Id
int64 1
3.02M
| Title
stringlengths 1
132
| Type
int64 0
6
| Rank
int64 0
80.7k
| Namespace
int64 0
14
| RedirectList
sequencelengths 0
3.08k
| IsDisambiguationPage
bool 2
classes | TargetLinksCount
int64 0
80.2k
| InfoBox
dict | Text
stringlengths 0
196k
| Links
sequencelengths 0
5.96k
| Parents
sequencelengths 0
227
|
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
1,746 | سیستمعامل | 0 | 960 | 0 | [
"سيستم عامل",
"سیستم عامل ها",
"سیستم عامل",
"سامانه عامل",
"سامانهٔ عامل",
"سيستم عامل ها",
"سیستمعاملها",
"سیستمعاملهای",
"سیستمعاملهایی",
"سيستم عامل هاي",
"سیستم عامل های",
"سيستم عامل هايي",
"سیستم عامل هایی"
] | false | 866 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | سیستمعامل یا سامانه عامل نرمافزاری است که مدیریت منابع رایانه را به عهده گرفته و بستری را فراهم میسازد که نرمافزار کاربردی اجرا شده و از خدمات آن استفاده کنند. سیستمعامل جزء ضروریترین نرمافزارهای یک سیستم کامپیوتری است.
سیستمعامل خدماتی به برنامههای کاربردی و کاربر ارائه میدهد. برنامههای کاربردی یا از طریق واسطهای برنامهنویسی کاربردی یا از طرق فراخوانیهای سیستم به این خدمات دسترسی دارند. با فراخوانی این واسطها، برنامههای کاربردی میتوانند سرویسی را از سیستمعامل درخواست کنند، پارامترها را انتقال دهند، و پاسخ عملیات را دریافت کنند. ممکن است کاربران با بعضی انواع واسط کاربری نرمافزار مثل واسط خط فرمان یا یک واسط گرافیکی کاربر با سیستمعامل تعامل کنند. برای کامپیوترهای دستی و رومیزی، عموما واسط کاربری به عنوان بخشی از سیستمعامل در نظر گرفته میشود. در سیستمهای بزرگ و چند کاربره مثل یونیکس و سیستمهای شبیه یونیکس، واسط کاربری معمولا به عنوان یک برنامه کاربردی که خارج از سیستمعامل اجرا میشود پیادهسازی میشود.
نمونههایی از محبوبترین سیستمعاملهای نوین شامل: اندروید، بیاسدی، آیاواس، لینوکس، اواس ده، کیواناکس، مایکروسافت ویندوز، ویندوز فون و زد/اواس میباشند.
انواع سیستمعامل
سیستمهای بیدرنگ
سیستمهای بیدرنگ یا زمان واقعی یک سیستم عامل چند وظیفهای است که معمولا به عنوان یک کنترلکننده در یک کاربرد خاص استفاده میشوند. سیستم در این حالت میبایست در زمانی مشخص و معین حتما جواب مورد نظر را بدهد. سیستمهای کنترل آزمایشهای علمی، تصویربرداری پزشکی، کنترل صنعتی و برخی از سیستمهای نمایش از این دستهاند. هدف اصلی استفاده از سیستمهای بیدرنگ واکنش سریع و تضمین شده در برابر یک رویداد خارجی میباشد. در سیستمهای بیدرنگ معمولا وسایل ذخیرهسازی ثانویه وجود ندارد و به جای آن از حافظههای ROM استفاده میشود. سیستمعاملهای پیشرفته نیز در این سیستمها وجود ندارند چرا که سیستمعامل کاربر را از سختافزار جدا میکند و این جداسازی باعث عدم قطعیت در زمان پاسخگویی میشود. سیستمهایی که در آن مهلت زمانی باید پاسخ داده شود را بیدرنگ سخت و سیستمهایی که مهلت زمانی را پشتیبانی نمیکنند بیدرنگ نرم مینامند. از کاربرد سیستمهای بیدرنگ سخت میتوان به کنترل موتور یک خودرو (پاسخ با تاخیر میتواند نتایج فاجعهباری را به همراه داشته باشد) و در سیستمهای بیدرنگ نرم میتوان به اسکن بارکد در پایانه فروشگاه (با اینکه سرعت پاسخدهی باید سریع باشد اما به حادی سیستمهای سخت نمیباشد) اشاره کرد.
سیستمهای چند کاربره
سیستمهای چند کاربره اجازه میدهند تا کاربران متعدد به صورت همزمان به یک سیستم کامپیوتری دسترسی داشته باشند. سیستمهای اشتراک زمانی و کارساز وب را میتوان به عنوان سیستمهای چند کاربره طبقهبندی کرد. در سیستمهای اشتراک زمانی تنها یک پردازنده قرار دارد که توسط مکانیزمهای زمانبندی بین برنامههای مختلف کاربرها با سرعت زیاد سوئیچ میشود و بنابراین هر کاربر تصور میکند کل رایانه در اختیار اوست.
سیستمعامل تک پردازنده
این نوع سیستمعاملها، سیستمعاملهای نسل چهارم (نسل فعلی) هستند که بر روی یک پردازنده اجرا میشوند. از قبیل ویندوز اکسپی، ۹۸، امای و ویستا که بیشتر محصول شرکت مایکروسافت میباشند.
سیستم عامل شبکهای
سیستم عاملهایی مثل ناول نت که بیشترین استفاده و امکانات این سیستم عامل برای شبکه میباشد
سیستمعامل توزیع شده
این سیستمعاملها خود را مانند سیستمعاملهای تک پردازنده به کاربر معرفی میکنند، اما در عمل از چندین پردازنده استفاده میکنند. این نوع سیستمعامل در یک محیط شبکهای اجرا میشود در این نوع سیستم یک برنامه پس از اجرا در کامپوترهای مختلف جواب نهایی به سیستم اصلی کاربر برمیگردد سرعت پردازش در این نوع سیستم بسیار بالاست.
دلایل ایجاد سیستمعامل
یک سیستم کامپیوتری پیشرفته از یک یا چند پردازنده، مقداری حافظه اصلی، دیسکها، چاپگرها، صفحهکلید، صفحه نمایش، واسطهای شبکهای و دیگر دستگاههای ورودی و خروجی تشکیل شدهاست. اگر سیستم یکپارچهای برای مدیریت این منابع وجود نداشته باشد، هر برنامه باید به تنهایی این کار را انجام دهد. سیستمعامل یک لایه نرمافزاری فراهم میکند که وظیفه مدیریت منابع سیستم را از دوش برنامههای کاربردی رهانیده و کار برنامهنویسی را سادهتر مینماید؛ که با توجه به نسخههای جدید سیستم عاملها که به دلیل بهرهمندی از تکنولوژی گرافیک و امکان استفاده از ماوس، امکان استفاده ساده و آسان را برای کاربران مبتدی فراهم نمودهاست.
در حقیقت سیستمعامل واسط بین سختافزار رایانه و کاربر میباشد.
وظایف سیستمعامل
سیستمعامل دو کار عمده انجام میدهد:
در نگرش پایین به بالا، منابع منطقی (مانند فایلها) و منابع فیزیکی (مانند دستگاههای سختافزاری) رایانه را مدیریت و کنترل میکند.
در نگرش بالا به پایین، وظیفه سیستمعامل این است که یک ماشین توسعه یافته یا ماشین مجازی را به کاربران ارائه کند تا آنها بتوانند آسانتر برنامهنویسی نمایند و درگیر پیچیدگیهای سختافزاری رایانه نشوند.
بهطور کلی، وظایف سیستمعامل شامل موارد زیر است:
استفاده بهینهتر از منابع و جلوگیری از به هدر رفتن آنها
تخصیص و آزادسازی منابع
اداره صفها و زمانبندی استفاده از منابع
حسابداری میزان استفاده از منابع
ایجاد امنیت
ایجاد، حذف و اداره فرایندها
ایجاد مکانیسمهای ارتباط بین فرایندها و همگامسازی آنها
مدیریت فایلها و پوشهها
مدیریت حافظههای اصلی و جانبی
برقراری امکان دسترسی چندتایی و اجرای هم روند فرایندها
به اشتراکگذاری منابع
تعیین راهکارهایی برای اداره بنبست
جلوگیری از وضعیت رقابتی و تداخل یا در هم قفل شدن فرایندها
جلوگیری از گرسنگی
سیستمعاملهای فعلی
در سالهای اخیر رقابت بیشتر بین سیستمعاملهای مایکروسافت ویندوز، اپل مک اواس و لینوکس جریان دارد که آماری که در ماه ژوییه ۲۰۱۱ توسط وبگاه W3Schools به ثبت رسیده حاکی از آن است که هماکنون بیش از ۸۰ درصد کاربران اینترنت از سیستمعامل ویندوز استفاده میکنند.
آمار موجود که مربوط به اوت ۲۰۱۰ میباشد به شرح زیر است:
ویندوز ۷: ۳۷٫۸٪
ویندوز ویستا: ۶٫۷٪
ویندوز اکس پی: ۳۹٫۷٪
ویندوز ۲۰۰۳: ۰٫۹٪
مک اواس: ۸٫۱٪
توزیعهای گنو/لینوکس: ۵٫۲٪
از سیستمعاملهای مشهور کامپیوترهای شخصی میتوان به اسامی زیر اشاره کرد:
یونیکس
گنو/لینوکس
مک اواس
ویندوز اکسپی
ویندوز ویستا
ویندوز انتی
ویندوز ۷
ویندوز ۸
ویندوز ۸٫۱
ویندوز ۱۰
ویندوز سیای
سولاریس
بیاس دی
داس
ام وی اس
ویلز
پالم
همچنین از سیستمعاملهای موجود روی گوشیهای تلفن همراه نسل جدید میتوان به اسامی زیر اشاره کرد:
اندروید
iOS
ویندوز موبایل
ویندوز فون
سیمبین
یوآیکیو
بادا
بلک بری
میگو
پالم
تایزن
تاریخچه سیستم عامل
در آغاز
اولین کامپیوترها فاقد سیستمعامل بودند. در اوایل سال ۱۹۶۴ فروشندگان کامپیوترهای تجاری ابزار کاملا گستردهای را برای تسهیل توسعه، زمانبندی، و اجرای کارها روی یک سیستم پردازش دستهای فراهم میکردند. برای مثال رایانه تولید شده توسط UNI
VAC.
در ابتدا سیستمعامل روی مین فریمها مستقر میشد و کمی بعد سیستمعامل میکروکامپیوترهای ابتدایی که فقط از یک برنامه در هر زمان پشتیبانی میکردند و به یک زمانبند بسیار ابتدایی نیاز داشتند. هر برنامه زمانی که در حال اجرا بود تحت کنترل کامل ماشین قرار داشت.
چند وظیفهای (اشتراک زمانی) اولین بار در مین فریمها و در ۱۹۶۰ عرضه شد.
ابتدا کامپیوترها بسیار بزرگ و جاگیر بودند اما امروزه در کف یک دست جا میگیرند.
مین فریمها
میکرو کامپیوترها
میکروکامپیوترهای اولیه نیاز یا ظرفیت داشتن یک سیستمعامل پیچیده که روی مین فریمها توسعه یافته بود نداشتند.
ویژگیها
اجرای برنامه
وقفهها
دستهبندی وقفهها
برنامه وقفههایی که به دلیل بعضی شرایط حاصل از یک دستورالعمل بروز میکند. شامل سریز شدن محاسباتی، تقسیم بر صفر، تلاش برای اجرای یک دستورالعمل ماشین غیرمجاز و مراجعه به آدرسی خارج از فضای مجاز کاربر.
زمانسنج وقفهای که توسط زمانسنج داخلی تولید میشود. این وقفه به سیستمعامل اجازه میدهد، بعضی اعمال را بهطور مرتب انجام دهد.
ورودی/خروجی وقفههایی که به وسیله کنترلکننده ورودی/خروجی تولید میشود، تا کامل شدن طبیعی یک عمل یا شرایط خطا را اعلام نماید.
نقص سختافزار وقفههایی که با نقص سختافزاری تولید میشود، مثل نقص برق یا خطای توازن حافظه.
حالت حفاظت شده و ناظر
مدیریت حافظه
حافظه مجازی
چند وظیفهای
دسترسی به دیسک و سیستم فایل
راه اندازهای دستگاهها
شبکه
امنیت
اختراعها در ایالات متحده (۱۹۴۶–۱۹۹۱)
فهرست سیستمعاملها
یادداشت | [
"نرمافزار",
"نرمافزار کاربردی",
"خط فرانسه",
"واسط گرافیکی کاربر",
"اندروید",
"بیاسدی",
"آیاواس",
"لینوکس",
"اواس ده",
"کیواناکس",
"مایکروسافت ویندوز",
"ویندوز فون",
"زد/اواس",
"سیستمعامل بیدرنگ",
"چند کاربره",
"اشتراک زمانی",
"کارساز وب",
"زمانبندی (رایانه)",
"ویندوز اکسپی",
"ویندوز ۹۸",
"ویندوز امای",
"ویندوز ویستا",
"مایکروسافت",
"ماشین مجازی",
"فرایند (رایانه)",
"فایل",
"پوشه",
"مدیریت حافظه",
"بنبست",
"وضعیت رقابتی",
"گرسنگی",
"W3Schools",
"ویندوز ۷",
"ویندوز اکس پی",
"ویندوز ۲۰۰۳",
"مک اواس",
"گنو/لینوکس",
"یونیکس",
"ویندوز انتی",
"ویندوز ۸",
"ویندوز ۸٫۱",
"ویندوز ۱۰",
"ویندوز سیای",
"سولاریس (سیستمعامل)",
"بی اس دی",
"داس (سیستمعامل)",
"ام وی اس",
"ویلز (سیستمعامل)",
"پالم (سیستمعامل)",
"iOS",
"ویندوز موبایل",
"سیمبیان",
"یوآیکیو",
"بادا (سیستم عامل)",
"سیستمعامل بلکبری",
"میگو (سیستمعامل)",
"تایزن",
"جدول زمانی اختراعها در ایالات متحده (۱۹۴۶–۱۹۹۱)",
"فهرست سیستمعاملها"
] | [
"اختراعهای آمریکایی",
"سیستمعاملها",
"مقالههای خرد رایانه"
] |
1,747 | ۱۹۴۵ | 0 | 1,045 | 0 | [
"۱۹۴۵ (ميلادي)",
"1945 (میلادی)",
"۱۹۴۵ میلادی",
"1945 (ميلادي)",
"۱۹۴۵ ميلادي",
"۱۹۴۵ (میلادی)"
] | false | 925 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
ژانویه
۵ ژانویه - اتحاد جماهیر شوروی دولت کمونیستی جدید لهستان را که طرفدار شوروی بود، به رسمیت شناخت.
۱۶ ژانویه - آدولف هیتلر به پناهگاه زیرزمینی خود در برلین نقل مکان کرد.
۱۷ ژانویه - ارتش سرخ شوروی شهر تخریب شده ورشو ، پایتخت لهستان را از اشغال آلمان نازی خارج کرد. روز قبل از آن سرهنگ بوگیسلاو فون بونین فرمانده نیروهای آلمانی حاضر در شهر با لغو دستور هیتلر مبنی بر مقاومت شدید دستور به عقبنشینی از شهر داده بود که به دستگیری او انجامید.
۱۸ ژانویه - نازیها آغاز به تخلیه ۶۰ هزار زندانی از اردوگاه آشویتس کردند.
۲۰ ژانویه - مجارستان به عنوان هم پیمان آلمان نازی و یکی از کشورهای اتحادیه دول محور پیمان ترک مخاصمه با متفقین و پرداخت غرامت به آنها در جنگ دوم جهانی را پذیرفت و از جنگ کنارهگیری کرد.
۲۴ ژانویه - نخستین آزمایش موشک-A4b با موفقیت انجام شد.
۲۷ ژانویه - نیروهای ارتش سرخ شوروی اردوگاه آشویتس را تصرف کردند. این اردوگاه بزرگترین و مجهزترین اردوگاه کار اجباری آلمان نازی بود که در طول اشغال لهستان توسط نازیها ساخته و تجهیز شده بود.
۲۸ ژانویه - با بازگشایی مسیر برمه (به عنوان مستعمره بریتانیا) حمایتهای تسلیحاتی متفقین از جمهوری چین در مقابل امپراتوری ژاپن آغاز شد.
۳۰ ژانویه - کشتی ویلهلم گوستلوف حامل نزدیک به ده هزار سرباز و پناهنده آلمانی که قصد داشت محاصره شدگان در پروس شرقی را به بندر کیل برساند در سواحل گدانسک (دانزیگ) توسط سه اژدر شلیک شده از زیردریایی اس۱۳ شوروی غرق شد که به مرگ بیش از ۹۳۰۰ تن انجامید. این حادثه مرگآورترین فاجعه دریایی با غرق شدن تنها یک کشتی در طول تاریخ نام گرفت.
۳۰ ژانویه - آدولف هیتلر پیشوای آلمان نازی تنها کمتر از سه ماه مانده به شکست قطعی کشورش در جنگ جهانی دوم، آخرین سخنرانی شخصی خود را از طریق رادیو انجام داد و ابراز امیدواری کرد آلمان در برابر دشمنانش به پیروزی خواهد رسید.
۳۱ ژانویه - سرباز وظیفه ادی اسلوویک به عنوان اولین و آخرین نفر پس از جنگ داخلی آمریکا به اتهام فرار از خدمت در جنگ جهانی دوم در ارتش ایالات متحده با جوخه آتش اعدام شد.
فوریه
۴ فوریه - فرانکلین دلانو روزولت، رئیسجمهور ایالات متحده و وینستون چرچیل، نخستوزیر بریتانیا و جوزف استالین، رهبر شوروی دیدار هشت روزه خود مشهور به کنفرانس یالتا را جهت تعیین سرنوشت اروپا و جهان پس از جنگ جهانی دوم آغاز کردند.
۱۳ فوریه - قوای ارتش سرخ شوروی شهر بوداپست ، پایتخت مجارستان را پس از قریب به ۵۰ روز محاصره به تصرف خود درآوردند. در نبرد بر سر این شهر علاوه بر بیش از ۸۰ هزار نظامی، ۳۸ هزار غیرنظامی نیز بر اثر قحطی پدید آمده حاصل از محاصره یا درگیریهای موجود کشته شدند.
۱۴ فوریه - شیلی، اکوادر، پاراگوئه و پرو به سازمان ملل متحد پیوستند.
۱۶ فوریه - ونزوئلا در جریان جنگ دوم جهانی به آلمان نازی اعلان جنگ داد.
۲۲ فوریه - اروگوئه در جریان جنگ دوم جهانی به آلمان نازی و ژاپن اعلان جنگ داد.
۲۳ فوریه - ترکیه در جریان جنگ دوم جهانی تنها چهار ماه پیش از پایان جنگ و پس از حصول اطمینان از شکست قطعی دول محور در حرکتی نمادین به متفقین پیوست و به آلمان نازی و ژاپن اعلان جنگ کرد.
مارس
اوایل مارس - آن فرانک، نویسنده جهود متولد آلمان، در سن ۱۵ سالگی بر اثر بیماری تیفوس در اردوگاه کار اجباری برگن-بلسن درگذشت.
۱۲ مارس - جنگ جهانی دوم: با توجه به پیشروی نیروهای ارتش سرخ و قصد دولت مجارستان به عنوان متحد آلمان برای رسیدن به یک صلح جداگانه با متفقین با دستور آدولف هیتلر، پیشوای آلمان نازی نیروهای این کشور تهاجم بدون خونریزی خود تحت عنوان عملیات مارگارت را برای اشغال مجارستان آغاز کردند.
مه
۸ مه - پایان جنگ جهانی دوم و روز پیروزی در اروپا.
زادروزها
۱۴ فوریه – شاهزاده هانس ادام دوم، پادشاه لیختن اشتاین (۱۹۸۹ تا به کنون) (زوریخ، سوئیس)
۲ فوریه – دیوید دی فریدمن، اقتصاددان و فیزیکدان آمریکایی
۶ فوریه – باب مارلی، خواننده-ترانهسرا، گیتاریست، و خواننده جامائیکایی (د. ۱۹۸۱)
۹ فوریه – میا فارو، بازیگر آمریکایی
۱۵ فوریه – داگلاس هافستادر، نویسنده و فیلسوف آمریکایی
۱۷ فوریه – برندا فریکر، بازیگر ایرلندی
۲۴ فوریه – بری باستویک، بازیگر آمریکایی
۲۶ فوریه – مارتا کریستن، بازیگر آمریکایی
۱ مارس – درک بندیکت، بازیگر آمریکایی
۱۹ مارس – جم کاراجا، خواننده اهل ترکیه (د. ۲۰۰۴)
۲ آوریل – لیندا هانت، بازیگر آمریکایی
۱۴ آوریل – ریچی بلکمور، گیتاریست بریتانیایی
۲۷ آوریل – آگوست ویلسون، نویسنده آمریکایی (د. ۲۰۰۵)
۹ مه – یوپ هاینکس، بازیکن فوتبال آلمانی
۱۴ مه – یوچانا والاچ، بازیکن فوتبال اسرائیلی
۱۷ مه – تونی روچه، بازیکن تنیس استرالیایی
۳۰ مه – گلادیس هورتون، خواننده آمریکایی (د. ۲۰۱۱)
۲ ژوئن – جان پیترز، تهیهکننده آمریکایی
۳ ژوئن – هیل ایروین، بازیکن گلف آمریکایی
۷ ژوئن – ولفگانگ اشلوسل، سیاستمدار اتریشی
۱۱ ژوئن – آدرین باربو، بازیگر و خواننده آمریکایی
۲۰ ژوئن – آنا ماری، خواننده و بازیگر کانادایی
۱ ژوئیه – دبی هری، خواننده-ترانهسرا، موسیقیدان، بازیگر، خواننده، و آهنگساز آمریکایی
۶ ژوئیه – برت وارد، صداپیشه و بازیگر آمریکایی
۱۰ ژوئیه – رن گلس، بازیگر آمریکایی
۲۶ ژوئیه – هلن میرن، صداپیشه و بازیگر بریتانیایی
۱ اوت – داگلاس دین اشرفت، فیزیکدان آمریکایی
۲ اوت – جوانا کسیدی، بازیگر و مدل آمریکایی
۱۹ اوت – ایان گیلان، خواننده انگلیسی
۱ سپتامبر – مصطفی بالعل، زبانشناس، نویسنده، و مترجم اهل ترکیه
۱۱ سپتامبر – فرانتس بکنباوئر، بازیکن فوتبال و مربی فوتبال آلمانی
۱۷ سپتامبر – فیل جکسون، بازیکن بسکتبال و مربی بسکتبال آمریکایی
۲۵ سپتامبر – دی دی وارویک، خواننده آمریکایی (د. ۲۰۰۸)
۲۶ سپتامبر – برایان فری، خواننده-ترانهسرا، موسیقیدان، بازیگر، و ترانهسرا بریتانیایی
۳۰ سپتامبر – ایهود اولمرت، سیاستمدار اسرائیلی
۱۹ اکتبر – جان لیسگو، صداپیشه، موسیقیدان، بازیگر، و شاعر آمریکایی
۲۹ اکتبر – ملبا مور، خواننده-ترانهسرا، بازیگر، خواننده، و آهنگساز آمریکایی
۳ نوامبر – گرد مولر، بازیکن فوتبال آلمانی
۱۵ نوامبر – آنی-فرید لینگستاد، خواننده سوئدی
۲۱ نوامبر – گلدی هان، موسیقیدان، بازیگر، خواننده، و کارگردان آمریکایی
۲۷ نوامبر – باربارا اندرسون (هنرپیشه زن)، بازیگر آمریکایی
۳۰ نوامبر – ماری میلینگتون، بازیگر و بازیگر پورنوگرافی بریتانیایی (د. ۱۹۷۹)
۱ دسامبر – بت میدلر، موسیقیدان، بازیگر، و خواننده آمریکایی
۹ دسامبر – مایکل نوری، بازیگر آمریکایی
۱۹ دسامبر – الین جویس، بازیگر آمریکایی
۲۲ دسامبر – دایان سایر، ژورنالیست آمریکایی
ژانویه - فوریه
۶ فوریه - باب مارلی ، خواننده رگی، آهنگساز، نوازنده گیتار و فعال اجتماعی جامائیکایی
۹ فوریه - میا فارو ، هنرپیشه، عکاس، انساندوست و فعال حقوقبشر آمریکایی.
نوامبر - دسامبر
۱۸ نوامبر - ماهیندا راجاپاکسا ، رئیسجمهور سری لانکا.
مرگها
۳ فوریه – رولاند فرایسلر، سیاستمدار و قاضی آلمانی (ز. ۱۸۹۳)
۲ مارس – امیلی کار، نقاش کانادایی (ز. ۱۸۷۱)
۱۹ مارس – فریدریش فروم، سرباز آلمانی (ز. ۱۸۸۸)
۲۹ مارس – فرنس چیک، ژورنالیست اهل مجارستان (ز. ۱۹۱۳)
۲۷ آوریل – خالد ضیا، نویسنده اهل ترکیه (ز. ۱۸۶۷)
۲ مه – مارتین بورمان، سیاستمدار آلمانی (ز. ۱۹۰۰)
۱۰ مه – کنراد هنلاین، سیاستمدار آلمانی (ز. ۱۸۹۸)
۱۹ مه – فیلیپ بوهلر، سیاستمدار آلمانی (ز. ۱۸۹۹)
۲۳ مه – هاینریش هیملر، سیاستمدار آلمانی (ز. ۱۹۰۰)
۳۱ مه – اودیلو گلوبوکنیک، سیاستمدار اتریشی (ز. ۱۹۰۴)
۸ ژوئن – روبر دسنوس، شاعر و نویسنده فرانسوی (ز. ۱۹۰۰)
۱۵ ژوئن – نیکولا آوراموف، نقاش بلغارستانی (ز. ۱۸۹۷)
۱۷ ژوئیه – ارنست بوش، نظامی آلمانی (ز. ۱۸۸۵)
۱۶ اوت – تاکیجیرو اونیشی، نظامی ژاپنی (ز. ۱۸۹۱)
۳۱ اوت – استفان باناخ، ریاضیدان لهستانی (ز. ۱۸۹۲)
۲۴ سپتامبر – هانس گایگر، فیزیکدان آلمانی (ز. ۱۸۸۲)
۱۵ اکتبر – پیر لاوال، سیاستمدار فرانسوی (ز. ۱۸۸۳)
۲۱ اکتبر – هنری آرمتا، بازیگر ایتالیایی (ز. ۱۸۸۸)
۲۴ اکتبر – ویدکون کیسلینگ، سیاستمدار نروژی (ز. ۱۸۸۷)
۲۵ اکتبر – روبرت لای، سیاستمدار آلمانی (ز. ۱۸۹۰)
۱۱ نوامبر – جروم کرن، آهنگساز آمریکایی (ز. ۱۸۸۵)
۲۰ نوامبر – فرانسیس ویلیام آستون، فیزیکدان و شیمیدان بریتانیایی (ز. ۱۸۷۷)
۲۸ نوامبر – دوایت اف دیویس، بازیکن تنیس و سیاستمدار آمریکایی (ز. ۱۸۷۹)
۱۴ دسامبر – فورستر هاروی، بازیگر ایرلندی (ز. ۱۸۸۴)
۲۲ دسامبر – اتو نویرات، اقتصاددان و فیلسوف اتریشی (ز. ۱۸۹۲)
ژانویه - مارس
۲۶ مارس - دیوید لوید جرج : نخستوزیر بریتانیا.
آوریل - اوت
۳۰ آوریل - آدولف هیتلر ، صدر اعظم آلمان نازی.
۳۰ آوریل - اوا براون ، همسر آدولف هیتلر.
۱ مه - یوزف گوبلز ، وزیر تبلیغات آلمان نازی.
جوایز نوبل
فیزیک - ولفگانگ پاولی
شیمی - آرتوری ایلماری ویرتانن
پزشکی - الکساندر فلمینگ، ارنست بوریس چین، هاوارد والتر فلوری
ادبیات - گابریلا میسترال
صلح - کوردل هال | [
"۵ ژانویه",
"اتحاد جماهیر شوروی",
"لهستان",
"۱۶ ژانویه",
"آدولف هیتلر",
"فورربونکر",
"۱۷ ژانویه",
"ارتش سرخ شوروی",
"ورشو",
"اشغال",
"آلمان نازی",
"۱۸ ژانویه",
"اردوگاه آشویتس",
"۲۰ ژانویه",
"دول محور",
"۲۴ ژانویه",
"۲۷ ژانویه",
"۲۸ ژانویه",
"مستعمره",
"بریتانیا",
"متفقین",
"جمهوری چین",
"امپراتوری ژاپن",
"۳۰ ژانویه",
"ویلهلم گوستلوف (کشتی)",
"پروس شرقی",
"کیل",
"گدانسک",
"اژدر",
"زیردریایی",
"رادیو",
"۳۱ ژانویه",
"جنگ داخلی آمریکا",
"ارتش ایالات متحده",
"اعدام",
"۴ فوریه",
"فرانکلین دلانو روزولت",
"رئیسجمهور ایالات متحده",
"وینستون چرچیل",
"نخستوزیر بریتانیا",
"جوزف استالین",
"کنفرانس یالتا",
"اروپا",
"۱۳ فوریه",
"بوداپست",
"مجارستان",
"محاصره",
"قحطی",
"۱۴ فوریه",
"شیلی",
"اکوادر",
"پاراگوئه",
"پرو",
"سازمان ملل متحد",
"۱۶ فوریه",
"ونزوئلا",
"۲۲ فوریه",
"اروگوئه",
"ژاپن",
"۲۳ فوریه",
"ترکیه",
"مارس",
"آن فرانک",
"تیفوس",
"اردوگاه کار اجباری",
"بِرگن-بِلسِن",
"جنگ جهانی دوم",
"ارتش سرخ",
"روز پیروزی در اروپا",
"هانس ادام دوم",
"لیختن اشتاین",
"زوریخ",
"دیوید دی فریدمن",
"باب مارلی",
"میا فارو",
"داگلاس هافستادر",
"برندا فریکر",
"بری باستویک",
"مارتا کریستن",
"درک بندیکت",
"جم کاراجا",
"لیندا هانت",
"ریچی بلکمور",
"آگوست ویلسون",
"یوپ هاینکس",
"یوچانا والاچ",
"تونی روچه",
"گلادیس هورتون",
"جان پیترز",
"هیل ایروین",
"ولفگانگ اشلوسل",
"آدرین باربو",
"آنا ماری",
"دبی هری",
"برت وارد",
"رن گلس",
"هلن میرن",
"داگلاس دین اشرفت",
"جوانا کسیدی",
"ایان گیلان",
"مصطفی بالعل",
"فرانتس بکنباوئر",
"فیل جکسون",
"دی دی وارویک",
"برایان فری",
"ایهود اولمرت",
"جان لیسگو",
"ملبا مور",
"گرد مولر",
"آنی-فرید لینگستاد",
"گلدی هان",
"باربارا اندرسون (هنرپیشه زن)",
"ماری میلینگتون",
"بت میدلر",
"مایکل نوری",
"الین جویس",
"دایان سایر",
"خواننده",
"رگی",
"آهنگساز",
"گیتار",
"فعال اجتماعی",
"جامائیکا",
"هنرپیشه",
"عکاس",
"انساندوست",
"فعال حقوقبشر",
"آمریکاییها",
"ماهیندا راجاپاکسا",
"رولاند فرایسلر",
"امیلی کار",
"فریدریش فروم",
"فرنس چیک",
"خالد ضیا",
"مارتین بورمان",
"کنراد هنلاین",
"فیلیپ بوهلر",
"هاینریش هیملر",
"اودیلو گلوبوکنیک",
"روبر دسنوس",
"نیکولا آوراموف",
"ارنست بوش",
"تاکیجیرو اونیشی",
"استفان باناخ",
"هانس گایگر",
"پیر لاوال",
"هنری آرمتا",
"ویدکون کیسلینگ",
"روبرت لای",
"جروم کرن",
"فرانسیس ویلیام آستون",
"دوایت اف دیویس",
"فورستر هاروی",
"اتو نویرات",
"دیوید لوید جرج",
"صدر اعظم",
"اوا براون",
"یوزف گوبلز",
"جایزه نوبل",
"فیزیک",
"ولفگانگ پاولی",
"شیمی",
"آرتوری ایلماری ویرتانن",
"پزشکی",
"الکساندر فلمینگ",
"ارنست بوریس چِین",
"هاوارد والتر فلوری",
"ادبیات",
"گابریلا میسترال",
"صلح",
"کوردل هال"
] | [
"۱۹۴۵ (میلادی)"
] |
1,750 | پردازش رایانهای دادهها | 0 | 46 | 0 | [
"پردازش داده ها",
"پردازش دادهها",
"پردازش رايانه اي داده ها",
"پردازش رایانه ای داده ها"
] | false | 31 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | پردازش رایانهای دادهها هر فرایندی است که از برنامهای رایانهای برای واردسازی دادهها، خلاصهبندی، تحلیل و در غیر اینصورت تبدیلداده به اطلاعات قابل استفاده استفاده میکند.
علوم و فناوری پردازش دادهها دارای وسعت، گوناگونی، و پیچیدگی فراوانی بوده، و این زمینه از دانش به شاخهها و زیر شاخههای متعددی تقسیم میشود، که برخی از آنها عبارت است از:
پردازش علائم
مقاله اصلی: پردازش علائم
پردازش علائم (سیگنالها) را باید یکی از شاخههای وسیع و پر کاربرد در پردازش دادهها به حساب آورد.
پردازش تصاویر
مقاله اصلی: پردازش تصاویر
پردازش تصاویر یکی از زمینههای عمده و خاص در پردازش علائم به حساب میآید که در آن دادههای مورد پردازش و عملآوری تصاویر و سیگنالهای دو بعدیست.
پردازش متون
مقاله اصلی: پردازش متون
یکی از مسائل عمده در پردازش متون و به طور عمومیتر در پردازش زبانهای طبیعی عملیات و فرایندهای مربوط به مدلسازی دادهها است.
دادهها
اطلاعات
علم دادهها
پردازش اطلاعات
پردازش علائم
پردازش تصاویر
پردازش متون
پردازش موازی
پردازش ابری | [
"برنامه (رایانه)",
"اطلاعات",
"علوم",
"فناوری",
"پیچیدگی",
"پردازش علائم",
"پردازش تصاویر",
"پردازش زبانهای طبیعی",
"مدلسازی دادهها",
"دادهها",
"علم دادهها",
"پردازش اطلاعات",
"پردازش متون",
"پردازش موازی",
"پردازش ابری"
] | [
"پردازش رایانهای دادهها",
"مدیریت دادهها"
] |
1,751 | اژدها | 0 | 191 | 0 | [] | false | 93 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "Image_Name",
"Item2": "WingedDragon.jpg"
},
{
"Item1": "Grouping",
"Item2": "[[موجود افسانهای]]"
},
{
"Item1": "Sub_Grouping",
"Item2": "اژدها"
}
],
"Title": "موجود فراطبیعی"
} | اژدها (با تلفظ اژدها) یکی از موجودات افسانهای در فرهنگهای جهان است. اژدها در اساطیر جهان جایگاه ویژهای دارد.
واژهشناسی در فارسی
ریشه واژه اژدها و (ضحاک) یکی است و صورتهایی دیگر چون «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهات» دارد، به معنی «ماری است افسانهای و بزرگ، با دهان فراخ و گشاد.»
اژدها یا اژدر که در زبان اوستایی «اژی» (-aži)، در زبان پهلوی ساسانی (فارسی میانه) «از» (az) و در زبان سانسکریت «اهی» (-ahi) خوانده و نامیده میشود، به معنی «مار یا افعی مهیب و سهمگین» است. در متون کهن ایرانی، گاه این واژه به گونه عام به کار میرود.
در اساطیر و ادبیات جهان
اژدها جانوری است که در کهنترین سنن نماد ویرانگری و نیز آب و آبادانی بودهاست. روزگاری دراز اساطیر شناسان میپنداشتند که اژدها نمایشگر شر و انگیزه پیشرفت بشر است و سرگذشت بشر سراسر کوششی است برای رهایی از قدرت درهم شکننده اژدها.
کهنترین تصویر موجود از اژدها بر روی دروازه بابل واقع در موزه پرگامون.
رابطه میان اصل و آغاز جهان و اژدها در کیهانشناسی بابلیان آشکار است. در این کیهانشناسی، تیامات یا اژدهایی که نماد ظلمت آغازین است غالبا به صورت ماری خشمگین نموده شده و مردوک یا قهرمان خورشیدی بر آن چیره میشود. بدینگونه جهان روشن پدرسالاری جهان آغازین مادرشاهی را تسخیر میکند.
تندیس اژدها در سنگاپور
در مصر باستان اژدها رمز طغیانهای بزرگ رود نیل بودهاست و سود و زیان آن طغیانها را که بارورکننده یا ویرانکنندهاند نشان میدادهاست. از این رو اژدها غالبا هم با خداوند اسیریس و هم با الهه هاتور همانند میشده و گاه نیز ازلحاظ خیر و برکتی که داشته با اسیریس و به سبب ویرانگریاش با «ست» دشمن اسیریس یکی میشدهاست.
اژدها همیشه حیوانی نیرومند و سهمگین پنداشته شده و گاه _ چنانکه در چین _ مقدس بوده و پرستیده میشدهاست، زیرا او را بخشنده آب و باران میدانستهاند. در بعضی نقاط اژدها را همان تمساح دانسته (تمساحی بزرگ) و پنداشتهاند که تمساح آورنده باران است. اقوام بسیار معتقد بودند که اژدها خدای طوفان و هوای بد و سیل و دیگر بلاهای آسمانی است و طوفان بر اژدها سوار شده موجب لغزش زمین و زمینلرزه میشود. تقریبا همه جا اژدها با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوط بودهاست.
برخی از اژدهاهای چند سر مشهورند، چون لادون که نگاهبان سیبهای زرین هسپریدها بود. بعضی اژدهاها یا مارهای چند سر نیز شاخهایی به اشکال گوناگون داشتند از قبیل اژدهای قرمز هفت سر به نام آپوکالیپس، وانی، اژدهای چینی و ژاپنی نیز چندین شاخ دارد. نزد اقوام سرخپوست پوئبلو مار شاخدار نماد روان و روح آب بودهاست، و به باور مانی شیطان یا اهریمن درآغاز بر آبها فرمان میراند، «او همه چیز را تباه میکرد و ویران میساخت».
اژدها تنها موجود اساطیریای است که در فرهنگ تمام ملل جایگاهی داشتهاست. چین، ژاپن، ایران، مصر، یونان، روم، شمال اروپا در کتب تاریخی از این موجود یاد شدهاست.
پروفسور فرهاد عسکری محقق و فیلسوف اعتقاد دارد که این موجود در گذشته وجود داشته ولی نه به این شکل که مجسمه و روایات ذکر کردهاند، بلکه شاید به صورت موجود (مار عظیم) مانند کنت دراکولا یا ضحاک.
در اساطیر و ادبیات ایران
رستم در حال کشتن اژدها اثر عادل عدیلی
سیمای اژدها در تاریخ اساطیری ایران، در نهایت سهمناکی، زشترویی و پلشتی است. آنها از نخستین یاران اهریمن میباشند که آفرینش نیکوی اورمزد را آشفته مینمایند؛ ولی توانایی تباه آن را ندارند. اگر فدیه گرانبهایی نثار ایزدانی همچون آناهیتا و وای میکنند (یشت ۵، بندهای ۲۹–۳۱ و ۴۱–۴۳ و نیز یشت ۱۵، بندهای ۱۹–۲۱). بر اساس ادبیات اوستایی، هنگامی که اورمزد نخستین سرزمین نیک خویش را میآفریند (ایرانویج)، آنگاه اهرمن همه تن مرگ برای تباهی آن، اژدهایی (اژدهای سرخ) را در رود دائیتی پدید میآورد (وندیداد ۱، بندهای ۲–۴). از سوی دیگر نیز ایزد هم با رزمافزارهای خود به نبرد با اژدهای زرد برمیخیزد تا او را نابود سازد (یسنه ۹، بند ۳۰).
بر اساس ادبیات ودایی و اوستایی، دو اژدهای ورتره و اپه اوشه (اپوش)، آبها را در دژ جادویی خود اسیر، ابرهای آسمانی را سترون و زمین را خشک و کویر میسازند؛ ولی سرانجام به دست ایزدان ایندره و تیشتر تباه میگردند. از دیگر سو نیز اژی دهاکه (اژدهاک/ضحاک) و افراسیاب تورانی نشان از اژدهایان اساطیری دارند که با گذشت زمان و به هنگام تغییر ساختار ساده و نخستین (روایت اوستایی) داستان به شکل پیچیده و پویا (روایات پهلوی ساسانی و خدای نامه)، جامه نوین پادشاه انیرانی (= نا ایرانی) را بر تن مینشانند. خشکسالی، سترونی، زوال و مرگ، ارمغان دشخدایی آنان بر ایران میباشد.
پرداخت شخصیت و ویژگیهای اژدها در روایات اساطیری چندان کامل و دقیق نیست، زیرا اسطوره تنها به آن بخش از سرگذشت زندگی یک بوده اهریمنی (یا حتی قهرمان) میپردازد و آن را آنچنان میبالاند و با شکوه و اغراق درمیآمیزد که برای نمایش جهانبینی ویژه خویش و دیگر اهداف خود نیاز دارد. اما این پرداخت در روایات حماسی (برخلاف نمونههای اساطیری شکل کاملتر و پویاتری دارد و اژدها در این داستانها چهرههای گوناگونی دارد که از میان آنها دو گونه بیش از دیگر نمونهها دیده و تکرار میشود.
اژدها در نخستین چهره، سیمای «فرمانروای بیگانه اژدروشی» را به خود میپذیرد که با تازش بر ایرانشهر و چیرگی بر پادشاه این سرزمین، فرمانروایی را در دست میگیرد، زندگی مردمان و ستوران آنان را تباه، باران و آب را دربند و خشکی و نیاز را بر سرتاسر زمین حکمفرما میسازد. این فرمانروای دژکامه انیرانی با رزمافزار جادویی و سپند قهرمان بیهمتایی از تبار پادشاهان نیکوی ایرانی، تباه میگردد. آشتی، آرامش و زیبایی ارمغان پادشاهی نیک قهرمان بر ایران زمین است. روایت کارزارهای «فریدون و ضحاک»، «اسفندیار و ارجاسب تورانی» (هر دو به نقل شاهنامه) و داستان نبرد پادشاهانی همچون «منوچهر، زو و کی خسرو با افراسیاب اژدهاوش» را میتوان در شمار گونههایی جای داد که اژدها با چهره پادشاه دژکامه انیرانی پدیدار میگردد.
اژدها در نگارگری
از آن جا که نگارگران دوره اسلامی، برای ترسیم جانوران خیالی، از طرحهای سنتی یکسانی استفاده میکردهاند و به ندرت، آن جاندار را به خلاف آنچه که گذشتگان کشیده بودند، میکشیدند، تصویر اژدها در نگارگریهای دوره اسلامی، تصویر واحدی است.
در این تصویر، اژدها، به شکل ماری بزرگ ترسیم میشود که دست و پاهایی همچون شیر دارد. بر روی کتفها و بالای پاهای این جانور، پشمهایی دیده میشود. پشتش حالتی شبیه پولک دارد و زیر شکمش، خطهایی موازی است. اژدها در هیچیک از نگارگریهای ایرانی، بال ندارد؛ ولی در اسطورهها و داستانهای عامیانه بالدار هم در نظر گرفته شدهاست، همانطور که در فرهنگ دهخدا آمده :جانوری اساطیری بشکل سوسماری عظیم دارای دو پر، که آتش از دهان میافکنده و پاس گنجهای زیرزمین میداشتهاست.
سر اژدها، معمولا همچون سر گرگ است. پوزهای دراز و دهانی بازدارد که زبان باریکش از آن بیرون است. گاهی نیز شعله آتشی از آن میجهد.
با توجه به شباهت زیاد اژدهای نگارگریهای اسلامی با اژدهای نگارگری چینی، و نیز با توجه به این که تصویر کردن اژدها در نگارگریهای اسلامی، پس از دوره تیموریان و انتقال فرهنگ چینی توسط مغولان به ایران، رواج یافت، میتوان حدس زد که طرح اژدهای نگارگران اسلامی بعد از مغول، بر گرفته شده از اژدهای چینی است.
خون اژدها
در نزدیکی شهر دهلران در استان ایلام چشمه قیری وجود دارد که بر پایه گفتههای مردم محلی، این چشمه، خون اژدهایی بوده که در جنگ با پهلوانی اساطیری، اسفندیار رویینتن، به هلاکت رسیدهاست.
در نزدیکی شهر قروه در استان کردستان نیز چشمه آب معدنی سرخ رنگ در کنار صخرهای اژدها شکل، به نام باباگورگور وجود دارد که به گفته مردم این چشمه خون این اژدها است.
درخت خون اژدها
نام یکی از درختهای جزیره سقطرا (سقطری عربان، مجمعالجزایر واقع در باختر اقیانوس هند، میان دو قاره آسیا و آفریقا و در دهانه خلیج عدن از آن کشور یمن) خون اژدهاست. این درخت با نگاه از بالا مانند یک بشقاب پرنده گرد است و برگهای سوزنی شکلش به سمت بالا کشیده شده و از رو به رو یکسره به قارچ ماند. تنه درخت هیچ شاخ و برگی ندارد و تنها سر درخت پر از برگهای سوزنی شکل است. صمغ درخت اژدها را برای رنگ کاری و برق اندازی کار گیرند و و فزون بر کار بردهای پزشکی صمغ، سالهای سال کیمیا گران هم برگهایش را به کارهای خود زدهاند.
معبد اژدها
در ده کیلومتری جنوب شرقی گنبد سلطانیه، در نزدیکی روستای ویر، در پهنهای مستطیل شکل در دامنه کوه دو اژدهای بیمانند و شگفتآور قرار گرفتهاست. این محل به نام معبد اژدها و داش کسن (سنگبر) خوانده میشود و مردم محل آن را به نام شیرین و فرهاد مینامند.
در درون این مجموعه هنری زیبا، سه غارتاق دستکند با اندازههایی مشخص در دل کوه سترگ کنده شده که پیرامون ورودیهای آن را کنده کاریها و سنگبریهای زیبای و چشمنوازی جلوهای ویژه بخشیدهاند. مهمترین بخش این کنده کاریها، که در نوع خود در ایران منحصر به فرد است، دو تصویر اژدهاست که در روبروی یکدیگر، با طول بیش از ۵ متر، به شکل قرینه در دل سخت سنگ کنده شدهاند، که در پیچ و خمهای خود جهانی از اسرار نهفته دارند. پیرامون این نقش برجستههای یگانه و بیمانند، مهرابهای زیبا و نقش دار، با طرحهای اسلیمی، گل و بوته، و مقرنس بر پیکره بیجان سنگ کنده کاری شدهاند. تقارن در هرجای این نیایشگاه به چشم میخورد.
دانشمندان و اندیشمندان ایرانشناس بر این پندارند که غارهای معبد اژدها، یکی بزرگتر در جنوب و دو تا قرینه در شرق و غرب، نخست نیایشگاه آیین مهرپرستان، میترائیسم، بوده و کاربرد آن را حتی در دوران پس از اسلام هم نگه داشته بودهاست. مار در آیین مهر و اژدها در فرهنگ ایرانی، نقشی بنیادین و اثرگذار دارند. اژدها با جهتگیری خود به درون نیایشگاه، گویی خوش آمدگوی تازه واردان است. | [
"موجود افسانهای",
"موجودات افسانهای",
"جهان",
"اساطیر",
"ضحاک",
"زبان اوستایی",
"زبان پارسی میانه",
"سانسکریت",
"نماد",
"موزه پرگامون",
"کیهانشناسی",
"تمدن بابل",
"تیامات",
"مردوک",
"پدرسالاری",
"مصر",
"نیل",
"اُسیریس",
"تمساح",
"آپوکالیپس",
"وانی",
"پوئبلو",
"مانی",
"اهریمن",
"اورمزد",
"رزمافزار",
"افراسیاب",
"اسفندیار",
"ارجاسب تورانی",
"شاهنامه",
"تیموریان",
"مغولان",
"دهلران",
"ایلام",
"قروه",
"استان کردستان",
"باباگورگور",
"سقطرا",
"گنبد سلطانیه",
"ویر (رزن)",
"معبد داشکسن",
"مهرپرستان",
"میترائیسم",
"مار"
] | [
"اژدهایان",
"اساطیر ایرانی",
"افسانههای ایرانی",
"دورگههای اساطیری",
"موجودات افسانهای",
"نهانجانداران",
"هیولاها"
] |
1,753 | تیامات | 0 | 18 | 0 | [
"تيامات"
] | false | 10 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نقش تیامات بر روی یک مهر استوانهای بابلی.
تیامات نام یکی از ایزدبانوهای باستانی افسانههای بابلی و سومری و یکی از نقشآفرینان اصلی در حماسه آفرینش بابلی یعنی داستان انوما الیش است. او ایزدبانوی آب بود و دیگر خدایان را شورانید تا انتقام قتل شوهرش آبزو را بگیرند.
بنابر این حماسه، مردوک خدای شهر بابل، تیامات را کشت و بدن او را به دو نیم کرد. از یک تکه برای ساختن آسمان استفاده کرد و مقرر ساخت تا تکه دیگر زمین باشد.
تیامات همچنین نام یکی از گروههای موسیقی نیز هست. | [
"ایزدبانو",
"سومر",
"حماسه",
"بابلی",
"انوما الیش",
"آبزو",
"مردوک",
"تیامات (گروه موسیقی)"
] | [
"اژدهایان",
"انوما الیش",
"ایزدبانوان آفرینش",
"ایزدبانوان دریا و رود",
"ایزدبانوان میانرودان"
] |
1,754 | انوما الیش | 0 | 106 | 0 | [
"انوما اليش"
] | false | 8 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | انوما الیش نام حماسه آفرینش در اسطورههای بابلی است. نوشتههای این حماسه در آغاز به صورت تکهتکه از سوی باستانشناسان در ویرانههای کتابخانه آشوربانیپال در نینوا کشف شد.
اسطوره انوما الیش به زبان اکدی و بر روی چندین کتیبه گلی حکاکی شده بود.
به نظر میرسد که حماسه آفرینش، به خلاف حماسه گیلگمش، خارج از بینالنهرین تقریبا ناشناخته بودهاست. کتیبههای آن در سلطان تپه، نینوا، کیش و بابل پیدا شده، اما فرق اندکی با یکدیگر دارند.۱ در روایت سومری دومین اسطوره پایهای، یعنی اسطوره آفرینش، کارهای آفرینش به وسیله خدایان مختلفی انجام میگیرد، که از این میان انلیل و انکی دو چهره اصلی در کار آفرینش هستند. اما در بابل، اسطوره آفرینش است که اهمیت اساسی پیدا میکند، زیرا با جشن بزرگ سال نو بابلی یعنی اکیتو۲ همراه گشت و به صورت دعا و نیایش همگانی در شعر یا سرودی به نام «انوما الیش ” تجسم یافت. علت این نامگذاری این است که شعر یا سرود نام برده با واژههای انوما الیش به معنی “به زمانی که در آن بالا»۳ آغاز میشود. در شکل کنونی اسطوره، خدای بابلی مردوک نقش اساسی را بازی میکند. این مردوک است که تیامات۴ را شکست میدهد، الواح سرنوشت را به دست میآورد … هفت لوحی که حاوی این اسطورهاند در جریان حفاریهایی که بریتانیاییها در نینوا کردند، کشف شدهاند و بخشهایی از آنها در سال ۱۸۷۶ به وسیله جرج اسمیت ترجمه و منتشر شدهاست.۵
خلاصه این اسطوره در روایت بابلی آن بدین شرح است:
این حماسه از روزگاری بسیار کهن آغاز میشود،
هنگامی که آسمانهای بالای سرمان هنوز نامی نداشتند
و زمین زیر پایمان هم هنوز نامی نداشت، …
برج بابل
و فقط دو خدا وجود دارد، آپسو که نماینده آبهای ازلی زیرزمین است و تیه مت که مظهر دریاست (اقیانوس آب شور)۶. چهره شخصیت یافته دریا بود و به گونهای عنصری زنانه نمایانده میشد که جهان را زاد.۷از پیوند این دو، خدایان در وجود آمدند. از آمیزش این آبها نخست مومو۸ (آشوب امواج)، سپس زوجی ماراژدهاوش: لحم۹ و لحامو۱۰ پدید آمدند که به نوبه خویش انشار۱۱ (اصل نرینگی)، جهان آسمانی و کیشار۱۲ (اصل مادینگی)، جهان زمینی، را زادند. ایزدان بزرگ از همین انشار و کیشار پدید آمدند که عبارت بودند از: آنو۱۳ (یعنی آسمان)، ائا (یعنی زمین- و آب – خدا)، و ایزدان دیگرکه شامل ایگیگی ها۱۴ی مسکون در آسمان، و آنوناکیها ۱۵ ی پراکنده بر روی زمین و جهان زیرین بودند.۱۶
ائا (مرد – خدا) آنگاه مردوک که قهرمان اسطوره در شکل بابلی آن است را در وجود میآورد. اما پیش از تولد مردوک به شرح نخستین مناقشه میان خدایان اولیه و خدایانی که در وجودند برمیخوریم. تیامات و آپسو از سر و صدای خدایان جوانتر آشفته میشوند، و با مومو وزیر آپسو برای نابودی آنان به مشاوره مینشیند. تیامات مایل به نابودی فرزندان خود نیست، اما آپسو و مومو نقشهای طرح میکنند، نیت آنان بر خدایان دیگر آشکار میگردد و هراسان میشوند. اما ائا که همه آگاه است برای مقابله با این دسیسه نقشهای میچیند، وی آپسو را با افسون به خواب کرده، او را به قتل میرساند، مومو را در بند میکند و از بینی او طناب میگذراند. آنگاه ائا حجره مقدس خویش را بنا میکند و آن را آپسو مینامد، و در آرامش عمیقی به استراحت میپردازد. در این حجره تولد مردوک صورت میگیرد، و به دنبال ان شرحی از زیبایی و نیروی عظیم او میآید. لوح نخستین با شرح آمادگی برای مناقشه تازهای مان خدایان نخستین و خدایان جوانتر به پایان میرسد. فرزندان دیگر تیامات، او را به خاطر خاموش ماندنش به هنگام نابودی آپسو سرزنش میکنند و موفق میشوند او را برانگیزانند تا برای نابودی آنو و همدستانش اقداماتی بنماید. زن- خدای تیامات کینگو اولین فرزند خود را رهبر حمله قرار میدهد، او را مسلح میکند، و الواح سرنوشت را در اختیار او میگذارد. تیامات آنگاه گروهی هیولا در وجود میآورد، همچون کژدم- مرد Scorpion-man اسب- مرد Centaur که نقش آنها را بر مهرها و سنگهای مرزنمای بابلی میبینیم. تیامات، کینگو را در راس این گروه قرار میدهد تا انتقام آپسو را بگیرد.۱۷
لوح دوم به شرح عکس العمل مجمع خدایان پس از دریافت خبر حمله قریبالوقوع میپردازد. انشار مشوش میشود. وی نخست پیروزی پیشین ائا را بر آپسو به او یادآوری میکند و به او پیشنهاد میکند با همان شیوه با تیامات برخورد نماید، اما ائا یا از رفتن سر باز میزند یا ناموفق میماند، در اینجا متن قطع میشود و مشخص نیست بر ائا چه میگذرد. از سوی مجمع خدایان به آنو اختیار داده میشود تا به نزد تیامات، او را از تصمیم خویش منصرف نماید، و او نیز ناموفق بازمیگردد. آنگاه انشار در مجمع خدایان پیشنهاد میکند که این وظیفه را باید بر عهده پهلوان نیرومند مردوک گذاشت. ائا پدر مردوک به او پند میدهد که آن وظیفه را بپذیرد، و مردوک با این شرط میپذیرد که در مجمع خدایان به او قدرت کامل و مساوی داده شود، و کلام او تعیینکننده بیتغییر سرنوشت باشد. لوح دوم در اینجا پایان مییابد.۱۸
لوح سوم پس از بیان مختصری از رئوس تصمیم خدایان، با یک جشن به پایان میرسد.
لوح چهارم با برتخت نشستن مردوک به عنوان پادشاه و در اختیار گرفتن نشان سلطنتی آغاز میشود. مردوک، تیامات را به نبردی تن به تن میخواند و تور خود را برای گرفتنش میاندازد. دیوانی که یاوران تیامات هستند در تور مردوک گرفتار میآیند و دربند میشوند. آنگاه مردوک الواح سرنوشت را از کینگو میگیرد و آنها را بر سینه خویش میبندد، و با این کار در میان خدایان صاحب قدرت عالیه میشود. اقدام بعدی مردوک دوپاره کردن بدن تیامات است. مردوک نیمی از بدن تیامات را در بالا به عنوان آسمان قرار میدهد و آن را با ستونهایی ثابت نگاه میدارد، نگاهبانانی را نیز مامور میکند تا نگذارند آبهای تیامات بگریزند. آنگاه مردوک، اشاررا۱۹ ماوای خدایان بزرگ را بنا میکند. الگوی او همان ماوای آپسو، شناخته ائا است و سبب میشود آنو و انلیل و ائا مکان خود را در آن اشغال نمایند. لوح چهارم در اینجا به پایان میرسد. ۲۰
لوح پنجم رسالهای نجومی است که جایگاه ستارگان، درازای سالها، تقسیمات و نشانههای منطقه البروج و زایش ماه، زیورو آرایه شبانگاه را شرح میدهد. همه این تقسیمات و کارها را مردوک انجام داده بود. این لوح ناقصترین قسمت شعر است به دلیل اینکه بسیار آسیب دیده است.۲۱همانطور که بیان شد در این لوح مردوک به عنوان برقرارکننده گردش سال و ترتیب ماهها بوسیله تغییرات ماه نمایاده میشود. همچنین مردوک سه «راه» آسمانی را برقرار میکند، راه انلیل در آسمانهای شمالی، راه آنو در سمت الراس۲۲ و راه ائا در جنوب. سیاره مشتری را به مسولیت انتظام آسمانی برمیگمارد.۲۳
لوح ششم به شرح آفرینش انسان میپردازد. مردوک نیت خود را برای آفرینش انسان به منظور خدمتگذاری خدایان اعلام میدارد. با راهنمایی ائا تصمیم گرفته میشود که سردسته شورشیان یعنی کینگو بمیرد تا از خون او نوع انسان سرشته بشود. از این رو، کینگو به قتل میرسد، و از خون او انسان برای خدمت به خدایان آفریده میشود تا آنان را آزاد نماید، بعبارت دیگر، تا وظیفههای جسمانی مربوط به آیین معبد را انجام دهد و خوراک خدایان را فراهم آورد. آنگاه خدایان معبد مردوک یعنی همان معبد بزرگ اساگیل۲۴ که دارای زیگورات است و در بابل قرار دارد را میآفرینند.۲۵ این لوح با ذکر اسامی مختلف مردوک به پایان میرسد. ظاهرا به نظر میآید که این لوح، آخرین لوح شعر بودهاست. اما در نسخهای که بدست ما رسیدهاست لوح دیگری هم آمدهاست که یکسر به شمارش و اسامی پنجاه گانه مردوک اختصاص دارد.۲۶ مردوک پس از آنکه بدین گونه آسمان و زمین را ساخت، به خمیر کردن زمین با خون خود پرداخت تا بنی آدم را برای خدمت خدایان بسازد. روایتهای بابلی، در جزئیات آفرینش انسان، با یکدیگر اختلاف دارد، ولی همه در این مطلب یک کلامند که خدا انسان را از تکهای گل رس ساخت.۲۷
فرود ایشتر به جهان زیرین
جهان زیرین، جهانی تاریک، غمانگیز، و مکانی بیروح و هولناک است که خواهر ایشتر، ارشکیگل۲۸ ملکه آن است.۲۹ در شکل بابلی این اسطوره، همچون صورت سومری آن، برای فرود ایشتر به جهان زیرین دلیلی ارائه نمیشود، اما در پایان شعر پس از آنکه ایشتر آزاد میشود، تموز۳۰ به عنوان برادر و عاشق ایشتر معرفی میشود، بدون آنکه توضیحی برای چگونگی آمدن تموز به جهان زیرین داده شده باشد. سطرهای پس از آن به نظر میرسد که به بازگشت تموز با شادمانی تمام به جهان زندگان اشاره میکند. تنها از دعا و نیایشهای همگانی مربوط به تموز است که از زندانی شدن تموز در جهان زیرین مطلع میشویم، و از ویرانیای که غیبت او از سرزمین زندگان بوجود میآورد، آگاهی مییابییم. در شکل بابلی فرود ایشتر به سرزمین بیبازگشت بخشی وجود دارد که از ناتوانی در باروری جنسی که به علت غیبت او بوجود آمدهاست، سخن میگوید.۳۱ طرح کلی فرود زن- خدا از همان شکل سومری پیروی میکند اما تفاوتهای جالبی وجود دارد. زمانی که ایشتر دروازه جهان زیرین را میکوبد، تهدید میکند، چنانچه اجازه دخول نیابد، دروازه را درهم خواهد شکست و همه مردگان را آزاد خواهد کرد. در این روایت اسطوره ایشتر از شکل سومری آن چهرهای به مراتب تهدیدکنندهتر و خصمانهتر دارد. ایشتر تهدید میکند که مردگان را بر زندگان میتازاند، که این خود نشانه ترس بابلیها از ارواح است.۳۲ ایشتر در جوانی دلباخته تموز، ایزد درو، شد و اگر سخن گیلگمش را بپذیریم، این عشق باعث مرگ تموز گشت. ایشتر غرقه در اندوه شد و بر عاشق جان باخته زاریها سر داد. ایشتر برای آنکه تموز را دوباره بیابد و او ر از منزلگاه دلگیرش برباید، توطئه چید و به جهان زیرین فرود آمد: ” به سرزمینی سفر کرد که بیبازگشت بود، به سوی خانه شتافت که راه بازگشتی نداشت. ”۳۳ ارشکیگل بدان شرط که ایشتر تنپوشهای خود را را کند بدو اجازه ورود به جهان زیرین را میدهد و ایشتر با عبور از هفت دروازه به تدریج زیورها و تنپوشهای خود را رها و در برابر هفتمین دروازه کاملا عریان میشود.۳۴ به حضور ارشکیگل شهبانوی نواحی دوزخی، رسید. اما ارشکیگل پیامآور خویش، نمتر۳۵ را فرا خواند و بدو فرمان داد تائایشتر را در کاخ وی زندای کند و شصت گونه بیماری بر وی افکند. بدین گونه ایشتر زندانی گشت، زمین را عزلت و آسمانها را اندوهی ژرف فرا گرفت. شمش و سین، پدر وی، اندوه را بر ائا بازگفتند. پس ائا برای نجات ایشتر، آسوشو- نامیر۳۶ شهوت پرست را آفرید و او را به سرزمین بیبازگشت گسیل کرد، کلام جادویی به وی آموخت تا اراده ارشکیگل بازگیرد.۳۷ وارشکیگل با بیمیلی به وزیر خود نمتر دستور میدهد بر ایشتر آب حیا ت بپاشد. ایشتر آزاد میشود و باز میگردد، و همچنانکه در سفر بازگشت خود از هفت دروازه عبور میکند، تکههای زیورآلات و لباسهای خود را پس میگیرد. اما به فدیهای اشاره میشود که ایشتر باید بپردازد.۳۸ این حماسه به این صورت به پایان میرسد که ایشتر بهای آزادی خود را به قیمت از دست دادن دوموزی۳۹، «معشوق دوران جوانی خود»، میپردازد. | [
"حماسه آفرینش",
"اسطوره",
"آشوربانیپال",
"نینوا",
"اکدی",
"حماسه گیلگمش",
"بینالنهرین",
"سال نو",
"برج بابل",
"منطقه البروج",
"سیاره مشتری",
"آفرینش انسان",
"جهان زیرین",
"تنپوش"
] | [
"انوما الیش",
"آثار هزاره ۲ (پیش از میلاد)",
"ادبیات سده ۱۶ (پیش از میلاد)",
"ادبیات سده ۱۸ (پیش از میلاد)",
"اساطیر میانرودان",
"افسانههای آفرینش"
] |
1,756 | زینب | 1 | 146 | 0 | [
"زینب دخت علی",
"زينب",
"زينب كبري",
"زينب بنت علي",
"زینب کبری",
"زینب کبرا",
"زينب دخت علي",
"زينب كبرا",
"سیده زینب",
"زینب دختر علی بن ابی طالب",
"زينب دختر علي بن ابي طالب",
"زینب بنت علی",
"سيده زينب",
"حضرت زینب",
"حضرت زينب"
] | false | 63 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | زینب کبری سومین فرزند فاطمه و علی بن ابیطالب است. وی از زنان مقدس نزد شیعیان است و آنها از وی با عنوان حضرت زینب س یاد میکنند. زینب خواهر حسین بن علی، در واقعه کربلا حاضر بود و پس از آن نیز هنگام اسارت، در دفاع از حقانیت برادر خود، همانند علی بن حسین (امام چهارم شیعه) نقشی ویژه داشت. زینب در سال ۶۸۱ میلادی معادل با سال ۶۲ هجری قمری درگذشت. پیشتر با عبدالله ابن جعفر ازدواج نموده، از وی سه پسر و دو دختر به دنیا آورد و در نبرد کربلا در سال ۶۸۰ میلادی برابر با ۶۱ هجری قمری همراه برادرش حسین بود. پس از کشته شدن حسین، زینب نقش مهمی در محافظت از جان برادرزادهاش علی ابن حسین ایفا کرده و به سبب فداکاری و قهرمانیهایش، به لقب «قهرمان کربلا» مشهور شد.
نامگذاری
زینب کبری در پنجمین روز سال پنجم هجرت، مطابق با ۶۲۷ میلادی یا در سال ششم هجرت در مدینه به دنیا آمد. طبق روایات شیعه، هنگام تولد زینب، چون محمد در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی در جواب گفت: من بر پدرت سبقت نمیگیرم، صبر میکنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون محمد بازگشت و خبر تولد نوزاد زهرا را از زبان علی شنید گفت: فرزندان فاطمه فرزندان من هستند ولی خداوند درباره آنان تصمیم میگیرد (ناسخ التواریخ، جلد زینبیه، ص ۴۷).
بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام میرساند و میگوید: نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشتهام. آنگاه محمد زینب را گرفت و بوسید و گفت: توصیه میکنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است (خصائص الزینبیه، ص ۱۵). ولی آنطور که از شواهد پیداست فاطمه زهرا نام یکی از خواهرانش را بر روی دخترش گذاشته است .
ازدواج
زینب پس از آن که به سن ازدواج رسید، به همسری برادرزاده علی (پسرعمویش)، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب که ۵ سال از او بزرگتر بود درآمد.
زینب کبری از وی چهار پسر داشت به نامهای: علی، عون، عباس، محمد؛ و یک دختر به نام ام کلثوم. عون و محمد در واقعه کربلا کشته شدند.
زندگی
زینب در ۵ جمادیالاول سال ۶ (قمری) پس از صلح حدیبیه و ۲ سال بعد از تولد حسین بن علی متولد شد. پس از واقعه کربلا او پس از چند روز توقف در دمشق، همراه سایر زنان و کاروان اسرای کربلا به مدینه بازگشت.
خطبه در مجلس یزید
تل زینبیه در کربلا
زینب پس از حادثه کربلا، وقتی که به همراه سرهای کشتهشدگان کربلا به اسارت در مجلس یزید برده شد در حضور یزید سخنرانی مشهور و آتشینی کرد که یکی از مهمترین و موثرترین خطبهها در دفاع از حقانیت حسین بن علی تلقی شدهاست. زینب دختر علی بن ابیطالب در این مجلس برخاست و گفت: «… ای یزید آیا گمان میبری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و دارای مقام و منزلت شدهای؟… زود باشد که به اجداد خود ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی و نمیگفتی آنچه را که گفتی و نمیکردی آنچه را کردی… به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را … ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی … هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود… روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است، در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد.»
وفات
آرامگاه زینب در حومه شهر دمشق در سوریه
بسیاری از تاریخ نگاران از جمله مسعودی محل درگذشت او را مدینه و محل دفنش را بقیع نگاشتهاند. برخی نیز معتقدند در واقعه حره در سال ۶۲ (قمری) در مدینه قحطی شده بود و او همراه همسرش عبدالله بن جعفر که در دمشق زمینهایی داشت به این شهر مهاجرت و در ۱۵ رجب همان سال در همانجا درگذشت.
زینب همچون برادرش حسین در سن ۵۶ سالگی درگذشت.
آرامگاه زینب
قریهای که در آن قبر زینب قرار دارد، در گذشته به راویه و اکنون به زینبیه مشهور است. در حال حاضر این قریه به شهر متصل و در هفت کیلومتری شرق دمشق قدیم به طرف فرودگاه واقع میباشد.
در خیابان اصلی این شهرک از دور، گنبد و ماذنههای قبر او دیده میشود. گنبد ساختمان طلائی است و در سمت شرقی و غربی آن دو مناره کاشی کاری شده قرار دارد.
گلدستههای حرم به عنوان مرتفعترین و زیباترین منارههای کاملا پوشیده شده از کاشی معرق در دوران معاصر در سطح جهان است که کاشی کاری آن توسط هنرمند اصفهانی استاد علی پنجه پور به مدت حدودا ۱۰ سال و به سبک اصفهان اجرا گردیدهاست.
در مدخل در غربی قبر زینب و سمت راست آن داخل اتاق کوچکی سه مقبره دیگر وجود دارد که یکی از آنها قبر حسین یوسف مکی عاملی متوفی ۱۳۹۷ و دیگری محسن الامین عاملی، صاحب تالیف معروف اعیان الشیعه و سومین آنها نیز دختر میرزا تقی بهبهانی میباشد.
فضای قبر زینب و صحن آن بهصورت مربع مستطیل میباشد که شبستان و گنبد و حرم در وسط آن قرار گرفته و دارای چهار در ورودی میباشد سقف شبستان و مقبره از سه قسمت تشکیل شده که به صورت پلهای بر روی هم قرار دارند و گنبد نیز در وسط آن قرار یافتهاست. بر روی این گنبد جملاتی از قرآن نوشته شده و طلاکاری آن در سالهای اخیر به وسیله ایران انجام شدهاست.
در سمت شرق مجموعه، مصلای زینبیه به همت فهری زنجانی نماینده رهبر جمهوری اسلامی ایران در سوریه ساخته شده و مراسم نماز جماعت، دعای کمیل و نماز جمعه در آن برقرار میگردد. این شبستان بسیار بزرگ میباشد. مساحت کل مجموعه حدود ده هزار متر مربع است. در مقبره جمعا ۱۱۴ اتاق وجود دارد که ۶۴ اتاق آن در صحن بزرگ و بقیه در صحن دوم و حسینیههای اطراف است.
مقبره زینب در وسط حرم با ضریحی نقرهای و اطراف آن هشت ستون کاشی کاری شده که گنبد بر آن استوار شده وجود دارد. دیوارهای مقبره تا نصف آن سنگ سفید و بقیه آئینه کاری بوده و نمونهای از هنر و معماری ایرانی اسلامی است. بنای داخل و خارج ساختمان و همچنین منارهها و گنبد از حدود بیست سال پیش است ولی توسعههای اطراف صحن و تزئینات آنها همگی از سوی جمهوری اسلامی انجام شدهاست.
بر اساس کتاب زندگانی چهارده معصوم (چاپ پیش از انقلاب، نویسنده: حسین عمادزاده
ناشر: طلوع) بنای ساختمان مقبره زینب در زمان محمد رضاشاه پهلوی و به دستور فرح پهلوی شهبانوی ایران ساماندهی، طلاکاری و تزئین شد و هزینههای مربوط به نگهداری آن ماهیانه ازسوی فرح ارسال میشد.
کنیه
امالمصائب
امالرزایا
امالنوائب
القاب
عقیله بنی هاشم
صدیقه الصغری
عالمه غیر معلمه (کسی که بدون معلم عالم است)
سر ابیها
معصومه
ام کلثوم
عصمه الصغری
ولیه الله العظمی
ناموس الکبری
شریکه الحسین
عارفه
کامله
عامله
مخبره
محدثه
محبوب مصطفی
باکیه
البلیغه
فاضله
حسین بن علی
واقعه کربلا
اهل بیت
آرامگاههای تاریخی دمشق | [
"فاطمه",
"علی بن ابیطالب",
"شیعه",
"حسین",
"واقعه کربلا",
"سجاد",
"اسماعیل منصوری لاریجانی",
"محمد",
"جبرئیل",
"خدیجه کبری",
"عبدالله بن جعفر بن ابی طالب",
"۶ (قمری)",
"صلح حدیبیه",
"حسین بن علی",
"دمشق",
"مدینه",
"سوریه",
"مسعودی",
"بقیع",
"واقعه حره",
"۶۲ (قمری)",
"۱۵ رجب",
"گنبد",
"مناره",
"کاشی کاری",
"کاشی معرق",
"علی پنجه پور",
"اصفهان",
"۱۳۹۷ (قمری)",
"محسن الامین عاملی",
"اعیان الشیعه",
"حرم",
"شبستان",
"مقبره",
"قرآن",
"ایران",
"نماز جماعت",
"دعای کمیل",
"نماز جمعه",
"اهل بیت",
"آرامگاههای تاریخی دمشق"
] | [
"خاندان اهل بیت",
"خانواده محمد",
"درگذشتگان ۶۲ (قمری)",
"درگذشتگان ۶۸۲ (میلادی)",
"زادگان ۶ (قمری)",
"زادگان ۶۲۶ (میلادی)",
"شیعیان",
"شیعیان دوازدهامامی",
"صحابیات",
"عاشورا",
"عربها",
"فرزندان علی بن ابیطالب"
] |
1,757 | دروازههای تاریخی دمشق | 2 | 10 | 0 | [
"دروازههاي تاريخي دمشق",
"دروازه های تاریخی دمشق",
"دروازه هاي تاريخي دمشق",
"دروازهٔ هاي تاريخي دمشق",
"دروازهٔ های تاریخی دمشق"
] | false | 0 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | در طی تاریخ شهر دمشق همواره مورد یورش نیروهای بیگانه قرار گرفتهاست. برای دفاع این شهر گرداگرد آن، دو حصار کشیده شده بود. در این دوران ابعاد شهر بطور مستطیل بوده که از شرق به غرب آن یعنی از بابالجابیه تا بابالشرقی ۱۵۰۰ متر و از شمال تا جنوب آن یعنی از بابالفرادیس تا بابالصغیر حدود ۷۵۰۰ متر مساحت داشت. برای ورود و خروج مردم دروازههایی در این حصارها تعبیه شده بود. بخشهایی از این دیوارها بخشی در دوره رومیها و بخشی به دورانهای اسلامی تعلق دارد. | [] | [
"دروازههای دیوارهای تاریخی اورشلیم",
"دمشق",
"ساختمانها و سازههای کاملشده در ۱۵۴۲ (میلادی)"
] |
1,758 | قبرستان بابالصغیر | 2 | 94 | 0 | [
"آرامگاههاي تاريخي دمشق",
"آرامگاه هاي تاريخي دمشق",
"آرامگاه های تاریخی دمشق",
"ارامگاههای تاریخی دمشق",
"ارامگاه هاي تاريخي دمشق",
"ارامگاه های تاریخی دمشق",
"ارامگاههاي تاريخي دمشق",
"آرامگاههای تاریخی دمشق",
"قبرستان باب الصغير",
"قبرستان باب الصغیر"
] | false | 6 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "image",
"Item2": "Baab-Sagheer.jpg"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "آرامگاه [[امکلثوم]] دختر [[علی]]، [[آمنه]] و [[فاطمه صغری]] دختران [[حسین]]"
},
{
"Item1": "building_name",
"Item2": "آرامگاه [[امکلثوم]] دختر [[علی]]، [[آمنه]] و [[فاطمه صغری]] دختران [[حسین]]"
},
{
"Item1": "location",
"Item2": "[[دمشق]]، [[سوریه]]"
},
{
"Item1": "religious_affiliation",
"Item2": "[[شیعه]]"
},
{
"Item1": "architecture_type",
"Item2": "[[آرامگاه]]"
},
{
"Item1": "built",
"Item2": "680 CE"
},
{
"Item1": "specifications",
"Item2": "خیر"
}
],
"Title": "religious building"
} | قبرستان بابالصغیر یکی از قبرستانهای بسیار مهم و تاریخی دمشق و محل دفن بعضی فرزندان ائمه شیعه و صحابی پیامبر است. این قبرستان در نزدیکی بابالصغیر که یکی از دروازههای اصلی شهر قدیمی دمشق است قرار داشته و خاستگاه نامگذاریاش نیز همین است.
آرامگاههای منتسب به فرزندان پیشوایان شیعه در بابالصغیر
آرامگاه سکینه بنت حسین:
آمنه، ملقب به سکینه یکی از دختران حسین بن علی بود که در جنگ کربلا حضور داشت. مادر وی رباب بنت امراء القیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کعب بن علیم بن جناب بودهاست. او در مدینه از دنیا رفت. آرامگاه منتسب به سکینه در بابالصغیر ابتدای در اصلی است و دارای گنبدی بزرگ به رنگ سبز است که دو گنبد دیگر نیز اطراف آن هستند. بر فراز این مرقد منارهای نیز برنگ سبز دیده میشود. مقبره سکینه و ام کلثوم زینب صغری (دختر علی) هر دو داخل یک حجره و شبستان بزرگی است. نمای این مرقد از قبل از دوران عثمانی است که به احتمال زیاد در آن دوران تجدید بنا شده و بر اساس تابلویی که بر در ورودی نصب گردیده در سال ۱۳۳۰ قمری نیز مرمت شدهاست.
آرامگاهامکلثوم بنت علی:
در کنار آرامگاه سکینه - دختر حسین - آرامگاهام کلثوم، دختر علی است. ام کلثوم وقتی همراه کاروان اسرا وارد کوفه شد، چون مردم به زنان اهل بیت نگاه میکردند فریاد زد: «آیا از خدا و رسولش شرم نمیکنید که اینگونه به حرم محمد نگاه میکنید». او همچنین قبل از ورود به دمشق نزد عمر بن سعد رفته و از وی خواست تا زنان حرم را از دری که مردم کمتری حضور داشته باشند وارد شهر کنند ولی او نپذیرفت.
آرامگاه منسوب به فاطمه صغری دختر حسین:
فاطمه صغری - دختر حسین - از ام اسحاق بنت طلحه بن عبیدالله بن تیمیه بودهاست. وی در سال ۳۰ هجری به دنیا آمد و در واقعه کربلا نیز حدود ۳۰ سال سن داشتهاست؛ لذا میتوان گفت از خواهرش سکینه بزرگتر بودهاست.
به نظر میرسد این قبر متعلق به فاطمه دختر حسین باشد چرا که در پائین کتیبه کوفی که بر دیواره سنگ قبر او قرار دارد جملهای با این عنوان «مهدی هذا القبر فاطمه بنت احمد بن الحسین الشهید علیه السلام» و تاریخ ۴۳۹ قمری دیده میشود. لیکن در نظر عامه و خادمین این محل، قبر، از فاطمه دختر حسین است در حالی که نوشته روی آن حاکی از چیز دیگری است. از طرف دیگر بیشتر منابع روایت میکنند که فاطمه صغری در منزل خود یعنی در پشت مسجدالنبی وفات یافته و در بقیع به خاک سپرده شد. پس به احتمال زیاد چون روایتی نیز مبنی بر سکونت فاطمه صغری در دمشق نداریم قبر مذکور باید متعلق به نواده حسین - نه دختر او - باشد.
آرامگاه عبدالله بن جعفر صادق:
قبر عبدالله فرزند جعفر صادق، کمی بالاتر از قبر فاطمه صغری و در سمت چپ آن قرار دارد که دارای گنبدی کوچک به رنگ سبز بوده و داخل آن تابوتی چوبین با محفظهای فلزی دیده میشود؛ اینجا قبر فرزند امام ششم شیعیان است.
قبر عبدالله بن سجاد:
قبر عبدالله بن زین العابدین - معروف به عبدالله بن باهر- در کنار دیواره شرقی بابالصغیر قرار دارد که از قبرستان مستقل و راه آن پس از در اصلی قبرستان است. دارای صحن و گنبد سبز و شبستان نسبتا بزرگی است. اطراف مقبره و مرقد او که در سال ۱۳۳۰ قمری بازسازی شده دیواری کشیدهاند که آن را از گورستان مستقل و مجزا ساختهاند.
مدفن سرهای کشته شدگان کربلا در بابالصغیر
پس از آنکه اهل حسین و یارانش را در کربلا کشتند، عمر بن سعد دستور داد تا سرهای آنها را ببرند. پس از آن، سرها را بین قبایل قسمت نمود تا آنان بدین وسیله به ابن زیاد تقرب جویند؛ لذا قبیله کنده سیزده سر، به ریاست قیس بن اشعث کندی، قبیله هوازن دوازده سر، به ریاست شمر بن ذی الجوشن، تمیم هفت سر، بنی اسد شانزده سر بر نیزه کرده، و در مجموع با ۷۱ سر بریده وارد کوفه شدند.
هنگام طلوع آفتاب سرهای کشته شدگان و کاروان اسرا از بابالساعات وارد مسجد اموی شد. آنگاه به دستور یزید، تمامی سرها به مدت سه روز بر دروازههای شهر و مسجد اموی آویزان گردید. زین العابدین پس از چندی موافقت یزید را گرفت تا سرها را به بدنها ملحق سازد و لذا سر حسین و سایر کشته شدگان را به کربلا برده و به اجسادشان ملحق کرد.
در عین حال چند سر را در بابالصغیر به خاک سپردند. این سرها عبارتاند از:
سر عباس بن علی
سر علیاکبر
سر حبیب بن مظاهر
محسن الامین در سال ۱۳۳۱ قمری کتیبهای بر بالای در ورودی این مقام با این عبارت دیده بود هذا راس عباس و علی بن الحسین و حبیب بن مظاهر. بعدها که ضریحی بر روی این محل گذاشته شد نام شانزده تن ذکر گردید. با توجه به اینکه منابع تاریخی شیعه اذعان دارند بیشتر سرهای کربلا به بدنهای آنان ملحق شد به نظر نمیرسد در این مکان بیش از سه سر بخاک سپرده شده باشد.
مقابر صحابه محمد در بابالصغیر
قبر منسوب به بلال حبشی:
بلال پس از درگذشت محمد وقتی لشکر اسلام برای فتح شام در مدینه آماده عزیمت شد به گفته ابن اعثم نزد خلیفه آمد و گفت: «تو مرا آزاد کردی تا کنار تو باقی بمانم و در مسجد محمد اذان بگویم چنین کردم، ماندم و برای او اذان گفتم، اکنون محمد از دنیا رفتهاست و من دوست ندارم پس از او برای کسی اذان بگویم، از تو میخواهم که اجازه دهی همراه این لشکر به جهاد در راه خدا بروم که آن را از ماندن بهتر دوست میدارم.» ابوبکر گفت: «هر آنچه خواهی بکن ولی دوست داشتم نزد من در مدینه میماندی و اذان میگفتی»، بلال نپذیرفت و همراه سعید بن عامر وارد لشکر شد. بلال به دمشق آمد و در آنجا و بقولی در داریا یکی از قریههای اطراف دمشق ساکن شده و سرانجام در سال ۲۰ قمری یا به روایتی ۱۷ قمری در خلافت عمر بن خطاب - در سن ۶۳ سالگی - درگذشت و در بابالصغیر بخاک سپرده شد.
در محل دفن بلال اختلاف است. ابن کثیر قبری که در بابالصغیر به او منسوب است را صحیح ندانسته و محل دفن وی را همان قریه داریا میداند. او میگوید قبری که در بابالصغیر است از او نیست بلکه قبر بلال پسر ابودردا قاضی دمشق است که فردی عابد و زاهد بودهاست. در هر حال، قبری که اکنون به نام بلال در بابالصغیر معروف است کمی بالاتر از سکینه و ام کلثوم است؛ این قبر در کنار قبر منسوب به عبدالله بن جعفر طیار است و هر دو در یک بقعه قرار گرفتهاند.
قبر منسوب به عبدالله بن ام مکتوم:
عبدالله بن ام مکتوم یکی از صحابه محمد و از مسلمانان است. وی کاتب و حافظ قرآن بوده و اغلب به هنگام غزوات محمد جانشینی او در مدینه را بر عهده داشتهاست.
قبر منسوب به عبدالله بن جعفر بن ابیطالب:
در بابالصغیر قبری منسوب به عبدالله بن جعفر همسر زینب کبری وجود دارد که قطع به یقین صحت تاریخی ندارد؛ زیرا عبدالله در سال حجاف در مدینه وفات یافته و در قبرستان بقیع بخاک سپرده شدهاست.
قبر اوس بن اوس:
اوس بن اوس یکی دیگر از صحابه محمد است. مقبره وی اکنون در مقابل مدرسه صابونیه در سمت دیواره غربی مقبره بابالصغیر است.
قبر واثله بن الاسقع:
یکی دیگر از صحابه محمد که همراه اوس بن اوس و عمار بن یاسر و دیگران بر ایوان صفه در مسجدالنبی زندگی میکرد واثله بن الاسقع بود. او آخرین صحابهای بود که در این شهر مرد. واثله پس از کشته شدن حسین به شدت خشمگین بوده و همواره به نقل آیه تطهیر میپرداختهاست.
قبر آبان بن عثمان:
آبان بن عثمان فرزند خلیفه سوم و از تابعین است. وی و سه تن دیگر از محدثان و مورخان مشهور مدرسه مدینه در سده اول هجری، پدران تاریخنگاری اسلامی محسوب میشده و بیشتر محدثان و مورخان از نسل تابعین و غیره، به روایات آن استناد میکردند.
در منابع تاریخی نام وی در میان مدفونین در بابالصغیر دیده نشد ولی در سمت چپ مقابر سکینه و عبدالله و حدود دویست متر بالاتر از آنان یعنی پشت مقبره فضه، حجره کوچکی است که بر روی آن نام آبان بن عثمان دیده میشود؛ و داخل آن قبری بوده و بر بالای حجره نیز گنبدی سبز است که رنگ آن ریخته شدهاست.
حرم زینب کبری
حرم رقیه | [
"امکلثوم دختر علی",
"علی بن ابیطالب",
"آمنه بنت حسین",
"فاطمه صغری",
"حسین بن علی",
"دمشق",
"سوریه",
"شیعه",
"آرامگاه",
"سکینه بنت حسین",
"۱۳۳۰ (قمری)",
"امکلثوم بنت علی",
"عمر بن سعد",
"۴۳۹ (قمری)",
"قیس بن اشعث کندی",
"شمر",
"عباس بن علی",
"علیاکبر",
"حبیب بن مظاهر",
"۱۳۳۱ (قمری)",
"بلال حبشی",
"بلال",
"ابن اعثم",
"سعید بن عامر",
"۲۰ (قمری)",
"۱۷ (قمری)",
"ابن کثیر",
"ابودردا",
"عبدالله بن جعفر",
"عبدالله بن ام مکتوم",
"اوس بن اوس",
"واثله بن الاسقع",
"عمار بن یاسر",
"آبان بن عثمان",
"حرم زینب کبری",
"مسجد سیده رقیه"
] | [
"آرامگاهها در سوریه",
"خانواده محمد",
"خیابانها در دمشق",
"دروازههای دمشقها",
"زیارتگاهها",
"ساختمانها و سازهها در دمشق",
"علی شریعتی",
"گورستانها در سوریه",
"مکانهای مقدس اسلامی"
] |
1,759 | مسجد اموی دمشق | 2 | 63 | 0 | [
"مسجد اموي دمشق",
"مسجد اموی",
"مسجد جامع اموی دمشق",
"مسجد اموي",
"مسجد جامع اموي دمشق",
"مسجد جامع اموی",
"مسجد جامع اموي"
] | false | 33 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "image",
"Item2": "Umayyad Mosque, Damascus.jpg"
},
{
"Item1": "image_size",
"Item2": "300px"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "مسجد اموی دمشق"
},
{
"Item1": "map_type",
"Item2": "سوریه دمشق قدیم"
},
{
"Item1": "map_caption",
"Item2": "موقعیت در سوره قدیم"
},
{
"Item1": "latitude",
"Item2": "۳۳٫۵۱۱۹۴۴"
},
{
"Item1": "longitude",
"Item2": "۳۶٫۳۰۶۶۶۷"
},
{
"Item1": "coordinates_type",
"Item2": "region:SY_type:landmark"
},
{
"Item1": "coordinates_format",
"Item2": "dms"
},
{
"Item1": "location",
"Item2": "[[دمشق]]، [[سوریه]]"
},
{
"Item1": "religious_affiliation",
"Item2": "[[اهل سنت]]، [[اسلام]]"
},
{
"Item1": "region",
"Item2": "[[شام]]"
},
{
"Item1": "functional_status",
"Item2": "فعال"
},
{
"Item1": "architecture_type",
"Item2": "[[مسجد]]"
},
{
"Item1": "architecture_style",
"Item2": "[[امویان]]"
},
{
"Item1": "year_completed",
"Item2": "۷۱۵"
},
{
"Item1": "capacity",
"Item2": "۳،۰۰۰"
},
{
"Item1": "materials",
"Item2": "سنگ، مرمر، کاشی"
}
],
"Title": "religious building"
} | مسجد جامع اموی مهمترین مسجد سوریه است که در بخش قدیمی شهر دمشق واقع شدهاست. مسجد جامع اموی توسط ولید بن عبدالملک، ششمین خلیفه امویان بر بنای کلیسایی که در آن تربت یحیی به خاک سپرده شده بود، ساخته شد. او در سال ۸۶ هجری به دست خود تخریب این کلیسا، که خود روی ویرانههای معبد ژوپیتر ساخته شده بود و در آن زمان بیش از ۳۰۰ سال قدمت داشت را آغاز کرد. بخشی از بنای مسجد جامع اموی دمشق دارای قدمتی بالغ بر ۱۴۰۰ سال است و از جاذبههای مهم گردشگری و زیارتی شهر دمشق محسوب میشود.
این بنا تنها بازماندهی روزگار اموی در دمشق است و هنرمندانی از ایران، مصر، روم، تونس و چندین منطقهی دیگر آن را ظرف ۸ سال با دوازده هزار کارگر ساختند.
مسجد اموی دمشق دارای منارهای است که به «مناره سفید» معروف است.
آرامگاه صلاحالدین ایوبی، سلطان و موسس حکومت ایوبیان و فرمانده مسلمانان در جنگهای صلیبی در ضلع شمالی این مسجد واقع شدهاست.
اموی | [
"دمشق",
"سوریه",
"سنی",
"اسلام",
"شام",
"مسجد",
"امویان",
"ولید بن عبدالملک",
"یحیی",
"صلاحالدین ایوبی",
"سلطان",
"ایوبیان",
"مسلمانان",
"جنگهای صلیبی",
"نبرد کربلا",
"فهرست کشتهشدگان واقعه کربلا",
"سجاد",
"یزید"
] | [
"۷۱۵ (میلادی)",
"آرامگاهها در سوریه",
"بنیانگذاریهای ۷۱۵ (میلادی)",
"زیارت مسیحی",
"زیارتگاهها",
"سازمانهای مذهبی بنیانگذاریشده در سده ۸ (میلادی)",
"کتابخانههای سوریه",
"مسجد در دمشق",
"مسجدهای سده ۸ (میلادی)",
"مسجدهای سوریه",
"معماری دهه ۷۱۰ (میلادی)",
"نیایشگاههای به مسجد تبدیلشده",
"یحیی"
] |
1,760 | مسجد الاقصاب | 2 | 18 | 0 | [] | false | 1 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "location",
"Item2": "Suq [[Sarouja]], [[دمشق]]، [[سوریه]]"
},
{
"Item1": "religious_affiliation",
"Item2": "[[اسلام]]"
},
{
"Item1": "region",
"Item2": "[[شام]]"
},
{
"Item1": "functional_status",
"Item2": "فعال"
},
{
"Item1": "architecture_type",
"Item2": "[[مسجد]]"
},
{
"Item1": "architecture_style",
"Item2": "Ayyubid"
},
{
"Item1": "year_completed",
"Item2": "۱۲۳۴"
}
],
"Title": "religious building"
} | مسجد الاقصاب یا القصب نام مسجدی است در شهر دمشق پایتخت سوریه و یکی از اماکن تاریخی سوریه است. این مسجد در سمت بابالفرادیس و خیابان اصلی مسیر حرم رقیه و حدود پانصد متر پائینتر از بازار العماره قرار دارد. در این مکان سرهای کشتگان مرج عذرا یعنی حجر بن عدی و یارانش به خاک سپرده شدهاند. نام هفت تن از کشته شدگان بر سنگ نوشتهای در بالای این حجره که در سمت راست راهروی مسجد است دیده میشود. این مسجد امروزه به مسجد القصب و جامع منجک معروف است. بنای آن را به امیر ناصرالدین ابن منجک نسبت میدهند که وی مکان آن را ویران و جامع بزرگی در سال ۷۲۱ بجای آن ساختهاست. شایان ذکر است بدنهای این کشتهشدگان در مرج عذرا کنونی در ۳۶ کیلومتری دمشق قرار دارد.
تاریخ سوریه | [
"Sarouja",
"دمشق",
"سوریه",
"اسلام",
"شام",
"مسجد",
"اماکن تاریخی سوریه",
"رقیه",
"مرج عذرا",
"حجر بن عدی",
"حجره",
"۷۲۱ (هجری قمری)",
"تاریخ سوریه"
] | [
"بنیانگذاریهای ۱۲۳۴ (میلادی) در سوریه",
"ساختمانها و سازههای کاملشده در ۱۲۳۴ (میلادی)",
"مسجد در دمشق",
"مسجدهای سده ۱۳ (میلادی)",
"مسجدهای سوریه",
"معماری دهه ۱۲۳۰ (میلادی)",
"معماری عربی"
] |
1,761 | گشتاپو | 2 | 210 | 0 | [
"گِشتاپو",
"سازمان گشتاپو"
] | false | 114 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | سرفرماندهی گشتاپو واقع در خیابان فریتز-آلبرشت شهر برلین
گشتاپو (Geheime Staatspolizei = Secret State Police) نام اختصاری نیروی پلیس مخفی آلمان نازی بود. در طی حکومت آلمان نازی، گشتاپو بازوی اجرایی آلمان در بحث امنیت داخلی و ضد جاسوسی بوده و تحت فرمان اس اس به سرکوب مخالفین و مبارزه با جاسوسان میپرداخت. این سازمان در سال ۱۹۳۳ به دستور هیتلر و از میان درسخواندگان و نیروهای امنیتی جمهوری وایمار تشکیل شد.
تاریخچه
گروهی از افسران گشتاپو، در حال انتظار برای اسکورت اتوبوسهای سفید صلیب سرخ سوئد از خاک آلمان
با بر سر کار آمدن نازیها در سال ۱۹۳۳ نیروی S-A رفتارهای بسیار خشونت باری را نسبت به احزاب مخالف نازی و همچنین شهروندان آلمانی منجمله یهودیان نیز، اعمال میکرد. علت این رفتارها آن بود که هیتلر پلیس را در قرار گاههای پلیس گذاشته بود و از بازوی نظامی موثر خود در آن زمان یعنی اس آ استفاده میکرد؛ ولی بعد از سرکوب مخالفان و مشاهده رفتار افراطی و بیش از حد اس آ نسبت به شهروندان، هیتلر تصمیم گرفت تااس آ را از خیابانها جمع کند و نیروی پلیس عادی را به خیابانها باز گرداند و همینطور نیز شد. بعد از این جریان نیروهای اس اس گسترش یافتند و نیاز به یک پلیس مخفی حرفهای نیز احساس شد؛ چون اکثر احزاب مخالف فعالیت مخفیانه را در پیش گرفتند و در نتیجه برای کشف این فعالیتها نیاز به یک پلیس مخفی حرفهای بود. اس آ که در سرکوب گروههای مخالف با فعالیت آشکار مفید بود دیگر به درد این کار نمیخورد؛ در نتیجه نیاز به یک سازمان پلیس مخفی شدیدا احساس میشد. در آن زمان چون هیتلر تنها به نیروهای وفادار خود مطمئن بود در نتیجه تشکیل و سازماندهی پلیس مخفی را به گارد محافظین هیتلر یعنی اس اس، سپرد.
اس اس مسئول امور امنیت و اطلاعات
بعد از کنار زدن اس آ، اس اس مسئولیت حفظ امنیت داخلی و همچنین کسب اطلاعات را در اوایل کار بر عهده گرفت و در سال ۱۹۳۵ پلیس کل آلمان نیز به زیرمجموعه اس اس اضافه شد. بازوی اس اس در دو مقوله حفظ امنیت داخلی و کسب اطلاعات خارجی دو سازمان بود یعنی گشتاپو و اس د. گشتاپو و اس د دپارتمانی از اس اس بودند که وظیفه امنیت داخلی به عهده گشتاپو بود و اس د مسئول جمعآوری اطلاعات خارجی بود. این دو نهاد وابسته به مرکزی تحت عنوان اداره مرکزی امنیت رایش بودند که این اداره مرکزی نیز زیر مجموعه اس اس بود. هانریش مولر رئیس گشتاپو بود و راینهارد هایدریش رئیس اس د بود، که بعد از به قتل رسیدن هایدریش ارنست کالتن برونر جانشین او شد
در کنار این دو سازمان مربوط به اس اس، سازمان دیگری تحت عنوان آبوهر وابسته به ستاد فرماندهی ورماخت وجود داشت که هر دو کار امنیت داخلی و اطلاعات خارجی را یک جا انجام میداد و رئیس آن دریاسالار ویلهلم کاناریس بود. آبهور با این دو سازمان به شدت رقیب بود.
در اوایل کار این سازمان از حدود ۵۰ نفر تشکیل شده بود، این رقم تا پایان حکومت هیتلر به ۳۰،۰۰۰ نفر رسید که از جاسوسها و افراد اداری تشکیل شده بودند. با وجود تعداد کم افراد این گروه، ترسی که از آنها در جامعه حکمفرما بود، بسیار زیاد بود؛ دلیل آن هم چیزی جز همکاری مردم در لو دادن یکدیگر به این سازمان نبود.
اس اس و به تبع آن گشتاپو در آغاز همانند پلیس زیر نظر وزارت کشور فعالیت میکرد. در سال ۱۹۳۶ در پی لایحهای که در مجلس آن زمان آلمان تصویب شد، گشتاپو از رعایت تمامی قوانین موجود معاف میشد. هر کسی که کارت گشتاپو را به همراه داشت، میتوانست در هر کاری دخالت کند و هیچ دادگاهی شکایت علیه افراد این سازمان را نمیپذیرفت.
تشکیلات سازمانی گشتاپو متناسب با حفظ امنیت داخلی
بخش آ (A) (دشمنان)
کمونیستها (A1)
ضدخرابکاری (A2)
واپسگرایان و لیبرالها (آزادگرایان) (A3)
ترور اشخاص (A4)
بخش ب (B) (فرقهها و شاخههای مذهبی)
کاتولیکها (B1)
پروتستانها (B2)
فراماسونها (B3)
یهودیها (B4)
بخش ث (C) (مدیریت و امور حزبی)
اداره مرکزی مدیریت گشتاپو، مسئول تشکیل و مدیریت پروندههای کارتی برای همه کارکنان.
بخش د (D) (سرزمینهای اشغالی)
مخالفان حکومت (D1)
کلیساها و فرقهها (D2)
اسناد و امور حزبی (D3)
سرزمینهای غربی (D4)
ضدجاسوسی (D5)
بیگانگان (D6)
بخش ا (E) (ضد جاسوسی)
در رایش (E1)
سیاستگذاری (E2)
در غرب (E3)
در اسکاندیناوی (E4)
در شرق (E5)
در جنوب (E6)
بخش اف (F) (پلیس مرزی)
به منظور نظارت دقیق مهاجرت به درون و بیرون رایش، مرزبانان آلمان تحت مدیریت مستقیم گشتاپو قرار داشتند. پس از آغاز جنگ جهانی دوم، بیشتر اختیارات شعبه پلیس مرزی به ارتش آلمان واگذار شد و ارتش برای جلوگیری از یورش متفقین به گشتزنی مرزهای آلمان و سرزمینهای تسخیرشده نیز میپرداخت.
ادارههای محلی
کارکنان و افسران گشتاپو
هرمان گورینگ،
هاینریش مولر،
هرمان گورینگ در سال ۱۹۳۳ به عنوان وزیر کشور انتخاب میشود و در نتیجه در ابتدا ریاست گشتاپو به او واگذار میشود ولی در اوایل سال ۱۹۳۴ هیتلر گورینگ را از این مقام کنار میگذارد و گشتاپو را به اس اس هیملر تحویل میدهد و هانریش مولر سرپرستی گشتاپو را به دست میگیرد و این مقام را تا آخر حکومت رایش حفظ میکند. هانریش مولر افسر پلیس سیاسی آلمان بود و تا قبل از ۱۹۳۳ نازی نبود ولی به دلیل تجربهاش توسط هیملر و هایدریش وارد گشتاپو شد. شایعاتی در مورد او وجود داشت مبنی بر اینکه جاسوس روسها بودهاست و البته این شایعات هرگز نه تایید و نه رد شد و سرنوشت او همچنان مبهم است.
کارنامه گشتاپو
گشتاپو با اینکه سازمانی در ظاهر مخوف بود ولی این تصویر ترسناک بیشتر به وسیله تبلیغات مطبوعات آلمان برای ایجاد ترس در دل مخالفان حکومت ایجاد شده بود. با شکست آلمان در جنگ تبلیغات متفقین نیز به این جریان اضافه میشود و در نتیجه در مورد سازمان بسیار اغراق میشود. اما با کمی دقت و توجه میتوان دریافت که گشتاپو در مسئله امنیت داخلی و ضد جاسوسی بسیار ناکار آمد بودهاست و میتوان گفت در کل آلمان نازی نه در اطلاعات خارجی و نه در امنیت داخلی و ضد جاسوسی موفقیت چندانی به دست نیاورده است. در آن زمان تنها سازمانی که به شکل گشتاپوی آلمان نازی بود، پلیس مخفی شوری NKVD بود و این سازمان بسیار موفقتر از آلمان نازی عمل کرده بود. در اینجا به چند نمونه از شکستهای گشتاپو اشاره میکنیم:
انجام سوء قصد به جان هیتلر در سال ۱۹۳۹ توسط جرج السر، افشای نقشههای نظامی آلمان توسط جاسوسان شوروی در جریان نبرد کورسک، به قتل رسیدن هایدریش توسط نیروهای مقاومت چک با کمک کشور انگلستان، افشای مکان کارخانههای اسلحهسازی سری در پنه موند که در آنجا آلمان سلاحهای انتقامی از قبیل موشک وی ۲ درست میکرد، سوء قصد دوباره به هیتلر به رهبری اشتفانبرگ و…
گشتاپو در آن زمان با چند سرویس جاسوسی مقابله میکرد که به این صورت بودند:O-S-S آمریکا، اداره دوم ارتش فرانسه، سرویس اطلاعات سوئیس،NKVD شوروی،MI6 انگلستان که زیر مجموعه انتلجنت سرویس بود و در کنار آن گشتاپو با نیروهای مقاومت مخفی کشورهایی همچون بلژیک، فرانسه، چکسلواکی، لهستان نیز درگیر بود که در هر دو موضوع گشتاپو شکست میخورد و قیام ارتش سری لهستان در زمان نزدیکی ارتش سرخ به ورشو بیانگر ضعف دستگاه گشتاپو بودهاست. در کنار این مسائل موضوع شایعاتی که درباره هانریش مولر وجود داشتهاست نیز تحلیل را بسیار پیچیده میکند چون اگر شایعات واقعا درست باشند و مولر جاسوس شوروی بوده باشد
این نیز باید به بدترین مورد در کارنامه گشتاپو تبدیل شود.
سابقه کار روسها در مورد جاسوسی این ایده را به وجود میآورد که شاید هم این شایعات در مورد رئیس گشتاپو زیاد بیراهه نباشد خصوصا روسها در این مدل از جاسوسی سابقه درخشانی دارند که سادهترین نمونه آن جریان کیم فیلبی است که به در جات بالا در سرویس اطلاعات انگلستان رسیده بود.
کشورهای مهم ضد آلمان سه کشور آمریکا، انگلیس و شوروی بودند، که هر کدام دارای سرویس امنیتی خاص خود بودند و شبیه گشتاپو آلمان بودند. این سه سرویس به ترتیب اف بیآی، ام آی ۵ و ان کا وی دی بود. ام ای ۵ انگلیس در شکار جاسوسان آلمانی و خوراندن اطلاعات غلط به آلمان نازی سابقه درخشانی دارد. در مورد شوروی باید گفت NKVD شوروی توانست با کشیدن یک دیوار آهنین مانع ورود جاسوسان آلمانی به کشورش شود. دلیل این قدرت به خاطر نفوذ گسترده در دستگاه اطلاعاتی المان بود. در مورد آمریکا باید گفت اف بیآی نیز تا حدود زیادی توانسته بود جلوی جاسوسان آلمانی را بگیرد، در حالی که تا اوایل دهه چهل میلادی دارای سرویس اطلاعات خارجی نبود.
در نهایت باید گفت که گشتاپو بر خلاف تبلیغات رایج، سازمان کار آمدی نبوده است و در بسیاری از حوزههای ماموریتش شکست خورده است.
افراد اعدام شده بدست گشتاپو
مارک بلوش، تاریخ نویس فرانسوی
دیتریش بنهوفر، الهیات شناس آلمانی
ویلهلم کاناریس، رئیس سازمان اطلاعات آلمان نازی (آبور)
کنستانت شویون، نهان شناس (متخصص علوم خفیه)
استانیسلاو ساکس، ریاضیدان لهستانی
یولیوس شاودر، ریاضیدان لهستانی
بارتل شینک، عضو گروه جوانان به نام دزدان دریایی ادلوایس
ارنست تلمان، از رهبران کمونیست آلمان
دادگاه نورمبرگ
این دادگاه در ۲۰ نوامبر ۱۹۴۵ پس از خاتمه جنگ جهانی دوم به منظور محاکمه ۲۱ تن از رهبران آلمان نازی تشکیل شد.
امروز
با پایان جنگ دوم جهانی و فروپاشی نازیسم، سازمان گشتاپو از هم پاشید. البته افرادی از این نهاد بودند، که توانستند پس از جنگ تا مدتی در پلیس آلمان نفوذ کنند، ولی با آمدن حکومت بر مبنای قانون، پلیس آلمان نیز از یک دستیار و دستآموز سیاسی به نهادی اجرایی و امنیتی به سود مردم، تبدیل شد. پایگاه اصلی گشتاپو به موزه «منطقه تدارک ترور» تبدیل شده، که همه ساله توسط پژوهشگران و علاقهمندان مورد بازدید قرار میگیرد.
منبع: مستند گشتاپو - شبکه من و تو
کتابها
پایداری آلمان در برابر هیتلر: پژوهش برای متفقین خارجی، ۱۹۳۸–۱۹۴۵، کلمینز ون کلیمپر، انشارات دانشگاه آکسفورد، ۱۹۹۲، شابک ۰۱۹۸۲۰۵۵۱۱
گشتاپو؛ پلیس مخفی هیتلر؛ حمید عشقی؛ آرمان رشد | [
"پلیس مخفی",
"آلمان نازی",
"گردان حفاظتی آلمان نازی (اِس اِس)",
"هیتلر",
"جمهوری وایمار",
"سوئد",
"نازی ها",
"آدولف هیتلر",
"آلمان",
"کمونیسم",
"هرمان گورینگ",
"هاینریش مولر",
"نبرد کورسک",
"فرانسه",
"دیتریش بنهوفر",
"ویلهلم کاناریس",
"لهستان",
"ارنست تلمان",
"جنگ جهانی دوم"
] | [
"گشتاپو",
"اداره اصلی امنیت رایش",
"اساس نازی",
"انحلالهای ۱۹۴۵ (میلادی) در آلمان",
"بنیانگذاریهای ۱۹۳۳ (میلادی) در آلمان",
"آلمان نازی",
"راینهارد هایدریش",
"هاینریش هیملر",
"هرمان گورینگ",
"هولوکاست",
"هولوکاست در آلمان"
] |
1,762 | وافن اساس | 0 | 187 | 0 | [
"واحد حفاظت و حراست (SS)",
"گردان حفاظتي آلمان نازي (اِس اِس)",
"SS",
"گردان حفاظتی آلمان نازی (اِس اِس)",
"وافن اس اس",
"گردان حفاظتی آلمان نازی",
"اس اس مسلح",
"گردان حفاظتي المان نازي (اِس اِس)",
"گردان حفاظتي آلمان نازي",
"گردان حفاظتی المان نازی",
"گردان حفاظتی المان نازی (اِس اِس)",
"گردان حفاظتي المان نازي",
"اساس مسلح"
] | false | 77 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "unit_name",
"Item2": "Waffen-SS"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "200px"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "وافن اساس در [[کشورهای حوزه دریای بالتیک]]"
},
{
"Item1": "dates",
"Item2": "۱۹۳۳–۴۵"
},
{
"Item1": "allegiance",
"Item2": "[[آدولف هیتلر]]"
},
{
"Item1": "branch",
"Item2": "''[[اساس]]''"
},
{
"Item1": "size",
"Item2": "[[List of Waffen-SS units]]"
},
{
"Item1": "command_structure",
"Item2": "[[اساس]]; under operational control of the [[OKW]] و [[رایشسفورر-اساس]]"
},
{
"Item1": "garrison",
"Item2": "[[SS Führungshauptamt]]، [[برلین]]"
},
{
"Item1": "battles",
"Item2": "[[جنگ جهانی دوم]]"
},
{
"Item1": "ceremonial_chief",
"Item2": "[[هاینریش هیملر]]"
}
],
"Title": "military unit"
} | تصویر یک سرباز اساس مسلح.
اساس مسلح یا وافن اساس (اس اس در آلمانی مخفف «گردان حفاظتی حزب نازی است») یکی از شاخههای نظامی آلمان در جنگ جهانی دوم بود. گرچه این تشکیلات از امکانات کمی بهره میبردند (بجز اساسهای هیتلری) اما با استفاده از همین امکانات کم وحشت را در دل دشمنان میانداختند. در دو جبهه شرق و غرب اروپا نام لشکرهای اساس مسلح وحشت در دل دشمنان میانداخت؛ یعنی به عبارت دیگر شوروی و هم متفقین غرب میدانستند یک اساس مسلح تا آخرین توان از کشورش دفاع میکند؛ بدون اینکه ترسی از تجهیزات دشمن داشته باشد. به همین خاطر اساسهای مسلح در جنگ علاوه بر تاثیرگذاری دارای شهرت و معروفیت نیز شده بودند. لشکرهای مختلف وافن اس اس از آغاز جنگ تا پایان جنگ، تقریبا در همه جبههها حضور داشتند وعده زیادی از سربازان اساس مسلح جان خود را در همین جبههها از دست دادند. این سازمان مسئول تمامی «اردوگاههای کار اجباری» بود.
رهبری این شاخه را هاینریش هیملر به عهده داشت.
تاریخچه تشکیل اساس مسلح
در سالهای پس از پایان جنگ جهانی اول بعد از شکلگیری جمهوری وایمار احزاب مختلفی سر کار آمدند هر حزب برای بیرون کردن احزاب دیگر از گروههای فشار استفاده میکرد و رهبران احزاب برای کنار زدن حزب مخالف خود از هیچ کاری کوتاهی نمیکردند. پس حزبها نیاز به محافظان (بادیگارد) داشتند. این محافظان بسته به نام حزبها دارای اسمهای گوناگونی بودند. آدولف هیتلر نیز از این قاعده مستثنی نبود و حزب او نیاز به محافظانی داشت. همین کار باعث شد به دستور شخص آدولف هیتلر در اوایل سال ۱۹۲۳ میلادی، گروهی با نام Stabwache (تلفظ: اشتابواخه) به معنی گارد صاحب منصبان برای محافظت از سران بلندپایه حزب ناسیونال سوسیالیست تشکیل شود. رهبری این گروه مثل همیشه به وفادارترین کسان به حزب یعنی یولیوس شرک و یوزف برشتولد واگذار شد تا کار محافظت از افراد را بر عهده گیرند. بعدها این گروه ۲۰۰ نفره نامی بس ترسآور برای دشمنان شد که به نام اشتوستروپ-هیتلر خوانده میشد.
در نوامبر ۱۹۲۳ میلادی، که آدولف هیتلر به جرم کودتا به زندان افتاد؛ حزب ناسیونال سوسیالیست هم تعطیل شد و و این گروه نیز موقتا منحل شد. پس از آزادی آدولف هیتلر از زندان، او دستور تشکیل گروه محافظتی جدید به نام گروه محافظت با نشان Schutzstaffel (تلفظ: شوتز اشتافل) را داد که به اساس معروف شد. اساس به تدریج جایگاهی مهم در تاریخ آلمان یافت.
تا سال ۱۳۰۶ گروه اساس زیر نظر مستقیم حزب قرار داشت؛ اما از آنجا که هیتلر دارای قدرت شناخت، استعداد درونی، ذاتی و توانایی افراد بود، هاینریش هیملر را به فرماندهی کل اساس گماشت. هیملر تصمیم گرفت از اس اس سازمانی بزرگ بسازد.
نیروهایی که هاینریش هیملر و یاران او برای اساس استخدام میکردند گلچینی بودند از بهترین، نیرومندترین و وفادارترین جوانان آلمانی که هم از دید جسمی و هم از دید روحی، ذهنی و عقیدتی برتر بودند.
اولین اقدام جدی اساس
حزب در کنار اساس یک سازمان دیگر به نام اسآ SA داشت که توسط ارنست روهم یکی از دوستان هیتلر اداره میشد. این گروه در سال ۱۹۳۲ دارای چهارصد هزار نفر عضو بود. ارنست روهم که تشنه قدرت بود علیه دوست قدیمی خود یعنی آدولف هیتلر دست به تحرکاتی زد؛ همین امر باعث آن شد که هیتلر وی را از میان بردارد و در شب ۹ تیرماه همان سال تمام سران بلندپایه اس آ را از میان برداشت. این شب به شب خنجرهای برهنه معروف شد. آمارهای آن شب تعداد کشته شدگان سران مخالف را ۸۴ نفر ذکر میکند. بهعلاوه تمام اموال آنها به جرم خیانت به کشور مصادره شد. این شب همانند شب حمله به یهودیان در آلمان میباشد. در این شب یکی از کاردارهای سفارت آلمان در فرانسه به دست یک جوان یهودی کشته شد. چند ساعت بعد سخنرانی ایراد شده توسط گوبلز در این رابطه احساسات مردم آلمان را برانگیخت و باعث شد مردم با کمک اس اسها بیشتر شیشههای مغازهها و خانههای یهودیان را بشکنند و اموال آنها را در کوچهها و خیابانها بریزند و عدهای را نیز کتک بزنند و یهودیان بسیار زیادی نیز کوچ کردند. البته این شب به خاطر خرده شیشههای فراوانی که در خیابانها ریخته شد دارای نامهای گوناگونی میباشد به عنوان نمونه شب کریستال، شب شیشههای شکسته شده و… شب ۹ تیر ماه نیز به نامهای گوناگونی از جمله شب خنجرهای خونین یا شب دراز خنجرهای برهنه و… معروف شد.
این اتفاقات باعث شد اساس پس از کادر سیاسی نازی به دومین نهاد مهم نظام سیاسی آلمان تبدیل شود.
شکلگیری لشکرهای گوناگون اساس
در روزهای قدرتگیری اساس، رهبر این گروه شروع به ایجاد لشکرهایی کردند که کار آنها بیشتر تشریفاتی بود تا جنبه نظامی داشته باشد. از جمله این گروهها میتوان از لشکر محافظان شخصی هیتلر نام برد که در زمان آغار جنگ و نیاز به افراد نخبه، تبدیل به یک واحد موتوریزه به نام اساس آدولف هیتلر شد. این لشکر با اینکه زیرگروه اساس بود، اما ساختار و سازه کاملا متفاوت داشت. افراد این گروه در حضور آدولف هیتلر سوگند یاد میکردند و زیر دستور او کار میکردند. دیگر گروه دیگر اساس که اینگونه بود میتوان به آراسدی یاد کرد، که توسط هاینریش هیملر به وجود آمده بود و انتخاب سربازهای آن از برترینهای اساس و گشتاپو برگزیده شده بودند.
سربازگیری و آموزش در اساس مسلح
با آغاز سربازگیری اساس، مدارس ویژهای برای همین کار در بادتولزت و براونشوایگ تشکیل گشت تا افسران سربازان آینده وافن اساس را تربیت کنند. هیملر ستوان پاول هاوزر را به عنوان مسئول و ناظر این آموزشگاهها گماشت. از اقدامات ستوان میتوان به ایجاد دو هنگ جدید به نام ژرمانیا و دویچلند اشاره کرد که بعدها تبدیل به تیپ و بعد به لشکر زرهی رایش و لشکر وایکینگ گشت.
آموزشگاهها بر آموزش اعتقادی تاکید زیادی داشتند و این آموزشها تا به حدی بود که کارشناسان جنگ جهانی دوم این را یکی از علتهای ضعف وافن اساس برمیشمارند.
اما کارشناسان معتقد هستند اگر لشکرهای گوناگون وافن اساس را آنگونه که ارتش آلمان نازی را تجهیز کرده بودند؛ تجهیز میکردند. صفحه جنگ گونه دیگر ورق میخورد.
اساس؛ وافن اساس میشود
با قطعی شدن حمله به لهستان هنگهای فرعی به هم پیوستند تا لشکرهای جدیدی به وجود آورند. در سال ۱۳۱۹ خورشیدی طی توافقی بین ارتش آلمان و اساس؛ عنوان رسمی وافن اساس رسما به این گروهها و لشکرها اطلاق شد.
جبهههای حضور اساس مسلح
اساس مسلح تقریبا در هر نبردی حضور داشتند. از حمله به لهستان تا نبرد پیش دستی بارباروسا، کورسک، فتح خارکف، هجوم به یونان، فتح کیف و حتی نبردهای تن به تن شهری استالینگراد و همچنین محافظت از مرزهای مناطق اشغالی. روزهای پایانی جنگ سربازان کوچک یعنی سربازان نوجوانی که عضو وافن اساس شده بودند از شهرهای آلمان در برابر مهاجمان دفاع میکردند و مهمترین حضور این سربازان کوچک را میتوان به میدان جنگ برلین، مقر حضور هیتلر اشاره نمود که دو لشکر محافظان اساس و لشکر جمجمه مقاومت بسیاری در مقابل حمله ارتشهای شوروی به برلین از خود نشان دادند. سربازان کوچک از داخل کانالهای فاضل آب حرکت میکردند و پشت سر سربازان روسی و تانکهای آنها درمیآمدند و آنها را نابود میکردند (تانکهای T-۳۴ روسی از پشت دارای زرهی ضعیفتر بود و با یک پانزر فوست به راحتی از پای درمیآمد). سربازان کوچک باعث شدند گرفتن برلین برای ژنرال ژوکف به مدت ۲ هفته به عقب بیفتد.
حمله به کورسک
جسد یک سرباز نوجوان (۱۴–۱۵ ساله) وافن اساس
پذیرش داوطلبان خارجی
هیملر که دوست داشت وافن اساس فقط برای آلمانیها نباشد و یک لشکر چند ملیتی برای مبارزه با کمونیسم داشته باشد یا به گفته خودش: «سرتاسر اروپا را از قوم خدانشناس بلشویک پاک کند». از آنجا که هیتلر به این کار راضی نمیشد و به چند ملیتی بودن تعدادی چند از لشکرهای ورماخت راضی بود و هیچ تمایلی به چند ملیتی شدن وافن اساس نداشت، سرانجام هیملر او را به انجام این کار قانع کرد. در سال ۱۳۱۹ خورشیدی این عمل تصویب گشت. لشکر چند ملیتی با نام لشکر وایکینگ به وجود آمد و فرماندهی آن را بر عهده سرتیپ فلیپس اشتاینر سپردند.
به زودی زود داوطلبانی از سراسر جهان به این لشکر پیوستند. این داوطلبان از کشورهایی چون هلند، فرانسه، دانمارک، اسپانیا، بلژیک، فنلاند، آذربایجان، ارمنستان، اوکراین، رومانی، یونان، بوسنی هرزگوین، کرواسی، صربستان، هند و… در بین این داوطلبان تعداد زیادی نیز از روسیه بودند و این به خاطر مبارزه با گروههای دوستار شوروی و کمونیسم بود که تعدادی از این سربازان به خاطر تسویه حساب شخصی دست به جنایاتهای مخفی زدند که به وافن اس اس هیچ رابطهای نداشت.
لباسها
این سپاه بزرگ دارای یونیفرمی شبیه به نیروی ورماخت بود ولی دارای رنگهای گوناگون، سیاه پرکاربردترین رنگ بود و این هم به خاطر اینکه وحشتآور باشد. همچنین لشکرهای مختلف از آرمهای مخصوص به خود را مورد استفاده قرار میداند. برای فرق بین نیروی ارتش نازی و اساس مسلح، اس اسیها از بازوبندی با نشان پرچم آلمان نازی استفاده میکردند و البته این بازوبند را به هر کسی نمیدادند. همچنین به اینان نیز چند مدال مخصوص به خود علاوه بر مدالهای شجاعت و فداکاری تعلق میگرفت.
ساز و برگ نظامی
لشکرهای مختلف اساس مسلح را آنگونه که باید تجهیز نمیکردند و به آنها سلاحهای درجه پایین و عموما از سلاحهای ساخت جمهوری چک، فنلاند و کشورهای دیگر داده میشد. البته لشکر ژرمانیا (به معنی کشور آلمان) دارای سلاحهای به روز در زمان خود بود و همین باعث کارا بودن این لشکر میشد. گرچه تجهیزات لشکرهای دیگر به ژرمانیا نمیرسیدند ولی این از کارکرد آنها نکاست که این امر به روشنی نشان میدهد که هر چیز گنجایش خود را دارد؛ بنابراین نمیتوان از لشکری که خوب تجهیز نشده باشد به اندازه یک لشکر تا دندان مسلح انتظار داشت. | [
"کشورهای حوزه دریای بالتیک",
"آدولف هیتلر",
"اساس",
"Panzer division",
"Panzergrenadier",
"سوارهنظام",
"پیادهنظام",
"Gebirgsjäger",
"پلیس",
"List of Waffen-SS units",
"OKW",
"رایشسفورر-اساس",
"SS Führungshauptamt",
"برلین",
"جنگ جهانی دوم",
"هاینریش هیملر",
"یوزف دیتریش",
"پل هاوسر",
"فلیکس اشتاینر",
"آلمان",
"اروپا",
"وایمار",
"حزب",
"ناسیونال سوسیالیست",
"یولیوس شرک",
"یوزف برشتولد",
"اشتوستروپ-هیتلر",
"اسآ",
"ارنست روهم",
"اس آ",
"سفارت آلمان",
"فرانسه",
"گوبلز",
"یهود",
"لشکر محافظان شخصی هیتلر",
"موتوریزه",
"گشتاپو",
"رایش",
"وایکینگ",
"ارتش آلمان نازی",
"لهستان",
"بارباروسا",
"کورسک",
"خارکف",
"یونان",
"نبرد استالینگراد",
"شهرهای آلمان",
"پانزر فوست",
"کمونیسم",
"بلشویک",
"ورماخت",
"هلند",
"دانمارک",
"اسپانیا",
"بلژیک",
"فنلاند",
"آذربایجان",
"ارمنستان",
"اوکراین",
"رومانی",
"بوسنی هرزگوین",
"کرواسی",
"صربستان",
"هند",
"جمهوری چک"
] | [
"وافن اساس",
"اساس نازی",
"بنیانگذاریهای دهه ۱۹۲۰ (میلادی)",
"تاریخ نظامی آلمان در جنگ جهانی دوم",
"جنگ جهانی دوم",
"شاخههای نظامی حزبها",
"نیروهای ویژه جنگ جهانی دوم آلمان"
] |
1,763 | ۱۸۸۹ (میلادی) | 0 | 229 | 0 | [
"۱۸۸۹ (ميلادي)",
"1889 (میلادی)",
"۱۸۸۹ میلادی",
"1889 (ميلادي)",
"۱۸۸۹ ميلادي"
] | false | 196 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
۸ ژانویه - هرمان هالیریت امتیاز ماشین جدول بندی الکتریکی خود را ثبت کرد.
۲۲ ژانویه - صدا نگار کلمبیا در واشینگتن دی سی ساخته شد.
۳۱ مارس ساخت برج ایفل
زادروزها
16 آوریل - سر چارلز اسپنسر چاپلین یا چارلی چاپلین بازیگر.
۲۰ آوریل - آدولف هیتلر، دیکتاتور آلمانی (مرگ ۱۹۴۵)
۱۴ نوامبر - جواهر لعل نهرو: اولین نخست وزیر هند پس از کسب استقلال هندوستان.
۱۹ فوریه – ارنست مارزدن، فیزیکدان بریتانیایی (د. ۱۹۷۰)
۲۹ مارس – وارنر بکستر، بازیگر آمریکایی (د. ۱۹۵۱)
۷ آوریل – گابریلا میسترال، شاعر و دیپلمات شیلیایی (د. ۱۹۵۷)
۱۴ آوریل – آرنولد جی. توینبی، تاریخنگار بریتانیایی (د. ۱۹۷۵)
۱۸ مه – توماس میدگلی جونیور، شیمیدان آمریکایی (د. ۱۹۴۴)
۲ ژوئن – مارتا ونتورت، بازیگر آمریکایی (د. ۱۹۷۴)
۲۳ ژوئن – آنا آخماتووا، شاعر و نویسنده معاصر روس تبار (د. ۱۹۶۶)
۲۷ ژوئن – مورونی اولسن، بازیگر آمریکایی (د. ۱۹۵۴)
۵ اوت – کنراد ایکین، نویسنده و شاعر آمریکایی (د. ۱۹۷۳)
۸ سپتامبر – رابرت تفت، قاضی و سیاستمدار آمریکایی (د. ۱۹۵۳)
۲۶ سپتامبر – مارتین هایدگر، شاعر و فیلسوف آلمانی (د. ۱۹۷۶)
۳ اکتبر – کارل فون اوسیتزکی، ژورنالیست و نویسنده آلمانی (د. ۱۹۳۸)
۲۰ نوامبر – ادوین هابل، ستارهشناس آمریکایی (د. ۱۹۵۳)
درگذشتها
۶ دسامبر - جفرسون دیویس، رئیس جمهور ایالات کنفدراسیون آمریکا.
۱۲ مه – میخائیل سالتیکوف-شچدرین، نویسنده روسی (ز. ۱۸۲۶)
۲۵ ژوئن – لوسی وب هیز، سیاستمدار آمریکایی (ز. ۱۸۳۱)
۲۳ سپتامبر – ویلکی کالینز، نویسنده بریتانیایی (ز. ۱۸۲۴)
۱۱ اکتبر – جیمز ژول، فیزیکدان بریتانیایی (ز. ۱۸۱۸)
۳۱ دسامبر – آیون کرنگا، شاعر و نویسنده رومانییی | [
"۸ ژانویه",
"هرمان هالیریت",
"ماشین جدول بندی",
"۲۲ ژانویه",
"صدا نگار کلمبیا",
"واشینگتن دی سی",
"16 آوریل",
"سر چارلز اسپنسر چاپلین",
"چارلی چاپلین",
"۲۰ آوریل",
"آدولف هیتلر",
"دیکتاتور",
"آلمان",
"۱۹۴۵ (میلادی)",
"۱۴ نوامبر",
"جواهر لعل نهرو",
"۱۹ فوریه",
"ارنست مارزدن",
"۱۹۷۰ (میلادی)",
"۲۹ مارس",
"وارنر بکستر",
"۱۹۵۱ (میلادی)",
"۷ آوریل",
"گابریلا میسترال",
"۱۹۵۷ (میلادی)",
"۱۴ آوریل",
"آرنولد جی. توینبی",
"۱۹۷۵ (میلادی)",
"۱۸ مه",
"توماس میدگلی جونیور",
"۱۹۴۴ (میلادی)",
"۲ ژوئن",
"مارتا ونتورت",
"۱۹۷۴ (میلادی)",
"۲۳ ژوئن",
"آنا آخماتووا",
"۱۹۶۶ (میلادی)",
"۲۷ ژوئن",
"مورونی اولسن",
"۱۹۵۴ (میلادی)",
"۵ اوت",
"کنراد ایکین",
"۱۹۷۳ (میلادی)",
"۸ سپتامبر",
"رابرت تفت",
"۱۹۵۳ (میلادی)",
"۲۶ سپتامبر",
"مارتین هایدگر",
"۱۹۷۶ (میلادی)",
"۳ اکتبر",
"کارل فون اوسیتزکی",
"۱۹۳۸ (میلادی)",
"۲۰ نوامبر",
"ادوین هابل",
"۶ دسامبر",
"جفرسون دیویس",
"ایالات کنفدراسیون آمریکا",
"۱۲ مه",
"میخائیل سالتیکوف-شچدرین",
"۱۸۲۶ (میلادی)",
"۲۵ ژوئن",
"لوسی وب هیز",
"۱۸۳۱ (میلادی)",
"۲۳ سپتامبر",
"ویلکی کالینز",
"۱۸۲۴ (میلادی)",
"۱۱ اکتبر",
"جیمز ژول",
"۱۸۱۸ (میلادی)",
"۳۱ دسامبر",
"آیون کرنگا"
] | [
"۱۸۸۹ (میلادی)"
] |
1,764 | هاپکیدو | 0 | 87 | 0 | [
"هاپكيدو"
] | false | 18 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "logo",
"Item2": "Hapkido-hangul.svg"
},
{
"Item1": "logosize",
"Item2": "70px"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "Hapkido5.jpg"
},
{
"Item1": "imagecaption",
"Item2": "Hapkido tournament in Korea."
},
{
"Item1": "imagesize",
"Item2": "270px"
},
{
"Item1": "name",
"Item2": "هاپکیدو"
},
{
"Item1": "aka",
"Item2": "Hap Ki Do, Hapki-Do"
},
{
"Item1": "focus",
"Item2": "[[گلچین شده]] و [[چندتبار]]"
},
{
"Item1": "creator",
"Item2": "[[چوئی یونگ سول]]"
},
{
"Item1": "famous pract",
"Item2": "[[چینیل چانگ]]،[[جی هان جا]]،[[چونگ کی تا]]،[[میونگ کوانگ سیک]]،[[هان بونگ سو]]،[[میونگ جا نام]]،[[جیون هوان پارک]]،[[اوه سلیم]]،[[کیم یون سانگ]][[جکی جان]][[وسلی اسنیپس]]"
},
{
"Item1": "parenthood",
"Item2": "[[هنرهای رزمی کره]]"
},
{
"Item1": "ancestor arts",
"Item2": "بیشتر [[دایتو ریو آیکی جوجوتسو]]، جودو، [[تکواندو]] و تانگ سو دو."
},
{
"Item1": "descendant arts",
"Item2": "[[سین مو هاپکیدو]]،[[هانکیدو]]،[[هوا رانگ دو]]،[[هوی جیون مو سول]]،[[هان پول هاپکیدو]]،[[کوک سول ون]]،[[موسول هاپکیدو]]،[[کامبت هاپکیدو]]، [[هاپکیدو وان]]"
},
{
"Item1": "olympic",
"Item2": "(شاید در 2022)"
}
],
"Title": "Martial art"
} | هاپکیدو نوعی هنر رزمی کرهای و از انواع دفاع شخصی است. این رشته یکی از تلفیقیترین سبکهای رزمی محسوب میشود که در سراسر جهان و ایران طرفداران و علاقمندان زیادی را به خود جلب نموده است. بنیانگذار هاپکیدو رزمیکار کرهای چوئی یونگ سول است. وی یکی از هنرهای رزمی ژاپنی به نام دایتو ریو آیکی جوجوتسو را در ژاپن آموخته بود. وی پس از جنگ جهانی دوم به کره جنوبی بازگشته و آموزش هنر رزمی خود را با تلفیق تکنیکهای رشتههای ژاپنی جودو (که خود از سبکهای منشعب شده از جوجیتسو محسوب میشود)، کرهای تکواندو و تانگ سو دو آغاز کرد.
در هاپکیدو از اطلاعات نقاط حساس عصبی، تکنیکهای قفل مفصل، انواع فنون گلاویزی و پرتابی، ضربات مشت و لگد و سلاحهای سنتی از جمله خنجر، شمشیر، طناب، نانچاکو، عصا، بادبزن و انواع چوب برای غلبه بر حریف استفاده میشود. نام این رشته مشابه آیکیدو است در حالی که شباهت کمی دارند. بازیگران معروفی مانند جکی چان، آنجلا مائو، کارتر وانگ و دیگران از شاگردان جین پال کیم در هاپکیدو بودهاند.
تعریف
کلمه هاپکیدو به معنی هماهنگی (هاپ) نیروی درونی (کی) و روش (دو) است. بر این اساس با استفاده از این فنون میتوان از نیروی حریف علیه خودش استفاده کرد. این رشته علاوه بر دفاع شخصی بر انضباط روحی و جسمی برای خودسازی تاکید دارد.
Hap: means Unify or coordinate: هماهنگ کردن
ki: means mental and/or physical energy: انرژی جسمی/ذهنی
do: means a way of life, or the path or way of coordinating: راه و روش هماهنگی
فلسفه
هاپکیدو بر سه اصل استوار است: اصل آب، اصل دایره و اصل هماهنگی. در اصل آب، شما حرکات خود را به روانی آب انجام میدهید و انرژی را فقط در جهت درست و بهینه استفاده میکنید مانند خروش و حرکت آب در رودخانه، اصل دایره به معنی تغییر جهت انرژی به صورت دایره وار است، به طوری که فعالیت شما در طول دفاع یا حمله در یک توپ انرژی نگه داشته میشود و اصل هماهنگی به معنی تناسب فکر و بدن است.
هاپکیدو در ایران
هاپکیدو در ایران مورد استقبال قرار گرفتهاست و تا کنون ۱۷ دوره مسابقات سراسری این رشته ورزشی در ایران برگزار شدهاست
مسابقات هاپکیدو
هاپکیدو مسابقات آسیایی، جهانی را داراست که علاقهمندان به این رشته میتوانند دراین مسابقات در بخشهای مختلف شرکت نموده و به مقامهای قهرمانی دست یابند.
انواع مسابقات
مبارزه سمی کنتاکت (این مبارزه بدون دستکش، کلاه و هوگو میباشد. فقط پوشیدن کاپ الزامی است. فرد مبارز با پوشیدن لباس فرم و کمربند خویش مبارزه میکند. البته با بستن کمربند باند قرمز و آبی دو حریف مشخص میشوند. دراین نوع مبارزه طبق قوانین هر نوع مشت زدن و ضربه دست درصورت ممنوع میباشد و ضربات شامل تمام ضربات پا، فن کمر و پرتاب حریف به زمین (تکنیکهای جودویی)، کراپلینگ (تکنیکهای کشتی درخاک) وکانست کردن حریف روی تشک (تکنیکهای درخاک خفه کردن و فشار بر وی مفاصل وعدم اجازه حرکت به حریف) میباشد)
مبارزه فول کنتاکت (دراین مبارزه داشتن دستکش بوکس، کلاه، لثه و پوشیدن کاپ و هوگو الزامی است. این مسابقه مانند سیستمهای رزمی جهان میباشد. مشت زدن درصورت مانعی ندارد. ضربات دست و صورت آزاد است ولی تکنیکهای جوجیتسو و جودو، گراپلینگ و فن کمر استفاده نمیشود.
تذکر: البته در هر دو نوع مبارزه ضربه به پشت سرتا پائین کمرو نخاع خطاست و ضربه به نقاط حساس و ممنوعه ممنوع میباشد)
مبارزه کیک بوکسینگ (مبارزه با مشت و دستکش بوکس است و ضربه در سر و صورت آزاد میباشد)
مبارزه دفاع شخصی (این مسابقه شامل انجام تکنیکهای دفاع شخصی به صورت نفراتی ویا یک به دو و همچنین میتوان از نفرات بیشتری استفاده نمود. پرتاب حریف، قفل مفصل واجرای تکنیکهای رزمی و پلیسی به این هنر رزمی زیبایی بخشیده است)
مبارزه سلاح (مسابقه سلاح شامل نانچیکو-چوب- شمشیر، تونفا، بادبزن، چوب کوتاه و انواع سلاحهای کرهای میباشد)
مسابقات افت (شامل افت زدنها، افت از روی مانع و ارتفاع و حرکات نمایشی)
اصطلاحات هاپکیدو
کونگ بانگ جاسه - استقرار
یون جاسه - ایستاده با حواس جمع (خبردار)
کیما جاسه - حالت سوار بر اسب رو به جلو (استقرار پنجاه در پنجاه)
جون گول جاسه - حالت میز رو به جلو (یک پا جلو و دیگری عقب)
هوگول جاسه - (استقرار روی پای عقب)
بیانگ اون جاسه - استقرار مبارزه
جون شین سوبی جاسه - استقرار روی یک پا* پانگول جاسه - پا به عرض شانه باز (استقرار دفاعی)
جوک سول (پال چاگی) - ضربات پا
یک ضربه پای دوطرفه.
آپ چاگی - ضربه رو به جلو
یوپ چاگی - ضربه با لبه کناری پا
تیگو چاگی - پرتاب قوسی ضربه
دیکوم چی مت چاگی - ضربه پرتابی پایی از داخل به خارج با پاشنه پا
آپ دا مت چاگی - ضربه مستقیم پایین با داخل پا
هاچ چاگی - ضربه مورب رو به پایی با پاشنه پا از بیرون به داخل
دیکومچی سونمون چاگی - ضربه به پایین پا
دیکومچی چا ناریگی - حرکت دوار ضربه پاشنه از بالا به پایین (از بیرون به داخل)
دیکومچی چا تولیگی - ضربه پاشنه از بیرون به داخل (پای خم)
دیکومچی کانچول چو دولیگی - ضربه پاشنه از داخل به خارج (پای خم)
دیکومچی چا میرو نوتکی - ضربه برآمدگی پاشنه به سمت جلو
آن تاری چاگی - ضربه گردان پای مستقیم از بیرون به داخل
باکات داری چاگی - ضربه گردان پای مستقیم از داخل به خارج
موروپ چاگی - ضربه به زانو
هادان سونمون چاگی - «برش» ضربه به ساق پا
چکتو دا دولیگی - شلیک گردان پا از خارج به داخل
چکتو کانچول چا دولیگی - زدن با لبه پا از داخل به خارج (پای خم)
دیکومچی دولو چاگی - ضربه چرخان معکوس با پاشنه پا
تیت چاگی - ضربه عقب با چرخش
دولو چاگی - ضربه معکوس قوسی چرخشی
هادان دورا چاگی - ضربه قوسی معکوس پایین
دی چاگی - ضربه قوسی به عقب
بنگ کوان سول - فن دفاع
سادان مگی - دفاع با ساعد رو به بالا (دفاع با ساعد دست به طرف بالای سر)
هادان مگی - دفاع با ساعد رو به پایین
جون دان (آن پال) مگی - دفاع با ساعد از خارج به داخل
نا جون (پاکات پال) مگی - دفاع با ساعد از داخل به خارج
هون شین سول - فنون پرتابی
کوان چیل گی بوب - اهرم دست به بیرون
نوی گی بوب - پرتاب حرکت از نوک انگشتان از داخل به بیرون
ونی گی بوب - پرتاب حرکت از دست از خارج به داخل
چون پال تو بوب - پرتاب گشتاور به پشت شانه
مو کاما بوب - پرتاب فشار روی شانه
چیپچا گی بوب - پرتاب دست پیچیده به پشت (قیچی)
سلاح
نانچیکو (سانگ جیول گون؛ 쌍절곤), یکی از سلاحهای هاپکیدو.
تانبون - چوبدستی کوچک
یان بون - عصا
ساندزولبون - زنجیر دوتایی (نانچیکو)
چیپ هین یی - نی
سطح حمله
سادان - بالا
چونگ دان - میانه
هادان - پایین
آنجلا مائو
بازی مرگ
هاپکیدو وان | [
"مکتب التقاطی",
"هنرهای رزمی چند تبار",
"چوئی یونگ سول",
"چینیل چانگ",
"جی هان جا",
"چونگ کی تا",
"میونگ کوانگ سیک",
"هان بونگ سو",
"میونگ جا نام",
"جیون هوان پارک",
"اوه سلیم",
"کیم یون سانگ",
"جکی جان",
"وسلی اسنیپس",
"هنرهای رزمی کره",
"دایتو ریو آیکی جوجوتسو",
"تکواندو",
"سین مو هاپکیدو",
"هانکیدو",
"هوا رانگ دو",
"هوی جیون مو سول",
"هان پول هاپکیدو",
"کوک سول ون",
"موسول هاپکیدو",
"کامبت هاپکیدو",
"هاپکیدو وان",
"هنرهای رزمی",
"دفاع شخصی",
"کره جنوبی",
"جودو",
"نانچاکو",
"جکی چان",
"آنجلا مائو",
"بازی مرگ"
] | [
"هاپکیدو",
"سبکهای هنرهای رزمی ترکیبی",
"کره جنوبی",
"هنرهای رزمی",
"هنرهای رزمی کرهای"
] |
1,768 | اوورتور | 0 | 39 | 0 | [
"اورتور",
"پیشنوا",
"پیش نوا",
"پيش نوا",
"پيشنوا",
"پیشنوا"
] | false | 28 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | پیشنوا یا اورتور یا اوورتور قطعهایسازی است که بهعنوان مقدمه برای اپرا، اوراتوریو، باله و سایر آثار دراماتیک یا بهعنوان یک قطعه مستقل اجرا میشود و معمولا شامل نغمههای اصلی آن اثر است. این قطعه در اجراهای نمایشی، زمانی که هنوز پرده نمایش بالا نرفتهاست، توسط ارکستر اجرا میشود.
در موسیقی ایرانی، از اواخر دوره قاجاریه، برای اولین بار توسط درویش خان مقدمهای به نام پیشدرآمد قبل از درآمد اجرا میشود. | [
"قطعه (موسیقی)",
"اپرا",
"اوراتوریو",
"رقص باله",
"نغمه (موسیقی)",
"پرده (نمایش)",
"ارکستر",
"موسیقی ایرانی",
"قاجاریه",
"درویش خان",
"پیشدرآمد",
"درآمد"
] | [
"اوورتورها",
"فرمهای موسیقایی",
"واژگان موسیقی"
] |
1,771 | شهرک صالحآباد | 2 | 45 | 0 | [
"صالح آباد (هرمزگان)",
"صالحآباد (هرمزگان)",
"صالحآباد (شهرستان بستک)",
"صالح آباد (بستك)",
"صالح آباد (بستک)",
"صالحاباد (بستک)",
"شهرک صالح آباد",
"شهرك صالح آباد",
"شهرک صالح اباد",
"شهرک صالحاباد",
"صالح اباد (بستك)",
"صالح اباد (بستک)",
"صالح اباد (هرمزگان)",
"صالح آباد (شهرستان بستك)",
"صالح آباد (شهرستان بستک)",
"صالحاباد (شهرستان بستک)",
"صالحاباد (هرمزگان)",
"شهرك صالح اباد",
"صالح اباد (شهرستان بستك)",
"صالح اباد (شهرستان بستک)",
"صالحآباد (بستک)"
] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نامرسمی",
"Item2": "روستای صالحآباد"
},
{
"Item1": "روینقشه",
"Item2": "آری"
},
{
"Item1": "عرضجغرافیایی",
"Item2": "27.1111"
},
{
"Item1": "طولجغرافیایی",
"Item2": "54.3167"
},
{
"Item1": "اندازهتصویر",
"Item2": "200"
},
{
"Item1": "برچسبتصویر",
"Item2": "روستای صالحآباد"
},
{
"Item1": "استان",
"Item2": "هرمزگان"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "بستک"
},
{
"Item1": "بخش",
"Item2": "[[کوخرد]]"
},
{
"Item1": "دهستان",
"Item2": "کوخرد"
},
{
"Item1": "نامهایقدیمی",
"Item2": "شهرک فجر"
},
{
"Item1": "سالبنیاد",
"Item2": "۱۳۶۶ خورشیدی"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۲۸۰"
},
{
"Item1": "زبان",
"Item2": "فارسی گویش [[اچمی]]"
},
{
"Item1": "کد آماری",
"Item2": "۵۲۰۸۷۶"
},
{
"Item1": "پیششماره",
"Item2": "0764"
},
{
"Item1": "جملهخوشامد",
"Item2": "خش اندثتش"
}
],
"Title": "روستای ایران"
} | روستای صالح آباد یکی از روستاهای توابع بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شدهاست.
فاصله روستا تا مرکز بخش دهستان کوخرد ۵ کیلومتر و تا شهرستان بستک ۵۰ کیلومتر میباشد و در مسیر جاده ارتباطی بندر لنگه - بستک واقع شدهاست.
وجه تسمیت
وجه نامگذاری آن چنین است که گروهی به سرپرستی شخصی به نام شیخ صالح بن شیخ محمد رضا از لاور شیخ کوچ کرده به اینجا آمدهاند، بدین جهت نام روستا (صالح آباد) گذاشته شدهاست.
محدوده صالح آباد
از طرف شمال کوه ناخ و تنب دماله، از طرف جنوب (خادون)و تنب بردومه و رودخانه مهران و سپس کوه خآب (بل تیر)، از طرف مغرب گریند و کوردان ، و از سمت مشرق به درواه ناخ و روستای آسو منتهی میشود.
جمعیت
جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۲۸۰ نفر (۵۹ خانوار)
بوده است.
که همگی از لاور شیخ به این روستا مهاجرت نمودهاند. آب وهوای آن همانند سایر مناطق گرم و خشک است.
تاسیس
روستای صالح آباد در سال ۱۳۶۶ خورشیدی تاسیس شده است، از ابتدای تاسیس پیشرفتهای چشمگیری در زمینه ساختمان سازی، آب، برق و تلفن صورت گرفتهاست.
سایر امکانات به همت نیکوکاران و با تلاش ریاست شورای اسلامی روستا فراهم شدهاست. برای نمونه آبانبارهایی (برکه) با کمک نیکوکاران ساخته شدهاست که آب آشامیدنی مردم را تامین میکند و برای مصرف روزانه مردم نیز از آب چاه استفاده میشود.
همچنین نیکوکاران هزینه ساخت یک باب مدرسه پنج کلاسه ابتدائی را تامین نمودهاند که هم اکنون محل تحصیل فرزندان دختر و پسر میباشد. در سال ۱۳۷۲ با همیاری مردم سرانجام روستا به شبکه سراسری برق کشور متصل شد. اکنون (سال ۱۳۸۳/۲۰۰۵) که ۱۸ سال از تاسیس روستای صالح آباد میگذرد، طرح بهسازی و خیابان کشی روستا در دست اجراست و بخشی از هزینه آن فراهم شده است، شورای اسلامی روستا در نظر دارد بر روی جاده اصلی، بلواری به موازات روستا احداث کند و کوچههای روستا نیز قرار است آسفالت شود. دارای یک باب مسجد است. این روستا دارای مساحتی بالغ بر ۸ هکتار است، پیشه اصلی مردم آن نانوائی و بنائی است.
تصاویر | [
"بخش کوخرد (شهرستان بستک)",
"اچمی",
"بخش کوخرد",
"شهرستان بستک",
"استان هرمزگان",
"ایران",
"روستا",
"دهستان کوخرد",
"بندر لنگه",
"بستک",
"لاور شیخ",
"کوه ناخ",
"رودخانه مهران",
"کوه خآب",
"گریند",
"کوردان (بستک)",
"آسو",
"خانوار",
"آب",
"برق",
"چاه آب",
"مصر"
] | [
"بخش کوخرد هرنگ",
"روستاهای شهرستان بستک",
"شهرستان بستک",
"مناطق مسکونی استان هرمزگان"
] |
1,772 | رده:نظریه گراف | 0 | 1 | 14 | [] | false | 0 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نظریه گراف | [] | [
"علوم نظری رایانه",
"ترکیبیات",
"روابط ریاضی"
] |
1,773 | روششناسی | 0 | 111 | 0 | [
"روششناسي",
"روش شناسی",
"متدلوژی",
"متدولوژی",
"روش شناسي",
"متدلوژي",
"متدولوژي"
] | false | 75 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | روششناسی یا متدولوژی وسیله شناخت هر علم است. روششناسی در مفهوم مطلق خود به روشهایی گفته میشود که برای رسیدن به شناخت علمی از آنها استفاده میشود و روششناسی هر علم نیز روشهای مناسب و پذیرفته آن علم برای شناخت هنجارها و قواعد آن است.
روشهای شناخت را باید از روشها و فنون اجرای آنها متمایز دانست، چرا که اجرای هر قاعده پس از شناخت آن قاعده ممکن میگردد.
واژه روششناسی گاه نیز به معنی «روشمندی» یا مجموعهای از روشها بکار میرود.
تفاوت اساسی روششناسی و روش تحقیق در علوم اجتماعی
آن چیزی که در علوم اجتماعی از آن به عنوان روششناسی (متدولوژی)
نام میبریم بیشتر از آنکه مهارت یا شیوههای گوناگون برای
تحقیق یا پژوهش (روش تحقیق) باشد خبر از انواع رویکردها و
نظر گاهها به پدیدههای اجتماعی میدهد که بیشتر با فلسفه
مدرن کانتی در ارتباط است از آنرو که قائل به نمودهای
متکثر از بود واحد است. از این رو روششناسی بیشتر بحثی
معرفت شناختی (اپیستمولوژی) است و بیشتر با مکتب و دیدگاه
سر وکار دارد نه با روش و شیوههای جزیی تحقیق، در واقع زمانی
که از فرضیه و رابطه علی متغیر مستقل و وابسته و همبستگی
متغیرها اندازهگیری اسمی فاصلهای و نسبی و نمونهگیری و استناد
به منابع متقن علمی (کتاب و مقاله)
سخن میگوییم درباره روش تحقیق به بحث پرداختهایم اما
زمانی که سخن از رویکردهای پوزیتویستی هنجاری، نهادی، رفتار گرایی،
فمینیستی، تجزیه وتحلیل گفتمان، انتخاب عقلایی، تجزیه وتحلیل موقعیت،
فرد گرایی و ساختار گرایی و… است تمرکز بر رهیافت و مکاتب
و متدولوژی است. از این رو در هر رهیافت ممکن است روشهای
متفاوتی وجود داشته باشد. نسبت رهیافت (متدولوژی) به روش همانند
نسبت دیدگاه به ابزار است.
بعنوان نمونه رهیافت تاریخی شناخت اندیشه در شرایط زمانی
و مکانی خودش است نه مطالعه مفاهیم در طول تاریخ که مربوط به
روش تاریخی است؛ و همچنین رهیافت جامعهشناسی قائل به
نوعی جبر است که همان تاثیر جامعه بر اندیشه است که تا
حدودی نزدیک به رهیافت ساختار گرایان است و نقش فرد را
در مقابل ساختارها کم اهمیت میداند. مثال دیگر رهیافت
اقتصادی است که میگوید اندیشه سیاسی چیزی جز بازتاب مسائل
اقتصادی نیست و بر تعیین کنندگی اقتصاد در همه شئون جوامع
انسانی تاکید میکند. از رهیافتهای فلسفی میتوان
به اثبات گرایی ویتگنشتاین اشاره کرد وی معتقد بود گزارههای
فلسفی به نامها تحلیل وتحویل میشوند، این نامها اجزای
بنیادی هستند که مابازا خارجی دارند. اگر چیزی
بخواهد معنا دار باشد یا باید قراردادی باشد یا عینیت
خارجی داشته باشد و هر چه غیر از این دو باشد بیمعنی و
(توتولوژیک) است.
مفهوم
در روششناسی این مجموعه مرتبط از مفاهیم برای رسیدن به پاسخ یک پرسش بهکار گرفته میشوند:
گردآوری مجموعهای از فرضیات، عقاید و تصورات
مقایسهارزیابیهای مختلف
نقد روشهای خاص
روش تجربی
روش استقرایی یا روش تجربی که عبارت از مشاهده عاری از هرگونه پیشفرض است.
روش استنتاجی
روش استنتاجی یا استدلال قیاسی یا استنتاج از راه تمثیل اصول علمی را از طریق فرایند استدلال که نوعی روش منطقی است، کشف میکند. در واقع این شیوه استدلال منطقی است که ایدهها و تصورات بهدستآمده از راه تجربی را حمایت و تقویت کرده و با ترتیب دادن تز و آنتی تز، سنتزی را میآفریند.
در این روش شیوههای ایجاد یک قاعده که مبنای اعتبار آن قاعده است، مورد بررسی قرار میگیرد. | [
"علم",
"علوم اجتماعی",
"معرفت شناختی",
"متغیر مستقل و وابسته",
"اندازهگیری",
"روش تحقیق",
"جامعهشناسی",
"اندیشه سیاسی",
"اثبات گرایی",
"استقرا",
"قیاس",
"منطق",
"استدلال منطقی",
"تز",
"آنتی تز",
"سنتز"
] | [
"روششناسی",
"معرفتشناسی"
] |
1,774 | همجنسگرایی | 0 | 1,349 | 0 | [
"همجنسگرائی",
"همجنسگرایی",
"همجنسگرا",
"همجنسگرايي",
"همجنسگرایان",
"همجنسگرایان",
"همجنسگرايان",
"همجنسگرايي",
"همجنسگرائي",
"همجنسگرايان",
"همجنسگرايي",
"همجنس گرایانه",
"همجنسگرایانه",
"همجنس گرایی",
"همجنس گرا",
"همجنسباز",
"همجنسبازی",
"همجنس گرایان",
"همجنسبازی",
"همجنسگرا",
"همجنسگرایانه",
"روابط همجنس گرایانه",
"⚣",
"هم جنس گرایی",
"همجنس گرايي",
"همجنسخواهی",
"هم جنس گرايي",
"همجنسگرایی",
"روابط همجنس گرايانه",
"همجنس بازی",
"همجنس بازي",
"همجنس گرايان",
"همجنس گرايانه",
"همجنسبازي",
"همجنسگرايانه",
"همجنس گرائي",
"همجنس گرائی",
"هم جنس خواهي",
"هم جنس خواهی",
"همجنس باز",
"همجنسبازی"
] | false | 514 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | پرچم رنگین کمان، از نشانههای همجنسگرایان است. همچنین در کشورهای غربی، رستورانها، بارها، کافهها، یا مغازههایی که گروه زیادی از همجنسگرایان از مشتریانشان هستند، از این نماد برای جلب مشتریان همجنسگرا استفاده میکنند.
یک زوج همجنسگرای مرد.
یک زوج همجنسگرای زن، در حال بوسیدن یکدیگر در سائوپولو، برزیل
همجنسگرایی یکی از گرایشهای جنسی است که ویژگی آن تمایل زیباییشناختی، عشق رمانتیک، کشش عاطفی و تمایل جنسی فردی است که تنها متوجه جنس همگون با خود او است. همجنسگرایی همراه با دو گرایش دگرجنسگرایی و دوجنسگرایی، سه گرایش اصلی جنسی را تشکیل میدهند. به فردی که به جنس دیگر گرایش داشته باشد «دگرجنسگرا» و به افرادی که هم به جنس دیگر و هم به افراد همجنس با خود تمایل دارند، «دوجنسگرا» میگویند.
رفتار همجنسگرایانه به برقراری رابطه جنسی با فردی همجنس اطلاق میشود. همجنسگرا به افرادی گفته میشود که ترجیح میدهند مدتی طولانی به فعالیت جنسی با افراد همجنس خود بپردازند. برای توصیف سبک زندگی همجنسگرایانه از اصطلاح «همجنسخواه» استفاده شدهاست، زیرا باور بر این است که این اصطلاح نسبت به اصطلاح همجنسگرا بار منفی کمتری دارد. افراد زن و مردی که میخواهند جهتگیری جنسی همجنسگرایانه خود را بهطور علنی ابراز کنند معمولا از اصطلاح همجنسخواه استفاده میکنند. امروزه برای اشاره به افراد همجنسگرای مرد از گی که از واژه انگلیسی Gay آمدهاست و برای همجنسگرایان زن معمولا واژه لزبین یا لز که از واژه انگلیسی Lesbian آمده، استفاده میشود. در زبان فارسی در گذشته به همجنسگرایان زن، «طبقزن» گفته میشده که به عمل طبقزنی اشاره داشتهاست. این اصطلاح امروزه در زبان فارسی به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد.
انجمن روانشناسی آمریکا معتقد است که براساس اتفاق نظر علوم رفتارشناسی و جامعهشناسی و متخصصان سلامت و سلامت روانی همجنسگرایی فینفسه نمونهای معمولی و رد نکردنی از اختلاف در گرایشهای جنسی انسان است.
در ادبیات و هنر برخی نقاط جهان از زمان بسیار کهن، شاهد اشاراتی به این پدیده هستیم. ادیان ابراهیمی همچون یهودیت، اسلام و مسیحیت با همجنسگرایی مخالفت کردهاند هر چند که در این رابطه در میان متخصصان دینی اختلاف نظر وجود دارد و برای نمونه برخی از فرقههای مسیحیت همجنسگرایی را گناه نمیدانند.
تخمین قابل اعتماد تعداد افرادی که همجنسگرا شناخته میشوند و درصدی از مردم که تجربه جنسی با همجنس داشتهاند به دلایل مختلفی برای پژوهشگران دشوار است. امروزه براساس بیشتر مطالعات در جوامع مختلف بین ۲٪ تا ۱۳٪ افراد جامعه در طول عمرشان شکلی از تماس جنسی با همجنسشان را تجربه کردهاند.
طبق اعلام انجمن روانپزشکی آمریکا اغلب همجنسگرایان در روابط عاطفی پایدار هستند و حس عاطفی در همجنسگرایان با حس عاطفی موجود در دگرجنسگرایان برابر است و تفاوتی ندارد. روابط و رفتارهای همجنسگرایانه همانگونه که توسط برخی مورد ستایش واقع شدهاند در طول تاریخ بسته به موقعیت، فرهنگ و زمان وقوع، محکوم نیز شدهاند. از اواخر سده ۱۸ میلادی جنبشهایی به منظور شناساندن و گرفتن حقوق قانونی برابر همچون حق ازدواج، اتحاد مدنی، سرپرستی فرزندخوانده، استخدام، خدمت در ارتش و دسترسی برابر به خدمات درمانی برای همجنسگرایان به وجود آمدهاست.
همجنسگرایی و هویت
همجنسگرایی طبق تعریف از دو بخش تشکیل یافتهاست: یک جزء روانی که به معنای تمایل شهوانی و جنسی به اشخاص همجنس است، و یک جزء رفتاری که به صورت انجام عمل جنسی و آمیزش با اشخاص همجنس تبلور مییابد. از دیگر عوامل مهم تعیینکننده در همجنسگرایی، میتوان به تعریف و شناخت فرد از گرایش جنسی خود یا به اصطلاح هویت جنسی او اشاره کرد. هویت جنسی بخشی از هویت شخص تعریف شدهاست که بازتابدهنده درک شخصی او نسبت به امیال جنسیاش است.
مفاهیم هویت جنسی و رفتار جنسی رابطه نزدیکی با گرایش جنسی دارند ولی از یکدیگر متمایزند. گرایش جنسی دربرگیرنده کشش عاطفی ، علایق، و امیال درونی است. هویت جنسی به معنای تصوری است که شخص از خود و گرایش جنسیاش دارد و خود را آنگونه میپندارد. رفتار جنسی به این معناست که شخص علیرغم گرایش یا هویت جنسیاش در عمل با چه شخص یا اشخاصی رابطه جنسی برقرار میکند. رفتار جنسی اشخاص همیشه مطابق با گرایش جنسی آنها نیست. به عنوان مثال، یک شخص همجنسگرا یا دوجنسگرا که در منطقهای که همجنسگراستیز است یا حقوق دگرباشان در آن رعایت نمیشود زندگی میکند، ممکن است از نظر هویتی خود را همجنسگرا یا دوجنسگرا نداند، یا برخلاف تمایل جنسی خود، با اشخاصی از جنس مخالف عمل جنسی انجام دهند.
بعضی اشخاص که از تمایل جنسی خود به همجنس ناراضی هستند ممکن است تصمیم بگیرند که عامدانه هویتی برخلاف میل جنسی درونی خود بسازند. این امر سبب میشود که هویت گرایش جنسی شخص با گرایش جنسی واقعی او در تضاد باشد. در این موارد معمولا از عبارتهای سازگار یا ناسازگار استفاده میشود. به عنوان مثال، در مورد زنی که تمایل جنسی به زنان دیگر دارد ولی خود را همجنسگرا نمیداند و تنها با جنس مخالف رابطه جنسی برقرار میکند، میتوان گفت که بین گرایش جنسی او (که همجنسگرایانه است) و هویت جنسی و رفتار جنسیاش (که دگرجنسگرایانه است) ناسازگاری وجود دارد. هویت گرایش جنسی (و نه گرایش جنسی) ممکن است تحتتاثیر رواندرمانی، انجمنهای حمایتی، و رخدادهای متفاوت زندگی، دستخوش تغییر شود.
در مطالعهای که در سال ۱۹۹۰ توسط انجمن اجتماعی جنسیت انجام شد، تنها ۱۶٪ از زنان و ۳۶٪ از مردانی که دارای میل جنسی به همجنس خود بودند خود را همجنسگرا یا دوجنسگرا میدانستند. بنابراین هویت جنسی لزوما با جنسیت زیستشناختی، رفتار جنسی، یا گرایش جنسی واقعی شخص مطابق نیست. افرادی که گرایش جنسی همجنسگرایانه دارند ولی هویت جنسی خود را اینگونه تعریف نکردهاند و خود را همجنسگرا نمیدانند، به اصطلاح همجنسگرای پستو نامیده میشوند.
مردان یا زنان همجنسگرا ممکن است بنا به دلایل مختلف با اشخاصی از جنس مخالف وارد رابطه شوند. از جمله این دلایل میتوان به علاقه به تشکیل خانواده به مفهوم سنتی آن، سردرگمیهای هویتی، یا نگرانی از مواجهه با تبعیض یا مجازات از سمت خانواده، جامعه، یا نهادهای مذهبی دانست. تخمین زده میشود که در ایالات متحده آمریکا ۲ تا ۴ درصد زنان دانسته یا ندانسته با مردانی ازدواج کردهاند که در ۵ سال گذشته با همجنس خود رابطه جنسی داشتهاند. بسیاری از مردانی که علایق همجنسگرایانه دارند، ممکن است از نظر هویتی خود را یک دگرجنسگرا تصور کنند که تنها دچار وسوسههای همجنسگرایانه شدهاست و امیدوار باشند با ازدواج و تشکیل خانواده از دست این احساسات خلاص شوند. ازدواج میان گرایشی در اکثر موارد زیر فشارهای هویتی و جنسی این اشخاص از هم میپاشد. تنها درصد پایینی از این ازدواجها در بلندمدت به طلاق نمیانجامند.
شکلگیری هویت همجنسگرایانه
شکلگیری هویت جنسی همجنسگرایانه روندی پیچیده و گاهی دشوار است. برخلاف دیگر اقلیتهای جامعه (مثلا اقلیتهای قومی یا نژادی)، بیشتر اشخاص همجنسگرا یا دوجنسگرا میان افرادی رشد میکنند که همنوعشان نیستند و بنابراین قادر نیستند از آنها درباره هویت خود بیاموزند و مورد تصدیق یا حمایت هویتی قرار گیرند. بسیاری از اشخاص همجنسگرا در جوامعی رشد میکنند که نسبت به همجنسگرایی یا بیاطلاعند یا رفتاری خصمانه دارند.
بسیاری از همجنسگرایان و دوجنسگرایان در مقطعی از زندگی خود آشکارسازی میکنند. این اصطلاح به معنای خود-افشاگری در خصوص گرایش جنسی است، به این معنا که شخص گرایش جنسی خود را برای اشخاص دیگر آشکار میکند. روانشناسان معتقدند آشکارسازی در یک فرد دگرباش روندی چند مرحلهای است. در ابتدا شخص به این درک میرسد که با اطرافیان خود متفاوت است (حساس شدگی) و در مورد امیال جنسی و هویت خود دچار سوال میشود (سردرگمی هویتی). در ادامه، شخص عملا امکان همجنسگرا بودن را امتحان میکند، و میآموزد چطور با تصور همجنسگرایی به عنوان مسئلهای ننگین یا مایه شرم کنار بیاید (پذیرش هویتی). در مرحله نهایی، شخص تمایلهای جنسیاش را به صورت بخشی از هویت و تعریفش از خود درمیآورد (تعهد). با این وجود، روندی که توضیح داده شد همیشه خطی و یکطرفه نیست و ممکن است در خصوص لزبینها، مردان همجنسگرا، و دوجنسگرایان متفاوت باشد.
مطالعه بر آشکارسازی و هویت جنسی در دیگر کشورها نشان داده است که زوجهای همجنسگرای آشکار نسبت به زوجهای مخفی از رابطه خود رضایت بیشتری دارند. احتمال آشکارسازی مردان همجنسگرا برای دوستان و خواهر و برادرانشان بیشتر از همکاران، والدین، یا خویشاوندان دورتر آنان است. همچنین در زنانی که خود را همجنسگرا میدانند، هر چه افراد بیشتری از گرایش جنسی آنها باخبر باشند، اضطراب کمتر، احساسات مثبتتر، و اعتمادبهنفس بالاتری خواهند داشت.
از دید زیستشناسی
نظریات مختلفی برای توضیح همجنسگرایی افراد ایجاد شدهاند.
تحقیقات کنونی نشان میدهند که برهمکنش عواملی مانند ژنتیک، هورمونهای زمان جنینی، و اثرات زیستی و محیطی بر شکلگیری گرایش جنسی افراد تاثیر دارند. دانشمندان معتقدند که همجنسگرایی اختیاری نیست و بعضی نیز معتقدند که در زمان جنینی و قبل از تولد شخص ایجاد میشود. بیشتر مطالعات بر روی همجنسگرایی مردان انجام شدهاست و تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد.
ژنتیک
از منظر ژنتیکی تئوریهای کمی به منظور توضیح یک ژن مستقیم برای همجنسگرایی وجود دارد هرچند وجود «ژن گی» یک باور عمومی در جامعه است. دیدگاه فراگیر در میان پزشکی آن است که گرایش جنسی قابل تغییر نیست و دگرباشان جنسی از همان ابتدای تولد دگرباش به وجود آمدهاند. براساس پاره از پژوهشها ثابت شد که ترتیب چینش ژنوم مادر میتواند بر گرایش جنسی فرزند تاثیرگذار باشد. کشف این موضوع که در نشریه Human Genetics به چاپ رسید به اندیشه وجود ژنی مستقل برای همجنسگرایی یعنی «ژن گی» را دامن زد. پژوهشگران در این تحقیق کروموزم غیرفعال X را در ۹۷ مادر دارای فرزند همجنسگرا و ۱۰۳ مادر دارای فرزند دگرجنسگرا مورد آزمایش قرار دادند.
با این وجود برخی از پژوهشگران بر این عقیده هستند که ژنی تحت عنوان «ژن گی» وجود ندارد بلکه رفتار همجنسگرایانه معلول عملکرد چندین ژن است. آزمایش همر نشان داد که در بازوی بلند کروموزم X همجنسگرایان مرد ژنهایی وجود دارند که باعث همجنسگرایی میشوند. از آنجایی که کروموزم X از مادر به فرزند میرسد این پژوهش نشان داد که مادران میتوانند ناقل همجنسگرایی بوده و آن را به فرزندان ذکور خود منتقل کنند.
لووی و همر (۱۹۹۴) و لیم (۱۹۹۵) نخستین مرورها درباره بررسیهای انجام شده درباره رابطه ژنتیک با همجنسگرایی را انجام دادند. از آن هنگام تاکنون آزمایشهای بسیاری بر روی ژنهای احتمالی مرتبط با گرایش به جنس موافق بر هر دو کروموزوم X و Y در موشها و انسانها انجام شدهاند.
در سال ۲۰۱۰ گروهی از محققان کرهای موفق شدند که با حذف ژنی که با رفتارهای تولید مثلی مرتبط بود گرایش جنسی موشهای ماده را تغییر دهند. موشهای ماده مورد آزمایش از آن پس به موشهای جنس موافق خود علاقه نشان میدادند و موشهای نر را پس میزدند و از بوئیدن ادرار موشهای نر خودداری میکردند؛ این در حالی بود که موشهایی که این ژن را حفظ کرده بودند به موشهای نر واکنش نشان میدادند. مسئول این پروژه در این باره گفت: «نبود این ژن باعث میشود مغز موشها همانند مغز موشهای نر عمل کند.»
نتایج پژوهشهای جدید وجود دو ژن جدید در کروموزومهای ۱۳ و ۱۴ و تاثیر آن در همجنسگرایی مردانه را نشان میدهد. این ژنها عملکرد غده هیپوتالاموس و تیروئید را نیز تحت تاثیر قرار میدهند که برخی از تفاوتهای فیزیولوژیک همجنسگرایان مانند لاغرتر بودنشان را توضیح میدهد.
فرضیه هورمونی پیش از تولد
زیستشناسی عصبی مغز در ایجاد حالت مردانگی تاحد زیادی کشف شدهاست. استرادیول و تستوسترون که به وسیله آنزیم 5- ردوکتاز تبدیل به دی هیدروتستوسترون میشوند، عمل ایجاد حالت مردانگی را با اتصال به گیرندههای آندروژن (هورمونهای جنسی مردانه که باعث ایجاد صفات ثانویه مانند ریش و کلفتی صدا میشوند) بر عهده دارند. تغییرات جسمی و روانی زمانی ظاهر میشوند که تعداد این گیرندههای آندروژن بسیار کم مانند نشانگان بیحسی آندروژنی یا بسیار زیاد باشد (مانند زنان مبتلا به پریاختگی مادرزادی غده فوق کلیه) به نظر میرسد همجنسگرایی چه در مردان و چه زنان نتیجه چنین دگرگونیهایی است.
آکادمی خانواده پزشکان آمریکا در مقالهای تحت عنوان همجنسگرایی نوجوانی در سال ۲۰۰۳ نوشت ابتدا کارشناسان به این نتیجه رسیدند که گسترش همجنسگرایی به خاطر اختلالات رشدی است اما اخیرا برخی پژوهشها توضیح میدهد که توسعه همجنسگرایی مربوط به ترشح غدد عصبی است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که گرایش جنسی چه دگرجنسگرا یا همجنسگرا، در نتیجه تداخل پیچیده بین تاثیرات آناتومیک و هورمونی در طول رشد جنین است. زنانی که دختر باردارند و دوره بارداری دیاتیلاستیل بسترول مصرف کنند احتمال بیشتری وجود دارد که دخترانشان همجنسگرا شود. همچنین اگر زنانی که پسر باردارند در سهماهه اول بارداری (و در بعضی از تحقیقات ماه پنجم بارداری) استرس را تحمل کنند احتمال همجنسگرا شدن فرزندانشان بیشتر میشود.
بعضی از تحقیقات اخیر حاکی از ارتباط تعداد برادرهای بزرگتر با همجنسگرایی فرد میباشد. بلانکارد و کلاسن در سال ۱۹۹۷ اعلام کردند هر برادر بزرگتر احتمال همجنسگرایی فرد را تا ۳۳٪ بالا میبرد. این یافته طبق گفته بلانکارد «یکی از معتبرترین یافتههای اپیدمیولوژیکی است که تا به حال در رابطه با گرایشهای جنسی کشف شدهاست.» بر طبق این یافته، گفته میشود که هر جنین مذکر در مادر واکنشی ایمنی ایجاد میکند و این واکنش با جنین بعدی تشدید میشود. این جنینها آنتی ژن H-Y که نفش آنها در تغییرات جنسی مهرهها تقریبا ثابت شده را تولید میکنند. و این همان آنتیژن است که آنتیبادی مادری H-Y به آن واکنش داده و نیز یادآوری (از نظر ایمنی شناختی) مینماید. سپس آنتیبادیهای H-Y تولید شده توسط مادر به جنین حمله میکنند و کارایی آنتیژنهای نامبرده را در ایجاد حالات مردانه در مغز جنین پایین میآورند. از این موضوع با نام «اثر ترتیب تولد برادر» یاد میشود.
در مطالعاتی که پسرهای رشد یافته با برادر بزرگتر را با آنها که جدا از برادران خود رشد کرده بودند مقایسه میکرد، کشف شد که تنها متولد شدن از مادری که برای چندمین بار پسری به دنیا میآورد احتمال همجنسگرا بودن را در افراد افزایش میدهد و بزرگ شدن در کنار برادران دخالت چندانی در این مسئله ندارد. درباره زنان نتایج مشابه یا قابل توجهی یافت نشدهاست.
تفاوتهای فیزیولوژیکی همجنسگرایان
تحقیقات بسیاری که در این زمینه انجام شدهاند، مانند تحقیقات پیشگامانه عصبشناس سیمون لوی، نشان میدهند که تفاوتهای قابل توجهی در فیزیولوژی مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا وجود دارد. این تفاوتها ابتدا خود را در مغز، گوش میانی، و حس بویایی آشکار میسازند. لوی در آزمایشی دریافت که مغز از مردان همجنسگرای مورد آزمایش تفاوت فیزیولوژیکی آشکاری با همان بخشها در مردان دگرجنسگرا دارد. گاهی نتایج این تحقیقات را به این معنا میگیرند که همجنسگرایی در افراد پدیدهای مادرزادی است. با این حال خود «لوی» میگوید: «تحقیقات من ثابتکننده یک دلیل ژنتیکی برای همجنسگرایی نیستند. من هیچ قسمتی از مغز را به عنوان یک مرکز همجنسگراکننده معرفی نکردهام. INAH-3 بیشتر مانند حلقهای از زنجیره هستههای شکل دهنده رفتارهای جنسی مردان و زنان عمل میکند تا یک هسته همجنسگراکننده… و از آنجا که من مغز افراد بالغ را مورد مطالعه قرار دادهام هیچ دلیلی وجود ندارد که نتیجه بگیریم این تفاوتها مادرزادی بودهاند و بعد از تولد به وجود نیامدهاند».
تحقیقات لوی مورد انتقادهایی قرار گرفت که یکی از دلایلش انتخاب مردان همجنسگرایی بود که به علت بیماری ایدز جان خود را از دست داده بودند، در حالی که دگرجنسگراهای مورد مطالعه به این بیماری مبتلا نبودند. مقایسهای که بین اندازه INAH-3 در افراد مبتلا به ایدز دگرجنسگرا و همجنسگرا انجام شد (با وجود کوچک بودن جامعه آماری) نشان داد که اندازه این بخش از مغز در هر دو آنها مشابهاست. البته باید توجه داشت که هیچ مدرکی مبنی بر تاثیر ابتلا به ایدز بر اندازه INAH-3 یافته نشدهاست. تحقیقات در زنان هنوز به هیچ نتیجه مشابهی منتهی نشدهاست.
پژوهشهای جدید اثبات کردهاند مغز مردان همجنسگرا به مغز زنان دگرجنسگرا و مغز زنان همجنسگرا به مغز مردان دگرجنسگرا شبیهاست.
تفاوتهای زیستشناختی همجنسگرایان با دگرجنسگرایان
گزارشها بیان میکنند مردان همجنسگرا آلت تناسلی بزرگتر و قطورتری نسبت به مردان دگرجنسگرا دارند.
نیمکرههای مغز در مردان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا نسبت به هم موزون است در حالی که نیمکره راست زنان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا نسبت به نیمکره چپ بزرگتر است.
بوی حاصل از زیر بغل در مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا متفاوت است.
مردان و زنان همجنسگرا نسبت به دگرجنسگرایان بیشتر چپ دست هستند.
مردان همجنسگرا توانایی بیشتری در به خاطر سپاری مکان اشیا نسبت به مردان دگرجنسگرا دارند. (چنین تفاوتی میان زنان همجنسگرا و زنان دگرجنسگرا مشاهده نشدهاست)
نسبت انگشت دوم به انگشت چهارم که متاثر از ترشح هورمونهای جنسی است بهطور قابل ملاحظهای میان همجنسگرایان مرد و زن کمتر از دگرجنسگرایان است.
مردان همجنسگرا حتی اگر نوع فعالیت بدنی و رژیم غذاییشان یکسان باشد، بهطور متوسط از دگرجنسگرایان لاغرتر هستند که این میتواند به خاطر پرکاری تیروئید آنها باشد زیرا یکی از ژنهای مرتبط با همجنسگرایی در فعالیت غده تیروئید اختلال ایجاد میکند.
رفتار همجنسگرایانه در جانوران
قوهای سیاه همجنسگرا
روی و سیلو ۲ پنگوئن همجنسگرای باغ وحش نیویورک: هنگامی که تخمی واقعی در زیر آنها گذاشته شده از جوجه به دنیا آمده همانند فرزند خودشان نگهداری نمودند.
رفتارهای همجنسگرایانه و دوجنسگرایانه تاکنون در ۱۵۰۰ گونه جانوری - از پستانداران گرفته تا خرچنگها و کرمها - مشاهده شده ولی تصور میشود که رقم واقعی بسیار بیشتر از این باشد. رفتارهای همجنسگرایانه بخصوص در جانوران گلهزی با زندگی گروهی پیچیده شایعتر است و نقشی اساسی در زندگی آنان بازی میکند. یکی از گونههای جانوران همجنسگرا بونوبو از نزدیکترین خویشاوندان انسان است. هفتاد و پنج درصد از آمیزشهای جنسی در این گونه به خاطر تولید مثل نیست و تمام اعضای این گونه به کل دوجنسگرایند. بونوبوهای ماده مهاجر از رابطه جنسی به عنوان روشی برای تحکیم دوستی با مادههای قدرتمندتر در دسته بونوبوهای مقیم بهره میگیرند. بونوبویی که در رتبه پایینتری قرار دارد با تولید سروصدا به دیگران میفهماند که در حال آمیزش جنسی با بونوبویی با رتبه بالاتر است. آمیزش جنسی در بونوبوها معمولا برای کاهش استرس و رقابت، توسعه وابستگی، بیان روابط اجتماعی و تسلی قربانیان در پریشانی استفاده میشود. باور بر این است که رفتارهای همجنسخواهانه در نخستیها ریشه اجتماعی دارند و انسانها در این میان پتانسیل بالایی برای رفتارهای دوجنس خواهانه از گذشته خود حفظ کردهاند.
جانت مانن. استاد دانشگاه جورج تاون، این نظریه را مطرح کردهاست که همجنسگرایی در دلفینها مزیتی است که در اثر فرگشت به وجود آمده و حملات و تجاوزهای درونگونهای را به ویژه در نرها کاهش میدهد. مشاهده رفتارهای همجنسگرایانه در جانوران دلیلی مستحکم بود برای رد ادعای گناه در برابر طبیعت همچنین در پرونده لاورنس در برابر تگزاس با استدلال به وجود همجنسگرایی در جانوران در دادگاه عالی آمریکا قوانین ضد همجنسگرایانه ۱۴ ایالت آمریکا ملغی اعلام گردید.
بعضی پنگوئنهای نر تمایل به تشکیل جفت با نرهای دیگر و لانهسازی مشترک با آنها دارند. در این مواقع از یک سنگ به عنوان جایگزین تخم استفاده میشود. در سال ۲۰۰۴ پارک مرکزی جانوران واقع در ایالات متحده آمریکا، سنگ یادشده را با یک تخم بارور جایگزین کرد که زوج نر آن را به عنوان فرزند خود بزرگ کردند. باغ وحشهای آلمانی و ژاپنی نیز گزارشهایی درباره همجنسگرایی بین پنگوئنهایشان منتشر کردهاند. این پدیده همچنین در زیستگاه آبی کلی تارلتون در آوکلند نیوزیلند مشاهده شدهاست.
معاشقه و دخول کامل در روابط گاوهای نر، به ویژه گاومیش کوهاندار آمریکایی معمول است. روابط جنسی میان زوجهای همجنس در میان آهوها نیز بسیار رایج است.
همجنسگرایی در گوسفندان (که در ۶ تا ۱۰٪ قوچها دیده میشود) همراه با تفاوت در حجم بخشهای معینی از مغز و فعالیتهای شیمیایی است. مطالعاتی که توسط مجله درونریزشناسی انجام شد، نشان داد عوامل فیزیولوژیکی و زیست شناختی تاثیرگذارند. نتایج این بررسیها با بررسیهایی که لوی روی نمونههای انسانی انجام داد مشابهاست.
گوسفندان نر کوهی آمریکایی نیز از این نظر به دو دسته تقسیم میشوند: آنها که درگیر روابط همجنسگرایانه میشوند و گروه دیگر که اینگونه نیستند.
در میان کبوتران نیز همجنسگرایی نرها دیده میشود. کبوتربازان برای این جفت کبوتران از اصطلاح «جناق» استفاده میکنند.
یک چهارم جفتهای قوی سیاه همجنسگرا هستند (اکثرا مذکر) این جفتها با دزدیدن لانهها و تخمهای دیگر از آنها نگهداری کرده و از جوجه به دنیا آمده همانند جوجه خود مراقبت میکنند در برخی دیگر از موارد جفتهای نر همجنسگرا با یک قوی ماده رابطه برقرار کرده و پس از اینکه قوی ماده تخم گذاشت او را فراری میدهند.
علاوه بر موارد ذکر شده همجنسگرایی در جانورانی همچون مارمولک، سنجاقک، شیرها، و حتی حشراتی که در رختخواب زندگی میکنند دیده شدهاست.
در میان نوعی پرندگان دریایی نیز با نام علمی آلباتروس لایاسن همجنسگرایی دیده شدهاست و به گونهای است که یک سوم جفتهای این گونه جفت دو ماده هستند که نوعی انتخاب طبیعی لازم برای این گونهاست چرا که تعداد مادههای این گونه بسیار بیشتر از نرهایش است.
بررسی بر روی گونهای فنچ نشان دادهاست که زوجهای همجنس با روشهایی چون آواز خواندن برای هم و آراستن دیگری با منقار خود، پیوند میان خود را محکم میکنند. نتایج این پژوهش نشان میدهند که روابط در میان جانوران، حتی پرندگان، میتوانند بسیار پیچیدهتر از یک نر و ماده صرف که با هم جفت میشوند و زایش میکنند، باشند.
روانشناسی
روانشناسی از اولین شاخههای علمی بود که به بررسی گرایش جنسی به همجنس به عنوان پدیدهای مجزا پرداخت. سالیان درازی طی قرن بیستم و همچنین پیش از آن، روانشناسی رایج و استاندارد زمانه، همجنسگرایی را در قالب الگوهای آسیبشناسانه و به صورت یک بیماری روانی مشاهده میکرد. مطالعات علمی در مبحث همجنسگرایی به مرور زمان نشان داد که مستندات تجربی از دستهبندی همجنسگرایی به عنوان یک اختلال پشتیبانی نکرده و محسوب نمودن آن به عنوان یک بیماری پایه علمی ندارد. از دهه ۱۹۷۰، اتفاقنظر دانشمندان علوم اجتماعی و رفتاری، و متخصصان روانشناسی در جهان، چنین است که همجنسگرایی یک شاخه سالم از گرایشهای جنسی در انسان است و یک بیماری که نیازمند «اصلاح» یا «درمان» باشد نیست، هر چند عدهای از متخصصان برخلاف دستورالعملهای سازمانهای مرجع علمی، همچنان با آن مانند یک اختلال برخورد میکنند.
دستهبندی همجنسگرایی به عنوان یک بیماری برای اولین بار در اواخر قرن نوزدهم و توسط جنبش نوپای سکسشناسی در اروپا شکل گرفت. در سال ۱۸۸۶، سکسشناس معروف ریچارد فن کرافت-ابینگ در کتاب تعیینکنندهاش، آسیبشناسی جنسی، همجنسگرایی را در کنار ۲۰۰ مطالعه موردی دیگر به عنوان انحرافات جنسی ذکر کرد. کرافت-ابینگ پیشنهاد داد که علت ایجاد همجنسگرایی یا «نقصی مادرزادی» است، یا «نقصی اکتسابی». از اواخر قرن نوزدهم و تا نیمه قرن بیستم، الگوهای آسیب شناسانهای که همجنسگرایی را یک بیماری در نظر میگرفتند معیاری استاندارد بهشمار میآمدند.
دیدگاههای بعضی روانپزشکان قدیمی مانند زیگموند فروید و هاولاک الیس در خصوص همجنسگرایی با تحمل و مدارای بیشتری همراه بود. هرچند فروید و الیس معتقد بودند که همجنسگرایی طبیعی نیست، اما اعلام میکردند که برای بعضی اشخاص «اجتنابناپذیر» است. زیگموند فروید در راستای تلاش برای درک علتها و روند ایجاد همجنسگرایی، در ابتدا الگویی تعریف کرد که مطابق آن حالت ابتدایی شهوت جنسی در انسان دوجنسگرایی فرض میشد. به عبارت دیگر، طبق این نظریه تمام انسانها دوجنسگرا به دنیا میآمدند ولی در مسیر رشد اکثر انسانها، گرایش به جنس مخالف غلبه مییابد، زیرا نهی فرهنگی و تربیتی سبب میشود بسیاری از افراد همجنسگرایی را در خود سرکوب کنند و اگر این ممنوعیت وجود نداشت، انسانها رفتار جنسیای را انتخاب میکردند که برایشان ارضاکنندهتر باشد. فروید همچنین معتقد بود که درمان همجنسگرایی موفقیتآمیز نیست. او روانکاوی و تلقین از طریق هیپنوتیزم را برای درمان همجنسگرایی پیشنهاد کرد و طی سالها تجربیات کاری مورد استفاده قرار داد، ولی هیچکدام از این دو موفقیتی در درمان همجنسگرایی نشان ندادند. او در نهایت دیدگاهی پذیراتر نسبت به همجنسگرایی پیدا کرد و به این نتیجه رسید که «همجنسگرایی نه مایه شرم است، نه گناه است و نه انحراف. آن را نمیتوان یک بیماری دانست، بلکه شاخهای از عملکردهای جنسی معمول در انسان است.» با این حال میراث اولیه او در حوزه روانکاوی خصوصا در ایالات متحده تا سالها بعد همچنان همجنسگرایی را امری منفی، غیرعادی، و ناشی از مشکلات خانوادگی و تربیتی به حساب آورد و سبب شد ننگ شمردن و بیماری دانستن آن در جامعه همچنان رواج داده شود.
مطالعات آلفرد کینزی در دهه ۴۰ میلادی قرن بیستم، نشان داد که همجنسگرایی بیش از چیزی که تصور میشد معمول بود و پیشنهاد میداد که این رفتارها عادی بوده و بخشی از گستره رفتارهای جنسی در انسان هستند. او مقیاس کینزی را ایجاد کرد که مقیاس سنجش دگرجنسگرایی-همجنسگرایی نیز نامیده میشود و گرایش جنسی فرد را در بازهای بین ۰ (کاملا دگرجنسگرا) و ۶ (کاملا همجنسگرا) اندازه میگیرد. در آن زمان تصور عام بر آن بود که مردم یا دگرجنسگرا یا همجنسگرا هستند و این دو مشخصه در دنیای جنسیت با هم ضدیت دارند، ولی کینزی و همکارانش اعلام کردند که قسمت بزرگی از جامعه بهطور کامل دگرجنسگرا یا همجنسگرا نیستند و اشخاص میتوانند رفتارها و واکنشهای روانی همجنسگرایانه و دگرجنسگرایانه را همراه با هم و بهطور مشترک تجربه کنند. مطالعات و نوشتههای او درباره همجنسگرایی، تصور آن را به عنوان پدیدهای غیرطبیعی رد کرد و آغازگر تحولی اجتماعی و فرهنگی در دیدگاههای عموم نسبت به این مسئله بود.
در گذشته تصور میشد همجنسگرایی در اثر عواملی روانی مانند محیط خانوادگی نامناسب، تربیت نادرست، تجربیات و ضربههای روحی، یا سوءاستفاده جنسی در زمان کودکی ایجاد میشود. با این حال مطالعات فراوان طی چندین دهه اخیر نشان دادهاند که این تصورات هیچ گونه پشتوانه علمی نداشته و برپایه اطلاعات غلط و تبعیضآمیز شکل گرفته بودند.
انجمن روانشناسی آمریکا، انجمن روانپزشکی آمریکا، و انجمن ملی مددکاران اجتماعی آمریکا اعلام کردهاند: در سال ۱۹۵۲ و زمانی که انجمن روانپزشکی آمریکا اولین نسخه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی را منتشر کرد، همجنسگرایی در آن به عنوان یک اختلال ذکر شد. با این حال این دستهبندی تقریبا بلافاصله به علت تحقیقهای انجام شده توسط انجمن ملی سلامت روانی مورد انتقاد قرار گرفت. مطالعه یاد شده و تحقیقات پس از آن قادر نبودند هیچ پایه مستحکم علمی یا تجربی برای دستهبندی همجنسگرایی به عنوان یک اختلال یا امری غیرطبیعی مهیا سازند و نشان دادند آن نیز یک گرایش جنسی طبیعی و سالم است. در عین حال که تحقیقات انجام شده در این زمینه بیشتر شدند، متخصصان پزشکی، روانپزشکی، و علوم رفتاری و اجتماعی به این نتیجه رسیدند که تصور همجنسگرایی به عنوان یک اختلال روانی اشتباه بوده و طبقهبندی پیشین راهنمای تشخصی و آماری اختلالهای روانی بر پایه پیشفرضهایی اثبات نشده انجام گرفته بود. پیشفرضهای رایج در خصوص هنجارهای اجتماعی در زمان قدیم، و جامعه آماری یکطرفهای که از نمونههایی مانند اشخاص مراجعهکننده برای درمان یا اشخاص دستگیر شده توسط سیستم قضایی استفاده نموده بود، از علتهای ریشهای دستهبندی همجنسگرایی به عنوان یک اختلال در این راهنما بودند. با توجه به مستندات علمی، انجمن روانپزشکی آمریکا همجنسگرایی را در سال ۱۹۷۳ از راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی خارج کرد و اعلام نمود: «همجنسگرایی بهخودیخود هیچ ایرادی در قدرت تعقل، ثبات روانی، قابلیت اطمینان، یا تواناییهای اجتماعی و شغلی فرد ایجاد نمیکند.» پس از بررسی دقیق اطلاعات علمی، انجمن روانشناسی آمریکا نیز این موضع را در سال ۱۹۷۵ تایید کرد و همه متخصصان امور بهداشت روان را تشویق نمود که «لکه ننگ بیمار روانی بودن را که مدتها با همجنسگرایی همراه بودهاست رفع کنند و در این راه پیشتاز باشند.» انجمن ملی مددکاران اجتماعی نیز سیاست مشابهی اتخاذ کردهاست. بنابراین، متخصصان امور بهداشت روان و محققان مدتهای مدیدی است که تصدیق میکنند که همجنسگرا بودن ذاتا هیچ مانعی در برابر ایجاد یک زندگی شاد، سالم، و مفید ایجاد نمیکند و بخش اعظم همجنسگرایان مرد و زن قادرند در تمامی عرصههای اجتماعی و روابط بین فردی به خوبی عمل کنند. اینک تحقیقات و مستندات علمی فراوانی وجود دارد که نشان میدهد همجنسگرایی یا دوجنسگرایی با سازگاری اجتماعی یا سلامت روانی فرد منافاتی ندارد. سازمان بهداشت جهانی که در نسخه ۹ مرجع بیماریهای خود، طبقهبندی بینالمللی آماری بیماریها مورخ سال ۱۹۷۷، همجنسگرایی را به عنوان یک اختلال روانی ذکر کرده بود، آن را از نسخه ۱۰ مصوب ۱۷ می۱۹۹۰ خارج ساخت و در یادداشتی در بند F66 اضافه کرد: «همجنسگرایی فی نفسه یک اختلال محسوس نمیشود.» دیگر سازمانهای بزرگ بهداشتی در جهان نیز به تدریج همجنسگرایی را از فهرست بیماریهای خود خارج کردند. سازمانهای بهداشتی انگلستان از سال ۱۹۹۴، سازمانهای بهداشتی روسیه از سال ۱۹۹۹ و انجمن روانپزشکی چین از سال ۲۰۰۱ از جمله این سازمانها هستند.
مشکلات روانی
احتمال بروز بعضی مشکلات روانی از قبیل افسردگی، اختلالهای اضطراب و خلقوخو، و سوءمصرف مواد مخدر در میان دگرباشان نسبت به دگرجنسگرایان بالاتر است. و علت آن نیز فشارهای اجتماعی، و تجربه تبعیض و خشونتی است که همجنسگرایان تنها به دلیل گرایش جنسی خود با آن مواجه میشوند. همجنسگراهراسی و ننگ دانستن همجنسگرایی در جامعه از مهمترین دلایل تبعیض و خشونت علیه همجنسگرایان است که منجر به بروز استرس و اضطراب اقلیت در آنها میگردد. وجود سیستمهای حمایتی کارآمد در جامعه به منظور پشتیبانی از اقلیتهای جنسی و همجنسگرایان میتواند آسیبهای روانی وارده به همجنسگرایان و احتمال اقدام به خودکشی در میان آنان را کاهش دهد.
احتمال اقدام به خودکشی در مردان و زنان همجنسگرا و دوجنسگرا در مقایسه با دگرجنسگرایان بیشتر است. با توجه به بالاتر بودن میزان اقدام به خودکشی میان زنان نسبت به مردان، این نسبت در میان همجنسگرایان نیز برقرار است و زنان همجنسگرا نسبت به مردان همجنسگرا بیشتر در معرض اقدام به خودکشی قرار دارند. نژاد و سن از عوامل تعیینکننده در افزایش میزان خطر برای اقدام به خودکشی در دگرباشان است. به عنوان مثال، احتمال اقدام به خودکشی در مردان همجنسگرا و دوجنسگرای سفیدپوست آمریکایی پس از رسیدن به ۲۵ سالگی نصف میشود. مقایسه جوانان همجنسگرایی که اقدام به خودکشی میکنند با همجنسگرایانی که اقدام به خودکشی نکردهاند نشان میدهد گروه اول بیشتر در معرض برخوردهای نامناسب ضد همجنسگرایانه بودهاند، اکثرا از مهارتهای کنار آمدن با تبعیض، انزوا، و تنهایی برخوردار نبودهاند، و احتمال اینکه از سمت خانواده طرد شده باشند بیشتر بودهاست.
مشاوره و روان درمانی
بسیاری از افراد همجنسگرایی که به دنبال مشاوره هستند این کار را به دلایلی مشابه دلایل دگرجنسگرایان انجام میدهند. اضطراب، مشکل در روابط خصوصی، مشکل در کنار آمدن با شرایط کاری یا اجتماعی و غیره از جمله این دلایل است. گرایش جنسی این افراد ممکن است در روند درمان نقشی اصلی یا جانبی ایفا کند یا اصلا فاقد هیچ اهمیتی باشد. دلیل مراجعه یک فرد همجنسگرا برای مشاوره هر چه که باشد، احتمال فراوانی وجود دارد که خود مشاور نیز جهتگیریهای تبعیضآمیز و ضد همجنسگرایانه نسبت به بیمارش داشته باشد.
رواندرمانی با هدف «تغییر» همجنسگرایی
بعضی افراد با امیال و گرایش جنسی همجنسگرایانه ممکن است از داشتن این احساسات ناراضی باشند و بخواهند گرایش جنسی خود را تغییر دهند. در مواردی که گرایش جنسی واقعی فرد با خودانگاره و تصوری که وی از خود دارد در تضاد باشد و منجر به بروز استرس در فرد گردد، بهطوریکه مایل باشد گرایش جنسیاش را تغییر دهد، از اصطلاح گرایش جنسی آنمنناپذیر استفاده میشود. از مهمترین دلایلی که باعث میشود اشخاص همجنسگرا مایل به تغییر گرایش جنسی خود باشند، اعتقادات مذهبی آنان است که احساسات یا روابط همجنسگرایانه را مطرود و گناه تلقی میکند. بهطور کلی علت مراجعه افراد همجنسگرا به رواندرمانگران برای تغییر گرایش جنسی خود معمولا شامل این موارد میشود:
سردرگمی یا سوال درباره امیال جنسی یا گرایش جنسی خود
اعتقادات مذهبی فرد که همجنسگرایی را گناه یا غیرقابل قبول میدانند
ترس، اضطراب، یا نگرانی از تبعات همجنسگرا بودن یا هویت همجنسگرایانه داشتن (خصوصا اگر همجنسگرا بودن براساس مذهب فرد موردنظر یا در جامعه محل زندگی او ممنوع و غیرقانونی باشد)
فشار خانواده بر فرد که از او توقع انجام رفتارهای دگرجنسگرایانه دارند و همچنین طردشدن اشخاص دگرباش از جامعه
بعضی درمانگران، گروهها، یا موسسات باور دارند قادر به کمک به همجنسگرایان برای غلبه بر امیال یا رفتارهای همجنسگرایانه خود هستند. بسیاری از آنها پیروان ادیان ابراهیمی هستند و در مسلک آنان همجنسگرایی غیرطبیعی و گناه است و یک گرایش جنسی نامطلوب به حساب میآید. این نوع رواندرمانی در جهت حذف علایق همجنسگرایانه و توسط افرادی که همجنسگرایی را یک اختلال یا گناه تلقی میکنند (مانند جنبش همجنسگرایان سابق) استفاده میشود.
تبدیلدرمانی یا تلاش برای تغییر گرایش جنسی (SOCE) اصطلاحی کلی است که به انواع روشهای ابداع شده با هدف تغییر همجنسگرایی و تبدیل آن به تمایل به جنس مخالف اطلاق میشود. تا پیش از سال ۱۹۸۱، در ایالات متحده آمریکا و اروپای غربی این روشها شامل لوبوتومی با یخشکن، اختهسازی شیمیایی با استفاده از هورموندرمانی، بیزاریدرمانی مانند وارد نمودن شوک الکتریکی به دستها یا آلت تناسلی و استفاده از داروهای تهوعآور به صورت همزمان با القای محرکهای جنسی همجنسخواهانه، و تجدید شرطیسازی خودارضایی میشد. روشهای جدیدتر SOCE که هنوز در بعضی بخشهای ایالات متحده مورد استفاده قرار میگیرند محدود به مشاوره، تصویرسازی ذهنی، آموزش مهارتهای اجتماعی، درمان روانکاوانه، و موعظههای روحی مانند «دعا و حمایت گروهی و فشار گروهی» میشود.
تمام سازمانهای بزرگ و صاحبنظر در زمینه سلامت روانی، تبدیل درمانی با هدف تغییر همجنسگرایی را غیرمجاز و خطرناک دانسته و عملا تمامی آنها بیانیههایی رسمی منتشر نمودهاند که در آن متخصصان و آحاد جامعه از درمانهایی که ادعای تغییر گرایش جنسی دارند، برحذر شدهاند. از جمله این سازمانها میتوان به انجمن روانپزشکی آمریکا، انجمن روانشناسی آمریکا، انجمن مشاوران آمریکا، انجمن ملی مددکاران اجتماعی آمریکا، سازمان بهداشت سراسری قاره آمریکا (شاخه آمریکای شمالی و جنوبی سازمان بهداشت جهانی)، کالج سلطنتی روانپزشکان، شورای رواندرمانی بریتانیا، و جامعه روانشناسی استرالیا اشاره کرد. در بیانیه رسمی سال ۲۰۱۳ انجمن روانپزشکی آمریکا آمدهاست: انجمن روانپزشکی آمریکا به این تصور که همجنسگرایی باید تغییر یابد یا لازم است تغییر یابد اعتقادی ندارد. تلاش برای تغییر همجنسگرایی، فرد را در معرض خطر و آسیبهای قابلتوجهی قرار میدهد زیرا هیچکدام از انواع درمانهای مورد استفاده از نظر علمی تایید نشدهاند و عزتنفس شخص نیز پس از شکستخوردن در تغییر گرایش جنسیاش از بین خواهد رفت. هیچ مدرک قابل استنادی نشان نداده است که هیچ نوعی از رواندرمانی توانسته باشد گرایش جنسی افراد را بهطور موثق و ایمن تغییر دهد. به علاوه، از دید سلامت روانی، گرایش جنسی نیازی به تغییر یافتن ندارد. مراجع رواندرمانی و پزشکی معتقدند که هر درمانی که بر این فرض شکل گرفته باشد که همجنسگرایی یک بیماری روانی است و شخص باید گرایش جنسیاش را تغییر دهد غلط است و اصول بنیادی رواندرمانی بیان میکنند که مشاور نباید چه بهطور مستقیم و چه از طریق تاثیرگذاریهای غیرمستقیم ماهرانه، تعیینکننده هدف مشاوره باشد. بهعلاوه، بهطور کلی در چهار دهه اخیر، مبلغان تبدیلدرمانی و SOCE نتوانستهاند از طریق مطالعات علمی دقیق ادعاهای خود مبنی بر اثربخشی و بیخطر بودن تبدیلدرمانی را ثابت کنند.
رواندرمانی حمایتکننده از همجنسگرایان
رواندرمانی حمایتکننده نوعی از رواندرمانی برای مراجعهکنندگان همجنسگراست که آنها را به پذیرش گرایش جنسی خود تشویق میکند. تلاش برای تغییر همجنسگرایی به دگرجنسگرایی یا از بین بردن رفتارهای جنسی و علاقه مراجعهکننده به اشخاص همجنس، برخلاف اصول رواندرمانی حمایتکننده از همجنسگرایان است. انجمن روانشناسی آمریکا و جامعه روانشناسی بریتانیا در مورد رواندرمانی حمایتکننده دستورالعملها و راهنماهایی برای درمانگران منتشر کردهاند. رواندرمانی حمایتکننده بر اساس واقعیات علمی زیر پایه نهاده شدهاست:
کشش جنسی و گرایش به همجنس، و آمیزش با همجنس فینفسه طبیعی بوده و شاخهای مثبت از جنسیت در انسان است. به عبارت دیگر این موارد نشانگر اختلالهای روانی یا رشدی نیست.
همجنسگرایی و دوجنسگرایی مدتها موجب ننگ و رسوایی دانسته میشدند، و تلقی این گرایش به عنوان یک لکه ننگ نتایج منفی خود (مانند اضطراب اقلیت) را در طول زندگی فرد نشان خواهد داد.
کشش جنسی به همجنس و آمیزش با همجنس میتواند در افراد مختلف خود را به شکل گرایشهای جنسی و هویتهای جنسی متفاوت نشان دهد.
مردان و زنان همجنسگرا و دوجنسگرا میتوانند زندگیای رضایتمندانه داشته باشند و روابط و خانوادههایی پایدار و متعهدانه تشکیل دهند که از جنبههای اساسی با روابط دگرجنسگرایانه معادل باشد.
هیچ مطالعه تجربی یا تحقیق علمی داوری همتا شدهای وجود ندارد که بتواند گرایش جنسی به همجنس را به مشکلات خانوادگی، تربیت نادرست والدین، یا ضربههای روحی ارتباط دهد.
جنبش طرفداران
یکی از رژههای همجنسگرایان در مادرید از سری یوروپراید در سال ۲۰۰۷
در سالهای اخیر جنبش طرفداران همجنسگرایی نیز تا حد قابل ملاحظهای گسترش یافتهاست. ضرورت چنین مبارزاتی در کشورها و فرهنگهای مختلف متفاوت است. در حال حاضر هلند و بلژیک تمامی حقوق ازدواج را برای زوجهای همجنسگرا قائلند. در سال ۲۰۰۳ دادگاه کانادا در سه استان ازدواج افراد همجنسگرا را قانونی اعلام کرد. علاوه بر این در فرانسه، آلمان، فنلاند، سوئد، نروژ، دانمارک، ایسلند، و بعضی از ایالات آمریکا از جمله ورمونت، ماساچوست و نیویورک ازدواج همجنسگرایان قانونی است که حاصل آن برخورداری این زوجها از حمایت و مسئولیتهای ازدواجهای معمولی بودهاست.
رژه
رژه همجنسگرایان جشنی است که توسط همجنسگرایان و مدافعان حقوق همجنسگرایان ترتیب داده میشود و هدف از آن این است که همجنسگرایان و دوجنسگرایان نباید از گرایش جنسی و جنسیت خود سر افکنده باشند بلکه باید به آن افتخار نیز بکنند. تاقبل از سال ۱۹۶۹ به افراد دگرباش به چشم منحرفین جامعه نگریسته میشد. همجنسگرایان مجبور بودند ماهیت خود را پنهان کنند. شهردار نیویورک در سال ۱۹۶۰ مشی سختگیرانهای را نسب به بارها و پاتوقهای همجنسگرایان در پیش گرفت و عملا آنها را به سوی زیر زمینی شدن سوق داد. حملات پی در پیای که نسبت به همجنسگرایان میشد به نقطهای غیرقابل تحمل نزدیک میشد بهطوریکه در سال ۱۹۶۹ و در پی حمله پلیس به یکی از بارها در یکی از محلههای نیویورک و دستگیری تمام افراد حاضر صدها نفر از همجنسگرایان ناحیه با پلیس درگیر شدند. از این واقعه به عنوان شورش استونوال یاد میگردد. پس از این واقعه همجنسگرایان احساس کردند که نیاز دارند خود را به جامعه نشان دهند بنابراین اولین رژه همجنسگرایان در سال ۱۹۷۰ در سالگرد شورش استونوال ترتیب داده شد.
در طول تاریخ
هادریانوس و آنتینوس در مصر اثر ادوار-آنری آوریل
در اروپا
قدیمیترین مستندات در رابطه با همجنسگرایی مربوط به یونان باستان است. سافو شاعری زن از جزایر لزبو متعلق به یونان باستان بوده که در اشعارش رابطههای عشقی را به دختران و زنان تعمیم داده و واژه لزبین نیز در اشاره به همجنسگرایان زن از همین مورد سرچشمه گرفتهاست. در یونان باستان روابط بین مردان و پسران جوان معمول بودهاست که به آن عشق افلاطونی گفته میشود اما این روابط به بوسیدن، نوازش کردن، دخول مقعدی، و قرار دادن آلت در میان باسن محدود بود. هادریان امپراتور روم باستان نیز دارای تمایلات همجنسخواهانه بوده؛ وی بر اساس روایات با سردار سپاهش آنتونیوس دارای روابطی نزدیک و عاطفی بودهاست.
در دوران رنسانس نیز در ایتالیا میتوان تا نام ۵۰۰ نفر از افراد معروف این دوره را که درگیر روابط همجنس گرایانه بودند را مشاهده کرد. از جمله کسانی که گمان بر همجنسگراییش میرود، لئوناردو دا وینچی مهندس، ریاضیدان، و نقاش نامدار بودهاست.
خوابیدهها اثر گوستاو کوربه.
از اواسط قرن سیزدهم میلادی به این سو مجازات همجنسگرایی تقریبا در تمامی اروپا مرگ بودهاست.
در آفریقا
روابط همجنسخواهانه در آفریقا با اینکه توسط کاشفان و مستعمرات اروپایی نادیده گرفته میشد و صحبتی از آن به میان نمیآمد، وجود داشت و در اشکال مختلفی دیده میشد. اوان پریچارد مردمشناس انگلیسی گزارش کردهاست که مردان جنگجو در قبیله «زنده» در شمال کنگو دارای معشوقهای مذکری که بین دوازده تا بیست سال سن داشتهاند، بودهاند که در کارهای خانه به اعضای خانه کمک میکردهاند یا برخی نیز در اعمالی جنسی همچون تفخیذ شرکت داشتهاند. هرچند که چنین رسمی در قرن بیستم و پس از تسلط اروپاییان بر کشورهای آفریقایی از بین رفته بود اما توسط پیران و بزرگان این قبیله که پریچارد با آنها گفتگو کرده بود نقل شد.
در آسیا
در ژاپن همجنسگرایی هرگز به عنوان یک گناه توسط دین و جامعه نگریسته نشدهاست. در سال ۱۸۷۳ قانونی وضع گشت که برپایه آن روابط همجنسخواهانه محدود میگشت؛ هرچند که این قانون هفت سال پس از تصویب آن لغو گشت. در طول تاریخ ژاپن تمامی شوگونها دارای یک معشوق مذکر بودهاند و این رسم یکی از ارکان سنت سامورایی بود. به همین منظور نیز برخی نگارههای محرک تاریخی ژاپنی به روابط همجنسخواهانه پرداختهاست. اگرچه برخی از این نگارهها در دوره غربیسازی ژاپن از بین رفت و بسیاری دیگر نیز در طول جنگ جهانی دوم در آتش سوختند، اما مجموعهای از این نگارهها که سالم باقیمانده بودند به موزهها منتقل شدند.
در چین نیز همجنسگرایی از ابتدای آغاز تاریخ آن کشور وجود داشتهاست. بر طبق اسناد تقریبا همه امپراتوران در سلسله هان دارای یک شریک جنسی مذکر بودهاند. همچنین در برخی کتب تاریخ توضیحاتی نیز در مورد زنان همجنسگرا وجود دارد. باور بر این است که همجنسگرایی در سلسلههای سونگ، مینگ و کینگ امری متداول محسوب میگشتهاست. همجنسگرایان چینی نسبت به همجنسگرایان اروپایی خود در دوران وسطی کمتر مورد شکنجه و آزار و اذیت واقع میشدند.
در ایران
شاه عباس و غلام بچه اثر رضا عباسی (مینیاتور موجود در موزه لوور). اروپاییانی که از ایران دوران شاه عباس دیدن کردهاند از تمایل شدید او به غلامبچههای دلربا و ساقیان صحبت نمودهاند.
قبل از اسلام
در دوران هخامنشیان و ساسانیان مجازات رابطه با همجنس، اعدام بودهاست. اما برخی پژوهشگران به این نتیجه رسیدهاند که در ایران قبل از ظهور زرتشت اجتماعات همجنسگرایانه وجود داشتهاست. هرودت نیز شاهدبازی هخامنشیان را گزارش کردهاست؛ وجود روابط همجنسگرایانه مردانه در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز دیده شدهاست.
لواط یکی از گناهانی است که در دوره ساسانی تلقی میشدهاست. اصطلاحاتی چون kun-marzih, waran ī abārōn (شهوت غیرطبیعی)، marzišnīh ī abārōn (جماع گناه آلود) برای توصیف این عمل به کار رفتهاست. قوانین و مواردی که به آنها اشاره شده نشانگر این بوده که این عمل در جامعه رخ میداده است. کتاب مینوی خرد میگوید موجودات اهریمنی به شیوه زیر آفریده شدهاند: «و اهریمن بدکار دیوان و دروغان دیگر فرزندان اهریمنی را از عمل لواط با خود به وجود آوردند.» بنابراین نخستین نکته این است که لواط وسیلهای بود تا اهریمن بتواند موجودات اهریمنی دیگر و بیشتری به جهان بیاورد، و دوم آنکه اهریمن موجودی لواط کار پنداشته میشد. در کتاب وی دیوداد گفته میشود اگر مردان ناخواسته در لواط فاعل یا مفعول واقع شوند، مجازات آنها شلاق و اگر خواسته این کار را بکنند، مجازاتشان اعدام است. در کتاب هشتم دینکرد، فصل ۳۴ آن که درباره احکام علیه تجاوز به عنف و سایر موارد موجود در «هوسپارم نسک» اوستاست، میگوید چنین قوانینی درباره امیال غیراخلاقی و هرزه wiftag (لواط مفعول) و wiftīnag (لواط فاعل)، «شهوت ستمگرانه، کردار فاسد، و آوازه تبار و تنهای تباه و آلوده ایشان» وجود داشتهاست. در کتاب ارداویرافنامه، که یکی از تخیلیترین کتاب باقیمانده پهلوی است، به مجازاتهای همجنس بازان و لواط کاران اشاره شدهاست. ویراز در سفر خود به دوزخ مردی را میبیند که کیفرش این بود که مارهایی به مخرج او وارد و از دهانش خارج میشوند. فرشتگان درباره علتش میگویند: «این روح مرد پستی است که در گیتی مرتکب لواط شدهاست.» در فصل دیگری درباره مجازات لواط با زنان سخن گفته شده که سبکتر بودهاست. لازم به گفتن نیست که حکم «سزاوار مرگ» (مرگ ارزان) بیدرنگ در مورد این گونه افراد اجرا میشد.
بعد از اسلام
همجنسگرایی در دوران صفویان
در ایران پس از اسلام با همجنسگرایی و روابط همجنسگرایانه در مکانهای زیادی همچون دیرها، کاروانسراها، حمامها و پادگانهای نظامی برخوردی صورت نمیگرفته و مجاز بودهاست. رفتارهای همجنسگرایانه در دوران صفویان به رسمیت شناخته میشد چنانکه حتی در بین برخی شاهان صفوی و نیز بسیاری از امرای مملوکی چنین علاقهمندی مشاهده شدهاست. رابطه آنان در حدی بود که یار همجنس آنان همیشه در کنارشان حضور داشته و اطرافیان او را به این امر میشناختند. این شاهان و امیران همزمان به اقامه نماز جمعه و ادای واجبات دین اسلام و مسائل سیاسی میپرداختند. همچنین در این دوره اماکنی تحت عنوان امرد خانه برای فعالیت روسپیان مذکر وجود داشتهاست. رسمیت این اماکن به حدی بوده که دولت نه تنها مانع فعالیت آنها نمیشده بلکه از آنها مالیات هم دریافت میکردهاست. یکی از اماکن اسکان روسپیان مرد قهوهخانهها بودهاست. در این باره در سفرنامه شاردان چنین آمده: «من در تبریز و ایروان قهوهخانههای بزرگی دیدم که پر از پسرانی بود که خویشتن را بهمانند زنان روسپی عرضه میداشتند و حتی شاه عباس دوم طفلی زیبا را به قهوهچی سپرد و پسر بر اثر تجاوزی که باو شد به قهوهچی حمله برد و او را زخمی کرد ولی شاه به جای تنبیه متجاوز قهوهچی، دستور داد شکم بچه را پاره کردند.»
در ادبیات فارسی
برخی شاعران ایرانی همچون سعدی و جامی دارای اشعاری با «مضامین همجنسخواهانه» میباشند. علاوه بر این در ادبیات ایران داستانهایی حول محور عشق دو همجنس به یکدیگر نیز وجود دارد. ناظر و منظور منظومهای عاشقانه است که توسط وحشی بافقی سروده شده که در آن پسر وزیر که ناظر نام دارد عاشق پسر پادشاه که منظور میباشد، میگردد. مهر و مشتری منظومهای عاشقانه دیگری به زبان فارسی و در قالب مثنوی نوشته محمد عصار تبریزی است که در سال ۷۷۸ هجری قمری در وزن خسرو و شیرین سروده شدهاست.
در کتب قبل از اسلام در ایران عشق مرد به مرد دیده نشدهاست، به همین دلیل در قرون نخستین تاریخ بعد از اسلام مثلا در آثار دوره سامانیان و پیش از آنان از قبیل رودکی و شهید بلخی و ابوشکور بلخی و شاهنامه فردوسی مطلب صریحی در این خصوص نیست. اگرچه عدهای معتقدند که دقیقی به دست امردی کشته شدهباشد.
در ایران و بیشتر جهان اسلام بخصوص در مورد مردان، تا زمانی که مردان روابط جنسی با همسران و وظایف زناشویی خود را ایفا مینمودند جامعه اعتنایی در قبال سایر روابط جنسی آنها نداشت. این روابط به صورتهای مختلف مانند روابط با «امرد» (پسر جوان که خط سبیلش پرپشت نشده باشد)، «آدم داری» (نگه داشتن مردان جوانتر در خانه به عنوان مونس) از فرمهای اینگونه روابط با جنس موافق بود. در ادبیات دوران صفوی تا ایران قاجاری اواخر قرن نوزدهم میلادی هنگام صحبت از تمایلات افراد نسبت به جنس موافق است لحن نویسنده عاری از لحنی قضاوتآمیز بودهاست. مثلا در رستم الحکما در مورد شاه تهماسب دوم مینویسد «یک صورت یوسفگونه را به هزاران زلیخا، لیلی و شیرین ترجیح میداد» یا فتحعلی خان صبا شاعر دربار قاجار، فتحعلی شاه را برای دوست داشتن زنان و مردان جوان ستودهاست یا عضد الدوله نه تنها زنان بسیار فتحعلی شاه، بلکه نظربازیهای گسترده او با مردان جوان زیبا را ثبت کردهاست. هرچند از اواخر قرن نوزدهم در نوشتههای نویسندگان چنین روابطی تقبیح میشد. افسانه نجمآبادی تاثیر فرهنگی اروپا بر جامعه ایران را در این چرخش رفتاری موثر میداند. بطور کلی در دوران قاجار با وجود منع شرعی روابط جنسی با همجنس و احکام مخالفی که توسط شاهان و روحانیت صادر میشد صور مختلف روابط جنسی با همجنس در زندگی روزمره اتفاق میافتاد.
همجنسگرایی در دوران پهلوی
در دوره رضا پهلوی، احمد کسروی و عدهای دیگر مانند ایرج میرزا با همجنسگرایی مخالفت کرده و نهضت مخالفت با همجنسگرایی را به راه انداختند در دوران محمد رضا پهلوی، واپسین شاه ایران، طبقات بالای اجتماعی جامعه نسبت به مسئله همجنسگرایی از خود انعطاف نشان میدادند حتی بعضی از اخبار نیز ازدواج همجنسگرایان را پوشش خبری میدادند. در این دوران برخی از افراد پیشنهاد پیدایش جنبشهای مدنی همجنسگرایان را همانند جنبشهای غربی نیز دادند. علاوه بر این در برخی از کلوبهای شبانه دوران پهلوی رفتارهای همجنسخواهانه تحمل میگشت. هر چند در دوران پهلوی همجنسگرایی همچنان یک نوع تابو به حساب میآمد و هیچ مرکزی برای مشاوره به جوانانی که در مورد گرایش جنسی خود دچار سردرگمی شده بودند وجود نداشت.
ارنست پرون سوئیسی، یکی از نزدیکترین و صمیمیترین دوستان محمدرضا پهلوی که در در سوئیس با او آشنا شد و به مدت ۲۰ سال نزدیکترین دوست او بود، همجنسگرا بود. رضا شاه که تمایل داشت ولیعهد تربیت مردانه پیدا کند و شدیدا مراقب هر گونه رفتار زن صفتانه بود از بازگشت او به ایران به همراه یک همجنسگرا خشمگین شد.
در بین معماران و طراحانی که به شهبانو در تزیین کاخ کمک میکردند بیژن صفاری و کیوان خسروانی علنا همجنسگرا بودند و با این وجود پای ثابت همراهان محبوب خانواده سلطنتی بودند که نشان دهنده میزان حساسیت شاه و شهبانو است.
همجنسگرایی بعد از انقلاب اسلامی
در سال ۲۰۱۰ برای نخستین بار در آلمان، گردهمایی زنان همجنسگرای ایرانی در شهر فرانکفورت با حضور ۱۷ تن از لزبینهای ایرانی مقیم اروپا و ایران برگزار شد. هدف از این نشست مقابله با هوموفوبیا و افزایش تعامل و همکاری بین همجنسگرایان ایرانی اعلام گشت.
تاریخ همجنسگرایی در قلمرو اسلامی
در اشعار دوره جاهلیت و یکی دو قرن نخستین بعد از اسلام مدرکی درباره شاهدبازی نمیتوان یافت. همجنسگرایی در دوران طلایی اسلام معمول بود و به شکلی که افراد بزرگسال با پسران جوان به اعمال جنسی میپرداختند اما افراد بزرگسال بهطور معمول نقش فعال را برعهده میگرفتند. ابونواس شعرهای فراوانی در مدح پسران نوجوان دارد این دوره در قرن دوازدهم میلادی به اوج خود رسید.
در ایران پس از اسلام واژه «شاهدبازی» در ادبیات ایران بسیار خودنمایی میکند و آن را مترادف همجنسگرایی میدانند؛ این در حالی است که این واژه اشاره به رابطه با پسران نوجوان دارد.
وضعیت قانونی و حقوقی
ازدواج همجنسگرایان و حق سرپرستی فرزند
زنی همراه با پلاکاردی روی آن نوشتهاست:ما دخترم و زنش را دوست داریم.
ازدواج همجنسگرایان ازدواجی است که به صورت رسمی یا اجتماعی بین دو فرد همجنس صورت میگیرد. ازدواج همجنسگرایان در جوامع مختلف از نظر حقوقی، حق مدنی و دینی مطرح میگردد. دانمارک اولین کشوری بود که ازدواج همجنسگرایان را تحت عنوان اتحاد مدنی و با حقوقی پایینتر نسبت به ازدواج قانونی نمود و هلند اولین کشوری بود که ازدواج همجنسگرایان را به صورت مذهبی و با حقوق برابر ازدواج دگرجنسگرایان قانونی کرد. اما با این حال بیشتر سازمانهای مذهبی (بسته به نظرات دینی خود) از دادن حق سرپرستی فرزند، استخدام و دیگر مزایا به زوجهای همجنسگرا خودداری میکنند. اکنون کشورهای آرژانتین، آفریقای جنوبی، آیسلند، اسپانیا، بلژیک، پرتغال، سوئد، کانادا و هلند ازدواج همجنسگرایان در تمام کشور قانونی است و در کشورهای آمریکا، برزیل و مکزیک در بخشهایی قانونی است. تحقیقات نشان دادهاست که ممنوع کردن ازدواج همجنسگرایان در قانون اساسی (این موضوع در بیست و نه ایالت آمریکا وجود دارد ) به افزایش نرخ ابتلا به ایدز به میزان ۴ مورد به ازای هر ۱۰۰،۰۰۰ نفر میانجامد. همچنین به افزایش استرس میان همجنسگرایان (بهطور کلی دگرباشان جنسی) منجر میشود. در صورتی که با قانونی شدن ازدواج در ماساچوست میزان مراجعه همجنسگرایان به مراکز درمانی ۱۳ درصد کاهش داشتهاست.
بسیاری از کشورهایی که ازدواج همجنسگرایان را به نحوی همانند اتحاد مدنی یا ازدواج رسمی قانونی کردهاند به همجنسگرایان اجازه به سرپرستی گرفتن فرزند را هم میدهند. برپایه گزارشها در بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۹۰ شش تا چهارده میلیون فرزند تحت سرپرستی پدر گی یا مادر لزبین بودهاند و هشت تا ده میلیون فرزند نیز توسط سرپرستان همجنسگرا بزرگ شدهاند. سرپرستی فرزند توسط همجنسگرایان میتواند هزینهای بین صفر تا سی هزار دلار در پی داشته باشد.
شیوههای مختلفی برای اجازه به همجنسگرایان برای سرپرستی فرزند وجود دارد در برخی کشورها تنها فرد مجرد قادر به سرپرستی فرزند میباشد و در برخی دیگر تنها زوجهایی که ازدواج کردهاند چنین حقی دارند، در برخی دیگر در صورتی که یکی از زوجهای همجنسگرا پدر یا مادر واقعی فرزند باشد، میتواند سرپرستی او را به همراه شریک زندگیاش برعهده بگیرد.
در اقدامی در جهت برابری حق سرپرستی فرزند ایالات متحده در نظر دارد نام پدر و مادر در گذرنامههای این کشور را با واژههای «والد ۱» و «والد ۲» جایگزین نماید.
اما این امر مخالفانی سرسخت نیز دارد. برای مثال، آخرین جامعه فرزند خواندگی کاتولیک بریتانیا اعلام کردهاست که اگر قانونی برای توانایی گرفتن فرزند توسط زوجهای همجنسگرا تصویب شود، یافتن خانه برای کودکان بیسرپرست را متوقف خواهد کرد. موسسه خیریه کاتولیک بوستن نیز کار خود در ارتباط با یافتن خانه برای کودکان بیسرپرست را به این دلیل که تصویب این قانون برخلاف مناسک دینی آنها میباشد، پایان دادهاست.
در کشورهای مختلف
مجازات مرگ
آسیا
در اکثر کشورهای آسیایی همجنسگرایی غیرقانونی نیست هر چند که در بعضی کشورها همچون ایران و مالزی جرم به حساب میآید. با این حال این روند در حال تغییر است به عنوان مثال هندوستان در سال ۲۰۰۹ از روابط همجنسگرایانه رفع جرم کرد پیش از این سکس با همجنس در هند مخالف طبیعت شناخته میشد. علاوه بر هند، نپال نیز به عنوان کشوری پیشرو و نوظهور در عرصه حقوق همجنسگرایان در حال تهیه قانونی برای رسمیت بخشیدن به ازدواج همجنسگرایان و حقوق برابر برای آنها است.
خاورمیانه
در اسرائیل، حقوق شهروندی همجنسگرایان به رسمیت شناخته شدهاست. در تصویر، کارنوال سالیانه همجنسگرایان در شهر تلآویو.
در اکثر کشورهای اسلامی در خاورمیانه، با همجنسگرایان برخورد میشود. با این وجود، جامعه همجنسگرایان اسرائیل دارای آزادیهای وسیع اجتماعی در این کشور هستند، هرچند برخی گروههای مذهبی محافظهکار در اسرائیل با این آزادیها مخالفند.
در قوانین کنونی ایران، همجنسگرایی و لواط مترادف یکدیگر تعریف شدهاند و در صورت انجام عمل جنسی بین دو مرد، در حضور چهار شاهد عادل یا چهار مرتبه اقرار از سوی کسانی که لواط کردهاند به این عمل در دادگاه، بنا به احکام اسلامی که مبنای قانون مجازات در جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند حکم اعدام برای هر دو طرف اجرا میگردد.
در قوانین ایران، گرایش همجنسگرایانه زنان تحت عنوان «مساحقه»، عملی مجرمانه تعریف شدهاست. ماده ۱۲۷ قانون مجازات اسلامی، مساحقه را اینطور تعریف کردهاست: «مساحقه، همجنسبازی زنان است با اندام تناسلی». در موضوع مساحقه جرم به فعل دو زن بستگی دارد. به موجب ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی: «هرگاه دو زن که با هم خویشاوندی نسبی نداشته باشند بدون ضرورت، برهنه زیر یک پوشش قرار گیرند به کمتر از صد تازیانه تعزیر میشوند. در صورت تکرار این عمل و تکرار تعزیر در مرتبه سوم به هر یک صد تازیانه زده میشود.» در صورت تکرار جرم، مرتکب را اعدام میکنند.
اروپا
اکثر کشورهای اروپایی در عین به رسمیت شناختن همجنسگرایی قوانین خاصی نیز برای آنها تدوین کرده یا در حال انجام آن هستند. به عنوان مثال پارلمان پرتغال لایحهای را در تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۱۰ برای قانونی کردن ازدواج همجنسگرایان تصویب کرده اما قبول کردن فرزند توسط این زوجها را رد کردهاست. این لایحه با حمایت حزب حاکم سوسیالیست و سایر احزاب چپ به تصویب رسید. علاوه بر این عضویت در اتحادیه اروپا نه تنها ملزم به نداشتن قوانین ضد همجنسگرایانهاست بلکه با توجه به پیمان آمستردام کشورهای خواهان عضویت باید دارای قوانین ضد تبعیضی علیه همجنسگرایان نیز باشند.
قاره آمریکا
کانادا
کانادا از سال ۱۹۶۹ از همجنسگرایی رفع جرم نمود و دومین کشور پس از هلند بود که ازدواج همجنسگرایان را قانونی نمود. این کشور ابتدا ازدواج همجنسگرایان را در استان انتاریو قانونی کرد و سپس در سال ۲۰۰۵ به صورت فدرال و رسمی در سراسر کشور ازدواج همجنسگرایان را به رسمیت شناخت. علاوه بر این کانادا اجازه سرپرستی فرزند را به همجنس گرایان را میدهد و دارای قوانین ضد تبعیض علیه دگر باشان نیز است و هرگونه توهین به گرایش جنسی در این کشور جرم تلقی میگردد.
ایالات متحده آمریکا
در تمام ایالتهای آمریکا از روابط همجنسگرایانه رفع جرم شدهاست و دیوان عالی آمریکا در تاریخ ۲۶ ژوئن ۲۰۱۵ ازدواج همجنسگرایان را در سرتاسر ایالتهای آمریکا قانونی اعلام کرد. به این ترتیب ایالات متحده آمریکا هجدهمین کشوری است که ازدواج همجنسگرایان را به رسمیت شناخته است. جورج بوش، رئیسجمهور پیشین آمریکا که دارای تعصبات مذهبی بود، خواستار ممنوعیت ازدواج همجنسگرایان در سراسر آمریکا بود و به این منظور لایحهای را برای ممنوعکردن ازدواج همجنسگرایان به مجلس سنا ارائه نمود، اما این لایحه توسط نمایندگان سنای آمریکا رد شد.
آمریکای لاتین
کریستینا فرناندز رئیس جمهور آرژانتین در حال امضای قانون ازدواج همجنسگرایان
بر طبق تصویب قانون توسط مجلس سنای آرژانتین در این کشور همجنسگرایان اجازه ازدواج با یکدیگر و قبول کردن فرزند را دارند. کلیسای کاتولیک و گروهای مذهبی به این قانون معترض هستند.
آفریقا
آفریقای جنوبی تنها کشور در قاره آفریقا است که علاوه بر این که ازدواج همجنسگرایان در آن کشور قانونی است، ایشان حق به سرپرستی گرفتن فرزند را نیز دارند و قوانین ضد تبعیض، حامی و ضامن حقوق شهروندی آنها است.
در دسامبر ۲۰۱۳ میلادی، پارلمان اوگاندا همجنسگرایی را مصداق جرم و برای همجنسگرایان، مجازات «حبسابد» پیشبینی کرد. در این طرح، کسانی هم که اطلاعات خود از وجود چنین رابطهای را به مقامات گزارش نکنند، نیز به اقدام مجرمانه محکوم میشوند.
خدمت در ارتش
اطلاعاتی در دست نیست
ارتشهای کشورهای گوناگون در سراسر جهان نگاه متفاوتی به موضوع خدمت همجنسگرایان در ارتش دارند. بیشتر کشورهای غربی امروزه قانونی راکه موجب آن تنها افراد دگر جنس گرا میتوانند وارد ارتش شوند را برداشتهاند و به همجنسگرایان اجازه خدمت در ارتش را میدهند. برای مثال، از ۲۶ کشور عضو پیمان ناتو ۲۲ کشور به همجنسگرایان اجازه خدمت آزادانه را میدهند.
در آسیا کشورهایی همچون تایلند، اسراییل، ژاپن، و تایوان اجازه خدمت آزاد همجنسگرایانه را میدهند و کشورهایی همچون ترکیه و ایران همجنسگرایان را از خدمت ارتش منع میکنند. در ترکیه با آنکه همجنسگرایی از لحاظ قانونی جرم محسوب نمیگردد اما از لحاظ ارتش این کشور بیماری روانی محسوب میگردد. در ایران نیز همجنسگرایی جزو اختلالات جنسی و بیماریهای روانی به حساب میآید.
تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا به همجنسگرایان اجازه خدمت در ارتش را میدهند اما در خود قاره اروپا معدود کشورهایی همانند صربستان نیز وجود دارد که از خدمت همجنسگرایان در ارتش جلوگیری میکنند.
آمریکا
در ایالات متحده آمریکا تا اواخر سال ۲۰۱۰ قانونی به نام نپرس، نگو وجود داشت که به موجب این قانون که در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون به تصویب رسید به همجنسگرایان به شرط آنکه که گرایش جنسی خود را آشکار نکنند اجازه ورود و خدمت در ارتش داده میشد. پس از سالها کشمکش سرانجام در تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۱۰ میلادی، با رای مجلس سنای ایالات متحده آمریکا، قانون نپرس، نگو با رای موافق ۶۵ عضو سنا و به رغم مخالفت ۳۱ سناتور عضو حزب جمهوریخواه باطل شد و خدمت همجنسگرایان در آمریکا آزاد اعلام گشت.
اصطلاحهای دیگر
در ایران، که همجنسگرایی در آن مذموم است، گاهی در گویش خیابانی، از افراد همجنسگرا –زن یا مرد– با عنوان تحقیرآمیز «همجنسباز» یاد میشود، این واژه مانند واژههای مشابهی چون کفترباز، قمارباز، و … دارای باری منفی بوده، و برای القای این بار منفی علیه همجنسگرایان استفاده میشود. همچنین واژههای دیگری نیز در گفتار عوام برای اشاره به افراد همجنسگرا وجود دارد که معمولا تحقیرآمیز و محکومکننده هستند؛ به عنوان مثال همجنسگرایان مرد در زبان فارسی با عناوین چون اواخواهر، ابنهای (شخص مفعول در عمل جنسی همجنسگرایان) و عناوین زنندهتر خوانده میشوند. البته چنین فحاشیهایی به تراجنسیتیها نیز اطلاق میشود. این واژهها برای نشان دادن فاعلیت یا مفعولیت در عمل جنسی با همجنس است و مترادف با همجنسگرا نیست. هر چند برخی افراد همجنسگرا از تصویری که برخی همجنسگرایان دیگر ارائه میدهند بدشان میآید. همچنین به افراد همجنسگرا لواطکار نیز گفته میشود.
همجنسگراهراسی
همجنسگراهراسی یا هوموفوبیا واژهای است که در برگیرنده نگرش و احساسات منفی نسبت به همجنسگرایان یا دو جنسگرایان یا در برخی موارد نسبت به دوجنسیها است. همجنسگرا هراسی میتواند در رفتارهایی همچون تبعیض یا خشونت نسبت به افراد غیر دگرجنسگرا بروز کند. خشونت نسبت به مردان همجنسگرا در مقایسه با خشونت نسبت به لزبینها موضوع تحقیقهای بیشتری بودهاست. تعصبهای ضد همجنسگرایی معمولا در اشخاصی دیده میشود که در زندگی روزمره خود ارتباط شخصی با افراد همجنسگرا نداشتهاند. احتمال اینکه رواندرمانگران نیز جبههگیری ضد همجنسگرایانه نسبت به مراجعین خود داشته باشند بسیار بالاست. محققان تبعیض علیه همجنسگرایان و همجنسگراهراسی را با زنستیزی و مردسالاری در ارتباط میدانند. بهطور کلی اشخاص همجنسگراستیز دیدگاههای زنستیزانه بیشتری دارند و زن را فرودستتر از مرد میشمارند.
کارگروه ملی همجنسگرایان مرد و زن در آمریکا در تحقیقی در سال ۱۹۸۴ نشان داد که ۹۴٪ از مردان و زنان همجنسگرای تحتپرسش در مقاطعی از زندگی خود قربانی خشونت شدهاند، و تقریبا نیمی از این افراد با خشونت جسمی مورد تهدید قرار گرفتهاند. استعلام دیگری در سال ۱۹۹۱ گزارش داد که بیش از ۹۰٪ همجنسگرایان مرد و زن هدف خشونت کلامی قرار میگیرند و این خشونت در مورد بیش از یکسوم آنها بهطور مستقیم به دلیل گرایش جنسی آنها رخ داده است. قرار گرفتن در معرض این خشونتها بهطور مستقیم احتمال افسردگی، اضطراب، خشم، و علایم اختلال استرسی پس از ضایعه روانی را در همجنسگرایان افزایش میدهد و از دیگر پیامدهای آن، افزایش اقدام به خودکشی میان همجنسگرایان است. از مشهورترین خودکشیهای میان نوجوانان به خودکشی جیمی رودمایر و تیلور کلمنتی میتوان اشاره کرد.
همجنسگرا هراسی یکی از دلایل مهم جنایت ناشی از نفرت بر ضد همجنسگرایان است. در سال ۱۹۹۸ قتل متیو شپارد دانشجوی آمریکایی به دلیل همجنسگرا بودنش توجهات زیادی را در سطح جهانی به خود جلب کرد. یکی دیگر از قتلهایی که بر پایه گرایشها جنسی صورت میگرفت و توجه زیادی را به خود جلب کرد قتل هاروی میلک بود. هاروی میلک یک سیاستمدار همجنسگرای آمریکایی بود که در دهه هفتاد میلادی پس از چندین مرتبه شرکت در انتخابات انجمنی سر انجام به عضویت انجمن شهر سان فرانسیسکو انتخاب شد. او یک سال پیش از پایان کار خود توسط یکی از همکارانش به همراه شهردار سان فرانسیسکو به قتل رسید. در شب این قتلها بیش از ۳۰ هزار تن درحالیکه شمعهایی به دست داشتند در خیابانهای سن فرانسیسکو به یاد هاروی میلک به راهپیمایی و تظاهرات آرام پرداختند.
همجنسگرایان یکی از هدفهای هلوکاست در زمان آلمان نازی بودند. بین ۵،۰۰۰ تا ۱۵،۰۰۰ همجنسگرا به اردوگاههای مرگ آلمان نازی فرستاده شدند تا درمان شوند. در ۱۲ سپتامبر سال ۲۰۰۳ مجلس قانونگذاری آلمان تصویب کرد در یکی از معروفترین خیابانهای برلین به یاد همجنسگرایانی که در اردوگاههای کار اجباری جان خود را از دست داده بودند در نزدیکی بنای یادبود قربانیان هلوکاست یادمانی برایشان نصب گردد. میزان پذیرش همجنسگرایان و برابری جنسیتی در جوامع اسلامی به طرز قابل ملاحظهای کمتر از جوامع غربی است اگرچه جامعه مسلمانان آلبانی مقداری لیبرالتر هستند. همچنین میزان پذیرش همجنسگرایان و برابری جنسیتی در جوامع غربی با گذشت زمان افزایش یافتهاست اما در جوامع مسلمان از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۰ تغییر قابل ملاحظهای نداشتهاست.
در ۲۱ دسامبر سال ۲۰۱۰ سازمان ملل رای به قطعنامهای ضد اعدام داد که در آن اعدام افراد بر پایه گرایش جنسی محکوم میشود هرچند که اشاره به همجنسگرایان در این قطعنامه در ابتدا به دلیل مخالفت کشورهای اسلامی همچون ایران و سومالی با واژه اعدام بر پایه هرگونه تبعیض جایگزین شد، اما پس از درخواست ایالات متحده مبنی بر بازگشت اشاره صریح به نام همجنسگرایان این قطعنامه بار دیگر به رای گذاشته شد و تصویب گشت.
در میان جامعه علمی نیز همجنسگراهراسی وجود داشتهاست. وولف گزارش میکند که در سالهای دهه ۱۹۸۰ در میان پژوهشگرانی که بر روی رفتارهای نخستیها بررسی میکردند تردید در چاپ مطالب مربوط به شواهد روابط همجنسخواهانه در جانوران وجود داشته چرا که از این ترس داشتهاند که همکارانشان از خود واکنشهای هوموفوبیک نشان دهند.
در فرهنگ عمومی
از راست به چپ:لیدی گاگا، کایلی مینوگ و مدونا ؛ چهرههای بارز همجنسگرا (گی آیکونهای مشهور).
همجنسگرایی امروزه در عرصههای مختلفی همچون فیلمهای سینمایی، مباحث سیاسی، حقوق اجتماعی و غیره به عنوان یک سوژه مطرح است. علاوه بر این هماکنون همجنسگرایان زیادی در عرصههای مختلفی همچون سیاست، موسیقی، بازیگری و… مشغول به فعالیت هستند.
شخصیتها
همجنسگرایان زیادی در عرصه فرهنگ و سیاست هماکنون حضور دارند به عنوان مثال الن دیجنرس مجری مطرح و مشهور شبکه ان بیسی امریکاست او در سال ۱۹۹۷ اعلام کرد که یک لزبین است. همچنین ریکی مارتین در سال ۲۰۱۰ در سایت خود نوشت: «من افتخار میکنم که بگویم، یک همجنسگرای خوشبخت هستم.» در عرصه سیاست نیز میتوان به یوهانا سیگورداردوتیر نخست وزیر لزبین ایسلند اشاره کرد که اولین فرد دگرباش در دنیا محسوب میشود که با گرایش جنسی آشکارا به چنین پستی رسیدهاست. گیدو وستروله وزیر امور خارجه آلمان نیز یک همجنسگرا میباشد.
امروزه به افراد مشهوری که در اذهان عمومی مورد حمایت و دارای محبوبیت در میان همجنسگرایان، دوجنسگرایان و تغییر جنسیت دهندگان میباشند گی آیکون اطلاق میگردد. این افراد عموما از حقوق همجنسگرایان دفاع میکنند یا خود یکی از آنان هستند. لیدی گاگا خواننده معروف آمریکایی که خود یک دوجنسگرا است یکی از چهرههای بارز همجنسگرا میباشد. بریتنی اسپیرز خواننده مشهور نیز یکی دیگر از چهرههای بارزی است که خود یک دگرجنسگرا است.
سینما
فیلمهای سینمایی بسیاری با مضمون همجنسگرایی و همجنسگرایان تاکنون ساخته شدهاست. فیلمهایی همچون بوسه زن عنکبوتی، کوهستان بروکبک، میلک، ، بچهها حالشان خوب است ، مرا با نامت صدا کن و مهتاب که داستان هر شش فیلم پیرامون همجنسگرایان و همجنسگرایی است به ترتیب در سالهای ۱۹۸۶، ۲۰۰۶، ۲۰۰۹، ۲۰۱۱ ، ۲۰۱۸ و ۲۰۱۷ نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم شدند. مهتاب تنها فیلمی بود که برنده بهترین فیلم اسکار شد . مرا با نامت صدا کن برنده بهترین فیلمنامه ، میلک برنده بهترین بازیگر نقش اول مرد و کوهستان بروکبک برنده بهترین کارگردانی شد . کوهستان بروکبک داستان زندگی دو گاوچران همجنسگرا است که در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی است که رابطه آنها به خاطر مشکلات و جامعه آن روز دچار فراز و نشیبهای زیادی است. در فیلم میلک که در واقع داستان واقعی هاروی میلک یک سیاستمدار و فعال حقوق همجنسگرایان است شان پن به خاطر بازی در نقش هاروی میلک برنده جایزه اسکار شد.
فیلم بوسه زن عنکبوتی داستان دو زندانی است که یکی از آنان همجنسگراست و دیگری مبارزی چپ است. مقدار زیادی از فیلم تقابل نگاه این دو را با هم نشان میدهد که هردو در نهایت از یک نظام دست راستی و دیکتاتوری درد میکشند. این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین نقش اصلی شدهاست.
مرا با نامت صدا کن داستان رابطه عاشقانهای است که میان یک پسر ۱۷ ساله و دانشجوی پدرش شکل میگیرد . داستان در دهه ۸۰ میلادی و در شمال ایتالیا اتفاق میافتد تیموتی شلمی بازیگر نقش الیو در این فیلم با ۲۲ سال سن به جوانترین نامزد بهترین نقش اول مرد در تاریخ جایزه اسکار تبدیل شد. دیگر فیلم با این موضوع رختشویی زیبای من محصول سال ۱۹۸۵ و با بازی سر دنیل دی - لوئیس ، میباشد که داستان رابطه عاشقانه یک مهاجر پاکستانی و یک فاشیست انگلیسی را بنمایش میکشد .
در میان برنامههای تلویزیونی سریالهایی مانند خانواده مدرن و گلی به این موضوعات میپردازند و شبکه تلویزیونی لوگو نیز برنامههایش در مورد اقلیتهای جنسی است.
همجنسگرایی و مذهب
سه دین ابراهیمی یهودیت، مسیحیت و اسلام با همجنسگرایی مخالفت کردهاند. بعضی عقیده دارند که همجنسگرایی خود یک گناه است در حالی که عدهای دیگر تنها اعمال همجنسگرایانه را گناه میدانند. البته تعدادی از دینداران در این زمینه موافقت دارند، چنانکه برخی کلیساها عقد شرعی همجنسگرایان را جاری میکنند و برخی نیز، این عمل را مطرود میدانند. در حالت کلی اما بررسیها نشان میدهند که اکثر گروههای باورمندان به دین، دیدگاه منفی نسبت به همجنسگرایی دارند.
یهودیت
همجنسگرایی در طی تاریخ یهودیت به عنوان عرفی از زندگی پذیرفته شده بود. با این وجود تا سده اخیر، در زبان عبری واژهای خاص برای «همجنسگرایی» وجود نداشت.
در آئین یهود، در مذهب ارتدکس رابطه جنسی بین دو همجنس غیرقابل قبول است. اما در سه مذهب دیگر یعنی اصلاحگرا، نوسازمان گرا و محافظهکار همجنسگرایی به عنوان یک شیوه زندگی مورد قبول و اجازه ورود به مرحله خاخامی وجود دارد.
مسیحیت
بیشتر مکاتب مسیحی همجنسگرایان را طرد نمیکنند (همانطور که هیچ گناهکاری را طرد نمیکنند) اما اکثر آنها بر این نکته پافشاری میکنند که روابط همجنسخواهانه گناه است. هرچند که برخی دیگر همجنسگرایی را گناه نمیدانند.
کلیساها در قرون وسطی مواضعی سرسختانه از خود در برابر همجنسگرایی نشان میدادند و مجازات همجنسگرایی مرگ بودهاست.
هم اکنون واتیکان و پاپ به همجنسگرایان و همجنسگرایی روی خوش نشان نمیدهند و آن را گناه میدانند. همچنین کلیسای ارتدکس نیز هرگونه رابطه بین دو همجنس را مردود میداند. با این وجود برخی کلیساها همچون کلیسای انگلیکان کانادا، کلیسای منونایت هلند و کلیسای سوئد و بسیاری دیگر از کلیساها در کشورهایی همچون نروژ و آلمان ازدواج همجنسگرایان را رسمی میدانند و آن را تقدیس میکنند.
برخی از استادان الهیات پیشنهاد کردهاند کلیساهای کاتولیک نباید درهای خود را بر روی زوجهای همجنسگرا ببندد.
در سال ۲۰۱۱ و پس از قتل یکی از فعالان حقوق همجنسگرایان در اوگاندا اسقف اعظم کانتربری بیانیهای صادر کرد که در آن هشدار داده بود نباید از همجنسگرایان چهرهای اهریمنی نشان داد. او افزوده بود سخنانی که چهرهای شیطانی از همجنسگرایان نشان میدهد عواقب خطرناکی دارد. بیانیه او مورد حمایت اکثر رهبران مذهبی انگلیکان قرار گرفت. آنها در حمایت از چنین بیانیه گفته بودند: ما از این سخنان حمایت میکنیم چرا که هیچکس نباید به خاطر تعصبهای دیگران در ترس و وحشت زندگی کند.
اسلام
اصطلاح همجنسگرایی در واژهشناسی اسلامی وجود ندارد ولی نزدیکترین واژه به آن عبارت «لواط» است که اعمال جنسی میان دو مرد است که برگرفته از نام قومی است که در قرآن به عنوان قوم لوط آمدهاست
قرآن در آیات مختلفی داستان لوط و قوم او را بیان میکند و برای عمل این قوم تعابیر مانند فحشا، اسراف، جرم، ظلم، خباثت، جهالت و فسق آوردهاست
لواط از جانب محمد، پیامبر اسلام و تمامی امامان شیعه نهی شده و از عواقب اخروی آن به شدت یاد شدهاست. مجازاتهای دنیوی سنگینی نیز برای لواط و دیگر کنشهای همجنسخواهانه در نظر گرفته شدهاست. در فقه شیعه و قوانین ایران؛ لواط، که معمولا دخول کامل مقعدی بین دو مرد تعریف میشود، کیفر اعدام دارد، تفخیذ و قراردادن آلت تناسلی بین دو کپل مجازات حدی ۱۰۰ ضربه تازیانه و در بار سوم یا چهارم اعدام، بوسیدن پسران از روی شهوت و خوابیدن عریان دو مرد یا دو زن در زیر پوشش مشترک، بدون وجود ضرورت، مجازات تعزیری دارد. مساحقه به معنی آلتمالی دو زن نیز مستحق مجازات حدی یکصد ضربه شلاق و در نوبت چهارم مستوجب اعدام است.
در مذهب شافعی فتاوایی از برخی فقها آمده که بر اساس آن لواط با غلام مملوک (عبد) حد ندارد و مخالفینشان نیز آن را به حلال بودن لواط تعبیر کردهاند.
همچنین مشهور است مالک بن انس پیشوای مذهب مالکی لواط را جایز دانسته، هرچند در الموطای مالک چنین چیزی وجود ندارد و مالکیان نیز آن را قبول ندارند. مرتضی راوندی در کتاب تاریخ اجتماعی ایران در این مورد نوشتهاست: «شاهدبازی حرام است و همه پیران و زاهدان کنند. وقتی فقهای اربعه با این اوضاع روبرو میشدند ناچار بودند فتوایی بدهند که نه سیخ بسوزد نه کباب. لذا برخی غلام غیرمملوک را منع و غلام مملوک را تجویز کردهاند.»
محسن کدیور، نواندیش دینی، همجنسگرایی را در اسلام رد میکند. اکبر گنجی همجنسگرایی را طبیعی دانسته و دیدگاه محسن کدیور را نقد کردهاست.
عبدالکریم سروش، دیگر نواندیش دینی، میگوید «حقخواهی همجنسگرایان مسئله جدیدی است که او هنوز قادر نشده سخن قاطعی در باب آن بگوید.»
بهاییت
آیین بهایی رابطه جنسی میان مردان را رد میکند و هرگونه رابطه جنسی میان همجنس را تحریم کردهاست. مجازات لواط و زنا در بهاییت از پیش تعیین شده نیست و تعیین آن به بیت العدل سپرده شدهاست. بهاءالله در توضیح ممنوعیت روابط همجنسگرایانه گفتهاست: «هر قدر عشق و محبت بین دو همجنس شدید و خالص باشد، اگر به روابط جنسی منجر گردد نادرست و خطاست.»
اخیرا بیت العدل در اعلامیهای جدید اعلام نموده: «هرگونه تعصب یا انزجار از همجنس گرایان مخالف و مغایر با روح آیین بهایی است. افزون بر این، بهاییان مامورند که مدافع و حامی مظلومین باشند و از کسانی که حقوق اساسی شان نقض شده با تمام توان دفاع کنند…» همچنین در ادامه آورده شده: «بهاییان باید ناگزیر میان وجوهی از امور اجتماعی که با تعالیم بهایی همخوانی دارد و جنبههایی که با تعالیم بهایی سازگاری ندارد تمایز گذارند. در حالت نخست، بهاییان میتوانند فعالانه از آن امور اجتماعی حمایت کنند ولی در حالت دوم، نه حمایت میکنند و نه مخالفت.»
هندوئیسم
در حال حاضر همجنسگرایی در میان پیروان مذهب هندو بهطور کلی پذیرفته شدهاست با این حال از آن جا که متون این مذهب بهطور صریح و روشن در مورد همجنسگرایی جهتگیری نمیکند همجنسگرایی در میان هندوها دارای مخالفان و موافقانی هست. برای مثال مخالفان طبیعی خواندن همجنسگرایی بیان میکنند که عشق واقعی بین یک زن و یک مرد میتواند رخ دهد و از همین جهت رابطه جنسی تنها در میان یک زن و یک مرد قابل پذیرش است در حالی که موافقان ابراز میدارند در هیچیک از متون مذهب هندو ذکر نشده که عشق تنها میان دو جنس مخالف است و از آن جا که عشق و رابطه رمانتیک میان دو همجنس نیز میتواند رخ دهد، پس رابطه جنسی با همجنس نیز طبیعی است.
دین زرتشتی
اگرچه در گاتها که به زرتشت نسبت داده میشود اثری از منع همجنسگرایی نیست در بخش وندیداد به صراحت همجنسگرایی منع شدهاست. وندیداد به زرتشت منسوب نیست و نگارش آن به مغهای زمان اشکانیان نسبت داده میشود. در دید زرتشتی، جهان صحنه نبرد خیر و شر است و از آنجا که یکی از وظایف پیروان خیر تولید حیات جدید به شیوه اهورامزدا و امرتات، زمین، است، نازایی همجنسگرایی، به تصریح متون زرتشتی به روشنی آن را در سوی شر قرار میدهد. بنا بر افسانه تاسیس سرزمینهای ایران در وندیداد، آمیزش جنسی بین مردان از سوی روح شر برای آزار رساندن به نهمین خلقت اهورامزدا، سرزمین هیرکانی، ایجاد شدهاست. عمل آمیزش جنسی مردان در اوستا به عنوان عملی گناهکارانه و مستوجب مجازات شناخته شدهاست. تمایزی بین انجام این عمل با رضایت طرفین و بیرضایت وجود دارد. اگر خلاف میلش مجبور به این کار شده باشد مجازات اش «هشتصد ضربه با شلاق اسب، و هشت فلک» است، که برابر مجازات مثلا کشتن یک سگ است؛ ولی اگر این کار را رضایتمندانه انجام داده باشد گناه او جبران ناشدنی ست. علاوه بر این، هر دو شریک فعال و مفعول دیو شمرده شده متعلق به خلقت شر هستند و پس از مرگ دیو میمانند. دینکرد، به ما میگوید که ارواح مشارکت کنندگان فعال و مفعول این آمیزش به دلیل نزدیکی به دیوان خود ظاهری چون دیو دارند.
پذیرش همجنسگرایی از سوی برخی دینداران
اتوبوسی از مسلمانان همجنسگرا در
در مسیحیت، برخی کلیساها همچون کلیسای انگلیکان کانادا، کلیسای منونایت هلند و کلیسای سوئد و بسیاری دیگر از کلیساها در کشورهایی همچون نروژ و آلمان ازدواج همجنسگرایان را رسمی میدانند و آن را تقدیس میکنند.
برخی از استادان الهیات پیشنهاد کردهاند کلیساهای کاتولیک نباید درهای خود را بر روی زوجهای همجنسگرا ببندد.
و برخی همجنسگرایی را گناه نمیدانند. در گرایشهایی از یهودیت، یعنی نوسازمان گرا و محافظهکار همجنسگرایی به عنوان یک شیوه زندگی مورد قبول است و اجازه ورود به مرحله خاخامی وجود دارد.
بهطور کلی دیدگاه مسلمانان در مورد همجنسگرایی به دو دسته تقسیم میشود؛ گروهی که همجنسگرایی را عملی گناه و انحرافی جنسی و قابل تغییر میدانند و گروهی که همجنسگرایی را به عنوان یک گرایش طبیعی جنسی به رسمیت میشناسند. با تمام سرسختیهایی که در مقابل همجنسگرایی در میان علمای اسلام وجود دارد، تعداد بسیار کمی از امامان مساجد نه تنها اسلام را مخالف همجنسگرایی نمیدانند بلکه ازدواج دو زوج همجنس را به صورت دینی یعنی نکاح به اجرا درمیآورند.
به گفته آرش نراقی استاد فلسفه دین، برای بررسی دیدگاه اسلام درباره همجنسگرایی بایستی به تمایز همجنسگرایی و لواط توجه کرد. همجنسگرایی نوعی روش زندگی جدید است که در آن شخص از انکار و سرکوب گرایش جنسی خود دست برداشته و آن را در شیوه زندگی خود رعایت میکند، چنین مفهومی مطلقا برای پیشینیان شناخته شده نبودهاست. در حالی که لواط در فرهنگ دینی، ادبی و حقوقی به یک عمل جنسی اشاره دارد که عمدتا بین یک مرد بالغ و یک نوجوان واقع میشود؛ و در قرآن آنچه به صراحت نهی شده «عمل زشت» قوم لوط است که نوعی تجاوز به عنف بوده که بیشتر قربانیان آن کودکان و نوجوانان بودهاند.
بیماریها
نسبت به آمیزش جنسی بین زن و مرد، بیماریهای ایدز، سوزاک، سفلیس و زگیل مقعدی در آمیزش کنندگان مرد با مرد فراوانی بیشتری دارند، طبق مطالعات سال ۱۹۸۰ در یک مرکز درمانی بیماریهای جنسی در شهر دنور ایالات متحده آمریکا اورتریت غیر گنوگوکی، هرپس تناسلی، شپشک عانه و جرب فراوانی کمتری داشتند. فراوانی سوزاک حلقی هم در بین همجنسگرایان مرد دو الی دو و نیم برابر زنان دگرجنسگرا و چهار الی هفت برابر مردان دگرجنسگرا است. مردان همجنسگرا در معرض ابتلای بیشتری از سیتومگالوویروس میباشند. در صورتی که سکس گروهی صورت گیرد خطر هپاتیت ای و شیگلوز در آمیزش جنسی آلت به دهانی مرد با مرد دیده میشود شیگلوز در همجنسگرایان مرد به صورت نامتناسبی فراوان دیده میشود که به آمیزش زبان مقعدی منسوب شدهاست. مردانی که با مردان آمیزش جنسی انجام میدهند، ۱۷ برابر بیش از مردان دگرجنسگرا در معرض سرطان مقعد هستند. البته شایان ذکر است دلیل این امر ویروس HPV یا همان ویروس پاپیلومای انسانی میباشد و ارتباطی با دخول و آمیزش مقعدی ندارد و در صورت ابتلای یکی از طرفین به این ویروس، میتواند از طریق ارتباط پوستی منتقل شده و سبب ایجاد انواع سرطان شود. به گزارش آژانس حفاظت از بهداشت بریتانیا (HPA) بیماری ایدز از سال ۲۰۰۷ در مردان همجنسگرا نسبت به مردان دگرجنسگرا به شدت رو به افزایش است و نزدیک به نیمی از ۶ هزار ۲۸۰ نفری که در سال ۲۰۱۲ در آنان ابتلا به اچآیوی تشخیص داده شد، مردان همجنسگرا بودند و طبق آمارها از هر ۲۰ مرد همجنسگرا، یک نفر اچآیوی مثبت است.
هپاتیت سی در مردان آمیزشکننده مقعدی با مردی که مبتلا به ویروس ایدز هستند، سریعتر از گروههای دیگر منتقل میشود. در مناطق پیشرفته، که همهگیری هپاتیت ای در سطح پایین است، قرار گرفتن در گروه مردان همجنسگرا ریسک فاکتور بالای بیماری در نظر گرفته میشود و این افراد باید علیه هپاتیت ای واکسینه شوند. مردان همجنسگرا جزو گروههای با خطر بالا در زمینه انتقال ویروس هپاتیت بیهستند.
علاوه بر بیماریهای آمیزشی دیگر، ایدز یکی از بیماریهایی است که همجنسگرایان مرد با آن رو به رو هستند و پلیگامی در روابط همجنسگرایانه مرد به مراتب خطرناکتر از پلیگامی در روابط دگرجنسگرایانه است. بررسیهای دفتر ایدز سازمان ملل متحد نشان میدهند که شیوع ایدز در میان مردانی که با همجنسان خود رابطه جنسی دارند، ۲۰ برابر شیوع آن در جامعهاست. خطر انتقال ویروس اچآیوی در مردان همجنسگرا دو برابر مردان دگرجنسگراست بهطوریکه در اولین رابطه با فرد آلوده، احتمال ابتلا در حدود ۰٫۲ درصد میباشد. هرچند که استفاده از کاندوم سالم و عدم ورود ترشحات مایع منی به داخل بدن میتواند مانع از ابتلا به ایدز شود و این خطر را تقریبا به صفر میرساند. البته باید به خاطر داشت خطر ابتلا به ایدز به هنگام آمیزش با فرد آلوده همواره وجود دارد. البته باید خاطر نشان کرد انتقال بیماری ایدز ارتباطی به نفس همجنسگرایی ندارد و این ویروس فارغ از گرایش جنسی به علت ارتباط جنسی منتقل میگردد.
کاندوم مطمئنترین راه برای پیشگری از ایدز و بیماریهای مقاربتی
بهطور کلی به همجنسگرایان توصیه میشود همواره سکس امن (همراه با کاندوم) داشته باشند. هرچند در صورتی که طرفین هیچیک به بیماریهای مقاربتی و اچآیوی مبتلا نباشند و رابطه مونوگومی (تک همسری) با یکدیگر داشته باشند و از رابطه جنسی با افراد گوناگون خودداری نمایند میتوانند به استفاده از کاندوم خاتمه دهند.
در بعضی کشورها همچون ایالات متحده، به دلیل آنکه مردانی که با همجنسان خود رابطه جنسی برقرار میکنند جزو گروههای پرخطر از دیدگاه امکان آلوده بودن به بیماری ایدز قرار دارند، از اهدای خون توسط آنان جلوگیری میشود.
عاملهای خطرزای سرطان پستان در همجنسگرایان زن، شامل چاقی، مصرف الکل، سیگار، و نداشتن فرزند متولد شده، بالاترین فراوانی در بین تمام گروههای زنان است. بنا به تصریح مرکز پیشگیری و کنترل بیماریهای دولت ایالات متحده آمریکا (CDC)، نسبت به جمعیت عادی، همجنسگرایان و تراجنسیها، همگی درصد بالاتری از مصرف الکل و مواد مخدر دارند و سختتر هم ترک میکنند.
نشانها
عشقبازی
گرایشهای جنسی
تخمک مردان
یادداشت | [
"برزیل",
"گرایش جنسی",
"زیباییشناسی",
"تمایل جنسی",
"دگرجنسگرایی",
"دوجنسگرایی",
"گی",
"لزبین",
"طبقزنی",
"انجمن روانشناسی آمریکا",
"رفتارشناسی",
"جامعهشناسی",
"بهداشت روانی",
"ادبیات",
"هنر",
"ادیان ابراهیمی",
"یهودیت",
"اسلام",
"مسیحیت",
"ازدواج",
"اتحاد مدنی",
"هویت جنسی",
"هویت",
"میل جنسی",
"رفتار جنسی",
"همجنسگراهراسی",
"حقوق دگرباشان در کشورهای گوناگون",
"هویت گرایش جنسی",
"رابطه جنسی",
"جنسیت",
"همجنسگرای پستو",
"خانواده",
"تبعیض",
"جامعه",
"ایالات متحده آمریکا",
"ازدواج میان گرایشی",
"آشکارسازی",
"دگرباشی",
"همجنسگرایی زنانه",
"همجنسگرایی مردانه",
"ژنتیک",
"تولد",
"دانشگاه زنان تگزاس",
"ژنوم",
"کروموزم",
"مغز",
"حالت مردانگی",
"استرادیول",
"تستوسترون",
"ردوکتاز",
"دی هیدروتستوسترون",
"آندروژن",
"هورمون",
"نشانگان بیحسی آندروژنی",
"پُریاختگی مادرزادی غده فوق کلیه",
"آکادمی خانواده پزشکان آمریکا",
"دیاتیلاستیل بسترول",
"دانشگاه هاوایی",
"اپیدمیولوژی",
"جنین",
"آنتی ژن",
"اثر ترتیب تولد برادر",
"لوس انجلس تایمز",
"سیمون لوی",
"فیزیولوژی",
"دگرجنسگرا",
"ایدز",
"بیبیسی",
"کیر",
"نسبت انگشت دوم به انگشت چهارم",
"پستانداران",
"بونوبو",
"نشنال جئوگرافی",
"نخستی",
"جانت مانن",
"دانشگاه جورج تاون",
"دلفین",
"فرگشت",
"گناه در برابر طبیعت",
"لاورنس در برابر تگزاس",
"دادگاه عالی آمریکا",
"نیویورک تایمز",
"پنگوئن",
"باغ وحش",
"آوکلند",
"نیوزیلند",
"بوفالوی آمریکایی",
"آهو",
"گوسفند بزرگشاخ",
"واشینگتن پست",
"کبوتر",
"قو",
"آلباتروس لایاسن",
"ساینتیفیک آمریکن",
"فنچ",
"روانشناسی",
"آسیبشناسی",
"بیماری روانی",
"سکسشناسی",
"ریچارد فن کرافت-ابینگ",
"زیگموند فروید",
"هاولاک الیس",
"روانکاوی",
"هیپنوتیزم",
"آلفرد کینزی",
"مقیاس کینزی",
"سوءاستفاده جنسی از کودکان",
"انجمن روانپزشکی آمریکا",
"راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی",
"هنجار",
"سازمان بهداشت جهانی",
"طبقهبندی بینالمللی آماری بیماریها",
"انتشارات دانشگاه آکسفورد",
"افسردگی (حالت)",
"اختلال اضطراب",
"اختلال خلقی",
"سوء مصرف مواد",
"اضطراب اقلیت",
"الزویر",
"خودکشی براساس جنسیت",
"تنهایی",
"اضطراب",
"گرایش جنسی آنمنناپذیر",
"جنبش همجنسگرایان سابق",
"تبدیل درمانی",
"لوبوتومی",
"اختهکردن",
"بیزاریدرمانی",
"شوک الکتریکی",
"آلت تناسلی",
"شرطیشدن کلاسیک",
"خودارضایی",
"مشاوره",
"مهارتهای اجتماعی",
"نیایش",
"رواندرمانی حمایتکننده",
"رواندرمانی",
"گرایشهای جنسی",
"هویتهای جنسی",
"داوری همتا",
"یوروپراید",
"هلند",
"بلژیک",
"کانادا",
"ازدواج همجنسگرایان",
"LGBT",
"نیویورک",
"شورشهای استونوال",
"آنتینوس",
"ادوار-آنری آوریل",
"یونان باستان",
"سافو",
"عشق افلاطونی",
"بوسه",
"آمیزش جنسی مقعدی",
"هادریان",
"روم باستان",
"رنسانس",
"ایتالیا",
"لئوناردو دا وینچی",
"گوستاو کوربه",
"کنگو",
"تفخیذ",
"ژاپن",
"شوگون",
"سامورایی",
"چین",
"دودمان هان",
"رضا عباسی",
"موزه لوور",
"هخامنشیان",
"ساسانیان",
"تاریخ تمدن",
"هرودت",
"شاهدبازی",
"ژان شاردن",
"شاه عباس دوم",
"سعدی",
"جامی",
"اکونومیست",
"ناظر و منظور",
"مهر و مشتری",
"مثنوی (قالب شعر)",
"محمد عصار تبریزی",
"خسرو و شیرین",
"دقیقی",
"رضاشاه",
"احمد کسروی",
"ایرج میرزا",
"بیبیسی فارسی",
"محمد رضا پهلوی",
"تابو",
"ارنست پرون",
"بیژن صفاری",
"کیوان خسروانی",
"آلمان",
"فرانکفورت",
"رادیو فردا",
"دوران طلایی اسلام",
"ابونواس",
"دانمارک",
"آرژانتین",
"آفریقای جنوبی",
"آیسلند",
"اسپانیا",
"پرتغال",
"سوئد",
"آمریکا",
"مکزیک",
"دگرباشان جنسی",
"ماساچوست",
"پدر",
"مادر",
"گذرنامه",
"ایران",
"مالزی",
"هندوستان",
"سکس",
"نپال",
"حقوق شهروندی",
"تلآویو",
"اسرائیل",
"آزادی",
"لواط",
"جمهوری اسلامی",
"مساحقه",
"اروپا",
"۸ ژانویه",
"۲۰۱۰ (میلادی)",
"پیمان آمستردام",
"استان انتاریو",
"دیوان عالی آمریکا",
"ایالتهای آمریکا",
"جرج دابلیو بوش",
"مجلس سنای ایالات متحده آمریکا",
"سنای آرژانتین",
"کلیسای کاتولیک",
"دسامبر",
"۲۰۱۳",
"پارلمان اوگاندا",
"اوگاندا",
"حبسابد",
"ارتش",
"ناتو",
"تایلند",
"اسراییل",
"تایوان",
"ترکیه",
"اتحادیه اروپا",
"قاره اروپا",
"صربستان",
"نپرس، نگو",
"بیل کلینتون",
"۱۹ دسامبر",
"حزب جمهوریخواه ایالات متحده آمریکا",
"دگرجنسگونه",
"دیدبان حقوق بشر",
"زنستیزی",
"مردسالاری",
"خشم",
"اختلال استرسی پس از ضایعه روانی",
"جیمی رودمایر",
"تیلور کلمنتی",
"جنایت ناشی از نفرت",
"۱۹۹۸ (میلادی)",
"متیو شپارد",
"هاروی میلک",
"صدای آمریکا",
"هلوکاست",
"آلمان نازی",
"۱۲ سپتامبر",
"۲۰۰۳ (میلادی)",
"برلین",
"آلبانی",
"انتشارات دانشگاه کمبریج",
"۲۱ دسامبر",
"سازمان ملل",
"سومالی",
"ایالات متحده",
"کایلی مینوگ",
"مدونا",
"سیاست",
"موسیقی",
"بازیگری",
"الن دیجنرس",
"ریکی مارتین",
"یوهانا سیگورداردوتیر",
"ایسلند",
"تایم",
"گیدو وستروله",
"دویچه وله",
"گی آیکون",
"لیدی گاگا",
"بریتنی اسپیرز",
"دگرجنسگرا",
"بوسه زن عنکبوتی (فیلم)",
"کوهستان بروکبک",
"میلک (فیلم)",
"یاهو",
"بچهها حالشان خوب است",
"مرا با نامت صدا کن (فیلم)",
"مهتاب (فیلم ۲۰۱۶)",
"پنجاه و هشتمین دوره جوایز اسکار",
"هفتاد و هشتمین دوره جوایز اسکار",
"هشتاد و یکمین دوره جوایز اسکار",
"هشتاد و سومین دوره جوایز اسکار",
"نودمین دوره اسکار",
"هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار",
"جایزه اسکار بهترین فیلم",
"شان پن",
"رویترز",
"تیموتی شلمی",
"دانیل دی-لوئیس",
"خانواده مدرن",
"گلی (مجموعه تلویزیونی)",
"لوگو (شبکه تلویزیونی)",
"دین ابراهیمی",
"تاریخ یهودیت",
"زبان عبری",
"یهود",
"مسیحی",
"گناه",
"قرون وسطی",
"واتیکان",
"پاپ",
"یورو نیوز",
"کلیسای ارتدکس",
"نروژ",
"قرآن",
"محمد",
"امامان شیعه",
"اعدام",
"کپل",
"حد (کیفر)",
"تازیانه",
"بوسیدن",
"شافعی",
"بردهداری در اسلام",
"مالک بن انس",
"مالکی",
"المؤطا",
"مرتضی راوندی",
"محسن کدیور",
"اکبر گنجی",
"رادیو زمانه",
"عبدالکریم سروش",
"بهایی",
"زنا",
"بیت العدل",
"بهاءالله",
"عشق",
"بهاییان",
"هندوئیسم",
"گاتها",
"زرتشت",
"وندیداد",
"زرتشتی",
"اهورامزدا",
"امرتات",
"هیرکانی",
"فلک",
"دیو",
"دینکرد",
"خاخام",
"نکاح",
"آرش نراقی",
"لوط",
"تجاوز به عنف",
"سوزاک",
"سیفلیس",
"زگیل تناسلی",
"هرپس تناسلی",
"جرب",
"سیتومگالوویروس",
"سکس گروهی",
"هپاتیت ای",
"شیگلوز",
"ویروس پاپیلوم انسانی",
"اچآیوی",
"هپاتیت سی",
"هپاتیت بی",
"بیماریهای آمیزشی",
"سازمان ملل متحد",
"کاندوم",
"منی",
"سکس امن",
"تک همسری",
"اداره مواد غذائی و داروئی ایالات متحده آمریکا",
"سرطان پستان",
"about.com",
"عشقبازی",
"تخمک مردان"
] | [
"تمایلات جنسی همجنسها",
"جاذبه بین فردی",
"جنسیت",
"دگرباشی جنسی",
"رفتارهای انسان",
"روانشناسی",
"عشق",
"گرایشهای جنسی",
"مطالعات جنسیت",
"واژههای ابداعشده در دهه ۱۸۶۰ (میلادی)"
] |
1,775 | نمودار | 0 | 56 | 0 | [
"دیاگرام"
] | false | 44 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | مثالی از یک روندنما که فرایند تصمیمگیری برای افزودن نوشتار جدید به ویکیپدیا را نمایش میدهد
نمودار ، نمایش نمادین دوبعدی هندسی اطلاعات بر پایه برخی فنون تجسمی است. در واقع به نمایش بصری مفاهیم، ایدهها، ساختارها، روابط، دادههای آماری و غیره به گونهای ساده و شکلیافته نمودار میگویند. از نمودارها برای ساده کردن و ملموس کردن موضوعات گوناگون استفاده میشود.
گونههای اساسی نمودار عبارتاند از:
نمودار میلهای
نمودار درختی
گراف (طرح هندسی)
ماتریس
شبکه
روندنما (فلوچارت)
دایرهای
نمونههایی از نمودارهای ویژه:
بافتنگار
دستورنگار (نوموگرام)
فرایند
نمودار هاسه
نمودار ایشیکاوا | [
"تصمیمگیری",
"نمایش",
"مدل هندسی دوبعدی",
"اطلاعات",
"گرافیک اطلاعات",
"بصری",
"مفاهیم",
"ایده",
"ساختار",
"آمار",
"ملموس",
"نمودار میلهای",
"نمودار درختی",
"گراف",
"ماتریس",
"شبکه",
"روندنما",
"دایرهای",
"بافتنگار",
"دستورنگار",
"فرایند",
"نمودار هاسه",
"نمودار ایشیکاوا",
"همبندی",
"network diagram",
"نمودار ون",
"existential graph"
] | [
"فناوری",
"نمودارها",
"نظریه گراف"
] |
1,776 | گرایش جنسی | 0 | 418 | 0 | [
"گرایشهای جنسی",
"گرایشهای جنسی",
"غرایض جنسی",
"گرايش جنسي",
"تمايل جنسي",
"غرايض جنسي",
"گرايشهاي جنسي",
"گرايش هاي جنسي",
"گرایش های جنسی"
] | false | 97 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نمادهای انواع گرایش جنسی به صورت درهمآمیخته
گرایش جنسی یا جهتگیری جنسی (انگلیسی: sexual orientation) الگوی پایداری از تمایل جنسی یا عشق (و یا هر دو) است که شخص نسبت به افرادی از جنس مخالف، همجنس، هر دو جنس، یا بیش از یک جنس از خود نشان میدهد. انواع این تمایل را بهطور عمومی به دستههای دگرجنسگرایی (گرایش به جنس مخالف)، همجنسگرایی (گرایش به همجنس)، دوجنسگرایی (گرایش به هر دو جنس) تقسیم میکنند و گاهی بیجنسگرایی (عدم وجود تمایل جنسی) نیز در این میان به عنوان دسته چهارم محسوب میشود.
علت علمی ایجاد انواع مختلف گرایشهای جنسی هنوز بهطور کامل درک نشده است، با این حال دانشمندان معتقدند مجموعه پیچیدهای از عوامل ژنتیک، هورمونی، و محیطی در ایجاد آن تاثیرگذار است. در این میان، فرضیههایی که مبتنی بر اهمیت عوامل زیستشناسانه (مانند عوامل ژنتیکی، محیط ابتدایی رحم مادر، یا مخلوطی از عوامل ژنتیکی و اجتماعی) در ایجاد گرایشهای جنسی هستند از مقبولیت علمی بیشتری برخوردارند. محققان علمی همچنین بر غیرارادی بودن نوع گرایش جنسی افراد اتفاق نظر دارند. مطالعات طی چندین دهه نشان داده است که گرایش جنسی گستره پیوستهای است که در یک سوی آن تمایل اختصاصی به جنس مخالف و در سوی دیگر تمایل اختصاصی به جنس موافق وجود دارد و گرایش جنسی اشخاص ممکن است در هر نقطهای مابین این دو انتها قرار گیرد.
تعریف و اجزای تشکیلدهنده
گرایشهای جنسی طبق تعریف اکثرا از دو بخش تشکیل مییابند: یک جزء روانی (مانند سمت و سوی تمایل شهوانی شخص به فرد یا افرادی از جنسیتی مشخص) و یک جزء رفتاری (مانند انجام عمل جنسی با فرد یا افرادی از جنسیتی مشخص). از دیگر عوامل مهم تعیینکننده، میتوان به تعریف و شناخت فرد از گرایش جنسی خود یا به اصطلاح هویت جنسی او اشاره کرد.
مفاهیم هویت جنسی و رفتار جنسی رابطه نزدیکی با گرایش جنسی دارند ولی از یکدیگر متمایزند. گرایش جنسی دربرگیرنده خیالپردازیها، علایق، و امیال درونی است. هویت جنسی به معنای تصوری است که شخص از خود و گرایش جنسیاش دارد و خود را آنگونه میپندارد. رفتار جنسی به این معناست که شخص علیرغم گرایش یا هویت جنسیاش در عمل با چه شخص یا اشخاصی رابطه جنسی برقرار میکند. رفتار جنسی اشخاص همیشه مطابق با گرایش جنسی آنها نیست. افرادی که گرایش جنسی همجنسگرایانه دارند ولی هویت جنسی خود را اینگونه تعریف نکردهاند (خود را همجنسگرا نمیدانند) به اصطلاح همجنسگرای پستو نامیده میشوند. این اصطلاح بیش از اینکه حاکی از گرایش جنسی باشد، نمایانگر جنبهای فرهنگی و یک مرحلهگذار در جوامعی محسوب میشود که به آرامی در حال مواجهه و پذیرش اقلیتهای جنسی هستند. در مطالعات مربوط به گرایشهای جنسی، هنگامی که بحث بر سر میزان هماهنگی تمایل جنسی، رفتار جنسی، و هویت جنسی یک فرد با هم باشد معمولا از عبارت سازگار یا ناسازگار استفاده میشود. به عنوان مثال، در مورد زنی که تمایل جنسی به زنان دیگر دارد ولی خود را همجنسگرا نمیداند و تنها با جنس مخالف رابطه جنسی برقرار میکند، میتوان گفت که بین گرایش جنسی او (که همجنسگرایانه است) و هویت جنسی و رفتار جنسیاش (که دگرجنسگرایانه است) ناسازگاری وجود دارد.
جنسیت، تراجنسیتی، همسوجنسی، و سازگاری
بهطور معمول، نوشتارهای ابتدایی محققان درباره گرایش جنسی، آن را ذاتا مرتبط با جنسیت خود شخص میدانست. به عنوان مثال، اینطور تصور میشد که اگر شخصی از بدن معمول زنانه برخوردار است و به اشخاصی با بدن معمول زنانه تمایل جنسی دارد، قاعدتا رفتارهایی مردانه بروز خواهد داد و برعکس. این تصور میان بیشتر فرضیهپردازان گرایش جنسی از اواسط قرن نوزده تا ابتدای قرن بیستم اشتراک داشت و از بین آنها میتوان به کارل هاینریش اولریکس، ریچارد فن کرافت، ماگنوس هیرشفلد، هاولاک الیس، کارل یونگ، زیگموند فروید، و همچنین بسیاری از اشخاص همجنسگرا با جنسیتهای مختلف اشاره کرد. با این حال تصور همجنسگرایی به عنوان یک معکوسشدگی جنسی در همان زمان نیز مورد اختلاف بود، و طی نیمه دوم قرن بیستم، هویت جنسیتی به عنوان مبحثی کاملا جدا از گرایش جنسی مطرح شد. اشخاص تراجنسیتی یا همسوجنسی ممکن است به مردان، زنان، یا هر دو، تمایل جنسی داشته باشند. هر چند درصد رواج گرایشهای جنسی مختلف بین دو دسته بسیار تفاوت دارد. یک شخص همجنسگرا، دگرجنسگرا، یا دوجنسگرا ممکن است مردانه، زنانه، یا دوجنسگونه باشند. این پندار که «یک دگرجنسگرا همواره با تصورات جامعه از مردانگی/زنانگی سازگار است» و «یک همجنسگرا همواره رفتاری ناسازگار با جنسیت خود بروز میدهد» اینک توسط بسیاری از اعضای جامعه همجنسگرایان و حامیان حقوق آنها به عنوان تفکری قالبی و غلط در نظر گرفته میشود. با این حال، در بعضی تحقیقات، اکثر مردان و زنان همجنسگرای مورد مطالعه درجات متفاوتی از ناسازگاری جنسیتی را طی سالهای کودکی از خود نشان دادهاند.
امروزه، افراد تراجنسی گرایش جنسی خود را بر اساس جنسیت خود (و نه جنسیت زمان تولد خود) تعریف میکنند. به عنوان مثال یک تراجنسی زن (که در زمان تولد مرد به دنیا آمده ولی از نظر هویت جنسیتی یک زن است) که تنها نسبت به زنها تمایل جنسی دارد، خود را یک لزبین میداند. یک تراجنسی مرد که تنها به زنان تمایل جنسی دارد، خود را مردی دگرجنسگرا میداند.
روابط متضاد با گرایش
مردان یا زنان همجنسگرا ممکن است بنا به دلایل مختلف با اشخاصی از جنس مخالف وارد رابطه شوند. از جمله این دلایل میتوان به علاقه به تشکیل خانواده به مفهوم سنتی آن، یا نگرانی از مواجهه با تبعیض یا مجازات از سمت خانواده، جامعه، یا نهادهای مذهبی دانست. بسیاری از دگرباشان گرایش جنسی واقعی خود را از همسرانشان مخفی میدارند. با این حال بعضی نیز قادرند علیرغم حفظ هویت جنسی خود به عنوان یک دوجنسگرا یا همجنسگرا، به زندگی مشترک دگرجنسگرایانه ادامه دهند. آشکارسازی (به معنای پذیرش و اعلام گرایش جنسی خود به عنوان یک همجنسگرا نزد خود و اطرافیان) برای یک دگرباش متاهل و صاحب فرزند عمدتا با دشواری و چالش بزرگتری همراه خواهد بود.
سیالیت جنسی
سیالیت جنسی به تغییر یا تغییراتی در میل جنسی یا هویت جنسی شخص گفته میشود. این مطلب که آیا میل جنسی در طول زندگی شخص پایدار است یا سیالیت و تغییرپذیری دارد، امری است که به شدت مورد بحث قرار گرفتهاست. اتفاق آرا بین دانشمندان بر آن است که گرایش جنسی، برخلاف هویت جنسی، تابع اختیار یا انتخاب خود فرد نیست. تمایز بین گرایش جنسی و هویت جنسی امر مهمی است که عدم توجه به آن میتواند منجر به این تصور اشتباه گردد که ممکن است گرایش جنسی تغییرپذیر باشد. هر چند دانشمندان بهطور کلی معتقدند گرایش جنسی معمولا پایدار و تغییرناپذیر است، ولی هویت جنسی یک شخص (یعنی تصوری که نسبت به گرایش جنسی خود دارد) ممکن است طی زندگی او دچار تحول گردد و در راستا یا برخلاف جنسیت زیستشناختی، رفتار جنسی، یا گرایش جنسی واقعی او باشد. بعضی مراجع پزشکی اعلام کردهاند که برای بعضی اشخاص گرایش جنسی امری ذاتی، پیوسته یا ثابت در طول زندگی است، برای بعضی دیگر سیال بوده و طی زمان تغییر میکند، اما انجمن روانشناسی آمریکا اعلام میدارد که باید بین گرایش جنسی (جاذبهای درونی) و هویت جنسی (که ممکن است در هر مقطعی در زندگی فرد دستخوش تغییر شود) تمایز قایل شد. به عنوان مثال، بسیاری از کسانی که گرایش جنسی به همجنس دارند پیش از روند آشکارسازی علایق همجنسگرایانه خود را انکار میکنند و سعی بر این دارند که وارد روابط دگرجنسگرایانه شوند. در صورتی که این افراد تمایلات همجنسگرایانه خود را بپذیرند، ممکن است پس از روند آشکارسازی به نظر بیاید که گرایش جنسی آنها تغییر یافتهاست در حالی که در واقع هویت جنسی آنها دچار تغییر شدهاست.
عوامل موثر بر گرایش جنسی
دلایل شکلگیری انواع مختلف گرایش جنسی هنوز بهطور دقیق شناسایی نشده است. تا به امروز، تحقیقات فراوانی برای برآورد تاثیر ژنتیک، فعالیتهای هورمونی، روندهای رشد و نمو، و تاثیرهای اجتماعی و فرهنگی بر روی گرایش جنسی انجام شدهاست و بسیاری را به این نتیجه رسانده است که عوامل زیستشناختی و محیطی نقشی پیچیده در شکلگیری آن بازی میکنند. در گذشته تصور میشد همجنسگرایی نتیجه رشد ناقص روانی ناشی از تجربیات دوران کودکی و روابط آشفته (مانند سوءاستفاده جنسی در زمان کودکی) است ولی اکنون ثابت شدهاست که چنین تصوری بر پایه اطلاعات غلط و تبعیضآمیز شکل گرفته بود.
زیستشناسی
تحقیقات عوامل زیستشناختی مختلفی را در ارتباط با شکلگیری گرایشهای جنسی شناسایی کردهاست که از آنها میتوان به ژنها، هورمونهای زمان بارداری، و ساختار مغز اشاره کرد. هیچ تکعاملی به عنوان تنها علت تنظیمکننده گرایش جنسی شناسایی نشده است و تحقیق در این زمینه همچنان ادامه دارد.
هر چند عمده محققان معتقدند که عامل ایجاد گرایشهای جنسی نه یک مورد بلکه ترکیبی از اثرات ژنتیکی، هورمونی، و محیطی است، مدلهای زیستشناختی که در برگیرنده تاثیرات متقابل ژنتیک و محیط ابتدایی رحم در شکلگیری گرایش جنسی هستند در محافل علمی مقبولیت بیشتری دارند. دانشمندان معتقدند که نوع گرایش جنسی اختیاری نیست و بعضی نیز معتقدند که در زمان جنینی تعیین میشود. این بدان معناست که هیچ شخصی انتخاب نمیکند همجنسگرا، دگرجنسگرا، دوجنسگرا یا بیجنسگرا باشد. هر چند تحقیقات علمی تاکنون از یافتن مدل زیستشناسانه کاملی برای توضیح سببشناسی و روند شکلگیری گرایشهای جنسی موفق نبوده است، با این حال مطالعات علمی تفاوتهای آماری معناداری در خصوصیات زیستشناختی بین همجنسگرایان و دگرجنسگرایان یافتهاند و ممکن است علت شکلگیری این تفاوتها و علت ایجاد گرایشهای جنسی یکسان باشد.
عوامل ژنتیکی
تحقیقات نشان داده است که ژنتیک بر شکلگیری گرایش جنسی افراد نقش دارد. مدارک فراوانی دال بر پایه ژنتیکی همجنسگرایی خصوصا در میان مردان وجود دارد که از طریق مطالعه بر روی دوقلوها به دست آمدهاست هر چند تفسیر دقیق این نتایج به علت ایرادهایی در طراحی آزمایش تحقیقات موجود، چندان امکانپذیر نیست. در گذشته این نقش بسیار پررنگتر تصور میشد ولی مطالعات کنونی نقش آن را کمتر از گذشته و در حدی متوسط نشان میدهند. علیرغم تلاشهای فراوان، هیچ ژنی که به تنهایی و مستقیما بر گرایش جنسی تاثیرگذار باشد شناسایی نشده است.
هورمونها
نظریه هورمونی جنسیت بیان میکند که همانطور که قرار گرفتن جنین در معرض بعضی هورمونها موجب تمایز جنسیاش میشود، هورمونها همچنین بر گرایش جنسیای که جنین بعد از تولد و در دوران بزرگسالی از خود نشان میدهد نیز اثرگذارند. هورمونهای جنینی را میتوان به عنوان عامل اصلی تاثیر بر گرایش جنسی بزرگسالان یا عامل مشترکی که با ژنها و شرایط محیطی و اجتماعی برهمکنش دارد در نظر گرفت.
از آنجا که جنینهای مونث دارای دو کروموزوم ایکس و جنینهای مذکر یک جفت کروموزوم XY دارند، بنابراین کروموزوم Y مسئول است که تمایزهای مربوط به مذکر شدن را در جنینی که تمایزهای جنس مونث هنوز در آن ناقص است ایجاد نماید. روند مذکر شدن از طریق هورمونهای آندروژنی، خصوصا تستوسترون و دیهیدروتستوسترون (DHT) انجام میشود. بیضههای تازه شکل گرفته در جنین، مسئول ترشح آندروژنهایی هستند که در ایجاد تمایز جنسی جنین در حال رشد (که شامل تاثیر بر مغز جنین نیز میشود) همکاری میکنند. این منجر به تمایز جنسی بین مذکرها و مونثها میشود. این واقعیت سبب شدهاست که دانشمندان در آزمایشهایی با روشهای مختلف پستانداران را طی مراحل جنینی و ابتدای حیات، در معرض سطوح تغییریافته آندروژن قرار دهند تا نتیجه آن را بررسی نمایند.
شایان ذکر است که هورمونهای جنسی پس از مرحله جنینی تاثیری در گرایش جنسی افراد ندارند و پس از تولد، غلظت هورمونهای جنسی اشخاصی که گرایشهای جنسی مختلف دارند یکسان است.
ترتیب تولد
مطالعات جدید نشان دادهاند که احتمال همجنسگرا بودن مردانی که مادرانشان پیش از آنها پسران فراوانی به دنیا آوردهاند بسیار بیشتر است. در صورتی که مرد مزبور چپ دست باشد، این اثر خنثی میگردد.
این تاثیر که به عنوان ترتیب تولد برادران (FBO) شناخته میشود، یکی از قطعیترین یافتهها در این زمینه است و پشتوانه محکمی از شواهد و مدارک فراوان دارد، ولی هنوز مکانیسم جنینی دقیق این تاثیر شناسایی نشده است. با این وجود، تحقیقات پیشنهاد میدهند که خاستگاه این تاثیر ممکن است ایمونولوژیک باشد. به عبارت دیگر، سیستم ایمنی مادر باردار به مادهای که در تمایز مذکرسازی جنین ضروری است واکنش نشان دهد و این واکنش پس از بارداری هر پسر جدید افزایش مییابد. تصور میشود که تمایز جنین مذکری که بعد به دنیا خواهد آمد در نتیجه این تاثیرات ایمونولوژیک تغییر خواهد یافت. این روند که به عنوان فرضیه ایمنسازی مادرانه (MIH) شناخته میشود، هنگامی آغاز میگردد که یاختههایی از جنین مذکر طی بارداری یا هنگام زایمان، وارد جریان خون مادر شوند. این پروتئینها که در ارتباط با کروموزوم Y جنین تولید شدهاند، به علت مونث بودن مادر، برای سیستم ایمنی او آشنایی ندارند و این سبب میگردد که پادتنهایی در بدن مادر ایجاد شود که از سد جفت عبور کرده و وارد جنین نیز میشوند. در ادامه، این پادتنهای ضد مذکر از سد خونی مغزی عبور کرده و وارد مغز جنین در حال رشد میشوند و ساختارهای جنسی دوگانه مغز که در گرایش جنسی تاثیر دارند را تغییر میدهند و سبب میشوند که پسر مزبور بیش از جنس مخالف به مردان تمایل جنسی داشته باشد.
عوامل محیطی
طبق مطالعات فراوانی که در نیمقرن گذشته انجام شدهاند، هیچ مدرک محکمی وجود ندارد که نشان دهد تجربیات دوران کودکی، محیط خانواده، تربیت والدین، سوءاستفاده جنسی، یا بروز اتفاقات ناگوار در زندگی شخص، بر گرایش جنسیاش تاثیرگذار باشند. با این حال بعضی مطالعات نشان میدهند که جنبههایی از طرز بیان امیال جنسی افراد، بنیانی تجربی دارند و طرز برخورد والدین در برابر نوع خاصی از گرایش جنسی میتواند بر چگونگی کسب تجربیات و آزمایشگری جنسی کودکان چنین والدینی در مورد رفتارهای جنسی مربوط به آن گرایش خاص، تاثیرگذار باشد. به عبارت دیگر خلق فضایی پذیرنده یا طردکننده در خانواده نسبت به مثلا همجنسگرایی، بر اینکه کودک مزبور دست به آزمایش رفتارهای جنسی همجنسگرایانه بزند نسبتا تاثیرگذار است. این تاثیرگذاری تنها در نحوه بروز رفتارهای جنسی فرزند حاکم است و هیچ نقشی در تعیین یا تغییر گرایش جنسی فرزند خانواده ندارد.
بیانیههای سازمانهای پزشکی صاحبنظر
آکادمی پزشکی اطفال آمریکا در سال ۲۰۰۴ اعلام کرد: سازوکار شکلگیری انواع خاص گرایش جنسی هنوز مشخص نیست، ولی تحقیقات کنونی و بیشتر دانشمندان فعال در این زمینه اعلام میکنند که گرایش جنسی افراد انتخاب خودشان نیست. این بدان معناست که افراد انتخاب نمیکنند که همجنسگرا یا دگرجنسگرا باشند. نظریههای متعددی درباره عوامل موثر بر گرایش جنسی پیشنهاد شدهاند. احتمالا گرایش جنسی تحتتاثیر یک عامل نیست و مخلوطی از عوامل ژنتیکی، هورمونی، و محیطی بر آن تاثیر میگذارند. در دهههای اخیر، نظریاتی که بر پایه عوامل زیستشناسانه بودند مقبولیت بیشتری نزد متخصصان دارند. هر چند هنوز منشا ایجاد تفاوتها در گرایشهای جنسی انسانها مشخص نشده و محل اختلاف است، اما هیچ مدرک علمی وجود ندارد که تربیت غلط والدین، سوءاستفاده جنسی، یا دیگر اتفاقات مخرب در زندگی شخص بر گرایش جنسی تاثیرگذار باشند. دانش کنونی بر این نظر است که گرایش جنسی معمولا از اوایل دوران کودکی تثبیت میشود. انجمن روانشناسی آمریکا، انجمن روانپزشکی آمریکا، و انجمن ملی مددکاران اجتماعی (آمریکا) در سال ۲۰۰۶ اعلام کردند: در حال حاضر، در جوامع علمی اتفاقنظری بر عوامل دقیق ایجادکننده دگرجنسگرایی، همجنسگرایی، یا دوجنسگرایی در یک شخص وجود ندارد. این عوامل میتوانند شامل تاثیرات زیستشناختی، روانشناختی، یا تاثیرات اجتماعی گرایش جنسی والدین باشند. با این حال مدارک موجود نشان میدهند که بخش اعظم مردان و زنان همجنسگرا به دست والدینی دگرجنسگرا بزرگ شدهاند، و قسمت اعظم کودکانی که توسط والدین همجنسگرا بزرگ میشوند در نهایت دگرجنسگرا خواهند بود. کالج سلطنتی روانپزشکان (بریتانیا) در سال ۲۰۰۷ اعلام کرد: علیرغم تقریبا یک قرن گمانهزنیهای روانشناسانه و روانکاوانه، هیچ مدرک محکمی وجود ندارد که نشان دهد طرز تربیت والدین یا تجربیات دوران کودکی کوچکترین نقشی در شکلگیری بنیان گرایش جنسی همجنسگرایانه یا دگرجنسگرایانه یک فرد، ایفا کند. به نظر میرسد که گرایش جنسی در ذات خود امری زیستی است و توسط برهمکنش پیچیده عوامل ژنتیکی و محیط ابتدایی رحم تبیین میگردد؛ بنابراین گرایش جنسی یک انتخاب نیست، هر چند مبرهن است که رفتار جنسی یک انتخاب است. انجمن روانپزشکی آمریکا اعلام کردهاست: هیچکس نمیداند که چه عاملی دگرجنسگرایی، همجنسگرایی، یا دوجنسگرایی را ایجاد میکند. در گذشته تصور میشد همجنسگرایی در نتیجه فضای خانوادگی آشفته یا رشد روانی ناقص ایجاد میشود. اکنون ثابت شدهاست که این فرضها بر پایه تبعیض و اطلاعات غلط بودهاند. در یک حکم قانونی مورخ ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۷ که از طرف انجمن روانشناسان آمریکا، انجمن روانشناسان کالیفرنیا، انجمن روانپزشکان آمریکا، انجمن ملی مددکاران اجتماعی (آمریکا)، و انجمن ملی مددکاران اجتماعی (شعبه کالیفرنیا) ارائه شده بود، اعلام شده است: هر چند تحقیقات فراوانی تاثیرات احتمالی ژنتیکی، هورمونی، رشدی، اجتماعی، یا فرهنگی را بر گرایش جنسی بررسی کردهاند، هیچ نتیجهای حاصل نشده است که به دانشمندان اجازه این نتیجهگیری را بدهد که گرایش جنسی (دگرجنسگرایی، همجنسگرایی، یا دوجنسگرایی) توسط کدام عامل یا عوامل ایجاد میشود. برآورد ما این است که هر چند بعضی از این تحقیقات ممکن است در بهبود درک ما از نحوه شکلگیری گرایشهای جنسی مفید باشند، اما در حال حاضر قادر نیستند نتیجهای کاملا علمی از علت یا علتهای ایجاد گرایشهای جنسی (چه دگرجنسگرایی، چه همجنسگرایی و چه دو جنسگرایی) ارائه دهند.
تلاش برای تغییر گرایش جنسی
تلاش برای تغییر گرایش جنسی معمولا با هدف تغییر همجنسگرایی و تبدیل آن به تمایل به جنس مخالف انجام میشود. این تلاش ممکن است با روشهایی مانند شگردهای شناختدرمانی، رفتاردرمانی شناختی، تبدیل درمانی، شگردهای روانکاوی، روشهای پزشکی، و روشهای مذهبی و عرفانی اشاره کرد.
تمام سازمانهای بزرگ و صاحبنظر در زمینه سلامت روانی، تلاش برای تغییر گرایش جنسی را غیرمجاز میدانند و عملا تمامی آنها بیانیههایی رسمی منتشر نمودهاند که در آن متخصصان و آحاد جامعه از درمانهایی که ادعای تغییر گرایش جنسی دارند، برحذر شدهاند. از جمله این سازمانها میتوان به انجمن روانپزشکی آمریکا، انجمن روانشناسی آمریکا، انجمن مشاوران آمریکا، انجمن ملی مددکاران اجتماعی در آمریکا، کالج سلطنتی روانپزشکان، و جامعه روانشناسی استرالیا اشاره کرد.
در سال ۲۰۰۹، کارگروه انجمن روانشناسی آمریکا در حوزه واکنشهای درمانی به گرایشهای جنسی مطالعه مروری جامعی انجام داد که بررسیکننده مقالات داوری همتا با موضوع تلاش برای تغییر گرایش جنسی (SOCE) در ژورنالهای علمی بود و این نتیجه را گرفت: بعید است تلاش در جهت تغییر گرایش جنسی فرد به موفقیت بینجامد، و علیرغم ادعاهای طرفداران و فعالان در زمینه تغییر گرایش جنسی (SOCE) موجب آسیب به افراد درگیر میشود. هر چند مطالعات و تحقیقات بالینی موجود نشان میدهند که احساسات، رفتارها، و تمایلات عاطفی و جنسی همجنسگرایانه جنبههای متفاوت ولی عادی و مثبتی از جنسیت (با هر هویت جنسیای) در انسان هستند، کارگروه به این نتیجه رسیدهاست که افرادی که سراغ تغییر گرایش جنسی میروند معمولا عقاید مذهبی محافظهکارانهای دارند که منجر میشود اقدام به یافتن راهی برای تغییر گرایش جنسی خود بیابند؛ بنابراین روش صحیح انجام مداخلات درمانی مفید برای چنین کسانی، این است که از طرف مشاور مورد پذیرش قرار گیرند، حمایت و درک شوند، و روندهایی از قبیل کنار آمدن فعال با واقعیت، حمایت اجتماعی، جستجو و رشد هویتی برایشان تسهیل گردد، بدون اینکه مستقیما هویت گرایش جنسی خاصی به ایشان القا شود. در سال ۲۰۱۲، سازمان بهداشت سراسری قاره آمریکا (که شاخه آمریکای شمالی و جنوبی سازمان بهداشت جهانی است) بیانیهای صادر نمود و در آن نسبت به استفاده از موسساتی که ادعای «درمان» گرایشهایی غیر از دگرجنسگرایی را دارند هشدار داد، زیرا بنیانی علمی ندارند و برای سلامت و شادکامی افراد مراجعهکننده، خطری جدی محسوب میشوند و اتفاقنظر علمی و تخصصی بینالمللی بر آن است که همجنسگرایی یکی از شاخههای عادی و طبیعی جنسیت در انسانهاست. سازمان بهداشت سراسری قاره آمریکا در ادامه از حکومتها، موسسات آموزشی، انجمنهای تخصصی، و رسانهها خواست که درباره این روشهای غیردرمانی افشاگری کنند و حامی احترام به تکثر در جامعه شوند. این بخش از سازمان بهداشت جهانی در ادامه اضافه کرد که یافتههایی توسط تعداد زیادی از نمایندگان سازمان ملل متحد گزارش دادهاند که اقلیتهای همجنسگرا گاهی به اجبار و برخلاف میل خود وارد این برنامههای به اصطلاح «درمانی» میشوند، آزادی خود را از دست میدهند و گاهی ماهها در حبس انفرادی به سر میبرند. بهعلاوه، سازمان بهداشت سراسری قاره آمریکا توصیه میکند که چنین خطاهای پزشکیای محکوم شوند و تحت تحریم و مجازاتهای ملی قرار گیرند، زیرا برخلاف اصول اخلاق پزشکی هستند و قوانین حقوق بشر که توسط معاهدات بینالمللی و منطقهای محافظت میشوند را نیز نقض میکنند.
انجمن ملی بررسی و درمان همجنسگرایی (NARTH) که خود را «سازمانی حرفهای و علمی که امیدبخش کسانی است که با همجنسگرایی ناخواسته درگیرند» معرفی میکند، سازمانی است که با موضع جریان اصلی جامعه بهداشت روان در موضوع تبدیل درمانی مخالف است. این سازمان گرایش جنسی را نه مشخصهای دوگانه و تغییرناپذیر، و نه به عنوان یک بیماری، بلکه پیوستاری از نیروهای میل جنسی و تاثیرات عاطفی اعلام میکند. انجمن روانپزشکی آمریکا و کالج سلطنتی روانپزشکان بدون نام بردن از سازمان NARTH اعلام کردهاند که ادعاهای درمان یا تغییر گرایش جنسی افراد پشتوانه علمی ندارند و تنها خلقکننده محیطی هستند که در آن تبعیض و پیشداوری مجال رشد پیدا میکند.
ارزیابی و سنجش گرایش جنسی
با توجه به تعاریف متفاوت و هنجارهای جنسی قویالقا شده در اجتماع، تعیین نوع گرایش جنسی اشخاص با دشواریهایی روبرو است.
الگوهای اولیه برای طبقهبندی
یکی از قدیمیترین طرحهای طبقهبندی گرایشهای جنسی مربوط به کارل هاینریش اولریکس در سال ۱۸۶۰ میشود که در جزوههایی که به صورت خصوصی منتشر نمود انجام شد. این طرح طبقهبندی که تنها به تشریح تمایلات جنس مذکر میپرداخت، آنها را به سه دسته ابتدایی تقسیم کرده بود: دیونینگ، اورنینگ، و اورانو-دیونینگ. در درجه بعد، یک شخص اورنینگ بر حسب میزان حالات رفتاری زنانه به دستههای دیگری تقسیم میشد. دستههای یاد شده را میتوان مستقیما با دستهبندی کنونی گرایشهای جنسی، به ترتیب دگرجنسگرا، همجنسگرا، و دوجنسگرا، معادل دانست. در این سری جزوات، اولریکس پرسشنامهای تهیه کرده بود که بر اساس آن بشود تعیین کرد که چه مردی متعلق به دسته اورنینگ است. تعاریف هر کدام از دستههایی که در طبقهبندی اولریکس وجود داشتند به شرح زیر است:
دیونینگ: معادل اصطلاح امروزی «دگرجنسگرا»
اورنینگ: معادل اصطلاح امروزی «همجنسگرا»
منلینگ: یک اورنینگ با حالات رفتاری مردانه
وایبلینگ: یک اورنینگ با حالات رفتاری زنانه
زویشن: یک اورنینگ که مخلوطی از حالات رفتاری زنانه و مردانه دارد
ویریلایزد: اورنینگی که رفتارهای جنسی یک دیونینگ را نشان میدهد (همجنسگرایی که در عمل با جنس مخالف رابطه جنسی برقرار میکند)
اورانو-دیونینگ: معادل اصطلاح امروزی «دوجنسگرا»
حداقل از اواخر قرن نوزدهم در اروپا، چنین گمانهزنی میشد که واکنشهای جنسی انسان بیش از آن که قابل جداسازی در چند دسته جداگانه باشند، بیشتر شبیه یک طبف به هم پیوسته هستند. سکسشناس برلینی، ماگنوس هیرشفلد در سال ۱۸۹۶ طرحی منتشر کرد که قدرت میل جنسی یک فرد را در دو شاخص مستقل ۱۰ درجهای، یکی A (درجه همجنسگرایی) و دیگری B (درجه دگرجنسگرایی) اندازهگیری میکرد. یک شخص دگرجنسگرا ممکن بود A0 و B5، یک همجنسگرا A5 و B0، یک بیجنسگرا A0 و B0، و کسی که تمایل قدرتمندی به هر دو جنس دارد میتوانست A9 و B9 باشد.
مقیاس کینزی
مقیاس کینزی، که مقیاس سنجش دگرجنسگرایی-همجنسگرایی نیز نامیده میشود، اولین بار در سال ۱۹۴۸ در کتاب رفتار جنسی در انسان مذکر نوشته آلفرد کینزی، واردل پومروی، و کلاید مارتین منتشر شد و سپس در رفتار جنسی در انسان مونث (۱۹۵۳) نیز بهکار رفت. در آن زمان تصور عام بر آن بود که مردم یا دگرجنسگرا یا همجنسگرا هستند و این دو مشخصه در دنیای جنسیت با هم ضدیت دارند، و مقیاس کینزی برای مبارزه با این تصور شکل گرفت. کینزی و همکاران، با در نظر گرفتن اینکه قسمت بزرگی از جامعه بهطور کامل دگرجنسگرا یا همجنسگرا نیستند و اشخاص میتوانند رفتارها و واکنشهای روانی همجنسگرایانه و دگرجنسگرایانه را همراه با هم و بهطور مشترک تجربه کنند، اعلام کرد: مردان به دو دسته کاملا جدای دگرجنسگرا و همجنسگرا تقسیم نمیشوند. دنیا به دو دسته گوسفندان و بزها تقسیم نمیشود. همهچیز سیاه و همهچیز سفید نیست… جهان موجودات زنده در تمام جنبههای خود طیفی پیوسته است. هر چه زودتر به این نکته در مورد رفتارهای جنسی انسان پی ببریم، رسیدن به درک صحیحی از واقعیتهای مربوط به جنسیت نیز برایمان سادهتر خواهد شد. (کینزی و همکاران. ۱۹۴۸، صفحه 639) مقیاس کینزی بر اساس میزان نسبی واکنشهای روانی یا تجربیات دگرجنسگرایانه یا همجنسگرایانه در هر زمان مشخص از گذشته فرد، نوعی طبقهبندی از گرایشهای جنسی ارائه میدهد. عملکرد این الگوی طبقهبندی اینگونه است که افرادی که در دسته خاصی قرار میگیرند، سوابق یکسانی از مولفههای دگرجنسگرایانه و همجنسگرایانه در گذشته خود نشان میدهند. محل قرارگیری بر روی مقیاس، بیش از اینکه مقدار حقیقی تجربیات آشکار یا واکنشهای روانی باشد، نسبت دگرجنسگرایی به همجنسگرایی در پیشینه فرد است. یک شخص میتواند بر اساس تعاریف زیر در هر کدام از نقطههای مقیاس قرار گیرد:
درجهبندی
توضیح
۰
دگرجنسگرای انحصاری. شخص هیچ تماس فیزیکی که منجر به برانگیختگی جنسی یا ارگاسم شود با همجنس خود برقرار نمیکند، و هیچ واکنش روانی به اشخاص همجنس خود نشان نمیدهد.
۱
دگرجنسگرای غالب/همجنسگرای نادر. شخص به ندرت تماس همجنسگرایانهای که شامل واکنشهای فیزیکی یا روانی شود برقرار میکند، یا واکنش روانی یا واکنشهای روانی نادری بدون برقراری تماس فیزیکی در او رخ میدهد.
۲
دگرجنسگرای غالب و گاهی همجنسگرا. تجربیات همجنسگرایانه شخص بیشتر از اتفاقاتی نادر است و/یا شخص بهطور نسبتا قطعی به محرکهای همجنسگرایانه واکنش نشان میدهد.
۳
بهطور مساوی دگرجنسگرا و همجنسگرا. شخص در تجربیات یا واکنشهای روانیاش به مقدار مساوی دگرجنسگرا و همجنسگرا است.
۴
همجنسگرای غالب و گاهی دگرجنسگرا. شخص فعالیتها و/یا واکنشهای روانی همجنسگرایانه واضح دارد و در عینحال فعالیتهای دگرجنسگرایانهای نیز بهطور نسبی برقرار میکند و/یا بهطور نسبتا قطعی به محرکهای دگرجنسگرایانه واکنش نشان میدهد.
۵
همجنسگرای غالب/دگرجنسگرای نادر. شخص در فعالیتها یا واکنشهایش تقریبا بهطور کامل همجنسگراست.
۶
همجنسگرای انحصاری. شخص چه از جنبه فعالیتهای آشکار و چه از جنبه واکنشهای روانیاش منحصرا همجنسگراست.
مقیاس کینزی به خاطر کنارزدن تقسیمبندی دو کفهای گرایش جنسی و بازگشایی چشماندازی جدید به جنسیت در انسان ستوده شدهاست. با این حال، این مقیاس نیز از این نظر که واقعا نمایانگر یک طیف پیوسته نیست مورد انتقاد قرار گرفتهاست. علیرغم اینکه وجود هفت دسته در مقایسه با دستهبندی دوتایی منجر به توضیح دقیقتری از گرایش جنسی میشود، همچنان برآورد اینکه یک شخص باید در کدام یک از دستهها گنجانده شود مشکل است. مسترز و جانسون در مطالعه بزرگی که واکنش جنسی همجنسگرایان مذکر و مونث را مقایسه میکرد به دشواری نسبت دادن درجهبندیهای کینزی به شرکتکنندگان در مطالعه اشاره کردند. خصوصا تعیینکردن مقدار نسبی تجربیات همجنسگرایانه یا دگرجنسگرایانه در پیشینه شخص هنگام استفاده از مقیاس کینزی، دشوار بود. در گزارش آنها آمدهاست که نسبت دادن درجهبندیهای ۲ تا ۴ برای اشخاصی که تجربیات همجنسگرایانه و دگرجنسگرایانه فراوان داشتهاند کار مشکلی است. هنگامیکه در پیشینه فرد تجربیات دگرجنسگرایانه و همجنسگرایانه فراوانی وجود داشته باشد، برای فرد دشوار خواهد بود که در برآورد مقدار نسبی هر کدام از این تجربیات کاملا بیطرفانه نظر دهد.
ویانریش و همکاران نیز این مقیاس را مورد نقد قرار دادند زیرا اشخاص متفاوت با هم را به علت ابعاد متفاوتی از جنسیتشان در یک دسته میگنجاند. در مقیاس کینزی، دو جنبه از گرایش جنسی در نظر گرفته میشود: یکی تجربیات واضح جنسی، و دیگری واکنشهای روانی جنسی. با در هم آمیختن این دو امتیاز با یکدیگر و به دست آوردن نمرهای نهایی، اطلاعات ارزشمندی از بین میرفت. شخصی که بروز واکنشهای همجنسگرایانه در او غالب است با فردی که واکنشهای روانی نسبتا کمی از خود نشان میدهد ولی تجربیات جنسی فراوانی با همجنس خود دارد متفاوت است. اندازهگیری و گزارش مقادیر این دو جنبه به صورت جداگانه میتوانست برای کینزی بسیار ساده باشد و از دست رفتن اطلاعات نیز رخ نمیداد. بهعلاوه، سنجش جنسیت، ابعادی فراتر از همین دو جنبه یاد شده دارد. به جز رفتار و واکنشها، میتوان کشش جنسی، هویت، سبک زندگی و غیره را نیز دخیل دانست که در مقیاس کینزی نادیده گرفته شدهاند. این مسئله در جدول گرایش جنسی کلاین رفع شدهاست.
سومین ایراد مقیاس کینزی این است که همجنسگرایی و دگرجنسگرایی را به طرز نامناسبی بر یک مقیاس اندازه میگیرد، بهطوریکه باعث میشود بین این دو رابطهای معکوس برقرار شده و آوردن امتیاز در یکی منجر به کاهش امتیاز در دیگری شود. مطالعاتی که در دهه ۷۰ میلادی بر روی مردانگی و زنانگی انجام شد نشان داد که بهتر است مفاهیم مردانگی و زنانگی را بر دو مقیاس جداگانه اندازهگیری نمود تا اینکه آنها را دو حد انتهای یک طیف پیوسته و مشترک دانست. هنگامی که این دو مشخصه بر روی یک مقیاس سنجیده شوند بر یکدیگر اثر معکوس میگذارند، یعنی برای اینکه کسی زنانهتر باشد باید از مردانگیاش کاسته شود و برعکس. با این حال، اگر آنها دو جنبه جدا از هم در نظر گرفته شوند، یک شخص میتواند بهطور همزمان، بسیار زنانه و بسیار مردانه باشد. بهمینصورت، در صورتی که همجنسگرایی و دگرجنسگرایی بر مقیاسهای جداگانهای قرار داده شوند یک نفر میتواند به صورت همزمان بسیار دگرجنسگرا و بسیار همجنسگرا، یا فاقد هر دوی اینها باشد. برخلاف مقیاس کینزی که بین دگرجنسگرا بودن و همجنسگرا بودن همواره تعادلی ایجاد میکرد، درصورتیکه این دو مشخصه جداگانه اندازهگیری شوند، درجه دگرجنسگرایی و همجنسگرایی میتواند به صورت مستقل از هم اندازهگیری شود.
جدول گرایش جنسی کلاین
در پاسخ به این انتقاد که مقیاس کینزی تنها دو بعد از جنبههای گرایش جنسی را میسنجد، فریتز کلاین جدول گرایش جنسی کلاین (KSOG) را ایجاد کرد که مقیاسی چندبعدی برای تشریح گرایش جنسی است. جدول KSOG که برای اولین بار در کتاب کلاین به نام گزینه دوجنسگرا (۱۹۷۸) معرفی شد، مقیاسی ۷ درجهای است که هفت بعد متفاوت از جنسیت را در سه جایگاه مختلف از زندگی شخص میسنجد که عبارتند از: گذشته (از ابتدای بلوغ تا یک سال پیش)، حال (طی ۱۲ ماه گذشته)، و ایدهآل (یعنی اگر انتخاب با خود شخص بود چه چیزی را انتخاب میکرد). جدول گرایش جنسی کلاین برای دستهبندی گرایشهای جنسی از ۲۱ پارامتر استفاده میکند.
معیار سل برای سنجش گرایش جنسی
معیار سل برای سنجش گرایش جنسی (SASO) برای برطرفسازی ایرادهای بزرگ مقیاس کینزی و جدول گرایش جنسی کلاین ایجاد شد و بههمیندلیل، گرایش جنسی را به صورت یک طیف به حساب میآورد، جنبههای مختلفی از ابعاد گرایش جنسی را در نظر میگیرد، و دگرجنسگرایی و همجنسگرایی را بهطور جداگانه میسنجد. معیار سل بیش از اینکه بخواهد پاسخی نهایی به مشکل اندازهگیری گرایش جنسی باشد، با این هدف ساخته شد که مهیاکننده بستری برای مباحثه و گفتمان بر سر سنجش گرایش جنسی شود.
معیار سل از ۱۲ سوال تشکیل شدهاست. از این تعداد ۶ سوال به کشش جنسی، ۴ سوال به رفتارهای جنسی، و ۲ سوال به هویت جنسی میپردازند. در برابر هر سوال که همجنسگرایی فرد را اندازه میگیرد، سوال معادلی نیز وجود دارد که همان موارد را از نظر دگرجنسگرایی میسنجد و بنابراین ۶ سوال اضافه میشود. این ۶ جفت سوال و جواب در کنار هم قرار داده میشوند و نمایی از گرایش جنسی فرد ایجاد میکنند. به علاوه نتایج را میتوان در چهار دسته سادهتر خلاصه کرد که بهطور خاص مستقیما به همجنسگرایی، دگرجنسگرایی، دوجنسگرایی، یا بیجنسگرایی اشاره میکنند.
سل در میان تمام سوالهای مقیاسش آنها که کشش جنسی را اندازه میگرفتند از همه مهمتر میدانست. طبق تعریف سل، کشش جنسی «میزان جذابیت جنسی همجنس، جنس مخالف، هر دو جنس، یا هیچکدام، برای یک نفر» است و از نظر سل میزان کشش جنسی خیلی بهتر از رفتارهای جنسی یا هویت جنسی میتوانست گرایش جنسی یک شخص را انعکاس دهد. در معیار سل، هویت و رفتار نیز به عنوان اطلاعات الحاقی اندازهگیری میشوند زیرا هر دو ارتباط نزدیکی با کشش جنسی و گرایش جنسی دارند. هنوز انتقاد بزرگی بر معیار سل وارد نشده است، اما میزان صحت و قابل اعتماد بودن آن هنوز بهطور کامل در بوته آزمایش قرار نگرفتهاست.
هویت جنسی
هویت جنسیتی
تغییر جنسیت
جنسیت
آمیزش جنسی
دلزدگی جنسی | [
"انگلیسی",
"دگرجنسگرایی",
"همجنسگرایی",
"دوجنسگرایی",
"بیجنسگرایی",
"گرایشهای جنسی",
"ژنتیک",
"هورمون",
"رحم",
"هویت جنسی",
"رفتار جنسی",
"همجنسگرای پستو",
"اقلیتهای جنسی",
"میل جنسی",
"رابطه جنسی",
"جنسیت",
"قرن بیستم",
"کارل هاینریش اولریکس",
"ریچارد فن کرافت-ابینگ",
"ماگنوس هیرشفلد",
"هاولاک الیس",
"کارل گوستاو یونگ",
"زیگموند فروید",
"هویت جنسیتی",
"تراجنسیتی",
"همسوجنسی",
"مرد",
"زن",
"آندروجینی",
"تفکر قالبی",
"تراجنسی",
"ترازن",
"همجنسگرایی زنانه",
"ترامرد",
"خانواده",
"تبعیض",
"جامعه",
"دگرباشی",
"همسر",
"آشکارسازی",
"ازدواج",
"فرزند",
"سیالیت جنسی",
"انجمن روانشناسی آمریکا",
"هورمون جنسی",
"رشد",
"جامعهشناسی",
"فرهنگ",
"زیستشناسی",
"دوران کودکی",
"سوءاستفاده جنسی از کودکان",
"ژن",
"بارداری",
"مغز",
"جنین",
"سببشناسی (پزشکی)",
"معناداری آماری",
"دوقلو",
"طراحی آزمایش",
"ماده (جنس)",
"کروموزوم ایکس",
"نر",
"کروموزوم Y",
"آندروژن",
"تستوسترون",
"دیهیدروتستوسترون",
"بیضه",
"پستانداران",
"همجنسگرایی مردانه",
"چپدستی",
"ایمنیشناسی",
"سیستم ایمنی",
"یاخته",
"زایمان",
"پروتئین",
"پادتن",
"جفت (کالبدشناسی)",
"سد خونی مغزی",
"آکادمی پزشکی اطفال آمریکا",
"انجمن روانپزشکی آمریکا",
"انجمن ملی مددکاران اجتماعی",
"کالج سلطنتی روانپزشکان",
"شناختدرمانی",
"رفتاردرمانی شناختی",
"تبدیل درمانی",
"روانکاوی",
"انجمن مشاوران آمریکا",
"جامعهٔ روانشناسی استرالیا",
"داوری همتا",
"سازمان بهداشت سراسری قاره آمریکا",
"سازمان بهداشت جهانی",
"سازمان ملل متحد",
"اخلاق پزشکی",
"حقوق بشر",
"انجمن ملی بررسی و درمان همجنسگرایی",
"بهداشت روان",
"پیشداوری",
"قرن نوزدهم",
"مقیاس کینزی",
"رفتار جنسی در انسان مذکر",
"آلفرد کینزی",
"واردل پومروی",
"کلاید مارتین",
"رفتار جنسی در انسان مؤنث",
"مسترز و جانسون",
"سبک زندگی",
"جدول گرایش جنسی کلاین",
"مردانگی",
"زنانگی",
"فریتز کلاین",
"گزینهٔ دوجنسگرا",
"معیار سل برای سنجش گرایش جنسی",
"کشش جنسی",
"جذابیت جنسی",
"تغییر جنسیت",
"آمیزش جنسی",
"دلزدگی جنسی"
] | [
"آمیزش جنسی",
"جنسیت",
"دگرباشی جنسی",
"گرایشهای جنسی",
"سکسولوژی",
"تمایلات جنسی انسان",
"مطالعات جنسیت"
] |
1,777 | فمینیسم | 0 | 714 | 0 | [
"فمینیست",
"فمينيسم",
"فمنیست",
"فمنیسم",
"فمینیستی",
"فمينيست",
"فمنیستی",
"برابري جنسي",
"فمنيست",
"فمنيستي",
"فمنيسم",
"فمينيستي",
"فمنیستها",
"سافروجت",
"فمنيست ها",
"فمنیست ها"
] | false | 423 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | روز جهانی زنان تظاهرات در داکا، بنگلادش، ۸ مارس ۲۰۰۵
فمینیسم گسترهای از جنبشهای سیاسی، ایدئولوژیها و جنبشهای اجتماعی است که هدفی مشترک را دنبال میکنند: تعریف، برقراری و دستیابی به سطحی از حقوق زنان که در زمینههای سیاسی، اقتصادی، شخصی و اجتماعی، با مردان برابر باشد. این هدف شامل تلاش برای برقراری فرصتهای برابر برای زنان در آموزش و پرورش و اشتغال میشود.
فعالین حقوق زنان باور دارند که جنسیت در زندگی انسانها عاملی تعیینکننده است که جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی افراد بر اساس آن شکل میگیرد. فمینیسم بیشترین تمرکز خود را معطوف به تهدید نابرابریهای جنسیتی و پیشبرد حقوق، علایق و مسایل زنان کردهاست. فمینیسم عمدتا از اواخر قرن ۱۸ میلادی پدید آمد. زمانی که مردم بهطور گستردهای این امر را پذیرفتند که زنان در جوامع مرد محور، سرکوب میشوند. بخشی از حقوق زنان دربرگیرنده این موارد میشود:
مقدمه
یکی از لگوهای فمینیسم
در طی یک قرن و نیم، جنبش رو به رشد زنان هدف خود را تغییر ساختارهای اقتصادی-اجتماعی و سیاسی مبتنی بر تبعیض جنسیتی علیه زنان قرار دادهاست.
فمینیستهای اولیه را به اصطلاح «موج اول فمینیسم» مینامند. نهضتهای حقطلبانه زنان تا سال ۱۹۶۰ جزو موج اول هستند. اولین آثار زنان در این موج از نقش محدود زنان انتقاد میکند، بدون اینکه لزوما به وضعیت نامساعد آنها اشاره کند یا مردان را از این بابت سرزنش کند. موج اول فمینیستی با روشنگریهای مری ولستون کرافت و بیانیه ۳۰۰ صفحهایاش در سال ۱۷۹۲ در انگلستان آغاز شد. یکی از کمپینهای عموما موفق فمینیستها، جنبش دستیابی به حق رای بود که به وسیله فعالانی چون املین پنکهرست رهبری میشد. پنکهرست جزو دستهای از زنان بود که پیش از جنگ جهانی اول در کمپین بعضا خشونتآمیزی برای دستیابی به حق رای برای زنان فعالیت میکردند. زنان انگلیسی و آلمانی در پایان جنگ جهانی اول به حق رای دست پیدا کردند، اما در فرانسه و ایتالیا، تا پایان جنگ جهانی دوم حق رای نداشتند. حق مالکیت و حق طلاق از دیگر خواستههای موج اول فمنیسم برای دستیابی زنان به حقوق برابر بود.
با این وجود، با استیفای حق رای به زنان، بحث حضور زنان در حوزه عمومی پایان نیافت و مدتها پس از این بود که زنان توانستند در عرصه عمومی (همچون کار در ادارات دولتی) شرکتی فعالتر داشتهباشند. در همین راستا و پس از موفقیت کمپین حق رای زنان، برخی از زنان موج دومی را به راه انداختند که بر محدودیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر زنان تمرکز داشت. این مرحله از فمینیسم، به ویژه در فرانسه و انگلستان، به واسطه آثار سیمون دو بووار و ویرجینیا وولف تاثیرگذار بود. هر دوی این نویسندگان، زنان را به پیگیری حقوق فرهنگی خود، فراتر از صرف حقوق سیاسی، تشویق میکردند. نابرابری رسمی و غیررسمی در خانواده، محل کار و حقوق مربوط به باروری و زنانه نگری و فراتر رفتن از جنس در علم و فلسفه از خواستههای موج دوم فمنیسم بود.
در اواخر قرن بیستم، نویسندگانی چون جولیا کریستوا، لوس ایریگری و سایرین در موج سوم فمینیسم، نویسندگانی چون دو بووار را به خاطر نادیده گرفتن ساختارهای ژرف زبان و ناخودآگاه انسان که به باور موج سوم مانع آزادی زنان است، نقد کردهاند. این نویسندگان تاکید بیشتری بر زنانگی و ویژگیهای بدن زنان دارند و بر این باورند که نویسندگان موج دوم، همچنان مردان را مدل زنان قرار دادهاند و ساختارهای مردانه زبان را به قدر کافی نکاویدهاند. موج سوم فمنیسم دفاع از تنوع و تغییر و تاکید به اینکه زنان از رنگها، قومیتها، ملیتها، ادیان و پیشینههای فرهنگی متفاوت میآیند، را سرلوحه کار خود قرار داد.
فمینیسم سعی میکند تا ضمن درک دلایل نابرابریهای موجود، تمرکز خود را به سیاستهای جنسیتی، معادلات قدرت و جنسیت معطوف نماید.
موضوعهای کلی مورد توجه فمینیسم تبعیض، رفتار قالبی، و مردسالاری/پدرسالاری هستند. فعالان فمینیست به مواردی مانند برابری جنسیتی، حقوق تولیدمثلی، خشونت خانگی، برابری دستمزد، آزار جنسی، و تبعیض جنسیتی میپردازند.
جوهره فمینیسم آن است که حقوق، مزیتها، مقام و وظایف نبایستی از روی جنسیت مشخص شوند.
به رغم اینکه بسیاری از رهبران فمینیسم زنان بودهاند ولی این بدان معنا نیست که تمام فمینیستها زن هستند.
تمام فمینیستها به اصل موضوع تلاش برای احقاق حقوق زنان معتقد هستند، ولی در مورد علل این ستمدیدگی و روشهای مبارزه با آن اختلاف وجود دارد و همین مسئله موجب همراهی فمینیسم با پسوندهای متفاوت شدهاست.
فمینیسم
واژه «فمینیسم» و «فمینیست» برای اولین بار در فرانسه و هلند در سال ۱۸۷۲ ظاهر شد، بریتانیا در دهه ۱۸۹۰، و ایالات متحده در سال ۱۹۱۰، و فرهنگ انگلیسی آکسفورد لیست ۱۸۹۴ را به عنوان سال ظهور برای اولین بار از «فمینیست» و ۱۸۹۵ برای «فمینیسم» استفاده کردند.
در اوایل قرن بیستم میلادی و در جریان موج اول فمینیسم و تلاش برای کسب حق رای، عده زیادی از زنان خود را فمینیست نامیدند. واژهای که با آغاز دهههای شصت و هفتاد میلادی و اوج گرفتن موج دوم جنبشهای اجتماعی جای خودش را در ادبیات، سیاست، هنر، تاریخ، اقتصاد، حقوق، انسانشناسی و جامعهشناسی نیز باز کرد. در واقع فمینیسم در پی نقد همه اندیشهها بود.
عکسی از اعتراض زنان در سال ۱۹۳۵ در راستای اعطای حق رای به ایشان
در پاسخ به سوالی در باره چیستی فمینیسم، پاسخی جامع نمیتوان داد. گروهی آن را جنبشی سازمان یافته برای به دست آوردن حقوق زنان قلمداد میکنند، گروهی آن را چشماندازی در پی رفع کردن فرودستی، ستم، نابرابریها و بیعدالتیها علیه زنان میدانند و گروهی نیز آن را یک ایدئولوژی میپندارند که هدفش نه فقط برابری زنان و مردان که دگرگونسازی تمام ساختارهای اجتماعی است. با وجود تعریفهای گوناگون، فمینیستها همگی معتقدند که به زنان به خاطر جنس شان (جنسیت شان) ظلم شدهاست.
برخی از اشکال اولیه فمینیسم مورد انتقاد قرار داده شدهاست و این موضوع منجر به ایجاد اشکال قومی خاص یا multiculturalist فمینیسم شدهاست.
خواستههای فمینیستها در دورههای مختلف
دستگیری یک سافراجت در لندن ۱۹۱۴ میلادی. سافروجتها برای بدستآوردن حق رای برای زنان بهم پیوسته بودند.
فمینیستهای نخستین خواستار طیف وسیعی از حقوق قانونی شهروندی، از جمله حق رای، حق مالکیت، حق سرپرستی کودک و حق طلاق بودند. از زمان جنگ داخلی تا سال ۱۹۲۰، کمکم تمام توجهات به یک موضوع، یعنی حق رای محدود شد. با تولد دوباره فمینیسم در دهه ۶۰، دامنه توجهات بار دیگر وسعت یافت تا گستره بزرگتری از حقوق جنسی، حقوق اقتصادی و حقوق مدنی را دربرگیرد. اما در دهه ۷۰ و اوایل دهه۸۰ فمینیسم آمریکایی بار دیگر خود را محدود به یک خواسته کرد: لایحه حقوق برابر.
موج بعدی فمینیسم قرن نوزدهم هدف خود را منحصر به حق رای نمود که مورد حمایت گسترده واقع شد. فمینیستها مسئله حق رای را مقوله سیاسی مشروع و مورد احترامی تلقی میکردند. نبرد برای تصاحب حق رای بسیار پرهزینه بود و تا زمانی که این حق در سال ۱۹۲۰ اعطا گردید، کانالیزه کردن تمام انرژی فمینیستها در جهت این هدف محدود، جنبش زنان را به رکود و خستگی کشانده بود، بهطوریکه بسیاری از فمینیستها در این هنگام فراموش کردند که حق رای به چه منظور بودهاست.
احیای فمینیسم در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بار دیگر توجه همگان را به موضوع حقوق برابر برای زنان جلب کرد. این نهضت جدید در مراحل اولیه خود دارای دو بخش بود. بخش اول، شبکهای از گروههای غیرمتمرکز بود که در اوایل دهه هفتاد اوج گرفت و هدفش افزایش آگاهی عمومی بود. این گروهها نوعا فاقد یک ساختار رسمی بودند و انرژی خود را بر روی روابط شخصی و امور جنسی متمرکز کرده بودند. بخش دوم جنبش، سازمانهای ملی زنان را در بر میگرفت که شامل:
سازمان ملی زنان(NOW)
فراکسیون سیاسی ملی زنان(NWPC)
اتحادیه جنبش عدالتطلب زنان (WEAL)
در برخی از شاخههای فمینیسم گرایشهای سیاسی مانند لیبرالیسم، مارکسیسم و سوسیالیستی دیده میشود، حتی پیگیری یا تمرکز بر روی محیط زیست هم جزو شاخههای فمینیسم است.
مروری کوتاه بر اندیشههای فمینیستی
تعریفهایی که فمینیستها از فمینیسم کردهاند تحت تاثیر تربیت، ایدئولوژی یا طبقه اجتماعی آنها شکل گرفتهاست.
فمینیسم لیبرال
مری ولستونکرفت از نویسندگان و فیلسوفان قرن هجدهم بریتانیا
فمینیسم لیبرال یا فمینیسم اصلاحطلب یکی از شناخته شدهترین گرایشهای اندیشه فمینیستی است، چهره معتدل یا رسمی فمنیسم را نشان میدهد و به تبیین جایگاه زنان بر اساس حقوق برابر و موانع مصنوعی در برابر مشارکت زنان در عرصه عمومی که فراسوی خانواده و خانهداری واقع شده میپردازد.
فمینیستهای لیبرال، در تبیین نابرابری جنسی به مواردی همچون تقسیم کار جنسی، جدایی عرصه عمومی و خصوصی (که مردان بیشتر در عرصه نخستین و زنان عرصه دوم جای دارند)، و فرایند اجتماعی کردن کودکان بگونهای که بتوانند در بزرگسالی نقشی متناسب با جنسیت شان ایفا کنند، اکتفا میکنند.
به نظر فمینیستهای لیبرال، نظام لیبرالیستی با برخورداری از نهادها و حقوق معین قانونیاش بیش از هر جامعه دیگری اجازه آزادی و برابری فردی میدهد؛ اما حتی اینجا هم فرصتهای برابر، با نژادپرستی و تبعیض جنسی مخدوش میگردد. تبعیض جنسی مثل نژادپرستی انسانها را در قالب شخصیتی انعطافناپذیر محبوس و اجتماع را از شکوفایی استعداد اعضای آن محروم میکند، از آنجا که زنان را دست کم میگیرد از شکوفایی گرامیترین ارزشهای فرهنگی جلوگیری میکند.
لیبرالها معتقدند به بیشتر انسانها میتوان آموزش داد تا منطقی بودن انتقاد فمینیسمی از روابط تبعیضآمیز اجتماعی را درک کنند.
برنامههای فمنیسم لیبرال برای از میان برداشتن نابرابری جنسی عبارتند از:
بسیج امکانات سیاسی و قانونی که در حال حاضر برای تغییر وضع در دسترساند.
تامین فرصتهای برابر اقتصادی.
اصلاح نهادهای خانواده، مدرسه، و رسانههای همگانی.
در مجموع، تمرکز فمنیسم لیبرال بر اصلاح جامعه است، نه تغییر انقلابی آن.
فمینیسم مارکسیستی
فمینیسم مارکسیستی
مبانی و چارچوب نظری فمینیسم مارکسیستی برآمده از آراء مارکس و انگلس است. کتاب «منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» انگلس، منبع کلاسیک فمینیستهای مارکسیست است. بسیاری از دادههای انسان شناسانه این رویکرد بر اساس نظریات مورگان طرحریزی شدهاست. افرادی همچون اگوست ببل، کلارا زتکین، الکساندرا کولنتای، ایولین رید، و لیز واگل، صاحب نظران اصلی فمینیسم مارکسیستی بهشمار میآیند.
این گرایش از اندیشه فمینیستی بر اساس الگوی تحلیلی اندیشه مارکسیستی به تبیین چرایی موقعیت تحت ستم زنان میپردازد و پس از آن توضیح میدهد که برای تغییر این وضعیت چگونه باید مبارزه کرد. معتقدین به فمینیسم مارکسیستی بر این نظرند که اساس ستمی که بر زنان روا میرود ناشی از مالکیت خصوصی، تقسیم کار جنسیتی و در آخر نظام خانواده مردسالار است. از دیگر سو، نظام سرمایهداری را عامل اصلی بازتولید این نابرابری میدانند. به بیان دیگر، دشمن اصلی فمینیستهای مارکسیست، نظام طبقاتی (اقتصادی) است که زنان را در موقعیت فرودست جای دادهاست. استراتژی پیشنهادی فمینیستهای مارکسیست برای تغییر وضعیت موجود و رفع نابرابریهای جنسیتی، تلاش برای تحقق انقلاب سوسیالیستی و تاسیس جامعه کمونیستی است که تحت لوای آن موقعیت زنان با مردان برابر خواهد شد.
بدین ترتیب، جنبش فمینیستی باید بر زنان کارگر متمرکز باشد و مبارزه اصلی خود را مبارزه طبقاتی بداند. حوزه عمل فمینیستهای مارکسیست، عرصه عمومی است، و بیشتر بر طبقات فرودست جامعه تمرکز دارد. فمینیستهای مارکسیست تلاش دارند تا زنان کارگر را به جمع نیروهای خواهان انقلاب سوسیالیستی ملحق کنند.
فمینیسم رادیکال
یکی از اصلیترین تفاوتهای فمینیسم رادیکال با گرایشهای فمینیستی متقدم بر آن، نشات نگرفتنش از دستگاههای دیگر اندیشه است، دستگاههایی که فمینیستهای رادیکال «مردانه» تلقی میکنند. فمینیسم رادیکال به زنانگی ارزش مثبتی بخشیده و زنان را به مثابه طبقهای فرودست در برابر مردان قلمداد میکند. شاید بتوان گفت عمدهترین مفهوم در این جریان فمینیستی «ستم جنسی» به عنوان کهنترین و شدیدترین شکل نابرابری است، ستمی که زنان به واسطه زن بودن خود متحمل آن میشوند. البته فمینیستهای رادیکال تنها به نقد ستمی که بر زنان روا داشته میشود اکتفا نمیکند بلکه پیشتر رفته و تمامی اشکال سلطه و سرکوب را ناشی از تفوق مردانه اعلام میدارد.
فمینیسم رادیکال به رغم شباهت روش شناختی با جریانهای سوسیالیستی – مارکسیستی، از منتقدان جدی آنان بهشمار میرود. آنان به جای مسئله «کار و تولید»، بر احساسات جنسی و جامعهپذیری زنان تاکید میکنند و اعلام میدارند که هر زنی، فارغ از طبقه، نژاد، گروه سنی و… منافع مشترکی با دیگر زنان دارد. توالی منطقی چنین تفکری، تلقی مردان به عنوان یک گروه دشمن و جدایی طلبی جنسیتی است؛ امری که خود به نقد «ناهمجنس گرایی» نیز منتهی میشود.
رادیکالها اگرچه سلطه طلبی مردانه را نه امری ذاتی، بلکه ساختاری اجتماعی تلقی میکنند، اما از آن جا که ستم جنسی را عمیقا تثبیت شده میدانند از مدلی انقلابی برای تغییر اجتماعی دفاع میکنند.
فمینیسم روانکاوانه
اصطلاح «روان کاوی» برگرفته از نظریهای است که فروید در سه مقاله درباره نظریه جنسی از آن استفاده کرد و رشد زنانگی را بر اساس «رشک ورزی به آلت نرینه» در دختر، و رشد مردانگی را بر حسب «عقده ادیپ» به مثابه نفی مادر دانست. با نقدهایی که فمینیستها، به خصوص موج دومیها، به فروید وارد آوردند و نظریات روانکاوانه او را دارای سوگیری جنسیتی دانستند، نظریههای روان کاوی جدیدی شکل گرفتند که به نظریههای جنسیت معروف شدند.
فمینیستها از نظریات روان کاوانه فروید برای توضیح این مسئله استفاده کردند که چطور آموزشهای دوران کودکی بر ناخودآگاه انسان اثر گذاشته و در دوران بزرگسالی سر باز میکند. نانسی چودوروف، کارول گیلیکان، کیت میلت و ژولیت میچل را میتوان جزء فمینیستهای روانکاو به حساب آورد. بهطور مثال {چودوروف به نقش مادر در به آغوش کشیدن فرزند و هویت یابی جنسی فرزند از طریق مادر اشاره میکند و توضیح میدهد که چرا پسران زودتر مستقل شده و دختران علاقهمند به برقراری ارتباطهای عاطفی هستند.
ژاک لاکان، یکی دیگر از مفسران روش فروید و از تاثیرگذاران بر فمینیسم روانکاوانه است که عدم برخورداری از آلت تناسلی را نمادی فرهنگی میداند و از تعبیرات زیست شناختی فروید فاصله میگیرد. او در عین حال بر رابطه هویت یابی جنسی و یادگیری زبان تاکید میکند. ایریگاری، یکی از شاگردان و منتقدان لاکان است و در کنار هلن سیکسو از بانیان مکتب «نوشتار زنانه» شمرده میشود. مکتبی که میخواهد از موضع بدن زنان بنویسد و زنانه نوشتن را ترویج دهد.
فمینیسم سوسیالیستی
در نتیجه مجادلات میان فمینیستهای رادیکال و فمینیستهای مارکسیست، بر سر علت فرودستی زنان و چگونگی تغییر وضعیت در دهه ۱۹۷۰ رایج بود؛ نظریههای جدیدی شکل گرفتند که به فمینیسم سوسیالیستی شهرت یافتند. ژولیت میشل، هایدی هارتمن، و آلیسون جگر از جمله صاحب نظران اصلی این گرایش نظری هستند. مقاله «ازدواج ناموفق فمینیسم و مارکسیسم»، اثر هایدی هارتمن، از جمله آثار کلاسیک این جریان فکری است.
مسئله اصلی فمینیستهای سوسیالیست توضیح چگونگی ترکیب نظام سرمایهداری و نظام مردسالاری است. به بیان دیگر، آنها معتقدند که برای تحلیل وضعیت فرودستی زنان و همچنین طراحی استراتژی مبارزاتی برای تغییر وضعیت نباید صرفا نگاهی تک بعدی داشت (صرفا طبقاتی مانند مارکسیستها یا صرفا روانکاوانه مانند برخی رادیکالها)؛ بلکه باید مجموعهای از شرایط و علل را در ایجاد موقعیت فرودست زنان بررسی نمود.
از این رو، فمینیستهای سوسیالیست، معتقدند که برای تغییر وضعیت موجود در جهت رسیدن به جامعه برابر باید مبارزهای «همزمان» با نظام مردسالاری و سرمایهداری صورت پذیرد. بدین ترتیب، فضای عمل و حوزه مبارزه از نظر فمینیستهای سوسیالیست محدود به کارخانهها نیست، بلکه مجموعه حوزههای عمومی و خصوصی که زنان در آنها مورد تبعیض قرار دارند، مکانی برای مبارزه است. در واقع، شیوه عمل فمینیستهای سوسیالیست، شیوه چند جانبه است.
بهطور کلی، نظریه فمینیستی هدف اصلیاش درک نابرابری جنسیتی و تمرکز بر سیاستهای جنسیت، روابط قدرت و تمایلات جنسی است.
فمینیستهای لیبرال بر لزوم برابری در عرصه عمومی تاکید میکنند. فمینیستهای مارکسیست نظام سرمایهداری را عامل اصلی تبعیض جنسیتی برمیشمارند. فمینیستهای رادیکال، مردسالاری در حوزه عمومی و خصوصی را زیر سوال میبرند و از نظریات روان کاوانه برای تفسیر نابرابری سود میبرند و فمینیستهای سوسیالیست مردسالاری و سرمایهداری را با هم نقد میکنند و راهکار ارائه میدهند. فمینیسم سیاه، اکوفمینیسم، فمینیسم پسااستعماری و پسافمینیسم نیز نمونههایی از دیگر انواع فمینیسم است که در موج سوم فمینیسم پا به عرصه وجود گذاشتهاند.
فمینیسم گفتمانی است مشتمل بر جنبشها، نظریهها و فلسفههای گوناگون که هدف غایی آن به مبارزه طلبیدن نظم موجود و احقاق حقوق زنان برای یک زندگی بهتر است. در حقیقت شاید بتوان گفت آرمان فمینیستها در طول مبارزه تاریخی خود، تبدیل جهان به جای بهتری برای زندگی زنان است. با این حال متاثر از شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دیگر متغیرهای اثربخش، تلاش فمینیستها با فراز و فرودهای بسیاری همراه بودهاست که این موضوع را به خوبی میتوان در دغدغهها و خواستههای این گروه طی مقاطع مختلف مشاهده کرد.
فمینیسم در ایران
فمینیسم با اعتقاد به قرار گرفتن زنان در وضعیت فرودست و تلاش برای رفع این فرودستی و رسیدن به برابری عمومی و حقوقی زن و مرد ایجاد شد و زاییده عصر مدرنیته است. زنان ایرانی در مبارزات مشروطیت فعالانه شرکت داشتند و از حدود سال ۱۲۸۵ سازمانهای زنان شکل گرفتند و در مشروطه خواهی شرکت کردند. اما این جنبش ملی زنان، یک خرده جنبش و بخشی از جنبش بزرگ ملی ایران با هدف استقلال کشور و اجرای قانون اساسی بود. مشارکت زنان در این وقایع سیاسی خودجوش بود و از احساسات ملیگرایانه جدید آنها و تمایل به رسمیت شناخته شدن نیرو میگرفت. برای تحلیل جریانات فعال زنان در دوره مشروطه، چند نکته را باید در نظر گرفت. نکته اول، بررسی تحولات اجتماعی سالهای پیش از مشروطه، یعنی از ابتدای دوره قاجار. نکته دوم، آشکار کردن این مسئله که تحول وضعیت زنان، بهویژه از زمان مشروطه به بعد، به مقدار زیادی متاثر از جریان مدرنیته و جریان فمینیسم بود. بخش دیگر بحث مسائل زنان را نیز باید در اعزام دانشجو به خارج و همچنین جریانات روزنامهنگاری و پرداختن به مسائل زنان برای بررسی بیشتر از سوی جامعه دانست.
تشکلهای زنان در انقلاب مشروطیت که در دوره اول انقلاب مشروطیت در ایران در دفاع از انقلاب مشروطیت و احقاق حق برابری و رفع ستم بر زنان بوجود آمدند متنوع و بیشمار بودند.
در جریان تحولات سیاسی انقلاب مشروطه فعالیت بیرونی زنان بیشتر شد. انجمنهای خصوصی و سازمانهای مخفی ایجاد شدند، در تظاهراتها شرکت کردند و به اقدامات غیرخشونتآمیز پرداختند. هرچند که سرانجام در قانون اساسی مشروطه (۱۲۸۵ خورشیدی) بسیاری از حقوق زنان همچون قوانین ازدواج، طلاق، سرپرستی فرزند و… نادیده گرفته شد و زنان را در کنار مهجوران و مجرمان از حق رای محروم کرده بود.
پیشینه
در دوره قاجار نگرش زنان به وضعیت خود، پذیرش سرنوشت و تسلیم در برابر شرایط موجود بود. به دختران از کوچکی ساکت نشستن و تحرک کم، سوال نکردن و اطاعت کردن از مردان -حتی برادر کوچکتر خود- آموزش داده میشد. این الگوی جامعهپذیری تا دورههای بعد نیز ادامه یافت. در این دوران، هیچ گروه اجتماعیای نمیتوانست از حقوق و منافع خود دفاع کند که با جداسازی جنسیتی شدیدی که در این دوران وجود داشت*، در مورد زنان شدیدتر میشد زیرا آنها هم با این محدودیتهای شدید مواجه بودند و هم از ارتباط و تاثیر متقابل با «محیط بیرون از خانه» محروم بودند.
نویسندگان بزرگ مشروطیت همچون کسروی، ملکزاده، آدمیت، نظام مافی، محیط مافی، ناظم الاسلام کرمانی، صفائی، دولتآبادی، رضوانی در آثار خود اشاراتی به تشکلهای زنان در انقلاب مشروطیت میکنند: انجمنهایی همچون انجمن آزادی زنان در ۱۹۰۷، انجمن مخدرات وطن در ۱۲۸۹، اتحادیه نسوان وطنخواه و انجمنهای دیگر که در حال چالش با سنت و فرهنگ رایج جامعه در آن زمان بودند.
پس از مشروطیت
تنها معدودی از این زنان طرفدار مشروطیت، هوادار حقوق زنان بودند اما نخستین زنانی که در جنبش حقوق زنان ایران شرکت کردند یا خودشان از مشروطهخواهان و فعالان جنبش ملی دهه ۱۲۸۰ بودند (مانند صدیقه دولتآبادی و بانو امیر صحی ماهسلطان) یا از خانوادههای روشنفکر ملیگرا بودند (مانند محترم اسکندری). بعد از سرد شدن تب مشروطهخواهی، «انبوه زنان بیسواد به اندرونیهای سابق خود بازگشتند» و تنها زنان تحصیلکرده و روشنفکر جنبش حقوق زنان را پی گرفتند.
در این زمان مردان مشروطهخواه روشنفکری همچون میرزاده عشقی، ملکالشعرا بهار، ایرج میرزا و… نیز از جنبش نوخواسته حقوق زنان حمایت میکردند به ویژه در حق تحصیل و کنار گذاشتن حجاب. مثلا در ۱۲ مرداد ۱۲۹۰ حاج محمدتقی وکیلالرعایا، نماینده مجلس نخستین بار در ایران برابری زن و مرد را در مجلس شورا مطرح کرده و خواستار حق رای برای زنان شد که مجلس را شوکه کرد و با مخالفت یکی از روحانیان مجلس مواجه شد.
هرچند که این حمایتها نتوانست نتیجه چندانی داشته باشد، اما درمقایسه با حمایت از خواستههای زنان در جریان انقلاب ۱۳۵۷ قابل توجهتر بود.
روی هم رفته، هر چند مشروطیت بهرهمند از حضور اجتماعی زنان بود اما نتایج قابل اعتنایی برای زنان نداشت. پیروزی انقلاب مشروطه عملا هیچ موفقیت ویژهای را برای زنان بههمراه نداشت. امتیازات و حقوق زنان نسبت به گذشته تغییری نکرد. قانون اساسی مشروطه حق و حقوق خاصی برای زنان در نظر نگرفت. این امر خودبهخود زنان را به واکنش واداشت. از این زمان به بعد با نامهای مختلفی از انجمنها و جمعیتهای زنانه طرفدار حقوق زنان، نظیر انجمن مخدرات وطن و جمعیت نسوان وطنخواه و … برخورد میکنیم.
دوره پهلوی
با فرمان رضاشاه روز ۱۷ دی در تاریخ ایران تا سال ۱۳۵۷ خورشیدی، به روز آزادی زنان شناخته میشد.
انقلاب سفید و حق رای زنان
زنان ایران در ۱۳۴۱ خورشیدی -برای نخستینبار در تاریخ خود- بهپای صندوقهای رای میروند
از سال ۱۳۳۸ خورشیدی و بعد از سخنرانی شاه در جلسه هیئت وزیران، مسئله دادن حق رای به زنان از سوی حکومت پهلوی، به بحث داغ نشریات، مجلس و رادیو و تلویزیون تبدیل شد. رسانههای جمعی تبلیغ میکردند که شاه جسورانه و یکتنه از دادن حق رای به زنان در برابر مخالفان حمایت میکند. سرانجام در آخرین اقدام، در روز چهارم بهمن سال ۱۳۴۱ خورشیدی، اعتصاب عمومی یکروزهای توسط سازمانهای زنان اعلام گردید. این اعتصاب از حمایت کامل دولت برخوردار بود و شرکتکنندگان در آن فقط کارمندان دولت بودند. دو روز بعد از اعتصاب، یعنی در روز ششم بهمن، رفراندومی برای کسب حمایت مردم از فرمان شش مادهای شاه که به انقلاب سفید معروف شد، برگزار گردید.
در چهارچوب انقلاب سفید در ۶ بهمن ۱۳۴۱ خورشیدی، قانون انتخابات اصلاح شد و دستآورد اصل پنجم انقلاب شاهومردم، شرکت زنان در انتخابات در شرایط حقوقی مساوی با مردان بود، چه برای انتخاب شدن و چه برای انتخاب کردن. در پی این اصل، زنان چون مردان توانستند در تعیین سرنوشت خود برای نخستینبار نقش مهمی بازی کنند و حق رای بهدست آورند. قانون حمایت خانواده در پی دادن حق انتخاب و حق شرکت در مجلس شورای ملی در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۴۲ خورشیدی تصویب شد. این قانون طلاق یک طرفه را لغو میکرد. چندهمسری بهسختی انجام میگرفت. زنها حق درخواست طلاق بهدست آوردند و برای سرپرستی کودک نیز مادر دارای حق شد و کودک پس از طلاق یا درگذشت پدر به مادر سپرده میشد.
زنان ایران پس از اجرای اصل پنجم توانستند در امور ملی مشارکت و همراهی کنند و به مقاماتی چون وزارت، سفارت، نمایندگی دو مجلس سنا و شورای ملی، استادی دانشگاهها، قضاوت، وکالت دادگستری، حضور در شهرداریها، مدیریت شرکتها و مقامات کلیدی دیگر برسند.
به اعتقاد محمدرضا پهلوی بررسی شمار شرکت کنندگان در انتخابات پارلمانی و نسبت آنها به جمعیت فعال ایران (بر اساس آمار حکومت وقت) نشان دادهاست که تا چه اندازه حس مشارکت عمومی در مردم برانگیخته شده بود. بر اساس آمار انتخابات دوره بیستویکم تا بیستوچهارم قانونگذاری بهترتیب ۲۶٪ و ۴۱٪ و ۴۴،۵٪ افزایش را نشان داد و شمار آرا در چهار دوره پیشین ۱،۶۷۴،۴۰۰ بود و در آخرین دوره انتخابات پیش از سال ۱۳۵۷ به ۵،۱۰۳،۶۸۳ رسید.
با تحقق یافتن اصل پنجم، انتقادها و مخالفتهایی جدی بهویژه از سوی روحانیت مطرح شد و تاثیرات این اصل بر زنان و جامعه را از زاویهای دیگر جستند. روحالله خمینی در همین باره میگوید:
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران وضعیت زنان دوباره تغییر کرد و برخی از حقوقی که زنان در دوره پهلوی بهدست آورده بودند لغو شد مانند قانون خانواده و حق سقط جنین، و اختیار در حجاب.
گرایشهای دین مدارانه
در هنگام مشروطه و پس از آن، جامعه مذهبی خود را از جریان مدرنسازی کنار میکشید و دغدغه اصلی آن اصلاحات اجتماعی در لوای عمل به احکام دین بود؛ بنابراین با وجود فعالیت زنان تحصیلکرده متدین در این جنبش، مطالبات زنانه به معنای مدرن آن مطرح نبود. زنان متدین فعال در مقطع اول جنبش مشروطه خود را عضوی از جامعه میدانستند و دغدغه آنها دغدغه عمومی جامعه بود. ازاینرو نگاه جنسیتی برای آنها معنا نداشت، بلکه دین، اولویت اصلی آنها بود.
نگاه به فمینیسم از منظر دینی و مردانه
با این نگاه، جریانهای داخلی و خارجی فعال در عرصه دفاع از حقوق زن ایرانی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
جریانهای سیاسی دفاع از حقوق زنان؛
جریانهای غیردینی (سکولار) دفاع از حقوق زنان؛
جریانهای بهاصطلاح دینی دفاع از حقوق زنان (طیف تجدید نظرطلب)؛
ایرادات وارده بر فمینیسم از دید مذهبیون
ایرادات وارده بر فمینیسم از دید مذهبیون را میتوان در چهارچوب تضعیف نهاد خانواده، بیتوجهی به ارزشهای اخلاقی، استفاده ابزاری از دین، دینزدایی از حرکت اصلاحی زنان و مخالفت با نظام سیاسی کشور دانست.
وضعیت فمینیسم و حقوق زنان در کشورهای در حال توسعه
زنان که تقریبا نیمی از جمعیت دنیا را تشکیل میدهند، حدود دو سوم از کارهای دنیا را انجام میدهند. با این حال، آنها تنها ده درصد از درآمد جهانی را به دست میآورند و کمتر از یک درصد از دارایی جهان را در اختیار دارند. این موضوع نشان میدهد که بیشتر کار آنها بیمواجب و اغلب در ارتباط با وظایف خانهداری مانند به دنیا آوردن و پرورش کودکان، نظافت و حفظ خانوار، نگهداری از سالمندان و بیماران است. (پارپارت ۲۰۰۷) علاوه بر کارهای روزمره خانگی، همچنین بسیاری از زنان کارهای خارج از خانه را تقریبا با دستمزد پایین انجام میدهند. قابل ذکر است که از یک میلیارد بیسواد در سطح جهان، دو سوم آنها زنان هستند و بیش از شصت درصد از کودکان محروم از آموزش ابتدایی (۸۱ میلیون از ۱۳۰ میلیون نفر) را دختران تشکیل میدهند.
جیمز گرانت مدیر وقت یونیسف میگوید: حق کار، حق امنیت اجتماعی، حق قانونی، حق مالکیت و حتی آزادیهای سیاسی و مدنی به احتمال زیاد جملگی به یک کروموزوم سنگدل بستگی دارند که بین انسان مرد با زن تفاوت قائل میشود.
زنان و نظریه توسعه
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، بحث درباره توسعه بر نقشها و موقعیت زنان در یک شیوه پایدار تمرکز یافت. رهیافت فمینیستی به نقش زنان در توسعه در سه دسته گسترده تعریف میشود:
زنان در توسعه (Women in Development)
زنان و توسعه (Women and Development)
جنسیت و توسعه (Gender and Development)
در یهودیت
فهرست گرایشهای فمینیسم
جنبش زنان ایران
فمینیسم اسلامی
فمینیسم مدرن
دیدگاههای فمینیستی درباره تنفروشی
مطالعات زنان
برابری جنسیتی | [
"داکا",
"جنبش سیاسی",
"ایدئولوژی",
"جنبش اجتماعی",
"حقوق زنان",
"زنان و برابریخواهی",
"آموزش و پرورش",
"موج اول فمینیسم",
"۱۹۶۰ (میلادی)",
"مری ولستون کرافت",
"انگلستان",
"املین پنکهرست",
"جنگ جهانی اول",
"جنگ جهانی دوم",
"حق رای زنان",
"موج دوم فمینیسم",
"سیمون دو بووار",
"ویرجینیا وولف",
"جولیا کریستوا",
"لوس ایریگری",
"موج سوم فمینیسم",
"سیاستهای جنسیتی",
"قدرت",
"جنسیت",
"تبعیض",
"رفتار قالبی",
"مردسالاری",
"پدرسالاری",
"برابری جنسیتی",
"حقوق تولید مثل",
"خشونت خانگی",
"برابری دستمزد",
"آزار جنسی",
"تبعیض جنسیتی",
"احقاق حقوق زنان",
"حرفه هنرمند",
"فرانسه",
"هلند",
"ایالات متحده",
"آکسفورد",
"قرن بیستم میلادی",
"انسانشناسی",
"حق رأی زنان در ایالات متحده",
"حقوق اقتصادی",
"حقوق مدنی",
"حق رأی زنان",
"لیبرالیسم",
"مارکسیسم",
"سوسیالیسم",
"محیط زیست",
"نژادپرستی",
"مارکس",
"انگلس",
"مالکیت خصوصی",
"اگوست ببل",
"الکساندرا کولنتای",
"مبارزه طبقاتی",
"تغییر اجتماعی",
"فروید",
"ادیپ",
"دوران کودکی",
"ژاک لاکان",
"آلت تناسلی",
"زیست شناختی",
"یادگیری زبان",
"سرمایهداری",
"فمینیسم لیبرال",
"فمینیسم رادیکال",
"حوزهٔ عمومی",
"آرمانگرایی",
"برابری",
"عصر مدرنیته",
"زنان ایرانی",
"جنبش مشروطه",
"۱۲۸۵",
"دوره مشروطه",
"دوره قاجار",
"روزنامهنگاری",
"ایران",
"ستم",
"قانون اساسی مشروطه",
"ازدواج",
"طلاق",
"قاجار",
"دختران",
"جامعهپذیری",
"جداسازی جنسیتی",
"جدایی جنسیتی",
"دوره پهلوی",
"خیابان لالهزار",
"خیابان شاه آباد",
"خیابان امیریه",
"کسروی",
"ملکزاده",
"آدمیت",
"نظام مافی",
"محیط مافی",
"ناظم الاسلام کرمانی",
"صفائی",
"دولتآبادی",
"رضوانی",
"انجمن آزادی زنان",
"انجمن مخدرات وطن",
"۱۲۸۹",
"اتحادیه نسوان وطنخواه",
"سنت",
"فرهنگ",
"جنبش حقوق زنان ایران",
"صدیقه دولتآبادی",
"بانو امیر صحی ماهسلطان",
"روشنفکر",
"ملیگرا",
"محترم اسکندری",
"میرزاده عشقی",
"ملکالشعرا بهار",
"ایرج میرزا",
"حجاب",
"وکیلالرعایا",
"انقلاب ۱۳۵۷",
"جمعیت نسوان وطنخواه",
"رضاشاه",
"۱۷ دی",
"تاریخ ایران",
"محمدرضا پهلوی",
"اعتصاب عمومی",
"انقلاب سفید",
"قانون انتخابات",
"انقلاب شاهومردم",
"تعیین سرنوشت",
"قانون حمایت خانواده",
"مجلس شورای ملی",
"چندهمسری",
"مجلس سنا",
"روحالله خمینی",
"دوران جاهلیت",
"اسلام",
"مظلوم",
"ظلم",
"شرافت",
"معنویت",
"شیء",
"آزادی",
"انقلاب ۱۳۵۷ ایران",
"قانون خانواده",
"حق سقط جنین",
"احکام دین",
"جامعه",
"نگاه جنسیتی",
"دین",
"سکولار",
"آموزش ابتدایی",
"یونیسف",
"آزادیهای سیاسی",
"فهرست گرایشهای فمینیسم",
"جنبش زنان ایران",
"فمینیسم اسلامی",
"فمینیسم مدرن",
"دیدگاههای فمینیستی درباره تنفروشی",
"مطالعات زنان",
"منیژه نجم عراقی",
"مرتضی مردیها",
"محبوبه پلک نیا",
"خسرو باقری نوع پرست",
"علیرضا اسمعیل زاد"
] | [
"فمینیسم",
"جنبشها و ایدئولوژیهای فمینیست",
"جنبشهای فلسفی",
"جنسیت",
"جنسیت و آموزش",
"حقوق زنان",
"حقوق مدنی و آزادیها",
"زنان در تاریخ",
"فردگرایی",
"فرهنگ سیاسی",
"فلسفه سیاسی",
"فمینیسم و تاریخ",
"لیبرالیسم",
"مکاتب و ایدئولوژیهای سیاسی",
"موج سوم فمینیسم",
"نظریههای اجتماعی",
"واژههای ابداعشده در دهه ۱۸۳۰ (میلادی)"
] |
1,778 | رده:فهرستها | 0 | 1 | 14 | [] | false | 0 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | فهرستها | [] | [
"دایرکتوریها",
"مقالهها"
] |
1,779 | ۱۹۴۴ | 0 | 1,809 | 0 | [
"۱۹۴۴ (ميلادي)",
"Broken/۱۹۴۴ (میلادی)",
"1944 (میلادی)",
"۱۹۴۴ میلادی",
"1944 (ميلادي)",
"Broken/۱۹۴۴ (ميلادي)",
"Broken/1944 (میلادی)",
"Broken/1944 (ميلادي)",
"۱۹۴۴ ميلادي",
"۱۹۴۴ (میلادی)"
] | false | 1,664 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | سالها: ۱۹۴۱ ۱۹۴۲ ۱۹۴۳ - ۱۹۴۴ - ۱۹۴۵ ۱۹۴۶ ۱۹۴۷
دههها: دهه ۱۹۱۰ دهه ۱۹۲۰ دهه ۱۹۳۰ - دهه ۱۹۴۰ - دهه ۱۹۵۰ دهه ۱۹۶۰ دهه ۱۹۷۰
سدهها: سده ۱۹ - سده ۲۰ - سده ۲۱
رویدادها
جنگ جهانی دوم
ژانویه
۴ ژانویه -
۵ ژانویه -
۱۷ ژانویه -
۲۰ ژانویه -
۲۲ ژانویه -
۲۷ ژانویه -
۲۹ ژانویه -
۳۰ ژانویه -
۳۱ ژانویه -
فوریه - مارس
۳ فوریه -
۷ فوریه -
۱۴ فوریه -
۱۵ فوریه -
۱۷ فوریه -
۲۰ فوریه -
۲۰ فوریه -
۲۹ فوریه -
۱ مارس -
۱۰ مارس -
۱۵ مارس -
۱۸ مارس -
۲۴ مارس -
مه
۵ مه -
۱۷ مه -
۱۸ مه -
۱۸ مه -
ژوئن
۴ ژوئن -
۵ ژوئن -
۵ ژوئن -
۶ ژوئن -
۹ ژوئن -
۱۰ ژوئن -
۱۳ ژوئن -
۱۵ ژوئن -
۲۲ ژوئن -
۲۵ ژوئن -
ژوئیه - اوت
۹ ژوئیه -
۱۷ ژوئیه -
۱۸ ژوئیه -
۲۰ ژوئیه -
۲۱ ژوئیه -
۲۵ ژوئیه -
۱ اوت -
۱۲ اوت -
۱۲ اوت -
۱۵ اوت -
۲۴ اوت -
سپتامبر
۲ سپتامبر -
۴ سپتامبر -
۸ سپتامبر -
۸ سپتامبر -
۱۱ سپتامبر -
۱۷ سپتامبر -
۱۹ سپتامبر -
۲۶ سپتامبر -
اکتبر
۲ اکتبر -
۵ اکتبر -
۹ اکتبر -
۱۴ اکتبر -
۱۸ اکتبر -
۲۰ اکتبر -
۲۰ اکتبر -
۲۳ اکتبر -
۲۵ اکتبر -
نوامبر - دسامبر
۱۲ نوامبر -
۱۹ نوامبر -
۲۴ نوامبر -
۲۵ نوامبر -
۲۶ نوامبر -
۱۶ دسامبر -
۱۶ دسامبر -
۱۷ دسامبر -
۲۴ دسامبر -
۲۶ دسامبر -
۲۹ دسامبر -
۳۱ دسامبر -
رویدادهای دیگر
ژانویه - ژوئیه
۵ ژانویه -
۲۶ فوریه -
۱ مارس -
۴ مارس -
۳۰ مه -
۱۷ ژوئن -
۱۷ ژوئیه -
اوت - نوامبر
۴ اوت -
۵ اوت -
۷ اوت -
۹ اوت -
۲ سپتامبر -
۲ اکتبر -
۸ اکتبر -
۱۰ اکتبر -
۷ نوامبر -
۲۲ نوامبر -
دسامبر
۱ دسامبر -
۳ دسامبر -
۲۶ دسامبر -
۳۰ دسامبر -
زادروزها
۳ ژانویه – کریس فون سالتزا، شناگر و ورزشکار آمریکایی
۱۲ ژانویه – جو فریزیر، صداپیشه، بازیگر، ورزشکار، و بوکسور آمریکایی (د. ۲۰۱۱)
۱۸ ژانویه – پل کیتینگ، سیاستمدار استرالیایی
۱۹ ژانویه – شلی فابارس، بازیگر و خواننده آمریکایی
۲۳ ژانویه – روتخر هاور، بازیگر هلندی
۲ فوریه – جفری هاگز، بازیگر بریتانیایی (د. ۲۰۱۲)
۹ فوریه – آلیس واکر، نویسنده و شاعر آمریکایی
۱۰ فوریه – ورنر وینج، ریاضیدان و دانشمند علوم کامپیوتر آمریکایی
۲۳ فوریه – جانی وینتر، خواننده، گیتاریست، و خواننده-ترانهسرا آمریکایی (د. ۲۰۱۴)
۲۹ فوریه – دنیس فارینا، بازیگر آمریکایی (د. ۲۰۱۳)
۲۶ مارس – دایانا راس، خواننده و بازیگر آمریکایی
۲۷ مارس – خسرو شکیبایی، بازیگر ایرانی (د. ۲۰۰۸)
۳ آوریل – تونی اورلندو، خواننده آمریکایی
۵ آوریل – پیتر کینگ، سیاستمدار آمریکایی
۱۱ آوریل – جان میلیوس، فیلمنامهنویس و کارگردان آمریکایی
۱۹ آوریل – جیمز ژوزف هکمن، اقتصاددان آمریکایی
۲۴ آوریل – تونی ویسکانتی، خواننده آمریکایی
۲۹ آوریل – ریچارد کلین، بازیگر آمریکایی
۱۳ مه – آرمیستید موپین، افسر، فیلمنامهنویس، و نویسنده آمریکایی
۲۱ مه – مری رابینسون، سیاستمدار ایرلندی
۲۴ مه – پاتی لابل، خواننده-ترانهسرا، موسیقیدان، بازیگر، خواننده، و آهنگساز آمریکایی
۲۷ مه – کریستوفر داد، سیاستمدار و وکیل آمریکایی
۲۹ مه – هلموت برگر، بازیگر اتریشی
۱ ژوئن – رابرت پاول، بازیگر بریتانیایی
۴ ژوئن – میشل فیلیپس، خواننده-ترانهسرا، بازیگر، و خواننده آمریکایی
۱۳ ژوئن – بان کیمون، سیاستمدار و دیپلمات اهل کره جنوبی
۲۹ ژوئن – گری بیوسی، بازیگر آمریکایی
۸ ژوئیه – جفری تامبر، بازیگر آمریکایی
۱۳ ژوئیه – ارنو روبیک، معمار اهل مجارستان
۱۵ ژوئیه – یان-مایکل وینسنت، بازیگر آمریکایی
۷ اوت – جان گلاور، بازیگر آمریکایی
۹ اوت – سام الیوت، بازیگر آمریکایی
۹ اوت – خالده ضیا، سیاستمدار بنگلادشی
۱۱ اوت – یان مکدیارمید، بازیگر بریتانیایی
۲۰ اوت – لیندا کلیفورد، خواننده آمریکایی
۲۱ سپتامبر – هامیلتون جوردن، سیاستمدار آمریکایی (د. ۲۰۰۸)
۲۵ سپتامبر – مایکل داگلاس، تهیهکننده و بازیگر آمریکایی
۳۰ سپتامبر – جیمی جانستون، بازیکن فوتبال بریتانیایی (د. ۲۰۰۶)
۲۸ اکتبر – دنیس فرانز، بازیگر آمریکایی
۱۱ نوامبر – کمال سونال، بازیگر اهل ترکیه
۲۵ نوامبر – بن اشتاین، مجری تلویزیونی، بازیگر، نویسنده، و وکیل آمریکایی
۳۰ نوامبر – جرج گراهام، بازیکن فوتبال اسکاتلندی
۱ دسامبر – جان دنزمور، درامر و موسیقیدان آمریکایی
۴ دسامبر – دنیس ویلسون، تهیهکننده موسیقی، خواننده، و درامر آمریکایی (د. ۱۹۸۳)
۵ دسامبر – جروئن کرابا، بازیگر، نقاش، و کارگردان هلندی
۱۷ دسامبر – برنارد هیل، بازیگر بریتانیایی
۲۵ دسامبر – جرزینیو (بازیکن فوتبال)، بازیکن فوتبال برزیلی
ژانویه
۶ ژانویه -
۹ ژانویه -
۱۲ ژانویه -
۱۸ ژانویه -
۲۳ ژانویه -
۲۴ ژانویه -
۲۶ ژانویه -
۲۷ ژانویه -
فوریه
۳ فوریه -
۵ فوریه -
۵ فوریه -
۹ فوریه -
۱۰ فوریه -
۱۱ فوریه -
۱۳ فوریه -
۱۴ فوریه -
۱۴ فوریه -
۱۶ فوریه -
۲۲ فوریه -
۲۳ فوریه -
۲۸ فوریه -
مارس
۱ مارس -
۱ مارس -
۲ مارس -
۶ مارس -
۱۵ مارس -
۱۷ مارس -
۱۹ مارس -
۱۹ مارس -
۲۴ مارس -
۲۶ مارس -
۲۸ مارس -
۲۹ مارس -
آوریل
۳ آوریل -
۴ آوریل -
۶ آوریل -
۷ آوریل -
۱۱ آوریل -
۲۲ آوریل -
۳۰ آوریل -
مه
۱ مه -
۵ مه -
۸ مه -
۹ مه -
۱۰ مه -
۱۳ مه -
۱۴ مه -
۱۸ مه -
۲۰ مه -
۲۰ مه -
۲۰ مه -
۲۱ مه -
۲۵ مه -
۲۸ مه -
۲۸ مه -
ژوئن - ژوئیه
۳ ژوئن -
۵ ژوئن -
۳۰ ژوئن -
۱۳ ژوئیه -
۲۱ ژوئیه -
۲۱ ژوئیه -
۳۱ ژوئیه - مرگ آنتوان دو سنتاگزوپری.
اوت
۴ اوت -
۱۱ اوت -
۲۱ اوت -
۲۶ اوت -
سپتامبر
۱ سپتامبر -
۲ سپتامبر -
۷ سپتامبر -
۱۲ سپتامبر -
۲۵ سپتامبر -
۲۶ سپتامبر -
اکتبر
۹ اکتبر -
۱۵ اکتبر -
۲۸ اکتبر -
نوامبر
۱۰ نوامبر -
۱۲ نوامبر -
۱۲ نوامبر -
۱۷ نوامبر -
۱۷ نوامبر -
۱۷ نوامبر -
۱۷ نوامبر -
۲۵ نوامبر -
دسامبر
۷ دسامبر -
۱۷ دسامبر -
۲۱ دسامبر -
۲۲ دسامبر -
۲۳ دسامبر -
۲۵ دسامبر -
مرگها
۶ ژانویه – ایدا تاربل، ژورنالیست و نویسنده آمریکایی (ز. ۱۸۵۷)
۲۳ ژانویه – ادوارد مونک، نقاش نروژی (ز. ۱۸۶۳)
۱ فوریه – پیت موندریان، نقاش هلندی (ز. ۱۸۷۲)
۴ فوریه – ایوت گیلبر، بازیگر و خواننده فرانسوی (ز. ۱۸۶۷)
۵ مارس – ماکس ژاکوب، نویسنده، نقاش، و شاعر فرانسوی (ز. ۱۸۷۶)
۲۱ آوریل – هانس والنتین هوبه، سرباز آلمانی (ز. ۱۸۹۰)
۳۰ مه – جسی رالف، بازیگر آمریکایی (ز. ۱۸۶۴)
۱۴ ژوئیه – اسمهان، تهیهکننده، بازیگر، و خواننده مصری
۲۱ ژوئیه – کلاوس فون اشتاوفنبرگ، افسر آلمانی (ز. ۱۹۰۷)
۲۶ ژوئیه – رضاشاه، پادشاه ایران (ز. ۱۸۷۷)
۲۳ اوت – عبدالمجید دوم، نقاش اهل ترکیه (ز. ۱۸۶۸)
۱۶ سپتامبر – گوستاف باوئر، سیاستمدار آلمانی (ز. ۱۸۷۰)
۴ اکتبر – ال اسمیت، سیاستمدار آمریکایی (ز. ۱۸۷۳)
۲۲ اکتبر – ریچارد بنت (هنرپیشه)، بازیگر آمریکایی (ز. ۱۸۷۰)
۲۳ اکتبر – چارلز گلوور بارکلا، فیزیکدان بریتانیایی (ز. ۱۸۷۷)
۲ نوامبر – توماس میدگلی جونیور، شیمیدان آمریکایی (ز. ۱۸۸۹)
۲۲ دسامبر – هری لنگدون، بازیگر آمریکایی (ز. ۱۸۸۴)
۳۰ دسامبر – رومن رولان، نویسنده فرانسوی (ز. ۱۸۶۶)
ژانویه - می
۱۱ ژانویه -
۲۰ ژانویه -
۲۳ ژانویه -
۳۱ ژانویه -
۱ فوریه -
۱۱ فوریه -
۱۱ فوریه -
۲۱ فوریه -
۱۲ مارس -
۲۲ مارس -
۲۴ مارس -
۹ آوریل -
۱۹ آوریل -
۲۸ آوریل -
۱۲ مه -
۱۲ مه -
۱۶ مه -
ژوئیه - اوت
۶ ژوئیه -
۶ ژوئیه -
۶ ژوئیه -
۶ ژوئیه -
۲۶ ژوئیه -
۳۱ ژوئیه -
۸ اوت -
۱۲ اوت -
۲۳ اوت -
۲۶ اوت -
۲۷ اوت -
سپتامبر - نوامبر
۶ سپتامبر -
۸ سپتامبر -
۹ سپتامبر -
۱۱ سپتامبر -
۱۱ سپتامبر -
۱۱ سپتامبر -
۱۱ سپتامبر -
۱۳ سپتامبر -
۱۴ سپتامبر -
۱۴ سپتامبر -
۱۴ سپتامبر -
۱۴ اکتبر -
۲۱ اکتبر -
۲ نوامبر -
۷ نوامبر -
دسامبر
۲ دسامبر -
۴ دسامبر -
19 دسامبر - عباس حلمی پاشا : خدیو مصر .
جوایز نوبل
فیزیک -
شیمی -
پزشکی -
صلح - | [
"۱۹۴۱ (میلادی)",
"۱۹۴۲ (میلادی)",
"۱۹۴۳ (میلادی)",
"۱۹۴۵ (میلادی)",
"۱۹۴۶ (میلادی)",
"۱۹۴۷ (میلادی)",
"دههها",
"دههٔ ۱۹۱۰ (میلادی)",
"دههٔ ۱۹۲۰ (میلادی)",
"دههٔ ۱۹۳۰ (میلادی)",
"دههٔ ۱۹۴۰ (میلادی)",
"دههٔ ۱۹۵۰ (میلادی)",
"دههٔ ۱۹۶۰ (میلادی)",
"دههٔ ۱۹۷۰ (میلادی)",
"سدهها",
"سدهٔ ۱۹ (میلادی)",
"سدهٔ ۲۰ (میلادی)",
"سدهٔ ۲۱ (میلادی)",
"جنگ جهانی دوم",
"۴ ژانویه",
"۵ ژانویه",
"۱۷ ژانویه",
"۲۰ ژانویه",
"۲۲ ژانویه",
"۲۷ ژانویه",
"۲۹ ژانویه",
"۳۰ ژانویه",
"۳۱ ژانویه",
"۳ فوریه",
"۷ فوریه",
"۱۴ فوریه",
"۱۵ فوریه",
"۱۷ فوریه",
"۲۰ فوریه",
"۲۹ فوریه",
"۱ مارس",
"۱۰ مارس",
"۱۵ مارس",
"۱۸ مارس",
"۲۴ مارس",
"۵ مه",
"۱۷ مه",
"۱۸ مه",
"۴ ژوئن",
"۵ ژوئن",
"۶ ژوئن",
"۹ ژوئن",
"۱۰ ژوئن",
"۱۳ ژوئن",
"۱۵ ژوئن",
"۲۲ ژوئن",
"۲۵ ژوئن",
"۹ ژوئیه",
"۱۷ ژوئیه",
"۱۸ ژوئیه",
"۲۰ ژوئیه",
"۲۱ ژوئیه",
"۲۵ ژوئیه",
"۱ اوت",
"۱۲ اوت",
"۱۵ اوت",
"۲۴ اوت",
"۲ سپتامبر",
"۴ سپتامبر",
"۸ سپتامبر",
"۱۱ سپتامبر",
"۱۷ سپتامبر",
"۱۹ سپتامبر",
"۲۶ سپتامبر",
"۲ اکتبر",
"۵ اکتبر",
"۹ اکتبر",
"۱۴ اکتبر",
"۱۸ اکتبر",
"۲۰ اکتبر",
"۲۳ اکتبر",
"۲۵ اکتبر",
"۱۲ نوامبر",
"۱۹ نوامبر",
"۲۴ نوامبر",
"۲۵ نوامبر",
"۲۶ نوامبر",
"۱۶ دسامبر",
"۱۷ دسامبر",
"۲۴ دسامبر",
"۲۶ دسامبر",
"۲۹ دسامبر",
"۳۱ دسامبر",
"۲۶ فوریه",
"۴ مارس",
"۳۰ مه",
"۱۷ ژوئن",
"۴ اوت",
"۵ اوت",
"۷ اوت",
"۹ اوت",
"۸ اکتبر",
"۱۰ اکتبر",
"۷ نوامبر",
"۲۲ نوامبر",
"۱ دسامبر",
"۳ دسامبر",
"۳۰ دسامبر",
"۳ ژانویه",
"کریس فون سالتزا",
"۱۲ ژانویه",
"جو فریزیر",
"۲۰۱۱ (میلادی)",
"۱۸ ژانویه",
"پل کیتینگ",
"۱۹ ژانویه",
"شلی فابارس",
"۲۳ ژانویه",
"روتخر هاور",
"۲ فوریه",
"جفری هاگز",
"۲۰۱۲ (میلادی)",
"۹ فوریه",
"آلیس واکر",
"۱۰ فوریه",
"ورنر وینج",
"۲۳ فوریه",
"جانی وینتر",
"۲۰۱۴ (میلادی)",
"دنیس فارینا",
"۲۰۱۳ (میلادی)",
"۲۶ مارس",
"دایانا راس",
"۲۷ مارس",
"خسرو شکیبایی",
"۲۰۰۸ (میلادی)",
"۳ آوریل",
"تونی اورلندو",
"۵ آوریل",
"پیتر کینگ",
"۱۱ آوریل",
"جان میلیوس",
"۱۹ آوریل",
"جیمز ژوزف هکمن",
"۲۴ آوریل",
"تونی ویسکانتی",
"۲۹ آوریل",
"ریچارد کلین",
"۱۳ مه",
"آرمیستید موپین",
"۲۱ مه",
"مری رابینسون",
"۲۴ مه",
"پاتی لابل",
"۲۷ مه",
"کریستوفر داد",
"۲۹ مه",
"هلموت برگر",
"۱ ژوئن",
"رابرت پاول",
"میشل فیلیپس",
"بان کیمون",
"۲۹ ژوئن",
"گری بیوسی",
"۸ ژوئیه",
"جفری تامبر",
"۱۳ ژوئیه",
"ارنو روبیک",
"۱۵ ژوئیه",
"یان-مایکل وینسنت",
"جان گلاور",
"سام الیوت",
"خالده ضیا",
"۱۱ اوت",
"یان مکدیارمید",
"۲۰ اوت",
"لیندا کلیفورد",
"۲۱ سپتامبر",
"هامیلتون جوردن",
"۲۵ سپتامبر",
"مایکل داگلاس",
"۳۰ سپتامبر",
"جیمی جانستون",
"۲۰۰۶ (میلادی)",
"۲۸ اکتبر",
"دنیس فرانز",
"۱۱ نوامبر",
"کمال سونال",
"بن اشتاین",
"۳۰ نوامبر",
"جرج گراهام",
"جان دنزمور",
"۴ دسامبر",
"دنیس ویلسون",
"۱۹۸۳ (میلادی)",
"۵ دسامبر",
"جروئن کرابا",
"برنارد هیل",
"۲۵ دسامبر",
"جرزینیو (بازیکن فوتبال)",
"۶ ژانویه",
"۹ ژانویه",
"۲۴ ژانویه",
"۲۶ ژانویه",
"۵ فوریه",
"۱۱ فوریه",
"۱۳ فوریه",
"۱۶ فوریه",
"۲۲ فوریه",
"۲۸ فوریه",
"۲ مارس",
"۶ مارس",
"۱۷ مارس",
"۱۹ مارس",
"۲۸ مارس",
"۲۹ مارس",
"۴ آوریل",
"۶ آوریل",
"۷ آوریل",
"۲۲ آوریل",
"۳۰ آوریل",
"۱ مه",
"۸ مه",
"۹ مه",
"۱۰ مه",
"۱۴ مه",
"۲۰ مه",
"۲۵ مه",
"۲۸ مه",
"۳ ژوئن",
"۳۰ ژوئن",
"۳۱ ژوئیه",
"آنتوان دو سنتاگزوپری",
"۲۱ اوت",
"۲۶ اوت",
"۱ سپتامبر",
"۷ سپتامبر",
"۱۲ سپتامبر",
"۱۵ اکتبر",
"۱۰ نوامبر",
"۱۷ نوامبر",
"۷ دسامبر",
"۲۱ دسامبر",
"۲۲ دسامبر",
"۲۳ دسامبر",
"ایدا تاربل",
"۱۸۵۷ (میلادی)",
"ادوارد مونک",
"۱۸۶۳ (میلادی)",
"۱ فوریه",
"پیت موندریان",
"۱۸۷۲ (میلادی)",
"۴ فوریه",
"ایوت گیلبر",
"۱۸۶۷ (میلادی)",
"۵ مارس",
"ماکس ژاکوب",
"۱۸۷۶ (میلادی)",
"۲۱ آوریل",
"هانس والنتین هوبه",
"۱۸۹۰ (میلادی)",
"جسی رالف",
"۱۸۶۴ (میلادی)",
"۱۴ ژوئیه",
"اسمهان",
"کلاوس فون اشتاوفنبرگ",
"۱۹۰۷ (میلادی)",
"۲۶ ژوئیه",
"رضاشاه",
"۱۸۷۷ (میلادی)",
"۲۳ اوت",
"عبدالمجید دوم",
"۱۸۶۸ (میلادی)",
"۱۶ سپتامبر",
"گوستاف باوئر",
"۱۸۷۰ (میلادی)",
"۴ اکتبر",
"ال اسمیت",
"۱۸۷۳ (میلادی)",
"۲۲ اکتبر",
"ریچارد بنت (هنرپیشه)",
"چارلز گلوور بارکلا",
"۲ نوامبر",
"توماس میدگلی جونیور",
"۱۸۸۹ (میلادی)",
"هری لنگدون",
"۱۸۸۴ (میلادی)",
"رومن رولان",
"۱۸۶۶ (میلادی)",
"۱۱ ژانویه",
"۲۱ فوریه",
"۱۲ مارس",
"۲۲ مارس",
"۹ آوریل",
"۲۸ آوریل",
"۱۲ مه",
"۱۶ مه",
"۶ ژوئیه",
"۸ اوت",
"۲۷ اوت",
"۶ سپتامبر",
"۹ سپتامبر",
"۱۳ سپتامبر",
"۱۴ سپتامبر",
"۲۱ اکتبر",
"۲ دسامبر",
"19 دسامبر",
"عباس حلمی پاشا",
"جایزه نوبل",
"جایزه نوبل / فیزیک",
"جایزه نوبل / شیمی",
"جایزه نوبل / پزشکی",
"جایزه نوبل / صلح"
] | [
"۱۹۴۴ (میلادی)"
] |
1,780 | رده:حذف از ویکیپدیا | 0 | 0 | 14 | [] | false | 0 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | حذف از ویکیپدیا | [] | [
"نگهداری ویکیپدیا"
] |
1,781 | رده:نگهداری ویکیپدیا | 0 | 0 | 14 | [] | false | 0 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نگهداری ویکیپدیا | [] | [
"مدیریت ویکیپدیا"
] |
1,782 | رده:ویکیپدیا | 0 | 2 | 14 | [] | false | 0 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ویکیپدیا | [] | [
"وبگاههای با مجوز کریتیوکامنز",
"دانشنامههای آزاد",
"پروژههای ویکیمدیا",
"دانشنامههای برخط"
] |
1,783 | معنی نام کشورها | 0 | 700 | 0 | [
"فهرست معني نام كشورها",
"فهرست معنی نام کشورها",
"معني نام كشورها",
"معنای نام کشورها",
"وجه تسمیه کشورها"
] | false | 4 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | در زیر نام کشورها و معنای نام آنها آورده شدهاست. نامهای انگلیسی که در روبروی آنها نوشته شده، نام بینالمللی آنهاست. در توضیح آنکه برخی از این نامها از انگلیسی وارد زبان فارسی شدهاند، دقیقا منظور همان انگلیسی نیست بلکه اکثرا در تمام زبانها به همین نام خوانده میشوند و ما زبان بینالمللی را مد نظر قرار دادهایم.
الف
(Republic of Azerbaijan)
آذربایجان :معرب آذربایگان که ملکیست در حد غربی ایران دارالعمارت آنجا تبریز و تفصیلش در آذربیجان مرقوم خواهد شد. (از برهان و غیره)
آذربیجان :/به فتح نخست و سکون ذال معجمه و جیم عربی/معرب آذرآبادگان که نام شهریست و معنی ترتیبی آن آتش آباد. چون در آن شهر آتشخانه بسیار بودند لهذا بدین نام موسوم شد.
آذربایجان به نام آذرپاد پسر ایران، پسر اسود، پسر سام، پسر نوح (ع) و برخی گویند آذرپاد پسر بیور اسب میباشد؛ و برخی میگویند:آذر در زبان پهلوی آتش باشد و «بایگان» به معنی نگهبان، پس آذربایجان_آتشکده یا نگهبان آتش باشد، و این به واقع نزدیکتر است، زیرا آتشکدهها در این سرزمین بسیار بودهاست.
نسیبت بدان «آذری» است؛ و برخی «آذری» با سکون ذال آرند، زیرا که این واژه را مرکب دانند از «آذر» و «بیجان» و نسبت به نخستین باشد و برخی «آذربی» آرند و هر دو به کار رفتهاست.
«آتورپاتگان» و شکل دگرگون شده آن «آذربایگان» که سرزمینی است منتسب به آذر (آتش). آتشکدههای عدیده در آذربایگان مانند آتشکده باکو، آتشکده آذرگشسب و آتشکده تبریز و غیره نیز موید همین مطلب است. واژه «آذربد» (آتورپات) و آذر - پادگان (پاتگان) ریشه در «آتورپاتگان» پهلوی دارد که در اثر کثرت استعمال به آذرآبادگان بدل شدهاست.
اعراب تلفظ چهار حرف (گ-ژ-چ-پ) نمیتوانستند، لذا «گ» را «ج» خواندهاند و «آذربایگان» را «آذربایجان» نوشتهاند. مورخین دوران باستان اعم از مورخین یونانی و رومی مانند «استرابون» و «گزنفون»، «پلیپ»، «دیودور سیسیلی» و دیگران نیز «آتورپاتن» نوشتهاند.
(Argentina)
نام فارسی آن برگرفته شده از لاتین argentum، به معنای «نقره». نامی که بازرگانان پرتغالی و اسپانیایی برای سرزمین رود Rio de la Plata (رود نقره) به کار بردند؛ و به معنای «سرزمین نقره».
(Aruba در اختیار هلند)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی Aruba است. دو امکان برای نامگذاری آن وجود دارد: اولی از کاشف اسپانیایی Alonso de Ojeda در سال ۱۴۹۹ این جزیره را به نام Oro Hubo که در اسپانیایی به معنای «آنجا طلا بود» و دومی را که Arawak بیان میدارد از واژه سرخپوستی oibubai به معنای «راهنما».
(Albania)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Albanie است. واژه Alb از زبانهای هندواروپایی و به معنای «سفید» یا «کوهستان» است.
آلبانیایی: Shqipëria «سرزمین بزرگ»، سرزمینی که احتمالا زیباترین مکان بود.
(Germany)
این نام در فارسی برگرفته شده از فرانسوی است:Allemagne (فرانسوی): «سرزمین همه مردمان» یا «همه قومهای ما» و شاید از Alamanni قوم ژرمنی جنوبی با همان معانی. ژرمنی نو: Alle Männer.
ژرمن: از لاتین Germania در سده سوم پیش از میلاد، و با ریشه ناشناخته. لغتنامه آکسفورد نظریات زیر را با ریشه سلتی بیان داشته: gair «همسایه»، و gairm «بانگ جنگ». «نیزه» و gar «فریاد زدن» را پیشنهاد میدهند. بریتانیاییها، ایتالیاییها و دیگر زبانها واژه لاتین آن را به کار میبرند. ایرلندیان آن را An Ghearmáin با همان ریشه مینامند.
Deutschland (آلمانی): از آلمانی باستان علیا و واژه diutisc به معنای «از آن مردم» (از آلمانی باستان thiudaیا theoda «مردم». در کل به معنی «سرزمین مردمان».
(Antigua - Barbuda)
نام فارسی آن برگرفته شده از زبان انگلیسی است. کریستف کلمب آنتیگوا را به احترام نام کلیسای جامع شهر سویل Santa María La Antigua (سنت ماری پیر) نامید. باربودا نیز در زبان پرتغالی به معنای «ریشو» است؛ این نام از آنجا آمده که درختان انجیری که در این جزیره بودند ابتدا مانند ریش در نظر ظاهر شدند البته شاید هم اشاره به ریش بومیان دارد.
(Netherlands Antilles در اختیار هلند)
نام فارسی آن برگرفته شده از زبان فرانسوی Antill است. نام آنتیل از نام سرزمین/جزیره اسطورهای "Antillia" که در غرب اروپا قرار داشته؛ از دو واژه پرتغالی ante/ anti و ilha و به معنای «جزیره». و نیز بنگرید به هلند.
(Andorra)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Andorra است. بر سر ریشه این واژه اختلاف وجود دارد. از پیش لاتینی، احتمالا با ریشه باسکی یا ایبریایی. شاید این نام از واژه عربی «ال دره» به معنای بیشه و دره آمده باشد. این نام به خاطر حمله اعراب مور به اسپانیا و در دره بودن آندورا داده شده. برخی نیز ادعا میکنند که از واژه اسپانیایی andar به معنای «پیادهروی کردن» و از قبایل چادرنشین آندورایی Andorrisoe آمدهاست. شاید هم از ریشه Navarrese واژهای آندورایی به معنای «سرزمین پوشیده از بوته (توت فرنگی)». برخی گویند از نام افسانهای Endor، به معنای «دره وحشی جهنمی» که Louis le Debonnaire پس از شکست مورها و بیرون کردن آنها بدانجا اطلاق کرد.
(Angola)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Angola است. از Ngola، عنوانی که برای نامیدن پادشاهی Ndongo استفاده میشد؛ و نام پرتغالی (آنگولا) به احترام آن گذاشته شد.
(Anguilla در اختیار بریتانیا)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. نامی که در برخی زبانهای لاتینی (اسپانیاییanguila، فرانسوی anguille، ایتالیایی anguilla) با eel نامگذاری شده. نامگذاری نامطمئنی که کاشفان اروپایی همچون کریستف کلمب (۱۴۹۳) کردند.
(Ålandاستانی خودمختار در فنلاند)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. به معنای «سرزمین (در) آب». از ریشه آلمانی ahw-، همریشه با لاتین aqua به معنای «آب». نام فنلاندی Ahvenanmaa نسبتا از ترجمه آن در آلمانی است.
(Soviet Union)
کشوری که از اتحاد شوراها و جمهوریها پدید آمده بود و امروزه شامل روسیه، آسیای میانه، قفقاز و اروپای شرقی است و با مرکزیت روسیه. نام اروپایی آن از کلمه روسی (یا soviet) به معنای «شورا» است.
(Austria)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Autriche است. مقایسه کنید با نام آلمانی Österreich، از آلمانی باستان شمالی ôstarrîhhi، به معنای «پادشاهی شرقی». در سده نهم میلادی کشوری در بخش شرقی امپراتوری فرانکها و در مرز با اسلاوها تشکیل شد به این نام. این نام در زمان شارلمانی و اوایل قرون وسطی به نام لاتین marchia orientalis یا «مارس شرقی» خوانده میشد. نام آلمانی باستان آن از نام محلی آن Ostarrîchi آمده.
(Ethiopia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Ethiopie است. از یونانی ἰ (Æthiopia)، از ἰ (Æthiops)، به معنای «سوخته (-) چهره (ὄ)». البته اتیوپیان کشور خود را Ityoppis مینامیدند و میگفتند نم پسر کوش و نوه حام (پسر نوح) است.
(Jordan)
نام فارسی آن برگرفته شده از عربی است. از نام رود اردن، نامی عبری و کنعانی با ریشه " yrd" به معنای «پایین آمده». در گذشته منطقه «نبطیه» را شامل میشد.
(Armenia)
کهنترین نام برای آن در زبانهای ایرانی از فارسی باستان (سده ۶ پ. م)و در سنگ نوشته داریوش هخامنشی در بیستون Armina آمدهاست که در پارسی نوین «آرمان» گفته میشود، به معنی «بهترین جا»؛ یونانی Armenia (سده ۵ پ. م). البته ممکن است از نام آشوری Armânum/Armanî یا نام Minni در عهد عتیق باشد. البته ارمنیان اعتقاد دارند که ارمن نام نوه نوح بود. اینکه مردمان قفقاز مانند گرجیان، ارمنیان و چچنیان اعتقاد دارند که نام کشورشان از نام فرزندان نوح بودهاست، به دلیل اعتقادات دینی ایشان است؛ زیرا بنابر عهد عتیق این ناحیه مکان فرود آمدن کشتی نوح است.
ارمنی: ((hayastan از ریشه Hayk. نامی که ارمنیان اعتقاد دارند نام نوه نوح بوده.
جزیره اروپا (Europa Island در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. نام کشتی بریتانیایی Europa که در ۱۷۷۴ این جزیره را کشف کرد.
(Eritrea)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Eritrée است. از نام لاتین دریای سرخ "Mare Erythraeum"، که آن نیز از نام یونانی باستان این دریا گرفته شده "Erythrea Thalassa".
(Uzbekistan)
از پیوند دو واژه: «ازبک» (ترکی: «بزرگ»)؛ پسوند «ستان» (فارسی: «سرزمین»). «سرزمین بزرگان».
(Spain)
نام فارسی آن برگرفته شده از اسپانیایی España است. از نامی که فنیقیان بدان دادند: (Î-šəpānîm) «جزیره خرگوش کوهی». هنگامی که تاجران فنیقی به این ناحیه رسیدند خرگوشان زیادی را دیدند و این خرگوشها را با خرگوش کوهی آفریقا اشتباه گرفتند. رومیان این نام را به صورت Hispania به کار میبردند.
(Australia)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از لاتین terra australis incognita «سرزمین ناشناخته جنوبی». در سده ۱۷ و ۱۸ میلادی کاشفان اروپایی تلاش خود را برای کشف این سرزمین آغاز کردند. Matthew Flinders (۱۷۷۴–۱۸۱۴) برای نخستین بار به سواحل استرالیا رسید و نام استرالیا را در کتاب A Voyage to Terra Australis (سفر به سرزمین جنوبی) به علت سادگی در تلفظ پیشنهاد کرد. پیش از آن کاشفی هلندی نام Australisch و Hollandia Nova «هلند نو» را برای آن بکار برده بود.
(Estonia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Estonie است. از صورت استونیایی نام ژرمنی Estland، و احتمالا به معنای «(راه) شرقی» و شاید از نام Aestia، که نخستین بار یونانیان به کار بردند.
(Israel)
نام فارسی آن برگرفته شده از عربی است. لقب یعقوب، «کسی که با خدا ستیز کرد». بنابر کتاب «پیدایش» عهد عتیق، یعقوب با فرشتهای کشتی گرفت و بر او پیروز شد، سپس فهمید که آن فرشته خدا بود و لقب اسرائیل را خدا به او داد.
(Scotland نیمه شمالی بریتانیا)
در فارسی نام انگلیسی آن بکار میرود. «سرزمین اسکاتها»، از انگلیسی باستان Scottas، وام گرفته از لاتین Scotti، ریشه آن مشخص نیست. پس از خروج رومیان از بریتانیا در سال ۴۲۳ میلادی، قومی ایرلندی به اسکاتلند یورش بردند و در آنجا ساکن شدند، و این نام از اینجا آمده.
Alba (گالیک ایرلندی و اسکاتلندی): از ریشه سلتی Albion، که در بریتانیا میزیستند. از ریشه هندواروپایی «سفید». از سنگ گچی که در این مناطق قرار دارد یا نام کوههای آن. هم ریشه با کوههای آلپ. همچنین بنگرید به آلبانی (کشور آلبانی و نام پیشین
(Slovakia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Slovakie است. از اسلاوی Slav. ریشه این نام مشخص نیست.
(Slovenia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Slovénie است. از اسلاوی .Slav ریشه این نام مشخص نیست.
(South Africa)
نام فارسی آن از تطابق نام عربی"آفریقیه" و انگلیسی Africa است. نام آفریقا احتمالا از لاتین یا یونانی و به معنای "سرزمین بدون سرما (آفتابی)" است.
Suid-Afrika (آفریکانس): "آفریقای جنوبی"
(Central African Republic)
بنگرید به آفریقای جنوبی
(Afghanistan)
از نام Apakan، فرمانروای ایرانی در سده ۸ و ۹ م. آمده. اشارهای ساسانی در سده ۳ م. به Abgan، که کهنترین واژه شناخته شده برای افغان است. این اشاره در کتیبه شاپور اول در نقش رستم در Goundifer Abgan Rismaund. در سده ۶ م. ستارهشناس هندی Varahamihira در کتاب Brhat Samhita به افغانها با نام Avagan اشاره میکند. در سده ۷ م. مسافر چینی Hiuen Tsiang به مردمی اشاره میکند که در شمال کوههای سلیمان ساکن هستند و آنها را با نام Apokien میخواند که آشکارا به Avaganها یا افغانها اشاره دارد. برخی از دانشمندان معتقدند که این نام از واژه سانسکریت Ashvaka یا Ashvakan، از اقوام Assakenoi یا Arrian بودند. اینها از جنگاوران هندی بودند.
. khorasan (نام بینالمللی پیشین): خراسان در زبان قدیم فارسی به معنای خاور زمین است. این نام در اوایل قرون وسطی بطور کلی بر تمام ایالات اسلامی که در خاور کویر لوت تا کوههای هند واقع بودند، اطلاق میشد و به این ترتیب، تمام بلاد ماوراءالنهر را در شمال خاوری شامل میگردید… جغرافیانویسان مسلمان خراسان را به چهار بخش تفسیم کرده و هر کدام را به نام کرسی آن بخش، یعنی نیشابور، مرو، هرات و بلخ میخواندند.»
(Ecuador)
به معنای «خط استوا» در اسپانیایی. این کشور بر خط استوا قرار دارد.
(Algeria)
از عربی "الجزائر" به معنای " جزیرهها که بازمیگردد به چهار جزیرهای که در کنار سرزمین اصلی قرار دارند و شهر الجزیره بر آن نهاده شده. البته این نام به نامی قدیمیتر و "جزایر بنی مزقناء (مزغناء)"، که توسط جغرافیادانانی چون "الادریسی" و "یاقوت حموی" به کار رفته.
(El Salvador)
نام فارسی آن برگرفته شده از اسپانیایی است. به معنای «منجی» در اسپانیایی و اشاره دارد به آمدن مسیح پیش از رستاخیز.
(United Arab Emirates)
«امیرنشینهای متحد عربی»، برای معنای «عرب» بنگرید به عربستان.
Trucial States, Trucial Oman(نام پیشین در انگلیسی): تا پیش از ۱۹۷۱ انگلستان با شیخ نشینهای عربی این ناحیه جنگ و منازعه داشت و این نام (ایالات آتشبس) را پس از متارکه جنگ به این سرزمین داد.
(Indonesia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Indonésie است. نامی بر اساس یونانی که در سده ۱۹ به کار رفت و به معنای «جزایر هند».
انگلستان
به معنای «سرزمین انگلها». نگاه کنید به «انگلیس»
انگلیس (England در نیمه جنوبی بریتانیا)
اشاره دارد به نژاد «آنگلو ساکسونها» که در این جزیره ساکن هستند. «آنگل» یا «انگل» به معنی «وابسته» و «ساکسون» به معنی «نژاد سکاها» است و با واژه «ساسان» پارسی هم ریشه است. در فارسی گاهی به اشتباه این نام را برای تمام سرزمین بریتانیا به کار میبرند؛ در صورتی که این تنها نام سرزمین «انگلند» است.
(Uruguay)
از نام رود اروگوئه (نام ملی آنRepublica Oriental del Uruguay "جمهوری شرقی اروگوئه " است). واژه Uruguay شاید از زبان Guaraní، "urugua" (حلزون)؛ "i"(آب) و در کل "رود حلزون" باشد. شاید هم از "uru" (نوعی پرنده که نزدیک آب میزید)؛ "gua" (پیش روی از روی)؛ "i" (آب).
(Ukraine)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از واژه اسلاوی ukraina (کشور/دیار)، همریشه با واژه krajina.
اوکیتانیا (Occitania ایالتی در بوسنی و هرزگوین)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام بومی Occitània. از لاتین Occitania (تقریبا از ۱۳۰۰). «سرزمین Òc زبانان».
(Uganda)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از سواحیلی Buganda، پادشاهی خاندان Baganda. این نام تلفظ انگلیسی آن در ۱۸۹۴ است.
(United States of America)
عبارت "ایالات متحده" از سرآغاز متن قانون اساسی این کشور آمده :"ما، نمایندگان ایالات متحده آمریکا، از این رو در کنگره عمومی گرد هم آمدیم تا . . . .". آمریکا: گمان میرود که از نام لاتین Amerigo Vespucci کاشف و دریانورد ایتالیایی آمده باشد(Americus Vespucius) که اولین بار نام آمریکا را برای نامیدن سرزمین برزیل در آمریکای جنوبی بکار برد. البته از نام تانیث آن، America. برخی نیز گویند از نام Richard Amerike آمده.
(Italy)
نام فارسی آن برگرفته شده از ایتالیایی Italia است. از لاتین Italia، البته ریشهای غیر لاتین دارد و احتمالا از ریشه یونانی italos (گاو نر)، از هندواروپایی wet. ساکنان باستانی Oscan، ایتالیا را Viteliu مینامیدند که از همان ریشه است. احتمالا به علت فراوانی این حیوان.
(Iran)
کهنترین نام ایران در زبانهای ایرانی، Iranovaiju در اوستایی و Iranovich در پارسی باستان است؛ و در پارسی میانه Ērān است و به معنای "سرزمین نژاد آریایی" است. واژه آریا که هندوایرانیها برای نامیدن خود به کار میبردند به معنای "آزاده/اصیل/نجیب" است.
Persia (نام بینالمللی پیشین): از لاتین، از طریق یونانی "Persis"، از پارسی باستان "Pārsa"(پارس) پارس نام یکی از اقوام آریایی و به معنی چابک و اسب سوار هم گفته شدهاست. (روزنامه و سایت همشهری آنلاین نامهای سرزمین ایران) یونانیان افسانه پرداز گویند به معنای "سرزمین Perseus(پرساوش)" است. البته از دید علمی، واژه "پارس" هم ریشه با واژه "پارت" و به معنای "بخش و سرزمین" است.
(Ireland)
از واژه ایرلندی Éire، از سلتی Īweriū "سرزمین حاصلخیز" یا "سرزمین Eriu (ایزدبانوی حاصلخیزی و باروری)". برخی به اشتباه "سرزمین Iron(آهن)" یا "سرزمین آریاییان (در ایرلندی: iar)" معنی میکنند.
(Northern Ireland کشوری خودمختار در انگلستان)
بنگرید به ایرلند.
(Iceland)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از فرانسوی Islande است. در ایسلندی Ísland، «سرزمین یخ». شاید نامی که برای جلوگیری از اسکان مردم، بر آن نهادند. احتمالا این نام را Flóki Vilgerðarson کاشف، به دلیل کوههای یخ شناور شمالی آن در فصل بهار بر آن گذاشت.
ب
(Barbados)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از انگلیسی است. نامیده شده توسط کاشف پرتغالی Pedro A.Campos با نام Os Barbados «اشخاص ریشدار» در سال ۱۵۳۶.
(Palmyra Atoll در اختیار ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام قایق Palmyra، متعلق به ناخدا Sawle. که در ۱۸۰۲ آن را کشف کرد. این معلومات اشتباه است.
(Bahamas)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از انگلیسی است. از اسپانیایی Baja Mar "دریای پایین (کم عمق)". این نام به علت کم عمق بودن دریای اطرافش به آن داده شد.
(Bahrain)
بحرین قبل از اسلام با نامهای مختلفی از جمله دیلمون نامیده شدهاست. بحرین به عنوان جزیره بحرین نامی است متاخر و از دوره کرامتیان یا قرامطه رایج شدهاست بحرین تاریخی نام جغرافیایی منطقه وسیعی از قطیف تا جزیره بحرین فعلی بودهاست. بحرین با ال عربی «البحرین» به معنای «دو دریا» است. جزیره بحرین در میان دو خلیج قطیف و خلیج بحرین قرار گرفته. بعضی میگویند بحرین از نام بهرام ابن گناوهای گرفته شده و در نقشههای اروپایی بهرام هم آمدهاست. نام بحرین بدون الف و نون عربی است که نشانگر عجمی بودن واژه است.
(Brazil)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Brésil است. از نام چوب برزیل چوبی سرخ رنگ که در پرتغالی brasil نامیده میشود. در زبان Tupiسرخپوستی، ibirapitanga خوانده میشود به معنای «چوب سرخ».
برخی گویند از نام اسطوره ایرلندی Hy-Brazil، که جزیرهای خیالی است. این اسطوره در سده ۱۵ بسیار رایج بود تا حدی که برخی برای یافتن آن تلاش زیادی کردند. البته برزیل هم در سال ۱۵۰۰ توسط Pedro Álvares Cabral کشف شد.
(Bermuda تحت حکومت انگلستان)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام ناخدای اسپانیایی Juan de Bermúdez که این جزایر را در ۱۵۰۳ یافت.
(Bouvet Island در اختیار نروژ)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام کاشف فرانسوی Jean-Baptiste Charles Bouvet de Lozier که این جزیره را در ۱۷۳۹ کشف کرد.
(Brunei)
این نام از واژه پارسی «بارانی» یا واژه هندی «وارونا» گرفته شدهاست.
(Britain)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از لاتین Britannia است. از Pretani، «رنگ شده»؛ بریتانیا (ولزی Prydain، از لاتین Britannia، احتمالا از طریق فرانسوی). ریشه این نام عامیانه از Brutus است.
(Belgium)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از فرانسوی Belgique است. از نام قبیلهای سلتی، Belgae. این نام شاید از واژه هندواروپایی bolg به معنای"کیسه/زهدان" و نمایانگر تبار عمومی.
نظری دیگر اشاره میکند که نام Belgae ممکن است از واژه پیش-سلتی belo به معنای "تابناک"باشد (انگلیسی bale، آنگلوساکسون bael، لیتوانی baltas، اسلاوی belo "سفید/درخشان").
(Bulgaria)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از ترکی عثمانی است. سرزمین قوم بلغار. شاید از آلمانی burg به معنای «برج» و «قلعه». شاید از burgarii یا bourgarioi به معنای «کسانی که از دژ محافظت میکنند». نخستین بار در یونانی در سال ۲۰۲ م نام برده شدند.
برخی گویند از ریشه ترکی Bulgha به معنای «سمور».
برخی آن را با نام رود ولگادر روسیه مقایسه میکنند، زیرا بلغارها پیش از مهاجرت به بالکان در اطراف رود ولگا میزیستند.
(Belize)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. بنابر روایتی از تلفظ اسپانیایی Wallace، دزد دریاییای که برای نخستین بار در سال ۱۶۳۸ در بلیز ساکن شد. برخی نیز گویند از واژه مایایی belix به معنای «آب گل آلود» که به رود بلیز اشاره دارد.
(Bangladesh)
از بنگالی/سنسکریت Bangla اشاره به بنگالی زبانان، و Desh به معنای «کشور». در کل «کشور بنگالیها». هنگامی که وابسته به هند بود به نامهای Sikkim, Tripura, Jharkand, Assam و بنگالی غربی خوانده میشد.
(Benin)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. نام امپراتوری آفریقایی که در بنین قرار داشت.
(Bhutan)
نژاد تبتی Bhotia که در سده ۱۰ م از تبت به بوتان کوچ کردند. Bod نام باستانی تبت است و از واژه پارسی «بت» گرفته شدهاست. واژه Pagoda در انگلیسی هم از واژه پارسی «بت کده» گرفته شدهاست.
بوتانی: Druk Yul به معنای «سرزمین تندر» یا «سرزمین اژدها». از تندرهای شدیدی که از سمت هیمالیا میآید.
(Botswana)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام قوم بزرگ Tswana.
(Burkina Faso)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Burkina Faso است. از زبان بومی، به معنای «سرزمین مردمان درستکار» یا «سرزمین فسادناپذیران». پرزیدنت Thomas Sankara در کودتایی در سال ۱۹۸۳ قدرت را بدست آورد و در سال ۱۹۸۴ نام آن را از «ولتای علیا» تغییر داد. این نام از دوبخش و از دو زبان در این کشور آمده Burkina و Faso.
(Burundi)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نامی محلی به معنای "سرزمین Kirundi زبانان ".
بوسنی و هرزگوین (Bosnia - Herzegovina)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Bosnie Herzégovine است. این کشور از دو ناحیه تشکیل شده: ناحیه بزرگ شمال، بوسنی که نامش را از رود Bosna گرفته. ناحیه کوچک جنوبی، هرزگوین که نامش را از عنوان اصالتی آلمانی Herzog به معنای «دوک» گرفته. این منطقه در سال ۱۴۴۸ به زیر حکومت فردریک چهارم، امپراتوری مقدس روم رفت.
(Bolivia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Bolivie است. برگرفته از نام Simón Bolívar (۱۷۸۳–۱۸۳۰)، رهاییبخش آمریکای لاتین از سلطه اسپانیا و نخستین رئیس جمهور بولیوی پس از استقلالش در ۱۸۲۵. نام این فرد از نام روستای La Puebla de Bolibar در بیسکای اسپانیا آمده (احتمالا bolu "آسیاب"+ ibar "رودخانه".)
(Baker Island در اختیار ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. نامیده شده توسط Michael Baker از ایالت ماساچوست، کسی که این جزیره را در ۱۸۳۲ پیدا کرد.
پ
(Papua New Guinea)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Papua Nouvelle Guinée است. پاپوا از واژه مالایی papuah، که اشاره به موی مجعد ملانزیاییها دارد. گینه نو را کاشف اسپانیایی، Íñigo Ortiz de Retes برآن گذاشت زیرا مردمانش شبیه مردمان گینه در آفریقایند.
بنگرید به گینه.
پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی (United Kingdom)
The United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland. در اصل در ۱۸۰۱ به نام «پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند» نامیده میشد که به اتحاد پادشاهیهای بریتانیا و ایرلند اشاره داشت؛ ولی پس از استقلال ایرلند در ۱۹۲۷، این نام به ایرلند شمالی بسنده کرد. البته این نام در فارسی رایج نیست و بیشتر نامهای «انگلستان» یا «بریتانیا» به کار میرود.
(Paraguay)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از فرانسوی Paraguay است. ریشهاش مشخص نیست، البته به نظر میآید از نام رود پاراگوئه باشد. احتمالا به معنای "آب Payagua (قوم بومی)". برخی گویند از زبان Tupi-Guarani و از para(رود) و guai(تاج): "رود تاجدار".
(Pakistan)
ناسیونالیست «چوذری رحمت علی» در سال ۱۹۳۳ در کتاب «اکنون یا هیچوقت» این نام را از سرواژه ۵ استان این کشور ساخت: پ(پنجاب) الف (افغانیه) ک (کشمیر) س (سند) + -ستان که پایان نام (بلوچستان) است، درست کرد. رحمت علی سپس در سال ۱۹۴۷ در کتاب «پاکستان، میهن ملل پاک» آن را این گونه توضیح داد: p (پنجاب) a (افغانیه) k (کشمیر) i (ایران) s (سند) t (تخارستان، در آسیای میانه) a (افغانستان) n (بلوچستان). واژه فارسی «پاک» بعدها برای توضیح این نام و به معنای «سرزمین پاکان» استفاده شد. نام پاکستان را انگلیسیان برای نامیدن این منطقه رسمی کردند.
(Palau)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. معنای آن: -؟ -
(Panama)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از انگلیسی است. نام روستایی که در گذشته در مکان شهر پاناما قرار داشت. از زبان سرخپوستی Cueva و به معنای «جای فراوانی ماهی». شاید از زبان Caribe و به معنای «فروانی پروانه».
(Portugal)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از پرتغالی Portugal است. از لاتین میانه Portucale، از لاتین portus «بندر» و Cale (بندر کاله). ریشه Cale نامشخص است. شاید از نام قومی گائلیک که در شمال رود دورو میزیستند.
(Puerto Rico مشترکالمنافع با ایالات متحده)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از فرانسوی Puerto Rico است. کریستف کلمب این جزیره را San Juan Bautista نامگذاری کرد. اسپانیاییان پایتخت آن را Puerto Rico «بندر ثروتمند» نامیدند؛ و بنا به دلیلی نامعلوم این دو نام را در ۱۵۲۰ باهم عوض کردند.
(Peru)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از انگلیسی است. ریشهاش مشخص نیست، بیشتر محققان گویند از واژه بومی biru(رود). برخی نیز گویند از نام سردار Beru. کاشف اسپانیایی. شاید از نام ملت باستانی این منطقه،pelu.
(French Polynesia در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Polynésie است. از یونانی poly nēsos «جزایر بسیار».
(Pitcairn Islands در اختیار انگلستان)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. نام ملوانی که نخستین کس این جزایر را دید. او از خدمه ناخدا Philip Carteret در ۱۷۶۷ بود و کرترت به افتخار او این جزیره را نامگذاری کرد.
ت
تاجیکستان (Tajikistan)
«سرزمین تاجیکها». از فارسی «تاجیک» (تاجدار؛ تاجور) به معنای «کشور آزادگان». این کشور زمانی بخشی از ایران بود و نام آن هم با واژه ایران هم معنی است. نام تاجیکستان در سال ۱۹۲۴ میلادی برای جمهوری شوروی تاجیکان (پارسی زبانان آسیای مرکزی) ساخته شد. سرزمین تاجیکان در کهنترین زمانها توران نام داشت و آن را ورازرود و فرارود و ماوراءالنهر هم میخواندند.
تانزانیا (Tanzania)
نام این کشور از به هم پیوستن دو سرزمین زنگبار و تانگانیکا ساخته شدهاست. زنگبار نامی پارسی و به معنای «سرزمین سیاهان» است. گروهی از مردم شهر شیراز پیرامون ۱۰۰۰ سال پیش به جزیره زنگبار رفتند و این نام را بر آنجا نهادند. هماکنون بسیاری از مردم زنگبار خود را «شیرازی» مینامند و به آن افتخار میکنند.
تانگانیکا هم نام دریاچهای در این سرزمین است و از نام بومی tou tanganyka به معنای «پیوستن» آمدهاست. جایی که آبها به هم میپیوندند. البته Henry Stanley کاشف پرتغالی در ۱۸۷۱ این سرزمین را کشف کرد و شاید آن را از Tonga(جزیره) و hika(پهناور) نامید.
تایلند (Thailand)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از تایی thai (قوم محلی)"آزاده"."سرزمین آزادگان".
تایوان (Taiwan)
از چینی «خلیج پلکانی» (مزارع پلکانی برنج بر بستر کوه). البته نویسه قدیمیتر آن (台員) معنایی کاملا متفاوت میدهد. پرتغالیان نام قوم بومی Tayouan یا Teyowan را برآن نهادند و و بازرگانان چینی آن را به این نام تبدیل نمودند.
ترکمنستان (Turkmenistan)
«سرزمین ترکمنان». برای معنای واژه «ترک» بنگرید به ترکیه.
ترکیه (Turkey)
از ترکی Türkiye «سرزمین ترکان».
جزیره ترومیلن (Tromelin Island در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام Chevalier de Tromelin، فرمانده رزمناو فرانسوی که این جزیره را در ۱۷۷۶ کشف کرد.
ترینیداد و توباگو (Trinidad and Tobago)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. کریستف کلمب در ۱۴۹۸ ترینیداد «تثلیث مقدس» (پدر، پسر و روح القدس) را کشف کرد. توباگو احتمالا از نام قوم tobacco. کلمب نام Bella Forma را بر آن نهاده بود.
جزایر تورکس و کایکوس (Turks and Caicos Islands در اختیار انگلستان)
Turks نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از شباهت کاکتوسهای آن به کلاه منگوله دار ترکها؛ و Caicos از زبان بومی لوکایان caya hico «سلسله جزایر».
توکلائو (Tokelau در اختیار زلاندنو)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از توکلاوی «شمال» یا «شمالی». جزیرهای در شمال ساموآ. توکلاویها از ساموآ به این جزایر مهاجرت کردند.
توگو (Togo)
togo نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از زبان Ewe و به معنای «آب» یا «ساحل».
تونس (Tunisia)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از عربی است. از نام شهر تونس. احتمالا از زبان بربری «دماغه کوچک».
تونگا (Tonga)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از تونگایی «جنوب» یا «جنوبی»، زیرا این جزیره در زیر ساموا است.
تووالو (Tuvalu)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. نام بومی و به معنای «هشت جزیره» یا «هشت پایگاه همراه دیگری» (تووالو نه جزیره دارد ولی هشت تای آن مسکونی است).
تیمور شرقی (East Timor)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از مالایی timur به معنای «شرق». نام بوم Timor Lorosaeو پرتغالی Timor-Leste به معنای تیمور شرقی.
تیمور پرتغال (نام پیشین)
ج
جامائیکا (Jamaica)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از زبان سرخپوستی Taíno/Arawak، از واژه Xaymaca یا Hamaica «سرزمین چوب و آب» یا شاید «سرزمین چشمهها».
جزیره جانستون (Johnston Atoll در اختیار ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام دریادار Charles J. Johnston، افسر فرمانده کشتی Cornwallis، که آن را در ۱۸۰۷ کشف کرد.
جبل الطارق (Gibraltar در اختیار انگلستان)
از عربی «کوهستان طارق»، از نام «طارق ابن زیاد». فرمانده عرب که در ۷۱۱ به فتح اسپانیا پرداخت.
جزایر جورجیای جنوبی و ساندویچ جنوبی (South Georgia - the South Sandwich Islands در اختیار انگلستان)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. در ۱۷۷۵جیمز کوک این جزایر را کشف کرد و به افتخار جرج سوم پادشاه انگلستان و جان مونتاگو (کسی که در خرج سفرها بسیار به کوک کمک کرد)، چهارمین ارل منطقه ساندویچ، نامگذاری کرد.
جزیره جرسی (Jersey در اختیار انگلستان)
-ey نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. پسوند نروژی به معنای "جزیره"است. از jarth (اسکاندیناویایی:زمین)، یا jarl (ارل) یا از نام شخصی Geirr "جزیره Geirr".
جزیره جارویس (Jarvis Island در اختیار ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام Edward, Thomas و William که فامیل خاندانشان Jarvisبود و از زمینداران بودند، این جزیره را کشف کردند.
جیبوتی (Djibouti)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام خلیج جیبوتی. احتمالا از زبان Afar, "gabouti" حصیر بافت از لیفه نخل. برخی گویند به معنای "سرزمین Tehuti" خدای مصری ماه.
چ
چاد (Chad)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. در فرانسوی République du Tchad نامیده میشود. از نام دریاچه چاد در جنوب این کشور. دریاچه در زبان Bornu, tsade نامیده میشود.
چچن (Chechnya)
از روسی Chechen، احتمالا از نام روستای Chechana یا Chechen-aul. روستایی در نزدیکی رود آرگون. برخی گویند از chechenit sya «تکم با ناز و ادا».
نام بومی آن Noxçi است، از nexça (پنیر گوسفند) یا nox (گاوآهن) یا Nox (نوح در زبان چچنی).
چک (Czech Republic)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از Čechové (Češi یعنی چکها)، نام قومی اسلاوی که در حدود ۹۰۰ م در این سرزمین ساکن شدند. معنایش مشخص نیست. بنبر افسانهای از نام رهبرشان Čech، کسی که آنها را به Bohemia آورد. اکثر محققین گویند نام Čech از Četa (وادی نظامی) مشتق شدهاست.
چکسلواکی (Czechoslovakia)
بنگرید به چک و اسلواکی
چین (China)
از نام دودمان Qin/Chin و احتمالا از شکل سنسکریت آن.
چینیZhong Guo: «کشور مرکزی»
د
داغستان (Dagestan)
به معنای «سرزمین کوستانها». از واژه ترکی dağ به معنای «کوه».
دانمارک (Denmark)
نام فارسی آن برگرفته شده از نام بومی آن Danmark است، به معنای «زمین دان(Dan)ها». این قوم از گذشته دور در این سرزمین میزیستند. معنای قوم دان مشخص نیست شاید از واژه پیش هندواروپایی dhen «مسطح» یا «پایین». احتمالا اشاره به جلگه دانمارک.
دومینیکا (Dominica)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از لاتین "Dies Dominica" به معنای "یکشنبه" :روزی که کریستف کلمب در این جزیره پیاده شد.
دومینیکن (Dominican Republic)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از Santo Domingo، پایتخت آن و از نام اسپانیایی Domingo de Guzmán پایهگذار فرقه دومنیکن.
ر
رئونیون (Réunion در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Réunion است. به معنای «اتحاد دوباره». زیرا در ۱۷۹۲/۳ دوباره به فرانسه پیوست.
روآندا (Rwanda)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام مردمان Vanyaruanda، ریشه این واژه مشخص نیست. شاید به معنای «سرزمین هزار تپه» (Pays des milles collines).
روسیه (Russia)
از نام قوم روس، گروهی از Varangian. واژه روس احتمالا از واژه سکایی «راوش» و به معنای «روشن/ سفید» است.
روسیه سفید/ بلاروس (Belarus)
از بلاروسی «روس سفید». که با نام روسیه سفید نیز خوانده میشود. علت نام «سفید» مشخص نیست شاید «سفیدی» باشد که نمادی از آسایش است. هنوز هم در اوکراین و بلاروس مناطقی با نام «روس سرخ» و «روس سیاه» نامیده میشوند که علت آن شاید بازگردد به فرهنگ مغولی و تاتاری.
رومانی (Romania)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Romanie است. «قلمرو رومی». امپراتوری روم بخش بزرگی از این ناحیه را فتح کرد و ساکنانش را رومی نمود. نام قدیمی آن Rumania و در فرانسوی Roumania بود. این ناحیه پس از فتح قسطنطنیه توسط عثمانیان، منطقه اصلی روم شرقی شد.
ز
زامبیا (Zambia)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام رود زامبزی (Zambezi).
زلاندنو (New Zealand)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Nouvelle Zélande است. از نام استان Zeeland (به معنای "سرزمین دریا") در هلند. آبل تاسمان کاشف این جزایر، آن را Staten Landt نامگذاری کرد، اما نقشهکشهای هلندی نام لاتین Nova Zeelandia که در هلندی Nieuw Zeeland است را به کاربردند و جیمز کوک نیز آن را به صورت New Zealand وارد انگلیسی کرد.
جزیرهای به نام Zealand در دانمارک وجود دارد که کپنهاگ (پایتخت دانمارک) در این جزیره واقع شدهاست.
Aotearoa نامی که بومیان مائوری زبان برای آن به کار میبردند. وام گرفته شده از نام Niu Tireni. Aotearoa به معنای "سرزمین ابر سفید کشیده".
زیمبابوه (Zimbabwe)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از زبان Shona و به معنای "خانه سنگی بزرگ". اشاره به پایتخت سنگی باستانی پادشاهی زیمبابوه. احتمالا از واژه zimba re bwe; "zi"(بزرگی)؛ "imba"(خانه)؛ bwe""(سنگ).
ژ
ژاپن (Japan)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Japon است. از تلفظ چینی نام ژاپن 日本 (rìběn)، یا «سرچشمه خورشید». زیرا ژاپن در شرق چین است «جایی که خورشید طلوع میکند».
日本(Nihon/ Nipponژاپنی): «جایی که خورشید طلوع میکند» یا «سرزمین خورشید تابان».
ژوان دو نوا (Juan de Nova در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Juan de Nova است. از نام کاشف پرتغالی در سده ۱۵، João da Nova.
س
سائوتومه و پرنسیپ (São Tomé and Príncipe)
نامی پرتغالی. این جزایر توسط کاشف اسپانیایی در روز توماس قدیس کشف شد.
ساحل عاج (Côte dIvoire)
زیرا عاج را از اینجا صادر میکردند. نام انگلیسیش از فرانسوی نیز این معنا دارد.
ساموآ (Samoa)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. شاید از نام رئیس قبیله بومی، یا از واژهای بومی به معنای "جایگاه moa". moa، پرندهای منقرض شدهاست که شاید در این جزیره توتمبوده.
ساموآی آمریکا (American Samoa در اختیار ایالات متحده)
بنگرید به ایالات متحده آمریکا و ساموآ.
سان مارینو (San Marino)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام Marinus، (شاید افسانهای) سنگتراش مسیحی که به کرواسی گریخت تا بدست رومیان بتپرست نیفتد او پناهگاهش را با دیگر پیروان مسیحی در کوه تایتانو (۳۰۱–۳۰۵ میلادی) تراشید. این منطقه در ایتالیایی به نام San Marino (مارینوس قدیس) شناخته شد.
سری لانکا (Sri Lanka)
از سنسکریت «جزیره باشکوه».
جزایر سفالبار (Svalbard در اختیارنروژ)
از اسکاندیناویایی «لبه سرد».
جزایر سلیمان (Solomon Islands)
کاشف اسپانیایی Alvaro de Mendaña y Neyra این جزایر را در ۱۵۶۷ کشف کرد. این نام را به فکر آنکه سلیمان گنجینههایش را در این نقطه زمین پنهان کرده، بر آن نهاد.
سنت پیر و میکلون (Saint Pierre and Miquelon در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. کاشف پرتغالی João Álvares Fagundes در ۱۵۲۱ آن را «یازده هزار عفیفه» نام گذاشت. فرانسویان آن را جزایر سنت پیر خواندند؛ و نام میکلون از واژه میکائیل در زبان باسکی آمده(سنت مایکل). در ۱۵۷۹ Martin de Hoyarçabal دریانورد برای نخستین بار Micquetõ و Micquelle را به کار برد. این نام به بعدها به صورت Miclon, Micklon و در آخر Miquelon به کار رفت.
سنت کیتس و نویس (Saint Kitts and Nevis)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. نام سنت کیتس از نام Saint Christopher (حامی مسافران) آمده. کریستف کلمب احتمالا نام Saint Christopher را برآن نهاد، البته نمیدانیم چرا. ملوانان انگلیسی آن را به صورت مختصر Saint Kitts به کار میبردند. نام Nevis از عبارت اسپانیایی Nuestra Senora de las Nieves و به معنای «برفهای بانوی ما»، از ابرهای پایدار بر فراز کوهستان این جزیره.
سنت وینسنت و گرنادین (Saint Vincent and the Grenadines)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از اسپانیایی Saint Vincent توسط کریستف کلمب در بیست و دوم ژانویه ۱۴۹۸، روز جشن سنت وینسنت. گرنادین، مانند گرنادا، از نام شهر جنوبی اسپانیا، به نام Granada.
سنت لوسیا (Saint Lucia)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام روز Saint Lucy در سیزدهم دسامبر ۱۵۰۲ که ملوانان به آن دادند.
سنت وینسنت و گرنادین (Saint Vincent - Grenadine)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است.
سنت هلنا (Saint Helena در اختیار انگلستان)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. دریانورد پرتغالی João da Nova این جزیره را در ۱۵۰۲ کشف کرد و نام هلنا، مادر امپراتور کنستانتین را برآن نهاد.
سنگاپور (Singapore)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Singapour است. از مالایی Singapura، از سنسکریت Simhapura (یا Singhapura)، به معنای "شهر شیر (گربه سان)".
سنگال (Senegal)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام پرتغالی قوم بربر Zenaga (عربی Senhaja). این قوم بر موریتانی حکومت میکرد.
سوئد (Sweden)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Suéde است. معنای آن مشخص نیست، اما میدانیم از واژه اسکاندیناویایی باستان Sviþjoð میآید. Svi از هندو اروپایی suos (شخص کسی/ خویشاوند) و þjoð «مردم» همریشه با deut آلمانی و teut توتنی.
Sverige (نام ملی): از Svia Rike «پادشاهی سوئد». (این نام احتمالا از دانمارکی وارد سوئدی شده/rig در زبان دانمارکی به معنی قلمرو پادشاهی است که در زبان سوئدی به rikke تبدیل شدهاست.
سوازیلند (Swaziland)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام مردمان Swazi، ساکنان این کشور. واژه سوازی از نام Mswati-I، پادشاه پیشین این کشور است.
سوئیس (Switzerland)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Suisse است. احتمالا به معنای «سرزمین مرداب» است.
سودان (Sudan)
از عربی «بلاد السودان» (سرزمین سیاهان). در اصل اشاره دارد به سرزمین مردم سواحیلی (در ساحل این کشور).
سورینام (Suriname)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام مردمان Surinen، ساکنان این منطقه.
سوریه (Syria)
از نام یونانی آشور، البته سرزمین اصلی آشور در شمال عراق بود و این منطقه Aram (قوم آرامی) خوانده میشد. نام سوریه را فرانسویان بر آن نهادند.
بنا بر نوشته نقش پارسی بر احجار هند سوریا و ثریا با نام سوریا (ایزد خورشید) پیوند معنایی دارد.
نام تاریخی این سرزمین «شام» بوده که برگرفته از واژه پارسی «شام» به معنی «باختر زمین» و «غروب آفتاب» است.
سومالی (Somalia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Somalie است. از نام مردمان بومی Somalis. شاید از زبان Cushitic "تیره". اشاره به رنگ پوستشان. شاید از عبارت soo maal "رفتن و شیر (نوشیدنی)". اشاره به میهمان نوازی آنها با شیر؛ و شاید هم از نام رئیس قبیله قدیم Samaale.
سیرالئون (Sierra Leone)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نامی که در پرتغالی (Serra Leoa) و اسپانیایی (Sierra León) «کوهستان شیر» است. کاشف پرتغالی Pedro de Sintra در سال ۱۴۶۲ این جزایر را از دور دید و این نام را برآن نهاد. سه توضیح برای آن وجود دارد: مانند دندانهای شیر هستند؛ مانند شیر خفته هستند یا آذرخشی که برفراز این کوهها بود مانند غرش شیر بود.
سیشل (Seychelles)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از انگلیسی است. از نام Jean Moreau de Séchelles، وزیر دارایی لویی چهاردهم در ۱۷۵۴–۱۷۵۶.
ش
شیلی (Chile)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از فرانسوی Chilie است. ریشه دقیق آن مشخص نیست. احتمالا از اصطلاح بومی Mapudungun به معنای «ژرفاها»، اشاره دارد به کوههای آند. در Quechua یا Mapuche زبانهای سرخپوستی، chilli به معنای «جایی که جهان پایان میابد» است. شاید هم از واژه بومی tchili به معنای «برف».
ص
صربستان (Serbia)
"سرزمین صربها"، نژاد صربها شاخهای از نژتر ایرانی است که به بالکان کوچیدند. واژه پهلوی Salv به معنی "توده و گروه" یا واژه پارسی Sarv به معنی "گونهای درخت" دو پنداره درباره ریشه نام "صرب"ها هستند.
صحرا (Western Sahara در اشغال مراکش)
از نام صحرای بزرگ آفریقا.
ع
عراق (Iraq)
از واژه پهلوی "ایراک" که در فارسی به معنای "ایران کوچک (عراق عجم)" است.
عربستان سعودی (Saudi Arabia)
کهنترین نام برای آن در زبانهای ایرانی در فارسی باستان Arabaya است. سعود نام خاندان پادشاهی این کشور است. سعود به معنای «خوشبخت». عرب در زبانهای سامی معانی متفاوتی دارد :، «بادیه نشین»، «مغرب»، «دشت»، «مخلوط شده»، «بازرگان»، «غارتگر» و «قابل درک».
عمان (Oman)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از عربی است. این نام را جغرافیادانان یونانی و مسلمان به کار میبردند. در کتاب «عمان در تاریخ» نوشته شده که مورخ رومی، Yalainous (۲۳–۷۹ میلادی) از شهری در شبه جزیره عربستان با نام اومانا Omana، یاد میکند. پریپلوس اریترا و پلینی از اومانا که در ابتدای دریای پارس واقع است و اندرونی خشکی آن منطقه عربیا است یاد کردهاست.
در کتاب «عمان در تاریخ» آمده که محققان عرب معانی متفاوتی برای آن دادهاند:ابن قبی میگوید که از صفت عامن یا عمون به معنای «مسکن» یا «نشیمنگاه». برخی از نام نواده ابراهیم میدانند. بسیاری عقیده دارند از نام درهای که این شهر در آن بنا شده، آمده و بسیار تاریخیست. بعضی آن را تغییر یافته موگان و عدهای آن را تغییر یافته هومان میدانند.
غ
غنا (Ghana)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از انگلیسی است. از نام پادشاهی باستانی غنا.
ف
جزایر فارو (Faroe Islands در اختیار دانمارک)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از انگلیسی است. از زبان فاروزی (از اسکاندیناویایی باستان) Føroyar: «جزایر گوسفند».
در اصل تشکیل شده از دو بخش far و ø که Ø در زبان دانمارکی به معنی جزیره است؛ که به غلط در فارسی و انگلیسی دوباره کلمه جزیره آورده میشود! Øerne یعنی جزایر و Færøerne یعنی «جزایر فار» که به غلط به آن «فارو آیلندز» یا «جزایر جزایر فار» میگویند.
fær در زبان دانمارکی به معنی پایان و در زبان ایسلندی به معنی توانایی است.
جزایر فالکلند (Falkland Islands در اختیار انگلستان)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. کاپیتان انگلیسی John Strong این جزایر را در۱۶۹۰ کشف کرد و به احترام Anthony Cary پنجمین وایکانت فالکلند در اسکاتلند این نام را بر این جزایر گذاشت.
جزایر مالویناس (Islas Malvinas در زبان اسپانیایی): این نام را ملوانان فرانسوی در ۱۶۹۰ به این جزایر دادند. از St. Malo در بروتانی فرانسه. در فرانسوی "Malouines".
فرانسه (France)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی France است. از فرانسوی، از Francia، «سرزمین فرانکها». نام فرانک از نام نیزهای که frankon نامیده میشد و این اقوام به کار میبردند آمده.
فلسطین (Palestine)
نام فارسی آن برگرفته شده از عربی است. پلست یا پالس نام منطقه باستانی حوالی غزه. یونانیان آن را به منطق ای وسیعتر اطلاق کردند، Palaistinê. البته هرودت و دیگران آن را نام منطقهای در سوریه ذکر کردند. آن را درزمان رومیان به نام Judaea (یهودیه) نیز میخواندند.
فنلاند (Finland)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Finlande است. از ژرمنی سرزمینFinnها. ریشه Finn از لاپلندی یا Sami است. شاید از ژرمنی "مرداب/باتلاق" یا همریشه با فعل انگلیسی "find" (پیداکردن). در لاتین Fennia.
Suomi (فنلاندی)، Soome (استونیایی)، Sum(روسی باستان): شاید از واژه بالتیکی zeme "سرزمین"(مقایسه کنید با "زمین" فارسی).
فیجی (Fiji)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از زبان Tongan, Vitiنام این جزایر.
فیلیپین (Philippines)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Philippine است. «سرزمین شاه فیلیپ» فیلیپ دوم، شاه اسپانیا.
Katagalugan (زبان بومی Katipunan): «سرزمین رودخانه». (البته بیشتر برای نامیدن منطقه تاگالوگ به کار میرود).
ق
قبرس (Cyprus)
نام فارسی آن برگرفته شده از عربی است. از یونانی Kypros برای «مس». اشاره به معادن مسدر این جزیره.
قرقیزستان (Kyrgyzstan)
از ترکی، «قرخ» (چهل) + «ئیز» (قبایل): «سرزمین چهل قبیله» یا «قرخ» (چهل) + «قیز» (دختر): «سرزمین چهل دختر».
قزاقستان (Kazakhstan)
«سرزمین قزاقها». قزاق از زبان ترکی آلتایی و احتمالا به معنای «خودمختار/آزاده/شجاع» است.
قطر (Qatar)
برگرفته از واژه پارسی گوادر به معنای «بندر» است. نام شهر و بندری باستانی. نام Qatara را نخستین بار بطلمیوس در نقشهای که از عربستان کشید، ذکر کرده.
ک
کاتالانیا (Catalonia در اختیار اسپانیا)
نام فارسی آن برگرفته شده از اسپانیایی است. در زبان کاتالانی Catalunya. با ریشه نامعلوم و فرضیههای بسیار. شاید از واژهای به معنای "سرزمین قلعهها". بنابر نظری دیگر Catalunya از عربی قلعه اونیه به معنای "سرزمین قلعهها"، زیرا در مرز مسیحیان با اعراب و پر از قلعه بود. برخی گویند Catalunya از "Goth-Alania" به معنای "سرزمین گوتها و آلانها"، زیرا آنها مدتی در این سرزمین حکم راندند. ویزیگوتها احتمالا بارسلونا را برای پایتختی خود ساختند.
جزایر کارولین (Caroline Islands)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نم چارلز دوم Charles II، پادشاه اسپانیا از ۱۶۶۵ تا ۱۷۰۰.
کالدونیای جدید (New Caledonia در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. دریادار James Cook آن را در ۱۷۷۴ نامگذاری کرد. کوههای این جزیره او را به یاد اسکاتلند (در لاتین: Caledonia) میانداخت.
کامبوج (Cambodia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Cambodge است. این نام از نام پادشهی خمر در این کشور Kambujadesaیا Kambuja آمده. نام سنسکریت Kambuja یا Kamboja اشاره دارد به قبیلهای هندوایرانی و قدرتمند در این مناطق.
کامرون (Cameroon)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از پرتغالی Rio de Camarões به معنای «رود میگو»، از نامی که کاشفان پرتغالی در سده ۱۵ بر رود اصلی آن گذاشتند.
کانادا (Canada)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از واژه Kanata به معنای «دهکده» یا «زیستگاه» در زبان Saint-Lawrence Iroquoian که در نزدیکی شهر کبک در سده ۱۶ تکلم میشد.
جزایر کایمان (Cayman Islands در اختیار انگلستان)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. کریستف کلمب این جزایر را در ۱۵۰۳ کشف کرد. او ان جزایر را Las Tortugas (در اسپانیایی "لاکپشتها") نامید. در حدود ۱۵۴۰ این جزایر به نام کایمان نامیده شد که از caiman سوسماری که در این جزایر زندگی میکند.
کرواسی (Croatia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Croatie است. لاتینی شده نام بومی Hrvatska، از Hrvat (کروات) :ریشه آن مشخص نیست، شاید واژهای سرمتی" گله بان"،" گاوچران". شاید هم از آلانها.
کره (Korea)
از نام سلسله Goryeo، نخستین بار که بازرگانان ایرانی به کره رفتند، شاهان Koryŏ (Goryeo) بر آن حکومت میراندند. این نام سنتی به معنای "نژاد (مردم)" است.
جزیره کریسمس (Christmas Island در اختیار استرالیا)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. ای جزیره در روز کریسمس ۱۶۴۳ توسط William Mynors کشف شد.
کستاریکا (Costa Rica)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از اسپانیایی به معنای «ساحل ثروتمند»، برگرفته توسط کاشف اسپانیایی Gil González Dávila.
کلمبیا (Colombia)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام کریستف کلمب کاشف Christopher Columbus، البته او هیچگاه این کشور را ندید.
جزیره کلیپرتون (Clipperton Island در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام John Clipperton دزد دریایی انگلیسی که در ۱۷۰۵ در این جزیره پناهگاه ساخت.
کنگو (Congo)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از پادشاهی Kongo. از نام مردمان Bakongo.
کنگو دموکراتیک (Congo, Democratic Republic)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از پادشاهی Kongo. از نام مردمان Bakongo.
کنیا (Kenya)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از زبان Kĩkũyũ، "Kere-Nyaga" به معنای "کوهستان سپید".
کوبا (Cuba)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از زبان سرخپوستی Taíno, Cubanacan "جایگاه مرکزی". برخی گویند انعکاسی است از نام Cuba شهر پرتغالی کوبا که کریستف کلمب پایگذاری کرد. در پرتغالی و اسپانیایی به خمره شراب "cuba" میگویند.
جزایر کوک (Cook Islands در اختیار زلاندنو)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام دریاسالار James Cook که در ۱۷۷۰ این جزایر را کشف کرد.
جزایر کوکوس (Cocos Islands در اختیار استرالیا)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از coconuts «نارگیل»، محصول عمده آن.
کومور (Comoros)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از عربی «جزایر القمر» به معنای «جزایر ماه».
کویت (Kuwait)
از عربی، کوچک شده " Kut/ Kout" به معنای "استحکامات نظامی نزدیک آب".
کیپ ورد (Cape Verde)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام Cap-Vert دماغهای در آفریقای غربی. از نام پرتغالی Cabo Verde به معنای «دماغه سبز».
کیریباتی (Kiribati)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از بومی شده نام جزایر گیلبرت Gilbert Islands.
جزایر گیلبرت (نام پیشین): از نام دریادار انگلیسی Thomas Gilbert که این جزایر را در ۱۷۸۸ کشف کرد.
آبسنگ کینگمن (Kingman Reef در اختیار ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام دریادار W.E. Kingman، کسی که در ۱۸۵۳ آن را کشف کرد.
گ
گابون (Gabon)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام پرتغالی خلیج رود کومو، Gabão.(فرانسوی: Estuaire de Gabon). واژه Gabão از عربی «قباء». زیرا این خلیج مانند قبا میباشد.
گامبیا (Gambia)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام رود گامبیا که در این کشور جرین دارد. احتمالا از پرتغالی câmbio به معنای «تجارت». پرتغالیان از این منطقه تجارت میکردند.
گرجستان (Georgia)
در زمان یونان قدیم که تازه جهان گردی و تهیه نقشه جغرافیایی باب شده بود به توصیه یکی از تاجران گرجی که در یونان به تجارت مشغول بود و اوصافی که این گرجی از گرجستان میکرد، یک جهان گرد و جغرافیا دان یونانی را به این فکر واداشت که سری به این کشور بزند و آنجا را از نزدیک ببیند :بعد از ورود ان یونانی به سرزمین سر سبز و رویایی و بهشت گونه گرجستان تمام حرفها و توصیفاتی را که ان مرد گرجی گفته بود را به چشم دید…(… آهای مرد یونانی به آنجا برو تا تازه شدن و شاد بودن و جوانی را احساس کنی چون از قدیم و پیشینیان ما گفتهاند آنجا را خداوند عالم از بهشت آورده بود تا برای خود نگاه دارد و چون ما گرجیان در نظرش خوب بودیم به ما بخشید…) و ان یونانی در چند صباحی که در گرجستان بود تمام وقتش را صرف گشت وگذار و مطالعه درباره گرجیان کرد و چون اغلب گرجیان به کشاورزی مشغول بودند نام آنجا را (georgus) که به یونانی یعنی: مردم کشاورز) نهاد؛ و از ان پس به جرجیا در غرب و گرجستان در ایران نامیده شد. در خود گرجستان هم بنام ساکارتول نامیده میشود.
Sakartvelo (گرجی): از نام خدای Kartlos، که نیای گرجیان شمرده میشود.
گرنادا (Grenada)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام شهر اسپانیایی گرنادا. کلمب آن را Concepción نام نهاده بود.
گروئنلند (Greenland در اختیار دانمارک)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از دانمارکی است. «سرزمین سبز». توسط Eric the Red در ۹۸۲. این البته ربطی به منظره آن دارد و برای جلب مهاجران برآن نهاده شد.
Kalaallit Nunaat (نام گروئنلندی آن): «سرزمین انسانها».
جزایر گلورئیز (Glorioso Islands در اختیار فرانسه)
Glorioso نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. یا Glorieuses نامش رااز نمای باشکوهش (glorious) گرفته.
گواتمالا (Guatemala)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از زبان Nahuatl, Cuauhtēmallān «جای درختان فراوان» (جنگل). هنگامی که اسپانیاییان به این منطقه رسیدند فکر میکردند مرکز تمدن مایا باشد و از بومیان نام آن را پرسیدند و بومیان به اشتباه این تصور را کردند.
گوادلوپ (Guadeloupe در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. کریستف کلمب آن را در ۱۴۹۳ از نام Santa María de Guadalupe، نامگذاری کرد.
گوام (Guam در اختیار ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از واژه ملت Chamorro, " guahan" به معنای "ما داریم".
گویان (Guyana)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از انگلیسی است. از نام بومی «سرزمین آبهای فراوان»، اشاره به رودهای فراوان آن.
گویان فرانسه (French Guiana در اختیار فرانسه)
بنگرید به گویان.
گینه (Guinea)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Guinée است. از زبان سوسو و به معنای «زن». یا از زبان بربری Akal n-Iguinawen به معنای «سرزمین سیاهان».
گینه استوایی (Equatorial Guinea)
البته این کشور بر خط استوا قرار ندارد. گینه از فرانسوی Guineé احتمالا از زبان بربری aguinaoui به معنای «سیاه».
گینه بیسائو (Guinea-Bissau)
از نام پایتخت آن.
ل
لائوس (Laos)
فرانسوی شده واژه لائوسی lao، به معنای "لائوسی". احتمالا از واژه هندی lava، نام یکی از دو پسر خدای Rama. شاید از "Ai-Lao"، نامی که چینیان قدم به اقوام "تای" داده بودند و آنجا را Lan Xang "سرزمین هزاران فیل" میخواندند.
لاتویا/لتونی (Latvia)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی Latvia و فرانسوی Létonie است. از نام محلی Latgale، از ریشه ژرمنی.
بنگرید به لیتوانی.
لبنان (Lebanon)
کهنترین نام در زبانهای ایرانی برای آن در فارسی باستان Labanāna است. از ریشه زبانهای سامی ""LBN، در زبانهای سامی معانی متفاوتی دارد مانند "سفید" یا "شیر (خوراکی)" و حتما ارتباطی با برف و سفیدی کوههای لبنان دارد. نام آن حتی در حماسه گیلگمش (۲۹۰۰ پ. م) آمده.
لسوتو (Lesotho)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از سوتو و به معنای «سیاه» یا «تیره پوست».
لوگزامبورگ (Luxembourg)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از فرانسوی است. از سلتی Lucilem «کوچک» + ژرمنی burg «قلعه» و به معنای «قلعه کوچک».
لهستان (Poland)
از توتنی باستان یا لهستانی باستان lęděnin،("کسی که خاک دستنخورده را شخم میزند"). از lęch.
نام دیگر آن "سرزمین Polanها". از نام قوم Polanie. این قوم در سده ۱۰ میلادی در این منطقه ساکن شدند. نام این قوم از لهستانی pole ("کشتزار" یا "کشتزار آشکار"). نام بومی آن Polska است.
لیبریا (Liberia)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از لاتین liber «آزاد». سرزمینی که بردگان سیاه آمریکایی آزاد شده، تاسیس کردند.
لیبی (Libya)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Lybie است. از قوم باستانی بربر که یونانیان Libyans میخواندند و مصریان Rbw.
لیتوانی (Lithuania)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Lithuanie است. محققان سعی دارند رابطهای میان آن و litus(ساحلی) در لاتین بیابند اما هیچ مدرکی در دست نیست. در لاتین با نام Litve/ Lituaeذکر شدهاند. شاید با لاتویااز یک ریشه باشند. بنگرید به Lietuva در زیر.
Lietuva (لیتوانیایی): بنابر نظر بومیان از lietus «باران» و به معنای «جای بارانی».
لیختن اشتاین (Liechtenstein)
از آلمانی «سنگ روشن» و از نام سلسله لیختن اشتاین گرفته شده که بر اشلنبورگ و فادوتس در زمان امپراتوری مقدس روم، حکومت میکردند. لیختن اشتاین و لوگزامبورگ، تنها دوک نشینانی هستند که از امپراتوری مقدس روم (نواحی آلمان و اتریش و سوئیس) باقیماندهاند.
م
ماداگاسکار (Madagascar)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام بومی آن در زبان مالاگاشی (از زبانهای مالایی)، Madagasikara، «پایان زمین» که اشاره دار به فاصله زیاد آن با جنوب شرقی آسیا.
مارتینیک (Martinique در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Martinique است. کریستف کلمب نام آن را در ۱۵۰۲ به احترام St. Martin، نامگذاری کرد.
جزایر مارشال (Marshall Islands)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام دریادار انگلیسی John Marshall، نخستین کسی که در ۱۷۸۸ موجودیت ان جزایر را اثبات کرد.
جزایر ماریانا شمالی (Northern Mariana Islands مشترکالمنافع ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. فردریک ماژلان آن را در ۱۵۲۱ کشف کرد و نام Islas de los Ladrones (جزایر دزدان) را بر آن نهاد؛ اما در ۱۶۶۸ San Vitores مبلغ ژوزئیتی آن را به Las Marianas، به افتخار ماریانای اتریشی و بیوه شاه فیلیپ پنجم و نائب السلطنه اسپانیا، تغییر داد.
مالاوی (Malawi)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. احتمالا از واژه بومی به معنای «آب آتشزنه» یا «شعله آتش» که به تابش مستقیم خورشید بر دریاچه مالاوی اشاره دارد.
جزیرهمان (Isle of Man در اختیار انگلستان)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از انگلیسی و مانین، Mannanán mac Lir، نام خدای Poseidon در گائلیک و بریتونی.
مالت (Malta)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Malte است. از فنیقی "MLT"، "پناهگاه". که در لغات یونانی و لاتین melitta "عسل" باقیمانده. در گذشته نیز آن را melitta میخواندند؛ نام کنونی آن از مالتی که از عربی "ملطه" گرفته شده، آمده و با همان ریشه فنیقی.
مالدیو (Maldives)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Maldive است. از عربی «محل» یا «حبه المحل» که برای این کشور استفاده میکردند. برخی محققین گویند از سنسکریت maladvipa، «گلچین جزایر». برخی از ریشه تامیلی malai «کوهستان» و سنسکریت diva «جزیره»، «جزایر کوهستان».
Dhivehi Raajje (مالدیوی): «پادشاهی مالدیویها». Dhivehiنام مردم و زبان مالدیوی است.
مالزی (Malaysia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Malaysie است. «سرزمین مردم مالایی».
مالی (Mali)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام پادشاهی باستانی مالی که بسیار گسترده بود و از نام مردمان Malinké.
مایوت (Mayotte در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. تلفظ فرانسوی از نام ملت Maore/ Mawuti، سلطان نشینی در حدود ۱۵۰۰.
مجارستان (Hungary)
Magyarország (مجاری "سرزمین مجارها"): بنابر افسانهها آنها را از نسل Magyarو برادر Hunor (:نمرود پادشاه بابل) میدانند.
Hungary: از ترکی "on-ogur" به معنای "(مردمان) ده تیر/خدنگ" که اشاره به ده قوم دارد. زیرا از ۷ قوم مجار و ۳ قوم خزر بودند. برخی گویند از واژه هوناست.
مصر (Egypt)
از واژهای پارسی (پارسی: Mithra). نخستین بار داریوش هخامنشی در سنگ نوشته بیستون نام مودرایا را که ریخت دیگر میترا است به کار میبرد. میترا ایزد آفتاب بود و با آفتاب سوزان بیابان بزرگ آفریکا و سرزمین مصر هماهنگی دارد.
Egypt(قبط):از لاتین Aegyptus از یونانی باستان (Aígyptos). بنابر نظر استرابو از " " (Aigaiou hyptios) "سرزمینی زیر دریای اژه". شاید از نام مصری ممفیس *ħāwit kuʔ pitáħ به معنای "پرستشگاه روح Ptah".
مراکش (Morocco)
نام فارسی آن برگرفته شده از اسپانیایی Marrakech است. از نام شهر "مراکش" ("Marrakush")، که احتمالا از زبان بربر (ta)murt "سرمین" (یا (a)mur "بخش") + akush "خدا". نام اروپایی آن از تلفظ اسپانیایی Marruecos همین نام است.
المغرب (عربی): که در مغرب سرزمین اعراب است.
مغولستان (Mongolia)
از مغولی و احتمالا به معنای «دلیر» یا «بی باک».
مقدونیه (Republic of Macedonia)
از نام مردمان باستانی مقدونی. بنابر نظر Hesiod، از نام شاه Makedon، پسر Zeus و نوه Deucalion، نیای همه یونانیان. شاید از یونانی mak- «بلند/دراز» و اشاره به کوههای مقدونیه.
مکزیک (Mexico)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Méxique است. شاید از Mexxica، از شاخههای آزتکها. برخی گویند از واژه باستانی زبان Nahuatl، و به معنای «خورشید». برخی گویند از نام رهبر Mexitli. هنوز برخی عقیده دارند که از نام علف هرزی که در اطراف دریاچه Texcoco میرویید. Leon Portilla میگوید از واژگان metztli (قمر)+ xictli (میان)، از زبان Nahuatl و به معنای «میان ماه» است یا metl(صباره).
موریتانی (Mauritania)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Mauritanie است. از نام اقوام بربر «مور» Mauri. نامی که اشتباها به آن داده شد (زیرا مورها در شمال مراکش بودند نه در زیر مراکش).
موریس (Mauritius)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Maurice است. از نام شاهزاده Maurits van Nassaueiland در ۱۵۹۸ پس از Maurice of Nassau (۱۵۶۷–۱۶۲۵)، Stadtholder شاهزاده هلند (۱۵۸۵–۱۶۲۵).
موزامبیک (Mozambique)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Mozambique است. این نام پرتغالی شده موسی بن بیگ است که نام شهر بندری در شمال موزامبیک فعلی است موسی بن بیگ حاکم ایرانیتبار آنجا در سالهای ۱۴۵–۱۵۰۰ میلادی بودهاست. بیگ و بیک از فارسی باستان به معنی بزرگ و خدا معنی میدهد تغییر یافته آن بغ نیز میگویند. بیوک و بیک در ترکی نیز از همین واژه است.
مولداوی (Moldova)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Moldavie است. از نام رود مولداوی در رومانی، احتمالا از گوتیک Mulda (خاک/گل)؛ شاهزاده نشین Moldavia (در لاتین: Moldova).
موناکو (Monaco)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. "خودش به تنها"، اشاره به اسطوره هرکول یونانی که در این سرزمین پرستش میشد. همچنین از نام کلنی یونانی در سده ۶ پ. م به نام Monoikos که یونانیان Phocian آن را بنا نهادند. آنها سه پرستشگاه در Monoikos ( به معنای "خانه تنها یا " پرستشگاه تنها")برای هرکول ساختند. شاید نیز با اقوام مونک (ایتالیایی: monachi) رابطه داشته باشد.
مونتسرات (Montserrat در اختیار انگلستان)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. کریستف کلمب آن را Santa Maria de Montserrate نام نهاد (در ۱۴۹۳). از اسپانیایی و به معنای «کوهستان ناهموار».
مونتهنگرو (Montenegro)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. فاتحان ونیزی این نام را به آن دادند، به معنای «کوهستان سیاه»، احتمالا به تیرگی جنگلهای کاج اشاره دارد. البته در ایتالیایی آن را monte nero و بدون «گ» تلفظ میکنند.
Crna Gora (نام صربی و مونته نگرویی آن): به همان معنای «کوهستان سیاه».
میانمار (Myanmar)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. نخستین توضیح م گوید از کوتاه شده نام برمهای Myanma Naingngandaw؛ توضیح دیگر آنکه از myan «سریع» و mar «سخت/نیرومند». این تغییر نام از برمه به دلیل ستیزهای سیاسی بود. تا قدرت جدید برمه را نمایش دهند.
برمه (Burma، نام پیشین): احتمالا از نام سنسکریت این سرزمین: Brahmadesh «سرزمین (خدای) برهما».
جزایر میدوی (Midway Islands در اختیار ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. «میانه راه»، از میانه بودن در بقیه جاها در اقیانوس آرام.
میکرونزی (Micronesia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Micronésie است. واژهای ساخته شده از یونانی mikros (کوچک)+ nesos (جزیره): «جزایر کوچک».
ن
نائورو (Nauru)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. احتمالا از واژه نائورویی Anáoero «من به ساحل رفتم». کاشف آلمانی آن را Nawodo یا Onawero نام نهاد.
جزیره ناواسا (Navassa Island در اختیار ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. در سال ۱۵۰۴ کریستف کلمب به این جزره رسید و تعدادی ملوان برای دیدن آن فرستاد، آنها که در آن آبی ندیدند، نام Navaza را بر آن نهادند. "nava-" به معنای "مسطح/هموار". تا ۳۵۰ سال بعد کسی برآن نزیست.
نامیبیا (Namibia)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام صحرای نامیب. Namibبه معنای «بخشی که در آن هیچچیز نیست» از زبان Nama.
نپال (Nepal)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. احتمالا از سنسکریت nipalaya، به معنای «پاها بر کوهستان» یا «زیستگاه برای پاها» که به هیمالیا اشاره دارد. شاید هم از تبتی niyampal «سرزمین مقدس».
نخجوان (Naxuana)
بنابر نظر "هاینریش هوبشمان" زبانشناس)Heinrich Hubschmann(در سده نوزده، نام "نخجوان" در ارمنی به معنای "جایگاه فرود" است و اشاره به کشتی نشستن نوح بر کوه آرارات دارد؛ که البته بنا بر نام امروزی آن، این نظر را میدهد. پیشوند "Naxc" که یک نام است و "avan" که در ارمنی به معنای "شهر" است. بطلمیوس، جغرافیدان سده ۲ میلادی و برخی دیگر آن را Naxuana نام بردهاند. برخی گویند از نام ایرانی "نقش جهان" است. اعراب نیز بدان "نشوا میگفتند که سابقه تاریخی ندارد.
نروژ (Norway)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Norvége است. از نروژی باستان norðr و vegr «راه شمالی». Norðrvegrاشاره میکند به گذرگاه دراز ساحلی از نوک غربی این کشور به شمالگان.
Urmane یا Murmane (روسی باستان): از تلفظ اسکاندیناویایی واژه نرمن (انسان شمالی). (این واژه در نام شهر روسی Murmansk باقیمانده).
Norge (در لهجه بوکمول) و Noreg (در لهجه نینورسک). دو نام رسمی نروژ.
جزیره نورفک (Norfolk Island در اختیار استرالیا)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. جیمز کوک در ۱۷۷۴ این جزیره را کشف کرد؛ و از نام همسر Edward Howard، نهمین دوک نورفک در بریتانیا.
نیجر (Niger)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام رود نیجر. از صورت بومی آن "Ni Gir" (رود Gir). این نام اغلب به اشتباه از واژه لاتین niger (سیاه) پنداشته میشود.
بنگرید به نیجریه.
نیجریه (Nigeria)
از نام رود نیجر که از این کشو به اقیانوس میریزد.
بنگرید به نیجر.
نیکاراگوئه (Nicaragua)
نام فارسی آن احتمالا برگرفته شده از فرانسوی Nicaragué است. نامی که از امزجاج دو نام Gil González Dávila کاشف اسپانیایی، از امزجاج دو نام Nicarao (نام رهبر بومی که در کنار دریاچه نیکاراگوئه میزیستند) و agua «آب» (در زبان اسپانیایی) پدیدآورد.
نیوئه (Niue در اختیار زلاندنو)
Niu نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. احتمالا به معنای «نارگیل» و é به معنای «دیدن». بنابر یک افسانه نخستین پلینزیاییهایی که به این جزیره رسیدند، نخست یک نارگیل را بر آب دیدند. این واژه با واژه ژرمنی nieu «نو/تازه» نیز هماهنگی دارد.
و
واتیکان (Vatican City)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از لاتین Mons Vaticanusنام تپهای در شهر رمو از ریشه vaticinari «پیشگویی کردن». پیشگوها و طالع بینها در مسیر این تپه کار میکردند.
جزایر والیس و فوتونا (Wallis and Futuna در اختیار فرانسه)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام کاشف انگلیسی Samuel Wallis که این جزایر را در ۱۷۹۷ کشف کرد.
وانواتو (Vanuatu)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از وانواتویی «سرزمین ما».
ولز (Wales کشوری خودمختار در انگلستان)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از انگلیس باستان Waelisc, Walh، به معنای «سلتی» یا به معنای عمومیتر «خارجی». انگلوساکسونها این واژه را همچون توتنی باستان برای زبان سلتی به کار میبردند.
Cymru (نام بومی):در ولزی باستان «سرزمین هم میهنان».
ونزوئلا (Venezuela)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. «ونیز کوچک»، مصغر Venezia نام ایتالیایی ونیز. این سرزمین را کاشفان ایتالیایی Amerigo Vespucci و Alonso de Ojeda کشف کردند.
ویتنام (Vietnam)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. در چینی:越南. «پشت مرز جنوبی»، نامی باستانی که اشاره به مردمانی که در پس مرزهای جنوبی چین میزیستند، دارد.
جزایر ویرجین (U.S. Virgin Islands در اختیار ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. کریستف کلمب آن را در سال ۱۴۹۳ به افتخار St. Ursula و یازده هزار بانوی روحانی (virgin) آن نامگذاری کرد.
جزیره ویک (Wake Island در اختیار ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از نام ناخدا William Wake انگلیسی. او این جزیره را را در ۱۷۹۶ کشف کرد. (البته کاشف اسپانیایی Mendaña آن را در ۱۵۶۸ کشف کرده بود).
ه
هائیتی (Haiti)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از زبان سرخپوستی Taíno/Arawak, ""Hayiti/Hayti به معنای "سرزمین کوهستانی".
جزیره هاولند (Howland Island در اختیار ایالات متحده)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. این جزیره را George E. Netcher در ۱۸۴۲ کشف کرد و به معنای «چه گونه زمین».
هلند (Netherlands)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Hollande است. نام بخشی از این سرزمین که به اشتباه به کل آن اطلاق میشود. ژرمنی holt-land «سرزمین پوشیده از درخت». برخی به اشتباه از hollow land «سرزمین مردابی» میدانند.
Nederland (هلندی):ژرمنی «سرزمینهای زیرین»؛ این کشور زمانی در اختیار انگلستان بود که در بالای آن قرار داشت.
هند (India)
کهنترین نام برای آن در زبانهای ایرانی در اوستایی Hindu-و فارسی باستان Hindu از نام سنسکریت رود Síndhu "(سرزمین) سند (خود واژه سند به معنای "پرآب" است")". نام اروپایی آن نیز از فارسی باستان آمدهاست.
Bharat (سنسکریت): احتمالا از نام دو پادشاه باستانی به نام Bharata. ویا به معنای "سرزمین بتکدهها". واژگان "بهار" و "وهار" که در فارسی وارد شدهاند از همین ریشهاند.
Hindustan (هندی): از هندوستان فارسی که دو معنا میدهد: "سرزمین هندوها یا "سرزمین هند".
هندوراس (Honduras)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. از اسپانیایی "Honduras"، "ژرفاها". این نام را کلمب به علت آبهای عمیق در سواحل شمالی آن گذاشت.
هنگ کنگ (Hong Kong جزیره خودمختاری در چین)
نام فارسی آن برگرفته شده از انگلیسی است. احتمالا از تلفظ نام Hakka / Cantonese (香港)، به معنای «بندر خوشبو». در تلفظ امروزین چینی Heung Gong. زیرا در شمال این جزیره مواد معطر پرورش داده میشد و از اینجا صادر میشد. برخی نیز گویند از نام دزد دریایی زنی که به این جزیره حمله میکرد و Xiang Gu (香姑) نام داشت.
ی
یمن (Yemen)
از واژه یمان از یم به معنی دریا است این واژه در سانسکریت و فرس قدیم است و ارتباطی به عربی ندارد. یمن را عدهای گفتهاند از عربی «یمن» (صحیح، درست). برخی گویند از «یمین» (سمت راست). برخی گویند از «یمن» (خوشبختی، سعادت). در گذشته یونانیان و رومیان آنجا را «عربستان خوشبخت» مینامیدند زیرا آب و هوایش و سرسبزیش کاملا با بقیه نقاط شبه جزیره عربستان تفاوت داشت.
یوگسلاوی (Yugoslavia)
نام فارسی آن برگرفته شده از فرانسوی Yogoslavie است. کشوری که تمام شبه جزیره بالکان را شامل میشد و با مرکزیت صربستان. از اسلاوی Jugoslavija «سرزمین اسلاوهای جنوب».
یونان (Greece)
کهنترین نام برای آن در زبانهای ایرانی Yauna- است. Yunanistan (آذری، ترکی)، الیونان (عربی)، Yavan (عبری): از نام ایونیان، اقوام یونانی آسیای صغیر.
Greece: از لاتین Græcus، از یونانی ، بنابر گفته ارسطو نام مردم اصلی Epirus.
(هلاس، یونانی):سرزمین هلنیها. از Hellen که با واژه انگلیسی "settle" (ساکن شدن) همریشه است. خود یونانیان گویند به معنای "سرزمین روشنی" و از ἥ (hḗlios) به معنای "خورشید". | [
"زبان لاتین",
"نقره",
"پرتغال",
"اسپانیا",
"هلند",
"زبان انگلیسی",
"طلا",
"زبانهای هندواروپایی",
"سفید",
"کوهستان",
"ژرمن",
"سلتی",
"بریتانیا",
"ایتالیا",
"ایرلند",
"زبان آلمانی",
"کریستف کلمب",
"سویل",
"زبان پرتغالی",
"انجیر",
"زبان فرانسوی",
"اروپا",
"باسک",
"زبان عربی",
"زبان اسپانیایی",
"توت فرنگی",
"جهنم",
"پادشاهی",
"زبان ایتالیایی",
"فنلاند",
"روسیه",
"آسیای میانه",
"قفقاز",
"اروپای شرقی",
"زبان روسی",
"فرانکها",
"اسلاو",
"شارلمانی",
"کنعان",
"نبطیه",
"فارسی باستان",
"داریوش هخامنشی",
"زبان یونانی",
"عهد عتیق",
"نوح",
"گرجستان",
"ارمنستان",
"چچن",
"کشتی نوح",
"زبان ارمنی",
"جزیره اروپا",
"فرانسه",
"زبان فارسی",
"فنیقی",
"سرزمین ناشناخته جنوبی",
"استرالیا",
"اسکاتلند",
"زبان گالیک",
"آلپ",
"آلبانی",
"آفریقای جنوبی",
"فارسی",
"کویر لوت",
"هند",
"ماوراءالنهر",
"خراسان",
"نیشابور",
"مرو",
"هرات",
"بلخ",
"الادریسی",
"یاقوت حموی",
"عربستان",
"انگلستان",
"انگلیس",
"حلزون",
"بوسنی و هرزگوین",
"آهن",
"یخ",
"ایالات متحده",
"نروژ",
"سلت",
"سمور",
"رود ولگا",
"بالکان",
"تبت",
"هیمالیا",
"کودتا",
"امپراتوری مقدس روم",
"آمریکای لاتین",
"ملانزی",
"گینه",
"پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی",
"پنجاب",
"افغانیه",
"کشمیر",
"ایالت سند",
"بلوچستان",
"ایران",
"تخارستان",
"افغانستان",
"گائلیک",
"تاجیکستان",
"تانزانیا",
"زنگبار",
"تانگانیکا",
"تایلند",
"تایوان",
"ترکمنستان",
"ترکیه",
"جزیره ترومیلن",
"ترینیداد و توباگو",
"جزایر تورکس و کایکوس",
"توکلائو",
"زلاندنو",
"توگو",
"تونس",
"تونگا",
"تووالو",
"تیمور شرقی",
"جامائیکا",
"جزیره جانستون",
"جبل الطارق",
"جزایر جورجیای جنوبی و ساندویچ جنوبی",
"جزیره جرسی",
"جزیره جارویس",
"جیبوتی",
"چاد",
"چک",
"چکسلواکی",
"اسلواکی",
"چین",
"داغستان",
"دانمارک",
"دومینیکا",
"دومینیکن",
"رئونیون",
"روآندا",
"سکا",
"روسیه سفید",
"بلاروس",
"تاتار",
"رومانی",
"زامبیا",
"زیمبابوه",
"ژاپن",
"ژوان دو نوا",
"سائوتومه و پرنسیپ",
"ساحل عاج",
"ساموآ",
"توتم",
"ساموآی آمریکا",
"ایالات متحده آمریکا",
"سان مارینو",
"مارینوس قدیس",
"سری لانکا",
"جزایر سفالبار",
"اسکاندیناوی",
"جزایر سلیمان",
"سنت پیر و ماژلان",
"سنت کیتس و نویس",
"سنت وینسنت و گرنادین",
"سنت لوسیا",
"سنت هلن",
"سنگاپور",
"سنگال",
"سوئد",
"توتنی",
"سوازیلند",
"سوئیس",
"سودان",
"سورینام",
"سوریه",
"آشور",
"آرامی",
"نقش پارسی بر احجار هند",
"سومالی",
"سیرالئون",
"سیشل",
"شیلی",
"صربستان",
"صحرا",
"مراکش",
"عراق",
"عربستان سعودی",
"عمان",
"غنا",
"فارو",
"جزایر فالکلند",
"فلسطین",
"غزه",
"هرودت",
"یهودیه",
"لاپلند",
"بالتیک",
"فیجی",
"فیلیپین",
"قبرس",
"مس",
"قرقیزستان",
"قزاقستان",
"قطر",
"گوادّر",
"بطلمیوس",
"کاتالانیا",
"جزایر کارولین",
"کالدونیای جدید",
"کامبوج",
"کامرون",
"کانادا",
"کبک (شهر)",
"جزایر کایمان",
"سوسمار",
"کرواسی",
"سرمتی",
"کره (کشور)",
"جزیره کریسمس",
"کریسمس",
"کستاریکا",
"کلمبیا",
"جزیره کلیپرتون",
"کنگو",
"جمهوری دموکراتیک کنگو",
"کنیا",
"کوبا",
"جزایر کوک",
"جزایر (کیلینگ) کوکو",
"کومور",
"کویت",
"کیپ ورد",
"کیریباتی",
"آبسنگ کینگمن",
"گابون",
"قبا",
"گامبیا",
"گرنادا",
"گرینلند",
"جزایر گلورئیز",
"گواتمالا",
"مایا",
"گوادلوپ",
"گوام",
"گویان",
"گویان فرانسه",
"سوسو",
"گینه استوایی",
"خط استوا",
"گینه بیسائو",
"لائوس",
"لاتویا",
"لتونی",
"لیتوانی",
"لبنان",
"گیلگمش",
"لسوتو",
"لوگزامبورگ",
"لهستان",
"لیبریا",
"لیبی",
"لیختن اشتاین",
"ماداگاسکار",
"مالاگاشی",
"آسیا",
"مارتینیک",
"جزایر مارشال",
"مجمعالجزایر ماریانای شمالی",
"مالاوی",
"جزیرهمان",
"مالت",
"مالدیو",
"مالزی",
"مالی",
"مایوت",
"سلطان",
"مجارستان",
"نمرود",
"بابل (دولتشهر)",
"هون",
"مصر",
"سنگ نوشته بیستون",
"مودرایا",
"میترا",
"قبط",
"ممفیس",
"مغرب",
"مغولستان",
"مقدونیه",
"مکزیک",
"آزتک",
"موریتانی",
"موریس",
"موزامبیک",
"مولداوی",
"موناکو",
"هرکول",
"مونتسرات",
"مونتهنگرو",
"میانمار",
"برمه",
"جزایر میدوی",
"میکرونزی",
"نائورو",
"جزیره ناواسا",
"نامیبیا",
"صحرای نامیب",
"نپال",
"نخجوان",
"جزیره نورفک",
"نیجر",
"نیجریه",
"نیکاراگوئه",
"نیوئه",
"نارگیل",
"پلینزی",
"واتیکان",
"رم",
"والیس و فوتونا",
"وانواتو",
"ولز",
"انگلوساکسون",
"ونزوئلا",
"ویتنام",
"مجمع الجزایر ویرجین آمریکا",
"جزیره ویک",
"هائیتی",
"جزیره هاولند",
"هندوراس",
"هنگ کنگ",
"یمن",
"یوگسلاوی",
"یونان",
"اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان",
"فهرست سرودهای ملی کشورها",
"فهرست شعارهای ملی"
] | [
"ریشه نام کشورها",
"فهرستهای جاینامها",
"فهرستهای کشورها"
] |
1,784 | رده:جمهوری آذربایجان | 0 | 7 | 14 | [] | false | 0 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | جمهوری آذربایجان | [] | [
"کشورهای حاشیه دریای خزر",
"قفقاز جنوبی",
"کشورهای محصور در خشکی",
"فهرست کشورهای در گستره بیش از یک قاره",
"کشورهای آسیای غربی",
"جمهوریها",
"ردههای با نام کشورها",
"کشورهای اروپایی",
"کشورهای خاورمیانه",
"قفقاز",
"پراکنش آذریها",
"کشورها و سرزمینهای ترکی آذربایجانیزبان",
"کشورها و سرزمینهای گرجیزبان",
"دولتهای مدرن ترک"
] |
1,786 | کفشکماهی | 6 | 206 | 0 | [
"كوشكماهيان",
"کوشکماهیان",
"کوشکماهیشکلان",
"کفشکماهیشکلان",
"كفشك ماهي سانان",
"کفشک ماهی سانان",
"كوشك ماهيان",
"كفشك ماهي شكلان",
"کفشک ماهی شکلان",
"کفشکماهیسانان",
"كفشك ماهي",
"کفشک ماهی",
"کوشک ماهیان",
"كوشك ماهي شكلان",
"کوشک ماهی شکلان"
] | false | 180 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "کفشکماهیسانان"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "Flounder camo md.jpg"
},
{
"Item1": "image_caption",
"Item2": "کفشکماهیسانان، ''Pleuronectiformes''"
},
{
"Item1": "regnum",
"Item2": "[[جانوران]]"
},
{
"Item1": "phylum",
"Item2": "[[طنابداران]]"
},
{
"Item1": "classis",
"Item2": "[[پرتوبالگان]]"
},
{
"Item1": "ordo",
"Item2": "'''Pleuronectiformes'''"
}
],
"Title": "آرایه زیستی"
} | کفشکماهیسانان (Pleuronectiformes) یکی از راستههای ماهیان از رده ماهیان پرتوباله (Actinopterygii) هستند. پرتوبالهها را دگرتنان (Heterosomata) نیز نامیدهاند که گاه به عنوان زیرردهای از سوفماهیسانان نیز رده بندی شده است. در بسیاری از گونههای کفشک ماهی هردو چشم در یک طرف سر قرار دارند. در طی رشد، یکی از چشمهای آنها از یک سو به سوی دیگر سر میکوچد. برخی گونههای این ماهی تنها پهلوی چپ خود را رو به بالا نگه میدارند و برخی تنها پهلوی راست و برخی هردو پهلو را. آن گونههایی که تنها یک پهلو را رو به بالا نگه میدارند پهلوی دیگر خود را همیشه رو به کف دریا نگه میدارند. یکی از معروفترین گونه کوشکماهیان، پهنماهی نام دارد.
گونهها و گروههای گونهای
خالپوشماهی
چرمماهی
لکهماهی
کفشک (ماهی)
لوزیماهی
افسردهماهی
صافماهی
ماهی حلوا
زبانگاوماهیان
سپرماهی | [
"جانوران",
"طنابداران",
"پرتوبالگان",
"راسته",
"رده",
"پرتوباله",
"دگرتنان",
"سوفماهیسانان",
"پهنماهی",
"خالپوشماهی",
"چرمماهی",
"لکهماهی",
"کفشک (ماهی)",
"لوزیماهی",
"افسردهماهی",
"صافماهی",
"ماهی حلوا",
"زبانگاوماهیان",
"سپرماهی"
] | [
"جانداران پدیدآمده در پالئوسن",
"خاربالگان",
"کفشکماهیسانان",
"ماهیان تجاری",
"ماهیهای خوراکی",
"ماهیهای دریایی خوراکی"
] |
1,787 | سوفماهیسانان | 6 | 871 | 0 | [
"سوف ماهی شکلان",
"سوفماهیشکلان",
"سوف ماهي سانان",
"سوف ماهی سانان",
"سوف ماهي شكلان"
] | false | 759 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "سوفماهیسانان"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "YellowPerch.jpg"
},
{
"Item1": "image_width",
"Item2": "250px"
},
{
"Item1": "image_caption",
"Item2": "[[سوف ماهی زرد]] (''Perca flavescens'')"
},
{
"Item1": "regnum",
"Item2": "[[جانوران]]"
},
{
"Item1": "phylum",
"Item2": "[[طنابداران]]"
},
{
"Item1": "classis",
"Item2": "[[پرتوبالگان]]"
},
{
"Item1": "superordo",
"Item2": "Acanthopterygii"
},
{
"Item1": "ordo",
"Item2": "'''سوفماهیسانان'''"
},
{
"Item1": "subdivision_ranks",
"Item2": "[[زیر راسته]]"
},
{
"Item1": "subdivision",
"Item2": "''متن را ببینید''"
}
],
"Title": "آرایه زیستی"
} | سوفماهیسانان (Perciformes همچنین Percomorphi یا Acanthopteri) چهل درصد از تمامی ماهیان را تشکیل میدهند و بزرگترین راسته مهرهداران هستند. آنها به رده ماهیان پرتوباله تعلق دارند و دارای بیش از ۷۰۰۰ گونه مختلف هستند که در همه محیطهای آبی یافت میشوند. آنها نخستین بار در دوره گچ (کرتاسه) پسین، پدید آمده و گونهگون شدند.
از ماهیان سوفماهیسان میتوان از بلنی سهباله نام برد.
طبقهبندی
زیرراسته سوفماهیواران
زیرخانواده سوفماهیوشان
شکمچراغیان (temperate ocean-basses)
شیشهماهیان آسیایی (Asiatic glassfishes)
دهانلانهماهیان (cardinalfishes)
آزادماهی استرالیا (Australasian salmon)
ماهیان آفتابپرست (chameleonfishes)
ماهی بانجو (banjofish)
شگماهیان ژرفازی (deepsea herrings)
نقرهماهی (pomfrets)
ماهیان تفنگچی (fusiliers)
ماهی لوتی درخشان (splendid perches)
گیشماهیان (jacks, پرستوماهیs)
ماهی یالدار (manefishes)
سیخچهماهیان (picarels)
خورشیدماهیان آب شیرین (freshwater sunfishes)
عقربماهیان کاذب (false scorpionfishes)
سوفهای شیشهای (snooks)
پروانهماهی (butterflyfishes)
دلفینماهیان (dolphinfishes)
ببرماهی (tigerfishes)
گالیونماهیها (galjoen fishes)
اردکماهی بالهدراز (long-finned pike)
خارماهیان غار (cavebass)
منگالماهی (sicklefishes)
چسبکماهیان (remoras)
ماهیان پرسهزن (rovers)
پیرزنماهی (old wife)
دهانلانهماهیان ژرفزی (deepwater cardinalfishes)
چغوکماهیان (mojarras)
لوتیهای مرواریدی (pearl perches)
پریماهیان (basslets)
سنگسرماهیان (grunts)
هامورهای اقیانوسی (oceanic basslets)
کلاهدهان (bonnetmouths)
دم پرچمی (flagtails)
چرمبالهماهیان (sea chubs)
گیشماهی کاذب (false trevallies)
خارماهیهای آسیایی (Asian seaperches)
سوفهای بزرگ (lates, barramundi, Nile perch)
پنجزاریماهیان (ponyfishes)
آزادماهیهای ساحلی (beachsalmon)
شهریماهیان (emperor breams)
سهدمماهیان (tripletails)
سرخوماهیان (snappers)
کاشیماهی (tilefishes)
شکمماهی (moonfish)
ماهماهیان (moonyfishes)
خارماهیان معتدله (temperate basses)
بزماهیان (goatfishes)
برگماهیان آسیایی (Asian leaffishes)
ماهی بالهخروسی (roosterfish)
گوازیمماهیان (threadfin breams)
آروارهماهیان (jawfishes)
کاردپوزه (knifejaws)
سنجابماهیهای پوستصدفی (shellskin alfonsinos)
ماهی چانهدراز (jutjaws)
جاروبماهی (sweepers)
سرزره (armorheads)
ماهیان لوتی معتدله (temperate perches)
سوفماهیان (ماهی لوتیes and darters)
بالهکشیده (roundheads)
برگماهیان (leaffishes)
راشگوماهیان (threadfins)
ماهی پردندانه (wreckfishes)
فرشتهماهیان
آبفام (bluefish)
تیبرماهیان (bigeyes)
نئونماهیان (dottybacks)
سوکلا (cobia)
شوریدهماهیان (drums)
گورزادماهی (gnomefish)
هامورماهیان (sea basses, هامور (سرده)s and relatives)
شورتماهیان (whitings and relatives)
شانکماهیان (sea breams and porgies)
نشیبماهیان (slopefishes)
یلیماهیان (grunters)
ماهی کمانگیر (archerfishes)
Superfamily Cirrhitoidea
مرمرماهی (marblefishes)
کرهماهی (morwongs)
ماهی کتانجک (kelpfishes)
صیادماهیان (hawkfishes)
ماهیهای شیپورزن (trumpeters)
Superfamily Cepoloidea
نوارماهیان (bandfishes)
زیرراسته Elassomatoidei
خورشیدماهی کوتوله (pygmy sunfishes)
زیرراسته زمردماهیواران
سیکلید (cichlids)
لوتی خیزاب (surfperches)
زمردماهیان (wrasses)
سفیدگونهای جلبکخوار (cales and weed whitings)
شقایقماهیان (دوشیزهماهی)
طوطیماهیان (parrotfishes)
زیرراسته سردرشتواران
گرگماهیان (wolffishes)
ماهی ژرفکاو (ronquils)
کجدهانان (wrymouths)
لیزماهی (gunnels)
شهپرماهی (quillfish)
کلهماری (graveldiver)
سیخچهپشت (pricklebacks)
پوزماهی (prowfish)
ماهی سردرشت (eelpouts)
زیرراسته یخماهی (sometimes included in Percoidei)
غارتماهیان ریشو (barbeled plunderfishes)
اژدهاماهیان جنوبگان (Antarctic dragonfishes)
تیغچهماهی (thornfishes)
یخماهیان تمساحی (crocodile icefishes)
کفال فالکلند (Patagonian blennies)
غارتماهیهای خاردار (spiny plunderfishes)
یخماهیان روغنی (cod icefishes)
یخماهی دریارو (catadromous icefishes)
زیرراسته زهرماهیواران
نیزه ماسه (sand lances)
ماهیهای تمساحدندان (crocodile toothfishes)
تندابماهی (torrent fish)
ماهیهای ماردندان (snaketooth fishes)
ماسهکن (sandburrowers)
ماسهماهی جنوبی (southern sandfishes)
پوزهاردکان (duckbills)
بلنی زندانی (convict blennies)
لوتی ماسه (sandperches)
زهرماهی (weeverfishes)
ماسهماهیان (sandfishes)
ماسهرو (sanddivers)
اورانوسماهی (stargazers)
زیرراسته بلنی
بلنیهای دندانشانهای (combtooth blennies)
بلنیهای پرچمی (pike-, tube- and flagblennies)
ماهیهای شیبدار (clinids)
اورانوسماهی ماسهنشین (sand stargazers)
بلنیهای کوچک (labrisomids)
بلنی سهباله (threefin blennies)
زیرراسته Icosteoidei
ماهی ژندهپوش (ragfish)
زیرراسته بچهاژدهاماهیواران
بچهاژدهاماهیان (dragonets)
بچهاژدهاماهیان نشیب (slope dragonets)
Suborder گاوماهیواران
گاوماهیان خوابآلود (sleepers)
گاوماهیان (gobies)
جهندهماهیهای ماسهنشین (sand darters)
تیرچهماهیان (wormfishes - dartfishes)
ماهی خوابآلود آب شیرین (freshwater sleepers)
گاوماهیان کپوری (loach gobies)
نوزادماهی (infantfishes)
پیچندهماهیان (collared wrigglers)
زیرراسته Kurtoidei
ماهیان پیشانیپرور (nurseryfishes)
زیرراسته جراحماهیواران
جراحماهیان (surgeonfishes)
شینگماهیان (spadefishes)
بیضیماهی (louvar)
زروکماهیان (scats)
خرگوشماهی (rabbitfishes)
داسماهی (Moorish idol)
زیرراسته Scombrolabracoidei
ماهی خالخالی سیاه (longfin escolar)
زیرراسته تنماهیواران
کوترماهیان (barracudas)
چربگوشتان (snake mackerels)
ماهی یالاسبی (cutlassfishes)
تونماهیان (ماهی خالخالیs and ماهی تنs)
شمشیرماهی (swordfish)
نیزهماهی (marlins)
زیرراسته حلواماهیواران
شیشهماهی بیکیسه (bagless glassfish)
راندهماهیهای ژرفا (ariommatids)
ماهی عروس دریایی (medusafishes)
راندهماهی (driftfishes)
دمچارگوشی (squaretails)
حلواماهیان (butterfishes)
زیرراسته مازماهیان
گورامی بالارو (climbing gouramies)
گورامی (gouramies)
گورامی بوسهزن (kissing gourami)
زیرراسته Channoidei
ماهیان سرماری (snakeheads)
زیرراسته Caproidei
سادماهیان (boarfishes) | [
"سوف ماهی زرد",
"جانوران",
"طنابداران",
"پرتوبالگان",
"طبقه آرایهشناختی",
"مهرهداران",
"بلنی سهباله",
"سوفماهیواران",
"شکمچراغیان",
"شیشهماهیان آسیایی",
"دهانلانهماهیان",
"آزادماهی استرالیا",
"ماهیان آفتابپرست",
"ماهی بانجو",
"شگماهیان ژرفازی",
"نقرهماهی",
"ماهیان تفنگچی",
"ماهی لوتی درخشان",
"گیشماهیان",
"پرستوماهی",
"ماهی یالدار",
"سیخچهماهیان",
"خورشیدماهیان آب شیرین",
"عقربماهیان کاذب",
"سوفهای شیشهای",
"پروانهماهی",
"دلفینماهیان",
"ببرماهی",
"گالیونماهیها",
"اردکماهی بالهدراز",
"خارماهیان غار",
"منگالماهی",
"چسبکماهیان",
"ماهیان پرسهزن",
"پیرزنماهی",
"دهانلانهماهیان ژرفزی",
"چغوکماهیان",
"لوتیهای مرواریدی",
"پریماهیان",
"سنگسرماهیان",
"هامورهای اقیانوسی",
"کلاهدهان",
"دم پرچمی",
"چرمبالهماهیان",
"گیشماهی کاذب",
"خارماهیهای آسیایی",
"سوفهای بزرگ",
"barramundi",
"Nile perch",
"پنجزاریماهیان",
"آزادماهیهای ساحلی",
"شهریماهیان",
"سهدمماهیان",
"سرخوماهیان",
"کاشیماهی",
"شکمماهی",
"ماهماهیان",
"خارماهیان معتدله",
"بزماهیان",
"برگماهیان آسیایی",
"ماهی بالهخروسی",
"گوازیمماهیان",
"آروارهماهیان",
"کاردپوزه",
"سنجابماهیهای پوستصدفی",
"ماهی چانهدراز",
"جاروبماهی",
"سرزره",
"ماهیان لوتی معتدله",
"سوفماهیان",
"ماهی لوتی",
"Darter (fish)",
"بالهکشیده",
"برگماهیان",
"راشگوماهیان",
"ماهی پردندانه",
"فرشتهماهیان",
"آبفام",
"تیبرماهیان",
"نئونماهیان",
"سوکلا",
"شوریدهماهیان",
"گورزادماهی",
"هامورماهیان",
"هامور (سرده)",
"شورتماهیان",
"شانکماهیان",
"نشیبماهیان",
"یلیماهیان",
"ماهی کمانگیر",
"Cirrhitoidea",
"مرمرماهی",
"کرهماهی",
"ماهی کتانجک",
"صیادماهیان",
"ماهیهای شیپورزن",
"نوارماهیان",
"خورشیدماهی کوتوله",
"زمردماهیواران",
"سیکلید",
"لوتی خیزاب",
"زمردماهیان",
"سفیدگونهای جلبکخوار",
"شقایقماهیان",
"دوشیزهماهی",
"طوطیماهیان",
"سردرشتواران",
"گرگماهیان",
"ماهی ژرفکاو",
"کجدهانان",
"لیزماهی",
"شهپرماهی",
"کلهماری",
"سیخچهپشت",
"پوزماهی",
"ماهی سردرشت",
"یخماهی",
"غارتماهیان ریشو",
"اژدهاماهیان جنوبگان",
"تیغچهماهی",
"یخماهیان تمساحی",
"کفال فالکلند",
"غارتماهیهای خاردار",
"یخماهیان روغنی",
"یخماهی دریارو",
"زهرماهیواران",
"نیزه ماسه",
"ماهیهای تمساحدندان",
"تندابماهی",
"ماهیهای ماردندان",
"ماسهکن",
"ماسهماهی جنوبی",
"پوزهاردکان",
"بلنی زندانی",
"لوتی ماسه",
"زهرماهی",
"ماسهماهیان",
"ماسهرو",
"اورانوسماهی",
"بلنی",
"بلنیهای دندانشانهای",
"بلنیهای پرچمی",
"ماهیهای شیبدار",
"اورانوسماهی ماسهنشین",
"بلنیهای کوچک",
"ماهی ژندهپوش",
"بچهاژدهاماهیواران",
"بچهاژدهاماهیان",
"بچهاژدهاماهیان نشیب",
"گاوماهیواران",
"گاوماهیان خوابآلود",
"گاوماهیان",
"جهندهماهیهای ماسهنشین",
"تیرچهماهیان",
"ماهی خوابآلود آب شیرین",
"گاوماهیان کپوری",
"نوزادماهی",
"پیچندهماهیان",
"ماهیان پیشانیپرور",
"جراحماهیواران",
"جراحماهیان",
"شینگماهیان",
"بیضیماهی",
"زروکماهیان",
"خرگوشماهی",
"داسماهی",
"ماهی خالخالی سیاه",
"تنماهیواران",
"کوترماهیان",
"چربگوشتان",
"ماهی یالاسبی",
"تونماهیان",
"ماهی خالخالی",
"ماهی تن",
"شمشیرماهی",
"نیزهماهی",
"حلواماهیواران",
"شیشهماهی بیکیسه",
"راندهماهیهای ژرفا",
"ماهی عروس دریایی",
"راندهماهی",
"دمچارگوشی",
"حلواماهیان",
"مازماهیان",
"گورامی بالارو",
"گورامی",
"گورامی بوسهزن",
"ماهیان سرماری",
"سادماهیان"
] | [
"سوفماهیسانان",
"پرتوبالگان"
] |
1,788 | پرتوبالگان | 6 | 2,398 | 0 | [
"شعاعباله",
"شعاع باله ها",
"شعاعبالهها",
"پرتوباله",
"شعاع باله",
"بالهشعاعیداران",
"باله شعاعي داران",
"باله شعاعی داران"
] | false | 2,370 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "پرتوبالگان"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Anatomia dei pesci.jpg"
},
{
"Item1": "عنوان تصویر",
"Item2": "پرتوبالگان، ''Actinopterygii''"
},
{
"Item1": "فرمانرو",
"Item2": "[[جانوران]]"
},
{
"Item1": "بالاشاخه",
"Item2": "[[دهاندومیان]]"
},
{
"Item1": "شاخه",
"Item2": "[[طنابداران]]"
},
{
"Item1": "زیرشاخه",
"Item2": "[[مهرهداران]]"
},
{
"Item1": "فروشاخه",
"Item2": "[[آروارهداران]]"
},
{
"Item1": "بالارده",
"Item2": "[[ماهیان استخوانی]]"
},
{
"Item1": "رده",
"Item2": "'''پرتوبالگان'''"
},
{
"Item1": "وضعکننده رده",
"Item2": "(Klein, 1885)"
}
],
"Title": "آرایه زیستی"
} | پرتوبالگان یا بالهشعاعیداران یا شعاعبالهها نام ردهای از ماهیان است که راسته تاسماهیسانان را شامل میشوند و بالههای افراشته غضروفی دارند. پرتوبالگان به عنوان یک رده یا زیررده از ماهیان استخوانی بهشمار میآیند. دلیل نامگذاری این رده این است که ماهیان این رده بالههای آنها به صورت شبکههایی پوستی است که توسط خارهای استخوانی و شاخدار حمایت میشود، برخلاف گوشتیبالگان که بالههای آنها به صورت آویزه و لختهای از گوشت است.
پرتوبالگان رده غالب در میان مهرهداران هستند و نزدیک به ۹۹ درصد از بیش از ۳۰ هزار گونه ماهی موجود به رده پرتوبالگان تعلق دارد. پرتوبالهها در سراسر آبهای شور و شیرین جهان، از قعر دریاها تا جویبارهای مرتفع کوهستانی پراکندهاند. گونههای پرتوباله اندازههای بسیار مختلفی دارند بهطوریکه از کپورریزه ۸ میلیمتری تا خورشیدماهی اقیانوسی ۲۳۰۰ کیلوگرمی و پاروماهی یازدهمتری در این رده دیده میشوند.
فروردهها و راستهها
راستههای ماهیان پرتوباله در دو فرو-رده غضروفماهیان و نوبالگان دستهبندی میشوند.
برای راستهها الگوی زیر صفحه را ببینید.
دستهبندی | [
"جانوران",
"دهاندومیان",
"طنابداران",
"مهرهداران",
"آروارهداران",
"ماهیان استخوانی",
"تاسماهیسانان",
"گوشتیبالگان",
"کپورریزه",
"خورشیدماهی اقیانوسی",
"پاروماهی",
"فرورده",
"غضروفماهیان",
"غضروفیاستخوانان",
"ماهیان خاویاری",
"پوزهپارویی",
"طنابماهی",
"پربالهماهیان",
"نوبالگان",
"درستاستخوانان",
"کمانباله",
"ماهی سرسوسماری",
"پیوستهاستخوانان",
"پرتوتاران",
"ششماهی",
"چهاراندامان",
"دوزیستان",
"آبپردهداران",
"پستانداران",
"خزندهچهرگان",
"خزندگان",
"پرنده"
] | [
"پرتوبالگان",
"جانداران پدیدآمده در سیلورین و هنوز منقرضنشده"
] |
1,790 | استودان سدلک | 0 | 32 | 0 | [
"استخوانکدهی سدلک",
"استودان سدلك",
"استخوان كده ي سدلك",
"استخوان کده ی سدلک",
"استخوانکده سدلک",
"استخوان كدهٔ ي سدلك",
"استخوان کدهٔ ی سدلک",
"استخوان كده سدلك",
"استخوان کده سدلک",
"استخوانکدهٔ سدلک",
"استخوان كدهٔ سدلك",
"استخوان کدهٔ سدلک"
] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | چلچراغی از استخوان انسان
نمای خارجی نیایشگاه
استودان سدلک (در زبان چک: Kostnice v Sedlci) یک نیایشگاه کوچک مسیحی کاتولیک است که در طبقه زیرین گورستان کلیسای همه قدیسان در سدلک از حومههای شهر کوتنا هرا در جمهوری چک قرار دارد. تخمین زده میشود که برای تزئینات داخلی این استودان از استخوانهای ۴۰،۰۰۰ تا ۷۰،۰۰۰ انسان که پیشتر در محوطه کلیسا به خاک سپرده شده بودند استفاده شده است. این استودان از مهمترین مراکز گردشکری در جمهوری چک است و سالانه حدود ۲۰۰ هزار نفر از آن بازدید میکنند.
تاریخچه
هنری راهب بزرگ کلیسای صومعه سیسترسی سدلک به فرمان شاه اوتاکار دوم، پادشاه بوهم در سال ۱۲۷۸ به سرزمین مقدس فرستاده شد. در هنگام بازگشت از زیارت، او مقداری از خاک سرزمین مقدس را با خود به ارمغان آورد و آنرا بعنوان تبرک در این گورستان پاشید. این کار او باعث شد که گورستان سدلک به محلی محبوب برای دفن مردگان در اروپای مرکزی مبدل شود. در سالهای میانی قرن چهاردهم با گسترش مرگ سیاه یا طاعون در اروپای مرکزی و هم چنین در خلال جنگهای محلی اوایل قرن پانزدهم هزاران نفر در این گورستان به صورت دسته جمعی به خاک سپرده شدند.
در حدود سال ۱۴۰۰ میلادی، کلیسایی با معماری گوتیک در مرکز این گورستان بنا نهاده شد، و استخوانهای یافت شده در گورهای دسته جمعی —که در هنگام ساخت کلیسا کشف شده بودند— در سرداب و همچنین شیروانی کلیسا به امانت سپرده شدند. بر طبق روایات، بعد از سال ۱۵۱۱ استخوانهای انباشته شده توسط یک راهب نیمهکور به صورتی مرتب در کلیسا چیده شد.
در سال ۱۸۷۰ میلادی منبتکاری به نام فرانتیشک رینت (František Rint) از سوی خانواده شوارتزنبرگ (Schwarzenberg) استخدام شد تا کلیسا را با استخوانها تزئین کند که این تزئینات تا بحال در این کلیسا موجود است. گفته شده است که در تزئینات این کلیسا از استخوانهای ۴۰،۰۰۰ انسان استفاده شده است. | [
"زبان چک",
"کلیسای کاتولیک",
"کلیسای همه قدیسان",
"سدلک",
"کوتنا هرا",
"جمهوری چک",
"استودان",
"سیسترسیها",
"پرمیسل اوتاکار دوم",
"بوهم",
"۱۲۷۸ (میلادی)",
"سرزمین مقدس",
"اروپای مرکزی",
"سده ۱۴ (میلادی)",
"مرگ سیاه",
"طاعون",
"سده ۱۵ (میلادی)",
"۱۴۰۰ (میلادی)",
"معماری گوتیک",
"۱۵۱۱ (میلادی)",
"۱۸۷۰ (میلادی)"
] | [
"استودانها",
"جاذبههای گردشگری در منطقه بوهمی مرکزی",
"ساختمانها و سازهها در منطقه بوهمی مرکزی",
"کوتنا هرا",
"گورستانها در جمهوری چک",
"گورستانهای کاتولیک",
"میراث جهانی یونسکو در جمهوری چک"
] |
1,791 | استان خراسان جنوبی | 2 | 2,208 | 0 | [
"خراسان جنوبي",
"استان خراسان جنوبي",
"خراسان جنوبی",
"استان بیست و نهم"
] | false | 2,061 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام استان",
"Item2": "خراسان جنوبی"
},
{
"Item1": "انداره تصویر",
"Item2": "400px"
},
{
"Item1": "نقشه موقعیت",
"Item2": "IranSouthKhorasan-SVG.svg"
},
{
"Item1": "مرکز",
"Item2": "[[بیرجند]]"
},
{
"Item1": "عرض",
"Item2": "۳۲٫۸۷"
},
{
"Item1": "طول",
"Item2": "۵۹٫۲۱"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۱۵۱،۱۹۳"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۷۶۸،۸۹۸ نفر (۱۳۹۵)"
},
{
"Item1": "پراکندگی جمعیت",
"Item2": "۶ نفر"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "۱۱"
},
{
"Item1": "استاندار",
"Item2": "[[محمدمهدی مروج الشریعه]]"
},
{
"Item1": "زبانها",
"Item2": "[[فارسی]]"
}
],
"Title": "استان ایران"
} | استان خراسان جنوبی یکی از استانهای ایران است. این استان در شرق ایران واقع شده و مرکز آن، شهر بیرجند است.
استان خراسان جنوبی،تا سال ۱۳۸۳ به همراه خراسان شمالی و خراسان رضوی استان خراسان را تشکیل میدادند و در آن سال با مصوبه مجلس شورای اسلامی و پس از تقسیم استان خراسان به سه استان، در سال ۱۳۸۳ ایجاد شد.
مساحت این استان۱۵۱،۱۹۳ کیلومتر مربع است که از این نظر سومین استان ایران است. بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵، جمعیت آن برابر با ۸۹۸،۸۹۸ نفر میباشد و از این نظر ۲۸امین استان کشور بهشمار میرود.
مدرسه شوکتیه
پیشینه
عباسی، برگرفته از کتاب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی. در ایالت قهستان، شهرهای تون (فردوس)، قائن و طبس مشخص شدهاند.
ایالت قهستان نام شهرهای تون(فردوس)، قائن و طبس بر روی نقشه ابن حوقل در کتاب صوره الارض قرن چهارم ه.ق
خراسان جنوبی شامل محدودهای از خراسان بزرگ است که در سدههای پیش قهستان نامیده میشدهاست. شهرهای مهم ایالت قهستان، تون (فردوس امروزی) و قائن بودهاند. مارکوپولو نیز در سفرنامه خود، از این منطقه با نام تونوکاین (تون و قاین) یاد کردهاست.
در سدههای اخیر و به ویژه از دوران قاجار، دو شهر فردوس و قائن به دلیل حوادث طبیعی مختلف به تدریج موقعیت جمعیتی خود را از دست داده و بیرجند مرکزیت و اهمیت بیشتری یافت.
تشکیل استان خراسان جنوبی به مرکزیت بیرجند از سال ۱۳۴۲ مطرح بودهاست و در سال ۱۳۸۳ و پس از سالها کشمکش سیاسی این استان تاسیس شد. مرکز این استان جدید شهر بیرجند تعیین گردید. در زمان تاسیس این استان شامل سه شهرستان بیرجند، نهبندان و سربیشه بود.
قاین در ابتدای تاسیس استان حاضر به پیوستن به خراسان جنوبی نشد و در محدوده خراسان رضوی باقی ماند.
در سال ۱۳۸۳ و پس از تقسیم استان خراسان مباحثی در مورد الحاق قاین به خراسان جنوبی مطرح گردید و در نهایت در اواخر همان سال ۸۳ شهرستان قاین به استان خراسان جنوبی الحاق گردید.
فردوس که در قضیه تقسیم خراسان بیشترین آسیب را دید نیز حاضر به پیوستن به استانی با مرکزیت بیرجند نشد. در چند راهپیمایی اعتراض آمیز که منجر به کشته و زخمی شدن چند شهروند فردوسی قبل از تقسیم خراسان شد مردم این شهرستان نشان دادند که در تقسیم استان خراسان سهم بیشتری خواهان هستند، اگر چه نتیجهای برای مردم در برنداشت.
در مرحله اول تقسیم خراسان و شکلگیری استان خراسان جنوبی، تنها بخش سرایان شهرستان فردوس با پذیرش این امر که با پیوستن به خراسان جنوبی از بخش به شهرستان ارتقاء مییابد حاضر به جدایی از فردوس و خراسان رضوی شد و مدتی را به عنوان یکی از بخشهای شهرستان بیرجند در خراسان جنوبی به سر برد تا اینکه در سال ۱۳۸۴ اولین ارتقاء در خراسان جنوبی با ارتقای بخش سرایان به شهرستان صورت گرفت. در همین سال با ارتقای بخش درمیان به مرکزیت شهر اسدیه (اسدآبادسابق) دومین شهرستان جدید استان خراسان جنوبی به وجود آمد.
ادامه تلاشها برای الحاق فردوس در سال ۱۳۸۶ به نتیجه رسید و این شهرستان هم علیرغم میل باطنی بسیاری از مردم، به خراسان جنوبی ملحق شد.
در سال ۱۳۸۷ بخش بشرویه شهرستان فردوس هم در جواب قبول الحاق به خراسان جنوبی توانست ارتقاء پیدا کند و هشتمین شهرستان استان تاسیس شد.
در سال ۱۳۹۱ و در روزهای پایانی این سال طبس از استان یزد جدا و به خراسان جنوبی پیوست. این پیوستن واکنشهایی همچون امضای طومار را در پی داشت. همچنین فرمانداری این شهر نیز به فرمانداری ویژه و معاونت استانداری ارتقاء یافت.
در اردیبهشت ۱۳۹۱ نهمین و دهمین شهرستانها تاسیس گشتند. بخش زیر کوه قاین همراه با بخش زهان قاین و تبدیل دهستان شاسکوه این شهرستان به بخش با سه بخش به شهرستان زیر کوه ارتقاء یافت و حاجیآباد زیرکوه پس از حاجیآباد هرمزگان و حاجیآباد فارس (زرین دشت) سومین حاجیآباد کشور شد که به خود فرماندار میبیند. بخش خوسف بیرجند هم پس از تبدیل دهستان جلگه ماژان به بخش به شهرستان ارتقاء یافت و و با دو بخش مرکزی و جلگه ماژان به جمع شهرستانهای کشور پیوست.
موقعیت جغرافیایی
این استان از شمال با استان خراسان رضوی، از غرب با استانهای یزد، اصفهان و سمنان، از شرق با کشور افغانستان و از جنوب با استانهای سیستان و بلوچستان و کرمان هممرز است.
تقسیمات کشوری
شهرستانهای استان خراسان جنوبی
استان خراسان جنوبی، دارای ۱۱ شهرستان، ۲۵ بخش، ۶۱ دهستان و ۲۸ شهر است.
شهرستانها
شهرستانهای این استان عبارتاند از:
شماره
نام شهرستان
تاریخ شهرستان شدن
جمعیت
۱
شهرستان بیرجند
۱۳۱۶
۲۶۱،۳۲۴
۲
شهرستان فردوس
۱۳۲۳
۴۵،۵۲۳
۳
شهرستان طبس
۱۳۳۹
۷۲،۶۱۷
۴
شهرستان قائنات
۱۳۵۸
۱۱۶،۱۸۱
۵
شهرستان نهبندان
۱۳۶۸
۵۱،۴۴۹
۶
شهرستان سربیشه
۱۳۸۲
۴۰،۹۵۹
۷
شهرستان درمیان
۱۳۸۴
۵۳،۷۱۴
۸
شهرستان سرایان
۱۳۸۴
۳۳،۳۱۲
۹
شهرستان بشرویه
۱۳۸۷
۲۶،۰۶۴
۱۰
شهرستان زیرکوه
۱۳۹۱
۴۰،۱۵۵
۱۱
شهرستان خوسف
۱۳۹۱
۲۷،۶۰۰
شهرها
مهمترین شهرهای استان خراسان جنوبی، بیرجند، فردوس، طبس و قائن هستند.
جاذبههای گردشگری
مدرسه علیای فردوس، ساخته شده در دوره صفوی
باغ اکبریه میراث جهانی یونسکو
سنگ سوراخ، اثری طبیعی در غرب فردوس
استان خراسان جنوبی، در مسیر محورهای ارتباطی استانهای جنوبی ایران با مشهد قرار دارد. محور اصلی ارتباطی استانهای یزد، اصفهان، فارس و بوشهر به مشهد، از طبس و فردوس میگذرد (جاده ۶۸ تا دیهوک و سپس ادامه مسیر به سمت مشهد از طریق جاده ۹۱). همچنین محور اصلی ارتباطی استانهای کرمان و هرمزگان، از دیهوک و فردوس میگذرد (جاده ۹۱). محور ارتباطی استان سیستان و بلوچستان به مشهد نیز از شهرهای نهبندان، سربیشه، بیرجند و قائن عبور میکند (جاده ۹۵). یکی از قدیمیترین جاذبههای گردشگری ثبت شده در استان خراسان جنوبی سنگ نگاره کال جنگال در ۵ کیلومتری جنوب شهر خوسف و متعلق به دوره اشکانی است که در بررسیهای جدید ۱۴ سنگ نگاره در نزدیکی آن شناسایی شدهاست. دیگر جاذبههای گردشگری استان عبارت اند از:
حرم مطهر حسین بن موسی الکاظم (ع) طبس
آرامگاه حکیم نزاری
ارگ کلاه فرنگی
بند دره
سنگ سوراخ فردوس
کویر پلوند
بند عمرشاه
منزل مستوفی (بشرویه)
قلعه تاریخی دختر (بشرویه)
عمارت اکبریه (میراث جهانی یونسکو)
قلعه بیرجند
کنسولگری انگلیس (باغ منظریه)
مدرسه شوکتیه
مدرسه معصومیه
مسجد میان ده (بشرویه)
مجموعه آسیابهای آبی (بشرویه)
مصلی بیرجند
یخدان رحیم آباد
آرامگاه ابن حسام خوسفی
باغ گلشن
طاق زارهای کویر سه قلعه
امامزاده محمد بن اصغر هوگند (بشرویه)
روستای چنشت (سربیشه)
روستای خراشاد (بیرجند)
باغ شوکتآباد (بیرجند)
غار خونیک
غار فارس
قلعه فورگ
کوچ
ماخونیک
مجموعه تاریخی کوشک فردوس
مدرسه علمیه علیا فردوس
مدرسه علمیه حبیبیه فردوس
مسجد جامع تون (فردوس)
حوض انبارسیدی فردوس
مسجدسیدی فردوس
قنات بلده فردوس(میراث جهانی یونسکو)
کوه قلعه فردوس
قلعه حسنآباد فردوس
باغستان علیا فردوس
آبگرم معدنی فردوس
آرامگاه میر تونی
مصعبی
مسجد جامع قائن
آرامگاه بزرگمهر قائنی (قائن)
مسجد جامع افین (زیرکوه)
قلعه کوه قاین
رباط زردان (زیرکوه)
قلعه کوه زردان (زیرکوه)
آبگرم مرتضی علی (شهرستان طبس)
ارگ حکومتی طبس (شهرستان طبس)
سد تاریخی کریت (شهرستان طبس)
کشاورزی
استان خراسان جنوبی رتبه اول تولید محصولات باغی زرشک و عناب و رتبه دوم تولید زعفران و پنبه را در سطح ایران داراست. همچنین این استان، ششمین تولیدکننده انار در بین استانهای ایران است و شهرستان فردوس پس از شهرستانهای ساوه و نیریز، سومین تولیدکننده انار در ایران است. پسته، بادام، سیب، گلابی، به، گیلاس، آلبالو، زردآلو، هلو، خرما، توت، شاتوت، گردو، انجیر و سنجد از دیگر محصولات باغی این استان است.
در بخش محصولات زراعی، این استان در تولید چغندرقند، رتبه هشتم کشور را داشته و همچنین گندم، جو، پنبه، حبوبات، محصولات جالیزی و گیاهان علوفهای در این استان کشت میشوند.
در بخش دامپروری، پرورش مرغ گوشتی و تخمگذار، گاو شیری و گوشتی، گوسفند، بز و شتر به صورت سنتی و صنعتی انجام میپذیرد.
اقلیم
میانگین بارندگی سالانه استان خراسان جنوبی، ۱۳۴ میلیمتر و میانگین دمای سالانه، ۱۷٫۵ درجه سلسیوس است. ۹۵ درصد وسعت این استان را عرصههای طبیعی در بر میگیرد که از این میزان، ۲۲٫۷ درصد بیابانی، ۶۳٫۳ درصد مراتع بیابانی، ۷٫۲ درصد مراتع خوب و متوسط و ۶٫۸ درصد جنگلی است. ۸۸۰،۳۳۴ هکتار از مساحت این استان، جزء کانونهای بحرانی فرسایش بادی است که شهرستان قاینات با ۲۴۲،۴۷۲ هکتار مساحت کانونهای بحرانی، دارای بیشترین سطح و شهرستان سرایان با ۲۷،۷۸۷ هکتار، دارای کمترین سطح کانون بحران فرسایش بادی است.
پس از الحاق شهرستان طبس به این استان، با توجه به وسعت زیاد بیابانهای طبس، خراسان جنوبی از ششمین استان بیابانی ایران، به دومین استان بیابانی تبدیل شد.
مردم
نظرسنجی سال ۱۳۸۹
طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونهگیری شد در استان خراسان جنوبی به قرار زیر بود: ۹۹٫۳ فارس (۱۰۰٪ مرد، ۹۸٫۵٪ زن)، ۰٫۷ بلوچ (۱٫۵٪ زن) بودند.
رسومات خاص
از جمله خصوصیات استان میتوان به مراسم کاکل و شکر گزاری در کشاورزی، جشن قوج گذاری و کوچ در امر دامداری ، مراسم برات و مراسم ماه محرم از قبیل نخل برداری ، تعزیه خوانی ، علم بندان ، علم گردانی ، بیل زنی ، مشعل گردانی ، هفت منبر ، سنگ زنی ، کفچلزی و همچنین مراسم استثنایی روستای چنشت اشاره کرد.
صنعت
کارخانهها و کارگاههای تولید ماشینآلات و تجهیزات، وسایل نقلیه موتوری، محصولات فلزی، تجهیزات حمل و نقل، اکسید منیزیم، محصولات لاستیکی و پلاستیک، ماشینآلات و دستگاههای برقی، محصولات کانی غیرفلزی، کاغذ و محصولات کاغذی، ابزار پزشکی و اپتیکی، ساعت، رادیو و تلویزیون، فلزات اساسی، چوب و محصولات چوبی، منسوجات، مبلمان و صنایع غذایی و آشامیدنی در سطح استان و نیز در ۵ شهرک صنعتی در بیرجند، فردوس، قاین، نهبندان و سربیشه مشغول فعالیت میباشند. همچنین به تازگی خبر از افتتاح کارخانه شمش منیزیم در شهرستان فردوس به گوش میرسد. (صدا و سیمای خراسان جنوبی)
قالیبافی، سفالگری، رنگرزی، آهنگری، مسگری، حصیربافی، سبدبافی، نمدمالی، زیلوبافی، پارچه بافی، نوغان داری، ریسندگی، گلیم بافی، جاجیم بافی، زرگری، دباغی و سوزندوزی، از جمله صنایع دستی استان خراسان جنوبی هستند.
معدن
این استان دارای پتانسیل بالایی در بخش معادن میباشد بهطوریکه دارای تنها ذخایر منیزیت ایران (شهرستان بیرجند و شهرستان سربیشه)، بزرگترین ذخیره و تنها معدن آزبست ایران (معدن حاجات نهبندان) بوده و ذخایر و معادن مهم اورانیوم در (شهرستان فردوس )، بنتونیت (شهرستان سرایان، سهقلعه)، گرانیت (بیرجند و سربیشه)، گل سفید (بیرجند)، بازالت (شهرستان سربیشه) در خراسان جنوبی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. یکی دیگر از مهمترین معادن این استان، معدن مس قلعه زری واقع در جنوب غرب این استان (خوسف) است که به علت عیار طلای بالای آن در سطح جهان شناخته شدهاست .
معادن ولاستونیت، کائولن، تراورتن، فلدسپات، بوکسیت، مارن، گچ، آهک، دولومیت، مرمریت، خاک صنعتی، سنگ لاشه و توف از دیگر معادنی هستند که در این استان در حال بهرهبرداری هستند.
جمعیت شهرهای استان خراسان جنوبی
نگارهها | [
"بیرجند",
"محمدمهدی مروج الشریعه",
"فارسی",
"ایران",
"خراسان شمالی",
"خراسان رضوی",
"استان خراسان",
"تقسیم استان خراسان",
"جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی",
"صورة الارض",
"قهستان",
"فردوس",
"قائن",
"مارکوپولو",
"قاجاریان",
"شهرستان قائنات",
"بخش بشرویه",
"شهرستان فردوس",
"شهرستان طبس",
"استان یزد",
"بخش مرکزی شهرستان خوسف",
"بخش جلگه ماژان",
"استان خراسان رضوی",
"استان اصفهان",
"استان سمنان",
"افغانستان",
"سیستان و بلوچستان",
"استان کرمان",
"استان سیستان و بلوچستان",
"شهرستان بیرجند",
"شهرستان نهبندان",
"شهرستان سربیشه",
"شهرستان درمیان",
"شهرستان سرایان",
"شهرستان بشرویه",
"شهرستان زیرکوه",
"شهرستان خوسف",
"طبس",
"مشهد",
"استان فارس",
"استان بوشهر",
"جاده ۶۸ (ایران)",
"جاده ۹۱ (ایران)",
"استان هرمزگان",
"دیهوک",
"نهبندان",
"سربیشه",
"جاده ۹۵ (ایران)",
"امامزاده حسین بن موسی کاظم",
"آرامگاه حکیم نزاری",
"ارگ کلاه فرنگی",
"بند دره",
"سنگ سوراخ (فردوس)",
"کویر پلوند",
"بند عمرشاه",
"منزل مستوفی",
"قلعه تاریخی دختر",
"عمارت اکبریه",
"میراث جهانی یونسکو",
"قلعه بیرجند",
"کنسولگری انگلیس (بیرجند)",
"مدرسه شوکتیه",
"مدرسه معصومیه",
"مسجد میان ده",
"مجموعه آسیابهای آبی",
"مصلی بیرجند",
"یخدان رحیم آباد",
"آرامگاه ابن حسام خوسفی",
"باغ گلشن (طبس)",
"طاق زارهای کویر سه قلعه",
"امامزاده محمد بن اصغر هوگند",
"چنشت",
"خراشاد",
"شوکتآباد",
"غار خونیک",
"غار فارس",
"قلعه فورگ",
"کوچ (دهستان باقران)",
"ماخونیک",
"مجموعه تاریخی کوشک فردوس",
"مدرسه علمیه علیا",
"مدرسه علمیه حبیبیه",
"مسجد جامع تون",
"حوض انبارسیدی",
"مسجد سیدی",
"قنات بلده",
"کوه قلعه فردوس",
"قلعه حسنآباد فردوس",
"باغستان علیا",
"آبگرم معدنی فردوس",
"آرامگاه میر تونی",
"مصعبی",
"مسجد جامع قائن",
"آرامگاه بزرگمهر قائنی",
"مسجد جامع افین",
"قلعه کوه قاین",
"رباط زردان",
"قلعه کوه زردان",
"آبگرم مرتضی علی (شهرستان طبس)",
"ارگ حکومتی طبس (شهرستان طبس)",
"سد تاریخی کریت (شهرستان طبس)",
"زرشک",
"عناب",
"زعفران",
"پنبه",
"انار",
"شهرستان ساوه",
"شهرستان نیریز",
"پسته",
"بادام",
"سیب",
"گلابی",
"به",
"گیلاس",
"آلبالو",
"زردآلو",
"هلو",
"خرما",
"توت",
"شاتوت",
"گردو",
"انجیر",
"سنجد",
"چغندرقند",
"گندم",
"جو (گیاه)",
"شهرستان قاینات",
"شورای فرهنگ عمومی",
"اکسید منیزیم",
"منسوجات",
"شهرک صنعتی",
"قاین",
"قالیبافی",
"سفالگری",
"رنگرزی",
"حصیربافی",
"زیلوبافی",
"نوغان",
"جاجیم بافی",
"دباغی",
"منیزیت",
"آزبست",
"اورانیوم",
"بنتونیت",
"سهقلعه (شهر)",
"گرانیت",
"گل سفید",
"بازالت",
"مس",
"خوسف",
"ولاستونیت",
"کائولن",
"تراورتن",
"فلدسپات",
"بوکسیت",
"مارن",
"گچ",
"آهک",
"دولومیت",
"مرمریت",
"خاک صنعتی",
"سنگ لاشه",
"توف (سنگ)",
"جمعیت شهرهای استان خراسان جنوبی",
"ارگ فورگ",
"باغ اکبریه",
"دانشگاه بیرجند",
"ارگ بیرجند",
"مدرسه علیا"
] | [
"استان خراسان جنوبی",
"استانهای ایران"
] |
1,792 | وبشناسی | 0 | 11 | 0 | [
"وب شناسی",
"وبشناسي",
"وب شناسي"
] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | وبشناسی به عنوان برابر فارسی برای واژه انگلیسی "Webology" و واژه فرانسوی "Webologie" انتخاب شدهاست.
از دید لغوی وبشناسی از دو واژه وب (Web) و پسوند "-شناسی" به عنوان برابر نهاده "Logia" یونانی، "Logie" فرانسوی، یا "Logy" انگلیسی، تشکیل شدهاست.
وبشناسی در اصطلاح یعنی علم وب. به عبارت دیگر، وبشناسی علم جدیدی است که به مطالعه جنبههای گوناگون پدیده وب جهانگستر (تولید، ذخیره، نمایهسازی، جستجو، بازیابی و گسترش اطلاعات در محیط وب، بازرگانی و بازاریابی از طریق وب، تاثیرهای علمی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی وب، و غیره) میپردازد.
در راستای مطالعه و شناسایی جنبههای گوناگون وب، در ایران مجله وبشناسی راه اندازی شدهاست. | [
"وب",
"نمایه",
"بازاریابی",
"ایران",
"وبشناسی (مجله)",
"وبسنجی",
"اینترنت"
] | [
"علوم کتابداری و اطلاعرسانی"
] |
1,794 | قانون | 0 | 384 | 0 | [
"قوانین",
"اساسنامه",
"اساس نامه",
"قوانين",
"اساسنامه"
] | false | 324 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ترازو نماد عدالت در قانون است.
قانون مجموعهای از دستورالعملهاست که از سوی مجموعهای از موسسات به اجرا گذاشته میشود و به عنوان میانجی در پیوندهای اجتماعی بین مردم عمل میکند. قانون معرب کلمه فارسی کانون است که به انگلیسی state ترجمه میشود. مفهوم عامتری نیز نسبت به قانون وجود دارد. به عبارت دیگر هر چیزی که تنظیمکننده رفتار انسان باشد، قانون نام دارد. این قانون میتواند قوانین فیزیکی باشد که بر انسان تاثیر دارد یا قوانین اخلاقی یا قانونی باشد که دولت یا قدرت فراتر یک کشور آن را به شیوه خاص و در جایگاه خاصی وضع نمودهاست. (مارک تبیت، فلسفه حقوق)
مثلث قانون
حاکمیت قانون
دوران طولانی زندگی بشر همواره دستخوش تغییرات در گرایش به قانون بودهاست. در برخی نظرات سیاسی حاکمان بالاتر از قانون قرار داشتند چنانکه افلاطون برای مثال فلاسفه را در شهر فرضی خود بالاتر از قانون میدانست یا ژان بدن نه دقیقا بلکه در برداشت غالب چنین نظری داشت. اما دوران درازی از تاریخ بشریت، حاکمان و قانون در یک ردیف قرار داشتند قانون به سادگی چیزی بود که حاکم میخواست.(این امر به مکتب اثباتی حقوق معروف است که برخی آغازگر آن را در دوران جدید هابز میدانند) لیکن در گرایش سوم و مدرنتر حاکم در بند قانون بود. نخستین گام در جهت فاصله گرفتن از استبداد حاکمان، نظر حاکمیت به وسیله قانون بود که مفهوم پایینتر بودن حاکم از قانون و الزام او برای حاکمیت از راههای قانونی را شامل میشد. حکومتهای مردم سالار با ایجاد حاکمیت قانون، در این راه فراتر رفتند. هرچند هیچ جامعهای بدون مشکل نیست، اما حاکمیت قانون از حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حمایت میکند.
نکته حایز اهمیت در اینجا منشا قانون است. قانون حسب گرایشها مختلف منشا گوناگون دارد. برای مثال چنانکه بیان شد اثباتیون بر آنند که قانون اراده حاکم است و چیزی والاتر از آن نیست. هر چه حاکم بخواهد قانون است و لازمالاجرا. اما طرفداران مکتب حقوق طبیعی بر آنند که یکسری حقوق لاینفک برای انسان به واسطه انسان بودنش وجود دارد که بر تمامی حکام حاکم است و وظیفه اصلی حاکم کشف این مقررات و اجرای آن است. در دوران معاصر اثر این نطر را در ایجاد حقوق بشر جهانی میتوان یافت یعنی حداقل قواعدی که انسان امروزی به واسطه بشر بودنش دارد مانندآنکه شهروندان باید از بازداشت خودسرانه و تفتیش بیدلیل منازل یا مصادره اموالشان در امان باشند.
شهروندان متهم به جنایت، سزاوار محاکمه سریع و علنی هستند و حق دارند که با شاکیانشان مخالفت یا از ایشان پرسش نمایند. اگر این افراد محکوم شوند، مجازات بیرحمانه و غیرمعمول برای آنان در نظر گرفته نمیشود.
شهروندان را نمیتوان به اجبار وادار به شهادت بر ضد خودشان نمود. این اصل، از شهروندان در برابر اعمال فشار، سوء استفاده یا شکنجه حمایت میکند و اقدام پلیس را به چنین رفتارهایی به شدت کاهش میدهد.
حاکمیت قانون دارای یک معنای عام است و یک معنای خاص. در معنای عام، یعنی وجود نظم در کشور؛ به عبارت دیگر، وقتی افراد جامعه به گونهای مشابه و با رعایت هنجارهای مشترک رفتار نمایند، به معنای آن است که قانون حاکم است. در معنای مضیقتر به معنای اجرای قوانین موضوعه و قوانینی که مجلس و مقامات صالح کشور وضع کردهاند، به نحوه درست و در راستای اجرای هدف آن قانون.
در عمل، حاکمیت قانون بدان معنا است که هیچ فردی، چه رییس جمهور و چه یک فرد عادی از قانون بالاتر نیست. حکومتهای مردم سالار، قدرت را از طریق قانون به کار میبندند و خود ملزم به اطاعت از آن هستند.
قوانین باید در جهت خواستههای مردم و نه هوس شاهان، زورگویان، مقامات نظامی، رهبران مذهبی یا احزاب خود گماشته باشد.
مردم در حکومتهای مردم سالار مشتاق پیروی از قانون هستند، چرا که از قواعد و دستورهای خودشان اطاعت میکنند. هنگامی که قانون توسط مردمی گذاشته میشود که باید از آن اطاعت کنند به نطر میرسد عدالت به بهترین نحو ممکن برقرار میشود.
میزان آزادی یک جامعه را میتوان با درصد جمعیتی که زیر حاکمیت قانون هستند، سنجید. برای مثال در انگلستان حتی ملکه نیز خود را فراتر از قانون نمیبیند و برای به کرسی نشاندن حرف خود به دنبال راهکارهای قانونی میگردد.
برای حاکمیت قانون، یک دستگاه قدرتمند و مستقل قضایی لازم است که دارای اختیار، اقتدار، دارایی و اعتبار لازم جهت زیر پرسش بردن مقامات حکومتی و حتی سران عالی رتبه در برابر قوانین و دستورهای مملکتی باشد. (لذا اهمیت تفکیک قوا که یادگار برجسته منتسکیو میباشد در این جا مشخص میشود.)
از این رو قضات باید بسیار آموزش دیده، متبحر، مستقل و بیطرف و البته هنرمندانی ماهر باشند. هنر قاضی در نحوه تفسیر درست قوانین و اجرای مناسب آن نمایان خواهد شد.
البته آنان برای انجام وظیفه ضروری شان در نظام قانونی و قضایی باید به اصول مردم سالاری پایبند باشند.
قوانین حکومت مردم سالار ممکن است سرچشمههای گوناگونی از قبیل: قانونهای اساسی مکتوب، مصوبات و قواعد، تعالیم مذهبی و اخلاقی و آداب و رسوم فرهنگی داشته باشند. قوانین، بدون در نظر گرفتن منشاهایشان باید برای حفاظت از حقوق و آزادیهای مردم پیش بینیهای لازم را به عمل آورند:
از آن جا که شرط قانون، حمایت یکسان از همگان است، نمیتواند تنها برای یک فرد یا گروه قابل اجرا باشد. | [
"معرب",
"تنظیمکننده",
"انسانشناسی",
"فیزیک",
"فلسفه حقوق",
"سیاست",
"افلاطون",
"ژان بدن",
"هابز",
"مردمسالار",
"حقوق طبیعی",
"کشف",
"دوران معاصر",
"حقوق بشر",
"انسان امروزی",
"شهروندان",
"جلسه دادرسی",
"مجازات",
"شهادت نامه",
"اصل",
"سوءاستفاده",
"شکنجه",
"پلیس",
"رفتارهای ضد اجتماعی",
"حاکمیت قانون",
"نظم اجتماعی",
"کشور",
"هنجارهای اجتماعی",
"رییس جمهور",
"عدالت اجتماعی",
"آزادی",
"انگلستان",
"ملکه سلطنتی",
"قضایی (رسته)",
"تفکیک قوا",
"منتسکیو",
"قاضی",
"قضاییه",
"مردم سالاری",
"قواعد",
"مذهبی",
"اخلاق",
"آداب",
"حقوق",
"فرد",
"اجرای قانون"
] | [
"قانون",
"اقتدار",
"تحقیقات حقوقی",
"علوم اجتماعی",
"فضیلت",
"منابع حقوق",
"مهندسی سیاسی"
] |
1,795 | فهرست گورستانهای مشهور جهان | 0 | 26 | 0 | [
"فهرست گورستانهاي مشهور جهان",
"فهرست گورستان های مشهور جهان",
"فهرست گورستان هاي مشهور جهان"
] | false | 7 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | این فهرستی است از گورستانها، استودانها (استخوانکدهها) و دیگر مدفنگاههای مشهور جهان:
ایران
ابن بابویه
امامزاده عبدالله
امامزاده طاهر
باغ رضوان (اصفهان)
بهشت زهرا (تهران)
بهشت فضل (نیشابور)
بهشت رضا (مشهد)
تخت فولاد (اصفهان)
دارالسلام (شیراز)
ظهیرالدوله (تهران)
خاوران (حوالی تهران)
مسگرآباد (تهران)
وادی رحمت (تبریز)
حضرت معصومه (قم)
گورستان ارامنه تهران
گورستان خاموشی فردوس
عراق
وادیالسلام (نجف)
انگلستان
هایگیت (لندن)
روسیه
گورستان نووودویچی (مسکو)
جمهوری چک
استودان سدلک
فرانسه
پرلاشز (پاریس)
عربستان سعودی
بقیع (مدینه)
ابوطالب (مکه)
عبدالمطلب (مکه)
فهرست گورستانهای تهران
فهرست گورستانهای مشهور ایران
گورستانهای مشهور جهان | [
"گورستان",
"استودان",
"استخوانکده",
"ابن بابویه",
"امامزاده عبدالله",
"امامزاده طاهر",
"باغ رضوان",
"اصفهان",
"بهشت زهرا",
"تهران",
"بهشت فضل",
"نیشابور",
"بهشت رضا",
"مشهد",
"تخت فولاد",
"دارالسلام شیراز",
"شیراز",
"ظهیرالدوله (گورستان)",
"گورستان خاوران",
"مسگرآباد",
"وادی رحمت",
"تبریز",
"حضرت معصومه",
"قم",
"گورستان ارامنه تهران",
"گورستان خاموشی",
"وادیالسلام",
"نجف",
"هایگیت",
"لندن",
"گورستان نووودویچی",
"مسکو",
"استودان سدلک",
"پرلاشز",
"پاریس",
"بقیع",
"مدینه",
"گورستان ابوطالب",
"مکه",
"گورستانعبدالمطلب",
"فهرست گورستانهای تهران",
"فهرست گورستانهای مشهور ایران"
] | [
"فهرست گورستانهای مشهور جهان",
"فهرستهای ساختمانها و سازهها",
"فهرستها",
"گورستانها"
] |
1,796 | استودان | 2 | 73 | 0 | [
"استخوانکده",
"چاه استودان",
"استخوان كده",
"استخوان کده",
"چاهٔ استودان"
] | false | 56 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | تصویر چند دخمه (جایی که زرتشتیان اموات خود را در آن میگذاشتند.) در کوه خواجه در سیستان و بلوچستان.
استودان یا ستودان که از دو بخش استو- (هسته :استخوان) و -دان (جایگاه) تشکیل شدهاست به معنی "جایگاه نگهداری استخوان" است. این جایگاهها که در دین مزدیسنا بخشی از آیین مردگان شمرده میشده حفرههایی است که به صورتهای منتظم و چهارگوش یا نامنتظم و ساده در درون سنگ کوه از پیش ایجاد میشدهاند و استخوان مردگان را پس از پوسیدن یا خورده شدن اجزاء غیر استخوانی لاشه توسط لاشخورها در "دخمه" بدانجا انتقال داده و در آنها نگه میداشتهاند. بعضی از استودانهای عهد ساسانی مشتمل بر نوشتههای مذهبی و نام، در گذشته بودهاست. گوردخمه نیز روشی مشابه برای مردگان است.
بازماندهاستودانهای کهن را میتوان در شوشتر، نقش رستم، شهر ری و استان یزد، ایران مشاهده کرد.
استودان سدلک
دخمههای زرتشتی شوشتر | [
"زرتشتیان",
"کوه خواجه",
"سیستان و بلوچستان",
"استخوان",
"مزدیسنا",
"دخمه",
"ساسانی",
"گوردخمه",
"شوشتر",
"نقش رستم",
"شهر ری",
"یزد",
"استودان سدلک",
"دخمههای زرتشتی شوشتر"
] | [
"آیینهای زرتشتی",
"استودانها",
"خاکسپاری",
"سازهها و یادمانهای خاکسپاری",
"مراسم مردگان"
] |
1,797 | مأذنه | 0 | 4 | 0 | [
"ماذنه"
] | false | 0 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ماذنه آن بخش از مسجد یا ساختمانهای مذهبی اسلامی است که برای اذان گفتن از سوی موذن ساخته شده است. ماذنهها معمولا اتاقکی ویژه در بالای گلدستهها (منارهها) ی مسجدها هستند. اذان یا بانگ نماز، فراخوانی است به زبان عربی برای اعلام وقت نماز و دعوت مردم به اجرای مراسم نماز. موذن شخصی است که بانگ نماز را با صدای بلند و از فراز ماذنه برمی خواند. | [
"اذان",
"مؤذن",
"گلدسته",
"مناره",
"نماز"
] | [
"معماری مسجد"
] |
1,798 | استان خراسان شمالی | 2 | 1,416 | 0 | [
"خراسان شمالي",
"استان خراسان شمالي",
"خراسان شمالی",
"فهرست جاذبههای گردشگری استان خراسان شمالی",
"فهرست جاذبه هاي گردشگري استان خراسان شمالي",
"فهرست جاذبه های گردشگری استان خراسان شمالی",
"شمال خراسان",
"استان بیست و هشتم"
] | false | 1,288 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام استان",
"Item2": "خراسان شمالی"
},
{
"Item1": "نقشه موقعیت",
"Item2": "IranNorthKhorasan-SVG.svg"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "NorthKhorasan.svg"
},
{
"Item1": "مرکز",
"Item2": "[[بجنورد]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۲۸،۴۳۴"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۸۶۷،۷۲۷نفر (1390)\n۸۶۳۰۹۲ نفر(1395)"
},
{
"Item1": "پراکندگی جمعیت",
"Item2": "۲۸ نفر"
},
{
"Item1": "زبانها",
"Item2": "[[کردی کرمانجی]]، [[فارسی تاتی]]، [[ترکی خراسانی]]"
},
{
"Item1": "استاندار",
"Item2": "[[محمدرضا خباز]]"
},
{
"Item1": "نماینده ولی فقیه",
"Item2": "[[ابوالقاسم یعقوبی]]"
}
],
"Title": "استان ایران"
} | استان خراسان شمالی به مرکزیت شهر بجنورد درشمال شرق ایران است. بزرگترین شهر استان بجنورد است. این استان با مصوبه دولت در سال ۱۳۸۳ و پس از تقسیم استان خراسان به سه استان، ایجاد شد. اکثریت مردم خراسان شمالی شیعه هستند که شامل کردها، ترکها و فارسهای استان میباشند، اگرچه اقلیتی از اهل سنت (عموما ترکمن) نیز در استان ساکن هستند.
مساحت این استان ۲۸۴۳۴ کیلومتر مربع است که از این نظر پانزدهمین استان ایران است. جمعیت آن ۸۱۱۵۷۲ نفر میباشد. بجنورد پرجمعیتترین شهر استان خراسان شمالی است و پس از آن شهر شیروان پرجمعیتترین شهر استان خراسان شمالی است.
آمار جمعیتی
براساس آمار سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران، نرخ باسوادی در این استان برابر ۷۹٫۱۳ درصد، نرخ شهرنشینی برابر با ۴۸٫۳۶ درصد، نرخ بیکاری ۵٫۹ و نرخ مشارکت اقتصادی ۴۰٫۷ درصد بودهاست. بجنورد پرجمعیتترین شهر استان خراسان شمالی است و پس از آن شهر شیروان پرجمعیتترین شهر استان خراسان شمالی است.
موقعیت جغرافیایی
استان خراسان شمالی با مساحتی حدود ۲۸۱۷۹ کیلومتر مربع از ۸ شهرستان بجنورد (مرکز استان)، شیروان، اسفراین، مانه و سملقان، راز وجرگلان، جاجرم، فاروج و گرمه تشکیل شدهاست. این استان از نظر موقعیت جغرافیایی؛ از شمال با کشور ترکمنستان، از شرق و جنوب با استان خراسان رضوی، از جنوب غربی با استان سمنان و از غرب با استان گلستان هممرز است. آثار کشف شده در این استان نشان از قدمت تاریخی کهن آن دارد. محوطه باستانی معروف به پهلوان و تپه حیدران جاجرم، قدمتی بیش از ۱۲ هزار سال دارند. قدیمیترین اثر باستانی پابرجای قبل از اسلام (بنای سنگی اسپاخو) در غرب شهرستان مانه و سملقان در فاصله ۵ کیلومتری شمال شاهراه آسیایی در روستای اسپاخو نیز دلیل دیگری بر صحت این ادعا است
این استان از نظر موقعیت جغرافیایی از شمال با کشور ترکمنستان (با ۲۸۱ کیلومتر مرز مشترک)، از شرق و جنوب با استان خراسان رضوی، از جنوب غربی با استان سمنان و از غرب با استان گلستان هممرز است.
تقسیمات کشوری
این استان از ۸ شهرستان، ۱۶ شهر و ۱۶ بخش، ۴۰ دهستان و ۸۶۲ روستای دارای سکنه تشکیل شدهاست
شهرستانها
شهرستان مانه و سملقان ۹۲ هزار نفر
شهرستان اسفراین ۱۲۳ هزار نفر
شهرستان بجنورد ۳۳۴ هزار نفر*
شهرستان جاجرم ۳۶۸۹۸ هزار نفر
شهرستان شیروان ۱۷۲ هزار نفر
شهرستان فاروج ۶۰ هزار نفر
شهرستان گرمه ۲۵ هزار نفر
شهرستان راز و جرگلان
شهرها:
آشخانه ۲۲ هزار نفر
اسفراین ۶۱هزار نفر
بجنورد ۱۹۹ هزار نفر
جاجرم ۲۱ هزار نفر
شیروان ۸۸ هزار نفر
فاروج ۱۸ هزار نفر
گرمه ۱۱ هزار نفر
درق ۷ هزار نفر
ایور ۴ هزار نفر
صفیآباد ۳ هزار نفر
اقوام و زبانها
پراکنش مردم کرد در ایران بر اساس استانها
اقوام ساکن در استان خراسان شمالی شامل فارسیزبانان، تاتزبانان، کردهای کرمانج، ترکمنها و ترکها میباشند. زبانهای رایج نیز فارسی، تاتی، کردی کرمانجی، ترکمنی و ترکی خراسانی میباشد. بهطور کل کردهای کرمانج ۴۶٫۱ درصد ترکیب جمعیت استان را تشکیل میدهند. فارسیزبانها ۲۷٫۸ درصد، ترکها ۲۰٫۱ درصد و ترکمنها ۵ درصد و اقوام عرب و بلوچ و لر نیز در این استان سکونت دارند.
تاتها بومیان این استان هستند.
تاتزبانان در محلاتی از شهر بجنورد، در شهر سنخواست و پیرامون، شوقان و غیره رواج دارد. همچنین مردم روستاهای روئین، ارکان، کسرق، بیدواز، نیشکیش، گنجدان، کوران و قلعهنو در شهرستان اسفراین، ۱۴ درصد مردم شهر اسفراین، مردم شهر راز و روستاهای گیفان، طبر، محمدآباد در شهرستان بجنورد، و روستاهای مهرآباد، برزلآباد، حصار سهیکآب، فیضآباد، اسلامآباد، امانآباد، کارخانه قند، منصوران، امامزاده مشهد طرقی بالا و پایین، و گلیان و برزلی و ورک در شهرستان شیروان.
کردهای کرمانج (بادینی) بیشترین جمعیت را در این استان دارا میباشند. در دورانهای بعد بعضی مانند مردم ترکزبان گرایلی (اویغورها) (گراییت_که در زمان حمله مغول به ایران آمدهاند) نیز به این مناطق کوچیدند و بعدا در زمان شاهاسماعیل و شاهعباس صفوی گروهی از مردم کرمانج (شاخهای از کردها) از غرب ایران و برخی از ترکزبانهای آذربایجان نیز به خراسان شمالی کوچانده شدند.
- نظرسنجی سال ۱۳۸۹
طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونهگیری شد در استان خراسان شمالی به قرار زیر بود: ۲۷٫۸ فارس (۲۴٫۱٪ مرد، ۳۰٫۸٪ زن)، ۲۰٫۶ ترک (۱۹٫۵٪ مرد، ۲۰٫۹٪ زن)، ۴۶٫۱ کرد (۴۹٫۴٪ مرد، ۴۴٪ زن)، ۳٫۳ شمالی شامل ترکمن، گیلک، مازنی و تالشی (۴٫۶٪ مرد، ۲٫۲٪ زن) و ۲٫۲ سایر بودند.
شرایط اقلیمی
خراسان شمالی از نظر ناهمواریها به دو قسمت: الف) نواحی کوهستانی ب) پست و هموار تقسیم میشود.
مرتفعترین نقطه ان قله شاه جهان در رشته کوههای آلاداغ ۳۰۵۱ متر و پستترین نقطه آن در روستای تازه یاب در قسمت خروجی رودخانه اترک با ارتفاع ۴۰۰ متر از سطح دریا قرار دارد. ارتفاع متوسط استان ۱۳۲۶ متر از سطح دریا میباشد.
کوههای استان از نظر زمینشناسی حاصل آخرین حرکات کوهزایی دوران سوم و از کوههای جوان میباشند.
این کوهها به دو بخش عمده: ۱- رشته کوه کپه داغ ۲- رشته کوه آلاداغ تقسیم میشوند.
رشته کوه کپه داغ: این رشته کوه در شمال استان واقع شده و بوسیله گسل عشق آباد (گسل کپه داغ) از دشتهای پست ترکمنستان و بوسیله رودخانه اترک و دشتهای مانه و سملقان، بجنورد، شیروان، فاروج از رشته کوه جنوبی آلاداغ جدا میشود.
این ارتفاعات شباهت زیادی از نظر ساختار زمینشناسی با زاگرس دارند و وجود گسلهای متعدد ساختار رسوبی، نامتقارن بودن چینها، فقدان فعالیتهای آتشفشانی و وجود سنگهای دارای درز و شکاف آن شرایط مساعدی برای ذخایر آب زیرزمینی و منابع نفت و گاز ایجاد مینماید.
رشته کوه آلاداغ: این ارتفاعات توسط دشتهای مانه و سملقان، بجنورد، شیروان، فاروج، از رشته کوه کپه داغ جدا شدهاست. آلاداغ در غربیترین منطقه در حوالی جاجرم بوسیله یکسری کوههای کم ارتفاع به رشته کوهستانی شاه کوه البرز میپیوندد. جبهه شمالی آلاداغ با یکسری پرتگاههای گسلی به رود اترک و جبهه جنوبی آن از طریق گسلهایی با دشت جاجرم ارتباط پیدا کردهاست.
صنعت ومعدن
مجتمع پتروشیمی، کارخانه سیمان و کارخانههای پلاستیک بجنورد، مجتمع فولاداسفراین، کارخانه لوله گستر اسفراین و کارخانه آرد و شرکت آذین فورج. کارخانه تولید انواع لوله و پروفیل فلزی بجنورد، کارخانه ساخت و تولید دستگاههای جوش القائی و کوره القائی بجنورد، کارخانه آلومینای جاجرم، نیروگاه برق، کارخانه قند و کارخانه الیاف شیروان، کارخانه فراوردههای گوشتی شهراد فاروج، کارخانه کشت و صنعت خرم فاروج، کارخانجات خوراک دام، صنایع کشمش و زعفران فاروج، کارخانههای متعدد پنبه پاک کنی، صنایع غذایی، کشاورزی، ساختمانی، کارخانه لبنیات مهر شیر درق و… از صنایع برجسته این استان بهشمار میروند.
براساس نتایج سرشماری کارگاههای صنعتی ۱۳۸۱ کشور، خراسان شمالی دارای ۳۶۰۰ کارگاه صنعتی با ۱۲۵۴۵ شاغل است که دارای ۸۷۳۶۱۰ میلیون ریال ارزش افزوده میباشد. تعداد۱۰۷ واحد صنعتی با ۱۰نفر کارکن و بیشتر در سطح استان فعال است. درحال حاضر ۳۰ معدن فعال ازجمله معادن اکسیدآلومینیوم، کلسیت، بنتونیت، باریت، ماسه سیلیسی، سنگهای تزئینی و… در سطح استان بهرهبرداری میشود و به عبارتی۸۹/۰معادن فعال کشور در این استان واقع میباشد.
آموزش و پرورش
در سال تحصیلی ۸۳–۸۲ تعداد کل دانش آموزا ن مقاطع مختلف تحصیلی در سطح استان ۱۷۴۳۳۳ نفر بودهاست؛ که از این تعداد ۴۶٫۸ درصد در مقطع ابتدایی و ۲۷درصد در مقطع راهنمایی و ۱۵٫۹درصد در مقطع متوسطه و ۶٫۷ درصد در مقطع متوسطه رشتههای فنی و حرفهای مشغول تحصیل هستند.
شاخص تراکم دانش آموز درکلاس دردو مقطع ابتدائی و راهنمایی وضعیت مطلوبتری را از متوسط کشور نشان میدهد اما در مقطع متوسطه درمقابل متوسط ۵/۲۵ نفر در کلاس وضعیت دراستان ۲۷ نفر میباشد.
آموزش عالی
در حال حاضر دانشگاه بجنورد، دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد، دانشگاه علوم پزشکی بجنورد، دانشگاههای غیرانتفاعی اشراق و حکیمان، دانشگاه پیام نور بجنورد و مرکز تربیت معلم در شهر بجنورد، و همچنین دانشگاه آزاد اسلامی اسفراین، مجتمع آموزش عالی اسفراین، دانشگاه علمی کاربردی فولاد، دانشکده علوم پزشکی اسفراین و دانشگاه پیام نور اسفراین در شهرستان اسفراین و دانشگاه آزاد اسلامی شیروان، دانشگاه پیام نور شیروان، مجتمع آموزش عالی شیروان، مجتمع آموزش عالی سلامت شیروان، دانشگاه علمی کاربردی شیروان، دانشگاه غیرانتفاعی علم و ادب نوین، دانشکده فنی پسران پروفسور حسابی، آموزشکده فنی و حرفهای سما در شهرستان شیروان و همینطور دانشگاه آزاد اسلامی جاجرم و دانشگاه پیام نور جاجرم و دانشگاه جامع علمی کاربردی جاجرم،دانشگاه فنی حرفهای سما در شهرستان فاروج، دانشگاه پیام نور فاروج، دانشکده فنی جاجرم نیز در شهر جاجرم فعالیت دارند.
دانشگاه بجنورد به عنوان بزرگترین مجتمع دانشگاهی در استان خراسان شمالی در سال ۱۳۸۴ تاسیس شدهاست و در حال حاضر در رشتههای متعدد مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشجو میپذیرد. همچنین، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی این دانشگاه که در سال ۱۳۸۶ تاسیس شدهاست در حال حاضر از مراکز مهم خدمات روانشناختی این استان میباشد.
دانشکده کشاورزی شیروان اولین واحد دانشگاه دولتی در استان خراسان شمالی از سال ۱۳۶۲ زیر نظر دانشگاه فردوسی مشهد مشغول فعالیت آموزشی و پژوهشی میباشد.
کشتی و پهلوانان
مسابقات کشتی چوخه در سال ۱۳۴۲ برای اولین بار با حمایت «منوچهر لطیف» در شهر شیروان برگزار شد. مسابقات کشتی چوخه در شیروان در روز ۱۲ فروردین هر ساله برگزار میشود، همچنین جام کشتی برادران زهرایی هم که امروز یکی از جامهای معتبر کشتی در جمهوری اسلامی ایران میباشد همه ساله در شیروان برگزار میشود. گود زینل خان در اسفراین هم هر ساله با چندین مسابقه استانی و کشوری برگزار میشود.
مسابقات کشتی با چوخه در جاجرم نیز از قدمت زیادی برخوردار است و همه ساله در ایام نوروز و برخی اوقات دیگر با شکوه خاصی در جاجرم برگزار میشود.
تفرج گاهها
باباامان، بش قارداش، روستای بسیار زیبای رویین، پی قو، کمپ گلستان، آبشار حمید، اسفیدان، غار درق، آبشار بیار. قوشخانه توابع شهرستان فاروج
. غار زیبای برقیستان در شهر زیبای صفیآباد از بخش بام و صفیآباد
,دره جاج سست. دره بازخانه، دره چناران- کفترخانه- درکش
روستاهای زوارم و گلیان شیروان-کوهستان پارک شیرکوه شیروان - باغ ملا محمد در توابع روستای باغچق
دهکده توریستی و بسیار زیبای روئین. سد اسفراین و روستاهای سرسبز اسفراین نظیر بیدواز نوشیروان پرکانلو و رودخانه پر ابمسجد جامع جاجرم- نارین قلعه جاجرم- کوشک جاجرم- سردابه جاجرم- ارگ کاظم خان جاجرم- قلعه خان جاجرم- بقعه مبارکه خواجه علی بن مهزیار جاجرم- کوه بابای جاجرم - تنگه جاجرم- تپه پهلوان جاجرم- تپه حیدران جاجرم - قلعه جلال الدین جاجرم- آینه خانه و عمارت خانه مفخم- چهارطاقی تیموری-تپه ارگ باستانی شیروان- آتشکده اسپاخو- شهر تاریخی بلقیس اسفراین- مسجد جامع درق -امامزاده فضل بن علی درق، امامزادگان ابراهیم و محمد درق، قلعه قدیمی دهی درق، قلعه قدیمی نارنج قلعه درق، غار کفترک درق، بند تاریخی مهار (معار) درق، آب انبارهای قدیمی راههای قدیمی (مسیر درق - شاهرود)، یادبود و گلزار شهدای هشت سال دفاع مقدس شهر درق - قلعه خداوردی درق - نظرگاه امام علی گرمه- شهر باستانی ده هزار ساله راونیز، غار برقیستان، امامزاده باباقدرت، روستای تاریخی آردین، روستای تاریخی پرثوادر کنار روستای گسگ، امامزاده حمزه دهنه شیرین، تپه قلعه کهنه کند- روستای توریستی اسپیدان.
جمعیت شهرهای استان خراسان شمالی | [
"بجنورد",
"کردی کرمانجی",
"فارسی تاتی",
"ترکی خراسانی",
"محمدرضا خباز",
"ابوالقاسم یعقوبی",
"ایران",
"استان خراسان",
"نرخ باسوادی",
"نرخ شهرنشینی",
"نرخ بیکاری",
"نرخ مشارکت اقتصادی",
"ترکمنستان",
"استان خراسان رضوی",
"استان سمنان",
"استان گلستان",
"شهرستان مانه و سملقان",
"شهرستان اسفراین",
"شهرستان بجنورد",
"شهرستان جاجرم",
"شهرستان شیروان",
"شهرستان فاروج",
"شهرستان گرمه",
"شهرستان راز و جرگلان",
"آشخانه",
"اسفراین",
"جاجرم",
"شیروان",
"فاروج",
"گرمه",
"درق",
"ایور",
"صفیآباد (خراسان شمالی)",
"فارسیزبانان",
"زبان تاتی ایران",
"کرمانج",
"مردمان ترک",
"کردها",
"راز (شهر)",
"گیفان",
"کرد",
"شورای فرهنگ عمومی",
"شمالی",
"سایر",
"آلاداغ",
"تازه یاب",
"اترک",
"کپه داغ",
"مانه و سملقان",
"البرز",
"صنعت",
"بنتونیت",
"باریت",
"دانشگاه بجنورد",
"دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد",
"دانشگاه علوم پزشکی بجنورد",
"دانشگاه پیام نور بجنورد",
"دانشگاه آزاد اسلامی اسفراین",
"مجتمع آموزش عالی اسفراین",
"دانشگاه علمی کاربردی فولاد",
"دانشکده علوم پزشکی اسفراین",
"دانشگاه پیام نور اسفراین",
"دانشگاه آزاد اسلامی شیروان",
"دانشگاه پیام نور شیروان",
"مجتمع آموزش عالی شیروان",
"دانشکده پرستاری شیروان",
"دانشگاه علمی کاربردی شیروان",
"دانشگاه غیرانتفاعی علم و ادب نوین",
"دانشکده فنی پسران پروفسور حسابی",
"آموزشکده فنی و حرفهای سما",
"دانشگاه فنی حرفه ای سما",
"کشتی کردی",
"باباامان",
"بش قارداش",
"اسفیدان",
"زوارم",
"گلیان",
"جمعیت شهرهای استان خراسان شمالی"
] | [
"استان خراسان شمالی",
"استانهای ایران",
"تقسیمات خراسان"
] |
1,799 | استان خراسان رضوی | 2 | 5,466 | 0 | [
"خراسان رضوي",
"استان خراسان رضوي",
"خراسان رضوی",
"استان خراسانرضوی"
] | false | 5,309 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام استان",
"Item2": "خراسان رضوی"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Razavi Khorasan Persian Labels.svg"
},
{
"Item1": "نقشه موقعیت",
"Item2": "IranRazaviKhorasan-SVG.svg"
},
{
"Item1": "مرکز",
"Item2": "[[مشهد]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۱۱۸،۸۵۴"
},
{
"Item1": "سال جمعیت",
"Item2": "۱۳۹۵"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۶،۴۳۴،۵۰۱"
},
{
"Item1": "پراکندگی جمعیت",
"Item2": "۴۷ نفر"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "۲۸"
},
{
"Item1": "زبانها",
"Item2": "[[فارسی]] و [[ترکی خراسانی]] و [[کردی خراسانی]]"
},
{
"Item1": "نماینده ولی فقیه",
"Item2": "[[احمد علم الهدی]]"
},
{
"Item1": "استاندار",
"Item2": "[[علیرضا رشیدیان]]"
}
],
"Title": "استان ایران"
} | استان خراسان رضوی یکی از استانهای خراسان در شمال شرقی ایران به مرکزیت مشهد است. مساحت این استان ۱۱۸،۸۵۴ کیلومتر مربع بوده که از این نظر پنجمین استان بزرگ کشور است.
واژه رضوی در نام این استان، به مقبره علی بن موسی الرضا در مرکز این استان اشاره دارد.
خراسان رضوی از ۲۸ شهرستان، ۷۰ بخش و ۱۶۴ دهستان تشکیل شدهاست.
تاریخ و پیشینه
خراسان، در طول تاریخ شاهد ظهور و سقوط سلسلهها و دولتهای بسیاری در قلمرو خود بودهاست. اقوام مختلف اعراب، ترکها، کردها، مغولها، ترکمنها و افغانها زمان به زمان به این منطقه تغییرات را به ارمغان آوردهاند.
جغرافیدانان باستان، ایران را به هشت بخش تقسیم کردهاند که خراسان بزرگ شکوفاترین و بزرگترین قلمرو بودهاست.
امپراتوری اشکانیان برای چندین سال در نزدیکی مرو در خراسان مستقر بودهاست. در دوران ساسانیان نیز استان توسط یک سپهبد که پادگوسبان نامیده میشده و چهار مرگراوس (margraves) که هر یک، فرمانده یکی از چهار بخش استان بودهاند، حکومت میشدهاست.
در دوران فتوحات مسلمانان در ایران، خراسان به چهار بخش تقسیم گردید و هر بخش به اسم شهر بزرگ خود یعنی نیشابور، مرو، هرات و بلخ نامیده شدند.
قدیمیترین آثار حیات انسانی در ایران، شامل تعدادی ادوات و دستافزارهای سنگی با قدمت تخمینی ۸۰۰ هزار سال قبل، متعلق به دوران پارینه سنگی قدیم، از بستر رودخانه کشف رود مشهد بهدست آمدهاست. در حالیکه قدیمیترین مکانهای استقرار انسان، حداکثر با قدمت ۱۰۰ هزار سال در نواحی دیگر ایران نظیر آذربایجان، لرستان و غیره شناسایی شدهاند.
از آن پس آثار و شواهد زندگی بیشماری از دوران نوسنگی تا آغاز دوران تاریخی در جلگه مشهد، قوچان، جلگه درگز، بجنورد، تربت حیدریه، بیرجند ،فردوس وغیره شناسایی شدهاند. این شواهد و آثار به اقوام و ساکنان اولیه و بومی خراسان مربوط میشود که بنا به عقیده برخی محققان به عنوان اقوام آسیایی شهرت یافتهاند و سراسر آسیای غربی از مدیترانه تا ترکستان و دره سند را فرامی گیرد؛ ولی در حقیقت مهمترین مقطع تاریخ خراسان در سرآغاز دوران تاریخی ایران با ورود اقوام آریایی به فلات ایران پیوند میخورد. در این واقعه که در آغاز هزاره اول ق. م اتفاق افتاد، آریاییها تازهوارد از طریق خراسان به سمت مرکز ایران پیش رفتند و بخش اعظم آنها آنچنان که از توصیفات اوستا برمی آید، در خراسان و سیستان مستقر شدند و شاید به همین دلیل است که عمده حوادث آغاز تاریخ ایرانیان که در دو منبع اوستا و شاهنامه فردوسی ذکر شدهاست در مشرق ایران و در واقع در خراسان بزرگ رخ میدهد.
استان خراسان رضوی، قسمت نسبتا کوچکی از خراسان تاریخی است. سرزمینی که در گذشته نواحی بسیار گستردهای را در بر میگرفته و قلمرویی یکپارچه داشتهاست. اما امروزه بخشی از آن شامل سه استان خراسان رضوی، شمالی و جنوبی و قسمتهایی از استانهای دیگر، در کشور ایران واقع است و بخشهای بزرگتری از آن در کشور افغانستان و جمهوریهای شمال و شمال شرق ایران قرار دارد. خراسان بزرگ تاریخی، یکی از کانونهای شکلگیری تمدن بشری بوده و چه در دورانهای کهن و پیش از اسلام و چه در دوران تمدن اسلامی، مردمانی هوشمند و سخت کوش در آن میزیستهاند که در پیدایش و گسترش دانش و فرهنگ و پدیدآوردن عناصر تمدنی نقش بسزایی ایفا کردهاند.
تاریخچه تقسیمات استان
از قرن ۹ هجری قمری نام خراسان بر تمام ایالات اسلامی در شرق کویر لوت تا هندوکش به استثنای سیستان و بلوچستان و قهستان در جنوب اطلاق میگردیدهاست. پس از جنگ هرات در سال ۱۲۴۹ ه.ش خراسان به دو قسمت تجزیه شد و قسمتی که در غرب رودخانه هریرود واقع بود جزو ایران و شرق آن ضمیمه افغانستان گردید. در سال ۱۲۸۵ه.ش ایران به چهار ایالت بزرگ تقسیم شد که عبارت بودند از آذربایجان ،کرمان و بلوچستان، فارس و بنادر و خراسان و سیستان.
از آن زمان تا سال ۱۳۱۶ ه.ش که اولین قانون تقسیمات کشوری در مجلس شورای ملی تصویب گردیده بود. بر هر ایالت یک والی و در هر ولایت یک حاکم حکومت میکردهاست.
در سال ۱۳۱۶ بر اساس قانون تقسیمات کشوری مصوب مجلس شورای ملی، کشور به ۱۰ استان و ۴۹ شهرستان تقسیم گردید که هر شهرستان شامل چند بخش و هر بخش شامل چند دهستان میگردید. خراسان نیز تحت عنوان استان نهم به ۷شهرستان بجنورد، بیرجند، سبزوار، قوچان، گناباد، مشهد و تربت حیدریه تقسیم شد.
در سال ۱۳۲۳ شهرستانهای درگز، فردوس و کاشمر نیز تشکیل شد؛ و شهرستانهای استان به ۱۱ شهرستان ارتقاء یافت. درسال ۱۳۳۵ شهرستان درگز ضمیمه قوچان گردید و شهرستان تربت جام به شهرستان ارتقاء یافت. در سال ۱۳۳۹ مجددا درگز به شهرستان تبدیل شد، شیروان و اسفراین نیز ایجاد شدند در همان سال بخش طبس از شهرستان فردوس جدا تبدیل به شهرستان طبس شد.
در سال ۱۳۵۴ بخش باخرز تربت جام به مرکزیت شهر تایباد از بخش به شهرستان تبدیل شد. در سال ۱۳۵۹ نام آن به تایباد تغییر یافت.
همچنین در سال ۱۳۵۹ بخش قائنات شهرستان بیرجند به شهرستان قائنات تبدیل شد و تا سال ۱۳۶۲ خراسان شامل ۱۷ شهرستان و ۵۳ بخش و ۲۱۱دهستان بودهاست.
با پایان یافتن اجرای مرحله اول این قانون، تشکیل شهرستانهای نهبندان، سرخس و خواف در تاریخ ۱۴/۵/۱۳۶۸ و چناران در ۱۴/۱/۶۹ همزمان با بخشهای شوسف، مرز داران، سنگان، و گلبهار به تصویب رسید. ایجاد بخشهای باخرز در شهرستان تایباد، سربیشه در بیرجند، سرحد در شیروان، جوین و رودآب و خوشاب در سبزوار، میان جلگه در نیشابور، زیر کوه در قائنات، فاروج در قوچان و جلگه زاوه در تربت حیدریه نیز به تدریج به تصویب رسید و در پی آن تابعیت دهستانهای استان در شهرستانهای استان به ۲۱و تعداد بخشها به ۶۷رسید.
ایجاد شهرستان فریمان نیز در سال ۱۳۷۲ همراه با بخش قلندر آباد مورد تصویب واقع شد و بخشهای زوزن همراه دهستان کیبرو بستان در شهرستان خواف و نیمبلوک در قائنات، بخش نصرآباد همراه دهستان کاریزان در تربت جام، بخش گرمخان با دهستان گرمخان در شهرستان بجنورد، بخش جلگهرخ با دهستان رقیچه در تربت حیدریه، بخش کاخک در گناباد و بخش رضویه و دهستان کنه بیست در شهرستان مشهد، بهتدریج تصویب و ابلاغ شد.
در تاریخ ۷۴/۳/۲۱ ایجاد شهرستان بردسکن همراه با بخش انابد و دهستان درونه آن مورد تصویب قرار گرفت. ایجاد شهرستان جاجرم نیز در تاریخ ۴/۲/۷۶ به تصویب رسید. درسال ۱۳۸۰ شهرستان طبس از خراسان منتزع و به استان یزد الحاق گردید. درسال ۱۳۸۱ شهرستان رشتخوار و در سال۱۳۸۲ ایجاد شهرستانهای خلیلآباد و کلات به تصویب رسید. در سال ۱۳۸۳ قانون تقسیم استان خراسان به سه استان تصویب شد؛ طبق این قانون استان خراسان به سه استان به شرح ذیل تقسیم گردید:
استان خراسان شمالی به مرکزیت بجنورد شامل شهرستانهای شیروان، بجنورد، جاجرم، مانه و سملقان، اسفراین و بخشهای تابعه و شهرستان فاروج منتزع از شهرستان قوچان.
استان خراسان جنوبی به مرکزیت بیرجند شامل شهرستانهای بیرجند، قائنات، نهبندان، سربیشه و بخش سرایان منتزع از شهرستان فردوس و بخشهای تابعه.
استان خراسان رضوی به مرکزیت مشهد شامل شهرستانهای مشهد، درگز، قوچان (بهاستثنای شهرستان فاروج)، بجستان، چناران، سرخس، فریمان، تربتجام، تایباد، تربت حیدریه، فردوس (به استثناء بخش سرایان)، خواف و رشتخوار، کاشمر، بردسکن، نیشابور، سبزوار، گناباد، کلات و خلیلآباد و بخشهای تابعه.
درسال۱۳۸۴ شهرستان مه ولات تشکیل شد. در اسفند سال ۱۳۸۵ شهرستان فردوس از خراسان رضوی منتزع و به خراسان جنوبی الحاق شد. شهرستانهای بینالود (طرقبه، شاندیز) و تخت جلگه (فیروزه)، درسال ۱۳۸۶ به تصویب رسید. درسال ۱۳۸۷ شهرستانهای بجستان، جوین، جغتای، زاوه به تصویب هیئت دولت رسید. درسال ۱۳۸۹ نیز ایجاد شهرستانهای خوشاب و باخرز به تصویب رسید. داورزن درسال ۱۳۹۱ از تصویب هیئت دولت گذشت که در روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۹۱ فرمانداری آن افتتاح و آغاز به کار کردهاست.
بر این اساس هم اکنون استان خراسان رضوی با وسعتی حدود ۱۱۷۷۶۹ کیلومترمربع معادل هفت درصد مساحت کل کشور و متشکل از ۲۸ شهرستان ،۷۰ بخش، ۷۲ شهر و ۱۶۴ دهستان میباشد.
جغرافیا
مساحت استان خراسان رضوی ۱۱۶۴۸۵٫۴۹ کیلومتر مربع است که ۷٪ کل مساحت ایران را در بر میگیرد. ۴۹٫۲٪ سطح استان را مناطق کوهستانی و ۵۰٫۸٪ آن را دشتها تشکیل میدهند. این استان شامل ۴ حوزه آبریز اترک، قرهقوم، کویر مرکزی و شرق ایران است.
ارتفاعات
استان خراسان رضوی به سبب وسعت زیاد ازنظر شرایط طبیعی بسیار متنوع و هر یک از نواحی مختلف آن دارای ویژگیهای خاصی است. این استان از شمال و شمال شرق به طول تقریبی ۶/۵۳۱ کیلومتر دارای مرز مشترک با کشور ترکمنستان و از شرق به طول حدود ۳۰۲کیلومتر مرز مشترک با کشور افغانستان دارد ارتفاعات استان رامی توان به ارتفاعات شمالی و جنوبی تفکیک کرد. ارتفاعات شمال خراسان عموما شرقی – غربی هستند حال آنکه ارتفاعات جنوب استان، امتداد شمالی – جنوبی دارند.
بلندترین نقطه استان قله بینالود در ۳۶۱۵ متری و پستترین نقطه استان در دشت سرخس با ارتفاع ۲۹۹متر از سطح دریا واقع شدهاست.
آب و هوا
این استان از نظر بارندگی و رطوبت دارای بارندگی نسبی و متوسط میباشد. در سال ۱۳۸۹ شهرستان قوچان با ۲۹۶ میلیمتر بالاترین میزان بارندگی سالیانه و شهرستان گناباد با ۷۱ میلیمتر کمترین میزان بارندگی سالیانه را در بین مراکز شهرستانهای دارای ایستگاه هواشناسی دارا بودهاست.
جنگلها
استان خراسان رضوی از لحاظ تقسیمات رویشی گیاهی جزء ناحیه ایران تورانی بهشمار میرود. مساحت کل جنگلهای استان در سال ۱۳۹۵، ۹۹۶۲٫۵۷ کیلومتر مربع (حدود ۷٫۵٪ مساحت استان) است که شامل جنگلهای نیمهخشک تا نیمه مرطوب و جنگلهای خشک و بیابانی است.
موقعیت جغرافیایی
جمعیت
+جمعیت شهرهای بزرگ خراسان رضوی
نام
شهرستان
جمعیت
مشهد
مشهد
۳،۰۰۱،۱۸۴
نیشابور
نیشابور
۲۶۴،۳۵۷
سبزوار
سبزوار
۲۴۴،۰۱۰
تربت حیدریه
تربت حیدریه
۱۳۱،۱۵۰
قوچان
قوچان
۱۰۱،۶۰۴
کاشمر
کاشمر
۱۰۱،۰۴
جمعیت خراسان رضوی بر اساس آمار سرشماری عمومی نفوس و مسکن (۱۳۹۰)، برابر ۵،۹۹۴،۴۰۲ نفر است که دومین استان ایران از نظر جمعیت محسوب میشود. این جمعیت، شامل ۲،۹۹۹،۵۲۹ نفر (۵۰٫۰۴٪) مرد و ۲،۹۹۴،۸۷۳ نفر (۴۹٫۹۶٪) زن میباشد. ۴،۳۱۱،۲۱۰ نفر (۷۱٫۹٪) در مناطق شهری و ۱،۶۸۲،۴۰۵ نفر (۲۸٫۱٪) در مناطق روستایی ساکن هستند. هم چنین ۷۸۷ نفر (۰٫۰۱٪) به صورت غیر ساکن در این استان زندگی میکنند.
همچنین بر اساس نتایج سرشماری ۱۳۹۰ از کل جمعیت استان تعداد ۲۰۵٫۸۵۹ با تابعیت افغانستان، ۶٫۶۱۹ نفر با تابعیت عراق و ۴٫۱۹۰ نفر از دیگر کشورها میباشد. براین اساس ۳٫۶ درصد ساکنان استان غیر ایرانی هستند.
بر اساس آمار سرشماری ۱۳۸۵ و ۱۳۹۰ رشد جمعیت خراسان رضوی ۱٫۶۸٪ است که اندکی بالاتر از نرخ رشد جمعیت ایران در این مدت (۱٫۶۴٪) میباشد.
شهر مشهد که مرکز خراسان رضوی است، بزرگترین شهر این استان نیز بهشمار میرود که جمعیت آن، ۲،۷۶۶،۲۵۸ نفر (معادل ۴۶٫۱٪ جمعیت استان) میباشد. (برای اطلاعات بیشتر، فهرست شهرهای استان خراسان رضوی را ببینید)
رویدادهای جمعیتی سال ۱۳۹۳ استان خراسان رضوی
ولادت ثبت شده: ۱۴۹٫۲۳۵
وفات ثبت شده: ۳۷٫۰۱۹
ازدواج ثبت شده: ۶۹٫۲۰۰
طلاق ثبت شده: ۱۸٫۶۰۳
پنج نام اول پسران: امیرعلی، ابوالفضل، محمدطاها، امیرحسین، محمد
پنج نام اول دختران: فاطمه، زهرا، نازنین زهرا، یسنا، زینب
اقتصاد
اقتصاد خراسان رضوی، تا حدودی وابسته به درآمد ملی نفت است. کشاورزی در دهههای گذشته، به دلیل عواملی چون برداشت بیرویه آب و خشکسالی، با مشکل جدی مواجه شدهاست. البته در سالهای اخیر، بخش صنعت استان گسترش قابل توجهی یافتهاست.
کشاورزی
صنعت
شهرکهای صنعتی استان خراسان رضوی
بجستان (منطقه محروم)
تایباد (منطقه محروم)
تربت جام
تربت حیدریه۱
تربت حیدریه۲
جوین (منطقه محروم)
چرمشهر (منطقه محروم)
چناران
نیشابور-خیام
درگز (منطقه محروم)
سبزوار
نیشابور-عطار
فریمان (منطقه محروم)
فن آوری صنایع غذایی
قوچان
قوچان۲
بردسکن
کاشمر(۲)
گناباد
نیشابور-بینالود
مشهد-طوس
مشهد-کاویان (منطقه محروم)
مشهد-کلات
مشهد-ماشینسازی
ناحیه امان آباد مشهد
ناحیه صنعتی باخرز تایباد (منطقه محروم)
ناحیه صنعتی جغتای سبزوار (منطقه محروم)
ناحیه صنعتی خردگرد خواف (منطقه محروم)
ناحیه صنعتی خلیلآباد (منطقه محروم)
ناحیه صنعتی خوشاب سبزوار
ناحیه صنعتی رباط سنگ تربت حیدریه (منطقه محروم)
ناحیه صنعتی رشتخوار (منطقه محروم)
ناحیه صنعتی زاوین کلات (منطقه محروم)
ناحیه صنعتی کاخک گناباد (منطقه محروم)
ناحیه صنعتی کمالآباد نیشابور (منطقه محروم)
ناحیه صنعتی کوثر گناباد (منطقه محروم)
ناحیه صنعتی مه ولات (منطقه محروم)
گردشگری | [
"مشهد",
"فارسی",
"ترکی خراسانی",
"کردی کرمانجی",
"احمد علم الهدی",
"علیرضا رشیدیان",
"استانهای خراسان",
"ایران",
"علی بن موسی الرضا",
"خراسان بزرگ",
"مردم عرب",
"مردمان ترک",
"کرد",
"مغول",
"ترکمن",
"افغان",
"امپراتوری",
"اشکانیان",
"مرو",
"خراسان",
"ساسانیان",
"فتوحات مسلمانان",
"نیشابور",
"هرات",
"بلخ",
"پارینه سنگی قدیم",
"کشف رود",
"آذربایجان",
"لرستان",
"دوران نوسنگی",
"قوچان",
"جلگه درگز",
"بجنورد",
"تربت حیدریه",
"بیرجند",
"فردوس",
"نژاد آسیایی",
"آسیای غربی",
"مدیترانه",
"ترکستان",
"دره سند",
"آریایی",
"فلات ایران",
"اوستا",
"سیستان",
"شاهنامه فردوسی",
"افغانستان",
"پیش از اسلام",
"دوران تمدن اسلامی",
"سده ۹ (قمری)",
"کویر لوت",
"هندوکش",
"سیستان و بلوچستان",
"قهستان",
"جنگ هرات",
"کرمان",
"بلوچستان",
"تقسیمات کشوری در ایران",
"مجلس شورای ملی",
"استان",
"شهرستان",
"بخش (تقسیمات کشوری)",
"دهستان",
"استان نهم",
"شهرستان بجنورد",
"شهرستان بیرجند",
"شهرستان سبزوار",
"شهرستان قوچان",
"شهرستان گناباد",
"شهرستان مشهد",
"شهرستان تربت حیدریه",
"شهرستان درگز",
"شهرستان فردوس",
"شهرستان کاشمر",
"شهرستان تربت جام",
"شهرستان شیروان",
"شهرستان اسفراین",
"شهرستان طبس",
"باخرز",
"تایباد",
"قائنات",
"شهرستان قائنات",
"استان خراسان",
"شهرستان نهبندان",
"شهرستان سرخس",
"شهرستان خواف",
"شهرستان چناران",
"شوسف",
"مرز داران",
"سنگان (شهر)",
"گلبهار",
"سربیشه",
"سرحد",
"جوین",
"شهرستان فریمان",
"قلندر آباد",
"زوزن",
"دهستان کیبرو بستان",
"نیمبلوک",
"بخش نصرآباد",
"دهستان کاریزان",
"بخش گرمخان",
"دهستان گرمخان",
"بخش جلگهرخ",
"دهستان رقیچه",
"بخش کاخک",
"بخش رضویه",
"دهستان کنه بیست",
"شهرستان بردسکن",
"بخش انابد",
"دهستان درونه",
"شهرستان جاجرم",
"استان یزد",
"شهرستان رشتخوار",
"خلیلآباد",
"کلات",
"تقسیم استان خراسان",
"استان خراسان شمالی",
"شیروان",
"جاجرم",
"مانه و سملقان",
"اسفراین",
"شهرستان فاروج",
"استان خراسان جنوبی",
"نهبندان",
"شهرستان سرایان",
"درگز",
"بجستان",
"چناران",
"سرخس",
"فریمان",
"تربتجام",
"خواف",
"رشتخوار",
"کاشمر",
"بردسکن",
"سبزوار",
"گناباد",
"شهرستان مه ولات",
"خراسان جنوبی",
"شهرستان بینالود",
"شهرستان طرقبه شاندیز",
"شهرستان تخت جلگه",
"شهرستان بجستان",
"شهرستان جوین",
"شهرستان جغتای",
"شهرستان زاوه",
"شهرستان خوشاب",
"شهرستان باخرز",
"شهرستان داورزن",
"کوه بینالود",
"بارندگی",
"رطوبت",
"ترکمنستان",
"استان سمنان",
"شهرستان نیشابور",
"سرشماری عمومی نفوس و مسکن (۱۳۹۰)",
"عراق",
"رشد جمعیت",
"فهرست شهرهای استان خراسان رضوی",
"سد فریمان",
"کاخک",
"امامزاده یحیی (سبزوار)",
"آرامگاه اسرار",
"مناره خسروگرد",
"برج فیروزآباد",
"برج علیآباد",
"احمد جام",
"تربت جام",
"آرامگاه بابا لقمان",
"روستای طبس"
] | [
"استان خراسان رضوی",
"استانهای ایران",
"تقسیمات خراسان"
] |
1,801 | ترابری جادهای | 2 | 16 | 0 | [
"ترابری جاده ای",
"ترابري جاده اي",
"ترابري جادهٔ اي",
"ترابری جادهٔ ای"
] | false | 8 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ترابری جادهای به آن دسته از حمل و نقل زمینی گفته میشود که از طریق راه آهن صورت نگیرد.
راهها و بارگیرها از اجزای زیرساخت ترابری جادهای هستند. محمولهها حملشده در این روش بنابر نوع و شرایط نگهداریشان توسط حاملهای یخچالدار و با بدون یخچال جابجا میشوند.
ترابری ریلی
ترابری هوایی | [
"راه آهن",
"راه",
"بارگیر",
"ترابری ریلی",
"ترابری هوایی"
] | [
"ترابری جادهای"
] |
1,802 | بارگیر | 0 | 17 | 0 | [
"بارگير"
] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | در صنعت ترابری، بارگیر قسمتی ثابت یا غیر ثابت از وسیله نقلیه باری است که کالا، داخل یا روی آن قرار میگیرد؛ بنابراین بخش پشتی وانتبارها، کامیونها و تریلیها بارگیر نام دارد.
انواع بارگیرهای ترابری
بارگیر ثابت
بارگیری است که قابل جدا شدن از قسمت کشنده وسیله نقلیه باری نباشد.
بارگیر غیر ثابت
بارگیری است که قابل جدا شدن از قسمت کشنده وسیله نقلیه باری باشد.
کفی
بارگیر غیر ثابتی است دارای کف پوشیده و بدون دیواره اتاق بار که عموما برای حمل آهن آلات رول، کالاهای بستهبندی شده و در برخی موارد کانتینر استفاده میشود.
یخچالدار
نوعی از بارگیر با بدنه و سقف عایق بندی شده و مجهز به سامانه سردکنندهاست که عمدتا برای حمل کالاهای فاسد شدنی به کار میرود.
کمپرسی
نوعی از بارگیر با بدنه فلزی و مجهز به جک هیدرولیک بالابرنده برای تخلیه کالا است که برای حمل کالاهایی مانند مصالح ساختمانی مواد معدنی و جز اینها بکار میرود.
اتاقدار
نوعی بارگیر ثابت است که دارای دیواره و کف پوشیده بوده و به منظور حمل بارهایی مانند کالاهای بستهبندی شده، فراوردههای کشاورزی، دام و جز اینها بکار میرود.
بونکر
نوعی بارگیر فلزی استوانهای شکل مجهز به موتور تخلیه کالا است که برای ترابری کالاهای فلهای مانند گندم، سیمان، ملاس، چغندر و غیره بکار میرود.
بارگیر بغلدار معمولی
بارگیر جامبو
بارگیر مسقف
بارگیر کمرشکن
بغلدار چادری
تانکر مخزن دار | [
"وسیله نقلیه",
"بارگُنج",
"سامانه",
"جک هیدرولیک",
"مصالح ساختمانی",
"ملاس"
] | [
"پذیرایی غذا",
"ترابری",
"اثاث",
"مراقبتهای باغبانی"
] |
1,803 | سیسترسیها | 3 | 29 | 0 | [
"سیسترسی ها",
"سيسترسي ها"
] | false | 14 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "image",
"Item2": "Ordre cistercien.svg"
},
{
"Item1": "caption",
"Item2": "[[نقش پرچم]] سیسترسیها"
},
{
"Item1": "motto",
"Item2": "''Cistercium mater nostra''Cistercium ([[Cîteaux]]) is our mother"
},
{
"Item1": "formation",
"Item2": "1098 in present-day [[فرانسه]]"
},
{
"Item1": "type",
"Item2": "[[Roman Catholic religious order]]"
},
{
"Item1": "headquarters",
"Item2": "Piazza del Tempio di Diana, 14[[رم]]، [[ایتالیا]]"
},
{
"Item1": "leader_title",
"Item2": "Abbot General"
},
{
"Item1": "leader_name",
"Item2": "[[Dom]] Mauro-Giuseppe Lepori"
},
{
"Item1": "name",
"Item2": "سیسترسیها"
},
{
"Item1": "size",
"Item2": "150px"
},
{
"Item1": "abbreviation",
"Item2": "OCist or SOCist"
}
],
"Title": "organization"
} | سیسترسیها (به لاتین: Cistercenses) که گیمی (Gimey) یا راهبان سفید هم نامیده میشوند یکی از فرقههای کاتولیکی راهبان هستند که وقت خود را عمدتا وقف عبادت، خواندن انجیل و کار میکنند. این فرقه در ۱۰۹۸ در فرانسه و از سوی یک اصلاحگر مذهبی به نام بندیکتینس تاسیس شد.
نام این فرقه از نام روستای سیستریکوم (در فرانسوی سیتو Cîteaux) در شرق فرانسه که محل یک صومعه بود گرفته شدهاست. قدیمیترین صومعه این فرقه قلم پاک Stift Rein نام دارد و در کشور اتریش ایالت اشتایر مارک و نزدیک شهر گراتس Graz واقع است.
http://www.stift-rein.at | [
"نقوش پرچمی",
"Cîteaux Abbey",
"فرانسه",
"Roman Catholic religious order",
"رم",
"ایتالیا",
"Dom (title)",
"راهب",
"۱۰۹۸ (میلادی)",
"بندیکتینس",
"صومعه"
] | [
"رهبانیت",
"مسیحیت"
] |
1,804 | بندر ترکمن | 2 | 137 | 0 | [
"بندرترکمن",
"بندر شاه",
"بندر تركمن",
"بندرشاه",
"بندرتركمن"
] | false | 82 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نامرسمی",
"Item2": "بندر ترکمن"
},
{
"Item1": "روینقشه",
"Item2": "آری"
},
{
"Item1": "عرضجغرافیایی",
"Item2": "۳۶٫۹۰۹۷۲۲۲"
},
{
"Item1": "طولجغرافیایی",
"Item2": "۵۴٫۱۱۳۶۱۱۱"
},
{
"Item1": "استان",
"Item2": "گلستان"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "بندر ترکمن"
},
{
"Item1": "بخش",
"Item2": "بندر ترکمن"
},
{
"Item1": "ناممحلی",
"Item2": "بنر"
},
{
"Item1": "نامهایقدیمی",
"Item2": "بندر شاه"
},
{
"Item1": "سالشهرشدن",
"Item2": "۱۳۰۹"
},
{
"Item1": "سالتاسیس شهرداری",
"Item2": "۱۳۰۶"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۵۳۷۹۰نفر در سال ۱۳۹۵"
},
{
"Item1": "زبان",
"Item2": "ترکمنی"
},
{
"Item1": "مذهب",
"Item2": "۷۵٪سنی ۲۵٪شیعه"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۱۸/۸۵۴ ک. م"
},
{
"Item1": "ارتفاع",
"Item2": "۲۰-"
},
{
"Item1": "میانگیندما",
"Item2": "۲۰"
},
{
"Item1": "شهردار",
"Item2": "محمود کم"
},
{
"Item1": "فرماندار",
"Item2": "عبدالحکیم فیروزی"
},
{
"Item1": "پیششماره",
"Item2": "۰۱۷۳"
},
{
"Item1": "وبگاه",
"Item2": "http://www.bandartorkman.ir/"
},
{
"Item1": "جملهخوشامد",
"Item2": "خوش گلدینگیز"
}
],
"Title": "شهر ایران"
} | بندر ترکمن یا بندر شاه در غرب استان گلستان است. این شهر در زمان رضاشاه پهلوی درسال ۱۳۰۶ خورشیدی بنیانگذاری شد و ازین رو تا پیش از انقلاب « بندر شاه » نامیده میشد بندر شاه جزو نخستین شهرهای ایران است که راه آهن به آن کشیده شد؛ راه آهن سراسری پس از گذشت ۱۴۰۰ کیلومتر دریای خزر را به خلیج فارس و بندر شاپور پیوند میدهد.
بندر شاه در قدیم دارای سه اسکله بود که اکنون بازماندههایی از آنها بهجا مانده.
بر طبق سرشماری رسمی، در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن (بخش مرکزی شهر بندرترکمن) بالغ بر ۵۳۷۹۰نفر بودهاست. از نقاط گردشگری آن میتوان به جزیره آشوراده در حدود یک کیلومتری ساحل آن اشاره نمود که تا چند سال قبل مسکونی بودهاست. این جزیره در حال حاضر در اختیار شیلات قرار گرفتهاست.
اکثریت مردم این شهر ترکمن و سنی مذهب میباشند (نزدیک به ۷۵٪)، ولی اقوام دیگر همچون فارسی زبانان سیستانی، ترکها، قزاقها، مازندرانیها، کتولیها و ارامنه (نزدیک به ۲۵٪) و… در کنار هم زندگی میکنند.به گفته محمدآذری مدیربنیادنیمروزسیستانیها ازشرق گلستان به سمت غرب جمعیتشان کاهش مییابد ودر بندرترکمن سیستانیها در کنار ترکمنها بودوباش مسالمت آمیز دارند وبراساس مطالعات مرکز مردمشناسی بنیادنیمروز طوایف عنایت ومیروفراهی در روستاهای زابل محل سفلی وعلیا وایوان اباد درکنار سایر طوایف سیستانی روستاهای مستقل مخصوص سیستانیها را بوجود اوردند
تا پیش از سال ۱۳۰۵ هجری شمسی نامی از این بندر در هیچیک از منابع چاپی به چشم نمیخورد. سالنامه رسمی کشور در این سال دلایل ایجاد این شهر جدید را بالا آمدن عمق خلیج گرگان و در نتیجه کاهش عمق آبخور بندرگز اعلام کرد.
اقتصاد بندر ترکمن
اقتصاد شهر بر پایه راه آهن و بندر طراحی شده بوده که با بالا آمدن عمق دریا و کاهش آبخور کشتیها، امروزه عملا خاصیت بندر تجاری ندارد و تنها مواد سوختی و نفت خام در مقیاس بسیار ناچیز به مقصد نیروگاههای منطقه تخلیه میگردد.
اقتصاد شهر در حال حاضر بر پایه تولید فرش و گلیم، صید و تولید خاویار، کشاورزی و صنایع دستی و گردشگری رونق دارد.
مجتمع ستاره اسکله ترکمن
مجتمع ستاره اسکله ترکمن اولین مجتمع تجاری رفاهی اسکله بندر ترکمن میباشد
که شامل ۱۵۰ واحد تجاری ، رستوران و هتل سه ستاره میباشد
معماری اینمجتمع و محل بنای آن برای گردشگران
جاذبه بسیاری را بوجود آورده است.
دیدنیهای بندر ترکمن
جزیره آشوراده بزرگترین جزیره ایرانی خزر در این شهر قرار دارد.
هرساله تنها در تعطیلات نوروز بیش از یک میلیون گردشگر داخلی از بندرترکمن، جزیره آشوراده و اسکله و بازارچه گمرکی آن بازدید میکنند. در ایام نوروز جمعیت شهر به سه برابر نیز افزایش میابد.
دیوار دفاعی گرگان مربوط به دوره ساسانیان که از شهرستان کلاله آغاز میشود با طی حدود دویست کیلومتر در این شهرستان به دریا منتهی میشود. این دیوار بزرگترین دیوار جهان پس از دیوار چین است.
دوشنبه بازار بندر ترکمن از دیدنیهای این شهر ترکمن نشین است که در آن صنایع دستی ترکمن به قیمتی مناسب عرضه میشود.
فرش ترکمنی، پشتی ترکمنی، روسریهای زنانه و صنایع دستی ترکمنها و بشمه و بورگ و قطاب مهمترین سوغاتی این شهر هستند. ضمن آنکه در اعیاد قربان و فطر نیز این منطقه دیدنی است (مخصوصا ساحل۱۱). این دو عید بزرگترین عید ترکمنها بهشمار میروند.
پارک گلستان بزرگترین پارک این شهر است که در بلوار بهشتی واقع شدهاست.
خیابانهای اسپریس و آزادی و شهرداری و بلوار پاسداران فرمانداری از زیباترین و پر رفتوآمدترین مناطق این شهر هستند.
آموزش عالی
در بندر ترکمن یک دانشگاه پیام نور با رشتههای انسانی و ریاضی وجود دارد و سال ۱۳۹۰ در بندرترکمن دانشگاه آزاد شروع به پذیرش دانشجو به صورت بدون کنکور نمود.
ورزش
در شهر بندرترکمن هشت سالن ورزشی چند منظوره و دو زمین چمن مصنوعی وجود دارد.
همچنین استادیوم قاندومی یکی از بزرگترین استادیومهای استان گلستان در بلوار بهشتی روبروی پارک گلستان واقع است.
دو زمین فوتبال و والیبال ساحلی نیز در شهر وجود دارد.
از دیگر دیدنیهای بندرترکمن مجموعه ورزشی اسبدوانی است که هرساله مسابقات اسبدوانی مختلفی درآن برگزار میشود. | [
"استان گلستان",
"رضاشاه",
"بندر شاه",
"راه آهن سراسری",
"دریای خزر",
"خلیج فارس",
"بندر شاپور",
"جزیره آشوراده",
"ترکمن",
"سیستانی",
"مردمان ترک",
"قزاق",
"مردم مازندرانی",
"مردم کتول",
"خلیج گرگان",
"بندرگز",
"راه آهن",
"بندر",
"نفت خام",
"نیروگاه",
"فرش",
"گلیم",
"صید",
"خاویار",
"صنایع دستی",
"ساسانیان",
"کلاله",
"دیوار چین",
"دانشگاه پیام نور",
"مجموعه ورزشی اسبدوانی",
"سالنامه پارس"
] | [
"بندر ترکمن",
"اهالی بندر ترکمن",
"شهرهای استان گلستان",
"مناطق مسکونی حاشیه خزر",
"شهرهای شهرستان ترکمن"
] |
1,805 | ترکمنستان | 2 | 875 | 0 | [
"تركمنستان",
"جمهوری ترکمنستان",
"ترکمانستان",
"تركمانستان",
"جمهوري تركمنستان"
] | false | 714 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "conventional_long_name",
"Item2": "Turkmenistanترکمنستان"
},
{
"Item1": "common_name",
"Item2": "ترکمنستان"
},
{
"Item1": "image_flag",
"Item2": "Flag of Turkmenistan.svg"
},
{
"Item1": "image_coat",
"Item2": "Coat of Arms of Turkmenistan.svg"
},
{
"Item1": "symbol_type",
"Item2": "نشان"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Turkmenistan on the globe (Eurasia centered).svg"
},
{
"Item1": "national_anthem",
"Item2": "<center>File:Turkmenistan anthem.ogg</center>"
},
{
"Item1": "official_languages",
"Item2": "[[ترکمن]]"
},
{
"Item1": "languages_type",
"Item2": "زبان رسمی"
},
{
"Item1": "languages",
"Item2": "[[ترکمنی]]"
},
{
"Item1": "ethnic_groups_year",
"Item2": "۲۰۱۱"
},
{
"Item1": "demonym",
"Item2": "ترکمن"
},
{
"Item1": "capital",
"Item2": "[[عشقآباد]]"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "37"
},
{
"Item1": "latm",
"Item2": "58"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "58"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "20"
},
{
"Item1": "largest_city",
"Item2": "[[عشقآباد]]"
},
{
"Item1": "government_type",
"Item2": "[[جمهوری ریاستی]]"
},
{
"Item1": "leader_title1",
"Item2": "[[رئیسجمهور]]"
},
{
"Item1": "leader_name1",
"Item2": "[[قربان قلی بردی محمداف]]"
},
{
"Item1": "leader_title2",
"Item2": "رئیس مجلس ملی ترکمنستان"
},
{
"Item1": "leader_name2",
"Item2": "[[آقجا نوربردیوا]]"
},
{
"Item1": "legislature",
"Item2": "[[مجلس ملی ترکمنستان]]"
},
{
"Item1": "sovereignty_type",
"Item2": "[[تشکیل]]"
},
{
"Item1": "established_event1",
"Item2": "[[خانات خیوه]]"
},
{
"Item1": "established_date1",
"Item2": "۱۵۱۱"
},
{
"Item1": "established_event2",
"Item2": "[[ترکمنستان شوروی]]"
},
{
"Item1": "established_date2",
"Item2": "۳۰ آوریل۱۹۱۸"
},
{
"Item1": "established_event3",
"Item2": "[[ترکمنستان شوروی]]"
},
{
"Item1": "established_date3",
"Item2": "۱۳ می۱۹۲۵"
},
{
"Item1": "established_event4",
"Item2": "اعلام تشکیل"
},
{
"Item1": "established_date4",
"Item2": "۲۲ آگوست ۱۹۹۰"
},
{
"Item1": "established_event5",
"Item2": "اعلام استقلال از [[شوروی]]"
},
{
"Item1": "established_date5",
"Item2": "۲۷ اکتبر ۱۹۹۱"
},
{
"Item1": "established_event6",
"Item2": "به رسمیت شناخته شدن"
},
{
"Item1": "established_date6",
"Item2": "۲۶ دسامبر ۱۹۹۱"
},
{
"Item1": "established_event7",
"Item2": "تصویب قانون اساسی"
},
{
"Item1": "established_date7",
"Item2": "۱۸ می۱۹۹۲"
},
{
"Item1": "area_rank",
"Item2": "53rd"
},
{
"Item1": "area_magnitude",
"Item2": "1 E11"
},
{
"Item1": "area_km2",
"Item2": "۴۹۱،۲۱۰"
},
{
"Item1": "area_sq_mi",
"Item2": "۱۸۸،۴۵۶"
},
{
"Item1": "percent_water",
"Item2": "۴٫۹"
},
{
"Item1": "population_estimate",
"Item2": "5,171,943"
},
{
"Item1": "population_estimate_rank",
"Item2": "117th"
},
{
"Item1": "population_estimate_year",
"Item2": "۲۰۱۴"
},
{
"Item1": "population_density_km2",
"Item2": "۱۰٫۵"
},
{
"Item1": "population_density_sq_mi",
"Item2": "۲۷٫۱"
},
{
"Item1": "population_density_rank",
"Item2": "221st"
},
{
"Item1": "GDP_PPP",
"Item2": "$۹۳٫۲۷۱ میلیارد"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_year",
"Item2": "۲۰۱۶"
},
{
"Item1": "GDP_PPP_per_capita",
"Item2": "$17,072"
},
{
"Item1": "GDP_nominal",
"Item2": "$۳۵٫۳۹۸ میلیارد"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_year",
"Item2": "۲۰۱۶"
},
{
"Item1": "GDP_nominal_per_capita",
"Item2": "$6,479"
},
{
"Item1": "HDI_year",
"Item2": "۲۰۱۴"
},
{
"Item1": "HDI_change",
"Item2": "increase"
},
{
"Item1": "HDI",
"Item2": "۰٫۶۸۸"
},
{
"Item1": "HDI_rank",
"Item2": "۱۰۹ مین"
},
{
"Item1": "currency",
"Item2": "[[منات ترکمستان]]"
},
{
"Item1": "currency_code",
"Item2": "TMT"
},
{
"Item1": "country_code",
"Item2": "TKM"
},
{
"Item1": "time_zone",
"Item2": "TMT"
},
{
"Item1": "utc_offset",
"Item2": "+۵"
},
{
"Item1": "drives_on",
"Item2": "راست"
},
{
"Item1": "calling_code",
"Item2": "[[+۹۹۳]]"
},
{
"Item1": "cctld",
"Item2": "[[.tm]]"
}
],
"Title": "country"
} | ترکمنستان (به ترکمنی: Türkmenistan) کشوری در آسیای میانه است. این کشور تا سال ۱۹۹۱ با نام جمهوری شورایی ترکمنستان یکی از جمهوریهای تشکیل دهنده اتحاد شوروی بود.
ترکمنستان از جنوب با افغانستان و ایران، از شمال با ازبکستان و قزاقستان و از مغرب با دریای خزر همسایه و از طریق این دریا با کشورهای جمهوری آذربایجان و روسیه نیز همسایه است.
نام کشور «ترکمنستان» از دو بخش «ترکمن» و «ستان» تشکیل شده که به معنای «سرزمین ترکمنها» است. بیشتر مردم این کشور از قوم ترکمن هستند و به زبان ترکمنی (شاخهای از زبانهای ترکیتبار) صحبت میکنند.
۸۰٪ درصد مساحت ترکمنستان را بیابان قرهقوم تشکیل میدهد. در این بیابان در هر جا که آب وجود داشتهاست روستاها و شهرهای بزرگ و پرجمعیتی به وجود آمدهاست و دارای آب و هوای خشک است؛ ولی ناحیه رشته کوه کپه داغ در جنوب کشور و نزدیکی مرز ایران آب و هوای مناسبی دارد و عشق آباد، مرو و سایر شهرهای مهم در این ناحیه هستند. ترکمنستان دارای منابع بزرگ گاز است که آن را به کشورهای مختلف از جمله ایران صادر میکند.
تاریخ
تاریخ باستانی محدوده جغرافیایی ترکمنستان امروزی از حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد با ورود اقوام ایرانی از تبار هند و اروپایی به منطقه آغاز میشود.
تاریخ مکتوب ترکمنستان با پیروزی و فتوحات هخامنشیان (سبز رنگ) در این سرزمین که جزئی از تاریخ ایران است، آغاز میگردد.
ایرانیتباران این خطه جغرافیایی به صورت چادرنشینی و نیمه-ایلیاتی زندگی میکردند. آب و هوای خشک بیابانی و زمینهای استپ عامل زندگی کوچنشینی در آسیای مرکزی و اوراسیا بودهاست؛ نوعی زندگی که پرورش و نگهداری اسب نقش بسزایی در فرهنگ و آدابشان داشتهاست.
برخی از این اقوام شناخته شده ایرانی شامل ماساگتها، سکاها، سغدها (اجداد خوارزمشاهیان) میباشند. ترکمنستان همواره محل گذری برای اقوام مهاجم و مهاجر جنوبی همانند تمدنهای میان رودان، ایلام و تمدن دره سند بودهاست.
اکثر ساکنین ترکمنستان در خلال استیلای ترکان غز یکتاپرست بودند. ترکان غز زبان ترکی ترکمنی را با حکمرانی بر این منطقه رفتهرفته ترویج دادند. در دوران حکومت ترکان، فرهنگ اسلام که توسط اعراب به ترکمنستان آورده شده بود با آداب و رسوم محلی ایرانی ادغام گردید و بعدها این فرهنگ مخلوط شده، به نوبه خود تحت تاثیر و تغییر زمامداران ترک نظیر دودمان سلجوقیان قرار گرفت. در طول قرون وسطی، یورش چنگیزخان و مغولها ترکمنستان را ویران نمود و بعدها این ویرانی با تهاجم رقابت گونه تیمور لنگ و ازبکها بر این سرزمین، ادامه پیدا کرد.
در دوران قاجار نیز یورش آقامحمدخان به ترکمنهای سوین خان در شمال گرگان، قیام خواجه یوسف کاشغری که خود را سلطان ترکستان مینامید در منطقه استرآباد و گرگانرود علیه حکومت فتحعلیشاه، حمله آتانیاز حاکم خیوه به کمک طوایف ترکمن به سوی مشهد و سرخس در سال ۱۲۳۹ ه. ق، شورش قیات خان رهبر ترکمنهای یموت جعفربای در ناحیه کمشتپه علیه حکومت ایران در سال ۱۲۴۲، و جنگ مرو در سالهای ۸–۱۲۷۶ میان سپاه محمدشاه قاجار و ایلات ترکمن از مهمترین منازعات نظامی این دوران است.
در اواخر قرن نوزدهم، ترکمنستان امروزی به شکلی اساسی به وسیله استیلا و یورش امپراتوری روسیه دچار تغییر اساسی شد و چند دهه بعد پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه با شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی، از یک جامعه قبیلهای اسلامی به یک جامعه لنینیستی مطلقه تبدیل شد.
در سال ۱۹۹۱ میلادی ترکمنستان به استقلال رسید. صفر مراد نیازوف یکی از رهبران محلی کمونیست، خود را به عنوان رهبر مطلقه و بلامنازع ترکمنستان اعلام کرد.
در سال ۱۹۹۱ میلادی ترکمنستان به استقلال رسید. صفر مراد نیازوف یکی از رهبران محلی کمونیست، خود را به عنوان رهبر مطلقه و بلامنازع ترکمنستان اعلام کرد. او ترکمنستان تازه استقلال یافته را به شکلی کامل، تحت اقتدارگرایی مطلق خود درآورد. او تا پایان زمامداری خود (۲۰۰۶ میلادی) که با مرگش به پایان رسید در برابر دموکراتهای سابق اتحاد جماهیر شوروی که رقیبان وی بودند، مقاومت میکرد.
حکومت
ترکمنستان در آذر ۱۳۷۰ (اکتبر ۱۹۹۱) با رای مردم در همه پرسی استقلال، موجودیت خود را به عنوان یک کشور مستقل اعلام نمود و رسما نام «ترکمنستان» را برای کشور خود برگزید. قانون اساسی ترکمنستان نیز در ۱۸ مه ۱۹۹۲ در چهاردهمین نشست مجلس ترکمنستان به تصویب رسید. بر اساس این قانون اساسی، ترکمنستان کشوری دمکراتیک و لائیک و اداره آن به شکل جمهوری ریاستی است. صفرمراد نیازف اولین رئیس جمهور کشور بود. رئیس جمهور کنونی کشور قربان قلی بردی محمداف است.
حکومت ترکمنستان جمهوری ریاستی و تکحزبی است و رئیس جمهور اختیارات گستردهای دارد. رئیس جمهور ترکمنستان و شخص اول این کشور از هنگام استقلال تا سال ۲۰۰۶ صفرمراد نیازف بود. رئیس جمهور کنونی کشور قربان قلی بردی محمداف است. سیاست ترکمنستان بیطرفی در مسائل جهانی و منطقهای است.
براساس قانون اساسی ترکمنستان، رئیس جمهور مقامات قوه مجریه و قضایی را منصوب میکند و نیز نامزدهای انتخابات مجلس را تصویب مینماید. مدیریت در محلها از سوی استانداران صورت میگیرد. بر اساس قانون اساسی، استانداران در حکم نمایندگان رئیس جمهور هستند و زیر نظر رئیس جمهور فعالیت مینمایند و نیز از سوی خود رئیس جمهور منصوب یا برکنار میگردند.
قوه مجریه: بر اساس قانون اساسی ترکمنستان، رئیس جمهور که بهطور مستقیم توسط مردم انتخاب میشود، رئیس کابینه وزیران ترکمنستان است.
قوه مقننه: بر اساس قانون اساسی کشور، در ترکمنستان دو ارگان قانونگذاری وجود دارد:
خلق مصلحتی (شورای مردم) :خلق مصلحتی همایش نمایندگان ملت است. سالی یک بار جلسه دارد. بخشی از اعضای آن انتخابی و بخش دیگر نیز بر اساس سمت خود به عضویت آن در میآیند. رئیس جمهور، هیئت دولت، نمایندگان مجلس، رئیس دیوان عالی، رئیس دادگاه عالی اقتصادی، دادستان کل، استانداران و خلق وکیل لری (نمایندگان هر کدام از مناطق مسکونی) عضو این مجلس هستند. رئیس خلق مصلحتی رئیس جمهور است.
مجلس نمایندگان : پارلمان ترکمنستان ۵۰ نماینده دارد که هر پنج سال یک بار از پنجاه حوزه انتخاباتی انتخاب میشوند. مجلس ابتکارات رئیس جمهور و تصمیمات خلق مصلحتی را بهعنوان قانون تصویب مینماید و برنامههای کابینه وزیران، بودجه کشور و گزارشهای اجرای بودجه را تایید مینماید.
جغرافیا
نقشه ترکمنستان
ترکمنستان با مساحت ۴۸۸،۱۰۰ کیلومتر مربع پنجاه و دومین کشور بزرگ جهان بوده و کمی از کشور اسپانیا کوچکتر است. این کشور در بین عرضهای جغرافیایی ۳۵ و ۴۳ درجه شمالی و ۵۲ و ۶۷ درجه شرقی قرار دارد.
در جنوب و جنوب غربی ترکمنستان، رشتهکوههایی قرار دارند که تا کنارههای دریای خزر کشیده شدهاند. در شمال این کشور جلگه پست توران قرار دارد.
۸۰ درصد این کشور را صحرای قرهقوم پوشانده و مرکز این کشور میان جلگههای توران و صحرای قرهقوم احاطه گردیده است. محدوده کوپه داغ از امتداد مرزهای جنوب غربی آغاز که در کوهریزه به ارتفاع ۲،۹۱۲ متر میرسد و تا مرزهای جنوب شرقی در استانهای لباب و بلخان و مرزهای ازبکستان ارتفاع رشتهکوه کوپه داغ، کوه آرالان به ارتفاع ۱،۸۸۰ متر ادامه دارد.
رودهای مهم ترکمنستان از کشورهای همسایه یعنی ایران و افغانستان سرچشمه میگیرند.
از مهمترین رودخانههای ترکمنستان تجن، آمودریا اترک و مرغاب بوده که از ارتفاعات کوپه داغ سرچشمه میگیرند.
ترکمنستان دارای آب و هوای بیابانی نیمهگرمسیری بوده و بیشتر این سرزمین خشک است. در فصل زمستان، هوا معتدل و خشک بوده و بیشترین بارندگی در ماههای ژانویه و میاتفاق میافتد. پربارانترین بخش ترکمنستان پهنههای کوههای کوپه داغ است.
طول خط ساحلی ترکمنستان در دریای خزر ۱،۷۶۸ کیلومتر بوده و مهمترین بندر آن شهر ترکمنباشی (کراسنوودسک) است.
تقسیمات کشوری
نوع حکومت این کشور جمهوری است و بر اساس آخرین تقسیمبندی کشوری دارای ۵ استان است:
چپ
آخال
بلخان
داشاغوز
لباب
مرو
اقتصاد
کوههای کپه داغ در آخال
کناره دریای خزر در بندر ترکمن باشی
ترکمنستان در فهرست چهار کشور بزرگ تولیدکننده گاز طبیعی و چهار کشور تولیدکننده نفت در شوروی سابق قرار دارد. ذخائر اثبات شده نفت و گاز این کشور ۲۰۰۰ میلیارد متر مکعب گاز مقام چهاردهم جهان و ۵۴۶ میلیون بشکه نفت است. بیشتر ذخایر نفتی کشور در غرب ترکمنستان از جمله در پهنه دریای خزر متمرکز شدهاست. ذخایر گاز طبیعی تقریبا در سراسر خاک کشور پراکندهاست. رشد اقتصادی این کشور در سال ۲۰۰۷ براساس آمار صندوق بینالمللی پول حدود ۱۱٫۵٪ بودهاست که آن را جزو کشورهای دارای رشد اقتصادی بالا میسازد.
شغل بیشتر مردم ترکمنستان کشاورزی و دام پروری است. این کشور از نظر تولید پنبه در جهان معروف است. قالی بافی از صنایع دستی مهم ترکمنستان است.
معادن نمک کلسیم در منطقه قویرداق وجود دارد. ذخایر نمکهای طبیعی دریایی در خلیج قرهبوغاز متمرکز است. در این منطقه موادی همچون میرابیلیت و دیگر مواد پر ارزش وجود دارد. بیشتر زمینهای کشاورزی ترکمنستان را دشت قره قوم تشکیل میدهد که اغلب برای چراندن گوسفند قرهگل مورد استفاده قرار میگیرد. در زمینهای کشاورزی کشور محصولاتی همچون پنبه، میوه و تره بار و انگور پرورش میشود. امور پرورش کرم ابریشم نیز توسعه یافتهاست. در طی سالهای اخیر، تولید گندم نیز افزایش خوبی داشتهاست.
ترکمنستان اقتصادی رو به رشد دارد و با توجه به منابع سرشار نفت و گاز و پنبه از طریق سرمایهگذاری مشترک صنایع پایین دست را گسترش دادهاست و جزو معدود کشورهایی است که فراوردههای نفتی صادر میکند؛ و با فراوری محصول پنبه و با اتکا به نیروی کار خود صنایع فعال نساجی پیشرفتهای دارد که از بازار فروش بالایی در سطح جهان برخوردار میباشد و با فروش سالانه مقدار زیادی گاز به کشورهایی چون اوکراین و روسیه و چند کشور دیگر از جمله ایران، اقدام به کسب درآمدهای سرشار میکند.
از آنجا که ترکمنستان یک کشور محاط در خشکی است، برای ترانزیت کالا از خاک کشورهای همسایه استفاده میکند. خط آهن ترکمنستان به شهر سرخس (در شمال خاوری ایران) متصل است و از آنجا تا بندرعباس امتداد دارد.
پنبه، پارچههای نخی، پوست، قالی و نفت از جمله کالاهاییاند که این کشور به کشورهای دیگر جهان صادر میکند.امروزه شهر عشق آباد به یکی از زیباترین شهرهای خاورمیانه تبدیل شده رشد ساخت ساختمانهای بلند و دیگر سازهها نمایی زیبا به این شهر داده است.در چند سال گذشته تعداد زیادی از ترکمنهای ایران اقدام به مهاجرت به این کشور کردهاند.
مردم
دختر ترکمن با لباس سنتی
بیشتر مردم ترکمنستان، ترکمن هستند و اقلیت قابل توجهی روس و ازبکها نیز در این کشور حضور داند. سایر اقوام قزاقها، تاتارها، اوکراینیها، کردها، ارمنیها، آذربایجانیها و بلوچها هستند.
براساس آمار سازمان سیا در سال ۲۰۰۳ ترکیب جمعیتی ترکمنستان ۸۵٪ ترکمن، ۵٪ ازبک و ۴٪ روس و ۶٪ از اقوام دیگر است. براساس آمار دولت ترکمنستان در سال ۲۰۰۱ ترکمنها ۹۱٪، ازبکها ۳٪ و روسها ۲٪ جمعیت را شکل دادهاند.
جمعیت ترکمنها در ترکمنستان از ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۱ حدود دو برابر (از ۲٫۵ میلیون به ۴٫۹ میلیون نفر) شد. اما شمار روسها به کمتر از یکسوم (از ۳۳۴ هزار به ۱۰۰ هزار نفر) کاهش یافتهاست.
مذهب
۸۹٪ ترکمنها مسلمان (اکثرا پیرو مکتب حنفی از مذهب اهل سنت) و ۹٪ پیرو کلیسای ارتدوکس روسیه هستند .
قانون اساسی ترکمنستان
مردم ترکمن
زبان ترکمنی
الفبای ترکمنی
پیمان آخال
مختومقلی فراغی
پینوشتها | [
"سرود ملی ترکمنستان",
"زبان ترکمنی",
"ترکمنها",
"روسها",
"ازبکها",
"عشقآباد",
"جمهوری ریاستی",
"رئیسجمهور",
"قربان قلی بردی محمداف",
"آقجا نوربردیوا",
"پارلمان ترکمنستان",
"تاریخ ترکمنستان",
"خانات خیوه",
"جمهوری سوسیالیستی ترکمنستان شوروی",
"شوروی",
"منات ترکمستان",
"+۹۹۳",
".tm",
"آسیای میانه",
"افغانستان",
"ایران",
"ازبکستان",
"قزاقستان",
"دریای خزر",
"جمهوری آذربایجان",
"روسیه",
"ترکمن",
"ستان",
"زبانهای ترکیتبار",
"بیابان قرهقوم",
"کپه داغ",
"عشق آباد",
"مرو",
"گاز",
"تاریخ",
"مردمان ایرانی",
"هند و اروپایی",
"تاریخ ایران",
"کوچنشین",
"استپ",
"آسیای مرکزی",
"اوراسیا",
"اسب",
"ماساگت",
"سکاها",
"سغد",
"خوارزمشاهیان",
"میان رودان",
"تمدن ایلامیان",
"تمدن دره سند",
"یکتاپرست",
"اسلام",
"سلجوقیان",
"قرون وسطی",
"چنگیزخان",
"مغولها",
"تیمور لنگ",
"خواجه یوسف کاشغری",
"ترکستان",
"گرگانرود",
"مشهد",
"سرخس",
"قیات خان",
"یموت",
"کمشتپه",
"جنگ مرو",
"امپراتوری روسیه",
"انقلاب ۱۹۱۷ روسیه",
"اتحاد جماهیر شوروی",
"لنینیسم",
"کمونیست",
"صفر مراد نیازوف",
"اقتدارگرایی",
"۲۰۰۶",
"اکتبر",
"۱۹۹۱ (میلادی)",
"همه پرسی",
"قانون اساسی ترکمنستان",
"۱۸ مه",
"۱۹۹۲ (میلادی)",
"صفرمراد نیازف",
"رئیس جمهور",
"قوه مجریه",
"قوه مقننه",
"اسپانیا",
"صحرای قرهقوم",
"کوهریزه",
"لباب (استان)",
"بلخان (استان)",
"آرالان",
"تجن",
"آمودریا",
"اترک",
"مرغاب",
"نیمهگرمسیری",
"ترکمنباشی (شهر)",
"آخال (استان)",
"داشاغوز (استان)",
"مرو (استان)",
"آخال",
"ترکمن باشی",
"گاز طبیعی",
"نفت",
"خلیج قرهبوغاز",
"کشاورزی",
"قره قوم",
"تره بار",
"گندم",
"پنبه",
"نساجی",
"اوکراین",
"کشور محاط در خشکی",
"بندرعباس",
"مردم ترکمن",
"مردم روس",
"قوم قزاق",
"تاتارها",
"اوکراینیها",
"کردهای ترکمنستان",
"ارمنیها",
"آذربایجانیها",
"بلوچها",
"حنفی",
"سنت",
"الفبای ترکمنی",
"پیمان آخال",
"مختومقلی فراغی"
] | [
"ترکمنستان",
"ایالات و نواحی بنیانگذاریشده در سال ۱۹۹۱ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در آسیا",
"تاریخ خوارزم",
"ترکمنها",
"جمهوریها",
"فلات ایران",
"کشورها و سرزمینهای روسیزبان",
"کشورهای آسیای مرکزی",
"کشورهای اسلامی",
"کشورهای تک حزبی",
"کشورهای حاشیه دریای خزر",
"کشورهای عضو سازمان ملل متحد",
"کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی",
"کشورهای محصور در خشکی",
"دولتهای مدرن ترک"
] |
1,807 | رونقالمجالس | 0 | 4 | 0 | [
"رونق المجالس"
] | false | 0 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رونق المجالس نام کتابی کهن به فارسی درباره صوفی گری است از نویسندهای ناشناس. شیخ امام ابوحفص عمر بن حسن سمرقندی آن را گرد آورد. بعدها گزیدهای از آن نیز بدست مردی به نام عثمان بن یحیی بن عبدالوهاب میری نوشته شد.
اصل رونق المجالس کتابی است به عربی دارای ۲۲ باب.
برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: دو رساله فارسی کهن در تصوف: منتخب رونق المجالس و بستان العارفین و تحفه المریدین. ویراسته احمدعلی رجائی، تهران ۱۳۵۴. | [
"صوفی گری",
"ابوحفص عمر سمرقندی",
"۱۳۵۴ (خورشیدی)"
] | [
"کتابهای فارسی"
] |
1,808 | بستان العارفین وتحفة المریدین | 0 | 12 | 0 | [
"بستان العارفين و تحفة المريدين",
"بستان العارفین و تحفة المریدین",
"بستانالعارفین و تحفةالمریدین",
"بستان العارفين وتحفة المريدين",
"بستان العارفين و تحفه المريدين",
"بستان العارفين وتحفه المريدين",
"بستان العارفین و تحفه المریدین",
"بستان العارفین وتحفه المریدین",
"بستان العارفين و تحفةالمريدين",
"بستان العارفین و تحفةالمریدین",
"بستانالعارفین و تحفهالمریدین",
"بستان العارفين و تحفهالمريدين",
"بستان العارفين و تحفهٔ المريدين",
"بستان العارفين وتحفهٔ المريدين",
"بستان العارفین و تحفهالمریدین",
"بستان العارفین و تحفهٔ المریدین",
"بستان العارفین وتحفهٔ المریدین"
] | false | 1 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | بستان العارفین و تحفه المریدین کتابی کهن به فارسی درباره صوفیگری در حوزه خراسان است از نویسندهی او تا سالها خبری نبود. صفحه آخر و اول این کتاب کنده شده به همین دلیل نویسنده آن معلوم نبوده است. مولف آن احتمالا ابو یزید طیفوربن عیسی بن ادم بن سروشان بسطامی معروف به بایزید بسطامی است | [
"صوفیگری"
] | [
"کتابهای فارسی",
"ادبیات تصوف"
] |
1,809 | وابسپارش گرمایی | 0 | 16 | 0 | [
"وابسپارش گرمايي"
] | false | 5 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | وابسپارش گرمایی رویهای برای تبدیل مواد آلی پیچیده به نفت خام سبک است. این رویه تقلیدی از جریان طبیعی زمینشناختی است که در تشکیل سوخت فسیلی اتفاق میافتد. در فشار و گرمای زیاد زنجیرههای بلند بسپار هیدروژن، اکسیژن، و کربن متلاشی شده و به شکل زنجیرههای کوتاه ترکیبات هیدروکربن با بیشینه ۱۸ کربن درمیآیند.
از فوریه ۲۰۰۵ کارخانهای آزمایشی در ایالت میسوری آمریکا با استفاده از زائدات بوقلمون روزانه ۴۰۰ بشکه نفت خام سبک تولید میکند. هزینه تمام شده ۸۰ دلار برای هر بشکه گزارش شدهاست. این هزینه برای موادی که دارای کربن بیشتری باشند، مانند بطریهای پلاستیکی، کمتر خواهد بود. | [
"مواد آلی",
"نفت خام",
"زمینشناختی",
"سوخت فسیلی",
"بسپار",
"هیدروژن",
"اکسیژن",
"کربن",
"هیدروکربن",
"فوریه",
"۲۰۰۵ (میلادی)",
"میسوری",
"ایالات متحده آمریکا"
] | [
"بازیافت پلاستیک",
"تدبیر گرمایی",
"توسعه انرژی",
"فرایندهای صنعتی",
"فناوریهای صنعت نفت",
"گرماکافت",
"مدیریت مواد زاید پراکنده حیاتی"
] |
1,810 | نفت خام | 0 | 1,074 | 0 | [
"نفت"
] | false | 993 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | نمودار جهانی مصرف انرژی در سالهای اخیر. نفت در صدر قرار دارد.
نفت خام یا پترولیوم مایعی غلیظ و افروختنی بهرنگ قهوهای سیر یا سبز تیره یا سیاه است که در لایههای بالایی بخشهایی از پوسته کره زمین یافت میشود. نفت شامل آمیزه پیچیدهای از هیدروکربنهایی گوناگون است. بیشتر این هیدروکربنها از زنجیره آلکان هستند؛ ولی ممکن است از دید ظاهر، ترکیب یا خلوص تفاوتهای زیادی داشته باشند.
نفت را طلای سیاه مینامند.
نفت جز سوختهای فسیلی به حساب میآید و تجدید ناپذیر است.
واژهشناسی
ریشه واژه «نفت» از واژه اوستایی «نپتا» گرفته شدهاست. کلدانیان و اعراب آن را از زبان مادی گرفته و «نفتا» خواندهاند. در برخی منابع قدیمی به صورت «نفط» نیز آمدهاست. در فرانسه نیز «Naphte» گفته میشود و پیش از آن تا سال ۱۲۱۳ میلادی «Napte» گفته میشد که از واژه لاتین «Naphta» برگرفته شده بود. ریشه این کلمه واژه یونانی «Naphtha» بهمعنی روغن شرقی میباشد.
کلمه نفت در زبان انگلیسی «پترولیوم» (Petroleum)نامیده میشود که از دو کلمه «پترا» (Petro)(معادل یونانی واژه سنگ) و کلمه «اولئوم» (Oleum)(روغن) تشکیل شدهاست.
نفت مایعی است که عمدتا از دو عنصر آلی هیدروژن و کربن تشکیل شده و دارای مقادیر کمتری از عناصر سنگین مانند نیتروژن، اکسیژن و گوگرد میباشد و بهصورت طبیعی در زیر زمین و بهصورت استثنایی در روی زمین بصورت چشمه یافت میشود.
تاریخچه
اقوام متمدن دوران باستان، بهویژه سومریها، آشوریها و بابلیها، در حدود چهارهزار و پانصد سال پیش در سرزمین بینالنهرین (عراق امروزی) با برخی از مواد نفتی که از دریاچه قیر بهدست میآمد، آشنایی داشتند. آنان از خود قیر بهعنوان ماده غیرقابل نفوذ برای عایقکاری کشتیها استفاده میکردند. در قرون وسطی دانشمندان مسلمان با تولید نفت سفید و نفت ضروری از آن برای چراغها استفاده کردند و خیابانها و حمامهای شهر بغداد به وسیله قیر و ماسه پوشانده میشد. اولین میدان نفتی دنیا در باکو در قرن نهم ساخته شد که به گفته مارکو پولو که در قرن سیزده به آنجا سفر کرده محصولات آن با صدها کشتی حمل میشد. در داستانها آمدهاست که نوح نیز کشتی خود را با قیر پوشاند تا آب به درون آن نفوذ نکند.
اولین چاه اکتشافی مدرن نفت در سال ۱۷۴۵ در فرانسه و اولین چاه استخراج نفت توسط کلنل دریک در سال ۱۸۵۹ در پنسیلوانیا حفاری شد.
با توسعه و پیشرفت تکنولوژی حفاری در اواسط قرن نوزدهم و تکنولوژی تقطیر و پالایش نفت در اواخر قرن نوزدهم و استفاده از آن در موارد غیر سوختی، جهش حیرتآوری بوجود آمد. بطوریکه امروزه صنایع پتروشیمی نفش اساسی و بنیادی در رفع نیاز عمومی جامعه به عهده دارد.
منشا
بیشتر دانشمندان منشا تشکیل نفت را گیاهان و موجودات آلی موجود در اقیانوسهای اولیه میدانند. به دلیل وجود یک سلسله خواص خاص که تنها مولکولهای آلی، مشمول آنها میشوند.
باقیمانده جانوران و گیاهانی (اعم از جلبکها و مرجانها) که میلیونها سال قبل (قبل از پدید آمدن دایناسورها) در محیط دریا (آب) زندگی میکردهاند، طی میلیونها سال توسط لپههای گل و رسوبات مدفون شدهاند و تحت فشار و دمای بالا، نبود اکسیژن و مدت زمان طولانی تبدیل به نفت و گاز گردیده و در صورت وجود این شرایط همراه با سنگ مخزن مناسب و پوش سنگ، طی مدت زمان بسیار طولانی نفت مهاجرت نموده و به مقدار زیاد در حوضچه نفتی جمع میگردد.
نفت خام حالت روغنی دارد و به شکلهای جامد (قیرهای نفتی) و مایع دیده میشود. برخی اوقات به تمام اشکال نفت هیدروکربن نیز گفته میشود. اگر نفت در لایهای رسوبی جمع گردد بهآن محل «حوضچه نفتی» میگویند. از مجموع چندین حوضچه نفتی، یک «میدان نفتی» حاصل میشود. به سنگ متخلخل دربرگیرنده نفت که قابلیت تولید نفت را داشته باشد، «سنگ مخزن» میگویند.
اکتشاف
thumb
تا قبل از حفر نخستین چاه نفتی به کمک وسایل جدید حفاری، این ماده مهم فقط از چشمههای سطحی نفت، یا چاههای کم عمق که به وسیله دست حفر میشد، استخراج میگردید و موارد استفاده از نفت خام نیز محدود بود.
از زمان پیدایش نفت تا امروز فعالیتهای اکتشافی برای کشف ذخایر جدید نفت و گاز و تامین تقاضای بازارهای نفت و همچنین جایگزینی حجمهای تولید شده، بصورت مستمر در جریان است. امروز با پیشرفت تکنیکهای اکتشافی جدید، دقت فعالیتهای اکتشافی بیشتر شده و شانس بیشتری برای موفقیت وجود دارد، اما با وجود این پیشرفتها، اکتشاف هنوز بصورت یک فعالیت با ریسک بالا باقی ماندهاست.
قدیمیترین نظریه برای اکتشاف نفت، نظریه طاقدیس (Anticline Theory) است. کاربرد این نظریه برای یافتن نفت در قله طاقدیسها ابزار موفقی بود. این نظریه به عنوان نظریه اصلی برای اکتشافات مهم نفتی در بسیاری از نقاط دنیا از جمله مسجد سلیمان ایران مورد استفاده قرار گرفت.
نفت در سال ۱۸۸۰ در رسوبات دریایی پنسیلوانیا کشف شد که ارتباطی با ساختارهای طاقدیسی نداشت و تجمع نفت و ایجاد نفتگیر صرفا ناشی از تغییر رخساره رسوبات بود؛ بنابراین مشخص شد که ذخایر نفتی میتوانند در حوزههای غیر چین خورده هم وجود داشته باشند. در نتیجه مفهوم نفتگیرهای چینهای (Stratigraphic Traps) با این کشف وارد عرصه مفاهیم نفت شد.
تا اواسط دهه ۱۹۲۰، تهیه و استفاده از نقشههای سطحی و طاقدیسها ابزار اصلی اکتشافات نفتی بود و یافتن نفتگیرهای چینهای به صورت تصادفی رخ میداد.
یک منطقه انتخاب شده را با مطالعه نمونههای سنگی و لرزهنگاری مشخص میکنند. اندازهگیریها انجام میشود و اگر مکان از نظر میزان ذخیره نفت موجود و ملاحظات اقتصادی، موفقیتآمیز باشد، حفاری آغاز میشود. بالای چاه ساختاری به نام «دکل حفاری» برای جادادن وسایل و لولههای مورد استفاده در چاه ساخته میشود. زمانی که حفاری تمام میشود، پس از تکمیل چاه حفرشده، یک جریان ثابتی از نفت را به سطح زمین خواهد آورد. به سنگهایی که غالبا از سنگهای رستی (شیل) یا انیدریت تشکیلشده و خاصیت پلاستیک دارند و قسمت بالایی مخزن نفت همانند پوششی قرار میگیرند، «سنگ پوششی» گفته میشود.
پالایش
نفت بهصورت خام نمیتواند مورد استفاده قرار گیرد و باید در پالایشگاه نفت در برج تقطیر مورد جداسازی بر اساس اختلاف چگالی قرار گیرد.
انواع نفت خام
بیشتر ذخایر نفتی دنیا از نفتهای فوقسنگین و شنهای نفتی تشکیل شدهاست.
ارزش نفت خام معمولا بر اساس دو معیار وزن مخصوص و میزان گوگرد تقسیمبندی میشود. نفتهایی که وزن مخصوص، گرانروی و چگالی پایینتری دارند نفت سبک و نفتهایی که وزن مخصوص، گرانروی و چگالی بالاتری دارند نفت سنگین نامیده میشوند. نفتهایی که گوگرد آنها کمتر است نیز نفت شیرین و نفتهای دارای گوگرد بیشتر نفت ترش نامیده میشوند که معمولا نفتهای میادین جوان، به دلیل پختگی اندک، سنگینتر هستند و میزان گوگردشان بالاست. استخراج، جابجایی و پالایش نفتهای سبک و شیرین سادهتر و کمهزینهتر است و میزان بیشتری از محصولاتی چون بنزین، نفتا، نفت سفید و سوختهای جت برگرفته از نفت سفید، و گازوئیلهای مرغوب را میتوان از آنها به دست آورد، به همین دلیل این نوع نفتها بیشتر مورد علاقه پالایشگاهها بوده و قیمت بالاتری دارند. شاخصهای بینالمللی تعیین قیمت نفت یعنی وست تگزاس اینترمیدیت و برنت از نوع نفت سبک و شیرین هستند. اما میزان نفتهای ترش و سنگین در ذخایر نفتی دنیا بسیار بیشتر است.
اندازهگیری
نفت را با بشکه (bbl) (برل) میسنجند. حجم هر بشکه حدود ۱۵۹ لیتر میباشد.
وزارت نفت جمهوری اسلامی ایران
پالایشگاه نفت
اکتشاف و حفاری چاههای نفت
اوپک
گاز
مهندسی نفت
اقتصاد نفت
صنعت نفت ایران
وابسپارش گرمایی
فهرست کشورها بر پایه ذخایر نفتی | [
"کره زمین",
"هیدروکربن",
"آلکان",
"خلوص",
"اوستایی",
"کلدانیان",
"مردم عرب",
"زبان مادی",
"فرانسه",
"زبان لاتین",
"یونان",
"زبان انگلیسی",
"هیدروژن",
"کربن",
"نیتروژن",
"اکسیژن",
"گوگرد",
"سومر",
"آشور",
"تمدن بابل",
"بینالنهرین",
"عراق",
"نفت سفید",
"بغداد",
"باکو",
"مارکو پولو",
"نوح",
"قیر",
"پنسیلوانیا",
"آلی",
"دایناسورها",
"ریسک",
"طاقدیس",
"وزن مخصوص",
"گرانروی",
"نفت سبک",
"نفت سنگین",
"نفت شیرین",
"نفت ترش",
"بنزین",
"نفتا (سوخت)",
"سوخت جت",
"وست تگزاس اینترمیدیت",
"نفت برنت",
"بشکه (یکا)",
"وزارت نفت جمهوری اسلامی ایران",
"پالایشگاه نفت",
"اکتشاف و حفاری چاههای نفت",
"اوپک",
"گاز طبیعی",
"مهندسی نفت",
"اقتصاد نفت",
"صنعت نفت ایران",
"وابسپارش گرمایی",
"فهرست کشورها بر پایه ذخایر نفتی",
"رضا طاهری",
"مسعود رجبنیا",
"هنر و مردم"
] | [
"اختراعهای انگلیسی",
"اختراعهای چینی",
"روغنها",
"سوختها",
"مخلوط شیمیایی",
"نفت"
] |
1,811 | آنفلوآنزا | 6 | 172 | 0 | [
"آنفلونزا",
"آنفولانزا",
"آنفلانزا",
"گریپ",
"انفلوانزا",
"انفلانزا",
"انفلونزا",
"انفولانزا",
"گريپ",
"آنفلوآنزا A",
"آنفلوانزا"
] | false | 104 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "Name",
"Item2": "آنفلوآنزا"
},
{
"Item1": "Image",
"Item2": "EM of influenza virus.jpg"
},
{
"Item1": "Caption",
"Item2": "تصویر ویروس آنفلوآنزا با بزرگنمایی ۱۰۰ هزار برابر"
},
{
"Item1": "Width",
"Item2": "226"
},
{
"Item1": "DiseasesDB",
"Item2": "۶۷۹۱"
},
{
"Item1": "MedlinePlus",
"Item2": "۰۰۰۰۸۰"
},
{
"Item1": "eMedicineSubj",
"Item2": "med"
},
{
"Item1": "eMedicineTopic",
"Item2": "۱۱۷۰"
},
{
"Item1": "MeshID",
"Item2": "D007251"
}
],
"Title": "Disease"
} | آنفلوآنزا یا گریپ بیماری واگیردار است که توسط نوعی ویروس آرانای از خانواده اورتومیکسویریدا (Orthomyxoviridae) ایجاد میشود. این نوع ویروسها در پرندگان و پستانداران اثر میگذارند. این بیماری باعث عفونت حاد دستگاه تنفسی میشود که با سردرد ناگهانی، درد ماهیچه، تب و ضعف و بیحالی شدید نمایان میشود. این بیماری در موارد حاد به خصوص در خردسالان ممکن است باعث سینهپهلو شود. سه گونه ویروس آنفلوآنزا به نامهای آ (a)، ب (b)، ث (c) وجود دارد. در حالت معمولی دوره بیماری ۳ تا ۴ روز است.
تاریخچه بیماری
در قرن بیستم ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی در سال ۱۹۱۸ شیوع پیدا کرد و عامل مرگ بیش از ۴۰ درصد از سربازان آمریکایی در این جنگ بود. همچنین آنفلوآنزای آسیایی در سال ۱۹۵۸، و آنفلوآنزای هنگ کنگی در سال ۱۹۶۸ نیز در کنار آن در مجموع بیش از یک میلیون مرگ را سبب شدهاند. تا امروز آمار مرگ و میر یک سیر نزولی را طی کردهاست. به این صورت که در آغاز فعالیت این ویروس مرگهای دسته جمعی حتی ۴۰ میلیون نفر در یکسال گزارش شدهاست اما به مرور کاهش یافت. امروزه گونههای جدیدتر این ویروس مانند آنفلوآنزای پرندگان یا آنفلوآنزای خوکی نیز ظهور کردهاند.
افرادی که در معرض آنفلوآنزا هستند
بیماریهایی چون قلبی، ریوی، کلیوی، دیابت، آسم، بارداری و کهنسالی امکان مبتلا شدن افراد به آنفلوآنزا را افزایش میدهند. همچنین کودکان به علت سیستم دفاعی ضعیف بیشتر به این بیماری مبتلا میشوند. چون این بیماری واگیر دار است در مکانهای عمومی امکان انتقال این بیماری زیاد میباشد.
علائم بیماری
علائم بیماری میتواند خفیف یا شدید باشد. . تب و لرز، سردرد، دردهای عضلانی از جمله کمردرد، خستگی، سرفه (که ممکن است با خلط همراه باشد)، گلودرد، ایجاد زخمهایی داخل دهان-بینی-روی سطح پوست،خشونت صدا، استفراغ. گلودرد خارش بدن کوفتگی از علایم شایع بیماری هستند. این علائم معمولا دو روز پس از مواجهه با ویروس بروز میکنند و معمولا کمتر از یک هفته باقی میمانند. با این حال سرفه کردن ممکن است بیش از دو هفته مشاهده شود. آنفلوآنزا در تمام سنین به غیر از دوران شیرخوارگی دیده میشود. حالت تهوع و استفراغ ممکن است در کودکان مشاهده شود اما در بزرگسالان متداول نیستند. شیوع ناگهانی انواع مختلف آنفلوآنزا تقریبا هر زمستان رخ میدهد و شدت آنها متفاوت است.
همچنین کسانی که قبلا دچار این بیماری نشدهاند امکان بروز این بیماری دربدن آنان بیشتراست.
علل بیماری
ویروسهای عامل آنفلوآنزا از سرده اورتومیکسو ویروسها هستند. آنفلوآنزای شامل ویروس آنفلوآنزای A، آنفلوآنزای B و آنفلوآنزای C. این ویروسها معمولا از طریق هوا یا عطسه گسترش مییابند و باور بر این است که این روش در فواصل نسبتا کوتاه رخ میدهد. همچنین توسط تماس با سطوح آلوده به ویروس و سپس تماس دست با چشم یا دهان نیز ممکن است منتقل شود. همچنین فرد پیش یا در طی مدت زمانی که بیمار است میتواند سبب آلوده شدن دیگران شود.
عوارض بیماری
هرچند دوره معمولی بیماری ۳ تا ۴ روز است اما چون در جریان آنفلوآنزا میکروبهای دیگری به بدن حمله میکنند از اینرو سبب پیدایش عفونتهای ثانوی به خصوص در دستگاه تنفس هم میگردند و این بدان معنا است که آنفلوآنزا مقاومت بدن را کم کرده و آن را برای دچار شدن به بیماریهای دیگر آماده میسازد. به کار بردن ماسک، گندزدایی هوای اتاق بیماران و جدا کردن سریع مبتلایان از افراد سالم تا حدی مانع شیوع آنفلوآنزا میشود.
اگر سریعتر این بیماری در بدن درمان نشود، سریع دستگاه تنفسی شش ،کبد را از کار میاندازد.
پیشگیری و درمان
شستن مکرر دستان سبب کاهش خطر عفونت میشود زیرا ویروس توسط صابون غیرفعال میشود. استفاده از ماسک پزشک نیز مفید است. .
بجز رعایت اصول بهداشتی یکی از مهمترین توصیههای پزشکان در مورد پیشگیری از ابتلا به این ویروس تزریق واکسن است. بسیاری از واکسنها تاثیر دورهای دارند زیرا این ویروس به سرعت تکامل مییابد. اما بتازگی دو گروه از پژوهشگران آمریکایی در تحقیقاتی جداگانه موفق شدهاند واکسنی را بسازند که به بخشی از ویروس آنفلوآنزا که در تمام گونهها یکسان است، حمله میکند.
ویروس آنفلوآنزا را میتوان مثل یک آب نبات چوبی در نظر گرفت که یک سر و یک پایه دارد که در سر ویروس پروتئینی به نام هم آگلوتینین قرار دارد. محققان اینبار برخلاف گذشته به جای سر، به پایه مولکول حمله کردهاند، جایی که در تمام گونههای ویروس آنفلوآنزا ثابت است و بسیار کمتر هم دچار جهش میشود. نتایج تحقیق این دو گروه پژوهشی که منتشر شده نشان از موفقیت این واکسن جدید دارد.
داروهای ضدویروس مانند مهارکنندههای نورآمیدیناز مثل oseltamivir برای درمان آنفلوآنزا بکار رفتهاند. اما به نظر میرسد که مزایای آنها برای سلامتی بیشتر از خطرات استفاده از آنها نمیباشد. . هیچ مزایایی برای این داروها در افراد مبتلا به سایر مشکلات سلامتی مشاهده نشدهاست. .
سطح ضد میکروبی آلیاژهای مس
با آزمایشهای بسیار، نشان داده شدهاست که سطح مس و آلیاژهای آن، باکتری کلبسیلا پنومونیه را در کمتر از ۲ ساعت از زمان آلودگی، نابود میکند. این نتایج، نویدبخش غلبه بر عفونتهای بیمارستانی است. استفاده از مس در قسمتهای فلزی تخت و میز بیمار، شیرآلات و دستگیره درها، سینی، سینک و غیرو، به ویژه در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانها، سبب کاهش انتقال ویروس و باکتری به دیگر افراد خواهد شد. .
موارد خطرناک
اگر یکی از موارد زیر به هنگام درمان رخ دهند: -
افزایش تب یا سرفه
وجود خون در خلط
گوش درد
تنگی نفس یا درد قفسه سینه
ترشحات غلیظ از بینی، سینوسها یا گوشها
درد سینوس
درد یا سفتی گردن.
آنفلوآنزای مرغی
همهگیری ۱۹۱۸ آنفلوآنزای اسپانیایی | [
"ویروس آرانای",
"پرندگان",
"پستانداران",
"دستگاه تنفسی",
"درد",
"تب",
"سینهپهلو",
"بیماری",
"ویروس",
"آنفلوآنزای اسپانیایی",
"آنفلوآنزای آسیایی",
"آنفلوآنزای هنگ کنگی",
"آنفلوآنزای پرندگان",
"آنفلوآنزای خوکی",
"تهوع",
"استفراغ",
"اورتومیکسو ویروسها",
"عطسه",
"دستگاه تنفس",
"گندزدایی",
"هِم آگلوتینین",
"داروهای ضدویروس",
"مهارکنندههای نورآمیدیناز",
"oseltamivir",
"مس",
"آنفلوآنزای مرغی",
"همهگیری ۱۹۱۸ آنفلوآنزای اسپانیایی"
] | [
"آنفلوآنزا",
"بیماریهای تنفسی",
"بیماریهای حیوانات",
"بیماریهای واگیردار",
"بیماریهای ویروسی",
"بیماریهای ویروسی جانوران",
"قابل پیشگیری توسط واکسن"
] |
1,812 | ۱ (میلادی) | 0 | 21 | 0 | [
"۱ (ميلادي)",
"1 (میلادی)",
"۱ میلادی",
"1 (ميلادي)",
"۱ ميلادي"
] | false | 8 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
نخستین سال زندگی عیسی مسیح. منبع تاریخی درباره زادروز عیسی در اثری از دنیس کوچک (دیونیسیوس اکزیگوس سکایی) است.
آغاز دوره یوئانشی در دودمان هان کشور چین.
نخستین نام پسامرگ به کنفوسیوس با عنوان سرور بائوچنگ ژننی داده شد.
ابریشم به رم رسید.
شعر دگردیسی (Metamorphoses) (مجموعه اشعار کیهان شناختی اساطیری) از سوی اوید، سراینده رومی، نوشته شد.
معرفی بوداگرایی در چین.
آغاز شاهنشاهی شاه پینگ از دودمان هان در چین.
تاسیس آکسوم (اتیوپی) (تاریخ تقریبی)
پایان اهمیت مذهبی دشت موخوس واقع در بخش آمازونی کشور بولیوی. (تاریخ تقریبی)
انقراض شیرها در اروپای غربی.
فرمانروایان
آرئیوس پایانیوس به کلانتری آتن رسید.
حکومت سزار آگوستوس، امپراتور روم | [
"عیسی",
"دنیس کوچک",
"سکایی",
"یوئانشی",
"هان",
"نام پسامرگ",
"کنفوسیوس",
"بائوچنگ ژننی",
"کیهان شناختی",
"اسطورهشناسی",
"اُوید",
"رومی",
"بوداگرایی",
"پینگ",
"چین",
"موخوس",
"آمازون",
"بولیوی",
"شیر (گربهسان)",
"آرئیوس پایانیوس",
"کلانتر (در یونان)",
"سزار آگوستوس"
] | [
"۱ (میلادی)"
] |
1,813 | ۲ (میلادی) | 0 | 12 | 0 | [
"۲ (ميلادي)",
"2 (میلادی)",
"۲ میلادی",
"2 (ميلادي)",
"۲ ميلادي"
] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | سال دو میلادی دومین سال در تقویم گریگوری است.
رویدادها
آریوبرزن دوم شاه ماد آتروپاتن به پادشاهی ارمنستان رسید.
دیدار قیصر روم گایوس سزار بر کرانه رود فرات با شاه پارتی ایران.
پوبلیوس آلفنوس واروس و پوبلیوس وینیسیوس به مقام رایزن رومی رسیدند.
بر تخت نشستن و ازدواج تراموزا همسر رومی فرهاد چهارم اشکانی با پسرش فرهاد پنجم (فرهادک) و خشم بزرگان ایرانی
زادروزها
آپولوی تیانایی، فیلسوف و ریاضیدان یونانی
درگذشتها
قیصر روم لوسیوس سزار پسر مارکوس ویپسانیوس آگریپا و ژولیا | [
"تقویم گریگوری",
"آریوبرزن دوم",
"ماد آتروپاتن",
"پادشاهی ارمنستان",
"گایوس سزار",
"فرات",
"پارت",
"ایران",
"پوبلیوس آلفنوس واروس",
"پوبلیوس وینیسیوس",
"ملکه موزا",
"فرهاد چهارم",
"فرهاد پنجم",
"آپولوی تیانایی",
"لوسیوس سزار"
] | [
"۲ (میلادی)"
] |
1,814 | ۱۳ (میلادی) | 0 | 7 | 0 | [
"۱۳ (ميلادي)",
"13 (میلادی)",
"۱۳ میلادی",
"13 (ميلادي)",
"۱۳ ميلادي"
] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | فرمانروایان
اوگوستوس، تیبریوس را به جانشینی خود تعیین کرد و این گونه جانشین تعیین کردن نشان ازنوعی پادشاهی در روم داشت. اوگوستوس خود مدت ده سال درمقام پروکنسولی قرارداشت و این مقام را به تیبریوس واگذار نمود. | [] | [
"۱۳ (میلادی)"
] |
1,815 | ۱۵ (میلادی) | 0 | 11 | 0 | [
"۱۵ (ميلادي)",
"15 (میلادی)",
"۱۵ میلادی",
"15 (ميلادي)",
"۱۵ ميلادي"
] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
افسر رومی والریوس گراتوس فرماندار یهودیه شد.
بنیاد نهادن شهر رومی امونا (با نام امروزی لیوبلیانا، پایتخت کشور اسلوونی).
استقرار یکی از لژیونهای (تیپهای) رومی به نام لژیون ۲۱ راپاکس در رگنسبورگ (جنوب شرقی آلمان امروزی).
لوسیوس پومپومیوس فلاکوس در رم به عنوان رایزن برگزیده شد.
زادروزها
۲۴ سپتامبر - ویتلیوس، امپراتور روم
۶ (یا احتمالا ۱۶) نوامبر - آگریپینای جوان، شهبانوی روم
فرمانروایان | [
"والریوس گراتوس",
"یهودیه",
"اِمونا",
"لیوبلیانا",
"اسلوونی",
"لژیون",
"تیپ",
"لژیون ۲۱ راپاکس",
"رگنسبورگ",
"آلمان",
"لوسیوس پومپومیوس فلاکوس",
"رم",
"رایزن",
"۲۴ سپتامبر",
"ویتلیوس",
"روم",
"نوامبر",
"آگریپینای جوان",
"شهبانو"
] | [
"۱۵ (میلادی)"
] |
1,816 | ۴۸ (میلادی) | 0 | 16 | 0 | [
"۴۸ (ميلادي)",
"48 (میلادی)",
"۴۸ میلادی",
"48 (ميلادي)",
"۴۸ ميلادي"
] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
چین: گوانگ وودی (Guang Wudi) آخرین امپراتور دودمان هان شرقی چین، سرزمین تحت سلطه خود را تا مغولستان داخلی گسترش میدهد.
روم: هوسبازیها و هرزگیهای مسالینا زن کلودیوس با پیش آمدن زمان یائسگی او به پایان میرسد، لیکن او با ترتیب دادن جشن ازدواج با یکی از عاشقان خود در غیاب کلودیوس و به نام گایو سیلیوس (Gaiu Silius) او را به عنوان کنسول معرفی میکند.
روم: با آزاد کردن و تحریک بردهای به نام نارسیسوس (Narcissus)، کلودیوس، مسالینا و گایوس سیلیوس عاشق او را به قتل میرساند.
روم: برابر دستور کلودیوس، مردان اشراف و نجبای اهل گل میتوانند به سناتوری انتخاب شوند.
روم: کلودیوس با آگریپینای دوم خواهرزاده خود و دختر ژرمانیکوس زناشویی میکند.
هند: با مرگ کوجولا کادفیسس پادشاه کوشانها، سرزمین کوشان از سوی شمال غرب تا کوههای هندوکش توسعه مییابد و پسر او به نام ویما کادفیسس (Vima KadPhises) جانشین پدر میشود.
درگذشتها | [
"گوانگ وودی",
"مغولستان داخلی",
"مسالینا",
"کلودیوس",
"گال",
"آگریپینای دوم",
"ژرمانیکوس",
"کوشان",
"هندوکش"
] | [
"۴۸ (میلادی)",
"سالها (میلادی)"
] |
1,817 | ۴۶ (میلادی) | 0 | 10 | 0 | [
"۴۶ (ميلادي)",
"46 (میلادی)",
"۴۶ میلادی",
"46 (ميلادي)",
"۴۶ ميلادي"
] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
سکونتگاهی به نام سلیه (امروزه سومین شهر بزرگ کشور اسلوانی) در دوران کلاودیوس امپراتور روم، به حقوق شهرداری دست یافته و با نام لاتینی «شهرداری کلاودیوسی سلیه» (municipium Claudia Celeia) نامیده شد.
منطقه دوبروجا (در مرز رومانی و بلغارستان) جزو استان رومی موئسیا (محدوده صربستان و بلغارستان امروزی) شد.
زادروزها
پلوتارک، تاریخ نگار یونانی (تاریخ تقریبی)
نوشتهها
پامفیلیوس اسکندریهای کتابی شامل مجموعهای از زبانزدهای کم استفاده مینویسد. | [
"سِلیه",
"کلاودیوس",
"دوبروجا",
"موئسیا",
"صربستان",
"پلوتارک",
"پامفیلیوس اسکندریهای",
"زبانزد"
] | [
"۴۶ (میلادی)"
] |
1,818 | سمنو | 0 | 120 | 0 | [
"سمنی",
"سمني",
"سمنک",
"سمنك"
] | false | 21 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "سمنو"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "250px"
},
{
"Item1": "country",
"Item2": "[[ایران]]، [[جمهوری آذربایجان]]، [[تاجیکستان]]، [[افغانستان]]، [[ازبکستان]]، [[قرقیزستان]]"
},
{
"Item1": "type",
"Item2": "[[دسر]]"
},
{
"Item1": "main_ingredient",
"Item2": "[[گندم]] فراوری شده"
}
],
"Title": "prepared food"
} | سمنو یا سمنک (به پارسی تاجیکی: )، خوردنی چسبنده و شیرینی است که از جوانه گندم و آرد درست میکنند. سمنو را معمولا کمی پیش از نوروز درست میکنند و یکی از اجزای سفره هفت سین ایرانیان بهشمار میآید.
سودمندیهای سمنو
سمنو به دلیل دارا بودن کلسیم و پتاسیم، مصرف متعادل آن به افراد سالمند و کسانی که دچار پوکی استخوان هستند، توصیه میشود. فسفر آن قابل توجه بوده و برای رشد مغزی کودکان و زنان شیرده مفید است. آهن، اسید فولیک و ویتامینهای گروه b «ب» آن عاملی برای خونسازی و تنظیم هورمونها بوده و میتواند در رفع خستگی و آرامش اعصاب تاثیرگذار باشد. اگر در سمنو از بادام شیرین استفاده شود هنگام طبخ، ریزمغذیهایش جذب سمنو شده و باعث مقویتر شدن این غذا میشود.
thumb
در فرایند جوانه زدن، ویتامینها و املاح معدنی گندم، چند برابر شده و در مقابل، از کالری و کربوهیدرات آن کاسته میشود. پروتئینهای آن، قابلیت هضم و جذب بهتری داشته و بر میزان ویتامین C آن افزوده میشود. در این مرحله، اگر طعم گندم جوانه زده را بچشید، متوجه شیرینی آن خواهید شد. در واقع گندم، تا زمانی که جوانه نزدهاست، مواد قندیاش به صورت نشاسته ذخیره میشود و طعم شیرین ندارد، اما در فرایند جوانه زنی، نشاسته تجزیه و تبدیل به واحدهای کوچکتری به نام مالتوز میشود و اینجاست که شیرینی سمنو پدیدار میشود ولی برخی فروشندگان به دلیل آنکه شیرینی سمنو طبیعی است، مصرف آن را به مبتلایان به دیابت و افراد چاق توصیه میکنند، اما باید بدانید در سمنو علاوه بر عصاره جوانه گندم، از آرد کامل گندم هم استفاده میکنند و از این رو در هر صد گرم آن ۳۰۰ کالری انرژی نهفتهاست.
گرچه سمنو پروتئین زیاد و چربی کمی دارد، اما بیشتر حجم محصول را مواد کربوهیدراتی (قند) تشکیل میدهد. البته قند آن در مقایسه با ساکاروز، شیرینی کمتری دارد، اما این دلیلی نمیشود که افراد در مصرف آن زیادهروی کنند. این قند در بدن، تولید انرژی کرده و مازاد آن موجب چاقی میشود و برای مبتلایان به دیابت و چربی خون بالا محدودیت مصرف دارد.
سمنویی که به صورت فلهای تهیه شود، میتواند حاوی مقادیر زیاد شکر باشد. همچنین از خرید سمنویی که در اماکن عمومی به صورت روباز در معرض انواع آلودگیهای ویروسی، عفونی و هوای آلوده به سرب و جیوه است، اجتناب کنید. سمنو به دلیل بافت چسبناک مستعد پذیرش انواع آلودگیها بوده و طعم ترشیدگی و مزه کپک نشاندهنده فساد آن است.
مواد و ویتامینهای موجود در گندم و جوانه آن، ارزش غذایی فراوانی دارد و انرژیزا است. سمنو دارای ویتامینهای K «کا» و E «ای» و A «آ» و گروه ویتامینهای B12 «ب۱۲» ، B8 «ب۸یا بیوتین» ، B5 «ب۵» ، B3 «ب۳» ، B1 «ب۱» و مواد مهم دیگر مانند کرومیوم، روی، سلنیوم، آهن و مس است.
از دیگر موارد مفید درمانی سمنو میتوان به اثرات شفابخش آن در درمان سو هاضمه، نازایی، سختی زایمان، سنگ کیسه صفرا و اختلال صفرا، پادرد، کندی ضربان قلب، ریزش مو، لاغری، یبوست، واریس، قند خون و دیابت، رشد قد، بیخوابی عصبی، احتلام، تصلب شرائین و کلسترول، ضعف حافظه، بیماران دوره نقاهت، MS «اماس» ، بهتزدگی، پرکاری تیروئید، اسکیزوفرنی، سایکوز «روانپریشی» ، فسفات در ادرار، خونادراری، ترمیم زخمها، فلج مغزی، مقاومت در برابر عفونت، بهبودی زخمهای قرنیه، بیماری رینود، کولیباسیلوز، بریبری، شارکو، هوا بلعی، مخملک، پسوریازیس، ورم دستگاه تناسلی، تب برفکی، ورم میزراه، سرگیجههای منی پر، کمخونی هیپوکروم، آرتروز، ورم زبان همراه بار، آرتریت، پارکینسون، عوارض یائسگی، پورپورا، هپاتیت، یرقان، یرقان نوزادی، کمک به ترمیم شکستگی استخوان و عقیم بودن، به عنوان غذا و کمک درمانی مفید و موثر است.
در داخل آن، که تزئینبخش سفره هفتسین است، بادامهای شیرین (سنگی) میریزند که نماد افزونی است. این بادامها را پس از پختن، از سمنو خارج میکنند؛ تعدادی از آنها را به عنوان برکت کیف پول در داخل کیف پول قرار میدهند تا باعث فراوانی پول و ثروت گردد. بادام، حاوی ویتامین E «ای» و B1 «ب۱» و مقدار فراوانی از فسفر، پتاسیم، منیزیم، کلسیم، گوگرد، سدیم، آهن، قند، مواد ازته و چربی است که به هنگام طبخ سمنو، جذب آن شده و باعث مقوی شدن بیشتر این غذا میگردد. مصرف سمنو باعث تقویت عمومی بدن به ویژه استخوانها میگردد و غذای بسیار مفیدی برای زنان به ویژه زنان باردار، بچه شیرده و یائسه محسوب میشود.
مراسم سمنو پزان
معمولا پختن سمنو در کشورهای ایران، افغانستان و تاجیکستان بیشتر از دیگر نقاط انجام میشود. در افغانستان و تاجیکستان، سرودههایی در هنگام پختن آن از سوی زنان اجرا میشود. سروده "سمنو در جوش و ما کفچه زنیم، دیگران در خواب و ما دفچه زنیم"، نمونهای از این سرودهها است. در دوران جدید، سمنوپزی با گردهمایی اعضای خانواده و فامیل همراه است. سمنو در سفره هفتسین یکی از اقلام اصلی بهشمار میرود. در کشور فنلاند به سمنو ممی (Mämmi) گفته میشود.
نخستین جشنواره پخت سمنو در شهرستان شهرضا از سال یکهزار و سیصد و هشتاد و شش برگزار گردید و این جشنواره به جهت نگهداشت سنت دیرینه سمنوپزان در اواخر هر سال برگزار میگردد.
نخستین جشنواره پخت سمنو در شهر درق نوزدهم اسفند هزار و سیصد و نود و دو برگزار شد و این مراسم و آئین سمنو پزان به نام شهر درق ثبت میراث ملی گردید و این جشنواره هر ساله به میمنت نوروز در میانه اسفند ماه برگزار میشود و خود به پاسداشت سنت دیرینه ایرانیان ادامه خواهد یافت.
تجارت سمنو
در ایران پخت و فروش سمنو در روزهای آخر سال به نوعی تجارت فصلی تبدیل شده که میتوان به شهر درق از خراسان شمالی و شهرضا اشاره کرد که با تولید وفروش و صادرات به کشورهای اروپایی و عربی و شرق آسیا در راه جهانی شدن تجارت سمنو است و درق شهر سمنوی ایران لقب گرفتهاست.
پخت سمنو در شهرستان شهرضا قدمت 500 ساله داشته و هماکنون نیز این سنت دیرینه به شکل مسابقه، مشارکت مردمی و نذر نیز در حال انجام میباشد.
در تهران و شهرهای بزرگ سمنوی بروجرد و سمنوی عمه لیلا عرضه میشود. سمنوی بروجرد از اوایل اسفندماه تهیه میشود و با نزدیک شدن به عید نوروز، سمنوهای آماده شده در دیگهای بزرگ برای فروش به شهرهای بزرگ مانند تهران، شیراز و اهواز میروند. روزانه ۶۰۰ کیلوگرم سمنو در ماه اسفند در این شهر تولید و به شهرهای دیگر صادر میشود.
سمنو در فرهنگها و زبانهای دیگر
در زبان انگلیسی
میان مردمان آنگلوساکسون، شاید سمنو فراوری نشده باشد. به گونهای که برای یاد کردن از سمنو در زبان انگلیسی، واژهای ویژه نشدهاست و آن را با عصاره فراوری شده از جوانه گندم، یاد میکنند. سمنو در انگلیسی "kind of dish prepared from the juice of germinating wheat" گفته میشود و همین عبارت، در پایگاه داده واژگان برای مترجم گوگل از فارسی به انگلیسی نیز سپارده شدهاست.
طرز تهیه سمنو
برای تهیه سمنو خانگی به ازای هر یک کیلو گرم گندم به یک کیلو آرد گندم سبوس دار نیاز دارید.
1-گندمها را بشویید یک شبانه روز آنها را آب کنید. بعد داخل سینی بریزید و روی آنها پارچه نخی بکشید. پارچه باید همیشه مرطوب باشد. اجازه دهید 2 تا 3 روز جوانه بزنند و قبل از اینکه سبز شوند آنها را چرخ کنید.
2-آنها را داخل صافی بریزید و روی آنها کم کم آب بریزید و دست بکشید تا شیره گندم از سبوس گندم جدا شود.
3-شیره گندم را با آرد مخلوط کنید. آرد باید کاملا در در شیره و آب حل شود و گلوله گلوله نباشد. برای 1 کیلو آرد و 1 کیلو گندم حدود 8 تا 10 لیتر آب میخواهد.
4-این مرحله خیلی مهم است باید مواد سمنو را روی شعله گاز قرار دهید حرارت را زیاد کنید و مدام مواد را بهم بزنید تا ته نگیرد تا زمانی که به جوش بیاید.
5-وقتی سمنو به جوش آمد، دیگر به همزدن مدام نیاز ندارد. تنها هر یک ساعت آن را بهم بزنید و حرارت شعله را خیلی کم کنید. بین 8 تا 10 ساعت سمنو آماده میشود. و میتوانید با پسته یا بادام آن را تزیین کنید.
ویکیپدیای انگلیسی | [
"ایران",
"جمهوری آذربایجان",
"تاجیکستان",
"افغانستان",
"ازبکستان",
"قرقیزستان",
"دسر",
"گندم",
"فارسی تاجیکی",
"آرد",
"نوروز",
"هفتسین",
"کلسیم",
"پتاسیم",
"سالمندی",
"پوکی استخوان",
"فسفر",
"شیردهی",
"آهن",
"اسید فولیک",
"ویتامینهای گروه ب",
"هورمون",
"عصب محیطی",
"بادام",
"جوانه زدن",
"ویتامین",
"کالری",
"کربوهیدرات",
"پروتئین",
"ویتامین ث",
"قند",
"نشاسته",
"مالتوز",
"دیابت",
"گرم",
"ساکارز",
"شکر",
"سرب",
"جیوه",
"کپک",
"جوانه",
"ویتامین کا",
"ویتامین ای",
"ویتامین آ",
"ویتامین ب۱۲",
"ویتامین ب۸",
"ویتامین ب۵",
"ویتامین ب۳",
"ویتامین ب۱",
"کروم",
"روی",
"سلنیم",
"مس",
"سوءهاضمه",
"ناباروری",
"کیسه صفرا",
"کندتپشی",
"ریزش مو",
"یبوست",
"واریس",
"احتلام",
"تصلب شرائین",
"کلسترول",
"نقاهت",
"فلج چندگانه",
"پرکاری تیروئید",
"اسکیزوفرنی",
"روانپریشی",
"فسفات",
"ادرار",
"خونادراری",
"فلج مغزی",
"عفونت",
"قرنیه",
"نشانگان رینود",
"کولیباسیلوز",
"بریبری",
"بیماری شارکو-ماری-توث",
"مخملک",
"دستگاه تناسلی",
"تب برفکی",
"ورم",
"میزراه",
"کمخونی",
"آرتروز",
"آرتریت",
"پارکینسون",
"یائسگی",
"پورپورا",
"هپاتیت",
"یرقان",
"منیزیم",
"گوگرد",
"سدیم",
"نیتروژن",
"نوروز در ایران",
"نوروز در افغانستان",
"نوروز در تاجیکستان",
"دف",
"فنلاند",
"درق",
"استان خراسان شمالی",
"آنگلوساکسون"
] | [
"آشپزی آذری",
"آشپزی افغانستانی",
"آشپزی ایرانی",
"آشپزی پاکستانی",
"آشپزی تاجیکی",
"تنقلات ایرانی",
"دسرها",
"دسرهای ایرانی",
"هفتسین",
"غذاهای آسیای مرکزی"
] |
1,819 | فالگوشی | 0 | 14 | 0 | [
"فالگوشنشيني",
"فالگوش نشینی",
"فالگوش نشيني",
"فالگوشنشینی",
"فالگوشی"
] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | فالگوشنشینی ، فالگوشی از آیینهای کهن نوروزی آیین فالگوش نشستن است. این آیین در بیشتر نقاط ایران به دست فراموشی سپرده شده ولی برای نمونه هنوز در تالش اران و دیگر نقاط جمهوری آذربایجان رواج دارد. فالگوش نشستن به معنی محرمانه گوش کردن از پشت در خانه هاست و به هنگام نوروز جوانان چه دختر و چه پسر به کوچهها میآمدند و با خود دستمالهایی آورده و آنها را به درون خانهها میانداختند تا صاحبخانهها آن دستمالها را با آجیل یا هدیه نقدی و جنسی پر کند. مردم محل میدانستند که جوانان پیش از دستمال انداختن پشت در فالگوش مینشینند و مراقب صحبت خود بودند. | [
"نوروز",
"ایران",
"تالش",
"آجیل"
] | [
"پیشگویی",
"جشنوارههای ایران",
"فرهنگ در ایران",
"فرهنگ فارسی",
"فولکلور ایران",
"طالعبینی",
"مقالههای خرد فرهنگ",
"مقالههای خرد ایران",
"واژهها و عبارتهای فارسی"
] |
1,820 | نام پسامرگ | 0 | 22 | 0 | [] | false | 14 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "t",
"Item2": "諡號/謚號"
},
{
"Item1": "s",
"Item2": "谥号"
},
{
"Item1": "p",
"Item2": "shì hào"
},
{
"Item1": "kanji",
"Item2": "諡号"
},
{
"Item1": "hiragana",
"Item2": "しごう / おくりな"
},
{
"Item1": "revhep",
"Item2": "shigō/tsuigō"
},
{
"Item1": "hanja",
"Item2": "諡號"
},
{
"Item1": "rr",
"Item2": "siho"
},
{
"Item1": "vie",
"Item2": "thụy hiệu"
}
],
"Title": "Chinese"
} | نام پسامرگ (در چینی: 諡號/謚號) نامی افتخاری است که بنا به رسم و عادت در کشورهای خاور دور به پادشاهان و دیگر افراد مهم پس از مرگشان داده میشود. برای نمونه در چین به سیاستمدار و رهبرانقلابی سونیاتسن پس از مرگش لقب (國父 تلفظ: گئوفو) به معنی «پدر کشور» داده شده است. | [
"خاور دور",
"سونیاتسن"
] | [
"فرمانروایان چین",
"فرهنگ در چین",
"گرامیداشت پس از مرگ",
"نامها",
"نامهای چینی",
"نامهای ویتنامی"
] |
1,821 | موخوس | 0 | 15 | 0 | [] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | موخوس
موخوس (Moxos) نام یک علفزار استوایی در بخش آمازونی کشور بولیوی در آمریکای جنوبی است. این دشت از نظر باستانشناسی دارای اهمیت است و تعداد زیادی جوامع پیچیده ماقبل تاریخی در این دشت ساکن بودهاند. آب رودخانهها در برخی از فصلها سطح این دشت را میپوشاند.
تا پیش از اواخر سده ۱۷ میلادی پای هیچ اروپایی به این دشت نرسیده بود.
بسیاری از قرارگاههای مبلغین مذهبی عیسوی که در سدههای ۱۷ و ۱۸میلادی در منطقه تاسیس کردند امروزه به شهر تبدیل شده است.
امروزه موخوس بخشی از استان بنی در بولیوی است. از دهه ۱۹۵۰ به این سو گلهداری مهمترین فعالیت اقتصادی این منطقه شده است. چشم انداز این منطقه را امروزه بیشتر منظره گله داریهای متعدد تشکیل میدهد. | [
"علفزار استوایی",
"آمازون",
"بولیوی",
"آمریکای جنوبی",
"باستانشناسی",
"ماقبل تاریخ",
"مبلغین مذهبی",
"بنی"
] | [
"بومگاههای نوگرمسیری",
"بومسارهای برزیل",
"بومسارهای بولیوی",
"جغرافیای بنی",
"چمنزارهای برزیل",
"چمنزارهای بولیوی",
"زیستبومها با پوشش گیاهی مناطق گرمسیری",
"محیط زیست بولیوی",
"مناطق کنوانسیون رامسر در بولیوی"
] |
1,822 | استان بنی | 2 | 65 | 0 | [
"استان بني",
"شهرستان بنی"
] | false | 47 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "[[بخش]] بنیBeni Department"
},
{
"Item1": "native_name",
"Item2": "El Beni"
},
{
"Item1": "image_flag",
"Item2": "Flag of Beni.svg"
},
{
"Item1": "image_seal",
"Item2": "Escudo de Beni.JPG"
},
{
"Item1": "image_map",
"Item2": "Beni in Bolivia.svg"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "14"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "65"
},
{
"Item1": "coordinates_display",
"Item2": "inline,title"
},
{
"Item1": "subdivision_type",
"Item2": "کشور"
},
{
"Item1": "subdivision_type1",
"Item2": "مرکز"
},
{
"Item1": "subdivision_name1",
"Item2": "[[ترینیداد]]"
},
{
"Item1": "leader_name",
"Item2": "Ernesto Suárez"
},
{
"Item1": "unit_pref",
"Item2": "Metric"
},
{
"Item1": "area_total_km2",
"Item2": "213,564"
},
{
"Item1": "population_total",
"Item2": "420,000"
},
{
"Item1": "population_as_of",
"Item2": "[[2006]]"
},
{
"Item1": "population_density_km2",
"Item2": "auto"
},
{
"Item1": "iso_code",
"Item2": "[[BO-B]]"
}
],
"Title": "settlement"
} | بنی نام یکی از بخشهای کشور بولیوی در آمریکای جنوبی است.
جغرافیا
این بخش در شمال شرقی بولیوی در منطقهای دشتی و مسطح با آب و هوایی گرم و شرجی قرار گرفته است.
سطح منطقه بنی را جنگلهای بارانی و پامپا (علفزار معتدله) پوشانده است.
جمعیت
جمعیت این بخش در سال ۲۰۰۱ میلادی ۳۶۲،۵۲۱ نفر بود و از نظر مساحت دومین استان بزرگ بولیوی میباشد.
بخشها
این استان هشت بخش دارد:
سرکادو Cercado
ایتنز Iténez
خوزه بالیویان José Ballivián
مموره Mamoré
ماربان Marbán
موخوس Moxos
واکا دیز Vaca Diéz
یاکوما Yacuma | [
"دپارتمان (تقسیمات کشوری)",
"ترینیداد (بولیوی)",
"2006 (میلادی)",
"ISO 3166-2",
"بولیوی",
"آمریکای جنوبی",
"شرجی",
"پامپا"
] | [
"استانهای بولیوی",
"ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۴۲ (میلادی)",
"بخشهای بولیوی",
"بخش بنی",
"بولیوی"
] |
1,823 | ۶۲ (میلادی) | 0 | 8 | 0 | [
"۶۲ (ميلادي)",
"62 (میلادی)",
"۶۲ میلادی",
"62 (ميلادي)",
"۶۲ ميلادي"
] | false | 4 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
با توافق دولت روم، پادشاهی ارمنستان به تیرداد اشکانی برگشت. پس از شش سال درگیری که ارمنستان به وسیله کوربولو به روم منضم شده بود، با شکست روم از ایران و در نتیجه پیمان صلح راندیا (Rhandeia) به جنگ در آن منطقه پایان داده شد.
فرمانروایان | [
"پادشاهی ارمنستان",
"تیرداد",
"نبرد راندیا"
] | [
"۶۲ (میلادی)"
] |
1,824 | پامپا | 0 | 30 | 0 | [
"پامپاس"
] | false | 10 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | زمینهای پامپا در گرن آلتیپلانیسی در آرژانتین.
پامپا (یا پامپاس ) واژهای اسپانیایی و به مفهوم علفزار معتدلهای در آمریکای جنوبی است که از رشته کوههای آند تا اقیانوس اطلس گسترده شده است. ناحیه پامپا جنوبیترین بخش برزیل، کل کشور اروگوئه و بخش شرق مرکزی آرژانتین را دربرمی گیرد.
بخش غربی پامپا را پامپای خشک مینامند که بیابانی پهناور را دربرگرفته و بخش شرقی آن که مرطوب است را پامپای شرقی نام گذاردهاند. پامپای شرقی دارای بارندگی زیاد و علفهای بلند است و شباهت زیادی به استپهای روسیه دارد. | [
"زبان اسپانیایی",
"علفزار",
"آمریکای جنوبی",
"آند (رشتهکوه)",
"اقیانوس اطلس",
"برزیل",
"اروگوئه",
"آرژانتین",
"استپ"
] | [
"پامپا",
"اقلیم آرژانتین",
"ایالت چهرنگاشتی",
"بومگاههای نوگرمسیری",
"بومسارهای آرژانتین",
"بومسارهای برزیل",
"تاریخ طبیعی اروگوئه",
"جغرافیای آمریکای جنوبی",
"چمنزارهای آرژانتین",
"چمنزارهای آمریکای جنوبی",
"چمنزارهای برزیل",
"چمنزارها، گرمدشتها و درختچهزارهای معتدله",
"دشتهای آرژانتین",
"دشتهای آمریکای جنوبی",
"دشتهای برزیل",
"زمینچهرهای آمریکای جنوبی",
"زمینچهرهای اروگوئه",
"زمینچهرهای استان انتره ریوس",
"زمینچهرهای استان بوئنوس آیرس",
"زمینچهرهای استان سانتا فه",
"زمینچهرهای استان کوردوبا، آرژانتین",
"زمینچهرهای استان لا پامپا",
"زمینچهرهای ریو گرانده دو سول",
"کشاورزی در آرژانتین",
"مناطق طبیعی",
"مناطق طبیعی آمریکای جنوبی",
"منطقههای جغرافیایی آرژانتین",
"منطقههای جغرافیایی آمریکای جنوبی"
] |
1,825 | ۶۴ (میلادی) | 0 | 10 | 0 | [
"۶۴ (ميلادي)",
"64 (میلادی)",
"۶۴ میلادی",
"64 (ميلادي)",
"۶۴ ميلادي"
] | false | 5 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
۱۹ ژوئیه؛ در روم نرون با اتهام شروع آتش سوزی روم به وسیله مسیحیان و توسعه حریق، تعداد زیادی از آنها را به هلاکت رسانید. پیتر که یک نفر ماهیگیر یهودی بود که در سلک هواخواهان مسیح درآمده بود و کارش چوپانی بود، به صلیب کشیده شد.
پل از اهالی تارسوس که دو سال از عمرش را در زندانی در روم گذرانده بود، در اثر شکنجه و زجر یهودیان به هلاکت رسید. | [
"۱۹ ژوئیه"
] | [
"۶۴ (میلادی)"
] |
1,826 | ۷۹ (میلادی) | 0 | 15 | 0 | [
"۷۹ (ميلادي)",
"79 (میلادی)",
"۷۹ میلادی",
"79 (ميلادي)",
"۷۹ ميلادي"
] | false | 9 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
۲۳ ژوئن - تیتوس به جانشینی پدر خود وسپاسین به امپراتوری رم رسید.
۲۴ اوت - آغاز انفجار آتشفشان وسوویوس که به نابودی شهرهای پمپی و هرکولانیوم انجامید.
درگذشتها
۲۳ ژوئن - وسپاسیان، امپراتور روم
۲۵ اوت - پلینیوس (مرگ بر اثر فوران آتشفشان وزوو)
فرمانروایان | [
"تیتوس",
"وسپاسین",
"وسوویوس",
"پمپی",
"هرکولانیوم",
"۲۳ ژوئن",
"وسپاسیان",
"روم",
"۲۵ اوت",
"پلینیوس",
"وزوو"
] | [
"۷۹ (میلادی)"
] |
1,827 | ۸۱ (میلادی) | 0 | 7 | 0 | [
"۸۱ (ميلادي)",
"81 (میلادی)",
"۸۱ میلادی",
"81 (ميلادي)",
"۸۱ ميلادي"
] | false | 4 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
ساخته شدن طاق تیتوس.
زادروزها
آرکیژن، پزشک رومی، در سوریه
ملکه دنگ سویی
درگذشتها
۳۱ سپتامبر: تیتوس، امپراتوز روم.
فرمانروایان | [
"طاق تیتوس",
"آرکیژن",
"تیتوس"
] | [
"۸۱ (میلادی)"
] |
1,828 | ۹۲ (میلادی) | 0 | 17 | 0 | [
"۹۲ (ميلادي)",
"92 (میلادی)",
"۹۲ میلادی",
"92 (ميلادي)",
"۹۲ ميلادي"
] | false | 5 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
در بالکان، لاریگس (Laryges) یکی از دوشاخه اصلی طایفه ایرانیتبار سرمتی، دشت بین رود دانوب و رود تییس (Theiss) را تسخیر کردند و در این منطقه به داسیها حمله کردند، دومی تیان این جلگه را از آنها پس گرفت و تمام سربازان و افراد این طایفه را از منطقه بیرون راند.
لژیون ۲۱ راپاکس در سال ۹۲ میلادی بدست قوم سرمتی که ساکن منطقه پانوپیا بودند نابود شد.
در روم، کینتیلیان (Quintilian) که در سال 30 در اسپانیا زاده شده بود، کتابی درباره برنامه آموزش سخنرانی برای آیندگان نوشت، این شخص براین باور بود که ناطقان برجسته باید نشان دهند که از نظر روحی شایسته این حرفه هستند و فصاحت بیان در گفتار و در فهم کامل زبان لاتینی است. او این مقاله را در زمان وسپاسیان در سال 72 میلادی به رشته تحریر درآورد. شاگردان وی در این زمان عبارت بودند از: پلینی (Pliny) جو
درگذشتها
تاریخ نگار چینی بان گو (Bangu) همراه پدر و خواهرش که تاریخ سلسله پیشین چین هان را به نگارش درآورده بودند، به سبب حمایت از دو (Dou)، یکی از صاحب منصبان چین کشته شدند.
فرمانروایان | [
"لاریگس",
"سرمتیها",
"جلگه",
"لژیون ۲۱ راپاکس",
"پانوپیا",
"کینتیلیان",
"وسپاسیان"
] | [
"۹۲ (میلادی)"
] |
1,829 | ۹۹ (میلادی) | 0 | 8 | 0 | [
"۹۹ (ميلادي)",
"99 (میلادی)",
"۹۹ میلادی",
"99 (ميلادي)",
"۹۹ ميلادي"
] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
آسیا:
کانیشکا، شاه کوشانی که در زمان او پادشاهی کوشان به اوج خود رسید، هیئتی به روم فرستاد تا طرح یک حمله غافلگیرانه را به شاهنشاهی پارت ایران بریزد.
روم:
آینههای شیشهای که در پشتشان لعابی از قلع اندوده شده جای آینههای فلزی را گرفت.
مرگها
موسونیوس روفوس، فیلسوف رومی.
فرمانروایان | [
"کانیشکا",
"پادشاهی کوشان",
"پارت",
"آینه",
"قلع",
"موسونیوس روفوس"
] | [
"۹۹ (میلادی)",
"سالها (میلادی)"
] |
1,830 | ۱۰۰ (میلادی) | 0 | 9 | 0 | [
"۱۰۰ (ميلادي)",
"100 (میلادی)",
"۱۰۰ میلادی",
"100 (ميلادي)",
"۱۰۰ ميلادي"
] | false | 7 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | زادروزها
مارکوس کورنلیوس فرونتو، دستورنویس، نحوی، سخن پرداز و وکیل رومی (تاریخ تقریبی)
فرمانروایان | [
"مارکوس کورنلیوس فرونتو"
] | [
"۱۰۰ (میلادی)"
] |
1,831 | محمد اعظم ددمری | 1 | 15 | 0 | [
"خواجه محمد اعظم ددمري",
"خواجه محمد اعظم ددمری",
"محمد اعظم ددمري",
"خواجهٔ محمد اعظم ددمري",
"خواجهٔ محمد اعظم ددمری"
] | false | 0 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | خواجه محمد اعظم بن خیرالزمان کشمیری ددمری (۱۱۰۳–۷۹/۱۶۹۱–۱۷۶۵) تاریخدان، شاعر و صوفی پارسینویس اهل کشمیر بود.
وی نویسنده کتابی به زبان پارسی درباره تاریخ کشمیر به نام «واقعات کشمیر» است. کتاب وی به زبان اردو هم ترجمه شدهاست. ددمری در شعر، «اعظم» تخلص میکرد هرچند هیچیک از سرودههای او بهجا نماندهاند.
پیشینه
او در ددمر در منطقه سرینگر بهدنیا آمد و از نوجوانی در مدرسه ملاعبید و عبدالرزاق در سرینگر دانشهای سنتی اسلامی را آموخت. او به عنوان شاعری جوان از راهنماییهای نورالدین شارق (مرگ: ۱۱۲۷/۱۷۱۴) بهره برد و بعدها با محمدرضا مشتاق کشمیری (مرگ: ۱۱۴۳/۱۷۳۰) و ملا عبدالحکیم ساطع (۱۱۴۳/۱۷۳۰) تحصیل علم کرد.
محمد اعظم ددمری در سال ۱۱۱۹/۱۷۰۶ به طریقت نقشبندی پیوست و به مدت دوازده سال تحت راهنمایی ملا محمدمراد نقشبندی (مرگ: ۱۱۳۱/۱۷۱۸) قرار داشت.
وی در ددمر به خاک سپرده شد.
آثار
واقعات کشمیر
فیض مراد
رساله فوائد الرضا
رساله فراقنامه
قوائدالمشایخ
رساله اثباتالجبر
تجربتالطالبین
اشجار القلد
ثمراتالاشجار | [
"کشمیر",
"واقعات کشمیر",
"اردو",
"ددمر",
"سرینگر",
"نقشبندی"
] | [
"پارسیگویان کشمیر"
] |
1,832 | واقعات کشمیر | 0 | 2 | 0 | [
"واقعات كشمير"
] | false | 1 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | واقعات کشمیر کتابی است به زبان پارسی نوشته خواجه محمد اعظم ددمری درباره تاریخ کشمیر. این کتاب به زبان اردو هم ترجمه شده است. | [
"کشمیر",
"اردو"
] | [
"ادبیات کشمیر"
] |
1,834 | ۱۰۸ (میلادی) | 0 | 3 | 0 | [
"۱۰۸ (ميلادي)",
"108 (میلادی)",
"۱۰۸ میلادی",
"108 (ميلادي)",
"۱۰۸ ميلادي"
] | false | 1 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
تاریخنگار رومی تاسیتوس کتاب مهم خود به نام تواریخ را مینویسد.
فرمانروایان | [
"تاسیتوس"
] | [
"۱۰۸ (میلادی)"
] |
1,835 | ۱۱۱ (میلادی) | 0 | 8 | 0 | [
"۱۱۱ (ميلادي)",
"111 (میلادی)",
"۱۱۱ میلادی",
"111 (ميلادي)",
"۱۱۱ ميلادي"
] | false | 4 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
سنگوتووان شاهنشاه جنوب هند به کوش حمله برد و کانیشکا و برادرش ویجایه را در کویلالووام (نزدیک ماتورا) را شکست داد.
زادروزها
آنتونیوس، معشوق هادریان، امپراتور روم. | [
"سنگوتووان",
"کانیشکا",
"ویجایه",
"کویلالووام",
"ماتورا",
"آنتونیوس",
"هادریان"
] | [
"۱۱۱ (میلادی)"
] |
1,836 | ۱۴۰ (میلادی) | 0 | 9 | 0 | [
"۱۴۰ (ميلادي)",
"140 (میلادی)",
"۱۴۰ میلادی",
"140 (ميلادي)",
"۱۴۰ ميلادي"
] | false | 5 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
پاپ پیوس یکم به عنوان دهمین پاپ جانشین پاپ هیگینوس شد.
بطلمیوس کتاب المجسطی خود را به پایان رساند. (تاریخ تقریبی)
فرمانروایان
پایان فرمانروایی ولاششاه خاندان پارتی (۱۴۰ - ۱۱۷) | [
"پاپ پیوس یکم",
"پاپ هیگینوس",
"بطلمیوس (ابهامزدایی)",
"المجسطی",
"ولاش",
"پارتی (ابهامزدایی)"
] | [
"۱۴۰ (میلادی)"
] |
1,837 | ۱۴۴ (میلادی) | 0 | 9 | 0 | [
"۱۴۴ (ميلادي)",
"144 (میلادی)",
"۱۴۴ میلادی",
"144 (ميلادي)",
"۱۴۴ ميلادي"
] | false | 5 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
تغییر امپراتور از هان شوندی به هان چونگدی در دودمان هان چین.
رد مارسیون از سوی کلیسای رم، پیدایش مارسیونیسم.
درگذشتها
هان شوندی، امپراتور چین.
فرمانروایان | [
"هان شوندی",
"هان چونگدی",
"هان",
"مارسیون",
"مارسیونیسم",
"چین"
] | [
"۱۴۴ (میلادی)"
] |
1,838 | اشلق | 0 | 6 | 0 | [] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | اشلق روستاییست در استان آذربایجان شرقی از توابع شهرستان میانه. دیرینگی این روستا به چندصد سال پیش میرسد. رودخانهای نیز به نام اشلق (ایشلق چای) در منطقه جریان دارد که به رود قزلاوزن میریزد.
این روستا باغهای سرسبزی دارد.
قبل از انقلاب ۱۳۵۷ جمعیتی بالغ بر ۴۰۰۰ نفر ساکن این روستا بودند ولی اکنون اکثریت آنها به تهران مهاجرت نمودهاند. | [
"استان آذربایجان شرقی",
"شهرستان میانه",
"قزلاوزن",
"انقلاب ۱۳۵۷",
"روستا",
"تهران"
] | [
"روستاهای شهرستان میانه"
] |
1,839 | ۱۵۷ (میلادی) | 0 | 5 | 0 | [
"۱۵۷ (ميلادي)",
"157 (میلادی)",
"۱۵۷ میلادی",
"157 (ميلادي)",
"۱۵۷ ميلادي"
] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | درگذشتها
فیلسوف تائوئیستی ژانگ دائولینگ
فرمانروایان | [
"دائو",
"ژانگ دائولینگ"
] | [
"۱۵۷ (میلادی)"
] |
1,840 | ۱۶۴ (میلادی) | 0 | 7 | 0 | [
"۱۶۴ (ميلادي)",
"164 (میلادی)",
"۱۶۴ میلادی",
"164 (ميلادي)",
"۱۶۴ ميلادي"
] | false | 2 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
آویدیوس کاسیوس، فرماندار رومی سوریه و یکی از سپهداران لوسیوس ورسوس از فرات گذشته و به محدوده ایران (شاهنشاهی پارت) هجوم آورد.
تیسفون، پایتخت ایران، بدست رومیها تسخیر شد ولی پس از پایان جنگ به پارتیها بازگردانده شد.
رومیها دیوار آنتونین در اسکاتلند را تخلیه میکنند.
فرمانروایان | [
"آویدیوس کاسیوس",
"لوسیوس ورسوس",
"پارت",
"تیسفون",
"دیوار آنتونین",
"اسکاتلند"
] | [
"۱۶۴ (میلادی)"
] |
1,841 | ۱۶۸ (میلادی) | 0 | 6 | 0 | [
"۱۶۸ (ميلادي)",
"168 (میلادی)",
"۱۶۸ میلادی",
"168 (ميلادي)",
"۱۶۸ ميلادي"
] | false | 1 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
در دودمان چینی هان، امپراتور هان هوآندی جای خود را به هان لینگدی دارد.
سزار مارکوس آرلیوس و وروس، یکی از تیرههای ژرمن به نام مارکومانی را به منطقه داسیا (حدودا رومانی امروز) واپس راندند.
فرمانروایان | [
"دودمان هان",
"هان هوآندی",
"هان لینگدی",
"مارکوس آرلیوس",
"وروس",
"مارکومانی",
"داسیا"
] | [
"۱۶۸ (میلادی)"
] |
1,842 | ۱۶۹ (میلادی) | 0 | 9 | 0 | [
"۱۶۹ (ميلادي)",
"169 (میلادی)",
"۱۶۹ میلادی",
"169 (ميلادي)",
"۱۶۹ ميلادي"
] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
آغاز جنگ دوم مارکومانی. حمله قبایل ژرمنی به امپراتوری روم بویژه به استانهای راتیا و موسیا.
تاختوتاز مورهای شمال آفریقا به اسپانیا.
مارکوس آرلیوس امپراتور بلامنازع روم میشود.
درگذشتها
لوسیوس وروس - که به همراه دیگران امپراتور روم شده بود.
فرمانروایان | [
"جنگ دوم مارکومانی",
"اقوام ژرمنی",
"راتیا",
"موسیا",
"مور",
"مارکوس آرلیوس",
"روم",
"لوسیوس وروس"
] | [
"۱۶۹ (میلادی)"
] |
1,843 | ۱۸۹ (میلادی) | 0 | 5 | 0 | [
"۱۸۹ (ميلادي)",
"189 (میلادی)",
"۱۸۹ میلادی",
"189 (ميلادي)",
"۱۸۹ ميلادي"
] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
پاپ ویکتور یکم جانشین پاپ الئوتروس میشود.
فرمانروایان | [
"پاپ ویکتور یکم",
"پاپ الئوتروس"
] | [
"۱۸۹ (میلادی)"
] |
1,844 | ۱۹۰ (میلادی) | 0 | 9 | 0 | [
"۱۹۰ (ميلادي)",
"190 (میلادی)",
"۱۹۰ میلادی",
"190 (ميلادي)",
"۱۹۰ ميلادي"
] | false | 3 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | رویدادها
بخشی از شهر رم سوخت و امپراتور کومودوس دستور بازسازی شهر و تغییر نام آن به کولونیا کومودیانا را صادر کرد.
یک راه رومی در گردنه سیمپلون از کوهستان آلپ گذشت.
فقر شدید در مصر بخاطر دوبرابر شدن قیمتها در دهه پیش از آن.
درصد نقره در دناریوس (دینار) مصری از ۹۰ به ۷۰ درصد کاهش یافت.
درگذشتها
آتناگوراس آتنی، پوزشگرای مسیحی.
فرمانروایان | [
"رم",
"کومودوس",
"سیمپلون",
"آلپ",
"دناریوس",
"آتناگوراس آتنی"
] | [
"۱۹۰ (میلادی)"
] |
1,845 | لژیون ۲۱ راپاکس | 0 | 13 | 0 | [
"لژيون ۲۱ راپاكس",
"لژیون 21 راپاکس",
"لژيون 21 راپاكس"
] | false | 5 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | لژیون ۲۱ راپاکس (ملقب به درنده) یکی از تیپهای ارتش روم بود که در ۳۱ پیش از میلاد مسیح توسط آگوستوس، امپراتور روم برپا شد. این تیپ احتمالآ از افراد ۳۱ لژیون پیشین تشکیل شده بود. لژیون ۲۱ راپاکس در سال ۹۲ میلادی بدست قوم ایرانی تبار سرمتی که ساکن منطقه پانونیا بودند نابود شد. نماد این لژیون یک بز شاخدار بود. | [
"تیپ",
"روم",
"۳۱ (پیش از میلاد)",
"آگوستوس",
"لژیون",
"۹۲ (میلادی)",
"ایرانی تبار",
"سرمتی",
"پانونیا",
"نماد",
"فهرست لژیونهای رومی"
] | [
"انحلالهای ۹۲ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۳۱ (پیش از میلاد)",
"لژیونرها",
"لژیونهای روم",
"واحدها و تشکیلات نظامی بنیانگذاریشده در سده ۱ (پیش از میلاد)"
] |
1,846 | نصرالله زرینپنجه | 1 | 53 | 0 | [
"نصرالله زرین پنجه",
"نصرالله زرين پنجه"
] | false | 20 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "نصرالله زرینپنجه"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "PPA NasrolahZarinPanje 02 900828.jpg"
},
{
"Item1": "پسزمینه",
"Item2": "non_vocal_instrumentalist"
},
{
"Item1": "نام_اصلی",
"Item2": "'''نصرالله زرینپنجه'''"
},
{
"Item1": "تولد",
"Item2": "۱۲۸۵[[تهران]]"
},
{
"Item1": "مرگ",
"Item2": "۲۵ آذر ۱۳۶۰[[تهران]]"
},
{
"Item1": "ساز",
"Item2": "[[تار]]، [[سهتار]]، [[بربط]] و [[ترومپت]]"
},
{
"Item1": "فعالیت",
"Item2": "آهنگ ساز و [[نوازنده]]"
},
{
"Item1": "سازهای_برجسته",
"Item2": "تار"
}
],
"Title": "هنرمند موسیقی"
} | نصرالله زرینپنجه (۱۲۸۵، تهران - ۲۵ آذر ۱۳۶۰ )، نوازنده سرشناس تار و آهنگساز بود. او همچنین در نواختن سهتار، بربط و ترومپت مهارت داشت.
زندگی
در سال ۱۲۸۵ در تهران به دنیا آمد. در ۱۳ سالگی نزد ربیع خان برادر درویشخان به نواختن تار مشغول شد و سپس به خدمت موزیک نظام درآمد. روزی تار میزد که حسین هنگآفرین صدای سازش را شنید و ذوق او را پسندید و به شاگردی خود پذیرفت. بعدها از خدمت موزیک نظام استعفا داد و فرصتی یافت تا هنر خویش را تکمیل کند.
مدتی نزد مرتضی نیداوود و یحیی زرپنجه و علیاکبر شهنازی تعلیم گرفت تا این که با موسی معروفی آشنا شد و ردیفی را که او روایت کرده بود، نواخت. نصرالله زرینپنجه در سال ۱۳۱۳ از موسیقی دلسرد شد و تار را کنار گذاشت و عهدهدار سمتهایی در وزارت دارایی شد.
در سال ۱۳۲۰ که علی نقی وزیری به هنرستان موسیقی بازگشت، دوباره نزد حسین سنجری به آموختن تار مشغول شد و در اثر تشویق روحالله خالقی از وزارت دارایی به وزارت فرهنگ منتقل شد.
وی ضمن تدریس در هنرستان موسیقی ملی در تدوین کتابهای مقدماتی تار و سه تار نقش ارزندهای ایفا کرد. زرینپنجه سالها با رادیو همکاری داشت و رهبر ارکستر سازهای ایرانی رادیو بود و آهنگهای بسیاری ساخت که اجرا شد. در برنامههای ساز و سخن که به ابتکار روحالله خالقی تدوین میشد نیز همکاری داشت.
تمرینهای که ساحته برای هنرجویان بسیار مفید است. این تمرینها شامل ابوعطا، بیات ترک، چهارگاه و بیات اصفهان است که در کتاب سوم تار و سهتار هنرستان به کوشش حسین علیزاده به چاپ رسیدهاند.
وی حدود ۵۰ آهنگ ساخته و آموزگار موسیقی در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران بود.
ثمره ازدواج وی دو دختر است که از او به یادگار مانده به نامهای مهین زرینپنجه و شهین زرینپنجه، که مهین پیانو و شهین ویولن مینوازند و هر دو از فارغالتحصیلان هنرستان موسیقی ملی میباشند | [
"تهران",
"تار",
"سهتار",
"بربط",
"ترومپت",
"نوازنده",
"ربیع خان",
"درویشخان",
"حسین هنگآفرین",
"مرتضی نیداوود",
"یحیی زرپنجه",
"علیاکبر شهنازی",
"موسی معروفی",
"وزارت دارایی",
"علی نقی وزیری",
"حسین سنجری",
"روحالله خالقی",
"وزارت فرهنگ",
"رادیو ایران",
"ابوعطا",
"بیات ترک",
"چهارگاه",
"بیات اصفهان",
"حسین علیزاده",
"مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران",
"مهین زرینپنجه"
] | [
"آهنگسازان اهل ایران",
"اهالی تهران",
"درگذشتگان ۱۳۶۰",
"زادگان ۱۲۸۵",
"نوازندگان بربط اهل ایران",
"نوازندگان تار اهل ایران",
"نوازندگان ترومپت اهل ایران",
"نوازندگان سهتار اهل ایران"
] |
1,847 | فهرست مخترعان | 0 | 1,310 | 0 | [] | false | 12 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | Alphabetical list
A
Vitaly Abalakov (۱۹۰۶–۱۹۸۶), روسیه – camming devices, Abalakov thread (or V-thread) gearless ice climbing anchor
ارنست کارل آبه (۱۸۴۰–۱۹۰۵), آلمان – کندانسور (نور), apochromatic lens, شکستسنج
هوهانس آدامیان (۱۸۷۹–۱۹۳۲), اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی/روسیه – tricolor principle of the color television
Samuel W. Alderson (۱۹۱۴–۲۰۰۵), ایالات متحده آمریکا – آدمک آزمایش تصادف
Alexandre Alexeieff (۱۹۰۱–۱۹۸۲) روسیه/فرانسه – Pinscreen animation (with his wife Claire Parker)
Rostislav Alexeyev (۱۹۱۶–۱۹۸۰), روسیه/USSR – شناور اثر سطحی
Randi Altschul (زاده ۱۹۶۰), ایالات متحده آمریکا – Disposable تلفن همراه
بروس امس (زاده ۱۹۲۸), ایالات متحده آمریکا – Ames test (Cell biology)
Giovanni Battista Amici (۱۷۸۶–۱۸۶۳), ایتالیا – Dipleidoscope, Amici prism
مری اندرسن (۱۸۶۶–۱۹۵۳), ایالات متحده آمریکا – برفپاککن blade
مموفوکو آندو (۱۹۱۰–۲۰۰۷), ژاپن – Instant noodles
هل انگر (۱۹۲۰–۲۰۰۵), ایالات متحده آمریکا – a.o. Well counter (radioactivity measurements), دوربین گاما
آندرس کنوتسن آنگستروم (۱۸۸۸–۱۹۸۱), سوئد – آفتابسنج
Ottomar Anschütz (۱۸۴۶–۱۹۰۷), آلمان – single-curtain focal-plane shutter, electrotachyscope
هرمان آنشوتس-کمپفه (۱۸۷۲–۱۹۳۱), آلمان – قطبنمای گردشسنج
ویرجینیا آپگار (۱۹۰۹–۱۹۷۴), ایالات متحده آمریکا – نمره آپگار (for newزاده babies)
نیکولا آپر (۱۷۴۹–۱۸۴۱), فرانسه – کنسروسازی (food preservation) using glass bottles, see also Peter Durand
ارشمیدس (ح. ۲۸۷–۲۱۲ BC), یونان – پیچ ارشمیدس
گوئیدو د آرتزو (ح. ۹۹۱–ح. ۱۰۳۳), ایتالیا – Guidonian hand, نتنویسی, see also پنج خط حامل
امه ارگان (۱۷۵۰–۱۸۰۳), فرانسه – Argand lamp
William George Armstrong (۱۸۱۰–۱۹۰۰), بریتانیا – آکومولاتور هیدرولیک
Neil Arnott (۱۷۸۸–۱۸۷۴), بریتانیا – waterbed
Joseph Aspdin (۱۷۸۸–۱۸۵۵), بریتانیا – سیمان پرتلند
جان آتاناسف (۱۹۰۳–۱۹۹۵), بلغارستان/ایالات متحده آمریکا – digital رایانه
B
چارلز ببیج (۱۷۹۱–۱۸۷۱), بریتانیا – موتور تحلیلی (semi-automatic)
Tabitha Babbit (۱۷۷۹–۱۸۵۳), ایالات متحده آمریکا – Saw mill اره گرد
Victor Babeș (۱۸۵۴–۱۹۲۶) Romania – بابزیا, the founder of serum therapy
لئوهندریک باکلند (۱۸۶۳–۱۹۴۴), جمعیتشناسی بلژیک–American – Velox photographic paper و باکالیت
رالف بائر (۱۹۲۲–۲۰۱۴), German زاده American – کنسول بازی
آدولف فون بایر (۱۸۳۵–۱۹۱۷), آلمان – a.o. فلورسین, synthetic رنگ نیل, فنول فتالئین
جان لوگی برد (۱۸۸۸–۱۹۴۶), اسکاتلند – an electromechanical television, electronic color television
اخترشناسی در سدههای میانه اسلامی (ح. ۱۲۳۵), تاریخ ایران/ایران – mechanical چرخدندهed اسطرلاب به همراه گاهشماری شمسی–قمری
George Ballas (۱۹۲۵–۲۰۱۱), ایالات متحده آمریکا – String trimmer
Vladimir Baranov-Rossine (۱۸۸۸–۱۹۴۴), روسیه/فرانسه – Optophonic Piano
John Barber (۱۷۳۴–۱۸۰۱), بریتانیا – توربین گازی
جان باردین (۱۹۰۸–۱۹۹۱), ایالات متحده آمریکا – co-مخترع ترانزیستور
Vladimir Barmin (۱۹۰۹–۱۹۹۳), روسیه – first rocket پایگاه فضایی (پایگاه فضایی)
Anthony R. Barringer (۱۹۲۵–۲۰۰۹), کانادا/ایالات متحده آمریکا – INPUT (Induced Pulse Transient) airزادهe electromagnetic system
Earl W. Bascom (۱۹۰۶–۱۹۹۵), کانادا/ایالات متحده آمریکا – rodeo bucking chute (۱۹۱۶ و ۱۹۱۹), rodeo bronc saddle (۱۹۲۲), rodeo bareback rigging (۱۹۲۴), rodeo riding chaps (۱۹۲۶)
نیکولای باسوف (۱۹۲۲–۲۰۰۱), روسیه – co-مخترع لیزر و میزر
Émile Baudot (۱۸۴۵–۱۹۰۳), فرانسه – Baudot code
اویگن باومان (۱۸۴۶–۱۸۹۶), آلمان – پلی وینیل کلراید
Trevor Baylis (۱۹۳۷–۲۰۱۸), بریتانیا – a wind-up radio
Maria Beasley (۱۸۴۷–۱۹۰۴), ایالات متحده آمریکا – بشکه machine, improved life raft
فرانسیس بوفورت (۱۷۷۴–۱۸۵۷), Ireland/UK – مقیاس بوفورت, Beaufort cipher
آرنولد اورویل بکمان (۱۹۰۰–۲۰۰۴), ایالات متحده آمریکا – electric پیاچ meter
Vladimir Bekhterev (۱۸۵۷–۱۹۲۷), روسیه – Bekhterevs Mixture
Josip Belušić (۱۸۴۷–?), Croatia – electric سرعتسنج
الکساندر گراهام بل (۱۸۴۷–۱۹۲۲), بریتانیا، کانادا، و ایالات متحده آمریکا – تلفن
Nikolay Benardos (۱۸۴۲–۱۹۰۵), امپراتوری روسیه – جوشکاری با قوس الکتریکی (specifically carbon arc welding, the first arc welding method)
Ruth R. Benerito (۱۹۱۶–۲۰۱۳), ایالات متحده آمریکا – a.o. Permanent press (no-iron clothing)
Miriam Benjamin (۱۸۶۱–۱۹۴۷), Washington, D.C. – Gong and signal chair (adopted by House of Representatives و precursor to flight attendant signal system)
ویلیام آر بنت (۱۹۳۰–۲۰۰۸), مشترکا به همراه علی جوان (۱۹۲۶–), ایالات متحده آمریکا/Iran – لیزر گازی (Helium-Neon)
Melitta Bentz (۱۸۷۳–۱۹۵۰), آلمان – paper Coffee filter
کارل بنز (۱۸۴۴–۱۹۲۹), آلمان – the petrol-powered خودرو
هانس برگر (۱۸۷۳–۱۹۴۱), آلمان – first human نوار مغزی و its development
فریدریش برژیوس (۱۸۸۴–۱۹۴۹), آلمان – Bergius process (synthetic fuel from coal)
امیل برلینر (۱۸۵۱–۱۹۲۹), آلمان و ایالات متحده آمریکا – the disc record گرامافون
تیم برنرز لی (زاده ۱۹۵۵), بریتانیا – with Robert Cailliau, the وب جهانگستر
مارسلین بارتلت (۱۸۲۷–۱۹۰۷), فرانسه – Berthelots reagent (chemistry)
Max Bielschowsky (۱۸۶۹–۱۹۴۰), آلمان – Bielschowsky stain (histology)
Alfred Binet (۱۸۵۷–۱۹۱۱), فرانسه – with his student Théodore Simon (۱۸۷۲–۱۹۶۱), first practical بهره هوشی
لوچو بینی (۱۹۰۸–۱۹۶۴), مشترکا به همراه اوگو چرلتی (۱۸۷۷–۱۹۶۳), ایتالیا – درمان با ضربه الکتریکی تشنجآور
گرد بینینگ (زاده ۱۹۴۷), with Christoph Gerber, Calvin Quate و هاینریش روهرر, آلمان/سوئیس/ایالات متحده آمریکا – میکروسکوپ نیروی اتمی و میکروسکوپ تونلی روبشی
Clarence Birdseye (۱۸۸۶–۱۹۵۶), ایالات متحده آمریکا – Flash freezing
لاسلو بیرو (۱۸۹۹–۱۹۸۵), مجارستان – خودکار (نوشتافزار)
Thor Bjørklund (۱۸۸۹–۱۹۷۵), Norway – Cheese slicer
جیمز استوارت بلکتون (۱۸۷۵–۱۹۴۱), ایالات متحده آمریکا – استاپ موشن
Otto Blathy (۱۸۶۰–۱۹۳۹), مجارستان – co-مخترع ترانسفورماتور, واتمتر, جریان متناوب (AC) و توربو ژنراتور
John Blenkinsop (۱۷۸۳–۱۸۳۱), بریتانیا – Blenkinsop rack railway system
Charles K. Bliss (۱۸۹۷–۱۹۸۵), Austro-مجارستان/استرالیا – Blissymbols
کاتارین بور بلودگت (۱۸۹۸–۱۹۷۹), بریتانیا – nonreflective glass
Alan Blumlein (۱۹۰۳–۱۹۴۲), بریتانیا – استریو
David Boggs (زاده ۱۹۵۰), ایالات متحده آمریکا – اترنت
Nils Bohlin (۱۹۲۰–۲۰۰۲), سوئد – the three-point کمربند ایمنی
Charlie Booth (۱۹۰۳–۲۰۰۸), استرالیا – Starting blocks
Sam زاده (۱۸۹۱–۱۹۵۹), روسیه/ایالات متحده آمریکا – آبنبات چوبی-making machine
جاگادیش چاندرا بوس (۱۸۵۸–۱۹۳۷), هند – Crescograph
Matthew Piers Watt Boulton (۱۸۲۰–۱۸۹۴), بریتانیا – شهپر (هواپیما)
Seth Boyden (۱۷۸۸–۱۸۷۰), ایالات متحده آمریکا – nail-making machine
هربرت بویر (زاده ۱۹۳۶), مشترکا به همراه پل برگ (۱۹۲۶–), و استنلی نورمن کوهن (۱۹۳۵–), ایالات متحده آمریکا – created first جانداران دستکاریشده ژنتیکی
ویلارد بویل (۱۹۲۴–۲۰۱۱), مشترکا به همراه جرج ئی. اسمیت (۱۹۳۰–), ایالات متحده آمریکا – دستگاه بارجفتشده (CCD)
هیوگ برندنر (۱۹۱۵–۲۰۰۸), ایالات متحده آمریکا – Wetsuit
لوئی بریل (۱۸۰۹–۱۸۵۲), فرانسه – بریل, Braille musical notation
Jacques E. Brandenberger (۱۸۷۲–۱۹۵۴), سوئیس – سلوفان
ادوار برانلی (۱۸۴۴–۱۹۴۰), فرانسه – Coherer
Charles F. Brannock (۱۹۰۳–۱۹۹۲), ایالات متحده آمریکا – Brannock Device (shoe size)
والتر هاوسر براتین (۱۹۰۲–۱۹۸۷), ایالات متحده آمریکا – co-مخترع ترانزیستور
کارل فردیناند براون (۱۸۵۰–۱۹۱۸), آلمان – لامپ پرتوی کاتدی اسیلوسکوپ
Stanislav Brebera (۱۹۲۵–۲۰۱۲), Czech Republic – سمتکس explosive
دیوید بروستر (۱۷۸۱–۱۸۶۸), بریتانیا – زیبابین
راشل فولر بران (۱۸۹۸–۱۹۸۰), ایالات متحده آمریکا – نیستاتین, the worlds first antifungal antibiotic
William C. Brown (۱۹۱۶–۱۹۹۹), ایالات متحده آمریکا – Crossed-field amplifier
Marie Van Brittan Brown (۱۹۲۲–۱۹۹۹), ایالات متحده آمریکا – home security system
Friedrich Wilhelm Gustav Bruhn (۱۸۵۳–۱۹۲۷), آلمان – Taximeter
نیکلای بروسنتساو (۱۹۲۵–۲۰۱۴), اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی, روسیه – کامپیوترهای مبنای سه (Setun)
Dudley Allen Buck (۱۹۲۷–۱۹۵۹), ایالات متحده آمریکا – a.o. Cryotron, حافظه تداعیگر
Edwin Beard Budding (۱۷۹۵–۱۸۴۶), بریتانیا – علفبر
گرش بودکر (۱۹۱۸–۱۹۷۷), روسیه – electron cooling, co-مخترع برخورددهنده
روبرت بونزن (۱۸۱۱–۱۸۹۹), آلمان – چراغ بونزن
Henry Burden (۱۷۹۱–۱۸۷۱) اسکاتلند و ایالات متحده آمریکا – Horseshoe machine, first ایالات متحده آمریکاble iron railroad spike
C
Robert Cailliau (زاده ۱۹۴۷), Belgium – with تیم برنرز لی, the وب جهانگستر
نیکلاس کالان (۱۷۹۹–۱۸۶۴), Ireland – a.o. Induction coil
Tullio Campagnolo (۱۹۰۱–۱۹۸۳), ایتالیا – Quick release skewer
Charles Cantor (زاده ۱۹۴۲), ایالات متحده آمریکا – Pulsed-field gel electrophoresis (molecular biology)
ماریو کاپکی (زاده ۱۹۳۷), مشترکا به همراه مارتین اونز (زاده ۱۹۴۱), و الیور اسمیتیز (زاده ۱۹۲۵), ایالات متحده آمریکا – هدفگیری ژنی
Arturo Caprotti (۱۸۸۱–۱۹۳۸), ایتالیا – Caprotti valve gear
جرلامو کاردانو (۱۵۰۱–۱۵۷۶), ایتالیا – a.o. Cardan grille (cryptography)
چستر کارلسون (۱۹۰۶–۱۹۶۸), ایالات متحده آمریکا – الکتروفتوگرافی
والاس کاروترز (۱۸۹۶–۱۹۳۷), ایالات متحده آمریکا – نایلون و نئوپرن (مشترکا به همراه Arnold Collins)
Antonio Benedetto Carpano (۱۷۶۴–۱۸۱۵), ایتالیا – ورموت
جووانی کاسلی (۱۸۱۵–۱۸۹۱), ایتالیا/فرانسه – Pantelegraph
George Cayley (۱۷۷۳–۱۸۵۷), بریتانیا – tension-spoke wheels
آندرش سلسیوس (۱۷۰۱–۱۷۴۴), سوئد – سلسیوس temperature scale
وینتون سرف (زاده ۱۹۴۳), مشترکا به همراه باب کان (۱۹۳۸–), ایالات متحده آمریکا – پروتکل اینترنت (IP)
اوگو چرلتی (۱۸۷۷–۱۹۶۳), مشترکا به همراه لوچو بینی (۱۹۰۸–۱۹۶۴), ایتالیا – درمان با ضربه الکتریکی تشنجآور
Charles Chamberland (۱۸۵۱–۱۹۰۸), فرانسه – Chamberland filter
Min Chueh Chang (۱۹۰۸–۱۹۹۱), مشترکا به همراه گریگوری گودوین پینکوس (۱۹۰۳–۱۹۶۷), ایالات متحده آمریکا/چین – قرص ضدبارداری
Thomas Chang (زاده ۱۹۳۳), کانادا/چین – Artificial cell
Emmett Chapman (زاده ۱۹۳۶), US – چپمن استیک
کلود کپه (۱۷۶۳–۱۸۰۵), فرانسه – Semaphore line
David Chaum (زاده ۱۹۵۵), ایالات متحده آمریکا – a.o. Digital signatures, ecash
Vladimir Chelomey (۱۹۱۴–۱۹۸۴), اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی– first ایستگاه فضایی (برنامه فضایی سالیوت)
پاول چرنکوف (۱۹۰۴–۱۹۹۰), اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی – Cherenkov detector
Evgeniy Chertovsky (زاده ۱۹۰۲-Unknown), روسیه – pressure suit
Ward Christensen (زاده ۱۹۴۵), ایالات متحده آمریکا – بیبیاس
اوله کیرک کریستیانسن (۱۸۹۱–۱۹۵۸), دانمارک – creator of لگو
Samuel Hunter Christie (۱۷۸۴–۱۸۶۵), بریتانیا – پل ویتستون
Juan de la Cierva (۱۸۹۵–۱۹۳۶), Spain – the هواچرخ
لیلاند کلارک (۱۹۱۸–۲۰۰۵), ایالات متحده آمریکا – Clark electrode (medicine)
ژرژ کلود (۱۸۷۰–۱۹۶۰), فرانسه – لامپ نئون
آنری کواندا (۱۸۸۶–۱۹۷۲), Romania – اثر کواندا
جوزفین کاکرن (۱۸۳۹–۱۹۱۳), ایالات متحده آمریکا – ماشین ظرفشویی
Christopher Cockerell (۱۹۱۰–۱۹۹۹), بریتانیا – هواناو
Aeneas Coffey (۱۷۸۰–۱۸۵۲), Ireland – Coffey still
Sir Henry Cole (۱۸۰۸–۱۸۸۲), بریتانیا – Christmas card
ساموئل کلت (۱۸۱۴–۱۸۶۲), ایالات متحده آمریکا – هفتتیر development
Sir William Congreve (۱۷۷۲–۱۸۲۸), بریتانیا - Congreve rocket
George Constantinescu (۱۸۸۱–۱۹۶۵), رومانی – creator of the theory of sonics, a new branch of مکانیک محیطهای پیوسته
Albert Coons (۱۹۱۲–۱۹۷۸), ایالات متحده آمریکا – Immunofluorescence (microscopy)
مارتین کوپر (زاده ۱۹۲۸), ایالات متحده آمریکا — تلفن همراه
Harry Coover (۱۹۱۷–۲۰۱۱), ایالات متحده آمریکا – سیانواکریلات
Lloyd Groff Copeman (۱۸۶۵–۱۹۵۶), ایالات متحده آمریکا – اجاق الکتریکی
Cornelis Corneliszoon (۱۵۵۰–۱۶۰۷), The هلند – wind powered sawmill
Alexander Coucoulas (زاده ۱۹۳۳), ایالات متحده آمریکا – Thermosonic bonding
Wallace H. Coulter (۱۹۱۳–۱۹۹۸), ایالات متحده آمریکا – Coulter principle
ژاک-ایو کوستو (۱۹۱۰–۱۹۹۷), فرانسه – co-مخترع aqualung و the نیکونوس underwater camera
John "Jack" Higson Cover Jr. (۱۹۲۰–۲۰۰۹), ایالات متحده آمریکا – تپانچه برقی
ویلیام کروکز (۱۸۳۲–۱۹۱۹), بریتانیا – رادیومتر کروکس, لامپ کروکز
بارتولومئو کریستافوری (۱۶۵۵–۱۷۳۱), ایتالیا – پیانو
S. Scott Crump (inv. c. ۱۹۸۹), ایالات متحده آمریکا – a.o. Fused deposition modeling
Nicolas-Joseph Cugnot (۱۷۲۵–۱۸۰۴), فرانسه – first موتور بخار road vehicle
William Cullen (۱۷۱۰–۱۷۹۰), بریتانیا – first artificial یخچال
Jan Czochralski (۱۸۸۵–۱۹۵۳), لهستان / آلمان – فرایند چکرالسکی (crystal growth)
D
گوستاف دالن (۱۸۶۹–۱۹۳۷), سوئد – AGA cooker, Dalén light, Agamassan, Sun valve for lighthouses and buoys
جان فردریک دانیل (۱۷۹۰–۱۸۴۵), بریتانیا – سلول دانیل
Corradino DAscanio (۱۸۹۱–۱۹۸۱), ایتالیا – وسپا scooter
لئوناردو دا وینچی (۱۴۵۲–۱۵۱۹), ایتالیا – بالگرد, تانک, چتر نجات
Jacob Davis (۱۸۶۸–۱۹۰۸), ایالات متحده آمریکا – شلوار جین
همفری دیوی (۱۷۷۸–۱۸۲۹), بریتانیا – Davy miners lamp
Joseph Day (۱۸۵۵–۱۹۴۶), بریتانیا – the crankcase-compression موتور دوزمانه
لی دفارست (۱۸۷۳–۱۹۶۱), ایالات متحده آمریکا – Phonofilm, ترایود
Fe del Mundo (۱۹۱۱–۲۰۱۱), Philippines – non-electric incubator
Yuri Nikolaevich Denisyuk (۱۹۲۷–۲۰۰۶), روسیه – ۳D تمامنگاری
رابرت دنارد (زاده ۱۹۳۲), ایالات متحده آمریکا– حافظه تصادفی پویا (DRAM)
Miksa Deri (۱۸۵۴–۱۹۳۸), مجارستان – co-مخترع an improved closed-core ترانسفورماتور
جیمز دیوئر (۱۸۴۲–۱۹۲۳), بریتانیا – فلاسک
Aleksandr Dianin (۱۸۵۱–۱۹۱۸), روسیه – بیسفنول ای, ترکیب دیانین
ویلیام کندی دیکسون (۱۸۶۰–۱۹۳۵), بریتانیا – دوربین فیلمبرداری
Philip Diehl (۱۸۴۷–۱۹۱۳), ایالات متحده آمریکا – پنکه سقفی
رودلف دیزل (۱۸۵۸–۱۹۱۳), آلمان – موتور دیزل
William H. Dobelle (۱۹۴۳–۲۰۰۴), ایالات متحده آمریکا – Dobelle Eye
یوهان ولفگانگ دوبراینر (۱۷۸۰–۱۸۴۹), آلمان – لامپ دوبراینر (chemistry)
Toshitada Doi (زاده ۱۹۴۳), ژاپن، مشترکا به همراه Joop Sinjou, هلند – لوح فشرده
ری دالبی (۱۹۳۳–۲۰۱۳), ایالات متحده آمریکا – Dolby noise-reduction system
Gene Dolgoff (زاده ۱۹۵۰), ایالات متحده آمریکا – LCD projector
Mikhail Dolivo-Dobrovolsky (۱۸۶۲–۱۹۱۹), لهستان/روسیه – توان الکتریکی سه فاز
Marion OBrien Donovan (۱۹۱۷–۱۹۹۸), ایالات متحده آمریکا – پوشک
هاب فن دورن (۱۹۰۰–۱۹۷۹), هلند، جعبه دنده واریوماتیک جعبهدنده متغیر پیوسته
John Thompson Dorrance (۱۸۷۳–۱۹۳۰), ایالات متحده آمریکا – سوپ
Amanda Minnie Douglas (۱۸۳۱–۱۹۱۶), writer و inventor (portable folding mosquito net frame)
چارلز هنری داو (۱۸۵۱–۱۹۰۲), ایالات متحده آمریکا – میانگین صنعتی داو جونز
Mulalo Doyoyo (زاده ۱۹۷۰), South Africa/ایالات متحده آمریکا – Cenocell – cementless concrete
Anastase Dragomir (۱۸۹۶–۱۹۶۶), رومانی – صندلیپران
Karl Drais (۱۷۸۵–۱۸۵۱), آلمان – dandy horse, خطرو
Richard Drew (۱۸۹۹–۱۹۸۰), ایالات متحده آمریکا – Masking tape
جان بوید دانلوپ (۱۸۴۰–۱۹۲۱), بریتانیا – first practical تایر
Cyril Duquet (۱۸۴۱–۱۹۲۲), کانادا – Telephone handset
Alexey Dushkin (۱۹۰۴–۱۹۷۷), روسیه – deep column station
جیمز دایسون (زاده ۱۹۴۷), بریتانیا – Dual Cyclone bagless vacuum cleaner, incorporating the principles of سیکلون.
E
جرج ایستمن (۱۸۵۴–۱۹۳۲), ایالات متحده آمریکا – فیلم رول
پرسپر اکرت (۱۹۱۹–۱۹۹۵), ایالات متحده آمریکا – انیاک
توماس ادیسون (۱۸۴۷–۱۹۳۱), ایالات متحده آمریکا – گرامافون, commercially practical لامپ رشتهای, stock ticker, ticker-tape machine etc.
Pehr Victor Edman (۱۹۱۶–۱۹۷۷), سوئد – Edman degradation for Protein sequencing
رابرت ادواردز (فیزیولوژیست) (۱۹۲۵–۲۰۱۳), بریتانیا – لقاح مصنوعی
Ellen Eglin (۱۸۴۹–ح. ۱۸۹۰), ایالات متحده آمریکا – چلانگر (ماشین)
برندان آیک (زاده ۱۹۶۱), ایالات متحده آمریکا – جاوااسکریپت (programming language)
ویلم اینتهوون (۱۸۶۰–۱۹۲۷), The هلند – the نوار قلب
بنجامین آیزنشتات (۱۹۰۶–۱۹۹۶), ایالات متحده آمریکا – a.o. Sugar packet
Paul Eisler (۱۹۰۷–۱۹۹۲), Austria/ایالات متحده آمریکا – برد مدار چاپی (electronics)
Giorgi Eliava (۱۸۹۲–۱۹۳۷), مشترکا به همراه Félix dHerelle (۱۸۷۳–۱۹۴۹), فرانسه / Georgia – Phage therapy
Ivan Elmanov, روسیه – first مونوریل (horse-drawn)
Rune Elmqvist (۱۹۰۶–۱۹۹۶), سوئد – implantable pacemaker
John Haven Emerson (۱۹۰۶–۱۹۹۷), ایالات متحده آمریکا – iron lung
داگلاس انگلبارت (۱۹۲۵–۲۰۱۳), ایالات متحده آمریکا – the ماوس
جان اریکسون (۱۸۰۳–۱۸۸۹), سوئد – the two screw-propeller
لارس مگنوس اریکسون (۱۸۴۶–۱۹۲۶), سوئد – the handheld micro telephone
امیل ارلنمایر (۱۸۲۵–۱۹۰۹), آلمان – ارلن
مارتین اونز (زاده ۱۹۴۱), مشترکا به همراه ماریو کاپکی (زاده ۱۹۳۷), و الیور اسمیتیز (۱۹۲۵–۲۰۱۷), ایالات متحده آمریکا – Knockout mouse, هدفگیری ژنی
Ole Evinrude (۱۸۷۷–۱۹۳۴), Norway – outboard motor
F
شارل فابری (۱۸۶۷–۱۹۴۵), مشترکا به همراه آلفرد پرو (۱۸۶۳–۱۹۲۵), فرانسه – تداخلسنج فابری-پرو (physics)
Samuel Face (۱۹۲۳–۲۰۰۱), ایالات متحده آمریکا – concrete flatness/levelness technology; Lightning Switch
Federico Faggin (زاده ۱۹۴۱), ایتالیا – ریزپردازنده
گابریل دانیل فارنهایت (۱۶۸۶–۱۷۳۶), The هلند – فارنهایت temperature scale, Mercury-in-glass thermometer
مایکل فارادی (۱۷۹۱–۱۸۶۷), بریتانیا – electric ترانسفورماتور, موتور الکتریکی
یوهان ماریا فارینا (۱۶۸۵–۱۷۶۶), آلمان; ادکلن
Myra Juliet Farrell (۱۸۷۸–۱۹۵۷), استرالیا – stitchless button, Press stud
Philo Farnsworth (۱۹۰۶–۱۹۷۱), ایالات متحده آمریکا – a.o. الکترونیک television
محمد بن ابراهیم فزاری (d. ۷۹۶/۸۰۶), تاریخ ایران – اسطرلاب
جان فن (۱۹۱۷–۲۰۱۰), ایالات متحده آمریکا – Electrospray ionization
Henry John Horstman Fenton (۱۸۵۴–۱۹۲۹), بریتانیا – Fentons reagent (chemistry)
James Fergason (۱۹۳۴–۲۰۰۸), ایالات متحده آمریکا – improved السیدی
انریکو فرمی (۱۹۰۱–۱۹۵۴), ایتالیا – رآکتور هستهای
Humberto Fernández Morán (۱۹۲۴–۱۹۹۹), Venezuela – اسکالپل, میکروتوم
میکله فریرو (۱۹۲۵–۲۰۱۵), ایتالیا – کیندر سورپرایز = کیندر سورپرایز, نوتلا
Bran Ferren (زاده ۱۹۵۳), ایالات متحده آمریکا – چندلمسی (multi-touch), مشترکا به همراه دانیل هیلیس
رجینالد ابری فسندن (۱۸۶۶–۱۹۳۲), کانادا – two-way radio
روبرت فویلگن (۱۸۸۴–۱۹۵۵), آلمان – Feulgen stain (histology)
Adolf Gaston Eugen Fick (۱۸۲۹–۱۹۰۱), آلمان – عدسک
عباس بن فرناس (Armen Firman) (۸۱۰–۸۸۷), اندلس (اسلامی) – artificial بالs, شیشه سیلیسی و شیشه سیلیسی, مترونوم
Artur Fischer (۱۹۱۹–۲۰۱۶) آلمان – fasteners including fischertechnik.
فرانتس یوزف امیل فیشر (۱۸۷۷–۱۹۴۷), مشترکا به همراه Hans Schrader (۱۹۲۱–۲۰۱۲), آلمان – Fischer assay (oil yield test)
فرانتس یوزف امیل فیشر (۱۸۷۷–۱۹۴۷), مشترکا به همراه هانس تروپش (۱۸۸۹–۱۹۳۵), آلمان – فرایند فیشر–تروپش (refinery process)
Gerhard Fischer (۱۸۹۹–۱۹۸۸), آلمان/ایالات متحده آمریکا – فلزیاب
Paul C. Fisher (۱۹۱۳–۲۰۰۶), ایالات متحده آمریکا – Space Pen
الکساندر فلمینگ (۱۸۸۱–۱۹۵۵), اسکاتلند – پنیسیلین
جان آمبروز فلمینگ (۱۸۴۸–۱۹۴۵), بریتانیا – لامپ خلا
سندفورد فلمینگ (۱۸۲۷–۱۹۱۵), کانادا – Universal Standard Time
Nicolas Florine (۱۸۹۱–۱۹۷۲), گرجستان/روسیه/Belgium – first tandem rotor بالگرد to fly freely
توماس هارولد فلاورز (۱۹۰۵–۱۹۹۸), بریتانیا – Colossus an early electronic computer.
Thomas J. Fogarty (زاده ۱۹۳۴), ایالات متحده آمریکا – Embolectomy catheter (medicine)
Enrico Forlanini (۱۸۴۸–۱۹۳۰), ایتالیا – Steam helicopter, قایق بالهدار, Forlanini airships
Eric Fossum (زاده ۱۹۵۷), ایالات متحده آمریکا – intra-pixel charge transfer in CMOS image sensors
لئون فوکو (۱۸۱۹–۱۸۶۸), فرانسه – آونگ فوکو, چرخشنما, جریان گردابی
Benoît Fourneyron (۱۸۰۲–۱۸۶۷), فرانسه – توربین آبی
John Fowler (۱۸۲۶–۱۸۶۴), بریتانیا – steam-driven ploughing engine
بنجامین فرانکلین (۱۷۰۶–۱۷۹۰), ایالات متحده آمریکا – the برقگیر, عدسی دو دید, the Franklin stove, the آرمونیکا
هرمان فراش (۱۸۵۱–۱۹۱۴), آلمان / ایالات متحده آمریکا – فرایند فراش (petrochemistry), پارافین purification
Ian Hector Frazer (زاده ۱۹۵۳), مشترکا به همراه Jian Zhou (۱۹۵۷–۱۹۹۹), ایالات متحده آمریکا/چین – واکسن پاپیلوما ویروس انسانی against سرطان دهانه رحم
اگوستن-ژان فرینل (۱۷۸۸–۱۸۲۷), فرانسه – عدسی فرنل
ویلیام فریزگرین (۱۸۵۵–۱۹۲۱), بریتانیا – فیلمبرداری
Julius Fromm (۱۸۸۳–۱۹۴۵), آلمان – first seamless کاندوم
Arthur Fry (زاده ۱۹۳۱), ایالات متحده آمریکا – Post-it note
باکمینستر فولر (۱۸۹۵–۱۹۸۳), ایالات متحده آمریکا – گنبد ژئودزیک
رابرت فولتن (۱۷۶۵–۱۸۱۵), ایالات متحده آمریکا – first commercially successful کشتی بخار, first practical زیردریایی
Ivan Fyodorov (ح. ۱۵۱۰–۱۵۸۳), روسیه/مشترکالمنافع لهستان–لیتوانی – invented لوله سلاح خمپارهانداز, introduced چاپ in روسیه
Svyatoslav Fyodorov (۱۹۲۷–۲۰۰۰), روسیه – radial keratotomy
Vladimir Fyodorov (۱۸۷۴–۱۹۶۶), روسیه – Fedorov Avtomat (first self-loading تفنگ جنگی, arguably the first تفنگ تهاجمی)
G
دنیس گابور (۱۹۰۰–۱۹۷۹), Hungarian-British – تمامنگاری
Boris Borisovich Galitzine (۱۸۶۲–۱۹۱۶), روسیه – الکترومغناطیس لرزهسنج
Joseph G. Gall (زاده ۱۹۲۸), ایالات متحده آمریکا – In situ hybridization (cell biology)
Alfred William Gallagher (۱۹۱۱–۱۹۹۰), New Zealand – حصار الکتریکی for farmers
Dmitri Garbuzov (۱۹۴۰–۲۰۰۶), روسیه/ایالات متحده آمریکا – continuous-wave-operating لیزر دیودی (مشترکا به همراه ژورس آلفروف), high-power diode lasers
Elmer R. Gates (۱۸۵۹–۱۹۲۳), ایالات متحده آمریکا – foam fire extinguisher, electric loom mechanisms, magnetic - diamagnetic separators, educational toy ("box - blocks")*
ریچارد گاتلینگ (۱۸۱۸–۱۹۰۳), ایالات متحده آمریکا – wheat drill, first successful مسلسل
Georgy Gause (۱۹۱۰–۱۹۸۶), روسیه – gramicidin S, نئومایسین, لینکومایسین و other آنتیبیوتیک
E. K. Gauzen, روسیه – three bolt equipment (early diving costume)
Norman Gaylord (۱۹۲۳–۲۰۰۷), ایالات متحده آمریکا – rigid gas-permeable عدسک
Karl-Hermann Geib (۱۹۰۸–۱۹۴۹), آلمان / USSR – Girdler sulfide process
هانس گایگر (۱۸۸۲–۱۹۴۵), آلمان – شمارشگر گایگر
آندره گایم (زاده ۱۹۵۸), روسیه/بریتانیا – گرافین
Nestor Genko (۱۸۳۹–۱۹۰۴), روسیه – Genkos Forest Belt (the first large-scale بادشکن system)
Christoph Gerber (?–), with Calvin Quate (۱۹۲۳–), و with گرد بینینگ (۱۹۴۷–), آلمان/ایالات متحده آمریکا/سوئیس – میکروسکوپ نیروی اتمی
Friedrich Clemens Gerke (۱۸۰۱–۱۸۸۸), آلمان – current international کد مورس
David Gestetner (۱۸۵۴–۱۹۳۹), Austria-مجارستان / UK – a.o. Gestetner copier
Alberto Gianni (۱۸۹۱–۱۹۳۰), ایتالیا – Torretta butoscopica
John Heysham Gibbon (۱۹۰۳–۱۹۷۳), ایالات متحده آمریکا – بایپس قلبی ریوی
گوستاو گیمسا (۱۸۶۷–۱۹۴۸), آلمان – Giemsa stain (histology)
Adolph Giesl-Gieslingen (۱۹۰۳–۱۹۹۲), Austria – Giesl ejector
آنری ژیفار (۱۸۲۵–۱۸۸۲), فرانسه – powered کشتی هوایی, انژکتور
دونالد آرتور گلایزر (۱۹۲۶–۲۰۱۳), ایالات متحده آمریکا – اتاقک حباب
C. W. Fuller (inv. ۱۹۵۳), ایالات متحده آمریکا – Gilhoolie
والنتین گلوشکو (۱۹۰۸–۱۹۸۹), روسیه – سوخت هایپرگل, electric propulsion, Soviet موتور راکتs (including worlds most powerful موشک با سوخت مایع موتور راکت RD-۱۷۰)
Heinrich Göbel (۱۸۱۸–۱۸۹۳), آلمان – incandescent lamp
Leonid Gobyato (۱۸۷۵–۱۹۱۵), روسیه – man-portable خمپارهانداز
رابرت گدارد (۱۸۸۲–۱۹۴۵), ایالات متحده آمریکا – liquid fuel rocket
Sam Golden (۱۹۱۵–۱۹۹۷), مشترکا به همراه Leonard Bocour (۱۹۱۰–۱۹۹۳), ایالات متحده آمریکا – اکریلیک
Peter Carl Goldmark (۱۹۰۶–۱۹۷۷), مجارستان – صفحه گرامافون (LP), CBS color television
کامیلو گلجی (۱۸۴۳–۱۹۲۶), ایتالیا – Golgis method (histology)
György Gömöri (۱۹۰۴–۱۹۵۷), مجارستان / ایالات متحده آمریکا– Gömöri trichrome stain, Gömöri methenamine silver stain (histology)
چارلز گودیر (۱۸۰۰–۱۸۶۰), ایالات متحده آمریکا – ولکانش
رابرت دبلیو گور (زاده ۱۹۳۷), ایالات متحده آمریکا – Gore-Tex
Igor Gorynin (۱۹۲۶–۲۰۱۵), روسیه – weldable تیتانیم alloys, high strength آلومینیم alloys, radiation-hardened steels
جیمز گاسلینگ (زاده ۱۹۵۵), ایالات متحده آمریکا – جاوا (زبان برنامهنویسی)
گوردون گلد (۱۹۲۰–۲۰۰۵), ایالات متحده آمریکا – لیزر, see also تئودور میمن
Richard Hall Gower (۱۷۶۸–۱۸۳۳), بریتانیا – ships hull and rigging
Boris Grabovsky (۱۹۰۱–۱۹۶۶), روسیه – کاتد commutator, an early electronic TV pickup tube
بتی نسمیت گراهام (۱۹۲۴–۱۹۸۰), ایالات متحده آمریکا – غلطگیر (نوشتافزار), Liquid Paper
هانس کریستین گرم (۱۸۵۳–۱۹۳۸), دانمارک / آلمان – رنگآمیزی گرم (histology)
زنوب گرامه (۱۸۲۶–۱۹۰۱), Belgium/فرانسه – ماشین گرام
تمپل گراندین (زاده ۱۹۴۷), مخترع squeeze machine و humane کشتارگاهs.
میشاییل گرتسل (زاده ۱۹۴۴), آلمان/سوئیس– a.o. سلولهای خورشیدی رنگحساس
James Henry Greathead (۱۸۴۴–۱۸۹۶), South Africa – دستگاه حفاری تونل, tunnelling shield technique
Chester Greenwood (۱۸۵۸–۱۹۳۷), ایالات متحده آمریکا – محافظ گوش
لوری گرنیه (زاده ۱۹۶۹), ایالات متحده آمریکا – Silver Safekeeper anti-tarnish lining (jewelry organizers) و multiple consumer products, ۱۲۰ US و foreign patents
جیمز گریگوری (ریاضیدان) (۱۶۳۸–۱۶۷۵), اسکاتلند – Gregorian telescope
Charles Leiper Grigg (۱۸۶۸–۱۹۴۰), ایالات متحده آمریکا – سونآپ
ویلیام رابرت گروو (۱۸۱۱–۱۸۹۶), Wales – پیل سوختی
Gustav Guanella (۱۹۰۹–۱۹۸۲), سوئیس – DSSS, Guanella-Balun
اتو وان گریکه (۱۶۰۲–۱۶۸۶), آلمان – پمپ خلا, اندازه گیری فشار, dasymeter
ژوزف گیوتین (۱۷۳۸–۱۸۱۴), فرانسه – گیوتین
میخائیل گورویچ (۱۸۹۳–۱۹۷۶), روسیه – میگ-series fighter aircraft, including worlds most produced هواپیمای جت میگ-۱۵ و most produced supersonic aircraft میگ-۲۱ (مشترکا به همراه آرتیوم میکویان)
Goldsworthy Gurney (۱۷۹۳–۱۸۷۵), England – Gurney Stove
Bartolomeu de Gusmão (۱۶۸۵–۱۷۲۴), Brazil – early air balloons
یوهانس گوتنبرگ (ح. ۱۳۹۸–۱۴۶۸), آلمان – movable type چاپ فشاری
Samuel Guthrie (physician) (۱۷۸۲–۱۸۴۸), ایالات متحده آمریکا – discovered کلروفرم
H
فریتس هابر (۱۸۶۸–۱۹۳۴), آلمان – فرایند هابر (ammonia synthesis)
John Hadley (۱۶۸۲–۱۷۴۴), بریتانیا – اکتنت
Waldemar Haffkine (۱۸۶۰–۱۹۳۰), روسیه/سوئیس – first anti-وبا و anti-طاعون خیارکی vaccines
گونتر فن هاگنس (زاده ۱۹۴۵), آلمان – whole body پلاستینه کردن
چارلز مارتین هال (۱۸۶۳–۱۹۱۴), ایالات متحده آمریکا – آلومینیم production
Robert N. Hall (۱۹۱۹–۲۰۱۶), ایالات متحده آمریکا – a.o. لیزر دیودی
هوارد تریسیهال (۱۹۱۹–۲۰۰۸), ایالات متحده آمریکا – الماس مصنوعی
ریچارد همینگ (۱۹۱۵–۱۹۹۸), ایالات متحده آمریکا – کد همینگ
John Hays Hammond Jr. (۱۸۸۸–۱۹۶۵), ایالات متحده آمریکا – radio control
روث هندلر (۱۹۱۶–۲۰۰۲), ایالات متحده آمریکا – باربی doll
James Hargreaves (۱۷۲۰–۱۷۷۸), بریتانیا – spinning jenny
John Harington (۱۵۶۱–۱۶۱۲), بریتانیا – the سیفون توالت
William Snow Harris (۱۷۹۱–۱۸۶۷), بریتانیا – much improved naval برقگیرs
جان هریسون (۱۶۹۳–۱۷۷۶), بریتانیا – marine chronometer
Ross Granville Harrison (۱۸۷۰–۱۹۵۹), ایالات متحده آمریکا – first successful animal کشت بافت, کشت یاخته
Kazuo Hashimoto (died ۱۹۹۵), ژاپن – a.o. کالر آیدی, پیامگیر
Victor Hasselblad (۱۹۰۶–۱۹۷۸), سوئد – invented the ۶ x ۶ cm دوربین تکلنزی بازتابی
ابن هیثم (Alhazen) (۹۶۵–۱۰۳۹), عراق – دوربین تاریکخانهای, دوربین سوراخسوزنی, ذرهبین
چنگ هه (۱۳۷۱–۱۴۳۳), چین – Chinese treasure ship
George H. Heilmeier (۱۹۳۶–۲۰۱۴), ایالات متحده آمریکا – السیدی (LCD)
هنری هیملیچ (۱۹۲۰–۲۰۱۶), ایالات متحده آمریکا – مانور هایملیک
رابرت آنسون هاینلاین (۱۹۰۷–۱۹۸۸), ایالات متحده آمریکا – waterbed
Jozef Karol Hell (۱۷۱۳–۱۷۸۹), اسلواکی – the water pillar
Rudolf Hell (۱۹۰۱–۲۰۰۲), آلمان – the Hellschreiber
هرمان فون هلمهولتز (۱۸۲۱–۱۸۹۴), آلمان – Helmholtz pitch notation, Helmholtz resonator, افتالموسکوپ
Greg Henderson (inventor) (زاده ۱۹۶۵), California, ایالات متحده آمریکا – hoverboard, Magnetic field architecture, SAFE Building System
چانگ هنگ (۷۸–۱۳۹), چین – لرزهسنج, first hydraulic-powered حلقهدار
Beulah Louise Henry (۱۸۸۷–۱۹۷۳), ایالات متحده آمریکا – ماسوره-free چرخ خیاطی, vacuum ice cream freezer
چارلز اچ هنری (زاده ۱۹۳۷), ایالات متحده آمریکا – لیزر چاه کوانتومی
جوزف هنری (۱۷۹۷–۱۸۷۸), اسکاتلند/ایالات متحده آمریکا – electromagnetic رله
Félix dHerelle (۱۸۷۳–۱۹۴۹), مشترکا به همراه Giorgi Eliava (۱۸۹۲–۱۹۳۷), فرانسه / Georgia – Phage therapy
هرون اسکندرانی (ح. ۱۰–۷۰), مصر (استان روم) – usually credited with invention of the آیولیپایل, although it may have been described a century earlier
جان هرشل (۱۷۹۲–۱۸۷۱), بریتانیا – photographic fixer (hypo), actinometer
هری هودینی (۱۸۷۴-۱۹۲۶) ایالات متحده آمریکا Flight Time Illusion
هاینریش هرتز (۱۸۵۷–۱۸۹۴), آلمان – تلگراف بیسیم, تابش الکترومغناطیسی
Ephraim Hertzano (around ۱۹۵۰), رومانی / اسرائیل – Rummikub
Lasse Hessel (زاده ۱۹۴۰), دانمارک – کاندوم زنانه
گئورگ دو هوسی (۱۸۸۵–۱۹۶۶), مجارستان – پرتوپییاب
Ronald Price Hickman (۱۹۳۲–۲۰۱۱), ایالات متحده آمریکا – designed the original لوتوس الان, the لوتوس الان و the لوتوس اروپا, as well as the Black - Decker Workmate
Rowland Hill (۱۷۹۵–۱۸۷۹), بریتانیا – تمبر
Maurice Hilleman (۱۹۱۹–۲۰۰۵) – واکسن against childhood diseases
تاناکا هیساشیگ (۱۷۹۹–۱۸۸۱), ژاپن – Myriad year clock
مارسیان هاف (زاده ۱۹۳۷), ایالات متحده آمریکا – ریزپردازنده
فلیکس هافمن (Bayer) (۱۸۶۸–۱۹۴۹), آلمان – استیلسالیسیلیک اسید
آلبرت هافمن (۱۹۰۶–۲۰۰۸), سوئیس – الاسدی
Kotaro Honda (۱۸۷۰–۱۹۵۴), ژاپن – KS steel
Huang Hongjia (زاده ۱۹۲۴), چین – Single-mode optical fiber.
هرمان هولریث (۱۸۶۰–۱۹۲۹), ایالات متحده آمریکا – recording data on a machine readable medium, مرتبسازیهای خطی, کارت پانچ
نیک هولونیاک (زاده ۱۹۲۸), ایالات متحده آمریکا – الایدی (Light Emitting Diode)
نورمن هولتر (۱۹۱۴–۱۹۸۳), ایالات متحده آمریکا – الکتروکاردیوگرام دینامیک
رابرت هوک (۱۶۳۵–۱۷۰۳), بریتانیا – balance wheel, دیافراگم, acoustic telephone
Erna Schneider Hoover (زاده ۱۹۲۶), ایالات متحده آمریکا – computerized telephone switching system
گریس هاپر (۱۹۰۶–۱۹۹۲), ایالات متحده آمریکا – کامپایلر
فرانک هورنبای (۱۸۶۳–۱۹۳۶), بریتانیا – invented Meccano
Jimmy Hotz (زاده ۱۹۵۳), ایالات متحده آمریکا – Hotz MIDI Translator, Atari Hotz Box
Royal Earl House (۱۸۱۴–۱۸۹۵), ایالات متحده آمریکا – first Printing telegraph
Coenraad Johannes van Houten (۱۸۰۱–۱۸۸۷), هلند – پودر کاکائو, کره کاکائو, شیرکاکائو
الیاس هاو (۱۸۱۹–۱۸۶۷), ایالات متحده آمریکا – چرخ خیاطی
دیوید ادوارد هیوز (۱۸۳۱–۱۹۰۰), بریتانیا
Chuck Hull (زاده ۱۹۳۹), ایالات متحده آمریکا – چاپگر سهبعدی
Miller Reese Hutchison (۱۸۷۶–۱۹۴۴), ایالات متحده آمریکا – a.o. بوق, electric سمعک
کریستیان هویگنس (۱۶۲۹–۱۶۹۵), هلند – pendulum clock
John Wesley Hyatt (۱۸۳۷–۱۹۲۰), ایالات متحده آمریکا – celluloid manufacturing.
I
گاوریل ایلیزاروف (۱۹۲۱–۱۹۹۲), روسیه – Ilizarov apparatus, ثابتسازی خارجی, distraction osteogenesis
Mamoru Imura (زاده ۱۹۴۸), ژاپن – RFIQin (automatic cooking device)
Daisuke Inoue (زاده ۱۹۴۰), ژاپن – کارائوکه
János Irinyi (۱۸۱۷–۱۸۹۵), مجارستان – noiseless کبریت
آب آیورکس (۱۹۰۱–۱۹۷۱), ایالات متحده آمریکا – Multiplane camera for animation
J
موریتس فن یاکوبی (۱۸۰۱–۱۸۷۴), آلمان/روسیه – آبکاری الکتریکی, electric boat
رودولف یانش (زاده ۱۹۴۲), آلمان/ایالات متحده آمریکا – first Genetically modified mouse
کارل گوت جنسکی (۱۹۰۵–۱۹۵۰), ایالات متحده آمریکا – رادیو تلسکوپ
Karl Jatho (۱۸۷۳–۱۹۳۳), آلمان – هواپیما
علی جوان (۱۹۲۶–۲۰۱۶), مشترکا به همراه ویلیام آر بنت (۱۹۳۰–۲۰۰۸), Iran/ایالات متحده آمریکا – لیزر گازی (Helium-Neon)
بدیعالزمان جزری (۱۱۳۶–۱۲۰۶), عراق – crank-driven و انرژی آبیed saqiya chain pump, crank-driven پیچ و پیچ ارشمیدس, elephant clock, weight-driven clock, weight-driven پمپ, موتور رفت و برگشتی پیستون suction pump, geared and hydropowered شبکه تامین آب, programmable ربات انساننماs, رباتیک, hand washing خودکاره, سیفون توالت, lamination, تعادل مکانیکی, paper model, ریختهگری ماسهای, molding sand, intermittency, linkage
ابن جزار (Algizar) (۸۹۵–۹۷۹), تونس – ناکارآمدی جنسی و اختلال نعوظ treatment drugs
Ányos Jedlik (۱۸۰۰–۱۸۹۸), مجارستان – دینام
الک جان جفریز (زاده ۱۹۵۰), بریتانیا – DNA profiling (forensics)
Charles Francis Jenkins (۱۸۶۷–۱۹۳۴) – television و فیلم پروژکتور (Phantoscope)
استیو جابز (۱۹۵۵–۲۰۱۱), ایالات متحده آمریکا – Apple مکینتاش computer, آیپاد, آیفون, آیپد و other devices و software operating systems و applications.
Amos Edward Joel Jr. (۱۹۱۸–۲۰۰۸) ایالات متحده آمریکا – electrical engineer, known for several contributions and over seventy patents related to telecommunications switching systems
Carl Edvard Johansson (۱۸۶۴–۱۹۴۳), سوئد – Gauge blocks
Johan Petter Johansson (۱۸۵۳–۱۹۴۳), سوئد – Pipe wrench و آچار فرانسه
رینولد جانسون (۱۹۰۶–۱۹۹۸), ایالات متحده آمریکا – درایو دیسک سخت
فیلیپ فون جالی (۱۸۰۹–۱۸۸۴), آلمان – Jolly balance
Scott A. Jones (زاده ۱۹۶۰), ایالات متحده آمریکا – created one of the most successful versions of voicemail as well as ChaCha Search, a human-assisted اینترنت موتور جستجوی وب
Tom Parry Jones (۱۹۳۵–۲۰۱۳), بریتانیا – first electronic Breathalyzer
Assen Jordanoff (۱۸۹۶–۱۹۶۷), بلغارستان – کیسه هوا
Anatol Josepho (۱۸۹۴–۱۹۸۰), patented the first coin-operated photo booth called the "Photomaton" in ۱۹۲۵.
Marjorie Joyner (۱۸۹۶–۱۹۹۴), ایالات متحده آمریکا – Permanent wave machine
Whitcomb Judson (۱۸۳۶–۱۹۰۹), ایالات متحده آمریکا – زیپ
پرسی لاون جولیان (۱۸۹۹–۱۹۷۵), ایالات متحده آمریکا – chemical synthesis of medicinal drugs from plants
Ma Jun (fl. ۲۲۰–۲۶۵), چین – south-pointing chariot (see دیفرانسیل (مکانیک)), mechanical شخصیت عروسکی تئاتر, chain pumps, improved ابریشم دستگاه ریسندگیs
K
میخائیل کلاشنیکف (۱۹۱۹–۲۰۱۳), روسیه – کلاشنیکف و آکا-۷۴ assault rifles (the most produced ever)
باب کان (زاده ۱۹۳۸), مشترکا به همراه وینتون سرف (زاده ۱۹۴۳), ایالات متحده آمریکا – پروتکل اینترنت (TCP/IP)
Dawon Kahng (۱۹۳۱–۱۹۹۲), South Korea, مشترکا به همراه Simon Sze (زاده ۱۹۳۶), Taiwan/ایالات متحده آمریکا – Floating-gate MOSFET
دین کامن (زاده ۱۹۵۱), ایالات متحده آمریکا – Invented the سگوی پیتی scooter و the آیبات Mobility Device
هایک کامرلینگ اونس (۱۸۵۳–۱۹۲۶), هلند – هلیوم
Nikolay Kamov (۱۹۰۲–۱۹۷۳), روسیه – armored battle هواچرخ, کاموف-series پروانههای هممحور بالگردs
پیوتر کاپیتسا (۱۸۹۴–۱۹۸۴), روسیه – first ultrastrong میدان مغناطیسی creating techniques, basic سرماشناسی inventions
Georgii Karpechenko (۱۸۹۹–۱۹۴۱), روسیه – rabbage (the first ever non-sterile hybrid obtained through the crossbreeding)
غیاثالدین جمشید کاشانی (ح. ۱۳۸۰–۱۴۲۹), تاریخ ایران/ایران – plate of مقارنه, analog planetary رایانه قیاسی
یوگنی کاسپرسکی (زاده ۱۹۶۵), روسیه – ضدویروس کاسپرسکی, کاسپرسکی اینترنت سکیوریتی, کاسپرسکی لب anti-virus products
Andrew Kay (۱۹۱۹–۲۰۱۴), ایالات متحده آمریکا – ولتسنج
Adolphe Kégresse (۱۸۷۹–۱۹۴۳), فرانسه/روسیه – Kégresse track (first half-track و first خودروی بیابانگرد with چرخ ممتد), جعبهدنده دوکلاچه
Carl D. Keith (۱۹۲۰–۲۰۰۸), مشترکا به همراه John J. Mooney (ح. ۱۹۲۸–), ایالات متحده آمریکا – three way مبدل کاتالیست
Mstislav Keldysh (۱۹۱۱–۱۹۷۸), لتونی/روسیه – co-developer of اسپوتنیک-۱ (the first artificial satellite) مشترکا به همراه سرگئی کارالیوف و Tikhonravov
جان هاروی کلاگ (۱۸۵۲–۱۹۴۳), برگه ذرت
جان جی. کمنی (۱۹۲۶–۱۹۹۲), مشترکا به همراه توماس یوجین کورتز (زاده ۱۹۲۸), مجارستان/ایالات متحده آمریکا – بیسیک (programming language)
آلکساندر کمورجیان (۱۹۲۱–۲۰۰۳), روسیه – first space exploration سطحنورد (Lunokhod)
Mary Beatrice Davidson Kenner (۱۹۱۲–۲۰۰۶), ایالات متحده آمریکا – نوار بهداشتی
William Saville-Kent (۱۸۴۵–۱۹۰۸), بریتانیا/استرالیا – Pearl culture, see also Mikimoto Kōkichi
کریم کریموف (۱۹۱۷–۲۰۰۳), جمهوری آذربایجان و روسیه – co-developer of پرواز فضایی انسان, space dock, ایستگاه فضایی
چارلز کترینگ (۱۸۷۶–۱۹۵۸), ایالات متحده آمریکا – invented automobile self-starter ignition, Freon تترااتیلسرب و more
فضل الرحمن خان (۱۹۲۹–۱۹۸۲), بنگلادش – structural systems for high-rise آسمانخراشs
Yulii Khariton (۱۹۰۴–۱۹۹۶), روسیه – chief designer of the Soviet atomic bomb, co-developer of the بمب تزار
Anatoly Kharlampiev (۱۹۰۶–۱۹۷۹), روسیه – سامبو
خازنی (fl.۱۱۱۵–۱۱۳۰), تاریخ ایران/ایران – تعادل هیدرواستاتیکی
Konstantin Khrenov (۱۸۹۴–۱۹۸۴), روسیه – جوشکاری زیر آب
ابومحمود حامدبن خضر خجندی (ح. ۹۴۰–۱۰۰۰), تاریخ ایران/ایران – سدس
محمد بن موسی خوارزمی (Algoritmi) (ح. ۷۸۰-۸۵۰), تاریخ ایران/ایران – modern جبر, mural instrument, horary quadrant, Sine quadrant, shadow square
Marcel Kiepach (۱۸۹۴-۱۹۱۵), Croatia – دینام, maritime compass that indicates north regardless of the presence of iron or magnetic forces
ارهارد کیتز (۱۹۰۹–۱۹۸۲), آلمان - ایالات متحده آمریکا. – signal improvements for video transmissions
جک کیلبی (۱۹۲۳–۲۰۰۵), ایالات متحده آمریکا – patented the first مدار مجتمع
ابویوسف کندی (Alkindus) (۸۰۱–۸۷۳), عراق/یمن – unambiguously described the distillation of wine in the ۹th century, تحلیل رمز, تحلیل فراوانی
پتروس ژاکوبز کیپ (۱۸۰۸–۱۸۶۴), The هلند – دستگاه کیپ (chemistry)
Steve Kirsch (زاده ۱۹۵۶), ایالات متحده آمریکا – موشواره نوری
فریتس کلاته (۱۸۸۰–۱۹۳۴), آلمان – vinyl chloride, forerunner to پلی وینیل کلراید
ایو کلن (۱۹۲۸–۱۹۶۲), فرانسه – International Klein Blue
Margaret E. Knight (۱۸۳۸–۱۹۱۴), ایالات متحده آمریکا – machine that completely constructs box-bottom brown paper bags
Tom Knight (? – ), ایالات متحده آمریکا – BioBricks (synthetic biology)
ایوان کنونیانتس (۱۹۰۶–۱۹۹۰), ارمنستان/روسیه – capron, Nylon ۶, polyamide-۶
روبرت کخ (۱۸۴۳–۱۹۱۰), آلمان – method for culturing bacteria on solid media
Willem Johan Kolff (۱۹۱۱–۲۰۰۹), هلند – artificial kidney همودیالیز machine
Rudolf Kompfner (۱۹۰۹–۱۹۷۷), ایالات متحده آمریکا – لامپهای مایکروویو
Konstantin Konstantinov (۱۸۱۷ or ۱۸۱۹–۱۸۷۱), روسیه – device for measuring flight speed of پرتابهs, موشک بالیستیک rocket آونگ, سکوی پرتاب, rocket-making machine
سرگئی کارالیوف (۱۹۰۷–۱۹۶۶), اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی – first successful موشک بالستیک قارهپیما (R-۷ Semyorka), R-۷ rocket family, اسپوتنیک-۱s (including the اسپوتنیک-۱), پروژه وستوک (including the وستوک-۱)
نیکولای کوروتکوف (۱۸۷۴–۱۹۲۰), امپراتوری روسیه – auscultatory technique for فشار خون measurement
Semen Korsakov (۱۷۸۷–۱۸۵۳), امپراتوری روسیه – کارت پانچ for information storage
Mikhail Koshkin (۱۸۹۸–۱۹۴۰), روسیه – تی-۳۴ medium tank, the best and most produced tank of World War II
Ognjeslav Kostović (۱۸۵۱–۱۹۱۶), صربستان/روسیه – arborite (high-strength تخته سهلایی, an early plastic)
Gleb Kotelnikov (۱۸۷۲–۱۹۴۴), روسیه – چتر نجات, drogue parachute
William Justin Kroll (۱۸۸۹–۱۹۷۳), Luxemburg/ایالات متحده آمریکا – فرایند کرال
Alexei Krylov (۱۸۶۳–۱۹۴۵), روسیه – چرخشنما نسبت میرایی of ships
Ivan Kulibin (۱۷۳۵–۱۸۱۸), روسیه – تخم (زیستشناسی)-shaped clock, شمع نورافکن, آسانسور using screw mechanisms, a خودرو featuring a چرخ لنگر, ترمز, انتقال قدرت, و یاتاقان, an early optical telegraph
شنکوا (۱۰۳۱–۱۰۹۵), چین – improved اشارهگر (ابزار), حلقهدار, ساعت آبی, و sighting tube
ایگور کورچاتوف (۱۹۰۳–۱۹۶۰), روسیه – first نیروگاه هستهای, first رآکتور هستهای for زیردریاییs و surface ships
توماس یوجین کورتز (زاده ۱۹۲۸), مشترکا به همراه جان جی. کمنی (۱۹۲۶–۱۹۹۲), ایالات متحده آمریکا/مجارستان – بیسیک (programming language)
ری کرزویل (زاده ۱۹۴۸), نویسهخوان نوری; اسکنر
کن کوتاراگی (زاده ۱۹۵۰), ژاپن – PlayStation
استفانی کولک (۱۹۲۳–۲۰۱۴), ایالات متحده آمریکا – کولار
جان هاورد کیان (۱۷۷۴–۱۸۵۰), Ireland – The process of Kyanization used for wood preservation
L
Dmitry Lachinov (۱۸۴۲–۱۹۰۲), روسیه – جیوه پمپ, economizer for electricity consumption, مقره tester, نورشناسی نیروسنج, نورسنج, برقکافت
رنه لاینک (۱۷۸۱–۱۸۲۶), فرانسه – گوشی پزشکی
Georges Lakhovsky (۱۸۶۹–۱۹۴۲), روسیه/ایالات متحده آمریکا – Multiple Wave Oscillator
هدی لامار (۱۹۱۳–۲۰۰۰), Austria و ایالات متحده آمریکا – مخابرات طیف گسترده radio
ادوین لند (۱۹۰۹–۱۹۹۱), ایالات متحده آمریکا – Polaroid polarizing filters and the دوربین پولاروید
ساموئل پیرپونت لانگلی (۱۸۳۴–۱۹۰۶), ایالات متحده آمریکا – بلومتر
Alexander Nikolayevich Lodygin (۱۸۴۷–۱۹۲۳), روسیه – لامپ رشتهای
ایروینگ لانگمویر (۱۸۵۱–۱۹۵۷), ایالات متحده آمریکا – gas filled لامپ رشتهای, hydrogen welding
Norm Larsen (۱۹۲۳–۱۹۷۰), ایالات متحده آمریکا – a.o. WD-۴۰
Lewis Latimer (۱۸۴۸–۱۹۲۸), ایالات متحده آمریکا – improved carbon-filament light bulb
Gustav de Laval (۱۸۴۵–۱۹۱۳), سوئد – invented the milk separator و the milking machine
Semyon Lavochkin (۱۹۰۰–۱۹۶۰), روسیه – لاوچکین-series aircraft, first operational موشک سطحبههوا S-۲۵ Berkut
John Bennet Lawes (۱۸۱۴–۱۹۰۰), بریتانیا – مونوکلسیم فسفات or کود
ارنست لارنس (۱۹۰۱–۱۹۵۸), ایالات متحده آمریکا – شتابدهنده حلقوی
Nikolai Lebedenko, روسیه – Tsar Tank, the largest armored vehicle in history
Sergei Lebedev (۱۸۷۴–۱۹۳۴), روسیه – commercially viable لاستیک مصنوعی
William Lee (۱۵۶۳–۱۶۱۴), بریتانیا – Stocking frame knitting machine
آنتونی فان لیوونهوک (۱۶۳۲–۱۷۲۳), The هلند – development of the میکروسکوپ
Jerome H. Lemelson (۱۹۲۳–۱۹۹۷), ایالات متحده آمریکا – Inventions in the fields in which he patented make possible, wholly or in part, innovations like automated warehouses, ربات صنعتی, تلفن بیسیم, دورنگار, videocassette recorders, دوربین ویدئویی, و the نوار مغناطیسی used in Sonys Walkman tape players.
اتی ین لونوار (۱۸۲۲–۱۹۰۰), Belgium – موتور درونسوز, قایق موتوری
Giacomo da Lentini (۱۳th Century), ایتالیا – سونت
R. G. LeTourneau (۱۸۸۸–۱۹۶۹), ایالات متحده آمریکا – electric wheel, motor scraper, mobile oil drilling platform, bulldozer, cable control unit for scrapers
راسموس لردورف (زاده ۱۹۶۸), گرینلند/کانادا – پیاچپی (programming language)
ویلارد لیبای (۱۹۰۸–۱۹۸۰), ایالات متحده آمریکا – تاریخگذاری رادیوکربن
یوستوس فون لیبیش (۱۸۰۳–۱۸۷۳), آلمان – نیتروژن-based کود
Hon Lik (زاده ۱۹۵۱), Chinese. سیگار الکترونیکی
اوتو لیلینتال (۱۸۴۸–۱۸۹۶), آلمان – کایتسواری
Lin Yutang (۱۸۹۵–۱۹۷۶), چین/ایالات متحده آمریکا – Chinese language typewriter
چارلز لیندبرگ (۱۹۰۲–۱۹۷۴), ایالات متحده آمریکا – organ پرفیوژن pump
Frans Wilhelm Lindqvist (۱۸۶۲–۱۹۳۱), سوئد – Kerosene stove operated by compressed air
کارل لینه (۱۷۰۷–۱۷۷۸), سوئد – formal نام علمی for living organisms, Horologium Florae
هانس لیپرشی (۱۵۷۰–۱۶۱۹), The هلند – associated with the appearance of the تلسکوپ
گابریل لیپمن (۱۸۴۵–۱۹۲۱), فرانسه – Lippmann plate, Integral imaging, Lippmann electrometer
Lisitsyn brothers, Ivan Fyodorovich and Nazar Fyodorovich, روسیه – سماور (the first documented makers)
William Howard Livens (۱۸۸۹–۱۹۶۴), بریتانیا – chemical warfare – Livens Projector
Eduard Locher (۱۸۴۰–۱۹۱۰), سوئیس – Locher rack railway system
Alexander Lodygin (۱۸۴۷–۱۹۲۳), روسیه – لامپ رشتهای, لامپ رشتهای with tungsten filament
میخاییل لومونسف (۱۷۱۱–۱۷۶۵), روسیه – دید در شب, تلسکوپ بازتابی, پروانههای هممحور, re-invented smalt
Yury Lomonosov (۱۸۷۶–۱۹۵۲), روسیه/بریتانیا – first successful mainline لوکوموتیو دیزلی
Aleksandr Loran (۱۸۴۹ – after ۱۹۱۱), روسیه – fire fighting foam, کپسول آتشنشانی
اولگ لسف (۱۹۰۳–۱۹۴۲), روسیه – الایدی, crystadine
Antoine Louis (۱۷۲۳–۱۷۹۲), فرانسه – گیوتین
Archibald Low (۱۸۸۲–۱۹۵۶), Britain – Pioneer of radio guidance systems
Ed Lowe (۱۹۲۰–۱۹۹۵), ایالات متحده آمریکا – Cat litter
Gleb Lozino-Lozinskiy (۱۹۰۹–۲۰۰۱), روسیه – بوران (فضاپیما), میگ-۱۰۵
ایگناسی ووکاشویچ (۱۸۲۲–۱۸۸۲), لهستان – چراغ نفتی
برادران لومیر (۱۸۶۲–۱۹۵۴ و ۱۸۶۴–۱۹۴۸، resp.), فرانسه – سینماتوگراف
تسای لون, 蔡倫 (۵۰–۱۲۱ AD), چین – کاغذ
Giovanni Luppis or Ivan Vukić (۱۸۱۳–۱۸۷۵), امپراتوری اتریش (ethnical Croatian, from Rijeka) – self-propelled اژدر
Richard F. Lyon (زاده ۱۹۵۲), ایالات متحده آمریکا – موشواره نوری
Arkhip Lyulka (۱۹۰۸–۱۹۸۴), روسیه – first double jet توربوفن engine, other Soviet موتور هواگردs
M
چارلز مکینتاش (۱۷۶۶–۱۸۴۳), اسکاتلند – ضدآبسازی بارانی, جلیقه نجات
تئودور میمن (۱۹۲۷–۲۰۰۷), ایالات متحده آمریکا – لیزر, see also گوردون گلد
Ahmed Majan (زاده ۱۹۶۳), UAE – instrumented racehorse saddle و others
الکساندر الکسیویچ ماکاروف, روسیه/آلمان – Orbitrap طیفسنجی جرمی
Stepan Makarov (۱۸۴۹–۱۹۰۴), روسیه – Icebreaker Yermak, the first true یخشکن (کشتی) able to ride over و crush pack ice
ویکتور ماکیف (۱۹۲۴–۱۹۸۵), روسیه – first submarine-launched ballistic missile
نستور ماخنو (۱۸۸۸–۱۹۳۴), اوکراین/روسیه – tachanka
Dmitri Dmitrievich Maksutov (۱۸۹۶–۱۹۶۴), روسیه – Maksutov telescope
Annie Malone (۱۸۶۹–۱۹۵۷), ایالات متحده آمریکا – Cosmetics for African American women
Sergey Malyutin (۱۸۵۹–۱۹۳۷), روسیه – designed the first ماتروشکا (مشترکا به همراه Vasily Zvyozdochkin)
مامون (۷۸۶–۸۳۳), عراق – singing bird خودکاره, terrestrial کره جغرافیایی
Boris Mamyrin (۱۹۱۹–۲۰۰۷), روسیه – reflectron (یون mirror)
George William Manby (۱۷۶۵–۱۸۵۴), بریتانیا – کپسول آتشنشانی
Joy Mangano (زاده ۱۹۵۶), ایالات متحده آمریکا – household appliances
Charles Mantoux (۱۸۷۷–۱۹۴۷), فرانسه – Mantoux test (tuberculosis)
گولیلمو مارکونی (۱۸۷۴–۱۹۳۷), ایتالیا – radio تلگراف
Gheorghe Marinescu (۱۸۶۳–۱۹۳۸), Romania – the first science films in the world in the neurology clinic in Bucharest (۱۸۹۸–۱۹۰۱)
Sylvester Marsh (۱۸۰۳–۱۸۸۴), ایالات متحده آمریکا – Marsh rack railway system
کونوسوکه ماتسوشیتا (۱۸۹۴–۱۹۸۹), ژاپن – a.o. battery-powered Bicycle lighting
تقیالدین شامی (۱۵۲۶–۱۵۸۵), سوریه/مصر/Turkey – توربین بخار, six-سیلندر (موتور) Monobloc suction پمپ, سدس
John Landis Mason (۱۸۲۶–۱۹۰۲), ایالات متحده آمریکا – Mason jars
Fujio Masuoka (زاده ۱۹۴۳), ژاپن – حافظه فلش
جان ماکلی (۱۹۰۷–۱۹۸۰), ایالات متحده آمریکا – انیاک
Henry Maudslay (۱۷۷۱–۱۸۳۱), بریتانیا – screw-cutting دستگاه تراش, bench میکرومتر
هیرام ماکسیم (۱۸۴۰–۱۹۱۶), ایالات متحده آمریکا زاده، بریتانیا – First self-powered machine gun
جیمز کلرک ماکسول (۱۸۳۱–۱۸۷۹) و Thomas Sutton, اسکاتلند – عکاسی رنگی
Stanley Mazor (زاده ۱۹۴۱), ایالات متحده آمریکا – ریزپردازنده
John Loudon McAdam (۱۷۵۶–۱۸۳۶), اسکاتلند – improved "macadam" road surface
Elijah McCoy (۱۸۴۳–۱۹۲۹), کانادا – Displacement lubricator
Nicholas McKay Sr. (۱۹۲۰–۲۰۱۴), ایالات متحده آمریکا – پرزگیر
James McLurkin (زاده ۱۹۷۲), ایالات متحده آمریکا – Ant robotics (robotics)
ایلیا مچنیکو (۱۸۴۵–۱۹۱۶), روسیه – پروبیوتیک
Hippolyte Mège-Mouriès (۱۸۱۷–۱۸۸۰), فرانسه – مارگارین
Mordecai Meirowitz (زاده ح. ۱۹۲۵), رومانی / اسرائیل – فکر بکر
دمیتری مندلیف (۱۸۳۴–۱۹۰۷), روسیه – جدول تناوبی, pycnometer, pyrocollodion
George de Mestral (۱۹۰۷–۱۹۹۰), سوئیس – ولکرو
رابرت متکالف (زاده ۱۹۴۶), ایالات متحده آمریکا – اترنت
آنتونیو میوچی (۱۸۰۸–۱۸۸۹), ایتالیا/ایالات متحده آمریکا – a.o. various early تلفنs, a نمسنج, a آنتونیو میوچی
Édouard Michelin (۱۸۵۹–۱۹۴۰), فرانسه – تایر
Anthony Michell (۱۸۷۰–۱۹۵۹), استرالیا – tilting pad thrust bearing, crankless engine
آرتیوم میکویان (۱۹۰۵–۱۹۷۰), ارمنستان/روسیه – میگ-series fighter aircraft, including worlds most produced هواپیمای جت میگ-۱۵ و most produced supersonic aircraft میگ-۲۱ (مشترکا به همراه میخائیل گورویچ)
Alexander Mikulin (۱۸۹۵–۱۹۸۵), روسیه – Mikulin AM-۳۴ و other Soviet موتور هواگردs, co-developer of the Tsar Tank
میخایل میل (۱۹۰۹–۱۹۷۰), روسیه – Mi-series بالگرد aircraft, including میل ۸ (the worlds most-produced helicopter) و Mil Mi-۱۲ (the worlds largest helicopter)
David L. Mills (زاده ۱۹۳۸), ایالات متحده آمریکا – a.o. Fuzzball router, پروتکل زمان شبکه
ماروین مینسکی (۱۹۲۷–۲۰۱۶), ایالات متحده آمریکا – a.o. Confocal microscopy
Tokushichi Mishima (۱۸۹۳–۱۹۷۵), ژاپن – MKM magnetic steel
Pavel Molchanov (۱۸۹۳–۱۹۴۱), روسیه – رادیوسوند
Jules Montenier (۱۸۹۵–۱۹۶۲), ایالات متحده آمریکا – Anti-perspirant بو زدا
برادران مونگلفیه brothers (۱۷۴۰–۱۸۱۰) و (۱۷۴۵–۱۷۹۹), فرانسه – hot air balloon
John J. Montgomery (۱۸۵۸–۱۹۱۱), ایالات متحده آمریکا – heavier-than-air gliders
Narcis Monturiol i Estarriol (۱۸۱۹–۱۸۸۵), Spain – steam powered زیردریایی
رابرت موگ (۱۹۳۴–۲۰۰۵), ایالات متحده آمریکا – the Moog synthesizer
John J. Mooney (زاده ۱۹۲۹), مشترکا به همراه Carl D. Keith (۱۹۲۰–۲۰۰۸), ایالات متحده آمریکا – three way مبدل کاتالیست
Roland Moreno (۱۹۴۵–۲۰۱۲), فرانسه – مخترع کارت هوشمند
Samuel Morey (۱۷۶۲–۱۸۴۳), ایالات متحده آمریکا – internal combustion engine
Garrett A. Morgan (۱۸۷۷–۱۹۶۳), ایالات متحده آمریکا – مخترع smoke hood
Alexander Morozov (۱۹۰۴–۱۹۷۹), روسیه – تی-۵۴/۵۵ (the most produced tank in history), co-developer of تی-۳۴
Walter Frederick Morrison (۱۹۲۰–۲۰۱۰), ایالات متحده آمریکا – فریزبی
William Morrison (dentist) (۱۸۶۰–۱۹۲۶), ایالات متحده آمریکا – a.o. پشمک machine
ساموئل مورس (۱۷۹۱–۱۸۷۲), ایالات متحده آمریکا – early کد مورس, see also آلفرد ویل
Sergei Ivanovich Mosin (۱۸۴۹–۱۹۰۲), روسیه – موسین–ناگانت rifle
Motorins, Ivan Feodorovich (۱۶۶۰s–۱۷۳۵) و his son Mikhail Ivanovich (?–۱۷۵۰), روسیه – Tsar Bell
Vera Mukhina (۱۸۸۹–۱۹۵۳), روسیه – welded sculpture
کری مالیس (زاده ۱۹۴۴), ایالات متحده آمریکا – واکنش زنجیرهای پلیمراز
Fe del Mundo (۱۹۱۱–۲۰۱۱), The Philippines – medical incubator made out of bamboo for use in rural communities without electrical power
Colin Murdoch (۱۹۲۹–۲۰۰۸), New Zealand – a.o. Tranquillizer gun, disposable hypodermic سرنگ
William Murdoch (۱۷۵۴–۱۸۳۹), اسکاتلند – Gas lighting
Jozef Murgas (۱۸۶۴–۱۹۲۹), اسلواکی – مخترع تلگراف بیسیم (forerunner of the radio)
Evgeny Murzin (۱۹۱۴–۱۹۷۰), روسیه – ANS synthesizer
بنوموسی brothers, Muhammad (ح. ۸۰۰–۸۷۳), Ahmad (۸۰۳–۸۷۳), Al-Hasan (۸۱۰–۸۷۳), عراق – mechanical trick devices, چراغ نفتی, self-trimming و self-feeding چراغ موشی, ماسک گاز, clamshell grab, fail-safe system, mechanical ساز, automatic فلوت player, programmable machine
ایلان ماسک (زاده ۱۹۷۱)
پیتر فن موسخنبروک (۱۶۹۲–۱۷۶۱), هلند – Leyden jar, pyrometer
Walton Musser (۱۹۰۹–۱۹۹۸), ایالات متحده آمریکا – Harmonic drive gear
ادوارد مایبریج (۱۸۳۰–۱۹۰۴), بریتانیا – فیلم
N
Georgi Nadjakov (۱۸۹۶–۱۹۸۱), بلغارستان –
الکساندر نادیرادزه (۱۹۱۴–۱۹۸۷), Georgia/روسیه – first mobile موشک بالستیک قارهپیما (RT-۲۱ Temp ۲S), first reliable mobile ICBM (آراس-۱۲ام)
Nagai Nagayoshi (۱۸۴۴–۱۹۲۹), ژاپن – متآمفتامین
جیمز نایاسمیت (۱۸۶۱–۱۹۳۹), Canadian زاده، ایالات متحده آمریکا – invented بسکتبال و فوتبال آمریکایی helmet
یوشیرو ناکاماتسو (زاده ۱۹۲۸), ژاپن – "PyonPyon" spring کفشs, digital watch, CinemaScope, صندلی "Cerebrex", sauce پمپ, taxicab meter
شوجی ناکامورا (زاده ۱۹۵۴), ژاپن – Blue laser
جان نپر (۱۵۵۰–۱۶۱۷), اسکاتلند – لگاریتم
Andrey Nartov (۱۶۸۳–۱۷۵۶), روسیه – first دستگاه تراش with a mechanic cutting tool-supporting دستگاه تراش فلز و a set of چرخدندهs, fast-fire آتشبار on a rotating disc, پیچ (ماشین ساده) mechanism for changing the توپخانه fire angle, گیج–بورینگ lathe for توپ (جنگافزار)-making, early دوربین تفنگ
جیمز ناسمیت (۱۸۰۸–۱۸۹۰), اسکاتلند – steam hammer
جولیو ناتا (۱۹۰۳–۱۹۷۹), مشترکا به همراه کارل زیگلر (۱۸۹۸–۱۹۷۳), ایتالیا/آلمان – کاتالیزگر زیگلر-ناتا
نبوکدنصر دوم (۶۳۴–۵۶۲ BC), عراق (میانرودان) – پیچ, پیچ ارشمیدس
اروین نییر (زاده ۱۹۴۴), مشترکا به همراه برت ساکمن (۱۹۴۲–), آلمان – Patch clamp technique
تئودور هولم نلسون (زاده ۱۹۳۷), ایالات متحده آمریکا – ابرمتن, ابررسانه
Sergey Nepobedimiy (۱۹۲۱–۲۰۱۴), روسیه – first supersonic موشک هدایتشونده ضدتانک Sturm, other Soviet rocket weaponry
Karl Nessler (۱۸۷۲–۱۹۵۱), آلمان/ایالات متحده آمریکا – a.o. Permanent wave machine, artificial eyebrows
Bernard de Neumann (زاده ۱۹۴۳), بریتانیا – massively parallel self-configuring multi-processor
جان فون نویمان (۱۹۰۳–۱۹۵۷), مجارستان – Von Neumann معماری فون نویمان
آیزاک نیوتن (۱۶۴۲–۱۷۲۷), بریتانیا – reflecting telescope (which reduces ابیراهی رنگی)
Miguel Nicolelis (زاده ۱۹۶۱), Brazil – Brain-machine interfaces
ژوزف نیسهفور نیپس (۱۷۶۵–۱۸۳۳), فرانسه – عکاسی
نیکولای نیکیتین (۱۹۰۷–۱۹۷۳), روسیه – بتن پیشتنیده with طناب فولادیs structure (برج اوستانکینو), Nikitin-Travush ۴۰۰۰ project (precursor to X-Seed ۴۰۰۰)
پائول گوتلیب نیپکو (۱۸۶۰–۱۹۴۰), آلمان – Nipkow disk
ژوئن-ایچی زاوا (زاده ۱۹۲۶), ژاپن – مخابرات نوری system, SIT/SITh (Static Induction Transistor/Thyristor), لیزر دیودی, پین دیود
آلفرد نوبل (۱۸۳۳–۱۸۹۶), سوئد – دینامیت
لودویگ نوبل (۱۸۳۱–۱۸۸۸), سوئد/روسیه – first successful کشتی نفتکش
امی نوتر (۱۸۸۲–۱۹۳۵), آلمان، groundbreaking contributions to abstract algebra و theoretical physics; Noethers Theorem
ژان-آنتوان نله (۱۷۰۰–۱۷۷۰), فرانسه – الکتروسکوپ
ویلهلم نورمان (۱۸۷۰–۱۹۳۹), آلمان – هیدروژنه کردن
Carl Richard Nyberg (۱۸۵۸–۱۹۳۹), سوئد – the blowtorch
O
آرون دی اوکونل (زاده ۱۹۸۱), ایالات متحده آمریکا – first Quantum machine
Joseph John OConnell (۱۸۶۱–۱۹۵۹), ایالات متحده آمریکا - number of inventions relating to telephony و electrical engineering
Theophil Wilgodt Odhner (۱۸۴۵–۱۹۰۳), سوئد/روسیه – the Odhner Arithmometer, a ماشین حساب
Paul Offit (زاده ۱۹۵۱), ایالات متحده آمریکا، along with Fred Clark و Stanley Plotkin, invented a pentavalent Rotavirus vaccine
Jarkko Oikarinen (زاده ۱۹۶۷), Finland – آیآرسی
Katsuhiko Okamoto (?–), ژاپن – Okamoto Cubes = modifications of مکعب روبیک
رانسوم ای. اولدز (۱۸۶۴–۱۹۵۰), ایالات متحده آمریکا – خط مونتاژ
لوسین اولیویه (۱۸۳۸–۱۸۸۳), Belgium or فرانسه / روسیه – سالاد الویه (Olivier salad)
جرارد کیچن اونیل (۱۹۲۷–۱۹۹۲), ایالات متحده آمریکا – حلقه ذخیره (physics)
رابرت اوپنهایمر (۱۹۰۴–۱۹۶۷), ایالات متحده آمریکا – جنگافزار هستهای
Edward Otho Cresap Ord II (۱۸۵۸–۱۹۲۳) American – weapon sights - معدن
هانس کریستین اورستد (۱۷۷۷–۱۸۵۱), دانمارک – الکترومغناطیس, آلومینیم
الیشا اوتیس (۱۸۱۱–۱۸۶۱), ایالات متحده آمریکا – safety system for آسانسورs
ویلیام اوترد (۱۵۷۵–۱۶۶۰), بریتانیا – خطکش محاسبه
P
Arogyaswami Paulraj (زاده ۱۹۴۴), هند/ایالات متحده آمریکا – مایمو
آنتونیو پاچینوتی (۱۸۴۱–۱۹۱۲), ایتالیا – دینام
لری پیج (زاده ۱۹۷۳), ایالات متحده آمریکا – with سرگئی برین invented جستجوگر گوگل
William Painter (۱۸۳۸–۱۹۰۶), بریتانیا/ایالات متحده آمریکا – a.o. Crown cork, Bottle opener
الکسی پاژیتنوف (زاده ۱۹۵۶), روسیه/ایالات متحده آمریکا – تتریس
Julio Palmaz (زاده ۱۹۴۵), Argentina – balloon-expandable, استنت
Helge Palmcrantz (۱۸۴۲–۱۸۸۰), سوئد – the multi-barrel, lever-actuated, مسلسل
دنیل دیوید پالمر (۱۸۴۵–۱۹۱۳), کانادا – chiropractic
لویجی پالمیری (۱۸۰۷–۱۸۹۶), ایتالیا – لرزهسنج
Frank Pantridge (۱۹۱۶–۲۰۰۴), Ireland – الکتروشوک (قلبی)
جورجیوس پاپانیکولائو (۱۸۸۳–۱۹۶۲), یونان / ایالات متحده آمریکا – Papanicolaou stain, آزمایش پاپ اسمیر = آزمایش پاپ اسمیر
Philip M. Parker (زاده ۱۹۶۰), ایالات متحده آمریکا – computer automated book authoring
Alexander Parkes (۱۸۳۱–۱۸۹۰), بریتانیا – celluloid
Forrest Parry (۱۹۲۱–۲۰۰۵), ایالات متحده آمریکا – کارت مغناطیسی
چارلز الگرنون پارسونز (۱۸۵۴–۱۹۳۱), British – توربین بخار
Spede Pasanen (۱۹۳۰–۲۰۰۱), Finland – a.o. ski jumping sling, boat ski
بلز پاسکال (۱۶۲۳–۱۶۶۲), فرانسه – ماشین حساب پاسکال
Gustaf Erik Pasch (۱۷۸۸–۱۸۶۲), سوئد – safety کبریت
Dimitar Paskov (۱۹۱۴–۱۹۸۶), بلغارستان – Galantamine
سی. کومار ان. پاتل (زاده ۱۹۳۸), هند/ایالات متحده آمریکا – لیزر کربن دیاکسید
لس پال (۱۹۱۵–۲۰۰۹), ایالات متحده آمریکا – multitrack recording
Andreas Pavel (زاده ۱۹۴۵), Brazil – audio devices
ایوان پاولف (۱۸۴۹–۱۹۳۶), روسیه، – شرطیشدن کلاسیک
Floyd Paxton (۱۹۱۸–۱۹۷۵), ایالات متحده آمریکا – a.o. Bread clip
جان پمبرتون (۱۸۳۱–۱۸۸۸), ایالات متحده آمریکا – کوکا کولا
Slavoljub Eduard Penkala (۱۸۷۱–۱۹۲۲), کرواسی – مداد نوکی
ویلیام هنری پرکین (۱۸۳۸–۱۹۰۷), بریتانیا – first synthetic organic chemical dye Mauveine
Henry Perky (۱۸۴۳–۱۹۰۶), ایالات متحده آمریکا – shredded wheat
آلفرد پرو (۱۸۶۳–۱۹۲۵), مشترکا به همراه شارل فابری (۱۸۶۷–۱۹۴۵), فرانسه – تداخلسنج فابری-پرو (physics)
Stephen Perry, بریتانیا (fl. ۱۹th century) – کش
Aurel Persu (۱۸۹۰–۱۹۷۷), Romania – first aerodynamic car, aluminum body with wheels included under the body, ۱۹۲۲
Vladimir Petlyakov (۱۸۹۱–۱۹۴۲), روسیه – بمبافکن سنگین
جولیوس ریچارد پتری (۱۸۵۲–۱۹۲۱), آلمان – پتری دیش
پیتر پتروف (۱۹۱۹–۲۰۰۴), بلغارستان – digital wrist watch, heart monitor, weather instruments
Fritz Pfleumer (۱۸۸۱–۱۹۴۵), آلمان – نوار مغناطیسی
اگوست پیکار (۱۸۸۴–۱۹۶۲), سوئیس – Bathyscaphe
گریگوری گودوین پینکوس (۱۹۰۳–۱۹۶۷), مشترکا به همراه Min Chueh Chang (۱۹۰۸–۱۹۹۱), ایالات متحده آمریکا/چین – قرص ضدبارداری
نیکولای پیروگوف (۱۸۱۰–۱۸۸۱), روسیه – early use of اتر as بیهوشکننده, first بیهوشی in a field operation, various kinds of surgical operations
Fyodor Pirotsky (۱۸۴۵–۱۸۹۸), روسیه – تراموا
Arthur Pitney (۱۸۷۱–۱۹۳۳), ایالات متحده آمریکا – postage meter
Hippolyte Pixii (۱۸۰۸–۱۸۳۵), فرانسه – دینام
ژوزف فلات (۱۸۰۱–۱۸۸۳), Belgium – فریببین (stroboscope)
Baltzar von Platen (۱۸۹۸–۱۹۸۴), سوئد – برودت جذبی
James Leonard Plimpton (۱۸۲۸–۱۹۱۱), ایالات متحده آمریکا – roller skates
Ivan Plotnikov (۱۹۰۲–۱۹۹۵), روسیه – kirza leather
روی جی. پلونکت (۱۹۱۰–۱۹۹۴), ایالات متحده آمریکا – پلی تترافلوئورواتیلن
Petrache Poenaru (۱۷۹۹–۱۸۷۵), رومانی – خودنویس
کریستوفر پلهم (۱۶۶۱–۱۷۵۱), سوئد – قفل آویز
نیکولای نیکولائوچ پولیکارپف (۱۸۹۲–۱۹۴۴), روسیه – پولیکارپوف-series aircraft, including پیاو-۲ کوکوروزنیک Kukuruznik (worlds most produced biplane)
یوجین پلی (۱۹۱۵–۲۰۱۲), ایالات متحده آمریکا – wireless کنترل از راه دور (with رابرت آدلر)
Ivan Polzunov (۱۷۲۸–۱۷۶۶), روسیه – first two-cylinder موتور بخار
Mikhail Pomortsev (۱۸۵۱–۱۹۱۶), روسیه – ابرنما
Olivia Poole (۱۸۸۹–۱۹۷۵), ایالات متحده آمریکا، – the Jolly Jumper baby harness
الکساندر استپانویچ پاپوف (۱۸۵۹–۱۹۰۶), روسیه – radio pioneer, created a گیرنده رادیو that worked as a آذرخشیاب
Nikolay Popov (۱۹۳۱–۲۰۰۸), روسیه – first fully توربین گازی main battle tank (تی-۸۰)
Josef Popper (۱۸۳۸–۱۹۲۱), Austria- discovered the transmission of power by electricity.
Aleksandr Porokhovschikov (۱۸۹۲–۱۹۴۱), روسیه – Vezdekhod (the first prototype تانک, or tankette, و the first چرخ ممتد amphibious ATV)
Ignazio Porro (۱۸۰۱–۱۸۷۵), ایتالیا – Porro prism, strip camera
Valdemar Poulsen (۱۸۶۹–۱۹۴۲), دانمارک – magnetic wire recorder, arc converter
جوزف پریستلی (۱۷۳۳–۱۸۰۴), بریتانیا – سودا (نوشیدنی)
Alexander Procofieff de Seversky (۱۸۹۴–۱۹۷۴), روسیه/ایالات متحده آمریکا of America – first چرخشنما stabilized bombsight, ionocraft, also developed سوختگیری هوایی
الکساندر میخایلوویچ پروخورف (۱۹۱۶–۲۰۰۲), روسیه – co-مخترع لیزر و میزر
Petro Prokopovych (۱۷۷۵–۱۸۵۰), امپراتوری روسیه – early beehive frame, queen excluder و other زنبورداری novelties
سرگی میخائیلوویچ پروکودین گورسکی (۱۸۶۳–۱۹۴۴), روسیه/فرانسه – early عکاسی رنگی method based on three colour channels, also colour film slides و colour فیلم
Mark Publicover (زاده ۱۹۵۸), ایالات متحده آمریکا – First affordable ترامپولین (اسباب) safety net enclosure
جورج پولمن (۱۸۳۱–۱۸۹۷), ایالات متحده آمریکا – Pullman sleep wagon
میهاجلو پاپین (۱۸۵۸–۱۹۳۵), صربستان – pupinization (loading coils), tunable oscillator
Tivadar Puskas (۱۸۴۴–۱۸۹۳), مجارستان – تلفنخانه
Q
Calvin Quate (۱۹۲۳–), with گرد بینینگ (۱۹۴۷–), و with Christoph Gerber (?–), ایالات متحده آمریکا/آلمان/سوئیس – میکروسکوپ نیروی اتمی
آدولف کوتله (۱۷۹۶–۱۸۷۴), فرانسه/Belgium – شاخص توده بدنی
R
Jacob Rabinow (۱۹۱۰–۱۹۹۹), ایالات متحده آمریکا – a.o. Magnetic particle clutch, various گرامافون-related patents
John Goffe Rand (۱۸۰۱–۱۸۷۳), ایالات متحده آمریکا – تیوب (بستهبندی)
زکریای رازی (Rhazes) (۸۶۵–۹۶۵), تاریخ ایران/ایران – تقطیر و استخراج methods, سولفوریک اسید و هیدروکلریک اسید, صابون نفت سفید, چراغ نفتی, شیمیدرمانی, سدیم هیدروکسید
Alec Reeves (۱۹۰۲–۱۹۷۱), بریتانیا – مدولاسیون کد پالس
کارل رایشنباخ (۱۷۸۸–۱۸۶۹), آلمان – نفت سفید, creosote oil, فنول
تادئوس رایشاشتین (۱۸۹۷–۱۹۹۶), لهستان/سوئیس – Reichstein process (industrial vitamin C synthesis)
Ira Remsen (۱۸۴۶–۱۹۲۷), ایالات متحده آمریکا – ساخارین
Ralf Reski (زاده ۱۹۵۸), آلمان – Moss bioreactor ۱۹۹۸
یوزف رسل (۱۷۹۳–۱۸۵۷), چکسلواکی – ship پیشران
Ri Sung-gi (۱۹۰۵–۱۹۹۶), North Korea – Vinylon
چارلز فرانسیس ریشتر (۱۹۰۰–۱۹۸۵), ایالات متحده آمریکا – مقیاس بزرگی ریشتر
Adolph Rickenbacker (۱۸۸۶–۱۹۷۶), سوئیس – گیتار الکتریک
Hyman George Rickover (۱۹۰۰–۱۹۸۶), ایالات متحده آمریکا – زیردریایی هستهای
Niklaus Riggenbach (۱۸۱۷–۱۸۹۹), سوئیس – Riggenbach rack railway system, Counter-pressure brake
دنیس ریچی (۱۹۴۱–۲۰۱۱), ایالات متحده آمریکا – سی (زبان برنامهنویسی)
ژیل دو روبروال (۱۶۰۲–۱۶۷۵), فرانسه – ترازوی روبروال
جان روباک (۱۷۱۸–۱۷۹۴) UK – lead chamber process for sulfuric acid synthesis
Francis Rogallo (۱۹۱۲–۲۰۰۹), ایالات متحده آمریکا – Rogallo wing
هاینریش روهرر (۱۹۳۳–۲۰۱۳), مشترکا به همراه گرد بینینگ (۱۹۴۷–), سوئیس/آلمان – میکروسکوپ تونلی روبشی
پتر یکم (Pyotr Alexeyevich Romanov), تزار و Emperor of روسیه (۱۶۷۲–۱۷۲۵), روسیه – decimal currency, yacht club, sounding line with separating شاغول (sounding weight probe)
Pranoti Nagarkar-Israni, هند - Rotimatic
ویلهلم رونتگن (۱۸۴۵–۱۹۲۳), آلمان – the X-ray machine
Ida Rosenthal (۱۸۸۶–۱۹۷۳), بلاروس/روسیه/ایالات متحده آمریکا – سینهبند (Maidenform), the standard of اندازه سینهبندs, nursing bra, full-figured bra, the first seamed uplift bra (all with her husband William)
Sidney Rosenthal (۱۹۰۷–۱۹۷۹), ایالات متحده آمریکا – ماژیک
Eugene Roshal (زاده ۱۹۷۲), روسیه – FAR file manager, RAR قالب پرونده, وینرار file archiver
Boris Rosing (۱۸۶۹–۱۹۳۳), روسیه – CRT television (first television system using لامپ پرتوی کاتدی on the receiving side)
خیدو فان روسوم (زاده ۱۹۵۶), The هلند – پایتون (زبان برنامهنویسی)
ژان فرانسوا پیلاتر د روزیر (۱۷۵۴–۱۷۸۵), فرانسه – Rozière balloon
ارنو روبیک (زاده ۱۹۴۴), مجارستان – مکعب روبیک, Rubiks Magic و Rubiks Clock
ارنست روسکا (۱۹۰۶–۱۹۸۸), آلمان – میکروسکوپ الکترونی
S
آلبرت سابین (۱۹۰۶–۱۹۹۳), ایالات متحده آمریکا – oral واکسن فلج اطفال
Alexander Sablukov (۱۷۸۳–۱۸۵۷), روسیه – فن گریز از مرکز
شرفالدین صابونجیاوغلی (۱۳۸۵–۱۴۶۸), Turkey – illustrated جراحی atlas
Gilles Saint-Hilaire (زاده ۱۹۴۸), کانادا – Quasiturbine, Qurbine
آندره ساخاروف (۱۹۲۱–۱۹۸۹), روسیه – invented explosively pumped flux compression generator, co-developed the بمب تزار و توکاماک
جوناس سالک (۱۹۱۴–۱۹۹۵), ایالات متحده آمریکا – injection واکسن فلج اطفال
Franz San Galli (۱۸۲۴–۱۹۰۸), لهستان/روسیه (مردم ایتالیا و آلمانیها descent) – رادیاتور, گرمایش مرکزی
فردریک سنگر (۱۹۱۸–۲۰۱۳), ایالات متحده آمریکا – توالییابی به روش سنگر (= DNA sequencing)
لری سنگر (زاده ۱۹۶۸), مشترکا به همراه Jimmy Wales, ایالات متحده آمریکا – ویکیپدیا
Yoshiyuki Sankai (ح. ۱۹۵۷–), ژاپن – Robotic exoskeleton for motion support (medicine)
البرتو سانتوس (۱۸۷۳–۱۹۳۲), Brazil – کشتی هوایی و هواپیما
Arthur William Savage (۱۸۵۷–۱۹۳۸) – لاستیک رادیالs, خشابs, Savage Model ۹۹ تفنگ اهرمی
Thomas Savery (۱۶۵۰–۱۷۱۵), بریتانیا – موتور بخار
آدولف ساکس (۱۸۱۴–۱۸۹۴), Belgium – ساکسوفون
Vincent Joseph Schaefer (۱۹۰۶–۱۹۹۳), ایالات متحده آمریکا – a.o. باروری ابرها by یخ خشک
بیلا شیتسک (۱۸۷۷–۱۹۶۷), مجارستان – آزمایش شیتسک
هوگو شیف (۱۸۳۴–۱۹۱۵), آلمان – Schiff test (histology)
Pavel Schilling (۱۷۸۶–۱۸۳۷), استونی/روسیه – first electromagnetic telegraph, مین with an electric فیوز
Gilmore Schjeldahl (۱۹۱۲–۲۰۰۲), ایالات متحده آمریکا – Airsickness bag
Hubert Schlafly (۱۹۱۹–۲۰۱۱), ایالات متحده آمریکا – اتوکیو = اتوکیو
ویلهلم شلنک (۱۸۷۹–۱۹۴۳), آلمان – بالن اشلنک (chemistry)
Bernhard Schmidt (۱۸۷۹–۱۹۳۵), Estonia/آلمان – Schmidt camera
Otto Schmitt (۱۹۱۳–۱۹۹۸), ایالات متحده آمریکا – اشمیت تریگر (electronics)
Christian Schnabel (۱۸۷۸–۱۹۳۶), German – simplistic food cutleries
کیس اسخوهامر ایمینک (زاده ۱۹۴۶), هلند – Major contributor to development of لوح فشرده
August Schrader (۱۸۰۷–۱۸۹۴), ایالات متحده آمریکا – Schrader valve for تایر
David Schwarz (۱۸۵۲–۱۸۹۷), کرواسی, – rigid ship, later called زپلین
ریموند اسکات (۱۹۰۸–۱۹۹۴), ایالات متحده آمریکا — inventor و developer of electronic music technology
Marc Seguin (۱۷۸۶–۱۸۷۵), فرانسه – پل معلق
Hanaoka Seishū (۱۷۶۰–۱۸۳۵), ژاپن – بیهوشکننده عمومی
Ted Selker (inv. ۱۹۸۷), ایالات متحده آمریکا – Pointing stick
سناخریب (۷۰۵–۶۸۱ BC), عراق (میانرودان) – پیچ پمپ
Léon Serpollet (۱۸۵۸–۱۹۰۷), فرانسه – Flash boiler, Gardner-Serpollet steam car
Iwan Serrurier (۱۸۷۸–۱۹۵۳), هلند/ایالات متحده آمریکا – مخترع Moviola for تدوین
Mark Serrurier (۱۹۰۴–۱۹۸۸), ایالات متحده آمریکا – Serrurier truss for تلسکوپ نوری
گرهارد سسلر (زاده ۱۹۳۱), آلمان – foil electret microphone, میکروفون
Guy Severin (۱۹۲۶–۲۰۰۸), روسیه – راهپیمایی فضایی supporting system
Ed Seymour (inv. ح. ۱۹۴۹), ایالات متحده آمریکا – Aerosol paint
Leonty Shamshurenkov (۱۶۸۷–۱۷۵۸), روسیه – first خودرو (a precursor to both دوچرخه و خودرو), projects of an original کیلومترشمار و self-propelling سورتمه
ابن شاطر (۱۳۰۴–۱۳۷۵), سوریه – "jewel box" device which combined a compass with a universal sundial
بیشنگ () (ح. ۹۹۰–۱۰۵۱), چین – رس چاپ سربی چاپ
موراساکی شیکیبو (ح. ۹۷۳–۱۰۲۵), ژاپن – psychological novel
Pyotr Shilovsky (۱۸۷۱–۱۹۵۷), روسیه/بریتانیا – gyrocar
Masatoshi Shima (زاده ۱۹۴۳), ژاپن – ریزپردازنده
Fathullah Shirazi (ح. ۱۵۸۲), گورکانیان – early تفنگ رگبار
Joseph Shivers (۱۹۲۰–۲۰۱۴), ایالات متحده آمریکا – Spandex
ویلیام شاکلی (۱۹۱۰–۱۹۸۹), ایالات متحده آمریکا – co-مخترع ترانزیستور
هنری شرپنل (۱۷۶۱–۱۸۴۲), بریتانیا – ترکش (مهمات) ammunition
ولادیمیر شوخوف (۱۸۵۳–۱۹۳۹), روسیه – کراکینگ (Shukhov cracking process), thin-shell structure, tensile structure, سازه هذلولیوار, gridshell, خط لوله انتقال, cylindric پایانه نفتی
شیخ مظفر شکور (زاده ۱۹۷۲), مالزی – یاخته growth in فضای بیرونی, بلوری شدن of پروتئینs و میکروبs in space
Augustus Siebe (۱۷۸۸–۱۸۷۲), آلمان/UK – مخترع standard diving dress
کارل ویلهلم زیمنس (۱۸۲۳–۱۸۸۳), آلمان – regenerative furnace
ورنر فون زیمنس (۱۸۱۶–۱۸۹۲), آلمان – a.o. electric آسانسور, Electromote (= first اتوبوس برقی), an early دینام
ابوسعید سجزی (ح. ۹۴۵–۱۰۲۰), تاریخ ایران/ایران – نظریه خورشیدمرکزی اسطرلاب
ایگور سیکورسکی (۱۸۸۹–۱۹۷۲), روسیه/ایالات متحده آمریکا – first four-engine هواگرد ثابتبال (Russky Vityaz), first هواپیمای مسافربری و purpose-designed بمبافکن (Ilya Muromets), بالگرد, سیکورسکی-series helicopters
برنارد سیلور (۱۹۲۴–۱۹۶۳), مشترکا به همراه نورمن وودلند (۱۹۲۱–۲۰۱۲), ایالات متحده آمریکا – بارکد
کیا سیلوربروک (زاده ۱۹۵۸), استرالیا – Memjet printer, worlds most prolific inventor
Vladimir Simonov (زاده ۱۹۳۵), روسیه – APS Underwater Assault Rifle, SPP-۱ underwater pistol
چارلز سیمونیی (زاده ۱۹۴۸), مجارستان – Hungarian notation
ابن سینا (۹۸۰–۱۰۳۷), تاریخ ایران/ایران – تقطیر بخاری, اسانس, فارماکوپه, clinical pharmacology, کارآزمایی بالینی, آزمایش تصادفی کنترلشده, قرنطینه, سرطان surgery, cancer therapy, pharmacotherapy, گیاهدرمانی, Hindiba, سرخدار L, مسدودکننده کانال کلسیم
آیزاک سینگر (۱۸۱۱–۱۸۷۵), ایالات متحده آمریکا – چرخ خیاطی
بیاف اسکینر (۱۹۰۴–۱۹۹۰), ایالات متحده آمریکا – Operant conditioning chamber
Nikolay Slavyanov (۱۸۵۴–۱۸۹۷), روسیه – جوشکاری با الکترود دستی پوششدار
Alexander Smakula (۱۹۰۰–۱۹۸۳), اوکراین/روسیه/ایالات متحده آمریکا – شیشه ضد انعکاس
مایکل اسمیت (۱۹۳۲–۲۰۰۰), ایالات متحده آمریکا – Site-directed mutagenesis (molecular biology)
الیور اسمیتیز (۱۹۲۵–۲۰۱۷), مشترکا به همراه مارتین اونز (زاده ۱۹۴۱), و ماریو کاپکی (زاده ۱۹۳۷), ایالات متحده آمریکا – Knockout mouse, هدفگیری ژنی
Yefim Smolin, روسیه – استکان (stakan granyonyi)
فریدریش زونکن (۱۸۴۸–۱۹۱۹), آلمان – کلاسور, سوراخکن
سو سونگ (۱۰۲۰–۱۱۰۱), چین – first chain drive
Marin Soljačić (زاده ۱۹۷۴), Croatia – Resonant inductive coupling
ادوین ساوترن (زاده ۱۹۳۸), ایالات متحده آمریکا – روش لکه جنوبی (molecular biology)
Alfred P. Southwick (۱۸۲۶–۱۸۹۸), ایالات متحده آمریکا – صندلی الکتریکی
Igor Spassky (زاده ۱۹۲۶), روسیه – Sea Launch platform
پرسی لی بارون اسپنسر (۱۸۹۴–۱۹۷۰), ایالات متحده آمریکا – دستگاه مایکروویو
Elmer Ambrose Sperry (۱۸۶۰–۱۹۳۰), ایالات متحده آمریکا – gyroscope-guided خلبان خودکار
لایمن اسپیتزر (۱۹۱۴–۱۹۹۷), ایالات متحده آمریکا – استلراتور (physics)
Bhargav Sri Prakash (زاده ۱۹۷۷), هند/ایالات متحده آمریکا – Learnification platform at FriendsLearn, واقعیت مجازی System, الکترومغناطیس collision avoidance system, OBD based in-vehicle powertrain performance measurement, rate based driver controls for drive by wire systems
لادیسلاس استارویچ (۱۸۸۲–۱۹۶۵), روسیه/فرانسه – استاپ موشن, live-action/animated film
Gary Starkweather (زاده ۱۹۳۸), ایالات متحده آمریکا – چاپگر لیزری, مدیریت رنگ
Boris Stechkin (۱۸۹۱–۱۹۶۹), روسیه – co-developer of Sikorsky Ilya Muromets و Tsar Tank, developer of Soviet ماشین گرمایی و موتور هواگردs
جرج استیونسن (۱۷۸۱–۱۸۴۸), بریتانیا – steam railway
سیمون استیون (۱۵۴۸–۱۶۲۰), هلند – land yacht
Andreas Stihl (۱۸۹۶–۱۹۷۳), سوئیس/آلمان – Electric اره زنجیری
رابرت استیرلینگ (مهندس) (۱۷۹۰–۱۸۷۸), اسکاتلند – موتور استرلینگ
Aurel Stodola (۱۸۵۹–۱۹۴۲), اسلواکی – توربین گازی
Aleksandr Stoletov (۱۸۳۹–۱۸۹۶), روسیه – first سلول خورشیدی based on the outer اثر فوتوالکتریک
لوی اشتراوس (۱۸۲۹–۱۹۰۲), ایالات متحده آمریکا – blue شلوار جین
John Stringfellow (۱۷۹۹–۱۸۸۳), بریتانیا – aerial steam carriage
بییارنه استراستروپ (زاده ۱۹۵۰), دانمارک – سی پلاسپلاس (programming language)
Almon Strowger (۱۸۳۹–۱۹۰۲), ایالات متحده آمریکا – تلفنخانه
Emil Strub (۱۸۵۸–۱۹۰۹), سوئیس – Strub rack railway system
عبدالرحمن صوفی (Azophi) (۹۰۳–۹۸۶), تاریخ ایران/ایران – timekeeping اسطرلاب, navigational astrolabe, نقشهبرداری astrolabe
Kyota Sugimoto (۱۸۸۲–۱۹۷۲), ژاپن – ژاپنese language typewriter
Mutsuo Sugiura (۱۹۱۸–۱۹۸۶), ژاپن – اوسوفاژوگاسترودوداندوسکوپی
پاول سوخو (۱۸۹۵–۱۹۷۵), روسیه – سوخو-series هواپیمای جنگنده
Simon Sunatori (زاده ۱۹۵۹), کانادا – مخترع MagneScribe و Magic Spicer
Sushruta (۶۰۰ BC), دوره ودایی – مخترع Plastic Surgery, Cataract Surgery, Rhinoplasty
تئودور سودبرگ (۱۸۸۴–۱۹۷۱), سوئد – Analytical ultracentrifuge
جوزف سوان (۱۸۲۸–۱۹۱۴), بریتانیا – لامپ رشتهای
Robert Swanson (۱۹۰۵–۱۹۹۴), کانادا – Invented و developed the first multi-chime air horn for use with لوکوموتیو دیزلیs
Remi Swierczek (زاده ۱۹۵۸), لهستان – مخترع Music Identification System و the Mico Changer (coin hopper و dispenser used in casinos)
Andrei Sychra (ح.۱۷۷۳/۷۶–۱۸۵۰), لیتوانی/روسیه، مردم چک descent – روسیهn seven-string guitar
Vladimir Syromyatnikov (۱۹۳۳–۲۰۰۶), روسیه – Androgynous Peripheral Attach System و other فضاپیما docking mechanisms
Simon Sze (زاده ۱۹۳۶), Taiwan/ایالات متحده آمریکا، مشترکا به همراه Dawon Kahng (۱۹۳۱–۱۹۹۲), South Korea – Floating-gate MOSFET
لئو زیلارد (۱۸۹۸–۱۹۶۴), مجارستان/ایالات متحده آمریکا – Co-developed the جنگافزار هستهای, patented the رآکتور هستهای, catalyst of the پروژه منهتن
T
Muhammad Salih Tahtawi (fl.۱۶۵۹–۱۶۶۰), گورکانیان – seamless کره جغرافیایی و celestial globe
Gyula Takátsy (۱۹۱۴–۱۹۸۰), مجارستان – first پلیت میکروتیتر
Esther Takeuchi (زاده ۱۹۵۳) – holds more than ۱۵۰ US-patents, the largest number for any woman in the ایالات متحده آمریکا
ایگور یوگنیویچ تام (۱۸۹۵–۱۹۷۱), روسیه – co-developer of توکاماک
چینگ وی تانگ (زاده ۱۹۴۷), Hong Kong/ایالات متحده آمریکا، مشترکا به همراه Steven Van Slyke, ایالات متحده آمریکا – دیود گسیل نور ارگانیک
طرسوسی (ح. ۱۱۸۷), Middle East – counterweight کشکنجیر, mangonel
Gustav Tauschek (۱۸۹۹–۱۹۴۵), Austria – طبله (رایانه)
Kenyon Taylor (inv. ۱۹۶۱), ایالات متحده آمریکا – Flip-disc display
برنارد تلگن (۱۹۰۰–۱۹۹۰), هلند – pentode
ادوارد تلر (۱۹۰۸–۲۰۰۳), مجارستان – بمب هیدروژنی
Eli Terry (۱۷۷۲–۱۸۵۲)
نیکولا تسلا (۱۸۵۶–۱۹۴۳), Croatia/Serbia – موتور القایی, high-voltage / high-frequency power experiments, the transmission of electrical power
لئون ترمین (۱۸۹۶–۱۹۹۳), روسیه – ترمین, ویدئوی درهمبافته, دزدگیر, terpsitone, Rhythmicon (first ماشین درام), The Thing (listening device)
Charles Xavier Thomas de Colmar (۱۷۸۵–۱۸۷۰), فرانسه – Arithmometer
الیهو تامسون (۱۸۵۳–۱۹۳۷), بریتانیا، ایالات متحده آمریکا – Prolific inventor, لامپ قوسی و many others
ویلیام تامسون (۱۸۲۴–۱۹۰۷), بریتانیا – کلوین absolute temperature scale
Eric Tigerstedt (۱۸۸۷–۱۹۲۵), Finland – Sound-on-film, triode لامپ خلا
Kalman Tihanyi (۱۸۹۷–۱۹۴۷), مجارستان – co-مخترع لامپ پرتوی کاتدی و iconoscope
Mikhail Tikhonravov (۱۹۰۰–۱۹۷۴), روسیه – co-developer of اسپوتنیک-۱ (the first artificial satellite) مشترکا به همراه سرگئی کارالیوف و Keldysh, designer of further اسپوتنیک-۱s
Gavriil Adrianovich Tikhov (۱۸۷۵–۱۹۶۰), روسیه – feathering spectrograph
Benjamin Chew Tilghman (۱۸۲۱–۱۸۹۷), ایالات متحده آمریکا – سابپاشی
Fedor Tokarev (۱۸۷۱–۱۹۶۸), روسیه – تپانچه تهته semiautomatic handgun و SVT-۴۰ self-loading rifle
ری تاملینسون (inv. ۱۹۷۱), ایالات متحده آمریکا – First inter-computer ایمیل
اوانجلیستا توریچلی (۱۶۰۸–۱۶۴۷), ایتالیا – فشارسنج
Alfred Traeger (۱۸۹۵–۱۹۸۰), استرالیا – Pedal radio
ریچارد ترویتیک (۱۷۷۱–۱۸۳۳), بریتانیا – high-pressure موتور بخار, first full-scale لوکوموتیو بخار
Franc Trkman (۱۹۰۳–۱۹۷۸), اسلوونی – electrical switches, accessories for opening windows
هانس تروپش (۱۸۸۹–۱۹۳۵), مشترکا به همراه فرانتس یوزف امیل فیشر (۱۸۷۷–۱۹۴۷), آلمان – فرایند فیشر–تروپش (refinery process)
Yuri Trutnev (زاده ۱۹۲۷), روسیه – co-developer of the بمب تزار
راجر تسین (۱۹۵۲–۲۰۱۶), مشترکا به همراه اسامو شیمومورا (زاده ۱۹۲۸) و مارتین کلایف (زاده ۱۹۴۷), ایالات متحده آمریکا – Discovery و development of پروتئین فلورسنت سبز
کنستانتین تسیولکوفسکی (۱۸۵۷–۱۹۳۵), روسیه – پرواز فضایی
میخایل تسوت (۱۸۷۲–۱۹۱۹), روسیه – کروماتوگرافی (specifically کروماتوگرافی, the first chromatography method)
الکسی توپولف (۱۹۲۵–۲۰۰۱), روسیه – the توپولف-۱۴۴ (first زبرصوت passenger jet)
آندری توپولف (۱۸۸۸–۱۹۷۲), روسیه – توربوپراپ powered long-range airliner (توپولف-۱۱۴), توربوپراپ strategic bomber (توپولف-۹۵)
خواجه نصیرالدین طوسی (۱۲۰۱–۱۲۷۴), تاریخ ایران/ایران – رصدخانه, جفت طوسی
شرفالدین طوسی (۱۱۳۵–۱۲۱۳), تاریخ ایران/ایران – linear اسطرلاب
U
Shintaro Uda (۱۸۶۹–۱۹۷۶), مشترکا به همراه هیدتسوگو یاگی (۱۸۸۶–۱۹۷۶), ژاپن – آنتن شاخهای
Lewis Urry (۱۹۲۷–۲۰۰۴), کانادا – long-lasting باتری قلیایی
Tomislav Uzelac, Croatia – first successful MP۳ player, AMP
V
Ira Van Gieson (۱۸۶۶–۱۹۱۳), ایالات متحده آمریکا – Van Giesons stain (histology)
Theophilus Van Kannel (۱۸۴۱–۱۹۱۹), ایالات متحده آمریکا – revolving door (۱۸۸۸)
Vladimir Veksler (۱۹۰۷–۱۹۶۶), روسیه – synchrophasotron, co-مخترع سنکروترون
جان ون (۱۸۳۴–۱۹۲۳), بریتانیا – نمودار ون (۱۸۸۱)
Auguste Victor Louis Verneuil (۱۸۵۶–۱۹۱۳), فرانسه – Verneuil process (crystal growth)
پیر ورنیه (۱۵۸۰–۱۶۳۷), فرانسه – مقیاس ورنیه (۱۶۳۱)
Lucien Vidi (۱۸۰۵–۱۸۶۶), فرانسه – فشارنگار
Edgar Villchur (۱۹۱۷–۲۰۱۱), ایالات متحده آمریکا – a.o. Acoustic suspension (loudspeaker)
آرتوری ایلماری ویرتانن (۱۸۹۵–۱۹۷۳), Finland – a.o. AIV fodder
آلساندرو ولتا (۱۷۴۵–۱۸۲۷), ایتالیا – باتری, see also پیل ولتایی
Bernard Vonnegut (۱۹۱۴–۱۹۹۷), مشترکا به همراه باروری ابرها, و باروری ابرها, ایالات متحده آمریکا – a.o. باروری ابرها by یدید نقره
Ivan Vučetić (۱۸۵۸–۱۹۲۵), Croatia – Method of اثر انگشت classification
W
پاول والدن (۱۸۶۳–۱۹۵۷), لتونی/روسیه/آلمان – وارونگی والدن, اتیلآمونیوم نیترات (the first room temperature مایع یونی)
جیمی ویلز (زاده ۱۹۶۶), مشترکا به همراه Larry Sanger, ایالات متحده آمریکا – Wikipedia
Madam C.J. Walker (۱۸۶۷–۱۹۱۹), ایالات متحده آمریکا – beauty و hair products for African American women
Barnes Wallis (۱۸۸۷–۱۹۷۹), بریتانیا – bouncing bomb
Ruth Graves Wakefield (۱۹۰۳–۱۹۷۷), ایالات متحده آمریکا – chocolate chip cookie
Frederick Walton (ح. ۱۸۳۴–۱۹۲۸), بریتانیا – Linoleum
Aldred Scott Warthin (۱۸۶۶–۱۹۳۱), مشترکا به همراه Allen Chronister Starry (۱۸۹۰–۱۹۷۳), ایالات متحده آمریکا – Warthin–Starry stain (histology)
رابرت واتسون-وات (۱۸۹۲–۱۹۷۳), اسکاتلند – microwave رادار
جیمز وات (۱۷۳۶–۱۸۱۹), اسکاتلند – improved موتور بخار
توماس وجوود (۱۷۷۱–۱۸۰۵), بریتانیا – first (not permanent) photograph
کارل اوئر فون ولسباخ (۱۸۵۸–۱۹۲۹), Austria – Gas mantle, ferrocerium
Jonas Wenström (۱۸۵۵–۱۸۹۳), سوئد – توان الکتریکی سه فاز
جرج وستینگهاوس (۱۸۴۶–۱۹۱۴), ایالات متحده آمریکا – Air brake (rail)
چارلز ویتستون (۱۸۰۲–۱۸۷۵), بریتانیا – a.o. concertina, برجستهبین, میکروفون, Playfair cipher, pseudoscope, دینام
Richard T. Whitcomb (۱۹۲۱–۲۰۰۹), ایالات متحده آمریکا – Supercritical airfoil, بالک
ایلای ویتنی (۱۷۶۵–۱۸۲۵), ایالات متحده آمریکا – the ماشین پنبهپاککن
فرانک وایتل (۱۹۰۷–۱۹۹۶), بریتانیا – co-مخترع موتور جت
Otto Wichterle (۱۹۱۳–۱۹۸۹), چکسلواکی – soft عدسک
Norman Wilkinson (۱۸۷۸–۱۹۷۱), بریتانیا – Dazzle camouflage
چارلز تامسون ریس ویلسون (۱۸۶۹–۱۹۵۹), بریتانیا – اتاقک ابر
پل وینچل (۱۹۲۲–۲۰۰۵), ایالات متحده آمریکا – the قلب مصنوعی
Sergei Winogradsky (۱۸۵۶–۱۹۵۳), روسیه / USSR – Winogradsky column for culturing microorganisms
نیکلاوس ویرت (زاده ۱۹۳۴), سوئیس – پاسکال (زبان برنامهنویسی)
A. Baldwin Wood (۱۸۷۹–۱۹۵۶), ایالات متحده آمریکا – high volume pump
نورمن وودلند (۱۹۲۱–۲۰۱۲), مشترکا به همراه برنارد سیلور (۱۹۲۴–۱۹۶۳), ایالات متحده آمریکا – بارکد
گرنویل وودز (۱۸۵۶–۱۹۱۰), ایالات متحده آمریکا – the Synchronous Multiplex Railway Telegraph
James Homer Wright (۱۸۶۹–۱۹۲۸), ایالات متحده آمریکا – Wrights stain (histology)
برادران رایت, Orville (۱۸۷۱–۱۹۴۸) و Wilbur (۱۸۶۷–۱۹۱۲) – ایالات متحده آمریکا – هواگرد ثابتبال
Arthur Wynne (۱۸۶۲–۱۹۴۵), بریتانیا – creator of جدول کلمات متقاطع
X
Yi Xing (۶۸۳–۷۲۷), چین – ساعت نجومی
Y
Pavel Yablochkov (۱۸۴۷–۱۸۹۴), روسیه – Yablochkov candle (first commercially viable electric carbon لامپ قوسی)
هیدتسوگو یاگی (۱۸۸۶–۱۹۷۶), مشترکا به همراه Shintaro Uda (۱۸۹۶–۱۹۷۶), ژاپن – آنتن شاخهای
الکساندر سرگیویچ (۱۹۰۶–۱۹۸۹), روسیه – یاکوولف-series aircraft, including Yakovlev Yak-۴۰ (the first regional jet)
Linus Yale Jr. (۱۸۲۱–۱۸۶۸), ایالات متحده آمریکا – قفل سوزنی غلتان
Linus Yale Sr. (۱۷۹۷–۱۸۵۸), ایالات متحده آمریکا Penetomas – قفل سوزنی غلتان
Shunpei Yamazaki (زاده ۱۹۴۲), ژاپن – patents in a.o. علوم رایانه و فیزیک حالت جامد, see List of prolific inventors
Gazi Yasargil (زاده ۱۹۲۵), Turkey – جراحی مغز و اعصاب
Ryōichi Yazu (۱۸۷۸–۱۹۰۸), ژاپن – Yazu Arithmometer
گونپی یوکوی (۱۹۴۱–۱۹۹۷), ژاپن – گیم بوی
Arthur M. Young (۱۹۰۵–۱۹۹۵), ایالات متحده آمریکا – the بل هلیکوپتر
Vladimir Yourkevitch (۱۸۸۵–۱۹۶۴), روسیه/فرانسه/ایالات متحده آمریکا – ship hull design
یویو تو (زاده ۱۹۳۰), چین – Artemisinin
Sergei Yudin (۱۸۹۱–۱۹۵۴), روسیه – cadaveric blood transfusion و other medical operations
محمد یونس (زاده ۱۹۴۰), بنگلادش – اعتباردهی خرد, سرمایهگذاری خرد
Abu Yusuf Yaqub (ح. ۱۲۷۴), مراکش/اندلس (اسلامی) – ابزارهای محاصره توپ (جنگافزار)
Abraham Albert Yuzpe (inv. ح. ۱۹۷۴), ایالات متحده آمریکا – Yuzpe regimen (= form of پیشگیری اضطراری از بارداری)
Z
ابوالقاسم زهراوی (Abulcasis) (۹۳۶–۱۰۱۳), اندلس (اسلامی) – catgut بخیه, various surgical instruments و dental devices
فرانک زامبونی (۱۹۰۱–۱۹۸۸), ایالات متحده آمریکا – یخپرداز
جوزپه زامبونی (۱۷۷۶–۱۸۴۶), ایتالیا – پیل زامبونی (early battery)
لودویک زامنهوف (۱۸۵۹–۱۹۱۷), روسیه/لهستان – زبان اسپرانتو
Walter Zapp (۱۹۰۵–۲۰۰۳), Latvia/Estonia/آلمان – Minox (subminiature camera)
ابراهیم زرقالی (Arzachel) (۱۰۲۸–۱۰۸۷), اندلس (اسلامی) – سالنما, استوانما, universal اسطرلاب
Yevgeny Zavoisky (۱۹۰۷–۱۹۷۶), روسیه – تشدید پارامغناطیسی الکترون, co-developer of طیفسنجی تشدید مغناطیسی هستهای
نیکولای زلینسکی (۱۸۶۱–۱۹۵۳), روسیه – the first effective filtering coal ماسک گاز in the world
فردیناند زپلین (۱۸۳۸–۱۹۱۷), آلمان – زپلین
فریتز زرنیکه (۱۸۸۸–۱۹۶۶), The هلند – Phase contrast microscope
Tang Zhongming (۱۸۹۷–۱۹۸۰), چین – موتور درونسوز powered by زغال
Jian Zhou (۱۹۵۷–۱۹۹۹), مشترکا به همراه Ian Hector Frazer (۱۹۵۳–), چین/ایالات متحده آمریکا – واکسن پاپیلوما ویروس انسانی against سرطان دهانه رحم
Nikolai Zhukovsky (۱۸۴۷–۱۹۲۱), روسیه – an early تونل باد, co-developer of the Tsar Tank
کارل زیگلر (۱۸۹۸–۱۹۷۳), مشترکا به همراه جولیو ناتا (۱۹۰۳–۱۹۷۹), آلمان/Italy – کاتالیزگر زیگلر-ناتا
Franz Ziehl (۱۸۵۷–۱۹۲۶), مشترکا به همراه Friedrich Neelsen (۱۸۵۴–۱۸۹۸), آلمان – Ziehl–Neelsen stain (histology)
کنراد تسوزه (۱۹۱۰–۱۹۹۵), آلمان – invented the first programmable general-purpose computer (Z۱, Z۲, زد۳, Z۴)
Vasily Zvyozdochkin (۱۸۷۶–۱۹۵۶), روسیه – ماتروشکا (مشترکا به همراه Sergey Malyutin)
ولادیمیر زورکین (۱۸۸۹–۱۹۸۲), روسیه/ایالات متحده آمریکا – Iconoscope, kinescope. | [
"Vitaly Mikhaylovich Abalakov",
"Spring-loaded camming device",
"Abalakov thread",
"ارنست کارل آبه",
"کندانسور (نور)",
"Apochromat",
"شکستسنج",
"هوهانس آدامیان",
"اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی",
"روسیه",
"color television",
"Samuel W. Alderson",
"آدمک آزمایش تصادف",
"Alexandre Alexeieff",
"Pinscreen",
"Claire Parker",
"Rostislav Alexeyev",
"شناور اثر سطحی",
"Randi Altschul",
"تلفن همراه",
"بروس امس",
"Ames test",
"Giovanni Battista Amici",
"Dipleidoscope",
"Amici prism",
"مری اندرسن",
"برفپاککن",
"مموفوکو آندو",
"Instant noodles",
"هل انگر",
"Well counter",
"دوربین گاما",
"آندرس کنوتسن آنگستروم",
"آفتابسنج",
"Ottomar Anschütz",
"Focal-plane shutter",
"electrotachyscope",
"هرمان آنشوتس-کمپفه",
"قطبنمای گردشسنج",
"ویرجینیا آپگار",
"نمره آپگار",
"نیکولا آپر",
"کنسروسازی",
"Peter Durand",
"ارشمیدس",
"پیچ ارشمیدس",
"گوئیدو د آرتزو",
"Guidonian hand",
"نتنویسی",
"پنج خط حامل",
"امه ارگان",
"Argand lamp",
"William George Armstrong",
"آکومولاتور هیدرولیک",
"Neil Arnott",
"waterbed",
"Joseph Aspdin",
"سیمان پرتلند",
"جان آتاناسف",
"رایانه",
"چارلز ببیج",
"موتور تحلیلی",
"Tabitha Babbit",
"Saw mill",
"اره گرد",
"Victor Babeș",
"بابزیا",
"لئوهندریک باکلند",
"جمعیتشناسی بلژیک",
"باکالیت",
"رالف بائر",
"کنسول بازی",
"آدولف فون بایر",
"فلورسین",
"رنگ نیل",
"فنول فتالئین",
"جان لوگی برد",
"اخترشناسی در سدههای میانه اسلامی",
"تاریخ ایران",
"ایران",
"چرخدنده",
"اسطرلاب",
"گاهشماری شمسی–قمری",
"George Ballas",
"String trimmer",
"Vladimir Baranov-Rossine",
"Optophonic Piano",
"John Barber (engineer)",
"توربین گازی",
"جان باردین",
"ترانزیستور",
"Vladimir Barmin",
"پایگاه فضایی",
"Anthony R. Barringer",
"Earl W. Bascom",
"نیکولای باسوف",
"لیزر",
"میزر",
"Émile Baudot",
"Baudot code",
"اویگن باومان",
"پلی وینیل کلراید",
"Trevor Baylis",
"wind-up radio",
"Maria Beasley",
"بشکه",
"life raft",
"فرانسیس بوفورت",
"مقیاس بوفورت",
"Beaufort cipher",
"آرنولد اورویل بکمان",
"پیاچ",
"Vladimir Bekhterev",
"Bekhterev's Mixture",
"Josip Belušić",
"سرعتسنج",
"الکساندر گراهام بل",
"تلفن",
"Nikolay Benardos",
"امپراتوری روسیه",
"جوشکاری با قوس الکتریکی",
"carbon arc welding",
"Ruth R. Benerito",
"Permanent press",
"Miriam Benjamin",
"ویلیام آر بنت",
"علی جوان",
"لیزر گازی",
"Melitta Bentz",
"Coffee filter",
"کارل بنز",
"خودرو",
"هانس برگر",
"نوار مغزی",
"فریدریش برژیوس",
"Bergius process",
"امیل برلینر",
"گرامافون",
"تیم برنرز لی",
"Robert Cailliau",
"وب جهانگستر",
"مارسلین بارتلت",
"Berthelot's reagent",
"Max Bielschowsky",
"Bielschowsky stain",
"Alfred Binet",
"Théodore Simon",
"بهره هوشی",
"لوچو بینی",
"اوگو چرلتی",
"درمان با ضربه الکتریکی تشنجآور",
"گرد بینینگ",
"Christoph Gerber",
"Calvin Quate",
"هاینریش روهرر",
"میکروسکوپ نیروی اتمی",
"میکروسکوپ تونلی روبشی",
"Clarence Birdseye",
"Flash freezing",
"لاسلو بیرو",
"خودکار (نوشتافزار)",
"Thor Bjørklund",
"Cheese knife#Cheese slicer",
"جیمز استوارت بلکتون",
"استاپ موشن",
"Otto Blathy",
"ترانسفورماتور",
"واتمتر",
"جریان متناوب",
"توربو ژنراتور",
"John Blenkinsop",
"Rack railway#Blenkinsop",
"Charles K. Bliss",
"Blissymbols",
"کاتارین بور بلودگت",
"Alan Blumlein",
"استریو",
"David Boggs",
"اترنت",
"Nils Bohlin",
"کمربند ایمنی",
"Charlie Booth",
"Starting blocks",
"Sam زاده",
"آبنبات چوبی",
"جاگادیش چاندرا بوس",
"Crescograph",
"Matthew Piers Watt Boulton",
"شهپر (هواپیما)",
"Seth Boyden",
"هربرت بویر",
"پل برگ",
"استنلی نورمن کوهن",
"جانداران دستکاریشده ژنتیکی",
"ویلارد بویل",
"جرج ئی. اسمیت",
"دستگاه بارجفتشده",
"هیوگ برندنر",
"Wetsuit",
"لوئی بریل",
"بریل",
"Braille music",
"Jacques E. Brandenberger",
"سلوفان",
"ادوار برانلی",
"Coherer",
"Charles F. Brannock",
"Brannock Device",
"والتر هاوسر براتین",
"کارل فردیناند براون",
"لامپ پرتوی کاتدی",
"اسیلوسکوپ",
"Stanislav Brebera",
"سمتکس",
"دیوید بروستر",
"زیبابین",
"راشل فولر بران",
"نیستاتین",
"William C. Brown",
"Crossed-field amplifier",
"Marie Van Brittan Brown",
"Friedrich Wilhelm Gustav Bruhn",
"Taximeter",
"نیکلای بروسنتساو",
"کامپیوترهای مبنای سه",
"Setun",
"Dudley Allen Buck",
"Cryotron",
"حافظه تداعیگر",
"Edwin Beard Budding",
"علفبر",
"گرش بودکر",
"electron cooling",
"برخورددهنده",
"روبرت بونزن",
"چراغ بونزن",
"Henry Burden",
"railroad spike",
"نیکلاس کالان",
"Induction coil",
"Tullio Campagnolo",
"Quick release skewer",
"Charles Cantor",
"Pulsed-field gel electrophoresis",
"ماریو کاپکی",
"مارتین اونز",
"الیور اسمیتیز",
"هدفگیری ژنی",
"Arturo Caprotti",
"Caprotti valve gear",
"جرلامو کاردانو",
"Cardan grille",
"چستر کارلسون",
"الکتروفتوگرافی",
"والاس کاروترز",
"نایلون",
"نئوپرن",
"Arnold Collins",
"Antonio Benedetto Carpano",
"ورموت",
"جووانی کاسلی",
"Pantelegraph",
"George Cayley",
"Wire wheels",
"آندرش سلسیوس",
"سلسیوس",
"وینتون سرف",
"باب کان",
"پروتکل اینترنت",
"Charles Chamberland",
"Chamberland filter",
"Min Chueh Chang",
"گریگوری گودوین پینکوس",
"قرص ضدبارداری",
"Thomas Chang",
"Artificial cell",
"Emmett Chapman",
"چپمن استیک",
"کلود کپه",
"Semaphore line",
"David Chaum",
"David Chaum#New Types of Digital Signatures",
"ecash",
"Vladimir Chelomey",
"ایستگاه فضایی",
"برنامه فضایی سالیوت",
"پاول چرنکوف",
"Cherenkov detector",
"Evgeniy Chertovsky",
"pressure suit",
"Ward Christensen",
"بیبیاس",
"اوله کیرک کریستیانسن",
"لگو",
"Samuel Hunter Christie",
"پل ویتستون",
"Juan de la Cierva",
"هواچرخ",
"لیلاند کلارک",
"Clark electrode",
"ژرژ کلود",
"لامپ نئون",
"آنری کواندا",
"اثر کواندا",
"جوزفین کاکرن",
"ماشین ظرفشویی",
"Christopher Cockerell",
"هواناو",
"Aeneas Coffey",
"Coffey still",
"Sir Henry Cole",
"Christmas card",
"ساموئل کلت",
"هفتتیر",
"Sir William Congreve, ۲nd Baronet",
"Congreve rocket",
"George Constantinescu",
"رومانی",
"theory of sonics",
"مکانیک محیطهای پیوسته",
"Albert Coons",
"Immunofluorescence",
"مارتین کوپر",
"Harry Coover",
"سیانواکریلات",
"Lloyd Groff Copeman",
"اجاق الکتریکی",
"Cornelis Corneliszoon",
"sawmill",
"Alexander Coucoulas",
"Thermosonic bonding",
"Wallace H. Coulter",
"Coulter counter",
"ژاک-ایو کوستو",
"Aqua-Lung",
"نیکونوس",
"Jack Cover",
"تپانچه برقی",
"ویلیام کروکز",
"رادیومتر کروکس",
"لامپ کروکز",
"بارتولومئو کریستافوری",
"پیانو",
"S. Scott Crump",
"Fused deposition modeling",
"Nicolas-Joseph Cugnot",
"موتور بخار",
"William Cullen",
"یخچال",
"Jan Czochralski",
"فرایند چکرالسکی",
"گوستاف دالن",
"AGA cooker",
"Dalén light",
"Agamassan",
"Sun valve",
"جان فردریک دانیل",
"سلول دانیل",
"Corradino D'Ascanio",
"وسپا",
"لئوناردو دا وینچی",
"بالگرد",
"تانک",
"چتر نجات",
"Jacob Davis (inventor)",
"شلوار جین",
"همفری دیوی",
"Davy lamp",
"Joseph Day (inventor)",
"موتور دوزمانه",
"لی دفارست",
"Phonofilm",
"ترایود",
"Fe del Mundo",
"Yuri Nikolaevich Denisyuk",
"تمامنگاری",
"رابرت دنارد",
"حافظه تصادفی پویا",
"Miksa Deri",
"جیمز دیوئر",
"فلاسک",
"Aleksandr Dianin",
"بیسفنول ای",
"ترکیب دیانین",
"ویلیام کندی دیکسون",
"دوربین فیلمبرداری",
"Philip Diehl (inventor)",
"پنکه سقفی",
"رودلف دیزل",
"موتور دیزل",
"William H. Dobelle",
"Visual prosthesis#Dobelle Eye",
"یوهان ولفگانگ دوبراینر",
"لامپ دوبراینر",
"Toshitada Doi",
"لوح فشرده",
"ری دالبی",
"Dolby noise-reduction system",
"Gene Dolgoff",
"LCD projector",
"Mikhail Dolivo-Dobrovolsky",
"توان الکتریکی سه فاز",
"Marion Donovan",
"پوشک",
"هاب فن دورن",
"جعبه دنده واریوماتیک",
"جعبهدنده متغیر پیوسته",
"John Thompson Dorrance",
"سوپ",
"Amanda Minnie Douglas",
"چارلز هنری داو",
"میانگین صنعتی داو جونز",
"Mulalo Doyoyo",
"Cenocell",
"Anastase Dragomir",
"صندلیپران",
"Karl Drais",
"dandy horse",
"خطرو",
"Richard Drew (Inventor)",
"Masking tape",
"جان بوید دانلوپ",
"تایر",
"Cyril Duquet",
"Handset#Telephony",
"Alexey Dushkin",
"deep column station",
"جیمز دایسون",
"سیکلون",
"جرج ایستمن",
"فیلم رول",
"پرسپر اکرت",
"انیاک",
"توماس ادیسون",
"لامپ رشتهای",
"List of Edison patents",
"Pehr Victor Edman",
"Edman degradation",
"Protein sequencing",
"رابرت ادواردز (فیزیولوژیست)",
"لقاح مصنوعی",
"Ellen Eglin",
"چلانگر (ماشین)",
"برندان آیک",
"جاوااسکریپت",
"ویلم اینتهوون",
"نوار قلب",
"بنجامین آیزنشتات",
"Sugar packet",
"Paul Eisler",
"برد مدار چاپی",
"Giorgi Eliava",
"Félix d'Herelle",
"Phage therapy",
"Ivan Elmanov",
"مونوریل",
"Rune Elmqvist",
"John Haven Emerson",
"Negative pressure ventilator",
"داگلاس انگلبارت",
"ماوس",
"جان اریکسون",
"لارس مگنوس اریکسون",
"امیل ارلنمایر",
"ارلن",
"Knockout mouse",
"Ole Evinrude",
"outboard motor",
"شارل فابری",
"آلفرد پرو",
"تداخلسنج فابری-پرو",
"Samuel Face",
"Lightning Switch",
"Federico Faggin",
"ریزپردازنده",
"گابریل دانیل فارنهایت",
"فارنهایت",
"Mercury-in-glass thermometer",
"مایکل فارادی",
"موتور الکتریکی",
"یوهان ماریا فارینا",
"ادکلن",
"Myra Juliet Farrell",
"Snap fastener",
"Philo Farnsworth",
"الکترونیک",
"محمد بن ابراهیم فزاری",
"جان فن",
"Electrospray ionization",
"Henry John Horstman Fenton",
"Fenton's reagent",
"James Fergason",
"السیدی",
"انریکو فرمی",
"رآکتور هستهای",
"Humberto Fernández Morán",
"اسکالپل",
"میکروتوم",
"میکله فریرو",
"کیندر سورپرایز",
"نوتلا",
"Bran Ferren",
"چندلمسی",
"دانیل هیلیس",
"رجینالد ابری فسندن",
"روبرت فویلگن",
"Feulgen stain",
"Adolf Gaston Eugen Fick",
"عدسک",
"عباس بن فرناس",
"اندلس (اسلامی)",
"بال",
"شیشه سیلیسی",
"مترونوم",
"Artur Fischer (inventor)",
"fischertechnik",
"فرانتس یوزف امیل فیشر",
"Fischer assay",
"هانس تروپش",
"فرایند فیشر–تروپش",
"Gerhard Fischer (inventor)",
"فلزیاب",
"Paul C. Fisher",
"Space Pen",
"الکساندر فلمینگ",
"پنیسیلین",
"جان آمبروز فلمینگ",
"لامپ خلأ",
"سندفورد فلمینگ",
"Universal Standard Time",
"Nicolas Florine",
"گرجستان",
"tandem rotor",
"توماس هارولد فلاورز",
"Colossus computer",
"Thomas J. Fogarty",
"Enrico Forlanini",
"قایق بالهدار",
"List of Forlanini airships",
"Eric Fossum",
"CMOS image sensor",
"لئون فوکو",
"آونگ فوکو",
"چرخشنما",
"جریان گردابی",
"Benoît Fourneyron",
"توربین آبی",
"John Fowler (agricultural engineer)",
"بنجامین فرانکلین",
"برقگیر",
"عدسی دو دید",
"Franklin stove",
"آرمونیکا",
"هرمان فراش",
"فرایند فراش",
"پارافین",
"Ian Frazer",
"Jian Zhou",
"واکسن پاپیلوما ویروس انسانی",
"سرطان دهانه رحم",
"اگوستن-ژان فرینل",
"عدسی فرنل",
"ویلیام فریزگرین",
"فیلمبرداری",
"Julius Fromm",
"کاندوم",
"Arthur Fry",
"Post-it note",
"باکمینستر فولر",
"گنبد ژئودزیک",
"رابرت فولتن",
"کشتی بخار",
"زیردریایی",
"Ivan Fyodorov (printer)",
"مشترکالمنافع لهستان–لیتوانی",
"لوله سلاح",
"خمپارهانداز",
"چاپ",
"Svyatoslav Fyodorov",
"radial keratotomy",
"Vladimir Grigoryevich Fyodorov",
"Fedorov Avtomat",
"تفنگ جنگی",
"تفنگ تهاجمی",
"دنیس گابور",
"Boris Borisovich Galitzine",
"الکترومغناطیس",
"لرزهسنج",
"Joseph G. Gall",
"In situ hybridization",
"Bill Gallagher (inventor)",
"حصار الکتریکی",
"Dmitri Z. Garbuzov",
"لیزر دیودی",
"ژورس آلفروف",
"Elmer R. Gates",
"ریچارد گاتلینگ",
"مسلسل",
"Georgy Gause",
"gramicidin S",
"نئومایسین",
"لینکومایسین",
"آنتیبیوتیک",
"E. K. Gauzen",
"three bolt equipment",
"standard diving dress",
"Norman Gaylord",
"Karl-Hermann Geib",
"Girdler sulfide process",
"هانس گایگر",
"شمارشگر گایگر",
"آندره گایم",
"گرافین",
"Nestor Genko",
"Genko's Forest Belt",
"بادشکن",
"Friedrich Clemens Gerke",
"کد مورس",
"David Gestetner",
"Gestetner",
"Alberto Gianni",
"John Heysham Gibbon",
"بایپس قلبی ریوی",
"گوستاو گیمسا",
"Giemsa stain",
"Adolph Giesl-Gieslingen",
"Giesl ejector",
"آنری ژیفار",
"کشتی هوایی",
"انژکتور",
"دونالد آرتور گلایزر",
"اتاقک حباب",
"Gilhoolie",
"والنتین گلوشکو",
"سوخت هایپرگل",
"Electrically powered spacecraft propulsion",
"موتور راکت",
"موشک با سوخت مایع",
"RD-۱۷۰ (rocket engine)",
"Heinrich Göbel",
"Leonid Gobyato",
"رابرت گدارد",
"Sam Golden",
"Leonard Bocour",
"اکریلیک",
"Peter Carl Goldmark",
"صفحه گرامافون",
"کامیلو گلجی",
"Golgi's method",
"György Gömöri",
"Gömöri trichrome stain",
"Gömöri methenamine silver stain",
"چارلز گودیر",
"ولکانش",
"رابرت دبلیو گور",
"Gore-Tex",
"Igor Gorynin",
"weldable",
"تیتانیم",
"آلومینیم",
"Radiation hardening",
"جیمز گاسلینگ",
"جاوا (زبان برنامهنویسی)",
"گوردون گلد",
"تئودور میمن",
"Richard Hall Gower",
"Transit (ship)",
"Boris Grabovsky",
"کاتد",
"بتی نسمیت گراهام",
"غلطگیر (نوشتافزار)",
"Liquid Paper",
"هانس کریستین گرم",
"رنگآمیزی گرم",
"زنوب گرامه",
"ماشین گرام",
"تمپل گراندین",
"squeeze machine",
"کشتارگاه",
"میشاییل گرتسل",
"سلولهای خورشیدی رنگحساس",
"James Henry Greathead",
"دستگاه حفاری تونل",
"tunnelling shield",
"Chester Greenwood",
"محافظ گوش",
"لوری گرنیه",
"جیمز گریگوری (ریاضیدان)",
"Gregorian telescope",
"Charles Leiper Grigg",
"سونآپ",
"ویلیام رابرت گروو",
"پیل سوختی",
"Gustav Guanella",
"DSSS",
"Balun",
"اتو وان گریکه",
"پمپ خلأ",
"اندازه گیری فشار",
"dasymeter",
"ژوزف گیوتین",
"گیوتین",
"میخائیل گورویچ",
"میگ",
"List of most produced aircraft",
"هواپیمای جت",
"میگ-۱۵",
"supersonic aircraft",
"میگ-۲۱",
"آرتیوم میکویان",
"Goldsworthy Gurney",
"Gurney Stove",
"Bartolomeu de Gusmão",
"یوهانس گوتنبرگ",
"چاپ فشاری",
"Samuel Guthrie (physician)",
"کلروفرم",
"فریتس هابر",
"فرایند هابر",
"John Hadley",
"اکتنت",
"Waldemar Haffkine",
"وبا",
"طاعون خیارکی",
"گونتر فن هاگنس",
"پلاستینه کردن",
"چارلز مارتین هال",
"Robert N. Hall",
"هوارد تریسیهال",
"الماس مصنوعی",
"ریچارد همینگ",
"کد همینگ",
"John Hays Hammond Jr.",
"radio control",
"روث هندلر",
"باربی",
"James Hargreaves",
"spinning jenny",
"John Harington (writer)",
"سیفون توالت",
"William Snow Harris",
"جان هریسون",
"marine chronometer",
"Ross Granville Harrison",
"کشت بافت",
"کشت یاخته",
"Kazuo Hashimoto",
"کالر آیدی",
"پیامگیر",
"Victor Hasselblad",
"دوربین تکلنزی بازتابی",
"ابن هیثم",
"عراق",
"دوربین تاریکخانهای",
"دوربین سوراخسوزنی",
"ذرهبین",
"چنگ هه",
"Chinese treasure ship",
"George H. Heilmeier",
"هنری هیملیچ",
"مانور هایملیک",
"رابرت آنسون هاینلاین",
"Jozef Karol Hell",
"اسلواکی",
"Rudolf Hell",
"Hellschreiber",
"هرمان فون هلمهولتز",
"Helmholtz pitch notation",
"Helmholtz resonator",
"افتالموسکوپ",
"Greg Henderson (inventor)",
"hoverboard",
"Magnetic field architecture",
"SAFE Building System",
"چانگ هنگ",
"حلقهدار",
"Beulah Louise Henry",
"ماسوره",
"چرخ خیاطی",
"ice cream freezer",
"چارلز اچ هنری",
"لیزر چاه کوانتومی",
"جوزف هنری",
"رله",
"هرون اسکندرانی",
"مصر (استان روم)",
"آیولیپایل",
"جان هرشل",
"photographic fixer",
"actinometer",
"هری هودینی",
"هاینریش هرتز",
"تلگراف بیسیم",
"تابش الکترومغناطیسی",
"Ephraim Hertzano",
"Rummikub",
"Lasse Hessel",
"کاندوم زنانه",
"گئورگ دو هوسی",
"پرتوپییاب",
"Ron Hickman",
"لوتوس الان",
"لوتوس اروپا",
"Black & Decker Workmate",
"Rowland Hill (postal reformer)",
"تمبر",
"Maurice Hilleman",
"واکسن",
"تاناکا هیساشیگ",
"Myriad year clock",
"مارسیان هاف",
"فلیکس هافمن",
"استیلسالیسیلیک اسید",
"آلبرت هافمن",
"الاسدی",
"Kotaro Honda",
"KS steel",
"Huang Hongjia",
"Single-mode optical fiber",
"هرمان هولریث",
"مرتبسازیهای خطی",
"کارت پانچ",
"نیک هولونیاک",
"الایدی",
"نورمن هولتر",
"الکتروکاردیوگرام دینامیک",
"رابرت هوک",
"balance wheel",
"دیافراگم",
"Tin can telephone",
"Erna Schneider Hoover",
"گریس هاپر",
"کامپایلر",
"فرانک هورنبای",
"Meccano",
"Jimmy Hotz",
"Royal Earl House",
"Printing telegraph",
"Coenraad Johannes van Houten",
"پودر کاکائو",
"کره کاکائو",
"شیرکاکائو",
"الیاس هاو",
"دیوید ادوارد هیوز",
"Chuck Hull",
"چاپگر سهبعدی",
"Miller Reese Hutchison",
"بوق",
"سمعک",
"کریستیان هویگنس",
"pendulum clock",
"John Wesley Hyatt",
"celluloid",
"گاوریل ایلیزاروف",
"Ilizarov apparatus",
"ثابتسازی خارجی",
"distraction osteogenesis",
"Mamoru Imura",
"RFIQin",
"Daisuke Inoue",
"کارائوکه",
"János Irinyi",
"کبریت",
"آب آیورکس",
"Multiplane camera",
"موریتس فن یاکوبی",
"آبکاری الکتریکی",
"electric boat",
"رودولف یانش",
"Genetically modified mouse",
"کارل گوت جنسکی",
"رادیو تلسکوپ",
"Karl Jatho",
"هواپیما",
"بدیعالزمان جزری",
"انرژی آبی",
"chain pump",
"پیچ",
"elephant clock",
"Maintaining power",
"پمپ",
"موتور رفت و برگشتی",
"پیستون",
"suction",
"شبکه تأمین آب",
"Program (machine)",
"ربات انساننما",
"رباتیک",
"hand washing",
"خودکاره",
"Laminate",
"تعادل مکانیکی",
"paper model",
"ریختهگری ماسهای",
"molding sand",
"intermittency",
"Linkage (mechanical)",
"ابن جزار",
"تونس",
"ناکارآمدی جنسی",
"اختلال نعوظ",
"Ányos Jedlik",
"دینام",
"الک جان جفریز",
"DNA profiling",
"Charles Francis Jenkins",
"فیلم پروژکتور",
"استیو جابز",
"مکینتاش",
"آیپاد",
"آیفون",
"آیپد",
"Amos E. Joel Jr.",
"Carl Edvard Johansson",
"Gauge blocks",
"Johan Petter Johansson",
"Pipe wrench",
"آچار فرانسه",
"رینولد جانسون",
"درایو دیسک سخت",
"فیلیپ فون جالی",
"Jolly balance",
"Scott A. Jones",
"voicemail",
"ChaCha Search",
"اینترنت",
"موتور جستجوی وب",
"Tom Parry Jones",
"Breathalyzer",
"Assen Jordanoff",
"کیسه هوا",
"Anatol Josepho",
"photo booth",
"Marjorie Joyner",
"Permanent wave",
"Whitcomb Judson",
"زیپ",
"پرسی لاون جولیان",
"Ma Jun",
"south-pointing chariot",
"دیفرانسیل (مکانیک)",
"شخصیت عروسکی",
"تئاتر",
"ابریشم",
"دستگاه ریسندگی",
"میخائیل کلاشنیکف",
"کلاشنیکف",
"آکا-۷۴",
"Dawon Kahng",
"Simon Sze",
"Floating-gate MOSFET",
"دین کامن",
"سگوی پیتی",
"آیبات",
"هایک کامرلینگ اونس",
"هلیوم",
"Nikolay Kamov",
"کاموف",
"پروانههای هممحور",
"پیوتر کاپیتسا",
"میدان مغناطیسی",
"سرماشناسی",
"Georgii Karpechenko",
"rabbage",
"غیاثالدین جمشید کاشانی",
"مقارنه",
"رایانه قیاسی",
"یوگنی کاسپرسکی",
"ضدویروس کاسپرسکی",
"کاسپرسکی اینترنت سکیوریتی",
"کاسپرسکی لب",
"Andrew Kay",
"ولتسنج",
"Adolphe Kégresse",
"Kégresse track",
"half-track",
"خودروی بیابانگرد",
"چرخ ممتد",
"جعبهدنده دوکلاچه",
"Carl D. Keith",
"John J. Mooney",
"مبدل کاتالیست",
"Mstislav Keldysh",
"لتونی",
"اسپوتنیک-۱",
"سرگئی کارالیوف",
"Mikhail Tikhonravov",
"جان هاروی کلاگ",
"برگه ذرت",
"جان جی. کمنی",
"توماس یوجین کورتز",
"بیسیک",
"آلکساندر کمورجیان",
"سطحنورد",
"Lunokhod programme",
"Mary Beatrice Davidson Kenner",
"نوار بهداشتی",
"William Saville-Kent",
"Cultured pearl",
"Mikimoto Kōkichi",
"کریم کریموف",
"جمهوری آذربایجان",
"پرواز فضایی انسان",
"space dock",
"چارلز کترینگ",
"Freon",
"تترااتیلسرب",
"فضل الرحمن خان",
"بنگلادش",
"آسمانخراش",
"Yulii Borisovich Khariton",
"Soviet atomic bomb",
"بمب تزار",
"Anatoly Kharlampiev",
"سامبو",
"خازنی",
"تعادل هیدرواستاتیکی",
"Konstantin Khrenov",
"جوشکاری زیر آب",
"ابومحمود حامدبن خضر خجندی",
"سدس",
"محمد بن موسی خوارزمی",
"جبر",
"mural instrument",
"Sine quadrant",
"Marcel Kiepach",
"ارهارد کیتز",
"جک کیلبی",
"مدار مجتمع",
"ابویوسف کندی",
"یمن",
"تحلیل رمز",
"تحلیل فراوانی",
"پتروس ژاکوبز کیپ",
"دستگاه کیپ",
"Steve Kirsch",
"موشواره نوری",
"فریتس کلاته",
"ایو کلن",
"International Klein Blue",
"Margaret E. Knight",
"Tom Knight (scientist)",
"BioBrick",
"ایوان کنونیانتس",
"ارمنستان",
"Nylon ۶",
"روبرت کخ",
"Willem Johan Kolff",
"همودیالیز",
"Rudolf Kompfner",
"لامپهای مایکروویو",
"Konstantin Konstantinov",
"پرتابه",
"موشک بالیستیک",
"آونگ",
"سکوی پرتاب",
"موشک بالستیک قارهپیما",
"R-۷ Semyorka",
"R-۷ (rocket family)",
"پروژه وستوک",
"وستوک-۱",
"نیکولای کوروتکوف",
"فشار خون",
"Semen Korsakov",
"Mikhail Koshkin",
"تی-۳۴",
"Ognjeslav Kostović Stepanović",
"صربستان",
"تخته سهلایی",
"Gleb Kotelnikov",
"drogue parachute",
"William Justin Kroll",
"فرایند کرال",
"Alexei Krylov",
"نسبت میرایی",
"Ivan Kulibin",
"تخم (زیستشناسی)",
"شمع",
"نورافکن",
"آسانسور",
"چرخ لنگر",
"ترمز",
"انتقال قدرت",
"یاتاقان",
"optical telegraph",
"شنکوا",
"اشارهگر (ابزار)",
"ساعت آبی",
"ایگور کورچاتوف",
"نیروگاه هستهای",
"Nuclear marine propulsion",
"ری کرزویل",
"نویسهخوان نوری",
"اسکنر",
"کن کوتاراگی",
"PlayStation",
"استفانی کولک",
"کولار",
"جان هاورد کیان",
"Dmitry Lachinov",
"جیوه",
"economizer",
"مقره",
"نورشناسی",
"نیروسنج",
"نورسنج",
"برقکافت",
"رنه لاینک",
"گوشی پزشکی",
"Georges Lakhovsky",
"هدی لامار",
"مخابرات طیف گسترده",
"ادوین لند",
"Polaroid Corporation",
"دوربین پولاروید",
"ساموئل پیرپونت لانگلی",
"بلومتر",
"Alexander Nikolayevich Lodygin",
"ایروینگ لانگمویر",
"Norm Larsen",
"WD-۴۰",
"Lewis Latimer",
"Gustav de Laval",
"Semyon Lavochkin",
"لاوچکین",
"موشک سطحبههوا",
"S-۲۵ Berkut",
"John Bennet Lawes",
"مونوکلسیم فسفات",
"کود",
"ارنست لارنس",
"شتابدهنده حلقوی",
"Nikolai Lebedenko",
"Tsar Tank",
"armored vehicle",
"Sergei Vasiljevich Lebedev",
"لاستیک مصنوعی",
"William Lee (inventor)",
"Stocking frame",
"knitting machine",
"آنتونی فان لیوونهوک",
"میکروسکوپ",
"Jerome H. Lemelson",
"ربات صنعتی",
"تلفن بیسیم",
"دورنگار",
"دوربین ویدئویی",
"نوار مغناطیسی",
"اتی ین لونوار",
"موتور درونسوز",
"قایق موتوری",
"Giacomo da Lentini",
"سونت",
"R. G. LeTourneau",
"راسموس لردورف",
"پیاچپی",
"ویلارد لیبای",
"تاریخگذاری رادیوکربن",
"یوستوس فون لیبیش",
"نیتروژن",
"Hon Lik",
"سیگار الکترونیکی",
"اوتو لیلینتال",
"کایتسواری",
"Lin Yutang",
"Chinese typewriter",
"چارلز لیندبرگ",
"پرفیوژن",
"Frans Wilhelm Lindqvist",
"کارل لینه",
"نام علمی",
"Linnaeus' flower clock",
"هانس لیپرشی",
"تلسکوپ",
"گابریل لیپمن",
"Lippmann plate",
"Integral imaging",
"Lippmann electrometer",
"Lisitsyns",
"سماور",
"William Howard Livens",
"Livens Projector",
"Eduard Locher",
"Rack railway#Locher",
"Alexander Lodygin",
"میخاییل لومونسف",
"دید در شب",
"تلسکوپ بازتابی",
"smalt",
"Yury Lomonosov",
"لوکوموتیو دیزلی",
"Aleksandr Loran",
"fire fighting foam",
"کپسول آتشنشانی",
"اولگ لسف",
"crystadine",
"Antoine Louis",
"Archibald Low",
"Ed Lowe (businessman)",
"Cat litter",
"Gleb Lozino-Lozinskiy",
"بوران (فضاپیما)",
"میگ-۱۰۵",
"ایگناسی ووکاشویچ",
"چراغ نفتی",
"برادران لومیر",
"سینماتوگراف",
"تسای لون",
"کاغذ",
"Giovanni Luppis",
"امپراتوری اتریش",
"اژدر",
"Richard Francis Lyon",
"Arkhip Mikhailovich Lyulka",
"توربوفن",
"Lyulka",
"موتور هواگرد",
"چارلز مکینتاش",
"ضدآبسازی",
"بارانی",
"جلیقه نجات",
"Ahmed Majan",
"الکساندر الکسیویچ ماکاروف",
"Orbitrap",
"طیفسنجی جرمی",
"Stepan Makarov",
"Icebreaker Yermak",
"یخشکن (کشتی)",
"pack ice",
"ویکتور ماکیف",
"submarine-launched ballistic missile",
"نستور ماخنو",
"اوکراین",
"tachanka",
"Dmitri Dmitrievich Maksutov",
"Maksutov telescope",
"Annie Malone",
"Sergey Malyutin",
"ماتروشکا",
"Vasily Zvyozdochkin",
"مأمون",
"کره جغرافیایی",
"Boris Aleksandrovich Mamyrin",
"reflectron",
"یون",
"George William Manby",
"Joy Mangano",
"Charles Mantoux",
"Mantoux test",
"گولیلمو مارکونی",
"تلگراف",
"Gheorghe Marinescu",
"Sylvester Marsh",
"Rack railway#Marsh",
"کونوسوکه ماتسوشیتا",
"Bicycle lighting",
"تقیالدین شامی",
"سوریه",
"مصر",
"توربین بخار",
"سیلندر (موتور)",
"John Landis Mason",
"Antique fruit jar",
"Fujio Masuoka",
"حافظه فلش",
"جان ماکلی",
"Henry Maudslay",
"دستگاه تراش",
"میکرومتر",
"هیرام ماکسیم",
"جیمز کلرک ماکسول",
"Thomas Sutton (photographer)",
"عکاسی رنگی",
"Stanley Mazor",
"John Loudon McAdam",
"Elijah McCoy",
"Displacement lubricator",
"Nicholas McKay (inventor)",
"پرزگیر",
"James McLurkin",
"Ant robotics",
"ایلیا مچنیکو",
"پروبیوتیک",
"Hippolyte Mège-Mouriès",
"مارگارین",
"Mordecai Meirowitz",
"فکر بکر",
"دمیتری مندلیف",
"جدول تناوبی",
"pycnometer",
"pyrocollodion",
"George de Mestral",
"ولکرو",
"رابرت متکالف",
"آنتونیو میوچی",
"نمسنج",
"Édouard Michelin (زاده ۱۸۵۹)",
"Anthony Michell",
"Alexander Mikulin",
"Mikulin AM-۳۴",
"میخایل میل",
"Mil Moscow Helicopter Plant",
"میل ۸",
"Mil Mi-۱۲",
"David L. Mills",
"Fuzzball router",
"پروتکل زمان شبکه",
"ماروین مینسکی",
"Confocal microscopy",
"Tokushichi Mishima",
"MKM steel",
"Pavel Molchanov",
"رادیوسوند",
"Jules Montenier",
"بو زدا",
"برادران مونگلفیه",
"hot air balloon",
"John J. Montgomery",
"Narcis Monturiol i Estarriol",
"رابرت موگ",
"Moog synthesizer",
"Roland Moreno",
"کارت هوشمند",
"Samuel Morey",
"Garrett A. Morgan",
"smoke hood",
"Alexander Alexandrovich Morozov",
"تی-۵۴/۵۵",
"Walter Frederick Morrison",
"فریزبی",
"William Morrison (dentist)",
"پشمک",
"ساموئل مورس",
"آلفرد ویل",
"Sergei Ivanovich Mosin",
"موسین–ناگانت",
"Motorins",
"Tsar Bell",
"Vera Mukhina",
"welded sculpture",
"کری مالیس",
"واکنش زنجیرهای پلیمراز",
"Neonatal intensive care unit",
"Colin Murdoch",
"Tranquillizer gun",
"سرنگ",
"William Murdoch",
"Gas lighting",
"Jozef Murgas",
"Evgeny Murzin",
"ANS synthesizer",
"بنوموسی",
"Mechanical puzzle",
"چراغ موشی",
"ماسک گاز",
"Dredging#Grab",
"fail-safe",
"ساز",
"فلوت",
"ایلان ماسک",
"پیتر فن موسخنبروک",
"Leyden jar",
"pyrometer",
"Walton Musser",
"Harmonic drive",
"ادوارد مایبریج",
"فیلم",
"Georgi Nadjakov",
"الکساندر نادیرادزه",
"RT-۲۱ Temp ۲S",
"آراس-۱۲ام",
"Nagai Nagayoshi",
"متآمفتامین",
"جیمز نایاسمیت",
"بسکتبال",
"فوتبال آمریکایی",
"یوشیرو ناکاماتسو",
"کفش",
"digital watch",
"CinemaScope",
"صندلی",
"شوجی ناکامورا",
"Blue laser",
"جان نپر",
"لگاریتم",
"Andrey Nartov",
"Tool bit",
"دستگاه تراش فلز",
"آتشبار",
"پیچ (ماشین ساده)",
"توپخانه",
"گیج",
"بورینگ",
"توپ (جنگافزار)",
"دوربین تفنگ",
"جیمز ناسمیت",
"steam hammer",
"جولیو ناتا",
"کارل زیگلر",
"کاتالیزگر زیگلر-ناتا",
"نبوکدنصر دوم",
"میانرودان",
"اروین نییر",
"برت ساکمن",
"Patch clamp",
"تئودور هولم نلسون",
"ابرمتن",
"ابررسانه",
"Sergey Nepobedimiy",
"موشک هدایتشونده ضدتانک",
"rocket weapon",
"Karl Nessler",
"Bernard de Neumann",
"جان فون نویمان",
"معماری فون نویمان",
"آیزاک نیوتن",
"ابیراهی رنگی",
"Miguel Nicolelis",
"ژوزف نیسهفور نیپس",
"عکاسی",
"نیکولای نیکیتین",
"بتن پیشتنیده",
"طناب فولادی",
"برج اوستانکینو",
"X-Seed ۴۰۰۰",
"پائول گوتلیب نیپکو",
"Nipkow disk",
"ژوئن-ایچی زاوا",
"مخابرات نوری",
"SIT/SITh (Static Induction Transistor/Thyristor)",
"پین دیود",
"آلفرد نوبل",
"دینامیت",
"لودویگ نوبل",
"کشتی نفتکش",
"امی نوتر",
"Noether's Theorem",
"ژان-آنتوان نله",
"الکتروسکوپ",
"ویلهلم نورمان",
"هیدروژنه کردن",
"Carl Richard Nyberg",
"blowtorch",
"آرون دی اوکونل",
"Quantum machine",
"Joseph John O'Connell",
"Wilgott Theophil Odhner",
"Odhner Arithmometer",
"ماشین حساب",
"Paul Offit",
"Stanley Plotkin",
"Rotavirus vaccine",
"Jarkko Oikarinen",
"آیآرسی",
"Katsuhiko Okamoto",
"مکعب روبیک",
"رانسوم ای. اولدز",
"خط مونتاژ",
"لوسین اولیویه",
"سالاد الویه",
"جرارد کیچن اونیل",
"حلقه ذخیره",
"رابرت اوپنهایمر",
"جنگافزار هستهای",
"Edward Otho Cresap Ord II",
"Iron sight",
"معدن",
"هانس کریستین اورستد",
"الیشا اوتیس",
"ویلیام اوترد",
"خطکش محاسبه",
"Arogyaswami Paulraj",
"مایمو",
"آنتونیو پاچینوتی",
"لری پیج",
"سرگئی برین",
"جستجوگر گوگل",
"William Painter (inventor)",
"Crown cork",
"الکسی پاژیتنوف",
"تتریس",
"Julio Palmaz",
"استنت",
"Helge Palmcrantz",
"دنیل دیوید پالمر",
"chiropractic",
"لویجی پالمیری",
"Frank Pantridge",
"الکتروشوک (قلبی)",
"جورجیوس پاپانیکولائو",
"Papanicolaou stain",
"آزمایش پاپ اسمیر",
"Philip M. Parker",
"Alexander Parkes",
"Forrest Parry",
"کارت مغناطیسی",
"چارلز الگرنون پارسونز",
"Spede Pasanen",
"ski jumping sling",
"boat ski",
"بلز پاسکال",
"ماشین حساب پاسکال",
"Gustaf Erik Pasch",
"Dimitar Paskov",
"Galantamine",
"سی. کومار ان. پاتل",
"لیزر کربن دیاکسید",
"لس پال",
"multitrack recording",
"Andreas Pavel",
"ایوان پاولف",
"شرطیشدن کلاسیک",
"Floyd Paxton",
"Bread clip",
"جان پمبرتون",
"کوکا کولا",
"Slavoljub Eduard Penkala",
"کرواسی",
"مداد نوکی",
"ویلیام هنری پرکین",
"Mauveine",
"Henry Perky",
"shredded wheat",
"Stephen Perry (inventor)",
"کش",
"Aurel Persu",
"Vladimir Petlyakov",
"بمبافکن سنگین",
"جولیوس ریچارد پتری",
"پتری دیش",
"پیتر پتروف",
"بلغارستان",
"Fritz Pfleumer",
"اگوست پیکار",
"Bathyscaphe",
"نیکولای پیروگوف",
"اتر",
"بیهوشکننده",
"بیهوشی",
"Fyodor Pirotsky",
"تراموا",
"Arthur Pitney",
"postage meter",
"Hippolyte Pixii",
"ژوزف فلات",
"فریببین",
"Baltzar von Platen (inventor)",
"برودت جذبی",
"James Leonard Plimpton",
"quad skates",
"Ivan Plotnikov",
"kirza",
"روی جی. پلونکت",
"پلی تترافلوئورواتیلن",
"Petrache Poenaru",
"خودنویس",
"کریستوفر پلهم",
"قفل آویز",
"نیکولای نیکولائوچ پولیکارپف",
"پولیکارپوف",
"پیاو-۲ کوکوروزنیک",
"یوجین پلی",
"کنترل از راه دور",
"رابرت آدلر",
"Ivan Polzunov",
"Mikhail Pomortsev",
"ابرنما",
"Olivia Poole",
"الکساندر استپانویچ پاپوف",
"گیرنده رادیو",
"آذرخشیاب",
"Nikolay Popov",
"تی-۸۰",
"Josef Popper",
"Aleksandr Porokhovschikov",
"Vezdekhod",
"tankette",
"amphibious ATV",
"Ignazio Porro",
"Porro prism",
"strip camera",
"Valdemar Poulsen",
"Wire recording",
"arc converter",
"جوزف پریستلی",
"سودا (نوشیدنی)",
"Alexander Procofieff de Seversky",
"ionocraft",
"سوختگیری هوایی",
"الکساندر میخایلوویچ پروخورف",
"Petro Prokopovych",
"Frame (beehive)",
"queen excluder",
"زنبورداری",
"سرگی میخائیلوویچ پروکودین گورسکی",
"Mark Publicover",
"ترامپولین (اسباب)",
"trampoline safety net enclosure",
"جورج پولمن",
"sleeping car",
"میهاجلو پاپین",
"pupinization",
"Tivadar Puskas",
"تلفنخانه",
"آدولف کوتله",
"شاخص توده بدنی",
"Jacob Rabinow",
"Magnetic particle clutch",
"John Goffe Rand",
"تیوب (بستهبندی)",
"زکریای رازی",
"تقطیر",
"استخراج",
"سولفوریک اسید",
"هیدروکلریک اسید",
"صابون",
"نفت سفید",
"شیمیدرمانی",
"سدیم هیدروکسید",
"Alec Reeves",
"مدولاسیون کد پالس",
"کارل رایشنباخ",
"creosote",
"فنول",
"تادئوس رایشاشتین",
"Reichstein process",
"Ira Remsen",
"ساخارین",
"Ralf Reski",
"Moss bioreactor",
"یوزف رسل",
"چکسلواکی",
"پیشران",
"Ri Sung-gi",
"Vinylon",
"چارلز فرانسیس ریشتر",
"مقیاس بزرگی ریشتر",
"Adolph Rickenbacker",
"گیتار الکتریک",
"Hyman George Rickover",
"زیردریایی هستهای",
"Niklaus Riggenbach",
"Rack railway#Riggenbach",
"Counter-pressure brake",
"دنیس ریچی",
"سی (زبان برنامهنویسی)",
"ژیل دو روبروال",
"ترازوی روبروال",
"جان روباک",
"lead chamber process",
"Francis Rogallo",
"Rogallo wing",
"پتر یکم",
"تزار",
"Emperor of روسیه",
"decimal currency",
"yacht club",
"sounding line",
"شاغول",
"Deep-sea exploration#Oceanographic Instrumentation",
"Pranoti Nagarkar-Israni",
"Rotimatic",
"ویلهلم رونتگن",
"X-ray machine",
"Ida Rosenthal",
"بلاروس",
"سینهبند",
"Maidenform",
"اندازه سینهبند",
"nursing bra",
"Sidney Rosenthal",
"ماژیک",
"Eugene Roshal",
"FAR Manager",
"RAR",
"قالب پرونده",
"وینرار",
"file archiver",
"Boris Rosing",
"CRT television",
"خیدو فان روسوم",
"پایتون (زبان برنامهنویسی)",
"ژان فرانسوا پیلاتر د روزیر",
"Rozière balloon",
"ارنو روبیک",
"Rubik's Magic",
"Rubik's Clock",
"ارنست روسکا",
"میکروسکوپ الکترونی",
"آلبرت سابین",
"واکسن فلج اطفال",
"Alexander Sablukov",
"فن گریز از مرکز",
"شرفالدین صابونجیاوغلی",
"جراحی",
"Quasiturbine",
"Qurbine",
"آندره ساخاروف",
"explosively pumped flux compression generator",
"توکاماک",
"جوناس سالک",
"Franz San Galli",
"مردم ایتالیا",
"آلمانیها",
"رادیاتور",
"گرمایش مرکزی",
"فردریک سنگر",
"توالییابی به روش سنگر",
"لری سنگر",
"ویکیپدیا",
"Yoshiyuki Sankai",
"HAL (robot)",
"البرتو سانتوس",
"Arthur William Savage",
"لاستیک رادیال",
"خشاب",
"Savage Model ۹۹",
"تفنگ اهرمی",
"Thomas Savery",
"آدولف ساکس",
"ساکسوفون",
"Vincent Schaefer",
"باروری ابرها",
"یخ خشک",
"بیلا شیتسک",
"آزمایش شیتسک",
"هوگو شیف",
"Schiff test",
"Pavel Schilling",
"استونی",
"electromagnetic telegraph",
"مین",
"فیوز",
"Gilmore Schjeldahl",
"Airsickness bag",
"Hubert Schlafly",
"اتوکیو",
"ویلهلم شلنک",
"بالن اشلنک",
"Bernhard Schmidt",
"Schmidt camera",
"Otto Schmitt",
"اشمیت تریگر",
"Christian Schnabel",
"کیس اسخوهامر ایمینک",
"August Schrader",
"Schrader valve",
"David Schwarz (aviation inventor)",
"زپلین",
"ریموند اسکات",
"Marc Seguin",
"پل معلق",
"Hanaoka Seishū",
"بیهوشکننده عمومی",
"Ted Selker",
"Pointing stick",
"سناخریب",
"Léon Serpollet",
"Flash boiler",
"Gardner-Serpollet",
"Iwan Serrurier",
"Moviola",
"تدوین",
"Mark Serrurier",
"Serrurier truss",
"تلسکوپ نوری",
"گرهارد سسلر",
"electret microphone",
"میکروفون",
"Guy Severin",
"راهپیمایی فضایی",
"Ed Seymour",
"Aerosol paint",
"Leonty Shamshurenkov",
"دوچرخه",
"کیلومترشمار",
"سورتمه",
"ابن شاطر",
"بی شنگ",
"رس",
"چاپ سربی",
"موراساکی شیکیبو",
"psychological novel",
"Pyotr Shilovsky",
"gyrocar",
"Masatoshi Shima",
"Fathullah Shirazi",
"گورکانیان",
"تفنگ رگبار",
"Joseph Shivers",
"Spandex",
"ویلیام شاکلی",
"هنری شرپنل",
"ترکش (مهمات)",
"ولادیمیر شوخوف",
"کراکینگ",
"Shukhov cracking process",
"thin-shell structure",
"tensile structure",
"سازه هذلولیوار",
"gridshell",
"خط لوله انتقال",
"پایانه نفتی",
"شیخ مظفر شکور",
"مالزی",
"یاخته",
"فضای بیرونی",
"بلوری شدن",
"پروتئین",
"میکروب",
"Augustus Siebe",
"کارل ویلهلم زیمنس",
"Siemens regenerative furnace",
"ورنر فون زیمنس",
"Electromote",
"اتوبوس برقی",
"ابوسعید سجزی",
"نظریه خورشیدمرکزی",
"ایگور سیکورسکی",
"هواگرد ثابتبال",
"Russky Vityaz",
"هواپیمای مسافربری",
"بمبافکن",
"Sikorsky Ilya Muromets",
"سیکورسکی",
"برنارد سیلور",
"نورمن وودلند",
"بارکد",
"کیا سیلوربروک",
"Memjet printer",
"List of prolific inventors",
"Vladimir Simonov",
"APS Underwater Assault Rifle",
"SPP-۱ underwater pistol",
"چارلز سیمونیی",
"Hungarian notation",
"ابن سینا",
"تقطیر بخاری",
"اسانس",
"فارماکوپه",
"clinical pharmacology",
"کارآزمایی بالینی",
"آزمایش تصادفی کنترلشده",
"قرنطینه",
"سرطان",
"Alternative cancer treatments",
"pharmacotherapy",
"گیاهدرمانی",
"سرخدار",
"مسدودکننده کانال کلسیم",
"آیزاک سینگر",
"بیاف اسکینر",
"Operant conditioning chamber",
"Nikolay Slavyanov",
"جوشکاری با الکترود دستی پوششدار",
"Alexander Smakula",
"شیشه ضد انعکاس",
"مایکل اسمیت",
"Site-directed mutagenesis",
"Yefim Smolin",
"استکان",
"فریدریش زونکن",
"کلاسور",
"سوراخکن",
"سو سونگ",
"chain drive",
"Marin Soljačić",
"Resonant inductive coupling",
"ادوین ساوترن",
"روش لکه جنوبی",
"Alfred P. Southwick",
"صندلی الکتریکی",
"Igor Spassky",
"Sea Launch",
"پرسی لی بارون اسپنسر",
"دستگاه مایکروویو",
"Elmer Ambrose Sperry",
"خلبان خودکار",
"لایمن اسپیتزر",
"استلراتور",
"Bhargav Sri Prakash",
"FriendsLearn",
"واقعیت مجازی",
"On-board diagnostics",
"powertrain",
"drive by wire",
"لادیسلاس استارویچ",
"live-action/animated film",
"Gary Starkweather",
"چاپگر لیزری",
"مدیریت رنگ",
"Boris Stechkin",
"ماشین گرمایی",
"جرج استیونسن",
"steam railway",
"سیمون استیون",
"land yacht",
"Andreas Stihl",
"اره زنجیری",
"رابرت استیرلینگ (مهندس)",
"موتور استرلینگ",
"Aurel Stodola",
"Aleksandr Stoletov",
"سلول خورشیدی",
"اثر فوتوالکتریک",
"لوی اشتراوس",
"John Stringfellow",
"aerial steam carriage",
"بییارنه استراستروپ",
"سی پلاسپلاس",
"Almon Strowger",
"Emil Strub",
"Rack railway#Strub",
"عبدالرحمن صوفی",
"Mariner's astrolabe",
"نقشهبرداری",
"Kyota Sugimoto",
"ژاپنese typewriter",
"Mutsuo Sugiura",
"اوسوفاژوگاسترودوداندوسکوپی",
"پاول سوخو",
"سوخو",
"هواپیمای جنگنده",
"Simon Sunatori",
"Sushruta",
"دوره ودایی",
"تئودور سودبرگ",
"Ultracentrifuge",
"جوزف سوان",
"Robert Swanson (inventor)",
"train horn",
"Andrei Sychra",
"لیتوانی",
"مردم چک",
"روسیهn guitar",
"Vladimir Syromyatnikov",
"Androgynous Peripheral Attach System",
"فضاپیما",
"لئو زیلارد",
"پروژه منهتن",
"Muhammad Salih Tahtawi",
"celestial globe",
"Gyula Takátsy",
"پلیت میکروتیتر",
"Esther Takeuchi",
"ایگور یوگنیویچ تام",
"چینگ وی تانگ",
"Steven Van Slyke",
"دیود گسیل نور ارگانیک",
"طرسوسی",
"کشکنجیر",
"mangonel",
"Gustav Tauschek",
"طبله (رایانه)",
"Kenyon Taylor",
"Flip-disc display",
"برنارد تلگن",
"pentode",
"ادوارد تلر",
"بمب هیدروژنی",
"Eli Terry",
"نیکولا تسلا",
"موتور القایی",
"لئون ترمین",
"ترمین",
"ویدئوی درهمبافته",
"دزدگیر",
"terpsitone",
"Rhythmicon",
"ماشین درام",
"Thing (listening device)",
"Charles Xavier Thomas",
"Arithmometer",
"الیهو تامسون",
"لامپ قوسی",
"ویلیام تامسون",
"کلوین",
"Eric Tigerstedt",
"Sound-on-film",
"Kalman Tihanyi",
"iconoscope",
"Gavriil Adrianovich Tikhov",
"spectrograph",
"Benjamin Chew Tilghman",
"سابپاشی",
"Fedor Tokarev",
"تپانچه تهته",
"SVT-۴۰",
"ری تاملینسون",
"ایمیل",
"اوانجلیستا توریچلی",
"فشارسنج",
"Alfred Traeger",
"Pedal radio#Pedal-powered transmitter",
"ریچارد ترویتیک",
"لوکوموتیو بخار",
"Franc Trkman",
"اسلوونی",
"Yuri Trutnev (scientist)",
"راجر تسین",
"اسامو شیمومورا",
"مارتین کلایف",
"پروتئین فلورسنت سبز",
"کنستانتین تسیولکوفسکی",
"پرواز فضایی",
"میخایل تسوت",
"کروماتوگرافی",
"الکسی توپولف",
"توپولف-۱۴۴",
"زبرصوت",
"آندری توپولف",
"توربوپراپ",
"توپولف-۱۱۴",
"توپولف-۹۵",
"خواجه نصیرالدین طوسی",
"رصدخانه",
"جفت طوسی",
"شرفالدین طوسی",
"Shintaro Uda",
"هیدتسوگو یاگی",
"آنتن شاخهای",
"Lewis Urry",
"باتری قلیایی",
"Tomislav Uzelac",
"Ira Van Gieson",
"Van Gieson's stain",
"Theophilus Van Kannel",
"revolving door",
"Vladimir Veksler",
"synchrophasotron",
"سنکروترون",
"جان ون",
"نمودار ون",
"Auguste Victor Louis Verneuil",
"Verneuil process",
"پیر ورنیه",
"مقیاس ورنیه",
"Lucien Vidi",
"فشارنگار",
"Edgar Villchur",
"Acoustic suspension",
"آرتوری ایلماری ویرتانن",
"AIV fodder",
"آلساندرو ولتا",
"باتری",
"پیل ولتایی",
"Bernard Vonnegut",
"یدید نقره",
"Ivan Vučetić",
"اثر انگشت",
"پاول والدن",
"وارونگی والدن",
"اتیلآمونیوم نیترات",
"مایع یونی",
"جیمی ویلز",
"Madam C.J. Walker",
"Barnes Wallis",
"bouncing bomb",
"Ruth Graves Wakefield",
"chocolate chip cookie",
"Frederick Walton",
"Linoleum",
"Aldred Scott Warthin",
"Warthin–Starry stain",
"رابرت واتسون-وات",
"رادار",
"جیمز وات",
"توماس وجوود",
"کارل اوئر فون ولسباخ",
"Gas mantle",
"ferrocerium",
"Jonas Wenström",
"جرج وستینگهاوس",
"Air brake (rail)",
"چارلز ویتستون",
"concertina",
"برجستهبین",
"Playfair cipher",
"pseudoscope",
"Richard T. Whitcomb",
"Supercritical airfoil",
"بالک",
"ایلای ویتنی",
"ماشین پنبهپاککن",
"فرانک وایتل",
"موتور جت",
"Otto Wichterle",
"Norman Wilkinson (artist)",
"Dazzle camouflage",
"چارلز تامسون ریس ویلسون",
"اتاقک ابر",
"پل وینچل",
"قلب مصنوعی",
"Sergei Winogradsky",
"Winogradsky column",
"نیکلاوس ویرت",
"پاسکال (زبان برنامهنویسی)",
"A. Baldwin Wood",
"گرنویل وودز",
"James Homer Wright",
"Wright's stain",
"برادران رایت",
"Arthur Wynne",
"جدول کلمات متقاطع",
"Yi Xing",
"ساعت نجومی",
"Pavel Yablochkov",
"Yablochkov candle",
"الکساندر سرگیویچ",
"یاکوولف",
"Yakovlev Yak-۴۰",
"regional jet",
"Linus Yale Jr.",
"قفل سوزنی غلتان",
"Linus Yale Sr.",
"Shunpei Yamazaki",
"علوم رایانه",
"فیزیک حالت جامد",
"Gazi Yasargil",
"جراحی مغز و اعصاب",
"Ryōichi Yazu",
"گونپی یوکوی",
"گیم بوی",
"Arthur M. Young",
"بل هلیکوپتر",
"Vladimir Yourkevitch",
"hull (watercraft)",
"یویو تو",
"Artemisinin",
"Sergei Yudin",
"Cadaveric blood",
"محمد یونس",
"اعتباردهی خرد",
"سرمایهگذاری خرد",
"Abu Yusuf Yaqub ibn Abd Al-Haqq",
"مراکش",
"ابزارهای محاصره",
"A. Albert Yuzpe",
"Yuzpe regimen",
"پیشگیری اضطراری از بارداری",
"ابوالقاسم زهراوی",
"catgut",
"بخیه",
"فرانک زامبونی",
"یخپرداز",
"جوزپه زامبونی",
"پیل زامبونی",
"لودویک زامنهوف",
"زبان اسپرانتو",
"Walter Zapp",
"Minox",
"ابراهیم زرقالی",
"سالنما",
"استوانما",
"Yevgeny Zavoisky",
"تشدید پارامغناطیسی الکترون",
"طیفسنجی تشدید مغناطیسی هستهای",
"نیکولای زلینسکی",
"فردیناند زپلین",
"فریتز زرنیکه",
"Phase contrast microscopy",
"Tang Zhongming",
"زغال",
"Nikolay Yegorovich Zhukovsky",
"تونل باد",
"Franz Ziehl",
"Friedrich Neelsen",
"Ziehl–Neelsen stain",
"کنراد تسوزه",
"Z۱ (computer)",
"Z۲ (computer)",
"زد۳",
"Z۴ (computer)",
"ولادیمیر زورکین",
"Iconoscope",
"kinescope"
] | [
"فهرستهای اختراعها",
"مخترعان"
] |
1,848 | مصر باستان | 0 | 1,075 | 0 | [
"تمدن مصر باستان",
"تمدن مصر"
] | false | 638 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | مجموعه اهرام جیزه شناخته شدهترین نشان تمدن مصر باستان است
مصر باستان به تمدنی در شمال شرقی آفریقا در دره رود نیل گفته میشود که در دوره زمانی میان ۳۰۰۰ پیش از میلاد تا زمان تسخیر مصر بدست اسکندر مقدونی وجود داشت. تمدن مصر باستان نمونهای از شاهنشاهیهای بناشده بر اصل آبیاری است.
به فرمانروایان مصر باستان فرعون گفته میشود.
تمدن مصر باستان در سال ۳۱۴۰ پیش از میلاد یعنی زمانی که دو قلمروی مصر سفلی و مصر علیا تحت پادشاهی نخستین فرعون به نام نارمر که برخی او را منس مینامند، به وحدت سیاسی رسیدند شکل گرفت. مصر باستان در دوره دراز تمدن خود چندین بار زیر فرمانروایی نیروهای بیگانه از جمله ایرانیان هخامنشی نیز درآمد.
تاریخ
قلمروی مصر باستان در گستردهترین دوره خود (سده پانزدهم پیش از میلاد).
تاریخ مصر را به سه دوره تقسیم میکنند: ۱. دوره پادشاهی قدیم ۲. دوره پادشاهی میانه ۳. دوره پادشاهی نوین.
کشاورزی تغییرات عمدهای را در جامعه مصر به وجود آورد. هنگامی که اغلب مصریها کماکان در کشتزارها کار میکردند، بعضی از آنها برای نمونه، سفالگر شدند. بافندگان الیاف کتانی میریسیدند و از آنها پارچههای کتانی میبافتند.
بیشتر مصریها به قبیلهای تعلق داشتند و هر دهکدهای در یکی از چند منطقه مستقل جای میگرفت. مناطق مقتدرتر یا جذب مناطق ضعیفتر از طریق جنگ و گاهی ازدواج پیشرفت میکردند تا سرانجام مصر تنها از دو پادشاهی تشکیل شد: مصر سفلی که در ناحیه دلتای نیل قرار داشت و پایتخت آن بیوتو در غرب دلتا بود، و مصر علیا که شامل سرزمینهای دره نیل میشد که از دلتا تا نخستین آبشار نیل نزدیک به آسوان در جنوب مصر گسترده بود. پایتخت مصر علیا، نخب بود که در محل الکب امروزی قرار داشت. صدها سال این دو سلطنت در کنار هم قرار داشتند و با یگانه شدن این دو، روزگار عظمت مصر آغاز شد.
در سال ۳۱۰۰ پیش از میلاد فرمانروای محلی به نام منس همراه با سپاهیانش از مصر علیا جایی که بر استان هشتم آن فرمانروایی داشت خارج شد و به سوی شمال لشکر کشید، شهرهای بسیاری را به تصرف درآورد و به دلتای نیل وارد شد، سپاه منس اشراف و بلندپایگانی را که در مقابلشان مقاومت میکردند گردن زدند و به این ترتیب مصر سفلی مغلوب شد. منس در مقام فرمانروای سراسر مصر اجازه داشت که تاج سفید مصر علیا و همچنین تاج سرخ مصر سفلی را بر سر گذارد. او هر دو تاج را در هم آمیخت و پشنت را ابداع کرد، که تاجی جدید بود و بخش بالایی و سفید این تاج در بخش کوتاه و سرخ پایینی قرار میگرفت. کرکس مصر علیا و مار کبرای مصر سفلی نیز هر دو با هم جانوران نمادین این پادشاهی یکپارچه شدند.
منس پس از تصرف مصر سفلی به دنبال هیچ فتح و کشورگشایی دیگری نرفت و قلمرو تکهتکه شده مصر آن زمان را به صورتی یکپارچه درآورد. منس در برابر بیاباننشینان صحرای سینا، نوبیهای سیاهپوست منطقه جنوب و لیبیاییهای مزاحم غرب از سرزمینش پاسداری کرد و به این ترتیب، نخستین حکومت را در جهان بنا نهاد که قدرتی مرکزی آن را راهبری میکرد. منس با بنا نهادن پایتختی جدید به یکپارچگی دو بخش شمالی و جنوبی این سرزمین قطعیت بخشید. او در فاصلهای نه چندان دور از راس دلتای نیل، جایی که مصر علیا و مصر سفلی به یکدیگر مربوط میشوند (تقریبا در جنوب قاهره امروزی) منطقهای را برای پایتختی جدید ایجاد کرد. منس این شهر را انیب حدج (به معنی دیوارهای سفید) نامید. این پایتخت نوعی دژ بود.
دوره آغازین دودمانی (۲۶۸۶–۳۰۵۰ پ. م)
لوحه نارمر به تصویر کشنده یکپارچه شدن مصر برای نخستین بار است
آغاز شکلگیری حکومتهای قدرتمند در مصر به صورت یک فرمانروایی یکپارچه نبود، بلکه در دهههای پایانی منتهی به هزاره سوم پیش از میلاد مصر توسط حاکمان محلی در دو بخش جنوبی و شمالی اداره میشد. با آمدن شاهی به نام منس مصر برای نخستین بار یکپارچه میشود و دودمان یکم شکل میگیرد. بنا به نوشتههای مانتو، پایتخت مصر در این هنگام شهر تینیس بود که امروزه هنوز پیدا نشدهاست. از آنجا که هیچ مدرکی از وجود شاهی به نام منس یافت نشدهاست، برخی مصرشناسان بر این باورند که این شاه افسانهای میبایست همان نارمر بوده باشد که در لوحه معروف خود در حالی به تصویر کشیده شدهاست که دو مصر را یکپارچه کرده. نارمر از شهر ابیدوس در مصر علیا به پا خاست. به باور تاریخدانان، تاریخ مصر باستان از این نقطه آغاز شد و تا سده چهارم پیش از میلاد که این سرزمین به دست اسکندر مقدونی فتح شد، ۳۱ دودمان یا خاندان پادشاهی بر آن فرمانروایی کردند.
سامانه حکومتی مصر در سه دودمان نخست پایهریزی شد و روشهای حکومتداری شاهان این دودمانها بنیان چگونگی فرمانروایی در کشور مصر در هزارههای پس از آن را ساختند. افزایش قدرت و ثروت فرعونهای این دوره را میتوان در مصطبههای ساخته شده توسط آنان مشاهده کرد؛ بناهایی که در دو دوره آغازین دودمانی و پیشدودمانی از سوی فرعون و نیز طبقه بالای جامعه به عنوان آرامگاه مورد استفاده قرار میگرفتند.
تا پایان دوره آغازین دودمانی، رشد ساختارهای اشرافیگونه در جامعه مصر به همراه قدرت گرفتن فرمانروایان محلی باعث افزایش ثروت ملی و داد و ستد با کشورهای خارجی شد؛ داد و ستدهایی که اغلب زیر نظر خانوادههای پرنفوذ و به منظور فراهم کردن بهترین ابزارها برای ساخت آرامگاه از منابع گوناگون انجام میشدند.
پادشاهی کهن (۲۱۸۱–۲۶۸۶ پ. م)
سلاطین قدیم مصر فرعون نام داشتند. فراعنه مصر از بیست و شش سلسله بوده و تاریخشان تقریبا سه هزار سال را شامل میشود.
پایتخت مصر گاهی منفیس و زمانی تب بودهاست. قدرت و عمران این مملکت در عهد سلطنت توتمس سوم و رامسس دوم که از فراعنه تب بودند، به بالاترین درجه رسید.
تاریخ ادوار فراعنه را میتوان به چهار دوره اصلی تقسیم کرد.
دولت قدیم منفیس
اهرام
دولت وسطی
دولت تازه تب
ابوالهول، واقع در جیزه.
پادشاهی کهن دورهای است که بیگمان میتوان آن را نخستین دوره از تاریخ مصر دانست که در آن شکوه و عظمت فرمانروایی فرعونها آشکارا دیده میشود. این پادشاهی با دودمان سوم که خاستگاه آن در ممفیس واقع در مصر سفلی بود، آغاز گشت. پادشاهان بزرگی چون خوفو، خفرع، و منکورع در این دوره دست به ساخت اهرام سهگانه زدند که تا چندین هزار سال بعد نیز پابرجا ماندند. خفرع همچنین تندیس بزرگ ابوالهول را در کنار اهرام ساخت؛ تندیسی که یکی از نمادهای عظمت و شکوه مصر باستان بهشمار میرود. با آنکه هرمهای بزرگ جیزه جزو نمادهای بزرگی و قدرت مصر باستان شدند، به دلیل نارضایتی همگانی پدید آمده از هزینه بسیار ساختن این بناها، ساخت سازههایی به بزرگی آنها توسط فرعونهای آینده در تاریخ مصر پیگیری نشد.
مصر در دوران پادشاهی کهن شاهد موج گستردهای از به بردگی گرفتن مردم مناطقی چون فلسطین، نوبه، لیبی، و حبشه پس از کشورگشاییهای شاهان گوناگون بود. هزینه بسیار زیاد ساخت و ساز برای فرعونها و اعضای دربار و ستمی که این شاهان به بردگان و زیردستان میکردند باعث کم شدن ثروت دولت مرکزی و ناآرامی و شورش در میان مردم شد. این در حالی بود که با کاهش قدرت حکومت مرکزی، خرهسالاران (سران خرههای مصر) قدرت بیشتری به دست آوردند و دست به رقابت و جنگیدن با هم زدند.
پادشاهی میانه
سال ۲۱۳۴ پیش از میلاد با پیروزی بزرگ استاندار جنوبی، انتف (۲۱۳۴ تا ۲۱۱۸ پیش از میلاد)، علیه دشمنانش آغاز شد. او خود را فرعون مصر علیا نامید و زادگاهش، واست را مرکز این فرمانروایی قرار داد. واست، که بعدها یونانیها آن را طیوه نامیدند و امروز الاقصر نام دارد، با عنوان پایتخت جدید اداره این فرمانروایی را به عهده گرفت.
البته جنگهای استانداران با یکدیگر همچنان ادامه داشت. تازه در سال ۲۰۴۰ پیش از میلاد بود که یکی از جانشینان انتف به نام منتوهوتپ اول (۲۰۶۱ تا ۲۰۱۰ پیش از میلاد) توانست مصر سفلی را دوباره تصرف کند. به این ترتیب، بعد از منس، او دومین متحد کننده این سرزمین بود.منتوهوتپ در سراسر کشور صلح برقرار کرد و در نتیجه، آرامش و نظم جدید دوران گذشته به این سرزمین بازگشت. درباره اواخر دوره دودمان یازدهم اطلاعات چندانی در دست نیست. اما مسلم است که آمنمهات اول (۱۹۹۱ تا ۱۹۶۲ پیش از میلاد)، وزیر آخرین فرعون دودمان یازدهم، فرمانروای خویش را به زور از تخت پایین کشید، فرمانروایی را خود به دست گرفت و به این ترتیب، دودمان دوازدهم را بنیان نهاد.
در زمان آمنمهات اول، که زاده طیوه بود برای نخستین بار خدایان طیوهای با عنوان برترین خدایان مورد ستایش قرار گرفتند آمنمهات اول که نامش مفهوم آمون در اوج است را دارد خدای شهر طیوه، آمون (خدای هواها) را خدای سراسر مصر قرار داد. مصریها خیلی زود این خدا را به رع، بزرگ خدایی که تا آن زمان ستایش میکردند پیوند دادند و نام آمون-رع در میانشان رواج یافت. فرعون قدرت خداگونه سابق را برای خود مطالبه میکرد، اما هرگز نتوانست آن شخصیت فوق انسانی را به دست آورد که در جایگاهی برتر از جایگاه انسان جلوس کند و هیچکدام از جانشینان او نیز هیچ وقت در چنین جایگاهی ظاهر نشدند. فراعنه دودمان ۱۲ که همگی آمنمهات یا سسوستریس نام داشتند، فرمانروایانی فعال بودند که وظایف خود را مسئولانه به انجام رساندند. بعد از جنگهای سخت، قدرت استانداران به شکل قطعی درهم شکست و کشور به کمک یکی از کارکنان وفادار و کارآزموده از نو سازماندهی شد. پایتخت دوباره از طیوه به ممفیس منتقل شد. فراعنه از پایتخت، معادن سنگ و کار استخراج آنها در نوبی و سودان را اداره میکردند. آنها منطقه باتلاقی واحه فیوم را آباد کردند-با توسعه برنامهریزی شده تاسیسات آبیاری، سطح زمینهای زیر کشت را در حد چشمگیری گسترش دادند و امکانات رفاهی جدیدی به این منطقه آوردند، که البته فقط جمع کوچکی از مردم از آن بهرهمند شدند. بیشتر مردم همچنان فقیر بودند و در فقر باقیماندند.
از نظر فرهنگی، سلطنت میانه نقطهای کانونی در تاریخ مصر است. فراعنه این دوره به مناسبت پیروزیهایشان در نوبی، سوریه و فلسطین، کاخها، معابد و بناهای یادبود بزرگی ساختند. ساخت اهرام نیز دوباره رواج یافت، اما اهرام این دوره کوچکتر از اهرام سلطنت قدیم و دیگر نه از سنگ، بلکه از خشت خام ساخته میشدند. برای حفظ مقبرههایشان از دستبرد سارقان، نیز مجموعههای ورودی به این بناها را با باغهای هزارتو و دریچههای مخفی در کف پیچیدهتر کردند. ادبیات به اوج شکوفایی رسید. از آن دوره پاپیروسهای بیشماری به دست آمدهاست-از محاسبات مالیاتی، مناظرات مکتوب علمی و متون مذهبی تا نامهها، داستانها و حکایتهایی که اغلب به سبک فکاهی هستند.
دوره دوم میانی و فرمانروایی هیکسوس (۱۵۴۹–۱۶۷۴ پ. م)
با مرگ شهبانو سوبکنفرو در سال ۱۷۷۳ پیش از میلاد و در حالی که قدرت شاهان پادشاهی میانی رو به زوال گذاشته بود، عمر این پادشاهی نیز به سر آمد. این در حالی بود که به دلیل سستی قدرت فرعونها در بخشهای شمالی مصر، قبایل آسیایی سامی و کنعانی نژاد در شهر اواریس حکومت تشکیل داده بودند و با مرگ سوبکنفرو و در حالی که او هیچ جانشینی نداشت، آغاز به حمله به مناطق زیر نفوذ دولت مستقر در تبس کردند. قدرت شاهان اواریس تا بدان جا پیش رفت که فرعونهای تبس ناچار به پرداخت خراج به آنها شدند. مصریان این پادشاهان بیگانه را هیکسوس به معنای «فرمانروایان بیگانه» میخواندند؛ نامی که بعدها توسط مانتو به اشتباه «فرمانروایان چوپان» بازگردانی شد.
در آن زمان موجی از حرکات جمعی خاور نزدیک را دربر گرفته بود که بیشتر از شرق به سوی غرب جریان داشت. مانتو تاریخنگار از این جمعیت وحشی با نام هیکسوسها یاد میکرد، که معانی بسیاری از جمله (فرمانروای کشورهای بیگانه) داشت. اما هیکسوسها از قوم مشخصی نبودند، بلکه از خاور نزدیک بودند که در مسیر مهاجرت خود به مصر ضعیف و درگیر مشکلات راه یافتند و در شمال، حکومتی موقت برقرار کردند. مهاجرانی که از بخش علیای فرات آمده بودند در دلتای نیل ساکن شدند و در سال ۱۶۴۰ پیش از میلاد فرمانروایی مصر سفلی را بدست گرفتند. امکان مقاومت مصریان در مقابل متجاوزان بسیار اندک بود، زیرا آنها اسب داشتند حیوانی که پیش از آن مصریها هرگر ندیده بودندو سرعت و چالاکیاش از هر جانور دیگری که آنها میشناختند بیشتر بود. اما هولناکتر از آن: هیکسوسها این جانوران عظیم و ترسناک را جلوی ارابههایی بسته بودند که با آنها میتوانستند میدان جنگ را همچون باد درنوردند و حریفان گریخته از جنگ را تعقیب کنند. ارابههای جنگی، تانکهای دوران باستان بودند. شکست مصریان اجتناب ناپذیر بود.
شاهان هیکسوس، که با سه فرعون، سالیتیس، ششی و خیان، پادشاهی دودمان پانزدهم و در نتیجه، دومین دوره بینابینی مصر را افتتاح کردند، ابتدا در حاشیه شرقی دلتای نیل قرارگاهی مستحکم-شهر آواریس- را بنا نهادند. از این پایگاه، آنها میتوانستند مصر و فلسطین را زیر نظر بگیرند و اداره کنند. اگرچه نخستین هیکسوسها بر سراسر مصر تسلط داشتند، در دوره جانشینان آنها -که هیکسوس کوچک نامیده میشدند-دامنه قلمرو هیکسوسها، در شمال، آشکارا محدود شد و این موقعیتی مطلوب برای مصریان بود تا اقدام برای بیرون راندن هیکسوسها را از جنوب آغاز کنند.
با آنکه هجوم هیکسوس به مصر اغلب توسط مصریان بهمانند یک فاجعه جبرانناشدنی که نابودی نیایشگاهها و بنیانهای فرهنگی مصر را در پی داشته به تصویر کشیده میشود، آنها با خود فناوریهایی را نیز به مصر آوردند؛ از جمله اسب که تا پیش از آن مصریان با آن ناآشنا بودند و پس از آنکه به تواناییهای اسبان پی بردند خود از پرورشدهندگان آن شدند و این خود یکی از عوامل اصلی در دگرگونی بنیادین یگانهای لشکری در دودمانهای آتی گشت.
هیکسوسها روشهای حکومتمداری مصریان را به کار بستند و برای خود لقب «فرعون» اختیار کردند. آنها گاهی با فرعونهای حاکم در تبس نیز روابط خوبی برقرار میکردند که از جمله آنها روابط نزدیک فرعون هیکسوس آپوپی و اینتف هفتم بوده. با این حال پس از قدرت گرفتن دوباره فرمانروایان حاکم بر تبس، نبرد از سوی آنان برای بیرون راندن «اشغالگران» و آزادسازی مصر آغاز شد. تائو دوم ملقب به «تائوی دلیر» و کاموسه دو شاهی بودند که بیشترین نقش را در رهبری خیزشهای این دوره بر ضد اشغالگران داشتند که آخری در ادبیات حماسی مصر باستان نیز جایگاه بالایی به خود اختصاص دادهاست. سرانجام پس از نزدیک به ۳۰ سال جنگ، هیکسوسها در سال ۱۵۵۵ پ.م. شکست خوردند و پایتخت آنان توسط اهمسه یکم نابود شد.
پادشاهی نوین (۱۰۶۹–۱۵۴۹ پ. م)
پادشاهی نوین با شکست هیکسوسها و یکپارچگی دوباره مصر زیر فرماندهیاهمسه یکم از دودمان هجدهم آغاز شد. این دورهای بود که اصلاحات ژرف اجتماعی، سیاسی، و نظامی در مصر به اجرا درآمدند.
در سال ۱۵۵۰ پیش از میلاد، شاهزاده طیوهای اهمسه، با پشتیبانی مردم، طبقه اشراف و کاهنان موفق شد که هیکسوسها را از مصر بیرون براند. او نخستین فرعون دودمان هجدهم و سلطنت جدید شد. اهمسه، زادگاهش طیوه را پایتخت خویش قرار داد. او دشمنان فراری را تا قلب فلسطین تعقیب کرد و این سرزمین را به تصرف مصر درآورد. در جنوب، به سوی نوبی لشکر کشی کرد و تقریبا تا آبشار سوم پیش رفت. قلعه آواریس نیز چنان از بنیان ویران شد که امروزه غیر از تلی از خاک و ماسه، چیزی از آن باقی نماندهاست. هنگام مرگ اهمسه حکومتی یکپارچه را بر جای گذاشت که اقتصادی مترقی و شکوفا داشت. دوره دودمان هجدهم (۱۵۵۰ تا ۱۳۰۷ پیش از میلاد) را درخشانترین دوره در تاریخ مصر میدانند. در این زمان مصر برای نخستین بار قدرت نظامی درجه اولی شده بود. تا آن زمان، همسایگان نیل بیشتر به زندگی مسالمتآمیز تمایل داشتند، حتی معلمان در آموزشهای خود به دانش آموزان پیشنهاد میدادند که حرفه سربازی را پیش نگیرند. اما شکست هیکسوسها و انهدام حکومت آنها روحیه عامه مردم را تغییر داد. مصریها، که تا این زمان فقط برای مواهب زندگی یا به دست آوردن ذخایر مواد خام به سرزمینی دیگر لشکرکشی میکردند، حالا فقط برای کشورگشایی دست به این کار میزدند. آنها در زمان توتمس اول (۱۵۰۴ تا ۱۴۹۲ پیش از میلاد) پسر آمنهوتپ، فتوحات سریعی به دست آوردند و همانطور که خود پیشتر تسلیم و شکست را تجربه کرده بودند ملتهای دیگر را مقهور قدرتشان ساختند. کسب این پیروزیها برای مصریان دشوار نبود:آنها از هیکسوسها آموخته بودند که چگونه با اسب و ارابههای جنگی، دشمن را به وحشت اندازند.
در سرزمین مصر، دوران صلح به سر آمد. توتمس سوم به خاورمیانه لشکر کشید و مناطق از دست رفته در فلسطین را دوباره تصاحب کرد. اما برعکس، در سوریه نتوانست اراضی تصاحب شده را مدت زیادی حفظ کند و دوباره از آنها دست کشید. لشکرکشیهای بیشمار و موفقیتآمیز و تاراج اسرا و غنائم سرزمینهای دیگر، او را با عنوان سپهسالار بزرگ مصر به شهرت رساند. هتیتها، آسوریها، بابلیها و جزیره نشینان قبرس به او خراج میدادند. فرمانروایی توتمس از فرات تا قلب سودان گسترده شد-مصر زمان او، نخستین امپراطوری جهان بود.
تندیس آخناتون به شیوه دوره عمارنه
در سال ۱۳۵۳ پیش از میلاد، آمنهوتپ چهارم بر تخت نشست. او بر خلاف پیشینیانش، هیچ جنگجوی بزرگ یا فرمانروای قدرتمندی نبود، بلکه دانشمندی محتاط و متفکر بود، که شانههای لاغر و نحیفی داشت. آمنهوتپ از کودکی به خدایان متعدد اعتقاد نداشت و فقط یک خدا، آتون، خدای خورشید را ستایش میکرد که قرص خورشید مظهر آن بود و به همین دلیل، در سال ۱۳۴۸ پیش از میلاد او نام آخناتون (به معنی خدمتگزار آتون یا خرسندکننده آتون) را برای خود انتخاب کرد.
اخناتون، هجده سال زمام امور مصر را در دست داشت. دگرگونیهای متعددی که در عرصههای فرهنگی و دینی، سیاسی – اقتصادی و بنیادهای دیگر اجتماعی مصر به وقوع پیوست، قرنها مصر را در همه ابعاد و جهات به خود مشغول داشت. اخناتون با رنسانس دینی خود برآن بود تا مصر را به صورت قدرتی نوین و متفاوت با آنچه تاکنون بودهاست، به جهانیان معرفی کند. وی برآن بود که قدرت فرعون را قدرتی همطراز با خدایان مصری نماید و از این رو برخورد با مجمع کاهنان آمون اجتناب ناپذیر گردید. اخناتون که ملقب به آمنوفیس چهارم است، در پایتخت جدیدش، عمارنه، که پیش از هر کاری به پایهگذاری آن پرداخته بود تا ارائه آیین اعتقادی جدیدی را در آن آغاز کند، کانون مذهبی بزرگی با قصرها و معابد گوناگون ایجاد کرد که آفتاب به همه جای آن راه داشت-خدایان قدیمی در اندرونیهای مرموز و تاریک معابد ستایش میشدند. معابد خدایان پیشین بسته و نامشان در همه جا محو شد. اگرچه آخناتون خود را شاهی خداگونه میدانست اما مردمیتر از برخی فراعنه پیش از خود رفتار میکرد. او با همسر اصلی و زیبایش، نفرتیتی همچون موجودی فانی و کاملا معمولی در میان مردم میگشت، حتی وقتی یکی از شش فرزندش مرد از گریستن در مقابل عامه مردم خودداری نکرد.
اما تنها معدودی از افراد نظریه جدید آخناتون را درباره خدای واحد درک میکردند و چون او در برابر سنتهای معمول میایستاد، دشمنان بسیاری پیدا کرد و همچنین وقتی اقتدار مصر در آفریقا و آسیا زوال یافت، منابع ثروت او نیز تحلیل رفت. بعد از مرگ آخناتون، در سال ۱۳۳۵ پیش از میلاد، مصریها دوباره به خدایان قدیمی روی آوردند.
به دنبال حکومت هشت ساله اسمنخ کارع، توت عنخ آتون (تصویر زنده آتون) بر تخت نشست. او آیین قدیمی و اعتقاد به خدای اصلی، آمون و خدایان دیگر را دوباره رواج داد و نام خود را نیز به توت عنخ آمون تغییر داد. حال، گویی طوفانی در مصر به پا شد:عمارنه، پایتخت آخناتون، با خاک یکسان شد، تندیسهای آخناتون نابود شدند، و دوباره ممفیس پایتخت کشور قرار گرفت. توت عنخ آمون جوان تنها ده سال حکومت کرد و در سال ۱۳۲۳ پیش از میلاد درگذشت، او نقش مهمی در باستانشناسی نوین دارد-هرچند که کمی پس از مرگ وی دزدان تا حجره پیشین آرامگاهش نفوذ کردند و سپس از آنجا بیرون رانده شدند. اما از سر خوشاقبالی، حادثهای رخ داد که به ۲۰۰ سال بعد مربوط میشود:دویست سال بعد، مقبره فرعون رامسس ششم را درست در مجاورت آرامگاه توت عنخ آمون بنا کردند. هنگام احداث این مقبره خاک و ضایعات به جا مانده از عملیات ساختمانی، همچون پشتهای محافظ، روی در ورودی و حجره مقبره آخرین شاه عمارنه ریخته شد و تا ۳۰۰۰ سال، جسد و گنجینههای همراهش را از دست دیگر غارتگران طلاجو در امان نگه داشت. از ۶۳۰۰ قطعه عرضه شده در بخش آثار مصری موزه قاهره فقط ۱۷۰۰ قطعه از مقبره توت عنخ آمون به دست آمدهاست، که در سال ۱۹۹۲ کشف و گشوده شد.
چون هرمهب، آخرین فرعون دودمان هجدهم، هیچ فرزندی نداشت، پا-رعمسو، فرمانده کل کمانداران، سواره نظام و پیادهنظام را جایگزین خویش قرار داد. پا-رعمسو با نام رامسس اول(۱۳۰۷ تا ۱۳۰۶ پیش از میلاد) بر تخت نشست و دوره خاندان معروف رامسسها را پایهگذاری کرد.
در سال ۱۲۹۰ پیش از میلاد، رامسس دوم، پسر ستی اول، بر تخت نشست نام این فرعون بیش از هر چیز به خاطر بناهای عظیمی که وی احداث کرد در تاریخ ثبت شدهاست.
سرانجام، پس از رامسس دوم، دوران با شکوه مصر باستان به پایان خود نزدیک شد. در سراسر آسیاو منطقه مدیترانه، اقوام بیگانه از جمله آخاییها، دانائرها، لیسیاییها، اتروریاییها، سیسیلیها و ساردنیها و همچنین فلسطیاییها کوچ به نقاط دیگر را آغاز کردند. این اقوام، در ابتدا اگرچه برای نفوذ به مصر با ممانعتهایی روبرو بودند، اما در نهایت، اقتدار مصر بر فلسطین و فینیقیه را تضعیف کرد.
نگارهای از رامسس سوم در نیایشگاه کارناک.
رامسس سوم (۱۱۹۴ تا ۱۱۶۳پیش از میلاد) نیز توانست که از تجاوزهای گسترده این اقوام جلوگیری کند، اما سربازان فرعون سلاحهای آهنی اندکی داشتند زیرا در کنار نیل هیچ معدن سنگ آهنی یافت نمیشد. برای مقاومت در برابر دشمنان مجهز به سلاح آهنی، مصریان باید آهن را به کشورشان وارد میکردند و این کار بسیار پرهزینه بود. در نتیجه، قیمت همه اجناس بالا رفت، دستمزدها کم شد و نارضایتی مردم بالا رفت.
به این ترتیب اوضاع بدتر و بدتر شد. اگرچه رامسس سوم توانست یک بار دیگر فلسطینیان را بیرون براند، اما این بار آنها در فلسطین ساکن شدند، که این وضعیت در نهایت به نابودی مصر انجامید. هر چند آخرین شاه دودمان بیستم رامسس یازدهم (۱۱۰۰ تا ۱۰۷۰ پیش از میلاد) تاج و تخت پادشاهی را حفظ کرد، اما در واقع، اختیار امور را در کاهن اعظم در دست داشتند که سلطنت را در دو منطقه شمالی و جنوبی میان خود تقسیم کرده بودند. از این رو، دوگانگی حکومت میان شهر رامسس، و طیوه بیاعتبار شده نیز دوباره پدید آمد. فرعون ششنک یکم (۹۴۵ تا ۹۲۴ پیش از میلاد)، نخستین لیبیایی که بر تخت پادشاهی فراعنه نشست، توانست اتحاد را دوباره برقرار کند، اما این اتحاد مدت کوتاهی دوام داشت. در دوران دودمان بیست و سوم (۸۲۸ تا ۷۱۲ پیش از میلاد)، مصر سفلی تجزیه شد و به صورت حکومتهای کوچک بیشمار درآمد. در سال ۷۱۲ پیش از میلاد، فاتحانی از نوبی آمدند و بعد از تصرف مصر، آن را به حکومت نوبی ملحق کردند-فرمانروایان نوبی با عنوان جانشین فراعنه در طیوه حکومت میکردند. سرانجام در سال ۶۷۰ پیش از میلاد نیز سوریاییها این سرزمین را فتح و آن را از سلطه نوبیها آزاد کردند.
بعد از استقلالی کوتاه مدت، در سال ۵۲۵ پیش از میلاد، ایرانیها مصر را تصرف کردند. کمبوجیه ایرانی تخت فراعنه را تصاحب کرد و این سرزمین را به صورت یکی از مناطق تحت فرمان ایران درآورد. این پایان فرمانروایی مستقل فراعنه بود.
در سال ۳۳۳ پیش از میلاد، سپهسالار جوان مقدونی، اسکندر، ایرانیان را در ایسوس (آسیای کوچک) شکست داد. به این ترتیب، راه او به سوی نیل باز شد. او به سوی مصر حرکت کرد تا پایتخت امپراطوری خود را در آنجا قرار دهد. اسکندر در نزدیکی مصب شاخه غربی نیل شهری بنا کرد که تا به امروز همچنان نام او را به دوش میکشد:اسکندریه.
بعد از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳، این فرمانروایی گسترده میان امیران سپاه اسکندر تقسیم شد و مصر به دست فرمانده ارشد، بطلمیوس افتاد که با عنوان بطلمیوس اول(۳۰۴ تا ۲۸۴ پیش از میلاد) فرعون شد.
به نظر میآمد که یک بار دیگر مصر همچون دوران درخشان باستان شکوفا میشود. در سراسر این سرزمین معابدی ساخته شد که همه با تصاویری از بطلمیوسها و خدایان مصری تزئین شده بودند.
وقتی کلئوپاترا (۶۹ تا ۳۰ پیش از میلاد)، دختر بطلمیوس دوازدهم و همسر بطلمیوس سیزدهم به کمک ژولیوس سزار رومی همسرش را از تخت پایین کشید و با بطلمیوس چهاردهم ازدواج کرد دوران این حکومت نیز به پایان رسید. کلئوپاترا شیفته سزار شد، به دنبال او تا روم رفت و تا سال ۴۴ پیش از میلاد که سزار به قتل رسید، همانجا زندگی کرد.
بعد از مرگ سزار، وقتی مارکوس آنتونیوس شرق سرزمین روم و در نتیجه، مصر را در اختیار گرفت، کلئوپاترا او را ملاقات کرد. آنتونیوس چنان مجذوب زیبایی کلئوپاترا شد که تا اسکندریه به دنبال او رفت و در آنجا با او ازدواج کرد اما در این زمان روم با تمام قوای نظامی خود علیه کلئوپاترا بسیج شد: مارک آنتون بعد از نبردی دریایی از اکتاویوس شکست خورد و کلئوپاترا نیز به اسارت درآمد. کلئوپاترا وقتی قرار شد که با راهپیمایی پیروزمندانه فاتحان روم همراه شود، خودکشی کرد. مصر نیز یکی از استانهای روم شد.
در سال ۶۴۷ بعد از میلاد، اعراب مصر را فتح کردند و به این ترتیب، سرانجام حکومت فراعنه از میان رفت. به جای حکومت فراعنه، مصر اسلامی پدید آمد، که همراه با تغییر و تحولهای تاریخی فراوان تا امروز برقرار است.
فرهنگ
زندگی روزمره
در مصر باستان خانواده اساس زندگی روزمره بود. سنت معمول آن جامعه تک همسری بود و چند همسری-مگر نزد شاهان-به ندرت دیده میشد. ازدواج میان خواهر و برادر غیرمعمول بود اما غیرمجاز محسوب نمیشد. برای مراسم عروسی، عروس و داماد به همراه خانوادههای خود نزد مسئولی حکومتی میرفتند که نام و دارایی دو طرف را ثبت میکرد. سپس در سرسرای ویژه قربانیهای معبد، جشن بزرگی برپا میکردند.
برخلاف دیگر سرزمینهای دوران باستان، زن مصری حقوقی برابر با حقوق همسرش داشت. او میتوانست در داراییهای مشترکشان دخل و تصرف کند، نقش اجتماعی آشکاری در زندگی داشت و دیگران نسبت به وی با احترام رفتار میکردند.
بازیهای بچههای آن دوران درست شبیه بازیهای امروز ما بود. آنها با توپ (گوی) و حلقه بازی میکردند. پسرها نیزه میانداختند یا با تیر و کمان هدفهایی را میزدند. دختربچهها عروسکهایی با دست و پاهای قابل حرکت و موهای واقعی داشتند. وسایل آشپزخانه و خانههای عروسکی، حیوانات اسباب بازی، قایقهای چوبی کوچک و ماهیهای چوبی که روی آب شناور میماندند از اسباب بازیهای محبوب بچهها بود.
زنان و مردان نیز بازیکنان پرشوری بودند. آنها با تاسهایی از جنس استخوان یا عاج بازی میکردند یابا نوعی تخته نرد سرگرم میشدند.
آنها مردمی بسیار موسیقی دوست بودند. مصریان باستان با نغمه چنگ، تنبور، نی و دایره زنگی آواز میخواندند. موقع برگزاری جشنها، در کاسه و بشقاب و ظرفهای رنگارنگ غذا میخوردند و نوشیدنیها را درون صراحیهایی از رخام و سنگ لوح آبی یا سیاه رنگ به یکدیگر عرضه میکردند.
بر تارک جامعه
تاریخدانان نمیتوانند دقیقا در مورد شکل ممفیس نظری بدهند، زیرا شهرهای مصر باستان که بر خلاف نیایشگاهها و آرامگاهها، از چوب و خشت ساخته شده بودند تا حد زیادی از بین رفتهاند. اما بعضی دانشمندان تصویری از زندگی شهری را در مصر باستان بازسازی کردهاند. آنها معتقدند که مردم طبقات گوناگون در این شهر سلطنتی زندگی میکردهاند. زندگی مصریها در ممفیس، مثل سایر مناطق مصر، بدون در نظر گرفتن طبقه اجتماعیشان در اطراف فرعون دور میزد.
فرعون و خانوادهاش در قصری بزرگ در قلب شهر زندگی میکردند. این قصر با دیوارهای ضخیم سفید احاطه شده بود. این ساختمان از چوب و خشت ساخته شده بود و روشن و هواگیر بود و نسبت به کاخهای امروزی اسباب و اثاثیه کمتری داشت. اسباب قصر شامل صندلیهایی با پایههای به شکل پنجه شیر، صندوقهایی از آبنوس و عاج برای پوشاک و جواهرات و تختهایی باریک با کنارههای مزین بود و برق طلا در همه جا قابل رویت بود. کف اتاقها، دیوارها و سقفها گچکاری بود و با نقاشیهایی که صحنههایی از زندگی شهری را در مصر نشان میداد، پوشیده بود.
محتمل است که کف اتاقها با نقش دریاچههایی پر از ماهی و نیلوفر آبی و دیوارها با نیهای پاپیروس که روی آنها غازهای وحشی در حال پرواز نمایش داده شده بود، تزئین میشدند و احتمالا سقفها چشمانداز آسمان مصر را نشان میدادند. روز فرعون با استحمام در یک وان مرمر زیبا شروع میشد. این کار تنها استحمام نبود، بلکه یک آیین مهم مذهبی بود که در حضور شماری از درباریان و حضار انجام میشد. فرعون پس از پوشیدن جامههای لطیف، به سر گذاشتن تاج و برداشتن سایر نمادهای پادشاهیاش، به تالاری که تخت شاهی در آن قرار داشت میرفت تا بازرگانی کشور را راهبری کند. ملکه و شاهزادگان هم به اتاقهای مخصوص خود میرفتند. شهبانوی اعظم، یا به عبارتی همسر خاصه فرعون، از نظر سیاسی قدرتمندترین زن در سراسر کشور بود. فرزندان او مستقیما وارث تخت پادشاهی بودند. اما فرعون معمولا چندین همسر صیغهای داشت، که آنها هم فرزندانی میآوردند و در همان قصر زندگی میکردند. اگر حاکم از ملکهاش فرزند پسری نداشت، یکی از دخترانش با یکی از پسران سایر همسران فرعون ازدواج میکرد. مصریان هیچ ممنوعیتی برای ازدواج منسوبین سلطنتی با یکدیگر نداشتند. آنها معتقد بودند ازدواجهای بین خانواده، خون الهی آنها را خالص نگه میدارد و دودمان سلطنتی حاکم را نیرومندتر میکند.
قدرت و مناصب
فرعونها معمولا با نمادهای شاهی و قدرت ترسیم میشدند.
بسیاری از اشراف در حومه شهر ممفیس زندگی میکردند. تعدادی از مورخان معتقدند که آنها در ویلاهای زیبایی که از چوب و خشت ساخته شده بود، ساکن بودند. این ویلاها را دیوارهای بلندی احاطه میکرد و هر یک باغی داشت که دارای یک استخر پر از ماهی بود که سطح آن را نیلوفرهای آبی میپوشاندند. در یک سمت استخر، معبدی کوچک قرار داشت که افراد خانواده در آن جا عبادت میکردند.
اسباب و اثاثیه ظریف، البته نه به خوبی آنچه فرعون داشت، اتاقهای ویلا را زینت میداد. در تالار بزرگ پذیرایی، که اصلیترین اتاق بود، دیوارها و ستونهای چوبی، که پایههای حایل سقف مسطح ویلا بودند، با صحنههایی از زندگی مصری تزیین میشدند. قالیهای ضخیم در کف اتاق پهن میکردند. در این نوع خانهها حتی گرمابههایی در درون خانه وجود داشت که در آن جا خدمتکاران، اشراف را میشستند و در کنار گرمابهها، توالتهایی بود که شامل نشیمنگاهی آجری میشد که روی لگنهای قابل جابجایی تعبیه شده بود.
پس از شستشو، یک خانواده اشرافی عادی، صبحانهاش را که شامل شراب، میوه، نان ادویهدار، عسل و خرما بود، میخورد. سپس مرد خانواده برای کار نزد فرعون به دربار میرفت. این افراد مهمترین و قدرتمندترین کارگزاران فرعون بودند. برای مثال کارگزاری که عنوان «چشم و گوش پادشاه» را داشت، مسئول بازجوییها و پرسوجوهای محرمانه برای فرعون بود. بعضی از این افراد به وزیر در انجام وظایف متعددش کمک میکردند. برای مثال، یکی از اشراف ممکن بود در سفری همراه با وزیر برای بازدید یکی از ایالتها برود یا به وزیر در نقش قاضی اعظم خدمت کند.
جامعه مصر باستان مردسالار بود. اما وضع زنان، بهویژه زنان متمول، در مصر بهتر از زنان در بسیاری از جوامع باستانی همدوره یا حتی بعضی کشورهای امروزی بود. آنها نمیتوانستند مناصب دولتی داشته باشند و نفوذ سیاسی ناچیزی داشتند، اما گاهی زنی صاحب شان میتوانست در غیاب همسرش در کارهای حکومتی یا اداره یکی از ایالات کشور کمک کند.
زن مصری میتوانست صاحب ملک و دارایی باشد و غالبا زمینهای باارزشی جزو جهیزیه ازدواجش بود، ازدواجی که تقریبا همیشه توسط والدین عروس و داماد ترتیب داده میشد. گرچه شوهر میتوانست این زمینها را اداره کند، ولی زن حق داشت وصیت کند و ملک و داراییاش را برای هر که خواست، ارث بگذارد. زن مصری میتوانست درخواست طلاق کند و معمولا ثلث داراییهای حاصله بعد از ازدواج زوجین، به او تعلق میگرفت. بعد از طلاق نیز دارایی خودش را پس میگرفت و حق سرپرستی فرزندان را نیز داشت.
تفریح و سرگرمیها
پس از پایان یافتن کار روزانه، اشراف معمولا به خانه بازمیگشتند تا برای میزبانی یا رفتن به میهمانی آماده شوند. خانمها لباسهای بلند و تنگ و مردان، دامن مردانه میپوشیدند. لباسها و دامنها اگر چه شبیه به پوشاک طبقات اجتماعی پایینتر بود، اما از پارچههای ظریفتر تهیه میشد و با رشتههایی از زر روی آنها نقشهایی دوخته میشد. آرایش چشم زنان و مردان مشابه هم و بسیار غلیظ بود و هم زنان و هم مردان کلاهگیسهای مشکی داشتند. همگی بهترین جواهراتشان را میآویختند. هر خانم یک جعبه آرایش به همراه داشت که حاوی شانهها، تیغها، روغنها، قاشقهای پماد، زغال سیاه و مالاکیت سبز برای آرایش چشمها و آینههای مسی یا نقرهای صیقل داده شده بود.
خدمتکاران برای میهمانان گوشت گاو، بز، غاز، لوبیا، نخود، انگور، خرما، نان و شیرینی میآوردند. زنان و مردان مطابق رسوم جداگانه مینشستند. آنها با دست غذا میخوردند و همراه غذایشان شراب مینوشیدند. سپس مینشستند و به تماشای کارهای تردستان، نوازندگان، حرکات آکروباتی، دختران رقصنده میپرداختند. یک ترانه قدیمی نظر یک مصری متمول را نسبت به زندگی چنین توصیف میکند:
تا وقتی زنده هستی، به دنبال خواستههای قلبت باش…
شیون کردن هیچکس را از دردسر رها نمیسازد…
استراحتی بکن،
کسل و دلسرد نباش
هیچیک از آنهایی که این زندگی را ترک گفتهاند، دوباره باز نخواهند گشت.
نوازندگان و رقصندگان، اشراف را سرگرم میکردند. اشراف در میهمانیها بهترین کلاهگیسها و لباسهایشان را در برمیکردند.
البته در مصر قدیم لباس مردم طوری بود که سینه و شکم را نمیپوشاند.
در رمان تاریخی سینوهه پزشک فرعون، در جایی توتمس دوست سینوهه خطاب به سینوهه اینطور گفته:
سالشمار استقلال و تابعیت مصر در دوران هخامنشیان
در سال ۵۲۵ پیش از میلاد سپاه ایران تحت فرماندهی کمبوجیه دوم دومین شاه هخامنشی، سرزمین مصر را کاملا ضمیمه قلمرو پادشاهی این دودمان کرد.
در سال ۴۸۵ پیش از میلاد خشایارشا شورش مصر را سرکوب کرد و برادرش هخامنش را به عنوان فرماندار ساتراپی مصر منصوب کرد.
در سال ۴۰۵ پیش از میلاد در دوران داریوش دوم مصر از خاک ایران جدا شد.
در سال ۳۴۲ پیش از میلاد در دوران اردشیر سوم مصر باز پس گرفته میشود و به خاک ایران ملحق میشود. این فتح پس از چندین حمله در دهه گذشته، نصیب امپراتوری هخامنشی گردید.
مصر در زمان سلوکیان و اشکانیان
در سال ۱۶۸ پیش از میلاد مصر توسط آنتیوخوس چهارم پادشاه سلوکیان تخلیه گردید.
مستخدمان خداوند
بعضی اشراف مثل کاهنان به فرعون خدمت میکردند و عنوان «مستخدم خداوند» را داشتند. آنها علاوه بر اداره معابد شهر مناصبی دولتی نظیر معمار، ریاضیدان و اخترشناس نیز داشتند.
در ابتدا، معابد بزرگ در ممفیس مانند معبد پتاح- خدای شهر که پس از پایتخت شدن ممفیس در پادشاهی قدیم خدای همگان شد- تعداد کمی کارکنان دایمی و تعدادی کارکنان موقتی داشتند. کارکنان دایمی شامل یک کاهن بزرگ و چند دستیار وی بودند و کارکنان موقتی کاهنانی بودند که سالی سه بار، هر بار به مدت یک ماه، خدمت میکردند. بعدها، در بعضی معابد بزرگ تعداد کارکنان دایمی بسیار زیاد شد.
برای تمام کسانی که در معابد انجام وظیفه میکردند، پاکیزگی مذهی لازم بود. براساس گفته هرودوت «کاهنان در حین انجام وظایفشان یکروز در میان تمام بدنشان را میتراشیدند تا در برابر وجود شپش یا هر پلیدی دیگری احتیاط کنند.»
کاهنان معابد آیین مذهبی مهم را به نیابت از فرعون که در واقع تنها کسی بود که میتوانست مستقیما با خدایان ارتباط برقرار کند، انجام میدادند. این آیین شامل شستن مجسمه پتاح، تعویض لباسهایش و آوردن غذا برای او بود. آدولف ارمن، مصرشناس میگوید:
کسی که احترام الهی به او گذاشته میشد- چه آمون بود یا ایزیس، پتاح یا فرعون درگذشته- همیشه میدیدیم که سرخاب تازه بر گونهاش مالیده شده و جامههای تازه بر تندیساش پوشانده شدهاست و محراب مقدس که مجسمه در آن نگه داشته میشد همیشه پاکیزه و پر عطر است.
بیشتر غذاهایی که به عنوان هدیه برای خداوند برده میشد، از زمینهایی که فرعون به معبد داده بود، به دست میآمد؛ معبد به این ترتیب میتوانست پتاح را تامین و ستایش کند. به همین دلیل، کاهنان علاوه بر انجام آیین مذهبی، باید بر املاک معبد نیز نظارت میکردند. علاوه بر محصولاتی که از این زمینها به پتاح میرسید، فرعون نیز قسمتی از درآمدش- غلات، شراب، روغن و عسل- را که از مالیاتها و زمینهای سلطنتیاش جمعآوری شده بود، تقدیم میکرد.
برای احترام به پتاح، کاهنان بهطور دورهای جشنهای مذهب، به خصوص جشنهایی برای وقایع مهم موجود در افسانههای الهی، تدارک میدیدند. کاهنان زن که معمولا زنانی صاحب شان و به طریقی از منسوبین کارگزاران حکومتی بودند در رقص و نواختن سازهای موسیقی شرکت میکردند. نانوایان، آبجوسازان، قصابان و آشپزانی که برای معبد کار میکردند صبح و شب برای تهیه غذا زحمت میکشیدند و هنرمندان و صنعتگران معبد هدایای دیگری برای خدا میساختند.
تمام این هدایا «به خاطر زندگی، سعادت و سلامت» فرعون تقدیم میشدند. بعد از مراسم، مردمی که در جشن شرکت کرده بودند میتوانستند در صرف اغذیه تقدیمی شریک شوند؛ غذایی که در سایر اوقات توسط کاهنان و کارگران معبد مصرف میشد. در یکی از برنامههای جشن، مجسمه پتاح را در قایقی مقدس مینهادند و به محرابی خارج از معبد میبردند. این کار به مردم ممفیس امکان میداد تا پتاح را عبادت کنند و از خدا نکاتی را بپرسند. مردم معتقد بودند خدا با نوسان کشتی در یک جهت خاص به سوالات آنها پاسخ میدهد.
در دوره فراعنه دودمان پنجم و در پی گسترش باورهای مذهبی جدید بحرانی رخ داد. رع، خدای خورشید، جای هوروس را گرفت (جای خدایی را که فراعنه خود را همو میدانستند) رع خدایی بود که اثرش بر سراسر طبیعت و در نتیجه بر باورهای آن زمان آشکار بود و بر خلاف هوروس، مردم کوچه و بازار به راحتی حضور آن را درک میکردند و به همین دلیل، همه با رغبت آن را پذیرفتند. به این ترتیب فرمانروا از کسوت خداگونهاش بیرون آمد و میان او و جاودانان فاصلهای ایجاد شد و فرعون در حد موجودی فناپذیر و عادی افول کرد. از این گذشتهاستاندارها را دیگر فرعون منصوب نمیکرد بلکه به عنوان پاداشی برای خدمت صادقانه آنها اجازه داشتند که منصب خود را به پسرانشان واگذار کنند و هر چه فاصله آنها تا مقر حکومت بیشتر بود، عملکردشان خودسرانهتر میشد.
و سرانجام، در کنار اشراف و کاهنان که پیوسته قدرت و اختیارات فرعون را محدودتر میکردند طبقه جدید قابل توجهی پدید آمد طبقهای متوسط از کارکنان آموزش دیده و بلندپایه و صنعتگران با استعدادی که هر روز آگاهتر و مستقلتر میشدند و به این ترتیب، پادشاهی و دستگاه مرکزی هر روز ضعیفتر میشد. پس از دودمان ششم، کشور تا ۱۰۰ سال تحت تاثیر جنگهای داخلی و شورشهایی بود که شاه در ممفیس نمیتوانست هیچکدام از آنها را کنترل کند. استاندارها و فرمانروایان محلی آشکارا در برابر فرمانهای فرعون مقاومت میکردند و با یکدیگر میجنگیدند. همه این جنگها بر سر قدرت بود. مالیاتها دیگر پرداخت نمیشد و قحطیهایی پدید آمد که در پی آنها انبارهای غله خالی شدند و برای اصلاح این وضع از دست فرعون دیگر هیچ کاری برنمیآمد. حدود اواخر دودمان دهم، دوباره اختلافات قدیمی میان شمال و جنوب زنده شد. استانهای جنوبی علیه استانهای شمالی میجنگیدند و هریک سعی میکرد ابتدا مناطق همسایه و سپس سراسر امپراتوری را به تصرف خود درآورد؛ و سپس آشوب سراسر مصر را فرا گرفت.
هنر
مصریان دوران باستان میراث گران بهایی از خود به جا نهادهاند که فصل مهمی از تاریخ هنر را به خود اختصاص دادهاست. مقدمات شکلگیری این هنر از هزاره چهارم قبل از میلاد آغاز شد اما پیدایش ویژگیهای آن مقارن با اتحاد مصر علیا و سفلی بود ویژگیهای مزبور با اندکی تغییرات تا استیلای اسکندر مقدونی پایدار ماند. هنر مصر باستان را به لحاظ تاریخی و در ارتباط با دودمانهای حاکم بر مصر به دورههای مختلف تقسیم میکنند:
دودمانهای اولیه
پادشاهی کهن
دوره بینابینی اول
پادشاهی میانه
دوره بینابینی دوم
پادشاهی جدید
واپسین دوره
مصریان وجه خاصی برای هنر نداشتند و هنرمند هم نه یک فرد خالق و مستقل بلکه صنعتگری کار آزموده بود که لزوما باید با یک گروه کار میکرد. آنان جادو را به عنوان نیرویی بنیادی میانگاشتند و بر همین اساس معتقد بودند که اگر چیزی درست ساخته شود، میتواند با طی تشریفاتی خاص پا به عرصه حیات بنهد. تمام تلاش آنها در هنر هم برای رسیدن به همین هدف بود.
آنان با ساختن تصویری از فرعون، قالبی برای سکونت (کا)، یا روح او در دنیای پس از مرگ تدارک میدیدند و با تجسم مناسک مذهبی، آرامش خدایان را تامین میکردند؛ و حتی با ثبت رویدادهای تاریخی، استمرار قدرت فرعون و عظمت مصر را منظور میداشتند. به همین دلیل آنها از بازنمایی موضوعات ناخوشایند دوری میجستند و فقط جلوههای آرمانی و مطلوب زندگی را در آثارشان منعکس میکردند. هنرمند مصری سعی میکرد که همواره حقیقتی عینی و عقلانی و مستقل از زمان و مکان را بیان کند.
او اشیاء را نه بر اساس دریافتهای بصری متغیر و اتفاقی، که بر آن صورتی که واقعی و ثابت فرض میشد، مجسم میکرد. صفات اساسی و کیفیتهای انتزاعی را به صورت نمادین نشان میداد. (مثلا درجه اهمیت بر حسب اندازه، برای زنده نمایی از پیکرها از رنگهای قرار دادی و برای تزیین نکات مبهم از خط هیروگلیف بهره میبرد). هنرمند مصری غالبا خطهای مستقیم و شکلهای یک پارچه به کار میبرد که برای او جنبه کاملا عملی داشت، تا ذوق هنری.
در حدود ۱،۵۰۰ پیش از میلاد، بطریهای شیشهای برای نخستین بار در مصر باستان مورد استفاده قرار گرفت.
باورهای دینی
تصویر رود نیل، عکس برداری توسط هواپیما
القار که مصریان آن را میپرستیدند.
به باور مصریان در ابتدا دریایی عظیم بود. از تلاطم آبهای بیکران، زمین آراسته پدید آمد؛ و از همان آبهایی که خدای آفتاب، راع، از آنها متولد شده بود، تپه اولیه سر برآورد. این تپه چهار فرزند داشت: شو (هوا)، تفنوت (آب)، گب (خاک) و نوت (آسمان). فرزندان گب و نوت نیز ازیریس (زندگی گیاهان)، ایزیس (زمین حاصلخیز)، ست (خشکسالی) و نفتیس (بیابان) بودند. بعدها، وقتی انسان پدید آمد، این خدایان خود را نامرئی کردند. علاوه بر آنها خدایان کوچکتر بیشماری نیز بودند که البته در زمره خدایان تاریخ آفرینش بهشمار نمیآمدند. آنها همگی بدون استثناء، از مصر دوران اولیه ریشه میگرفتند. هر شهر و هر روستایی، که در آن زمان به اجتماعات بزرگتر میپیوست، خدایی خاص خود را داشت. وقتی منس در مقام شاه، مصر را متحد کرد، علاوه بر خدایان محلی هر استان، خدایان بزرگ نیز مورد ستایش قرار گرفتند. خانواده واقعی فرمانروایان همیشه از خدایان شهر یا روستا ریشه میگرفتند و در وجود آنها مستقر بودند.
زندگی پس از مرگ
به باور مصریان، بعد از خاکسپاری، متوفی باید در دادگاه مردگان در مورد زندگی زمینی خویش پاسخ میداد-کسی که در آن محکمه مردود میشد، برای بار دوم میمرد و این مرگ به معنای نابودی قطعی بود.
دادگاه مردگان در تالار حقیقت برگزار میشد. ازیریس، داور اعظم این دادگاه بود و ۴۲ اهریمن پلید مرده را به شدت مورد بازجویی قرار میدادند. تحوت کاتب دادگاه بود و آنوبیس، ایزدی که سری شبیه سر سگ داشت، ترازوی داوری را اداره میکرد.
ابتدا آنوبیس مرده را به تالاری هدایت میکرد که در آنجا باید دفاعیاتی را ایراد میکرد که سوگندی بر بیگناهیش بود. بعد از این سخنرانی و بازپرسی اهریمنان، آنوبیس قلب مرده را درون یک کفه از ترازویی قرار میداد که در کفه دیگرش تندیس کوچکی از ماعت، ایزد بانوی حقیقت و عدالت قرار داشت. اگر کفههای ترازو در حال تعادل باقی میماندند و ترازو نمیلرزید، آن فرد در امتحان پذیرفته شده بود و اجازه داشت به قلمرو مردگان وارد شود. برعکس اگر ترازو به سوی کفه بدیهای فرد سنگینی میکرد و نا متعادل میشد او در امتحان مردود شده بود و عفریتی وی را تکهتکه میکرد و به خورد تمساحها میدادند.
آداب و رسوم
برای مومیایی کردن مردگان، ابتدا همه بافتهای نم را از داخل جسد بیرون میآوردند تا جداگانه مومیایی و در چهار کوزه مخصوص و در بسته به نام کانوپ نگهداری شوند. سپس جسد را تا ۵۰ روز درون پشتهای از جوش شیرین قرار میدادند این ماده همه رطوبت جسد را جذب میکرد و بیرون میکشید. بعد از این مرحله، جسد با پارچههای کتانی که گاهی مقدار آن به ۱۰۰ متر میرسید نوارپیچی میشد. برای آنکه هوا به این پوشش کتانی نفوذ نکند، آن را به مایع چسبناک و صمغ مانندی آغشته میکردند. در میان لایههای نوارپیچی، زیور آلات و طلسمهای جادویی از طلا و سنگهای قیمتی قرار میدادند تا ارواح خبیث را دفع کند و همچنین مرده در دنیای آخرت با همان تجملاتی به سر برد که در زندگی خاکی این جهان از آنها بهرهمند بود. آخرین وظیفه کاهن برای مومیایی، که حالا به حالت ایستاده قرار داشت. اجرای آیین دهان گشایی بود و هنگامی که مویه کنندگان نالههای هولناکشان را سر میدادند، تابوت، کوزههای دربسته و وسایل مربوط به متوفی را به درون مقبرهاش میبردند. کارگران نیز ورودی مدفن اصلی را مسدود میکردند و سپس ضیافت ویژه آیین خاکسپاری آغاز میشد. زندگان در آخرین مرحله میتوانستند سه وسیله کمکی را نیز با متوفی همراه کنند: کتاب مردگان، سوسک قلب و تعداد زیادی اوشابتی. کتاب اموات شامل تعداد زیادی متون خوشترکیب بود که اگر فرد مورد بازخواست در دادگاه مردگان آنها را با خود داشت، گفتههایش بهتر اثر میکرد و سوسک قلب نیز میتوانست به جای قلب مرده روی کفه ترازوی دادگاه مردگان قرار گیرد. این سوسک فهرستی از اعمال نیک مرده را با خود داشت، اما همه گناهان او را پنهان میکرد. اوشابتی یا شابتیها مجسمههای چوبی یا سنگی کوچکی بودند که بعد از قبولی متوفی در امتحان آخرت، باید زندگی را برای او آسان میکردند. در جهان آخرت وقتی فرد درگذشته به همان کاری فراخوانده میشد که در این جهان خاکی انجام میداد میتوانست به جای خودش یک اوشابتی را به انجام آن کار بگمارد.
خط
مصریان جهت حفظ کردن و ثبت رویدادها به صورت مکتوب خط هیروگلیف را اختراع کردند. فکر حفظ اسناد به صورت مکتوب از سرزمین همسایه، بینالنهرین، به آنها رسیده بود. اما مصریها خط هجایی اهالی بینالنهرین را نپذیرفتند بلکه، نشانههای نوشتاری خاصی برای خود اختراع کردند. مجموعه علامتهای هیروگلیف خطی تصویری را میسازد.
مثال:
A1
بعدها مصریان خط کاهنی را اختراع کردند که با آن میتوانستند مطالب خود را روی پاپیروس بنویسند. این خطی نوشتاری بود که نشانههای تصویری نداشت به همین دلیل به سرعت گسترش یافت. نشانههای خط کاهنی با هم ادغام میشدند. برای نوشتن این خط از قلم نی، طومارهای پاپیروسی و همینطور از جوهر سرخ استفاده میشد، که کاتبان خود آن را میساختند.
اهرام
thumb
مصطبه زوسر یا جوزر
پایه اولیه اهرام را ایمهوتپ، در سال ۲۶۲۰ پیش از میلاد، برای فرعون زمان خود زوسر بنا کرد. او در آغاز مصطبهای (در زبان عربی به معنای نیمکت) ساخت. ساختمانی که جسد شاه مصری پیش از ورود به مقبرهاش درون آن قرار میگرفت. آرامگاه زوسر از دهلیزی زیر زمینی تشکیل میشد که عمق آن از روی زمین ۲۷ متر بود. این مقبره دو طبقه را با سنگ خارای سرخ پوشانده بودند. مدفن اصلی در طبقه زیرین قرار داشت. ورودی محل دفن، دریچهای دایرهای شکل بود که بعد از مرگ زوسر آن رابا تخته سنگی گرانیتی به وزن سه تن مسدود کردند.
هرم خوفو
در زمان خوفو (۲۵۵۱ تا۲۵۲۸ پیش از میلاد) و با ساخت هرم او در جیزه، فن هرمسازی به نقطه اوج خود رسید. هر ضلع از قاعده هرم خوفو ۲۳۰ متر طول داشت و ارتفاع اولیه هرم نیز ۶/۱۴۶ متر بود. امروزه قسمت راس این هرم دچار فرسایش شده و ارتفاع آن ۱۳۶٫۵ متر است
پایینتر از هرم خفرع مجسمه ابولهول قرار دارد. این تندیس در یکی از معادن سنگ قدیمی شاه خفرع (۲۵۲۰ تا ۲۴۹۴ پیش از میلاد) قرار دارد.
مجموعه اهرام جیزه
نیایشگاه ابو سمبل | [
"آفریقا",
"نیل",
"مصر",
"اسکندر مقدونی",
"شاهنشاهی",
"فرعون",
"۳۱۴۰ پیش از میلاد",
"مصر سفلی",
"مصر علیا",
"نارمر",
"منس",
"مصر هخامنشی",
"بیوتو",
"نخب",
"پشنت",
"کرکس",
"کبرا",
"صحرای سینا",
"نوبی",
"انیب حدج",
"هزاره سوم (پیش از میلاد)",
"دودمان نخست مصر",
"مانتو",
"تینیس",
"لوحه نارمر",
"ابیدوس",
"سده ۴ (پیش از میلاد)",
"مصطبه",
"جیزه",
"دودمان سوم مصر",
"ممفیس (مصر باستان)",
"خوفو",
"خفرع",
"منکورع",
"مجموعه اهرام جیزه",
"ابوالهول بزرگ جیزه",
"فلسطین",
"نوبه",
"لیبی",
"حبشه",
"خرهسالار",
"الاقصر",
"آمنمهات اول",
"طیوه",
"آمون",
"فیوم",
"سوبکنفرو",
"آسیا",
"سامی",
"کنعان (منطقه)",
"اواریس",
"تبس",
"هیکسوس",
"فرات",
"دلتای نیل",
"اسب",
"آپوپی",
"اینتف هفتم",
"تائو دوم",
"کاموسه",
"اهمسه یکم",
"دودمان هجدهم مصر",
"اهمسه",
"دودمان هجدهم",
"توتمس سوم",
"آتون",
"آخناتون",
"اسمنخ کارع",
"توت عنخ آتون",
"ممفیس",
"رامسس ششم",
"هُرِمهِب",
"رامسس اول",
"رامسس دوم",
"رامسس سوم",
"ششنک یکم",
"اسکندر",
"اسکندریه",
"بطلمیوس",
"کلئوپاترا",
"بطلمیوس دوازدهم",
"بطلمیوس سیزدهم",
"ژولیوس سزار",
"سزار",
"روم",
"عاج",
"تنبور",
"آبنوس (چوب)",
"نیلوفر آبی",
"پاپیروس",
"شهبانو",
"تالار",
"کارگزار",
"مردسالار",
"جهیزیه",
"مالاکیت",
"خرما",
"سینوهه",
"کمبوجیه دوم",
"خشایارشا",
"شورش",
"هخامنش (ساتراپ)",
"داریوش دوم",
"اردشیر سوم",
"امپراتوری هخامنشی",
"آنتیوخوس چهارم",
"سلوکیان",
"پتاح",
"هرودوت",
"ایزیس",
"محراب",
"کاهن",
"رع",
"هوروس",
"دودمان ششم",
"هیروگلیف",
"شیشه",
"راع",
"ست",
"نفتیس",
"ازیریس",
"خاکسپاری",
"کتاب مردگان",
"سوسک قلب",
"اوشابتی",
"ایمهوتپ",
"زوسر",
"ابولهول",
"ابو سمبل"
] | [
"مصر باستان",
"امپراتوریهای پیشین",
"امپراتوریهای پیشین آسیا",
"امپراتوریهای گذشته آفریقا",
"تاریخ مصر"
] |
1,849 | خوفو | 1 | 77 | 0 | [] | false | 35 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "خوفو"
},
{
"Item1": "توضیح",
"Item2": "خئوپس"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Khufu CEM.jpg"
},
{
"Item1": "عنوان تصویر",
"Item2": "تندیس [[عاج]]ی خوفو در [[موزه مصر]]"
},
{
"Item1": "دوران",
"Item2": "۲۵۸۹-۲۵۶۶ پ. م. (۶۳ سال به گفته [[مانتو]])، [[دودمان چهارم]]"
},
{
"Item1": "پیش از",
"Item2": "[[جدفرع]]"
},
{
"Item1": "پس از",
"Item2": "[[سنفرو]]"
},
{
"Item1": "همسر(ان)",
"Item2": "[[مریتیتس یکم]]، [[حنوتسن]]"
},
{
"Item1": "فرزندان",
"Item2": "'''پسران''': [[کواب]]، [[جدفرع]]، [[خفرع]]، [[جدفهور]]، [[باعوفرع]]، بابائف یکم، [[خوفوخاف یکم]]، [[مینخاف یکم]]، [[هوربائف]] '''دختران''': [[حتپحرس دوم]]، [[مریتیتس دوم]]، [[مرهسانخ دوم]]، [[نفرماآت دوم]]،به احتمالی [[نفرتیابت]]،به احتمالی [[خمررنبتی یکم]]"
},
{
"Item1": "مادر",
"Item2": "شهبانو [[حتپحرس یکم]]"
},
{
"Item1": "پدر",
"Item2": "[[سنفرو]]"
},
{
"Item1": "مرگ",
"Item2": "۲۵۶۶ پ. م."
},
{
"Item1": "آثار بر جای مانده",
"Item2": "[[هرم بزرگ جیزه]]"
}
],
"Title": "فرعون"
} | پلاک خوفو
خوفو که در زبان یونانی خئوپس گفته میشود، دومین فرعون از دودمان چهارم فرعونهای مصر باستان به شمار میآید و دوران فرمانرواییاش حدود ۲۳ یا ۲۴ سال از ۲۵۸۹ تا ۲۵۶۶ پیش از میلاد مسیح برآورد شدهاست. خوفو سازنده هرم بزرگ جیزه است. او سه همسر اصلی داشت که هر یک در یکی از سه هرم کوچک دیگر در نزدیکی هرم بزرگ دفن شدهاند.
هرچند که هرم بزرگ به نوعی نشانگر جوهره مصر باستان به شمار میآید، از دوران شاهی فرعون سازنده آن آگاهی چندانی در دست نیست. سدهها پس از فرمانروایی خوفو، هرودوت در باره او نوشتهاست: " خوفو سرزمین مصر را دچار هرنوع بدبختی ممکن کرد. او نیایشگاهها را بست، پیشکش قربانی را نزد رعایای خود ممنوع اعلام کرد و آنها را وادار کرد تا بدون استثنا برایش کارگری کنند. مصریان به زحمت میتوانستند نام او را بر زبان بیاورند و این از شدت تنفرشان بود." مومیایی این فرعون هرگز یافته نشدهاست و با وجود عظمت و شکوه هرم، قایق بیهمتای تشییع جنازه، و اشیای اعجاب انگیز مراسم به خاک سپاری که از خوفو به جا ماندهاست، تنها تصویر موجود از چهره او یک تندیس عاج ۱۰ سانتی متری است.
خانواده
خوفو پسر شاه سنفرو و شهبانو حتپحرس یکم بود. او خواهری تنی نیز داشت که با نام شاهدخت حتپحرس داشت. بنا به گفته هرودوت، خوفو بر خلاف پدرش سنفرو و پدربزرگش جوزر، که هر دو شاهانی بخشنده و مردمدار بودند، مردی خشن و شاهی ستمگر بود.
خوفو ۹ پسر داشت که از میان آنها جدفرع و خفرع به ترتیب، فرعونهای بعد از او شدند. او همچنین ۱۵ دختر داشت که از میان آنها شاهدخت حتپحرس دوم به شهبانویی رسید. نام بسیاری از اعضای خانواده خوفو از پاپیروس وستکار شناخته شده، دیگر نامها اما از روی آرامگاههایشان در جیزه به دست آمدهاند. آرامگاه G 7000 تعداد زیادی از مصطبههای این اعضا را، از جمله شهبانو حتپحرس یکم مادر شاه، در خود دارد. فهرست زیر نام اعضای خانواده پادشاهی خوفو برگرفته از کتابهای دادسون و هیلتون و نیز پورتر و ماس است:
پسران
کواب - پسر ارشد خوفو از شهبانو مریتیتس یکم
جدفرع - جانشین شاه از مادری نامعلوم
خفرع - پسر شاه از شهبانو حنوتسن. او پس از جدفرع به شاهی رسید
جدفهوق - پسر شاه از بدنش، نگهدار نخن. نامش از پاپیروس وستکار مشخص است. در گور G 7210-7220 در جیزه به خاک سپرده شده
باعوفرع - نامش از پاپیروس وستکار مشخص است. عدهای بر این باورند که همان بابائف است
بابائف یکم - آرامگاهش در جیزهاست
خوفوخاف یکم - پسر شاه از شهبانو حنوتسن. مصطبهای دوتایی در G 7130-7140 واقع در جیزه دارد
مینخاف یکم - پسر شاه از شهبانو حنوتسن. وزیر ارشد دربار برادرانش جدفرع و خفرع بود و آرامگاهش در جیزه G 7430 - 7440 است
هوربائف - آرامگاهش در جیزه با مرهسانخ دوم یکی است | [
"عاج",
"موزه مصر",
"مانتو",
"دودمان چهارم مصر",
"جدفرع",
"سنفرو",
"مریتیتس یکم",
"حنوتسن",
"کواب (شاهزاده)",
"خفرع",
"جدفهور",
"باعوفرع",
"خوفوخاف یکم",
"مینخاف یکم",
"هوربائف",
"حتپحرس دوم",
"مریتیتس دوم",
"مرهسانخ دوم",
"نفرماآت دوم",
"نفرتیابت",
"خمررنبتی یکم",
"حتپحرس یکم",
"هرم بزرگ جیزه",
"پلاکهای مصری",
"زبان یونانی",
"فرعون",
"مصر باستان",
"۲۵۸۹ (پیش از میلاد)",
"۲۵۶۶ (پیش از میلاد)",
"هرم",
"تندیس",
"حتپحرس (شاهدخت)",
"هرودوت",
"جوزر",
"پاپیروس وستکار",
"جیزه",
"مصطبه",
"جدفهوق"
] | [
"خوفو",
"خنوم",
"درگذشتگان سده ۲۶ (پیش از میلاد)",
"سال زادروز نامشخص",
"سنفرو",
"فرعونهای دودمان چهارم مصر"
] |
1,850 | آدولف کوتله | 1 | 28 | 0 | [
"آدولف كوتله",
"ادولف کوتله",
"ادولف كوتله"
] | false | 6 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "آدولف کتله (کوتله)"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Adolphe Quételet by Joseph-Arnold Demannez.jpg"
},
{
"Item1": "زادگاه",
"Item2": "[[گنت]]، [[بلژیک]]"
},
{
"Item1": "محل مرگ",
"Item2": "[[بروکسل]]، [[بلژیک]]"
},
{
"Item1": "ملیت",
"Item2": "[[بلژیکی]]"
},
{
"Item1": "رشته فعالیت",
"Item2": "[[اخترشناسی]]، [[ریاضیات]]، [[آمار]]، [[جامعهشناسی]]"
},
{
"Item1": "محل کار",
"Item2": "[[رصدخانه سلطنتی بلژیک]]"
},
{
"Item1": "فارغالتحصیل",
"Item2": "[[دانشگاه گنت]]"
},
{
"Item1": "دلیل شهرت",
"Item2": "[[جامعهشناسی]]"
}
],
"Title": "دانشمند"
} | لامبر آدولف ژاک کتله (کوتله) (زاده ۲۲ فوریه ۱۷۹۶ - درگذشته ۱۷ فوریه ۱۸۷۴) اخترشناس، ریاضیدان، آماردان و جامعهشناس بلژیکی بود.
وی رصدخانه بروکسل را بنیاد گذارده و مدیریت نمود. کتله در پیادهکردن روشهای آماری در علوم اجتماعی نقش برجستهای ایفا کرد.
کتله همچنین پژوهشهایی درزمینه تندرستی همگانی انجام داد که برای نمونه یکی از پیشنهادهای وی در این زمینه به نام نمایه جرم بدن (یا نمایه کتله) تا امروز استفاده میشود. این نمایه درزمینه آمار چاقی در جامعه روشی استاندارد و کارآمد است. | [
"گنت",
"بلژیک",
"بروکسل",
"بلژیکی",
"اخترشناسی",
"ریاضیات",
"آمار",
"جامعهشناسی",
"رصدخانه سلطنتی بلژیک",
"دانشگاه گنت",
"۲۲ فوریه",
"۱۷۹۶ (میلادی)",
"۱۷ فوریه",
"۱۸۷۴ (میلادی)",
"اخترشناس",
"ریاضیدان",
"علوم اجتماعی",
"پژوهش",
"نمایه جرم بدن"
] | [
"آماردانان اهل بلژیک",
"اخترشناسان اهل بلژیک",
"اعضای انجمن سلطنتی",
"اعضای خارجی انجمن سلطنتی",
"اعضای فرهنگستان سلطنتی علوم سوئد",
"اعضای فرهنگستان سلطنتی هنر و علوم هلند",
"اعضای مکاتبهای فرهنگستان علوم سن پترزبورگ",
"اهالی خنت",
"جامعهشناسان اهل بلژیک",
"جرمشناسان اهل بلژیک",
"دانشمندان اهل بلژیک",
"دانشآموختگان دانشگاه خنت",
"درگذشتگان ۱۸۷۴ (میلادی)",
"ریاضیدانان اهل بلژیک",
"زادگان ۱۷۹۶ (میلادی)"
] |
1,851 | ببر | 6 | 424 | 0 | [
"ببرها"
] | false | 85 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "ببر"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "Tigress at Jim Corbett National Park.jpg"
},
{
"Item1": "عنوان تصویر",
"Item2": "[[ببر بنگال]]"
},
{
"Item1": "وضعیت",
"Item2": "EN"
},
{
"Item1": "سامانه وضعیت",
"Item2": "iucn3.1"
},
{
"Item1": "فرمانرو",
"Item2": "[[جانوران]]"
},
{
"Item1": "شاخه",
"Item2": "[[طنابداران]]"
},
{
"Item1": "رده",
"Item2": "[[پستانداران]]"
},
{
"Item1": "رسته",
"Item2": "[[گوشتخواران]]"
},
{
"Item1": "زیرراسته",
"Item2": "[[گربهسانان]]"
},
{
"Item1": "خانواده",
"Item2": "[[گربهایان]]"
},
{
"Item1": "سرده",
"Item2": "''[[پلنگیان]]''"
},
{
"Item1": "گونه",
"Item2": "'''''ببر'''''"
},
{
"Item1": "نام دوجملهای",
"Item2": "''Panthera tigris''"
},
{
"Item1": "وضعکننده نام دوجملهای",
"Item2": "([[لینائوس]]، [[۱۷۵۸]])"
},
{
"Item1": "نقشه گستره پراکندگی",
"Item2": "Tiger_map.jpg"
},
{
"Item1": "مترادفها",
"Item2": "'''''Felis tigris''''' <small>[[لینائوس]]، [[۱۷۵۸]]</small>\n'''''Tigris striatus''''' <small>[[سورتزوف]]، [[۱۸۵۸]]</small>\n'''''Tigris regalis''''' <small>[[گری]]، [[۱۸۶۷]]"
},
{
"Item1": "عنوان طبقههای پایینتر",
"Item2": "[[زیرگونهها]]"
},
{
"Item1": "طبقههای پایینتر",
"Item2": "''[[ببر سیبری]]''\n''[[ببر بنگال]]''\n''[[ببر سوماترایی]]''\n''[[ببر جنوب چین]]''\n''[[ببر هندوچین]]''\n''[[ببر مالایی]]''\n''[[ببر بالی]]'' (منقرض)\n''[[ببر جاوه]]'' (منقرض)\n''[[ببر مازندران]]'' (منقرض)"
}
],
"Title": "آرایه زیستی"
} | ببر بزرگترین جانور از تیره گربهایان است که طول قامت آن تا ۳٫۳ متر و وزن آن تا ۳۰۶ کیلوگرم میرسد. مهمترین مشخصه این جانور، خطهای عمودی تیره روی خز قرمز-نارنجی آن است که در ناحیه زیرین روشنتر است. این جانور دارای بدنی عضلانی و پاهایی بسیار نیرومند است. بدن ببر دارای موهای بلند و براق به رنگ نارنجی، همراه با خطهای سیاه عمودی میباشد. جثه ببرهای نر بزرگتر از ببرهای ماده است و همچنین موهای روی گونه ببر نر بلندتر از ببر ماده میباشد. دندانهای ببر بسیار قوی است و دندان نیش آن در میان جانوران خشکی بلندترین است. طول تاج دندان ببر به ۷۴٫۵ میلیمتر و گاهی تا ۹۰ میلیمتر میرسد. در باغ وحش ببرها معمولا بین ۲۰ تا ۲۶ سال عمر میکنند که البته به نظر در دنیای وحشی بیرون هم همین حدود عمر میکنند. این جانور برای خود قلمرو تعیین میکند و عموما اجتماعی و تنها است (به این معنی که به صورت مستقل زندگی میکند اما گاهی مجردهای آنها در یک منطقه یا حتی لانه زندگی میکنند). لازم است تا محیط زندگی ببر فضای بزرگی باشد تا نیازهای شکار آن را برطرف کند این خلق ببرها باعث شده تا در مناطق پرجمعیت، آنها با انسان دچار مشکلات جدی شوند.
در دورهای ببرها در سراسر آسیا از ترکیه در غرب تا روسیه در شرق دیده میشدند. در گذر ۱۰۰ سال پیش، ۹۳٪ از گستره تاریخی زیستگاه آنها ازدست رفتهاست و آنها در نواحی جنوب غرب و مرکز آسیا در جزیرههای جاوه و بالی و در مناطق گستردهای از آسیای جنوب شرقی و آسیای شرقی به کلی نابود شدهاند. امروزه زیستگاه آنها به تایگای سیبری تا چمن زارهای باز و مردابهای کرنا محدود شدهاست. شش زیرگونه باقیمانده از ببرها در رده گونه در معرض خطر IUCN جای گرفتهاند. جمعیت جهانی ببرها در وحش میان ۳۰۶۲ تا ۳۹۴۸ برآورد شدهاست که ۱۰۰،۰۰۰ مورد کمتر از شمار آنها در آغاز سده ۲۰ میلادی است که بیشتر این شمار باقیمانده هم جدا و بدون تماس با هم زندگی میکنند. از دلایل اصلی کاهش جمعیت آنها میتوان به تخریب زیستگاه، شکار غیرقانونی و ناپیوستگی در زیستگاه آنها اشاره کرد. مساحت منطقه زندگی ببرها در کره زمین کمتر از ۱،۱۸۴،۹۱۱ کیلومتر مربع برآورد شدهاست که ۴۱٪ کمتر از مساحت برآورد شده برای آن در میانه دهه ۱۹۹۰ است.
ببر بنگال پرشمارترین زیرگونه و ببر سیبری بزرگترین زیرگونه ببر است. از ۹ زیرگونه این جانور ۳ زیرگونه از جمله ببر مازندران منقرض شدهاند و ۶ زیرگونه دیگر نیز در خطر انقراض قرار دارند. قلمرو تاریخی این حیوانات از میان رودان و قفقاز تا بیشتر نواحی شرقی و جنوبی آسیا امتداد مییافت اما این قلمرو امروزه بهشدت کاهش یافتهاست.
نرها و مادهها تنها در هنگام جفتگیری به مدت چند روز در کنار یکدیگر میمانند. ببرهای ماده پس از ۱۰۳ تا ۱۰۵ روز بارداری دو یا سه توله به دنیا میآورند. تولهها تا چند سال همراه با مادر خود زندگی میکنند.
بهطور کلی وزن ببرهای نر از ۲۰۰ تا ۳۲۰ کیلوگرم است و ماده آنها از ۱۲۰ تا ۱۸۰ کیلوگرم میباشد. میانگین قد در نرها ۲٫۶ تا ۳٫۳ متر و در مادهها ۲٫۳ تا ۲٫۷۵ متر میباشد.
ببرها اگر پیر باشند و یافتن غذا برای آنها سخت باشد یا اگر در جای که تولههای خود را بزرگ میکنند غذا کمیاب باشد به انسانها حمله میکنند. ببرها ترجیح میدهند از پشت حمله کنند لذا بعضی از روستاییان هندی که در نزدیکی منطقه حفاظت شده ببرها زندگی میکنند ماسکهای صورت را از پشت سرشان میبندند.
ببرها از دیرباز بسیار مورد توجه بودهاند به گونهای که در اسطورهها و فولکلور همواره به آنها اشاره شدهاست در دنیای امروز هم در فیلمها و ادبیات، گاه، اشارههایی دیده میشود. از تصویر و نماد ببر در پرچم، آرم یا به عنوان شانسبیار برای تیمهای ورزشی استفاده میشود. ببر جانور ملی بنگلادش (بویژه ببر بنگال)، هند، ویتنام، مالزی (بویژه ببر مالایی) و کره جنوبی است.
ویژگیها و فرگشت
کهنترین بقایای گربه سانی مانند ببر Panthera palaeosinensis (عبارت Panthera به معنی پلنگ مانند) نام دارد که در چین و جاوه پیدا شدهاست. این گونه نزدیک به ۲ میلیون سال پیش در آغاز پلیستوسن زندگی میکرده و اندامی کوچکتر از ببر امروزی داشتهاست. نخستین سنگوارههای ببر واقعی به جاوه نسبت داده میشود و مربوط به ۱٫۶ تا ۱٫۸ میلیون سال پیش است. در سوماترا و چین هم سنگوارههای متفاوتی از ببر مربوط به آغاز و میانه پلیستوسن یافت شدهاست. زیرگونهای که ببر ترینیل نام دارد نزدیک به ۱٫۲ میلیون سال پیش در سنگوارهای در ترینیل جاوه یافت شدهاست.
ببرها نخستین بار در اواخر پلیستوسن به هند و شمال آسیا رفتند سپس به ژاپن و ساخالین رسیدند. سنگوارههای یافت شده در ژاپن نشان میدهد که ببرهای محلی مانند زیرگونههای بازمانده جزیره کوچکتر از گونههای جزیره اصلیاند این ممکن است به دلیل این پدیده باشد که بزرگی اندام به فضای محیط و احتمالا میزان دسترسی به شکار بستگی دارد. تا آغاز هولوسین، ببرها در بورنئو همینطور در جزیره پالاوان در فیلیپین زندگی میکردند.
ویژگیها
استخوان بندی
جمجمه، کشیده شده توسط N. N. Kondakov.
ببرها اندامی عضلانی دارند به ویژه اندامهای جلو، سر آنها هم بزرگ است. موهای بدن ببر چیزی میان سایههای نارنجی یا قهوهای و رنگ سفید، به ویژه در نواحی پیشین اندام ببر است همچنین خطهای سیاه هم به وضوح بر روی بدن دیده میشود. صورت ببر موهای بلندی دارد این موها به ویژه در نرها بلندتر است. مردمک دایرهای دارند و رنگ عنبیه آنها زرد است. گوشهای کوچک گرد آنها از پشت علامتهای سیاه دارد که یک نقطه سفید را دربر میگیرد. این نقطه، نقطه چشم-مانند نام دارد که نقش مهمی در ارتباطات جانور بازی میکند.
الگوی خطهای بدن ببر برای هر یک از آنها مانند اثر انگشت، یکتا است، پژوهشگران از این ویژگی برای شناسایی آنها در محیط آزاد یا باغ وحش استفاده میکنند. کاربرد این خطها احتمالا برای پنهان شدن است آنها به کمک این خطها میتوانند در میان سایهها یا چمنها برای شکار پنهان شوند. این خطها بر روی پوست ببر هم وجود دارد به عبارت دیگر اگر موهای بدن ببر تراشیده شود باز این الگو بر روی پوست دیده میشود.
ببرها در میان تمام گربه سانان از گوناگونی ابعاد بیشتری برخوردارند که ببرهای مازندران، بنگال و سیبری بزرگترین زیرگونههای ببر بهشمار میروند. یک ببر نر بزرگسال متوسط که مربوط به شمال هند یا سیبری باشد نزدیک به ۱۰۰ تا۱۲۰ کیلوگرم سنگینتر از یک شیر بزرگسال نر است. طول ببرهای ماده از ۲۰۰ تا ۲۲۷ سانتیمتر و وزن آنها از ۶۵ تا ۱۸۰ کیلوگرم تغییر میکند همچنین بزرگترین طول جمجمه آنها از ۲۶۸ تا ۳۱۸ میلیمتر است. طول بدن نرها از ۲۵۰ تا ۳۹۰ سانتیمتر، وزن آنها از ۹۰ تا ۳۶۵ کیلوگرم و بزرگترین طول جمجمه آنها از ۳۱۶ تا ۳۸۳ میلیمتر است. به نظر میرسد که بزرگی اندام جمعیتهای مختلف ببرها به اقلیم منطقه زندگی شان مربوط است (قانون برگمان) و میتوان آن را با تنظیم دمایی توضیح داد. یک ببر نر بزرگ سیبری میتواند به طول ۳٫۵ متر با در نظر گرفتن خمیدگیها و ۳٫۳ متر بدون خمیدگیها و به وزن ۳۶۳ کیلوگرم برسد. این اندازهها بسیار بزرگتر از ابعادی است که کوچکترین زیرگونه ببر میتواند به آن برسد برای نمونه ببر سوماترایی میتواند به وزن ۷۵ تا ۱۴۰ کیلوگرم برسد. از کل طول بدن ببر، دم آن ۰٫۶ تا ۱٫۱ متر آن را از آن خود کردهاست. بلندی شانههای ببر از ۰٫۷ تا ۱٫۲۲ متر از زمین میرسد. بهترین رکورد وزن ببر در رکوردهای جهانی گینس، ۳۸۹ کیلوگرم است و از آن ببر بنگالی است که در ۱۹۶۷ شکار شد احتمالا وزن زیاد آن به دلیل گاومیشی بوده که شب پیش خورده بودهاست.
در همه گونهها، ببر ماده از ببر نر اندام کوچکتری دارد البته بحث اختلاف وزن نر و ماده بیشتر برای ببرهای بزرگ صورت میگیرد که این اختلاف تا ۱٫۷ برابر میتواند برسد. همچنین پنجه جلویی ببر نر از ماده بزرگتر است. زیست شناسان از این تفاوت بزرگی پنجه در شناسایی رد و تشخیص جنسیت صاحب رد پا، بهره میبرند. بازشدگیهای استخوان بینی در شیرها بزرگتر از ببر است اما به دلیل گوناگونیهای فراوانی که در جمجمه این دو جانور دیده میشود، تنها با دیدن ساختار فک پایینی میتوان، اطمینان حاصل کرد. جمجمه ببر بسیار مانند شیر است.
زیرگونهها
۹ زیرگونه از ببر وجود دارد که سه تای آنها نابود شدهاست؛ که گذشته آنها به بنگلادش، سیبری، ایران، افغانستان، هند چین و آسیای جنوب شرقی بازمیگردد همچنین ببرهای مربوط به سه جزیره اندونزی به شدت در خطرند. سه زیرگونه باقیمانده به ترتیب جمعیت در فضای آزاد عبارتند از:
ببر بنگال که به آن ببر هندی هم میگویند، در هند، نپال، بوتان و بنگلادش زندگی میکند و فراوانترین زیرگونه با جمعیتی کمتر از ۲۵۰۰ ببر بزرگسال است. در سال ۲۰۱۱ جمعیت برآورد شده برای ببرها، ۱۵۲۰ تا ۱۹۰۹ در هند، ۴۴۰ در بنگلادش، ۱۵۵ در نپال و ۷۵ در بوتان است. این ببر در چمنزارهای آبرفتی، جنگلهای گرمسیری، جنگل درختان کوتاه، جنگلهای برگریز خشک و مرطوب و جنگلهای ساحلی کرنا زندگی میکند. طول بدن ببر بنگال نر با در نظر گرفتن دم آن، ۲۷۰ تا ۳۱۰ سانتیمتر است درحالی که جنس ماده آنها از ۲۴۰ تا ۲۶۵ سانتیمتر طول دارند. همچنین وزن جنس نر از ۱۸۰ تا ۲۶۰ کیلوگرم و وزن جنس ماده از ۱۰۰ تا ۱۸۵ کیلوگرم تغییر میکند. در شمال هند و نپال، ببرها معمولا بزرگترند برای مثال وزن جنس نر، میانگین ۲۳۵ کیلوگرم و ماده ۱۴۱ کیلوگرم است. در ۱۹۷۲ پروژهای در جهت نگهداری از ببرها و نگهداشتن منطقههایی با اهمیت زیستی به عنوان میراث ملی آغاز شد اما تقاضای بالا برای قاچاق استخوانها و برخی اندامهای ببر وحشی برای استفاده در طب سنتی چینی دلیلی شد برای بیشتر شدن فشار شکار غیرقانونی ببر در شبه قاره هند. انجمن حفاظت از حیوانات وحشی هند اعلام کردهاست که ۸۹۳ مورد شکار غیرقانونی ببر در بازه سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۹ در هند انجام شدهاست که تنها گوشهای از شکار غیرقانونی واقعی و تجارت غیرقانونی است که در هند صورت میگیرد.
ببر هندوچین که به آن ببر کربت (Corbett) هم میگویند، در کامبوج، جنوب چین، لائوس، میانمار، تایلند و ویتنام پیدا میشود. این نوع ببر نسبت به ببر بنگال کوچکتر و تیرهتر است. وزن نرهای آنها میان ۱۵۰ تا ۱۹۵ کیلوگرم و مادهها میان ۱۰۰ تا ۱۳۰ کیلوگرم است. جای زندگی آنها بیشتر در جنگلهای کوهستانی یا نواحی تپهای است. بر پایه برآوردهای دولتی در مجموع حدود ۳۵۰ مورد از این زیرگونه در منطقه زندگی میکند که به شدت در خطر شکار غیرقانونی قرار دارند یا به دلیل شکار بیش از اندازه زنجیره خوراک آنها مانند گوزن و خوکهای وحشی، به شدت در خطر کمبود شکار (غذا) اند. همچنین مشکلاتی مانند درونزایی و از دست رفتن زیستگاه از دیگر مشکلات ببرهای این منطقه است. نزدیک به سه-چهارم ببرهایی که در ویتنام کشته میشوند صرف ساخت داروهای چینی میشوند.
ببر مالایی (جکسونی) این ببر که تا سال ۲۰۰۴ هنوز یک زیرگونه جداگانه برای خود در نظر گرفته نمیشد فقط در جنوب شبهجزیره مالایا یافت میشوند. این دستهبندی تازه پس از پژوهشهای Luo et al از آزمایشگاه پژوهشهای گوناگونی ژنتیکی، بخشی از انستیتو ملی سرطان ایالات متحده آمریکا اعلام شد. بر پایه اعلام رسمی شمار این جانوز ۵۰۰ مورد است که به شدت در خطر شکار غیرقانونی است. ببر مالایی دومین زیرگونه از نظر کوچکی اندام است که میانگین وزن نر آن ۱۲۰ کیلوگرم و میانگین وزن ماده آن ۱۰۰ کیلوگرم است. ببر مالایی یک نماد ملی در مالزی است و تصویر آن را میتوان بر روی لباس نظامی یا آرم برخی موسسهها مانند Maybank، بزرگترین موسسه مالی مالزی دید.
ببر سوماترایی تنها در جزیره اندونزیایی سوماترا پیدا میشود و یک گونه در معرض انقراض است. این ببر کوچکترین ببر زنده جهان است که وزن نرهای آن ۱۰۰ تا ۱۴۰ کیلوگرم و وزن مادههای آن ۷۵ تا ۱۱۰ کیلوگرم است. اندام کوچک آنها به دلیل سازگار شدن با جنگلهای انبوه جزیره سوماترا، جایی که زندگی میکنند، و اندازه کوچکتر شکارهای آنها است. جمعیت این ببر ۴۰۰ تا ۵۰۰ مورد برآورد شده که بیشتر در پارکهای ملی دیده میشوند. بررسیهای ژنتیکی وجود ژنی یکتا و ویژه در این ببر را نشان دادهاست که ممکن است منجر به گونه تازهای از ببر شود، البته اگر منقرض نشود؛ از این رو حفاظت از ببرهای این منطقه اولویت بیشتری پیدا میکند. تخریب زیستگاه مشکل اصلی جمعیت ببرهای منطقه است که گاهی در پارکهای حفاظت شده هم دیده میشود. در میان سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۰ مرگ ۶۶ ببر گزارش شدهاست که تقریبا برابر با ۲۰٪ جمعیت آنها است.
ببر سیبری یا ببر آمور ساکن منطقه پیرامون رود آمور-یوسوری از سرزمین پریمورسکی و خاباروفسک در شرق دور سیبری است. این جانور در میان بزرگترین جانوران خشکی جای دارد که برای نرها طول سر و بدن میان۳۰۰ تا۳۳۰ سانتیمتر و برای مادهها ۲۵۰ تا ۲۸۰ است که به این اندازه، طول دم بین ۶۰ تا۱۱۰ سانتیمتر را هم باید افزود. وزن ببر نر بزرگسال آن ۳۰۰ تا ۳۶۰ کیلوگرم و وزن ماده بزرگسال ۱۲۰ تا۱۹۰ کیلوگرم است. پوشش بدن ببر سیبری بسیار ضخیم است و رنگ نمای بدن آن طلایی کمرنگ است و تعداد کمتری خط دارد. سنگینترین ببر سیبری که تاکنون پیدا شده وزنی برابر با۳۸۴ کیلوگرم داشته که البته در درستی آن تردید وجود دارد. در سال ۲۰۰۵ بین ۳۳۱ تا ۳۹۳ ببر بزرگسال و کمتر از بزرگسال در منطقه وجود داشت که جمعیت ببرهایی که تولید مثل میکردند ۲۵۰ مورد بود. این جمعیت برای یک دهه ثابت نگه داشته شده بود اما بررسیها نشان داده که پس از سال ۲۰۰۵ شمار ببر روسی رو به کاهش است. در آغاز سده میلادی روابط تبارزایش این ببر مورد بازبینی قرار گرفت و شباهتهای بسیاری میان ببر سیبری و ببر مازندران پیدا شد و معلوم شد که ببر سیبری نزدیکترین ببر به ببر مازندران است و جد بسیار نزدیکی دارند.
ببر جنوب چین که به آن ببر شیامن یا ببر آموی هم میگویند کمیابترین نوع ببر است که نسل آن در حیات وحش منقرض شده و فقط در اسارت وجود دارد و نام آن در فهرست ۱۰ جاندار در معرض نابودی قرار دارد. این گونه ببر، یکی از گونههای کوچک است که طول نر و ماده آن میان ۲٫۲ تا ۲٫۶ متر میباشد. وزن ببرهای نر میان ۱۲۷ تا ۱۷۷ کیلوگرم و وزن ببرهای ماده میان ۱۰۰ تا ۱۱۸ کیلوگرم است. از سال ۱۹۸۳ تا ۲۰۰۷ هیچ ببر جنوب چینی دیده نشدهاست. اما در سال ۲۰۰۷ یک کشاورز یکی از این ببرها دید و برای مستندسازی عکس آن را با دوربین دستی گرفت. اما بعدها معلوم شد که این عکس واقعی نیست بلکه از یک تقویم چینی برداشته شدهاست به این ترتیب خبر دیده شدن ببر به یک رسوایی بزرگ تبدیل شد. در ۱۹۷۷ دولت چین قانونی مبنی بر ممنوعیت شکار ببر تصویب کرد اما تصویب این قانون خیلی دیر انجام شده بود. چون ظاهرا این ببر در دنیای بیرون منقرض شدهاست. در حال حاضر ۵۹ ببر جنوب چین به صورت در قفس، وجود دارد که خود این ببرها از ۶ ببر بوجود آمدهاند از این رو تنوع ژنتیکی مربوط به این گونه ببر در آنها دیده نمیشود. درحال حاضر تلاشهایی در جهت فرستادن این ببرها به دنیای بیرون در حال انجام است.
گونههای نابودشده
تصویر ببر مازندران (منقرض شده)، باغ وحش برلین
تصویر شیببر، جنس نر (راست) و جنس ماده (چپ)
ببر بالی تنها در محدوده جزیره اندوزیایی بالی زندگی میکرد و کوچکترین زیرگونه بود. وزن نرهای آن ۹۰ تا ۱۰۰ کیلوگرم و وزن مادهها ۶۵ تا ۸۰ کیلوگرم بود. ببرهای بالی آن قدر شکار شدند تا اینکه برای همیشه نابود شدند. آخرین ببر بالی که دیده شد، یک ببر ماده بود که احتمالا در ۲۷ سپتامبر ۱۹۳۷ در سامبار کیما، در غرب بالی کشته شد. هیچ ببر بالی در قفس هم وجود ندارد. ببر همچنان نقش مهمی در هندوئیسم بالی بازی میکند.
ببر مازندران که به آن ببر توران یا ببر هیرکانی هم میگویند در جنگلهای پراکنده یا نزدیک رودخانهها در غرب و جنوب دریای خزر و احتمالا آسیای مرکزی در تکلهمکان سینکیانگ زندگی میکردهاست. این ببر تا آغاز دهه ۱۹۷۰ نابود نشده بود. ببر آمور از دید ژنتیکی نزدیکترین گونه زنده به ببر مازندران است.
ببر جاوه در محدوده جزیره جاوه زندگی میکرده و تا میانه دهه ۱۹۷۰ همچنان وجود داشتهاست. ببر جاوه از ببر بالی بزرگتر بود، وزن نرهای آن میان ۱۰۰ تا ۱۴۰ کیلوگرم و وزن مادهها ۷۵ تا ۱۱۵ کیلوگرم بود. پس از سال ۱۹۷۹ هیچ ببر جاوهای در گستره کوه بتیری دیده نشد. بررسیهایی که در گستره پارک ملی کوه هالیمون سالاک انجام شد به نشانههای دقیقی از ادامه حیات ببرها در منطقه پیدا نکرد.
دورگه
برای آگاهی بیشتر مقالههای ببشیر و شیببر را هم نگاه کنید.
دورگه سازی در میان گربهسانان بزرگ از جمله ببر، نخستین بار در سده ۱۹ میلادی مورد توجه قرار گرفت، هنگامی که باغ وحشها برای بدست آوردن سود و توجه بیشتر تلاش میکردند گونههای عجیبتری را ارائه کنند. تولید مثل میان شیر و ببر (بیشتر ببر سیبری و ببر بنگال) باعث بوجود آمدن دورگههایی به نام شیببر و ببشیر میشود. در دورهای این دورگهها به فراوانی در باغ وحشها تولید میشدند اما امروزه به دلیل تاکید بر حفظ گونهها و زیرگونههای اصلی، چندان تمایلی به این کار نیست. البته در باغ وحشهای خصوصی در چین، همچنان دورگهها تولید میشوند.
شیببر از ارتباط میان شیر نر و ببر ماده بوجود میآید، این جانور رشد بسیار زیادی دارد چون ژن مربوط به کنترل رشد در آن وجود ندارد از این رو شیببر بسیار بزرگتر از پدر و مادر خود میگردد. شیببر رفتار و فیزیک هر دو پدر و مادر خود را دارد (نقطهها و خطها). شیببرهای نر توان باروری ندارند اما جنس ماده آنها معمولا از این توان برخوردار است. ۵۰٪ احتمال دارد که شیببر نر یال داشته باشد که اگر داشته باشد یال آن تنها به اندازه نیمی از یال شیر نر واقعی خواهد بود. طول شیببرها بین ۳ تا ۳٫۶ متر (۱۰ تا ۱۲ پا) است و میتوانند وزنی میان ۳۶۰ تا ۴۵۰ کیلوگرم (۸۰۰ تا ۱۰۰۰ پوند) و حتی بیشتر، داشته باشند.
ببشیر جانوری کمیابتر است که از ارتباط میان شیر ماده و ببر نر بوجود میآید.
گوناگونی رنگ
ببر سفید
یک کروموزم دگرچینه مشهور باعث بوجود آمدن ببر سفید میشود، حیوانی که در دنیای وحش بیرون بسیار کمیاب است اما به دلیل شهرت در برخی باغ وحشها تولید میشود. تولید ببرهای سفید معمولا موجب درونزایی میشود. ابتکارهای زیادی در جفتگیری میان ببرهای سفید و نارنجی و با گونههای مختلف صورت گرفت تا مشکلات موجود را حل کند اما در نهایت ببرهای سفیدی که به دنیا میآمدند با نارساییهای فیزیکی مانند کژپشتی همراه بودند.
یک جفت ببر سفید در باغ وحش سنگاپور
علاوه بر این ببرهای سفید معمولا انحراف چشم دارند. حتی ببرهای سفید سالم هم معمولا به اندازه ببرهای نارنجی بدست آمده از پدر و مادرهای مشترکشان عمر نمیکنند. دادههای مربوط به ببرهای سفید نخستین بار در سده ۱۹ میلادی ثبت شد. ببرهای سفید تنها هنگامی به دنیا میآیند که کروموزم دگرچینه کمیاب موجود در ببرهای سفید در هر دو پدر و مادر موجود باشد. برآورد شده که تنها یکی از ۱۰،۰۰۰ ببری که به صورت طبیعی به دنیا میآید، سفید است. ببر سفید یک زیرگونه جدا نیست بلکه تنها یک گوناگونی رنگ است از آنجایی که ببر سفید در طبیعت تنها در میان ببرهای بنگال دیده شدهاست (و همه ببرهای سفید در قفس هم از یک سو به ببر بنگال متصل اند) از این رو تصور بر این است که چیرگی ژنی که باعث سفید شدن ببرهای میشود تنها در ببر بنگال وجود دارد. یکی از تصورهای نادرستی که وجود دارد این است که گمان شود ببرهای سفید به اندازه ببرهای معمولی در خطر نیستند. گمان نادرست دیگر این است که برخلاف خطهای سیاهی که در بدنشان است باز تصور کنیم ببرهای سفید دچار زالیاند. تفاوت ببرهای سفید نسبت به دیگر ببرها علاوه بر خزهای سفید، داشتن چشمان آبی نیز است دلیل این پدیده یک جهش در یک اسید آمینه است که پروتئین SLC45A2 را حمل میکند.
ببر طلایی
بوفالو
علاوه بر آنچه گفته شد چیرگی در یک ژن میتواند باعث بوجود آمدن ببرهای بسیار غیرطبیعی «طلایی» شود، گاهی به این ببرها، نام «توت فرنگی» هم داده میشود. ببرهای طلایی، خزهایی به رنگ طلایی روشن، پاهایی رنگ و رو رفته (سفید) و خطهای نارنجی ضعیفی دارند. خز بدن اینها به نظر بسیار ضخیمتر از حالت طبیعی است. شمار بسیار اندکی ببر طلایی در جهان وجود دارد، در مجموع ۳۰ مورد. مانند ببرهای سفید ببرهای طلایی هم باید حتما از یک سو به ببر بنگال وصل باشند. برخی ببرهای طلایی ژن ببرهای سفید را با خود به همراه دارند هنگامی که دو تا از این ببرها با هم جفتگیری کنند میتوانند ببر سفید بدون خط تولید کنند. هم ببر سفید و هم ببر طلایی میتوانند از ببر بنگال معمولی بزرگتر شوند.
دیگر رنگها
تا کنون ببر سیاهی به صورت مستند دیده نشدهاست تنها یک استثنا وجود دارد که یک نمونه مرده در سال ۱۸۴۶ در چیتاگونگ بررسی شدهاست. گزارشهای تایید نشدهای از ببر «آبی» و ببر خاکی رنگ هم وجود دارد. ببرهایی که بخش زیادی از بدنشان یا همه آن سیاه باشد اگر در واقعیت وجود داشته باشند به عنوان یک جهش دانسته میشوند و نه یک گونه جداگانه.
گستردگی بوم
در گذشته، ببرها در سراسر آسیا از قفقاز و دریای خزر تا سیبری و جزایر اندونزیایی جاوه، بالی و سوماترا دیده میشدند. در بازه سده ۲۰ میلادی، ببرهای غرب آسیا ناپدید شدند و محل زندگی آنها به باقی مانده زیستگاه محدود شد. امروزه باقی مانده زیستگاه ببرها از هند در غرب تا چین و آسیای جنوب شرقی کشیده شدهاست. شمال محدوده زیستگاه آنها تا نزدیکی رود آمور در غرب سیبری کشیده شدهاست. امروزه تنها جزیره بزرگی که زیستگاه ببرها میباشد، سوماترا است.
ببرها در بازه دهه ۱۹۴۰ میلادی از جزیره بالی، در دهه ۱۹۷۰ از پیرامون دریای خزر و در دهه ۱۹۸۰ از جزیره جاوه ریشه کن شدند. از دست رفتن زیستگاه، شکار غیرقانونی ببر و خوراک ببرها همگی فرایندهاییاند که منجر به خالی شدن جنگلها از ببر و دیگر پستانداران بزرگ در سراسر جنوب و جنوب شرق آسیا میشوند. از آغاز سده ۲۰ میلادی زیستگاه تاریخی ببرها تا ۹۳٪ کوچکتر شده و برآورد میشود که در دهه ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷ زیستگاه آنها ۴۱٪ کوچکتر شده باشد.
باقی مانده سنگواره ببرها نشان میدهد که این جانور در بازه پلیستوسن و هولوسین در بورنئو و پالاوان در فیلیپین حضور داشتهاند.
ببرها میتوانند در گونههای مختلفی از زیستگاه زندگی کنند این زیستگاهها حتما باید به اندازه کافی امکان استتار و دسترسی کافی به آب و شکار داشته باشند. ببرهای بنگال در جنگلهای گوناگونی زندگی میکنند از جمله آن میتوان به جنگلهای مرطوب، همیشهسبز و نیمه همیشهسبز آسام و شرق بنگال، نواحی مردابی کرنای دلتای رود گنگ، جنگل برگریز نپال، و جنگل گیاهان با برگهای نوک تیز گهات غربی اشاره کرد. علاوه بر اینها ببرها را گاهی میتوان در چمنزارها، ساوانا، جنگلهای تایگا و زیستگاههای سنگی هم دید. در مقایسه با شیرها، ببرها زیستگاههای با گیاهان انبوه که استتار در آن آسانتر است را بیشتر دوست دارند. در این صورت، تنها زندگی کردن ببرها در مقایسه با گلهای زندگی کردن شیرها یک کاستی دانسته نمیشود؛ بنابراین زیستگاه ببرها باید غار یا درختانی با حفرههای بزرگ یا پوشش گیاهی انبوه که بتوانند در میان پوشش رنگهای آن پنهان شوند، را داشته باشند.
زیست و رفتار
یک ببر در حال شنا در آبگیر، باغ وحش دورتموند، آلمان
ببرهای بزرگسال بیشتر دوست دارند تنها زندگی کنند تنها در حالتی که شرایط ویژهای مانند فراوانی شکار برقرار شود به صورت دسته جمعی زندگی میکنند. ببرهای هم جنس تلاش میکنند که جابجاییهایشان را قلمرو مشخصی که در آن نیازهایشان فراهم میشود، محدود کنند. ببرهایی که محدودههای مشترک در قلمروشان دارند به خوبی از رفتارها و حرکتهای یکدیگر آگاهاند.
گستردگی قلمرو یک ببر بیشتر به فراوانی شکار بستگی دارد که برای ببرهای نر، دسترسی به ببرهای ماده هم از عوامل تعیینکننده گستردگی قلمرو است. قلمرو یک ببر ماده حدود ۲۰ کیلومتر مربع است درحالی که قلمرو ببرهای نر بسیار گستردهتر است و تا ۶۰ تا ۱۰۰ کیلومتر مربع هم میرسد. البته ببرهای نر دوست دارند که قلمروشان با چند ببر ماده نقطه اشتراک داشته باشد.
ببرها، شناگران ماهریاند و بیشتر میبینیم که در آبگیرها، دریاچهها و رودخانهها در حال شنایند. در میان گربه سانان بزرگ، تنها جگوارها مانند ببر علاقه زیادی به شنا دارند. آنها میتوانند عرض یک رودخانه به طول ۶ تا ۷ کیلومتر یا در طول یک روز، مسافتی به طول ۲۹ کیلومتر را شنا کنند. ببرها در هنگام گرمای شدید روز در آبگیرها خنک میشوند همچنین میتوانند شکار خود را از آب بگیرند یا در آب با خود ببرند.
روابط میان ببرها کمی پیچیدهاست آنها به نظر از هیچ قانونی مربوط به قلمرو پیروی نمیکنند برای مثال با اینکه ببرها تلاش میکنند از یکدیگر پرهیز کنند اما دیده شده که هم نرها و هم مادهها شکار را میان یکدیگر به اشتراک بگذارند، این به اشتراک گذاری معمولا با جنس مخالف یا تولهها انجام میشود. برای نمونه جورج شالر دیدهاست که یک ببر نر یک شکار را با دو ببر ماده و چهار تولهشان شریک شدهاست. ببرهای ماده دوست ندارند که یک ببر نر به تولههایشان نزدیک شوند اما در پدیدهای که جورج شالر از نزدیک دید، ببرهای ماده هیچ تلاشی برای محافظت یا دور نگاه داشتن تولههایشان از ببر نر نداشتند، احتمالا این ببر نر پدر تولهها بودهاست. اما استفان میلز در کتاب «ببر» (Tiger) گفتهاست که ببرهایی که با هم هیچ نسبتی ندارند هم ممکن است با هم در یک شکار سهیم شوند. این پدیده در پارک ملی رانتامبور دیده شده بود:
ببرهای ماده تلاش میکنند قلمروشان را به گونهای ترتیب دهند که نزدیک قلمرو مادرشان باشد همپوشانی قلمرو مادر با تولههایش با گذر زمان کاهش مییابد. اما ببرهای نر تلاش میکنند قلمروشان به دور از ببرهای ماده خانواده باشد و این تعیین قلمرو در سن جوانتری تعیین میشود. یک ببر نر جوان قلمرو خود را در جایی بدون ببر نر دیگر، میسازد اگر هم در محدوده ببر نر دیگر قرار گیرد تنها تا زمانی باقی میماند که به اندازه کافی بزرگ و قوی شود که بتواند ببر نر میزبان را به چالش بکشد. بیشتر نرخ مرگ و میر (۳۰ تا ۳۵٪ در سال) میان ببرهای جوانی که به تازگی از قلمرو کودکی خود جدا شدهاند و به دنبال قلمروی از آن خود میگردند، دیده میشود.
واکنش ببر هنگام دیدن جنس ماده
ببرهای نر معمولا نسبت به ورود جنس نر در قلمروشان بیشتر واکنش نشان میدهند تا ببرهای ماده نسبت به ورود جنس ماده، این اندرکنش در ببرهای ماده بیشتر به ترساندن محدود میشود اما در ببرهای نر به خشونت کشیده میشود. دیده شده که ببر شکست خورده برای نشان دادن پذیرش شکست بر روی کمر خود غلت میخورد یا به صورت فرمانبردار شکم خود را نشان میدهد. هنگامی که پیروز میدان مشخص میشود ببر پیروز یک ببر فرمانبردار را در قلمرو خود میپذیرد تا زمانی که آنها دور از هم زندگی میکنند. خشنترین ستیزها هنگامی روی میدهد که پای یک ببر ماده در دوره فحلی در میان باشد که نتیجه ستیز به مرگ یکی از دو ببر میرسد، البته چنین پدیدهای کمتر روی میدهد.
یک ببر نر برای مشخص کردن مرزهای قلمرو اش، با پاشیدن ادرارش به درختان یا ترشحات کیسههای مقعدی یا با علامت گذاشتن با مدفوع، مرزهای قلمرو را تعیین میکند. ببر نر با دیدن جنس ماده و بو کردن ادرار ماده برای بررسی باروری آن، چهره ویژهای به خود میگیرد. ببرها مانند دیگر گربه سانان میغرند این غرش ببرها میتواند هم برای نشان دادن خشونت باشد و هم غیر آن.
در گذشته برای برآورد جمعیت ببرها با استفاده از گچ، رد پای ببر را نشانه گذاری میکردند. البته اعتراض شد که این روش چندان دقیق نیست. روشهای دیگر برای بررسی ببرها در حیات وحش عبارتند از استفاده از دوربین برای به دام انداختن ببر، روشهای بر پایه دیانای و روشهای رادیویی.
نحوه زندگی و شکار
در دنیای وحش ببرها بیشتر از جانوران اندازه بزرگ و متوسط تغذیه میکنند. بیشتر پژوهشها نشان داده که ترجیح ببرها به شکار سمداران با کمینه وزن ۹۰ کیلوگرم است. بر اساس تحقیقی که در منطقه تامیل نادو در جنوب هند انجام شد شکارهای ببر به ترتیب میزان علاقه عبارتند از: گوزن سمبر، گوزن خالدار، باراسینگا، گراز وحشی، نیلیگاو، بوفالوی آبی و گاومیش (بوفالوی اهلی). گاهی هم ببرها به شکار درندگان دیگر از جمله سگ، پلنگ، پایتون هندی، خرس تنبل و تمساح میروند. در سیبری خوراک اصلی ببر نوعی گوزن بومی شرق آسیا و گراز وحشی است (نزدیک ۸۰٪ شکارهای ببر) پس از آن گوزن ژاپنی، موس، شوکای سیبری و آهوی ختن در فهرست شکار قرار دارد. در سوماترا گوزن سمبر، گوزن فریادکش، گراز و تاپیر مالایی شکارهای اصلی ببراند. ببر مازندران هم در آسیای میانه از کل سکایی، شتر، ویسنت قفقاز، غژگاو و اسب وحشی و در شمال ایران از گراز و مرال تغذیه میکرد. ببرها هم مانند دیگر درندگان اگر فرصتش پیش آید جانوران کوچک را هم شکار میکنند از جمله میتوان به میمون، طاووس و دیگر پرندگانی که بیشتر روی زمین هستند، خرگوش صحرایی، تشی و ماهی اشاره کرد.
فیلهای بزرگسال برای اینکه شکار ببر باشند خیلی بزرگ اند اما با این حال دیده شده که میان ببر و فیل اندرکنشهایی صورت گیرد. کرگدن به دلیل داشتن اندام بسیار بزرگ، پوست بسیار ضخیم و خوی تند شکار بسیار دشواری برای یک ببر است اما یک بار در موردی دیده شد که یک ببر یک کرگدن هندی را شکار کند.
ببر هنگامی که پیر یا زخمی میشود و توان شکار عادی خود را ندارد به سراغ انسان میرود. چنین الگوی رفتاری در هند دیده شدهاست. تنها یک مورد استثنا وجود داشت که در جنگل سونداربانس یک ببر سالم به شکار ماهیگیران و روستاییان میرفت. به این ترتیب انسان کوچکترین بخش از زنجیره غذایی ببر را تشکیل میدهد. گاهی هم ببرها برای بدست آوردن فیبر غذایی، گیاهخوار میشوند. میوه درخت Careya arborea گیاه مورد علاقه ببر است.
ببرها معمولا هفتهای یکبار به شکار بزرگ میروند.
تولید مثل
غرشهای سهمگین ببرهای نر در فصل جفت یابی، میتواند برای جلب توجه مادهها به کار رود و بویی که مادهها به هنگام علامت گذاری از خود بر جای میگذارند، جفتگیری ببرها معمولا در زمستان صورت میگیرد هر دو تا سه سال یکبار بچه میزاید. دوران آبستنی آنها در حدود ۱۰۵ تا ۱۱۳ روز است. معمولا دو یا سه قلو میزایند ولی تعداد بچهها تا ۶ نیز دیده شدهاست. بچههایی که تازه متولد میشوند به اندازه یک گربه اهلی و به وزن ۱۴۰۰ گرم هستند و بعد از ۲ هفته چشم باز میکنند. بچهها به سرعت رشد کرده و بعد از یک ماه کمکم به دنبال مادر خود راه میافتند. تا شش ماهگی از شیر مادر تغذیه میکنند و تا یکی دو سال با مادر میگردند ولی تا سه سالگی در حدود لانه میمانند و بعد از آن به نقاط دیگر میروند. در سن چهار سالگی از لحاظ جنسی بالغ میشوند.
قلمرو و گروه
ببرها، چه نر و چه ماده، منطقه بزرگی را به عنوان قلمرو انتخاب میکنند و آن را با روشهای گوناگون علامت گذاری میکنند. ببرهای ماده قلمروی کوچکتری دارند و قلمرو آنها میتواند با هم همپوشانی داشته باشد و در قلمرو ببر نر قرار بگیرد. یا میتوان گفت قلمرو یک ببر نر میتواند از قلمرو چندین ماده تشکیل شده باشد. البته این موضوع در رابطه با ببرهایی که قلمرو بزرگتری دارند، بیشتر مصداق پیدا میکند. ببرها به شدت بر سر تصاحب مادهها و قلمرو با یکدیگر درگیر میشوند و میتوانند یکدیگر را به شدت مجروح کنند.
رژیم غذایی و شکار
ببرها معمولا هفتهای یکبار به شکار بزرگ میروند. ببرها با توجه به امنیت قلمروشان، تصمیم میگیرند که روزها شکار کنند یا شبها به دنبال طعمه بگردند. البته اغلب ببرها شب شکارند. ببرها معمولا با اتکا به وزن بالا و پنجههای نیرومندشان بر روی طعمه میپرند و طعمه را به گونهای زمین میزنند که شانس بسیار کمی برای فرار داشته باشد. ببرهای بزرگ با ضربه مهلکی گردن شکار را میشکنند و باعث خفگی آن میشوند. گاهی اوقات هم گلوی طعمه را به سرعت به دندان میگیرند تا خفه شود. طعمههای متداول ببر، پستانداران متوسط تا بزرگ نظیر گوزن، مرال، شوکا، آهو، گراز، جگوار و پرندگان یا خزندگان هستند. در مواقع کمبود غذا نیز به دامهای اهلی مانند گاو و گاومیش حمله میکند.
روز جهانی ببر
روز ۲۹ ژوئیه برابر با ۷ مرداد به نام «روز جهانی ببر» نامگذاری شدهاست تا توجه به نجات نسل ببرها از خطر نابودی گونهای جلب شود. | [
"ببر بنگال",
"جانوران",
"طنابداران",
"پستانداران",
"گوشتخواران",
"گربهسانان",
"گربهایان",
"پلنگیان",
"کارولوس لینائوس",
"۱۷۵۸",
"سورتزوف",
"۱۸۵۸",
"جان ادوارد گری",
"۱۸۶۷",
"زیرگونهها",
"ببر سیبری",
"ببر سوماترایی",
"ببر جنوب چین",
"ببر هندوچین",
"ببر مالایی",
"ببر بالی",
"ببر جاوه",
"ببر مازندران",
"کیلوگرم",
"نارنجی",
"دندان نیش",
"تاج دندان",
"باغ وحش",
"دنیای وحشی",
"آسیا",
"ترکیه",
"روسیه",
"جاوه",
"بالی",
"آسیای جنوب شرقی",
"آسیای شرقی",
"تایگا",
"چمن زار",
"کرنا (گیاه)",
"گونه در معرض خطر",
"اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت",
"تخریب زیستگاه",
"شکار غیرقانونی",
"منطقهٔ زندگی",
"کرهٔ زمین",
"کیلومتر مربع",
"میان رودان",
"قفقاز",
"اسطورهشناسی",
"فولکلور",
"پرچم",
"آرم",
"شانسبیار",
"دولت هند",
"بنگلادش",
"هند",
"ویتنام",
"مالزی",
"کرهٔ جنوبی",
"چین",
"پلیستوسن",
"ترینیل",
"شمال آسیا",
"ژاپن",
"ساخالین",
"هولوسین",
"بورنئو",
"پالاوان",
"فیلیپین",
"بیان جهات در آناتومی",
"مردمک",
"عنبیه",
"اثر انگشت",
"استتار",
"شیر (گربهسان)",
"قانون برگمان",
"تنظیم دمایی",
"رکوردهای جهانی گینس",
"گاومیش",
"زیست شناسان",
"استخوان بینی",
"زیرگونه",
"انقراض",
"سیبری",
"ایران",
"افغانستان",
"جمهوری خلق چین",
"اندونزی",
"نپال",
"پادشاهی بوتان",
"آبرفت",
"جنگلهای گرمسیری",
"طب سنتی چینی",
"شبه قارهٔ هند",
"کامبوج",
"لائوس",
"میانمار",
"تایلند",
"درونزایی",
"شبهجزیرهٔ مالایا",
"انستیتو ملی سرطان ایالات متحده آمریکا",
"سوماترا",
"گونه در معرض انقراض",
"رود آمور",
"رود یوسوری",
"سرزمین پریمورسکی",
"سرزمین خاباروفسک",
"تبارزایش",
"شیامن",
"حیات وحش",
"تقویم چینی",
"تنوع ژنتیکی",
"Bengal tiger",
"ببر سوماترا",
"ببر سفید",
"الل",
"باغ وحش برلین",
"هندوئیسم",
"دریای خزر",
"آسیای مرکزی",
"تکلهمکان",
"سینکیانگ",
"کوه بتیری",
"پارک ملی",
"ببشیر",
"شیببر",
"تولید مثل",
"کژپشتی",
"انحراف چشم",
"چیرگی",
"آلبینیسم",
"اسید آمینه",
"حالت طبیعی",
"خط تولید",
"چیتاگونگ",
"غرب آسیا",
"سنگواره",
"زیستگاه",
"درندگان",
"همیشهسبز",
"آسام",
"بنگال",
"گنگ (رود)",
"برگریز",
"گهات غربی",
"چمنزار",
"ساوانا",
"آلمان",
"قلمرو (جانوران)",
"آبگیر",
"دریاچه",
"رود",
"جگوار",
"نیلیگاو",
"دوره فحلی",
"ادرار کردن",
"مدفوع",
"نشانه گذاری",
"دیانای",
"سمداران",
"تامیل نادو",
"گوزن سمبر",
"گوزن خالدار",
"باراسینگا",
"گراز",
"بوفالوی آبی",
"سگ",
"پلنگ",
"پایتون هندی",
"خرس تنبل",
"تمساح",
"گوزن ژاپنی",
"موس (گوزن)",
"شوکای سیبری",
"آهوی ختن",
"گوزن فریادکش",
"تاپیر مالایی",
"کل سکایی",
"شتر",
"ویسنت",
"غژگاو",
"شمال ایران",
"مرال",
"میمون",
"طاووس",
"خرگوش صحرایی",
"تشی",
"ماهی",
"فیل",
"کرگدن هندی",
"سونداربانس",
"زنجیرهٔ غذایی",
"فیبر غذایی",
"جفت یابی",
"گربه اهلی",
"شیر مادر",
"۲۹ ژوئیه",
"۷ مرداد",
"نابودی گونهای"
] | [
"ببرها",
"پستانداران آسیا",
"پستانداران آسیای شرقی",
"پستانداران اندونزی",
"پستانداران با ژنوم تعیینشده",
"پستانداران توصیف شده در ۱۷۵۸ (میلادی)",
"پستانداران روسیه",
"جانوران بزرگ اوراسیا",
"جانوران بزرگ شمال آسیا",
"جانوران توصیفشده در ۱۷۵۸ (میلادی)",
"جانوران جنوبشرق آسیا",
"زیاگان آسیای جنوبی",
"زیاگان آسیای شرقی",
"سیاهه قرمز IUCN از گونههای در معرض خطر",
"گربهسانان",
"گربهسانان بزرگ هند",
"گوشتخوارسانان مالزی",
"گونههای متمایز از دیدگاه فرگشتی و در معرض انقراض جهانی",
"نمادهای ملی سنگاپور",
"نمادهای ملی مالزی",
"نمادهای ملی هند",
"ویکیسازی رباتیک"
] |
1,852 | فهرست گیاهان | 0 | 237 | 0 | [
"فهرست گياهان"
] | false | 38 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | فهرستی از نام گیاهان اعم از درختان، بوتهها، گلها، علفها و غیره.
برای فهرستهای جداگانه این فهرستها را ببینید:
فهرست درختان
فهرست گلها
فهرست علفها
فهرست سبزیها-
فهرست گیاهان آپارتمانی
ا
ارزن جویباری
- ارزن مردابی
- ارزنی
- ارس
- ارمک
- از بوتک
- از گند
- ازمک
- ازملک
- اسبواش
- اسپرزه
- اسپرس تاجخروسی
- اسپرک
- اسپند
- استبرق
- اسفناج باغی
- اسفناج
- اسفند
- اسکبینه
- اسکنبیل
- اسلیخ
- اشنان درختی
- اشنان نمک
- اشنان
- اشنه ایرلندی
- اشنه دریایی
- اشنه
- اشورک
- افسنتین
- اقاقیا
- اکالیپتوس
- الجاره (دوقوز دانه)
- النا
- امرود (گلابی وحشی)
- اناریجه
- اناغالیس
- انبه
- انجبار
- انجیر
- انجیلی
- انچوچک
- انگور توره
- انگیون
- آهو ماش زرد
- آوری
- اوشه
- اویارسلام
- آببشقاب
- آببشقابی
- آبتره
- آتشک
- آتشین
- آجیل مزرعه
- آدمک
- آدونیس
- آرالیا
- آرتیشو
- آرجون
- آرناریا
- آروکاریا
- آزاد
- آزالیا
- آزربه
- آزولا
- آزولا
- آزیل
- آسمانی
- آسه
- آشیانک
- آفتابپرست
- آفتابپرست مزرعهروی
- آگلونما
- آلاله
- آلو وحشی
- آنغوزه
- آوندول
ب
- باباآدم
- بابونه رومی
- بابونه شوشی
- بابونه گاوی
- بابونه
- بادام هندی
- گارون زنگی
- بادام
- بادامک
- بادآورد
- بادرنجبویه
- بادیان
- بارهنگ ابی
- بارهنگ کبیر
- بارهنگ
- باریجه (قصنی)
- بالنگون
- باور
- بچیروک
- بداغ (شونگ)
- برگ سنا
- برنج ارزنی
- برنجاف
- برهان
- بروکلی
- بسپایک
- بستانافروز
- بطوش
- بلندمازو
- بلوط
- بن سرخ
- بنت قنسول سرخبرگه
- بنگرو
- بنگله
- بنه
- بهدانه
- بودوک
- بوفتاج
- بومادران
- بونی
- بیدار
- بیدمشک
- بیعار
- بیلهر
- بولاغ اوتی (علف چشمه)
پ
- پاپریا
- پاپیتال
- پامچال
- پانیکوم
- پای گرگ
- پتومک
- پده
- پرپهن
- پرتورو
- پرخ
- پرسیاوشان
- پرند
- پروانش (پیچ تلگرافی)
- پریا
- پسته
- پسمهناژ
- پلاخور
- پلاس مورچه
- پلم
- پلوش
- پنجه مریم
- پنیر باد
- پنیرک گلریز
- پنیرک
- پوتوس
- پونه
- پونهسا (قطرم)
- پیتیراخ
- پیچ کانگورو
- پیچک صحرایی
- پیچک
- پیر بهارکی
- پیر پاییزی
- پیرگیاه
- پیرو
ت
- تاجخروس سفید
- تاجخروس
- تاجریزی
- تاغ
- تایله (تاغوت)
- ترخون
- ترات
- ترب شیر
- ترب وحشی
- ترتیزک (سپندان)
- ترشک مواج
- ترنجبین
- تمشک درختی
- توت پایابی
- توری
- توسکا
- توسکای ییلاقی
- توله
- توج
-تاج الملوک
ج
- جارو علفی
- جاز
- جعفری
- جغجغه
- جگرواش
- جو دوسر
- جو
چ
- چالطاق
- چای کوهی
- چای
- چاییر
- چترک
- چچم
- چریش
- چش
- چشمه آله کو
- چگرد
- چمن گرهریش
- چمنبز
- چمنک
- چندل
- چنگکی
- چوبک
- چوچ
– چوچاغ
ح
- حرا
- حسن یوسف
- حلفه
- حنظل
خ
- خار غشق
- خاراگوش
- خارپنبه
- خارچرخه
- خارخرون
- خارخسک (نخودک)
- خارخشت
- خارشتر
- خار عروس (گل چرخهای)
- خار لنگری
- خار مریم
- خار مقدس
- خاکشیر
– خبرآورک یاخبرچی
- خربق سیاه
- خربق سفید
- خردل بری
- خردل سفید
- خردل وحشی
- خرزهره
- خرفه
- خرما
- خرمندی (کلهو)
- خطمی چینی
- خطمی درختی
- خنجری
- خورشیدی
- خوشاریزه
- خولکیش
- خونیواش
- خیارک
- خیزران
- خینجوک
د
- دارچین
- دارگنده
- دارمهر
- داز
- داغداغان
- دانه قناری
- درج
- درخت عنبر
- درخت گبر
- درخت نوئل
- درمشوک
- درمنه دشتی
- درمنه سیاه
- درمنه کوهستانی
- درمنه
- دژگال
- دغدغک
- دم روباهک
- دم عقربی
- دماسبی
- دنبلان
- دیوخار
ر
- رازک
- رازیانه
- راش (مرس)
- راناس
- رخشک
- رژن (بخورک)
- رملیگ
- روناس
- ریش میش
- ریواس
- «رز»
زعفران- زالزالک
- زبانگنجشک
- زدو
- زربین
- زردان
- زردچوبه
- زردشاهتره
- زردهچمن
- زرشک
- زلف شیطان
- زنجبیل
- زنگولهای تیغالی
- زنگیدارو
- زنیان
- زوفا
- زولنگ
- زیتون
- زیروک
- زیره
ژ
- ژاره
س
- سازو
- ساماری
- سبزی سگانه
- سپستان
- سداب
- سدر
- سربال
- سرخبر
- سرخدار
- سرمائی
- سرو
- سریم
– سریش
- سقز
- سگانگور
- سگزبان
- سلمهتره
- سنا
- سنبلالطیب
- سنبنیج
- سوختال
- سورنجان
- سوروف
- سوزنچوپان کوهسری
- سیاهاربه
- سیاهدانه
- سیاهفندق
- سیاهمازو
- سیاهناو
- سیرخرس
- سیزاب
- سیلن
- سیکاس
ش
- شالک (تبریزی سیاه)
- شاهافسر
- شاهپسند درختی
- شاهتره
- شببوی صحرایی
- شبدر
- شبدرترشک
- شبرم (گاوکشک)
- شبهسرو
- شقایق
- شکرتیغال جنوبی
- شکرتیغال
- شلمبیگ
- شن سنگدانه
- شنبلیله قلابدار
- شنبلیله
- شنکوک
- شنگ
- شور
- شوکران کبیر
- شوید
- شویدی
- شیان
- شیرپنیر
- شیرتلخک
- شیرتیغک
- شیرخشت
- شیرینبیان
- شیشعان
ص
- صابونک
ط
- طوق
ع
- عاقرقرحا (تاغندست)
- عروسک پشت پرده
- عشقه
- علد
- علف آهو
- علف خرس
- علف شاخی
- علف شوره
- علف فرش
- علف مار (کبر)
- علف مبارک
- علف هفتبند
- عناب
غ
- غازواش قورباغه
ف
- فاخره
- فاشرا
- فاوانیا
- فراسیون سفید
- فراسیون اروپایی
- فراسیون سیاه
- فراسیون بدبو
- فراسیون آبی
- فرفیون
- فرنجمشک
- فرندل
- فشفشه
- فلفل سیاه
- فلفل دراز
- فلفل دلمهای
- فنجنگشت
- فندق
- فوفل
- فیل زهره
- فیل گوش
- فسیل
ق
- قاصد بهار
- قدومه
- قرصعنه
- قرنفل
- قرهخزک
- قمیش
- قیچ
-قاصدک
ک
- کاجیره
- کادی
- کاسنی زرد
- کاسنی
- کاکائو
- کاکتوس
- کاکوتی
- کاندول
- کاه مکی
- کاهو
- کبر
- کتان گرمسیری
- کتور
- کتیرا
- کرت (چش)
- کرتس
- کرته
- کرتوس
- کرفس
- کرکو
- کرگزنه
- کرمازو
- کسور
- کلاغک
- کلاه میرحسن
- کلپوره
- کلم
- کلم وحشی
- کلمک
- کما
- کملیر
- کنار
- کنجد
- کندل
- کنگر
- کنگر طلایی
- کنگر فرنگی
- کنگر گورخری
- کنگر
- کنگرگون
- کهور پاکستانی
- کهور
- کهورک
- کیسه کشیش
- کیشدر
- کیکم
گ
- گاورس
- گاوکشک
- گراهانس
- گردی
- گرگ تیغ
- گریفون
- گز خوانسار
- گز روغن
- گز شاهی
- گز
- گزانگبین
- گزنه
- گزنهسا
- گل انگشتانه
- گل پوره
- گل حنا
- گل ختمی
- گل خله
- گل در
- گل راسن
- گل زرد
- گل ساعتی
- گل سرخ
- گل صلح
- گل عسلی
- گل فیلی
- گل قهرکنک
- گل کبوتر
- گل گاو زبان خوزستانی
- گل گاوزبان
- گل گندم خوزستانی
- گل مغربی
- گل مینا
- گل نیلوفر
- گل همیشهبهار
- گلایول صحرایی
- گلدباخیا
- گلدر
- گلدمی
- گلرنگ مقدس
- گلرنگ وحشی
- گندواش
- گون کتیرا (گون پنبهای)
- گون
- گوه (چمیزک)
- گیاه پلنگکش
- گیج
- گیشتر
ل
- لاتی
- لاله چمنی
- لاواند حقیقی (اسطوخودوس)
- لباشیر
- لعل کوهستان
- لگجی (یاردون)
- لور (کراک)
- لویی جنوبی
- لیلکی
م
- مازوج
- مامیران
- مایمرز
- مرزه
- مرزه کوهی
- مرغ شور
- مرغ
- مرمرشک
- مرواریدی
- مریم گلی
- مریمگلی گرمسیری
- مریم نخودی
- مستور خوابیده
- مشعلی
- مشک
- مشک طرامشک
- مشگک
- مصطکی
- مقل
- مگسگیر هرز
- منداب
- مهناژ
- مو
- موچسب (پیچک دیواری)
- موچه
- مور
- مورت
- مورد
- موز
- موسیر
- مویزک
- میخک
- میمونی بیابانی
-((محمدی))
ن
- ناترک
- ناخنک
- نارگیل
- ناگرد
- نخل
- نرگس
- نرم جر
- نسرین
- نعل اسبی
- نعناع کوهی
- نعناع
- نگونسر (پنجه مریم)
- نمدار
- نوکلکلکی
- نی قلم
- نی
- نیشکر
نیلوفر
و
- ورث ابی
- ورک
- وشا
- ولیسنریا
- ون
ه
- هزاراسپند
- هلیله زرد
- هلیله سیاه
- همیشهبهار
- هندوانه ابوجهل (حنظل)
ی
- یاس آبی
- یولاف
- یونجه سکهای
- یونجه
- یونجه باغی
فهرست درختان
فهرست تیرههای گیاهی
گیاهان هرز ایران | [
"گیاهان",
"فهرست درختان",
"فهرست گلها",
"فهرست علفها",
"فهرست سبزیها",
"فهرست گیاهان آپارتمانی",
"ارزن جویباری",
"ارزن مردابی",
"ارزنی",
"ارس (درخت)",
"از بوتک",
"از گند",
"ازمک",
"ازملک",
"اسبواش",
"اسپرزه",
"اسپرس تاجخروسی",
"اسپرک",
"اسپند",
"استبرق",
"اسفناج باغی",
"اسفناج",
"اسفند",
"اسکبینه",
"اسکنبیل",
"اسلیخ",
"اشنان درختی",
"اشنان نمک",
"اشنان",
"اشنه ایرلندی",
"اشنه دریایی",
"اشنه",
"اشورک",
"افسنتین",
"اقاقیا (سرده)",
"اکالیپتوس",
"الجاره",
"النا",
"امرود",
"اناریجه",
"اناغالیس",
"انبه",
"انجبار",
"انجیر",
"انجیلی",
"انچوچک",
"انگور توره",
"انگیون",
"آهو ماش زرد",
"آوری",
"اوشه",
"اویارسلام",
"آببشقاب",
"آببشقابی",
"آبتره",
"آتشک",
"آتشین",
"آجیل مزرعه",
"آدمک (گیاه)",
"آدونیس (گیاه)",
"آرالیا",
"آرتیشو",
"آرناریا",
"آروکاریا",
"آزاد (گیاه)",
"آزالیا",
"آزربه",
"آزولا",
"آزیل",
"آسمانی",
"آسه (گیاه)",
"آشیانک",
"آفتابپرست (گیاه)",
"آفتابپرست مزرعهروی",
"آگلونما",
"آلاله (سرده)",
"آلو وحشی",
"آنغوزه",
"آوندول",
"باباآدم",
"بابونه رومی",
"بابونه شوشی",
"بابونه گاوی",
"بابونه",
"بادام هندی",
"گارون زنگی",
"بادام",
"بادامک",
"بادآورد",
"بادرنجبویه",
"رازیانه",
"بارهنگ ابی",
"بارهنگ کبیر",
"بارهنگ",
"باریجه",
"بالنگون",
"باور",
"بچیروک",
"بداغ",
"برگ سنا",
"برنج ارزنی",
"برنجاف",
"بروکلی",
"بسپایک",
"بستانافروز",
"بطوش",
"بلندمازو",
"بلوط",
"بن سرخ",
"بنت قنسول",
"بنگرو",
"بنگله",
"بنه",
"بهدانه",
"بودوک",
"بوفتاج (سرده)",
"بومادران",
"بونی",
"بیدار (گیاه)",
"بیدمشک",
"بیعار",
"بیلهر",
"بولاغ اوتی",
"پاپریا",
"پاپیتال",
"پامچال",
"پانیکوم",
"پای گرگ",
"پتومک",
"پرپهن",
"پرتورو",
"پرخ",
"پرسیاوشان",
"پرند (گیاه)",
"پروانش",
"پریا",
"پسته",
"پسمهناژ",
"پلاخور",
"پلاس مورچه",
"پلم (گیاه)",
"پلوش",
"پنجه مریم",
"پنیر باد",
"پنیرک گلریز",
"پنیرک",
"پوتوس",
"پونه (گیاه)",
"پونهسا",
"پیتیراخ",
"پیچ کانگورو",
"پیچک صحرایی",
"پیچک",
"پیر بهارکی",
"پیر پاییزی",
"پیرگیاه",
"پیرو (گیاه)",
"تاجخروس سفید",
"تاجخروس",
"تاجریزی",
"تاغ",
"تایله",
"ترخون",
"ترات (گیاه)",
"ترب شیر",
"ترب وحشی",
"ترتیزک",
"ترشک مواج",
"ترنجبین",
"تمشک درختی",
"توت پایابی",
"توسکا",
"توسکای ییلاقی",
"توله",
"توج",
"جارو علفی",
"جاز (گیاه)",
"جعفری (گیاه)",
"جغجغه (گیاه)",
"جگرواش",
"جو دوسر",
"جو (گیاه)",
"چالطاق",
"چای کوهی",
"چای",
"چاییر",
"چترک",
"چچم",
"چریش",
"چش",
"چشمه آله کو",
"چمن گرهریش",
"چمنبز",
"چمنک",
"چندل",
"چنگکی",
"چوبک (سرده)",
"چوچ",
"چوچاغ",
"حرا (گیاه)",
"حسن یوسف",
"حلفه",
"حنظل",
"خار غشق",
"خاراگوش",
"خارپنبه",
"خارچرخه",
"خارخرون",
"خارخسک",
"خارخشت",
"خارشتر",
"خار عروس",
"خار لنگری",
"خار مریم",
"خار مقدس",
"خاکشیر",
"خبرآورک یاخبرچی",
"خربق سیاه",
"خربق سفید",
"خردل بری",
"خردل سفید",
"خردل وحشی",
"خرزهره",
"خرفه",
"خرما",
"خرمندی",
"خطمی چینی",
"خطمی درختی",
"خنجری",
"خوشاریزه",
"خولکیش",
"خونیواش",
"خیارک",
"خیزران",
"خینجوک",
"دارچین",
"دارگنده",
"دارمهر",
"داز",
"داغداغان",
"دانه قناری",
"درج",
"درخت عنبر",
"درخت گبر",
"درخت نوئل",
"درمشوک",
"درمنه دشتی",
"درمنه سیاه",
"درمنه کوهستانی",
"درمنه",
"دژگال",
"دغدغک",
"دم روباهک",
"دم عقربی",
"دماسبی (گیاه)",
"دنبلان (گیاه)",
"دیوخار",
"رازک",
"راش (درخت)",
"راناس",
"رخشک",
"رژن",
"رملیگ",
"روناس",
"ریش میش",
"ریواس",
"زالزالک",
"زبانگنجشک",
"زدو",
"زربین",
"زردان",
"زردچوبه",
"زردشاهتره",
"زردهچمن",
"زرشک",
"زلف شیطان",
"زنجبیل",
"زنگولهای تیغالی",
"زنگیدارو",
"زنیان",
"زوفا",
"زولنگ",
"زیتون",
"زیروک",
"زیره",
"ژاره",
"سازو",
"ساماری",
"سبزی سگانه",
"سپستان",
"سداب",
"سدر",
"سربال",
"سرخبر",
"سرخدار",
"سرمائی",
"سرو",
"سریم",
"سریش (سرده)",
"سقز (گیاه)",
"سگانگور",
"سگزبان",
"سلمهتره",
"سنا (گیاه)",
"سنبلالطیب",
"سنبنیج",
"سوختال",
"سورنجان",
"سوروف",
"سوزنچوپان کوهسری",
"سیاهاربه",
"سیاهدانه",
"سیاهفندق",
"سیاهمازو",
"سیاهناو",
"سیرخرس",
"سیزاب",
"سیلن",
"سیکاس",
"شالک",
"شاهافسر",
"شاهپسند درختی",
"شاهتره",
"شببوی صحرایی",
"شبدر",
"شبدرترشک",
"شبرم",
"شبهسرو",
"شقایق",
"شکرتیغال جنوبی",
"شکرتیغال",
"شلمبیگ",
"شن سنگدانه",
"شنبلیله قلابدار",
"شنبلیله",
"شنکوک",
"شنگ (گیاه)",
"شور",
"شوکران کبیر",
"شوید",
"شویدی",
"شیرپنیر",
"شیرتلخک",
"شیرتیغک",
"شیرخشت",
"شیرینبیان",
"شیشعان",
"صابونک",
"طوق",
"عاقرقرحا",
"عروسک پشت پرده (گیاه)",
"عشقه",
"علد",
"علف آهو",
"علف خرس",
"علف شاخی",
"علف شوره",
"علف فرش",
"علف مار",
"علف مبارک",
"علف هفتبند",
"عناب",
"غازواش",
"قورباغه",
"فاخره",
"فاشرا",
"فاوانیا",
"فراسیون سفید",
"فراسیون اروپایی",
"فراسیون سیاه",
"فراسیون بدبو",
"فراسیون آبی",
"فرفیون",
"فرنجمشک",
"فرندل",
"فشفشه",
"فلفل سیاه",
"فلفل دراز",
"فلفل دلمهای",
"فنجنگشت",
"فندق",
"فوفل",
"فیل زهره",
"فیل گوش",
"قاصد بهار",
"قدومه",
"قرصعنه",
"قرنفل",
"قرهخزک",
"قمیش (گیاه)",
"قیچ",
"کاجیره",
"کادی",
"کاسنی زرد",
"کاسنی",
"کاکائو",
"کاکتوس",
"کاکوتی",
"کاندول",
"کاه مکی",
"کاهو",
"کبر",
"کتان گرمسیری",
"کتور",
"کتیرا",
"کرت",
"کرتس",
"کرته",
"کرتوس",
"کرفس",
"کرکو",
"کرگزنه",
"کرمازو",
"کسور",
"کلاغک",
"کلاه میرحسن",
"کلپوره",
"کلم",
"کلم وحشی",
"کلمک",
"کما (گیاه)",
"کملیر",
"کنجد",
"کندل",
"کنگر (گیاه)",
"کنگر طلایی",
"کنگر فرنگی",
"کنگر گورخری",
"کنگرگون",
"کهور پاکستانی",
"کهور",
"کهورک",
"کیسه کشیش",
"کیشدر",
"کیکم",
"گاورس",
"گاوکشک",
"گراهانس",
"گردی",
"گرگ تیغ",
"گریفون",
"گز خوانسار (گیاه)",
"گز روغن",
"گز شاهی",
"گز (درخت)",
"گزانگبین",
"گزنه",
"گزنهسا",
"گل انگشتانه",
"گل پوره",
"گل حنا",
"گل ختمی",
"گل خله",
"گل در",
"گل راسن",
"گل زرد (سلسله)",
"گل ساعتی",
"گل سرخ",
"گل صلح",
"گل عسلی",
"گل فیلی",
"گل قهرکنک",
"گل کبوتر",
"گل گاو زبان خوزستانی",
"گل گاوزبان",
"گل گندم خوزستانی",
"گل مغربی",
"گل مینا",
"گل نیلوفر",
"گل همیشهبهار",
"گلایول صحرایی",
"گلدباخیا",
"گلدر",
"گلدمی",
"گلرنگ مقدس",
"گلرنگ وحشی",
"گندواش",
"گون کتیرا",
"گون",
"گوه",
"گیاه پلنگکش",
"گیج (گیاه)",
"گیشتر",
"لاتی",
"لاله چمنی",
"لاواند حقیقی",
"لباشیر",
"لعل کوهستان",
"لگجی",
"لور",
"لویی جنوبی",
"لیلکی",
"مازوج",
"مامیران",
"مایمرز",
"مرزه",
"مرزه کوهی",
"مرغ شور",
"مرغ (گیاه)",
"مرمرشک",
"مرواریدی",
"مریم گلی",
"مریمگلی گرمسیری",
"مریم نخودی",
"مستور خوابیده",
"مشعلی",
"مشک",
"مشک طرامشک",
"مشگک",
"مصطکی",
"مقل",
"مگسگیر هرز",
"منداب",
"مهناژ",
"مو (گیاه)",
"موچسب",
"موچه",
"مورت",
"مورد",
"موز",
"موسیر",
"مویزک",
"گل میخک",
"میمونی بیابانی",
"ناترک",
"نارگیل",
"ناگرد",
"نخل",
"نرگس (گل)",
"نرم جر",
"نسرین",
"نعل اسبی",
"نعناع کوهی",
"نعناع",
"نگونسر",
"نمدار",
"نوکلکلکی",
"نی قلم",
"نی (گیاه)",
"نیشکر",
"ورث ابی",
"ورک",
"وشا",
"ولیسنریا",
"ون (گیاه)",
"هزاراسپند",
"هلیله زرد",
"هلیله سیاه",
"همیشهبهار",
"هندوانه ابوجهل",
"یاس آبی",
"یولاف",
"یونجه سکهای",
"یونجه",
"یونجه باغی",
"فهرست تیرههای گیاهی",
"گیاهان هرز ایران"
] | [
"فهرستهای مربوط به گیاهان"
] |
1,853 | بندر انزلی | 2 | 910 | 0 | [
"بندرانزلی",
"بندر انزلي",
"انزلی",
"بندر پهلوی",
"انزلی چی",
"بندرپهلوی",
"انزلي",
"انزلي چي",
"بندر پهلوي",
"بندرانزلي",
"بندرپهلوي",
"اسکله انزلی",
"اسكله بندر انزلي",
"اسکلهٔ بندر انزلی",
"اسکله بندر انزلی",
"اسكله انزلي",
"اسکلهٔ انزلی",
"اسكلهٔ بندر انزلي",
"ﺍﻧﺰﻟﯽ"
] | false | 444 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نامرسمی",
"Item2": "بندر انزلی"
},
{
"Item1": "استان",
"Item2": "گیلان"
},
{
"Item1": "شهرستان",
"Item2": "انزلی"
},
{
"Item1": "روینقشه",
"Item2": "آری"
},
{
"Item1": "عرضجغرافیایی",
"Item2": "۳۷٫۴۶۶۷"
},
{
"Item1": "طولجغرافیایی",
"Item2": "۴۹٫۴۶۶۷"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "AC-Bandar-E-Anzali-Col-Pic01.jpg"
},
{
"Item1": "بخش",
"Item2": "[[مرکزی]]"
},
{
"Item1": "زبان",
"Item2": "[[گیلکی\n]]"
},
{
"Item1": "نامهایدیگر",
"Item2": "بندر پهلوی"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۱۴۴،۶۶۴نفر"
},
{
"Item1": "مذهب",
"Item2": "[[شیعه]]"
},
{
"Item1": "میانگیندما",
"Item2": "۱۶/۲درجه سانتیگراد"
},
{
"Item1": "میانگینبارشسالانه",
"Item2": "۱۸۵۰ میلیمتر (پر بارانترین شهر ایران )"
},
{
"Item1": "شمارروزهاییخبندان",
"Item2": "۷ روز"
},
{
"Item1": "شهردار",
"Item2": "حسن پور قربان"
},
{
"Item1": "رهآورد",
"Item2": "ماهیان خزری، صنایع دستی چوبین، صنایع مروار بافی و انواع سبزی و ترشیجات محلی"
},
{
"Item1": "ارتفاع",
"Item2": "۲۶- متر"
},
{
"Item1": "پیششماره",
"Item2": "۰۱۳"
},
{
"Item1": "پلاک اتومبیل",
"Item2": "۷۶س ۵۶ب و پلاک منطقه آزاد انزلی"
},
{
"Item1": "جملهخوشامد",
"Item2": "به شهر شهیدپرور و قهرمان انزلی خوش آمدید"
},
{
"Item1": "پانویس",
"Item2": "شهر نیلوفرهای آبی، بندر مه آلود، دروازه ایران و اروپا"
}
],
"Title": "شهر ایران"
} | بندر انزلی () یکی از مهمترین شهرهای گردشگری، از مراکز مهم اقتصادی و یکی از قطبهای ورزشی در ایران است، و بخش مرکزی شهرستان انزلی محسوب میشود. مردم انزلی گیلک هستند و به زبان گیلکی سخن میگویند. این شهر دارای اولین و بزرگترین بندر ایران در سواحل جنوبی دریای خزر (کاسپین) است و در استان گیلان واقع شدهاست. شهر انزلی پس از مرکز استان (رشت) یکی از متراکمترین شهرهای ایران از لحاظ تراکم جمعیت محسوب میشود. این شهر طبق آمار پر بارانترین شهر ایران است شهر انزلی دارای آب و هوای مرطوب است و میزان بارندگی آن بسیار بالاست بهطوریکه سالانه متوسط ۱۸۹۲ میلیمتر بارندگی در این شهر گزارش میشود، میزان رطوبت نسبی در این منطقه درسال بین ۷۱ تا ۹۷ درصد در نوسان است.
شهر انزلی در غرب استان گیلان قرار داشته و به واسطه سواحل خزر و تالاب بینالمللی بندر انزلی از چند جزیره و شبه جزیره تشکیل شدهاست که به واسطه پل به هم مرتبط هستند. نام انزلی به پیشینه تاریخیاش در بیشتر شهرهای اروپایی شناخته شدهاست و به لحاظ وجود گمرک و ارتباط تجاری از زمانهای دور نزد تجار ایرانی و خارجی به دروازه اروپا شهرت یافته بود و اهالی این شهر به واسطه بندری بودن، بسیار زودتر از سایر نقاط ایران با دستاوردهای غرب آشنا شدند .
نام
انزلی، اولین و تنها نامی است که برای این منطقه در طول تاریخ مورد استفاده قرار گرفتهاست و تنها در دوران سلطنت خاندان پهلوی (از ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷ ) اسم آن به «بندر پهلوی» یا پهلوی تغییر داده شده بود ولی پس از انقلاب اسلامی اسم دیرین خود «انزلی» را بازیافت.
خلیج انزلی محلی امن برای پهلو گرفتن کشتیهای بزرگ تجاری و ماهیگیری بودهاست.
از میان تعریفهای مختلف که درباره واژه «انزلی» وجود دارد قابل قبولترین معنی «انزل به معنی لنگر» انزلی = لنگرگاه است.
نام این منطقه که صاحب یکی از بزرگترین مردابهای جهان «مرداب انزلی» است به زمانی قبل از آغاز شهرنشینی در این منطقه بازمیگردد. زیرا پیدایش جزیره و مرداب در این منطقه از قدمتی ۱۵۰۰۰ ساله برخوردار است.
اهل انزلی
ساکنین بندر انزلی را انزلی چی به معنی اهل انزلی خطاب میکنند. در برهان قاطع جسته و گریخته، به چند واژه دیلمی اشاره شده که از لحاظ سیر تحول تاریخی میتوانند قابل توجه باشند:
پسوند «-چه» که همان «-یج» امروزین در زبان شمال ایران است و پسوندی است برای انتساب به محل (مانند «یوشیج» - «اهل یوش»). اگرچه در تمامی نقاط شمالی ایران امروزه همان «-یج» (به استثنا تالشی «-ژ») به کار میرود اما پسوند «-چی» نیز در اصطلاح معروف «انزلی چی» (اهل انزلی) میتواند از همین ریشه باشد. ریشه این پسوند از «چیت» باستانی ایران است که در زبان فارسی به صورت «-زی» درآمدهاست (مانند: «رازی» - اهل ری، منسوب به شهر ری)"
جغرافیدانان بر این باورند که انزلی جایی است که سه سوی آن، آب و یک سوی آن، خشکی است. هم رسته اینواژه، واژگان دیگری نیز وجود دارد که آخرشان به «ج» ختم میشود و میتوان گفت که انزلی در اصل «انزلیج» بوده و
انزلیج به معنی اسکلهای بوده که جلوی رودخانه برای پهلو گرفتن کرجیها میساختند و واژه انزلی چی برگرفته از واژه انزلیج میباشد.
خواهرخوانده انزلی
خواهرخواندگی قراردادی است بین دو شهر که برای ایجاد همبستگی و اتحاد بیشتر انسانی و فرهنگی بسته میشود. مفاد این قراردادها موضوعات فرهنگی اقتصادی و بازرگانی و اخیرا ورزشی را شامل میشود. خواهرخواندگی اصطلاحی است که از ادبیات اروپا وارد دیگر کشورها شدهاست. علت بکارگیری واژه خواهرخواندگی به این اعتبار است که در بیشتر زبانهای دنیا واژه شهر مونث است معمولا دو شهر برای خواهر خواندگی باید دارای تشابهاتی باشند مثلا دو شهر تاریخی، دو شهر علمی یا دانشگاهی یا دو بندر یا حتی دو سمبل مشترک باشند که این انگیزه را ایجاد کند. رونق و رواج گردشگری بین دو شهر خواهرخوانده و نامگذاری متقابل نام خیابانهایی به نام شهر خواهر خوانده از جمله نتایج اعلام خواهرخواندگی شهرها است.
دربهار سال ۱۳۹۰ بندر انزلی به خواهر خواندگی شهر سرابهای مصفای ایران زمین «نهاوند» درآمد. شهرستان نهاوند پایتخت ایران در زمان یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانیان بودهاست. بایستی خاطر نشان کرد انزلی تا پیش از این با شهرهای خارجی هوء در ویتنام، قازان در تاتارستان و بندر اوکتائو در قزاقستان خواهرخوانده شده بود.
وضعیت طبیعی
جغرافیا
پینکرتن
بندر انزلی در طول جغرافیایی ۴۹ درجه و ۲۸ دقیقه و عرض جغرافیایی ۳۷ درجه و ۲۸ دقیقه واقع شدهاست و ارتفاع آن از سطح دریا منهای ۲۶ متر میباشد.
بندرانزلی از شمال به دریای خزر از جنوب به شهرستان صومعه سرا از شرق به شهرستان رشت و از غرب به شهرستان رضوانشهر متصل میباشد. شهرستان بندرانزلی در ناحیهای کاملا جلگهای به صورت طولی و در ساحل دریای خزر واقع شده و دارای آب و هوای مرطوب میباشد. بخشی از محیط زیست طبیعی این شهرستان را دریا(۴۰ کیلومتر نوار ساحلی) و بخش مهم دیگر را اکوسیستم ارزشمند تالاب انزلی تشکیل میدهد. نام انزلی به پیشینه تاریخیاش در بیشتر شهرهای اروپایی شناخته شدهاست. فاصله بندر انزلی تا تهران ۳۸۰ کیلومتر، تا مرکز استان ۴۰ کیلومتر و تا اولین فرودگاه ۳۵ کیلومتر میباشد. این شهرستان دارای آب و هوای مرطوب ساحلی میباشد. میزان بارندگی شهرستان بسیار بالا بوده بهطوریکه سالیانه متوسط ۱۸۹۲ میلیمتر بارندگی دارد بیشترین بارندگی در ماههای شهریور و مهر با ۴۴۰/۹ میلیمتر گزارش گردیدهاست. میزان رطوبت نسبی سالیانه بهطور متوسط حدود ۷۱ تا ۹۷ درصد و درجه حرارت محیط زیست بین ۳/۵ تا ۲۸ درجه سانتی گراد در نوسان بودهاست.
تاریخ
شهرستان انزلی دارای تاریخ دیرپایی است که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. خانم کارلاسرنا جهانگرد ایتالیایی که در دوره ناصر الدین شاه از ایران بازدید کردهاست به خاطر اقامت در بندر انزلی اطلاعات بسیار ارزندهای راجع به جمعیت،اشتغال،شهرسازی،صنایع دستی،نوع معماری ساختمانها، درختان، برج شمس العماره، قلعه در حال ویرانی انزلی،طبیعت و … شهر ارائه داده است.
مکاننگاری
همچنین برای آشنایی بیشتر با محدوده دقیق شهرستان بندرانزلی و شهر انزلی میتوان نقشه دقیق شهرستان را از این منبع مشاهده کرد.
آب و هوا
انزلی بطور کلی تابستانهای گرم و مرطوب و زمستانهای ملایم دارد.
میانگین دما:
میانگین سالانه دمای هوا در بندر انزلی ۲/۱۶ درجه سانتی گراد است.
میانگین حداکثر سالانه دمای هوا ۱۹/۲ و میانگین حداقل سالانه آن ۱۳/۲ درجه میباشد. اختلاف حداکثر و حداقل دمای سالانه ۵/۱ درجه است. میانگین دما در سردترین ماه یعنی فوریه ۷ درجه و در گرمترین ماه یعنی ژوئیه ۲۶ درجه سانتیگراد میباشد. میانگین دمای فصلی در بهار ۱۸/۵ درجه، در تابستان ۲۴/۷، در پاییز ۱۳/۸ و در زمستان ۷/۷ درجه میباشد. حداقل دمای گزارش شده ۱۱- درجه در ۱۱ فوریه ۱۹۷۲ و حداکثر دمای گزارش شده ۳۷ درجه در ۲۶ ژوئیه ۱۹۷۱ و ۲ اکتبر ۱۹۸۹ میباشد.
رطوبت نسبی هوا:
میانگین سالانه رطوبت نسبی هوا در بندر انزلی ۸۴ درصد میباشد. میانگین رطوبت نسبی در زمستان ۸۶/۷ درصد، در بهار ۸۲/۷، در تابستان ۸۰ و در پاییز ۸۶/۷ درصد میباشد. مرطوبترین ماه در بندرانزلی ماه مارس با ۸۸ درصد و خشکترین ماه آن ژوئیه با ۷۶ درصد رطوبت نسبی است، با اختلاف رطوبت ۱۲ درصد.
ابرناکی:
در بندر انزلی از ۳۶۵ روز سال بهطور میانگین ۱۶۲ روز تمام ابری، ۹۹ روز نیمهابری و ۱۰۴ روز صاف میباشد. ابرناکی در انزلی در ماههای سرد سال مانند مارس بیشترین و در ماههای ژوئن و ژوئیه کمترین مقدار را دارا میباشد.
پر بارانترین شهر ایران:
بندر انزلی از گذشته عنوان پر بارانترین شهر ایران را داشتهاست. به گفته رئیس اداره هواشناسی بندرانزلی در سال ۱۳۸۹: میانگین بارش ۵۰ ساله انزلی ۱۸۵۰ میلیمتر بودهاست و در سالهای(۱۳۷۶، ۱۳۷۹، ۱۳۸۳ و ۱۳۸۵) حتی بارشهای بالای دو هزار میلیمتر را نیز تجربه کردهاست.
میانگین سالانه بارندگی در بندر انزلی ۱۸۵۳/۵ میلیمتر میباشد. کمبارانترین سال طی ۵۰ سال اخیر در انزلی سال ۱۹۷۱ با ۱۱۵۶/۲ میلیمتر و پربارانترین سال طی این مدت سال ۱۹۵۷ با ۳۰۲۰/۲ میلیمتر بارندگی میباشد. میانگین بارندگی فصلی این شهر در فصل بهار ۱۶۰/۹، در تابستان ۴۳۴/۳، در پاییز ۸۵۲/۶ و در زمستان ۴۰۵/۷ میلیمتر است؛ لذا فصل پاییز پربارانترین و فصل بهار کم بارانترین فصول این شهر را تشکیل میدهند. پربارانترین ماه در بندر انزلی اکتبر با میانگین ماهانه ۳۳۲ میلیمتر و کمبارانترین ماه آن ژوئیه با ۴۶/۲ میلیمتر بارش میباشد. تعداد روزهای بارندگی در بندر انزلی ۱۴۸ روز میباشد. ماه مارس با میانگین ۱۵/۵ روز بارندگی بیشترین تعداد روز و ماه ژوئیه با میانگین ۶ روز بارندگی کمترین تعداد روزهای بارانی را طی سال دارا میباشند. حداکثر بارندگی در ۲۴ ساعت در بندر انزلی به میزان ۳۵۳ میلیمتر در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۶۲ ثبت شدهاست.
تعداد روزهای یخبندان:
در بندر انزلی به سبب تاثیرپذیری مستقیم از دریای خزر، تعداد روزهای یخبندان در سال به مراتب کمتر از رشت است. تعداد روزهای یخبندان این شهر بهطور میانگین ۷ روز در سال است که در چهار ماه ژانویه، فوریه، مارس و دسامبر اتفاق میافتد و بیشترین روزهای یخبندان آن در ماههای فوریه (۳ روز) و سپس ژانویه رخ میدهد.
فشار هوا:
میانگین فشار هوای QFE ایستگاه انزلی ۱۰۱۹/۳ هکتوپاسکال میباشد. این مقدار از کمترین فشار که حدود ۱۰۱۲ هکتوپاسکال در ماه ژوئیه و بیشترین آن که حدود ۱۰۲۴ هکتوپاسکال در ماه دسامبر میباشد متغیر است. حداقل فشار QFE ثبت شده طی دوره آماری مورد مطالعه ۹۹۴/۸ هکتوپاسکال در ۲۹ ژوئن ۱۹۹۵ و حداکثر آن ۱۰۴۹/۲ هکتوپاسکال در ۱۶ مارس ۱۹۹۰ میباشد.
سمت و سرعت باد:
میانگین سرعت باد سالانه در بندر انزلی ۳/۹ گره یا ۲/۲ متر بر ثانیه میباشد. کمترین سرعت باد حدود ۳/۴ گره یا ۱/۹ متر بر ثانیه در آوریل و ۳/۵ گره در ژوئیه و بیشترین آن حدود ۴/۳ گره یا ۲/۴ متر بر ثانیه در ژانویه و نوامبر میباشد. تندترین باد ثبت شده طی دوره آماری ۵۸ گره یا ۳۲/۲ متر بر ثانیه در ۳۰ اکتبر ۱۹۵۲ از جهت شمالی (۳۶۰ درجه) بودهاست.
جهت باد غالب انزلی در ماههای مه، ژوئن، ژوئیه و اوت ۴۵ درجه (شمال شرقی)، در ماههای مارس، آوریل، سپتامبر و اکتبر ۳۶۰ درجه (شمالی) و در ماههای ژانویه، فوریه و نوامبر ۳۱۵ درجه (شمال غربی) و در ماه دسامبر ۲۷۰ درجه (غربی) میباشد.
عناصر دریایی اندازهگیری شده در ایستگاه ساحلی بندر انزلی:
ایستگاه هواشناسی بندر انزلی علاوه بر عناصر جوی، وظیفه اندازهگیری برخی عناصر دریایی نظیر دما، شوری، PH، ارتفاع و پریود موج را راس ساعات ۰۶ UTC و ۱۲ برعهده دارد. این اندازهگیریها از ابتدای سال ۱۳۸۴ بهطور منظم و مرتب انجام پذیرفت و سری دادههای عناصر فوق بهطور روزانه در بایگانی مرکز هواشناسی دریایی بندر انزلی موجود میباشد. حداکثر دمای آب اندازهگیری شده در ساعت ۰۶ از فروردین ۸۴ تا پایان آبان ۸۶، ۳۱ درجه در تاریخ ۱۹ مردادماه ۸۵ بوده و حداقل دمای آب در این مدت، ۳/۶ درجه در تاریخ ۹ دی ماه ۸۵ میباشد.
میانگین شوری آب در انزلی حدود ۱۱ میباشد. میزان شوری در فوریه به حداقل میرسد و در حدود ۹/۸ میشود. این میزان در ماه ژوئن به حداکثر خود یعنی حدود ۱۲/۴ خواهد رسید. کمترین شوری ماهانه مشاهده شده طی سه سال اندازهگیری، ۹/۰۲ در سپتامبر ۸۶ و بیشترین شوری مربوط به ژوئیه ۸۴ و به مقدار ۱۵/۶ میباشد. میانگین PH آب در انزلی حدود ۸/۳ میباشد. میزان PH در ژانویه به حداقل میرسد و در حدود ۸/۱۶ میشود. این میزان در ماه ژوئن به حداکثر خود یعنی حدود ۸/۴۵ خواهد رسید.
کمترین PH ماهانه مشاهده شده طی سه سال اندازهگیری، ۷/۸ در نوامبر ۸۶ و بیشترین آن مربوط به سپتامبر ۸۴ و به مقدار ۸/۵۷ میباشد. بیشترین ارتفاع موج ثبت شده از طریق اشل ارتفاع سنج ایستگاه هواشناسی انزلی ۲۰۰ سانتیمتر میباشد.
زمین لرزه
مقایسه نسبی میزان خطر زمینلرزه در نقاط مختلف ایران؛ نقاط قرمزتر از خطر بیشتری برخوردار هستند
طبق مطالعات اخیر (۱۳۹۱ ه. ق) انجام گرفته توسط شورای راهبردی مخاطرات زمین شناختی کشور، نشانگر حرکت شاخههای جوانی از گسل خزر به سمت شمال و فعالیت خیلی جوان گسل خزر است. با توجه به تراکم جمعیت استانهای ساحلی خزر (گیلان، مازندران، گلستان) و احتمال رخداد زمین لرزه بزرگ چه در بخش خشکی و چه در بخش آبی، فاجعه بار خواهد بود. گسل البرز جداکننده محدوده گرگان – رشت از بقیه البرز است. با فعالیت این گسل بندر انزلی همواره تحت تاثیر قرار گرفتهاست و تاکنون شاهد زلزلههایی با قدرت ۳٫۳ ریشتر نیز بودهاست.
مردم
اشتغال
در گذشته شغل اکثریت مردم بندر انزلی صیادی (ماهیگیری) بودهاست. برنج کاری و کشاورزی نیز از دیگر مشاغل سنتی بندر انزلی محسوب میشود که کماکان در روستاهای شهرستان انزلی مرسوم میباشد. امروز مردم این شهر بیشتر به مشاغل اداری، دولتی و آزاد اشتغال دارند.
سوغات بندر انزلی
انواع ماهیان خزری عمدهترین سوغات خوراکی این شهرستان است ولی انواع سبزیجات محلی، زیتون، سیر و ترشیجات محلی نیز برای عرضه به مسافران وجود دارد. بندر انزلی مرکز تولید بسیاری از صنایع دستی چوبین و همچنین صنایع مروار بافی است. بازار ماهی و بازار محلی شنبه بازار فرصتی برای خرید سوغات یا تهیه خوراکیهای محلی برای ایام اقامت در این شهر ساحلی است. از شیرینیها میتوان به حلوا عسلی، کاکا، نباتی و… اشاره کرد.
مذهب
امروزه اکثریت اهالی بندر انزلی را مسلمانان شیعه تشکیل میدهند و با توجه به آنکه بخشی از اهالی انزلی را ارمنیها تشکیل میدهند، مسیحیت نیز بخشی از جامعه دینی این شهر را به خود اختصاص دادهاست. ارمنیها و مسلمانان از دیرباز در این شهر ساحلی زندگی مسالمتآمیزی بر مبنای همکاری، همیاری و احترام متقابل داشتهاند.
این قرابت تا حدی بود که پروفسور احمد نوریزاده بنیانگذار ارمنیشناسی فارسی و تنها شاعر غیرارمنی جهان که اشعار ارمنیاش در کتابهای کشور ارمنستان تدریس میشود، در این شهر ساحلی و در کنار دوستان و همسایگان ارمنیاش این زبان را فراگرفت و دفتردار کلیسای مریم مقدس انزلی از ارادتش به آقا سید نجفی روحانی محبوب و مردمی انزلی میگوید و میافزاید: خداوند انسان را یک نوع آفرید و همه مذاهب در نهایت برای راهنمایی انسان به خوبیها آمدهاند.
قدمت مساجد :
ساخت مساجد در شهر بندر انزلی از قدمت بالایی برخوردار است هر چند از تاریخ دقیق احداث اولین مسجد انزلی اطلاعاتی موثقی در دست نیست اما رابینو در سال ۱۹۱۱ میلادی مصادف با ۱۲۹۰ شمسی چنین مینویسد:
چهار مسجد بنام مسجد خان که با یک تکیه بوسیله هاشم خان انزلی در اواخر دوره سلطنت محمد شاه ساخته شده و به آن مسجد جامع هم میگویند، مسجد سرخی که بوسیله طایفه سرخی ساخته شد، مسجد استاد محمد رضی که بنام آخر مسجد نیز معروف است بوسیله استاد محمد رضی بنا شده و به تازگی بوسیله عمید همایون مرمت گردید و مسجد تازه که بوسیله حاج شفیع آقا مجتهد بنا گردید.
قدمت کلیسا :
ارمنیها در انزلی کلیسا و گورستان دارند که اکنون جزو بناهای تاریخی بندرانزلی محسوب میشوند. در گذشته جمعیت ارمنیهای انزلی به ۴ هزار خانوار میرسید که امروزه شمار ارمنیهای انزلی حدود ۲۳ خانوار و کمتر از ۵۰ نفر میرسد.
فرهنگ
یکی دیگر از ویژگیهای منحصربهفرد این بندر داشتن قابلیتهای بالقوه در زمینههای علمی، هنری و ورزشی است که در کسب افتخارات داخلی و بین اللملی سهم به سزایی داشتهاست. داشتن نرخ بالای تحصیلات و ارتباط و تعامل بسیار با گردشگران داخلی و خارجی باعث رشد فرهنگی شهروندان شدهاست.
کتابخانه عمومی
انزلی دارای چهار کتابخانه میباشد:
امام جعفر صادق بندر انزلی به آدرس: خیابان مفتح شمالی، خیابان فروردین
هشتم شهریور غازیان به آدرس: خیابان طالقانی، خیابان آذربایجان
لیجارکی حسن رود به آدرس: جاده انزلی به رشت، داخل بازارچه
شهید نامجو آبکنار به آدرس: خیابان پاسداران، مسجد محله
جمعیت شهری
جمعیت شهرستان انزلی در سال ۱۳۷۰، برابر با: ۱۲۲،۰۶۸ نفر بوده که بر اساس آمار سال ۸۵ جمعیت این شهرستان ۱۳۳،۱۳۴ نفر بوده که جمعیت شهر بندر انزلی در سال ۱۳۷۵ ش برابر با: ۹۸،۵۴۴ و در سرشماری سال ۱۳۸۵ برابر با: ۱۱۰،۶۴۳ نفر میباشد.
مساحت شهرستان انزلی بالغ بر ۲۷۵ کیلومتر مربع میباشد که سهم مساحت شهری آن حدود ۵۰ کیلومتر مربع بوده و با توجه به تمرکز جمعیت، شهر انزلی یکی از متراکمترین شهرهای ایران است.
اقتصاد بندر انزلی
با توجه به وجود اداراتی نظیر:
اداره کل شیلات استان گیلان
اداره کل گمرکات استان گیلان
اداره کل بنادر و دریانوردی استان گیلان
و با توجه به اقلیم و موقعیت جغرافیایی بندر انزلی قطب اقتصادی و صنعت گردشگری استان گیلان و شمال کشور محسوب میگردد.
ویژگیهای بندر
بندر انزلی بزرگترین بندر شمال ایران و از فعالترین بندرهای حاشیه دریای خزر است. مرز انزلی پنجمین مرز فعال ایران است و ۷/۳ درصد از ترانزیت ورودی به ایران از طریق این مرز انجام میشود. بیش از ۵۰ درصد حمل و نقل کالای گیلان از طریق این مرز انجام میشود. از مرز دریایی انزلی سالانه بیش از ۴ میلیون تن کالا وارد و بیش از ۲۸۸ هزار تن سوخت و ۵۵ هزار تن کالای غیرنفتی بهطور حمل و نقل ترکیبی از طریق این بندر به داخل یا خارج کشور ترانزیت میشود. با طرح شیوههای جدید ترانزیت چون کریدور شمال- جنوب، وجود منطقه آزاد تجاری-صنعتی انزلی اهمیت بیشتری یافتهاست. این بندر کشتی رورو (Roll-on/roll-off) هم دارد که ترانزیت جادهای را تسهیل میکند.
از ویژگیهای تاسیسات بندر انزلی میتوان به:
بزرگترین بندر حاشیه دریای خزر و مجهز به امکانات مدرن تخلیه و بارگیری
دارای رتبه سوم بین بنادر کشور بعد از امام خمینی و بندر شهید رجایی
نزدیکی با بندر آستراخان و لاگان در روسیه، کراسنودسک در ترکمنستان، اکتائو در قزاقستان و باکو در آذربایجان
ارتباط با بازارهای منطقهای و دسترسی به بازار مصرف بالای ۳۰۰ میلیونی کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق
قرار گرفتن در مسیر کریدور بینالمللی شمال - جنوب که این مسیر سه برابر از مسیر فعلی کوتاه و ارزانتر میباشد.
واقع شدن بندر در محدوده منطقه آزاد، و فراهم نمودن تسهیلات و امکانات ویژه برای صاحبان کالا، تجار و سرمایهگذاران
نزدیکی به بزرگترین ذخایر نفت و گاز دریای خزر
نزدیکی به فرودگاه بینالمللی (۳۵) کیلومتر
برخورداری از معافیت مالیاتی
دسترسی به معادن سرب، روی و آهن و مراکز صنعتی
برخورداری از شرایط آب و هوایی استان گیلان
نزدیکی بهاستانهای صنعتی همجوار
چشمانداز بندر در یک نگاه
ردیف
موضوع
شرح موضوع
۱
مساحت
۶۸/۵ هکتار
۲
موقعیت
جنوب دریای خزر
۳
ظرفیت پذیرش کالا
۱۱ میلیون تن
۴
مساحت انبارهای مسقف
۲۱۴۶۵ متر مربع
۵
مساحت باراندازها
۵۰۰۰۰۰ متر ۰مربع
۶
ظرفیت ترمینال کانتینری
۱۰۰۰۰ TEU
۷
عمق اسکلهها
۳/۸ - ۴٫۴ متر فصلی
۸
تعداد اسکله
۱۰ پست
۹
فاصله تا مرکز شهر
۳ کیلومتر
۱۰
فاصله تا رشت
۴۰ کیلومتر
۱۱
فاصله تا تهران
۳۶۵ کیلومتر
۱۱
فاصله تا فرودگاه
۳۵ کیلومتر
منطقه آزاد انزلی
منطقه آزاد تجاری-صنعتی انزلی یکی از مناطق آزاد هفتگانه ایران در استان گیلان است که در راستای اهداف اقتصادی این کشور، در سال ۱۳۸۴ شمسی به مرکزیت شهرستان انزلی با قرارگیری بندر کاسپین و فاز تجاری منطقه آزاد در شهرستان انزلی و با در نظر گرفتن محدودهای پیرامونی شامل شهرستان انزلی و شهرستان رشت تاسیس شد. از سال ۱۳۹۲ با افزایش محدوده، این منطقه در پهنه آبی، خاکی و ساحلی سه شهرستان رشت، انزلی و آستانه اشرفیه در شمال ایران، منطقه جنوب دریای خزر و در مسیر کریدور شمال–جنوب واقع گردیدهاست.
کریدور شمال به جنوب
تکمیل طرح راهاندازی راهآهن قزوین، رشت و بندر انزلی میتواند کمک شایانی در رشد اقتصادی ایران و به طبع استان گیلان و بندر انزلی باشد. تکمیل این طرح میتواند تاثیر به سزایی در رشد صنعت حمل و نقل در ایران داشته باشد. موقعیت استراتژیک بندر انزلی در در دریای خزر و هزینه کمتر حمل و نقل بار از طریق راهآهن و کشتی موجب افزایش اهمیت اتمام هر چه سریعتر این طرح میگردد.
خط آهن قزوین - رشت - انزلی - آستارا به عنوان یکی از قطعات کریدور شمال به جنوب برای منطقه اهمیت دارد. در صورت تکمیل این کریدور بسیاری از کشورها ترجیح میدهند به دلیل کوتاه بودن طول مسیر و ارزان شدن هزینههای حمل و نقل، جابهجایی کالای ترانزیتی خود را از طریق این کریدور و کشور ایران انجام دهند که این امر موجب افزایش درآمد کشور از محل ترانزیت خواهد شد.
صنعت گردشگری
دریای کاسپین، سواحل ماسهای، تالاب بینالمللی انزلی، پلهای تاریخی انزلی و غازیان، پارک ساحلی (بلوار)، کاخ موزه نیروی دریایی، موج شکن، مناره یا برج ساعت، عمارت قدیمی دادگستری برخی از دیدنیهای شهر انزلی بهشمار میروند که منطقه آزاد تجاری، اقتصادی و موقعیت استراتژیک شهر انزلی از لحاظ جادهای سالانه موجب جذب تعداد زیادی توریست و گردشگر داخلی و خارجی میباشد.
اولینهای بندر انزلی دروازه ایران و اروپا
بندر انزلی در سالیان دور لقب دروازه ایران و اروپا را یدک میکشید. موقعیت استراتژیک اولین بندر شمال ایران سبب شد تا این شهر بسیار زودتر از بسیاری از شهرهای ایران با فرهنگ و دستآوردهای غربی آشنا شوند و در بسیاری از موارد جزء اولینها باشد -:
روشنائی برق قبل از سال ۱۲۷۹ خورشیدی به عنوان اولین شهر در ایران که دارای روشنایی گردید.
گمرک بندر انزلی، دارای پیشینهای بیش از ۳۰۰ سال است.
اداره شیلات بندر انزلی، بیش از ۱۵۰ سال پیشینه دارد.
اولین بلدیه در ایران که اکنون بنام شهرداری مستعار است در این شهر تاسیس گردید ۱۲۷۶ هجری شمسی.
آموزش و پرورش قبل از سال ۱۲۷۱ خورشیدی و اکابر شبانه آن هم دروس دبیرستانی قبل از سال ۱۲۹۰ خورشیدی اولین شهری که بعد از تهران صاحب اولین دبیرستان دخترانه شد.
چاپخانه قبل از سال ۱۲۸۶ خورشیدی.
بهداری قبل از سال ۱۲۷۶ خورشیدی که بوسیله بلدیه اداره میشد.
شیر و خورشیدی سرخ (جمعیت هلال احمر) ۱۳۰۴ خورشیدی.
تلفن قبل از سال ۱۲۷۷ شمسی و پست و تلگراف نیز جلوتر از بسیاری شهرهای ایران.
نظمیه (شهربانی) قبل از سال ۱۲۸۶ خورشیدی.
راهآهن حدود سال ۱۲۶۹ خورشیدی در یکی از روستاهای انزلی.
هواشناسی قبل از سال ۱۲۸۰ خورشیدی.
اولین پل متحرک ایران ۱۳۱۴.
سردخانه نخستین بار در انزلی و حسن کیاده.
اولین سردخانه صنعتی ۱۲۹۰ به منظور نگهداری مواد غذایی در بندر انزلی ساخته شد.
اولین خطوط هوایی در بندر انزلی به وجود آمد در زمین معروف به زمین طیاره. اولین پرواز در ایران از بندر انزلی به تهران و سپس به اصفهان صورت گرفت.
اتومبیل برای اولین بار در انزلی مشاهده شدهاست ۱۲۷۹ هجری شمسی.
اولین کارخانه سوسیسسازی ۱۳۱۷ شمسی.
اولین کارخانه چوب بری و لیمونادسازی، تصفیه خانه نفت، برنجکوبی در این شهر راهاندازی شد.
اولین سالن نمایش تئاتر و اولین استودیو فیلمسازی به همت ابراهیم مرادی اولین کارگردان سینمای بلند ایران
اولین نشریه ورزشی در ایران توسط پهلوان عزیز وکیل منفرد پدر ورزش گیلان و موسس سومین باشگاه ورزشی ایران، باشگاه گیو بندر انزلی در سال ۱۳۳۹ ه. ق
اولین نیروی دریایی شمال ایران
از حرکات مهم در دوران نادر شاه را میتوان تلاش برای تشکیل نیروی دریایی ایرانی در دریای خزر نام برد. او برای نیل به این هدف جان التون انگلیسی را برای تاسیس یک کارخانه کشتیسازی در انزلی منصوب کرد و لقب جمال بیگ به او داد. او که قبلا دو کشتی در قازان برای رود ولگا ساخته بود، از طرف نادرشاه مامور شد که سواحل خزر را بررسی کند. او موفق شد یک کشتی با ظرفیت ۲۰ توپ بسازد که گزارش شده بهتر از کشتیهای روسی در خزر بود.
اولین کارخانه جات نساجی سال ۱۲۹۷ هجری شمسی.
قدیمیترین کلیسای ارامنه ایران.
اولین کارخانه آبنباتسازی و بستنی در ایران.
اولین پل متحرک در ایران سال ۱۳۰۸ هجری شمسی.
قدیمیترین برج اداری در ایران. معروف به برج ساعت امروزی.
اسکله انزلی
اسکه انزلی یا مجتمع بندری انزلی بندرگاهی در جنوب دریای خزر واقع در شهرستان انزلی است. این بندرگاه دارای رتبه سوم بین بنادر کشور بعد از امام خمینی و بندر شهید رجایی (بندر عباس) از لحاظ تناژ تخلیه و بارگیری است؛ و تاکنون برای این مجتمع بندری نامی انتخاب نشده و نام این مجتمع بندری منسوب به شهر بندر انزلی است.
سراسرنمایی از باراندازهای بندرانزلی
تاریخچه اسکله انزلی
این اسکله در سال ۱۳۰۶ که تحت مدیریت کشور روسیه بود، به مقامات دولتی وقت تحویل داده شد و در سال ۱۳۰۱ نیز اولین کشتی توسط آلمانیها از اروپا به بندر انزلی آورده شد. در سال ۱۸۹۵ میلادی برابر با ۱۲۷۴ خورشیدی کار بنای موج شکن غازیان به طول ۷۵۰ متر و موج شکن انزلی به طول ۵۲۰ متر شروع و درسال ۱۹۱۴ میلادی برابر ۱۲۹۳ خورشیدی پروژه احداث موج شکنها پایان یافت.
عکسهای قدیمی و تاریخی از بندر انزلی
سیاست
شهرداری
شهر بندر انزلی به عنوان نخستین شهری در ایران بود که صاحب شهرداری شد، که در آن زمان به آن بلدیه گفته میشد. تاریخ تاسیس بلدیه در بندر انزلی به سال: ۱۲۷۶ هجری شمسی بازمیگردد. بنای ساختمان شهرداری بندر انزلی با توجه به قدمت، در لیست میراث فرهنگی ایران قرار دارد. شورای اسلامی شهر بندر انزلی نیز به عنوان یک نهاد تصمیمگیر وظیفه نظارت بر عملکرد شهرداری را عهدهدار است.
اماکن دیدنی و تاریخی بندر انزلی
ردیف
نام مکان
نوع مکان
توضیح
۱
مرداب انزلی
طبیعی
مرداب بینالمللی انزلی، زیباترین و بزرگترین مرداب دنیا است. تالاب انزلی سواحلی پوشیده از نیزار و گلهای دریایی رنگارنگ و نیلوفر دارد و قایقرانی و اسکی، شکار، ماهیگیری و گردش با قایق از تفریحات رایج در آن است. در زمستانها هزاران پرنده دریایی بخصوص قوهای زیبا به این محل مهاجرت میکنند. به علت فراوانی گلهای نیلوفر، مرداب به جزیره گلها نیز معروف است. انواع ماهیان و گیاهان در مرداب وجود دارند
۲
ساحل انزلی
طبیعی
آنچه سواحل انزلی را از سواحل دیگر شهرهای حاشیه دریای خزر متمایز میسازد، عمومی بودن سواحل آن است که در دسترس همگان قرار دارد، در حالی که سایر سواحل دریای خزر مورد دخل و تصرف بخش خصوصی قرار گرفته و مسافران محترم باید از پشت دیوارهای بلند و ویلاهای اختصاصی به دریا بنگرند. در تابستان سال ۸۶ توسط سازمان منطقه آزاد انزلی طرح ساحلی شامل: نصب ۶۵ آلاچیق سنتی و بتنی، طرح شنای برداران و خواهران، زمین والیبال و فوتبال ساحلی، پارکینگ، سرویس بهداشتی، محل استقرار گروه امداد و نجات و سایر امکانات رفاهی برای گردشگران در حدود سه کیلومتر از نوار ساحلی منطقه ایجاد شدهاست.
۳
مناره انزلی
تاریخی
برج ساعت انزلی واقع در محوطه پشتی بازار سپه (میدان انزلی) که قدمت آن به سال ۱۸۱۵ میلادی میرسد، ۲۸ متر ارتفاع دارد و به منزله فانوس دریایی بودهاست که در ساحل انزلی و در دل دریا مشاهده میشود. این فانوس در سال ۱۲۳۰ تا ۱۲۳۴ هجری قمری در زمان حکومت ناصرالدین شاه توسط خسروخان گرجی حاکم وقت ساخته شدهاست و با روغن چراغ روشن میشده و برای راهنمایی دریانوردان به کار میرفتهاست. در سال ۱۳۰۷ شمسی پس از مرمت این برج، ساعتی چهار سو بر فراز آن استوار گردید که بعد از تعویض و تعمیر در سال ۱۳۶۹، تا به امروز به درستی کار میکند.
۴
موج شکن انزلی
تاریخی
موج شکن انزلی ۵۲۰ متر میباشد و کار ساختمان آن در سال ۱۲۹۳ شمسی کاملا پایان پذیرفت.
۵
موج شکن غازیان
تاریخی
طول موج شکن غازیان ۷۵۰ متر بوده و کار ساختمان آن در سال ۱۲۹۳ شمسی کاملا پایان پذیرفت.
۶
پل انزلی
تاریخی
این پل بین بندر انزلی و میان پشته برپا شدهاست. ساختمان این پل به همراه پل غازیان توسط مهندسان سوئدی در سال ۱۳۱۴ آغاز شد و در سال ۱۳۱۶ به پایان رسید. این پل ۵۰/۱۲۷ متر درازا، ۱۰ متر پهنا و از سطح آب ۵/۶ متر ارتفاع دارد. همچنین دارای سه دهانه ثابت و یک دهانه متحرک به طول ۲۵ متر برای عبور کشتیها است. این پل نیز هم چون پل غازیان، از بتون آرمه و تیرآهن ساخته شدهاست.
۷
پل غازیان
تاریخی
پل غازیان به میان پشته به طول ۲۱۰ متر و عرض ۱۰ متر و ارتفاع ۸۵/۶ متر با ۵ دهانه که یک دهانه از آن به طول ۲۵ متر متحرک بودهاست. هردو پل غازیان و انزلی از بتون مسلح ساخته شده شروع ساختمان از اواخر تیرماه ۱۳۱۴ شمسی و پایان کار دراوایل تابستان ۱۳۱۶ شمسی یعنی مدت ۱۸ ماه بوده و در خرداد ماه ۱۳۱۷ مورد استفاده قرارگرفته و روز چهارشنبه هفتم آذر ماه ۱۳۱۸ شمسی بهطور رسمی تحویل گردید. این دو پل وسیله کمپانی (سنتاب) آلمانی و شرکتهای مختلف از جمله «موتلا» سوئدی ساخته شد و در نتیجه با احداث آن راه ارتباطی آذربایجان رشت - قزوین - تهران برقرارشد
۸
کاخ میان پشته
موزه تاریخی
کاخ میان پشته در سال ۱۳۱۲ شمسی بر روی کاخ خوشتاریا ساخته شده و دارای ۱۱ اتاق و یک سالن پذیرایی و چهار سرویس حمام و دستشویی با نمای بسیار زیباست. این کاخ در حال حاضر موزه نظامی میباشد و انواع سلاحهای گرم و سرد از زمان صفویه تاکنون در معرض دید عموم است. موزه نظامی بندرانزلی در ساختمانی قرار گرفته که خود موزهای از معماری و هنر است.
۹
بلوار بندر انزلی
تاریخی-تفریحی
قدمت این پارک ساحلی به سال ۱۳۰۷ بازمیگردد. بلوار به وسعت ۳۵۰۰۰ متر مربع در کنار موج شکن و مشرف به دریا ساخته شدهاست و همراه با گلزار زیبایش پارکی دیدنی میباشد.
۱۰
آرامگاه آقا سید محمد نجفی
زیارتی
سید محمد نجفی در سال ۱۲۵۷ شمسی در نجف اشرف (عراق) دیده به جهان گشود. وی از نوادگان حسین است.
۱۱
بقعه بیبی حوریه
زیارتی
آرامگاه خواهر علی بن موسی و از دختران موسی کاظم میباشد. بنای آن جدید و مجلل میباشد دیوارها از سنگ مرمر، سقف بقعه طاق هشت ضلعی با کاشیهای منقوش و بام آن گنبد مدور کاشی کاری شدهاست ضریح بزرگ فلزی مشبک و مطلا و شیشهبند، مرقد روی کرسی از سنگ مرمر عالی بنا شدهاست. بقعه دارای تاسیساتی از قبیل زائرسرا، مسجد با دو گلدسته بلند و زیبای کاشی کاری شده، سرایداری و پارکینگ میباشد
۱۲
گورستان لهستانیها در بندر انزلی
تاریخی
در این گورستان تعداد ۶۳۹ نفر از مهاجرین لهستانی که طی حمله سربازان نازی در سال ۱۹۴۱ از طریق بندر انزلی به ایران پناهنده شدند به خاک سپرده شدهاند که این گورستان دومین گورستان بزرگ سربازان لهستانی در ایران است که اکثرا به علت بیماری و سختی راه جان سپردهاند و در شهرهای مختلف ایران به خاک سپرده شدهاند. گورستان بندر انزلی بعد از تهران بزرگترین گورستان این افراد جنگ زدهاست که یادگاری هستند از اتفاقات تلخ جنگ جهانی دوم.
۱۳
حافظیه انزلی
تاریخی
محل ترنم موزیک در سال ۱۳۱۱ شمسی به وسیله شهرداری و توسط مهندسی آلمانی ساخته شد و مساحت کلی این بنا ۷۶ متر مربع است؛ که مکانی بود برای هنرنمایی گروههای موسیقی، این بنا ۴ سال پیش از ساخت بنای جدید حافظیه ساخته شدهاست که با توجه به شهرت حافظیه در سال ۱۳۶۶ توسط شهردار وقت بندر انزلی این بنا که شباهت زیادی به آرامگاه حافظ شیرازی دارد از محل ترنم موزیک بندر انزلی به حافظیه انزلی تغییر نام پیدا کرد.
۱۴
مجتمع تفریحی طرح دریا
تفریحی
مناطق ویژه و مجهز طرح شنا مخصوص خواهران و برادران در خیابان پاسداران، ساحل قو و نیز جنب هتل سفیدکنار قرار دارد که مجهز به انواع خدمات رفاهی، نجات غریق، اسکله قایقرانی، مرکز خرید و غیره میباشند.
۱۵
پارک شهر
تفریحی
چشمانداز:
آلبوم تصاویر اماکن دیدنی بندر انزلی
ساختمانهای قدیمی بندر انزلی
بندرانزلی سابقا دارای چندین قلعه و باستیان نظامی و چند منار بودهاست که متاسفانه به جز یک منار از بقیه آثاری به جای نماندهاست. ناگفته نماند که هماکنون در انزلی ساختمانهایی با قدمت ۱۲۰ تا ۱۵۰ سال نیز به چشم میخورد.
دیرینهترین سازهای که تاکنون پابرجاست فانوس دریایی (مناره) میباشد که در سال ۱۸۱۵ میلادی ساخته شد و در مرکز شهر قرار دارد.
عمارت معتمدی (شهربانی سابق و فرماندهی نیروهای انتظامی فعلی) در بلوار فوقانی است که قدمتی همانند برج ساعت (مناره) دارد.
محل ترنم موزیک که به حافظیه معروف است.
ساختمان شهرداری بندر انزلی.
کاخ میان پشته که از لحاظ معماری دارای اهمیت میباشد که البته بنای اصلی این کاخ قدمتی بسیار بیشتر از این بنای معماری دوران پهلوی دارد.
سمت غرب ساختمان دادگستری، ساختمان فند چنان - جنوب غربی میدان، ساختمان داود زاده از جمله بناهائی است که بین سالهای ۱۳۰۴–۱۳۰۶ شمسی ساخته شدهاست.
ساختمان چهارطبقه معروف به ساختمان حاجی علی عباس رمضانی در جنب میدان امام خمینی که در سال ۱۳۱۹ شمسی به مبلغ ۴۰۰۰۰ تومان از طرف دولت خریداری و محل استقرار دادگستری و ثبت و اسناد انزلی شد و اکنون جزء آثار حفاظت شده و در فهرست آثار میراث فرهنگی ثبت شدهاست. این ساختمان یه دست استاد معمار ستار روزگار ساخته شدهاست.
ساختمان داوود زاده با پنج طبقه و با نمای آجر که امروزه به عنوان مهمانپذیر و در میدان امام خمینی به نام هتل گلسنگ معروف است. سه – ساختمان دوطبقهای که در جنب شیلات انزلی قرارگرفته و دارای نقوش و کنده کاری با دست استاد معمار ستار روزگاراست (این ساختمانها امروزه تخریب شدهاست) و همچنین درست روبروی همین ساختمان بنای دوطبقهای با نمای زیبا وجود دارد که به گراندهتل معروف است که آن هم به دلیل بیتوجهی مسولین در حال نابودیست.
بنای مهمان خانه آرارات که جنب شیلات در غازیان قرار داشت و از قدیمیترین بناهای دو طبقه در انزلی محسوب میگردید، این بنا در اوایل دوران سلطنت پهلوی به دست استاد معمار ستار روزگار بنا نهاده شد که به دلیل بیتوجهی و همچنین قرار گرفتن در طرح پل جدید غازیان به همراه مغازههای زیرین ان تخریب گردید.
بنای تاریخی بانک ملی انزلی در میدان اصلی این شهر به رغم ثبت در فهرست آثار تاریخی و میراث فرهنگی کشور به دلیل بیتوجهی مسئولان در معرض خطر تخریب قرار دارد. این بنای زیبای آجری به بناهای دوران پهلوی بازمیگردد.
انزلی دارای خانههای بسیار بزرگ و حیاط دار بود که به مجتمع تبدیل شدهاست.
بنای شمسالعماره بندر انزلی
در اواخر نیمه اول قرن سیزدهم ناصرالدین شاه فرمان ساخت قصری در مرکز شهر را میدهد که بعدها این قصر به شمسالعماره مشهور میشود. ساختمان شمسالعماره از معروفترین و بلندترین ساختمانهای شهر در ایران و انزلی قدیم بودهاست که در بلوار فوقانی کنونی در ۵طبقه ساخته شده بود. ناصرالدین شاه در سفرنامه بازگشت از اروپای خود مینویسد: ۴ ساعت به غروب مانده وارد انزلی میشویم. منزل ما در برجی است که به حکم ما، وزیر خارجه در زمان حکومت خود در گیلان بنا نهادهاست. بعد توسط میرزا محمد حسین به اتمام رسید و اندک کار باقیمانده آن توسط معتمد الملک به اتمام خواهد رسید. معتمد الملک مسئول نگهداری شهر و گماره والی گیلان یوده است و با توجه به زمان سفر ناصر الدین شاه به اروپا، سال ۱۲۴۹ شمسی، سال ساخت شمسالعماره بودهاست. این تاریخ در کتاب ولایات دارالمرز ایران نوشته رابینو که تاریخ ساخت شمسالعماره را ۱۲۸۸ هجری قمری بیان کرده تطابق نسبی دارد.
این برج ۵ طبقه و تماما از سنگ و آجر بودهاست و ایوانهای ان از جنس چوب منقش بودهاست. ساختمان نمای بسیار زیبای به دریا و جنگلهای اطاف شهر داشته، بهطوریکه ناصرالدین شاه در سفرنامه بازگشت از اروپا مینویسد:
پس از ناصرالدین شاه این ساختمان یکبار در سال ۱۲۸۶ شمسی به همت مردم شهر بازسازی میشود. اما در نهایت قسمتهای گچ بری شده و لوازم داخل آن توسط موسیو هانسیس مسئول مالیه گیلان در اواخر دهه ۱۲۹۰ از کاخ به بیرون برده و از کشور خارج میگردد. این بنا پس ار احداث ساختمان شهرداری در سال ۱۳۰۶ بهطور کامل منهدم و در سال ۱۳۱۱ به جای آن حوضی به مساحت ۲۱۴ متر مربع ساخته شد.
کاخ پر شکوه خوشتاریا
کاخ باشکوه خوشتاریا یکی از با شکوهترین بناها در زمان خود مختص به تاجر روس که از اولین کسانی بود که صنعت برق را وارد ایران کرد. روایت است در دورانی که خبری از روشنایی برق نبود در شبهای مه آلود بندر انزلی این بنا با نور خود منظرهای زیبا را به وجود میآورد. بنای کاخ میان پشته که یکی از مشهورترین بناها از معماری دوران پهلوی محسوب میگردد، سال ۱۳۰۸ شمسی بر خرابههای کاخ خوشتاریا آغاز و بین سالهای ۱۳۱۳–۱۳۱۴ شمسی پایان یافت. مساحت زیر بنای آن ۱۱۶۸ مترمربع میباشد.
کاخ پرشکوه خوشتاریا
عکس از بناهای تاریخی
کاخ میان پشته، برج ساعت، ساختمان موزیک، پل غازیان، بنای شهرداری، سر در اداره بنادر و دریانوردی، بانک ملی انزلی، کلیسای مریم مقدس، منبع آب اداره بنادر، مناره مسجد قائمیه، ساختمان قدیمی دادگستری، مجموعه میدان امام، هتل گل سنگ، بلوار ساحلی، عمارت قاسم اف و ساختمان دبیرستان مهدخت (شرف) را از دیگر بناهای تاریخی ثبت شده شهرستان انزلی است.
حمامهای قدیمی بندر انزلی
حمام پنجشنبه:
این بنا در کهنه بازار انزلی واقع شده و از ساختههای دوره ناصرالدین شاه به سال ۱۳۰۳ ه.ق است.
حمام علی اف:
این بنا در انتهای خیابان ابوذر (سپه) واقع شده و از آثار اواخر دوره قاجار به سال ۱۳۲۶ ه.ق است که توسط علی اف از بازرگانان انزلی- ساخته شدهاست. این بنا که به شیوه جدید و با دستگاههای دوش، وان و نمرههای خصوصی ساخته شده بود در ابتدا متشکل از دو بخش مردانه و زنانه بود که بعدها بخش زنانه آن برچیده شد و در بخش مردانه نیز تغییراتی از جمله افزودن بر تعداد نمرههای خصوصی آن صورت گرفت. بخش مردانه دارای فضای وسیع با خزینههای آب گرم و سرد است.
حمام شاه:
این بنا که مهمترین حمام تاریخی شهرستان انزلی بهشمار میرفته در اوایل دوره قاجار توسط امیر هدایت الله فومنی معروف به گیلانشاه (مقتول ۱۲۰۰ ه. ق) ساخته شده و به هنگام مسافرت و اقامت شاهان قاجار در انزلی مورد استفاده آنان قرار میگرفت. حمام شاه انزلی که به سبک دیگر حمامهای قدیمی ساخته شده و دارای کاشیکاری زیبایی بوده در دوره اخیر ویران شدهاست.
حمام سنگی:
به سال ۱۲۸۱ خورشید، از شگفتیهای حمام سنگی، نحوه گرم شدن و ماندگاری آب در خزینه آن بود. از تاریخچه این حمام اطلاعات کاملتری در دسترس نیست.
حمام سنگی ۱۲۸۱ خورشیدی
بازارهای بندر انزلی
بازار کاسپین:
بازار کاسپین یکی از بزرگترین بازارها در بندر انزلی میباشد. این بازار از لحاظ موقعیت در یکی از بهترین مکانهای شهر بنا شدهاست. نزدیکی این بازار به شهر و همچنین خیابان پاسداران این بازار را به یکی از هدفهای مسافرین در روزهای تعطیل تبدیل نمودهاست. این بازار دارای پارکینگ اختصاصی نیز میباشد.
بازار پردیس:
این بازار محل فروش صنایع دستی – پوشاک و … میباشد. اکثر اجناس موجود در این بازار اجناس روسی میباشد. این بازار یکی از بازارهای شلوغ انزلی میباشد. فروش اجناس به روز با قیمت مناسب از دلایل شلوغی این بازار میباشد. این بازار واقع در خیابان مطهری ابتدای خیابان ورزش میباشد.
بازار ساحلی (آسیای میانه):
یکی از زیباترین جاذبههای گردشگری و توریستی شهر انزلی میباشد. این بازار در کنار ساحل زیبای بندر انزلی ساخته شده و دارای نمای واقعا زیبایی میباشد. این بازار یکی از پر رفتوآمدترین بازارهای شهرستان انزلی میباشد. تنوع در قرفههای این بازار دست شما را برای خرید بازمیگذارد. یکی از مزیتهای این بازار وجود پارکینگ اختصاصی به طول ۲ کیلومتر میباشد.
شنبه بازار:
قدمت این بازار به بیش از ۷۰ سال پیش بازمیگردد. این بازار که در مرکز شهر انزلی قرار دارد و از گذشتههای دور از روستاهای اطراف انزلی و سایر شهرهای از شهرهای دور و نزدیک گیلان، تولیدات خود را اعم از میوه و سبزی و صیفی تا حصیر و زنبیل و رب انار و زیتون و مرغ و خروس و دست بافتههای زیبای پشمین را به این بازار میآوردند. این بازار در مرکز شهر انزلی در خیابان میرزا کوچک خان برپا میگردد.
بازار گیلار:
بازار گیلار واقع در غازیان میباشد و بیشتر کالاهای ارائه شده در این بازار از اجناس ترک و روس میباشد.
بازار سپه:
یکی دیگر از بازارهای انزلی بازار سپه میباشد که در میدان امام خمینی - خیابان ابوذر غفاری (خیابان سپه) قرار دارد.
گورستانهای بندر انزلی
گورستان لاله زار (اصلی):
در سال ۱۳۰۴ شمسی زمینی که متعلق به چند نفر از اشخاص معروف شهرستان انزلی بود به همت یکی از تجار به نام و مشهور شهر بنام: حاج یوسف زمانی خریداری و وقف مردم گردید که تا به امروز نیز به عنوان گورستان اصلی بندر انزلی مورد استفاده قرار میگیرد.
دروازه بزرگ جنوبی گورستان بندرانزلی سال شروع ساخت: ۱۳۰۴، سال اتمام ساخت: ۱۳۰۷ شمسی، طراح: اسدالله بیک اهل لنکران، اجرا: استاد حسن تهرانی
در سال ۱۳۶۶ زمان شهردار جوان باقر خوانساری این بنای ارزشمند به دلایل نه چندان قابل توجیه تخریب شد.
قبرستان شهدای کولیور:
این قبرستان در محله کولیور بندر انزلی میباشد.
برخی از نظامیان
دریابد فرج الله رسایی: وی به مدت دوازده سال فرمانده نیروی دریایی شاهنشاهی ایران بودند. وی در سال ۱۳۸۱ در آمریکا درگذشت.
ناوسروانیدالله بایندر
سرتیپ موسی نامجو: وزیر دفاع (سومین وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران بعد از دکتر چمران و سرتیپ خلبان شهید فکوری) در کابینه رجایی بود.
ورزش انزلی
بندر انزلی با بیش از ۱۴۵۰۰ ورزشکار سازمان یافته با نسبت جمعیت شهری مقام اول کشور را از لحاظ تعداد ورزشکار به خود اختصاص دادهاست.
رشتههای ورزشی
باشگاههای ورزشی متعددی در انزلی در زمینههای فوتبال، بدنسازی، فوتسال، شنا، تکواندو، بسکتبال، نجات غریق، واترپولو، قایقرانی، بوکس، کاراته، جودو، کانوپولو، و… فعالیت مینمایند. ورزشکاران شهر انزلی در رشتههای مختلف همواره در سطح اول کشور ایفای نقش میکنند، از جمله قهرمانان قایقرانی این شهر هرسال از مسابقات قایقرانی آسیایی همواره افتخارات متعدد و مدالهای رنگارنگی را به ارمغان میآورند.
کارتینگ فورمولا انزلی
پیست تفریحی کارتینگ فرمولا در فضایی به مساحت ۶۰۰۰ متر مربع در در ضلع غربی منطقه آزاد انزلی و در کنار خط ساحلی قرار دارد. این پیست برای زنان و مردان قابل استفاده میباشد و با توجه به وجود ماشینهای کوچکتر برای افراد بالای ۱۱ سال نیز قابل استفاده است.
باشگاههای ورزشی
در شهر انزلی باشگاههای ورزشی متعددی مشغول به فعالیت هستند که برخی از آنها عبارتند از:
ردیف
نام باشگاه
۱
ملوان بندر انزلی
۲
استقلال شهرداری
۳
پیام مقاومت
۴
گمرک
۵
بنادر و دریانوردی
۶
شیلات
۷
باشگاه گیو
۸
ملوان نوین
۹
باشگاه هلال احمر
۱۰
ملوان سپید بندر انزلی
۱۱
باشگاه صیدگر بندر انزلی
۱۲
شاهین بندرانزلی
مشاهیر ورزش بندر انزلی
برخی از مشاهیر برجسته ورزش بندر انزلی عبارتند از:
پهلوان عزیز وکیل منفرد: اولین قهرمان دو مارتن ایران و موسس باشگاه ورزشی گیو بندر انزلی اولین باشگاه ورزشی گیلان و سومین باشگاه ورزشی ایران.
بهمن صالح نیا موسس باشگاه ملوان بندر انزلی
سیروس قایقران: کاپیتان اسبق تیم ملی فوتبال ایران
غفور جهانی: مهاجم اسبق تیم ملی ایران که فوتبال ایران را با گل خود راهی جام جهانی فوتبال کرد.
حیدر شونجانی: قهرمان و رکورد دار شنای ایران
حسین اغماض: قهرمان بوکس آسیا و جهان
جاسم ویشگاهی: قهرمان جهان و کاپیتان تیم ملی کاراته ایران
فرشید سلمان پور: قهرمان ورزشی کشور در ورزشهای آبی دارنده سه رکورد ثبت شده در کتاب رکوردهای گینس.
محمد حسن ذوالفقاری نژاد: پدر بسکتبال ایران
امیر عباس شجاع (قهرمان شنای ۱۸۰ کیلومتر جهان)
گالری تصاویر باشگاههای ورزشی بندر انزلی
رسانه
جراید مبارز گیلان و گیو انزلی
نشریات:
اولین نشریه بندر انزلی در شهریور ماه سال ۱۲۸۶ به نام ساحل نجات منتشر شد. این نشریه، هفتهای دوبار به چاپ میرسید و ارزش هر شماره آن ۳ شاهی بود.
در سرلوحه روزنامه عبارات زیر خوانده میشد: روزنامه آزاد ملی، علمی، ادبی، تاریخی که از حمایت مشروطه و عدالت سخن میگوید. از روزنامه ساحل نجات هفت شماره بیشتر منتشر نشد؛ و سرانجام توسط دولت وقت توقیف گردید.
نشریه مبارز گیلان
نشریه ورزشی گیو
محلات
میان پشته
کولی ور
نویر
غازیان
کوی واحدی
آخر خط
ساحل قو
دهکده ساحلی
پیل علی باغ
کوی بابک
کار آموزی
شهرک الزهرا
بشمن
نیمه شعبان
باغ زمانی
جهانگانی
چراغ برق
شایلو
قلم گوده
رمضانی
جزیره طالقانی
ناصر خسرو
سوسر
شالیور
آذربایجان
سید آسیه
کرد محله
پمپ باد
زرافشان
نامجو
نخستین
سامانسر
نخستین
خیابان تهران
کوی واحدی
مترو پل
بایندر
اطبا
و…
روستاهای بندر انزلی
فهرست روستاهای بخش مرکزی شهرستان انزلی به مرکزیت شهر بندرانزلی:
ردیف
نام محله
نام بخش
نام دهستان
جمعیت
فاصله تا انزلی
۱
کرکان
مرکزی
چهارفریضه
۵۶۰ نفر
۲۷ کیلومتر
۲
روستای چای بیجار
مرکزی
چهارفریضه
۸۶ نفر
۲۴ کیلومتر
۳
روستای سیاوزان
مرکزی
چهارفریضه
۲۱۰ نفر
۲۳ کیلومتر
۴
روستای اشترکان
مرکزی
چهارفریضه
۵۶ نفر
۲۷ کیلومتر
۵
روستای سیاه خاله سر
مرکزی
چهارفریضه
۵۰۸ نفر
۲۶ کیلومتر
۶
روستای شیلسر
مرکزی
چهارفریضه
۳۵۴ نفر
۲۵ کیلومتر
۷
روستای آبکنار
مرکزی
چهارفریضه
۲۹۹۴ نفر
۳۸ کیلومتر
۸
روستای تربه بر
مرکزی
چهارفریضه
۳۲۹ نفر
۳۷ کیلومتر
۹
روستای اشپلا
مرکزی
چهارفریضه
۲۰۰ نفر
۳۴ کیلومتر
۱۰
روستای معاف
مرکزی
چهارفریضه
۲۱۹ نفر
۳۳ کیلومتر
۱۱
روستای خمیران
مرکزی
چهارفریضه
۴۰۵ نفر
۳۲ کیلومتر
۱۲
روستای کچلک
مرکزی
چهارفریضه
۵۲۶ نفر
۲۲ کیلومتر
۱۳
روستای کپورچال
مرکزی
چهارفریضه
۱۸۴۸ نفر
۲۰ کیلومتر
۱۴
روستای رود پشت
مرکزی
چهارفریضه
۳۹۶ نفر
۲۴ کیلومتر
۱۵
روستای علیآباد
مرکزی
چهارفریضه
۸۹۶ نفر
۱۹ کیلومتر
۱۶
روستای کوچک محله
مرکزی
چهارفریضه
۳۶۲ نفر
۱۷ کیلومتر
۱۷
روستای سنگاچین
مرکزی
چهارفریضه
۲۴۲۱ نفر
۱۵ کیلومتر
۱۸
روستای بشمن
مرکزی
چهارفریضه
۱۴۰۵ نفر
۱ کیلومتر
۱۹
روستای لیجارگی حسن رود
مرکزی
لیجارگی حسن رود
۳۲۱۰ نفر
کیلومتر
۲۰
روستای جفرود پائین
مرکزی
لیجارگی حسن رود
۷۶۰ نفر
کیلومتر
۲۱
روستای گلشن
مرکزی
لیجارگی حسن رود
۸۳۸ نفر
کیلومتر
۲۲
روستای طالب آباد
مرکزی
لیجارگی حسن رود
۲۰۲۵ نفر
کیلومتر
۲۳
روستای تربه گوده
مرکزی
لیجارگی حسن رود
۲۹۹ نفر
کیلومتر
۲۴
روستای شانگهای پرده
مرکزی
لیجارگی حسن رود
۲۳۰ نفر
کیلومتر
۲۵
روستای حسن رود
مرکزی
لیجارگی حسن رود
۱۲۶۶ نفر
کیلومتر
ادارات و سازمانهای دولتی
شیلات بندر انزلی
گمرکات بندر انزلی
بنادر و کشتیرانی بندر انزلی
هواشناسی استان گیلان
اداره مخابرات بندر انزلی
سازمان منطقه آزاد بندر انزلی
دانشگاهها و مراکز آموزش عالی
پردیس بینالملل دانشگاه علوم پزشکی گیلان
دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرانزلی
موسسهآموزش عالی انوارالعلوم بندر انزلی
آموزشکده دریایی شهید خدادادی بندر انزلی
انزلی دانشگاه جامع علمی کاربردی بندر انزلی
دانشگاه پیام نور واحد بندر انزلی
موسسه آموزش عالی مهر آیین بندر انزلی
شهرهای خواهرخوانده
بندر انزلی یکی از زیباترین شهرهای ایران است که در آن مرداب، دریا، ساحل و چمنزار با یکدیگر تلاقی میکنند و چشماندازی بدیع و خیالانگیز میآفریند. بندر انزلی با داشتن جاذبههای دلانگیز و طبیعی سالانه پذیرای میلیونها گردشگر از اقصی نقاط کشور و جهانگردان خارجی است.
بندر انزلی به علت دارا بودن شرایط اقلیمی خاص و داشتن وجه تشابه با زیباترین شهرهای جهان توانسته تاکنون با شماری از این شهرها از کشورهای فرانسه، ایتالیا، لهستان و… توافقنامه خواهرخواندگی امضا کند.
شورش ماهیگیران بندرانزلی (۱۲۵۸)
شهرداری بندر انزلی
شورای اسلامی شهر بندر انزلی
نمایندگان بندر انزلی در مجلس شورای ملی
نمایندگان بندر انزلی در مجلس موسسان
شهرداران بندر انزلی
ارمنیهای استان گیلان
مناره انزلی
کاخ میان پشته
ملوان بندر انزلی
گمرک انزلی
منطقه آزاد انزلی
منابع برای مطالعه بیشتر
کتاب: تاریخ انزلی، نوشته: عزیز طویلی، شامل: ۹ جلد.
مراکز شهری
مراکز اداری و دولتی
نقشه شهری
انزلی، بندر | [
"بخش مرکزی شهرستان انزلی",
"شیعه",
"ایران",
"شهرستان انزلی",
"گیلک",
"زبان گیلکی",
"دریای خزر",
"گیلان",
"رشت",
"شهرهای ایران",
"تراکم جمعیت",
"رشت#cite note-16",
"میلیمتر",
"رطوبت نسبی",
"استان گیلان",
"تالاب بینالمللی بندر انزلی",
"جزیره",
"شبه جزیره",
"خاندان پهلوی",
"انقلاب اسلامی",
"مرداب انزلی",
"انزلی چی",
"برهان قاطع",
"تالشی",
"انزلی",
"زبان فارسی",
"شهر خواهر",
"ایران زمین",
"نهاوند",
"پایتخت ایران",
"بندر اوکتائو",
"طول جغرافیایی",
"عرض جغرافیایی",
"سطح دریا",
"صومعه سرا",
"رضوانشهر",
"محیط زیست",
"تالاب انزلی",
"مرکز استان",
"درجه حرارت",
"درجه سانتی گراد",
"خشکبیجار",
"خمام",
"تالاب بینالمللی انزلی",
"دمای هوا",
"سانتی گراد",
"درجه سانتیگراد",
"اداره هواشناسی",
"فصل بهار",
"فصل پاییز",
"سرعت باد",
"متر بر ثانیه",
"باد غالب",
"دی ماه",
"ارتفاع سنج",
"ایستگاه هواشناسی",
"زمین شناختی",
"مازندران",
"استان گلستان",
"زمین لرزه",
"صنایع دستی",
"شنبه بازار",
"احمد نوریزاده",
"کشور ارمنستان",
"مریم مقدس",
"آقا سید نجفی",
"محمد شاه",
"مسجد جامع",
"کلیسا",
"گورستان",
"حسن رود",
"کیلومتر مربع",
"صنعت گردشگری",
"شمال ایران",
"منطقه آزاد تجاری-صنعتی انزلی",
"بندر شهید رجایی",
"نفت و گاز",
"شهرستان رشت",
"شهرستان آستانه اشرفیه",
"کریدور شمال–جنوب",
"قزوین",
"رشد اقتصادی",
"حمل و نقل",
"آموزش و پرورش",
"راهآهن ایران",
"پل متحرک",
"مواد غذایی",
"تهران",
"اصفهان",
"ابراهیم مرادی",
"عزیز وکیل منفرد",
"باشگاه ورزشی گیو بندر انزلی",
"نادر شاه",
"نیروی دریایی",
"جان التون",
"جمال بیگ",
"رود ولگا",
"روسیه",
"موج شکن غازیان",
"موج شکن انزلی",
"تاریخ تأسیس",
"هجری شمسی",
"شهرداری بندر انزلی",
"میراث فرهنگی",
"شورای اسلامی شهر بندر انزلی",
"شورای شهر",
"منطقه آزاد انزلی",
"مناره انزلی",
"ناصرالدین شاه",
"خسروخان گرجی",
"پل انزلی",
"پل غازیان",
"کاخ میان پشته",
"خوشتاریا",
"نجف اشرف",
"عراق",
"حسین",
"حافظیه",
"حافظ شیرازی",
"چشمانداز",
"فانوس دریایی",
"مرکز شهر",
"برج ساعت",
"ساختمان شهرداری",
"میان پشته",
"دوران پهلوی",
"علی عباس",
"امام خمینی",
"میدان امام",
"بانک ملی انزلی",
"خانههای",
"وزیر خارجه",
"هجری قمری",
"ناصر الدین شاه",
"گچ بری",
"متر مربع",
"ساختمان موزیک",
"بنای شهرداری",
"بانک ملی",
"منبع آب",
"دوره قاجار",
"امیر هدایت الله فومنی",
"حمام شاه",
"خیابان پاسداران",
"خیابان مطهری",
"جاذبههای گردشگری",
"رب انار",
"ابوذر غفاری",
"لاله زار",
"فرجالله رسایی",
"یدالله بایندر",
"موسی نامجو",
"ملوان بندر انزلی",
"شاهین بندرانزلی",
"بهمن صالح نیا",
"سیروس قایقران",
"تیم ملی فوتبال ایران",
"غفور جهانی",
"تیم ملی ایران",
"فوتبال ایران",
"جام جهانی فوتبال",
"حیدر شونجانی",
"حیدر شنجانی",
"حسین اغماض",
"جاسم ویشگاهی",
"فرشید سلمان پور",
"کتاب رکوردهای گینس",
"محمد حسن ذوالفقاری نژاد",
"شهریور ماه",
"روزنامه آزاد",
"غازیان",
"کرکان بندر انزلی",
"پردیس بینالملل دانشگاه علوم پزشکی گیلان",
"دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرانزلی",
"آموزش عالی",
"دانشگاه جامع علمی کاربردی",
"دانشگاه پیام نور",
"فرانسه",
"ایتالیا",
"لهستان",
"شورش ماهیگیران بندرانزلی (۱۲۵۸)",
"نمایندگان بندر انزلی در مجلس شورای ملی",
"نمایندگان بندر انزلی در مجلس مؤسسان",
"شهرداران بندر انزلی",
"ارمنیهای استان گیلان"
] | [
"بندر انزلی",
"اقتصاد گیلان",
"بندرها و لنگرگاهها",
"شهرستان بندر انزلی",
"شهرهای بندری",
"شهرهای بندری استان گیلان",
"شهرهای بندری در ایران",
"مناطق مسکونی حاشیه خزر",
"شهرهای استان گیلان",
"شهرهای شهرستان بندر انزلی"
] |
1,854 | الکترون | 0 | 728 | 0 | [
"الكترون",
"اکترون",
"اكترون",
"الکترونها",
"الكترون ها",
"الکترون ها",
"الکترونی",
"الكتروني"
] | false | 399 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "الکترون"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "280px"
},
{
"Item1": "زیرنویس",
"Item2": "[[اوربیتالهای]] اتم هیدروژن در سطوح مختلف انرژی. نواحی روشنتر، نواحی هستند که در هر لحظه از زمان، احتمال یافتن الکترون در آن نواحی بیشتر است."
},
{
"Item1": "ترکیب",
"Item2": "[[ذره بنیادی]]"
},
{
"Item1": "خانواده",
"Item2": "[[فرمیون]]"
},
{
"Item1": "گروه",
"Item2": "[[لپتون]]"
},
{
"Item1": "نسل",
"Item2": "اول"
},
{
"Item1": "برهمکنش",
"Item2": "[[جاذبه]]، [[الکترومغناطیس]]، [[نیروی ضعیف]]"
},
{
"Item1": "پاد ذره",
"Item2": "[[پوزیترون]] (به آن پادالکترون هم گفتهمیشود)"
},
{
"Item1": "استدلال",
"Item2": "ریچارد لامینگ (۱۸۳۸–۱۸۵۱) جرج استونی (۱۸۷۴) و دیگران"
},
{
"Item1": "کشف",
"Item2": "[[جی جی تامسون]] (۱۸۹۷)"
},
{
"Item1": "نماد",
"Item2": "<sup>−</sup>e یا <sup>−</sup>"
},
{
"Item1": "جرم",
"Item2": "[]<sup>−1</sup> u"
}
],
"Title": "ذرات بنیادی"
} | الکترون (با نماد − e یا − ) یک ذره زیر اتمی با بار الکتریکی منفی و برابر با بار بنیادی میباشد.
الکترونها به نسل نخست از خانواده لپتونها تعلق دارند و بهطور عمومی به عنوان ذره بنیادی شناخته میشوند زیرا هیچ جزء و زیرساختار تشکیلدهنده شناختهشدهای ندارند. الکترون جرمی تقریبا برابر با یک بر روی ۱۸۳۶ جرم پروتون دارد.
ویژگیهای کوانتومی الکترون شامل تکانه زاویهای ذاتی (اسپین) با مقدار نیمهصحیح بر حسب ħ (ثابت کاهیده پلانک)است و این یعنی الکترون یک نوع فرمیون است.
به دلیل فرمیون بودن، طبق اصل طرد پاولی، دو الکترون مختلف نمیتوانند حالات کوانتومی یکسانی را اشغال کنند.
الکترونها، همانند همه مواد، هم ویژگیهای ذرهای و هم موجی را دارا هستند، یعنی هم میتوانند با ذرات دیگر برخورد کنند و هم مانند نور دچار پراش شوند. مشاهده ویژگیهای موجی الکترون نسبت به ذراتی مانند نوترون و پروتون آسانتر است زیرا جرم الکترون کمتر است و در نتیجه طول موج دوبروی آن برای انرژیهای معمول بالاتر است.
در بسیاری از پدیدههای فیزیکی مانند الکتریسیته، مغناطیس و رسانش گرمایی، الکترونها نقشی اساسی را ایفا میکنند و همچنین در برهمکنشهای گرانشی، الکترومغناطیسی و هستهای ضعیف نیز شرکت میکند. الکترون یک میدان الکتریکی در اطراف خود ایجاد میکند. یک الکترون در حال حرکت نسبت به یک ناظر، یک میدان مغناطیسی تولید میکند، و میدانهای مغناطیسی خارجی نیز باعث انحراف مسیر حرکت الکترون میشوند. هنگامی که یک الکترون شتاب میگیرد، انرژی را به شکل فوتون جذب یا تابش میکند.
وسایل آزمایشگاهی با بهرهگیری از میدانهای الکترومغناطیسی توانایی دربرگرفتن و مشاهده الکترونهای تکی و پلاسمای الکترون را دارند و تلسکوپهای ویژهای نیز وجود دارند که میتوانند پلاسماهای الکترون را در فضا آشکار سازند. الکترون کاربرهای فراوانی دارد که از جمله آنها میتوان به الکترونیک، جوشکاری با تشعشعات الکترونی، لامپ پرتوی کاتدی، میکروسکوپ الکترونی، پرتودرمانی، لیزر الکترون آزاد، آشکارسازهای یونیزاسیون گازی و شتابدهنده ذرهای اشاره نمود.
برهمکنشهای دربرگیرنده الکترون و ذرات زیراتمی دیگر در دانشهایی مانند شیمی و فیزیک هستهای مورد توجه ویژهای قرار میگیرند. برهمکنش نیروی کولنی میان پروتونهای مثبت هسته اتم و الکترونهای منفی باعث تشکیل شدن اتم میشود. یونیزهشدن و تغییر در نسبتهای ذرات باعث تغییر در انرژی بستگی سیستم میشود. تبادل یا به اشتراکگذاری الکترون میان دو یا چند اتم عامل اصلی بوجودآمدن پیوندهای شیمیایی است. فیلسوف طبیعی بریتانیایی، ریچارد لامینگ نخستین بار در سال ۱۸۳۸ فرضیهای شامل مفهوم یک مقدار تجزیهناپذیر بار الکتریکی برای توضیح ویژگیهای شیمیایی اتمها ارائه داد. فیزیکدان ایرلندی، جرج استونی، در سال ۱۸۹۱ نام این بار را الکترون گذاشت و جی جی تامسون و تیم متشکل از فیزیکدانان بریتانیایی او این ذره را در سال ۱۸۹۷ شناسایی کردند. الکترونها در واکنشهای هستهای مانند هستهزایی در ستارگان نیز میتوانند شرکت کنند که در آنجا با نام ذرات بتا شناخته میشوند. الکترونها ممکن است در واپاشی بتای ایزوتوپهای رادیواکتیو و همچنین در برخوردهای پرانرژی، مانند وقتی که پرتو کیهانی وارد اتمسفر میشود، بهوجودآیند.
پادذره الکترون، پوزیترون نام دارد که دقیقا مانند الکترون است اما بار الکتریکی و دیگر بارهای آن علامت مخالف با الکترون دارند. وقتی یک الکترون به یک پوزیترون برخورد میکند، ممکن است هردو کاملا نابود شوند و فوتونهای پرتو گاما تولید کنند.
تاریخچه
یونانیان باستان متوجه شدند که وقتی کهربا با پشم مالش داده شود، اشیای کوچک را به سمت خود جذب میکند. این پدیده به همراه آذرخش نخستین تجربههای ثبتشده بشر از الکتریسیته هستند. در دهه ۱۶۰۰ دانشمندی انگلیسی به نام ویلیام گیلبرت در مقالهای با عنوان «مگنت (De Magnete)»، برای اشاره به این ویژگی جذب اشیای کوچک پس از مالش، واژه لاتین جدیدی به نام الکتریکوس را به کار برد. واژههای الکتریسیته و الکتریک هر دو از واژه لاتین الکتروم (هم چنین ریشه ترکیب همان اسم)، که خود برگرفته از واژه یونانی (الکترون) به معنی کهربا است، مشتق شدهاند.
در اوایل دهه ۱۷۰۰، فرانسیس هاوکسبی و یک شیمیدان فرانسوی به نام شارل فرانسوا دو فی بهطور جداگانه چیزی کشف کردند که از آن با عنوان دو گونه متفاوت از الکتریسیته مالشی یاد کردند؛ یکی تولید شده از مالش شیشه، و دیگری از مالش رزین. دوفی نتیجه گرفت که الکتریسیته از دو شاره الکتریکی با نامهای «ویترئوس» و «رزینوس» تشکیل شدهاست که مالش باعث جدا شدن آنها از یکدیگر میشود و هنگامی که با هم ترکیب شوند، یکدیگر را خنثی میکنند. یک دهه بعد، بنجامین فرانکلین پیشنهاد داد که الکتریسیته از انواع متفاوتی از شارههای الکتریکی ناشی نمیشود، بلکه ناشی از یک نوع شاره الکتریکی تحت فشارهای مختلف است. او همانند نامگذاری امروزی بارهای الکتریکی، آنها را به ترتیب مثبت و منفی نامید. فرانکلین حامل بار را مثبت در نظر گرفته بود، اما به درستی تشخیص نداده بود که کدام شرایط مربوط به افزونی بار و کدام مربوط به کمبود بار بود.
در ۱۸۰۷- ۱۸۰۸ همفری دیوی شیمی دان انگلیسی با تجزیه مواد مرکب به کمک جریان الکتریسیته، ۵ عنصر پتاسیم، سدیم، کلسیم، استرنسیم و باریم را کشف کرد و نتیجه گرفت که عناصر با نیروی جاذبهای به هم متصل هستند که ماهیت الکتریکی دارد.
در ۱۸۳۲-۱۸۳۳ مایکل فارادی هم همانند دیوی آزمایشهایی را به وسیله برقکافت انجام داد و رابطه بین مقدار الکتریسیته مصرف شده و میزان ماده مرکب تجزیه شده به دست آورد.
بین سالهای ۱۸۳۸ تا ۱۸۵۱، فیلسوف طبیعی انگلیسی ریچارد لامینگ این ایده را مطرح نمود که اتم متشکل از یک هسته مادی است که توسط ذرات زیر اتمی با بار الکتریکی واحد در بر گرفته شدهاست. در اوایل سال ۱۸۳۶، یک فیزیکدان آلمانی به نام ویلهلم ادوارد وبر، نظریهای مطرح کرد که طبق آن، الکتریسیته متشکل از شارههای باردار مثبت و منفی است که برهمکنش میان آنها از قانون مربع معکوس پیروی میکند. در سال ۱۸۷۴، فیزیکدان ایرلندی جورج جانستون استونی، پس از مطالعه پدیده برقکافت، پیشنهاد کرد که یک مقدار واحد مشخص از الکتریسیته وجود دارد که همان بار یون تک ظرفیتی است. او توانستهبود، مقدار این بار بنیادی را به وسیله قوانین برقکافت فاراده تخمین بزند. هرچندکه او معتقد بود این بارها بهطور دائمی به اتمها متصل هستند و نمیتوان آنها را از اتم جدا کرد. در سال ۱۸۸۱ یک فیزیکدان آلمانی به نام هرمان وان هلمولتز ادعا نمود که بارهای مثبت و منفی هر دو به قسمتهای بنیادیتری تقسیم میشوند که هر کدام از آنها «مانند اتمهای الکتریسیته رفتار میکنند».
استونی در ابتدا واژه الکترولیون را در سال ۱۸۸۱ ابداع نمود. ده سال بعد آن را به الکترون تغییر داد تا با آن، این بارهای بنیادی را توصیف کند. او در سال ۱۸۹۴ چنین مینویسد: «… تخمینی از این قابل توجهترین مقدار واحد پایهای از الکتریسیته زده شد، که از آن زمان تصمیم گرفتم که برای آن نام الکترون را پیشنهاد بدهم».
در سال ۱۹۰۶ پیشنهادی برای تغییر آن به الکتریون مطرح شد که با شکست روبهرو شد زیرا هندریک لورنتز ترجیح داد نام الکترون را نگه دارد.
واژه الکترون ترکیبی از واژه الکتر یک و پسوند ی ون میباشد،
پسوند -ون که در نامیدن ذرات زیراتمی دیگر مانند پروتون و نوترون نیز بهکار میرود از الکترون گرفته شدهاست.
کشف
publisher = isbn = 0-486-65984-4
یوهان ویلهلم هیترف، فیزیکدان آلمانی، رسانایی الکتریکی را در گازهای رقیق مطالعه نمود: در سال ۱۸۶۹ او تابشی را کشف کرد که از کاتد منتشر میشد و اندازه آن با کاهش فشار گاز افزایش مییافت. در سال ۱۸۷۶، یک دانشمند آلمانی به نام اویگن گلدشتاین، نشان داد که پرتوهای این تابش سایه ایجاد میکنند و این پرتوها را پرتوهای کاتدی نامید. در طول دهه ۱۸۷۰، یک شیمیدان و فیزیکدان انگلیسی به نام سر ویلیام کروکس، نخستین لامپ پرتو کاتدی از نوع محفظه خلا را ساخت. او سپس نشان داد که پرتوهای تابناکی که در داخل لوله پدیدار میشوند، حامل انرژی هستند و از کاتد به سوی آند حرکت میکنند. علاوه بر این، او توانست با بهرهگیری از یک میدان مغناطیسی مسیر پرتوها را منحرف کند و بدین ترتیب نشان داد که این پرتوها بهگونهای رفتار میکنند که گویی بار منفی دارند. در سال ۱۸۷۹ او پیشنهاد داد که این ویژگیها را میتوان با آنچه که وی «ماده پرتوزا» نامیدهبود، توضیح داد. پیشنهاد وی این بود که این حالت چهارمی از ماده است که شامل مولکولهایی با بار منفی میشود که با سرعت بالا از کاتد تابیده میشوند.
یک فیزیکدان آلمانیالاصل انگلیسی به نام آرتور شوستر، آزمایشها کروکس را گسترش داد و چند صفحه فلزی را همراستا با پرتوهای کاتدی درون محفظه خلاء قرار داد و بین صفحات، پتانسیل الکتریکی ایجاد نمود. میدان ایجادشده پرتوها را به سوی صفحه با بار مثبت منحرف میکرد، که گواه دیگری بر منفی بودن بار الکتریکی این پرتوها بود. در سال ۱۸۹۰، شوستر، با اندازهگیری این انحراف به ازای یک جریان معین، توانست نسبت جرم به بار اجزای تشکیلدهنده این پرتو را تخمین بزند. از آنجا که این نسبت بیش از هزار بار بزرگتر از آنچه انتظار میرفت بود، عده کمی به آن توجه کردند.
در سال ۱۸۹۲، هندریک لورنتز پیشنهاد داد که جرم این ذرات (الکترونها) ممکن است ناشی از بار الکتریکی آنها باشد.
در سال ۱۸۹۶ یک فیزیکدان انگلیسی به نام ج. ج تامسون با همکارانش به نامهای جان سیلی تاونزند و هارولد ویلسون، آزمایشهایی را انجام دادند که نشان داد پرتوهای کاتدی، برخلاف آنچه پیشتر پنداشته میشد، موج، اتم یا مولکول نیستند، بلکه از ذرات منحصربهفردی تشکیل شدهاند. از آنجاییکه انحراف این ذرات با اندازه بار ذره متناسب بوده و با جرم آن نسبت عکس دارد، تامسون توانست تخمینهای خوبی از بار e و جرم m زد که نشان میداد، ذرات پرتو کاتدی، که او آنها را «کورپاسکل» مینامیدهبود، احتمالا دارای جرمی برابر با حدود یکهزارم جرم سبکترین یون شناختهشده یعنی هیدروژن هستند. او همچنین نشان داد که نسبت بار به جرم آنها یعنی e/m به جنس کاتد بستگی ندارد. افزون بر این، او نشان داد که ذرات با بار منفی تولید شده به وسیله مواد رادیواکتیو، مواد حرارت دادهشده و مواد تحت تابش نورانی، یکسان هستند. سپس شعاع انحرافی را که بر اثر شدت میدان مغناطیسی معینی ایجاد شده بود، اندازه گرفت و سپس میدان الکتریکی لازم برای برقراری توازن با میدان مغناطیسی به شکلی که انجراف موثری در پرتو کاتدی مشاهده نشود را تعیین نمود. از این راه او نسبت بار به جرم ذره را q/m= ۱.۷۵۸۸۲۰۰۲۴×۱۰ ۸ C/g اندازه گیری کرد.
نام الکترون دوباره برای این ذرات توسط یک فیزیکدان ایرلندی به نام جرج فیتزجرالد پیشنهاد داده شد و از آن زمان تاکنون این نام مورد پذیرش جهانی قرار گرفتهاست.
رابرت میلیکان
در سال ۱۸۹۶ یک فیزیکدان فرانسوی به نام هانری بکرل، هنگام مطالعه مواد معدنی دارای ویژگی فلوئورسانس، کشف کرد که این مواد بدون نیاز به قرار گرفتن در معرض یک منبع انرژی خارجی، پرتو تابش میکنند. این مواد پرتوزا مورد علاقه فراوان دانشمندان از جمله فیزیکدان نیوزلندی به نام ارنست رادرفورد قرارگرفت. او کشف کرد که این مواد، ذره تابش میکنند. او این ذرات را بر اساس توانایی نفوذشان در مواد، آلفا و بتا نامید. در سال ۱۹۰۰ بکرل نشان داد که پرتوهای بتای تولید شده به وسیله رادیوم توسط میدان الکتریکی منحرف میشوند و نسبت جرم به بار آنها با پرتوهای کاتدی یکسان است. این مشاهده، دیدگاه وجود الکترونها به عنوان جزئی از اتمها را تقویت کرد.
اندازه گیری بار الکترون
نوشتار اصلی: آزمایش قطره روغن
در سال ۱۹۰۹ بار الکترون با دقت بیشتری توسط دانشمندان آمریکایی به نامهای رابرت میلیکان و هاروی فلچر بهوسیله آزمایش قطره روغن آنها اندازهگیری شد که نتایج آن در سال ۱۹۱۱ منتشر نمود. در این آزمایش از اثر پرتوهای ایکس برای تولید الکترون از مولکولهای هوا استفاده شده بود. سپس قطرههای ریز روغن به هوا پاشیده میشد تا الکترونها را جذب کند و از یک میدان الکتریکی استفاده شده بود تا از سقوط قطرههای کوچک روغن بر اثر گرانش جلوگیری کنند. در واقع بار الکتریکی بین دو صفحه مدار میتوانست به شکلی تنظیم شود که قطرههای روغن سقوط نکنند. این وسیله میتوانست بار الکتریکی را برای تعداد کمی همچون ۱–۱۵۰ یون را با خطای کمتر از۰٫۳٪ اندازه بگیرد. پیش از این آزمایشهای مشابهی توسط گروه تامسون انجام شده بود، که در آنها از بخار قطرات ریز آب باردار که به وسیله برقکافت تولید شده بودند، استفاده شده بود، و در سال ۱۹۱۱ نیز آبرام ایوف بهطور جداگانه به همان نتیجه میلیکان با استفاده از ریزذرات فلزات دست یافت، و نتایج آن را در سال ۱۹۱۳ منتشر کرد. هر چند که قطرههای روغن به دلیل سرعت تبخیر کمتر، از قطرههای آب پایدارتر و در نتیجه برای آزمایش دقیق در زمانهای طولانی مناسبتر بودند. از سوی دیگر ممکن بود که یک قطره روغن بیش از یک الکترون جذب کند و در نتیجه مقدار بارهای محاسبه شده بر روی همه قطرههای روغن همسان نباشند اما همه آنها مضربی ساده از یک مقدار معین بودند. بنابراین یک الکترون باری برابر با q=−۱.۶۰۲۱۷۶۴۸۷(40)×۱۰ −۱۹ C دارد. با توجه به میزان q/m تعیین شده توسط تامسون و بار الکتریکی یک الکترون میتوان جرم الکترون را اینگونه محاسبه نمود: m=q/m= ۹/۱۰۹۶x۱۰ −۲۸ g
در اوایل قرن بیستم مشخص شد که در شرایط خاصی، یک ذره باردار متحرک با سرعت بالا در طول مسیر خود، باعث میعان بخار آب فوق اشباع میشوند. در سال ۱۹۱۱ چارلز ویلسون از این ویژگی برای طراحی اتاقک ابر خود استفاده کرد که امکان عکس گرفتن از مسیر ذرات باردار، مانند الکترونهای پرسرعت را فراهم نمود.
نظریه اتمی
نوشتاراصلی: نظریه اتمیمدل اتمی بور، نشان دهنده حالتهای الکترون با انرژی کوانتیده به وسیله شماره n. هنگامی که الکترون به یک مدار پایینتر میافتد یک فوتون تابش تابش میکند که با اختلاف انرژی بین مدارها یکسان است.
در سال ۱۹۱۴ آزمایشهای انجام شده به وسیله فیزیکدانانی چون ارنست رادرفورد، هنری موزلی، جیمز فرانک و گوستاو هرتز، تا حد زیادی تصویر ساختار اتم را به صورت یک هسته فشرده با بار مثبت و احاطهشده توسط الکترونهایی با جرم کمتر، تثبیت نمودهبودند. در سال ۱۹۱۳ یک فیزیکدان دانمارکی به نام نیلز بور چنین فرض نمود که الکترون در حالتهای (مدارهای) انرژی کوانتایی مشخصی قرار میگیرد که انرژی آنها توسط تکانه زاویهای مدارهای الکترون در اطراف هسته تعیین میشود. الکترونها میتوانند با نشر یا جذب فوتونهایی با بسامدهای مشخص، بین این حالتها یا مدارها حرکت کنند. او به وسیله این مدارهای کوانتایی، توضیح دقیقی در مورد خطوط طیفی اتم هیدروژن ارائه داد. با این وجود، مدل بور از توضیح دلیل شدت نسبی خطوط طیف و همچنین توضیح طیف اتمهای پیچیدهتر ناتوان بود.
پیوندهای شیمیایی بین اتمها توسط گیلبرت نیوتون لوییس توضیح داده شدند. او در سال ۱۹۱۶ پیشنهاد داد که یک پیوند کووالانسی بین دو اتم به وسیله دو الکترون به وجود میآید که بین دو اتم به اشتراک گذاشته میشوند. بعدها در سال ۱۹۲۷ والتر هایتلر و فریتس لندن توضیح کاملی در مورد شکلگیری جفتالکترون و پیوند شیمیایی به زبان مکانیک کوانتومی ارائه دادند. در سال ۱۹۱۹ یک شیمیدان آمریکایی به نام ایروینگ لانگمویر مدل اتمی استاتیک لوییس را گسترش داد و معتقد بود که همه الکترونها در پوستههای کروی (تقریبا) هممرکز با ضخامت یکسان بهطور متوالی توزیع شدهاند. پوستهها نیز به نوبه خود به سلولهایی تقسیم میشدند که هر کدام از آنها شامل یک جفت الکترون بود. با استفاده از این مدل لانگمویر قادر بود تا بهطور کیفی، ویژگیهای شیمیایی همه عناصر جدول تناوبی را توضیح دهد، که بنا بر قانون تناوبی تصور میشد تا حدود زیادی خودشان را تکرار میکنند.
در سال ۱۹۲۴ یک فیزیکدان اتریشی به نام ولفگانگ پاولی دریافت که ساختار پوستهمانند اتم را میتوان به وسیله مجموعهای از ۴ پارامتر توضیح داد که تمام حالتهای کوانتومی انرژی را تعریف میکنند، به شرط این که هر یک از این حالتها به وسیله تنها یک الکترون اشغال شود. (این محدودیت که یک حالت کوانتومی انرژی نمیتواند توسط بیش از یک الکترون اشغال شود، به نام اصل طرد پاولی شهرت یافت) سازوکار فیزیکی برای توضیح پارامتر چهارم این مجموعه پارامترهای چهارگانه، که دو مقدار متمایز ممکن برای آن وجود دارد، به وسیله فیزیکدانهای هلندی به نامهای ساموئل گودسمیت و جرج اولنبک، ارائه شد. در سال ۱۹۲۵ آنها پیشنهاد کردند که الکترون علاوه بر اندازه حرکت زاویهای ناشی از حرکت دایرهای، خودش نیز دارای یک اندازه حرکت زاویهای و گشتاور مغناطیسی ذاتی است. تکانه زاویهای ذاتی الکترون با نام اسپین شهرت یافت، و شکافهای ابهامآمیز موجود در خطوط طیفی مشاهدهشده توسط یک طیفسنج با وضوح بالا را توضیح داد؛ امروزه این پدیده به عنوان شکاف ساختار ریز شناخته میشود.
مکانیک کوانتومی
در مکانیک کوانتومی رفتار یک الکترون در یک اتم به وسیله یک اوربیتال توصیف میشود که به جای مدار، در واقع یک توزیع احتمال است. در تصویر بالا سایه نشان دهنده احتمال نسبی یافتن الکترون است، که انرژی آن متناظر با اعداد کوانتومی در آن نقطه است.
در سال ۱۹۲۴ یک فیزیکدان فرانسوی به نام لوییس دوبروی در مقالهاش با عنوان (تحقیق درباره نظریه کوانتوم) فرضیهای را مطرح کرد که همه مواد، مانند نور، دارای یک موج دوبروی میباشند. یعنی در شرایط مناسب، الکترونها یا مواد دیگر ممکن است از خودشان ویژگیهای ذرات یا امواج را بروز دهند. ویژگیهای ذرهای یک ذره هنگامی بروز میکنند که اینگونه نشان میدهد که در هر لحظه از زمان، در طول مسیرش یک موقعیت محلی در فضا دارد. ماهیت موجی هنگامی مشاهده میشود که مثلا یک پرتو نور از درون شکافهای موازی عبور میکند و الگوهای تداخلی ایجاد میکند. در سال ۱۹۲۷، الگوهای تداخلی برای یک پرتو از الکترونها و با استفاده از یک پرده نازک فلزی، توسط یک فیزیکدان انگلیسی به نام جورج پاجت تامسون مشاهده شد و همچنین دو فیزیکدان آمریکایی به نامهای کلینتون دیویسون و لستر گرمر این اثر را با استفاده از یک بلور نیکل مشاهده کردند.
پیشبینی دوبروی در مورد ماهیت موجی الکترون سبب شد شرودینگر معادله موجی برای الکترونهای در حال حرکت تحت تاثیر هسته در اتم، ارائه دهد. در سال ۱۹۲۶، این معادله، یعنی معادله شرودینگر به شکل موفقیتآمیزی چگونگی انتشار امواج الکترونی را توصیف کرد. این معادله موج به جای اینکه به پاسخی برای تعیین مکان الکترون در طول زمان بینجامد، میتواند برای پیشبینی احتمال یافتن یک الکترون در نزدیکی یک مکان مورد استفاده قرار گیرد، به ویژه در نواحی از فضا که الکترون در آن مقید است، زیرا معادله موج الکترون در این نواحی با گذشت زمان تغییر نمیکند. این دیدگاه منجر به فرمولبندی دوم مکانیک کوانتومی (که فرمولبندی نخست آن توسط هایزنبرگ در سال ۱۹۲۵ انجام شدهبود) شد و پاسخهای معادله شرودینگر مانند هایزنبرگ منجر به نتیجهگیریهایی در مورد حالات انرژی یک الکترون در اتم هیدروژن میشد که معادل همانهایی بودند که توسط بور در سال ۱۹۱۳ نتیجهگیری شدهبود و به عنوان عامل ایجاد خطوط طیفی هیدروژن شناخته میشدند. هنگامی که اسپین و برهمکنش میان الکترونها در نظر گرفته شدند، مکانیک کوانتومی بعدها این امکان را فراهم نمود که قرارگیری الکترونها در اتمهای با اعداد اتمی بالاتر از هیدروژن نیز، پیشبینی شوند.
در سال ۱۹۲۸ پائول دیراک بر مبنای کار ولفگانگ پاولی، مدلی از الکترون به نام معادله دیراک ارائه داد که با نظریه نسبیت سازگار بود و با بکار بردن آثار نسبیتی و تقارن در فرمولبندی هامیلتونی مکانیک کوانتومی میدان الکترومغناطیسی. در سال ۱۹۳۰ دیراک به منظور رفع برخی اشکالات موجود در معادله نسبیتیاش، یک مدل از خلا به عنوان یک دریای نامتناهی از ذرات با انرژی منفی ارائه داد که دریای دیراک نامیده شد. این موضوع منجر شد که او وجود پوزیترون را که پادماده همتای الکترون است، پیشبینی کند. این ذره در سال ۱۹۳۲ توسط کارل اندرسون کشف شد و پیشنهاد داد که الکترونهای استاندارد نگاترون نامیده شوند و الکترون به عنوان یک عبارت عمومی بکار برده شود که هر دو گونه دارای بار مثبت و منفی را توصیف میکند.
ش
در سال ۱۹۴۷، ویلیس اوژن لمب به هنگام همکاری با یک دانشجوی فوقلیسانس به نام رابرت رادرفورد، متوجه شد که حالتهای کوانتومی معینی از اتم هیدروژن که باید انرژیهای یکسانی داشته باشند نسبت به یکدیگر تغییر میکنند که این تفاوت موجود با نام تغییر لمب شناخته میشود. تقریبا در همان زمان، پولیکارپ کوش هنگام کار با هنری فولی، کشف کرد که گشتاور مغناطیسی الکترون کمی بیشتر از آن چیزی است که توسط نظریه دیراک پیشبینی شدهاست. این تفاوت کوچک بعدها گشتاور دوقطبی مغناطیسی نابهنجار الکترون نامیده شد. این اختلاف بعدها توسط نظریه الکترودینامیک کوانتومی که اواخر دهه ۱۹۴۰ توسط سین ایتیرو توموناگا، جولیان شوینگر و ریچارد فاینمن ارائه شده بود، توضیح دادهشد.
شتاب دهندههای ذرات
با پیدایش دستگاههای شتاب دهنده ذرهای در خلال نیمه اول قرن بیستم، فیزیکدانان کاوشهای ژرفتری در مورد ویژگیهای ذرات زیر اتمی آغاز نمودند. نخستین تلاش موفقیتآمیز برای شتاب بخشیدن به الکترونها با استفاده از القای الکترومغناطیسی را دونالد کرست در سال ۱۹۴۲ انجام داد. بتاترون اولیه وی به انرژیهایی در سطح ۲٫۳MeV رسید، درحالیکه بتاترونهای بعدی به انرژیهایی در حد ۳۰۰MeV دست یافتند. در سال ۱۹۴۷ تابش سینکروترون با استفاده از یک سینکروترون الکترونی ۷۰MeV و در شرکت جنرال الکتریک کشف شد. این تابش از شتاب گرفتن الکترونها و حرکت آنها با سرعتی نزدیک به سرعت نور در درون یک میدان مغناطیسی، ناشی میشود.
اولین برخورد دهندهی ذرات با انرژی بالا آدون نام داشت که انرژی پرتو آن ۱٫۵GeV بود و در سال ۱۹۶۸ شروع به کار کرد. این وسیله هم به الکترونها و هم به پوزیترونها در جهت مخالف مم شتاب میداد، که به شکل موثری، انرژی برخورد آنها را در مقایسه با برخورد الکترون با یک هدف ساکن، دوبرابر میکرد. برخورددهنده بزرگ الکترون-پوزیترون (LEP) در سرن که از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۰ در حال کار بود، توانست به انرژیهای برخوردی در حد ۲۰۹GeV دست یابد و سنگ محک مهمی برای مدل استاندارد فیزیک ذرات بود.
حبسنمودن یک تک الکترون
الکترونهای تکی را امروزه میتوان در یک ترانزیستور فوق کوچک (۲۰x۲۰ نانومتر) سیموس محبوس نمود که در دماهای پایینی از ۲۶۹- تا ۲۵۸- درجه سانتیگراد عمل میکند.
تابع موج الکترون در یک شبکه نیمههادی پخش میشود و با الکترونهای ظرفیت برهمکنشی قابل چشمپوشی دارد و میتوان با جایگزینی جرم آن با تانسور جرم موثر، از صوریسازی تکذره استفاده نمود
ویژگیها
طبقهبندی
مدل استاندارد ذرات بنیادی. الکترون در گوشه پایین و سمت چپ قرار دارد.
در مدل استاندارد فیزیک ذرات، الکترونها به گروهی از ذرات زیر اتمی به نام لپتونها تعلق دارند که ذرات بنیادی یا اولیه در نظر گرفته میشوند. الکترونها دارای کمترین مقدار جرم در میان لپتونهای باردار (و یا هر نوع ذره دارای بار الکتریکی) هستند و متعلق به اولین نسل ذرات بنیادی هستند. دومین و سومین نسل لپتونهای باردار میون و تاو هستند که از نظر بار، اسپین و برهم کنش با الکترونها یکسان بوده ولی دارای جرم بیشتری میباشند. لپتونها از نظر نداشتن برهم کنش قوی با جزء دیگر تشکیل دهنده ماده به نام کوارک تفاوت دارند. همه اعضای گروه لپتونها فرمیون هستند زیرا همگی آنها دارای اسپین نیمهصحیح هستند؛ الکترون دارای اسپین است.
ویژگیهای بنیادی
جرم نامتغیر یک الکترون تقریبا | [
"اوربیتال اتمی",
"ذره بنیادی",
"فرمیون",
"لپتون",
"جاذبه",
"الکترومغناطیس",
"نیروی ضعیف",
"پوزیترون",
"جی جی تامسون",
"بار بنیادی",
"Statcoulomb",
"ذرات زیراتمی",
"بار الکتریکی",
"نسل (فیزیک ذرات)",
"جرم نامتغیر",
"پروتون",
"مکانیک کوانتومی",
"تکانه زاویهای",
"اسپین",
"ثابت کاهیده پلانک",
"اصل طرد پاولی",
"پراش الکترون",
"طول موج دوبروی",
"الکتریسیته",
"مغناطیس",
"رسانندگی گرمایی",
"گرانشی",
"الکترومغناطیسی",
"نیروی هستهای ضعیف",
"میدان الکتریکی",
"میدان مغناطیسی",
"فوتون",
"پلاسما (فیزیک)",
"الکترونیک",
"جوشکاری با تشعشعات الکترونی",
"لامپ پرتوی کاتدی",
"میکروسکوپ الکترونی",
"پرتودرمانی",
"لیزر الکترون آزاد",
"آشکارسازهای یونیزاسیون گازی",
"شتابدهنده ذرهای",
"شیمی",
"فیزیک هستهای",
"قانون کولن",
"یونیزهشدن",
"انرژی بستگی",
"پیوند شیمیایی",
"ریچارد لامینگ",
"جرج استونی",
"#refDahl1997",
"واکنش هستهای",
"هستهزایی ستارهای",
"ذرات بتا",
"واپاشی بتا",
"ایزوتوپ پرتوزا",
"پرتو کیهانی",
"پادذره",
"بار (فیزیک)",
"پرتو گاما",
"کهربا",
"آذرخش",
"The Philosophical Library",
"ویلیام گیلبرت",
"Greenwood Press",
"فرانسیس هاوکسبی",
"شارل فرانسوا دو سیسترنی دو فی",
"نظریههای اتر",
"مؤسسه مهندسان برق و الکترونیک",
"بنجامین فرانکلین",
"ScienceWorld",
"ولفرم ریسرچ",
"Greenwood Publishing Group",
"همفری دیوی",
"مایکل فارادی",
"برقکافت",
"Annals of Science",
"ویلهلم ادوارد وبر",
"قانون مربع معکوس",
"جورج استونی",
"یون",
"ظرفیت شیمیایی",
"قوانین برقکافت فاراده",
"هرمان فون هلمهولتز",
"University of Chicago Press",
"Philosophical Magazine",
"هندریک لورنتز",
"هاوتن مفلین هارکورت",
"Prentice Hall",
"Courier Dover",
"یوهان ویلهلم هیترف",
"کاتد",
"اویگن گلدشتاین",
"پرتو کاتدی",
"#refDahl۱۹۹۷",
"ویلیام کروکز",
"لامپ پرتو کاتدی",
"خلأ",
"تابناکی",
"آند (شیمی)",
"مولکول",
"نیچر",
"آرتور شوستر",
"پتانسیل الکتریکی",
"جریان الکتریکی",
"نسبت جرم به بار",
"جوزف جان تامسون",
"جان سیلی تاونزند",
"هارولد ویلسون (فیزیکدان)",
"انتشارات سیآرسی",
"The Nobel Foundation",
"جرج فیتزجرالد",
"هانری بکرل",
"فلوئورسانس",
"واپاشی هستهای",
"نیوزیلند",
"ارنست رادرفورد",
"ذرات آلفا",
"Isis (journal)",
"رادیم",
"Comptes Rendus de l'Académie des Sciences",
"#refBaW۲۰۰۱",
"ژورنال آو نوکلیر مدیسین",
"آزمایش قطره روغن",
"رابرت میلیکان",
"هاروی فلچر",
"برقکافت",
"آبرام ایوف",
"Soviet Physics Uspekhi",
"Успехи Физических Наук",
"Physical Review",
"فوق اشباع",
"چارلز تامسون ریس ویلسون",
"اتاقک ابری",
"Reviews of Modern Physics",
"نظریه اتمی",
"عدد کوانتومی",
"هنری موزلی",
"جیمز فرانک",
"گوستاو هرتز",
"هسته اتم",
"نیلز بور",
"خطوط طیفی هیدروژن",
"اشپرینگر ساینس+بیزینس مدیا",
"گیلبرت لوویس",
"پیوند کووالانسی",
"جکس (ژورنال)",
"والتر هایتلر",
"فریتس لندن",
"جفتالکترون",
"مکانیک کوانتوم",
"European Journal of Physics",
"ایروینگ لانگمویر",
"جدول تناوبی عنصرها مندلیف",
"جدول تناوبی",
"انتشارات دانشگاه آکسفورد",
"ولفگانگ پاولی",
"انتشارات دانشگاه کمبریج",
"ساموئل گودسمیت",
"جرج اولنبک",
"اندازه حرکت زاویهای",
"گشتاور مغناطیسی",
"Die Naturwissenschaften",
"طیفسنج",
"ساختار ریز",
"انجمن فیزیک آلمان",
"توزیع احتمال",
"لویی دوبروی",
"موج دوبروی",
"تداخل امواج",
"جرج پاجت تامسون",
"کلینتون دیویسون",
"لستر گرمر",
"نیکل",
"بنیاد نوبل",
"معادله شرودینگر",
"سالنامه فیزیک",
"انتشارات دانشگاه هاروارد",
"Jones & Bartlett Publishers",
"پل دیراک",
"معادله دیراک",
"اصل نسبیت",
"هامیلتونی (مکانیک کوانتومی)",
"Proceedings of the Royal Society of London A",
"دریای دیراک",
"پادماده",
"کارل دیوید آندرسون",
"انتشارات دانشگاه پرینستون",
"ویلیس اوژن لمب",
"تغییر لمب",
"پولیکارپ کوش",
"هنری فولی",
"گشتاور دوقطبی مغناطیسی نابهنجار",
"الکترودینامیک کوانتومی",
"سینایترو تومونوجا",
"جولیان شوینگر",
"ریچارد فاینمن",
"Beam Line",
"دانشگاه استنفورد",
"القای الکترومغناطیسی",
"دونالد ویلیام کرست",
"بتاترون",
"تابش سنکروترون",
"سینکروترون",
"جنرال الکتریک",
"برخورددهنده",
"آدون",
"Physics in Perspective",
"برخورددهنده بزرگ الکترون-پوزیترون",
"سرن",
"مدل استاندارد (ذرات بنیادی)",
"CERN Courier",
"جرم مؤثر (فیزیک حالت جامد)",
"مدل استاندارد",
"ذرات بنیادی",
"Physics Reports",
"میون",
"تاو",
"کوارک",
"مرتبه بزرگی (جرم)#بین ۱۰−۲۴ kg",
"واحد جرم اتمی",
"همارزی جرم-انرژی",
"اینشتین",
"الکترونولت",
"نسبت جرم پروتون به الکترون",
"مؤسسه ملی فناوری و استانداردها",
"سن جهان",
"ساینس",
"کولن",
"New Age Publishers",
"گشتاور مغناطیسی الکترون",
"مگنتون بور",
"ژول",
"تسلا (یکا)",
"مارپیچگی",
"پرئون",
"فیزیکال ریویو لترز",
"ذره نقطهای",
"فیزیک کلاسیک",
"تبدیل فولدی-ووتویسن",
"نسبیت عام",
"خود-انرژی",
"Eduard Shpolsky",
"دیمیتری ایواننکو",
"آرسنی سوکولوف",
"دام پنینگ",
"Physica Scripta",
"شعاع کلاسیک الکترون",
"Wiley-VCH",
"نسبیت خاص",
"ثابت گذردهی خلاء",
"واپاشی ذره",
"نوترینو",
"پادنوترینو",
"پایستگی بار",
"Physical Review D",
"بازه اطمینان",
"Physics Letters B",
"دوگانگی موج و ذره",
"آزمایش دوشکاف",
"عدد مختلط",
"تابع موج",
"تابع چگالی احتمال",
"نابودسازی",
"ساینتیفیک آمریکن",
"اصل عدم قطعیت",
"هایزنبرگ",
"حالت خلاء",
"ثابت پلانک",
"قطبش خلاء",
"گذردهی نسبی",
"دا کاپو پرس",
"نیو ساینتیست",
"ککبی (شتابدهنده)",
"طول پلانک",
"World Scientific",
"ذره مجازی",
"حرکت تقدیمی",
"International Journal of Theoretical Physics",
"خط طیف نوری",
"IEEE Transactions on Microwave Theory and Techniques",
"قانون آمپر",
"موتور الکتریکی",
"Light and Matter",
"پتانسیل لینار−ویشرت",
"نیروی لورنتز",
"نیروی مرکزگرا",
"پیچه",
"ژیرورادیوس",
"ژورنال اخترفیزیکی",
"تابش سیکلوترون",
"نیروی آبراهام-لورنتز",
"American Journal of Physics",
"پایستگی انرژی",
"تکانه",
"تابش ترمزی",
"پراکندگی کامپتون",
"طول موج کامپتون",
"Nobel Foundation",
"نور مرئی",
"پراکندگی تامسون",
"ثابت ساختار ریز",
"نابودسازی الکترون-پوزیترون",
"پوزیترونیوم",
"جفتسازی",
"Physics Letters A",
"Radiation Physics and Chemistry",
"برهمکنش الکتروضعیف",
"دستسانی (فیزیک)",
"الکترون نوترینو",
"ایزواسپین ضعیف",
"جریان باردار",
"بوزون دبلیو",
"پرتوزا",
"بوزونهای دبلیو و زد",
"جریان خنثی",
"پراکندگی کشسان",
"اتم",
"انرژی",
"عدد کوانتومی اسپین",
"اثر اوژه",
"انرژی یونش",
"اثر فوتوالکتریک",
"AIP Conference Proceedings",
"عملگر تکانه زاویهای",
"Cornell University Press",
"اوربیتال مولکولی",
"University Science Books",
"جفت الکترون",
"نشریه شیمی کانادا",
"اثر برق مالشی",
"Materials Science and Technology (journal)",
"Journal of Electrostatics",
"شبه ذرات",
"شبکه شاره",
"معادلات ماکسول",
"مقاومت و رسانایی الکتریکی",
"پلی تترافلوئورواتیلن",
"دیالکتریک",
"عایق الکتریکی",
"نیمرسانا",
"Tata McGraw-Hill",
"پیوند فلزی",
"نظریه نوارها",
"الکترون نامتمرکز",
"گاز فرمی",
"سرعت رانش",
"سرعت انتشار موج",
"قانون ویدمان-فرانتس",
"رسانایی الکتریکی",
"نقطه بحرانی (ترمودینامیک)",
"ابررسانایی",
"نظریه بیسیاس",
"چگالش بوز-اینشتین",
"Journal of Superconductivity and Novel Magnetism",
"ابررساناهای نامتعارف",
"صفر مطلق",
"اسپینون",
"اوربیتون",
"هولون",
"ساینس دیلی",
"جرم در نسبیت خاص",
"تابش چرنکوف",
"آزمایشگاه ملی شتابدهنده اسلاک",
"شتاب",
"موج مادی",
"مهبانگ",
"گیتی",
"انتشارات دانشگاه کلمبیا",
"کلوین",
"مکمیلن",
"لپتونزایی",
"Progress in Physics",
"عدم تقارن باریون",
"سنتز هستهای",
"Annual Review of Astronomy and Astrophysics",
"انبساط جهان",
"ستاره",
"همجوشی",
"تکامل ستارگان",
"ایزوتوپهای نیکل",
"جرم خورشیدی",
"رمبش گرانشی",
"سیاهچاله",
"شعاع شوارتزشیلد",
"تابش هاوکینگ",
"افق رویداد",
"ستاره فشرده",
"ذرات مجازی",
"تونلزنی کوانتومی",
"پرتوهای کیهانی",
"Reports on Progress in Physics",
"نوکلئون",
"جو زمین",
"پیون",
"دانشگاه کالیفرنیا",
"تاج خورشیدی",
"نوسان پلاسما",
"رادیوتلسکوپ",
"طیفبینی",
"آشکارساز ذرات",
"دام یون چهارقطبی",
"دانشگاه لوند",
"شبکه دوجانبه",
"ناسا",
"شاتل فضایی",
"یونش",
"ورود به جو",
"مرکز پژوهشی لانگلی",
"جوشکاری",
"آزمایشگاه ملی لارنس لیورمور",
"Woodhead Publishing",
"طرح نگار الکترونی",
"میکرومتر",
"مدار مجتمع",
"پردازش پرتو الکترونی",
"استریلیزه",
"انجمن فیزیک آمریکا",
"ویسکوزیته",
"شتابدهنده ذرهای خطی",
"الکترون درمانی",
"سرطان سلول پایهای",
"پرتو ایکس",
"ایاورن ژورنال",
"اثر اسکولوف-ترنوف",
"فیزیک ذرات",
"پراش الکترونی کمانرژی",
"نور موازی شده",
"پراش الکترونی پرانرژی بازتابی",
"Measurement Science and Technology",
"دانشگاه کمبریج",
"مکگرا-هیل",
"میکروسکوپ انحراف-اصلاحشده الکترونی عبوری",
"میکروسکوپ الکترونی عبوری",
"میکروسکوپ الکترونی روبشی",
"پروژکتور آموزشی",
"اسلاید",
"دستگاه بارجفتشده",
"روبش",
"میکروسکوپ تونلی روبشی",
"Jones & Bartlett Learning",
"پرتو الکترون نسبیتی",
"دستگاه نوسانساز",
"آهنربای دوقطبی",
"همدوسی",
"بسامد",
"تشدید (فیزیک)",
"ریزموج",
"نمایشگر",
"ست تلویزیون",
"DIANE Publishing",
"افزاینده فوتوالکتریک",
"لامپهای خلاء",
"حالت جامد (الکترونیک)",
"ترانزیستور",
"آنیون",
"الکتراید",
"حباب الکترون",
"انتشار اگزوالکترون",
"فاکتور جی (فیزیک)",
"سامانههای تناوبی مولکولهای کوچک",
"اسپینترونیک",
"آزمایش اشترن-گرلاخ",
"تخلیه بار تاونسند",
"اثر زیمان",
"فهرست ذرات بنیادی",
"ترکیبات الکترونی",
"پراکندگی الکترونی",
"الکترونگاتیوی",
"الکترونخواهی",
"اوربیتال",
"انتشارات امآیتی"
] | [
"الکترون",
"اسپینترونیکها",
"الکترودینامیک کوانتومی",
"الکتریسیته",
"حاملهای بار",
"ذرات بنیادی",
"علم در ۱۸۹۷ (میلادی)",
"فرمیونها",
"لپتونها",
"مفاهیم بنیادین فیزیک",
"وامواژههای یونانی"
] |
1,855 | بار الکترون | 0 | 56 | 0 | [
"بار الكترون",
"بار بنیادی",
"بار بنيادي"
] | false | 40 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | بار بنیادی یکی از ثابتهای مهم و معروف در علم فیزیک است و مقدار آن در دستگاه اسآی میباشد؛ این مقدار برابر با بار الکتریکی یک پروتون یا قدر مطلق بار الکتریکی الکترون. قابل توجه است که بار الکترون یا پروتون یا هر ذره دیگر ناوردا است یعنی با داشتن سرعت بار آن تغییر نمیکند. مقدار بار بنیادی در دستگاه سیجیاس برابر با است.
نخستین اندارهگیری دقیق بار الکترون توسط رابرت میلیکان در سال ۱۹۰۹ انجام گرفت. در آزمایش قطره روغن، در اثر برخورد پرتوهای ایکس با مولکولهای تشکیل دهنده هوا الکترونها تولید میشوند. قطرههای بسیار ریز روغن با گرفتن الکترون بار منفی به دست میآورند. این قطرهها میان دو صفحه افقی جای میگیرند و جرم یک قطره با اندازهگیری سرعت سقوط آن معین میشود.
وقتی که صفحهها باردار میشوند، سرعت سقوط قطره باردار تغییر میکند، زیرا قطره باردار دارای بار منفی به وسیله صفحه بالایی که دارای بار مثبت است جذب میشود. مقدار بار صفحهها را میتوان طوری تنظیم کرد که قطرههای روغن به صورت معلق باقی بمانند و سقوط نکنند. بار روی قطره روغن را از روی جرم قطره و بار صفحهها پس از انجام تنظیم بار میتوان محاسبه کرد. | [
"بار الکتریکی",
"پروتون",
"کولن",
"فیزیک",
"اسآی",
"قدر مطلق (ریاضی)",
"الکترون",
"دستگاه سیجیاس",
"استتکولن",
"سرعت نور",
"رابرت میلیکان",
"۱۹۰۹ (میلادی)",
"آزمایش قطره روغن",
"پرتو ایکس",
"مولکول",
"جرم (فیزیک)"
] | [
"ثابتهای فیزیکی",
"یکاهای بار الکتریکی"
] |
1,856 | موش ستارهپوزه | 6 | 24 | 0 | [
"موش ستاره پوزه"
] | false | 1 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "color",
"Item2": "pink"
},
{
"Item1": "name",
"Item2": "موش ستارهپوزه"
},
{
"Item1": "image",
"Item2": "Condylura.jpg"
},
{
"Item1": "regnum",
"Item2": "[[جانوران]]"
},
{
"Item1": "phylum",
"Item2": "[[طنابداران]]"
},
{
"Item1": "classis",
"Item2": "[[پستانداران]]"
},
{
"Item1": "ordo",
"Item2": "[[حشرهخواران]]"
},
{
"Item1": "familia",
"Item2": "[[کورموشها]]"
},
{
"Item1": "genus",
"Item2": "'''''کوندیلورا'''''"
},
{
"Item1": "species",
"Item2": "'''''C. cristata'''''"
},
{
"Item1": "binomial",
"Item2": "''Condylura cristata''"
},
{
"Item1": "binomial_authority",
"Item2": "([[لینئوس]], [[۱۷۵۸]])"
}
],
"Title": "Taxobox"
} | Condylura cristata
موش ستارهپوزه (نام علمی: Condylura cristata) موشکور کوچکی است از خانواده کورموشها (Talpidae)، جنس کوندیلورا (Condylura) که در شرق کانادا و شمال شرقی آمریکا یافت میشود.
زیستگاه آن مناطق پست و نمناک است و از حشرات آبی، کرمها، نرمتنان، و ماهی کوچک تغذیه میکند. پوست جانور از خز سیاه ضدآبی پوشیده شده و دم و پاهای بزرگی دارد. طول آن میان ۱۵ و ۲۰ سانتیمتر است و ۵۵ گرم وزن و ۴۴ دندان دارد. ۲۲ شاخک گوشتین در انتهای پوزه جانور آن را از دیگر موشکورها متمایز میکنند.
گمان میرود این شاخکهای بسیار حساس با استفاده از تشخیص جریان الکتریکی در شکار، غذا را شناسایی میکنند. موش ستارهپوزه به تنها ۲۳۰ میلیثانیه از شناسایی تا مصرف شکار احتیاج دارد و از این لحاظ سریعترین پستاندار شناخته میشود.
شاهین دمقرمز، بوف بزرگ شاخدار، راسوی بدبو و دیگرراسوها و ماهیان بزرگتر از شکارگران این جانور هستند. | [
"جانوران",
"طنابداران",
"پستانداران",
"حشرهخواران",
"کورموشها",
"کارولوس لینئوس",
"۱۷۵۸",
"کانادا",
"ایالات متحده آمریکا",
"نرمتنان",
"شاخک",
"میلیثانیه",
"شاهین دمقرمز",
"بوف بزرگ شاخدار",
"راسوی بدبو",
"راسوها"
] | [
"پستانداران آمریکای شمالی",
"پستانداران ایالات متحده آمریکا",
"پستانداران توصیف شده در ۱۷۵۸ (میلادی)",
"پستانداران کانادا",
"جانوران توصیفشده در ۱۷۵۸ (میلادی)",
"سردههای تکنمونه پستانداران",
"سیاهه قرمز IUCN از گونههای با کمترین نگرانی",
"کورموشها"
] |
1,857 | یوزپلنگ | 6 | 513 | 0 | [
"يوزپلنگ",
"یوز",
"يوز",
"تازی پلنگ"
] | false | 80 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام",
"Item2": "یوزپلنگ"
},
{
"Item1": "وضعیت",
"Item2": "VU"
},
{
"Item1": "سامانه وضعیت",
"Item2": "iucn3.1"
},
{
"Item1": "تصویر",
"Item2": "TheCheethcat.jpg"
},
{
"Item1": "پهنای تصویر",
"Item2": "250px"
},
{
"Item1": "دوره سنگواره",
"Item2": "[[پلیوسن پسین]] تا امروز"
},
{
"Item1": "فرمانرو",
"Item2": "[[جانوران]]"
},
{
"Item1": "شاخه",
"Item2": "[[طنابداران]]"
},
{
"Item1": "رده",
"Item2": "[[پستانداران]]"
},
{
"Item1": "راسته",
"Item2": "[[گوشتخواران]]"
},
{
"Item1": "subordo",
"Item2": "[[گربهسانان]]"
},
{
"Item1": "خانواده",
"Item2": "[[گربهایان]]"
},
{
"Item1": "سرده",
"Item2": "[[ثابتپنجه]]ها"
},
{
"Item1": "گونه",
"Item2": "'''یوزپلنگ''''''A. Jubatus'''"
},
{
"Item1": "نام دوجملهای",
"Item2": "''Acinonyx jubatus''"
},
{
"Item1": "وضعکننده نام دوجملهای",
"Item2": "([[شربر]]، ۱۷۷۵)"
},
{
"Item1": "عنوان طبقههای پایینتر",
"Item2": "[[زیرگونه]]ها"
},
{
"Item1": "طبقههای پایینتر",
"Item2": "* متن را ببینید."
},
{
"Item1": "نقشه گستره پراکندگی",
"Item2": "Cheetah range.gif"
},
{
"Item1": "پهنای نقشه گستره پراکندگی",
"Item2": "250px"
},
{
"Item1": "عنوان نقشه گستره پراکندگی",
"Item2": "نقشه پراکندگی تاریخی یوزپلنگ"
}
],
"Title": "آرایه زیستی"
} | یوزپلنگ یا یوز ، جانوری مهرهدار و پستاندار از راسته گوشتخواران، خانواده گربهسانان است. این جانور در گذشته در بیشتر مناطق آفریقا و گستره وسیعی از آسیای مرکزی و شبهقاره هند یافت میشد، اما امروزه با کاهش شدید جمعیت روبرو شدهاست. از میان دو زیرگونه اصلی یوزپلنگ، یکی از زیرگونهها که با نام «یوزپلنگ آسیایی» شناخته میشود در خطر جدی انقراض است و تعداد کمی از آن در دشتهای مرکزی ایران به بقا ادامه میدهند.
بدن یوزپلنگ در درازای چندین میلیون سال به گونهای پیشرفت پیدا کردهاست که این جانور بتواند بهطور معمول توانایی حرکت با سرعتی برابر با ۱۱۲ کیلومتر در ساعت را داشته باشد و البته برای مدت کوتاه با سرعتی برابر با ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت هم توانای دویدن را دارد. سرعت یوزپلنگ در عرض ۲ ثانیه پس از شروع دویدن به ۷۵ کیلومتر در ساعت میرسد که از شتاب بسیاری از خودروهای مسابقهای نیز بیشتر است. البته میانگین سرعت حرکتی یوزپلنگ برابر با ۶۴ کیلومتر بر ساعت است. اندام باریک، پاهای لاغر و بلند، قفسه سینهای کم پهنا ولی عمیق و جمجمهای کوچک، ظریف و گرد، یوز را به سریعترین جانور روی زمین تبدیل کردهاست.
این جانور به آسانی از دیگر گربهسانان تشخیصپذیر است و آن را نه تنها از روی خالهای روی بدن میتوان متمایز کرد، که بدن باریک و کشیده، سر کوچک، چشمهای بالا قرار گرفته و گوشهای کوچک و تا حدودی پهن شمایلی یکتا به او میدهند. طعمه معمول یوزها آهوها (به ویژه آهوی تامسون)، ایمپالا و دیگر پستانداران سمدار حداکثر تا ۴۰ کیلوگرم وزن هستند. یک نر بالغ تنها هر چند روز یک بار شکار میکند اما مادههای دارای توله تقریبا هر روز به شکار میپردازند. در حالی که سایر گربهسانان شکارچیان شب هستند، یوزها عمدتا روزها فعال بوده و اغلب در اوایل بامداد و غروب آفتاب به سراغ طعمههای خود میروند.
واژهشناسی
واژه یوزپلنگ از ترکیب دو واژه «یوز» و «پلنگ» تشکیل شدهاست. یوز بن مضارع مصدر «یوزیدن» به معنای «جستن، جهیدن و طلب کردن» بوده و ازاینرو یوزپلنگ به معنای پلنگی است که به دنبال شکار خود گشته و آن را با جستن و دنبالکردن میگیرد. در فارسی میانه هم نام این جاندار «یوز» (با واو مجهول) بودهاست.
نام یوزپلنگ در زبان انگلیسی چیتا () است. این واژه برگرفته از واژه سانسکریت چیتراکایاه () به معنای «دارای بدن رنگارنگ» است و از طریق واژه هندی چیتا () وارد انگلیسی شدهاست. نام سردهای که یوز تنها عضو آن است نیز Acynonix است و تشکیلیافته از دو بخش برآمده از واژگان «ثابت» و «پنجه» در زبان یونانی. این نام اشاره به ویژگی یکتای جمعنشدنی پنجهها در این جانور دارد؛ ویژگیای که در هیچ گربهایمانند دیگری دیده نمیشود.
پیدایش و پراکنش
زیرخانواده گربهایان در میوسن پسین – نزدیک به ۹ میلیون سال پیش – پا بر روی زمین گذاشت و نسبهای گوناگون از آن در دوره به نسبت کوتاهی میان ۱۰٫۸ تا ۶٫۲ میلیون سال پیش شکل گرفتند. روشهای بررسی ژنتیکی نشان میدهند که قدیمیترین نیای گربهسانان در ۱۰٫۸ میلیون سال پیش در آسیا زندگی میکرد. نسبهای گوناگون در زمانهای مختلفی از این نسب اصلی جدا شدند و جدایی نسب یوز در نزدیکی ۷٫۲ میلیون سال پیش پدید آمد. نسب یوز به عنوان نسبی از گربههای بزرگجثه، لاغر و دارای پاهای درازی شناخته میشود که امروزه از آن تنها یوز (Acinonyx jubatus) باقی ماندهاست. این نسب در دوره پلیوسن پسین–پلیستوسن در بیشتر اوراسیا پراکنده بود و سنگوارههایی از یوزشکلان و گربههای یوزنما مربوط به این دوره در آفریقا، اوراسیا و آمریکای شمالی یافت شدهاند.
امروزه باور بر این است که نزدیکترین گونهها به یوز، شیر کوهی و جگواروندی هستند. اینها همه عضو طایفه Acinonychini بهشمار میروند که بر پایه بررسیهای مولکولی، در ۶٫۹ میلیون سال پیش از دیگر گربهها جدا شدند.
زیرگونهها
گونه یوز دارای دو زیرگونه اصلی است: زیرگونه آسیایی و زیرگونه آفریقایی. هر چند در این مورد اختلاف نظر وجود دارد و برخی متخصصان تعداد بیشتری زیرگونه را در نظر میگیرند؛ از جمله زیرگونه شمالغربی آفریقا (با نام علمی Acinonyx jubatus hecki) که یکی از چندین زیرگونه مشتقشده از زیرگونه آفریقایی است. شاهیوز نیز شکلی از یوز آفریقایی است با خالهای درشت و پیوسته بر روی پوست که نه زیرگونهای جدا، بلکه ریختی از این جاندار بهشمار میرود. عامل پدید آمدن چنین رنگآمیزی در پوست شاهیوز یک چیرگی است که اغلب در یوزهای جنوب آفریقا پدید میآید.
کراوسمان و مورالس زیرگونههای یوز را ۵ عدد و به صورت زیر برمیشمارند:
A. j. hecki در شمال غربی آفریقا
A. j. fearsoni در شرق آفریقا
A. j. jubatus در جنوب آفریقا
A. j. soemmerringi در شمال شرقی آفریقا
A. j. venaticus در شمال آفریقا تا شبهقاره هند (امروزه تنها در ایران) در بین دو زیرگونه اصلی، زیرگونه آفریقایی که در بسیاری از بخشهای این قاره پراکندگی دارد وضعیت نسبتا بهتری را دارد. به نظر میرسد که در حدود ۵ تا ۱۵ هزار یوز هنوز در آفریقا باقیماندهاند. اما زیرگونه آسیایی آن که به یوزپلنگ ایرانی یا یورپلنگ آسیایی مشهور است و روزگاری در بخشهای وسیعی از خاورمیانه و هند پراکندگی داشت، اکنون تنها محدود به چند ده راس در نواحی شرقی ایران شدهاست.
مشخصات ظاهری
یوزپلنگ از خانواده گربهسانان بهشمار میآید، اما به دلیل داشتن دست و پایی بلند، بدنی کشیده و باریک و سینهای فراخ تا حدود زیادی به سگهای تازی شبیهاست. در میان گربهسانان، یوز با داشتن ارتفاع شانهای برابر با ۸۳–۷۶ سانتیمتر و وزنی میان ۷۲–۴۰ کیلوگرم از جمله گربهسانان کوچکجثه بهشمار میرود. اندازه طول بدن به ۱٫۲ متر میرسد و طول دم نیز میان ۸۴–۶۶ سانتیمتر مادههای این جانور اندکی کوچکتر و لاغرتر از نرها هستند.
سر این جانوران به نسبت کوچک است و سینوسهای بزرگ و گذرگاههای هوایی بینی بیشتر حجم جمجمه را میپوشانند. چنین چیزی باعث شدهاست که یوز فک و دندانهای کوچکتری داشته باشد، اما میزان بسیاری بالایی هوا به درون بدن بکشد. میزان بالای هوای ورودی به آن در رسیدن به سرعتهای بالا و افزایش سوخت و ساز بدن کمک میکند. قلب بزرگ و ششهای حجیم نیز به نوبه خود امکان رساندن اکسیژن ورودی به بخشهای گوناگون بدن را فراهم میکنند.
یوز تنها گربهسانی است که دور پنجههایش شیار پوستیای که همچون غلاف پنجه عمل کند ندارد. ناخن این جانور همواره برهنه هستند و این در ردپای جانور نیز آشکار میشود. با ناخنهایی همواره رو به بیرون، پنجه این گربهسان بیشتر همانند پنجه سگ میماند تا گربه. چنین ناخنهایی در هنگام سرعت گرفتن همان اثری را برای یوز ایفا میکنند که خارهای کفش دوندگان دوی سرعت در هنگام آغاز مسابقه.
در زیر چشمان یوزپلنگ خطهای سیاهی وجود دارند که به «خط اشک» معروفند. گمان میرود که این خطها جلوی تابش خورشید به چشم جانور در هنگام شکار را میگیرند.
رنگ بدن یوز نخودی تا خاکستری متمایل به زرد است و خالهای ریز و درشتی آن را پوشاندهاست. دور دهان، چانه و گلو به رنگ سفید هستند و زیر شکم و بخش درونی دست و پاها نیز به رنگ روشن است. خالهای روی بدن گرد و سیاهرنگ هستند ولی الگوی ویژهای ندارند. نوار سیاه رنگی از گوشه چشم تا دهان امتداد مییابد که به «خط اشک» معروف است. این خط با جذب نور خورشید از انعکاس نور جلوگیری میکند و با کم کردن زنندگی نور خورشید، درست مانند عینک آفتابی، از چشمان یوزپلنگ محافظت میکند. پشت گوشها سیاهرنگ و در پایه خود و گوشهها نخودی میشود. دم نیز بر روی خود خالهایی دارد که در انتها به حلقههایی کموبیش ناکامل میرسند. تعداد خالهای روی بدن هر یوزپلنگ آفریقایی به بیش از سه هزار عدد میرسد ولی به دلیل بزرگتر بودن خالهای یوزپلنگ آسیایی (ایرانی)، تعداد آن کمتر است. رنگ بدن آسیاییها همچنین زرد مایل به قهوهای کمرنگ است در حالی که یوزهای جنوب صحرای آفریقا زرد نخودی هستند.
بچه یوزها در هنگام به دنیا آمدن دارای پشت، گردن و سری پوشیده از مویی بلند و پشموار به رنگ خاکستری متمایل به آبی هستند. زیر این پشم، پوست بدن خاکستری دودی تا سیاه است. در ده هفته پس از تولد، پشم کنار رفته و تنها یالی ناچیز از جنس مو در پشت گردن باقی میماند. این یال در یوزهای بالغ در عمل ناپدید میشود. در سومین ماه زندگی، رنگ پوست بدن به رنگ طبیعی یوزها میرسد. یوزپلنگ ایرانی دارای یالی ضخیمتر از همگونه خود در آفریقا است؛ این یال ضخیم به منظور گرم نگهداشتن آن در سرمای شدید زمستان استپهای مرتفع مرکز ایران است.
یوزپلنگ و پلنگ هر دو دارای طول بدنی برابر با هم هستند. اگرچه بسیاری از مردم یوز را با پلنگ اشتباه میگیرند، اما تفاوت بارز این دو گونه در شکل خالهایشان است. در یوز خالها توپر و گرد است، در حالی که خالهای پلنگ درشت و توخالی و گل مانند است. خط اشک از مشخصات بارز یوز بهشمار میآید و پلنگ این خط را ندارد. فرق دیگر یوزپلنگ با پلنگ این است که یوزپلنگ – برخلاف پلنگ – در پشت گردن یال دارد. از جمله دیگر تفاوتهای دو گونه میتوان به لاغرتر بودن یوز نسبت به پلنگ و داشتن سر کوچکتر اشاره کرد.
بدن یوزپلنگ به شکل ویژهای مناسب سرعتهای بالا است. بیشترین سرعت ثبتشده برای این جانور به ۱۱۲ کیلومتر بر ساعت میرسد؛ سرعتی که آن را در بالای سریعترین جانداران روی زمین قرار دادهاست. یوزها میتوانند سرعت خود را از حالت ایستاده در کمتر از ۳ ثانیه به بیش از ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت برسانند. به دلیل داشتن ستون فقراتی انعطافپذیر و پاهای بلند و روان، او همچنین میتواند پرشهایی به طول ۷،۵ متر انجام دهد. به بیانی، تک تک بخشهای بدن یوز در ایجاد چنین سرعتی دخالت دارند. پاهای عقبی بلند و نازک هستند و چگونگی اتصال ماهیچه به استخوان در آنها به جانور کمک میکند تا به سرعت نیروی شدیدی به عقب وارد آورد. ستون فقرات ماهیچههای بسیار نیرومند دارد و همچون فنر فوقالعاده انعطافپذیری عمل میکند که امکان پرشهای بلند را به جانور میدهد. پاهای جلویی (دستها) به شانه متصلند و به جای استخوان ترقوه، ماهیچه آنها را به شانه وصل کردهاست. چنین چیزی انعطاف بسیاری به یوز دادهاست. از آنجا که پنجهها به صورت کامل درون بدن فرونرفتهاند، در هنگام سرعت گرفتن به درون خاک میروند و توانایی بیشتری به جانور در کنترل مسیر خود میدهند. همچنین، دم عامل مهمی در تغییر جهت ناگهانی یوز در هنگامی است که شکار به سرعت مسیرش را عوض میکند؛ حالت فنری دم و اتصال آن به ستون فقرات از آن نقشی همچون سکان ساختهاست.
رفتار
دو یوز در کنار هم
یوزها برای زندگی اغلب مناطق خشک و باز همچون استپها و علفزارها را انتخاب میکنند. در چنین محیطهایی است که یوز میتواند با سرعت در پی طعمههایش بدود؛ برخلاف جنگل که وجود درختان انبوه نه تنها مانع از حرکت سریع جانور میشود که در شبها با انداختن سایه جلوی دید بهترش را میگیرد. برخلاف شیرها، آنها در طول روز فعالند و بیشتر وقت شب را به خواب و استراحت میگذرانند. در طول روزهای طولانی و گرم در آفریقا، یوزها به سایه درختان یا بالای آنها پناه میبرند.
یوزها به سه حالت در طبیعت دیده میشوند: تنها، گروه خانوادگی و نرهای سرگردان. گروه خانوادگی متشکل از مادر به همراه تولههایش است. نرهای سرگردان معمولا برادر بوده و اغلب یک ائتلاف دو یا سه نفره را تشکیل میدهند؛ به ندرت اتفاق میافتد که یک نر تنها زندگی کند. این ائتلاف در کنار هم قرار داشته، با هم به شکار رفته و معمولا محدوده زندگی آنها با قلمرو چند ماده هم پوشانی دارد. حرکات گروه و مقصدشان اغلب وابسته به رفتوآمد طعمهها بستگی دارد. گسترهای که یک ائتلاف برای پیدا کردن طعمه زیر و رو میکند میتواند به بیش از ۱۰۰ کیلومتر مربع برسد. آنها آنچنان قلمروخواه نیستند و درگیری با یوزهای غریبه بر سر تملک یک قلمرو در آنها کمتر اتفاق میافتد. رفتارهای قلمروخواهانه همچون نشانگذاری محل توسط پاشیدن ادرار در این جانوران بسیار کمتر و نامتکاملتر از پلنگها و شیرها است.
روش تشکیل ائتلاف در میان نرها اغلب به این صورت است که برادران برآمده از یک مادر پس از آنکه از مادرشان جدا میشوند در کنار هم میمانند، اگرچه نرهای ناهمخون نیز ممکن است با هم ائتلاف تشکیل دهند. آنها در این هنگام به ندرت از هم دور میشوند و بیش از ۵۰ درصد طول روز را در فاصله کمتر از ۱ متری از هم به سر میبرند. در این هنگام، اعضای ائتلاف وقت زیادی را برای ارتباط با همدیگر اختصاص میدهند و به اقدام به لیس زدن همدیگر و دور کردن خاشاک و کک از بدن هم میکنند. یوزی که با پنجههایش کک را شکار میکند، آن را میخورد. اغلب لیسیده شدنها همراه با صدایی خرخرمانند به نشانه رضایت از سوی یوز دیگر است.
دلیلهای گوناگونی برای چرایی تشکیل ائتلاف میان یوزهای نر مطرح شدهاست. اگرچه تعداد بیشتر اعضای هر دسته و گروه میتواند شانس آن گروه برای پیروزی بر گروههای دیگر را بالا برد، اما درباره یوزها تعداد بسیار اندکی مشاهده جنگ میان این جانوران گزارش شدهاست. در میان اعضای یک ائتلاف، جنگی بر سر قدرت سر نمیگیرد چرا که هیچ یوز مسلطی وجود ندارد. از سوی دیگر، پیوندهای ائتلافی میان یوزها اغلب طولانیمدت هستند و این به همراه نبود یوز غالب در ائتلاف، دو تفاوت بنیادین چنین گروههایی در میان یوزها و نخستیسانان را تشکیل میدهد.
تولید صدا
دو یوزپلنگ جوان برادر در حال تمیز کردن یکدیگر پس از خوردن غذایشان، اوکاوانگو دلتا، بوتسوانا. این تصویر نشاندهنده برادری، محبت برادرانه، همکاری و کمک متقابل است.
یوزهای نر و ماده برای هدفهای گوناگون اقدام به تولید انواع مختلفی از صداها میکنند. یوزهای مادر برای صدا زدن فرزندانشان آوایی «پرررر–پرررر» مانند تولید میکنند. فرزندان نیز در برابر هنگامی که به مادر میرسند صداهای کوتاه «پیپسسس–پیپسسس» از خود درمیآورند. مادر از صدای ویژه خود به منظور در کنترل نگه داشتن فرزندان و جلوگیری از دور شدن بسیار آنها از خود بهره میگیرد. پس از خوردن شکار و در هنگام لیس زدن یکدیگر نیز یوزها صدایی پرررر مانند از خود درمیآورند. این صدا درست مانند صدای گربه خانگی در هنگام نوازش است، اما با شدتی بالاتر که تا ۶ متر دورتر شنیده میشود. تولید صدای پرررر روشی برای نشان دادن دوستی و برادری میان این جانوران است.
اعضای یک ائتلاف همواره مراقب همدیگر هستند و در صورتی که یکی از آنها گم شود با صدا زدن او تلاش میکنند پیدایش کنند. آنها تا لحظهای که یارشان پیدا نشده دست از تولید صدا برنمیدارند. این صدا زیر و کوتاه است و در دفعات طولانی در دقیقه تکرار میشود.
یوزپلنگ بر خلاف همه دیگر گربهسانان بزرگ توانایی نعره کشیدن ندارد. در صورتی که احساس خطر کند یا جانوری بخواهد طعمهاش را از او برباید، صدای غرغرمانندی از خود درمیآورد و پاهای خود را به زمین میکوبد. دیگر روش ترساندن مهاجم نیز شق کردن موهای روی شانهاش است که باعث میشود بزرگتر به نظر آید.
شکار
یوز با خفهکردن شکار از راه گرفتن گلویش آن را میکشد. در پرونده: یوزی در حال شکار ایمپالا
یوزها روش شکار کردن را از مادرانشان فرا میگیرند. آنها از آغاز ۴ ماهگی گاه در کنار مادر خود به شکار میروند و هرچه سنشان بالاتر میرود این همراهی بیشتر میشود. اگرچه وجود بچهها و بازیگوشیشان گاه باعث ایجاد مزاحمت برای مادر میشود، اما بودن فرزندان در هنگام شکار فرصت مناسبی به آنها برای یادگیری فن گرفتن طعمه میدهد. گاه مادر با به دام انداختن بچه آهوان، آنها را در اختیار فرزندانش میگذارد تا با بازی کردن با بچه آهوان و تلاش برای گرفتنش تواناییهای شکاری خود را بالا برند.
یوزها در هنگام شکار به آهستگی به طعمه خود نزدیک میشوند و آن را تعقیب میکنند. این مرحله زمانبر است و میتواند تا نیم ساعت نیز طول بکشد. در یوزهای بالغ، بیش از ۵۰ درصد زمان شکار صرف آهسته راه رفتن و خزیدن به همراه تعقیب میشود. پس از آنکه یوز به اندازه کافی به طعمه خود نزدیک شد، جانور با سرعت زیادی به سوی طعمه میدود و تلاش میکند که آن را نقش بر زمین کند. بسته به وزن طعمه، یوز راهکارهای گوناگونی برای به خاک نشاندنش به کار میگیرد. برای طعمههای کوچکجثه وارد کردن ضربه با پنجه جلو و مختل کردن تعادل طعمه در هنگام فرار کافی است، اما طعمههای بزرگتری همچون آهوان بالغ نیاز به حمله از پشت، وارد کردن ضربه به ران و پریدن بر پشت آن دارد. در هر دو صورت، یوز پس از به زمین افتادن طعمه گردن آن را به دندان میگیرد تا شکار از خفگی جان سپارد. برخلاف شیر، که دارای پنجههایی قوی برای ضربه کشنده زدن به شکار است، یوزها آنچنان از پنجههایشان برای گرفتن شکار بهره نمیبرند و تنها آن را خفه میکنند. تفاوت دیگر شکار یوز با دیگر گربهسانان نیز در قدرت وارده به گردن است؛ در شیرها، ضربه وارده توسط فک به گردن باعث شکستن ستون فقرات گردن میشود، حال آنکه دندانهای یوز توانایی شکست استخوان را ندارند و تنها راه نای را میبندند.
این گربهسانان علاقهای به خوردن مردار ندارند و غذای خود را شکار کرده و تازه میخورند. سر و صورت آنها پس از خوردن غذا آلوده به خون طعمه میشود، از این رو یوزهای در کنار هم دست به لیسیدن همدیگر میزنند تا بدن به کلی پاک شود. اگرچه یوز درگرفتن طعمههایش بهتر از دیگر گربهسانان عمل میکند و در هر دو تلاش، یکی نتیجه میدهد، از آنجا که برای به دنبال رفتن شکارش انرژی بسیار زیادی تلف میکند، در صورتی که تشخیص دهد تعقیب بیفایدهاست آن را متوقف میکند. پس از شکار، یوز آن را به منطقهای علفزارمانند میکشاند تا از دید مهاجمان پنهان کند. در این هنگام جانور همچون سگ له له میزند تا نفس خود را بازیابد. پس از ۲۰ تا ۳۰ دقیقه، اقدام به خوردن شکار میکند و بخشهای بزرگی از گوشت را یکجا میبلعد. عجله یوز در این کار و هشیاری مداومش در هنگام خوردن غذا به دلیل ترسش از آمدن درندگانی چون شیر و کفتار است.
بیشتر طعمههای یوز را آهوان تامسون بالغ و جوان تشکیل میدهند. پس از آنها، گوسالههای گاوهای وحشی، گورخران کم سن و سال و دیگر انواع آهوان از جمله طعمههای یوزهای ساکن آفریقا هستند.
در ایران، یوزها از انواع سمداران کوهزی تغذیه میکنند. قوچ و میش عمدهترین شکار یوزپلنگ ایرانی را تشکیل میدهند و کل، بز، جبیر و آهوی ایرانی نیز در رتبههای بعدی قرار دارند. این جانوران گاه اقدام به گرفتن خرگوش نیز میکنند، اگرچه خرگوش انرژی آنچنانی در اختیارشان نمیگذارد. بررسیها نشان دادهاند که یوزهای ایرانی قوچها، کلها و آهوان نر (معمولا مسنتر) را بیشتر ترجیح میدهند چرا که نسبت به جوانترها تحرک کمتری دارند و وزنشان نیز بیشتر است.
زادآوری
توله یوز در آفریقای جنوبی
یوزها بیشترین میزان مرگ و میر تولهها در میان دیگر گربهسانان را دارند. تخمینی توسط لورنسون حکایت از مرگ ۹۶–۹۴ درصد تولهها پیش از رسیدن به استقلال دارد. چنین نرخ بالای مرگ و میری از دیدگاه فرگشتی باعث میشود که سن باروری جانور در طول زمان رو به سوی کمتر شدن برود تا شانس بیشتری برای ادامه بقای گونه پدید آید. در حقیقت، یوزها به نسبت دیگر گربهسانان همجثه خود در سنهای پایینتری بالغ میشوند.
یوزهای ماده در همه طول سال بچه میزایند اما بیشتر در فصلهای بارانی سال باردار میشوند تا فصلهای خشک. دلیل آن هم میتواند این باشد که تعداد فرزندان طعمهها از جمله آهوی تامپسون در این هنگام به شدت بیشتر میشود. این آهوان جوان طعمههای مورد علاقه یوز هستند و گرفتنشان سادهاست. هفت تا چهارده روز پیش از آنکه یوز ماده آماده جفتگیری شود ادرارش بوی ویژهای به خود میگیرد که به نرها این پیام را میرساند که ماده به زودی آماده پذیرش نر است. دوره زمان موسوم به فحلی در یوزها ۱ هفته طول میکشد. اگر در این هنگام ماده باردار نشد، ۱۰ روز دیگر دوباره وارد دوره فحلی میشود؛ در غیر این صورت، تولههایش را ۳ ماه دیگر به دنیا میآورد. تعداد بچههای به دنیا آمده میان ۴ تا ۶ توله در هر زایمان است اما میانگین تعداد تولهها در پانزدهمین روز تولد ۳٫۷–۳٫۵ است. پیش از زایمان، یوز ماده یک ناحیه یا کنام مناسب را که معمولا علفزار بلندی در یک ناحیه مرطوب است، انتخاب کرده و تولههای ۲۵۰ تا ۳۰۰ گرمیش را در آنجا میزاید.
یوزهای ماده آزاد و ساکن حیات وحش بسیار بیشتر پذیرای بارداری هستند تا آنهایی که در اسارت نگه داشته میشوند. در یک بررسی، ۹۵ درصد مادههای جمعیت بررسیشده در حیات وحش در طی یک سال باردار بودند یا اینکه از بچههایشان مراقبت میکردند؛ این عدد در تقابل بسیار با ۱۵٫۷ درصد از مادههای در اسارت بود که در کل زندگی اسارتشان باردار شده بودند. در حالت طبیعی، یوزهای مادهای که فرزندان خود را از دست داده باشند در دوره زمانی ۳ هفته پس از آن اقدام به بارداری دوباره میکنند. از آنجا که مدت زمان میان از دست دادن فرزند و پذیرش بارداری یک ماده به نسبت کم است، این پرسش پدید میآید که آیا یوزهای نر حاضر میشوند تا با کشتن فرزندان یک ماده، خود به فرصت جفتگیری با ماده مورد نظر دست یابند؟ اگرچه این وضعیت در تعدادی از نخستیان، جوندگان و گوشتخوارانی چون شیر وجود دارد، تاکنون نمونه موثقی از این رفتار در یوزها گزارش نشدهاست.
تولهیوزها تا ۱۸ ماهگی و هنگامی که به صورت تقریبی اندازه مادرشان شوند در کنار او میمانند.
مرگ و میر تولهها در یوز بسیار بالا است و کمتر از ۱۰ درصد تولههای به دنیا آمده به سن بالای ۱ سال و نیم میرسند. مهمترین دلیلهای چنین مرگ و میری کشته شدن توسط درندگانی چون شیر، بیماری، رها شدن و کمبود غذا است. در بسیاری موارد، مادر به دلیل آنکه خود غذایی برای خوردن نداشته و کاهش وزن پیدا میکند، تولههایش را رها میکند. تولههای رها شده اغلب از گرسنگی یا شکار شدن توسط مهاجمان میمیرند، اما آنهایی که سن بالاتری داشته باشند (بیشتر از ۶ ماه) میتوانند این فرصت را پیدا کنند که توسط خانواده دیگری به «فرزندخواندگی» گرفته شوند. در این هنگام، آنها به همراه تولههای مادهای دیگر به تغذیه از شکار آن ماده میپردازند ولی به دلیل سن بالاتر شیری از آن ماده نمینوشند. به دلیل مرگ و میر بالای تولهها، در عمل تنها تعداد محدودی ماده باتجربه میتوانند تولههایشان را به سنهای بالا و استقلال برسانند و دیگر مادهها شاید در طول زندگی خود حتی یک توله را نیز به بلوغ نرسانند. از این رو، یوز در میان دیگر گربهسانان از این نظر که بقای گونه وابسته به تعداد بسیار کمی مادهاست، استثنایی بهشمار میرود. به مادرانی از این دست، «ابرمادر» میگویند. در یک بررسی از یوزهای جنوبشرقی سرنگتی مشخص شد که کمینه ۱۰ درصد همه یوزهای بالغ آن جمعیت محلی از یک ابرمادر به نام «النور» بودهاند.
تولهها تا ۳ یا ۴ ماهگی از سوی مادر شیر داده میشوند و سپس توسط غذای به دست آمده از شکار تغذیه میشوند آنها از ۱۴ تا ۱۶ ماه پس از تولد تحت مراقبت مادر قرار دارند و یوز ماده به جز هنگام شکار لحظهای آنها را تنها نمیگذارد. نرها در مراقبت والدینی نوزادان هیچ دخالتی ندارند. بچهها همیشه در حال بازی با یکدیگر بوده و مهارتهای شکار را با طعمههای زندهای که مادر به کنام بازمیگرداند فرا میگیرند، هر چند این تولهها همچنان در شکار طعمه آماتور باقی میمانند. یوزهای جوان در سنین بعد از نوجوانی و در هنگام جدا شدن از مادر به مدت شش ماه به جهت ایمن بودن از خطرات احتمالی با هم باقی میمانند. اما پس از این دوره خواهرها گروه را ترک کرده اما برادرها به زندگی در کنار هم ادامه میدهند.
یوزهای ماده در میان ماههای ۲۱ تا ۲۲ زندگیشان به توانایی زایش میرسند. تخمینی برای میانگین طول عمر آنها در طبیعت در دست نیست اما یوزهای در اسارت گاه تا بیشتر از ۱۰ سال زندگی میکنند. بیشترین طول عمر یک یوز در باغوحش ۱۵ سال و ۷ ماه بودهاست.
گستره پراکندگی
یوزپلنگها در مناطق وسیع و علزارها زندگی میکنند؛ جایی که میتوانند در هنگام شکار خود را در میان علفزارها پنهان کنند و تا حد ممکن به طعمه نزدیک شوند.
از لحاظ تاریخی، یوزها در اکثر مناطق آفریقا و بخشهای گستردهای از آسیا زندگی میکردند. در آفریقا، این جانوران از دماغه آگولاس تا دریای مدیترانه یافت میشدند. در آسیا نیز، فلسطین، سوریه، بخشهای شمالی شبهجزیره عربستان، عراق، ایران، جنوب ترکمنستان، افغانستان و بلوچستان از جمله زیستگاههای یوز بهشمار میرفتند. در گذشته در آسیای جنوبشرقی، یوزها را میشد در سند، پنجاب، غرب بنگال، مرکز هند، فلات دکن و به گمانی میسور یافت. البته یوزها هیچگاه در شمال گنگ و شرق بنگال دیده نشدند.
به دلیل از میان رفتن زیستگاه طبیعی و انقراض آهسته این جانوران در هند، تا سال ۱۹۲۹ تعداد بسیار کمی از یوزهای وحشی در طبیعت باقیمانده بودند، به گونهای که مهاراجههای هندی از آفریقا برای شکارشان یوز وارد میکردند. تا سال ۱۹۴۸ دیگر هیچ مورد معتبری از دیده شدن این جانور گزارش نشد تا آنکه هند در سال ۱۹۵۲ یوز را در خاک خود منقرضشده اعلام کرد.
در سال ۱۹۵۰، واپسین یوزهای عربستان توسط تعدادی از کارمندان شرکت آرامکو کشته شدند و نسل این جانور برای همیشه در آن منطقه منقرض شد. ۱۹۴۹ نیز واپسین سالی در کویت بود که گزارشی از دیده شدن یوز مخابره میشد. دهه ۱۹۶۰ اما به دلیل کشته شدن تعدادی از گلههای یوزهای ساکن شبهجزیره سینا و فعالیتهای نظامی ارتش مصر در منطقه، ارتباط جغرافیایی گستره یوز آسیایی و آفریقایی برای همیشه قطع شد.
امروزه یوزها در مناطق به نسبت گستردهای از آفریقا یافت میشوند. گمان میرود که پارک ملی نایروبی بزرگترین جمعیت یوزهای آفریقا را در خود جای داده باشد. در آفریقای سیاه، مناطق اصلی تجمع آنها در تانزانیا و کنیا است. در جنوب، نامیبیا، بوتسوانا، زیمبابوه و زامبیا نیز جمعیتهای به نسبت زیادی از اینگونه دارند. بر خلاف آفریقای جنوبی و اتیوپی که جمعیتهای تندرست و پرشماری از یوز را جای دادهاند، منطقه ساحل و سودان بهطور تقریبی همه جمعیت یوز خود را از دست دادهاند. تعداد اندکی یوز شمالغربی نیز در مناطق کوهستانی الجزایر زندگی میکنند.
در ایران، گسترهای از بمپور در بلوچستان تا طبس، پارک ملی گلستان در خراسان، منطقه حفاظت شده خوش ییلاق، پارک ملی توران و پارک ملی کویر (سمنان)، نفت شاه در باختران، منطقه حفاظت شده موته در اصفهان، تمام مناطق یزد، منطقه بهرام گور فارس، حاجیآباد در بندرعباس و پارک ملی خبر روچون و راور در کرمان در سالهای قبل از زیستگاههای یوز آسیایی بهشمار میآمدند. در سالهای اخیر یوز فقط در مناطق نایبندان طبس، بافق، دره انجیر و کالمند در استان یزد، ذخیرهگاه زیستکره توران و پارک ملی کویر در سمنان، میاندشت در خراسان شمالی و بجستان در خراسان رضوی مشاهده شدهاست. از جمله دیگر مناطق حفاظتشدهای که به تازگی در آنها یوزپلنگ شناسایی شده میتوان به منطقه حفاظت شده درونه در شهرستان بردسکن اشاره کرد که در آن با کمک دوربینهای تلهای در خرداد سال ۱۳۹۱ یک قلاده یوز دیده شد.
آسیبشناسی
باغوحشهای بسیاری در جهان برنامههایی برای حفاظت از نسل یوزپلنگ در دست اجرا دارند.
یوزها آسیبپذیرترین گونه در میان دیگر گربههای بزرگ هستند. آنها تا چند صد سال پیش از شبهقاره هند تا کرانههای دریای سرخ و بیشتر قاره آفریقا حضور داشتند. اما امروزه زیرگونه آسیایی آنها رو به سوی انقراض دارد و در مقایسه با سال ۱۹۰۰ که نزدیک به ۱۰۰،۰۰۰ یوز در آفریقا زندگی میکردند، امروزه ۹۰ درصد از جمعیت زیرگونه آفریقایی کم شدهاست. برآورد میشود که هماکنون تنها کمتر از ۱۰،۰۰۰ یوز در سراسر جهان در حیات وحش باقیمانده باشند.
سازمان IUCN وضعیت بقای گونه یوز را در حالت آسیبپذیر طبقهبندی کردهاست. این وضعیت تنها یک رتبه با در معرض خطر فاصله دارد که به معنای احتمال انقراض جانور در کوتاهمدت است.
دشمنان طبیعی
در آفریقا شیر و کفتار خالدار از جمله دشمنان طبیعی یوز هستند. آنها تولههای یوز را شکار کرده و میخورند. اگرچه مادر در هنگام نزدیک شدن این دو جانور به تولههایش تلاش میکند که با آنها درافتاده و مانع کشتهشدن فرزندانش شود، اما در بیشتر موارد – به ویژه در هنگام برخورد با شیرهای نر – این تلاش کاری از پیش نمیبرد و تولهها کشته میشوند. در کل، نزدیک ۸۰ درصد همه تولههای کشتهشده توسط درندگان به دست شیرها کشته میشوند، ۱۲ درصد توسط کفتارهای خالدار و باقی توسط درندگانی چون پلنگ، دیگر یوزها، سگ وحشی آفریقایی و پرندگان شکاری.
در ایران، پلنگ، گرگ، انواع گربه وحشی همانند سیاهگوش، شغال، روباه و البته کفتار راه راه را میتوان از رقیبان طبیعی یوز برشمرد.
خطرها از سوی انسان
تصویری از یک یوزپلنگ در غروب آفتاب، کشور بوتسوانا
یوزهای درون طبیعت از سوی چندین مورد گوناگون که بشر در آن دخیل است، در معرض تهدید انقراض قرار گرفتهاند. از جمله این موارد میتوان به نابودی زیستگاه اشاره کرد که در اثر افزایش فعالیتهای انسانی و نیاز به زمین بیشتر برای کشاورزی و صنعت و راهکشی است. از سوی دیگر، گلههای سمداران ساکن در این زیستگاهها توسط انسانها تهدید میشوند و افزایش تفنگهای شکاری میان مردم آفریقا باعث کاهش شدید طعمههای یوزهای این قاره شدهاست. نابودی زیستگاه باعث راندن یوزها از یک ناحیه به ناحیه دیگر نمیشود بلکه یوزهای ناحیه نابودشده را برای همیشه منقرض میکند. برای نمونه، یوزهای فلات ایران به دلیل نابود شدن زیستگاههایشان به آن ناحیه پناه نبردهاند بلکه واپسین یوزهایی هستند که از هزاران سال پیش در آن منطقه زندگی میکنند. در ایران، بیش از ۴۰ درصد یوزهای کشتهشده توسط عوامل انسانی به دلیل برخورد با خودروهای عبوری در بزرگراهها و جادهها از پای درآمدهاند.
شکار بیرویه این جانداران برای تفریح و تروفه نیز عامل دیگری در کاهش جمعیت این جانوران بودهاست. بنا به گزارش سایتس، میان سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹ هر ساله ۸۷ یوز زنده و ۱۰۱ پوست کندهشده از شکارچیان غیرقانونی و دلالان جانوران باارزش در آفریقا توقیف میشد. این تعداد بسی کمتر از میزان واقعی کشتار یوزها در گوشه و کنار این قارهاست، چرا که برای نمونه، کشاورزان در زیمبابوه اجازه دارند تا یوزهای «مزاحم» را بکشند یا شکار تفریحی آنها آزاد است. البته شکار محدود یوزها برای پوستشان روشی است که امروزه در کشورهایی چون نامیبیا اجرا میشود تا صاحبان زمینهای خصوصی وسیع را ترغیب کند تا به نگهداری از یوزها بپردازند.
کاهش تنوع ژنتیکی
مهمترین عاملی که دانشمندان را نسبت به بقای یوزها نگران کردهاست کاهش شدید تنوع ژنتیکی در میان آنها است. درونزایی به دلیل ارتباط کمتر دستههای یوز جداشده از هم توسط فعالیتهای انسانی خود عامل مهمی در کم شدن تنوع ژنتیکی در این جانوران بودهاست. بررسیها بر روی اسپرم یوزهای نر ساکن آفریقا نشان میدهد که ۷۱ درصد اسپرمها از دید ریختشناسانه ناعادی بودهاند و توانایی بارورسازی نداشتند. تنها ۱ درصد ژنهای یک یوز با یوز دیگر فرق دارند، این در حالی است که این میزان برای دیگر گربهها ۲۱ و برای انسانها ۳۲ درصد است.
البته بررسیها نشان دادهاند که کم بودن تنوع ژنتیکی در یوزها حتی پیش از شکار شدنشان توسط انسانها یا فعالیتهای گسترده انسانی پدید آمدهاست. از این لحاظ، یوزها در میان همه مهرهداران از جمله موارد استثنایی بهشمار میروند که چنین سرنوشتی حتی بدون دخالت انسان درشان شکل گرفته. به باور دانشمندان، یک گلوگاه جمعیت عظیم یا در حالت دیگر چندین گلوگاه جمعیت کوچکتر در پایان دوره پلیستوسن در ۱۰،۰۰۰ سال پیش برای این جانوران رخ دادهاست. بررسیها بر روی دیانای میتوکندریایی این جانوران نشان میدهد که چنین اتفاقی میان ۶،۰۰۰ تا ۱۰،۰۰۰ سال پیش رخ داده و باعث هممانندگی شدید در اینگونه شدهاست.
کاهش تنوع ژنتیکی در یوزها دو اثر مهم بر آنها گذاشتهاست: نخست بالا رفتن مرگ و میر تولهها و دوم افزایش حساسیت به بیماریهای عفونی. تاکنون، میزان مرگ و میر تولههای یوز در اسارت بیشتر از هر گونه نادر و در معرض خطر دیگری بودهاست. از این رو، با وجود قدرت تکثیر بالای یوزها در طبیعت، تکثیر در اسارت این جانوران در جهت تکثیر آنها در بعضی نقاط مانند آمریکای شمالی نتیجه آنچنان مثبتی نداشتهاست.
اقدامات حفاظتی
کنشگران و مقامات ایرانی تلاشهایی برای نجات نسل واپسین یوزهای آسیایی موجود ترتیب دادهاند.
با کاهش شدید جمعیت یوزها در آفریقا و انقراض آنها در بیشتر بخشهای آسیا تا پایان سده بیستم میلادی، تعدادی از باغوحشها و مراکز پژوهشی در سراسر جهان اقدام به تولهآوری از این جانوران در اسارت کردند. از آنجا که یوزها در اسارت اقدام به آمیزش و تولهآوری نمیکنند، این مراکز با روش لقاح مصنوعی اقدام به بارور کردن یوزهای ماده میکنند. در این روش، نخست با برانگیختن جنسی ماده توسط نرها، او را متمایل به وارد شدن به دوره پذیرش میکنند و سپس لقاح مصنوعی انجام میشود. با کمک این روش تاکنون تعدادی تولهیوز در آفریقا و آمریکای شمالی به دنیا آورده شدهاند. این یوزها پس از مدتی به طبیعت وحشی معرفی شده و در مناطق حفاظتشده آفریقا رها میشوند. نتیجه این روش البته در مواردی بسیار موفقیتآمیز بودهاست؛ برای نمونه در یک مورد، ۶ یوز آزاد شده در سال ۱۹۸۴ در منطقه حفاظتشده پارک ملی پیلانزبرگ در آفریقای جنوبی در طی ۱ سال از هنگام رها شدن، جمعیتشان به ۱۷ عدد رسید. نبود جمعیتهای محلی شیر و کفتارهای خالدار در این افزایش شدید جمعیت تاثیر داشتهاند.
با آنکه امروزه امکان تولهآوری یوزها در اسارت وجود دارد، هنوز هم مشکلاتی همچون بالا بودن میزان مرگ و میر در تولهها و پایین بودن تعداد موسسات انجامدهنده فرایندهای مصنوعی تولهآوری از مشکلات پیش رو در افزایش جمعیت این جانوران هستند. با این حال به نظر میرسد که معرفی دوباره یوزهای به دنیا آمده در اسارت به طبیعت محدود در صورت برآورده شدن نیازهای یوز و نبود دشمنانی چون شیر، میتواند بسیار موفقیتآمیز باشد. درباره طبیعت نامحدود (حصارکشی نشده) اما یوزهای معرفیشده کمترین شانس بقا ندارند و نمیتوانند در برابر شیر و کفتار مقاومت کنند. از این رو، تولهیوزهایی که از دست قاچاقچیان رهایی مییابند تا همیشه در مراکز نگهداری یوزها میمانند و نمیتوانند به حیات وحش بازگردانده شوند.
در بعضی کشورهای آفریقایی اما اقداماتی برای پاسداری از نسل این جانور آغاز به انجام گرفتهاست. طبیعتشناسان در قاره سیاه به کشاورزان و گلهداران کمک میکنند تا به جای بهکارگیری تفنگ برای راندن یوزها، از سگ و الاغ (برای تولید صدا) بهره بگیرند. روش دیگر این است که گلهدار به جای کشتن یوز و تولههایش، آنها را زنده بگیرد و تحویل مقامات دهد. در نامیبیا، مسوولان این یوزها را به دیگر مناطق حفاظتشده در آفریقا میفرستند. پیش از آزاد کردن یوز، در صورتی که نر و قویهیکل و تندرست باشد اسپرمش گرفته میشود تا به ایالات متحده آمریکا فرستاده شده و در برنامههای پژوهشی به کار رود.
در ایران
کوشکی (راست) و دلبر (چپ) دو یوزپلنگ آسیایی در ایران که در شرایط نیمه اسارت نگهداری میشوند.
تعداد بسیار کمی از یوزهای آسیایی امروزه در فلات مرکزی ایران و کوهستانهای اطرافش زندگی میکنند. آنها واپسین بازماندگان نسل یوزپلنگ آسیایی هستند و اداره محیط زیست ایران برای پاسداری از آنها پروژهای به نام «پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی» را در سال ۲۰۰۱ میلادی راهاندازی کرد. در این راستا، نزدیک به ۸۰ دوربین عکسبرداری حساس به حرکت در گوشه و کنار دشت کویر کارگذاشته شدهاند تا به نظارت بر یوزها و جمعیتشان بپردازند. به گفته هومن جوکار، زیستشناس حیات وحش ایرانی، این یوزها امروزه بسیار کمتعداد و کمیاب شدهاند و
توجه ویژه به یوزپلنگ ایرانی از آنجا آغاز شد که در شهریورماه سال ۱۳۷۳ خورشیدی، ماده یوزی به همراه سه توله تشنه خود برای نوشیدن آب وارد باغهای اطراف شهر بافق شد. تعدادی افراد غیرمحلی (بنا به گفته محلیها ماموران شهربانی قدیم) با چوب به مادر و تولههایش حمله کردند، مادر موفق شد از این مهلکه جان سالم به در ببرد، اما تولهها اسیر دست انسانها شدند. دو توله زیر ضربات چوب جان خود را از دست دادند و توله دیگر زخمی و ضرب خورده با کمک مردم با تماس با حفاظت محیط زیست بافق و ماموران حفاظت از محیط زیست آن شهرستان نجات یافت. این توله که بعدها ماریتا نام گرفت به پارک پردیسان تهران منتقل شد و بعد از ۹ سال اسارت، در سال ۸۲ به دلیل عفونت ریوی جان باخت. علاقهمندان به یوز آسیایی روز نهم شهریور (سالروز نجات ماریتا) را روز «حفاظت از یوزپلنگ ایرانی» نامیدند و در مراسمی یک روزه یوز آسیایی را به عنوان نماد و میراث طبیعی ایرانیان معرفی کردند.
به دلیل یکتا بودن الگوی رنگآمیزی بدن یوزها، عکسهای گرفتهشده از این جانوران به دانشمندان ایرانی کمک میکند که آنها را تک تک شناسایی کنند. از روی تنها ۱۹۲ عکس گرفتهشده از یوزها در فاصله ده ساله از آغاز پروژه، تنها ۷۶ یوز شناسایی شدهاند. به گفته لوک هانتر، رئیس بنیاد پنترا که به ایران در حفاظت از این جانور کمیاب یاری میرساند، یوزهای ایران بر «لبه تیغ» قرار دارند. به گفته او، عکسهای گرفتهشده از یوزهای ایرانی جانورانی لاغر و نحیف را به تصویر میکشند که بیگمان تعدادی از آنها تاکنون مردهاند. چنین مسئلهای یافتن تعداد دقیق یوزهای ایرانی را با مشکل روبرو کردهاست و هنوز شمار یوزهای ساکن در ایران مشخص نیست.
در واپسین روزهای سال ۱۳۹۱ خورشیدی، نخستین پایش جمعیت یوز آسیایی دادههای خود را منتشر کرد و مشخص شد که از بیش از ۲۰۰ عکس گرفته شده از یوز در ایران، تنها ۲۰ یوز منحصر شناسایی میشدند. چنین چیزی نشان از جمعیتی بسیار کوچک و شکننده دارد که انقراض این زیرگونه از یوز در ایران را بسیار محتمل میکند.
از علل اصلی کشته شدن یوزها تصادف با اتومبیل یا شکار توسط انسان است. از جمله در سالهای اخیر یازده مورد به علت تصادف با خودروهای عبوری و سیزده مورد توسط شکارچیان کشته شدهاند. احداث معدن و جاده بافق باعث تخریب زیستگاههای یوز شدهاست که از درون منطقه حفاظت شده بافق میگذرد. علت تصادفات زیاد یوزها آن است، که آنها از منطقهای به منطقه دیگر مهاجرت میکنند و در سر راه از جادهها میگذرند و اگر یک یوز تصادف کند، دیگر یوزها گرد وی جمع میشوند. برای جلوگیری از تصادف، برنامهای در دست است تا دور جادهها حصار کشیده شود و زیرگذرهایی برای عبور یوزها احداث گردد. البته یک خطر دیگر دامهایی هستند که در مناطق حفاظت شده حضور دارند و سگهای گله یوز را تهدید میکنند.
در سال ۱۳۹۵ گزارشها و تخمینهای متفاوتی از جمعیت یوزهای موجود در حیات وحش ایران ارائه شدهاست. مرتضی اسلامی دهکردی، مدیر عامل انجمن یوز ایرانی، میگوید «تا کنون دو یوز ماده شناخت شدهاند و اگر با این روند جلو برویم در انتهای دهه ۹۰ یوزهای ایرانی منقرض میشوند.» البته راهی برای ارائه آمار دقیق از تعداد یوزها وجود ندارد. طبق این گزارش، در سال ۹۲ از ۲۰ قلاده یوز تصویربرداری شده، ۷ مورد آن ماده، معادل ۳۵ درصد جمعیت، ماده بودهاست. در سالهای ۹۳ و ۹۴ تنها ۴ یوز ماده در میان ۲۳ یوز تصویربرداری شده، ثبت شدهاست، که دو موردش تلف شدهاست. به گفته وی، از سال ۹۳ به بعد یوز ماده تنها در زیستگاههای شمالی، در توران و میاندشت، تصویربرداری شده و در زیستگاههای جنوبی، در استان یزد، هیچ یوز مادهای رویت نشدهاست. البته یک علت این مشکل آن است که محل نصب دوربینها بر اساس ردی که نرها برجا میگذارند تعیین میشود و مادهها کمتر در برابر دوربینها ظاهر میشوند. از سوی دیگر هومن جوکار، مدیر ملی پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی، گزارش میدهد که ۵۰ تا ۷۰ قلاده یوز آسیایی در حیات وحش ایران ثبت شدهاست که ده درصد آن در آریز بافق زندگی میکند. جوکار میگوید یوزها در هفت استان کشور شامل سمنان، یزد، کرمان، اصفهان، خراسان جنوبی، خراسان شمالی و خراسان رضوی زیست میکنند که فقط در مناطق حفاظت شده قابل سرشماری و ثبت میباشند، اما درمناطق آزاد کشور آمار دقیقی وجود ندارد.
به گفته گری لوئیس، نماینده سازمان ملل متحد در ایران، طی حدود چهارده سال همکاری آن سازمان با کشور ایران در مورد پروژه حمایت از یوزپلنگ ایرانی در دو فاز کمکهای مالی سازمان ملل برای کمک به پروزه حفظ یوز ایرانی پرداخت شدهاست. به گفته وی، در حال حاضر روند انقراض یوزپلنگ ایرانی متوقف شده و اوضاع بهتری نسبت به گذشته دارد.
رابطه با انسان
یوزی تربیتشده به عنوان هدیه برای شاه تبس برده میشود. تصویر بازسازیشده مربوط به ۱۷۰۰ پیش از میلاد.
یوز به دلیل سرعت بسیار بالایش درگرفتن طعمه از دیرباز توسط انسانها اهلی و نگهداری میشد. کهنترین نشانههای اهلیسازی این جانور به هزاره سوم پیش از میلاد در میانرودان بر میگردد. مهری از این دوران، یوزی را در کنار انسانی به تصویر میکشد در حالی که قلادهای بر گردن و پوشینهای بر سر دارد. در آرامگاهها و نیایشگاههای مصری نمونههای بینظیری از تصاویر این جانوران دیده میشود. با آنکه بهرهگیری از یوزها در مصر به دودمان سوم بازمیگردد، بسیاری از نقاشیهای دودمانهای هجدهم و نوزدهم آنها را آنگونه به تصویر میکشند که گویی از دیدگاه علاقه مردمان بهشان رقیبانی برای سگها در شکار بودند. مردمان مینوسی این جانوران را از مصر به سرزمین کرت وارد میکردند.
در زمانهای بسیار آغازین مصر سفلی، خدای مافدت به شکل یوزی بود که مورد پرستش قرار میگرفت و نمادی از پادشاهی بهشمار میآمد. در دوره فرعونها نیز یوزهای تربیتشده همراهان نزدیک پادشاهان بودند و به صورت نمادین از تاج و تخت دفاع میکردند. تعداد بیشماری تندیس و تصویر از یوزها در آرامگاههای مصری، از جمله آرامگاه توتانخآمون، یافت شدهاند. در دید مصریان باستان، یوز میتوانست روح شاه درگذشته را به سرعت به جهان پس از مرگ برساند.
شکارگاه اکبر شاه در هند ۱۶۰۲ گفته میشد وی در یک زمان ۱۰۰۰ یوز داشته که از آنها برای شکار استفاده میکرده
یوزها به سادگی توسط انسان تربیت میشوند و به آن درگرفتن شکار کمک میکنند. آنها هیچ خطری برای انسان ندارند و تاکنون هیچ نمونهای از حمله این جانوران به انسان گزارش نشدهاست. این جانوران حتی در صورت گرفته شدن توسط انسانها مقاومت اندکی از خود نشان میدهند. آنها در اسارت اقدام به جفتگیری نمیکنند. در خاطرات جهانگیر، پسر اکبر بزرگ، امپراتور گورکانی آمدهاست که اکبر تعداد زیادی یوز داشت که هیچکدام از نرها با مادهها نمیآمیختند. از میان هزاران یوز اکبر، تنها یک نر با مادهای آمیخت و «این بسیار عجیب بود». اکبر آنچنان مشتاق دیدن آمیختن دو یوز با هم بود که تعدادی از آنها را رها در قصر آزاد گذاشته بود «اما دریغ از رسیدن به آرزویش.» درباره علاقه اکبر به یوزها در تاریخ آمدهاست که او ۳۰۰۰ یوز برای شکار پرورش داده بود. یوزها در حالی که چشمبند به چشم داشتند در جلوی شاه به محوطهای پر از آهو برده میشدند و پس از باز کردن چشمبندشان، به سرعت به سوی طعمه میدویده، آن را شکار میکردند.
علاقه اکبر به یوزها به دلیل سرعت بالایشان درگرفتن شکار در میان دیگر شاهان و فرمانروایان نیز وجود داشت. فرمانروایانی چون چنگیز خان مغول و شارلمانی نیز تعداد زیادی یوز نگه میداشتند. آنها جانور را در جلوی تعدادی آهو آزاد میکردند و یوز پس از برداشته شدن چشمبندش به سرعت اقدام به دنبال کردن آهو و شکارش میکرد.
یادداشت | [
"پلیوسن",
"جانوران",
"طنابداران",
"پستانداران",
"گوشتخواران",
"گربهسانان",
"گربهایان",
"ثابتپنجه",
"یوهان کریستیان دانیل فون شربر",
"زیرگونه",
"مهرهداران",
"پستاندار",
"گوشتخواران",
"آفریقا",
"آسیای مرکزی",
"شبهقاره هند",
"یوزپلنگ آسیایی",
"انقراض",
"ایران",
"قفسه سینه",
"جمجمه",
"زمین",
"آهو",
"آهوی تامسون",
"ایمپالا",
"سمداران",
"پلنگ",
"بن مضارع",
"مصدر",
"فارسی میانه",
"واو مجهول",
"دیوید نیل مکنزی",
"زبان انگلیسی",
"سانسکریت",
"زبان یونانی",
"میوسن",
"نسب (فرگشت)",
"پلیستوسن",
"اوراسیا",
"آمریکای شمالی",
"شیر کوهی",
"جگواروندی",
"طایفه (زیستشناسی)",
"یوزپلنگ شمالغربی آفریقا",
"ریختشناسی",
"چیرگی",
"سیاهه قرمز گونههای در معرض خطر",
"آسیایی",
"یوزپلنگ ایرانی",
"خاورمیانه",
"هند",
"تازی ایرانی",
"سینوس (کالبدشناسی)",
"سوخت و ساز",
"قلب",
"شش",
"خال (جانورشناسی)",
"استپ",
"ستون فقرات",
"ترقوه",
"کک",
"نای",
"مردار",
"کفتار",
"گاو وحشی",
"گورخر",
"قوچ",
"میش",
"کل",
"بز",
"جبیر",
"آهوی ایرانی",
"خرگوش",
"فحلی",
"کنام",
"نخستیان",
"سرنگتی",
"آسیا",
"دماغه آگولاس",
"دریای مدیترانه",
"فلسطین",
"سوریه",
"شبهجزیره عربستان",
"عراق",
"ترکمنستان",
"افغانستان",
"بلوچستان",
"آسیای جنوبشرقی",
"سند (رود)",
"پنجاب",
"بنگال",
"دکن",
"میسور",
"گنگ (رود)",
"مهاراجه",
"آرامکو",
"کویت",
"شبهجزیره سینا",
"پارک ملی نایروبی",
"آفریقای سیاه",
"تانزانیا",
"کنیا",
"نامیبیا",
"بوتسوانا",
"زیمبابوه",
"زامبیا",
"آفریقای جنوبی",
"اتیوپی",
"سودان",
"الجزایر",
"طبس",
"پارک ملی گلستان",
"خراسان",
"پارک ملی توران",
"پارک ملی کویر",
"سمنان",
"نفت شاه",
"باختران",
"اصفهان",
"یزد",
"بهرام گور فارس",
"حاجیآباد",
"بندرعباس",
"پارک ملی خبر",
"کرمان",
"بافق",
"خراسان شمالی",
"خراسان رضوی",
"منطقه حفاظت شده درونه",
"شهرستان بردسکن",
"IUCN",
"وضعیت بقا",
"گونه آسیبپذیر",
"گونه در معرض خطر",
"شیر (گربهسان)",
"کفتار خالدار",
"سگ وحشی آفریقایی",
"پرنده شکاری",
"گرگ",
"گربه وحشی",
"سیاهگوش",
"شغال",
"روباه",
"کفتار راه راه",
"نابودی زیستگاه",
"شکار تروفه",
"سایتس",
"تنوع ژنتیکی",
"درونزایی",
"اسپرم",
"گلوگاه جمعیت",
"دیانای میتوکندریایی",
"مانندگی",
"لقاح مصنوعی",
"دوره فحلی",
"دلبر (یوزپلنگ)",
"سازمان حفاظت محیط زیست ایران",
"دشت کویر",
"زیستشناس",
"ماریتا",
"پارک پردیسان",
"تهران",
"همشهری آنلاین",
"سگ گله",
"استان سمنان",
"استان یزد",
"استان کرمان",
"استان اصفهان",
"استان خراسان جنوبی",
"استان خراسان شمالی",
"استان خراسان رضوی",
"سازمان ملل متحد",
"هزاره سوم (پیش از میلاد)",
"میانرودان",
"مهر (ابزار)",
"مصر باستان",
"دودمان سوم مصر",
"دودمان هجدهم مصر",
"دودمان نوزدهم مصر",
"سگ",
"مینوسی ها",
"کرت",
"مصر سفلی",
"مافدت",
"فرعون",
"توتانخآمون",
"جهانگیرشاه",
"اکبر بزرگ",
"گورکانیان",
"چنگیزخان",
"شارلمانی",
"ساینس",
"مجله جغرافیای ملی",
"دویچه وله فارسی"
] | [
"یوزپلنگ",
"پستانداران آسیا",
"پستانداران آسیای جنوب غربی",
"پستانداران آفریقا",
"پستانداران آفریقای سیاه",
"پستانداران توصیفشده در ۱۷۷۵ (میلادی)",
"پستانداران صحرای غربی",
"ثابتپنجه",
"ثابتپنجهها",
"جانداران پدیدآمده در پلیستوسن",
"جانوران بزرگ آفریقا",
"جانوران توصیفشده در ۱۷۷۵ (میلادی)",
"جانوران صحرا",
"زیاگان جنوب آفریقا",
"زیاگان شرق آفریقا",
"سردههای تکنمونه پستانداران",
"گربهسانان آفریقا",
"گوشتخوارسانان آفریقا"
] |
1,858 | فهرست ادبیات جهان | 0 | 73 | 0 | [
"ادبيات جهان",
"ادبیات جهان",
"فهرست ادبيات جهان"
] | false | 18 | {
"KeysAndValues": [],
"Title": ""
} | ادبیات جهان
ادبیات در قارههای جهان
ادبیات آسیا
گونههای ادبی در آسیا
ادبیات خاورمیانه باستانی
ادبیات جنوب آسیا
ادبیات آسیای شرقی
ادبیات آمریکای لاتین
ادبیات استعماری
رمانتیسم در ادبیات آمریکای لاتین
جنبشهای نوی ادبی در آمریکای لاتین
ادبیات آفریقا
ادبیات نوشتاری آفریقا
ادبیات آفریقای جنوبی
ادبیات آفریقای شرقی
ادبیات آفریقای غربی
شعر سیاه پوستان
ادبیات اروپا
ادبیات استرالیا
•ادبیات کشورها
ادبیات آرژانتین
ادبیات آلمان
ادبیات آلمان از سال ۱۴۵۰ تا ۱۷۰۰
کلاسیکگرایی در ادبیات آلمان
برخی از نویسندگان و شاعران آلمان
ادبیات آلمان در آغاز سده هجدهم
ادبیات آلمان پس از جنگ دوم جهانی
ادبیات آمریکا
ادبیات آمریکا در آغاز سده نوزدهم
جنبش تاریخ پردازی در آمریکا
ادبیات اتریش
ادبیات ارمنی
ادبیات اسپانیا
شهر در ادبیات اسپانیا
ادبیات اسلامی
نثر در ادبیات اسلامی
مقالهنویسی در ادبیات اسلامی
ادبیات اسلاوی کهن
ادبیات اندونزی
ادبیات ایتالیا
ادبیات ایسلندی
ادبیات انگلیسی
ادبیات انگلیسی در سده شانزدهم
ادبیات انگلیسی از سال ۱۶۶۰ تا ۱۸۰۰
رمان در ادبیات انگلیسی
رمان در روزگار ویکتوریا
رمان دوره رمانتیک در ادبیات انگلیسی
ادبیات انگلیسی در سده نوزدهم
ادبیات انگلیسی در سده بیستم
ادبیات بوسنی و هرزگووین
ادبیات برزیل
ادبیات بلژیک
ادبیات بلغار
ادبیات پرتقال
ادبیات ترکیه
ادبیات دیوانی ترک
ادبیات چک
ادبیات چین
ویژگیهای شعر چینی
مقالهنویسی در چین
ادبیات دانمارک
ادبیات دانمارک از آغاز تا سده شانزدهم
ادبیات دانمارک در سده هفدهم و پس از آن
ادبیات روسی
ادبیات روسی از آغاز تا سده هجدهم
ادبیات روسی در سده نوزدهم و پس از آن
ادبیات رومانی
ادبیات ژاپن
دوره نخست ادبیات ژاپنی
دوره دوم ادبیات ژاپنی
دوره سوم ادبیات ژاپنی
ادبیات سانسکریت
ادبیات سوئد
ادبیات کهن سوئد
ادبیات نوین سوئد
ادبیات سوئیس
ادبیات عرب
ادبیات عرب پیش از سده هشتم
ادبیات عرب در سده نهم
ادبیات عرب در سده دهم
ادبیات عرب از سده یازدهم تا هجدهم
ادبیات نوین عرب
ادبیات عرب در اندلس
ادبیات فارسی
ادبیات فرانسه
ادبیات فرانسه از آغاز تا سده یازدهم
ادبیات فرانسه در سدههای دوازدهم و سیزدهم
ادبیات فرانسه از سده چهاردهم تا شانزدهم
ادبیات فرانسه در سدههای شانزدهم و هفدهم
ادبیات فرانسه در سدههای هجدهم و نوزدهم
ادبیات فرانسه در سده بیستم
ادبیات فنلاند
ادبیات کانادا
ادبیات گینه
ادبیات لهستان
ادبیات مالائی
ادبیات مجارستان
ادبیات هائیتی
ادبیات هلند
ادبیات هندوستان
ادبیات مدرن هند
ادبیات وایکینگ
ادبیات یونان
ادبیات نوین یونان
تاریخ نویسی در یونان
انحطاط ادبی یونان و اعتلای اسکندریه
کمدی در یونان
نمایش در یونان باستان
ادبیات لاتین
ادبیات لاتین در زمان انقلاب روم
ادبیات لاتین و شاعران روم
ادبیات و زبان لاتین در سدههای میانه و روزگار نوزایی
ادبیات مصر باستان
ادبیات نروژ
ادبیات نروژ در سده بیستم
ادبیات یوسگلاوی
جورجی ماجفود
ادبیات کودکان و نوجوانان | [
"ادبیات آسیا",
"گونههای ادبی در آسیا",
"ادبیات خاورمیانه باستانی",
"ادبیات جنوب آسیا",
"ادبیات آسیای شرقی",
"ادبیات آمریکای لاتین",
"ادبیات استعماری",
"رمانتیسم در ادبیات آمریکای لاتین",
"جنبشهای نوی ادبی در آمریکای لاتین",
"ادبیات آفریقا",
"ادبیات نوشتاری آفریقا",
"ادبیات آفریقای جنوبی",
"ادبیات آفریقای شرقی",
"ادبیات آفریقای غربی",
"شعر سیاه پوستان",
"ادبیات اروپا",
"ادبیات استرالیا",
"ادبیات آرژانتین",
"ادبیات آلمان",
"ادبیات آلمان از سال ۱۴۵۰ تا ۱۷۰۰",
"کلاسیکگرایی در ادبیات آلمان",
"برخی از نویسندگان و شاعران آلمان",
"ادبیات آلمان در آغاز سده هجدهم",
"ادبیات آلمان پس از جنگ دوم جهانی",
"ادبیات آمریکا",
"ادبیات آمریکا در آغاز سده نوزدهم",
"جنبش تاریخ پردازی در آمریکا",
"ادبیات اتریش",
"ادبیات ارمنی",
"ادبیات اسپانیا",
"شهر در ادبیات اسپانیا",
"ادبیات اسلامی",
"نثر در ادبیات اسلامی",
"مقالهنویسی در ادبیات اسلامی",
"ادبیات اسلاوی کهن",
"ادبیات اندونزی",
"ادبیات ایتالیا",
"ادبیات ایسلندی",
"ادبیات انگلیسی",
"ادبیات انگلیسی در سده شانزدهم",
"ادبیات انگلیسی از سال ۱۶۶۰ تا ۱۸۰۰",
"رمان در ادبیات انگلیسی",
"رمان در روزگار ویکتوریا",
"رمان دوره رمانتیک در ادبیات انگلیسی",
"ادبیات انگلیسی در سده نوزدهم",
"ادبیات انگلیسی در سده بیستم",
"ادبیات بوسنی و هرزگووین",
"ادبیات برزیل",
"ادبیات بلژیک",
"ادبیات بلغار",
"ادبیات پرتقال",
"ادبیات ترکیه",
"ادبیات دیوانی ترک",
"ادبیات چک",
"ادبیات چین",
"ویژگیهای شعر چینی",
"مقالهنویسی در چین",
"ادبیات دانمارک",
"ادبیات دانمارک از آغاز تا سده شانزدهم",
"ادبیات دانمارک در سده هفدهم و پس از آن",
"ادبیات روسی",
"ادبیات روسی از آغاز تا سده هجدهم",
"ادبیات روسی در سده نوزدهم و پس از آن",
"ادبیات رومانی",
"ادبیات ژاپن",
"دوره نخست ادبیات ژاپنی",
"دوره دوم ادبیات ژاپنی",
"دوره سوم ادبیات ژاپنی",
"ادبیات سانسکریت",
"ادبیات سوئد",
"ادبیات کهن سوئد",
"ادبیات نوین سوئد",
"ادبیات سوئیس",
"ادبیات عرب",
"ادبیات عرب پیش از سده هشتم",
"ادبیات عرب در سده نهم",
"ادبیات عرب در سده دهم",
"ادبیات عرب از سده یازدهم تا هجدهم",
"ادبیات نوین عرب",
"ادبیات عرب در اندلس",
"ادبیات فارسی",
"ادبیات فرانسه",
"ادبیات فرانسه از آغاز تا سده یازدهم",
"ادبیات فرانسه در سدههای دوازدهم و سیزدهم",
"ادبیات فرانسه از سده چهاردهم تا شانزدهم",
"ادبیات فرانسه در سدههای شانزدهم و هفدهم",
"ادبیات فرانسه در سدههای هجدهم و نوزدهم",
"ادبیات فرانسه در سده بیستم",
"ادبیات فنلاند",
"ادبیات کانادا",
"ادبیات گینه",
"ادبیات لهستان",
"ادبیات مالائی",
"ادبیات مجارستان",
"ادبیات هائیتی",
"ادبیات هلند",
"ادبیات هندوستان",
"ادبیات مدرن هند",
"ادبیات وایکینگ",
"ادبیات یونان",
"ادبیات نوین یونان",
"تاریخ نویسی در یونان",
"انحطاط ادبی یونان و اعتلای اسکندریه",
"کمدی در یونان",
"نمایش در یونان باستان",
"ادبیات لاتین",
"ادبیات لاتین در زمان انقلاب روم",
"ادبیات لاتین و شاعران روم",
"ادبیات و زبان لاتین در سدههای میانه و روزگار نوزایی",
"ادبیات مصر باستان",
"ادبیات نروژ",
"ادبیات نروژ در سده بیستم",
"ادبیات یوسگلاوی",
"جورجي ماجفود",
"ادبیات کودکان و نوجوانان"
] | [
"ادبیات بر پایه ملیت",
"ادبیات",
"ادبیات بر پایه زبان",
"نقد ادبی"
] |
1,859 | دهستان مرگور | 2 | 107 | 0 | [
"مرگور"
] | false | 71 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "name",
"Item2": "دهستان مرگور"
},
{
"Item1": "native_name",
"Item2": "دهستان مرگور"
},
{
"Item1": "settlement_type",
"Item2": "[[تقسیمات کشوری در ایران]]"
},
{
"Item1": "map_caption",
"Item2": "موقعیت دهستان مرگور در نقشه"
},
{
"Item1": "coordinates_display",
"Item2": "inline,title"
},
{
"Item1": "subdivision_type",
"Item2": "[[کشور]]"
},
{
"Item1": "subdivision_type1",
"Item2": "[[استانهای ایران]]"
},
{
"Item1": "subdivision_name1",
"Item2": "[[استان آذربایجان غربی]]"
},
{
"Item1": "subdivision_type2",
"Item2": "[[شهرستانهای ایران]]"
},
{
"Item1": "subdivision_name2",
"Item2": "[[شهرستان ارومیه]]"
},
{
"Item1": "subdivision_type3",
"Item2": "[[بخش (تقسیمات کشوری)]]"
},
{
"Item1": "subdivision_name3",
"Item2": "[[بخش سیلوانه]]"
},
{
"Item1": "unit_pref",
"Item2": "Metric"
},
{
"Item1": "population_total",
"Item2": "34,862"
},
{
"Item1": "population_as_of",
"Item2": "2006"
},
{
"Item1": "population_density_km2",
"Item2": "auto"
}
],
"Title": "settlement"
} | مرگور نام دهستانی است از بخش سیلوانه شهرستان ارومیه از استان آذربایجان غربی کشور ایران که در ۵۵–۲۰کیلومتری جنوبغربی ارومیه و در امتداد جاده بند قرار دارد. مرگور منطقهای مرزی و سرسبز است و بیشتر باشندگان آن را کردهای کرمانجی تشکیل میدهند. زبان گفتاری مردم این منطقه گویش کرمانجی است که یکی از گویشهای کردی بهشمار میرود. دین کردهای منطقه دین اسلام از شاخه سنی است. در گذشته اقلیت بزرگی از آشوریان در منطقه ساکن بود که امروزه شمار کمی از ایشان بجا ماندهاست.
از سکونتگاههای این منطقه میتوان از روستایهای زیوه. راژان .هاشمآباد و شهرک دیزج مرگور نام برد. جمعیت این دهستان الان بالای ۵۰۰۰۰ نفر میباشد.
از کوههای منطقه میتوان از کوههای ستاره لوند در جاده مرگور به ترگور و کوههای بز سینا و دالانپر نام برد.
آب و هوای خنک در تابستان که حتی چله تابستان هم شبها ادم احتیاج به لحاف و پتو برای خوابیدن پیدا میکند، آبشار زیبای سوله دوکل، جنگلهای رل باوان، روستای پلکانی کچله، گذر زیبای رودخانه از کنار تپههای هاشمآباد، چشمههای آب گرم هفتآباد، روستاهای بسیار زیبا و ییلاقی نوی، چریکآباد، گسیان بهمراه باغات سیب و انواع میوههای تابستانی و شالیزارهای برنج از جاذبههای گردشگری این منطقه میباشند.
گاهنامهای نیز به نام پیام مرگور وجود دارد.
رویدادهای تاریخی
حدود ۱۸۸۰ قبیله مامش به یاری شیخ عبیدالله نهری به راندن مسیحیان ساکن منطقه از مرگور دست زدند.
در فوریه ۱۹۰۶ سربازان ترک عثمانی با همدستی شیخ محمدصادق وارد مرگور شدند.
در ۱۹۱۴ منطقه مرگور به همراه ترگور و شمزینان (در کردستان ترکیه) جزو اسقفنشین مطران یوسف خنانیشو آشوری شد.
دهه ۱۹۴۰، ملا مصطفی بارزانی در حین سفر به شوروی به همراه گروه خود از مرگور گذشت.
مکانهای توریستی و دیدنی
جنگلهای مرگور
باوان (بخش سیلوانه)
چشمه متبرک آوابا در ملاباستک
مزار حضرت جدریث پیغمبر در ملاباستک
چشمههای بزرگ روستای "حلج"که علاوه بر زمینهای این روستا مزارع روستاهای هاشم آباد و دوکانا وسه گرکان را نیز سیراب میکند | [
"تقسیمات کشوری در ایران",
"فهرست کشورهای مستقل",
"استانهای ایران",
"استان آذربایجان غربی",
"شهرستانهای ایران",
"شهرستان ارومیه",
"بخش (تقسیمات کشوری)",
"بخش سیلوانه",
"دهستان",
"ایران",
"کرمانجی",
"کردی",
"اسلام",
"سنی",
"ایرانیان آشوری",
"هاشمآباد (ارومیه)",
"ستاره لوند",
"ترگور",
"بز سینا",
"دالانپر",
"گاهنامه",
"پیام مرگور",
"۱۸۸۰ (میلادی)",
"مامش",
"شیخ عبیدالله نهری",
"فوریه",
"۱۹۰۶ (میلادی)",
"شیخ محمدصادق",
"۱۹۱۴ (میلادی)",
"شمزینان",
"کردستان ترکیه",
"مطران",
"دههٔ ۱۹۴۰ (میلادی)",
"ملا مصطفی بارزانی",
"شوروی",
"جنگلهای مرگور",
"باوان (بخش سیلوانه)",
"چشمه متبرک آوابا در ملاباستک",
"مزار حضرت جدریث پیغمبر در ملاباستک"
] | [
"دهستانهای استان آذربایجان غربی",
"دهستانهای شهرستان ارومیه",
"شهرستان ارومیه",
"مناطق مسکونی نوچیا"
] |
1,860 | جمهوری مقدونیه | 2 | 466 | 0 | [
"مقدونيه",
"مقدونیها",
"جمهوري مقدونيه",
"مقدونی",
"جمهوری یوگسلاو مقدونیه",
"جمهوري يوگسلاو مقدونيه",
"مقدوني",
"مقدوني ها",
"مقدونی ها",
"جمهوری مقدونیه شمالی"
] | false | 284 | {
"KeysAndValues": [
{
"Item1": "نام اصلی",
"Item2": "Republika Makedonija"
},
{
"Item1": "نام فارسی رسمی",
"Item2": "جمهوری مقدونیه"
},
{
"Item1": "نام عادی",
"Item2": "جمهوری مقدونیه"
},
{
"Item1": "تصویر پرچم",
"Item2": "Flag of the Republic of Macedonia.svg"
},
{
"Item1": "تصویر نشان ملی",
"Item2": "Coat of arms of the Republic of Macedonia.svg"
},
{
"Item1": "سرود ملی",
"Item2": "[[امروز برفراز مقدونیه]]"
},
{
"Item1": "نقشه",
"Item2": "Europe location MKD.png"
},
{
"Item1": "پایتخت",
"Item2": "[[اسکوپیه]]"
},
{
"Item1": "latd",
"Item2": "42"
},
{
"Item1": "longd",
"Item2": "21"
},
{
"Item1": "longm",
"Item2": "26"
},
{
"Item1": "بزرگترین شهر",
"Item2": "[[اسکوپیه]]"
},
{
"Item1": "زبان رسمی",
"Item2": "[[زبان مقدونی]]"
},
{
"Item1": "نوع حکومت",
"Item2": "[[جمهوری]] پارلمانی"
},
{
"Item1": "نوع حاکمان",
"Item2": "• [[رئیسجمهور]]• [[نخستوزیر]]"
},
{
"Item1": "نام حاکمان",
"Item2": "[[جورج ایوانف]][[نیکولا کروفسکی]]"
},
{
"Item1": "نحوه تشکیل",
"Item2": "اعلان استقلالرسما"
},
{
"Item1": "تاریخ تشکیل",
"Item2": "[[۸ سپتامبر]] [[۱۹۹۱]][[۸ آوریل]] [[۱۹۹۳]]"
},
{
"Item1": "مساحت",
"Item2": "۲۵،۷۱۳"
},
{
"Item1": "رتبه مساحت",
"Item2": "۱۴۸ام"
},
{
"Item1": "درصد آبها",
"Item2": "۱٫۹"
},
{
"Item1": "سال برآورد جمعیت",
"Item2": "[[۲۰۰۷]]"
},
{
"Item1": "جمعیت",
"Item2": "۲،۰۶۱،۳۱۵"
},
{
"Item1": "رتبه جمعیت",
"Item2": "۱۴۲ام"
},
{
"Item1": "تراکم جمعیت",
"Item2": "۸۱"
},
{
"Item1": "رتبه تراکم جمعیت",
"Item2": "۱۱۶ام"
},
{
"Item1": "سال تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "[[۲۰۰۵]]"
},
{
"Item1": "تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۱۷،۳۹۶ بیلیون [[دلار]]"
},
{
"Item1": "رتبه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "نامعلوم"
},
{
"Item1": "سرانه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۸،۴۹۰ [[دلار]]"
},
{
"Item1": "رتبه سرانه تولید ناخالص داخلی",
"Item2": "۵۸ام"
},
{
"Item1": "سال شاخص توسعه انسانی",
"Item2": "[[۲۰۰۸]]"
},
{
"Item1": "شاخص توسعه انسانی",
"Item2": "۰٫۸۰۱"
},
{
"Item1": "رتبه شاخص توسعه انسانی",
"Item2": "۶۹ام"
},
{
"Item1": "واحد پول",
"Item2": "[[دینار]]"
},
{
"Item1": "کد واحد پول",
"Item2": "MKD"
},
{
"Item1": "منطقه زمانی",
"Item2": "CET"
},
{
"Item1": "منطقه زمانی تابستانی",
"Item2": "CEST"
},
{
"Item1": "utc",
"Item2": "+۱"
},
{
"Item1": "dst",
"Item2": "+۲"
},
{
"Item1": "دامنه اینترنتی",
"Item2": "[[.mk]]"
},
{
"Item1": "پیششماره تلفنی",
"Item2": "۳۸۹"
}
],
"Title": "کشور"
} | مقدونیه کشوری است در جنوب شرقی اروپا و شمال یونان. این جمهوری در سال ۱۹۹۱ از یوگسلاوی پیشین مستقل شد.
پایتخت آن شهر اسکوپیه است و از شهرهای مهم دیگر آن شهر اوهرید، بیتولا و استروگا است.
جمهوری مقدونیه با جمعیت حدود ۲ میلیون و ۴۶ هزار نفر و مساحت ۲۵ هزار و ۷۱۳ کیلومتر مربع در شبه جزیره بالکان در جنوب شرقی اروپا قرار دارد و مانند دیگر کشورهای برآمده از یوگسلاوی سابق با معضلات اقتصادی فراوانی مواجه است. از آنجا که تقریبا یک چهارم جمعیت آن بیکار هستند، اسکوپیه تلاش دارد با عضویت در اتحادیه اروپا، تا حدودی بر مشکلات خود فائق آید.
مشکلات با یونان بر سر نام کشور مقدونیه از دیگر مسائلی میباشد که دولت اسکوپیه با آن مواجه است. از زمان اعلام استقلال مقدونیه در سال ۱۹۹۱ از یوگسلاوی سابق، این کشور با یونان بر سر نام جمهوری مقدونیه اختلاف دارد.
دولت آتن به دلیل اینکه مقدونیه قدیم بخش بسیار بزرگی از خاک یونان را شامل میشده، نگران این مسئله میباشد که دولت مقدونیه بعدها ادعایی درباره این بخش از یونان مطرح کند و به همین دلیل خواهان تغییر نام جمهوری مقدونیه است.
یونان که با جمهوری مقدونیه بر سر نام آن اختلاف سیاسی داشت، تنها مانع بزرگ در مسیر مراحل عضویت مقدونیه در ناتو بهشمار میرفت که دولت اسکوپیه به دفعات برای رفع این مسئله مهم رایزنی میکرد. حل و فصل مسئله نام مقدونیه میتواند راه را برای عضویت این کشور بالکان غربی در ناتو هموار کند. در ۱۲ ژوئن ۲۰۱۸ دولتهای مقدونیه و یونان به توافق رسیدند تا نام مقدونیه بهطور رسمی به جمهوری مقدونیه شمالی تغییر پیدا کند و به این ترتیب منازعات ما بین این دو کشور به پایان برسد.
تاریخ
در سده ششم و پنجم پیش از میلاد، مقدونیه پادشاهی مستقل خود را داشت که بر خلاف آتن و اسپارت در یونان، همپیمان هخامنشیان بود. این اتحاد به اندازهای بود که اسکندر، پادشاه مقدونیه در آنزمان، نقش سفیر ایران را در یونان ایفا میکرد. در سده چهارم پیش از میلاد مسیح، فیلیپ مقدونی سرزمین مقدونیه در شمال یونان را به زیر سلطه گرفت و با تاسیس یک ارتش نیرومند با سپاهیان فالانژ و آوردن فیلسوفان بزرگی چون ارسطو به آنجا، برای کشور خود به پایتختی پلا آوازهای فراهم کرد. با اینحال اقدامات به موقع پادشاه هخامنشی، اردشیر سوم، مانع از توسعه طلبی او شد. با مرگ شاهنشاه ایران، فیلیپ به شهرهای یونانی یورش برده و برخی از آنان را مجبور به اطاعت از خود کرد. او از ضعف سیاسی ایران پس از اردشیر سوم بهرهبرداری کرده و تلاش کرد با شعار آزادسازی شهرهای یونانی از یوغ ایرانیان، پشتیبانی یونانیان را بدست آورد؛ که در همین زمان در یک مراسم جشن در یونان (احتمالا با توطئه همسرش المپیا و پسرش اسکندر) به طرز مرموزی کشته شد. پس از او پسرش اسکندر مقدونی، کارهای ناتمام پدر را تکمیل کرده و چیرگی مقدونیان بر همه یونان اروپایی را محقق کرد. برخی شهرهای یونانی از ترس به مقدونیان پیوستند و بسیاری جنگیده و شکست خوردند. مثلا شهر تبس پس از شکست از اسکندر، بهطور کامل به اسارت و بردگی گرفته شد؛ و آنگاه اسکندر در ۳۳۶ پیش از میلاد به داریوش سوم، واپسین شاهنشاه هخامنشیان، اعلام جنگ کرد. او پس از شش سال جنگ، موفق به فتح امپراتوری ایران شد. با درگذشت او در ۳۲۲ پ. م قلمرو جهانیاش میان سه سردار او تقسیم شد. در این زمان مقدونیه به زیر کنترل آنتیگونس رفت. پس از چندی شهرهای یونانی بر مقدونیان شوریده و یک به یک مستقل شدند.
در میانه سده دوم پیش از میلاد، رمیها با حمله به د درآوردند و بعد از تزار سیمون نیز این سرزمین با پادشاهی فرزند او (تزار ساموئل) به زیر کنترل بلغارها رفت. شکست ساموئل در برابر بیزانسیها در سال ۱۰۱۴ میلادی باعث شد تا کشور مقدونیه برای مدت طولانی بین بیزانسیها، بلغارها و صربها رد و بدل شود و هر کدام از این قدرتها برای مدتی مقدونیه را در تصرف داشته باشند.
در سال ۱۳۸۹ میلادی، زمانی که مقدونیه در تصرف صربها بود قوم ترک عثمانی نیز اقدام به تصرف مقدونیه کرد و موفق شد تا مقدونیه و صربستان را بطور کامل با رهبری اوتوم به تصرف درآورد. با شکست خوردن ترکهای عثمانی در سال ۱۳۸۷ میلادی، توسط روسیه بار دیگر مقدونیه با عقد عهدنامه سنت استفانو بین روسیه و بلغارستان به بلغارستان ملحق شد ولی دوباره ترکهای عثمانی توانست با پشتیبانی غرب مقدونیه را از بالکان جدا کند. سرانجام در سال ۱۸۹۳ میهنپرستان مقدونی حزب انقلابیون مقدونیه را تشکیل دادند و به مبارزه برای بدست آوردن استقلال علیه دولت عثمانی پرداختند؛ ولی در ماه مه سال ۱۹۰۳ که انقلابیون به اوج قدرت خود رسیده بودند توسط دولت به طرز وحشیانهای قتلعام شدند و رهبر آنها کووچه دلکی به سمبل میهنپرستی مقدونیه تبدیل شد.
در جنگ اول بالکان در سال ۱۹۱۲ کشورهای بلغارستان، یونان و صربستان باهم علیه ترکها متحد شدند ولی بازهم نتوانستند مقدونیه را باز پس بگیرند. در جنگ دوم بالکان (۱۹۱۳) این سه کشور موفق به پس گرفتن مقدونیه از ترکها شدند ولی صربستان و یونان با کنار گذاشتن بلغارستان، مقدونیه را بین خود تقسیم کردند. انقلابیون مقدونیه که خواستار استقلال بودند علیه حکومت پادشاهی صربستان دست به تظاهرات و اعتراض زدند ولی پادشاه زبان مقدونیهای و حتی نام مقدونیه را در سراسر کشور ممنوع اعلام کرد. با این حال انقلابیون مقدونیه در طول جنگ جهانی دوم برای صربستان جنگیدند و به همین دلیل بعد از جنگ جهانی دولت مقدونیه در درون یوگسلاوی به صورت یک استان خود مختار درآمد. همچنین اولین قوانین زبان مقدونیهای و اولین کلیسای مستقل اورتدوکس مردم مقدونیه در سال ۱۹۵۲ برپا شد.
در ۸ سپتامبر سال ۱۹۹۱ مردم مقدونیه با انجام یک همهپرسی و با ۷۴٪ رای موافق مقدونیه را بهعنوان یک کشور مستقل از یوگسلاوی جدا کردند. اولین رئیسجمهور جمهوری مقدونیه که کمی پیش از همهپرسی به سمت خود انتخاب شده بود، کیرو گلیگروف نام داشت. دولت یوگسلاوی نیز با این موضوع موافقت کرد و مقدونیه را از افراد ارتش خود بطور کامل تخلیه کرد و بخاطر صلحآمیز بودن این جدایی راههای ارتباطی (راهآهن و راههای زمینی) بین دو کشور قطع نشد و بعد از مدتی دولت یوگسلاوی تعدادی از نیروهای خود را برای مشخص کردن مرز دو کشور به مقدونیه فرستاد. بر اساس توافق مرز دوکشور از استان کوزوو در یوگسلاوی تعیین شد.
مقدونیه یونان و اختلافات با جمهوری مقدونیه
یونان بخاطر اینکه مقدونیه قدیم بخش بسیار بزرگی از یونان را نیز شامل میشد و از اینکه دولت مقدونیه ادعایی نسبت به این بخش پیدا کند درخواست تغییر نام مقدونیه را داد و به صورت توافقی نام مقدونیه به جمهوری یوگسلاویایی مقدونیه تغییر داده شد ولی ۱۹۹۵ که مقدونیه پرچم کشور خود را تغییر داد خواستار مذاکره با یونان برای حل مسئله نام مقدونیه شد. با کشته شدن رئیسجمهور مقدونیه در بمبگذاری این مذاکرات به جایی نرسید.
مناقشه میان اسکوپیه و آتن به دوران استقلال ۱۹۹۱ مقدونیه از یوگسلاوی بازمیگردد و همین امر موجب تنشآلود شدن و مسموم شدن روابط دوستانه شدهاست. از همان ابتدا یونان با استفاده همسایهاش از نام «مقدونیه» برای خود که همچنین نام یکی از مناطق شمال یونان است، مخالف بود.
یونانیها از بابت «مصادره تاریخی» نگران هستند، به عنوان مثال دو طرف مدعی هستند که «اسکندر مقدونی» متعلق به آنهاست و همچنین نام «مقدونیه» به منطقه گستردهتری اشاره دارد. آتن و اتحادیه اروپا این کشور کوچک محاط در خشکی را به نام موقت آن که «جمهوری مقدونیه یوگسلاوی سابق» (FYROM) است، میشناسند و این کشور با همین نام در سازمان ملل متحد عضو شدهاست.
اسکوپیه مدتها اصرار داشت که تعیین این نام موقت است اما زوران زائف، نخستوزیر جدید از حزب سوسیال دموکراتیک موضع خود را نرمتر کرد و از سلفهای ناسیونالیست خود فاصله گرفت. زائف در سفری به مقر ناتو در بروکسل گفت: ما با FYROM میتوانیم عضوی از ناتو شویم.
آتن به عنوان عضو ناتو و اتحادیه اروپا تلاشهای مقدونیه برای عضویت در این نهادها را وتو میکند اما جدول زمانی برای دیدارهای دوجانبه برای حل این مناقشه اکنون تنظیم شدهاست. یونانیها در هرگونه اظهارنظری به کشور همسایه خود با نام «اسکوپیه» اشاره میکنند که نام پایتخت مقدونیه است.
جغرافیا
بیشتر کشور مقدونیه را فلاتی با ارتفاع ۶۰۰ تا ۹۰۰ متر تشکیل میدهد. رودخانه واردار این کشور را به دو قسمت تقسیم میکند و در راه خود از وسط پایتخت (اسکوپیه) عبور میکند و در انتها به دریای آگن درنزدیکی شهر دسالونیکی یونان سرازیر میشود. دریاچههای مهم این کشور آورید و پرسپا هستند که در جنوب شرقی مقدونیه قرار دارند. دریاچه آورید عمیقترین و پرسپا بزرگترین دریاچه منطقه بالکان هستند. در قسمت شمال غربی هم کوههای سار پلانینا مرز مقدونیه و کوزوو را مشخص میکنند که بلندترین قله آن با ارتفاع ۲۷۵۰ متر بلندترین نقطه مقدونیه نیز هست. پارکهای ملی مقدونیه عبارتاند از پلیستر (غرب بیتولا)، گالیسیکا (بین دریاچههای آورید و پرسپا) و ماوروو (بین شهرهای آورید و تتوو).
برخی شناسههای جغرافیایی مقدونیه:
مساحت کل: ۲۵،۷۱۳ کیلومتر مربع
مساحت خشکی: ۲۴،۸۵۶ کیلومتر مربع
مساحت آبی: ۴۷۷ کیلومتر مربع
کشورهای همسایه: آلبانی – بلغارستان – یونان – صربستان
میزان راه مرزی کل: ۷۴۸ کیلومتر
میزان مرز با کشورهای مرزی: آلبانی ۱۵۱ کیلومتر – بلغارستان ۱۴۸ کیلومتر– یونان ۲۲۸ کیلومتر – صربستان ۲۲۱ کیلومتر
آب و هوا: گرم – تابستانها و پاییزهای گرم و خشک و زمستانهای سرد با بارش سنگین برف
وضعیت زمینها: زمینهای کوهستانی با رودخانهها و درههای عمیق – سه دریاچه بزرگ – با رودخانه واردار به دو بخش تقسیم شدهاست.
انواع زمینها: زمینهای کشاورزی ۲۵٪ - چراگاه ۲۵٪ - جنگل ۴۰٪ -زمینهای دیگر ۱۰٪
پستترین نقطه: رودخانه واردار (۵۰ متر بلندتر از سطح دریا)
بلندترین نقطه: کوه گولم کوراب (۲۷۵۳ متر بلندتر از سطح دریا)
معادن طبیعی: کروم – سرب – روی – منگنز – تنگستن – نیکل – سنگ آهن – گوگرد
مشکلات محیطی: آلودگی هوا توسط کارخانههای ریختهگری
سیاست
اختلاف میان حزب سوسیالیست و سایر احزاب آلبانیاییتبار و به ویژه ناسیونالیستها پس از سال ۲۰۱۵ و پس از ادعای جنجالبرانگیز احزاب اپوزیسیون که دولت را متهم به شنود غیرقانونی مکالمات حدود ۲۰ هزار شهروند از جمله پلیس، قضات، روزنامهنگاران و دیپلماتهای خارجی کردند، وارد مرحله پیچیدهای شدهاست. اگرچه در سال ۲۰۱۵ با وساطت آمریکا و اتحادیه اروپا توافقی بین احزاب سیاسی برای برگزاری انتخابات پارلمانی حاصل شد و به عنوان تنها راهحل سیاسی برای ثبات و صلح در این کشور، انتظار میرفت انتخابات پارلمانی بتواند آشتی سیاسی را میان بین احزاب این برقرار کند. اما برگزاری انتخابات زودرس در ۲۲ آذرماه ۱۳۹۵ و تنها دو و نیم سال پس از انتخابات پیشین پارلمانی، پیروزی ضعیف سوسیالیستها و رقابت میان سوسیالیستها و ملیگرایان برای تشکیل دولت جدید نتوانست شکاف داخلی را کاهش دهد. در انتخابات زودهنگام پارلمانی ائتلاف احزاب «ومرو» و «دپمنه» به رهبری «گرویفسکی» نخستوزیر سابق با کسب بیش از ۴۴۴ هزار رای مردم، پیروز این انتخابات بود.
حزب سوسیالدموکرات از اپوزیسیون تنها ۱۵ هزار رای از رقیب خود در نهمین انتخابات پارلمانی کمتر داشت. انتخاب «طلعت جعفری» به عنوان رئیس جدید پارلمان مقدونیه از سوی نمایندگان سوسیالیستها و احزاب آلبانیاییتبار آغاز تنش جدید میان نمایندگان احزاب پارلمانی بود. گروهی از مخالفین دولت، انتخاب رئیس جدید پارلمان را غیرقانونی و نقض قانون اساسی و غیردموکراتیک میدانند. در جریان ورود طرفداران مخالفان به صحن پارلمان و درگیریهای فیریکی صد تن مجروح شدند که بیشتر آنان از مخالفان بودند. به زعم مخالفین، بهترین راه برای خروج از بحران سیاسی، انتخابات زودرس پارلمانی همراه با انتخابات محلی است.
دولت جدید امیدوار است تا مقدونیه را از وخیمترین بحران سیاسی که از سال ۲۰۰۱ به بعد گریبانگیر این کشور میشود، خارج کند. مقدونیه از سال ۲۰۱۵ به بعد، دولت کارآمد نداشتهاست. در این سال، رسوایی اطلاعاتی دولت باعث برکناری آن شد.
اطلاعات کلی:
نام قراردادی کشور: جمهوری یوگوسلاو مقدونیه
نام محلی کشور: جمهوری مقدونیه
نام خلاصه شده: F.Y.R.O.M
نوع دولت: مردمسالاری
تقسیمات کشوری: ۳۴ شهرستان
تاریخ استقلال: ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۱ (از یوگسلاوی)
تعطیلی ملی: ۸ سپتامبر (روز استقلال ملی)
قانون اساسی:
در تاریخ ۱۷ نوامبر ۱۹۹۱ تنظیم شد و از ۲۰ نوامبر ۱۹۹۱ به اجرا درآمد. حزب دموکرات آلبانیاییهای مقدونیه که یکی از احزاب رسمی دولت مقدونیه است درخواست تغییر قانون اساسی را بصورتی که آنها را به صورت یک حزب خودمختار بشناسد کردهاست.
سن رای دادن: ۱۸ سال به بالا
رئیسجمهور کنونی: بوریس ترایکووسکی (از ۱۵ دسامبر ۱۹۹۹)
نخستوزیر کنونی: لیوبکو گئورگیوسکی (از نوامبر ۱۹۹۸)
انتخاب هیئت دولت: با رای اعضای مجلس نمایندگان انتخاب میشوند.
انتخاب رئیسجمهور: با رای تمام مردم به مدت ۵ سال انتخاب میشود.
انتخاب نخستوزیر: توسط رئیسجمهور انتخاب میشود.
نتایج انتخابات پیشین: بوریس ترایکووسکی ۵۲٫۴٪ - پیتو پتکووسکی ۴۶٫۲٪
انتخابات مجلس نمایندگان:
این مجلس دارای ۱۲۰ کرسی است که ۸۵ کرسی توسط کاندیداهایی که از طرف مردم انتخاب میشوند پر شده و ۳۵ کرسی نیز مختص نمایندگان احزاب مختلف است. انتخابات مجلس هر ۴ سال یکبار انجام میشود.
پرچم: خورشید زردرنگ با پرتوهای درخشان در حال طلوع بر روی زمینه قرمز
اقتصاد
رشد اقتصادی: ۲٫۵٪ در سال
راههای درآمد: کشاورزی ۱۳٪ - صنعت ۳۲٪ - خدمات ۵۵٪
نرخ تورم: ۱٪
نیروی کار: ۶۷۳۰۰۰ نفر
شغلها: کشاورزی ۳۲٪ - صنعت ۳۰٪ - آزاد ۳۸٪
درصد بیکاری: ۳۵٪
درصد مردم زیر خط فقر: ۳۰٫۲٪
سود سالانه: ۱٫۰۶ میلیارد دلار
هزینه سالانه: ۱ میلیارد دلار (۱۰۷ میلیون دلار هزینه پایتخت)
صنایع: زغال سنگ – کروم – سرب – روی – آلیاژ نیکل – منسوجات –صنایع چوب – تنباکو
نرخ رشد محصولات صنعتی: -۲٪ در سال
تولید برق سالانه: ۶٫۶۶۴ میلیارد کیلو وات ساعت
مصرف برق سالانه: ۶٫۱۹۸ میلیارد کیلو وات ساعت
منابع تولید برق: سوختهای فسیلی ۸۵٫۳۷٪ - منابع آبی ۱۴٫۶۳٪
فراوردههای کشاورزی: برنج – تنباکو – گندم – ذرت – ارزن – پنبه – کنجد – برگ توت – مرکبات – سبزیجات
فراوردههای دامی: گوشت گاو – گوشت خوک – ماکیان – گوشت گوسفند
صادرات: ۱٫۲ میلیارد دلار در سال
کالاهای صادره: غذا – آشامیدنی – تنباکو – صنایع دستی – آهن و فولاد
صادرات به کشورهای: آلمان ۲۱٪ - صربستان و مونتنگرو ۱۸٪ - آمریکا ۱۳٪ - یونان ۷٪ - ایتالیا ۶٪
واردات: ۱٫۵۶ میلیارد دلار در سال
کالاهای وارده: ماشین آلات و تجهیزات – سوخت – مواد غذایی – مواد شیمیایی
واردات از کشورهای: آلمان ۱۳٪ - صربستان و مونتنگرو ۱۳٪ - اسلوونی ۸٪ - اوکراین ۶٪ - ایتالیا ۶٪
دریافت وام بینالمللی: ۱٫۷ میلیارد دلار
دریافت کمکهای مالی: تایوان ۱۰٫۵ میلیون دلار – انگلیس ۱۰۰ میلیون دلار
واحد پول: دینار مقدونیه = ۱۰۰ دنی
ارتباطات
ترابری
مسافت کل راهآهن: ۶۹۹ کیلومتر
مسافت قطار برقی: ۲۳۳ کیلومتر
مسافت کل راه زمینی: ۸۶۸۴ کیلومتر
مسافت راه زمینی آسفالته: ۵۵۴۰ کیلومتر
مسافت راه زمینی غیرآسفالته: ۳۱۴۴ کیلومتر
راه آبی: این کشور دارای راه آبی به دریاهای آزاد نیست و فقط دارای راههای ترابری در دریاچهها است.
میزان خطوط لولهکشی: ۱۰ کیلومتر
تعداد فرودگاهها: ۱۶ فرودگاه که از این تعداد فقط ۱۰ فرودگاه دارای باند فرود استاندارد هستند.
ارتش
نیرویهای نظامی: ارتش – نیروی دریایی – نیروی هوایی – نیروی پلیس
سن خدمت نظام وظیفه: ۱۹ سال
میزان قوای نظامی انسانی: ۵۴۵۸۵۲ نفر
تعداد نفرات مشمول نظام وظیفه: ۴۴۰۲۸۷ نفر
تعداد مشمولین خدمت در سال: ۱۷۹۴۲ نفر
میزان بودجه نظامی: ۷۷ میلیون دلار در سال (۲٫۵٪ از کل بودجه کشور)
مردم
جمعیت: ۲۰۴۱۴۶۷ نفر (سال ۲۰۰۰)
نسبتهای سنی:
۰–۱۴: ۲۳٪ (مرد: ۲۴۸۴۰۰ نفر - زن: ۲۳۰۰۹۱ نفر)
۱۵–۶۴: ۶۷٪ (مرد: ۶۸۴۰۲۵ نفر - زن: ۶۷۸۰۱۴ نفر)
بالای ۶۵: ۱۰٪ (مرد: ۸۹۵۳۹ نفر - زن: ۱۱۱۳۹۸ نفر)
سرعت رشد جمعیت: ۰٫۰۴٪
روند تولد: ۱۳٫۷۳ نفر از ۱۰۰۰ نفر
روند مرگ: ۷٫۶۹ نفر از ۱۰۰۰ نفر
روند مهاجرت: -۵٫۶۶ نفر از ۱۰۰۰ نفر
میزان مرگ ومیر نوزادان: ۱۳٫۳۵ نوزاد از ۱۰۰۰ نوزاد
میزان امید به زندگی: ۷۳٫۷۹ سال (۷۱٫۵۸ سال در مردان و ۷۶٫۱۹سال در زنان)
میزان بچه دار شدن: هر زن ۱٫۸۲ نوزاد
اقوام: مقدونیهای ۶۶٫۶٪ - آلبانیایی ۲۲٫۷٪ - ترک ۴٪ - یونانی ۲٫۲٪ - صرب
۲٫۱٪ - نژادهای دیگر ۲٫۴٪
دینها: مسیحی (ارتدوکس) ۶۷٪ - مسلمان ۳۰٪ - دینهای دیگر ۳٪
زبانهای رسمی: مقدونیهای ۶۸٪ - آلبانیایی ۲۵٪ - ترکی ۳٪ - صربی و کروات ۲٪، زبانهای دیگر ۲٪
جنجال نام مقدونیه
فهرست بزرگترین امپراتوریهای جهان
خورشید ورجینا | [
"امروز برفراز مقدونیه",
"اسکوپیه",
"زبان مقدونی",
"جمهوری",
"رئیسجمهور",
"نخستوزیر",
"جورج ایوانف",
"نیکولا کروفسکی",
"۸ سپتامبر",
"۱۹۹۱ (میلادی)",
"۸ آوریل",
"۱۹۹۳ (میلادی)",
"۲۰۰۷ (میلادی)",
"۲۰۰۵ (میلادی)",
"دلار",
"۲۰۰۸ (میلادی)",
"دینار مقدونیه",
".mk",
"یونان",
"یوگسلاوی",
"اوهرید",
"بیتولا",
"استروگا",
"اتحادیه اروپا",
"نام",
"ناتو",
"بالکان",
"آتن",
"اسپارت",
"هخامنشیان",
"فیلیپ مقدونی",
"فالانژ",
"ارسطو",
"پلا",
"هخامنشی",
"اردشیر سوم",
"ایران",
"اسکندر مقدونی",
"تبس",
"داریوش سوم",
"آنتیگونس",
"تزار ساموئل",
"بیزانسیها",
"صرب",
"مردمان ترک",
"اوتوم",
"عهدنامه سنت استفانو",
"کووچه دلکی",
"جنگ اول بالکان",
"بلغارستان",
"صربستان",
"جنگ دوم بالکان",
"جنگ جهانی دوم",
"کیرو گلیگروف",
"کوزوو",
"زوران زائف",
"وتو",
"اپوزیسیون",
"شنود",
"آشتی سیاسی",
"سوسیالیستها",
"گرویفسکی",
"سوسیالدموکرات",
"جنجال نام مقدونیه",
"فهرست بزرگترین امپراتوریهای جهان",
"خورشید ورجینا"
] | [
"جمهوری مقدونیه",
"ایالات و نواحی بنیانگذاریشده در سال ۱۹۹۱ (میلادی)",
"بنیانگذاریهای ۱۹۹۱ (میلادی) در جمهوری مقدونیه",
"بنیانگذاریهای دهه ۱۹۹۰ (میلادی) در جمهوری مقدونیه",
"جمهوریها",
"جنوب شرقی اروپا",
"کشورها و سرزمینهای اسلاویزبان",
"کشورهای اروپایی",
"کشورهای عضو سازمان ملل متحد",
"کشورهای عضو فرانسهزبانی",
"کشورهای محصور در خشکی"
] |
Subsets and Splits