند", "انجمن سلطنتی", "سیاره زهره", "پلیموث", "تاهیتی", "رصدخانه", "الکساندر دالریمپل", "شبه‌جزیره بنکس", "جزیره استوارت", "جزیره جنوبی", "تنگه کوک", "جزیره شمالی", "خلیج گیاهشناسی", "صخره‌های مرجانی بزرگ استرالیا", "جوزف بنکس", "دانیل سولاندر", "کانگورو", "تنگه تورس", "گینه نو", "دماغه امید نیک", "گیاه‌شناسی", "اشرافزاده", "موئورئا", "توبیاس فورنو", "دماغه هورن", "مدار قطب جنوب", "مائوری", "یخکوه", "جزیره تیرادل فوئگو", "اقیانوس اطلس", "قطب جنوب", "مانوئه", "جزایر کوک", "جزیره ائووا", "تونگا", "جزیره ایستر", "جزیره نیوئه", "جزایر مارکیز", "جزایر هبرید جدید", "کالدونیای جدید", "جان هریسون", "عرض جغرافیایی", "گذرگاه شمال غربی", "مجمع‌الجزایر قطبی کانادا", "چارلز کلرک", "لرد اول دریاداری", "کالیفرنیا", "تنگه برینگ", "شمالگان", "خلیج کیالاکه‌کوا", "John Cawte Beaglehole", "Andrew Kippis", "George Newnes", "انتشارات پسران چارلز اسکریبنر" ]
[ "جیمز کوک", "اعضای انجمن سلطنتی", "افراد انگلیسی اسکاتلندی‌تبار", "افسران نیروی دریایی سلطنتی", "اهالی انگلستان در سده ۱۸ (میلادی)", "اهالی میدلزبورو", "اهالی یورک‌شر شمالی", "بریتانیایی‌های کشته‌شده در خارج از کشور", "جرم‌های ۱۷۷۹ (میلادی)", "جهانگردان و مکتشفان آلاسکا", "جهانگردان و مکتشفان اورگن", "جهانگردان و مکتشفان اهل انگلستان", "جهانگردان و مکتشفان ایالت واشینگتن", "جهانگردان و مکتشفان بریتیش کلمبیا", "درگذشتگان ۱۷۷۹ (میلادی)", "درگذشتگان بر پایه سلاح سرد", "دریافت‌کنندگان مدال کاپلی", "دریانوردان اهل انگلستان", "دریانوردان", "زادگان ۱۷۲۸ (میلادی)", "کشته‌شدگان در هاوایی", "مکتشفان استرالیا", "مکتشفان اقیانوس آرام", "مکتشفان اقیانوس آرام اهل بریتانیا", "مکتشفان سده ۱۸ (میلادی)", "مکتشفان نیوزیلند", "نقشه‌کش‌های اهل انگلستان", "نویسندگان دریانوردی" ]
1,119
زوارتنوتس (تاریخی)
2
49
0
[ "زوارتنوتس (تاريخي)", "کلیسای جامع زوارتنوتس" ]
false
11
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "building_name", "Item2": "کلیسای جامع زوارتنوتس" }, { "Item1": "image", "Item2": "Zvartnots img 6965.jpg" }, { "Item1": "image_size", "Item2": "300px" }, { "Item1": "caption", "Item2": "ویرانه‌های کلیسای جامع زوارتنوتس" }, { "Item1": "map_type", "Item2": "Armenia" }, { "Item1": "map_size", "Item2": "275" }, { "Item1": "location", "Item2": "[[واغارشاپات (اچمیادزین)]], [[استان آرماویر]]، ارمنستان" }, { "Item1": "latitude", "Item2": "40.159714" }, { "Item1": "longitude", "Item2": "44.336575" }, { "Item1": "religious_affiliation", "Item2": "[[کلیسای حواری ارمنی]]" }, { "Item1": "functional_status", "Item2": "in ruins" }, { "Item1": "architecture", "Item2": "yes" }, { "Item1": "architecture_type", "Item2": "Central-plan aisled tetra-conch (Circular)" }, { "Item1": "architecture_style", "Item2": "[[ارمنی]]" }, { "Item1": "groundbreaking", "Item2": "۶۴۳" }, { "Item1": "year_completed", "Item2": "۶۵۲" }, { "Item1": "height_max", "Item2": "۴۵ متر" }, { "Item1": "materials", "Item2": "tufa, pumice and obsidian" }, { "Item1": "designation1", "Item2": "WHS" }, { "Item1": "designation1_offname", "Item2": "Cathedral and Churches of Etchmiadzin and the Archaeological Site of Zvartnots" }, { "Item1": "designation1_date", "Item2": "۲۰۰۰ <small>( [[طی نشست]] ۲۴ام)</small>" }, { "Item1": "designation1_type", "Item2": "فرهنگی" }, { "Item1": "designation1_criteria", "Item2": "ii, iii" }, { "Item1": "designation1_free1name", "Item2": "منطقه" }, { "Item1": "designation1_free1value", "Item2": "[[غرب آسیا]]" } ], "Title": "religious building" }
کلیسای جامع زوارتنوتس که در زبان ارمنی به معنی نیروهای نگهبان یا فرشته‌های آسمانی است، نام یکی از آثار باستانی ارمنستان است که در نیمه سده ۷ میلادی در نزدیکی شهر واغارشاپات ساخته شده‌است و نیایشگاه جرج مقدس هم نامیده می‌شود. این اثر در فهرست میراث فرهنگی جهان یونسکو قرار دارد. کلیسای جامع زوارتنوتس (; به معنی "فرشتگان آسمانی") یک کلیسای جامع حواری ارمنی واقع در ارمنستان می‌باشد. ساخت و ساز این ساختمان ۶۵۲ به پایان رسید. این بنا به سبک معماری ارمنی طراحی شده‌است. به فرمان جاثلیق نرسس بین سال‌های ۶۴۳ تا ۶۵۲ بنا شد. هم اکنون خرابه‌های آن در در استان آرماویر ارمنستان واقع شده است. تاریخچه زوارتنوتس زمانی که ارمنستان تحت کنترل یا نفوذ امپراتوری روم شرقی و اوایل حمله اعراب به ارمنستان بنا گردیده است. ساخت کلیسای جامع در سال ۶۴۳ تحت نظارت جاثلیق نرسس سوم آغاز گردید. آن در مکانی که گریگور روشنگر و تیرداد سوم ارمنستان با همدیگر واقع شده است. بنا به گفته موسس کاغانکاتواتسی مورخ ارمنی قرون وسطی این کلیسا در سال ۶۵۲ وقف شده است. زوارتنتوتس تا پایان سده دهم میلادی پابرجا بود اما در منابع تاریخی به علت ویرانی آن اشاره نشده است. حفاری‌ها ویرانه‌های زوارتونتس تا زمانی که در ابتدای سده بیستم میلادی کشف شد در زیر خاک باقی ماند. بین سال‌های ۱۹۰۱ و ۱۹۰۷ تحت راهنمایی وارداپت خاچیک دادیان حفاری شد و پایه‌های کلیسای جامع و بعلاوه خرابه‌های ارگ جاثلیق و کارخانه شراب سازی کشف شد ساختار
[ "اچمیادزین", "استان آرماویر", "کلیسای حواری ارمنی", "معماری ارمنی", "کمیته میراث جهانی یونسکو", "فهرست میراث جهانی در غرب آسیا", "زبان ارمنی", "ارمنستان", "سده ۷ (میلادی)", "واغارشاپات", "میراث فرهنگی", "رسم‌الخط ارمنی کلاسیک", "رسم‌الخط ارمنی اصلاح شده", "کلیسای جامع", "حمله اعراب به ارمنستان", "گریگور روشنگر", "تیرداد سوم ارمنستان", "مؤسس کاغانکاتواتسی" ]
[ "۶۵۲ (میلادی)", "ارمنستان در سده ۷ (میلادی)", "بناهای تاریخی ارمنستان", "بنیان‌گذاری‌های ۶۵۲ (میلادی)", "بنیان‌گذاری‌های دهه ۶۵۰ (میلادی)", "بنیان‌گذاری‌های دهه ۶۵۰ (میلادی) در اروپا", "بنیان‌گذاری‌های سده ۷ (میلادی) در ارمنستان", "جاذبه‌های گردشگری در استان آرماویر", "جماعت‌های ارتدوکسی مشرقی بنیان‌گذاری‌شده در سده ۷ (میلادی)", "ساختمان‌ها و سازه‌ها در استان آرماویر", "کلیساها در ارمنستان", "کلیساهای تخریب‌شده", "کلیساهای جامع در ارمنستان", "کلیساهای جامع کلیسای حواری ارمنی", "کلیساهای جامع کلیسای حواری ارمنی در ارمنستان", "کلیساهای سده ۷ (میلادی)", "کلیساهای کلیسای حواری ارمنی در ارمنستان", "معماری دهه ۶۵۰ (میلادی)", "مناطق مسکونی در استان آرماویر", "میراث جهانی یونسکو در ارمنستان", "نقاط دیدنی تخریب‌شده" ]
1,120
فرودگاه بین‌المللی زوارتنوتس
2
129
0
[ "زوارتنوتس (فرودگاه)", "فرودگاه بين المللي زوارتنوتس", "فرودگاه بین المللی زوارتنوتس", "فرودگاه زوارتنوتس" ]
false
86
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "فرودگاه بین‌المللی زوارتنوتس" }, { "Item1": "image", "Item2": "Zvart logo.png" }, { "Item1": "image2", "Item2": "Zvartnots airport.jpg" }, { "Item1": "image2-width", "Item2": "250" }, { "Item1": "caption2", "Item2": "فرودگاه بین‌المللی زوارتنوتس" }, { "Item1": "IATA", "Item2": "EVN" }, { "Item1": "ICAO", "Item2": "UDYZ\n<center><small>موقعیت فرودگاه در کشور ارمنستان</small></center>" }, { "Item1": "type", "Item2": "بین‌المللی" }, { "Item1": "owner", "Item2": "[[اداره کل هواپیمایی کشوری ارمنستان]]" }, { "Item1": "operator", "Item2": "Armenia International Airports CJSC" }, { "Item1": "city-served", "Item2": "[[ایروان]]" }, { "Item1": "location", "Item2": "[[زوارتنوتس، ارمنستان]]، [[ارمنستان]]" }, { "Item1": "hub", "Item2": "[[ایر ارمنیا]]" }, { "Item1": "elevation-f", "Item2": "۲،۸۳۸" }, { "Item1": "elevation-m", "Item2": "۸۶۵" }, { "Item1": "r1-number", "Item2": "۰۹/۲۷" }, { "Item1": "r1-length-f", "Item2": "۱۲،۶۳۱" }, { "Item1": "r1-length-m", "Item2": "۳،۸۵۰" }, { "Item1": "r1-surface", "Item2": "[[آسفالت]]/بتن" }, { "Item1": "footnotes", "Item2": "منبع:Armenian [[AIP]] at EUROCONTROL" }, { "Item1": "stat-year", "Item2": "۲۰۱۴" }, { "Item1": "stat1-header", "Item2": "تعداد مسافران" }, { "Item1": "stat1-data", "Item2": "۲،۰۴۵،۰۵۸" } ], "Title": "airport" }
فرودگاه بین‌المللی زوارتنوتس (؛ Zvartnots Mijazgayin Odanavakayan) فرودگاهی بین‌المللی است که در سال ۱۹۷۱ میلادی ساخته شده و در نزدیکی زوارتنوتس، ارمنستان و در غرب شهر ایروان، پایتخت کشور ارمنستان قرار دارد. تامین امنیت این فرودگاه را نگهبانانی از روسیه و ارمنستان برعهده دارند. شرکت‌های هواپیمایی و مقصدهای پروازی مسافری باری
[ "اداره کل هواپیمایی کشوری ارمنستان", "ایروان", "زوارتنوتس، ارمنستان", "ارمنستان", "ایر ارمنیا", "آسفالت", "Aeronautical Information Publication", "فرودگاه", "روسیه", "European Commission against Racism and Intolerance", "ایجین ایرلاینز", "فرودگاه بین‌المللی آتن", "فرودگاه بین‌المللی هراکلین", "فرودگاه بین‌المللی رود", "فرودگاه بین‌المللی سالونیک", "آئروفلوت", "فرودگاه بین‌المللی شرمتیوو", "روسیه ایرلاینز", "فرودگاه بین‌المللی سوچی", "ایر عربیا", "فرودگاه بین‌المللی شارجه", "ایر قاهره", "فرودگاه بین‌المللی غردقه", "فرودگاه بین‌المللی شرم‌الشیخ", "اطلس گلوبال", "فرودگاه بین‌المللی آتاترک", "ایر فرانس", "فرودگاه شارل دوگل پاریس", "شرکت هواپیمایی آرمنیا", "فرودگاه بین‌المللی رفیق حریری بیروت", "فرودگاه مینرالنیه وودی", "فرودگاه بین‌المللی تفلیس", "فرودگاه بین‌المللی امام خمینی", "فرودگاه بین‌المللی بن گوریون", "فرودگاه چرتوویتسکویه", "فرودگاه آراکسوس", "فرودگاه بارسلونا-ال پرات", "فرودگاه بین‌المللی کورفو", "فرودگاه بین‌المللی کالاماتا", "فرودگاه بین‌المللی لارناکا", "فرودگاه پودگوریتسا", "فرودگاه سردار جنگل رشت", "فرودگاه بین‌المللی شهید دستغیب شیراز", "فرودگاه تیوات", "فرودگاه ونیز مارکو پولو", "AMC Airlines", "آسترین ایرلاینز", "فرودگاه بین‌المللی وین", "بلاویا", "فرودگاه بین‌المللی مینسک", "بروکسل ایرلاینز", "فرودگاه بروکسل", "بلغاریا ایر", "فرودگاه بورگاس", "فرودگاه وارنا", "شام وینگز ایرلاینز", "فرودگاه بین‌المللی دمشق", "فلای‌دبی", "فرودگاه بین‌المللی دوبی", "جورجین ایرویز", "هواپیمایی آسمان", "هواپیمایی نفت ایران", "فرودگاه بین‌المللی اهواز", "فرودگاه بین‌المللی شهید بهشتی اصفهان", "کیش ایر", "لوت پولیش ایرلاینز", "فرودگاه شوپن ورشو", "هواپیمایی ماهان", "هواپیمایی خاورمیانه", "نوردویند ایرلاینز", "هواپیمایی قطر", "فرودگاه بین‌المللی حمد", "اس۷ ایرلاینز", "فرودگاه بین‌المللی دوموده‌دوو", "فرودگاه تولمچوا", "گلوبوس ایرلاینز", "اسکات ایرلاینز", "فرودگاه آقتائو", "فرودگاه بین‌المللی آستانه", "هواپیمایی تابان", "فرودگاه بین‌المللی شهید مدنی تبریز", "فرودگاه بین‌المللی شهید هاشمی‌نژاد مشهد", "فرودگاه دشت ناز ساری", "هواپیمایی بین‌المللی اوکراین", "فرودگاه بین‌المللی بوریسپیل", "فرودگاه بین‌المللی اودسا", "اورال ایرلاینز", "فرودگاه پاشکوفسکی", "فرودگاه روستوف-نا-دونو", "فرودگاه پالکوو", "فرودگاه بین‌المللی کورومچ", "فرودگاه کولتسوو", "یوتی‌ایر اوییشن", "فرودگاه بین‌المللی ونوکووا", "هواپیمایی زاگرس", "ایر آرمنیا", "فرودگاه فرانکفورت-هان", "کوین ایرویز" ]
[ "ارمنستان", "بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۱ (میلادی) در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی", "بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۱ (میلادی) در ارمنستان", "ترابری در ایروان", "ساختمان‌ها و سازه‌ها در استان آرماویر", "ساختمان‌ها و سازه‌ها در ایروان", "فرودگاه‌های ارمنستان", "فرودگاه‌های بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۱ (میلادی)", "فرودگاه‌های ساخته شده در اتحاد شوروی" ]
1,122
درام ارمنستان
0
106
0
[ "درام (واحد پول)" ]
false
20
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "image_1", "Item2": "100,000 Armenian dram - 2009 (obverse).jpg" }, { "Item1": "image_title_1", "Item2": "A 100,000 (haryur hazar) Armenian dram banknote, the highest denominated banknote in circulation." }, { "Item1": "iso_code", "Item2": "AMD" }, { "Item1": "iso_number", "Item2": "۰۵۱" }, { "Item1": "inflation_rate", "Item2": "۲٫۷٪ (تنها ارمنستان)" }, { "Item1": "inflation_source_date", "Item2": "'' '', ژانویه ۲۰۱۸" }, { "Item1": "subunit_ratio_1", "Item2": "۱/۱۰۰" }, { "Item1": "subunit_name_1", "Item2": "لوما()luma" }, { "Item1": "symbol", "Item2": "() یا ." }, { "Item1": "used_coins", "Item2": "۱۰, ۲۰, ۵۰, ۱۰۰, ۲۰۰, ۵۰۰" }, { "Item1": "frequently_used_banknotes", "Item2": "۵۰۰, ۱۰۰۰, ۵۰۰۰, ۱۰،۰۰۰, ۲۰،۰۰۰, ۵۰،۰۰۰, ۱۰۰،۰۰۰" }, { "Item1": "rarely_used_banknotes", "Item2": "۵۰, ۱۰۰" }, { "Item1": "issuing_authority", "Item2": "[[بانک مرکزی ارمنستان]]" }, { "Item1": "pegged_with", "Item2": "[[درام آرتساخ]]" } ], "Title": "currency" }
سکه ۱۰ درام ضرب شده به مناسبت ۱۰مین سالگرد زمین‌لرزه اسپیتاک درام نام یکای پول جمهوری ارمنستان است. خود واژه درام از «درم» پارسی میانه وارد زبان ارمنی شده. پارسی میانه خود، این واژه را از واژه یونانی دراخما وام گرفته بود. تلفظ‌های گوناگونی از آن واژه در خاورمیانه رواج گرفت مانند درم، درهم و درام. امروز در زبان ارمنی واژه درام معنی پول نیز می‌دهد. در ژوئیه 2018 میلادی، هر دلار ایالات متحده آمریکا حدودا برابر 506.46 درام بوده‌است. سکه‌ها در سال ۱۹۹۴, نخستین مجموعه سکه‌های آلومینیوم was introduced in denominations of ۱۰, ۲۰ و ۵۰ لوما, ۱, ۳, ۵ و ۱۰ درام. در سال ۲۰۰۳ ۲۰۰۴, a second series consisting of ۱۰, ۲۰, ۵۰, ۱۰۰, ۲۰۰ ۵۰۰ dram coins was introduced to replace the first series. The Central Bank has also issued a great number of commemorative coins intended for sale to collectors. A listing can be found at the authorized central bank distributors. سری نخست (۱۹۹۴-۲۰۰۲) در سال ۱۹۹۴, a first series of aluminium coins was introduced in denominations of ۱۰-, ۲۰- ۵۰ لوما, ۱-, ۳-, ۵ ۱۰ درام. At present only the 10 dram coin is still in use. The other coins are officially in circulation but not really used because of their low nominal value. First series (1994) تصویر ارزش Technical parameters شرح Date of قطر Mass Composition Edge رو پشت نخستین ضرب issue withdrawal lapse 48px48px 10 luma 16.0 میلی‌متر 0.59 گرم آلیاژ آلومینیم Plain ارزش, سال ضرب نشان ملی ارمنستان ۱۹۹۴ ۲۱ فوریه ۱۹۹۴ کنونی,but not used in practice 54px54px 20 luma 18.0 میلی‌متر 0.75 گرم Plain 60px60px 50 luma 20.0 میلی‌متر 0.93 گرم Plain 66px66px 1 22.0 میلی‌متر 1.39 گرم Reeded 72px72px 3 24.0 میلی‌متر 1.63 گرم Reeded 78px78px 5 26.0 میلی‌متر 1.98 گرم Plain 84px84px 10 28.0 میلی‌متر 2.30 گرم Plain کنونی All coins bear the year of the first issue (1994). سری دوم (۲۰۰۳-اکنون) In 2003 2004, a new series of coins was introduced in denominations of ۱۰-, ۲۰-, ۵۰-, ۱۰۰-, ۲۰۰ ۵۰۰ dram. Second series (2003-2004) تصویر ارزش Technical parameters شرح Date of قطر Mass Composition Edge رو پشت نخستین ضرب issue withdrawal lapse 60px60px 10 20.0 میلی‌متر 1.3 گرم آلیاژ آلومینیم Reeded ارزش, ornaments,سال ضرب نشان ملی ارمنستان ۲۰۰۴ ۱ دسامبر ۲۰۰۴ کنونی 62px62px 20 20.5 میلی‌متر 2.75 گرم Copper-plated steel Plain ۲۰۰۳ ۱ ژانویه ۲۰۰۳ 65px65px 50 21.5 میلی‌متر 3.5 گرم Brass-plated steel Reeded ۳۱ مارس ۲۰۰۳ 68px68px 100 22.5 میلی‌متر 4.0 گرم Nickel-plated steel Reeded 72px72px 200 24.0 میلی‌متر 4.5 گرم آلیاژ مس,آلومینیون, نیکل Reeded 66px66px 500 22.0 میلی‌متر 5.0 گرم Inner ring: copper-nickel Outer ring: آلیاژ مس, آلومینیوم, نیکل Segmented (Plain and Reeded sections) All coins bear the year of the first issue (۲۰۰۳ یا ۲۰۰۴). اسکناس‌ها نخستین سری از اسکناس‌ها در نوامبر ۱۹۹۳ انتشار یافت. این سری در سال ۲۰۰۵ از چرخه خارج گرید. سری دوم اسکناس‌ها در سال ۱۹۹۸ انتشار یافت که تا هم‌اکنون نیز مورد کاربرد قرار می‌گیرد. مجموعه اول (۱۹۹۳–۱۹۹۵) On 22 November 1993, banknotes of 10, 25, 50, 100, 200 500 dram were issued. Notes for 1,000 5,000 dram were put into circulation later. First series (1993-1995) تصویر ارزش ابعاد رنگ اصلی شرح Date of رو پشت رو پشت چاپ issue annul 88px 88px 10 dram 125 x 62 میلی‌متر قهوه‌ای/بنفش ایستگاه قطار ایروان و مجسمه داوید ساسونی کوه آرارات ۱۹۹۳ ۲۲ نوامبر ۱۹۹۳ ۱ آوریل ۲۰۰۴ 88px 88px 25 dram زرد/قهوه‌ای/آبی اورارتو cuneiform tablet a lion نقش‌برجسته from دژ اربونی Ornaments 88px 88px 50 dram آبی/قرمز نگارخانه ملی ارمنستان و History Museum of Armenia مجلس ملی جمهوری ارمنستان building ۱ ژانویه ۲۰۰۴ 88px 88px 100 dram آبی/بنفش/قرمز کوه آرارات و زوارتنوتس تالار اپرای ایروان 95px 95px 200 dram 135 x 62 میلی‌متر قهوه‌ای/سبز/زرد/قرمز کلیسای هریپسیمه مقدس، واغارشاپات Ornaments ۱ آوریل ۲۰۰۴ 95px 95px 500 dram سبز/قهوه‌ای/آبی کوه آرارات و یک تیگران دوم تترادراخما ۱ سپتامبر ۲۰۰۵ 102px 102px 1,000 dram 145 x 68 میلی‌متر قهوه‌ای/نارنجی مسروب ماشتوتس statue ماتناداران 7th century obelisk monument from آنی (شهر باستانی) ۱۹۹۴ ۲۵ اکتبر ۱۹۹۴ ۱ مارس ۲۰۰۴ 102px 102px 5,000 dram 145 x 71 میلی‌متر سبز/زرد/بنفش معبد گارنی Bronze head of goddess آناهید (اساطیر ارمنی) kept in the موزه بریتانیا ۱۹۹۵ ۶ سپتامبر ۱۹۹۵ ۱ ژوئیه ۲۰۰۵ مجموعه دوم (۱۹۹۸–۲۰۱۷) Second series (1998–2017) تصویر ارزش ابعاد رنگ اصلی شرح Date of رو پشت رو پشت چاپ issue annul 85px 85px 50 122 x 65 میلی‌متر Pink/آبی/Grey آرام خاچاتوریان تالار اپرای ایروان A scene from the ballet گایانه by Khachaturian, کوه آرارات ۱۹۹۸ ۱ آوریل ۲۰۰۴ 85px 85px 100 آبی/Grey ویکتور هامبارتسومیان رصدخانه اخترفیزیک بیوراکان 90px 90px 500 129 x 72 میلی‌متر Grey آلکساندر تامانیان Government House in Yerevan designed by A. Tamanyan ۱۹۹۹ ۱ سپتامبر ۲۰۰۰ کنونی 500 140 x 76 میلی‌متر زرد, خاکستری, قهوه‌ای و آبی Cabinet with the relic of Noahs Ark; کلیسای جامع اچمیادزین; کوه آرارات کوه آرارات; animals birds flanking Noah’s family; flying eagle ۲۰۱۷ ۲۲ نوامبر ۲۰۱۷ 95px 95px 1,000 136 x 72 میلی‌متر سبز/Pink یقیشه چارنتس تصویری از ایروان قدیم depicting the government building of the اولین جمهوری ارمنستان ۱۹۹۹۲۰۰۱۲۰۱۱ ۱ مارس ۱۹۹۹ 100px 100px 5,000 143 x 72 میلی‌متر زرد/سبز هوهانس تومانیان طبیعت استان لوری اثری از ماردیروس ساریان ۱۹۹۹۲۰۰۳۲۰۰۹۲۰۱۲ ۱ ژوئیه ۲۰۰۰ 105px 105px 10,000 150 x 72 میلی‌متر بنفش آوتیک ایساهاکیان تصویری از گیومری قدیم ۲۰۰۳۲۰۰۶۲۰۰۸۲۰۱۲ ۱ نوامبر ۲۰۰۳ 105px 105px 20,000 155 x 72 میلی‌متر زرد/قرمز/قهوه‌ای ماردیروس ساریان Episode from Martiros Saryans Armenia landscape ۱۹۹۹۲۰۰۷۲۰۰۹۲۰۱۲ ۱ مارس ۱۹۹۹ 112px 112px 50,000 160 x 79 میلی‌متر قهوه‌ای/قرمز کلیسای جامع اچمیادزین گریگور روشنگر پادشاه تیرداد سوم ارمنستان lift up the کلیسای حواری ارمنی; on the right - یک چلیپاسنگ از صومعه کچاریس. ۲۰۰۱ ۴ ژوئن ۲۰۰۱ 112px 112px 100,000 160 x 72 میلی‌متر آبی/قهوه‌ای Abgar V of Edessa In the center تادئوس transfers the mandylion to Abgar V of Edessa. ۲۰۰۹ ۲۴ اوت ۲۰۰۹ مجموعه سوم (۲۰۱۸-تاکنون) سومین سری اسکناس‌های ارمنستان در سال ۲۰۱۸ به چاپ خواهد شد منتشر خواهد شد, to commemorate the 25th anniversary of Armenias national currency. All denominations for this series are the same as its previous issues, with the 2,000 dram banknote as a newly introduced denomination, the 50,000 dram banknote re-issued for this series and the omission of the 100,000 dram banknote for this issue. Third series (2018-present) تصویر ارزش ابعاد رنگ اصلی شرح Date of رو پشت رو پشت چاپ issue annul 1,000 Violet بارویر سواگ ۲۰۱۸ 2,000 قهوه‌ای تیگران پتروسیان ۲۰۱۸ 5,000 قرمز ویلیام سارویان ۲۰۱۸ 10,000 بنفش کومیتاس وارداپت ۲۰۱۸ 20,000 آبی ایوان آیوازوفسکی ۲۰۱۸ 50,000 Gold گریگور روشنگر ۲۰۱۸ نرخ کنونی ارز فهرست یکای پول رایج کشورها اقتصاد ارمنستان بانک ارمنستان
[ "بانک مرکزی ارمنستان", "درام آرتساخ", "یکای پول", "جمهوری ارمنستان", "پارسی میانه", "زبان ارمنی", "زبان یونانی", "دراخما", "خاورمیانه", "درهم", "دلار آمریکا", "آلومینیم", "نشان ملی ارمنستان", "Copper plating", "مس", "David of Sasun", "کوه آرارات", "اورارتو", "نقش‌برجسته", "دژ اربونی", "نگارخانه ملی ارمنستان", "History Museum of Armenia", "مجلس ملی جمهوری ارمنستان", "زوارتنوتس (تاریخی)", "تالار اپرای ایروان", "کلیسای هریپسیمه مقدس، واغارشاپات", "تیگران دوم", "تترادراخما", "مسروب ماشتوتس", "ماتناداران", "آنی (شهر باستانی)", "معبد گارنی", "آناهید (اساطیر ارمنی)", "موزه بریتانیا", "مسیحیت", "ارمنستان", "آرام خاچاتوریان", "گایانه", "ویکتور هامبارتسومیان", "رصدخانه اخترفیزیک بیوراکان", "آلکساندر تامانیان", "Government House, Yerevan", "یقیشه چارنتس", "ایروان", "اولین جمهوری ارمنستان", "هوهانس تومانیان", "استان لوری", "ماردیروس ساریان", "آوتیک ایساهاکیان", "گیومری", "کلیسای جامع اچمیادزین", "گریگور روشنگر", "تیرداد سوم ارمنستان", "کلیسای حواری ارمنی", "چلیپاسنگ", "صومعه کچاریس", "Abgar V of Edessa", "تادئوس", "Image of Edessa", "بارویر سواگ", "تیگران پتروسیان", "ویلیام سارویان", "کومیتاس وارداپت", "ایوان آیوازوفسکی", "فهرست یکای پول رایج کشورها", "اقتصاد ارمنستان", "بانک ارمنستان" ]
[ "ارزهای آسیا", "ارزهای اروپا", "اقتصاد ارمنستان", "ایزو ۴۲۱۷", "معرفی‌شده‌های ۱۹۹۳ (میلادی)", "واحد پول بر پایه کشورها", "یکاهای پول در گردش" ]
1,123
اوگاریت
2
51
0
[ "اوگاريت", "اوگاریتی", "اوگاريتي" ]
false
19
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "اوگاریت" }, { "Item1": "alternative_name", "Item2": "Ras Shamra ()" }, { "Item1": "image", "Item2": "Ugarit Corbel.jpg" }, { "Item1": "caption", "Item2": "ورودی [[قصر سلطنتی اوگاریت]]" }, { "Item1": "map_type", "Item2": "Syria" }, { "Item1": "map_size", "Item2": "200" }, { "Item1": "location", "Item2": "[[استان لاذقیه]]، سوریه" }, { "Item1": "region", "Item2": "[[هلال حاصل‌خیز]]" }, { "Item1": "type", "Item2": "سکونت‌گاه" }, { "Item1": "built", "Item2": "c. ۶۰۰۰ قبل از میلاد" }, { "Item1": "abandoned", "Item2": "c. ۱۱۹۰ قبل از میلاد" }, { "Item1": "epochs", "Item2": "[[دوران نوسنگی]]–[[عصر برنز]]" }, { "Item1": "cultures", "Item2": "[[کنعان]]" }, { "Item1": "event", "Item2": "[[فروپاشی تمدن در اواخر عصر برنز]]" }, { "Item1": "excavations", "Item2": "۱۹۲۸-اکنون" }, { "Item1": "archaeologists", "Item2": "[[کلود شفر]]" }, { "Item1": "condition", "Item2": "مخروبه" }, { "Item1": "ownership", "Item2": "عمومی" }, { "Item1": "public_access", "Item2": "بله" } ], "Title": "ancient site" }
پادشاهی اوگاریت (در محل راس شمراء امروزی) که دیرینگی آن به نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد بازمی‌گردد در شمال غربی سوریه در ۱۶ کیلومتری شمال شهر لاذقیه واقع شده بود. باستان شناسان در کاوش‌های خود در این منطقه، متونی را یافته‌اند که به یک زبان ناشناخته نوشته شده‌اند. این متون نخستین نمونه‌های خط الفبایی جهان بشمار می‌آیند. باستان‌شناسان فرانسوی از سال ۱۹۲۹ کاوش در کاوشگاه باستانی اوگاریت را آغاز کرده‌اند. آنها موفق به کشف لوحه‌هایی به زبان اکدی، زبان مرجع برای دادوستد در آن دوره شدند و در عین حال متونی را یافتند که از نشانه‌هایی نزدیک به نشانه‌های زبان اکدی تشکیل می‌شدند و متعلق به یک زبان ناشناخته بودند. خط‌شناسانی که به رمزگشایی این متون پرداختند به این نتیجه رسیدند که این نشانه‌ها در واقع نخستین خط الفبایی است، به عبارت دیگر یک خط که نه از نشانه‌ها و نه از هجاها تشکیل شده بلکه در واقع از حروف تشکیل گردیده‌است. الفبای اوگاریت شامل ۲۹ حرف است. شهر اوگاریت در یک کیلومتری کرانه دریای مدیترانه واقع شده بود و شهری بود که با دنیای خارج در پیوند بود. شهر اوگاریت که مهد الفبا بوده یک جامعه «باسواد» بشمار می‌آمد. ایو کالوه باستان‌شناس فرانسوی که به همراه بسام جموس باستان‌شناس سوری مشترکآ مدیریت هیئت باستان‌شناسی اوگاریت را به عهده دارند، می‌گوید: «در کاوشگاه اوگاریت فرهنگنامه‌هایی ترجمه شده به زبان اوگاریتی و نوشته‌هایی در مورد سومر کهن کشف شده‌اند که توسط دبیران آن دوره نگهداری شده بودند». خط اوگاریتی با ازهم‌گسستن این پادشاهی پیرامون ۱۱۸۵ نابود شد و شهر اوگاریت نیز متروک گردید.
[ "قصر سلطنتی اوگاریت", "استان لاذقیه", "هلال حاصل‌خیز", "دوران نوسنگی", "عصر برنز", "کنعان (منطقه)", "فروپاشی تمدن در اواخر عصر برنز", "کلود شفر", "سوریه", "لاذقیه", "باستان شناسان", "۱۹۲۹ (میلادی)", "دریای مدیترانه", "باستان‌شناس", "زبان اوگاریتی", "۱۱۸۵ (پیش از میلاد)" ]
[ "اوگاریت", "آثار باستانی در استان لاذقیه", "استان لاذقیه", "اکتشافات باستان‌شناسی ۱۹۲۸ (میلادی)", "ایالت‌ها و قلمروهای منحل‌شده در سده ۱۲ (پیش از میلاد)", "تاریخ سوریه", "مناطق عصر برنز در سوریه", "مناطق مسکونی بنیان‌گذاری‌شده در هزاره ۶ (پیش از میلاد)", "مناطق مسکونی پیشین در سوریه", "مناطق مسکونی منحل‌شده در سده هزاره ۲ (پیش از میلاد)" ]
1,124
ولایت بادغیس
2
270
0
[ "استان بادغیس", "ولايت بادغيس", "استان بادغيس", "بادغيس", "بادغیس" ]
false
107
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "بادغیس" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "[[ولایت]]" }, { "Item1": "imagesize", "Item2": "800×460" }, { "Item1": "image_caption", "Item2": "قلعه نو" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "Badghis in Afghanistan.svg" }, { "Item1": "map_caption", "Item2": "موقعیت ولایت بادغیس در نقشه" }, { "Item1": "image_map1", "Item2": "Badghis districts.png" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "کشور" }, { "Item1": "p1", "Item2": "[[آب‌کمری]]" }, { "Item1": "leader_title", "Item2": "شهردار" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "۲۰۵۹۰٫۶" }, { "Item1": "demographics_type1", "Item2": "Demographics" }, { "Item1": "demographics1_title1", "Item2": "قومیت‌ها" }, { "Item1": "iso_code", "Item2": "AF-BDG" }, { "Item1": "p2", "Item2": "[[جوند]]" }, { "Item1": "p3", "Item2": "[[غورماچ]]" }, { "Item1": "p4", "Item2": "[[قادس]]" }, { "Item1": "p5", "Item2": "[[قلعه نو]]" }, { "Item1": "p6", "Item2": "[[مرغاب]]" }, { "Item1": "p7", "Item2": "[[مقر]]" }, { "Item1": "demographics1_info1", "Item2": "[[تاجیک‌ها]]، [[هزاره‌ها]]، [[پشتون‌ها]]، [[ازبک‌ها]]، [[ترکمن‌ها]]" }, { "Item1": "demographics1_title2", "Item2": "زبان‌ها" }, { "Item1": "demographics1_info2", "Item2": "[[دری]]، [[پشتو]]\n<!-- General information\r\n>" } ], "Title": "settlement" }
ولایت (استان) بادغیس از ولایت‌های شمال باختر کشور افغانستان به مرکزیت قلعه‌نو است. بادغیس از باختر به ولایت هرات، از خاور به ولایت فاریاب، از شمال به کشور ترکمنستان و از جنوب با ولایت غور همسایه می‌باشد. این ولایت ۲۳٫۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد و دارای شش ولسوالی است. بادغیس از ولایات کوهستانی افغانستان است که راه‌های دشوارگذری دارد. برخی مناظر طبیعی این ولایت در افغانستان کم‌نظیرند. این ولایت دارای راه‌های مواصلاتی زیادی نیست. بسیاری از باشندگان مجبورند از چهارپایان استفاده کنند. بیشتر مردم بادغیس کشاورز به روش‌های کهن و سنتی هستند و پس از پسته، خربزه دومین منبع درآمد کشاورزان بادغیس است. بادغیس نزدیک به سی‌هزار هکتار جنگل پسته دارد که کمتر از یک سده پیش مساحت این جنگل‌ها به نود هزار هکتار زمین می‌رسید و برش درختان پسته توسط مردم هم‌چنان ادامه دارد. بادغیس از ولایات دور افتاده افغانستان است که از لحاظ بازسازی شاهد کمترین توجه از سوی حکومت مرکزی بود. کمبود آب بهداشتی از مهم‌ترین مشکلات مردم بادغیس است. پیشینه نام بادغیس نامی است کهن و در یشتها از آن با عنوان «وائیتی گئس»، نام دوازدهمین کوهی که در زمین پدیدار گشته، یاد شده‌است. این واژه اوستایی در بندهش به‌صورت «وادگس» یا «وادغس» آمده‌است. بادغیس کوهی‌است در مرزهای بادغیسان و آنجا ناحیه‌ای است پر دار و درخت. یاقوت بادغیس را محل وزش بادهای بسیار معنا کرده‌است و اصل آن را بادخیز می‌داند؛ ولی این وجه اشتقاق اساسی ندارد و معنی آن معلوم نیست، اما جزء آخر آن که «گئس» باشد، در اوستا به معنی «گیس» است. تاریخچه بادغیس در زمان ساسانیان در قلمرو آن دولت بوده‌است و پس از آنکه به روزگار خسرو اول انوشیروان سرتاسر ایران به چهار بخش تقسیم شد، بادغیس نیز جزو مناطق چهارده‌گانه خراسان درآمد و حکمران آن یکی از چهار مرزبان خراسان، و ملقب به برازان بود. همچنین بادغیس یکی از نواحی اسقف‌نشین ایران در زمان ساسانیان به‌شمار می‌رفت. این ناحیه به سبب واقع شدن در مرزهای شمال شرقی امپراتوری ساسانیان، در معرض تهاجم ترکان و هپتالیان قرار داشت. بادغیس جز قلمرو هپتالیان محسوب می‌گردید که در مقابل پیشروی سپاه اسلام به سرکردگی نیزک طرخان ایستادگی زیادی کردند. به گفته مولف گمنام حدود عالم بادغیس سیصد قریه داشته‌است. مهم‌ترین و پر نفوذترین شهر آن دهستان و مرکز حکومت بادغیس در کوغن آباد قرار داشته‌است. مردم بادغیس عمدتا دارای اقتصاد ضعیف اند و از این رو تلاش گسترده برای تامین مخارج شان می‌کنند. تا زمان تقسیم‌بندی اداری، سیاسی افغانستان درسال ۱۹۶۲ بادغیس جزء قلمرو هرات بود. ارتباط مزبور ریشه‌ای دراز در زمان‌های قدیم دارد. در بازارهای بادغیس بازرگانان و صنعتگرانی وجود دارند که به بیشتر اهل هرات اند یا هراتی بودن خود را بطور کامل حفظ کردند. بادغیس زادگاه حنظله بادغیسی، نخستین شاعر پارسی‌زبان پس از اسلام می‌باشد. جمعیت بادغیس ولایتی است که از راه ارتباطی کافی کم بهره‌است و آب کافی ندارد. به همین خاطر کمترین جمعیت (جمعیت نسبی) را در افغانستان دارد و درجه رشد و توسعه این ولایت در پایین‌ترین سطح است. جمعیت این منطقه را اکثرا تاجیک‌ها، هزاره‌ها تشکیل می‌دهند، سایر باشندگان در این منطقه ازبک‌ها، ترکمن‌ها و بلوچ‌ها می‌باشند. مناظر طبیعی ولایت بادغیس بخاطر کوهستانی بودن آن به ویژه در نواحی جنوب غرب و جنوب شرقی مناظر زیبای طبیعی زیادی دارد که می‌توان از بند سبزک که پوشیده از درختان ارچه‌است و چشمه‌های آب فراوان نیز دارد نام برد. دره جوند و آب استاده آن که مشهور به آب (پوده) است یکی دیگر از مناظر طبیعی بادغیس است. دریای مرغاب که یکی از پرآب‌ترین دریاهای افغانستان است که در ولسوالی بالامرغاب ولایت بادغیس موقعیت دارد. بند زرمست یکی دیگر از این مناظر طبیعی است که آب وهوایی ستودنی دارد، با این همه مناظر زیبایی طبیعی سلاطین و حکام افغان درمورد بادغیس هیچگاه توجه جدی مبذول نکرده‌اند. داستان بوی جوی مولیان امیر نصر بن محمد سامانی هنگام سفرش جانب بخارا آنقدر دلبسته زیبایی‌های طبیعی بادغیس گردید که با تمام شوکت و دبدبه شاهانه‌اش چهار سال در آنجا توقف کرد و نمی‌توانست از محیط آن جدا گردد. تا اینکه اراکین دولتش از استاد ابو عبدالله جعفر بن محمد رودکی تقاضا نمودند تا چاره‌ای بیندیشد که سلطان راهی بخارا گردد. همان بود که رودکی این قصیده را سروده و در حضور امیر خواند. بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی ریگ آمو و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی آب جیحون با چنین پهناوری خنگ ما را تا میان آید همی ای بخارا شاد باش و شاد زی میرزی تو شادمان آید همی میر سرو است و بخارا بوستان سرو سوی بوستان آید همی میر ماهست و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی و امیر نصر بعد از شنیدن این قصیده جانب بخارا حرکت نمود. اقتصاد اقتصاد این ولایت عمدتا بر محصولات زراعتی پایبند است. زراعت آن بشکل للمی (دیمه) بوده کمتر از سا مان و لوازم تکنیکی و مدرن درآن بکار می‌رود. حاصلات زراعتی آن عبارت از:گندم جو، جواری، نخود، زیره، کنجد، هندوانه، خربوزه وغیره می‌باشد. بادغیس از قدیم‌الایام تا امروز بنام گدام خراسان و حوزه غربی افغانستان مشهور بود. پیشه دوم مردم این دیار مالداری و تربیه گوسفند نوع قره قل است که ازهمین مدرک همه ساله گوسفند، پوست قره قل، پشم، کرک و قروت به سایر ولایات و خارج کشور صادر می‌گردد. صنعت قالین بافی پیشه دیگر مردمان زحمتکش بادغیس می‌باشد که اکثرا در خانه‌ها توسط خانم‌ها تهیه می‌گردد. قالین‌های بادغیس در داخل و خارج کشوراز شهرت بخصوص برخوردار است چنانچه در نمایشگاه بین‌المللی سالهای ۵۰ ش(۷۰ م) در فلادلفیا آمریکا و توکیو مقام اول را بدست آورد. موسسه قالیبافی بنام «شرکت قالین بافی بادغیس» الی ۱۳۷۱ که دفتر مرکزی آن درشهر کابل قرار داشت فعالیت می‌نمود ولی نسبت شدت جنگ‌های تنظیمی مجاهدین مانند سایر بخش‌های اقتصادی کشور مجبور بفرار بدانسوی مرزها گردید که هم‌اکنون به همین نام در شهر سمر قند فعالیت دارد. پسته یکی از پیداوار عمده بادغیس است که سالانه به میلیاردها افغانی عاید بمردم و دولت می‌رساند، پسته زار بادغیس بزرگترین جنگل پسته در افغانستان است که ساحه بیشتراز۹۵ هزار هکتار زمین را پوشانیده‌است، مقامات دولتی در حفظ و نگهداشت این ثروت ملی افغانستان توجه کمتر می‌نمایند. زیرا اکثرا مردم محل چوب سوخت ایام زمستان خویش را با قطع درختان پسته تهیه می‌کنند ونیز در قسمت تکثیر پسته دولت تاکنون کدام پروژه مشخص را روی کار نگرفته. اماکن تاریخی درست در چند صد متری شهر قله نو بطرف جنوب میدان هوایی آن از اثر فروریختن کوهی در سالهای قدیم چندین طاق بشکل طاق‌های بامیان بازگردیده که دردامنه همین کوه با استقامت غرب و شرق کاوش صورت گیرد دستاورد چشمگیر خواهد داشت ممکن طاقهای یاد شده به دوره‌های قبل از اسلام زمان زرتشتی‌ها مربوط باشد. در فا صله حدود۷۰ کیلومتری غرب شهر قلعه نو حصار مشهور بنام (قلعه نریمان) که دارای بناها و ساختمان‌های قدیمی و حیرت‌انگیز می‌باشد وجود دارد. غبار در کتاب افغانستان درمسیر تاریخ آن را بنام قلعه کالیون یاد نموده‌است. نبردهای کالیون در هنگام حمله چنگیز مشهور است که مدت ۱۶ ماه با دشمن جنگیدند و تا اینکه آذوقه اهالی قلعه ختم و از اثر خوردن گوشت قدید و پسته به مرض ورم اعضای بدن گرفتار بودند با آنهم حاضر به تسلیم شدن بدشمن نشدند تا اینکه از اهالی ۵۰ تن آنهم مریض باقی‌مانده بود که دروازه قلعه را گشودند و بر دشمن یورش بردند و بدینوسیله همه بازبین رفتند (افغانستان در مسیر تاریخ ص۲۱۳–۲۱۴) قلعه مشهور دیگری که آن را خواهر کالیون (نریمان) می‌گویند در نزدیکی ولسوالی قادس می‌باشد که بدین شکل به مقابل دشمن در هنگام حمله مغل از خود شهامت نشان داد بنام (قلعه پیوار) یاد می‌شود. مردمان محل از هردو ناحیه یادشده درسالهای گذشته آثارباستانی زیادی را از زمین بیرون کشیده‌اند که توسط قاچاقبران محلی به پاکستان انتقال و به فروش رسانید. مشاهیر حنظله بادغیسی فضل‌احمد پیمان سمنبو بادغیسی معلم نیک محمد خان آموزش و پرورش همینک ۶۵هزار دانش آموز در مصروف تحصیل اند، خبرنگارانی که گزارش‌هایی از بادغیس به نشریاتشان درست کرده‌اند عمدتا می‌گویند که دانش اموزان بادغیس کتاب درسی ندارند. راه‌های رفت‌وآمد دور است. معلمین با تجربه و مسلکی ندارند. دانش آموزان مدرسه ندارند و در زیر خیمه مصروف آموزش‌اند. تقسیمات اداری نقشه ولسوالی‌های بادغیس مرکز ولایت: قلعه نو ولسوالی آب‌کمری ولسوالی آبکمری که در غرب ولایت بادغیس موقعیت بر اساس برآورد رسمی سال ۲۰۰۲ میلادی دارای جمعیت تقریبی ۳۶۳۰۰ است اکثریت ساکنین این ولسوالی یا حدودا ۸۰٪ را قوم هزاره تشکیل می‌دهند و نیز اقوام پشتون به اقلیت زیست دارند. مرکز این ولسوالی قریه سنگ آتش ثبت شده و روستاهای مربوط آن را قریه جات آب خدایی، الخان، انجیر، دزدنک، کنه قول، خلیفه و پاپل تشکیل داده‌است. قریه آبکمری که در جنگلات پسته خویش شهرت بخصوص را کسب کرده که سالانه هزاران نفر اعم از ساکنین این ولسوالی، ولسوالی‌های اطراف ونیز سایر ولایات همجوار بادغیس از آن استفاده می‌کنند. ولسوالی جوند جوند در واقع گوین یا گویانی است که ساحه بزرگی از خراسان دوره اسلامی بوده‌است. جوین (جوند) بر دو ناحیه معروف در غرب افغانستان اطلاق می‌شده یکی در ساحه خراسان یا توابق بادغیس کهن و دیگر در مربوطات سیستان: اینجا از جوند یا جوین از اعمال بادغیس سخن گفته می‌شود، جوین یا جوند در قدیمترین منابع جغرافیایی عربی از شهرهای نیشاپور گفته شده‌است و مرکز آن را آزادوار دانسته‌اند. اما مرکز این ناحیه در دوره‌های مختلف به ساحات دیگر انتقال کرده و به مناطق دیگر ارتباط گرفته‌است، چنانچه گفته‌اند که در قرن هشتم هجری. (۴۱ میلادی) به فریومذ مرتبط گردیده‌است. این ناحیه در زین الاخبار گردیزی چند جا به شکل گویان آمده که بعضا بدون نقطه و نیز به صورت (گوان) هم ثبت شده‌است، آنهم بعضا به جوین بادغیس و بعضا هم به جوین سیستان ارتباط داده شده‌است. جوند در واقع بزرگترین ولسوالی بادغیس است که در جنوب شرق این ولایت قرار گرفته‌است. جمعیت جوند را تقریبا ۱۸۶۰۰۰ نفر تشکیل می‌داد با وجودی که درسال ۱۹۹۰ نفوس تقریبی این ولسوالی توسط دفتر یو اس آی دی به ۴۶۴۰۳ نفر می‌رسید. مرکز این ولسوالی را خود جوند نامند. ولسوالی جوند دارای ۳۸۰ قریه می‌باشد که در میان کوهای عجیب و غریب و سر به فلک کشیده موقعیت دارند، بیشتر راه‌های ارتباطی قریه جات جوند را باید با پای پیاده پیمود، تنگدستی، فقر، گرسنگی و انواع و اقسام مریضی‌ها مردم جوند را رنج می‌دهد. جوند از معدود ولسوالی‌های است که از لحاظ بازسازی نیز توجه کمتر بدان صورت گرفته چنانچه نه چندان کلینک ساخته شده و نه از ساخت وساز مکتب و مدرسه بر حسب ضرورت خبری است. زیبائی‌های طبعیی این ولسوالی هنوز بطور دست نخورده موجود است که چشم هر بیننده را به خود جلب نموده و آب هوای گوارای آن جای مناسبی برای گشت و گذار و بازدید است. جوین معرب گویان یا گوین است که بعد از ورود اعراب به خراسان گویان به شکل جوین معرب شده‌است. البته قبل از تغییر تا حمله مغول در خود محیط خراسان شکل اصلی آن گویان رایجتر بوده‌است. در وجه تسمیه آن باید گفت که ریشه جوند بادغیس اساسا همان واژه جوین است که بعدا شکل جوند را به خود گرفته‌است و بعضا گفته‌اند گویان بادغیس کهن که بعدا تبدیل به جوین و جوند شده‌است اساسا نامی بوده‌است منسوب به نام یکی از حکمرانان آن ناحیه. همچنان در مورد نامگذاری گوین یا جوین (جوند) ریشه یا بیهای عامیانه و روایتی هم به نظر می‌خورد، چنان‌که به روایتی در این ناحیه (به ویژه جوین سیستان) زراعت (جو) خیلی‌ها رایج بوده محصول قابل اعتنایی داشته‌است ازاین رو این ناحیه را با اضافه پسوند نسبتی /-ین/ جوین خوانده‌اند. روایت دیگر آنکه چون استفاده از آبهای زیر زمینی برای آبیاری، در جوین به وسیله چرخ گاو صورت می‌گرفته و این چرخ ذریعه دو گاو به کار انداخته می‌شد آن ناحیه در اول (گوین) به فتح و اوبه صیغه تثنیه گفته شده‌است و به مرور زمان معرب گردیده شکل جوین را به خود گرفته‌است؛ و در همین ارتباط باید گفت که همین حالا نیز در ناحیه جوین سیستان قریه یی است به نام (چارگاو) که اساسا چرخ گاو بوده‌است و امروز به چار گاو تحریف شده‌است. باید افزود که این تعبیر اخیرا به نحو دیگر هم می‌توان توجیه کرد و آن اینکه در فرهنگهای اردو واژه (گاون) بانون غنه یی به معنای قریه و دهه‌است بنا بران شاید چارگاو اصلا چار گاون بوده باشد به معنای چار ده مانند پنجده در شمال افغانستان یا شش گاو غزنی که عبارت بوداست از شش قریه. ولسوالی مقر ولسوالی مقر از شرق به مرکز ولایت بادغیس از جنوب به ولسوالی قادس از جنوب شرق به ولسوالی مرغاب وصل می‌شود، ونیز قابل یادآوری است که شمال این ولسوالی را بخشی از بندر ترکمنستان تشکیل داده‌است. این ولسوالی بطور زیبای درامتداد یک دریای که از وسط کوهای عبور می‌نماید قرار گرفته‌است. ولسوالی قادس بخش جنوبی ولایت بادغیس را ولسوالی قادس تشکیل داده‌است؛ که از طرف شرق به ولسوالی جوند از غرب به شهر قلعه نواز غرب به ولسوالی‌های مقر و مرغاب و از طرف جنوب به بند سبزک وصل بوده که امتدادا این ولسوالی را به ولایت هرات وصل می‌نماید. مرکز این ولسوالی را نیز قادس نامند. قابل یادآوری است که زیبائی‌های طبیعی این ولسوالی نیز زبانزد است، بزرگان زیادی در قریه جات مختلف این ولسوالی بود وباش داشتند و هم‌اکنون آرامگاهای شان زیارات مشهور که بازدیدکننده‌گان زیادی را از سرتا سر افغانستان به این ولسوالی می‌کشاند. آب وهوای این ولسوالی بسیار گوارا و محل مناسبی برای زنده گی گفته می‌شود، آب و هوای این ولسوالی چنان از حالت طبعی فوق‌العاده برخوردار است که تقریبا همه مردم بادغیس قادس را خوش آب و هواترین منطقه بادغیس می‌نامند. بسیار زیاد دوستت دارم قادس جان عزیزم سالهای زیاد است که از تو دورم (زیدان) ولسوالی مرغاب طوری‌که از مطالعه آثار مورخان و جغرافیه نگاران بر می‌آید، مرو، مرو رود و مرغاب نامهای جداگانه یی‌اند که گاه یکی به جای دیگر یعنی رود بر محل و محل بر رود اطلاق گردیده یا هم بعضا هر کدام به عین مفهوم به کار برده شده‌است، هم به معنای شهر و ولایت و هم به مفهوم رود. واژه مرو در ادوار کهن به مفهوم حوزه بزرگی در شمال غرب افغانستان اطلاق شده‌است و آن در اوستا (در فصل اول و ندیدات) به‌طورت مورو آمده که یکی از جمله شانزده ایالات آریایی‌ها بوده‌است و آن پس از آیانم ویجه و سوعذه به حیث سومین ایالت آریائی نشین در وندیدات ذکر شده‌است. استرابون (سده سوم قبل از میلاد) و نیز بطلیموس و ویلس آن را به شلک مرگیانه یا مرجیانا به کار برده‌اند و به همین اساس رود مرد (مرغاب) را یونانی‌ها مرگوس گفته‌اند و این واژه را مشتق از ریشه یی دانسته‌اند که معنای آبیاری کردن را می‌رساند. بنابران با مرور زمان به تغییر حدود و ساحات و با گسترش و محدود شدن مرزهای ناحیه‌ها، مورو یا مرو هم برناحیه محدود‌تری اطلاق شده و آن همان وادی رود مرو می‌باشد، رودی که منبع آن در داخل افغانستان کنونی در گرزیوان است، و بدین گونه مرو رود، مرو آب و بالاخره مرغاب گفته شده و برناحیه یی که این آب آن را آبیاری می‌کند اطلاق گردیده‌است و همین است فلسفه نامگذاری مرغاب. مولف صوره الارض نیر مرغاب را اینطور معرفی می‌کند: (این رود از پشت بامیان می‌آید و نام آن مرغاب یعی مرو آب است) و اصطخری علاوه بر این وجه تسمیه باز هم علاوه می‌کند که منبع این رود مرو را مرغ همه گفته‌اند، چنان‌که گوید: (رود مرو رود بزرگ است و این رود هاکی یاد کردیم همه از این رود برخیزد و آن را مرغاب خوانند یعنی آب مرو گویند کی نسبت این آب به آن جایگاه است که از بیرون می‌آید از غرجستان و این جایگاه را مرغ گویند. ولایت‌های افغانستان
[ "ولایت‌های افغانستان", "ولسوالی‌های افغانستان", "ولسوالی آب‌کمری", "ولسوالی جوند", "ولسوالی غورماچ", "ولسوالی قادس", "ولسوالی قلعه نو", "ولسوالی مرغاب", "ولسوالی مقر", "تاجیک‌ها", "هزاره‌ها", "پشتون‌ها", "ازبک‌ها", "ترکمن‌ها", "زبان دری", "زبان پشتو", "افغانستان", "قلعه نو (افغانستان)", "ولایت هرات", "ولایت فاریاب", "ترکمنستان", "ولایت غور", "کیلومتر مربع", "ولسوالی", "پسته", "خربزه", "حکومت مرکزی", "یشتها", "اوستایی", "بندهش", "ساسانیان", "انوشیروان", "خراسان بزرگ", "برازان", "اسقف", "ایران در زمان ساسانیان", "امپراتوری ساسانیان", "هپتالیان", "اسلام", "نیزک طرخان", "حدود عالم", "دهستان", "مرکز حکومت", "کوغن آباد", "۱۹۶۲", "هرات", "بازرگان", "صنعتگر", "هراتی", "حنظله بادغیسی", "پارسی‌زبان", "بلوچ‌ها", "ولایت بادغیس", "بند سبزک", "ولسوالی بالامرغاب", "عبدالله جعفر", "میدان هوایی", "فضل‌احمد پیمان", "سمنبو بادغیسی", "معلم نیک محمد خان", "دانش اموزان", "دانش آموزان", "قلعه نو", "دورهٔ اسلامی", "زین الاخبار", "معرب", "حملهٔ مغول", "دانشنامه ایران", "مهرداد بهار", "ابراهیم پورداود" ]
[ "ولایت بادغیس", "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۴ (میلادی)", "ولایت‌های افغانستان", "ویکی‌سازی رباتیک" ]
1,125
ولایت بغلان
2
164
0
[ "استان بغلان", "ولايت بغلان", "بغلان", "بغولانگو" ]
false
116
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "بغلان" }, { "Item1": "native_name_lang", "Item2": "fa" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "[[ولایت]]" }, { "Item1": "image_skyline", "Item2": "ANA in Baghlan-2010.jpg" }, { "Item1": "image_caption", "Item2": "ولایت بغلان" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "Baghlan in Afghanistan.svg" }, { "Item1": "map_caption", "Item2": "موقعیت" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "کشور" }, { "Item1": "seat_type", "Item2": "مرکز" }, { "Item1": "seat", "Item2": "[[پلخمری]]" }, { "Item1": "leader_title", "Item2": "والی" }, { "Item1": "leader_name", "Item2": "عبدالحی نعمتی" }, { "Item1": "unit_pref", "Item2": "Metric" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "21118" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "863700" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "2013" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "blank_name_sec1", "Item2": "[[زبان‌های رسمی]]" }, { "Item1": "blank_info_sec1", "Item2": "[[دری]][[پشتو]]" }, { "Item1": "timezone1", "Item2": "UTC+4:30" }, { "Item1": "iso_code", "Item2": "AF-BGL" } ], "Title": "settlement" }
ولایت بغلان از ولایت‌های کشور افغانستان است به مرکزیت پل خمری، مساحت ۲۱،۱۱۲ کیلومتر مربع و جمعیت ۷۷۹،۰۰۰ نفر است. اراضی شهر کنونی بغلان از سه بخش زراعتی تشکیل می‌شود. بغلان نو در ۴ کیلومتری جنوب قرار دارد. شهر جدید مرکز استانداری است و از سال ۱۹۳۷ به حیطه حکومتی شیرخان افزوده شد و مرکز حکومتی از خان آباد به این منطقه منتقل شده‌است. در سمت جنوب بغلان جدید و با فاصله ۸ کیلومتری بغلان صنعتی قرار دارد بازار شهر به دو بخش تقسیم شده‌است، در مرکز و ناحیه غربی غلات و میوه و در بخش شرقی بازار تجاری، خیاطی و چاپخانه مشاهده می‌شود. از ولسوالی‌های مشهور ولایت بغلان می‌توان از خوست، فرنگ، گذرگاه نور و اندراب نام برد. منطقه بغلان در قدیم از آن کوشان‌ها بود. بازمانده‌های یک آتشکده زرتشتی به نام سرخ‌کتل در بغلان وجود دارد. تقسیمات استانی این ولایت به ۱۵ ولسوالی (شهرستان) تقسیم شده‌است پل خمری مرکز آن می‌باشد که تقریبا ۸۸۳،۷۹ تن جمعیت دارد. جمعیت کل ولایت بغلان به ۶۹۰،۷۴۱ تن بالغ می‌شود ۱۰۹،۹۵ خانواده در این ولایت وجود دارد و هر خانواده به‌طور میانگین شش عضو دارد. ولسوالی‌ها ولسوالی‌های بغلان نهرین اندراب بغلان جدید پل حصار پل خمری تاله و برفک جلگه خنجان خوست و فرنگ دوشی دهانه غوری ده‌صلاح فرنگ و غارو گذرگاه نور برکه مردم مردمان این ولایت را بیشتر اقوام تاجیک، هزاره پشتون، و ازبک تشکیل می‌دهند. ۸۰ درصد از مردم بغلان در روستاها زندگی می‌نمایند درحالیکه ۲۰ درصد آن در مناطق شهری زندگی می‌کنند. مراکز تحصیلات عالی ولایت بغلان دانشگاه بغلان در سال ۱۳۷۱ تاسیس شد که شامل دانشکده‌های ادبیات علوم اجتماعی و ساینس می‌گردیدو با آمدن طالبان تمام هست و بود ش به یغما رفت و ماه جدی ۱۳۸۰ دوباره پیگیری شد و در سال ۱۳۸۲ دوباره افتتاح و مجددا شروع بکار کرد فعلا دارای دو دانشکده می‌باشد در سال ۱۳۸۰ به تعداد ۱۰۳۰ دانش آموز که ذکور و۳۵۰ اناث و دارای ۴۴ استاد که ۴۰ تن ذکور و۴ تن اناث هستند. دانشکده زراعت موسسه تحصیلات عالی بغلان این تعمیر در ساحه پنجاه جریب زمین در سه طبقه به شکل پخته و اساسی به مصرف دو میلیون و دویست هزار دلار آمریکایی از بودجه انکشافی وزارت تحصیلات عالی توسط شرکت ساختمانی حریف اعمار گردیده‌است که دارای سی و دو اتاق درسی، یک سالن کنفرانس، کتابخانه، آزمایشگاه، اتاق نمایشگاه مواد زراعتی، اتاق اداری همراه با یک محراب مسجد می‌باشد. نمایندگان ولایت بغلان در ولسی جرگه عبیدالله رامین وکیل منتخب ولایت بغلان، در ولسی جرگه جنرال دلاور ایماق وکیل منتخب ولایت بغلان، در ولسی جرگه سید منصور نادری وکیل منتخب ولایت بغلان، در ولسی جرگه عظیم محسنی وکیل منتخب ولایت بغلان، در ولسی جرگه حاجی عاشق الله وکیل منتخب ولایت بغلان، در ولسی جرگه داکتر مهدی وکیل منتخب ولایت بغلان، در ولسی جرگه شکریه عیسی خیل وکیل منتخب ولایت بغلان، در ولسی جرگه ناجیه ایماق وکیل منتخب ولایت بغلان، در ولسی جرگه ولایت‌های افغانستان بغلان، افغانستان
[ "ولایت‌های افغانستان", "پلخمری", "زبان‌های افغانستان", "فارسی دری", "زبان پشتو", "افغانستان", "پل خمری", "شیرخان", "خان‌آباد (افغانستان)", "چاپخانه", "کوشان‌ها", "سرخ‌کتل", "ولسوالی", "ولسوالی نهرین", "ولسوالی اندراب", "ولسوالی بغلان جدید", "ولسوالی پل حصار", "ولسوالی پل خمری", "ولسوالی تاله و برفک", "ولسوالی جلگه", "ولسوالی خنجان", "ولسوالی خوست و فرنگ", "ولسوالی دوشی", "ولسوالی دهانه غوری", "ولسوالی ده‌صلاح", "ولسوالی فرنگ و غارو", "ولسوالی گذرگاه نور", "ولسوالی برکه", "تاجیک‌ها", "هزاره‌ها", "پشتون‌ها", "ازبک‌ها", "دانشگاه بغلان", "عبیدالله رامین", "ولسی جرگه", "جنرال دلاور ایماق", "سید منصور نادری", "عظیم محسنی", "حاجی عاشق الله", "داکتر مهدی", "شکریه عیسی خیل", "ناجیه ایماق", "بغلان، افغانستان" ]
[ "ولایت بغلان", "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۴ (میلادی)", "ولایت‌های افغانستان" ]
1,126
ولایت بلخ
2
171
0
[ "استان بلخ", "ولايت بلخ" ]
false
137
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "بلخ" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "[[ولایت]]" }, { "Item1": "image_skyline", "Item2": "Outskirts of Mazar-e Sharif in northern Afghanistan.jpg" }, { "Item1": "image_caption", "Item2": "منظره‌ای از [[مزار شریف]] مرکز ولایت بلخ" }, { "Item1": "motto", "Item2": "صلح" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "Balkh in Afghanistan.svg" }, { "Item1": "map_caption", "Item2": "ولایت بلخ در نقشه افغانستان" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "[[کشور]]" }, { "Item1": "seat_type", "Item2": "[[شهر مرکزی]]" }, { "Item1": "seat", "Item2": "[[مزار شریف]]" }, { "Item1": "leader_title", "Item2": "[[والی]]" }, { "Item1": "leader_name", "Item2": "[[محمد اسحاق رهگذر]]" }, { "Item1": "leader_name1", "Item2": "Chief NDS Name [[Ebadullah Ebad]]" }, { "Item1": "unit_pref", "Item2": "Metric" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "۱۷,۲۴۹" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "۱۲۴۵۱۰۰" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "۲۰۱۲" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "timezone1", "Item2": "+ ۴٫۳۰" }, { "Item1": "iso_code", "Item2": "3166-2" }, { "Item1": "blank_name_sec1", "Item2": "[[زبان‌های مروج]]" }, { "Item1": "blank_info_sec1", "Item2": "[[دری]]، [[فارسی دری]]، [[پشتو]]، [[ازبکی]]، [[ترکمنی]]" } ], "Title": "settlement" }
مسجد کبود در مزار شریف ولایت بلخ ، به مرکزیت مزار شریف از شهر‌های کشور افغانستان است. مساحت آن ۱۷،۲۴۹ کیلومترمربع، و داری جمعیتی نزدیک به ۱،۱۲۳،۹۴۸ نفر است. مردم اقوام تاجیک، هزاره، پشتون، ازبیک، ترکمن و عرب در این شهر زندگی می‌کنند و در شهر مزارشریف بیشتر جمعیت را هزاره‌ها و تاجیک‌ها تشکیل می‌دهند. مردمان بلخ بیشتر به زبان فارسی سخن می‌گویند و زبان‌های که بعد از زبان فارسی مروج است زبان‌های ازبکی، ترکمنی، پشتو می‌باشد. تقسیمات اداری بلخ ولسوالی‌های بلخ ولسوالی‌های ولایت بلخ: ولسوالی نهر شاهی ولسوالی دهدادی ولسوالی مارمل ولسوالی خلم ولسوالی کلدار ولسوالی شورتپه ولسوالی دولت‌آباد ولسوالی بلخ ولسوالی چارپولک ولسوالی چمتال ولسوالی شولگره ولسوالی چارکنت ولسوالی کشنده ولسوالی زاری همچنین حیرتان بندر تجارتی بزرگی میان افغانستان و آسیای میانه می‌باشد. شهر مزار شریف مرکز ولایت بلخ بوده و در ۲۵ کیلومتری غربی این ولایت ولسوالی بلخ زادگاه عارف و اندیشمند اسلامی مولانا جلال الدین محمد بلخی قرار دارد. در این ولسوالی دهی به نام پدر مولانای بزرگ قراردارد که بهاءالدینش خوانند و در ۵ کیلومتری شمال شرق ولسوالی بلخ قرار دارد. توابع این ولایت اینها هستند: فیروز و نخجیر خلم دهدادی مزار شریف بلخ باختر (بلخ) مزار شریف ولایت‌های افغانستان
[ "ولایت‌های افغانستان", "مزار شریف", "کشور", "پایتخت", "والی", "محمد اسحاق رهگذر", "Ebadullah Ebad", "زبان‌های افغانستان", "فارسى افغانستان", "فارسی افغانستان", "زبان پشتو", "زبان ازبکی", "زبان ترکمنی", "بلخ", "افغانستان", "تاجیک‌ها", "هزاره‌ها", "پشتون‌ها", "ازبک‌ها", "ترکمن‌ها", "عرب‌ها", "زبان فارسی دری", "ولسوالی", "ولسوالی نهر شاهی", "ولسوالی دهدادی", "ولسوالی مارمل", "ولسوالی خلم", "ولسوالی کلدار", "ولسوالی شورتپه", "ولسوالی دولت‌آباد", "ولسوالی بلخ", "ولسوالی چارپولک", "ولسوالی چمتال", "ولسوالی شولگره", "ولسوالی چارکنت", "ولسوالی کشنده", "ولسوالی زاری", "حیرتان", "آسیای میانه", "جلال الدین محمد بلخی", "پیروز و نخجبیر", "خلم", "دهدادی", "باختر (بلخ)" ]
[ "ولایت بلخ", "خراسان", "ولایت‌های افغانستان" ]
1,127
ولایت پروان
2
197
0
[ "استان پروان", "ولايت پروان", "پروان" ]
false
114
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "پروان" }, { "Item1": "native_name_lang", "Item2": "fa" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "[[ولایت]]" }, { "Item1": "image_skyline", "Item2": "Snow covered mountains outside of Salang tunnel in Afghanistan.jpg" }, { "Item1": "image_caption", "Item2": "ولایت پروان" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "Parwan in Afghanistan.svg" }, { "Item1": "map_caption", "Item2": "موقعیت" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "کشور" }, { "Item1": "seat_type", "Item2": "مرکز" }, { "Item1": "seat", "Item2": "[[چاریکار]]" }, { "Item1": "leader_title", "Item2": "والی" }, { "Item1": "leader_name", "Item2": "[[محمد عاصم عاصم]]" }, { "Item1": "unit_pref", "Item2": "Metric" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "5974" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "664502" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "2015" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "blank_name_sec1", "Item2": "[[زبان‌های رسمی]]" }, { "Item1": "blank_info_sec1", "Item2": "[[دری]] و [[پشتو]]" }, { "Item1": "timezone1", "Item2": "UTC+4:30" }, { "Item1": "iso_code", "Item2": "AF-PAR" } ], "Title": "settlement" }
ولایت پروان ، یکی از ۳۴ استان افغانستان است. مرکز این استان شهر «چاریکار» در ۶۴ کیلومتری کابل قرار دارد و مساحت مجموعی این ولایت ۵،۹۷۴ کیلومتر مربع با جمعیت ۶۲۰،۹۰۰ نفر می‌باشد. پروان از ۱۰ شهرستان (ولسوالی) که شامل ۱۳۲۲ قریه می‌شود، تشکیل گردیده‌است. استان پروان از شمال با استان بغلان، از شرق با استان کاپیسا، از جنوب با استان‌های کابل و وردک و بالاخره از سمت غرب با استان بامیان مرز مشترک دارد. ولسوالی‌ها شهرستان (ولسوالی)های زیر در ولایت پروان قرار دارند. ولایت پروان و تقسیمات درونی آن. ولسوالی چاریکار «مرکز پروان» ولسوالی سیدخیل ولسوالی جبل سراج ولسوالی سالنگ ولسوالی شینواری ولسوالی غوربند ولسوالی شیخ علی ولسوالی سرخ پارسا ولسوالی بگرام ولسوالی کوه صافی تاریخ سکونت انسان‌ها در استان پروان و مناطق اطراف کوه هندوکش بر می‌گردد به دوران‌های ما قبل تاریخ. به سبب قرار گرفتن این استان در مسیر راه ابریشم و داشتن طبیعت سبز و پرآب، این منطقه در درازای تاریخ از اهمیت فوق‌العاده برخوردار بوده‌است. اهمیت استان پروان از زمان کوشانی‌ها شروع می‌شود که کنشکای کبیر برای اولین بار شهر بگرام را به عنوان پایتخت تابستانی امپراتوری کوشانی اعلان کرد. شهرهای بگرام و کاپیسا در دردو سوی دریای پنجشیر مهد تمدن کوشانی می‌باشد که آثار آن تا هنوز در مناطق بگرام و تپه عبدالله برج کاپیسا موجود است. اسکندر مقدونی نیز در سال ۳۲۹ پیش از میلاد شهر چاریکار / در بعضی روایات بگرام / را پایتخت امپراتوری شرقی خود ساخت که شهر چاریکار یا چاره-کار به سبب موجودیت بازار مرکزی به این نام مسمی شده‌است. بعد از ظهور و گسترش اسلام به قلمروهای خارج از مرزهای عربستان، پروان در سال ۷۹۲ میلادی توسط مسلمانان فتح شد. در سال ۱۲۲۱ میلادی پروان زیر هجوم مهاجمان مغول به رهبری چنگیزخان قرار گرفت و جنگ سختی میان مغول‌ها و خوارزمی‌ها به رهبری جلال الدین خوارزمشاه درگرفت که مغولان به شکست مواجه شدند. ولایت پروان در درازای تاریخ در مساحت‌های گوناگون زیر قلمرو امپراتورهای مختلف مثل هخامنشیان، یونانیان، خوارزمشاهیان، تیموریان، مغولان و درانی‌ها قرار داشته که دروه‌های شکوفایی و بربادی را پشت سر گذشتانیده است. پروان در جنگ‌های افغان-انگلیس صحنه نبردهای مهم میان نظامیان برتانیایی و افغان بود که چندین بار سبب شکست مهاجمان انگلیسی شده‌است. در تاریخ معاصر افغانستان نیز پروان یکی از مناطق مهم برای نظامیان شوروی سابق و نظامیان آمریکایی که مرکز بزرگ شان اکنون در شهرستان بگرام قرار دارد، می‌باشد. مردم بر اساس آمار وزارت انکشاف دهات افغانستان در حدود سه چهارم ۷۳٪ نفوس استان پروان در دهات و یک چهارم ۲۷٪ آن در شهرها زندگی می‌کنند. زبان‌های رایج پارسی دری و پشتو می‌باشد. تاجیک‌ها، هزاره‌ها، قزلباش‌ها، پشتون‌های وردک که اخیرا به این ولایت آمدند، در این منطقه زندگی می‌کنند. وضعیت جغرافیایی ولایت پروان از چهار رودخانه (دریا) آب می‌گیرد که عبارت‌اند از: دریای پنجشیر دریای سالنگ دریای غوربند دریای شتل همچنان دریای دیگری به نام دریای «باریک آب» از سمت جنوب غرب وارد وادی پروان می‌گردد اما این دریا آب موسمی دارد و دایم فعال نمی‌باشد. آموزش و پرورش مشاهیر در عرصه علم و دانش مردمانی در پروان تولد یا پرورش یافته‌اند که می‌توان از حضرت امام اعظم ابو حنیفه (رح) (۸۰–۱۵۰ هجری قمری/۶۹۹–۷۶۷م) نام برد. امام اعظم (رح) که پیشوای فقهی و کلامی یکی از چهار مکتب اهل تسنن است. متولد کوفه در عراق امروزی می‌باشند. اما به تایید کلیه مناقب نویسان- چه حنفی و چه غیر حنفی پدران او پارسی و اهل کابل بوده‌اند. ابوحنیفه نعمان بن ثابت بن زوتی بن مرزبان. به این ترتیب او از نسل سرداران نظامی پارسی پیش از اسلام بوده‌است. شمار دیگری مشاهیر پروان: 1- مبارزین جنگ‌های ضد استعمار بریتانیا: - از قریه دهقاضی جنوب چهاریکار مرکز ولایت پروان - محمد عثمان خان پروانی - محمد اعظم خان تتمدره یی 2- شخصیت‌های علمی و فرهنگی و نظامی: - استاد خلیل‌الله خلیلی متولد شهرستان جبل السراج، - غلام سرشار شمالی شاعر ، نویسنده و روزنامه‌نگار- اهل چهاریکار - استاد عبدالغفور رحیل دولتشاهی، شاعر، مولف، نویسنده و از آموزگاران نامدار کشور متولد ولسوالی بگرام - خانم لیلا صراحت روشنی متولد شهر چاریکار، - محمد افسر رهبین شاعر و نویسنده نام‌آور و مترجم کلیات اردوی علامه اقبال به زبان پارسی دری و به گونه منظوم. - جنرال میر طهماس رووف، استاد دانشگاه نظامی کابل - جنرال بابه جی خان- اهل چاریکار از نظامیان برجسته و پرسابقه و رییس تشکیلات نظامی وزارت دفاع (دوران حکومتهای شاهی و جمهوری) - همچنان اشخاص دیگری چون صادقی پروانی می‌توان نام برد. از جمله نامداران معاصر می‌توان از احمد شاه مسعود قهرمان افسانه‌ای جنگ‌های پارتیزانی (چریکی) نام برد که او نیز در قریه جنگلک شهرستان بازارک استان پنجشیر (استان پنجشیر یکی از شهرستان‌های استان پروان تا پیش از حکومت حامد کرزی بود) متولد گردیده‌است. اقتصاد اولین بند برق آبی (اولین فابریکه تولید برق در سطح کشور) در سال ۱۲۹۰ توسط مهندسان انگلیسی طرح‌ریزی شد و در سال ۱۲۹۳ کار آن آغاز و بالاخره در سال ۱۳۰۰ به بهره‌برداری سپرده شد. این بند برق دو توربین بشکل افقی دارد که ظرفیت مجموعی آن‌ها به ۱۵۰۰ کیلو وات می‌رسد. از برق تولید شده درین فابریکه برای برق‌رسانی به فابریکه سمنت جبل السراج و فابریکه نساجی گلبهار استفاده می‌شد. همچنان یک خط ولتاژ بلند برای برق‌رسانی به شهر کابل نیز از آنجا به کابل انتقال داده شده بود. اولین سینما نیز در شهر چاریکار در دوران حکومت شیر علی خان در شهر چاریکار تاسیس شد که تا چند سال پیش نیز فعالیت داشت و بنام سینمای چاریکار یاد می‌شد. اولین فابریکه نساجی در افغانستان بنام فابریکه نساجی گلبهار در سال ۱۳۳۲ به سرمایه عبدالمجید زابلی، قسما سهم دولت و کمک کشور جرمنی در جوار دریای پنجشیر ساخته شد. درآن وقت تقریبا ۱۵۰۰۰ نفر کارگر در این فابریکه مشغول کار بودند. محصولات این فابریکه به میلیون‌ها متر نسج شامل فرش، پتو (کمپل)، تکه‌های لباس، پارچه‌های پشمی، نخی و ابریشمی می‌شد که به بیرون از افغانستان به ویژه به آلمان نیز صادر می‌شد. فابریکه سمنت جبل السراج در سال ۱۳۳۷ با تولید ۱۰۰ تن در یک شبانه روز تاسیس گردید و تا سال ۱۳۷۵ فعالیت موثر اقتصادی داشت. بعد از جنگ‌های داخلی در افغانستان فعالیت آن متوقف شد و در سال ۱۳۹۵ خورشیدی دوباره به فعالیت آغاز کرد و اکنون در هر شبانه روز ۱۰ تن تولید دارد. اولین و بزرگترین تونل در افغانستان تونل سالنگ است که به طول ۲،۷ کیلومتر شمال کوه هندوکش را با جنوب آن وصل می‌کند. این تونل در ارتفاع ۳۹۵۰ متر از سطح دریا قرار گرفته‌است. کار ساخت این تونل در سال ۱۳۳۷ آغاز و پس از ۶ سال در سال ۱۳۴۳ ختم گردید. با احداث این تونل راه اتصال شمال افغانستان به جنوب آن تا ۱۱۰ کیلومتر کوتاه‌تر شد. از جمله صنایع مهم درین استان صنعت چرمگری، چاقو سازی، مسگری و آهنگری از زمان‌های دور درین ولایت مروج است. محصولات کشاورزی آن شامل انگور، توت، گردو (چهارمغز)، بادام، کشمش، زردآلو، شفتالو، گندم، ذرت (جواری) و غیره می‌باشد که انگور و توت آن بیشتر مشهور است. ولایت‌های افغانستان چاریکار ابوحنیفه
[ "ولایت‌های افغانستان", "چاریکار", "محمد عاصم عاصم", "زبان‌های افغانستان", "فارسی دری", "زبان پشتو", "United Nations", "Ministry of Rural Rehabilitation and Development", "افغانستان", "ولسوالی", "ولسوالی چاریکار", "ولسوالی سیدخیل", "ولسوالی جبل سراج", "ولسوالی سالنگ", "ولسوالی شینواری", "ولسوالی غوربند", "ولسوالی شیخ علی", "ولسوالی سرخ پارسا", "ولسوالی بگرام", "ولسوالی کوه صافی", "راه ابریشم", "کوشانی", "اسلام", "عربستان", "مسلمانان", "مغول", "چنگیزخان", "جلال الدین خوارزمشاه", "هخامنشیان", "یونانیان", "خوارزمشاهیان", "تیموریان", "مغولان", "درانی‌ها", "پارسی دری", "پشتو", "تاجیک‌ها", "هزاره‌ها", "قزلباش‌ها", "پشتون‌ها", "رود پنجشیر", "ابو حنیفه", "خلیل‌الله خلیلی", "لیلا صراحت روشنی", "ولایت پنجشیر", "حامد کرزی", "ابوحنیفه" ]
[ "ولایت پروان", "ولایت‌های افغانستان", "هزاره‌جات" ]
1,128
ولایت بامیان
2
182
0
[ "استان بامیان", "ولايت باميان", "استان باميان" ]
false
98
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام‌رسمی", "Item2": "ولایت بامیان" }, { "Item1": "تصویر", "Item2": "Bamiyan.jpg" }, { "Item1": "نام داران", "Item2": "[[عبدالطالب ذکی]]" }, { "Item1": "نام‌های‌قدیمی", "Item2": "بامیکان" }, { "Item1": "جمعیت", "Item2": "۴۱۸،۵۰۰" }, { "Item1": "زبان", "Item2": "[[فارسی]] ([[گویش هزارگی]])" }, { "Item1": "مساحت", "Item2": "۱۷٫۴۱۴ کیلومتر مربع" }, { "Item1": "ولسوالی‌ها", "Item2": "[[پنجاب]]، [[بامیان]]، [[یکاولنگ]]، [[ورس]]، [[سیغان]]، [[شیبر]] و [[کهمرد]]" } ], "Title": "ولایت افغانستان" }
ولایت بامیان به مرکزیت شهر «بامیان» از ولایت‌های مرکزی کشور افغانستان است. مساحت آن ۱۷٫۴۱۴ کیلومتر مربع و جمعیت آن بر اساس برآورد سال ۲۰۱۱ میلادی، ۴۱۸،۵۰۰ نفر است. این منطقه به دلیل وجود صدها اثر تاریخی که به موجب کثرت فرهنگی زیادی که در گذشته در آن وجود داشته، دارای شهرتی جهانی می‌باشد. مردم بیشتر مردم این ولایت را هزاره‌ها تشکیل می‌دهد که به زبان فارسی و گویش هزارگی صحبت می‌کنند. پشتون‌ها و تاجیک‌ها از اقلیتهای قومی این ناحیه هستند. ولایت بامیان مرکز اصلی فرهنگی هزاره‌ها محسوب می‌شود. در مرکز ولایت بت‌های معروف بودا قرار دارد که در زمان حکومت طالبان منفجر شدند. این بت‌ها از شهرت جهانی برخوردار هستند و یکی از جاذبه‌های توریستی به‌شمار می‌آیند. بند امیر واقع در ولسوالی یکاولنگ از دیگر جاذبه‌های توریستی این ولایت به حساب می‌آید که اخیرا از سوی دولت افغانستان به عنوان آثار ملی ثبت شده‌است. ولسوالی‌ها ولسوالی‌های بامیان بامیان کهمرد پنجاب ولسوالی پنجاب یکی از ولسوالی‌های ولایت بامیان افغانستان است. پنجاب به این دلیل پنجاب می‌گویند که پنج رودخانه از پنج دره به این منطقه سرازیر می‌شوند و یک رودخانه را تشکیل می‌دهند. پنجاب مرکز منطقه دایزنگی قدیم است، اما بر اساس تقسیمات اداری سال ۱۳۴۳ جزئی از ولایت بامیان شد. مرکز این ولسوالی هم پنجاب نام دارد. شاهراه‌های کابل-هرات از طریق هزاره جات و بلخ-قندهار از طریق بامیان و دایکندی از پنجاب عبور می‌کنند. سیغان شیبر ورس ولسوالی ورس که در کتابهای ثبت احوال یا شناسنامه ملی بنام (ورث) نیز ثبت شده‌است. این ولسوالی در جنوبی‌ترین نقطه ولایت قرار دارد و با ولسوالی‌های (ناهور) از ولایت غزنی. ولسوالی (حصه دوم بهسود) از ولایت میدان وردک؛ و ولسوالی (شهرستان) از ولایت دایکندی هم‌مرز می‌باشد و در حدود ۱۸۰۰۰۰ هزار نفر جمعیت دارد. مطابق احصائیه بکی از موسسات بین‌المللی یکی از عقب مانده‌ترین ولسوالی‌های افغانستان می‌باشد. در سالهای بعد از حکومت طالبان و حضور قوای بین‌المللی در افغانستان کم‌ترین توجه شاید به این ولسوالی شده باشد. مرکز ولسوالی در یکی از دره‌ها بنام الشیخجی واقع است. مرکز ولسوالی بنام (ال شیغجی) اگر نوشته شود درست‌تر بنظر می‌رسد. گرچه فعلا بنام شهر نو معروف شده‌است. می‌شود از کارهای که در سالهای حضور قوای بین‌المللی درافغانستان، در این ولسوالی انجام شده‌است این دو کار را یاد کرد: کشیدن سرک از مرکز ولسوالی به طرف شیوقول (سفید غوسفلی ورس) به مسافت ۳۵ کیلومتر. تا روستای ورزنگ که سر مرز ورس با شهرستان دایکندی واقع است. ساختن پل کانکریتی به عرض هفت متر روی دریای هلمند که ولسوالی حصه دوی بهسود را به ولسوالی ورس از روستای ورزنگ وصل می‌کند. با تکمیل این پل راه اصلی ولسوالی شهرستان دایکندی در زمستان و تابستان از همین مسیر خواهد شد. بجای رفتن به مر کز ولسوالی ورس و پل قوناق. این پل در سال ۲۰۰۶ به پیشنهاد و معین پالسی و پلانگذاری وقت وزارت ترانسپورت و هوانوردی آقای محمد هاشم واعظ زاده که خود از ولسوالی ورس می‌باشد و موافقت وزیر وقت فوائد عامه دکتور سهراب علی صفری آغاز شد و در سال ۲۰۱۱ تکمیل خواهد شد. این پل نقش بسیار مهمی در انکشاف مناطق بزرگی از ولسوالی ورس بنام (سفید غوسفلی ورس) داشته که قبل از آن بهیچ وجه سرک نرفته بود و مردم که به شهرها نیامده بودند موتر را ندیده بودند. یکاولنگ ولسوالی یکاولنگ یکی از ولسوالی‌های ولایت بامیان افغانستان است. قومیت هزاره قدیمی‌ترین مردمان ساکن این ولسوالی هستند. در اصل یکی از بزرگترین و قدیمی‌ترین نواحی تاریخی و ولسوالی‌های ولایت بامیان می‌باشد با توجه به تاریخ و یافته‌های تاریخی موجود می‌توان این منطقه و در کل ولایت بامیان را از کهنترین مراکز تمدنی بشریت دانست نژاد ساکن این منطقه زرد می‌باشد و هزاره نامیده می‌شوند و در منتها الیه غربی مناطق سکونت این نژاد که سر شرقی آن به ژاپن می‌رسد قرار دارد. هوای بسیار سرد و کوهستانی دارد. بعد از ولسوالی بامیان که مرکز ولایت بامیان می‌باشد، پر جمعیت‌ترین ولسوالی، بامیان می‌باشد. در یکاولنگ دریاچه‌ای طبیعی وجود دارد که به بند امیر مشهور است (اشاره امام اول شیعیان) و یکی از جاذبه‌های معروف گردشگری در افغانستان می‌باشد و همچنین اولین پارک ملی افغانستان می‌باشد. گذشته تاریخی در اوستا (یشتها، ص ۱۰۰) و همچنان در بندهشن) در زبان پهلوی به شکل بامیکان آمده‌است. مجسمه‌های بودا که بلندترین مجسمه‌های جهان محسوب می‌گردید از یادگارهای دینی دوره کانیشکا از امپراتوران کوشانی به حساب می‌آید. هیوان تسنگ زایر چینی در سالهای ۶۰۰ قبل از میلاد از آن ناحیه گذشته‌است از بتهای بامیان چنین یاد می‌کند که اشعه زرین از آن می‌تابد و احجار قیمتی و زیور آلاتش چشم را خیره می‌سازد. در دوره اسلامی بامیان یکی از شهرهای مهم و آباد خراسان و مرکز شیران بامیان محسوب می‌شود. اما در قرن هفتم هجری بر اثر حمله مغول همانند اکثر شهرهای خراسان به خاک یکسان می‌گردد. جوینی می‌گوید: «و به بامیان رسیدند ارباب آن از باب مخاصمت و مقاومت درمی‌آمدند… ناگاه از شست قضا که نای کلی آن قوم بود تیر چرخی که مهلت نداد از شهر بیرون آمد به یک پسر جغتای رسید که محبوبترین احفاد چنگیز خان بود» جاذبه‌های توریستی بامیان یکی از شهرهای کهن و تاریخی افغانستان امروزی محسوب می‌گردد. وجود پیکره‌های تخریب شده بامیان، اولین پارک ملی دره آجر، غلغله، شهر ضحاک که در جغرافیایی تاجیک‌های بامیان و بند امیر این شهرها به یکی از مراکز مهم توریستی افغانستان تبدیل نموده بود. این پیکره‌های عظیم بودا در مارس ۲۰۰۱ توسط حکومت طالبان منفجر شدند. پیکارجویان طالبان قصد داشتند با تخریب یادبودهای بوداییسم، «آثار شرک» را در منطقه از بین ببرند. این مجسمه‌های عظیم ایستاده و سایر مجسمه‌های خرد و بزرگ دوره کوشانی‌ها معمولا به عنوان «بتهای بامیان» در زبان همه مشهور بود. مجسمه ۵۵ متری بامیان بزرگ‌ترین هیکل بودای دنیا و بلندترین مجسمه سنگی جهان بود. این سازه‌های گرانبهای افغانستان که شهرت جهانی داشت در رژیم طالبان بکلی تخریب گردید اما در سال‌های اخیر اقدامات خوبی برای بازسازی آنها شروع شده‌است بت بزرگ بنام صلصال و بت کوچک‌تر بنام شمامه بوده‌است. کشاورزی کچالو (سیب زمینی) مهمترین محصول کشاورزی بامیان است. حدود نصف کچالوی مورد نیاز افغانستان در این ولایت تولید می‌شود و مقداری از آن نیز به خارج از کشور صادر می‌شود. بند امیر مناظر زیبا، دلپذیر و دلچسب این ساحه دولت مرکزی را واداشت تا بند امیر را بعنوان اولین پارک ملی در افغانستان اعلام کند، این بند یکی از عجایب طبیعی افغانستان به حساب می‌آید. بامیان در ادبیات فارسی سعدی شیرازی در بوستان، حکایتی را از بامیان به این ترتیب نقل می‌کند که: سالی از بلخ بامیانم سفر بود و راه از حرامیان پر خطر، جوانی بدرقه همراه من شد سپر باز چرخ انداز سلحشور بیش زور که بده مرد توانا کمان او زه کردندی و زور آوران روی زمین پشت او بر زمین نیاوردندی ولیکن چنان‌که دانی متنعم بود و سایه پرورده نه جهان دیده و سفر کرده. رعد کوس دلاوران به گوشش نرسیده و برق شمشیر سواران ندیده. اتفاقا من و این جوان هر دو در پی هم دوان هر آن دیوار قدیمش که پیش‌آمدی به قوت بازو بیفکندی و هر درخت عظیم که دیدی به زور سرپنجه بر کندی و تفاخر کنان گفتی پیل کو تا کتف و بازوی گردان بیند شیر کو تا کف و سر پنجه مردان بیند ما درین حالت که دو هندو از پس سنگی سر برآوردند و قصد قتال ما کردند به دست یکی چوبی و در بغل آن دیگر کلوخ کوبی جوان را گفتم چه پایی؟ بیار آنچه داری ز مردی و زور که دشمن به پای خود آمد به گور تیر و کمان را دیدم از دست جوان افتاده و لرزه بر استخوان نه هر که موی شکافد به تیر جوشن خای به روز حمله جنگ آوران به دارد پای چاره جز آن ندیدم که رخت و سلاح و جامه‌ها رها کردیم و جان به سلامت بیاوردیم. بکارهای گران مرد کار دیده فرست که شیر شرزه در آرد به زیر خم کمند جوان اگر چه قوی یال و پیلتن باشد به جنگ دشمنش از هول بگسلد پیوند نبرد پیش مصاف آزموده معلوم است چنان‌که مسئله شرع پیش دانشمند ولایت‌های افغانستان
[ "عبدالطالب ذکی", "فارسی", "گویش هزارگی", "ولسوالی پنجاب", "بامیان", "ولسوالی یکاولنگ", "ورس", "ولسوالی سیغان", "ولسوالی شیبر", "ولسوالی کهمرد", "افغانستان", "هزاره‌ها", "پارک ملی بند امیر", "ولسوالی‌های افغانستان", "ولسوالی بامیان", "ولسوالی ورس", "وزارت ترانسپورت و هوانوردی ملکی افغانستان", "کانیشکا", "کوشانی", "هیوان تسنگ", "خراسان", "شیران بامیان", "جغتای‌خان", "تندیس‌های بودا در بامیان", "طالبان", "بوداییسم", "کچالو", "ولایت‌های افغانستان" ]
[ "ولایت بامیان", "امتداد جاده ابریشم", "بوداگرایی در افغانستان", "ولایت‌های افغانستان", "هزاره‌جات", "هنر و فرهنگ بودایی" ]
1,129
ولایت هرات
2
202
0
[ "ولايت هرات", "استان هرات" ]
false
111
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام‌رسمی", "Item2": "ولایت هرات" }, { "Item1": "تصویر", "Item2": "Herat Province.jpg" }, { "Item1": "جمعیت", "Item2": "۱،۷۶۲،۱۵۷" }, { "Item1": "مساحت", "Item2": "۵۴٫۷۷۸ کیلومتر مربع" }, { "Item1": "والی", "Item2": "حسین انوری" }, { "Item1": "پیش‌شماره", "Item2": "۰۴۰" }, { "Item1": "وب‌گاه", "Item2": "http://www.herat.gov.af" }, { "Item1": "شهرها", "Item2": "[[هرات]]، [[شیندند]] (سبزوار)" }, { "Item1": "ولسوالی‌ها", "Item2": "انجیل، گزره، پشتون زرغونکرخ، کشک، گلرانشیندند، ادرسکن، اوبهغوریان، کهسان" }, { "Item1": "علاقه‌داری‌ها", "Item2": "فارسی، چشت" } ], "Title": "ولایت افغانستان" }
ولایت هرات به مرکزیت شهر هرات، سومین بزرگ‌ترین ولایت (بعد از ولایت هلمند) از ولایت‌های افغانستان است. ولایت هرات همراه با فراه و نیمروز جمعا ولایات غربی افغانستان را تشکیل می‌دهند و با کشور ایران هم‌مرز هستند. مردم این ولایت اکثریت تاجیکان (فارسی زبان) هستند و اقلیت آن‌ها را پشتون‌ها و هزاره‌ها تشکیل می‌دهند. نام‌های تاریخی هرات یکی از قدیمی‌ترین ولایات افغانستان است که ریشه‌های آن به آریانای باستان می‌رسد. برخی منابع غربی هرات باستان را بنام «آریا» یاد نموده‌اند که همان گونه یونانی شده هریوا است. چنانچه در نتیجه تحقیق اکادمیسین داکتر عبدالاحمد جاوید، هرات باستان بگونه‌های ذیل آمده‌است: به اوستایی: هرویوه (Harōiva)، در یشت ۱۰٫۱۴ (یشت چهاردهم مهریشت) و وندیداد ۱٫۹ (فرگرد یکم وندیداد) از اوستا به پارسی باستان: هریوه (Haraiva)، در سنگ‌نبشته‌های هخامنشی به پارسی میانه ساسانی: هریو (Harēv)، در سنگ‌نبشته‌ای از شاپور یکم در کعبه زردشت واقع در نقش رستم به پهلوی: هری (Hariy)، در فهرست پایتخت‌های استان‌های امپراتوری ساسانیان به زبان پهلوی در دوره اسکندر مقدونی: اسکندریه آریانه ، یا بطور ساده‌تر اسکندریه آریا به یونانی باستان: آریا Ἀ (نباید با نام یونانی سرزمین باستانی آریانه (Arianē) اشتباه شود) به لاتینی: آریا (Aria) تاریخچه چشت هرات هرات قبل از کشف اقیانوس هند در گذرگاه جاده ابریشم قرار داشت و نقش بزرگ را در تجارت میان شبه قاره هند، شرق میانه، آسیای مرکزی و اروپا بازی می‌کرد. هرات از لحاظ موقعیت جغرافیایی در طول تاریخ بستر مناسب تلاقی مدنیت‌های شرق و غرب نیز به‌شمار می‌رفت. از اینرو هرات یکی از گهواره‌های تمدنی تاریخ پربار خراسان شناخته می‌شود. تاریخ سیاسی هرات پر از فراز و نشیب است. چنانچه هرات همواره میدان لشکر کشی‌ها جنگهای اشغالگرانه، ویرانگرانه و گذرگاه جهان‌گشایان نیز بوده‌است. روی تصادفی نیست که تاریخ هرات مشحون از مبارزات آزادی خواهانه و استعمار شکن بوده‌است. در دوره‌های ماد و هخامنشیان، هریوا سرزمینی در اطراف رودخانه هریرود بوده و یکی از ساتراپی‌های هخامنشیان بشمار می‌رفت. در سنگ‌نبشته بیستون داریوش بزرگ، هریوا (Haraiva) در فهرست ساتراپی‌های هخامنشیان آمده‌است. به قول مورخ یونانی هرودت، اسکندر مقدونی در ۳۳۰ قبل از میلاد، آرتاکوانا، مرکز ساتراپی هریوه را گشود. سپاهیان اسکندر شهر را ویران و باشندگان آن را به قتل رسانیدند. اسکندر سپس شهری به نام «اسکندریه آره‌ایا» (Alexandria Areia) در کنار هریرود بنا کرد و جمعیت و آبادی آرتاکوآنا را بدین شهر که شاید هرات امروزین باشد تحویل کرد. هرات در زمان ساسانیان در سنگ‌نبشته‌ای در کعبه زردشت واقع در نقش رستم بنام هریو یاد شده‌است. در دوره ساسانی از مراکز مهم نظامی و منطقه مرزی در مقابله با هیاطله بوده‌است. پیش از آمدن اسلام به ایران دارای اقلیت مسیحی نستوری بود. در سال ۳۱ ه‌.ق (حدود ۶۵۰ م) یا کمی پس از آن به دست مسلمانان فتح شد. در دوره خلافت اسلامی، یعنی در قرون وسطی، هرات همراه با نیشابور، مرو و بلخ یکی از چهار قسمت (چهار ربع) خراسان بزرگ بود. هرات مثل اکثریت مناطق دیگر افغانستان با هجوم مغول در ۱۲۲۲ م. از بنیاد ویران شد و بیش از نیمی از اهالی بومی آن قتل‌عام یا آواره شدند. هرات بین سالهای ۶۴۳ تا ۷۸۴ ه‌.ق پایتخت سلسله آل کرت بود. تیمور لنگ در سال ۷۸۴ هرات را گشود و آل کرت را نابود ساخت. در جریان این حمله هرات بار دیگر ویران و هزاران نفر کشته شدند. شاهرخ فرزند تیمور و همسرش گوهرشاد پایتخت تیموریان را در سال ۱۴۰۱ م از سمرقند به هرات منتقل کردند. در ۱۵۰۶ شیبانیان آسیای مرکزی بر شمال افغانستان و هرات مسلط شدند. اندکی بعد هرات در تحت کنترل صفویان ایران قرار گرفت. در دوران صفوی هرات مهم‌ترین شهر و مرکز خراسان محسوب می‌شد و همواره مورد طمع ازبکان بود حتی چندبار این شهر به دست ازبکان افتاد. اما سلطه ازبکان بر این شهر به صورت کوتاه مدت بود و آن‌ها از دوره‌های فترت در اوایل سلطنت شاه طهماسب اول و اوایل سلطنت سلطان محمد خدابنده و شاه عباس اول استفاده کردند و هر بار برای مدت کمی این شهر را در اشغال داشتند. پس از سقوط صفویان هرات به دست نادر شاه افشار افتاد و پس از مرگ نادر هرات به تصرف احمد خان درانی درآمد. در دوران معروف به بازی بزرگ ماموران بریتانیایی در هرات فعال بودند و از پیوستن هرات به حکومت افغانستان پشتیبانی می‌کردند. در ۱۲۴۹ ه‌.ق عباس میرزا از سوی فتح‌علی شاه قاجار مامور پس گرفتن هرات از افغان‌ها شد . مرگ عباس میرزا در راه مشهد این کار را ناتمام گذاشت. محمد شاه قاجار نیز کوششی برای فتح هرات کرد که ناکام ماند. در زمان ناصرالدین شاه قاجار، دوست محمدخان، حاکم کابل و قندهار هرات را گرفت. نیروهای ناصرالدین شاه تحت فرمان حسام‌السلطنه هرات را محاصره کردند و در سال ۱۲۷۳ این شهر را گرفتند. تقسیمات ولسوالی‌های هرات شهر هرات ادرسکن انجیل اوبه پشتون‌زرغون (شافلان) چشت شریف زنده‌جان (پوشنگ) شیندند (اسفزار/ سبزوار) غوریان فرسی کرخ کشک کشک کهنه کهسان گذره گلران رسانه‌های تصویری ولایت هرات ولایت هرات دارای چند رسانه تصویری محلی است: تلویزیون هرات تلویزیون عصر تلویزیون هری تلویزیون ساقی تلویزیون میهن تلویزیون آسیا تلویزیون تابان تلویزیون امید تلویزیون ترقی تلویزیون زندگی تلویزیون جوانه تلویزیون ناب تلویزیون اصلاح تلویزیون فریاد تلویزیون سیمای غوریان رسانه‌های صوتی ولایت هرات رادیو هرات رادیو آموزش رادیو صدای جوان رادیو کلید هرات رادیو سحر رادیو فریاد رادیو زحل رادیو حکمت رادیو باران رادیو پویش رادیو صدای انصار رادیو عصر رادیو معراج رادیو معارف رادیو آوا رادیو غزالی رادیو مژده رادیو قرآن رادیو زندگی رادیو مردم نشریه‌های چاپی ولایت هرات روزنامه اتفاق اسلام روزنامه اخبار روز ماهنامه شهرما ماهنامه معرفت ماهنامه نسیم ایمان ماهنامه پامیر مناطق تفریحی ولایت هرات باغ ملت تخت سفر شیدایی پارک هیریرود پارک میر داود دهنغار کروخ پارک ترقی قلعه شربت رباط پی (ولسوالی زنده جان) شیخ آینه (زنده جان) ولایت‌های افغانستان
[ "مدرسه عالی نیروی دریایی", "فارسی", "هرات", "شیندند", "ولایت هلمند", "ولایت‌های افغانستان", "ولایت فراه", "ولایت نیمروز", "ایران", "آریانا", "زبان یونانی", "اوستایی", "مهریشت", "فرگرد یکم وندیداد", "اوستا", "پارسی باستان", "هریوا", "سنگ‌نبشته‌های هخامنشی", "پارسی میانه", "شاپور یکم", "کعبه زردشت", "نقش رستم", "پهلوی (زبان)", "ساسانیان", "اسکندر مقدونی", "زبان یونانی باستان", "زبان لاتین", "اقیانوس هند", "جاده ابریشم", "شبه قاره هند", "خاور میانه", "آسیای مرکزی", "اروپا", "خراسان", "ماد", "هخامنشیان", "هریرود", "ساتراپی", "سنگ‌نبشته بیستون", "داریوش بزرگ", "هرودت", "آرتاکوانا", "هریو", "هیاطله", "مسیحی", "نستوری", "قرون وسطی", "نیشابور", "مرو", "بلخ", "ایلخانان مغول", "آل کرت", "تیمور لنگ", "گوهرشاد", "سمرقند", "شیبانیان", "صفویان", "محمد شیبانی", "شاه طهماسب اول", "سلطان محمد خدابنده", "شاه عباس اول", "نادر شاه افشار", "بازی بزرگ", "عباس میرزا", "فتح‌علی شاه قاجار", "مشهد", "محمد شاه قاجار", "ناصرالدین شاه قاجار", "دوست محمدخان", "کابل", "قندهار", "حسام‌السلطنه", "شهر هرات", "ولسوالی ادرسکن", "ولسوالی انجیل", "ولسوالی اوبه", "ولسوالی پشتون‌زرغون", "ولسوالی چشت شریف", "ولسوالی زنده‌جان", "ولسوالی شیندند", "ولسوالی غوریان", "ولسوالی فرسی", "ولسوالی کرخ", "ولسوالی کشک", "ولسوالی کشک کهنه", "ولسوالی کهسان", "ولسوالی گذره", "ولسوالی گلران", "تلویزیون هرات", "تلویزیون عصر", "تلویزیون هری", "تلویزیون ساقی", "تلویزیون میهن", "تلویزیون آسیا", "تلویزیون تابان", "تلویزیون امید", "تلویزیون ترقی", "تلویزیون زندگی", "تلویزیون جوانه", "تلویزیون ناب", "تلویزیون اصلاح", "رادیو هرات", "رادیو آموزش", "رادیو صدای جوان", "رادیو کلید هرات", "رادیو سحر", "رادیو فریاد", "رادیو زحل", "روزنامه اتفاق اسلام", "روزنامه اخبار روز", "ماهنامه شهرما", "ماهنامه معرفت", "ماهنامه نسیم ایمان", "ماهنامه پامیر", "باغ ملت", "تخت سفر", "شیدایی", "پارک هیریرود", "پارک میر داود", "دهنغار کروخ", "پارک ترقی", "قلعه شربت", "رباط پی (ولسوالی زنده جان)", "شیخ آینه (زنده جان)", "دانشنامه ایرانیکا", "دانشنامه بریتانیکا" ]
[ "ولایت هرات", "استان‌های هم‌مرز با ایران در کشورهای همسایه", "تقسیمات خراسان", "ولایت‌های افغانستان", "هرات" ]
1,130
ولایت وردک
2
107
0
[ "استان وردک", "ولايت وردك", "استان وردك", "وردک", "میدان وردک", "وردك", "ميدان وردك" ]
false
74
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "name", "Item2": "وردک" }, { "Item1": "settlement_type", "Item2": "[[ولایت]]" }, { "Item1": "image_skyline", "Item2": "Boys and young men gather around Afghan National Army special forces to receive candy, school supplies and hand-crank radios during a presence patrol in the Sayed Abad district of Afghanistan Nov. 6, 2011 111106-A-VT689-010.jpg" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "Wardak in Afghanistan.svg" }, { "Item1": "map_caption", "Item2": "موقعیت ولایت وردک در نقشه" }, { "Item1": "coor_pinpoint", "Item2": "Capital" }, { "Item1": "subdivision_type", "Item2": "کشور" }, { "Item1": "seat_type", "Item2": "[[پایتخت]]" }, { "Item1": "seat", "Item2": "[[میدان‌شهر]]" }, { "Item1": "leader_title", "Item2": "[[والی]]" }, { "Item1": "leader_name", "Item2": "[[محمد عارف شاه جهان]]" }, { "Item1": "unit_pref", "Item2": "Metric" }, { "Item1": "area_total_km2", "Item2": "۹۹۳۴" }, { "Item1": "elevation_footnotes", "Item2": "Gurbut Mountain 2900m" }, { "Item1": "population_total", "Item2": "۵۶۷۶۰۰" }, { "Item1": "population_as_of", "Item2": "۲۰۱۳" }, { "Item1": "population_density_km2", "Item2": "auto" }, { "Item1": "blank_name_sec1", "Item2": "[[زبان‌های مروج]]" }, { "Item1": "blank_info_sec1", "Item2": "[[فارسی]][[پشتو]]" }, { "Item1": "iso_code", "Item2": "AF-WAR" } ], "Title": "settlement" }
ولایت وردک یکی از ولایات واقع در شرق مرکزی افغانستان است که حدود ۵۴۰ هزار نفر جمعیت دارد و مرکز آن میدان‌شهر نام دارد. مردم ساکن این ولایت از اقوام پشتون‌، هزاره‌، تاجیک و قزلباش می‌باشند. این منطقه جزو مناطق کوهستانی افغانستان بوده و دارای آب و هوای سرد و کوهستانی با زمستانهای کاملا سرد و تابستان‌های گوارا هست. قسمت اعظم این ولایت تحت سیطره سلسله جبال کوه‌های بابا قرار داشته که سرچشمه بسیاری از رودخانه‌های پرآب افغانستان نظیر دریای کابل، و دریای هلمند از این مناطق می‌باشد. دره تنگی در ولایت وردک واقع شده‌است. بر اساس برآورد سال ۲۰۰۸ تنها ۲۴۰۰ نفر از جمعیت این ولایت در شهر زندگی می‌کنند. پشتوها و تاجیک‌های این منطقه سنی‌مذهب و هزاره‌ها و قزلباش‌ها شیعه هستند. سیب، سیب‌زمینی، پیاز، گندم، برنج، ذرت، هویج، گوجه فرنگی، زردآلو و حبوبات محصولات کشاورزی اصلی این منطقه است. تنها ۲۱٪ مردم باسواد هستند و ۴۲ درصد به آب لوله‌کشی دسترسی دارند. شش بیمارستان، حدود ۶۵ درمانگاه و ۲۶۸۴ مسجد در این ولایت دایر است. مردم این ولایت با مساحت ۹،۹۳۴ کیلومتر مربعی دارای ۵۴۰،۱۰۰ نفر جمعیت می‌باشد. ولسوالی‌های ولایت وردک ولسوالی مرکز جمعیت مساحت ترکیب قومی (%) نکته چک ۸۳،۳۷۶ ۱،۲۷۳ اکثریت پشتون دایمیرداد ۲۸،۸۶۵ اکثریت هزاره حصه اول بهسود ۲۵،۰۷۹ اکثریت هزاره جلریز ۴۴،۸۷۳ اکثریت هزاره مرکز بهسود ۹۴،۳۲۸ اکثریت هزاره میدان شهر ۳۵،۰۰۸ ۸۵٪ پشتون، ۱۴٪ تاجیک، ۱٪ هزاره نرخ ۵۶،۳۵۴ ۸۰٪ پشتون، ۱۵٪ تاجیک، ۵٪ هزاره جغتو ۴۶،۶۶۷ اکثریت هزاره سیدآباد ۱۱۴،۷۹۳ ۱،۱۶۳ اکثریت پشتون ولسوالی‌ها ولسوالی‌های وردک ولسوالی‌های ولایت وردک: جلریز جغتو چک وردک حصه اول بهسود دایمیرداد سیدآباد مرکز بهسود نرخ ولایت‌های افغانستان
[ "ولایت‌های افغانستان", "پایتخت", "میدان‌شهر", "فهرست والیان وردک", "محمد عارف شاه جهان", "زبان‌های افغانستان", "فارسی", "پشتو", "افغانستان", "پشتوهای کوچی", "مردمان هزاره", "تاجیک‌ها", "قزلباش", "کوه‌های بابا", "دریای کابل", "دریای هلمند", "دره تنگی", "ولسوالی چک وردک", "ولسوالی دایمیرداد", "ولسوالی حصه اول بهسود", "ولسوالی جلریز", "ولسوالی مرکز بهسود", "میدان شهر", "ولسوالی نرخ", "ولسوالی جغتو (ولایت وردک)", "ولسوالی سیدآباد" ]
[ "ولایت وردک", "ولایت‌های افغانستان", "هزاره‌جات" ]
1,132
خرید لوئیزیانا
0
46
0
[ "خرید ایالت لوییزیانا", "خريد لوئيزيانا", "خريد ايالت لوييزيانا" ]
false
17
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "conventional_long_name", "Item2": "خرید لویزیانا''Vente de la Louisiane''" }, { "Item1": "common_name", "Item2": "Louisiana Purchase" }, { "Item1": "nation", "Item2": "[[ایالات متحده آمریکا]]" }, { "Item1": "subdivision", "Item2": "گسترش" }, { "Item1": "year_start", "Item2": "۱۸۰۳" }, { "Item1": "year_end", "Item2": "۱۸۰۴" }, { "Item1": "date_start", "Item2": "۴ جولای" }, { "Item1": "event_end", "Item2": "به‌هم خوردن" }, { "Item1": "date_end", "Item2": "۱ اکتبر" }, { "Item1": "p1", "Item2": "لویزیانا (فرانسه جدید)" }, { "Item1": "flag_p1", "Item2": "Flag of France.svg" }, { "Item1": "s1", "Item2": "ناحیه لویزیانا" }, { "Item1": "flag_s1", "Item2": "Flag of the United States (1795–1818).svg" }, { "Item1": "s2", "Item2": "قلمرو نیواورلیان" }, { "Item1": "flag_s2", "Item2": "Flag of the United States (1795–1818).svg" }, { "Item1": "image_map", "Item2": "Louisiana Purchase.png" }, { "Item1": "image_map_caption", "Item2": "نقشه امروزی ایالات متحده که سرزمین‌های خرید لویزانا در آن مشخص شده است." } ], "Title": "former subdivision" }
انگلیسی خرید لوئیزیانا ( "Sale of Louisiana") خرید سرزمین‌های لوئیزیانا (فرانسه نو) توسط ایالات متحده از فرانسه در سال ۱۸۰۳ می‌باشد. ایالات متحده پنجاه میلیون فرانک (معادل ۱۱۲۵۰۰۰۰ دلار امریکا) و لغو بدهی فرانسه به ارزش ۱۸ میلیون فرانک (معادل ۳۷۵۰۰۰۰ دلار) از مجموع شصت و هشت میلیون فرانک (۱۵۰۰۰۰۰۰ میلیون دلار) که (معادل ربع میلیارد دلار در سال ۲۰۱۶ می‌باشد) خریداری نمود. قلمرو لویزیانا شامل سرزمین‌هایی از پانزده درصد ایالتهای ایالات متحده و دو ایالت کانادا می‌شد. این قرارداد قلمروی از آرکانزاس، میسوری، آیووا، اوکلاهاما، کانزاس و نبراسکا و نیز بخش‌هایی از مینه‌سوتا در غرب رود میسیسیپی؛ بخش بزرگی از داکوتای شمالی؛ بخش بزرگی از داکوتای جنوبی؛ شمالشرق نیومکزیکو؛ بخش شمالی تگزاس؛ منطقه مونتانا وایومینگ، و کلورادو در شرق تقسیم قاره‌ای امریکا؛ لویزیانا در غرب رود میسیسیپی بعلاوه نیواورلئان و بخش‌ها کوچکی از سرزمین‌هایی که هم‌اکنون در ایالت‌های آلبرتا و ساسکچوان کانادا امروزی می‌باشد. این سرزمین‌ها دارای ۶۰۰۰۰ سکنه بودند که نیمی از آن‌ها برده‌های آفریقایی‌تبار بودند. این خرید در زمان رهبری ناپلئون بر فرانسه در زمان ریاست‌جمهوری ریاست جمهوری توماس جفرسون در ایالات متحده انجام شده‌است. نقشه توسط فرنک باند
[ "ایالات متحده آمریکا", "لوئیزیانا (فرانسه نو)", "جمهوری اول فرانسه", "فرانک فرانسه", "آرکانزاس", "میسوری", "آیووا", "اوکلاهاما", "کانزاس", "نبراسکا", "مینه‌سوتا", "رود میسیسیپی", "داکوتای شمالی", "داکوتای جنوبی", "نیومکزیکو", "تگزاس", "مونتانا", "وایومینگ", "کلورادو", "لویزیانا", "نیواورلئان", "آلبرتا", "ساسکچوان", "ناپلئون", "توماس جفرسون" ]
[ "خرید لوئیزیانا", "استعمار فرانسه در ایالات متحده آمریکا", "ایالات متحده آمریکا در ۱۸۰۳ (میلادی)", "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۰۳ (میلادی)", "ایالت‌ها و قلمروهای منحل‌شده در ۱۸۰۴ (میلادی)", "تاریخ ایالات متحده آمریکا", "تاریخ سنت لوئیس", "تاریخ فرانسه", "دشت بزرگ (آمریکا)", "غرب میانه آمریکا", "فرانسه در ۱۸۰۳ (میلادی)", "فرانسه نو در ۱۸۰۳ (میلادی)", "معاهده‌های ۱۸۰۳ (میلادی)" ]
1,135
انقلاب ۱۳۵۷ ایران
0
3,656
0
[ "انقلاب اسلامی", "انقلاب ۱۳۵۷ ش.", "انقلاب 57", "انقلاب بهمن ۱۳۵۷", "انقلاب سال ۱۳۵۷", "انقلاب ۱۳۵۷ هجری شمسی ایران", "انقلاب ایران", "انقلاب اسلامي", "انقلاب ۵۷", "انقلاب 1357", "انقلاب 1979", "انقلاب جمهوری اسلامی ایران", "انقلاب اسلامی ۱۳۵۷", "انقلاب ۱۳۵۷", "انقلاب ايران (۱۳۵۷)", "انقلاب بهمن ۵۷", "انقلاب بهمن", "انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران", "تأثیر مذهب در انقلاب ایران", "بررسی ابعاد مذهبی انقلاب ایران", "انقلاب اسلامی ایران", "انقلاب ۱۹۷۹ ایران", "انقلاب ۱۹۷۹", "انقلاب ایران (۱۳۵۷)", "انقلاب سال 57", "انقلاب 1357 ایران", "انقلاب ۱۳۵۷ ايران", "انقلاب سال ۵۷", "انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی", "انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی ایران", "انقلاب ۵۷ خورشیدی", "انقلاب ۵۷ ایران", "انقلاب اسلامِی ایران", "انقلاب 1357 ايران", "انقلاب اسلامِي ايران", "انقلاب اسلامي ايران", "انقلاب اسلامي ۱۳۵۷", "انقلاب اسلامی 1357", "انقلاب ايران (1357)", "انقلاب ايران", "انقلاب ایران (1357)", "انقلاب بهمن 1357", "انقلاب بهمن 57", "انقلاب جمهوري اسلامي ايران", "انقلاب سال 1357", "انقلاب سال ۱۳۵۷ ايران", "انقلاب سال 1357 ایران", "انقلاب ۱۳۵۷ خورشيدي", "انقلاب 1357 خورشیدی", "انقلاب ۱۳۵۷ خورشيدي ايران", "انقلاب 1357 خورشیدی ایران", "انقلاب 1357 ش.", "انقلاب ۱۳۵۷ هجري شمسي ايران", "انقلاب 1357 هجری شمسی ایران", "انقلاب ۱۹۷۹ ايران", "انقلاب 1979 ایران", "انقلاب ۵۷ ايران", "انقلاب 57 ایران", "انقلاب ۵۷ خورشيدي", "انقلاب 57 خورشیدی", "بررسي ابعاد مذهبي انقلاب ايران", "تأثير مذهب در انقلاب ايران", "تاثیر مذهب در انقلاب ایران", "تاثير مذهب در انقلاب ايران", "انقلاب 1357 خورشيدي", "انقلاب 1357 خورشيدي ايران", "انقلاب 1357 هجري شمسي ايران", "انقلاب 1979 ايران", "انقلاب 57 ايران", "انقلاب 57 خورشيدي", "انقلاب اسلامي 1357", "انقلاب سال 1357 ايران", "درگیری‌ها و اعتراضات دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰", "درگيري ها و اعتراضات دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰", "درگیری ها و اعتراضات دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰", "درگیری‌ها و اعتراضات دهه 1340 و 1350", "انقلاب ایران ۱۳۵۷", "انقلاب ايران ۱۳۵۷", "درگيري ها و اعتراضات دهه 1340 و 1350", "درگیری ها و اعتراضات دهه 1340 و 1350", "انقلاب ايران 1357", "انقلاب ایران 1357", "انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷", "انقلاب دوم ایران", "دومین انقلاب ایران" ]
false
2,672
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "title", "Item2": "انقلاب ایران" }, { "Item1": "image", "Item2": "300px" }, { "Item1": "caption", "Item2": "معترضان در روزهای منتهی به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ در [[تهران]]" }, { "Item1": "date", "Item2": "۱۷ دی ۱۳۵۶ – ۲۲ بهمن ۱۳۵۷" }, { "Item1": "place", "Item2": "[[ایران]]" }, { "Item1": "causes", "Item2": "* نارضایتی از حکومت [[محمدرضا پهلوی]]\n* تبعید [[سید روح‌الله خمینی]]\n* [[عدالت اجتماعی]]\n* [[امپریالیسم]]\n* انگیزه‌های مذهبی\n* ''[[و غیره]]''" }, { "Item1": "goals", "Item2": "سرنگونی [[دودمان پهلوی]]" }, { "Item1": "result", "Item2": "* سرنگونی شاه و سلطنت\n* [[بحران انرژی ۱۹۷۹]]\n* [[همه‌پرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران]]\n* با [[همه‌پرسی]]، [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] جایگزین [[قانون اساسی مشروطه]] شد\n* [[آیت الله]] [[سید روح‌الله خمینی]] تبدیل به [[رهبر ایران]] شد\n* [[گروگان‌گیری در سفارت ایالات متحده آمریکا]]\n* [[جنگ ایران و عراق]] آغاز شد" }, { "Item1": "methods", "Item2": "* [[تظاهرات]]\n* [[اعتصاب‌ها]]\n* [[ایستادگی مدنی]]" }, { "Item1": "leadfigures1", "Item2": "[[محمدرضا پهلوی]] (شاه)" }, { "Item1": "leadfigures2", "Item2": "[[سید روح‌الله خمینی]]" }, { "Item1": "casualties3", "Item2": "۵۳۲ نفر آمار [[بنیاد شهید]] از کشتگان در طول تظاهرات ۱۳۵۶–۵۷: بین ۲۷۸۱ تا ۲۸۳۸ نفر" } ], "Title": "انقلاب ۱۳۵۷ ایران" }
تظاهرات حامیان حکومت در ورزشگاه امجدیه تهران، ۲۳ ژانویه ۱۹۷۹/ ۳ بهمن ۱۳۵۷ انقلاب ۱۳۵۷ ایران یا انقلاب بهمن ۵۷ در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی (۱۱ فوریه ۱۹۷۹) با مشارکت طبقات مختلف مردم انجام پذیرفت و نظام پادشاهی پهلوی را سرنگون و زمینه روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی به رهبری مرجع تقلید شیعه، روح‌الله خمینی را فراهم کرد. تفکرات و شخصیت‌های اسلامی در این انقلاب ضدسلطنتی حضور برجسته‌ای داشتند و خمینی آن را انقلاب اسلامی خواند. علاوه بر اسلام‌گرایی، ایدئولوژی‌های مختلفی نظیر سوسیالیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم نیز در انقلاب حضور داشتند. در عین حال این انقلاب نخستین انقلابی است که اسلام‌گرایی را در خاورمیانه به پیروزی رساند. این انقلاب آخرین نمونه از انقلاب‌های کلاسیک قرن بیستم بود که با گفتمان‌های قهری، سلبی و آشتی ناپذیر با تکیه بر ایدئولوژی به نتیجه رسید. در این انقلاب حتی بخش مهمی از روشنفکران لائیک و چپ نیز خود را با خمینی همسو می‌دیدند. پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، محمدرضا شاه به تثبیت قدرت خود پرداخت و طرح‌هایی موسوم به انقلاب سفید که محور اصلی آن را اصلاحات ارضی تشکیل می‌داد، به اجرا گذاشت. اجرای این طرح‌ها و افزایش چند برابری درآمدهای نفتی، موجب توسعه اقتصادی و دگرگونی ساختار اجتماعی ایران و در عین حال افزایش اختلاف طبقاتی و تنشهای اجتماعی در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ گشت. شاه با معطوف کردن اقدامات امنیتی و اطلاعاتی خویش بر سرکوب طبقه متوسط جدید و احزاب ملی‌گرا، مارکسیستی و سکولار، خود را در مقابل روحانیون و تفکرات مبارز جدید اسلامی آسیب‌پذیر ساخت. انقلاب سفید و اصلاحات ارضی او و نیز جانبداری وی از دولتهای آمریکا و اسرائیل، با مخالفت روحانیون به ویژه خمینی روبرو شد. در این دوران بخشی از جریان روشنفکری ایران (از جمله علی شریعتی) تفسیری سیاسی و انقلابی از شیعه را به عنوان یک ایدئولوژی رهایی ساز، در اذهان مردم به ویژه دانش آموزان و دانشجویان به جای گذاشتند. خمینی نیز در سالهای تبعید خود، هر چند خواهان ایجاد یک حکومت اسلامی به رهبری فقها به جای سلطنت موروثی بود، بیشتر به طرح نقطه ضعفهای رژیم و مسائلی می‌پرداخت که موجب نارضایتی توده مردم مسلمان ایران می‌شد. در این دوران همچنین شماری سازمانهای چریکی مارکسیست و اسلام‌گرا شکل گرفتند که به مبارزه مسلحانه با رژیم اعتقاد داشتند. نهایتا با سیاست‌های تنش‌برانگیز حزب دولتی رستاخیز در خصوص بازار و مذهب در اواسط دهه ۱۳۵۰، بازاریان و روحانیون محافظه کار و غیر سیاسی نیز به عنوان دو متحد تاریخی یکدیگر، به صفوف مخالفان پیوستند. تنش‌ها و نارضایتی‌های مذکور، با بازتر شدن فضای سیاسی در سال ۱۳۵۶ که به دلیل فشارهای دولت آمریکا و نهادهای مدافع حقوق بشر صورت پذیرفته بود، از پاییز و زمستان همان سال، به صورت تظاهرات خیابانی خود را نشان داد. معترضان برای برگزاری راهپیمایی، از سنت‌های شیعی چون مراسم چهلم جانباختگان اعتراضات، استفاده سیاسی به عمل آوردند. رویدادهایی چون فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان، کشتار معترضان در تعدادی از تظاهرات‌ها (از جمله در واقعه جمعه سیاه در شهریورماه)، و امتیازهای دیرهنگام شاه به مخالفان، موجب تشدید اعتراضات و از دست رفتن امکان مصالحه شد. رکود اقتصادی به وقوع اعتصابات گسترده و پیوستن طبقه کارگر به تظاهرات‌ها و در نتیجه فلج شدن اقتصاد کشور انجامید. با پیوستن کارگران و همچنین تهیدستان شهری به تظاهرات‌ها، دامنه اعتراضات از ده‌ها هزار نفر به صدها هزار و حتی میلیون‌ها نفر رسید. سرانجام، روح‌الله خمینی در ۲۳ دی ماه شورای انقلاب اسلامی ایران را برای راهبری انقلاب تاسیس کرد و روز بعد از آن شاه از کشور خارج شد. نهایتا با خروج شاه و عدم موفقیت دولت نخست‌وزیر ملی‌گرا شاپور بختیار، بازگشت خمینی به کشور در ۱۲ بهمن، تشکیل دولت موقت ایران به نخست وزیری مهدی بازرگان در ۱۵ بهمن و نهایتا، دو روز نبرد مسلحانه سازمان‌های چریکی و هزاران داوطلب مسلح با گارد شاهنشاهی و اعلام بیطرفی ارتش در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، انقلاب به پیروزی رسید. متعاقب آن، با برگزاری همه‌پرسی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، نظام «جمهوری اسلامی» جایگزین نظام پیشین گردید. سپس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۵۸ تدوین شد که در آن جمهوری اسلامی به صورت یک حکومت دینی برمبنای ولایت فقیه، برپایه تفسیر خاصی از فقه شیعه، قرار داشت و این قانون با همه‌پرسی به تصویب مردم رسید. در سالهای پس از انقلاب رخدادهای دیگری چون گروگان‌گیری در سفارت آمریکا، حمله عراق به ایران، انقلاب فرهنگی و سرکوب سایر سازمان‌های سیاسی که ایدئولوژی متفاوتی نسبت به حکومت مرکزی داشتند، به وقوع پیوست. انقلاب تا حدی واکنشی محافظه کارانه به تلاش‌های غرب‌گرایانه و سکولاریزاسیون شاه مورد حمایت غرب، و واکنش نه چندان محافظه کارانه به بی‌عدالتی اجتماعی و ناتوانی‌های این حکومت بود. بسیاری از ایرانیان شاه را - اگر نه یک عروسک خیمه شب بازی- مدیون به یک قدرت غیر مسلمان غربی (ایالات متحده آمریکا) می‌پنداشتند، که فرهنگش داشت فرهنگ ایران را آلوده می‌کرد. حکومت شاه سرکوبگر، بی‌رحم، فاسد و اهل بریز و بپاش دیده می‌شد؛ همچنین از ناتوانی‌های کارکردی ابتدایی رنج می‌برد - یک برنامه اقتصادی بیش از حد جاه طلبانه که تنگناها و کمبودهای اقتصادی و تورم را به همراه می‌آورد. پیشینه تاریخی مخالفان محمد مصدق و شرکت کنندگان در کودتای ۲۸ مرداد، سوار بر تانکهای «شرمن» ارتش شاهنشاهی. جنبش ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد محققان معتقدند در جستجوی ریشه اصلی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، می‌توان به کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بازگشت. پس از برکناری رضاشاه پهلوی توسط متفقین در هنگامه جنگ جهانی دوم، ایران در بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، طولانی‌ترین زمان فضای باز سیاسی در تاریخ معاصر را به خود دید. در این دوره روشنفکران و نه روحانیون، دست‌اندرکار بسیج و سازماندهی توده‌ها علیه ساختار قدرت بودند و سازمان‌های غیر مذهبی - نخست حزب توده و سپس جبهه ملی ایران به رهبری محمد مصدق - با موفقیت، طبقه متوسط و طبقه کارگر شهری را جذب کردند. در طی این دوران، مصدق به عنوان یک ملی‌گرای محبوب، خواستار اصلاح سیاست خارجی نادرست و خاتمه بخشیدن به اعطای امتیازهای عمده به ابرقدرتهای خارجی شد. او به یاری تظاهرات‌های گسترده طبقه متوسط و همچنین اعتصابات بزرگ کارگری در بخش صنعت نفت ایران به سازماندهی حزب توده، توانست نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران را به عنوان اهرم فشاری بر حکومت، با موفقیت به پیش ببرد و تحت تاثیر شور و اشتیاق عمومی به نخست‌وزیری رسیده و حتی تسلط و اختیار محمدرضا پهلوی، شاه جوان ایران، بر ارتش شاهنشاهی ایران را به خطر افکند. ملی شدن صنعت نفت برای انحصارات نفتی و امپراتوری بریتانیا ضربه‌ای جبران‌ناپذیر بود؛ به ویژه که این جنبش، می‌توانست به نیروی محرکه‌ای برای مردم دیگر کشورهای منطقه به منظور کسب حقوق خویش، تبدیل شود و بدین‌سان منفعت دیگر ابرقدرت وقت، ایالات متحده، را نیز به مخاطره افکند. سرانجام بریتانیا توانست موافقت آمریکا را برای به راه‌اندازی یک کودتای نظامی علیه دولت مصدق به دست آورد. آمریکا به کمک نیروهای هوادار سلطنت در ارتش ایران و با پشتوانه دستگاه مذهبی (علما و روحانیون طراز اول و وعاظ و پیروان آنها) و برخی از زمینداران و سیاستمداران محافظه‌کار، با کودتای ۲۸ مرداد دولت وی را سرنگون نمود. این رویداد تاثیری به سزا و طولانی مدت بر فضای جامعه به جای گذاشت و در عصر گرایشهای گوناگونی چون جمهوری‌خواهی، ملی‌گرایی، گرایش به سوسیالیسم و سیاست خارجی بیطرفانه، سلطنت پهلوی و ارتش، در افکار عمومی، به عنوان سرسپرده ابرقدرتهای غربی، سرمایه‌داری و سازمانهای اطلاعاتی آمریکا (سیا) و بریتانیا (اینتلیجنت سرویس) شناسانده شدند. با وقوع کودتا، سازمان‌های سیاسی چون جبهه ملی و حزب توده سرکوب شده و اعضای آن‌ها به حبسهای کوتاه یا بلند مدت و حتی اعدام محکوم شدند و علاوه بر بریتانیا، ایالات متحده نیز به عنوان دشمن جدید امپریالیستی ایران شناخته شد. از سوی دیگر، سرکوبی نیروهای سکولار و غیر مذهبی، راه را برای پیدایش جنبشهای جدید اسلامی هموار نمود. تثبیت قدرت، نوسازی و توسعه اقتصادی در دهه نخست پس از کودتای ۲۸ مرداد، محمدرضا شاه آنچه را که پس از برکناری پدرش، رها شده بود، ادامه داد. او با شتاب هر چه تمامتر، سه ستون حافظ حکومت خویش، «ارتش»، «نظام حمایتی مالی دربار» و «دیوانسالاری» را گسترش داد و به یاری افزایش چشمگیر درآمد نفت، موفق شد تا رویای رضاشاه در خصوص ایجاد یک ساختار دولتی عظیم را، تحقق بخشد. شاه نخست رهبران کودتا را به مقامهای کلیدی گمارد، کمکهای مالی از آمریکا دریافت کرد و از همکاری‌های فنی سازمان اطلاعات اسرائیل و آمریکا (موساد و سیا) و اف‌بی‌آی پلیس آمریکا، برای تشکیل پلیس مخفی جدیدی در سال ۱۳۳۶، با عنوان ساواک (مخفف سازمان اطلاعات و امنیت کشور)، بهره برد. در باقی سالهای دهه ۱۳۴۰، شاه همچون فرمانروایی خودکامه و متکی به نفس حکومت کرد و خود را پادشاهی اصلاح‌اندیش و متحد نزدیک آمریکا و غرب نشان داد. با افزودن بر شمار نظامیان، بودجه سالانه ارتش و خرید تسلیحات بسیار، ارتش ایران را در سال ۱۳۵۵ به پنجمین نیروی نظامی بزرگ جهان تبدیل کرد سازمان امنیتی خود ساواک را تا آنجا گسترش داد که می‌توانست به خبرچینی از بسیاری از افراد و سانسور رسانه‌های گروهی پرداخته و از هر شیوه‌ای از جمله شکنجه برای از بین بردن مخالفان استفاده کند. سالهای دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ همچنین شاهد توسعه اجتماعی-اقتصادی بود که بیشتر به واسطه درآمدهای روزافزون نفت میسر گشت. هم‌زمان با گسترش بنادر و راه‌ها، سدهای بزرگی در دزفول، کرج و منجیل بنا شد و بیش از ۸۰۰ کیلومتر ریل راه‌آهن احداث گشت که تهران را به شهرهای اصلی دیگر متصل می‌ساخت. ایران در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۵ شاهد «انقلاب صنعتی» کوچکی بود که در نتیجه آن، سهم تولید ناخالص ملی، شمار کارخانه‌ها و تولید برخی صنایع مادر، رشد یافت. توسعه در بخش منابع انسانی نیز، افزایش شمار مدارس، درمانگاه‌ها، پرستاران و پزشکان را در پی داشت. رونق اقتصادی دهه ۴۰ به طرز شگفت‌آوری به سود بنیادهای مذهبی هم بود، چرا که در پی این رونق، بازاریان به عنوان متحد قدیمی روحانیت، امکان یافتند تا هزینه نهادهای پرشمار و رو به رشد مذهبی مانند مساجد، موقوفه‌ها، چند حسینیه و شش حوزه علمیه بزرگ را تامین کنند و در اواسط دهه ۵۰، نهادهای مذهبی تا آن اندازه قدرت داشتند که شاید برای نخستین بار در تاریخ ایران، می‌توانستند واعظانی را به‌طور منظم به محلات فقیرنشین شهری و روستاهای دورافتاده بفرستند. تغییر ساختار اجتماعی با اصلاحات ارضی و انقلاب سفید محمدرضا شاه به همراه علی امینی نخست‌وزیر و حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی، در حال اعطای سند مالکیت زمین‌ها به کشاورزان، به عنوان آغاز برنامه اصلاحات ارضی. در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲، اقتصاد ایران که مبتنی بر کشاورزی بود، با بحران شدیدی روبرو شد و ایران را به کمکهای خارجی محتاج کرد. دولت وقت آمریکا به ریاست جان اف کندی، پرداخت وام‌های آینده را به اجرای اصلاحات ارضی و لیبرالی که آن را بهترین سد محافظ در برابر وقوع انقلاب کمونیستی می‌دانست، مشروط کرد. در نتیجه شاه، علی امینی که شخصی مورد اعتماد آمریکا بود، را به مقام نخست‌وزیری رساند و وزیر کشاورزی امینی، حسن ارسنجانی، برنامه اصلاحات ارضی را با هدف از بین بردن اتکای ایران به کشاورزی و ایجاد طبقه کشاورزان مستقل به پیش برد. هر چند اصلاحات ارضی از اقدامات دولت امینی بود، شاه پس از تعدیل آن، اصلاحات را ابتکار خود معرفی کرد و با بوق و کرنای تمام آن را در منشور شش ماده‌ای جنجال‌برانگیز خود موسوم به «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» منظور نمود. پنج ماده دیگر آن شامل، ملی کردن جنگلها، فروش کارخانه‌های دولتی به بخش خصوصی، سهیم شدن کارگران در سود کارخانه‌ها، اعطای حق رای به زنان و ایجاد «سپاه دانش» می‌شد. شاه گمان داشت که با اجرای اصلاحات ارضی، نه‌تنها حمایت آمریکا را به دست خواهد آورد، بلکه با از میان برداشتن نظام ارباب رعیتی، دهقانان را نیز به جمع حامیان خود خواهد افزود. هدف رسمی این بود که ایران تا پایان قرن بیستم در بین مدرن‌ترین کشورهای جهان قرار داشته باشد. در عمل، انقلاب سفید شاه، به نتیجه مطلوب شاه نرسید. شاه انقلاب سفید خود را به «بزرگترین نمایش تبلیغاتی که دنیا تاکنون دیده بود» تبدیل کرد. انجام این اصلاحات، نظام تولید ثروت طبقه اشراف را که از متحدان شاه بودند، دگرگون کرد. از سوی دیگر انقلاب سفید، شکاف میان مذهبی‌ها با شاه را گسترده کرد. در فاصله کمتر از یک دهه پس از کودتا، روابط شاه و روحانیون، مسالمت‌آمیز بود، ولی اتخاذ این طرحها و همچنین به رسمیت شناختن دولت اسرائیل توسط حکومت وقت، بر این دوره کوتاه از روابط حسنه شاه و علما، مهر پایان گذاشت. از میان اصل‌های انقلاب سفید، اصلی که بیش از بقیه موجب تحریک و موضع‌گیری مخالفان مذهبی گردید، اصل حق رای زنان بود. در یک گزارش سازمان سیا آمده‌است که هر روز ایرانیان بیشتر و بیشتری اصلاحات موجود در این برنامه را رد می‌کنند. مخالفان اصلی برنامه‌های اصلاحی شاه دو گروه قدرتمند بودند: جبهه ملی از سویی و طبقه مذهبی و متحدانشان در بازار از سوی دیگر. جبهه ملی طی اعلامیه‌ای انقلاب سفید را «بازگشت به استبداد» دانست. علما نیز مخالف افزایش قدرت شاه، اصلاحات اراضی و اعطای حقوق مدنی به زنان بودند. حسین بروجردی، مرجع تقلید بانفوذ شیعه، فتوایی مبنی بر حرام بودن تصرف اراضی صادر نمود. ولی در میان معترضان، چهره مخالف جدیدی به نام روح‌الله موسوی خمینی خود را در اذهان، مطرح ساخت. این روحانی مجتهد که در مدرسه معروف فیضیه قم به تدریس فلسفه و فقه می‌پرداخت، سخنرانی‌های انتقادی خود را از سال ۱۳۴۱ آغاز کرده بود و در آن هنگام بیش از شصت سال داشت. خمینی ضمن دوری جستن از طرح موضوعاتی چون اصلاحات ارضی و حق رای زنان که موضوع اصلی مورد مخالفت دیگر روحانیون بود، به مسائلی می‌پرداخت که بیشتر، توده مردم را خشمگین می‌ساخت و مرکز ثقل مخالفتش با شاه بر سر نفوذ آمریکا در ایران بود. اعتراضات مردم علیه طرحهای شاه در خرداد ۱۳۴۲، در شهرهای بزرگ ایران به وقوع پیوست که با دستور شاه و توسط ارتش، با سرکوبی خونین پایان یافت. پس از این واقعه که قیام ۱۵ خرداد نام گرفت، رهبران جبهه ملی دستگیر و خمینی به ترکیه تبعید شد که پس از چندی از آنجا به عراق رفت. اصلاحات ارضی و انقلاب سفید منجر به تنش‌های جدید در ساختار اجتماعی انجامید که مورد انتظار شاه نبود. اصلاحات ارضی به جای آنکه رعایای رهاشده را متحد حکومت کند، تعداد زیادی از کشاورزان مستقل و کارگران را پدید آورد که هیچ احساس وفاداری به شاه نداشتند. چنان‌که آبراهامیان می‌گوید: «انقلاب سفید برای پیشدستی در برابر انقلاب سرخ طراحی شده بود. به جای آن، راه را برای انقلاب اسلامی هموار کرد.» هرچند انقلاب سفید در پیشرفت اقتصادی و فناورانه ایران نقش آفرینی کرد، شکست برخی از برنامه‌های اصلاحات ارضی و فقدان نسبی اصلاحات دموکراتیک از عواملی بود که در افول شاه و وقوع انقلاب در سال ۱۳۷۵ موثر بود. فساد مالی یکی از پایه‌های اصلی نارضایتی‌های مردم در انقلاب ۵۷، فساد مالی در میان قدرتمندان در دوران پهلوی بود. به گونه‌ای که در سال ۱۳۵۷ فساد مالی به یکی از مسایل سیاسی عمده ایران بدل شده و بخش اعظم انتقاد از شاه به قالب انتقاد از فعالیت‌های غیرقانونی اطرافیان نزدیک و حتی اعضای خانواده‌اش درآمده بود. توسعه اجتماعی اقتصادی در زمان محمد رضا شاه با اتکا به افزایش درآمد نفتی ممکن شد. با چهار برابر شدن قیمت نفت در سالهای ۱۹۷۵–۱۹۷۶ درآمد نفتی ایران به رقم ۲۰ میلیارد دلار رسید. البته این درست است که مقادیر زیادی از این پول‌ها در جاهایی هدر رفته‌است؛ همچون ولخرجی‌های خانواده سلطنتی، کاغذبازی اداری، فساد تمام عیار، تاسیسات هسته‌ای و خرید سلاح‌هایی که حتی برای خیلی از کشورهای عضو ناتو هم بسیار گران محسوب می‌شدند؛ ولی این هم درست است که مقادیر بیشتری هم به‌طور کارا وارد اقتصاد شد؛ چه به‌طور مستقیم و از طریق یارانه‌های دولتی و بانک صنعت و معدن ایران که وام‌های کم بهره به کارآفرینان خصوصی می‌پرداخت و چه به‌طور مستقیم از طریق برنامه‌های بودجه سالیانه. به گفته نیکی کدی در ابتدا همه درامدهای نفتی قرار بود به سازمان برنامه‌ریزی برود ولی به دلیل فساد خاص و سو مدیریت، سهم فزاینده‌ای از درآمدهای نفتی صرف مخارج عمومی شد به گونه‌ای که سهم سازمان برنامه‌ریزی به ۵۵ درصد رسید. ناکارآمدی ساختار اقتصادی کشور یکی از عوامل عمده فساد در دربار بود. مجریان طرحهای دولتی برای حل مشکلات خود دست به پرداخت رشوه می‌زدند و این بیماری چنان رشد کرد و در مدت کوتاهی «فساد چنان بالا گرفت که بسیاری از مقامات بالای دولتی و بدتر از همه اعضای خانواده سلطنتی را هم آلوده ساخت.» شرکت‌های بزرگ برای واردات، صادرات و نیز تعامل با دولت نیاز به مجوز داشتند. مجوزهای دولتی فقط به تعداد معدودی از شرکت‌ها داده می‌شدند به این بهانه که تولید کارخانجات بیش از اندازه نشود. برای گرفتن و نگاه داشتن یک مجوز نیاز بود که سران شرکت با افراد با نفوذ در تهران رابطه برقرار کنند. در زمینه مجوزها و دیگر مسائل روایت‌های معتبری در مورد مقامات بالا همچون شاهدخت اشرف و پسرش شهرام وجود دارد. مثلا اینکه این افراد با نفوذ ۱۰ درصد یا بیشتر از یک شرکت جدید التاسیس را به‌طور مجانی می‌گرفتند تا مجوز آن را تضمین کنند. این‌گونه اقدامات و دیگر انواع فساد به شدت قیمت فروش محصولات داخلی را افزایش می‌داد و در نتیجه بازار آن‌ها را در داخل و خارج محدود می‌کرد. طبق یک ارزیابی داخلی سفارت انگلیس در ۷ اوت ۱۹۵۸، دست شاه، خانواده و دوستان او تنها از شاخه‌های اندکی از فعالیت‌های اقتصادی کوتاه مانده بود. سیا در گزارشی درباره فساد خاندان پهلوی می‌نویسد: «اخیرا رئیس یکی از بزرگترین بانک‌های ایران به یکی از مقامات سفارت گفته که چندی پیش، توجه شاه را به یکی از معاملات اشرف جلب کرده بود. گفته بود اگر جزئیات این معامله علنی شود، بازتاب منفی خواهد داشت. شاه به این گزارش توجهی نکرد. رئیس بانک می‌گفت اگر کسی دیگر جز اشرف این کار را کرده بود، ده سال حبس می‌کشید». به گفته یک اقتصاددان معتبر غربی، در چند سال آخر سلطنت مقدار بسیار زیادی پول -احتمالا به اندازه ۲ میلیارد دلار- مستقیما از درآمدهای نفتی به حساب‌های مخفی خارج از کشور خاندان سلطنتی واریز شد. منابع غربی ثروت خانواده پهلوی در ایران و خارج را بین ۵ تا ۲۰ میلیارد دلار برآورد می‌کردند. از یک سو، اسدالله علم، به گزارش دوستان و برآمدگانش، در بسیاری از معاملات مشکوک شرکت داشت. از سویی دیگر، امیرهوشنگ دولو بود که «سلطان خاویار» نام داشت. اما از همه غریب‌تر و مرموزتر، دکتر کریم ایادی بود که در گزارش‌های سفارت آمریکا، به عنوان «طبیب ویژه شاه» نام گرفته و در عین حال آمده که او در شرکت‌های متعدد از قبیل شرکت نفت پارس سهام دارد. معمولا بین ۱۵ تا ۴۰ درصد سهام این شرکت از آن اوست. او در این‌گونه موارد از اسامی مختلفی استفاده می‌کند. گاه خود را عبدالکریم، کریم و برخی اوقات ایادی می‌خواند. تیمسار ایادی در عین حال از حق انحصاری بهره‌برداری از میگوی خلیج فارس برخوردار است.» در گزارش دیگری، سازمان سیا ایادی را کانال اصلی فعالیت‌های اقتصادی شاه می‌داند و می‌افزاید که «زمان حتی شایع بود که سهام شاه در شرکت ماهی‌گیری جنوب هم به اسم ایادی ثبت شده بود.» هنگامی که شاه تصمیم گرفت، برای تشکیل دولت «وحدت ملی»، از شریف امامی استفاده کند، شایع بود که شریف امامی به فساد مالی متهم است. شاپور بختیار در دیداری با یکی از اعضای سفارت آمریکا، هشدار داده بود که دولت شریف امامی خود عمیقا آغشته به همان فسادی است که ظاهرا با آن مبارزه می‌کند. بختیار در مورد فساد مالی خود شریف‌امامی اطلاعات دست اولی داشت». همه می‌دانستند که نخست‌وزیر کابینه «وحدت ملی» به «آقای پنج درصد» شهرت دارد. می‌گفتند وجه تسمیه لقبش هم این بود که از بیش و کم تمامی قراردادهای دولتی، پنج درصد حق حساب می‌گرفت. اردشیر زاهدی مدعی است که هویدا ۳۵۰ هزار دلار برای مخارج شخصی شاهدخت اشرف به او پرداخته‌است. زاهدی می‌گفت اشرف می‌خواست یکی از معشوقان خود را به جلسات سازمان ملل ببرد. به گفته زاهدی، این معشوق گفته بود برای چنین سفری سیصد هزار دلار می‌طلبد. به رغم مخالفت شدید زاهدی با پرداخت این مبلغ، هیئت دولت، با پرداخت آن موافقت کرد. انسداد سیاسی و نارضایتی‌های اجتماعی با وجود آنکه شاه در حوزه اقتصادی-اجتماعی نوسازی کرد و در نتیجه طبقه متوسط جدید و طبقه کارگر صنعتی را گسترش داد، ولی نتوانست در حوزه دیگر - حوزه سیاسی - دست به نوسازی زند. در واقع، با توسعه و مدرن‌سازی کشور، شمار دو گروهی که در بین سالهای ۱۳۲۰–۱۳۳۲ (پیش از کودتا) مخالفان اصلی حکومت پهلوی محسوب می‌شدند، یعنی کارگران شهری و روشنفکران به چهار برابر رسید. اقشاری که منع کردن آن‌ها از داشتن نهادها و ابزارهای سیاسی سابق خود، چون اتحادیه‌های کارگری، روزنامه‌های مستقل و احزاب سیاسی، بر شدت مخالفتشان افزوده بود. برنامه اصلاحات ارضی، کشت تجاری را رونق بخشید و بر شمار دهقانان صاحب زمین، بسیار افزود، اما مقدار زمین اعطا شده به بیشتر آنان، برای راه‌اندازی کار مستقل کشاورزی، کافی نبود. این امر، لشکری از کشاورزان مستقل و مزد بگیران فاقد زمین به وجود آورد که به آسانی می‌توانستند، کانون‌های سیاسی نامنسجمی را تشکیل دهند. دیگر آنکه، شیوه توسعه اقتصادی رژیم، بر اختلاف طبقاتی افزود که در تهران پایتخت ایران، بسیار بارز بود. هرچند سطح زندگی خانواده‌هایی که به آپارتمان‌های مدرن، مزایای اجتماعی و همچنین کالاهای مصرفی جدید دسترسی داشتند، بهبود یافت، ولی گسترش حلبی‌آبادها، ترافیک و آلودگی هوا، کیفیت زندگی بیشتر خانوارها را به سطح نازلتری رساند. ۴۲ درصد خانوارهای تهرانی، فاقد مسکن مناسب بودند و در حالی‌که برخی ثروتمندان در قصرهای شمال شهر به سر می‌بردند، تهیدستان در حلبی‌آبادها و زاغه‌های اطراف شهر زندگی می‌کردند. این زاغه نشینان، مهاجران روستایی فقیری بودند که با مشقت فراوان، از راه عملگی، بنایی، تکدی‌گری و دستفروشی امرار معاش می‌کردند. «سان‌کولوت‌ها» یا پابرهنه‌های انقلاب سال ۱۳۵۷، همین افراد بودند که بعدها به «مستضعفین» مشهور شدند. این شکاف بین پایتخت و شهرهای دیگر استانها نیز به روشنی قابل مشاهده بود و برای نمونه در حالی‌که ساکنان تهران از فرصت دست‌یابی بهتر به آموزش، امکانات بهداشتی، رسانه‌ها، شغل و درآمد برخوردار بودند، ۹۶ درصد روستاییان، برق در اختیار نداشتند. عامل دیگر افزایش تنشها این بود که با پنج برابر شدن ناگهانی درآمدهای نفتی، انتظارات مردم بالا رفت و در نتیجه شکاف میان‌وعده‌ها، ادعاها و دستاوردهای رژیم از یک سو و انتظارات تحقق نیافته جامعه از سوی دیگر، عمیق‌تر شد. اگرچه در سایه برنامه‌های رفاه اجتماعی، پیشرفت‌های چشمگیری در بخش‌های بهداشت و نظام آموزشی به دست آمد، ایران همچنان بدترین نسبت‌های آماری را در میزان مرگ و میر کودکان، امکانات رفاهی و نیز میزان افراد دارای تحصیلات عادی، در بین کشورهای خاورمیانه داشت. افزون بر این، زوال سیاستمداران واقع گرا‌تر و با تجربه‌تر نظیر اسدالله علم، منوچهر اقبال، محمد ساعد، ابراهیم حکیمی باعث شد تا حلقه مشاوران شاه به گروه کوچکی از بله قربان گوی‌های جوان تبدیل شود که برای به عرض رساندن مطالب مورد علاقه شاه با یکدیگر رقابت می‌کردند. چنین مشاوران درباری ناآگاهانه به شاه کمک می‌کردند تا تاج شاهی را بیشتر و بیشتر بروی دیدگان خود بکشد و کم‌کم به گرداب انقلاب نزدیکتر شود. عباس میلانی معتقد است یکی از پایه‌های اصلی نارضایتی‌های مردم در انقلاب ۵۷، فساد مالی در میان قدرتمندان بود. او روایت می‌کند که هویدا پس از تلاش فراوان، بالاخره شاه را متقاعد کرد که فعالیت اقتصادی خاندان سلطنتی را محدود کند. بسیاری از ایرانیان شاه را - اگر نه یک عروسک خیمه شب بازی- مدیون به یک قدرت غیر مسلمان غربی (ایالات متحده آمریکا) می‌پنداشتند که فرهنگش داشت فرهنگ ایران را آلوده می‌کرد. حکومت شاه سرکوبگر، بی‌رحم، فاسد و اهل بریز و بپاش دیده می‌شد؛ همچنین از ناتوانی‌های کارکردی ابتدایی رنج می‌برد - یک برنامه اقتصادی بیش از حد جاه طلبانه که تنگناها و کمبودهای اقتصادی و تورم را به همراه می‌آورد. یک ارزیابی اطلاعاتی سازمان سیا در ۸ اکتبر ۱۹۷۱ در مورد ایران، در ابتدا به تمجید اخلاق کاری شاه و موفقیت‌های او در بهبود معیشت مردم می‌پردازد و می‌نویسد «بیشتر مردم به قدری سرگرم موفقیت در حوزه‌های دیگر هستند که فرصتی برای نق زدن در مورد سیاست ندارند.» این گزارش شاه را فردی «ایزوله» می‌خواند که در محیط رسمی دربار و در وضعیت «نبود تاسف‌آور ارتباط از پایین به بالا به سوی او» به‌سر می‌برد. هیچ‌یک از مقامات ایران جرات نمی‌کنند اشتباه بودن کاری از شاه را به او گوشزد کنند. گرایش‌های خودکامانه محمدرضاشاه قانون اساسی مشروطه را نقض کرد، و مخالفان توسط نیروهای امنیتی مثل ساواک سرکوب شدند. عدم تحمل هرگونه انتقاد به شاه و سیاست‌هایش پس از کودتای ۲۸ مرداد، موجب رادیکال شدن مخالفان حکومت و سوق دادن آن‌ها از رویکرد انتقادی و اصلاحی به رویکرد انقلابی شد. مهدی بازرگان در جلسه محاکمه سران نهضت آزادی خطاب به دادگاه گفت: «ما، آخرین کسانی هستیم که از راه قانون اساسی به مبارزه سیاسی برخاسته‌ایم. ما، از رئیس دادگاه انتظار داریم این «نکته» را به بالاتریها بگویند.» به نوشته عباس میلانی مثالی که رویکرد شاه و مخالفانش در مورد مسائل سیاسی را نشان می‌دهد، مسئله زندانیان سیاسی بود. مخالفان این ادعای عجیب را مطرح می‌ساختند که در ایران «صدها هزار» زندانی سیاسی وجود دارد در حالی که تعداد واقعی زندانیان سیاسی چیزی نزدیک به ۴،۰۰۰ نفر بود. یا ادعا می‌کردند که هزاران نفر زیر شکنجه ساواک کشته شده‌اند، در صورتی که تعداد واقعی افرادی که در طول ۳۷ سال سلطنت محمدرضا به‌خاطر جرایم سیاسی اعدام شدند حدود ۱،۵۰۰ نفر بود. هرچند این رقم هنوز رقم بالایی است، اما کمتر از ارقامی است که توسط مخالفان پیشنهاد می‌شد. در نقطه مقابل، هرگاه شاه با سوال رسانه‌های غربی در مورد زندانیان سیاسی و شکنجه در ایران مواجه می‌شد، با عنوان اینکه در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد و زندانیان، تنها جنایت‌کاران هستند، از کنار این سوالات می‌گذشت. تنش‌های سیاسی؛ مخالفان حکومت پهلوی با وقوع کودتای ۱۳۳۲، بر حیات سیاسی ایران، پرده‌ای آهنین کشیده شد که رهبران مخالفان و احزاب سیاسی را از پایگاه اجتماعی خود و توده مردم جدا کرد. این پرده آهنین به ظاهر، تنشهای اجتماعی و مخالفتهای سازمان یافته را پنهان نمود، اما بی‌گمان در نابودی و محو آن‌ها ناکام ماند. بررسی مطبوعات زیرزمینی، نسل جوانی از روشنفکران را نشان می‌داد که ضمن توجه به نظریات و تاکتیکهای پیشینیان، با کامیابی سرگرم طرح و تدوین اندیشه‌های جدید در مطابقت با فرهنگ شیعی خود بودند. دانشجویان به عنوان یک عامل مهم از عوامل وقوع انقلاب ۱۳۵۷، هر سال در شانزده آذرماه اعتصابهای دانشجویی به راه می‌انداختند. این روز، به یاد سه دانشجو (دو هوادار حزب توده و یک هوادار جبهه ملی) که هنگام اعتراض به دیدار رسمی نیکسون رئیس‌جمهور آمریکا، در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران کشته شده بودند، گرامی داشته می‌شد. ۱۶ آذر، توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور که مرکز اجتماع و مباحثه مخالفان حکومت در خارج از مرزهای ایران بود، روز دانشجو نامیده شد. حزب توده ایران حزب توده اگر چه به حیات خود ادامه داد تا نقشی هرچند کوچک در انقلاب ایفا کند، پس از کودتا، هدف سرکوب و ضربه‌های سخت نیروهای امنیتی، جنگ روانی شدید و شایعه‌سازی رژیم علیه آن قرار گرفت و در اواخر دهه ۱۳۳۰ تنها شبحی از قدرت پیشینش بازماند. دگرگونیهای اجتماعی حاصل از نوسازی، موجب شد تا رفته رفته، هواداران حزب توده به خانواده‌هایی با پیشینه چپ‌گرایانه محدود شوند. رهبری حزب نیز در نتیجه مرگ رهبران، سستی حاصل از کهولت و کناره‌گیری آنان، تضعیف شد. افزون بر این، مسئله مناقشات چین و شوروی، پیدایش گرایشهای «مائوئیستی» و انتقاد از سیاست‌های گذشته حزب از جمله آنچه منتقدان، پیروی «کورکورانه» آن از شوروی می‌نامیدند، موجب وقوع انشعاباتی در این حزب شد. با اینحال، حزب توده در سالهای نخست دهه پنجاه فعالیت‌های موفقی را آغاز کرد. از جمله اداره ایستگاه رادیویی پیک ایران، انتشار منظم دو مجله «مردم» و «دنیا» و بعدها نشریه نوید و همچنین ایجاد هسته‌های زیرزمینی کوچکی در دانشگاه تهران و مناطق نفتی. جبهه ملی و نهضت آزادی (از سمت راست) محمود طالقانی و مهدی بازرگان، دو تن از اعضای جبهه ملی ایران و بنیان‌گذاران نهضت آزادی ایران بیشتر رهبران جبهه ملی ایران بازداشت شده در شهریور ۱۳۳۲، در عرض یک سال آزاد شدند، ولی بسیاری از آنان یا از سیاست کنار کشیده یا از ایران رفتند. اما برخی چون کریم سنجابی، شاپور بختیار، داریوش فروهر و خلیل ملکی به صحنه فعالیت سیاسی بازگشته و در سالهای ۱۳۳۹–۱۳۴۲ با کاهش نسبی نظارتها و سخت گیریهای رژیم، به سازماندهی چند اعتصاب و راهپیمایی و انتشار یک روزنامه پرداختند. همچنین دو تن از اعضای جبهه ملی، به نام‌های محمود طالقانی و مهدی بازرگان به همراه چند تن از اصلاح‌طلبان همفکرشان مانند یدالله سحابی، با حفظ عضویت خود در جبهه ملی و با اعلام به محمد مصدق، و پاسخ مثبت او بعد از تاسیس در مورد اقدامشان نهضت آزادی را تشکیل دادند. بازرگان که فرزند یک بازاری ثروتمند و بسیار مذهبی بود، پس از تحصیل در پاریس، برای تدریس در دانشکده فنی دانشگاه تهران به ایران بازگشت و در دوران مصدق، به عنوان نخستین مدیرعامل شرکت نفت ایران، راهی آبادان شد. او که عقایدی عمیقا ضد کمونیستی داشت، سکولاریسم را رد می‌کرد و بر این باور بود که سیاست باید توسط مذهب، هدایت شود. محمود طالقانی به خاطر مخالفت با حکومت رضاشاه سابقه زندانی شدن داشت. وی پس از کودتا، بر خلاف دیگر روحانیون، به عنوان روحانی سرشناس پشتیبان جبهه ملی در تهران شناخته می‌شد. او به عنوان رابط و حلقه ارتباطی دو گروه مخالف متفاوت، یعنی روحانیون و جبهه ملی نقش مهمی ایفا کرد و شاید به دلیل هم‌بند بودن با انقلابیون غیرمذهبی در دوران حبس‌های طولانیش، قادر به درک آنان بود. طالقانی در آثارش بر این هدف بود تا نشان دهد که تشیع اساسا با استبداد مغایر و با دموکراسی و همچنین سوسیالیسم موافق و سازگار است. در واقع او نیز مثل بازرگان، به دنبال از بین بردن شکافهای اسلام با جهان معاصر و همچنین اختلاف بین طبقه سنتی و محافظه کار با طبقه روشنفکر و مدرن (اختلافی که در شکست نهضت مشروطه و مبارزات ملی، اثری به سزا داشت) بود. نهضت آزادی پس از قیام خرداد سال ۴۲، از سوی حکومت منحل و فعالیت آن غیرقانونی شد. با این وجود، همچنان به برگزاری گردهمایی‌های مخفی در تهران و سازماندهی نیروها در خارج از کشور، به ویژه آمریکای شمالی و فرانسه ادامه داد. نهضت آزادی تلاش بسیار زیادی را در انقلاب سال ۵۷ داشت و این موفقیت بیشتر مرهون روابط نزدیک نهضت با خمینی و تا حدودی هم تواناییهای بازرگان و طالقانی در جذب گروهی از متخصصان جوان و تکنوکراتهای رادیکال بود که درصدد تلفیق علوم جدید با اسلام بودند. نهضت آزادی را در آمریکای شمالی، سه روشنفکر مقیم خارج به نام‌های ابراهیم یزدی، مصطفی چمران و عباس امیرانتظام رهبری می‌کردند و در فرانسه نیز صادق قطب‌زاده از سازماندهان اصلی این نهضت بودند که همچون بازرگان، نقشهای حساسی را در سالهای نخست پس از انقلاب ۱۳۵۷، ایفا کردند. علی شریعتی روشنفکر تاثیرگذار و ستایشگر ایده «اسلام مترقی و سیاسی». برخی او را نظریه‌پرداز اصلی انقلاب ۱۳۵۷ می‌دانند. اما روشنفکر برجسته نهضت آزادی و به عقیده برخی نظریه‌پرداز اصلی انقلاب ۱۳۵۷، علی شریعتی بود. شریعتی که از یک خانواده مذهبی و زمیندار خراسانی برخاسته بود، با استفاده از بورس دولتی برای تحصیل در زبان‌شناسی تطبیقی و جامعه‌شناسی به پاریس رفت و در آنجا هم‌زمان با اوج گرفتن انقلابهای کوبا و الجزایر، به فعالیت‌های سیاسی و شرکت در تظاهراتها پرداخت و به عضویت نهضت آزادی و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی درآمد. او در کلاسهای درس شماری از استادان نئومارکسیست مثل ژرژ گورویچ و خاورشناسان علاقه‌مند به عرفان اسلامی چون لویی ماسینیون و هانری کوربن شرکت جست و پس از مطالعه آثار ژان پل سارتر، ارنستو چه‌گوارا، وو نوین جیاپ و فرانتس فانون، آثاری از سارتر و فانون را به صورت کامل یا ناتمام به فارسی ترجمه کرد. پس از بازگشت به ایران، در سال ۱۳۴۴، برای سخنرانی در حسینیه ارشاد، (که توسط گروهی از خیرخواهان مذهبی، تامین مالی می‌شد) به تهران رفت. نوار سخنرانی‌های او در سطح گسترده پخش شد و مورد استقبال فراوان دانشجویان و دانش‌آموزان دبیرستانی به ویژه شهرستانیهای مذهبی قرار گرفت. ساواک با هراس روزافزون از محبوبیت وی، شریعتی را در اوایل دهه ۱۳۵۰ دستگیر و پس از مدتی حبس خانگی، مجبور به خروج از کشور نمود. شریعتی یک ماه پس از رفتن به لندن در سال ۱۳۵۶، به علت حمله شدید قلبی درگذشت، مرگی که توسط برخی به ساواک نسبت داده شد. یگانه پیام روشن آثار و سخنان شریعتی این بود که اسلام - به‌ویژه تشیع - باوری «محافظه‌کارانه» و «قضا و قدری» که بیشتر روشنفکران غیرمذهبی بیان می‌کنند یا ایمانی «شخصی و غیر سیاسی» که برخی علمای مرتجع ادعا می‌کنند، نیست؛ بلکه یک ایدئولوژی انقلابی است که باید با هرگونه ستمگری، استثمار و بی‌عدالتی به ویژه فئودالیسم، کاپیتالیسم و امپریالیسم مبارزه کند. به گفته او، رسالت محمد، پیامبر اسلام، نه تنها برقراری دین، بلکه تشکیل امتی پویا، انقلابی و در حال پیشرفت بود که به سمت جامعه‌ای بی‌طبقه و ایدئال حرکت کند. از دید شریعتی، امامان شیعه به ویژه حسین بن علی، پرچم قیام و مبارزه را به این خاطر برافراشتند تا خلفای فاسد وقت را که اهداف اصلی اسلام و نظام توحیدی را به فراموشی سپرده بودند، گرفتار سازند. بسیاری بر این باور بودند که شریعتی خواهان تبدیل و دگرگونی اسلام از یک «دین» به یک «ایدئولوژی سیاسی» است، آنچه که در غرب، «اسلام رادیکال» یا «اسلام سیاسی» نامیده می‌شد. شریعتی هرچند روش و دیدگاه مارکسیستی تقسیم جامعه را برای درک تاریخ مدرن لازم می‌دانست و تاحدود زیادی می‌پذیرفت، اما همچون فانون از برخی جنبه‌های مارکسیسم به ویژه مارکسیسم «نهادینه شده» احزاب کمونیست ارتدوکس به شدت انتقاد می‌کرد و ضمن تاکید بر اهمیت اسلام در فرهنگ ایرانی، تنها راه شکست امپریالیسم برای ایران و سایر ملتهای جهان سوم را بازگشت به ریشه، میراث ملی و فرهنگ بومی خود، می‌دانست. او حتی هنگام تاکید بر بازگشت به اسلام، همواره روحانیون محافظه‌کار را هدف انتقادهای صریح و غیر مستقیم قرار می‌داد و آنان را به همکاری با طبقه حاکم، «نهادینه‌کردن» تشیع انقلابی و در نتیجه تبدیل آن به مذهبی محافظه‌کارانه، متهم می‌کرد. شریعتی مشکل اصلی اسلام امروزی را پیوند نامقدس آن با «خرده-بورژوازی» می‌دانست. پیوندی که طبق آن، روحانیت، دین را برای بازاریان سهل و هموار می‌نمود و بازار نیز، دنیا را برای روحانیون مکانی خوشایند می‌ساخت. از این رو، وی پدیدآورندگان «رنسانس» و «رفرماسیون» اسلامی در آینده را، بیشتر روشنفکران می‌دانست تا روحانیون سنتی. شریعتی بین هزاران جوان شهرستانی که هرساله از دانشگاه‌های جدید، دبیرستانها، مدارس فنی حرفه‌ای و تربیت معلم فارغ‌التحصیل می‌شدند و همچون خود او، از طبقه متوسط سنتی جامعه (خانواده‌های بازاری، روحانی و خرده‌مالک) برخاسته و در محیطی مذهبی رشد یافته بودند، پیروانی پرشمار پیدا کرد و پس از بازتر شدن فضای سیاسی در سال ۱۳۵۶ و خارج شدن آثارش از قید سانسور، صدها هزار جلد از کتاب‌های او به فروش رفت. روحانیون مخالف کاظم شریعتمداری مجتهد سرشناس آذری و از روحانیون منتقد میانه‌رو. در سال‌های پس از تظاهرات ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، سه گروه متغیر، متداخل و در عین حال قابل تشخیص، در بین روحانیون شکل گرفت. گروه نخست که شاید بزرگترین گروه بود، از علمای غیر سیاسی تشکیل می‌شد که با وجود نارضایتی از برخی مشکلات اجتماعی مثل فساد، فحشا و الکلیسم، معتقد بودند که روحانیت باید از کار پلید سیاست دوری جسته و به مسائل معنوی و آموزش در حوزه‌ها بپردازد. با این حال این گروه، در سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶، به دلیل اجرای سیاست‌های نامطلوب حکومت در خصوص بازار و نهادهای مذهبی به عرصه سیاست کشیده شدند. گروه دوم یعنی روحانیون مخالف میانه‌رو، گرچه در مسائل مربوط به حق رای زنان و اصلاحات ارضی مخالف رژیم بودند، ترجیح می‌دادند که همچنان با شاه در ارتباط باشند تا سیاست‌های وی را تعدیل کنند. کاظم شریعتمداری از مراجع تقلید قم، مجتهدی آذری و سخنگوی غیررسمی روحانیون آذربایجان، از چهره‌های شاخص این گروه بود که تنها خواستار اجرای کامل قانون مشروطه بودند. روح‌الله خمینی روحانی مخالف سازش‌ناپذیر و طرفدار ایجاد حکومت اسلامی که با افزایش محبوبیتش در سالهای ۵۷–۱۳۵۶، رهبری انقلاب را به دست گرفت. اما گروه سوم، که می‌توان آنان را روحانیون مخالف نافرمان یا تندرو نامید، توسط خمینی از عراق رهبری می‌شدند و شبکه‌ای مخفی و غیررسمی در کشور داشتند. چهره‌های شاخص این گروه عبارت بودند از: حسینعلی منتظری، مدرس برجسته فقه اسلامی در قم، که به عنوان مخالف آشتی‌ناپذیر رژیم، سه بار به زندان افتاد؛ محمد بهشتی هوشیارترین عضو سیاسی گروه؛ مرتضی مطهری متفکر و نظریه‌پرداز عمده گروه؛ و دو روحانی جوان‌تر سازمان دهنده گروه به نام‌های اکبر هاشمی رفسنجانی و علی خامنه‌ای. خمینی که از سال ۱۳۴۲، در نجف می‌زیست، به تدریج تعبیر خود از اسلام شیعه را گسترش داد. او چارچوب نظریه سیاسی خود را در سخنرانیهایش، در اواخر دهه ۱۳۴۰، تدوین و تنظیم کرد و سپس آن را با عنوان «ولایت فقیه (کتاب)» بدون ذکر نام مولف، منتشر نمود. طبق نظریه جدید او، اقتدار سیاسی و مسئولیت حفظ امت اسلامی، از طرف امام دوازدهم شیعیان به مجتهدان متخصص در فقه اسلامی (فقها) واگذار شده‌است. استدلال وی این بود که خداوند، پیامبران و ائمه را به منظور وضع قوانین شرع برای هدایت امتها فرستاده‌است و در غیاب امام معصوم، روحانیون به ویژه فقها، تنها مفسران و نگاهبانان حقیقی شریعت می‌باشند که حکومت باید به آنان سپرده شود. از دید روحانیون سنتی، ولایت فقیه، زمامداری فقها، تنها بر نهادها و مدارس مذهبی و همچنین افراد «محجور» یا ناتوان محسوب می‌شد، ولی خمینی این اصطلاح را بسط داد به‌طوری‌که تمام جامعه را در بر می‌گرفت. ولی‌رضا نصر معتقد است ایده حکومت اسلامی‌ای که به وسیله علمای دینی اعمال شود «به‌شدت» متکی است به مفهوم جمهوریت در کتاب جمهور افلاطون و دیدگاه وی مبنی بر این‌که حکومت باید توسط «یک «نگهبان» که آموزش‌های خاص دیده و به عبارتی «فیلسوف-شاه» اداره شود. نظریات سنت شکنانه خمینی تنها به ولایت فقیه محدود نمی‌شد؛ او برخلاف عقیده گذشته خود که همچون دیگر روحانیون از نظام مشروطه سلطنتی حمایت می‌کرد، اظهار داشت که نظام سلطنتی، سنتی «طاغوتی» است که از دوران «شرک» به ارث رسیده و با اسلام ضدیت دارد، چرا که پیامبر اسلام، پادشاهی موروثی را شیطانی و کفرآمیز خوانده‌است و حسین، امام سوم شیعیان، پرچم قیام را برای نجات مردم از یوغ خلفا و سلاطین موروثی برافراشته‌است. او در تشریح دیدگاه سیاسی خود، حتی روحانیون غیرسیاسی و میانه‌رو را مورد بازخواست قرار می‌داد و گروه نخست را به ترک تکالیف شرعی خود، پناه بردن به حوزه‌های علمیه و پذیرفتن نظریه جدایی دین از سیاست که از دید او توطئه «امپریالیستها» بود، متهم می‌کرد. خمینی در سخنرانی‌های خود برای طلاب، از حکومت روحانیون حمایت می‌کرد، اما در اعلامیه‌های عمومی بحث روشنی از این‌گونه حکومت به میان نمی‌آورد و از کاربرد ولایت فقیه خودداری می‌نمود. حتی اطرافیان او بعدها مدعی شدند که کتاب ولایت فقیه از جعلیات ساواک یا یادداشتهای اصلاح‌نشده یکی از طلاب بوده‌است. در عوض، او استراتژی سال ۱۳۴۲، یعنی حمله به نقطه‌ضعفهای اصلی رژیم را ادامه می‌داد. شاه را به خاطر فروش کشور به امپریالیست‌ها و کمک به اسرائیل؛ نقض مشروطیت و زیر پا نهادن قانون اساسی مشروطه؛ حمایت از ثروتمندان و استثمار فقرا؛ نابودی فرهنگ ملی؛ تشویق و اشاعه فساد و هدر دادن منابع باارزش کشور در قصرها؛ خرید تسلیحات؛ نابودی کشاورزی و در نتیجه وابسته ساختن هرچه بیشتر ایران به غرب، مورد انتقاد قرار می‌داد. او ضمن مقایسه شاه با یزید، مومنان را به سرنگونی رژیم پهلوی و بیرون راندن امپریالیستها، فرامی‌خواند. خمینی می‌کوشید تا بیشتر گروه‌های مخالف را با خود همراه کند، برای مثال هنگام اعتراض مطهری به سخنرانی‌های «ضد روحانی» شریعتی در حسینیه ارشاد، سکوت کرد و حتی بدون نام بردن از شریعتی، به استفاده از شعارها و عباراتی که سخنرانان حسینیه ارشاد رواج داده بودند (مثل «مستضعفین، وارثان زمین خواهند بود»، «مردم، استثمارگران را به زباله‌دان تاریخ خواهند انداخت» و «دین افیون توده‌ها نیست»)، ادامه داد. بسیاری از جوانان متفکر، با شنیدن این عبارات ولی غافل از سخنرانی‌های او در نجف، بی‌درنگ نتیجه گرفتند که خمینی با تفسیر شریعتی از اسلام انقلابی موافق است. در اواخر سال ۵۷ و هنگام نابودی حکومت پهلوی، محبوبیت خمینی در بین طرفداران شریعتی آنچنان بود که آنان - نه روحانیون - گامی برداشتند که احتمال تعبیر «کفر» در آن بود و به خمینی لقب «امام» که فقط مختص دوازده امام شیعه بود، را دادند. بدین سان، خمینی با تبلیغ پیام مبهم اما دلخواه توده‌ها، طیف گسترده‌ای از نیروهای اجتماعی و همچنین سازمان‌های سیاسی مذهبی و سکولار را با خود همراه کرد. سازمانهای چریکی بیژن جزنی نظریه‌پرداز تاثیرگذار مارکسیست و پایه‌گذار فکری سازمان چریکی «فداییان خلق». سازمان‌های چریکی در تلاشی ناموفق برای شعله‌ور ساختن قیام سراسری، به یک رشته عملیات مسلحانه علیه حکومت دست زدند که معروفترین آن‌ها قیام سیاهکل نام گرفت. در سالهای بعد از ۱۳۴۴ شماری از دانشجویان دانشگاه‌ها که روش‌های پیشین و مسالمت‌آمیز جبهه ملی و نهضت آزادی را در آغاز دهه چهل برای مبارزه با حکومت موفقیت‌آمیز نمی‌دانستند، گروه‌های مباحثه مخفی و کوچکی را برای بررسی تجربیات آنزمان چین، ویتنام، کوبا و الجزایر و ترجمه آثار مائو، جیاپ، چه‌گوارا و فانون تشکیل دادند. دستاورد این مباحثات و بررسیها، شکل‌گیری شماری گروه‌های کوچک مارکسیست و اسلامی بود که «تنها ره رهایی» را «جنگ مسلحانه» و نبرد چریکی می‌دانستند. اصلی‌ترین این گروه‌ها، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران بودند. پایه‌گذار فکری و شخصیت برجسته سازمان مارکسیستی چریکهای فدایی که به «فداییان خلق» نیز شهرت داشتند، بیژن جزنی بود. جزنی که در اواسط دهه ۳۰ چندبار به زندان افتاده بود، پیش از تشکیل گروه مخفی خود، در شاخه جوانان حزب توده فعالیت می‌کرد. او که تسلط بسیاری بر تاریخ ایران معاصر داشت، سال‌ها بعد هنگام گذراندن محکومیت پانزده ساله‌اش در زندان، جزوه‌هایی برای سازمان فدایی نوشت. اعتقاد جزنی به مبارزه انقلابی شیفته‌وار بود و سخنان شورانگیز او درباره حزب پیشاهنگ طبقه کارگر، شاید به بهترین وجهی، بیانگر احساسات انقلابیون جوان به هنگام آغاز جنبش چریکی در سال ۴۹ باشد. چهار سال پس از تشکیل گروه، ساواک در آن نفوذ کرد و موفق شد تعدادی از اعضا از جمله جزنی را دستگیر کند. اما اعضای باقی‌مانده به منظور آغاز نبرد چریکی و زدن جرقه قیام سراسری علیه حکومت، تیمی را به کوهستانهای پوشیده از جنگل گیلان (که منطقه مناسبی برای جنگ چریکی و جذب نیرو از روستاییان) بود فرستادند. برنامه گروه با دستگیر شدن دو تن از یارانشان به هم خورد و فداییان تصمیم گرفتند تا برای آزاد ساختن آنها، به محل حبس، یعنی پاسگاه ژاندارمری روستای سیاهکل حمله کنند. شاه پس از شنیدن خبر، نیروی عظیمی را برای مقابله به منطقه فرستاد و مهاجمان همگی کشته شدند. گرچه این رویداد یک شکست نظامی بود، فداییان و سایر گروه‌های چریکی، آن را «قیام سیاهکل» نامیده و پیروزی تبلیغاتی بزرگی قلمداد کردند که توانسته بود کل رژیم را به هراس افکند. پیشینه دیگر گروه چریکی اصلی «سازمان مجاهدین خلق» نیز همچون فداییان خلق به اوایل دهه ۱۳۴۰ بازمی‌گشت، با این تفاوت که افراد سازمان فدایی اغلب از اعضای سابق حزب توده یا جناح مارکسیست جبهه ملی بودند، اما سازمان اسلامگرای مجاهدین را اعضای سابق جناح مذهبی جبهه ملی به ویژه نهضت آزادی تشکیل می‌دادند. نظریات «مجاهدین» شباهت بسیاری به اندیشه‌های شریعتی داشت، از این رو بسیاری، شریعتی را الهام‌بخش مجاهدین می‌دانستند، هر چند که مجاهدین پیش از آغاز سخنرانی‌های شریعتی در سال ۴۶، چارچوب و مبانی نظری خود را فراهم ساخته بودند. با اینحال در سالهای بعدی، دیدگاه‌ها و تعبیرهای شریعتی درباره جنبه‌های انقلابی تشیع، تاثیری غیر مستقیم و چشمگیر بر سازمان مجاهدین گذاشت. در نیمه نخست دهه ۱۳۵۰، فداییان، مجاهدین و سایر گروه‌های چریکی، به یک رشته عملیات مسلحانه جسورانه چون بمب‌گذاری در سفارتخانه‌های انگلیس و ایالات متحده و همچنین دفاتر آژانس هواپیمایی اسرائیل و مراکز پلیس؛ دستبرد زدن به بانکها؛ ترور برخی مقامات نظامی و انتظامی ایرانی و آمریکایی؛ و نیز تلاش برای ربودن اعضای خانواده سلطنتی، دست زدند. به نظر می‌رسد که افزایش شمار زندانیان سیاسی، شکنجه، سرکوب و سانسور توسط ساواک در نیمه نخست دهه ۱۳۵۰، حاصل این‌گونه عملیات چریکی بوده باشد. در اواخر سال ۱۳۵۵، هر دو سازمان چریکی مجاهدین و فداییان خلق که بسیاری از اعضایشان دستگیر یا اعدام شده و متحمل تلفات سنگینی شده بودند، به تجدیدنظر در تاکتیکهای خود پرداختند. گرچه جنبش چریکی نتوانست رژیم را سرنگون کند، در اواخر سال ۱۳۵۶، با به حرکت درآمدن موج انقلاب و آزادی زندانیان سیاسی، چریکها به ویژه فداییان، در موقعیت بهتری قرار گرفته و به جذب نیروهای جدید و انبارکردن سلاح پرداختند و در ۲۰–۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ (تقریبا در هشتمین سالگرد حماسه سیاهکل)، هنگام پایان کار رژیم پهلوی، آخرین تیرهای خلاص خود را به جسد نیمه جان رژیم شلیک کردند. تنش‌های فرهنگی غرب‌گرایی و باستان گرایی باستان‌گرایی که از اواخر دوران قاجار در عرصه فرهنگی، اجتماع و سیاست جامعه ایرانی پدیدار گشت، در پی آن بود که با بازآفرینی و تجدید حیات سنت‌ها و عقاید کهن و باستانی، نظم جدیدی را در تفکر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بازتولید نماید و یک ایدئولوژی جدید بسازد. این ایدئولوژی در پی کم‌رنگ کردن و کنار زدن فرهنگ و مذهب شیعه و تفکیک دو دوره از تاریخ ایران، یعنی تاریخ باستان و تاریخ دوره اسلامی بود. در زمان پادشاهی رضاشاه پهلوی، همراه با اندیشه باستان گرایی ایرانی، اندیشه آریاگرایی و تاکید بر نژاد آریایی در ایران گسترش یافت. به نظر آبراهامیان تاکید شدید رضاشاه بر هویت ایرانی بود؛ و این امر برای مردمی که مذهب هزار و چهارصد سال در زندگی آن‌ها رخنه کرده بود بسیار دشوار بود. با دستور وی عزاداری‌ها ممنوع علام شد و روحانیون خلع لباس شدند. در این دوره ملی‌گرایی رواج بسیار پیدا کرده بود، شاه خود به تخت جمشید می‌رفت برای فردوسی آرامگاه ساخت و برای هزاره فردوسی شاعران و اندیشمندان زیادی به ایران آورده شدند. رضاشاه کشف حجاب را با زور و اجبار انجام داد و به‌طور ناگهانی حق انتخاب را از زنان گرفت و هیچ روند جامعه پسندی برای این کار طی نشد. بخشی از زنان که مسن‌تر و سنتی بودند و احساس برهنگی می‌کردند، عملا در خانه محبوس شدند. کشف حجاب و کشیدن چادر از سر زنان توسط ماموران شهربانی که در نتیجه صدها هزار زن که راضی به کشف حجاب نبودند، تا پس از تبعید وی در خانه ماندند. وی کشف حجاب را حتی به قیمت مرگ زنان نیز ادامه داد. به نوشته استفانی کرونین، رضا شاه تحول در نظام قضایی ایران را آغاز کرد. در دوره پهلوی، علی اکبر داور به عنوان اولین رئیس دستگاه قضایی کشور برگزیده شد. او در این راه تحول شگرفی ایجاد نمود و بسیاری را به خارج فرستاد و پس از کسب دانش قضاوت به آن‌ها منصب داد. در این دوره قوانین قضایی کشور برای اولین بار بر اساس قوانین مدرن برپا شد و دست روحانیون از این سمت کوتاه شد و همچنین در بخش آموزش تمامی کتب درسی از ریشه و بن تغییر کرد. در ابتدای دهه پنجاه خورشیدی، میلیون‌ها دلار برای برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در تخت جمشید هزینه شد و بزرگترین اجتماع سران کشورهای جهان در آن‌جا برگزار شد. در سال ۱۳۵۴، شاه مبدا تاریخ را به ۵۵۹ قبل از میلاد تغییر داد و گاه‌شماری شاهنشاهی را، تاریخ رسمی کشور اعلام کرد. دو سال بعد و در جریان انقلاب، دوباره گاه‌شماری هجری خورشیدی، گاهشماری رسمی کشور اعلام شد. برخی تحلیل‌گران، جایگزینی تقویم هجری شمسی با گاه‌شماری شاهنشاهی را از اشتباهات بزرگ حکومت پهلوی می‌دانند. یرواند آبراهامیان، نویسنده کتاب «ایران بین دو انقلاب» معتقد است که «در دوران معاصر کمتر رژیمی در عالم یافت شده که چنان بی‌پروا تقویم مذهبی کشورش را مخدوش کند». سید محمدرضا گلپایگانی از مراجع تقلید در روز سه شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۵۴ (فردای اعلام این خبر) طی تلگرافی به روسای مجلس‌ها و دولت، به تاریخ شاهنشاهی ایراد گرفت. روح‌الله خمینی نیز شش ماه بعد از این تغییر، در پیام عید فطر ۱۳۵۵ به‌کارگیری تاریخ شاهنشاهی را حرام اعلام کرد و گفت: «کارشناسانی… برای تضعیف اسلام و محو اسم آن نغمه شوم تغییر مبدا تاریخ را ساز کردند؛ این تغییر، هتک اسلام و مقدمه محو اسلام است، خدای نخواسته، استعمال آن بر عموم، حرام و پشتیبانی از ستمکار و ظالم، مخالف با اسلام عدالتخواه است…». سیاست غرب‌گرایی محمدرضاشاه و مرتبط بودن با یک قدرت غربی (ایالات متحده آمریکا) با هویت مسلمان شیعی ایران تعارض داشت. سید حسین نصر تقابل فرهنگی میان فرنگی مآبی و تجددگرایی طبقات بالای جامعه با دیگر اقشار را از علل انقلاب می‌داند. این باور که وی توسط متفقین به حکومت گماشته شده‌است و از سازمان سیا در ۱۹۵۳ برای بازگرداندنش به قدرت، یاری گرفته‌است، همگی باعث شد ایرانیان ملی‌گرا، چه مذهبی و چه سکولار، او را مهره غرب در نظر بگیرند. به نوشته عباس میلانی، مخالفان شاه از هر فرصتی برای خوار و خفیف نشان دادن شاه نهایت استفاده را می‌کردند و حاضر به پذیرش هیچ پیشرفتی توسط شاه نبودند. برای مثال، نقش شاه در اوپک را سند دیگری بر «نوکری» امپریالیسم آمریکا توسط شاه عنوان می‌کردند. آنان این تئوری را پیشنهاد می‌کردند که قیمت بالای نفت، باری بر روی ژاپن و اروپا و به سود آمریکا است. اندیشه غربزدگی و هویت گرایی مفهوم غربزدگی را که احمد فردید ابداع کرده بود، جلال آل احمد در کتاب غرب زدگی در سال ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲ به کار بست و این کتاب در میان دوستانش و مارکسیست‌ها و چپ‌ها دست به دست شد. این مفهوم ناظر به فقدان هویت ایرانی و غربگرایی در میان روشنفکران بود. حمید دباشی معتقد است که در خلق گسترده واکنش‌های مثبت و منفی، و نیز در ایجاد ادبیاتی در مورد نقد اجتماعی ایران پیش از انقلاب، هیچ واژه‌ای همچون غرب زدگی برای درک این اوضاع و شرایط نمی‌تواند به ما کمک کند. دباشی اضافه می‌کند که غرب زدگی نزد آل احمد همچون کارت ثبتی است که جوانان انقلابی را می‌توان با آن بازشناخت. احسان یار شاطر در این باره می‌گوید که هیچ گفتمان دیگری در تاریخ جدید ایران چنین رواج چشمگیری نداشته‌است و هیچ گفتمان دیگری نیز همچنین موفقیتی نداشته‌است. این گفتمان حتی به عنوان یکی از اجزای اساسی نقد آیت‌الله خمینی بر رژیم پهلوی دانسته می‌شود. صادق زیباکلام می‌گوید غرب ستیزی آل احمد را در طول تاریخ کشور جاودانه کرده‌است. کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران جلال ادعانامه‌ای علیه غرب و علیه جریان روشنفکری است زیرا روشنفکران متمایل به غرب هستند و غرب ستیز نیستند. مهرزاد بروجردی جلال آل احمد، داریوش شایگان و رضا داوری را پیشگامان گفتمان غربزدگی می‌داند. این افراد اندیشه‌های فلسفی در باب غرب زدگی را تفصیل و توضیح داده‌اند، دیدگاه‌های مختلف و گوناگون در این باره را گسترش داده‌اند و پاسخ غالب اندیشمندان ایران در دهه‌های هفتاد و هشتاد و نود میلادی در مواجهه با غرب را نشان داده‌اند. دولت تک‌حزبی، حزب رستاخیز و تشدید نارضایتی‌ها دومین کنگره حزب رستاخیز ایران در سال ۱۳۵۳، شاه با وجود مخالفت پیشینش با ایجاد نظام تک حزبی، ضمن انحلال دو حزب «ایران نوین» و «حزب مردم»، «حزب رستاخیز» را تشکیل داد. وی اعلام کرد که در آینده، یک دولت تک حزبی خواهد داشت و هرکس که به آن نپیوندد باید «کمونیست» و «خائن» باشد. حزب رستاخیز ترکیبی ناهمگون و شگفت‌آور داشت و توسط دو گروه بسیار متفاوت طراحی شده بود. گروه نخست از کارشناسان جوان علوم سیاسی و دارندگان درجه دکترا از دانشگاه‌های آمریکایی تشکیل می‌شد که طبق نظریه ساموئل هانتینگتون، استاد برجسته علوم سیاسی، اعتقاد داشتند که تنها راه رسیدن به ثبات سیاسی در کشورهای در حال توسعه، ایجاد حزب دولتی منضبط است. گروه دوم را کمونیست‌های سابق تشکیل می‌دادند که در اوایل دهه ۳۰، به دلیل همکاری با رژیم، از حزب توده اخراج شده بودند و معتقد بودند تنها سازمانی با ساختار لنینیستی می‌تواند توده‌ها را بسیج کند. حزب رستاخیز، با جذب دو حزب پیشین و همه نمایندگان مجلس، تشکیل کمیته مرکزی و برگزیدن امیرعباس هویدا به دبیر کلی، در سراسر سال ۱۳۵۴، به ایجاد سازمانی گسترده پرداخت و حدود ۵ میلیون نفر را در شعبه‌های محلی خود پذیرفت. حزب، شاه را با القابی چون «شاهنشاه آریامهر» و «آموزگار خیرخواه و رهبر سیاسی و معنوی ایران» مورد خطاب قرار داد و اعلام کرد که او را برای تکمیل انقلاب سفید و بردن ایران به سوی «تمدن بزرگ جدید»، یاری خواهد کرد. همچنین ضمن انتشار پنج روزنامه و سازماندهی راهپیماییهای روز کارگر، تهدید کرد که کسانی‌که در حزب ثبت نام نمی‌کنند، مسئله‌دار هستند، بدینسان موفق شد حدود هفت میلیون رای‌دهنده را برای ثبت نام در انتخابات مجلس آینده، به صندوقهای رای بکشاند و چندین نویسنده، هنرمند یا استاد دانشگاه را به دلیل انتقاد یا صرفا عدم همکاری، بازداشت کرده یا مورد ضرب و شتم قرار دهد. اما مهمترین اقدام حزب رستاخیز، نفوذ به درون طبقه متوسط مرفه (سنتی) - مهم‌تر از همه بازار و روحانیت - بود. چنان‌که، مسئولیت تورم شدید بین سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵ را به گردن جامعه تجاری انداخت و به سراغ مغازه‌داران و تجار خرده‌پا رفت. حزب با گشودن شعبه‌هایی در بازار، بر قیمت بیشتر کالاها نظارت دقیقی اعمال کرد و برای کوتاه ساختن دست واسطه‌ها و دلالان داخلی، میزان زیادی گندم، قند و شکر و گوشت وارد کرد. بدین‌سان رژیم با اعلان جنگ به بازار، به حوزه‌ای حمله‌ور شده بود که دولتهای پیشین، جرئت گام گذاشتن در آن را نداشتند. حزب رستاخیز ۱۰،۰۰۰ دانش‌آموز را در دسته‌های منظمی با نام «تیمهای بازرسی»، برای جهاد بیرحمانه‌ای علیه سودجویان، متقلبان، محتکران و سرمایه‌داران بی‌ملاحظه، روانه بازار کرد. همچنین شوراهای صنفی تعداد بسیاری از تاجران را جریمه، تبعید یا محکوم به زندان نمودند و روزنامه‌های در نظارت دولت نیز از ضرورت ریشه‌کن کردن بازار و حجره‌های پوسیده و جایگزین کردن سوپرمارکتهای کارآمد با قصابیها، بقالیها و نانواییهای بی‌ثمر سخن به میان آوردند. این حملات فاحش موجب شد تا بازاریان، در جستجوی پشتیبان، بار دیگر به متحد سنتی خود، علما روی آورند. رژیم حمله گسترده و همزمانی را نیز علیه مذهب آغاز کرد. حزب رستاخیز، علما را «مرتجعین سیاه قرون وسطایی» نامید و تقویم جدیدی را به نام گاهشماری شاهنشاهی به جای تقویم اسلامی به کار برد. نیروی تازه تاسیس «سپاه دین» را برای آموزش آنچه «اسلام راستین» نامیده شد، به روستاها فرستاد و با افزایش سن ازدواج دختران، از قضات خواست تا در اجرای قانون حمایت از خانواده سال ۱۳۴۶ کوشاتر باشند. به گفته یک روزنامه نزدیک به روحانیون در خارج از کشور، حزب رستاخیز درصدد «ملی کردن» مذهب بود. بسیاری از مجتهدان برجسته، علیه حزب رستاخیز فتوا صادر کرده و آن را برخلاف قوانین مشروطه، مصلحت کشور و اصول اسلام دانستند. خمینی نیز با انتشار اعلامیه‌ای، همکاری با حزب را «حرام» خواند و آن را نابودکننده نه تنها بازاریان و کشاورزان، بلکه ایران و اسلام دانست. چند روزی پس از انتشار این اعلامیه، بیشتر روحانیون نزدیک به وی مانند مطهری، بهشتی، منتظری و خامنه‌ای دستگیر شدند. به نقل از یرواند آبراهامیان، اهداف حزب رستاخیز با دستاوردهای آن به شدت تعارض پیدا کرد و هرچند هدف آن نهادینه کردن بیشتر حکومت سلطنتی و فراهم ساختن پایگاه اجتماعی گسترده‌تری برای آن بود، رژیم را تضعیف و نارضایتی قشرهای مختلف جامعه را شدیدتر کرد. اعلان جنگ حکومت علیه بازاریان و نهادهای دینی، مخالفان میانه‌رو و حتی روحانیون غیر سیاسی را نیز به آغوش مخالف نافرمان و سازش‌ناپذیر رژیم، خمینی (که به زبان آنان سخن می‌گفت) انداخت و آنان امکانات مالی بسیار و یک شبکه سازمانی گسترده را در اختیار خمینی قرار دادند. بازاریان همچنین، پشتیبانی مالی بسیاری از اعتصاب‌های دانشجویی و بعد از آن اعتصاب‌های گسترده کارگری و همچنین حمایت مالی خانواده‌های کشته‌شدگان درگیری‌های سال ۵۷ را برعهده گرفتند. بازتر شدن فضای سیاسی، آغاز اعتراضات فشارهای خارجی در اواسط دهه ۱۳۵۰، هم‌زمان با شدت گرفتن بحران اقتصادی در قالب تورم حاد و اقدامات مخرب حزب رستاخیز در مقابله با آن، بحران دیگری به شکل اعمال فشارهای خارجی بر رژیم شاه، به منظور وادار ساختن آن به تعدیل کنترل‌های پلیسی و رعایت حقوق بشر در ایران، به وقوع پیوست. در اواخر سال ۱۳۵۴، سازمان عفو بین‌الملل، کمیسیون بین‌المللی قضات در ژنو و همچنین کمیسیون بین‌المللی حقوق بشر وابسته به سازمان ملل، هر یک رژیم شاه را به نقض شدید حقوق بشر محکوم کردند. هم‌زمان با انتقاد سازمان‌های هوادار حقوق بشر، دانشجویان ایرانی و گروه‌های مخالف خارج از کشور به منظور افشای جنایتهای ساواک، اقدام به تشکیل کمیته‌های ویژه و برگزاری راهپیمایی کردند. در پی آن، روزنامه‌های بانفوذ غربی مانند «ساندی تایمز» لندن، مطالب افشاگرانه‌ای را درباره نحوه شکنجه‌های ساواک به انتشار رساندند. در همین اوان، جیمی کارتر در کمپین انتخاباتی خود برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۱۹۷۶ میلادی (۱۳۵۵)، بر اهمیت مسئله حقوق بشر در ایران برای ایالات متحده، تاکید کرد. شاه که نمی‌خواست تصویر اصلاح‌گری پیشرو و مشتاق به آوردن مزایای تمدن غربی را به ایران از دست دهد، نسبت به فشارهای خارجی واکنش مثبت نشان داد. در نتیجه در اواخر سال ۱۳۵۵، ۳۵۷ زندانی را بخشید، به صلیب سرخ جهانی اجازه داد تا از زندان‌ها بازدید کند و به کمیسیون بین‌المللی حقوقدانان قول داد که در آینده بیشتر محاکمه‌ها در دادگاه‌های مدنی صورت گیرد. در تصویر، جوانی انقلابی پلاک خیابان پهلوی را کنده و عبارت «سرنگون شد» را به صورت دست‌نویس به پایین پلاک خیابان پهلوی اضافه کرده‌است. 290px فروکش کردن نظارتها و سختگیریها، مخالفان را تشویق کرد تا با صدای بلندتری به اعتراض بپردازند. در اردیبهشت ۱۳۵۶، ۵۳ حقوقدان - بیشتر از هواداران مصدق - با فرستادن نامه‌ای سرگشاده به کاخ شاه، از دخالت او در کار دادگاه‌ها و قوه قضائیه انتقاد به عمل آوردند. در تیرماه نیز چهل تن از شخصیت‌های ادبی و روشنفکران در نامه‌ای به هویدا، از سرکوبی و سانسور فعالیت‌های فرهنگی و ادبی توسط ساواک، انتقاد کردند و کانون نویسندگان ایران را که از سال ۴۳ سرکوب شده بود، احیا نمودند. در تابستان و پاییز همان سال، حقوقدانان، روشنفکران و نویسندگان و همچنین بازاریان تهران و طلاب قم با نوشتن نامه‌های انتقادی سرگشاده، صراحت بیشتری به خرج دادند. تغییر طرح در روابط محرمانه فرانسه و آمریکا ۸ آذر ۱۳۹۵ وبگاه افشاگر ویکی‌لیکس، از بین نیم میلیون کابل سیاسی منتشر شده جدید مرتبط با سال ۱۹۷۹ که رویدادهای مهم سیاسی متفاوتی در آن سال رخ دادند ۱۷۵ کابل جدید مرتبط با ایران و انقلاب ایران را با برچسب «demonstration» منتشر کرد. در بین این پیام‌های سیاسی یک پیام از ویلیام سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در ایران درباره جلسه او، محمدرضاشاه و ژنرال رابرت هایزر موجود است که طی آن شاه از کنسل شدن تماس با خمینی برای لغو حملات برآشفته شده و حملات ضربتی خمینی را خطری برای سقوط دولت بختیار می‌داند. از تماس رئیس‌جمهور ایالات متحده با والری ژیسکار دستن برای تغییر اهداف اصلی از سوی هر دو دولت فرانسه و ایالات متحده صحبت می‌شود و اینکه به‌طور غیرمنتظره‌ای شدت عصبانیت شاه با برخورد گذرای او در مواجهه با اطلاعات اولیه‌ای که به او درباره طرح پیشنهاد شده برای تغییر داده شد کاملا متفاوت بوده‌است و درخواست فوری برای تغییر تصمیمات و اینکه تصمیم فعلی درباره خمینی اشتباه است. موضوع این پیام‌های دیپلماتیک افشا شده در کنار اسناد دیگری که هنوز از حالت طبقه‌بندی محرمانه خارج نشده‌اند و اسنادی که در ۹ آذر ۱۳۹۵ درباره تماس‌های خمینی و دولتمردان ایالات متحده از بی‌بی‌سی فارسی منتشر شده بود و برخی چون سیدعلی خامنه‌ای و و ابراهیم یزدی صحت این سند را رد کردند و آن را ساختگی خواندند. به گفته میلانی، دولت آمریکا برای یافتن جایگزین حکومت محمدرضا پهلوی، هم از طرف فرانسه و هم از طرف تهران با خمینی و اطرافیانش وارد مذاکره شد. به علاوه، کارتر، هویزر را به ایران فرستاد که امرای ارتش ار از انجام کودتای نظامی بر حذر دارد. در تهران، هویزر به همراهی و همکاری ژنرال گست، با سران ارتش در تماس بودند و در صدد بودند تا اسباب تماس امرای ارتش و نیروهای طرفدار خمینی را فراهم کنند. دولت آمریکا در آغاز بحران، تمایلی به تماس با خمینی را نداشت؛ ولی وقتی سرنوشت شاه، قطعی به نظر می‌رسید، آمریکا بر آن شد که مستقیم با خمینی تماس برقرار کند و از چند و چون نظراتش اطلاعاتی کسب کند. هم او در پاریس و هم طرفدارانش در تهران، به سوالاتی که آمریکایی‌ها طرح کرده بودند پاسخ دادند. در پاریس، خمینی، شماری از طرفداران خود را که اغلب در غرب تحصیل کرده بودند و در گروه‌های مذهبی طرفدار دموکراسی فعالیت داشتند، بسان نمایندگان و سخنگویان غیررسمی خود برگزید. از این دسته می‌توان ابوالحسن بنی‌صدر، ابراهیم یزدی و صادق قطب‌زاده نام برد. اما در تهران، خمینی، شورایی به نام شورای انقلاب را که هدایتش در دست روحانیون بود را مسئول اداره امور روزمره حرکت دموکراتیک مردم کرد. برخی از اعضای این شورا به‌ویژه آن‌ها که در نهضت آزادی عضویت داشتند، با سفارت آمریکا در ایران در تماس بودند و در همسو کردن دولت آمریکا با اهداف خمینی، نقش کلیدی بازی کردند. در نتیجه این تماس‌ها، سالیوان (سفیر آمریکا در ایران) بالاخره به این نتیجه رسد که جنبش اسلامی‌ای که تحت سیطره طرفداران خمینی است، به مراتب بیشتر از آنچه گمان می‌رفت، متشکل و روشن‌اندیش و توانا در مقابله با کمونیسم هستند. سالیوان حتی متقاعد شده بود که این نیروها چه بسا بتوانند به‌رغم ظاهرشان، چیزی شبیه به دموکراسی غربی ایجاد کنند. یازده روز بعد از خروج شاه از ایران، خمینی پیام شخصی برای آمریکا ارسال کرد. در متن پیام ترکیبی از تهدید و تطمیع می‌توان مشاهده کرد. خمینی می‌گفت برای احتراز از فاجعه، آمریکا باید به ارتش ایران و بختیار بگوید که دست از دخالت در امور ایران بردارند؛ و ترجیحش این است که راه حلی مسالمت‌آمیز برای حل معضل ایران سراغ کند. البته از چند هفته قبل از این پیام، هم او و هم همراهانش در پاریس و نیز متحدانش در ایران با مقامات آمریکایی وارد مذاکراتی مفصل شده بودند. جرقه اعتراضات در بحبوحه این اتفاقات، اول آبان سال ۱۳۵۶ فرزند خمینی (مصطفی خمینی) به شکل مشکوک و غیرمنتظره‌ای درگذشت که منجر به برگزاری جلسات سوگواری اعتراض‌آمیز در قم، تهران، یزد، مشهد، شیراز و تبریز شد و مرگ او به‌طور گسترده‌ای به ساواک نسبت داده شد. تا اواخر آبان ۱۳۵۶ مخالفان حکومت، به فعالیت‌های محصور به پشت درهای بسته، نوشتن بیانیه، تشکیل گروهای جدید، احیای گروه‌های قدیم، صدور نامه و انتشار نشریات اقدام می‌کردند، اما پس از آن تاریخ، مرحله جدیدی در روند انقلاب رخ داد و فعالیت مخالفان به صورت تظاهرات خیابانی خود را نشان داد. نقطه عطف در ۲۵ آبان رخ داد که پس از نه شب جلسات شعرخوانی آرام با مضمون سیاسی که توسط کانون نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان و در دانشگاه آریامهر در آبان ماه سال ۱۳۵۶ تشکیل شده بود، پلیس اقدام به برهم زدن جلسه شب شعر دهم و متفرق کردن حدود ده هزار دانشجوی شنونده در آن کرد که تظاهرات خشمگینانه دانشجویان و سرازیر شدن آنان در خیابان‌ها با سردادن شعارهای ضد حکومتی را به دنبال داشت. در این درگیری یک دانشجو کشته، هفتاد تن مجروح و یکصد تن بازداشت شدند. در ده روز پس از آن، تظاهرات‌های دانشجویی افزایش یافت و دانشگاه‌های اصلی تهران در اعتراض به درگیری ۲۵ آبان تعطیل شدند. پس از آن، دانشگاه‌های بزرگ کشور به یادبود ۱۶ آذر (روز غیررسمی دانشجو) دست به اعتصاب زدند؛ ولی معترضان دستگیرشده در ناآرامیهای پیشین، پس از محاکمه‌های کوتاهی در دادگاه‌های مدنی تبرئه شدند و این‌گونه محاکمات به روشنی به جامعه نشان داد که ساواک، دیگر توان استفاده از دادگاه‌های نظامی را برای سرکوب مخالفان ندارد. در دی ماه همان سال اتفاق دیگری به تظاهرات خیابانی شدت بخشید. روزنامه اطلاعات در مقاله‌ای در تاریخ ۱۷ دی، مقاله نیشداری برضد روحانیت مخالف نوشت. آنان را «ارتجاع سیاه» نامید و به همکاری پنهان با کمونیسم بین‌الملل برای محو دستاوردهای انقلاب سفید متهم ساخت. همچنین خمینی را به بیگانه بودن و جاسوسی برای بریتانیا در دوران جوانی متهم کرد و او را بی‌بندوبار و نویسنده اشعار شهوت‌انگیز صوفیانه نامید. این مقاله شهر قم را به خشم آورد. حوزه‌های علمیه و بازار تعطیل و خواستار عذرخواهی علنی حکومت شدند. حدود ۴۰۰۰ نفر از طلاب و هواداران آنان در روز ۱۹ ماه دی در تظاهرات به سردادن شعار پرداخته و با پلیس درگیر شدند. در این درگیریها بنا به اعلام حکومت دوتن و به گفته مخالفان هفتاد تن کشته و بیش از پانصد نفر زخمی شدند. روز بعد خمینی خواستار تظاهرات بیشتر شد و به شهر قم و آنان که «روحانیت مترقی» نامید، به خاطر ایستادگی در برابر حکومت تبریک گفت و شاه را به همکاری با آمریکا برای نابودی ایران متهم کرد. آیت‌الله شریعتمداری نیز در مصاحبه‌ای نادر با خبرنگاران خارجی، از حکومت گلایه کرد و رفتار پلیس و حکومت با روحانیون را توهین‌آمیز خواند. شریعتمداری همچنین به همراه ۸۸ تن از روحانیون، بازاریان و دیگر مخالفان از ملت خواست که چهلم کشتار قم را با دست کشیدن از کار و حضور آرام در مساجد برگزار کنند. بعدها در جستجوی جرقه یا سرآغاز انقلاب ایران، روزنامه‌نگاران، چاپ مقاله اطلاعات و پیامدهای آن در قم را عنوان کردند و برخی چون حامد الگار و هنری مانسون کشته شدن مصطفی خمینی را شروع زنجیره اتفاقاتی می‌دانند که منجر به انقلاب ایران شد اما آبراهامیان، بر این باور است که در واقع نقطه آغازین انقلاب پیچیده‌تر از این بوده و نخستین جرقه را می‌توان به پیشتر از چاپ مقاله و به جلسات شعرخوانی و ناآرامیهای دانشگاه آریامهر نسبت داد. در مجموع این دو حادثه، تجلی دو نیروی حاضر در جنبش انقلابی محسوب می‌شد که یکی طبقه متوسط حقوق بگیر و جایگاه اعتراض سیاسی آن یعنی دانشگاه‌های مدرن و دیگری طبقه متوسط متمول و سنتی و مراکز سازمان‌های اجتماعی-سیاسی آن یعنی مدارس علوم دینی سنتی (حوزه‌های علمیه) و بازار بود. اعتراضات سیاسی و سنتهای شیعی از این زمان به بعد یک دوره از مراسم چهلم (هرکدام به منظور یادبود کشته‌شدگان مراسم قبلی) در سطح کشور برگزار شد که نمونه‌ای عالی از استفاده سیاسی از یک سنت شیعی محسوب می‌شد و فرصتی را برای معترضان فراهم می‌ساخت تا به جمع شدن گرد هم، اطلاع‌رسانی شفاهی و برانگیختن بیشتر احساسات مذهبی مخالفان حکومت بپردازند. در روز ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ به عنوان چهلم کشتار قم، مراسم یادبود در شهرهای بزرگ ایران به آرامی برگزار شد، اما در تبریز معترضان به کلانتریها، دفاتر حزب رستاخیز، بانکها، هتلهای لوکس، سینماها و مشروب فروشی‌ها (که نماد وابستگی به غرب به‌شمار می‌رفتند) حمله کردند و برای نخستین بار فریاد «مرگ بر شاه» شنیده شد. شورش تبریز دو روز طول کشید و با توسل حکومت به نیروهای کمکی ارتش از جمله تانک و هلیکوپترهای جنگی، فروکش کرد. دهم فروردین ۱۳۵۷، مراسم چهلم کشته‌شدگان تبریز بود که در ۵۵ شهر برپاشد و در این مدت، اکثر بازارها و دانشگاه‌ها تعطیل بودند. این مراسم در برخی شهرها به‌ویژه در یزد به خشونت کشیده شد و عده‌ای توسط نیروهای پلیس کشته شدند که مراسم چهلم آن در روز نوزدهم اردیبهشت ماه برگزار گشت. در این روز، بازار و موسسات آموزشی مهم اعتصاب کردند و مراسم در برخی شهرها به خشونت گرایید. در قم، نیروهای امنیتی برای سرکوب تظاهرات به تیراندازی و قطع برق شهر روی آوردند و با تعقیب گروهی از تظاهرکنندگان و زیرپا گذاشتن حق و حرمت قدیمی تحصن در خانه علمای دینی، دو تن از طلاب را که در خانه شریعتمداری پناه گرفته بودند، کشتند. آمار رسمی حکومت و مخالفان از تعداد کشته‌شدگان و مجروحان سه دوره روزهای چهلم پرآشوب، (مثل همه وقایع بعدی) تفاوت بسیاری داشت. برپایه اعلامیه‌های حکومتی، ۲۲ نفر کشته و تقریبا ۲۰۰ تن زخمی شدند و اما مخالفان، شمار کشته‌ها را ۲۵۰ و شمار زخمیها را بیش از ۶۰۰ نفر دانستند. رژیم برای رویارویی با این بحران، نخست با ایجاد کمیته مخفی انتقام توسط ساواک، به فرستادن نامه‌های تهدیدآمیز و حتی بمب‌گذاری در دفاتر برخی روشنفکران و حقوقدانانی که نامه‌های اعتراضی نگاشته بودند - از جمله سنجابی، فروهر، بازرگان و عبدالکریم لاهیجی - اقدام کرد. حزب رستاخیز هم گروهی متشکل از افراد پلیس با لباس غیرنظامی به نام «نیروی پایداری» تشکیل داد تا به گردهماییهای سازمان یافته گروه‌های دانشجویی، کانون نویسندگان و جبهه ملی حمله کند. در همین حال، رژیم برخی سیاست‌های ضدتورمی را که موجب خشم بازاریان و علما شده بود کنار گذاشت و ضمن پوزش خواستن از شریعتمداری از بابت حمله به خانه او و برکناری ارتشبد نعمت‌الله نصیری رئیس بدآوازه ساواک، نمایش فیلم‌های شهوت‌انگیز غربی را ممنوع ساخت. شاه نیز برای زیارت به مشهد رفت و جمشید آموزگار نخست‌وزیر وقت با معوق گذاشتن بسیاری از طرحهای توسعه اقتصادی، برای مهار کردن تورم تلاشهایی به عمل آورد. چهلم کشته‌شدگان اردیبهشت ماه، با توصیه شریعتمداری و دیگر روحانیون میانه‌رو به آرامی برگزار شد و برای دو ماه، تا پیش از پایان تیرماه، ناآرامی عمده‌ای روی نداد. به نظر می‌رسید که استراتژی جدید دولت، کارساز واقع شده‌است یا شاید مخالفان خود را برای ماه رمضان، که بسیج جمعیت برای تظاهرات آسانتر بود، آماده می‌کردند. در طی این دوره از آرامش، بسیاری از جمله نخست‌وزیر به این نتیجه رسیدند که بحران پایان یافته‌است. گسترش اعتراضات و اعتصابهای گسترده کارگری صحنه‌هایی از درگیری‌های خیابانی صحنه‌هایی از مردم مسلح انقلابی پس از دو ماه آرامش، و وقوع دو ناآرامی در ۳۱ تیر و ۶ مرداد، در چند روز نخست ماه رمضان که از ۱۴ مرداد آغاز می‌شد، تظاهرات خشونت باری در تهران، تبریز، قم، اصفهان و شیراز برپا شد و در اصفهان تظاهرکنندگان خشمگین، برخی مجهز به سلاح کمری، بیشتر مناطق شهر را تصرف کردند. دولت، تنها پس از اعلام حکومت نظامی و با کشتن برخی مهاجمان توسط نیروهای ارتش، توانست کنترل شهر را دوباره در دست گیرد. پس از این ناآرامیها، رژیم خود را برای دور دیگری از مراسم چهلم آماده می‌کرد که فاجعه بزرگی کشور را تکان داد. در ۲۸ مرداد ماه (همزمان با سالگرد کودتای سال ۱۳۳۲)، سینما رکس آبادان که در یک منطقه کارگرنشین قرار داشت به طرز مشکوکی در آتش سوخت و بیش از چهارصد مرد، زن و کودک در آن جان باختند. رژیم بی‌درنگ با یادآوری حملات مشابه مخالفان به سینماها، مسئولیت این رویداد را به گردن آنان انداخت و با نسبت دادن این رویداد به «مارکسیست‌های اسلامی» آن‌ها را متهم کردند «به جای تمدن بزرگ، وحشت بزرگ» به مردم می‌دهند. اما مخالفان، ساواک را به تدارک این «آتش‌سوزی رایشتاگ»، قفل کردن درهای سینما و کارشکنی در آتش‌نشانی محل متهم کردند. فردای آنروز ۱۰،۰۰۰ تن از بستگان قربانیان که در مراسم تشییع گرد هم آمده بودند، ساواک را مسئول این حادثه دانسته و شعارهای تندی علیه حکومت سر دادند. (بعدها در دادگاهی که پس از انقلاب برگزار شد، گروهی شامل افراد متعصب مذهبی مسئول این حادثه شناخته شدند و به همراه چند افسر پلیس به جرم کوتاهی در جلوگیری از وقوع حادثه، محاکمه شدند. طبق گفته برخی، این گروه با روحانیون عالی‌رتبه ارتباطاتی داشته‌اند) جمعه سیاه شاه کوشید تا با دادن امتیازات بیشتر به مخالفان چون عفو ۲۶۱ زندانی دیگر، بیرون بردن نیروهای نظامی از دانشگاه‌ها و وعده انتخابات آزاد، از شدت بحران بکاهد. او برای جلب نظر روحانیون، جعفر شریف‌امامی را به نخست‌وزیری تعیین کرد. در دوران تصدی دولت شریف امامی که «دولت آشتی ملی» نام گرفته بود، آزادی مطبوعات بیشتر شد و احزاب و تشکلهای سیاسی قدیمی به صحنه بازگشتند. همچنین تقویم شاهنشاهی لغو گردید، بیشتر روحانیون عالی‌رتبه از زندان آزاد شدند و ۵۷ قمارخانه تعطیل گشت. شریف امامی پس از توافق با رهبران میانه‌رو مخالفان، مانند سنجابی، بازرگان و فروهر، اجازه راهپیمایی عید فطر را صادر کرد و از آنان قول گرفت که از شعار دادن علیه شخص شاه و دعوت به تظاهرات بیشتر، خودداری کنند. در مراسم عید فطر تقریبا در همه شهرها شمار بسیاری از قشرها مختلف مردم شرکت کردند. گرچه در روز عید فطر مشکلی پیش نیامد، طی سه روز پس از آن بحران شدت گرفت. خمینی در اعلامیه شب عید فطر خود، به عنوان وظیفه‌ای برای همه مسلمانان، خواستار عدم سازش با شاه و ایستادگی در مقابل او تا زمان اخراجش از کشور شده بود. علی‌رغم فراخوان مخالفان میانه‌رو در خودداری از تظاهرات، شمار جمعیت تظاهرکننده بیشتر و بیشتر شد چنان‌که در ۱۶ شهریور در تهران، بیش از نیم میلیون نفر به تظاهرات پرداختند و ضمن سر دادن شعار «حسین سرور ماست، خمینی رهبر ماست» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» برای نخستین بار خواستار برقراری حکومت جمهوری اسلامی شدند و خواسته مخالفان میانه‌رو مبنی بر اجرای قانون مشروطه، تحت‌الشعاع قرار گرفت. شاه برای حفظ تسلط خود بر اوضاع، کوشید تا قاطعانه عمل کند از اینرو با ممنوعیت تظاهرات خیابانی برای نخستین بار پس از سال ۱۳۴۲، در تهران و یازده شهر دیگر حکومت نظامی اعلام کرد. صبح روز بعد، جمعه ۱۷ شهریور، درگیریهای شدیدی در جنوب تهران رخ داد، کارگران ضمن سنگربندی در خیابان، به سوی کامیونهای ارتش کوکتل مولوتف پرتاب می‌کردند و در میدان ژاله، حدود پنج هزار نفر - اغلب دانشجو - که بسیاری از آنان از اعلام حکومت نظامی در سحرگاه آن روز خبر نداشتند، به صورت نشسته به تظاهرات پرداختند. حضور فقرای شهری، نسبت به دیگر طبقات در تظاهرات این روز بسیار چشمگیر بود و برای پراکنده کردن مردم در محله‌های پرجمعیت جنوب شهر از هلیکوپترهای جنگی استفاده شد. در میدان ژاله نیز کماندوها و تانکها به سوی جمعیت شلیک کردند. در شب همان روز، مقامات نظامی، شمار کشته شدگان را ۸۷ و شمار زخمی‌ها را ۲۰۵ نفر اعلام کردند. اما مخالفان شمار کشته‌ها را بیش از ۴۰۰۰ نفر دانستند. (پس از انقلاب، در تحقیقات به عمل آمده، اما رسما منتشر نشده توسط بنیاد شهید، تعداد کشته‌شدگان شناسایی شده، ۸۸ نفر اعلام شد) جمعه سیاه. حادثه ۱۷ شهریور که به جمعه سیاه معروف شد تاثیری بسیار نهاد و دریایی از خون بین شاه و مردم پدید آورد. با تحریک احساسات عمومی و تشدید نفرت، تنها یک راه‌حل روشن یعنی یک انقلاب بنیادی باقی‌ماند. شاه به این موضوع پی برد که مخالفان میانه‌رو و غیرمذهبی، پیروان شخصی و سازمان‌های سیاسی لازم را برای جلوگیری از شور و احساسات مردمی ندارند. دیگر آنکه، تظاهرات پی در پی، صحنه سیاست را از برنامه‌ریزی و میزهای مذاکره به خیابان‌ها و محله‌های فقیرنشین پرجمعیت کشانده بود و با هر کشتار، فرصت دست‌یابی به سازش از راه گفتگو کاهش می‌یافت. برای ساکنان محلات فقیرنشین و حلبی‌آبادهای تهران که همگی دهقانان مهاجری بودند که به تازگی زمین خویش را از دست داده بودند، مذهب، احساس همبستگی گروهی و اجتماعی را فراهم می‌کرد. آنان مذهب را جانشین جامعه روستایی از دست رفته‌شان قلمداد می‌کردند و با اشتیاق در مساجد شهری، به سخنان روحانیون گوش می‌سپردند. با افزایش شدید محبوبیت خمینی در سالهای ۵۶ و ۵۷ و شدت گرفتن شور و تحرکات انقلابی، سخنان او در خصوص سازش‌ناپذیری با رژیم و حل مشکلات با بازگشت به اجرای کامل احکام اسلامی، با استقبال بسیاری از سوی توده‌های مسلمان و فقرای شهری روبرو شد و موجب از دست رفتن تاثیر سخنان دیگر روحانیون محبوب مثل شریعتمداری و طالقانی که خواستار اجرای کامل قانون مشروطه بودند، گشت. اعتصاب‌های سراسری، محرم و تضعیف شاه بخشی از راهپیمایی مردم در روزهای منتهی به انقلاب ۱۳۵۷ اما فردای پس از جمعه سیاه، موج گسترده اعتصابات کارگری آغاز شد. در واقع با پدیدار شدن اثرات دوره رکود اقتصادی، تعیین سقف برای افزایش دستمزدها و همچنین کاهش حقوق و دستمزد کارگران در نیمه‌های تابستان ۱۳۵۷، کارگران کارخانه‌ها، علاوه بر برپایی اعتصاب به تظاهراتها نیز پیوستند. مشارکت کارگران کارخانه‌ها و همچنین کارگران ساختمانی و فقرای شهری، راهپیماییهای چند ده هزار نفری را به چندصد هزار نفری و حتی میلیونی تبدیل کرد و پیروزی نهایی انقلاب را ممکن ساخت. تقاضاهای اعتصاب کنندگان در ابتدا عمدتا اقتصادی بود اما به تدریج به صورت تقاضاهای سیاسی درآمد، چنان‌که در مهرماه، حدود ۴۵ درصد تقاضاهای اعتصاب کنندگان سیاسی شده بود که در آبان به ۸۰ درصد و در ماه بهمن به ۱۰۰ درصد رسید. در ۱۸ و ۲۰ شهریور ماه، کارگران پالایشگاه‌های تهران و سایر شهرها اعتصاب کردند. شمار و گستره اعتصابات در مهرماه بیشتر شد و در ۱۴ و ۲۴ مهر (چهلمین روز جمعه سیاه) درگیریهای خونینی در شهرهای اصلی روی داد. در اواخر مهر، به دنبال اعتصابات پی‌درپی، تقریبا همه مراکز بازار، دانشگاه‌ها، دبیرستانها، تاسیسات نفتی، بانکها، وزارت‌خانه‌ها، روزنامه‌ها، بیمارستانهای دولتی و کارخانه‌های بزرگ کشور تعطیل شد و اعتصابگران، علاوه بر خواستهای صنفی، انحلال ساواک، لغو حکومت نظامی، آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت خمینی را خواستار شدند. شاه در رویایی با بحران، تصمیماتی ضد و نقیض گرفت، از یک سو به برقراری حکومت نظامی در دیگر شهرها، دستگیری رهبران جبهه ملی و تحت فشار قرار دادن عراق برای اخراج خمینی پرداخت و از سوی دیگر به آزادی ۱۱۲۶ تن از زندانیان سیاسی، (از جمله منتظری و طالقانی و همچنین هشت توده‌ای که از سال ۱۳۳۴ همچنان در زندان بودند)، بازداشت ۱۳۲ تن از دولتمردان پیشین از جمله هویدا و نصیری، انحلال حزب رستاخیز و پذیرفتن بیشتر درخواستهای اقتصادی کارمندان و کارگران صنعتی دست زد و ضمن وعده انتخابات آزاد و جبران اشتباهات گذشته، از تلویزیون سراسری به مردم گفت که «پیام انقلاب» آنان را شنیده‌است. خمینی که در این زمان از عراق به پاریس تبعید شده بود، از آنجا پیام فرستاد که اگر شاه واقعا صدای انقلاب مردم را شنیده‌است، باید بیدرنگ استعفا داده و در دادگاه اسلامی حاضر شود. او هرگونه سازش با «سلطنت منفور» را خیانت به اسلام دانست و از مردم خواست تا آن را به «زباله‌دان تاریخ» نیفکنده‌اند، از پای ننشینند. هنگامی که روزنامه‌نگاران اروپایی از او پرسیدند که چه چیز جایگزین رژیم سلطنتی خواهد شد، خمینی برای نخستین بار به جای پاسخ همیشگی خود «حکومت اسلامی»، واژه «جمهوری اسلامی» را به کار برد. روشن بود که او می‌کوشید طبق توصیه اعضای نهضت آزادی، جبهه ملی و سازمان‌های دانشجویی مخالف (مانند قطب‌زاده، بنی‌صدر و یزدی) که به محض ورود او به فرانسه به وی پیوسته بودند، به زبان آنان سخن گوید. در اوایل آبان، سنجابی و بازرگان نیز برای دیدار با خمینی به فرانسه رفتند و ضمن اعلام پشتیبانی از او، با زبانی اندک متفاوت، خواستار جایگزینی یک «حکومت ملی و اسلامی، مبتنی بر اصول اسلام، دموکراسی و حاکمیت ملی» با نظام سلطنتی شدند. بدین‌سان با سفر سنجابی و بازرگان به پاریس، پیوند نیروهای سکولار و مذهبی احیا شد و امکان مطرح کردن هر گزینه دیگری بین «جمهوری اسلامی» و «سلطنت» از بین رفت. با استحکام پیوند و ائتلاف رهبران مخالفان، راهپیمایی‌ها و اعتصابات شدت یافته و در ماه محرم به خشونت کشیده شد. در تهران در سه روز نخست ماه محرم در آذرماه، صدها هزار نفر به فراخوان رهبران مخالف به پشت‌بامها رفته و فریاد «الله‌اکبر» سر دادند و هزاران کفن‌پوش نیز با زیرپا گذاشتن مقررات منع رفت‌وآمد در شب، به خیابان‌ها ریختند. در قزوین نیز عده‌ای با منع مقررات، زیر تانکها مانده و کشته شدند. رژیم از بیم وخیم‌تر شدن اوضاع، امتیازهای دیگری داد و با آزاد ساختن ۴۷۰ زندانی سیاسی دیگر، اجازه برگزاری مراسم سوگواری را به شرط حفظ نظم و عدم حمله مستقیم به شاه، صادر کرد. در راهپیمایی روز تاسوعا به رهبری طالقانی و سنجابی، بیش از نیم میلیون نفر حضور یافتند و در روز عاشورا تعداد جمعیت به حدود دو میلیون نفر رسید. روزنامه‌ها و نشریات معروف غربی این راهپیمایی‌ها را نشانی از خواست و توانایی توده عظیم مردم برای بیرون راندن شاه و برقراری حکومت جدید دانستند. خمینی در فرانسه و در جمع خبرنگاران. موقعیت شاه در دو هفته پس از عاشورا وخیم‌تر شد. بیشتر سربازان و افسران در شهرهای مختلف، از هدف قراردادن مردم اجتناب ورزیده و به مخالفان می‌پیوستند. اعتصابات گسترده و درگیریهای روزمره مخالفان با ارتش، موجب فلج شدن اقتصاد کشور و توقف صدور نفت شد. سازمان‌های چریکی با آزاد شدن اعضایشان از زندان و بازگشت برخی مخالفان تبعیدشده به کشور، جانی تازه گرفته و با جذب نیرو از مردم (به ویژه جوانان) به نیروهای قابل توجهی تبدیل شدند. این سازمان‌ها به چند عملیات مسلحانه مانند بمبگذاری و ترور افسران ارتش و پلیس دست زدند. هم‌زمان گروه‌های حامی خمینی نیز در کشور بسیار افزایش یافتند و مثل دیگر گروه‌ها، برای گسترش تفکر انقلابی، به انتشار روزنامه، پوستر و نشریاتی با تیراژ بالا پرداختند. بی‌اعتماد شدن واشینگتن نسبت به شاه نیز عامل دیگر تضعیف بیشتر رژیم بود. چنان‌که کارتر از شاه خواست تا قدرت خود را تعدیل کرده و از حضور نظامیان در خیابان‌ها بکاهد. همچنین دولت فرانسه، امکان بقای شاه را منتفی دانست. در همین زمان، خمینی سرگرم مبارزه‌ای تبلیغاتی علیه نیروهای چپ و مارکسیست‌ها بود و اعلام داشت که ایران، پس از سرنگونی شاه، همچنان نفت مورد نیاز غرب را تامین نموده و با شرق هم‌پیمان نخواهد شد. پس از این اتفاقات، شاه پیشنهاد جدیدی به سنجابی و دیگر رهبران جبهه ملی داد و از آنان خواست ریاست یک دولت آشتی ملی را بپذیرند. این پیشنهاد به علت عدم توافق شاه در کناره‌گیری از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح و ترک کشور، رد شد. با اینحال شاپور بختیار یکی از رهبران جوان‌تر جبهه ملی که خطر روحانیون را بیشتر از ارتش می‌دانست، پیشنهاد داد که اگر شاه کشور را ترک کند، ۱۴ نظامی سرسخت را تبعید نماید و قول دهد تنها سلطنت کند و نه حکومت، ریاست یک دولت غیرنظامی را به عهده خواهد گرفت. شاه نیز بیدرنگ این پیشنهاد را پذیرفت و در ۹ دی ماه، بختیار را به نخست‌وزیری تعیین کرد. سرنگونی رژیم شاه و پیروزی انقلاب ویدئوی یک مصاحبه کوتاه با شاپور بختیار در ۶ بهمن ۱۳۵۹. استقبال مردم از آیت‌الله خمینی پس از بازگشت از پاریس و ورود به تهران از راست به چپ در ردیف پشت: ابوالحسن بنی‌صدر، بختیار پس از نشستن بر کرسی نخست‌وزیری، برای خشنود نمودن مخالفان اقداماتی انجام داد. او علاوه بر وعده لغو حکومت نظامی، خروج شاه، انحلال ساواک و اجازه به خمینی برای بازگشت به کشور، داراییهای بنیاد پهلوی را ضبط، شماری از وزرای پیشین را دستگیر و زندانیان سیاسی بیشتری را آزاد کرد. در همین حال به مخالفان هشدار داد که در صورت ایجاد مانع برای برقراری حکومت مشروطه، با توسل به ارتش، دیکتاتوری نظامی و خشنی به وجود خواهد آورد. هر چند شریعتمداری و دیگر روحانیون میانه‌رو از بختیار حمایت کردند، سنجابی و فروهر دو همقطار وی، با اخراج بختیار از جبهه ملی، خواستار برکناری شاه شدند و خمینی نیز با دعوت دوباره مردم به اعتصاب و راهپیمایی، پیروی از دولت بختیار را پیروی از ارباب او «شیطان» خواند. در ۲۳ دی، حدود دو میلیون نفر در سی شهر دست به راهپیمایی زده و خواستار بازگشت خمینی، برکناری شاه و استعفای بختیار شدند. در ۲۶ دی ماه، هنگام خروج شاه از کشور به مقصد قاهره (که به گفته دولت، برای «استراحت» صورت گرفت)، صدها هزار نفر به خیابان‌ها ریختند تا این رویداد را جشن بگیرند. در ۲۹ دی، پس از فراخوان خمینی به برگزاری «همه‌پرسی خیابانی» برای تعیین تکلیف سلطنت و دولت بختیار، تنها در تهران بیش از یک میلیون نفر به خیابان‌ها آمدند. روز سوم بهمن فرودگاه‌ها برای جلوگیری از ورود خمینی بسته شدند و در ۷ و ۸ بهمن ماه، در جریان اعتراض به بسته شدن فرودگاه چندین نفر کشته شدند. سرانجام در ۱۲ بهمن، بیش از سه میلیون نفر برای استقبال از بازگشت خمینی به خیابان‌ها ریختند. هنگامی که خمینی برای در دست گرفتن سکان انقلاب به کشور بازگشت، رژیم پهلوی سرنگون شده بود و سه ستون سابق نگاهدارنده آن، ارتش مدرن، نظام حمایتی و مالی دربار، دیوانسالاری حجیم و غول پیکر و همچنین حزب رستاخیز، بر اثر شانزده ماه درگیریهای خیابانی، شش‌ماه راهپیمایی مردمی و پنج ماه اعتصاب فلج‌کننده، کاملا ویران گشته بود. به محض فروپاشی دولت، قدرت به دست‌سازمان‌هایی موسوم به «کمیته» افتاد. بیشتر این کمیته‌ها را به ویژه در استانهای مرکزی شیعه‌نشین و فارسی‌زبان، روحانیون محلی هوادار خمینی اداره می‌کردند. کمیته‌های شهرها، با پخش مواد غذایی، تعیین قیمتها، اجرای قوانین راهنمایی رانندگی و احیای دادگاه‌های شرع، می‌کوشیدند تا نظم و قانون را اجرا کنند. روحانیون دیگری نیز، نزدیک به یکهزار تن از جوانان، اغلب از محلات پایین شهر را گرد آورده و یک نیروی شبه‌نظامی تشکیل دادند که بعدها به «پاسداران انقلاب» معروف شد. خمینی ضمن دعوت به ادامه تظاهرات‌ها تا کناره‌گیری بختیار، بازرگان را مامور تشکیل دولت موقت نمود و یک شورای انقلاب مخفی را، برای مذاکره مستقیم با روسای ارتش تعیین کرد. همزمان با گفتگوی پنهانی این شورا با روسای ستاد ارتش، حادثه‌ای سرنوشت ساز رخ داد و سازمان‌های چریکی چون «چریکهای فدایی خلق» و «مجاهدین خلق»، دو سازمان منشعب شده از آن‌ها (فداییان متمایل به حزب توده و مجاهدین مارکسیست) و همچنین حزب توده، آخرین ضربه را بر پیکر رژیم وارد آوردند. در عصر جمعه بیستم بهمن، گارد جاویدان شاهنشاهی کوشید تا شورش تکنیسین‌ها و همافران نیروی هوایی، در پایگاه نظامی نزدیک به میدان ژاله را سرکوب کند که سازمان‌های چریکی با خبردار شدن از این نبرد مسلحانه، به کمک همافران محاصره‌شده شتافته و پس از شش ساعت درگیری، گارد شاهنشاهی را پس راندند. آنان با توزیع سلاح در بین مردم - از پیر تا جوان - مناطق اطراف میدان ژاله را چنان‌که لوموند نوشت، به «کمون پاریس» دیگری تبدیل کردند. صبح روز بعد چریکها و شورشیان، به نه مرکز پلیس و بزرگترین کارخانه اسلحه‌سازی شهر حمله کردند. سرانجام روز یکشنبه ۲۲ بهمن ماه، که درگیریها به اوج خود رسید، سازمان‌های چریکی، حزب توده و ارتشیان فراری به یاری هزاران داوطلب مسلح، اکثر انبارهای مهمات، پادگانها و همچنین زندان اوین و دانشکده افسری را به تصرف درآوردند. ساعت ۲ بعد از ظهر همان روز، رئیس ستاد کل ارتش، اعلام کرد که در مبارزه میان بختیار و شورای انقلاب، ارتش بیطرف خواهد ماند. ساعت ۶ بعد از ظهر رادیو اعلام کرد: «اینجا تهران است، صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب». بدینسان پس از دو روز درگیری شدید، انقلاب تکمیل و سلطنت ۲۵۰۰ ساله نابود شد. حکومت جدید تعداد جانباختگان انقلاب را ۶۰،۰۰۰ نفر اعلام کرد، اما در تحقیقات رسما منتشر نشده بنیاد شهید که سال‌ها بعد توسط یکی از اعضای آن (عمادالدین باقی) به اطلاع همگان رسید، مشخص شد که در فاصله آبان ۱۳۵۶ تا پیروزی انقلاب در بهمن ۱۳۵۷، ۲۷۸۱ تن جان خود را از دست داده‌اند. بیشتر قربانیان از مردم محلات کارگرنشین جنوب شهر تهران بودند. پس از انقلاب (از سمت راست) روح‌الله خمینی، بازرگان و بنی‌صدر پس از بازگشت سید روح‌الله خمینی به ایران به کشور و در آستانه انقلاب. در ۱۰ فروردین مردم ایران در یک همه‌پرسی به دعوت خمینی شرکت کردند و با اکثریت (بیش از ۹۸ درصد) به جمهوری اسلامی (به عنوان تنها گزینه موجود برای نظام حکومتی آینده) رای دادند. در ۱۸ فروردین امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر سابق ایران با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. همچنین بیش از ۲۰۰ تن از مقامات بلندپایه رژیم سابق در خلال دو ماه بعد از انقلاب طی حکمهای دادگاه‌های انقلاب اعدام گشتند. در تاریخ ۱۳ آبان ماه دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و افراد حاضر در سفارت را به گروگان گرفتند و این واقعه استعفای دولت موقت و لیبرال مهدی بازرگان را در پی داشت. (مقاله مرتبط در این زمینه: اشغال سفارت آمریکا) پیش از برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران خمینی مجاهدین خلق را به سبب عدم اعتقاد به قانون اساسی از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران منع کرد که موجب انتقاد شدید این سازمان از نیروهای مکتبی حاکم در جمهوری اسلامی گردید. در پنجم بهمن ماه ابوالحسن بنی‌صدر با حمایت خمینی و با پیروزی در انتخابات به عنوان اولین رئیس‌جمهور ایران انتخاب شد. در اواخر فروردین ماه سال ۱۳۵۹ شورای انقلاب با حکم خمینی و با هدف تصفیه دانشگاه‌ها از استادان و دانشجویان دگراندیش، به اپوزیسیون یا گروه‌های سیاسی منتقد و مخالف نیروهای مذهبی حاکم در جمهوری اسلامی که عمدتا خاستگاه دانشجویی داشته و دانشگاه را فضای امن سیاسی و کانون فعالیت‌های خود به‌شمار می‌آوردند، برای تخلیه دفاتر خود در دانشگاه‌ها مهلتی سه روزه داد. در طی این روزها درگیری و خشونت در دانشگاه‌های ایران به ویژه در دانشگاه تهران به اوج خود رسیده و چند تن کشته و صدها نفر مجروح شده و این سرآغاز رویدادی شد که ازآن به عنوان «انقلاب فرهنگی» یاد می‌شود. روز دوم اردیبهشت حکم شورای انقلاب در دانشگاه تهران توسط بنی‌صدر ابلاغ شد که تعطیلی دانشگاه‌ها به مدت بیشتر از دو سال و اخراج صدها تن از استادان و دانشجویان دگراندیش را در پی داشت. به دنبال کشمکشها و اختلاف نظرهای بنی‌صدر با حزب جمهوری اسلامی و تلاش ناموفقش در جهت سلب اختیارات آنان و در نتیجه از دست دادن حمایت خمینی، از آنجاکه او به تنهایی توان مقابله با مخالفانش را نداشت و پیشتر هیچگاه به ایجاد یک حزب یا ائتلاف اقدام نکرده بود، با مجاهدین خلق که در آنزمان تشکیلاتی سازمان یافته داشت و منتقد حکومت وقت بود، متحد شد و در اواخر ماه خرداد او که برای حفظ جان خویش در خفا به سر می‌برد مردم را به قیام فراخواند. در سی‌ام خرداد ۱۳۶۰ تظاهرات خشونت‌آمیزی در شهرهای مختلف کشور توسط هوادران مجاهدین خلق و بنی‌صدر به راه افتاد به‌طوری‌که در تهران تعداد معترضان به حدود نیم میلیون نفر رسید و در پی عکس‌العمل خمینی و دیگر روحانیون و درگیری معترضان با نیروهای حزب‌اللهی و سپاه پاسداران تنها در اطراف دانشگاه تهران حدود ۵۰ نفر کشته، ۲۰۰ نفر مجروح و ۱۰۰۰ نفر دستگیر شدند. روز بعد، بنی صدر برکنار و دستور بازداشت او توسط روح‌الله خمینی به اتهام خیانت و توطئه علیه نظام صادر شد و به این ترتیب رقابت‌های سیاسی وارد عرصه خشونت‌آمیزی گشت. با وجود آنکه آزادی بیان یکی از محورهای اعتراضات زمان انقلاب بود، به زودی معلوم شد که این آزادی بیان شامل انتقاد از نظام نمی‌شود. هرکسی که به مخالفت برمی‌خواست یا علیه اعمال کمیته‌های انقلاب اسلامی سخنی می‌گفت قربانی همان کمیته‌های انقلاب می‌شد. به‌طور آشکاری شیفتگی مردم نسبت به نظام روز به روز کاهش می‌یافت به‌طوری‌که ۲۰۴۰۰۰۰۰ شرکت‌کننده در رفراندم ۱۲ فروردین به چهارده میلیون در اولین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ژانویه ۱۹۸۰ کاهش یافت و این تعداد شرکت‌کننده در اولین انتخابات مجلس شورای ملی در مارس ۱۹۸۰ به شش میلیون و صدهزار نفر رسید. اما، مجددا در انتخابات ریاست جمهوری که در مرداد ۱۳۶۰ و مهر ۱۳۶۰، در شرایط جنگ ایران و عراق و حذف احزاب سیاسی مخالف رخ داد، مشارکت به ترتیب به ۱۴٫۵ میلیون نفر(۶۴٫۲٪) و ۱۶٫۸ میلیون نفر (۷۴٫۲٪) رسید. برخورد با مطبوعات در اوت سال ۱۹۷۹ (مرداد ۱۳۵۸)، روزنامه آیندگان تعطیل شد و در ۲۰ اگوست همان سال نیز چهل و یک نشریه ممنوع‌الانتشار شدند. قوانین اسلامی پس از انقلاب، مشروبات الکلی ممنوع شد، همچنین جداسازی زنان از مردان در مدارس، استخرها، مناطق ساحلی به مرحله اجرا درآمد. همچنین محدودیت‌هایی برای پخش موسیقی در رادیو و تلویزیون مقرر شد. پس از فرمان خمینی مبنی بر پوشش کامل برای زنان، تظاهراتی از سوی هزاران زن بدون حجاب علیه این دستور، در پایتخت برگزارشد. ایدئولوژی انقلاب انقلاب ایران این انقلاب نخستین انقلابی است که اسلام‌گرایی و بنیادگرایی را در منطقه به پیروزی رساند. در این انقلاب ایدئولوژی‌های مختلفی نظیر سوسیالیسم، لیبرالیسم و ناسیونالیسم نیز مشارکت داشتند. بگفته ایلین شولینو خمینی در انقلاب ایران مظاهر متفاوتی برای انقلابگران داشت او برای روشنفکران و لیبرالهای ملی نماد یک دموکرات، برای روحانیون یک رهبر با تقوی، برای بازاریان و تجار یک فرد معتقد به اقتصاد بازار آزاد (و غیر وابسته به دولت)، برای طیف چپ و کارگران نماد عدالت اجتماعی، برای خانواده‌ها نماد ارزشهای اصیل، و برای کل کشور نماد وحدت و استقلال را داشت. در ایران حتی بخش مهمی از روشنفکران لائیک و چپ نیز خود را با خمینی همسو می‌دیدند. تاثیر انقلاب ۱۳۵۷ بر طبقات اجتماعی ایران در جریان انقلاب ۱۳۵۷ و دهه اول پس از آن، به دلیل مخالفت آن با نظم سرمایه دارانه پیش از انقلاب، اقتصاد ایران دچار درون‌تابی ساختاری شد. وجوه مشخصه این دوره اختلال گسترده در فرایند تولید و انباشت سرمایه و برهم‌خوردن مناسبات تولید سرمایه دارانه بود که این، به نوبه خود موجب «پرولتاریا زدایی» اقتصاد شهری، دهقانی شدن کشاورزی و افزایش شدید فعالیت‌های خدماتی کوچک شد. میانگین نرخ رشد سالانه که طی سال‌های ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ برابر با ۱۳٫۲٪ بود در دوره ده ساله بعدی (۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵) به ۰٫۷٪ کاهش یافت. در طی همین دوره نسبت خرده بورژوازی به کل نیروی کار شاغل ایران، از ۳۱٫۹٪ به ۳۹٫۹٪ بسط یافت و نسبت طبقه کارگر به کل نیروی کار شاغل کشور، از ۴۰٫۲٪ به ۲۴٫۶٪ کاهش پیدا کرد. طبقه کارگر ایران در این دوره به صورت مطلق نیز کوچک شده و جمعیت آن از ۳،۵۳۵،۰۰۰ نفر به ۲،۷۰۲،۰۰۰ نفر کاهش یافت. تعداد سرمایه‌داران از ۱۸۲ هزار نفر (۲٫۱٪ نیروی کار شاغل) در سال ۱۳۵۵، به ۳۴۱ هزار نفر (۳٫۱٪ نیروی کار شاغل) در سال ۱۳۶۵ افزایش یافت. این بسط دو ویژگی عمده داشت: نخست این‌که تنها شامل سرمایه‌داران سنتی می‌شد و تعداد سرمایه‌داران مدرن حتی کاهش یافته بود. دوم این‌که این روند با کاهشی قابل توجه در میانگین اندازه بنگاه‌های تولیدی همراه بود. به‌طوری‌که میانگین تعداد کارگران به ازای هر سرمایه‌دار از ۱۶٫۳ در سال ۱۳۵۵، به ۵٫۳ در سال ۱۳۶۵ کاهش پیدا کرد. به نوشته فرد هالیدی یکی از پیامدهای این انقلاب، به وجود آمدن یک طبقه حاکم بود که از نظر اقتصادی، تحصیلی و حتی خانوادگی با هم پیوندهای نزدیکی داشتند. انقلاب و ادبیات فارسی انقلاب ۱۳۵۷ هم مانند مسائل دیگر اجتماعی ملازم نوشته‌هایی بود که گاه از ادبیات ماندگار فارسی شدند. دو نمونه معروف که به زبان‌های دیگر ترجمه شده‌اند نمایشنامه خاطرات هنرپیشه نقش دوم کار بهرام بیضایی و رمان زوال کلنل از محمود دولت‌آبادی است که به وجوهی از انقلاب ۱۳۵۷ می‌پردازند. از این هر دو نامدارتر شعر «به نام شما» از هوشنگ ابتهاج است که با آواز محمدرضا شجریان در قطعه بشارت از آلبوم سپیده (چاووش ۶) ماندگار شد. واژگان انقلابی پس از این انقلاب واژه‌های فراوانی رایج شد که برخی را نیز خمینی مرسوم نمود. واژگانی چون «طاغوت»، «مفسد فی‌الارض»، «مستضعف»، «کوخ‌نشینان» و «مستکبر» از جمله لغاتی بود که تداول یافت و مقامات جمهوری اسلامی ایران به کرات استفاده می‌کنند. این واژگان به سرعت جای خود را در گفتار سیاسی و مسائل حقوقی، اجتماعی، اقتصادی و … باز کردند. وضعیت شاه در قبال انقلاب شاه در دو سال آخر سلطنتش، اشتباه‌ترین تصمیمات دوره حکومت خود را گرفت. زمانی که باید خود را قدرتمند نشان می‌داد از خود ضعف نشان داد و زمانی تظاهر به قدرت می‌کرد که نشانه‌ای از قدرت در او وجود نداشت. دلیل این اشتباهات تصمیم‌گیری مجموعه‌ای از عوامل شخصی و سیاسی بود. عواملی که ریشه در شخصیت متزلزل شاه در آن زمان خاص داشت. او هر روز کمتر و کمتر خود را درگیر امور روزانه کشور می‌کرد. به گفته ماروین زونیس، زمانی که انقلاب آغاز شد شاه همه عوامل خارجی که برای سال‌ها سرچشمه‌های حمایت روانی از شخصیت او را تشکیل می‌دادند، از دست داده بود. ز میان نزدیکان عاطفی شاه، ارنست پرون سال‌ها پیش درگذشته بود. اشرف، خواهر دوقلوی او که در نیویورک زندگی می‌کرد، از نظر انقلابیون چهره‌ای مخدوش‌تر از آن داشت که بتواند به ایران بازگردد و به تقویت روحیه شاه کمک کند؛ و از همه بدتر اسدالله علم تنها چند ماه قبل با بیماری سرطانی مشابه خود شاه، درگذشته بود؛ بنابراین سرچشمه‌های حمایت‌کننده روانی، یکی یکی او را ترک گفته بودند. شاه در ماه‌های آخر دچار تزلزل شخصیت، بلاتکلیفی و عدم توانایی تصمیم‌گیری به‌موقع شده بود. تمام ارکان دولت، حول شخص او شکل گرفته بود و با تزلزل شاه تمام این ارکان به هم ریخت. امیرارجمند به دستور شاه به ارتش (به خصوص بعد از واقعه هفده شهریور) در مورد عدم سرکوب مردم اشاره می‌کند. دستور منع تیراندازی مستقیم ارتش به مردم (که منجر به پیروزی انقلاب با تلفاتی ناچیز شد) و همچنین وسواس شاه در چیدن و انتخاب فرماندهان ارتش به‌گونه‌ای که همیشه فرمانبردار او باشند، در نهایت منجر به این شد که در نبود یک شاه تصمیم گیرنده، فرماندهان ارتش فاقد قدرت تصمیم‌گیری باشند. انقلاب مشروطه نامگذاری انقلاب ۱۳۵۷ ایران شعارهای مردم در انقلاب ۱۳۵۷ دیوید بارنت
[ "تهران", "ایران", "محمدرضا پهلوی", "سید روح‌الله خمینی", "عدالت اجتماعی", "امپریالیسم", "پیش‌زمینه و علل انقلاب ۱۳۵۷ ایران", "دودمان پهلوی", "بحران انرژی ۱۹۷۹", "همه‌پرسی نظام جمهوری اسلامی در ایران", "همه‌پرسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۵۸)", "قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران", "قانون اساسی مشروطه", "آیت الله", "رهبر ایران", "گروگان‌گیری در سفارت ایالات متحده آمریکا", "جنگ ایران و عراق", "تظاهرات", "اعتصاب عمومی", "ایستادگی مدنی", "حزب رستاخیز", "ارتش شاهنشاهی ایران", "بی‌طرفی (روابط بین‌الملل)", "گارد جاویدان (پهلوی)", "ساواک", "شهربانی", "ژاندارمری ایران", "شورای انقلاب اسلامی ایران", "دولت موقت ایران", "سازمان‌های انقلاب ایران", "کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی-اتحادیه ملی", "انجمن اسلامی دانشجویان", "جامعه روحانیت مبارز", "حزب مؤتلفه اسلامی", "جمعیت فدائیان اسلام", "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی", "جنبش مسلمانان مبارز", "جاما", "جبهه ملی ایران", "نهضت آزادی ایران", "حزب ملت ایران", "حزب توده ایران", "سازمان مجاهدین خلق ایران", "اتحاد مبارزان کمونیست", "سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر", "سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران", "جمشید آموزگار", "جعفر شریف‌امامی", "غلامرضا ازهاری", "شاپور بختیار", "نعمت‌الله نصیری", "ناصر مقدم", "عباس قره‌باغی", "غلامعلی اویسی", "مهدی بازرگان", "مرتضی مطهری", "#Kurzman", "بنیاد شهید", "نظام جمهوری اسلامی", "مرجع تقلید", "شیعه", "اسلام‌گرایی", "ایدئولوژی", "سوسیالیسم", "لیبرالیسم", "ناسیونالیسم", "خاورمیانه", "کودتای ۲۸ مرداد", "محمدرضا شاه", "انقلاب سفید", "اصلاحات ارضی", "نفت", "ملی‌گرایی ایرانی", "مارکسیسم", "سکولاریسم", "آمریکا", "اسرائیل", "روشنفکری در ایران", "علی شریعتی", "فقیه", "جنبش چریکی در ایران", "بازاریان", "حکومت فدرال ایالات متحده آمریکا", "حقوق بشر", "اربعین", "سینما رکس آبادان", "تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷", "بازگشت سید روح‌الله خمینی به ایران", "گارد شاهنشاهی", "ارتش شاهنشاهی", "جمهوری اسلامی", "حکومت دینی", "ولایت فقیه", "فقه جعفری", "انقلاب فرهنگی ایران", "غرب‌گرایی", "سکولاریزاسیون", "جهان غرب", "ایالات متحده آمریکا", "فرهنگ ایران", "رضاشاه پهلوی", "متفقین", "جنگ جهانی دوم", "حزب توده", "محمد مصدق", "صنعت نفت ایران", "نهضت ملی شدن صنعت نفت", "ملی شدن صنعت نفت", "امپراتوری بریتانیا", "ایالات متحده", "عملیات آژاکس", "جمهوری‌خواهی", "ملی‌گرایی", "سرمایه‌داری", "سیا", "سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا", "رضاشاه", "موساد", "اف‌بی‌آی", "شکنجه دولتی در ایران", "انقلاب صنعتی", "منابع انسانی", "علی امینی", "حسن ارسنجانی", "کشاورزی", "جان اف کندی", "انقلاب کمونیستی", "حق رای زنان", "سپاه دانش", "نظام ارباب رعیت", "دهقان (زمین‌دار)", "سده ۲۰ (میلادی)", "اشراف‌سالاری", "دین", "حق رأی زنان", "سید حسین طباطبایی بروجردی", "روح‌الله موسوی خمینی", "مدرسه فیضیه قم", "قم", "فلسفه", "فقه", "قیام ۱۵ خرداد", "رشوه", "خاندان پهلوی", "اسدالله علم", "کریم ایادی", "شرکت نفت پارس", "خلیج فارس", "شریف امامی", "وجه تسمیه", "اردشیر زاهدی", "سازمان ملل", "هیئت دولت", "اتحادیه کارگری", "منوچهر اقبال", "محمد ساعد", "ابراهیم حکیمی", "عباس میلانی", "هویدا", "خودکامگی", "نیروهای امنیتی", "نهضت آزادی", "نیکسون", "کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور", "روز دانشجو", "مائوئیسم", "شوروی", "رادیو پیک ایران", "مجله مردم", "مجله دنیا", "نشریه نوید", "کریم سنجابی", "داریوش فروهر", "خلیل ملکی", "محمود طالقانی", "یدالله سحابی", "پاریس", "دانشکده فنی", "دانشگاه تهران", "شرکت نفت ایران", "آبادان", "کمونیسم", "دموکراسی", "نهضت مشروطه", "آمریکای شمالی", "فرانسه", "ابراهیم یزدی", "مصطفی چمران", "عباس امیرانتظام", "صادق قطب‌زاده", "خراسان", "زبان‌شناسی تطبیقی", "جامعه‌شناسی", "انقلاب کوبا", "انقلاب الجزایر", "کنفدراسیون دانشجویان ایرانی", "نئومارکسیست", "ژرژ گورویچ", "مستشرق", "عرفان اسلامی", "لویی ماسینیون", "هانری کوربن", "ژان پل سارتر", "ارنستو چه‌گوارا", "وو نوین جیاپ", "فرانتس فانون", "حسینیه ارشاد", "فئودالیسم", "کاپیتالیسم", "محمد", "پیامبر اسلام", "امامان شیعه", "حسین بن علی", "خلیفه", "اسلام", "توحید (اسلام)", "اسلام رادیکال", "مارکسیسم-لنینیسم", "خرده-بورژوازی", "رنسانس", "رفرماسیون", "تظاهرات ۱۵ خرداد", "الکلیسم", "کاظم شریعتمداری", "خمینی", "عراق", "حسینعلی منتظری", "فقه اسلامی", "محمد بهشتی", "اکبر هاشمی رفسنجانی", "علی خامنه‌ای", "نجف", "ولایت فقیه (کتاب)", "مجتهد", "امامت", "ولی‌رضا نصر", "جمهوریت", "جمهور", "افلاطون", "مشروطه سلطنتی", "پادشاهی موروثی", "یزید", "فداییان خلق", "قیام سیاهکل", "مائو", "جیاپ", "چه‌گوارا", "فانون", "مارکسیست", "نبرد چریکی", "سازمان چریکهای فدایی خلق ایران", "بیژن جزنی", "گیلان", "سیاهکل", "حماسه سیاهکل", "باستان‌گرایی", "قاجار", "تاریخ ایران", "تاریخ باستان", "تاریخ ایران بعد از اسلام", "رضا بیگدلو", "پادشاهی رضاشاه پهلوی", "آریاگرایی", "خلع لباس", "تخت جمشید", "فردوسی", "هزاره فردوسی", "کشف حجاب", "علی اکبر داور", "عدلیه", "دهه ۱۳۵۰", "دلار", "جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران", "گاه‌شماری شاهنشاهی", "گاه‌شماری هجری خورشیدی", "تقویم هجری شمسی", "یرواند آبراهامیان", "سید محمدرضا گلپایگانی", "روح‌الله خمینی", "عید فطر", "حرام", "سید حسین نصر", "اوپک", "ژاپن", "اروپا", "احمد فردید", "جلال آل احمد", "غرب‌زدگی (کتاب)", "چپ (گرایش سیاسی)", "غربگرایی", "روشنفکران", "حمید دباشی", "احسان یار شاطر", "گفتمان", "صادق زیباکلام", "در خدمت و خیانت روشنفکران", "مهرزاد بروجردی", "داریوش شایگان", "رضا داوری", "حزب ایران نوین", "حزب مردم (ایران)", "علوم سیاسی", "ساموئل هانتینگتون", "لنینیسم", "امیرعباس هویدا", "روز کارگر", "طبقه متوسط", "تورم", "شوراهای صنفی", "گاهشماری شاهنشاهی", "سپاه دین", "قانون حمایت خانواده ۱۳۴۶", "فتوا", "سازمان عفو بین‌الملل", "کمیسیون بین‌المللی قضات", "ژنو", "کمیسیون بین‌المللی حقوق بشر", "ساندی تایمز", "جیمی کارتر", "صلیب سرخ جهانی", "کانون نویسندگان ایران", "کنفرانس گوادالوپ", "آلمان", "انگلیس", "گوادالوپ", "رونالد ریگان", "جنگ سرد", "دانشگاه کالیفرنیا، سانتا باربارا", "جزیره ثبات", "افغانستان", "جایزه صلح نوبل", "جایزه نوبل", "گاندی", "فرح پهلوی", "من و تو", "روحانیت", "هرم نظام سرمایه‌داری", "افشاگر", "ویکی‌لیکس", "کابل سیاسی", "ویلیام سالیوان", "رابرت هایزر", "والری ژیسکار دستن", "بی‌بی‌سی فارسی", "سیدعلی خامنه‌ای", "خبرگزاری فارس", "مصطفی خمینی", "تظاهرات ۲۹ بهمن تبریز", "کانون نویسندگان", "انجمن فرهنگی ایران و آلمان", "دانشگاه آریامهر", "اطلاعات (روزنامه)", "ایران و استعمار سرخ و سیاه", "بریتانیا", "سید محمدکاظم شریعتمداری", "حامد الگار", "یزد", "عبدالکریم لاهیجی", "ماه رمضان", "واقعه ۱۷ شهریور", "من صدای انقلاب شما را شنیدم", "حسن لاهوتی", "صادق قطب زاده", "احمد خمینی", "بنیاد پهلوی", "کمیته‌های انقلاب اسلامی", "سپاه پاسداران", "شورای انقلاب", "چریکهای فدایی خلق", "مجاهدین خلق", "همافر", "لوموند", "کمون پاریس", "عمادالدین باقی", "میدان آزادی (تهران)", "بنی‌صدر", "همه‌پرسی", "صادق خلخالی", "دادگاه انقلاب", "اشغال سفارت آمریکا", "سازمان مجاهدین خلق", "قانون اساسی", "روزنامه ایران", "ابوالحسن بنی‌صدر", "رئیس‌جمهور ایران", "دانشنامه بریتانیکا", "آزادی بیان", "انتخابات ریاست‌جمهوری ایران (مرداد ۱۳۶۰)", "انتخابات ریاست‌جمهوری ایران (مهر ۱۳۶۰)", "مشروبات الکلی", "بنیادگرایی اسلامی", "ایلین شولینو", "درون‌تابی ساختاری", "خرده بورژوازی", "طبقه کارگر", "سرمایه‌دار", "فرد هالیدی", "خاطرات هنرپیشه نقش دوم", "بهرام بیضایی", "زوال کلنل", "محمود دولت‌آبادی", "هوشنگ ابتهاج", "محمدرضا شجریان", "سپیده (چاووش ۶)", "ماروین زونیس", "ارنست پرون", "اشرف پهلوی", "کشتار ۱۷ شهریور", "سکه‌های ایران", "سکه", "جمهوری اسلامی ایران", "انقلاب مشروطه", "نامگذاری انقلاب ۱۳۵۷ ایران", "شعارهای مردم در انقلاب ۱۳۵۷", "دیوید بارنت", "محمدابراهیم فتاحی", "نیکی آر. کدی", "مازیار بهروز", "محسن میلانی", "مارک گازیوروسکی", "مالکوم برن", "همایون کاتوزیان", "فخرالدین عظیمی", "ماری آن هایس", "ویلیام راجر لوئیس", "علی مرشدی‌زاد", "هوشنگ امیراحمدی", "منوچهر پروین", "آصف بیات", "والنتین مقدم", "آنابل سربرنی", "علی محمدی (مورخ)", "سهراب بهداد", "اکبر آقاجانیان", "مجید تقوی", "مایکل جی. رنر", "مهرداد ولی‌بیگی" ]
[ "اعتراض‌ها در ایران", "انقلاب ۱۳۵۷", "انقلاب‌های سده ۲۰ (میلادی)", "ایران در ۱۹۷۹ (میلادی)", "تاریخ اسلام", "تاریخ جمهوری اسلامی ایران", "تاریخ حقوق مدنی و آزادی‌ها در ایران", "تظاهرات‌ها", "جنبش‌های دموکراسی ایران", "جنگ‌های داخلی ایران", "جنگ‌های محمدرضا پهلوی", "تاریخ نوین ایران", "سیاست در ۱۹۷۹ (میلادی)", "سیاست در ایران", "شورش‌ها در ایران", "عملیات‌های نظامی سازمان مجاهدین خلق ایران", "محمدرضا پهلوی" ]
1,138
ایالات متحده آمریکا
2
80,711
0
[ "ایالات متحده امریکا", "ایالات متحده", "امریکا", "ایالات متحده‌ی امریکا", "ايالت متحده", "ايالات متحده", "امریکایی", "امریکائی", "آمریکائی", "اتازونی", "ینگه دنیا", "آمريكا", "اتازوني", "ينگه دنيا", "ايالات متحدهٔ امريكا", "ایالات متحده امرِیکا", "ایالات متحدهٔ امریکا", "ایالات متحدهٔ آمریکا", "ايالات متحده آمريكا", "ایلات متحده", "USA", "US", "ايالات متحده امريكا", "آمریکا", "ایالات متحد امریکا", "ایالات متحده‌ی آمریکا", "ایالات متحد آمریکا", "آمریکای بزرگ", "جمهوری ایالات متحده", "یونایتد استیتس آو امریکا", "امريكا", "ممالک متحده آمریکا", "آمريكائي", "ایالات متحدهئی", "آمريكاي بزرگ", "امریکای بزرگ", "ایالات متحدهی بزرگ", "آمريكايي", "امريكائي", "امريكاي بزرگ", "امريكايي", "ايالات متحدهٔ آمريكا", "ايالات متحد آمريكا", "ایالات متحد ایالات متحده", "ايالات متحد امريكا", "ايالات متحده امرِيكا", "ایالات متحدهٔ امرِیکا", "ايالات متحدهئي", "ایالات متحدهٔ ایالات متحده", "ايالات متحدهي بزرگ", "ايالات متحدهيي", "ايالات متحده ي آمريكا", "ایالات متحده ی آمریکا", "ایالات متحده‌ی ایالات متحده", "ايالات متحده ي امريكا", "ایالات متحده ی امریکا", "ايلات متحده", "جمهوري ايالات متحده", "ايالات متحدهٔ امرِيكا", "ايالات متحدهٔ ي آمريكا", "ايالات متحدهٔ ي امريكا", "ايالات متحد ايالات متحده", "ایالات متحدهٔ ی آمریکا", "ایالات متحده ی ایالات متحده", "ایالات متحدهٔ ی امریکا", "ايالات متحدهٔ ايالات متحده", "ايالات متحده ي ايالات متحده", "ایالات متحده ایالات متحده", "ايالات متحدهٔ ي ايالات متحده", "ايالات متحده ايالات متحده", "ایالات متحدهٔ ی ایالات متحده", "اوتازونی", "اوتازوني", "ممالك متحده آمريكا", "ممالک متحده امریکا", "ممالک متحده ایالات متحده", "ممالك متحده امريكا", "ممالك متحده ايالات متحده", "يونايتد استيتس آو امريكا", "یونایتد استیتس او امریکا", "ایالت‌های متحد آمریکا", "ایالت‌های متحد", "United States", "ايالت هاي متحد", "ایالت های متحد", "ايالت هاي متحد آمريكا", "ایالت های متحد آمریکا", "ایالت‌های متحد امریکا", "ایالت‌های متحد ایالات متحده", "ايالت هاي متحد امريكا", "ایالت های متحد امریکا", "ایالت های متحد ایالات متحده", "ايالت هاي متحد ايالات متحده", "کشور آمریکا", "ایالات متحد", "ایالات متحدۀ آمریکا", "ایالت متحده" ]
false
80,213
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام اصلی", "Item2": "United States of America" }, { "Item1": "نام فارسی رسمی", "Item2": "ایالات متحده آمریکا" }, { "Item1": "نام عادی", "Item2": "ایالات متحده آمریکا" }, { "Item1": "تصویر پرچم", "Item2": "Flag of the United States.svg" }, { "Item1": "تصویر نشان ملی", "Item2": "US-GreatSeal-Obverse.svg" }, { "Item1": "شعار ملی", "Item2": "[[توکل ما به خداست]]. <small>(رسمی)</small>[[واحدی متشکل از تعدد]] <small>(سنتی)</small>" }, { "Item1": "سرود ملی", "Item2": "[[پرچم پرستاره]]" }, { "Item1": "نقشه", "Item2": "United States (orthographic projection).svg" }, { "Item1": "پایتخت", "Item2": "[[واشینگتن دی. سی.]]" }, { "Item1": "latd", "Item2": "38" }, { "Item1": "latm", "Item2": "53" }, { "Item1": "longd", "Item2": "77" }, { "Item1": "longm", "Item2": "02" }, { "Item1": "بزرگترین شهر", "Item2": "[[نیویورک سیتی]]" }, { "Item1": "زبان رسمی", "Item2": "در سطح فدرال زبان رسمی ندارد" }, { "Item1": "زبان ملی", "Item2": "انگلیسی (''[[دوفاکتو]]'')" }, { "Item1": "نوع حکومت", "Item2": "[[جمهوری مشروطه فدرال]]" }, { "Item1": "نوع حاکمان", "Item2": "• [[رئیس‌جمهور]]• [[معاون رئیس‌جمهور]]• [[رئیس مجلس نمایندگان]]• [[قاضی ارشد]]" }, { "Item1": "نام حاکمان", "Item2": "[[دونالد ترامپ]] ([[ج]])[[مایک پنس]] ([[ج]])[[پال رایان]] ([[ج]])[[جان رابرتس]]([[ج]])" }, { "Item1": "مقننه", "Item2": "[[کنگره]]" }, { "Item1": "مجلس سنا", "Item2": "[[سنا]]" }, { "Item1": "مجلس عوام", "Item2": "[[مجلس نمایندگان]]" }, { "Item1": "نحوه تشکیل", "Item2": "استقلال" }, { "Item1": "موارد منجر به تشکیل", "Item2": "از [[بریتانیای کبیر]][[اعلام]][[رسمی]][[قانون اساسی فعلی]]" }, { "Item1": "تاریخ تشکیل", "Item2": "۴ ژوئیه ۱۷۷۶۳ سپتامبر ۱۷۸۳۲۱ ژوئن ۱۷۸۸" }, { "Item1": "مساحت", "Item2": "۹،۸۳۳،۵۱۷" }, { "Item1": "رتبه مساحت", "Item2": "سوم" }, { "Item1": "درصد آبها", "Item2": "۶،۹۷" }, { "Item1": "سال سرشماری", "Item2": "۲۰۱۰" }, { "Item1": "جمعیت", "Item2": "۳۰۹،۳۴۹،۶۸۹ نفر (سرشماری سال ۲۰۱۰)۳۲۳،۶۲۵،۷۶۲ نفر (تخمین سال ۲۰۱۶)" }, { "Item1": "رتبه جمعیت", "Item2": "سوم" }, { "Item1": "تراکم جمعیت", "Item2": "۳۵" }, { "Item1": "رتبه تراکم جمعیت", "Item2": "۱۸۰" }, { "Item1": "سال تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۲۰۱۶" }, { "Item1": "تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۱۸،۵۵۸ تریلیون [[دلار]]" }, { "Item1": "رتبه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "دوم" }, { "Item1": "سرانه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۵۷،۲۲۰ [[دلار]]" }, { "Item1": "رتبه سرانه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "دهم" }, { "Item1": "سال شاخص توسعه انسانی", "Item2": "۲۰۱۴" }, { "Item1": "شاخص توسعه انسانی", "Item2": "۰٫۹۱۵" }, { "Item1": "رتبه شاخص توسعه انسانی", "Item2": "هشتم" }, { "Item1": "واحد پول", "Item2": "[[دلار آمریکا]] ($)" }, { "Item1": "کد واحد پول", "Item2": "USD" }, { "Item1": "منطقه زمانی", "Item2": "CET" }, { "Item1": "منطقه زمانی تابستانی", "Item2": "CEST" }, { "Item1": "utc", "Item2": "-۵ تا -۱۰" }, { "Item1": "dst", "Item2": "-۴ تا -۱۰" }, { "Item1": "کد بین‌المللی خودرو", "Item2": "USA" }, { "Item1": "دامنه اینترنتی", "Item2": "[[.us]] [[.gov]] [[.edu]] [[.mil]] [[.um]]" }, { "Item1": "جینی", "Item2": "۴۰/۸" }, { "Item1": "سال جینی", "Item2": "۲۰۱۳" }, { "Item1": "رتبه جینی", "Item2": "۴۴ام" }, { "Item1": "جهت رانندگی", "Item2": "راست" }, { "Item1": "ولتاژ برق", "Item2": "۱۱۰" }, { "Item1": "وزیر امورخارجه", "Item2": "رکس تیلرسون" } ], "Title": "کشور" }
ایالات متحده آمریکا (ایالات متحده)، (U.S.) یا آمریکا یک جمهوری فدرال متشکل از ۵۰ ایالت، یک منطقه فدرال، پنج سرزمین خودمختار و مجموعه‌ای از جزایر پراکنده است که مجموعا دارای مساحتی معادل ۹/۸ میلیون کیلومتر مربع (۳/۸ میلیون مایل مربع) و جمعیتی برابر ۳۲۵ میلیون نفر می‌باشد. آمریکا چهارمین کشور دنیا از لحاظ وسعت و سومین کشور دنیا از لحاظ جمعیت می‌باشد. پایتخت آمریکا واشینگتن، دی.سی. و پرجمعیت‌ترین شهر آن نیویورک می‌باشد. چهل و هشت ایالت آمریکا و منطقه فدرال پایتخت در سرزمین اصلی ایالات متحده آمریکا واقع در آمریکای شمالی بین کانادا و مکزیک قرار دارند. ایالت آلاسکا در گوشه شمال غربی آمریکای شمالی بین کانادا از شرق و تنگه برینگ و روسیه از غرب جای گرفته‌است. ایالت هاوایی که به صورت مجمع‌الجزایری می‌باشد، در میانه اقیانوس آرام واقع شده‌است. قلمروهای ایالات متحده آمریکا که در دریای کارائیب و اقیانوس آرام پراکنده هستند، نه منطقه زمانی را شامل می‌شوند. جغرافیا، آب و هوا و حیات وحش فوق‌العاده متنوع و گوناگون آمریکا، این کشور را در زمره ۱۷ کشور دارای تنوع زیستی فراوان قرار داده‌است. سرخ‌پوستان دیرین، ۱۵،۰۰۰ سال پیش از سیبری به سرزمین‌های اصلی آمریکای شمالی مهاجرت کردند. استعمار قاره آمریکا توسط اروپایی‌ها از قرن شانزدهم میلادی آغاز شد. در آغاز ایالات متحده آمریکا با ۱۳ مستعمره بریتانیایی بنیان نهاده شده در ساحل شرقی پدیدار گردید. چالش‌ها و اختلافات متعدد بین پادشاهی بریتانیای کبیر و مستعمرات سیزده‌گانه پیرو جنگ فرانسویان و سرخپوستان، منجر به آغاز انقلاب در سال ۱۷۷۵ میلادی در آمریکا و نهایتا اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا گردید. جنگ در سال ۱۷۸۳ به پایان رسید و بدین گونه ایالات متحده آمریکا نخستین کشوری بود که استقلال خود را از امپراتوری‌های استعماری کسب نمود. قانون اساسی فعلی آمریکا در سال ۱۷۸۸ با اصلاحات دهگانه که مجموعا با نام منشور حقوق ایالات متحده آمریکا می‌باشد، پی‌ریزی گردید. در سال ۱۷۹۱ قانون اساسی که تضمین‌کننده همه آزادی‌های اساسی مدنی بود، تصویب گردید. در خلال قرن نوزدهم میلادی ایالات متحده آمریکا به شکلی قاطعانه، به توسعه ارضی در سراسر خاک آمریکای شمالی مشغول شد. همچنین در خلال این قرن سرخپوستان تبعید و ایالات جدید به شکلی تدریجی تاسیس گردیدند. در سال ۱۸۴۴ توسعه سرزمین‌های آمریکا در سراسر قاره آمریکای شمالی به پایان رسید. در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، جنگ داخلی آمریکا منجر به منسوخ شدن برده‌داری در این کشور شد. در سال‌های پایانی قرن نوزدهم، آمریکا به جزایر و آب‌های اقیانوس آرام مسلط شد و اقتصاد این کشور نیز در نتیجه انقلاب صنعتی فراگیر در دنیا، رشد بی‌سابقه‌ای کرد. جنگ آمریکا و اسپانیا و جنگ جهانی اول، موقعیت آمریکا را به شکل یک ابرقدرت نظامی جهانی تثبیت کرد. ایالات متحده در جنگ جهانی دوم به شکل یک ابرقدرت، نخستین کشور تولیدکننده و تنها کشور استفاده‌کننده بمب‌های اتمی در جنگ و به عنوان اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد ظاهر گردید. در خلال جنگ سرد ایالت متحده و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی رقابت فضایی قابل توجه‌ای داشتند که این رقابت در پروژه آپولو ۱۱ به اوج خود رسید. بعد از پایان جنگ سرد در سال ۱۹۹۱ و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده تبدیل به تنها ابرقدرت جهان شد. ایالات متحده از اعضاء بنیانگذار سازمان ملل متحد، صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی، سازمان کشورهای آمریکایی (OAS) و تعدادی دیگر از سازمان‌های بین‌المللی است. ایالات متحده کشوری فوق پیشرفته بر پایه تولید ناخالص داخلی و دومین کشور دنیا بر پایه تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) تقریبا یک‌چهارم تولید ناخالص داخلی کل کشورهای جهان می‌باشد. اقتصاد ایالات متحده یک اقتصاد فراصنعتی و عظیم است که در فعالیت‌های خدماتی به شکلی عالی عمل کرده و در زمینه اقتصاد دانش بنیان جزء سرآمدهای دنیا محسوب می‌شود. از لحاظ تولید ایالات متحده دارنده رتبه دوم در جهان است. ایالات متحده اولین کشور واردکننده و دومین کشور صادرکننده جهان است. با وجود اینکه جمعیت آمریکا فقط ۴٫۳٪ جمعیت جهان است، این کشور مالک ۳۳٫۴٪ ثروت جهانی در بین کشورهای دنیاست. ایالات متحده دارای بیشترین سهم ثروت جهانی در بین کشورهای دنیاست. آمریکا از لحاظ چندین شاخص اجتماعی-اقتصادی مثل دستمزد متوسط، شاخص توسعه انسانی سرانه تولید ناخالص داخلی و سوددهی سرانه جزء رتبه‌های بالا در میان کشورهای جهان به‌شمار می‌رود. ایالات متحده دارنده قدرتمندترین نیروی مسلح جهان است. بودجه و هزینه‌کرد نظامی آمریکا، معادل یک سوم کل بودجه نظامی دنیا می‌باشد. ایالات متحده یک قدرت پیشرو و راهبر در زمینه سیاست، فرهنگ و دانش در جهان به‌شمار می‌رود. نام نام «آمریکا» اقتباسی است از نام آمریگو وسپوچی جهانگرد و کاشف ایتالیایی که توسط یک نقشه‌ساز آلمانی در سال ۱۵۰۷ میلادی ثبت شد. «ایالات متحده آمریکا» نیز در مدارک رسمی نخستین بار در یازدهم ژوئیه سال ۱۷۷۸ میلادی استفاده شد و از آن زمان تاکنون جاری بوده‌است. این کشور با نام‌های دیگری مانند ایالات متحده آمریکا، (امریکا یا آمریکا) و ایالات متحده خوانده می‌شود. در فارسی در گذشته به آن (بطور عامیانه) ینگه دنیا و در نوشته‌ها، اتازونی (برگرفته از واژه فرانسوی États-Unis، به معنای ایالت‌های متحد) نیز می‌گفتند. «ینگی دنیا» برگرفته از ترکی عثمانی و به‌معنی «دنیای جدید» است. جغرافیای طبیعی عقاب سرسفید پرنده ملی آمریکا از سال ۱۷۸۲ میلادی ایالات متحده آمریکا در نیمکره غربی زمین، و در شمال قاره آمریکا واقع است. این کشور از ۴۸ ایالت همجوار، و دو ایالت جدا از دیگران (شبه جزیره آلاسکا در شمال شرق قاره آمریکا و مجمع‌الجزایر هاوایی در اقیانوس آرام) تشکیل شده‌است. همچنین، در دو منطقه حوزه دریای کارائیب، و نیز بخش‌هایی از اقیانوس آرام، جزایر کوچک و پراکنده‌ای وجود دارند که قلمرو آمریکا محسوب می‌شوند، ولی به گونه‌ای خودگردان اداره می‌شوند (مانند پورتو ریکو). آلاسکا بزرگترین و رودآیلند کوچکترین ایالت در آمریکا می‌باشند. مقایسه وسعت آلاسکا بزرگترین ایالت آمریکا با وسعت ۴۸ ایالت این کشور (به جز هاوایی و آلاسکا). قسمتی از رشته کوه‌های راکی در غرب آمریکا قرار گرفته‌است که بزرگترین قله آن در ایالت کلرادو قرار دارد. مرتفع‌ترین نقطه در آمریکا قله کوه مک کینلی (۶۱۹۴ متر) در آلاسکا می‌باشد. در ۴۸ ایالت پایین نیز مرتفع‌ترین قله بر فراز کوه ویتنی (۴۴۲۱ متر) در کالیفرنیا قرار دارد. رودخانه می‌سی‌سی‌پی بزرگ‌ترین و مهم‌ترین رودخانه آمریکای شمالی و چهارمین رودخانه طولانی جهان در آمریکا قرار دارد. این رودخانه که به رودخانه میسوری می‌پیوندد، نقش تجاری و اقتصادی مهمی برای آمریکا دارد. قسمتی از آبشار نیاگارا در مرز بین آمریکا و کانادا قرار دارد و از جاذبه‌های طبیعی توریستی در آمریکا به‌شمار می‌رود. وسعت آمریکا کوه هود و دریاچه تریلیوم در ایالت ارگن از نظر کل وسعت آب و خاک، آمریکا بعد از روسیه و کانادا، سومین کشور پهناور جهان است. مختصات و موقعیت جغرافیایی آمریکا ایالات متحده آمریکا از شمال با کشور کانادا، و در جنوب با کشور مکزیک مرز خاکی دارد. این کشور در شمال غرب قاره آمریکا و سواحل آلاسکا نیز با روسیه مرزهای مشترک آبی دارد. ۴۸ ایالت به هم پیوسته که خاک اصلی آمریکا را تشکیل می‌دهند، از شرق و جنوب شرقی به اقیانوس اطلس و خلیج مکزیک، و از غرب به اقیانوس آرام منتهی می‌شوند. ایالت آلاسکا نیز از شمال به اقیانوس منجمد شمالی، از غرب به تنگه برینگ، و از جنوب غربی به اقیانوس آرام ختم می‌شود. مجمع‌الجزایر هاوایی هم در جنوب غرب خاک اصلی آمریکا و در اقیانوس آرام واقع شده‌اند. مناطق جغرافیایی و فرهنگی ایالات متحده آمریکا عبارت‌اند از: نیوانگلند، ایالت‌های ساحلی اقیانوس اطلس، ایالت‌های جنوب، ایالت‌های غرب میانه (میدوست)، ایالت‌های جنوب غربی آمریکا و ایالت‌های غرب. کشور ایالات متحده آمریکا در مجموع ۹،۸۲۶،۶۳۰ کیلومتر مربع وسعت دارد که البته ۴۷۰ هزار کیلومتر آن را جزایر پراکنده و تحت قلمرو آمریکا در اقیانوس آرام و دریای کارائیب تشکیل می‌دهند. جغرافیای انسانی نقشه پراکندگی مردمی آمریکا از نظر نژاد و نسب قومی (همه‌پرسی رسمی سال ۲۰۰۰) جمعیت ایالات متحده آمریکا بر پایه برآورد سال ۲۰۱۵ اداره آمار ایالات متحده آمریکا در حدود ۳۱۶،۱۵۸،۶۹۱ نفر تخمین زده شده‌است. نرخ کلی باروری در ایالات متحده آمریکا بر پایه برآورد سال ۲۰۱۱ در حدود ۱٫۸۹ فرزند برای هر زن است. بر اساس آمار منتشره سال ۲۰۰۳، ترکیب نژادی مردم ایالات متحده آمریکا، بدین شرح است: سفیدها: ۸۱٪ سیاهان (آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار): ۱۲٫۹٪ آسیایی‌ها: ۴٫۲٪ سرخ‌پوستان آمریکایی: ۱٪ بومیان هاوایی و جزایر پاسفیک: ۰٫۲٪ در این آمار، نژاد اسپانیایی‌تبار (موسوم به هیسپانیک، یا لاتینو) همراه با نژاد سفید محاسبه شده‌است. بر اساس بررسی سال ۲۰۰۰ مهاجران کشورهای دیگر به ترتیب جمعیت برابر بودند:مکزیک(۱۷۳،۹۱۹ مهاجر)، چین(۴۵،۶۵۲)، فیلیپین(۴۲،۴۷۴)، هند(۴۲،۰۴۶)، ویتنام(۲۶،۷۴۷)، السالوادور(۲۲،۵۷۸)هائیتی(۲۲،۳۶۴)، کوبا(۲۰،۸۳۱)، جمهوری دومینکن(۱۷،۵۳۶)، روسیه(۱۷،۱۱۰)، جامائیکا(۱۶،۰۰۰)کانادا(۱۶،۲۱۰)، کره(۱۵،۸۳۰)، اوکراین(۱۵،۸۱۰)، پاکستان(۱۴،۵۳۵)، کلمبیا(۱۴،۴۹۸)، بریتانیا(۱۳،۳۸۵)، بوسنی و هرزگوین(۱۱،۸۲۸)، گواتمالا(۹،۹۷۰)، ایران(۸،۹۱۵ بنگرید به ایرانیان مقیم آمریکا) زبان کشور ایالات متحده آمریکا دارای زبان رسمی نیست، گرچه انگلیسی آمریکایی نقش زبان ملی را دارد و در عمل نیز زبان اصلی کشور است. یکی از پیش‌نیازهای مهاجرت و اقامت در آمریکا برای خارجیان، تسلط نسبی به زبان انگلیسی است. انگلیسی زبان دولت و کسب و کار آمریکاست و همین‌طور زبان بسیاری از کارهای روزانه مردم. بیش از ۳۰ ایالت، این زبان را زبان رسمی خود کرده‌اند اما دولت فدرال زبان رسمی ندارد. فعالیت‌هایی برای به رسمیت شناختن انگلیسی به‌عنوان زبان رسمی دولتی نیز در جریان است. در سال‌های ۱۹۸۱ و ۲۰۰۶ میلادی سناتورهای آمریکایی سعی کردند که برای آمریکا زبان رسمی تعریف کرده و انگلیسی را به عنوان زبان رسمی معرفی کنند که تلاششان با شکست روبه‌رو شد. زبان‌های مرسوم در آمریکا به ترتیب عبارت‌اند از: انگلیسی آمریکایی: ۸۲٫۱٪ اسپانیایی: ۱۰٫۷٪ سایر زبان‌های هند و اروپایی: ۳٫۸٪ زبان‌های آسیایی و اقیانوسیه: ۲٫۷٪ سایر زبان‌ها: ۰٫۷٪. تاریخ سرخ‌پوستان آمریکایی تشکیل می‌داده‌اند. نگاره‌ای از جورج واشینگتن در مبارزه با بریتانیا، هنگام عبور از رودخانه دلاویر بیش از ده هزار سال است که انسان در قاره آمریکا زندگی می‌کند. قاره آمریکا توسط کریستف کلمب و در سال ۱۴۹۲ کشف شد اما او به اشتباه فکر کرد که آنجا هندوستان است اما مدت‌ها بعد آمریگو وسپوچی اعلام کرد که این قاره جدیدی است. اما تاریخ آمریکا به‌عنوان یک کشور مستقل به سال ۱۷۸۳ میلادی بازمی‌گردد که در آن آمریکا بر طبق معاهده پاریس به رسمیت شناخته گردید. قبل از اعلام استقلال آمریکا در سال ۱۷۷۶، آمریکا مجموعه‌ای از مستعمرات اروپایی بود. بطور مثال، اسپانیایی‌ها در منطقه فلوریدای امروزی ساکن شدند، بریتانیایی‌ها شهر جیمز تاون در ویرجینیای امروزی را آباد کردند، هلندی‌ها نیو آمستردام را که اکنون نیویورک خوانده می‌شود ساختند، و فرانسوی‌ها نیز در ایالت جنوبی لوئیزیانا و اطراف رودخانه می‌سی‌سی‌پی ساکن شدند. ایالت تگزاس بطور نمونه در تاریخ خود زیر شش پرچم مختلف قرار داشته‌است. به تدریج با رشد و توسعه کشور، بخش‌های زیادی از مستعمرات سیزده‌گانه رفته رفته شاهد درگیری و شورش علیه حکومت بریتانیا شدند. بدین ترتیب جنگ‌های انقلاب آمریکا از آوریل ۱۷۷۵ با نبرد لگزینگتون آغاز شد، و سرانجام در سال ۱۷۸۳ در پی امضای قرارداد صلح با بریتانیا پایان یافت. نهایتا استقلال ۱۳ مستعمره آمریکای شمالی با صدور اعلامیه استقلال آمریکا در ۴ ژوئیه ۱۷۷۶ محقق شد. در این دوره آمریکا متشکل از ۱۳ ایالت خودمختار بود که تعارض قوانین هر ایالت مانند مالیات بر واردات باعث رکود اقتصادی و در نتیجه شورش‌هایی مانند شورش شیز شد به همین دلیل ۵۵ نماینده از ۱۲ ایالت (به جز رودآیلند) در فیلادلفیا من‌جمله جورج واشینگتن، بنجامین فرانکلین و جیمز مدیسون قانون اساسی ایالات متحده آمریکا را تصویب کردند که اکنون نیز قانون اساسی آمریکا است و از آن موقع ۲۵ اصلاحیه خورده‌است. با شروع قرن جدید و انتقال پایتخت از فیلادلفیا به واشینگتن، دی. سی. و خرید لوئیزیانا در سال ۱۸۰۳ وسعت آمریکا شروع به گسترش بسیاری نمود، و بریتانیا که موقعیت خود را در خطر می‌دید در سال ۱۸۱۲ بار دیگر به آمریکا قشون کشی کرده و پایتخت جدید آمریکا را به آتش کشانید، اما موفق به استقرار در منطقه نگردید. دو واقعه بزرگ و پرتنش دیگر در تاریخ آمریکا در قرن نوزدهم یکی جنگ داخلی آمریکا و دیگری ترور آبراهام لینکلن در دهه شصت و پس از اعلامیه آزادی بردگان با استفاده از متمم سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا توسط وی بود. سال ۱۸۶۱ شاهد جنگ داخلی آمریکا بود که با ۶۰۰،۰۰۰ تلفات و ۵۰۰،۰۰۰ نفر زخمی، خونین‌ترین جنگ در تاریخ این کشور بوده‌است. علت این جنگ به عدول ایالت‌های جنوبی مشهور به ایالات موتلفه آمریکا از حاکمیت مرکزی فدرال آمریکا بازمی‌گردد که خواهان اختیارات مستقل (از جمله ادامه و گسترش اقتصاد برده داری) در اداره ممالک خود بودند. این جنگ در سال ۱۸۶۵ با پیروزی شمالی‌ها به فرماندهی یولیسیز سایمن گرانت بر رابرت ای لی، پایان گرفت. آمریکا در سالیان بعد از جنگ داخلی خود را مشغول به کشورگشایی (همانند خرید آلاسکا از روسیه) و توسعه صنعت و اقتصاد در سطح جهانی کرد. جنگ جهانی اول که هیچ صدمه‌ای به آمریکا وارد نگردانید دلیل رشد و ترقی هر چه سریعتر کشور گشت تا اینکه حادثه سقوط بازار آزاد آمریکا در ۱۹۲۹ آغازگر یک دوره رکود اقتصادی چند ساله محسوب می‌گردد که در آن نزدیک به یک چهارم جمعیت آمریکا شغل‌های خود را از دست دادند. با پیروزی و غلبه متفقین در جنگ جهانی دوم و شکست نهایی آلمان نازی در این جنگ و تخریب شدید زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی اروپا، آمریکا که باز کم‌ترین خسارات را متحمل شده بود، به‌عنوان قدرت بزرگ جهانی پدیدار شد. حذف شدن اتحاد جماهیر شوروی از صحنه رقابت با آمریکا در میادینی چون جنگ سرد، جنگ ویتنام، و جنگ کره، عملا آمریکا را رفته رفته در موقعیت منحصربه‌فردی در جهان قرار داد. وقایع یازدهم سپتامبر آغازگر دوران جدیدی از تمرکز و حضور نظامی آمریکا در کشورهای خاورمیانه و افغانستان بود که تا به امروز ادامه دارد. نظام سیاسی نظام سیاسی ایالات متحده آمریکا در چارچوب یک قانون اساسی و به صورت یک نظام فدرالی است که از ویژگی‌های حکومتی این کشور به‌شمار می‌رود. سیستم تفکیک قوا در این کشور به شکل کاملا بارزی به مرحله اجرا درآمده‌است. بنیان‌گذاران و نویسندگان اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا و قانون اساسی ایالات متحده به دلیل نگرانی از ظهور نظام سلطنتی اروپایی که در آن پادشاه قدرت مطلق را در دست داشت، نظام سیاسی جدید خود را به گونه‌ای طراحی کردند که در آن فرد یا نهادی نتواند قدرت مطلق بدست آورد. این قوانین همچنین طوری در نظر گرفته شده‌اند که از قدرت گرفتن بیش از حد اکثریت بر اقلیت‌ها، و نیز هر یک از شاخه‌های ۳گانه قدرت ممانعت به عمل آورد. بر اساس قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، قوه مقننه یا کنگره ایالات متحده آمریکا از دو مجلس تشکیل شده‌است که مسوولیت قانونگذاری را به‌طور کامل بر عهده دارند: مجلس نمایندگان و مجلس سنا. بر اساس نظام انتخاباتی آمریکا، نمایندگان با رای مستقیم و برابر مردم انتخاب می‌شوند. قوای سه‌گانه ایالات متحده آمریکا روسای فعلی قوای سه‌گانه ایالات متحده آمریکا رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا نیز به‌عنوان رئیس قوه مجریه و فرمانده کل قوا با رای مستقیم مردم و از طریق آرای هیئت الکترال انتخاب می‌شود و در برگزیدن مشاورانش به‌عنوان وزرا اختیارات تام دارد. در حقیقت رئیس‌جمهور، نیازی به کسب رای اعتماد از کنگره ندارد و کنگره نیز متقابلا نمی‌تواند با رای عدم اعتماد، هیئت دولت یا وزرا را برکنار کند. سومین شاخه از نظام سیاسی آمریکا، سیستم حقوقی ایالات متحده آمریکا است که کاملا مستقل عمل می‌کند و نه قوه مجریه و نه قوه مقننه نمی‌توانند بر روند تصمیم‌گیری‌های آن تاثیر بگذارند. به عبارت دیگر، رئیس‌جمهور یا کنگره نمی‌توانند مصوبات قانونی دیوان عالی فدرال ایالات متحده آمریکا را باطل اعلام کنند یا از اجرای آنان سر باز زنند. نظام حزبی در ایالات متحده آمریکا نیز در شکل‌دهی به سیاست و حکومت این کشور، نقش مهمی دارد. سیاست خارجی جان کری وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده آمریکا. ایالات متحده آمریکا به کمک توانایی‌های اقتصادی و نظامی قابل توجه خود، نقش مهمی را درسیاست جهانی ایفا می‌کند. این کشور عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل است و دفتر مرکزی سازمان ملل در شهر نیویورک قرار دارد. به استثنای کشورهای ایران، کره شمالی و سودان، کوبا، ونزوئلا و بولیوی، سایر کشورها دارای روابط دیپلماتیک رسمی با آمریکا هستند. آمریکا بوسیله قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی و سازمان کشورهای آمریکایی با همسایگان خود (کانادا و مکزیک) روابط نزدیکی دارد. دولت این کشور هرساله میلیاردها دلار کمک مالی برای توسعه کشورهای دیگر اختصاص می‌دهد، اما درصد این کمک‌ها از تولید ناخالص ملی نسبت به دیگر کشورهای کمک‌کننده، پائین است. رئیس‌جمهور آمریکا یکی از عوامل اصلی تعیین‌کننده جهت‌های کلی سیاست خارجی آمریکا است. بسیاری از مدارک و اسناد دوران هر رئیس‌جمهور امروزه در کتابخانه‌های ویژه هر رئیس‌جمهور موجود است. کنگره آمریکا بودجه‌های کمک‌های خارجی را تعیین می‌کند، تحریم‌های خارجی وضع می‌کند، و به کمک کمیته‌های مخصوصی در مسائل سیاست خارجه اختیارات بررسی و بازبینی امور ویژه (همانند بررسی عملکرد افراد در ماجرای ایران-کنترا) را دارد. بسته به نوع حزب یا گروه در قدرت در هر برهه از زمان (همانند حزب دموکرات یا حزب جمهوریخواهان)، سیاست خارجه آمریکا تحت تاثیر تحولات و گرایش‌های خاص آن حزب یا گروه قرار می‌گیرد. گروه‌های لابی نیر دارای قدرت نفوذ زیادی در تصمیم‌گیری‌های سیاست خارجه هستند. ایالت‌ها نوشتار اصلی: ترتیب عضویت ایالات آمریکا کشور آمریکا ۵۰ ایالت دارد که هرکدام از آن‌ها بنا بر سامانه فدرالی حاکم، دارای سطح بالایی از خودگردانی هستند. تا سال ۲۰۲۱ ایالت (۵۱مین) می‌تواند مجمع‌الجزایر پورتوریکو باشد که با موافقت کنگره در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۸ مقدمات آن آغاز شده‌است. البته ناحیه واشینگتن، دی. سی. جزو هیچ‌یک از ایالات آمریکا نیست و در منطقه خودمختار کلمبیا قرار دارد. ناحیه کلمبیا، در اصل بخشی از ایالت مریلند بود که در سال ۱۷۹۰ برای تاسیس مرکز آمریکا، یعنی شهر واشینگتن، دی.سی. در نظر گرفته شد. شهرهای آمریکا شهر نیویورک، بزرگترین شهر در شرق کشور شهر thumb شیکاگو، بزرگترین شهر در قسمت میانی کشور رتبه شهر جمعیت در محدوده شهری(۲۰۱۲) ایالت ۱ نیویورک ۸،۳۳۶،۶۹۷ نیویورک ۲ لس‌آنجلس ۳،۸۵۷،۷۹۹ کالیفرنیا ۳ شیکاگو ۲،۷۱۴،۸۵۶ ایلینوی ۴ هوستون ۲،۱۶۰،۸۲۱ تگزاس ۵ فیلادلفیا ۱،۵۴۷،۶۰۷ پنسیلوانیا ۶ فینیکس ۱،۴۸۸،۷۵۰ آریزونا ۷ سن‌آنتونیو ۱،۳۸۲،۹۵۱ تگزاس ۸ سن دییگو ۱،۳۳۸،۳۴۸ کالیفرنیا ۹ دالاس ۱،۲۴۱،۱۶۲ تگزاس ۱۰ سن خوزه ۹۸۲،۷۶۵ کالیفرنیا رتبه کلان‌شهر (شهر با احتساب حومه) جمعیت ۲۰۱۲ منطقه ۱ نیویورک-نیوآرک-لانگ آیلند-جرزی سیتی ۱۸،۸۳۱،۸۵۸ آتلانتیک ۲ لس‌آنجلس بزرگ ۱۳،۰۵۲،۹۲۱ غرب ۳ شیکاگو-گری ۹،۵۲۲،۴۳۴ غرب میانه ۴ منطقه دالاس-فورت وورث ۶،۷۰۰،۹۹۱ جنوب غرب ۵ هیوستون-شوگرلند-گلوستون ۶،۱۷۷،۰۳۵ جنوب ۶ فیلادلفیا-کمدن-ویلمینگتن ۶،۰۱۸،۸۰۰ آتلانتیک ۷ واشینگتن دی. سی.-آرلینگتن ۵،۸۶۰،۳۴۲ آتلانتیک ۸ میامی-فورت لادردیل-وست پالم بیچ ۵،۷۶۲،۷۱۷ جنوب ۹ آتلانتا ۵،۴۵۷،۸۳۱ جنوب ۱۰ بوستون ۴،۶۴۰،۸۰۲ نیو انگلند ۱۱ منطقه خلیج سانفرانسیسکو ۴،۴۵۵،۵۶۰ غرب ۱۲ دترویت ۴،۲۹۲،۰۶۰ غرب میانه ۱۳ ریورساید-سن برناردینو-انتاریو ۴،۳۵۰،۰۹۶ غرب ۱۴ فینیکس-گلندیل-میزا-سکاتزدیل ۴،۳۲۹،۵۳۴ جنوب غرب ۱۵ سیتل-تاکوما-بلویو ۳،۵۵۲،۱۵۷ غرب اگر لس‌آنجلس بزرگ را متشکل از ریورساید، سن برناردینو، انتاریو، لانگ بیچ، سنتا آنا و خود شهر لس آنجلس حساب کنیم، این منطقه شهری بیش از ۱۷،۸۰۰،۰۰۰ سکنه خواهد داشت که پس از کلانشهر نیویورک بزرگترین منطقه شهری ایالات متحده خواهد بود. آموزش و پژوهش استیون چو وزیر نیروی ایالات متحده آمریکا در کابینه باراک اوباما برنده جایزه نوبل فیزیک سال ۱۹۹۷ است. وزارت نیروی ایالات متحده آمریکا بسیاری از آزمایشگاه‌های بزرگ علمی آمریکا را اداره می‌کند. در اواخر قرن نوزدهم میلادی در ایالات متحده آمریکا نزدیک به ۱۶۰،۰۰۰ دانشجو در ۱،۰۰۰ دانشگاه در سرتاسر کشور مشغول به تحصیل بودند. برخی از موسسات دانشگاهی آمریکا (همانند دانشگاه تنسی بطور نمونه) قبل از تاسیس ایالتی که در آن واقع بودند تاسیس شدند. در این میان، و در بین موسسات آموزش عالی در آمریکا، موسسات زیر دارای کهن‌ترین سابقه هستند: موسسه سال تاسیس دانشگاه هاروارد ۱۶۳۶ دانشگاه ویلیام اند ماری ۱۶۹۳ دانشگاه ییل ۱۷۰۱ دانشگاه پرینستون ۱۷۴۶ دانشگاه کلمبیا ۱۷۵۴ دانشگاه پنسیلوانیا ۱۷۵۷ امروزه هزینه آموزش و تحصیلات در سطوح مدرسه‌ای و متوسطه در ایالات متحده را اکثرا دولت پرداخت می‌کند. ایالات متحده با داشتن قریب به ۵،۸۰۰ دانشگاه یا موسسه آموزش عالی تقریبا امکان تحصیلات در سطوح آموزش عالی را برای تمامی افراد جامعه فراهم کرده‌است. وام‌های کم‌بهره، کمک هزینه‌های بلاعوض، و انواع بورس‌های تحصیلی، از اقسام راه‌هایی‌اند که دانشجویان اقدام به پرداخت شهریه‌های خود می‌کنند. در این میان دانشگاه ایالتی اوهایو با داشتن بیش از ۵۳،۷۱۵ دانشجو در یک پردیس، پرجمعیت‌ترین دانشگاه آمریکا محسوب می‌شود. در میان آمریکاییان بالای ۲۵ سال، ۸۴٫۶ درصد از دبیرستان فارغ‌التحصیل شده‌اند، ۵۲٫۶ درصد وارد کالج، دانشگاه یا موسسات دیگر آموزش عالی شده‌اند، ۲۷٫۲ درصد مدرک کارشناسی دریافت کرده‌اند، و ۹٫۶ درصد دارای مدارک کارشناسی ارشد و بالاتر هستند. تقریبا ۹۹ درصد آمریکاییان دارای حداقل سواد پایه هستند. در طبقه‌بندی سازمان ملل متحد، شاخص آموزشی در کشور ایالات متحده ۰٫۹۷ است که در رتبه دوازدهم جهانی جای دارد. در سال ۲۰۱۲ ایالات متحده آمریکا در میان کشورهای دنیا از نظر تعداد تحصیل کردگان آموزش عالی به نسبت جمعیت در رتبه چهارم جهان قرار داشت. پژوهش و توسعه در آمریکا در دو جبهه دولتی و خصوصی با هم رقابت می‌کنند. دره سیلیکون نمونه بارزی از فعالیت‌های بخش خصوصی در توسعه صنعت و فناوری آمریکاست. از سوی دیگر مراکز ملی همانند آزمایشگاه‌های فدرال، ناسا، و موسسات ملی بهداشت ایالات متحده آمریکا در پیشبرد صنعت و فناوری کشور نقش کلیدی بر عهده دارند. آمریکا یکی از تنها سه کشور دنیا است که هنوز رسما از سامانه استاندارد بین‌المللی یکاها استفاده نمی‌کند و بلکه پایبند به دستگاه امپراتوری بریتانیااست. با اینحال سیستم متریک رفته رفته در صنعت و سطوح دانشگاهی به تدریج رواج می‌یابد. اقتصاد ورودی ساختمان بورس اوراق بهادار نیویورک در وال استریت بزرگ‌ترین بازار بورس در جهان در معاملات دلاری است. ایالات متحده در تولید برق از انرژی بادی در جهان پیشتاز است. در (مارس ۲۰۱۱) حدود ۳ درصد برق مورد نیاز این کشور از این طریق تامین می‌شود. مقایسه تولید ناخالص داخلی ایالت‌های آمریکا با سایر کشورها در سال ۲۰۱۲. ایالات متحده آمریکا اقتصاد کاپتالیستی از نوع سرمایه‌داری انحصاری دارد. ویژگی بارز اقتصاد ایالات متحده آمریکا عبارت است از تسلط انحصارها در رشته‌های مختلف، که بر مبنای منابع طبیعی فراوان، زیربنای توسعه‌یافته، تولید انبوه، و مصرف زیاد استوار است. تولید ناخالص داخلی ایالات متحده آمریکا با بیش از ۱۹ تریلیون (۱۹٫۰۰۰ میلیارد) دلار، یعنی حدود ۲۰٪ تولید ناخالص جهان، نخستین اقتصاد بزرگ جهان است. از لحاظ حجم مبادلات، ایالات متحده بزرگ‌ترین واردکننده، و - پس از آلمان و چین - سومین صادرکننده بزرگ جهان است. کانادا، چین، مکزیک، ژاپن و آلمان، به ترتیب بزرگ‌ترین شرکای تجاری آمریکا هستند. آمریکا در دهه اخیر بزرگ‌ترین بدهی جهان را نیز بر شانه داشته‌است. بزرگ‌ترین اقلام صادراتی آمریکا به ترتیب تجهیزات صنعتی (۲۹٫۸٪)، ماشین‌آلات (۲۹٫۵٪)، کالاهای مصرفی غیر اتومبیل (۱۲٫۴٪)، خودرو و تولیدات وابسته (۹٫۳٪)، تولیدات صنایع غذایی (۸٫۳٪)، و تولیدات صنایع هوایی (۶٫۶٪) هستند، در حالی که بزرگ‌ترین اقلام وارداتی به آمریکا کالاهای مصرفی غیر اتومبیل (۲۳٪)، سوخت (۲۲٫۱٪)، ماشین‌آلات (۱۹٫۹٪)، تجهیزات صنعتی (۱۴٫۸٪)، تولیدات خودرو (۱۱٫۱٪)، صنایع غذایی (۴٫۲٪)، و صنایع هوایی (۱٫۷٪) هستند. اما بزرگ‌ترین محصولات تولیدی آمریکا مواد شیمیایی، تولیدات نفتی، فولاد، خودرو، تولیدات صنایع هوایی، ارتباطات، الکترونیک، تولیدات غذایی و مصرفی، و صنایع معدن و چوب هستند. آمریکا همچنین در تولید برق، ظرفیت پالایش نفت، ذخیره‌های زغال سنگ، تولید انرژی بادی، و انرژی هسته‌ای در جهان، رتبه نخست را دارا است. بیشتر چرخ‌های اقتصادی آمریکا متعلق به بخش خصوصی است، تا جایی‌که بخش دولتی فقط ۱۲٫۴٪ تولید ناخالص داخلی را سالیانه باعث می‌شود. با اینحال ۷۵٪ تولید ناخالص ملی محصول بخش خدماتی بوده‌است. با اینکه تولیدات کشاورزی آمریکا حدود ۱٪ تولید ناخالص ملی این کشور است، همین سطح تولید حدود ۶۰٪ کل تولیدات کشاورزی جهان را تشکیل می‌دهد. شاخص‌های اقتصادی نرخ بیکاری ۷،۳٪ اوت ۲۰۱۳ رشد تولید ناخالص داخلی ۴٫۶٪ سال ۲۰۱۲ ۲٫۸٪ سال ۲۰۱۲ تورم شاخص بهای مصرف‌کننده ۰٫۱٪ ۲۰۱۳ بدهی ۱۶٫۷ هزار میلیارد دلار ۲۰۱۳ میزان فقر ۱۵٪ ۲۰۱۲ بخش بهداشت و خدمات اجتماعی با داشتن ۱۶ میلیون نفر شاغل، بزرگ‌ترین بخش اشتغال آمریکا را تشکیل می‌دهد. از لحاظ مجموع ساعات کاری در طول سال، آمریکایی‌ها بیشترین تعداد روز در سال را کار می‌کنند. با این حال در مقایسه با کشورهای صنعتی دیگر، از نظر تولید بر حسب ساعات کاری آمریکایی‌ها از برخی کشورهای اروپایی عقب ترند. در میان ۵۰ ایالت آمریکا، از لحاظ درآمد سرانه، ایالت نیوجرسی در رتبه اول، و ایالت می‌سی‌سی‌پی در رتبه آخر در مقایسه با ایالات دیگر قرار دارند. نزدیک به ۱۳٪ آمریکاییان در زیر خط فقر تعیین شده توسط دولت فدرال قرار دارند و فاصله طبقاتی بین بالاترین و پایین‌ترین قشرها جامعه آمریکا همچنان در حال افزایش است. حمل و نقل سامانه بزرگراه‌های میان ایالتی شامل ۴۶۸۷۶ مایل. در سال ۲۰۱۰ به ازای هر ۱،۰۰۰ آمریکایی ۷۹۷ اتومبیل در این کشور وجود داشت و برابر آمار به‌طور متوسط هر آمریکایی بالغ روزانه ۵۵ دقیقه (یا ۲۹ مایل) از اتومبیل استفاده می‌کند. اما در مقایسه با گستره اتومبیل، پایانه ریلی آن به نسبت کمتر است. از نظر حمل و نقل عمومی، تنها ۹٪ از سفرها از این طریق انجام می‌شود در صورتی که این مقدار برای اروپا ۳۸٪است. استفاده از دوچرخه نیز نسبت به اروپا کمتر است. پنج شرکت بزرگ هواپیمایی دنیا -بر اساس تعداد مسافران- آمریکایی هستند. شرکت امریکن ایرلاینز اولین رتبه را در این میان داراست. همچنین از سی فرودگاه پرترافیک دنیا شانزده فرودگاه متعلق به آمریکاست. دین و مذهب آمریکا به‌طور رسمی یک کشور سکولار می‌باشد. در ایالات متحده آمریکا بر اساس متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، دین رسمی وجود ندارد و دولت نسبت به همه ادیان و مذاهب بی‌طرف است، اما همین متمم نیز آزادی تمام ادیان را تضمین کرده‌است. به همین دلیل است که مثلا زنان محجبه مسلمان آمریکایی اجازه حضور در مراکز دولتی و دانشگاهی کشور را از نظر قانونی دارند. در سال ۱۷۷۶ با اعلامیه استقلال، رسما ایالات متحده آمریکا بنیان‌گذاری شد و چند سال بعد، در ۱۷۹۱، قانون اساسی فعلی آمریکا که شامل اصلاحیه نخست متضمن آزادی‌ها و حقوق مدنی (من‌جمله جدایی نهاد دین از نهاد حکومت، آزادی در انتخاب دین و آزادی در اجرای مناسک دینی) به تصویب رسید. به یمن کثرت و تنوع ادیان ساکنان و نیز اصلاحیه نخست قانون اساسی، آمریکا هیچ‌گاه صاحب دین رسمی و حکومتی نبود. با وجود جدایی دین از سیاست در آمریکا، دین اهمیت ونقش مهمی در این کشور دارد که نماد آن جمله توکل ما به خداست شعار کشور آمریکا است که بر روی اسکناس دلار آمریکا نیز نقش بسته‌است گروه‌های مذهبی قدرت اثرگذاری قابل توجهی در آمریکا دارند در دهه ۱۹۲۰ این گروه‌ها توانستند دولت را ترغیب به ممنوعیت تولید و مصرف مشروبات الکلی کنند (اصلاحیه هجدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا ولی با افزایش خشونت‌ها در پی گسترش قاچاق در اصلاحیه بیست و یکم برداشته شد )و بر تدریس نظریه تکامل در مدارس آمریکا به صورت محدود و در برخی ایالات محدودیت ایجاد کنند. گروه‌های مذهبی به خصوص پروتستانهای انجیلی و کاتولیک‌ها، مواضع سرسختانه‌ای را دربرابر موضوعات چون همجنسگرایی، سقط جنین و آموزش مختلط در مدارس آمریکا، اتخاذ کرده‌اند. بر اساس آمار سال ۲۰۰۲، ترکیب مذهبی مردم آمریکا به شرح زیر بوده‌است: پروتستان ۵۲٪، کاتولیک ۲۴٪، مورمون ۲٪، یهودی ۲٪، مسلمان ۱٪، دیگران ۱۰٪، بدون دین ۱۰٪. پروتستانهای آمریکا نیز به فرقه‌های متعددی تقسیم می‌شوند. برخی از آنان میلیون‌ها نفر را دربر می‌گیرند، در حالی که کلیساهای کوچک، تنها هزاران عضو دارند. برخی از فرقه‌های مذهبی معروف آمریکا عبارت‌اند از: اپیسکوپلین‌ها، پرسبیترین‌ها، متدیست‌ها، باپتیست‌ها، یونیتارین‌ها، مریدان مسیح، کلیسای اصلاحی هلندی، کویکرها و کانگروگیشنالیست‌ها. فرهنگ بوفالوی دونده، اثر ادوارد مایبریج در سال ۱۸۸۷ در شهر فیلادلفیا به نمایش درآمد. در عرصه هنر و معماری هنرمندان آمریکایی از فرانک لوید رایت گرفته تا اندی وارهال آثار بسیار قابل توجهی در سطح جهانی خلق کرده‌اند. هرم ورودی موزه لوور، کاخ مجلس ملی بنگلادش، برج خلیفه دوبی، و دروازه اروپا در مادرید اسپانیا، نمونه‌هایی از خلاقیت معماران آمریکایی در سراسر جهان است. ادوارد مایبریج در سال ۱۸۷۸ برای نخستین بار تصاویر متحرکی را خلق کرد که اسب و بوفالوی وحشی آمریکایی را در حال دویدن نشان می‌داد. نخستین فیلم تجارتی آمریکا فیلمی بود که توسط دستگاه کینتسکوپ ساخت توماس ادیسون در ۱۸۹۴ در شهر نیویورک به نمایش درآمد. از آن زمان تاکنون آمریکا دارای صنعت فیلم‌سازی و سینمایی بسیار بزرگی شده‌است که مرکز آن امروزه هالیوود در شهر لس‌آنجلس است. هالیوود امروزه با ۶۳ میلیارد دلار درآمد، ۳۵ درصد کل تولیدات صنعت فیلمسازی جهان را به خود اختصاص داده‌است. این صنعت با هنر تئاتر در آمریکا رابطه تنگاتنگی دارد، اما بر خلاف سینما، مرکز هنر تئاتر همچنان در شهر نیویورک است، جاییکه عمده‌ترین مراکز هنرهای نمایشی در جهان در آن قرار دارند. برادوی از این لحاظ دارای شهرت و سابقه بی‌همتاییست. موسیقی امروزه به شکل تولید و اجرای زنده در آمریکا دارای فعالیت بسیار زیادیست به‌طوری‌که در سال ۲۰۰۸ میلادی بیش از ۱۰ میلیارد دلار درآمد تنها حاصل از صنعت ضبط و فروش موسیقی در آمریکا کسب گردید. سبکهای اصیل موسیقی آمریکایی می‌توان به سبکهای جاز، بلوز، هیپ هاپ و کانتری اشاره کرد. ادبیات آمریکا در مدت نسبتا کوتاه عمر این کشور، از مشهورترین چهره‌های شناخته شده ادبیات بشری را به دنیا ارزانی داشته. از مارک توین و ادگار آلن پو و رالف والدو امرسون گرفته تا ارنست همینگوی و جک لندن و امیلی دیکنسون، ادبیات آمریکا را قطعا از نقاط درخشان فرهنگ این کشور می‌توان به حساب آورد که بر هنرهای کشورهای دیگر تاثیرات فراوانی داشته‌است. از دیگر نویسندگان برتر تاریخ آمریکا می‌توان تی اس الیوت، ویلیام فاکنر، تنسی ویلیامز، جی دی سالینجر، آیزاک آسیموف، مایکل کرایتون، و ریموند کارور را نام برد که آشنای نزدیک صاحبان قلم ادبیات جهان‌اند. غذا و آشپزی آشپزی آمریکایی همچون سرزمین آمریکا دارای تنوع و گوناگونی فراوانیست و از آشپزی آمریکایی چینی تا آشپزی مستعمرات سیزده‌گانه، غذای آمریکاییان دارای طعم و خواص منحصربه‌فردیست که برخی از این غذاها همانند استیک و باربیکیو و چیزبرگر در دنیا محبوبیت عام دارند و برخی دیگر همانند خوراک مار زنگی، پاستای گولاش آمریکایی، پیتزای نیویورکی و گامبو کمتر در خارج از مرزهای آمریکا شهرت یافته‌اند. ورزش از قرن نوزدهم بیسبال به‌عنوان ورزش ملی آمریکا شناخته شد. در وهله بعد فوتبال آمریکایی، بسکتبال و هاکی روی یخ ورزش‌های ملی آمریکا قرار گرفتند. شاید امروزه فوتبال آمریکایی پرطرفدارترین ورزش در آمریکا باشد. اما بسته به موقعیت جغرافیایی ترتیب اهمیت این ورزشها تفاوت خواهد داشت. این ورزشها در سطوح مختلف نیز برگزار می‌شوند. بطور نمونه فوتبال کالجی و بسکتبال کالجی در سطوح ملی و سراسری بسیار پرطرفدارند. بوکس و اسب‌دوانی نیز بسیار پرطرفدارند، اما این ورزش‌ها زیر سایه دو ورزش گلف و اتومبیل‌رانی (به خصوص مسابقات نسکار) هستند. ایالات متحده آمریکا در بازی‌های المپیک سابقه درخشانی دارد. این کشور تاکنون هشت مرتبه به ترتیب در بازی‌های سالهای ۱۹۰۴، ۱۹۳۲ (زمستانی)، ۱۹۳۲ (تابستانی)، ۱۹۶۰، ۱۹۸۰، ۱۹۸۴، ۱۹۹۶، و ۲۰۰۲ میزبان بازی‌های المپیک بوده‌است. آمریکا با داشتن ۲،۱۰۳ مدال در المپیک تابستانی موفق‌ترین کشور دنیا در المپیک محسوب می‌شود، و با داشتن ۲۱۶ مدال در بازی‌های المپیک زمستانی در رده دوم جای می‌گیرد. ۱ سابقه آمریکا در مجموع دوره‌های بازی‌های المپیک تابستانی ۹۷۶ ۷۵۸ ۶۶۶ ۲۴۰۰ ۲ سابقه آمریکا در مجموع دوره‌های بازی‌های المپیک زمستانی ۹۶ ۱۰۲ ۸۳ ۲۸۱ نیروهای مسلح ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن.آمریکا با دارا بودن دوازده ناو هواپیمابر بزرگ‌ترین نیروی دریایی دنیا را داراست. نیروهای نظامی آمریکا به پنج دسته اصلی تقسیم می‌شوند: نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا نیروهای تفنگدار دریایی ایالات متحده آمریکا گارد ساحلی ایالات متحده آمریکا وزیر دفاع (در حال حاضر جیمز متیس) زیر نظر رئیس‌جمهور (در حال حاضر دونالد ترامپ) که مقام فرمانده کل قوا را بر عهده دارد فعالیت می‌کند. در سال ۲۰۰۴ ایالات متحده آمریکا با بودجه نظامی ۵۲۲ میلیارد دلار، ۳٫۷٪ تولید ناخالص داخلی را صرف هزینه‌های نظامی کرد، که این هزینه‌های نظامی به تنهایی تقریبا معادل نصف هزینه‌های نظامی جهانی بودند. رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا برای اقدام نظامی از مشورت‌های مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا برخوردار است. در رده پایین‌تر، وزیر دفاع قرار دارد؛ رئیس ستاد مشترک ارتش ایالات متحده آمریکا هم به فرمانده کل قوا و هم به وزیر دفاع مشورت می‌دهد. امنیت و قوای نظمیه نظم و امنیت در سطح شهر و ایالت را کلانتر و پلیس‌های محلی و ایالتی بر عهده دارند. در برخی موارد و در مواقع مشخص و معینی، ارگانهای فدرال همانند اف‌بی‌آی و مارشال‌ها وارد عمل می‌شوند. سیستم قضایی نیز به همین گونه (و از سطوح محلی به سمت سطوح فدرال) بنا نهاده شده‌است. آمریکا در میان کشورهای پیشرفته دارای آمار جرم و جنایت بالاتری بوده‌است، بخصوص در موارد مربوط به سلاح‌های گرم. در سال ۲۰۰۹ به ازای هر یکصد هزار نفر تعداد ۵ قتل در آمریکا رخ داد. نقش متمم دوم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا (در اعطای آزادی حمل سلاح گرم به شهروندان) همواره مورد توجه بحث‌های فراوانی بوده‌است. آمریکا همچنین دارای تعداد نسبی بیشتری جمعیت زندانی می‌باشد. و این کشور از معدود کشورهای پیشرفته‌است که هنوز مجرمین را (در ۳۴ ایالت و برخی موارد فدرال) اعدام می‌کند. از سال ۱۹۷۶ تا کنون، تعداد یکهزار اعدام صورت گرفته. در سال ۲۰۱۰ پس از کشورهای چین، ایران، کره شمالی، و یمن، آمریکا از این لحاظ در جهان در رتبه پنجم بود. با اینحال این قانون از ایالت به ایالت فرق می‌کند. بطور مثال حکم اعدام در ایالات نیوجرسی، نیومکزیکو و ایلینوی ممنوع است. رسانه‌ها دفتر مرکزی روزنامه یو اس ای تودی در ویرجینیا قرار دارد که در صدر پرتیراژترین روزنامه‌های آمریکا می‌باشد. به غیر از ارگان‌هایی همانند گروه فرارسی شماره‌ای، صدای آمریکا، یا هیئت کارفرمایان پخش که توسط ارگان‌های دولتی برای مخاطبین خارج از آمریکا تنظیم می‌شوند، اکثر رسانه‌های درون آمریکا یا همانند شبکه‌هایی نظیر فاکس، اچ بی‌او، ام‌تی‌وی، و سی ان ان بطور کاملا خصوصی و با درآمد حاصل از تبلیغات و آگهی‌های تجارتی اداره می‌گردند، یا همانند رادیوی عمومی ملی و پی‌بی‌اس توسط موسسات و بنیادهای خیریه تامین مالی می‌گردند. از ۱۲۰۰ شبکه تلویریونی آمریکا، از بزرگترین و نامدارترین آنان در تاریخ رسانه‌های آمریکا می‌توان به ۳ شبکه ای‌بی‌سی، ان‌بی‌سی، و سی‌بی‌اس اشاره نمود. قدیمی‌ترین روزنامه آمریکا با تیراژ ثابت و برنامه چاپ روزانه در ۳۰ مه سال ۱۷۸۳ شروع به کار کرد، و فیلادلفیا ایونینگ پست نام داشت. در سال ۲۰۰۸، ۶۲۵۳ هفته‌نامه و ۱۴۲۲ روزنامه در آمریکا درحال فعالیت بود.
[ "توکل ما به خداست", "واحدی متشکل از تعدد", "پرچم پرستاره", "واشینگتن دی. سی.", "نیویورک سیتی", "دوفاکتو", "نظام فدرالی ایالات متحده آمریکا", "رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا", "معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا", "سخنگوی مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا", "قاضی ارشد ایالات متحده آمریکا", "دونالد ترامپ", "حزب جمهوری‌خواه ایالات متحده آمریکا", "مایک پنس", "پال رایان", "جان رابرتس", "کنگره ایالات متحده آمریکا", "مجلس سنای ایالات متحده آمریکا", "مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا", "بریتانیای کبیر", "اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا", "معاهده پاریس (۱۷۸۳)", "قانون اساسی ایالات متحده آمریکا", "دلار", "دلار آمریکا", ".us", ".gov", ".edu", ".mil", ".um", "جمهوری فدرال", "ایالت آمریکا", "واشینگتن، دی.سی.", "قلمروهای ایالات متحده آمریکا", "جزایر کوچک حاشیه‌ای ایالات متحده آمریکا", "فهرست کشورها و مناطق بر پایه پهناوری", "فهرست کشورها بر پایه جمعیت", "فهرست شهرهای ایالات متحده آمریکا بر پایه جمعیت", "نیویورک", "سرزمین اصلی ایالات متحده آمریکا", "آمریکای شمالی", "کانادا", "مکزیک", "ایالت آلاسکا", "تنگه برینگ", "روسیه", "ایالت هاوایی", "مجمع‌الجزایر", "اقیانوس آرام", "دریای کارائیب", "زمان در ایالات متحده آمریکا", "جغرافیای ایالات متحده آمریکا", "کشورهای دارای تنوع زیستی فراوان", "سرخ‌پوستان دیرین", "سیبری", "استعمار اروپا در آمریکا", "مستعمرات سیزده‌گانه", "ساحل شرقی آمریکا", "پادشاهی بریتانیای کبیر", "جنگ هفت‌ساله", "انقلاب آمریکا", "امپراتوری‌های استعماری", "منشور حقوق ایالات متحده آمریکا", "حقوق طبیعی", "توسعه ارضی ایالات متحده آمریکا", "جنگ‌های سرخ‌پوستان", "جنگ داخلی آمریکا", "برده‌داری در آمریکا", "انقلاب صنعتی", "جنگ آمریکا و اسپانیا", "جنگ جهانی اول", "جنگ جهانی دوم", "ابرقدرت", "بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی", "اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل", "شورای امنیت سازمان ملل متحد", "جنگ سرد", "اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی", "رقابت فضایی", "آپولو ۱۱", "فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی", "سازمان ملل متحد", "صندوق بین‌المللی پول", "بانک جهانی", "سازمان کشورهای آمریکایی", "کشورهای توسعه‌یافته", "فهرست کشورها بر پایه تولید ناخالص داخلی", "فهرست کشورها بر پایه تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید)", "خدمات", "اقتصاد دانش بنیان", "فهرست کشورها بر پایه واردات", "فهرست کشورها بر پایه صادرات", "شاخص توسعه انسانی", "فهرست کشورها بر پایه سرانه تولید ناخالص داخلی (اسمی)", "نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا", "سیاست", "فرهنگ و هنر آمریکا", "دانش و فناوری در ایالات متحده آمریکا", "آمریگو وسپوچی", "زبان فرانسوی", "ترکی عثمانی", "زمین", "قاره آمریکا", "ایالت", "آلاسکا", "هاوائی", "خودمختاری", "پورتوریکو", "رود آیلند", "رشته‌کوه راکی", "کلرادو", "مک کینلی", "کوه ویتنی", "رودخانه می‌سی‌سی‌پی", "رودخانه میزوری", "آبشار نیاگارا", "دریاچه تریلیوم", "اورگن", "اقیانوس اطلس", "خلیج مکزیک", "اقیانوس منجمد شمالی", "ایالت‌های نیو انگلند آمریکا", "ایالت‌های ساحلی اقیانوس اطلس آمریکا", "ایالت‌های جنوبی آمریکا", "ایالت‌های غرب میانه آمریکا", "ایالت‌های جنوب غربی آمریکا", "ایالت‌های غرب آمریکا", "میزان کلی باروری", "سفیدها", "سیاهان", "آمریکائیان آفریقایی‌تبار", "آسیایی‌ها", "سرخ‌پوستان آمریکایی", "هیسپانیک", "جمهوری خلق چین", "فیلیپین", "هند", "ویتنام", "السالوادور", "هائیتی", "کوبا", "جمهوری دومینیکن", "جامائیکا", "کره (ابهام‌زدایی)", "اوکراین", "پاکستان", "کلمبیا", "بریتانیا", "بوسنی و هرزگوین", "گواتمالا", "ایران", "ایرانیان آمریکا", "مایکروسافت", "انگلیسی آمریکایی", "اسپانیایی", "زبان چینی", "زبان تاگالوگ", "زبان ویتنامی", "زبان آلمانی", "زبان اسپانیایی", "زبان‌های هند-اروپایی", "رودخانه دلاویر", "تاریخ ایالات متحده آمریکا", "روزشمار تاریخ ایالات متحده آمریکا", "تاریخ زنان در ایالات متحده آمریکا", "کریستف کلمب", "۱۴۹۲ (میلادی)", "اروپا", "اسپانیا", "فلوریدا", "جیمز تاون", "ویرجینیا", "هلند", "نیو آمستردام", "فرانسه", "لوئیزیانا", "تاریخ تگزاس", "نبرد لگزینگتون", "۴ ژوئیه", "۱۷۷۶ (میلادی)", "شورش شیز", "جورج واشینگتن", "بنیامین فرانکلین", "جیمز مدیسون", "فیلادلفیا", "واشینگتن، دی. سی.", "خرید لوئیزیانا", "آبراهام لینکلن", "اعلامیه آزادی بردگان", "متمم سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا", "۱۸۶۱ (میلادی)", "ایالات مؤتلفه آمریکا", "۱۸۶۵ (میلادی)", "یولیسیز سایمن گرانت", "رابرت ئی. لی", "سقوط بازار آزاد آمریکا", "نیروهای متفقین", "آلمان نازی", "اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی", "جنگ ویتنام", "جنگ کره", "حملات ۱۱ سپتامبر", "فهرست احزاب سیاسی ایالات متحده آمریکا", "کابینه ایالات متحده آمریکا", "قانون اساسی", "تفکیک قوا در ایالات متحده آمریکا", "شاه", "مجلس نمایندگان ایالات متحده", "نظام انتخاباتی در ایالات متحده آمریکا", "دیوان عالی ایالات متحده آمریکا", "کاخ سفید", "ساختمان کاپیتول", "جان جی. رابرتس", "مجمع انتخاباتی", "سیستم حقوقی ایالات متحده آمریکا", "نظام حزبی در ایالات متحده آمریکا", "وزارت امورخارجه ایالات متحده آمریکا", "شورای امنیت", "کره شمالی", "سودان", "ونزوئلا", "بولیوی", "سی‌ان‌ان", "قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی", "کتابخانه ریاست جمهوری آمریکا", "ماجرای ایران-کنترا", "حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا", "لابی (سازمان)", "ترتیب عضویت ایالات آمریکا", "مریلند", "فهرست شهرهای ایالات متحده آمریکا", "نیویورک (ایالت)", "لس‌آنجلس", "کالیفرنیا", "شیکاگو", "ایلینوی", "هیوستون", "تگزاس", "پنسیلوانیا", "فینیکس", "آریزونا", "سن‌آنتونیو", "سن دییگو", "دالاس", "سان خوزه (کالیفرنیا)", "مناطق جغرافیایی و فرهنگی ایالات متحده آمریکا", "نیوآرک، نیوجرسی", "لانگ آیلند", "جرزی سیتی", "لس‌آنجلس بزرگ", "غرب ایالات متحده آمریکا", "گری، ایندیانا", "دالاس-فورت وورث", "شوگرلند، تگزاس", "گلوستون، تگزاس", "کمدن، نیوجرسی", "ویلمینگتن", "آرلینگتون، ویرجینیا", "میامی (فلوریدا)", "فورت لادردیل، فلوریدا", "وست پالم بیچ، فلوریدا", "آتلانتا", "بوستون", "منطقه خلیج سانفرانسیسکو", "دترویت", "ریورساید", "سن برناردینو، کالیفرنیا", "انتاریو، کالیفرنیا", "گلندیل، آریزونا", "میزا", "سکاتزدیل، آریزونا", "سیاتل", "تاکوما (واشینگتن)", "بلویو (واشینگتن)", "لانگ بیچ", "سانتا آنا، کالیفرنیا", "لس آنجلس", "کلانشهر نیویورک", "باراک اوباما", "جایزه نوبل فیزیک", "وزارت انرژی ایالات متحده آمریکا", "دانشگاه تنسی", "دانشگاه هاروارد", "دانشگاه ویلیام اند ماری", "دانشگاه ییل", "دانشگاه پرینستون", "دانشگاه کلمبیا", "دانشگاه پنسیلوانیا", "دانشگاه ایالتی اوهایو", "دره سیلیکون", "ناسا", "مؤسسات ملی بهداشت ایالات متحده آمریکا", "سامانه استاندارد بین‌المللی یکاها", "دستگاه امپراتوری", "کتابخانه آکادمی فیلیپس اکستر", "پرچم آمریکا", "ماه", "آپولو ۱۷", "مریخ‌نورد اسپیریت", "توماس ادیسون", "آزمایشگاه ملی اوک ریج", "برادران رایت", "بنجامین فرانکلین", "سوند ادراری", "برق گیر", "عدسی دو دید", "توماس جفرسون", "دانشگاه ویرجینیا", "میراث جهانی یونسکو", "دانشگاه درکسل", "وال استریت", "بورس", "سرمایه‌داری", "تریلیون", "آلمان", "ژاپن", "الکتریسیته", "نفت", "زغال‌سنگ", "انرژی بادی", "انرژی هسته‌ای", "کشاورزی", "نیوجرسی", "می‌سی‌سی‌پی (ایالت)", "خودرو", "ترابری", "امریکن ایرلاینز", "دولت سکولار", "متمم اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا", "اسلام در ایالات متحده آمریکا", "جدایی دین از سیاست", "اصلاحیه هجدهم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا", "نظریه تکامل", "کاتولیک", "همجنس‌گرایی", "سقط جنین", "پروتستانتیسم", "مورمون", "یهودیان آمریکا", "کلیسا", "اپیسکوپلین", "پرسبیترینیسم", "متدیست", "باپتیست", "یونیتارین", "مریدان مسیح", "کلیسای اصلاحی هلندی", "کویکر", "کانگروگیشنالیست‌ها", "باسیلیکای عبادتگاه ملی لقاح معصوم", "مرکز اسلامی آمریکا", "هنر", "فرانک لوید رایت", "اندی وارهول", "هرم ورودی موزه لوور", "کاخ مجلس ملی بنگلادش", "برج خلیفه", "پوئرتا دو اروپا", "مادرید", "ادوارد مایبریج", "کینتسکوپ", "شهر نیویورک", "سینمای آمریکا", "کارگردان فیلم", "خیابان برادوی", "جاز", "موسیقی بلوز", "موسیقی هیپ‌هاپ", "موسیقی کانتری", "مارک توین", "ادگار آلن پو", "رالف والدو امرسون", "ارنست همینگوی", "جک لندن", "امیلی دیکنسون", "توماس استرنز الیوت", "ویلیام فاکنر", "تنسی ویلیامز", "جی. دی. سالینجر", "آیزاک آسیموف", "مایکل کرایتون", "ریموند کارور", "عمارت دادگستری شهرستان الیس", "لویی آرمسترانگ", "مایکل جکسون", "فهرست پرفروش‌ترین هنرمندان موسیقی", "موزه ایالتی آریزونا", "وودی آلن", "آشپزی آمریکایی", "آشپزی آمریکایی چینی", "آشپزی مستعمرات سیزده‌گانه", "استیک", "باربیکیو", "چیزبرگر", "خوراک مار زنگی", "پاستای گولاش آمریکایی", "پیتزای نیویورکی", "گامبو", "بیسبال", "فوتبال آمریکایی", "بسکتبال", "هاکی روی یخ", "سری جام قهرمانی", "جام قهرمانی بسکتبال دسته اول مردان ان‌سی‌ای‌ای", "مشت‌زنی", "سوارکاری", "گلف", "اتومبیل‌رانی", "نسکار", "بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۰۴", "بازی‌های المپیک زمستانی ۱۹۳۲", "بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۳۲", "بازی‌های المپیک زمستانی ۱۹۶۰", "بازی‌های المپیک زمستانی ۱۹۸۰", "بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۸۴", "بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۹۶", "بازی‌های المپیک زمستانی ۲۰۰۲", "المپیک تابستانی", "المپیک زمستانی", "والیبال", "ویلیام مورگان", "تیم ملی فوتبال زنان آمریکا", "جام جهانی فوتبال زنان", "مایکل فلپس", "لبران جیمز", "اتحادیه ملی بسکتبال آمریکا", "نیروی زمینی ایالات متحده آمریکا", "نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا", "نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا", "تفنگداران دریایی ایالات متحده آمریکا", "نگهبان ساحلی ایالات متحده آمریکا", "جیمز متیس", "مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا", "کلانتر", "اف‌بی‌آی", "سرویس مارشال ایالات متحده آمریکا", "متمم دوم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا", "چین", "یمن", "نیومکزیکو", "شیکاگو تریبون", "فهرست روزنامه‌های آمریکا", "گروه فرارسی شماره‌ای", "صدای آمریکا", "هیئت رئیسه سخن‌پراکنی", "شبکه رسانه‌ای فاکس", "اچ‌بی‌او", "ام‌تی‌وی", "رادیوی عمومی ملی", "پی‌بی‌اس", "ای‌بی‌سی (شبکه)", "ان‌بی‌سی (شبکه)", "سی‌بی‌اس (شبکه)" ]
[ "ایالات متحده آمریکا", "ابرقدرت‌ها", "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۷۷۶ (میلادی)", "بنیان‌گذاری‌های ۱۷۷۶ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا", "جمهوری‌ها", "جمهوری‌های فدرال مشروطه", "قاره آمریکا", "کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان", "کشورهای آمریکای شمالی", "کشورهای عضو جی ۸", "کشورهای عضو سازمان ملل متحد", "کشورهای عضو ناتو", "کشورهای گروه ۲۰", "کنفدراسیون‌های سابق", "لیبرال دموکراسی", "مستعمره‌های پیشین بریتانیا" ]
1,139
غزل
0
356
0
[ "غزلیات", "تغزل", "غزليات" ]
false
293
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
غزل در ادب فارسی به قالبی از شعر سنتی فارسی غزل می‌گویند. در قالب غزل که معمولا بین ۵ تا ۱۴ بیت دارد، مصراعهای بیت نخست با مصراع‌های زوج هم قافیه هستند. موضوع اصلی غزل بیان عواطف و احساسات، ذکر زیبایی و کمال معشوق و شکوه از روزگار است و ابیات غزل فارسی از لحاظ مضمون دارای استقلال‌اند. در آخرین بیت شاعر نام شعری یا تخلص خود را می‌آورد و بهترین بیت آن را شاه بیت یا بیت الغزل می‌گویند. قدیمی‌ترین نمونه غزل مستقل و کامل را می‌توان در آثار شهید بلخی، رودکی سمرقندی، دقیقی توسی یافت. در اوایل قرن ششم، قصیده از رونق افتاد و جای خود را به غزل داد. غزل در لغت به معنای عشق‌بازی و مغازلت است. انواع غزل غزل عاشقانه: انوری این نوع را جانی تازه بخشید و سعدی آن را به کمال رساند. غزل عارفانه: سنایی غزنوی غزل عارفانه را شکل داد. عطار نیشابوری، مولوی بلخی، فخرالدین عراقی غزل عرفانی را رشد و تکامل بخشیدند. اوج غزل عارفانه در کار مولوی است. غزل تلفیقی: در سده هفت و هشت هجری جریانی پدیدار شد که معانی و مضامین عارفانه و عاشقانه را در هم آمیخت. غزل اوحدی مراغه‌ای، خواجوی کرمانی، عماد فقیه کرمانی، سلمان ساوجی و کامل‌ترین نوع غزل در شعر حافظ است. غزل قلندری: در این نوع غزل شاعر به وصف رندی، تظاهر به باده پرستی، لاابالی گری، طعن و کنایه به صوفیان و زاهدان ظاهر پرست می‌پردازد. نمونه این شعر در آثار سنایی غزنوی، خاقانی، عطار نیشابوری، عراقی، سعدی، حافظ یافت می‌شود. غزل مضمون: این نوع به غزل سبک هندی مشهور است. در این نوع تمام همت شاعر، صرف یافتن مضمون‌های تازه و نازک می‌شود. صائب تبریزی، طلب آملی، کلیم کاشانی از مشاهیر این شیوه‌اند. برخی شاعران ایرانی و هندی این نوع غزل را، به سبب افراط در نازک‌خیالی و تخیلات عجیب به سوی بی‌معنایی و ذهنیت‌های غیرقابل فهم سوق دادند مانند: جلال اصفهانی و بیدل دهلوی. غزل سیاسی-وطنی: محتوا مسائل حاد اجتماعی است. از جمله برخی آثار عارف قزوینی، فرخی یزدی، ابوالقاسم لاهوتی، غلامرضا قدسی، هوشنگ ابتهاج غزل نو: برخی این نوع غزل را غزل تصویری نامیده‌اند. این نوع غزل تحت تاثیر شعر نو پدید آمد. مشخصه‌های این نوع غزل زبان تازه و امروزی، غلبه تصاویر جدید و نو، وزن‌های عروضی تازه و وحدت محتوا است. نمونه برجسته این نوع غزل در آثار هوشنگ ابتهاج، منوچهر نیستانی، سیمین بهبهانی، حسین منزوی، محمد علی بهمنی، بهمن صالحی می‌توان یافت. نمودار گرافیکی غزل غزل غزل مشتق از مغازلت است و مغازلت عشق بازی باشد با زنان و حدیث کردن با ایشان و به زبان سخن شناسان غزل آن را گویند که مشتمل بر وصف شکل و شمایل محبوب و شرح نکایت و حکایت حال محب باشد و به نعمت جمال وصف زلف و خال و بیان هجر و وصال آراسته بود. (بدایع الافکار، ص ۷۱) هر شعر که مقصور باشد بر فنون عشقیات از وصف زلف و خال و حکایت وصل و هجر و تشوق به ذکر ریاحین و ازهار و ریاح و وصف دمن و اطلال باشد غزل خوانند. (المعجم، ص ۲۰۱) تاریخچه نخستین غزل‌های فارسی (در قرن چهارم و پنجم هجری) در مجالس بزم و شادی، همراه با موسیقی خوانده می‌شده‌است. بعضی عقیده دارند که اصطلاح غزل و تغزل در دوران اوایل شعر فارسی تنها به بیت‌های مقدمه قصیده‌ها اطلاق می‌شده‌است. در آثار باقی‌مانده از رودکی و شهید بلخی و دقیقی طوسی نمونه‌هایی از غزل کامل و مستقل یافت می‌شود. در اواخر قرن پنجم، غزل به تدریج جای بیشتری در دیوان شاعران به خود اختصاص داد، به‌طوری که حتی شاعران قصیده سرایی همچون خاقانی یا شاعران منظومه سرایی چون نظامی نیز به سرودن غزل دست زدند. اما با ظهور سنایی، که شاعری عارف بود، نوعی خاص از غزل به وجود آمد که به «غزل عارفانه» معروف شد. این نوع از غزل را عطار، مولوی و فخرالدین عراقی به کمال رساندند. بدین ترتیب دو شاخه جداگانه غزل عاشقانه و غزل عارفانه مشخص شد. بر اثر رواج اصطلاحات اهل تصوف در میان شاعران، غزل‌های بسیاری سروده شد که در آن‌ها رنگ هر دو نوع غزل را دید و در حقیقت تلفیقی از این دو نوع است. غزل‌های حافظ نمونه کامل غزل از این نوع است که در آن‌ها معانی و مضامین عاشقانه و عارفانه به هم آمیخته‌است. با آنکه غزل پیوسته رنگ عاشقانه یا عارفانه داشته‌است، اما شاعرانی، از جمله سعدی و حافظ، گاه آن را برای مدح نیز به کار گرفته‌اند. در غزل‌های شاعران قرن چهارم تا ششم هجری، بیت‌های غزل از نظر مضمون به هم پیوسته و نزدیک هستند، اما به تدریج این خصوصیت از بین رفت و هر بیت حاوی مضمون مستقلی شد. غزل که با حافظ به نقطه اوج خود رسیده بود، بعد از او رو به انحطاط گذاشت. در شعر مشروطیت غزل همانند دیگر قالب‌های شعری به کار بیان افکار و عقاید سیاسی و اجتماعی آمد. اما در دوران معاصر، غزل کم و بیش به معنی قدیمی خود که شعر عاشقانه باشد بازگشته است. به عنوان مثال، سیمین بهبهانی با به کار بردن وزن‌های غیرمتداول، نوعی از غزل را که به «غزل نو» معروف شده رایج کرده‌است. البته غزل نو، به‌طور کلی عنوان سبکی در غزل است که از اوایل دهه چهل خورشیدی(۱۳۴۰ خورشیدی) به بعد در کار غزلسرایان پدید آمد و همان مرحله پس از سبک غزل نیوکلاسیک و طیف شهریار و دیگران است. از چهره‌های موفق غزل نو می‌توان به حسین منزوی، محمدعلی بهمنی، قیصر امین پور، حیدر نصیرنژاد، مریم جعفری آذرمانی و از دیگر غزل سرایان معاصر که در حفظ و گسترش این سبک از شعر کوشیده‌اند می‌توان به شفیعی کدکنی، منصور اوجی، صدرا ذوالریاستین، غلامحسن اولاد، منصور پایمرد، شاپور پساوند، عزیز شبانی، پرویز خائفی، اسماعیل عسلی، فیض شریفی و… اشاره کرد. در سال‌های اخیر (از اواسط دهه هفتاد) جریان غزل پست مدرن با پیوند زدن تکنیک‌ها و اندیشه شاعران سپیدسرای پست مدرن و قالب غزل راه جدیدی را در غزل معاصر گشود. هرچند با مخالفت‌های جدی غزلسرایان کلاسیک روبرو شده‌است. نمونه نستعلیق
[ "ادبیات فارسی", "قالب شعر", "شعر", "مصراع", "کلمه قافیه", "تخلص", "شاه بیت", "بیت الغزل", "شهید بلخی", "رودکی سمرقندی", "دقیقی توسی", "قصیده", "انوری", "سعدی", "سنایی", "عطار نیشابوری", "مولوی", "فخرالدین عراقی", "اوحدی مراغه‌ای", "خواجوی کرمانی", "عماد فقیه کرمانی", "سلمان ساوجی", "فرخی یزدی", "غلامرضا قدسی", "حسین منزوی", "محمدعلی بهمنی", "قیصر امین پور", "حیدر نصیرنژاد", "مریم جعفری آذرمانی", "صدرا ذوالریاستین", "غزل پست مدرن", "جلال‌الدین همایی", "بهاءالدین خرمشاهی", "غلامحسین یوسفی", "سعدی و غزل", "حافظ", "عراقی" ]
[ "غزل", "ادبیات عرب", "ادبیات کهن فارسی", "سخن‌شناسی‌های پاکستان", "شعر عربی", "عشق در ادبیات عرب", "فرهنگ عرب", "گونه شعری", "گونه‌های ادبی", "موسیقی پاکستان", "موسیقی هند" ]
1,140
موزائیک
0
181
0
[ "معرق کاری", "معرق‌كاري", "معرق", "معرق كاري", "معرق‌کاری", "موزاییک", "پاره‌چین", "موزائيك", "پاره چين", "پاره چین", "موزاييك" ]
false
108
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
بخشی از موزائیک کاخ شاپور یکم در بیشاپور تصویری که با چیدن منظم و هموار قطعات کوچک سنگ‌های رنگی یا سفال در کنار هم ساخته می‌شود موزائیک یا پاره‌چین یا معرق می‌نامند. پاره‌چین یکی از رشته‌های صنایع دستی است. همچنین موزاییک یکی از پر کاربردترین مصالح ساختمانی می‌باشد. موزاییک در اروپا و بخصوص آلمان و ایتالیا بسیار مورد استفاده می‌باشد. موزاییک سنتی کفپوشی است متراکم، در حقیقت یک جور بتن است که تراکم خود را یا از طریق فشار پرسی (موزاییک پرسی) یا از طریق لرزش (موزاییک ویبره‌ای) به دست می‌آورد و از ماسه، سیمان، سنگ‌دانه، پودر سنگ و آب در ابعاد و طرحهای گوناگون تولید می‌شود. موزاییک حیاطی جهت موزاییک کاری ساختمان از موزاییک حیاطی استفاده می‌شود. انواع موزاییک حیاطی رایج در ایران به شرح زیر می‌باشد. موزاییک سنتی موزاییک سنتی کفپوشی است متراکم، در حقیقت یک جور بتن است که تراکم خود را یا از طریق فشار پرسی (موزاییک پرسی) یا از طریق لرزش (موزاییک ویبره‌ای) به دست می‌آورد و از ماسه، سیمان، سنگ‌دانه، پودر سنگ و آب در ابعاد و طرحهای گوناگون تولید می‌شود. به‌طور کلی موزاییک سنتی از دو سطح تشکیل شده‌است: لایه رویه یا رنگ موزاییک: این لایه که رویه موزاییک را تشکیل می‌دهد و در آن از پودر سنگ، سیمان، آب و از ترکیبات دانه بندی شده و رنگی استفاده شده‌است. لایه زیرین یا نارین: این لایه از موزائیک دارای ضخامت بیشتری نسب به لایه رویه می‌باشد و نقش تحمل فشار را بر عهده دارد و از سیمان، آب و ماسه تشکیل شده‌است. موزاییک پلیمری موزاییک پلیمری کفپوشی است فوق متراکم، در حقیقت یک جور بتن خود متراکم (SCC) است که تراکم خود را از طریق فرایند پلیمریزاسیون (رزین سنگ مصنوعی یا رزین پلیمری) و از طریق لرزش روی میز ویبره به دست می‌آورد و از ماسه، سیمان، سنگ‌دانه، رزین سمنت پلاست (فوق روان‌کننده پلی کربوکسیلات)، رنگدانه‌های شیمیایی و آب در ابعاد و طرحها و رنگهای متنوع تولید می‌شود. نکته قابل توجه در موزاییکهای پلیمری، مقاومت بسیار خوب آن‌ها در شرایط یخبندان می‌باشد که دلیل آن جذب آب پایین (کمتر از ۳ درصد) و تراکم زیاد آن‌ها می‌باشد. در جدول زیر برخی از مشخصات فیزیکی و مکانیکی موزاییکهای پلیمری ارائه شده‌است: پارامتر موزاییک پلیمری "درنیکا سنگ" مقاومت فشاری kg/cm2 ۱۰۰۰–۶۰۰ مقاومت کششی kg/cm2 ۱۵۰–۶۰ مقاومت سایشی g/cm2 کمتر از ۴/۰ مقاومت دمایی cycles ۵۰۰ جذب آب % کمتر از ۳ دانسیته kg/m3 ۲۲۰۰ موزاییک واش بتن یا موزاییک شسته واش بتن یا موزاییک شسته (بتن شسته) نوعی کفپوش بتنی است، که از ترکیب سیمان، ماسه، سنگ‌دانه‌های طبیعی، آب و افزودنی‌های بتن مانند فوق روان‌کننده‌های پلی کربوکسیلاتی در رنگ‌های متنوع تولید می‌گردد. استفاده از فوق روان‌کننده‌های پلی کربوکسیلاتی در طرح اختلاط واش بتن باعث افزایش مقاومت فشاری و خمشی (به دلیل امکان کاهش نسبت آب به سیمان) و کاهش جذب آب (به دلیل تراکم بالاتر) می‌گردد. همچون موزاییکهای پلیمری می‌توان واش بتنهایی که در فرایند تولید آن‌ها از فوق روان‌کننده‌های پلی کربوکسیلاتی استفاده می‌شود را واش بتن پلیمری نامید. پاره‌چین پاره‌چین‌سازی در ایران از صده ۶ هجری و دوره سلجوقیان با ساخت کاشی معرق پیشرفت کرد و در سده هشتم کامل‌تر و ظریف‌تر شد. در سده نهم و دهم هجری نیز رشد بسیار زیادی کرد. شهرهای اصلی پاره‌چین‌سازی در این دوره اصفهان، یزد، کاشان، هرات، سمرقند و آران و بیدگل بودند. هنر موزائیک از دیرزمان شناخته شده بود و تا به امروز نیز کاربرد دارد. در میانرودان و مصر باستان نوعی موزائیک در اندازه‌های کوچک و برای مصارف تزئینی و زینتی ساخته می‌شد ولی رومیان آن را چون یک قالب هنری همپایه دیوارنگاری به کار می‌بردند. صنعت موزاییک‌سازی توسط هنرمندان صدر مسیحیت ادامه یافت و در اوایل قرون وسطی به خصوص در قلمرو امپراتوران بیزانسی به اوج شکوفایی خود رسید. (مثلا موزاییک‌های کلیسای سان وتیله در راونا) در دائرهالمعارف هنر (نوشته رویین پاکباز)، در تعریف پاره‌چین چنین آمده‌است: پاره‌چین (موزائیک Mosaic) طرح پیک نما یا انتزاعی ساخته شده از قطعات سنگ، شیشه، سفال، چوب رنگین بر روی دیوار، سقف، زمین و غیره‌است. انواع پاره‌چین پاره‌چین چوب پاره‌چین کاشی پاره‌چین موزائیک بخشی از هنر موزائیک اثر آنتونیو گائودی در بارسلون. پاره‌چین در ایران: در بعضی از منابع به اشتباه گفته شده‌است که پاره‌چین چوب برگرفته از کاشی پاره‌چین است و پاره‌چین در ایران از هند وارد شده‌است. در حالیکه در سبک هندی چوب زمینه کار یک تکه‌است و به علاوه جنس چوب از فوفل است.. شیوه‌ای کار در سبک هندی به این شکل است که ابتدا طرح را بر روی چوب پیاده کرد و سپس شکل‌ها را بریده و بعد با تکه‌های مختلف چوب پر می‌کنند. طبق آخرین کاوش‌هایی که در شهر سوخته واقع در زابل انجام گرفته‌است، شانه‌ای پیدا شده‌است که بر روی آن گلی با تکه‌های چوب کار شده‌است. این شانه متعلق به ۵۰۰۰ سال پیش است. پیدا شدن این شانه دلیلی بر بطلان دو نظریه یادشده می‌باشد. علاوه بر این طرح گل روی شانه با طرح گلی که بر روی سفالینه‌ها کشف شده‌است یکی می‌باشد که نشان می‌دهد شانه یافت شده نمی‌تواند از جایی وارد ایران شده باشد. معرق چوب تابلوی معرق با چوب تعریف:قرار گرفتن چوبهای رنگی در کنار هم و به وجود آوردن شکل مشخص را معرق می‌گویند. معرق چوب تلفیقی از انواع چوبهای خودرنگ و موادی مثلا استخوان، صدف، روی، عاج، خاتم که روی سطح چوب نقشی را به وجود می‌آورد. مواد و مصالح مورد نیاز در ساخت معرق چوب موادی که به کارمی رود به دوگروه چوبی وغیر چوبی تقسیم می‌شود. الف) مواد و مصالح چوبی درمعرق چوب از انواع چوب‌های خودرنگ که شامل:عناب، نارنج، گردو، سنجد، زبان گنجشک، راش، گلابی، فوفل، وغیره، ب) مواد غیر چوبی:هنرمند معرق کار طبق سلیقه خود و طرح مورد نظر از موادی مانند استخوان، صدف، عاج، خاتم، مس، برنج، فیبرهای مصنوعی، به کارمی برند. لوازم موردنیاز معرق شامل (میزکار، اره‌مویی، کمان اره، چوبسای، چکش، میخ کش، میخ سایه، تیزک، رنده، تخت پیشکار) و طرز ساخت آن۱-رنگ‌بندی:طرح مورد نظر را با توجه به جنس، رنگ، بافت مصالح مورد استفاده بروی کاغذ نازک می‌کشند سپس آن را روی چوبی سه لایه از جنس چوب فوفل یا رزبا میخهای سوزنی روی زمینه کار نصب می‌کنند. بعد از آن به ترتیب علامت‌گذاری و خرد کردن طرح، برش کاری، جفت و جور کردن، پر کردن زمینه باچوب، پولیستر کاری، این رشته هم مثل منبت در اکثر شهرهای ایران رواج دارد. منبت موزاییک میبد موزاییک پلیمری درنیکا سنگ
[ "بیشاپور", "صنایع دستی", "موزائیک‌کاری", "موزاییک پلیمری", "موزاییک واش بتن", "موزاییک شسته", "سلجوقیان", "کاشی معرق", "اصفهان", "یزد", "کاشان", "هرات", "سمرقند", "آران و بیدگل", "میانرودان", "مصر", "کلیسای سان وتیله", "دائرةالمعارف هنر", "رویین پاکباز", "پاره‌چین", "پاره‌چین چوب", "پاره‌چین کاشی", "پاره‌چین موزائیک", "بارسلون", "شهر سوخته", "زابل", "زبان گنجشک", "منبت", "موزاییک میبد", "درنیکا سنگ، تولیدکننده تخصصی سنگ مصنوعی و موزاییک پلیمری" ]
[ "موزائیک", "ابزارهای هنر", "روکش جاده", "صنایع دستی", "صنایع دستی ایرانی", "عناصر معماری", "معماری روم باستان", "موزائیک ایتالیا", "موزائیک‌ها", "هنر", "هنر در ایران باستان", "هنر امپراتوری روم شرقی", "هنرهای تزئینی" ]
1,141
کابوکی
0
107
0
[ "كابوكي" ]
false
38
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
نمونه‌ای از اجرای کابوکی در ژوئیه ۱۹۵۸. کابوکی نام گونه‌ای از تئاتر سنتی ژاپنی است که شهرتش به دلیل سبک درام آن و نوع لباس زینتی بازیگرانش می‌باشد. این واژه از ترکیب سه نویسه کانجی تشکیل شده‌است، که از چپ به راست، به معنی آواز (歌)، رقص (舞) و مهارت (伎) می‌باشند و به‌همین دلیل است که کابوکی گاهی «هنر آواز و رقص» ترجمه می‌شود. حروف این کلمه، به دلیل آن‌که از زبان چینی وارد شده‌اند، مفهوم واقعی لغت را نشان نمی‌دهند. در کانجی، مهارت به‌طور کلی به بازیگر تئاتر کابوکی اشاره می‌کند و خود لغت کابوکی از kabuku مشتق شده که به معنی تکیه دادن یا غیرمعمول بودن است. پس کابوکی می‌تواند به مفهوم «تئاتر پیشرو» یا «تئاتر عجیب» نیز باشد. اصطلاح kabukimono به‌طور کلی به کسانی اشاره می‌کند که لباس‌های عجیب می‌پوشند و با غرور در خیابان راه می‌روند. حضور زنان در تئاتر کابوکی۱۶۰۳-۱۶۲۹ پیدایش کابوکی به سال ۱۶۰۳ برمی‌گردد، زمانیکه یک مایکو (زنی که به معبد شینتویی خدمت می‌کند) به نام Okuni، سبک جدیدی از رقص و نمایش را در شهر کیوتو اجرا کرد. در این نمایش‌ها، زنان نقش زن و مرد را در نمایشنامه‌های کوتاهی درباره زندگی روزمره اجرا می‌کردند. این سبک به سرعت محبوب شد و حتی از اوکونی خواسته شد که در دربار امپراتور آن زمان، نمایش اجرا کند. به دنبال این موفقیت، گروه‌های بازیگری مشابه به رقابت با اوکونی پرداختند و به این صورت، کابوکی تبدیل به نمایش و رقص دسته جمعی شد که توسط زنان به اجرا درمی‌آمد. بعد از مدتی، به دلیل اینکه نمایش با امور غیراخلاقی همراه شد و باعث شد حتی بعضی کابوکی را با مفاهیم نادرست بشناسند، در سال ۱۶۲۹ زنان از اجرای کابوکی منع شدند. از آنجا که کابوکی نمایش محبوبی بود، از پسران جوان برای به عهده گرفتن نقش زنان استفاده شد. دلیل انتخاب آنها این بود که دارای عضلات و صدای ظریف‌تری نسبت به مردان بودند و جایگزین بهتری برای نقش زنان به حساب می‌آمدند. به همراه تغییر جنسیت بازیگران، تغییر دیگری نیز در نوع نمایش و رقص‌ها پیش آمد و آن اضافه شدن هیجان و حتی خشونت به اجراها بود. اما این تغییر نیز به انحراف کشیده شد و به دلیل فساد اخلاقی که بین بازیگران و بعضی از مشتریان پیش آمد، در سال ۱۶۵۲ از حضور پسران جوان به عنوان بازیگر جلوگیری به عمل آمد. در دوره Genroku در سالهای (۱۶۸۸-۱۷۰۴) کابوکی بصورت یک نمایش رسمی درآمد. در این دوره کابوکی و نوع دیگری از تئاترهای خیمه شب بازی به نام ningyō jōruri که بعدها به نام bunraku شناخته می‌شد، به هم نزدیک شدند و در اجراها با یکدیگر همکاری کردند و از هم تاثیر گرفتند. نمایشنامه نویس معروف به نام Chikamatsu Monzaemon یکی از حرفه ای‌ترین نمایشنامه نویسان کابوکی، نمایشنامه‌های زیادی نوشته که مهم‌ترین آنها، نمایشنامه Sonezaki Shinju (خودکشی بخاطر عشق) که در اصل برای bunraku نوشته شده بود، و برای کابوکی دوباره نویسی شد. در نیمه قرن ۱۸، بصورت مقطعی، از محبوبیت کابوکی کاسته شد و جای خود را به بونراکو که در طبقات پایین‌تر اجتماع پرطرفدار بود، داد. کابوکی بعد از انقلاب میجی (Meiji) تغییرات فرهنگی زیادی که در سال ۱۸۶۸ بعد از سقوط شوگان تاکوگاوا (Tokugawa shogunate) رخ داد و نیز حذف فرهنگ سامورایی و آغاز ارتباط ژاپن با دنیای غرب، به روی کارآمدن مجدد کابوکی کمک بسیاری کرد. در این حال، بخاطر انزوای این تئاتر در دوران جدید، بازیگران تلاش کردند تا شهرت این تئاتر را در میان طبقات بالای اجتماع افزایش دهند و سبکهای سنتی را به مدرن تبدیل کنند. در طول بمباران جنگ جهانی دوم، تعداد زیادی از تماشاخانه‌های کابوکی تخریب شدند و اشغالگران بعد از جنگ اجرای کابوکی را ممنوع کردند. با اینهمه بعد از بین رفتن ممنوعیت، در سال ۱۹۴۷، نمایش کابوکی مجددا به روی صحنه رفت. تئاتر کابوکی امروز تاثیرات جنگ جهانی دوم، دوران سختی را برای تئاتر کابوکی رقم زد. گذشته از خرابی و صدماتی که به بزرگترین شهرهای ژاپن وارد آمد، تمایل مردم برای پذیرش تفکرات و سبکهای متعلق به دوران گذشته، کم شده بود و کابوکی نیز از این موج جدید درامان نماند. در این میان کارگردانی به نام تتسوجی تاکچی، بخاطر ابداعاتی که در ساخت کابوکی کلاسیک ایجاد کرد و مسبب تولد دوباره کابوکی و جلب توجه مردم در یکی از ایالات ژاپن به نام “کانسای” شد، محبوبیت فراوانی دارد. در میان تمام ستارگان جوانی که در کابوکی‌های او ایفای نقش نمودند، معروفترینشان ناکامورا گانجیرو بود که این دوره از اجراهای کابوکی را به افتخار او، نامگذاری کرده بودند. امروز کابوکی، هنوز نسبتا محبوب باقی‌مانده است و تقریبا مشهورترین سبک تئاتر سنتی ژاپن محسوب می‌شود و بازیگران آن در تلویزیون و سینما نیز حضور دارند. حتی در انیمیشن‌های سنتی ژاپن نیز از مفاهیم کابوکی استفاده می‌شود. علاقه به کابوکی حتی به غرب نیز راه یافته است. بازیگران کابوکی تورهایی را در آمریکا و اروپا برگزار نموده‌اند و بعضی نمایشنامه نویسان غربی از مضامین کابوکی در آثارشان استفاده نموده‌اند. در ۲۴ نوامبر سال ۲۰۰۵، یونسکو از کابوکی، به عنوان یکی از شاهکارهای معنوی میراث بشریت نام برد. برخی ارکان تئاتر کابوکی طراحی صحنه: بخشی از صحنه نمایش در کابوکی، “هاناماچی” نامیده می‌شود، که در آن قسمتی از صحنه به شکل راهرویی به سمت تماشاگران باز می‌شود. این سکو در کابوکی نقش مهمی دارد و فقط راهرویی برای ورود و خروج‌ها یا راهی به سمت سکوی اصلی نیست، بلکه صحنه‌های مهمی روی آن اجرا می‌شود. صحنه کابوکی در طول قرن ۱۸ تغییرات زیادی کرد و مدرن‌تر شد. برای نمونه، اضافه شدن تعدادی حقه‌های نمایشی به صحنه مثل امکان غیب و ظاهر شدن بود. کابوکی می‌تواند به مفهوم تئاتر پیشرو یا تئاتر عجیب باشد. Mawari-butai (سکوی چرخان): سکویی که گرد و چرخدار است و حول سکوی اصلی و ثابت می‌چرخد و برای انتقال و تغییر صحنه‌ای به صحنه‌ای دیگر بسیار مناسب است. Seri: سکوهایی که قابلیت افزایش یا کاهش ارتفاع دارند و برای بالا بردن یا پایین آوردن بازیگر در صحنه‌ها استفاده می‌شود. Chūnori: تکنیکی است که در آن سیمی‌به لباس بازیگر متصل است و از آن برای به پرواز درآوردن بازیگر بالای سکو یا قسمت مشخصی از تالار نمایش استفاده می‌شود. امروزه این تکنیک‌ها کمتر مورد استفاده قرار می‌گیرد. در کابوکی نیز مانند بقیه هنرهای نمایشی ژاپن، جابجایی یا تغییرات در صحنه، گاهی وقتی بازیگر در حال بازی و پرده‌ها نیز باز هست، انجام می‌شود و اینکار با Hiki Dōgu یا واگن کوچک مخصوص اینکار انجام می‌گیرد. Kuroko به دستیاران صحنه گفته می‌شود که لباس یکدست مشکی می‌پوشند و تشخیص آنها مشکل است و باید با سرعت وسایل صحنه را جابجا کنند و تغییرات را برای صحنه بعد نمایش در حال اجرا آماده کنند یا به بازیگر کمک کنند تا لباسش را به سرعت تعویض کند طوری که تماشاگران متوجه نشوند. اصول اجرا نمایشهای کابوکی در سه دسته جای می‌گیرند. تاریخی/خانوادگی/رقص. اجراهای تاریخی اغلب درباره حوادث تاریخی بسیار مهم ژاپن بود. در دوره حاکمیت شوگان‌ها، سانسور شدیدی برای ممنوعیت انتقاد از دولت وقت انجام می‌شد و در نتیجه مضمون نمایشنامه‌ها راجع به وقایع دیگر مانند جنگهای سال ۱۱۸۰ یا ۱۳۳۰ ژاپن بود. بر خلاف اجراهای تاریخی که بیشتر درباره طبقه سامورایی‌ها بود، اجراهای خانوادگی (داخلی)، درباره محدودیت‌ها و مشکلات اجتماعی، و بخصوص راجع به زوج‌هایی بود که بخاطر مشکلات و موانع نمی‌توانستند در این دنیا کنار هم زندگی کنند و تصمیم می‌گرفتند تا بعد از مرگ با هم باشند و خودکشی می‌کردند. در کابوکی از گریم و ماسک‌های مخصوصی (برای حیوانات یا موجودات غیرطبیعی) نیز استفاده می‌شود و رنگ‌های مورد استفاده نشانگر شخصیت نقشی است که بازیگر برعهده دارد. کابوکی
[ "۱۹۵۸ (میلادی)", "تئاتر", "ژاپن", "کانجی" ]
[ "کابوکی", "تاریخ تئاتر", "تئاتر", "تئاتر در ژاپن", "رقص", "شاهکارهای شفاهی و ناملموس میراث بشری", "فرهنگ در ژاپن", "میراث فرهنگی و معنوی بشر", "واژه‌ها و عبارت‌های ژاپنی" ]
1,142
فرانسه
2
16,932
0
[ "فرانسوي", "کشور فرانسه", "جمهوری فرانسه", "جمهوري فرانسه", "كشور فرانسه" ]
false
16,684
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام اصلی", "Item2": "République française" }, { "Item1": "نام فارسی رسمی", "Item2": "جمهوری فرانسه" }, { "Item1": "نام عادی", "Item2": "فرانسه" }, { "Item1": "تصویر پرچم", "Item2": "Flag of France.svg" }, { "Item1": "تصویر نشان ملی", "Item2": "Armoiries république française.svg" }, { "Item1": "سرود ملی", "Item2": "[[سرود ملی فرانسه]] center</div>" }, { "Item1": "نقشه", "Item2": "EU-France.svg" }, { "Item1": "پایتخت", "Item2": "[[پاریس]]" }, { "Item1": "latd", "Item2": "48" }, { "Item1": "latm", "Item2": "51" }, { "Item1": "longm", "Item2": "21" }, { "Item1": "بزرگترین شهر", "Item2": "پایتخت" }, { "Item1": "زبان رسمی", "Item2": "[[زبان فرانسوی]]" }, { "Item1": "نوع حکومت", "Item2": "[[حکومت متمرکز]] [[نظام نیمه‌ریاستی]] [[جمهوری]]" }, { "Item1": "نوع حاکمان", "Item2": "• [[رئیس‌جمهور]]• [[نخست‌وزیر]]" }, { "Item1": "نام حاکمان", "Item2": "[[امانوئل مکرون]] [[ادوارد فیلیپ]]" }, { "Item1": "مقننه", "Item2": "[[پارلمان]]" }, { "Item1": "مجلس سنا", "Item2": "[[سنا]]" }, { "Item1": "مجلس عوام", "Item2": "[[مجمع ملی]]" }, { "Item1": "نحوه تشکیل", "Item2": "تاریخ" }, { "Item1": "موارد منجر به تشکیل", "Item2": "[[امپراتوری فرانک]][[پیمان وردون]][[جمهوری اول فرانسه]][[تاسیس اتحادیه اقتصادی اروپا]][[قانون اساسی کنونی]]" }, { "Item1": "تاریخ تشکیل", "Item2": "۴۸۶آگوست ۸۴۳۲۲ سپتامبر ۱۷۹۲ ۱ ژانویه ۱۹۵۸۴ اکتبر ۱۹۵۸" }, { "Item1": "مساحت", "Item2": "۶۴۰،۶۷۹ کیلومتر مربع <wbr/>" }, { "Item1": "رتبه مساحت", "Item2": "۴۲ام" }, { "Item1": "درصد آبها", "Item2": "۰،۲۶" }, { "Item1": "سال سرشماری", "Item2": "تخمین ۲۰۱۷" }, { "Item1": "جمعیت", "Item2": "۶۷،۲۰۱،۰۰۰ تن" }, { "Item1": "رتبه جمعیت", "Item2": "۲۱ام" }, { "Item1": "تراکم جمعیت", "Item2": "۱۱۶" }, { "Item1": "رتبه تراکم جمعیت", "Item2": "۸۹ام" }, { "Item1": "سال تولید ناخالص داخلی", "Item2": "تخمین ۲۰۱۷" }, { "Item1": "تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۲،۸۲۶ تریلیون [[دلار]]" }, { "Item1": "رتبه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۱۰ام" }, { "Item1": "سرانه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۴۳،۵۵۰ [[دلار]]" }, { "Item1": "رتبه سرانه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۲۶ام" }, { "Item1": "سال شاخص توسعه انسانی", "Item2": "۲۰۱۵" }, { "Item1": "شاخص توسعه انسانی", "Item2": "۰٫۸۹۷" }, { "Item1": "رتبه شاخص توسعه انسانی", "Item2": "۲۱ام" }, { "Item1": "واحد پول", "Item2": "[[یورو]] (€)[[فرانک اقیانوسیه]]" }, { "Item1": "کد واحد پول", "Item2": "EURXPF" }, { "Item1": "منطقه زمانی", "Item2": "CET" }, { "Item1": "منطقه زمانی تابستانی", "Item2": "CEST" }, { "Item1": "utc", "Item2": "+۱ تا" }, { "Item1": "dst", "Item2": "تا" }, { "Item1": "کد بین‌المللی خودرو", "Item2": "FR" }, { "Item1": "دامنه اینترنتی", "Item2": "[[.fr]]" }, { "Item1": "پیش‌شماره تلفنی", "Item2": "۳۳" }, { "Item1": "جینی", "Item2": "۳۰/۱" }, { "Item1": "سال جینی", "Item2": "۲۰۱۳" }, { "Item1": "جهت رانندگی", "Item2": "راست" }, { "Item1": "ولتاژ برق", "Item2": "۲۳۰" } ], "Title": "کشور" }
فرانسه با عنوان رسمی جمهوری فرانسه یکی از کشورهای اروپای غربی است که دارای منطقه‌ها و قلمروهای زیادی در آنسوی دریاها هست. فرانسه یکی از سه کشوری است که دارای سواحلی هم در دریای مدیترانه و نیز اقیانوس اطلس می‌باشد (دو کشور دیگر عبارتند از اسپانیا و مراکش). به دلیل شکل نقشه این کشور، در زبان فرانسوی به آن لقب l’Hexagone (معنی: شش‌ضلعی) داده‌اند. بر پایه مساحت، فرانسه کمابیش اندازه افغانستان است و بزرگ‌ترین کشور اروپای غربی و اتحادیه اروپا و همچنین سومین کشور بزرگ در همه قاره اروپا به‌شمار می‌آید. جمعیت فرانسه در حال عبور از مرز ۶۷ میلیون تن است که با این شمار، فرانسه در رتبه دومین کشور پرجمعیت پس از آلمان در اتحادیه اروپا قرار می‌گیرد. مرکز فرانسه، شهر پاریس است. پاریس بزرگ‌ترین شهر این کشور و مرکز اصلی تجارت و فرهنگ فرانسه است. قانون اساسی فرانسه برپایه یک همه‌پرسی در ۴ اکتبر ۱۹۵۸ به رسمیت رسیده‌است. این قانون تاکید بر ایجاد کشوری سکولار و دموکرات دارد که مردم در آن، حق حاکمیت را ایجاد می‌کنند. اعلامیه حقوق انسان و شهروند که در انقلاب فرانسه تدوین شد و در نوع خود یکی از نخستین سندهای تاریخی در این زمینه به‌شمار می‌آید، به گونه‌ای بیانگر باورهای این کشور است. پس از پایان قرون وسطا، فرانسه تبدیل به یکی از نیروهای برتر در منطقه اروپا شد به گونه‌ای که در سده‌های ۱۹ و ۲۰ دارای کلونی‌ها و مناطق تحت استعمار بسیاری بود. همچنین در طول تاریخ طولانی این کشور، فرانسه تبدیل به مهمترین کانون پرورش بسیاری از هنرمندان، اندیشمندان و دانشمندان در زمینه‌های گوناگون گردید تا جایی که این کشور را مرکز پیدایش و شکوفایی فرهنگ مدرن جهان می‌پندارند. در طی سده‌های هفدهم و هجدهم، جامعه علمی، فرهنگی و هنری فرانسه و اندیشمندانی که از سراسر اروپا به آن می‌پیوستند دورانی را رقم زدند که به آن «دوره روشنگری» نامبرده می‌شود و از لحاظ دستاوردهای فکری و اجتماعی یکی از درخشان‌ترین دوره‌های تاریخ بشر است. فرانسه چهارمین کشور دارنده بیشترین میراث جهانی یونسکو در جهان است که به همین دلیل، هر ساله بیش از ۸۳ میلیون گردشگر خارجی جذب این کشور می‌شوند - آماری بیش از هر کشور دیگری در جهان. در زمینه‌هایی چون فرهنگ، علوم بنیادی، صنعت و فناوری، هنر، نظام، اقتصاد و سیاست، فرانسه یکی از کشورهای مهم و تاثیرگذار جهان می‌باشد. این کشور دارای رتبه پنجم در بین سایر کشورها از نظر بودجه و هزینه‌های نظامی است. همچنین از نظر ذخایر هسته‌ای، رتبه سوم را داراست. فرانسه یکی از کشورهای توسعه یافته است که قدرت اقتصادی زیادی دارد. از دید اقتصادی، پنجمین اقتصاد بزرگ جهان و از نظر برابری قدرت خرید رتبه هفتم جهان است. در زمینه استانداردهای بین‌المللی، فرانسه را می‌توان از کشورهای پیشرو دانست. استانداردهای بالای زندگی، تحصیلات، سلامت، امید به زندگی، آزادی و شاخص بالای توسعه انسانی فرانسه را از جمله کشورهای ایدئال برای زندگی معرفی می‌کند. فرانسه همچنین از کشورهای موسس سازمان ملل متحد بوده و یکی از پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل نیز می‌باشد. فرانسه همچنین در چندین گروه و نهاد بین‌المللی دیگر چون فرانسه‌زبانی، گروه هشت، گروه بیست، ناتو، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، سازمان تجارت جهانی و اتحادیه لاتین عضویت دارد. این کشور همچنین از کشورهای پیشرو در تاسیس اتحادیه اروپا بوده‌است.. ریشه نام واژه فرانسه (France) برگرفته شده از واژه لاتین Francia به معنای کشور فرانک‌ها است. البته درباره ریشه واژه فرانک نیز دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد. یکی از این نگری‌ها اشاره به این دارد که واژه فرانک برگرفته شده از کلمه frankon می‌باشد. نگره دیگری نیز به این موضوع اشاره می‌کند که فرانک در زبان باستانی ژرمنی به معنای آزاد است. واژه‌ای مخالف برده و برده‌داری. برپایه گفته‌های یک تاریخ‌شناس اهل جمهوری چک، نام فرانسه برگرفته شده از Franci (یا Francio) یکی از پادشاهان کهن ژرمن است که قلمروش تا استراسبورگ و بلژیک گسترش یافته بود. ژولیوس سزار نیز از نام Francio برای نام بردن از این سرزمین در یادداشت‌های خود استفاده می‌کرده‌است. تاریخ پیش از تاریخ برپایه کهن‌ترین مدارک بدست آمده، انسان‌هایی در منطقه‌ای که امروزه با عنوان کشور فرانسه شناخته می‌شود در حدود ۱٫۸ میلیون سال گذشته می‌زیسته‌اند. این انسان‌ها در رویارویی با عوامل مختلف آب‌وهوایی شروع به زندگی عشایری و شکارچی-گردآورنده کرده‌اند. فرانسه دارای غارهای زیادی چون لاسکو است که پیشینه آثار شکل گرفته روی آن به دوران پارینه‌سنگی می‌رسد. بعد از پایان آخرین دوره یخبندان (نزدیک ۱۰٫۰۰۰ سال پیش از میلاد)، هوای این منطقه رو به عادی شدن گذاشت و حدود ۷٫۰۰۰ سال پیش از میلاد، این منطقه از اروپای غربی وارد دوران نوسنگی شد. سپس شاهد رشد و شکوفایی در زمینه‌های جمعیتی و کشاورزی هستیم که این رخداد در میانه هزاره چهارم و سوم اتفاق افتاد. گل‌ها نیاکان بخشی از فرانسوی‌ها گل‌ها (Gaulois) بودند و تبار سلتی داشتند. اینان تا زمان ژولیوس سزار فرمانروای نیرومند روم فرمانروایی بومی خود را داشتند تا سرانجام به دست سزار سرنگون شدند و کشورشان بخشی از امپراتوری روم شد. جغرافیا فرانسه از شمال شرقی، شرق و جنوب غربی دارای مرزهای مشترک با بلژیک، لوکزامبورگ، آلمان، سوئیس، ایتالیا، موناکو، اسپانیا و آندورا است. خاک کشور فرانسه در اروپا شامل مساحتی ۵۴۷٫۰۳۰ کیلومترمربعی می‌شود که با این شمار، فرانسه بزرگ‌ترین کشور در بین اعضای اتحادیه اروپا، از دید مساحت است. فرانسه همچنین دارای جاذبه‌های طبیعی بسیاری همچون جاذبه‌های ساحلی در مناطق شمالی و غربی و مناظر کوهستانی عمدتا مربوط به رشته‌کوه‌های آلپ در بخش شرقی است. آب و هوا بخش‌های شمالی و شمال شرقی فرانسه دارای آب‌وهوای معتدل است. بخش‌های جنوبی نیز آب‌وهوای مدیترانه‌ای دارند. بخش‌های غربی فرانسه دارای اقلیم اقیانوسی است که یعنی این مناطق دارای میزان بارش بالایی بوده و زمستان‌هایی معتدل و تابستان‌هایی گرم را تجربه می‌کنند. غرب این کشور داری آب و هوای کوهستانی است. سایر مناطق نیز معمولا از تابستان‌هایی گرم و گاهی طوفانی و زمستان‌هایی سرد برخوردارند. محیط زیست پارک‌های طبیعی محلی، ملی و سایر مناطق طبیعی در فرانسه فرانسه یکی از نخستین کشورهای جهان است که در سال ۱۹۷۱ برای خود یک وزارت‌خانه در رابطه با محیط زیست ایجاد کرد. همچنین با اینکه فرانسه یکی از کشورهای صنعتی جهان شمرده می‌شود، ولی دارنده رتبه هفدهم تولیدکننده دی‌اکسید کربن را در جهان است و در کنار کشورهای کم جمعیت جهان چون کانادا و استرالیا جای گرفته. البته این اهمیت به محیط زیست از زمانی شروع شد که فرانسه با بحران نفتی سال ۱۹۷۳ دست‌به‌گریبان بود و تصمیم به این گرفت که روی به انرژی هسته‌ای بیاورد. اهمیت انرژی هسته‌ای برای فرانسه به اندازه‌ای شد که امروزه بیش از ۷۵٪ از برق این کشور نیز از همین روش تامین می‌شود که در نتیجه برابر شد با آلودگی کمتر محیط زیست. ۲۸درصد از خاک فرانسه شامل جنگل می‌شود. این کشور همچنین دارنده ۹ پارک ملی و ۴۶ پارک طبیعی است. دولت فرانسه طبق برنامه‌هایش قرار است تا سال ۲۰۲۰ بیش از ۲۰ درصد از مناطق انحصاری اقتصادی خویش را تبدیل به مناطق حفاظت‌شده کند. برپایه گزارشی که توسط دو دانشگاه ییل و دانشگاه کلمبیا در سال ۲۰۱۲ تهیه شد نشان می‌دهد فرانسه ششمین کشور آگاه و هشیار در زمینه محیط زیست است. در گزارش پیشین این دو نهاد آموزشی که در سال ۲۰۱۱ منتشر شده بود، رتبه فرانسه هفتم بود که یک رتبه بالاروی را بیان می‌کند. سیاست حکومت فرانسه دارای یک حکومت متمرکز نیمه‌ریاستی است. قانون اساسی کنونی این کشور برپایه همه‌پرسی در ۲۸ سپتامبر ۱۹۵۸ تایید و اجرایی شد که تاکید بسیاری بر توانبخشی رابطه شاخه اجرایی (دولت) با شاخه قانون‌گذاری (مجلس) دارد. شاخه اجرایی خود شامل دو بخش می‌شود، بخش نخست ریاست جمهوری است که هر پنج سال با رای مستقیم مردم انتخاب می‌شود و ریاست شاخه اجرایی را بر عهده می‌گیرد. در حال حاضر امانوئل ماکرون عهده‌دار این سمت است که در سال ۲۰۱۷ و در انتخابات دور دوم به ریاست جمهوری برگزیده شد بخش دوم مقام نخست‌وزیری است که اکنون ادوارد فیلیپ عهده‌دار آن است. مجلس فرانسه نیز از دو بخش تشکیل شده، یکی شورای ملی و دیگری سنا. شورای ملی شامل نمایندگان محلی می‌شود که با رای مستقیم مردم برای دوره‌های پنج ساله انتخاب می‌گردند. این شورا قدرت انحلال کابینه دولت را دارند؛ ولی بخش دوم، سنا است که شامل سناتورها می‌شود. سناتورها برای دوره‌های شش ساله (پیش‌تر ۹ ساله) و توسط هیئت انتخابات انتخاب می‌شوند. قدرت قانون‌گذاری سنا کوچک است. در صورت ایجاد شدن مشکل در بین شورای ملی و سنا، سخن مورد تایید نهایی را شورای ملی خواهد زد. قانون کشور فرانسه از نظام حقوقی رومی-ژرمنی استفاده می‌کند. به عنوان مثال، قاضی امکان ساخت و ایجاد احکام جدید را ندارد و می‌بایست بر اساس تفسیرش حکم را صادر کند. (تفسیر مذکور باید همخوان با تفاسیر سایر قضات در شرایط مشابه باشد) حقوق در فرانسه شامل دو شاخه حقوق عمومی و حقوق خصوصی می‌شود. حقوق خصوصی شامل حقوق مدنی و احکام جزایی بوده، در حالی که حقوق عمومی درباره احکام اداری و قانون اساسی است. به‌طور کلی، قانون فرانسه شامل سه جزء اصلی می‌شود که عبارتند از حقوق مدنی، حقوق جزا (مجرمین) و اداری. احکام جزایی متمرکز بر آینده است. حقوق اداری هم که در بسیاری از کشورها جزئی از حقوق مدنی شمرده می‌شود، در فرانسه شاخه‌ای کاملا جداگانه است. فرانسه از کشورهای سکولار بوده و از احکام وابسته به دین استفاده نمی‌کند. سیاست خارجی فرانسه یکی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد و یکی از پنج عضو دائم شورای امنیت این سازمان می‌باشد که حق وتو دارد. فرانسه همچنین از اعضای سایر گروه‌های بین‌المللی همچون گروه هشت، گروه بیست، ناتو، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه و سازمان تجارت جهانی است. بسیاری از نهادهای بین‌المللی همچون سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، یونسکو، پلیس بین‌الملل، اداره بین‌المللی اوزان و مقیاس‌ها و فرانسه‌زبانی مقر اصلی خود را در خاک فرانسه ایجاد نموده‌اند. نیروی اصلی این کشور پس از دوران جنگ جهانی و پس از پیوستنش به اتحادیه اروپا - که خود یکی از کشورهای بنیان‌گذار این اتحادیه بود - روی داد. فرانسه پس از جنگ در دهه ۱۹۶۰ میلادی شروع به ایجاد روابط نزدیکی با آلمان، که پس از جنگ تبدیل به ویرانه‌ای شده بود، کرد و توانست نیروی خود را افزایش دهد. کشور فرانسه از اعضای پیمان آتلانتیک شمالی - ناتو است ولی پس از ماجرای ارتباط نزدیک آمریکا و انگلیس با یکدیگر و در راستای نگهداری از استقلال سیاست خارجی و سیاست‌های امنیتی خود، به نشانه خرده‌گیری، از عضویت در شورای فرماندهی ناتو چشم پوشی کرد و خارج شد. فرانسه همچنین گرایش زیادی به شرکت در جنگ عراق نداشت. در سال ۲۰۰۹ و به دلیل پشتیبانی نیکولا سارکوزی، رئیس‌جمهور وقت فرانسه که گرایش زیادی به آمریکا داشت، فرانسه دوباره به شورای فرماندهی ناتو ملحق شد. فرانسه از دیدگاه اقتصادی و نظامی کشورهایی که سال‌ها پیش، تحت استعمارش بودند، مانند چاد و ساحل عاج را پشتیبانی کرده و حتی برای برقراری صلح در این کشورها، نیروهای نظامی خویش را روانه این کشورها می‌کند. در آخرین کمک نظامی، فرانسه برای کمک به ارتش مالی، نیروهای نظامی خود را برای کمک به این کشور فرستاده‌است. نظامی نیروهای مسلح فرانسه (یا به فرانسوی: Armées françaises) نیروهای نظامی این کشور هستند که زیر فرماندهی رئیس‌جمهور قرار دارند. این نیروها شامل سه دسته اصلی نیروی زمینی، نیروی دریایی و نیروی هوایی می‌شوند. همچنین ژاندارمری فرانسه نیز از نهادهای نظامی این کشور است. همه یگان‌های نظامی این کشور زیر دید وزارت دفاع هستند درحالی که ژاندارمری زیر دید وزارت کشور فرانسه کار می‌کند. ژاندارمری با کمک پلیس ملی وظیفه تامین امنیت داخل کشور (روستایی و شهری) را بر عهده دارند. فرانسه از اعضای شورای امنیت سازمان ملل است که به شکل رسمی، از دارندگان سلاح‌های هسته‌ای می‌باشد. فرانسه پیمان ان‌پی‌تی را پذیرفته‌است. بخش‌های کشوری شهرستان‌ها و سرزمین‌های ماورای دریاهای فرانسه مساحت کشور فرانسه برابر با ۶۴۳ هزار کیلومتر مربع بوده و گسترده‌ترین کشور اروپای غربی است (یک سوم گستره ایران) و منطقه دریایی گسترده‌ای را در اختیار دارد. سطح فرانسه شبیه به یک شش‌ضلعی است، که سه ضلع آن به آب منتهی می‌شوند. (دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس) بر اساس آخرین تقسیمات کشوری فرانسه به ۲۲ ناحیه بخش و از ۹۶ شهرستان (یا دپارتمان) تشکیل شده که زیر دید دولت مرکزی اداره می‌شوند و زیر نظارت شورای انتخابی محلی کار می‌کنند. همچنین هر ناحیه به کانتون‌ها و بخش‌هایی بخش شده و هر بخش از شورای شهر و شهردار خاص خود برخوردار است. علاوه بر خاک اصلی این کشور در اروپا به شرح فوق، سرزمین‌های دیگری عمدتا به صورت جزیره نیز تحت حاکمیت و سلطه حکومت فرانسه قرار دارند. از این جمله می‌توان به کالدونیای جدید و والیس و فوتونا در شرق استرالیا، جزایر سنت مارتین در محدود بین دو آمریکای شمالی و جنوبی، و همچنین جزایری مانند مایوت در جنوب آفریقا اشاره کرد. از بزرگترین این مناطق می‌توان به گویان فرانسه یا گویان (Guiana) با مساحت حدودی ۸۳ هزار کیلومتر مربع اشاره کرد که در همسایگی برزیل در آمریکای جنوبی قرار دارد. شهرهای اصلی نقشه جغرافیای سیاسی فرانسه همراه با ۲۲ ناحیه و ۹۶ شهرستان بردو مارسی لیل لیون مونپلیه استراسبورگ نانت نانسی نیس استراسبورگ تولوز گرونوبل اقتصاد جشن ساخت ایرباس A380 در تولوز در فرانسه تاکستان‌ها و توتستان‌ها باغ‌های مرکبات و زیتون و گلزارها نزدیک مارسی قرار دارند. عطرهای معروف فرانسه از همین گلزارها فراهم می‌آید. در جنوب غربی فرانسه رود گارون از سرزمینی می‌گذرد که به آن سرزمین ذرت و شراب می‌گویند. در شمال این سرزمین منطقه‌ای است که گندم فراوان در آن به عمل می‌آید و آن را انبار غله فرانسه می‌نامند. در فلات جنوب فرانسه کشاورزان گوسفند و بز پرورش می‌دهند و پنیر معروف فرانسه در همین فلات تهیه می‌شود. بسیاری از کشاورزان فرانسه چهارپایان اهلی دارند شهرهای فرانسه نیز مانند مناطق کشاورزی آن فعالیت‌های اقتصادی گوناگون دارند شهر لیون مرکز تهیه پارچه‌های ابریشمی است. بوردو بندر شراب و نیس گردشگاهی بسیار معروف است معادن آهن فرانسه در شمال شرق آن کشور است و نزدیک آن محل کارخانه‌های فولادسازی بسیاری تاسیس شده‌است. میلیون‌ها نفر از مردم فرانسه در کارخانه کار می‌کنند و به کسب و تجارت اشتغال دارند. در فرانسه چند هزار کیلومتر شاهراه آبی وجود دارد و قایق‌ها در سراسر این راه‌ها رفت‌وآمد می‌کنند. امروزه دولت سوسیالیست، بسیاری از شرکت‌های بزرگ، بانک‌ها و بیمه‌ها را خصوصی اعلام نموده‌است؛ ولی چندین شرکت بزرگ همچون ایرفرانس، فرانس تله‌کوم، رنو و تالس در اختیار دولت است و در برخی از امور به ویژه نیرو، ترابری همگانی و صنایع دفاعی دولت حاکمیتی دارد. بخش ارتباطات راه دور برای بخش خصوصی کم‌کم آزاد شده‌است. صنایع از جمله مهم‌ترین صنایع کشور می‌توان به صنایع فلزکاری، ماشین‌آلات، شیمیایی، وسائط نقلیه، مواد خوراکی و مشروبات، منسوجات و البسه، هواپیماسازی، کشتی‌سازی، پتروشیمی، الکتریکی، اتمی و نظامی اشاره نمود. گندم، جو، سیب‌زمینی، چغندرقند، سیب، ذرت، برنج، انگور، پنیر، ماهی، گاو و خوک نیز مهم‌ترین محصولات کشاورزی و دامپروری کشور را تشکیل می‌دهند. قطار تندرو TGV معادن مهم‌ترین معادن کشور آهن، بوکسیت، پتاس، زغال سنگ، نیکل، نمک، نفت، گازطبیعی، سولفور، ماده اولیه ساختمانی، سرب و روی، فسفات، پیریت و اورانیوم می‌باشد. ذخایر زیرزمینی نفت فرانسه نیز به ۵۰ میلیون بشکه می‌رسد. ترابری همگانی در کشور فرانسه بالغ بر ۸۴۰ هزار کیلومتر راه آسفالته و بزرگراه وجود دارد. طول راه‌آهن مورد استفاده نیز بیش از ۵۵۵، ۴۲ کیلومتر بوده و ارتباطات هوایی بین‌المللی این کشور توسط شرکت‌های هواپیمایی ایرفرانس، (UTA) و پروازهای داخلی توسط ایر- اینتر صورت می‌پذیرد. سالانه بیش از ۸۴۰/۲۶ هزار گردشگر از این کشور دیدن می‌کنند. پاریس در قدیم . گردشگری پاریس فرانسه در سال ۲۰۱۳ با ۸۴٫۷ میلیون گردشگر خارجی محبوب‌ترین مقصد گردشگری جهان و سومین کشور پر درآمد گردشگری نام گرفت. در سال ۲۰۰۶، ۷۹٫۱ میلیون تن گردشگر به فرانسه سفر کرده‌اند که این تعداد بیشترین در میان کشورهای جهان بوده‌است. درآمد فرانسه از این شمار گردشگر برابر ۴۶٫۳ میلیارد دلار بوده‌است. با ۷۰ میلیون گردشگر در سال ۱۹۹۸ نیز، فرانسه اولین کشور توریستی جهان، بالاتر از اسپانیا، آمریکا، ایتالیا، انگلستان، چین و مکزیک قرار گرفته‌بود. زیباترین روستاهای فرانسه زیباترین روستاهای فرانسه یک انجمن جداگانه ایجاد شده در سال ۱۹۸۲ است که با هدف تشویق روستاهای کوچک و زیبا برای بهبود جاذبه‌های گردشگری تشکیل شده‌است. تا سال ۲۰۱۵ شمار ۱۵۵ روستا این برچسب را داشته و جز این طرح شده‌اند. دموگرافی با برآورد کل جمعیتی نزدیک ۶۶٫۶ میلیون تن در ژانویه ۲۰۱۶؛ با ۶۴٫۵ میلیون تن جمعیت شهری، فرانسه بیستمین پرجمعیت‌ترین کشور در جهان و سومین پرجمعیت‌ترین در اروپااست. روز ملی فرانسه چهاردهم ژوئیه‌است. حاکمیت و بیشترین با مسیحیت کاتولیک است، ولی پروتستان‌ها، یهودی‌ها و مسلمانان نیز در این کشور زندگی می‌کنند. فرهنگ برخی آثار مهم فرهنگی و تاریخی این کشور عبارت‌اند از: برج ایفل «با حدود ۵/۶ میلیون تن بازدیدکننده در سال» دیزنی لند پاریس «با حدود ۵/۱۲ میلیون تن بازدیدکننده در سال» بلوارشانزه‌لیزه موزه لوور «با حدود ۵/۶ میلیون تن بازدیدکننده در سال» موزه اورسی «با حدود ۶ میلیون تن بازدیدکننده در سال» کلیسای نوترودام «با حدود ۱۲ میلیون تن بازدیدکننده در سال» کاخ ورسای پانتئون (پاریس) قصر سلطنتی کلیسای سکره کر کاخ تویلری کاخ پلنتس کاخ لوکزامبورگ مرکز ژرژ پمپیدو قبرستان پرلاشز طاق نصرت تریومفه عمارت دیفنس عمارت اینولید میدان کونکورد بیبلیوتک ناسیونال یا کتابخانه ملی فرانسه خیابان ریولی دانشگاه سوربن کاخ انستیتو یا عمارت فرهنگستان فرانسه اپرا گارنیر مادلین قلعه وینسنز کاخ کونسنژری قطار سریع‌السیر TGV کاخ ووژن کاخ شایلوت عمارت گرند پله یا گراند پالاس برج مون‌پارناس میدان وندوم ایکل میلیتیر یا عمارت مدرسه عالی علوم نظامی تئاتر لاویل پل الکساندر سوم پاریس پلج خیابان کاردینال دو بویس ورزشگاه استاد دو فرانس مجلس ملی یا کاخ بوربون هتل دویل یا سالن شهر هتل ریتز رستوران آلزاس رستوران ماکزیم هتل اینولید فهرست شهرهای فرانسه تاریخ فرانسه تاریخ ادبیات فرانسه ادبیات فرانسه‌زبان فهرست وام‌واژه‌های فرانسوی در فارسی فهرست مشاهیر فرانسه فهرست شهرهای فرانسه فرهنگستان فرانسه نویسندگان فرانسوی‌زبان با ترتیب الفبایی
[ "آزادی، برابری، برادری", "سرود ملی فرانسه", "پاریس", "زبان فرانسوی", "حکومت متمرکز", "نظام نیمه‌ریاستی", "جمهوری", "رئیس‌جمهور فرانسه", "نخست‌وزیر فرانسه", "امانوئل مکرون", "ادوارد فیلیپ", "پارلمان فرانسه", "سنا (فرانسه)", "مجمع ملی (فرانسه)", "امپراتوری فرانک", "پیمان وردون", "جمهوری اول فرانسه", "اتحادیه اقتصادی اروپا", "قانون اساسی فرانسه", "دلار", "یورو", "فرانک اقیانوسیه", ".fr", "اروپای غربی", "شهرستان‌ها و قلمروهای آنسوی دریاهای فرانسه", "دریای مدیترانه", "اقیانوس اطلس", "اسپانیا", "مراکش", "شش‌ضلعی", "اتحادیه اروپا", "اعلامیهٔ حقوق انسان و شهروند", "انقلاب فرانسه", "فهرست میراث جهانی یونسکو در فرانسه", "میراث جهانی یونسکو", "فهرست کشورها بر پایه هزینه‌های نظامی", "فهرست کشورهای دارای جنگ‌افزار هسته‌ای", "کشورهای توسعه یافته", "برابری قدرت خرید", "شاخص توسعه انسانی", "سازمان ملل متحد", "فرانسه‌زبانی", "گروه هشت", "گروه ۲۰", "ناتو", "سازمان همکاری اقتصادی و توسعه", "سازمان تجارت جهانی", "اتحادیهٔ اروپا", "فرانک‌ها", "زبان‌های ژرمنی", "استراسبورگ", "بلژیک", "عشایر", "شکارچی-گردآورنده", "لاسکو", "پارینه‌سنگی", "آخرین دوره یخبندان", "دوران نوسنگی", "گل‌ها (فرانسه)", "سلتی", "ژولیوس سزار", "روم", "امپراتوری روم", "لوکزامبورگ", "آلمان", "سوئیس", "ایتالیا", "موناکو", "آندورا", "آلپ", "مناطق معتدل", "اقلیم مدیترانه‌ای", "اقلیم اقیانوسی", "نورماندی", "پروانس", "سن", "لوار (رود)", "بورگونی", "اقلیم گرمسیری", "بورا بورا", "برتانی", "جزیره کرس", "فهرست کشورها بر پایه تولید دی‌اکسید کربن", "کانادا", "استرالیا", "بحران نفتی سال ۱۹۷۳", "انرژی هسته‌ای", "منطقه انحصاری اقتصادی", "دانشگاه ییل", "دانشگاه کلمبیا", "۲۰۱۷", "مجلس فرانسه", "شورای ملی فرانسه", "نظام حقوقی رومی–ژرمنی", "حقوق عمومی", "حقوق خصوصی", "حقوق مدنی", "شورای امنیت", "حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد", "یونسکو", "پلیس بین‌الملل", "اداره بین‌المللی اوزان و مقیاس‌ها", "جنگ عراق", "نیکولا سارکوزی", "چاد", "ساحل عاج", "مالی", "نیروی زمینی فرانسه", "نیروی دریایی فرانسه", "نیروی هوایی فرانسه", "ژاندارمری فرانسه", "وزارت دفاع فرانسه", "وزارت کشور فرانسه", "پلیس ملی (فرانسه)", "پیمان‌نامه منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای", "ایران", "ناحیه (فرانسه)", "گویان فرانسه", "بردو", "مارسی", "لیل (فرانسه)", "لیون", "مونپلیه", "نانت", "نانسی", "نیس", "تولوز", "گرونوبل", "زیتون", "گارون", "ذرت", "غله", "بوردو", "ایرفرانس", "فرانس تله‌کوم", "رنو", "تالس (شرکت)", "صنایع", "فلزکاری", "ماشین", "شیمی", "خودرو", "صنایع غذایی", "نوشیدنی", "منسوجات", "صنعت هواگرد", "کشتی‌سازی", "پتروشیمی", "تجهیزات الکتریکی", "سوخت هسته‌ای", "صنایع جنگ‌افزاری", "گندم", "جو (گیاه)", "سیب‌زمینی", "چغندرقند", "سیب", "برنج", "انگور", "پنیر", "ماهی", "گاو", "خوک", "کشاورزی", "دامپروری", "آهن", "بوکسیت", "پتاس", "زغال سنگ", "نیکل", "نفت", "گاز", "سولفور", "سرب", "روی", "فسفات", "پیریت", "اورانیوم", "گردشگری", "آمریکا", "انگلستان", "چین", "مکزیک", "انجمن", "مسیحیت", "کاتولیک", "پروتستان", "یهودی", "مسلمان", "برج ایفل", "دیزنی لند پاریس", "شانزه‌لیزه", "موزه لوور", "موزه اورسی", "کلیسای نوترودام", "کاخ ورسای", "پانتئون (پاریس)", "قصر سلطنتی", "سکره کر", "کاخ تویلری", "کاخ پلنتس", "کاخ لوکزامبورگ", "مرکز ژرژ پمپیدو", "قبرستان پرلاشز", "طاق نصرت تریومفه", "عمارت دیفنس", "عمارت اینولید", "میدان کونکورد", "بیبلیوتک ناسیونال", "کتابخانه ملی فرانسه", "خیابان ریولی", "دانشگاه سوربن", "کاخ انستیتو", "عمارت فرهنگستان فرانسه", "اپرا گارنیر", "مادلین", "قلعه وینسنز", "کاخ کونسنژری", "ت ژ و", "کاخ ووژن", "کاخ شایلوت", "عمارت گرند پله یا گراند پالاس", "برج مون‌پارناس", "میدان وندوم", "ایکل میلیتیر یا عمارت مدرسه عالی علوم نظامی", "تئاتر لاویل", "پل الکساندر سوم", "پاریس پلج", "خیابان کاردینال دو بویس", "ورزشگاه استاد دو فرانس", "مجلس ملی یا کاخ بوربون", "هتل دویل یا سالن شهر", "هتل ریتز", "رستوران آلزاس", "رستوران ماکزیم", "هتل اینولید", "فهرست شهرهای فرانسه", "تاریخ فرانسه", "تاریخ ادبیات فرانسه", "ادبیات فرانسه‌زبان", "فهرست وام‌واژه‌های فرانسوی در فارسی", "فهرست مشاهیر فرانسه", "فرهنگستان فرانسه", "نویسندگان فرانسوی‌زبان با ترتیب الفبایی" ]
[ "فرانسه", "اروپای غربی", "جمهوری‌ها", "کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان", "کشورهای آلپ", "کشورهای اروپایی", "کشورهای اقیانوس هند", "کشورهای اقیانوسیه", "کشورهای جزایر کارائیب", "کشورهای ساحلی مدیترانه", "کشورهای عضو اتحادیه اروپا", "کشورهای عضو جی ۸", "کشورهای عضو سازمان ملل متحد", "کشورهای عضو فرانسه‌زبانی", "کشورهای عضو ناتو", "کشورهای گروه ۲۰", "کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس", "لیبرال دموکراسی" ]
1,143
اتحادیه اروپا
2
1,348
0
[ "اتحاديه اروپا", "اتحاديهٔ اروپا", "اتحادیهٔ اروپا", "جامعه اروپا", "اتحادیه‌ی اروپا", "اتحادیۀ اروپا", "اتحاد اروپائی", "اتحاد اروپائي", "اتحاديه ي اروپا", "اتحادیه ی اروپا", "اتحاديۀ اروپا", "اتحاديهٔ ي اروپا", "اتحادیهٔ ی اروپا", "جامعهٔ اروپا", "اتحادیه اروپایی" ]
false
955
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام اصلی", "Item2": "Union Européenne" }, { "Item1": "نام فارسی رسمی", "Item2": "اتحادیه اروپا" }, { "Item1": "تصویر پرچم", "Item2": "Flag of Europe.svg" }, { "Item1": "شعار", "Item2": "«[[متحد در تنوع]]»" }, { "Item1": "سرود ملی", "Item2": "''[[نوای شادی]]''\ncenter" }, { "Item1": "نقشه", "Item2": "Global European Union.svg" }, { "Item1": "map_width", "Item2": "220px" }, { "Item1": "پایتخت", "Item2": "[[رم]]" }, { "Item1": "بزرگ‌ترین شهر", "Item2": "[[برلین]]" }, { "Item1": "membership_type", "Item2": "[[فهرست کشورهای عضو اتحادیه اروپا]]s" }, { "Item1": "نوع حاکمان", "Item2": "[[رئیس کمیسیون اروپا]] [[رئیس پارلمان اروپا]]" }, { "Item1": "مقننه", "Item2": "[[مجلس قانونگذاری اتحادیه اروپا]]" }, { "Item1": "مجلس عوام", "Item2": "[[پارلمان اروپا]]" }, { "Item1": "موارد منجر به تشکیل", "Item2": "[[پیمان پاریس]] [[توافقنامه رم]] [[پیمان ادغام]] [[پیمان اتحادیه اروپا]] [[پیمان لیسبون]]" }, { "Item1": "تاریخ تشکیل", "Item2": "۲۳ ژوئیه ۱۹۵۲۱ ژانویه ۱۹۵۸۱ ژوئیه ۱۹۶۷۱ نوامبر ۱۹۹۳۱ دسامبر ۲۰۰۹" }, { "Item1": "مساحت", "Item2": "۴،۳۸۱،۳۷۶" }, { "Item1": "رتبه مساحت", "Item2": "هفتم<sup>a</sup>" }, { "Item1": "درصد آبها", "Item2": "۳٫۰۸" }, { "Item1": "جمعیت", "Item2": "۵۰۷،۸۹۰،۱۹۱" }, { "Item1": "population_estimate_rank", "Item2": "3rd<sup>a</sup>" }, { "Item1": "سال برآورد جمعیت", "Item2": "۲۰۱۲" }, { "Item1": "تراکم جمعیت", "Item2": "۱۱۶٫۲" }, { "Item1": "GDP_PPP", "Item2": "$16.773 trillion" }, { "Item1": "GDP_PPP_rank", "Item2": "2nd<sup>a</sup>" }, { "Item1": "GDP_PPP_year", "Item2": "۲۰۱۴" }, { "Item1": "GDP_PPP_per_capita", "Item2": "$۳۳،۰۸۴" }, { "Item1": "GDP_PPP_per_capita_rank", "Item2": "17th<sup>a</sup>" }, { "Item1": "تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۱۸٫۴۵۱ تریلیون دلار" }, { "Item1": "رتبه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "نخست" }, { "Item1": "سال تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۲۰۱۴" }, { "Item1": "سرانه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "۳۶،۳۹۳ دلار" }, { "Item1": "رتبه سرانه تولید ناخالص داخلی", "Item2": "شانزدهم" }, { "Item1": "سال جینی", "Item2": "۲۰۱۰" }, { "Item1": "رتبه شاخص توسعه انسانی", "Item2": "سیزدهم بیست و پنجم" }, { "Item1": "سال شاخص توسعه انسانی", "Item2": "۲۰۱۱" }, { "Item1": "HDI_change", "Item2": "increase" }, { "Item1": "شاخص توسعه انسانی", "Item2": "۰٫۸۷۶" }, { "Item1": "واحد پول", "Item2": "[[یورو]] در [[منطقه یورو]]" }, { "Item1": "کد واحد پول", "Item2": "EUR" }, { "Item1": "منطقه زمانی", "Item2": "۰+ تا ۲+" }, { "Item1": "منطقه زمانی تابستانی", "Item2": "۱+ تا ۳+" }, { "Item1": "دامنه اینترنتی", "Item2": "[[.eu]]" }, { "Item1": "پیش‌شماره تلفنی", "Item2": "[[۲۸ پیش‌شماره]]" } ], "Title": "کشور" }
کشورهای عضو اتحادیه اروپا اتحادیه اروپا یک اتحادیه اقتصادی-سیاسی است که از ۲۸ کشور اروپایی تشکیل شده‌است. منشا اتحادیه اروپا به جامعه اقتصادی اروپا که در سال ۱۹۵۷ با توافقنامه رم بین ۶ کشور اروپایی شکل گرفت و صرفا یک اتحادیه اقتصادی بود بازمی‌گردد. از آن تاریخ با اضافه شدن اعضای جدید، اتحادیه اروپا بزرگ‌تر شد. در سال ۱۹۹۳، توافق ماستریخت چارچوب قانونی کنونی اتحادیه را پایه‌گذاری کرد. اتحادیه اروپا در سال ۱۹۹۹ واحد پول مشترکی به نام یورو را معرفی کرد که تاکنون در ۱۹ کشور جایگزین پول‌های ملی شده‌است. اتحادیه اروپا با ۵۰۰ میلیون شهروند در سال ۲۰۱۱ میلادی به تولید ناخالص داخلی ۱۷٫۶ تریلیون دلار دست یافت. ۲۱ کشور از اعضای اتحادیه اروپا عضو ناتو می‌باشند. اتحادیه در حال حاضر بازار واحد مشترکی دارد که موارد زیر را در بر می‌گیرد: اتحادیه گمرکی، واحد پول –یورو- که تحت اداره بانک مرکزی اروپا ست (تا کنون ۱۷ کشور آن را پذیرفته‌اند)، سیاست مشترک کشاورزی، سیاست مشترک تجارت و سیاست مشترک شیلات. سیاست مشترک خارجه و امنیت نیز به عنوان دومین ستون از سه ستون اتحادیه اروپا شکل گرفت. پیمان شنگن کنترل روادید را لغو کرد، ایست‌های گمرکی نیز در بسیاری از مرزهای داخلی برداشته شد و امکان رفت‌وآمد شهروندان اتحادیه اروپا برای زندگی، مسافرت، کار و سرمایه‌گذاری بیشتر شد. مهمترین نهادهای اتحادیه اروپا عبارتند از: شورای اروپایی، شورای اتحادیه اروپایی، کمیسیون اروپا، دادگاه اروپا، پارلمان اروپا، بانک مرکزی اروپا و دیوان محاسبات. اصل و ابتدای پارلمان اروپا بر می‌گردد به دهه ۱۹۵۰ و معاهده‌های پایه‌گذاری، از سال ۱۹۷۹ اعضای این اتحادیه توسط نمایندگان کشورهای عضو انتخاب می‌شوند. هر ۵ سال یکبار انتخابات برگزار می‌شود که شهروندان کشورهای عضو اتحادیه اروپا می‌توانند در آن شرکت کرده، رای دهند. فعالیت‌های اتحادیه اروپا اکثر سیاست‌های عمومی را تحت پوشش قرار می‌دهد، از سیاست اقتصادی گرفته تا امور خارجه، دفاع، کشاورزی و تجارت. با این حال، گستره قدرت آن در حوزه‌های مختلف بسیار متفاوت است. در برخی حوزه‌ها اتحادیه مانند فدراسیون عمل می‌کند (برای مثال در مسائل پولی، کشاورزی، تجاری، محیط زیست و سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی) و در دیگر حوزه‌ها مانند یک سازمان بین‌المللی (برای مثال در امور خارجه). بریتانیا در یک همه پرسی در ۲۳ ژوئن ۲۰۱۶ از اتحادیه اروپا خارج شد. ارزش پوند به کمترین مقدار در سی سال گذشته رسید و دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا استعفا داد. موقعیت اعضای اتحادیه اروپا این اتحادیه را کاملا مقتدر و مستقل ساخته‌اند (بیش از تمامی دیگر سازمان‌های بین‌المللی غیر مستقل). در برخی حوزه‌ها اتحادیه اروپا همچون فدراسیون یا کنفدراسیون عمل می‌کند، با این حال، از لحاظ حقوقی، کشورهای عضو «رئیس معاهده‌ها» هستند بدین معنی که اتحادیه این قدرت را ندارد که بدون توافق اعضا و از طریق معاهده‌های بین‌المللی، از کشورها قدرت بگیرد و به قدرت خود اضافه کند. به علاوه، در بسیاری از حوزه‌ها، به خصوص حوزه‌های مهم و کلیدی مانند امور خارجه و دفاع، کشورهای عضو تنها از مقدار کمی از استقلال و اقتدار ملی خود صرف نظر کرده‌اند، به دلیل این ساختار منحصربه‌فرد اکثرا اتحادیه اروپا را پدیده‌ای بی‌نظیر تلقی می‌کنند. در ۲۹ اکتبر ۲۰۰۴، سران دولتهای کشورهای عضو اتحادیه اروپا معاهده‌ای که قانون اساسی اروپا را وضع می‌کند به امضاء رساندند که بعدا ۱۳ کشور عضو آن را تصویب کردند. اما در اغلب موارد، تصویب بیشتر بر اساس عملکرد پارلمانی است تا رای عمومی، که این فرایند در ۲۹ می۲۰۰۵، زمانیکه رای دهندگان فرانسه قانون اساسی را با ۵۵٪ به ۴۵٪ رد کردند نامشخص و متزلزل باقی‌ماند. سه روز پس از رفراندوم فرانسه در مورد قانون اساسی اروپا، هلند نیز طی رفراندومی با ۶۱٪، قانون اساسی اروپا را رد کرد. بنابراین وضعیت فعلی و آتی اتحادیه اروپا همچنان موضوع بحثهای جنجال‌برانگیز سیاسی خواهد بود و کشورهای عضو هرکدام دیدگاه متفاوتی نسبت به آن دارند: برای مثال، در انگلستان یک همه پرسی نشان داد که ۵۰٪ از مردم نسبت به اتحادیه اروپا بی‌تفاوت اند و ۲۰٪ به حزبهایی رای داده‌اند که می‌خواستند در انتخابات ۲۰۰۴ اتحادیه اروپا از این اتحادیه کناره بگیرند. نظر عموم مردم در دانمارک و اتریش نیز تردیدآمیز است. با این حال سایر کشورها بیشتر طرفدار یکپارچه‌سازی اتحادیه اروپا هستند. بلافاصله پس از اینکه فرانسه و هلند به قانون اساسی رای منفی دادند. کرندداچی از لوکزامبورگ رای مثبت داد. معنای واقعی عبارت «یکپارچه‌سازی اتحادیه اروپا» نیز خود موضوع بحث و مناظره‌است. نخست وزیر وقت انگلستان، تونی بلر، علی‌رغم قولی که به پارلمان داده بود پذیرفت تا تخفیف انگلستان را که مارگارت تاجر در سال ۱۹۸۴ مورد مذاکره قرار داده بود دوباره مورد بررسی و تجدید نظر قرار دهد. رئیس جمهور وقت فرانسه، ژاک شیراک، اظهار داشت که افزایش بودجه به اروپا این امکان را می‌دهد تا سیاست‌های مشترک را مانند سیاست مشترک کشاورزی، سیاست برنامه ششم توسعه تحقیقات و فناوری را تامین اعتبار نماید، با این حال تقاضای فرانسه برای کاهش مالیات بر ارزش افزوده رد شد. مسائل جنجال‌برانگیز در طی منازعات مربوط به بودجه عبارتند از تخفیف به انگلستان، منافع فرانسه از سیاست مشترک کشاورزی، کمکهای گسترده آلمان و هلند به بودجه اتحادیه اروپا و اصلاح صندوق اعتبارات توسعه منطقه‌ای اروپا. بسیاری از مفسران بر این باورند که این منازعات نشان دهنده این است که میان دولتهایی چون فرانسه و آلمان که خواهان بودجه بیشتر و اتحادیه‌ای فدرالتر هستند و دولتهایی همچون انگلستان که بودجه کمی می‌خواهند اما متقاضی اعتبارات گسترده برای تحقیقات و فناوری‌اند (و شعارشان هم مدرنیزه شدن است) شکاف عمیقی وجود دارد. معاهده‌ای که قانون اساسی اروپا را وضع می‌کند و عموما «قانون اساسی اروپا» نامیده می‌شود، معاهده ایست بین‌المللی با هدف تدوین قانون اساسی برای اتحادیه اروپا. ناکامی این قانون (اساسی) برای جلب حمایت عمومی در برخی کشورهای عضو (فرانسه و هلند) سبب شد که سایر کشورها نیز تصویب قانون اساسی را متوقف سازند یا به بعد موکول کنند و بدین ترتیب آینده این قانون نامشخص مانده‌است. اگر که این قانون تصویب شده بود، معاهده از یک نوامبر ۲۰۰۶ قابل اجرا می‌شد با این حال، در ماه می۲۰۰۶، اتریش، بلژیک، قبرس، استونی، آلمان، یونان، اتریش، ایتالیا، لتونی، لیتوانیا، لوکزامبورگ، مالتا، اسلواکی، اسلوونی و اسپانیا به قانون اساسی رای مثبت دادند و آن را به تصویب رساندند. کشورهای بلغارستان و رومانی نیز که از ۲۰۰۷ عضو اتحادیه شدند، پیشاپیش معاهده قانون اساسی را پذیرفته و معاهده پذیرششان را هم تصویب کرده‌اند. پیدایش و تاریخچه تلاشهایی صورت گرفته تا تاریخ گذشته اروپا را که موکد اعتبار هویت ملی اروپاست بازسازی کنند. امپراطوری روم را که در مدیترانه متمرکز بود بنا به دلایلی چند نمی‌توان تمثیل مناسبی برای اتحادیه اروپا دانست. این دو نهاد سیاسی موقعیت جغرافیایی یکسانی نداشتند، امپراطوری روم بخش‌هایی از آفریقا و آسیا را شامل می‌شد، اما بخش وسیعی از آلمان، اسکاندیناوی، اسکاتلند و شرق اروپا را در بر نمی‌گرفت، امپراطوری روم با توسل به زور گسترش پیدا کرد، به وسیله ایالتی مرکزی کنترل می‌شد و از تعداد معدودی از ایده‌آلها و ساختارهای اتحادیه اروپا برخوردار بود. امپراطوری فرانک در پارلمان و امپراطوری روم مناطق وسیعی را تحت دولتی نه چندان مستحکم صدها سال یکپارچه و متحد نگه داشتند. شاید اتحادیه گمرکی در سده ۱۸۰۰ و در دروه تصدی ناپلئون فرانسه برای مقایسه مناسبتر باشد، اما آن‌هایی که طرفدار گسترش اتحادیه اروپا هستند احتمالا بر این عقیده‌اند که هرچه کمتر در مورد کشورگشایی‌های نازیهای آلمان در دهه ۱۹۴۰ صحبت کنیم بهتراست. با در نظر گرفتن زبانهای اروپا، فرهنگها و گروه‌های قومی آن، این تلاشها اغلب متضمن اشغال نظامی کشورهای مخالف که سبب بی‌ثباتی می‌شدند بود. بقیه صدها سال پابرجا ماندند و دروه‌هایی از پیشرفت فناوری و اقتصادی و صلح را رواج دادند. یکی از نخستین پیشنهادها برای برقراری اتحاد صلح آمیز از طریق همکاری و برابری اعضا را ویکتورهوگوی صلح گرا در سال ۱۸۵۱ بیان نمود. پس از فاجعه جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم، انگیزه برای تشکیل اتحادیه اروپا بیشتر شد و این انگیزه ناشی از تصمیم به بازسازی اروپا و از بین بردن احتمال جنگی دیگر بود. این احساس در نهایت منتهی شد به شکل‌گیری جامعه زغال سنگ و فولاد اروپا توسط کشورهای آلمان، فرانسه، ایتالیا و بنلوکس (هلند، بلژیک، لوکزامبورگ). این امر از طریق معاهده پاریس (۱۹۵۱)، که در آوریل ۱۹۵۱ به امضاء رسید و از ژولای ۱۹۵۲ به اجرا درآمد میسر گردید. نخستین اتحادیه گمرکی در ابتدا «جامعه اقتصادی اروپا» (که به‌طور غیررسمی در انگلستان «بازار مشترک» نامیده می‌شود) نام داشت و با معاهده روم در سال ۱۹۵۷ شکل گرفت و از یکم ژانویه ۱۹۵۸ به اجرا درآمد. این اتحادیه بعدها به «جامعه اروپا» تغییر نام دارد که طبق معاهده ماستریخت نخستین ستون اتحادیه اروپا محسوب می‌شود. اتحادیه اروپا متحول شد و از یک سازمان تجاری به مشارکتی سیاسی و اقتصادی مبدل گشت. رئیس جمهور سابق فرانسه والری ژیسکاردستن و استانیک درمقام رئیس کنوانسیون آینده اروپا پیشنهاد داد که نام اتحادیه اروپا را به اروپای متحد تغییر دهند که البته تصویب نشد. بخشی از فرایند ایجاد هویتی ملی برای اتحادیه اروپا می‌تواند تاریخی از اروپا به دست دهد که وجود اتحادیه اروپا را توجیه می‌سازد. بعضا به دلیل فقدان این بخش از تاریخ است که در میان برخی از شهروندان کشورهای عضو اتحادیه احساسات ضد اروپایی وجود دارد. در هر حال، ارزش واقعی اتحادیه اروپا در گرو این است که چگونه اتحادیه اروپا بتواند آینده اتحادیه را ارتقاء بخشد نه اینکه چگونه گذشته آن را توجیه نماید. کشورهای عضو 300px اتحادیه اروپا هم‌اکنون شامل ۲۸ کشور مستقل است که مجموعا ایالت‌های عضو خوانده می‌شوند و عبارت‌اند از: آلمان، اتریش، اسپانیا، استونی، اسلوواکی، اسلوونی، ایتالیا، ایرلند، بلژیک، بلغارستان، بریتانیا، جمهوری پرتغال، جمهوری چک، دانمارک، رومانی، سوئد، فرانسه، فنلاند، قبرس، کرواسی، لاتویا، لوکزامبورگ، لهستان، لیتوانی، مالت، مجارستان، هلند و یونان هم اکنون ۶ نامزد رسمی برای عضویت در اتحادیه درخواست کرده‌اند. ترکیه، ایسلند، مونتنگرو، صربستان، مقدونیه، گرجستان خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بریتانیا طبق رفراندوم ۲۳ ژوئن ۲۰۱۶ و با رای ۵۱٫۹ درصدی مردم، قرار است بعد از تایید پارلمان شرایط خروج خود از اتحادیه را فراهم آورد. در حال حاضر بریتانیا در حال مذاکره با اتحادیه اروپا می‌باشد که شرایط خروجش را فراهم نماید. بریتانیا طبق معاهده اتحادیه اروپا باید مبلغ ۱۰۰ میلیارد دلار برای خروج بدهد. کشورهای اروپایی که عضو اتحادیه اروپا نیستند ایسلند نروژ بوسنی و هرزگوین سویس بلاروس روسیه اوکراین مولداوی ارمنستان آذربایجان گرینلند کوزوو ترکیه صربستان مونتنگرو مقدونیه گرجستان انگلستان توسعه‌های آتی و روابط نزدیک ترکیه رسما نامزد پیوستن به اتحادیه اروپاست. آرمانهای اروپا – ترکیه از قرارداد آنکارا در سال ۱۹۶۳ آغاز شد. ترکیه مذاکرات مقدماتی را در ۳ اکتبر ۲۰۰۵ آغاز کرد. بخشی از مشکل پذیرش ترکیه این است که ۹۷٪ از زمین‌های ترکیه در شبه جزیره آناتولیان در غرب آسیا واقع شده و تنها ۳٪ آن در قاره اروپاست. مقامات ترکیه در رویارویی با این مشکل چنین بیان داشته‌اند که کشورهایی نظیر اوکراین و بلاروس نیز در شرق دور واقع شده‌اند و گرجستان که از لحاظ جغرافیایی بعضا در اروپاست، حتی نسبت به ترکیه نیز بیشتر به سمت شرق پیشرفته‌است و دور بخشی از ناحیه شمال شرقی با ترکیه هم‌مرز است؛ بنابراین، می‌توان ادعا نمود که ترکیه هم از طرف شرق و هم از طرف غرب با کشورهای اروپایی هم‌مرز است. به مقدونیه نیز نامزدی رسمی برای عضویت داده شده بود (دسامبر ۲۰۰۵) اعضای اتحادیه تجارت آزاد اروپا – کشورهای نروژ، ایسلند و لیختن اشتاین- اعضای منطقه اقتصادی اروپا نیز هستند که این امکان را به آن‌ها می‌دهد تا از جهات بسیاری در بازار واحد کشور اتحادیه تجارت آزاد اروپا، پس از رفراندومی عضویت در منطقه اقتصادی اروپا را رد کرد و اما از طریق معاهدات دوجانبه متعدد روابط نزدیکی با اتحادیه اروپا برقرا کرده‌است. توسعه اتحادیه اروپا حامیان اتحادیه اروپا چنین استدلال می‌کنند که رشد اتحادیه اروپا می‌تواند قدرتی برای برقراری صلح و دموکراسی باشد. آن‌ها معتقدند که جنگ‌هایی که در تاریخ اروپا به صورت دوره‌ای تکرار می‌شد و مشخصه اروپا محسوب می‌گردید با تشکیل "جامعه اقتصادی اروپا (که بعدا اتحادیه اروپا نام گرفت) در دهه ۱۹۵۰ متوقف گردید. آن‌ها همچنین بر این باورند که در اوایل دهه ۱۹۷۰، کشورهای یونان، اسپانیا و پرتغال کشورهای دیکتاتوری بودند، اما علاقه جوامع تجاری این سه کشور به عضویت در اتحادیه اروپا انگیزه‌ای قوی برای برقراری دموکراسی در این کشورها شد. دیگران معتقدند که برقراری صلح در اروپا پس از جنگ جهانی دوم بیشتر بنا به دلایل دیگری می‌باشد مانند تعدیل تاثیرگذاری آمریکا و ناتو، نیاز به نشان دادن عکس العملی یکپارچه به تهدیدات شوروی، نیاز به بازسازی پس از جنگ جهانی دوم، خستگی عموم از جنگ و اینکه کشورهای دیکتاتوری ذکر شده بنا به دلایلی کاملا متفاوت منحط شدند. تقریبا در سالهای اخیر، اتحادیه اروپا نفوذ خود را در شرق گسترش داده‌است. کشورهای چندی را که قبلا در پس «میله‌های آهنین» بودند به عضویت پذیرفته و در نظر دارد عضویت تعداد دیگری از کشورها را نیز قبول نماید. امید آن می‌رود که عضویت این کشورها، همان‌طورکه در مورد ورود اسپانیا، پرتغال و یونان در دهه ۱۹۸۰ رخ داد، سبب افزایش و تحکیم ثبات سیاسی و اقتصادی شود. با استمرار توسعه اتحادیه اروپا در شرق، پذیرش کشورهای متقاضی عضویت جنجال برانگیزتر خواهد شد. همان‌طور که قبلا توضیح داده شد، اتحادیه اروپا مذاکراتش را با رومانی و بلغارستان در خصوص پذیرش تقاضای عضویت به انجام رساند و این دو کشور در سال ۲۰۰۷ به اتحادیه پیوستند. با این حال، رد اساسنامه اتحادیه اروپا از جانب فرانسه و هلند و همچنین رشد اقتصادی ضعیف اتحادیه اروپا، توانایی اتحادیه را برای پذیرش کشورهای جدید و فقیرتر، پس از رومانی و بلغارستان به کشورهای مهم اقتصادی اتحادیه اروپا نظیر انگلستان، آلمان، ایتالیا و فرانسه نیز به این تردید دامن زده‌است. به تازگی این کشورها توانسته‌اند جریان عمده ورود از کشورهای عضو مانند لهستان و جمهوری چک (به خصوص در انگلستان و آلمان) را کنترل کنند، هرچند که در اکثر موارد ورود به این کشورها اغلب مورد استقبال قرار گرفته‌است زیرا این مهاجران در بازار کار قدیم به انجام کارهایی با دست مزد کم می‌پردازند یا در زمینه‌هایی مانند خدمات ساختمانی یا لوله‌کشی که در سطح ملی با کمبود افراد ماهر مواجه هستند مشغول به کار می‌شوند. با این حال این کشورهای بزرگ اقتصادی از این می‌ترسند که ممکن است نتوانند بیش ازاین مهاجران اقتصادی را که پیش‌بینی می‌شود تعداد آن‌ها از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ به صدها هزار نفر برسد کنترل و اداره نمایند. رومانی و بلغارستان نیز از این می‌ترسند که متضرر "کاهش مغزهای نیروی کار ماهر و متخصص شوند، مشابه آنچه که هم اکنون افرادی که از کشورهای عضو در سال ۲۰۰۴ وارد شده‌اند با آن مواجه هستند. محل استقرار نهادهای اتحادیه اروپا به محض اینکه جامعه اقتصادی اروپا (EEC) شکل گرفت درگیریهای سیاسی و حقوقی بر سر اینکه نهادهای این سازمان در کجا مستقر شوند آغاز شد. کشورهای عضو به ویژه از زمانی که مفهوم "حوزه اروپا که از جانب جین منت مطرح شد مورد توجه و حمایت کمی قرار گرفت. در مورد محل استقرار دائم نهادها به توافق نمی‌رسیدند. از سال ۱۹۵۸، کمیسیونهای EEC و آزانس انرژی اتمی اروپا (EAEC) در بروکسل مستقر شدند. تا زمانی که بالاخره کشورهای عضو در مورد مکانی واحد برای استقرار دائم نهادهای EEC به توافق رسیدند، مقامات اروپایی در بروکسل، لوگزامبورگ و استراسبورگ پراکنده بودند که این امر سبب افزایش هزینه‌ها شده بود. بروکسل به عنوان محل استقرار «کمیسیون واحد» و «شورای وزیران» انتخاب شد. این امر در عمل بدین معنا بود که اکثر مقامات اروپا در این دو مرکز مشغول به کار بودند. لوکزامبورگ درصد جبران خسارات ناشی از از دست دادن قدرت مرکزی و جابه‌جایی "شورای ویژه وزیران جامعه زغال سنگ و فولاد اروپا به بروکسل برآمد. با این حال، لوکزامبورگ به محل دائم استقرار بانک سرمایه‌گذاری اروپا (EIB) تبدیل شد و به لوکزامبورگ اطمینان داده شد که برخی از نشستهای شورای وزیران در آوریل، ژوئن و سپتامبر در این شهر برگزار خواهد شد. دادگاه، اداره مرکزی آمار، اداره انتشارات رسمی اجتماعات اروپا، کمیته مشاوره و خدمات مالی جامعه زغال سنگ و فولاد اروپا و دبیرخانه مجمع کنگره درلوکزامبورگ باقی ماندند. در این ضمن فرانسه از دست برداشتن از ادعای خود مبنی بر اینکه استراسبورگ جایگاه مناسبی برای مجمع کنگره‌است اجتناب می‌کرد. در این زمینه مصالحه‌ای نامناسب و با صرف هزینه بسیار انجام گرفته که به موجب آن قرار شد اعضای کنگره در جلسه‌ای عمومی در استراسبورگ با یکدیگر دیدار داشته باشند اما جلسات و نشستهای کمیته‌های کنگره در بروکسل برگزار شود. قرار شد که جلسات عمومی‌ای در لوگزامبورگ، که محل استقرار دبیرخانه کنگره اروپا است، نیز برگزار گردد. اتحادیه اروپا هچ مرکز (پایتخت) رسمی ندارد و نهادها و ارگانهای آن در شهرهای مختلف پراکنده‌است: بروکسل: پایتخت عملی (دو فاکتو) اتحادیه اروپا محسوب می‌شود و محل استقرار «کمیسیون اروپا و شورای وزیران است. همچنین محل برگزاری نشستها و جلسات کوچک کمیته‌های کنگره اروپاست؛ و (از سال ۲۰۰۴) شهر میزبان تمامی جلسات» شورای اروپا بوده‌است. استراسبورگ: محل استقرار پارلمان اروپا و نیز محل برگزاری نشستهای عمومی سالانه‌است که ۱۲ هفته به طول می‌انجامد. این شهر همچنین محل استقرار شورای اروپا و دادگاه حقوق بشر اروپاست، این دو نهاد از اتحادیه اروپا جدا شده‌اند. لوکزامبورگ: محل استقرار دادگاه اروپا، دبیرخانه پارلمان اروپا و بانک سرمایه‌گذاری اروپاست. چارچوب حقوقی قانون اتحادیه اروپا متشکل از تعداد زیادی ساختارهای حقوقی و نهادی است که بر یکدیگر همپوشانی دارند. این امر نتیجه این است که معاهده‌های بین‌المللی یکی از دیگری به تعریف این قانون می‌پردازند و هرکدام قوانین قبلی را اصلاح و تکمیل می‌کنند. در سالهای اخیر، تلاشهای قابل توجه برای ساده کردن و تحکیم کردن معاهده‌ها انجام گرفته که این تلاشها با نسخه نهایی معاهده‌ای که قانون اساسی اروپا را تدوین می‌کند به اوج خود رسید. در صورتی‌که این معاهده پشتیبانی تصویب شود، جایگزین معاهده‌های قبلی که همپوشانی بسیار دارند و اساسنامه فعلی اتحادیه اروپا را تشکیل می‌دهند خواهد شد. نخستین معاهده اتحادیه اروپا، معاهده پاریس (۱۹۱۵) بود (که از ۱۹۵۲ قابل اجرا شد) که جامعه زغال سنگ و فولاد اروپا میان گروه متشکل از ۶ کشور اروپایی راه‌اندازی کرد. از زمان انقضای این معاهده، فعالیت‌های آن توسط دیگر معاهده‌ها دنبال می‌شود. از سوی دیگر، معاهده دوم در سال ۱۹۵۷ همچنان به قوه خود باقی و قابل اجراست. هرچند که از آن زمان تاکنون توسط معاهده‌هایی چند به ویژه معاهده ماستریخت در سال ۱۹۹۲ - که نخستین بار نام اتحادیه اروپا را برای این سازمان برگزیده – اصلاح شده‌است. جدیدترین اصلاحاتی که در مورد معاهده دوم صورت گرفته به عنوان بخشی از معاهده پذیرش ۲۰۰۳، معاهده پذیرش ۱۰ کشور جدید به عنوان عضو که از یک می۲۰۰۴ قابل اجرا شد، پذیرفته گشت. کشورهای عضو اتحادیه اروپا اخیرا در مورد متن معاهده جدیدی که قانون اساسی اروپا را تدوین می‌کند | معاهده قانون اساسی، به توافق رسیده‌اند که اگر کشورهای عضو این معاهده را تصویب کنند، نخستین قانون اساسی رسمی اتحادیه اروپا خواهد بود و جایگزین تمامی معاهده‌های قبلی خواهد شد. هرچند که اکثر کشورها این معاهده را نپذیرفته‌اند، اما فرانسه در یک همه پرسی در ۲۹ می۲۰۰۵، با اکثریت ۵۵٪ و نیز هلند در همه پرسی یک ژوئن ۲۰۰۵ با اکثریت ۶۲٪ این معاهده را رد کردند. اگر همه کشورهای عضو به قانون اساسی رای مثبت ندهند و این قانون تصویب نشود، لازم خواهد بود که مجددا در مورد آن مذاکراتی صورت گیرد. بسیاری از سیاست‌مداران و مقامات بر این عقیده‌اند که ساختارهای پیش قانون اساسی فعلی در سطح متوسط برای اتحادیه‌ای متشکل از ۲۷ کشور عضو (که این تعداد رو به افزایش است) کارآمد نخواهد بود. سیاست‌مداران ارشد در برخی از کشورهای عضو (علی‌الخصوص فرانسه) پیشنهاد کرده‌اند که اگر تنها تعداد معدودی از کشورها این قانون را تایید نکنند، سایر کشورها باید بدون آن‌ها (کشورهای مخالف) به کار خود ادامه دهند و احتمالا «تجمعی نوین و پیشتاز» یا «اتحادیه داخلی از کشورهای عضو متعهدتر» تشکیل دهند. نقش جامعه اروپا در داخل اتحادیه مجامع اروپا: جامعه اروپا به علاوه جامعه انرژی اتمی اروپا عبارت مجامع اروپا جمعا به دو سازمان اشاره دارد: جامعه اقتصادی اروپا (که هم‌اکنون جامعه اروپا خوانده می‌شود) و جامعه انرژی اتمی اروپا (که یوراتم نیز نامیده می‌شود) و هرکدام متعاقب معاهده جداگانه‌ای در دهه ۱۹۵۰ تشکیل شدند. سازمان سومی با عنوان جامعه زغال سنگ و فولاد اروپا نیز قبلا جزئی از مجامع اروپا به حساب می‌آمد اما از سال ۲۰۰۲ با اتمام (انقضای) معاهده آن، این سازمان نیز از بین رفت. از سال ۱۹۶۷، مجامع اروپا از نهادهای مشترکی به ویژه شورای اروپا، کنگره اروپا، کمیسیون و دادگاه اروپا، برخوردارند. در سال ۱۹۹۲، جامعه اقتصادی اروپا، که در آن زمان هر سه سازمان یادشده بیشترین میزان فعالیت خود را داشتند، به موجب معاهده ماستریخت به "جامعه اروپا تغییر نام داد. اتحادیه اروپا: مجامع اروپا به همراه PJCC, CFSP مجامع اروپا یکی از سه ستون اتحادیه اروپا محسوب می‌شدند، مهم‌ترین ستون و تنها ستونی که در وهله اول از طریق نهادهای فراملی فعالیت می‌کند. دو ستون دیگر- سیاست مشترک خارجه و امنیت (CFSP) و همکاری مشترک پلیس و قوه قضاییه در امور کیفری (PJCC) – تقسیم‌بندی‌های ضعیفتر میان دولتی هستند. جای تعجب دارد که این دو ستون بسیار مورد توجه جامعه اروپا بوده‌است. تاثیرات معاهده قانون اساسی در صورتی‌که معاهده پیشنهادی جدید که قانون اساسی اروپا را وضع می‌کند تصویب شود، این معاهده به ساختار سه ستونی خاتمه خواهد داد و در نتیجه تمایز میان اتحادیه اروپا و جامعه اروپا از بین می‌رود و تمامی فعالیت‌های جامعه اروپا تحت توجهات اتحادیه اروپا قرار می‌گیرد و شخصیت حقوقی جامعه اروپا به اتحادیه تبدیل می‌شود. با این حال، یک محدودیت وجود دارد: به نظر می‌رسد که یوراتم (جامعه انرژی اتمی اروپا) همچنان به عنوان سازمانی مجزا که به وسیله معاهده‌ای مجزا داده می‌شود باقی خواهد ماند. (و این امر بدین دلیل است که بحث و جدال شدیدی که مسئله انرژی هسته‌ای به راه انداخته و نیز بی‌اهمیتی نسبی یوراتم، سبب شده که مجزا نگه داشتن یوراتم در جریان اصلاح قانون اساسی اتحادیه اروپا به مصلحت تلقی شود). ۱۱۲ چند ملیتی گرایی و میان دولتی گرایی در اتحادیه اروپا میان چند ملیتی گرایی و میان دولتی گرایی کشمکشی بنیادی وجود دارد. میان دولتی گرای روشی است برای تصمیم‌گیری در سازمان‌های بین‌المللی که در آن قدرت در اختیار کشورهای عضو است و تصمیمات با اتفاق آراء اتخاذ می‌شود. منصوب شدگان مستقل دولت‌ها یا نمایندگان منتخب تنها فعالیت‌های اجرایی و مشاوره‌ای انجام می‌دهند. امروزه بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی از روش میان دولتی گرایی استفاده می‌کنند. چند ملیتی گرایی یکی از روش‌های تصمیم‌گیری در سازمان‌های بین‌المللی است. در این روش قدرت در اختیار مقامات مستقل منصوب شده یا نمایندگان منتخب پارلمان یا افرادی از کشورهای عضو است. دول کشورهای عضو نیز همچنان قدرت دارند، اما باید قدرت خود را با دیگرانی که نقش ایفا می‌کنند تقسیم نمایند. به علاوه، تصمیم گیریها با اکثریت آرا، انجام می‌شود و در نتیجه این امکان وجود دارد که یکی از کشورهای عضو مجبور شود تصمیم اتخاذ شده بر خلاف میل خود بپذیرد و اجرا سازد. برخی در اتحادیه اروپا طرفدار رویکرد میان دولتی گرایی هستند و برخی دیگر طرفدار چند ملیتی گرایی، حامیان روش چند ملیتی گرایی چنین استدلال می‌کنند که این روش موجب یکپارچگی می‌شود و این امکان را فراهم می‌آورد تا با سرعتی بالا که در غیر این صورت امکان‌پذیر نبود به پیش رویم. هنگامی که قرار است تصمیم‌گیری توسط دولت‌ها و با اتفاق آراء انجام شود، این کار سال‌ها طول می‌کشد البته اگر در نهایت تصمیمی گرفته شود! طرفداران میان دولتی گرایی بر این عقیده‌اند که چند ملیتیسم تهدیدی است برای حاکمیت ملی و دموکراسی. این افراد مدعی هستند که تنها دول ملی باید از قانونیت دموکراتیک لازم برخوردار باشند. میان دولتی گرایی بیشتر مورد علاقه و توجه ملتهایی نظیر انگلستان، دانمارک و سوئد است. در حالیکه کشورهایی مانند بنلوکس (هلند، بلژیک و لوکزامبورگ)، فرانسه، آلمان و ایتالیا رویکرد چند ملیتی گرایی را ترجیح می‌دهند. اتحادیه اروپا تلاش می‌کند بین این دو روش توازن برقرار سازد. با این حال، چنین توازنی پیچیده خواهد بود و ممکن است سبب پیچیده شدن فرایند تصمیم‌گیری شود. همکاری، کشورهای عضو که در شورای اتحادیه اروپا با یکدیگر دیدار می‌کنند، توافق نمودند تا سیاست‌های داخلی خود را با یکدیگر هماهنگ سازند و با یکدیگر همکاری داشته باشند. کشمکش میان صلاحیت اتحادیه اروپا و صلاحیت ملی در جریان رشد و توسعه اتحادیه اروپا همواره باقی خواهد ماند. تمامی اعضای آتی اتحادیه اروپا قوانینی وضع نمایند تا آن‌ها را در راستای چارچوب قانونی اتحادیه قرار دهد. بازار واحد بسیاری از سیاست‌های اتحادیه اروپا به ایجاد و حفظ بازاری واحد و کارآمد مرتبط است. تلاشهای قابل توجه برای وضع استانداردهای هماهنگ صورت گرفته تا سودهای اقتصادی از طریق ایجاد بازارهای بزرگتر و کارآمد حاصل شود. بازار واحد ابعاد داخلی و خارجی دارد: سیاست‌های داخلی تجارت آزاد کالاها و خدمات در میان کشورهای عضو. قانون رقابت اتحادیه اروپا که فعالیت‌های ضد رقابتی شرکت‌ها را از طریق قانون ضد اعتماد و کنترل ادغام و فعالیت‌های ضد رقابتی کشورهای عضو را از طریق نظام کمکهای ایالتی کنترل می‌کند. معاهده شنگن حذف نظارت بر مرزهای داخلی و نیز هماهنگ‌سازی نظارت بر مرزهای خارجی را میان کشورهای عضو میسر ساخته‌است. این معاهده انگلستان و ایرلند را که تنزل داشته‌اند حذف می‌کند اما کشورهای غیر عضو در اتحادیه اروپا مانند ایسلند و نروژ را در بر می‌گیرد. سوئیس نیز در سال ۲۰۰۵ به قرار گرفتن در منطقه شنگن رای مثبت داد. آزادی شهروندان کشورهای عضو برای زندگی و کار همراه با اعضاء خانواده در هر جایی از اتحادیه اروپا، مشروط بر اینکه شاغل یا محصل باشند یا منابع مالی کافی در اختیار داشته باشند. البته در عمل حتی اگر هیچ‌کدام از این موارد صادق نباشد باز هم می‌توانند به زندگی در کشور میزبان ادامه دهند تا زمانیکه هزینه‌های غیرموجه به کشور میزبان تحمیل نکنند. (این مسئله در مورد کشورهای منطقه اقتصادی اروپا و سوئیس نیز صادق است). این امر نابسامانی شدیدی را به دنبال داشته، زیرا مزایای رفاه اجتماعی مربوط به خانواده را کشور عضو می‌تواند در محل استخدام شهروند اتحادیه اروپا پرداخت نماید، حتی زمانی که خانواده کارمند مورد نظر در جای دیگری از اتحادیه ساکن باشند. جابه‌جایی آزادانه سرمایه میان کشورهای عضو (و دیگر کشورهای منطقه اقتصادی اروپا). هماهنگ‌سازی مقررات دولتی، قانون شرکت‌ها و ثبت مارکهای تجاری. منطقه یورو، منطقه‌ای که در آن تنها واحد پولی رایج یورو است (که انگلستان و دانمارک از جمله کشورهایی هستند که به نرخ برابری ارز نپیوسته و بدین ترتیب داوطلبانه خود را از اتحادیه پولی خارج ساخته‌اند) هماهنگی وسیع سیاست‌های محیط زیست در سرتاسر اتحادیه. سیستم عمومی مالیات غیر مستقیم، مالیات بر ارزش افزوده و نیز عوارض گمرکی و مالیات غیر مستقیم مشترک بر محصولات. تامین اعتبار برای رشد و توسعه مناطق محروم. اعتبارات ساختاری و انسجامی و نیز کمکهای مالی اضطراری، اعتبار برای و حسرت و انسجام. سیاست‌های خارجی و ارتش تعرفه گمرکی خارجی مشترک و موقعیتی مشترک در مذاکرات بین‌المللی تجارت. تامین اعتبار برای برنامه‌های کشورهای داوطلب و سایر کشورهای اروپایی و نیز کمک به بسیاری از کشورهای در حال توسعه از طریق برنامه‌هایی مانند ISPA,TACIS,Phare. ایجاد جامعه انرژی تک بازاری از طریق معاهده جامعه انرژی جنوب – شرق اروپا. ایجاد منطقه مشترک هواپیمایی اروپا / منطقه هواپیمایی با بازار واحد. تاسیس موسسه دفاع اروپا. ایجاد نیروی ضربت اروپا. همکاری و هماهنگی در سایر مناطق آزادی شهروندان اتحادیه اروپا در رای دادن در انتخابات دولتهای محلی و پارلمان اروپا در کشور محل زندگی (حتی اگر تبعه آن کشور نباشند). همکاری در مسائل کیفری (شامل در اختیار قرار دادن اطلاعات جاسوسی از طریق EURUPOL و سیستم اطلاعاتی شنگن، توافق در مورد تخلفات کیفری و آیین دادرسی سریع. سیاست خارجی و امنیتی مشترک به عنوان هدف آتی، البته تحقق این امر زمان می‌برد. اختلافات میان کشورهای عضو و کشورهایی که در آن زمان هنوز عضو نبودند در مرحله آماده‌سازی برای حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ آشکار ساخت که تحقق این امر به زمان زیادی نیاز دارد. سیاست دفاع و امنیت اروپا ابلیس امنیتی مشترک، شامل راه‌اندازی نیروی ضربتی اروپا متشکل از ۶۰ هزار نیرو برای حفظ صلح، استخدام کارکنان نظامی / ارتشی و نیز مرکز اتحادی (ماهواره‌ای) اتحادیه اروپا (برای اهداف جاسوسی). سیاست مشترک در مورد پناهندگی و مهاجرت. تامین اعتبار هزینه‌های تحقیقات و رشد و توسعه فناوری، از طریق برنامه ۴ ساله توسعه تحقیقات و فناوری. پیمان شنگن پیمان شنگن موافقت نامه‌ای است که به برداشته شدن مرز بین چندین کشور اروپایی انجامید و امکان مسافرت بدون روادید بین این کشورها را فراهم کرد. این پیمان در سال ۱۹۸۵ بین پنج کشور اروپای غربی به امضاء رسید، و کشورهای دیگر به تدریج به این پیمان ملحق شدند. در حال حاضر پیمان شنگن شامل ۲۵ کشور اروپایی است. +ورود کشورهای اروپائی به پیمان شنگن پرچم کشور وسعت (km2) جمعیت تصمیم به الحاق تاریخ اجرا اتریش بلژیک جمهوری چک دانمارک استونی فنلاند فرانسه آلمان یونان مجارستان ایسلند ایتالیا لاتویا لیختن اشتاین لیتوانی لوگزامبورگ مالت هلند نروژ لهستان پرتغال اسلوواکی اسلوونی اسپانیا سوئد سوییس گرجستان نیز در سال ۲۰۱۵ در راستای پیوستن به اتحادیه اروپا و اصلاحات اقتصادی و قوانین به دستور کمیسرای اروپا و شورای اروپا به پیمان شینگن پیوست نیازمند منبع. اقتصاد اگر اتحادیه اروپا را سازمانی واحد تصور کنیم، این اتحادیه با فهرستی از کشورهایی که در سال ۲۰۰۵، ۱۲۴۲۷۴۱۳ میلیون دلار آمریکا تولید ناخالص داخلی داشته‌اند و از تعادل «موازنه قدرت خرید» استفاده می‌کنند، بزرگترین اقتصاد جهان را داراست. از آنجا که تعداد کشورهایی که به اتحادیه سیاسی می‌پیوندند رو به افزایش است و نیز با توجه به اینکه کشورهای جدید معمولا از حد متوسط اتحادیه اروپا پایین‌تر هستند (فقیرترند) و این ظرفیت را دارند که با سرعت بیشتری رشد کنند، انتظار می‌رود که اقتصاد اتحادیه اروپا ظرف دهه آینده افزایش چشمگیر داشته باشد. شورای اروپا برآوردهای انجام شده در ۱۷ دسامبر ۲۰۰۵ را منتشر ساخت که نشان داد اقتصاد اتحادیه اروپا تقریبا ۵٪/۱ درسال ۲۰۰۵ و ۳٪/۲ در سال ۲۰۰۶ افزایش داشته که از رشد پیش‌بینی شده بیشتر بوده‌است. گزارش کامل کمیسیون اروپا در ۸ می۲۰۰۶. اتحادیه اروپا، بزرگ‌ترین شریک تجاری ترکیه، چین، انگلستان، اسرائیل، ایالات متحده و … است. سیاست مشترک کشاورزی سیاست مشترک کشاورزی (CAP) سیستم یارانه‌ای است که به کشاورزان اتحادیه اروپا پرداخت می‌شود. هدف اصلی از این سیاست این است که تولید حداقل میزان محصول تضمین شود تا مردم اروپا همواره غذای کافی برای خوردن داشته باشند و همچنین برای تضمین استاندارد زندگی عادلانه برای کسانی که زندگیشان به کشاورزی وابسته‌است. این سیاست را به اتهام اینکه ده‌ها سال است تجارت محصولات کشاورزی را مختل کرده مورد انتقاد قرار می‌دهند. در حالیکه اتحادیه اروپا به کشاورزانش تضمین می‌دهد که محصولات شان به قیمتی چندین برابر قیمت بازار جهانی فروش رود، تولیدکنندگان جهان سوم بی‌ثمرانه تلاش می‌کنند تا با این بازار ناعادلانه به رقابت بپردازند. این یارانه‌ها که از مالیات دهندگان اتحادیه اروپا به دست می‌آید، از طرفی استاندارد زندگی کشاورزان را در کشورهای اتحادیه اروپا تضمین می‌کند و از سوی دیگر تهدیدی است برای کار در جهان سوم که احتمالا به افزایش فقر و سوء تغذیه نیز منجر می‌شود. این سیاست حدود ۳۰ میلیارد پوند در سال (معادل نیمی از ۶۰ میلیارد پوند بودجه سالانه اتحادیه اروپا) هزینه خواهد داشت. مثالهایی از تلاشهای مشترک برای متناسب ساختن مسائل مالی عبارت است از افزودن ۹ پوند به هزینه غذای هفتگی خانوار ۴ نفره و نیز اینکه درآمد سالانه لبنیات‌سازی اتحادیه اروپا از نیمی از جمعیت انسانی جهان پیشی گرفته‌است. مشکل دیگر این است که یارانه سبب تولید بیش از نیاز می‌شود. سیاست مشترک کشاورزی (CAP) را همچنین به دلیل ترغیب به زراعت گسترده که مخرب محیط زیست خواهد بود مورد انتقاد قرار داده‌اند. منتقدین می‌گویند CAP بسیار نامتوازن شده‌است به‌طوری‌که ۷۰٪ از اعتبارات آن صرف ۲۰٪ از زمین‌های کشاورزی اروپا می‌شود (عمدتا بزرگترین زمینها) و حدود سه چهارم کشاورزان اتحادیه اروپا با کمتر از ۵۰۰۰ پوند در سال سر می‌کنند. زمین‌های کوچکتر حدود ۴۰٪ از زمین‌های اتحادیه اروپا را تشکیل می‌دهند، اما تنها ۸٪ یارانه از بروکسل دریافت می‌کنند. برای مثال، بر طبق ارقام دولت انگلستان، ۵ عدد از زمین‌های انگلستان سالانه بیش از یک میلیون پوند یارانه می‌گیرند. از سال ۲۰۰۳، در بخش‌های مختلف، یکی پس از دیگری اصلاحات بنیادین صورت گرفته‌است. به جای اینکه به کشاورزان برای تولید پول بدهند (و بدین ترتیب به آن‌ها انگیزه دهند تا محصول مازاد برنیاز تولید کنند و در بازار جهانی به فروش برسانند)، به آن‌ها برای خود خدماتی مانند حفظ و توسعه روستایی اعتبار می‌دهند. هرچند که میزان کل حمایت مالی کاهش پیدا نکرده، اما تغییر در نوع یارانه تاثیر منفی بر روی تولیدکنندگان محصولات کشاورزی در کشورهای غیر عضو در اتحادیه اروپا را به میزان قابل توجه کاهش داده‌است. فرانسه گروه ضد اصلاحی متشکل از اسپانیا، جمهوری ایرلند و احتمالا آلمان تشکیل داده‌است، در حالیکه سوئد و هلند خواهان تغییر هستند. یورو واحد پول اتحادیه اروپا است گوناگونی زیستی اتحادیه اروپا ماموریت ایجاد طرح عملیاتی گوناگونی زیستی را (با توجه به دیگر کشورهای پیشرفته) و به موجب قرار ریو در سال ۱۹۹۲ به شیوه‌های مختلف تفسیر کرده‌است. اتحادیه به جای اینکه فهرستی مشروح از بیوتا، و تحلیل تهدید ناشی از آن و طرحهای عملیاتی برای گونه‌های زیستی، در متن سیاست‌های رشد اقتصادی مربوط به ماهیگیری، کشاورزی و غیره، به حفاظت از منابع زیستی اشاره کرده‌است. هرچند که تعدادی از کشورهای در حال توسعه نیز از همین استراتژی استفاده کرده‌اند، اما اتحادیه اروپا به استانداردهایی که دیگر کشورهای پیشرفته مانند انگلستان، کانادا و استرالیا در خصوص شناسایی گونه‌ها، تحلیل راه‌های انقراض گونه‌ها و توسعه طرحهای بازیابی بسیار ویژه وضع نموده‌اند توجه نکرده‌است. با این حال تعدادی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا (مانند سوئد) اسنادی را مطابق با متن قرار داد ریو و با شرح جزئیات تنظیم کرده‌اند به گونه‌ای که با استانداردهای دیگر کشورهای پیشرفته مطابقت داشته باشد. موانع زبانی یکی از انتقادات عمده‌ای که به اتحادیه اروپا وارد است این است که در این اتحادیه برای ۲۷ کشور عضو، ۲۴ زبان رسمی وجود دارد. (هرچند که در کمیسیون اروپا تنها سه زبان کاربرد دارد) این امر باعث شده که به‌طور بالقوه به ۳۸۰ مترجم برای ترجمه تمامی بیانات به تمامی زبان‌های اتحادیه اروپا نیاز باشد. پارلمان اروپا بیش از ۴۰۰۰ مترجم در استخدام دارد که این امر سالانه تقریبا یک میلیارد یورو هزینه دربردارد و معمولا یک هفته طول می‌کشد تا ترجمه‌ها به زبان تمامی کشورهای عضو انجام شود. یکی از مشکلات این است که گاه اوقات (به دلیل اینکه برای برخی از زبانها مترجمی وجود ندارد) لازم است ترجمه از طریق یک زبان میانجی صورت گیرد، که معمولا سبب از بین رفتن برخی اطلاعات، از بین رفتن وضوح و حتی بدتر از آن، اشتباه و ترجمه می‌شود. پیشنهاد شده‌است که به ویژه از سوی مامور سابق انگلستان در اتحادیه اروپا با قرار دادن زبان انگلیسی به عنوان زبان رسمی اتحادیه اروپا می‌توان این هزینه‌ها را حذف کرد. برخی نیز پیشنهاد کرده‌اند که از اسپرانتو به عنوان زبان دوم در اتحادیه اروپا استفاده شود. از سوی دیگر، بحث دموکراتیکی وجود دارد مبنی بر اینکه تمامی قوانین و در حقیقت تمامی قوانین پیشنهادی باید به زبان ملی اعضای اتحادیه اروپا در اختیار آن‌ها قرار گیرد. اتحادیه اروپا قوانین بسیاری را تصویب می‌کند که در مورد همه کشورهای عضو قابل اجرا است: اگر افراد عادی نتوانند به این اسناد به زبان خودشان دسترسی داشته باشند مناظره و پاسخگویی به شدت مختل خواهد شد و حتی بدتر از آن اینکه با این کار به برخی از کشورها بهای بیشتری داده خواهد شد.
[ "شعار اتحادیه اروپا", "Europa (web portal)", "کمیسیون اروپا", "سرود اروپا", "رم", "دفاکتو", "برلین", "زبان‌های اتحادیه اروپا", "زبان بلغاری", "زبان کرواتی", "زبان چکی", "زبان دانمارکی", "زبان هلندی", "زبان انگلیسی", "زبان استونیایی", "زبان فنلاندی", "زبان فرانسوی", "زبان آلمانی", "زبان یونانی", "زبان مجاری", "زبان ایرلندی", "زبان ایتالیایی", "زبان لتونیایی", "زبان لیتوانیایی", "زبان مالتی", "زبان لهستانی", "زبان پرتغالی", "زبان رومانیایی", "زبان اسلواکیایی", "زبان اسلونیایی", "زبان اسپانیایی", "زبان سوئدی", "فهرست کشورهای عضو اتحادیه اروپا", "پادشاهی مشروطه", "سلطنت مطلقه", "جمهوری", "فدرال", "اتریش", "بلژیک", "بلغارستان", "کرواسی", "قبرس", "جمهوری چک", "دانمارک", "استونی", "فنلاند", "فرانسه", "آلمان", "یونان", "مجارستان", "جزیره ایرلند", "ایتالیا", "لتونی", "لیتوانی", "لوکزامبورگ", "مالت", "هلند", "لهستان", "پرتغال", "رومانی", "اسلواکی", "اسلوونی", "اسپانیا", "سوئد", "رئیس کمیسیون اروپا", "رئیس پارلمان اروپا", "ژان کلود یونکر", "حزب مردم اروپا", "آنتونیو تاجانی", "مجلس قانونگذاری اتحادیه اروپا", "مجلس اتحادیه اروپا", "پارلمان اروپا", "پیمان پاریس (۱۹۵۱)", "توافقنامه رم", "پیمان ادغام", "پیمان اتحادیه اروپا", "پیمان لیسبون", "صندوق بین‌المللی پول", "یورو", "منطقه یورو", ".eu", "پیش‌شماره‌های تلفنی در اتحادیه اروپا", "اروپا", "جامعه اقتصادی اروپا", "۱۹۵۷ (میلادی)", "۱۹۹۳ (میلادی)", "توافق ماستریخت", "اتحادیه اروپا", "۱۹۹۹ (میلادی)", "واحد پول", "ملی", "شهروند", "تولید ناخالص داخلی", "دلار آمریکا", "ناتو", "بازار", "اتحادیه گمرکی", "بانک مرکزی اروپا", "پیمان شنگن", "روادید", "مرز", "شورای اروپایی", "شورای اتحادیه اروپایی", "دیوان محاسبات", "کشاورزی", "فدراسیون", "محیط زیست", "سازمان بین‌المللی", "دیوید کامرون", "نخست وزیر بریتانیا", "پارلمانی", "رفراندوم", "نخست وزیر", "تونی بلر", "مارگارت تاجر", "رئیس جمهور", "ژاک شیراک", "مالیات بر ارزش افزوده", "توسعه منطقه‌ای", "قانون اساسی اروپا", "امپراطوری روم", "امپراتوری روم", "شرق اروپا", "ویکتور هوگو", "زغال سنگ", "بنلوکس", "معاهده پاریس", "بازار مشترک", "والری ژیسکار دستن", "اروپای متحد", "کشور مستقل", "اسلوواکی", "ایرلند", "بریتانیا", "لاتویا", "مالت (کشور)", "ترکیه", "ایسلند", "مونتنگرو", "صربستان", "مقدونیه", "گرجستان", "نروژ", "بوسنی و هرزگوین", "سویس", "بلاروس", "روسیه", "اوکراین", "مولداوی", "ارمنستان", "آذربایجان", "گرینلند", "کوزوو", "انگلستان", "شبه جزیره", "غرب آسیا", "کشورهای اروپایی", "اتحادیه تجارت آزاد اروپا", "تجارت آزاد", "تاریخ اروپا", "رشد اقتصادی", "دست مزد", "نیروی کار", "خدمات مالی", "بروکسل", "استراسبورگ", "حقوق بشر", "قوه قضاییه", "شخصیت حقوقی", "انرژی هسته‌ای", "قانون اساسی اتحادیه اروپا", "واحد پولی", "ارزش افزوده", "مالیات غیر مستقیم", "کشورهای در حال توسعه", "آیین دادرسی", "سیاست خارجی", "۱۹۸۵ (میلادی)", "اروپای غربی", "Eurostat", "لیختن اشتاین", "لوگزامبورگ", "سوییس", "اتحادیهٔ اروپا", "کمیسرای اروپا", "شورای اروپا", "تجارت", "ایالات متحده", "سوء تغذیه", "زبان رسمی", "زبان میانجی", "اسپرانتو", "زبان ملی" ]
[ "اتحادیه اروپا", "اتحادیه‌های فراملی", "ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۹۳ (میلادی)", "برندگان جایزه صلح نوبل", "بلوک‌های تجاری", "بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۳ (میلادی)", "بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۳ (میلادی) در اروپا", "بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۳ (میلادی) در هلند", "سازمان‌های برنده جایزه نوبل", "سازمان‌های بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۹۳ (میلادی)", "سازمان‌های بین‌المللی", "سازمان‌های بین‌المللی اروپا", "سامانه‌های سیاسی", "فدرالیسم", "کشورهای عضو جی ۸", "کشورهای گروه ۲۰", "مجمع عمومی سازمان ملل متحد ویژه ناظران", "ناظران مجمع عمومی سازمان ملل متحد", "ویکی‌سازی رباتیک" ]
1,146
سرود ملی فرانسه
0
84
0
[ "سرود مارسِی", "مارسیز", "سرود مارسييز", "سرود مارسِي", "سرود مارسییز", "سرود ملي فرانسه", "مارسییز", "مارسيز", "مارسييز" ]
false
26
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
روژه دو لیل، سازنده سرود مارسییز، برای نخستین بار آن را برای حضار می‌خواند. La Marseillaise (1907). سرود مارسییز نام سرود ملی کشور فرانسه است. این نام از نام شهر مارسی در فرانسه گرفته شده‌است. نام این سرود را در فارسی «مارسیز» و «مارسه‌یز» نیز نوشته‌اند. روژه دو لیل (Rouget de Lisle) افسر ارتش فرانسه و یکی از انقلابیون آن کشور در سده ۱۹ سرود تاریخی و مهیج مارسییز را سروده که پس از آن سرود رسمی انقلاب فرانسه و سپس سرود ملی کشور فرانسه شد. متن سرود سرود مارسییز ترجمه فارسی بند اول فرزندان میهن بپاخیزید، روز شکوه و سرفرازی رسیده‌است. ستم، چشم در چشم ما، بیرق خونین‌اش را افراشته. به آوایی که از دشت‌ها می‌آید گوش سپار، نعره این سربازان هراس‌آور را می‌شنوی؟ می‌آیند که به میان شما بتازند، تا پسران، همسران و دوستانتان را از دم تیغ بگذرانند. (همسرایی) سلاح برگیرید! شهروندان! گردان‌های رزم را تشکیل دهید! قدم رو، به پیش! بگذار تا خون پلشت دشمنانمان، شیارهای دشت‌هایمان را سیراب سازد. بند دوم چه می‌خواهند این اردوی بردگان؟ این بردگان خائنان و شاهان توطئه‌گر؟ برای کیست این زنجیرهای شرم، این آهنینه‌های پیش آماده؟ فرانسه، برای ماست، آوخ! چه وقاحتی! کدام روش، کدام راه را باید پیش گرفت؟ ماییم آنکه آنها جرات سودا پروری درباره‌مان را یافته‌اند، تا به بردگی دیرین بازمان گردانند! (همسرایی) بند سوم چه! این دار و دسته بیگانه، قانون‌گذار دادگاه ما شوند! چه! این جماعت مزدور، پسران رزم‌آور ما را تکه‌تکه کنند! خدای بزرگ! دست در زنجیر، پیشانی ما زیر یوغ خم خواهد شد. و خودکامگان پست، خود را سروران سرنوشت خواهند یافت. (همسرایی) بند چهارم بلرزید! ای خائنان و ظالمان، ای مایه شرم همه مردان نیک، بلرزید! نقشه‌های پدر کشی‌تان جزا داده خواهند شد. ما همه سربازانیم به کارزار شما، اگر دلاوران جوان ما بر خاک افتند، فرانسه قهرمانانی نو خواهد زاد، آماده پیوستن به کارزار با شما. (همسرایی) بند پنجم مردان فرانسوی، چو جنگجویان فداکار، آماج یورش شما را تاب می‌آورند و نگه می‌دارند، این بیچارگان فریب دیده را می‌بخشند، چرا که اکنون پشیمانند که بر ما تیغ کشیده‌اند. اما بخششی نیست برای آن ظالمان خونخوار، همدستان بوئیل، که چون دد، بیرحمانه، زهدان مادرانمان را دریدند. (همسرایی) بند ششم اینک گاه خدمت به میهن است. وقتی پدرانمان دیگر نیستند، خاکستر آنان را آنجا خواهیم یافت، و نشان‌های فضیلت‌شان را. بیش از آن که به نجات یافتن خود خوش باشیم، بر به تابوت خفتن آنان رشک می‌بریم. باید این افتخار بلندمرتبه را داشته باشیم که به خونخواهی آنان برخیزیم یا به آنها بپیوندیم. (همسرایی) بند هفتم عشق مقدس میهن، سپاه دادگیر ما را رهبر خواهد بود. آزادی، آزادی گرانقدر، پایدار همراه پشتیبانان‌ات بمان، در لوای درفش ما، بگذار پیروزی شتاب کند و با صدای مردانه‌اش بانگ بردارد، تا دشمنانت، نفس به شماره افتاده و در دم مرگ، پیروزی تو و شکوه ما را ببینند! (همسرایی) متن فرانسوی Couplet I Allons enfants de la Patrie, Le jour de gloire est arrivé! Contre nous de la tyrannie, Létendard sanglant est levé, (bis) Entendez-vous dans les campagnes Mugir ces féroces soldats? Ils viennent jusque dans vos bras Egorger vos fils et vos compagnes! Refrain Aux armes, citoyens, Formez vos bataillons, Marchons, marchons! Quun sang impur Abreuve nos sillons! Couplet II Que veut cette horde desclaves De traîtres, de rois conjurés? Pour qui ces ignobles entraves Ces fers dès longtemps préparés? (bis) Français, pour nous, ah! quel outrage Quels transports il doit exciter? Cest nous quon ose méditer De rendre à lantique esclavage! Refrain Couplet III Quoi ces cohortes étrangères! Feraient la loi dans nos foyers! Quoi! ces phalanges mercenaires Terrasseraient nos fils guerriers! (bis) Grand Dieu! par des mains enchaînées Nos fronts sous le joug se ploieraient De vils despotes deviendraient Les maîtres des destinées. Refrain Couplet IV Tremblez, tyrans et vous perfides Lopprobre de tous les partis Tremblez! vos projets parricides Vont enfin recevoir leurs prix! (bis) Tout est soldat pour vous combattre Sils tombent, nos jeunes héros La France en produit de nouveaux, Contre vous tout prêts à se battre Refrain Couplet V Français, en guerriers magnanimes Portez ou retenez vos coups! Épargnez ces tristes victimes A regret sarmant contre nous (bis) Mais ces despotes sanguinaires, Mais ces complices de Bouillé Tous ces tigres qui, sans pitié Déchirent le sein de leur mère! Refrain Couplet VI Nous entrerons dans la carrière Quand nos aînés ny seront plus, Nous y trouverons leur poussière Et la trace de leurs vertus (bis) Bien moins jaloux de leur survivre Que de partager leur cercueil, Nous aurons le sublime orgueil De les venger ou de les suivre! Refrain Couplet VII Amour sacré de la Patrie, Conduis, soutiens nos bras vengeurs Liberté, Liberté chérie, Combats avec tes défenseurs! (bis) Sous nos drapeaux que la victoire Accoure à tes mâles accents, Que tes ennemis expirants Voient ton triomphe et notre gloire! Refrain انقلاب کبیر فرانسه فهرست سرودهای ملی کشورها - از سایت یوتیوب ) - از سایت یوتیوب - از سایت یوتیوب
[ "سرود ملی", "فرانسه", "مارسی", "روژه دو لیل", "سدهٔ ۱۹ (میلادی)", "انقلاب فرانسه", "Ogg", "بوئیل", "انقلاب کبیر فرانسه", "فهرست سرودهای ملی کشورها" ]
[ "آثار موسیقایی ۱۷۹۲ (میلادی)", "ترانه‌های انقلاب فرانسه", "ترانه‌های میهن‌پرستانه فرانسوی", "سرودهای آمریکای جنوبی", "سرودهای اروپا", "سرودهای اقیانوسیه", "سرودهای فرانسه", "سرودهای ملی", "فرانسه", "کتابخانه یونسکو", "مارش‌های نظامی فرانسه", "نمادهای ملی فرانسه" ]
1,147
روژه دو لیل
0
18
0
[ "روژه دو ليل", "روژهٔ دو لیل", "روژهٔ دو ليل" ]
false
4
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
روژه دو لیل کلود ژوزف روژه دو لیل (Claude Joseph Rouget de Lisle) (۱۷۶۰ - ۱۸۳۶) آهنگساز فرانسوی بود. او در سال ۱۷۹۲ سرود ملی فرانسه یعنی سرود مارسییز را ساخت. وی یک افسر ارتش فرانسه و یکی از انقلابیون آن کشور بود. او در ۶۶ سالگی درگذشت.
[ "۱۷۶۰ (میلادی)", "۱۸۳۶ (میلادی)", "آهنگساز", "فرانسه", "۱۷۹۲ (میلادی)", "سرود ملی", "سرود مارسییز" ]
[ "آهنگسازان اهل فرانسه", "آهنگسازان دوره کلاسیک", "آهنگسازان کلاسیک اهل فرانسه", "آهنگسازان کلاسیک سده ۱۸ (میلادی)", "آهنگسازان کلاسیک سده ۱۹ (میلادی)", "آهنگسازان کلاسیک مرد", "آهنگسازان کلاسیک مرد اهل فرانسه", "آهنگ‌سازان رمانتیک", "افراد انقلاب فرانسه", "اهالی بخش ژورا", "درگذشتگان ۱۸۳۶ (میلادی)", "زادگان ۱۷۶۰ (میلادی)", "زندانیان و بازداشت‌شدگان اهل فرانسه", "زندانیان فرانسه", "شاعران سده ۱۸ (میلادی) اهل فرانسه", "شاعران فرانسوی سده ۱۹ (میلادی)", "شوالیه‌های لژیون دونور", "موسیقی‌دانان سده ۱۹ (میلادی) اهل فرانسه", "نمایش‌نامه‌نویسان سده ۱۹ (میلادی) اهل فرانسه", "نویسندگان سرود ملی" ]
1,148
موزیلا
0
44
0
[ "موزيلا", "مازیلا" ]
false
34
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
موزیلا نامی‌ست که دارای انواع گوناگون در ارتباط با mozilla می‌باشد. کاربرد این نام (موزیلا) می‌تواند اشاره داشته باشد به: نام بنیاد موزیلا که به توسعه پروژه‌های گوناگونی چون فایرفاکس و تاندربرد می‌پردازد. مجموعه نرم‌افزار اینترنتی موزیلا ارائه‌شده توسط بنیاد موزیلا که این روزها با تغییرنام به سی‌مانکی در ذیل بنیاد موزیلا توسط انجمن سی‌مانکی عرضه می‌شود. اسم‌رمز نرم‌افزار هدایتگر نت‌اسکیپ.
[ "بنیاد موزیلا", "فایرفاکس", "موزیلا تاندربرد", "مجموعه نرم‌افزار اینترنتی موزیلا", "سی‌مانکی", "هدایتگر نت‌اسکیپ" ]
[ "موزیلا", "بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۸ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا", "پروژه‌های بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۹۸ (میلادی)", "مرورگرهای رایگان وب", "مرورگرهای وب", "مرورگرهای وب آزاد", "مرورگرهای وب لینوکس", "مرورگرهای وب ویندوز", "نت‌اسکیپ", "نرم‌افزارهای سال ۲۰۰۲ (میلادی)" ]
1,149
عدد طبیعی
0
460
0
[ "اعداد طبيعي", "مجموعه اعداد طبیعی", "ℕ", "اعداد طبیعی", "اعداد صحیح مثبت", "اعداد صحيح مثبت", "عدد طبيعي", "مجموعه اعداد طبيعي" ]
false
440
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
اعداد طبیعی می‌توانند برای شمارش استفاده شوند (یک سیب، دو سیب، سه سیب، …) اعداد طبیعی یا اعداد صحیح مثبت llego اعدادی هستند که برای شمارش (بطور مثال در " شش سکه روی میز است") و برای ترتیب (بطور مثال در "این سومین شهر در کشور است") به کار می‌روند. در زبان رایج، کلمات مورد استفاده برای شمارش "اعداد ترتیبی" و کلمات مورد استفاده برای ترتیب "اعداد کاردینال" می‌باشند. مجموعه شمار نهادی (اعداد طبیعی) {1،2،3،… است. برای بودن و یا نبودن عدد صفر در مجموعه اعداد طبیعی سه تعریف موجود میباشد. در تعریف اول طبق استاندارد ISO 80000-2 عدد صفر با عنوان اعداد صحیح غیر منفی پذیرفته شده‌است. ولی در تعریف دیگر صفر به عنوان یک عضو شناخته نمیشود و با اضافه کردن آن، مجموعه اعداد حسابی به وجود می‌آید. این مجموعه یک مجموعه نامتناهی است. در ریاضیات، مجموعه شمار نهادی (اعداد طبیعی) را با نماد N نمایش می‌دهند. این حرف از آغاز واژه انگلیسی Natural، به معنای نهادی (طبیعی)، گرفته شده‌است.مجموعه اعداد طبیعی دارای بی‌نهایت عضو می‌باشد . اهداف مربوط به مفاهیم زبانی از اعداد کاردینال و ترتیبی، (به اعداد فارسی نگاه کنید) است. مفهوم بعد این است که از یک شماره فقط برای نامگذاری استفاده می‌شود. خواص از شمار نهادی (اعداد طبیعی) مربوط به ابداع، مانند توزیع اعداد اول، در نظریه اعداد مورد مطالعه قرار گرفته‌است. مشکلات مربوط به شمارش و دستور، مانند شمارش پارتیشن، در ترکیبات مورد مطالعه قرار گرفتند.
[ "ISO 80000-2", "اعداد حسابی", "مجموعه نامتناهی", "ریاضیات", "نماد" ]
[ "اعداد", "اعداد صحیح", "اعداد کاردینال", "ریاضیات پایه", "نظریه اعداد", "اعداد گویا" ]
1,150
طول موج
0
308
0
[ "طول‌موج" ]
false
257
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
سینوسی طول موج به فاصله بین دو قله متوالی موج (یا بین هر دو نقطه تکراری موج که شکل یکسان دارند) گفته می‌شود و آن را با نشان می‌دهند. برای دو موجی که دارای سرعت یکسان باشند، موجی که دارای بسامد (فرکانس) بالاتری است طول موج کوتاه‌تر دارد و موجی که بسامد پایین‌تری دارد، طول موج بلندتری دارد. طول موج در تابش الکترومغناطیسی در قسمتی از تابش الکترومغناطیسی که به نور معروف است، طول موج مشخص کننده رنگ تابش است. با تعیین رنگ، انرژی و طول موج می‌توان یک موج را نسبت به دیگر موج‌ها سنجید. به عنوان مثال طول موج‌های کوتاه در طیف مرئی( ۳۸۰تا۷۵۰ نانومتر) در ناحیه بین آبی و فوق بنفش قرار می‌گیرد در حالیکه رنگ قرمز دارای طول موج‌های بلندتری می‌باشد. فاصله بین این قله‌های موج آن چنان کوچک است که واحد آن را نانومتر (ده به توان منفی نه) یا میکرون (ده به توان منفی شش) قرار داده‌اند. تابش الکترومغناطیسی طیف طولانی از طول موج‌های بلند رادیویی تا طول موج‌های کوتاه پرتو ایکس را شامل می‌شود. چون شکل موج با سرعت ثابت c پیش می‌رود، فاصله یک طول موج را در زمان یک دوره تناوب طی می‌کند. هرموج علاوه بر طول موج دارای یک بسامد می‌باشد که با واحد اصلی هرتز (Hz) و واحدهایی مانند (mhz،ghz،kHz،tHz)اندازه‌گیری می‌شود. حاصلضرب اندازه طول هر موج در بسامد (فرکانس) آن برابر با مقداری ثابت است که «سرعت امواج الکترو مغناطیس» نامیده می‌شود. میزان این سرعت برای تمام امواج الکترو مغناطیس در خلاء تابع طول موج نیست و برابر با مقدار ثابتی است که سرعت نور نامیده می‌شود. C=.f یا f=c/ که در آن c سرعت نور در خلا، f بسامد و طول موج است. تابش الکترومغناطیسی ثابت پلانک بیشتر ما موجهای روی دریا را دیده‌ایم. این موجها بیش از آنکه به ساحل برسند، آب دریا را موج دار می‌کنند. به بالاترین نقطه‌های این موجها قله موج و به پایین‌ترین نقطه‌های آنها دره موج می‌گویند. فاصله بین یک قله موج تا قله دیگر را طول موج می‌نامند. موجهای صدا همه شکلهای انرژی متحرک، از جمله صدا، نور و گرما بصورت موج حرکت می‌کنند. همه آنها، درست مانند موجهای دریا، طول موجی دارند. برای مثال، وقتی موجهای صدا در هوا حرکت می‌کنند، در فشار هوا تغییر اندکی بوجود می‌آورند. قله‌های موجهای صدا در نقطه‌هایی واقع می‌شوند که فشار هوا به بیشترین حد خود می‌رسد. گوشهای ما، تغییر فشار هوا را دریافت می‌کنند و پیامی به مغز می‌فرستند. طول موجهای متفاوت طول موج نیز مانند بسامد (میزان بالا و پایین رفتن موج)، روی ویژگیهایی موج تاثیر می‌گذارد؛ زیرا این دو باهم ارتباط نزدیک دارند. برای مثال، موجهای صدای کم بسامد نسبت به موجهای صدای پر بسامد، طول موج بزرگتری دارند. همچنین طول موج نور سرخ از طول موج نور آبی بزرگتر است. نور بخشی از گستره موجهای انرژی است که شامل موجهای رادیویی، ریزموجها (مایکروویوها)، پرتوهای فرو سرخ، پرتوهای فرابنفش، پرتوهای ایکس و پرتوهای گاما می‌شود که همه آنها با سرعت ۳۰۰ هزار کیلومتر بر ثانیه حرکت می‌کنند. همه اینها باهم طیف الکترومغناطیس را تشکیل می‌دهند. طول موج و بسامد اگر سرعت موج (بر حسب متر بر ثانیه) را بر بسامد آن (بر حسب هرتز) تقسیم کنید، طول موج آن بر حسب متر بدست می‌آید. برای مثال موجی که به سرعت ۳۴۴ متر بر ثانیه حرکت می‌کند و بسامد آن ۶۸۸ هرتز است، طول موجی برابر نیم متر دارد. طیف الکترومغناطیسی طیف الکترومغناطیسی شامل گستره بسیار وسیعی از موجهای انرژی است که همه مانند هم حرکت می‌کنند. امواج الکترومغناطیسی طیف بسیار وسیعی از طول موجهای بسیار کوچک تا بسیار بزرگ را در بر می‌گیرند. این امواج را با توجه به اندازه طول موج به هفت دسته مختلف تقسیم‌بندی می‌کنند که شامل امواج گاما با طول موجهایی کوچکتر از سانتیمتر تا امواج رادیویی با طول موج بزرگتر از ۱۰ سانتیمتر را شامل می‌شوند. همان‌طور که در شکل بالا ملاحظه می‌شود محدوده امواج نوری که قابل دیدن توسط چشم انسان می‌باشند، محدوده بسیار کوچکی از این طیف گسترده است. با حرکت از سمت امواج رادیویی به سمت امواج گاما، همزمان با کاهش طول موج، بسامد آن و در نتیجه انرژی موج افزایش می‌یابد. چون بخشهای گوناگون طیف، طول موجهای متفاوتی دارند، ویژگیهای آنها نیز متفاوت است. برای مثال موجهای نوری را می‌توانیم ببینیم، و پرتو ایکس بخشی از طیف است که از اجسام جامد، مانند پوست‌ها، عبور می‌کنند. کاربرد امواج، طول موجهای متفاوت موجهای رادیویی در فرستنده‌های رادیویی کار می‌کنند. موجهای رادیویی با بسامد بسیار زیاد (UAF) مربوط به موجهای تلویزیون هستند. ریزموجهای بلندتر در رادار به کار می‌روند. ریزموجهای کوتاه در اجاق مایکروویو به کار می‌روند. پرتوهای فروسرخ در دوربینهای حساس به گرما به کار می‌روند. نور مرئی از سرخ تا بنفش برای رویت به رنگهای مختلف و پرتوهای فرابنفش در تختهای مخصوص حمام آفتاب به کار می‌روند. پرتوهای ایکس برای نگاه کردن به درون اجسام بکار می‌روند و از پرتوهای گاما برای آشکارسازی ترک در فلز به کار می‌رود. پلیس‌ها اغلب برای تشخیص سرعت خودروها از رادار استفاده می‌کنند. موجهای رادار که از تفنگی شلیک می‌شوند، به وسیله نقلیه‌ای که در حال حرکت است می‌خورند و بر می‌گردند. بسامد موج برگشتی سرعت وسیله نقلیه را مشخص می‌کند.
[ "ستیغ (فیزیک)", "موج", "بسامد", "تابش الکترومغناطیسی", "نور", "انرژی", "رنگ قرمز", "نانومتر", "میکرون", "پرتو ایکس", "دوره تناوب", "هرتز", "الکترو مغناطیس", "سرعت نور", "ثابت پلانک", "آب دریا", "موج دار", "فشار هوا", "کیلومتر بر ثانیه", "طیف الکترومغناطیس", "متر بر ثانیه", "امواج گاما", "امواج رادیویی", "چشم انسان", "اجاق مایکروویو", "نور مرئی" ]
[ "امواج", "درازا" ]
1,151
تخت جمشید
0
985
0
[ "پارسه", "تخت جمشيد", "تخت‌جمشید", "تخت‌جمشيد", "تخت جمشید ایران", "تخت جمشيد ايران", "پرسه پلیس", "هزارستون", "صدستون", "چهل منار" ]
false
499
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام", "Item2": "تخت جمشید" }, { "Item1": "کشور", "Item2": "[[ایران]]" }, { "Item1": "نوع", "Item2": "فرهنگی" }, { "Item1": "معیارها", "Item2": "i, iii, vi" }, { "Item1": "طی نشست", "Item2": "سوم" }, { "Item1": "منطقه", "Item2": "[[آسیا]]-[[خاورمیانه]]" }, { "Item1": "تاریخ ثبت", "Item2": "[[۱۹۷۹]]" }, { "Item1": "میراث در خطر؟", "Item2": "به دلیل آلاینده‌های [[مجتمع پتروشیمی مرودشت]]" }, { "Item1": "شماره ثبت ملی", "Item2": "۲۰" }, { "Item1": "دیرینگی", "Item2": "[[هخامنشیان]]" } ], "Title": "میراث جهانی یونسکو" }
تخت جمشید یا پارسه (یا پرسپولیس، پرسه‌پلیس، هزارستون، صدستون یا چهل‌منار) نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیان، پیوسته پایتخت باشکوه و تشریفاتی پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بوده‌است. در این شهر باستانی کاخی به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران زمامداری داریوش بزرگ، خشایارشا و اردشیر اول بنا شده‌است و به مدت حدود ۲۰۰ سال آباد بوده‌است. در نخستین روز سال نو گروه‌های زیادی از کشورهای گوناگون به نمایندگی از ساتراپی‌ها یا استانداری‌ها با پیشکش‌هایی متنوع در تخت جمشید جمع می‌شدند و هدایای خود را به شاه پیشکش می‌کردند. در سال ۵۱۸ پیش از میلاد بنای تخت جمشید به عنوان پایتخت جدید هخامنشیان در پارسه آغاز گردید. بنیانگذار تخت جمشید داریوش بزرگ بود، البته پس از او پسرش خشایارشا و نوه‌اش اردشیر یکم با گسترش این مجموعه به گسترش آن افزودند. بسیاری از آگاهی‌های موجود که در مورد پیشینه هخامنشیان و فرهنگ آن‌ها در دسترس است به خاطر سنگ‌نبشته‌ها و گل نوشته‌هایی است که در این کاخ‌ها و بر روی دیواره‌ها و لوحه‌ها آن حکاکی شده‌است. سامنر برآورد کرده‌است که دشت تخت جمشید که شامل ۳۹ قرارگاه مسکونی بوده، در دوره هخامنشیان ۴۳،۶۰۰ نفر جمعیت داشته‌است. باور تاریخ‌دانان بر این است که اسکندر مقدونی سردار یونانی در ۳۳۰ پیش از میلاد، به ایران حمله کرد و تخت جمشید را به آتش کشید. و احتمالا بخش عظیمی از کتاب‌ها، فرهنگ و هنر هخامنشی را با این کار نابود نمود. بااین‌حال ویرانه‌های این مکان هنوز هم برپا است و باستان‌شناسان از ویرانه‌های آن نشانه‌های آتش و هجوم را بر آن تایید می‌کنند. این مکان تاریخی از سال ۱۹۷۹ یکی از آثار ثبت شده ایران در میراث جهانی یونسکو است. پادشاهان ساسانی نیز کتیبه‌هایی در تخت جمشید در کاخ تچر بر جای گذاشته‌اند. پس از ورود اسلام به ایران نیز این مکان را محترم می‌شمردند و آن را هزار ستون یا چهل منار می‌گفتند و با شخصیت‌هایی همچون سلیمان نبی و جمشید ارتباطش می‌دادند. عضدالدوله دیلمی در تخت جمشید دو کتیبه به خط کوفی بر جای گذاشته‌است. همچنین کتیبه‌های دیگری هم به عربی و هم به فارسی در تخت جمشید وجود دارد که جدیدترین آن مربوط به دوره قاجار است این کتیبه به فرمان مظفرالدین شاه قاجار نوشته شده‌است که در دیوار شمالی کاخ تچر قرار دارد. تخت جمشید در شمال شهرستان مرودشت، شمال استان فارس (شمال شرقی شیراز) جای دارد. در فاصله ۶ و نیم کیلومتری از تخت جمشید نقش رستم قرار دارد. در نقش رستم آرامگاه‌های شاهنشاهانی مانند داریوش بزرگ/ خشایارشا/ اردشیر یکم و داریوش دوم واقع است. علاوه بر نقش رستم دو آرامگاه به صورت کاملا تمام شده و یک آرامگاه به صورت نیمه تمام در تخت جمشید موجود است. آرامگاه‌هایی که در دامنه کوه رحمت و مشرف به تخت جمشید واقع شده‌است متعلق یه اردشیر دوم و اردشیر سوم می‌باشد. در جنوب تخت جمشید یک آرامگاه به صورت نیمه تمام رها شده‌است که بر اساس نظر بعضی از باستان شناسان متعلق داریوش سوم است. جدا از سازندگان تخت جمشید که داریوش، خشایارشا و اردشیر یکم بودند، اردشیر سوم نیز تعمیراتی در تخت جمشید انجام داد. آرامگاه‌های اردشیر دوم و سوم در کوهپایه شرقی تخت جمشید کنده شده‌است. ریشه نام طراحی از تخت جمشید ۱۷۱۳ میلادی نام تخت جمشید در زمان ساخت، «پارسه» به معنای «شهر پارسیان» است زیرا به ایالت پارس منسوب بود . یونانیان آن را «پرسپولیس» (به یونانی یعنی «پارسه‌شهر»؛(Pérsēs) :پارسی و(pólis) :شهر) خوانده‌اند. واژه یونانی یادشده امروزه در بیشتر زبان‌های اروپایی بازتاب یافته است. در زمان ساسانیان به تخت جمشید سدستون (صد ستون) می‌گفتند. چنانچه در سنگنبشته شاهپور سگانشاه این نام بدیسه «سدستون» در بند پنجم نوشتار هویداست .در فارسی معاصر این بنا را «تخت جمشید» یا قصر شاهی جمشید پادشاه اسطوره‌ای ایران می‌نامند. در شاهنامه فردوسی آمده‌است: صدها سال پس از حمله اسکندر و اعراب و در زمانی که یاد و خاطره پادشاهان هخامنشی فراموش شده بود، مردمی که از نزدیکی خرابه‌های پارسه عبور می‌کردند، تصاویر حکاکی شده تخت شاهی را می‌دیدند که روی دست مردم بلند شده‌است و از آنجا که نمی‌توانستند خط میخی کتیبه‌های حک شده روی سنگ‌ها را بخوانند، می‌پنداشتند که این همان اورنگ جمشید است که فردوسی در شاهنامه خود از آن یاد کرده‌است. به همین خاطر نام این مکان را تخت جمشید نهادند. بعدها که باستان‌شناسان توانستند خط میخی کتیبه را ترجمه کنند، متوجه شدند که نام اصلی آن پارسه بوده‌است. در دوره اسلامی این مکان را محترم شمرده و آن را هزار ستون و چهل منار می‌نامیدند و با شخصیت‌هایی چون سلیمان نبی و جمشید ربطش می‌دادند. نام مشهور غربی این محل یعنی پرسه پلیس ریشه غریبی دارد. در زبان یونانی، پرسه پلیس یا به صورت شاعرانه آن پرسپ تولیس (Perseptolis) لقبی است برای آتنه الهه خرد، صنعت و جنگ که ویران‌کننده شهرها معنی می‌دهد. این لقب را آشیل، شاعر یونانی سده پنجم پیش از زادروز، به حالت تجنیس و بازی با لغات، در مورد شهر پارسیان به کار برده‌است. سازه و موقعیت تخت جمشید در مرکز استان فارس، ۱۰کیلومتری شمال شهر مرودشت و در ۵۷کیلومتری شیراز قرار دارد. ارتفاع از سطح دریا تخت جمشید ۱۷۷۰ متر می‌باشد. طرف شرقی این مجموعه کاخ‌ها بر روی کوه رحمت و سه طرف دیگر در درون جلگه مرودشت پیش رفته‌است. تخت جمشید بر روی صفه یا سکوی سنگی که ارتفاع آن بین ۸ تا ۱۸ متر بالاتر از سطح جلگه مرودشت است، واقع شده‌است. ابعاد تخت جمشید ۴۵۵ متر (جبهه غربی)، ۳۰۰ متر (جبهه شمالی)، ۴۳۰ متر (جبهه شرقی)، ۳۹۰ متر (جبهه جنوبی) می‌باشد. همچنین طول تخت جمشید برابر با طول آکروپولیس در آتن است، اما عرض آن چهار تا پنج برابر آکروپولیس است. کتیبه بزرگ داریوش بزرگ بر دیوار جبهه جنوبی تخت جمشید، آشکارا گواهی می‌دهد که در این مکان هیچ بنایی از قبل وجود نداشته‌است. وسعت کامل کاخ‌های تخت جمشید ۱۲۵ هزار متر مربع است نقاشی از «تخت جمشید» در سده هفدهم میلادی اثر ژان شاردن سنگ بنای نخستین پلان و جزئیات ستون‌های تخت جمشید قدیمی‌ترین بخش تخت جمشید بر پایه یافته‌های باستان‌شناسی مربوط به سال ۵۱۸ پیش از میلاد است. آنگونه که در منابع متعدد و گوناگون تاریخی آمده‌است ساخت تخت جمشید در حدود ۲۵ سده پیش در دامنه غربی کوه رحمت یا میترا یا مهر و در زمان داریوش بزرگ آغاز گردید و سپس توسط جانشینان وی با تغییراتی در بنای اولیه آن ادامه یافت. بر اساس خشت‌نوشته‌های کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بی‌شماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده می‌کردند. ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید. یکی از هنرهای معماری در تخت جمشید این است که نسبت ارتفاع سر درها به عرض آن‌ها و همین‌طور نسبت ارتفاع ستون‌ها به فاصله بین دو ستون نسبت طلایی است. نسبت طلایی نسبت مهمی در هندسه است که در طبیعت وجود دارد. این نشانگر هنر ایرانیان باستان در معماری است. پژوهش‌های باستان‌شناسی اولین کاوش‌های علمی در تخت جمشید توسط ارنست امیل هرتزفلد آلمانی در ۱۹۳۱ تحت نظر رضاشاه صورت گرفت. وی توسط موسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو فرستاده شده بود. یافته‌های وی هنوز در این موسسه نگه‌داری می‌شوند. هرتزفلد معتقد بود دلیل ساخت تخت جمشید نیاز به جوی شاهانه و باشکوه، نمادی برای امپراتوری پارس و مکانی برای جشن گرفتن وقایع خاص به خصوص نوروز بوده‌است. به دلایل تاریخی تخت جمشید در جایی که امپراتوری پارس پایه گذاشته شده بود ساخته شده‌است ؛ هر چند در آن زمان مرکز امپراتوری نبوده‌است. معماری تخت جمشید به دلیل استفاده از ستون‌های چوبی مورد توجه قرار گرفته‌است. معماران تخت جمشید فقط زمانی از سنگ استفاده کرده‌اند که بزرگترین سروهای لبنان یا ساج‌های هند اندازه‌های لازم برای تحمل سقف را نداشته‌اند. در حالی که ته ستون‌ها و سر ستون‌ها از سنگ بوده‌اند. معماری هیئت نمایندگانی پروس در تخت جمشید از کتاب ه. بروکش (لایپزیک 1862-3) معماران و هنرمندان معماران، هنرمندان و متخصصان در ساخت تخت جمشید از ملل مختلف زیر نفوذ شاهان هخامنشیان مانند آشوریان، مصریان، اوراتوئیان، بابلیان، لودیان، ایونیان، هندوان، سکائیان و غیره تشکیل می‌شدند. معماری حرفه‌ای در گذر زمان تعدادی از ستون‌های دروازه کاخ صد ستون در تخت جمشید حوادثی مثل زلزله را پشت سر گذاشته و سر پا مانده‌اند. آن‌ها در نگاه اول یکپارچه به نظر می‌رسند اما در حقیقت تکه‌تکه هستند و روی هم سوار شده‌اند. راز پایداری آن‌ها مقابل زمین لرزه در محل اتصال این تکه‌هاست، جایی که دو تکه ستون به وسیله سرب مذاب به هم متصل شده‌اند. این سرب علاوه بر محکم کردن اتصال دو تکه ستون، نقش مهمی برای مقاومت سازه در مقابل زمین لرزه داشته‌است. سرب فلز چکش خوار و نرمی است که هنگام بروز زمین لرزه از خودش واکنش نشان داده و خرد نمی‌شود، این همان نقشی است که در ساختمان‌های امروزی و مدرن بر عهده فنر لای ستون‌ها گذاشته می‌شود. آرایش نقوش معماران و هنرمندانی که در ساخت تخت جمشید نقش داشتند، نقش‌ها را از سه طریق می‌آراستند. یکی چسباندن فلزهای گران‌بها به صورت رویه تاج، گوشوار، طوق، یاره و نظایر آن به اصل نقش و توسط سوراخ‌هایی که در دو طرف شی مورد نظر برای گوهرنشانی می‌کندند. دوم نگاریدن و نقر کردن تزئینات اصلی لباس، تاج و کلاه با سوزن، به نحوی بسیار ظریف که نمونه آن بر درگاه‌های کاخ داریوش (تچر) و حرمسرا وجود دارد. سوم رنگ‌آمیزی، که نمونه‌هایی از آن در کاخ سه دری و صد ستون موجود است. سنجش درازا و شمارگان عکسی از ارنست امیل هرتزفلد در تخت جمشید. پژوهش‌های کرفتر، نیلندر، ا. هسه، خانم و آقای تیلیا و مایکل رف، مقیاس‌های طولی در تخت جمشید را روشن کرده‌است. کوچکترین واحد اندازه‌گیری یک انگشت بوده‌است که با مقیاس امروزی ۲۲ میلی‌متر می‌شود. واحدهای دیگر عبارت بودند از: کف یا قبضه برابر ۴ انگشت یا ۸۷ میلی‌متر گام تخت جمشیدی برابر ۱۶ انگشت یا ۳۴۷ تا ۳۴۸ میلی‌متر آرش (گز) برابر ۲۴ انگشت یا ۵۲۱ تا ۵۲۲ میلی‌متر بهترین مورد برای بررسی از مقیاس گام تخت جمشیدی، پلکان شرقی آپادانا است که در یک نظر رابطه منطقی طول و عرض قسمت‌های آن بدین صورت مشخص می‌شود: جبهه پلکان را به‌طور کلی به قسمت شمالی (سان سربازان و بزرگان)، مرکزی (مهتابی جلو) و جنوبی (سان هدیه‌آوران) می‌توان تقسیم کرد. هر یک از آن‌ها ۷۸ گام طول و ۹ گام بلندی دارد. قسمت میانی مهتابی جلو، ۹ گام بلندی و دو برابر آن طول دارد و دو شیب پلکان‌های متقارن آن هر یک قاعده‌ای به طول ۳۰ گام دارند. از لبه مهتابی جلویی تا آغاز شیب هر یک از پلکان‌های متقارن مهتابی عقبی، درست ۷۸ گام می‌شود و در همه این اعداد ضریبی از عدد ۳ را که در ایران باستان مقدس بوده‌است، می‌یابیم. اعداد ۳، ۷ و ۹ اعدادی مقدس دانسته می‌شده‌اند و بررسی این نگاره موارد زیر را در تخت جمشید ثابت کرده‌است: آپادانا در مجموع ۷۲ ستون دارد که برابر ۷۲ فصل یسنای اوستا ۷۲ رشته کشتی (کستی) است که ایرانیان باستان به کمر می‌بسته‌اند. بر نقوش بارعام کاخ صد ستون و نقش‌نمای آرامگاه‌ها، پادشاه و شش تن از یارانش را نشان داده‌اند که درست مانند قرار گرفتن اهورامزدا در میان شش فرشته بزرگ در باور ایرانیان باستان است و تاییدکننده زرتشتی بودن هخامنشی‌ها است. پلکان بزرگ شمال‌غربی ۱۱۱ پله (یعنی سه بار عدد یک) دارد که حاصل ضرب ۳۷ در عدد ۳ است و شمار منزل‌های راه‌شاهی از شوش تا سارد هم درست ۱۱۱ بوده‌است. بست فلزی به جای ملات استفاده از بست فلزی به جای ملات در به هم چسبندن سنگ‌ها برای روی هم گذاشتن سنگ‌ها ملاتی به کار برده نمی‌شده، بلکه دو سطح برهم چسبیده را چنان می‌تراشیده‌اند که صاف می‌شده و به خوبی روی یک دیگر سوار می‌گشته‌اند، فقط قسمت میانی دو سطح را زبره‌تراش باقی می‌گذارده‌اند تا هر دو سطح خوب به هم بچسبند. برای پیوستن سنگ‌ها، علائم زیادی به کار می‌برده‌اند. مثلا روی ستونی که می‌خواستند به پا کنند، چند علامت یکسان بر لبه قطعات مجاور هم، پیش از آن که بالا برده شوند، حک می‌کردند و این نقاط در سوار کردن قطعات بر روی هم می‌افتادند و خط دلخواه و طرح مورد نظر درست می‌شد. عمل پیوستن به چند راه انجام می‌گرفت، یکی قفل و جفت بود، که قسمتی از یک تخته سنگ را برجسته ساخته و به همان نسبت یک گودی در تخته سنگ دیگر می‌کندند و دو سنگ را به هم می‌چسباندند، اما راهی که بیشتر مورد استفاده قرار می‌گرفت این بود که در دو سنگ مجاور دو گودی همانند و مرتبط می‌کندند و آن‌ها را با میله آهنی به هم بسته و روی آن سرب مذاب ریخته و صیقل می‌دادند، این بست‌ها به صورت دم چلچله‌ای، استوانه، قلمی و سرتبری ساخته می‌شدند. پلکان‌های ورودی سکو و دروازه ملل ورود سکو، دو پلکان است که روبروی یکدیگر و در بخش شمال غربی مجموعه قرار دارند که همچون دستانی است که آرنج خویش را خم کرده و بر آن است تا مشتاقان خود را از زمین بلند بکند و در سینه خود جای دهد. این پلکان‌ها از هر طرف ۱۱۱ پله پهن و کوتاه (به ارتفاع ۱۰ سانتیمتر) دارند. بر خلاف عقیده بسیاری از مورخین که مدعی بودند ارتفاع کم پله‌ها به خاطر این بوده که اسب‌ها نیز بتوانند از پله‌ها بالا بروند، پله‌ها را کوتاهتر از معمول ساخته‌اند تا راحتی و ابهت میهمانان (که تصاویرشان با لباسهای فاخر و بلند بر دیوارهای تخت جمشید نقش بسته) هنگام بالا رفتن حفظ شود. بالای پلکان‌ها، بنای ورودی تخت جمشید، دروازه بزرگ یا دروازه خشایارشا یا دروازه ملل، قرار گرفته‌است. ارتفاع این بنا ۱۰ متر است. این بنا یک ورودی اصلی و دو خروجی داشته‌است که امروزه بقایای دروازه‌های آن برجاست. بر دروازه غربی و شرقی طرح مردان بالدار و بر و طرح دو گاو سنگی با سر انسانی حجاری شده‌است. این دروازه‌ها در قسمت فوقانی با شش کتیبه میخی تزیین یافته‌اند. این کتیبه‌ها پس از ذکر نام اهورامزدا به اختصار بیان می‌کند که: «هر چه بدیده زیباست، به خواست اورمزد انجام پذیرفته‌است.» دو دروازه خروجی یکی رو به جنوب و دیگری رو به شرق قرار دارند و دروازه جنوبی رو به کاخ آپادانا، یا کاخ بزرگ بار، دارد. پلکان‌های کاخ آپادانا جزئیات حجاری‌های پلکان روبه‌شمال کاخ آپادانا که نظامیان هخامنشی و مادی را نمایش می‌دهد. کاخ آپادانا در شمال و شرق دارای دو مجموعه پلکان است. پلکان‌های شرقی این کاخ که از دو پلکان - یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب - تشکیل شده‌اند، نقوش حجاری‌شده‌ای را در دیوار کناره خود دارند. پلکان رو به شمال نقش‌هایی از فرماندهان عالی‌رتبه نظامی مادی و پارسی دارد در حالی که گل‌های نیلوفر آبی را در دست دارند، حجاری شده‌است. در جلوی فرماندهان نظامی افراد گارد جاویدان در حال ادای احترام دیده می‌شوند. در ردیف فوقانی همین دیواره، نقش افرادی در حالی که هدایایی به همراه دارند و به کاخ نزدیک می‌شوند، دیده می‌شود. بر دیواره پلکان رو به جنوب تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به همراه هدایایی که در دست دارند دیده می‌شود. هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از ملل دارد که در شکل زیر مشخص شده‌اند: ۱- مادی‌ها ۲- ایلامی‌ها ۳- پارت‌ها ۴- سغدی‌ها ۵- مصری‌ها ۶- باختری‌ها ۷- اهالی سیستان ۸- اهالی ارمنستان ۹- بابلی‌ها ۱۰- اهالی کلیکیه ۱۱- سکاهای کلاه‌تیزخود ۱۲- ایونی‌ها ۱۳- اهالی سمرقند ۱۴- فنیقی‌ها ۱۵- اهالی کاپادوکیه ۱۶- اهالی لیدی ۱۷- اراخوزی‌ها ۱۸- هندی‌ها ۱۹- اهالی مقدونیه ۲۰- اعراب ۲۱- آشوری‌ها ۲۲- لیبی‌ها ۲۳- اهالی حبشه کاخ‌ها و ساختمان‌ها بازمانده‌های کاخ آپادانا کاخ تچر نمای جنوبی کاخ تچر کاخ صدستون کاخ آپادانا سنگ‌نگاره هدیه‌آوران لودیه‌ای که در حال حمل پیشکش‌های خود برای پادشاه هخامنشی هستند. این سنگ‌نگاره در یکی از پلکان‌های کاخ آپادانای تخت جمشید سنگ‌تراشی شده‌است. کاخ آپادانا یا کاخ بار از قدیمی‌ترین کاخ‌های تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شده‌است، برای برگزاری جشن‌های نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده می‌شده‌است. این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط می‌یابد. این کاخ مربع شکل (۵/۶۰ متر * ۵/۶۰) است و ۶ ردیف ستون ۶ تایی سقف آن را با ارتفاعی بیش از ۲۰ متر نگهداری می‌کرده است. پس مجموع ستونهای سه ایوان آپادانا (۳۶) به اضافه ستونهای (تالار) ۷۲ عدد بوده و همین وضع در آپادانای داریوش در شوش هم یافته شده‌است که در حال حاضر از 72 ستون آن، تنها ۱۴ ستون آن پابرجاست ته ستونهای ایوان کاخ گرد ولی ته ستونهای داخل کاخ مربع شکل است. اریک اشمیت، حفار تخت‌جمشید این کاخ را «عالی‌ترین، باشکوه‌ترین و وسیع‌ترین ساختمان‌های تخت‌جمشید» خوانده، مشتمل است. کاخ تچر تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی است. این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی وی بوده‌است. روی کتیبه‌ای آمده: «من داریوش این تچر را ساختم.» همچنین از این کاخ به عنوان موزه خط نیز یاد می‌شود. به علت آنکه از زمان هخامنشی تا دوران قاجار می‌توان کتیبه‌های گوناگونی از زبان پارسی را در این کاخ دید. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایارشا و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شده‌است. کاخ روی صفه‌ای به بلندی ۲،۴ متر ساخته شده‌است. مساحت کاخ ۲۹ در ۴۰ متر و اتاق مرکزی آن مربعی به ضلع پانزده متر است. دوازده ستون در آن به کار رفته بوده‌است. چارچوب درها با نقش برجسته‌هایی تزیین شده‌است که پادشاه و دو ملازمش را به تصویر می‌کشد که یکی سایه بان و دیگری شال حمل می‌کند. نقش برجسته‌های راه پله‌ای دیگر، خدمتکاران را در حال بردن حیوانات و ظرف‌های سرپوشیده برای برپایی ضیافت نشان می‌دهند. قرنیزهای گچبری شده از روی نمونه مصری و سنگ‌هایی که مانند آیینه صیقل یافته‌اند، از جمله بخش‌های استثنایی این بنا هستند. بنا بر نظر کرفتر، احتمالا در جنوب کاخ داریوش باغی وجود داشته‌است. کاخ هدیش این کاخ که کاخ خصوصی خشایارشا بوده‌است در مرتفع‌ترین قسمت صفه تخت جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد. احتمال می‌رود آتش‌سوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنی‌ها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی. رنگ زرد سنگ‌ها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگ‌ها به خاطر حرارت است. اینجا مکان کوچکی بوده ۶*۶ ستون قرار داشته‌است. به خاطر ویرانی شدید اطلاعات زیادی در مورد این کاخ در دسترس نیست خیلی‌ها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام برده‌اند. هدیش به معنای جای بلند است و چون خشایارشا نام زن دوم او هدیش بوده‌است نام کاخ خود را هدیش می‌گذارد این کاخ در جنوبی‌ترین قسمت صفه قرار دارد و قسمت‌های زیادی از کف از خود کوه‌است. تخت جمشید کاخ ملکه این کاخ توسط خشایارشا ساخته شده‌است و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایین‌تری قرار گرفته‌است. بخشی از این کاخ در سال ۱۹۳۱ توسط شرق‌شناس مشهور، پروفسور ارنست امیل هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و اداره مرکزی تاسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفته‌است. کاخ ه کاخ ه یا کاخ اچ یکی از کاخ‌های تخت جمشید است که در جنوب‌غربی تخت‌گاه و در غرب کاخ هدیش قرار گرفته‌است. پلکان منقوشی که از دو جانب به این کاخ راهبر است، اکنون حالتی نیمه ویران دارد. پلکان اصلی به گواهی قطعه مکتوبی که از آن به جای مانده، به بنایی تعلق دارد که خشایارشا آغاز و اردشیر یکم آن را تمام کرده‌است. کاخ سه‌در کاخ سه‌در، تالار شورا، دروازه شاهان، سه‌دروازه، سه دری یا کاخ مرکزی، در مرکز کوشک شاهی تخت‌جمشید قرار دارد. این کاخ توسط سه درگاه و چند راهرو به کاخ‌های دیگر راه می‌یابد و از این جهت آن را کاخ مرکزی یا سه دری نیز می‌خوانند. چون بر پلکان‌های این کاخ، نجیب‌زادگان پارسی را نقش کرده‌اند که به حالتی دوستانه و غیررسمی، برای ملاقات فرمانروا می‌روند و نیز به سبب نوع کاربری و موقعیت کاخ، گاهی آن را تالار شورا نیز نامیده‌اند. پیشتر بنای این کاخ را به داریوش بزرگ نسبت می‌دادند، اما دلایلی در درست است که ساخت کامل آن به وسیله اردشیر یکم صورت گرفته بوده‌است. کاخ صدستون وسعت این کاخ در حدود ۴۶۰۰۰ فوت مربع (حدود ۴۳۰۰ متر مربع) است و سقف آن به‌وسیله صد ستون که هر کدام ۱۴ متر ارتفاع داشته‌اند، بالا نگه داشته می‌شده‌است. کاخ شورا به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی می‌گویند. احتمالا شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت می‌پرداخته‌است. با توجه به نقوش حجاری شده، از یکی از دروازه‌ها شاه وارد می‌شده و از دو دروازه دیگر خارج می‌شده‌است. به این دلیل به این‌جا کاخ شورا می‌گویند که در اینجا دو سرستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است. آرامگاه اردشیر سوم در ضلع شرقی تخت جمشید. درون آرامگاه اردشیر سوم. ساختمان خزانه شاهنشاهی گراوور هولار از تخت جمشید (هربرت 1677) این مجموعه مشتمل بر یک تالار ۹۹ ستونی، یک تالار صد ستونی، تعدادی سالن، اتاق و دو حیاط خلوت است. مجموعه ساختمان‌های خزانه توسط حصاری ضخیم و خیابانی پهن از مابقی قسمت‌ها جدا می‌شده‌است. بر اساس روایت مورخین یونان باستان پس از سقوط تخت جمشید اسکندر طلا، نقره و اشیای قیمتی خزانه تخت جمشید را که بزرگترین خزانه هخامنشیان بوده‌است با سه هزار شتر و تعداد زیادی اسب و قاطر به محل دیگری انتقال داده‌است. خزانه به فرمان داریوش بزرگ بنا شد و خشایارشا در آن اصلاحاتی به عمل آورده‌است. اکثر ظروف، مجسمه‌ها و به خصوص هشت لوح سنگی معروف خشایارشا از این محل به دست آمده‌است. در حفاری‌های علمی گذشته در این محل نیز تعداد زیادی الواح گلی به خط میخی و زبان عیلامی مربوط به دستمزد کارگران به دست آمده‌است. مجلس بارعام شاهی که در همین محل کشف شده، خشایارشا (نه داریوش بزرگ که پیشتر می‌پنداشتند) را نشان می‌دهد که با لباس تمام رسمی بر تخت نشسته‌است. عصای شاهی را در دست راست و گل نیلوفر آبی (لوتوس) را که نشانه شاهان هخامنشی است به دست چپ گرفته‌است. پشت سر شاه ولیعهد با گل نیلوفر آبی در دست چپ ایستاده و دست راست خود را باحالت احترام بالا نگاه داشته‌است. سپس یکی از مقامات دربار و بعد از او اسلحه‌دار شاه ایستاده‌اند. در مقابل شاه دو عودسوز قرار دارند و رئیس تشریفات به حالت احترام گزارش می‌دهد. مراسم زیر یک شادروان (چادر سلطنتی) انجام می‌گرفته که در اطراف آن چهار نگهبان حضور دارند. بر اساس تحقیقات به عمل آمده جایگاه اصلی این نقش، بخش مرکزی پلکان آپادانا بوده‌است. نمادها گاو نقش برجسته شیری را که به خوردن گاو مشغول است دارای ارزش فصلی و شیر را نماد تابستان گرم و گاو را نماد بارش زمستانی دانسته‌اند. شاهین ابوریحان بیرونی درکتاب «التفهیم» می‌گوید: عقاب زرین نشان پرچم ایران باستان بوده‌است نقش شاهین بر درفش هخامنشی نشانه‌ای از پیروزی و نمادی از اهورامزدا در پرندگان می‌باشد. شیر نماد تابستان گرم بوده‌است. لوتوس سرو دیوارهای کنگره‌دار آرتور پوپ دیوارهای کنگره‌دار را نماد کوهستان‌ها و ستون‌های پرشمار را نماد جنگل مقدس تفسیر کرده‌است. سنگ‌نگاره‌ها سنگ‌نگارهای در تخت جمشید که نمادی از نوروز زرتشتیان را نشان می‌دهد. در اعتدال بهاری در روز نخست نوروز، نیرو و توان شیر و گاو در حال نبرد برابر است. شیر نماد خورشید و گاو نماد زمین است. در سنگ‌نگاره‌های تخت‌جمشید هیچ‌کس را نمی‌توان در حالت خضوع یا سرافکنده دید و نمایندگان ملل نه به عنوان شکست خوردگان یا برده بلکه همه به‌طور یکسان عضو جامعه بزرگ جهانی هستند و همه ملل از مادها تا هندی‌ها، تونسی‌ها، آفریقایی‌ها و یونانیان همه به صورت شخصیت مستقل و متکی به خود نقش شده‌اند. در سنگ نگارهای تخت‌جمشید فاصله هر ملت به وسیله یک درخت سرو، که درخت مقدس می‌باشد، جدا شده‌است. درجه‌بندی نمایندگان ملل بر پایه فرهنگ و سابقه یا دوری و نزدیکی آنهاست مانند مادها، ایلامیها، خوزیها، بابلیها، آشوریان. راهنمای ملل، پارسی و مادی یا ایلامی است که دست در دست ملل دیگر جهت راهنمایی مهمانان مشخص شده‌است و مردم همه ملل آزاد بودند تا از لباس، فرهنگ و زبان خود استفاده نمایند در صف نمایندگان و در کل تخت جمشید هیچ‌کس سوار بر اسب نیست، هیچ‌گونه سعی در برتر نشان دادن یا تفاخر پارسی‌ها نسبت به ملل دیگر را نمی‌توان دید. نمایندگان ملل دستهایشان را به نشانه دوستی به طرف همدیگر دراز کرده‌اند. داشتن عصا نشان از مقام و درجه عالی‌است، کلاه شیاردار بلند نشانه مقام ارتشی و کلاه بلند ساده نشانه از بزرگی و کلاه استوانه کوتاه نشانه از کارمند درباری و گارد سلطنتی و خدمتگزاران می‌باشد. سنگ‌نگاره پیشکش‌آوران تخت جمشید طرح سنگ نگاره‌ای است که در قسمت‌های مختلف کاخ‌های هخامنشیان در تخت جمشید دیده می‌شود. این طرح، پیشکش‌آورانی را نمایش می‌دهد که هر کدام با حمل یک تحفه از پلکانی بالا می‌روند. از این طرح در کاخ هدیش (کاخ اختصاصی خشایارشا شاه) و کاخ تچر (کاخ اختصاصی داریوش بزرگ) استفاده شده‌است. یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد سنگ‌تراشی و معماری هخامنشیان، تخته سنگ‌های تراشیده و حکاکی شده‌ای است که در دیواره پله-گذرهایی که به سمت تالارها و کاخ‌های جشن و مراسم منتهی می‌شوند، قرار دارند. سنگ‌نبشته‌ها بازسازی تخت جمشید، یان استرویس، آمستردام 1676 تخت بران در کتاب ژ شاردن (آمستردام 1735) سنگ‌نبشته‌های داریوش بزرگ شش رج به سه زبان چندین بار روی چهارچوب‌های اندرونی کاخ داریوش، بالای نگاره‌های داریوش و همراهانش آمده‌است. «داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ هخامنشی، کسی که این کاخ را ساخت» یک رج به سه زبان روی پوشاک داریوش؛ هم اکنون در بخش نشان‌های نسک‌خانه میهنی پاریس نهاده‌است. «داریوش شاه بزرگ، پسر ویشتاسب هخامنشی» رج به سه زبان، هجده بار روی رخبام پنجره همان اندرونی کاخ داریوش بسامد شده‌است. «رخبام پنجره سنگی ساخته شده در کاخ داریوش شاه» بیست و چهار رج تنها به زبان پارسی باستان، روی دیوار جنوبی کاخ داریوش. ۰۱ اهورامزدای بزرگ، بزرگ‌ترین بغان، او داریوش شاه را آفرید، او شهریاری را به او ارزانی داشت؛ بخواست اهورامزدا داریوش شاه است. ۰۲ داریوش شاه گوید: این کشور پارس که اهورامزدا به من ارزانی داشت، زیبا، دارنده اسبان خوب، دارنده مردان خوب، به خواست اهورامزدا و نیز من داریوش شاه، از دیگری نمی‌ترسد. ۰۳ داریوش شاه گوید: اهورامزدا مرا یاری کند، با بغان خاندان شاهی و این کشور را اهورامزدا از دشمن، از خشک‌سالی، از دروغ بپاید! به این کشور نه دشمن، نه خشک‌سالی، نه دروغ بیاید؛ این را من چون بخشایشی از اهورامزدا با بغان خاندان شاهی درخواست می‌کنم. باشد که این نیکی را اهورامزدا با بغان خاندان شاهی به من بدهد. به زبانهای ایلامی و اکدی هر کدام بیست و چهار رج. نوشته پارسی باستان ندارد. ۰۱ من داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهای بسیار، پسر ویشتاسپ هخامنشی هستم. ۰۲ داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا این‌ها هستند کشورهایی که من افزون بر مردم پارسی، از آن خود کردم، که از من ترسیدند و به من باژ دادند: ایلام، ماد، بابل، ارابایه، آشور، مسر، ارمنیه، کبدوکیه، سارد، ایونی‌هایی خشکی و (آن‌ها) که کنار دریا هستند، و کشورهایی که آن سوی دریا هستند، اسگرتیا، پارت، زرنگ، هرات، بلخ، سغد، خوارزم، ثتگوش، رخج، سند، گندار، سک، مک. ۰۳ داریوش شاه گوید: اگر اینگونه بیندیشی «از دیگری نترسم» این مردم پارس را بپای؛ اگر مردم پارس پاییده شوند، از این پس شادی پیوسته به دست اهورا بر این خاندان فرو خواهد رسید. سه زبانه، پارسی باستان ده رج، ایلامی هفت رج و اکدی هشت رج، روی دو لوح طلایی و دو لوح سیمین که هم اکنون در تهران نگه‌داری می‌شوند. ۰۱ داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ هخامنشی. ۰۲ داریوش شاه گوید: این است شهریاری که من دارم، از سکاهای آن سوی سغد، از آن جا تا کوش (اتیوپی)، از هند، از آن جا تا سارد، که آن را اهورامزدا، بزرگ‌ترین بغان بر من ارزانی داشت. اهورامزدا مرا و خاندان مرا بپاید. سه زبانه هر زبان یک رج، روی دست‌گیره دری از سنگ لاجورد ساختگی. «دست‌گیره در از سنگ گران‌بهایی ساخته شده در کاخ داریوش شاه» سنگ‌نبشته‌های خشایارشا سنگ‌نگاره ایاز خشایارشا در موزه ملی ایران. سنگ‌نگاره‌ای از خشایارشا در تخت جمشید. اردشیر یکم در تخت جمشید. خدای بزرگ اهورامزدا است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که آدم را آفرید، که شادی را برای آدم آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یک شاه از بسیاری،یک فرمان‌دار از بسیاری. من خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین‌های دارنده همه گونه مردم، شاه در این زمین بزرگ دور و دراز. پسر داریوش شاه هخامنشی. شاه خشایارشا گوید: به خواست اهورامزدا این دالان همه کشورها را من ساختم. بسیار (ساختمان) خوب دیگر در این (شهر) پارس ساخته شد، که من ساختم و پدر من ساخت. هر بنایی که زیبا دیده می‌شود ،آن همه را بخواست اهورامزدا ساختیم. شاه خشایارشا گوید: اهورامزدا مرا و شهریاری مرا بپاید و آنچه را که به دست من ساخته شده و آنچه را که به دست پدر من ساخته شده، آن را اهورامزدا بپاید. شاه خشایارشا گوید: داریوش را پسران دیگری بودند، ولی چنان‌که اهورامزدا را کام بود، داریوش، پدر من، پس از خود، مرا بزرگ‌ترین کرد. هنگامی که پدر من داریوش از تخت کنار رفت، به خواست اهورامزدا من بر جای‌گاه پدر شاه شدم. هنگامی که من شاه شدم، بسیار ساختمان‌های والا ساختم. آنچه را که به دست پدرم ساخته شده بود، من آن را پاییدم و ساختمان دیگری افزودم. آنچه را که من ساختم و آنچه که پدرم ساخت آن همه را به خواست اهورامزدا ساختیم. شاه خشایارشا گوید: پدر من داریوش بود؛ پدر داریوش ویشتاسب نامی بود. پدر ویشتاسب آرشام نامی بود. هم ویشتاسب و هم آرشام هر دو در آن هنگام زنده بودند، اهورامزدا را چنین کام بود، داریوش، پدر من، او را در این زمین شاه کرد. زمانی که داریوش شاه شد، او بسیار ساختمان‌های والا ساخت. سنگ‌نبشته اردشیر یکم در تخت جمشید سنگ‌نبشته‌های اردشیر یکم در کاخ ه، H یا کاخ اردشیر یکم بر روی یک دیواره واقع است. اشتباه نگارشی در سنگ‌نوشته‌ها ادریانو روسی استاد تمام مطالعات ایران‌شناسی دانشگاه ناپل ایتالیا پس از بررسی سنگ‌نوشته‌های تخت‌جمشید و مقایسه متن آن‌ها بیان کرد غلط املایی و اشتباه نوشتاری اندکی در بعضی از آن‌ها وجود دارد که به نظر می‌رسد این اشتباه‌ها از سوی کارگران ساده و حکاکان کم‌سواد صورت گرفته باشد کتیبه‌ها طرح ویلیام مارشال از تخت جمشید (هربرت 1634) کتیبه‌های غیرهخامنشی یکی از نقاط قابل توجه که در مجموعه کاخ‌های تخت جمشید وجود دارد، موجودیت کتیبه‌هایی است که مربوط به دوران شاهنشاهی هخامنشیان نمی‌شود. عضدالدوله دیلمی در آنجا دو کتیبه به خط کوفی به یادگار گذاشته و کتیبه‌های دیگری هم به عربی و فارسی از سده‌های بعد و اشخاص تاریخی دیگر در آنجا باقی‌مانده که آخرین آن‌ها مربوط به اواخر دوره قاجار است. کتیبه‌های گلی در حفاری‌های انجام شده در محل تخت جمشید تعداد بسیار کتیبه‌های گلی که در انبارهای زیر تخت جمشید انباشته شده که بر اثر سوختن تخت جمشید پخته شدند یافت شد و همگی به آمریکا ارسال شد که شوربختانه در بین راه تعداد بسیاری از آن‌ها از بین رفتند و مقدار مانده نیز به علت جنگ جهانی دوم در انبارهای دانشگاه آمریکا ماند و ترجمه نشد. سر انجام ترجمه صورت گرفت که مشخص شد حاوی دفاتر حسابداری امپراتوری هخامنشی است و فراتر از آن مشخص شد ایرانیان در آن زمان چگونه می‌زیسته‌اند به عنوان مثال مشخص شد کلیه کارگران و مهندسان در ساخت تخت جمشید حقوق در یافت داشته (شراب - گندم و…) و زنان دارای حقوق کامل بوده و حتی مرخصی بارداری داشته و کسانی هم حقوق دریافت می‌داشته‌اند تا از کودکان مراقبت کنند شوربختانه در تاریخ ۱۳۸۷ ه.ش. مشکلات زیادی بر سر این کتیبه‌ها رخ داد به این شکل که تعدادی یهودی با ادعای دست داشتن حکومت جمهوری اسلامی در بمب‌گذاری‌ها علیه یهودیان تقاضای غرامت کرده و به عنوان مال ایران این کتیبه‌ها را معرفی کردند و تقاضای دریافت این کتیبه‌ها را به عنوان غرامت نمودند. بر اساس استادان شرکت‌کننده در مستند شبکه دیسکاوری، از میان کتیبه‌های گلی که تاکنون خوانده شده‌است سه موضوع مهم مشخص شده‌است: - نظام پرداخت حقوق مصالح و انواع فلزات بکار رفته در تخت جمشید. بر اساس لوحه‌ها خوانده شد ده‌ها کیلو طلا برای زیباسازی تالارهای پذیرایی و تالار آیین‌ها به‌کار رفته‌است. اینکه پرسه‌پولیس در یک اقدام انتقام‌جویانه به آتش کشیده شده‌است. سامانه پرداخت حقوق به کارگران تخت جمشید یکی از هزاران اسناد پرداخت حقوق به کارگران ساختمانی تخت جمشید. در پایان سال ۱۳۱۲ خ. بر اثر خاکبرداری در گوشه شمال غربی صفه تخت جمشید، حدود چهل هزار لوحه گلی به شکل مهرهای نماز به‌دست آمد. بر روی این الواح واژگانی به خط میخی عیلامی نوشته شده بود. پس از خواندن آشکار شد که این الواح عیلامی اسناد ساخت قصرهای تخت جمشید است. در میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است. از کشف این الواح، نظریاتی که اظهار می‌داشتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با به بیگاری گرفتن رعایا ساخته شده باطل شد. زیرا این اسناد عیلامی ثابت می‌کند که به تمام کارگران این قصرها، از جمله کارگران ساختمانی و نجار و سنگ‌تراش و معمار و مهندس مزد می‌دادند و هر کدام از این الواح سند هزینه یک یا چند نفر کارگر است. کارگرانی که در بنای تخت جمشید نقش داشتند، از ملت‌های مختلف چون ایرانی، مصری، بابلی، یونانی، عیلامی و آشوری تشکیل می‌شدند که همه آنان رعیت دولت شاهنشاهی هخامنشی ایران به‌شمار می‌رفتند. بر اساس خشت‌نوشته‌های کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بی‌شماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده می‌کردند. ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید. جایگاه کنونی این سازه پشت اسکناس ۵۰ ریالی، نمایی از نقش‌های تخت جمشید. در دوره نو و با بازگشت و پیدایش حس میهن‌پرستی در میان ایرانیان و ارج‌گذاری به گذشتگان این سرزمین، تخت جمشید اعتبار بسیاری یافت. در زمان حکمرانی دودمان پهلوی به این بنا توجه فراوانی گردید و محمدرضاشاه پهلوی جشن‌های دوهزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران را در این سازه کهن برگزار کرد. با آغاز رویداد انقلاب اسلامی این سازه را یادگار شاهان خواندند و بسیار مورد بی‌مهری قرار دادند. از جمله صادق خلخالی اولین حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب برای تخریب آن عازم شد، اما با مقاومت مردم و پرسنل تخت جمشید ناکام ماند. ولی امروزه می‌توان تخت جمشید را نام‌آورترین و دوست‌داشتنی‌ترین سازه در ایران و در میان ایرانیان و همچنین نماد شکوه گذشتگان دانست. سد سیوند در ۹۵ کیلومتری شمال شیراز، ۵۰ کیلومتری شهر باستانی تخت جمشید و حدود ۱۰ کیلومتری پاسارگاد بر روی رودخانه سیوند ساخته شده‌است. رودخانه پلوار بین این دو محوطه باستانی ثبت شده در فهرست میراث جهانی یونسکو (تخت جمشید و پاسارگاد) در کنار آرامگاه کورش و در دل تنگه بلاغی جریان داد. با آب‌گیری این سد مخالفت‌های بسیاری صورت گرفته‌است. معترضان به آب‌گیری سد سیوند معتقدند آب‌گیری این سد پیامدهای ناگواری را برای میراث فرهنگی و طبیعی منطقه دشت پاسارگاد و تنگه بلاغی به همراه خواهد داشت. شوربختانه سر انجام این سد در فروردین ۱۳۸۶ ه.ش. آب‌گیری شد. شایان ذکر است که عمر مفید سد ۳۰ سال تخمین زده شده‌است اما کارشناسان تاثیر تخریبی این سد را بسیار زیاد دانسته و اعلام می‌داشتند یک پروژه سی ساله عمر مفید باعث تخریبی در آثار ملی و ضربه به آن‌ها خواهد شد. تل آجری نگاره‌ای از تخت جمشید، یان استرویس 1676 میلادی، آمستردام تل آجری بنایی است که در ۳ کیلومتری تخت‌جمشید واقع شده و بخش‌هایی از یک دروازه دوره هخامنشیان است که پیش از تخت‌جمشید ساخته شده و در ساخت آن از هنر و فرهنگ بابلی هم استفاده شده‌است. ابعاد این بنا حداقل ۳۳ در ۳۳ متر است و هزاران آجر لعابدار در ساخت آن بکار گرفته شده‌است. باستان‌شناسان دریافته‌اند که تل آجری دروازه‌ای است که پیش از تخت‌جمشید و برای کاخی به نام «فیروزی» که امروز به‌طور کامل تخریب شده ساخته شده‌است. میان دروازه و کاخ هم پردیسی بوده که مطالعات ژئوفیزیک آن را اثبات می‌کند. اما آنچه بیش از همه مهم است، این یافته‌ها نشان می‌دهد تل آجری و رابطه‌اش با «کاخ فیروزی»، شباهت زیادی به ساختارهای معماری در پاسارگاد دارد. از سوی دیگر، در ساخت تل آجری از هنر و فرهنگ و معماری بابلیان استفاده شده که نشان از گرایش هخامنشیان به هنر بابلی دارد. آجرهای لعابدار بکار رفته در این بنا مزین به ترکیبی از نقوش اسطورههای ایران و میان‌رودان باستان است. تا آن حدود که حتی قالب‌های بکار رفته در تزئین نقش حیوانات با قالب نقش اسطوره‌های دروازه ایشتار در بابل میان‌رودان یکسان است. آجرهای لعابدار کشف شده از تل آجری با نقوشی از گاو و موشخوشو، یکی از مهمترین یافته‌های باستان‌شناسی هیئت ایران و ایتالیا هستند. این آثار نفیس اکنون در محلی امن نگهداری می‌شوند تا به صورت پازلی، به هم متصل شده و شکلی از تزئینات دروازه هخامنشی را نشان دهند. هیئت کاوش یک هیئت کاوش ایرانی - ایتالیایی در این محل کاوش می‌کرد. علیرضا عسکری چاوردی، سرپرست ایرانی از دانشگاه شیراز و سرپرست ایتالیایی برنامه پیر فرانچسکو کالیری از دانشگاه بولونیا بودند. جشن‌های ۲۵۰۰ ساله جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران در شهر شیراز و در کنار تخت جمشید با حضور سران کشورهای گوناگون جهان برگزار می‌شد. از میهمانان در ۵۰ چادر وافر و اشرافی پذیرایی می‌شد. آغاز مراسم در پاسارگاد و در جوار آرامگاه کوروش بزرگ بود که طی آن محمدرضاشاه پهلوی نطق معروف خود را بیان داشت و سپس سران و پادشاهان ۶۹ کشور جهان، به کوروش بزرگ ادای احترام کردند. نمای هوایی شهرک اردویی و چادر مهمانان در نزدیک تخت جمشید به منظور برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران، ۱۳۵۰ خ جشن هنر شیراز جشن هنر در شیراز تخت جمشید به درازای ده سال از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ برگزار شد. این سازمان برای گسترش هنر و بزرگداشت هنرهای اصیل ملی و به منظور بالا بردن سطح هنر در ایران و بزرگداشت هنر هنرمندان ایران و شناساندن هنر و هنرمندان خارجی در ایران بنیان شد. بود. تخت جمشید، گروه نوازندگان در جشن هنر شیراز، ۱۳۵۱ خ موزه هخامنشی در تخت جمشید نمای درونی موزه و نگارخانه تخت جمشید در داخل مجموعه کاخ‌های تخت جمشید. پنجه شیر ساخته شده از سنگ لاژورد، موزه هخامنشی، پارسه . بنای موزه هخامنشی در تخت جمشید کهن‌ترین بنای ایران است که مرمت شد و به موزه اختصاص یافته‌است. این ساختمان یکی از مجموعه کاخ‌های تخت جمشید است. بخش‌هایی از این بنا که در حال حاضر به عنوان موزه مورد استفاده‌است، شامل یک ایوان، دو نگارخانه و یک تالار است. در ایوان موزه که در سمت شمال ساختمان قرار دارد و ورودی موزه در آن واقع شده‌است، دو جرز (دیوار اتاق و ایوان، پایه ساختمان که از سنگ و آجر سازند) سنگی عظیم یک پارچه به ارتفاع تقریبی ۸ متر و عرض ۲۰٫۱ متر به وزن حدود ۸۰ تن در جلو و طرفین قرار دارد. هر یک از این دو جرز سترگ‌ترین سنگ یک پارچه‌ای است که در تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفته‌است. سقف ایوان را هشت ستون چوبی با سر ستون‌های گاو دو سرنگه می‌دارد. موزه تخت جمشید در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۱ خ و مصادف با ۱۸ ماه مه ۲۰۰۲ (میلادی)، روز جهانی موزه افتتاح شد. تخت جمشید از نگاه سفرنامه نویسان نقشه مپا موندی به شکل گل سه‌برگ از جهان که در سال ۱۵۸۱ میلادی توسط هنریش بونتینگ ترسیم‌شد. مرکز نقشه شهر اورشلیم است و نام پارس و تخت جمشید در برگ سبز نقشه یا قاره آسیا، رسم شده‌است. سفرنامه یا کتاب فیثاغورس (Pythagore) زایش ۶۰۸ پیش از میلاد، درگذشت ۵۰۹ ق. م) یکی از قدیمی‌ترین منابع درباره تخت جمشید است. او (در فصل ۱۰۲ تا ۱۱۰ ترجمه فارسی) آن را شرح داده و آن را بنایی عظیم دانسته و گفته‌است صدها نفر در حال تکمیل آن هستند وقتی این بنا تکمیل شود بزرگترین بنای جهان خواهد بود. پولیپیوس مورخ یونانی سده سوم پیش از میلاد متذکر شده‌است که در زمان هخامنشیان آن کس که کاریزی حفر یا زمینی را آباد می‌کرد یا کاریز خشکی را بازسازی می‌نمود مالیات ۵ نسل بر او بخشوده می‌شد. در سیاحتنامه فیثاغورس به باغهای مصفا که با دولاب آبیاری می‌شده اشاره شده که داریوش و کوروش خود ساعتی را در آن به کشاورزی می‌پرداخته‌است. او از اسبهای تربیت شده که آن‌ها را پارس می‌خواندند یاد کرده‌است. تخت جمشید پس از اسلام در کتاب‌های مورخان دوران اسلامی از سده چهارم به بعد از بنای تخت جمشید به عنوان بنایی عظیم یاد شده و شگفتی حاصل از بزرگی بنا، سبب شد که تا مدت‌های طولانی آن را به جمشید یا سلیمان نبی، که هر دو را یکی می‌پنداشتند، و بنایان آن را دیو و اجنه منسوب نمایند، و حتی نوشته‌اند که دیوها مجسمه و تصویر شاهان خود را بر دیوارها کنده‌اند! در زمان مسعودی (سده چهارم هجری قمری) آن را مسجد سلیمان بن داوود می‌نامیدند، ولی مسعودی فکر می‌کرد که آنجا بنایی کهن بوده که بعدها همای، دختر بهمن پسر اسفندیار، آن را آتشکده کرده‌است. دیلمیان تخت جمشید را ساخته اجداد خود می‌دانستند و عضدالدوله دیلمی در کاخی که به اسم فرزندش ابونصر در شیراز ساخت، تعدادی از در و درگاه‌های کاخ تچر (کاخ داریوش بزرگ) را به آنجا منتقل کرد و در آنجا نصب کرد. محمد بن محمود طوسی در سده ششم هجری قمری از استخر (اصطخر) به عنوان دارالملک سلیمان یاد کرده و از مسجد سلیمان و نقوش و حجاری‌های آن سخن به میان آورده و مانند اصطخری احداث این بنای سترگ را به دیوها و پریان نسبت داده‌است. در همان زمان، ابن بلخی این مکان را کاخ جمشید دانسته و ضمن توصیف آن، برخی ویژگی‌های طبی موجود در مصالح به‌کاررفته در آن را، که در بین مردم آن دوره شناخته‌شده بوده، برشمرده‌است. آنچه حمدالله مستوفی در سده هشتم هجری قمری درباره تخت جمشید از نویسندگان پیش از خود نقل کرده، گویای استمرار عقاید پیشین در اینباره است. تخت جمشید پس از انقلاب ۱۳۵۷ پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران برخی از افراطیون تلاش کردند تا با حمله به تخت جمشید، این بنای تاریخی را تخریب کنند که با مخالفت و ایستادگی مسئولان و مردم محلی در این کار ناکام ماندند. گزارش‌هایی موجود است که صادق خلخالی پس از تخریب آرامگاه رضا شاه قصد تخریب آرامگاه فردوسی و پارسه (تخت جمشید) را هم داشته اما این مسئله با مخالفت دولت موقت (از جمله وزیر فرهنگ پرویز ورجاوند، استاندار فارس نصرت‌الله امینی و آیت‌الله سید محمود طالقانی و مقاومت مردم مرودشت و کارکنان پارسه، در این امر ناکام ماند. تاثیر تخت جمشید بر معماری پس از خود معماری باستان سنگ‌نگاره شاپور دوم در بیشاپور که همانند نقش‌های پیشکش‌آوران تخت جمشید الگوبرداری شده‌است. تخت جمشید نه فقط یکی از پایتخت‌های دوره هخامنشیان و مرکزی تشریفاتی، اداری و اقتصادی به‌شمار می‌رفته، بلکه الگویی برای هنر ملت‌های بعدی هم گشته‌است. بعدها در اصطخر و نقش رستم به تقلید از پارسه آثاری به وجود آوردند. پادشاهان فارس از تخت جمشید برای آزادی از سلطه مقدونیان الهام می‌جستند. ساسانیان به پارسه احترام می‌نهادند و به دستور بابک و دو پسرش، اردشیر و شاپور، نقش آنان را به روش سوزنی در دیوار شمالی، تالار حرمسرا کندند و شاپور سگانشاه دو کتیبه از خود در کاخ تچر که کاخ داریوش بزرگ بود، باقی گذاشت. معماران و هنرمندان دوره ساسانی از تزیینات و ویژگی‌های هنری و معماری تخت جمشید الگوبرداری کرده‌اند، به عنوان مثال در درگاه‌های فیروزآباد، پلکان کنگاور، نقش هدیه پردازان و نجبا در سنگ‌تراشی شاپور یکم در بیشاپور، سرستونهای سنگی کاخی در بیشاپور و شیار ستون‌های گچی شیز (تخت سلیمان آذربایجان). این‌گونه تقلید به خارج از کشور ایران هم رسوخ کرده و حتی در تزیینات و طرح‌های آکروپل آتن هم مشخص است. تاثیر مستقیم ستون‌ها و تزیینات تخت جمشید بر هنر هند و بلخ در دوره یونان‌گرایی (هلنیسم) روشن است، چنان‌که حتی مظهر مردم و دولت هند، یعنی ستون سرنات، نیز تقلیدی از ستون‌های تخت جمشید است. معماری مدرن با روی کار آمدن رضاشاه و نیاز به راه‌اندازی نهادهای مدرن مانند بانک‌ها، دادگستری، اداره‌های دولتی و مانند آن‌ها گونه‌ای نوین از معماری پدیدار شد. بر پایه این‌گونه از معماری ساختار و سازه ساختمان بر پایه معماری مدرن طراحی شده اما در تزئینات و نماسازی‌هایش از معماری ایران باستان و به ویژه تخت جمشید بهره گرفته شده‌است. کاخ شهربانی، ساختمان صندوق بانک ملی ایران و ساختمان دبیرستان انوشیروان دادگر نمونه‌های برجسته‌ای برای این‌گونه معماری هستند. نما، سرستون‌های با نماد جانوران اساطیری، سنگتراشی‌ها و نقش سربازان هخامنشی و سنگ نبشته‌ها این ساختمان‌ها کاملا از روی معماری دوران هخامنشی از «تخت جمشید» الگوبرداری شده‌است و پلکان‌های دو طرفه سنگی آن‌ها یادآور معماری کاخ آپادانا است. معماران در آن دوره می‌کوشیدند «شکوه ازدست‌رفته» ایران را با الگو گرفتن از معماری باستان بازسازی کنند. ساختمان کاخ شهربانی را کامل‌ترین نمونه‌برداری از کاخ‌های پارسه و تخت جمشید دانسته‌اند. سرانجام تخت جمشید مجموعه کاخ‌های تخت جمشید، در سال (۳۳۰ پیش از میلاد) به دست اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد و تمام بناهای آن به صورت ویرانه درآمد. از بناهای بر جای مانده و نیمه ویرانه، بنای مدخل اصلی تخت جمشید است که به کاخ آپادانا معروف است و مشتمل بر یک تالار مرکزی با ۳۶ ستون و سه ایوان ۱۲ ستونی درقسمت‌های شمالی، جنوبی و شرقی است که ایوان‌های شمالی و شرقی آن به‌وسیله پلکان‌هایی به حیاط‌های مقابل متصل و مربوط می‌شوند. بلندی صفه در محل کاخ آپادانا ۱۶ متر و بلندی ستون‌های آن ۱۸ متر است. این مجموعه در فهرست آثار تاریخی ایران و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده‌است. فیلم تخت‌جمشید فیلم شکوه تخت جمشید، که روایت‌گر جلوه‌های تخت جمشید است و به وسیله تجهیزات رایانه‌ای بازسازی شده‌است، در تورنتو کانادا به نمایش عموم درآمد. فرزین رضائیان تهیه‌کننده و کارگردان ایرانی مقیم آمریکا برای تهیه این فیلم از یاری بسیاری از کارشناسان آمریکایی، بریتانیایی و فرانسوی بهره برده‌است و به مهمترین موزه‌های جهان مانند لوور، آرمیتاژ، متروپولیتن نیویورک و مانند آن‌ها برای تهیه عکس و فیلم مراجعه کرده‌است. در بازسازی این فیلم جمعی از استادان ایران شناسی دانشگاه‌های معتبر جهان هم چون پروفسور عباس علیزاده از دانشگاه شیکاگو، پروفسور ریچارد فری، از دانشگاه هاروارد، پروفسور شاپور شهبازی از دانشگاه ایسترن اورگن و پروفسور رمی بوکارلت محقق مرکز ملی علمی فرانسه نیز همکاری داشتند. این فیلم قبل از این هم در بخش چشم واقعیت یا سینمای مستند بیست و سومین جشنواره فیلم فجر شرکت کرده بود که نتوانست نظر هیئت داوران را به خود جلب کند. تخت جمشید و نمادهای امروزی تخت جمشید در نزد ایرانیان دارای جایگاه والایی است به‌گونه‌ای که ایرانیان این نگاره‌ها را در کاربردهای گوناگون به کار می‌گیرند. برای نمونه نشان هواپیمایی ملی ایران (هما - ایران ایر) سر یک پرنده هما است، همچنین نشان بانک پارسیان از نگاره‌های تخت جمشید الهام گرفته شده‌است. باشگاه پرهوادار پرسپولیس تهران افزون بر نام غربی - یونانی تخت جمشید، دارای نشان پرنده همای پارسه است. وضعیت بحرانی به خاطر خشکسالی‌های متعدد و همین‌طور استفاده غلط از منابع آب زیرزمینی، در اطراف مجموعه تخت جمشید و نقش رستم فرونشست بحرانی زمین رخ داد که در آینده می‌تواند برای این مجموعه خطرساز باشد. استان فارس پاسارگاد تنگه بلاغی تپه رحمت آباد کوروش بزرگ داریوش بزرگ راه شاهی شهر استخر سنگ‌نبشته‌های هخامنشیان نقش رستم فهرست شهرهای باستانی و تاریخی ایران جدول مکانی میراث جهانی بر اساس منطقه سیوند تمب بت هایدماری کخ از زبان داریوش (کتاب) سنجش درازا و شمارگان در معماری تخت جمشید راهنمای مستند تخت جمشید (کتاب)
[ "سنگ‌نبشته اردشیر یکم در کاخ ه", "کاخ ه", "کاخ آپادانای تخت جمشید", "کاخ سه‌در", "کاخ صدستون", "کاخ دروازه کشورها", "کتیبه‌های پی‌بنای کاخ آپادانا تخت جمشید", "نوروز", "زرتشتیان", "کاخ هدیش", "کاخ تچر", "ایران", "آسیا", "خاورمیانه", "۱۹۷۹ (میلادی)", "مجتمع پتروشیمی مرودشت", "هخامنشیان", "پایتخت", "داریوش بزرگ", "خشایارشا", "اردشیر یکم (هخامنشی)", "سال نو", "ساتراپی", "پارسه", "اردشیر یکم", "اسکندر مقدونی", "یونان", "مکان تاریخی", "میراث جهانی یونسکو", "ساسانیان", "حضرت سلیمان", "جمشید", "عضدالدوله دیلمی", "خط کوفی", "زبان عربی", "قاجار", "مظفرالدین‌شاه قاجار", "شهرستان مرودشت", "استان فارس", "شیراز", "علیرضا شاپور شهبازی", "نقش رستم", "داریوش دوم", "داریوش سوم", "اردشیر سوم (هخامنشی)", "یونانیان", "کتیبه شاپور سگانشاه", "تورج دریایی", "شاهنامه فردوسی", "دیو", "اسکندر", "حمله اعراب به ایران", "خط میخی", "فردوسی", "شاهنامه", "راهنمای مستند تخت جمشید (کتاب)", "زبان یونانی", "آتنه", "مرودشت", "ارتفاع از سطح دریا", "کوه رحمت", "آکروپولیس", "کتیبه پی‌بنای دیوار جنوبی تخت جمشید", "جبهه جنوبی", "متر مربع", "بخش تخت", "باستان‌شناسی", "نسبت طلایی", "هندسه", "ارنست امیل هرتزفلد", "رضاشاه", "مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو", "سرو", "لبنان", "ساج (درخت)", "هند", "سر ستون (معماری)", "زلزله", "زمین لرزه", "سرب", "چکش خوار", "فنر", "دانستنیها", "کاخ سه دری", "واحد اندازه‌گیری", "ایران باستان", "حاصل ضرب", "ملات", "دروازه بزرگ", "دروازه خشایارشا", "اهورامزدا", "کاخ آپادانا", "ماد", "نیلوفر آبی", "گارد جاویدان", "اریک اشمیت", "آتن", "تخت‌جمشید", "فوت مربع", "زبان عیلامی", "لوتوس", "فروهر", "کاخ صد ستون", "ابوریحان بیرونی", "اعتدال بهاری", "شیر (گربه‌سان)", "گاو", "خورشید", "زمین", "تونس", "آفریقا", "ایلامی", "خوزی", "بابلی", "آشوریان", "عصا", "کلاه شیاردار بلند", "کلاه بلند ساده", "کلاه استوانه کوتاه", "سنگ‌نگاره پیشکش‌آوران تخت جمشید", "معماری هخامنشیان", "دانشگاه ناپل", "کتیبه", "عربی", "فارسی", "خط پهلوی", "آمریکا", "جنگ جهانی دوم", "دفاتر حسابداری", "امپراتوری هخامنشی", "ایرانیان", "حقوق", "بارداری", "حکومت جمهوری اسلامی", "دودمان پهلوی", "محمدرضاشاه پهلوی", "جشن‌های دوهزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران", "انقلاب ایران (۱۳۵۷)", "صادق خلخالی", "حاکم شرع", "سد سیوند", "پاسارگاد", "رودخانه سیوند", "رودخانه پلوار", "فهرست میراث جهانی یونسکو", "آرامگاه کورش", "میراث فرهنگی", "دشت پاسارگاد", "تنگه بلاغی", "اسطوره", "میان‌رودان", "دروازه ایشتار", "موشخوشو", "ایتالیا", "دانشگاه شیراز", "پیر فرانچسکو کالیری", "دانشگاه بولونیا", "شاهنشاهی ایران", "آرامگاه کوروش بزرگ", "کوروش بزرگ", "موزه هخامنشی", "ماه مه", "۲۰۰۲ (میلادی)", "موزه", "گل", "برگ", "جهان", "۱۵۸۱ (میلادی)", "هنریش بونتینگ", "اورشلیم", "پارس", "قاره آسیا", "اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان", "سلیمان", "دیلمیان", "محمد بن محمود طوسی", "سده ششم", "اصطخر", "ابن بلخی", "حمداللّه مستوفی", "سده هشتم", "انقلاب ۱۳۵۷ ایران", "آرامگاه رضا شاه", "آرامگاه فردوسی", "دولت موقت ایران", "وزیر فرهنگ", "پرویز ورجاوند", "نصرت‌الله امینی", "سید محمود طالقانی", "بیشاپور", "بابک (نیای اردشیر)", "اردشیر بابکان", "شاپور یکم", "فیروزآباد", "کنگاور", "کاخ شهربانی", "ساختمان صندوق بانک ملی ایران", "دبیرستان انوشیروان دادگر", "هخامنشی", "رادیو زمانه", "بی‌بی‌سی فارسی", "کاخ شهربانی (تهران)", "موزه پست و تلگراف", "دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران", "ساختمان شرکت سهامی فرش ایران", "عمارت بهارستان", "مجلس شورای ملی", "هتل بزرگ داریوش", "میراث جهانی", "یونسکو", "تورنتو", "کانادا", "فرزین رضائیان", "تهیه‌کننده", "لوور", "موزه آرمیتاژ", "موزه متروپولیتن نیویورک", "ایران شناسی", "عباس علیزاده", "دانشگاه شیکاگو", "ریچارد فری", "دانشگاه هاروارد", "شاپور شهبازی", "دانشگاه ایسترن اورگن", "رمی بوکارلت", "سینمای مستند", "جشنواره فیلم فجر", "هواپیمایی ملی ایران", "هما", "بانک پارسیان", "پرسپولیس تهران", "ایران ایر", "پرنده هما", "گاو بال‌دار", "اسکناس‌های ریالی ایران", "شیر و خورشید", "تپه رحمت آباد", "راه شاهی", "شهر استخر", "سنگ‌نبشته‌های هخامنشیان", "فهرست شهرهای باستانی و تاریخی ایران", "جدول مکانی میراث جهانی بر اساس منطقه", "سیوند", "تمب بت", "هایدماری کخ", "از زبان داریوش (کتاب)", "سنجش درازا و شمارگان در معماری تخت جمشید", "حسن پیرنیا", "تهران", "دانشنامه جهان اسلام", "دائرةالمعارف بزرگ اسلامی", "دانشنامه ایرانیکا", "اردشیر سوم", "خط پارسی" ]
[ "تخت جمشید", "بناهای تاریخی شهرستان مرودشت", "باستان‌شناسی ایران", "بناهای تاریخی استان فارس", "بناهای تاریخی ایران", "تاریخ ایران باستان", "جاذبه‌های گردشگری استان فارس", "ساختمان‌ها و سازه‌ها در استان فارس", "ساختمان‌ها و سازه‌های کامل‌شده در سده ۶ (پیش از میلاد)", "شهرهای استان فارس", "شهرهای باستانی ایران", "شهرهای باستانی متروک استان فارس", "شهرهای باستانی متروک ایران", "شهرهای هخامنشی", "فرهنگ در ایران", "کاخ‌ها در ایران", "کاخ‌های تخت‌جمشید", "کاخ‌های دودمان هخامنشی", "معماری ایرانی", "معماری در سده ۶ (پیش از میلاد)", "مناطق مسکونی پیشین در ایران", "مناطق مسکونی پیشین در استان فارس", "میراث جهانی یونسکو در ایران", "نقاط دیدنی تخریب‌شده", "نمادهای ملی ایران", "ویرانه‌ها در ایران", "هنر در ایران باستان", "نمادهای شیراز" ]
1,152
نوروز
0
791
0
[ "جشن نوروز", "عید نوروز", "عید باستانی نوروز", "نخستین روز بهار", "نوروز جلالی", "عيد باستاني نوروز", "عيد نوروز", "نخستين روز بهار", "اولین روز بهار", "اولين روز بهار", "نوروز جلالي", "نه‌وروز" ]
false
421
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "نام", "Item2": "جشن نوروز" }, { "Item1": "زیرنویس۱", "Item2": "نگاره آیین پیشکش هدایا به پادشاه ایران در [[تخت جمشید]]. برخی از ایران‌شناسان بر این باورند که ساخت تخت‌جمشید برای برپایی جشن نوروز بوده‌است." }, { "Item1": "تصویر۲", "Item2": "Haft Seen 1392.jpg" }, { "Item1": "زیرنویس۲", "Item2": "[[هفت سین]]" }, { "Item1": "کشورها", "Item2": "[[ایران]]" }, { "Item1": "بخش", "Item2": "[[آسیا]] و [[اقیانوسیه]]" }, { "Item1": "تاریخ", "Item2": "۲۰۰۹" }, { "Item1": "معیار", "Item2": "R.1 ,R.2 ,R.3 ,R.4 ,R.5" }, { "Item1": "وضعیت", "Item2": "پابرجا" }, { "Item1": "پانویس جعبه", "Item2": "مرسوم در (تنها اویغورها، قزاق، قرقیزها و ازبک‌ها) ([[کردستان عراق]])\n\n(تنها [[پارسیان]])\n\nنوروز، همچنین توسط مهاجرین از کشورهای بالا در کشورهای زیر پاس داشته می‌شود:\n\n<small>(شهرهایی همچون عشق‌آباد، تهران، باکو، شهر دبی، کراچی، تورنتو، واشینگتن، دی.سی. ونکوور، لس‌آنجلس، سن دیگو و…)</small>" } ], "Title": "میراث فرهنگی و معنوی بشر" }
نوروز نخستین روز سال خورشیدی ایرانی برابر با یکم فروردین ماه، جشن آغاز سال نوی ایرانی و یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران ایران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز هم مردم مناطق گوناگون فلات ایران، نوروز را جشن می‌گیرند. زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است که امروزه به آن برابری بهاری یا اکیونوس می‌گویند. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می‌شود و در برخی دیگر از کشورها یعنی تاجیکستان، روسیه، قرقیزستان، قزاقستان، سوریه، عراق، گرجستان، جمهوری آذربایجان، آلبانی، چین، ترکیه، ترکمنستان، هند، پاکستان و ازبکستان تعطیل رسمی است و مردمان آن جشن را برپا می‌کنند. نوروز به عنوان یک جشن قدیمی و کهن از اقوام متعددی در منطقه به ارث رسیده‌است و با رنگ و انگ ویژه، شناسنامه ایرانی به خود گرفته و از آن به عنوان نماد پیوندگر افراد و اقوام ایرانی و ملت ایران یاد می‌شود. ایرانیان نوروز را آغازگر رستاخیز طبیعت، گاه رویش و زایش باغ و بوستان می‌دانند و بر این باور هستند که در نوروز، همزمان با طبیعت، باید روزگار نو و جدیدی را با روان و نگرش نو، در تن‌پوش تازه‌ای آغاز کنند. زمان نوروز وضعیت تابش خورشید و برابری روز و شب در اعتدال بهاری جشن نوروز با تحویل سال یا لحظه برابری اعتدال بهاری آغاز می‌شود؛ لحظه‌ای که خورشید در سیر ظاهری خود در ابتدای برج حمل، از استوای زمین گذشته و برابری روز و شب رخ می‌دهد. در گاه‌شماری هجری خورشیدی، لحظه تحویل سال، تعیین‌کننده نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین است. چنانچه آغاز سال، قبل از ظهر و در نیمه اول شبانه‌روز تحویل شود، همان‌روز نوروز است و اگر تحویل سال بعد از ظهر باشد، فردای آن روز، نوروز است. نوروز در تقویم میلادی در بیشتر سال‌ها با ۲۱ و گاه ۲۰ و به‌ندرت ۲۲ مارس مطابقت دارد. در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که گاه‌شماری هجری خورشیدی به کار برده می‌شود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می‌شود و روز آغاز سال محسوب نمی‌شود. واژه نوروز واژه نوروز، از فارسی میانه nwklwc (آوانویسی: nōgrōz) است که برگرفته از زبان اوستایی بوده. مورخان، معادل اوستایی آن را navaka raocah حدس می‌زنند. امروزه در فارسی این واژه در دو معنی به‌کار می‌رود: ۱) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری (برابری شب و روز) و آغاز سال نو۲) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد» ایرانیان باستان از نوروز به عنوان «ناوا سردا» به معنی سال نو یاد می‌کردند. مردمان ایرانی آسیای میانه در دوره‌های سغدیان و خوارزمشاهیان، نوروز را نوسارد و نوسارجی، به معنای سال نو می‌نامیدند. در متن‌های گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای No, Now, Nov وNew Naw و بخش دوم آن با املای Ruz, Rooz و Rouz نوشته شده‌است. در برخی از موارد، این دو بخش پشت سر هم و در برخی نیز با فاصله نوشته می‌شوند. در کشورهای مختلف تلفظ نوروز متفاوت است. در شهر لکنو هند که هر ساله نوروز برگزار می‌شود و هفته‌نامه‌ای هم با نام نوروز دارد آن را به صورت Nauroz تلفظ می‌کنند که به تلفظ زبان دری نزدیک است. به باور احسان یارشاطر، بنیان‌گذار دانشنامه ایرانیکا، نگارش این واژه در الفبای لاتین با توجه به قواعد آواشناسی، به شکل Nowruz توصیه می‌شود (که البته وی تلفظ فارسی ایران را مبنا قرار داده‌است). این شکل از املای واژه نوروز، هم‌اکنون در نوشته‌های یونسکو و بسیاری از متون سیاسی به کار می‌رود. نوروز در فارسی میانه بوده‌است. در فارسی ایران این واژه به صورت (در گفتار عامیانه، )، در فارسی افغانستان به صورت و در فارسی تاجیکی به صورت یا تلفظ می‌شود (تلفظ‌ها به آی‌پی‌ای هستند). پیشینه منشا و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست. برخی از روایت‌های تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت می‌دهد. بر طبق این روایت‌ها، رواج نوروز در ایران به سال ۵۳۸ (قبل از میلاد) یعنی زمان حمله کوروش بزرگ به بابل بازمی‌گردد. همچنین در برخی از روایت‌ها، از زرتشت به‌عنوان بنیان‌گذار نوروز نام برده شده‌است. در اسطوره‌ها سنگ‌نگارهای در تخت جمشید که نمادی از نوروز زرتشتیان را نشان می‌دهد. در اعتدال بهاری در روز نخست نوروز، نیرو و توان شیر و گاو در حال نبرد برابر است. شیر نماد خورشید و گاو نماد زمین است. در برخی از متن‌های کهن ایران از جمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن‌ها، کیومرث به عنوان پایه‌گذار نوروز معرفی شده‌است. پدیدآوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده‌است که: جم(یما) در حال گذشتن از آذربایجان، بر روی تخت جمشیدی ارگ جمشید در آنجا فرود آمد و با تاجی زرین بر روی تخت نشست با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نوو جم را جمشید نامیدند. مهمترین چهره‌های اسطوره‌ای مانند جمشید، سیاوش و کیخسرو پیوندی نزدیک با نوروز دارند. نوروز روز پیروزی بزرگ جمشید بر دیوان است که نماد پلیدی‌هایی چون سرما، تاریکی، جهالت و خشونت بودند. عروج جمشید و عروج کیخسرو در این روز اتفاق افتاد که تفاسیر گوناگونی را به همراه دارد. در این روز جمشید جهان غیب را در جام جهان‌نما مشاهده کرد. همان جامی که در آن کیخسرو جای بیژن را مشاهده کرد و رستم را به دنبال او فرستاد. اما حکایت دگردیسی و بازآفرینی سیاوش، حکایتی ویژه است که با روایت‌هایی مانند آدونیس، پرسفون، ازیریس یا تمرز قابل مقایسه است. در زمان سلسله هخامنشیان در سنگ‌نوشته‌های به‌جا مانده از دوران هخامنشیان، به‌طور مستقیم اشاره‌ای به برگزاری نوروز نشده‌است. اما بررسی‌ها بر روی این سنگ‌نوشته‌ها نشان می‌دهد که هخامنشیان با جشن‌های نوروز آشنا بودند. برخی گمان دارند که کوروش بزرگ، نوروز را در سال ۵۳۸ (قبل از میلاد)، جشن ملی اعلام کرد و در این روز برنامه‌هایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکان‌های همگانی و خانه‌های شخصی و بخشش محکومان اجرا می‌نمود. به این گمان، این آیین‌ها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار می‌شد. گفته می‌شود که در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار می‌شد و جشن نوروز را با شکوه برپا می‌کردند. داریوش اول هخامنشی سکه‌ای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شده‌است و گمان می‌رود که به مناسبت نوروز سال ۴۱۶ (قبل از میلاد) بوده باشد. برخی از پژوهشگران (هرتسفلد، کرفتر، اردمن، گیرشمن و پرادا) مدعی هستند که تخت جمشید برای انجام مراسم نوروز ساخته شده‌است؛ در حالی دیگر پژوهشگران (نیلاندر، کامایر، موسوی) هرگونه مدرکی برای جشن گرفتن نوروز در دوره هخامنشی را انکار می‌کنند. در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازه زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار می‌شد. در زمان اشکانیان و ساسانیان تخت بران در کتاب ژ شاردن (آمستردام ۱۷۳۵) در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته می‌شد. در این دوران، جشن‌های متعددی در طول یک سال برگزار می‌شد که مهمترین آن‌ها نوروز و مهرگان بود. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان، چند روز (دست کم شش روز) طول می‌کشید و به دو دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم می‌شد. نوروز کوچک یا نوروز عامه به مدت پنج روز، از یکم تا پنجم فروردین گرامی داشته می‌شد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه برپا می‌شد. در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقه‌ای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشه‌وران و اشراف) به دیدار شاه می‌آمدند و شاه به سخنان آن‌ها گوش می‌داد و برای حل مشکلات آن‌ها دستور صادر می‌کرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی می‌آمدند. شواهدی وجود دارد که در دوران ساسانی سال‌های کبیسه رعایت نمی‌شده‌است. روز برگزاری مراسم نوروز در هر دوره ۴ ساله، یک روز از موعد اصلی خود (آغاز برج حمل) عقب می‌ماند و در نتیجه زمان نوروز در این دوران همواره ثابت نبود و در فصل‌های گوناگون سال جاری بود. اردشیر بابکان، بنیان‌گذار سلسله ساسانیان، در سال ۲۳۰ میلادی از دولت روم که از وی شکست خورده بود، خواست که نوروز را در این کشور به رسمیت بشناسند. این درخواست مورد پذیرش سنای روم قرار گرفت و نوروز در قلمرو روم به Lupercal معروف شد. در دوران ساسانیان، ۲۵ روز پیش از آغاز بهار، در دوازده ستون که از خشت خام برپا می‌کردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن، و لوبیا) را می‌کاشتند و تا روز شانزدهم فروردین آن‌ها را پابرجا نگه می‌داشتند. هر کدام از این گیاهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتری خواهد داد. در این دوران، همچنین متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند. از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن نمایند. همچنین از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز به‌عنوان عیدی متداول شد. پس از اسلام در میان همه جشن‌هایی که پس از اسلام در ایران به دلیل بی‌توجهی فرمانروایان و مخالفت اسلام‌گرایان به فراموشی سپرده شدند، نوروز توانست جایگاه خود را به عنوان جشنی ملی در ایران حفظ کند. دلیل پایدار ماندن نوروز در فرهنگ ایرانی را می‌توان پیوند عمیق آن با آیین‌های ایرانی، تاریخ این کشور، و حافظه فرهنگی ایرانیان دانست. گفته می‌شود که عرب‌های فاتح ایران، پایتخت شاهنشاهی ساسانی را در روز نوروز تسخیر کردند. پس از آن، آن‌ها مالیات سنگینی بر برگزاری دو جشن نوروز و مهرگان وضع کردند. خلفای دو پادشاهی امویه و عباسی نیز این رویه را ادامه دادند، اگرچه بعدها خود آنها، در جشن نوروز شرکت کردند و آن را گرامی داشتند. از برگزاری آیین‌های نوروز در زمان امویان نشانه‌ای در دست نیست. در دوره عباسیان، به گفته تاریخ طبری، معتضد، مردم بغداد را از برافروختن آتش در روز نوروز و پاشیدن آب بر روی عابران بر حذر داشت ولی پس از نگرانی از احتمال آشوب مردم، فرمان خود را پس گرفت. خلیفه‌های فاطمی نیز چندین‌بار برافروختن آتش و آب‌پاشی در نوروز را ممنوع اعلام کردند. از نوشته‌های باقی‌مانده از سده چهارم هجری در بغداد، می‌توان پی برد که مردم در روزهای نوروز، لباس نو بر تن می‌کرده‌اند، به هم سیب هدیه می‌دادند، غذاهای ویژه می‌پختند و زنان نیز عطرهای ویژه نوروزی خریداری می‌کردند. مسلمانان در این هنگام در کنار نامسلمانان شیره می‌نوشیدند و بر یکدیگر آب می‌پاشیدند. عباسیان گاهی برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال می‌کرده‌اند. با روی کار آمدن سلسله‌های طاهریان، سامانیان و آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد. در این دوره‌ها، با فرارسیدن نوروز، شاعران دربار در ستایش آن شعر می‌سرودند و به شاه، فرارسیدن نوروز را شادباش می‌گفتند. بیهقی از شکوه مراسم نوروز در دربار غزنویان نوشته‌است و تعدادی از زیباترین آثار شعری از شاعران درباری‌ای چون فرخی، منوچهری، و سعد سلمان در ستایش نوروز سروده شده‌اند. در دوران سلجوقیان، به دستور جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی، تعدادی از ستاره شناسان ایرانی از جمله خیام برای بهسازی گاهشمار ایرانی گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در یکم بهار (ورود آفتاب به برج حمل) قرار دادند و جایگاه آن را ثابت نمودند. بر اساس این گاهشماری که به تقویم جلالی معروف شد، برای ثابت ماندن نوروز در آغاز بهار، مقرر شد که حدودا هر چهار سال یک‌بار (گاهی هر پنج سال یک بار)، تعداد روزهای سال را به‌جای ۳۶۵ روز، ۳۶۶ روز در نظر بگیرند. این گاهشمار از سال ۳۹۲ هجری آغاز شد. نوروز در دوران صفویان نیز برگزار می‌شد. در سال ۱۵۹۷ میلادی، شاه عباس صفوی، مراسم نوروز را در عمارت نقش جهان اصفهان برگزار نمود و این شهر را پایتخت همیشگی ایران اعلام نمود. در اسلام و به ویژه آیین تشیع، به نوروز به عنوان روزی خجسته نگاه شده‌است و بر گرامی داشتن آن تاکید شده‌است. از دیدگاه شیعه، نوروز روز ظهور امام زمان است. نوروز در دوره صفویه جشن نوروزی شاه طهماسب به افتخار همایون شاه هند نوروز بطور مستمر در همه دوران تاریخی ایران کم و بیش برگزار می‌شده‌است اما در دوره بعد از اسلام در دوران صفویه بخصوص در دوران میانی صفویه این جشن نماد و سمبل ملی‌تر و درباری‌تری یافت. بعدها با نفوذ فقهای شیعی به دربار از اهمیت نمادهای ملی کاسته شد و فقاهت بر سمبل‌ها و نمادها چیره شد. سلام اول فروردین ۱۳۱۰ قمری. ناصرالدین شاه بر تخت مرمر جلوس کرده در دوران معاصر رقص دختربچه‌ای با لباس محلی در مراسمی خیابانی به مناسبت فرارسیدن نوروز در شهر واشینگتن، دی.سی. پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، گروهی از روحانیان شیعه به بدگویی از نوروز و مخالفت با آیین‌های آن پرداختند، اما هنگامی که دلبستگی شدید مردم را به این جشن را به چشم دیدند، دم فروبستند. تا قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تنها کشور جهان که نوروز را به عنوان جشن ملی در تقویم خود داشته‌است کشور ایران بودو البته افغانستان نیز به صورت متناوب این جشن را داشته‌است. اما با استقلال کشورهای آسیای میانه، ابتدا جمهوری قرقیزستان و آذربایجان و سپس سایر کشورها نوروز را جشن ملی خود اعلام کردند. نوروز به عنوان یک میراث فرهنگی و جشن ملی در دوران معاصر همواره مورد توجه مردم ایران قرار داشته و هر ساله برگزار می‌شود. البته برگزاری جشن نوروز به صورت آشکار در برخی از کشورها توسط برخی حکومت‌ها برای مدت زمانی ممنوع بوده‌است. حکومت شوروی برگزاری جشن نوروز را در برخی از کشورهای آسیای میانه مانند ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان ممنوع کرده بود و این ممنوعیت تا زمان میخائیل گورباچف ادامه داشت. با این وجود، مردم این مناطق نوروز را به‌گونه پنهانی یا در روستاها جشن می‌گرفته‌اند. همچنین برخی از مردم این مناطق برای جلب موافقت مقامات محلی، نام دیگری بر روی نوروز می‌گذاشتند؛ به‌طور مثال در تاجیکستان، مردم با اطلاق «جشن لاله» یا جشن ۸ مارس سعی می‌کردند که آیین‌های نوروز را بدون مخالفت مقامات دولتی به جای آورند. همچنین در افغانستان، در دوران حکومت طالبان، برگزاری جشن نوروز ممنوع بود و این حکومت تنها تقویم هجری قمری را به رسمیت می‌شناخت. تا پیش از سال ۲۰۰۰ میلادی، نوروز در ترکیه (که توسط کردها برگزار می‌شود) ممنوع و غیرقانونی بود؛ در اغلب مواقع نوروز با بازداشت کردها توسط نیروهای امنیتی ترکیه‌ای همراه بود. در سال ۱۹۹۲ (میلادی)، دست کم ۷۰ کرد در درگیری با نیروهای امنیتی ترکیه کشته شدند. اگرچه امروزه دولت ترکیه نوروز را به عنوان جشن بهار ترکی جشن می‌گیرد، اما همچنان نوروز به مثابه نمادی نیرومند از هویت کردهای ترکیه است. در سال‌های اخیر نوروز، به معنای واقعی کلمه، جهانگیر شده‌است. مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ با تصویب قطعنامه‌ای ۲۱ مارس برابر با اول فروردین را روز جهانی نوروز اعلام کرد. جهانی شدن نوروز اولین فستیوال نوروز در دهلی نو ۱۳۹۴ بنا به پیشنهاد جمهوری آذربایجان، مجمع عمومی سازمان ملل روز نوروز، با ریشه ایرانی را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده ۴ اسفند ۱۳۸۸ (۲۳ فوریه ۲۰۱۰) توسط مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، ۲۱ ماه مارس جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰میلیون نفر آن را جشن می‌گیرند توصیف شده‌است. پیش از آن در تاریخ ۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی، نوروز به پیشنهاد ازبکستان توسط سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان میراث معنوی، به ثبت جهانی رسیده‌بود. در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دوره جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانه نوروز» شناخته شد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامه‌ای روز ۲۱ مارس برابر با ۱ فروردین را در چارچوب ماده ۴۹ و تحت عنوان فرهنگ صلح به عنوان «روز جهانی نوروز» به تصویب رسانده و در تقویم خود جای داد، طی این اقدام که برای نخستین‌بار در تاریخ این سازمان صورت گرفت، نوروز ایرانی به‌عنوان یک مناسبت بین‌المللی به رسمیت شناخته شد. نخستین بار، نوروز ۱۳۹۱ را در صحن عمومی سازمان ملل و یونسکو به میزبانی ایران جشن گرفتند. بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل نیز پیامی بدین مناسبت صادر کرد. جغرافیای نوروز پوشش اقوام ایرانی و سفره هفت سین در میدان توپخانه منطقه‌ای که در آن جشن نوروز برگزار می‌شد، امروزه شامل چند کشور می‌شود و همچنان در این کشورها جشن گرفته می‌شود. برخی آیین‌های نوروز در این کشورها با هم متفاوتند. برای نمونه در افغانستان سفره هفت‌میوه می‌چینند؛ اما در ایران سفره هفت سین می‌اندازند. شباهت و نزدیکی آیین‌های نوروز در جمهوری آذربایجان به آیینهای نورز ایران بیش از دیگر کشورهاست. جغرافیای نوروز با نام نوروز یا مشابه آن، سراسر خاورمیانه، بالکان، قزاقستان، تاتارستان، در آسیای میانه چین غربی (ترکستان چین)، سودان، زنگبار، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستراخان و نیز آمریکای شمالی، هندوستان، پاکستان، بنگلادش، بوتان، نپال و تبت را شامل می‌شود. کردها نیز این جشن را در فاصله میان ۱۸ تا ۲۱ مارس جشن می‌گیرند. بنظر کردها قیام کاوه آهنگر و پیروزی او بر ضحاک را جشن نوروز نامیده‌اند. در هنگام نوروز، کردها با گردهمایی در بیرون شهرها، به استقبال بهار می‌روند. در این گردهمایی‌های نوروزی، زنان کرد لباس‌های رنگین پوشیده و شال‌های پرزرق و برق بر سر می‌نهند؛ مردان جوان کرد نیز پرچم‌های سبز و زرد و سرخ را برافراشته و با رقص و پایکوبی گرد آتش، نوروز را پاس داشته و زنده نگاه می‌دارند. همچنین نوروز در میان اعراب جنوب عراق رایج است و در روز نوروز آن‌ها به سبزه زارها و مناطق سر سبز می‌روند. بخصوص دیدار از ایوان مداین در این روز از جمله برنامه‌های اعراب جنوب و شرق عراق است. در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۰۹ (۱۰ فروردین ۱۳۸۸)، پارلمان فدرال کانادا، اولین روز بهار هر سال را به عنوان نوروز (Nowruz Day)، عید ملی ایرانیان و بسیاری اقوام دیگر نامگذاری کرد. در تاریخ ۲۴ فوریه ۲۰۱۰، سازمان ملل متحد با تصویب یک قطعنامه در مقر سازمان ملل متحد، عید نوروز را به عنوان روز بین‌المللی نوروز و فرهنگ صلح در جهان به رسمیت شناخت. نوروز در خارج از جغرافیای نوروز ایرانیان بیرون از ایران به ویژه در اروپا و آمریکا و کانادا چند دهه است که جشن‌های نوروزی از جمله چهارشنبه‌سوری را به صورت گروهی برگزار می‌کنند. از دوره بوش روسای جمهور آمریکا هر سال پیام نوروزی برای ایرانیان می‌فرستند. در روز چهارشنبه سوری ۱۳۹۳ برای اولین میشل اوباما در مراسم سفره نوروزی کاخ سفید سخنرانی کرد. و باراک اوباما در پیام خود گفت: «با درود، نوروزتان مبارک و پیروز. هفته پیش همسر من میشل کمک کرد تا در اینجا نوروز را جشن بگیریم. این جشن بزرگداشتی بود برای فرهنگهای گوناگون، غذا، موسیقی و دوستی جوامع مهاجری که هر روزه خدمات فوق‌العاده‌ای در ایالات متحده ارائه می‌کنند در حالی که دور سفره هفت سین جمع می‌شوید، از تهران تا شیراز تا تبریز، از سواحل دریای (کاسپین) خزر تا کرانه‌های خلیج فارس، برای برکت‌هایی که دارید شکرگزارید و به آینده می‌نگرید..» جشن جهانی نوروز در ۷ فروردین ۱۳۸۹ نخستین دوره جشن جهانی نوروز در تهران برگزار شد و این شهر به عنوان «دبیرخانه نوروز» شناخته شد. در این جشن، سران کشورهایی که نوروز را جشن می‌گیرند گردهم می‌آیند و این آیین باستانی را گرامی می‌دارند. هر ساله یکی از این کشورها، میزبان جشن جهانی نوروز است. تعطیلی در ایران ۴ روز نخست فروردین که مصادف با شروع نوروز است، تعطیل رسمی می‌باشد. این تعطیلات برای مدارس تا سیزده نوروز ادامه دارد. بخشنامه ۱۳۴۷ خورشیدی در بخشنامه ۱۰۱۶ مورخ اول آبان ۱۳۴۷ به کلیه وزارتخانه‌ها و موسسات و بنگاه‌ها و شرکت‌های دولتی و وابسته به دولت و بر طبق تصمیم جلسه مورخ ۱۶ اسفند ۱۳۴۶ هیئت وزیران، در فهرست تعطیلات رسمی در ایران؛ روز اول و دوم فروردین تعطیلات رسمی اعلام شده بود. تعطیلات نوروز اصلی‌ترین و طولانی‌ترین تعطیلات در جمهوری آذربایجان است در این کشور تعطیلات نوروز ۷ روز است و از ۲۰ مارس (۲۹ اسفند) تا ۲۶ مارس (۶ فروردین) ادامه دارد. آداب نوروز در سفرنامه شرق شناسان انگلبرت کمپفر که در دوره شاه سلیمان صفوی به ایران سفر کرده، در بخشی از سفرنامه خود درباره نوروز می‌نویسد: «نوروز از آداب و رسوم ایرانیان قدیم به جا مانده‌است و هنوز هم بزرگ‌ترین و درخشانترین جشن ایرانیان به‌شمار می‌رود. همه در این روز لباس نو می‌پوشند. دوستان و آشنایان به دیدن یکدیگر می‌روند، مهمانی‌ها برپا می‌شود و به تفریح می‌پردازند. نوروز در زمان شاه عباسی در نقاشی خانم کارلا سرنا، علت برگزار نشدن عید و سلام نوروزی را چنین بیان کرده :" شاه در این مورد نیز خواسته یا ناخواسته نظر «منجم باشی» را خواسته بود و او به علت نزدیکی ستاره‌ها (قران کواکب) یا قمر در عقرب بودن روز دوم نوروز را برای برگزاری مراسم سلام مناسب تشخیص داده بود. جملی کرری می‌نویسد:"در نوروز بزرگان برای عرض تبریک به حضور شاه می‌رسند و نسبت به وسع و امکان خود سکه‌های زرین و هدایایی تقدیم می‌کنند. خان‌هایی که به علت دوری راه نتوانند به حضور شاه برسند، به وسیله چند تن از غلامان و کنیزان خود، که لباس فاخر بر تن می‌کنند، هدیه نوروزی خود را به پیشگاه شاه می‌فرستند. ایرانیان در این روز لباس نو می‌پوشند. زیرا معتقدند کسی که سال نو را با لباس کهنه آغاز کند، از خوشی‌های تازه سال جدید بی‌بهره خواهد ماند. از دیگر مراسم عید نوروز، یکی هم آماده کردن انواع غذاهای لذیذ در خانه‌ها و پذیرایی گرم از دوستان و آشنایان است.» آئین‌ها نوروز مجموعه‌ای از جشن‌ها و مناسبت‌ها است. جشن‌های سال نو یا جشن‌های نوروزی در ایران برنامه‌های متعددی دارد که ابتدا با چهارشنبه‌سوری شروع می‌شود. بعد از جشن چهارشنبه سوری آخرین پنجشنبه رفتن به مزار و آرامگاه تازه درگذشتگان است. سومین برنامه که بیشتر در خراسان جنوبی رایج است مراسم الفه است. این مراسم نیز در آرامگاه‌ها و قبرستان‌ها یا مساجد برگزار می‌شود و بیشتر برای تکریم و احترام به مردگان است در این مراسم شیرینی و کیک‌های محلی (قطاب- نان شیری - گعک) به همراه سبزه در سفره گذاشته می‌شود. خانه‌تکانی خانه‌تکانی یکی از آیین‌های نوروزی است که مردم برخی مناطقی که نوروز را جشن می‌گیرند به آن پایبندند. در این آیین، تمام خانه و وسایل آن در آستانه نوروز گردگیری، شستشو و تمیز می‌شوند. این آیین در کشورهای مختلف از جمله ایران، تاجیکستان و افغانستان برگزار می‌شود. افروختن آتش کردها در شهر استانبول، ترکیه رسم افروختن آتش، از زمان‌های کهن در برخی مناطق علاقه‌مند به نوروز متداول شده‌است. در ایران، جمهوری آذربایجان و بخش‌هایی از افغانستان، این رسم به‌صورت روشن کردن آتش در شب آخرین چهارشنبه سال متداول است. این مراسم چهارشنبه‌سوری نام دارد. در کردستان در روز نوروز مراسم آتش نوروزی (به کردی ئاگر نه‌وروزی Agir Newrozî) انجام می‌شود. پریدن از روی آتش در ایام نوروز در ترکمنستان نیز رایج است. همچنین رسم افروختن آتش در بامداد نوروز بر پشت بام‌ها در میان برخی از زرتشتیان (از جمله در برخی از روستاهای یزد در ایران) مرسوم است. سفره‌های نوروزی سفره هفت‌سین از سفره‌های نوروزی است که در ایران، جمهوری آذربایجان و برخی از نقاط افغانستان رایج است. سفره‌های نوروزی یکی از آیین‌های مشترک در مراسم نوروز در بین مردمی است که نوروز را جشن می‌گیرند. سفره نوروزی که امروزه در ایران به آن سفره هفت سین هم می‌گویند دارای دو نوع مواد هستند الف: اجناسی که جنبه نمادین و سمبولیک دارد. مانند سیر و سکه ب: مواد و اشیایی که جنبه خوراکی و پذیرایی دارند. مانند انواع آجیل‌ها و شیرینی‌های سنتی یا جدید در بسیاری از نقاط ایران، جمهوری آذربایجان و برخی از نقاط افغانستان، سفره هفت‌سین پهن می‌شود. در این سفره، هفت چیز قرار می‌گیرد که با حرف س آغاز شده باشد؛ مثل سیر، سنجد، سمنو، سیب و… به هفت‌سینی که چیده می‌شود معانی خاصی نسبت داده‌اند. مثلا سیب را نماد زیبایی و تندرستی، سنجد را نماد عشق و محبت، و سکه را رزق و روزی گفته‌اند. سفره نوروز از زمان‌های کهن بوده اما به این صورت بوده‌است که سفره‌ای را پهن می‌کردند و در بشقابهای سفالی یا فلزی، انواع آجیل‌های خشک‌شده مانند توت خشک، برگه خشک شده زردآلو و هلو و پختیک (پخته شده و خشک شده لبو) و عسل و سرشیر خشک شده، کلوچه، قطاب و نان سرموکی و… می‌گذاشتند؛ تخم مرغ رنگ‌شده از اجزای اصلی این سفره‌ها بود. در این سفره، بعضی چیزها فقط جنبه زیبایی و نمادین داشت مانند تخم مرغ و آیینه؛ ولی سایر چیزها برای خوردن و پذیرایی میهمانان بوده‌است و هر زمان که تمام می‌شد بلافاصله صاحبخانه ظروف را دوباره برای میهمانان جدید پر می‌کرد. نوروز، چهارشنبه سوری و سیزده بدر اما اینکه هفت چیز با نام سین باشد، پدیده جدیدی است و مستندات تاریخی ندارد. البته سفره نوروزی همواره دارای سمبل و نمادها بوده‌است اما به نظر می‌رسد گذاشتن هفت جزء آغاز شونده با حرف سین در سفره نوروزی پدیده‌ای است که روایتهای آن بیشتر از اواخر دوره قاجار رایج شده و پیشینه تاریخی ندارد و توسط رسانه‌ها فراگیر شده‌است. یکی از ضروریات عید نوروز لباس نو و حمام رفتن بوده‌است، مردان و زنان قبل از فرارسیدن نوروز به حمامهای زنانه یا مردانه می‌رفتند و شلوغ‌ترین روزهای گرمابه‌ها، همان چند روز سال نو بود. در گرمابه‌های قدیمی که معمولا با چوب و هیزم در (گرخانه)Gor Khaneh یا (آتش خانه) آب داخل خزانه را که بر روی دیگهای بزرگ قرار داشتند گرم می‌کرد، حمامی‌ها لازم بوده که یک ذخیره ویژه چوب و هیزم را برای روزهای نوروز ذخیره کنند. در قرون گذشته بسیاری از خانواده‌ها سالی فقط یکبار می‌توانستند پلو بخورند و آن هم شب نوروز بود. شب نوروز، همه مردم یا اکثرا پلو یا چلو خورشت می‌خوردند. از این پلو نوروزی برای فقرا، سلمانی (آرایشگر) و حمامی (مسئول آتش حمام) و برای کدخدای و روحانی (معلم سنتی) محل پیشکش می‌بردند؛ و آن‌ها با حجم زیادی از پلو روبرو بودند و ناچار بودند آن‌ها را خشک کرده و در آینده استفاده کنند. پهن کردن سفره نوروزی در ایران آداب و رسوم خاصی دارد و روی سفره اجزای دیگری به‌ویژه آینه، شمع، و آب نیز حضور دارند. از دیگر اجزای سفره امروزی می‌شود از ماهی و تخم مرغ رنگ‌شده یاد کرد. در کابل و شهرهای شمالی افغانستان، سفره هفت میوه متداول است. در این سفره، هفت میوه قرار می‌گیرد، از جمله؛ کشمش سبز و سرخ، چارمغز، بادام، پسته، زردآلو و سنجد. چیدن سفره‌ای مشابه با استفاده از میوه خشک شده، در بین شیعیان پاکستان هم مرسوم است. علاوه بر این، سفره هفت شین در میان زرتشتیان، و سفره هفت میم در برخی نقاط واقع در استان فارس در ایران متداول است. در جمهوری آذربایجان، عدد هفت اهمیتی ندارد و بر روی سفره‌های نوروزی خود، آجیل قرار می‌دهند. غذاهای نوروزی یکی از متداول‌ترین غذاهایی که به مناسبت نوروز پخته می‌شود، سمنو (سمنک، سومنک، سوملک، سمنی، سمنه) است. این غذا با استفاده از جوانه گندم تهیه می‌شود. در بیشتر کشورهایی که نوروز را جشن می‌گیرند، این غذا طبخ می‌شود. در برخی از کشورها، پختن این غذا با آیین‌های خاصی همراه‌است. زنان و دختران در مناطق مختلف ایران، افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان سمنو را به‌صورت دسته‌جمعی و گاه در طول شب می‌پزند و درهنگام پختن آن، سرودهای مخصوصی می‌خوانند. برای نمونه در افغانستان، در یکی از مشهورترین ترانه‌ها، این بیت به تکرار خوانده می‌شود: سمنک در جوش ما کفچه زنیم دیگران در خواب ما دف چه زنیم پختن غذاهای دیگر نیز در نوروز مرسوم است. برای مثال، سبزی‌پلو با ماهی را در شب عید و شیرینی‌هایی مانند نان نخودچی تناول می‌شود؛ در افغانستان سبزی چلو با ماهی، در تاجیکستان باج، در ترکمنستان نوروزبامه، در قزاقستان اویقی آشار، و در بخارا نیز انواع سمبوسه پخته می‌شود. به‌طور کلی پختن غذاهای نوروزی در هر منطقه‌ای که نوروز جشن گرفته می‌شود، مرسوم است و هر منطقه غذاها و شیرینی‌های مخصوص به خود را دارد. دید و بازدید دید و بازدید عید یا عید دیدنی یکی از سنت‌های نوروزی است که در بیشتر کشورهایی که آن را جشن می‌گیرند، متداول است. در برخی از مناطق، یاد کردن از گذشتگان و حاضر شدن بر مزار آنان در نوروز نیز رایج است. روز نوروز با بازدید و دیدار اقوام و خویشان شروع می‌شود. این سال‌ها معمولا در شهرهای کوچک رفتن به آرامگاه شهدا و بازدید از خانواده شهدا نیز رسم شده‌است. لباس نو و پاک نوروزی حمام رفتن و پوشیدن پوشاک نو بخشی از ضروریات روز نوروز است که افراد حتما بایستی با لباس نو و پاک به دیدار اقوام و دوستان می‌رفتند. جملی کارری در سفرنامه‌اش می‌نویسد: "ایرانیان در این روز لباس نو می‌پوشند. حتی اگر کسی پول هم نداشته باشد، مبلغی از دیگران قرض می‌کند و برای خود و بستگان و خانواده‌اش لباس و کفش نو تهیه می‌کند. زیرا معتقدند کسی که سال نو را با لباس کهنه آغاز کند، از خوشی‌های تازه سال جدید بی‌بهره خواهد ماند. از دیگر مراسم عید نوروز، یکی هم آماده کردن انواع غذاهای لذیذ در خانه‌ها و پذیرایی گرم از دوستان و آشنایان است.» در قدیم معمولا لباس قومی و ملی هر منطقه‌ای در ایران متفاوت بود. بخصوص هر قبیله و ایل ممکن بود نوع کلاهی که بر سر می‌گذاشتند متفاوت باشد و در نوروز لباس قومی معمول بوده‌است در بیشتر مناطق ایران یک شنل بشکل عبا مردها بر دوش می‌انداخته‌اند امروزه رئیس‌جمهور افغانستان از این شنل برای اعیاد رسمی استفاده می‌کند. از دوره رضا شاه پوشش‌های متفاوت قومی که بعضا نشانه‌هایی از تفاخر همراه داشت برچیده شد و لباس سراسری ایران استاندارد کت و شلوار و کلاه فرنگی رسمیت یافت. گردشگری در ایران تعطیلات نوروزی معمولا با حجم بالایی از سفرهای گردشگری همراه است. آمار این سفرها در طول سال‌های اخیر رو به رشد بوده‌است. مسابقات ورزشی برگزاری مسابقات ورزشی عمومی در معابر شهری و روستایی، یکی دیگر از آیین‌هایی است که در برخی از کشورها به مناسبت نوروز برگزار می‌شود. در ترکمنستان، مردان و زنان ترکمن، بازیها و سرگرمی‌های ویژه‌ای از جمله سوارکاری، کشتی، پرش برای گرفتن دستمال از بلندی و شطرنج برگزار می‌کنند. برپایی جنگ خروس و شاخ‌زنی قوچ‌ها از دیگر مراسمی است که در ترکمنستان برگزار می‌شود. در استان‌های شمالی افغانستان نیز مسابقات بزکشی به مناسبت‌های مختلف از جمله نوروز برگزار می‌شود. طبیعت‌گردی مردم ایران در روز ۱۳ فروردین، به مکان‌های طبیعی مانند پارک‌ها، باغ‌ها، جنگل‌ها و مناطق خارج از شهر می‌روند. این مراسم سیزده‌به‌در نام دارد. از کارهای رایج در این جشن، گره زدن سبزه است. مراسم سیزده‌به‌در در مناطق غربی افغانستان، ازجمله شهر هرات نیز برگزار می‌شود. با وجودی که روز سیزدهم فروردین در کشور افغانستان جزو تعطیلات رسمی نیست، اما مردم این مناطق برای گردش در طبیعت، عملا کسب و کار خود را تعطیل می‌کنند. مردم این منطقه، همچنین اولین چهارشنبه سال را نیز با گردش در طبیعت سپری می‌کنند. علاوه بر این، ساکنان کابل، در طول دو هفته اول سال جدید، برای گردش به همراه خانواده به مناطقی که در آن‌ها گل ارغوان می‌روید، می‌روند. یکی دیگر از آیین‌های نوروز که در آسیای میانه و کشور تاجیکستان مرسوم است، مراسم گل‌گردانی و بلبل‌خوانی است. گل گردان‌ها از دره و تپه و دامنه کوه‌ها، گل چیده و اهل دهستان خود را از پایان یافتن زمستان و فرارسیدن عروس سال و آغاز کشت و کار بهاری و آمدن نوروز مژده می‌دهند. نوروزخوانی نوروز خوانی یا بهار خوانی یا نوروزی، گونه‌ای از آواز خوانی است که در گذشته در ایران رواج داشته‌است. در حال حاضر رواج این گونه آواز خوانی بیشتر در استان‌های مازندران و گیلان است. در نوروز خوانی، افرادی که به آن‌ها نوروز خوان گفته می‌شود، پیش از آغاز فصل بهار، به صورت دوره‌گردی به شهرها و روستاهای مختلف می‌روند و اشعاری در مدح بهار یا با ذکر مفاهیم مذهبی به صورت بداهه یا از روی حافظه می‌خوانند. این اشعار بیشتر به زبان‌های طبری و زبان گیلکی می‌باشد. این اشعار بیشتر به صورت ترجیع‌بند بوده و توسط یک یا چند شخص، به صورت هم‌زمان خوانده می‌شود. نوروز در اشعار فارسی حکیم ابوالقاسم فردوسی: چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا جهان انجمن شد بر تخت او شگفتی فرو مانده از بخت او به جمشید بر گوهر افشاندند مران روز را «روز نو» خواندند خاقانی می‌گوید: نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین دهقان جهان دیده‌اش پرورده ببر بر نوروز بزرگ آمد آرایش عالم میراث به نزدیک ملوک عجم از جم. حافظ در غزلی گفته: ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی منتقدان نوروز نویسندگان و نظریه پردازانی نیز بوده‌اند که نوروز را آیینی ناپسند و مذموم می‌دانستند. برخی روحانیون، پس از انقلاب ۱۳۵۷، سعی در زدودن نوروز از تقویم ایران کردند. ابوالقاسم خزعلی نیز گفت: «امیدوارم عیدغدیر جای نوروز را بگیرد». پیشتر از این نیز ابوحامد محمد غزالی در کیمیای سعادت نوشته بود: «… اظهار شعار گبران حرام است بلکه نوروز و سده باید مندرس شود و کسی نام آن نبرد…». در دوران معاصر نیز، برخی مسئولین جمهوری اسلامی ایران، تلاش در مذهبی کردن نوروز کرده‌اند. بطور نمونه محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور پیشین ایران می‌گوید: «نوروز روز آماده شدن برای تحقق حاکمیت الهی بر جهان است. همه ما باید نوروز را با همه خوبی‌هایش و پیام‌هایش که خلاصه در یک پیام است و آن پیام انتظار و استقبال از بهار بشریت و خرمی دوران، یعنی حاکمیت آخرین ولی خدا، منجی موعود است را گرامی بداریم.» نوروز در ایران باستان جشن‌های ایران باستان چهارشنبه‌سوری نوروز در میان کردها بهاریه سیزده‌به‌در گاه‌شماری جلالی سال اعتدالی هولی جشن بهاری یا نوروزی هندوستان
[ "تخت جمشید", "هفت سین", "ایران", "آسیا", "اقیانوسیه", "کردستان عراق", "Ministry of Foreign Affairs (Iraq)", "پارسیان هند", "گاه‌شماری هجری خورشیدی", "۱ فروردین", "تاریخ ایران باستان", "فلات ایران", "بهار", "اعتدال بهاری", "افغانستان", "سال", "تاجیکستان", "روسیه", "قرقیزستان", "قزاقستان", "سوریه", "عراق", "گرجستان", "جمهوری آذربایجان", "آلبانی", "چین", "ترکیه", "ترکمنستان", "هند", "پاکستان", "ازبکستان", "تحویل سال", "خورشید", "برج حمل", "استوا", "زمین", "فروردین", "ظهر", "گاه‌شماری گرگوری", "آسیای میانه", "قفقاز", "فارسی میانه", "زبان اوستایی", "سغدیانوس", "خوارزمشاهیان", "زبان لاتین", "زبان دری", "احسان یارشاطر", "دانشنامه ایرانیکا", "الفبای لاتین", "آواشناسی", "یونسکو", "فارسی ایران", "فارسی افغانستان", "فارسی تاجیکی", "آی‌پی‌ای", "تمدن بابل", "کوروش بزرگ", "بابل (دولت‌شهر)", "زرتشت", "زرتشتیان", "شیر (گربه‌سان)", "گاو", "شاهنامه", "تاریخ طبری", "جمشید", "کیومرث", "جم", "یما", "ارگ جمشید", "تاج", "جام جهان‌نما", "سنگ نوشته", "هخامنشیان", "داریوش بزرگ", "هخامنشی", "اسفند", "اردیبهشت", "اشکانیان", "ساسانیان", "مهرگان", "شاه", "اردشیر بابکان", "روم", "سنای روم", "خشت", "حبوبات", "غلات", "برنج", "گندم", "جو (گیاه)", "نخود", "ارزن", "لوبیا", "هرمز یکم", "آتش", "هرمز دوم", "سکه", "عیدی", "حمله اعراب به ایران", "امویان", "خلافت عباسیان", "ابوالعباس احمد معتضد", "بغداد", "خلافت فاطمی", "شیره", "طاهریان", "سامانیان", "بوییان", "بیهقی", "غزنویان", "فرخی سیستانی", "منوچهری دامغانی", "سعد سلمان", "سلجوقیان", "ملک‌شاه", "ستاره‌شناس", "عمر خیام", "گاه‌شماری جلالی", "صفویان", "شاه عباس یکم", "میدان نقش جهان", "اصفهان", "اسلام", "شیعه", "حجت بن حسن", "همایون شاه", "تخت مرمر", "لباس محلی", "واشینگتن، دی.سی.", "انقلاب ۱۳۵۷ ایران", "میراث فرهنگی", "کشور", "اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی", "میخائیل گورباچف", "طالبان", "گاه‌شماری هجری قمری", "مردم کرد", "بازداشت", "نیروی انتظامی ترکیه", "دولت ترکیه", "ترکی", "کردهای ترکیه", "مجمع عمومی سازمان ملل متحد", "مجمع عمومی سازمان ملل", "نفر", "بخش فارسی بی‌بی‌سی", "جشن جهانی نوروز", "تهران", "بان کی مون", "هفت‌سین", "خاورمیانه", "بالکان", "تاتارستان", "چین غربی", "سودان", "زنگبار", "آناتولی", "آستراخان", "آمریکای شمالی", "بنگلادش", "بوتان (کشور)", "نپال", "تبت", "۱۰ فروردین", "کانادا", "سازمان ملل متحد", "مقر سازمان ملل متحد", "روز جهانی نوروز", "چهارشنبه‌سوری", "میشل اوباما", "باراک اوباما", "۷ فروردین", "تعطیلات رسمی در ایران", "شاه سلیمان صفوی", "جشن چهارشنبه سوری", "آرامگاه", "خراسان جنوبی", "خانه‌تکانی", "خانه", "استانبول", "کردستان", "یزد", "س", "سیر", "سنجد", "سمنو", "سیب", "قطاب", "نان سرموکی", "کدخدا", "کابل", "سفره هفت میوه", "میوه", "کشمش", "گردو", "بادام", "پسته", "زردآلو", "سفره هفت شین", "مزدیسنا", "سفره هفت میم", "استان فارس", "هفت", "آجیل", "پیرانشهر", "قوم سالار", "سبزی‌پلو", "نان نخودچی (شیرینی)", "باج (خوراک)", "نوروزبامه", "اویقی آشار", "بخارا", "سمبوسه", "عید دیدنی", "بازی", "سوارکاری", "کشتی (ورزش)", "شطرنج", "بزکشی", "۱۳ فروردین", "سیزده‌به‌در", "سبزه", "هرات", "چهارشنبه", "ارغوان", "گل‌گردانی", "بلبل‌خوانی", "مازندران", "گیلان", "زبان مازندرانی", "زبان گیلکی", "ترجیع‌بند", "حکیم ابوالقاسم فردوسی", "خاقانی", "حافظ", "انقلاب ۱۳۵۷", "ابوالقاسم خزعلی", "ابوحامد محمد غزالی", "کیمیای سعادت", "محمود احمدی‌نژاد", "نوروز در ایران باستان", "جشن‌های ایران باستان", "نوروز در میان کردها", "بهاریه", "سال اعتدالی", "هولی", "هلن سانسیسی وردنبورخ", "تاریخ هخامنشیان (کتاب)", "مرتضی ثاقب‌فر", "سی‌ان‌ان", "یوتیوب" ]
[ "نوروز", "تعطیلات بهار", "تعطیلات سکولار", "تعطیلات عمومی در افغانستان", "تعطیلات عمومی در ایران", "تعطیلات عمومی در تاجیکستان", "جشنواره‌ها در آلبانی", "جشنواره‌ها در ازبکستان", "جشنواره‌ها در ترکیه", "جشنواره‌ها در جمهوری آذربایجان", "جشنواره‌ها در روسیه", "جشنواره‌ها در سوریه", "جشنواره‌ها در عراق", "جشنواره‌ها در قرقیزستان", "جشنواره‌ها در قزاقستان", "جشنواره‌ها در کوزوو", "جشنواره‌ها در گرجستان", "جشنواره‌های ایران", "جشن‌ها و اعیاد", "جشن‌های زرتشتی", "جشن‌های سال نو", "جشن‌های کردی", "سال نو در پاکستان", "سال نو در هند", "شاهکارهای شفاهی و ناملموس میراث بشری", "فرهنگ در ایران", "فرهنگ فارسی", "مناسبت‌های جابجاشدنی ماه مارس", "مناسبت‌های ماه مارس", "میراث فرهنگی و معنوی بشر", "میراث فرهنگی و معنوی یونسکو در ایران", "نمادهای ملی ایران", "واژه‌ها و عبارت‌های فارسی" ]
1,153
استاندارد
0
165
0
[]
false
148
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
تعریف استاندارد آنچه طبق قرارداد، سنت، یا قوانین نمونه‌ای برای سرمشق به کار می‌رود و اجرای آن قبول عام یابد. وضع قوانین و مقرارت برای تعیین کیفیت و مشخصات مطلوب یک کالا یا خدمات را استاندارد می‌گویند. استانداردها دارای چهار محورهای، کاملا مجزا، یعنی «ماهیت محصولات»، «امور مدیریتی»، «ارزیابی و انطباق‌ها» و «مسئولیت‌های اجتماعی» می‌باشند. همچنین داشتن نظم و معیار و تعیین حد و اندازه و مهم‌تر از آن رعایت حدود و اندازه‌ها برای حفظ کیفیت زندگی اجتماعی و حتی زندگی شخصی بسیار ضروری و مفید است. در امور اجتماعی و اقتصادی و بویژه امور صنعتی به این حد و اندازه‌ها استاندارد(*) می‌گویند. پایه مان معادل واژه استاندارد به معنای آنچه باید در کارها و امور بعنوان پایه و اساس قرار بگیرد و بماند. این واژه به فرهنگستان زبان ایران پیشنهاد شده‌است. سطوح استاندارد استانداردها بر حسب گستردگی دامنه تحت پوشش، دارای پنج سطح کارخانه‌ای، شرکتی (جامعه‌ای)، ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی هستند. استاندارد کارخانه‌ای توسط یک کارخانه برای استفاده در همان واحد تدوین می‌شود. البته گاهی کارخانجات، شرکتها یا تشکیلاتی که در یک زمینه خاص فعالیت می‌کنند، از طریق ایجاد یک جامعه یا انجمن، استانداردهای خاص خود را تدوین می‌کنند مانند انجمن جوشکاری آمریکا (AWS) استاندارد ملی توسط موسسه استاندارد در یک کشوربا توجه به تمام شرایط خاص همان کشورمانند اقتصادی، اجتماعی، علمی و فنی تهیه می‌شود. استانداردهای منطقه‌ای توسط کشورهای عضو یک پیمان منطقه‌ای خاص تهیه می‌شود مانند کمیته استاندارد اروپایی. استاندارد بین‌المللی توسط سازمانهای مربوطه به منظور قابلیت استفاده بین‌المللی تهیه می‌شوند. مانند استانداردهای تهیه شده توسط سازمان بین‌المللی استاندارد، کمیسیون بین‌المللی الکتروتکنیک (IEC)
[ "انجمن جوشکاری آمریکا", "استاندارد بین‌المللی", "ایزو", "کمیسیون بین‌المللی الکتروتکنیک", "استاندارد باز", "پروژه استانداردهای وب", "سازمان ملی استاندارد ایران" ]
[ "ارتباطات فنی", "استانداردها", "اسناد" ]
1,154
ابوبکر
1
361
0
[ "ابابکر", "ابوبكر", "ابابكر", "ابوبکر صدیق", "عتیق", "ابوبکر عتیق", "ابوبکر بن ابی قحافه", "ابوبكر بن ابي قحافه", "ابوبكر صديق", "ابوبكر عتيق", "حضرت ابوبکر", "حضرت ابوبكر", "عتيق" ]
false
198
{ "KeysAndValues": [ { "Item1": "عنوان", "Item2": "خلیفه رسول‌الله" }, { "Item1": "تصویر", "Item2": "Abu bakr.png" }, { "Item1": "زیرنویس تصویر", "Item2": "ابوبکر [[صدیق]]" }, { "Item1": "اندازه تصویر", "Item2": "200px" }, { "Item1": "دوران", "Item2": "۱۱-۱۳ ه.ق" }, { "Item1": "زادگاه", "Item2": "[[مکه]]، [[حجاز]]" }, { "Item1": "زادروز", "Item2": "۵۰ ق.ه" }, { "Item1": "تاریخ درگذشت", "Item2": "۱۳ ه.ق ۲۲ جمادی‌الثانی [[۱۳ (قمری)]]" }, { "Item1": "محل درگذشت", "Item2": "[[مدینه]]، [[حجاز]]" }, { "Item1": "آرامگاه", "Item2": "[[مدینه]]" }, { "Item1": "دین", "Item2": "[[اسلام]]" }, { "Item1": "لقب", "Item2": "[[صدیق]]" }, { "Item1": "پس از", "Item2": "[[محمد]]" }, { "Item1": "پیش از", "Item2": "[[عمر]]" }, { "Item1": "دودمان", "Item2": "[[خلفای راشدین]]" } ], "Title": "پادشاهی" }
عبدالله بن ابی قحافه عثمان بن کعب تیمی قرشی ملقب به ابوبکر ، ابوبکر صدیق (گفته می‌شود محمد به وی این لقب را داده‌است ) و ابن ابی قحافه (۱۱-۱۳ ه.ق) از نزدیک‌ترین صحابه و مشاوران محمد، پیامبر اسلام بود که پس از محمد به عنوان اولین خلیفه مسلمانان انتخاب شد. او از اولین کسانی بود که به پیامبر اسلام ایمان آورد. محمد هم‌چنین داماد ابوبکر بود. اهل سنت می‌گویند لقب صدیق از حدیثی گرفته شده که وقتی محمد داستان معراج خود را به ابوبکر گفت، ابوبکر بلافاصله به این داستان ایمان آورد و پذیرفت. شیعه سند این حدیث را قبول ندارد. ابوبکر احتمالا مدت کوتاهی پس از سال ۵۷۰ میلادی به دنیا آمد و سه سال از محمد کوچکتر بود. نام مادر وی ام‌الخیر (سلمی) بنت صخر از قبیله تیم بود. نام‌های دیگری مانند عبدالله و عتیق (بنده آزاد شده) نیز به وی نسبت داده می‌شود. اما ارتباط این اسم‌ها به یکدیگر و مفهومشان دقیقا مشخص نیست. به تعبیر محمد، نام عتیق به معنی آزاد شده از جهنم است. ابوبکر دو سال و سه ماه و چند روز خلیفه مسلمانان بود. شیعیان معتقد هستند در رویداد غدیر خم محمد، علی را به عنوان جانشین خود تعیین نمود لذا ابوبکر، عمر و عثمان را سزاوار حکومت پس از محمد نمی‌دانند. پیش از اسلام اطلاعات زیادی در مورد ابوبکر پیش از گرویدنش به اسلام در دسترس نیست. جز اینکه وی تاجری بود با سرمایه ۴۰۰۰۰ درهم که نشان می‌دهد تجارت چندان بزرگی نداشته‌است و در منابع چیزی در مورد رفتنش به شام یا جای دیگر برای داد و ستد نیامده است. اما وی در نسب‌شناسی اعراب متبحر بود. دوران محمد ابوبکر احتمالا پیش از پیامبری محمد و گرویدن به اسلام از دوستان محمد بوده‌است. برخی منابع مانند طبری و ابن سعد وی را اولین مرد مسلمان پس از محمد می‌نامند. ویلیام مونتگومری وات در دانشنامه اسلام بر این باور است که این که ابوبکر اولین مسلمان بوده، ظاهرا تاثیر گرفته از جایگاه برترش در بین مسلمانان بوده، چون همین ادعا برای علی و زید بن حارثه نیز وجود دارد. مونتومگری وات همچنین معتقد است که این که ابوبکر باعث مسلمان شدن عثمان بن عفان، زبیر، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص و طلحه بن عبیدالله بوده مورد تردید است به این علت که این پنج تن و علی همگی جزو شورایی بودند که عمر برای تعیین خلیفه بعدی معین کرد. اما آنچه که مشخص است این است که ابوبکر از سالیان پیش از هجرت، برترین جایگاه را پس از محمد در بین مسلمانان آن دوران داشته‌است. علی در خانه محمد بود و به همراه خدیجه همسر محمد نخستین کسانی هستند که ایمان آوردند و شیعه تاکید دارد که او نخستین مرد مسلمان بود. اما به دلیل سن کم علی در هنگام ظهور اسلام برخی منابع از ابوبکر به عنوان اولین مرد بالغی که دعوت محمد را پذیرفت و مسلمان شد نام می‌برند. ابوبکر وقتی که گروهی از مسلمانان به حبشه مهاجرت کردند، در مکه ماند. با وجود اینکه علت معروف مهاجرت به حبشه، شکنجه بت پرستان مکه بوده‌است، اما گفته می‌شود که گروهی که به حبشه مهاجرت کردند، به سیاست‌های گروهی از مسلمانان به سرکردگی ابوبکر اعتراض کرده بودند. چون احتمالا طایفه ابوبکر (تیم) که جزو ائتلاف حلف الفضول قریش بوده، اقدام به تنبیه کسانی از قبیله‌شان که مسلمان شده بودند نمی‌کرده‌است. با این وجود این قبیله جرات دفاع از افرادی از قبیله خود مانند ابوبکر که مسلمان شده بودند را نیز نداشته‌است. به خاطر اینکه وقتی ابوبکر به همراه طلحه که هم طایفه وی بود، توسط یکی از افراد قبیله اسد مکه، دستگیر شدند، قبیله تیم اقدامی انجام نداد. ابوبکر نیز حتی به فکر آن افتاد که به حبشه مهاجرت کند، اما ابن دغنه (بزرگ یکی از قبایل چادرنشین که هم پیمان قریش بودند) ضمانت وی را نزد بت پرستان مکه نمود و در مکه ماند. ابوبکر اقدام به خریدن و آزاد کردن بردگانی مانند عامر بن فهیره و بلال می‌نمود که اسلام خود را آشکار می‌کردند و تحت شکنجه‌های سختی از بت پرستان قرار می‌گرفتند. این اقدام را می‌توان نشانه خدمت ابوبکر به نهضت اسلام به حساب آورد. این خرید و فروشها به همراه فشارهای اقتصادی از سوی تاجران مکه، باعث شد که دارایی ابوبکر در هنگام هجرت، به ۵۰۰۰ درهم تنزل پیدا کند. در واقعه توطئه قتل محمد در مکه که به هجرت محمد مشهور شد، به همراه محمد از شهر مکه به یثرب مهاجرت کرد، که در سال ۶۲۲ میلادی/۱ قمری صورت گرفت. این هجرت مبدا تاریخ مسلمانان شد. محمد، ابوبکر را به عنوان همراهش در مهاجرت به مدینه برگزید که در آیه ۴۰ سوره توبه به این موضوع اشاره شده‌است. خانواده ابوبکر که احتمالا شامل ام رومان، عایشه، اسماء و شاید عبدالله بعد از ابوبکر به مدینه آمدند. ابی قحافه پدر ابوبکر در مکه ماند و پسر ابوبکر عبدالرحمن حتی در جنگ‌های بدر و احد در لشکر بت پرستان با مسلمانان جنگید. اما مدتی پیش از فتح مکه مسلمان شد. ابوبکر در مدینه، در محله سنح برای خود خانه‌ای یافت. با ازدواج عایشه با محمد، جایگاه ابوبکر در میان مسلمانان بالاتر رفت. ابوبکر در تمامی غزوات محمد حضور داشت. او سمت فرماندهی نداشت اما آماده بود تا به محمد مشاوره و اطلاعات بدهد. در روایات به حضور قاطع وی و شهامت وی در موقعیتهای سخت اشاره شده‌است. به نظر می‌رسد که هماهنگی زیادی بین محمد و وی وجود داشته‌است. وقتی عمر که هیچگاه از ابوبکر جدا نمی‌شد و دیگر صحابه از محمد در مورد تصمیمش در مورد پذیرش معاهده صلح نامه حدیبیه و پایان دادن محاصره طائف سوال کردند، ابوبکر حمایت شدید خود را از این موضوع نشان داد. ابوبکر به نظر می‌رسد که او از کسانی باشد که هدف از لشکرکشی برای فتح مکه در ۸ هجری/۶۳۰ میلادی را درک می‌کرده‌است. با این وجود، ابوبکر منصب فرمانده جنگی مهمی نداشته‌است. جز اینکه فرمانده گروهی مشتق شده از لشکری بزرگ در سال ۶ هجری/۶۲۷ میلادی و فرماندهی لشکری کوچک که به جنگ قبیله حوازین در ۷ هجری/۶۲۸ میلادی رفته بودند انتخاب شد و در سال ۸ هجری/۶۲۹ میلادی نیز به همراه عمر تحت امر ابوعبیده بن جراح به منظور هموار کردن موانع سیاسی و دیپلماتیکی انتخاب شد. دلایلی چون سالاری حج وی در ۹ هجری و امام جماعت شدن وی در هنگام بیماری محمد، در انتخابش به عنوان خلیفه نقش داشته‌است. خلافت و اختلافات سقیفه نقاشی از ابوبکر دوران خلافت ابوبکر بین ۱۳–۱۱ هجری/۴–۶۳۲ میلادی بود. روزی که محمد درگذشت (۱۳ ربیع‌الاول ۱۱ هجری/۸ ژوئن ۶۳۲ میلادی) روز حساسی برای امت نوپای اسلام بود. انصار می‌خواستند که خلیفه از میان آنان باشد، اما عمر و بعضی دیگر از مهاجرین، انصار را وادار به پذیرش ابوبکر نمودند. ابوبکر عنوان خلیفه رسول‌الله گرفت و برایش عمارت خلافتی در مرکز مدینه تاسیس شد. بعد از درگذشت محمد در تاریخ دوشنبه ۲۸ صفر، یازدهم هجری قمری تعدادی از مهاجرین در سقیفه بنی ساعده جمع شده بودند. زبیر، علی بن ابیطالب و یاران او در خانه فاطمه جمع بودند. علی در آن هنگام مشغول انجام مراسم کفن و دفن محمد بود. عده‌ای از مهاجرین از جمله ابابکر و عمر که از این اجتماع در سقیفه مطلع گشتند، خود را به آنجا رساندند. در اجتماع سقیفه مهاجرین، سعد بن عباده از صحابه بزرگ پیامبر و رئیس عشیره بنی ساعده و خزرجیان در حالتی مریض در وسط جمعیت بود و تمام خزرجیان نیز جمع بودند. بحث در سقیفه بالا گرفت و ابتدا هر گروه فضیلتی از خویش بیان می‌کرد و خود را از گروه دیگر به امر خلافت محق‌تر می‌دانست. یکی از انصار از فضایل انصار گفت و ابوبکر در سخنرانی خود با قبول فضایل مهاجرین عنوان نمود که اعراب پس از فوت محمد تنها از فردی از قبیله خود پیامبر اطاعت خواهند نمود و انصار نمی‌توانند جامعه‌ای که محمد به وجود آورده‌اند را حفظ نماید. بعد از آن که این کار نتیجه نداد ابوبکر از هر دو گروه خواست تا از اختلاف دوری کنند و به عمر و ابوعبیده ابن الجراح اشاره کرد و از جمع خواست تا با یکی از آن دو بیعت کنند. در این لحظه عمر گفت که با وجود شخصی چون تو بر ما سزاوار نیست که خلیفه مسلمین شویم. سپس این هنگام حباب ابن منذر از انصار و از مجاهدین بدر پیشنهاد داد که دو امیر یکی از انصار و دیگری از مهاجرین انتخاب شوند. بعد از آنکه سر و صدا و هیجان گروه خوابید عمر از ابوبکر خواست که دستش را جلو بیاورد و با او بیعت نمود. بدنبال او سایر مهاجرین و انصار نیز با ابوبکر بیعت نمودند. سقیفه هنگامی کاملا به نفع ابوبکر شد که بنی اسلمیان که شاخه‌ای از خزرجیان بودند در تعدادی زیاد به مدینه آمدند و با ابوبکر بیعت کردند. بنی اسلمیان عشیره‌ای بودند که عشق و وفاداری آن‌ها به محمد زبانزد بود و به خاطر همین توسط پیامبر به آن‌ها نیز عنوان مهاجرین اطلاق شد. بنی اسلم دشمنی دیرین با انصار داشتند. آن‌ها حتی با اشاره عمر به سعد بن عباده که با ابوبکر بیعت نکرده بود درگیر شدند. در این حال اینکه اجتماع سقیفه در هنگامی تشکیل شد که علی مشغول کفن و دفن محمد بود و در این اجتماع حضور نداشت، همواره به عنوان یک پرسش در برابر چگونگی انتخاب ابوبکر بوده‌است. مسئله حق علی در خلافت پس از محمد منجر به شکاف اصلی میان مسلمانان و تقسیم آنان به دو گروه شیعه و سنی شد. محمد در بازگشت از حجهالوداع در غدیر خم جمله «هر که من ولی او هستم، این علی ولی او است» را به زبان آورد؛ اما مقصود این عبارت مورد اختلاف شیعه و سنی قرار گرفت. شیعیان بر این اساس معتقد به نصب امامت و خلافت در خصوص علی شدند و اهل سنت آن را به معنای دوستی و محبت علی تفسیر می‌کنند. فاطمه دختر محمد به همراه گروهی از اصحاب خاص محمد، همچون سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، ابن مسعود، سهل بن حنیف و … از معتقدان به نصب و خلافت علی بودند. علی بن ابی‌طالب در ابتدا از بیعت با ابوبکر سرباز زد؛ ولی سرانجام پس از شش ماه با اکراه با ابوبکر بیعت کرد. علی در دوران خلافت سه خلیفه اول در جنگ‌ها شرکت نکرد و جز در مورد انتخاب خلیفه سوم فعالیت سیاسی نداشت. البته هر گاه خلفای سه‌گانه می‌خواستند، در امور دینی، قضایی، و سیاسی به آن‌ها مشورت می‌داد. سالهای کوتاه خلافت ابوبکر عمدتا به جنگ‌های رده (جنگهایی که با افرادی که از دین اسلام برگشته بودند) گذشت. ماهیت و انگیزه این ترک دین از سوی منابع و تاریخ‌نگاران عرب، تنها جنبه دینی اعلام داشته‌است. اما محققان اروپایی اخیر مانند ولهاوزن و کائتانی انگیزه این جنبشها و مخالفتها را بیشتر دلایل سیاسی می‌دانند. شهر مدینه مرکز اجتماعی و سیاسی اسلام بود که دین جزو اجتناب ناپذیر این سیستم محسوب می‌شد؛ بنابراین هرگونه مخالفت با این سیستم، وجهه دینی به خود می‌گرفت. این شورشها به ۶ بخش تقسیم می‌شد. ۴ تای آن‌ها حول اشخاصی بود که خود را پیامبر معرفی می‌نمودند. اسود انسی در یمن، مسیلمه در میان قبیله حنیفه در یمامه، طلیحه در میان قبایل اسد و قطفان و سجاح در میان قبیله تمیم. به وجود آمدن هر یک از این چهار جنبش به گونه‌ای منحصربه‌فرد بود. دلایل این شورش‌ها را می‌توان از سر باززدن از پرداخت مالیات تا اطاعت نکردن از عاملانی که از مدینه برای آنان فرستاده می‌شد، نام برد. در یمن، برگشتن از اسلام از قبل از مرگ محمد شروع شده بود. وقتی ابوبکر به خلافت رسید، اسود که امیر یمن بود، جای خود را به قیس بن (حبیره بن عبد یغوث) مکشوه داد. در مناطق دیگر، در زمان محمد شورشهایی خفیف بر ضد دولت مرکزی مدینه وجود داشت، اما بعد از مرگ محمد، شورشها جدی‌تر شدند. در زمانی که لشکر اصلی اسلام به فرماندهی اسامه بن زید به شام رفته بودند، قبایل مجاور مدینه سعی کردند حمله‌ای غافلگیرانه به مدینه کنند، اما به زودی در ذوالقصه شکست خوردند. پس از بازگشت لشکر اسامه، لشکری بزرگ به فرماندهی خالد بن ولید به مقابله قبایلی که شورش کرده بودند رفت. ابتدا سپاهیان طلیحه را در منطقه بزاخه شکست دادند و دوباره این منطقه تحت فرمان اسلام قرار گرفت. مدتی کوتاه پس از آن، قبیله تمیم دست از حمایت سجاح برداشتند و تسلیم ابوبکر شدند. مهمترین جنگ رده، جنگ یمامه در منطقه عقربا بود که در ربیع‌الاول ۱۲ هجری/مه ۶۳۳ رخ داد. به خاطر تلفات بسیار زیادی که از هر دو سپاه رخ داد، این جنگ به بوستان کشتگان معروف گردید و مسیلمه که بزرگترین دشمن مسلمانان در آن برهه به‌شمار می‌رفت کشته شد و دوباره شبه جزیره عربستان تحت کنترل دولت مرکزی قرار گرفت. افراد مطیع و قابل اطمینان به حکومت یمن و عمان (به همراه استان مهره) گماشته شدند و خالد پس از خوابانیدن شورشهای یمن عازم عراق گردید. جنگ‌های رده در یمن و حضرموت نیز توسط مهاجر بن ابی امیه خوابانیده شد. ابوبکر، سران شورشهای رده که اسیر شده بودند را بخشید و بسیاری از آنان جزو حامیان فعال نهضت اسلام گردیدند. منابع اولیه حاکی از آنند که جنگ‌های رده تا پایان سال ۱۱ هجری/ مارس ۶۳۳ میلادی فرونشانده شد. اما کائتانی معتقد است که این جنگ‌ها باید زمان برتر از این حرفها بوده باشد و تا سال ۱۳ هجری/۶۳۴ میلادی ادامه داشته‌است. ویلیام مونتومگری وات می‌نویسد حجم لشکرکشی‌های محمد به شام نشان می‌دهد که وی بر این فکر بود که پس از برقرار کردن صلح بین قبایل عرب، به ضرورت گسترش قلمرو اسلام می‌اندیشیده‌است. ابوبکر که به خوبی این دیدگاه استراتژیکی را درک می‌کرد، پس از خلافت با وجود اینکه تهدیدهای متعددی از سوی اعراب، حکومت اسلامی را تهدید می‌کرد، ایده محمد مبنی بر لشکر کشی به شام را ادامه داد و سپاهی به فرماندهی اسامه به آنجا روانه کرد. پس از آنکه شورش مسیلمه که ادعای پیامبری کرده بود را خوابانید، بلافاصله سپاهی به فرماندهی خالد بن ولید به عراق فرستاد. ابوبکر زمینه‌ساز فتوحات بعدی اسلام گردید. ترتیب تاریخی روایات در منابع اولیه، توسط محققین اروپایی مورد نقد قرار گرفته‌است. در هنگام مرگ ابوبکر نیز، روند فتوحات ادامه داشت. سپاه خالد بن ولید به سپاه قبیله بکر بن وائل به فرماندهی مثنی بن حارثه پیوستند و فتح عراق را ادامه دادند و حتی تا منطقه حیره نیز پیش روی کردند که قرار به پرداخت جزیه‌ای از سوی مردم آنجا به مبلغ ۶۰۰۰۰ درهم شد. مثنی در حیره ماند اما خالد بن ولید سپاهی زبده را به سمت شام برد و به سه لشکر به فرماندهی یزید بن ابوسفیان، شرحبیل بن حسنه و عمرو عاص پیوست و توانستند فلسطین را فتح کنند اما وقتی که با سپاه قوی بیزانتین مواجه شدند، مجبور به عقب‌نشینی گردیدند. اما سرانجام موفق شدند که بیزانتین را در اجنادین بین اورشلیم و غزه (احتمالا از کلمه الجنابتین آمده‌است) در پایان ماه جمادی‌الاول (ژوئیه ۶۳۴ میلادی) شکست دهند؛ بنابراین زمینه‌سازی فتح ایران در زمان ابوبکر شکل گرفت، اما ابوبکر بیشتر روی فتح سوریه تاکید داشت. البته مشخص نیست دقیقا چه زمانی ابوبکر تصمیم گرفت که این سرزمین‌ها را فتح کند. ابوبکر در ۲۲ جمادی‌الثانی ۱۳ هجری/۲۳ اوت ۶۳۴ میلادی درگذشت و در کنار محمد به خاک سپرده شد. دانشنامه اسلام می‌نویسد در ساده زیستی و دوری از تجملات ابوبکر در منابع اغراق شده، اما بدون شک این موضوع بر مبنای درستی است. در دیدگاه عامه، جمع‌آوری قرآن را توسط ابوبکر رد شده و عمدتا به عمر نسبت داده می‌شود. همسران و فرزندان ابوبکر در طول زندگی‌اش ۴ زن اختیار کرد. قتیله بنت عبد العزی از قبیله‌ای در مکه به نام عامر که عبدالله و اسماء (همسر زبیر) را به دنیا آورد. ام رومان بنت عامر از قبیله کنانه که دو فرزند عبدالرحمن (پیشتر عبدالکعبه یا عبدالعزی) و عایشه را به دنیا آورد. اسماء بنت عمیس از قبیله خثعم که محمد را به دنیا آورد. حبیبه بنت خارجه از قبیله‌ای در مدینه به نام حارث بن خزرج که‌ام کلثوم را پس از مرگ ابوبکر به دنیا آورد. دو ازدواج آخر ابوبکر در واپسین سالهای عمر ابوبکر صورت گرفته و بدون شک جنبه سیاسی داشته‌است. اسما بنت عمیس بیوه جعفر بن ابوطالب بود که در سال ۸ هجری/۶۲۹ میلادی کشته شده بود. دو ازدواج اول ابوبکر احتمالا هم‌زمان بوده‌اند چرا که با اینکه عبدالرحمن پسر بزرگ ابوبکر بود، تنها ام رومان با ابوبکر به مدینه آمد. سقیفه ابوبکر در نهج‌البلاغه محمد بن ابوبکر
[ "صدیق (لقب)", "مکه", "حجاز", "۱۳ (قمری)", "مدینه", "اسلام", "محمد", "عمر", "خلفای راشدین", "صحابه", "غدیر خم", "علی", "عمر بن خطاب", "عثمان", "درهم", "ویلیام مونتگومری وات", "هجرت محمد", "۶۲۲ (میلادی)", "۱ (قمری)", "سقیفه بنی ساعده", "زبیر بن عوام", "سعد بن عباده", "عمربن خطاب", "بدر", "جانشینی محمد", "حجةالوداع", "ولی", "امامت", "خلافت", "عثمان بن عفان#به خلافت رسیدن عثمان", "نبرد اجادین", "ام رومان", "سقیفه", "ابوبکر در نهج‌البلاغه", "محمد بن ابوبکر", "محمد در مکه (کتاب)", "دانشنامه اسلام", "انتشارات بریل" ]
[ "ابوبکر", "اهالی مکه", "خانواده ابوبکر", "خلفای راشدین", "خلفای سده ۷ (میلادی)", "درگذشتگان ۱۳ (قمری)", "درگذشتگان ۶۳۴ (میلادی)", "زادگان ۵۷۳ (میلادی)", "صحابه", "صحابه شرکت‌داشته در غزوه احد", "صحابه شرکت‌داشته در غزوه بدر", "صحابه محبوب اهل سنت", "عرب‌ها", "مدفونان در آرامگاه", "مهاجرین", "نوکیشان مسلمان", "همه مقاله‌های فاقد منابع معتبر" ]
1,155
گاه‌شماری در ایران باستان
0
158
0
[ "گاهشماري در ايران باستان", "سالنمایی در ایران باستان", "گاهشماری در ایران باستان", "گاه شماري در ايران باستان", "گاه شماری در ایران باستان", "سالنمايي در ايران باستان" ]
false
11
{ "KeysAndValues": [], "Title": "" }
گاه‌شماری در ایران باستان به انواع گاه شماری‌هایی که در ایران پیش از اسلام رایج بوده‌، گفته می‌شود. گاه‌شماری ایرانی و سیر تحولی آن بی‌گمان یکی از پیچیده‌ترین و بحث‌انگیزترین مباحث ایران‌شناسی در سده گذشته بوده‌است. گاه‌شماری قبل از هخامنشیان ظاهرا از دیر باز در ایران باستان، زمان تاجگذاری پادشاه، به عنوان آغاز تقویم به حساب می‌آمد، و سال‌ها، بعد از پادشاهان نامگذاری می‌شدند. با آغاز پادشاهی هر پادشاه سال را شماره می‌کردند و ظاهرا برای اشاره به سالی خاصی می‌گفتند سال چندم از پادشاهی فلان پادشاه. برای مثال، می‌گفتند: “پنجمین ماه از هفتمین سال حکومت اردشیر”. این شیوه گاه‌شماری تا پایان دوره ساسانیان ادامه داشته‌است. در مورد روزها هم به شماره آن روز اشاره می‌کردند. مثلا در کتیبه بیستون از داریوش یکم چنین آمده‌است «از ماه انامکه (بی نام) سیزده روز گذشته..» گاه‌شماری میترایی در تاریخ ایران باستان یافته‌هایی از گاه‌شماری میترایی در دسترس است که مربوط به قبل از هخامنشیان است. گاه‌شماری مغان گمان می‌رود در ایران باستان در قسمت‌های مرکزی و شمال غربی ایران نوعی ترتیب حساب سال ماه به نام گاه‌شماری مغان رایج بوده‌است. این نوع گاه‌شماری را شاید بتوان سال و ماه مغان نیز نامید. مشخصه این گاه‌شماری نوروز و مهرگان است که بعدها این دو با گاه‌شماری اوستایی نو آمیخته و ترکیب شده‌اند. گمان می‌رود که آغاز این گاه‌شماری از اول فروردین کنونی بوده‌است. بعضی از محققان نظر داده‌اند که اسامی ماه‌های تیر، آبان، و شاید آذر هم از این گاه‌شماری به گاه‌شماری اوستایی نو و در موقع ترکیب و اختلاط این دو گاه‌شماری وارد شده‌است. اسم اولین ماه این گاه‌شماری گمان می‌رود که مانند گاه‌شماری ارمنی، گاه‌شماری سغدی و گاه‌شماری خوارزمی که اشکال دیگر گاه‌شماری‌های ایرانی بوده‌اند، ماه نوسرد بوده‌است. گاه‌شماری اوستایی کهن آثار گاه‌شماری اوستایی کهن در اوستا دیده می‌شود و مبنی بر سالی است که به شش فصل غیرمتساوی یعنی ۴۵ روزه و ۶۰ روزه و ۷۵ روزه و ۳۰ روزه و ۸۰ روزه و باز ۷۵ روزه که جمعا ۳۶۵ روز می‌شود، تقسیم می‌شده‌است و آن فصول را به اصطلاح متداول گاه می‌خواندند و پنج روز آخر هر یک از این فصول را عیدی به اسم گاهنبار می‌گرفتند. به سبب اهمیت این اعیاد دینی، مواقع آنها در سال به دقت تمام در مواضع نجومی آنها نگاهداشته می‌شد. گمان می‌رود که سال و ماه اوستایی قدیم در همان ناحیه‌ای که اوستا و مخصوصا قسمت قدیم آن گات‌ها سروده شده و محل ظهور زرتشت بوده‌است، در زمان خود زرتشت یا حتی قبل از آن مستعمل بوده‌است. پس از این تقویم سال گاه‌شماری اوستایی نو در بین ایرانیان اتخاذ و رایج شد. هخامنشیان گاه‌شماری پارسی قدیم گاه‌شماری پارسی قدیم به گاه‌شماری‌ای گفته می‌شود که در زمان هخامنشیان در قسمت‌های جنوب غربی ایران رایج بوده‌است. آثار این گاه شماری در کتیبه بیستون باقی مانده‌است و اسامی فارسی هفت ماه و اسم عیلامی یک ماه (جمعا هشت ماه) در آن کتیبه ذکر شده و بعدها اسامی باقی ماه‌ها نیز به تلفظ عیلامی آنها از الواح گلی تخت جمشید مربوط به اوایل هخامنشیان از داریوش یکم تا اردشیر یکم پیدا شده‌است. ظاهرا شکی نیست که این گاه‌شماری مطابق با گاه‌شماری بابلی بوده و شاید هم مستقیما یا به توسط گاه‌شماری عیلامی از همان گاه‌شماری بابلی اقتباس شده‌است. این سال قمری شمسی بوده و ماه اول آن که اسم آن ادوکنش است مطابق نیسان ماه بابلی است و ماه دوازدهم ویخن (ظاهرا به معنی بی‌یخ) معادل ماه ادارو بابلی (اذار) بوده‌است. این گاه‌شماری محتمل است که تا اواخر پادشاهی هخامنشیان در دوائر درباری و محافل رسمی جاری بوده و مداومت داشته‌است. اگر چه دلایل قطعی برای اثبات این مطلب موجود نمی‌باشد. چون آریاهای هندوایرانی مدت‌های درازی باهم بودند، همسانی و همانندی در گاه‌شماری آنها نیز به چشم می‌خورد و بین گاه‌شماری اوستایی قدیم و گاه‌شماری هندی موارد مشابه بسیاری دیده‌می‌شود. گاه‌شماری اوستایی نو گاه‌شماری اوستایی نو شمسی است و از ۳۶۵ روز تشکیل می‌شود. هر سال دوازده ماه دارد و هر ماه درست سی روز. این سی روز دارای سی نام مشخص و ویژه می‌باشد که هر روز به نامی خوانده می‌شود. نام‌ها از آن امشاسپندان و ایزدان است اما پنج روز باقی می‌ماند. این پنج روز پس از آخرین روز از ماه اسفند یعنی روز سیصد و شصتم قرار دارد که پنجه، پنجه دزدیده، خمسه مسترقه یا اندرگاه، اندرگاهان خوانده می‌شود و هر روزی را نامی ویژه است. این پنج نام از پنج بخش گات‌ها یا سرودهای زرتشت برگزیده شده‌است. همچنین دوازده ماه اوستایی نیز دارای دوازده نام است منتخب از نام‌های امشاسپندان و ایزدان که با دوازده نام از سی اسم روزها مشترک است. در این گاه‌شماری هفته که از مهم‌ترین قسمت‌های گاه‌شماری بابلی بود، وجود نداشت. زمان رواج گاه‌شماری اوستایی نو گاه‌شماری ایرانی و سیر تحولی آن بی‌گمان یکی از پیچیده‌ترین و بحث‌انگیزترین مباحث ایران‌شناسی در سده گذشته بوده است. تاریخ رواج گاه‌شماری اوستایی نو مشخص نیست. به اعتقاد برخی از دانشمندان این تقویم به ابتکار پارسیان و در اواخر دوره هخامنشی به وجود آمده‌است. در مورد زمان رواج این نوع تقویم بین محققان اختلاف نظر وجود دارد و نظریه رواج این تقویم در دوران هخامنشی مورد توافق برخی دیگر از دانشمندان قرار نگرفته‌است و آنها چنین استدلال می‌کنند که اگر این تقویم در این دوره تنظیم شده‌باشد، باید نام‌ها صورت فارسی باستان ترجمه شوند، در حالیکه نام‌های شهریور و مهر صورت فارسی باستان ندارند و برخی از نام‌ها مانند فروردین و اردیبهشت و خرداد صرفا زرتشتی هستند. این گروه از دانشمندان معتقدند که این تقویم ابتدا در ایران شرقی مورد قبول قرار گرفته و اجرا می‌شده و سپس در دوره اشکانیان و بطور تقریبی در قرن اول میلادی در ایران غربی نفوذ کرده‌است. زرین کوب درباره این گاه‌شماری نوشته‌است، احتمال دارد هخامنشی‌ها بعد از آشنائی با گاه‌شماری مصری چون درصدد اصلاح و هماهنگ کردن تقویم امپراتوری بوده‌اند، تقویم معمول خود را که بیشتر رنگ بابلی داشته‌است، کنار نهاده‌اند و در عین آنکه اصول محاسبه خود را از مصر اخذ کرده‌اند، نام ماه‌ها را از ولایات شرقی که تقویم‌شان زرتشتی بوده‌است، گرفته‌اند. این کار با روح تسامح اداری و با سیاست مدارا و سازش هخامنشیان توافق دارد البته این وام‌گیری بهیچوجه مستلزم گرایش به آیین رایچ در ولایات شرقی ایران که زرتشتی بوده‌اند، را نشان نمی‌دهد، منتهی گاه‌شماری آن ولایات چون رنگ دینی داشت، بیشتر می‌توانست با سلیقه و روح ایرانیان شرقی و غربی که به هر حال خدایان واحدی را می‌پرستیدند، سازگار باشد. نام روزهای ماه ترتیب نام روز به اوستایی نام رایج معنی (برابر انگلیسی برخی نیز درج شده است) ۱ اهورامزداه هرمزد خدای خرد (Lordship of Wisdom) ۲ وهومنه بهمن منش نیک (Good Mind and Mentality) ۳ آشه‌وهیشته اردیبهشت بهترین حقیقت، راهکار یا الگوی اخلاق (Ethical Order) ۴ خششره‌وئیریه شهریور شهریاری والا (Ideal Kingship and Rule) ۵ سپنتا آرمیتی سپندارمذ اندیشه هماهنگ سازنده (Creative Harmonious Thought) ۶ هئوروتات خرداد کمال و تندرستی (Wholeness, Perfection, and Health) ۷ امرتات امرداد بی‌مرگی و نامیرایی (Longevity, Immortality) ۸ دی دی به آذر آفریدگار ۹ آتر آذر آتش ۱۰ آپو آبان آب ۱۱ خورخشیته خور آفتاب و خورشید ۱۲ ماه ماه ماه ۱۳ تیشنریه تیر ستاره تیر و ایزد باران (Sirius Star Heliacal Rising) ۱۴ گو گوش (ایزد) گاو نماد زندگی و جانداری (Spirit of the Bull Representing Animate Life) ۱۵ دی دی به مهر آفریدگار ۱۶ میثره مهر نگهداشتن پیمان (upholding of contract and obligation) ۱۷ سروشه سروش وخش ایزدی (الهام)، شنود درونی (Inspiration, Inner Voice) ۱۸ رشنو رشن دادگری و داوری (Judgment and Justice) ۱۹ فروشی‌ها فروردین فروهر و روان رفتگان ۲۰ ورثرغنه بهرام پیروزی (Overcoming Obstacles) ۲۱ رامن رام رامش و آشتی (صلح) (Peace) ۲۲ واته باد باد ۲۳ دی دی به دین آفریدگار ۲۴ دینا دین وجدان، بینش و انگاشت درونی (Inner vision and imagination) ۲۵ اشی ارد بخت (ایزدی)، خوشبختی (Fortuna) ۲۶ ارشتات اشتاد راستی (Honesty) ۲۷ اسمن آسمان آسمان ۲۸ زم زامیاد زمین ۲۹ منثره سپنته مهراسپند ورد و مانترای سازنده (constructive mantra) ۳۰ انغرا ررچاه انیران یا انارام روشنایی بی‌پایان در گاه‌شماری اوستایی نو هفته به صورتی که متداول با تقویم امروز ماست وجود ندارد ولی ماه به چهار گروه تقسیم می‌گردید. گروه نخستین: هفت روز است. نام اول هر ماه، به نام خداوند و لقب او دی منتسب می‌شود. از روز دوم تا هفتم به ترتیب نام شش امشاسپند یا مهین ایزدان زرتشتی است که به ترتیب عبارتند از: بهمن، اردیبهشت، شهریور، سپندارمذ، خرداد و امرداد. گروه دوم:هفت روز است و مجموعه‌ای از عنصرهای ایرانی بسیار کهن و پدیده‌های طبیعت را در بردارد که بنا به گفته هرودوت موضوع پرستش مردم پارس بوده‌اند. این مجموعه در دین مزدیسنا هم یافت می‌شوند. گروه سوم هشت روز است و مجموعه ایزدان پرستشگاه مهر را باز می‌دهد که دین زرتشتی آنها را پذیرفته‌بود. گروه چهارم هشت روز دارد و با انجمن دینی زرتشت آغاز می‌شود و دارای پاره‌ای از مفاهیم این انجمن است. به عقیده برخی دیگر از محققان این گروه بیشتر بر ایزد بانوان اختصاص یافته‌است. دین ایزد بانوی موکل بر انتخاب درست دین، ارد ایزد بانوی دارایی و برکت، اشتاد ایزد بانوی راستی و عدالت و زامیاد ایزد بانوی زمین است. تمامی چهار گروه با نام آفریدگار پایان می‌یابد. در پایان گروه چهارم بجای نام آفریدگار روشنایی بی‌پایان آمده که در واقع باز اشاره به آفریدگار در یک معنای گسترده‌تر دارد. سلوکیان ظاهرا پس از تصرف ایران به دست اسکندر مقدونی و پایان کار هخامنشیان گاه‌شماری مقدونیایی در ایران به کار رفت ولی چنان که از شواهد بر می‌آید گاه‌شماری‌های قدیم ایران هم منسوخ نشده‌بود. سلوکیان که جانشینان اسکندر بودند نخست گاه‌شماری بابلی را البته با نام‌های مقدونی به کار بردند و پس از آنان اشکانیان هم از این شیوه پیروی کردند. با این حال از برخی اسناد به جا مانده از آن دوره می‌توان دریافت که گاه‌شماری اوستایی نو هم به کار می‌رفته‌است. ساسانیان در زمان ساسانیان دو نوع سال معمول بود. سال عرفی یا شمسی ناقصه یا سال سیار یا همان گاه‌شماری اوستایی نو که بر پایه آن هر سال درست ۳۶۵ روز حساب می‌شد بدون حساب کردن یک چهارم روز در سال و هر چهار سال یک روز که در آن کبیسه نمی‌گرفتند و بنابراین نوروز در این نوع گاه‌شماری هر ۱۲۰ سال یک ماه جلو می‌رفت. دیگری سال ثابت یا گاه‌شماری بهیزکی بود که در آن کبیسه، هر ۱۲۰ سال گرفته و حساب می‌شد و نوروز و سال شمسی در هر دور ۱۲۰ سال در جای خود قرار گرفته و ثابت می‌ماند و هیچ گاه آغاز سال بیش از یک ماه جلو نمی‌افتاد یا چند روزی عقب نمی‌ماند و اغلب حتی الامکان می‌کوشیدند که آغاز سال را در محل نجومی خود نگاه دارند. گاه‌شماری بهیزکی گاه‌شماری بهیزکی یا گاه‌شماری ویهیژکیک یکی از انواع گاه‌شماری‌های ایران باستان بود. درگاه‌شماری اوستایی نو سال سیار ایرانی درست ۳۶۵ روز حساب می‌شد و هر سال یک چهارم روز یعنی شش ساعت اضافه را محسوب نمی‌کردند. بدین ترتیب ایرانیان پس از ۱۲۰ سال (در برخی منابع هر ۱۱۶ یا ۱۲۸ سال ذکر شده) یک ماه سیزدهم را به سال می‌افزودند که در واقع تکرار یکی از ماه‌های سال بود. این یک ماه کبیسه در نوشته‌های قدیم بهیزک بزرگ و چنین سالی را که یک ماه اضافه داشت وهگیک می‌نامیدند و این نوع گاه شماری گاه‌شماری بهیزکی یا گاه‌شماری ویهیژکیک نامیده می‌شد. این سالی است که منجمان اسلامی سال ناقصه نامیدند. در مثل در ۱۲۰ سال نخست، دو ماه فروردین و در ۱۲۰ دوم، دو ماه اردیبهشت تا آخر برقرار می‌کردند. روزهای این ماه هم همان نام روزهای عادی را داشتند. موقع اخذ مالیات‌ها و کاشت کشتزارها و درو و محصول‌برداری بر اساس این سال ثابت بود. دلایل ایجاد گاه‌شماری بهیزکی این که چرا به جای کبیسه چهار ساله و افزودن یک روز پس از ۱۲۰ سال با افزودن یک ماه کبیسه می‌گرفتند نزد ایرانیان توجیه دینی داشت. به موجب کتاب دینکرد کبیسه گرفتن کمتر از یک ماه جایز نیست هم چنین زیاده از ۵ ماه نیز روا نمی‌باشد. ابوریحان بیرونی می‌گوید که ایرانیان می‌گفتند کبیسه بر ماه واقع می‌شود نه بر روز زیرا زیاد شدن شمار روزها را نیک نمی‌دانستند. بیرونی علت دیگری هم برای این کار می‌آورد وی نوشته‌است که ایرانیان برای هر روز آیین‌های خاصی داشتند از جمله ذکر نام ایزدی که روز به نام اوست و پادشاهان ساسانی نیز برای هر روز یک نوع گل و شراب و نغمه داشتند و از این رو افزوده شدن بر تعداد روزها ترتیب را برهم می‌زد. برخی نویسندگان دلایل دیگری هم آورده‌اند از جمله اینکه چون ایرانیان برای روزها سعد و نحس قایل بودند نمی‌خواستند با جابه‌جا شدن، روزهای سعد به روزهای نحس منتقل شوند و نوروز در اولین روز ماه نباشد. گاه‌شماری یزدگردی گاه‌شماری یزدگردی یا سال یزدگردی یا تاریخ یزدگردی زرتشتیان مبدا تاریخ خود را سال جلوس یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، در سال ۶۳۲ میلادی یا وفات او در سال ۶۵۲ میلادی، قرار داده و آنرا تاریخ یزدگردی می‌خوانند. یزدگرد سوم پسر شاهزاده شهریار نوه خسرو پرویز در سال ۶۳۲ میلادی به پادشاهی برگزیده شد. ایرانیان را عادت بر این بود که تاریخ را از سال جلوس هر پادشاهی به حساب می‌آوردند چون بعد از یزدگرد، ایران پادشاهی نیافت، زرتشتیان همان سال ۶۳۲ را، مبدا تاریخ خود قرار دادند و هنوز هم بطور مداوم نزد زرتشتیان ایران و هند جریان دارد. تاریخی که مبنی بر وفات یزدگرد سوم بوده، چندی رواج داشته و بتدریج متروک شده‌است. در قرون اولیه هجری در بعضی نواحی ایران هر دو نوع تاریخ یزدگردی یعنی هم آنکه مبنی بر تاریخ جلوس بوده و هم آنکه مبنی بر تاریخ وفات یزدگرد بوده، معمول بوده‌است. گاهی حتی در یک زمان و یک ناحیه به موازات همدیگر، در سکه‌های یافت شده، این دو تاریخ دیده می‌شود. در سکه‌های امرای طبرستان (اسپهبدان) و همچنین حکام اسلامی طبرستان، تا حدود سال ۱۶۳ هجری، ضرب سکه، با تاریخ وفات یزدگرد، مستعمل بوده‌است. تاریخچه تقویم ایرانی گاه‌شماری اوستایی نو گاه‌شماری اوستایی کهن گاه‌شماری میترایی
[ "ایران‌شناسی", "اردشیر", "کتیبه بیستون", "داریوش یکم", "گاه‌شماری میترایی", "هخامنشیان", "ایران باستان", "گاه‌شماری مغان", "نوروز", "مهرگان", "گاه‌شماری اوستایی نو", "فروردین", "تیر (ماه)", "آبان", "آذر", "گاه‌شماری اوستایی کهن", "اوستا", "گاهنبار", "گات ها", "زرتشت", "گاه‌شماری پارسی قدیم", "الواح گلی تخت جمشید", "اردشیر یکم", "گاه‌شماری بابلی", "گاه‌شماری هندی", "امشاسپندان", "ایزدان", "پنجه", "پنجه دزدیده", "خمسه مسترقه", "اندرگاه", "اندرگاهان", "گات‌ها", "هفته", "فارسی باستان", "شهریور", "مهر (ماه)", "اردیبهشت", "خرداد", "اشکانیان", "زرین کوب", "گاه‌شماری مصری", "تمدن بابل", "مصر", "هرمزد", "وهومن", "اشه وهیشته", "شهریور (امشاسپند)", "سپندارمذ", "هیوروتات", "امرتات", "دی (روز)", "دی به آذر", "آتش در فرهنگ ایران باستان", "خورشید", "ماه در فرهنگ ایران باستان", "تیر (سیاره)", "گوش (ایزد)", "دی به مهر", "مهر (ایزد)", "سروش", "رشن", "بهرام", "رام", "باد", "دی به دین", "دین", "ارت", "اشتاد", "آسمان", "زامیاد", "مهراسپند", "انیران", "انارام", "امشاسپند", "بهمن", "امرداد", "طبیعت", "هرودوت", "پارس", "مزدیسنا", "دین (ایزد)", "ارد", "اسکندر مقدونی", "گاه‌شماری مقدونیایی", "سلوکیان", "ساسانیان", "گاه‌شماری بهیزکی", "بهیزک بزرگ", "وهگیک", "دینکرد", "ابوریحان بیرونی", "ساسانی", "زرتشتیان", "یزدگرد سوم", "شهریار", "خسرو پرویز", "۶۳۲ (میلادی)", "طبرستان", "تاریخچه تقویم ایرانی" ]
[ "گاه‌شماری در ایران باستان" ]