id
stringlengths 1
7
| url
stringlengths 31
762
| title
stringlengths 1
132
| text
stringlengths 4
168k
|
---|---|---|---|
7575 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%84%D9%86 | کلن | کُلْن چهارمین شهر بزرگ آلمان در ایالت نوردراین-وستفالن و منطقهٔ راین-رور است. از میان این شهر رود راین میگذرد و به آن جلوهای ویژه میبخشد. کلن با بیش از دوهزار سال پیشینه، یکی از کهنترین شهرهای آلمان بهشمار میرود.
دیباچه
نامگذاری کلن داستانی تاریخی دارد. امپراتریس روم، آگریپینا؛ در سال پنجاه پس از میلاد در زادگاه خود شهری بنا نهاد و آن را کولنیا کلائودیا آرا آگریپیننسیوم نامید. به سبب آنکه این شهر در مسیر راههای ساخته شده بدست رومیان تا ژرمانیا (آلمان امروز) قرار داشت، بزودی بازرگانان بسیاری به خود جلب کرد و مرکز داد و ستد مهمی شد.
رومیان شرقی (بیزانس) پس از غلبه بر روم غربی، مسیحیت را که از خاورمیانه به ارمغان آورده بودند به زور شمشیر به جای آیین میترایی در شهر کلن رواج دادند و آن را مبدل به قطب مسیحیت در شمال اروپا کردند. در تاریخ پانزده اکتبر ۱۸۸۰، فرانکها در این شهر بنای کلیسای جامع بزرگی (کلیسای جامع کلن) را به پایان رساندند.
در ۳۰ مه ۱۹۴۲ در اواخر جنگ جهانی دوم متفقین کلن را بارها بمباران کردند و آن را به ویرانهای بدل کردند. بخشی از آثار آن پابرجا ماندهاست.
جمعیت
کلن چهارمین شهر پرجمعیت آلمان (پس از برلین، هامبورگ و مونیخ) و پرجمعیتترین شهر ایالت نوردراین-وستفالن میباشد. تا ۳۰ ژوئن سال ۲۰۱۱ جمعیت این شهر ۱٬۰۱۰٬۲۶۹ نفر بودهاست. ۳۱٫۴٪ جمعیت کلن را مهاجران تشکیل میدهند که از این بین ۱۷٫۲٪ غیرآلمانی میباشند. بسیاری از این مهاجران دارای ریشههایی از اروپای شرقی هستند. بزرگترین اقلیت مهاجر را ترکها به خود اختصاص دادهاند و ۶٫۳٪ جمعیت شهر را تشکیل میدهند. طبق سرشماری سال ۲۰۱۵، جمعیت افغانهای مقیم کلن ۴۳۷۸ نفر جمعیت ایرانیان مقیم کلن ۳۸۲۹ نفر بودهاست.
فرهنگ
کلن عمدتاً یک شهر فرهنگی است و فعالیتهای فرهنگی و هنری زیادی در آن انجام میشود.
کارناوال کلن
کارناوال شهر کلن یکی از مشهورترین کارناوالهای جهان است. این کارناوال همه ساله ساعت ۱۱:۱۱ ۱۱اُمین روز از ۱۱اُمین ماه سال (نوامبر) با صدای طبل و شیپور در میدان مرکزی شهر آغاز میگردد. البته مراسم اصلی، ۴۷ روز قبل از عید پاک (عید معراج مسیح) و به مدت هفت روز اجرا میگردد. از آنجایی که عید پاک در تقویم میلادی روز ثابتی ندارد و در فاصله ۲۲ مارس تا ۲۵ آوریل برگزار میشود، زمان اجرای کارناوال نیز متغیر است. این مراسم پیشوازی است برای ایام روزه داری کاتولیکها، زمانی که معتقدان مسیحی از خوردن گوشت خودداری میکنند.
اگر چه کارناوال کلن در گذشته ریشه دینی داشته و تا امروز هم بعضی از مردم به آن اعتقاد دارند، اما در دهههای اخیر این مراسم بیشتر به نوعی شادمانی دسته جمعی تبدیل شدهاست که مردم شهر کلن و مهمانانشان با رقص وموسیقی و آواز اجرا میکنند. برگزارکنندگان کارناوال این ایام را روزهای بی خیالی و سبکسری مینامند. در مقابل همدیگر بسیار خوشبرخورد و شوخ میشوند و بنظر میرسد روزمرگی را از یاد میبرند. از هفتهها قبل فروشگاههای شهر، لباسهای رنگارنگ و غیرمعمول و ماسکهای مختلفی را برای استفاده در روزهای کارناوال عرضه میکنند.
دانشگاهها
کلن با بیش از شصت هزار دانشجو که در هفت دانشگاه و چندین انستیتو عالی تحصیل میکنند (از جمله دانشگاه معروف و بینالمللی ورزش Deutsche Sporthochschule، دانشگاه موسیقی Musikhochschule، بزرگترین دانشگاه صنعتی آلمان Fachhochschule Köln و دانشگاه اصلی کلن Albertus Magnus Universität) اولین یا دومین شهر بزرگ دانشجویی آلمان است (این جایگاه در رقابت با شهر برلین قرار دارد و سال به سال تغییر میکند).
شهرهای خواهر
جستارهای وابسته
کلیسای جامع کلن
مسجد مرکزی کلن
دانشگاه کلن
ورزشگاه راین انرژی
اهرنفلد
ادکلن
منابع
پیوند به بیرون
اعضای پیمان هانزایی
بنیانگذاریهای ۳۸ (پیش از میلاد)
مکانهای زیارتی کاتولیک
شهرستانها در نوردراین-وستفالن
شهرکهای نوردراین-وستفالن
شهرها و شهرکهای امپراتوری روم در آلمان
شهرهای امپراتوری روم
شهرهای دانشگاهی آلمان
شهرهای کرانه راین
شهرهای نوردراین-وستفالن
کلن
کمپهای لژیونرهای امپراتوری روم در آلمان
مستعمرههای امپراتوری روم
مکانهای هولوکاست در آلمان
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در ۳۸ (پیش از میلاد)
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در سده ۱ (پیش از میلاد)
ژرمانیای کوچک |
7576 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B3%D9%84%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%81 | دوسلدورف | دوسلدورف () شهری است در آلمان، این شهر مرکز ایالت نوردراین-وستفالن است.
شهر قدیمی دوسلدورف (Altstadt)
این قسمت از شهر دوسلدورف محل تفریح و گردش برای توریستهای خارجی و داخلی و اهالی خود شهر میباشد. میگویند اگر تمام بارهای (میز بلند در یک کافه که در جلوی آن از مشتری پذیرائی میشود) کافههای این شهر قدیمی را بههم وصل نمایند، بلندترین بار دنیا خواهد شد. اهالی شهر بدین گونه از شهر خودشان تعریف و تبلیغ میکنند.
بندر شهر دوسلدورف کنار شهر قدیمی در رودخانه راین در طول ۱۰ سال گذشته از نظر شهرسازی و تجارت پیشرفت زیادی کردهاست. سه ساختمان ۱۰ تا ۱۵ طبقه از آرشیتکت معروف گِری (Gehry) نزدیک برج تلویزیون شهر چشمگیر هستند. این سه ساختمان به صورت کج و روبندیهای مختلف ساخته شدهاند که از آرشیتکت عادی متفاوت هستند.
شهرهای خواهر
دوسلدورف با شهرهای زیر خواهر است:
کمنیتس، آلمان
چونگ کینگ، چین
حیفا، اسراییل
مسکو، روسیه
ردینگ، انگلستان، از ۱۹۴۷ (رسماً از ۱۹۸۸)
ورشو، لهستان
امان، اردن
علاوه بر این، دوسلدورف با شهرهای زیر رابطه دوستانه دارد:
پالما د مایورکا، اسپانیا
لیلهامر، نروژ
بلگراد، صربستان
تولوز، فرانسه
شیکاگو، ایلینوی، ایالات متحده آمریکا
امان، اردن
جستارهای وابسته
دانشگاه هاینریش هاینه دوسلدورف
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه شهرداری دوسلدورف
استان راین
شهرستانها در نوردراین-وستفالن
شهرکهای نوردراین-وستفالن
شهرهای دانشگاهی آلمان
شهرهای کرانه راین
شهرهای نوردراین-وستفالن |
7582 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%D8%AF%D8%B1%20%D8%AF%DB%8C%D9%84%D9%85 | بندر دیلم | بندر دِیلَم یکی از شهرهای بندری در استان بوشهر و مرکز شهرستان دیلم است.
جغرافیا
موقعیت جغرافیایی
بندر دیلم در حدود ۲۰۰ کیلومتری بندر بوشهر و شمال غربی استان بوشهر نزدیک مرز مشترک استانهای خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد. در ماههای آذر، دی و بهمن آب و هوای این بندر معتدل و بقیه سال هوائی گرم و شرجی دارد. شهرستان دیلم دارای دو بخش مرکزی و امام حسن است. امام حسن دیلم از مراکز عمده فلات قاره و بهرگان محسوب میشود. همچنین تأسیسات مهم گازی در روستای سیاهمکان دیلم نقش مهمی در صنعت نفت و گاز دارد. از فرودگاه امام حسن در شهرستان دیلم به شهرهای تهران و شیراز پرواز وجود دارد.
مساحت شهرستان دیلم ۲۳۱۴ متر مربع هست.
آب و هوا
بندر دیلم در طول جغرافیایی ۵۰ درجه و ۹ دقیقه و عرض جغرافیایی ۳۰ درجه و ۳ دقیقه و ارتفاع ۱۰ متری از سطح دریا قرار دارد. این بندر در ۲۳۲ کیلومتری شمال غربی بندر بوشهر و در ۷۲ کیلومتری جنوب بهبهان (در استان خوزستان) در ساحل خلیج دیلم در خلیج فارس قرار دارد. آب و هوای دیلم گرم و شرجی است.
مردمشناسی
گویش
مردم بندر دیلم از قوم لر هستند و به گویش لیراوی نزدیک به لری جنوبی سخن میگویند.
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۲۵٬۷۳۰ نفر (۷٬۳۵۹ خانوار) میباشد. و در سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱۹٬۸۲۹ نفری (آمار رسمی ۱۳۸۵) بودهاست.
گردشگری
منطقه گردشگری و تفریحی جزیره بندرحماد از جاذبههای توریستی بندر دیلم میباشد. این منطقه با ۶۰ هکتار اراضی جنگلی بکر و فوقالعاده زیبا و مشرف به دریای خلیج فارس میباشد.دانشگاه آزاد اسلامی مرکز دیلم در سال ۱۳۸۲ در این شهر تأسیس شد مرکز آموزش عالی این شهر است. این دانشگاه هماکنون نزدیک به ۸۰۰ دانشجو در مقطع کاردانی و کارشناسی در رشتههای حسابداری و رایانه و عمران و روانشناسی و الکتروتکنیک و مدیریت بازرگانی دارد. دانشگاه پیام نور و کاربردی نیز در مرکز این شهرستان شعبه دارند.
آبگاه وقفشده تنوب در حومه این شهر واقع است که در سال ۱۳۸۹ بازسازی شدهاست.
از جاذبههای دیگر دیلم: ساحلی بکر و دست نخورده درمیان دیگر سواحل استان بوشهر،
قلعه حصار،
قلعه آقاخان لیراوی (متعلق به دوره قاجار)،
اسکله دیلم - بازار ماهی فروشان، قبور شهدای گمنام،
کافه موزه دیلم (پذیرایی با لباسهای تاریخی محلی جنوبی بندر دیلم)- فست فود پاتوق مزه (فست فودی با نمای زیبا و کاملاً چوبی که غذاهای جدید کُره ای و ترکیه ای را برای اولین بار در استان بوشهر ارائه داده و لوکیشنی زیبا دارد که روبروی لنجها میباشد که پذیرای همشهریان و مسافران محترم است)
بازارها (کویتیها - بازارچه ساحلی که متأسفانه در تاریخ ۱۳۹۹/۷/۱۰ به دلیلی نامعلوم طعمه حریق شد و تمام ۲۰۰ مغازهای که در آن بود با تمام اجناس به تلی از خاکستر تبدیل شد - مجتمع تجاری دریم لند، مجتمع تجاری مسکونی نخل، مجتمع تجاری الماس و…)
مسجد نور مزین به تکه ای از پرده کعبه،
پارکهای جنگلی واقع در روستاهای (بیدو - عامری و سیاهمکان)، بقعهٔ امامزاده جعفر واقع در روستای بنه خاطر، بقعه امام زاده حسن درشهر امام حسن، تپههای صخره ای ساحل بندر امام حسن، آبشار فصلی تمبتا واقع در کوهستان روستای عامری را میتوان نام برد.
اقتصاد
پیشه اکثر مردم این شهر بازرگانی و صیادی است. اجناس خارجی در این شهر با قیمت مناسب و ارزانتر از دیگر شهرهای ایران به فروش میرسد به طوری که از استانهای همجوار و حتی دیگر استانها برای خرید به این شهر میآیند. به همین دلیل در ایام تعطیل (نوروز، پنج شنبه و جمعهها هر هفته) از شهرهای شلوغ استان بوشهر است.
مشاهیر
میرزا عبدالوهاب شریعت بهبهانی، حاج عبدالرسول بشیری، دیلمی پور، شیخ حسن معتمد، امیر حسن خان لیراوی از مشاهیر درگذشته این شهرستان هستند
نگارهها
منابع
شهرستان دیلم
شهرها و شهرکهای بندری خلیج فارس
شهرهای استان بوشهر
دیلم
شهرهای بندری در ایران
شهرهای شهرستان دیلم
مناطق مسکونی ساحلی در ایران |
7584 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B1%D9%BE%D9%84%20%D8%B0%D9%87%D8%A7%D8%A8 | سرپل ذهاب | سَرپُلذَهاب (سرپل ذهاب) یکی از شهرهای استان کرمانشاه ایران و مرکز شهرستان سرپل ذهاب است. مردم این شهر کرد هستند و به زبان کردی سخن میگویند.
این شهر مرزی ایران در زمان جنگ ایران و عراق به شدت آسیب دید اما بعد از جنگ بازسازی شد. این شهر در ۴۵ درجه و ۵۲ دقیقه طول شرقی و ۳۴ درجه و ۲۴ درجه عرض جغرافیایی و در غرب کشور و منتهیالیه شیب ارتفاعات زاگرس بر سر راه بینالمللی تهران – بغداد موسوم به جاده کربلا واقع گردیدهاست.
سرپل ذهاب یکی از پایتختهای زمان مادها بوده.
تاریخچه
شهر سرپل ذهاب بر اساس مطالعه آثار باستانی و کتیبههای آن از قبیل کتیبه و سنگ نوشته آنوبانینی پادشاه لولوبیها (که قدمت آن ۴۸۰۰ سال است) که در ضلع شمال شرقی که بر سینه رشتهکوه زاگرس حک شدهاست، یکی از باستانیترین شهرهای دنیا (و بر اساس مستشرق مشهور راولینسون، هشتمین شهر باستانی دنیا) محسوب میشود. کتیبهٔ آنوبانینی یکی از قدیمیترین و به عبارتی اولین هنر معماری روی سنگ آسیا بهشمار میرود. کتیبهٔ بیستون ۲۰۰۰ سال بعد از حک این کتیبه حکاکی شد و از خیلی جهات به نقش برجستهٔ آنوبانینی شباهت دارد و اینگونه حدس زده میشود که کتیبهٔ بیستون را با تقلید از این کتیبه خلق کردهاند.
از دیگر آثار باستانی شهرستان سرپلذهاب میتوان به نقش آنوبانینی دکان داوود، طاق گرا، قلعه گبری و چند اثر باستانی و تاریخی دیگر اشاره نمود. گستردگی بازهٔ تاریخی این آثار باستانی، به روشنی گویای تداوم تمدن در این شهر در طول تاریخ میباشد.
سرپل ذهاب در طول تاریخ کهن خود، با اسامی مختلفی شناخته شدهاست از جمله پاتیر که مربوط به دوران لولوبیها و مادها میباشد (پاتیر در زمان لولوبیها نام کوه داخل شهر سرپل ذهاب بوده و بعدها به نام شهر معروف شدهاست، یا شاید آنچنان که دیاکونوف در" تاریخ ماد "معتقد است که «باتیر» که قدیمیترین نام سرپل زهاب است نام یکی از نیاکان زرتشت بودهاست) و نیز حلوان که بیش از بقیه نامها معروف است. برخی این اسم را برگرفته از اسم رود گذرنده از این شهر (الوند) میدانند.
آشوریها از این شهر به نام کالمانو یاد کردهاند. در زمان ساسانیان این ناحیه استانی به نام خسرو شاد فیروز بودهاست. در کتابهای تاریخی و جغرافیا، ذهاب را به صورت زهاو (زهاو در کردی به معنی آب خیز است که از دو واژه زه + آو به معنی آب ساخته شدهاست) نگاشتهاند و آن را مرکز ناحیه حلوان معرفی کردهاند. در دوران خلفای عباسی، این ناحیه تابع حکومت بغداد بود ولی بعدها به استثنای دوران زندیه و قاجاریه (تا سال ۱۳۳۸ ه.ق) که توسط پادشاهان عثمانی اداره میشد همیشه جزء قلمرو ایران بود.
حلوان شهر مهم ساسانیها و پایتخت ۱۵۶ساله بنوعنازیان است. «ابن خلدون» قدیمیترین آثار تمدن آسیا را در این شهر مشاهده کرد و «راویلینسون» آن را یکی از هشت شهر باستانی دنیا میداند.
وجه تسمیه
نام سرپل زهاو به این دلیل است که در این محل پلی بر روی رودخانه حلوان الوند قرار داشته که در سال ۱۳۴۵ ش تخریب شده.
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۴۵٬۴۸۱ نفر (۱۲٬۸۵۰ خانوار) بودهاست.
این شهر دارای ادیان گوناگونی است.مردمان اهل سنت.مردمان اهل تشیع و پیروان یارسان به خوبی در کنار هم زندگی میکنند.
زبان
زبان مردم این شهرستان کردی و لهجهی کلهری و لهجهی سورانی جافی است .
فرهنگ
سالنهای سینما
در گذشته سینمایی به نام سینما شهرام در شهر سرپل ذهاب فعالیت میکرد. در حال حاضر شهر سرپل ذهاب فاقد سالن سینما است.
اقتصاد
شغل اصلی مردم سرپل ذهاب کشاورزی و دامداری است و فراوردهها و محصولات کشاورزی شهرستان نیز شامل گندم، جو، برنج و بنشن، کنجد، گیاهان علوفهای، ذرت، انواع تره بار، سیب، گلابی، انار، انگور و انجیر میباشد.
آثار دیدنی
نقشبرجسته آنوبانینی (کهنترین کتیبهٔ سنگی آسیا)
دکان داوود
آرامگاه احمد بن اسحاق
سرابگرم
آبشار پیران
باغهای گلین
ارتفاعات دالاهو
منطقه پاتاق
مال یاسین
زمین لرزه سال ۹۶
زمین لرزه شدیدی ساعت ۲۱:۴۸ شامگاه ۲۱ آبان ۹۶ با قدرت ۷٫۳ درجه در مقیاس ریشتر استانهای کرمانشاه، ایلام و کردستان و بخشهای گستردهای از غرب و شمال غرب کشور را لرزاند.
کانون این زلزله به علت نزدیکی به شهر سرپل ذهاب بیشترین خسارت را به این شهر وارد کرد. در این زلزله شهر خسارت زیادی دید و بیش از ۷۳۸ کشته بر جای گذاشت. این زلزله به جز عراق در کویت، ترکیه و بحرین نیز حس شد.
پس از زلزله کرمانشاه برخی از منابع خبری از ویرانیهای زیادی خبر دادند
حجم خرابیها به حدی زیاد بود که آوار برداری تا ماههای بعد هم ادامه داشت. معاون عمرانی استاندار کرمانشاه اعلام کردند تعداد کشتههای ساکن مسکن مهر به صد نفر رسیدهاست.
زمین لرزه سال۹۷
پس از زلزله سال۹۶ و پس لرزههای آن در روز یک شنبه چهارم آذر ماه سال ۹۷ هجری شمسی در ساعت۲۰:۰۷:۳۱ بار دیگر زلزله ای به قدرت ۶/۴ درجه در مقیاس ریشتر این شهر را لرزاند که مدت زمان این زلزله سی ثانیه بود.
تعداد مصدومهای این زلزله۷۷۰ نفر اعلام شده و تلفاتی تاکنون گزارش نشده و هنوز آمار دقیقی در دست نیست.
یادداشتها
منابع
http://www.irna.ir/fa/News/82728377 خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران
fallingrain
https://web.archive.org/web/20111117225212/http://www.ahmad-ebne-eshagh.ir/index.php/1389-02-27-14-33-39
شهرستان سرپل ذهاب
شهرهای استان کرمانشاه
شهرهای شهرستان سرپل ذهاب
مناطق مسکونی کردنشین در استان کرمانشاه
نقشبرجستههای سنگی
نقشبرجستههای سنگی در ایران |
7591 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%87%20%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 | شبهجزیره عربستان | شبهجزیرهٔ عربستان (به عربی: جزیرة العرب) وسیعترین شبهجزیره جهان به مساحت حدود ۳٬۲۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع است که در جنوب غربی آسیا واقع شدهاست. از دید جغرافیائی، آن را گاه شبه قارهٔ عربستان نامیدهاند که با توجه به قرار داشتن تمام این شبه جزیره بر روی صفحهٔ زمینساختی عربستان، نامگذاری درستتری است. این شبه جزیره، خاستگاه و مسکن دیرینهٔ قوم عرب میباشد.
از نظر ساختمان طبیعی و جنس سکنه و نوع معیشت، این شبهجزیره دنباله صحرای بزرگ آفریقاست؛ چراکه دریای سرخ که عربستان کنونی را از آفریقا جدا میسازد بهعلت عرض بسیار کم چنین مینماید که در قدیم دریاچه طویلی بین عربستان و قسمت شرقی مصر بودهاست. تلاطم امواج اقیانوس هند، بابالمندب ــ که آن زمان تکهای باریک از خشکی بوده ــ را بهتدریج از میان برده و دریای سرخ ــ که آن زمان دریاچه بوده ــ را به اقیانوس هند متصل ساخته و عربستان را از آفریقا جدا کردهاست. در قرن نوزدهم میلادی نیز متمدنین جدید با حفر کانال سوئز و مرتبط ساختن دریای سرخ با دریای مدیترانه، آخرین راه ارتباطی میان شبه جزیره عربستان و آفریقا را هم بریدند.
کشورهایی که در این شبه جزیره قرار دارند عبارتاند از:
تاریخ
پیش از اسلام
عربستان پیش از اسلام عموماً بایر و آتش فشانی بوده و این امر کشاورزی را جز در جوار واحهها و چشمهسارها، دشوار مینمود؛ بنابراین شهرها و دیارها در عربستان موقعیتی پراکنده و دور از هم داشتند و در بین آنها دو شهر مکه و مدینه جزو شهرهای مهم عربستان محسوب میشدند. اجتماعی زندگی کردن برای زنده ماندن در شرایط صحرایی لازم بوده؛ بدون یاری یکدیگر و تشکیل قبیله، محیط ناملایم و شرایط سخت زندگی در صحرا حیات انسانی را غیرممکن میساخت. نیاز به همبستگی و اتحاد افراد به عنوان یک گروه، موجبات تشکیل قبیله را فراهم میساخت و این گروههای قبیلهای بر اساس وابستگیهای خونی و قوم و خویشی تشکیل میشد. مردم عربستان یا کوچنشین یا ساکن یک ناحیه بودند. گروه اول به صورت مداوم در تلاش برای یافتن آب و چراگاه برای حیواناتشان بوده، در حالی که گروه دوم با تکیه بر تجارت یا کشاورزی امرار معاش و گذران زندگی مینمودند. بهدلیل شرایط سخت زندگی، کوچ نشینان برای ادامه زندگی تا حدی مجبور به یورش به کاروانها و واحههای اطراف بوده و بنابراین از منظر آنان اینگونه غارتها و چپاولگریها، تبهکاری بهحساب نمیآمد. مدینه به صورت عمده یک مرکز کشاورزی بود، در حالی که مکه یک مرکز مهم تجاری برای بسیاری از قبایل اطراف محسوب میگشت که شامل چند سرزمینی که شامل؛دولت عاد، یمن، اردن و دیگر بود.
عربستان سعودی
حکومت پادشاهی سعودی در سال ۱۷۵۰ (میلادی) به وسیله محمد بن سعود پایهریزی شد. پس از وی ملک عبدالعزیز با پشتیبانی شیخ محمد بن عبدالوهاب، شهر ریاض را به تصرف درآورد. در زمان عبدالعزیز، استان عسیر، تهامه، حجاز، عمان، احساء، قطیف، زیاره، بحرین، وادی الدواسر، الخرج، محمل، وشم، سُدَیر، استان قصیم، المجمعه، منیح، رنیّه و تربة تحت تصرف وهابیان درآمد. سعود بن عبدالعزیز کشورگشاییهای وهابیان را در شبه جزیره عربستان تا خلیج فارس ادامه داد. در زمان ابراهیم بن سعود، عربستان از مصر شکست خورد و طوسون پاشا، فرمانده سپاه مصر، مکه را فتح کرد. اما نتوانست در مدینه پیشروی کند و به قاهره بازگشت. پس از طوسون پاشا، برادرش ابراهیم محمد علی پاشا نجد را گرفت و خود را به درعیه (پایتخت آل سعود) رساند و آن را به محاصره درآورد. این بار نیز مقاومت وهابیان را بار دیگر در هم شکست. دوران فرمانروایی عبدالله بن سعود آل سعود، اوج نفوذ فرهنگ اروپا در عربستان بود تا این که عبدالله بن سعود شکست خورد و به دستور ابراهیم پاشا محکوم به اعدام شد.
نخستین تلاش در زمینه برپایی دوباره فرمانروایی آل سعود توسط مشاری بن عبد الرحمن بن حسن بن مشاری آل سعود بود. پس از وی ترکی بن عبدالله آل سعود، ریاض را اشغال کرد. فیصل بن ترکی بن سعید ایجاد فرمانروایی دوم آل سعود را اعلام نمود. خالد بن سعود بن عبد العزیز آل سعود به فرمانروایی نجد منصوب شد اما عربها بر وی شوریده، او را از ریاض بیرون کردند. در دوران فرمانروایی عبدالله بن ثنیان بن ابراهیم آل سعود، مصر ارتش خود را از عربستان فراخواند. عبدالله بن فیصل بن ترکی بن عبدالله آل سعود با همدستی قبیله عجمان و سعود به بخش احساء حمله کرد. سعود بن فیصل بن ترکی آل سعود، قطیف را دوباره به سرزمینهای سعودی افزود. عبدالرحمن بن فیصل به درگیری با فرمانروایی آل رشید پرداخت و سرانجام از آنها شکست خورد و فرمانروایی دوم سعودی نیز از بین رفت.
فرمانروایی سوم سعودی را ملک عبدالعزیز بنیان نهاد و از ۱۹۰۲ تا ۱۹۵۳ حکومت کرد. پس از مرگ عبدالعزیز، پسران دیگرش با نامهای سعود بن عبدالعزیز (حکومت ۱۹۵۳–۱۹۶۴) فیصل بن عبدالعزیز (حکومت ۱۹۶۴–۱۹۷۵) و خالد بن عبدالعزیز (۱۹۷۵–۱۹۸۲) و فهد بن عبدالعزیز (حکومت ۱۹۸۲–۲۰۰۵) در پی یکدیگر به پادشاهی رسیدند. فهد بن عبدالعزیز لقب خادم الحرمین الشریفین را برای خود برگزید. وی برای گسترش آیین وهابیت کوشش بسیار نمود و روابط و مناسبات سیاسی با جهان غرب ایجاد کرد. با مرگ فهد، برادرش عبدالله بن عبدالعزیز به پادشاهی عربستان رسید. عبدالله در ۲۳ ژانویه ۲۰۱۵ میلادی درگذشت و برادر و ولیعهد وی سلمان بن عبدالعزیز آل سعود به پادشاهی رسید.
یمن
یمن کشوری است در همسایگی عربستان که از زمانهای قدیم موقعیت خاص داشتهاست. یمن از قدیم ناحیهای آباد و خرم و با نعمت بسیار و دارای جنگلها در نقاط کوهستانی و در نقاط دیگر نخلستانها و باغها میوه گوناگون میباشد. داستان سد تاریخیاش که بنام سد مأرب مشهور است در کتب تاریخ ذکر شدهاست. در آن دوران کشور یمن «عربستان خوشبخت» نامیده میشدهاست.
در یمن به دلیل بارانهای منظم زمینهای زیر کشت و کشاورزی پر رونق بودهاست؛ بنابراین جمعیت انبوه در آنجا سکونت یافتند و در نتیجه روستاها و شهرها را پدیدآوردند. گردآمدن مردم بسیار در آن خطّه حاصلخیز صدها سال پیش از میلاد مسیح، دولتهایی را به وجود آورد و تمدنی را در آنجا پی افکند.
نخستین دولت معینیان است که پایتخت آن قرنو بود و بین سالهای ۱۲۰۰ تا ۶۰۰ پیش از میلاد بر سرزمین یمن حکومت میکردند. سلطه بازرگانی آنان چنان وسعت داشت که از خلیج فارس تا کنار مدیترانه را فرا میگرفتهاست. دولت قتبان نیز در هزاره اول پیش از میلاد تأسیس شد و تا قرن دوم میلادی ادامه یافت و سرانجام توسط سبائیان برچیده شد. باستان شناسان از روی سنگ نوشتهها معلوم کردهاند که پادشاهان قتبان همچون سبا لقب مکرب داشتند یعنی نوعی قدرت روحانی و سیاسی را دارا بودند. دولتی هم که در حضرموت تأسیس شد پایتخت آن شبوه بوده و به واسطه برخورداری از تجارت کندر ثروت فراوانی داشتهاست.
در میان این دولتها سبا دارای اهمیت خاص میباشد. قدرت سیاسی و نظامی و بازرگانی آنان توانست به تدریج حکومتهای پراکنده جنوب را زیر پوشش حکومت مستقل و گسترده خود درآورد و دامنه سلطه خویش را تا به آفریقا بکشاند. سبائیان ۹ قرن بر این منطقه حکومت کردند و منطقه نفوذ خود را گسترش دادند و راه بازرگانی اقیانوس هند به دریای سرخ و از آنجا به خلیج عقبه و پیرامون آن را در اختیار گرفتند. دوره حکومت سبائیان تا یکصد و پانزده پیش از میلاد تداوم یافت. سرانجام قوم سبا توسط حمیریان منقرض گردید.
دولت حمیریان که برخی راجع به آن بهطور مستقل صحبت کردند را میتوان به دو دوره تقسیم نمود: نخست اینکه پادشاهان دوره اول در آغاز پادشاهان سبا و ذوریدان نام داشتند که عنوانی شامل حکومت قتبیان و حمیر است ولی تدریجاً حکومت به حمیریان منتقل گردید و از این زمان به بعد دوره دوم و حکومت آنان آغاز شدهاست. دولت دوم تبابعه نام داشت که پایتخت ایشان شهر ظفار از سرزمین یمن بود و چون نام عمومی هر یک از فرمانروایان این سلسله تبع بودهاست حکومت ایشان را تبابعه میگویند. این دولت از سال پانصد و پانزده پیش از میلاد تا پانصد و سی و یک میلادی طول کشید و سرانجام توسط حبشیان انقراض یافت.
در زمان خسرو انوشیروان کار یمن یکسره شد و در رقابت میان ایران و روم، ایران پیروزی یافت. با چیرگی ایران بر جنوب عربستان در سال ۵۹۸-۵۹۷ میلادی یمن نیز بهوسیله شاهنشاهان ساسانی به تصرف ایران درآمد و تا ظهور اسلام تابع حکومت ایران بود. شَهرَب (ساتراپ) ساسانیان در کل منطقه جنوب عربستان، باذان بود.
در دورانهای پیش، نخستین تماسی که یمنیها با خارج یافتند، در شمال عربستان بود و آن هنگامی بود که آشوریان راه بازرگانی یمن را به خطر انداخته بودند. همچنین فتوحات عظیم هخامنشی نیز ایشان را دچار خطر کرد. اما این حوادث صدمهای به یمن وارد نکرد و اصولاً روابط یمن و اکثر اعراب جنوب با ایران بیشتر دوستانه بوده و انتشار دین مسیح در آن نواحی این دوستی را استوار کرد.
تا ظهور دین اسلام پس از مدتی اسلام در این سرزمین نفوذ یافت که عبدالله بن اسحاق بن ابراهیم یکی از حاکمان یمن در این دوران است.
همچنین در سال ۱۷۵۰ میلادی جزو قلمرو دولت عثمانی درآمد و با سقوط امپراتوری عثمانی، در سال ۱۹۳۴ میلادی با انعقاد قراردادی با انگلستان به استقلال رسید.
سابقاً حکومت یمن در دست امیری بود که او را امام یمن میخواندند و او شخصاً کشور را اداره میکرد ولی از سال ۱۹۶۲ میلادی برابر ۱۳۴۱ شمسی به جمهوری تبدیل شد.
جستارهای وابسته
ربعالخالی
صحرای عربی
مدائن صالح
منابع
پیوند به بیرون
Travels in Arabia, 1892
High resolution scan of old map of Arabia
The Coast of Arabia the Red Sea, and Persian Sea of Bassora Past the Straits of Hormuz to India, Gujarat and Cape Comorin from the World Digital Library, depicts a map from 1707.
Arabia: Cultural-Historical Zones
Old maps of Arabia, Eran Laor Cartographic Collection, The کتابخانه ملی اسرائیل
جغرافیای خاورمیانه
زمینچهرهای خاورمیانه
شبهجزیرههای آسیا
مقالههای دارای ویدئو
منطقههای تاریخی
منطقههای آسیا |
7592 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%AA%DB%8C | پاناماسیتی | شهر پاناما، پاناماسیتی پایتخت و همچنین بزرگترین شهر کشور پاناما است. جمعیت آن ۸۸۰۶۹۱ نفر با کل جمعیت مترو ۱۴۴۰۳۸۱ نفر میباشد. موقعیت شهر در محل ورودی کانال پاناما از طرف اقیانوس آرام واقع شدهاست. این شهر مرکز سیاسی و اداری کشور میباشد و همچنین محلی برای تجارت و بانکداری بینالمللی است. این شهر شهری این شهر یک شهر جهانی به حساب میآید و تنها یکی از سه شهر آمریکای مرکزی است که دارای چنین عنوانی است.
GDP متوسط سرانه پاناما ۱۵۳۰۰ دلار میباشد. نمای عمومی شهر دارای آسمانخراشهای بلندی میباشد که توسط جنگل بارانخیز استوایی احاطه شدهاست. فرودگاه بینالمللی توکامن پاناما بزرگترین و شلوغترین فرودگاه در آمریکای مرکزی است که به اکثر مقاصد مهم دنیا پرواز دارد. در سال ۲۰۰۳ به همراه کوریتیبا در برزیل به عنوان پایتخت فرهنگی آمریکا انتخاب شد. بر اساس انتخاب مجله لیوینگ این شهر یکی از پنج شهر منتخب دنیا برای بازنشستگی میباشد.
این شهر در ۱۵ اوت ۱۵۱۹ توسط فاتح اسپانیای پدرو آریاس داویلا بنیان نهاده شد. این شهر نقطه آغازی بر اکتشافاتی بود که به فتح امپراتوری اینکاها در پرو انجامید.
مترو
متروی پاناما در سال ۲۰۱۴ تأسیس شده و هماکنون دارای ۱ خط و ۱۴ ایستگاه میباشد.
نگارخانه
منابع
Wikipedia contributors, "Panama City," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed September 30, 2008).
پاناماسیتی
امپراتوری اسپانیا در دهه ۱۵۱۰ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۵۱۹ (میلادی) در آمریکای شمالی
پاناما
شبکه شهرهای خلاق یونسکو
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در ۱۵۱۹ (میلادی)
مناطق مسکونی ساحلی در پاناما |
7593 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF | اسلامآباد | اسلامآباد () شهری در شمال جمهوری اسلامی پاکستان و پایتخت این کشور است.
تاریخچه
جغرافیا
شهر اسلامآباد در لبه گود فلاتی و در جنوب تپههای مار قلعه واقع شدهاست. شهر نو و شهر قدیمی اسلامآباد که نام شهر قدیمی گاخار (این شهر در گذشته قسمتهایی از شهر راولپندی محسوب میشدهاست که در حال حاضر به عنوان شهر قدیم اسلامآباد مطرح میشود) است و در کنار هم واقع شدهاند و کشور گذشته و کشور کنونی را نشان میدهند. در حومه شهر اسلامآباد سه دریاچه با نامهای سنارس، سیملی و خانپور واقع شدهاند که در زیبایی و خوش آب و هوایی شهر تاًثیر فراوانی دارند.
این شهر با جمعیت ۵۳۰٬۰۰۰ نفر در شمال شرقی و در ناحیهای به نام «پایتخت اسلامآباد» واقع شدهاست. البته از نظر تاریخی این منطقه بخشی از ناحیه پنجاب بهشمار میآید.
شهر اسلامآباد در ۳۳°۴۰' شمالی و ۷۳°۱۰' شرقی قرار دارد و در کناره فلات پوتوهار، در جنوب تپههای مرگالا واقع شدهاست.
سه دریاچه سد ساختهشده به دست انسان به نامهای راول، سیملی و خانپور هوای این منطقه را تعدیل کردهاند. تابستانهای آن گرم است و بارانهای شدید موسمی در ماههای مرداد و شهریور میبارد. در زمستان هوای شهر سرد و گاه زیر صفر است و در تپههای اطراف، مانند پیر سوهوا و مرگالا برف نیز میبارد.
مناطقی که اسلامآباد را احاطه کردهاند
شرق: کتلی ساتتیان / موری
شمال شرق: موری / کاهوتا
شمال غرب: تاکسیلا / واه کانت / ناحیه آتوک
جنوب شرق: گوجرخان / کلار سیدان / روات / مند راه
جنوب غرب: راولپندی
غرب: NWFP
پوشش گیاهی
اسلامآباد در منطقهای حاصلخیز با جنگلهای انبوه واقع شده و درختانی چون اوکالیپتوس، انجیر هندی و بلوط، این شهر و نواحی پیرامون آن را پوشاندهاند. پوشش گیاهی اسلامآباد هیچگونه کمبودی از لحاظ مواد نیتروژنی و فسفری در طی مراحل رشد و شکوفایی از خود نشان نمیدهد.
اسلامآباد محل رویش گیاهان مختلف و کمیاب نظیر ماش وحشی و قاصدک است؛ همچنین گیاهان غیربومی مانند گلهای سرخ و یاسمن نیز در این شهر پرورش پیدا میکنند. گونهای از درختان برگریز به شهر جلوهٔ پاییزی میبخشند.
درختان اسلامآباد سازگار با دمای بالا و بارش اندک باران در فصل تابستان هستند و رشد آنها در زیر آفتاب سوزان سریعتر است. هجوم گیاهانی چون توت کاغذی از جنوب شرق آسیا به این منطقه و افزایش روزافزون استفاده از آنها که به سرعت تکثیر میشوند، به همراه موریانهها، زندگی گیاهان بومی این منطقه را به خطر انداختهاست.
پوشش گیاهی اسلامآباد به سرعت در حال نابودی است و بیم آن میرود که در صورت عدمکشت مجدد گیاهان بومی و غیربومی در این منطقه، اسلامآباد مناظر طبیعی خود را از دست بدهد. رشد جمعیت این شهر که با قطع درختان جنگلی و گیاهان بومی همراه است، نابودی پوشش گیاهی را سبب شدهاست.
جمعیت
مطابق سرشماری سال ۲۰۲۱، از مجموع کل جمعیت شهر اسلامآباد، ۴۰٪ را قوام پنجابی، ۳۰٪ را قوم پشتو، ۱۰٪ را مهاجران سندی و نیز ۲۰٪ را سایر اقوام (شامل انگليسی، بلوچی و کشمیری) تشکیل میدهند.
شهرهای خواهر
اسلامآباد امروزه دارای هفت شهر خواهر است:
پکن، چین
پاریس، فرانسه
فرانکفورت، آلمان
آنکارا، ترکیه
سیدنی، استرالیا
امان، اردن
کلن، آلمان
جستارهای وابسته
گیلگیت، بلتستان
منابع
اسلامآباد
بنیانگذاریها در دهه ۱۹۶۰ (میلادی)
بنیانگذاریهای دهه ۱۹۶۰ (میلادی) در پاکستان
پایتختهای آسیا
پایتختهای برنامهریزی شده
جنوب آسیا
شوراهای اتحادیه ناحیه پایتختی اسلامآباد
شهرهای پاکستان
شهرهای طراحی شده در پاکستان
مراکز تقسیمات کشوری پاکستان
مناطق شهری بر پایه کشور پاکستان
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در دهه ۱۹۶۰ (میلادی)
ناحیه پایتختی اسلامآباد |
7597 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D9%88%20%D9%BE%D9%86%DB%8C%D8%A7 | پاکو پنیا | پاکو پنیا (فرانسیسکو پنیا پِرِز) زاده ۱۹۴۲ در کوردوبا، اسپانیا، از گیتاریستهای نامدار فلامنکو است. او به عنوان یکی از مشاهیر معاصر در نواختن گیتار فلامنکو به روش سنتی شناخته میشود.
پاکو پنیا در سال ۱۹۸۰ فستیوال موسیقی فلامنکو در کوردوبا را پایهگذاری کرد.
بیوگرافی
فرانسیسکو پنیا پرز در سال 1942 میلادی در شهر کوردوبا اسپانیا بدیا آمد و در 6 سالگی ساز گیتار را از برادر خود آموخت و در 12 سالگی به صورت حرفهای موسیقی فلامنکو را ادامه داد. با تشویق خانواده، به اجراهای برنامه و آهنگسازی گیتار فلامنکو در خارج از اسپانیا پرداخت. او با سرعتی باور نکردی پیشرفت کرد و خود را در کمپانیهای مهم موسیقی مادرید و کاستا براوا محبوب کرد. وی در سال 1960 به لندن رفت و در آنجا به یک تکنواز گیتار قهار تبدیل شد.
آثار
پاکو پنیا کتابهای متعددی نوشته و یکی از بهترین آهنگهای آن hercain latina است.
منابع
2. ویکیپدیای انگلیسی
افراد زنده
زادگان ۱۹۴۲ (میلادی)
فلامنکو
گیتاریستهای مرد
نوازندگان گیتار اهل اسپانیا
نوازندگان گیتار فلامنکو
نوازندگان گیتار فلامنکوی اهل اسپانیا |
7598 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%86%D9%88%D9%85 | گنوم | گِنوم یک محیط رومیزی است که تمام بخشهای آن از نرمافزار آزاد تشکیل شدهاست. گنوم روی سیستمعامل لینوکس و سیستمعاملهای شبهیونیکس نصب میشود.
هجی واژهٔ گنوم، /gəˈnoʊm/ است، که با «گ» تند هجی میشود. البته بعضاً نوم /ˈnoʊm/ (مانند واژهٔ انگلیسی "gnome" با یک "G" بیآوا) نیز تلفظ میشود. "گنوم" در اصل سرواژه GNU Network Object Model Environment بود، یک نوع معماری نرمافزار که قرار بود این میزکار مطابق آن ساخته شود ولی هرگز پیادهسازی نشد زیرا مناسب تشخیص داده نشد.
گنوم به دست پروژه گنوم توسعه داده میشود که هم دربرگیرندهٔ توسعهدهندگانی است که بهطور داوطلبانه برای توسعه و پیشرفت آن کارهایی را انجام میدهند و هم شامل توسعهدهندگانی است که از سوی شرکتها برای آن به کار گماشته میشوند. شرکت رد هت از نسخههای اولیه آن تا به امروز بیشترین توسعهدهندگان را برای توسعه گنوم به کار گماشتهاست. گنوم، پروژهای بینالمللی است که هدف از آن ایجاد چارچوب نرمافزار برای توسعهٔ نرمافزارها بر پایهٔ این چارچوب و همچنین هماهنگسازی تلاشها برای بینالمللیسازی و محلیسازی و دسترسپذیری نرمافزارهای پروژه گنوم است.
میزکار گنوم بخشی از پروژه گنو است.
اهداف
هدف اصلی این پروژه فراهم کردن یک میزکار کارآمد، مدرن، ساده در استفاده، قابل اعتماد و پایدار است. افزون براین، گنوم چهارچوب و ابزارهایی برای توسعه اپلیکیشنها ارائه میدهد.
اهداف کلی پروژه:
آزادی - یک میزکار کاملاً آزاد (همسو و بر پایهٔ آنچه که برای نرمافزار آزاد گفته شدهاست)
کارامد و بهرهرسان برای همگان - این میزکار باید برای همگان، از جمله کاربران دارای دانش فنی کم یا دارای ناکاراییها و ناتوانیهای جسمی قابل استفاده باشد.
بینالمللیسازی و محلیسازی - تاکنون گنوم به بیش از یکصد زبان ترجمه شدهاست.
دوستانه با توسعه دهندگان - توسعه دهندگان و کسانی که برنامههای رایانهای مینویسند، با آسودگی پندار و به سادگی بتوانند برنامههایی که مینویسند را همسو و سازگار با گنوم پیادهسازی کنند. همچنین به برنامهنویسان و توسعه دهندگان این آزادی داده شود که هر زبان برنامهنویسی که میخواهند را به کار بگیرند.
سازماندهی - چرخهٔ انتشار منظم و جامعهٔ کاربران ساخت یافته
پشتیبانی
طراحی
دستورالعملهای واسط انسان (HIG)
از نسخه دوم گنوم، بهرهوری به یک تمرکز کلیدی برای گنوم واقع شد. برای رسیدن به این هدف، دستورالعملهای واسط انسان (HIG) از طرف پروژه گنوم ساخته شد. همه برنامههای رسمی گنوم یک سبک منسجم از واسط کاربر گرافیکی را ارائه میدهند که توسط دستورالعملهای گنوم شرح داده شده، آن دستورالعملها خود روی مفاهیم و تحقیقات ارگونومی شناختی متکی هستند.
در حین بازنویسی نسخه دوم گنوم، بسیاری از تنظیمات که تلقی شد برای اکثریت کاربران کم ارزش باشد حذف شدند. Havoc Pennington از توسعه دهندگان سرشناس گنوم، در یک مقاله کوتاه در سال ۲۰۰۲ این مطلب را بیان کرد که همه تنظیمات، هزینه اقتصادی دارند، و بهتر است که نرمافزار طوری ساخته شود که بهطور پیشفرض به درستی رفتار کند، به جای افزودن تنظیمات با واسط کاربر برای دریافت رفتار دلخواه.
گنوم شل
گنوم شل پوسته گرافیکی میزکار گنوم با آغاز نسخه ۳ در آوریل ۲۰۱۱ است، هدف از طراحی آن کارآمد بودن بر روی همه نوع نمایشگر، چه رایانه رومیزی دارای نمایشگر متوسط یا بزرگ که با صفحه کلید و ماوس کنترل میشود و چه رایانههای قابل حمل دارای نمایشگر کوچکتر مانند لپ تاپ و تبلت که با صفحه کلید، تاچپد یا صفحه لمسی کنترل میشوند.
تاریخچه
در سال ۱۹۹۶ پروژه میزکار کیدیئی (KDE) آغاز شد. کیدیئی از همان آغاز یک نرمافزار آزاد بود اما جنبش نرمافزار آزاد نگران وابستگی کیدیئی به چارچوب و کتابخانههای Qt بودند، Qt یک ابزار ویجت و مجموعهای از کتابخانهها (چارچوب اپلیکیشن) است که در آن زمان تحت اجازهنامهٔ غیر آزاد با محدودیتهای زیاد انتشار مییافت. در واکنش به این مشکل، در سال ۱۹۹۷ دو پروژه بهطور همزمان آغاز به فعالیت کردند: هارمونی که پیادهسازی و جایگزینی آزاد برای Qt بود، و گنوم که یک میزکار با اهداف و ساختار متفاوت و کاملاً آزاد بود. میگل ایکازا از اولین رهبران و توسعه دهندگان پروژه بود.
میزکار گنوم بر پایهٔ کتابخانههای جیتیکی+ ساخته شدهاست. جیتیکی+ تحت پروانه GNU LGPL منتشر میشود.
در ژوئن سال ۱۹۹۹ Qt نسخه ۲٫۰ تحت پروانه آزاد QPL که ساخت خودش بود منتشر شد ولی با پروانه GNU GPL ناسازگار بود، برای حل این ناسازگاریها، در اواخر سال ۲۰۰۰، Qt نسخه ۲٫۲ به صورت موازی تحت دو پروانه QPL و گنو جیپیال منتشر شد. با انتشار Qt تحت مجوز گنو جیپیال، پروژهٔ هارمونی متوقف شد و پروژه گنوم هم به دلایل مختلف ادامه یافت.
تشکیلات پروژه
همانند دیگر پروژههای نرمافزار آزاد، بحثهای مربوط به مشکلات و توسعه آن از طریق لیست پست الکترونیک صورت میگیرد.
در سال ۲۰۰۰ بنیاد گنوم شکل گرفت تا مدیریت این پروژه را به عهده گیرد و با شرکتهایی که به مشارکت در توسعهٔ گنوم علاقه دارند مذاکره کند. با وجود اینکه وظیفهٔ انتشار نسخههای جدید بر دوش بنیاد گنوم است، و بنیاد تصمیم میگیرد کدام نرمافزار بخشی از گنوم باشد، دخالت مستقیمی در توسعه و مسائل تکنیکی مربوط به گنوم ندارد. عضویت در بنیاد آزاد بوده و تمام افرادی که مشارکتی در توسعهٔ گنوم داشتهاند میتوانند عضوی از بنیاد باشند. اعضای بنیاد هر ساله در ماه نوامبر برای انتخاب هیئت مدیرهٔ بنیاد رایگیری میکنند. کاندیداها باید از قبل عضو بنیاد بوده باشند.
توسعهدهندگان و کاربران گنوم هر ساله در یک گردهمآیی که به نام GUADEC شناخته میشود به دور یکدیگر جمع میشوند تا دربارهٔ وضعیت کنونی پروژه و آیندهٔ آن بحث کنند.
گنوم اغلب استانداردهای freedesktop.org را درون خود پیادهسازی میکند تا اطمینان حاصل کند که گنوم با دیگر میزکارها هماهنگ و سازگار است.
تاریخچه انتشارها
پروژه گنوم سعی میکند تا هر ۶ ماه یک نسخهٔ پایدار از میزکار گنوم را منتشر کند.
میزکارهای دیگر
در حال حاضر مشهورترین و پراستفادهترین میزکارهای گنو/لینوکس، گنوم و کیدیئی هستند؛ اما در مواردی که میزکارهای سبکتری مورد نیاز باشد، معمولاً از میزکارهایی مانند ماته و Xfce استفاده میشود. گنوم با زبان برنامهنویسی سی و کیدیئی با زبان برنامهنویسی سی++ نوشته شدهاست.
ماته
ماته یک میزکار انشعاب یافته از کد کنارگذاشتهشدهٔ گنوم ۲ است که هدف آن ادامه دادن طراحی سنتی نسخه دوم گنوم است و تعدادی از اپلیکیشنهای گنوم ۳ را با ظاهر سنتی ارائه میدهد. این میزکار از نسخه سوم گنوم سبکتر است ولی همه اپلیکیشنها و قابلیتهای آن را ارائه نمیدهد.
ترجمه فارسی
بیشتر بخشهای میزکار گنوم و نرمافزارهای آن دارای ترجمه فارسی میباشد اما اکنون در سطح ناقص قرار دارد. وضعیت ترجمه
جستارهای وابسته
بنیاد گنوم
محیط میزکار
سینمن
ماته (محیط رومیزی)
منابع
پیوند به بیرون
زبانهای تحت پشتیبانی
صفحهٔ تیم ترجمه پارسی گنوم
نرمافزارهای مرتبط با سیستم پنجرهای یونیکس
میزکارهای مبتنی بر جیتیکی+
محیطهای میزکار آزاد
نرمافزارهای آزاد نوشتهشده با سی
نرمافزارهای پروژه گنو
نرمافزارهای ۱۹۹۹ (میلادی)
گنوم |
7599 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%A8%E2%80%8C%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B1%20%D8%A2%D9%BE%D8%A7%DA%86%DB%8C | وبسرور آپاچی | وبسرور آپاچی (Apache HTTP Server) یک نرمافزار سرور وب چند پلتفرم رایگان و منبع باز است و تحت لیسانس Apache License 2.0 منتشر شدهاست. آپاچی توسط جامعهای آزاد از توسعهدهندگان تحت حمایت بنیاد نرمافزار آپاچی توسعه و نگهداری میشود.
اکثریت قریب به اتفاق نمونههای سرور Apache HTTP بر روی سیستم عامل لینوکس اجرا میشوند، اما نسخههای فعلی نیز بر روی ویندوز، OpenVMS و طیف گستردهای از سیستمهای مشابه یونیکس اجرا میشوند. نسخههای گذشته همچنین در NetWare , OS / 2 و سایر سیستم عاملها، از جمله درگاههای اصلی اجرا میشدند.
در ابتدا توسعهٔ آپاچی در اوایل سال ۱۹۹۵ بر اساس سرور NCSA httpd، پس از متوقف شدن کار بر روی کد NCSA آغاز شد. آپاچی نقشی اساسی در رشد اولیهٔ شبکهٔ جهانی وب داشت، به سرعت از NC8SA httpd به عنوان سرور HTTP غالب پیشی گرفت. در سال ۲۰۰۹، آپاچی اولین نرمافزار وبسرور بود که بیش از ۱۰۰ میلیون وبسایت را سرو میکرد. تا ژانویهٔ ۲۰۲۱، نتکرفت تخمین زدهاست که آپاچی ۲۴٫۶۳٪ از میلیون وبسایت شلوغ را سرویسدهی میکند، در حالی که Nginx معادل ۲۳٫۲۱٪ را سرویس میدهد و مایکروسافت با ۶٫۸۵٪ در مکان سوم است (برای برخی دیگر از آمار Netcraft Nginx از آپاچی جلوتر است)، در حالی که طبق آمار W3Techs، آپاچی با ۳۵٫۰٪ و انجیناکس با ۳۳٫۰٪ دوم و کلودفلر سرور با ۱۷٫۳٪ سوم است.
نام
نام این نرمافزار طبق اعلام بنیاد نرمافزار آپاچی «از روی احترام به ملتهای مختلف بومی آمریکا که در مجموع با نام آپاچی شناخته میشوند ، انتخاب شد. این نامگذاری به دلیل مهارتهای کمنظیر در استراتژی جنگ و استقامت پایانناپذیر شناخته شدهاست.» اما بهنظر میآید که این نام همچنین در یک وبسرور تکهتکه - یک سرور ساخته شده از یک سری وصلهها (Patches) یک جناس زیبا ایجاد میکند.
منابع دیگری نیز برای نظریه، وجود جناس بین نام نرمافزار و عملکرد آن در عمل وجود دارد، از جمله اسناد رسمی پروژه در سال ۱۹۹۵، که اظهار داشت: "آپاچی یک نام زیبا است که جا افتادهاست. این بر اساس برخی از کد موجود و یک سری از وصلههای نرمافزار بود، سرور "کوچک".
(“ A patchy sever”)
اما در یک مصاحبه در آوریل ۲۰۰۰، برایان بهلندورف، یکی از خالقان آپاچی، ادعا کرد که ریشههای آپاچی یک جناس نیست، و اظهار داشت:
این اسم به معنای واقعی کلمه از ناکجاآباد بیرون آمدهاست. ای کاش میتوانستم بگویم که این چیز خارقالعادهای بود، اما واقعاً از هیچ بهدست آمدهاست. من آن را در یک صفحه نوشتم و بعد از چند ماه که این پروژه شروع شد، مردم را به سمت این صفحه هدایت کردم و گفتم: "سلام، نظر شما در مورد این ایده چیست؟"… شخصی گفت که آنها از این نام خوششان میآید و این یک واقعاً جناس خوب و من مثل این بودم: "جناس؟ منظورت چیست؟" او گفت، "خوب، ما در حال ساخت یک سرور از روی چند وصلهٔ نرمافزاری (Patch) هستیم، درست است؟ بنابراین این یک وب سرور تکهتکه (Patchy) است." من رفتم، "آه، خوب." … وقتی به اسم فکر کردم، نه. این فقط به نوعی دلالت داشت: "هیچ زندانی ای را نگیرید. نوعی پرخاشگر باشید و لگد در کون بقیه بزنید"
هنگامی که آپاچی تحت یونیکس در حال اجرا است، نام فرایند آن httpd است که مخفف "HTTP daemon" است.
مرور ویژگیها
آپاچی از انواع ویژگیها پشتیبانی میکند، بسیاری از آنها به عنوان ماژولهای کامپایل شده که عملکرد اصلی را گسترش میدهند، اجرا میشوند. این موارد میتوانند از طرحهای تأیید اعتبار تا پشتیبانی از زبانهای برنامهنویسی سمت سرور مانند Perl , Python , Tcl و PHP باشند. ماژولهای احراز هویت محبوب شامل mod _ access, mod _ auth, mod _ digest, mod _ auth _digest، هستند. نمونهای از ویژگیهای دیگر شامل Secure Sockets Layer و Transport Layer Security Security (mod _ ssl)، یک ماژول پروکسی (mod _proxy)، یک ماژول بازنویسی URL به نام (mod _ rewrite) پروندههای ثبت سفارشی (mod _ log _ config)، و پشتیبانی از فیلتر (mod _ include و mod _ ext _ filter).
روشهای فشردهسازی رایج در آپاچی شامل ماژول الحاقی mod _ gzip است که برای کمک به کاهش حجم (وزن) صفحات وب ارائه شده از طریق HTTP پیادهسازی شدهاست. ModSecurity یک موتور تشخیص و جلوگیری از نفوذ منبع باز برای برنامههای وب است. گزارشهای آپاچی را میتوان از طریق مرورگر وب با استفاده از اسکریپتهای رایگان مانند AWStats / W3Perl یا Visitors تجزیه و تحلیل کرد.
میزبانی مجازی اجازه میدهد تا یک نصب مستقل
۱۱ض آپاچی به وبسایتهای مختلف خدمات ارائه دهد. به عنوان مثال، یک کامپیوتر با یک نصب آپاچی میتواند بهطور همزمان example.com , example.org , test47.test-server.example.edu و غیره را ارایه کند.
آپاچی دارای پیغامهای خطای قابل تنظیم، پایگاه دادهٔ احراز هویت مبتنی بر دیتابیس و مذاکره در مورد محتوا است و از چندین رابط کاربر گرافیکی (GUI) پشتیبانی میکند.
از احراز هویت رمز عبور و احراز هویت گواهی دیجیتال پشتیبانی میکند. از آنجا که کد منبع آزادانه در دسترس است، هر کسی میتواند سرور را برای نیازهای خاص وفق دهد و یک کتابخانهٔ عمومی بزرگ از add-onهای آپاچی وجود دارد.
فهرست دقیقتری از ویژگیها در زیر ارائه شدهاست:
ماژولهای پویای قابل بارگیری
حالتهای پردازش درخواست چندگانه (MPM) شامل Event-based / Async , Threaded و Prefork.
بسیار مقیاسپذیر (به راحتی بیش از ۱۰۰۰۰ اتصال همزمان را کنترل میکند)
مدیریت فایلهای ساکن، پروندههای فهرست، نمایهسازی خودکار و مذاکره در مورد محتوا
. htaccess per - پشتیبانی از پیکربندی دایرکتوری
پروکسی معکوس با حافظهٔ پنهان
توازن بار با بررسیهای سلامت درون باند
مکانیسمهای متعادلکنندهٔ بار چندگانه
تحمل خطا و Failover با بازیابی خودکار
WebSocket , FastCGI , SCGI , AJP و uWSGI با caching پشتیبانی میکنند
پیکربندی پویا
TLS / SSL با پشتیبانی منگنه SNI و OCSP، از طریق OpenSSL یا wolfSSL.
سرورهای مجازی مبتنی بر نام و آدرس IP
IPv6 - سازگار است
پشتیبانی از HTTP / 2
تأیید اعتبار دقیق و کنترل دسترسی مجوز
فشردهسازی و فشردهسازی gzip
بازنویسی URL
بازنویسی سرصفحهها و محتوا
ورود به سیستم سفارشی با چرخش
محدود کردن اتصال همزمان
درخواست محدود کردن نرخ پردازش
پهنای باند گاز
سمت سرور شامل میشود
مکان جغرافیایی مبتنی بر آدرس IP
ردیابی کاربر و جلسه
WebDAV
برنامهنویسی Perl , PHP و Lua جاسازی شده
پشتیبانی CGI
_ _ HTML در هر صفحه - وب کاربر -
تجزیه کننده بیان عمومی
نمایش وضعیت در زمان واقعی
پشتیبانی از FTP (توسط یک ماژول جداگانه)
عملکرد
به جای پیادهسازی یک معماری واحد، آپاچی انواع مختلفی از ماژولهای چندرشته ای (MultiProcessing Modules یا MPM) را فراهم میکند، که به آن امکان میدهد در هر دو حالت مبتنی بر فرایند و ترکیبی (فرایند و رشته) یا رویداد - رشته ترکیبی اجرا شود تا مطابقت بهتر با خواستههای هر زیرساختی را داشته باشد؛ بنابراین انتخاب MPM و پیکربندی مهم است. در مواردی که باید در عملکرد سازش انجام شود، آپاچی برای کاهش تأخیر و افزایش توان تولید نسبت به رسیدگی تا به درخواستهای بیشتری بتواند رسیدگی کند؛ بنابراین از پردازش مداوم و قابل اعتماد درخواستها در بازههای زمانی مناسب اطمینان حاصل میکند.
برای تحویل صفحات ساکن، سری Apache 2.2 به مراتب کندتر از nginx و varnish در نظر گرفته شد. برای حل این مسئله، توسعه دهندگان Apache Event MPM را ایجاد کردند که استفاده از چندین فرایند و چندین رشته در هر فرایند را در یک حلقه مبتنی بر رویداد ناهمزمان مخلوط میکند. این معماری همانطور که در سری Apache 2.4 پیادهسازی شدهاست، طبق گفته جیم جاگیلسکی و سایر منابع مستقل، حداقل به عنوان سرورهای وب مبتنی بر رویداد عمل میکند. با این حال، برخی از معیارهای مستقل اما بهطور قابل توجهی منسوخ نشان میدهند که به عنوان مثال سرعت آن هنوز نیمی از nginx است.
پیادهسازی
پروژه سرور Apache HTTP یک تلاش مشترک توسعه نرمافزار با هدف ایجاد یک کد منبع قدرتمند، دارای درجهٔ تجاری، دارای ویژگی و آزاد در دسترس از یک سرور HTTP (وب) است. این پروژه بهطور مشترک توسط گروهی از داوطلبان مستقر در سراسر جهان و با استفاده از اینترنت و وب برای برقراری ارتباط، برنامهریزی و توسعه سرور و مستندات مربوط به آن، مدیریت میشود. این پروژه بخشی از بنیاد نرمافزار Apache است. علاوه بر این، صدها کاربر به کمک ایده، کد و مستندات پروژه را گسترش دادهاند.
Apache 2.4 پشتیبانی از سیستم عاملهای BeOS , TPF , A / UX , NeXT و Tandem را قطع کرد.
پروانههای کاری
پایگاه کد Apache HTTP Server در ژانویه ۲۰۰۴ مجدداً از مجوز Apache 2.0 (از مجوز قبلی ۱٫۱) مجوز گرفت و Apache HTTP 1.3.31 Server و ۲٫۰٫۴۹ اولین نسخههایی بودند که از مجوز جدید استفاده کردند.
پروژه OpenBSD این تغییر را دوست نداشت و استفاده از نسخههای قبل از 2.0 Apache را ادامه داد و بهطور مؤثر Apache 1.3 را استفاده کرد. آنها در ابتدا آن را با Nginx جایگزین کردند و پس از مدت کوتاهی، OpenBSD Httpd را به عنوان جایگزین جدید خود انتخاب کردند.
نسخهها
نسخه ۱٫۱: مجوز Apache 1.1 توسط ASF در سال ۲۰۰۰ تأیید شد: تغییر اصلی مجوز ۱٫۰ در «بند تبلیغات» است (بخش ۳ مجوز ۱٫۰). محصولات مشتق شده دیگر نیازی به درج اسناد در مواد تبلیغاتی خود ندارند، فقط در مستندات باید درج شوند.
نسخه 2.0: ASF مجوز Apache 2.0 را در ژانویه ۲۰۰۴ تصویب کرد. اهداف اعلام شده این مجوز شامل سهولت استفاده از پروانه برای پروژههای غیر ASF، بهبود سازگاری با نرمافزارهای مبتنی بر GPL، اجازه دادن به مجوز به جای ذکر شده در هر پرونده، روشن کردن مجوز برای مشارکتها و الزام مجوز ثبت اختراع در مورد مشارکتهایی که لزوماً حق ثبت اختراعات خود را نقض میکند.
امنیت
آپاچی مانند سایر نرمافزارهای سرور قابل هک و سوءاستفاده است. اصلیترین ابزار حمله Slowloris Apache است که از یک اشکال در نرمافزار آپاچی بهره میبرد. slowris سوکتها را ایجاد میکند و با ارسال چندین بایت (معروف به "keep-alive headers") هرکدام را زنده و مشغول نگه میدارد تا به سرور بفهماند که رایانه هنوز متصل است و مشکلی در شبکه ندارد. توسعهدهندگان آپاچی برای محدود کردن آسیبهای وارد شده با چندین ماژول به Slowloris پرداختهاند. ماژولهای mod_limitipconn, mod_qos, mod_evasive, mod security, mod_noloris,mod_antiloris همه به عنوان وسیلهای برای کاهش احتمال حملهٔ موفقیتآمیز Slowloris پیشنهاد شدهاند. از زمان آپاچی ۲٫۲٫۱۵، آپاچی ماژول mod _ reqtimeout را به عنوان راه حل رسمی پشتیبانی شده توسط توسعه دهندگان ارسال میکند.
ویژگیهای مثبت وبسرور آپاچی
مدیریت فایلهای استاتیک
ماژولهای پویای قابل بارگیری
منبع باز و رایگان
پشتیبانی از اسکریپتهای Perl, PHP, Lua
پشتیبانی از HTTP/2
بازنویسی URL
قابلیت نصب برروی انواع سیستم عاملها
بهترین گزینه برای CMSها
نرمافزاری قابل اطمینان و پایدار
معایب وبسرور آپاچی
بروز مشکل در عملکرد وبسایتهای پرترافیک
بهروزرسانی ضروری در فواصل زمانی منظم
آسیبپذیر شدن امنیت در اثر گزینههای پیکربندی زیاد
منابع
پیوند به بیرون
http://www.apache.org
Apache official website
New Features in Apache 2.0
New Features in Apache 2.2
SVN trunk of Apache 2.x
Netcraft Uptime Survey, a service tracking uptime of web servers
Apache DevCenter
Apache Week
Links at Open Directory Project
Accelerating Apache Project
URL Rewriting with mod_rewrite - using one of Apache's modules to redirect requests.
How to mod_rewrite site powered by php script article from Mod_Rewrite Tutorials
بنیاد نرمافزار آپاچی
پراکسی معکوس
سرویسدهندههای وب آزاد
کارساز وب
نرمافزارهای ۱۹۹۵ (میلادی)
نرمافزارهای ۱۹۹۶ (میلادی)
نرمافزارهای آزاد چندسکویی
نرمافزارهای آزاد نوشتهشده با سی
نرمافزارهای چندسکویی
نرمافزارهای منشعبشده
نرمافزارهای یونیکس مرتبط با شبکه
نرمافزارهایی که از پروانه آپاچی استفاده میکنند |
7601 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%DA%86%D8%A7%D8%B1%D8%AF%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%86 | ریچارد استالمن | ریچارد متیو استالمن (متولد ۱۶ مارس ۱۹۵۳ در نیویورک) معروف به آر-ام-اس ، یک آمریکایی طرفدار آزادی نرمافزار و برنامهنویس کامپیوتر است. در سپتامبر سال ۱۹۸۳، او پروژه گنو را برای ساخت یک سیستمعامل کاملاً آزاد شبه-یونیکس آغاز کرد و مدیریت و معماری این پروژه را عهدهدار شد. با آغار پروژه گنو، او نخستین قدم را در جنبش نرمافزار آزاد برداشت و در اکتبر سال ۱۹۸۵ بنیاد نرمافزار آزاد را تأسیس کرد.
استالمن در استفاده از مفهوم کپیلفت (در برابر مفهوم کپی رایت) پیشقدم شد. او نویسندهٔ اصلی چندین مجوز کپیلفت، از جمله جیپیال است؛ مجوزی که بیشترین استفاده را در بین مجوزهای نرمافزار آزاد دارد. از اواسط دههٔ ۱۹۹۰، او اکثر وقت خود را برای دفاع از جنبش نرمافزار آزاد گذاشتهاست. همچنین او همیشه در حال مبارزه با حق امتیاز نرمافزار و چیزهایی که او در قانون کپیرایت اضافی میبیند، است. او تعدادی از نرمافزارهایی را که بهطور گسترده استفاده میشوند، گسترش دادهاست؛ نظیر ایمکس اصلی، مجموعه کامپایلرهای گنو و اشکالیاب گنو. وی همچنین در سال ۱۹۸۹ برای متحد کردن توسعهدهندگان نرمافزار آزاد و همینطور نرمافزار مالکیتی برای مبارزه علیه پتنتهای نرمافزاری و گسترش محدودهٔ کپیرایت، سازمان اتحاد برای آزادی برنامهنویسی را تأسیس کرد.
ایده اولیه یک دانشنامهٔ آنلاین که با مشارکت کاربران نوشته شود (همانند ویکیپدیا) در سال ۱۹۹۹ توسط استالمن ارائه شد.
زندگینامه
ریچارد استالمن در سال ۱۹۵۳ در شهر نیویورک به دنیا آمد. Alice Lippman و Daniel Stallman پدر و مادر او بودند. اولین تجربه استالمن با کامپیوترها در دوران دبیرستان در مرکز علمی IBM نیویورک بود. او تابستان را برای نوشتن یک برنامه آنالیز عددی در Fortran استخدام شده بود. او کار خود را بعد از دو هفته تمام کرد و بقیه تابستان خود را به نوشتن یک ویرایشگر متن در APL صرف کرد. استالمن تابستان بعد از فارغالتحصیلیاش را صرف نوشتن یک پردازشگر برای زبان برنامهنویسی PL/I در IBM System/360 کرد.
در دنیای برنامهنویسی و کارهایی که او انجام داد به "RMS" شهرت پیدا کرد. در اولین نسخه از فرهنگ لغت هکرها به این موضوع اشاره کرد که ریچارد استالمن نام دنیوی من است، شما میتوانید من را "RMS" خطاب کنید.
در ابتدا او با PL/I و سپس زمانی که برنامهها برای رایانه بزرگ بودند از اسمبلی برای کارهای خود استفاده کرد. بعد از این کار او به عنوان یک دستیار قسمت بیولوژی دانشگاه راکفلر مشغول به کار شد همچنین او به ریاضیات و فیزیک تمایل نشان داد، تفکر تحلیلی او مدیر آزمایشگاه را به خود معطوف کرد بهطوریکه پس از گذشت مدت زمانی از کار او در آزمایشگاه، مادر او تلفنی از سوی یک پروفسور دانشگاه فهمید که RMS مشغول به چه کاری است! او در کمال تعجب متوجه شد که وی به رایانه علاقهمند است و وقت خود را با آن میگذراند در صورتی که آینده درخشانی در رشته بیولوژی را برای او پیشبینی میکرد. در سال ۱۹۷۱ میلادی وارد دانشگاه هاروارد شد و در سال ۱۹۷۴ با مدرک لیسانس از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. در آزمایشگاه هوش مصنوعی دانشگاهام آی تی به یک هکر تبدیل شد. او به وسیله راس نافتسکر به کار گرفته شد. مردی که بعدها سیمبولیکز را کشف کرد و چندی بعد به مخالفان استالمن پیوست. در سن ۲۱ سالگی برای شرکتی به نام وسچستر کانتی در کنار Eben Moglen کار میکرد که الان یک وکیل تکنولوژی است.
زوال فرهنگی هکرها
در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰، فرهنگ هکرها که استالمن به آن رونق داده بود شروع به متلاشی شدن کرد. خیلی از تولیدکنندگان برای جلوگیری کردن نرمافزار از استفاده شدن در رایانههای رقبایشان، توزیع کردن کد منبع را متوقف کردند و برای محدود کردن و ممنوع ساختن کپی و توزیع مجدد، شروع به استفاده از کپی رایت و مجوزهای نرمافزار محدود کردند. اینچنین نرمافزارهای اختصاصی از قبل وجود داشتند، و این امر اینطور ظاهر شد که بتواند هنجاری در این راستا شود.
ضرورت وجود برنامههایی با قابلیت انتقال بر روی انواع ماشینها و سیستمهای متفاوت کاملاً مشهود بود، برنامههایی که بتوانند روی سیستمهای متفاوت اجرا شوند و امکان اشتراک اطلاعات را مابین چند سیستم متفاوت به وجود آورند. این قابلیت ارزش زیادی برای بازار رایانه و نرمافزار داشت، این نکته در مورد سازندگان رایانهها هم مشهود بود. در این حال شرکتها سعی میکردند با به وجود آوردن انحصار و محدودیت، از کپی شدن برنامهها جلوگیری کنند و فرصت را از رقیب خود بگیرند.
در دهه ۱۹۸۰ ریچارد گرینبلت هکر آزمایشگاه هوش مصنوعی، شرکت Lisp Machines را به ثبت رساند و این ماشینها را به بازار ارائه کرد. کاری که او و تام نایت در آزمایشگاه انجام داده بودند. Greenblatt کمکهای خارجی را رد کرد. وی معتقد بود آنها با فروش تعدادی از ماشینها میتوانند قدرت مالی لازم برای اداره و گسترش شرکت را بهدست آورند.
آر ام اس از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۳ به مدت دو سال از انحصاری شدن Symbolics روی رایانههای آزمایشگاه، توسط برنامهنویسان جلوگیری کرد. این زمانی بود که او آخرین تلاشهای خود را جهت تقویت هکرها در آزمایشگاه صرف میکرد. او به دنبال یک قرارداد باز بود که محدودیت و انحصار را در خود نداشته باشد اما قبل از آن به فکر افتاد تا این عقیده را با دیگران به اشتراک بگذارد و قبل از انجام کار به مانند یک دانشمند اصیل این ایده را با دیگران به اشتراک بگذارد. دانشمندان بدون هیچ خساستی اطلاعات و دانش خود را با دیگران تقسیم میکنند و در بهبود نتایج و انجام کاراها به دیگران کمک میکنند و در صورت لزوم از آنها کمک میگیرند.
استدلال استالمن آزادی کاربر یک نرمافزار بود. آزادی که بتواند آن نرمافزار را با همسایه خود مشترک استفاده کند و در صورت نیاز قسمتهایی از آن را تغییر دهد. او بر این عقیده پافشاری میکرد و دستفروشی نرمفزارهای وابسته به مالک را مخالف اصول اجتماعی و دور از اخلاق میدانست. در یککلام حرف او به این منظور بود که نرمافزارها باید آزاد باشند. هر چند گواهی بر این موضوع وجود نداشت، مباحثههای او نشان میداد که در درجه دوم به فکر آزادی حقوق مصرفکننده و جامعهاست و از سویی به فکر پیشرفت و ارتقاء نرمفزار تولید شده بود.
به تبع این تلاشها، بحثها و گفتگوها در جون ۱۹۸۴ او کار خود در MIT را رها کرد و پروژه گنو را هدف اصلی قرار داد و به صورت تمام وقت روی آن کار کرد. کاری که در سپتامبر ۱۹۸۳ شروع به کار کرد. او تحصیلات خود در دانشگاه را به پایان نرساند و مدرک دکترای خود را اخذ نکرد اما بعدها به صورت افتخاری درجه دکترای خود را گرفت.
بنیاد گنو
استالمن در سال ۱۹۸۳ تصمیم خود را برای ایجاد یک سیستمعامل کاملاً آزاد مشابه یونیکس اعلام کرد.
استالمن این پروژه را به تنهایی شروع کرد و توضیح داد: «به عنوان یک توسعه دهنده سیستم عامل، من مهارتهای درست را برای این کار داشتم؛ بنابراین حتی اگر نتوانم به اعطای موفقیت دست پیدا کنم، به اینکه من برای انجام این کار انتخاب شده بودم تحقق بخشیدهام. من تصمیم به ایجاد سیستمی سازگار با یونیکس گرفتهام که قابل حمل باشد و کاربران یونیکس به راحتی بتوانند یونیکس خود را به آن تبدیل کنند.»
وی سپس اعلامیه گنو مبنی بر انگیزه ایجاد یک سیستمعامل آزاد به نام گنو بر مبنای یونیکس را در سال ۱۹۸۵ منتشر کرد. گنو یک کلمه بازگشتی است به این معنا که گنو یونیکس نیست. خیلی زود او بنیاد نرمافزارهای آزاد (Free Software Foundation) را بنیان نهاد. او برنامهنویسان آزاد را استخدام میکرد و ساختار سازمانی بنیاد نرمفزار آزاد را تشکیل داد.
در سال ۱۹۸۹ مفهوم زیبای General Public License) GPL) را به وجود آورد، یک مکانیسم قانونی برای ویرایش و توزیع مجدد نرمافزارهای آزاد. به همین ترتیب تمامی نرمافزارهای لازم تهیه شدند به جز کرنل یا هسته سیستمعامل آزاد. پیچیدگی ساختار و طراحی هسته سختی کار را چندین برابر کرده بود و همین امر باعث شد تا روند تولید هسته به کندی به پیش برود.
با طراحی و برنامهنویسی برنامههای مورد نیاز تحت مجوز آزاد (GPL) انجام میگرفت و این موضوع باعث شد تا استالمن این امکان را به وجود آورد تا برنامهنویسان متعددی روی پروژههای مختلف کار کنند. در سال ۱۹۹۱ یک پروژه مستقل از پروژه گنو به تهیه کرنل لینوکس میپرداخت. از اتفاق این پروژه با گنو همزمان شد و امکان اجرای نرمافزارهای نوشته شده روی این هسته را فراهم میکرد. این باعث پیشرفت پروژه گنو شد. این دو پروژه با هم یک سیستمعامل را تشکیل میدادند (گنو + لینوکس = گنو/لینوکس) اما همزمانی ارائه این هسته و پروژه باعث شد تا بسیاری به اشتباه آن را به صورت مختصر با نام لینوکس بشناسند و این کلمه در میان مردم عمومیت پیدا کرد و نام لینوکس عمومیت پیدا کرد. آقای استالمن آن را به نام گنو/لینوکس میخواند.
لفظگذاری
استالمن روی کلمات و جملاتی که از سوی مردم به کار برده میشوند و همچنین طرز به کار بردن آنها حساسیت خاصی نشان دادهاست. به خصوص رابطه مابین نرمافزار و آزادی. او به طرز خستگی ناپذیری از مردم میخواهد که نرمافزار آزاد (free software) و گنو/لینوکس را به کار ببرند و از قوانین و مقررات کپی رایت پرهیز کنند. به عنوان یک منبع برای کاربران گنو/لینوکس و متنباز، روی به کاربردن صحیح کلمات و به خصوص درک معنای آنها اصرار میورزد.
یکی از ضوابط استالمن برای مصاحبه دادن اینست که آن روزنامهنگار با استفاده از واژگان او در مقالهاش موافق باشد. او حتی بعضی وقتها ضروری میبیند که روزنامهنگاران قبل از مصاحبه، به دلیل بهرهوری، بخشهایی از فلسفه گنو را مطالعه کنند. البته این موضوع به عنوان یک نکته مثبت برای او محسوب شدهاست و طرفداران خاص خود را دارد، زیرا در موازات مصاحبههای فراوان و جذاب، از مباحثه در مورد بعضی از موارد جلوگیری میکند.
گنو/لینوکس
او معتقد است که واژه گنو/لینوکس را برای توزیعهایی که از مجموع هسته لینوکس و نرمافزارهای آزاد به وجود آمده، به کار ببرند. چرا که معنای نرمافزارهای آزاد با به کار بردن لفظ لینوکس برای این مجموعه باعث از بین رفتن معنای آنها خواهد شد.
حق نشر (Copyright) و حق امتیاز (patent) و علامت تجاری (trademarks)
تفکر اختصاصی (نرمافزاری با مالکیت اختصاصی) را برای به اشتباه انداختن ذهن مردم میداند. در مقایسه این موضوعات با هم در حیطه قانون، در حالت متعارف چیز خاصی برای مطرح کردن ندارند و از تصمیمگیری هوشمندانه ممانعت میکنند. او که توجه و نگاهها را به این موضوع جلب میکند و در این زمینه آگاهی لازم را به شنونده میدهد، دلایلی از این قبیل را مطرح میکند. این قوانین از مبدأ متفاوت هستند، جداگانه رشد میکنند، فعالیتهای متفاوتی را پوشش میدهند، اصول جداگانهای دارند و در نهایت هر کدام از سیاست جداگانهای برخوردار هستند. copyright برای حفظ حق مؤلف و هنرمند است. patent برای تشویق ایدههای خلاقانه و مبتکرانهاست، در مقام مقایسه باید گفت که این موضوع صحبت از پرداخت پول به یک موضوع انحصاری است و عدم پرداخت به موارد مشابهی از این قبیل. trademarks قصد ترویج نوعی از تجارت را ندارد بلکه تنها خریدار را معطوف به خرید میکند و به او میگوید که دارد چیز خاصی را خریداری میکند.
تبلیغات آمازون در اوبونتو
در پی فعال بودن پیشفرض و بدون اجازهٔ ویژگی جستجوی محصولات آمازون در اوبونتو ۱۲٫۱۰ در حین جستجو برای فایلها از طریق واسط کاربری اوبونتو، استالمن در نوشتهای که در وبنوشت خودش در وبگاه بنیاد نرمافزارهای آزاد منتشر کرد اوبونتو را جاسوس افزار نامید و از خوانندگان خواست آن را از فهرست توزیعهای پیشنهادی خود حذف کنند و در گردهماییهای نصب و جشن آزادی نرمافزار، اوبونتو را نصب یا پیشنهاد نکنند. در عوض بگویند که از اوبونتو به دلیل جاسوسی باید دوری کرد. نوشتهٔ استالمن، واکنش جونو بیکن مدیر جامعه کاربری کنونیکال را به دنبال داشت که نوشتهٔ او را انتشار «ترس، تردید و شک» دانست.
جنجال و استعفا از MIT و بنیاد نرمافزار آزاد
در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۹ ریچارد استالمن در پاسخ به جنجالهای پیش آمده پس از اظهار نظرش در مورد اتهام رابطه جنسی ماروین مینسکی (استاد فقید MIT) با ویرجینیا گیوره (یکی از قربانیان پرونده جفری اپستین) از MIT و بنیاد نرمافزار آزاد استعفا داد.
بازگشت به بنیاد نرمافزار آزاد
در مارس ۲۰۲۱، ریچاد استالمن در گفتگو با LibrePlanet2021، بازگشت خود را به بنیاد نرمافزار آزاد (FSF) اعلام کرد.
جوایز و افتخارات
۱۹۸۶: عضویت افتخاری در انجمن رایانه چالمرز (Chalmers Computer Society)
۱۹۹۰ میلادی :برنده جایزه گریس هاپر به خاطر پیشگامی و نوآوری در توسعه ایمکس را دریافت کرد.
۱۹۹۰: دریافت کمک هزینه تحصیلی بنیاد جان دی و کاترین مکآرتور
۱۹۹۶: دکترای افتخاری از بنیاد تکنولوژی رویال سوئد
۱۹۹۸: جایزه پیشگام بنیاد مرز الکترونیک
۱۹۹۹: جایزه یادبود یوری رابینسکی (Yuri Rubinsky)
۲۰۰۱: جایزه تکنو-کارآفرینی تکدا (Takeda) برای سلامتی اجتماعی–اقتصادی
۲۰۰۱: دکترای افتخاری از دانشگاه گلاسگو
۲۰۰۲: عضویت آکادمی مهندسی ملی ایالات متحده "برای شروع پروژه گنو، که ابزارهای نرم افزاری تاثیرگذار و غیر اختصاصی تولید کرد، و برای پایه گذاری جنبش نرم افزار آزاد"
۲۰۰۳: دکترای افتخاری از دانشگاه دانشگاه وریج بروکسل
۲۰۰۳: پروفسورای افتخاری از Universidad Nacional de Ingeniería del Perú
۲۰۰۴: دکترای افتخاری از National University of Salta در آرژانتین
۲۰۰۴: پروفسورای افتخاری از دانشگاه تکنولوژی پرو
۲۰۰۵: جایزه بنیاد Pistoletto
۲۰۰۷: پروفسورای افتخاری از Universidad Inca Garcilaso de la Vega در پرو
۲۰۰۷: جایزه اول Iternacional Extremadura al Conocimiento Libre
۲۰۰۷: دکترای افتخاری از Universidad de Los Angeles de Chimbote در پرو
۲۰۰۷: دکترای افتخاری از دانشگاه پاویا
۲۰۰۸: دکترای افتخاری از دانشگاه ملی تروجیلو در پرو
۲۰۰۹: دکتر افتخاری در رشته علوم از دانشگاه لیکهد کانادا
۲۰۱۱: دکترای افتخاری از Universidad Nacional de Córdoba در آرژانتین
۲۰۱۲: پروفسورای افتخاری از Universidad César Vallejo de Trujillo در پرو
۲۰۱۲: دکترای افتخاری از Universidad Latinoamericana Cima de Tacna در پرو
۲۰۱۲: دکترای افتخاری از Universidad José Faustino Sanchez Carrió در پرو
۲۰۱۴: دکترای افتخاری، از دانشگاه کنکوردیا، در مونترال
۲۰۱۵: جایزه سیستم نرمافزاری ACM "برای توسعه و رهبری GCC"
۲۰۱۶: دکترای افتخاری، از دانشگاه پیر و ماری کوری
۲۰۱۶: جایزه پزشکی اجتماعی، از GNU Solidario
واژگان فنی و کماهمیتتر
در حوزه اصطلاحات کوچکتری مانند software patent او اختصاص حق نظر یا ایده را به پدید آورنده نرمافزار پیشنهاد میکند(software idea patent). موضوع software patents این اشتباه را به وجود میآورد که کل نرمافزار نوشته شده متعلق به یک نفر است. همچنین استفاده از UFO) Uniform Fee Only) پرداخت پول به شکل واحد را به جای RAND) Reasonable And Non-Discriminatory) پرداخت بدون تبعیض پیشنهاد میکند. به این دلیل که در مقایسه با حقامتیاز سلطنتی که نرمافزارهای اختصاصی برای خود قائل شدهاند، در نرمافزارهای آزاد توانایی شمارش کپیهای موجود از نرمافزار ممکن نیست. این موضوع مابین بسیاری از نرمافزارهای آزاد و متنباز مشترک است. البته این ایده آقای استالمن به نوعی در بین استفادهکنندگان عمومیت پیدا نکردهاست.
سالشمار زندگی
دوران کودکی و نوجوانی
آلیس لیپمن و دانیل استالمن او را در سال ۱۹۵۳ میلادی در شهر نیویورک به دنیا آوردند. اولین تجربه استالمن با کامپیوترها در دوران دبیرستان در مرکز علمی IBM نیویورک بود. او تابستان خود را برای نوشتن یک برنامه آنالیز عددی در Fortran گذرانده بود. کار خود را بعد از دو هفته تمام کرد و بقیه تابستان خود را به نوشتن یک ویرایشگر متن در ایپیال صرف کرد.
۱۹۷۴: با مدرک لیسانس هنر فارغالتحصیل شد.
۱۹۷۴: در هاروارد حضور پیدا کرد.
۱۹۷۵: از مؤسسهٔ فناوری ماساچوست (MIT) در رشتهٔ فیزیک فارغالتحصیل شد.
۱۹۷۱ تا ۱۹۸۴: (به جز سالی که یک دانشجوی فارغالتحصیل بود) در حال یادگیری توسعه سیستم عامل در آزمایشگاه مرکز هوش مصنوعی MIT بود.
۱۹۷۶: اولین ویرایشگر متن ایمکس توسعهپذیر را نوشت، و همچنین توسعهدهندهٔ یکی از تکنیکهای هوش مصنوعی شناخته شده بود.
اتفاقات مهم زندگی
۱۹۸۳: استالمن اعلام کرد بنیادی که برای توسعه سیستم عامل گنو، یک سیستم عامل شبهیونیکس، به وجود آمده به منظور این است که کاملاً نرمافزار آزادی باشد و از آن پس رهبر بنیاد شد. همچنین او با این اعلامیه، جنبش نرمافزار آزاد را راهاندازی کرد.
استالمن در ۵ ژانویه ۱۹۸۴ در حالی که شروع به کار کردن روی این بنیاد کرد از کارگزینی در MIT به منظور انجام این کار استعفاء داده بود.
۱۹۸۵: او بنیاد نرمافزار آزادی را آغاز کرد که خودش به عنوان رئیس داوطلبانهٔ تمام وقت آن بود.
سیستم گنو/ لینوکس که همچنین هستهٔ لینوکس توسعه داده شده توسط لینوس توروالدز را به کار میبرد، در رایانههای بسیاری استفاده میشد و هماکنون در فروشگاههای کوچک رایانه نیز به صورت از پیش نصب شده فراهم میباشند. هر چند توزیعکنندگان این سیستمها گاهی تفکر آزادی را که نرمافزار آزاد را مهم میسازد، نادیده گرفتند، و حتی نرمافزارهای غیر آزاد را در سیستمهایشان قرار دادند. به همین دلیل است که استالمن از اواسط دههٔ ۱۹۹۰ میلادی، بیشتر وقت خود را در حمایت سیاسی از نرمافزار آزاد و گسترش تفکرات اخلاقی این جنبش صرف کرد، و همچنین به عنوان مبارز در برابر ثبت اختراع نرمافزار و قوانین توسعه خطرناک حق نشر بود.
قبل از آن، استالمن تعدادی اجزاء نرمافزار سیستم گنو که بهطور گستردهای استفاده میشدند را توسعه بخشید، مانند: جیسیسی ، گنو دیباگر ، گنو ایمکس ، و برنامههای مختلف دیگر برای سیستم عامل گنو.
استالمن در مفهوم Copyleft پیش قدم، و مؤلف اصلی پروانهٔ عمومی همگانی گنو است؛ گستردهترین مجوز نرمافزار آزاد مورد استفاده قرار گرفته که همان کار مفهوم کپی لفت را انجام میدهد.
جستارهای وابسته
سیارک ۹۸۸۲ استالمن
نرمافزار آزاد
انقلاب اواس
حق مطالعه
برنامهنویسی
نافرمانی مدنی الکترونیک
منابع
اعضای آکادمی ملی مهندسی آمریکا
اعضای هیئتمدیره بنیاد نرمافزار آزاد
افراد آمریکایی یهودیتبار
افراد زنده
افراد مرتبط با گنو
افراد مرتبط با لیسپ
افراد مرتبط با لینوکس
افراد مرتبط با نرمافزار آزاد
افراد مرتبط با یونیکس
اهالی نیویورک
ایمکس
برنامهنویسان رایانه آمریکایی
برنامهنویسان نرمافزار آزاد
برندگان بورس مکآرتور
بیخدایان اهل ایالات متحده آمریکا
بیخدایان یهودی
پژوهشگران هوش مصنوعی
پیشگامان رایانه
تولدستیزان
خداناباوران یهودی اهل ایالات متحده آمریکا
دانشمندان یهودی اهل ایالات متحده آمریکا
دانشمندان یهودی
دانشآموختگان دانشکده مهندسی و علوم کاربردی هاروارد
دانشآموختگان دانشگاه هاروارد
دانشآموختگان مؤسسه فناوری ماساچوست
دریافتکنندگان جایزه گریس موری هاپر
زادگان ۱۹۵۳ (میلادی)
طراحان زبانهای برنامهنویسی
طرفداران ادبیات علمی تخیلی
فعالان اهل نیویورک
فعالان اینترنت
فعالان بیخدایی
فعالان حریم خصوصی
فعالان در زمینه حق نشر
کنشگران آموزش
وبلاگنویسان اهل ایالات متحده آمریکا
یهودیان اهل ایالات متحده آمریکا |
7604 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%D8%AF%D9%87%D8%B4%D9%86 | بندهشن | بُنْدَهِشْن یا بُنْدَهِش نام کتابی است به پهلوی که تدوین نهایی آن در سدهٔ سوم هجری قمری انجام شدهاست ولی اصل آن در اواخر دورهٔ ساسانی تألیف شدهبود. نویسنده (تدوینکنندهٔ نهایی) آن «فَرْنْبَغ»، فرزند «دادویه» نام داشت.
بندهشن به معنی «آفرینش آغازین» یا «آفرینش بنیادین» است. نام اصلی کتاب، چنانکه در ابتدای متن کتاب آمده، احتمالاً «زند آگاهی» به معنی «آگاهی مبتنی بر زند» بودهاست. این خود میرساند که نویسنده اساس کار خود را بر تفسیر اوستا قرار دادهاست. مطالب کتاب در سه محور اصلی است:
آفرینش آغازین
شرح آفریدگان
نسبنامهٔ کیانیان.
از این کتاب دو تحریر موجود است اولی موسوم به بندهشن هندی که مختصرتر است و دومی موسوم به بندهشن بزرگ یا بندهشن ایرانی که مفصلتر است. صفت هندی یا ایرانی از آن رو بر آندو نهاده شدهاست که نسخ اولی در هند استنساخ شدهاست و نسخ دومی در ایران.
نسخهٔ کامل این کتاب را تهمورث دیشانجی انکلساریا در سال ۱۹۰۸ چاپ کردهاست.
فهرست بندهشن
بندهشن در ۳۶ فصل نوشته شده و بخشهای این کتاب در ویرایش مهرداد بهار اینگونه است:
بخش نخست: سرآغاز
بخش دوم: دربارهٔ آفرینش مادی
بخش سوم: دربارهٔ فراز آفریدن روشنان
بخش چهارم: دربارهٔ چگونگی و علت آفریدگان برای نبرد
بخش پنجم: تازش اهریمن بر آفرینش
بخش ششم: دربارهٔ دشمنی دو مینو
بخش هفتم: دربارهٔ زیج گیهان که چگونه اتفاق افتاد
بخش هشتم: دربارهٔ نبرد کردن آفریدگان گیتی با مقابلهٔ اهریمن
بخش نهم: دربارهٔ نحوهٔ آن آفرینش
دربارهٔ چگونگی زمینها/ دربارهٔ چگونگی کوهها/ دربارهٔ چگونگی دریاها/ دربارهٔ چگونگی رودها/ دربارهٔ رودهای نامور/ دربارهٔ چگونگی دریاچهها/ / دربارهٔ چگونگی جانوران به پنج شکل/ دربارهٔ چگونگی مردمان/ دربارهٔ چگونگی زنان/ دربارهٔ چگونگی زایش هر سرده/ دربارهٔ چگونگی گیاهان/ دربارهٔ سروری مردمان و گوسفندان و هر چیزی/ دربارهٔ چگونگی آتش/ دربارهٔ چگونگی خواب/ دربارهٔ چگونگی بانگها/ دربارهٔ چگونگی باد، ابر، باران/ دربارهٔ چگونگی خرفستران/ دربارهٔ چگونگی گرگ سردگان/ دربارهٔ چیز چیز که به چه گونهای آفریده شدهاست
بخش دهم: دربارهٔ سال دینی
بخش یازدهم: دربارهٔ بزرگ کرداری ایزدان مینوی
کشاورزی در بندهشن
طبقهبندی گیاهان بیش از ۲۰۱۰ سال پیش:
باشد که گیاه این چند گونه است: دار، درخت، میوه، دانه، گل، اسپرغم، تره، افزار، گیاه، نهال، دارو، چسب، هیزم، بوی، روغن، رنگ و جامه.
هر چه را بار به خواربار مردمان میهمان نیست و سالوار است، مانند سرو و چنار، سپیدار و شمشاد و شیز و گز و دیگر از اینگونه، دار خوانند.
هر چه را به خواربار مردمان میهمان است و سالوار است، مانند خرما، کنار، انگور، به، سیب، بادرنگ، انار، شفتالو، اَمرود، انجیر، گوز و بادام و دیگر از اینگونه، میوه خوانند.
هر چه را بار شایسته خواربار مردمان باشد یا نباشد و سالوار باشد، درخت خوانند.
هر چه به خوراک هر روزه شایستهاست و چون بر بستانید، بن بخشکد، مانند گندم و جو و برنج و گرگر، مژو، بنو، ارزن و گاورس و نخود و دیگر از اینگونه را، دانه خوانند.
هر چه را برگ بویا و به دست ورز مردمان کشته شود و همواره هست، اسپرغم خوانند.
هر چه را شکوفه خوشبوی است و به (دست) ورز مردمان هنگام هنگام باشد، یا بن همواره هست و به هنگام، شکوفهٔ خوشبوی (از او) بشکفد، مانند گل و نرگس و یاسمن و نسترن و آلاله، کبیکه و کیده و چمبگ، خیری، کرکم، زردک، بنفشه، کاردک و دیگر از اینگونه، گل خوانند.
هر چه را بار خوشبوی یا شکوفه خوشبوی است و دست ورز مردمان نیست و به هنگام باشد، نهال خوانند.
هر چه به خواربار ستوران و گوسفندان میهمان است، گیاه خوانند.
هر چه به پیشپارگی در شود، افزار خوانند.
هر چه با نان و خوراک خوردن میهمان است، چون اسفناج و کرفس و گشنیز و کاگیزه، تره خوانند.
هر چه، چون شان و نای و پنبه و دیگر از اینگونه را، جامه خوانند.
هر چه را مغز دارای چربی است، چون کنجد، دوشدانه و شاهدانه و زیت و دیگر از اینگونه، روغن خوانند.
هر چه را جامه به (آن) شاید رشتن، مانند کرکم و دارپرنیان و زردچوبه و روناس و نیل، رنگ خوانند.
هر چه را ریشه یا پوست یا چوب بویا است، چون کندر، ورغشت، کوست، صندل، پلنگ مشک، کاکوله، کافور، بادنج بوی و دیگر از اینگونه، بوی دار خوانند.
هر چه را از او چسب گیاهی بیاید، ژده خوانند.
همه چوب این گیاهان را، چون بریده شد، خشک یا تر، هیزم خوانند.
این همه گیاهان را به تنهایی تاک، دار، ون خوانند.
گیاهان همه بر دو گونهاند (که آنها را) دو بخشیها و یک بخشیها خوانند.
میوههای مایه ور سی گونه است.
ده گونه اش را درون و بیرون شاید خوردن، مانند انجیر و سیب و به و بادرنگ و انگور و توت بن و امرود و…
ده (گونه) را بیرون شاید خوردن، درون نشاید خوردن، مانند خرما و شفتالو، زردآلو، سنجد، کنار، آلوچه و…
ده (گونه) آن است که درون را شاید خوردن، بیرون را نشاید خوردن، مانند گردو، بادام و نارگیل و فندق و شاه بلوط و درخت گرگانی که پسته نیز خوانند و چیزی بیش از (این) است، اما مایهور این چند است.
آن را که از پیوند دو درخت نشانند، مانند به – خرمل و آلوچه – بادام (؟) و دیگر از اینگونه، پیوندی خوانند.
معانی برخی لغات بیان شده در بالا:
تَره - سبزی خام یا پخته خوردنی
افزار- گیاهان ادویه ای
نهال - درختان وحشی که دارای گل یا میوه باشند
شیز – آبنوس
گوز – جوز - گردو
به هنگام – فصلی
کبیکه – گونهای از آلاله
چمنگ – نوعی درخت – نوعی گل یاس معطر
کرکم – زعفران
زردک – گل رنگ – کاجیره – شاید گل زرد
پیشپارگی – اشتهاآور
کاگیزه – تره تیزک
شان – کنف
نای – حصیر
دوشدانه – کرچک
رَشتن – رنگ کردن
پوست – پوست درخت – توز فارسی
ورغشت – برغست - امروزه ازمک میگویند.
کوست – کبست – هندوانه ابوجهل
پلنگ مشک – گیاهی از تیره نعنائیان
کاکوله – هل یا رازیانه آبی
بادنج بوی – گیاهی از تیره نعنائیان
یک بخشی و دو بخشی – گیاه یک پایه و دوپایه
مایه ور – اصلی
پانویس
کتاب بر اصلی بسیار قدیمیتر استوار است.
تفضلی: تاریخ ا. ص ۱۴۱
تفضلی: تاریخ ا. ص ۱۴۲
تفضلی: تاریخ ا. ص ۱۴۵
منابع
تفضلی، احمد. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار- تهران: سخن ۱۳۷۶ چاپ سوم ۱۳۷۸
فرنبغ دادگی. بندهش، برگردان مهرداد بهار، تهران، توس، ویراست دوم، چاپ پنجم، ۱۳۹۵، شابک ۹۶۴۳۱۵۲۹۲۸.
پیوند به بیرون
ترجمهٔ انگلیسی بندهشن هندی
ترجمهٔ انگلیسی بندهشن ایرانی
بندهشن در جزیره دانش
ردهبندی جانداران در بندهشن
ادبیات فارسی میانه
دانشنامههای فارسی
زبان فارسی میانه
سده ۳ (قمری)
سده ۹ (میلادی)
کشاورزی
متون زرتشتی |
7619 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B7%D8%B1 | قطر | قَطَر (: ؛ تلفظ بومی محلی: )، با نام رسمی دولت قطر، کشوری در غرب آسیا است که در شمال شرقی شبهجزیرهٔ عربستان قرار دارد و تنها با عربستان سعودی مرز زمینی مشترک دارد و توسط خلیج فارس احاطه شدهاست. پایتخت این کشور دوحه است که بیش از ۸۰ درصد جمعیت کشور را در خود جای دادهاست. بیشترین درازای کشور قطر بر مبنای داده های جغرافیایی ۱۹۱ کیلومتر مربع است.
در اوایل سال ۲۰۱۷، کل جمعیت قطر ۲٫۶ میلیون نفر بود: ۳۱۳٫۰۰۰ تن شهروند قطری و ۲٫۳ میلیون نفر مهاجر. از نظر درآمد سرانه، چهارمین کشور قدرتمند بر پایهٔ سرانهٔ تولید ناخالص داخلی، و ششمین کشور بر پایهٔ سرانهٔ درآمد ناخالص ملی است. قطر توسط سازمان ملل متحد به عنوان کشوری با توسعهٔ انسانی بسیار بالا طبقهبندی شدهاست و دارای سومین رتبهٔ برتر شاخص توسعهٔ انسانی در جهان عرب است. اقتصاد قطر اقتصادی با درآمد بالا است که سومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی جهان را در اختیار دارد. قطر بزرگترین صادرکنندهٔ گاز طبیعی مایع و بزرگترین تولیدکننده دیاکسید کربن در جهان است.
در سال ۱۸۶۸ معاهدهای میان محمد بن ثانی آل ثانی با بریتانیاییها امضا شد که طبق آن، بریتانیا جدایی قطر را به رسمیت شناخت و از آن پس تا کنون این منطقه به عنوان یک سلطنت موروثی توسط خاندان ثانی اداره شدهاست. پس از دوران امپراتوری عثمانی، قطر در اوایل سدهٔ بیستم تحتالحمایهٔ بریتانیا قرار گرفت تا اینکه در سال ۱۹۷۱ به استقلال رسید. امیر کنونی این کشور تمیم بن حمد آل ثانی است که تقریباً اختیار کامل اجرایی و قانونگذاری را در اختیار دارد و بنا بر قانون اساسی قطر کنترل قوهٔ قضاییه نیز برعهدهٔ اوست. انتصاب نخستوزیر و کابینه نیز توسط امیر انجام میشود. مجلس شورای قطر که بخشی از اعضای آن انتخابی است و بخشی دیگر توسط امیر منصوب میشوند، توانایی قانونگذاری محدود و همچنین عزل وزرا را دارد.
در سدهٔ بیستویکم، قطر بهعنوان یک قدرت مهم در جهان عرب ظاهر شد. این امر از طریق منابع عظیم مالی و همچنین گروه رسانهای در حال گسترش جهانی خود، مانند الجزیره محقق شد. بنا بر برخی گزارشها، قطر به برخی از گروههای فعال در بهار عربی کمک مالی کرده بود. قطر به عنوان یک قدرت متوسط شناخته شدهاست. جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ در قطر برگزار شد و این کشور را به نخستین کشور مسلمان و عربی که میزبان این رویداد است تبدیل کرد. بازیهای آسیایی ۲۰۳۰ نیز در قطر برگزار خواهد شد.
دین رسمی این کشور اسلام و زبان رسمی آن زبان عربی است و از زبان انگلیسی معمولاً به عنوان زبان دوم استفاده میشود. واحد پول قطر ریال و مساحت آن ۱۱٬۴۹۳ کیلومتر مربع است.
ریشهشناسی نام
پلینیوس، نویسندهٔ رومی، نخستین گزارش مربوط به ساکنان این شبهجزیره در حدود اواسط سدهٔ یکم میلادی را مستند کردهاست و از آنها به عنوان "Catharrei" یاد میکند، نامی که ممکن است از نام یک سکونتگاه محلی برجسته گرفته شدهباشد. / یک سده بعد، بطلمیوس نخستین نقشهٔ شناختهشده را برای نشان دادن شبه جزیره تهیه کرد و از آن تحت عنوان Catara یاد کرد. این نقشه همچنین به شهری به نام "Cadara" در شرق شبه جزیره اشاره داشت. اصطلاح 'Catara' (ساکنان، Cataraei) بهطور انحصاری تا سدهٔ هجدهم استفاده میشد، پس از آن 'Katara' به عنوان رایجترین املای شناختهشده ظاهر شد. در نهایت، پس از چندین تغییر - 'Katr', 'Kattar' and 'Guttur' - مشتق مدرن قطر به عنوان نام کشور پذیرفته شد.
در عربی نوین معیار، این نام به صورت تلفظ میشود، درحالیکه در عربی خلیجی است.
تاریخ
دورهٔ باستان
قدمت سکونت انسان در قطر به ۵۰٫۰۰۰ سال پیش بازمیگردد. سکونتگاهها و ابزارهایی که قدمت آنها به دوران عصر سنگ میرسد در شبهجزیره کشف شدهاند. آثار باستانی بینالنهرینی مربوط به دورهٔ عبید (حدود ۶۵۰۰ تا ۳۸۰۰ پیش از میلاد) در سکونتگاههای ساحلی متروک کشف شدهاند. دعسه، سکونتگاهی واقع در سواحل غربی قطر، مهمترین مکان عبیدی در این کشور است و گمان میرود که یک اردوگاه فصلی کوچک را در خود جای داده بود.
آثار بابلی کاسیان که قدمت آنها به هزارهٔ دوم پیش از میلاد میرسد در جزیرهٔ الخور کشف شدهاند، و گواهی هستند بر روابط تجاری بین ساکنان قطر و کاسیها در بحرین امروزی. در میان یافتهها، ۳٫۰۰۰٬۰۰۰ صدف حلزون خردشده و سفالهای کاسی وجود داشت.
در سال ۲۲۴ میلادی، شاهنشاهی ساسانی کنترل مناطق اطراف خلیج فارس را به دست آورد. قطر در فعالیت تجاری ساسانیان نقشی مهم ایفا کرد و دستکم دو کالا را ارائه میداد: مروارید و رزانهٔ ارغوانی. در دورهٔ شاهنشاهی ساسانی، بسیاری از ساکنان عربستان شرقی به دنبال ترویج دین مسیحی به سمت شرق توسط مسیحیان بینالنهرین با مسیحیت آشنا شدند. در این دوره صومعههایی ساخته شد و سکونتگاههای بیشتری در این دوران تأسیس گردید. در اواخر دورهٔ مسیحیت، قطر منطقهای را تشکیل میداد که به «بث قطریه» (در سریانی به معنای «خانهٔ قطریها») معروف بود. البته این منطقه به قطر فعلی محدود نمیشد و شامل بحرین، جزیره تاروت، الخط و احساء نیز میشد.
محمد در سال ۶۲۸ فرستادهای مسلمان نزد حاکمی در شرق عربستان به نام منذر بن ساوی فرستاد و از او و رعایایش خواست که اسلام را بپذیرند. منذر درخواست او را اجابت کرد و بر این اساس بیشتر قبایل عرب منطقه به اسلام گرویدند. در اواسط همین سده، حمله اعراب به ایران منجر به سقوط شاهنشاهی ساسانی شد.
دورهٔ اسلامی (۶۶۱–۱۷۸۳)
قطر در دورهٔ امویان مرکز معروف پرورش اسب و شتر بود. در سدهٔ هشتم از موقعیت استراتژیک تجاری خود در خلیج فارس بهره برد و به مرکز تجارت مروارید تبدیل شد.
توسعهٔ چشمگیری در صنعت مرواریدسازی در اطراف شبهجزیرهٔ قطر در دوران عباسیان رخ داد. کشتیهایی که از بصره به هند و چین سفر میکردند در این مدت در بنادر قطر توقف داشتند. ظروف چینی، سکههای غرب آفریقا و آثار باستانی تایلند در قطر کشف شدهاند. بقایای باستانشناسی از آثار مربوط به سدهٔ نهم نشان میدهد که ساکنان قطر برای ساختن خانهها و ساختمانهای عمومی از مصالح با کیفیتی استفاده میکردند. در این دوره بیش از ۱۰۰ خانهٔ سنگی، دو مسجد و یک قلعهٔ عباسی در مرواب ساخته شد. زمانی که قدرت خلافت در عراق کاهش یافت، در قطر نیز خلافت از رونق افتاد.
قطر در کتاب محقق مسلمان سدهٔ سیزدهم یاقوت حموی به نام معجمالبلدان ذکر شدهاست که به خرقههای بافتهٔ راهراه و ظریف قطریها و مهارتهای آنها در بهبود و تکمیل نیزه اشاره دارد.
بخش اعظم عربستان شرقی در سال ۱۲۵۳ تحت کنترل عصفوریان بود، اما ملوک هرمز در سال ۱۳۲۰ کنترل این منطقه را به دست گرفتند. مروارید قطر یکی از منابع اصلی درآمد پادشاهی بود. در سال ۱۵۱۵ مانوئل یکم، پادشاه پرتغال پادشاهی هرمز را تحت سلطهٔ خود درآورد. پرتغال در سال ۱۵۲۱ بخش چشمگیری از عربستان شرقی را تصرف کرد. در سال ۱۵۵۰ ساکنان احساء داوطلبانه تسلیم حکومت عثمانی شدند و آنها را بر پرتغالیها ترجیح دادند. با حفظ حضور نظامی ناچیز در این منطقه، عثمانیها توسط قبیلهٔ بنیخالد در سال ۱۶۷۰ بیرون رانده شدند.
حکومت بحرینی و سعودی (۱۷۸۳–۱۸۶۸)
در سال ۱۷۶۶ اعضای خانوادهٔ آلخلیفه از کنفدراسیون قبایلی بنی عتبه از کویت به الزباره در قطر مهاجرت کردند. بنی خالد در زمان ورودشان قدرت ضعیفی بر شبهجزیره داشتند، علیرغم این واقعیت که بزرگترین روستا توسط خویشاوندان دور آنها اداره میشد. در سال ۱۷۸۳ قبایل بنی عتبه مستقر در قطر و قبایل عرب متحد به آنها حمله کردند و بحرین را از ایرانیان گرفتند. آل خلیفه اقتدار خود را بر بحرین تحمیل کرد و صلاحیت خود را بر زبره حفظ کرد.
پس از سوگند خوردن سعود بن عبدالعزیز به عنوان ولیعهد عربستان سعودی در سال ۱۷۸۸ وی برای گسترش قلمروی خویش به سمت شرق به سمت خلیج فارس و قطر حرکت کرد. پس از شکست بنی خالد در سال ۱۷۹۵ سعودیها در دو جبهه مورد حمله قرار گرفتند. عثمانیها و مصریها به جبهه غربی حمله کردند، درحالیکه آل خلیفه در بحرین و عمان به جبههٔ شرقی حمله کردند. امیر سعودی پس از اطلاع از پیشروی مصر در مرزهای غربی در سال ۱۸۱۱ نیروهای خود در بحرین و الزباره را کاهش داد تا نیروهای خود را مجدداً مستقر کند. سعید بن سلطان، حاکم مسقط، از این فرصت استفاده کرد و به پادگانهای وهابیها در ساحل شرقی حمله کرد و قلعهٔ زبره را به آتش کشید. آلخلیفه پس از آن عملاً به قدرت بازگردانده شدند.
به عنوان مجازات برای دزدی دریایی، کشتی کمپانی هند شرقی بریتانیا در سال ۱۸۲۱ دوحه را بمباران کرد و شهر را ویران گرداند و در پی آنصدها نفر از ساکنان مجبور به فرار شدند. در سال ۱۸۲۵ حکومت آل ثانی با رهبری شیخ محمد بن ثانی آل ثانی به عنوان نخستین رهبر قطر تشکیل شد.
اگرچه قطر یکی از قلمروهای وابستهٔ بحرین به حساب میآمد، آل خلیفه با مخالفت قبایل محلی مواجه شد. در سال ۱۸۶۷ آل خلیفه به همراه حاکم ابوظبی نیروی دریایی عظیمی را برای سرکوب شورشیان قطری به الوکره فرستاد. این امر منجر به جنگ دریایی قطر و بحرین در ۱۸۶۷–۱۸۶۸ شد که در آن نیروهای بحرین و ابوظبی، دوحه و الوکره را غارت کردند. خصومتهای بحرین نقض آتشبس دائمی صلح و دوستی در سال ۱۸۶۱ بود. تهاجم مشترک، علاوه بر ضدحملهٔ قطر، سرهنگ لوئیس پلی مقیم سیاسی بریتانیا را بر آن داشت تا توافقی را در سال ۱۸۶۸ منعقد کند. مأموریت او در بحرین و قطر و پیمان صلح حاصل از آن نقطهٔ عطفی بود، زیرا آنها بهطور ضمنی تمایز قطر از بحرین را به رسمیت شناختند و صریحاً موقعیت محمد بن ثانی را تصدیق کردند. پلی علاوه بر محکوم کردن بحرین به دلیل نقض توافق، با شیوخ قطری که محمد بن ثانی نمایندهٔ آنها بودند مذاکره کرد. این مذاکرات نخستین مرحله در توسعهٔ قطر به عنوان یک شیخنشین بود. با این حال، قطر تا سال ۱۹۱۶ بهطور رسمی به عنوان تحتالحمایهٔ بریتانیا به رسمیت شناخته نشد.
دوران عثمانی (۱۸۷۱–۱۹۱۵)
طایفهٔ حاکم آل ثانی تحت فشار نظامی و سیاسی فرماندار عثمانی ولایت بغداد، مدحت پاشا در سال ۱۸۷۱ تسلیم حکومت عثمانی شدند. دولت عثمانی اقدامات اصلاحی (تنظیمات) را در مورد مالیات و ثبت اراضی برای ادغام کامل این مناطق در امپراتوری اعمال کرد. علیرغم مخالفت قبایل محلی، آل ثانی به حمایت از حکومت عثمانی ادامه داد. با این حال، روابط قطر و عثمانی به زودی دچار رکود شد و در سال ۱۸۸۲ هنگامی که عثمانیها از کمک به آل ثانی در لشکرکشی او به خور العدید خودداری کردند، با شکستهای بیشتری مواجه شدند. علاوه بر این، عثمانیها از محمد بن عبدالوهاب، تبعهٔ عثمانی، که در سال ۱۸۸۸ کوشید آل ثانی را به عنوان قائممقام قطر جانشین کند، حمایت کردند. این در نهایت آل ثانی را به شورش علیه عثمانیها کشاند که به اعتقاد آنها به دنبال غصب کنترل شبهجزیره بودند. او از مقام قائممقام استعفا داد و در اوت ۱۸۹۲ مالیات پرداخت نکرد.
در فوریهٔ ۱۸۹۳، محمد حافظ پاشا به منظور به دست آوردن مالیات پرداختنشده و مقابله با مخالفت جاسم بن محمد با اصلاحات اداری پیشنهادی عثمانی وارد قطر شد. جاسم از ترس اینکه با مرگ یا زندان مواجه شود، همراه با چندین تن از اعضای قبیلهٔ خود به سمت الوجبا عقبنشینی کرد ( در غرب دوحه). درخواست محمد مبنی بر انحلال نیروها و عهد وفاداری به عثمانیها با امتناع جاسم روبرو شد. در ماه مارس، محمد پاشا، برادر جاسم و ۱۳ تن از رهبران قبایل برجستهٔ قطری را در یک ناوچه سبک عثمانی به نام «مریخ» زندانی کرد. پس از اینکه محمد پیشنهاد آزادی اسیران را به مبلغ ۱۰٫۰۰۰ لیره رد کرد، به ستونی متشکل از ۲۰۰ سرباز دستور داد تا به فرماندهی یوسف افندی به سمت قلعهٔ الوجبا پیشروی کنند.
سربازان افندی مدت کوتاهی پس از رسیدن به الوجبا مورد تیراندازی شدید نیروهای چشمگیری از پیادهنظام و سواره نظام قطر قرار گرفتند. آنها به قلعهٔ شبکا بازگشتند و در آنجا دوباره مجبور شدند به واسطهٔ تهاجم قطر عقبنشینی کنند. پس از عقبنشینی آنها به قلعهٔ البیدا، ستون پیشروی جاسم قلعه را محاصره کرد که نتیجهٔ آن شکست عثمانیها و توافق برای رها کردن اسیران در ازای عبور امن سواره نظام محمد پاشا از طریق زمین به هفوف شد. اگرچه قطر استقلال کامل از امپراتوری عثمانی به دست نیاورد، اما نتیجهٔ نبرد باعث شد معاهدهای منعقد شود که بعداً مبنای ظهور قطر به عنوان یک کشور خودمختار در داخل امپراتوری قرار گرفت.
دورهٔ بریتانیا (۱۹۱۶–۱۹۷۱)
در کنوانسیون ۱۹۱۳ انگلیس و عثمانی، عثمانیها موافقت کردند که از ادعای خود بر قطر صرف نظر کنند و پادگان خود را از دوحه خارج نمایند. با این حال، با آغاز جنگ جهانی اول، هیچ کاری در این مورد انجام نشد و نیروهای نظامی در قلعهٔ دوحه باقی ماندند، اگرچه تعداد آنها کاهش یافت. در سال ۱۹۱۵ با حضور قایقهای توپدار انگلیسی در بندر، عبدالله بن جاسم آل ثانی (که طرفدار انگلیس بود) بقیه را متقاعد کرد که قلعه را ترک کنند و هنگامی که نیروهای انگلیسی صبح روز بعد نزدیک شدند، آن را متروکه یافتند.
قطر در ۳ نوامبر ۱۹۱۶ تحتالحمایهٔ بریتانیا قرار گرفت، زمانی که بریتانیا پیمانی را با شیخ عبدالله بن جاسم آل ثانی امضا کرد تا قطر را تحت سیستم مدیریت واقعی قرار دهد. درحالیکه عبدالله موافقت کرد که بدون رضایت قبلی دولت بریتانیا با هیچ قدرت دیگری وارد رابطه نشود، بریتانیا حفاظت از قطر در برابر تجاوزات دریایی را تضمین کرد. عبدالله در ۵ مه ۱۹۳۵، ضمن توافق بر سر امتیاز نفت با شرکت نفت بریتانیا، شرکت نفت ایران و انگلیس، معاهدهٔ دیگری را با دولت بریتانیا امضا کرد که قطر را در برابر تهدیدات داخلی و خارجی حفاظت میکرد. ذخایر نفت نخستین بار در سال ۱۹۳۹ کشف شدند.
تمرکز منافع بریتانیا در قطر پس از جنگ جهانی دوم با استقلال هند، ایجاد پاکستان در سال ۱۹۴۷ و توسعهٔ نفت در قطر تغییر کرد. در سال ۱۹۴۹ انتصاب جان ویلتون، نخستین افسر سیاسی بریتانیا در دوحه، نشاندهندهٔ تقویت روابط انگلیس و قطر بود. صادرات نفت در سال ۱۹۴۹ آغاز شد و درحالیکه تجارت مروارید رو به کاهش بود، درآمدهای نفتی به منبع اصلی درآمد کشور تبدیل گردید. این درآمدها برای تأمین بودجهٔ توسعه و نوسازی زیرساختهای قطر استفاده شد. زمانی که بریتانیا در سال ۱۹۶۸ رسماً اعلام کرد که ظرف سه سال آینده از خلیج فارس خارج میشود، قطر برای ایجاد یک فدراسیون به مذاکرات با بحرین و هفت کشور دیگر ساحل آشتی پیوست. با این حال، اختلافات منطقهای، قطر و بحرین را متقاعد کرد که از مذاکرات خارج شوند و دولتهای مستقلی را ایجاد کنند.
استقلال و پس از آن (۱۹۷۱–اکنون)
در ۳ نوامبر ۱۹۱۶، شیخ قطر با بریتانیا روابط قراردادی منعقد کرد. این معاهده، امور خارجی و دفاع را به بریتانیا واگذار میکرد، اما اجازهٔ استقلال داخلی را به قطر میداد. در ۳ سپتامبر ۱۹۷۱، آن «توافق معاهدهٔ ویژه» که «با مسئولیت کامل بینالمللی به عنوان یک کشور مستقل و مجزا» ناسازگار بود پایان یافت.این امر بر اساس توافقی که بین حاکم قطر و دولت بریتانیا به دست آمد انجام شد.
در سال ۱۹۹۱ قطر نقش مهمی در جنگ خلیج فارس ایفا کرد. بهویژه در جریان نبرد خفجی که در آن تانکهای قطری در خیابانهای شهر حاضر شدند و از گارد ملی عربستان سعودی پشتیبانی آتش کردند، واحدهایی که با نیروی زمینی عراق درگیر بودند. قطر به نیروهای ائتلاف کانادا اجازه داد تا از این کشور به عنوان پایگاه برای پرتاب هواپیما در گشتزنی هوایی استفاده کنند و همچنین به نیروهای هوایی ایالات متحده و فرانسه اجازه داد تا در قلمروهایش عملیات کنند.
در سال ۱۹۹۵ امیر حمد بن خلیفه آل ثانی کنترل کشور را از پدرش خلیفه بن حمد آل ثانی با حمایت نیروهای مسلح و کابینه و همچنین کشورهای همسایه و فرانسه به دست گرفت. در زمان امیر حمد، قطر درجهٔ متوسطی از لیبرالسازی را تجربه کرد، از جمله راهاندازی شبکهٔ تلویزیونی الجزیره (۱۹۹۶)، تأیید حق رأی زنان در انتخابات شهرداری (۱۹۹۹)، تدوین نخستین پیش نویس قانون اساسی (۲۰۰۵) و افتتاح کلیسای کاتولیک رومی (۲۰۰۸). در سال ۲۰۱۰ قطر حق میزبانی جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ را به دست آورد، و این امر قطر را به نخستین کشور در خاورمیانه تبدیل میکند که برای میزبانی این مسابقات انتخاب شدهاست. امیر قطر از برنامههای قطر برای برگزاری نخستین انتخابات ملی قانونگذاری خود در سال ۲۰۱۳ خبر داد. این انتخابات قرار بود در نیمهٔ دوم سال ۲۰۱۳ برگزار شود، اما تا اکتبر ۲۰۲۱ به تعویق افتاد. شورای قانونگذاری برای نخستین بار در آوریل ۲۰۱۹ میزبان صد و چهلمین مجمع اتحادیه بینالمجالس بود.
در سال ۲۰۰۳ قطر به عنوان مقر فرماندهی مرکزی ایالات متحده و یکی از پایگاههای اصلی هدایت حمله به عراق بود. در مارس ۲۰۰۵، در یک حملهٔ انتحاری، یک معلم بریتانیایی به نام جاناتان آدامز در تئاتر دوحه کشته شد. این ترور برای کشوری که قبلاً اقدامات تروریستی را تجربه نکرده بود، شوکهکننده بود. این بمبگذاری توسط عمر احمد عبدالله علی، یک مصری مقیم قطر که مظنون به ارتباط با سازمان القاعده در شبهجزیره عربستان بود انجام شد. در سال ۲۰۱۱ قطر به عملیات ناتو در لیبی پیوست و طبق گزارشها به گروههای مخالف لیبی سلاح رساند. همچنین در خلالجنگ داخلی سوریه قطر یکی از تأمینکنندگان مالی گروههای مخالف دولت بود.
در ژوئن ۲۰۱۳، شیخ تمیم بن حمد آل ثانی امیر قطر شد. شیخ تمیم بهبود رفاه داخلی شهروندان را در اولویت قرار دادهاست که شامل ایجاد سیستمهای بهداشتی و آموزشی پیشرفته و توسعهٔ زیرساختهای کشور برای آمادهسازی برای میزبانی جام جهانی ۲۰۲۲ میشود.
قطر در مداخلهٔ نظامی در یمن به رهبری عربستان سعودی علیه جنبش حوثیها و نیروهای وفادار به رئیسجمهور سابق علی عبدالله صالح، که در سال ۲۰۱۱ و در طی بهار عربی سرنگون شد شرکت کرد.
افزایش نفوذ قطر و نقش آن در طول بهار عربی، به ویژه در جریان قیام بحرین در سال ۲۰۱۱ تنشهای طولانی مدت با عربستان سعودی، امارات متحدهٔ عربی، و بحرین را تشدید کرد. در ژوئن ۲۰۱۷، مصر، عربستان سعودی، امارات متحدهٔ عربی، و بحرین روابط دیپلماتیکشان با قطر را قطع کردند. این امر منجر به افزایش روابط اقتصادی و نظامی قطر با ترکیه و ایران شدهاست.
قطر از ۲۱ نوامبر تا ۱۸ دسامبر میزبان جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ خواهد بود که این امر آن را به نخستین کشور عربی تبدیل میکند که میزبان این رویداد بودهاست.
سیاست
قطر رسماً یک پادشاهی مشروطه است، اما اختیارات گستردهای همچنان در دست امیر قرار دارند، و هممرز با پادشاهی مطلقه است و توسط خانوادهٔ آل ثانی اداره میشود. سلسلهٔ آل ثانی از زمان تأسیس قبیله در سال ۱۸۲۵ بر قطر حکومت میکند. در سال ۲۰۰۳ قطر قانون اساسیاش را تصویب کرد که طی آن ۳۰ عضو از ۴۵ عضو مجلس قانونگذاری بهطور مستقیم با رأی مردم انتخاب میشوند. قانون اساسی در یک همهپرسی با اکثریت قاطع تصویب شد و تقریباً ۹۸ درصد به آن موافق بودند.
هشتمین امیر قطر تمیم بن حمد آل ثانی است که پدرش حمد بن خلیفه آل ثانی قدرت را در ۲۵ ژوئن ۲۰۱۳ به او سپرد. او اختیار انحصاری برای انتصاب نخستوزیر و وزرای کابینه را دارد که مجموعاً شورای وزیران را تشکیل میدهند که بالاترین مقام اجرایی در کشور است.
مجلس شورای قطر از ۳۰ عضو منتخب مردم و ۱۵ نفر منصوب امیر تشکیل شدهاست و میتواند با اکثریت نسبی جلوی قانون را بگیرد یا وزرا از جمله نخستوزیر را با دو سوم آرا عزل کند. نخستین انتخابات مجلس قطر پس از چندین بار تعویق، در اکتبر ۲۰۲۱ برگزار شد.
قانون قطر اجازهٔ تأسیس نهادهای سیاسی یا اتحادیههای کارگری را نمیدهد.
قانون
طبق قانون اساسی، احکام اسلام منبع اصلی قوانین قطر است. اگرچه در عمل، نظام حقوقی قطر ترکیبی از قانون مدنی و شریعت اسلامی است. قوانین شرعی در مورد حقوق خانواده، ارث و چندین عمل مجرمانه (از جمله زنا، سرقت و قتل) اعمال میشود. در برخی موارد دادگاه خانواده مبتنی بر شریعت، ارزش شهادت یک زن را نصف شهادت یک مرد میدانند. قانون خانواده مدون در سال ۲۰۰۶ معرفی شد که طی آن تعدد زوجات مجاز است.
مجازات بدنی قضایی در قطر معمول است. شلاقزنی به عنوان مجازات برای مصرف مشروبات الکلی یا روابط جنسی نامشروع به کار میرود. مادهٔ ۸۸ قانون کیفری قطر مجازات زنا را ۱۰۰ ضربهٔ شلاق میداند و در سال ۲۰۰۶ یک زن فیلیپینی به این مجازات محکوم شد. در سال ۲۰۱۰، دستکم ۱۸ نفر (عمدتاً اتباع خارجی) به دلیل جرائم مربوط به «روابط جنسی غیرقانونی» یا مصرف الکل به مجازات شلاق بین ۴۰ تا ۱۰۰ ضربه محکوم شدند. در سال ۲۰۱۱ دستکم ۲۱ نفر (عمدتاً اتباع خارجی) به همین دلایل به ۳۰ تا ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شدند. و در سال ۲۰۱۲، شش تبعهٔ خارج از کشور به ۴۰ یا ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
سنگسار مجازاتی قانونی در قطر است و ارتداد و همجنسگرایی جرائمی هستند که مجازات آنها اعدام است. با این حال، تابحال مجازاتی برای این جرمها اجرا نشدهاست. کفرگویی میتواند منجر به حداکثر هفت سال حبس شود. درحالیکه تبلیغات میتواند منجر به ۱۰ سال زندان شود.
مصرف الکل در قطر تا حدی قانونی است. برخی از هتلهای لوکس پنج ستاره مجاز به فروش الکل به مشتریان غیر مسلمان خود هستند. مسلمانان مجاز به مصرف مشروبات الکلی نیستند و کسانی که در حال مصرف آن دستگیر شوند مستوجب شلاق یا تبعید هستند. مهاجران غیر مسلمان میتوانند مجوز خرید الکل را برای مصرف شخصی دریافت کنند. شرکت توزیع قطر (یکی از شرکتهای تابعهٔ هواپیمایی قطر) مجاز به واردات الکل و گوشت خوک است. این فروشگاه تنها محل فروش مشروب در کشور است که گوشت خوک را نیز به دارندگان مجوز مشروب عرضه میکند. مقامات قطری همچنین تمایل خود را برای مجاز کردن مشروبات الکلی در «مناطق هواداران» در جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ اعلام کردهاند.
تا سال ۲۰۱۱، رستورانهای مروارید قطر (جزیرهای دستساز در نزدیکی دوحه) مجاز به سرو نوشیدنیهای الکلی بودند. اما در دسامبر ۲۰۱۱ به رستورانهای مروارید گفته شد که فروش الکل را متوقف کنند. هیچ توضیحی برای ممنوعیت داده نشد، اگرچه گمانهزنیها و شایعات مربوط به اختلاف مالی بین دولت و توسعهدهندگان استراحتگاه بود. ممنوعیت الکل بعداً برداشته شد.
در سال ۲۰۱۴ کمپین عفت راهاندازی شد تا به گردشگران قوانین حجاب این کشور را یادآوری کند. به گردشگران زن توصیه میشد در مکانهای عمومی از شلوارهای ساقکوتاه، دامن کوتاه، لباسهای بدون آستین یا لباسهای کوتاه یا تنگ استفاده نکنند. به مردان هشدار داده شد که فقط شلوارک و کت و شلوار میتوانند بپوشند.
سیاست خارجی
وجههٔ بینالمللی و نقش فعال قطر در امور بینالملل، برخی از تحلیلگران را بر آن داشته تا آن را به عنوان یک قدرت متوسط معرفی کنند. قطر یکی از اعضای اولیهٔ اوپک، یکی از اعضای بنیانگذار شورای همکاری خلیج فارس، و عضو اتحادیهٔ عرب است. نمایندگیهای دیپلماتیک قطر در پایتخت این کشور، دوحه مستقر هستند.
روابط منطقهای و سیاست خارجی قطر با استراتژی ایجاد توازن و اتحاد بین قدرتهای منطقهای و بزرگ مشخص میشود. این کشور سیاست خارجی مستقل خود را حفظ میکند و برای حفظ اولویتهای استراتژیک خود و به رسمیت شناختن در سطح منطقهای و بینالمللی، درگیر توازن منطقهای میشود. قطر به عنوان یک کشور کوچک در خلیج فارس، سیاست خارجی «درهای باز» را اتخاذ کرده که در آن قطر با همهٔ طرفها و بازیگران منطقهای در منطقه، از جمله با سازمانهایی مانند طالبان و حماس پیوند دارد.
قطر روابطی قوی با چین، ایران، ترکیه، و ایالات متحده آمریکا و همچنین تعدادی از جنبشهای اسلامگرا در خاورمیانه مانند اخوانالمسلمین دارد.
سیاست درهای باز
قطر بهطور تاریخی پیرو سیاست درهای باز بوده که باعث قدرت و نفوذ آن شدهاست. این سیاست با فراهمسازی «قدرت ظریف» به این کشور امکان میدهد که گروهها و کشورها با منافع متضاد را در یک جا گرد هم آورد و از عوامل و پدیدههایی که به ظاهر در عرض یکدیگر قرار دارند برای تولید و گسترش نفوذش در جامعهٔ بینالملل بهرهبرداری کند.
قطر از یکسو میزبان دفتر نمایندگی طالبان است و همزمان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقهٔ خلیج فارس را در خاک خود دارد. در حین حمایت از گروههای اسلامگرای مخالف بشار اسد، روابط نسبتاً نزدیکی با ایران و حزبالله لبنان دارد و در همین حال روابط گستردهای با عربستان و مصر دارد و در آنِ واحد به مخالفان سیاسی این حکومتها پناه میدهد. از حماس حمایت میکند و همزمان با اسرائیل روابط سیاسی-امنیتی پنهانی دارد. همین سیاست درهای باز و قدرت و نفوذ حاصل از آن باعث حسادت و عصبانیت همسایگان سنتیتر قطر مانند عربستان و امارات شدهاست.
بحران دیپلماتیک ۲۰۱۷
در ۵ ژوئن سال ۲۰۱۷ عربستان سعودی، امارات متحدهٔ عربی، بحرین، و مصر ارتباط دیپلماتیک خود را با قطر قطع کردند. این واقعه به بهانهٔ حمایت قطر از افراطیگری و تروریسم رخ داد. این بحران باعث تشدید مناقشه بر سر حمایت قطر از اخوانالمسلمین شد که از سوی برخی کشورهای عربی یک سازمان تروریستی محسوب میشود.
در ادامهٔ قطع روابط دیپلماتیک، لیبی، دولت در تبعید یمن و مجمعالجزایر مالدیو نیز به جمع کشورهایی پیوست که روابط دیپلماتیک خود را با قطر قطع کردند. در پی این واقعه، نیروهای نظامی قطری از ائتلاف نظامی عربستان علیه یمن اخراج شد. همه بندرهای عربستان هم به روی کشتیهای قطری، کشتیهایی که پرچم قطر را حمل میکنند و حتی کشتیهایی که متعلق به شرکتها یا افراد حقیقی قطری هستند بسته شدند. امارات متحدهٔ عربی نیز ورود کشتیهای قطری را به بندر فجیره ممنوع کرد. همچنین عربستان دفتر محلی شبکهٔ الجزیره را که متعلق به حکومت قطر است تعطیل و مجوز آن را لغو کرد. امارات هم شبکهٔ بین اسپورت، متعلق به الجزیره را تعطیل کرد. محدودیتها از قطع رابطه با قطر فراتر رفته و شهروندان عربستان، مصر، بحرین، امارات، لیبی و یمن از سفر، زندگی یا عبور از مرزهای قطر منع شدند.
این بحران دیپلماتیک در ژانویهٔ ۲۰۲۱ با امضای تفاهمنامهای پایان یافت.
ارتش
نیروهای مسلح قطر نیروهای نظامی این کشور را تشکیل میدهند. قطر دارای یک نیروی نظامی متشکل از ۱۱٫۸۰۰ نفر است که شامل نیروی زمینی (۸۵۰۰)، نیروی دریایی (۱۸۰۰) و نیروی هوایی (۱۵۰۰) میشود. مخارج دفاعی قطر در سال ۱۹۹۳ تقریباً ۴٫۲ درصد از تولید ناخالص ملی و ۱٫۵ درصد از تولید ناخالص داخلی را در سال ۲۰۱۰ تشکیل میداد که آخرین سال موجود در پایگاه دادهٔ آماری SIPRI است. قطر اخیراً در سال ۱۹۹۴ با ایالات متحدهٔ آمریکا و بریتانیا و همچنین با فرانسه پیمانهای دفاعی امضا کردهاست. پنج عضو دیگر عربستان سعودی، کویت، بحرین، امارات و عمان هستند. وجود پایگاه هوایی العدید که توسط ایالات متحده و چندین کشور دیگر سازمان ملل اداره میشود، منبع تضمین شدهای از دفاع و امنیت ملی را فراهم میکند. در سال ۲۰۰۸ قطر ۲٫۳ میلیارد دلار آمریکا را صرف هزینههای نظامی کرد که ۲٫۳ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور بود. نیروهای ویژهٔ قطر توسط فرانسه و دیگر کشورهای غربی آموزش دیدهاند و اعتقاد بر این است که مهارت چشمگیری دارند. آنها همچنین در جریان نبرد ۲۰۱۱ طرابلس به شورشیان لیبی کمک کردند.
SIPRI دریافت که در سالهای ۲۰۱۰–۲۰۱۴ قطر چهل و ششمین واردکنندهٔ بزرگ سلاح در جهان بود. SIPRI مینویسد که برنامههای قطر برای دگرگونی و گسترش چشمگیر نیروهای مسلح خود سرعت گرفتهاست. سفارشها در سال ۲۰۱۳ برای ۶۲ تانک و ۲۴ اسلحهٔ خودکششی از آلمان در سال ۲۰۱۴ با تعدادی قرارداد دیگر از جمله ۲۴ هلیکوپتر جنگی و ۳ هواپیمای آواکس از ایالات متحده دنبال شد. ۲ فروند تانکر نیز از اسپانیا خریداری شد. بر اساس گزارش SIPRI، در سال ۲۰۱۵، قطر شانزدهمین واردکنندهٔ بزرگ تسلیحات در جهان بود و در سال ۲۰۱۶، یازدهمین واردکنندهٔ بزرگ سلاح در جهان محسوب میشد
ارتش قطر در مداخله نظامی در یمن به رهبری عربستان سعودی علیه شیعیان حوثی شرکت کرد. در سال ۲۰۱۵، الجزیرهٔ آمریکا گزارش داد: «گزارشهای متعدد حاکی از آن است که ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی علیه گروههای مخالف در یمن، برخلاف قوانین بینالمللی، به غیرنظامیان حمله کرده و از بمبهای خوشهای در مناطق پرجمعیت غیرنظامی استفاده کردهاست». بسیاری از غیرنظامیان کشته شدند و بخش بزرگی از زیرساختهای این منطقه در حال حاضر ویران شدهاست. بیمارستانها نیز توسط سعودیها و کسانی که با آنها کار میکنند بمباران شدهاند. قطر به دلیل بحران دیپلماتیک سال ۲۰۱۷ از ائتلاف در یمن کنار گذاشته شد.
حقوق بشر
برخی مفاد قانون جزایی قطر مجازاتهایی مانند شلاقزنی و سنگسار را به عنوان مجازات کیفری مجاز میدانند. کنوانسیون ملل متحد علیه شکنجه دریافت که این اعمال به منزلهٔ نقض تعهدات اعمالشده توسط این کنوانسیون است. قطر مجازات اعدام را به ویژه برای تهدیدات علیه امنیت ملی مانند تروریسم حفظ کردهاست. استفاده از مجازات اعدام نادر است و از سال ۲۰۰۳ تاکنون هیچگونه اعدامی در قطر انجام نشدهاست. در قطر، اعمال همجنسگرایانه غیرقانونی است و میتواند مجازات اعدام داشته باشد.
گزارش سال ۲۰۱۱ توسط وزارت امور خارجهٔ آمریکا به این نتیجه رسید که برخی کارگران خارجی از کشورهای آسیایی و بخشهایی از آفریقا که بهعنوان کارگران غیرماهر یا کارگران خانگی بهطور داوطلبانه به قطر مهاجرت کردند با شرایط بندگی غیرارادی مواجهه هستند. برخی از رایجترین موارد نقض حقوق کار عبارتند از: ضرب و شتم، عدم پرداخت حقوق، دریافت مطالبه از کارگران برای مزایایی که کارفرما مسئول آن است، محدودیتهای آزادی رفت و آمد (مانند مصادرهٔ گذرنامه، اسناد مسافرتی، یا مجوز خروج)، بازداشت خودسرانه، تهدید به اقدام قانونی و تجاوز جنسی. بسیاری از کارگران مهاجری که برای کار به قطر میآیند، هزینههای گزافی به استخدامکنندگان در کشورهای خود پرداختهاند.
این کشور همزمان با مردان در زمان انتخابات شورای مرکزی شهرداری در سال ۱۹۹۹ به زنان نیز حق رأی اعطا کرد. این انتخابات - نخستین بار در قطر - عمداً در ۸ مارس ۱۹۹۹، روز جهانی زنان برگزار شد.
در سال ۲۰۲۱ جامعهٔ بینالمللی بهائیان با انتشار گزارشی اعلام کرد که طی سالهای گذشته دولت قطر به صورت سیستماتیک بهائیان را در لیست سیاه خود قرار داده و از این کشور اخراج میکند. نمایندهٔ جامعهٔ بینالمللی بهائیان در سازمان ملل این قبیل اقدامها را به پاکسازی مذهبی تشبیه کرده و گفتهاست که ادامهٔ این سیاست میتواند طی چند سال به از بین بردن کل جامعهٔ بهایی در قطر منجر شود.
تقسیمات کشوری
از سال ۲۰۱۴، قطر به هشت شهرداری تقسیم شدهاست.
برای مقاصد آماری، شهرداریها به ۹۸ منطقه تقسیم شدهاند، که هر یک از آنها نیز به بلوکهایی تقسیم میشوند.
جغرافیا
شبهجزیرهٔ قطر از شمال شرق عربستان به طول به داخل خلیج فارس گسترده شدهاست. قطر میان مدار ۲۴ درجه و ۲۷ درجهٔ شمالی و طولهای جغرافیایی ۵۰ درجه و ۵۲ درجهٔ شرقی جای گرفتهاست. خاک این کشور مسطح بوده و از یک صحرای خشک ماسهای و شنی تشکیل شدهاست. در جنوب خاوری خاک قطر خلیج فارس از طریق باریکهای وارد خاک شبهجزیره شده و یک دریای داخلی را پدیدآورده که خور العُدَید نامیده میشود. پیرامون این خور را تپهماهورهایی از شنهای روان دربر گرفتهاست.
بلندترین نقطهٔ قطر «قُرَین ابوالبول» است به که در جبل دُخان (کوه دود) قرار دارد. جبل دخان رشتهای از برونزدهای کمارتفاع از جنس سنگ آهک در غرب قطر است. جبل دخان از شمال به جنوب امتداد دارد و از زیکریت از طریق ام باب تا مرز جنوبی قطر ادامه مییابد. میدانهای اصلی نفت داخل خشکی قطر در منطقهٔ جبل دخان واقع شده اما میدانهای گاز طبیعی این کشور در آبهای شمال غرب شبهجزیره قرار دارند.
تنوع زیستی و محیط زیست
قطر در ۱۱ ژوئن ۱۹۹۲ کنوانسیون تنوع زیستی را امضا کرد و در ۲۱ اوت ۱۹۹۶ به عضویت این کنوانسیون درآمد. متعاقباً یک راهبرد و برنامهٔ اقدام ملی تنوع زیستی تهیه کرد که در ۱۸ مه ۲۰۰۵ توسط کنوانسیون دریافت شد. در مجموع ۱۴۲ گونهٔ قارچی در قطر ثبت شدهاست.
با توجه به پایگاه دادهٔ انتشار گازهای گلخانهای، میانگین تولید کربن دیاکسید برای هر فرد در قطر بیش از ۳۰ تن است که یکی از بالاترینها در جهان محسوب میشود. قطریها با مصرف حدود ۴۰۰ لیتر آب، یکی از بالاترین مصرفکنندگان سرانهٔ آب در روز در جهان هستند.
در سال ۲۰۰۸ قطر چشمانداز ملی ۲۰۳۰ خود را راهاندازی کرد که توسعهٔ زیستمحیطی را به عنوان یکی از چهار هدف اصلی قطر در دو دههٔ آینده برجسته میکند. چشمانداز ملی متعهد به ایجاد جایگزینهای پایدار برای انرژی مبتنی بر نفت برای حفظ محیط زیست محلی و جهانی است.
آبوهوا
اقتصاد
پیش از کشف نفت، اقتصاد منطقهٔ قطر بر ماهیگیری و صید مروارید متمرکز بود. گزارشی که توسط فرمانداران محلی امپراتوری عثمانی در سال ۱۸۹۲ تهیه شد بیان میکند که کل درآمد حاصل از شکار مروارید در سال ۱۸۹۲ حدود ۲٬۴۵۰٬۰۰۰ قران بود. پس از معرفی مروارید پرورشی ژاپنی به بازارهای جهانی در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ صنعت مرواریدسازی قطر سقوط کرد. نفت در قطر در سال ۱۹۴۰ در میدان دخان کشف شد. این کشف اقتصاد کشور را متحول کرد. اکنون این کشور استاندارد زندگی بالایی برای شهروندان خود دارد و یکی از کشورهایی است که بدون مالیات بر درآمد، کمترین نرخ مالیات را در جهان دارد. نرخ بیکاری در ژوئن ۲۰۱۳ حدود ۰٫۱ درصد بود. قانون شرکتها مقرر میدارد که اتباع قطر باید ۵۱ درصد از سرمایهگذاریهای موجود در کشور را در اختیار داشته باشند. تجارت و صنعت در کشور تحت نظارت وزارت بازرگانی و تجارت است.
بر اساس گزارش صندوق بینالمللی پول در سال ۲۰۲۰ قطر بر پایهٔ سرانهٔ تولید ناخالص داخلی سومین کشور برتر در جهان بود. این کشور برای رشد اقتصاد خود به شدت به نیروی کار خارجی متکی است، تا جایی که کارگران مهاجر ۸۶ درصد جمعیت و ۹۴ درصد نیروی کار کشور را تشکیل میدهند. با این حال قطر بارها مورد انتقاد کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای کارگری قرار گرفتهاست. رشد اقتصادی قطر تقریباً منحصراً مبتنی بر صنایع نفت و گاز طبیعی آن بودهاست که در سال ۱۹۴۰ آغاز شد. قطر بزرگترین صادرکنندهٔ گاز طبیعی مایع است. در سال ۲۰۱۲، تخمین زده شد که قطر در ۱۰ سال آینده بیش از ۱۲۰ میلیارد دلار در بخش انرژی سرمایهگذاری کند. این کشور عضو سازمان کشورهای صادرکنندهٔ نفت (اوپک) بود که در سال ۱۹۶۱ به آن پیوست اما در ژانویهٔ ۲۰۱۹ آن را ترک کرد. همزمان دولت قطر تلاش زیادی برای رشد بخش غیرنفتی دارد.
در سال ۲۰۱۲ قطر برای سومین بار متوالی عنوان ثروتمندترین کشور جهان (برپایه درآمد سرانه) را حفظ کرد و برای نخستین بار در سال ۲۰۱۰ از لوکزامبورگ پیشی گرفت. بر اساس مطالعهٔ منتشرشده توسط موسسهٔ مالی بینالمللی مستقر در واشینگتن، تولید ناخالص داخلی سرانهٔ قطر بر اساس برابری قدرت خرید (PPP) ۱۰۶٫۰۰۰ دلار (۳۸۷٫۰۰۰ ریال قطر) در سال ۲۰۱۲ بود که به این کشور کمک کرد تا رتبهٔ خود را به عنوان ثروتمندترین کشور جهان حفظ کند. لوکزامبورگ با نزدیک به ۸۰٫۰۰۰ دلار و سنگاپور با درآمد سرانهٔ حدود ۶۱٫۰۰۰ دلار در رتبهٔ دوم قرار گرفتند. این تحقیق تولید ناخالص داخلی قطر را ۱۸۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۲ نشان داد و گفت که به دلیل افزایش صادرات گاز و قیمت بالای نفت به بالاترین حد خود رسیدهاست. جمعیت آن در سال ۲۰۱۲ به ۱٫۸ میلیون نفر رسید. همان مطالعه ابراز کرد که سازمان سرمایهگذاری قطر (QIA) با دارایی ۱۱۵ میلیارد دلار در رتبهٔ دوازدهم در میان ثروتمندترین صندوقهای سرمایهگذاری مستقل در جهان قرار دارد.
سازمان سرمایهگذاری قطر که در سال ۲۰۰۵ تأسیس شد صندوق ثروت دولتی و متخصص در سرمایهگذاری خارجی است. به دلیل میلیاردها دلار مازاد صنعت نفت و گاز، دولت قطر سرمایهگذاریهایی را در ایالات متحدهٔ آمریکا، اروپا و آسیا-اقیانوسیه انجام دادهاست. داراییهای قطر ۱۰۰ میلیارد دلار بود. سازمان سرمایهگذاری قطر بازوی سرمایهگذاری بینالمللی این کشور است و از سال ۲۰۰۹، این سازمان ۳۰ تا ۴۰ میلیارد دلار در سال از دولت دریافت کردهاست. قطر ، سرمایهگذاریهایی در سرتاسر جهان در ولنتینو، زیمنس، پرنتان، هرودز، برج شارد، دارد. بارکلیز، فرودگاه هیترو لندن، باشگاه فوتبال پاری سن-ژرمن، گروه فولکسواگن، شل پیالسی، بنک آو آمریکا، تیفانی، بانک کشاورزی چین، سینزبوریز، بلکبری، و سانتاندر برزیل انجام دادهاست.
این کشور به غیر از شرکتها از هیچ شخص یا نهادی مالیات نمیگیرد. اما مقامات برنامههایی را برای وضع مالیات بر غذاهای ناسالم و اقلام لوکس اعلام کردهاند. این مالیات بر کالاهایی مانند فست فود، محصولات تنباکو، و نوشابه اعمال میشود که به بدن انسان آسیب میرسانند. گمان میرود که اعمال این مالیاتهای اولیه به دلیل کاهش قیمت نفت و کسری است که کشور در سال ۲۰۱۶ با آن مواجه شد.
گردشگری
قطر یکی از کشورهایی است که سریعترین رشد را در زمینهٔ گردشگری دارد. بر اساس رتبهبندی گردشگری جهان، بیش از ۲٫۳ میلیون گردشگر بینالمللی در سال ۲۰۱۷ از قطر بازدید کردند. قطر کوششهایی در زمینهٔ تسهیل روادید انجام دادهاست از جمله اینکه اتباع ۸۸ کشور برای ورود به قطر به ویزا نیاز ندارند.
ترابری
با رشد سریع جمعیت و رشد اقتصادی چشمگیر در دههٔ گذشته، یک شبکهٔ حملونقل قابل اعتماد و وسیع در قطر ضروری مینمود. تاکنون دولت که توسعهدهندهٔ اصلی حملونقل است از نظر پاسخگویی به تقاضا برای گزینههای جدید حملونقل خوب عمل کردهاست.
از آنجایی که رانندگی روش اصلی ترابری در قطر است، شبکهٔ جادهها تمرکز اصلی این طرح است. نکات برجستهٔ پروژه در این بخش شامل بزرگراه چند میلیارد دلاری دوحه و گذرگاه بحرین-قطر است که قطر را به بحرین و عربستان سعودی متصل میکند.
گزینههای حملونقل انبوه، مانند متروی دوحه، سیستم راهآهن سبک و شبکههای اتوبوس گستردهتر نیز برای کاهش تراکم جادهها در دست توسعه هستند. علاوه بر این، سیستم راهآهن بهطور چشمگیری در حال گسترش است و در نهایت میتواند بخشی جداییناپذیر از یک شبکهٔ سراسری کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل دهد که تمام کشورهای عربی خلیج فارس را به هم متصل میکند.
فرودگاه بینالمللی حمد یک فرودگاه بینالمللی در دوحه است که در سال ۲۰۱۴ جایگزین فرودگاه بینالمللی دوحه شد و به عنوان فرودگاه اصلی کشور قطر فعالیت میکند. این فرودگاه در سال ۲۰۱۶ پنجاهمین فرودگاه شلوغ جهان از نظر تردد مسافران بود که به ۳۷٫۲۸۳٫۹۸۷ مسافر خدماترسانی کرد.
قطر بهطور فزایندهای لجستیک و بنادر خود را برای مشارکت در تجارت بین اروپا و چین یا آفریقا فعال میکند. برای این منظور بنادری مانند بندر حمد به سرعت در حال گسترش و سرمایهگذاری بر روی فناوری آنها است. این کشور از لحاظ تاریخی و در حال حاضر، بخشی از جادهٔ ابریشم دریایی بودهاست. بندر حمد بندر اصلی قطر است که در جنوب دوحه در منطقهٔ ام الحول واقع شدهاست. ساخت بندر در سال ۲۰۱۰ آغاز شد و در دسامبر ۲۰۱۶ به بهرهبرداری رسید.این بندر توانایی جابجایی ۷٫۸ میلیون تُن محصول در سال را دارد و بخش عمدهٔ تجارتی که از طریق این بندر انجام میشود را مواد غذایی و مصالح ساختمانی تشکیل میدهند. در سواحل شمالی، بندر راس لفان قرار دارد که گستردهترین تأسیسات صادرات گاز مایع در جهان است.
هواپیمایی قطر یکی از بزرگترین خطوط هوایی در جهان است که در شش قاره خدماترسانی میکند و هر روز بیش از ۱۶۰ مقصد را به یکدیگر متصل میکند. علاوه بر این، به دلیل عملکرد فوقالعادهاش، برندهٔ بهترین شرت هواپیمایی سال در سالهای ۲۰۱۱، ۲۰۱۲، ۲۰۱۵، ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ شدهاست و بیش از ۴۶٫۰۰۰ متخصص را به کار میگیرد.
امنیت غذایی
از سال ۲۰۱۷ با آغاز بحران دیپلماتیک قطر و همهگیری کرونا در ادامه آن، قطر به افزایش تولید مواد خوراکی روی آورد. بهطوریکه تا سال ۲۰۲۲ تولید محصولات کشاورزی در قطر تقریباً دو برابر شد. در سال ۲۰۲۲ قطر در میان همه کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بالاترین درجه خودکفایی را در تولید مواد خوراکی دارد به گونهای که در شاخص امنیت غذایی جهان (GFSI) قطر در میان ۱۱۳ کشور جهان در رده ۲۴ جای گرفت.
مردم
جمعیت در قطر بسته به فصل، بهطور چشمگیری در نوسان است، زیرا این کشور به شدت به نیروی کار مهاجر متکی است. در اوایل سال ۲۰۱۷، کل جمعیت قطر ۲٫۶ میلیون نفر بود که خارجیها اکثریت مطلق جمعیت قطر را تشکیل میدادند. تنها ۳۱۳٫۰۰۰ نفر از جمعیت (۱۲ درصد) شهروند قطر بودند، درحالیکه ۲٫۳ میلیون (۸۸ درصد) باقی مانده را مهاجران تشکیل میداند.
مجموع افراد از جنوب آسیا (از کشورهای شبهقاره هند از جمله سریلانکا) به تنهایی بیش از ۱٫۵ میلیون نفر (۶۰٪) از جمعیت قطر را نشان میدهند. در این میان، هندیان بزرگترین اجتماع در قطر هستند که تعداد آنها در سال ۲۰۱۷ به ۶۵۰٫۰۰۰ نفر میرسید. پس از آن ۳۵۰٬۰۰۰ نپالی، ۲۸۰٬۰۰۰ بنگلادشی، ۱۴۵٬۰۰۰ سریلانکایی و ۱۲۵٬۰۰۰ پاکستانی در قطر حضور داشتند. گروه مهاجرانی که اصالتاً اهل آسیای جنوبی نیستند، حدود ۲۸ درصد از جمعیت قطر را تشکیل میدهند، که بزرگترین گروه ۲۶۰٫۰۰۰ نفر فیلیپینی و ۲۰۰٫۰۰۰ مصری هستند، به علاوه بسیاری از ملیتهای دیگر (از جمله اتباع سایر کشورهای عربی، اروپایی و غیره نیز در قطر سکونت دارند.
نخستین ثبت جمعیتی قطر به سال ۱۸۹۲ بازمیگردد و توسط فرمانداران عثمانی در منطقه انجام شد. بر اساس این سرشماری که فقط ساکنان شهرها را شامل میشد، کل جمعیت در سال ۱۸۹۲ میلادی ۹٫۸۳۰ نفر بودهاست.
سرشماری سال ۲۰۱۰ کل جمعیت را ۱٫۶۹۹٫۴۳۵ نفر ثبت کرد. در ژانویهٔ ۲۰۱۳، ادارهٔ آمار قطر جمعیت این کشور را ۱٫۹۰۳٫۴۴۷ نفر تخمین زد که از این تعداد ۱٫۴۰۵٫۱۶۴ مرد و ۴۹۸٫۲۸۳ زن بودند. در زمان نخستین سرشماری که در سال ۱۹۷۰ انجام شد، جمعیت آن ۱۱۱٫۱۳۳ نفر بود.جمعیت در دههٔ منتهی به سال ۲۰۱۱ سه برابر شدهاست که از ۶۰۰٫۰۰۰ نفر در سال ۲۰۰۱ افزایش یافتهاست و اتباع قطر کمتر از ۱۵ درصد از کل جمعیت را تشکیل میدهند. هجوم کارگران مرد تعادل جنسیتی را به هم ریختهاست و زنان اکنون تنها یک چهارم جمعیت را تشکیل میدهند.
دین
اسلام دین غالب قطر و دین رسمی در این کشور است. بیشتر شهروندان قطری پیرو وهابیت هستند و بین ۵ تا ۱۵ درصد مسلمانان قطر نیز پیرو شیعه هستند و سایر فرقههای اسلامی از نظر تعداد بسیار اندکاند. در سال ۲۰۱۰ جمعیت قطر ۶۷٫۷٪ مسلمان، ۱۳٫۸٪ مسیحی، ۱۳٫۸٪ هندو و ۳٫۱٪ آیین بودایی بودهاست. سایر ادیان و افراد غیر مذهبی ۱٫۶ درصد باقیمانده را تشکیل میدهند. احکام اسلام منبع اصلی قانون اساسی قطر است.
چشمانداز وزارت اوقاف و امور اسلامی «ساخت جامعهٔ اسلامی معاصر همراه با پرورش احکام اسلام و میراث فرهنگی است».
جمعیت غیر مسلمان تقریباً بهطور کامل از خارجیها تشکیل شدهاست. از سال ۲۰۰۸، مسیحیان مجاز به ساختن کلیسا بر روی زمین اهدایی دولت هستند، اگرچه فعالیت مبلغان خارجی رسماً منع شدهاست. کلیساهای فعال عبارتند از کلیسای مار توما، کلیسای ارتدکس سوری مالانکارا، کلیسای کاتولیک بانوی تسبیح و کلیسای انگلیکان اپیفانی.
زبان
عربی زبان رسمی قطر با گویش محلی عربی خلیجی است و زبان اشارهٔ قطری زبان جامعهٔ ناشنوایان است. انگلیسی معمولاً به عنوان زبان دوم استفاده میشود، و استفاده از آن به عنوان زبان میانجی در حال افزایش است، به ویژه در تجارت. گسترش انگلیسی در این کشور باعث شده که گامهایی برای حفظ زبان عربی در برابر گسترش انگلیسی برداشته شود. انگلیسی بهویژه برای ارتباط با جامعهٔ بزرگ مهاجران قطر مفید است. در جامعهٔ پزشکی و در مواردی مانند آموزش پرستاران برای کار در قطر، انگلیسی به عنوان زبان میانجی عمل میکند. با توجه به فرهنگ متکثر کشور، بسیاری از زبانهای دیگر نیز صحبت میشوند، از جمله فارسی، بلوچی، براهویی، هندی، مالایی، اردو، پشتو، کانارا، تامیلی، تلوگو، نپالی، سینهالی، بنگالی، تاگالوگ، تولو و اندونزیایی.
فرهنگ
فرهنگ قطر شبیه کشورهای دیگر در سرزمین بحرین است و تأثیر چشمگیری از اسلام دارد. روز ملی قطر که هر ساله در ۱۸ دسامبر میزبانی میشود، نقش مهمی در گسترش حس هویت ملی داشتهاست.
موزهها و هنر
چند تن از اعضای ارشد خانوادهٔ آل ثانی حاکم قطر از مجموعهداران برجستهٔ هنر اسلامی و معاصر هستند.
موزهٔ هنر اسلامی که در سال ۲۰۰۸ افتتاح شد به عنوان یکی از بهترین موزههای منطقه شناخته میشود. این موزه و چندین موزهٔ قطری دیگر، مانند موزهٔ هنر مدرن عرب، تحت نظارت مرجع موزههای قطر است که توسط میاسه بنت حمد بن خلیفه آل ثانی خواهر امیر قطر اداره میشود.
قطر از نظر ارزش، بزرگترین خریدار بازار هنر در جهان است. بخش فرهنگی قطر در حال توسعه است که منابع مالی آن عمدتاً از صنعت گاز تأمین میشود.
موزه ملی قطر در ۲۸ مارس ۲۰۱۹ برای عموم باز شد.
ادبیات
ریشه ادبیات قطر به سده نوزدهم بازمیگردد. در اصل، شعر رایجترین شکل بیان ادبی در میان قطریها بود. عبدالجلیل الطباطبایی و محمد بن عبدالله بن عثیمین، دو شاعری که قدمتشان به اوایل سده نوزدهم بازمیگردد، نخستین مجموعهٔ شعر مکتوب قطر را سرودند. بعدها که قطر سود حاصل از صادرات نفت را در اواسط سده بیستم به دست آورد و بسیاری از قطریها سنتهای بادیهنشینی خود را کنار گذاشتند و به دنبال سبکهای زندگی شهری رفتند، شعر نیز رو به افول رفت.
با توجه به افزایش تعداد قطریهایی که در طول دههٔ ۱۹۵۰ تحصیلات آموزشی دریافت کردند و سایر تغییرات اجتماعی مهم، دههٔ ۱۹۷۰ شاهد معرفی نخستین مجموعهٔ داستان کوتاه بود و در سال ۱۹۹۳ نخستین آثار محلی تألیفی رمان نیز منتشر شد. شعر، به ویژه شکل غالب نبطی تا حدی اهمیت خود را حفظ کرد، اما به زودی تحتالشعاع دیگر انواع ادبی قرار گرفت. برخلاف بسیاری از اشکال دیگر هنر در جامعهٔ قطر، زنان در جنبش ادبیات مدرن با وسعتی مشابه مردان درگیر شدهاند.
رسانه
در گزارش سال ۲۰۱۴ آزادی مطبوعات توسط خانهٔ آزادی، رسانههای قطر بهعنوان «غیر آزاد» طبقهبندی شدند. پخش تلویزیونی در قطر در سال ۱۹۷۰ آغاز شد. الجزیره یک شبکهٔ تلویزیونی اصلی است که دفتر مرکزی آن در دوحه است. الجزیره در ابتدا در سال ۱۹۹۶ به عنوان یک کانال تلویزیونی خبری و ماهوارهای با همین نام راهاندازی شد، اما از آن زمان به شبکهای جهانی متشکل از چندین کانال تلویزیونی تخصصی که مجموعاً به عنوان شبکه رسانهای الجزیره شناخته میشوند، گسترش یافت.
گزارش شدهاست که روزنامهنگاران بهویژه در رابطه با دولت و خانوادهٔ حاکم قطر خودسانسوری اتخاذ میکنند. انتقاد از دولت، امیر و خانوادهٔ حاکم در رسانهها غیرقانونی است. طبق مادهٔ ۴۶ قانون مطبوعات، امیر قطر مورد انتقاد قرار نمیگیرد و نمیتوان اظهاراتی را به وی نسبت داد مگر با اجازهٔ کتبی مدیر دفتر وی. خبرنگاران نیز به دلیل توهین به اسلام تحت پیگرد قانونی قرار میگیرند.
در سال ۲۰۱۴ قانون پیشگیری جرایم سایبری تصویب شد. گفته میشود که این قانون آزادی مطبوعات را محدود میکند و به دلایل گستردهای مانند به خطر انداختن صلح محلی یا انتشار اخبار نادرست، مجازاتهای زندان و جریمه در پی دارد. مرکز حقوق بشر خلیج فارس اعلام کردهاست که این قانون تهدیدی برای آزادی بیان است و خواستار لغو برخی از مواد این قانون شدهاست.
رسانههای مطبوعاتی در سالهای اخیر گسترش یافتهاند. در حال حاضر هفت روزنامه در قطر وجود دارند که چهار روزنامه به زبان عربی و سه روزنامه به زبان انگلیسی منتشر میشوند. همچنین روزنامههایی از هند، نپال و سریلانکا در قطر توزیع میشود.
موسیقی
موسیقی قطر بر اساس شعر، آواز و رقص است. رقصهای سنتی در دوحه بعدازظهرهای جمعه اجرا میشود. یکی از این رقصها رقص عرضه است.
آموزش
قطر رند کورپوریشن را برای اصلاح سیستم آموزشی K-12 خود استخدام کرد. از طریق بنیاد قطر، کشور توانست شهر آموزش، پردیسی که میزبان شعبههای محلی کالج پزشکی وایل کرنل، دانشکده علوم کامپیوتر کارنگی ملون، دانشکده خدمات خارجی دانشگاه جورج تاون، مدرسه روزنامهنگاری مدیل نورث وسترن، دانشکده مهندسی تگزاس، دانشکده هنر دانشگاه مشترک المنافع ویرجینیا و سایر مؤسسات غربی است.
نرخ بیسوادی در قطر برای مردان ۳٫۱ درصد و برای زنان ۴٫۲ درصد در سال ۲۰۱۲ بودهاست که کمترین میزان در جهان عربزبان، اما ۸۶مین در جهان است. آموزش از کودکستان تا دبیرستان برای شهروندان قطری اجباری است. دانشگاه قطر، که در سال ۱۹۷۳ تأسیس شد قدیمیترین و بزرگترین مؤسسهٔ آموزش عالی کشور است.
در نوامبر ۲۰۰۲، امیر حمد بن خلیفه آل ثانی شورای عالی آموزش را ایجاد کرد. این شورا، آموزش و پرورش را برای تمام سنین از سطح پیشدبستانی تا سطح دانشگاه هدایت و کنترل میکند. بر اساس وبومتریک، دانشگاههای برتر این کشور عبارتند از دانشگاه قطر (رتبهٔ ۱۸۸۱ در جهان)، دانشگاه تگزاس ای اند ام در قطر (۳۹۰۵) و کالج پزشکی وایل کرنل در قطر (۶۸۵۵).
ورزش
فوتبال پرطرفدارترین ورزش قطر است، چه از نظر بازیکن و چه از نظر تماشاگر. مدت کوتاهی پس از پیوستن فدراسیون فوتبال قطر به فیفا در سال ۱۹۷۰ یکی از نخستین افتخارات بینالمللی این کشور در سال ۱۹۸۱ به دست آمد که تیم ملی فوتبال زیر ۲۰ سال در جام جهانی فوتبال زیر ۲۰ سال پس از شکست ۴–۰ در فینال، عنوان نایب قهرمانی را بدست آورد. در سطح بزرگسالان، قطر میزبان دو دوره از مسابقات جام ملتهای آسیا در دورههای ۱۹۸۸ و ۲۰۱۱ بودهاست. تیم ملی فوتبال قطر برای نخستین بار در تاریخ این کشور در جام ملتهای آسیا ۲۰۱۹ به میزبانی امارات متحدهٔ عربی، با برتری ۳–۱ مقابل تیم ملی فوتبال ژاپن قهرمان جام ملتهای آسیا شد. آنها هر هفت بازی خود در این رقابتها را بردند و در طول مسابقات تنها یک گل دریافت کردند.
در ۲ دسامبر ۲۰۱۰، قطر برندهٔ پیشنهاد میزبانی جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ شد. برگزارکنندگان محلی ۷ استادیوم جدید ساختند و ۱ استادیوم موجود را برای این رویداد بازسازی کردند.
اگرچه فوتبال محبوبترین ورزش است، اما سایر ورزشهای تیمی موفقیت چشمگیری را در سطح بزرگسالان تجربه کردهاند. در سال ۲۰۱۵ تیم ملی هندبال قطر با شکست در برابر تیم ملی هندبال فرانسه نایب قهرمان مسابقات هندبال سال ۲۰۱۵ شد.
جستارهای وابسته
جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲
منابع
برای مطالعهٔ بیشتر
Bianco, C. (2020a). The GCC monarchies: Perceptions of the Iranian threat amid shifting geopolitics. The International Spectator, 55(2), 92–107.
Bianco, C. (2020b). A Gulf apart: How Europe can gain influence with the Gulf Cooperation Council. European Council on Foreign Relations, February 2020. Available at .
Bianco, C. (2021). Can Europe Choreograph a Saudi-Iranian Détente? European University Institute, Robert Schuman Center for Advanced Studies, Middle East Directions. Available at: .
Bianco, C. , & Stansfield, G. (2018). The intra-GCC crises: Mapping GCC fragmentation after 2011. International Affairs, 94(3), 613–635.
Miniaoui, Héla, ed. Economic Development in the Gulf Cooperation Council Countries: From Rentier States to Diversified Economies. Vol. 1. Springer Nature, 2020.
Guzansky, Y. , & Even, S. (2020). The economic crisis in the Gulf States: A challenge to the “contract” between rulers and ruled. INSS Insight No. 1327, June 1, 2020. Available at .
Guzansky, Y. , & Marshall, Z. A. (2020). The Abraham accords: Immediate significance and long-term implications. Israel Journal of Foreign Affairs, 1–11.
Guzansky, Y. , & Segal, E. (2020). All in the family: Leadership changes in the Gulf. INSS Insight No. 1378, August 30, 2020. Available at:
Guzansky, Y. , & Winter, O. (2020). Apolitical Normalization: A New Approach to Jews in Arab States. INSS Insight No. 1332, June 8, 2020. Available at: .
Available at:
Woertz, Eckart. "Wither the self-sufficiency illusion? Food security in Arab Gulf States and the impact of COVID-19." Food Security 12.4 (2020): 757-760.
Zweiri, Mahjoob, Md Mizanur Rahman, and Arwa Kamal, eds. The 2017 Gulf Crisis: An Interdisciplinary Approach. Vol. 3. Springer Nature, 2020.
پیوند به بیرون
Amiri Diwan (official government website).
Qatar from the BBC News.
Key Development Forecasts for Qatar from International Futures.
Legal Portal by the Ministry of Justice, including official gazette.
شبهجزیره عربستان
کشورها و سرزمینهای عربیزبان
کشورهای عضو اتحادیه عرب
کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای خاورمیانه
کشورهای خاور نزدیک
شبهجزیرههای آسیا
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۷۱ (میلادی)
کشورهای غرب آسیا
کشورها در آسیا
کشورهای عضو پیشین اوپک |
7620 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%87 | استان فروانیه | استان فَروانیه نام یکی از استانهای ششگانه کشور کویت است که نام مرکز آن هم فروانیه است. استان فروانیه در سال ۱۹۸۸ میلادی تشکیل شد.
فرودگاه بینالمللی کویت از نقاط مهم این استان است.
تاریخچه
روستای فروانیه از سالها پیش وجود داشتهاست.
این روستا تا اوایل دهه ۱۹۴۰ میلادی به نام مطلع عیاض معروف بود.
در آن زمان گِلکارها از جایی که امروزه «کمربند سبز» نامیده میشود برای بهرهگیری از گِل و گچ به مطلع عیاض آمدند. مدتی بعد، پس از رفتن ایشان چالههای زیادی در زمین بجا مانده بود که بسیاری به حالت سوخته بودند به این خاطر به این محل نام «دوغه» داده شد.
در سال ۱۹۶۲ پس از اقامت سرور بن فروان، یکی از پیروان شیخ احمد الجابر الصباح، در نزدیکی مسجد ابوشیتان در روستا دوغه، نام این روستا عوض شده و فروانیه نامیده شد.
جمعیت
جمعیت استان فروانیه در سال ۱۹۵۷ برابر با ۸۴۷ نفر بود، در ۱۹۷۰به ۳۷٬۲۴۳ نفر افزایش یافت و در سال ۱۹۸۵ برابر با ۶۸٬۷۰۱ نفر بود.
شهرها
این استان از ۱۹ شهر به نامهای زیر تشکیل شدهاست:
منابع
دکتر: شامی، یحیی، (موسوعة المدن العربیة والاسلامیة) ، دار الفکر العربی، بیروت، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی به (عربی).
پیوند به بیرون
نقشه استان فروانیه
استان فروانیه
خودگردانها در کویت |
7623 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%84%20%D9%84%D8%A6%D9%88%D9%86%20%D9%BE%D8%B3%D8%AA | امیل لئون پست | امیل لئون پست (زاده ۱۱ فوریهٔ ۱۸۹۷ - درگذشته ۲۱ آوریل ۱۹۵۴) ریاضیدان و منطقدان آمریکائی-لهستانی در خانوادهای یهودی در آئوگوستوف متولد شد و در نیویورک درگذشت.
در سال ۱۹۳۶ مدلِ مجردِ محاسباتی را مستقل از ماشین تورینگ به وجود آورد که ماشین پست نام گرفت.
وی همچنین مبدعِ جداول ارزشی برای نمایشِ معنای منطق گزارهای، به طور مستقل و به احتمال قبل از ویتگنشتاین، که معروف به خالقِ آنهاست، شناخته میشود.
مسئلهٔ تناظر پست به عنوانِ نمونهٔ جدیدی از محاسبه به مسائل تصمیمگیری در نظریهٔ بازگشت ارائه شده است.
خواندنیهای مهم
دیویس، مارتین (۱۹۶۴). عدم قطعیت، ص. ۲۸۸-۴۳۳. انتشاراتِ راوِن.
جستارهای وابسته
قضیهٔ پست
سلسلهمراتب حسابی
منابع
افراد آمریکایی لهستانیتبار
افراد آمریکایی یهودیتبار
افراد مبتلا به اختلال دوقطبی
اهالی لهستان در سده ۲۰ (میلادی)
دانشآموختگان دانشگاه کلمبیا
درگذشتگان ۱۹۵۴ (میلادی)
ریاضیدانان اهل ایالات متحده آمریکا
ریاضیدانان اهل لهستان
ریاضیدانان سده ۲۰ (میلادی)
ریاضیدانان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
زادگان ۱۸۹۷ (میلادی)
فیلسوفان اهل ایالات متحده آمریکا
لهستانیتبارهای یهودی اهل ایالات متحده آمریکا
منطقدانان اهل ایالات متحده آمریکا
یهودیان اهل لهستان
ریاضیدانان اهل نیویورک (ایالت)
افراد دچار قطع عضو اهل ایالات متحده آمریکا |
7626 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B6%DB%8C%D9%87%20%D9%BE%D8%B3%D8%AA | قضیه پست | در نظریهٔ محاسبهپذیری قضیهٔ پست، نامگرفته از امیل پست، رابطهٔ بینِ سلسلهمراتب حسابی و درجهٔ تورینگ را نشان میدهد.
میگوییم زیرمجموعهٔ از یک است اگر فرمولِ -ای با متغیر آزادِ وجود داشته باشد که مقدارِ درست داشته باشد، اگر و فقط اگر در باشد.
به طور دقیق قضیهٔ پست میگوید:
برای هر ، اگر و فقط اگر یک مجموعهٔ بازگشتی محاسبهپذیر با یک غیبگو، از مجموعهٔ -ای، یا به طورِ مترادف، از -ای باشد.
، یعنی برای هر ،n-اُمین جهش تورینگی مجموعه خالی کامل است.
سلسلهمراتب منطق ریاضیاتی
قضایای بنیانهای ریاضیات
قضیههای ریاضی
نظریه بازگشت |
7627 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%87%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%D9%87%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86 | دهستان آهندان | آهندان نام دهستانی است در بخش مرکزی شهرستان لاهیجان در استان گیلان.
آهندان دهستانی واقع در جنوب لاهیجان است که از ۴۰ روستا تشکیل شدهاست. در روستای آهندان ۴۷۲ خانوار و حدوداً ۱۹۶۵ نفر جمعیت زندگی میکنند.
آهندان یکی از چهار دهستان شهرستان لاهیجان است که در کنار دهستان های لیالستان، لفمجان، لیل بافت بخش مرکزی این شهرستان را تشکیل داده است.
دهستانهای دیگر این بخش (بخش مرکزی)
لفمجان
لیالستان
لیل
مناطق مختلف این دهستان
جاده به جور
جاده به جیر
چیلی
سنگ سر
کوتی کوف
جیر لات
میراث محله
منابع
Ahandan.ir
دهستانهای شهرستان لاهیجان
شهرستان لاهیجان
مختصات نیازمند به بازبینی |
7628 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%84%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86 | شهرستان لاهیجان | شهرستان لاهیجان یکی از شهرستانهای استان گیلان در شمال ایران است. مرکز این شهرستان شهر لاهیجان است.
تاریخچه و مردم
شهرستان لاهیجان تا قبل از سال ۱۳۴۵ از آستانه اشرفیه تا چابکسر را تحت حوزه استحفاظی خود داشت و با یک فرمانداری اداره میشد که پیش از انقلاب اسلامی ایران بخشهای رودسر و لنگرود هر کدام به شهرستان تبدیل شدند و پس از انقلاب اسلامی نیز آستانه اشرفیه هم به شهرستان تبدیل و هماکنون فقط بخش رودبنه باقیماندهاست. لاهیجان پیش از انقلاب با توجه به وسعت و موقعیت تاریخی، فرهنگی، توریستی به همراه شهرستانهای ایلام، سمنان و همدان در ردیف فرمانداری کل قرار داشته که این شهرستانها به فرمانداری کل تبدیل شدند اما لاهیجان از لیست فرمانداری کل حذف شد و پس از انقلاب اسلامی ایران فرمانداریهای کل ایلام، سمنان و همدان به استان ارتقاء یافتند اما لاهیجان همچنان شهرستان باقی ماند و فرمانداریهای کل نیز پس از انقلاب از تقسیمات کشوری حذف شدند و مدارس عالی مدیریت که در شهرستانهای مذکور وجود داشت به دانشکده مدرسه عالی مدیریت تبدیل و مدرسه عالی مدیریت لاهیجان نیز منحل شد.
شهرستان لاهیجان دارای یک نماینده در مجلس شورای اسلامی است. مردم لاهیجان از قوم گیلکها هستند
تقسیمات کشوری
این شهرستان دارای دو بخش و شش دهستان به نامهای زیر است:
بخش مرکزی شهرستان لاهیجان
دهستان آهندان
دهستان لفمجان
دهستان لیالستان
دهستان لیل
شهر : لاهیجان
بخش رودبنه
دهستان رودبنه
دهستان شیرجوپشت
شهر : رودبنه
جستارهای وابسته
فهرست مشاهیر لاهیجان
منابع
نايب رئيس شوراي اسلامي شهر لاهيجان خواستار ارتقاء لاهيجان به فرمانداري كل شد
پیوند به بیرون
شهرستان لاهیجان
لاهیجان |
7631 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%20%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2%DB%8C | آمریکای مرکزی | آمریکای مرکزی منطقهای در قاره آمریکا است که اغلب آن را از مرز جنوبی مکزیک تا مرز شمالی کلمبیا در نظر میگیرند. در شرق منطقه خشکی آمریکای مرکزی، دریای کارائیب و در غرب آن اقیانوس آرام قرار دارد.
آمریکای مرکزی به صورت یک باریکه خاکی در ادامه جنوبی آمریکای شمالی است که از سوی جنوب شرقی خود به آمریکای جنوبی میپیوندد. آمریکای مرکزی دربرگیرنده هفت کشور مستقل به نامهای بلیز، کاستاریکا، السالوادور، گواتمالا، هندوراس، نیکاراگوآ و پاناما است. بهجز بلیز که زبان رسمی آن انگلیسی است، زبان رسمی در شش کشور دیگر آمریکای مرکزی، اسپانیایی است.
آمریکای مرکزی از دیدگاه زیستشناسی بخشی است از منطقه حساس دارای تنوع زیستی آمریکای میانه که از شمال گواتمالا آغاز شده تا سرزمینهای مرکز پاناما ادامه مییابد. سان پدرو سولا
مساحت آمریکای مرکزی ۵۲۴ هزار کیلومتر مربع (۲۰۲ هزار مایل مربع) است که حدود ۰٫۱ درصد سطح زمین را تشکیل میدهد. جمعیت آمریکای مرکزی در سال ۲۰۰۹ میلادی ۴۱٬۷۳۹٬۰۰۰ نفر برآورد شد. تراکم جمعیت در آمریکای مرکزی ۷۷ نفر در کیلومتر مربع برابر با ۲۰۶ نفر در مایل مربع است.
جغرافیا
آمریکای مرکزی حکم پلی را دارد که آمریکای شمالی و جنوبی را به هم میپیوندد. به لحاظ جغرافیائی، مرز شمالی آن تنگه تهوآنتپک در مکزیک است و جنوب آن توسط دارین در مرز بین پاناما و کلمبیا محدود شدهاست.
آمریکای مرکزی در منطقهای با فعالیت زمینساختی قوی قرار دارد و بیشتر آن بر روی صفحه زمینساختی کارائیب قرار گرفته که کمی دورتر از سواحل مجاور به صفحه کوکوس متصل میشود. به خاطر گسلهای این صفحات این منطقه در برابر زمینلرزه آسیبپذیر است، به عنوان نمونه در سالهای ۱۹۳۱ و ۱۹۷۲ زمینلرزه باعث شد که ماناگوآ، پایتخت نیکاراگوئه تا حد زیادی نابود شود. فورانهای آتشفشانی نیز در ناحیه آمریکای مرکزی زیاد است و این امر هم ایجاد تهدید میکند و هم ایجاد دشتهای خاکستر کرده که باعث حاصلخیزی خاکها شدهاست. تاخومولکو، که آتشفشانی با بلندای ۴۲۲۰ متر در گواتمالا است بلندترین نقطه آمریکای مرکزی است.
در سال ۱۹۶۸ آتشفشان آرنال در کاستاریکا فوران کرد و جان ۸۷ نفر را گرفت.
آمریکای مرکزی رشتهکوههای بسیاری دارد که طولانیترینهای آنها سیرا مادره د چیاپاس، کوردیرا ایزابلیا و کوردیرا تالامانکا هستند. میان این رشتهکوهها درههای حاصلخیزی قرار دارند که برای سکونت مناسباند، و در واقع بیشتر مردم هندوراس، کاستاریکا و گواتمالا در این درهها زندگی میکنند. این درهها همچنین برای تولید قهوه، حبوبات و فراوردههای دیگر مناسب است.
پیشینه
در روزگار پیش از کشف آمریکا توسط کریستف کلمب (دوران پیشاکلمبی) مناطق شمال غرب آمریکای مرکزی جزئی از تمدن سرخپوستی آمریکای میانه بود.
جوامع بومی آمریکای میانه، از طرف شمال سرزمینهایی از مکزیک مرکزی، و در سمت جنوب مناطقی تا کاستاریکا را مسکونی ساخته بودند.
در این میان قابل توجهترین تمدنها و جوامع، مایاها بودند که شهرهای متعددی در سراسر منطقه ساختند، و آزتکها، که یک امپراتوری پهناور ایجاد کردند. مردمان پیشا-کلمبیایی پاناما با هر دو تمدن یادشده دادوستد میکردند و پاناماییهای آن دوره را میتوان مردمی انتقالی در میان دو تمدن مایا و آزتک بهشمار آورد.
پس از کشف آمریکا توسط کریستف کلمب، اسپانیاییها گروههای اکتشافی متعددی را به منطقه گسیل کرده و فتح سرزمین مایاها را در دهه ۱۵۲۰ آغاز کردند. در سال ۱۵۴۰، اسپانیا «فرمانداری کل گواتمالا» را تأسیس کرد که از جنوب مکزیک تا کاستاریکا گسترش داشت و بیشتر آنچه امروزه به عنوان آمریکای مرکزی شناخته میشود، به استثنای هندوراس بریتانیا (بلیز کنونی)، را دربر میگرفت. این وضعیت نزدیک به سه سده ماندگار شد تا زمانی که در سال ۱۸۲۱ در این مناطق شورش برخاست.
پس از زوال اقتدار اسپانیا، فرمانداری کل پیشین به عنوان بخشی از امپراتوری اول مکزیک دستنخورده باقی ماند. آمریکای مرکزی پس از آن و با استقلال جمهوری فدرال آمریکای مرکزی، به عنوان یک واحد سیاسی مجزا شناخته شد؛ یک واحد سیاسی که حکومتی دموکراتیک داشت و پایتخت آن گواتمالاسیتی بود.
این اتحادیه شامل کشورهای امروزی گواتمالا (که شامل کشور سابق لسآلتوس هم بود)، السالوادور، هندوراس، نیکاراگوئه، کاستاریکا، و سوکونوسکو (بخشی از ایالات امروزی چیاپاس در مکزیک) میشد. جمهوری فدرال آمریکای مرکزی از ۱۸۲۳ تا ۱۸۳۸ دوام یافت ولی پس از آن به خاطر بروز جنگ داخلی از هم پاشید.
بر سر بلیز بین امپراتوری اسپانیا و امپراتوری بریتانیا مناقشه بود ولی این کشورها بعدها در سال ۱۹۸۱ به استقلال رسید.
پاناما که در جنوبیترین قسمت آمریکای مرکزی واقع شده در بخش اعظم از تاریخ خود از نظر فرهنگی با آمریکای جنوبی مرتبط بودهاست. پاناما بخشی از قلمرو نایبالسلطنه اسپانیایی نیوگرانادا بود، و پس از آن، در پی استقلال، بخشی از گران کلمبیا شد. تنها پس از استقلال از کلمبیا در سال ۱۹۰۳ بود که پاناما رفتهرفته به عنوان جزئی از آمریکای مرکزی قلمداد شد.
همگرایی منطقهای
آمریکای مرکزی هماینک فرایندی از تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را تجربه میکند که از سال ۱۹۰۷ با ایجاد دادگاه آمریکای مرکزی آغاز شدهاست.
در سال ۱۹۵۱، روند همگرایی با امضای پیمان سان سالوادور، که سازمان کشورهای آمریکای مرکزی (ODECA) را ایجاد کرد ادامه یافت. با این حال، یکپارچگی کشورهای این سازمان به خاطر درگیریهای موجود میان چند کشور عضو با محدودیت روبهرو شد.
در سال ۱۹۹۱، با ایجاد نظام همگرایی آمریکای مرکزی، «سیکا» (SICA) دستور کار این همگرایی پیشرفتی به خود دید. این نظام یک مبنای روشن قانونی برای جلوگیری از مناقشات بین کشورهای عضو ارائه داد. اعضای این نظام شامل ۷ کشور آمریکای مرکزی به همراه جمهوری دومینیکن هستند. این جمهوری بهطور سنتی بخشی از منطقه کارائیب بهشمار میآید.
در ۶ دسامبر ۲۰۰۸ سیکا اعلام کرد که کشورهای عضو توافق کردهاند تا به دنبال ایجاد واحد پول مشترک و گذرنامه مشترک برای کشورهای عضو این نظام باشند. برای دستیابی به این اهداف البته جدول زمانی ارائه نشد.
آمریکای مرکزی در حال حاضر دارای چندین نهاد فراملی مانند پارلمان آمریکای مرکزی و بانک همگرایی اقتصادی آمریکای مرکزی و بازار مشترک آمریکای مرکزی میباشد.
در ۲۲ ژوئیه ۲۰۱۱ فونس رئیسجمهور السالوادور موقتاً ریاست سیکا را بر عهده گرفت. السالوادور به عنوان مقر سیکا در نظر گرفته شده و ساختمان جدیدی نیز به این منظور در آنجا گشایش یافت.
جغرافیای انسانی و کشورها
چشماندازهای شهری
رشد جمعیت
میزان رشد جمعیت در آمریکای جنوبی، آمریکای مرکزی و کارائیب (در میلیون)
نژادها
امواج مختلف انسانی که در دورههای کلمبیایی، استعماری و پسااستعماری به آمریکای مرکزی رسیده باعث شده تا این نیمقاره آرایش جمعیتی رنگارنگی داشته باشد. در این منطقه نژادهای سرخ، سفید، سیاه، زرد و نژادهای آمیخته یافت میشوند. برخی از اصطلاحات رایج برای نژادهای منطقه:
کریول: اسپانیاییتباران متولد در بیرون از اسپانیا
مستیزو: آمیزهای از اروپاییها و سرخپوستان
مولاتو: آمیزهای از اسپانیایی با آفریقایی
زامبو: آمیزه سرخپوست و سیاهپوست
درصدهای ترکیب نژادی کشورهای این نیمقاره به شکل زیر است:
منابع
Wikipedia contributors, "Central America," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Central_America&oldid=493729086 (accessed May 30, 2012).
آمریکای مرکزی
قاره آمریکا |
7632 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%D8%A7%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%A7 | گواتمالا | گواتِمالا یا بهطور رسمی جمهوری گواتِمالا کشوری در آمریکای مرکزی است که از شمال و غرب با مکزیک، از جنوب غرب با اقیانوس آرام، از شمال شرق با بلیز، از شرق با دریای کارائیب و هندوراس و از جنوب شرق با السالوادور احاطه شدهاست.
جمعیت گواتمالا در حدود ۱۷٫۱ میلیون نفر است (پر جمعیتترین کشور آمریکای مرکزی) و پایتخت آن شهر گواتمالاسیتی میباشد. از مهمترین شهرهای آن نیز میتوان به مکزیکو و ویلا نووا اشاره کرد. مساحت این کشور ۱۰۸٬۸۹۰ کیلومتر مربع است.
زبان رسمی این کشور زبان اسپانیایی، واحد پول آن کتزال و دین ۹۹ درصد از مردم آن مسیحیت است. از میان مسیحیان این کشور، حدود ۵۵ درصد کاتولیک، ۴۰ درصد پروتستان و ۳ درصد ارتودکس شرقی هستند.
حدود ۵۹ درصد از مردم آن از تبار مستیزو (دورگه سرخپوست و اسپانیایی) و ۴۰٫۵ درصد نیز از سرخپوستان مایا هستند، کمتر از یکدرصد از مردم گواتمالا نیز سفیدپوست هستند.
این کشور در سال ۱۸۲۱ از اسپانیا مستقل شد و هماینک شیوه حکومتی آن دموکراسی و رئیسجمهور آن جیمی مورالس است.
فراوردههای صادراتی گواتمالا قهوه، شکر و موز است.
گواتمالا که از جمله یکی از فقیرترین کشورهای آمریکای مرکزی بهشمار میآید، از جمله کشورهایی است که نرخ بیسوادی در آن بسیار بالاست و رئیسجمهور این کشور برای بهبود وضع آموزش زیر فشار قرار دارد. شمار جرایم جنایی در گواتمالا در سطح جهانی بسیار بالاست.
گواتمالا پس از استقلال از اسپانیا به امپراتوری مکزیک پیوست و تا مدتها توسط دیکتاتورهایی که از سوی «کمپانی یونایتد فروت» پشتیبانی میشدند اداره میشد.
تاریخ گواتمالا شاهد حکومت دیکتاتورهای متحد با زمینداران بودهاست. با این حال، در دههٔ ۱۹۵۰ جاکوبو آربنز، رئیسجمهوری، املاک بزرگ را مصادره کرده و میان روستاییان تقسیم کرد. وی به کمونیست بودن متهم گردید و در ۱۹۵۴ با کمک نظامی آمریکا به دست ارتش برکنار شد. پس از این دوره، در اواخر سده بیستم، گواتمالا درگیر یک جنگ داخلی ۳۶ ساله شد که تلفات جانی آن ۲۰۰ هزار نفر بود. در طول سالهای جنگ داخلی حکومت نظامیان گواتمالا بسیاری از روستاهای محل سکونت قبیلههایی را که احتمال ارتباط آنها با شبه نظامیان چپگرای این کشور میرفت، به شکلی سازمانیافته نابود کرد. اما پس از پایان جنگ، این کشور رشد اقتصادی به خود دیده و انتخابات دموکراتیک نیز در آن با موفقیت برگزار شدهاست. همچنین از تاریخ ۲۱ نوامبر ۱۹۴۵ در سازمان ملل متحد نیز عضو است.
تاریخ
نام گواتمالا از واژه «کوآئوهتِمالان» گرفته شده که در زبان سرخپوستان ناهوآتل به معنای «مکان پردرخت» است.
مردم کنونی گواتمالا را باید از نوادگان مایاها دانست و مایاها در قرنهای چهارم و پنجم میلادی تمدنی عظیم داشتند اما این تمدن و امپراتوری شهری در قرن نهم از پا درآمد در ۱۵۲۳ آلوارادو کاشف اسپانیائی این سرزمین را کشف و در نابودی و قتلعام سرخپوستان خونریزی فراوان کرد و سرزمین گواتمالا را از چنگ صاحبان سرخپوستش خارج و آن را ضمیمه امپراتوری اسپانیا نمود.
این کشور از سال ۱۵۲۴ تحت حکومت اسپانیاییها قرار داشت و مرکز اداری مستعمرات اسپانیا در آمریکای مرکزی بود.
در سال ۱۸۲۱ اعلام استقلال کرد ولی این کشور از ۱۸۲۱ تا ۱۸۲۲ بخشی از مکزیک و از ۱۸۲۳ تا ۱۸۳۹ بخشی از اتحادیهای بنام اتحادیه ایالات آمریکای مرکزی بود.
در ۱۸۳۹ این اتحادیه نیز بهم خورد و گواتمالا سرانجام در آن سال به جمهوری تبدیل گردید. سرنوشت گواتمالا ازین تاریخ تا ۱۸۴۴ کلا در دست نظامیان بود.
در ۱۸۷۱ نظامیان اعمال نفوذ کلیسا را در کارهای کشور از میان بردند. در ۱۹۳۱ به فرمان معاون رئیسجمهور وقت گواتمالا دماتینز حدود بیست هزار نفر از سرخپوستان قتلعام شدند. دون خوزه اوپیکو در ۱۹۳۴ حکومت جابرانه دیکتاتوری خود را آغاز نمود اما در ۲۴ ژوئن ۱۹۴۴ بر اثر فشار نظامیان حکومت را به یک شورای سه نفره داد این شورا نیز در بیستم اکتبر سرنگون گردید. در انتخابات ۱۹۴۴ خوان خوزه آره والو با بیش از ۸۴ درصد آراء بریاست جمهوری رسید. این رئیسجمهور طی ۶ سال حکومت با ۲۸ کودتا روبرو شد. والو اصلاحاتی چند از جمله: قانون اصلاحات ارضی را به مرحله اجرا درآورد.
در ۱۹۵۰ سرهنگ جاکوبو آربنز به ریاست جمهوری رسید کشور را که بر اثر نظام فئودالی و جدا کردن سرخپوستان از جامعه دستخوش نابسامانی شده بود تا حدی از آشفتگی اقتصادی نجات داد. اصلاحات مورد لزوم گواتمالا چندان مورد پسند ایالات متحده نبود و آن را خطری برای خود و نفوذ کمونیستها درین سرزمین میپنداشت. در ماه مه ۱۹۵۳ بهموجب قانونی که از تصویب کنگره گواتمالا گذشت مالکیت کشتزارهایی که در آن نیشکر کشت نمیشد سلب و میان دهقانان بیزمین تقسیم و زمین در گرو دولت فرار گرفت. دیری نگذشت که زمین هائی که متعلق به چند شرکت آمریکایی بود مشمول سلب قانون مالکیت گشت و ایالات متحده ازین اقدامات در خشم و منتظر انجام کودتایی شد و عدهای از نظامیان تبعیدی گواتمالایی که در هندوراس دوره آموزشی حمله میدیدند در ۱۹۵۴ به گواتمالا حمله و طی کودتای ۱۹۵۴ گواتمالا حکومت قانونی را سرنگون کردند؛ و سرهنگ کارلوس کاستیلو آرماس قدرت را در دست گرفت.
در ۲۳ ژوئن ۱۹۵۷ آرماس در کاخ ریاست جمهوری کشته و به جایش رئیس مجلس خولیوس گونزالس مأمور اداره کشور گردید. در ۱۹۵۸ با انجام یک انتخابات ایدیگوراس فوئنتس بریاست جمهوری انتخاب گشت. در ۱۹۶۲ شورشها و اعتصاباتی در کشور پدید آمد و چون انتخابات ریاست جمهوری در ۱۹۶۳ در موعد مقرر صورت نگرفت نظامیان فوئنتس را بر کنار کردند در ۱۹۶۴ کودتایی نظامی انجام شد. در ۱۹۶۵ قانون اساسی جدید برای اجرا اعلام گردید. در ۱۹۶۶ خولیوس سزار مندس مونتنگرو در انتخابات بریاست جمهور برگزیده شد. در ۱۹۷۴ ژنرال لائوگرود به مقام ریاست جمهوری دست یافت. در ۱۹۷۸ ژنرال رمئولوکاس گارسیا مقام ریاست جمهوری را بهدست آورد؛ و با دیکتاتوری وحشتناکی به حکومت خود ادامه داد در انتخابات مارس ۱۹۸۲ ژنرال «هانیبال گوائوارا» بریاست جمهوری و بقیه نامزدها بازداشت شدند و در همین ماه بود که کودتای نظامی برهبری ژنرال مونته گوائورا را سرنگون و خود صاحب اختیار کشور گشت. مجلس را منحل قانون اساسی را معلق کرد.
در طی حدود ۳۰ سال، جناح چپ سرکوب شد و این امر منجر به ظهور ارتشهای چریکی گردید. هزاران نفر از مخالفان کشته یا ناپدید شدند.
افراین ریوس مونت که در سال ۱۹۸۲ طی کودتایی در گواتمالا به قدرت رسید، به کشتار جمعی افراد قبیلهٔ «مایا» در این کشور دست زد. بیش از ۱۷۰۰ مورد قتل، اقدام به تجاوز جنسی و جرائم دیگر از جمله موارد اتهام طرح شده علیه او هستند. در ۱۹۸۶ حکومت غیرنظامی بار دیگر برقرار شد، ولی پس از ناآرامی فزاینده، در ۱۹۹۳ نظامیان قدرت را در دست گرفتند.
رهبران سیاسی گواتمالا اذعان داشتند که ارتش گواتمالا طراح و پاسدار اصلی پروژه دموکراتیک شدن در این کشور بود. نظامیان ارشد گواتمالا نه تنها با رغبت از قدرت گذشتند بلکه دو بار هم در سالهای ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹ در برابر کودتای نیروهای ضد دموکراسی در این کشور ایستادگی کردند.
نسلکشی گواتمالا
بر پایه تحقیقات یک کمیسیون حقیقتیاب ریشه جنگ داخلی گواتمالا فرهنگ نژادپرستی حاکمان اسپانیاییتبار و سفیدپوست این کشور بود.
نیروهای دولتی در جریان جنگ داخلی و به ویژه بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۵ میلادی اقدام به ۶۲۹ فقره قتلعام بومیان قوم مایا و نیز دورگهها کرده بودند.
در نسلکشی گواتمالا، که به هلوکاست خاموش این کشور نیز مشهور است، ۲۰۰ هزار نفر توسط نیروهای دولتی به قتل رسیدند که ۸۳ درصد آنها از قوم مایا و ۱۷ درصد آنها دورگهها بودند.
بخش اعظم قربانیان را غیرنظامیان از جمله روستاییان، کارگران، پیشهوران و دانشجویان تشکیل میدادند. در این جنگ داخلی یک میلیون نفر در داخل گواتمالا کشور کوچک آمریکای لاتین آواره شده و بیش از ۲۰۰ هزار نفر به کشورهای دیگر پناهنده شده و ۱۰۰ هزار نفر دیگر نیز ناپدید شدند..
به این ترتیب، در روز ۲۹ دسامبر سال ۱۹۹۶ میلادی دولت گواتمالا و چریکهای اتحاد انقلابی ملی گواتمالا یک توافق برای یک صلح واقعی و نهایی را امضا کردند. این توافق رسماً به ۳۶ سال جنگ داخلی مرگبار گواتمالا پایان بخشید.
تنها پس از این توافق صلح بود که دولت گواتمالا خصوصیت چندقومی و چندزبانی را در این کشور به رسمیت شناخت و فرهنگ نژادپرستی به یادگار مانده از دوران استعماری خاتمه یافت.
مستشاران نظامی آمریکایی و سازمان سیا در زمان جنگ داخلی گواتمالا به دولت این کشور کمک میکردند. در مارس ۱۹۹۹ رئیسجمهور بیل کلینتون در بازدید از گواتمالا سیاست دولت خود را در قبال این کشور یک اشتباه دانست و آن را مورد انتقاد قرار داد.
جغرافیا
مساحت کشور گواتمالا ۱۰۸٬۸۸۹ کیلومتر مربع است و مساحتی تقریباً کمی بیش از استان اصفهان (۱۰۴۶۵۰ کم) دارد. کشور گواتمالا در شمالیترین بخش آمریکای مرکزی است که در همسایگی مکزیک در شمال و غرب و «بلیز» در شمال شرقی، هندوراس در مشرق و السالوادور در جنوب شرقی، قرار گرفته و گواتمالا مشتمل بر دو ناحیه عمدهاست: زمینهای بلند سرد یا بیشترین جمعیت، و منطقه گرمسیری در طول ساحل اقیانوس آرام و دریای کارائیب. رشته کوه مهم آن بلندترین کوه آمریکای مرکزی است.
گواتمالا، سرزمین جنگلهای انبوه، آتشفشانها و صحراهای خشک و دریاچههای زیباست. زمینهای پست سواحل اقیانوس آرام و اطلس در گواتمالا با وجود رشتهکوهی از هم جداست. این کشور پنجاه مایل خط ساحلی در دریای کارائیب و دویست مایل خط ساحلی بر کرانه اقیانوس آرام و ۳۰ کوه آتشفشانی دارد که هشت کوه آن آتشفشان فعال است. در سال ۱۹۷۶ زمین لرزه پایتخت و دیگر شهرها و روستاها را ویران کرد و ۲۳۰۰۰ نفر کشته شدند.
رودهای مهم این کشور اوسوماسینتا، موتاگوا و بلندترین نقطه آن تافومولکو با ۴۲۲۰ متر ارتفاع است. آب و هوای گواتمالا جلگهای ساحلی و استوایی است ولی در مناطق کوهستانی معتدلتر است.
کاخ ملی در گواتمالاسیتی، ویرانههای مایاها در تایکال یوآکساکتوم پیدراس، نگراس، زاکیولئو، و ویرانههای اسپانیاییها در آنتی گوا از دیدنیهای این کشور است.
تقسیمات کشوری
کشور گواتمالا به ۲۲ استان به نامهای زیر بخش شدهاست:
آلتا وراپاز
باخا وراپاز
چیمالتِنانگو
چیکوئیمولا
اِل پـِتـِن
اِل پـِروگرسو
ال کوئیچه
اسکوئینتلا
گواتمالا
هوئههوئهتنانگو
ایزابال
خالاپا
خوتیاپا
کوئتزالتنانگو
رتالهولئو
ساکاتـِپـِکوئز
سان مارکوس
استان سانتا روسا (گواتمالا)
سولولا
سوچیتـِپـِکوئز
توتونیکاپان
زاکاپا
سیاست
رئیسجمهور در این کشور حکومت و رئیس دولت است. او با رأی مردم برای دورهای چهار ساله انتخاب میشود.
مجلس قانونگذاری این کشور ۱۵۸ کرسی دارد که نمایندگانش با رأی مردم برای دورهای چهار ساله انتخاب میشوند.
در انتخابات ۷ مارس ۱۹۸۲ ژنرال هانیبال گوئارا از طرف حزب حاکم با برگزاری انتخابات بریاست جمهوری اعلام کرد. اما در ۲۳ مارس جنرال ریوس مونت کودتا و خود را رئیسجمهور اعلام کرد. در کودتای هشتم اوت ۱۹۸۳ ژنرال اوسکارمجیا ویکتورز قدرت را در دست گرفت.
اتو پرز مولینا، ژنرال پیشین ارتش گواتمالا در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر سال ۲۰۱۱ به پیروزی رسید و وعده داده که با جرایم سازمانیافته و خشونتآمیز و قاچاق مواد مخدر برخورد قاطعی خواهد داشت. او نخستین نظامی است که پس از گذر گواتمالا به دموکراسی در سال ۱۹۸۶ به این سمت دست مییابد.
اقتصاد
واحد پول این کشور کوئتزال و محصولات صادراتی آن قهوه، شکر و موز است.
اقتصاد این سرزمین بیشتر به کشاورزی، تولید قهوه متکی است که نصف صادرات کشور را تشکیل میدهد. موز، پنبه و شکر نیز سهمی عمده در درآمد ملی و صادرات آن دارد.
نیروی کار در کشاورزی ۵۳ درصد و محصولات عمده آن: ذرت، لوبیا، قهوه، پنبه، گاو، شکر، موز، روغنهای مخصوص، الوار است. نیروی کار در صنعت ۱۲ درصد و تولیدات عمده آن: غذاها، پارچه، مصالح ساختمانی، لاستیک، دارو. منابع طبیعی: نیکل، الوار، و میگو است. صادرات این کشور: قهوه، پنبه، شکر، گوشت، موز و واردات آن: تولیدات لوازم زندگی، ماشین آلات، وسائل حمل و نقل، مواد شیمیائی، و سوخت است.
طرفهای عمده داد و ستد: ایالات متحده، ملل آمریکای مرکزی، آلمان، ژاپن، و ونزوئلا هستند.
مردم
۵۰ تا ۶۰ درصد مردم گواتمالا کاتولیک و ۴۰ درصد پروتستان هستند. کمتر از یک درصد نیز پیرو سایر ادیان هستند.
بیش از نیمی از مردم این کشور، سرخپوستان مایا هستند.
جستارهای وابسته
نسلکشی گواتمالا
کودتای ۱۹۵۴ گواتمالا
زمینلرزه ۱۹۰۲ گواتمالا
زمینلرزه گواتمالا
زمینلرزه ۱۹۷۶ میلادی گواتمالا
فهرست فرودگاههای گواتمالا
تیم ملی فوتبال گواتمالا
تیم ملی والیبال گواتمالا
فهرست نمایندگی دیپلماتیک در گواتمالا
پانویس
منابع
Wikipedia contributors, "Guatemala," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed July 29, 2012).
Harry E. Vanden; Gary Prevost, ed. (2002). "Chapter Ten: Guatemala". Politics of Latin America: The Power Game. Oxford University Press. .
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۲۱ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۸۲۱ (میلادی) در آمریکای شمالی
جمهوریها
کشورها و سرزمینهای اسپانیاییزبان
کشورها در آمریکای مرکزی
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
مستعمرههای پیشین اسپانیا |
7637 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1%20%28%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%29 | قیصر (ابهامزدایی) | قِیصَر به چند معنی است:
ژولیوس سزار در زبان فارسی با نام قیصر شناخته می شود.
به امپراتوران روم قدیم گاه قیصر گفته میشود.
به فرمانروایان آلمان قدیم گاه قیصر گفته میشود.
قیصر نام فیلمی به کارگردانی مسعود کیمیایی ساخته پیش از انقلاب اسلامی ایران است.
قیصر(خواننده) نام خوانندهی ایرانی خارج از ایران است.
مکانها
ولسوالی قیصار
قیصار (قائنات)
قیصار (خوسف)
صفحههای ابهامزدایی مکانها |
7639 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%AC%D8%B1%20%D8%A8%D9%86%20%D8%B9%D8%AF%DB%8C | حجر بن عدی | حجر بن عدی از افراد سرشناس دوره آغازین شیعه بود. وی در جنگ صفین از سوی علی بن ابی طالب فرمانده قبیله کنده بود و در جنگ نهروان فرماندهی پهلوی چپ لشکر وی را بر عهده داشت. وی همچنین از یاران حسن بن علی (امام دوم شیعیان) بود.
تلفظ نام
تلفظ نام او ظاهراً حُجر بن عَدی () است، هر چند که گاهی حجر بن عُدَی () هم تلفظ میشود.
کلمه عدی در میان تمامی قبایل عرب یمنی، به فتح عین تلفظ میشد و تنها قبیله طیّ آن را به ضم عین تلفظ میکردند و چون حجر از این قبیله نبود، نام پدرش نیز عَدی تلفظ میشدهاست. در سریال تلویزیونی «حجر بن عدی» به کارگردانی تاجبخش فناییان، عدی به ضم عین تلفظ میشود.
بحث دربارهٔ تابعی یا صحابه بودن
صحابه کسانی هستند که شخصاً محمد پیامبر اسلام را دیدهاند و در زمان حیات او اسلام آوردهاند و با ایمان از دنیا رفتهاند. اما تابعی کسی است که اصحاب محمد را دیده و نه خود او را.
ابن حجر از برخی علماء چون بخاری، ابو حاتم رازی، ابن حبان و خلیفه بن خیاط نقل کرده که معتقد بودند حجر بن عدی از صحابه نیست، بلکه تابعی است این در حالی است که کسانی چون ذهبی، ابن اثیر و ابن حجر و.. در کتب تراجم و رجال همانند طبقات ابن سعد، اسدالغابه، اصابه، استیعاب، مستدرک حاکم، سیر اعلام النبلاء، تاریخ ابن کثیر، تاریخ الاسلام ذهبی او را صحابی بزرگ محمد میدانند. [ر.ک. به کتاب عبدالله بن سبا نوشتهٔ علامه عسکری ص۷۳۳]. آن چیزی هم که معلوم است نقش حجر در زمان خلفای نخستین پررنگ و مشخص میباشد.
بعضی از علمای سنی دوره اموی، صحابی بودن حجر را انکار کردهاند.
قیام علویان کوفه به رهبری حجر بن عدی
حجر از علویان و فرماندهی علی بن ابی طالب و از قبیله کنده بود. او به صلح حسن بن علی و معاویه اعتراض داشت، اما همواره مدافع اهل بیت و حسن بن علی بود. شور و هیجان مبارزاتی و احساس دینی حجر، او را محبوب علویان کوفه ساخت؛ تا جایی که وی را به بزرگی و رهبری مبارزه با آل امیه قبول داشتند.
با مرگ مغیره بن شعبه، زیاد بن سمیه والی کوفه شد و شش ماه در آنجا و شش ماه در بصره بود. ابن سمیه حجر را بخود نزدیک ساخت و او را گرامی داشت، ولی هنگامی که به بصره میرفت، به حجر دربارهٔ رفتارش نصیحت کرد. با رفتن زیاد به بصره، علویان فرصت یافتند تا پیرامون حجر گرد آیند. هنگامی که عمرو بن حریث جانشین زیاد به آنان اعتراض کرد، وی را سنگسار کرده، به قصر راندند و بر شهر چیره شدند. عمرو نیز اوضاع شهر را به آگاهی زیاد رسانید و او نیز پس از چند روز به کوفه آمد و با احضار بزرگان و اشراف کوفه دستور داد هر کدام اعضای قبیله خود را از سپاه حجر جدا کنند. نخبگان قبایل کوفه نیز چنان کردند اما همچنان سپاه حجر قابل توجه بود. زیاد میدانست توان رویارویی با حجر را ندارد، از اشراف یمنی خواست که به حجر حمله کنند. حجر برای جلوگیری از جنگ داخلی، دستور به پراکندگی یارانش داد و خود نیز به پناه برخی بزرگان علوی کوفه رفت. زیاد از محمد اشعث کندی خواست حجر را دستگیر کند. حجر پیام داد اگر به او امان دهد و نزد معاویه بفرستد، خود را تسلیم میکند. زیاد قبول کرد. حجر تسلیم شد و زیاد او را زندانی نمود. یکی از یاران حجر به نام عمرو بن حمق خزاعی به موصل فرار کرد، اما مأموران والی او را دستگیر کردند و کشتند.
زیاد به سران چهار ناحیه کوفه دستور داد شهادت نامه ای علیه حجر برای معاویه بنویسند. آنان نیز شهادت دادند. هفتاد نفر از سران کوفه از جمله ابوبرده بن ابوموسی اشعری و محمد بن اشعث. زیاد حجر را به نزد معاویه فرستاد. وی دستور داد آنان را در مرج عذرا نگه دارند. معاویه در آن ناحیه او را بکشت.
هنگامی که عایشه خبر کشته شدن حجر را شنید، گفت «محمد گفت: در مرج عذرا عده ای کشته میشوند که خدا و اهل آسمان ناراحت میشوند».
کشته شدن
معاویه ابن ابوسفیان در زمان علی برخی از علویان معترض به خود، از جمله حجر بن عدی را به قتل رسانید. عدهای نیز معتقدند که پس از مرگ حسن و رفتوآمد بزرگان عراق و اشراف حجاز با حسین دستنشاندگان معاویه به دستور او سختگیری بیشتری نسبت به علویان، بهخصوص علویان کوفه میکردند و بعضی از چهرههای سرشناس علوی را به قتل میرساندند. یکی از آنان حجربن عدی کندی بود. مرج عذرا نخست توسط حجر بن عدی فتح شد و سرانجام نیز خود در این مکان کشته شد. مزار او از سوی شیعیان زیارت میشود.
دیدگاه اهل سنت و اهل تشیع نسبت به او
اهل سنت به دلیل صحابی بودن او را محترم میدانند؛ و از او با لقب حجرالخیر نام میبرند. ابن اثیر مینویسد: «وهو المعروف بحجر الخیر.. وفد عَلَی النَّبِیّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ هو و أخوه هانئ، و شهد القادسیة، وکان من فضلاء الصحابة» و او معروف است به حجر الخیر.. و از بزرگان صحابه بوده (اسد الغابة۱/۴۶۱ دارالفکر)
ابن سعد (ت:۲۳۰ه) مینویسد: «وکان ثقة معروفاً» از افراد مورد اعتماد بود.
شیعیان به دلیل همراهی او با علی بن ابی طالب و مبارزه با معاویه برای او حرمت بالایی قائل هستند.
ویران کردن آرامگاه در دمشق
در تاریخ ۲ مه ۲۰۱۳ (۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۲) در جریان جنگ داخلی سوریه آرامگاه او که در منطقه مرج عذراء در حومه منطقه غوطه در اطراف دمشق قرار داشت، توسط مخالفان بشار اسد و گروهی نظامی به نام جبهه نصرت با گرایش سلفی، تخریب شد و قبر او نبش گردید و چنانکه برخی رسانهها گفتهاند پیکر او ربوده و به مکانی نامعلوم منتقل شد.
به اعتقاد کارشناسان مسائل دینی و فرهنگی هدف این گروه از نبش قبر، گم کردن قبر و محل دفن وی و جلوگیری از ساخته شدن حرمی توسط شیعیان در این محل بودهاست.
با این اقدام تجمعهای اعتراضآمیز فراوانی از سوی شیعیان برگزار شدهاست.
این اقدام از سوی دولتهای ایران و سوریه و عراق و همچنین حزبالله لبنان و مراجع تقلید از جمله سید علی سیستانی، ناصر مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، سید محمدسعید حکیم، سبحانی و … محکوم شد. و هم چنین تعطیلی حوزههای علمیه در اعتراض به این واقعه اتفاق افتاد
پیش از این قبر عبدالسلام الاسمر از نوادگان حسن در لیبی تخریب گردیده بود و اندکی پس از این رویداد قبر جعفر طیار نیز در اردن آتش زده شد.
بازتاب ویران کردن آرامگاه
ایران
قم:مراجع تقلید دروس خارج فقه و اصول خود را تعطیل کردند.
برخی مراجع تقلید از جمله مکارم شیرازی و صافی بیانیهای اعتراضی منتشر کردند.
حسین امیرعبداللهیان معاون وزیر خارجه ایران نبش قبر و هتک حرمت مقبره «حجر بن عدی» از صحابه را محکوم کرد.
عراق
در اعتراض به تخریب قبر حجر بن عدی دروس حوزههای علمیه در نجف تعطیل شد.
مصر
شیخ منصور مندور از علمای الازهر در گفتگو با العالم اقدام تخریب کنندگان را محکوم کرد.
یمن
عبدالملک الحوثی رهبر شیعیان یمن در بیانیهای تخریب قبر حجر بن عدی را محکوم کرد.
انتشار تصاویر «محروس الشربجی» به جای «حجر بن عدی»
در پی تخریب قبر حجر بن عدی، در سوریه و انتشار خبر نبش قبر وی، تصاویری در اینترنت و رسانهها منتشر شد که مدعی انتساب آن تصاویر به پیکر حجر بن عدی بود.
بررسیهای سایت شیعی شفقنا (پایگاه بینالمللی همکاریهای خبری شیعه) نشان داد که این تصویر باید متعلق به یک شهروند سوری به نام (محروس الشربجی) باشد که در درگیریهای
شهر حزه سوریه کشته شده بود امّا به حجر بن عدی نسبت داده شده بود.
یک ویدئو که روز ۱ می ۲۰۱۳ (۱۲ اردیبهشت ماه) بر روی یوتیوب منتشر شده بود پیکر فردی را نشان میدهد که گوینده او را محروس الشربجی یکی از قربانیان درگیریهای سوریه معرفی میکند. بر اساس خبر و ویدئوی شفقنا او همان فردی است که بعداً تصویرش به صورت فراگیری در رسانههای اینترنتی منتسب به پیکر حجر بن عدی شد.
جستارهای وابسته
مرج عذراء
پانویس
منابع
بامداد اسلام، عبدالحسین زرّین کوب، تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۲
تاریخ خلفا، رسول جعفریان، تهران: قلم، ۱۳۷۱
زندگانی امام حسین نوشتهٔ زین العابدین رهنما
سایت لغتنامه دهخدا
پیوند به بیرون
زندگینامه حجر بن عدی همشهری آنلاین
ویدئو آرامگاه پیش و پس از ویرانی از وبگاه .liveleak.com
افراد نبشقبرشده
تابعین
درگذشتگان ۵۱ (قمری)
درگذشتگان ۶۶۰ (میلادی)
زیارت
شیعیان
صحابه محبوب شیعه
صحابه مرد
مسجدهای شیعیان سوریه
مهاجرین
یاران علی بن ابیطالب
صحابه مورد احترام شیعه دوازدهامامی |
7640 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%AF%D8%B1%D8%A7 | عدرا | مرج عذراء که امروز عدرا نامیده میشود شهری است در سوریه که در آنجا حجر بن عدی از افراد مهم تاریخ آغارین شیعه دفن شدهاست.
حجر بن عدی با پنج تن از همراهانش را در زمان امویان به دستور معاویه دستبسته از کوفه به سوی شام بردند و در میان راه در «مرج عذراء» در شصت کیلومتری شام کشتند.
آرامگاه وی پس از جنگ داخلی سوریه توسط گروهی نظامی به نام جبهه نصرت با گرایش سلفی، در تاریخ ۲ مه ۲۰۱۳ (۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۲) تخریب گردید.
منابع
جستارهای وابسته
حجر بن عدی
روستاهای سوریه
مناطق مسکونی در منطقه دوما |
7641 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%20%28%DA%AF%DB%8C%D8%A7%D9%87%29 | نی (گیاه) | نی یکی از گیاهان چندساله از تیرهٔ گندمیان است. این یک علف تالاب است که میتواند تا ۶ متر بلند شود و در سراسر جهان پراکندگی دارد.
نگارخانه
چمنها
چمنهای آلاباما
چمنهای ایالات متحده آمریکا
چمنهای کانادا
چمنهای مکزیک
سردههای گندمیان
سردههای گیاهی تکنماد
گونههای گیاهی مهاجم
گونههای گیاهی مهاجم در کانادا
گونههای گیاهی مهاجم در ویرجینیای غربی
گیاگان ایالات متحده آمریکا
گیاگان دلاویر
گیاگان رشتهکوه راکی
گیاگان کانادا
گیاگان لبنان
گیاهان خوراکی
گیاهان شورپسند
گیاهان علفی
گیاهان گیاهپالایی
گیاهان آبزی
فهرست سرخ IUCN از گونههای کمترین نگرانی |
7642 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%86%D8%AA%D9%88%D8%B1 | سنتور | سنتور (به انگلیسی: Santur) سازی با اصالت موسیقی ایرانی است. فرهنگ دهخدا سنتور را اینگونه بازشناختهاست: از سازهای ایرانی به شکل ذوزنقه که دارای سیمهای بسیاری است و با دو زخمهٔ چوبی (مضراب) نواخته میشود. رایجترین نوع سنتور (۹ خرکی) دارای ۷۲ سیم است که به دستههای ۴ تایی و در ۱۸ دسته تقسیم میشود.
تاریخچه
سنتور بر پایهٔ بررسیها و پژوهشها یکی از کهنترین سازهای گستره ایران بهشمار میرود؛ کهنترین نشانهای که از این ساز برجامانده، از سنگتراشیهای آشور و بابلیان (۵۵۹پیش از میلاد) است. در این سنگتراشیها، صف تشریفاتی که به بزرگداشت آشور بانیپال بر پا شده، سازی که همانندی زیادی به سنتور دستورزی دارد، در میان آن صف دیده میشود.
ابوالحسن علی بن حسین مسعودی (مرگ به سال ۳۴۶ ه.ق) تاریخنگار نامدار و نویسنده نسک مروجالذهب در شرح اوضاع موسیقی در زمان ساسانیان، هنگام نام بردن از سازهای متداول موسیقی ساسانی، واژه سنتور (سنطور) را ذکر میکند. در کتب کهن و تألیفات ابونصر فارابی و ابن سینا نیز نام سنتور چند بار ذکر شدهاست.
عبدالقادر مراغهای ساز یا طوفان را معرفی کرد که شبیه سنتور دستورزی بود با این تفاوت که برای هر نت، تنها یک تار میبستند و با جابجا کردن خرکها، آن را کوک میکردند.
نام سنتور در سرودهها منوچهری نیز آمدهاست:
سنتور، سازی کاملاً ایرانی است که برخی ساخت آن را به ابونصر فارابی نسبت میدهند که مانند بربط، ساز دیگر ایرانی بعدها به خارج بردهشد.
برخی پژوهشگران بر این باورند که سنتور در زمانهای بسیار دور از ایران به دیگر کشورهای آسیایی رفتهاست، چنانکه امروزه گونههای مشابه این ساز در عراق، ترکیه، سوریه، مصر، پاکستان، هند، تاجیکستان، چین، ویتنام، کره، اوکراین و دیگر کشورهای آسیای میانه و نیز در یونان نواخته میشود.
شگفت نیست که چون نخستین پیانو به دست سرورالملک، سنتورنواز روزگار امیرکبیر رسید، در دم نواخته شد! او پس از دمی کار با این ساز گفت: این ساز روی دستگاه ماهور کوک شدهاست. وی همان روز ماهور را نواخت و پس از کوتاه زمانی آن را، کوک کرد به گونهای که دستگاه شور را با آن نواخت و همین کوک ایرانی است که در این هنگام نیز روی پیانوی ایرانی انجام میگیرد. این کوک سرورالملکی نام دارد و واپسین دستگاه شور است که در کنار پردههای دلکش گرایلی خسروانی، آذربایجانی، گیلانی و گبری (زرتشتی) و کردی و جامهداران و… نواخته میشود!
بر پایهٔ اسناد و مدارک، نگارگریها و مینیاتورهای سدههای پیش، آنچه که ما دست ورزه به نام سنتور در اختیار داریم در واقع سنتوری است که از نزدیک به یکصد و پنجاه سال پیش (زمان قاجار) با شکل و شمایل کنونی خود در اختیار هنرمندان این مرز و بوم قرار دارد. چنانکه سنتورهای محمدصادق خان (که نخستین نمونه صوتی ساز سنتور به جا مانده از دوران قاجار متعلق به وی میباشد)، حبیب سماع حضور و حبیب سماعی، در ابعاد، شمار خرک و چگونگی ساخت، بسیار نزدیک به سنتور دست ورزی است.
بررسی دیرینه گردش و تحول ساز سنتور نشان میدهد که این ساز طیف گستردهای از سبکها و مکاتب گوناگون را در سدهٔ کنونی به خود اختصاص داده، به گونهای که پس از یک بررسی اجمالی، میتوان اذعان داشت حداقل ۱۵ سبک و مکتب گوناگون و فعال در این عرصه شهره ویژه و عاماند. از نوازندگان نامدار قدیم سنتور میتوان محمدصادق خان، علیاکبر شاهی، سماع حضور، حبیب سماعی، حسین صبا، ابوالحسن صبا و از نوازندگان دهههای اخیر میتوان فرامرز پایور، محمد حیدری، مجید کیانی، پرویز مشکاتیان، داریوش صفوت، حسین ملک، فضلالله توکل، منصور صارمی، مجید نجاحی، ارفع اطرایی، سوسن دهلوی، رضا شفیعیان، پشنگ کامکار، جواد بطحایی، اردوان کامکار، محمد رضا شجریان و سیامک آقایی را نام برد. از سازندگان مشهور سنتور هم میتوان به محمدرضا ایلدار ژاله و داریوش سالاری اشاره کرد.
سنتور در سالهای پایانی سلسله قاجاریه تقریباً فراموش شده و رو به نابودی بود. سازهای اصلی، تار، تنبک و کمانچه بودند و دوره قاجار، در واقع «عصر تار» بود. شمار کمی سنتور مینواختند و شمار کمتری نیز سنتور میساختند و میآموختند.
گسترش در جهان
گمان این است که سنتور از ایران به کشورهای دیگر راه یافته و نامهای گوناگونی پیدا کردهاست. سنتور با اندک تفاوتی در شکل ظاهر و با نامهای گوناگون در خاور و باختر جهان وجود دارد. این ساز را در کشور چین یان کین، در اروپای شرقی دالسی مر، در انگلستان باتر فلایها، در آلمان و اتریش مک پر، در هندوستان سنتور، در کامبوج فی و در آمریکا زیتر مینامند که هر کدام دارای وجه تشابهاتی هستند. ساز سنتور در شماری از کشورها مانند ارمنستان و گرجستان نیز رایج هست. همچنین سنتورهای عراقی –هندی- مصری و ترکی که بعضی از آنها حدود ۳۶۰ سیم دارند.
این ساز به شکل ذوزنقه متساویالساقین ساخته میشود و نوع رایج این ساز دارای ۷۲ سیم است که هر ۴سیم از روی یک خرک میگذرد و دارای ۱ کوک است و در واقع سنتور دارای ۱۸ خرک است که ۹ تای ان در سمت راست و ۹تای ان در سمت چپ قرار میگیرد. سیمهای این ساز توسط ۲ ترکه چوبی به صدا در می ایند که اصطلاحاً ان را مضراب مینامند، ولی باید توجه داشت که سنتور جز سازهای زهی-مضرابی (زهی زخمه ای محسوب نمیشود)
گذشته و امروز
ساز سنتور پیشتر با ۱۲ وتر سیم بم و ۱۲ وتر سیم زیر ساخته میشد و سنتور ۱۲ خرکی نامیده میشد. امروزه سنتور ۱۰ خرک و سنتور ۱۱ خرک نیز ساخته میشود.
سنتور ۹ خرک رایجترین گونه سنتور است که پر استفادهترین نوع آن سنتور «سُل کوک» است و نتهای ردیف بر اساس آن نوشته شدهاند. در سنتور ۹ خرک، چنانچه بر اساس راست کوک تنظیم شود، به ترتیب سیمها از پایین بر مبنای می-فا-سل کوک میشوند و برای اجرای گروهی و ارکستر باره است.
سنتور کروماتیک و سنتور کروماتیک بم
به خواست تکمیل فواصل کروماتیک میان اصوات و نیز به قصد تأمین اصوات بم، در حدود بیست سال اخیر دو گونه سنتور با شمار زیادتر خرک ساخته شدهاند. سنتور کروماتیک با همان میدان آوای سنتور معمولی ولی دارای خرکها و اصوات کروماتیک بیشتر است. میدان آوای سنتور کروماتیک بم یک فاصله پنجم بمتر از سنتور کروماتیک است و گسترش آن سه اکتاو و نیم است. در دو گونه سنتور کروماتیک، هر صوت بهدست سه رشته سیم همکوک حاصل میشود. به عبارت دیگر روی هر خرک سه سیم تکیه کردهاست. از هر دو سنتور کروماتیک و کروماتیک بم استفادههای همنوازی میشود و در کارهای جدید تکنوازی سنتورهای کروماتیک دیده میشود.
نوازندگی سنتور
نوازندگی سنتور با دو چوب نازک که به آنها «مضراب» گفته میشود، انجام میشود. مضرابها در گذشته بدون نمد بودند ولی اکنون بیشتر به مضرابها نمد میچسبانند که باعث نرمتر شدن و کم زنگتر شدن آوای سنتور میشود. در اکثر اوقات، نوازنده باید با هر یک از مضرابها، نت متفاوتی را اجرا کند. به همین دلیل نوازندگی این ساز علاوه بر چابکی دستها، به تمرکز ذهن نیز نیاز دارد که تنها با آزمون فراوان بهدست میآید.
سنتور سازی است که اگر نوازنده بر آن چیره شود، میتواند با آن کارهای زیبا و ماندگاری بیافریند. این ساز به خوبی توانایی تک نوازی و هم نوازی را دارا میباشد.
برابر نیمی از زندگانی سنتورنوازان، به کوک کردن آن میگذرد. چون کوبههای مداوم مضراب روی سیمها و تأثیرگذاری نم و گرما روی چوب و سیمها کوک را به هم میزند و ۷۲ سیم باید مرتب کوک یا هم خوان شود، از این رو سنتور، سازی شناخته میشود که همراه با زیبایی، بسیاری از پیامدهای فیزیکی میتواند روی آوا و کوک آن تأثیر بگذارد و حتی نوازندههای ماهر را برای یک کوک دلخواه ناکام میگذارد.
چوبهای مورد نیاز برای ساخت سنتور
میتوان از چوبهای گردو و فوفل و آزاد استفاده نمود، به لحاظ کمبود چوب فوفل و آزاد بیشتر از چوب گردو و به خاطر در دسترس بودن آن استفاده میشود.
(چوبهای گردو معمولاً صدای گرم، چوبهای آزاد صدای شیشه ای و کریستال، و… دارند)
بهترین چوب گردو، چوبهای باغی هستند که در بازدهی صدا مرغوبیت بیشتری نسبت به چوبهای دیگر دارد، بهترین چوبهای گردو را میتوان از مناطق سردسیر به لحاظ بافت منسجمی که دارند تهیه کرد، به عنوان مثال تنههای گردو شهرهای تویسرکان، سنندج، طالقان و زنجان دارای کیفیت مناسب میباشند.
چوب گردو را میتوانیم به صورت گرده یا به صورت الوار تهیه نماییم. بهتر است از چوبهای قطور و سالخورده که رنگ چوب از تیرگی زیادی برخوردار است استفاده نماییم.
چوب گردو را بعد از الوار کردن قسمتهای مناسب آن را انتخاب کرده و جهت ورقه کردن برش میدهیم سپس چوبهای ورقه شده را جهت شیره زدایی درون آب انداخته و میجوشانیم تا صمغ چوبها از بین برود، سپس ورقهها را پس از شیره زدایی در جای مناسب و سایه گذاشته تا به مرور زمان خشک شوند. لازم است ذکر شود که در صورت خشک شدن چوبها بایستی حتیالمقدور چند سالی از خشک شدن آنها بگذرد تا آمادگی کامل برای ساختن ساز را پیدا بکند.
مراحل ساخت ساز
مراحل ساخت ساز بر ۳ اساس پایهگذاری میشود
انتخاب چوب مناسب
پلگذاری دقیق
تراش صفحههای زیر و رو
ابتدا آماده کردن کلاف یا اسکلت ساز کلاف را میتوانیم از چوب گردوی سخت و تیره انتخاب نماییم تا از استحکام آن اطمینان به عمل آید.
مرحله بعدی انتخاب صفحه زیر میباشد.
پس از انتخاب چوب مناسب کلاف را بر روی صفحه میچسبانیم. سپس به سوراخ کردن جای گوشیها و سیمگیرها میپردازیم.
پلگذاری ساز
پلهای سنتور از چوب گردو و به صورت استوانهای به قطر ۹ میلیمتر میباشد، که در محل و جای دقیق خود قرار میگیرد.
گل صفحه رو
گلهای صفحه رو با دقت کامل در جای صحیح خود برش داده میشود. گل صفحه رو نقش و تأثیر به سزایی در بازدهی صدای ساز دارد. ضخامت صفحه رویی شش میلیمتر است و دارای دو حفره به شکل گل میباشد که به گل سنتور معروف هستند. گل سنتور جهت صدادهی بهتر سنتور ایجاد میشود و مکان قرارگیری آن در صدادهی ساز و بازدهی امواج تأثیر بسزایی دارد که به چه اندازه و زیر کدام سیم قرار بگیرد. معمولاً سمت راستی زیر نتهای دو، سی و لا است و سمت چپی زیر نتهای لا، سل و فا.
شکل گلها دلخواه است و به سلیقهٔ هنرمند سنتورساز بستگی دارد
تراش صفحه رو و زیر
پس از چسباندن صفحه رو بر کلاف سنتور، تراش صفحهها را انجام داده و شیطانک سنتور را میچسبانیم و سپس سنتور را سنباده زده و آن را برای رنگ آماده میسازیم. ابتدا از آستر برای رنگ مورد دلخواه ساز خود استفاده مینماییم. پس از خشک شدن کامل آستر لاک الکل را بر روی سنتور زده تا هم به ساز جلا داده و هم اینکه در مقابل رطوبت هوا محفوظ باشد.
نوازندگان مطرح
ایران
ابوالحسن صبا
منوچهر صادقی
فرامرز پایور
مسعود شناسا
محمد حیدری
پرویز مشکاتیان
مجید کیانی
پویا سرایی
اردوان کامکار
پشنگ کامکار
پژمان آذرمینا
جستارهای وابسته
موسیقی سنتی ایرانی
منابع
https://web.archive.org/web/20161009075214/http://www.saifsantour.ir/%D9%87%D9%86%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C/
پیوند به بیرون
https://web.archive.org/web/20161009075214/http://www.saifsantour.ir/%D9%87%D9%86%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C/
Santur – The Art of Persian Music
The Persian music and the santur instrument
سنتور،سازی کهن
آلات موسیقی آسیایی
اختراعهای ایرانی
سازهای ترکیه
سازهای زخمهای
سازهای زهی
سازهای موسیقی آذربایجانی
سازهای موسیقی ایرانی
سنتور
نمادهای ملی ایران
آلات موسیقی عربی |
7644 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%85%D8%A7%D9%86%DA%86%D9%87 | کمانچه | کَمانچه یکی از سازهای موسیقی ایرانی است. این ساز علاوه بر شکم، دسته و سر در انتهای پایینی ساز، پایهای دارد که روی زمین یا روی پای نوازنده قرار میگیرد. نوعی از کمانچه معروف به کمانچه لری وجود دارد که پشت باز است و مردمان لر به آن «تال» میگویند.
پیشینه
نخستین نشانههای تاریخی دربارهٔ کمانچه در کتاب موسیقی الکبیر اثر ابونصر فارابی در سده چهارم هجری دیده شدهاست. او در این کتاب از کمانچه با نام عربی آن، رباب یاد میکند. کمانچه در دوران صفویه و قاجاریه جزو سازهای اصلی موسیقی ایران بودهاست. نخستین صدای ضبطشده کمانچه به اوایل قرن بیستم میلادی بر میگردد.
ساز کمانچه به همت سازمان میراث فرهنگی در آذر ماه ۱۳۹۶ به ثبت جهانی در سازمان یونسکو رسید.
شکل ظاهری
کاسه ساز کروی و توخالی و معمولاً از جنس چوب توت است که به صورت ترکهای (تکههای باریک چوب که در کنار هم چسبانده میشود) ساخته میشود و مقطع نسبتاً کوچکی از آن در جلو به دهانهای اختصاص یافته و روی دهانه پوست کشیده شده و بر روی پوست، خرکی تقریباً شبیه به خرک تار و نه کاملاً عمود بر سیمها قرار گرفتهاست. دستهٔ ساز، لولهای تو پر است و بهطور نامحسوس به شکل مخروط وارونه خراطی شدهاست. انتهای بالایی این لوله؛ توخالی و در طرف جلو شکاف دارد که نقش جعبهٔ گوشیها را مییابد. دسته فاقد پرده میباشد. سر ساز متشکل است از جعبهٔ گوشیها که در دو طرف آن هر یک دو گوشی کار گذاشته شده و یک قبه که در بالای جعبه قرار گرفتهاست. طول ساز تا سر قبه حدود ۸۰ سانتیمتر است.
در گذشته این ساز بدون سیم گیر که به شکل کنونی وجود دارد بودهاست. در گذشته سیمها مستقیماً به ساز وصل میشدند همانند سه تار یا به وسیله قطعه فلزی سیمها به آن ربط داده میشد. پس از ورود ویولن به ایران، تاندور ویولن (پیچهای کوچک تنظیم کوک) به سیم گیر اضافه شد تا نوازنده بتواند ساز را دقیق تر کوک کند.
تا پیش از ورود ویولن به ایران، جنس سیمهای کمانچه ابریشمی یا از روده تابیده شده حیوانات بود و توانایی گرفتن کوک بالا را نداشت. پس از ورود ویلن به ایران، سیمهای ویلن جایگزین سیمهای کمانچه شد.
این ساز جزو دسته سازهای زهی کششی است. کمانچهٔ امروزی دارای ۴ سیم میباشد. کمانچه در زمان قدیم تنها سه سیم داشته و پس از ورود ویولن به ایران به تقلید از آن سیم چهارم به آن افزوده شدهاست. این سیمها به موازات درازای ساز گستردگی دارد و آوای آن خیلی خوش و دلکش اما کمی اصطلاحاً تودماغی میباشد. این ساز میتواند آواهای گوناگون بسیاری را برآرد.
کوک
کوک کمانچه (نسبت فاصله سیمها به یکدیگر) در دستگاههای مختلف موسیقی ایرانی تفاوت میکند. معمولترین کوک برای دستگاهای ایرانی این است که سیمهای اول و دوم نسبت به هم فاصله چهارم (یا پنجم) داشته، سیم سوم یک اکتاو بمتر از سیم اول و سیم چهارم یک اکتاو بمتر از سیم دوم میباشد.
لازم است ذکر شود که در گذشته کمانچه دو سل دو سل کوک میشد اما پس از ورود ویولن به ایران، در کوک کمانچه تغییراتی ایجاد شد و امروزه این ساز همانند ویلن کوک و انگشتگذاری میشود.
در حال حاضر کوک اصلی و رایج کمانچه می لا ر سل که همان کوک ویلن است، میباشد. از جمله میتوان به کوکهای رِ لا رِ سل (برای دستگاه نوا) می لا رِ لا (برای دستگاه ماهور) و می لا می لا (برای دستگاه همایون، آواز اصفهان، دستگاه چهارگاه، دستگاه ماهور و دستگاه راستپنجگاه) و رلارلا (برای کوک لری)اشاره کرد.
شیوه نواختن
نوازنده در حالت نشسته پایهٔ کمانچه را روی زمین یا صندلی یا زانو قرار میدهد و به وسیله آرشه (در پارسی کمانه) آن را مینوازد. ساز در موقع اجرا کمی حول محور خود میچرخد و همین عمل تماس آرشه با سیمها را آسانتر میکند. نوازنده ساز را بهطور قائم در دست چپ میگیرد و انگشتان همان دست را روی دسته بر روی سیمها میلغزاند و آرشه را با دست راست به روی سیمها میکشد.
سازهای هم خانواده
در چند دهه اخیر، سازهای جدیدی با بهرهگیری از سازهای زهی غربی ساخته شدهاند که کمکم جای خود را در موسیقی شهری ایران باز کردهاند. از جمله میتوان به ساخت انواع کمانچه آلتو و کمانچه باس اشاره کرد که همگی صدایی بمتر از کمانچه معمولی دارند. کمانچه آلتو دو و نیم پرده و کمانچه باس یک هنگام کامل (Octave) بمتر از کمانچه معمولی صدا میدهند.
کمانچه آلتو
کمانچه آلتو تقریباً همانند نواختن بر ویلن آلتو است و هیچ تفاوتی از لحاظ انگشتگذاری و نتخوانی با ویولن آلتو ندارد. این تشابه دقیقاً مانند نسبت ویولن به کمانچه میباشد.
در سازهای کمانچه آلتو و ویولن آلتو (ویولا) سیمها به ترتیب «لا ر سل دو» کوک میشوند و صدادهی این دو ساز در محدوده کلید دو خط سوم نتنویسی میشوند(بر خلاف کمانچه و ویولن).
برای مثال نت سی بر روی خط سوم در سازهای کمانچه آلتو و ویولن آلتو نت دو خوانده میشود.
ابعاد کمانچه آلتو از کمانچه بزرگتر است و صدای این ساز بمتر و نرمتر از صدای کمانچه است.
تمامی کتب ساز آلتو (ویولا) را میتوان بر روی کمانچه آلتو اجرا کرد.
در ساز کمانچه آلتو فواصل انگشتگذاری زیادتر و بازتر از فواصل انگشتگذاری در کمانچه است.
میتوان سیمهای کمانچه آلتو را به کمانچه انداخت اما صدا دیگر در محدوده آلتو قرار نمیگیرد و نرمی صدا از دست میرود؛ بنابراین برای اینکه ساز صدای واقعی خودش را بدهد باید ابعاد ساز بزرگتر انتخاب شود.
با آنکه سیمهای لا و ر و سل در کمانچه وکمانچه آلتو یکی میباشند اما در ساز کمانچه آلتو صدادهی بسیار نرم ولطیفی را ایجاد میکنند که در کمانچه این صدا تیز تر از کمانچه آلتو میباشد.
سیم دو کمانچه آلتو هم یادآور صدای قیچک باس و کمانچه باس میباشد. درست مانند سیم دو ویلن آلتو که یادآور صدای ویلنسل است.
در سازهای کمانچه آلتو و ویلن آلتو سیم می کاربردی ندارد و سیم اول سیم لا میباشد وسیم دوم ر سیم سوم سل و سیم چهارم دو نامیده میشود. در ولقع کمانچه آلتو سیم می ندارد و به جای آن سیم دو میباشد.
ثبت جهانی
هنر ساختن و نواختن کمانچه در سال ۲۰۱۹ به عنوان میراث فرهنگی ناملموس یونسکو ثبت شد.
نوازندگان شاخص
از شاخصترین کمانچهنوازان ایرانی میتوان به حسینخان اسماعیلزاده، علیاصغر بهاری، فرج علیپور، علی اکبر شکارچی، حسین یاحقی، کیهان کلهر و اردشیر کامکار اشاره کرد. نوازندگان شاخص معاصر عبارتند از:
ابوالحسن صبا
علی اصغر بهاری
اردشیر کامکار
کیهان کلهر
سعید فرجپوری
علیاکبر شکارچی
فرج علیپور
داوود گنجهای
علیرضا حسینخانی
پیرولی کریمی
همتعلی سالم
مجتبی میرزاده
درویشرضا منظمی
هادی منتظری
محمد طغانیان دهکردی
کوروش بابایی
سهراب پورناظری
شروین مهاجر
مارک الیاهو
سازندگان شاخص
محمدرضا ایلدار ژاله
ابراهیم قنبریمهر
قدرتالله کردی
بیاض امیرعطایی
نگارخانه
پانویس
سازشناسی، پرویز منصوری، انتشارات اداره کل آموزش هنری وزارت فرهنگ و هنر
پیوند به بیرون
کمانچه در موزه متروپولیتن نیویورک
کمانچه نوازی علی اصغر بهاری با آواز محمدرضا شجریان (ویدئو: جشن هنر شیراز)
همنوازی کمانچه کیهان کلهر با یک گروه هلندی (ویدئو)
سازهای آرشهای
سازهای ارمنستان
سازهای ترکیه
سازهای زهی
سازهای موسیقی آذربایجانی
سازهای موسیقی ایرانی
سازهای موسیقی کردی
سازهای موسیقی لری
کمانچه
موسیقی ترکمنستان
میراث فرهنگی ناملموس در ایران |
7645 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%81 | دف | دَف، یکی از سازهای کوبهای در موسیقی ایرانی است که شامل حلقهای چوبی است که به آن حلقههای فلزی (معمولا با ترتیب ۱-۱-۲) آویخته شده و پوست نازکی از جنس پلاستیک یا چرم و پوست حیوانات بر حلقهٔ چوبی کشیدهاند و آن با ضربههای انگشت و کف دست مینوازند. این ساز از سازهای ضربی (کوبهای) ایرانی شبیه به دایره و بندیر است که از آن بزرگتر و بمتر است.
ساز دف در تولیدیها با ۳ اندازهٔ دو چهارم - سه چهارم - چهار چهارم ساخته میشود.
ویژگی
چنانکه از کتابهای موسیقی و نوشتهها و اشعار برمیآید، در دوره اسلامی ایران، این ساز برای پشتیبانی از ساز و حفظ وزن به کار میرفته و رکن اصلی مجالس عیش و طرب و محافل اهل ذوق و عرفان بوده که قوالان هم با خواندن سرود و ترانه آن را به کار میبردند. در کتابهای لغت در معنی دف یا دایره مینویسند: آن چنبری است از چوب که بر روی آن پوست کشند و بر چنبر آن حلقهها آویزند. در قدیم برای آنکه طنین بهتری داشته باشد روی دف پوست آهو میکشیدند.
در قدیم دف یا دایره کوچک را که چنبر آن از روی و برنج ساخته میشد خمک یا خمبک میگفتند. به دست زدن با وزن و بهاصطلاح بشکن زدن هم خمک یا خمبک میگفتند.
دفهایی هم بوده که بر چنبر آن زنگ تعبیه میکردند و مینواختند. زنگهای دف را جلاجل میگفتند. در دورهٔ اسلامی به کسانی که دف یا دایره مینواختند جلاجلزن میگفتند.
در ایران کهن، جلاجل وسیلهای بیضیشکل و بزرگ بود که زنگهایی بر آن میبستند و در جنگها به کار میبردند و ظاهراً صدای مهیبی داشتهاست.
تاریخچهٔ حضور دف در موسیقی
حضور دف در ایران به زمان ایران باستان برمیگردد. شکل چهار گوش آن در تمدن ایلام در قرنهای هفتم و هشتم قبل از میلاد به کار میرفتهاست. دف چهارگوش هنوز در برخی کشورهای عربی مورد استفاده قرار میگیرد.
دف گرد (دایره شکل) در مصر سال ۱۳۰۰ پیش از میلاد دیده میشود. در ایران نمونههای بسیاری از دف و دایره در مینیاتورهای دورهٔ گورکانیان و صفویان مشاهده میشود. در نقاشیهای دوران صفوی اغلب دف به همراه نی در مجلس سماع دیده میشود و در اشعار شعرای کهن نیز اغلب این دو با یکدیگر میآیند.
در دوران پیش از اسلام دف در موسیقی ایرانی و کُردی حضور داشته بهطوریکه رد پای ریتمهای آن هنوز در موسیقی کردی وجود دارد، اما با ورود اسلام این ساز جهت بقای خود در خانقاهها و تکایای کردستان بست نشست و برای بیش از ۱۳ قرن در خانقاههای کردستان همدم دراویش کردستان شد و با ذکر و سماء آنها آمیخته شد بطوریکه ذکرها در هر مقامی با ریتم خاص خود در دف همراه هستند و بعبارتی هر ذکری مقام خود را دارد که مقامهای دف نام دارند. مقامهای دف در طرایق کسنزانی و قادری و دیگر طرایق از ۷ تا ۱۰ مقام اصلی هستند. این بست نشینی دف تا سال ۱۳۵۳ ادامه داشت تا این که به اهتمام محمدرضا لطفی و با زحمات بیژن کامکار این بست به پایان رسیده و در این سال پس از قرنها در اجراهای عمومی و در موسیقی غیرعرفانی استفاده شد.
گسترهٔ جغرافیایی استفاده از دف
از این ساز در قاره آسیا بیش از مناطق دیگر جهان استفاده میکنند و هر کشوری به فراخور حال و هوای موسیقی خود، از آن استفاده میکنند. کاربرد دف به ویژه در خاورمیانه از سایر جاها بیشتر است. در کشورهای عربی همچون عربستان و عمان و کشورهای دیگری چون ترکیه، عراق و آذربایجان از جمله جاهاییست که دف رواج دارد. پس از آنکه تمبک مجلسی شد به تدریج جای دف را گرفت و از رونق دف کاست و دف را بیشتر در شهرهای کوچک و قصبات در مجالس عیش و سرور به کار میبردند به ویژه در کردستان و آذربایجان بسیار متداول بود و نوازندگان ماهر داشت. در سالهای اخیر، دفنوازی در بیشتر شهرهای ایران رایجتر شدهاست و هنر آموزان به آموختن آن روی آوردهاند. در کردستان و به ویژه در استان کردستان و استان کرمانشاه دفنوازی در میان مردم جایگاه خاصی دارد. رواج بسیار زیاد دف در کردستان به دلیل وجود آیینهای عرفانی در این ناحیه است. پیروان طریقت قادریه و آیین یارسان از گروههایی هستند که از این ساز در مراسمهای عرفانیِ خود استفاده میکنند. به همین خاطر، بسیاری از مردم کردستان آشنایی مقدماتی با دف دارند. همچنین، به دلیل حلال شمرده شدن دف در دین اسلام پیروان سایر طریقتها، از جمله نقشبندیه، از دف استفاده میکنند. مراسمهای مولودخوانی از دیگر مراسمهایی است که مردم کردستان در آن دفنوازی میکنند.
از نوازندگان صاحبسبک دف میتوان بیژن کامکار و مسعود حبیبی را نام برد. کامکار نقش بهسزایی در شخصیت دادن به این ساز در موسیقی اصیل ایرانی ایفا کردهاست.
ساختمان دف
کلاف اصلی دف، بدنهای استوانهشکل و کوتاه از جنس چوب است که در یک طرف آن استوانه، پوست حیوانات یا پلاستیک کشیده شدهاست (بهترین نوع دف، با پوست حیوانات و در فصل بهار ساخته میشود). ابتدا و انتهای قاب اصلی با برش زاویهدار (اصطلاحاً برش فارسی) به هم چسبیده میشوند و ضخامت یک سمت از کلاف با تراشیدن چوب کمتر شده و پوست با سریش روی این لبه میچسبد و با گلمیخ محکم میشود.
ساختمان دف را میتوان به اجزای زیر تقسیم کرد:
کلاف اصلی
پوست
حلقهها
گلمیخها
کمانه
کمانه حلقهای چوبی است با عرض ۵ الی ۶٫۵ سانتیمتر (تفاوت در اندازه به دلیل تفاوت در اندازه دستان نوازندگان این ساز است و اینکه این ساز برای دستان خانمها نیز مناسب باشد) با دایرهای به قطر ۵۰ الی ۵۵ سانتیمتر که کمتر به اندازههای کوچکتر یا بزرگتر دیده میشود. ضخامت چوب از طرف پوست، به ۲ الی ۳ میلیمتر و از طرف پشت به ۱٫۵ سانتیمتر میرسد. در صورتی که کمانه به شکل دایره ساخته شده و از تقارن کامل برخوردار باشد و پوست از طرفین یکسان کشیده شود، ساز صدای بسیار مطلوبی خواهد داشت. روی قسمت پشت چوب، یک فرو رفتگی ایجاد میگردد که محل استقرار انگشت شست میباشد و اصطلاحاً آنرا شستی میگویند. کمانه دو گونه است.
کمانهٔ یککمه
از چوبی با قطر ۱٫۵ سانتیمتر تهیه میشود. دو سر چوب را طوری به یکدیگر متصل میکنند که به شکل دایره شود. این نوع کمانه، کمتر بر اثر فشار پوست کج میشود و از نظر وزن، نسبت به نوع دیگر، سبکتر است.
کمانهٔ دوکمه
از دو چوب با قطری در حدود نیم سانتیمتر که روی هم پرس شدهاند ساخته میشود. این نوع کمانه سنگینتر است، اما در برابر فشار پوست مقاومتر است.
پوست مصنوعی
پوست مصنوعی نسبت به پوستهای طبیعی خواصی دارد که از جملهٔ آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
داشتن کوک ثابت
قابلیت کوک با نت برای هر دف معین
یکدستی ضخامت سطح پوست دف
یکدستی کشش و یکدستی مواد سازنده در کل پوست
عدم جذب رطوبت در نتیجهٔ عدم تغییر حالت بر اثر آن
عدم تغییر کوک در حال اجرا
تاب برنداشتن کمانه به دلیل کشش یکسان پوست
صدای استانداردشده همانند سازهای ارکستر و سمفونیک
تجزیه نشدن توسط باکتریها و میکروبها
نداشتن بوی نامطبوع
عدم ایجاد بیماری و حساسیت
عدم افت ارزش ساز به دلیل عدم افت کیفیت پوست آن
پرطرفدارتر از سازهایی با پوست طبیعی
پوست طبیعی
برای ساختن دف با پوست طبیعی، از پوست حیواناتی همانند گوسفند، بز، آهو و میش استفاده میگردد. پوست مناسب پوستی است که کهنه باشد. برای امتحان، اگر به پوستی آب بزنیم و از آن بوی نامطبوع ساطع نشود، پوست کهنه است.
پوست باید به خوبی دباغی شده باشد، یعنی ضخامت تمام نقاط آن یکسان باشد. برای دباغی پوست نباید از موادی همانند آهک که در صنایع چرم سازی به کار میرود، استفاده شود. بلکه باید در آب خوابانده شود و به مرور زمان موها را از پوست جدا نمود. آهک و مواد شیمیایی که در چرم سازی به کار میرود، چربی پوست را از بین میبرند و در صدای آن تأثیر بدی میگذارند.
پوست دف را نباید خیلی گرم کرد چون احتمال پاره شدن پوست وجود دارد. در ضمن، ممکن است در اثر کشیدگی زیاد پوست، کمانه کج شود. گرم کردن پوست، باعث خشک شدن چربی پوست شده و ساز را بد صدا میکند. حتیالامکان نباید به پوست دف آب زد؛ چراکه در درازمدت، بر کیفیت صدای آن اثرگذار است.
اگر پوست دف بر اثر گرمیِ هوا یا آفتاب بسیار کشیده شود، میتوان آن را از طرف پوست روی زمین صاف یا موزاییکشده گذاشت تا رطوبت زمین را آهستهآهسته به خود جذب کند.
پوست را نباید روی آتش گرم کرد. برای گرم کردن پوست باید از هوای خشک، آفتاب یا تشک برقی استفاده کرد. اگر هیچکدام از موارد در دسترس نبود، ناگزیر از هیتر برقی یا آتش استفاده میشود. لازم است ذکر شود که در این روش، احتمال وقوع شوک حرارتی، پاره شدن پوست، خشک شدن چربی پوست و در نهایت پاره شدن پوست را به همراه دارد. برای جلوگیری از این مورد، باید دف را به فاصله مناسبی از آتش گرفت. باید دف را دایماً بر روی حرارت بچرخانیم تا پوست بتدریج منقبض شود. با دست دما را کنترل میکنیم و اگر در جایی دمای پوست از حد مطبوع بیشتر باشد، دف را به صورت رفت و برگشتی (بادبزنی) حرکت میدهیم تا آن جایی که دف انقباض لازم را کسب کند.
حلقهها
در جدار داخل کمانه، میخها قلاب مانندی تعبیه میگردد که روی آنها حلقههای فلزی ۳تایی یا ۴تایی و با فاصله ۳ سانتیمتر از پوست و ۱ سانتیمتر از دسته پهلویی نصب میگردند. این حلقهها را با نام دیگری چون جلاجل نیز میشناسند.
گل میخها
به منظور مهار کردن و نگاه داشتن پوست روی کمانه در قسمت پشت، روی ضخامت ۵/۱ سانتیمتری، کمانه پوست را به وسیلهٔ میخهای سر تخت (شبیه به پونز) مهار میکنند.
پانویس
منابع
شیوهٔ نوین دفنوازی، تألیف و تدوین مسعود حبیبی، تهران: انتشارات چنگ، ۱۳۷۹–۱۳۹۰ (ISMN: M-802603-15-2)
پیوند به بیرون
بخش ریتم
تصوف
سازهای ارمنستان
سازهای ازبکستان
سازهای افغانستان
سازهای بنگلادش
سازهای پاکستان
سازهای ترکیه
سازهای سوریه
سازهای قزاقستان
سازهای کوبهای آسیایی
سازهای کوبهای با کوک نامعین
سازهای موسیقی آذربایجانی
سازهای موسیقی ایرانی
سازهای موسیقی کردی
سازهای یونان
طبل دستی
موسیقی تصوف
نمادهای ملی پاکستان
واژهها و عبارتهای فارسی |
7649 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%84%D9%85%20%28%D8%A7%D8%A8%D8%B2%D8%A7%D8%B1%29 | دیلم (ابزار) | دِیلَم نام ابزاری است شامل یک میله فلزی که یک سر آن خمیده و سر دیگر آن پهن شدهاست. گاه در سر خمیده آن شکاف کوچکی برای بیرون کشیدن میخها تعبیه شدهاست. از دیلم به عنوان اهرمی برای جدا کردن دو جسم از یکدیگر یا بیرون کشیدن میخها استفاده میشود. دیلمها را بیشتر برای بازکردن جعبههای چوبی میخکاری شده بکار میبرند.
دیلمها، به عنوان اهرمهای درجه یک طبقهبندی شدهاست.
منابع
Wikipedia contributors, "Crowbar (tool)," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Crowbar_(tool)&oldid=199978946
ابزار صنعتی
ابزارهای دستی نجاری
ابزارهای مکانیکی دستی
نیمهعمر (مجموعه) |
7655 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D9%84%DB%8C%DA%AF%D9%88%D8%AF%D8%B1%D8%B2 | شهرستان الیگودرز | شهرستان الیگودرز یکی از شهرستانهای استان لرستان ایران است. این شهرستان از لحاظ وسعت بزرگترین شهرستان لرستان است مرکز این شهرستان، شهر الیگودرز است.
الیگودرز مادر اشترانکوه و سرزمین آبشارها لقب دارد و بزرگترین دشت لالههای واژگون دنیا در این شهرستان واقع شدهاست.
مردم الیگودرز اغلب به گویش لری بختیاری صحبت میکنند و از شاخه چهارلنگ بختیاری هستند.
شهرستان الیگودرز آخرین شهرستان کشور است که دستور تبدیل فرمانداری آن به فرمانداری ویژه از سوی وزیر کشور صادر شده و در دست اقدام است.
مشخصات شهرستان
طول و عرض جغرافیایی: ۴۹ درجه و ۴۲ دقیقه طول- ۳۳ درجه و۲۳ دقیقه عرض جغرافیایی
ارتفاع از سطح دریا: ۲۰۲۲ متر
طول راههای هم سنگ: ۳۳٫۵۴۶ کیلومتر
راه فرعی شنی: ۱۴۷ کیلومتر
راه فرعی آسفالته: ۱۱۹ کیلومتر
راه آسفالته معمولی اصلی: ۵۲ کیلومتر
حوزه آبریز: سر شاخههای دز
طول رودخانههای شهرستان: ۶۰۰ کیلومتر
قلههای بلند: قالیکوه، اشترانکوه، مندیش کوه و تمندر
خروجی آب سالانه از شهرستان:۶ میلیاردمتر مکعب
زمینهای دیم: ۱۵۰۰۰۰ هکتار
زمینهای آبی: ۲۵۰۰۰ هکتار
متوسط جمعیت خانوار: ۵٬۵
تقسیمات کشوری
شهرستان الیگودرز دارای ۵ بخش، ۱۲ دهستان و ۵ شهر به شرح زیر است:
شهرستان الیگودرز
{| class="wikitable sortable"
!بخش
!مرکز بخش
!جمعیت بخش ۱۳۹۵
!نام دهستان
!مرکز دهستان
!جمعیت دهستان ۱۳۹۵
!شهر
!جمعیت شهر ۱۳۹۵
|-
| rowspan="2" |مرکزی
| rowspan="2" |الیگودرز
| rowspan="2" |۹۹٬۶۵۳ نفر
|پاچهلک شرقی
|سور
|۶٬۶۲۶ نفر
| rowspan="2" |الیگودرز
| rowspan="2" |۸۹٬۲۶۸ نفر
|-
|خمه
|خمه سفلی
|۳٬۷۵۹ نفر
|-
| rowspan="2" |بربرود شرقی
| rowspan="2" |چمن سلطان
| rowspan="2" |۱۰٬۴۲۷ نفر
|بربرود شرقی
|دوزان
|۶٬۳۷۶ نفر
| rowspan="2" |چمن سلطان
| rowspan="2" |۲٬۰۹۱ نفر
|-
|فرسش
|فرسش
|۱٬۹۶۰ نفر
|-
| rowspan="3" |زز و ماهرو
| rowspan="3" |شولآباد
| rowspan="3" |۹٬۵۸۴ نفر
|زز شرقی
|شولآباد
|۴٬۹۰۴ نفر
| rowspan="3" |شولآباد
| rowspan="3" |۱٬۵۳۱ نفر
|-
|ماهرو
|مرگسر
|۱٬۸۱۴ نفر
|-
|زز غربی
|حبه
|۱٬۳۳۵ نفر
|-
| rowspan="2" |بربرود غربی
| rowspan="2" |شاپورآباد
| rowspan="2" |۹٬۳۳۵ نفر
|بربرود غربی
|ززم
|۴٬۵۰۷ نفر
| rowspan="2" |شاپورآباد
| rowspan="2" |۱٬۵۲۲ نفر
|-
|چشمه پر
|چشمه پر
|۳٬۳۰۶ نفر
|-
| rowspan="3" |ذلقی
| rowspan="3" |تیتکان
| rowspan="3" |۸٬۳۴۶ نفر
|ذلقی شرقی
|چاله پره
|۲٬۴۸۵ نفر
| rowspan="3" |تیتکان
| rowspan="3" |۳۷۸ نفر
|-
|ذلقی غربی
|پرچل
|۲٬۸۰۷ نفر
|-
|پیشکوه ذلقی
|کیزان دره
|۲٬۶۷۶ نفر
انتقال آب
پس از اجرای طرح انتقال آب که رسانههای ایران از آن با عنوان کلی «طرح انتقال آب از سرشاخههای دز» نام میبرند. آب مصرفی (شرب، صنعتی، کشاورزی) شهر قم، وهمچنین بخشی از شهرهای خوانسار، گلپایگان، خمین و محلات میباشد.
به گفته فتاح وزیر وقت نیرو این آب یکی از بهترین آبهای دنیا است.
اعتراضها و خسارتها
به دلیل مجاورت شهرستان الیگودرز با سرشاخههای دز شهرستان خمین انتقال آب به شهرهای خوانسار، گلپایگان، خمین، محلات و قم باعث پایین رفتن شدید سطح سفرههای آب زیرزمینی و در نهایت خشک شدن چاههای آب این منطقه شدهاست. بیش از ۶۰ حلقه چاه خشک شده و ۱۷۱ حلقه از چاههای منطقه نیز در آستانه خشکیدن قرار دارند، اما تاکنون حقابه یی برای این روستاها در نظر گرفته نشدهاست.
مکانهای دیدنی و گردشگری
آبشارها
آبشار آب سفید الیگودرز
آبشار چکان الیگودرز
رستوران گردان بام الیگودرز
آبشار برنجه الیگودرز
دشت لاله های واژگون
دامنه های اشترانکوه الیگودرز
الیگودرز به دلیل قرار گرفتن در مناطق کوهستانی و همچنین به دلیل برخوردار بودن از منابع آب بسیار و چشمههای فراوان موقعیت بسیار خوبی برای به وجود آمدن آبشارهای طبیعی است. در لرستان حدود ۱۱ آبشار مختلف وجود دارد که هر ساله در فصلهای مختلف علاقهمندان بسیاری را به خود جذب میکنند.
آبشار برنجه (تاف) با ارتفاع ۷۹۶ متر در ۲ کیلومتری غرب روستای پیر امام و همچنین در نزدیکی، روستاهای سرتنگ برزه و در بخش زز و ماهروی شهرستان الیگودرز مرتفعترین آبشار آسیا و سیزدهمین آبشار مرتفع جهان است. همچنین آبشار آب سفید که در جنوب شرقی این استان و در دامنه کوههای زاگرس و در کنار کوه بلند قالی کوه در منطقه زلقی از شهرستان الیگودرز قرار گرفتهاست و دسترسی به آن با جاده از شهر الیگودرز امکانپذیر است. آب این آبشار از دل تونلی در دل یک کوه سنگی بیرون میآید. ارتفاع آبشار ۷۰ متر و عرض تاج آن در فصل پرآبی حدود ۸ متر میباشد. آبشار آبسفید معروف به عروس آبشارهای ایران میباشد.
آبشار آب سفید
آبشار چکان
آبشار تیندر
آبشار لوچ
آبشارهای دورک
آبشار وارگ
آبشار چونگ شنه
آبشار تاف (برنجه)
آبشار دره ماهی
آبشار مبارکآباد
غار باستانی پشتکوه، کوه و سراب و غار تمندر، غار شاهرود، قبور تاریخی شاهرود، غار باستانی، دژهای هخامنشی و پلهای باستانی، قلعه باجول و آبشارها و جنگلهای دره دورک، امامزاده محمد بن حسن، امامزادههای فرسش، امامزاده غیفر ابن علی دوزان، امامزاده پیر امام، قلعه مندیش، قلعه دختر تمند، قلعه بادباد، سد تاریخی بند دختر، روستای تاریخی شاپورآباد، سراب ماهیچال، گورستان تاریخی شیر سنگها در بزنوید، چشمه و سراب گایکان، آبشار وارگ، سراب شاه مکان، منطقه کیگوران، دشت لالههای واژگون روستای خلیلآباد (که بزرگترین و زیباترین دشت لاله واژگون در جهان است)، جنگلهای بلوط زز و ماهرو، منطقه مور زرین، منطقه قلیان، کوه رباط، کوه مندیش، قالی کوه از جمله جایهای دیدنی شهرستان الیگودرز است.
صنایع
تعدادی از واحدهای مهم صنعتی شهرستان الیگودرز عبارتاند از:
کارخانه شیشه لرستان
فولاد الیگودرز
جهان خودرو
شرکت عایق فوم گیلانی
همارشتن
آذین پنجره (درب و پنجره دو جداره UPVC)
سیمبرش
استخراج سنگهای تزیینی ساختمانی از نوع چینی و کریستال
سنگدانه بندی
پودر میکرونیزه از سنگ
فرآوری کربنات کلسیم
شرکت مقاوم فولاد الیگودرز
شرکت سیناپلاست
لاستیک سازی بارز الیگودرز
کاغذ سازی الیگودرز
شرکت حجیم پلاست
محصولات غذایی حسینی
بخشی از تولیدات شهرستان عبارتند از غلات، حبوبات، برنج لبنیات دامی، عسل، ماهی قزلآلا، سیب زمینی، آرد، ماکارونی، ویفر و بیسکویت است. عسل الیگودرز از بهترین و طبیعیترین عسلهای ایران و حتی جهان بهشمار میرود، چنانکه سوغات ناب این شهر نیز محسوب میشود. صنایع دستی آن شامل هنرهای سرامیکی، قالیبافی، منبت کاری، سیم بافی، معرقکاری، گلیم بافی و جاجیم بافی میشود.
سدهای الیگودرز
سد رودبار
سد بختیاری
سد لیرو
سد زالکی
سد خان آباد
سد حوضیان
سد ده جانی
سد عالی محمود
سد کزنار
سد اردودر
سد قشلاق الیگودرز
سد دار سفید
سد خمه بالا
سد کندر
سد گایکان
سد چمن سلطان
سد اسل شاه
معادن
شهرستان الیگودرز دارای بیشترین تراکم سنگهای تزئینی در استان لرستان است. سنگهای تزئینی در اطراف روستاهای اردودر، دوزان، عسگران الیگودرز، باد باد، قلعه عبدالرضا شهرک برناباد و شهر الیگودرز بیشترین تراکم را دارد همین معادن سنگ باعث به وجود آمدن کارخانههای فراوری سنگ زیادی در این شهرستان شدهاست.
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت شهرستان الیگودرز برابر با ۱۳۷٬۵۳۴ نفر
منابع
شهرستانهای استان لرستان |
7656 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AE%D8%B4%20%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2%DB%8C%20%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D9%84%DB%8C%DA%AF%D9%88%D8%AF%D8%B1%D8%B2 | بخش مرکزی شهرستان الیگودرز | بخش مرکزی شهرستان الیگودرز یکی از بخشهای شهرستان الیگودرز در استان لرستان ایران است. این بخش دارای دهستانهای زیر است:
دهستان پاچهلک شرقی
دهستان خمهفرسش
دهستانهای بربرود شرقی و بربرود غربی در سال 1391 از این بخش جدا شده و خود بخش شدند
جمعیت
بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت بخش مرکزی شهرستان الیگودرز در سال ۱۳۸۵ برابر با ۱۱۵٫۱۳۶ نفر بودهاست که از این میان ۵۸۴۵۳ نفر مرد و بقیه زن بودهاند. این بخش ۲۵۰۴۶ خانوار دارد.
منابع
مرکزی شهرستان الیگودرز
شهرستان الیگودرز |
7657 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AE%D8%B4%20%D8%B2%D8%B2%20%D9%88%20%D9%85%D8%A7%D9%87%D8%B1%D9%88 | بخش زز و ماهرو | بخش زَز و ماهرو یکی از بخشهای شهرستان الیگودرز در استان لرستان ایران است. این بخش دارای سه دهستان به نامهای زیر است:
دهستان زز شرقی
دهستان زز غربی
دهستان ماهرو
مرکز بخش ززو ماهرو شهرشولآباد است این بخش به دلیل دارا بودن پتانسیلهای بالای دام داری، معادن، گردشگری، شیلات، باغات و … با توجه به روند رو به رشد توسعه این موارد در آینده به قطب تولید در استان و کشور تبدیل خواهد شد.
جمعیت
ززوماهرو منطقه ای عشایری و یکجانشین است.
طبق بررسیها و آمارهای امور عشایر تعداد ۵۰۰۰خانوار عشایری در حوزه شهرستان الیگودرز تردد دارند که از این تعداد بیش از ۵۰ درصد مربوط به بخش ززوماهرو میباشند.
در سیل سال ۹۸ در همین بخش دام عشایر بیش از ۵۰۰۰راس تلفات داشتهاست.
گردشگری
آبشار چکان حسینآباد آبشار چونگ شنه وآبشارهای مرتفع و زیبای دیگر، رودخانههای پرآب مخصوصاً آب بختیاری و رودخانه زز، طبیعت بکر کیگوران، کوه نیر، کوه سرمال ورحیم خان، کوه اگر، کوه رال، کوه بر آفتاب، کوه میان آب، کوه رباط اشترانکوه، قالی کوه، آتشکدههای باستانی، طبیعت زیبای شاهرود، قبور شاهرود، امامزاده پیر امام فرزندان امام موسی کاظم (ع)، سراب کیگوران، درهٔ زیبای تنگ تاپله (مسیر دریاچه گهر)، روستای زیبای سرتنگ و تنگ معنا، روستای دره چاه و جله، شاهمکان و کشت ورزه و عشایران بختیاری و صدها جاذبهٔ طبیعی و تاریخی دیگر از جمله زیباییهای این منطقهٔ بکر است
منابع
زز و ماهرو
شهرستان الیگودرز |
7660 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AE%D8%B1%D9%85%E2%80%8C%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF | شهرستان خرمآباد | شهرستان خرمآباد یکی از شهرستانهای استان لرستان در غرب ایران و مرکز آن شهر خرمآباد است. این شهرستان قبل از سال ۱۳۸۸ دارای شش بخش بود که با تشکیل شهرستان چگنی دو بخش از شهرستان خرمآباد به این شهرستان تازه تأسیس الحاق شد و شهرستان خرمآباد در حال حاضر دارای چهار بخش است.
ساکنان خرمآباد به زبان لری خرمآبادی و اقلیتی نیز به زبان لکی سخن میگویند. خرمآباد را در زبان لری خُورمُووه (Xormuve) تلفظ میکنند.
جغرافیا
شهرستان خرمآباد در مرکز استان لرستان واقع شده است. این شهرستان از شمال با شهرستانهای بروجرد و سلسله، از شرق با شهرستانهای دورود و الیگودرز، از غرب با شهرستان چگنی و از جنوب با شهرستان پلدختر و استان خوزستان ارتباط دارد. مساحت شهرستان برابر ۴۹۸۶ کیلومتر مربع است؛ با این حساب، خرم آباد دومین شهرستان وسیع استان پس از الیگودرز است.
جمعیت
بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت شهرستان خرمآباد در سال ۱۳۹۵ برابر با ۵۰۶ هزار و ۴۷۱ نفر بودهاست که ۲۸٫۷ درصد جمعیت استان لرستان را شامل میشود. به این ترتیب، شهرستان خرمآباد، پرجمعیتترین شهرستان استان لرستان محسوب میشود. از این تعداد، براساس آمار سال ۱۳۹۵ تعداد ۳۸۰٬۲۸۵ نفر در چهار شهر خرمآباد، سپیددشت، بیرانشهر و زاغه ساکن بودهاند و مابقی نیز در مناطق روستایی ساکن هستند. جمعیت غیر ساکن این شهرستان نیز ۲۷۸ و تعداد خانوارهای این شهرستان ۱۴۴٬۹۵۸است.
این شهرستان، بیست و پنجمین شهرستان پرجمعیت کشور است. جمعیت شهرستان خرمآباد طبق سرشماری در سال ۱۳۹۰ برابر با ۴۸۷٬۱۶۷ نفر و سال۱۳۹۵ برابر با ۵۰۶٬۴۷۱ بودهاست.
تقسیمات کشوری
بخش مرکزی
دهستان ازنا سکوند
دهستان دهپیر
دهستان دهپیر شمالی
دهستان رباط
دهستان کرگاه غربی
دهستان کرگاه شرقی
بخش بیرانوند
دهستان بیرانوند شمالی
دهستان بیرانوند جنوبی
بخش پاپی
دهستان چم سنگر
دهستان سپیددشت
دهستان کشور
دهستان گریت
دهستان تنگ هفت
دهستان کاکاشرف
بخش زاغه
دهستان رازان
دهستان زاغه
دهستان قایدرحمت
گردشگری
جاذبههای طبیعی
آبشار نوژیان
آبشار نوژیان در ۵۱ کیلومتری جنوب شرقی شهر خرمآباد و در بخش پاپی واقع شدهاست. ارتفاع این آبشار ۹۵ متر و عرض تاج آن ۵ متر است. این آبشار یکی از زیباییهای طبیعت لرستان است که هر ساله بسیاری از مردم را به سوی خود جلب میکند. گردشگاه جنگلی نوژیان بالای کوه تاف قرار دارد. در کوه تاف انواع گیاهان دارویی میرویند و طبیعت و آبشار زیبای آن شگفتانگیز و دیدنی است. همواره بسیاری از مردم برای تماشای این آبشار زیبا و هم چنین برای جمعآوری گیاهان دارویی به این ناحیه میآیند و اوقات فراغت خود را در آنجا میگذرانند.
آبشار وارک
آبشار وارک در غرب گردنه نوژیان، بخش پاپی در جنوب شرقی خرمآباد قرار دارد و یکی از زیباترین آبشارهای کشور است. فاصله آن تا شهر خرمآباد حدود ۶۰ کیلومتر میباشد. سرچشمه آبشار یک صخره سنگی است و پس از طی حدود ۱۵ متر از صخره دوم فرو ریخته و آبشار دوم را به وجود میآورد. آبشار وارک در نزدیکی آبشار نوژیان قرار دارد. در فصل کمآبی ارتفاع قسمت اول ۷ متر با عرض حدود ۱۲ متر و قسمت دوم ۱۵/۵ متر با عرض ۵/۵۶ متر یکی از زیباترین منظرهها را در این منطقه میتوان دید. حداکثر ارتفاع آن به ۵۷ متر میرسد و عرضی معادل ۵۰ متر را در بر میگیرد. اطراف این آبشار پوشیده از درختان، بلوط، گلابی و زالزالک است.
آبشار گریت
آبشار گریت در شمال شرقی شهرستان خرمآباد و در فاصله ۵۰ کیلومتری از مرکز شهر خرمآباد و در ۳۰ کیلومتری ایستگاه راهآهن سپیددشت در یک منطقه کوهستانی و در کنار روستایی به نام ترس یا گریت در درهای خوش آب و هوا و پوشیده از درختان انبوه بلوط واقع شدهاست. منطقه گریت دارای زمستانهای برفی و سرد و بهار و تابستان خنک، معتدل و بسیار سرسبز و چشمنواز میباشد. مالکیت اراضی منطقه در اختیار منابع طبیعی و بخشی نیز در اختیار روستاییان ساکن منطقه است. جمعیت ساکن در منطقه عمومی آبشار گریت بالغ بر ۱٬۲۰۰ نفر است. منطقه تنها دارای جاده آسفالت بوده و هیچ گونه خدمات دیگری در محل موجود نیست. تنها در فصول پُر تردد گردشگران (بهار و تابستان) روستاییان با برپایی چادر اقدام به فروش انواع تنقلات میکنند.
دریاچه کیو
دریاچه کیو که به نگین فیروزهای خرم آباد نیز مشهور است، یکی از جاذبه های دیدنی طبیعی شهرستان است که درشمال غربی شهر خرم آباد قرار دارد و امروزه میزبان جمع زیادی از مسافران و گردشگران سراسر کشور است. این دریاچه زیبا با مساحتی بالغ بر هفت هکتار و عمقی بین سه تا هفت متر، به زیستگاه جانوران آبزی و پرندگان مهاجر و بومی تبدیل شده است.
جستارهای وابسته
لرستان
لر
لک
لکی
لری
منابع
شهرستان خرمآباد
خرمآباد |
7661 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%B1%D8%A7 | کاروانسرا | کاروانسرا، در خاورمیانه به مسافرخانهها یا مهمانخانههایی که در فضای بزرگ برای راحتی کاروانها هستند گفته میشود. اغلب در این نوع مهمانخانهها که حیاطی بزرگ دارند، مسافران برای شب توقف میکنند. به کاروانسرای بزرگ، تیم میگویند. «تیم» یا «کاروانسرای بزرگ» بزرگترین نوع ساختمانهای اسلامی است.
در یک تعریف ساده، کاروانسرا به ساختمانی اشاره دارد که کاروان را در خود جای میدهد و پلان آن معمولاً مربع یا مستطیل شکل است، با یک ورودی برجسته عظیم و بلند، معمولاً ساده و بدون نقش، با دیوارهایی که گاهی بادگیرهایی در انتهای آن تعبیه شدهاست. یک دالان با طاق قوسی که مابین ورودی و حیاط داخلی قرار گرفتهاست، فضای کافی را برای جا دادن حیوانات بارکش فراهم ساختهاست. بر روی سکوی برآمدهای که در پیرامون این حیاط قرار گرفتهاست، طاقگانهایی واقع شدهاند که نمای داخلی را مفصل بندی میکنند. در پشت آنها حجرههای کوچکی برای منزل دادن مسافران ساخته شدهاست. در کاروانسراهای دو طبقه، از حجرههای پایینی برای انبار کردن کالاها و از حجرههای بالایی برای منزل دادن مسافران استفاده میشد.
پررونقترین دوره احداث و مرمت کاروانسراها را میتوان دوره صفویه دانست. در این دوران بود که شاه عباس یکم با توجه به تدبر خود، تصمیم به بازسازی و احیای جاده ابریشم نمود و یکی از الزامات این کار را احیای کاروانسراها میدانست. پژوهشگران همین موضوع را یکی از دلایل اشتهار بیشتر کاروانسراها به کاروانسرای شاه عباسی میدانند. هر چند ممکن است چندی از کاروانسراهای بازسازی شده کاروانسراهای پیش از صفویه باشد. از جمله کاروانسراهایی که در دوره صفویه ایجاد شده، کاروانسرای شاه عباسی کرج است که این کاروانسرا در زمان شاه سلیمان صفوی و بین سالهای ۱۰۷۸ تا ۱۱۰۹ احداث گردیدهاست.
پیرامون واژه
از گذشته و تا امروز در برخی از زبان های ایرانی واژه کار معنای جنگ میدهد. واژهٔ کاروانسرا، ترکیبیست از «کاروان» (کاربان) به معنی گروهی جنگجو، یا مسافر که گروهی سفر میکنند، و «سرای» به معنی خانه و مکان. هر دو واژه برگرفته از زبان پهلوی است. کاروان امروزه یک کلمه بینالمللی است و در بیشتر زبانها وجود دارد در عربی قیروان و کراوان هم گفته میشود.
از واژههای دیگری که مرتبط یا همسنگ با کاروانسرا هستند میتوان به کاروانخانه و کاروانگاه اشاره کرد. کاروانسرا را در اصطلاح سرا، تیمچه، پاساژ، رباط، ساباط و خان نیز میگفتند اگرچه از نظر ویژگیهای معماری برخی با کاروانسر ناهمگون هستند. ناصر خسرو به هنگام مسافرت از نائین به طبس مینویسد: «ما به رباط زبیده رسیدیم که دارای آب انبار بود. بدون این کاروانسرا و آب هیچکدام قادر به گذشتن از بیابان نبودیم».
رباط
رباط سازهای در کنار راه جهت استراحت و سکنی و منزلگاه قافله و کاروان بوده که دارای شماری اتاق و طویله و جز آن است. در واقع کاروانسرایی را که بیشتر برای نگهداری اسب و چهارپایان استفاده میشدهاست را رباط میگفتند، ولی «کاروانسرا» بیشتر به طبقه اعیان و حکومتی تعلق داشتهاست. بهنظر میرسد کلمه رباط نیز واژهای فارسی باشد و نه عربی. ممکن است رباط عرب شده «ره بان» یا «ره پات» باشد. راه بان یا ره پات همچم خانه راه است. «آذر پات» و «آذرپاتگان» هم از این ریشه بودهاست. چنانچه کلمات عربی «رهبان ربان» و «رهنامج» نیز از راه فارسی گرفته شدهاست. در عربی محلی کلمه کاریان به معنی خانههای سرراهی و موقتی نیز از کاروان گرفته شدهاست.
ساباط
علاوه بر رباط و کاروانسرا، نوع سومی نیز وجود داشته که به آن «ساباط» میگفتند. ساباط در اصل سایبان یا سایه باد بوده؛ یعنی سایه بانی در مسیر باد. ساباط در مسیر راهها برای استراحت چند ساعته و کوتاه مدت و بیشتر برای استراحت در روز ساخته میشده و فقط طاق یا ایوانی بدون در و پناهگاه بود. بعضی از ساباطها دارای آبانبار نیز بودهاند و بعضی دیگر فاقد آب انبار و فقط سایه بان بودهاند.
تیم
به کاروانسرای بزرگ، تیم میگویند. «تیم» یا «کاروانسرای بزرگ» بزرگترین نوع ساختمانهای اسلامی است. تیمچه نیز از واژههای همپیوند با موضوع کاروانسر است.
تاریخچه
دوران باستان؛ هخامنشیان و ساسانیان
نیاز انسان به سرپناه و مأمن در سراگاه بلکه در سفر هم از روزگار باستان مورد توجه بودهاست. در ایران زمین، در گذشته بسیار دور آثار و مظاهری از اینگونه بناها و استراحتگاههای بین راه دیده میشود که بسیاری از آنها را میتوان از نظر شیوه ساختمانی از شاهکارهای معماری و هنری عصر خود به حساب آورد.
هردوت تاریخنگار یونانی از ساختمانهایی یاد میکند که بهدست هخامنشیان میان شوش و سارد بنا شده بود. وی از یکصد و یازده بنای همسان با کاروانسرا (چاپارخانه) نام میبرد که در فاصلهای حدوداً ۲۵۰۰ کیلومتری میان پایتخت هخامنشی و سارد ساخته شده بود که کاروانیان در طول سه ماه این فاصله را میپیمودهاند.
در زمان ساسانیان اهمیت بسیاری به ساخت راهها و همچنین امنیت جادهها داده شد، از جمله کاروانسراهای این دوره میتوان به کاروانسرای دروازه گچ، کنار سیاه در استان فارس، دیرگچین و رباط انوشیروانی در امتداد جاده ابریشم اشاره کرد.
احداث کاروانسرا در منطقه، سابقهای بسیار طولانی داشته و ساخت آن در جادههای کاروانی به منظور استراحت و سرپناه، در ادوار مختلف به ویژه دوره اسلامی، از اهمیت خاصی برخوردار بودهاست. نمونههای بسیار زیبا و جالب توجه از معماری اینگونه بناها که در پهنهٔ سرزمین ایران از کرانههای رود ارس تا سواحل خلیج فارس به یادگار مانده، معرف ذوق هنری و مهارت معماران، بنایان و استادکارانی است که در دورههای تاریخی ناهمگون و با توجه به نیازهای گوناگون، باعلاقه فراوان در طریق تحول، تکامل، زیبائی و گسترش کاروانسراها کوشیدهاند.
دوران پسااسلام؛ آل بویه، سامانیان، و آل زیار
در این دوره، معماری کاروانسراها از دیدگاه سبک و تنوع نقشهها به اوج شکوفائی رسیدند و در مسیر شهرها و روستا، و معابر کوهستانی و نواحی کویری، کاروانسرا و رباطهای برونشهری و در مراکز اقتصادی و راسته بازارها، کاروانسرا و رباطهای برونشهری با ویژگیهای متفاوت کاربردی احداث شدند.
در آغاز به قدرت رسیدن اعراب، کشور رونق بازرگانی خود را از دست داد و راهسازی و ساختمانهای وابسته به آن به دست فراموشی سپرده شد و رباط و کاروانسراها اعتبار پیشین خود را از دست دادند. سلسلههایی چون آل بویه، سامانیان و آل زیار بناهای کاروانسرایی عامالمنفعهٔ متعدد بنا کردند. در زمان به قدرت رسیدن سلجوقیان راههای جدید پدید آمد و برای آسایش کاروانیان کاروانسراهایی ساخته شد.
شخصی به نام ابوالحسنی محمد ابن ماه بسیاری از این رباطها را ساختهاست. بهخصوص در نواحی شرقی ایران. مسیر حرکت جادهٔ ابریشم که مهمترین آنها «رباط چاهه» یا «رباط ماهی» خوانده میشد. رباط ماهی در ۶۶ کیلومتری شرق شهر مشهد واقع شدهاست و به صورت چهار ایوانی بنا گردیده و از مهمترین یادگارهای دوره غزنوی میباشد.
از جمله زیباترین کاروانسراهای این دوره رباط شرف در جادهٔ مشهد سرخس با پلان چهار ایوانی و تزئینات بسیار زیبای آجرکاری و کاشیکاری و رباط کریم با پلان چهار ایوانی در جادهٔ شهریار است. همچنین رباط غرب در شهر بابک (جادهٔ شیراز- کرمان) که با سنگ و خشت ساخته شدهاست.
کاروانسرای رباط شرف یکی از بناهای کلیدی معماری اسلامی بهشمار میرود و در معماری ایران نیز جایگاه ویژهای دارد. رعایت دقیق و همهجانبهٔ تناسبات و اصول معماری ایرانی در طراحی، ساخت و بهکارگیری طرحهای آجر چینی متنوع و بدیع در نمای ایوانها، تاقها و تاقچهها و گنبدها عناصر هستند که این کاروانسرای شاه را به یک عمارت قصرگونه شبیه میکنند.
دوران نوین؛ صفویان
دوران صفویان عصر طلایی و دورهٔ شکوفایی ساخت کاروانسراها در ایران بودهاست، و کاروانسراها مسکن و مأوایی امن برای سفرکنندگان و بازرگانان بودهاند.
بر پایهٔ نسخهٔ خطیای که در کتابخانهٔ موزه بریتانیا موجود است (طومار شمارهٔ ۲۴۳۰)، نام حدود ۴۰ کاروانسرا که توسط شاه عباس بزرگ و جانشینان و بستگان او بنا شدهاند یاد شدهاست. هر چند ممکن است چندی از کاروانسراهای بازسازیشده کاروانسراهای پیش از صفویه باشد.
ثبت کاروانسراهای ایران در میراث جهانی یونسکو
در ۲۶ شهریور ۱۴۰۲ در جریان چهل و پنجمین اجلاس کمیته میراث جهانی یونسکو در ریاض، ۵۴ کاروانسرای تاریخی ایران تحت عنوان کاروانسراهای ایرانی در فهرست میراث جهانی قرار گرفتند. این مجموعه جهانی به عنوان بیست و هفتمین اثر جهانی کشور ایران شناخته میشود.
این ۵۴ کاروانسرا شامل: دیرگچین قم، پرند (قلعه سنگی) تهران، رباط شرف خراسان رضوی، سنگی انجیره یزد، جمالآباد آذربایجان شرقی، عباسآباد تایباد خراسان رضوی، فخر داوود خراسان رضوی، شیخعلیخان اصفهان، مرنجاب اصفهان، امینآباد اصفهان، گبرآباد کاشان، مهیار اصفهان، گز اصفهان، کوهپایه اصفهان، مزینان خراسان رضوی، ایزدخواست فارس، فخرآباد خراسان رضوی، سرایان خراسان جنوبی، قصر بهرام سمنان، آهوان سمنان، میامی سمنان، عباسآباد سمنان، میاندشت سمنان، زینالدین یزد، میبد یزد، فارس فرج فارس، خواجهنظر آذربایجان غربی، دهدشت کهگیلویه و بویراحمد، بیستون کرمانشاه، گنجعلیخان کرمان، گویجه بیل آذربایجان شرقی، خوی آذربایجان غربی، سنگی صائین، تیتی گیلان، باغ شیخ مرکزی، زعفرانیه خراسان رضوی، مهر خراسان رضوی، ینگهامام البرز، بستک هرمزگان، برازجان بوشهر، خرانق یزد، آجری انجیره یزد، افضل خوزستان، نیستانک اصفهان، چاه کوران کرمان، چمشک لرستان، رشتی یزد، تاج آباد همدان، ده محمد خراسان جنوبی، خان آذربایجان غربی، چهل پایه خراسان جنوبی، سعدالسلطنه قزوین و رباط قِلی خراسان شمالی است.
دستهبندی کاروانسراها
بهطور کلی میتوان کاروانسراها را به دو دستهٔ اصلی تقسیم کرد:
کاروانسراهای درونشهری
کاروانسراهای برونشهری
از آن جایی که اغلب کاروانسراهای باقی مانده در ایران متعلق به دوره صفوی و بعد از آن است، لازم است در تقسیم آن تمامی عوامل از وضع آب و هوایی تا شیوه معماری منطقهای مورد بررسی قرار گیرد. در درجه اول کاروانسراهای ایران را میتوان به گروههای زیر تقسیمبندی نمود:
کاروانسراهای کاملاً پوشیده منطقه کوهستانی.
کاروانسراهای کرانههای پست خلیج فارس.
کاروانسراهای حیاط دار مناطق مرکزی ایران.
گروه آخر از نظر پلان به انواع مختلف تقسیمبندی میشوند.
کاروانسراهای مدور: تعداد کمی از کاروانسراهای ایران با نقشه مدور بنیاد گردیدهاست. این کاروانسراها بسیار جالب توجه و از نظر معماری حائز اهمیت فراوان است.
کاروانسراهای چند ضلعی حیاط دار: این گروه از کاروانسراها به شکل چند ضلعی (اغلب ۸ ضلعی) و همانند کاروانسراهای مدور بسیار زیبا بنا شدهاند و زمان ساخت آنها دورهای است که در معماری کاروانسراهای پیشرفت قابل ملاحظهای به وجود آمدهاست. تعداد آنها مانند کاروانسراهای مدور کم میباشد. از نمونههای زیبای این گروه، کاروانسرای امین آباد، خان خوره، چهار آباده و ده بید جاده اصفهان - شیراز، بنارویه جاده جهرم - لار است که به فرم هشت ضلعی در دوره صفوی ساخته شده و نشان دهنده شیوه معماری اصفهانی است.
کاروانسراهای دو ایوانی: همانند مدرسهها و مسجدها و سایر بناهای مذهبی تعدادی از کاروانسراهای ایران را به شکل دو ایوانی به فرم مربع یا مستطیل ساختهاند. عموماً ایوانهای این کاروانسراها یکی در مدخل ورودی و دیگری رو به روی آن قرار دارد. از نمونههای باقیمانده این کاروانسراها میتوان از کاروانسرای خوشاب، کاروانسرای دو کوهک، کاروانسرای مرنجاب نام برد.
کاروانسراها با تالار ستون دار: تعدادی از کاروانسراهای ایران با تالار ستون دار بنا گردیدهاند و از آنها عموماً برای اصطبل استفاده میشدهاست. نمونهای از این کاروانسراها عبارت است از کاروانسرای عسگرآباد بین جاده تهران - قم و کاروانسرای خاتون آباد در ۲۵ کیلومتری تهران در جاده گرمسار - تهران.
کاروانسراهای چهار ایوانی:در ادوار اسلامی از طرح چهار ایوانی برای بنیادهای مذهبی و غیر مذهبی، مانند مدرسهها، مقبرهها، مسجدها، و کاروانسراها استفاده گردیده و تقریباً این طرح نقشه ثابتی برای احداث اینگونه بناها شد، بهخصوص از دوره سلجوقی به بعد کاروانسراهای بسیاری با طرح چهار ایوانی احداث گردید که آثار آن در تمامی ایران پراکندهاست. برای نمونه میتوان به کاروانسرای دیر گچین در نزدیکی قم اشاره کرد.
کاروانسراها با طرح متفرقه: این گروه، کاروانسراهایی هستند که نقشه و معماری آن با آنچه که در گروههای ۱–۵ اجمالاً بررسی شد، شباهتی ندارند. کاروانسرای سبزوار و کاروانسرای شاه عباسی جلفا از این گروه هستند.
ارزش هنری و نقش اجتماعی
بسیاری از محققان و صاحب نظران معماری، کاروانسراهای ایران را مهمترین نشانه پیروزی و موفقیت معماری ایران بهشمار آوردند و استادکاران ایرانی را در ایجاد اینگونه بناها مبتکر و پیشقدم دانستهاند.
کاروانسراهای ایران، علاوه بر ارزش هنری، از دیدگاه مسائل اجتماعی نیز حایز اهمیت فراوانی بوده و شایسته مطالعهای گستردهاست.
طی قرون سپری شده، کاروانسراهای درونشهری و برونشهری که بارانداز و استراحتگاه کاروانها و کاروانیان اقصی نقاط معمور آن روزگاران بهشمار میآمدند و محل تعاطی و تعامل اندیشهها و تبادل و تقابل آداب و رسوم اقوام و ملل مختلف بودند، و بی تردید، این تماس و تلاقی انسانها و اندیشههای گوناگون، تأثیری شگرف بر زندگی مردم این مرز و بوم کهنسال داشتهاست.
همزمان با صنعتیشدن و بهرهمندی از وسایل نقلیه و ترابرهای موتوری، کاروانسراها رونق آغازین خود را از دست داده و در اثر خالی و متروکه ماندن، رو به ویرانی نهادهاند و شماری دیگر نیز تغییر کاربری داده و به پاساژ، پارکینگ، انبار و غیره دگرش یافتهاند.
کاروانسرا در ادبیات فارسی
در ادبیات فارسی، شعرا و بزرگان ادب، گاه جهان را به کاروانسرا و آدمیان را به کاروان تشبیه کردهاند. از جمله کاربردهای کاروانسرا یا دیگر معادلهای آن در شعر فارسی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
رودکی (۲۳۷–۳۱۹ خورشیدی)
فردوسی (۳۱۹–۴۰۴ خورشیدی)
ناصر خسرو (۳۸۳–۴۶۷ خورشیدی)
سعدی (~۵۸۸–۶۷۰ خورشیدی)
باز هم سعدی در جایی دیگر:
حافظ (~۷۰۶–۷۶۹ خورشیدی)
ایرج میرزا (۱۲۵۳–۱۳۰۴ خورشیدی)
کاروانسراها در شاهنامه
در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، منزل به معنای کاروانسرا آمده است. افراسیاب در نامه به کیخسرو چنین می نویسد :
منظور از «منزل اندر بیابان» همان کاروانسرا است. منزل واژه ای عربی به معنی نزول کردن و فرود آمدن است مانند جمله کاروان در فلان جای فرود آمد (منزل نمود) که نمونه این جمله در ادبیات فارسی به وفور دیده می شود. برخی ابیات سروده شده در شاهنامه وجود کاروانسرا در دوران پیش از باستان را استباط می کنند.
در شاهنامه از واژه رباط هم سخن آمده :
و یا بیتی از شاهنامه که در آن مستقیما به کاروانسرا (کاروانخانه) اشاره شده است :
نگارخانه
جستارهای وابسته
راهسرا (مُتِل/Motel)
فهرست کاروانسراهای ایران
معماری ایرانی
پانویس
منابع
کاروان و کاروانسرا در تاریخ ایران خبرآنلاین
Islamic Art
پیوند به بیرون
کاروانسرا و چاپارخانه به قلم دکتر وحید قبادیان
انواع هتل
راه ابریشم
کاروانسراها
معماری اسلامی
معماری ایرانی
واژهها و عبارتهای فارسی |
7669 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DA%AF%D9%88 | شیکاگو | شیکاگو پرجمعیتترین شهر ایالت ایلینوی ایالات متحده آمریکا و با جمعیت ۲٬۷۴۶٬۳۸۸ نفر (سرشماری ۲۰۲۰) سومین شهر پرجمعیت این کشور پس از نیویورک و لس آنجلس است. این شهر همچنین پرجمعیتترین شهر غرب میانه آمریکا نیز محسوب میشود. این شهر به عنوان مرکز کانتی (شهرستان) کوک (دومین شهرستان پرجمعیت ایالات متحده) و همچنین مرکز منطقه کلانشهری شیکاگو است. شیکاگو همچنین یکی از بزرگترین شهرها در جهان است. براساس آخرین داده های جغرافیایی ژئوگرافیک اینترنشنال سیستم یا همان سامانه بین المللی جغرافیایی(GIS) درازای شهر شیکاگو ۴۸/۳۱۰ کیلومتر است.
در ساحل دریاچه میشیگان، شیکاگو به عنوان یک شهر در سال ۱۸۳۷ در نزدیکی دریاچههای بزرگ و حوضه رودخانه میسیسیپی به ثبت رسید. این شهر در اواسط قرن نوزدهم به سرعت رشد و توسعه پیدا کرد. آتشسوزی بزرگ شیکاگو در سال ۱۸۷۱ چندین مایل مربع را ویران کرد و بیش از صدهزار نفر را بیخانمان نمود. جمعیت شیکاگو تا سال ۱۸۸۰ به ۵۰۳٬۰۰۰ نفر افزایش یافت و سپس در طول دهه ۱۸۸۰ به بیش از یک میلیون نفر رسید. رونق ساخت و ساز به رشد جمعیت در طول دهههای بعدی شتاب داد و تا سال ۱۹۰۰، کمتر از ۳۰ سال پس از آتشسوزی، شیکاگو پنجمین شهر بزرگ جهان شد. شیکاگو کمکهای قابل توجهی به برنامهریزی شهری و استانداردهای منطقهبندی شهری کرد، از جمله اینها میتوان به سبکهای جدید ساخت و ساز، مانند معماری مدرسه شیکاگو، توسعه جنبش زیبایی شهر، و آسمان خراش با اسکلت فلزی اشاره کرد.
شیکاگو یک مرکز بینالمللی برای امور مالی، فرهنگ، تجارت، صنعت، آموزش، فناوری، مخابرات و حمل و نقل است. این شهر محل ایجاد اولین قراردادهای آتی استاندارد شدهاست که توسط بورس معاملات اختیار و آتی شیکاگو صادر شدهاست، که امروزه بخشی از بزرگترین و متنوعترین بازار ابزار مشتقه در جهان است و ۲۰ درصد از کل حجم را فقط در کالاها و معاملات آتی مالی تولید میکند. فرودگاه بینالمللی اوهر شیکاگو طبق دادههای ردیابی شده توسط شورای بینالمللی فرودگاهها بهطور معمول در میان شش فرودگاه پرتر در جهان قرار دارد. این منطقه همچنین دارای بیشترین تعداد بزرگراههای فدرال است و مرکز راهآهن کشور نیز میباشد. منطقه شیکاگو دارای یکی از بالاترین تولید ناخالص داخلی (GDP) در جهان است که ۶۸۹ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ تولید کرد. اقتصاد شیکاگو متنوع است و هیچ صنعت واحدی بیش از ۱۴ درصد نیروی کار را استخدام نمیکند. شرکتهای متعددی مستقر در شیکاگو در فهرست فرچون ۵۰۰ (۵۰۰ شرکت بزرگ آمریکا) قرار دارند که میتوان یونایتد کنتیننتال هولدینگز، سیرز، موتورولا سولوشنز، موندلیز، مکدونالد، کرفت هاینز، جیالال، اکسلان، کنگارا برندس و آرچر دنیلز میدلند را نام برد.
۵۸ میلیون نفر گردشگر در سال ۲۰۱۸ از شیکاگو دیدن کردند و رکورد جدیدی را ثبت نمودند. از دیدنیهای شهر میتوان به پارک میلنیوم، اسکله نیروی دریایی شیکاگو، مگنفیسنت مایل، مؤسسه هنر شیکاگو، پردیس موزه شیکاگو، برج ویلیس (سیرز)، گرانت پارک، موزه علم و صنعت و باغوحش لینکلن پارک اشاره کرد. شیکاگو همچنین مرکز ریاست جمهوری باراک اوباما است که در هاید پارک در سمت جنوبی شهر ساخته شدهاست. فرهنگ شیکاگو شامل هنرهای تجسمی، ادبیات، فیلم، تئاتر، کمدی (به ویژه کمدی بداهه)، غذا، رقص (از جمله گروههای رقص مدرن و جاز و باله جافری) و موسیقی (به ویژه جاز، شیکاگو بلوز، هیپ هاپ، موسیقی گاسپل، موسیقی هاوس و موسیقی رقص الکترونیک) میباشد. شیکاگو همچنین محل ارکستر سمفونیک شیکاگو و اپرای لیریک شیکاگو است. از بین کالجها و دانشگاههای این منطقه، دانشگاه شیکاگو، دانشگاه نورث وسترن و دانشگاه ایلینوی شیکاگو به عنوان «بالاترین دانشگاههای تحقیقاتی» مدرک دکترا را میتوان نام برد. شیکاگو دارای تیمهای ورزشی حرفه ای در هر یک از لیگهای حرفه ای بزرگ، از جمله دو تیم لیگ برتر بیسبال است.
تاریخچه
آغاز
منطقه شیکاگو پیش از آن که مهاجران اروپایی در آن ساکن شوند، در اصل قلمرو و اقامتگاه قبیله پوتاواتومی بود.
اولین ساکن غیر بومی شیکاگو فردی هاییتیتبار به نام ژان بپتیست پوینت دو سابل بود که در سال ۱۷۸۰ در شهر شیکاگو اقامت گزید. شیکاگو در سال ۱۸۳۳ به عنوان شهرک تأسیس و ۴ سال بعد هنگامی که جمعیتش به حدود ۴۱۷۰ نفر رسید به شهر تبدیل شد.
با گسترش راهآهن و رسیدن آن به شیکاگو، شکوفایی این شهر نیز آغاز شد به گونهای که در سال ۱۸۷۰ بالغ بر ۳۰۰ هزار نفر در این شهر زندگی میکردند.
نام شیکاگو
نام شیکاگو را فرانسویها از واژهٔ شیکاکوا که از زبان بومیان آمریکا است، گرفتهاند که به معنی پیاز وحشی یا سیر وحشی است.
جلال آلاحمد در خاطرات خود در مورد نام این شهر مینویسد:
''«دیگر اینکه شیکاگو یک اسم سرخپوستی است و به علت اینکه اول دست فرانسویها بوده، شین اش را با ch مینویسند .»
مترو
متروی شیکاگو در سال ۱۸۹۲ تأسیس شده و هماکنون دارای ۸ خط و ۱۴۵ ایستگاه میباشد، این مترو از قدیمیترین متروهای جهان محسوب میشود.
مراکز فرهنگی و تحقیقاتی
از مراکز دانشگاهی این شهر میتوان انستیتوی تکنولوژی ایلینوی، دانشگاه شیکاگو، دانشگاه راش، دانشگاه نورث وسترن و دانشگاه ایلینوی در شیکاگو را نام برد.
آزمایشگاه ملی آرگون، کتابخانه عمومی شیکاگو و مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو نیز در این شهر قرار دارند.
ورزش
تیم فوتبال شیکاگو فایر، تیم فوتبال آمریکایی شیکاگو بیرز و تیم بسکتبال شیکاگو بولز از این شهرند.
جذابیتهای گردشگری
پارک میلنیوم (شیکاگو)
منار شیکاگو
مشرقالاذکار (ویلمت)
مؤسسه هنر شیکاگو
آسماننمای ادلر
مرکز جان هنکاک
برج ویلیس
برج و هتل بینالمللی ترامپ
دریاچه میشیگان
فرودگاهها
فرودگاه بینالمللی اوهیر شیکاگو
فرودگاه بینالمللی میدوی شیکاگو
اقتصاد
شیکاگو در حوزهٔ دریاچههای بزرگ و آبراه داخلی ایالات متحده است و از این طریق به بسیاری از شهرهای نیمه شرقی آمریکای شمالی و همچنین آبهای بینالمللی دسترسی دارد.
بازار تجارتی شیکاگو
اسکیدمور، اوینگز، مریل
بانک فدرال رزرو شیکاگو
نگارخانه
جستارهای وابسته
شهردار شیکاگو
ایون سنتر
اداره پلیس شیکاگو
موزه تاریخ شیکاگو
منابع
بنیانگذاریهای ۱۸۳۳ (میلادی) در ایلینوی
سکونتگاههای بندری ایالات متحده آمریکا
شهرکهای راهآهن در ایلینوی
شهرهای ایلینوی
شهرهای شهرستان دوپیج، ایلینوی
شهرهای شهرستان کوک، ایلینوی
مرکز شهرستان در ایلینوی
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در ۱۸۳۳ (میلادی)
مناطق مسکونی در ایالات متحده آمریکا با جمعیت غالب آمریکاییهای آفریقاییتبار
مناطق مسکونی گریت لیکز
منطقه کلانشهری شیکاگو
نوشتارهای صوتی
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در دهه ۱۷۸۰ (میلادی) |
7672 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%84%D8%B3 | دلس | دِلِّس نام شهری است در استان بومرداس کشور الجزایر.
دلس شهری کوچک و ساحلی در شمال الجزایر واقع در شمال تیزی-وزو و در شرق رودخانه سباو قرار دارد.
آز آثار چشمگیر در دلس یک ارگ از دوره عثمانی و دو فانوس مربوط به دوران استعمار است. این فانوسها برای تشخیص خلیج بنغوت برپا شده اند.
فعالیتهای اصلی منطقه ماهیگیری و کشاورزی است. نام این شهر در دوران رومیها روسوکورو و در سدههای میانه تِدِلِّس بود.
منابع
ویکیپدیای انگلیسی.
شهرهای الجزایر
مستعمرههای فینیقیه
مناطق مسکونی در استان بومرداس |
7673 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%85%D9%88%D8%B1%DB%8C | زموری | نام شهری است در استان بومرداس کشور الجزایر. بر پایه سرشماری سال ۱۹۹۸ جمعیت آن بالغ بر ۲۱٬۰۱۲ نفر بوده است.
منابع
http://zemmouri.hooxs.com/
مناطق مسکونی در استان بومرداس
شهرداریهای استان
الجزایر |
7675 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D9%84%D8%B7%D8%A7%D8%B1%D9%81 | استان الطارف | الطارف نام استان سیوششم کشور الجزایر است.
منابع
ویکیپدیای عربی.
استان الطارف
الطارف
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۸۴ (میلادی) |
7676 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AA%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%81 | استان تندوف | استان نام استان سیوهفتم کشور الجزایر است.
جغرافیا
جمعیت این استان ۳۰ هزار نفر است و منابع مهمی از سنگ آهن دارد.
مرکز این استان شهر تندوف است.
منابع
ویکیپدیای انگلیسیف نسخه ۳۰ نوامبر ۲۰۰۷.
استان تندوف
تِندوف، استان
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۸۴ (میلادی) |
7677 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AA%DB%8C%D8%B3%D9%85%D8%B3%DB%8C%D9%84%D8%AA | استان تیسمسیلت | تیسمسیلت نام استان سی و هشتم کشور الجزایر است.
منابع
تسمسیلت
ناحیههای استانهای الجزایر
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۸۴ (میلادی) |
7687 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%DA%A9%D9%87%20%D9%84%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%AF%D8%B4%D8%AA%DA%A9 | برکه لاوردشتک | برکه لاور دَشتَک: در شرق روستای کوهیج واقع میباشد، و همچنین تزگی یا (تزقی) پشتخه پتنگ PETENG بین راه کوهیج بستک قرار دارد.
در ۱۵ کیلومتری شرق کوهیج فرودگاه بستک واقع است که متأسفانه با اینکه سالها از ساخت آن میگذرد، سرویس آن بر قرار نشدهاست.
چشمه
در دل کوه گاهبست به سمت روستای عماده ده، در غاری چشمههای آب زلال یی وجود دارد و آبش شیرین به نام (بنِوان) در شکفت گویا کتیبههایی از دوران قبل از اسلام وجود دارد.
در زیر کوه گاه بست به سمت عماده ده و صحرای باغ مزرعه خِن است.
دارای چشمه کوچکی است وچند بته نخل، جمعیت آن ۴
خانوار است، مدرسه دارد تابع بخش مرکزی شهرستان بستک است.
مردمش از نزاد فرامرزانی أند.
انبارهای کوهستانی
در بعضی از دهات کوهستانی «به ویزه روستای کوهیج» در شمال ده زیر کوه انبارهایی با سنگ برج مانند «شبیه سیلو» میساختند هرکس برای خودش جو و گندم در انبار زیر کوه ذخیره مینمود.
اسم این انبارهای سیلو به گویش محلی گِرنِ (GEREN) بود که هنوز نیز آثاری از آنها باقیماندهاست.
از این گونه انبارها در کوههای جنوب کوخرد نیز وجود دارد.
در گریها و دوبندها موجود است.
مانند گری امبرو در کوه جنوب و دوبد انبار که واقع است در پشت سد جابر و در غرب دره بست گز.
از این گونه انبارها در کوهای جنوب کوخرد نیز وجود دارد.
در گری، وپا چکها و دوبندها موجود است.
مانند «گری امبرو» در کوه جنوب و دوبند انبار که واقع است در پشت سد جابر و لمبیر ملکی وغرب درواه بست گز.
در گری همبرو انبارهایی متعددی وجود دارد که در سنگ حفر شدهاست ومردم در زمان قدیم جو و گندم در آنها به انبار میکردند.
همچنین در دوبند انبار نیز انبار بزرگی وجود دارد که روایت است مردم کوخرد در زمان قدیم وسایل خود در آن، انبار میکردند.
انبارهای کوهستانی در هنگام هرج ومرج
در زمان شورش و هرج و مرج که در آن زمان دزدها مردم را غارت میکردند.
مردم کوخرد برای حفاظت از جان ومال خود رو به کوهستان اطراف میبردند ولوازم خودشان در دوبند انبار در این انبارها میگذاشتند که از شر دزدان در امان باشند.
در کوههای جنوب کوخرد ((کوه زیر)) از این گونه انبارها واشکفتها زیاد وجود دارد.
گری به لهجه محلی بَستَکی و کُوخِردی به راهی باریک ما بین دو کوه یا دو تبه گفته میشود که در اصل ((گَلُو GALOO)) است.
منابع
محمدیان، کوخردی، محمد، «شهرستان بستک و بخش کوخرد» ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
نگارهها از: محمد بارکار.
بخش مرکزی
برکه لاوردشتک |
7694 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%20%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C%20%D8%B1%D9%81%D8%B3%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C | اکبر هاشمی رفسنجانی | اکبر هاشمی بهرمانی (۳ شهریور ۱۳۱۳ – ۱۹ دی ۱۳۹۵) معروف به اکبر هاشمی رفسنجانی، روحانی و سیاستمدار ایرانی بود. او از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸ نخستین رئیس مجلس شورای اسلامی و از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ چهارمین رئیسجمهور ایران بود. هاشمی، پس از خرداد ۱۳۶۰ و خلع بنیصدر، به عنوان نمایندهٔ سید روحالله خمینی، در شورای عالی دفاع، فرماندهی نیروهای مسلح و جنگ را بر عهده داشت. وی از سال ۱۳۶۸ تا زمان مرگ، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده داشت. او از ابتدای تأسیس مجلس خبرگان رهبری در سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۸۵ نائب رئیس اول این مجلس بود و از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ دومین رئیس این مجلس بود. رفسنجانی همچنین رئیس هیئت مؤسس و هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی بود.
فعالیت سیاسی هاشمی رفسنجانی در دههٔ ۱۳۴۰ آغاز شد و از نزدیکان خمینی بود. او یکی از مخالفان اصلاحاتِ معروف به انقلاب سفید توسط محمدرضاشاه بود و تا پایان حکومت پهلوی، هفت بار بهعلت فعالیت مخفیانه علیه این حکومت دستگیر شد. هاشمی رفسنجانی پس از انقلاب ۱۳۵۷ یکی از بانفوذترین سیاستمداران ایران و از دوستان نزدیک رهبر بعدی، سید علی خامنهای بود. در دوران ریاست جمهوری او، با توجه به شرایط جدید کشور و پایان جنگ، وی اقدامات گستردهای را در طی ۸ سال در ابعاد گوناگون سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی، نظامی و امنیتی انجام داد که به دوران سازندگی شهرت یافت. مهمترین اولویت دولت در این دوران، بازسازی زیربناهای اقتصادی و صنعتی کشور، توسعه روابط سیاست خارجی و اصلاح ساختار مدیریتی کشور بود که انتقاداتی را نیز در پی داشت. در این دوران، تعداد بسیار زیادی سد، کارخانه و کارگاه تولید صنعتی راهاندازی، و در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ دانشگاه ساخته گردید. این اصلاحات، تبعاتی منفی نظیر افزایش تورم و قیمت مسکن در دورهٔ اول ریاست جمهوری وی را نیز در پی داشت. ثبت رکورد تورمی ۴۹٫۴ درصدی که بالاترین رقم تورم ثبت شده در ۸۵ سال اخیر است، در دوران ریاست جمهوری وی اتفاق افتاد.
هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۸۴ در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد که در دور دوم از محمود احمدینژاد شکست خورد. در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ هاشمی و خانواده او به وضوح از میرحسین موسوی، کاندیدای اصلاحطلبان حمایت کردند و خود او نیز در آخرین نمازجمعهای که در تهران اقامه کرد و پس از آن در محافل خصوصی از سرکوب معترضان به نتایج این انتخابات انتقاد نمود. این انتقادات باعث شد که از سوی مراجع حکومتی به همسویی با معترضان متهم شده و به تدریج جایگاه امامت نمازجمعه، ریاست مجلس خبرگان و اثرگذاری بر دانشگاه آزاد اسلامی را از دست داده و فرزندانش نیز پستهای خود را از دست بدهند. رفسنجانی در سال ۱۳۹۲، چهارمین بار در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شد که صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان احراز نشد. با پیروزی حسن روحانی در انتخابات، با توجه به رابطه نزدیک او با هاشمی رفسنجانی و حمایت هاشمی از وی در جریان انتخابات، خانواده هاشمی رفسنجانی به تدریج وجهه سیاسی خود را بازیافتند. او در سالهای پایانی عمر خود توانست محبوبیتی مجدد در میان ایرانیان پیدا کند.
زندگی شخصی و خانواده
اکبر هاشمی رفسنجانی در سوم شهریور ۱۳۱۳ (برابر با ۲۴ اوت ۱۹۳۴) در روستای بهرمان شهرستان رفسنجان و در خانوادهای نسبتاً ثروتمند به دنیا آمد. ریشه و تبار خانوادگی او به بالاگِریوِه لرستان میرسد.او یکی از ۸ فرزند میرزاعلی هاشمی بهرمانی و ماهبیبی صفریان بود. پدرش با اندکی تحصیلات حوزوی از باغداران و تاجران پسته بهرمان از توابع بخش نوق رفسنجان بود. در ۵ سالگی تحصیل را از مکتبخانهای در نوق آغاز نمود. در سن ۱۴ سالگی به قم رفت و به تحصیل علوم دینی پرداخت. استادان وی در حوزه علمیه قم سید حسین طباطبایی بروجردی، روحالله خمینی، سید محمد محقق داماد، محمدرضا گلپایگانی، سید محمدکاظم شریعتمداری، سیدشهابالدین نجفی مرعشی، سیدمحمدحسین طباطبائی، نعمتالله صالحی نجف آبادی و حسینعلی منتظری بودهاند. در آنجا تحت اثر تعلیمات روحالله خمینی به سیاست روی آورد و به مخالفت با حکومت محمدرضا شاه پهلوی و انقلاب سفید او پرداخت. با تبعید روحالله خمینی، نقش هاشمی در مبارزه با شاه و نمایندگی خمینی در داخل کشور پررنگتر شد. با وجود نگرش ضد غربی انقلابیون، او سفرهای زیادی از ژاپن در شرق تا ۲۰ ایالت از ایالات متحده در غرب نمود. در سال ۱۳۳۷ با عفت مرعشی که دختری از خانواده روحانی و از نوادگان سید محمد کاظم طباطبایی یزدی است ازدواج نمود. ثمره این ازدواج ۵ فرزند به ترتیب به نامهای فاطمه، محسن، فائزه، مهدی و یاسر است. دو دختر او با دو پسر حسن لاهوتی اشکوری امام جمعه سابق رشت و از دوستان او در زندان، (که یکی پزشک و دیگری دندانپزشک است) ازدواج کردند. از بین دختران او تنها فائزه هاشمی وارد سیاست شد و یک بار نمایندهٔ مجلس شورای اسلامی شد. فاطمه هاشمی از ابتدای تأسیس بنیاد امور بیماریهای خاص ریاست آن را برعهده دارد و محسن هاشمی رئیس سابق مترو تهران بودهاست و سپس معاون عمرانی دانشگاه آزاد اسلامی گردید. مهدی هاشمی نیز مسئولیتهایی مانند ریاست سازمان بهینهسازی مصرف سوخت و ریاست مرکز تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی را برعهده داشتهاست.
دوران مبارزه پیش از انقلاب
هاشمی رفسنجانی یکی از چهرههای تأثیرگذار در روند انقلاب ۱۳۵۷ و همچنین دوران پس از آن تا امروز است. آشنایی و دوستی او با روحالله خمینی از اواخر دهه سی شمسی آغاز شد؛ ولی فعالیت سیاسی خود را از سال ۱۳۴۰ آغاز کرد. او در دوران قبل از انقلاب، بسیار به خمینی نزدیک بود. او دربارهٔ نحوه آشنایی خود با خمینی مینویسد: «زمینه آشنایی من با امام از همان سالهای اول تحصیل در قم فراهم شد. منزل اخوان مرعشی، مقابل منزل امام بود. پیش از آمدن به این منزل هم، با چهره امام آشنا بودم. ایشان چهره معروف و محترمی در حوزه علمیه بودند که هر کس وارد حوزه میشد —در ردیف اولین چهرههای معروف پس از آقای بروجردی— به زودی ایشان را میشناخت. با این همه، همسایگی ما با ایشان باعث زمینه آشنایی بیشتری شد.»
هاشمی پیش از انقلاب، یکی از مخالفان برنامههای نوگرایانه شاه (انقلاب سفید) شناخته میشد. با تبعید خمینی، رفسنجانی در ایران ماند و مخالفتهایش با این برنامهها افزایش یافت. این مخالفتها سرانجام به دستگیری و زندانی شدن او منجر شد. در مجموع و از سال ۱۳۳۷ تا سال ۱۳۵۷ هاشمی رفسنجانی ۷ بار و مجموعاً ۴ سال و ۵ ماه به جرم فعالیت مخفیانه علیه حکومت پهلوی به زندان افتاد. اگرچه در بعد فردی عمده فعالیت مبارزاتی وی پیش از انقلاب را سخنرانیهای مختلف و کارهای انتشاراتی تشکیل میدادند ولی خمینی در دوران تبعید، نقش مدیر مالی مبارزات انقلاب و نیز ارتباط با سایر گروههای انقلابی را نیز بر عهده وی گذاشته بود.
از جمله گروههایی که پیوندهای عمیقی با هاشمی داشتند، حزب مؤتلفه اسلامی بود که مسئول ترور حسنعلی منصور شناخته میشد. همین ارتباطات یکی دیگر از دلایل دستگیریهای او بود. در زندان او فرصت یافت تا با سایر گروههای مخالف شاه آشنا شود. هاشمی در آغاز دهه پنجاه، به گروه مجاهدین خلق ایران پیوست؛ ولی خیلی زود آنان را ترک کرد و به فعالیت اقتصادی ساخت و ساز املاک در تهران روی آورد.
سالهای اول انقلاب
پس از پیروزی انقلاب او یکی از اعضای شورای انقلاب اسلامی شد. او از بدو تشکیل این شورا، یکی از قدرتمندترین چهرههای آن بود. همچنین او مدتی معاونت و سپس سرپرستی وزارت کشور را بر عهده گرفت. او یکی از ۲۸ عضو اولیه و مؤسس جامعه روحانیت مبارز (یک تشکل راستگرای سنتی) و همچنین یکی از اعضای مؤسس حزب جمهوری اسلامی در سال اول پس از انقلاب اسلامی بود. سالها بعد، باز او بود که درخواست انحلال این حزب را به روحالله خمینی داد.
او از سایر بازیگران صحنه سیاست ایران در آن دوره، ذکاوت سیاسی بیشتری داشت. این توانائی به همراه اعتماد کاملی که خمینی به هاشمی داشت، دو عامل اصلی افزایش روزافزون قدرت او در نظام پس از انقلاب بود. در آن دوره او نزدیکترین فرد به رهبر بود و نقش «چشم و گوش» رهبر را ایفا میکرد. به گفته گلد، به کمک هاشمی بود که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ شکل گرفت.
با وقوع بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا بهوسیله دانشجویان پیرو خط امام در سال ۱۳۵۸، هاشمی رفسنجانی از آن بهعنوان «یکی از بزرگترین اقدامات سازنده در تاریخ کشور» یادکرد. با اینحال او در دهمین سالگرد پیروزی انقلاب در یک مصاحبه گفت که با توجه به تجارب این سالها «گروگانگیری اشتباه بود.»
نقش او در انحصار قدرت
هاشمی مؤسسان حزب جمهوری اسلامی بود. او نقش مهمی در انحصار قدرت در حزب جمهوری اسلامی و بیرون راندن بقیه گروههای انقلابی داشت.
او به همراه سید محمد بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، سید علی خامنه ای و محمد جواد باهنر در ۲۸ بهمن ۱۳۵۸ (۲۳ روز بعداز برگزاری نخستین انتخابات ریاستجمهوری و انتخاب بنی صدر) به روحالله خمینی مینویسند:
در بخش ۷: حذف حزب جمهوری اسلامی از انتخابات ریاست جمهوری با مقدمات حساب شدهای صورت گرفت و مخالفان را جری و امیدوار کرد
در بخش۱۱: دستور جنابعالی در مورد حمایت از رئیسجمهور منتخب مورد سوءاستفاده در جهت اهداف خاصی (اهداف بنی صدر) قرار گرفت…
در بخش ۱۴: از اینکه انقلاب اسلامی به این آسانی و سادگی برخی از وسایل تضمین محتوای خود را از دست بدهد نمیتوانیم نگران و ناراحت نشویم.
در بخش ۱۶: علایم تکرار تاریخ مشروطه بچشم میخورد... متجددین علیرغم اختلافاتشان در بیرون راندن اسلام همدست شدهاند…
در ۲۵ بهمن ۱۳۵۹ به آیت الله خمینی، نوشت: بینش آقای بنیصدر مخالف بینش اسلام فقاهتی است که ما برای اجرای آن تلاش میکنیم... گاهی به ذهنم خطور میکند که تبلیغات و ادعاهای دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را –که از ویژگیهای شما در هدایت انقلاب بوده- در موارد فوقالذکر ضعیفتر از گذشته نشان میدهید.
آقای مهندس بازرگان آمد. گفتم تا ما قدرت تصمیم گیری و انتصاب داشتیم، سعی کردیم آقایان را در صحنه داشته باشیم، حتی بعد از استعفای ایشان و تجدید شورای انقلاب. ولی بعد از تشکیل مجلس، ما دیگر تصمیم گیر نبودیم و نیروهای تندتر خط امام، حاضر نبودند که محافظه کاری کنند و لیبرال ها را در پست های کلیدی بپذیرند و فعلا تنها دوره دولت انقلابی خط امامی هاست. نهادهای انقلابی و مجلس و شورای قضایی و حزب الله حکومت لیبرال ها را تحمل نمی کنند. ... ایشان گفتند که نهضت آزادی در صدد اسقاط دولت و تشکیل دولت نیست، ولی من گفتم که آقای بنی صدر در صدد است و شما از ایشان حمایت می کنید.
ماجرای حسن لاهوتی
حسن لاهوتی اشکوری پدر همسران فائزه هاشمی و فاطمه هاشمی به سازمان مجاهدین خلق، نهضت آزادی وابوالحسن بنیصدر نزدیک بود، و با حزب جمهوری اسلامی و رهبران آن دارای اختلاف نظر بود. فائزه هاشمی، بعدها اعلام کرد که لاهوتی از انحصارطلبیهای حزب جمهوری اسلامی ناراضی بوده است.
لاهوتی در انتخابات ریاست جمهوری بهمن سال ۱۳۵۸ به حمایت از ابوالحسن بنیصدر پرداخت، امری که باعث حمله طرفداران حزب به سخنرانی او در کوچصفهان گیلان شد. در سال ۱۳۶۰ هنگامی که لاهوتی با اکثریت مجلس برای برکناری ابوالحسن بنیصدر همراه نشد، رابطه وی با جریان حاکم تیرهتر شد. وی مثل بنی صدر به سخنرانیهای انتقادی روی آورد و طرفداران جریان حاکم نیز به سخنرانیهای وی حمله کرده و رسانههای طرفدار حکومت نیز به انتقاد از او روی آوردند.
در آبانماه ۱۳۶۰ که درگیری حکومت و سازمان مجاهدین خلق اوج گرفت، لاهوتی مثل مهدی بازرگان به نحوه برخورد حکومت با سازمان مجاهدین خلق اعتراض کرد. حکومت وحید لاهوتی، پسر وی، را در چهارم آبان بازداشت کرد و در بعدازظهر ششم آبان نیز نیروهای دادستانی به منزل او یورش برده و وی را بازداشت کردند و کمتر از ۲۴ ساعت بعد جنازه او را از اوین بیرون آوردند.
بعدها فاش شد حسن لاهوتی اشکوری با سم استریکنین در زندان اوین کشته شده و پسر او، وحید لاهوتی نیز بر اثر ضربه به سر در زندان کشته شده بود. فائزه هاشمی بعدها گفت: «هم حسن لاهوتی و هم فرزند او، وحید را کشتند.» فاطمه هاشمی، دختر دیگر اکبر هاشمی رفسنجانی نیز اعلام کرد که پدرش به دختران و دامادهای خود سعید و حمید لاهوتی توصیه کرده بود برای مصلحتحکومت جمهوری اسلامی، دربارهٔ مرگ لاهوتی سکوت کنند.
ریاست مجلس شورای اسلامی
نخستین قانون انتخابات پس از انقلاب با مشارکت هاشمی رفسنجانی تدوین شد و پس از برگزاری اولین انتخابات مجلس از حوزه انتخابیه تهران به مجلس راه یافت و با آغاز کار مجلس در ۷ خرداد ۱۳۵۹ اولین رئیس مجلس شورای اسلامی ایران بعد از انقلاب شد در بهار سال ۱۳۶۰ در عزل ابوالحسن بنیصدر از فرماندهی کل قوا و سپس تصویب طرح عدم کفایت سیاسی او نقشی تعیینکننده داشت.
در تابستان ۱۳۶۰، اعتراض مجلس را به رد شدن یکی از مصوباتش توسط شورای نگهبان به اطلاع روحالله خمینی رساند و توانست برای اولینبار، راهکاری قانونی برای اجرایی شدن قوانینی که توسط شورای نگهبان خلاف شرع یا قانون دانسته شده بود ایجاد کند. راهکاری که بعدها به تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام منجر شد. در بهار ۱۳۶۵، هاشمی نقش فعالی در ماجرای ایران-کنترا داشت؛ ولی این مذاکرات با افشاگری سیدمهدی هاشمی با شکست مواجه شد.
درجریان سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، زمانی که هاشمی رای خود را به نفع سیدعلی خامنهای به صندوق میانداخت، مدعی شد که «این رای امام، روحانیت و مجلس است» در گرماگرم اختلافات میرحسین موسوی و علی خامنهای در اواسط دهه شصت، هاشمی خود را از موضعگیری له یا علیه نقطهنظرات این دو دور نگه داشت و موضعی میانه اتخاذ کرد. با اینحال بهمن بختیاری، در این دوره میرحسین موسوی را در راس جناح چپ ایران و هاشمی و خامنهای را در راس جناح راست معرفی میکند. در چنین شرایطی هاشمی برای یک ریاست جمهوری قدرتمند خیز برداشت.
هاشمی در دوران جنگ ایران و عراق
هاشمی پس از عزل بنی صدر و کشته شدن مصطفی چمران در اواخر خرداد ۱۳۶۰ به عنوان نماینده رهبر در شورای عالی دفاع، فرماندهی نیروهای مسلح را برعهده داشت. وی همچنین رپیس مجلس، امام جمعه موقت تهران و جانشین فرمانده کل قوا در ماههای پایانی جنگ بود.
در ابتدای جنگ
در ۶ششم مهرماه ۱۳۵۹ یک هفته پس از حمله عراق به ایران. سازمان ملل متحد قطعنامه ۴۷۹ را منتشر کرد و از هردوکشور خواست فوراً هرگونه استفاده بیشتر از زور را متوقف کنند و اختلاف خود را از طریق مذاکره حل و فصل کنند. عراق آنرا پذیرفت ولی مسئولین ایران آنرا قبول نکردند. در همین روز یاسر عرفات - حبیب شطی و ضیاء الحق از طرف سازمان کنفرانس اسلامی برای ایجاد زمینه صلح بین دو کشور به تهران آمدند هاشمی روز بعد در مصاحبه مطبوعاتی هفتگی خود گفت: ما با یاسر عرفات در مورد اصل جنگ مذاکرات زیادی داشتیم و در آن جلسه دو طرف متفق بودیم که این جنگ را آمریکا شروع کرده و عراق آلت دست شده نقطه نظر ما این بود که سرنوشت جنگ با پیروزی ما تعیین شود زیرا برای ما کافی نیست که بگوییم شکست نخوردهایم زیرا باید نشان بدهیم که انقلاب خیلی قوی است و رسالت انقلاب اینست که این جنگ را ببرد و فکر انقلاب را برای توسعه باز کند.
نقش او در رد پیشنهادهای صلح و ادامه جنگ
رفسنجانی رئیس مجلس در مصاحبه ای در ۱۰ فروردین ۱۳۶۰ پس از دیدار با هیئت کنفرانس اسلامی گفت: ما سه چیز میخواستیم که در پیشنهاد هیئت نیست: اول بررسی تجاوز و محاکه متجاوز در دادگاه بینالمللی اسلامی دیگری خروج نیروهای عراقی قبل از آتشبس یعنی نه اینکه اول آتشبس یا مذاکره بعد خروج تاسرباز خارجی در خاکمان هست مذاکره ای نخواهیم کرد. سوم اینکه مدار بحث باید قرارداد الجزایر باشد
بنی صدر در ۱۱ فروردین ۱۳۶۰ در ستون کارنامه روزنامه انقلاب اسلامی نوشت که مایل است با عراق صلح کند. هاشمی رفسنجانی با دیدن آن اظهار ناخرسندی کرده بود.
رفسنجانی در اسفند ۱۳۶۰ در مصاحبه با هفته نامه موقف عربی گفت: «ما نمیخواهیم در سایه رژیم فعلی عراق، به هیچ توافقی با بغداد برسیم… و این سری نیست که آن را فاش کنم که صدام حسین توسط میانجیها موافقت کرد طبق مواد و شرایط قرارداد الجزایر و بدون قید و شرط، عقبنشینی کند… ولی ما این پیشنهاد را رد کردیم و با هرگونه توافقی مخالفت خواهیم کرد.» … «مادامی که رژیم فعلی عراق، طرف دوم توافق باشد. .. این توافق باید با ملت عراق و پس از پیروزی امضا گردد. ما حاضر نیستیم دست از حمایت از سازمانهای مخالف رژیم عراق برداریم.» او دربارهٔ پیشنهاد عربستان برای پرداخت خسارت به ایران تاکیدکرد: «این پیشنهاد و پیشنهادهای مخالف را قبول نمیکنیم، مسئله ضرر و منفعت نیست، مسئله، مسئله حق و باطل است.»
افشای اطلاعات محرمانه
وی در یکی از سخنرانی های رسمی خود، اطلاعات محرمانه ای را افشا کرد که باعث شناسایی گروهی شد که در پایگاه شعیبیه عراق، با جلوگیری از فعالسازی بمب های هوایی، در هنگام حمله هوایی به خاک ایران؛ سبب نجات جان بسیاری از افراد غیرنظامی و نظامی میشدند.پس از افشای این اطلاعات فوق سری توسط هاشمی رفسنجانی، با دستور صدام، گروهی حدود ۷۰ نفر به جرم خیانت و توطئه علیه صدام، اعدام شدند.
همچنین حیدر مصلحی، در بخشی از سخنانش گفته است: «در دوران دفاع مقدس، تعدادی از خلبانان عراقی به حوزه علمیه نجف، مراجعه کرده و بیان کردند که به ما میگویند شهرها را بمباران کنیم؛ اما تمایلی به این کار نداریم. در حوزه علمیه به آنها گفتند که بمبها را در بیابان بیندازید. این مسئله در نماز جمعه بیان و صدام متوجه شد و آنها را اعدام کرد. ما به دنبال شناسایی این افراد هستیم تا شهید اعلام کنیم و با توجه به نقش حوزه علمیه نجف، به سراغ آنها میرویم و از فعالیتهایشان میپرسیم». فردی که در نماز جمعه این مسئله را مطرح کرده بود، هاشمیرفسنجانی بود. هاشمی در خاطرات اسفند ۱۳۶۶ خود هم نوشته است: «دیشب هم به تهران موشک زدهاند و عجیب این است که بیشتر موشکها در هوا و فضای تهران منفجر میشود و بعضیها هم عمل نمیکند». سرلشکر «وفیق السامرایی»، رئیس بخش ایران در استخبارات عراق و از معتمدان «صدام حسین» در جنگ با ایران، گفته است که یکی از کارهای او شنیدن خطبههای نماز جمعه و سخنرانی مقامهای جمهوری اسلامی برای پیبردن به مسائل جنگ و جزئیات برنامههای احتمالی ایران بوده است.
نقش او در ورود به خاک عراق پس از فتح خرمشهر
رفسنجانی در روزنامه خاطرات خود در ۲۰ خرداد ۱۳۶۱ مینویسد: امام با ورود به خاک عراق موافق نیستند … فرماندهان نظامی در حضور ما با امام بحث کردند و ثابت کردند که ادامه جنگ با منع ورود به خاک عراق سازگار نیست ناخدا حمید احمدی میگوید (حدود دو هفته پس از آزادی خرمشهر) باتفاق ناخدا بهرام افضلی و سرهنگ هدایت الله حاتمی، به منزل رفسنجانی میروند و گزارشی ارایه میدهند مبنی بر اینکه اگر وارد خاک عراق بشویم نتیجه طولانی شدن جنگ و عدم پیروزی است. انگیزه ای که نظامیان ایران تا کنون در موضع دفاعی داشتهاند برعکس میشود و عراقیها انگیزه شان بیشتر میشود. وی میگوید آنها سیاست دیگری داشتند، یعنی سیاست ادامه جنگ برای صدور انقلاب اسلامی. وی معتقد است شخصیت کلیدی در راضی کردن آیت الله خمینی برای ادامه جنگ خود هاشمی رفسنجانی بودهاست.
ایده اشغال بصره و سقوط عراق
ایران برای اشغال بصره چندین عملیات (عملیات رمضان-عملیات محرم-عملیات والفجر مقدماتی-عملیات خیبر-عملیات کربلای ۴ -عملیات کربلای۵ - عملیات والفجر ۸) انجام داد که در آنها از یورش موج انسانی استفاده میکرد و تلفات بسیاری داشتند ولی در نهایت موفقیتی حاصل نشد. استفاده از یورش موج انسانی در برابر ارتش منظم عراق باعث میشد تلفات ایران در هر عملیات دو تا سه برابر تلفات عراق باشد.
هاشمی در طول مدت شش سال بهطور مداوم بعنوان فرمانده جنگ شخصیت اصلی در تصمیمگیری برای ورود به خاک عراق و تلاش برای اشغال بصره توسط یورش موج انسانی بود و مسیول از دست رفتن جان حدود ۱۷۵ هزار ایرانی و نزدیک به ۲۵۰ هزار انسان (ایرانی و عراقی) و صدمات عظیم اقتصادی-فرهنگی-اجتماعی-زیستمحیطی وسیاسی به دو کشور ایران و عراق است.
این در حالی بود که پسر ارشد خود محسن هاشمی را در سن ۱۹ سالگی در اول جنگ به بلژیک و سپس به کانادا فرستاد تا لیسانس و فوق لیسانس بخواند و حتی در اواخر جنگ در ۱۳۶۶ وقتی او به ایران بازگشت بجای رفتن به جبهه که واجب بود در صنایع دفاع طرح سربازی خود را طی کرد.
نقش او در پایان جنگ
او در وادار کردن روحالله خمینی به پذیرش خاتمه جنگ با عراق نیز نقش داشت. سه ماه بعد از آنکه هاشمی در خرداد ۱۳۶۷ از سوی روحالله خمینی به جانشینی فرماندهی کل قوا منصوب شد، ایران قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت.
ریاست جمهوری
به دو دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی در ایران «دوران سازندگی» اطلاق میشود که مشتمل بر دولتهای پنجم و ششم نظام جمهوری اسلامی ایران میباشد که آغاز فعالیت آن ۱۲ مرداد ۱۳۶۸ و پایان فعالیت ۱۲ مرداد ۱۳۷۶ میباشد. اجرای اولین برنامه پنج ساله توسعه اقتصادی بعد از انقلاب در این دولت انجام گرفت. سیاست باز اقتصادی و وضع قوانین ضد انحصار از جمله اقدامات مؤثر وی بودهاست. از مهمترین دغدغههای پیش روی این دولت بازسازی کشور بعد از جنگ هشت ساله دشوار بود که ویرانههای زیادی را بر جای گذاشته بود و نیاز بود در اسرع وقت بازسازی شوند. به همین منظور هاشمی در وزارتخانههای اقتصادی دولت از وزیران با گرایش تکنوکراتی بهره جست. همچنین هاشمی تصمیم گرفت سهم بودجهٔ پروژههای عمرانی را بهطور چشمگیری نسبت به سایر فعالیتهای دولت بیشتر در نظر بگیرد.
مهمترین اولویت دولت او بازسازی زیربناهای اقتصادی و صنعتی کشور، توسعه سیاست خارجی و اصلاح ساختار مدیریتی کشور بود که انتقاداتی را نیز در پی داشتهاست. در این دوره تعداد بسیار زیادی سد، کارخانه و کارگاه تولید صنعتی راهاندازی، و در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ دانشگاه ساخته گردید. این اصلاحات، تبعاتی منفی نظیر افزایش تورم و قیمت مسکن در دورهٔ اول ریاست جمهوری وی را نیز در پی داشت. ثبت رکورد تورمی ۴۹٫۴ درصدی که بالاترین رقم تورم ثبت شده در ۸۵ سال اخیر است، در دوران ریاست جمهوری وی اتفاق افتاد. وی در دوران ریاست جمهوری خود سه بار در تاریخهای ۲ تیر ۱۳۶۹، ۲۱ بهمن ۱۳۷۱ و ۱۲ بهمن ۱۳۷۲ هدف ترور قرار گرفتهاست.
دوره اول
بدون تردید، این هاشمی بود که راه را برای رهبری سیدعلی خامنهای در خبرگان هموار کرد. هاشمی در مجلس خبرگان خاطرهای تعریف کرد که بر اساس آن روحالله خمینی در زمان حیات خود جانشینی خامنهای بر منصب رهبری را تأیید کردهبود. او با کمک خامنهای، تغییرات لازم در قانون اساسی را بهگونهای اعمال کرد تا با شرایط علی خامنهای تطابق داشتهباشد. برای نمونه شرط مرجعیت برای رهبر با تلاش او از قانون اساسی ۱۳۵۸ حذف شد. رهبر شدن خامنهای از دید او «یک خبر خوب برای مردم» بود. همزمان با آغاز دوران رهبری علی خامنهای، هاشمی نیز به ریاست مجمع تشخیص مصلت نظام منصوب شد.
رشد قدرت هاشمی در سالهای پس از مرگ روحالله خمینی حداقل تا سال ۱۳۷۴ ادامه یافت. در واقع او خود را به عنوان معمار و مجری ایران نوین معرفی کرد و لقب «سردار سازندگی» را از آن خود ساخت. قدرت اجرایی کشور منحصراً در دست او بود و خامنهای ضعیفتر از آن بود تا بتواند نقشی که پیش از او روحالله خمینی بازی میکرد را ایفا کند. خامنهای به وضوح از نظر فره و مقبولیت نسبت به هاشمی ضعیفتر بود. در طول سالهای بعد و دوره اول ریاستجمهوری هاشمی، رهبر واقعی کشور او بود. در واقع این هاشمی بود که در آن دوره سیاستهای کلی نظام را تعیین میکرد.
دوره اول ریاست جمهوری هاشمی یکی از دورههای تاریک کشور از نظر نقض حقوق بشر بود. ولی برخی تحلیلگران معتقدند حضور یک روحانی فرصتطلب و با دیدگاههای کمتر سنتی در راس هرم قدرت در ایران، باعث شد تا حکومت مشروعیت بیشتری کسب کند.
دوره دوم
ششمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ۱۲۸ داوطلب داشت که چهار نفر از آنان یعنی علیاکبر هاشمی رفسنجانی، احمد توکلی، عبدالله جاسبی و رجبعلی طاهری تأیید صلاحیت شدند.
در دور دوم ریاست جمهوری و در طول دهه هفتاد، او بارها نشانههایی از تمایل دولت خود به ایجاد نوعی از رابطه با ایالات متحده را نشان داد؛ ولی همواره با شکست مواجه شد. سرانجام در اواخر دور دوم ریاست جمهوری او، دادگاهی در آلمان که به پرونده ترور میکونوس رسیدگی میکرد، طی حکمی علی خامنهای و هاشمی رفسنجانی را به دادن دستور این ترور متهم کرد. این حکم موجب بحرانی میان ایران و اروپا شد. بحرانی که تا دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی ادامه یافت.
همزمان کارگزاران حکومتی هاشمی، (راست مدرن) نگرش جدیدی از اسلام را به مردم معرفی کردند. این دوران، دوره تقابل دو چهره کاملاً متفاوت از اسلامگرایان بود. با آغاز دور دوم ریاست جمهوری هاشمی، او از تمام انرژی و ظرفیت سیاسی خود استفاده کرد تا میان این دو چهره متفاوت آشتی برقرار کند. او از نفوذ خود بر روحانیون سنتی نیز برای برقراری این تعادل استفاده میکرد. در برنامههای اقتصادی و فرهنگی نیز هاشمی بهدنبال تغییر ساختار حکومت دینی به قالبی کارآمدتر بود. او تلاش کرد تا به حاکمیت حکومت بر افکار و زندگی عمومی مردم خاتمه داده و تغییرات اقتصادی-اجتماعی زیادی را نسبت به دوران جنگ با عراق بهوجود آورد.
در این میان، جناح راست سنتی به رهبری خامنهای با آنکه بازسازی اقتصاد کشور با سیاست هاشمی را تأیید میکرد، ولی سیاست فرهنگی و تمایل او به ظواهر غربی را تحمل نمیکرد. بهتدریج محافظهکاران در جهتگیریهای سیاست خارجی با هاشمی اختلافات پیچیدهای پیدا کردند. از یک سو از دید آنان آرامش و بازسازی پس از جنگ و توسعه اقتصادی دوره هاشمی قابل قدردانی بود، ولی از سوی دیگر، آنان نگران عادیسازی روابط با غرب و تهاجم فرهنگی به کشور بودند. به گمان آنان، سیاستهای هاشمی در جهت آرمانهای خمینی و تشیع نبود.
در این ساختار پیچیده جناح چپ که برخلاف سایر جناحها از داشتن یک رهبر قدرتمند (مانند هاشمی و خامنهای) در راس خود محروم بود، قدرت خود را از دست داده و به تدریج صحنه سیاسی کشور را واگذار کرده بود. با اینحال در دوران ریاست جمهوری هاشمی، او تأکید داشت که «هر کسی در خط امام است با ما اختلافی ندارد». به استناد همین اندیشه وزرایی از جناح چپ نیز در کابینه او حضور داشتند.
در چنین شرایطی بود که گروه شبه نظامی انصار حزبالله بهتدریج شکل گرفت. گروهی که با جناح راست و سیدعلی خامنهای ارتباط داشت. خامنهای که از تابستان ۱۳۷۱ و همزمان با طرح مبحث تهاجم فرهنگی، در تلاش بود تا از قدرت هاشمی به نفع خود بکاهد، در اختلافات میان هاشمی با محافظهکاران، طرف محافظهکاران را گرفت و مهرههای نزدیک به هاشمی را یکییکی برکنار کرد.
محکومیت در دادگاه میکونوس
به دنبال قتلهای مرموز مخالفان ایران در اروپا و آلمان و در نهایت پس از واقعه موسوم به ترور میکونوس در سال ۱۹۹۲، دادگاه آلمان پس از پنج سال در بیست و یکم فروردین ماه سال ۱۳۷۶ حکمی صادر کرد که به موجب آن تعدادی از شهروندان ایرانی و لبنانی آلمان و چهارتن از مقامهای جمهوری اسلامی نیز به دلیل دست داشتن در طرح ترورها محکوم شدند: سید علی خامنهای (رهبر وقت جمهوری اسلامی)، اکبر هاشمی رفسنجانی (رئیسجمهور وقت ایران)، علیاکبر ولایتی (وزیر امور خارجه وقت) و علی فلاحیان (وزیر اطلاعات وقت).
پس از این حکم آلمان و ایران سفرای خود در دو کشور را فرا خواندند و آلمان چهار دیپلمات ایرانی را از این کشور اخراج کرد. تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا نیز سفرای خود را از ایران فراخواندند. ایران نیز در پاسخ به این حرکت اتحادیه اروپا سفیران خود را از کشورهای عضو این اتحادیه فرا خواند و روابط دو طرف دچار بحران شد که تا سه ماه بعد و پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری ادامه داشت.
دوران اصلاحات
با نزدیک شدن به پایان دور دوم ریاست جمهوری، کمیسیون فرهنگ و ارشاد مجلس شورای اسلامی تلاش کرد تا اصلاحیهای را به تصویب برساند که بر اساس آن، هاشمی بتواند برای سومین بار پیاپی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. این اقدام بیدرنگ مورد اعتراض قرار گرفت. هاشمی نیز تصمیم گرفت ابتکار عمل را از دست ندهد و همگام با اصلاحطلبان مسیر اصلاحات را انتخاب کرد. او ابتدا برای مدت چند ماه تلاش کرد تا میرحسین موسوی را ترغیب به شرکت در انتخابات کند؛ ولی پس از اینکه او نامزدی در انتخابات را نپذیرفت، هاشمی از نامزدی سید محمد خاتمی (که پس از خروج از کابینه در سال ۱۳۷۰ همواره مشاور او بود) حمایت کرد. هاشمی در واکنش به محافظهکاران تندروتر مانند محمدتقی مصباح یزدی هشدار میداد که «ازبین رفتن اعتماد مردم، از ایدز خطرناکتر است»
او دو سال پس از اتمام دوران ریاست جمهور خود و در سال ۱۳۷۸ در انتخابات مجلس ششم برای بهدست آوردن نمایندگی تهران شرکت کرد. حضور او در مجلس میتوانست باعث شود تا از نگرانی محافظهکاران نسبت به ریاست جمهوری خاتمی کاسته شده و خطوط ایدئولوژیک میان آنان با جبهه دوم خرداد کمرنگتر شود. در این انتخابات او به سختی توانست آخرین نفر پذیرفته شده باشد. علیرغم این پیروزی، هاشمی رفسنجانی قبل از تحلیف به عنوان نماینده از این پست استعفا داد.
اگرچه خاتمی در مقام یک رئیسجمهور، محمد هاشمی رفسنجانی (برادر علیاکبر هاشمی رفسنجانی) را به سمت معاونت اجرائی خود منصوب نموده بود، ولی قدرت اکبر هاشمی در این دوره رو به افول بود و هدف حمله تندروهای هر دو جناح قرار داشت. سقوط هاشمی دقیقاً از زمانی آغاز شد که در اذهان عمومی به «اکبرشاه» شهرت یافت، یعنی در اوج قدرتش. در جریان قتلهای زنجیرهای، اکبر گنجی در مقاله عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری به بررسی نقش او در این قتلها پرداخت. غلامحسین کرباسچی، شهردار تهران و یکی از متحدان کلیدی او به زندان محکوم شد. با اینحال علیرغم کاهش چشمگیر قدرت وی، همچنان ریاست مجمع تشخیص نظام را که ارگانی مهم بود برعهده داشت.
دورهٔ پس از اصلاحات
هاشمی بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ شرکت کرد. با وجود آنکه او در مرحلهٔ اول انتخابات آرایی بیش از محمود احمدینژاد کسب کردهبود، ولی در مرحلهٔ دوم نتوانست بیش از ۳۶ درصد از آرا را کسب کند. در واقع، رأیدهندگان ترجیح دادند از میان دو فردی که یکی را میشناختند و دیگری را نمیشناختند، ناشناخته را انتخاب کنند. کیت کرین ثروت هاشمی را یکی از دلایل شکست او در این انتخابات میداند. او همانند مهدی کروبی و مصطفی معین به نتایج انتخابات اعتراض کرد. هاشمی پس از انتخابات با صدور بیانیهای اعلام کرد پارهای اقدامات و دخالتهای سازمان یافته، انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ را آلوده کردهاست.
پیروزی او در انتخابات مجلس خبرگان رهبری در سال ۱۳۸۶، فرصتی برای جبران شکستهای جدی پیشین از جناح تندرو محافظهکار فراهم آورد. هاشمی در تهران آرای بیشتری نسبت به سایر نامزدها کسب کردهبود و نمایندهٔ اول پایتخت محسوب میشد. اندکی بعد او در رقابت با احمد جنتی، ریاست مجلس خبرگان را نیز بهدستآورد. مجلسی که در صورت لزوم میتوانست با دو سوم آرا، خامنهای را از رهبری برکنار کند.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ و پیامدها
تنش بین هاشمی و احمدینژاد در جریان انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ به صورت علنی خود را نشان داد، در مناظره تلویزیونی محمود احمدینژاد و میرحسین موسوی در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۸۸، احمدینژاد اتهاماتی را به خانوادهٔ هاشمی رفسنجانی وارد ساخت. هاشمی نیز تنها سه روز قبل از انتخابات و در یک نامه سرگشاده به خامنهای، ادعاهای احمدینژاد را «دروغ، تهمت و خلافگویی» خواند. خامنهای نیز ده روز بعد در نماز جمعهٔ ۲۹ خرداد گفت:
در روز ۲۶ تیرماه ۱۳۸۸، هاشمی سکوت غیرمعمول خود پس از انتخابات را شکست. او در خطبههای نماز جمعه تهران (۲۶ تیر ۱۳۸۸) شورای نگهبان را به ازدست دادن فرصت متهم کرد. نتایج انتخابات را از دید مردم مشکوک و تردیدآمیز خواند و از حاکمیت خواست تا با آزاد کردن زندانیان سیاسی، اعتماد را به مردم بازگرداند. اجتماع دو و نیم میلیون نفر از نمازگزاران و معترضان حاضر (پرازدحامترین نماز جمعه تاریخ ایران)، با دخالت حکومت به درگیری کشیده شد. هاشمی که از ۱۲ تیرماه ۱۳۶۰ امام جمعه موقت تهران بود و با بیش از ۴۰۰ بار اقامه، رکورددار امامت جمعه تهران بود، پس از این روز این سمت را ترک گفت.
هاشمی پس از آن در مناسبت دیگری گفت:
هاشمی حتی در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری محمود احمدینژاد شرکت نکرد و روز تنفیذ به سفر شمال رفت. مصباحی مقدم میگوید حتی دفتر رهبری هم هلیکوپتری برای شرکت هاشمی در مراسم تنفیذ به محل اقامت او فرستادند ولی هاشمی را نیافتند و دست خالی برگشتند.
از آن پس هاشمی همسو با سران فتنه خواندهشد. نزدیکانش به ویژه فائزه هاشمی و مهدی هاشمی دستگیر یا تهدید به دستگیری شدند و کنترل او بر دانشگاه آزاد اسلامی به چالش کشیده شد از سوی دیگر با اعلام کاندیداتوری مهدوی کنی برای ریاست خبرگان در سال ۱۳۸۹، هاشمی از کاندیداتوری برای این سمت نیز استعفا داد و ریاست مجلس خبرگان را به مهدوی کنی واگذار کرد. وب سایت وی نیز در دی ماه ۱۳۹۰ مسدود شد و تا مدت شش ماه خارج از دسترس بود.
در شهریور ۱۳۹۳، مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی سابق وزارت کشور و از بازداشتشدگان حوادث پس از انتخابات دهم، با انتشار نامهای ادعا کرد که در طول مدت بازداشت، بارها از جانب مأموران بازداشتگاه دو الف سپاه پاسداران تحت فشار قرار گرفته تا علیه علی اکبر هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی و میرحسین موسوی، شهادت دهد که این افراد، در پی انجام انقلاب مخملی در ایران بودند. وی همچنین تلاش برای بازداشت فرزندان هاشمی رفسنجانی را اعمال فشار بر شخص اکبر هاشمی رفسنجانی برای تغییر مواضعش دانسته.
انتخابات ریاستجمهوری ایران در سال ۱۳۹۲
اکبر هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲ و در واپسین دقایق ثبت نام در انتخابات ریاستجمهوری نامنویسی کرد، اما در کمال ناباوری صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان احراز نشد. هاشمی در سن ۷۹ سالگی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ ایران کاندیدا شده بود، اما شورای نگهبان صلاحیت او را به دلیل عدم توانایی جسمی رد کرد. در واکنش به این تصمیم شورای نگهبان، پایگاه اطلاعرسانی اکبر هاشمی رفسنجانی فیلمی منتشر کرد که در آن، هاشمی با چند نفر از همراهانش از کوه بالا میرود و در نهایت، با رسیدن به آبشاری به نام چال مگس نام خود را بر روی سنگ به یادگار مینویسد. این فیلم بعدها از پایگاه رسمی هاشمی رفسنجانی حذف شد اما هنوز در برخی پایگاههای خبری ایران و نیز شبکه یوتیوب در دسترس است. بعد از این رد صلاحیت تحلیلگران گمان میکردند حضور سیاسی رفسنجانی در سیاست داخلی ایران به اتمام رسیدهاست و صحنه برای حضور قدرتمندتر سپاه پاسداران فراهم آمدهاست.
دو روز قبل از انتخابات وبگاه هاشمی خبر از دیدار وی با «جمعی از جوانان فعال دانشجویی از تهران، قم و دیگر استانها» داد. در این دیدار او در مورد عدم احراز صلاحیتش گفت: وبگاه کلمه وابسته به میرحسین موسوی مقام امنیتی مورد اشاره هاشمی را حیدر مصلحی وزیر اطلاعات اعلام کرد.
اما شرایط در نهایت به گونهای پیش رفت که انتخابات به نفع هاشمی تمام شد. دو روز قبل از انتخابات هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، سید حسن خمینی و علی اکبر ناطق نوری در بیانیهای از حسن روحانی، نزدیکترین کاندیدای انتخابات به هاشمی و اصلاح طلبان حمایت کردند. حسن روحانی در جریان این انتخابات به عنوان یازدهمین رئیسجمهور ایران انتخاب شد.
انتخابات مجلس خبرگان رهبری در سال ۱۳۹۴
در ۳۰ آذر ۱۳۹۴، و همزمان با حضور چشمگیر و گستردهٔ اصلاح طلبان و اعتدال گرایان برای ثبت نام در پنجمین دورهٔ انتخابات مجلس خبرگان رهبری، اکبر هاشمی رفسنجانی نیز با حضور در وزارت کشور برای شرکت در این دور از انتخابات خبرگان ثبت نام نمود. پس از این ثبت نام با توجه به سابقهٔ رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ سؤالات زیادی در رابطه با نتیجه بررسی صلاحیت وی توسط شورای نگهبان در محافل سیاسی مطرح گردید، اما در نهایت در ۶ بهمن ۱۳۹۴، و همزمان با اعلام نتایج بررسی صلاحیتهای نامزدان خبرگان توسط شورای نگهبان، و درحالیکه صلاحیت چهرههای اصلاح طلب و اعتدالگرای فراوانی همچون سید حسن خمینی، مجید انصاری، محمود امجد و سید محمد موسوی بجنوردی، احراز نگردیده بود، این شورا اعلام کرد که صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی احراز شدهاست. کمی بعد وی پس از شش سال برای اولین بار از صدا و سیمای جمهوری اسلامی و از شبکه تهران، در یک برنامه تبلیغاتی مستقیماً با مردم سخن گفت و متذکر شد که جمهوریت و اسلامیت نظام دچار ضعف شدهاست. در همان روز لیست نامزدان خبرگان مورد حمایت هاشمی رفسنجانی برای انتخابات مجلس خبرگان با عنوان خبرگان مردم، در رسانهها منتشر گردید. در این لیست از تهران، علاوه بر خود هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، قربانعلی دری نجف آبادی، سید محمد سجادی عطاآبادی، سید محمود علوی، محمدعلی موحدی کرمانی، محمد محمدی ریشهری، ابراهیم امینی، محمد امامی کاشانی، هاشم بطحایی گلپایگانی، محسن قمی، محسن اسماعیلی، نصرالله شاهآبادی، سید ابوالفضل میرمحمدی، محمدعلی تسخیری و محمدحسن زالی قرار داشتند که ۱۵ نفر از فهرست ۱۶ نفره فوق به مجلس خبرگان راه یافتند. شخص اکبر هاشمی رفسنجانی نیز با کسب ۲٬۳۰۱٬۴۹۲ رای در استان تهران، بالاترین میزان رای یک نامزد انتخابات خبرگان را در تمام ادوار این مجلس کسب نمود. در این دوره محمد یزدی، رئیس مجلس خبرگان و محمدتقی مصباح یزدی رای لازم را برای حضور در خبرگان به دست نیاوردند و احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان شانزدهم شد. در ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، علی خامنهای، رهبر ایران که پیش از انتخابات نیز دربارهٔ برنامهریزی برای حذف برخی چهرهها از مجلس خبرگان هشدار داده بود در حمایتی آشکار از رای نیاوردن محمد یزدی و محمدتقی مصباح ابراز نارضایتی کرده و نبودن آنها در مجلس خبرگان پنجم را مایهٔ خسارت دانست.
مرگ و خاکسپاری
هاشمی رفسنجانی در حال شنا در استخر کوشک متعلق به مجمع تشخیص مصلحت نظام واقع در نزدیکی مجموعه سعدآباد در روز یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۵ دچار عارضه قلبی شد. و عملیات احیا توسط محافظان حاصلی نداشت و وی در ساعت ۱۸:۲۰ آن روز با علائم ایست قلبی و در شرایطی که علائم حیاتی نداشت، به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد. مراحل احیای قلبی برای وی انجام شد؛ اما تلاش بیش از یک ساعته احیای وی ناموفق ماند و ساعت ۱۹:۳۰ دقیقه همان روز در ۸۲ سالگی مرگ وی اعلام گردید. پیکر او پس از اقامه نماز میت توسط سید علی خامنهای رهبر ایران در دانشگاه تهران در ۲۱ دی ۱۳۹۵، از خیابان انقلاب تهران تا حرم سید روحالله خمینی تشییع و در آنجا به خاک سپرده شد.
مراسم چهلمین روز مرگ وی در عصر پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۵ در آرامگاه سید روحالله خمینی برگزار شد.
مشکوک بودن مرگ
برخی از فرزندان هاشمی، مرگ وی را مشکوک دانستهاند فائزه هاشمی اعلام کرد در جلسه ای با حضور اعضای خانواده و برخی از مسئولان شورای عالی امنیت ملی اعلام کردند در بدن پدرم ۱۰ برابر بیش از حد مجاز رادیواکتیو بودهاست. محسن هاشمی، فرزند ارشد وی، ادعای آلودهبودن به رادیواکتیو را عددسازی خواند. بررسی شورای عالی امنیت ملی ایران علت مرگ وی را مشکوک ندانست؛ اما روحانی (رئیسجمهور وقت) دستور به بازگشایی پرونده داد.
در پی ادامه تردیدها دربارهٔ مرگ هاشمی رفسنجانی، پسرش محسن هاشمی گفت که حکومت جمهوری اسلامی، اجازه دیدن فیلمهای باغ و استخری را (که پدرش در آن، درگذشته است) نمیدهند. همچنین گفت که نمیتوانیم بگوییم پرونده فوت هاشمی، مختومه است؛ چون حسن روحانی، گزارش را به شورای امنیت، برگردانده است.
فاطمه هاشمی، دختر بزرگ اکبر هاشمی رفسنجانی، گفت که پدرش را ۲۰ دقیقه دیر به بیمارستان رساندند و (عوامل جمهوری اسلامی) در بیمارستان نیز اجازه ندادند که پزشک بیمارستان او را معاینه کند. در آنجا منتظر پزشک دادستانی شدند. میزان رادیو اکتیو بدن هاشمی رفسنجانی، بالاتر از حد نرمال و ده برابر بود.
شهادت خواندن مرگ وی
فائزه رفسنجانی، دختر اکبر هاشمی رفسنجانی، در پیامی از داخل زندان اوین، از مرگ پدرش به عنوان شهادت نام برد.
توصیه به سکوت دربارهٔ مرگ مشکوک خویشاوندان
فائزه هاشمی، دربارهٔ دلیل مرگ پدر همسرش حسن لاهوتی اشکوری و نیز مرگ پسر او، وحید لاهوتی اعلام کرد: «هم حسن لاهوتی و هم فرزند او، وحید را کشتند.» فاطمه هاشمی، دختر دیگر اکبر هاشمی رفسنجانی و عروس دیگر لاهوتی گفت که هاشمی رفسنجانی به دختران و دامادهای خود یعنی سعید و حمید لاهوتی توصیه کرده بود که برای حفظ مصالح حکومت جمهوری اسلامی، دربارهٔ شیوه مرگ لاهوتی سکوت کنند. حسن لاهوتی اشکوری، با سم استریکنین در زندان اوین کشته شد؛ همانطور که پسرش وحید لاهوتی نیز بر اثر ضربه به سر در زندان کشته شد.
قتلعام مخالفان سیاسی در دوران رئیسجمهوری
از رویدادهای مهم دوران ریاست جمهوری رفسنجانی ترور مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی در خارج از کشور و قتل و اقدام به قتل دگراندیشان و روشنفکران در داخل کشور بودهاست. به نوشته ماهنامه خط صلح که به صاحبامتیازی مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران منتشر میشود، تعداد قربانیان ترورهای جمهوری اسلامی در خارج از کشور به چیزی بین ۹۰ تا بیش از ۲۰۰ نفر میرسد. بیش از ۸۰ تن از روشنفکران، نویسندگان، فعالان سیاسی و شهروندان عادی نیز در داخل کشور ترور شدهاند. تعداد قابل توجهی از این قتلها در دوران زمامداری هاشمی رفسنجانی اتفاق افتاد.
ترور عبدالرحمان قاسملو، عبدالله قادری آذر، و فاضل رسول
عبدالرحمان قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، عبدالله قادری آذر (عضو کمیته مرکزی حزب) و فاضل رسول (از استادان کرد دانشگاه وین) در ۲۲ تیر ۱۳۶۸ در حالی که برای رسیدن به راهحل مسالمت آمیز در ایران با تنی چند از نمایندگان حکومت جمهوری اسلامی در وین بر سر میز گفتگو برای مذاکرات صلح نشسته بودند، توسط فرستادگان جمهوری اسلامی که با پوشش دیپلماتیک و با همکاری سفارت ایران اعزام شده بودند، کشته شدند. هاشمی رفسنجانی شخصاً از برخی چهرههای بینالمللی از جمله رئیسجمهور وقت الجزایر برای وساطت و برقراری ارتباط برای ملاقات استفاده کرده بود.
ترورهای میکونوس
صادق شرفکندی دبیرکل وقت حزب دموکرات کردستان ایران، نوری دهکردی یکی از فعالان سیاسی اپوزیسیون در برلین، و دو تن از رهبری حزب دموکرات به نامهای همایون اردلان، و فاتح عبدلی در ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۲ در رستوران میکونوس برلین با شلیک مسلسل به قتل رسیدند. به دنبال صدور حکم دادگاهی که برای چهار تن از عوامل این ترور تشکیل شد در تاریخ ۱۰ آوریل ۱۹۹۷ حکم جلب بینالمللی برای علی فلاحیان وزیر وقت اطلاعات جمهوری اسلامی صادر شد. همچنین دادگاه حکم داد که ترور با اطلاع مستقیم علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی و هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور وقت انجام شدهاست.
دیدگاههای سیاسی و اقتصادی
از بعد اقتصادی، برخلاف محافظهکاران راست سنتی که طرفدار دیدگاه بازار آزاد هستند، رفسنجانی به یک اقتصاد ترکیبی معتقد بود. برای نمونه او به ملی کردن صنایع بزرگ و مالیاتهای سنگین باور داشت. همین امر باعث شده بود که از حمایت طیفهای چپ نیز برخوردار باشد. در حقیقت در طول دهه اول پس از انقلاب ۱۳۵۷، رفسنجانی با همین دیدگاه، اتحاد خود را به جناح چپ حفظ کرد؛ ولی پس از مرگ روحالله خمینی در سال ۱۳۶۸ او تلاش کرد تا به محافظهکاران نزدیکتر شود؛ بنابراین در مناسبات میان دو جناح، او یک نقطه مشترک بودهاست.
با وجود تمایلات راست در اندیشه اقتصادی هاشمی، نوع نگاه او به اقتصاد با محافظهکاران جناح راست سنتی تفاوت اساسی داشت. جناح راست سنتی طالب حاکمیت اقتصادی بازار است. درحالی که رفسنجانی به اقتصادی مبتنی بر صنایع مدرن باور داشت. اندیشهای که باعث پدیدار شدن جناح راست مدرن در ساختار سیاسی ایران شد.
از دیدگاه سیاسی، کسانی که دنبالهرو هاشمی هستند در ساختار سیاسی ایران جزء اصلاحطلبان محسوب میشوند. بخش مهمی از کارگزاران سازندگی تحت رهبری معنوی او قرار داشتند. از بعد عمرانی، برنامههای سازندگی هاشمی با سیاستهای اقتصادی محمدرضا شاه پهلوی مشابهت داشت.
وی مطرحکننده ایده شورای فقهی است. عدهای اصل فقاهت هاشمی جهت اظهارنظر را محل تأمل دانسته و این ایده را بهدنبال تزلزل در جایگاه ولی فقیه میدانند.
دانشگاه آزاد اسلامی
ی پس از نماز عید فطر با هاشمی رفسنجانی از بنیانگذاران و رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی است. در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ دانشگاه آزاد اسلامی با ریاست عبدالله جاسبی یکی از پایگاههای مخالفت با احمدینژاد بود و احمدینژاد تلاش داشت تا نفوذ دولت را بر این مؤسسه غیردولتی گسترش داده و از نفوذ هاشمی در آن بکاهد. هیئت مؤسسان برای جلوگیری از این اقدام، دانشگاه را وقف نمود و این وقف به تأیید مجلس رسید؛ ولی تحت فشار لباس شخصیها مجلس مصوبه خود را لغو کرد. سرانجام در سال ۱۳۹۰ عبدالله جاسبی جای خود را به فرهاد دانشجو از حامیان محمود احمدینژاد داد؛ ولی هاشمی رفسنجانی این اقدام را غیرقانونی دانست و به عنوان رئیس هیئت مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی از امضای حکم دانشجو خودداری کرد. چندی پس از آغاز به کار دولت حسن روحانی، که به هاشمی نزدیک بود، فرهاد دانشجو، برکنار شده و حمید میرزاده، عضو سابق کابینهٔ هاشمی رئیس دانشگاه آزاد اسلامی گردید.
دارایی
خانوادهٔ هاشمی نام خانوادگی خود را از یکی اجداد خود بهنام هاشم که از ملاکهای منطقه نوق بود، گرفتهاند. زمانی که علیاکبر هاشمی رفسنجانی زاده شد، پدرش باغدار و تاجر پستهٔ نسبتاً پولداری بود.
با گذشت سی سال از انقلاب مجید انور او را یک میلیونر معرفی میکند. نام او همچنین در مجلهٔ فوربز زیر عنوان «ملاهای میلیونر» منتشر شدهاست. بر اساس گزارش کنگره آمریکا، تنها تجارت پسته تعاونی پستهکاران رفسنجان که باغهای پسته او را زیر نظر پسرعموی او اداره میکند. امروزه خانواده او، کنترل میلیاردها دلار دارایی را در دست دارند.
بر اساس یک تحقیق ژورنالیستی، منشأ ثروت او آشنایی با سید ابوالفضل تولیت، میلیاردر ایرانی است که سالها پیش از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، ثروت خود را از طریق هاشمی وقف انقلاب کرد. هاشمی با شراکت محمدجواد باهنر و محمدرضا مهدوی کنی شرکتی به نام دژساز تأسیس کرد و با فعالیتهای عمرانی بر روی زمینهای موقوفه تولیت موفق شد سرمایه خود را زیاد کند.
عباس پالیزدار، دبیر کمیته تحقیق و تفحص از قوه قضاییه در دو سخنرانی جنجالی خود، افشا کرد که ۵۰ تن از مقامات و روحانیان بلندپایه نظام جمهوری اسلامی در فساد اقتصادی، از جمله، علیاکبر هاشمی رفسنجانی و برخی از فرزندانش مانند مهدی هاشمی دست دارند.
تألیفات
جستارهای وابسته
موزه ریاستجمهوری رفسنجان
پانویس
منابع
هاشمی رفسنجانی در دقیقه ۹۰ نامزد ریاست جمهوری شد خبرگزاری فارس
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی
اکبر هاشمی رفسنجانی در توییتر
مجمع تشخیص مصلحت نظام
نقش هاشمی رفسنجانی در قتلهای سیاسی میکونوس (مرکز اسناد حقوق بشر ایران در نیویورک)
سریال معمای شاه در بخشهایی به زندگی رفسنجانی در دوران پهلوی و انقلاب پرداختهاست
ائتلاف فراگیر اصلاحطلبان: گام دوم
اعضای حزب جمهوری اسلامی
اعضای حزب کارگزاران سازندگی ایران
اعضای حزب مؤتلفه اسلامی
اعضای شورای انقلاب اسلامی ایران
اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام
اعضای هیئت بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
افراد پادکمونیست اهل ایران
افراد جنگ ایران و عراق اهل ایران
افراد مربوط به انقلاب ۱۳۵۷ ایران
امامان جمعه شهر تهران
اهالی رفسنجان
اهالی کرمان
ترورشدگان توسط گروه فرقان
خاطرهنویسان اهل ایران
خاکسپاریها در آرامگاه خمینی
خانواده هاشمی رفسنجانی
درگذشتگان ۱۳۹۵
درگذشتگان ۲۰۱۷ (میلادی)
درگذشتگان از بیماری مرتبط قلبی
درگذشتگان به علت بیماریهای قلبی و عروقی
دریافتکنندگان نشان فتح
رؤسای مجلس خبرگان رهبری
رؤسای مجلس شورای اسلامی
رئیسجمهورهای ایران
روحانیان شیعه اهل ایران
روحانیان شیعه اهل کرمان
روحانیان شیعه دوازدهامامی
زادگان ۱۳۱۳
زادگان ۱۹۳۴ (میلادی)
زندانیان کمیته مشترک ضدخرابکاری
سران کشور ایران در ۱۳۷۵
سران کشور ایران در ۱۳۷۶
فرماندهان قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا
کارآفرینان اهل ایران
ماجرای ایران-کنترا
نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۶۸)
نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۷۲)
نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۸۴)
نامزدهای ردصلاحیتشده انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۹۲)
نجاتیافتگان از ترور اهل ایران
نمایندگان تهران در مجلس شورای اسلامی
نمایندگان دوره اول مجلس شورای اسلامی
نمایندگان دوره دوم مجلس شورای اسلامی
نمایندگان دوره سوم مجلس شورای اسلامی
نمایندگان مجلس خبرگان رهبری
نویسندگان سیاسی اهل ایران
نویسندگان متون دینی اهل ایران
نویسندگان مرد اهل ایران
وزیران دولت ایران |
7695 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF%20%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF | محمود احمدینژاد | محمود احمدینژاد (زادهٔ ۶ آبان ۱۳۳۵) سیاستمدار ایرانی است که از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ ششمین رئیسجمهور ایران بود. وی همچنین از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ اولین استاندار اردبیل و از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ شهردار تهران بود. او هماکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و دانشیار دانشگاه علم و صنعت ایران است.
احمدینژاد در سال ۱۳۵۴ برای تحصیل در مهندسی راه و ساختمان وارد دانشگاه علم و صنعت ایران شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷، او به عنوان نماینده علم و صنعت در جلسات انجمنهای اسلامی دانشگاهها شرکت میکرد. او تحصیلات خود را در این دانشگاه تا اخذ دکترای مهندسی عمران ادامه داد و در ۱۳۶۸ به عضویت هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت ایران درآمد. او در دوران دهه شصت فرمانداری ماکو و خوی را بر عهده داشت. وی در ۱۳۷۲ به عنوان اولین استاندار اردبیل منصوب شد و تا ۱۳۷۶ این سمت را بر عهده داشت. احمدینژاد در سال ۱۳۷۹ برای نمایندگی ششمین دوره مجلس شورای اسلامی از تهران نامزد شد که پیروز نشد.
احمدینژاد در سال ۱۳۸۲ به عنوان شهردار تهران برگزیده شد و در این مقام در انتخابات نهم ریاست جمهوری ایران شرکت کرد و در ۳ تیر ۱۳۸۴ در دور دوم از این دوره با کسب ۱۷ میلیون رأی و با ۲۶٪ اختلاف نسبت به رقیب خود اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری، پیروز شد. او در سال ۱۳۸۸، در پی انتخاباتی مناقشه برانگیز با ۲۴ میلیون و ۵۹۷ هزار رأی و ۲۹٪ درصد اختلاف نسبت به نامزد بعدی، میرحسین موسوی، پیروز شد و برای دومین بار به ریاستجمهوری رسید. از جمله اقدامات احمدینژاد در دورهٔ ریاست جمهوری، اجرای طرح تحول اقتصادی بود که طبق آن سوخت سهمیهبندی شد و همچنین یارانههای سوخت، آب، برق و مواد غذایی تدریجاً حذف بهطور نقدی به مردم پرداخت شد. از دیگر اقدامات او پروژهٔ مسکن مهر به منظور خانهدار کردن خانوادههای کم درآمد بود. در دورهٔ ریاست جمهوری او روابط با کشورهای در حال توسعه بر کشورهای توسعه یافته اولویت یافت و برنامهٔ هستهای ایران با وجود فشارهای بینالمللی که منجر به اعمال تحریمهای اقتصادی شورای امنیت، آمریکا و اروپا علیه ایران شد، به پیش برده شد. او در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ و ۱۴۰۰ نامزد شد اما صلاحیتش مورد تأیید شورای نگهبان قرار نگرفت.
کودکی و جوانی
کودکی و نام خانوادگی
محمود احمدینژاد در ۶ آبان سال ۱۳۳۵ در بخش آرادان از توابع گرمسار در استان سمنان به دنیا آمد. به گفته وی پدرش آهنگر بود و هفت فرزند داشت. محمود احمدینژاد، که چهارمین فرزند خانوادهاست، به همراه خانواده در سن یکسالگی به تهران آمده و ساکن تهران شدند. در تصاویری که از صفحه آخر شناسنامه محمود احمدینژاد منتشر شده، توضیحاتی در مورد تغییر نام خانوادگی وی دیده میشود. رابرت تیت، خبرنگار روزنامه گاردین نوشت که نام خانوادگی قبلی او «صبورچیان» (به معنای رنگرز) بودهاست. داوود احمدینژاد برادر او نیز در مصاحبه خود با روزنامه شرق اعلام داشت که نام خانوادگی آنها صباغیان بودهاست. خود او نیز در مصاحبهای در مقابل سؤال اردشیر احمدی دربارهٔ نام خانوادگی خود اظهار کرد که صبّاغیان نام فامیلی آنها بودهاست و نه صبورچیان. دلیل انتخاب صبّاغیان را هم بخاطر شغل پدربزرگ خود عنوان نمود.
تحصیلات
وی دوران تحصیل خود را تا مقطع پایانی متوسطه در مدرسههای تهران از جمله مدرسه سعدی و دبیرستان نمونه دولتی دانشمند پشت سر گذاشت و با کسب رتبه ۱۳۲ از کنکور سراسری در سال ۱۳۵۴ در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه علم و صنعت ایران دوره تحصیلات عالی را شروع کرد. در سال ۱۳۶۵، پس از فارغالتحصیل شدن در مقطع لیسانس در همان سال (پس از ۱۱ سال)، در مقطع کارشناسی ارشد همان دانشگاه پذیرفته شد و در سال ۱۳۶۸ نیز به عضویت در هیئت علمی دانشکده عمران دانشگاه علم و صنعت ایران درآمد. در سال ۱۳۷۶ و همزمان با داشتن سمت استانداری اردبیل و مشاور فرهنگی وزیر فرهنگ و آموزش عالی مدرک تحصیلی دکترا در رشته مهندسی و برنامهریزی حمل و نقل ترافیک را به دست آورد. وی طی تدریس در این دانشگاه، پژوهشهای علمی، راهنمایی چند پایاننامه کارشناسی ارشد در زمینههای مختلف مهندسی حمل و نقل را، بر عهده داشتهاست. احمدینژاد در دوران دانشجویی عضو انجمن اسلامی و تیم فوتبال دانشگاه علم و صنعت ایران بود. او از هدایتکنندگان اصلی طیف فکری طرفداران خط امام در انجمن اسلامی بود، و به فعالیتهای سیاسی میپرداخت. مجتبی ثمره هاشمی، صادق محصولی، مسعود زریبافان و علیرضا علیاحمدی از دوستان دوران دانشجویی احمدینژاد بودند.
ادعای شرکت در گروگانگیری سفارت آمریکا
پس از انتخاب محمود احمدینژاد به ریاست جمهوری چند نفر از کارمندان سفارت آمریکا که در جریان تصرف سفارت آمریکا به گروگان گرفته شده بودند، احمدینژاد را یکی از گروگانگیرها معرفی کردند. علاوه بر این برخی گروههای بسیجی در ایران نیز وی را از شرکت کنندگان در این واقعه نام برده بودند. با این حال سازمان سیا معتقد است که هیچ مدرکی تاکنون دال بر این ادعاها قابل اثبات نبودهاست.
این موضوع بلافاصله از سوی تعدادی از دانشجویان فعال در ماجرای اشغال سفارت آمریکا رد شد. ابراهیم اصغرزاده نیز از مخالفت احمدینژاد با پیشنهاد تصرف سفارت آمریکا خبر داد. ابراهیم اصغرزاده اظهار داشت: «احمدینژاد کمونیسم را خطر جدیتری میپنداشت و به جای آن اشغال سفارت شوروی را پیشنهاد میکرد.» به همین جهت ابراهیم اصغرزاده، محسن میردامادی و حبیبالله بیطرف همگی مصمم شده و احمدینژاد را از عملیات خارج کردند. البته ایده حمله به سفارت شوروی را کسی جدی نگرفت. عباس عبدی نیز گفت احمدینژاد پس از اشغال سفارت میخواست به ما بپیوندد، اما ما اجازه ندادیم وارد سفارت شود یا به گروه ما بپیوندد.
دهه شصت
احمدینژاد در دههٔ شصت خورشیدی، چهار سال سمت معاون و فرماندار ماکو و خوی در استان آذربایجان غربی و دو سال سمت مشاور استاندار کردستان را بر عهده داشت.
دعاوی شرکت در ترور قاسملو
پس از آنکه پیتر پلز سخنگوی حزب سبز اتریش اعلام کرد که احمدینژاد در ترور عبدالرحمان قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران در وین نقش داشتهاست، سخنگوی وزارت کشور اتریش اعلام کرد که تحقیقاتی را در این زمینه آغاز خواهد کرد. این موضوع توسط دو نفر از چهرههای اطلاعاتی اصلاح طلب، سعید حجاریان و علی ربیعی (عضو شورای عالی امنیت ملی) تکذیب شد.
حضور در جنگ
به نوشته تابناک وی در دوران جنگ ایران و عراق به عنوان داوطلب بسیج در قسمتهای متعدد جبهه به ویژه مهندسی حضور پیدا کرد.
استانداری اردبیل
احمدینژاد در سال ۱۳۷۲، در دولت دوم اکبر هاشمی رفسنجانی در شرایطی که به عنوان مشاور فرهنگی وزیر فرهنگ و آموزش عالی فعالیت میکرد به سمت استانداری استان تازه تأسیس اردبیل برگزیده شد و تا پایان کار دولت دوم رفسنجانی (سال ۱۳۷۶) این سمت را بر عهده داشت. برخی اقدامات و دستاوردهای او در زمان استانداری به شرح زیر است:
راهاندازی تشکیلات اداری استان
انتخاب به عنوان استاندار نمونه کشور در سه سال متوالی
استانداری برتر در زمینه فعالیت عمرانی
بازسازی ۷۵۰۰ واحد مسکونی تخریب شده در جریان زلزله اردبیل در طول ۷ ماه.
اقدامات احمدینژاد در بازسازی سریع خانههای تخریبشده در زمان زلزله اردبیل در سال ۱۳۷۵ که هزار کشته به جای گذاشت، مورد تقدیر قرار گرفت؛ ولی در آرای انتخابات ریاست جمهوری در استان اردبیل او از میان هفت کاندیدای انتخاباتی رتبه ششم را به دست آورد، منتقدان او، این رأی را نشانه نارضایتی مردم اردبیل از استانداری او دانستند.
احمدینژاد در انتخابات دوره ششم ریاست جمهوری و دورهٔ دوم هاشمی رفسنجانی، زمانی که استاندار اردبیل بود، از مسئولان ستاد تبلیغاتی هاشمی در تهران بود.
در زمان استانداری اردبیل، شکایت وی مبنی بر نشر اکاذیب از روزنامه سلام، همراه با کیفرخواست یکی از اعضای موتلفه از طرف نمایندگان، در روند تعطیلی روزنامه سلام در تیرماه ۱۳۸۷ مؤثر بود. این در حالی بود که وزارت اطلاعات به عنوان شاکی اصلی، شکایت خود را از روزنامه سلام پس گرفته بود.
وی پس از پایان فعالیت در اردبیل، در سال ۱۳۷۷ کاندیدای نخستین دوره انتخابات شورای شهر تهران و در سال ۱۳۷۸ کاندیدای ششمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از تهران زیر عنوان «فهرست ۳۰ نفره ائتلاف خط امام و رهبری» در کنار هاشمی رفسنجانی، علی لاریجانی و غلامعلی حدادعادل بود که در هر دو انتخابات ناکام شد. وی همچنین متهم به دستکاری در نتیجه انتخابات از طرف شورای نگهبان است. او رئیس ستاد انتخاباتی اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات دوره ششم مجلس شورای اسلامی در منطقه نارمک بود.
شهرداری تهران
احمدینژاد در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۲ و به دنبال پیروزی فهرست آبادگران در انتخابات دوم شورای اسلامی شهر تهران با ۱۲ رای به عنوان شهردار این شهر توسط این شورا انتخاب شد. احمدینژاد در دوره شهرداری اقداماتی چون جایگزین کردن تعداد زیادی از چراغهای قرمز و تقاطعها با دور برگردان، تلاش ناموفق برای پلمپ نمایشگاه بینالمللی تهران، تغییر مدیریت و محتوای روزنامه همشهری، صدور مجوز ساخت برجباغها، تقویت و تأسیس مراکز مذهبی و دستههای سینه زنی در شهرداری و برگزاری سالانه نمایشگاه عطر سیب، برخورد با فرهنگسراها به عنوان محل فساد و منکر، و تعطیل کردن برخی مراکز فرهنگی شهرداری چون خانه تئاتر، اداره تئاتر، آموزشگاه مجسمهسازی، تئاتر نصر و تئاتر پارس بود. در انتها مدیریت وی، ۳۲۰ میلیارد تومان از حساب سازمان فرهنگی هنری مفقود شد.
انتخابات ریاست جمهوری
انتخابات ریاستجمهوری دوره نهم ۱۳۸۴
وی در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، با شعار انتخاباتی «میشود و میتوانیم» وارد عرصه رقابت شد.
شعارها و برنامهها برای انتخابات
از مهمترین برنامهها و شعارهای انتخاباتی وی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
دولت کارآمد و عدالتگستر
عدم وجود حرکت سختگیرانه در مورد حجاب بانوان ایرانی
سلامت مدیران
مبارزه با فساد اداری
پیشگیری از بروز شکاف بین دولت و مردم
تشکیل «دولت اسلامی»
تثبیت و تقویت آرمانخواهی و برائت از ایدهآلیسم
گفتمان خدمت به جای قدرت
علمیکردن مدیریت
کاهش نرخ تورم از طریق کاهش هزینههای دولت و کاهش نرخ سود بانکی
بسط توسعه سیاسی از طریق بالا بردن قدرت نقد و مشارکت مردم
اولویت دادن به تولید داخلی
حضور دولت در هر استان برای حل مشکلات بخشی
کاهش تصدیگری دولت
بالندگی فرهنگ از طریق تقویت هویت ملی و تاریخی و اسلامی ایران
ایجاد فضای آرمانی و آرمانخواهی در کشور برای مقابله با معضلات فرهنگی
گفتگوی بدون واسطه با مردم و کاستن از سفرهای غیرضروری خارجی و خودداری از همراه بردن خانواده و افراد غیرلازم در سفرهای خارجی، بخشهایی از وعدههایی بود که احمدینژاد قبل و بعد از انتخاب به ریاست جمهوری در این زمینه به مردم ایران داد.
«دیده شدن پول نفت بر سر سفرههای مردم» یکی از شعارهای انتخاباتی محمود احمدینژاد بود. وی در اولین سخنرانی پس از پیروزی در انتخابات باز هم وعده دیده شدن پول نفت بر سر سفره مردم را اعلام کرد. وی گفت که صنعت نفت ایران در اختیار یک خانواده خاص است که در جریان انتخابات از آن به نفع خود سوءاستفاده کردهاند. او شفافسازی صنعت نفت و گاز ایران و مبارزه با مافیا را از اهداف خود اعلام کرد: «فضای حاکم بر قراردادهای (نفتی) ما در زمینه تولید و صادرات روشن نیست. ما باید آن را شفاف سازیم.» او هیچگاه آنچه را که مافیای نفت مینامید روشن نساخت و در دوران ریاست جمهوری اش چندین قرار داد نفتی را در اختیار سپاه پاسداران قرار داد و اختیار فروش نفت را نیز برخلاف قانون به بنیاد مستضعفان سپرد.
به گفتهٔ او، این در قالب طرح سهام عدالت عملی شده، و به زودی سود این سهام نیز، عاید ۲ دهک پایین جامعه، بازنشستگان و دیگر کسانی که مستحق دریافت این سهام بودهاند، میشود.
وی در دور اول با کسب ۱۹٪ آرا پس از اکبر هاشمی رفسنجانی(۲۱٪) یعنی با کسب ۵ میلیون و ۷۱۱ هزار و ۶۹۶ رأی یعنی ۵۰۰ هزار و ۲۴۱ رأی کمتر از اکبر هاشمی رفسنجانی نفر دوم شد، و به دور دوم انتخابات راه یافت. در دور دوم، با کسب ۱۷ میلیون و با فاصله ۷ میلیونی از هاشمی رفسنجانی توانست رئیسجمهور ایران شود.
انتخابات ریاستجمهوری دوره دهم ۱۳۸۸
در این دوره احمدینژاد با وارد کردن اتهامهای اقتصادی به خانوادهٔ اکبر هاشمی رفسنجانی و همچنین خانوادهٔ علیاکبر ناطق نوری و محسن صفایی فراهانی در مناظره با میرحسین موسوی خبرساز شد.
وی در این انتخابات که با ۸۵٪، بیشترین مشارکت مردمی در انتخاباتهای ریاست جمهوری ایران را شاهد بود، با کسب ۲۴٬۵۹۲٬۷۹۳ رأی و ۶۲٪ آراء پیروز شد. سه تن از کاندیداهای رقیب وی یعنی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محسن رضایی نتیجه انتخابات را زیر سؤال بردند و بزرگترین اعتراض ایرانیان سراسر جهان علیه جمهوری اسلامی طی ۳۰ سال پیش از آن تاریخ شکل گرفت. محسن رضایی در هفته دوم پس از انتخابات به علت «شرایط ویژه کشور» از پیگیری شکایتش منصرف شد و بعدها با نفی تقلب در انتخابات گفت «ما باید به به سازوکارهای قانون اساسی احترام میگذاشتیم.»
شورای نگهبان به عنوان مرجع رسمی رسیدگی به شکایات و اعتراضها پس از بررسی، در گزارش تفصیلی خود صحت دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری را تأیید کرد. ولی کمیته صیانت از آرای موسوی شورای نگهبان را متهم به چشمپوشی از تخلفات انتخاباتی و ارائه اطلاعات نادرست کرد. یک عضو ستاد انتخاباتی محسن رضایی به اظهارات سخنگوی شورای نگهبان مبنی بر کاهش آرای محسن رضایی در بازشماری آراء واکنش نشان داد و او را به خلاف گویی متهم کرد. در اعتراضات به نتیجه انتخابات این دوره، در روز ۲۵ خرداد، حدود ۳ میلیون نفر از معترضان با حضور موسوی و اصلاحطلبان دیگری چون محمد خاتمی (رئیسجمهور سابق ایران) و مهدی کروبی (دیگر نامزد معترض انتخابات) در راهپیمایی بزرگی در خیابانهای مرکزی تهران، تا میدان آزادی شرکت کردند که بزرگترین راهپیمایی ضد دولتی از زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷ لقب گرفت. هنگام پایان راهپیمایی، با آتشگشودن عدهای از نیروهای شبهنظامی در میدان آزادی، تعدادی از مردم کشته و زخمی شدند و در بامداد همان روز با حملهٔ خشونتبار نیروهای شبهنظامی به کوی دانشگاه تهران و سایر دانشگاهها، تعدادی از دانشجویان کشته و زخمی شدند. پس از آن در تاریخ ۲۶، ۲۷ و ۲۸ خرداد نیز، راهپیماییهای گسترده و آرام معروف به «راهپیماییهای سکوت»، با شرکت صدها هزار تن از معترضان در تهران برگزار شد.
تشکیل دولت
دور اول
آغاز ریاست جمهوری
احمدینژاد در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۸۴ متن کامل برنامهٔ دولت خود را اعلام کرد. او دولت خود را «دولت مهرورزی» یا «دولت مهر» نامید.
گزینش وزرا
احمدینژاد در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۸۴ کابینهٔ پیشنهادی خود را به مجلس معرفی کرد. یکی از شروط گزینش وزرا از سوی احمدینژاد موافقت آنان با مفاد میثاقنامهای تحت عنوان «میثاقنامهٔ دولت اسلامی» و امضای آن بود. برخلاف بسیاری از پیشبینیها مبنی بر انتخاب تمامی نامزدها از سوی مجلس شورای اسلامی، نمایندگان پس از تحقیق و بحث پیرامون وزیران پیشنهادی، در تاریخ ۲ شهریور ۱۳۸۴ چهار تن از آنان را فاقد صلاحیت احراز پست وزارت تشخیص داده و به بقیه رأی اعتماد دادند. اشعری، علیاحمدی، هاشمی و سعیدلو که به ترتیب برای وزارتخانههای آموزش و پرورش، تعاون، رفاه و تأمین اجتماعی و نفت پیشنهاد داده شده بودند موفق به کسب رأی اعتماد از مجلس نشدند.
احمدینژاد طبق قانون اساسی، سه ماه فرصت داشت تا افراد دیگری را به جای نامزدهای رد صلاحیت شده به مجلس پیشنهاد بدهد.
وی دو وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و اطلاعات کابینهٔ نهم را ۸ روز پیش از پایان کار دولت نهم عزل کرد.
دور دوم
احمدینژاد برنامههای اقتصادی خود را بر اساس آنچه اقتصاد اسلامی و اقتصاد عدالت محور خوانده بود، پایهریزی کرد و با شعار امتداد مهر و آوردن پول نفت بر سر سفرههای مردم نظر مردم را به خود جلب کرد و اجرای طرحهای طرح تحول اقتصادی، احداث بنگاههای زود بازده، طرح مسکن مهر، طرح هدفمندسازی یارانهها و صندوق مهر را در اولویت کاری در هشت سال مدیریت خود قرار داد.
امضای حکم ریاست جمهوری
حکم ریاست جمهوری او در روز ۱۲ مرداد از سوی رهبر جمهوری اسلامی امضاء شد و او ۱۴ مرداد، در محل مجلس شورای اسلامی سوگند خورد. در این دو مراسم برای اولین بار رئیسجمهور اسبق و نیز رئیس مجلس خبرگان رهبری و دو تن از رقبای انتخاباتی او حضور نداشتند. محسن رضایی رقیب دیگر او هم اعلام کرد برای احترام به رهبری در مراسم شرکت میکند.
گزینش وزرا
او در تاریخ جمهوری اسلامی ایران تنها رئیسجمهوری است که در دولت دوم خود، ۳ زن را برای تصدی مقام وزارت به مجلس معرفی کرد که فقط یکی از آنها (وزیر پیشنهادی بهداشت) موفق به اخذ رأی اعتماد شد. بررسی رأی اعتماد وزیران پیشنهادی کابینهٔ دوم وی، از روز یکشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۸ در مجلس آغاز شد.
عملکرد دولت
سیاست داخلی
آزادیهای اجتماعی
وی پیش و پس از پیروزی، بارها خود را از حامیان آزادیهای اجتماعی معرفی کرده و گفت هنگامیکه رقبای چپ گرایش در سالهای اول انقلاب با جوانان برخورد میکردهاند وی با آنان مخالفت میکرده: «همین آقایان مینیبوس سر خیابانهای تهران میگذاشتند و سرباز میگذاشتند که آرایشهای خانمهای مردم را کنترل کنند و هر کدام غلیظ بود، سوار مینیبوس کنند و ما معترض بودیم که اینها خلاف شرع است. حق ندارید با مردم اینگونه برخورد کنید، اینها مردم ما هستند». پس از بحثهای مطرح شده راجع به طرح ارتقای امنیت اجتماعی فرمانده نیروی انتظامی (احمدی مقدم) عنوان کرد اختیار تعیین نوع پوشش مردم در طرح ابلاغی توسط احمدینژاد به پلیس داده شدهاست و او در جریان جزئیات این طرح هم بودهاست.
الگوی نو تعداد فرزندان خانواده و راهبرد جمعیتی
پیش از محمود احمدینژاد به ویژه پس از پایان جنگ ۸ ساله ایران و عراق، بینش بیشتر مردم ایران بر پایه شعار «فرزند کمتر زندگی بهتر» بود (شعاری که در دولت علی اکبر هاشمی رفسنجانی مطرح شده بود) که این دیدگاه با آغاز ریاست جمهوری محمود احمدینژاد نیز در اندیشه مردم باقیمانده بود. رئیسجمهور ایران در مهرماه ۱۳۸۵ این شیوه زندگی و مهار جمعیت را نکوهش کرد و داشتن تنها دو کودک یا کمتر را، روش و راهبردی نادرست برشمرد. ششمین رئیسجمهور ایران توانایی دولت در گرداندن و برآمدن یکصد و بیست میلیون نفر جمعیت را، کاری شدنی و بیخدشه برشمرد. این سخنان مورد سرزنشهای بسیاری قرار گرفت و از دید کارشناسان یک بدنگری دربارهٔ تنظیم خانوار انگاشته شد. البته این در هنگامی بود که نرخ گرانی در ایران پایداری بسنده را نداشت و درصد بیکاری ۱۱٪ برآورد شده بود. این گفتهها یادآور و پیگیری رویه روحالله خمینی مبنی برداشتن فرزند بیشتر در سالهای آغازین انقلاب اسلامی ایران بود.
بعداً رهبر جمهوری اسلامی ایران، خامنهای نظر احمدینژاد را تأیید کرد. او گفت: «ما اگر چنانچه با این شیوهای که امروز داریم حرکت میکنیم پیش برویم، در آیندهٔ نه چندان دور، یک کشور پیری خواهیم بود که علاج این بیماری پیری هم در حقیقت در دسترس نیست… طبعاً این کشور با این سطح وسیع، با این تنوّع آب و هوایی، با این امکانات فراوان زیرزمینی، با این استعداد بالقوّهی علمی که در این کشور وجود دارد، میتواند یک کشور پر جمعیّتی باشد و ان شاءالله خودش هم این جمعیت را اداره کند؛ یعنی همچنان که ما فکر میکنیم که اگر چهار پنج بچّه افتاد روی دوش یک خانواده وضع زندگیشان چگونه خواهد شد، فکر این را هم بکنید که این چهار پنج بچّه وقتی بزرگ شدند و کاری پیدا کردند و شغلی پیدا کردند چه کمکی میتوانند به پیشرفت کشور بکنند؛ یعنی این را هم باید فکر کرد.»
لحن گفتار
احمدینژاد دارای لحن و ادبیاتی است که رؤسای جمهور پیشین ایران از آن استفاده نمیکردند. کارشناسان حوزه سیاست و دیپلماسی استفاده از این ادبیات را صحیح نمیدانند.
نمونههایی از ادبیات محمود احمدینژاد: مثل کُره بز، آبو بریز همون جایی که می سوزه، اون ممه رو لولو برد، خس و خاشاک، بگمبگم و… علاوه بر تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه نیز از طرز گفتار او انتقاد کردهاست.
فرهنگ و دانشگاه
مطرح کردن «انقلاب فرهنگی دوم» توسط هواداران دولت، ادعای ممانعت از تحصیل عدهای دانشجویان منتقد، انتصاب افراد روحانی به ریاست دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی، بازنشسته کردن اجباری استادان، احضار فعالان دانشجویی به کمیتههای انضباطی و در مواردی اخراج آنان، تنش و اعتراضات گسترده دانشجویی در دانشگاههای مختلف، از تحولات مهم دوره وی در دانشگاهها بود.
محمود احمدینژاد در روز ۲۱ آذر ۱۳۸۵ برای سخنرانی در دانشگاه امیر کبیر حضور یافت که با استقبال عدهای از دانشجویان و اعتراض شدید تعدادی دیگر از دانشجویان مواجه شد. به گفته برخی شاهدان این عمل نمایشی، معترضان در این تجمع شعارهایی علیه اقدامات محمود احمدینژاد و وزیر آموزش عالی داده و شعار مرگ بر دیکتاتور سر دادند و عکس احمدینژاد نیز به آتش کشیده شد.
خبرگزاریها گزارش کردهاند که درگیری لفظی و در برخی موارد فیزیکی مخالفان و موافقان احمدینژاد در طول مراسم تکرار میشد. مخالفان به اقدامات احمدینژاد در دانشگاهها اعتراض داشتند.
احمدینژاد در واکنش به آتشزدن عکس وی در هنگام سخنرانی، خطاب به دانشجویان گفت:
«اگر هزار بار هم بسوزیم، عقبنشینی نمیکنیم.»
مدتی بعد، احمدینژاد در مطلبی تحت عنوان «آزادی» که در وبلاگ خود منتشر کرد، با اشاره به مراسم دانشگاه امیرکبیر از این ماجرا به عنوان جلوهای از آزادی در ایران یاد کرد و گفت که از اهانت تعدادی از دانشجویان ناراحت نشدهاست.
سؤال نمایندگان مجلس
سؤال نمایندگان مجلس از محمود احمدینژاد در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ برگزار شد که با واکنشهایی از سوی محمود احمدینژاد، حامیان و مخالفانش مواجه شد.
نمایندگان مجلس سؤالاتی دربارهٔ اقتصاد، مترو، مکتب ایرانی، حجاب اسلامی، غیبت یازده روزه محمود احمدینژاد، وزیر ورزش و عزل منوچهر متکی پرسیدند که پاسخهای احمدینژاد حاشیههایی را در پی داشت.
خانهنشینی یازدهروزه
یکی از اتفاقهای مهم دوران ریاست جمهوری وی در پی استعفای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات وقت در ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ شکل گرفت که منجر به غیبت یازده روزه اش از حضور در جامعه، تعطیلی تمامی فعالیتها و ریاست قوه مجریه شد. پذیرش استعفاء توسط او و مخالفت رهبر ایران با کنار رفتن حیدر مصلحی و پس از آن توصیهٔ سید علی خامنهای به وزیر اطلاعات برای باقی ماندن در جایگاه خود موجب این واکنش از سوی محمود احمدینژاد گشت.
پخش فیلم ملاقات مرتضوی با فاضل لاریجانی در مجلس
در ۱۵ بهمن ۹۱ در جریان استیضاح عبدالرضا شیخالاسلامی، وزیر کار وقت، احمدینژاد به منظور دفاع از وزیر کار به مجلس رفت و در حین سخنرانی خود در دفاع از وزیر کار، خواهان پخش فیلم ملاقات فاضل لاریجانی و مرتضوی رئیس سازمان تأمین اجتماعی شد. پس از پخش دقایقی از این فیلم، رئیسجمهور احمدینژاد به دلیل کیفیت نامناسب به خواندن صحبتهای انجام شدهٔ آن پرداخت. محتوای این ویدئو مربوط به دیدار سعید مرتضوی رئیس تأمین اجتماعی و فاضل لاریجانی برادر رئیس مجلس دربارهٔ درخواست رشوهٔ ۳۰۰ میلیونی توسط فاضل لاریجانی از مرتضوی و قرارداد واگذاری شرکتهای تأمین اجتماعی به بخش خصوصی بود.
در خلال خواندن متن این گفتگو توسط رئیسجمهور، مجلس برای دقایقی دچار تنش شد.
بعد از پخش ویدئو هم تعداد زیادی از نمایندگان نسبت به این موضوع انتقاد داشتند که علی لاریجانی در واکنش به شلوغی صحن علنی گفت:
«امروز روز مهمی است. اجازه بدهید حرفشان را بزنند اگر موضوعی راجع به بستگان ما بوده، بگذارید در اینباره حرفی بزنند».
پس از پایان سخنان احمدینژاد، علی لاریجانی سخنان وی را نامربوط به استیضاح و «تهمت» و «اتهام» خواند و مشکل احمدینژاد را آن دانست که «بر اساس سلیقه عمل میکند و به قانون تمکین نمیکند».
لاریجانی با «مافیایی» خواندن ضبط این جلسه، گفت: «اقدامات مافیایی و توطئهآمیز در سطح یک رئیسجمهور نیست و برخی رفتارهای دولت کیان اخلاقی جامعه را به فساد میکشاند. رئیسجمهور ادبیات اخلاقی را رعایت نمیکند استیضاح یک چیز بود چرا اینها را مطرح کردید؟ اما خوب شد شما که مرتب در جامعه «بگم بگم» راه انداختهاید این فیلم را پخش کردید و حرفتان را زدید تا مردم شخصیت شما را بیشتر بشناسند».
علی لاریجانی همچنین به نقل از داوود احمدینژاد، برادر محمود احمدینژاد، گفت که اطرافیان رئیس دولت با سازمان مجاهدین خلق و بیگانگان رابطه دارند و دچار فساد مالی هستند.
پس از سخنان لاریجانی، احمدینژاد خواستار صحبت کردن شد که لاریجانی چنین اجازهای به او نداد و گفت: «شما شئونات جمهوری اسلامی را رعایت نکردید و اتهام زدید. دیگر حقی برای صحبت کردن ندارید، به سلامت».
برخی تحلیلگران از وقایع این روز با عنوان «یکشنبهٔ سیاه» یاد کردند. این وقایع با عتاب شدید رهبر جمهوری اسلامی روبرو شد.
موافقان و مخالفان
رهبر ایران سید علی خامنهای وی را به خاطر مقاومت در برابر فشارهای بینالمللی برای متوقف ساختن برنامه اتمی ایران مورد تمجید قرار دادهاست. وی همچنین اعضای کابینه دولت او را به خاطر رد عقاید غربی، که به قول وی در دولت قبلی نفوذ کرده بود، ستود.
یکی از موافقان وی، فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام است که با انتشار کتابی، احمدینژاد را «معجزه هزاره سوم» نامید.
میرحسین موسوی نخستوزیر پیشین ایران در انتقاد از عملکرد دولت احمدینژاد گفتهاست که «عملکرد این دولت آبروی ایرانیان را در جهان بردهاست». او در ادامه تصریح کرده که نباید کارهایی انجام شود که حیثیت کشور ایران در جهان خدشهدار شود.
علی لاریجانی، نامههایی در اعتراض به قانونشکنیهای دولت به احمدینژاد نوشت.
مهدی کروبی از دیگر منتقدان وی گفت: «احمدینژاد را رئیسجمهور ایران نمیدانم.». کروبی «واکنشهای خودجوش» مردم به نتیجه انتخابات را که به گفته مقامات دولت احمدینژاد به پیروزی او انجامیدهاست بیانگر «عدم مشروعیت این نتیجه» دانستهاست.
هوگو چاوز از حامیان احمدینژاد گفت: «دنیا باید به پیروزی احمدینژاد احترام بگذارد». رئیسجمهوری ونزوئلا، در یکی از نطقهای هفتگیش در ۳۱ خرداد ۱۳۸۸ در رادیو و تلویزیون آن کشور، گفت: «برخی میخواهند با خدشهدار کردن پیروزی تمامعیار احمدینژاد، دولت و انقلاب اسلامی را تضعیف کنند».
هدفمندی یارانهها
از ابتدای زمزمههای آغاز هدفمندی، این طرح انتقادها و مخالفتهای بسیاری را از سوی افراد مختلف متوجه خود میدید و ظن این میرفت که کلید خوردن طرح میتواند فشارهایی را به لحاظ اقتصادی به مردم وارد آورد. احمدینژاد حامی اجرای طرح فوق بود و باور داشت با اجرای طرح فقر ریشهکن میشود و حتی در اوان اجرای طرح نیز فشاری بر مردم وارد نمیگردد. عزتالله یوسفیان عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در این خصوص گفت که در سالهای ابتدایی اجرای طرح بر شدت مشکلات مردم افزوده میشود، او همچنین اظهارات احمدینژاد در مورد عدم ورود هرگونه فشار بر قشرها مردم را مردود و این گفتهها را «در حد حرف» دانست. در اوان اجرای این طرح بسیاری از نمایندگان مجلس از خطر ورود شوک اقتصادی و فشار بر قشرها متوسط و به خصوص ضعیف جامعه خبر میدادند.
عملکرد احمدینژاد همواره بخاطر نحوه اجرای طرح هدفمندی یارانهها مورد نقد بودهاست و از این حیث به پوپولیسم متهم شده؛ روزنامه ایران طی مقاله ای به نقل از علی سرزعیم در این خصوص نوشت که اصل این ایده که قیمت حاملهای انرژی را اصلاح و درآمد آن را بهصورت مساوی میان مردم تقسیم کنند پوپولیسم نیست، به گفته او اصلاحطلبان به اشتباه تصور میکردند که این ایده پوپولیستی است و حتی افرادی مثل محسن رنانی و جوادی آملی و سیاستمداران این تصور اشتباه را داشتند، درحالی که پرداخت یارانه نقدی کار درستی بود. به بیان او برخی منتقدان شیوه اجرای این طرح را بد میدانستند، علی سرزعیم در این خصوص باور دارد که همین اجرای ضعیف نیز بعضاً موجب کاهش فقر و نابرابری شدهاست.
مسکن
وضعیت مسکن در دولت احمدینژاد از موضوعات چالشبرانگیز در دولتهای نهم و دهم بودهاست. درحالیکه این دولتمردان معتقدند که توانستهاند با کمک پروژه مسکن مهر، قیمت مسکن در کشور را مهار کنند، بر اساس مرکز آمار ایران، در خلال سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۱ متوسط قیمت هر مترمربع زیربنای مسکونی در تهران ۴۵۹ درصد افزایش یافتهاست. مسکن مهر طرحی در دولت محمود احمدینژاد، برای خانهدار کردن قشرهای کم درآمد بود که طبق آن دولت با واگذاری زمین رایگان سعی داشت خانهسازی را تشویق کند. این طرح پس از افزایش شدید بهای مسکن در ایران شروع شد. این طرح مورد اقبال دهکهای پایین جامعه قرار گرفت اما دولت برای تأمین مالی این طرح از بانک مرکزی قرض کرد، که منجر به رشد نقدینگی و افزایش تورم شد؛ بهطوریکه نیمی از کل پولهای چاپ شده در تاریخ ایران صرف ساختن مسکن مهر شد. در مجموع چهار میلیون و ۳۰۰ هزار واحد مسکن مهر در طول فعالیت دولت نهم و دهم در کشور به بهرهبرداری رسید.
رسانه
در دوره ریاست جمهوری احمدینژاد اگرچه این موضوع از طرف او مطرح شد که از هیچ روزنامهای شکایت نمیکنیم و حتی شکایات دولتی را پس میگیریم اما به گواه آمارها، مطبوعات به بهانههای مختلف توسط هیئت نظارت بر مطبوعات توقیف شدند. در پی توقیف روزنامههای متعدد از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸، سال ۱۳۸۸ به عنوان سیاهترین سال مطبوعات برگزیده شد. در مجموع، در دوران مدیریت احمدینژاد، ۳۵ نشریه شامل روزنامه، هفتهنامه، ماهنامه و فصلنامه توقیف، ۱۱ نشریه و یک خبرگزاری لغو مجوز و ۱۰۶ تذکر کتبی به رسانههای خبری داده شد که این حاصل کار دولت دهم در حوزهٔ مطبوعات و رسانههاست. در این دوره محمدعلی رامین، مرد توقیفهای دولت احمدینژاد لقب گرفت.
حساب ذخیره ارزی
موجودی حساب ذخیره ارزی در دروه دولت محمود احمدینژاد با وجود افزایش درآمدهای نفتی کاهش یافت بهطوریکه سازمان بازرسی کشور گزارشی را دربارهٔ برداشتهای غیرقانونی از این حساب را به بالاترین مقامات ایران گزارش کرد. با وجود گزارش بانک مرکزی مبنی برکاهش حساب ذخیره ارزی، احمدینژاد موجودی حساب ذخیره ارزی ایران را در تاریخ بیسابقه دانست ولی اعلام کرد میزان موجودی این حساب محرمانه است و نمیتوان آن را اعلام کرد.
وی در اسفند ۱۳۹۰ هنگام پاسخ به سؤال نمایندگان مجلس اعلام کرد که حساب ذخیره ارزی خالی است. احمد توکلی، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی، چند هفته پس از روی کار آمدن دولت یازدهم اعلام کرد که از ۱۷۶ میلیارد دلار حساب ذخیره ارزی، ۱۶۱ میلیارد دلار را دولت استفاده کردهاست. توکلی در توصیف وضعیت این صندوق در پایان دولت دهم از عبارت «حساب ذخیره ارزی جارو شد» استفاده کرد.
دولت پاکدست
محمود احمدینژاد بارها در رسانهها دولت خود را پاکترین دولت تاریخ ایران و دیگر اعظای دولت او در محافل مختلف، خود را دولت پاکدستان اعلام نمودند؛ با این حال، در طول هشت سال مدیریت دولت او بر مسند ریاست جمهوری، فسادهای بسیار و اتهامات مختلف مالی متوجه او، نزدیکان و دولتمردانش شد.
جامعه و زنان
یکی از اقدامات احمدینژاد تثبیت حضور زنان در پستهای اجرایی در دولت دهم بود موضوعی که خشنودی جامعه زنان را به همراه داشت اما پس از گذشت مدتی، برخی از این انتصابها، حاشیههایی همچون بازداشت رئیس موزه ملی یا تلاطم بازار دلار را همراه داشت. در دوره وی مرضیه وحید دستجردی به سمت وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و فاطمه بداغی به سمت معاون حقوقی رئیسجمهور منصوب شدند.
عمران
به گزارش معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی در بررسی عملکرد بودجه عمرانی دو دولت خاتمی و احمدینژاد آمدهاست که، بالاترین درصد تحقق بودجه عمرانی در ۱۶ سال گذشته ۹۵ درصد در سال ۱۳۸۷ بودهاست و پایینترین درصد تحقق عملکرد بودجه عمرانی نیز در سال ۱۳۹۱ به میزان ۲۸ درصد بودهاست که هر دو در دولت محمود احمدینژاد رخ دادهاست. دولت وی گرچه در مسائل ساخت جاده و راهها عملکرد مطلوبی را از خود به جای گذاشت اما در تراز منفی آن وعدههای احمدینژاد پس از هر سفر استانی بوده که با توجه به نیمهکاره رها کردن طرحهای عمرانی، دولت او را به عنوان دولت کلنگزنی مطرح کرد. خط راهآهن کرمان-زاهدان، راهآهن اصفهان-شیراز، آزادراه قزوین-رشت، جاده قم-گرمسار و تونل توحید از جمله طرحهای زیربنایی راهسازی بود که در این دوره به بهربرداری رسید. ایجاد ۷ شرکت لوکوموتیو سازی و افزودن ۱۸۴ دستگاه لکوموتیو به حمل و نقل ریلی، تولید ۱۰ میلیون خودرو و ایجاد ۱۳ هزار ۲۲۳ بزرگ راه در کشور از عمکلرد قابل توجه دوران مدیریت احمدینژاد در مسند ریاست جمهوری بهشمار میرود. در موضوع سدسازی نیز در دولت نهم، از اول مهرماه سال ۱۳۸۴ تا پایان شهریورماه سال ۱۳۸۸، بالغ بر ۱۸ سد بهبهرهبرداری رسید اما قله سدسازی در دولت دهم و با تعداد ۳۹ سد قرار داشت. سد گتوند که یکی از بزرگترین سدهای ایران بر روی رودخانه کارون است در دوران مدیریت وی احداث و افتتاح شد. افتتاح این سد که با انتقاد اکثریت رسانهها و متخصصان این حوزه همراه شد، مسائل منفی زیستمحیطی بسیاری را برای مردم استان خوزستان بهوجود آورد. در صنعت نفت و گاز نیز، ساخت پالایشگاه میعانات گازی ستاره خلیج فارس، توسعه میدان نفتی دارخوین، ساخت فازهای ۹ و ۱۰ پارس جنوبی و ساخت نخستین مخزن ذخیرهسازی گاز ایران در دوره وی صورت گرفت. یکی از انتقادهایی که در این حوزه به وی وارد شد عدم سرمایهگذاری ایران در دولت نهم در میدانهای گازی مشترک بود، در حالی که امارات و قطر سالانه بیش ازدوازده هزار میلیارد تومان گاز بیشتر برداشت کرده بودند. عملکرد وی در ابتدای تشکیل دولت نهم نیز باعث خروج شرکتهای مهم نفتی از ایران شد.
سینما و هنر
دوران مدیریت هشت ساله احمدینژاد پرتنشترین دوران مدیریتی در سینما بهشمار میرود. انحلال و تعطیلی خانه سینمای ایران و توقیفشدن و اکران نشدن فیلمها از پراهمیتترین موضوعات دوران مدیریت مسئولان منتصب شده وی در سینما است.
سیاست خارجی
سیاستها و سفرهای خارجی احمدینژاد، نقطه نظرات و سخنرانیهای وی در دوران ریاست جمهوری اش، بازتابهای متفاوتی در ایران و دنیا داشتهاست، که میتوان به مهمترین آنها از نظر وسعت واکنش موافقان و مخالفان با عناوین زیر اشاره کرد.
دیدگاه دربارهٔ هولوکاست
محمود احمدینژاد در ۴ آبان ۱۳۸۴ در کنفرانسی با نام کنفرانس حمایت از فلسطینیها که در تهران برگزار شد، موجودیت کشور اسرائیل و همچنین مسئله هولوکاست را زیر سؤال برد. وی در سخنانش از تغییر رژیم اسرائیل سخن گفت و این عبارت را به کار برد: «جهان بدون اسرائیل امنتر خواهد بود.» با استناد به ترجمهٔ مؤسسهٔ اسرائیلی تحقیقات خاورمیانه (میمری)، چنین برداشت شد که اسرائیل باید از روی زمین «محو» شود. ترجمهٔ رسمی حرف او در وبگاه ریاست جمهوری، خلاف این موضوع را بیان میکند. البته وی در مصاحبه با کانال فرانس ۲۴ گفت که شوروی نیز از روی زمین محو شدهاست ولی هیچ مشکلی برای مردم دنیا پیش نیامدهاست ما نیز خواهان اینگونه محو اسراییل هستیم یعنی با برگزاری همهپرسی بین تمامی ساکنان آن منطقه و فلسطینیانی که از آنجا آواره شدهاند آنها خود حکومت خود را انتخاب کنند. وی همچنین در مورد حقیقت داشتن هولوکاست ابراز تردید کرد و کشتار میلیونها یهودی در جنگ جهانی دوم را «افسانه» دانست. او با طرح سوالاتی دربارهٔ ماهیت هولوکاست، محققان را به تحقیق مجدد دربارهٔ این موضوع دعوت کرد.
وی در همین باب سؤالاتی را مطرح کرد و خواستار پاسخ کشورهای مدافع موجودیت هولوکاست شد. این سوالات عبارتند از:
– اگر واقعه هولوکاست یک واقعه تاریخی است چرا اجازه تحقیق دربارهٔ آن به دانشمندان داده نمیشود؟– چرا دانشمندانی در اروپا به خاطر تحقیق و نظر مخالف مشهور در این مسئله، در زندان هستند؟– هولوکاست در کجا اتفاق افتادهاست؟– چه کسانی آن جنایت را مرتکب شدهاند؟– آیا برای جبران حادثهای که در اروپا اتفاق افتاده، فلسطین و مردم فلسطین باید تاوان پس بدهند؟– هولوکاست یک واقعه تاریخی است چرا این قدر اهمیت پیدا کردهاست و چه نتیجهای امروز میخواهد از آن گرفته شود؟
بنابر گزارش بیبیسی این سخنان واکنشهای شدید جهانی را در پی داشت. برگزاری همایش بررسی واقعه هولوکاست در تهران باعث تحریم دفتر مطالعات وزارت خارجه توسط دهها مؤسسه مطالعاتی، اعتراض رسمی اتحادیه اروپا و ایجاد فرصت برای اسرائیل برای غیرمنطقی جلوه دادن دولت ایران شد.
جدا از بازتاب خارجی در داخل ایران نیز واکنشهای متعددی نسبت به این مسئله ابراز شد. چندی پس از اظهارات احمدینژاد، محمد خاتمی، رئیسجمهوری سابق ایران، در مصاحبهای با روزنامه فایننشال تایمز ضمن تأیید واقعیت هلوکاست، همزیستی اسرائیل و فلسطین را قابل قبول دانست.
سفرهای خارجی
محمود احمدینژاد در طول ۸ سال ریاست جمهوری خود، ۱۱۹ سفر خارجی داشته که کشورهای آمریکا و ونزوئلا در صدر سفرهای دولت او قرار دارد، که سهم دولت اول او ۵۸ سفر بینالمللی است. احمدینژاد اولین سفرهای بینالمللی خود را در هر دو دوره ریاست جمهوری، از ایالات متحده آمریکا آغاز کرد.
احمدینژاد از مرداد ۸۴ تا تیر ۹۲، به ۱۶ کشور آسیایی، ۱۲ کشور آفریقایی، ۷ کشور واقع در قاره آمریکا و ۵ کشور اروپایی سفر کرد.
سفر احمدینژاد به کشورهای اروپایی شامل روسیه، دانمارک، ارمنستان، آذربایجان، ایتالیا و ترکیه بودهاست. احمدینژاد در سفر خود به ایتالیا که اولین سفر خارجی وی محسوب میشد، در بدو ورود خود به ایتالیا، به عنوان رئیسجمهور ایران، مورد استقبال رسمی قرار نگرفت و سفر وی با اعتراضاتی از طرف یهودیان و فعالان سیاسی در ایتالیا روبرو شد.
احمدینژاد در مجموع ۹ بار به نیویورک، ۸ بار به ونزوئلا، ۶ بار به تاجیکستان، ۵ بار به کشورهای ترکیه، سوریه و قطر، ۴ بار به چین و آذربایجان، ۳ بار به بولیوی، سنگال، ترکمنستان و پاکستان، ۲ بار به برزیل، افغانستان، قزاقستان، سودان، ارمنستان، نیکاراگوئه، کوبا، اکوادور، عربستان و اندونزی و یک بار به سایر کشورهای دیگر از جمله گامبیا، زیمبابوه، اوگاندا، مالی، نیجر، نیجریه، لبنان، موریتانی، ویتنام، مصر، بنین، غنا، عراق، کویت، الجزایر و… سفر کردهاست.
محمود احمدینژاد، در سال ۲۰۱۲ میلادی، از دانشگاه هاوانا در کوبا دکترای افتخاری گرفت.
حضور در سازمان ملل
محمود احمدینژاد در تمام سالهای ریاست جمهوریاش و در مجموع هشت بار برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک مسافرت کرد. پس از نخستین سفر او بود که ماجرای هاله نور احمدینژاد خبرساز شد و نیز در آخرین سفر او همراه بردن کاروانی ۱۲۰ نفره شامل پسر، عروس و مادر عروس احمدینژاد انتقاداتی را برانگیخت که همانند ماجرای هاله نور، با وجود پخش تصاویر مربوط، ماجرا توسط احمدینژاد تکذیب شد.
سفر به نیویورک (۲۰۰۷)
محمود احمدینژاد صبح روز یکشنبه ۱ مهر برای شرکت در اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد همراه با هیئت عالیرتبه عازم نیویورک شد. او در سفر خود به نیویورک علاوه بر سخنرانی در اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل به دانشگاه کلمبیا رفت و همچنین با تنی چند از رؤسای جمهور دیگر کشورها و نیز ایرانیان مقیم آمریکا دیدار و گفتگو کرد.
وی در این سفر اعلام کرد در ایران همجنسگرا وجود ندارد.
لی بولینجر رئیس دانشگاه کلمبیا، در سخنانی به شدت از وضعیت بهائیان، زنان، همجنسگرایان و نقض حقوق بشر در ایران و نیز از افکار و اقدامات شخص احمدینژاد انتقاد کرد و وی را «دیکتاتور حقیر و سنگدل» خطاب کرد و گفت، «شما یا آشکارا قصد تحریک دارید یا اینکه به طرز شگفتآوری بیسواد هستید». در مقابل احمدینژاد در سخنرانی خود سخنان بولینگر را «توهین به اطلاعات و دانش حاضران در جلسه» دانست. احمدینژاد پس از بازگشت از سفر، با موفق خواندن سخنرانی خود در سازمان ملل از مردم ایران خواست که به شکرانه این موفقیت سجده شکر به درگاه خدا در مساجد و حسینیهها بگذارند. در سال ۲۰۰۹ سخنگوی دانشگاه کلمبیا هرگونه ارتباط بین دعوت از احمدینژاد، با کمکهای مالی بنیاد علوی به این دانشگاه، از جمله کمک یکصدهزار دلاری این بنیاد چند ماه قبل از سخنرانی احمدینژاد را رد کرد
احمدینژاد در سفر سوم خود به نیویورک، به سخنرانی در اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل به عنوان نماینده ایران پرداخت. همزمان با سخنرانی احمدینژاد در سالن اجلاس، ۱۴۵ هیئت دیپلماتیک، سالن مجمع عمومی سازمان ملل را به عنوان اعتراض ترک کردند.
سفر به لبنان (۱۳۸۹)
محمود احمدینژاد، روز چهارشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۹ (۱۳ اکتبر ۲۰۱۰)، در اولین سفرش به لبنان، با استقبال هزاران نفر رو به رو شد. وی با رئیسجمهوری، نخستوزیر و رئیس مجلس این کشور دیدار کرد، در یک کنفرانس خبری شرکت کرد و در میدان الرایه (منطقه ضاحیه) به سخنرانی پرداخت.
بسیاری از شخصیتهای سیاسی لبنان از جمله سمیر جعجع، سیاستمدار مسیحی و مروان حماده از اولین نمایندگان مجلس لبنان که پیشتر با سفر احمدینژاد به این کشور مخالفت کرده بودند نیز به استقبال او رفتند.
احمدینژاد پیش از سفر خود به لبنان به صورت تلفنی با پادشاه عربستان سعودی و پادشاه اردن گفتگو کرد.
همزمان با سفر احمدینژاد به لبنان، هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا نسبت به هر گونه تلاشی برای متزلزل کردن حاکمیت ملی لبنان هشدار داد.
یک مقام عالیرتبه اسرائیلی سفر احمدینژاد به لبنان را تأکیدی بر تبدیل شدن کامل این کشور به عامل ایران در منطقه ارزیابی کرد.
کمکهای مالی بلاعوض و وامهای خارجی
دولت محمود احمدینژاد، به علت اعطای وامها، کمکهای بلاعوض و سرمایهگذاری در کشورهای مختلف، در معرض انتقاد قرار گرفت. مخالفان تحرکات دولت وی معتقدند که سرمایههای کشور بدون بازدهی و تأمین منافع ملی به هدر رفت. در دولت محمود احمدینژاد به ۲۰ تا ۳۰ کشور کمکهای مالی شده که برخی از آنها از نظر وزن سیاسی در عرصه بینالمللی هیچ اهمیتی نداشتند. خبرگزاری خانه ملت در گزارشی نمونههایی از کمکهای خارج از روند قانونی و غیرقابل پذیرش دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد پرده برداشت. اقتصاد نیوز نیز در گزارشی دیگر به بررسی این موضوع پرداخت. در این دوره ۴۰ میلیون دلار به تاجیکستان، ۳۳۰ میلیون دلار به پاکستان، وام بدون بهره ۱ میلیارد و ۹۵۰ دلاری به سریلانکا، کمک صد میلیون دلاری برای تکمیل جادهای به لبنان، وام ۲۲۵ میلیون دلاری به ونزوئلا، کمک ۷ میلیون دلاری به سنت وینست، کمک صد میلیون دلاری به افغانستان، کمک ۴۰ میلیون دلاری به اکوادور، کمک ۲ میلیون دلاری به کشورهای کومور، کنیا، نیکاراگوئه، گامبیا و تانزانیا، کمک ۲۹۰ هزار دلاری به اتیوپی و کمک ۳ میلیون دلاری به زیمبابوه اهدا شد که این کمکها از جمله مهمترین اقدامات، محمود احمدینژاد در این امر بود. طهماسب مظاهری رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران دولت نهم در در میزگرد بررسی روابط اقتصادی ایران با سایر کشورها از دستور احمدینژاد به او برای کمک به لبنان از طریق اعتبارات بانک مرکزی، گفت.
نامههای خارجی
در ششمین ماه از ریاست جمهوری احمدینژاد، اعلام شد که رئیسجمهور ایران، نامهای برای سران کشورهای جهان مینویسد. این خبر به عنوان خبری مهم مورد توجه محافل خبری جهان قرار گرفت و وقتی روشن شد که مخاطب اولین نامه احمدینژاد، جرج بوش رئیسجمهور آمریکا است، تحلیل و تفسیرها دربارهٔ متن آن شدت گرفت. وزارت خارجه آمریکا در اولین واکنش به نامه محمود احمدینژاد، آن را «تلاشی ضعیف» برای گفتگو با مردم آمریکا خواند.
اما نامه «هجدهصفحهای» با استقبال سرد مقامات آمریکایی همراه بود. به گفته مقامات کاخ سفید نامه وی حاوی پیامی نبود و در حقیقت هیچ پیشنهاد مشخص سیاسی در آن نبود. در همین حال احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان و از روحانیون پرنفوذ در طیف تندرو جناح محافظه کار، در خطابه نماز جمعه تهران، نامه محمود احمدینژاد به جرج بوش، رئیسجمهوری آمریکا را «عملی فوقالعاده» و از «الهامات خدا» خواند.
در همین حال کاخ سفید در موضعی رسمی اعلام کرد که به نامه احمدینژاد جوابی داده نمیشود. بیاعتنایی دولت آمریکا به نامه محمود احمدینژاد باعث شد که وی در مصاحبههای مختلف، از آن به عنوان «بیاعتنایی رئیسجمهور آمریکا به نداهای صلح جویان جهان» یاد کند.
دو نامه بعدی محمود احمدینژاد، به آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، و پاپ بندیکت شانزدهم، رهبر کاتولیکهای جهان نوشته شد هر دو نامه احمدینژاد بدون جواب ماند.
پرونده هستهای و قطعنامهها علیه ایران
{{جعبه نقل قول | نقلقول ='شما فکر میکنید اگر جمع شوید و کاغذ پاره صادر کنید، میتوانید جلوی پیشرفت ملت ایران را بگیرید، شما در بیست و هشت سال گذشته ما را محاصره اقتصادی و تحریم کردید، اما امروز ملت ایران هستهای است.| منبع= در واکنش به تحریمهای شورای امنیت در سال ۱۳۸۵| تراز = چپ | عرض = 300px | اندازه خط = 12px | گیومه نقلقول = بله | تراز منبع = چپ}}
سیاست تأکید بر روابط با کشورهای جهان سوم و استراتژی تهاجمی دولت احمدینژاد در عرصه سیاست خارجی، بدون نظر داشت به واقعیتهای موجود و تأکید صرف بر امنیت محوری به جای رویکرد توسعه ای و همکاری طلبانه، هزینههای معتددی را به دنبال داشت و برای ایران کمهزینه نبود. مهمترین پرونده سیاست خارجی در دوران وی پرونده هستهای ایران بود. مذاکراتی که با مدیریت او خیلی سریع راهی شورای امنیت شد. در ۲۰ دی ۱۳۸۴ ایران به منظور غنیسازی اورانیوم مهر و موم تأسیسات هستهای خود را شکست. در ۱۵ بهمن همین سال شورای حکام تصویب کرد که پرونده هستهای ایران به شورای شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع شود. با عمل نکردن ایران به تعهداد بینالمللی خود، بالاخره در تاریخ ۹ مرداد ۱۳۸۵ نخستین قطعنامه شورای امنیت علیه ایران به شماره ۱۶۹۶ به تصویب رسید. پس از گذشت پنج ماه، در دوم دی ماه ۱۳۸۵، قطعنامه ۱۷۳۷ که سختتر از مورد قبلی بود به تصویب این شورا رسید. در این قطعنامه ایران ذیل ماده ۴۱ فصل هفتم منشور ملل متحد رفت. در این قطعنامه اتفاقی تازه برای ایران رخ داد و آن رفتن پرونده ایران ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد بود. پس از این نیز قطعنامه ۱۷۴۷، قطعنامه ۱۸۰۳، قعطنامه ۱۸۳۵ و قطعنامه ۱۹۲۹ علیه ایران صادر شد. شدیدترین قطعنامه یک روز بعد از بیانیه تهران که بین سه کشور ترکیه، ایران و برزیل امضا شده بود، با نام قطعنامه ۱۹۲۹ در شورای امنیت سازمان ملل متحد تصویب شد که این عملاً به معنای مجوز اقدام نظامی علیه ایران بود. محمود احمدینژاد در ادامه دومین روز از بیست و ششمین سفر استانی خود در جمع مردم شهرستان میبد، در واکنش به قطعنامههای سازمان ملل، آن را کاغذ پاره خواند.تئوری «کاغذپاره» اتحادیه اروپا، شورای همکاری خلیج فارس و ناتو نیز علیه سیاستهای ایران بیانههایی صادر نمودند که این موضوع با تنزل جایگاه بینالمللی و انزوای همهجانبه ایران همراه شد. به گزارش ایران اکونومیست، براساس پژوهشهایی که از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام شد، در سال ۱۳۹۰ تحریمها ۱۰۲ میلیارد دلار به ایران خسارت وارد کرد. در سال ۱۳۹۱ به میزان ۱۶۰ میلیارد دلار و سال ۱۳۹۲ نیز بین ۱۶۰ تا ۲۰۰ میلیارد دلار خسارت تحریمهای اتخاذ شده بودهاست.بدترین رخدادهای اقتصادی در ٨ سال دولت احمدینژاد
حاشیه و جنجالها
هاله نور
احمدینژاد پس از اولین دیدار از نیویورک و شرکت در اجلاس عمومی سازمان ملل و در سفر بعدی خود به قم، بر اساس فیلمها و اخبار پخش شده در حضور جوادی آملی سخن از «هالهٔ نوری» میگفت که در مدت سخنرانی دور او را گرفته بود.
معاون اولی اسفندیار رحیممشایی
محمود احمدینژاد با آغاز دور دوم ریاستجمهوری خود در تابستان ۱۳۸۸ اسفندیار رحیم مشایی را به عنوان معاون اولش برگزید. این تصمیم انتقادهای شدید محافظهکاران را برانگیخت و از جمله روزنامه کیهان، (نزدیک به رهبر ایران)، این اقدام رئیسجمهور را «دهنکجی به بزرگان» خواند. سرانجام پس از بیش از یک هفته متن دستور سید علی خامنهای به احمدینژاد مبنی بر برکناری مشایی منتشر شد. سید علی خامنهای در نامه خود انتصاب مشایی را «کان لم یکن» خوانده بود. پس از انتشار نامه روشن شد که رهبر ایران این دستور را دو روز بعد از انتصاب مشایی به رئیسجمهور ابلاغ کرده بود، اما محمود احمدینژاد یک هفته از پذیرش آن خودداری کرده و پس از علنی شدنش ناگزیر به اجرایش شده بود.
زنده باد بهار
حمایت احمدینژاد از اسفندیار رحیم مشایی برای یازدهمین انتخابات ریاستجمهوری ایران سبب انتقادهای بسیاری شد. احمدینژاد در ۲۲ بهمن ۱۳۹۱ سخنرانی خود در میدان آزادی را با تکرار سهبارهٔ عبارت «زنده باد بهار» به پایان برد؛ کاری که پیشتر در سازمان ملل هم کرده بود. محمداسماعیل کوثری، نماینده مجلس و یکی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران، با انتقاد از سخنرانی او گفت، اگر این شعار، شعار نامزد دولت برای انتخابات آتی باشد، این امر تخلف قطعی و به نوعی مهندسی انتخابات است. در همان روزی که احمدینژاد شعار «زنده باد بهار» را در میدان آزادی سر داد، عدهای در قم سخنرانی علی لاریجانی، رئیس وقت مجلس را به هم زدند و با پرتاب اشیاء به وی حمله کردند. گفته میشد این افراد پوسترهایی با شعار «زنده باد بهار» در دست داشتند. با نزدیک شدن به انتخابات، احمدینژاد و مشایی به کرات از شعارهای «بهاری» استفاده کردند.
مرگ هوگو چاوز
احمدینژاد در پیامی به مناسبت درگذشت هوگو چاوز از وی ستایش عجیبی نمود و گفت که چاوز به همراه امام دوازدهم شیعیان باز خواهد گشت. این سخنان انتقادهای مراجع تقلید و نمایندگان مجلس ایران را در پی داشت. محمود احمدینژاد سه روز بعد برای شرکت در مراسم خاکسپاری هوگو چاوز راهی کاراکاس شد. دلداری او به مادر هوگو چاوز در این مراسم انتقادهای بیشتری را در ایران برانگیخت.
شبگردی برای یافتن حجت بن الحسن
احمد احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی فاش کرده که محمود احمدینژاد از اعضای این شورا خواسته بود کوچهها را برای یافتن حجت بن الحسن جستجو کنند. وی افزوده بخش قابل توجهی از جلسات این شورا از سوی احمدینژاد به این قبیل اظهارنظرها اختصاص داشت و رئیس دولت دهم میگفت باید دربارهٔ زیارت «جامعه کبیره» بحث کنیم.احمدینژاد: با رابط امام زمان ملاقات داشتم
پس از ریاست جمهوری
محمود احمدینژاد در روزهای پایانی دولت دهم، مجوز تأسیس یک دانشگاه بینالمللی را از شورای عالی انقلاب فرهنگی گرفت. احمدینژاد هنگام تحویل نهاد ریاست جمهوری به روحانی اعلام کرد پس از اتمام دولت دهم، در دانشگاه خود به فعالیت خواهد پرداخت. هر چند بر طبق اظهارات اولیه نام دانشگاه دانشگاه جامع بینالمللی ایرانیان عنوان شده بود، اما کامران دانشجو اعلام کرد دانشگاه جامع بینالمللی احمدینژاد، چنین عنوانی ندارد. روزنامه «بهار» در گزارشی نوشت ۱۶ میلیارد تومان از حساب ریاستجمهوری در روز آخر ریاستجمهوری محمود احمدینژاد به حساب دانشگاه ایرانیان واریز شدهاست. شورای عالی انقلاب فرهنگی و دولت جدید پس از روی کار آمدن با فعالیت این دانشگاه مخالفت کردند.
عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام
احمدینژاد در ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ توسط حکم رهبر ایران به عنوان یک شخص حقیقی به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد. وی جانشین حسن روحانی شد که به عنوان یازدهمین رئیسجمهور ایران از طرف مردم انتخاب شد. احمدینژاد در دوران ریاستجمهوریش بیشترین غیبت را در جلسات مجمع به اسم خود ثبت کرده و انتقادات متفاوتی را نسبت به اعضای آن مطرح کرده است. غیبتهای بدون توجیه احمدینژاد در زمان عضویتش به عنوان شخص حقیقی در مجمع نیز ادامه یافت. احمدینژاد در نخستین جلسه مجمع که پس از روی کار آمدن دولت یازدهم برگزار شده بود، (۲۶ مرداد) بازهم غیبت کرد تا همچنان در طول سالهای ۱۳۸۴ تا مرداد ۱۳۹۲، تنها در دو جلسه از مجموعه جلسات مجمع شرکت کرده باشد.
سفرهای داخلی
احمدینژاد پس از اتمام ریاست جمهوری نیز سفرهای استانی خود را ادامه داد و در بسیاری از استانها حضور پیدا کرد. روزنامه ابتکار اهداف این سفرها را عوام گرایی و دست گذاشتن روی جمعیت روستایی و حاشیهنشین برای جلب افکار عمومی و فعالیتهای انتخاباتی زود هنگام قلم داد کرد.
احضار به دادگاه
در ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ احضاریهای از طرف دادگاه کیفری استان تهران به دست احمدینژاد رسید که در محتوای آن خبر شکایت علی لاریجانی و یعقوب خلیلنژاد از احمدینژاد مطرح شده بود و به موجب این حکم، وی میبایست در روز ۵ آذر ۱۳۹۲ در شعبه ۷۶ دادگاه کیفری استان تهران حاضر شود تا به شکایات مطرح شده پاسخ گوید. احمدینژاد نخستین رئیسجمهور ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷ است که به دادگاه احضار میشود. دادگاه در تاریخ مربوط برگزار نشد. در ۱ تیر ۱۳۹۴ نیز به دلیل چهار شکایت مجلس هشتم از رئیس دولت نهم احمدینژاد باز هم به دادگاه فراخوانده شد که وی همانند ۵ آذر ۱۳۹۲ از رفتن به دادگاه امتناع ورزید.
محمدرضا خباز در ۱۶ مرداد ۱۳۹۵، گفت «احمدینژاد شش پرونده قوی و محکم با رای مجلس دارد؛ یعنی شش دفعه در کمیسیون اصل نود، متخلف بودن آقای احمدینژاد محرز شده، موضوع به صحن مجلس آمده و نمایندگان تخلفها را تأیید کردهاند بعد از آن به قوه قضائیه رفتهاست، چون محاکمه و مجازات در اختیار قوه قانونگذار نیست. اگر قوه قضائیه فقط به یکی از پروندههای ایشان رسیدگی کند، ایشان برای همه عمرش از تمامی سمتها محروم خواهد شد و نخواهد توانست در هیچ سمتی ثبت نام کند چه برسد به ریاست جمهوری»
سفر به ترکیه
احمدینژاد در طی سفر خود به بورسای ترکیه برای حضور در مراسم یادبود چهارمین سالگرد درگذشت نجم الدین اربکان نخستوزیر سابق ترکیه، به رغم منع دولت مردان ایرانی از مصاحبه با بیبیسی، با خبرنگار بخش فارسی بیبیسی مصاحبه کرد. حاشیه دیگر این بود که چند نفر با در دست داشتن پرچم مخالفان سوریه به سخنرانی احمدینژاد در حین این مراسم اعتراض کردند.
شکایت از جهانگیری
در چهارم مرداد ۹۴، سید عادل حیدری، وکیل محمود احمدینژاد از شکایت موکلش علیه اسحاق جهانگیری به اتهام افترا و نشر اکاذیب خبر داد. وی بیان کرد: «شکایت قضایی علیه آقای اسحاق جهانگیری، اولین اقدام در مواجهه قانونی با تبلیغات مسموم و اتهام زنیهای ناحق علیه دولت قبل محسوب میشود و البته آخرین اقدام نیز نخواهد بود و علیه دیگر افترا زنندگان، در هر موقعیتی که باشند، اقامه دعوی خواهد شد.» دفتر معاون اول رئیسجمهوری در پی اظهارات وکیل رئیسجمهور سابق مبنی بر شکایت محمود احمدینژاد از اسحاق جهانگیری، از این اقدام استقبال کرد. چندی بعد غلامحسین محسنی اژهای، سخنگوی قوه قضاییه اعلام کرد که در رابطه با شکایت احمدینژاد، از معاون اول رئیسجمهور، رئیس قوه قضاییه قرار منع تعقیب صادر نمودهاست. پس از مدتی نیز شکایت احمدینژاد از جهانگیری رد شد.
دور دوازدهم انتخابات ریاست جمهوری (۱۳۹۶)
در اواسط سال ۱۳۹۵ علی خامنهای رهبر ایران با صراحت اعلام کرد که: «مخالف حضور او در انتخابات ریاست جمهوری دوره دوازدهم است».رهبر ایران تأیید کرد که مخالف نامزدی احمدینژاد در انتخابات است، بیبیسی فارسی. یک روز پس از مخالفت آشکار رهبر ایران، احمدینژاد در نامهای به او گفت: «ضمن تشکر از بیانات مهم حضرت عالی در جلسه درس خارج فقه مورخ پنجم مهرماه جاری، به استحضار میرسانم که در عمل به منویات رهبر بزرگوار انقلاب، برنامهای برای حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی سال آینده ندارم.» احمدینژاد با وجود این مخالفت علنی رهبر ایران و این که گفته بود در انتخابات دور دوازدهم ریاست جمهوری کاندید نمیشود، در ۲۳ فروردین ۱۳۹۶ در این انتخابات نامزد شد. ولی صلاحیت وی مورد تأیید شورای نگهبان قرار نگرفت. او و بقایی در بیانیهای اعلام کردند در این انتخابات از هیچ نامزدی حمایت نمیکنند.
فشار بر نزدیکان و نامه به رهبری
در سال ۱۳۹۶ قوه قضاییه ایران، نزدیکان احمدینژاد از جمله حمید بقایی و اسفندیار رحیم مشایی را مورد پیگرد قضایی قرار داد. این اقدامات باعث اعتراض شدید احمدینژاد به مسئولین نظام و قوای سهگانه شد. بقایی در ۲۲ اسفند برای گذراندن حکم ۱۵ سال زندان خود بازداشت شد. بر اساس حکم بقایی، او سه میلیون و ۷۶۶ هزار یورو و همچنین ۵۹۰ هزار دلار از مبلغ اختصاص یافته «برای امور مربوط به کشورهای آفریقایی» از سوی سپاه پاسداران را اختلاس کردهاست. احمدینژاد در نامهای به قاسم سلیمانی فرمانده نیروی برون مرزی سپاه به تاریخ ۲۱ دی که در اسفند منتشر شد از او خواست به گونهای عمل کند که «شریک این ظلم بزرگ» نشود. مشایی نیز که حکم دادگاه برای بقایی را در برابر سفارت بریتانیا به آتش کشیده بود، دو روز بعد دستگیر شد. او در نامهٔ دیگری به تاریخ ۲۵ اسفند از سکوت سلیمانی در خصوص پرونده بقایی انتقاد کرد و تهدید کرد مراودات کاری خود و سلیمانی را منتشر خواهد کرد. احمدینژاد در واکنش در بیانیهای مسئولان قوه قضاییه را «پیشانی سفیدان فساد» خواند و محاکمه او را یک «نمایش سخیف و شرم آور» دانست.
در ۲۷ اسفند ۱۳۹۶ دو نامه احمدینژاد به خامنهای رهبر ایران که در در ۳۰ بهمن و ۲۲ اسفند نوشته شدهاند و از اوضاع کشور به شدت گلایه کرده بود در سایت نزدیک به او منتشر شد. او در این نامهها سه سیاست امنیتی و بستن فضای کشور، تبلیغ این امر که همهجا بدتر از ایران است و عدم شفافیت را باعث تداوم و تعمیق مشکلات و انباشت نارضایتی عمومی در سه دهه اخیر دانست و از وضع زندانها انتقاد کرد. او ثروت نهادهای زیر نظر رهبری را ۷۰۰ هزار میلیارد تومان عنوان کرد و نوشت مردم از نحوه عملکرد این نهادها بیاطلاعند. او همچنین خواهان خروج نهادهای نظامی از فعالیتهای اقتصادی شد.
۴۳ مقام ارشد دولت احمدینژاد در ۲۳ فروردین ۱۳۹۷ در بیانیهای از او به خاطر نامه نگاریهای «غیرمتعارف»، طرح خواسته برگزاری انتخابات زودهنگام و «تضعیف ارکان نظام اسلامی» و استفاده او از عبارت مهندسی انتخابات انتقاد کرده و او را به فاصلهگیری از شعارهای انقلابی متهم کردند. آنها از او خواستند به «ولایت پذیری» بازگردد.
بستنشینی
احمدینژاد در شب دهم فروردین ۱۳۹۷ در اعتراض به بازداشت مشایی و بقایی در امامزاده صالح تهران به بستنشینی روی آورد، بهطوریکه وی در هنگام تحویل سال در همین مکان حضور یافته بود. بست نشینی اول یاران احمدینژاد با تنش و حاشیههایی همراه بود که به گفته آنها همین تنش و حاشیهها باعث شد، متوقف شود. اما یاران احمدینژاد در دی ماه دوباره اعلام کردند که قصد دارند در اعتراض به «اقدامات غیرقانونی و زورگویانه» قوه قضائیه بار دیگر در حرم شاه عبدالعظیم در شهر ری بست بنشینند. این دو بست نشینی بی هیچ نتیجه مثبتی برای یاران احمدینژاد به پایان رسید. با این حال، این بستنشینیها متوقف نشد و در مدل جدیدی به جای جنوب شهر و شاه عبدالعظیم به شمال شهر در امامزاده صالح ادامه یافت.احمدینژاد به چی معترضه؟ به اینکه نتونسته بیشتر دزدی کنه؟
مصاحبه با رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی
روز ۲۸ شهریور ۱۳۹۹، رادیو فردا مصاحبه تصویری با احمدینژاد منتشر کرد. خبرنگار از او پرسید که در کنار نامه نگاری و تاسف خوردن برای جنگ یمن، آیا برای کشته شدگان سال ۱۳۸۸ هم تاسف میخورد؟ او پاسخ داد که «بله» ولی وقتی خبرنگار پرسید که چرا در آن موقع «چیزی نگفتید و اعتراضی نکردید» گفت: «چرا اعلام کردم، مستند معلوم است و موجود است. ما الان در سال ۹۹ هستیم، ۱۱ سال گذشته باید به فکر مسائل امروز باشیم». او در پاسخ به اینکه «حرفی زدید که از آن پشیمان باشید؟» گفت اصلاً پشیمان نیست و برای نامیدن معترضان سال ۸۸ به «خس و خاشاک» گفت «نه، این یک تحریفی است که انجام شده» و در جواب به اینکه «تحریف نیست… این را شما گفتید.»، گفت «بله، آن کسانی که شیشه میشکستند، آتش میزدند اموال مردم را. نه مردمیکه تظاهرات میکردند».
او در پاسخ به حصر خانگی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی گفت: «من با حصر و زندانی شدن و محدودیت برای هر انسانی، در هر زمینهای، مخالفم این را بارها اعلام کردهام.» او در پاسخ به اینکه «چرا این حرف را در زمان ریاست جمهوری اش نزد» گفت «آن موقع هم اعلام کردم». احمدینژاد در پاسخ به شرکت در انتخابات ۱۴۰۰ گفت «هنوز در این مورد نظری ندارم.» و در جواب به اینکه «تصمیم گرفتید یا نه» بهطور کلی موضوع را عوض کرد و مهم بودن «شرایط امروز، جهان، منطقه» را به بحث کشاند و پاسخ مشخصی نداد.
احمدینژاد در پاسخ به «برای دسترسی به توئیتر از چه فیلترشکنی استفاده میکنید؟» گفت: «من یادم نمیآید، در اینجا فیلتر به این معنا نیست. همانها که فیلتر میکنند در ایران خودشان فیلترشکن میفروشند.». او در جواب به فشار وزارت اطلاعات بر کارکنان رادیو فردا و رسانههای فارسیزبان دیگر، گفت: «هرگز، من آن موقع هم موافق نبودم و نظرم را اعلام کردم.» و «... من اطلاعی ندارم…» و «... ادعاهایی میکنید که من اطلاع ندارم…».
رادیو فردا این مصاحبه را «وقتی همه چیز را تکذیب میکند» نام گذاری کرد. خبر آنلاین طی یک گزارش نوشت او «حرف تازهای برای گفتن ندارد» و هر سؤالی که خبرنگار میپرسد را انکار میکند و احمدینژاد «بیشتر از آن که محتوای جدیدی برای ارائه کردن داشته باشد به دنبال مطرح کردن خود است و به نظر میرسد باز هم انگیزهای در سر دارد». این وبگاه او را متهم به «فعال شدن در ماههای منتهی به انتخابات» کرد و گفت احمدینژاد در پاسخ به سوالات «تلاش میکند بحث را عوض کند». روزنامه ابتکار هم این گزارش خبرآنلاین را تیتر روزنامه خود کرد.
نامه به دونالد ترامپ و بن سلمان
احمدینژاد که در دوران ریاست جمهوری نامههای بیپاسخ زیادی به سران دنیا نوشت، پس از پایان ریاستش هم دست از نامهنگاری برنداشت و در سالهای اخیر نامههایی را به برخی رهبران کشورها ارسال کردهاست. نامه او در سال ۱۳۹۸ به دونالد ترامپ رئیسجمهور وقت آمریکا و در سال ۱۳۹۹ به محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی از جمله این نامهنگاریها به حساب میآید.
دور سیزدهم انتخابات ریاست جمهوری (۱۴۰۰)
احمدینژاد فعالیتهای انتخاباتی خود را ماهها قبل از انتخابات ۱۴۰۰ شروع کرد. او در مکانهایی که با مردم دیدار میکرد، ادعاهایی علیه حکومت و مسئولان جمهوری اسلامی مطرح کرد. در بهمن ۱۳۹۹، ایندیپندنت فارسی ادعا کرد که احمدینژاد با مجتبی خامنهای دیدار کرده و مجتبی خامنهای علاوه بر حمایت از دیدگاههای وی، از نامزدی احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نیز حمایت کردهاست. مهدی فضائلی، عضو دفتر علی خامنه ای و یکی از نزدیکان احمدینژاد، این دیدار را تکذیب کرد.
برخی رسانههای ایران ادعاهای او را ساختگی دانستند و معتقدند که او این اظهارات را برای خودنمایی و مطرح سازی در صدر اخبار انجام میدهد و برخی معتقدند که این حاشیهها از قبل هماهنگ شدهاست.
از جمله ادعاهایی که احمدینژاد پیش از انتخابات ۱۴۰۰ مطرح کرد شامل برنامهریزی برای ترور او تزریق واکسن کرونا به مسئولان جمهوری اسلامی خریدن جزیره خصوصی برای مسئولان عقب انداختن انتخابات به بهانه تشدید کرونا توسط مسئولان و دست بوسی حداد عادل برای فرح پهلوی بود.
او در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ به صورت رسمی برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ثبت نام کرد. او گفت که «اگر رد صلاحیت شوم انتخابات را تأیید نمیکنم و رای نمیدهم.»
در نهایت محمود احمدینژاد برای سیزدهمین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری رد صلاحیت شد. او پس از رد صلاحیت اعلام کرد که رای نمیدهد و از هیچ نامزدی هم حمایت نخواهد کرد و انتخابات را تحریم کرد.
تحریم از سوی وزارت خزانهداری آمریکا
روز دوشنبه ۱۸ سپتامبر ۲۰۲۳ وزارت خزانهداری آمریکا، احمدینژاد را به دلیل «بازداشت نادرست شهروندان آمریکا» و «انتصاب دو وزیر اطلاعات شامل غلامحسین محسنی اژهای و حیدر مصلحی، و مشارکت این وزارتخانه در ربودن باب لوینسون و سه کوهنورد آمریکایی به نامهای شین بوور، جاشوا فاتال، و سارا شورد» تحریم کرد.
زندگی شخصی
احمدینژاد در سال ۱۳۵۹ با اعظم السادات فراحی ازدواج کرد. او دو پسر و یک دختر دارد. مهدی خورشیدی آزاد داماد او و طیبه رحیم مشایی، دختر اسفندیار رحیم مشایی، عروس اوست. او پنج نوه دارد.
پروین احمدینژاد، خواهر بزرگتر او در سومین دوره انتخابات شورای اسلامی شهر تهران انتخاب گردید. برادر بزرگتر او داوود احمدینژاد (۱۳۲۸–۱۳۹۶) در دولت نهم به مدت کوتاهی بازرس ویژه ریاستجمهوری بود که به دلیل اختلافش با محمود احمدینژاد بر سر انتصاب علی کردان به پست وزارت کشور و نیز تأثیرپذیری احمدینژاد از مشایی در سال ۱۳۸۷ از این سمت کنار رفت.
تصویر عمومی
دوران ریاستجمهوری
بعد از ریاستجمهوری
مرکز مطالعات بینالمللی و امنیتی مریلند (CISSM) وابسته به مدرسه سیاست عمومی دانشگاه مریلند، نتایج پژوهشهای خود در افکار عمومی در ایران را به صورت دورهای منتشر میکند. تغییرات محبوبیت احمدینژاد در افکار عمومی ایران براساس یافتههای این مرکز، به شرح جدول زیر است:
کارزار انتخاباتی
نشانهای افتخار
نشانهای افتخار ملی
نشان انقلاب اسلامی : ۱۲ مرداد ۱۳۸۴
نشانهای افتخار بینالمللی
نشان ملی بنین : ۱۴ آوریل ۲۰۱۳
نشان اوگوستو سزار ساندینو: ۱۴ ژانویه ۲۰۰۷
نشان استقلال فرهنگی روبن داریو: ۱۴ ژانویه ۲۰۰۷
نشان آزادیبخش : ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۶
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
وبلاگ شخصی محمود احمدینژاد
زندگینامه در CIDOB Foundation
People Who Mattered: Mahmoud Ahmadinejad تایم, ۱۶ دسامبر ۲۰۰۶
The Results As They Came In, اندرو سالیوان، آتلانتیک'', ۱۳ ژوئن ۲۰۰۹
آمریکاستیزی
استادان دانشگاه علم و صنعت ایران
استانداران اردبیل
اعضای ائتلاف آبادگران ایران اسلامی
اعضای جامعه اسلامی مهندسین
اعضای جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی
اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام
افراد پادکمونیست اهل ایران
افراد زنده
افسران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ ایران و عراق
انکارکنندگان هولوکاست اهل ایران
اهالی گرمسار
دانشآموختگان دانشگاه علم و صنعت ایران
دانشآموختگان دبیرستان نمونه دولتی دانشمند تهران
دبیرکلهای جنبش عدم تعهد
دریافتکنندگان نشان انقلاب اسلامی
رئیسجمهورهای ایران
زادگان ۱۳۳۵
زادگان ۱۹۵۶ (میلادی)
سران کشور ایران در ۱۳۹۱
سران کشور ایران در ۱۳۹۲
شهرداران تهران
صهیونیسمستیزی
محمود احمدینژاد
مهندسان ترابری
مهندسان عمران اهل ایران
نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۸۴)
نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ایران (۱۳۸۸)
نظریهپردازان تبانی بودن واقعه ۱۱ سپتامبر
یهودستیزی در ایران |
7701 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%BE%D8%AE%D8%B4%20%D9%82%D8%A7%D8%A8 | بازپخش قاب | بازپخش قاب، یا فریم ریلی، یکی از پروتکلهای شبکه گسترده با کارایی بالا است که در لایه فیزیکی و لایه پیوندداده از مدل مرجع اتصال داخلی سیستمهای باز عمل میکند. ابتدا این پروتکل برای کار در شبکه دیجیتالی خدمات یکپارچه طراحی گردیده بود ولی امروزه با شبکههای مختلف بهخوبی کار میکند.
فریم ریلی یک نمونه از تکنولوژی packet-switched است که آن توانایی به اشتراک گذاشتن پهنای باند را به ایستگاههای کاری در شبکه میدهد. دو تکنیک زیر در تکنولوژی packet-switched استفاده میشود:
Variable-length packets
Statistical multiplexing
که اولی برای کارآمدی و انعطاف بیشتر در انتقال اطلاعات استفاده میشود و این بستههای اطلاعاتی بین سگمنتهای مختلف شبکه سویچ میشوند تا به مقصد برسند و دومی کنترل دستیابی به شبکه را بعهده دارد. مزیت این تکنیک در همسان کردن و کارآمدی و انعطاف استفاده از پهنای باند شبکهاست. بیشتر شبکههای متداول امروزی مانند اترنت و token ring از تکنولوژی packet-switched استفاده میکند.
فریم ریلی غالباً به عنوان جریان خطی شکل اکس ۲۵ قلمداد میشود که نسبت به آن امکانات کمتری از حل خطاها و رفع آنها را در انتقال اطلاعات ارائه میدهد بطوریکه در اکس ۲۵ آخرین اطلاعات پس از قطع و وصل شبکه دوباره فرستاده میشود ولی در فریم ریلای این امکان وجود ندارد. علت آن اینست که فریم ریلی در شبکههای گسترده که ارتباطات بهتر و قابل اعتمادتری از شبکههای مورد استفاده در دهه ۷۰ و ۸۰ دارد استفاده میشود. فریم ریلای کاملاً برای کار در لایه دوم طراحی شده در حالیکه اکس ۲۵ برای کار در لایه سوم است واین باعث میشود که فریم ریلی کارائی بهتر و بالاتری ارائه دهد و برای شبکههای گسترده فعلی مناسبتر باشد.
پروتکلهای شبکه
پروتکلهای لایه پیوند
قراردادهای راهگزینی بسته |
7702 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF%20%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%20%D9%82%D8%A8%D9%84%D9%87 | مسجد جامع قبله | مسجد جامع قبله نام مسجدی است واقع در دهستان کوخرد در بخش کوخرد شهرستان بستک استان هرمزگان ایران. این مسجد در سال ۱۳۱۰ هجری قمری ساخته شدهاست.
هزینهٔ مسجد
هزینه مسجد قبله در آن زمان مبلغ یک هزار تومان بودهاست.
ساخت مسجد
در ساخت این مسجد تمام کوخردیها از زن و مرد شرکت داشتند، هر کس به قدر استطاعتش. آنهایی که توانایی پرداخت پول نداشتند، مصالح و لوازمی مانند سنگ، چوب، آب و گل میآوردند.
زنها هم در این کار عظیم بی بهره نبودند، آنان در شبها که مردها در سر کار نبودند، میرفتند و از درواه شمو (نام رودخانهای فصلی در شمال غربی کوخرد) سنگ میآوردند، این زنان سنگ را بر روی سرشان میگذاشتند و برای ساخت مسجد میآوردند و صبح که مردها بر سر کار میآمدند از آن سنگها استفاده میکردند.
معمار
استاد بنایی که این مسجد را ساخت معمار حاجی ملا محمد شریف کاظم نام داشت و اولین امام و پیشنماز مسجد هم حاجی ملا مصطفی کوخردی نام داشت. یکی از علماء برجسته کوخرد به نام ملا محمد علی کوخردی که شخص معروفی بودهاست، به همین مسجد وابستگی داشت.
خرابی مسجد تاریخی
متأسفانه این مسجد تاریخی و اثر کهن پس از گذشت ۱۰۲ سال از تاریخ آن، در سال ۱۴۱۲ هجری قمری تخریب شد و در محل آن مسجد جامع کنونی کوخرد ساخته شد. (عکس روبرو).
پانویس
نگارخانه
فهرست منابع و مآخذ
محمدیان، کوخری، محمد، “ (به یاد کوخرد) “، ج۱. ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی.
نگارهها از: عبداللطیف حیدریپور و محمد محمدیان.
محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحههای (۵۰ ـ ۵۱ ـ ۵۲ ـ ۵۳)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی.
الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد.
آثار ملی ایران
ساختمانهای مذهبی دارای گنبد
ساختمانهای مذهبی کاملشده در ۱۳۱۳ (میلادی)
شهرستان بستک
محوطههای باستانشناختی در ایران
مسجدهای استان هرمزگان
مسجدهای ایران
مسجدهای تاریخی ایران بر پایه شهرستان
مسجدهای جامع
یادبودها و یادوارهها در ایران
ساختمانهای مسجد دارای گنبد |
7703 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%BA%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D8%AF%D9%87%D8%AE%D8%AF%D8%A7 | لغتنامه دهخدا | لغتنامهٔ دهخدا یا واژهنامهٔ دهخدا کتابی جامع شامل شرح و معنی واژگان زبان فارسی است. این واژهنامه بزرگترین و مهمترین اثر علیاکبر دهخدا است، که بیش از ۴۰ سال از عمر او صرف آن شد. لغتنامهٔ دهخدا معنی، تفسیر، و شرح تاریخیِ شمار قابل توجهی از وامواژههای عربی را که وارد فارسی شدهاند نیز دارد.
لغتنامهٔ دهخدا شامل بخش بزرگی از واژگان ادبی زبان فارسی، با معنای آنها و نیز کاربردشان در شعرها است. همچنین تمام کلمههای اصیل فارسی در آن موجود است. با وجود این، این لغتنامه فاقد بخش اعظم واژگان علمی و فنی فارسی است که بیشتر در دهههای پس از تألیف لغتنامه به حوزهٔ زبان فارسی وارد شدند. نسخهٔ چاپی کنونی لغتنامه ۶۷٬۲۶۵ صفحهٔ سهستونیِ قطع رحلی با حروف ریز دارد. در چاپ دوم از دورهٔ جدید که به صورت ۱۵ جلد لغتنامه و یک جلد مقدمه به صورت رحلی چاپ شده، ۲۳٬۹۱۱ صفحه است.
درونمایه
حدود نیمی از کتاب را واژگان با معنی و شاهد و نیم دیگر آن اعلام تاریخی و جغرافیایی است. این اثر حاوی کلیهٔ واژگان فرهنگهای خطی و چاپی فارسی است و در نقل آنها بسیاری از غلطهای گذشتگان تصحیح شدهاست و بسیاری از واژگان ترکی، مغولی، هندی، عربی، فرانسوی، انگلیسی، آلمانی، روسی و دیگر زبانهای متداول در زبان فارسی نیز در این فرهنگ آمدهاست. برای صحیح خواندهشدن واژگان در جلوی هر واژه حروف حرکتدار به کار رفتهاست. افزونبر این مزایا، یک دورهٔ مفصل دستور زبان فارسی نیز در لغتنامه آمدهاست.
همهگونه واژگان فارسی و محلی، نام شهرها و روستاها و کلمات علمی و شاخص، حتی واژگان عربی را میتوان در لغتنامهٔ دهخدا یافت. در جلوی هر واژه، معنای لغوی آن، موارد کاربرد، طرز تلفظ صحیح، اشعاری در رابطه با آن و بسیاری اطلاعات دیگر دربارهٔ لغت قرار دارد. لغتنامهٔ دهخدا هم دانشنامهست و هم کتاب مرجع علوم گوناگون و هم لغتنامه. واژهٔ «لغتنامه» را نخستینبار اسدی طوسی در لغت فُرس به کار بردهاست و علامه دهخدا برای پاسداشت او این نام را بر روی فرهنگ خود نهادهاست.
لغتنامهای که دهخدا ۴۰ سال، یعنی بیشتر عمر خود را صرف آن کرد، از پایهٔ سه-چهار میلیون فیشی بنیان یافتهاست که دهخدا شب و روز به جمعآوری آنها مشغول بودهاست. به گفتهٔ خود او و نزدیکانش، وی هیچ روزی از کار فیشبرداری برای لغتنامه غافل نشد مگر دو روز به خاطر فوت مادرش و دو روز به خاطر بیماری سختی که داشت. فکر ایجاد لغتنامهای جامع که هم معنای تمام لغات فارسی را داشته باشد و هم اطلاعات لازم دربارهٔ همهچیز را به خواننده بدهد، از همان زمان که دهخدا در یکی از قرای چهارمحال و بختیاری منزوی بود، به ذهنش خطور کرده بود. آنطور که آگاهان نوشتهاند، وی چند میلیون فیش از روی متون معتبر استادان نظم و نثر فارسی و عربی، لغتنامههای چاپی و خطی، کتب تاریخ و جغرافیا، طب، ریاضی، هندسه، هیئت، حکمت، کلام، فقه و … فراهم آورده بود. البته نقل میکنند که او بیشتر یادداشتها را از ذهن خود مینوشتهاست. خود وی در یکی از یادداشتهای پراکندهاش برای لغتنامه مینویسد: «همهٔ لغات فارسیزبانان تاکنون احیا و در جایی جمعآوری نشده و چه بسا واژگان زیادیست که در کتب دیگر، خصوصاً در اشعار آمدهاست که ما آنها را در اینجا نقل کردهایم؛ ولی از سوی دیگر هزاران واژهٔ فارسی و غیرفارسی در تداول به کار میرود که تاکنون کسی آنها را گرد نیاورده یا اگر گرد آورده به چاپ نرسانیدهاست. ما بسیاری از این واژگان را به تدریج از حافظه، نقل و سپس آنها را الفبایی کردهایم؛ ولی باید دانست که برای به خاطر آوردن چندین هزار واژه و الفبایی کردن آن عمر هفت کرکس میباید … و این کار به هیچ فصل و قطعی، بیرون از بیماری صعب چند روزه و دو روز رحلت مادرم -رحمهالله علیها- تعطیل نشد و بجز اتلاف دقایقی چند برای ضروریات حیات در روز، میتوانم گفت که بسیار شبها نیز، در خواب و میان نوم و یقظه در این کار بودم. چه بارها که در شب از بستر برمیخاستم و پلیته میکردم و چیز مینوشتم.»
انتشارات و مؤسسهٔ دهخدا
چاپ لغتنامه نخست در سال ۱۳۱۹ خورشیدی در چاپخانهٔ بانک ملی آغاز و یک جلد آن در ۴۸۶ صفحه به چاپ رسید و مدتی متوقف شد، دهخدا در سال ۱۳۲۴ هجری خورشیدی میلیونها فیشی را که در تهیهٔ لغتنامه فراهم کرده بود، توسط مجلس شورای ملی به ملت ایران هدیه کرد. سپس مجلس شورای ملی در ۲۵ دیماه ۱۳۲۴ با تصویب مادهٔ واحدهای چاپ فرهنگ دهخدا را برعهده گرفت. ۲۵ هزار تومان هزینهٔ چاپ این فرهنگ از محل صرفهجویی بودجهٔ سال ۱۳۲۴ مجلس تأمین شد.
مؤسسهٔ دهخدا ابتدا در خانهٔ دهخدا مستقر بود و بعداً با درگذشت او در سال ۱۳۳۴ به مجلس منتقل شد. از آن پس، هماهنگی و مدیریت لغتنامه به وصیت خود دهخدا بر عهدهٔ محمد معین گذارده شد. پس از درگذشت معین، کار را سید جعفر شهیدی و محمد دبیرسیاقی و دیگران دنبال کردند.
اولین و دومین مجلدات یا جزوات لغتنامه (آ– ابوسعد / ابوسعد – اثبات) در ۱۰۰۰ صفحه در سال ۱۳۲۵ به چاپ رسید. دهخدا تا زمان حیاتش (۱۳۳۴) توانست بر تألیف و چاپ ۲۲ مجلد از ۲۲۲ مجلد لغتنامه، و ۴۲۶۹ صفحه از ۲۶۴۷۵ صفحه نظارت کند. از این پس بنابر وصیت آن مرحوم، سه نفر از نزدیکترین یارانش دکتر محمد معین، دکتر سیدمحمد دبیرسیاقی و دکتر سیدجعفر شهیدی سرپرستی ادامهٔ کار را به عهده گرفتند. در سالهای بعد بهطور میانگین سالی ۸۰۰ صفحه از این لغتنامه به چاپ رسید. در یکی دو سال دورهٔ انقلاب ۱۳۵۷، در کار انتشار وقفهای افتاد ولی سرانجام در سال ۱۳۵۸ – ۱۳۵۹ کار چاپ آن به پایان رسید.
با مصوبهٔ سال ۱۳۳۶ مجلس، مؤسسهٔ دهخدا به دانشگاه تهران منتقل شد و دانشکدهٔ ادبیات این دانشگاه مسئول چاپ لغتنامه شد. تا سال ۱۳۵۹، چاپخانهٔ دانشگاه تهران لغتنامه را بهطور کامل چاپ کرد. نام «سازمان لغتنامهٔ دهخدا» بعدها به «مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا» تغییر کرد.
اکنون مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا در شمیران جنب باغ فردوس مستقر است. این مؤسسه لغتنامهٔ دهخدا را در ۲۲۲ جزوه (حدود بیستوهفت هزار صفحه) چاپ کردهاست. وبگاههای اینترنتیِ لغتنامه ارتباطی با مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا ندارند.
حق نشر
در سال ۱۳۸۵، با تلاش دستاندرکاران مؤسسهٔ لغتنامهٔ دهخدا، دولت وقت قصد داشت مادهٔ واحدهای به تصویب مجلس شورای اسلامی برساند که از قرارگرفتن لغتنامه در مالکیت عمومی جلوگیری میکرد اما مطابق با قانون حمایت از حقوق مؤلفان و مصنفان مصوب ۱۳۴۸، آثار پس از گذشت ۳۰ سال از درگذشت پدیدآورندهشان، تحت شرایطی به مالکیت عمومی در میآیند. سرانجام مجلس این ماده را تصویب نکرد.
نویسندگان لغتنامه دهخدا
علاوه بر علیاکبر دهخدا و همکاران اولیه او، گروهی از پژوهندگان زبان و ادب فارسی بیش از شصت سال در هیئت مؤلفان لغتنامه دهخدا عضویت داشتهاند و به تهیه مواد و تنظیم آنها و نیز تدوین و تألیف مواد گرد آمده برای لغتنامه مشغول بودند.
فهرست این مؤلفان به ترتیب حروف الفبا به قرار زیر است:
مرتضی آیتاللهزاده شیرازی (بخشی از حروف «ب»، «د»، «ش»، «گ»، «م»)
حسن احمدی گیوی (بخشی از حروف «د»، «ر»، «ش»، «ف»، «م»، «ی»)
محمد استعلامی (بخشی از حروف «د»، «ف»، «ک»، «ه»)
احمد افشار شیرازی (بخش اول حرف «ح» و بخشی از حرف «الف»)
عبدالله انوار (حرف «خ» و بخشی از حرف «ک»)
حسن انوری (بخشی از حروف «الف»، «ب»، «ر»، «ک»، «م» و «ی»)
محمدابراهیم باستانی پاریزی (بخشی از حرف «ب»)
احمد بهمنیار (استخراج لغات و مشارکت در تدوین مجلد اول لغتنامه)
محمد پروین گنابادی (حرف «ذال» و بخشی از حرف «ط» و «ی»)
یدالله ثمره (بخشی از حرف «ه»)
محمد جعفریان (بخش اول حرف «ر»)
عزیزالله جوینی (بخشی از حرف «م»)
عبدالحسین حائری (بخش نخست حرف «ز»)
عباس حکیم (بخشی از حرف «ه» و بخشی از حرف «چ»)
محمد دبیرسیاقی (حروف «ض»، «ظ»، «ل» و بخشی از حروف «ژ»، «ب»، «د» و «ط»)
جواد درهمی (بخشی از حرف «م»)
جلیل دوستخواه (بخشی از حرف «ج»)
عباس دیوشلی (حرف «ت» و بخشی از حرف «ز»)
محمد اسماعیل رفیعیان (بخش اول حرف «ک» و بخشی از حرف «ر»)
حسن رهاورد (بخشی از حرف «ب»)
محمدامین ریاحی (بخش اول حرف «س»)
غلامرضا ستوده (بخشی از حرف «م»)
سیدجعفر سجادی (بخشی از حرف «ع»)
علیاکبر سعیدی سیرجانی (حرف «ن» و بخشی از «م»)
احمد سمیعی (بخش اول حرف «ش»)
رسول شایسته (بخشی از حرفهای «ر»، «ک»، و «م»)
جعفر شعار (بخشی از حرفهای «الف»، «ر» و «غ»)
ابوالحسن شعرائی (بخشی از حرف «الف»)
هدایتالله شهاب فردوسی (بخش اول از حرف «غ»)
سید جعفر شهیدی (حرف «ص»)
علیاشرف صادقی (بخشی از حرف «گ»)
غلامحسین صدیقی (بخشی از حرف «ث» و بخشی از حرف «ب»)
ذبیحالله صفا (بخشی از حرف «ب»)
عبدالعلی طاعتی (بخش اول حرف «ک»)
علی غروی (بخشی از حرف «ک» و بخشی از حرف «م»)
خسرو فرشیدورد (بخش اول حرف «و»)
علیرضا فیض (بخشی از حرفهای «الف»، «ب»، «ج»، «ح»، «ق»، «و» و «ه»)
رضا قاسمی (بخشی از حرف «ب»، «س»، «گ» و «م»)
یزدانبخش قهرمان (بخشی از حرف «چ»)
ژیلبر لازار (بخش آغازی حرف «چ»)
محمدتقی مدرس رضوی (همکاری با دهخدا در تنظیم مطالب و استخراج لغات)
منوچهر مرتضوی (تهیه مطالب و استخراج لغات)
محمدجواد مشکور (بخشی از حرف «ژ»)
محمد معین (بخشی از حروف «ث» و «الف»)
علینقی منزوی (بخشی از حرف «ح»)
سیدعلی موسوی بهبهانی (بخشی از حروف «الف»، «ب» و «ج»)
سعید نجفی اسداللهی (بخشی از حروف «ب»، «د»، «ع» و «م»)
جلالالدین همایی (تهیه مطالب و همکاری در تنظیم و تألیف بخشی از حرف «الف»)
چاپهای لغتنامه
چاپهای اولیهٔ این لغتنامه در دههٔ ۱۳۳۰ زیر نظر انتشارات دانشگاه تهران در ۲۲۲ جزوه توسط مجلس شورای ملی و دانشگاه تهران در ۵۳ جلد منتشر شد. بعد از به پایان رسیدن تألیف لغت نامه، این اثر در سال ۱۳۵۹ به شیوه چاپ سربی منتشر شد. در سال ۱۳۷۲ این لغتنامه به شیوهای نوین توسط انتشارات دانشگاه تهران، ابتدا در قالب چهارده جلد و سپس در سال ۱۳۷۷ در پانزده جلد همراه مقدمه با حروفچینی کامپیوتری به تعداد ۲۲۰۰۰ دوره منتشر شد و بهمرور طی هر سال تعدادی از دورهها به بازار عرضه شد؛ و سپس در ۱۶ جلد رقعی، نیز به چاپ رسید.
این لغت نامه که از سال ۱۳۷۹ لوح فشرده آن نیز به صورت ناقص منتشر شده بود، در مرداد ۱۳۹۹ لغت نامه در وبگاه مؤسسه لغت نامه دهخدا بارگذاری و بهصورت آنلاین در دسترس عموم قرار گرفت و شورای تألیف مؤسسه دهخدا بر آن نظارت دارد.
اشکالات و ایرادات لغتنامه دهخدا
لغتنامه مفصلترین کتاب واژه در زبان فارسی است و علاوه بر آن اعلام نیز با شرح و تفصیل در این کتاب آمده. دهخدا برای تألیف این کتاب نزدیک چهل سال وقت صرف کرده و نزدیک صد نفر با وی همکاری داشتهاند. این لغتنامه، مهمترین و اساسیترین اثر دهخدا است و بیشتر شهرت دهخدا به خاطر همین اثر اوست.
اما این لغتنامه همچون لغتنامههای دیگر زبانهای دنیا نیازمند به روز رسانیهای ساختاری و مستمر است؛ چرا که هر دو سالیک بار فرهنگ نامههای مهم دنیا بازنویسی میشوند. نحوهٔ انجام این امر در مورد لغتنامه دهخدا از سوی کارشناسان و پژوهشگران زبان فارسی مورد بحث و نقد بسیار بوده. از جمله بارها از زبان مسئولان فرهنگستان زبان و ادب فارسی گلهمندیهایی ابراز شده که مؤسسهٔ دهخدا را مورد خطاب خود قرار داده. به عنوان مثال:
«معتبرترین و مهمترین فرهنگی که تاکنون نوشته شده لغتنامه دهخداست. از زمانی که دهخدا و بعد از او علاقهمندان و شاگردان و دوستدارانش این کار عظیم را به پایان رساندند تاکنون چه تغییراتی در این فرهنگ داده شده؟ در واقع هیچ. همان لغتنامه دهخدا را اکنون هم تجدید چاپ میکنند، بدون کمترین تغییری. بهجز یک ویرایش سطحی، بهلحاظ محتوایی تغییرات چندانی با آن چیزی که به قلم دهخدا انجام شده بهوجود نیامده… در حال حاضر لغتنامه دهخدا لغتنامه کاملی برای زبان فارسی محسوب نمیشود و این امر علل مختلفی دارد. مهمترین مسئله این است که اکنون شیوههای نوین فرهنگینویسی مطرح شدهاند و اصلاً شیوهٔ فرهنگنویسی عوض شده. امروزه فرهنگنویسی شاخهای از زبانشناسی است و فرهنگهای معتبر برمبنای دانش زبانشناسی، خصوصاً معنیشناسی، تألیف میشوند. یکی از اشکالات عمدهای که در کار لغتنامهٔ دهخداست این است که شیوهٔ واحدی در انتخاب مدخلها، تعریفنگاریها و شواهد وجود ندارد… ضعف شیوهنامه دارد، و اینکه بعد از دهخدا بسیاری از متون فارسی چاپ شدهاند، خصوصاً رمانها، خاطرات، داستانهای کوتاه، و اصلاً زبان امروز ایران در مقایسه با زمانی که دهخدا فرهنگش را نوشت تغییر کردهاست. بسیاری از واژهها بعد از دهخدا در روزنامهها، مجلهها، رمانها و داستانها رواجیافته که این واحدهای واژگانی در لغتنامه دهخدا وجود ندارد. خوب پس نیاز هست کهیک فرهنگ جدیدی تألیف بشود و بهخاطر اشکالات ساختاریای که در لغتنامه دهخدا وجود دارد این لغتنامه نمیتواند مبنای «فرهنگ جامع زبان فارسی» قرار بگیرد؛ پس فرهنگستان بهناچار باید اساس استواری را برای فرهنگ جامع زبان فارسی بریزد و این اساس استوار در آینده روزآمد هم بشود.»
«مؤسسه لغتنامه دهخدا با شیوههای امروز فرهنگنگاری به کل بیگانه است… لغتنامه دهخدا فاقد تیم زبانشناس است.»
لازم است ذکر شود که نسخهٔ آنلاین این لغتنامه نیز چند سال پیش اصطلاحاً فیلتر شد و دسترسی مستقیم تعداد بیشمار کاربرانش به این سایت را با مشکل مواجه کرد. بعد از مدتی وبسایت آن به کل بسته شد و در موتورهای جستجوگر واژه یابهای دیگر ادغام شد.
جستارهای وابسته
امثال و حکم
دانشگاه تهران
علی اکبر دهخدا
پانویس
منابع
بهمن، مهناز، علیاکبر دهخدا، تهران: موسسه فرهنگی مدرسه برهان، ۱۳۸۲.
مرادی کوچی، شهناز، معرفی و شناخت دهخدا، تهران: قطره، ۱۳۸۱.
پیوند به بیرون
وبگاه مؤسسه لغتنامه دهخدا و مرکز بینالمللی آموزش زبان فارسی
لغتنامه دهخدا (آنلاین)
لغتنامه آنلاین دهخدا
لغتنامه دهخدا در لغت نامه آزاد
رسانه
آثار علیاکبر دهخدا
دانشنامههای فارسی
زبان فارسی
فرهنگهای واژگان فارسی
کتابهای ۱۹۳۱ (میلادی)
کتابهای ایرانی
کتابهای غیرداستانی ۱۹۳۱ (میلادی)
کتابهای فارسی |
7708 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A8%D9%86%D9%85%20%D8%B7%D9%84%D9%88%D8%B9%DB%8C | شبنم طلوعی | شبنم طلوعی (زادهٔ )هنرپیشه، کارگردان ، نمایشنامهنویس و خواننده اهل ایران است.
شبنم طلوعی جز اولین بازیگرانی است که در بازجویی های حراست و وزارت اطلاعات ، بهطور آشکار و رسمی از بهائی بودن خود پرده برداشت و به تغییر مذهب و اجباراعتراف به مسلمان شدن که شرط ادامه ی فعالیتش در ایران بود را نپذیرفت.
زندگی
شبنم طلوعی بازیگری در تئاتر را از سال ۱۳۷۳ با آموزش در کانون تئاتر بانوان، زیر نظر زهرا صبری و تانیاجوهری آغاز کرد و در تئاتر حرفه ای ، سینما و تلویزیون حضور پیدا کرد و موفق به دریافت پنج جایزه از جشنواره ی بین المللی تئاتر فجر شد. از پاییز ۱۳۸۳ در پی محرومیت از بازی در فیلم شبانه (کارگردان: امید بنکدار و کیوان علیمحمدی) که در آن نقش اصلی را به عهده داشت و پس از آن محرومیت از همه فعالیتهای هنری به دلیل پنهان نکردن اعتقادش به دین بهائی، ضمن جدایی از همسر سابق خود کوروش تهامی، مجبور به ترک ایران شد و از پایان سال ۲۰۰۴ به پاریس مهاجرت کرد. او ملیت فرانسوی دارد و از سال ۲۰۱۹ ساکن امریکاست و شریک زندگی اش پژمان حدادی، نوازنده صاحب سبک تنبک و استاد سازهای کوبه ای است .
نویسندگی
رمان
بازیگر عزیز من نشر چشمه ۱۳۸۰
داستان کوتاه
آبی دریا - هفتهنامه سروش ۱۳۶۹
نقاشی آبرنگ - هفتهنامه سروش ۱۳۷۰
سلام سارا جان - هفتهنامه سروش ۱۳۷۱
آقای نویسنده و بانو - هفتهنامه سروش ۱۳۷۲
دستهای باد - هفتهنامه سروش ۱۳۷۲
فیلمشناسی
بازیگری در تلویزیون
۱۳۸۱ - کارآگاه شمسی و دستیارش مادام (مرضیه برومند)
۱۳۸۱ - بدون شرح (مهدی مظلومی)
۱۳۷۹–۸۰ - نیستان (حسین مختاری)
۱۳۷۹ - همسفر (قاسم جعفری)
۱۳۷۷–۷۸ - بگذار آفتاب برآید (حسین مختاری)
کارگردان و تدوینگر
۲۰۲۳ - هزاروصد-یک فیلم کوتاه
۲۰۱۵–۲۰۱۶ - مستند سینمایی «خاک - شکوفه - آتش» در مورد زندگی طاهره قره العین. این فیلم در شهرهای مختلف از جمله پاریس، نیویورک، لندن، واشینگتن، شیکاگو، تورنتو، مونترال، لس آنجلس، … به نمایش درآمده و در سال ۲۰۱۷ از برنامهٔ آپارات در شبکهٔ بیبیسی فارسی پخش شد.
۲۰۱۱–۲۰۱۲ - مجموعه مستند کوتاه «برداشت یک» ـ نگاهی به بهاییان پاریس (برای تلویزیون نوین تی وی)
بازیگری فیلم کوتاه
عشق تنهاست، کویر آینهها، هیچکس با هیچکس حرف نمیزند (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی)
هزاروصد-یک فیلم کوتاه (شبنم طلوعی)
بازیگری سینما
۲۰۱۹ - میترا (کاوه مدیری)
۲۰۱۴ - گل سرخ (سپیده فارسی)
۲۰۰۷ - زنان بدون مردان (شیرین نشاط)
۱۳۸۷ - شبانهروز (فیلم)
۱۳۸۳ - گلی برای مریم (حسن آقاکریمی)
۱۳۸۲ - شکلات (افشین شرکت)
۱۳۸۰ - روزی که زن شدم (مرضیه مشکینی)
۱۳۷۹ - خانهای روی آب (بهمن فرمانآرا)
۱۳۷۸ - دفتری از آسمان (پرویز شیخ طادی)
۱۳۷۸ - شراره (سیامک شایقی)
۱۳۷۷ - بودن یا نبودن (کیانوش عیاری)
تئاتر
بازیگر
هنر بداهه پردازی ، کار مشترک با شاهرخ مشکین قلم، پژمان حدادی، بهفر بهادران
دیاسپورا ، نویسنده محسن یلفانی، کارگردان شبنم طلوعی
طربنامه (بهرام بیضایی)
رقص پاییزی (نویسنده و کارگردان شبنم طلوعی)
مصاحبه، به زبان فرانسه، نوشته محمد رحمانیان (کارگردان شبنم طلوعی)
رومئو و ژولیت (علی رفیعی)
کلفتها (علی رفیعی)
عروسی خون (علی رفیعی)
شازده احتجاب (علی رفیعی)
بیژن و منیژه (پری صابری)
شب هزارویکم (بهرام بیضایی)
اتاق رؤیا (افروز فروزند)
روی زمین (افروز فروزند)
پای دیوار بزرگ شهر (حسن معجونی)
میبوسمت و اشک (محمد عاقبتی)
تلخ بازی قمر در عقرب (شهره لرستانی)
همزاد (کارگردان:امیر دژاکام)
جمعه دم غروب (کارگردان:چیستا یثربی)
نمایشنامه نویس
فردا
بازی هفتم
مراد
قهوه تلخ (نشر فرخ نگار ۱۳۸۲)
بهمن - بغداد (با همکاری ا. آقایی)
بازگشت (بر اساس طرحی از علیرضا نادری و به سفارش محسن علیخانی)
رقص پاییزی
کارگردان تئاتر
بازی هفتم (تهران)
فردا (تهران)
قهوه تلخ (تهران)
بهمن - بغداد (نمایش بهمن - بغداد در ایران مجوز اجرا نگرفت اما در سال ۱۳۸۳ در خانهٔ هنرمندان تهران با حضور خودش و در موزهٔ هنرهای معاصر اصفهان بدون حضور کارگردان به صورت نمایشنامه خوانی با بازیگری ستاره اسکندری و کاظم سیاحی اجرا شد)
نمایش مصاحبه نوشتهٔ محمد رحمانیان به زبان فرانسه در پاریس
بهمن - بغداد در شهرهای کرفلد و مونشن گلادباخ آلمان. با بازیگران آلمانی و به زبان آلمانی
رقص پاییزی (پاریس، پراگ، استکهلم، تورنتو، یون شوپینگ، مالمو، دانشگاه استنفورد)
جوایز
جایزه اول بازیگری زن و جایزه دوم نویسندگی متن برای نمایش فردا در جشنواره چهاردهم تئاتر فجر
جایزه دوم بازیگری زن برای نمایش مراد در جشنواره پانزدهم تئاتر فجر
جایزه دوم بهترین کارگردانی برای نمایش قهوه تلخ در جشنواره بیست و یکم تئاتر فجر
جایزه اول بازیگری زن برای نمایش میبوسمت و اشک در جشنواره بیست و دوم تئاتر فجر
لوح افتخار از خانه ی هنرمندان و کانون کارگردانان تئاتر
خوانندگی
سیب کال موزیک ویدیو
یک دختر موزیک ویدیو
برقص موزیک ویدیو
بی شرف نباش موزیک ویدیو
بغلم کن موزیک ویدیو
جستارهای وابسته
بهائیان ایرانی
آزادی مذهب در ایران
منابع
پانویس
زندگی سانسورشده شبنم طلوعی؛ «قصه جوجه اردک زشت غلط است»
به دلیل باورهای خود مجبور به ترک ایران شدم، گفت و گوی کامل با شبنم طلوعی
پیوند به بیرون
کانال یوتوب شبنم طلوعی
Shabnam Tolouei's Instagram
Shabnam Tolouei's Facebook Page
به زندگی من خوش آمدید - شبنم طلوعی
افراد زنده
اهالی تهران
ایرانیان مقیم پاریس
بازیگران تئاتر زن اهل ایران
بازیگران زن اهل تهران
بازیگران زن تلویزیونی اهل ایران
بازیگران زن فیلم اهل ایران
بهائیان اهل ایران
بهائیان سده ۲۰ (میلادی)
بهاییان سده ۲۱ (میلادی)
زادگان ۱۳۵۰
زادگان ۱۹۷۱ (میلادی)
زنان بهائی ایرانی
کارگردانان زن فیلم اهل ایران
نمایشنامهنویسان زن اهل ایران
نویسندگان زن اهل ایران |
7710 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C%20%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%A7%D9%86 | عالی احمدان | عالی احمدان نام روستایی است از توابع بخش جناح شهرستان بستک استان هرمزگان
در جنوب ایران.
این روستا جزء دهستان فرامرزان در ضلع شمال غربی بخش جناح واقع شدهاست.
محدوده عالی احمدان
از شمال کوه، از جنوب رودخانه مهران، از مغرب دهنو قلندران، و از سمت مشرق به هنگویه محدود میگردد.
جمعیت
جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۵۸۴ نفر (۱۱۶ خانوار)
بوده است. و دارای آب وهوای
بیابانی ـ نیمه بیابانی، گرم و خشک و از بارش باران بهره چندانی ندارد.
مشکل آب
مردم در بیشتر اوقات سال از کمآبی در رنج و مشقت به سر میبرند.
مردم عالی احمدان زحمت کش، سخت کوش و مهمان نوازند.
روستای عالی احمدان به علت کمآبی و بارش کم از طبیعت سر سبز مناسبی برخوردار نیست. آب آشامیدنی، از آب انبارهایی «برکه» که توسط نیکوکاران ساخته شده تأمین میشود که کاملاً بهداشتی نبوده و بهطور مرتب کلرینه نمیشود. یک روز در ماه آب لوله کشی
در روستا وجود دارد که به علت فرسودگی لولهها، ضعیف بودن قطر لولهها و مسیر طولانی آنها بخصوص خانوادههای بالادست روستا با نبود آب روبرو هستند و ناچار شدهاند که چاه آبی را با هزینه بالا حفر کنند تا مشکل کمآبی خودرا جبران نمایند.
امکانات
دارای یک باب مسجد، یک دارالقرآن، بانک ملی و خانه بهداشت است.
یک باب مدرسه ابتدائی مختلط (پسرانه و دخترانه) یک نانوائی ماشینی، یک کارگاه مکانیکی به نام برادران استوار دارد که در منطقه فرامرزان و حتی در سطح شهرستان بستک زبانزد مردم است که مردم عالی احمدان به وجود آن افتخار میکنند.
تعداد سه باب کارگاه نجاری برادران پرواز و تیزهوش نیز معروفیت دارد که پیشینهای دیرینه داشته و در شهرستان بستک بیهمتاست. مدرسهٔ راهنمایی به صورت مختلط که شروع کارش از مهر هشتادو نه بود. کتابخانه عمومی امام محمد ابن ادریس شافعی که با همت خیرین و کمکهای مردمی برپاشده.
نحوه فعالیت دارالقرآن نیز چنین است که در ایام سال تحصیلی، کودکان و خردسالان آموزش قرآن و پیشدبستانی میبینند و در ایام تعطیلات تابستانی جهت پر کردن اوقات فراغت دانش آموزان، کلاس آموزشی قرائت قرآن، اخلاق و احکام برگزار میگردد که هزینه آن به عهده نیکوکاران و مردم بوده و فعالیتی چشمگیر دارد.
دانش آموزان پسر و دختر راهنمایی، دبیرستان و پیشدانشگاهی در روستای مجاور به نام هنگویه تحصیل میکنند
صنایع دستی روستا عبارتاند از گلیم، خورجینبافی به شیوه سنتی که بافنده آن در سال ۲۰۰۵ عمدتاً شخصی به نام عبدالله راستگو فرزند علی بودهاست.
پانویس
نگاره از: محمد محمدیان.
فهرست منابع و مآخذ
محمدیان، کوخردی، محمد، «شهرستان بستک و بخش کوخرد» ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
عباسی، قلی، مصطفی، «بستک وجهانگیریه» ، چاپ اول، تهران: ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر، سال ۱۳۷۲ خورشیدی.
سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی.
نگارهها از: احمد سلمان گودهای و محمد محمدیان کوخِردی.
بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی.
مهندس: موحد، جمیل. (بستک و خلیج فارس) چاپ اول، تهران: سال انتشار ۱۳۴۳ خورشیدی.
بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی.
الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد.
بختیاری، سعید، «اتواطلس ایران» ، “ مؤسسه جغرافیایی وکارتگرافی گیتاشناسی، بهار ۱۳۸۴ خورشیدی.
چمن پیرا، ناصر پاییز ۱۳۷۴ خورشیدی.
محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحههای (۵۰ ـ ۵۱ ـ ۵۲ ـ ۵۳)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی.
اطلس گیتاشناسی استانهای ایران [Atlas Gitashenasi Ostanhai Iran] (Gitashenasi Province Atlas of Iran)
بخش جناح
روستاهای شهرستان بستک |
7711 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 | جمعیتشناسی ایران | مردم ایران ساکنان کشور ایران در باختر آسیا هستند که جمعیت آن نزدیک به ۸۳٫۶۶۰٫۱۳۵ تن است.
بر پایهٔ آمار سال ۱۳۹۸، جمعیت ایران در حدود یک سده، ۸ برابر شدهاست. هرچند که در دهههای اخیر، باروری در این کشور کاهش داشته و حرکت جمعیت به سوی سالخوردگی است. میان سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۵، هر سال بهطور میانگین، یک میلیون تن به جمعیت ایران افزوده شد. میزان کلی باروری در این کشور، نزدیک به ۲٫۱ است. بر اساس آمار سال ۲۰۱۸ میلادی گروه بانک جهانی، رشد جمعیت سالانهٔ ایران، ۱٫۴ درصد بودهاست. آمار سال ۲۰۲۰ نیز اعلام میکند که میزان زاد ولد ۱۶٫۳ در هر ۱۰۰۰ تن و میزان مرگومیر ۵٫۳ در هر ۱۰۰۰ تن بودهاست؛ بر پایه همین آمار، نسبت جنسی نیز ۱۰۲٫۸ مرد به ازای هر ۱۰۰ زن بود. مناطق شهری تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، کرج و تبریز، به ترتیب، بزرگترین کانونهای جمعیتی ایران هستند.
همچنین، بر پایهٔ سرشماری همگانی در آبان ۱۳۹۵، جمعیت این کشور ۷۹٬۹۲۶٬۲۷۰ میلیون تن، تراکم جمعیت در هر کیلومتر مربع ۴۸٫۵ تن، و میانگین رشد سالانهٔ جمعیت معادل ۱٫۲ درصد بودهاست. در چند سال اخیر، رشد موالید نزدیک ۱٫۴ درصد بوده و در سال ۱۳۹۲ یکمیلیون و ۴۷۱ هزار و ۸۳۴ موالید به ثبت رسیدهاست. بر پایهٔ سرشماری سال ۱۳۹۵ دارای ۷۹٬۹۲۶٬۲۷۰ تن جمعیت (هجدهم درجهان) است که شامل ۷۸٬۱۶۶٬۸۲۲ ایرانی، ۱٬۵۸۳٬۹۷۹ افغانستانی، ۳۴٬۵۳۲۰ عراقی، ۱۴۰٬۳۲۰ پاکستانی، ۷۱٬۳۱۰ ترکیه ای، ۲۰۸٬۰۴۴ سایر کشورها و ۱۰۵٬۰۶۰ اظهار نشده میباشد. نزدیک یک و نیم تا دو میلیون تن اتباع غیرمجاز افغانستانی و ایرانیان خارج از کشور که بین سه تا شش میلیون تن برآورد میشوند، لحاظ نشدهاند و در برخی مناطق شرقی و جنوبی ایران هم گروه زیادی بدون شناسنامه و مدارک هویتی هستند.
پیشینه
در سال ۱۲۸۰ خورشیدی کل جمعیت ایران حدود هفت و نیم میلیون نفر برآورد شد. جمعیت کشور تا سال ۱۳۲۵ به ۱۵ میلیون نفر افزایش یافت. در سال ۱۳۵۱ به مرز ۳۰ میلیون رسید. در سال ۱۳۷۵ به ۶۰ میلیون نفر رسید، و بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵، جمعیت ایران ۷۹٬۹ میلیون نفر بود، که نسبت به سال ۱۳۳۵ بیش از چهار برابر شد. بین سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵، نرخ رشد متوسط جمعیت به حدود ۴٪ رسید، ولی به دلیل کاستن از نرخهای باروی، بین ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ به ۱٫۲٪ کاهش یافت. براساس یک تخمین جمعیت ایران طی یک قرن (از قرن ۱۳ تا ۱۴ ام خورشیدی) حداقل ۸ برابر شدهاست. در سال ۱۳۰۰ جمعیت کشور کمتر از ۱۰ میلیون نفر بوده و در طول یک قرن به بیش از ۸۴ میلیون نفر رسید.
آمار کلی سرشماریها
جمعیت ایران و رشد متوسط آن در طی دهههای ۱۳۳۵ تا ۱۳۹۵ بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران به شرح زیر است:
آمار حیاتی سالانه ثبت احوال
آمار سالانه ولادت و وفات بر اساس دادههای ثبت احوال از سال 1338:
در سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۶ طرح ثبت ضربتی فوتهای معوقه اجرا شدهاست.
مهاجرتها
ایران شمار قابل توجهی از مهاجران خارجی را میزبانی میکند. بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵، مهاجران ساکن ایران، به ترتیب، بیشتر از افغانستان (یک میلیون و ۵۸۴ هزار تن)، عراق (۳۴ هزار و ۵۰۰ تن) و پاکستان (۱۴ هزار و سیصد تن) هستند. طبق این آمار، استان سکونت معمول این مهاجران، برای افغانها تهران و برای عراقیها و پاکستانیها قم بودهاست.
اندازهٔ مهاجرت از ایران نیز قابل توجه است. در سال ۱۳۹۶، حسین عبده تبریزی گفت که یک و نیم میلیون ایرانی در صف مهاجرت به کشورهای کانادا و استرالیا قرار دارند. پس از انقلاب ۱۳۵۷، چندین موج مهاجرتی در ایران به راه افتاد؛ موج نخست به دلایل سیاسی، بلافاصله پس از انقلاب ۱۳۵۷ و بیشتر به سمت ایالات متحده، موج دوم به دلایل سیاسی-عقیدتی در ابتدای دههٔ ۱۳۶۰ و بیشتر به سوی اروپا، موج سوم با دلایلی چون کسب کیفیت زندگی و رفاه بالاتر به سمت کشورهایی همانند کانادا و استرالیا و موج چهارم که به دلایل سیاسی رخ داد و از سال ۱۳۸۸ آغاز شد. در جمهوری اسلامی، بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران در ابعاد تظاهرات سراسری نمود پیدا کرده و با همراهی بلایای طبیعی، بر دشواری زندگی در این کشور افزودهاند؛ این شرایط، انگیزهها برای مهاجرت از ایران را افزایش داد. در این دوره برآوردهای زیادی از خسارت سنگین مهاجرت سرمایهداران و فرار مغزها از ایران انجام شده که برخی از آنان، از سوی منابع رسمی این کشور تأیید شدهاند.
سناریوهای آینده
آمارها نشان میدهد که دوران طلایی جمعیت ایران تا سال ۱۴۳۰ طول میکشد؛ در این دوران نسبت جمعیت در سنین فعالیت، افزایش یافته و به حداکثر خود یعنی بالای ۷۰ درصد میرسد. جمعیت کل کشور در سال ۱۴۳۰ هجری شمسی بر اساس پیشبینی پژوهشکده آمار، درصورت افزایش میزان باروری کل به ۱۱۲ میلیون و ۴۷۵ هزار و ۴۵۸ نفر میرسد. با استفاده از مجموعه فرضیهها و تجربیات کارشناسی در پیشبینیهای جمعیت کشور، پیشبینیهای فرض جمعیت سازمان ملل، روندهای جاری، تجربههای بینالمللی و مهمتر از همه تغییرات سطح باروری در دهه اخیر در کشور و زیر مجموعههای استانی، شهری و روستایی آن، میتوان به دیدگاه زیر در مورد تغییرات سطح باروری در آینده رسید و در قالب چهار گزینه مطرح شده به آینده نگری جمعیت کل کشور به تفکیک مناطق شهری و روستایی به شرح زیر پرداخت:
فرض اول: رسیدن به حدود ۲٫۶ فرزند در سال ۱۴۳۰ (فرض خوشبینانه)
فرض دوم: تثبیت سطح باروری کل از سال ۱۳۹۵ به بعد یعنی ۲٫۱۱ فرزند تا سال ۱۴۳۰
فرض سوم: کاهش سطح باروری کل با شیبی تند به زیر سطح جانشینی ۱٫۵ فرزند در سال ۱۴۳۰ (فرض بدبینانه)
فرض چهارم: کاهش سطح باروری کل با شیبی ملایم تا به زیر سطح جانشینی ۱٫۹ فرزند در سال ۱۴۳۰
در صورت تحقق سناریو اول یعنی افزایش میزان باروری کل، جمعیت کل کشور در سال ۱۴۳۰ هجری شمسی برابر با ۱۱۲ میلیون و ۴۷۵ هزار و ۴۵۸ نفر، با فرض ثابت ماندن میزان باروری کل، برابر با ۱۰۴ میلیون و ۱۷ هزار و ۵۸۸ نفر و با سناریوهای سوم و چهارم یعنی کاهش شدید و کاهش ملایم باروری به ترتیب برابر ۹۵ میلیون و ۳۱۷ هزار و ۴۶۴ نفر و ۱۰۱ میلیون و ۳۹۲ هزار و ۳۲۰ نفر خواهد بود. تجارب کشورهای مختلف نشان میدهد در مراحل میانی گذار جمعیتی، میزان باروری کل به زیر سطح جانشینی میرسد؛ بنابراین انتخاب فرض عملیاتی و محتمل (رسیدن به سطح باروری کل حدود ۱٫۹ فرزند) است.
بنابراین بر اساس سناریوهای مختلف در سال ۱۴۳۰ برای جمعیت ایران داریم:
افزایش سطح باروری کل، ۱۱۲ میلیون و ۴۷۵ هزار و ۴۵۸ نفر
تثبیت سطح باروری کل، ۱۰۴ میلیون و ۱۷ هزار و ۵۸۸ نفر
کاهش سطح باروری کل با شیبی ملایم، ۱۰۱ میلیون و ۳۹۲ هزار و ۳۲۰ نفر
کاهش سطح باروری کل با شیبی تند، ۹۵ میلیون و ۳۱۷ هزار و ۴۶۴ نفر
طی تخمین دیگری در سال ۲۰۳۰ میلادی جمعیت ایران به بیش از ۹۲ میلیون نفر میرسد.
شاخصهای جمعیتی
شهرنشینی
جمعیت شهرنشین ایران در سدهٔ اخیر رشد چشمگیری داشتهاست. در نخستین سرشماری رسمی ایران که در سال ۱۳۳۵ صورت گرفت، از کلّ جمعیت ایران (۱۸٬۹۵۴٬۷۰۴ نفر) حدود ۳۲ درصد (۶٬۰۰۲٬۶۲۱ نفر) در شهرها ساکن بودهاند. این در حالی است که بر اساس سرشماری رسمی سال ۱۳۹۵، جمعیت کشور بالغ بر ۷۹٬۹۲۶٬۲۷۰ تن بوده که از این تعداد، ۵۹٬۱۴۶٬۸۴۷ نفر (۷۴ درصد) در شهرها ساکن بودهاند.
مهمترین دلیل این افزایش، مهاجرت مردم از روستاها به شهرها بودهاست؛ البته عواملی چون تبدیل روستاهای بزرگ به شهر نیز در آن نقش داشتهاند.
جدول زیر ۸ شهر پرجمعیت ایران را معرفی میکند:
ژنتیک
یک مطالعه ژنتیکی بر روی دیانای میتوکندریایی (نسب مادری) اقوام ایرانی نشان داده که پارسیان، آذریها، کردها، گیلکیها اغلب به شاخههای مخصوص اوراسیا غربی تعلق دارند. در عربها و بلوچها شاخههای مخصوص اوراسیا غربی و شرقی به یک اندازه شیوع دارد و در ترکمنها شاخههای ویژه اوراسیا شرقی غالب است. وجود هاپلوگروههای شرق و غرب اوراسیا میتواند تأییدی بر نظریه مورخان و زبانشناسان در مورد مهاجرت آریاییها از جایی در جنوب سیبری و دریاچه آرال و قفقاز باشد. حضور ماکروهاپلوگروپهای باستانی N و M نیز حکایت از ورود انسانهای اولیهای دارد که بعد از مهاجرت از آفریقا در ایران ساکن شدند. عدم توسعه هاپلوگروههای مخصوص جنوب غربی آسیا هم میتواند به دلیل بازدارندگی کویر لوت و دشت لوت باشد که جلوی سفر ژنتیکی هاپلوگروههای ویژه جنوب آسیا را گرفتهاست. هتروژنیتیک و تنوع هاپلوتایپها در بین تمام اقوام بالا است اما پایین بودن تنوع نوکلئوتیدها نشاندهنده وجود ازدواجهای درونقومی است.
طبق پژوهشی که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، گوناگونی ژنتیکی ایرانیان، سطح بالایی دارد و در مجموع همانند مناطقی چون آناتولی، اروپا و قفقاز جنوبی است. آذریهای ایرانی، به شکل قابل توجهی از نظر ژنتیکی به مردم گرجی نزدیکند و عموماً گمان میرود که با آذربایجانیها منشأ مشترکی دارند؛ اما خوشهٔ ژن آنان، با آذربایجانیها متفاوت است. پارسیان، کردها، قشقاییها و اقوام گویشور زبانهای هندواروپایی در ایران، از دید ژنتیکی، تشابه بالایی به هم دارند.
زبانهای ایران
اتنولوگ جمعیت فارسیزبانان ایران در سال ۲۰۱۶ را ۵۰ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر یعنی بیش از ۶۲ درصد میداند. اِتنولوگ از معتبرترین دانشنامههای موجود در جهان است که دادههای آماری از تعداد گویشوران زبانهای مختلف را به صورت اینترنتی منتشر میکند.
جمعیت ایران در پایان سال ۲۰۱۶ میلادی، طبق تخمینهای متفاوت بین ۷۹ تا ۸۱ میلیون نفر بودهاست. اتنولوگ جمعیت گویشوران زبانهای مختلف در ایران در سال ۲۰۱۶ میلادی را به ترتیب زیر بیان کردهاست. به این نکته توجه شود که بین قومیت و گویشور تفاوت وجود دارد و برای نمونه میزان جمعیت آذری زبانان در جدول لحاظ شدهاست در حالی که جمعیت آذریتباران اندکی بیشتر است. بیش از ۸۱ درصد مردم ایران در سال ۲۰۱۶ میلادی به یکی از زبانهای ایرانی سخن میگویند.
بنابر گزارش کتابچهٔ سیا، امروزه ایران از قومیتهای گوناگونی از جمله فارسی زبانان(۶۱ درصد)، آذربایجانیها (۱۶ درصد)، کُردها (۱۰ درصد)، گیلکها و مازندرانیها (۷ درصد)، بلوچها (۲ درصد)، عربها (۲ درصد)، ترکمنها و قشقاییها (۲ درصد) و دیگران (۲ درصد) تشکیل یافتهاست.
براساس نتایج سرشماری سال ۱۳۷۵ دربارهٔ ترکیب قومی ملّت ایران، جمعیت پارسیان حدود ۷۳ تا ۷۵ درصد جمعیت ایران است. آمار سرشماری سال ۱۳۷۵ نشان میدهد که ۸۲ تا ۸۳ درصد مردم پارسی صحبت میکنند و ۸۶/۲ درصد از آنها فقط پارسی را میفهمند.
بنابر برآورد دیگری از کنگرهٔ آمریکا، ۶۵ درصد از ساکنان ایران به زبان پارسی، ۱۶ درصد به زبان ترکی آذربایجانی، ۷ درصد به زبان کردی، ۶ درصد به زبان لری، ۲ درصد به زبان عربی، ۲ درصد به زبان بلوچی، ۱ درصد به زبان ترکمنی، ۱ درصد به زبان قشقایی و سایر زبانهای ترکی و کمتر از ۱ درصد نیز به زبانهای ارمنی، آشوری، گرجی و دیگر زبانهای غیرپارسی و غیرترکی سخن میگویند.
در ایران در حدود ۷۵ زبان و گویش رواج دارد. بنابر تخمین کتابچهٔ اطلاعات سیا، بزرگترین گروههای زبانی ایران را به ترتیب فارسی با گویشهای مختلف (۵۸ درصد)، ترکی آذربایجانی با گویشهای مختلف (۲۶ درصد)، کردی (۹ درصد)، لری ۲۰/۲ درصد)، بلوچی (۱ درصد)، عربی (۱ درصد)، ترکمنی (۱ درصد) و دیگر زبانها (۲ درصد) تشکیل میدهند.
مهرداد ایزدی پژوهشگر کرد-بلژیکی-آمریکایی که کار وی را میتوان در دانشکده امور بینالملل و عمومی دانشگاه کلمبیا آمریکا در وبسایت پروژه ۲۰۰۰ خلیج فارس مشاهده کرد، میگوید در سرشماری ایران در سال ۲۰۰۱ نشان میدهد که فارسیزبان نخست ۶۳٪ از ایرانیان میباشد. در حالی که وی درصدهای زیر را نیز ارائه میدهد:
۶۳٫۳ ٪ فارسی
۱۳٪ ترکی آذری و گویشهای ترکی
۷٪ کُردی
۳٫۶٪ گیلکی
۳٪ مازندرانی
۲٫۵٪ بلوچ
۱٫۸٪ عرب
دیگر زبانها مانند ترکمن، پشتو، ارمنی، سریانی، گرجی، قشقایی، براهویی، راجی، مینابی و دیگر زبانهای ایرانی غربی مانند (لاری، تالشی، تاتی، راجی، غیره)
بر پایه گزارش صندوق جمعیت ملل متحد نیز زبان جمعیت ایران متشکل از ۵۱٪ فارسی دری، ۲۴٪ آذری، ۸٪ گیلک و مازندرانی، ۷٪ کردی، ۳٪ عربی، ۲٪ بلوچی، ۲٪ لری، ۲٪ ترکمنی و ۱٪ دیگر زبانها مانند لکی، قشقایی، قزاقی، هزارگی، گرجی، ارمنی، تاتی، تالشی و…
تاکنون در هیچیک از سرشماریهای ایران پرسشهای مربوط به وابستگیهای قومی و زبانی پرسیده نشدهاست. اگرچه این پرسش در پرسشنامههای سرشماری سال ۱۳۶۵ مطرح شده بود ولی به دلیل ملاحظات سیاسی از جمعآوری اطلاعات مربوط به آن خودداری شد. با این حال پژوهشها و برآوردهایی در مورد ترکیب قومی و زبانی کشور انجام شدهاست. یکی از این پژوهشها به نمونهگیری سازمان ثبت احوال کشور در مرداد ۱۳۷۰ بازمیگردد که زبان مادری زنانی را که برای دریافت شناسنامه فرزندان خود به دفترهای ثبت احوال مراجعه کرده بودند، مورد پرسش قرار میداد. در این نظرسنجی از مجموع ۴۹٬۵۵۸ مادر، ۴۶٫۲٪ به فارسی، ۲۰٫۶٪ به آذری، ۱۰٪ به کُردی، ۸٫۹٪ به لری و لکی، ۷٫۲٪ به زبان شمالی، ۳٫۵٪ به عربی، ۲٫۷٪ به بلوچی، ۰٫۶٪ به ترکمنی، ۰٫۱٪ به ارمنی و ۰٫۲٪ به دیگر زبانها تکلم میکردند. مشابه این نظرسنجی در سال ۱۳۷۳ هم انجام شد و به نتایج مشابهی رسید. در این نظرسنجیها روشن شد که سطح باروری و ویژگیهای جمعیتی بر حسب جامعهٔ زبانی مادران بسیار متفاوت است و شمار فرزندان زنده زاده شده در گروههای گوناگون زبانی میان ۲٫۹ تا ۵ قرار داشت اما مطالعهای دیگر نشان داد که این اختلاف بیشتر از تفاوتهای فرهنگی و اقتصادی این گروهها ناشی میشود تا صرف تعلق قومی و زبانی آنها.
آمارهای زبانی
بهطور کلّی آمارهای گوناگونی از ترکیب زبانی مردم ایران از سوی منابع گوناگون ارائه گردیدهاست:
جستارهای وابسته
تاریخ ایران
زبانهای رایج در ایران
فهرست شهرهای ایران بر پایه جمعیت
فهرست شهرهای ایران
سیاستهای کلی جمعیت
سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران
منابع
پیوند به بیرون
دادههای آماری بیشتر، ورلد مترز
دادههای آماری بیشتر، مرکز آمار ایران
نقشهٔ شهرها، استانها، قومیتها، راهها، منابع و تأسیسات نفتی و گازی و اتمی
ریشهٔ مشترک اقوام ایران
آمارگیریهای نفوس ایران
اقتصاد ایران
مردمان ایرانیتبار |
7713 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%AE%20%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%20%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2 | کاخ شهرداری تبریز | کاخ شهرداری تبریز یا برج ساعت تبریز از بناهای تاریخی شهر تبریز است که ساخت آن از سال ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۸ هجری خورشیدی در محل گورستان متروک و مخروبهٔ کوی نوبر، با نظارت مهندسان آلمانی و در زمان ریاست شهرداری ارفعالملک جلیلی و با بودجهٔ ۲٬۵۰۰٬۰۰۰ ریال انجام شد. از این بنا، به عنوان تالار شهر و دفتر اصلی شهرداری تبریز، بهرهبرداری شدهاست. این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۲۰۵۵ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
پیشینه
کاخ شهرداری تبریز در سال ۱۳۱۸ مورد بهرهبرداری قرار گرفت. در سال ۱۳۸۶ هجری خورشیدی، به مناسبت بزرگداشت یکصدمین سال تأسیس نخستین انجمن شهر و بلدیهٔ ایران در تبریز، به نخستین موزهٔ شهر و شهرداریهای کشور تبدیل و مورد بهرهبرداری قرار گرفت.ئدر حال حاضر نیز افزون بر نخستین موزهٔ شهر و شهرداریهای کشور ، شورای اسلامی شهر تبریز نیز در بخشی از این ساختمان مستقر بوده و جلسات رسمی شورا در محل آمفی تئاتر موجود در ساختمان تشکیل میشود. شهردار کلانشهر تبریز نیز برخی از ملاقاتهای رسمی، دیپلماتیک را با مقامات عالی رتبه را در محل این کاخ انجام میدهد.
تغییرات فعلی
در دهه ۱۹۸۰میلادی، در تلاش برای نصب آسانسور، یکی از پاسیوهای برج آسیب دید. در سال ۲۰۰۸، گنبد بالای برج ساعت با گذاشتن یک شیشه الیاف خاکی رنگ جدید به جای گنبد اصلی نقرهای رنگ بازسازی شد. از سال ۲۰۰۷، بخشی از این ساختمان موزه شهرداری را در خود جای دادهاست.
جایگاه شهری
کاخ شهرداری تبریز در مرکزیترین نقطهٔ شهر تبریز و در میدان شهرداری (ساعت) این شهر واقع شدهاست.
کاخ شهرداری تبریز از آغاز ساخت تاکنون، به عنوان ساختمان شهرداری شهر تبریز مورد استفاده قرار گرفتهاست و امروزه با تقسیم شهر تبریز به ده منطقه، این بنا به عنوان شهرداری مرکزی شهر تبریز محسوب میشود. البته امروزه نیز، اکثر امور عمرانی و اداری شهرداری تبریز در این تالار و عمارت متمرکز شدهاست.
معماری
این بنا مساحتی نزدیک به ۹،۶۰۰ متر مربع و به زیربنای ۶٬۵۰۰ متر مربع دارد که در سه طبقه ساخته شدهاست. کاخ شهرداری تبریز دارای یک برج ساعت چهار صفحهای به ارتفاع ۳۰٫۵ متر است که با طنین موزون زنگهایش، هر ساعت یکبار، گذشت زمان را به گوش مردم تبریز میرساند. نمای بیرونی این بنا از سنگ تراشیده شدهاست و نقشهٔ ساختمان شبیه به طرح یک عقاب در حال پرواز میباشد که با نمونهٔ ساختمانهای کشور آلمان پیش از جنگ جهانی دوم شباهت دارد.
نگارخانه
جستارهای وابسته
شهرداری تبریز
موزه شهرداری تبریز
میدان ساعت
منابع
وبگاه دانشگاه تبریز؛ آشنایی با تبریز، عمارت شهرداری تبریز
پیوند به بیرون
برجها در ایران
برجهای تبریز
کاخهای تاریخی شهرستان تبریز
بنیانگذاریهای ۱۹۳۴ (میلادی) در ایران
ساختمانها و سازهها در تبریز
ساختمانها و سازههای کاملشده در ۱۹۳۴ (میلادی)
ساختمانهای دولتی در ایران
ساختمانهای دولتی کاملشده در ۱۹۳۴ (میلادی)
سیاست استان آذربایجان شرقی
شهرداری تبریز
معماری ایرانی
موزههای تبریز
نمادهای تبریز |
7716 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A6%D9%84%E2%80%8C%DA%AF%D9%84%DB%8C | ائلگلی | ائلگُلی (دریاچهٔ مردم) یا شاهگُلی (دریاچهٔ شاه) یکی از مهمترین گردشگاههای شهر تبریز است که در جنوب شرق آن و در ۷ کیلومتری مرکزشهر واقع شدهاست. این مکان در زمان آققویونلوها ایجاد شده و در دورهٔ صفویان گسترش یافتهاست. قهرمان میرزا (هشتمین پسر عباس میرزا) نیز این عمارت را تکمیلتر نموده و آن را بهصورت یک گردشگاه سلطنتی برای درباریان قاجار درآوردهاست.
عمق دریاچهٔ ائل گلی ۲ متر بوده و در محوطهٔ آن قایقرانی انجام میشود. همچنین شهر بازی (لوناپارک) و نیز غذاخوری و فستفود و کافیشاپهای متعددی در داخل این گردشگاه وجود دارد. ائلگلی دارای هتل، مسافرخانه و دفتر جهانگردی فعال است و با احداث هتل پارس ائلگلی، این گردشگاه جنبهٔ جهانی پیدا کردهاست.
نامشناسی
روستای «شاهگلی» (محلهٔ ائلگلی فعلی) در اولین سرشماری رسمی ایران در سال ۱۳۳۵ خورشیدی، جمعیتی بالغ بر ۵۷۶ نفر را در خود جای داده بود. هرچند پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، نام این محله و مجموعهٔ گردشگری واقع در مجاورت آن در اکثر اسناد رسمی و نقشهها به «ائلگلی» تغییر یافت؛ اما در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۸۷ خورشیدی، این مجموعه با عنوان «شاهگلی» به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید. در برخی از نقشههای تبریز در دورهٔ جمهوری اسلامی نیز نام این مجموعه به صورت «شاهگلی» درج شدهاست.
ائلگُلی (دریاچهٔ مردم) یا شاهگُلی (دریاچهٔ شاه) یکی از مهمترین گردشگاههای شهر تبریز است که در جنوب شرق آن و در ۷ کیلومتری مرکزشهر واقع شدهاست. این مکان در زمان آققویونلوها ایجاد شده و در دورهٔ صفویان گسترش یافتهاست. قهرمان میرزا (هشتمین پسر عباس میرزا) نیز این عمارت را تکمیلتر نموده و آن را بهصورت یک گردشگاه سلطنتی برای درباریان قاجار درآوردهاست.
عمق دریاچهٔ ائل گلی ۱۲ متر بوده و در محوطهٔ آن قایقرانی انجام میشود. همچنین شهر بازی (لوناپارک) و نیز غذاخوری و فستفود و کافیشاپهای متعددی در داخل این گردشگاه وجود دارد. ائلگلی دارای هتل، مسافرخانه و دفتر جهانگردی فعال است و با احداث هتل پارس ائلگلی، این گردشگاه جنبهٔ جهانی پیدا کردهاست.
«ائل گلی» عنوانی است که بعد از انقلاب ۵۷ ایران و سرنگونی سلطنت پهلوی در جهت حذف واژه «شاه» از اسامی و عناوین مکانها ایجاد شد، و بعلت جایگزینی در مکتوبات رسمی و نقشه ها و تابلوهای شهری مردم برای راهنمایی مسافران مجبور به استفاده از عنوان جدید شدند. اکنون نیز ساکنین بومی به ندرت از عنوان ائل گلی استفاده میکنند و اغلب عنوان اصلی یعنی شاه گلی را بکار میبرند.
در سالهای گذشته تلاش هایی برای بازگرداندن عنوان اصلی این پارک تاریخی در شورای شهر تبریز صورت گرفت که ناکام ماند.
پیشینه
ائل گلی تا پیش از رویکارآمدن صفویان، بزرگترین منبع ذخیرهٔ آب جهت آبیاری باغهای مناطق شرقی تبریز تا دروازهٔ تهران و تپلیباغ بودهاست. در دوران حکومت صفویان، تمام شن و ماسه و نخالههای موجود در محوطهٔ داخلی دریاچهٔ فعلی خالی شده و دیوارهای سنگی به دور آن کشیده شد.
در دوران قاجار در پیرامون استخرائل گلی خیابانهایی جهت عبور و مرور احداث گردید و در جوار این معابر، درختان درخت تبریزی، بید مجنون و گلهای اطلسی متعددی در چندین ردیف جهت تزئین گردشگاه و پاکی آب و هوا کاشته شد.
ائل گلی در دوران پهلوی به شهرداری تبریز واگذار شد تا به یک گردشگاه عمومی تبدیل شود. سید باقر کاظمی (مهذبالدوله) استاندار وقت آذربایجان شرقی، نخستین تعمیرات اساسی را در محوطهٔ این گردشگاه به انجام رسانید.
دریاچه
دریاچهٔ ائلگلی با حدود ۵۵۰۰۰ متر مربع وسعت، گنجایش ۷۲۰۰۰۰ متر مکعب آب را دارد. نام این دریاچه پیش از انقلاب، «شاهگلی» بود که پس از انقلاب اسلامی ایران به ائلگلی (دریاچه مردم) تغییرنام دادهاست. به عقیده بهروز خاماچی، کلمه «شاه» در اینجا به معنی شخص شاه نبوده و به معنی «بزرگ و باعظمت» است.
یکی از شعبههای رودخانهٔ لیقوان که از نزدیکی روستای چاوان میگذرد، بهصورت جویباری کوچک از سمت جنوبشرقی دریاچهٔ ائل گلی وارد آن شده و آب آن را تأمین مینماید.
تپهٔ نسبتاً بلندی در بخش جنوبی دریاچهٔائل گلی قرار گرفته که جنگلکاری شده و آبشارهای مصنوعی متعددی از این تپه به سمت داخل دریاچه سرازیر میشود. همچنین از ضلع جنوبی دریاچه تا مرکز آن و محل کاخ ائل گلی، خیابانی کشیده شده که عمارت کلاهفرنگی را بهصورت یک شبهجزیره درآوردهاست.
این دریاچه در هنگام فصل زمستان با نمایی زیبا آمیختهای از یخ و آب، خود را مینمایاند. در زمان یخ زدن دریاچه ماهیهایی که در این آب زندگی میکنند نمیتوانند به سطح آب برسند و به همین دلیل رشد آنها کند میشود.
عمارت ائلگلی
عمارت کلاهفرهنگی هشتضلعی موجود در مرکز دریاچهٔ ائلگلی که به کاخ ائلگلی شهرت دارد، امروزه بهصورت یک تالار پذیرایی مورد استفاده قرار میگیرد. این بنا پیشتر یک ساختمان یکطبقهٔ خشتی و فرسوده بود. شهرداری تبریز در سال ۱۳۴۶ خورشیدی ساختمان پیشین را تخریب و عمارت دوطبقهٔ جدید و مقاومی در محل آن توسط استاد معمار حاج علی اکبر نادرالوجود احداث کرد. کاخ ائل گلی در دوران حکومت سلطان یعقوب آققویونلو احداث شده و در دوران سلطنت صفویان گسترش یافتهاست. قهرمان میرزا (هشتمین پسر عباس میرزا) نیز این عمارت را تکمیلتر نموده و آن را بهصورت یک گردشگاه سلطنتی برای درباریان قاجار درآوردهاست.
جستارهای وابسته
محله ائلگلی
ایستگاه متروی ائلگلی
هتل پارس ائلگلی
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
آثار دوره قاجاریان در شهرستان تبریز
آثار ملی ایران
باغهای ایرانی در ایران
باغهای تاریخی شهرستان تبریز
بوستانهای تبریز
پارکها در ایران
کاخهای تاریخی شهرستان تبریز
معماری ایرانی
معماری سده ۱۹ (میلادی)
نمادهای تبریز |
7731 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B2%20%D8%B9%D8%AF%D8%AF%DB%8C | آنالیز عددی | آنالیز عددی یا واکاوی عددی (Numerical analysis) به تنظیم، بررسی و اعمال شیوههای تقریبی محاسباتی برای حلّ آن دسته از مسائل ریاضیات پیوسته (در مقابل ریاضیات گسسته) میپردازد که با روشهای تحلیلی و دقیق قابل حلّ نیستند. برخی از مسائل مورد نظر محاسبات عددی بهطور مستقیم از حسابان میآید. جبر خطی عددی (بر روی میدانهای حقیقی یا مختلط) و نیز حلّ معادلات دیفرانسیل خطی و غیر خطی مربوط به فیزیک و مهندسی از جملهٔ زمینههای دیگر برای کاربرد محاسبات عددیست.
تاریخچه
از آثار مکتوب بهجامانده چنین برمیآید که گویا نخستین رساله در حساب به معنی امروزی را محمد بن موسی الخوارزمی نوشتهاست. آوازهٔ وی چنان در اروپا پیچید که واژهٔ الگوریتم را (که از الخوارزمی گرفته شدهاست) بر روشهای حل مسئله در محاسبات عددی نهادند.
با پیشرفت رایانهها نیاز به حل مسایل ریاضی به روش عددی بیش از پیش احساس شد. در این هنگام کارایی روشهایی که از قبل توسط نیوتون و لئونارد اویلر ارائه شده بود نمایان شد. ریاضیکارها و دانشگرهای دیگر نیز در این راه پا گذاشتند و روشهایی کاراتر ارائه دادند. به این ترتیب محاسبات عددی شکل نوین خود را یافت.
معرفی
تعدادی از مسائل ریاضیات پیوسته دقیقاً با یک الگوریتم حل میشوند که به روشهای مستقیم حل مسئله معروفاند. برای مثال، روش حذف گوسی برای حل دستگاه معادلات خطی، و نیز الگوریتم غیرمرکب مورد استفاده در برنامهریزی خطی را میتوان ذکر نمود. در مقابل، برای بسیاری از مسائل روش حل مستقیم وجود ندارد و باید از روشهای دیگری مانند روش تکرارشونده استفاده شود.
برآورد خطاها
برآورد خطاهای موجود در حل مسائل از مهمترین قسمتهای محاسبات عددی است این خطاها در روشهای تکرارشونده وجود دارد چون به هرحال جوابهای تقریبی بهدست آمده با جواب دقیق مسئله، اختلاف دارد یا وقتیکه از روشهای مستقیم برای حل مسئله استفاده میشود خطاهایی ناشی از گرد کردن اعداد بهوجود میآید. در محاسبات عددی میتوان مقدار خطا را درآخر روش که برای حل مسئله به کار میرود، برآورد کرد.
کاربردها
الگوریتمهای مربوط به محاسبات عددی در حل بسیاری از مسائل موجود در علوم و مهندسی مورد استفاده قرار میگیرد. به عنوان مثال :
تحلیل و طراحی سازههایی همچون پلها، سدها، و هواپیماها
هواشناسی مثلاً پیشبینی آب و هوا، و تهیه نقشههای جوی از زمین
تجزیه و تحلیل ساختار مولکولها
پیدا کردن مخازن
مدل سازی چند مقیاسی ریه با روشهای محاسباتی و بررسی عملکرد ریه و عوامل مؤثر بر آسم
مدل سازی ریاضی تحرکات و رفتارهای جانوران از طریق تحلیل عددی معادلات دیفرانسیل مربوطه
دینامیک چرخهها و شبکههای هتروکلینیک با روشهای محاسباتی
توموگرافی امپدانس الکتریکی
توموگرافی توزیع اپتیکی
منیفلد سامانههای چندمقیاسی زمانی
مدل سازی چند مقیاسی ترشح بزاق و تحلیلهای عددی مربوطه
دینامیک سیستمها با مقیاس زمانی چندمقیاسی
مسائل معکوس بیزی
انتشار موج محاسباتی
مدل سازی و حل عددی حرکت و تعاملات سلولهای ایمنی
تحریک پذیری ذاتی و سایر اثرات گذرا
دینامیک مدلهای آب و هوایی
دینامیک گردابه پایداری گردابه
ریاضیات صنعتی: توموگرافی فرایند
پردازش تصویربرداری در صنایع شیمیایی، صنایع خمیر و کاغذ و صنایع معدنی.
دینامیک مدلهای اقلیمی و پیش بینی تغییرات آب و هوایی با استفاده از مدل سازی و تحلیل عددی
همچنین اکثر ابررایانهها بهطور مداوم بر اساس الگوریتمهای محاسبات عددی برنامهریزی میشوند. بهطور کلی محاسبات عددی از نتایج عملی حاصل از اجرای محاسبات برای پیدا کردن روشهای جدید برای تجزیه و تحلیل مسائل استفاده میکند.
زبانهای برنامهنویسی
امروزه بیشتر الگوریتمها توسط رایانه اجرا میشوند. زبانها و نرمافزارهای مختلفی برای این کار طراحی شدهاند. از مهمترین و کاربردیترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
پایتون (Python)
فورترن (FORTRAN)
متلب (MATLAB)
میپل (Maple)
متمتیکا (Mathematica)
گنو اکتاو (GNU Octave)
سایلب (Scilab)
زبان برنامهنویسی آیدیال (IDL)
زبان برنامهنویسی آر (R)
جستارهای وابسته
محاسبات علمی
فیزیک محاسباتی
جبر خطی عددی
دینامیک محاسباتی سیالات
مشتقگیری عددی
انتگرالگیری عددی
پانویس
منابع
شگردهای عددی، هنر محاسبات علمی
روشهای عددی در علوم و مهندسی
حل عددی معادلات دیفرانسیل پارهای (فرانسوی)
پیوند به بیرون
آنالیز عددی، دانشنامه رشد
علوم محاسباتی
ریاضی فیزیک
محاسبات عددی |
7732 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D9%85 | الگوریتم | الگوریتم یا خوارزمی مجموعهای نامتناهی(بی پایانی)از دستورالعملها است، که به ترتیب خاصی اجرا میشوند و مسئلهای را حل میکنند.
در ریاضیات و علوم کامپیوتر، یک الگوریتم یک دنباله محدود از دستورالعملهای کاملاً تعریف شدهاست که معمولاً برای حل یک کلاس از مسائل خاص یا انجام یک محاسبات استفاده میشود. الگوریتمها به عنوان مشخصاتی برای انجام محاسبات، پردازش دادهها، استدلال خودکار، تصمیمگیری خودکار و سایر وظایف استفاده میشوند. شیوه محاسبه معدل در مدرسه، یکی از نمونههای الگوریتم است.تلفن همراه بخاطر خوارزمی وجود دارد.
خصوصیات یک الگوریتم
تمام الگوریتمها (خوارزمیها) باید شرایط و معیارهای زیر را دارا باشند:
دننه ییز:
یک الگوریتم باید هیچ ورودی را پردازش نکند
وتون:
الگوریتم بایستی حداقل یک کمیت به عنوان خروجی (نتیجهٔ عملیات) تولید کند
قطعیت:
دستورهای الگوریتم باید با زبانی دقیق و بیابهام بیان شوند. هر دستورالعمل نیز باید انجامپذیر باشد. دستورهایی نظیر «مقدار ۶ یا ۷ را به x اضافه کنید» یا «حاصل تقسیم پنج بر صفر را محاسبه کنید» مجاز نیستند؛ چرا که در مورد مثال اول، معلوم نیست که بالاخره چه عددی باید انتخاب شود، و در خصوص مثال دوم هم تقسیم بر صفر در ریاضیات تعریف نشدهاست.
به عبارت دیگر برای هر ورودی باید یک پردازش صحیح تعریف شده باشد
محدودیت:
الگوریتم باید دارای شروع و پایان مشخصی باشد، به نحوی که اگر دستورهای آن را دنبال کنیم، برای تمامی حالتها، الگوریتم پس از طی مراحل، خاتمه یابد. به علاوه، زمان لازم برای خاتمه الگوریتم هم باید به گونهای معقول و کوتاه باشد.
عوامل مؤثر در ارائهٔ یک الگوریتم
بهطور کلی جهت ارائهٔ یک الگوریتم کامل به ۵ مؤلفهٔ اصلی احتیاج داریم که عبارتند از:
مقادیر معلوم
خواستهٔ مسئله
عملیات محاسباتی
دستورهای شرطی
دستورهای تکرار (حلقهها)
اطلاعات اولیهای که در اختیار ما قرار میگیرد و با استفاده از آنها به ارائهٔ راه حل میپردازیم شامل مقادیر معلوم مسئله هستند و نتایجی که بر اثر انجام عملیات محاسباتی بهدست میآیند خواستههای مسئله نامیده میشوند.
از آنجایی که هدف اصلی طراحی الگوریتم برای حل یک مسئله دستیابی به خواستههای مسئله میباشد بنابراین طی مراحل ۵ گانهٔ بالا در ارائهٔ الگوریتم الزامی است.
یک الگوریتم شامل دستورالعملهای پشت سر هم است که جهت ارائهٔ یک خروجی معتبر باید به ترتیب اجرا شوند، از این رو رعایت ترتیب در مولفههای اصلی نیز مؤثر است، چرا که اساساً بدون وجود خواستهٔ مسئله عملیات محاسباتی نیز وجود نخواهد داشت.
با بهکارگیری دستورهای شرطی میتوان خروجی و رفتار یک الگوریتم را با توجه به شرایط از پیش تعیین شدهٔ مسئله کنترل کرد، از سوی دیگر استفاده از دستورهای تکرار (حلقهها) به برنامهنویس کمک میکنند یک دستور تکراری را چندین بار اجرا کند.
ریشه واژهٔ الگوریتم
واژه الگوریتم از نام شمېرپوه و ستارهشناس و جغرافیدان نامی ایرانی ، ابوجعفر محمد بن موسی خوارزمی (الخوارزمي)، گرفته شدهاست، که در خوارزم متولد شد و در دانشگاه «بیت الحکمه» بغداد به اوج شهرت رسید. خوارزم یکی از شهرهای «ایران بزرگ» بود، که امروزه در ازبکستان واقع شدهاست و خیوه نام دارد. رسالهای که خوارزمی در سده ۹ میلادی به عربي نگاشته بود، در سده ۱۲ به لاتین با نام ترجمه شد؛ یعنی «[کتابی بدست] «الگوریتمی» در مورد اعداد هندی»، که «الګوریتمی» نام الخوارزمی بود که مترجم در تبدیل به لاتین نام وی را جلوی نام اصلی کتاب (در مورد اعداد هندی) آورده بود. در سده ۱۳ میلادی واژه الګوریسموس به معنای «سیستم شمارش عربی (دهدهی)» (یعنی اعداد ۱ تا ۹ به علاوه صفر، و نیز مفهوم اعشار) بود؛ که هنوز هم یکی از معانی واژه الګوریسم است. معنای دیگر الګوریسم «حساب کردن با کمک اعداد عربی» است؛ یعنی فن انجام اعمال حسابی پایه، مانند جمع و ضرب، با قرار دادن اعداد در زیر هم و اعمال قواعدی خاص، که جایگزین بهکارگیری اعداد رومی و استفاده از چرتکه شد. حتی روش انجام دستی تقسیم و جذر گرفتن (رادیکال) هم الګوریسم نامیده میشود. در سده ۱۹ این کلمه در فرانسوی به تغییر شکل پیدا کرد، البته معنایش ثابت ماند. طولی نکشید که این کلمه به شکل وارد زبان انگلیسی شد؛ ولی فقط در اواخر سده ۱۹ میلادی بود که معنای عامتر امروزیاش را یافت، و به «هر مجموعه قواعدی که برای انجام یک رویه محاسباتی یا روال رایانهای به کار رود» الگوریتم گفته شد.
تبدیل نام الخوارزمی به الگوریسم و سپس الگوریتم احتمالاً تحت تأثیر واژه یونانی (به معنای عدد) و (به معنای محاسباتی) بودهاست. برخی منابع هم کلمه لگاریتم را هم در تبدیل الگوریسم و الگوریتم بی تأثیر ندانستهاند.
الگوریتم های
نقش الگوریتمها در علوم رایانه
در علوم رایانه، یک الگوریتم را یک روال محاسباتی خوشتعریف میدانند، که مقدار یا مجموعهای از مقادیر را به عنوان ورودی (Input) دریافت کرده و پس از طی چند گام محاسباتی، ورودی را به خروجی (Output) تبدیل میکند. بجز این، الگوریتم را ابزاری برای حل مسائل محاسباتی نیز تعریف کردهاند. ساخت و طراحی الگوریتم مناسب در مرکز فعالیتهای برنامهسازی رایانه قرار دارد. یک برنامه رایانهای، بیان یک یا چند الگوریتم با یک زبان برنامهنویسی است.
پیشینه
اولین الگوریتمهای نوشتهشده در میانرودان پیدا شدهاند. اینها فرمولهایی برای استخراج ریشهها مربوط به سال ۲۰۰۰ پ.م هستند. یعنی پیشینهٔ الگوریتمها به ۴ هزار سال پیش بازمیگردد.
در یونان باستان الگوریتمهای مختلفی کاربرد داشته است. از جمله الگوریتمی برای محاسبهٔ بزرگترین مقسوم علیه مشترک، غربال اراتستن برای یافتن اعداد اول و الگوریتم ارشمیدس برای تقریب عدد پی.
در مصر باستان نیز روش هرون برای یافتن مساحت مثلث جزو الگوریتمهای قدیمی به شمار میآید.
مفهوم الگوریتم
مفهوم الگوریتم را معمولاً با تشبیه به دستور آشپزی توضیح میدهند. بهطور مثال اگر بخواهیم آبگوشت درست کنیم (عمل مورد نظر) با فرض اینکه مواد خام را داریم (حالت اولیه) مراحل مشخصی را باید طبق دستور آشپزی طی کنیم (دستورالعملها) تا به آبگوشت آماده (حالت پایانی) برسیم. البته الگوریتمها معمولاً پیچیدهتر از این هستند.
الگوریتم گاه دارای مراحلی است که تکرار میشود (در مثال آبگوشت مثلاً چند بار باید نمک زد یا آب اضافه کرد) یا در مرحلهای نیازمند تصمیمگیری است (اگر نمک کافی است دیگر نمک نمیزنیم، اگر کافی نیست نمک میزنیم).
اگر الگوریتم برای عمل مورد نظر مناسب نباشد یا غلط باشد به نتیجه مورد نظر نمیرسیم؛ مثلاً اگر الگوریتم آبگوشت را با مواد اولیه کباب انجام دهیم واضح است که به آبگوشت نمیرسیم.
باید بدانیم برای هر الگوریتم تعریف متغیرها و طراحی مرحله به مرحله بسیار مهم است؛ زیرا الگوریتم باید بداند بر روی چه متغیرهایی، چه اعمالی را انجام دهد و نتیجه را در قالب چه متغیرها یا پارامترهایی نشان دهد.
مقدمهای بر تحلیل الگوریتم
معمولاً برای حل یک مسئله، روشها و الگوریتمهای گوناگونی وجود دارند؛ یک الگوریتم ممکن است عمل مورد نظر را با دستورهای مختلف در مدت زمان یا کار کمتر یا بیشتری نسبت به الگوریتم دیگر انجام دهد. به همین دلیل، انتخاب الگوریتم مناسب و کارا اهمیت زیادی در موفق بودن و کارایی برنامه رایانهای دارد. الگوریتمها به عنوان یک علم مطرح هستند و دانشمندان آنها را طراحی، تحلیل، و مطالعه میکنند.
مطالعه الگوریتمها زمینههای متعددی را در بر میگیرد. در زیر به چند نمونه اشاره میکنیم که میتوان آنها را چرخه حیات یک الگوریتم نامید.
الف) طراحی الگوریتمها: روشهای مختلفی برای طراحی الگوریتمها وجود دارد که عبارتند از: روشهای تقسیم و غلبه، روشهای حریصانه، روشهای برنامهنویسی پویا، روشهای پسگرد و روشهای انشعاب و تحدید.
ب) معتبر سازی یا اثبات درستی الگوریتمها:بعد از طراحی باید اثبات شود که الگوریتم مزبور درست است. الگوریتمی درست است که به ازای هر ورودی مناسب خروجی صحیحی بدهد. اثبات درستی الگوریتمها به اثبات قضایا در ریاضی میماند و مرحله بسیار مهمی در زمینه مطالعه الگوریتمها است
پ) تحلیل الگوریتمها (تحلیل مقدم، ارزیابی کارایی الگوریتمها):یک الگوریتم در زمان اجرا از واحد پردازش مرکزیِ رایانه برای اجرای دستورالعملها و از حافظه برای ذخیرهسازی برنامه و دادهها استفاده میکند. تحلیل یک الگوریتم مشخص میکند که الگوریتم در زمان اجرا برای چه مدتی از CPU برای اجرای دستورالعمل (پیچیدگی زمانی) استفاده کرده و چه مقدار از حافظه (چه اصلی و چه جانبی) برای ذخیرهسازی برنامه و دادهها (پیچیدگی فضایی) به کار بردهاست. تحلیل الگوریتم بیانگر آن است که، یک الگوریتم به چه میزان پیچیدگی زمانی و پیچیدگی فضایی نیاز دارد.
ت) پیادهسازی الگوریتمها:پیادهسازی یک الگوریتم نوشتن آن به زبان برنامهنویسی خاص است که معمولاً بعد از تحلیل مقدم آن صورت میگیرد و نام برنامه به آن داده میشود.
ث) تست برنامه:تست یک برنامه شامل۱:اشکال زدایی و ۲:تحلیل مؤخر (اندازهگیری کارایی) است. اندازهگیری کارایی عبارت است از فرایند اجرای الگوریتم صحیح بر روی دادههای نمونهگیری شده برای به دست آوردن زمان و حافظهٔ مورد نیاز توسط کامپایلر.
زمان اجرای یک الگوریتم به پارامترهای مختلفی بستگی دارد که از جمله میتوان به نوع دستورالعملها (دستورالعملهای جمع، ضرب، نوشتن، خواندن، شرطی و…)کامپایلر مورد استفاده، زبان برنامهنویسی، سختافزار به کار رفته و پارامتری مثل nکه میتواند معرف تعداد ورودیها و خروجیها یا هر دو باشد اشاره کردتحلیل الگوریتمها رشتهای است که به بررسی کارایی الگوریتمها میپردازد. تحلیل الگوریتمها یعنی پیشبینی منابع مورد نیاز برای اجرای یک الگوریتم، همچون: حافظه، پهنایباند ارتباطی، سختافزار، و از همه مهمتر، زمان.
کارایی یا پیچیدگی هر الگوریتم را با تابعی نشان میدهند که تعداد مراحل لازم برای اجرای الگوریتم را برحسب طول داده ورودی، یا میزان محلهای لازم حافظه را بر حسب طول داده ورودی نشان میدهد.
جنبه حقوقی
در بعضی کشورها، مثل آمریکا اگر تعبیه فیزیکی الگوریتمی ممکن باشد (برای مثال، یک الگوریتم ضرب که میشود آن را در واحد محاسبهٔ یک ریز پردازنده تعبیه کرد) میشود آن الگوریتم را به ثبت رساند.
الگوریتمشناسی
الگوریتمشناسی علم الگوریتمها است. از موضوعات این علم میتوان به این موارد اشاره کرد:
طراحی الگوریتمها،
ساخت فرایندهایی برای حل مسئلههای مشخص یا گروهی از مسائل،
نظریهٔ پیچیدگی کولموگروف،
مطالعهٔ تخمین زدن سختی مسائل از طریق بررسی ویژگیهای الگوریتمهایی که برای حل کردن آنها طراحی شدهاند (تحلیل الگوریتمها)،
مطالعهٔ ویژگیهای یک مسئله مثل سنجش زمان و حافظهٔ کامپیوتری لازم برای حل مسئله از طریق یک الگوریتم.
جستارهای وابسته
فلوچارت
الگوریتمهای مرتبسازی
الگوریتم کروسکال
الگوریتم حریصانه
مرتبسازی حبابی
پیچیدگی زمانی
پیچیدگی فضا
الگوریتم ژنتیک
الگوریتم ای استار
الگوریتم جریان دادهها
الگوریتم تقسیم و حل
الگوریتم دکسترا
الگوریتم متروپلیس-هیستینگز
الگوریتم جستجوی اول عمق
الگوریتم رقابت استعماری
الگوریتم حریصانه
الگوریتم تقسیم و حل
برنامهنویسی پویا
الگوریتم قطعی
الگوریتمهای تصادفی
پانویس
منابع
Knuth, Donald. The Art of Computer Programming (Volume 1 / Fundamental Algorithms), 2nd Printing. USA: Addison-Wesley Publishing, 1969.
Cormen, Thomas H. (et al), Intorduction to Algorithms (2nd Edition)'', USA: McGraw-Hill, 2001.
هورویتز، الیس. طراحی الگوریتمها، چاپ دوم (مترجم: علیخانزاده، امیر). مشهد: پرتونگار، ۱۳۸۵.
منابع برای مطالعه بیشتر
کتاب الگوریتم - پدید آورنده: دکتر محمد پارسا عفت روش
شیرعلی شهرضا و شیرعلی شهرضا - آموزش سریع الگوریتمها
درس و کنکور طراحی الگوریتم - نوشته مهندس حمید رضا مقسمی - انتشارات گسترش علوم پایه
کتاب طراحی الگوریتم - جعفرنژاد قمی
مقدمهای بر الگوریتمها - پدیدآورنده: توماس اچ کورمن، چارلز لیزرسان، رونالد دیوست، کلیفورد استین - گروه مهندسی-پژوهشی خوارزمی (مترجم) - ناشر: درخشش
تحلیل و طراحی الگوریتمها (رشته رایانه) - پدیدآورنده: احمد فراهی، جعفر تنها - ناشر: دانشگاه پیام نور
الگوریتمها
رایانه
علوم نظری رایانه
منطق ریاضی
ویکیسازی رباتیک |
7733 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87%20%D8%A8%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84%DB%8C%20%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF | فرودگاه بینالمللی مهرآباد | فرودگاه بینالمللی مهرآباد، یکی از بزرگترین فرودگاههای ایران است که در سال ۱۳۱۷ در غرب شهر تهران ساخته شد و نام خود را از روستای مهرآباد جنوبی که پیشتر در آن منطقه قرار داشت، گرفتهاست. در سال ۲۰۱۵ میلادی ۱۳۲٬۲۴۵ نشست و برخاست هواپیما در این فرودگاه انجام شد و ۱۱۱٬۱۰۷٬۸۲۲ کیلوگرم بار و ۱۶٬۳۲۷٬۳۵۹ نفر مسافر از طریق آن جابجا شدند.
پیشینه
نام اصلی روستای مهرآباد، «حسینآباد» و در تملک حاجی میرزا آقاسی صدراعظم محمد شاه قاجار بود. حاجی میرزا آقاسی، حسینآباد را به ناصرالدین شاه هدیه کرد و بعد از مدتی جزو مهریه عصمتالدوله (دختر ناصرالدینشاه) و همسر دوستمحمدخان معیرالممالک، درآمد و نام مهرآباد را بر آن گذاشتند. اما بعدها به مناسبت خرجهای بیرویه دوستمحمدخان، مهرآباد به گرو رفت و از تملک خاندان معیرالممالک خارج شد و دادخواهی دوستعلی معیری پسر دوستمحمدخان نیز نزد رضاشاه بیفایده بود.
روستای مهرآباد به مالکیت خانواده نظام مافی درآمد. در سال ۱۳۰۴ در دوران سلطنت رضاشاه که حق انحصاری هواپیمایی به شرکت هواپیمائی آلمانی یونکرس واگذار شد و پس از تأسیس باشگاه خلبانی، با بیست فروند هواپیما در سال ۱۳۱۷ عملاً فرودگاه مهرآباد به دست این شرکت در اراضی مهرآباد بنیاد شد.
در سال ۱۳۲۵، اولین گروه خلبانان نیروی هوایی به آمریکا اعزام شدند و پس از آن نیروی هوایی در سال ۱۳۲۸ با هواپیماهای اف-۸۶ سیبر و تی-۳۳ در مهرآباد آغاز به کار نمود و عملیات پروازی را آغاز کرد. رشد هوانوردی و عضویت ایران در سازمان ایکائو منجر به رشد روزافزون صنعت ترابری هوایی مسافری و باری در فرودگاه اصلی ایران یعنی مهرآباد گردید.
در سال ۱۳۳۷ خورشیدی اسکناسهای بیست تومانی با نمایی از فرودگاه مهرآباد چاپ و نشر شد.
نقش آمریکاییان
از کسانی که در ساخت و توسعهٔ پایانههای بین الملی این فرودگاه نقش اساسی ایفا کردند میتوان ویلیام پریرای آمریکایی را نام برد که به همراه چند شرکت دیگر در سال ۱۹۷۲ به فرودگاه چهرهای جدید بخشیدند. مرکز آموزشی بالگردهای بل نیروی هوایی در تهران را نیز همین گروه طراحی نمود.
پس از انقلاب
در سال ۲۰۰۵ میلادی این فرودگاه دارای شش پایانه بوده که عبارتاند از پایانه یک و دو که مربوط به پروازهای ایران ایر، ایران ایرتور، آتا ایر و قشم ایر است. پایانه شماره ۳ فرودگاه به حجاج تعلق دارد. پایانههای چهار و پنج و شش به ترتیب برای خروج و ورود پروازهای دیگر شرکتها بکار میروند.
فرودگاه مهرآباد در سال ۲۰۰۵ قادر به کنترل بیش از ۷۰هزار پرواز عبوری، ۱۰ هزار پرواز داخلی و ۳۰ هزار نشست و برخاست بینالمللی بودهاست.
در همان سال ظرفیت فرودگاههای ایران ۶۱ میلیون مسافر در سال بود و ۹۰ درصد مسافران هواپیما از ۱۲ فرودگاه پرواز میکردند: ۴۵ درصد مسافران هواپیما توسط فرودگاه مهرآباد، ۴۵ درصد توسط فرودگاههای مراکز استانها و ۱۰ درصد توسط فرودگاههای اقماری سرویس داده میشوند.
شرکتها و مقصدهای پروازی
مسافربری
پروازهای بینالمللی از پایانه ۳ فصلی است و فقط در موسم حج برقرار است:
فرودگاه شاهزاده محمد بن عبدالعزیز، فرودگاه بینالمللی ملک عبدالعزیز
باربری
هواپیماهای زمینگیر
به گفته معاون هوانوردی سازمان هواپیمایی تا سال ۱۳۹۷، ۳۱۰ فروند هواپیما در ایران با متوسط عمر ۲۴ سال وجود دارد که ۱۵۰ فروند از آنها (۴۸٫۳ درصد) آن فعال است. این یعنی ۵۱٫۸ درصد از هواپیماهای ایران زمینگیرند که عمدهٔ این هواپیماها در پارکینگهای حاشیه فرودگاه مهرآباد مستقرند.
ترمینالهای فرودگاه
فرودگاه مهرآباد دارای ۶ ترمینال برای پروازهای ورودی و خروجی است. این ترمینالها شامل ترمینال ۱ الی ۶ است. ترمینالهای ۱ و۲ برای ورود و خروج پروازهای داخلی و ترمینال ۴ و ۶ به ترتیب برای ورودی و خروجی پروازها استفاده میشود. از ترمینالهای ۳ و۵ نیز برای پروازهای حج تمتع استفاده میشود.
ترابری
ایستگاه متروی پایانه ۱ و ۲ فرودگاه مهرآباد
ایستگاه متروی پایانه ۴ و ۶ فرودگاه مهرآباد
جستارهای وابسته
حادثه ریزش سقف فرودگاه مهرآباد
فهرست پررفتوآمدترین فرودگاهها در ایران
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی فرودگاه مهرآباد
بنیانگذاریهای ۱۳۱۷ در ایران
بنیانگذاریهای ۱۹۳۸ (میلادی) در ایران
ترابری در تهران
ساختمانها و سازهها در تهران
ساختمانهای ویلیام پریرا
مهرآباد
فرودگاههای بنیانگذاریشده در ۱۹۳۸ (میلادی)
فرودگاههای نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا
قطبهای شرکتهای هواپیمایی ایران
منطقه ۹ تهران |
7740 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D8%AD%DB%8C%DB%8C%20%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%BE%D9%88%D8%B1 | یحیی آرینپور | یحیی آرینپور (حدود ۱۲۸۶ خورشیدی در تبریز – ۴ آبان ۱۳۶۴ تهران) نویسنده و پژوهشگر تاریخ ادبیات ایران بود. اثر مهم او از صبا تا نیما است که در آن، سیر تحول ادب فارسی، بهویژه در عرصهٔ شعر را بررسی کردهاست.
آثار
از صبا تا نیما
از نیما تا روزگار حاضر
منابع
وبگاه تبریز اینفو
پیوند بیرونی
صفحهٔ یحیی آرینپور در وبگاه گودریدز
آرینپور، یحیی
درگذشتگان ۱۳۶۴
زادگان ۱۲۸۶
نویسندگان مرد اهل ایران |
7741 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D9%87%DB%8C%D8%AC | کوهیج | کوهیج(به اچمی: کهه)یک شهر در استان هرمزگان در جنوب ایران است
محدوده کوهیج
از شمال کوه گاهبست، از جنوب به روستای فاریاب، و از مغرب لاور میستان، و از مشرق به روستای نهند و شهر بستک محدود میگردد.
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۳٬۵۹۷ نفر (۹۱۷خانوار) بودهاست.
مردم شهر از اهل سنت و از شاخه شافعی هستند یعنی از پیروان امام محمد ادریس شافعی میباشند و به زبان اچمی تکلم میکنند.
پیشینه و بزرگان
این روستا دارای قدمت است و در روزگار قاجاری به عنوان سرزمینی دانشپرور در منطقه جنوب ایران و حوزههای جنوبی خلیج فارس مشهور بودهاست.
دانشآموزان علوم دینی و شرعی از راههای دور و نزدیک به این محل که گاه آن را «دارالعلم» مینامیدند میشتافتند.
مدرسه علوم دینی کوهیج عالمان بسیاری را به جامعه اسلامی تحویل دادهاست که از جمله: علامه مرحوم شیخ شافعی، مرحوم حاج شیخ حسن، مرحوم حاج شیخ احمد کبیر، و علامه حاج شیخ عبدالله نقشبندی.
کتب دینی علامه نقشبندی در دانشگاههای عربستان و کشورهای اسلامی تدریس میشود و خود وی در دانشگاه عینالشمس مصر استاد بودهاست.
از نوشتههای او میتوان از (زاد المحتاج بشرح المناج) در چهار جلد، سلمالواعظین و المختصر بشرح الورقات نام برد.
کوهیج دارای دبستان، دبیرستان، 10 باب مسجد، خانه بهداشت، برکه آب لولهکشی و برق و تلفن است.
شیخ حسن عالی
آرامگاه شیخ حسن عالی که مورد احترام خاص و عام است در کوهیج واقع است.
مشایخ بنی عالی کوهیج و فاریاب و بستک از نوادگان شیخ حسن عالیاند.
نیکوکاری و کوهیج
از چند سال پیش و با همت نیکوکاران که در آن سوی خلیج فارس مقیم هستند فرهنگ و چهره شهر کوهیج دگرگون شدهاست.
حاج شیخ سعید قاضی یکی از نیکوکاران بزرگی است که هرساله با وجود کهولت سن چندین بار بین ایران و امارات سفر کرده و زحمات او در دو دهه اخیر چهره شهر را دگرگون نمودهاست.
از جمله اقدامات حاج شیخ سعید قاضی میتوان به نمونههای زیر اشاره کرد:
امتداد شبکه سراسری برق از بستک به کوهیج .
آسفالت جاده کوهیج بستک در سال ۷۱.
ساخت دبیرستان دخترانه.
بازسازی دبستان دخترانه.
احداث شش دستگاه خانه معلم و تجهیزات آن.
ساخت مجتمع آموزشی شیخ عبدالله.
ساخت درمانگاه و زایشگاه کوهیج با تجهیزات لازم.
ساخت دبیرستان شبانهروزی پسرانه شیخ عبدالرحیم دو طبقه.
ساخت ورزشگاه آزادی.
ایجاد شبکه لولهکشی آب آشامیدنی روستا.
مرکز بهداشتی و درمانی کوهیج یکی از مجهزترین مراکز درمانی
است که بهوسیله نیکوکاران مقیم آن سوی خلیج فارس ساخته شدهاست
برای کمک به مردم کوهیج و روستاهای اطراف.
پوشش گیاهی
گیاهان و درختانی که در این شهر وجود دارد عبارتند از: کُنار، و سمر سَلَم، کُور، کِرت و کُوهِنگ، نخل، لیمو، انجیر، توت، انار و بنه که از میوه آن برای خوردن استفاده میشود و گیاهان خودرو مانند: یونجه، شبدر، سبزیجات، نخود، گندم، جو.
حیوانات بومی
جانوران بومی شهر را در چهار دسته به شرح زیر میتوان بیان نمود:
حیوانات اهلی: گاو، گوسفند، الاغ، بز، گربه، سگ، مرغ، خروس، کبوتر.
حیوانات موذی: مار، عقرب، موش، قورباغه، مگس، هزارپا، مارمولک، مورچه، سوسک، زنبور.
پرندگان: کبک، بادخور، قُمری، تیهو، فاخته و بلبل، سبزقبا (کراشکین)، چکاوک (بُوکلُو)، چکاوک هدهد، و «مرغ سلیمان» یا هدهد، گنجشک، دم جنبانک، جغد، کلاغ، عقاب، دارکوب، و صدها پرنده مختلف دیگر کوچک و بزرگ.
حیوانات وحشی: خرگوش صحرایی، روباه، شغال، جوجهتیغی و خوک، راسو، خارپشت.
معماری و ساختار فیزیکی شهر
در زمان قدیم خانهسازی شهر با مصالح خشت و گل و سقف ان با تنه درخت خرما بوده ولی در حال حاضرساخت خانه اکثراً با سیمان وبلوک است.
تجهیزات و خدمات
کوهیج دارای: پست بانک، مخابرات، بانک، درمانگاه، مدارس، خواهبگاه دخترانه وپسرانه دبیرستان، راهنمایی، ابتدایی، مهد قرآن، مهد کودک، خانه بهداشت، راه اسفالته، نانوایی میباشد.
محصولات کشاورزی
محصولات کشاورزی که جایگاه اقتصادی دارند عبارتند:
جو و گندم این محصول بیشتر برای مصارف و نیاز داخلی شهر کشت میشود و جهت تغذیهٔ احشام مورد استفاده قرار میگیرد، کشت آن در آبان ماه و برداشت آن معمولاً در اسفند ماه صورت میگیرد. برای انجام کارهای کشاورزی از الاغ و ماشین آلات کشاورزی مانند تراکتور استفاده میشود و خرمن کوبی هم تماماً با کمباین انجام میگیرد. آب کشاورزی از چاه و آب باران تأمین میشود.
صیفی جات: صیفی جات شامل، خربزه، خیار، هندوانه، طالبی، گوجه فرنگی، سیب زمینی، پیاز، لوبیا، تخمهٔ آفتابگردان و … از محصولاتی است که در اواخر بهار کشت و معمولاً حداکثر تا اواخر تابستان برداشت میشود، و به غیر تخمه آفتابگردان، سایر محصولات با انگیزهٔ مصرف خانگی خود کشاورز کشت میشود.
علوفه: علوفه، همانند یونجه و شبدر نیز برای تغذیهٔ دامها بهطور وسیع در روستا کشت میشود و یونجه با یک بار کشت تا ۷ سال و بیشتر و هر سال ۳ بار قابل برداشت است، ولی شبدر عمری چند ماهه دارد و به صورت تغذیهٔ روزانهٔ احشام استفاده میشود.
پانویس
فهرست منابع و مآخذ
گروه ایرتاب
محمدیان، کوخردی، محمد، «شهرستان بستک و بخش کوخرد» ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
عباسی، قلی، مصطفی، «بستک وجهانگیریه» ، چاپ اول، تهران: ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر، سال ۱۳۷۲ خورشیدی.
سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی.
نگارهها از: احمد سلمان گودهای و محمد محمدیان کوخِردی.
بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی.
مهندس: موحد، جمیل. (بستک و خلیج فارس) چاپ اول، تهران: سال انتشار ۱۳۴۳ خورشیدی.
بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی.
الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد.
نگارهها از: احمد سلمان گودهای و محمد محمدیان کوخِردی.
بختیاری، سعید، «اتواطلس ایران» ، “ مؤسسه جغرافیایی وکارتگرافی گیتاشناسی، بهار ۱۳۸۴ خورشیدی.
چمن پیرا، ناصر پاییز ۱۳۷۴ خورشیدی.
محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحههای (۵۰–۵۱–۵۲–۵۳)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی.
اطلس گیتاشناسی استانهای ایران[Atlas Gitashenasi Ostanhai Iran] (Gitashenasi Province Atlas of Iran)
شهرهای استان هرمزگان
شهرهای شهرستان بستک |
7742 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%DA%A9%D8%B3%D8%B1%D9%88%DB%8C | احمد کسروی | سیّد احمد حُکمآبادی تبریزی (۸ مهر ۱۲۶۹ – ۲۰ اسفند ۱۳۲۴) که بعدها نام خانوادگی کَسرَوی را برگزید، تاریخنگار، زبانشناس، پژوهشگر، حقوقدان و اندیشمند ایرانی بود. وی استاد رشتهٔ حقوق در دانشگاه تهران و وکیل دعاوی در تهران بود.
احمد کسروی در حوزههای مختلفی چون تاریخ، زبانشناسی، ادبیات، علوم دینی، روزنامهنگاری، وکالت، قضاوت و سیاست فعالیت داشت. وی بنیانگذار جنبشی سیاسی اجتماعی با هدف ساختن یک «هویت ایرانیِ سکولار» در جامعهٔ ایران، موسوم به جنبش «پاکدینی» بود که در دورهای از حکومت پهلوی شکل گرفت.
کسروی خواستار مبارزه با «واپسماندگی فکری و علمی» و روشنگری در تمامی وجوه زندگانی بود؛ وی از آنچه «اوضاع زندگی، خرافهگرایی و آداب اجتماعی» مردم ایران میدانست، انتقاد داشت؛ موضعگیریهای احمد کسروی در برابر کیشهای رایج، نهادهای مذهبی و اخلاقی، مسلکها، ارزشهای سنتی و فرهنگی و تاختن او به باورهای دینی و فرهنگی از تشیع و بهائیت گرفته تا شعرهای خیام، حافظ، سعدی و دیگر شاعران ایرانی، از جمله مواردی بود که مخالفتهای بسیاری را علیه او برانگیخت.
آثار احمد کسروی بالغ بر ۷۰ جلد کتاب به زبانهای فارسی و عربی است. از مهمترین آثار کسروی میتوان به دو کتاب تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجده سالهٔ آذربایجان اشاره کرد که از مهمترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطه ایران هستند و تا به امروز مراجع اصلی محققان دربارهٔ این جنبش بودهاند. وی در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان، برای نخستینبار این نظریّه را مطرح کرد که زبان تاریخی منطقهٔ آذربایجان پیش از رایجشدن زبان ترکی آذربایجانی که مورخان از آن به نام «آذری» یاد کردهاند، زبانی از خانوادهٔ زبانهای ایرانی بودهاست. این نظریه امروز در میان دانشمندان بهطور عام پذیرفته شدهاست.
احمد کسروی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ و در سن ۵۵ سالگی، در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران به ضرب «گلوله و ۲۷ ضربه چاقو» توسط افراد گروه «فدائیان اسلام»، ترور شد.
نام و تبار
در روز چهارشنبه ۸ مهر ۱۲۶۹ خورشیدی، سید احمد در خانوادهای شیعه، مذهبی و معتقد در هکماوار (حکمآباد) تبریز به دنیا آمد. نیاکانش همه روحانی و پیشنماز بودند. پدرش «میرقاسم» از روحانیت کناره گرفته به بازرگانی پرداختهبود. مادرش خدیجه خانم زنی بیسواد اما روشناندیش از یک خانوادهٔ کشاورز بود. خانوادهٔ احمد در حکمآباد مسجدی به نام پدربزرگ او به نام «میراحمد» داشتهاند.
{{نقل قول ۲|2='«کسروی در آن زمان عمامهٔ سیاه به سر داشت، لباده و قبای بلند میپوشید و عبای سیاهی بر آن میافکند. عمامهٔ کوچک فشرده او بهترین نمایندهٔ طلاب تبریزی بود. چهرهٔ لاغر، استخوانهای برجسته، سیمای رنج کشیده و عصبانی و در ضمن مستبد به رای و مصر در عقیده را نشان میداد. هنوز عینک نمیزد. فارسی را به لهجهٔ مخصوص آذربایجانی، ولی بسیار شمرده حرف میزد. در نخستین مکالمهای که با او کردم بر من ثابت شد که مرد بسیار بیباکی است و حتی عقاید خاص خود را با بی پروایی خاص ادا میکند. از این که برخلاف عرف و برخلاف عقیدهٔ دیگران چیزی بگوید باک نداشت. این اصطلاح معروف دربارهٔ وی بسیار بجا بود که «سرش بوی قرمه سبزی میدهد.»|right|3=سعید نفیسی|4=}}
پدرش آرزو داشت تا دارای پسری گردد که جای پدربزرگش را در مسجد خانوادگیشان بگیرد و از اینرو هر پسری را که از او زاییده میشد را به نام پدرش، «میراحمد» مینامید، ولی پسرهای او یکییکی پس از زایش میمردند تا اینکه «احمد کسروی» زاده شد. او چهارمین پسری بود که حاجی میرقاسم، میراحمد نام نهاد.
در شب سهشنبه ۱۱ دی ۱۲۸۱ میرقاسم پدر احمد از دنیا رفت و احمد که در آن زمان دوازده سال بیشتر نداشت، ناچار شد تا درس را کنار نهد و برای تأمین مخارج خانواده به ادارهٔ کارگاه قالیبافی پدرش بپردازد.
احمد در سال ۱۲۸۹ خورشیدی و در سن ۲۰ سالگی به اصرار و اجبار خانواده به لباس روحانیون شیعه درآمد و بر منبر مسجد آبا و اجدادیاش نشست. ولی در سال ۱۲۹۱ خورشیدی پس از آنکه به گناه هواداری از جنبش مشروطه مورد ناسزاگویی روحانیون قرار گرفت و به قول خودش «پی به احوال آخوندهای ریاکار برد» از ملایی و در مسجد به منبر نشستن کناره گرفت.احمد کسروی، زندگانی من، صفحهٔ ۳۹ در سال ۱۳۰۶ خورشیدی، به درخواست علیاکبر داور، رئیس عدلیه، عبا و عمامه را کنار گذاشت و از لباس روحانیون خارج شد.
زندگی
سالهای آغازین زندگی
کسروی در روز چهارشنبه ۸ مهر سال ۱۲۶۹ خورشیدی (برابر با ۱۴ صفر ۱۳۰۸ قمری) در محلهٔ حکمآباد (هکماوار) شهر تبریز زاده شد. نیاکانش همه ملا و پیشنماز بودند. خانوادهاش از آن رو که قبل از او چند فرزندشان از دنیا رفته بودند، او را با توجه بسیاری بزرگ کرده بودند. و به گفتهٔ خودش مادرش او را از بازی کردن با دیگر بچهها بازمیداشتهاست. وی را از شش سالگی به مکتبی در هکماوار فرستادند، ملّای آن مکتب آخوندی بوده که قرآن یاد میداده از زبان فارسی چیز چندانی نمیدانسته. با این همه کسروی در آموختن، در سنجش با همسالانش پیشتاز بود و بسیاری چیزها را با کوشش خود و یاری خانوادهاش آموخت. در ۱۲ سالگی پدرش درگذشت. پس از مرگ پدرش از درس دست کشید زیرا تا آنجا که در درس رسیده بود در هکماوار آموزگاری نداشت و همچنین باید برای گذران زندگی خانواده کار میکرد. از این رو سه سال به گرداندن قالیبافی پدرش پرداخت. پس از آن دوباره به مکتب بازگشت. حاجی میرمحسن آقا که شوهر عمه و قیم خانوادهٔ کسروی بود وی را به مدرسه طالبیه که بزرگترین مدرسه تبریز شمرده میشد، فرستاد. کسروی نخستین بار در همین مدرسهٔ طالبیه با محمد خیابانی که هیئت بطلمیوسی درس میداد آشنا شد.
در ۱۲۸۵ و همزمان با آغاز این جنبش در تبریز کسروی نخستین بار با نام مشروطه برخورد کرد و به گفتهٔ خود از همان آغاز به مشروطه دل بست. در همین هنگام روحانی جوانی در هکماوار به دامادی میرمحسن آقا، قیم خانوادهٔ کسروی درآمده و میرمحسن هم مسجد نیای کسروی را بدو سپرده بود و کسروی را نیز وادار کردهبود که از او درس آموزد؛ ولی کار آن دو به دشمنی کشیدهبود. گرایش کسروی به مشروطه و مخالفت این روحانی و میرمحسن آقا با مشروطه نیز دشمنی ایشان را بیشتر میکرد. از این رو کسروی از آموختن از وی دست کشید و در نتیجه قیم خانوادهٔ او هم از کسروی رنجید و برخوردش را با او عوض کرد.
در ۱۲۸۷، محمدعلی شاه قاجار مجلس را به توپ بست. در این هنگام حاجی میرزا حسن مجتهد با گروهی از هماندیشاناش در دوهچی انجمن اسلامیه را پدیدآوردند و کسروی که در این زمان هنوز طلبه بود بینندهٔ این رخدادها بود. پس از آن، تبریز چهار ماه دچار درگیری و خونریزی بود که حاصلش برچیدهشدن اسلامیه بود. کسروی که در این زمان هفده ساله بود به ناچار خانهنشین شد و به خواندن کتاب پرداخت. در این زمان بیشتر مردمان هکماوار و همچنین خانوادهٔ کسروی دشمن مشروطه بودند و کسروی که به مشروطه دلبستگی پیدا کرده بود به ناچار دلبستگی خود را پنهان میداشت. در این میان رخدادهای تبریز را دنبال میکرد تا اینکه تبریز رو به آرامش برداشت و کسروی دوباره به درسخواندن پرداخت. پس از دو سال درس خواندن سرانجام وی به درجهٔ روحانیت رسید.
در تابستان ۱۲۸۹ کسروی به بیماری تیفوس دچارشد. بر اثر این بیماری کسروی گرفتار یک ناتوانی پیوستهای شد که همواره با او بود. همچنین مبتلا به کمخونی شده و چشمهایش کمسو گردید و به بدگواری (سوء هاضمه) دچارشد.
پس از رهایی از بیماری خویشانش و اهل محل به گفتهٔ خودش به زور وی را به مسجد نیایش بردند تا روحانی آنجا شود و برپایهٔ گفتههای خود کسروی از پیشهٔ روحانیت و به منبر رفتن همواره دچار شرمندگی بود و در اندیشهٔ جستن کاری دیگر. از سوی دیگر روحانی رقیب که داماد قیم او میرمحسن بود نیز ضد کسروی تبلیغ میکرد و وی را مشروطهچی میخواند تا مردم را از گرد او بپراکند. در این زمان کسروی دو برادر کوچکش را به دبستان نجات فرستاد. به گفتهٔ کسروی همان که برادران او نیز مانند دیگر سیدها عمامه به سر نمیگزاردند و شال سبز نمیبستند از دید مردم گناه بود چه رسد به آنکه به دبستان میرفتند. از سوی دیگر کسروی به شیوهٔ ملایان رفتار نمیکرد، ریشش را میتراشید، کفش پاشنهبلند و جوراب ماشینباف میپوشید، عمامهٔ کوچک به سر میگذاشت، شالش را سفت میبست و عینک به چشم میزد که مخالفان وی همهٔ اینها را دلیل فرنگیپرستی او میشمردند. از این گذشته روضه نمیخواند و روضهخوانان را نقد میکرد و تنها به خواندن عقد میپرداخت. از این زمان خود ادارهٔ خانوادهاش را به دست گرفت ولی دچار تنگدستی شد. در این هنگام قرآن را از برگردانید و در معنایی که از خود آیههای قرآن درمیآمد میاندیشید. به گفتهٔ کسروی نخستین تکانی که در اندیشهها و باورهای او پدید آمد از این راه بود.
آشنایی با دانشهای روز
در ۱۲۹۰، محمدعلی شاه قاجار به هوای بازپسگیری تاجوتخت به ایران برگشت و در اینجا و آنجا از کشور میان مشروطهخواهان و هواخواهان شاه پیشین درگیری و جنگ برخاست، تبریز نیز از آشوب در امان نبود. در این زمان کسروی به گفتهٔ خود کمتر از هکماوار بیرون میرفت. در تابستان همان سال ستارهٔ دنبالهدار هالی هم پدیدارشد. کسروی با شور بسیار شبها به بام خانه میرفت و این ستاره را مینگریست و به گفتهٔ خودش این ستاره و کنجکاوی برای دانستن رازش بود که کسروی را به دانشهای روز آن زمان رهنمونشد. روزی یک شماره از ماهنامهٔ عربی مصری المقتطف به دست کسروی افتاد که گفتاری دربارهٔ هالی در آن بود. اینچنین با دانش نوین ستارهشناسی آشناشد و به جستجوی کتابهایی دربارهٔ دانشهای اروپایی چون فیزیک و شیمی پرداخت. دربارهٔ ستارهشناسی کتاب هیئت طالبوف را یافته و خواند.
کنار گذاشتن پیشه روحانیت
احمد کسروی در نوجوانی وارد مدرسه طالبیه تبریز شد
و به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و پس از مدتی به عنوان مبلغ شیعه، ملبس به لباس روحانیت شیعه گردید.
او در مدرسه طالبیه، با شیخ محمد خیابانی و شیخ غلامحسین تبریزی هم دوره بود.
وی مدت کوتاهی نیز پیش نماز مسجد کسروی در محله حکمآباد تبریز بود.
در ۲۹ آذر ۱۲۹۰ روسها با مجاهدان در تبریز درگیر شدند. کسروی اگرچه در هکماوار از درگیری دور بود، ولی این درگیری و پایداری ایرانیان بر او اثر گذارد و چون محرم هم آغاز شدهبود بر منبر مردمان را میشوراند. کسروی به این هم بسنده نکرده و کوشید با چند تنی تفنگ فراهم کرده به جنگجویان بپیوندند؛ ولی جنگ چهار روز بیشتر به درازا نکشید و مجاهدان از شهر بیرون رفتند و روسها بر تبریز چیره شدند و صمد خان از دشمنان دیرین مشروطه را بر شهر گماردند. روحانیون مخالف مشروطه و پیروانشان هم خشونت سختی را به مشروطه خواهان رواداشتند. کسروی نیز ناچار شد با فشار حاجی میرمحسن آقا قیم خانوادهشان در باغ امیر به دیدار صمد خان برود. با این همه برای آن چند روزی که او به منبر رفته بود روحانیون تکفیرش کردند و روحانی هم که در هکماوار هماورد او بود اوباش را میانگیزاند تا به او آسیب بزنند و سرانجام هم مردم اندکاندک از گرد منبر او پراکندهشدند و او اینگونه از روحانیت کنارهگرفت و به گفتهٔ خود بار روحانیت از گردنش برداشتهشد.
از این پس کسروی چندی خانهنشینبود و به خواندن کتابهای گوناگون میپرداخت و با دانشهای روز آشنا میشد و کمکم دوستانی هم از میان آزادیخواهان یافت. یکی از کتابهایی که به گفتهٔ کسروی خواندنش تکانی بر او آورد کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ بود.
پس از روحانیت
کسروی از راه مغازهای که از آن کتاب میخرید با چند تن از آزادیخواهان آشناشد که یکی از آنان خیابانی بود که پس از بسته شدن مجلس به قفقاز و از آنجا به تبریز آمدهبود و اینچنین میان ایشان دوستی پدید آمد. همچنین با رضا سلطانزاده آشناشد که این دوستی پایداری بود و تا سالهای واپسین زندگی کسروی نیز برپابود.
در این هنگام کسروی با دخترعمهٔ خود -دختر بزرگ خانوادهشان میرمحسن آقا- پیمان زناشویی بست؛ ولی در این هنگام آزارهایی از روحانیون میدید و او را به فرنگیپرستی و ناباوری به دین متهم میکردند. از سوی دیگر چون کاری نداشت دچار تنگدستی شد، به ناچار به فروش کتابهایش دست زد و البته از دوستان دیرینهٔ پدرش یاری میگرفت. به کسروی پیشنهاد شد به جوراببافی بپردازد و او یک ماشین جوراببافی خرید، ولی ماشین ناسالم بود و کسروی آن را پس داد، با این همه فروشنده پیش پرداخت وی را بازنگرداند. ماشین دیگر خرید ولی این یکی هم دچار مشکل شد و او آن را باخت.
کسروی که در فراهمآوردن پیشهای ناکام مانده بود و کتابهایش را نیز فروخته بود بسیار افسردهشد. دلبستگی او به سه رشتهٔ ریاضی، تاریخ و زبان عربی بود و او زمانش را به آموختن و خواندن اینها میگذراند. در این زمان برای مجلهای به نام العرفان که در صیدا به چاپ میرسید گفتاری به عربی نوشت و فرستاد که این نشریه بی کموکاست به چاپرساند.
مدرسه آمریکایی
در تابستان ۱۲۹۳ جنگ جهانی یکم در اروپا آغاز شد. در این زمان عثمانی تا تبریز پیشروی کرد و روسیه را پس زد، ولی چندی نگذشت که شکستخورد و پس نشست. اینچنین آذربایجان میدان جنگ دولتهای درگیر در جنگ شدهبود.
در ۱۲۹۴ کسروی در پی دانشهای نوین خود را نیازمند آموختن زبانی اروپایی دید. نخست کوشید فرانسوی بیاموزد ولی دانست که بیآموزگار نمیتواند. پس خواست به مدرسهٔ آمریکایی تبریز به نام «مموریال اسکول» برود از اینرو به نزد مستر چسپ مدیر آن مدرسه رفت و خواهش خود بازگفت. چسپ بالا بودن سال کسروی را منعی بر شاگردی او در آن مدرسه دانسته و بدو پیشنهاد کردهبود که در جایگاه آموزگاری بدانجا برود و روزی دو ساعت هم خود به آموختن بپردازد، کسروی هم که از بیکاری رنجمیبرد آن پیشنهاد را پذیرفت و به آموزاندن درس عربی به شاگردها پرداخته و خود نیز به آموختن زبان انگلیسی پرداخت. در همان ماههای نخست بود که خودآموزی دربارهٔ اسپرانتو یافت و بدان زبان دلبسته شد. همچنین روشی را برای آموزاندن عربی به شاگردان برگزید. سپس کتابی دربردارندهٔ این روش به نام النجمةالدریة نگاشت که تا چندی در دبیرستانهای تبریز آموخته میشد.
در مدرسهٔ آمریکایی سه تیرهٔ مسیحی(ارمنی و آشوری)، مسلمان و گورانی (یا علیاللهی) بودند که میان مسیحیان و مسلمانان درگیری بود و کسروی نیز از این درگیری آسودهنماند. برخی از مسئولان مسلمان آنجا نیز با وی دشمنی مینمودند. با این همه کسروی چسپ را مرد درستی میخواند که از پیورزی دینی به دور بود.
میان سالهای ۱۲۹۴ و ۱۲۹۵ کسروی که با تاریخ و باورهای بهایی آشنا بود با مبلغان این دین بحثهایی داشت.
در این زمان نیز کسروی به گفتهٔ خود از آزار روحانیونی که رفتن به مدرسه آمریکایی را برای خواندن درس بابی میدانستند آزارها میدید.
رفتن به قفقاز
در بازهٔ زمانی بستهشدن مدرسه در ۱۱ تیر ۱۲۹۵، کسروی برای یافتن کاری و نیز به دست آوردن تندرستی (پزشکان برای بهبودی بیشتر بدو پیشنهاد سفر داده بودند) وامی از آشنایان گرفت و با راهآهن راهی قفقاز شد. در این سفر کسروی کوشید تا زبان روسی را بیاموزد. به تفلیس رفت و پس از دو روز راهی باکو شد. در باکو کاری نیافت پس سوار کشتی شده به عشقآباد رهسپارشد. آنگاه به مشهد رفت و پس از یکماه از آن راهی که آمدهبود به باکو بازگشت و چون دوباره کاری نیافت باز به تفلیس رفت. در تفلیس با آزادیخواهانی آشنا شد و همچنین از آن شهر و مردمانش خوشش آمد پس چندی در آن سامان ماندگار شد. در آنجا با گیاهشناسی آشنا شد. با این همه کاری در آنجا نیافت. پس در نیمه مهرماه به انگیزه نامه مادرش و فراخوان مستر چسپ، مدیر مدرسه مموریال، به تبریز بازگشت.
رها کردن مدرسه آمریکایی
در بازگشت دشمنی میان مسلمانان و ارمنیان بیشتر شده و کسروی هم برخوردهای لفظیای با آنان داشت تا اینکه یک روز هنگام برونشُد از مدرسه چند دانشآموز ارمنی وی را دنبال کرده و عبایش را کشیده و بردهبودند. این کار به اعتصاب مسلمانان در مدرسه انجامید و اگرچه با پا درمیانی مدیر دانشآموزان از وی پوزش خواستند ولی کسروی که رنجیدهبود دیگر به مدرسه نرفت.
پیوستن به دموکراتها و رویدادهای پس از فروپاشی رژیم تزاری روسیه
پس از بیکاری کسروی کتاب النجمةالدریة را در زمان آزادی که به دست آورده بود نگاشت که از این کتاب بالاتر یادشدهاست. با چاپ این کتاب با ادارهٔ فرهنگ آذربایجان آشنایی یافت. در این هنگام سال ۱۲۹۶ بود که نیکولای دوم واپسین تزار روسیه سرنگونشد. این سرنگونی بر روزگار آن زمان ایران و به ویژه تبریز که روسها در آنجا نفوذ داشتند اثرگذار بود. در این میان خیابانی دست به بازگشایی حزب دموکرات در آذربایجان زد. در این هنگام به گفتهٔ کسروی برخی از مشروطهخواهان که در شش سال گذشته از دیگران آزارهای بسیاری دیده بودند سر به کینهجویی برداشتند که کسروی میکوشید آنها را آرام نگهدارد و به چند تن از دشمنان دیروزش نیز پناه دادهبود. در این هنگام بود که دبیرستانها باز میشد و کسروی را برای آموزش عربی در دبیرستان خواندند. در این هنگام بود که کسروی به دموکراتها پیوست.
در این هنگام در تبریز بیماری وبا پخش شد و کسروی هم دچار این بیماری شد. همچنین تبریز دچار خشکسالی نیز شد. در این شرایط دولت به مردم آرد میداد و دموکراتها نیز میانجی پخش آرد میان مردم بودند. کسروی هم در هکماوار در این کار به کوشش پرداخت.
همزمان در روسیه کمونیستها بر سر کار آمدهبودند. در ایران هم آشوب به پا بود، به ویژه در آذربایجان روسهای در حال پسنشینی دست به تاراج و ویرانی شهرهایی چون خوی زدند. در ارومیه و سلماس هم شورش آسوریها خونریزیها پدیدآورد. با آمدن زمستان دولت که به بیچیزان نان میداد خود دچار گرفتاریشد و از جیره ایشان کاست. آنگاه بیماریهای تیفوس و تیفوئید هم در تبریز گسترش یافت و کشتههای بسیاری بهجای گذارد. در این میان یکی از برادران و نیز خواهرزادهٔ کسروی نیز دچار بیماری شدند ولی بهبود یافتند ولی چون مادر کسروی خدیجه خانم به تیفوس دچارشد بهبود نیافت و درگذشت. این رویداد کسروی را آزرد و به گفتهٔ خود پس از مرگ پدرش غمبارترین رخداد زندگیش بود.
در ۱۲۹۷ سپاهیان عثمانی به آذربایجان ریختند و جای روسها را گرفتند. اینان به دموکراتها بدبین بودند پس خیابانی و چند تن از یارانش را گرفتند و از تبریز بیرون راندند. عثمانیها در تبریز باهمادی را به نام اتحاد اسلام پدیدآوردند که گروهی از تبریزیان و نیز دموکراتها بدان پیوستند ولی کسروی بدانها نپیوست. در این هنگام کسروی که در هکماوار دشمنان چندی داشت بهتر دید که جای زندگیش را عوض کند، پس به لیلاوا که در آن زمان یکی از بهترین کویهای تبریز بود کوچید. در این زمان تقی رفعت از یاران خیابانی به همدستی عثمانیان روزنامهای به زبان ترکی به نام آذرآبادگان پایهریزی کرده و در آن به تبلیغ پانترکیسم پرداختهبود. با این همه چون جنگ جهانی یکم به شکست متحدین انجامیدهبود در مهرماه همان سال سپاهیان عثمانی تبریز را رها کردند و رفتند و اتحاد اسلام نیز فروپاشید. پس کسروی و دیگر دموکراتها به بازسازی سازمان خود پرداختند و کسانی را که با عثمانیان همکاری کرده و در گسترش پانترکیسم کوشیده بودند را از حزب راند. اینان چنین نهادند که از این پس حزب از زبان فارسی بهره برد و یکی از آرمانهای خود را نیز گسترش این زبان در آذربایجان بگذارد. در این میان خیابانی به تبریز برگشت ولی برخی کارهایش از جمله برگرداندن رانده شدگان از حزب و نیز انداختن گناه ترورهای پیشینش در تبریز را برگردن دیگران، دموکراتها را از او رنجیدهساخت. در این میان کسروی هم دلزده شده و از حزب پا کشید. با آغاز انتخابات دور چهارم مجلس در ۲۱ تیر۱۲۹۸ خیابانی دوباره دموکراتها را گردآورد و از کردار پیشینش پوزش خواسته خواهان همبستگی دوباره دموکراتها شد؛ ولی باز هم خودکامگی خیابانی کسروی و دیگران را آزرده میساخت. در این هنگام وثوقالدوله قرارداد ۱۹۱۹ را با انگلستان بست، ولی خیابانی برخلاف چشمداشت یارانش خاموشی گزید و بر آن نتاخت، این نیز رنجش دموکراتها را افزون ساخت. در همین زمان بود که کسروی به کار در عدلیه پرداخت (۲۴ شهریور ۱۲۹۸).
در همین هنگام کار دو دستگی میان دموکراتها بالا گرفت و هماندیشان کسروی از حزب انشعاب دادند و دسته تنقیدیون را پدیدآوردند. در واپسین دیداری که میان کسروی و خیابانی پدید آمدهبود این دو به درشتی با هم سخن گفتند و پس از آن کسروی دیگر با خیابانی دیداری نداشت. اگرچه کسروی در زندگینامهاش از آن درشتی در برابر مردی که هجده یا هفده سال از او بزرگتر بود ابراز پشیمانی کردهاست.
خیابانی اندکی پس از آن در روز سه شنبه ۱۷ فروردین ۱۲۹۸ بر دولت شورید. کسروی و یارانش دسته خود را منحل کردند ولی خیابانی به تعقیب آنان پرداخته و گروهی از ایشان را آزارانده بود. کسروی هم به ناچار خانه نشینشد. پس از چند روز به ناچار به فخرآباد، دهکدهای در دو فرسنگی تبریز رفت. پس از دو هفته سرگرد ادموند رئیس اداره سیاسی بریتانیا خواستار دیدار با کسروی شد. کسروی به کنسولخانه بریتانیا در تبریز رفت و با ادموند دیدارکرد. به گفتهٔ کسروی نگرانی انگلستان از گسترش بلشویسم بود چه که میرزا کوچک خان هم با اینان همپیمان شده بود و بریتانیا میخواست از مرام خیابانی سر درآورد. ادموند میخواسته که کسروی را برانگیزاند تا ستیز با خیابانی را پیگیرد، ولی کسروی نپذیرفته و بدو شرح داده که نخست دسته ایشان در هماوردی با خیابانی ناتوانند و دوم آنکه چون خیزش او برای آذربایجانست به رویارویی با او تن نخواهد داد. در همین هنگام نیز از نخستوزیری به دسته تنقیدیون تلگراف رمزیای رسیده بود که اگر به نبرد با خیابانی برخیزید دولت به شما یاریخواهد رساند که آن هم پذیرفته نشد. در این هنگام کسروی باز به تبریز بازگشتهبود ولی خود و دوستانش زیر فشار و تهدید بودند.
چون گروهی از یاران کسروی دربند خیابانی گرفتار آمدند کسروی به ناچار با همسرش از تبریز بیرون رفت، شهرها و دیهها را تنها گذراند تا اینکه در شاهیندژ به تب نوبه دچارشد و یک ماه و نیم در آن سامان ماندگارشد. در آنجا مهمان حاجی میرزاآقا بلوری بود. چون در آنجا پزشکی نبود میزبانش به خواهش کسروی وی را روانه تهران کرد.
در تهران کسروی با یارانش که خیابانی ایشان را از تبریز راندهبود دیدارکرد. با اینکه بیماری او را رها نکردهبود به جستجوی کار برخاست. سرانجام برای آموزگاری عربی در دبیرستان ثروت پذیرفته شد. در تهران نشستهایی برگزار میشد و از کسروی درخواست میشد تا به ستیز با خیابانی بپردازد، ولی کسروی از این کار پرهیز مینمود. در این میان مخبرالسلطنه که والی تازه آذربایجان شده بود از کسروی خواست تا در خواباندن شورش خیابانی همراه او باشد، ولی کسروی نپذیرفت. خیابانی دو هفته پس از آن کشته شد-یا خودکشی کرد- و شورشش فرونشاندهشد.
مرگ همسر نخست
در تهران نوشتارهایی دربارهٔ نارسیدگی به گور نادرشاه افشار نوشت که این کوششها به آشنایی او با گروههای اسپرانتودان هم انجامید. همچنین نشستها و بحثهایی با بهاییان داشت. در این میان به او ریاست عدلیه تبریز را کردند که نپذیرفت. در این میان کسروی هنوز خانوادهاش را به تهران نیاورده بود و برای این کار پول بسندهای نداشت. در این میان بدو عضویت در استیناف تبریز را پیشنهاد کردند که او پذیرفت. در بهمن به سوی تبریز راه افتاد، برف و بوران او را بیست روز در راه نگهداشت. در این هنگام آذربایجان چون دیگر جاهای ایران آشفتهبوده و اسماعیل آقا سمتقو بر ارومیه چیره گشتهبود. عدلیه نیز آنگونه که کسروی میگفت دچار فساد بسیاری بودهاست. روزنامه ملانصرالدین که در پی شورش قفقاز این زمان در آذربایجان پخش میشد نیز به این تباهی به زبان طنز میپرداخت. با این همه کسروی سه هفته بیشتر در تبریز نماند چه که سید ضیاءالدین طباطبایی با کودتا دولت را در دستگرفته و او در ۲۳ اسفند دستور به بستن عدلیه دادهبود. اینچنین کسروی باز بیکار گردیده و با تنگدستی روبهرو گشت. در بهار ۱۳۰۰ سید ضیا برافتاد و احمد قوام جای او را گرفت، با این همه عدلیه باز بسته ماند. در این زمان بلشویکها در باکو مغازه برادر کسروی را تاراج کردهبودند و هنگامی که او به تبریز بازمیگشت شاهسونها بازمانده داراییش را گرفته و وی را لختکردهبودند. به ناچار کسروی کتابهایش را به برادر واگذاشت تا کتابخانهای گشوده و بیکار نماند. در این هنگام مخبرالسلطنه هم که رابطه خوبی با کسروی داشت حقوق بازمانده کسروی را به وی پرداختکرد و او قرضهای خود را پرداخت کرد و تا اندازهای از تنگی رست. آهنگ رفتن به تهران را داشت که با بیماری همسرش روبهرو گشت. در این هنگام وی با گروهی از اندیشمندان به گسترش اسپرانتو در تبریز میکوشید. در پایان شهریور همان سال بود که حال همسر کسروی بدترشد و دست پایش دچار آماس گردید. پزشکان تشخیص دادند که او دچار آبآوردگی شکم شدهاست و باید عمل شود. پس از عمل دو روزی حالش بهترشد ولی شب دوم به ناگاه درگذشت و اندوهی بزرگ گریبان کسروی را گرفت.
همسر نخست کسروی کوچکترین دختر عمهاش بود و کسروی به او دلبستگیای نداشت و تنها با پافشاری خانواده به زناشویی با او تندادهبود؛ ولی پس از زناشویی به گفتهٔ کسروی آن زن با پاکدلی و سادگیاش مهر خود را در دل کسروی نشانده بود. او در هنگامی که به عقد کسروی درآمد سیزدهساله بود.
در مازندران
پس از به سر آمدن چهلم همسرش در ۲۹ شهریور کسروی فرزندانش را به برادرش سپرد و دوباره راهی تهران شد. هنگامی که کسروی در راه تهران بود رخداد کشته شدن محمدتقی خان پسیان در خراسان رویداد. در ۲۱ مهر پس از سفری دراز به تهران رسید و پس از چندی استراحت به دیدار وزیر آن زمان عدلیه عمیدالسلطنه رفت ولی در عدلیه جا برای کار او باز نبود. اینچنین کسروی باز گرفتار بیپولی شد. او در تهران دوباره همسری گزید. سرانجام او را عضو استیناف مازندران کردند. در ۲۶ آبان کسروی راهی مازندران شد که در آن روزگار تنها راه رفتن به آن سامان بهرهبری از اسب و استر بود و کسروی هم از چارواداری اسبی کرایه کرد و راهیشد. در این زمان امیرمؤید سوادکوهی در سوادکوه بر دولت شوریده بود و سردارسپه (رضاشاه پهلوی آینده) برای سرکوب او سپاه به آن سامان فرستاده بود و کاروان کسروی در فیروزکوه از پیگیری سفر بازداشته شد. پس قزاقها او را با کاروان دیگری روانه کردند ولی چون کاروان از همراهی کسروی خشنود نمیبودند کسروی از ایشان جداشده و پای پیاده به سوی ساری به راه افتاد. در این سفر بود که کسروی نخستین بار با گویشهای ایرانی برخورد کرد و از بودن آنها آگاهشد. او با هر سختیای بود سرانجام به ساری رسید و چهار ماه در آنجا ماند و همسرش را نیز بدانجا آورد. او از زندگی در مازندران لذت میبرد و در آنجا به آموختن زبان مازندرانی و مطالعه پرداخت. در این زمان سمیتقو به مهاباد دست یافته و ژاندارمها را تسلیم کرده، کشتار کردهبود. از سوی دیگر در مازندران شورش امیرمؤید فرونشسته و وی تسلیمشدهبود.
در دماوند
در اسفند از تهران خبر دادند که استیناف مازندران برچیده شدهاست، به ناچار کسروی راهی تهران شد. در بازگشت به تهران با تیمورتاش دیدارکرد و این زمینه آشنایی آینده تیمورتاش با او شد. پس از چندی از سوی عدلیه او را به دماوند فرستادند تا اختلافات میان کارکنان عدلیه و حکمران آنجا را چارهجویی کند. پس از حل اختلاف خواستند که او در دماوند بماند و کسروی نیز پذیرفت. در این زمان کسروی آغاز به نوشتن آذربایجان فی ثمانیة عشر عاماً و فرستادن آن به ماهنامه العرفان را کرد.
در مهرماه قانونی گذاردهشد که برپایه آن دانش قاضیان را بیازمایند، پس کسروی برای آزمون روانه تهران شد و وی بالاترین نمره این آزمون را گرفت. دو ماهی در تهران ماند و این زمان را به پژوهش دربارهٔ تاریخ مازندران پرداخت و یادداشتهایی به نام تاریخ طبرستان در هفتهنامه نوبهار نگاشت و پژوهشی دربارهٔ نسخه خطی ابن اسفندیار و سنجش آن با نسخههای بیرون از کشور کرد که او خود این را سرآغاز نویسندگی خود میدانست.
در زنجان
پس از چندی وی را به زنجان-که بر سر کنارگذاشتن رئیس پیشین محکمه آن سامان مشکل داشتند- فرستادند. پس از دو ماه به وی پیشنهاد شد به اراک برود و او پذیرفت، ولی با سر و صدای مردم زنجان که خواستار ماندن او بودند این پیشنهاد پسگرفتهشد. در زنجان نوشتن آذربایجان فی ثمانیة عشر عاماً را از سر گرفت. همچنین به پژوهش دربارهٔ رویدادهای در پیوند با جنبش بابیه در زنجان پرداخت که درآینده در نوشتن کتاب بهاییگری از آنها یاریگرفت. همچنین اختلاف لهجه زنجانیها و آذربایجانیها کسروی را برانگیخت تا دربارهٔ زبان ترکی آذربایجانی و نوشتهها و اثرهای این زبان به پژوهش پردازد.
در پایان تابستان ۱۳۰۱ کسروی را برای آزمایش کارمندان عدلیه به قزوین فرستادند. وی با خانواده به قزوین رفت و یک ماه در آنجا ماند و در آنجا آگاهیهایی دربارهٔ قرةالعین بهدستآورد. پس از آن دوباره به زنجان بازگشت. در این میان سفری هم به سلطانیه کرد.
در خوزستان
وی تا آغاز نخستوزیری سردار سپه (رضا شاه پهلوی آینده) در آنجا بود. در این زمان معاضدالسلطنه وزیر عدلیه شدهبود، وی کسروی را به تهران خواست و بدو پیشنهاد رفتن به خوزستان -که در آن زمان گرفتار شیخ خزعل بود- را داد. کسروی نیز شرطهایی برای پذیرش خوزستان به میان گذاشت که چون پذیرفته شد کسروی هم پذیرفت که به خوزستان راهی شود. پیش از رفتن برای نخستین بار بود که با رضاخان سردارسپه دیدار کرد. سردارسپه به کسروی سپرد که عدلیهای برپا کند که از عدلیه انگلیس در آن سوی اروندرود برتری گیرد. کسروی هم به راه افتاد و از راه عراق (بغداد و بصره) خود را به خوزستان رساند. نخست به خرمشهر رفت، آنگاه در آبادان با خزعل در کشتی ویژه وی دیدار نمود. از آنجا بر جهازی نشست و به اهواز رفت. سپس به دشواری راهی شوشتر شد که آن زمان مرکز خوزستان بود. کسروی از نارسیدگی به این شهر و کوچکی آن دچار شگفتی شد. در آنجا دانست که خزعل در خوزستان تنها بر دزفول و شوشتر و رامهرمز چیرگی ندارد که در آنجاها نیز بیشینه کارمندان دولت را جیرهخوار خود نمودهاست. شیخ خزعل آدمکشهایی را نیز در دست داشت که برای نمونه سیدعبدالله یکی از رئیسان پیشین عدلیه را یکی از این آدمکشان به فرمان او کشته بودهاست. در این زمان ۲۵۰ سپاهی ایرانی در دژ سلاسل در نزدیکی شوشتر گردآمده بودند که تنها نیروهای دولتی آن زمان خوزستان بودند و شیخ خزعل دولتی جُداسر از دولت مرکزی ایران داشت. بریتانیا نیز که سود بسیاری از خوزستان میبرد پشتیبان خزعل بود. در این زمان رضاخان در اندیشه بازگرداندن نفوذ دولت مرکزی بر این بخش از ایران بود.
خزعل و پسرانش در آغاز که دانستند کسروی دانش زبان عربی دارد نخست خشنود شدند، ولی زمانی که کسروی در روزنامههای عربی در پاسخ به مستقل خواندن خوزستان گفتاری نوشت و خزعل را گمارده دولت ایران و خوزستان را بخشی از ایران خواند خزعل از او خشمگین شد. کسروی در خوزستان از شوش و دزفول دیدارکرد. همچنین ویرانههای جندیشاپور را دید. در خوزستان هنگامی که با عربهای آن بخش آشنا شد دانست که جز دانشآموختگان ایشان کمتر کسی با عربی فصیح آشناست. همچنین دانست که همه عربها با شیخ خزعل میانه خوبی ندارند، از آن دسته عربهای بنیطرف که کسروی با شیخ آنان دیدار کردهبود. در این هنگام که خوزستان دچار بحران بود کسروی پیوسته گزارشهایی از چگونگی خوزستان به دفتر نخستوزیری میفرستاد.
در خوزستان کسروی همچنین به پژوهش دربارهٔ گویشهای آن سامان پرداخت. همچنین به جستجو در تاریخ خوزستان و پیشینه درونشُد عرب بدان سامان پرداخت.
در این زمان فشار دولت و به ویژه آرتور میلسپو در مالیه برای پرداخت مالیات سالیانی که خزعل پرداخت نکرده بود بیشتر شد و خزعل نیز به بسیج نیرو میپرداخت. در این زمان برخوردهایی میان کسروی و خزعل هم رخ میداد که خزعل را از او خشمگین تر میساخت. در این زمان کسروی دوستیای هم با باتمانوف کنسول شوروی در اهواز پیدا کرد.
پس از چندی کار دشوارتر شد. خزعل هواداران خود را در شوشتر مسلح ساخت و گروهی از کارمندان دولت هم به خزعل پیوستند. در این میان سپاهیان غله و خواربار را از انبار عدلیه به دژ سلاسل بردند. پس از چندی کسروی و همراهانش در اندیشه برونشد از خوزستان افتادند، ولی چون همه راهها بسته شدهبود کسروی سفری به مسجد سلیمان کرد تا ببیند از آن راه میشود از خوزستان بیرون رفت یا نه. در مسجد سلیمان وی از تشکیلات شرکت نفت دیدار کرد ولی چون دید که سران آنجا نیز همبسته با خزعلند دانست که این هم راه گریزی نیست. در این میان کسروی از توطئهای که خزعل و پسرانش برای کشتن او چیدهبودند آگاهشد و دانست که کینه آنان ازو بسیار ژرف است. از دیگر سو در این زمان در رامهرمز و هندیجان درگیری بالا گرفته بود و این رویداد شوشتر را هم بیاثر نگذاشت و گاه خانه برخی کارمندان دولت را تاراج کرده یا آنان را به بند میکشیدند. در ۱۰ آذر همان سال در شوشتر درگیری آغاز شد و هواداران خزعل کوشیدند تا بر دژ سلاسل دست یابند ولی شکست خوردند و کنترل شهر به دست هواداران دولت افتاد. از دیگر سو دانستهشد که نیروهای دولت بر دزفول دست یافتهاند. اندکی پس از آن دستههای ارتش هم به شوشتر رسید و جشن باشکوهی به پاس این پیروزی در شهر برگزار شد. کسروی هم در این زمان دربارهٔ خوزستان و شیخ خزعل مقالهای نوشت که در حبلالمتین به چاپ رسید. چندی پس از آن چون رضا خان سردارسپه به بندر دیلم رسید، خزعل از او امان خواست و اینچنین جنگ پایان پذیرفت.
در این میان رضاخان از اهواز و شوشتر دیدار کرد و در شوشتر هم مهمانیای فراهم ساخت، ولی کسروی چون شنیده بود که در گزارش بدو ارجی چندانی بر کارهای عدلیه نگذاشتهاند به مهمانی رضاخان نرفت. چندی پس از آن کسروی عدلیه را به اهواز برد، ولی در آنجا با حکمران نظامی شهر که خود دادگاهی نظامی گشوده بود دچار مشکل شد. ایشان کوشیدند تا عدلیه را به شوشتر برگردانند، ولی کسروی با اینکه از مرکز هم پیغام رسیدهبود که به شوشتر بازگردید سرپیچیده و برماندن در اهواز پافشرده بود. در این زمان با نام مستعار خداداد نوشتارهایی را در حبلالمتین یکی دربارهٔ چگونگی رفتار سپاهیان با مردمان خوزستان نوشت. همچنین چون در آن زمان زمزمه پادشاهی سردارسپه میرفت، کسروی گفتاری دربارهٔ ارج ننهادن رضا خان به مشروطه را نوشت که حبلالمتین به چاپرساند. چندی پس از آن که فشار حکومت نظامی بالا گرفت کسروی به ناچار در نوروز ۱۳۰۴ با خانواده به عراق سفر کرد و پس از بیست روز گردش در آنجا به اهواز بازگشت. سپس به شوشتر که عدلیه را به آنجا بازگردانده بودند برگشت و اوضاع آنجا را نیز آشفته دید. در این زمان به سفارش روزنامه عربی الاوقاتالعراقیة به نوشتن دربارهٔ اسپرانتو پرداخت. در این زمان چون با حکمران نظامی شوشتر هم اختلاف یافت، از تهران خواهان بازگشت او شدند و او در اردیبهشت همان سال باز از راه عراق به تهران بازگشت. در تهران سردار سپه او را به حضور پذیرفت و اختلافهایی که داشت به دادگاهینمودن کسروی میانجامید با پا درمیانی چند تنی از سیاستمداران از میان رفت.
رویدادهای پس از ۱۳۰۴ و آغاز نامداری کسروی
پس از خوزستان کسروی چندی در تهران بیکار ماند، در این زمان به نگارش آذری یا زبان باستانی آذربایجان پرداخت و آن را به چاپ رساند و این زمانی بود که کشاکش پانترکیسم به تازگی رونقی گرفته بود. این کتاب سبب نامآوری کسروی در میان انجمنهای دانشی زمان گردید. در این زمان شرقشناس روس چایگین با کسروی دیدار کرد و دنیسن راس آن را به انگلیسی برگرداند. از این پس کسروی در چندین انجمن پژوهشی انگلیسی و آمریکایی عضوشد. در همین هنگام تاریخ پانصد ساله خوزستان را نیز به پایان رساند. همچنین پژوهشی دربارهٔ سید نبودن صفویان نمود و نتیجه اش را در روزنامه آینده نوشت که در آن زمان سر و صدای بسیاری به پا کرد. همچنین به پژوهش دربارهٔ گویشهای گوناگون ایرانی پرداخت.
در همین هنگام (۱۳۰۴) هم بود که دودمان قاجار برچیده شد و دودمان پهلوی جای آن را گرفت.
از ۱۳۰۵ کسروی بازرس عدلیه شد ولی تنها در جایگاه داور یک بار به قم رفت زیرا که در این زمان علی اکبر داور وزیر عدلیه شد و عدلیه پیشین را برچید. پس کسروی باز زمانی بیکار شد و در این زمان باز به خواندن و پژوهش پرداخت و این بار پیشینه شیر و خورشید را پژوهید.
در فروردین ۱۳۰۶ کلاسی برای آموزاندن زبان پهلوی به آموزگاری هرتسفلد در تهران برگزارشد که کسروی یکی از شاگردان آنجا بود. در این زمان داور او را برای کار در عدلیه تازه خواست و از او خواست تا عبا و عمامه را کنار بگذارد که کسروی همان زمان این پوشش را کنار گذاشت و پوشش رواجدار آنروز را برگزید. از این پس او مدعیالعموم تهران شد. در این زمان میانه داور و کسروی به هم خورد.
چندی پس از آن کسروی به مأموریتهایی در خراسان از سر گذراند، مرکز میخواست او را در خراسان نگهدارد که کسروی بیاجازه مرکز به تهران بازگشت و این کار داور را خشمگین ساخت. پس کسروی درخواست کنارهگیری از عدلیه را نمود و به وکالت پرداخت. در این زمان تیمورتاش که پشتیبان کسروی بود به وی پیشنهاد کرد که به حزب ایران نو بپیوندد که کسروی نپذیرفت. در این زمان قانون پوشش یکپارچه دادهشد و کسروی از نخستین کسانی بود که به پیشواز این قانون رفته و کلاه پهلوی بر سر گذارد. در این زمان از کسی به نام بارون هایراپت زبان ارمنی را در دو سال آموخت. در همان زمان به کارنامه اردشیر بابکان پرداخت.
در پاییز ۱۳۰۷ کسروی دوباره به قضاوت و اینبار در دادگاه جنایی پرداخت. چندی پس از آن تیمورتاش به کسروی پیشنهاد کرد که زیر پشتیبانی وی از وزارت فرهنگ مقرریای دریافت دارد و به جای آن به پژوهش دربارهٔ تاریخ و زبان بیشتر پردازد؛ ولی داور برونشد کسروی را از عدلیه نپذیرفت و با افزایش جایگاه او وی را به ریاست محاکم گمارد. در این زمان کسروی به نگارش شهریاران گمنام پرداخت. چندی پس از آن هم کسروی برای داوری به اراک سفری کرد.
در زمستان ۱۳۰۸ کسروی باز سفری کاری به غرب ایران داشت. در این سفر در همدان بود که کسروی با عارف قزوینی آشنا شد و دوستی دیرپایی با وی یافت. داستان این آشنایی چنین بود که چون عارف در تبعید بود و از دید مالی دچار مشکل، کسروی به همراهانش پیشنهاد کرد تا پولی را برای یاری بدو گردآورند. عارف چون این را شنیده بود برآشفته و به کسروی گلایهکرده بود. کسروی که از بلندطبعی او خشنود شده بود به دوستی استواری با او پرداخت و تا عارف قزوینی زنده بود این دوستی بیشتر از راه نامهنگاری پایدار بود. همچنین کسروی در این سفر به گردآوردن نام روستاها و دیههای ایران -که از پیشتر بدان دست یازیدهبود- پرداخت.
بیرون آمدن از عدلیه
از ۱۳۰۹ اختلاف کسروی با سران عدلیه بالاتر گرفت و داور از او رنجش بسیار پیدا کرد. پس از چندی کسروی در دادگاهی که یک سویش دربار بوده حکمی علیه دربار داده و اینچنین آشوبی پدید آمده و نتیجهاش بیرون رفتن کسروی از عدلیه و پرداختن دوباره به وکالت بود. در زمستان ۱۳۱۱ کسروی به سفارش یکی از نمایندگان نامهای به رضاشاه نوشته و در آن به عدلیهای که داور برپا کردهبود سخت تاختهبود. گزارش این کار که به داور رسید رنجشش از کسروی بیشتر شد.
دلیل دیگری هم برای بیرون آمدن کسروی از عدلیه گفته شدهاست: در زمانی که کسروی رئیس محکمه بدایت تهران بود، فردی عریضهای جلو خودرو رضا شاه انداخت که در آن کسروی را متهم به رابطه همسر خود کرده بود. رضا شاه دستور رسیدگی داد و سرانجام، دادگاه انتظامی قضات حکم داد که کسروی خلاف شئون قضائی رفتار کرده و او را محکوم به دو رتبه تنزل (از رتبه هفت به پنج) کرد. کسروی هم در اعتراض به این حکم، عدلیه را ترک گفت.
یکی از دو قاضی که مأمور رسیدگی به شکایت از کسروی شد، حبیبالله آموزگار بود که بعدها وزیر و سناتور شد. به گفته آموزگار، دادگاه انتظامی قضات بی آنکه اتهام رابطه نامشروع دربارهٔ کسروی به اثبات برسد و صرفاً چون رضا شاه خواستار مجازات کسروی بودهاست، او را محکوم کرد. آموزگار نه سال پس از کشته شدن کسروی در نطقی در مجلس سنا در این باره گفت:
«ما یک گزارش مفصلی داریم. وقتی رفت به محکمه انتظامی، محکمه انتظامی از ما پرسید که این به نظر شما تخلف از کدام قانون است؟ کدام ماده قانون؟ هر چه فکر کردیم این عمل منطبق با هیچیک از مواد قانونی نمیشد اما اگر راست باشد یک قاضی رابطه نامشروع بتواند با زن کسی پیدا کند، این البته خیلی خیلی بد است و چون این موضوع اگر هم صحت نداشت شهرت پیدا کرده بود، شوهر آن زن عریضه پیش ماشین اعلیحضرت انداخته بود، گفتند حتماً رسیدگی باید بکنید. در محکمه انتظامی که جناب آقای طباطبائی که تشریف دارند آنجا بودند، گفتند بدون مجازات نمیشود. باید عنفوانی فکر کرد که قاضی متهم هم نشود به رابطه نامشروع تا چه برسد به این که صحت هم داشته باشد».
کوششهای اجتماعی
احمد کسروی در کتابی با عنوان در پاسخ بد خواهان، دربارهٔ گیاهخواری به بحث میپردازد و دلایل خود را بازمیگوید. وی به جای استفاده از واژهٔ «گیاهخواری» از لفظ «گوشتنخواری» بهره میبرد.
احمد کسروی ۱ دی را روز بهروز نامید و خواستار آن شد تا در این روز در مجلس جشنی آن دسته از کتابهایی که به نظر او بیهوده و زیانمند بودند به آتش کشیده شود.
دیدگاهها
کسروی انتقادات سنگینی به اعتقادات شیعه، تصوف، بهائیت و مادیگرایی وارد میکرد. وی کتابهایی با نامهای شیعیگری، صوفیگری، بهائیگری و در پیرامون مادیگری چاپ کرد و از این باورها انتقاد کرد. همچنین با چاپ کتاب ورجاوند بنیاد تلاش کرد روش مذهبگونهای را رواج دهد که آن را پاکدینی مینامید.
کسروی نسبت به شعر و شاعران نیز انتقاد داشت و از جمله حافظ را «شاعرک یاوهگوی مفتخوار» و سعدی را «مرد ناپاک» خواند. کسروی و پیروانش در ۱ دی هر سال در دههٔ ۱۳۲۰ خورشیدی جشن کتابسوزی تحت عنوان باهماد آزادگان برگزار میکردند و کتابهایی را که مضر تشخیص میدادند (از جمله دیوان حافظ، رمانها، کتابهای دعا، و کتابهای بهائیان) میسوزانند.
کسروی کارهای برجستهای در زمینهٔ تاریخ انجام دادهاست. بهطور مثال کتاب تاریخ مشروطه ایران برجستهترین سند نوشته شده دربارهٔ رویداد مشروطه و چند و چون آن میباشد و حتی در زمانی که نوشتههای کسروی ممنوع و اندیشهاش باطل شمرده میشود این نوشتار همچنان آبشخور و گواه پژوهشهای تاریخی است. به نوشتهٔ یرواند آبراهامیان، احمد کسروی در مقالات متعددی در آینده و در آثار فراوان خود دربارهٔ زبانها، قبایل، مذاهب و نام جایهای ایران، به مسئله وحدت ملی توجه داشت. او نخستین اثر مهم خود، آذری یا زبان باستان آذربایجان را به دنبال قیام خیابانی نوشت تا ثابت کند که آذری، زبان اصیل آریایی زادگاه وی را یورشهای ترکان از بین بردهاست. او نتیجه میگرفت که گویش ترکی فعلی که از خارج تحمیل شدهاست، اکنون باید جای خود را به فارسی، زبان رسمی کشور بدهد. کاوه بیات به مقاله کسروی در نشریه پرچم به دیدگاه دیگر او اشاره میکند:
کسروی در دومین کتاب مهم خود تاریخ پانصد ساله خوزستان میکوشید پیامدهای زیانبار و کشمکشهای قبیلهای و مذهبی را در نواحی جنوب غربی نشان دهد. او در اثر دیگر خود تاریخ مشروطه ایران، ریشه پیشرفت نیافتگی ایران و بیشتر کشورهای خاور را پراکندگی در میان تودهها دانست، و گفت چند تیرگی که از دوگانگیهای قبیلهای و زبانی برمیخیزد، یکی از بدترین بیماریهایی هست که گریبان ایران را گرفتهاست.
فلسفه
انتقادات کسروی نسبت به فلسفه دربارهٔ آن فلسفهای است که از افلاطون و ارسطو آغاز شده و در ایران ابوعلیسینا و فارابی و سهروردی و عبدالرزاق کاشی و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری و حاج ملاعلی کنی دنبال کردهاند.نکوهش ما از فلسفه بیشتر از قبیل داستان عقول عشره و موضوع حدوث و قدم و اینکه آیا علم خدا حضوری یا حصولیست و مانند اینها [است] … موضوع مُثُل که افلاطون از پندار خود بیرون ریخته آیا کدام دلیل کوچکی بر درستی آن یاد نموده؟! … گیرم که دانستید علم خدا حضوریست نه حصولی آیا چه گرهی از کار زندگانیتان باز خواهد شد؟!کسروی فلسفه یونان را پندارهای کهنهٔ دوهزار ساله میدانست. همچنین کسروی فلسفه یونان را یکی از دلایلی میدانست که شرق را از پیشرفت بازداشته است.آنچه مشت فلسفهٔ یونانی را باز میکند بخش طبیعیات آن میباشد. چه آنان دربارهٔ آسمان و زمین و چیزها نیز … پنداربافیها کردهاند: زمین مرکز گیتی میباشد. گرد آنرا چهار کره از پشت هر فلک پایینی با شکم فلک بالاتر بهم میساید. در هر فلکی یک ستارهٔ گردنده جا گرفته در فلک هشتم ستارههای دیگر میخکوب شدهاند. فلک نهم ساده است و هیچ ستاره ندارد. کنون از دانشمندان علم هیئت بپرسید ارزش این پندارها چیست؟.
اصلاحات دینی
نخستین مقاله همایون که در اکتبر ۱۹۳۴ منتشر شد و یکی از نویسندگان رکگوی آن احمد کسروی بود. او در اولین مقاله نوشت که مذهب باید بر پایه زندگی همگان پایهریزی شود و باید با آتئیسم (الحاد) به عنوان یکی از بزرگترین خطاها در دنیا مبارزه شود و همزمان باید با عقاید خرافاتی و آموزش نادرست مذهبی که همواره نمونههایی از اعمال ضد مذهبی هستند مبارزه شود.
کسروی نقدهای آتشینش را به آنچه که اعمال خرافاتی باور داشت که بر اسلام تأثیر گذاشتهاست، در جلد اول آئین در ۱۹۳۲ شروع کرد. در آئین کسروی، به عنوان روشنفکری ظاهر میشود که سؤالی دربارهٔ «نقش مناسب مذهب در تحولات سریع جهان» دارد. او زمانی در آئین مینوشت که اروپای سکولار تحت احاطه آشفتگی سیاسی و اقتصادی، بی هیچ چشمانداز روشن قرار داشت.
مخالفت با حافظ
کسروی حافظ را قافیهسازی میداند که گاه برای رعایت قافیه ناچار به سرودن عبارات بیمعنی میشد. او عقیده دارد که حافظ بر اثر مطالعهٔ اندیشههای مکاتب متضاد، خردش در میان آنها سرگردان و آشفته شده و چون به هیچکدام پایبند نگردیده سخنان پریشان و متضاد گفته و در باطن به همه چیز بیعقیده شده و از اینرو به خراباتیگری، که با بیعقیدتی سازگار است، روی آوردهاست و چون خراباتیان جهان و کار جهان را بیهوده میدانند، توصیه میکنند که غم و اندوه گذشته و آینده را نخورید و اگر خوشی به خودی خود دست نداد با شراب آن را به دست آورید و این علت بادهنوشیهای حافظ است. کسروی همچنین حافظ را مسبب برخی بدآموزیها، مانند شرابخواری، بیکاری و بیدردی، جبرگرایی و خردستیزی، زبان درازی نسبت به خدا و امرد بازی، میداند. وی شرقشناسانی را که حافظ را ستایش کردهاند، متهم میکند که بدخواه شرق هستند و دوست دارند که همه شرقیان مانند حافظ عمر را در کنج خرابات تلف کنند و همهٔ دارایی مملکت خود را به آزمندان اروپا و آمریکا بازگذارند و در این میان گروهی از ایرانیان دانسته یا نادانسته در ستایش حافظ با آنها همداستان میشوند. وی محمدعلی فروغی و محمد قزوینی و قاسم غنی را از جمله کسانی میداند که فریب شرقشناسان اروپایی را خوردهاند.
کسروی علاوه بر مبارزه قلمی با حافظ، اقداماتی هم در جهت نابود کردن نسخههای دیوان او داشت. از برنامههای وی و پیروانش این بود که دیوان حافظ را جمع کنند و بسوزانند.
زبان پارسی
احمد کسروی با چیرگی بر برخی از زبانهای ایرانی و فرنگی و نیز با دانشی گسترده در زمینهٔ زبانشناسی، واژههای بسیاری را از نو زنده کرد یا برساخت که بخشی از آنها اکنون در گفتار و نوشتار روزانهٔ پارسیزبانان به کار میرود.
کسروی از سرهگرایان نبود و از ستردن زبان پارسی از «همهٔ» واژگان بیگانه بیزاری مینمود. او میگفت سرهگرایان که هوادار پاکسازی پارسی از هرگونه واژهٔ تازی هستند راه نادرستی میپویند و باید واژگانی چون «کتاب»، «جمله» و غیره را نگاه داشت و نامواژگان (اسمها) یی که اکنون در زبان توده بسیار کاربرد دارند را دست نزد.من چنانکه از گفتارهایم پیداست هوادار پیراستن فارسی هستم و برای همین موضوع است که این گفتارها را مینویسم. با این همه من از نگارشهایی که کسانی به عنوان «پارسی سره» در برخی روزنامهها مینگارند سخت بیزارم و این نگارشها را جز ننگی برای زبان فارسی نمیشمارم. چرا که بنیاد آنها هوس و نادانی است و اگر رشتهٔ کار را بدست این هوسها و نادانیها بسپاریم زبان را پاک از سامان انداخته دچار هرج و مرج سختی خواهند گردانید.آری یکرشته بیرون از این میباشد، و آن افزارها و چیزهاییست که ما نداشته و از دیگران با نامش میگیریم؛ مثلاً تلگراف، تلفن، رادیو، گرامافون، اتومبیل و مانند اینها که با همان نامهای اروپایی پذیرفته شده زیانی نمیدارد. به ویژه که اگر نیاز باشد ازآنهاجداشده نیز توان آورد (مثلاً تلگرافیدن و تلفنیدن بکار میرود و میتوان تلگرافنده و تلفوننده نیز جدا گردانید). همچنین خوراکهای اروپایی از کاتلت و سوپ و مانند اینها که نداشتیم و با نامش گرفتهایم، زیانی نمیدارد.
موافقان
محمدعلی جزایری، استاد زبانشناسی و زبان پارسی دانشگاه تگزاس آستین، مینویسد:در ایران، یکی از این گونه کسان احمد کسروی تبریزی است که سالی چند با دانش و بینش خود چراغ راهنمایی فرا راه ما داشت. افسوس که نادانی و نابینایی تنی چند چراغ زندگی وی را فرو کشت و مغزی را روشناندیش و دلی را روشنبین جاودانه از کار باز ایستانید. کسروی مردهریگی از خود به جای گذاشت جاودانه و از میان نرونده ـ مردهریگی زندگیانگیز و درخشان که تا دیری بر جای خواهد ماند. این مردهریگ اندیشههاییست در زمینهٔ اجتماع و زندگانی، و پژوهشهاییست در چند رشته از دانش. یکی از این رشتهها زبان و زبانشناسی است. حسین یزدانیان که نخستین بار بکار گردآوری نوشتههای کسروی پرداخت مینویسد:سپس نیز در میان کوششهای دیگر خود، پیراستن زبان فارسی را بایای خود شمرده، چه وی از هر کسی بیشتر «صلاحیت» داشته تا دربارهٔ زبان فارسی سخن راند و از راست و کج و درست و نادرست، از آشفتگی و نابسامانی و راه چارهٔ آنها گفتار راند، ایراد گیرد، داوری کند و سرانجام در پیراستن و آراستن و رسا گردانیدن آن بکوشد. به ویژه که وی در کار پیراستن مغزها و بسامان گردانیدن اندیشههای مردم ایران بوده و بآن تلاش داشته تا ایرانیان را از گمراهیها و آلودگیهایی برهاند، ریشهٔ نادانیها را بکند و به بیراهیها چاره اندیشد و یک دیگرگونی ژرفی در اندیشهها و باورها، در جهانبینی و برداشت آنان از جهان و زندگانی پدیدآورد و چراغی فرا راه مردم بگذارد. در این راه بوده که نیاز فراوان بزبان پیراسته و رسا میدیده، زبانی که مردم یکسره با معنای کلمهها سر و کار داشته باشند، زبانی که از واژههای پست چاپلوسانه، از واژههای دشوار و بیمعنی پیچیده دور باشد، و سرانجام زبانی که بر پایههای خود استوار بایستد و در بروی هر بیگانهای نگشاید.یحیی ذکا، ایرانشناس، پیرامون نوشتههای کسروی پیرامون پسوند کاف مینویسد:از نوشتههای ارجدار و دانشمندانه شادروان احمد کسروی در پیرامون یکی از پسوندهای مهم زبان فارسی است. این کتاب در زمینه خود برای کسانی که باستقلال و استواری و توانایی زبان فارسی دلبستهاند و در این راه میکوشند راهنمای بزرگ و سودمندی تواند بود.محسن ابوالقاسمی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، مینویسد:احمد کسروی تبریزی، بیش از هر فرد دیگری در ساخت لغت ذوق و شوق به خرج دادهاست. وی علاوه بر ساخت لغت، زبانی هم برای خود ساختهاست به نام «زبان پاک» و کتابی به همین نام در شرح آن به چاپ رساندهاست. از ساختههای کسروی:بزنده (=مجرم)، بزیدن (=جرم کردن)، بی یکسو (=بیطرف)، بی یکسویانه (=بیطرفانه)، پادرزم (=حمله متقابل)، جداسر (=مستقل)، شهریگری (=تمدن)، فراهمیدن (=اجتماع)، ورزاد (=انجمن تربیت بدنی)
منتقدان
پرویز ناتل خانلری در مقالهای با عنوان «دفاع از زبان فارسی» در مجلهٔ سخن به استهزای کسروی و زبان پاک و «آکهای» ادعاییِ او پرداختهاست:
نشریه پیمان
مجله پیمان به مدیریت احمد کسروی از یکم آذر ۱۳۱۲ منتشر شد. مطالب آن گوناگون بود و دربارهٔ مسائل اجتماعی، فرهنگی، علمی، تاریخ و زبان به قلم کسروی و دیگر همگامان وی منتشر میشد. درابتدا این مجله هر پانزده روز یکبار منتشر میشد اما پس از سال نخست به ماهنامه تبدیل شد و تا خرداد ۱۳۲۱ منظما انتشار یافت. کسروی پس از توقف انتشار مجله پیمان، از سوم بهمن ماه ۱۳۲۱ دست به انتشار روزنامه پرچم زد. کسروی در «پیمان» سال یکم شمارهٔ سوم، ۱ دی ۱۳۱۲، برگ پنجم در مقالهای با فرنام «اسلام و ایران» مینویسد:
پدران ما تا اسلام را نمیشناختند در برابر آن جنگیدند و چون شناختند در راه آن جنگیدند.
از شگفتیهای زمان ماست که کسانی از ایرانیان با اسلام دشمنی میکنند و آن را خوار میدارند. اینان اگر هواداری از زردشت دارند بدانند که میانه زردشت و محمد دو تیرگی نیست. آنان هر دو فرستادهٔ یک خدایند و هر دو به راهنمایی مردم برخاستهاند. چیزی که هست دین زردشت زمان خود را بسر داده و از میان رفته، پس از آن هم عیسی پیغمبر ناصری برخاسته و زمان دین او نیز بپایان رسیده بود که پیغمبر اسلام فرستاده شدهاست.
این کسان باید بدانند که اسلام هزار و سیصد سال بیشتر دین پدران ما بوده که در سایهٔ آن با هر گونه خوشی زیستهاند و هر یکی از ایشان هنگام مرگ یگانه مایهٔ دلداری و یگانه توشه آن سفر سهمناکش کلمهٔ «لااله الاالله و محمد رسولالله» بودهاست.
بدانند که سیزده قرن تاریخ ایران جز تاریخ اسلام نیست و هزارها بلکه میلیونها ایرانیان خون خود را در راه رونق اسلام ریخته و بلندی نام اسلام را خونبهای خود دانسته و در دقیقههای واپسین عمر خود بدین خونبها خرسندی داده و با دل شادمان و آرام، جان سپاردهاست.
آن زمانی که دولت نیرومند بوزانت (روم شرقی) به پشتیبانی دین مسیح، دینی که زمان آن سپری شده بود برخاسته با اسلام سخت دشمنی مینمود و هر سال در تابستان در سرحد روم بازار کارزار و ستیز گرم میشد سالانه هزاران و ده هزاران ایرانی از اینسو آنسو دسته بسته و بر گرد درفش اسلام گرد آمده کالای پربهای جان بکف بدان بازار جانبازی میشتافتند و کشتن و کشته شدن دریغ نمیداشتند.
این خود مایهٔ سرفرازی ایرانیان است که با آنکه در آغاز کار با اسلام دشمنی کرده و با تازیان آن هنگامهها را بر پا نموده و آن خونریزیها را نمودند سپس چون بحقیقت آن دین پاک آشنا گردیدند به آن گرویده در راه ترویج آن جان دریغ نساختند.
کسانی اگر میپندارند که ایرانیان از ترس جان مسلمان شدند نادانی خود را نشان میدهند. تاریخ بهترین گواه است که ایستادگی و مردانگی بیش از آن نمیشد که مردم این سرزمین در برابر تازیان نشان دادند و تنها نیروی خدایی اسلام بود که آن کوششها و مردانگیها را بینتیجه گذاشت. پس از آن هم که تازیان بایران درآمدند ایرانیان تا میتوانستند دشمنی با اسلام مینمودند کسی هم آنان را ناگزیر از مسلمانی نمیکرد. چیزی که هست کمکم مردم به چگونگی آن دین خدایی پی برده باو گرویدند و از روی باور آن را بپذیرفتند و چنانکه گفتیم در راه آن به جانفشانی برخاستند.
با اینحال چگونه کسانی اسلام را خوار داشته بنکوهش آن زبان باز میکنند. اگر دستاویز اینان وطنخواهی است من میپرسم مگر پدران و پیشینیان ما وطنخواه نبودند؟ اگر بگویند: نه! زهی نادانی ایشان!
کسروی در شماره هشتم مجله پیمان (سال یکم) مینویسد:
.... آنان که میگویند ایرانیان اسلام را بزور شمشیر پذیرفتند راه خطا میپویند. آنان که میپندارند ایرانیان چون به شمشیر با اسلام برنیامدند از راه دینسازی و نیرنگبازی رخنه بر بنیاد آن دین انداختند نادانی خود را نشان میدهند…
وکالت
از محاکمات جنجالی و پر سروصدای پس از سوم شهریور ۱۳۲۰ و کنارهگیری رضا شاه از سلطنت، محاکمات سرپاس مختاری و پزشک احمدی و دیگران را باید شمرد. احمد کسروی، وکیل تسخیری پزشک احمدی و مختاری بود. وی جریان محاکمه را روزانه، در روزنامه خود پرچم منتشر میکرد.
کسروی در پروندههای دیگری نیز همچون محاکمه تقی ارانی ار اعضای گروه ۵۳ نفر به عنوان وکیل تسخیری در دادگاه حاضر شد.
ما نیک میدانیم که چون رضاشاه بروی کار آمد اصول دیکتاتوری را پیش گرفت و بسیاری از قانونها را از میان برد. نخست قانون انتخابات را از میان برد که نمایندگان را خود دولت برمیگزید. سپس قوانین دایر به بازداشت و زندان را از میان برد که شاه هر که را میخواست دستور بازداشت و زندان میداد. همچنین قانونهای بسیار دیگری را بیاثر گردانید و ما میدانیم که انبوه مردم در برابر او به خاموشی گراییدند و اعتراض ننمودند بلکه با او همراهی نشان دادند و همدستی دریغ نگفتند، وزیران این رفتار را کردند. نمایندگان دارالشورا این رفتار را نمودند. ادارات به این کار شرکت کردند. روزنامهها به آن خشنودی نشان دادند. اینها چیزهایی ست که ما فراموش نکردهایم و باین زودی نخواهیم کرد.
... با اینحال پوشیده نمیدارم که آن شاه بدیهایی نیز داشت و یکی از آنها از میان بردن مشروطه بود. در زمان آن شاه مشروطه از میان رفت و قوانین از کار افتاد و چاپلوسی و پستی میان مردم رواج گرفت و این گناه کوچکی نبود. لیکن در اینجا هم باید گفت مبتکر این کار او نبود. این را دیگران از پیش آغاز کرده بودند و آن شاه تکمیل گردانید. کوشش به از میان بردن مشروطه از سال ۱۳۳۰ (قمری) با دست کابینه آغاز شد و همهٔ وزیران در آن باره هم عقیده و همدست بودند و رضاشاه نیز آن را با سیاست خود موافق یافته از ایشان پیروی کرد و ما دیدیم که در همین زمینه صدها کسان دیگری با او شریک و همکار بودند.
وضعیت مالی
احمد کسروی همه درآمد خود را پس از مخارج بسیار محدود زندگیاش، صرف کارهای علمی میکرد. او که همواره اجارهنشین بود و خانه شخصی نداشت، زمانی در آخر خیابان شاهپور در منزلی اجارهای مینشست؛ پشت در خانهاش تابلویی داشت: «سیداحمد کسروی وکیل پایه یک دادگستری».
ترور
بعضی از ضاربان هرگز متهم نشدند؛ آنهایی که دستگیر شدند، از جمله برادران امامی، ادعا نمودند که عمل دفاع از خود را انجام دادهاند و کسروی را متهم کردند که اول دست به اسلحه شده و درگیری را شروع نمود. سید حسین طباطبایی قمی، دومین مرجع عالیرتبه - از نجف به نخستوزیر احمد قوام تلگرافی زد و خواستار آزادی سریع ضاربان شد و نگرانی خودش را از عدم تقدیر دولت از شجاعت ضاربان کسروی بیان کرد. ضاربان تحت فشار علما و رهبران مذهبی و بازاریان با نفوذ، بعد از محاکمهای کوتاه آزاد شدند.
گرچه بعضی از تاریخپژوهان معتقدند که «فدائیان اسلام» با فتوای عبدالحسین امینی عمل کردند، ولی هیچ فتوا یا ادعای مربوط به آن ظاهر نگشت. حسین قمی گفت: «هیچ فتوایی لازم نیست و کار فدائیان اسلام برابر بااعمال ضروری دین (فروع دین) همچون نماز و روزهاست». پیکر قربانیان، که پوشیده از زخمهای عمیقی بود، بدون کالبدشکافی در شامگاه همان روز ترور، توسط بستگان کسروی به گورستان ظهیرالدوله در شمیران، نزدیکِ تهران منتقل شد. سرپرست صوفی قبرستان از دادن اجازه برای دفن آنها به خاطر افکار و اعمال ضد صوفیانه کسروی خودداری کرد. سپس جنازهها برای دفن به محوطه تپهٔ پایکوه امامزاده صالح، که آبک نامیده شده برده شدند.
سید محمدصادق روحانی، از مراجع تقلید، میگوید: وی فتوای قتل کسروی را به درخواست نواب صفوی از سید ابوالقاسم خوئی گرفته و خویی نیز همین فتوا را از سید حسین طباطبایی قمی گرفتهاست. به گفتهٔ وی در خاطراتش، خوئی بخشی از پول سفر نواب و تهیهٔ اسلحه برای او را نیز پرداختهاست.
محمد امینی، پژوهشگر تاریخ ایران، معتقد است «جامعهای که در برابر اقدام تروریستی فداییان اسلام سکوت کرد، تاوان آن را بعدتر پرداخت.»
کتابشناسی
آثار تاریخی کسروی توسط دیگر دانشپژوهان به رسمیت شناخته شدهاست. ولادمیر مینورسکی در مورد کسروی میگوید:
آذری یا زبان باستان آذربایجان
به گفتهٔ احسان یارشاطر، احمد کسروی نخستین دانشمندی بود که این زبان را موضوع بحث و تحقیق قرار داد و اثر او در این باب هنوز استفاده میشود وقتی پانترکها ادعا کردند که از آنجا که مردم آذربایجان به ترکی سخن میگویند، زبان بومی مردم آذربایجان ترکی بودهاست، کسروی تحقیقات گستردهای از منابع فارسی و عربی و حتی منابع تاریخی یونانی استفاده کرد. او نتیجه گرفت که مردم آذربایجان اصالتاً به زبان ایرانی به نام آذری سخن میگفتند که بعد از هجوم ترکها، زبان ترکی مورد استفاده قرار گرفت ولی هنوز ردپایی از زبان آذری در آن مناطق به جا ماندهاست. زبان آذری گاهی به جای زبان ترکی مورد استفاده مردم آذربایجان اطلاق میشود، اشتباهی که حتی در ویرایش جدید (دوم) دانشنامه اسلام صورت گرفتهاست
کسروی بعد از بازگشتش به تهران اولین کتابش را به نام آذری (زبان باستان آذربایجان) نوشت و نشان داد که آذری که در بیشتر کتابهای تاریخ قرون وسطی (medieval)، مخصوصاً کتب تاریخ اولیه اسلامی آورده شده، نام زبان باستانی آذربایجان است که با زبان ایرانی مربوط است و از نسل زبان مادی است که ربطی به زبان ترکی ندارد. کتاب مورد پذیرش جهانی پژوهشگران قرار گرفت. نشر این اثر نیز تأییدی بود بر رابطهٔ ناگسیختنی ایرانیان ترکزبان با ایران. بررسی رابطهٔ زبانشناسی ایرانیان باستان، به همان اندازه که نمایش شادی همهٔ ایرانیان از هویت یکسانشان ارزش داشت، برای ادعای وحدت زبانی آنان در آینده مهم بود.
بخوانند و داوری کنند
شیعیگری، مشهورترین و ستیزهگراترین کتاب در مورد مذهب حکمفرمای مردم ایرانی، ابتدا در سال ۱۹۴۳ میلادی منتشر شد و سپس به صورت بازنگری شده با عنوان «بخوانید و داوری کنید»، همچنین «بخوانند و داوری کنند» در ۱۹۴۴ میلادی منتشر شد. این کتاب با تفسیر محمد امینی در سال ۲۰۱۱ در لس آنجلس کالیفرنیا تجدید چاپ شد.
حافظ چه میگوید؟
حافظ چه میگوید عنوان کتابی است که کسروی در آن به انتقاد از حافظ و شعرهای او میپردازد. این کتاب، توسط لوید ریجن به زبان انگلیسی برگردانیده و در صفحات ۱۶۰ تا ۱۹۰ کتاب «نقد صوفیسم، احمد کسروی و عقیده موروثی ایرانیان اهل تصوف» منتشر گردید.
در پیرامون تاریخ
پندارها
تاریخچه شیر و خورشید
فهرست کتابها
آذری یا زبان باستان آذربایجان بهائیگری پندارها تاریخ پانصد ساله خوزستان تاریخچه شیر و خورشید تاریخ مشروطهٔ ایران تاریخ هجده سالهٔ آذربایجان حاجیهای انباردار چه دینی دارند؟ در پیرامون تاریخ ده سال در عدلیه (دربارهٔ زندگی خودش)
زبان پاک زندگانی من (دربارهٔ زندگی خودش)
شهریاران گمنام (در سه بخش)
بخوانند و داوری کنند یا شیعیگری ورجاوند بنیاد آذربایجان فی ثمانیة عشر عاما آیین از سازمان ملل متفق چه نتیجه تواند بود؟ افسران ما التشیع و الشیعة الدرةالثمینة (دستور زبان عربی)
الطریقة النجمةالدریة (دستور زبان عربی)
امروز چاره چیست؟ امروز چه باید کرد؟ انقلاب چیست؟ انگیزیسیون در ایران (ناتمام)
بدرالشریعة پاکخویی پرسش و پاسخ پیام به دانشمندان اروپا و آمریکا پیام من به شرق پیدایش آمریکا تاریخچه چپق و غلیان تیشههای سیاست چرا از عدلیه بیرون آمدم (دربارهٔ زندگی خودش)
چند تاریخچه چهل مقاله حافظ چه میگوید؟ خدا با ماست خواهران و دختران ما دادگاه در پاسخ بدخواهان در پاسخ حقیقتگو در پیرامون ادبیات در پیرامون اسلام در پیرامون جانوران در پیرامون خرد در پیرامون رمان در پیرامون روان در پیرامون شعر و شاعری در پیرامون شهریگری یا تمدن در پیرامون فلسفه در پیرامون مادیگری در راه سیاست دفاعیات دولت به ما پاسخ دهد دین و دانش دین و سیاست دین و جهان راه رستگاری زبان فارسی و راه رسا و توانا گردانیدن آن سخنرانی کسروی در انجمن ادبی سرنوشت ایران چه خواهد بود؟ سیزدهم مرداد شیخ صفی و تبارش صوفیگری فرهنگ است یا نیرنگ؟ فرهنگ پیمان فرهنگ چیست؟ قانون دادگری قهوةالسورات قیام شیخ محمد خیابانی کار، پیشه و پول کارنامه اردشیر بابکان کاروند کسروی، مجموعه مقالهها و رسالههای احمد کسروی، بهکوشش یحیی ذکا
کافنامه کتاب پلوتارخ (ایرانیان و یونانیان به روایت پلوتارخ) گفت و شنید ما از فرهنگ چه میخواهیم؟ ما چه میخواهیم؟ ما و همسایگان مردم یهود (ناتمام)
مشروطه بهترین شکل حکومت مشعشعیان نامهای شهرها و دیههای ایران نیک و بد یک دین و یک درفش یکم آذر ۲۲ یکم آذر ۲۳ یکم دیماه ۲۲ یکم دیماه ۲۳ یکم دیماه و داستانش نشریهها
ماهنامه پیمان (هشت سال و نیم یا هفت دوره سالانه نشر شد)
روزنامه پرچم (یک سال نشرشد)
پرچم هفتگی (۷ شماره)
پرچم نیمهماهه (۱۲ شماره)
انتقاد به احمد کسروی در وقایع نگاری تاریخ مشروطه اردبیل
بابا صفری در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ جلد دوم مینویسد:
مرتضی طالع ماسوله، رئیس دبیرخانه شورای عالی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور در همایش سالانه اعطای نشان شاه اسماعیل صفوی میگوید:
جستارهای وابسته
باهماد آزادگان
بخوانید و به کار بندید
بهائیگری
تاریخ مشروطه ایران
تبعیض علیه بیخدایان
ترور احمد کسروی
خراباتیگری
در پیرامون تاریخ
روشنفکری
زندانیان کشتهشده در زندانهای ایران
شیعیگری
علی دشتی
فهرست کتابهای ایرانیان در نقد اسلام
فهرست مسلمانان سابق
فهرست منتقدان اسلام
کتاب سوزان باهماد آزادگان
محسن امیراصلانی
پانویس
منابع
احمد کسروی، زندگانی من (۱۳۴۸)
زندگانی من با «ده سال در عدلیه» و «چرا از عدلیه بیرون آمدم»، احمد کسروی، چاپ باهماد آزادگان و شرکت سهامی چاپاک، ۱۳۲۳
کاروند کسروی''، مجموعه ۷۸ رساله و گفتار از احمد کسروی، بهکوشش یحیی ذکا، ۱۳۵۲ شرکت سهامی کتابهای جیبی
احمد کسروی، انکیزیسیون در ایران، ۱۳۲۶ ماهنامههای باهماد آزادگان
مقالات آکادمیک
دانشنامه
پیوند به بیرون
سید احمد کسروی، بی سی سی فارسی
وبگاه کسروی
کتابشناسی کسروی از سایت کسروی
گزارش روزنامه ایران ما شماره ۳۰ اسفند ۱۳۲۴، از دادگاه کسروی
سخنرانی محمد امینی درباره احمد کسروی در دانشگاه دلفت - هلند (ویدئو)
نسکهای احمد کسروی (پایگاه کاوه سرا)
یادداشتی از بیبیسی درباره وی
کشته شدن کسروی به دست مزدوران ارتجاع فدائیان اسلام
شصت و یکمین سالگرد ترور احمد کسروی
نگاهی به کوششهای کسروی در پیراستن و پروراندن زبان فارسی
صفحه ویژه بیبیسی فارسی به مناسبت شصت و ششمین سالمرگ احمد کسروی
واژهنامهٔ زبان پاک کسروی
احمد کسروی
اسپرانتیستهای اهل ایران
استادان دانشگاه آذری اهل ایران
استادان دانشگاه تهران
اعضای حزب دموکرات (دوران مشروطه)
افراد انقلاب مشروطه
افراد ایرانی آذریتبار
افراد متهمشده به ارتداد در ایران
انقلابیون آذریتبار اهل ایران
اهالی ایران در سده ۲۰ (میلادی)
اهالی تبریز
پژوهشگران اهل ایران
تاریخنگاران آذریتبار
تاریخنگاران اهل ایران
تاریخنگاران اهل تبریز
تاریخنگاران سده ۲۰ (میلادی)
ک
ترورشدگان اهل ایران
خاطرهنویسان اهل ایران
خاطرهنویسان سده ۲۰ (میلادی)
دادارباوران اهل ایران
درگذشتگان ۱۹۴۶ (میلادی)
روحانیان شیعه تارک لباس روحانیت
روزنامهنگاران اهل تبریز
زادگان ۱۲۶۹
زادگان ۱۸۹۰ (میلادی)
زبانشناسان آذریتبار اهل ایران
زبانشناسان اهل ایران
زبانشناسان سده ۲۰ (میلادی)
سرهگرایان زبان
سکولارهای اهل ایران
سیاستمداران ترورشده اهل ایران
سیاستمداران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران
قاضیهای اهل ایران
قربانیان تروریسم اسلامی
قربانیان تروریسم اهل ایران
کشتهشدگان در ایران
گیاهخواران اهل ایران
مرگ به وسیله اسلحه گرم در ایران
مسلمانان سابق اهل ایران
مسلمانان شیعه سابق اهل ایران
ملیگرایان اهل ایران
منتقدان تشیع
منتقدان فرهنگی اهل ایران
نویسندگان آذریتبار اهل ایران
نویسندگان فارسیزبان
نویسندگان مرد اهل ایران
نویسندگان مرد بهقتلرسیده
وکیلان اهل ایران |
7750 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%D9%87%D8%B1 | میدانشهر | میدانشهر یا میدانشار مرکز ولایت میدان وردک در مرکز افغانستان است. در سال ۲۰۰۳ میلادی نفوس آن ۳۵٬۰۰۸ نفر تخمین زده شدهاست، که هزارهها، تاجیکها و پشتونها اکثریت باشندگان این شهر را تشکیل میدهند.
جغرافیا
میدان شهر در شمالشرقی ولایت میدان وردک قرار گرفتهاست که توسط کوههای ارغنده و پغمان، ولسوالیهای نرخ و جلریز، احاطه شدهاست. این منطقه دارای ۵۲ قریهٔ اصلی و چندین قریهٔ فرعی میباشد.
خشونت علیه زنان یکی از معضلات حلنشدهٔ این شهر میباشد چنانکه هر روز زنان جوان و بزرگسال در این شهر توسط سرپرستان خانوادهشان و به دستور ریشسفیدان قبیلهای اذیت و آذار میشوند و کشته میگردند.
اقتصاد
اکثریت مردم میدان شهر به زراعت، دامداری، باغداری و تجارت اشتغال دارند. وضعیت اقتصادی مردم میدان وردک در کل فقیر هستند.
تحصیلات
با اتمام ۲۰۰۸, ۱۴ مکتب با تقریباً بیش از ۹٬۲۶۸ دانش آموز و ۲۷۵ معلم در میدان شهر فعالیت داشتند.
خواهر شدن با شهر قیصریه ترکیه
در سال ۲۰۰۸ میلادی مسئله خواهر شدن شهرهای میدانشهر و قیصریه ترکیه مطرح شد و عبدالله گل، رئیسجمهور ترکیه برای یک سفر رسمی وارد میدانشهر شد.
در این سفر قرار شد در شهر میدانشهر ساخت و سازهایی صورت گیرد تا این شهر به قیصریه شباهتهایی پیدا کند.
اقلیم
میدان شهر دارای اقلیم گرم و مرطوب تابستانی است که تابستان گرم و خشک و زمستان سرد و برفی دارد. متوسط درجه حرارت آن ۸٫۸° سانتی گراد است و متوسط میزان بارندگی آن ۳۷۳ میلیمتر در سال میباشد.
جولای (اسد و سنبله) گرمترین ماه سال با متوسط درجه حرارت ۲۱٫۲ سانتی گراد است. سردترین ماه آن جنوری (جدی و دلو) دارای متوسط درجه حرارت -۶٫۴ سانتی گراد است.
منابع
Wikipedia contributors, "Maidan Shar," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed May 3, 2010).
بلندا و جایگاه
پیوند به بیرون
ولایت میدان وردک در راستای بازسازی
شهرها در افغانستان
مرکز استانها در افغانستان
مناطق مسکونی در ولایت وردک |
7754 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AA%D8%B3 | ماینتس | ماینْتْس پایتخت ایالت راینلاند-فالتس جمهوری فدرال آلمان در کنار رود راین و روبروی شهر ویسبادن قرار گرفتهاست.
ماینتس، امروزه با ۱۹۸٬۰۰۰ سکنه، از جمله شهرهای تاریخی آلمان محسوب میشود و پیوسته مرکز اداری، تجاری و مذهبی این منطقه از آلمان بودهاست. شهر ماینتس پایگاه اسقف اعظم منطقه است. دانشگاه یوهانس گوتنبرگ با ۳۵٬۸۰۰ دانشجو، شبکهٔ دوم تلویزیون سرتاسری آلمان، زد دِ اف (ZDF) و همچنین بخش ایالتی شبکهٔ اول تلویزیون سرتاسری آلمان اس وِ اِر (SWR) در این شهر قرار دارند.
از جمله دیدنیهای مهم شهر «موزهٔ مرکزی روم و ژرمن» است که در آن آثار بسیار مهمی از ایران و ایرانیان باستان در اروپا نیز نگهداری میشود. از آن جمله میتوان «جام بلورین» دوران هخامنشی با محتوای عسل خشکیده را نام برد که در «کایزر اشتول» در نزدیکی ماینتس پیدا شده. این جام هدیهٔ تاجری ایرانی برای یک مشتری ژرمن بودهاست.
تاریخچه
در مکان امروزی شهر آثار زندگی انسانهای شکارچی، متعلق به عصر یخبندان در ۲۵۰۰۰ سال پیش یافت شدهاست.
پیشینه شهر شدن ماینتس به سلتها برمیگردد که از نیمه دوم هزاره اول پیش از میلاد در مکان امروزی شهر به صورت قبیلهای زندگی میکردند. در حدود سال ۱۲ پیش از میلاد مسیح رومیها در راه پیشروی به شمال اروپا پایه شهر امروزی را در این مکان گذاردند. از آن پس تا ۵۰۰ سال ماینتس از مراکز عمده رومیها محسوب میشد. این شهر از سال ۸۹ میلادی پایتخت منطقه شد. ماینتس در طول تاریخ از جمله آخرین بار طی جنگ جهانی دوم کاملاً تخریب و از نو ساخته شد.
ماینتس در سال ۷۸۲ میلادی اسقفنشین و مرکز مهمی در شاخه کاتولیکی مسیحیت شد.
شهرهای خواهر
واتفورد، انگلستان
دیژون، فرانسه
لانگشامپ، فرانسه
ارفورت، آلمان
لویی ویل، کنتاکی
حیفا، اسرائیل
والنسیا، اسپانیا
ردنک، ایتالیا
باکو، جمهوری آذربایجان
زاگرب، کرواسی
نگارخانه
منابع
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۲۴۴ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۴۶۲ (میلادی)
ایالتهای امپراتوری مقدس روم
پایتخت کشورهای پیشین
جمهوریهای پیشین
دولتشهرها
شهرکهای راینلاند-فالتس
شهرها و شهرکهای امپراتوری روم در آلمان
شهرهای امپراتوری روم
شهرهای بندری در آلمان
شهرهای تقسیمشده
شهرهای دانشگاهی آلمان
شهرهای راینلاند-فالتز
شهرهای رودگذر
شهرهای کرانه راین
کشورهای پیشین در اروپا
کمپهای لژیونرهای امپراتوری روم در آلمان
مرکز ایالتها در آلمان
مکانهای پرجمعیت در راین
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در سده ۱ (پیش از میلاد) |
7755 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D8%A8%D8%B1%20%D8%A8%D9%86%20%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D9%86 | جابر بن حیان | ابوموسی جابر بن حیّان (۱۰۰ ش ۷۲۱ م –۱۹۴ش ۸۱۵ م) دانشمند و کیمیاگر و فیلسوف ایرانی بود. وی از اعضای دارالحکمه و از مترجمان نهضت ترجمه بود. او را پدر علم شیمی نامیدهاند و بسیاری از روشها (مانند تقطیر) و انواع ابزارهای اساسی شیمی مانند قرع و انبیق را به او نسبت میدهند.
زندگینامه
برخی زندگی وی را بین ۱۰۰ و ۱۹۴ هجری دانستهاند. برخی بین ۱۰۳ و ۲۰۰ هجری ذکر کردهاند. دانشنامهٔ بریتانیکا آن را ۷۲۱ تا ۸۱۵ میلادی میداند. شکوفایی علمی جابر بن حیان در اواخر قرن دوم هجری/ حدود ۷۷۶ میلادی بود. جابر در شهر توس از توابع خراسان متولد شد. پدر او که یک داروساز شناخته شده ایرانی بود، گفته شده به دلیل نقشی که در براندازی حکومت اموی داشت، به قتل رسید. جابر به نوشتههای باقیمانده از پدرش علاقهمند شد و به ادامهٔ حرفهٔ او پرداخت. او با شوق و علاقه به یادگیری علوم دیگر نیز میپرداخت. همین، سبب هجرت او از توس به کوفه شد.
آثار
۶۰۰ اثر به وی نسبت داده شدهاست که ۲۱۵ کتاب از او موجود است و بقیه پیدا نشدهاند.
کتابها و رسالات متعدد جابر، سالها بعد از او، توجه کیمیاگران اروپایی را به خود جلب کرد و سالها از آن به عنوان منبع معتبری استفاده میکردند. به گفتهٔ آنها، این کتابها تأثیر عمیقی بر تغییر و تصحیح دیدگاه کیمیاگران غربی گذاشتهاست.
اکسیر و عقیده جابر دربارهٔ آن
عقیده جابر این بود همچنان که طبیعت میتواند اشیاء را به یکدیگر تبدیل کند، مانند تبدیل خاک و آب به گیاه و تبدیل گیاه به موم و عسل بهوسیله زنبور عسل و تبدیل قلع به نقره در زیر زمین و … کیمیاگر نیز میتواند با تقلید از طبیعت و استفاده از تجربهها و آزمایشها همان کار طبیعت را در مدت زمانی کوتاهتر انجام دهد. اما کیمیاگر برای اینکه بتواند یک شیء را به شیء دیگر تبدیل کند، بهوسیلهای نیازمند است که اصطلاحاً آن را اکسیر مینامند.
اکسیر در علم کیمیا، به منزله دارو در علم پزشکی است. جابر اکسیر را که از آن در کارهای کیمیایی خود استفاده میکرد، از انواع موجودات سهگانه (فلزات، حیوانات و گیاهان) به دست میآورد. او خود، در این زمینه میگوید: هفت نوع اکسیر وجود دارد:
اکسیر فلزی: اکسیر بهدست آمده از فلزات
اکسیر حیوانی: اکسیر بهدست آمده از حیوانات
اکسیر گیاهی: اکسیر بهدست آمده از گیاهان
اکسیر حیوانی - گیاهی: اکسیر بهدست آمده از امتزاج مواد حیوانی و گیاهی
اکسیر فلزی - گیاهی: اکسیر بهدست آمده از امتزاج مواد فلزی و گیاهی
اکسیر فلزی - حیوانی: اکسیر بهدست آمده از امتزاج مواد فلزی و حیوانی
اکسیر فلزی - حیوانی - گیاهی: اکسیر بهدست آمده از امتزاج مواد فلزی و گیاهی و حیوانی
عقیدهٔ جابر بن حیان دربارهٔ فلزات
جابر هفت فلز: طلا، نقره، مس، آهن، سرب، جیوه و قلع را «فلزات اصلی» میدانست. این فلزات به تعبیر جابر اساس صنعت کیمیا را تشکیل میدهند. به عبارت دیگر قوانین علم کیمیا بر این هفت فلز استوار است. با این حال، خود این کانیها از ترکیب دو کانی اساسی، یعنی گوگرد و جیوه بهوجود میآیند که به نسبتهای مختلف، در دل زمین، باهم ترکیب میشوند؛ بنابراین، تفاوت میان فلزات هفتگانه تنها یک تفاوت عرضی وجود دارد نه جوهری که محصول تفاوت نسبت ترکیب گوگرد و جیوه در آن است. اما طبیعت هر یک از گوگرد و جیوه تابع دو عامل زمینی و زمانی است. به عبارت دیگر، تفاوت خاک زمینی که این دو کانی در آن بهوجود میآیند و همچنین تفاوت وضعیت کواکب به هنگام پیدایش آنها موجب میشود که طبیعت گوگرد یا جیوه تفاوت پیدا کند.
تعریف جابر از بعضی فلزات و تبدیل آنها
قلع
دارای چهار طبع است. ظاهر آن، سرد و تر و نرم و باطنش گرم و خشک و سخت … پس هرگاه صفات ظاهر قلع به درون آن برده شود و صفات باطنی آن به بیرون آورده شود، ظاهرش خشک و در نتیجه قلع به آهن تبدیل میشود.
آهن
از چهار طبع پدید آمدهاست که از میان آنها، دو طبع، یعنی حرارت و خشکی شدید به ظاهر آن اختصاص دارد و دو طبع دیگر یعنی برودت و رطوبت به باطن آن. ظاهر آن، سخت و باطن آن نرم است. ظاهر هیچ جسمی به سختی ظاهر آن نیست. همچنین نرمی باطن آن به اندازه سختی ظاهرش است. از میان فلزات جیوه مانند آهن است؛ زیرا ظاهر آن آهن و باطن آن جیوهاست.
طلا
ظاهر آن گرم و تر و باطنش سرد و خشک است. پس جمیع اجسام (فلزات) را به این طبع برگردان. چون طبعی معتدل است.
زهره (مس)
گرم و خشک است ولی خشکی آن از خشکی آهن کمتر است زیرا طبع اصلی مس، همچون طلا، گرم و تر بودهاست اما درآمدن خشکی بر آن، آن را فاسد کردهاست؛ لذا با از میان بردن خشکی، مس به طبع اولیه خود برمیگردد.
جیوه
طبع ظاهری آن سرد و تر و نرم و طبع باطنیاش گرم و خشک و سخت است؛ بنابراین ظاهر آن، همان جیوه و باطنش آهن است. برای آن که جیوه را به اصل آن یعنی طلا برگردانی، ابتدا باید آن را به نقره تبدیل کنی.
نقره
اصل نخست آن، طلا است ولی با غلبه طبایع برودت و یبوست، طلا به درون منتقل شدهاست و در نتیجه ظاهر فلز، نقره و باطن آن طلا گردیدهاست؛ بنابراین اگر بخواهی آن را به اصلش یعنی طلا برگردانی، برودت آن را به درون انتقال ده، حرارت آن آشکار میشود. سپس خشکی آن را به درون منتقل کن، در نتیجه، رطوبت آشکار و نقره تبدیل به طلا میشود.
از آثار وی
مجسطی اقلیدس
خواص موازین
السبعین
صندوق الحکمه
کتاب الاجساد الاربعه
کتاب المجردات
دستاوردها
نوآوری انواع گوناگونی از وسایل آزمایشگاهی، از جمله انبیق به اسم او ثبت شدهاست. کشف مواد شیمیایی متعددی همچون هیدروکلریک اسید، نیتریک اسید، تیزاب (مخلوطی از دو اسید یاد شده که از جمله اندک موادی است که طلا را در خود حل میکند)، سیتریک اسید (جوهر لیمو) و استیک اسید (جوهر سرکه)، همچنین معرفی فرایندهای تبلور و تقطیر که هر دو سنگ بنای شیمی امروزی بهشمار میآیند، از جمله یافتههای اوست. او همچنین یافتههای دیگری دربارهٔ روشهای استخراج و خالصسازی طلا، جلوگیری از زنگ زدن آهن، حکاکی روی طلا، رنگرزی و نم ناپذیر کردن پارچهها و تجزیهٔ مواد شیمیایی ارائه داد. از جمله اختراعهای دیگر او، قلم شبنماست یعنی قلمی که جوهر آن در تاریکی نیز نور میدهد. (احتمالاً با استفاده از خاصیت فسفرسانس این اختراع را انجام دادهاست) در آخر، بذر دستهبندی امروزی عنصرها به فلز و نافلز را میتوان در دستنوشتههای وی یافت.
شاگردی جعفر صادق
ابن خلکان در شرح حال جعفر صادق، جابر را یکی از شاگردان او میداند که کتابی در هزار ورق تألیف کرده و پانصد تا از رسالههای صادق را در آن گنجاندهاست. از سویی دیگر برخی مستشرقان غربی مانند هانری کوربن در زمینه شاگردی جابر برای جعفر صادق با احتیاط تشکیک کرده یا مانند الیزر پاول کراوس، مستشرق آلمانی، آن را از اساس رد کردهاند؛ اگر چه پاسخهایی نیز در رد ادعای کراوس از جمله رساله «مسئله جابری» منتشر شدهاست.
نگارخانهٔ ابزار کیمیاگری
پانویس
منابع
دکتر زکی نجیب محمود - جابر بن حیّان - مجمع ذخایر اسلامی- چاپ خیّام - نوبت چاپ: دوم - آبان ۱۳۶۲.
شیمی و آزمایشگاه- برهمکنش مواد، نویسندگان: احمد روحالهی، سیفالله جلیلی، دوستمحمد سمیعی و حسن حذر خانی، ناشر:شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران:تهران، سال چاپ: ۱۳۸۶
جابر ابن عبدالله انصاری یا جابر ابن حیان؟ / هویت مبهم یک بارگاه و مقبره پر طرفدار در شهرستان بدره
پیوند به بیرون
جابر بن حیان در لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ «جابر».
افرادی که وجودشان مورد بحث است
اهالی توس
اهالی خلافت عباسیان در سده ۸ (میلادی)
اهالی خلافت عباسیان در سده ۹ (میلادی)
اهالی کوفه
پزشکان سدههای میانه اسلامی
پزشکان قرون وسطی اهل ایران
داروسازان اهل ایران
داروسازان سدههای میانه ایران
دانشمندان سده ۸ (میلادی)
دانشمندان سده ۹ (میلادی)
درگذشتگان ۸۱۵ (میلادی)
زادگان ۷۲۱ (میلادی)
شاگردان جعفر صادق
شیمیدانان اهل ایران
فیلسوفان سده ۸ (میلادی)
فیلسوفان سده ۹ (میلادی)
فیلسوفان فارسیزبان
فیلسوفان مسلمان
کیمیاگران قرون وسطی اسلام
مسلمانان سده ۸ (میلادی)
مسلمانان سده ۹ (میلادی)
ویکیسازی رباتیک
هرمسیه |
7758 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%82%D8%A8%D8%B1%D8%A9%D8%A7%D9%84%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D8%A7 | مقبرةالشعرا | مقبرةالشعرا (آرامگاه شاعران، گورستان سرخاب) یکی از گورستانهای تاریخی شهر تبریز است که در محلهٔ سرخاب واقع شدهاست. مقبرةالشعرا هماکنون در پیرامون تکیهٔ حیدر در تقاطع خیابانهای ثقةالاسلام و عارف و در ضلع شرقی بقعه سید حمزه و مقبره قائم مقام و ملاباشی قرار دارد. این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۲۵۱۹۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
مقبرةالشعرا در گذشته با اسامی حظیرةالشعرا، حظیرةالقضاة و قبرستان سرخاب نیز نامیده میشد؛ اما گذشت روزگاران و مهمتر از آن حوادث طبیعی چون سیل و زلزله، شکل ظاهری آن را از بین بردهاست.
تاریخچه
نام این گورستان در آثار مکتوب پیش از سدهٔ هشتم هجری بهچشم نمیخورد. کتاب لبابالالباب تألیف محمد عوفی در سال ۶۱۸ هجری که در آن شرح حالی از شاعران سدهٔ ششم هجری -همانند خاقانی و فارابی ـ که در مقبرةالشعرا مدفوناند- گنجانده شدهاست، نامی از این مکان بهمیان آورده نشدهاست. قدیمیترین اشاره به این گورستان در کتاب نزهةالقلوب تألیف حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری میباشد؛ همچنین در «تاریخ گزیدهٔ مستوفی» تألیف ۷۳۰ هجری نیز به مقبرةالشعرا اشاره شدهاست. بهدلیل متروکشدن مقبرةالشعرا پس از زمینلرزههای سالهای ۱۱۹۳ و ۱۱۹۴ هجری قمری و به دلیل مدفون شدن بسیاری از شاعران و عارفان بزرگ در این گورستان، در شهریور ۱۳۵۰ خورشیدی مسابقهای برای طرح یک بنای یادبود در مقبرةالشعرا توسط روزنامههای اطلاعات و کیهان و مجلهٔ یغما برگزار گردید و پس از چندی پیشنهاد «غلامرضا فرزانمهر» برگزیده شد و عملیات احداث بنای یادبود آغاز گردید. هماکنون این بنای یادبود نماد مقبرةالشعرا و یکی از نمادهای شهر تبریز محسوب میشود.
دفن شدگان
بیش از ۴۰۰ شاعر، عارف و رجال نامی ایران و کشورهای منطقه از ۸۰۰ سال پیش به ترتیب از حکیم اسدی طوسی تا شهریار، یکی پس از دیگری در اینجا به خاک سپرده شدهاند.
از معروفترین آرمیدگان در مقبرةالشعرا میتوان به افراد زیر اشاره کرد:
اسدی طوسی
خاقانی شروانی
ذوالفقار شروانی
سید محمدحسین شهریار
عزیز خان مکری
شاهپور نیشابوری
شکیبی تبریزی
شمسالدین سجاسی
ظهیر فاریابی
قطران تبریزی
سلمان ساوجی
لسانی شیرازی
مانی شیرازی
مجیرالدین بیلقانی
مغربی تبریزی
همام تبریزی
انوری ابیوردی
ثقةالاسلام تبریزی
نصرالله طبیب
مهدی روشن ضمیر
میرزا طاهر خوشنویس تبریزی
محمود ملماسی
جواد آذر
نگارخانه
پانویس
پیوند به بیرون
سخنرانی و آوازخوانی محمدرضا شجریان در مقبرةالشعرای تبریز، ضمن حضور در مراسم خاکسپاری جواد آذر، سال ۱۳۸۰
تصاویری از مقبره الشعرا
آرامگاههای تاریخی شهرستان تبریز
جاذبههای گردشگری تبریز
گورستانهای ایران
گورستانهای تبریز
محمدحسین شهریار
معماری ایرانی |
7760 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF%20%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%B9%20%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2 | مسجد جامع تبریز | مسجد جامع تبریز یکی از بناهای تاریخی شهر تبریز است. این مسجد که در کتابهای تاریخی از آن بهعنوان «جامع کبیری نیز نام برده شده، از ابتدای تأسیس مسجد جامع شهر تبریز بوده و بازار تبریز، گرداگرد آن شکل گرفتهاست. مسجد جامع تبریز مربوط به دوره سلجوقیان تا دوره قاجار است و در تبریز، خیابان شهید مطهری واقع شده و این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۱۷۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
پیشینه
قدیمیترین بخش آن شبستان وسیعی است از تاق و گنبدهایی برفراز ستونهای هشتگوش آجری که زینتبخش آن گچبریهای ظریف و هنرمندانهٔ دورهٔ روادیان (مقارن سلجوقیان) است. مسجد جامع در دورهٔ ایلخانان مغول موردتوجه و تعمیر بوده و بخشهایی به آن افزوده شدهاست. محراب رفیع گچبری شده، یادگار آن دوره میباشد.
در دورهٔ حکومت آققویونلوها در آذربایجان گنبدی رفیع مزین به انواع کاشیکاریهای معرق به وسیلهٔ «سلجوقشاه بیگم» همسر اوزون حسن در بخش شمالی آن احداث شده که هنوز هم پایهها و گوشههایی از کاشیکاریهای آن باقیماندهاست.
در زمینلرزهٔ سال ۱۱۹۳ هجری که بسیاری از بناهای تبریز آسیب دید، این مسجد نیز از خرابی در مصون نماند. مسجد فعلی با پایههای متین و پوشش تاق و چشمه بعد از زلزله در اوایل حکومت قاجار و توسط «حسینقلیخان دنبلی» حاکم وقت تبریز بنا شدهاست و از آثار مهم دورهٔ قاجاریه میباشد.
موقعیّت
مسجد جامع تبریز که به مسجد جمعه نیز معروف است، در انتهای بازار تبریز و ضلع جنوبی صحن مدرسهٔ طالبیّه و بین مسجد حجتالاسلام و مسجد میرزا اسماعیل خاله اوغلی واقع است و یکی از قدیمیترین ابنیّة تاریخی این شهر بهشمار میآید. تاریخ بنا و نام بانی اوّلیّة آن معلوم نیست، عدّهای آن را از مساجد صدر اسلام میدانند. پارهای دیگر بنای قدیمی را به دورة سلجوقیان نسبت میدهند.
پلان مسجد
مسجد جمعه تبریز قبلاً یک ایوانه بود، ولی بعداً به دو ایوانه تبدیل شد و از جمله مساجدی است که روش ساخت کاخ اختصاصی فیروزآباد را اساس کار قرار داده و به مساجد ایرانی معروفاند.
پانویس
منابع
شهبازی شیران، دکتر حبیب (۱۳۸۴). آثار مهم و برجستة ساختمانی و ویژگیها و دستاوردهای معماری و تزیینی تمدّن اسلامی ایران در دورة سلجوقیان و ایلخانیان. دانشگاه محقّق اردبیلی، اردبیل.
زمرشیدی، حسین (۱۳۷۴). مسجد در معماری ایران. کیهان، تهران.
آثار دوره سلجوقیان در شهرستان تبریز
آثار دوره قاجاریان در شهرستان تبریز
آثار ملی ایران
ساختمانهای مذهبی دارای گنبد
ساختمانهای مسجد دارای گنبد
مسجدهای تاریخی شهرستان تبریز
مسجدهای تبریز
مسجدهای جامع
معماری ایرانی |
7761 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87%20%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87%20%28%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2%29 | خانه مشروطه (تبریز) | خانهٔ مشروطه، یکی از خانههای تاریخی و موزههای شهر تبریز است که در محله راستهکوچه واقع در غرب بازار تبریز قرار گرفتهاست. این بنا به سبک معماری دورهٔ قاجار ساخته شده و ملک شخصی مهدی کوزهکنانی بودهاست. این بنا در تاریخ ۲۱ مهر ۱۳۵۴ به شمارهٔ ۱۱۷۱، در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده و در سال ۱۳۶۷(ش) به تملک رسیدهاست.
پیشینه
بزرگان آذربایجان پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی توسط محمدعلی شاه قاجار در خانهٔ حاج مهدی کوزهکنانی جمع شده و به همفکری میپرداختند. همچنین این مکان محل تشکیل نشستهای انجمن تبریز و مرکز فرماندهی مجاهدان در طی محاصرهٔ ۱۱ ماههٔ تبریز و نیز مرکز تصمیمگیری برای پایینآوردن پرچمهای تسلیم در برابر شاه قاجار بودهاست. از افراد مهمی که در این مکان به فعالیت و همفکری پرداختهاند میتوان ستارخان، باقرخان، ثقةالاسلام تبریزی، حاجی میرزا آقا فرشی و بنیانگذار این مجموعه، حاج مهدی کوزهکنانی را نام برد.
این مکان به سفارش حاج مهدی کوزهکنانی در سال ۱۲۴۷ تأسیس شد. این خانه دارای دو طبقه با بخشهای اندرونی و بیرونی میباشد که با سبک معماری دوران قاجاریه بنا شدهاند. حاج مهدی تاجری در بازار تبریز بود. با اوجگیری نوای مشروطهخواهی در شهر تبریز، حاج مهدی به مشروطهخواهان پیوسته و یکی از اصلیترین پشتیبانان مالی انقلاب مشروطه شد. او این خانه را برای تشکیل جلسه سران مشروطه و چاپ و پخش اعلامههای ضد حکومت قاجار در اختیار مشروطهخواهان گذاشت. این خانه پس از جنگ دوم جهانی و اشغال آذربایجان توسط ارتش سرخ شوروی، در سالهای ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ مرکز اجلاس سران فرقه دمکرات آذربایجان گردید.
معماری
این بنا در حدود تاریخ ۱۲۴۷ هجری خورشیدی (۱۸۶۸ میلادی) توسط حاج ولی معمار تبریزی ساخته شدهاست.
«حاج ولی معمار» معمار تبریزی که ساکن روسیه بود، در سال ۱۲۴۷ خورشیدی و پس از بازگشت به ایران، بنای خانهٔ مشروطه را بنیان نهاد. این بنا با ۱۳۰۰ متر مربع مساحت، در دو طبقه ساخته شدهاست. از ویژگیهای منحصر به فرد خانهٔ مشروطه میتوان به پنجرههای ارسی، دربهای منبتکاریشده، غلامگردش، کلاهفرهنگی و نورگیر اشاره کرد. تمامی پنجرههای بیرونی خانه ارسیهای تمام قدی میباشند که با رنگهای سرخ و سبز و سفیدشان بازی نور و رنگ را از درون خانه دیدنیتر میکنند.
آثار نمایش داده شده
تندیسهایی از حسینخان باغبان، حاج علی دواچی، ثقةالاسلام تبریزی، حاج علی ختایی، هوارد باسکرویل، کربلایی علی موسیو، شیخ علی اصغر لیلاوایی، آخوند خراسانی، علی اکبر دهخدا و زینب پاشا (تنها زن در صفوف مشروطه خواهان) به همراه مهرهای مختلف گروههای انقلابی از اشیاء تاریخی خانه مشروطه میباشند.
موزهٔ مشروطه نیز پس از ایجاد تغییراتی در تالارها و اتاقهای خانهٔ مشروطه و به نمایش درآوردن اسناد تاریخی مربوط به انقلاب مشروطه در سال ۱۳۷۵ خورشیدی تأسیس شدهاست. از مهمترین آثار تاریخی این موزه میتوان به سلاح کمری ستارخان، فرش مشروطه، وسایل شخصی سران مشروطه و دیگر مدارک مرتبط با انقلاب مشروطه اشاره کرد.
نگارخانه
جستارهای وابسته
خانه مشروطه (اصفهان)
فهرست موزههای ایران
منابع
پیوند بهبیرون
عکسهای خانه مشروطه، تیشینه
بناهای تاریخی استان آذربایجان شرقی
خانههای تاریخی شهرستان تبریز
عمارتهای تاریخی ایران بر پایه شهرستان
معماری ایرانی
موزههای تبریز |
7762 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85%20%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%88%D9%81 | عبدالرحیم طالبوف | میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی (۱۲۱۳ ه.ش کوی سرخاب، تبریز - اواخر ۱۲۸۹ یا اوایل ۱۲۹۰ ه.ش بویناکسک، داغستان) از روشنفکران پیش از مشروطیت است.
زندگینامه
عبدالرحیم پسر ابوطالب نجار تبریزی در ۱۲۱۳ شمسی/۱۸۳۴ میلادی در محله سرخاب تبریز زاده شد. به گفته خودش پدرش ابوطالب و پدربزرگش استاد علی مراد حرفه نجاری داشتهاند. گفتهاند عبدالرحیم در شانزده سالگی به تفلیس رفت و به تحصیل زبان روسی پرداخت و مقدمات دانش جدید را فرا گرفت و با جنبشهای آزادیخواهی و آرای نویسندگان سوسیال دموکرات و ادبیات روسی آشنا شد و در تیمورخان شورا (بویناکسک کنونی) مقر حکومت داغستان مقیم شد و به مقاطعهکاری راههای قفقاز پرداخت و سرمایهٔ کافی اندوخت و در آن شهر ازدواج کرد. او در دوره تحرک فرهنگی و سیاسی قفقاز پرورش یافت و از دانش و فرهنگ سیاسی جدید تأثیر پذیرفت و از پنجاه و پنج سالگی به نوشتن آثار خود پرداخت و اعتبار و احترام بسیار یافت، تا آنجا که به علت نوشتن مقالاتی در ترویج افکار نوی اجتماعی و سیاسی جدید و تبلیغ آزادی و حکومت قانون و همچنین نشر علوم طبیعی به زبان ساده فارسی در ایران نزد رجال ترقیخواه و روشنفکران زمانه محبوبیت بسیار حاصل کرد و در ۱۲۸۵/۱۹۰۶ در دوره اول مجلس شورای ملی از تبریز به نمایندگی انتخاب شد، اما با آنکه نمایندگی را پذیرفت به تهران نیامد و در شهر تیمورخان شورا ماند تا در هفتادو هفت سالگی درگذشت.
از وی فرزندی دختر به نام صونا، که زن مهندسی به نام عمراوف بود، باقی ماند.
وی با نگارش کتابهایی مانند مسالک المحسنین و کتاب احمد و … بر افکار بسیاری از مشروطه خواهان تأثیر گذاشت. به همان اندازه که تجدد خواهان، از آثار و دیدگاههای او جانبداری میکردند، برخی از عالمان روحانی، با وی سرگران بودند و این به سبب مطالبی بود که او در آثارش آورده بود، و ایشان در نگاهشان، با اصول دیانت اسلام همخوانی نداشت.
از کتاب احمد
«اکثر متمولین این مغربیان متمدن نمای خوش ظاهر، مثل موش صحرائی دور عالم را میگردند که هرجا انبار جدیدی پر از حبوبات ثروت پیداکنند، همراهان خود را دعوت نمایند و به هر حیله روباهی که ممکن باشد، رخنه بر آن انبار آکنده بیندازند…
هر ملتی که رجال متنفذ او زودباور و لینالعریکه و بی علم و بی تجربه و طلا دوست باشند، با سرپنجه صید افکن شاهین اقتدار استرلینغ و روبل و دلار و فرانک، زود تر از دیگران شکار شوند.»*
نگاه طالبوف با اصول دیانت اسلام ناهمخوانی داشت. در همان زمان شهرت یافته بود که بابیها در ترویج آثار طالبوف کوشش دارند به همین دلیل کتاب احمد و مسالک المحسنین منسوب به بابیه شده و از طرف علما قرائت آنها ممنوع شده بود. علماء به نوشته احمد کسروی و شیخ فضلالله نوری خواندن آثار طالبوف را قدغن اعلام نمودند. بابیها در نشر آثار طالبوف کوشش داشتند و آنچه دربارهٔ ایشان شهرت یافته بی اساس نبودهاست.
طالبوف متدین واقع بین بود حج به جا آورد و تسلط او بر متون دینی به ویژه قرآن در آثارش مشهود است و تهمت حاکمان قاجار و ملاهای درباری و قشر ی های مذهبی در نسبت بابی و بهائی به او نادرست هست. او یک وطن دوست و مردم گرا به معنی حقیقی بود .
آثار
سفینه طالبی (یا کتاب احمد) (۲جلد) (۱۳۱۱ ه.ق)
مسالک المحسنین (۱۳۲۳ ه.ق)
مسائل الحیات (۱۳۲۴ ه.ق)
پند نامه مارکوس قیصر روم
رساله فیزیک (۱۳۱۱ ه.ق)
نخبه سپهری (۱۳۲۲–۱۳۱۰ ه.ق)
رساله هیئت جدیده
ایضاحات در خصوص آزادی (۱۳۲۵ ه.ق)
سیاست طالبی (۱۳۲۹ ه.ق)
آزادی و سیاست
جستارهای وابسته
بویناکسک
مهاجرت ایرانیان به قفقاز و آسیای مرکزی (سده ۱۹ و ۲۰ میلادی)
پانویس
منابع
افراد انقلاب مشروطه
افراد ایرانی آذریتبار
افراد روسی آذریتبار
انقلابیون آذریتبار اهل ایران
اهالی تبریز
ایرانیان مقیم روسیه
ایرانیتبارهای اهل روسیه
ایرانیهای مهاجرتکرده به امپراتوری روسیه
درگذشتگان ۱۳۲۸ (قمری)
درگذشتگان ۱۹۱۱ (میلادی)
زادگان ۱۲۵۰ (قمری)
زادگان ۱۸۳۴ (میلادی)
سیاستمداران آذریتبار اهل ایران
مترجمان از روسی
منتقدان اهل ایران
مهاجران ایرانی قفقاز
مهاجرت اهالی جمهوری آذربایجان به روسیه
نویسندگان مرد اهل ایران |
7764 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%20%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C | جعفر خامنهای | میرزا جعفر خامنهای، یکی از افراد روشنفکر و آزادیخواه و مبارز آذربایجان که زبان فرانسوی را (پنهان از پدر متعصب خود،) آموخته و به ادبیات نوین ترکان عثمانی نیز آشنایی داشت، پیش از سال ۱۳۳۲ هجری قمری، در حدود سال ۱۲۹۲ شمسی از شکل معمول اشعار فارسی عدول کرده و قطعههای بی امضاء با قافیهبندی جدید و بی سابقه و مضمونهای نسبتاً تازه انتشار میداد. یکی از این قطعهها که ادوارد براون در تألیف خود « تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران نو» نقل کردهاست، چنین است:
به وطن
به قرن بیستم
جعفر خامنهای که میتوان او را اولین شاعر نوپرداز تاریخ ادبیات ایران دانست، سالها پیش از نیما یوشیج این اشعار را به سبک نو سروده و به قول روزنامه تجدد سد سدید محافظه کاری را در عالم ادبیات و شعر شکسته است.
جعفر خامنهای پسر علیاکبر خامنهای از بازرگانان خوشنام تبریز بود. وی در سال ۱۳۰۴ ه.ق برابر با سال ۱۲۶۶ ه.خ در شهر تبریز به دنیا آمد و در آنجا تحصیل کرد. اشعار پرشور او در «حبلالمتین» و «چهرهنما» و «عصر جدید» و«شمس» و بعدها در «مجلهٔ دانشکده» منتشر میشد.
جعفر خامنهای علاوه بر اینکه ادیب و شاعر بود، مشروطه خواه و مرد سیاست هم بوده به طوری که احمد کسروی در کتاب زندگانی من او را یکی از دوستان محمد خیابانی معرفی میکند و اضافه میکند که جعفر خامنهای بود که او را با محمد خیابانی آشنا کرده است: «یکی از دوستانی که پیدا کردم آقای میرزا محمدعلی صفوت و دیگری میرزا ابوالقاسم فیوضات، و دیگری میرزا جعفر آقا خامنهای میبود. در همان روز شادروان خیابانی که پس از بهم خوردن دارالشورا از تهران به قفقاز رفته بود به تبریز درآمد. به میانجیگری آقایان صفوت و خامنهای با او نیز آشنایی یافتم. اینان نیز گاهی به نشستهای ما آمدندی، بسیار شبها نیز در خانه علیاکبر آقا (پدر میرزا جعفر آقا) فراهم آمدیم، این یکی از بازرگانان بسیار نیکوکار تبریز میبود در تاریخ مشروطه یاد او کرده شده، میرزا جعفر آقا جوانی با دانش میبود که شعر نیز میسرود.
احمد کسروی در تاریخ مشروطه هم از جعفر خامنهای به عنوان مترجم یاد کرده مینویسد: «به سال ۱۲۸۵ شمسی که مظفرالدین شاه مشروطه را داد دبستان را رواج بسیار یافته، کمتر شهری بود که یک یا دو دبستان یا بیشتر در آن نباشد دلبستگی مردم به اینها به جایی رسید که کار به قضاوت اندیشی رسید، و بسیاری از ایشان چنین پنداشتند که تنها چاره دردهای کشور همان دبستان است، و چون جوانانی از آن بیرون آیند همه درماندگیها از میان خواهد برخاست. هر زمان که جشنی میگرفتند آگهی از آن در روزنامهها مینوشتند، و شادمانیهای بی اندازه مینمودند و نویدها به خود میدادند به جایی رسید که احمد بیک آقایوف نویسنده روزنامه «حیات» قفقاز، که خود مردی دانشمند میبود و به کارهای ایران دلبستگی نشان میداد به زبان آمد و خامه این اندیشه ایرانیان را باز نمود. (آن گفتار «حیات» را آقای جعفر خامنهای از ترکی ترجمه کرده و در یکی از شمارههای حبل المتین کلکته به چاپ رسیده است.»
میرزا جعفر خامنهای با روزنامههای مردمی و ضد استبدادی همکاری نزدیکی داشت و با سرودن اشعار افشاگرانه و با چاپ و نشر آنها در جراید آن روز مستبدین را به شدت میکوبید « برای نمونه یکی از اشعاری را که در نکوهش میر هاشم دودچی و یارانش سروده و در همان روزها در روزنامهٔ «نالهٔ ملت» به چاپ رسیده و در بین تودهٔ مردم به زبانها افتاده بیتهایی را در ذیل میآوریم»:
مصرع اول بیت آخر « بلی ز گاو مجسم مجو فضیلت انسان» جملهای است که عبدالله مازندرانی یکی از مراجع تقلید شیعیان آن روز به میرزا حسن مجتهد تبریزی نوشته است. میرزا حسن هنگامی که از تبریز با خشم بیرون آمده تلگرافی یا نامهای به نجف فرستاده و در آن پس از بدگویی از مشروطه خواهان چنین گفته: (باید مشروطه مشروعه باشد). در پاسخ او گفته «ای گاو مجسم مشروطه مشروعه نمیشود». این داستان آن زمان به زبانها افتاد و جعفر خامنهای نیز در اشعارش به این صورت داخل کرد
« بلی ز گاو مجسم مجو فضیلت انسان۱»
صمد سردارینیا در شماره ۳ – ۸۶ پاییز ۷۱ وارلیق در شرح حال میرزا جعفر خامنهای از قول یحیی آرینپور مینویسد: «از شکل معمول اشعار فارسی عدول کرد و قطعههای بی امضاء با قافیهبندی جدید و بیسابقه و مضمونهای نسبتاً تازه انتشار داد.» سردارینیا میافزاید: وی هنگامی که این ابیات را با قافیهبندی جدید و بیسابقه میسرود، در سراسر ایران عنوان «شعر نو» به گوش کسی نخورده بود.
منابع
۱. احمد کسروی، تاریخ مشروطه، چاپ دوازدهم، ص ۲۸۷ و ۷۳۳
جعفر خامنهای
از صبا تا نیما
اهالی تبریز
اهالی خامنه
درگذشتگان ۱۳۶۲
زادگان ۱۲۶۶
شاعران اهل تبریز
شاعران مرد اهل ایران |
7765 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1%20%D8%AA%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%B2 | بازار تبریز | بازار تبریز بزرگترین بازار سرپوشیده قدیمی در سطح ایران و جهان بهشمار میرود که در شهر تبریز در ایران واقع شدهاست. این بازار مساحتی حدود یک کیلومتر مربع دارد. بازار تبریز در مرداد ماه سال ۱۳۸۹ خورشیدی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیدهاست.مدیر این مجموعه حسین اسماعیلی سنگری است. پیشتر به جهت قرارگرفتن شهر تبریز بر سر چهارراه جادهٔ ابریشم و گذر روزانهٔ هزاران کاروان از کشورهای مختلف آسیایی، آفریقایی و اروپایی از آن، این شهر و بازار آن از رونق بسیار خوبی برخوردار بودهاست.
این بازار حدود ۳ سدهٔ پیش و پس از وقوع زمینلرزهٔ تاریخی تبریز در سال ۱۱۹۳ قمری توسط نجفقلی خان دنبلی حاکم وقت تبریز بازسازی شدهاست. بازار تبریز در سال ۱۳۵۴ خورشیدی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. تاریخ بنای این مجموعه مشخص نیست؛ ولی بسیاری از جهانگردانی که از سدهٔ چهارم هجری تا دورهٔ قاجاریان از این بازار بازدید کردهاند، دربارهٔ آن اطلاعاتی ارائه دادهاند.
بسیاری از گردشگران و جهانگردان نظیر ابن بطوطه، مارکو پولو، جاکسن، اولیای چلبی، یاقوت حموی، گاسپار دروویل، الکسیس سوکتیکف، ژان شاردن، اوژن فلاندن، جان کارترایت، جملی کاردی، کلاویخو، رابرت گرنت واتسن، حمدالله مستوفی، مقدسی و... از رونق و شکوه بازار تبریز تمجید کردهاند. این بازار با داشتن حدود ۵٬۵۰۰ باب حجره، مغازه و فروشگاه، ۴۰ گونه شغل، ۳۵ باب سرا، ۲۵ باب تیمچه، ۳۰ باب مسجد، ۲۰ باب راسته و راستهبازار، ۱۱ باب دالان، ۵ باب حمام و ۱۲ باب مدرسه، بهعنوان اصلیترین مرکز داد و ستد مردم تبریز شناخته میشود.
این مجموعه با نام مجموعهٔ بازار تبریز در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۱۰۹۷ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. در سال ۲۰۱۰ نیز این مجموعه با شماره ثبت ۱۳۴۶ به عنوان یکی از میراث جهانی ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. و اما با آتشسوزی گسترده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ بخشی از این بازار فروریخت و بیش از ۱۰۰ مغازه در شعلههای ویران کننده سوخت. این حادثه ۳ مجروح برجای گذاشت و تا به حال این حادثه غیرعمد بهحساب میآید. آتشسوزی مشابه این حادثه ده سال قبل نیز رُخ داده بود.
داد و ستدها
از نیمهٔ دوم سدهٔ سیزدهم، تاجران انگلیسیتبار از طریق جادهٔ ابریشم و پس از عبور از شهرهای استانبول و طرابوزان، کالاهای تجاری خود را به بازار تبریز منتقل میکردند. این بازار در زمان عباس میرزا به مرکز تجارت انگلیسیها مبدل شده بود.
تبریز پس از سدهٔ سیزدهم، پایگاه اصلی تجارت اروپا با مناطق شمالی ایران بهشمار میرفت؛ به گونهای که در سال ۱۲۵۶ خورشیدی، این شهر ۲۵ تا ۳۳ درصد از کل مراودات تجاری کشور را عهدهدار بود و از این حیث برتر از تهران محسوب میشد. همچنین تا سال ۱۲۸۵ خورشیدی، تبریز مرکز اصلی تجارت ایران با آسیای میانه شناخته میشد.
اروپاییان آینه، انواع پارچههای ابریشمی، مخملی و نخی، پنبه، چلوار، چیت موصلی، شکر، شیشه، فلز، قند و سایر محصولات ماشینی را وارد تبریز میکردند. بازاریان تبریزی نیز ابریشم و مقداری ابریشم ماشینی، جنگافزار، تنباکو، خشکبار، رنگ، شال، مازو و موم به بازرگانان اروپایی میفروختند. البته همواره این داد و ستدها به نفع اروپاییان تمام میشد.
پیشتر یکی از ارکانهای اصلی و اساسی بازار تبریز، ارامنه بودند؛ بهطوریکه یکی از گردشگران فرانسوی از جایگاه ویژه و ممتاز مغازههای آنها در این بازار در تجارت با تاجران روس خبر دادهاست. ارامنه داد و ستد بسیاری با اروپاییان داشتند؛ به گونهای که ارامنهٔ گرجستان برای نخستینبار کالاهای انگلیسی را از استانبول خریداری کرده و وارد مناطق شمالی ایران کردند.
کنسولگری فرانسه در سال ۱۲۸۵ خورشیدی، شمار ارامنهٔ تبریز را بالغ بر ۵٬۰۰۰ نفر دانسته و اضافه کرده که گروهی از آنان که در سال ۱۲۴۲ خورشیدی به روسیه رفته بودند، به این شهر بازمیگردند و از همینروی شمار ارامنهٔ تبریز روز به روز افزایش مییابد.
موقعیت
هستهٔ مرکزی شهر تبریز در داخل یک چهارضلعی قرار گرفته و بازار تبریز در مرکز این چهارضلعی واقع شدهاست. این بازار از سمت شرق به عالیقاپو (مجموعهٔ کاخهای ولیعهدنشین) و از سمت غرب به مسجد جامع محدود شده و از سمت شمال، بخشهایی از شمال رودخانهٔ میدان چایی (مهرانرود) را شامل میشود و این دو بخش به وسیلهٔ پلهای چوبی که در امتداد راستهبازار قرار دارند، به هم متصل میشوند. رودخانه میدان چایی دو قسمت بازار قدیمی تبریز را از هم جدا میکند. بخش شمالی بازار به دلیل
جدا ماندن از کل مجموعه و انتقال تجارت و داد و ستد به خیابانها، به تدریج اهمیت خود را از دست دادهاست. قسمت اعظم مساحت بازار در جنوب میدان چایی در حد فاصلی خیابانهای دارایی، شهدا، فردوسی، شهید مطهری (راسته کوچه)، چایکنار و جمهوری اسلامی قرار گرفتهاست. احداث خیابانهای دارایی، خاقانی، ارتش شمالی، فردوسی، شهدا و جمهوری اسلامی، قسمتی از بازار را دچار تخریب نموده و بخشی از بازار را از کل مجموعهٔ جنوبی جدا کردهاست. عرض گذرهای بازار بین چهار تا پنج متر و بلندی سقف آن پنج تا شش متر است که در مقایسه با سقف بازارهای نقاط گرمسیری ایران کوتاهتر است.
نخستین نقشه از بازار تبریز در سال ۱۳۲۷ هجری، در بخشی از نقشهٔ دارالسلطنهٔ تبریز و به دست اسدالله خان مراغهای ترسیم شدهاست. نقشهٔ این بازار در بخش شمال شرقی نقشهٔ مذکور رسم شده و اکثر جایهای مهم آن نظیر تیمچهها و کاروانسراها در این نقشه نامگذاری شدهاند.
ویژگیها
اغلب تیمچهها و سرایها بازار دارای سه طبقهمیباشند که طبقهٔ زیرین مخصوص انبار کالا، طبقهٔ دوم تجارتخانه و محل کار و طبقهٔ سوم جهت استراحت و آسایش طراحی شدهاست. راستههای اصلی توسط راستههای فرعی به هم متصل شدهاند و در فضاهای بین آنها تیمچهها و سراها بنا شدهاست. تقاطع راستهها در سه راهیها و چهار راهیها را طاقهای آجری گنبدی پوشاندهاست که بزرگترین گنبد بازار، گنبد تیمچه امیر و زیباترین نوع معماری آن تیمچهٔ مظفریه است.
راستهبازار
راسته بازارها و بازارهای بزرگ تبریز به معابر عمومی مسقف گفته میشود که فاقد در ورودی هستند و به عنوان معابر اصلی بازار عمل میکنند. از مهمترین راستههای بازار تبریز عبارتند از راسته بازار جدید، راسته بازار قدیم، بازار کفاشان، بازار صفی، بازار جمعه مسجد، قیزبستی بازار، و بورکچی بازار (کلاهدوزان)، بازار صادقیه، بازار یمنی دوز، سراجان، پنبهچی بازار، بازار ابوالحسن، شیشهگرخانه، پشت بازار امیر (بازار بیگلربیگی)، بازار دله زن بزرگ و کوچک (دلالهزن)، بازار دوهچی، بازار رنگی خیابان و بازار کرهنی خانا.
بعضی بازارها که هم تیمچه محسوب میشوند هم بازار، برای خود در و دروازه داشته و نام بازار دارند. مثل قندفروش بازار، عباچی بازار، شاهزاده (شازدا) بازار، توتونچیلر و….
فهرست:
بازار آینهسازان (راستهبازار قدیم)
بازار امیر
بازار پشت امیر (بیگلربیگی)
بازار پنبهفروشان (پنبهچی)
بازار توتونچی
بازار چروکچیلر (قیزبستی)
بازار دلالهزن بزرگ
بازار دلالهزن کوچک
بازار دوزچیلر (نمکفروشان)
بازار رنگی
بازار سراجیان (کیففروشان)
بازار سرمقبره (کفاشان)
بازار شاهزاده
بازار شتربان (دوهچی)
بازار شکر (راستهبازار قدیم)
بازار شیشهگرخانه
بازار صادقیه (راستهبازار قدیم)
بازار صرفهفروشان (چروکچی)
بازار صفی
بازار عباچی
بازار فرش (جعفریه)
بازار قندفروشان
بازار کچهچیلر (چروکچی)
بازار کفاشان
بازار کلاهفروشان (بورکچی)
بازار مسجد جامع
بازار مشهدی قنبر (قیزبستی)
بازار میرزا ابوالحسن (کاغذفروشان)
بازار میرزا اسماعیل
بازار میوه و ترهبار
بازار نجاره (بازار پشت امیر)
بازار یمنیدوزان
بازارچه دباغخانه
بازارچه دودری (سقطفروشان)
بازارچه شتربان
بازارچه مسگران
راستهبازار جدید
تیمچهها
تیمچهها به فضاها و مناطقی که سقف آنها به صورت گنبدی و آجرکاری و با سبک تاریخی خاص ساخته شدهاند گفته میشود. تیمچهها دارای درهای ورودی بزرگ و محکمی هستند که روزها باز و در شب و ایام تعطیلی بسته میشوند. هر تیمچه نگهبانانی دارد که آنها را «اوداباشی» (سرایدار) گویند. تیمچهها از نظر کاربری به چهار قسمت تقسیم شدهاست. فضای عمومی تیمچه که محل انبار و انبوهی کالاها است، زیرزمین که مخصوص انبار کردن و حفظ و نگهداری کالا است، اتاق حجره همکف تیمچه که محل داد و ستد و رتق و فتق امور اقتصادی و اجتماعی است. طبقه بالای هر تیمچه که مخصوص استراحت و بیتوته شبانه در ایام قدیم بود و بازرگان غیر تبریزی در این طبقه دوم حجره، شبها استراحت میکردند.
تیمچههای معروف بازار تبریز عبارتند از تیمچهٔ امیر، تیمچهٔ مظفریه، تیمچه شیخ کاظم، اوچ تیمچهلر (تیمچههای حاج شیخ)، تیمچه حاجی محمدقلی، تیمچهٔ میرابوالحسن، تیمچهٔ شعربافان، تیمچه عباچی، تیمچهٔ قندفروشان، تیمچه حاجی صفرعلی، تیمچهٔ شازدا، تیمچهٔ در عباسی، تیمچهٔ بزازان، تیمچهٔ ملک، تیمچهٔ خان، تیمچهٔ صادقیه، و ….
فهرست:
تیمچه آقا
تیمچه امیر
تیمچه اول حاجی ابوالقاسم
تیمچه اول حاجی شیخ
تیمچه بزازان
تیمچه بزرگ شعربافان
تیمچه حاجی تقی
تیمچه حاجی صفرعلی
تیمچه حاجی محمدقلی
تیمچه حاجی مهدی
تیمچه خان دالانی
تیمچه خرازیها
تیمچه درعباس (درب عباس)
تیمچه دوم حاجی ابوالقاسم
تیمچه دوم حاجی شیخ
تیمچه سوم حاجی شیخ
تیمچه شاهزاده
تیمچه شیخ کاظم
تیمچه عباچی
تیمچه قندفروشان
تیمچه صادقیه
تیمچه کوچک شعربافان
تیمچه گرجیلر
تیمچه ملک
تیمچه میر ابوالحسن
تیمچه میرزا جلیل (میرزا علی)
تیمچه میرزا محمد
کاروانسراها
کاروانسراها مکانهایی بودند که در روزگار قدیم صاحبان کاروانهای تجارتی، کالاها و بار چهارپایان خود را در حیاط و محوطه آنها تخلیه میکردند. اطراف کاروانسرا، اتاقها، حجره و انبارهای متعددی بود که محل تجارت و داد و ستد محسوب میشد. حیاط کاروانسراها دارای فضای سبز و استخر و آب انبار بوده به عنوان فضای سبز و باغچه و تنفسگاه بازار عمل میکرد و اکسیژن و هوای لطیف را از طریق دریچههای بالای گنبد بازار تأمین میکرد.
از کاروانسراهای بزرگ و معروف تبریز میتوان از کاروانسرای بزرگ امیر، کاروانسرای حاج سید حسین کهنه، میانه و تازه، کاروانسرای حاج ابوالحسن (میرابوالحسن) کاروانسرای کشمشچیلر، کاروانسرای حاج میرزا محمدنام برد.
سراها
سراهای مهم بازار تبریز به واحدهای کوچک و حیاط روباز کوچکتر از کاروانسرا گفته میشود. در گذشته رسم بر این بود مالالتجارههای بدون چهار پایان باربر در محوطه آن تخلیه شود.
سراهای معروف بازار تبریز عبارتند از سرای گرجیلر، سرای حاج رسول، سرای میرزا مهدی، سرای دو دری (ایکی قاپیلی)، سرای خان، سرای حاج محمدقلی، سرای میرزا جلیل، سرای آلمانها در بازار کفاشان، سرای امیر، سرای امید، سرای حاج تقی، سرای در عباسی و سرای کچهچیلر.
فهرست:
سرای آلمانها
سرای امید
سرای امیر
سرای بزرگ حاجی علیاکبر
سرای تخمهفروشان
سرای حاج تقی
سرای حاجی رسول
سرای حاجی سید حسین
سرای حاجی سید حسین جدید
سرای حاجی سید حسین میانه
سرای حاجی محمدقلی
سرای حاجی میرزا ابوالحسن
سرای حاجی میرزا علیاصغر شیخالاسلام (مظفریه)
سرای خان
سرای خرازیها
سرای در عباسی
سرای دودری (ایکی قاپیلی)
سرای سید اسماعیل
سرای شاهزاده بزرگ
سرای شاهزاده کوچک
سرای کچهچی (نمدساز)
سرای کوچک حاجی علیاکبر
سرای گرجیلر
سرای میر محمدحسین ناظمتجار
سرای میرزا جلیل
سرای میرزا شفیع
سرای میرزا مهدی قاسم
دالانها
هر کدام از این سراها و تیمچهها و کاروانسراها به وسیلهٔ دالانهایی به بازار اصلی راه دارند و اکثراً به نام تیمچهها و سراهای وابسته شهرت دارند که معروفترین آنها، دالان خونی (قانلی دالان)، دالان حاج رحیم، دالان میرزا محمد، دالان دو دری، دالان میرزا مهدی، دالان شعربافان است.
فهرست:
دالان حاجی رحیم
دالان خونی (قانلی)
دالان دودری (ایکی قاپیلی)
دالان شعربافان
دالان کمپانی
دالان متقالچی
دالان میرزا محمد
دالان میرزا مهدی
مدارس و مساجد
در بازار تبریز حدود ۱۲ باب مدرسه علوم دینی و اسلامی چون مدرسه طالبیه، صادقیه، جعفریه، اکبریه، حاج صفرعلی و … وجود دارد و حدود ۳۰ باب مسجد تاریخی که با گنبدهای ضربی، مقرنس و ستونهای سنگی مزین شدهاند که میتوان از مسجد جامع (جمعه مسجد)، مسجد حجتالاسلام، مسجد خاله اوغلی، مسجد دینوری، مسجد مفیدآقا، مسجد قیزللی (میرزا یوسف آقا)، مسجد مقبره، مسجد مجتهد، مسجد هفتاد ستون، مسجد آیتالله شهیدی، مسجد مولانا، مسجد دباغ خانه، مسجد حاج صفرعلی، مسجد بادکوبهای، مسجد اشراقی، مسجد صادقیه و… نام برد.
گرمابهها
گرمابههای قدیمی و حمامهای تاریخی در محدودهٔ بازار تبریز از نظر قدمت تاریخی و نوع و سیستم معماری دارای اهمیت هستند. حمامهای قدیمی بازار تبریز عبارتند از حمام خان، حمام میرزا حسن قره (فردوسی)، حمام قاضی، حمام میرزا مهدی، حمام سید گلابی، حمام نوبر و ….
بازارچهها
بازار امیر
بازار امیر یکی از مهمترین و پررونقترین بازارهای تبریز است. میرزا محمدخان امیرنظام، فرزند شیخ علیخان وزیر شاه سلیمان و نوهٔ میرآخور شیخ صفیالدین اردبیلی، این بازار را بنا نهادهاست. وی در زمان ولیعهدی عباس میرزای نایبالسلطنه وارد تبریز شده و بهجهت حمایتهای او به سمت امیرنظامی رسیدهاست.
بازار بلورفروشان
بازار بلورفروشان (قیزبستی) پیشتر مکان فروش وسایل شیشهای از جمله بلور در سطح تبریز بودهاست. تیمچهها و سراهای آن شامل «تیمچهٔ قندفروشان»، «تیمچهٔ مظفریه»، «دالان بادامچیلر»، «دالان حاج شیخ»، «دالان میرزا محمد»، «سرای میرزا محمد» و «سرای گرجیلر (جورجیلر)» میشود.
بازار حرمخانه
از تیمچهها و سراهای بازار حرمخانه میتوان به «تیمچهٔ سعدیه»، «تیمچهٔ هاشمیه»، «سرای آلمانیها» و «سرای صاحبدیوان» و (ساختمان سنگی کلانتری ۸ سابق) اشاره کرد.
بازار شیشهگرخانه
بازار شیشهگرخانه در گذشته محل فروش انواع شیشه بوده و بیشتر دکانهای آن به شیشهسازی مشغول بودهاند. این بازار از دو سرا به نامهای «حاج رسول» و «میرزا علیالنقی» تشکیل یافته بودکه شهرداری تبریز این دو سرا را تخریب کرده و در محل آنها، بازار و پارک شمس تبریزی را احداث نمود. امروزه بازار شیشهگرخانه محل عرضهٔ انواع لوازم آرایشی و لوازمالتحریر است.
بازار صادقیه
بازار صادقیه محل فروش انواع قالی دستبافت تبریز بودهاست. تیمچهها و سراهای معروف این بازار شاملاند بر «تیمچهٔ حاج رحیم»، «دالان خونی»، «سرای بزرگ شاهزاده»، «سرای دباغایی»، «سرای دودری»، «سرای قدیم سید حسین»، «سرای کوچک شاهزاده» و «سرای میانهٔ سید حسین».
بازار عباچی
تیمچهٔ اخلاقی»، «تیمچهٔ حسینی»، «تیمچهٔ شعرباغان» و «سرای میراسماعیل» تیمچهها و سراهای مهم بازار عباچی میباشند.
بازار فرش تبریز
بازار فرش تبریز معروف به بازار مظفریه، یکی از دیدنیترین آثار تاریخی شهر تبریز است. این بازار از قدیمالایام محل فروش فرشهای بافت نقاط مختلف بودهاست و هماکنون نیز همین کاربرد را داراست. این بازار در زمان ولی عهدی مظفرالدینشاه بنا شد و نام بازار نیز منسوب به همین شاه قاجار میباشد.
باشماخچی بازار (بازار کفاشان)
بازار کفاشان از مهمترین مکانهای تولید و عرضهٔ کفش در تبریز است. تیمچهها و سراهای متعدد این بازار، محل دوخت و دوز و عرضه انواع کفش است. تیمچهها و سراهای بازار کفاشان شاملاند بر «تیمچهٔ امید»، «تیمچهٔ حاج ابوالقاسم یک و دو»، «سرای امید» و «سرای حاج ابوالقاسم» و «سرای قاضی» «بانک سپه دالانی» .
بازار یمنیدوز
بازار یمنیدوز در گذشته محل دوخت نوعی کفش محلی به نام یمنی بودهاست. تیمچهٔ شفیع، سراهای آقا، شاهزاده، و شفیع تیمچهها و سراهای این بازار بهشمار میروند.
راسته بازار
راستهبازار جزء یکی از بزرگترین بازارچههای بازار تبریز است. تیمچهها و سراهای متعددی در این بازار وجود دارد که محل عرضهٔ بسیاری از اقلام مصرفی است. این بازارچه به بازار ملی نیز شهرت دارد. «تیمچهٔ حاج تقی»، «تیمچهٔ حاج شیخ»، «تیمچهٔ حاج صفرعلی»، «تیمچهٔ حاج محمدقلی»، «تیمچههای دودری»، «دالان خان»، «سرای حاج محمدقلی»، «سرای درعباسی»، «سرای دودری»، «سرای شیخ کاظم»، «سرای کچهچیلی»، «سرای گرچیلر (جورچلر)»، «سرای میرزا مهدی»، «سرای میانهٔ حاج سید حسین»، «سرای میرزا جلیل» و «سرای نوی حاج سید حسین» در این بازارچه واقع شدهند.
وجه تسمیه مکانهای بازار
نقاط مختلف بازار تبریز بیشتر به دلیل نام سازندگان بنای دالانها، تیمچهها، کاروانسراها یا اتفاقاتی که از نظر تاریخی روی داده یا به جهت اینکه مرکز عمده تجارت کالاهای خاصی محسوب میشده، به این اسم و نام مشهور شدهاند. مثل بازار صادقیه که توسط میرزا صادق خان پسر صدرالدین محمد، مستوفی در سال ۱۰۶۸ هجری قمری جهت احداث مسجد و مدرسه و یخچال صادقیه وقف گردید. بازار و تیمچه و کاروانسرای بزرگ امیر که مهمترین و ارزشمندترین بخش بازار تبریز محسوب میشود و در حال حاضر مراکز عمده تجارت و صادرات فرش و صنایع دستی و مرکز بورس طلا و جواهرات و منسوجات است، توسط میرزا محمدخان امیرنظام زنگنه در سال ۱۲۵۵ قمری احداث شدهاست. تیمچهٔ مظفریه که معروفترین بخش بازار تبریز محسوب میشود در زمان ولی عهدی مظفرالدین میرزای قاجار به سال ۱۳۰۵ قمری ساخته شده و بانی آن حاج شیخ محمدجعفر قزوینی از بازرگانان مشهور و بزرگ شهر تبریز است و اکنون این تیمچه یکی از مراکز عمدهٔ تجارت و صدور فرش آذربایجان و ایران به سراسر دنیا است و شهرت جهانی دارد. تیمچه و دالان خان توسط احمد خان مقدم مراغه بنا شده که از مراکز تجارت و صادرات فرش است. سرای آلمانها توسط چندین صاحب شرکت و کارخانه قالیبافی که اهل آلمان بودند احداث شده که در این سرا، کارگاه ایجاد کرده بودند. این سرا در بازار کفاشان واقع است. این شرکتهای آلمانی در جریان جنگ اول جهانی ورشکسته شده و تعطیل شدند. سرای صاحبدیوان را فتحعلی خان صاحبدیوان شیرازی از حاکمان و والیان آذربایجان در دوره قاجار ساختهاست. دالان و سه تیمچه حاج شیخ (اوچ تیمچه لر) را بانی مظفریه، حاج شیخ محمد جعفر قزوینی بنا کرده که در حال حاضر مرکز و بورس عمده منسوجات آذربایجان است. سرای گرجیلر مربوط به بازرگانان گرجی و ارمنی بوده که محصولات خانگی روسیه را در این سرا عرضه میکردند. بازار صفی به نام شاه صفی فرزند شاه عباس بزرگ صفوی نامگذاری شدهاست. کاروانسرای حاج سید حسین میانه، تازه و کهنه توسط یکی از بازرگانان معروف به نام حاج سید حسین الحسینی بنا شدهاست. حاج میرزا ابوالحسن از وابستگان دربار، بازار و سرای و تیمچه میرزا ابوالحسن را احداث نمودهاست. تیمچه و سرای میرزا مهدی از آثار میرزا سیدمهدی قاضی طباطبائی جد خاندان قاضی طباطبائی در مجموعهٔ بازار تبریز است. تیمچهٔ سرای میرزا شفیع توسط یکی از بزرگان شهر مربوط به دربار قاجار بنا شدهاست. به دستور شاهزاده عباس میرزا نایب السلطنه، تیمچه و سرای شازدا در سال ۱۲۴۰ قمری بنا گردید. بازار حرمخانه به علت همسایگی و نزدیکی آن به عمارت شمسالعماره یا عالی قاپو (استانداری امروزه) شهرت یافتهاست.
اکثر بازارهای تبریز به جهت تولید یا عرضه و فروش کالا یا کالاهای مخصوصی شهرت یافتهاند که میتوان از بازار شیشهگرخانه مخصوص تولید و فروش اقسام شیشه و بلور، بازار کفاشان مرکز تولید کفشهای دست دوخت، بازار مسگران، حلاجان، کلاهدوزان، آئینهسازان، سراجان، زرگران، عطاران، عباچی، بازار مخصوص تولید عبا، بازار شعربافان مخصوص تجارت و داد و ستد ابریشم، قندفروش بازار مخصوصی واردات قند از روسیه قدیم، بادامچیلار ویژه خرید و فروش و صادرات خشکبار و بادام، کشمش چیلر ویژهٔ صادرات کشمش و سبزه به خارج از ایران، اطلسچی بازار ویژهٔ داد و ستد اقسام گونی و تلیسی، کاغذچی بازار و ….
در حال حاضر، بسیاری از این صنوف و مشاغل از بین رفته و تنها نام آنها بر روی بازارچهها و راستههای بازار تبریز ماندهاست. تعدادی از این مشاغل در طی زمان و به علت رونق کالاهای مدرن و جدید از میان رفته یا تغییر ماهیت دادهاند و عمدهفروشی و بنکداری قدیم جایگاه خود را به خردهفروشی دادهاست. مسگری، رویگری (قالایچی)، حلاجی، ریختهگری، سراجی، زین اسب، نعلبندی، پالاندوزی، کلاهدوزی، سمساری که به کلی در مجموعهٔ بازار شهر منقرض شدهاند و فقط نام آنها باقیماندهاست. باراندازهای اطراف بازار در دهههای اخیر تبدیل به پاساژها و مجتمعهای تجاری شده و باراندازها کاربری قدیمی خود را از دست دادهاند.
قانلی دالان
در مورد نامگذاری این دالان به نام «قانلی دالان» (دالان خونی)، این گونه آمدهاست که در سال ۱۲۶۳ قمری، به «حاج اللهیار» که از لوطیان و پهلوانان محلهٔ ورجی بود، خبر میدهند که داروغه یا رئیس شهربانی شهر به نام «حاج رجبعلی خان داروغه» در یک مهمانی گفتهاست که به عللی تبریزیان بیغیرت هستند. حاج اللهیار نیز با شنیدن این سخن با ۲۷ نفر دیگر به بازار رفته و رجبعلی داروغه را در «حجرهٔ کریم نیلفروش» به قتل میرساند. پس از آن واقعه دالان «حاج سید حسین»، به نام «دالان خونی» یا «قانلی دالان» مشهور میشود.
نقلقولها
هوتم شیندلر
آلبرت هوتوم-شیندلر در سال ۱۳۲۸ خورشیدی دربارهٔ تبریز و بازارهای آن مینویسد:
ژان یونیر
ژان یونیر جهانگرد فرانسوی در این رابطه مینویسد:
جایزهٔ معماری آقاخان
پروژه نوسازی بازار تبریز به عنوان یکی از پنج طرح برگزیده هیئت داوران جایزه معماری آقاخان در سال ۲۰۱۳ شد. جایزه به «سازمان میراث فرهنگی ایران، دفتر آذربایجان شرقی» به عنوان مجری این طرح تعلق گرفت و سید محمد بهشتی شیرازی، مشاور رئیس سازمان میراث فرهنگی، از طرف ایران این جایزه را دریافت کرد.
آتشسوزی ۱۳۹۸
در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ سرای ایکی قاپیلارِ بازار تبریز در آتش سوخت. این آتشسوزی که تا ۲ صبح ۱۹ اردیبهشت ادامه یافت، ۲ کشته و ۲۹ مجروح بر جای گذاشت. علت وقوع آتشسوزی از سوی روابط عمومی آتشنشانی آذربایجان شرقی اتصال برق اعلام شدهاست.
نگارخانه
جستارهای وابسته
آتشسوزی بازار تبریز
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
تارنمای رسمی مجموعه تاریخی بازار تبریز
بازار تبریز در وبگاه یونسکو
سراسرنمای تیمچهٔ مظفریه
تصاویری از بازار تبریز
معرفی بازار تبریز
آثار ملی ایران
بازار تبریز
تبریز
بازارهای ایران
بازارهای تاریخی شهرستان تبریز
برندگان جایزه آقا خان
جاذبههای گردشگری استان آذربایجان شرقی
جاذبههای گردشگری تبریز
ساختمانها و سازهها در تبریز
مراکز خرید بنیانگذاریشده در سده ۱۶ (میلادی)
معماری ایرانی
معماری سده ۱۶ (میلادی)
میراث جهانی یونسکو در ایران
ویکیسازی رباتیک
بازارها |
7766 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86 | ستارخان | ستارخان قراچهداغی (زاده ۲۸ مهر ۱۲۴۵ – درگذشته ۲۵ آبان ۱۲۹۳) از سرداران جنبش مشروطه ایران ملقب به سردار ملی است. وی در برابر نیروهای دولتی ضد مشروطه در تبریز ایستاد.
زندگینامه
ستار خان سومین پسر حاج حسن قرهداغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی در روستای سردارکندی در شهرستان ورزقان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلیشاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطهخواهان تبریز به آذربایجان گسیل شدهبود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان -سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلیشاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکیاش برمیگشت.
جوانی
ستارخان سردار ملی (۱۲۸۴–۱۳۳۲ق) فرزند حاج حسن قراجه داغی در منطقه ارسباران به دنیا آمد. او سومین پسر حاج حسن بزّاز بود که به شغل پارچهفروشی اشتغال داشت. سوابق زندگی او در دوران کودکی و نوجوانی تا درگیریهای جنبش مشروطه چندان معلوم نیست. از اطلاعات جسته و گریختهای که از وی به دست آمده، درمییابیم که او با پدر خود در روستاهای اطراف ارسباران به بزازی مشغول بود.
او و دو برادر بزرگترش اسماعیل و غفار از کودکی علاقه وافری به تیراندازی و اسبسواری داشتند و در این میان اسماعیل فرزند ارشد خانواده شب و روزش به اسبتازی، تیراندازی و نشست و برخاست با خوانین و بزرگان سپری میشد.
همین سرکشیها سبب شد تا سرانجام و در پی اعتراض به حاکم وقت دستگیر و محکوم به اعدام شود. گفته شد اسماعیل به ارتباط و پناه دادن به فردی به نام قاچاق فرهاد که از مخالفان و ناراضیان بود، متهم است و به همین جرم کشته شد. این امر کینهای در دل ستارخان ایجاد کرد که بعدها به تقویت روحیه مقاومتش در برابر قاجار کمک کرد. وقتی اسماعیل به دست نیروهای دولتی کشته شد، ستارخان به همراه خانواده خود به تبریز مهاجرت کرد.
او در محله امیرخیز اقامت گزید و در زمره لوطیان تبریز قرار گرفت. البته لوطیان تبریز دو مذهب مرام داشتند که شیخیه و شرعیه بودند و ستار در زمره لوطیهای شیخیه بود.
وی مدتی جزء تفنگچیان سواران حاکم خراسان بود، از آنجا به عتبات عالیات عراق سفر کرد، پس از چندی به تبریز بازگشت و به مباشری املاک محمدتقی صراف مشغول شد.
سپس به توصیه رضاقلی خان سرتیپ وارد خدمت ژاندارمری شد و حفاظت راه مرند و خوی به او محول گردید. چندی بعد مورد توجه مظفرالدین میرزا (ولیعهد) قرار گرفت، ضمن دریافت لقب خان، از تفنگداران ولیعهد در تبریز محسوب گردید.
ستارخان بنابر عادت لوطیگری در دفاع از مظلومان در برابر حکومت پس در یکی از درگیریهای خود با مأمورین محمدعلی میرزا (ولیعهد) در تبریز، مورد تعقیب قرار گرفت، از شهر گریخت و مدتی به راهزنی عیاری مشغول شد، اما از ثروتمندان میگرفت و به فقرا میداد. سپس با وساطت بزرگان و معتمدین محل به شهر بازگشت و دلالی اسب را پیشه خود کرد.
او به درستی و امانتداری در تبریز شهرت داشت به همین دلیل مالکان، حفاظت از اموال خود را به او میسپردند. او هیچگاه درس نخواند و سواد خواندن و نوشتن نداشت، اما هوش آمیخته به شجاعتش و مهارت در فنون جنگی و اعتقادات مذهبی و وطن دوستیاش، او را به سردار ملی تبدیل کرد.
مقاومت در دوره استبداد صغیر
با شروع انقلاب مشروطه علیه محمدعلی شاه در تهران و گسترش آن در سراسر کشور، شاه قاجار به مبارزه و سرکوب مشروطهخواهان پرداخت. مجاهدین و آزادیخواهان آذربایجانی و قفقازی، به فرماندهی ستارخان و باقرخان به حمایت از مشروطیت تهران قیام نمودند و در مقابل قوای ۳۵ تا ۴۰ هزار نفری اعزامی محمدعلی شاه و خوانین محلی به فرماندهی عینالدوله که برای سرکوبی قیام تبریز اعزام شده بودند به شدت مقاومت کردند و از تسلط آنها به شهر ممانعت نمودند.
تبریز به مدت ۱۱ ماه توسط سپاه دولتی محمدعلی شاه قاجار محاصره شد و از ورود آذوقه به شهر جلوگیری به عمل آمد. زندگی بر مردم بسیار سخت و طاقت فرسا گردید حتی مردم ناچار به خوردن یونجه و علف شدند.
او در مدت یازده ماه استبداد صغیر یعنی از ۲۰ جمادیالاول ۱۳۲۶ ق تا هشتم ربیعالثانی ۱۳۲۷ ق/ تیر ۱۲۸۷ تا خرداد ۱۲۸۸ش/ ۲۰ ژوئن ۱۹۰۸ تا می ۱۹۰۹ با همراهی باقرخان رهبریِ مجاهدین تبریز و ارامنه و قفقازیها را بر عهده داشت و مقاومت شدید و طاقت فرسای اهالی تبریز در مقابل سی و پنج الی چهل هزار نفر سپاه دولتی، با راهنمایی و رهبری او انجام گرفت، بهطوریکه شهرت او به خارج از مرزهای کشور رسید و در غالب جراید اروپایی و آمریکایی هر روز نام او با خط درشت ذکر میشد و دربارهٔ مقاومتهای سرسختانه وی مطالبی انتشار مییافت.
ستارخان که مرام شیخیه داشت، طرفداری تعدادی از مراجع تقلید شیعه طرفدار مشروطه را پشت سر خود میدید از جمله ثقةالاسلام و به ویژه حمایتهای آیات ثلاث را مشاهده میکرد از حیث مبارزه تقویت روحی میشد و همواره میگفت من در پی اجرای احکام حجج و علمای نجف بخصوص آخوند خراسانی هستم. علمای مشروطه خواه نجف نیز در عصر استبداد صغیر تعدادی از علما و طلاب را برای تقویت جبهه تبریز به این ناحیه گسیل داشتند که مشهورترین آنها آیتالله سید علی تبریزی مشهور به سید علی داماد بود که به همراه خود میرزا احمدخان عمارلویی و تعدادی دیگر را به همراه داشت.
پس از ماهها محاصره تبریز قوای روسیه با موافقت دولت انگلستان و محمدعلی شاه قاجار، از مرز گذشتند به سوی تبریز حرکت کردند و راه جلفا را باز کرد. در نتیجه محاصره شهر به پایان رسید و سربازان دولتی شاه و خوانین محلی مخالف مشروطیت از اطراف تبریز دور شدند. بدین ترتیب نقشی که ستارخان و باقرخان در دفاع از مشروطه در تبریز داشتند به پایان رسید.
ستارخان و دیگران مجاهدین تبریز که به شدت از تجاوز بیگانگان روس متنفر بودند، برای رفع بهانهٔ تجاوز روسها تلگرافی به این مضمون به محمدعلیشاه فرستادند:
شاه به جای پدر و توده به جای فرزندان است. اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد نباید همسایگان پا به میان گزارند. ما هر چه میخواستیم از آن درمیگذریم و شهر را به اعلیحضرت میسپاریم. هر رفتاری که با ما میخواهند بکنند و اعلیحضرت بیدرنگ دستور دهند که راه خواربار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران بازنماند.
. محمدعلی شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد اما روسها به پیشروی ادامه دادند و وارد تبریز شدند،
ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشد و در اواخر جمادیالثانی ۱۳۲۷ق (اواخر ماه مه ۱۹۰۹م) به ناچار با همراهانش به کنسولگری عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شدهاست که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که میخواست پرچم روس را خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در حمایت دولت روس قرار دهد گفت:
«جناب کنسول! من میخواهم هفت دولت زیر سایه بیرق ایران باشد شما میخواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!»
مسافرت به تهران
پس از پیروزی انقلابیون مشروطه گیلان شمال و بختیاری اصفهان در فتح تهران در اواخر تیر ۱۲۸۸ (۱۹۰۹) و خلع شاه قاجار؛ اما روسیه تزاری مناطق شمال غربی ایران را در اشغال خود داشت و طبق توافق پنهانی با انگلیس در تقسیم ایران هنوز در آذربایجان اردبیل و تبریز حضور داشت. بواسطه ظلم و دسیسههای دولت روس و بنابر دعوت آیتالله محمدکاظم خراسانی، ستارخان تصمیم به حرکت به تهران مینماید. روز شنبه ۷ ربیعالاول سال ۱۳۲۸ق در شب عید نوروز ۱۲۸۹، جمعیت زیادی از مردم و رجال شهر از جمله یپرمخان ارمنی برای وداع با ستارخان و باقرخان جمع شدند و آنان درمیان هلهلهٔ جمعیت از منزل خود بیرون آمدند و به سوی تهران حرکت کردند. در بین راه نیز در شهرهای میانه، زنجان، قزوین و کرج استقبال باشکوهی از این دو مجاهد آزادیخواه ضد استبداد، به عمل آمد و هنگام ورود به تهران نیمی از شهر برای استقبال شتافتند و در طول مسیر چادرهای پذیرایی آراسته با انواع تزیینات، و طاق نصرتهای زیبا و قالیهای گرانقیمت و چلچراغهای رنگارنگ گستردند. در سرتاسر خیابانهای ورودی شهر، تابلوهای زنده باد ستارخان و زنده باد باقرخان مشاهده میشد. تهران آن روز سرتاسر جشن و سرور بود. ستارخان پس از صرف ناهار مفصلی که در چادر آذربایجانیهای مقیم تهران تدارک دیدهشدهبود به سوی محلی که برای اقامتش در منزل صاحب اختیار (محلی در خیابان سعدی کنونی) در نظر گرفته بودند رهسپار شد. «ازمیدان توپخانه و خیابان لالهزار، تا باغشاه تمام پشت بامها و خیابانها و دکانها، زن و مرد ایستاده بودند». سرداران مدت یک ماه مهمان دولت بودند، اما به دلیل وجود سربازان و کمی جا دولت، محل باغ اتابک (محل فعلی سفارت روسیه) را به اسکان ستارخان و یارانش و محل عشرت آباد را به باقرخان و یارانش اختصاص داد. پس از چند روزی که نیروهای هر دو طرف در محلهای تعیین شده اسکان یافتند مجلس طرحی را تصویب نمود که به موجب آن تمامی مجاهدین و مبارزین غیرنظامی از جمله افراد ستارخان و خود او میبایست سلاحهای خود را تحویل دهند. این تصمیم به دلیل بروز حوادث ناگوار و ترور سید عبدالله بهبهانی و میرزاعلی محمدخان تربیت از سران مشروطه گرفتهشدهبود. اما یاران ستارخان از پذیرفتن این امر خودداری کردند. به تدریج مجاهدین دیگری که با این طرح مخالف بودند به ستارخان و یارانش پیوستند و این امر موجب هراس دولت مروزی انقلاب مشروطه شد. سردار اسعد بختیاری به ستارخان پیغام داد که «به سوگندی که در مجلس خوردید وفادار باشید و از عواقب وخیم عدم خلع سلاح عمومی بپرهیزید.».
گفتهمیشود دعوت ستارخان و مجاهدان تبریز به تهران، با نیت خلع سلاح و کنترل آنها توسط دولت مشروطه بودهاست.
علت سفر ستارخان و باقرخان به تهران
پس از عملیات ملی آزادسازی تهران به دست مجاهدان بختیاری و گیلان، مشروطهخواهان دوباره به قدرت رسیدند. مهدیقلیخان هدایت (ملقب به مخبرالسلطنه) که در مشروطیت اول و پیش از استبداد محمدعلیشاهی نیز استاندار تبریز بود، دوباره به عنوان استاندار انتخاب شد.
مخبرالسلطنه از همان لحظه ورود به تبریز با یک مشکل جدی روبرو شد؛ روسها به بهانه حمایت از بورژوازی صنعتی و تجاری تبریز و برقراری نظم و امنیت، قوای نظامی خود را در شهر مستقر کرده بودند. استاندار مشروطهخواه از روسها خواست حالا که تهران به دست مشروطهخواهان افتاده و اداره مملکت براساس قانون استوار شده، لزومی به حضور روسها نیست و باید قوای نظامی روس از تبریز خارج شوند. روسها اغتشاش و نا امنی شهر را مخل امنیت تاجران دو تابعیتی تبریز میدانستند و حضور افراد مسلح غیردولتی از جمله ستارخان و باقرخان را بهانه کرده و به درخواست دولت مشروطه ایران پاسخ مثبت ندادند.
به گزارش منابع دیپلماتیک در پترزبورگ، روسها از حضور ستارخان و باقرخان در تبریز ناراضی بودند و به عقیده الکساندر ایزولسکی وزیر خارجه وقت روسیه ستارخان و باقرخان حکومتی در داخل حکومت آذربایجان تشکیل دادهبودند و فدائیانشان به اسم پلیس از اهالی پول میگرفتند و جماعتی از مردم را بر ضد حضور قوای روسیه در تبریز تحریک میکردند.
استاندار مشروطهخواه تبریز در خاطراتش ریشههای بحران را تشریح کرده و مینویسد:
احمد کسروی نوشتهاست که ستارخان و باقرخان پس از برقراری دولت مشروطه، در تبریز «مخالفانی داشتند و در روزنامه شمس استانبول و حبلالمتین کلکته انتقادهایی از آنان چاپ شدهبود».
برخی دلسوزان آذربایجان و مشروطهخواهان تهران و تبریز کوشیدند تا وساطت کنند و جلوی شعلهور شدن آتش تفرقه در تبریز را بگیرند. سرانجام پس از وساطت دلسوزانه علیقلیخان بختیاری سردار اسعد و آخوند خراسانی، ستارخان و باقرخان اعلام کردند که در پاسخ به تقاضای آخوند خراسانی تبریز را ترک میکنند و به تهران میروند.
در روزهای پایانی اسفند ۱۲۸۸ ش، ستارخان و باقرخان در رأس فداییان مسلح خود عازم تهران شدند و در روز ۴ فروردین مورد استقبال دولت مشروطهخواه و مردم تهران قرار گرفتند ولی پس از اندکی اختلافات با مجلس بالا گرفت. مشکل اصلی از جایی شروع شد که مجلس شورای ملی برای جلوگیری از ادامه مبارزات، طرحی را تصویب کرد که مورد پسند ستارخان نبود. بر پایه این طرح مجلس، اسلحه از تمام مردم باید بازپسگرفته میشد. مجاهدین که احساس خطر کرده بودند به باغ اتابک رفته و پشت ستارخان ایستادند. سرداراسعدبختیاری (فاتح تهران) به ستارخان پیغام داد که:«به سوگندی که در مجلس خوردید وفادار باشید و از عواقب وخیم عدم خلع سلاح عمومی بپرهیزید.»اما ستارخان و همرزمانش بنا بر دلایلی از اطاعت از این دستور و تحویل سلاحهای خویش سر باز زدند. چندی بعد که مجلس شورای ملی دستور خلع سلاح در سراسر کشور را صادر کرد، ستارخان و باقرخان از پذیرش مصوبه مجلس سرباز زدند و وزارت کشور (به کمک بختیاریان) ناچار شد اسلحهها را به زور از دست آنها بگیرد.
درگذشت
بعداز ظهر اول شعبان ۱۳۲۸ (شانزدهم امرداد ۱۲۸۹ هجری خورشیدی) قوای دولت مشروطه، که جمعاً سه هزار نفر میشدند به فرماندهی یپرمخان، یار قدیمی ستارخان در تبریز و رئیس نظمیهٔ وقت، باغ اتابک را محاصره کردند و پس از چند بار پیغام، هجوم نظامیان به باغ صورت گرفت و جنگ بین قوای دولتی و مجاهدین آغاز گشت. در این جنگ قوای دولتی از چند عراده توپ و پانصد مسلسل شصت تیر استفاده کردند و به فاصلهٔ ۴ ساعت ۳۰۰ نفر از افراد حاضر در باغ کشته شدند. ستارخان راه پشت بام را در پیش گرفت، اما در مسیر پلهها در یکی از راهروهای عمارت تیری به پایش اصابت کرد و مجروح شد و قادر به حرکت نبود. اندکی بعد قوای دولتی او را دستگیر کردند و به منزل صمصام السلطنه بردند و خود و اتباعش ناچار به خلع سلاح شدند.
بعد از این وقایع، ستارخان خانهنشین تهران شد؛ پزشکان حاذق برای مداوای پای او تمام تلاش خود را کردند، بر اثر اصابت گلوله هر دو استخوان ساق پا شکستهبود و زخم دچار عفونت بود، دو بار پزشکان معالج (لقمان الدوله، حسین خان نظام الحکما، و دو پزشک خارجی) اقدام به عمل جراحی و تمیز کردن زخم نمودند و پس از مدتی شکستگی و زخم بهبودی نسبی پیدا کرد و با وجود کوتاهی پا میتوانست با عصا راه برود. ستارخان که از دولت مشروطه کنار گذاشته مطرود و منزوی بود، پس از این واقعه نزدیک به چهار سال زندگی کرد؛ حتی مکاتباتی برای دفع اجنبی و اعلام آمادگی برای رفع اشغال و فجایع روسها در آذربایجان، با دولت مرکز حتی عین الدوله (محاصرهکننده تبریز) داشت که وقعی گذارده نشد. عاقبت ستارخان در تاریخ ۲۵ آبان ۱۲۹۳ (۲۸ ذی الحجه ۱۳۳۲) در تهران درگذشت.
آرامگاه
آرامگاه ستارخان در باغ طوطی در کنار حرم شاه عبدالعظیم شهر ری واقع است. در بهار ۱۳۳۳ عدهای از هواداران حزب توده سنگ قبری برای ستار خان نصب کردند که علامت داس و چکش و نوشتاری با محتوای کمونیستی داشت. فرمانداری نظامی تهران این سنگ قبر را برداشت.
نوادگان ستار خان چندین مرتبه سعی کردند با کسب مجوزهای شرعی، پیکر وی را به تبریز منتقل کنند که موفق نشدند. خانه ستار خان به عنوان موزه در محلهٔ امیرخیز خیابان شمس تبریزی نرسیده به میدان پنجم مرداد (منجم) کوچهٔ ستارخان به روی بازدید همگان باز است.
یادبود
فیلم سینمایی ستارخان دربارهٔ جنبش مشروطه و به کارگردانی علی حاتمی و نقش آفرینی علی نصیریان در نقش ستارخان در سال ۱۳۵۱ ساخته شد.
به پاس کوششهای ستارخان در جنبش مشروطه، پس از انقلاب ۱۳۵۷ خیابانی در غرب تهران به نام او نامگذاری شد.
همچنین تندیسها و بناهای یادبود دیگری نیز در تهران و دیگر شهرهای ایران به یاد او برپا شدهاست.
در سال ۱۳۹۱ نیز یک فیلم مستند با نام عیار مشروطه که یک واگویی از زایش تا درگذشت ستارخان است از سوی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساختهشد.
در سال ۱۳۹۷ سریالی به نام ایراندخت به کارگردانی محمدرضا وزری در ۳۰ قسمت تولید شد و در بهمن ۱۳۹۶ ۱۰ قسمت آن از شبکهٔ یک سیما پخش شد. در این سریال سعید نیکپور در نقش ستارخان، نقش آفرینی کردهاست و شکرخدا گودرزی در نقش باقر خان, فرخ نعمتی در نقش یپرم خان، صدرالدین شجره در نقش مخبرالسلطنه, سام قریبیان در نقش سهراب طبیب و ژرژ پطروسی در نقش مستوفی الممالک ایفای نقش کردهاست.
در سال ۱۳۹۶ یک مجموعه تلویزیونی با نام ستارخان به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا ورزی در ۱۰ قسمت ۵۰ دقیقهای ساخته و از شبکه یک پخش شد. این مجموعه سالهای پایانی زندگی ستارخان را واگویه میکند.
نگارخانه
جستارهای وابسته
جنبش مشروطه ایران
باقرخان
واقعه باغ اتابک
حیدرخان عمواوغلی
پانویس
منابع
کسروی، احمد. تاریخ مشروطه ایران جلد دوم صفحهٔ ۶۹۴
مجتهدی، مهدی. رجال آذربایجان به کوشش غلامرضا طباطبائی مجد. چاپ اول انتشارات زرین صفحهٔ ۴۷۸
ستارخان سردار ملی (قسمت اول) - مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
پیوند به بیرون
تصویر مقبرهٔ ستارخان
ورزقان دیار ستارخان
ستارخان
ستارخان، سردار ملی
افراد انقلاب مشروطه
افراد ایرانی آذریتبار
انقلابیون آذریتبار اهل ایران
اهالی ایران در سده ۱۹ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۲۰ (میلادی)
اهالی تبریز
اهالی قره داغ
اهالی ورزقان
درگذشتگان ۱۲۹۳
درگذشتگان ۱۹۱۴ (میلادی)
رهبران انقلاب مشروطیت
زادگان ۱۲۴۵
زادگان ۱۸۶۶ (میلادی)
سیاستمداران آذریتبار اهل ایران
سیاستمداران اهل ایران در دوره قاجار
سیاستمداران اهل ایران
خاکسپاریها در باغ توتی
ملیگرایان اهل ایران
ملیگرایی ایرانی
خاکسپاریها در حرم شاه عبدالعظیم
سیاستمداران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران |
7767 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B1%D9%82%D9%87%20%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA%20%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86 | فرقه دموکرات آذربایجان | فرقه دموکرات آذربایجان (به ترکی آذربایجانی: آذربایجان دموکرات فرقهسی) نام حزبی سیاسی است که در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ در تبریز، سه ماه پس از فرمان محرمانه دفتر سیاسی کمیته مرکزی اتحاد شوروی در تبریز اعلام موجودیت نمود. این حزب با انتشار بیانیهای ۱۲ مادهای به زبانهای ترکی و فارسی به رهبری جعفر پیشهوری و همراهی چندین فعال سیاسی آذربایجانی دیگر تشکیل شد. اختیارات گستردهتر محلی از لحاظ اداری، تدریس زبان ترکی آذربایجانی در مدارس در کنار زبان فارسی و اصلاحات ارضی و اقتصادی از جمله مهمترین خواستههایی بود که در توضیح اهداف و خواستههای این تشکل جدید سیاسی عنوان شده بود.
ماجرای تأسیس و نابودی حکومت خودمختار آذربایجان توسط فرقه به بحران ایران که یکی از سرآغازهای جنگ سرد بود معروف است. تأسیس این گروه بر اساس تصمیم دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی انجام شد و فرقه مورد حمایت شوروی قرار داشت.
اشغال ایران به دست متفقین
بریتانیا و اتحاد شوروی در ۳ شهریور ۱۳۲۰ به بهانه عدم اجابت درخواستشان مبنی بر اخراج چهار پنجم ۱۵۰۰ آلمانیِ مقیم در ایران، ایران را اشغال کردند. حدوداً ۴۰۰۰۰ قشون شوروی از شمال وارد ایران شدند، مشهد و آذربایجان را اشغال کردند و ۱۹۰۰۰ قشون بریتانیایی در طول یک جبهه ۶۰۰ مایلی از جنوب ایران وارد کشور شدند تا میدانهای نفتی در خوزستان را محافظت کنند. دلایل اشغال ایجاد یک مسیر تدارکاتی از خلیج فارس تا روسیه و حفاظت از منافع متفقین از خطری بود که آلمانیها متوجه آن میکردند. این واقعیت که درسالهای ٤٥-١٩٤١ ۷۹۰۰۰۰۰ تن کالا از جمله ۱۸۰۰۰۰ خودروی سنگین و ۴۸۷۴ هواپیما از طریق ایران به اتحاد شوروی گذر کرد اهمیت این مسیر تدارکاتی را نشان میدهد.
پراکندگی ارتش ایران تلاشهای قبلی رضا شاه به منظور یکی کردن یا سرکوب نیروهای مرکزگریز (سیاسی، اداری، مذهبی، عشایری و اقتصادی) در کشورش را تضعیف کرد و دولت مرکزی را نسبت به آنها آسیبپذیر کرده بدگمانیهای متقابل بین دولتهای مرکزی و استانی را تقویت کرد. در این حین، افول کنترل دولت در آذربایجان به نیروهای محلی فرصت داد ظاهر شوند. در این بین اشغالگری شوروی، منجر به کنترل آن بر بسیاری از جنبههای امور داخلی استان شد و بسیاری از رقابتهای سنتی بین قدرتهای بزرگ را احیا کرد.
طرحریزی استالین برای آشوبافکنی
در ژوئن ۱۹۴۳ (خرداد ۱۳۲۲)، شوروی بدون اطلاع دولت ایران و شاه، یک تیم توپوگرافی نفت به ایران گسیل کرد. آنها در لباس مهندسان ارتش به گیلان و مازندران سفر کردند و تنها مأموریتشان، ارزیابی چند و چون ذخائر گاز و نفت شمال ایران بود. آنچه این گروه مهندسان کشف کردند، برای استالین و رئیس پلیس او، بریا، شگفتانگیز بود. آنها دریافتند که ذخایر نفت و گاز شمال ایران، کمتر از حوضچه نفت و گازی جنوبی ایران نیست و تحت کنترل بریتانیا قرار ندارد. البته استالین از اوائل قرن بیستم، یعنی زمانی که در جوانی در باکو، ابتدا گانگستر و سپس فعال انقلابی بود، میدانست که این خطهٔ دریای خزر، نفتخیز است و در آن روزها، باکو را «بزرگترین شهر نفتی دنیا» میخواند.
در یادداشتی مورخ ششم ژوئن ۱۹۴۵ (۱۵ تیر ۱۳۲۴) که به ظاهر به امضا دفتر سیاسی کمونیست شوروی (ولی به گمان مورخان به قلم شخص استالین) بود، حزب کمونیست آذربایجان شوروی موظف شده بود، همه اقدامهای لازم «برای ایجاد جنبشی جداییطلبی در آذربایجان و دیگر استانهای شمالی ایران اتخاذ کند». بنابراین فرمان، میبایست جنبش استقلال ملی در آذربایجان [ایران] ایجاد گردد و قدرتهای گستردهای در چهارچوب کلی ایران را از آن خود کند. حزب کمونیست همچنین موظف شد «در میان کردهای شمال ایران، وارد فعالیت شود و آنها را به ایجاد کردستان مستقلی ترغیب کند. در همین زمان، عبدالصمد کامبخش (دبیرکل حزب توده ایران) به باکو فراخوانده شد و در آنجا دستور گرفت تشکیلات حزب توده در آذربایجان را یکجا منحل و همه افراد را در تشکیلات جدیدی به نام «حزب دموکرات آذربایجان» عضو کند. برای مثال، از پنج عضو حزب دموکرات در تبریز، چهار نفرشان پیش از جنگ در شوروی زندگی میکردند.
فرمان استالین، حتی شمار نشریات فرقه دموکرات را تعیین میکرد. معین شده بود که مجلهٔ تصویری در باکو چاپ و در آذربایجان توزیع گردد و سه روزنامه در آذربایجان [ایران] آغاز به کار کند. سیاستهای فرقه دموکرات هم به دقت تعیین شده بود. قرار شد فرقه از اصلاحات ارضی و نیز بهبود قاطع روابط ایران و شوروی جانبداری کند. در پایان فرمان، استالین مبلغ یک میلیون روبل (قابل تبدیل به تومان) برای این کار بودجه تعیین کرد.
کمتر از دو ماه بعد از صدور این فرمان، در اوت ۱۹۴۵ (مرداد ۱۳۲۴)، فدائیان فرقه دموکرات، ادارههای دولتی را در شهر تبریز فتح کردند و مانیفست خود را منتشر کردند. همسو با این حرکت و در واقع برای تضمین موقعیت و امنیت طرفداران فرقه، استالین هم اعلام کرد که شوروی نیروهای خود را از ایران خارج نخواهد کرد.
در متن آرشیو شوروی، مورخ ششم ژوئیه ۱۹۴۵، نامهای توسط رهبری حزب به باقراف ثبت شده که توسط جمیل حسنلی منتشر و توسطگری گلدبرگ به انگلیسی ترجمه شد. علاوه بر باقروف، این نامه برای مولوتف و کافتارادزه هم ارسال گشت. محتوای این نامه، دستورالعمل ۱۳ مادهای به باقراف جهت سازماندهی جنبشهای تجزیه طلبانه شمال ایران بود. ترجمه فارسی این نامه توسط جواد عباسی، اینچنین است:
اشغال ایران توسط شوروی
شورویها پس از ورود به ایران پستهای مرزی و گمرکی بین ایران و شوروی را برچیدند و در مرز جنوبی منطقه اشغال شده شوروی پستهای نظامی برپا کردند. در این بین، مقررات اشغال در معاهده سه جانبه ائتلاف (۲۹ ژانویه ۱۹۴۲) تعیین شد که به موجب آن بریتانیا و روسیه موافقت کردند به تمامیت ارضی، حاکمیت و استقلال سیاسی ایران احترام بگذارند (ماده ۱) و ظرف شش ماه از متارکه جنگ بین قوای محور و متفقین از ایران عقبنشینی کنند (ماده ۵). به هر حال با وجود این معاهده و اعلامیه دربارهٔ ایران (۱ دسامبر ۱۹۴۳) که بریتانیا، روسها و آمریکاییها را متعهد به حاکمیت و تمامیت ارضی ایران میکرد، سیاستهای شوروی استقلال سیاسی ایران را نادیده میگرفت. شرایط جنگی همراه با کمبود منابع در آذربایجان گرسنگی گسترده و عدم امنیت در بین گروههای عمومی منطقه ایجاد کرده بود. شوروی این شرایط را بدتر کرد و برخی موافقتنامههای نامطلوب را بر آذربایجانیها تحمیل نمود، بر اتحادیههای تجاری که نفوذ داشتند اثر گذاشت و شورای متحد مرکزی اتحادیه کارگران و زحمتکشان و توده کمونیست آذربایجان را، که از آنجا که آذربایجان را یک ملت و نه یکی از ملیتهای بسیار متنوع میدانست که با رهبری توده در تهران تفاوتهای جدی داشت، تقویت کرد. شوروی همچنین دولت مرکزی را از برقرار نگه داشتن فرماندهی بازمیداشت و بر جمعیتهای محلی از طریق فرماندهان شهری که به کنسول شوروی در تبریز پاسخگو بودند اعمال فرمان میکرد.
در اکتبر ۱۹۴۴ سرگی کافتارادزه نائب کمیسر امور خارجه روسیه، شاید در واکنش به نگرانی از رسوخ احتمالی آمریکا در ایران (که به عنوان وزنه تعادلی علیه نفوذ روسیه و بریتانیا مطلوب دولت مرکزی بود) خواستار حق انحصاری پنج ساله اکتشاف در ساحل شمالی ایران در دریای خزر از مرز روسیه در آذربایجان تا خراسان شد. کابینه ایران که از این میترسید که این پیشنهاد فقط پوششی برای نفوذ در منطقه باشد در ۸ اکتبر امتیازات نفتی را تا پس از جنگ به تعویق انداخت. مجلس به رهبری محمد مصدق با وجود ارعاب شوروی در ۲ دسامبر ۱۹۴۴ قانونی تصویب کرد تا مذاکرات نفتی بین کابینهها و خارجیان را ممنوع کرد؛ بدین وسیله امتیازات به مجلس وابسته شدند.
ایالات متحده و بریتانیا در ۱۹۴۵ مکرراً خواستار عقبنشینی زودهنگام همه قوای خارجی از ایران شدند ولی روسها از بحث در این خصوص استنکاف میورزیدند؛ به جای آن آنان از انحلال حزب توده در آذربایجان به منظور ایجاد یک پایگاه حمایتی گستردهتر، تأسیس فرقه دموکرات آذربایجان حمایت میکردند. پایگاههای اجتماعی، منافع و سیاستهای دو حزب بسیار متفاوت بودند. جعفر پیشهوری، بنیانگذار فرقه دموکرات از حزب توده و روشنفکران فارس آن که مارکسیسم اروپای غربیشان با لنینیسم پیروان ترک آذربایجانی متفاوت بود متنفر بود. به هر حال، حزب خود او نسبت به تأثیرپذیری از شوروی حتی حساستر بود.
فرمانده شوروی در میاندوآب سران قبایل کرد را جمع کرد و آنها را به باکو در جنوب روسیه فرستاد. در اواخر سپتامبر ۱۹۴۵ در آنجا نخستوزیر آذربایجان شوروی به آنها گفت که نه حزب ملیگرای خودشان، کومله ژیان کردستان، نه حزب توده مطلوب نیستند، آنها باید درون خودمختاری آذربایجان اهدافشان را تعقیب کنند و این که باید خود را حزب دموکراتیک کردستان بخوانند.
باید در خاطر بماند که جنبش آذربایجان فقط مخلوق فشارهای شوروی نبود. ترکهای آذربایجان با وجود برخورداری از حمایت شوروی، تا حدی از روند متمرکزسازی اعمال شده در دوره رضا شاه ناراضی بودند و به بیکفایتی، فساد و تبعیض دولت مرکزی در حق این استان واکنش نشان میدادند؛ کردها، در بین دیگر چیزها، با تلاشهای دولت برای عشایرزدایی مخالفت میکردند. نتیجتاً هم برای ترکهای آذربایجان و هم کردها دغدغهای برای هویت درون گروههای عمومی خودشان در نتیجه اشغالگری شوروی در ۱۹۴۱ وجود داشت. حزب توده با توصیف کردن آنچه در درجه اول تفاوتهای گروهی و منطقهای بود به عنوان طبقه (آذربایجان تنها دوازده شهر با جمعیت بالای ۱۰۰۰۰ نفر داشت و تعداد زیادی کارگر کارخانه فقط در تبریز بودند)، در سایه حمایت اشغالگری شوروی محبوبیت کسب کرد و وقتی تاکتیکهای شوروی عوض شد، آنچه را فرقه دموکرات با گروهی آماده از هواداران شد، فراهم آورد (گرچه از نه وزیر کابینه فقط یکی از عضو سابق حزب توده بود).
در روز ۲ مارس ۱۹۴۵ بود که دولت شوروی بر خلاف تعهدات بینالمللی و موافقتنامه تهران و تصمیمات کنفرانس پتسدام (۱۷ ژوئیه تا ۲ اوت ۱۹۴۵)، از فراخوانی نیروهای خود در شمال خاک ایران سر باز زد و اعلام کرد: «نیروهای خود را فقط از سه شهر مشهد، شاهرود و سمنان خارج میسازیم و در بقیه نقاط، این نیروها تا روشنشدن کامل اوضاع باقی خواهند ماند».
مولوتف در پاسخ به نامه ارنست بوین، وزیر امور خارجهٔ بریتانیا (مورخ ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۵)، نه تنها از پیشنهاد او مبنی بر خروج پیش از موعد نیروهای متفقین از ایران (به جز حوزچههای نفتی در جنوب آذربایجان) در میانه دسامبر ۱۹۴۵ پشتیبانی نکرد، بلکه با طرح موضوع فراخوانی نیروها در کنفرانس وزیران خارجه نیز مخالفت کرد. او به صراحت گفت که اتحاد جماهیر شوروی تنها در همان تاریخ مقرر در پیمان سه جانبه ایران-شوروی-بریتانیا که در ۱۹۴۲ به امضا رسید، نیروهایش را تخلیه خواهد کرد.
پایان جنگ و تأسیس حکومت
پس از متارکه جنگ با ژاپن در ۲ سپتامبر ۱۹۴۵، ایران به علاقه شوروی به جنبش آذربایجان و موارد تکراری دخالت در استان، اعتراض کرد و مورد بی اعتنایی شوروی قرار گرفت که فقط نامه مجددی در خصوص تقاضای امتیازات نفتی فرستاد. شورویها در پاییز در مناطق کلیدی تسلیحات توزیع کردند و در اکتبر و نوامبر از خیزشهای وسیع در سراسر استان حمایت کردند. وقتی بریتانیا و روسیه ایران را در ۱۹۴۱ اشغال کردند، بریتانیاییها مهمات ارتش ایران را در تهران به غنیمت گرفتند. وقتی شورویها نسبت به اسلحههای درون آن ابراز تمایل کردند، بریتانیاییها آن را بهشان دادند ولی شماره سریالشان را ضبط کردند. اسلحههای جمعآوری شده از فداییان در تبریز پس از سقوط جمهوری دموکرات تقریباً در همه موارد با آنهایی که به ارتش سرخ تحویل داده شده بود مطابقت میکرد. وقتی ژاندارمری ایران سعی کرد بر شورشیان تازه مسلح شده تسلط یابد شورویها ایجاد مشکل کردند و مجبورشان کردند کنار بروند. همه مسیرهای اصلی ورودی به استان تا ۱۹ نوامبر به تسخیر فرقه دموکرات درآمد؛ ارتباطات قطع شد و شورویها ۱۵۰۰ نیروی ایرانی را در قزوین متوقف کردند. تبریز تا ۱۰ دسامبر در دست فرقه دموکرات بود؛ کمی بعد یک مجمع ملی تازه افتتاح شده و دولت خودمختار آذربایجان با نخستوزیری پیشهوری اعلام موجودیت کرد. در ۱۵ دسامبر، قاضی محمد یک قاضی موروثی و رهبر مذهبی مهاباد جمهوری مهاباد را برپا کرد.
دلیل استالین برای حفظ حدوداً ۳۰۰۰۰ نیرو در آذربایجان پس از جنگ این بود که آنها به عنوان احتیاطی علیه اقدامات خرابکارانه و خصمانه عمل میکنند. او به احتمال قویتر از علایق امنیتی سوی جنوبیش حفاظت میکرد از مداخله انگلیسی-آمریکایی در آنچه احساس میکرد حوزه نفوذش است جلوگیری میکرد، و از فرصتهای فراوانی که اشغالگری به او میداد سوء استفاده میکرد با نگاهی به دولت تهران و شاید ایجاد شرایطی که در بلند مدت به شوروی به بندرهای آب گرم دسترسی بدهد. یک دولت دوست در آذربایجان و امتیازات نفتی هر دو وسیلهای بدین منظور بود.
در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۴ ش / ۸ مه ۱۹۴۵ م، با تسلیم آلمان، جنگ جهانی در اروپا به پایان رسید، اما در ژاپن همچنان ادامه داشت. وزارت امور خارجه ایران در ۲۹ اردیبهشت، با فرستادن سه یادداشت رسمی به سفارتخانههای آمریکا، شوروی و انگلیس، خواستار بیرون بردن نیروهای آنها از ایران شد. بر پایه پیمان سهجانبه، متفقین متعهد بودند، حداکثر تا شش ماه، خاک ایران را ترک کنند. یادداشت وزارت امور خارجه ایران، زمینهساز گفتگوهای آمریکا و انگلیس با شوروی برای تخلیه ایران شد. این مسئله از اواخر ۱۸ خرداد تا ۱۲ مرداد، در نشست پوتسدام به صورت رسمی مطرح گردید. اما گفتگو با شوروی با دشواری روبرو شده بوده بود. استالین در پوتسدام، تنها به تخلیه تهران تن درداد، در نتیجه، ادامه مذاکرات به نشست لندن در ماه سپتامبر موکول گشت. پس از پایان نشست پوتسدام، تهران به تدریج تخلیه شد. تخلیه ارتش سرخ از تهران تا آذر ماه / دسامبر میلادی ادامه یافت. از مرداد ۱۳۲۴ به بعد، غوغای تخلیه ایران آغاز شد و تا فروردین ۱۳۲۴ بروز کرد.
پس از تشکیل فرقه، شاخه آذربایجان حزب توده، خود را منحل کرده و به اعضای آن شاخه دستور داد که به فرقه بپیوندند.
دبیر کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان، صادق پادگان بود. پادگان مأمور جدایی کمیته ایالتی و ادغام آن با فرقه دموکرات، میشود. پس از رایزنیهای نهایی بین پیشهوری، بادگان و شبستری، بادگان به تهران میرود تا کمیته مرکزی حزب توده را از تصمیمی که گرفته شده بود آگاه کند.
فریدون کشاورز عضو کمیته مرکزی حزب توده و نماینده وقت مجلس در اینباره مینویسد:
در روز ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ / ۳ سپتامبر ۱۹۴۵، نخستین اعلامیه فرقه دموکرات آذربایجان در دوازده اصل منتشر شد و بدینترتیب، این فرقه اعلام موجودیت کرد. در این اعلامیه فرقه دموکرات، ضمن تأکید بر وحدت و تمامیت ایران، خواستار خودمختاری آذربایجان شد. برپا کردن انجمنهای ایالتی و ولایتی، صرف درآمدهای مالیاتی آذربایجانی در راه عمران و آبادی خود ایالت آذربایجان، تأکید بر آموزش به زبان ترکی آذربایجانی در سه سال اول ابتدایی، افزایش شمار نمایندگان آذربایجان در مجلس شورای ملی و اصلاحات ارضی از دیگر موارد درج شده در اعلامیه بود. در پایان اعلامیه، فرقه دموکرات به عنوان پیشگام و راهنمای آزادسازی آذربایجان و سراسر ایران معرفی شده بود. رهبر فرقه سیدجعفر پیشهوری بود که از چپهای قدیم بهشمار میرفت. در دوره رضاشاه از ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۹، در زندان بود و سپس به کاشان تبعید شد. با فروپاشی حکومت رضاشاه، از تعبید رهایی یافت و به تهران آمد و در تأسیس حزب توده با سران و پایهگذاران آن همکاری کرد، بدون آنکه به عضویت رسمی آن درآید. او در سال ۱۳۲۳ پس از اختلافاتی که با حزب توده پیدا کرد، از آن حزب اخراج شد. وی از خرداد ۱۳۲۲ به انتشار روزنامه آزیر پرداخت. در انتخابات مجلس چهاردهم به عنوان یکی از نمایندگان ۹ گانه آذربایجان انتخاب شد، اما اعتبارنامهاش رد شد. در تایستان ۱۳۲۳ وارد حزب دموکرات شد که به عنوان احیای حزب دموکرات صدر مشروطه تأسیس شده بود؛ اما در پائیز ۱۳۲۳ هنگامی که حزب دموکرات با اعطای امتیاز نفت شمال به مخالفت پرداختند، پیشهوری از آن حزب جدا شد. در روزنامه آژیر به نفع درخواست شوروی موضع گرفته و به مصدق و قانون ۱۱ آذر حمله کرد. با این پیشینه بود که پیشهوری به عنوان گزینه مناسب برای رهبری فرقه دموکرات آذربایجان در نظر گرفته شد. اسناد و شواهدی در دست است که نمایانگر طرح تأسیس فرقه دموکرات از سوی میرجعفر باقراف، رئیس حزب کمونیست آذربایجان شوروی بود و به احتمال بالا، از سوی شخص یوزف استالین، هدایت میشد. در همین زمان در کردستان نیز بحران مشابهی ایجاد شد. قاضی محمد در مهاباد اعلام خودمختاری کرد و از سوی عوامل شوروی میان کردها و فرقه دموکرات پیوند برقرار شد. نمایندگان هر دو گروه به باکو سفر کردند و با میرجعفر باقراف، دیدار و گفتگو کرده و دربارهٔ آینده حرکت خود، رهنمودهایی گرفتند. در ۲۱ آذر ۱۳۲۴، فرقه دموکرات در تبریز، خودمختاری آذربایجان و تشکیل دولت خودمختار مجلس ملی آذربایجان را اعلام کرد و چندی پس از او، کردها نیز در مهاباد، مجلس ملی تشکیل داده و اعلام خودمختاری کردند.
درون آذربایجان، پیشهوری اهمیت تفاوتهای طبقاتی را پایین آورد و بر نزاع گروهی تمرکز کرد و با پشتیبانی شوروی دو رفرم را آغاز کرد: بازتوزیع زمین در تملک غیر آذربایجانی (که در ۶۸۷ تا از بیش از ۷۰۰۰ روستا مصادره شد) و ملی سازی بانکهای بزرگتر. او همچنین شروع به کار در خصوص جادهها کرد که شدیداً مورد نیاز بود، برای کارگران مقرری رفاهی ایجاد کرد و ترکی آذربایجانی را زبان رسمی آذربایجان اعلام کرد. این رفرمها -حداقل مقاصدی که آنها را برمیانگیخت- محبوب بودند، ولی دشواریهای اقتصادی (در درجه اول نتیجه آب و هوا و برداشت محصول بد) او را مجبور ساخت از کشاورزان و اربابان پول بیشتری از آنچه در نظام قدیمی مطالبه میشد طلب کند. آذربایجان با نیروی پلیسی که از ان کا وه ده شوروی الگوبرداری شده بود، تبدیل به حکومتی پلیسی شد. حتی آنان که حکومت پیشهوری برایشان مساعد بود، سوء استفاده او از قدرت را محکوم کردند.
در این بین ایران در ۱۹ ژانویه ۱۹۴۶ خواستار تفحص در خصوص مداخله روسیه در امور داخلی ایران شد. در فوریه و مارس ۱۹۴۶ شورویها تلاش کردند به احمد قوام (قوام السلطنه) نخستوزیر فشار بیاورند تا خودمختاری فرقه دموکرات را به رسمیت بشناسند و به ایجاد یک شرکت نفتی ایرانی-شوروی تن در بدهد؛ آنان در تعارض با معاهده سه جانبه اعلام کردند تا نظم مستقر نشود و رویه خصمانه ایران خاتمه نیابد آذربایجان را تخلیه نخواهند کرد. تاریخ تعیین شده از سوی معاهده سه جانبه برای عقبنشینی همه قشون خارجی از ایران تا ۲ مارس سر رسید، قشون بریتانیایی و آمریکایی عقبنشینی کردند ولی قشون شوروی نکرده بودند. در جریان سه هفته بعدی ۲۰۰ تانک و ۲۵۰۰ وسیله نقلیه سنگین تقویتی شوروی وارد تبریز شدند و در جنوب به سوی قزوین، غرب به سوی مرز ترکیه، و جنوبغربی به سوی مرز عراق مستقر شدند. تفسیرهای متفاوتی از استقرارهای بعدی میشود. انگیزه شوروی و حرکتهایشان که احتمال کودتا را نشان میدهد هرچه که بود، با دیپلماسی استادانه ایران و حمایت محکم آمریکا از پرونده ایران در سازمان ملل متحد خنثی شد. شورویها نهایتاً موافقت کردند عقبنشینی کنند ولی فقط پس از مباحثات مفصل در این خصوص در سازمان ملل و تعهد قوام به تصویب رساندن موافقتنامه استخراج نفت در شمال ایران ظرف هفت ماه.
از آغاز ماجرا، دولت ایران بارها تلاش کرد تا با استقرار اقتدار نظامی و اداری خود در آذربایجان و کردستان، از ادامه و گسترش بحران پیشگیری کند، اما هربار با ممانعت نیروهای شوروی روبهرو میشد. برای نمونه، هنگامی که صدرالاشراف، تلاش کرد با انتصاب مهدی فرخ، به استانداری آذربایجان، گامی در راه بازگرداندن اقتدار دولت در آن سرزمین بردارد، با مخالفت و ممانعت شوروی روبرو گشت و تلاش او نافرجام ماند. در این شرایط، دولت صدر اعلام کرد که انتخابات مجلس پانزدهم را تا تخلیه ایران به تعویق خواهند انداخت. آن زمان ترس از کمونیسم و هراس از دخالت شوروی در انتخابات مناطق اشغالی، توجیه کافی برای تعویق انتخابات بود. حتی چندی بعد در دولت قوام، پارهای از علمای دینی تهدید کردند که اگر دولت انتخابات برگزار کند، آن را تحریم خواهند کرد و کفنپوش به خیابان خواهند آمد.
مذاکرات ایران و شوروی برای تخلیه ارتش سرخ
با فروپاشی کابینه حکیمی و معرفی کابینه قوام به مجلس در ۲۹ بهمن، قوام برای دیدار و گفتگو با مقامات شوروی جهت برونرفت نیروهای شوروی از ایران و حل و فصل بحران آذربایجان و کردستان، راهی مسکو شد. استالین، در مورد خودمختاری آذربایجان به قوام گفت که آن را مغایر با استقلال ایران نمیبیند. پیرامون تخلیه ارتش سرخ شوروی نیز تأکید داشت که بر پایه بند ششم قرارداد ۱۹۲۱ میلادی، شوروی حق دارد که نیروهایش را در ایران نگه دارد. استالین به سابقه ادعاهای ارضی ایران نسبت به خاک شوروی پس از جنگ جهانی اول اشاره کرد تا خطر تجاوز ایران به قلمرو شوروی را گوشزد کرده تا نگهداری نیروهایش را در ایران بدینگونه، توجیه سازد. همچنین او در گفتگو با قوام به مسئله نفت شمال و درخواست شوروی برای اخذ امتیاز آن اشاره کرد.
دور دوم گفتگوها بین قوام و مولوتوف انجام شد و او برای گفتگو در رابطه با مسئله نفت، اعلام آمادگی کرد. اما با اشاره به اینکه انعقاد هر قراردادی منوط به تصویب آن در مجلس است و همچنین با اشاره به سرآمدن عمر مجلس چهاردهم و منافات برگزاری انتخابات مجلس پانزدهم با اشغال آذربایجان، اظهار داشت که تنها راه مذاکره و انعقاد قرارداد پیرامون نفت شمال، خروج نیروهای شوروی از آذربایجان است. او همچنین یادآور شد که خودمختاری آذربایجان با متن قانون اساسی ایران منافات دارد. اما گفت که حاضر است با وجود چنین قوانینی، برخی امتیازها را به ایالت آذربایجان بدهد و بهشماری از خواستههای مشروع ترکهای آذربایجان در چهارچوب قانون اساسی، تن دردهد. اما مولوتف نیز بر مواضع پیشین استالین (مسئله نفت و خودمختاری آذربایجان نافی قانون اساسی ایران نیست) تأیید داشت. گفتگوهای مسکو نافرجام ماند و قوام در ۱۹ اسفند به تهران بازگشت. دو روز بعد، مجلس چهاردهم پایان یافت و فترتی طولانی در بازگشایی مجلس پدید آمد که تا ۱۵ ماه بعد (تیر ۱۳۲۵) ادامه یافت.
با این حال، قوام در مذاکرات بازنده نبود. او توانست دیدگاه سران حزب شوروی را بر اصل «آذربایجان مسئله داخلی ایران است» متقاعد سازد و همچنین موافقت آنها با ادامه مذاکرات در تهران، به دست آورد. سادچیکف، سفیر جدید شوروی در تهران، گفتگوها را پی گرفت، اما در آخرین روهای اسفند، در آستانه گفتگوهای قوام-سادچیکف، قوام به حسین علاء (سفیر وقت ایران در سازمان ملل) دستور داد تا شکایت جدید ایران از شوروی را از مطرح کند. در شکایت دوم، بر خلاف قبلی، آمریکا و بریتانیا هم پشتیبان ایران بودند. گفتگوهای قوام با سادچیکف سرانجام به امضای موافقتنامه مشهور به قرارداد قوام-سادچیکف به تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۵، منجر شد. محور این قرارداد، سه موضوع بود:
بدین ترتیب، تخلیه نیروهای شوروی آغاز شد که تا ۱۹ اردیبهشت همان سال، به پایان رسید.
قراردادی هفتمادهای برای تشکیل شرکت نفت ایران و شوروی به امضا رسید که بر اسا آن، مدت عملیات شرکت پنجاه سال بود و سهم شوروی در بیست و پنج سال اول آن، ۵۱٪ و در بیست و پنج سال دوم آن، ۵۰٪ بود و پس از انقضای مدت قرارداد، همه داراییها و تأسیسات شرک، از آن ایران میشد. در پایان، این قرارداد بر اساس اساس بند دوم موافقتنامه قوام-سدچیک اعلام شده بود که قرارداد ایجاد شرکت نفت مختلط ایران و شوروی بایستی به محض تشکیل شورای ملی ایران، و حداکثر تا مدت هفت ماه از تاریخ ۲۴ مارس ۱۹۴۶، برای تصویب، پیشنهاد گردد. درحالی که گفتگوهای قوام با سادچیکف در جریان بود، شکایت ایران نیز در شورای امنیت ملی سازمان ملل مطرح شد و مورد بررسی قرار گرفت. سفیر شوروی در سازمان ملل با اشاره به موافقتنامه و خروج نزدیک ارتش سرخ، از سازمان خواست که شکایت ایران را از دستور کار شورای امنیت خارج سازد، اما حسین علاء (سفیر وقت در سازمان ملل) تأیید کرد که شکایت ایران تا زمانی که مسئله بهطور کامل حل نگشته، باید در درستور کار شورا باقی بماند. قوام پنهانی به علاء دستور داده بود که شکایت ایران را پس نگرید و به همه دستورهای رسمی وی برای پسگیری آن بی اعتنا باشد.
یکی دیگر از عوامل خروج ارتش سرخ از شمال ایران، اولتیماتوم هری ترومن بود. با وجود اینکه هری ترومن در نشست خبری در ۱۹۵۲ م، به افشای اولتیماتوم خود به استالین اشاره داشت، اما (بعدها) هرگز سندی از آرشیو وزارت امور خارجه ایالات متحده در اینباره، منتشر نگردید. برخی مورخین دربارهٔ صحت این ادعا، تردید دارند و حتی به کلی آن را نادرست دانسته و آن را افسانه قلمداد کردهاند؛ با این حال، رحمانیان هشدارهای مکرر آمریکا را در این رابطه، بیتاثیر نمیداند.
جمیل حسنلی در کتاب خود آوردهاست که «نه هریمن، سفیر آمریکا در مسکو و نه کنان، جانشین وی و نه جرج آلن، جانشین رئیس اداره خاورمیانه در وزارت خارجه و نه حتی برنز، وزیر امور خارجه، وجود سندی دربارهٔ اولتیماتوم ایالات متحده به شوروی را به خاطر نمیآورند».
آغاز خروج ارتش سرخ شوروی
در ۲۴ مارس ۱۹۴۶ (۴ فروردین ۱۳۲۵) استالین و آ. آنتونوف، رئیس ستاد ارتش سرخ دستور فوری امضا کردند. گیرندگان این فرمان، ماسلینکوف، فرمانده نیروهای مستقر در باکو و لوچینسکی، فرمانده ارتش چهارم بود. رونوشت این فرمان برای باقروف نیز فرستاده شد:
در ۲۶ مارس ۱۹۴۵ (۶ فروردین ۱۳۲۵)، یعنی دو روز پیش از نشست شورای امنیت، گرومیکو، نمایندهٔ شوروی در سازمان ملل، خروج کامل نیروهای شوروی را از ایران در مدت شش هفته، وعده داد.
در پایان مارس ۱۹۴۵، نیروهای شوروی، کرج، زنجان، بابلسر، بابل و نوشهر را ترک کردند. در یکم آوریل (۱۲ فروردین)، شاهی، میانه و در دوم آوریل، بندرشاه از نیروهای شوروی تخلیه شد. در همان روز موتولف، تلفنی به باقراف دستور داد که پیشهوری را برای گفتگو با نمایندگان تهران و دادن امتیاز مورد انتظار آماده کنند و نمایندگان شوروی در تبریز با وی به تفاهم برسند.
شب سوم و چهارم آوریل، نمایندگان شوروی (میرزا ابراهیماف، حسناف، آتاکیشییف، کریماف) با پیشهوری دیدار کردند و پیشنهادهای شوروی را که مورد موافقت کلی دولت ایران قرار گرفته بود، به آگاهی وی رساندند. میرزا ابراهیماف متن تندنویسی شده گفتهها و دستورهای باقراف را دربارهٔ چگونگی رفتار با دولت ایران را قرائت کرد.
در پنجم آوریل، پیشهوری، شبستری، پادگان و دکتر جاوید در تبریز با نمایندگان شوروی (میرزا ابراهیماف، حسناف، آتاکیشییف، کریماف) بار دیگر دیدار کردند. همزمان با این دیدار، موافقتنامه مربوط به خروج نیروهای شوروی از خاک ایران در عرض یک ماه و نیم و تأسیس شرکت مختلط ایران و شوروی میان قوامالسطنه و سادچیکف، سفیر شوروی در تهران به امضا رسید.
یک روز پیش از آمدن هیئت آذربایجان به تهران، باقراف گزارشی دربارهٔ امور «آذربایجان پس از خروج ارتش سرخ» به مسکو فرستاد که در آن دستور داد تا «۶۲ عراده توپ، ۳۴۸۶۵ عدد گلوله توپ، ۴۹ مسلسل آشیانهای و ۴ میلیون فشنگ از ایران خارج گردد». در همان گزارش باقراف سه مورد را از رهبران شوروی درخواست کرد:
مذاکره قوام با پیشهوری
با امضای موافقتنامه و آغاز خروج ارتش سرخ، قوام آماده حل و فصل قضیه آذربایجان و کردستان شده بود. در روز دوم اردیبهشت ۱۳۲۵ / ۲۲ آوریل ۱۹۴۶، دولت ایران بیانهای صادر و موافقت خود را با پارهای از درخواستهای فرقه دموکرات در زمینه انتخاب برخی از مدیران ادات محلی از افراد بومی و از سوی انجمنهای ایالتی و ولایتی، آموزش به زبان ترکی آذربایجان در مقطع ابتدایی، در نظر گرفتن اعتبارات مالی برای آبادی و عمران آذربایجان، افزایش نمایندگان آذربایجان در مجلس شورای ملی و غیره در چهارچوب اصول متمم قانون اساسی اعلام کرد. پس از آن در هشتم اردیبهشت به دعوت دولت، هیئتی به ریاست پیشهوری به تهران آمد تا پیرامون قضیه گفتگو کند. این گفتگوها دو هفته ادامه یافت. پیشنهاد سی و سه مادهای دموکراتها بسیار فراتر از چهارچوب اصول متمم قانون اساسی ایران بود. آنها میخواستند که در همه امور ایالت، مستق باشند و دولت فقط در سیاست و مناسبات خارجی، حق دخالت داشته باشد. دموکراتها، خواستههای خود را بر پایه «منشور آتلانتیک» و نه بر پایه قانون اساسی ایران توجیه میکردند. اما دولت بر پایه بیانهای که در دوم اردیبهشت صادر کرده بود، گفتگو میکرد. در جریان گفتگوها، دولت پارهای از درخواستهای دموکراتها، به ویژه برای اصلاحات ارضی و افزایش نیروی نظامی دموکراتها در آذربایجان را پذیرفت و دموکراتها نیز به گونهای چشمگیر، مواضع پیشینشان را تعدیل کرده و درخواستهایشان را کمابیش، در چهارچوب قانون اساسی درآوردند. آنها پذیرفتند که نام «مجلس ملی آذربایجان» را به «انجمن ایالتی آذربایجان»، «شورای وزیران» را به «شورای مدیران» و «وزرای محلی» را به «مدیران محلی دوایر دولتی» تغییر دهند. اما مسئله اصلاح ارضی و تجدیدنظر سازمان نظامی در ایالات به بنبست خورد و گفتگوها در ۲۳ اردیبهشت / ۱۳ مه به شکست انجامید. به همین سبب، یک ماه بعد، در ۲۱ خرداد/ ۱۱ ژوئن، دولت هیئتی را به سرپرستی مظفر فیروز (معاون سیاسی نخستوزیر) برای ادامه گفتگوها به تبریز فرستاد. دو روز بعد، در تاریخ ۲۳ خرداد / ۱۳ ژوئن، مصالحه نهایی حاصل شد و در پی آن، قرارداد جدیدی بر پایه قرارداد سابق (در ماه گذشته)، به امضای پیشهوری و فیروز رسید. شب همان روز، مظفر فیروز در رادیو تبریز، نطقی ایراد کرد و امضای این موافقتنامه را به منزله یک پیروزی بزرگ و درخشان برای دولت و ملت ایران تبریک گفت.
فروپاشی فرقه
در این حین، فرقه دموکرات هنوز در آذربایجان مستقر بود. گرچه بدون حضور شوروی اقتدار آن شروع به افول کرد. با وجود یک توافق با دولت مرکزی که به آذربایجان خودمختاری قابل توجهی میداد و به فرقه دموکرات اجازه میداد در قدرت کامل بماند، مذاکرات شکست خورد. تأثیرگذاری هم قوام و هم شاه در حل وضعیت در آذربایجان مهم بود و میتواند بدین شکل جمعبندی شود: رفتن شورویها نظامیان را قادر ساخت مخالفین حکومت تبریز را مسلح کنند؛ بلوایی توسط عشایر قشقایی و بختیاری دولت قوام را قادر ساخت اقتدار دولت مرکزی را بر همه ایران اعمال کند و به نظامیان دستور بدهد که آذربایجان بروند تا نظم را در جریان انتخابات (که فقط با حضور نیروهای امنیتی قادر به برگزاری بود) برقرار کنند. نیروهای ایرانی در مواجهه با تهدید شوروی و با حمایت غیررسمی ایالات متحده در شورای امنیت در صورت بروز هرگونه مشکل، در ۹ دسامبر ۱۹۴۶ شروع به حرکت به سوی آذربایجان کردند. پیشهوری تا ۲۱ آذر ۱۳۲۵/ ۱۳ دسامبر ۱۹۴۶ به باکو گریخته بو و نیروهای ایرانی وارد تبریز شده بودند. قاضی محمد دو روز بعد تسلیم شدن مهاباد را اعلام کرد. جمهوریها تقریباً یک سال پس از اعلام موجودیت شان فروپاشیدند. در این روند، چند صد شورشی کشته شدند، در حالی که حدوداً ۱۰۰۰ آذربایجانی و ۱۰۰۰۰ کرد تحت رهبری ملا مصطفی بارزانی به شوروی گریختند. ردیفهای اجساد تلوتلوخوران بر چوبههای دار در بسیاری از میدانهای آذربایجان و شمال کردستان ماهها یاداوران ترسناک این حکومتها بودند. یک روند پیچیده انتخاباتی در ایران که از ژانویه شروع شده بود در ژوئن ۱۹۴۷ پایان یافت. مجلس پانزدهم در ژوئیه افتتاح شد و به توافق بحثبرانگیز نفتی با اتحاد شوروی رأی نداد. سپس توافق با رأی ۱۰۲ به ۲ رد شد و مسائل ناشی از اشغال آذربایجان توسط شوروی نهایتاً پایان یافت.
مذاکرات قوام و پیشهوری، به چند دلیل که یکی از مهمترین آنها، مخالفتهای شاه بود، به شکست گرایید. قوام. به تدریج فهمید که طرحش برای دادن نوعی امتیاز، هر چند کوچک، به شوروی برای نفت شمال و خودمختاری آذربایجان به پیشهوری، هر دو عملاً ناممکن است. تنها آن زمان بود که موافقت خود را با آغاز عملیات ارتش ایران در آذربایجان اعلام کرد. در ۲۰ آذر ۱۳۲۵، واحدهای ارتش ایران به فرماندهی شاه و تیمسار علی رزمآرا، به قصد برانداختن فرقه دموکرات وارد آذربایجان شدند. قبل از عملیات ارتش، سفارت شوروی در تهران، حزب توده و فرقه دموکرات در تبلیغات و تظاهرات گستردهای، بر آن شدند که شاه و قوام را از آغاز این حمله برحذر دارند. سفیر شوروی تهدید کرد که آغاز این عملیات، چه بسا بروز جنگ تمام عیار بین شوروی و ایران را سبب شود. پیشهوری هم به فدائیان فرقه، وعدهداده بود که مرگ را بر شکست و عقبنشینی ترجیح خواهد داد.
نامههای پیشهوری به استالین و پاسخهای استالین به آن، به روشنی گواهی این حقیقت است که پیشهوری، علیرغم ادعاهایی که در نطق رادیوییاش کرده بود، عملاً به شرایط پس از موافقت قوام-سادچیکف تن داد و ناگزیر، از روی اکراه، به گفتگو با هیئت فیروز در تبریز از سفارشهای مسکو و شخص استالین، پیروی کرده بود. پیشهوری در نامهاش، شوروی را به بیاعتبار ساختن فرقه متهم کرد و در مقابل، استالین به او توصیه کرد که واقعیتها را بپذیرد و دست از آرمانگرایی بردارد. استالین در پاسخ به پیشهوری، نامهٔ فوقمحرمانهای برای او نوشت:
رهبر شوروی استراتژی خود را برای پیشهوری بیان میکند:
هدف شوروی از اشغال ایران، ترساندن تهران برای فرمانبرداری و اطاعت بود.
در پائیز ۱۳۲۵ شمسی، قوام به بهانه امن کردن کشور برای برگزاری انتخابات، تصمیم به اعزام نیرو به آذربایجان گرفت؛ استالین در آخرین نامه خود به پیشهوری، دستور داد که از رؤیایی نظامی با نیروهای دولت بپرهیزد و اگرچه پیشهوری مردم را به مقابله و مقاومت فراخواند، ولی در بیشتر مناطق، مردم به پیشواز و حتی کمک ارتش رفتند. بنابر گزارشها، پیش از اینکه پای ارتش به تبریز برسد، مردم علیه فرقه بهپا خاستند و شماری از سران آن را اعدام کردند. روز ۲۱ آذر ۱۳۲۵، ارتش وارد تبریز شد و غائله آذربایجان خاتمه یافت. چندی بعد با دستگیری و اعدام قاضی محمد، غائله کردستان نیز پایان گرفت. پیشهوری و بسیاری از اعضای فرقه، گرچه شعار «مرگ هست، بازگشت نیست» سر داده بودند، لیکن به شوروی گریختند. چندی بعد، پیشهوری در یک سانحه جادهای، درگذشت. سانحهای که به اعتقاد برخی از مورخان، ساختگی بود.
مطابق شهادت افسران تودهای که در خدمت حکومت خودمختار بودهاند، نیروهای شوروی هنگام تخلیه ایران تمام توپها و تجهیزات سنگینی که به فرقهٔ دموکرات داده بود از آن پس گرفتند و در دست نیروهای فرقهٔ تفنگ و چند عدد مسلسل، دو یا سه توپ سبک قدیمی باقیمانده بود که هنگام تصرف پادگان تبریز به دست آورده بودند. شورویها با قطع کمک خود از فرقه، کمک استراتژیکی خود را هم از فرقه بریدند و به رهبران آن توصیه کردند که با حکومت مرکزی به هر صورت کنار بیاید، رفتوآمدهای پیشهوری و پادگان و دیگران به تهران برای همین منظور بود.
امّا قوام السلطنه از آغاز تمام آنها را به بازی گرفته بود و از این فرصت استفاده میکرد تا پایگاههای مردمی حزب توده و فرقهٔ دموکرات را سست و ضعیف سازد و دشمنان قسمخوردهای آنها را در آذربایجان و سراسر ایران قوی و مجهّز کند. در آن زمان قوام نخستوزیری بود که هر کار میخواست میکرد و به هیچکس پاسخگو نبود. نه مجلسی وجود داشت که از او بازخواست کند و نه شاه چنین قدرتی داشت. غیر از دستگاه حزب دموکرات ایران که خود قوام رهبر آن بود، قوام سازمان اطلاعاتی خصوصی درست کرده بود که عمال آن در سراسر ایران و به ویژه آذربایجان اخبار محرمانهای را در اختیارش میگذاشتند. شواهدی در دست است که بعضی از سران فرقه با قوام سر و سرّی داشتند. به احتمال قوی در داخل فرقه جاسوسان و خبرچینانی داشت.
افزون بر این در درون دو دستگیهایی وجود داشت. افسران فدایی یعنی آذربایجانی، افسران تودهای را برنمیتافتند و آنها را «فارس افسر لَر» (افسرهای فارسیزبان) مینامیدند. مهاجرهای که از باکو آمده بودند با تودهایهایی که از استانهای دیگر به آذربایجان رفته بودند بد رفتاری میکردند. این مهاجرها با مردم دیگر آذربایجان هم چون حاکم و محکوم رفتار مینمودند و موجب تنفر از آنها که از آغاز به علّت عرق ملّی و بیزاری مردم از جدایی سری به ایشان نظر خوشی نداشتند، میگردید و بر آن سخت میافزود.
شاه و دربار هم بیکار ننشسته بودند و در میان افسران ارشد و حتی میانی ارتش، آتش کینه را نسبت به اعضای فرقه و حزب توده برمیافروختند. شاه هم عاقلانه منتظر فرصت نشسته بود و خود را برای استفاده از امکانات مناسب آماده میکرد. طبیعی است که شاه هم هوادارانی در آذربایجان داشت که منتظر فرصت برای گرفتن انتقام و خونریزی بودند.
هنگامی که ارتش به سوی آذربایجان حرکت کرد دولت شوروی که نمیخواست در آن شرایط جهانی آتش جنگ در پیرامون مرزهایش افروخته شود و ضمناً اطمینان زیادی هم به قدرت نظامی و جنگی فرقه نداشت، به رهبران فرقه توصیه کرد از جنگ و مقاومت خودداری کنند و از در مدارا با دولت و ارتش اعزامی درآیند. پیشهوری که نمیتوانست چنین وضعی را تحمل کند استعفا داد و بیریا به جای او به رهبری فرقه منصوب شد. خبر استعفای پیشهوری و عزیمت او به خارج همراه با اخبار وحشتناکی از رفتار مخالفان فرقه در زنجان و میانه با فداییان و اعضای فرقه میرسید، ترس و هراس را در دلهای اینان به حد نهایت رساند و عزیمت آنان به سوی مرزهای شوروی آغاز شد. اینک فرصتی که عمال سر سپردهٔ قوام و شاه و دشمنان دیگر فرقهایها و به ویژه اراذل و اوباش و دزدان و غارتگران منتظر آن بودند فرا رسیده بود و پیش از آنکه پای سربازان ارتش به تبریز برسد سیل خونی در کوچههای آن جاری شد.
در آذر ۱۳۲۵ نیروهای نظامی شوروی از ایران خارج شدند که این امر یکی از بزرگترین عوامل تضعیف فرقه گردید. پس از خروج نیروهای شوروی از ایران و همچنین فشارهای دولتهای غربی، ارتش ایران و شورش مردم حکومت فرقه را برانداخت و بسیاری از رهبران و فعالان فرقه به شوروی گریختند.
بنابر گزارش کلنل پایبوس تا ورود نیروهای دولتی مردم حدود ۳۰۰ تن از اعضای فرقه دموکرات که بیشتر نیروهای مسلح حزب که از قفقاز به ایران آمده بودند را کشته بودهاند که با ورود ارتش این کشتارها متوقف شد. نشریه «آزادلیق یولوندا موبارزه» که وابسته به حزب دموکرات بود آمار کشته شدگان را با درج نام و مشخصات حدود ۴۰۰ نفر عنوان کرد.
سرنوشت اعضای اصلی فرقه پس از فروپاشی
سید جعفر پیشهوری (رهبر اصلی فرقه): پس از فرار به آذربایجان شوروی، در سانحه جادهای درگذشت.
دکتر سلامالله جاوید (وزیر داخله): او در ۲۸ آبان ۱۳۶۵ با زندگی وداع و بنا به وصیتش در قبرستان وادی رحمت تبریز به خاک سپرده شد. جاوید که هنگام تشکیل فرقه، استاندار آذربایجان بود، بهدلیل رابطه خوب با دولت مرکزی، هنگام ورود ارتش به تبریز دچار مشکل نشد، اما بعد در تهران او را به دو سال زندان محکوم کردند که با واسطهگری شاه دوباره به همان مناصب رسید. او از معدود سران فرقه بود که بهدلیل سیاستمداری جان سالم به در برد.
محمد بیریا (وزیر فرهنگ): او به شوروی فرار کرد و به مدت ۲۰ سال در سیبری، در تبعید بود. با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت که در سال ۱۳۶۲ به اتهام همراهی با حزب توده دستگیر شد. به مدت یک سال زندان بود و چند ماه پس از آزادی درگذشت.
جعفر کاویانی (وزیر جنگ): او که فرماندهی ارتش فرقه را در دست داشت، به شوروی فرار کرد.
صادق پادگان: وی دبیر کمیته اجرایی حزب توده در آذربایجان بود که پس از تشکیل فرقه به آن پیوست. پادگان مأمور جدایی کمیته ایالتی و ادغام آن با فرقه دموکرات بود. پس از رایزنیهای نهایی بین پیشهوری، پادگان و شبستری، پادگان به تهران رفت تا کمیته مرکزی حزب توده را از تصمیمی که گرفته شده آگاه کند. پادگان نقش مهمی در تشکیل فرقه داشت و از آنجا که این نقش محوری مورد اعتماد پیشهوری هم بود، پیش از ورود ارتش به تبریز از این شهر فرار کرد و راهی شوروی شد.
نصرتالله جهانشاهلو افشار (معاوناول حزب): در سال ۱۳۲۵ با فروپاشی حکومت فرقه آذربایجان به باکو میرود و در آنجا به پیشهوری میپیوندد. دکتر جهانشاهلو بیش از ۲۶ سال در شوروی (از آذر ماه سال ۱۳۲۵ ورود به شوروی تا سال ۱۳۵۱ خروج از شوروی) اقامت داشت.
ربیعالله کبیری (وزیر پست و تلگراف): او در جریان غائله آذربایجان، فرمانده فداییان در اشغال مراغه، میاندوآب، هشترود، چاراویماق و هولالو بود و در حکومت فرقه دموکرات آذربایجان وزارت راه، پست و تلگراف و تلفن را بهعهده داشت. پس از ورود ارتش مرکزی، موفق به فرار نشد. او سرانجام دستگیر، محاکمه و اعدام شد.
داداش تقیزاده (رهبر فرقه در مراغه): او پس از ورود ارتش به مراغه فرار کرد که بعدها دستگیر و تیرباران شد.
رضا رسولی (وزیر تجارت و اقتصاد): پس از ورود ارتش به آذربایجان، او با تصمیم قبلی، ماندن در تبریز را ترجیح میدهد و قریب دو سال در تبریز مخفی میشود و نهایتاً با وساطت و شفاعت تنی چند از آشنایان در هفتم آذرماه ۱۳۲۷ به تهران آمده، خود را به ستاد دادرسی ارتش معرفی میکند. وی پس از کش و قوسهای فراوان روانه زندان شده و در محاکمات اولیه به پنج سال حبس با اعمال شاقه محکوم میشود اما اوایل آذرماه ۱۳۲۸، مشمول عفو قرار گرفته، مجازات حبس وی اجرا نمیشود.
گاهشمار فرقه دموکرات آذر ۱۳۲۴ - آذر۱۳۲۵
اسناد
نامههای محرمانه شوروی
جمیل حسنلی در کتابش (آذربایجان ایران، آغاز جنگ سرد، ترجمه منصور صفوتی؛ فراز و فرود فرقه دموکرات آذربایجان، ترجمه منصور همامی) با استناد به انبوهی از اسناد محرمانه شوروی، ثابت میکند که هدف از تأسیس فرقه دموکرات آذربایجان، تأمین منافع و مطامع شوروی در ایران، بهویژه گرفتن امتیاز نفت شمال بود و طراح آن، استالین، باقراف و سازمانهای جاسوسی بودند.
اسناد ایالات متحده
گزارش وزارت امور خارجه آمریکا (۱۹۴۶ م) در مورد روابط سیاسی با ایران
متن گزارش وزارت امور خارجه آمریکا (۱۹۴۶ م) در مورد رابطه سیاسی با ایران
شاهدین عینی ایرانی
نخستین اثر، رازهای سر به مُهر: ناگفتههای وقایع آذربایجان است به همت حمید ملازاده، روزنامهنگار با سابقهٔ تبریز تدوین و تنظیم شدهاست و حاصل تلاشهای وی برای دستیابی به اسناد محرمانهٔ مربوط به تحولات آن دوره در فرارود ارس است. اثر دوم، بحران آذربایجان ۱۳۲۴–۱۳۲۵، خاطرات روزانه آیتالله عبدالله مجتهدی، روحانی مشهور تبریزی از آن وقایع است که به کوشش رسول جعفریان توسط مؤسسهٔ مطالعات معاصر ایران، در ۱۳۸۱ چاپ شدهاست. این کتاب، حاوی عکسها و تصاویر بسیار جالبی از دوران شخصیتها و رهبران این فرقه و نیروهای نظامی و غیرنظامی آن است. کتاب سوم، غائله آذربایجان است که توسط دکتر خانبابا بیانی است و توسط انتشارات زریاب به چاپ رسیده و انتشارات علمی، پخش آن را به عهده گرفتهاست.
عنایتالله رضا، که خود زمانی از اعضای این فرقه بوده، به ماهیت خائنانه این فرقه اذعان داشت.
ریچارد کاتم یکی از مأموران وقت سیا در ایران دربارهٔ فرقه دموکرات آذربایجان چنین مینویسند:
علی شبستری، رهبر حزب توده شاخه تبریز، بعدها گفت که پیشهوری فرمانی از روسها دریافت کرد که حزب دموکرات را ایجاد کند و دستنوشتههای پیشهوری نشان میدهد که او، حزب توده را منحل کرد و نام دموکرات را برگزید تا کسانی که جزب ایدئولوژی کمونیست نبودند را جذب کند.
در مورد انگلستان باید توجه داشت که این دولت نه تنها با خود مختاری آذربایجان مخالف نبود، بلکه هوادار جدی خود مختاری استانها در سراسر ایران بود و این طرح را به صورت نظارت سه جانبه استالین و روزولت پیشنهاد کرده و آنها هم اصولاً پذیرفته بودند، ولی در عمل با اشکالاتی مواجه شد و صورت نگرفت. افزون بر این انگلستان و شوروی یک توافق اصولی دیگر هم باهم کرده بودند که مبنای سیاست آنها در ایران در زمان جنگ و تا ده سال پس از آن قرار داشت و آن این بود که متقابلاً به منافع نفتی هم احترام گذارند یعنی شوروی از خرابکاری و لطمه زدن به شرکت نفت جنوب جلو گیرد و انگلیس هم به بهرهبرداری شوروی از نفت شمال کمک کند؛ بنابراین احتمال اینکه آنها مقدمات چنین یورشی را فراهم کرده باشند، بسیار بعید است. در حقیقت مقدمات این فروپاشی همان زمانی فراهم شد که قرارداد قوام-ساچیکف به امضا رسید یعنی قوام السلطنه متعهد شد به بهرهبرداری شوروی از نفت شمال ایران کمک کند و شوروی هم حاضر شد نیروی خود را از ایران بیرون برد.
به نظر کنسول انگلیس در تبریز، «در درون فرقه دو خط مشی مختلف، کمونیستی و ناسیونالیستی وجود داشت: اول نظر پیشهوری بود که خواهان «آذربایجان خود مختار در درون ایران بود». دومی خواستار جدایی کامل از ایران بود». کنسول وقت انگلیس بیان میکند که بر خلاف افکار رایج در میان اشخاص ضد فرقه به نظر میرسد که مسکو چارهای جز حمایت محدود از نهضت فرقه نداشت و برای کنترل کردن آن حتی تعداد زیادی از توده ایها را به پیوستن به فرقه تشویق میکند. دیگران نظر سیاسی انگلیس دال بر موافقت با تجزیه را-که بر خلاف نظر آمریکا بود - دلیل این نظر کنسول بریتانیا میدانند.
نصرتالله جهانشاهلو افشار (معاون اول جعفر پیشهوری) در خاطرات خود، پایان فرقه و برخورد مسئولین شوروی با پیشهوری را به این گونه تصویر میکند:
نصرتالله جهانشاه لو افشار در مورد غلام یحیی، که به عنوان رهبر فرقه در تبعید انتخاب شده بود چنین مینویسد:
در این زمان حکومت فرقه دموکرات آموزش به زبان فارسی را تضعیف کرد و زبان روسی را به عنوان زبان دوم معرفی کرد. حضور فرقه و دخالت بیگانگان و سیاسی شدن مسئله زبان تأثیراتی بر سیاست دولت مرکزی در رفتار با زبانهای محلی ایران گذاشت.
دکتر انور خامهای در مورد فرقه اینگونه اظهار نظر میکند:
هوشنگ صمدی (فرمانده گردان تکاوران دریایی بوشهر در نبرد خرمشهر) میگوید:
جستارهای وابسته
سید جعفر پیشهوری
حکومت ملی آذربایجان
رابرت روسو
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
فرقه دموکرات آذربایجان
اسناد فرقه دموکرات آذربایجان
سید جعفر پیشهوری: ایران و تمامیت ارضی آن آذربایجان و حقوق ملی مردم آن
ترجمهٔ نامهٔ پیشهوری به استالین
آذربایجان واحد خواب و خیال است!
سید جعفر پیشهوری: نظر ما درباره مسئله آذربایجان و ایران
سید جعفر پیشهوری: ایران و تمامیت ارضی آن آذربایجان و حقوق ملی مردم آن
کیوان حسینی، «انگیزه شوروی در ایران: نفت شمال یا تصاحب آذربایجان؟» در وبسایت رادیوفردا.
اعضای فرقه دموکرات آذربایجان
استان آذربایجان شرقی
ایران در سده ۲۰ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۹۴۵ (میلادی) در ایران
تاریخ آذربایجان
تاریخ اتحاد شوروی
تاریخ استان آذربایجان شرقی
تاریخ تبریز
تاریخ جمهوری آذربایجان
جنگ سرد
حزبها در ایران
حزبهای ایران در دوران پهلوی (۱۳۵۷–۱۳۲۰)
حزبهای بنیانگذاریشده در ۱۹۴۵ (میلادی)
حزبهای سیاسی اقلیت
حزبهای قومی
حزبهای کمونیست ایران
حزبهای منحلشده در ایران
روابط ایران و اتحاد شوروی
جبهه مؤتلف احزاب آزادیخواه |
7774 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87 | اسکندریه | اسکندریه (به عربی: الإسکندریة، به یونانی: Αλεξάνδρεια، به قبطی: Rakotə) شهر بندری مهم و دومین شهر بزرگ مصر است. نام شهر از نام اسکندر مقدونی گرفته شدهاست که پس از فتوحاتش دستور ساخت این شهر را داده بود. در دوره بطلمیوسیان پایتخت بود و بزرگترین شهر جهان یونانی شناخته میشد.
امروزه جمعیت این شهر ۴ تا ۵ میلیون نفر است و دومین شهر بزرگ مصر و پنجمین بندر بزرگ آن بشمار میآید. کتابخانه اسکندریه از کتابخانههای معروف جهان است.
اسکندریه همچنین بخاطر لولههای گاز و نفتی که از سوئز به آن ارتباط دارد منطقه صنعتی مهمی بشمار میآید.
جستارهای وابسته
کتابخانه جدید اسکندریه
کتابخانه قدیم اسکندریه
منابع
مشارکتکنندگان ویکیپدیا، "Alexandria"، ویکیپدیای انگلیسی، دانشنامهٔ آزاد. (نسخهٔ ۲۲ اوت ۲۰۰۶).
بنیانگذاریها در سده ۴ (پیش از میلاد) در آفریقا
بنیانگذاریهای دهه ۳۳۰ (پیش از میلاد)
پایتختهای پیشین
جوامع تاریخی یهودیت
شهرها و شهرکهای امپراتوری روم در مصر
شهرها و شهرکهای بندری مدیترانهای در مصر
شهرهای باستانی
شهرهای بنیانگذاریشده توسط اسکندر کبیر
شهرهای راه ابریشم
شهرهای مصر
محوطههای باستانشناختی در مصر
محوطههای باستانشناختی یونان باستان در مصر
مراکز استانهای در مصر
مناطق شهری بر پایه کشور مصر
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در سده ۴ (پیش از میلاد)
مناطق مسکونی در استان اسکندریه
مناطق مسکونی ساحلی در مصر |
7775 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A8%DB%8C | دبی | دُبِی یا دوبِی (به عربی: دبي) پرجمعیتترین شهر امارات متحده عربی و مرکز امارت دبی، پرجمعیتترین امارت از هفت امارت این کشور است.
اولین اشارههای تاریخی در دبی از سال ۱۰۹۵ میلادی ثبت شدهاست و اولین نشانههای شهرسازی در دبی به سال ۱۷۹۹ برمیگردد. دبی در سال ۱۸۳۳ به دست شیخ مکتوم بن بطی بن سهیل آل مکتوم بهطور رسمی به عنوان یک شهر بنیان نهاده شد. جایگاه جغرافیایی مهم این شهر، باعث شد تا در قرن بیستم به یک بندر مهم تبدیل شود. در سال ۱۹۶۶ و با کشف نفت در دبی، دبی و کشور قطر تصمیم به راهاندازی یک واحد پولی جدید به اسم «مجلس نقد قطر و دبی»، به جای «روپیهٔ خلیج» قبل از این پول رایج بود گرفتند. کشف نفت منجر شد تا کارگران خارجی برای کار در این شهر به سرعت به آن نقل مکان کنند بهطوریکه در مدت بسیار کوتاهی ۳۰۰ درصد به جمعیت آن افزوده شد و آن را به یکی از منابع مهم جهانی نفت تبدیل کرد. دبی جدید از زمانی که بریتانیا آن را در سال ۱۹۷۱ ترک کرد شروع به شکل گرفتن کرد. در این زمان، دبی به همراه ابوظبی و ۴ شیخنشین دیگر کشور امارات متحده عربی را پایهگذاری کردند. یک سال بعد شیخنشین رأسالخیمه به کشور امارات پیوست اما قطر و بحرین تصمیم گرفتند که هرکدام یک کشور خودکفا باشند. در سال ۱۹۷۳ درهم امارات به عنوان واحد پولی رسمی امارات معرفی شد و به این ترتیب دبی و قطر اتحادیهٔ پولی بین خود را منحل کردند. در سال ۱۹۷۹ در یکی از محلههای دبی با اسم جبل علی یک منطقهٔ آزاد تجاری ساخته شد که به شرکتهای خارجی اجازه واردات و صادرات بدون محدودیت را میداد. با شروع جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۰ سرمایهداران و تاجران پولها و داراییهای خود را از این شهر خارج کردند که باعث شد اوضاع اقتصادی این شهر برای مدتی بحرانی بشود اما با دگرگونی فضای سیاسی، دوباره رونق خود را به دست آورد.
امروزه دبی به عنوان یک شهر جهانی و بازرگانی موفق و مهم در منطقه جای خود را پیدا کردهاست. اقتصاد دبی با صنعت نفت شروع به رشد کرد و با صنعت سیاحت و توریست آن را تحکم بخشید بیشتر درآمد دبی از منطقه آزاد جبل علی، فروش ملک به شهروندان خارجی در مناطق آزاد، اعطای اقامت، صدور دوباره کالا، ترانزیت مسافر و کالا و همچنین قسمت بزرگی نیز از گردشگری و دیگر خدمات مالی و بازرگانی تأمین میشود. دبی به تازگی توجه جهانیان را از راه ساخت و سازهای بزرگ و همینطور رویدادهای تفریحی و ورزشی هیجانانگیز به خود جلب کردهاست.
در سالهای پایانی دههٔ ۲۰۰۰ میلادی به خاطر بحرانهای مالی گسترده در جهان، ساخت و ساز املاک در دبی برای مدت ۳ سال با دشواری جدی روبهرو شد. هر چند دبی توانست بنا بر یک برنامه تدریجی و مداوم خود را بهبود بخشد.
در سال ۲۰۱۲ دبی ۲۲مین شهر گرانقیمت جهان و گرانقیمتترین شهر خاورمیانه معرفی شد.
در سال ۲۰۱۳، مقامات دبی توانستند حق برگزاری اکسپو را به دست آورند که این رویداد مهم را در اکسپو ۲۰۲۰ برگزار کردند. این اولین بار بود که یک شهر از خاورمیانه توانست میزبانی این نمایشگاه بزرگ جهانی را بهدستآورد.
ریشهٔ نام
در دههٔ ۱۸۲۰ میلادی، دبی توسط مورخان بریتانیایی «الوصل» نامیده میشد. به دلیل سنتهای شفاهی منطقه، تعداد کمی پرونده مربوط به فرهنگ تاریخی و افسانهای دبی وجود دارد که به صورت نوشته درآمدهاست. به همین دلیل ریشههای واژهٔ دبی در منابع عربی بسیار مورد مناقشه قرار دارد. به گفتهٔ فدل هندهال (Fedel Handhal)، محقق تاریخ و فرهنگ امارات متحده عربی، کلمهٔ دبی ممکن است از کلمهٔ «دَبا» تشکیل شده باشد که اشارهای به جریان آهستهٔ رودخانهٔ قدیمی این شهر با نام خور است. همچنین احمد محمد عبید شاعر و محقق نیز میگوید که ریشهٔ کلمهٔ دبی، دَبا است اما منظور از دبا نوعی ملخ بودهاست.
تاریخچه
دبی تا قبل از سال ۱۸۳۳ میلادی دهکدهای از توابع مشایخ ابوظبی بود، در سال ۱۸۳۳ شیخ مکتوم بن بطی آل مکتوم به همراه ۸۰۰ نفر از خویشاوندان و وابستگان و همراهان خود، از امارت ابوظبی به این دهکده کوچیدند و از آن تاریخ دوران حکمرانی قبیلهٔ آل مکتوم و تأسیس شیخنشین دبی آغاز شد. پیش از این تاریخ، دبی یک روستای کوچک بیش نبود و هیچ امتیازی نسبت به سایر روستاهای اطراف خود نداشت.
نسبت قبیلهٔ آل مکتوم به قبیلهٔ آل بوفلاسه یکی از فروع قبائل بزرگ (بنی یاس) میرسد. اصل نام این قبیله از نام «فلاسة» (خواهر فلاح بن هلال الیاسی جد آل نهیان) حکام امارت ابوظبی گرفته شدهاست. تاریخ نویسان چنین نوشتهاند که «فلاسة» (خواهر فلاح آل نهیان) به ازدواج پسر عموی خود (راشد بن عامر بن هلال الیاسی) درآمد و صاحب چند پسر شد که به (الرواشد) معروف شدند. از آنجاییکه «فلاسة آل نهیان» شخصیت برجستهای بین عشیرهٔ خود بود و از نفوذی قوی برخوردار بود، فرزندانش نام آل بوفلاسه برخود گرفتند و به قبیلهٔ «آل بوفلاسه» مشهور شدند، نسب به نام مادرشان فلاسة آل نهیان. قبیلهٔ بنی یاس از چند قبیلهٔ بزرگ تشکیل یافته بود و به نام «حلف بنی یاس» (پیمان بنی یاس) معروف بود؛ که بیشتر آنان از قبیلهٔ «فضاعه» نوادگان و عموزادگان یاس بودند، که جد مستقیم «آل نهیان» و «آل مکتوم» است. قبیلهٔ بنی یاس از نفوذ و تمیز خاصی در منطقه برخوردار بودند، و در قیام اتحاد دولت امارات متحده عربی نقش مهمی داشتند.
حکومت قطر و دبی و مکران
بر خلاف اکثر امیر نشین های امارات، حکومت این شهر با حکومت قطر در سال ۱۹۶۶ میلادی سکهای مشترک زدند که به نام
« مجلس نقد قطر و دبی» معروف بود، این «سکه» تا قبل از قیام دولت اتحاد امارات در این دوکشور رایج بودهاست.
دبی بندری گردشی با جاذبههای مدرن و بعضی جاذبههای تاریخی و طبیعی است. حاکم این امارت، شیخ محمد بن راشد است و نایب حاکم شیخ حمدان بن راشد است.
شاید شهر دبی مهمترین شهر امارات باشد. بعد از امارت ابوظبی، پایتخت سیاسی کشور امارات متحده عربی، دبی پایتخت تجارتی امارات بهشمار میآید.
از جاذبههای این شهر: بازار طلا، جزایر مصنوعی و اماکن تاریخی است.
فرمانروایان آل مکتوم حکام امارت دبی
شیخنشین دبی توسط خانوادهٔ «آل مکتوم» تأسیس شد و تا به امروز نیز این خانواده بر آن حکومت میکنند. زنجیره مستقیم فرمانروایان آل مکتوم و مؤسسان امارت دبی عبارتند از:
مکتوم بن بطی آل مکتوم (۱۸۳۳–۱۸۵۲)
سعید بن بطی آل مکتوم (۱۸۵۲–۱۸۵۹)
حشر بن مکتوم آل مکتوم (۱۸۵۹–۱۸۸۶)
راشد بن مکتوم آل مکتوم (۱۸۸۶–۱۸۹۴)
مکتوم بن حشر آل مکتوم (۱۸۹۴–۱۹۰۶)
بطی بن سهیل آل مکتوم (۱۹۰۶–۱۹۱۲)
سعید بن مکتوم آل مکتوم (۱۹۱۲–۱۹۲۹)
راشد بن سعید آل مکتوم (۱۹۵۸–۱۹۹۰)
مکتوم بن راشد آل مکتوم (۱۹۹۰–۲۰۰۶)
محمد بن راشد آل مکتوم (۲۰۰۶ – تا امروز)
دبی مدرن با تلاش شیخ راشد بن سعید آل مکتوم (سالهای حکومت: ۱۹۵۸–۱۹۹۰) شکل گرفت. در طی این سالیان دبی به صورت یک مرکز داد و ستد برای ایران و هند و اینک به صورت پل ارتباطی داد و ستد در میان آفریقا و آسیای شرقی میانه درآمدهاست. در سالهای جاری دبی به یک مکان مطمئن برای سرمایهگذاری تبدیل شدهاست.
دبی در واقع در سال ۱۹۹۰ فقط یک اسکله ی خراب شده بود که در طی ۱۳ سال پیشرفت بهینه ای داشت که باعث افزایش جمعیت آن شد . دبی در واقع درسال ۱۹۹۰ میلادی یک روستاه و یک مرکز شهرستان به حساب می آمد.
جغرافیا
بیشتر پایتختها و شهرهای مهم دارای پرواز مستقیم به دبی هستند. بیش از ۸۰ خط هوایی به فرودگاه بینالمللی دبی میرود و از آنجا برمیگردد که موجب شده یکی از پرترددترین فرودگاههای دنیا شود.
طول خط ساحلی دبی ۶۴ کیلومتر است.
آبوهوا
دبی دارای آب و هوا بسیار گرم و مرطوب است. دبی در فصل تابستان بسیار گرم، پر باد و مرطوب است و بهطور میانگین دارای دمایی در حدود ۴۰ درجهٔ سانتیگراد (۱۰۴ درجهٔ فارنهایت) در روز و ۳۰ درجهٔ سانتیگراد (۸۶ درجهٔ فارنهایت) در شب است. همچنین در اغلب روزهای سال آسمانی آفتابی مشاهده میشود.
دبی در فصل زمستان نیز گرم است و بهطور میانگین دارای دمای ۲۳ درجهٔ سانتیگراد (۷۳ درجهٔ فارنهایت) در روز و ۱۴ درجهٔ سانتیگراد (۵۷ درجهٔ فارنهایت) در شب است.
میانگین بارش در دبی ۸۸٫۶ میلیمتر (۳٫۴۹ اینچ) در سال است.
نوع حکومت و سیاست
دولت دبی در چهارچوب سلطنت مشروطه عمل میکند و از سال ۱۸۳۳ میلادی (۱۲۱۲ هجری شمسی) توسط خاندان آل مکتوم اداره میشود. شیخ محمد آل مکتوم حاکم فعلی شیخنشین دبی است. او نایب رئیس پادشاه امارات متحده عربی، نخستوزیر و رئیس مجلس وزیران امارات متحده عربی نیز است.
شهرداری دبی (به عربی: ) در سال ۱۹۵۴ میلادی و توسط حاکم وقت آن زمان، راشد بن سعید آل مکتوم برای برنامهریزی، خدمات شهری و نگهداری از امکانات محلی تأسیس شد. ریاست شهرداری دبی در حال حاضر در دست حمدان بن راشد آل مکتوم، نایب رئیس دبی است که بر کار سازمانهایی از قبیل وزارت راه، برنامهریزی و بررسی و محیط زیست و وزارت بهداشت و دارایی نظارت دارد. همچنین شهرداری دبی مسئول بهداشت شهر و زیرساختهای فاضلاب نیز است.
نیروی پلیس دبی در سال ۱۹۵۶ و در نایف تأسیس شد تا به اجرای قانون بپردازد. این نیرو تحت فرمان مستقیم شیخ محمد آل مکتوم، حاکم فعلی شیخنشین دبی است.
شیخنشینهای دبی و راس الخیمه تنها شهرهایی در کشور امارات هستند که دستگاه قضایی آنها با دستگاه قضایی فدرال کشور امارات مطابقت ندارد.
جمعیت
بر اساس سرشماری انجام شد توسط مرکز آمار دبی، جمعیت این شیخنشین تا سال ۲۰۰۹ میلادی ۱٬۷۷۱٬۰۰۰ بودهاست. مساحت شهر دبی ۴۹۷٫۱ مایل مربع (۱٬۲۸۷٫۴ کیلومتر مربع) است و تراکم جمعیت بیش از ۴۰۸٫۱۸ بر کیلومتر مربع است که این مقدار بیش از ۸ برابر کل کشور است. دبی اولین شهر گرانقیمت در منطقه، و بیستمین شهر گرانقیمت جهان است.
سبک معماری
دبی دارای سبکهای مختلفی از معماریهای جهان است. اما بسیاری از تفاسیر مدرن معماری اسلامی را میتوان در این شهر پیدا کرد. دبی نه تنها در نوآوری و ساختوساز اسلامی در بین جهان عرب رتبهٔ اول را دارد بلکه به صورت بینالمللی هم در ردههای بالای ساخت و ساز قرار دارد.
ساخت و ساز در دبی خیلی سریعتر از کشورهای غربی پیش میرود و علتش این است که نیروی کار ارزانی از آسیا در اختیار گرفتهاست.
یکی از مهمترین علل پیشرفت در ساخت و ساز این است که دبی در حال متنوع ساختن اقتصادش است. در واقع دبی نمیخواهد به درآمد نفت که تصور میشود تا سال ۲۰۲۵ تمام شود، تکیه کند. از جمله اقداماتی که دبی را برجسته کرده، ساخت بلندترین برج جهان با ارتفاع ۸۲۸ متر و ساخت جزایر مصنوعی جهان و جزایر نخلی است.
رودخانهٔ خور دبی شهر دبی را به ۲ بخش دیره و بر دبی تقسیم کردهاست. ۴ پل از روی خور و یک تونل به نام نفق الشندقه که از زیر آب میگذرد این ۲ قسمت را به هم مربوط میکنند. (دیره در شرق (راست) و بر دبی در غرب (چپ) قرار دارند)(توضیح:طبق نقشه جغرافیایی دیره در شمال و بر دبی در جنوب دبی قرار گرفتهاست، به احتمال قوی نگارنده این مطلب حین نگارش بر روی یکی از پلهای مذکور و رو به دریا ایستاده بوده)
دیره محلی بازاری، سنتی و قدیمی و کارگری است. اما بخش بر دبی محلی است که مسئولین دبی قصد دارند از آن شهری مدرن با بافت مدرن درست کنند. خیابان شیخ زاید با ساختمانهای مجلل و بلند، پایین شهر جدید دبی شدهاست و بزرگترین برج دنیا را در خود جای دادهاست.
بالای شهر دبی، ساحل کناری جمیرا خواهد بود با انواع ویلاهای مجلل چندین میلیون دلاری و پالمهایی که در دل خلیج فارس پی ریزی و بنا شده.
حدود ۵۰ درصد سرمایهٔ وارد شده در سالهای اخیر به دبی از طریق بخش املاک بوده، بهطوریکه متقاضیان با خرید خانهها و آپارتمانها به صورت هوایی و ۹۹ ساله، صاحب امتیاز اقامت خواهند شد. قبلاً اختیار خانه بدون اجاره کردن آن برای بیگانهتباران امکانپذیر نبود.
جزیرههای نخل سه مجمعالجزایر ساخت بشر است که در شهر دبی، امارات متحده عربی در آبهای خلیج فارس قرار دارد. این سه جزیره که به شمایل یک درخت نخل هستند، نخل جمیرا، نخل دیره و نخل جبل علی نام دارند. کاربرد این جزایر مسکونی، سرگرمی و تجاری است.
شهر آسمانخراشها
از زمانی که امارات متحده عربی شروع به توسعه اقتصادی کردهاست، سرمایهگذاران بسیاری را به سمت خود جذب کرده که این شهر را به یکی از قطبهای اقتصادی مهم منطقه و جهان تبدیل کردهاست. دبی، چند مورد از شاخصترین آسمانخراشهای جهان را دارد که بهواسطهٔ آن، معماری پیشگام خود را به نمایش گذاشتهاست. دبی با ۳۹۵ آسمانخراش، چهارمین شهر جهان از نظر سازهها و ساختمانهای بلند است.
ترابری
کنترل حمل و نقل در دبی توسط «سازمان جادهها و حمل و نقل» انجام میشود. در سال ۲۰۰۹ توسط سازمان آمار شهرداری دبی گزارش شد که حدود ۱٬۰۲۱٬۸۸۰ خودرو در این شهر وجود دارد. آمار در سال ۲۰۱۰ نشان داد که تنها ۶ درصد از ساکنان این شهر از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده میکنند. این در حالی است که دولت دبی به شدت در حال سرمایهگذاری بر روی زیرساختهای حمل و نقل عمومی در سطح شهر است. اما با این وجود تعداد خودروهای شخصی اضافه شده در هر سال کاهش نمییابد. این پدیده بروز ترافیکهای سنگین در دبی را سبب شدهاست.
هوایی
فرودگاه بینالمللی دبی (یاتا: DXB؛ ایکائو: OMDB) مرکز اصلی هواپیمایی امارات یا پرواز امارات است. هواپیمایی امارات نام خطوط هوایی رسمی دولت دبی است که در حال حاضر به ۱۱۱ شهر در ۶۲ کشور از ۶ قاره جهان بهطور مستقیم پرواز دارد. پرواز امارات از سمت سازمان بینالمللی حمل و نقل هوایی به عنوان «برترین شرکت هواپیمایی سال ۲۰۱۱» انتخاب شدهاست. این فرودگاه هماکنون ۱۲اُمین فرودگاه شلوغ جهان از لحاظ تعداد مسافران است. همچنین ۵اُمین فرودگاه شلوغ جهان از لحاظ تعداد مسافران بینالمللی است. علاوهبر آن این فرودگاه با حمل ۱٬۹۳۷ میلیون تن محموله و بار، ۸اُمین فرودگاه شلوغ باری جهان در سال ۲۰۰۹ بودهاست. در همان سال ۲۰۰۹ نیز ۴۴اُمین فرودگاه شلوغ جهان بر پایهٔ تردد هواپیما بودهاست.
رتبهٔ این فرودگاه از نظر شلوغی در جهان در سالهای گذشته به قرار زیر است:
بر پایه تعداد مسافران: این فرودگاه تا قبل سال ۲۰۰۷ در فهرست ۳۰ فرودگاه شلوغ جهان نبودهاست. در سال ۲۰۰۷ رتبهٔ ۲۷ و در سال ۲۰۰۸ رتبهٔ ۲۰ و در سال ۲۰۰۹ رتبهٔ ۱۵ و در سال ۲۰۱۰ رتبهٔ ۱۳ و در سال ۲۰۱۱ رتبهٔ ۱۲ را بدست آورد.
بر پایه تعداد مسافران بینالمللی: در سال ۲۰۰۵ رتبهٔ ۱۱ و در سال ۲۰۰۶ رتبهٔ ۱۰ و در سال ۲۰۰۸ رتبهٔ ۶ و در سال ۲۰۱۰ رتبهٔ ۵ را بدست آورد.
بر پایه حمل بار و محموله: در سال ۲۰۰۲ رتبهٔ ۲۱، در ۲۰۰۳، ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ رتبهٔ ۱۸، در ۲۰۰۶ رتبهٔ ۱۷، در ۲۰۰۷ رتبهٔ ۱۳، در ۲۰۰۸ رتبهٔ ۱۱ و در ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ رتبهٔ ۸ را به دست آورد.
فرودگاه مکران دارای ۳ ترمینال لوکس است که پروازهای شرکتهای خارجی از ترمینال ۱ و ۲ و پروازهای هواپیمایی امارات از ترمینال ۳ صورت میپذیرد. ترمینال ۳ فرودگاه دبی بزرگترین ساختمان جهان از نظر مساحت است. مساحت این ترمینال ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ مترمربع است. فرودگاه بینالمللی دبی دارای یک مرکز خرید به نام «دوتی فیری» (به معنی معاف از گمرک) نیز است. این فرودگاه جوایز بسیاری به خاطر طراحی و سرویس عالیاش بردهاست.
به جزء فرودگاه بینالمللی دبی، یک فرودگاه دیگر با نام فرودگاه بینالمللی آل مکتوم (یاتا: DWC؛ ایکائو: OMDW) در منطقهٔ جبل علی دبی ساخته شدهاست، که ساخت آن از سال ۲۰۰۴ آغاز شد و در سال ۲۰۱۰ اولین فاز آن افتتاح شد. فاز اول این فرودگاه جدید، ظرفیت حمل بیش از ۲۵۰٬۰۰۰ تن بار و جابجایی ۵ میلیون مسافر در سال را دارد. علاوهبر آن یک باند مخصوص برای هواپیمایی ایرباس آ-۳۸۰ (Airbus A380) را دارد.
در صورت ساخت کامل فرودگاه آل مکتوم، این فرودگاه با ۵ باند فرود و ۴ ترمینال، بزرگترین فرودگاه جهان میشود که خواهد توانست بیش از ۱۶۰ میلیون مسافر و ۱۲ میلیون تن محموله را در سال جابهجا کند. انتظار میرود که این فرودگاه در سال ۲۰۱۷ به صورت کامل بهرهبرداری شود.
زمینی
پنج راه اصلی دبی را به شهرهای دیگر کشور امارات متصل میکند: آزادراه شیخ زاید، آزادراه امارات، بزرگراه دبی-حتا، آزادراه دبی-الهباب، آزادراه عود میثا. علاوهبر این ۵ بزرگراه اصلی، چند بزرگراه دیگر نیز مناطق مختلف دبی را به هم متصل میکند.
بخش غربی و شرقی دبی نیز توسط ۴ پل با نامهای ال مکتوم، قرهود، بیزنس بی و پل شناور و ۱ تونل با نام شندغه وصل میشود.
مطابق آمار، اتوبوس شهری دبی در سال ۲۰۰۸ در ۱۴۰ مسیر خدمترسانی کردهاست و ۱۰۹ میلیون نفر را در همان سال جابهجا کردهاست. در پایان سال ۲۰۱۰ میلادی، ۲٬۱۰۰ اتوبوس در شهر دبی در حال خدمترسانی بودند. ایستگاههای اتوبوس در دبی دارای تهویهٔ مطبوع و کولر گازی هستند و همین امر باعث تشویق ساکنان به استفاده از اتوبوس شهری به جای خودروی شخصی شدهاست.
دبی دارای یک خطوط تاکسیرانی بسیار گسترده نیز است که بیشتر حمل و نقل این شهر توسط آن انجام میشود. این تاکسیها به رنگ کِرِم هستند. بیش از ۳ هزار تاکسی در شیخنشین دبی وجود دارد که هر روز بهطور متوسط ۱۹۲٬۰۰۰ سفر انجام میدهند و ۳۸۵٬۰۰۰ مسافر را جابهجا میکنند. در سال ۲۰۰۹ میلادی، تاکسی دبی بیش از ۷۰ میلیون سفر انجام داد و به حدود ۱۴۰ میلیون مسافر خدماترسانی کرد.
خطوط مترو
پروژهٔ ۳٫۹۸ میلیارد دلاری مترو دبی در حال حاضر بهرهبرداری شدهاست اما هنوز بخشهایی کوچکی از آن در دست ساخت است. افتتاح کامل خط قرمز و خط سبز این مترو در سال ۲۰۱۰ بود. مترو دبی ارزانترین شبکهٔ مترو جهان، بعد از متروی تهران در ایران است.
خط سبز این مترو، منطقهٔ الراشدیه را به مرکز شهر و خط قرمز آن، فرودگاه بینالمللی دبی را به جبل علی متصل میکند. راهاندازی خط آبی (۲۰۱۱) و خط بنفش (۲۰۱۲) نیز در دست ساخت است. مترو دبی دارای ۴۷ ایستگاه است که ۳۷ ایستگاه آن روی زمین و ۱۰ ایستگاه آن در زیر زمین است.
مترو دبی اولین شبکهٔ خطوط مترو شهری است که در شبه جزیره عربستان ساخته شدهاست.
مونوریل پالم جمیرا یک خطوط مونوریل است که در جزیرهٔ مصنوعی پالم جمیرا قرار دارد. این مونوریل، جزیرهٔ پالم جمیرا را به سرزمین اصلی دبی متصل میکند و به خط قرمز مترو دبی ختم میشود. این مونوریل در ۳۰ آوریل ۲۰۰۹ افتتاح شد.
دریایی
دبی دارای دو بندر اصلی است: بندر راشد و بندر جبل علی. بندر جبل علی بزرگترین بندرگاه ساخته شده به دست انسان، بزرگترین بندر خاورمیانه و ۷اُمین بندر شلوغ جهان است.
یکی از روشهای سنتی که میتوان از بر دبی به دیره رفت، استفاده از قایقهایی مرسوم به عَبرَه است که در رودخانهٔ دبی با نام «خور» موجود است.
همچنین اتوبوسهای دریایی نیز در این رودخانه فعالیت میکند.
فرهنگ
دبی در حال غنیساختن فرهنگش است با ساخت دهکده فرهنگی دبی که شامل موزههای هنری و کتابخانهها و مدارس رقص و موزیک، فروشگاه کتابهای کمیاب و فضاهای باز برای تفریح و استراحت است.
دبی دارای چندین سالن تئاتر است از جمله اپرای دبی که میزبان بسیاری از کارهای هنری و تولیدات کشورهای غربی و نیز هنرمندان اماراتی است.
جشنواره بینالمللی فیلم دبی، جشنوارهای است که هر ساله در این شهر برگزار شده و ستارههای سینما را از سراسر جهان جذب میکند.
گردشگری
گردشگری یکی از استراتژیهای مهم امیرنشین دبی برای سرازیری دلار به امارات متحده است. گردشگری دبی بیشتر بر خرید است اگر چه جذابیتهای مدرن و تاریخی نیز دارد.
در سال ۲۰۰۷ میلادی شهر دبی ۸اُمین شهر پربازدید جهان بود. انتظار میرود که در سال ۲۰۱۵ میلادی، ۱۵ میلیون گردشگر به دبی سفر کند.
دبی مشهورترین شیخنشین در میان شیخنشینهای هفتگانه کشور امارات متحده عربی است. دبی از دیگر امارتهای امارات متحده عربی جدا و متمایز است زیرا درآمد نفت تنها ۶٪ از تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد و درآمد اصلی آن از منطقه آزاد جبل علی و گردشگری است.
شهر دبی با دیگر شهرهای کشور امارات متفاوت است و بخش زیادی از درآمد آن توسط صنعت گردشگری تأمین میشود.
دبی به «پایتخت خرید خاورمیانه» مشهور است و به تنهایی بیش از ۷۰ مرکز خرید بزرگ (شامل دبی مال، بزرگترین مرکز خرید جهان) را در خود جای دادهاست.
جشنواره خرید دبی
این فستیوال هر ساله به مدت یک ماه از ژانویه شروع میشود. این فستیوال کل دبی را به یک مرکز خرید تبدیل میکند.
علاوه بر آن، این فستیوال دربرگیرنده برنامههای موسیقی، نمایشگاههای هنری و رقص محلی است.
گردشگری فرهنگی
برای بازدیدکنندگان دبی، فرهنگ بعد از خرید در درجه دوم جذابیت قرار دارد. مناظری از فرهنگ قدیم دبی درحالیکه این فرهنگ تحت سلطه سرعت سریع پیشرفت اقتصادی شده میتواند در مناطق اطراف نهرها دیده شود.
ساختمانهای اطراف نهر نشانگر یک شهر قدیمی است.
دهکده غوص (قریة الغوص) و دهکده میراثی (قریة التراث)، ماهیگیری و یافتن مروارید را به نمایش میگذارد. از دیگر جاذبهها میتوان به خانه شیخ سعید المکتوم،
موزه دبی و منطقهٔ بستکیه و روستای حتی اشاره کرد.
تاریخ این روستا به دو تا سه هزار سال قبل برمیگردد و شامل ۳۰ ساختمان است و در ۱۱۰ کیلومتری جنوبی شهر دبی در قلب کوههای حتی و در امتداد رشتهٔ کوه حجر واقع شدهاست.
موزه دبی در سال ۱۹۷۱ به منظور نمایش سبک زندگی سنتی دبی ایجاد شد و شامل عتیقهجات و مصنوعاتی است که از آفریقا و کشورهای آسیایی از طریق تجارت به دبی وارد شدهاند.
مسجد شندغه نیز ۲۰۰ سال قدمت دارد.
مناطق گوناگون
منطقهٔ صنعتی دبی جبل علی نام دارد که از کشورهای زیادی از جمله چین و تایوان و تایلند در آن برای تولید به عنوان منطقهٔ کاملاً آزاد در آن جمع شدهاند.
منطقهٔ آموزشی دبی در غرب و دورترین نقطهٔ بر دبی قرار دارد. اسم این شهر «شهرک دانش» است. همینطور دبی دارای دانشگاه نسبتاً معروفی به اسم دانشگاه آمریکایی است که در نزدیکی شهر دانش قرار دارد.
شهر اینترنتی و شهر رسانه هم در انتهای خیابان ساحلی جُمیرا و پس از عبور از برج عرب قرار گرفتهاند.
بستکیه. یکی از مناطق مهم و تاریخی این شهر است.
بزرگترین مرکز خرید دنبالهدار دبی به نام مرکز تجاری تفریحی دبی است. همچنین ساختمان دیگری که برنامهریزی شده تا دبی را به یک منطقه مرکزی تجاری تبدیل کند، خلیج تجاری است. جایی که زمانیکه تمام شود، حدود ۵۰۰ آسمان خراش را در حوالی منطقه الحاقی دستساز Dubai Creek به نمایش میگذارد.
بر دبی:
بر دبی توسط پیش آمدگی خلیج فارس به داخل خشکی که مشابه رودخانهاست و خور نامیده میشود به دو قسمت تقسیم شدهاست، قسمت غربی این تقسیم که قسمت قدیمی تر شهر است بر دبی نامیده میشود، اما قسمت شرقی آن دیره نامیده میشود.
پارکهای مهم شهر دبی
دبی بوستانهای فراوانی دارد که نام مهمترین آنها در الگوی زیر است.
پارکهای آبی شهر دبی عبارتاند از:
وایلد وادی
لیجر لاند
آکواونچر
پارک زانا
پارک آبی آتلانتیس
مرکز خرید
دبیمال، یکی از معروفترین و پرطرفدارترین مراکز خرید آسیا است. در سال ۲۰۱۲ دبی مال با حدود ۶۵ میلیون نفر بازدیدکننده، شلوغترین مرکز خرید و تفریح جهان بودهاست.
دبی مال
مرکز خرید ابن بطوطه
امارات مال
مرکز خرید دبی مارینا مال
دیره سیتی سنتر
دبی فستیوال سیتی
مرکز خرید میردف
مرکز خرید مرکاتو
بازارها
بازارهای سنتی معروف دبی عبارتاند از:
بازار مرشد.
نایف.
سبخه. یکی از قدیمیترین بازارهای دبی است.
تخته (الصنادق).
بازار طلای دبی.
بازار الرأس.
بازار بندر طالب.
بازار جمیرا
بازار تیس
بازار بلوشستان
بازار مدینة الجمیرا
بازار ریف مال
بازار نایف
بازار مرشد
ورزش
فوتبال و کریکت، محبوبترین ورزشهای شهر دبی است. دبی دارای ۶ تیم فوتبال با نامهای الوصل، الشباب، الاهلی، النصر، دبی سی.اس. سی، حتی است. باشگاه الوصل بعد از باشگاه العین، پرافتخارترین تیم در لیگ فوتبال امارات متحده عربی است. بازی کریکت نیز توسط قشر بزرگی از ساکنان دبی همانند هندیها، سریلانکاییها، بلوچها، بنگلادشیها، انگلستانیها، استرالیاییها و آفریقای جنوبیها دنبال میشود.
در سال ۲۰۰۵ انجمن بینالمللی کریکت، مقر خود را از شهر لندن به دبی تغییر داد.
در ماه فوریه، جشنواره یک هفتهای گلف در دبی برگزار میشود. در ماه مارس، مسابقات اسبدوانی و در ماه نوامبر هر سال مسابقات راگبی هفت نفره برگزار میشود.
مسابقهٔ اسبسواری دبی را جام جهانی دبی مینامند که هر ساله در حال برگزاری است و شرکتکنندگان بینالمللی برای شرکت در آن به این شهر میآیند.
دیگو مارادونا به عنوان سفیر افتخاری ورزش دبی فعالیت میکرد.
مسابقات گرندپریکس رالی و تنیس نیز در دبی برگزار میشود که از سراسر جهان به دیدن آن میآیند.
میزبانی بازیهای المپیک
امارات یک بار به عنوان میزبان المپیک ۲۰۲۰ نامزد شد ولی انصراف داد. امارات با افزایش امکانات ورزشی این کشور به دنبال ارائه درخواست میزبانی بازیهای المپیک است. حاکم دبی برای المپیک ۲۰۲۴ نیز حامی دریافت میزبانی است.
هنر و فرهنگ
در سالهای اخیر دبی، دومین شهر بزرگ امارات متحده عربی به یکی از پیشتازان فرهنگی در خاورمیانه تبدیل شده و به گالریهای خود در زمینه هنرهای معاصر و اثرگذار میبالد. هدف این راهنمای جدید، معرفی استادان هنر مدرن و معاصر خاورمیانهای و همچنین هنرمندان جوان و نوظهور بینالمللی است. رفتن به سینما در دبی خیلی محبوب است. از فیلم و سینما در دبی استقبال زیادی میشود و از هنرمندان نیز دعوت به عمل میآید. جشنواره فیلم دبی نیز به صورت فعال کار خود را ادامه میدهد. مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح و سیریانا از فیلمهای مطرح فیلمبرداری شده در دبی هستند.
نگارخانه
پانویس
فهرست منابع
دکتر:عبدالله، مرسی، محمد ( الامارات العربیة و جیرانها ) دارالقلم: کویت، چاپ اول، انتشار سال ۱۹۸۱ میلادی. به (عربی)
الشیخ، عارف، اسماء من الخلیج، چاپ اول، چاپخانه البیان، دبی: تاریخ انتشار ۱۹۸۲ میلادی.
دکتر: المجد، کمال، احمد، (دولة الامارات العربیة المتحدة، دراسة مسحیة شاملة) . ، شرکه المصریة للطباعة والنشر: قاهره، چاپ اول، انتشار سال ۱۹۷۸ میلادی.
دکتر: فاطمه، الصایغ، (الامارات العربیة المتحدة من قبیلة الی الدولة) . انتشار مرکز الخلیج للکتب ۱۹۹۷ میلادی.
محمدیان، کوخردی، محمد، “ (الإمارات عبر التاریخ) “، ج۱. سال انتشار ۲۰۰۸ میلادی به (عربی).
دکتر:ادوارد، هندرسون، “ (ذکریات عن دولة الإمارات و سلطنة عمان) “، چاپ موتیف آیت للنشر، مطبعة راشد، عجمان ۱۹۸۸ میلادی.
ثیسجر، ویلفرد. ملقب به مبارک بن لندن، (الرمال العربیة) ، منشورات موتیف آیت للنشر چاپ وانتشار سال ۱۹۹۱ میلادی به (عربی).
پیوند به بیرون
دبی.امارات – The Official Portal of Dubai Government
www.dm.gov.ae – Dubai Municipality website
دبی
بنیانگذاریها در سده ۱۸ (میلادی) در آسیا
خلیج فارس
شهرهای بندری در شبهجزیره عربستان
مقالههای دارای ویدئو
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در سده ۱۸ (میلادی)
مناطق مسکونی ساحلی در امارات متحده عربی |
7776 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%B9%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%86 | امارت عجمان | عجمان (به عربی: عجمان) یکی از امارتهای هفتگانهٔ امارات متحده عربی است.
جغرافیا
امارت عجمان کوچکترین امیرنشین امارات متحده عربی است که بین امارت شارجه و امارت امالقوین محصور شده و در ۵۱ ـ ۶۰ طول شرقی و در ۲۲ ـ ۲۶ درجه عرض شمالی از نصفالنهار مبدأ واقع شدهاست. مساحت امارت عجمان در حدود ۲۵۹ کیلومتر مربع است و در حدود ۰/۳۳ درصد از خاک کشور امارات متحده عربی را در بر میگیرد. عجمان کوچکترین امارت از امارات هفتگانهٔ امارات متحده عربی است. طول ساحل آن ۱۶ کیلومتر است. این امیرنشین دو قطعهٔ جدا و دور افتاده به نامهای «مصفوت» و «منامه» دارد.
محدودهٔ عَجمان
محدودهٔ امارت عجمان: از شمال خلیج فارس، از جنوب ام القیوین، رأسالخیمه، و از شمال وشمال غرب شارجه و بعد از ارجه دبی، از شرق به ذید و فجیره محدود میشود.
وجه تسمیه
وجه تسمیه: عَجمان از آنجاست که در سده دهم هجری قمری شاخهای از قبیله بزرگ «العجمان» از بادیه نجد در شبهجزیره عربستان به این منطقه مهاجرت کردند و قبیله العجمان از سلاله نشوان بن مرزوق بن علی بن هشام المرزوقی از بطن یام هستند. نام منطقه پس از ورود قبیله «العجمان» به این منطقه (عجمان) گذاشته شد. قبل از ورود قبیله العجمان، منطقه خالی از سکنه بودهاست. شاخهٔ دیگری از همین قبیله (العجمان) به سر پرستی راشد بن نشوان به بر فارس رسیدند و در مغویه مستقر شدند ومدتها مناطق گستردهای از شیبکوه شیبکوه رازیر نفوذ داشتهاند. ازمشهورترین حکمرانان قبیله العجمان در بر فارس شیخ سلطان المرزوقی بود که آثار کاخ بزرگ او که به (قلعه شیخ سلطان) مشهور است در مغویه باقی است.
روستای مصفوت از توابع امارت عجمان است.
این روستا در حدود ۱۱۰ کیلومتر از امارت عجمان فاصله دارد و در وسط خاک سلطنت عمان قرار دارد، اما از طرف جنوب به روستای حتا متصل شدهاست که از توابع امارت دبی است و خود روستای حتا نیز در خاک عمان محصور شدهاست.
روستای منامه در شمال شرقی امارت عجمان واقع شدهاست و در حدود ۸۰ کیلومتر از امارت عجمان فاصله دارد، این روستا بین خاک راسالخیمه و خاک فجیره محصور شدهاست.
حاکم امارت عجمان شیخ حمید بن راشد النعیمی ویکی از اعضاء هفتگانه مجلس ملی اتحادی است.
او یکی از نوههای قبیله العجمان است.
مناطق گوناگون
مصفوت
منامه
الحلیو
مزیرع
الحمیدیه
النعیمیه
الزهراء
المویهات
الجرف
الصبیغه
البستان
الرمیلة
النعیمیة
الکرامة
الراشدیة
مشیرف
السوان
الصناعیة القدیمة
الصناعیة الجدیدة
کوهها و درهها
جبل دفتا
جبل لیشن
جبل الأبیض
درههای مفصوت عبارتانداز :
وادی غلفا
وادی الصوامر
وادی مصفوت
وادی الخنفریة
وادی الضفدع
وادی الصبیغة
وادی الاشیخرة
نگارخانه
منابع
حاتم، محمد بن غریب، تاریخ عرب شبه جزیره، چاپ قاهره: دارالعرب للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۹۹۷ میلادی.
الشیخ، عارف، اسماء من الخلیج ، چاپ اول، چابخانه البیان، دبی: تاریخ انتشار ۱۹۸۲ میلادی.
دکتر: زاهیه، وهبة، (شُبه الجَزیرَة العَربیَة) دارالنهضة العربیة للطباعة والنشر، چاپ و انتشار سال ۱۹۷۷ میلادی.
ثیسجر، ویلفرد. ملقب به مبارک بن لندن، (الرمال العربیة) ، منشورات موتیف ایت للنشر چاپ وانتشار سال ۱۹۹۱ میلادی به (عربی).
دکتر:ادوارد، هندرسون، “ (ذکریات عن دولة الإمارات و سلطنة عمان) “، چاپ موتیف ایت للنشر، مطبعة راشد، عجمان ۱۹۸۸ میلادی.
عجمان
امیرنشینهای امارات متحده عربی
جغرافیای امارات متحده عربی
خلیج فارس
شهرهای امارات متحده عربی
مناطق مسکونی ساحلی در امارات متحده عربی
مناطق مسکونی در عجمان |
7777 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D9%81%D8%AC%DB%8C%D8%B1%D9%87 | امارت فجیره | فجیره (به عربی: الفجیرة) یکی از امارت های و شیخنشینهای هفتگانهٔ امارات متحده عربی است.
تاریخ
در سال 1952، امارت فجیره معاهداتی را با بریتانیا امضا کرد و عملا آخرین اماراتی بود که به معاهده ساحل آشتی پیوست. دولت بریتانیا که پس از بیش از پنجاه سال از به رسمیت شناختن این امارت خودداری کرده بود، در نهایت تنها به دلیل اینکه شرکت اکتشاف نفت Petroleum Concessions Limited (PCL) نیاز به امضای حق امتیاز با یک حاکم رسمی داشت آن را به رسمیت شناخت. در 2 دسامبر 1971، امارات فجیره به امارات متحده عربی پیوست.
جغرافیا
شهر فجیره در قسمت شرقی شبهجزیرهٔ واقع شدهاست، از سمت مغرب رأسالخیمه و شارجه، و از سمت جنوب به کلباء محدود میگردد، و در ساحل دریای عمان قرار دارد بهطول ۷۰ کیلومتر ابتداء از روستای اوصله تا نهایت دبا در شمال که نهایت حدود فجیرهاست در ساحل دریای عمان… فجیره یکی از مناطق مهم و تاریخی و باستانی امارات متحدهٔ عربی در این امارت واقع است، روستای مورد نظر «بدیه» به عربی «البدیة» نام دارد، در این روستا مسجدی با شکل بسیار عجیب وجود دارد، باستانشناسان تاریخ بنای این مسجد به ۵۰۰ سال پیش پیشبینی کردهاند، این مسجد تاریخی به نام «مسجد بدیه» معروف است. قلعهٔ اوحله یکی از آثار مهم تاریخی این شهر است. فجیره پیش از به وجود آمدن کشور امارات تحت کنترل حکام بشاگرد (خورشید بن حسین ) بودهاست.
فجیره بندری مهم نیز دارد. در سال ۲۰۱۰ میلادی، بیش از ۱۲ هزار کشتی عبوری از تنگهٔ هرمز، برای سوختگیری به بندر فجیره، که ۴۰ مایل با مسیر تردد کشتیها فاصله دارد، گسیل میشدند.
نام
«فجیره» یعنی «تَفَجُر الیَنابیع» بهمعنای جایی که چشمهای آب جاری است، و چون در کوههای اطراف این منطقه چند چشمهٔ آب روان جاری است منطقه فجیره نامگذاری کردهاند. حاکم امارت فجیره شیخ حمد بن محمد الشرقی و یکی از اعضاء هفتگانه مجلس ملی اتحادی هستند.
شهرها وروستاهای فجیره
دبا الفجیره.
مربح.
السیجی.
قدفع.
البدیة
طویین
الطیبة
مسافی الفجیره.
البثنة
صفد
العقة
فرفار
یبسا.
وادیها
وادی حام.
وادی مسافی.
وادی الطویان.
آبشار وریعه
وادی زکت.
وادی دلم.
وادی سیجی.
وادی حیل.
بازار جمعه.
آثار باستانی
مسجد بدیه
قلعه اوحله.
قلعه بثنه.
قلعه فجیره.
پانویس
فهرست منابع و مآخذ
دکتر:عبدالله، مرسی، محمد الامارات العربیة وجیرانها دارالقلم: کویت، چاپ اول، انتشار سال ۱۹۸۱ میلادی. (به عربی).
الشیخ، عارف، اسماء من الخلیج، چاپ اول، چاپخانه البیان، دبی: تاریخ انتشار ۱۹۸۲ میلادی.
دکتر: زاهیه، وهبة، (شُبه الجَزیرَة العَربیَة) دارالنهضة العربیة للطباعة والنشر، چاپ و انتشار سال ۱۹۷۷ میلادی.
ثیسجر، ویلفرد. ملقب به مبارک بن لندن، (الرمال العربیة) ، منشورات موتیف آیت للنشر چاپ وانتشار سال ۱۹۹۱ میلادی به (عربی).
رحمة، عبدالرحمن، عبدالله، «(الإمارات فی ذاکرة أبنائها)»، جلد دوم. چاپ القراءة للجمیع للنشر والتوزیع، ابوظبی:، انتشار سال ۱۹۹۰ میلادی.
امیرنشینهای امارات متحده عربی
جغرافیای امارات متحده عربی
دریای عمان
شهرهای امارات متحده عربی
مناطق مسکونی ساحلی در امارات متحده عربی
مناطق مسکونی در فجیره |
7778 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%B1%D8%A3%D8%B3%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%AE%DB%8C%D9%85%D9%87 | امارت رأسالخیمه | رأسالخیمه یکی از شهرها و شیخنشینهای هفتگانهٔ امارات متحده عربی است.
جغرافیا
رأس الخیمه در ساحل خلیج فارس قرار دارد و طول ساحل آن ۶۴ کیلومتر است؛ و از سمت جنوب و شمالشرقی سلطنت عمان قرار دارد، طول داخل رأسالخیمه ۱۲۸ کیلومتر و مجموعه مساحت آن ۱٬۶۸۴ کیلومتر مربع میباشد. از سمت مغرب سهل ساحلی، و اما قسمت شمال صخری و کوهستانی است و این رشتهکوه در نزدیکی دهستان شعم به آبهای خلیج فارس میپیوندد؛ و شعم منطقهای حاصلخیز و زراعتی است. یک زبان آبی، شهر رأسالخیمه را به دو قسمت نموده است؛ قسمت غربی این لسان آبی بنام رأسالخیمه معروف است، اما قسمت شرقی این لسان از چند منطقه تشکیل یافتهاست.
نام قدیم رأسالخیمه جلفار بوده است.
مناطق و روستاهای توابع رأس الخیمه
شعم.
الرمس.
العربی.
النخیل.
الحدیبة.
المعیرض.
المعمورة.
خور الخویر.
خت.
جزیرة الحمراء.
دقداقه.
الحویلات.
الخران.
صفنی.
شوکه.
المنیعی.
مسافی
صخیبر.
ظیت.
جلفار
آثار باستانی
آثار حصن الزباء (قصر الزباء).
قبرستان و آثار شهرتاریخی جلفار.
قلعه ضایه.
قلعه رأس الخیمه (موزه ملی).
منطقه تاریخی شمل.
وادیها
وادی البیح.
وادی الغاف.
عین خت
کوهها
کوه جیص
گردشگاه عین خت در ۳۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر رأس الخیمه واقع شدهاست، سرچشمه آب معدنی (آبگرم) در شمال روستای عین خت قرار دارد، هرساله صدها نفر برای درمان بیماریهای پوستی و روماتیسم به این آبگرم رو میآورند.
حاکم امارت رأس الخیمة شیخ سعود بن صقر القاسمی ویکی از اعضاء هفتگانه مجلس ملی اتحادی هستند؛ ولی عهد و نائب حاکم شیخ محمد بن سعود بن صقر القاسمی هستند.
حمله به رأسالخیمه
در سال ۱۸۰۹ میلادی حکومت بمبئی دستهای از افراد نیروی دریایی را به این ناحیه اعزام داشت تا با همکاری حکمران مسقط به مهاجمان دریازن یورش ببرند. این نیرو در حملهٔ اول خود رأسالخیمه یعنی مرکز دریا زنان را ویران کرد و چون این نقطه مرکز عمدهٔ مقاومت دزدان دریایی بود عمل آنها تأثیر قابل ملاحظهای در قلع و قمع و تفرقهٔ دریازنان باقی گذاشت بهخصوص که توانستند بندر لنگه را نیز از دست آنان خارج سازند و آن را به ویرانی بکشانند.
این اقدامات موقتاً سبب ناامیدی و وحشت دزدان شد ولی اگر ادامه پیدا نمیکرد اثر آن منتفی میگردید، بنابراین لازم بود در نخستین فرصت ممکن گوشمالی سختتری به آنها داده شود، به همین جهت در سال ۱۸۱۶ مجدداً مراکز دریازنان مورد حمله قرار گرفت و رأسالخیمه برای بار دیگر ویران شد و سایر پایگاههای آنها به صورت مخروبهای درآمد.
منابع
دکتر:عبدالله، مرسی، محمد الامارات العربیة وجیرانها دارالقلم: کویت، چاپ اول، انتشار سال ۱۹۸۱ میلادی. (به عربی).
الشیخ، عارف، اسماء من الخلیج، چاپ اول، چاپخانه البیان، دبی: تاریخ انتشار ۱۹۸۲ میلادی.
دکتر: زاهیه، وهبة، (شُبه الجَزیرَة العَربیَة) دارالنهضة العربیة للطباعة والنشر، چاپ و انتشار سال ۱۹۷۷ میلادی.
ثیسجر، ویلفرد. ملقب به مبارک بن لندن، (الرمال العربیة) ، منشورات موتیف آیت للنشر چاپ وانتشار سال ۱۹۹۱ میلادی به (عربی).
دکتر:ادوارد، هندرسون، “ (ذکریات عن دولة الإمارات و سلطنة عمان) “، چاپ موتیف آیت للنشر، مطبعة راشد، عجمان ۱۹۸۸ میلادی.
رأسالخیمه
اجتناب از مالیات
امیرنشینهای امارات متحده عربی
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۶۹ (میلادی)
جغرافیای امارات متحده عربی
شهرهای امارات متحده عربی
مناطق مسکونی در رأسالخیمه
مناطق مسکونی ساحلی در امارات متحده عربی
بنیانگذاریهای ۱۸۶۹ (میلادی) در آسیا |
7779 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%82%DB%8C%D9%88%DB%8C%D9%86 | امارت امالقیوین | اُمالقیْویْن (به عربی: أُمُّالقَیْوَیْن) یکی از شهرها و شیخنشینهای هفتگانهٔ امارات متحدهٔ عربی است.
حاکم امارت اُمالقیوین، شیخ سعود بن راشد بن أحمد المعلا و یکی از اعضای هفتگانهٔ مجلس ملی اتحادی هستند.
جغرافیا
امالقیوین در ساحل خلیج فارس واقع میباشد بهطول ۲۴ کیلومتر، از غرب امارت عجمان و از سمت شرق به امارت رأس الخیمه محدود میگردد. اما پهنای خاک امالقیوین در داخل صحرا تا حدود ۳۲ کیلومتر است. مساحت کلی امارت امالقیوین ۷۷۷ کیلومتر مربع میباشد.
چند منطقهٔ آباد از توابع امارت امالقیوین هست که عبارتاند از: فلج المعلا در ۵۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر امالقیوین واقع شدهاست، و جزیرهٔ السینیة در یک کیلومتری شمالشرقی امالقیوین قرار دارد، مساحت این جزیره ۹۰ کیلومتر مربع میباشد.
تاریخچه
شیخ مجید المعلی، سردودمان خاندان امیران المعلی از قبیله العالی در سال ۱۷۷۲ شیخنشین امالقیوین را بنیاد نهاد.
جمعیت
طبق آمار سال ۲۰۰۰ میلادی جمعیت امالقیوین ۶۲ هزار نفر پیش بینی شدهاست. آب زیر زمینی امالقیوین شور است بنا براین آب آشامدنی در گذشته از شارجه تأمین میشدهاست، اما حالا مدت چند سال است که از فلج المعلا به وسیله لوله کشی آب بهامالقیوین رساندهاند.
مناطق توابع امالقیوین
فلج المعلا.
جزیره السینیه.
الراشدیه
الراعفة
السلمة
الدرر
سویحات
تل الأبرق
الرملة
اللبسة
الفاصلة
الراشدیة
بیاتة
العذیب
خور البیضا
السرة
مهذب
کابر
جزیرة الأکعاب
جزیرة الغلة
نگارخانه
</center>
</center>
منابع
دکتر:عبدالله، مرسی، محمد الامارات العربیة وجیرانها دارالقلم: کویت، چاب اول، انتشار سال ۱۹۸۱ میلادی. (به عربی).
الشیخ، عارف، اسماء من الخلیج، چاپ اول، چابخانه البیان، دبی: تاریخ انتشار ۱۹۸۲ میلادی.
ویکیپدیای انگلیسی.
دکتر: زاهیه، وهبة، (شُبه الجَزیرَة العَربیَة) دارالنهضة العربیة للطباعة والنشر، چاپ و انتشار سال ۱۹۷۷ میلادی.
ثیسجر، ویلفرد. ملقب به مبارک بن لندن، (الرمال العربیة) ، منشورات موتیف آیت للنشر چاپ وانتشار سال ۱۹۹۱ میلادی به (عربی).
دکتر:ادوارد، هندرسون، “ (ذکریات عن دولة الإمارات و سلطنة عمان) “، چاپ موتیف آیت للنشر، مطبعة راشد، عجمان ۱۹۸۸ میلادی.
امیرنشینهای امارات متحده عربی
امالقوین
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۷۷۵ (میلادی)
شهرهای امارات متحده عربی
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در ۱۷۷۵ (میلادی)
مناطق مسکونی در امارات متحده عربی
مناطق مسکونی در امالقوین
مناطق مسکونی ساحلی در امارات متحده عربی |
7784 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%81%E2%80%8C%D8%A8%DB%8C%D9%86%DB%8C | کفبینی | کَفبینی گونهای طالعبینی است که افرادی ادعا میکنند با استفاده از آن میتوانند با دیدن خطهای کف دست کسی، از سرنوشت، آینده، گذشته و اخلاق شخص آگاهی یابند.
در نظر بسیاری از پژوهشگران دانشگاهی این عقیدهای خرافی است.
به کسی که کارش کفبینی است کفبین میگویند.
از نظر کف بینان، خطوط کف دست راست و چپ با هم متفاوتند و هرکدام معنای خاص خودش را دارد.
منابع
تاریخ ستارهبینی
خرافات
ستارهبینی
فالگیری
فرهنگ کولی
طالعبینی
دست |
7785 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%A6%D9%88 | بیلبائو | بیلبائو شهری است در شمال اسپانیا. این شهر بزرگترین شهر سرزمین باسک و پایتخت استان بیسکای با ۳۵۳٬۹۵۰ نفر (۲۰۰۶) جمعیت و ۴۱٫۳ کیلومترمربع مساحت است. یکی از موزههای گوگنهایم در این شهر قرار دارد. بنای این موزه که فرانک گری آن را طرح کرده از دیدنیترین کارهای معماری قرن بیستم است
مترو
متروی بیلبائو در سال ۱۹۹۵ تأسیس شده و هماکنون دارای ۲ خط و ۴۰ ایستگاه میباشد.
بیلبائو
بنیانگذاریهای ۱۳۰۰ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۳۰۰ (میلادی) در اروپا
شبکه شهرهای خلاق یونسکو
شهرداریها در بیسکای
شهرستانهای اسپانیا
شهرهای اسپانیا
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در دهه ۱۳۰۰ (میلادی)
مناطق مسکونی در استان بیسکای
مناطق مسکونی ساحلی در اسپانیا |
7786 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%20%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DA%A9%20%28%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82%D9%87%20%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1%29 | سرزمین باسک (منطقه خودمختار) | باسک بخشی است خودمختار، در دامنه کوههای پیرنه غربی، در کشور اسپانیا قرار دارد.
این ناحیه سرزمین تاریخی مردم باسک است.
جمعیت
تقریباً نیمی از ۲٬۱۵۵٬۵۴۶ نفر از ساکنان منطقه خودمختار باسک در بیلبائو بزرگ زندگی میکنند، ۲۸٫۲٪ جمعیت باسک در خارج از این منطقه متولد شدهاست.
سیاست
استقلالطلبی
در روز یکشنبه ۱۰ ژوئن ۲۰۱۸، ۱۷۵ هزار نفر از ساکنان باسک و سیاستمداران منطقه باسک و کاتالونیا با ساختن زنجیره انسانی بطول ۲۰۲ کیلومتر از شهر سن سباستین در شمال باسک تا روبروی پارلمان منطقه در شهر بیتوریا، مرکز باسک خواستار برگزاری رایگیری استقلال در این منطقه شدند.
جستارهای وابسته
باسکی (زبان)
گروه ملی باسک
اتا
تقسیمات
این بخش از سه استان تشکیل شدهاست که عبارتند از:
استان آلابا
استان بیسکای
استان گیپوسکوا
منابع
پیوند به بیرون
Basque Government
José Aranda Aznar, “La mezcla del pueblo vasco”, en Empiria: Revista de metodología de ciencias sociales, ISSN 1139-5737, Nº 1, 1998, págs. 121-180.
اسپانیای سبز
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۷۹ (میلادی)
باسکها
دومین سطح کد جغرافیایی اتحادیه اروپا
منطقههای اروپا دارای زبانهای رسمی چندگانه
بخشهای خودمختار اسپانیا |
7787 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DA%AF%D9%88%D8%B3%D8%A7 | ساراگوسا | ساراگوسا یا ساراگوزا (، تلفظ: ) مرکز استان ساراگوسا و بخش خودمختار آراگون در کشور اسپانیا است که در کرانهٔ رودخانهٔ ایبرو قرار دارد.
در ۱ ژانویهٔ ۲۰۲۱ میلادی، جمعیت این شهر ۶۷۵٬۳۰۱ نفر بود، و مساحت دارد.
این شهر ۲۷مین شهر پرجمعیت در اتحادیهٔ اروپا است و منطقهٔ کلانشهری آن در سال ۲۰۰۶، جمعیت آن ۷۸۳٬۷۶۳ نفر بودهاست که در حدود ۵۰ درصد جمعیت منطقهٔ آراگون را شامل میشود. ساراگوسا در ارتفاع بالاتر از سطح دریا قرار دارد.
ساراگوسا میزبان اکسپو ۲۰۰۸ در تابستان ۲۰۰۸، نمایشگاه جهانی دربارهٔ آب و توسعهٔ پایدار بود. این شهر همچنین نامزد پایتخت فرهنگی اروپا در سال ۲۰۱۲ بود.
این شهر بهخاطر فولکلور، غذاهای محلی و مکانهای شاخصی مانند کلیسای جامع، کلیسای لا سئو، و کاخ الجعفریه مشهور است که این بناها در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارند.
جستارهای وابسته
تاج آراگون
پیوند به بیرون
شورای شهر ساراگوسا
وبگاه رسمی هیئت گردشگری ساراگوسا
آراگون
شهرها و شهرکهای امپراتوری روم در اسپانیا |
7788 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%DB%8C%D9%84 | سویل | سِویل یا سویا (به اسپانیایی: Seville; مرکز بخش خودمختار اندلس و استان سِویل در کشور اسپانیا و بزرگترین شهر آن و چهارمین شهر بزرگ اسپانیا است. این شهر در پایین دست رودخانه گوادالکیبیر، در جنوب غربی شبهجزیره ایبریا واقع شدهاست.
سویل در سال ۲۰۲۱ دارای جمعیت شهری حدود ۶۸۵۰۰۰ نفر و جمعیت کلانشهری حدود ۱٫۵ میلیون نفر بودهاست که آن را به بزرگترین شهر اندلس، چهارمین شهر بزرگ اسپانیا و بیست و ششمین شهر پرجمعیت اتحادیه اروپا تبدیل میکند. شهر قدیمی آن، با مساحت ۴ کیلومتر مربع (۲ مایل مربع)، شامل سه سایت میراث جهانی یونسکو است: مجموعه کاخ آلکازار، کلیسای جامع و آرشیو عمومی بومیان آمریکا. بندر سویل، واقع در حدود ۸۰ کیلومتری (۵۰ مایلی) اقیانوس اطلس، تنها بندر رودخانه ای در اسپانیا است.
از جاذبههای گردشگری آن کلیسای جامع سویا است.
پایتخت اندلس دارای دمای گرم در تابستان است و حداکثر دمای روزانه بهطور معمول بالای ۳۵ درجه سانتیگراد (۹۵ درجه فارنهایت) در ژوئیه و اوت است.
تاریخچه
سویل تقریباً ۲۲۰۰ سال قدمت دارد. گذر تمدنهای مختلف که در رشد آن مؤثر بوده و این شهر را با شخصیتی متمایز و یک مرکز تاریخی بزرگ و به خوبی حفظ کردهاست.
دورههای اولیه
در اسطورهها بنیانگذار شهر هرکول (هراکلس) است که معمولاً با نام ملقرت خدای فنیقی شناخته میشود، که اسطوره میگوید از طریق تنگه جبل الطارق به اقیانوس اطلس رفت و مناطق تجاری را در مکانهای کنونی کادیس و سویل تأسیس کرد.
سویل به عنوان شهر رومی فنیقی (هیسپال) تأسیس شد. این شهر از زمان رومیان به هیسپال و بعدها به هیسپالیس معروف بود. هیسپالیس به یکی از بازارهای بزرگ و مراکز صنعتی هیسپانیا تبدیل شده بود.
سدههای میانه
پس از فتح اندلس توسط مسلمانان ظاهراً به دست موسی بن نصیر در سال ۷۱۱ سویل بهنام اِشْبیلیّه (Ishbīliya) شناخته شد، پس از فروپاشی خلافت قرطبه در اوایل قرن یازدهم، به مرکز تایفای مستقل سویل تبدیل شد. بعدها توسط خلافتهای مرابطون و موحدون اداره شد.
در قرن سیزدهم تسخیر خلافت اسلامی توسط مسیحیان رخ داد، فردیناند سوم سویل را در سال ۱۲۴۷ محاصره کرد. محاصره دریایی هم برای جلوگیری از امداد رسانی به شهر انجام شد.[۳۷] شهر در ۲۳ نوامبر 1248 پس از پانزده ماه محاصره تسلیم شد. در شرایط تسلیم، اخراج جمعیت مطرح شده بود و منابع معاصر نیز ظاهراً تأیید میکنند که حرکت تودهای از مردم به خارج از سویل واقعاً رخ دادهاست. در سال ۱۲۴۸ به تاج کاستیا پیوست.
در سال ۱۳۹۱ پس از قتلعام و پوگروم، که گمان میرود توسط اسقف شماس فرانت مارتینز تحریک شده باشد، تمام کنیسههای سویل به کلیسا تبدیل شدند. زمین و مغازههای محله یهودیان (که در باریو سانتا کروز امروزی قرار داشتند) توسط کلیسا تصاحب شد. بسیاری از یهودیان در جریان قتلعام کشته شدند، اگرچه اکثر آنها مجبور به تغییر مذهب یا آنوسی شدند. اولین دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا در سال ۱۴۷۸ در سویل تشکیل شد. وظیفه اصلی آن این بود که اطمینان حاصل شود که همه مسیحیان اسمی واقعاً مانند یک مسیحی رفتار میکنند و آنچه یهودیت میخواهد را در خفا انجام نمیدهند.
در قرن شانزدهم به دنبال اکتشافات کریستف کلمب، سویل به دلیل نقش دروازه تجارت بین اقیانوس اطلس امپراتوری اسپانیا که از خانه قرارداد (Casa de Contratación) اداره میشد، به یکی از بزرگترین شهرهای اروپای غربی تبدیل شد.
«عصر طلایی توسعه» در سویل آغاز شد، زیرا تنها بندری بود که اعطای انحصار سلطنتی را برای تجارت با مستعمرات رو به رشد اسپانیا در قاره آمریکا و سرازیر شدن ثروت از آنها به دست آورد.
از آنجایی که تنها کشتیهای بادبانی که از بندر سویل خارج میشدند و به آن بازمیگشتند میتوانستند با آمریکای اسپانیایی تجارت کنند، بازرگانان از اروپا و سایر مراکز تجاری برای خرید کالاهای تجاری جهان جدید نیاز داشتند به سویا بروند. جمعیت شهر به بیش از صد هزار نفر افزایش یافت.
سویل در قرن هفدهم، همزمان با دوره باروک، نمایانگر درخشانترین شکوفایی فرهنگ شهر بود. سپس نزول تدریجی اقتصادی و جمعیتی آغاز شد، زیرا گلآلودگی در رودخانهٔ گوادالکیبیر، انحصار تجاری را مجبور به نقل مکان به بندر نزدیک کادیس کرد. طاعون بزرگ سویل هم در سال ۱۶۴۹، که با طغیان بیش از حد گوادالکیبیر تشدید شد، جمعیت این شهر را تقریباً به نصف کاهش داد که تا اوایل قرن ۱۹ به حالت پیشین برنگشت.
= دوران مدرن
سویل در قرن بیستم شاهد مصیبتهای جنگ داخلی اسپانیا، نقاط عطف فرهنگی تعیینکننده مانند نمایشگاه ایبرو-آمریکایی در سال ۱۹۲۹ و اکسپو ۹۲ و انتخاب شهر به عنوان پایتخت جامعه خودمختار اندلس بود.
بیش از هر شهر دیگری در اروپا در سویل اپرا ساخته شدهاست. در سال ۲۰۱۲، یک مطالعهٔ کارشناسی به این نتیجه رسید که تعداد کل اپراهایی که در سویل اجرا میشود ۱۵۳ مورد است. از جمله آهنگسازانی که عاشق این شهر شدهاند میتوان به بتهوون (فیدلیو)، موتسارت (عروسی فیگارو و دون ژوان)، روسینی (آرایشگر سویل)، دونیزتی (لا محبوب) و بیزه (کارمن) اشاره کرد.
آب و هوا
سویل دارای آب و هوای مدیترانهای است (سامانه طبقهبندی اقلیمی کوپن Csa)، تابستانهای بسیار گرم، خشک و زمستانهای معتدل با بارندگی متوسط. میانگین سالانه سویل ۱۹٫۲ درجه سانتیگراد (۶۷ درجه فارنهایت) است. میانگین دمای سالانه ۲۵٫۴ درجه سانتی گراد (۷۸ درجه فارنهایت) در روز و ۱۳٫۰ درجه سانتی گراد (۵۵ درجه فارنهایت) در شب است. استان سویل در قسمت پایینی درهٔ گوادالکیبیر واقع شدهاست که اغلب به عنوان «ماهی سرخ کردنی اسپانیا» شناخته میشود، زیرا گرمترین شهرهای کشور را در خود دارد.
سویا گرمترین شهر در قاره اروپا است و دمای بالای ۴۰ درجه سانتیگراد (۱۰۴ درجه فارنهایت) در تابستان غیر معمول نیست. زمستانها معتدل هستند: دسامبر و ژانویه خنکترین ماهها هستند.
میانگین ساعات آفتابی در سویا تقریباً ۳۰۰۰ در سال است. میزان بارندگی از ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیمتر (۱۹٫۷ تا ۲۳٫۶ اینچ) متغیر است و حدود ۵۰ روز بارانی در سال با بارانهای سیل آسا مکرر وجود دارد. دسامبر مرطوبترین ماه با میانگین بارندگی ۹۹ میلیمتر (۳٫۹ اینچ) است.
نگارخانه
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
استان سبیا
سویا (شهر)
شبکه شهرهای خلاق یونسکو
شهرداریهای استان سویا
شهرهای اسپانیا
شهرهای دانشگاهی در اسپانیا
گردشگری در اسپانیا
محوطههای باستانشناختی در اسپانیا
محوطههای رومی در اسپانیا
مستعمرههای فینیقیه در اسپانیا |
7790 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%A8%D8%A7%20%28%D8%A7%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%29 | کوردوبا (اسپانیا) | کوردوبا یا قُرطَبه (به اسپانیایی: Córdoba به انگلیسی: Cordova) شهری در منطقه اَندَلُس در جنوب اسپانیا و مرکز استان کوردوبا در اسپانیا است.
تاریخچه
«قرطبه» یکی از شهرهای معروف «اندلس» (اسپانیا) و پایتخت حکومت امویان در اندلس بود.
از این شهر همواره به عنوان یکی از مهمترین مراکز تمدن و فرهنگ اسلامی یاد میشود.
مسلمانان در این شهر مسجدهای بزرگی را بنا کردند که مهمترین آن مسجد قرطبه در همین شهر بود. بنای این مسجد جامع را عبدالرحمن الداخل مؤسس دولت اموی اندلس در سال ۱۷۰ هجری قمری به سبک جامع دمشق آغاز نمود.
اقتصاد
این شهر همچنین یکی از مراکز صنایع چرمسازی، کاغذسازی، روغن کشی، قندسازی و مواد شیمیایی بودهاست.
شهر خواهر
.
منابع
پیوند به بیرون
Córdoba travel information.
کوردوبا (اسپانیا)
اندلس (اسلامی)
بنیانگذاریهای سده ۳ (پیش از میلاد)
بنیانگذاریها در سده ۳ (پیش از میلاد) در اسپانیا
پایتختهای خلافت اسلامی
جوامع تاریخی یهودیت
شهرداریها در استان کوردوبا (اسپانیا)
شهرهای اسپانیا
شهرهای دانشگاهی در اسپانیا
محوطههای باستانشناختی در اسپانیا
محوطههای رومی در اسپانیا
مستعمرههای امپراتوری روم
مستعمرههای فینیقیه در اسپانیا
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در سده ۳ (پیش از میلاد)
میراث جهانی یونسکو در اسپانیا |
7793 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AE%D8%B4%20%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1%20%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%B3%DB%8C%D8%A7 | بخش خودمختار والنسیا | والنسیا یا بالنسیا یا بالنثیا (در اسپانیایی: Valencia) یکی از بخشهای خودمختار اسپانیا است. شهر والنسیا پایتخت این بخش خودمختار در اسپانیا است.
نگارخانه
منابع
بخش خودمختار والنسیا
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۷۷ (میلادی)
بخشهای خودمختار اسپانیا
دومین سطح کد جغرافیایی اتحادیه اروپا
کشورها و سرزمینهای کاتالانزبان
منطقههای اروپا دارای زبانهای رسمی چندگانه |
7807 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%20%D8%A8%DB%8C%D9%87%D9%82%DB%8C | تاریخ بیهقی | تاریخ بِیهَقی یا تاریخ مسعودی نام کتابی نوشتهٔ ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی است که موضوع اصلی آن تاریخ پادشاهی مسعود غزنوی و دودمان غزنوی است. این کتاب علاوه بر تاریخ غزنویان، قسمتهایی دربارهٔ صفاریان، سامانیان و دورهٔ پیش از برآمدن و پادشاهی محمود غزنوی دارد. نسخهٔ اصلی کتاب حدود ۳۰ جلد بوده و از این کتاب امروزه مقدار کمی (حدود پنج مجلد) بر جای ماندهاست.
کهنترین کتابی که از تاریخ بیهقی یاد کردهاست، تاریخ بیهق اثر ابوالحسن بیهقی بودهاست که پس از شرح حال ابوالفضل بیهقی، از کتاب او نیز یاد کردهاست.
نام کتاب
بیهقی نام کتاب خویش را فقط تاریخ نوشتهاست ولی در دورههای بعدی، این کتاب را با نامهای متعددی ذکر کردهاند که مشهورترینِ آنها تاریخ بیهقی است. ابن فندق بیهقی آن را تاریخ ناصری نامیدهبودند. تاریخ مسعودی، تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبکتگین، جامعالتواریخ، جامع فی تاریخ سبکتگین و مُجَلدات نیز دیگر نامهای یادشده از این کتابند.
نامیدنِ تاریخ بیهقی تحت عنوان تاریخ مسعودی از آن جهت است ک امروزه، قسمتهای بازماندهٔ این کتاب بیشتر به دورهٔ پادشاهی مسعود غزنوی مربوط است. دلیل شهرت کتاب به تاریخ ناصری نیز احتمالاً ناشی از دو علت است؛ نخست به اعتبار لقب سبکتگین (پدر محمود غزنوی) که ناصرالدین است و این کتاب تاریخ خاندان و فرزندان و فرزندزادگان وی بوده و دیگر لقب سلطان مسعود که «الناصرلدینالله» بودهاست.
دورهٔ تاریخی و متون به جا مانده
با این که بسیاری از مورخان بر این عقیده بودهاند که تاریخ بیهقی، دورهٔ حکومت غزنویان را در بر میگیرد، از متن کتاب مشخص میشود که بیهقی بازگویی وقایع را از سال ۴۰۹ آغاز کرده و تا کمی پیش از مرگش حدود سال ۴۷۰ ادامه داده. البته روایاتی مربوط به پیش از سال ۴۰۹ هم در کتاب هست (حتی برخی از اهم حوادث تاریخی پس از اسلام را که عمدتاً در خراسان رخ داده) ولی بیهقی این وقایع را عمدتاً به نقل از دیگران آوردهاست؛ مثلاً «باب خوارزم» به نقل از استاد ابوریحان بیرونی و دوران کودکی مسعود به نقل از «خواجه عبدالغفار» نقل شدهاست.
چیزی که امروز از تاریخ بیهقی به جا مانده با برگهایی از مجلد پنجم آغاز میشود و به مجلد دهم ختم میشود و محدودهٔ وقایع آن به شرح حوادث پس از مرگ سلطان محمود غزنوی (سال ۴۲۱) تا فرار سلطان مسعود غزنوی به هند (۴۳۲) محدود میشود، به علاوهٔ «باب خوارزم» که از زمان سلطنت سلطان محمود است.
تاریخ بیهقی هرچند از غزنویان جانبداری میکند، با این حال بهتر از هر کتاب دیگری اشتباهات و اشکالات حکومت آنان را نشان میدهد، افزون بر این، اطلاعات بسیار ارزشمندی در مورد چند و چون زندگی در آن روزگار و ارزشها و اعتقادات آنان در اختیار میگذارد.
ویژگیهای کتاب
ارزش تاریخی و مستند بودن
از ویژگیهای تاریخنویسی تاریخ بیهقی که تا قبل از آن سابقه نداشتهاست، مستندبودن وقایع ذکرشدهاست. این کتاب در شرح جزئیات وقایع، اثری بی نظیر است. چنانچه خود بیهقی مینویسد:
تا پیش از آن، کتابهای تاریخ، محدود بودند به یادداشتهای روزانهٔ پراکندهٔ مورخانی که معمولاً دبیران پادشاه بودند و مسلماً در نوشتن آنها، جانبداری زیادی صورت میدادند. در این بین، بیهقی با پیشگرفتن شیوهای علمی در تاریخنویسی، تحول مهمی را در این زمینه به وجود آورد.
سبک ادبی و نگارش
سبک بیهقی در نثر را تقلیدی از سبک استادش بونصر مُشکان میدانند که بنا بر جبر زمانه چیزی بین زبان ساده و مرسل که تا قرن چهارم در خراسان رایج بود و شیوهٔ دارای حشو اطناب و صنعتپردازانهای و سرشار از استشهاد و تمثیل است که در عراق رایج بود و با نفوذ ادبیات عربی ناچار بر سبک اول غلبه کرد. این سبک نگارش را بینابین مینامند.
این را هم باید در نظر داشت که بیهقی از آنجا که در خدمت پادشاهان غزنوی بود نمیتوانست به صراحت بد کار آنان را بگوید و ناگزیر به ایهام و ابهام در سخن بود.
محمد تقی بهار در کتاب سبکشناسی مشخصات نثر مشکان و بیهقی را اینطور برمیشمارد:
اطناب: در مقابل ایجاز که از مشخصههای دورهٔ اول نثر فارسی است، و نه به معنی استفاده از مترادفات که در این نثر دیده نمیشود.
توصیف: وقایع با استفاده از الفاظ و اصطلاحات تازه و جملههای پیدرپی به شیوهای صحنه پردازانه و شاعرانه وصف میشوند
در زیر قسمتی از کتاب را میبینیم که نویسنده وضع ظاهری حسنک را توصیف میکند. توصیف به قدری دقیق است که خواننده حسنک را روبروی خود میبیند.
استشهاد و تمثیل: استفاده از اشعار و نوشتههای دیگران در متن که تقلیدی از نثر فنی عرب است و در متون قبلی دیده نمیشود.
تقلید از نثر عربی: استفاده از لغات عربی، کلمات منون (تنویندار)، تغییر ساختار جمله و استفاده از قیدها به سبک عربی
حذف افعال یا قسمتی از جمله به قرینه: افعال تکراری، بار آخر آورده میشوند و در دفعات قبل به قرینه حذف میشوند.
شیوهٔ جدید در استعمال افعال: استفاده از وجه اخباری استمراری به جای وجه التزامی، آوردن فعل ماضی به جای مضارع برای تأکید، استفاده از مصدر مرخم.
جمع بستن ضمایر و صفات
استفاده از لغات و امثال و عبارات فارسی
استعمال لغات عربی
نمونهای از نثر
این قسمت در شرح آغاز وزارت خواجه احمد حسن برای سلطان مسعود غزنوی و خلعت دادن اوست:
نسخههای خطی تاریخ بیهقی
در میان نسخههای تاریخ بیهقی، نسخههای معدودی -از روی شواهد و قرائن- متعلق به سدههای نهم یا دهم هجری است ولی بیشتر نسخهها متعلق به سالهای بعد از هزار یا هزار و صد هجری (به ویژه سده سیزدهم) است. مشخص است که این فاصلهٔ زمانی و عدم تخصص و گاهی تعهد کاتبان و ناسخان باعث تغییر بسیاری از مطالب کتاب تاریخ بیهقی در این نسخهها گشتهاست.
از دستکاریهای نسخههای جدید باید به نوسازی زبان تاریخ بیهقی اشاره کرد چنانکه زبان قدیمی آن را به زبان روزگار خود بازگرداندهاند. برای مثال به تغییرات زیر میتوان اشاره کرد:
دیگر: ودیگر
همگنان: همگان
نبشتن: نوشتن
افتیدن: افتادن
دشمنایگی: دشمنانگی
تصحیح کتاب
از آنجا که تقریباً همهٔ نسخههای خطی تاریخ بیهقی در هندوستان است، اولین چاپ آن نیز به سال ۱۸۶۲ میلادی در کلکته منتشر شد. وقتی این نسخه به ایران رسید، ادیب پیشاوری اصلاحاتی در آن انجام داد و حاشیههایی به آن افزود و نسخهٔ خود را در سال ۱۳۰۷ به چاپ سپرد. در سال ۱۳۱۹ نیز سعید نفیسی تصحیح دیگری از تاریخ بیهقی عرضه کرد. سپس، در سال ۱۳۲۴، قاسم غنی و علیاکبر فیاض صورتی دیگر از این کتاب ارائه دادند. با اینهمه، نخستین بار، فیاض، بنیانگذار دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، پس از ۲۵ سال پژوهش و مطالعه (از ۱۳۲۴ تا ۱۳۴۹)، تصحیحی انتقادی از تاریخ بیهقی عرضه داشت، اگرچه خود پیش از چاپ کتاب درگذشت و رموز حروف لاتینی که برای نشان دادن علامت اختصاری نسخهها در پایین صفحات آورده بود روشن نشد. این چاپ در سال ۱۳۵۰ منتشر شد. بهجای مقدمه، مقالهٔ فیاض با عنوان «نسخههای خطی تاریخ بیهقی» در ابتدای این کتاب آمده است. چاپ منقح دیگری به تصحیح و توضیح محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی در دو جلد توسط انتشارات سخن منتشر شدهاست.
جستارهای وابسته
ابوالفضل بیهقی
علیاکبر فیاض
پیوند به بیرون
زندگینامه در صدا و سیمای جمهوری اسلامی
شنیدن کتاب صوتی تاریخ بیهقی(رایگان)
منابع
تاریخ بیهقی به تصحیح دکتر علی اکبر فیاض با مقدمه دکترٔ محمد جعفر یاحقی، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ سوم ۱۳۷۵.
ادبیات فارسی
غزنویان
کتابهای تاریخی درباره ایران
کتابهای تاریخی سده ۱۱ (میلادی)
کتابهای تاریخی سده ۵ (قمری)
کتابهای فارسی
کتابهای گمشده
نثر بینابین فارسی
نثر فارسی دوره تکوین
نثر فارسی |
7809 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%AD%D8%B4%DB%8C%20%D8%A8%D8%A7%D9%81%D9%82%DB%8C | وحشی بافقی | کمالالدّین یا شمسالدّین محمّد وحشی بافقی یکی از شاعران نامدار سدهٔ دهم ایران است که در سال ۹۳۹ هجری قمری در شهر بافق از توابع یزد چشم به جهان گشود. دوران زندگی او با پادشاهی شاه طهماسب صفوی و شاه اسماعیل دوم و شاه محمد خدابنده همزمان بود.
وی تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش سپری نمود. وحشی در جوانی به یزد رفت و از دانشمندان و سخنگویان آن شهر کسب فیض کرد و پس از چند سال به کاشان عزیمت نمود و شغل مکتبداری را برگزید. وی پس از روزگاری اقامت در کاشان و سفر به بندر هرمز و هندوستان، در اواسط عمر به یزد یا کرمان (دقیقا مشخص نیست) بازگشت و تا پایان عمر (سال ۹۹۱ هجری قمری) در این شهر زندگی کرد.
لقب وحشی در واقع برای برادرش بود. او علوم ادبیات را از وی تعلیم دیده بود، اما چون او زود فوت کرد و به شهرت رسید او لقب برادرش را ازآن خود ساخت تا نامش جاودانه بماند. هرجایی هم که از وحشی در شعرهایش استفاده کرده است، در واقع به خودستایی نپرداخته و از برادرش تعریف کرده است.
== آثار وحشی
==
این شاعر بزرگ روزگار را با اندوه و سختی و تنگدستی و تنهایی گذراند. در اشعار زیبا و دلکش او، سوز و گداز تنهایی این سالها نمایان است. وی غزلسرای بزرگی بود. در غزلیات از عشقهای نافرجام، زندگی سخت و مصائب و مسایل خود یاد کردهاست. کلیات وحشی متجاوز از نُه هزار بیت و شامل قصیده، ترکیببند و ترجیعبند، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی است.
وحشی دو منظومهٔ عاشقانه دارد: یکی ناظر و منظور شامل ۱۵۶۱ بیت بر وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن و در بحر هزج مسدس محذوف که عشق پسران شاه و وزیری را بر یکدیگر روایت میکند، دیگری فرهاد و شیرین به استقبال از خسرو و شیرین نظامی گنجهای بر وزن مفاعیلن مفاعیلن فعولن و در بحر هزج مسدس محذوف. مثنوی نخستین به سال ۹۶۶ به پایان رسید ولی مثنوی دوم که از شاهکارهای ادب دراماتیک پارسی است، هم از عهد شاعر شهرت بسیار یافت لیکن وحشی ۱۰۷۰ بیت از آن را ساخت. بعدها وصال شیرازی (۱۲۶۲-۱۱۹۲) با افزودن ۱۲۵۱ بیت آن را به پایان رسانیدهاست. شاعری دیگر به نام صابر شیرازی بعد از وصال ۳۰۴ بیت بر این منظومه افزود. خلد برین در ۵۸۶ بیت مثنوی مشهور دیگری از وحشی به پیروی از مخزنالاسرار نظامی گنجهای بر وزن مفتعلن مفتعلن فاعلن در بحر سریع مسدس مطوی مکشوف سروده شده است. مثنویهای کوتاهی از وحشی در مدح و هجو و نظایر آنها بازمانده که اهمیت منظومههای یادشده را ندارد.
دیوان وحشی بافقی شامل ۹۰۷۶ بیت مشتمل بر ۳۹۵ غزل شامل ۲۳۳۸ بیت، ۴۳ قصیده شامل ۱۸۷۰ بیت، ۴۳ قطعه شامل ۲۲۴ بیت، ۶۶ رباعی شامل ۱۳۲ بیت، ۱۱ ترکیب بند شامل ۵۸۵ بیت، ۱ ترجیع بند شامل ۱۲۵ بیت، ۱ مخمس شامل ۱۲ بیت، ۱۰ مثنوی شامل ۳۷۹۰ بیت است که با تصحیح عزیزالله علیزاده در انتشارات فردوس در تهران در سال ۱۳۹۲ در ۶۷۲ صفحه منتشر شدهاست.
نمونهای دیگر
آثار اجرا شده
جستارهای وابسته
دیوان وحشی بافقی
شرح پریشانی
ناظر و منظور
پانویس
منابع
اطلاعات (برگرفته و بازنویسیشده) از وبگاه آفتاب
http://www.aftab-magazine.com/articles/2006036.html
دیوان وحشی بافقی، ویراستهٔ حسین آذران (نخعی)، مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر، چاپ دهم، تهران، ۱۳۸۸. غزل شمارهٔ یک (صفحهٔ ۱۴۱) و غزل شمارهٔ شش (صفحهٔ ۱۴۴) ISBN 978-964-00-0758-7 خانهٔ کتاب
دیوان وحشی بافقی (غزلیات، قصاید، قطعات، رباعیات، ترکیببند، ترجیعبند، مخمس، مثنوی)، مصحح: عزیزالله علیزاده، تهران:انتشارات فردوس، ۱۳۹۲، ۶۷۲ صفحه، شابک: ISBN 978-964-320-521-8
خانهٔ کتاب
پیوند به بیرون
یا کرمان دقیقا مشخص نیست-وحشی-بافقی-آفریننده-واسوخت خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا»|وحشی بافقی
نامهای از وحشی بافقی|سایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
اهالی ایران در سده ۱۶ (میلادی)
اهالی ایران صفوی در سده ۱۶ (میلادی)
اهالی بافق
پژوهشگران ادبیات اهل ایران
درگذشتگان ۹۹۱ (قمری)
درگذشتگان دهه ۱۵۰۰ (میلادی)
زادگان ۱۵۳۲ (میلادی)
شاعران ایران بزرگ
شاعران سده ۱۶ (میلادی) اهل ایران
شاعران فارسیزبان سده ۱۰ (قمری)
شاعران فارسیزبان
شاعران مرد اهل ایران
صفویان |
7811 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 | زمینشناسی ایران | زمینشناسی ایران به مطالعهٔ واحدهای زمینشناختی و ساختمانی، چینهشناسی، ماگماتیسم و سنگهای آذرین، سریهای افیولیتی و سنگهای فرامافیک و رویدادهای کوهزایی در ایران میپردازد.
جایگاه زمینشناختی ایران
در زمینشناسی ایران، این باور وجود دارد که سرزمین ایران در بخش میانی کوه زایی آلپ – هیمالیا است که از باختر اروپا آغاز و پس از گذر از ترکیه، ایران، افغانستان تا تبت و شاید تا نزدیکیهای برمه و اندونزی ادامه دارد.
جایگاه زمینشناختی ویژهٔ این کوهها در فصل مشترک دو قارهٔ اوراسیا و گندوانا سبب شده تا دربارهٔ چگونگی پیدایش این نوار چین خورده دو نظریهٔ بزرگ ناودیس تتیس و زمینساخت ورقی مورد بحث قرار گیرد.
نظریهٔ بزرگ ناودیس تتیس: بر اساس این نظریه، جایگاه کنونی کوههای آلپ – هیمالیای بزرگ ناودیسی وجود داشتهاست که از اشتقاق ابرقاره پانگهآ شکل گرفته و زادگاه نوار چین خوردهٔ آلپ – هیمالیا است. دربارهٔ بخش ایرانی این ناودیس بزرگ، فرض بر آن است که البرز، به دلیل داشتن سنگهای آتشفشانی فراوان، نوعی زمینناودیس آتشفشانی و زاگرس به دلیل نداشتن سنگهای آتشفشانی نوعی زمینناودیس ناآتشفشانی داشته که به وسیلهٔ تودهٔ مقاوم ایران مرکزی از یکدیگر جدا شدهاند. با آغاز پژوهشهای زمینشناختی گستردهٔ این گمان بوجود میآید که نظریهٔ بزرگ ناودیس تتیس با ویژگیهای زمینشناختی ایران همخوانی و هماهنگی ندارد.
نظریهٔ زمینساخت ورقهای: وجود برخی پوستههای اقیانوسی سبب شدهاست تا گروهی از زمینشناسان، جایگاه زمینشناسی ایران را در چارچوب زمینساخت ورقی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. به باور این زمینشناسان، در محل کنونی راندگی اصلی زاگرس اقیانوسی گستردهای به نام اقیانوس تتیس وجود داشته که دو قارهٔ آفریقا – عربستان (گندوانا) و اروپا – آسیا (اوراسیا) را از یکدیگر جدا کردهاست. بر پایهٔ این دیدگاه، کوههای البرز و ایران مرکزی، بخشی از قارهٔ اوراسیا و زاگرس، لبهٔ شمالی سپر آفریقا – عربستان هستند. سه دلیل عمدهٔ این دیدگاه عبارت است از:
تفاوت رخسارههای سنگی و زمینساختی رسوبات دوران دوم و سوم زاگرس با سایر نواحی ایران.
وجود سنگهای افیولیتی در امتداد راندگی اصلی زاگرس.
وجود نوار آتشفشانی ارومیه – بزمان
یافتههای نوین زمینساختی ایران نشان میدهند که نظریهٔ زمینساخت ورقی بیانگر جایگاه واقعی زمینساختی ایران نیست و الگوی توصیف شده به ویژه متعلق به ایران مرکزی و البرز به قارهٔ اوراسیا با پارهای از واقعیتهای ملموس در ناهماهنگی است.
ایران در دورههای زمینشناسی
در نخستین دوره از دورههای زمینشناسی یعنی چند میلیون سال پیش همه خاک ایران زیر آب جای گرفته بود. کمکم بخشهایی از شمال و جنوب ایران از خاک بیرون آمد. در دوره دوم زمینشناسی بخش شرقی ایران بیش از پیش زیر آب فرومیرود. در دورهٔ سوم جنوب ایران از زیر آب بیرون آمد. در آغاز دوران چهارم یخچالهای طبیعی بلندیهای البرز را دربر گرفت. در نتیجه حرکت این یخچالها و تودههای بزرگ آبرفتها و رسوبات بسیاری پدید آمد.
نهانزیستی
مختصری از شرایط جغرافیای ایران دوران نهانزیستی (پرکامبرین) (دوران پیش از دورانهای شناخته شده زمینشناسی) قبل از ۶۰۰ میلیون سال پیش: در ایران، سنگهای متعلق به پرکامبرین در نواحی شمال، مشرق و مرکز ایران یافت میشوند که قسمت زیرین این رسوبات از دسته سنگهای دگرگون شدهاست و سن این رسوبات بیشتر از ۶۰۰ میلیون سال است.
دیرینهزیستی
دوران دیرینهزیستی (پالئوزوئیک) یا دوران اول، از حدود ۶۰۰ تا ۲۳۰ میلیون سال پیش: در دوره کامبرین به تدریج دریاهائی، مرکز و شمال ایران را پوشانید. در دوره سیلورین این دریاها محدود تر گشته و زمینهای تازهای از آب بیرون آمدند. در دوره دوونین بار دیگر شمال و مرکز ایران را آب فرا گرفت. در ابتدای دوره کربونیفر دریاها عمیقتر شدند و در آنها رسوبات آهکی زیادی بر جای ماند. در دوره پرمین مجدداً پیشروی دریاها آغاز شد و آب دریاها سراسر فلات ایران را پوشانید. نواحی جنوب و جنوب غربی ایران برای اولین بار در شرایط جدیدی قرار گرفت و قسمتی از دریای تتیس تقریبآ تا اواخر دوران سوم در این نواحی با آرامش نسبی باقی ماند.
میانهزیستی
دوران میانهزیستی (مزوزوئیک) یا دوران دوم، از حدود ۲۳۰ تا ۷۰ میلیون سال پیش: در دورهً تریاس، نیز آب، فلات ایران را دربر گرفته بود و رسوباتی شبیه به رسوبات اواخر دوران اول، شامل آهک و دولومیت به جای گذاشت. در مرکز و شمال ایران شرایط رسوبگذاری مانند دوران اول محفوظ ماند و در اواخر این دوره جنبشهای خشکیزایی، گاهی قسمتهائی از آن نواحی را بالا و پائین برد. در دورهً ژوراسیک، رسوبگذاری مانند دورهً تریاس در مرکز و شمال ایران ادامه یافت و امروزه همه جای آن کمابیش دارای لایههای زغال سنگی است. بعد از دورهً ژوراسیک دوباره بر عمق دریاها افزوده شد و از این زمان رسوبات آهکی بر جای ماندهاست. حرکات شدید در ایران مرکزی، چینخوردگیهایی را پدیدمیآورد و بیشتر زمینها در شرق و مرکز ایران از آب خارج میشود و در اثر فرسایش، قسمت زیادی از آن از بین میرود. دریاهای دورهً کرتاسه دوباره سطح ناهموار این خشکیها را پوشانید و در اواخر همین دوره بر اثر جنبشهای شدید، چین خوردگیهای تازهای به وجود آمدند، اما در البرز آرامش نسبی برقرار ماند.
نوزیستی
دوران نوزیستی (سنوزوئیک)، که شامل دوران سوم و دوران چهارم به شرح زیر میباشد: دوران سوم (ترشیاری)، از حدود ۷۰ تا یک میلیون سال پیش: در آغاز این دوران، رسوبات دریائی تتیس در محل زاگرس بهطور هم شیب روی رسوبات کرتاسه قرار دارند. رسوبات آهکی اواخر این دوره بنام آهکهای آسماری محتوی ذخائر نفتی جنوب ایران است. در این دوره در ایران مرکزی دریای کم عمقی وجود داشت که رسوبات آن ماسه سنگهای پایه این دوره را به وجود آورد و همچنین فعالیت آتشفشانی شدیدی در بیشتر این نواحی رخ داد. در اواخر دوران سوم در محل زاگرس رسوبگذاری شد و عمر حوضههای رسوبی یکپارچهً گذشته پایان یافت، همزمان با پیدایش زاگرس، بر اثر حرکات خشکیزائی و کوهزائی قسمت زیادی از خشکیها برای همیشه از آب خارج شدند.
کواترنری
دوران چهارم (کواترنری)، از حدود یک میلیون سال پیش تا عصر حاضر: یخچالهای کواترناری در ایران گسترش نداشتهاند، اما آثار سنگهای یخچالی در بعضی نقاط از جمله علم کوه دیده شدهاست. در این دوران بیشتر نواحی ایران از آب خارج شد. از دریاهای گذشته، حوضههای بسته و دریاچه هائی باقی مانده که قسمت زیادی از آنها بر اثر شدت تبخیر و کمی بارندگی خشک شدهاند. فعالیت آتشفشانها در آغاز دوران چهارم بیش از اواخر دوران سوم شدت یافت و کوههای دماوند، سبلان، سهند و تفتان مهمترین کوههای آتشفشانی این دوره هستند، که دماوند و تفتان در حال حاضر آخرین مراحل فعالیت خود را به صورت گوگردزدائی ادمه میدهند. عامل اصلی تغییر چهرهً زمین در دوران چهارم، فرسایش است. در ایران، آب مهمترین عامل فرسایش کوهها، و در بیابانها، باد عامل فرسایش بودهاست.
پهنههای زمینشناسی ایران
یووان اشتوکلین زمینشناس سوئیسی و از پیشگامان مطالعات نوین زمینشناسی در ایران، برای نخستین بار ایران را از نظر ساختارهای زمینشناسی به چند بخش جداگانه تقسیمبندی کرد که مبنایی برای کار پژوهشگران بعدی شد. پس از وی، با افزایش آگاهی از ویژگیهای زمینشناسی ایران، تقسیمبندیهای جامعتری ارائه شد.
تقسیمبندی نواحی مختلف ایران از نظر زمینشناسی
زمینهای کشور ایران که قسمتی از نجد ایران است از لحاظ زمینشناسی بهطور کلی به ترتیب زیر است:
در قسمت مرکز و مشرق و جنوب شرقی زمینهای کویری که بیشتر از ماسه و شن و گاهی تشکیلات کولابی و دریاچه یی دارد و بیشتر از بقایای دریاچهای عهد سوم است.
جنوب ایران بیشتر تشکیلات دوران سوم را دارد و تشکیلات نفتی بیشتر در همین قسمتها است.
در شمال شرقی ایران (اطراف مشهد) غالباً تشکیلات دوران دوم به انضمام تشکیلات آتشفشانی و نیز قسمتی از تشکیلات دوران سوم دیده میشود.
شمال ایران در قسمتهای سواحل دریای خزر بیشتر تشکیلات دوران سوم و در قسمتهای جنوبیتر (رشتهکوه البرز) تشکیلات دوران دوم و اول به انضمام تشکیلات آتشفشانی مشاهده میگردد.
در آذربایجان شمالی غالباً زمینهای دوران دوم و ابتدای دوران سوم و تشکیلات آتشفشانی وجود دارد.
در آذربایجان شرقی اکثر تشکیلات دوران اول و تشکیلات آتشفشانی است. در آذربایجان غربی و سواحل دریاچه ارومیه تشکیلات دوران اول و ابتدای دوران سوم و تشکیلات آتشفشانی محسوس است.
در مغرب ایران (کرمانشاه و کردستان) بیشتر تشکیلات مربوط به ابتدای دوران سوم و اواخر دوران دوم است.
در جنوب شرقی ایران (بلوچستان) بیشتر تشکیلات دوران سوم دیده میشود.
کشور ایران دارای پنج زون زمینساختی اصلی است. زونهای اصلی عبارتند از: زاگرس،البرز،ایران مرکزی،کپهداغ و مکران. که هر کدام از این زونها شامل زونهای ساختاری کوچکتری در داخل خود میباشند.
نوشتارهای وابسته
گسلهای ایران
کمربند چینخورده و رانده زاگرس
سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور
منابع
جغرافیای ایران
زمینشناسی بر پایه کشور
زمینشناسی |
7812 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B7%20%D9%85%DB%8C%D8%AE%DB%8C%20%D9%87%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%B4%DB%8C | خط میخی هخامنشی | دبیرهٔ میخی هخامنشی دبیرهای میخی است که آن دسته از سنگنبشتههای هخامنشی را که به فارسی باستان است به آن نوشتهاند. کتیبههای مذکور در تخت جمشید، دشت مرغاب، بیستون، الوند، شوش، و آسیای کوچک به فرمان شاهان هخامنشی، به ویژه داریوش یکم و خشایارشا کنده شدهاند.
اختراع و پیشینه
برخی این دبیره را نخستین دبیرهای میدانند که با توجه به دیگر دبیرهها اختراع شدهاست و میگویند که نتیجهٔ دگرش دبیرههای دیگر نبودهاست. دبیره میخی هخامنشی به احتمال بسیار به دستور داریوش بزرگ پدیدآورده شدهاست. سبب عدم قطعیت این است که کتیبههایی از شاهان بومی (فارسی) هخامنشی (نیاکان داریوش) همچون آریارمنه و نیز کتیبهای کوتاه منتسب به کوروش بزرگ یافت شدهاند. اما صاحبنظران باور دارند که این کتیبهها (و لوحها) همه پس از شاهنشاهی داریوش بزرگ نوشته شدهاند.
با این همه برخی از دانشمندان این دبیره را گونهای وامگیری از دبیرههای همسایگان ایرانی میدانند؛ با این استدلال که ظاهراً مانند دیگر دبیرههای میخی، از نشانههای میخمانندِ عمودی، افقی و زاویهدار ساخته شدهاست. باید توجه داشت که تنها یک حرف این دبیره با دیگر دبیرههای میخی یکسان است، که احتمالی بودن چنین همسانی نیز شگفت نیست. اما با نگاهی دقیقتر به ساختار بیرونی و درونی این دبیره آشکار میشود که ویژگیهای ابتکاری آن بیشتر از ویژگیهای اقتباسی است. دو ویژگی برجسته و نظرگیر آن شمار اندک نشانهها و سادگی آنهاست. این دو ویژگی، دبیره میخی فارسی باستان را از دیگر دبیرههای میخی که معمولاً بیش از صد یا چندصد نشانه دارند و بیشتر نشانهها معرّف هجاها و واجهای آن زبانها هستند ویژه میکند. خانم دکتر بدرالزمان قریب، پژوهشگر، استدلالهایی مبنی بر اینکه این دبیره نوآوری ایرانیان بوده و از همسایگان گرفته نشدهاست، آوردهاست.
ساختار و ویژگیها
دبیره فارسی باستان که از چپ به راست نوشتهمیشده، ۳۶ نویسهٔ ملفوظ، ۷ یا ۸ ایدهنگار، تعدادی نویسهٔ عددی، و یک جداکنندهٔ کلمات دارد. از ۳۶ نویسهٔ ملفوظ، سه نویسه واکه، سیزده نویسه همخوان مستقل، و بیست نویسه همخوانهایی هستند که شکل آنها بسته به واکهای که پس از آنها میآید تغییر میکند. اندیشهنگارهای این دبیره برای مفاهیم شاه ()، کشور ( و )، خدا زمین ()، و اهورامزدا ; و ؛ برای حالت عادی و؛ برای حالت اضافی به کار میروند. به نظر میرسد که این اندیشه نگارها در دوران داریوش یکم استفاده نمیشدهاند، بلکه تنها در کتیبههای خشایارشا و جانشینانش وجود دارند. اعداد با استفاده از پنج شکل اصلی برای یک، دو، ده، بیست، و صد تشکیل میشوند. به دلیل شباهت حروف این دبیره به میخ، به این دبیره و چند دبیره دیگر که به این دبیره شباهت ظاهری دارند دبیره میخی گفته میشود. این دبیره از سادهترین دبیرههای میخی است. تنها دبیره میخی اوگاریتی است که از آن سادهتر است و صد در صد الفبایی است.
ایدئوگرامها
به نظر میرسد اختراع ایدئوگرامها زمانی چند پس از اختراع سایر نویسهها بودهاست؛ زیرا در کتیبهٔ بیستون که از نخستین کتیبههاست، علیرغم کمبود جا، از ایدئوگرامها، که بسیار هم به کار میآمدند، استفاده نشدهاست.
کاربرد در رایانه
این دبیره همکنون در استاندارد یونیکد (۴٫۱) پذیرفته شده و بازهای به آن اختصاص داده شدهاست.
امروزه میتوان گفت که همه بندواژهها (حروف) خط میخی کشف شدهاست و برای استفاده از تبدیل آنلاین خط میخی میتوانید از تبدیل آنلاین اسم به خط میخی استفاده نمایید هر چند که برای یادگیری اعداد خط میخی نیز میتوانید از آموزش اعداد خط میخی استفاده نمایید.
رمزگشایی و اهمیت آن در خاورشناسی
دبیره میخی هخامنشی به خاطر سادگی اولین نوع دبیره میخی بود که رمزگشایی شد. بهطور خلاصه روند خوانش مجدد به صورت زیر بود.
از میان شاهان هخامنشی تنها کسی که پدرش شاه نبود داریوش بزرگ بود؛ بنابراین ابتدا کلمهٔ شاه از روی تکرار به فواصل نسبتاً برابر (فلان شاه فرزند بهمان شاه فرزند…) حدس زده شد. از روی این دوقرینه نام داریوش خوانده شد و به کمک منابع یونانی و اسم شاهان هخامنشی سایر نویسهها نیز خوانده شدند. گئورگ گروتفند آلمانی و هنری راولینسون بریتانیایی نقشی کلیدی در این فرایند داشتند. پژوهشگران و زبانشناسان با خواندن کتیبههای میخی ملاحظهکردند که با زبانی که شباهت بسیاری با سانسکریت (زبان باستانی هند) دارد مواجهاند. سانسکریت زبانی کاملاً شناختهشده در آن زمان بود. به این ترتیب کتیبههای هخامنشی خوانده شدند.
در سال ۱۶۲۱م. سیاح ایتالیایی به نام پیترو دلاواله از کتیبههای تختجمشید چند علامت میخی نقاشی کرد و با خود به اروپا برد و به حدس خود گفت که این دبیره باید از چپ به راست خوانده شود. ژان شاردن جهانگرد فرانسوی در سال ۱۶۷۴م. یکی از کتیبههای ایرانی را در سیاحتنامه خود ترسیم کرد و کنت کای لوس در ۱۷۶۲ م. تصویر گلدانی از مرمر را که بر روی خود کتیبههایی از سه دبیره میخی و یک دبیره مصری داشت انتشار داد و زمینه را برای تحقیق باز کرد. در سال ۱۷۶۵م. کارس تنس نیبور دانمارکی کتیبههایی از پاسارگاد کپی برداشت و معلوم کرد که دبیرههای این کتیبهها از سه نوع است و سادهترین آنها مرکب از چهل و دو علامت میباشد. دانشمند دانمارکی دیگری به نام مونتر نوع دوم دبیره میخی را در سال ۱۸۰۲م. دبیره سیلابی یا هجایی اعلام کرد و گفت هر علامت آن نمایندهٔ یک هجاست و دبیره سوم نیز ایدئوگرامی است یعنی هر علامت نمایندهٔ یک مفهوم یا کلمهاست. بعدها دانشمند مزبور گفت در جاهایی که کتیبه به سه نوع دبیره نوشته شده هر سه از حیث مضمون راجع به یک مطلباند و هرکدام از دبیرهها متعلق به یک زبان است. به عقیدهٔ او دبیره اول باید متعلق به زبانی باشد که متن در ابتدا به آن زبان نوشته شده و بعد آن را به دو زبان دیگر ترجمه کردهاند و چون زبان اهالی پارس، که تختجمشید در آن واقع است، زبان فارسی بوده پس جای اول را باید به زبان فارسی داد. پس از آن او بخواندن دبیره اول که سادهتر بود پرداخت. او با این مجاهدتها توانست دو حرف را که عبارت از «آ» و «ب» باشند معلوم کند و نیز متوجه شد که چند علامت دبیره میخی در ایران باستان همیشه با هم و به یک ترتیب تکرار میشوند ولی گاه آخر این چند علامت تغییر میکند. در ادامهٔ تلاشهای مون تر، محقق دیگری به نام گروتفند به این نتیجه رسید که این چند علامت که به یک ترتیب و با هم تکرار میشوند باید کلمه شاه باشد و کلمهای که قبل از آن آمده و در دو کتیبه مختلف است اسم شاه. بالا خره بعد از مجاهدت و تلاشهای فراوان محققین هنری راولینسون موفق شد راز سنگنوشته بیستون، داریوش بزرگ را که با سه زبان نوشته شده بود (زبان فارسی باستان، زبان ایلامی، زبان آشوری) فاش کند؛ و این باعث شد تا الفبای زبان فارسی باستان معلوم شود و چهارصد واژه از این زبان بدست آمد. علامات دبیره میخی دوم نیز به کوشش راولینسون در سال ۱۸۵۵ م. کاملاً معلوم شد و محقق شد که زبان آن زبان ایلامی یا زبان شوش جدید است. بعد از این به خواندن دبیره سوم پرداختند در اینجا کار با اشکالات بسیار همراه بود زیرا این دبیره کمتر از دو دبیره دیگر جا گرفته بود. «مون تر» در ۱۸۰۲ م. گفت که بعضی علامات دبیره سوم شبیه علاماتی است که بر آجرهای بابل نوشته شده و از خرابههای این شهر قدیم بدست آمدهاست. بر اثر اکتشافات الیاردا و ابت تاا در نینوا ثابت گردید که دبیره سوم کتیبههای هخامنشی همان دبیره آشوری وبابلی است و دیگر شکی نماند که شاهان هخامنشی بعد از زبان فارسی قدیم و زبان ایلامی به دبیره و زبان آسور و بابل، که زبان و دبیره نخستین مردم متمدن آسیای پیشین بود توجه داشته و آن را بکار میبردهاند. بر اثر کوشش صدوپنجاهسالهٔ این پژوهندگان ما امروزه از هر جهت به زبان و دبیره رایج زمان هخامنشیان آگاهیم.
نکتهٔ جالب توجه اینست که همانطور که گفته شد سنگنوشته بیستون و اکثر کتیبههای تخت جمشید (پارسه) به سه زبان ایلامی، بابلی (اکدی) و فارسی باستان نوشته شدهاند. از این رو پس از رمز گشایی دبیره میخی هخامنشی، دبیره بابلی و پس از آن دبیره ایلامی (بهطور ناقص) رمز گشایی شدند. باید توجه داشت که حجم لوحهای گلی و کتیبهها به این دو زبان چند هزار برابر کتیبههای فارسی باستانیاست. به علاوه این دو دبیره حتی در زمان هخامنشیان سابقهای چندهزار ساله داشتند، پس باید گفت دانشهای نوین آشورشناسی و سومرشناسی و عیلامشناسی همه مدیون دبیره میخی هخامنشیاند.
روندی که در بالا به آن اشاره شد تا حدی گویای طنزی تاریخی است. چون زبان و دبیره میخی هخامنشی در میان مردمان و تیرههای گوناگون شناخته شده نبود، پادشاهان هخامنشی از دو زبان و دبیره دیگر نامبرده در بالا نیز استفاده میکردند تا عده بیشتری از مردمان امپراتوری قادر به خواندن آنها باشند. اما همین دبیره گمنام باعث رمزگشایی دو دبیره معروف آن زمان شد.
معرفی برخی حروف
نخستین حرف خط میخی فارسی باستان است. صدا و تلفظ آن آ یا اَ میباشد.
جستارهای وابسته
دبیره میخی
دبیره در ایران
کتیبه داریوش بزرگ در آپادانا
پانویس
منابع
Testen, David D (۱۹۹۶). Old Persian Cuneiform. In Daniels, Peter T. & Bright, William (Ed.), The World's Writing Systems, pp. 134–137. New York: Oxford University Press. .
The Unicode Consortium. Unicode 4.1.0.
ابوالقاسمی، محسن، زبان فارسی و سرگذشت آن.
بهار، محمدتقی، سبکشناسی. امیرکبیر، چاپ هشتم، تهران:۱۳۸۴.
www.omniglot.com
www.ancientscripts.com
www.unicode.org
پیوند به بیرون
جدول نویسههای استاندارد یونیکد برای دبیره فارسی باستان
خط میخی پارسی باستان
خط میخی
خطهای فارسی
دبیرهها
زبان فارسی باستان
سامانههای نوشتاری منسوخشده
سنگنوشتههای هخامنشی
سیستمهای نوشتاری هجانما |
7821 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%20%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA%DB%8C | محمدحسین فروغی | محمدحسین ادیب اصفهانی (زادهٔ ربیعالاول ۱۲۵۵ هجری قمری ـ درگذشته ۱۰ رمضان ۱۳۲۵ هجری قمری) متخلّص به فروغی و معروف به ذُکاءُالمُلک از رِجال صاحب علم و معرفت و ادب در دورهٔ قاجار بهشمار میرود. وی در اشعار و نوشتههای خود به «ادیب» تخلّص میکرد. لقبِ فروغی را ناصرالدین شاه به او داد. او پدر محمدعلی فروغی، ادیب و سیاستمدار نامدار، و ابوالحسن فروغی، روشنفکر و نواندیش دینی است.
محمّدحسین فروغی استاد ادبیات فارسی مدرسهٔ علوم سیاسی تهران و مؤسس روزنامهٔ تربیت، اولین روزنامهٔ غیردولتی در داخل ایران بود.
زندگی و فعالیتها
محمّدحسین خان در اصفهان متولّد شدهبود. که محمّدحسین خان فروغی فرزند آقا مهدی ارباب بودهاست. جلالالدین همایی دربارهٔ شرح زندگی این خاندان مطالبی تأکید کردهاست آنها خانوادگی، درعین تجارت، اهل علم و فضل بودهاند. آقا مهدی مردی متدیّن بود، اما به عقاید خرافی و شهرتهای عامیانه نمیگروید و امری را بدون تحقیق باور نمیداشت.
لقب ذُکاءُالمُلک (یعنی خورشیدِ مملکت)، ابتدا ازآنِ محمّدحسین خان بود، و پس از وی بود که پسرش محمدعلی خان به دستور محمدعلی شاه ملقّب به ذُکاءُالمُلک دوم شد؛ ازاینرو برای پرهیز از اشتباه، گاه به محمّدحسین خان فروغی «ذُکاءُالمُلک اوّل» نیز میگویند. محمّدحسین فروغی، کسی که ادیب، شاعر و مترجم زبردستی بود، در زمینههای تاریخ، فلسفه و علوم سیاسی فردی آگاه و صاحبنظر بود و در شعر و ادب آنقدر مهارت داشت که وقتی با سرودن شعری برای ناصرالدّین شاه، مایهٔ خشنودی وی شد، شاه لقبِ «فروغی» بدو داد. خود ذُکاءُالمُلک اوّل دربارهٔ لقب «فروغی» چنین گفتهاست:
او که استاد ادبیات، فلسفه، تاریخ و زبان عربی بود و با آن که با اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات و دارالترجمه، بسیار دوست بود و سعی بر آن داشت که علوم سیاسی را نیز جزئی از رشتههای موجود در مدرسه دارالفنون قرار دهد ولی ناصرالدّین شاه از ایجاد رشته سیاسی در دارالفنون وحشت داشت زیرا به قول محمّدحسین خان فروغی «از کلمه آزادی، دموکراسی و قانون خوشش نمیآمد و از روشن شدن اذهان جوانان ایرانی وحشت داشت. از این رو ما نمیتوانستیم هر مطلبی که بوی آزادی طلبی دارد عنوان کنیم.» محمّدعلی فروغی (ذُکاءُالمُلک دوم) بارها گفته و نوشتهاست من هرگاه که با پدرم محمّدحسین فروغی بودم به من میگفت:
در دوره ناصرالدّین شاه اگر کسی اسم قانون میبرد گرفتار حبس و تبعید و آزار میشد.
در دوره پنجاهساله ناصرالدّین شاه فقط دو ـ سه سال اول سلطنت او را که امیرکبیر صدر اعظم بود میتوان گفت که دوره «روشنگری» برقرار بود و پس از مرگ او تا ۴۷ سال دیگر «دیکتاتوری ناصری» ادامه داشت؛ اما با آن که دیکتاتوری برقرار بود، ناصرالدین شاه به جز رشته سیاست، تدریس تمام علوم و فنون مرسوم جهانی را در دارالفنون رایج کرده بود و میتوان به جرأت این دوره را با دوره استبداد منور اروپا از ابتدای رنسانس تا ۱۷۸۹ مقایسه کرد زیرا پادشاهان دیکتاتور مانند لویی چهاردهم، پادشاه فرانسه، کاترین دوم ملکه روسیه، فردریک دوم پادشاه پروس با وجود خودکامگی از نویسندگان تا آنجایی که به اساس خودکامگی آنها مستقیماً لطمه نمیزد، میدان فعالیت میدادند؛ مانند ولتر و دالامبر. میتوان به جرأت محمّدحسین خان فروغی را با نوشتن کتابهای مختلف فلسفی، تاریخی، ادبی و کتابهایی مانند تاریخ سلاطین ساسانی، تاریخ اسکندر کبیر، غرایب زمین و عجایب آسمان، ترجمه سفر دور دنیا در هشتاد روز از ژول ورن و بالاخره کتاب باارزش دستور حکومت، ترجمه نامه علی بن ابیطالب به مالک اشتر و دهها جلد کتاب علمی و فلسفی دیگر او را با دالامبر نویسنده دائرةالمعارف و ولتر مورخ بزرگ فرانسه مقایسه کرد.
محمّدحسین فروغی مجبور بود برای رسیدن به مقصود یعنی آگاه کردن دانش آموزان دارالفنون به علوم سیاسی، فلسفه و تاریخ را طوری تدریس کند که با نتیجهگیری از عقاید فلاسفه و مورّخین، محصلین به نظریات سیاسی مختلف آگاه شوند. محمّدحسین فروغی ضمن تدریس تاریخ عمومی جهان و ادبیات دنیا بهویژه اروپا و عقاید فلسفی فلاسفه از یونان باستان تا عصر برگسون، بهطور ضمنی و غیرمستقیم علوم سیاسی را در قالب مسائل فلسفی و تاریخی به دانشآموزان دارالفنون میآموخت. محمّدحسین خان همچنین بهواسطهٔ دوستی و همفکری که با ملکم خان داشت در دوران ناصری، مدّتی تحت تعقیب یا طرف بی اعتنایی واقع شد. اعتمادالسّلطنه در یادداشتهای خود در ۱۲ رمضان ۱۳۰۸ هجری قمری به گرفتاری محمّدحسینخان فروغی و ورود مأمورین به خانهٔ او اشاره نمودهاست:
عبدالله خان والی نوکر نایب السلطنه و میرزا ابوتراب خان نظمالدوله مستشار پلیس طهران، خانه را تفتیش کرده و همهٔ نوشتههای او را با خود به نظمیه برده بودند. در آن زمان حکم دستگیری میرزا محمّدحسین خان فروغی را به جرم تقریر یک مقاله صادر کردند که با وساطت امینالسلطان خلاصی یافت و به محبس نرفت.
وقتی که ناصرالدّین شاه در روز جمعه ۱۷ ذیقعدهٔ ۱۳۱۳ ه.ق به ضرب گلولهٔ میرزا رضا کرمانی از پای درآمد، محمّدحسین فروغی به فرزندش محمّدعلیخان فروغی گفت:
همینکه نوبت سلطنت مظفرالدین شاه رسید، من که دست از طبیعتِ خود نمیتوانستم بردارم، اولین روزنامهٔ غیردولتی را در همین شهر طهران تأسیس کرده و مندرجات آن را مشتمل بر مطالبی قرار دادم که کمکم چشم و گوش مردم به منافع و مصالح خودشان باز شود. این روزنامه را تربیت نام گذاشتم.
اولین شماره آن در پنجشنبه یازدهم رجب ۱۲۷۵ ه.خ انتشار یافت. محمدحسین فروغی در حدود ده سال از ۱۳۱۴ ه.ق (۱۲۷۵ ه.خ) تا ۲۹ محرم ۱۳۲۵ ه.ق (۲۹ مهر ۱۲۸۶ ه.خ) صاحب امتیاز روزنامهٔ تربیت بود. در این نشریه، اکثر مقالات اجتماعی، فلسفی و سیاسی را فرزندش محمدعلی فروغی مینوشت و مدیریت داخلی روزنامه هم با او بود. پدر و پسر در اداره روزنامه همکاری داشتند. هر دو نفر با هدف گسترش آزادی و دموکراسی قلم میزدند. درج مقالات تاریخی، ادبی، سیاسی و فلسفی این روزنامه برعهده محمدعلی بود و گاهی هم پدرش محمدحسین فروغی آنها را تصحیح و راهنماییهای لازم را به او مینمود. آرا تربیتی و ترویج افکار متجددانه در روزنامه تربیت به وسیله او، اثر محسوسی در جمع روشنفکرانه زمان خود داشت. این افکار تجددخواهانه که ـ به عقیدهٔ برخی ـ گاه به شکل افراطی در ستایش از مغرب زمین و علمگرایی در آنجا به خصوص فرانسه به عنوان مهد تمدن تجلی مییافت، در آثاری که محمدعلی فروغی پسر محمدحسین خان که بهعنوان مترجم با روزنامه همکاری مینمود، دنبال میشد. میرزا جهانگیرخان شیرازی (صوراسرافیل) در زمینه مهارت ارائه مطالب سیاسی محمدحسین فروغی و بیان عقاید آزادمنشانه او چنین میگوید:
تربیت، اول روزنامه آزادی است که در داخله ایران خصوصاً در پایتخت به چاپ رسیدهاست. خدماتی که این روزنامه به وطن ما کردهاست علاوه بر معلومات و فوایدی که منتشر نموده یکی این است که مردم ایران از هرچه روزنامه بود آزرده خاطر بودند. تربیت به واسطه شیرینی بیان و مزایای چند که دارا بود مردم را روزنامه خوان کرد. دیگر اینکه اهل هوش میدانند که تمام مطالب گفتنی را ذکاءالملک در تربیت گفته و هنر بزرگ او همین است که چیزهایی را که در زمان استبداد کسی یارای گفتن نداشت به قدرت قلم و پرده و حجاب انشا و ادب چنان میگفت که اسباب ایراد نمیشد و معذلک زحمت و مرارت و صدماتی که در زیاده از ده سال روزنامه نویسی کشید و آزار و اذیتهایی که از دوست و دشمن دید در چند سال آخر عمر که وقت استراحت و فراغت بود به تصور کسانی که خارج از کار بودند درنمی آید.
محمدحسین فروغی از پیشگامان روشنفکری با هدف پیاده کردن مشروطیت و قانون اساسی(Constitution) بود. محمدعلی فروغی دربارهٔ پدرش چنین روایت میکند:
... من هم آن وقت به درجهای رسیده بودم که در کار روزنامه با من گفتگو میکرد. یک روز پرسید مقالهای که امروز برای روزنامه نوشتهام خواندی؟ عرض کردم :بلی. پرسید: دانستی چه تمهید مقدمهای میکنم؟ من در جواب تأمّل کردم. فرمود: مقدمه میچینم برای این که به یک زبانی حالی کنم که کشور قانون لازم دارد. مقصودم این است که این حرف را به صراحت نمیتوانست بزندو برای گفتن آن لطایفالحیل میبایستی بکار برد…
وقتی در سال ۱۲۷۸ خورشیدی مدرسه علوم سیاسی به همت نصرالله خان مشیرالدوله جهت تربیت کادر وزارت خارجه به همّت دوتن از پسرانش مؤتمنالملک و مشیرالملک (بعدها مشیرالدوله) تأسیس شد، محمّدحسین خان ذُکاءُالمُلک به ریاست مدرسه و فرزندش محمّدعلی فروغی به معاونت و استادی این مدرسه منصوب شدند. پدر و پسر در تدریس تاریخ، فلسفه، ادبیات، مبانی علوم سیاسی سعی و اهتمام داشتند و محمّدحسین فروغی به زبان فرانسه و عربی و محمّدعلی فروغی به زبانهای فرانسه، انگلیسی، عربی بهطور کامل و آلمانی به قدر فهم مطالب آگاهی داشت و برای تدریس، جزواتی را از زبانهای خارجی به فارسی ترجمه میکردند.
کتاب عشق و عفت به ترجمه و کتابت ایشان با خط نستعلیقِ شکسته و در ۱۹۹ صفحه به میرپنج عبدالحسینخان سرباز در ربیعالاول ۱۳۲۹ ه.ق به دستور ناصرالدّین شاه تقدیم شد.
درگذشت
فروغی در 70 سالگی درابتدای مشروطه در سال 1325ق درگذشت و درشهرری گورستان ابن بابویه دفن شد.
منابع
حسین مکی و تاریخ بیستسالهٔ ایران، ج۴، نشر ناشر، صص۲۰–۲۱
مقالات مرحوم حبیب یغمایی در دورههای جدید مجلهٔ یغما از ابتدا تا ۱۳۵۷ شرح حال رجال سیاسی و نظامی ایران، جلد دوم، دکتر باقر عاقلی، نشر گفتار، تهران، ۱۳۸۰
فروغی در گذر تاریخ''، احمد افرادی
پانویس
اهالی اصفهان
پژوهشگران ادبیات اهل ایران
درگذشتگان ۱۲۸۶
درگذشتگان ۱۳۲۵ (قمری)
روزنامهنگاران اهل ایران در دوره قاجار
زادگان ۱۲۱۸
زادگان ۱۲۵۵ (قمری)
مدرسان دارالفنون
خاکسپاریها در ابن بابویه |
7822 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B5%D9%88%D8%B1%20%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D9%84%20%28%D9%86%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D9%87%29 | صور اسرافیل (نشریه) | صور اسرافیل از مجلههای معروف، مهم و مؤثر صدر مشروطیت بود. شماره نخست این نشریه ۱۴ دی ۱۲۸۶ منتشر شد. جهانگیرخان شیرازی و قاسمخان تبریزی با همکاری میرزا علی اکبر خان قزوینی (دهخدا) صور اسرافیل را منتشر میکردند.
این نشریه به صورت هفتگی در هشت صفحه به قطع وزیری در چاپخانهٔ سنگی پارسیان چاپ و تکثیر میشد. تاریخ اولین شماره ۱۷ ربیعالثانی ۱۳۲۵ است برابر با ۳۰ مه ۱۹۰۷ میلادی و ۸ خرداد ۱۲۸۶.
شماره دوم صور اسرافیل، یک هفته بعد، در تاریخ ۶ ژوئن ۱۹۰۷ (برابر با پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۲۸۶) به چاپ رسید.
محتوای صور اسرافیل
صور اسرافیل از نشریات مهم صدر مشروطه بود و با بهرهبردن از نفوذی که میرزا قاسم خان تبریزی به سبب وابستگی به دربار مظفرالدین شاه در دربار قاجار داشت مقالات سیاسی تندی علیه استبداد محمدعلیشاهی منتشر میکرد.
جذابترین بخش آن هفتهنامه را ستون فکاهی آن دانستهاند که به عنوان «چرند و پرند» به قلم علی اکبر خان قزوینی (دهخدا) و با امضای «دخو» نوشته میشد. دهخدا مطالب انتقادی و سیاسی را با روش فکاهی طی مقالات خود منتشر میکرد و سبک نگارش آن در ادبیات فارسی بیسابقه بود و مکتب نوینی را در عالم روزنامهنگاری ایران و نثر معاصر پدیدآورد.
گفته شدهاست که صوراسرافیل اولین روزنامهای بود که بهطور رسمی در کوچه و بازار به دست روزنامهفروشها و بیشتر بهوسیلهٔ کودکان به فروش میرفت، و از این رو در بیداری مردم تأثیری به سزا داشت.
در سر مقاله، مراد و هدف روزنامه اینطور اعلام شده بود: «تکمیل معنی مشروطیت»، «حمایت مجلس شورای ملی» و «معاونت روستاییان و ضعفا و فقرا و مظلومین». در شماره سه، در تکمیل عبارت اخیر چنین آمده بود: «حمایت فقرا و ضعفا و کارگران». در تکمیل معنی مشروطیت، به استبداد و ارتجاع میتازد و در معاونت روستاییان و فقرا و مظلومین، اصلاحات ارضی و تقسیم زمین را میان رعیت مطرح میکند. از محدودیت سرمایهداری و اختیار نامحدود کارگران سخن میگوید و بالاخره دادخواهی مظلومین سراسر ایران را به گوش همگان میرسند… در بیان حقایق و تعقیب هدفهای خود نیز از همان شماره اول، نویسندگان گفته بودند که:
رشوه محمد علی شاه
حتی یکبار محمدعلیشاه برای گردانندگان روزنامه پول میفرستد و چند نفر محافظ را حافظ جان آنان میکند. دهخدا پول را نمیپذیرد و دستور میدهد که قزاقان آن را بین خود تقسیم کنند و هر چه زودتر شرشان را از سر او و سایه تجسشان را از دم در روزنامه کم کنند. نه تهدید و نه تطمیع نویسندگان صور اسرافیل را نمیترساند، چرا که مردم بهترین پشتیبان آنها هستند. صور اسرافیل با بالاترین تیراژ ممکن به قولی بیست و چهار هزار شماره در هفته چون بیرقی در قلب مردم ستمدیده به اهتزاز درآمدهاست. کودکان روزنامه را به محض انتشار در سراسر شهرها به دست گرفته و میفروشند. گاهی روزنامه به چاپ دوم هم میرسد…
در خاطرات دهخدا از پیرمرد پارچهفروشی که نشریهٔ صوراسرافیل را میفروخت چنین یاد شده: «یک روز به سختی از پلههای دفتر صوراسرافیل بالا میآمد تا روزنامه را بخرد. وی در پاسخ درخواست دهخدا که لازم نیست تا از این پلهها بالا بیایید، من خود روزنامه را برای شما پایین میآورم میگوید: پس ثوابش چه میشود؟».
رشوهٔ حاکم کرمان
وقتی حاکم کرمان بنام نصرتالدوله که پسر فرمانفرما هم بود قالیچهای به بهانهٔ کمک به نشریهٔ صوراسرافیل میفرستد، دهخدا در جلسه فوقالعاده صوراسرافیل با پذیرفتن این کمک مخالفت کرد. سپس در شمارة ۱۵ روزنامه (چهارشنبه ۲۹ رمضان ۱۳۲۵ هـ. ق) از قول «اویارقلی» به شیوهٔ طنز نوشت:
نظرات دیگران در مورد صوراسرافیل
عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من نوشتهاست:
ابوالقاسم حالت نوشتهاست:
تعطیل و توقیف
فشار استبداد و به ویژه اقدامات ارتجاع سبب میشود که صور اسرافیل در طول عمر یک سال و یکماهه خود، ده بار توقیف و تعطیل شود به نحوی که در طی این مدت به جای ۵۵ یا ۵۶ شماره، بیش از ۳۲ شماره منتشر نمیشود. این توقیفها، گاه به «امر مجلس» گاه به «حکم دولت»، زمانی در اثر حمله اوباش و چند روزی بر حسب «ضرورت و مصلحت!» صورت میگیرد. در شمارهٔ ۱۵ که پس از یک و ماه نیم توقیف منتشر میشود میخوانیم که چون روزنامه به «امر مجلس» توقیف بوده باید به حکم آن احترام و گردن نهاد. در شمارهٔ ۲۰ نیز که با یک ماه و نیم فاصله از شمارهٔ قبلی بیرون آمده میخوانیم که «علت دیگر، تاراج شدن و شکسته شدن در و پنجره اداره و تغییر مکان و تهیه اسباب کار بوده» و بالاخره در شماره ۲۶ نیز که پس از یک و ماه نیم فاصلهٔ زمانی انتشار مییابد اینطور عذر تقصیر خواسته شدهاست:
قتل سردبیر صور اسرافیل
دهخدا در خاطرات خویش دربارهٔ قتل سردبیر صور اسرافیل مینویسد:
آخرین شمارهٔ صوراسرافیل را علامه دهخدا در ۱۵ صفر ۱۳۲۷ در سوئیس منتشر کرد. در آن شماره دهخدا شعر یاد آر ز شمع مرده یاد آر را در رثای شهید مشروطیت یعنی میرزا جهانگیرخان شیرازی چاپ کرد. او دربارهٔ انگیزه سرودن این شعر نوشت:
دهخدا در مورد چگونگی سرودن این شعر نوشتهاست:
پیوند به بیرون
نسخه آنلاین : Sur-e Esrafil
جستارهای وابسته
جهانگیرخان صور اسرافیل
نسیم شمال
پانویس
انحلالهای ۱۹۰۹ (میلادی) در ایران
بنیانگذاریهای ۱۹۰۷ (میلادی) در ایران
رسانه در تهران
مجلههای بنیانگذاریشده در ۱۹۰۷ (میلادی)
مجلههای سیاسی منحلشده
مجلههای فارسی
مجلههای منحلشده ایران
مجلههای منحلشده در ۱۹۰۹ (میلادی)
مجلههای هفتگی
نشریههای دوره قاجاریان
نشریههای دوره مشروطه
مجلههای منتشرشده در تهران |
7824 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%86%D8%B8%D9%84%D9%87%20%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%BA%DB%8C%D8%B3%DB%8C | حنظله بادغیسی | حنظلهٔ بادغیسی، شاعر پارسیسرای قرن سوم هجری قمری و یکی از نخستین شاعران و گویندگان شعر پارسی است که در عهد طاهریان میزیستهاست. نظامی عروضی از قول احمد بن عبدالله خجستانی «دیوان» شعری به وی نسبت میدهد. از اشعار وی تنها پنج بیت شامل یک قطعهٔ دو بیتی و یک مفرد به دست آمدهاست.
در مجمعالفصحا آمدهاست که وفات حنظله در سال ۲۱۹ هجری قمری بودهاست.
شعری از حنظلهٔ بادغیسی به روایت از کتاب چهار مقاله اثر نظامی عروضی سمرقندی:
عوفی نیز شعر زیر را به وی منسوب کردهاست:
جستارهای وابسته
پیشگامان شعر فارسی
شاعران پارسیگو
بادغیس
منابع
اهالی ایران در سده ۹ (میلادی)
اهالی بادغیس
تاجیکهای اهل افغانستان
درگذشتگان ۲۱۹ (قمری)
شاعران ایران بزرگ
شاعران سبک خراسانی
شاعران سده ۹ (میلادی) اهل ایران
شاعران فارسیزبان سده ۳ (قمری)
شاعران فارسیزبان
شاعران مرد اهل ایران |
7825 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%B6%D8%A7%20%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D8%AF%20%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D9%85%DB%8C | غلامرضا رشید یاسمی | غلامرضا رشیدِ یاسِمی گوران (۲۹ آبان ۱۲۷۵، گهواره کرمانشاه – ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰، تهران) مشهور به رشید یاسِمی، نویسنده، مورخ، مترجم و شاعر کُرد ایرانی بود.
زندگینامه
غلامرضا رشیدِ یاسِمی، در ۲۹ آبان ۱۲۷۵ خورشیدی در روستای گهواره در شهرستان دالاهو در استان کرمانشاه زاده شد. پدر محمدولیخان میرپنج ملقب به خانخانان شاعر، نقاش و خوشنویس بود و در شعر «نصرت» تخلص میکرد، و پدربزرگ پدری او حسینخان امیرپنج نام داشت. مادر او «نورتاج خانم دولتداد» دختر شاهزاده محمدباقر میرزا خسروی و نوهٔ شاهزاده محمد علی میرزای دولتشاه بود. همچنین عصمتالملوک دولتداد خالهٔ او بود. محمدباقر میرزا شاعر و نویسندهٔ اولین رمان تاریخی به زبان فارسی در سه جلد به نام «شمس و طغرا» است که بعدها به همت رشید یاسمی به چاپ رسید. پدر غلامرضا در وبای سال ۱۳۲۲ هجری قمری در سن ۳۰ سالگی هنگامی که او هشت ساله بود درگذشت. از این رو مادرش نورتاج خانم نقش محوری در تربیت او پیدا کرد.
رشید یاسمی تحصیلات مقدماتی را در شهر کرمانشاه به پایان برد. سپس به تهران رفت و دورهٔ متوسطه را در دبیرستان سن لویی گذراند. از همان هنگام به تشویق نظام وفا که معلم ادبیات او بود به سرودن شعر به زبان فارسی پرداخت. یاسمی فلسفه و رموز عرفان را نزد مهدی الهی قمشهای و حاج عباسعلی کیوان قزوینی فرا گرفت. پس از پایان تحصیلات مدتی به کار در وزارت معارف، مالیه و دربار پرداخت. در همین زمان «جرگهٔ دانشوری» را تأسیس کرد که بعدها به همت محمّدتقی بهار به «انجمن دانشکده» تبدیل شد. رشید ضمن همکاری با مجلهٔ دانشکده، با نویسندگان و شعرای آن دوره همچون محمّدتقی بهار، سعید نفیسی، عباس اقبال، ابراهیم الفت و دیگران همکاری میکرد. در همین دوران عضو انجمن ادبی ایران شد و نخستین تألیف خود را در احوال ابن یمین فریومدی شاعر سلسلهٔ سربداران منتشر کرد.
یکی از دلبستگیهای یاسمی سرودن شعر بود. او دگرگونیهای اجتماعی فکری و فرهنگی را در شعرهایش بازتاب میداد و در حالی که نوجوان بود، میکوشید به چارچوبها و معیارهای شعر کهن فارسی پایبند بماند. در کنار سرودن شعر، تصحیح و ویرایش دیوانهای مسعود سعد سلمان، هاتف اصفهانی و محمدباقر خسروی و منظومهٔ «سلامان و آبسال» جامی را منتشر کرد. رشید یاسِمی از نخستین شاعرانی بود که لزوم تجدد در شعر فارسی را پذیرفت و کوشید که رنگ تازهای به سخن خود بدهد.
رشید یاسِمی از سال ۱۳۰۰ (یک سال پس از کودتا) به انتشار مقاله در روزنامهٔ شفق سرخ به سردبیری علی دشتی پرداخت و همین مقالات موجب شهرت ادبی او گردید. در این میان به یادگیری زبانهای عربی و انگلیسی و تکمیل زبان فرانسوی پرداخت. زبان پهلوی را نزد ارنست هرتسفلد آموخت و پس از چندی آنقدر در آموختن این زبان تبحر یافت که رسالههای اندرز اوشنر داناک، ارداویرافنامه و اندرز آذر مهر اسپندان را به فارسی ترجمه کرد.
از سال ۱۳۱۲ که دانشگاه تهران تأسیس شد، وی با سمت استادی رشته تاریخ به تدریس در دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران پرداخت. یاسمی در دانشسرای عالی کشاورزی نیز به تدریس تاریخ اسلام پرداخت. بعدها به عضویت پیوستهٔ فرهنگستان ایران درآمد. در سال ۱۳۲۲ جزو هیئتی از استادان ایرانی همراه با علیاصغر حکمت و ابراهیم پورداوود به هند سفر کرد. در سال ۱۳۲۴ به منظور مطالعه به فرانسه رفت و دو سال در آن کشور اقامت داشت. رشید یاسمی تا پایان عمر بهعنوان استاد در دانشگاه تهران تدریس کرد، اما از تاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۲۸ از این دانشگاه بازنشسته شدهبود.
یاسِمی گذشته از مقالات ادبی و تاریخی و فلسفی و انتقادی که از او در نشریات نوبهار، ارمغان، آینده، تعلیم و تربیت، یغما، مهر و نشریات دیگر چاپ شدهاست، دارای تألیفات و تحقیقات و ترجمههای متعدد است. میرزا طاهر تنکابنی و ادیب نیشابوری از اساتید وی در مطبوعات بودند.
رشید یاسمی در روز یازدهم اسفند ۱۳۲۷ هنگام سخنرانی در دانشکدهٔ ادبیات دچار سکته مغزی شد اما معالجه پیدا کرد و پس از آن بار دیگر به اروپا سفر کرد. پس از بازگشت به ایران در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ در تهران درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
نظر دیگران
ایرج افشار دربارهٔ رشید یاسِمی مینویسد:
فهرست آثار (تألیف و تصحیح)
احوال ابن یمین، ۱۳۰۴
اندرزنامه اسدی طوسی (تصحیح)، ۱۳۰۴
سلامان و آبسال جامی (تصحیح)، ۱۳۰۶
نصایح فردوسی، ۱۳۰۷
قانون اخلاق، ۱۳۰۷
دیوان هاتف اصفهانی (تصحیح)، ۱۳۰۷
تاریخ ملل و نحل، ۱۳۱۵
کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او
ادبیات معاصر (ذیل بر ترجمهٔ جلد چهارم تاریخ ادبی ایران ادوارد براون)، ۱۳۱۶
دیوان مسعود سعد سلمان (تصحیح)، ۱۳۱۸
تاریخ مختصر ایران
دیوان اشعار، ۱۳۳۶
کتاب
ایران در زمان ساسانیان
تاریخ مختصر ایران
تاریخ ملل و نحل
آیین نگارش تاریخ، ۱۳۱۶
بهجز مقالات ادبی و تاریخی و فلسفی و انتقادی که از او در مجلات «نوبهار»، «آینده»، «ارمغان»، «تعلیم و تربیت»، «یغما»، «مهر» و… چاپ شدهاست، یاسمی دارای تألیفات و تحقیقات و تتبعات و ترجمهٔهای بسیاری است. ماندگارترین ترجمه او کتاب «ایران در زمان ساسانیان» اثر «آرتور کریستین سن» است؛ اما در تألیف کتابهایی نیز که با تاریخ ایران پیوند داشت، از پیشگامان بود. کتابهای «کرد و پیوستگی تاریخی و نژادی او» و «تاریخ مختصر ایران» (برای تدریس در مدارس ابتدایی و متوسطه) از دیگر نوشتههای اوست. از دیگر کتابهای پژوهشی رشید یاسمی میتوان به ترجمه کتاب «چنگیز خان» اثر هارولد لمب، «تاریخچه نادر شاه» تألیف ولادیمیر مینورسکی، «آیین نگارش تاریخ»، «تاریخ ملل و نحل» و ترجمه جلد چهارم «تاریخ ادبیات ایران» نوشته ادوارد براون اشاره کرد. نخستین کتاب تألیفی رشید یاسمی دربارهٔ زندگانی «ابن یمین فریومدی» شاعر سلسله سربداران در سده هشتم هجری ایران بود. همچنین تصحیح «دیوان سلمان ساوجی»، تصحیح «دیوان مسعود سعد سلمان»، «اندرزنامه اسدی توسی» و غیره از دیگر فعالیتهای اوست.
ترجمهها
«تاریخ قرن هیجدهم، انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون»، آلبر ماله و ژول ایزاک، ۱۳۱۰.
«تاریخ ادبیات ایران»، ادوارد براون، جلد چهارم از صفویه تا عصر حاضر ۱۳۱۶.
«ایران در زمان ساسانیان»، آرتور کریستنسن، ۱۳۱۷
«چنگیز خان»، هارولد لمب، ۱۳۱۳
«تاریخچهٔ نادرشاه»، مینورسکی، ۱۳۱۳
رمان «شاگرد (دیسیپل)» از پل بورژه
«آیین دوستیابی»، دیل کارنگی، ۱۳۲۰
«نصایح»، اپیکتتوس حکیم
تئاتر «انوش (منظوم)»
«اندرز اوشنرداناک» (از زبان پهلوی)
«اندرز آذرباد مهراسپندان» (از پهلوی)
«ارداویرافنامه» (از زبان پهلوی)
تاریخ قرن هیجدهم و انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، موضوع این کتاب همانطور که از عنوانش پیداست، انقلاب کبیر فرانسه میباشد. انقلاب فرانسه پس از اصلاح مذهبی لوتر، از مهمترین و موثرترین وقایع تاریخ اروپاست؛ زیرا چنانکه لوتر مذهب را اصلاح کرد انقلاب فرانسه نیز در اصول سیاسی و اجتماعی جهان تغییراتی پدیدآورد. این کتاب بهطور مفصل به شرح این واقعه میپردازد.
ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستنسن، انتشارات صدای معاصر، تهران ٬۱۳۷۸ ۲۵+ـ۴۳۷. این کتاب که جزو منابع معتبر در تاریخ ساسانیان است، در سال ۱۳۱۴ به همت رشید یاسمی به فارسی ترجمه شد و تاکنون هفت بار به چاپ رسیدهاست. اما، پس از درگذشت مترجم، به تدریج غلطهایی در آن راه یافت. در چاپ جدید این موارد اصلاح شدهاست. کتاب تاریخچه نادرشاه اثر ولادمیر مینورسکی، قوم افشار را ترکمان میخواند. مشهور است که از بیم مغول طایفه افشار ترکستان را ترک کردهاست و در آذربایجان استقرار یافتهاند. شاه اسمعیل شعبهای از این قوم را به خراسان شمالی کوچانده و در سرچشمه میاب کوبکان از مضافات ابیورد ساکن کرد. کتاب اندرز اوشنرد داناک که در سال ۱۹۳۰۰ میلادی اروادبامانجی ناسروانجی دهابهار با چند نسخه روبرو کرده و به انگلیسی برگردانده و به چاپ رسانیدهاست. این نوشتار به فارسی ترجمه و واژههایی که نیاز به توضیح داشته در پانوشت آمدهاست. لازم به یادآوری است که این نوشتار نخست در شمارهٔ آذرماه ۱۳۱۳ مجلهٔ مهر به چاپ رسید.
دربارهٔ رشید یاسمی
سرو رشید: یادنامهٔ غلامرضا رشید یاسمی، به کوشش ابراهیم رحیمیزنگنه و سهیل یاریگلدره، کرمانشاه: دیباچه، چاپ اول: ۱۳۹۶، ۸۲۲ صفحه.
یادبود
طبق گفتهٔ سعید راد در گذشته در محل کنونی موزه سینما دبیرستانی دایر بوده که دبیرستان غلامرضا رشیدیاسمی (با نام دیگر دبیرستان شاپور تجریش) نام داشته و او از دانشآموزان آن مدرسه بودهاست.
همچنین برای بزرگداشت غلامرضا رشید یاسمی، خیابانی در تهران، در منطقه ۳ شهرداری، حد فاصل خیابان ولیعصر تا خیابان سئول به نام وی نامگذاری شدهاست.
همچنین در شهر اسلامآباد غرب یک کتابخانهٔ عمومی در بزرگداشت وی با نام «کتابخانه عمومی زندهیاد غلامرضا رشید یاسمی» نامگذاری شدهاست.
علاوه بر این کتابخانهٔ «پردیس شهید صدوقی» دانشگاه فرهنگیان در شهر کرمانشاه نیز به نام وی، «کتابخانهٔ استاد رشید یاسمی» نام گرفتهاست.
نشست تخصصی «بررسی ابعاد شخصیتی و علمی غلامرضا رشید یاسمی همراه با رونمایی از یادنامهٔ سرو رشید» در تاریخ ۸ خرداد ۱۳۹۶ توسط انجمن ایرانی تاریخ و با همکاری دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه رازی با حضور استادان و صاحبنظران در حوزهٔ تاریخ و ادبیات فارسی برگزار شد.
پانویس
منابع
اثرآفرینان، زندگینامهٔ نامآوران فرهنگی ایران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، جلد سوم
فرهنگ فارسی محمد معین، جلد ۶
دیوان رشید یاسمی، با مقدمه محمدامین ریاحی، کتابفروشی ابن سینا، ۱۳۳۶
پیوند به بیرون
صفحه غلامرضا رشید یاسمی در وبگاه خواندنیهای خوب
استادان دانشگاه تهران
اعضای فرهنگستان ایران
اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی
اهالی گهواره
پیروان یارسان
دانشآموختگان مدرسه سن لویی تهران
درگذشتگان ۱۳۳۰
درگذشتگان ۱۹۵۱ (میلادی)
روزنامهنگاران ادبی اهل ایران
روزنامهنگاران اهل ایران
روزنامهنگاران سده ۲۰ (میلادی)
روزنامهنگاران مرد اهل ایران
زادگان ۱۲۷۵
زادگان ۱۸۹۵ (میلادی)
شاعران اهل ایران
شاعران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران
شاعران سده ۲۰ (میلادی)
شاعران فارسیزبان
شاعران مرد اهل ایران
کردشناسان
کردهای اهل ایران
مترجمان اهل ایران
مترجمان سده ۲۰ (میلادی)
مدفونان در گورستان ظهیرالدوله
مصححان اهل ایران
مقالههای خرد نویسندگان ایرانی
نویسندگان کرد اهل ایران
نویسندگان مرد اهل ایران |
7827 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D9%86%20%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%85%DB%8C | پروین اعتصامی | رخشنده اعتصامی (۲۵ اسفندِ ۱۲۸۵ – ۱۵ فروردینِ ۱۳۲۰)، معروف به پروین اعتصامی، شاعر ایرانی بود. او بیشتر بهدلیل به کار بردن سبک شعریِ مناظره در شعرهایش معروف است. مضامین و معانی شعرهای او توصیفکنندهٔ دلبستگیِ عمیقش به پدر، استعداد و شوقِ فراوانش به آموختنِ دانش، روحیهٔ ظلمستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران، حمایت از حقوقِ زنان و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستمدیدگان است. او را «مشهورترین شاعر زن ایران» گفتهاند.
اعتصامی از کودکی فارسی و انگلیسی و عربی را نزدِ پدرش آموخت و از همان کودکی زیرِ نظرِ پدر و استادانی چون علیاکبر دهخدا و محمّدتقی بهار سرودنِ شعر را آغاز کرد. پدرش، یوسف اعتصامی آشتیانی، شاعر و مترجم بود و در شکلگیریِ زندگیِ هنریِ پروین و کشفِ تواناییها و ذوق و گرایشش به شعر نقشِ مهمّی داشت. اعتصامی در بیستوهشتسالگی ازدواج کرد؛ امّا، به خاطرِ اختلافِ فکری با همسرش، پس از چندی از او جدا شد. پس از جدایی مدّتی در کتابخانهٔ دانشسرای عالی تهران به کتابداری مشغول شد. یگانه اثرِ چاپ و منتشرشده از پروین دیوانِ اشعار اوست، که دارای ۶۰۶ شعر شامل اشعاری در قالبهای مثنوی، قطعه و قصیده است. شعرهای پروین پیش از چاپ بهصورت مجموعه و کتاب، در مجلهٔ بهار و منتخبات آثار از ضیاء هشترودی و امثال و حکم از دهخدا، چاپ میشدند. موفقیت اولین چاپ دیوان اشعار او سبب پیدایش زمینه برای چاپهای بعدی شعرهای او شد. اعتصامی پیش از چاپ دومین نوبت از دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه در سیوپنجسالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمهٔ معصومه، در آرامگاه خانوادگیاش، به خاک سپرده شد. زادروز او روز بزرگداشت پروین اعتصامی نامگذاری شدهاست.
اعتصامی از پیروان «جریان تلفیقی» است. اشعار او اغلب از حوادث و اتفاقات شخصی و اجتماعی خالیاند. در میان اشعار او، شعری وجود ندارد که با کمک آن بتوان صراحتاً شخص شاعر را شناخت. شعر اعتصامی از دیدگاه طرز بیان مفاهیم و معانی، بیشتر بهصورت «مناظره» و «سؤال و جواب» است. در دیوان او بیش از هفتاد نمونه مناظره آمده که وی را از این لحاظ در میان شاعران فارسی برجسته ساختهاست. این مناظرهها نهتنها میان انسانها و جانوران و گیاهان، بلکه میان انواع اشیا — از قبیل سوزن و نخ — نیز اتفاق میافتد. اعتصامی در بیان مقاصد خود از هنرهای «شخصیتبخشی» و «تخیل» و «تمثیل»، با شیوایی کمنظیری استفادهٔ بسیار کردهاست.
منبعشناسی
دربارهٔ زندگی پروین اعتصامی، کتابهای فراوان، آثار و مقالات مختلفی آمدهاست. این آثار در طی سالهای پس از مرگش و همچنین پیش از آن، توسط افراد مختلفی نوشته شدهاست.
منابع دست اول برای شناخت زندگی پروین اعتصامی، کتابها و اسناد منتشرشده از خانواده و نزدیکان اوست که از میان آنها میتوان به تاریخچهٔ زندگانی پروین اعتصامی اثر ابوالفتح اعتصامی، برادر پروین، اشاره کرد. از دیگر منابع دست اول، میتوان به کتاب مجموعه مقالات و قطعات و اشعار اشاره کرد که یک سال پس از مرگش نوشته و در سال ۱۳۲۳، برای نخستین بار چاپ شدهاست. همچنین بهدلیل اینکه شعرهای پروین در قالب مناظره و با زبانی صمیمی و کودکانه هستند، نویسندگانی مانند مهناز بهمن که نویسندهٔ گروه سنی کودک و نوجوان هستند، زندگانی پروین را در قالب کتاب نوشتهاند.
منابع دیگر برای شناخت زندگانی پروین عبارتند از دائرةالمعارف بزرگ اسلامی اثر علیاصغر دادبه، با چراغ و آینه اثر محمدرضا شفیعی کدکنی و دائرةالمعارف کودکان و نوجوانان اثر قاسم قالیباف؛ که فقط در بخشهایی از خود به شرح زندگی پروین پرداختهاند. مقالات زیادی نیز در مورد شرح زندگی پروین وجود دارد، نظیر مقالهٔ پروین اعتصامی نوشتهٔ غلامعلی حداد عادل است که در دانشنامهٔ جهان اسلام منتشر شدهاست. همچنین مقدمههایی که برای دیوان پروین اعتصامی نوشته شدهاند نیز بخشهایی از زندگینامه وی را نگاشتهاند که از مقدمههای مشهور دیوان پروین، میتوان به مقدمهٔ چاوش اکبری برای چاپ سوم و مقدمهٔ انتشارات اقبال در چاپهای بعدی اشاره کرد.
زندگی
کودکی و خانواده
پروین اعتصامی با نام اصلی رخشنده اعتصامی در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ هجری خورشیدی، مطابق با ۱۷ مارس ۱۹۰۷، در تبریز زاده شد. او فرزند یوسف اعتصامی آشتیانی ملقّب به اعتصامالملک (زادهٔ ۱۲۵۴ تبریز) نویسنده و مترجم معاصر ایرانی و اخترالملوک اعتصامی است. اخترالملوک اعتصامی دختر عبدالحسین مقدّم العداله، از شاعران دورهٔ قاجاریه و متخلص به «شوری بخشایشی» (اهل شهر بخشایش در آذربایجان شرقی) بود. او تخلص «پروین» را برای خود انتخاب کرد که تا آن زمان نامی مرسوم برای دختران نبود. بعدها پروین نام خود را از رخشنده به پروین تغییر داد؛ چنانچه در شناسنامهاش مشاهده میشود. پروین بعدها مجبور شد در شعری، توضیح بدهد که پروین، نامی دخترانه است:
پروین آخرین فرزند خانواده بود و سه برادر بزرگتر از خود به نامهای ابوالحسن، ابوالفتح و ابوالنصر داشت.
یوسف اعتصامی، در سال ۱۲۸۸ هجری خورشیدی بهعنوان نمایندهٔ مردم تبریز در مجلس شورای ملی انتخاب شد. به همین دلیل در سال ۱۲۹۱ هجری خورشیدی در هنگامی که پروین ۶ سال داشت، بههمراه خانوادهاش از تبریز به تهران مهاجرت کرد. پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبانهای فارسی و عربی و انگلیسی را زیر نظر پدرش در منزل آموخت و پس از آن به مدرسهٔ آمریکایی ایران کلیسا (به انگلیسی: Iran bethel) رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را در آنجا به پایان رسانید. او در تمام سالهای تحصیلش از دانشآموزان ممتاز بود و حتی مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت. او همزمان با تحصیل، شعر نیز میسرود.
اشعار کودکی و نوجوانی
مهناز بهمن مینویسد: نخستین شعرهای پروین اعتصامی در هفتسالگی بودهاست و برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی (۱۱ تا ۱۴سالگی) او هستند. از کودکی پدرش در زمینهٔ وزن و شیوههای یادگیری به او کمک میکرد. گاهی شعری از شاعران قدیم ایران مانند سعدی یا حافظ را به او میداد تا بر اساس آن شعر دیگری بسراید؛ وزن آن را تغییر دهد یا قافیهای نو برایش پیدا کند. همین تمرینها و تلاشها زمینهای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آن آشنا شود و در سرودن شعر تجربه کسب کند. همچنین پدرش گاهی قطعههایی زیبا و لطیف از کتابهای خارجی (انگلیسی، فرانسوی، ترکی و عربی) جمع میکرد و پس از ترجمه آنها به فارسی، پروین را تشویق میکرد تا آن را بهصورت شعر درآورد. برای نمونه، یوسف اعتصامی شعر «قطرات سهگانه» از تریللو را ترجمه و در مجلهٔ بهار چاپ کرد. سپس پروین با الهام از این سروده، شعرهای «گوهر و اشک» و «دو قطره خون» را سرود.
از معروفترین شعرهایی که او در این سنین سرودهاست میتوان به شعرهای گوهر و سنگ، ای مرغک، اشک یتیم، کودک آرزومند، صاعقه ما ستم اغنیاست، سعی و عمل و اندوه فقر اشاره کرد.
بهنوشتهٔ بهمن، شعرهایی که پروین در سنین کودکی میسرود بیشتر دارای محتوایی کودکانه، ساده و تخیلی بودند. یکی از شعرهای او در ۸سالگی، مناظرهای بین «نخود و لوبیا» است:
یا شعری دیگر، مناظرهای بین «سیر و پیاز» است:
پروین شعرهایش را در حضور شاعران و دانشمندانی مانند علی اکبر دهخدا، ملکالشعرای بهار، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی و نصرالله تقوی که از دوستان یوسف اعتصامی بودند و گاهی به خانهٔ او میآمدند، میخواند و مورد تشویق آنها قرار میگرفت. پروین اعتصامی در هجدهسالگی دانشآموخته شد. او در تمام دوران مدرسهاش دانشآموزی ممتاز بود البته پیش از ورود به مدرسهٔ فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدر آموخت. او حتی میتوانست داستانهای مختلفی را به زبان انگلیسی بخواند. او به دانستن علاقه داشت و سعی میکرد در حد توان خود از همهچیز آگاهی پیدا کند؛ به همین دلیل در مدرسهٔ قبلیاش ادبیات فارسی و انگلیسی تدریس میکرد. شولر، رئیس مدرسهٔ آمریکایی، پروین را در یادگیری دروس بسیار مشتاق توصیف میکند. او همچنین میگوید که پروین در طول زمان تحصیلاتش، با دختری آمریکایی به نام «هلن کالینز» مکاتبه داشته؛ و این مکاتبه را تا آخر عمر ادامه دادهاست.
سخنرانی در جشن دانشآموختگی
در خرداد ۱۳۰۳، جشن دانشآموختگی پروین در مدرسه برپا شد. او در آن جشن دربارهٔ تاریخ جفای مردان به زنان حین شروع تمدنها، اصلاح این روند در اروپا و بیسوادی و بیخبری زنان ایران در مقایسهٔ با آنها حرف زد. اعتصامی در بخشهایی از سخناناش که به «اعلامیهٔ زن و تاریخ» معروف است، میگوید:
ازدواج
پروین اعتصامی در ۱۹ تیرماه ۱۳۱۳ با پسر عموی پدرش «فضلالله اعتصامی گرکانی» ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد و ازدواج بههمراه همسرش برای زندگی به کرمانشاه رفت. همسر پروین از افسران شهربانی و هنگام ازدواج با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. پروین پس از تقریباً دو ماه زندگی با همسرش به خانهٔ پدرش بازگشت و ۹ ماه بعد، در ۱۴ مرداد ۱۳۱۴، از وی جدا شد. ابوالفتح اعتصامی، برادر پروین، علت جدایی پروین اعتصامی از همسرش را اختلافات روحی و اخلاقی پروین با همسرش و «ناسازگاری روحیهٔ نظامی همسر با روح لطیف و آزاد پروین» دانستهاست.
پروین تا پایان زندگیاش با هیچکس دربارهٔ این ازدواج ناموفق سخن نگفت و فقط غزلی در این باره سرود که سه بیت نخست آن با این ابیات آغاز میشود:
چاپ دیوان اشعار و کتابداری
چاپ و انتشار اشعار
یوسف اعتصامی پیش از ازدواج پروین، با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و این کار را با توجه به اوضاع و فرهنگ روزگار، نامناسب میدانست. او فکر میکرد دیگران چاپ اشعار یک زن جوان را، راهی برای پیدا کردن همسر به حساب آورند. اما پس از ازدواج پروین و جدایی از همسرش به این کار رضایت داد. پیش از نخستین چاپ دیوان پروین، بعضی از اشعار پروین در مجلهٔ بهار، «منتخبات آثار» از «سید ضیا هشترودی» و «امثال و حکم» از دهخدا چاپ شده بودند. از انتشار نخستین چاپ دیوان او در سال ۱۳۱۴ هجری خورشیدی توسط چاپخانهٔ مجلس شورای ملی که همراه با مقدمهٔ از ملکالشعرای بهار بود، بسیار استقبال شد. سعید نفیسی در روزنامهٔ ایران به معرفی دیوان پروین پرداخت و وزارت معارف برای تقدیر از پروین، به او نشان علمی اهدا کرد. این باعث خارج شدن پروین از انزوای پس از طلاقش شد. نخستین مجموعه شعر پروین، شامل اشعاری بود که وی تا پیش از ۳۰سالگی سروده بود و بیش از ۱۵۰ قصیده، قطعه، غزل و مثنوی داشت. البته دیوان پروین شامل همهٔ اشعار سرودهشده توسط او نیست، زیرا او چند سال پیش از مرگش، قسمتی از اشعارش را که مطابق میلش نبوده را سوزاندهاست.
کتابداری
پروین اعتصامی پس از نخستین چاپ دیوان اشعارش، در زمانی که عیسی صدیق بر دانشسرای عالی ریاست داشت، بهعنوان مدیر کتابخانهٔ آن از خردادماه ۱۳۱۵ مشغول به کار شد. علت این کار این بود که پروین فضای دانشسرای عالی و کتابخانهٔ آن را با روحیهٔ خود سازگارتر میدانست. نظم و ترتیب پروین در کتابخانه زبانزد دانشجویان و استادان بود. علاوه بر این، پروین بر پشت جلد برخی کتابها اظهارنظرهایی مینوشت که شاید هنوز باقی باشد، البته آن کتابها به کتابخانهٔ ادبیات دانشگاه تهران منتقل شدهاند. اما انزواطلبی پروین باعث شد او به کار خود در دانشسرای عالی ادامه ندهد و پس از ۹ ماه و از آغاز سال ۱۳۱۶ هجری خورشیدی، به کار خود در آنجا پایان دهد.
دعوت به دربار
در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم و ادب، مدالهای لیاقت یا نشانهای دولتی اعطا میکرد؛ مدالی که نشانهٔ سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر است، و سپس دولت آنها را در مراسمی خاص مورد قدردانی قرار میداد. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سهٔ لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهاد رضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا بهگفتهٔ خودش، اعتقاداتش در مورد ایستادگی در برابر استبداد، به او اجازه نمیداد در چنین مکانهایی حاضر شود. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر «صاعقهٔ ما ستم اغنیاست» را سرود.
مرگ پدر
مرگ پدر پروین در دیماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳سالگی او را مدتی از کار ادبیاش بازداشت. پروین پس از مرگ پدرش، بسیار منزوی شد و تنها مکاتباتی با سرور مهکامه محصص لاهیجانی و رفتوآمدهای اندکی با خانوادهٔ سیمین بهبهانی داشت. در آن زمان از طرف وزارت معارف از پروین درخواست شد که بهمناسبتِ «هفتصدمین سال تصنیف گلستان و بوستان»، قطعهای در ستایش مقام سعدی بسراید. هرچند عبدالحسین زرینکوب این دوران زندگی پروین را «دوران تلخی و حسرت» توصیف کردهاست.
مرگ
پروین اعتصامی در فروردین ۱۳۲۰ به بیماری حصبه مبتلا شد. این در زمانی بود که برادر وی، ابوالفتح اعتصامی، دیوان او را برای دومین چاپ آماده میکرد. اما وخیم بودن وضعیت پروین باعث میشود که او در ۳ فروردین در خانه بستری شود. گفته شده سهلانگاری پزشک او در معالجهٔ پروین سبب مرگ او شدهاست؛ زیرا در شب ۱۴ فروردین وضعیت پروین بسیار وخیم میشود. خانوادهٔ او کالسکهای بهدنبال پزشک معالجش میفرستند اما او نمیآید. و سرانجام پروین اعتصامی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۴ آوریل ۱۹۴۱) در سن ۳۴سالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمهٔ معصومه در قم در آرامگاه خانوادگی به خاک سپرده شد. او در هنگام مرگ، در آغوش مادرش، جان سپرد. پس از مرگش، قطعهای با عنوان «این قطعه را برای سنگ مزار خودم سرودهام» از او یافتند که مشخص نیست او چه زمان برای سنگ مزار خود سروده بود؛ که آن قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند.
پس از مرگ پروین، مراسم رسمی دولتی بهمناسبت بزرگداشت برگزار نشد. مدیر کانون زنان ایران، بهدلیل برخی مسائل سیاسی، از برگزاری مجلس یادبود برای پروین در آن کانون خودداری کرد. از پاسخ محرمانهٔ فرمانداری قم در تاریخ هجدهم فروردین ۱۳۲۰ به تلگراف وزارت کشور در باب «موضوع حمل جنازهٔ دختر اعتصامالملک»، بهروشنی میتوان دریافت که دستگاه امنیتی رضاشاه نسبت به او حساسیت داشتهاست. این حساسیت میتواند ریشه در رد کردن نشان لیاقت توسط پروین داشته باشد. اما پس از برکناری رضاشاه از قدرت و به حکومت رسیدن محمدرضاشاه، دوستان و علاقهمندان پروین بهمناسبت نخستین سالگرد مرگ او در فروردین ۱۳۲۱، مجلس یادبودی برای وی برپا کردند و با سرودن اشعار نسبت به سکوت و بیمهری دوران استبداد در حق پروین واکنش نشان دادند.
شخصیت و اندیشه
در طول زندگی پروین، عواملی چون پدر وی، دوستان پدرش، مدرسهٔ آمریکایی و از همه مهمتر تحوّلات سیاسی و اجتماعی جامعهٔ ایران، بر شخصیت و اندیشهٔ پروین اثرگذار بودهاند. یوسف اعتصامی بهدلیل شغل مترجمی و همچنین انتخاب شدن بهعنوان نمایندهٔ مجلس، چهرهای سیاسی بهشمار رفت و همین باعث آشنایی پروین با ادبیات کلاسیک غربی شد. محافل ادبی یوسف اعتصامی که از محتوایی عمیق برخوردار بودند در شکلگیری دیدگاه سیاسی پروین نقش مهمی داشتند. همچنین حضور پروین در مدرسهٔ آمریکایی ایران باعث آشنا شدن وی با اندیشههای غربی و مسائل زنان در غرب شد.
تأثیر مسائل اجتماعی روزگار بر شعر پروین
دوران زندگی پروین با صدور فرمان مشروطیت، فروپاشی حکومت قاجار، بر تخت نشستن رضا شاه و جنگ جهانی اول همراه بود که تمامی این رویدادها باعث آگاه شدن پروین به مسائل روزگار خود و حساس شدن او به این رویدادها شد. پروین در دورانی زندگی میکرد که هر دو یا سه سال تحولی سیاسی رخ میداد. بهعلت کمبود روزنامه و دیگر وسائل ارتباط جمعی در آن زمان، تنها راه آشنایی پروین با مسائل سیاسی، پدرش بود. شعر پروین شامل مسائلی چون ظلمستیزی، فقرستیزی، عدالتخواهی و آرمانخواهی است علی اصغر دادبه مدعی است به همین علت بسیاری پروین را از معماران تاریخ و اندیشه سیاسی ایران دانستهاند.
بعد ادبی
ادبیات کهن فارسی
در شکلگیری بعد ادبی شخصیت پروین، ادبیات کهن فارسی و ادبیات نوین غربی نقش داشتهاند. در مورد نقش ادبیات کهن، مهمتر از همه سرودههای شاعران بین قرنهای ۵–۸ هجری قمری است که این مورد تأثیرگرفته از محافل ادبی یوسف اعتصامی و اعضای تشکیلدهندهٔ آن است. برای نمونه قطعهٔ «اشک یتیم» متأثر از یکی از سرودههای انوری است. همچنین شعرهایی چون «پایمال آز»، «ژوئیه خدا»، «مست و هشیار» و «لطف حق» یادآور قصههای مثنوی معنوی و لحن و طرز فکر مولانا است. یا شعرهایی مانند «کعبهٔ دل»، «جامهٔ عرفان» و «صید پریشان» دارای لحنی مانند شعرهای عطار هستند.
ادبیات غرب
در مورد نقش ادبیات غرب، مهمتر از همه پیروی پروین از سرودههای شاعران آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی مانند هراشیو اسمیت، لافونتن، آرتور بریزبان و ازوپ است. بیشتر این سرودهها، سرودههایی بودند که بهوسیلهٔ یوسف اعتصامی ترجمه میشدند و در در مجلهٔ بهار چاپ میشدند. برای نمونه، پروین با مطالعهٔ شعرهایی چون «به یک مومیایی»، «خروس و مروارید»، «زنجره و مورچه» و «نغمهٔ پیراهن» تصمیم گرفت که با تقلید از برخی از آنها شعر دیگری بسراید. برای نمونه، شعر «یاد یاران» پروین اقتباسی از یک قطعهٔ معروف هراشیو اسمیت است که اصل آن را پدرش، از فرانسوی به فارسی ترجمه و منتشر کرده بود. یا شعر «ژوئیهٔ خدا» با الهام از مقالهٔ «عزم و نشاط عنکبوت» اثر آرتور بریزبان، نویسندهٔ آمریکایی، پدید آمدهاست، که پیش از آن توسط یوسف اعتصامی ترجمه و در مجلهٔ بهار منتشر شدهبود.به گفتۀ ضیاءالدینی «پروین در اشعار «ایگربه»، «ای مرغک»، «یاد یاران»، قطعه«بلبل و مور» و شعر «جولای خدا» از بزرگان ادبیات اروپا آشکار است، توضیح داد: شعر یاد یاران، اقتباسی از قطعه «به یک مومیایی مصر» از هورا اشمیت شاعر معروف انگلیسی و همچنین قطعه بلبل و مور پروین، تصرفی از «زنجره و مور» لامارتین است. شعر جولای خدا نیز اقتباسی از مقاله«عزم و نشاط عنکبوت» اثر آرتور بریزبان است. علاوه بر این پروین با اقتباس از بینوایان ویکتور هوگو، اشعار تیرهبخت و بیچاره طفل و با اثرپذیری از شعر قطرات سهگانه تریللو، شاعر ایتالیایی، مناظره و قطره اشک را سرود. شعر نغمه رفوگر پروین هم در تصویرگری شعری از ترجمه پدرش از شعر نغمه پیراهن بهره برده است. پروین در فضای کلی شعرش رگههایی کمرمق از ناتورالیسم و رمانتیسم اجتماعی را نشان داده، گفت: پروین او در گذر از سنت به تجدد به قالب پلیفونیک مناظره روی آورده که این خود معنادار است. در فضای غالب شعری پروین با ادله فراوان میتوان گفت که شعر پروین متاثر از اندیشه عصر روشنگری دراروپاست و از قواعد مکتب نئوکلاسیک پیروی میکند؛ زیرا در کنار توجه به گذشته به استقبال مضامین نو میرود، رویه غالب آن اخلاقگرایی و بهرهگیری از درونمایههای فلسفی واخلاقی است، خردگراست و منطق را برای غلبه بر نابسامانیهای اجتماعی به کار میگیرد و تقلید از طبیعت در آن دیده میشود. بررسی تطبیقی شعر پروین و کلاسیکهایی چون پوپ، درایدن و جان لاک نشان میدهد که پروین با این شاعران نئوکلاسیک مضامین مشترکی دارد».
سبک شعری
بهنوشتهٔ علیاصغر دادبه پس از انقلاب مشروطه در ایران، دو جریان فکری در ایران به نامهای «جریان تلفیقی» و «جریان نیمایی» به وجود آمد. جریان تلفیقی عبارت است از ترکیب سبک شعر سنتی و اندیشههای تازه. میتوان گفت که جریان تلفیقی، ادامهٔ سبک «بازگشت ادبی» است اما قالبی امروزیتر دارد. سبک شعری پروین تحت تأثیر تفکر جریان تلفیقی قرار داشت.
ملکالشعرای بهار در مقدمهٔ دیوان پروین دربارهٔ سبک شعری چنین مینویسد:
ویژگیها
سبک ادبی پروین از چهار دیدگاه قابل بررسی است:
لفظی و زبانی
دیدگاه لفظی، شامل سبک شاعران خراسانی و استفاده از واژهها و اصطلاحات قدیمی است؛ مانند «مانا»، «خلقان»، «گفتا»، «شنیدستم»، «سرخ گل»، «بوریا» و «میخمید». از همین جهت میتوان در شعر پروین از ویژگیهای لفظی و زبانی سخن گفت.
نحوی و ساختاری
ویژگی ساختاری، شامل به کار بردن زبان گفتاری در نوشتهاست که بیشتر به دلیل گویا و روان ساختن متن به کار میرود. تلفیق دیدگاه ساختاری و دیدگاه لفظی با وجود وفادار بودن به دیدگاه لفظی، در شعرهای پروین بسیار مشاهده میشود. این کار بیشتر در قطعهها و مثنویهای پروین مشاهده میشود و در قصیدهها زیاد به چشم نمیخورد. تلفیق ویژگی ساختاری و لفظی، که در قطعه معمولتر است، باعث شده تا قطعههای پروین نسبت به قصیدههایش بسیار مشهورتر باشند. پروین را از لحاظ سبک جزو شاعران کهنسرا قرار میدهند، هرچند در برخی شعرهای او ابتکارهایی برای دست یافتن به قالبهای تازه مشاهده میشود.
دیدگاه بلاغی
در شعرهای پروین میتوان ویژگیهای بلیغ زبان را بهوضوح یافت. بهار «اوج بلاغت و سخندانی پروین» را قطعههای او میداند اما قزوینی قصیدههای پروین را «اوج فصاحت و متانت او» میداند. در بیشتر شعرهای پروین آرایههای معنوی از نوع مناظره (سؤال و جواب)، مَثَل، خلافآمد، تشخیص و تمثیل است. دیوان پروین، شامل ۲۳۸ قطعه شعر است، که از آن میان ۶۵ قطعه بهصورت مناظره است. این مناظرهها میان اشیا، جانوران و گیاهان وجود دارد. «مثل» نیز صنعتی در شعرهای پروین است که یوسف اعتصامی به کار بردن این صنعت را در شعرهای پروین، بیشمار میداند. «خلافآمد»، که در ادبیات جدید با نام متناقضنما شناخته میشود، صنعتی است که در آن نویسنده یک نماد آرمانی (مثل ضربالمثل) را بر خلاف معنی همیشگی توضیح میدهد و به کار میبرد. «تشخیص» نیز در شعرهای پروین بهویژه در مناظرههایش، بهوفور دیده میشود. همچنین تمثیل را که داستانی از زبان انسان یا حیوانات است و در انتها با پیامی اخلاقی به پایان میرسد، در شعر پروین مشاهده میشود.
دیدگاه فکری–فلسفی
علی اصغر دادبه میگوید بر خلاف دیدگاه منتقدان که در دیوان پروین نظمی منسجم نمیبینند، بسیاری از محققان عقیده دارند که دیوان پروین، مجموعهای است یکپارچه با خصوصیتهای سبکشناختی و هماهنگ است. بعضی نیز این دیوان را نمایندهٔ فرهنگ و تمدن ایرانیان میدانند. همچنین دادبه دیدگاه فکری–فلسفی در شعرهای پروین را به دو دسته تقسیم میکند: اول، حوزهٔ نظری؛ که شامل مفاهیمی مانند عشق حقیقی، تجلی مذهب، قضا و قدر و تأکید پروین بر جنبش و حرکت و عمل هستند. دوم، حوزهٔ عملی؛ که شامل تهذیب اخلاق در شعرهای پروین است. پروین در شعرهایش کوشیدهاست تا با شیوهای تازه، خصوصیاتهای بداخلاقی را در نظر خوانندگان خوار و فضیلتهای اخلاقی را در نظر آنان، زیبا جلوه دهد.
اشعار پروین در نظر دیگران
نقدهای مثبت
بهطور کلی نقدهایی که اشعار پروین دریافت کردهاند، مثبت هستند. از پروین بهعنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد میشود. در دو و سه دههٔ اول پس از مرگ پروین، او و شعرش چندان مورد علاقهٔ روشنفکران و نوپردازان نبودند. علی اصغر دادبه مینویسد که تعداد بسیار زیادی از منتقدان ادبی، پروین را شاعری بزرگ میدانند و او را با شاعران تراز اول ایران مقایسه میکنند. حداد عادل در مقالهٔ خود، نصرالله تقوی را یکی از منتقدان معرفی میکند که پروین را با شاعران تراز اول مقایسه میکنند. ملکالشعرای بهار دیوان او را «گلدستهای از ازهار نوشکفته» توصیف میکند. او نیز اضافه میکند که اگر تنها شعر «سفر اشک» از دیوان او منتشر میشد، جایگاه والایی در علم و ادب فارسی پیدا میکرد. پدر پروین، یوسف اعتصامی، نیز پروین را «روح جامعه» میخواند. همچنین او گفتهٔ شخصی گمنام را که گفتهاست: «در این کهنه زمین گاه سعدی و گاه پروین به ظهور میرسد» تأیید کردهاست. محمد قزوینی پروین را «رابعهٔ دهر» و «ملکهالنسا الشواعر» توصیف میکند و قصاید او را با قصاید ناصر خسرو برابر میداند. نادر نادرپور پروین را نخستین زنی میداند که به معنای واقعی شاعر بودهاست. محمدعلی جمالزاده، شعر او را از لحاظ استقلال و اصالت از حافظ و صائب تبریزی بهتر میداند. محمدعلی اسلامی ندوشن نیز پروین را بزرگترین شاعر زن در ادبیات فارسی میداند. غلامحسین یوسفی، عبدالحسین زرینکوب، و سعید نفیسی پروین را شاعری ارجمند و بلندمرتبه دانستهاند.
همچنین محمد حسین شهریار در شعری بلند در سبک شعر نو دربارهٔ پروین سرودهاست:
محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر، در کتاب با چراغ و آینه، پروین را شاعری با شیوهٔ خاص خود و او را «مستقلترین شاعر دورهٔ شعر فارسی پس از مشروطیت» میداند. او همچنین معنی و مضمون شعرهای پروین را دارای تازگی میداند و از نظر او همین ویژگی، او را به مستقلترین شاعر مکتب قدیم شعر فارسی در قرن اخیر تبدیل کردهاست. کدکنی قالب قطعههای پروین را بازگشت نقش تاریخی ازدسترفته در دورهٔ سلجوقی و شعر او را «شعر خرد و عاطفه» میداند. علاوه بر این، کدکنی ظهور پروین را در شعر پس از دوران مشروطیت، «یک واقعهٔ بزرگ ادبی» توصیف میکند او شاعران همدورهٔ پروین یا حتی مسنتر از او را متأثر از شعرهای پروین میداند؛ بهعنوان نمونه، کدکنی شعرهای سالهای ۱۳۰۶–۱۳۱۶ نیما یوشیج (مانند شعرهای «خروس ساده»، «کرم ابریشم»، «اسبدوانی»، «کچبی. کچبی دیدعقابی خودسر…»، «خروس و بوقلمون»، «پرندهٔ منزوی» و «دود») را تأثیرپذیرفته از شعرهای پروین میداند.
در سال ۱۳۹۳، سید علی خامنهای، دومین رهبر ایران، درحالیکه در بیمارستان بستری بود و عدهای از فرهیختگان به عیادت او آمده بودند، به مقایسهٔ پروین با شاعرانی مانند فروغ فرخزاد پرداخت و از کسانی که پروین را «شاعر نخود و لوبیا» میدانند، انتقاد کرد. او همچنین پروین را «شاعری که سعی میشود چهرهاش پوشانده شود» عنوان کرد و معتقد است که منتقدان برای بالا بردن جایگاه ادبی فروغ فرخزاد، پروین را کنار زدند.
نقدهای منفی
منتقدان شعرهای پروین به دو دسته تقسیم میشوند: گروه اول، گروهی هستند که پروین اعتصامی را نه شاعر میدانند و نه ناظم. آنها اشعار منسوب به پروین را متعلق به شاعر دیگری مانند پدرش میدانند. آنها همچنین صحبت دربارهٔ پروین را صحبت دربارهٔ «شاعری» نمیدانند؛ بلکه صحبت دربارهٔ «تهمت شاعری» میدانند. این گروه ملکالشعرای بهار را نیز بهدلیل تعریف از شعرهای پروین و نوشتن مقدمهای برای دیوان او، مورد انتقاد قرار دادند. البته ملکالشعرای بهار این منتقدان را «طرفداران سید ضیاءالدین طباطبائی» میداند و این اتهامات را «دروغهای دلالان استعمار» توصیف میکند. گروه دوم، گروهی هستند که پروین را شاعر نمیدانند اما او را «ناصر خسروی مؤنث» یا «لافونتن مؤنث» خطاب میکنند زیرا اعتقاد دارند که پروین فقط نظمدهندهای بر تمثیلهای حیوانی است.
اشعار معروف
مضامین شعرهای پروین
مضامین و معانی اشعار پروین، توصیفکنندهٔ دلبستگی عمیق وی نسبت به پدر، استعداد و شوق فراوان او به آموختن علم و دانش، روحیهٔ ظلمستیزی و مخالفت با ستم و ستمگران و حمایت و ابراز همدلی و همدردی با محرومان و ستمدیدگان است. اشعار پروین از حوادث و اتفاقات شخصی و اجتماعی تقریباً خالیاند. البته بهجز قطعهٔ «در تعزیت پدر» که پس از مرگ پدرش سروده، شعری که برای سنگ مزار خود سروده و نیز شعر «نهال آرزو» که برای جشن دانشآموختگی کلاس خود در خرداد ۱۳۰۳ گفتهاست. در میان اشعار او شعری بتوان صراحتاً به شناخت شخص شاعر کمکی کند، وجود ندارد. شعر پروین از دیدگاه طرز بیان مفاهیم و معانی، بیشتر بهصورت «مناظره» و «سؤال و جواب» مشاهده میشوند. در دیوان او بیش از هفتاد نمونه مناظره آمده که وی را از این لحاظ در میان شاعران فارسی مشهور کردهاست. این مناظرهها نهتنها میان انسانها و جانوران و گیاهان، بلکه میان انواع اشیا از قبیل سوزن و نخ نیز اتفاق میافتد و پروین در بیان مقاصد خود از هنر «شخصیتبخشی» و «تخیل» و «تمثیل»، بسیار استفاده کردهاست.
تعداد زیادی از اشعار پروین، بیانگر انتقاد پروین از شاهان و ظلم و ستم قدرتمندان است. پروین در شعر «صاعقهٔ ما ستم اغنیاست» «ظلم» را نماد وقاحت و بیشرمی شخص ظالم توصیف میکند. در شعر «ای رنجبر» زحمتکشان را به انقلاب در برابر ستمگران فرا میخواند، در شعر «تیرهبخت» فقر را به تصویر میکشد و در شعر «اشک یتیم» مشروعیت سیاسی دولت را مورد شک و تردید قرار میدهد. از این رو، شعر پروین رنگ و بوی سیاسی نیز به خود میگیرد و چون تعداد اینگونه اشعار در دیوان او زیاد است، بعضی از منتقدان، شعر او را شعر «سیاست و اخلاق» نامیدهاند. البته باید توجه داشت که این اشعار در زمان استبداد رضاشاه با شاعران آزادیخواه، سروده شدهاند.
بعضی اشعار معروف
اشعار پروین اعتصامی بهدلیل محتوای پندآموز و زبان گویا و روان خود، از پیش از انقلاب تاکنون، در کتابهای ادبیات مقاطع مختلف تحصیلی ایران نگاشته شدهاند. تعداد زیادی از شعرهای پروین، دارای محتوای داستانی هستند که پروین در اینگونه شعرها مناظرهٔ دو چیز را در قالب داستان آوردهاست.
اشک یتیم
یکی از معروفترین اشعار وی که تا سالها در کتاب فارسی سال پنجم دبستان قرار داشت قطعهٔ «اشک یتیم» است در داستان این شعر، پیرزنی در حال تماشای گذر پادشاه است. این شعر، تحت تأثیر شعر انوری، که در سال ۱۹۲۱ سروده شده، قرار گرفتهاست که از این روی نمیتواند اشاره مستقیم به رضاشاه داشته باشد؛ زیرا شعر انوری (با نام: نغمهٔ صبح) در ابتدای قدرتگیری رضاشاه سروده شده بود و به نظر نمیرسد مرتبط به دوران ترور در آن مقطع زمانی باشد. اما جدا از تأثیرپذیری «اشک یتیم» از شعر نغمهٔ صبح، که جهتگیری خاصی نسبت به رضاشاه نداشت، بهظاهر با فضای خفقان آن دوره در ارتباط است.
در تعزیت پدر
پدر او نقش بسیار زیادی در گرایش پروین به شعر سرودن، آگاهی او از تحولات سیاسی روزگار و مشهور شدن پروین داشت. مرگ او در دیماه ۱۳۱۶، بر انزوای پروین پس از طلاقش، افزود و مدتی او را از فعالیت ادبیاش بازداشت. او دو قطعه دربارهٔ مرگ پدرش و تأثیر آن بر زندگیاش، سرودهاست که «در تعزیت پدر» و «بی پدر» نام دارند. بخشی اندک از آنچه که پروین در «در تعزیت پدر» سرودهاست:
پروین در شعر «بی پدر» نیز به مرگ پدرش اشاره کردهاست:
زن در ایران
پروین در طول عمر خود دربارهٔ ارتقای رتبه و مقام زن کوشید و حتی شعری نیز به نام «زن در ایران» دراینباره سرودهاست. بهنوشتهٔ حداد عادل، سرودن «زن در ایران» بهمناسبت دستور رفع حجاب توسط رضاشاه بودهاست. به عقیدهٔ او، گرچه در ابیات اولیه اشاره به ظلمها و محدودیتهایی دارد که در آن روزگار برای زنان وجود داشته، اما بیشتر شامل نصیحت به زنان است که در بند ظاهر و زینت و لباس نباشند و سادهزیستی و تقوا و دانشدوستی را پیشه کنند؛ از این رو با اوضاع زنان متجدد آن روزگار انطباق کامل ندارد. با این حال این شعر تنها شعر دیوان پروین است که در آن یکی از کارهای رضاشاه مورد تأیید پروین قرار گرفته و بهسبب تأیید کشف حجاب و مذمّت چادر موجب ناخشنودی عدهای شدهاست. همچنین پروین در این شعر، به تیرهروزی زنان و وضعیت بد حقوق آنان در جامعه مانند منع زنان از سوادآموزی، پرداختهاست. او همچنین زن را اسیر نادانی و پریشانی اوضاع جامعه میداند. این قصیده در حقیقت ۲۶ بیت دارد؛ اما از چاپ سوم دیوان پروین به بعد، چهار بیت آخر این شعر به دلیل مغایرت با احکام اسلام در مورد حجاب، حذف شدهاست و تنها ۲۲ بیت اول، ذکر میشود.
پند و نصیحت
«پند و نصیحت» شعری است که در قالب قطعه که در کتاب متوسطهٔ سوم دورهٔ اول (سوم راهنمایی پیشین) چاپ شدهاست و محتوایی اندرزگونه دارد. این قطعه، ۸ بیت دارد که در آن به پندهایی چون «دوری از خودشیفتگی»، «غنیمت شمردن دوران جوانی»، «بردباری و صبر»، «نگاه به همه چیز بهعنوان یک آموزگار» و «انتخاب راه درست در زندگی» اشاره میشود.
ای مرغک
ای مرغک، از معروفترین شعرهای پروین است که وی در دوازدهسالگی سرودهاست. قالب این شعر «اعنات» است، یعنی علاوه بر حفظ قافیه در مصراعهای زوج، در مصراعهای فرد نیز کلمات قافیه مانند آورده شدهاست. بهطور مثال کلمات «پریدن» و «چمیدن» کلمات قافیه هستند اما در مصراعهای فرد نیز کلمات «آشیانه» و «کودکانه»، هموزن و قافیه مانند هستند. این شعر در کتاب درسی اول راهنمایی یا متوسطهٔ اول دورهٔ اول قرار دارد. همچنین پیروی پروین از سبک شعری و اصطلاحات سعدی، بهخوبی دیده میشود. بهعنوان نمونه، مصراع آخر این شعر اینگونه است: «بر مردمِ چشم دیدن آموز» که معنی کلمهٔ مردم در اینجا، مردمک چشم است که در شعرهای سعدی نیز بیشتر جاهایی که کلمهٔ مردم به کار رفته، منظور مردمک چشم است.
آرزوی پرواز
شعر «آرزوی پرواز»، مناظرهای در قالب مثنوی بین جوجهکبوتر و مادرش است که در کتاب فارسی پایهٔ هفتم با نام علم زندگانی، قرار دارد. سبک شعری این مثنوی نشان دهنده پیروی پروین از سبک مولانا است؛ زیرا در این شعر، آرایهٔ ادبی تمثیل دیده میشود که اغلب سبک شعرهای مولانا است. در این شعر جوجهکبوتر با خودسری شروع پرواز میکند اما چون هنوز پرواز را بلد نیست، از پا میافتد و مادرش شروع به نصیحت کردن جوجه کبوتر میکند؛ و در پایان شعر به مفهوم «باتجربه شدن در سایهٔ سعی و تلاش» اشاره میشود.
متاع جوانی
شعر متاع جوانی در کتاب سال اول دبیرستان یا متوسطهٔ اول دورهٔ دوم چاپ شدهاست که مناظرهای بین جوان و پیرمرد است. محتوای این شعر، استفاده از تجربههای دیگران و غنیمت شمردن دوران جوانی است. قالب این شعر، غزل است و دارای ۷ بیت است.
جشنوارهها
جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی
جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی در سال ۱۳۸۳ بهتلاش معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در دفتر مجامع و فعالیتهای فرهنگی آغاز به کار کرد. نخستین دورهٔ این جشنواره، در ۱۵ مرداد همان سال برگزار شد. این جایزه، با هدف تقدیر از خدمات و شخصیت پروین اعتصامی، پیشرفت خلاقیتها و آثار ادبی زنان، ایجاد همبستگی بین ادبیات ملتها بهویژه در حوزهٔ جهان اسلام، معرفی چهرههای شاخص زنان ادیب و پژوهشگر و تقدیر از زنان در عرصهٔ ادبیات فارسی، توسط «دبیرخانهٔ جوایز سال» به زنان نویسنده اهدا میشود. این جایزه در روز بیستوپنجم اسفندماه، مطابق با روز بزرگداشت پروین اعتصامی، با مشارکت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مؤسسهٔ خانهٔ کتاب، در مراسمی به همین نام به برندگان اهدا میشود. این جایزه در بخشهای مختلف شعر، ادبیات داستانی، ادبیات نمایشی، ادبیات پژوهشی، شعر کودک و نوجوان، داستان کودک و نوجوان و بخش جنبی برگزار میشود و از برندگان مشهور این جایزه میتوان به افرادی همچون مریم زندی، رؤیا صدر، بهناز علیپور گسکری، ترانه علیدوستی، فریبا کلهر، گیتا گرکانی و عرفان نظر آهاری و فریبا یوسفی اشاره کرد.
جشنوارهٔ فیلم پروین اعتصامی
جشنوارهٔ فیلم پروین اعتصامی، هر سال به برخی زنان فیلمساز که دارای فیلم بلند سینمایی هستند، جایزه اهدا میکند. این جشنواره بر اساس طرحی از «مازیار رضاخانی» در دیماه ۱۳۸۳ تشکیل شد و تاکنون هرساله برگزار میشود. موضوعات فیلمهای این جشنواره، نقش زنان در تحکیم بنیان خانواده، نقش زنان در تنظیم اقتصاد خانواده و زنان سرپرست خانوار است. این جشنواره تاکنون در ۸ دوره برگزار شده و توانسته ۸۴۴ فیلمساز زن را شناسایی و معرفی کند.
یادبود
بیستوپنجم اسفندماه در تقویم رسمی ایران، بهمناسب سالروز تولد پروین اعتصامی، «روز بزرگداشت پروین اعتصامی» نامگذاری شدهاست. دانشسرای عالی پس از انقلاب فرهنگی ایران، به دانشگاه خوارزمی تغییر نام یافت و امروزه پروین اعتصامی از مفاخر آن دانشگاه محسوب میشود. همچنین تعداد زیادی تندیس از پروین اعتصامی در سراسر ایران وجود دارد که از مشهورترین آنها میتوان به مجسمهٔ پروین در برج میلاد تهران، مجسمهٔ پروین در میدان اعتصامی شهرک ولیعصر تبریز و تندیس پروین در ابتدای پلکان خانهاش در تبریز اشاره کرد.
خانه
خانهٔ پروین اعتصامی در تبریز، خیابان عباسی، جنب مسجد میرآقا، کوچهٔ ساوجبلاغی، پلاک ۶ واقع شدهاست. ساخت بنای خانهٔ پروین در تبریز به دوران پهلوی اول برمیگردد. در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۵، این خانه بهعنوان یکی از آثار ملی ایران با شمارهٔ ۱۸۶۸۱ به ثبت رسید. هماکنون این خانه به موزهٔ پروین اعتصامی تبدیل شدهاست و برخی از لوازم شخصی و کتابهای اعتصامی در آنجا نگهداری میشود.
خانهٔ وی در تهران، اما، هماکنون به محل دفتر یک شرکت، واحدی مسکونی و یک کارگاه مبلسازی تبدیل شدهاست.
جستارهای وابسته
ابوالحسن اعتصامی
یوسف اعتصامی
خانه پروین اعتصامی
استعاره
پانویس
منابع
برای مطالعه بیشتر
پیوند به بیرون
مجموعه کامل اشعار پروین اعتصامی
جایزهٔ ادبی پروین اعتصامی
ایرانیکا
ادبیات معاصر فارسی
اهالی تبریز
پژوهشگران ادبیات اهل ایران
درگذشتگان ۱۳۲۰
درگذشتگان ۱۹۴۱ (میلادی)
درگذشتگان به علت حصبه
زادگان ۱۲۸۵
زادگان ۱۹۰۶ (میلادی)
شاعران اهل تبریز
شاعران زن اهل ایران
شاعران زن فارسیزبان
شاعران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران
شاعران شیعه دوازدهامامی
شاعران فارسیزبان
کتابداران اهل ایران
خاکسپاریها در حرم فاطمه معصومه
منتقدان فرهنگی اهل ایران
نویسندگان زن اهل ایران
نویسندگان زن سده ۲۰ (میلادی)
زادگان ۱۹۰۷ (میلادی) |
7829 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%DA%A9%D9%88%DA%A9 | کرکوک | کَرْکوکْ، شهری در مناطق مورد مناقشه کشور عراق با اقلیم کردستان و مرکز استان کرکوک است.
این شهر در ۲۵۰ کیلومتری شمال بغداد قرار گرفته و بر طبق آمار سال ۲۰۰۹ جمعیت آن ۸۵۰٬۷۸۷ نفر بودهاست.
این شهر یکی از شهرها در جریان درگیریهای نظامی در سال ۲۰۱۴ بود.
در پی برگزاری همه پرسی استقلال توسط اقلیم کردستان در ۲۰۱۷ و مخالفت دولت مرکزی عراق با آن، نیروهای فدرال دولت مرکزی به همراه حشدالشعبی اقدام به تصرف استان و شهر کرکوک و پایین آوردن پرچم اقلیم کردستان از بالای ادارات و اماکن دولتی در کرکوک کردند.
نام
کرکوک شهری باستانی و ادامه شهر باستانی مربوط به دوران حیات قوم هوریان است. نام کرکوک نیز بسیار باستانی است. این نام در آغاز به شکل آرافکا یا آراپخا (Arraphka) بود که از زبان هوری باستان آمده و به معنی «شهر» است.
برخی بر این باورند که هوریان قومی آسیانی بودند که با گرجیها و لازها همتبارند.
پس از سرنگونی امپراتوری آشور، منطقهٔ پیرامون کرکوک به نام «کورکورا» معروف شد. این نام شاید به نام بابا گُرگُر که امروزه نام چاههای نفت کرکوک است در پیوند باشد.
در زمان سلوکیان این شهر را «کرخه د-بث اسلوخ» مینامیدند که در زبان آرامی به معنی «ارگ خاندان سلوکی» بود. آرامی زبان میانجی منطقه هلال بارور در آن دوره بود.
سلوکوس نیکاتور و یا فرزندش آنتیوخوس یکم، هنگام تجدید بنای این شهر، پنج خاندان سرشناس را از استخر فارس به این ناحیه آورده و به آنان زمین دادند و محلههای شهر را به نام آنان نامیدند. در دوران پارتیان، این شهر جزو پادشاهی محلی آدیابن بود. پادشاه محلی این شهر به اردشیر بابکان در برانداختن اشکانیان کمک نمود.
در روزگار پارتیان و ساسانیان کرکوک گَرمَکان نام داشت که در زبان فارسی به معنای «مکان گرم» میباشد. این نام همچنان توسط کردهای منطقه و بهصورت گرمیان استفاده میشود.
پس از امضای قرارداد الجزایر، حکومت حزب بعث به رهبری صدام حسین سیاست تعریب را در قبال مناطق کردنشین و ترکماننشین عراق اعمال کرد که در نتیجهٔ آن تلاش برای عربیسازی کرکوک افزایش یافت، و به این منظور نام کرکوک به تأمیم تغییر یافت.
نفت
کرکوک یکی از غنیترین شهرهای عراق از لحاظ منابع نفتی میباشد و دارای ۴۰٪ صادرات نفت عراق است. شاید این عامل مهمترین دلیل کشتار و کوچ اجباری کردها توسط رژیم صدام از این شهر بودهاست. اصلیترین چاههای نفت کرکوک به نام باباگرگر شهرت دارند. دیگر حوزههای نفتی مهم آن جمبور، بای حسن جنوبی و شمالی، آفانا، خباز، جبل بور و خرماله نام دارند.
از پدیدههای شگفت در منطقه باباگرگر آتشهای فروزنده بر روی زمین است که در پی نشت گاز از حوزه نفتی به روی زمین پدیدآمده. این آتشها که آتش جاویدان نام گرفتهاند، سدههاست که در این زمینها میسوزند. رودخانه زاب کوچک (از شاخههای دجله) از ۴۵ کیلومتری کرکوک میگذرد و به آبیاری زمینهای کرکوک یاری میرساند. نخستین زمین و ورزشگاه بازی گلف در خاورمیانه در کرکوک بنا شد.
مسائل قومی
کرکوک در منطقه گستردهای دارای جمعیتی آمیخته از اقوام گوناگون واقع شدهاست و این منطقه در گذر سده بیستم شاهد تغییرات بزرگی در ترکیب قومی خود بودهاست. هر سه قوم کرد، ترکمان، و عرب بر این شهر و منطقه ادعای ارضی دارند و هر سه گروه برای مدعای خود شواهد تاریخی ارائه میدهند. پروژه عربسازی این شهر مهمترین پروژه عربی کردن در زمان صدام حسین بود.
بر اساس ادعای ترکمنها در زمان چیرگی حکومت عثمانی بر این منطقه، ترکمنها اکثریت جمعیت شهر کرکوک را تشکیل میدادند اما کردها در مناطق روستایی پیرامون شهر اکثریت داشتند که ترکمانهای ساکن کرکوک توسط حکومت عثمانی برای حفاظت از مرزهای دولت عثمانی و اکثراً از ترکیه به آنجا کوچانده شدهاند.
استخراج نفت در میدانهای نفتی کرکوک که از حدود سال ۱۹۳۰ آغاز شد نیز مهاجرت شمار زیادی از کارگران عرب را به استان کرکوک در پی داشت و این شهر رفتهرفته از حالت یک شهر ترکماننشین و کردنشین بهدرآمد.
دانشنامه تُرکی «قاموس الاعلام» مربوط به دوره عثمانی، شمار کردها را ۷۵٪ کل جمعیت کرکوک اعلام کرده و بقیه ساکنین را ترک و عرب و سایر دانسته است.
بر پایه سرشماری رسمی سال ۱۹۵۷ در آن سال از بین (۱۲۰٫۴۰۲ نفر) کل ساکنان شهر کرکوک: ترکمنها (۴۵٫۳۰۶ نفر)، کردها (۴۰٫۰۳۷ نفر)، عربها (۲۷٫۱۲۷ نفر)، سریانیها (۱٫۵۰۹ نفر) و یهودیها (۱۰۱ نفر) از جمعیت شهر را تشکیل میدادند.
که بر این اساس ترکمنها: ۴۰ درصد، کردها: ۳۵ درصد و عربها: کمتر از ۲۵ درصد از ساکنان شهر را شامل میشدند.
سیاستهای عربیسازی صدام حسین در این منطقه پس از سال ۱۹۹۱ باعث تبعید و کشتار حدود ۱۲۰ هزار کرد، ترکمن و آشوری (پروژه انفال) از استانهای شمالی عراق به جنوب آن کشور شد که به گفته دیدبان حقوق بشر سازمان ملل بیشتر آنها از کرکوک و روستاهای اطراف بودند.
در سال ۲۰۰۳ مساحت استان کرکوک ۹۶۷۹ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۸۴۸٬۰۰۰ نفر بودهاست. پس از سرنگونی رژیم صدام در سال ۲۰۰۳ بسیاری از کردها و تعدادی از ترکمنهای رانده شده به شهر بازگشته و از سوی دیگر بسیاری از عشایر عرب اسکان داده شده در آنجا به مناطق جنوبی خود بازگشتند. این پدیده در بسیاری از شهرها مانند کرکوک که مورد نسلکشی و عربیکردن واقع شده بودن روی داد. به گونهای که از سال ۲۰۰۳ تا سال ۲۰۱۰ جمعیت کردها در شهر کرکوک از ۱۵۰٫۰۰۰ به ۳۵۰٫۰۰۰ نفر افزایش یافتهاست.
در اوایل سالهای سرنگونی صدام در سال ۲۰۰۳ میلادی حکومت انتقالی برای بازگشت بیرونشدگان فرآیندی را آغاز کرد. کردها نیز کوشش بسیاری برای بازگشت به کرکوک کردند و بر همین پایه ۳۰۰ هزار تن که بیشترشان کرد بودند به کرکوک بازگشتند و جمعیت شهر از ۸۵۰ هزار نفر به ۱۱۵۰۰۰۰ هزار نفر رسید.
کرکوک در طول تاریخ شهری بوده که اقوام کرد و عرب و ترکمن و اقلیتهای کوچک آشوری و یهودی در طول زمان یا به آنجا کوچ کردهاند یا از دیرباز در این دیار میزیستهاند.
اما به دلیل وجود منابع نفت حکومتهای مختلف عراق قبل از سال ۲۰۰۳ در پی تغییر ترکیب جمعیت این شهر به سود اعراب تحت عنوان پروژه تعریب بودهاند. پس از تصویب قانون اساسی عراق، بر اساس یکی از بندهای آن موسوم به بند ۱۴۰ باید در مناطق کردنشین خارج از اداره اقلیم کردستان عراق از جمله کرکوک، خانقین، شنگال و غیره همهپرسی جهت تمایل به بازگشت به اداره حکومت اقلیم کردستان برگزار شود.
در مجلس استانی کرکوک (با مجموعاً ۴۱ عضو) ترکیب مجلس استان در سال (۲۰۱۱) به صورت زیر بودهاست: ۲۷ عضو کرد، ۸ عضو عرب و ۶ عضو ترکمن.
در انتخابات سال ۲۰۱۴ برای مجلس نمایندگان عراق از استان کرکوک، ۸ نماینده کرد، ۲ نماینده ترکمن و ۲ نماینده عرب هستند.
درگیریهای قومی ۲۰۲۳
در ۲ سپتامبر ۲۰۲۳ یک رشته درگیری میان شهروندان کرد با شهروندان ترکمان و عرب در کرکوک روی داد. در نتیجه درگیری در این استان چند قومیتی، دست کم ۴ نفر کشته و شمار دیگری مجروح شدند. تظاهرات کردها از یک سو و تظاهرات ترکمانها و عربها در طرف مقابل، علیرغم حضور پلیس، به خشونت کشیده شد. هر چند که به دستور نخستوزیر عراق، نیروهای امنیتی حکومت مرکزی برای پیشگیری از خشونت بیشتر و تشدید درگیری، در کرکوک مستقر شدند و برای ساعاتی مقررات منع آمد و شد برقرار کردند، اما ویدئوهای بسیاری در شبکههای اجتماعی، از تبادل آتش میان طرفین درگیر در این جنگ قومی منتشر شد. برخی از خبرگزاریها مدعی شدند که افراد وابسته به حزب دمکرات کردستان عراق و برخی نیروهای کرد، به سمت معترضان مدنی عرب و ترکمان شلیک کرده و ماشینهای آنان را به آتش کشیدهاند.این رشته درگیریها پس از آن آغاز شد، که محمد شیاع السودانی، مجوز واگذاری یک ساختمان به حزب دمکرات کردستان عراق برای استقرار پیشمرگههای بارزانی در این ساختمان در کرکوک را صادر کرد و این اقدام سودانی، با واکنش منفی ترکمانان و عربهای ساکن کرکوک مواجه شد. به دلیل این درگیریها، دادگاه فدرال عراق، صدور مجوز برای تحویل یک ساختمان به نیروهای حزب دمکرات کردستان عراق را به حالت تعلیق درآورد و این رای دادگاه فدرال، با واکنش تند جناح بارزانی مواجه شد. این دادگاه، چند ساعت پس از شکایت وصفی عاصی رهبر قبایل العبید که نماینده اعراب در جنوب کرکوک بود، تشکیل شد و در نهایت حکم تعلیق واگذاری ساختمان به نیروهای حزب دمکرات کردستان عراق در کرکوک را صادر کرد. پیش تر نیز، محمد سمعان سخنگوی جبههٔ ترکمانان عراق در گفتگو با شبکهٔ العهد گفته بود: «حزب دموکرات کردستان عراق میتواند در کرکوک فعالیت سیاسی داشته باشد، اما حق ندارد بر مقر فرماندهی مشترک در کرکوک که نمادی از اعمال قانون در این استان است، دست اندازی کند.»
محلهها
محلههای اصلی شهر کرکوک:
کردنشین:
رحیمآباد (واقع در دروازه شمالی شهر کرکوک)، شورجه، آزادی، اسکان، بلاخ، قوریه و ماموستائیان،چیمن
ترکمننشین:
مصلی، بیریادی، بلاغ، معلمین، راه بغداد، تسعین، قوریا، عرفه، قصاب خانه، الماس، ۱ أذار، الحی العسکری، اطراف ارگ کرکوک
عربنشین:
مناطق کارگران (واقع در جاده بغداد)، منطقه یک حزیران، منطقه نصر و عروبه، القادسیة، غرناطه
آشورینشین:
شاطرلو، عرفه، الماس
شهرهای خواهرخوانده
منابع
مدخل دانشنامه ایرانیکا در مورد بت سلوک
«Kurdistan." Encyclopædia Britannica. 2006. Encyclopædia Britannica Premium Service. 2 June ۲۰۰۶.
بخش محلهها: کرکوک تصویری دقیق پیش از انفجار.
کتابشناسی
فارسی
<div style="font-size:smaller">
آشور
استان کرکوک
القاعده در عراق
بنیانگذاریها در هزاره سوم (پیش از میلاد) در آسیا
تاریخ جزیره (میانرودان)
جوامع ترک خارج از ترکیه
جوامع ترکمان در عراق
شهرهای آشوری باستان
مراکز شهرستانهای عراق
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در هزاره ۳ (پیش از میلاد)
مناطق مسکونی در استان کرکوک
مناطق مسکونی در کردستان عراق
هلال حاصلخیز
مناطق مسکونی کردنشین در عراق |
7849 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%A7%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF%20%D9%81%D8%A7%D8%B3%D8%AA | هاوارد فاست | هاوارد ملویل فاست (زاده ۱۱ نوامبر ۱۹۱۴ – درگذشته ۱۲ مارس ۲۰۰۳) رماننویس و نویسنده تلویزیونی کمونیست آمریکایی بود. او با نامهای مستعار ای. وی. کانینگهام و والتر اریکسون نیز قلم زده است.
هاوارد فاست در شهر نیویورک زاده شد. مادرش یک مهاجر بریتانیایی و پدرش یک مهاجر اوکراینی و هر دو یهودی بودند. با مرگ مادرش در ۱۹۲۳ و بیکار شدن پدرش، جوانترین برادرش یولیوس برای ادامه زندگی نزد خویشاوندان شان رفت لیکن هاوارد و برادر بزرگش ژروم به کار فروختن روزنامه مشغول شدند.
هاوارد جوان نوشتن را در سنین پایین آغاز کرد. در حالی که به سیاحت در اکناف آمریکا و انجام شغلهای گوناگونی مشغول بود، نخستین داستانش به نام دو دره را در سال ۱۹۳۳ منتشر کرد. اما اولین کار مشهورش، شهروند تام پین برداشتی داستانی از زندگی توماس پین بود. فاست که همواره به تاریخ آمریکا علاقهمند بود، داستان آخرین مرز را در مورد تلاش شاینها برای بازگشت به سرزمین مادری شان و داستان راه آزادی را دربارهٔ زندگی بردگان سابق در دوره بازسازی به رشته تحریر در آورد.
نقش فاست در جنبش لزوم پایبندی به قانون اساسی
فاست در مقاله مهم "چرا الحاقیه پنجم؟"، بهطور مفصل، هدف متمم پنجم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا را شرح میدهد. او با کارایی هر چه تمام تر از مفهوم هراس سرخ برای توضیح در مورد کلمه "پنجم" استفاده میکند.
دوران حرفهای
فاست در زمان جنگ جهانی دوم در خدمت دفتر اطلاعات ایلات متحده بود و برای صدای آمریکا مینوشت. او در ۱۹۴۳ به حزب کمونیست آمریکا پیوست و در ۱۹۵۰ به کمیته اقدامات غیر آمریکایی احضار شد. در آنجا او از افشا کردن نام همکارانش در تأسیس بنیادی برای حمایت از یتیمان سربازهای آمریکایی حاضر در جنگ داخلی اسپانیا امتناع کرد (یکی از همکارانش النور روزولت بود) و به یک دوره زندان سهماهه به دلیل اخلال در کار کنگره محکوم شد.
در زندان، نوشتن اثر مشهورش اسپارتاکوس که رمانی در مورد یک شورش در بین بردگان جمهوری روم بود، را آغاز کرد. اما بعد از آزادی از زندان، در فهرست سیاه اکثر بنگاههای انتشاراتی قرار گرفت و مجبور شد خودش این رمان را به چاپ برساند. بر طبق معیارهای موجود برای کتابهای چاپ شده به وسیله نویسنده اثر، این رمان به موفقیتی بزرگ دست یافت و در چهار ماه نخست، هفت بار تجدید چاپ شد (بر اساس خاطرات فاست، از ۵۰۰۰۰ نسخه چاپ شده، ۴۸۰۰۰ نسخه فروش رفت). پس از این جریان، فاست انتشارات بلو هرون (Blue Heron) را تأسیس کرد و به این طریق توانست تا زمانی که هنوز در فهرست سیاه قرار داشت، آثار خودش را به چاپ برساند. دقیقاً همانطور که تولید فیلم مبتنی بر اسپارتاکوس (پخش فیلم در ۱۹۶۰) را به عنوان مرحله مهمی در از هم پاشیدن فهرست سیاه هالیوود به حساب آوردند، چاپ مجدد رمان فاست به وسیله نشر کراون (Crown) در ۱۹۵۸ نیز به نحو بارزی باعث خروج فاست از لیست سیاه انتشاراتیها گردید.
فاست در سال ۱۹۵۲ به عنوان نامزد حزب کارگر در انتخابات کنگره حضور داشت. در خلال دهه ۱۹۵۰ برای نشریه دیلی ورکر که روزنامه ارگان حزب کمونیست آمریکا بود، قلم زد. فاست مشهورترین نویسنده آمریکایی در اتحاد شوروی بهشمار میرفت و در ۱۹۵۳ به جایزه صلح لنین دست یافت. اما در ۱۹۵۶ به دلیل مسائلی از قبیل شرایط موجود در اتحاد شوروی و اروپای شرقی از حزب جدا شد.
فاست مدتی در فرهنگستان ملی طراحی به مقدمات نقاشی مشغول شد. در سال ۱۹۴۵ خبرنگار مجلههای «اسکوایر» و «کورونت» در اروپا و خاور دور بود. در ۱۹۴۷ در دانشگاه ایندیانا تدریس میکرد.
فاست از پایه گذاران نهضت جهانی صلح بود و طی سالهای ۵۵–۱۹۵۰ عضو شورای عالی این نهضت بود.
بیشتر آثار فاست از تاریخ و زندگی مردم آمریکا به ویژه در زمان انقلاب آمریکا و جنگهای استقلال مایه میگیرد.
در سالهای میانی دهه ۱۹۵۰ فاست و خانوادهاش به تینک، نیوجرسی نقل مکان کردند.
اندکی پس از آن، فاست کتاب بامداد آوریل را نوشت که شرحی از نبرد لگزینگتون و کنکورد از زاویه دید یک نوجوان است. با وجود آنکه این کتاب در اصل برای گروه سنی نوجوانان نوشته نشده بود لیکن به یکی از متون درسی رایج در مدارس راهنمایی آمریکا تبدیل شد و احتمالاً محبوبترین اثر او در سالهای ابتدایی قرن بیست و یکم بودهاست. یک فیلم تلویزیونی نیز بر اساس این کتاب در ۱۹۸۸ ساخته شد.
در ۱۹۶۰ فاست با استفاده از نام مستعار «ای. وی. کانینگهام» نوشتن رمانهای کارآگاهی/معمایی را آغاز کرد. این تغییر نام، عملی رایج در بین نویسندگانی بود که میخواستند سوابق نوشتن «جدی» شان را از آثار تخیلی شان متمایز کنند (همانند گور ویدال که آثار معمایی اش را با نام «ادگار باکس» چاپ میکرد). او همچنین تحت نامهای «بن بروچ»، «والتر اریکسون» و «سیمون کنت» نیز آثاری را منتشر کردهاست.
در ۱۹۷۴ فاست و خانوادهاش در کالیفرنیا ساکن شدند و در آنجا او به نوشتن نمایش نامههای تلویزیونی پرداخت. در ۱۹۷۷ او کتاب مهاجران را منتشر کرد که نخستین کتاب از یک سری ۶ تایی بود.
زندگی شخصی
فاست در ۶ ژوئن ۱۹۳۷ با بتی کوهن ازدواج کرد و دارای دو فرزند به نامهای جاناتان و ریچل گردید. بتی در ۱۹۹۴ درگذشت و او در ۱۹۹۹ با مرسدس اوکانر ازدواج کرد.
سرانجام فاست در ۱۲ مارس ۲۰۰۳ در الد گرینویچ کانکتیکت درگذشت.
پسر او جاناتان فاست و همسرش اریکا یانگ و همچنین دختر آنها مالی یانگ فاست نیز نویسنده هستند.
آثار
دو دره (۱۹۳۳)، به فارسی ترجمه شدهاست.
دیروز بیگانه (۱۹۳۴)
زاده آزادی (۱۹۳۹)، به فارسی ترجمه شدهاست.
آخرین مرز (۱۹۴۱)، مترجم فریدون مجلسی، نشر رازی، ۱۳۶۶
شکست ناپذیر (۱۹۴۲)، مترجم دکتر حسن مرندی.
شهروند تام پین (۱۹۴۳)، مترجم حسن کامشاد ۱۳۳۱
راه آزادی (۱۹۴۴)، مترجم مینا سرابی (انتشارات علم، انتشارات نوید)
پاتریک هری (۱۹۴۵)
آمریکایی (۱۹۴۶)، مترجم فریدون مجلسی. نشر رسانه ۱۳۷۲
کلارکتون (۱۹۴۷)
تیتو و مردمش (۱۹۴۸)
اسپارتاکوس (۱۹۵۱)، مترجم ذبیح اله منصوری
سودای ساکو و وازتی (۱۹۵۳)
سیلاس تیمبرمن (۱۹۵۴)
سرگذشت لولاگرگ (۱۹۵۶)
خدای عریان (۱۹۵۷)
موسی (فرزند نیل) (۱۹۵۸)، مترجم پرویز همایون پور، انتشارات معین؛ و ذبیحالله منصوری انتشارات زرین
قصه وینستون (۱۹۵۹)
بامداد آوریل (۱۹۶۱) به فارسی ترجمه شدهاست.
دختر آگریپا (۱۹۶۴)
عبور از دود (۱۹۷۱)
مهاجران (۱۹۷۷). مترجم فریدون مجلسی. نشر البرز، ۱۳۷۵
نسل دوم (۱۹۷۸). به فارسی ترجمه شدهاست. مترجم خسرو همایون پور، انتشارات معین، ۱۳۷۵
توانمندان (۱۹۷۹)
ژنرال به یک فرسته شلیک کرد، مجموعه داستانهای کوتاه (۱۹۷۵)، مترجم فریدون مجلسی. ناشر کتابسرا، ۱۳۶۵. این کتاب در سال ۱۳۸۱ زیر عنوان تماشاخانه به وسیله نشر قطره منتشر شد.
رستگاری (۱۹۹۹)
منابع
پیوند به بیرون
اعضای حزب کمونیست ایالات متحده آمریکا
افراد آمریکایی اوکراینی و یهودیتبار
افراد آمریکایی یهودی بریتانیاییتبار
اهالی تینک، نیوجرسی
اهالی ریجفیلد، کنتیکت
فاست، هاوارد
رماننویسان آمریکایی یهودیتبار
رماننویسان اهل ایالت کنتیکت
رماننویسان اهل نیویورک (ایالت)
رماننویسان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
رماننویسان سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
رماننویسان مرد اهل ایالات متحده آمریکا
فاست، هاوارد
فیلمنامهنویسان آمریکایی سده ۲۰ (میلادی)
فیلمنامهنویسان اهل نیویورک (ایالت)
فیلمنامهنویسان مرد اهل ایالات متحده آمریکا
قربانیان مککارتیسم
نویسندگان اهل ایالات متحده آمریکا
نویسندگان اهل نیویورک
نویسندگان اهل کنتیکت
نویسندگان اهل نیوجرسی
نویسندگان تلویزیونی اهل ایالات متحده آمریکا
نویسندگان رمانهای تاریخی اهل ایالات متحده آمریکا
نویسندگان مرد تلویزیونی
نویسندگان مرد سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
نویسندگان مرد سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
نویسندگان تلویزیونی مرد اهل ایالات متحده آمریکا |
7851 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%A8%D8%B1%D8%AC%E2%80%8C%D9%87%D8%A7 | فهرست برجها | فهرست برجها
برج کج پیزا
برج تایپه ۱۰۱
برج خلعت پوشان
برج میلاد
برج ملی کانادا
برج آزادی
برج ایفل
برج آمریکاس
برج خلیفه
برج کوالالامپور
برج سیان
برج ویلیس
برج بابل
برج بلور
برج طغرل
برج پیچنده
برج آتشنشانی تبریز
استراتوسفر لاس وگاس
برج سیدنی
برج تاشکند
برج العرب
برج ویلیامز
برج نقارهخانه
برج مهماندوست
برج چهلدختر
برج کاشانه بسطام
برج لاجیم
برج جین مائو
برج نخیل
برج داوود
برج قربان
برج سوزن فضایی
برج کالگری
برج ارینتال پیرل
برج هرکول
برج دیو کلی
برج پتروناس
منبع
برجها |
7866 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D9%BE%D9%87%20%DB%B1%DB%B0%DB%B1 | تایپه ۱۰۱ | برج تایپه ۱۰۱ آسمانخراشی ۱۰۱ طبقهای در بخش خینیی تایپه در کشور تایوان است. نام اصلی این برج پیشتر «مرکز مالی تایپه» بود.
این بزرگترین برج مسکونی جهان در منطقهای زلزلهخیز ساخته شد تا میزان مقاومتش را به نمایش بگذارد. «تایپه ۱۰۱» نام برج ۱۰۱ طبقهای است که ۵۰۸ متر ارتفاع دارد.
راز مقاومت این برج در کره فولادی است به وزن ۶۶۰ تن که در بین طبقه ۸۷ تا ۹۲ «تایپه ۱۰۱» به ۱۶ بازوی فولادی آویخته شدهاست. این پاندول غول پیکر تعادل ساختمان را در برابر زلزلههای بسیار شدید و توفانهای مهیب که در این منطقه امری عادی و همیشگی است، حفظ میکند.
سرعت بعضی از توفانهای این منطقه بیش از ۲۵۰ کیلومتر در ساعت است و گاهی در این منطقه سالی ۲۰۰ بار زلزله میآید.
منابع
Iran Civil Center
نگارخانه
جستارهای وابسته
برج میلاد
برج ایفل
برج دبی
برج ملی کانادا
برج آزادی
آسمانخراشها در آسیا
آسمانخراشها در تایپه
آسمانخراشها در تایوان
آسمانخراشهای اداری
آسمانخراشهای بالای ۳۵۰ متر
بلندترین ساختمانهای جهان در گذشته
جاذبههای گردشگری در تایپه
جمهوری چین
رکوردهای جهانی گینس
ساختمانها و سازهها در تایپه
ساختمانها و سازههای کاملشده در ۲۰۰۴ (میلادی)
فرهنگ در تایپه
معماری اکسپرسیونیستی
بنیانگذاریهای ۲۰۰۴ (میلادی) در تایوان |
7868 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7%20%D8%A2%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%20%D9%88%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 | روابط آلمان و ایران | روابط ایران و آلمان به مجموعه روابط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گفته میشود که بهطور رسمی از سال ۱۸۷۳ میلادی و در پی سفر اول ناصرالدینشاه به آلمان در خلال سفر اولش به اروپا شروع شد. در بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۹۱۷ که موجودیت ملی ایران از سوی انگلیس و روسیه به مخاطره افتاده بود، از نظر سیاستمداران ایرانی، آلمان کشوری بود که میتوانست به عنوان حکومتی که دیدگاهی استعماری نسبت به ایران نداشت و همچنین پیشینه حزب نازی که به دنبال مباحث مربوط به نژاد آریایی بود و ایرانیها را آریایی نژاد و هم نژاد خود میدانست، با ورود به صحنه ایران به عنوان قدرت ثالثی خود را مطرح کند و از ایران در برابر روسیه کمونیستی و بریتانیا حمایت نماید. از اینرو در غیاب حضور پر قدرت دولتهای دیگر (فرانسه، آمریکا) آلمانیها تنها امید مردم و حاکمان ایران بودند و اشتیاق برای برقراری روابط سیاسی و اقتصادی با آن کشور زیاد بود. آلمانیها نیز بر این باور بودند که اجرای یک سیاست فعالانه در خاورمیانه، منافع آنان را بخصوص در بخش اقتصادی تأمین میکند. از اینرو با درخواست ایران همراهی کردند. دهه ۱۹۱۰ میلادی بود که ایرانیان متوجه شدند بیش از آنکه میبایست روی آلمان حساب باز کرده بودند و آلمان بنابر مصالح خودش گاه با دشمنان ایران از جمله روسیه توافقات مهمی انجام میدهد.
روابط جمهوری اسلامی ایران با آلمان بعد از انقلاب اسلامی ایران دارای نوسانهای شدیدی بوده و بهطور کلی میتوان گفت در وضعیت بدی قرار داشتهاست. تفاوت در دیدگاههای سیاسی طرفین عمده دلایل این تیرگی روابط بودهاست. مسئله روند صلح خاورمیانه و بحث انرژی هستهای ایران از مباحث تنشزا به حساب میآید. البته موضوعاتی همچون ترور میکونوس، کتاب آیات شیطانی و کمکهای آلمان به عراق در جنگ ایران و عراق نیز از موضوعاتی است که همچنان مورد نزاع طرفین است. مناسبات در این دوره هیچگاه خوب نبوده اما دوطرف بنا به دلایل خود تمایل داشتند مناسبات هیچگاه بهطور کامل قطع نشود. به عبارت دیگر، آلمان حکومت جمهوری اسلامی ایران را نمیپسندد؛ ولی بازار مصرف و موقعیت ژئوپولتیک ایران مانع از افزایش دشمنی آلمان از ایران شدهاست. قابل ذکر است که بعد از انقلاب دو کشور در مواقعی تصمیم به نزدیکی روابط دوجانبه گرفتند که هیچکدام راه به جایی نبرد.
هماکنون در حدود ۳۰ درصد از از توان صنعتی ایران بر پایه فناوری آلمان بنیان گرفتهاست.
پیش از جنگ جهانی اول
شکلگیری رابطه
نخستین انگیزههای ایجاد رابطه با آلمان، در سال ۱۸۵۰ و به درخواست امیرکبیر مطرح شده بود. در آن زمان امیرکبیر در جستجوی دولت ثالث نیرومندی بود که بدون هیچگونه توقع استعماری با ایران روابط سیاسی برقرار کند. در آن زمان آلمان گرفتار هرج و مرج داخلی ناشی از انقلاب ۱۸۴۸ بود و حکومت متمرکزی نداشت و در نتیجه تلاش برای برقراری روابط به شکست انجامید.
نخستین تماس دیپلماتیک ایران و آلمان در سال ۱۸۵۷ رخ داد. در ۲۵ ژوئن این سال بود که در پاریس پیمان مودت و بازرگانی توسط فرخ خان امینالملک، سفیر ایران در پاریس و کنت کارل فرانس فنهاتس فلدویلدنبورگ به نمایندگی از اتحادیه گمرک آلمان به امضا رسید. گام بعدی سفر هیئتی سیاسی به سرپرستی بارون ژولیوس مینوتولی بود که در سال ۱۸۶۰ وارد ایران شدند و ۳ ماه مهمان ناصرالدین شاه بودند و از مناطقی از ایران بازدید کردند. در خلال سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا در سال ۱۸۷۳ وی در ژوئن آن سال به برلین وارد شد. (پس از دیدار از سنپترزبورگ و قبل از دیدار از بروکسل و لندن) شاه ۹ روز در برلین بود و با تمام اعضای خاندان سلطنت از جمله ویلهلم اول امپراتور آلمان و بیسمارک صدر اعظم آن کشور ملاقات کرد. وی در ضمن این مذاکرات، علاقه خود را به گسترش و تقویت روابط دو کشور ابراز داشت. در زمان اقامت ناصرالدین شاه در آلمان عهدنامه مودت و تجارت و سیر کشتیها بین ایران و آلمان در ۱۱ ژوئن ۱۸۷۳ به امضاء رسید.
ناصرالدین شاه تلاش کرد بیسمارک را متقاعد کند که سفارت آلمان را در ایران برپا کند ولی بیسمارک که منافعی برای آلمان در ایران متصور نبود، از این کار شانه خالی کرد و منتظر ماند تا اول ایران سفارتش را در برلین دایر کند. همچنین شاه ایران سعی نمود مستشاران مالی و نظامی آلمانی را به ایران بیاورد ولی بیسمارک مدعی شد که چنین افرادی را در اختیار ندارد؛ ولی سرانجام پس از آنکه ایران در سال ۱۸۸۵ سفارتخانه خود را در برلین دایر کرد و بود که آلمان سفارت خود را در تهران بنا کرد و میرزا رضاخان گران مایه (مؤیدالسلطنه) را به عنوان نخستین سفیر ایران در آلمان عازم برلین کرد، ارنست فول براونتشوایگ به ایران آمد و سفارتخانه آلمان در ایران را بنا نهاد. همچنین آلمان در سال ۱۸۹۷ کنسولگری خود را در بوشهر دایر کرد.
در سال ۱۹۳۶ یالمار شاخت، وزیر دارایی آلمان، با سفر به ایران، آغاز روابط تجاری نزدیکتر بین دو کشور را آغاز میکند.
زمان قاجار
بعد از دایر شدن سفارت آلمان در ایران بود که روابط اقتصادی بین دو کشور شکل گرفت و حجم صادرات آلمان به ایران رو به رشد گذاشت. گرچه هنوز در مقایسه با حجم واردات ایران از روسیه و انگلستان بسیار ناچیز بود. در این زمان عمده رقابت بر سر احداث خطوط ریلی و جاده در ایران، بین شرکتهای آلمانی و روسی و همچنین فروش اسلحه به ایران مابین آلمان و فرانسه بود. مظفرالدینشاه نیز همان رویه ناصرالدینشاه را در پیش گرفت و خواستار حمایت آلمان در مقابل سایر دول اروپایی بود. سفر مظفرالدینشاه به برلین در سال ۱۹۰۲ با شکوه و تجملات ویژهای بود، ولی دربار آلمان چندان استقبالی از وی نکردند. از سال ۱۹۰۶ آلمان تلاش کرد خود را به صورت یک قدرت در ایران مطرح کند و آمادگی ایستادگی در برابر انگلستان و روسیه را نیز داشته باشد. حمایت از ایران در مناقشات مرزی با همسایه شمالیاش، تأسیس بانک در تهران، ایجاد شبکه راهآهن که ادامه راهآهنی بود که آلمانیها در عراق کشیده بودند و همچنین میانجیگری درگیریهای مرزی ایران و عثمانی و مجبور ساختن ترکها به عقبنشینی، از جمله این برنامهها بود. این امیدواری در سال ۱۹۰۵ تحقق یافت و به یکی از شرکتهای آلمانی عضو گروه بانکی شاوف هاوزن امتیاز بهرهبرداری از نفت شمال داده شد. تأسیس خط کشتیرانی آلمان در سواحل خلیج فارس دومین دستاورد آلمان در زمان زمامداری ویلهلم شتراسه بود. سومین دستاورد مهم آلمان تأسیس بانک در ایران بود. آلمانیها میدانستند که نفوذ اقتصادی روسیه و انگلستان در ایران مرهون بانکهای آنان در ایران است و از این رو اگر بخواهند سهم بیشتری از بازار تجاری ایران داشته باشند، باید در گام اول یک بانک در ایران دایر کنند. ایران نیز که سخت به دنبال گرفتن یک وام از کشورهای خارجی بود و مذاکراتش با بانک روسیه پیشرفتی نداشت، به اینکار مشتاق بود تا شاید این بانک بتواند وام مورد نیاز ایران را تأمین کند. پس از مذاکرات وزارت امورخارجه آلمان، بانک شرقی آلمان که پیش از این در چند کشور خاورمیانه شعبه دایر کرده بود، موظف به تأسیس شعبه در ایران شد. مجلس ایران در ژوئن ۱۹۰۷ امتیاز اعطا بانک آلمانی را تصویب کرد. دخالتهای روسیه و انگلستان و اعطای وامهای مورد نیاز ایران، تأسیس بانک آلمانی را به تأخیر انداخته بود.
پس از اشغال مناطق شمالی ایران شامل تبریز و مناطق غرب دریاچه ارومیه در سال ۱۹۰۹ توسط روسیه، ایران یکبار دیگر از آلمان خواست که با میانجیگری در این قضیه، روسیه را به عقبنشینی پشت مرزهای خود ترغیب کند. اما آلمان که این عمل را مخالف منافع خود میدید، از این کار امتناع کرد. آلمانیها بیم این را داشتند که در ایران با روسیه رودررو شوند و مرزهای طولانی سرزمینشان با شوروی امنیت سابق خود را از دست بدهد. اینکار موجب دلسردی دربار ایران از آلمانیها شد. توافق آلمان و روسیه بر سر اجرای مشترک احداث خط آهن در ایران که از ۱۹۰۷ آغاز شده بود و در ۱۹۱۱ به توافق نهایی رسید، عامل دیگر خودداری آلمان از حمایت از ایران در برابر روسیه شد. بدین ترتیب روابط دو کشور از سال ۱۹۱۰ رو به افول گذاشت. این پیمان روسیه و آلمان موجب خشم مردم و دربار ایران شد و در آن توافقهای تجاری مهمی در خصوص فعالیت در ایران، بدون مشارکت و اجازه از حکومت ایران گرفته شده بود. به عنوان مثال روسیه میتوانست خط آن تهران-خانقین را به اجرا درآورد و آلمان نیز خط آهن تهران-بغداد.
جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول یک دوره مهم در همکاری ایران و آلمان ضد روسیه و انگلیس بودهاست. آلمان سعی داشت از طریق سازماندهی و مدیریت با پول و اسلحه، ملتهای مسلمان از جمله ترکیه، عراق، ایران و افغانستان را ضد انگلستان بشوراند و به این ترتیب با گشایش جبههای در جنوب، قدرت روسیه را برای جنگ مستقیم با آلمان کم کند. در این راستا میتوان اعزام مستشار نظامی ویلهلم واسموس را نام برد که نقش مهمی در جنوب ایران علیه انگلیسیها اجرا کرد. در ابتدای جنگ ایران طی اعلامیهای بیطرفی خود را اعلام کرد ولی آلمان سعی داشت ایران را از بیطرفی خارج سازد و به نفع خود وارد جنگ کند. این حربه موفقیتآمیز بود و ورود لشگرهای روسی به شمال ایران مانع از آن شد که لشکر روسیه به قفقاز سرازیر شود. در ۱۹۱۵ آلمانیها از حکومت موقتی ایران که به ریاست نظامالسلطنه مافی در کرمانشاه تشکیل شده بود حمایت کردند. در ۱۷ آبان ۱۲۹۴ (۱۰ نوامبر ۱۹۱۵) قراردادی بین حسن مستوفیالممالک، نخستوزیر ایران و پرنس هانری رویس، وزیر مختار آلمان در تهران به امضا رسید که به موجب این معاهده دو دولت متعهد شدند از یکدیگر در برابر تهدیدات خارجی حمایت کنند و آلمان پذیرفت در صورت حمله انگلیس و روسیه، کمکهای نظامی به ایران گسیل دارد. آلمان به موجب امضای عهدنامه برست-لیتوفسک در ۳ مارس ۱۹۱۸ به این عهدنامه عمل کرد. در این پیمان شوروی مجبور بود تمامیت ارضی ایران را به رسمیت بشناسد و نیروهای نظامی این کشور که در حال پیشروی به سمت تهران بودند، بازگشتند. در جریان نهضت جنگل نیز چند افسر آلمانی از جمله سرگرد فونپاشن به عنوان مشاور نظامی در خدمت ایرانیان بودند.
بین دو جنگ جهانی
همزمان با روی کار آمدن رضاشاه در ایران، جمهوری وایمار در آلمان که یک حکومت سوسیال دموکرات بود و مسلکی متفاوت با حکومت پهلوی داشت به قدرت رسید. با وجود تفاوتهای اساسی روش زمامداری کشور بین دو حکومت، آلمان برای تثبیت موقعیت خود در زمینه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی به همکاری نزدیک با ایران پرداخت. آلمان نفت مورد نیاز خود را از شرکت نفت ایران-انگلیس تهیه میکرد و با موافقت شوروی خط کشتیرانی هامبورگ-انزلی به حمل و نقل کالا و مسافر میپرداخت و شرکت یونکرز محصولات پستی از باکو تا انزلی و تهران را جابجا میکرد. در این دوره آلمان در بخش نظامی و ساخت چند کارخانه اسلحه و مهماتسازی نیز به ایران مشارکتهایی میداد. در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۰۷ (۱۷ فوریه ۱۹۲۹) سه موافقتنامه:عهدنامه دوستی، قرارداد اقامت و توافقنامه بازرگانی و گمرکی به امضا رسید. در سال ۱۹۳۲ آلمان با در اختیار داشتن ۸ درصد از تجارت خارجی ایران، مقام چهارم را بعد از شوروی، انگلیس و ترکیه کسب کرد.
پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول، روابط این کشور با ایران افول شدیدی کرد. احیای بی سروصدای حضور آلمان در ایران، که در هماهنگی نسبی با بریتانیا و اتحاد شوروی صورت گرفت، دیپلماتهای ایرانی را واداشت تا دوباره نقش ویژه ای به آلمان در اندیشه خود بدهند. تیمورتاش که مغز متفکر سیاست خارجی رضاشاه در این دوره بود، در مذاکراتش با بریتانیا و روسیه برای یک موضع مستقل تر برای ایران روی آلمان به عنوان یک میانجی حساب میکرد؛ بنابراین، مذاکرات با آلمان که منجر به یک معاهده دوستی جدید آلمان-ایران (در فوریه ۱۹۲۹ و توافق دیگری در فوریه ۱۹۳۰) به عنوان مدلی برای مذاکرات مشابه با بریتانیا شد که شرایط جدیدی را در روابط ایران و بریتانیا (مانند لغو کاپیتولاسیون) ایجاد کرد. در همان دوره، به لطف میانجیگریهای آلمان بود که یک مناقشه تجاری بین ایران و اتحاد شوروی که در بهار سال ۱۹۲۶ بروز کرده بود توانست حل و فصل شود. خدمات آلمان، یک قدرت سوم «بیطرف» که روابط خوبی با بریتانیا و اتحاد شوروی داشت هم به ایران کمک کرد تا بر مخالفت مشترک بریتانیا-شوروی با پروژه راهآهن ایران فائق آید، وقتی مشخص شد که شرکتهای آلمانی نقشی کلیدی در آن ایفا خواهند کرد.
با این که آلمان همچنان بر عدم تمایل کامل خود بر کسب نفوذ سیاسی تأکید میکرد، روابط اقتصادی آن با ایران تا سال ۱۹۳۰ بهطور دائم افزایش یافت. در آوریل ۱۹۲۸، تعداد زیادی سفارش قابل توجه به شرکتهای پیشروی گوناگون آلمانی داد و بانکهای آلمانی یک وام مهم ۴۰ میلیون مارک رایشی به ایران دادند. شرکت آلمانی یولیوس برگر که به عنوان پیمانکار عمومی شرکتهای آلمانی و آمریکایی عمل میکرد در ژوئیه همان سال برای ساخت بخش شمالی راهآهن ایران به خدمت گرفته شد. یونکرس از نوامبر ۱۹۲۷ نخستین شبکه هوایی داخلی ایران را برپا کرد. مستشاران آلمانی مقاماتی عالی در سازمان مالیه داشتند. کورت لیندنبلات به عنوان رئیس بانک ملی ایران که در ۱۷ شهریور ۱۳۰۷ تأسیس شده بود استخدام شد و آلمانی دیگری به عنوان مشاور ارشد خارجی وزارت مالیه کار میکرد.
اوج نفوذ اقتصادی آلمان همزمان بود با افول سریع متعاقب آن. کشمکش دیپلماتیک بر سر انحصار اسکناس خشم دو قدرت عمده، به خصوص اتحاد شوروی را که دیگر اوجگیری اهمیت پیدا کردن اقتصادی آلمان را با بیاعتمادی و خشم فزاینده میدید برانگیخت. تیمورتاش که نه فقط در مورد توازن دیپلماتیک قدرت در منطقه بلکه درجه تمایل آلمان (که نفوذش در گروی استحکام اقتصادی اش و روابط خوبش با بریتانیا و شوروی بود) برای حمایت از او به اشتباه قضاوت کرده بود. تیمورتاش امیدوار بود بتواند با به بازی گرفتن آلمان علیه قدرتهای دیگر، بتواند گزینههای دیپلماتیک ایران را افزایش دهد. او که پیشتر روابط با اتحاد شوروی را از طریق شماری از امتیازات بهبود داده بود، تلاش کرد در انتهای سال ۱۹۳۱ که بر سر شرکت نفت و ایران و انگلیس، یک پروژه وام، و حقوق اقتدار ایران در خلیج فارس قدرت خود در برابر بریتانیا را محک زد همان الگو را به کار بگیرد.
علی الظاهر آدولف هیتلر هیچ برنامه ویژه ای در خصوص ایران نداشت. به هر روی، گامهای برداشته شده توسط برخی ناسیونال سوسیالیستهای اصلی که با حلقههای اقتصادی ذینفع در تماس بودند نقش مهمی در احیای جدید روابط ایران و آلمان ایفا کردند. آلفرد روزنبرگ، رئیس واحد امور خارجی حزب ناسیونال سوسیالیست در یک یادداشت برنامه ای برنامههای خود را برای یک نفوذ آلمان که بالکان، ترکیه تا سرحدات هند را در بر میگرفت تدوین کرد. وزارت پروپاگاندا شماری از کارشناسان را در خصوص مسئلههای شرقی برای تعریف کارهای پروپاگاندای آلمان در خاورمیانه به کار گرفت.
نفوذ چنین افراد ناشیای در سیاست خارجی هیتلر، که بعضیهایشان مسئول تصمیم نهایی بودند ممکن است کمینه بوده باشد، با این وجود با نگاه به بیتفاوتی کلی هیتلر در خصوص امور خاورمیانه نیرویی که فعالیتهای آنان ایجاد کرد عواقبی برای روابط ایران و آلمان داشت. این ابتکارات باعث شد وزارت امور خارجه سیاست فعالانه تری در قبال ایران اتخاذ کند چرا که دیپلماتهای حرفه ای این کارشناسان خودخوانده نهادهای مختلف حزب را رقبایی ناپسند تلقی میکردند. دولت آلمان پس از غلبه بر مقاومت ابتدایی کارشناسان اقتصادی از ۱۹۳۴ به بعد تدابیری برای احیای روابط با ایران اتخاذ کرد که در توافق مهمی امضا شده در مارس ۱۹۳۵ به اوج خود رسید. در همان سال، ظاهراً به پیشنهاد دیپلماتهای ایرانی مستقر در برلین، رضاشاه دستور داد که کشور در همه مکاتبات بینالمللی به جای پرشیا (به لاتین: Persia) ایران خوانده شود.
به لطف این توافق، اهمیت نقش آلمان در اقتصاد ایران رشد کرد. سفر هیالمار شاخت، رئیس رایشسبانک و وزیر اقتصاد آلمان به ایران در نوامبر ۱۹۳۶ مقوم این تحول بود. رشته پروژههای مهمی دوباره به شرکتهای بزرگ آلمانی داده شد. شرکتهای آلمانی قرار شد دوباره در یک پروژه معدنی جدید در نزدیکی انارک مشارکت کنند. حتی احیای وام لغو شده آوریل ۱۹۲۸ مد نظر قرار گرفت. در آوریل ۱۹۳۸ لوفتهانزا اجازه یافت تهران و مشهد را وارد شبکه اش کند. بعدتر در سال ۱۹۳۷، رشد روابط بازرگانی اندکی کاهش یافت، در حالی که با سفر رسمی حسن محتشم السلطنه اسفندیاری، رئیس مجلس به آلمان که دیداری با آدولف هیتلر داشت، و سفر بالدور فن شیراخ رهبر جوانان رایش به ایران که گفته شده حامل پیامی از هیتلر به رضاشاه برای دعوت از او برای بازدید از آلمان بود، روابط سیاسی نیروی جدیدی پیدا کرد.
با این حال رضا شاه تلاش کرده بود همچنان فاصله برابر خود را از همه قدرتهای خارجی بهطور آشکار نشان دهد و بنابراین حلقههای متهم به ناسیونال سوسیالیسم در تهران را بهطور ظاهری مورد آزار قرار داد. علاوه بر این، شماری از روشنفکران آزاردیده که از آلمان فرار کرده بودند (موقتاً) در ایران پناه گرفتند. ایران برای تأکید بر مفهوم فاصله برابر حتی آماده بود کاهش روابط تجاری نویدبخش با آلمان را بپذیرد: در سال ۱۹۳۷، ایرانیها با وجود ناخرسندی آلمانیها یک بار دیگر سفارشهای تسلیحات را به جای شرکتهای آلمانی به شرکتهای چکی دادند.
با وجود این تلاشها، روابط در حال رشد تجاری با آلمان و جهتگیری ظاهری ایران به سوی آلمان خشم شوروی را در سال ۱۹۳۷ برانگیخت که منجر به یک بحران جدی بین ایران و شوروی شد. ایران نهایتاً مجبور شد با اتخاذ برخی تدابیر ضد آلمانی در بهار ۱۹۳۸ تسلیم فشار شوروی شد. اقداماتی که بهطور جدی در توسعه روابط تجاری آلمان اختلال ایجاد کرد چرا که آلمان با افزایش شدید قیمت کالاهای مشمول توافق ۱۹۳۵ واکنش نشان داد. ایران در پایان سال ۱۹۳۸، مجبور شد در پی ترتیبات دیگری با آلمان باشد. مذاکرات دنباله دار منجر به یک توافق جدید در ۴ ژانویه ۱۹۳۹ شد و بهبود روابط تجاری بلافاصله شروع شد. پس از ضمیمه شدن بوهم و موراویا در بهار ۱۹۳۹ و تصاحب سفارشهایی که به شرکتهای چکی داده شده بود برتری اقتصادی آلمان در ایران باز هم افزایش یافت.
با روی کار آمدن حکومت نازی در آلمان، ایران در معرض توجه بیشتر آلمانیها قرار گرفت. رضاشاه و هیتلر بیش از هر زمان دیگری به هم نزدیک شدند. با پیشنهاد آلفرد روزنبرگ در ۱۹۳۴، حکومت نازی وارد استراتژی نزدیکی از طریق حس آریایی دوستی ایرانیان و آلمانیها شد. طبق قوانین نورنبرگ ازدواج آلمانیها با ایرانیها که دارای «خون خالص آریایی» بودند آزاد بود. مجلس و مردم ایران از قدرت روزافزون آلمان خشنود بودند. آلمان توانست در سال ۱۹۴۰ رتبه اول را در تجارت خارجی ایران کسب کند. در زمان شروع جنگ جهانی دوم در حدود ۱۲۰۰ آلمانی مشغول کار و تجارت در ایران بودند.
جنگ جهانی دوم
در ۸ سپتامبر ۱۹۴۳ (۱۷ شهریور ۱۳۲۳) ایران که همکاری با آلمان را از دست داده بود، برای حفظ منافع کشور اعلان جنگ صوری با آلمان را داد و در صف متفقین قرار گرفت.
بعد از جنگ جهانی دوم
بعد از اشغال ایران، به دلیل وابستگی شدید کارخانجات و صنایع ایران به ماشینها و کارشناسان آلمانی، بسیاری از این صنایع بلااستفاده مانده و بسیاری از مردم بیکار و فقیر شدند. نیمی از بازرگانی ایران نیز که دست آلمانیها بود، دچار مشکلات عدیدهای شد.
روابط دو کشور که در نتیجه اشغال تهران توسط متفقین در شهریور ۱۳۲۰ قطع شده بود، پس از جنگ با افتتاح سرکنسولگری ایران در اشتوتگارت در سال ۱۹۴۶ مجدداً آغاز شد. بعد از تقسیم آلمان به جمهوری فدرال آلمان و جمهوری دموکراتیک آلمان در سال ۱۹۴۹، محمدرضا شاه از برقراری ارتباط با آلمان شرقی امتناع میورزید. برخلاف آلمان شرقی، ایران پهلوی روابط سیاسی، نظامی خوبی با آلمان غربی برقرار کرد که آغاز آن از ژوئیه ۱۹۵۲ (تیر ۱۳۳۱) بود. در این زمان ایران اقدام به دایر کردن سفارتخانه خود در کلن نمود. ارتباط هردو کشور به آمریکا و وجود دیدگاههای ضد کمونیستی از مهمترین وجوه مشترک به حساب میآمد. از سال ۱۹۵۵ ایران در شهرهای هامبورگ، مونیخ و برلین نیز اقدام به تأسیس سرکنسولگری نمود. طرفین در سال ۱۹۵۴ پروتکلی را امضا کردند که به موجب آن کلیه قراردادهای فیمابینی که در نتیجه جنگ به حالت تعلیق درآمده بود، مجدداً اعتبار اولیه خود را بازیافتند.
محمدرضا شاه دو بار در سالهای ۱۹۵۵ و ۱۹۶۷ به آلمان سفر کرد. از جمله مقامات آلمانی نیز که به ایران سفر کردند میتوان از کنراد آدناور (مارس ۱۹۵۷)، هاینریش لوبکه (اکتبر ۱۹۶۳)، تورت کسینگر (سپتامبر ۱۹۶۸)، ویلی برانت (مارس ۱۹۷۲)، هلموت اشمیت (نوامبر ۱۹۷۵) و والتر شل (آوریل ۱۹۷۸) نام برد. امیرعباس هویدا سه بار در سالهای ۱۹۶۷، ۱۹۶۹ و ۱۹۷۴ به آلمان مسافرت کرد. در خلال این سفرها قراردادهای مهمی بین طرفین به امضا رسید؛ از جمله: توافقنامه فروش اسلحه به ایران (۱۹۶۶)، مشارکت ایران در کروپ آلمان (۱۹۷۴) و احداث نیروگاه اتمی بوشهر در سال ۱۹۷۴.
از ژوئن ۱۹۶۲ دولت آلمان یکجانبه مقررات لغو روادید مورد نیاز برای سفر اتباع ایرانی به این کشور را به اجرا گذاشت. متقابلاَ دولت ایران نیز به موجب تصویبنامه ۲۵ شهریور ۱۳۴۶ هیئات وزیران، اتباع آلمانی را که از تاریخ ۱ اکتبر ۱۹۶۷ برای گردشگری و اقامت ۳ ماهه به ایران میآمدند، فارغ از از همراه داشتن ویزا دانست. این وضعیت تا ۲۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ برقرار بود.
از نکات منفی روابط دوجانبه در این مدت میتوان به دلخوری مقامات ایرانی از دیدگاه جامعه آلمان به وضعیت دموکراسی در ایران اشاره کرد. نوشتههای انتقادبرانگیز مطبوعات آلمان علیه دیکتاتوری شاه و فساد درباریان و انجام تظاهرات دانشجویی مخالفان حکومت پهلوی در ایران و همچنین اجازه به فعالیت اپوزیسیون حکومت ایران در آلمان و عدم شرکت آلمان در جشنهای ۲۵۰۰ ساله و اجتناب از ساخت کارخانه ذوبآهن از جمله این موارد است.
در سال ۱۹۷۷ حدود ۲۰ درصد واردات ایران از آلمان تأمین میشد و حجم مبادلات بازرگانی دو کشور به ۱۰٫۵ میلیارد مارک میرسید. ایران نیز رتبه دهم در میان کشورهای صادرکننده به آلمان را دارا بود. ایران با کمپانیهای کروپ، زیمنس، دایملر بنز، آاِگ، براون باوری، سالتز گیتر و هوخست همکاری نزدیکی داشت. ساخت کارخانجات مهمی نظیر واگنپارس، نیروگاه برق نکا، کنتورسازی برق قزوین، باتریسازی نور، مجتمع مس سرچشمه، لولهسازی اهواز، کارخانه قند بیستون، کارخانه نورد سنگین کاویان اهواز، تولید جوهر توسط پلیکان آلمان و تولید کفش توسط کارخانجات الفانت شوئه از مهمترین مشارکتهای آلمان در صنایع ایران بودهاست. در این دوره مجموع سرمایهگذاریهای آلمان در ایران بالغ بر ۴۰۰ میلیون مارک بودهاست.
در ۱ فروردین ۱۳۵۶ خورشیدی شبکه اول تلویزیون سراسری آلمان فدرال در یک برنامه مستند ۱۲ دقیقهای دربارهٔ فعالیت مأموران ساواک در آلمان و همکاری گسترده سازمانهای اطلاعاتی دو کشور توضیح داد.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ و در خلال جنگ عراق
آلمان در آغاز جنگ ایران و عراق اعلام بیطرفی کرد. در طول جنگ ۸ ساله آلمان جزء معدود کشورهای غربی بود که سعی به میانجیگری برای پایان جنگ داشت. بعد از پایان جنگ و در سال ۱۳۶۹ روابط دیپلماتیک دو کشور بهطور تقریباً منظم برقرار شد. در سال ۱۳۷۳ که وضعیت اقتصادی ایران در پی افزایش بدهیهای خارجی دچار بحران شده بود، آلمان اقدام به عقبانداختن بازپرداخت میلیاردها مارک بدهی ایران نمود که کمک بزرگی به ایران بودهاست. در طی سالهای ۱۳۷۵ و ۱۳۷۶ چالشهای بزرگی در روابط دو کشور به وجود آمد که به تیرگی روابط انجامید. از جمله ترور میکونوس، کنفرانس برلین، دستگیری فرج سرکوهی به اتهام جاسوسی برای آلمان و ….
پس از روی کار آمدن دولت اول خاتمی در ۲ خرداد ۱۳۷۶، مقامات آلمانی خط قرمزی بین حکومت و دولت وقت ترسیم کردند و رفتاری مختلف با هریک پیش گرفتند. دعوت از شرکتکنندگان ایرانی در کنفرانس برلین گرچه بهطور رسمی از جانب دولت آلمان نبود، ولی با اجازه و رضایت آنها انجام گرفت. در زمان دولت اول و دوم خاتمی، آلمان در چندین پروژه در ایران حضور داشت. از جمله سفر وارنر مولر وزیر اقتصاد آلمان در ۱۱ مهر ۱۳۷۹ به ایران که در خلال آن دو پروژه بزرگ اقتصادی مربوط به گسترش پتروشیمی بندر امام و پارس جنوبی به مجموع مبلغ ۸۵۰ میلیون پوند به شرکت آلمانی لینده واگذار شد. ساخت ۶ فروند کشتی اقیانوس پیما در سال ۱۳۸۱ به ارزش ۱۸۹ میلیون دلار بین شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران و مجتمع کشتیسازی Aker MTW. انتقال تکنولوژی ساخت کشتیهای کانتینربر. ساخت مجتمع پیویسی توسط شرکت UHDE به ارزش ۵۰۹ میلیون دلار در منطقه ویژه پتروشیمی امام خمینی و توسط سازمان نوسازی و گسترش صنایع ایران. تولید مشترک موتور BR900 برای اتوبوس شرکت ایدم تبریز زیر نظر ایران خودرو دیزل و شرکت دایملر کرایسلر به ارزش ۷ میلیون یورو در تعداد ۴۰۰۰ دستگاه موتور در سال که ۲۲٫۵۰ درصد سهام شرکت برای ایران خودرو و ۳۰ درصد متعلق به دایملر بودهاست. آلمان بعد از پیروزی انقلاب بجز در سال ۲۰۰۱ (در رتبه دوم بعد از ایتالیا) همواره بزرگترین صادرکننده به ایران بودهاست. به عنوان مثال صادرات در سال ۲۰۰۲ به ارزش ۲٫۲ میلیارد یورو. در همین سال واردات آلمان از ایران ۳۲ میلیون یورو بودهاست که عمده آن را فرش، پسته و نفت تشکیل داده بوده.
مهاجرت
مهاجرت ایرانیان و درخواست پناهندگی از کشور آلمان تنها در سال ۲۰۱۱ و تا پایان ماه نوامبر برابر با ۳۰۳۰ پناهجو است. این آمار توسط کمیساریای عالی پناهندگان ارائه شده و نشان میدهد که در شش ماه نخست سال ۲۰۱۱ حدود ۷۶۰۰ ایرانی درخواست پناهندگی از کشورهای توسعهیافته اروپایی کردهاند. از دلایل بالارفتن آمار مهاجرت ایرانیان به کشورهای اروپایی میتوان نارضایتی از اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایران را بیان کرد.
دوره دولت یازدهم
با انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس دولت یازدهم ایران، وزارت امور خارجه آلمان همراه با وزارتخانههای امور خارجه اغلب کشورهای اروپایی، ضمن تبریک این پیروزی، ابراز امیدواری جهت بهبود روابط با ایران را مطرح کردند. همچنین آنگلا مرکل، صدراعظم وقت آلمان طی نامهای تنفیذ حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور جدید ایران را تبریک گفت. در متن پیام آمدهاست:
پس از انعقاد توافق برجام، میان ایران و گروه پنج بعلاوه یک، معاون صدر اعظم آلمان در رأس هیئتی بلندپایه به ایران سفر کرده و با مقامات دیدار کرد.
روابط فرهنگی
بعد از بروز قضیه سلمان رشدی، روابط دو کشور به تیرگی گرایید. تا سال ۱۹۹۷ که موضوع گفتگوی گفتگوی تمدنها مطرح شد و روابط فرهنگی تحرکی پیدا کرد. حضور ناشران ایرانی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت و حضور ناشران آلمانی در نمایشگاه کتاب تهران از دستاوردهای این مقطع زمانی است. همچنین حضور فیلمسازان ایرانی در جشنواره فیلم لایپزیک و جشنواره فیلم برلین و حضور فیلمسازان آلمانی در جشنواره فیلم فجر و نیز حضور چند گروه باستانشناسی در ایران و چند نمایشگاه از هنرهای ملی ایران در آلمان از جمله مابقی روابط فرهنگی بهشمار میروند.
با روی کارآمدن دولت یازدهم ایران، روابط فرهنگی دو کشور نیز روبه فزونی گذاشت. افزایش سفر گردشگران آلمانی از ایران و همچنین چاپ کتابهایی در خصوص فرهنگ و تاریخ ایران در آلمان، از جمله نتایج تغییر رویه مسئولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در جهت جذب گردشگر خارجی میباشد.
روز یکشنبه ۷ آوریل ۲۰۱۹ دولت آلمان توقف کمک مالی به یک نهاد مذهبی وابسته به جمهوری اسلامی به نام «فدراسیون جمعیتهای شیعه آلمان» را اعلام کرد. این مرکز صدها هزار دلار به نام فعالیت «علیه تندروی مذهبی و کمک به آشتی مذاهب» از مرکز اسلامی هامبورگ که تحت کنترل مجمع تقریب مذاهب اسلامی است دریافت کردهاست.
تنشها
روز دوشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۹ دادگاهی در آلمان یک مترجم ارتش این کشور به نام «عبدالحمید اس» با به جرم فروش اطلاعات محرمانه به ایران به شش سال و ۱۰ ماه زندان محکوم کرد. همچنین همسر آلمانی وی نیز به جرم همدستی به ۱۰ ماه زندان تعلیقی محکوم شد.
برخورد با حزبالله لبنان
برخلاف ایران که در قبال ممنوعیت حزبالله در آلمان بلافاصله واکنش نشان داده لبنان تاکنون سکوت اختیار کردهاست.
حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان در سخنرانی شامگاه جمعه ۱۱ اردیبهشت اشارهای به ممنوعیت حزبش در آلمان نکرد. اما رسانههای ایران خبر دادند که نصرالله در روز دوشنبه ۱۵ اردیبهشت در یک «سخنرانی سیاسی» به این موضوع خواهد پرداخت.
وزارت کشور آلمان روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت فعالیت همه نیروهای وابسته به حزبالله در این کشور را ممنوع اعلام کرد و پلیس این کشور اقدام به تفتیش مراکز تجمع و مساجد در چند ایالت آلمان نمود. دفاتر انجمنهای وابسته به حزبالله در شهرهای برلین، دورتموند، برمن و مونستر نیز توسط مأموران پلیس تفتیش شدند.
مقامات آلمانی گفتند شمار حامیان و فعالان حزبالله در این کشور به ۱۵۰۰ تن میرسد.
اتحادیه اروپا هم قبلاً در سال ۲۰۱۳ شاخه نظامی حزبالله را یک سازمان تروریستی اعلام کرده بود. پیش از این، هلند و بریتانیا نیز بدون تمایز قائل شدن بین شاخه نظامی، سیاسی و اجتماعی حزبالله، این سازمان را یک سازمان تروریستی ارزیابی کرده بودند.
جستارهای وابسته
روابط اقتصادی آلمان نازی و شوروی
روابط آلمان و جماهیر شوروی
پانویس
پیوند به بیرون
روابط آلمان و ایران، یگانگی نژاد آریایی بیبیسی فارسی
روابط ایران و آلمان در تاریخ معاصر (قسمت اول) خبرگزاری فارس
روابط ایران و آلمان در تاریخ معاصر (قسمت دوم) خبرگزاری فارس
روابط ایران و آلمان
روابط دوجانبه آلمان
روابط دوجانبه ایران |
7871 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%87%20%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3%DA%A9 | جزیره عباسک | عَباسَک (نام پیشین شاه زنگی) جزیرهای کوچک و خالی از سکنه است در خلیج فارس. این جزیره ایرانی در نزدیکی بندر بوشهر و در میان آن بندر و جزیره شیف قرار گرفتهاست. این جزیره به عنوان یک پهنه گلی درون خلیج بوشهر واقع شده و بافت زمین و جنس خاک آن برای کشاورزی مناسب نیست. مساحت جزیره عباسک ۱۴٫۷ کیلومتر مربع و زمین آن ماسهای است.
موزهای به نام موزه بزرگ خلیج فارس در این جزیره در دست ساخت است. طرحی برای ایجاد یک دهکده گردشگری در این جزیره نیز در دست تهیه است. این جزیره در کنار جزیرههای صدف، نگین و صدرا در منطقه آزاد بوشهر قرار دارد.
حکومت میخواهد این جزیره بومی را به یک شهرک زیست فناوری تبدیل کند که اهالی جزیره با آن مخالفت کردند.
از نظر تقسیمات کشوری این جزیره در دهستان انگالی از بخش مرکزی شهرستان بوشهر قرار دارد.
جستارهای وابسته
فهرست جزایر خلیج فارس
منابع
جستارهای وابسته
فهرست جزایر خلیج فارس
جزیرههای استان بوشهر
جزیرههای ایرانی خلیج فارس
جزیرههای خلیج فارس
روستاهای شهرستان بوشهر |
7876 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AA%D8%AD%D8%A7%D8%AF%20%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%B1%20%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%88%DB%8C | اتحاد جماهیر شوروی | اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا بهطور خلاصه شوروی، یک حکومت سوسیالیست فدرال بود که در سال ۱۹۲۲ میلادی بهوجود آمد و در ۱۹۹۱ میلادی ازمیان رفت. این حکومت اتحادیهای متشکل از روسیه و چندین جمهوری دیگر در شمال اوراسیا بود که تحت حاکمیت یک نظام تکحزبی به نام حزب کمونیست شوروی بودند. پایتخت آن مسکو در جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی، بزرگترین جمهوری شوروی قرار داشت. از دیگر مراکز مهم این اتحادیه میتوان به لنینگراد (روسیه شوروی)، کییف (اوکراین شوروی)، مینسک (بلاروس شوروی)، تاشکند (ازبکستان شوروی) و آلماتی (قزاقستان شوروی) اشاره کرد. شوروی از نظر مساحت بزرگترین کشور جهان بود و فاصله شرق تا غرب آن بیش از ۱۰ هزار کیلومتر و شمال تا جنوب آن بیش از ۷٬۲۰۰ کیلومتر، و دارای ۱۱ منطقه زمانی بود. بیشتر اروپای شرقی، مناطقی از اروپای شمالی و تقریباً تمامی آسیای شمالی و مرکزی تحت حاکمیت این حکومت بودند. مناطق آب و هوایی زیادی از جمله تندرایی، تایگایی، استپی، بیابانی و کوهستانی شامل این کشور بود و جمعیت گوناگون آن در مجموع با عنوان «مردمان شوروی» شناخته میشدند.
اتحاد جماهیر شوروی درنتیجه انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ که طی آن بلشویکها به رهبری ولادیمیر لنین دولت موقتی را که جایگزین امپراتوری روسیه شده بود، سرنگون کردند، روی کار آمد. آنها جمهوری شوروی روسیه را تأسیس کردند. جنگ داخلی میان ارتش سرخ و بسیاری از نیروهای ضدبلشویک در سراسر امپراتور پیشین که بزرگترین آنها ارتش سفید بود، آغاز شد. با وجود کمکهای شدید قدرتهای غربی نظیر بریتانیا به ارتش سفید، بلشویکها اندک اندک قدرت را به دست گرفته و در پایان در سال ۱۹۲۲ پیروز شدند و اتحاد جماهیر شوروی را با اتحاد جمهوریهای روسیه، ماورای قفقاز، اوکراین و بلاروس تشکیل دادند. سیاست جدید اقتصادی که توسط لنین معرفی شد، منجر به بازگشت نسبی بازار آزاد شد. این سیاست منجر به یک بهبود اقتصادی گشت. به دنبال مرگ لنین در سال ۱۹۲۴، ژوزف استالین به قدرت رسید. استالین همه مخالفان سیاسی خود در داخل حزب کمونیست را سرکوب کرد و یک اقتصاد برنامهریزی شده متمرکز را به اجرا گذاشت (برنامههای پنج ساله). در نتیجه این کشور یک دوره صنعتیسازی سریع را تجربه کرد که منجر به رشد اقتصادی چشمگیری شد، اما همچنین منجر به قحطی مصنوعی در سالهای ۱۹۳۲ و ۱۹۳۳ شد و اردوگاههای کار اجباری گولاگ را که در سال ۱۹۱۸ تأسیس شده بود، گسترش داد. استالین همچنین پاکسازی بزرگ را آغاز کرد تا مخالفان خود را در میان رهبران نظامی، اعضای حزب کمونیست و شهروندان عادی از میان بردارد در نتیجه این افراد به کار اجباری در گولاگ یا اعدام محکوم شدند. در ۲۳ اوت ۱۹۳۹ شوروی یک پیمان عدم تجاوز را با آلمان امضا کرد. پس از آغاز جنگ جهانی دوم، شوروی که رسماً بیطرف بود به چندین کشور اروپای شرقی از جمله شرق لهستان و کشورهای بالتیک حمله برد و آنها را ضمیمه خاک خود کرد. ژوئن سال ۱۹۴۱، آلمان در عملیات بارباروسا به این کشور حمله کرد که باعث وقوع بزرگترین و خونینترین جنگ در تاریخ بشری شد. شوروی در جنگ جهانی دوم نزدیک به ۲۰ میلیون سرباز خود را از دست داد که از مهمترین و تأثیرگذارترین این جنگها میتوان به نبرد استالینگراد اشاره کرد. سرانجام نیروهای شوروی برلین را تصرف کرده و در ۹ مه ۱۹۴۵ در جنگ جهانی دوم در اروپا پیروز شدند. سرزمینهایی که توسط ارتش سرخ تسخیر شدند، به کشورهای بلوک شرق تبدیل شدند.
جنگ سرد در سال ۱۹۴۷ بهعنوان یک نتیجه از تسلط شوروی در اروپای شرقی آغاز شد، به دنبال مرگ استالین در سال ۱۹۵۳، دورهای معروف به استالینزدایی و ذوب خروشچف به رهبری نیکیتا خروشچف آغاز شد. این کشور به سرعت توسعه یافت، زیرا میلیونها دهقان به شهرهای صنعتی منتقل شدند. اتحاد جماهیر شوروی با فرستادن اسپوتنیک-۱، نخستین ماهواره جهان و یوری گاگارین، نخستین انسان تاریخ به فضا توانست در مسابقه فضایی پیشتاز شود. در دهه ۱۹۷۰ میلادی روابط کوتاهی با ایالات متحده به وجود آمد، اما با حمله اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۹ به افغانستان تنشها از سر گرفته شد. این جنگ منابع اقتصادی این کشور را تخلیه کرد و در مقابل با کمکهای بسیار ایالات متحده آمریکا به مجاهدین افغانستان طرف شد. در اواسط دهه ۱۹۸۰، واپسین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، میخائیل گورباچف، با سیاستهای گلاسنوست و پرسترویکا تلاش در اصلاح و آزادسازی بیشتر اقتصاد داشت. جنگ سرد در دوران وی به پایان رسید و در سال ۱۹۸۹ کشورهای هم پیمان ورشو در اروپای شرقی رژیمهای مارکسیست-لنینیست خود را سرنگون کردند. این امر منجر به ظهور جنبشهای ملیگرایانه و جداییطلبانه در داخل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیز شد. در اوت ۱۹۹۱، تندروهای حزب کمونیست اقدام به کودتا کردند. این کودتا به رهبری بوریس یلتسین شکست خورد و باعث ممنوعیت موقت حزب کمونیست و نامداری بیشتر وی شد. در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱، گورباچف استعفا داد و دوازده جمهوری تشکیل دهنده باقیمانده از انحلال اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان کشورهای مستقل پس از شوروی ظهور کردند. روسیه حقوق و تعهدات اتحاد جماهیر شوروی را بر عهده گرفت و بهعنوان جایگاه حقوقی ادامهدار آن شناخته شد.
این کشور دارای اقتصادی بزرگ و بزرگترین ارتش در جهان بود. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دومین کشوری بود که به سلاح هستهای دست یافت. این کشور یکی از اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد و همچنین عضوی از سازمان امنیت و همکاری در اروپا، کمینترن و عضو برجسته شورای کمک اقتصادی متقابل و پیمان ورشو بود. پیش از انحلال، این کشور از طریق هژمونی در اروپای شرقی، قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، کمک به کشورهای در حال توسعه و پژوهشهای علمی، بهویژه در فناوری فضایی، به مدت چهار دهه پس از جنگ جهانی دوم، وضعیت خود را بهعنوان یکی از دو ابرقدرت جهان حفظ کرده بود.
نام
در کشاکش انقلاب فوریه، برای مبارزه با امپراتوری روسیه گروههای مختلف کارگری و دهقانی شکل گرفت که مهمترین آنها سُویِت پتروگراد بود. نام روسی Совет که در زبان فارسی معنای «شوروی» یافت، از همینجا نشأت گرفت.
تاریخ
از ورود امپراتوری روسیه به جنگ جهانی اول تا انقلاب اکتبر و سرنگونی آن «۱۹۱۷–۱۹۱۴»
در اوت ۱۹۱۴ امپراتوری روسیه وارد جنگ جهانی اول شد. نخست تنها بلشویکها و انقلابیون سوسیالیست، مخالف جنگ بودند اما شکستهای روسیه حامیان امپراتوری را به حداقل رساند. انقلاب نخستین بار توسط خود دهقانان و کارگران و سربازان ناراضی از جنگ و سلطنت در فوریه ۱۹۱۵ (که به انقلاب فوریه معروف است) صورت گرفت. در واقع بلشویکها در انقلاب فوریه هیچ نقش خاصی نداشتند. در کشاکش انقلاب فوریه، گروههای مختلف کارگری و دهقانی شکل گرفت که مهمترین آنها سُویِت پتروگراد بود و لئون تروتسکی یکی از سران این گروه بود که سپس با نفوذ در دولت موقت نخستوزیر شد. اختلاف اصلی میان سوسیالیستها اینجا اتفاق افتاد که عدهای انقلاب را اجتناب ناپذیر میدانستند؛ اما عدهای خواهان اصلاحات از طریق دولت موقت بودند. اینجا بود که میان صاحبان مقام میان سوسیالیستها و اشخاصی که حرفهایشان توسط مردم انجام میشد، اختلافی صورت گرفت که باعث شد ولادیمیر لنین با تفسیری که خود از مارکسیسم داشت به نام مارکسیسم-لنینیسم حمایت مردم را به خود جلب کرد و جالب اینجاست اتفاقاتی که در آینده برای شوروی پیشآمد و تصمیمات دولت تضاد علنی با نظرات مارکس و حتی لنین داشت. کارل مارکس در کتاب «ایدئولوژی آلمانی» مینویسد: «در جامعه کمونیسم که دایره آزادی هر فرد بیش از همیشه است و وی میتواند در رشته مورد علاقه به موفقیت دست پیدا کند، جامعه فرایند تولید را کنترل میکند و بنابراین فردی مثل من میتواند امروز کاری انجام دهد و فردا کار دیگری، صبح شکار کند، پسازظهر ماهیگیری کند، شب گله را به چرا ببرد، پس از شام هم به انتقاد بپردازد، همان چیزی که در ذهنش است را اجرا کند بدون آنکه شکارچی، ماهیگیر، چوپان یا نقاد باشد.» انقلاب اکتبر به رهبری بلشویکها صورت گرفت. بلشویکها و ولادیمیر لنین حمایت دهقانان را با اجازه دادن برای اداره زمینهای خودشان به دست خودشان و تشکیل شوراهای دهقانی، سربازان خسته از جنگ را با اطاعت نکردن از فرماندهانشان و همینطورحمایت کارگران را به دست آوردند و به سُویِتها نفوذ کردند و با این که رهبران معتدل سوسیالیست در شوراها مخالف آنها بودند، اما در یک کشاکش، قدرت را سُویِتها به دست گرفتند و انقلاب را هدایت کردند تا دولت را به رهبری لنین به ثبات رساندند. سرانجام در اکتبر سال ۱۹۱۷، انقلاب مردم روسیه به ثمر نشست. واپسین امپراتور روسیه، نیکلای دوم، که بیمار بود، در کاخ پترهوف در سن پترزبورگ بود، اما مردم و بلشویکهای خشمگین، سرانجام به آن کاخ ریختند و نیکلای دوم و خاندانش را به یکاترینبورگ تبعید کرده و سپس همانجا تیربارانشان کردند. بالاخره حزب بلشویک به رهبری ولادیمیر لنین قدرت را در این کشور به دست گرفت و به بیش از ۳۰۰ سال سلطه دودمان رومانوف بر روسیه پایان داد و امپراتوری روسیه سرنگون شد.
از تشکیل جمهوری روسیه تا تأسیس اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی «۱۹۲۲–۱۹۱۷»
پس از به قدرت رسیدن حزب بلشویک، دولت موقتی به نام جمهوری روسیه «روسیه بلشویک» تشکیل شد. اما این کشور، مدت کوتاهی پس از تشکیل با حمله طرفداران نظام گذشته و نیروهای خارجی بهویژه بریتانیا روبرو شد. این دوره به دوران جنگ داخلی روسیه معروف است و طی آن ارتش نوین شوروی با نام ارتش سرخ به کوشش لئون تروتسکی و تحت رهبری او شکل گرفت تا با ارتش جبهه سفید که متشکل از افسران و ژنرالهای دوران تزاری بودند به جنگ بپردازد. در جریان جنگ داخلی و بعد از آن حزب کمونیست اتحاد شوروی که تنها حزب مجاز در کشور بود، سیاست اقتصادی سخت گیرانهای را تعقیب میکرد که به کمونیسم جنگی معروف شد. ۵ سال بعد، در ۳۰ دسامبر ۱۹۲۲ و پس از سرکوب مخالفان و دشمنان، حزب بلشویک که نام خود را به حزب کمونیست اتحاد شوروی تغییر داده بود تأسیس کشور «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» را اعلام کرد. این کشور از اتحاد روسیه و مناطق متعلق به روسیه تزاری تشکیل شده بود.
دوران ولادیمیر لنین «۱۹۲۴–۱۹۲۲»
پس از تأسیس اتحاد شوروی در سال ۱۹۲۲، ولادیمیر لنین به رهبری اتحاد شوروی و دبیرکلی حزب کمونیست این کشور برگزیده شد. ولادیمیر لنین که در آن زمان ۵۲ سال داشت، پایتخت کشور را از سن پترزبورگ به مسکو منتقل کرد و کاخ بزرگ کرملین را پایگاه حکومتی خویش و رئیسجمهور جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی قرار داد. با پایان گرفتن جنگ داخلی و استقرار حاکمیت حزب بر سراسر کشور، سیاست اقتصادی جدیدی به نام برنامه نوین اقتصادی معروف به «نِپ» در پیش گرفته شد. دورهٔ انسجام انقلاب بلشویکها میان سالهای ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۱ بهعنوان دورهٔ کمونیسم جنگی معروف است. بانکها، خطوط راهآهن و کشتیرانی ملی شد و اقتصاد پولی نیز محدود گردید. بهزودی مخالفت جدی گسترش یافت. روستائیان میخواستند درآمد حاصل از فروش محصولات خود را بهصورت نقدی دریافت کنند، و از اینکه مازاد درآمد آنها برای تأمین هزینههای جنگ داخلی در روسیه توسط دولت ضبط میشد، احساس ناخشنودی مینمودند. در مواجهه با مخالفت روستاییان، ولادیمیر لنین به یک عقبنشینی راهبردی در کمونیسم جنگی تحت عنوان سیاست جدید اقتصادی (NEP) پرداخت. روستاییان از پرداخت عوارض عمدهفروشی محصولات خود رها شدند و اجازه یافتند تا مازاد تولید خود را در بازار آزاد بفروشند. بازرگانی در اثر مجازشدن تجارت خردهپای خصوصی رونق یافت. حکومت نیز مسئول بانکداری، ترابری، صنعت سنگین و امکانات عمومی شد. اگرچه مخالفت برجای مانده در میان کمونیستها موجب انتقاد از روستاییان ثروتمند یا کولاکها شد که از سیاست اقتصادی جدید سود میبردند، اما این برنامه بهخوبی سودمندی خود را ثابت کرد و اقتصاد روسیه را دوباره احیا نمود. پس از مرگ لنین در اوایل سال ۱۹۲۴، سیاست اقتصادی جدید در میان اعضای داخل حزب کمونیست اتحاد شوروی با مخالفت فزایندهای روبرو شد، دیری نپایید که اختلاف رهبران شوروی در نحوه پیشبرد سیاستهای اقتصادی بالا گرفت. سرانجام در سال ۱۹۲۴، ولادیمیر لنین پس از ۲ سال رهبری اتحاد شوروی و در سن ۵۴ سالگی درگذشت و پیکرش مومیایی شد و در آرامگاه لنین قرار داده شد.
دوران ژوزف استالین «۱۹۵۳–۱۹۲۴»
پس از مرگ ولادیمیر لنین کشمکش بر سر جانشینی او شدیدتر شد و بالاخره ژوزف استالین، توانست مخالفان خود به ویژه لئون تروتسکی را سرکوب کند و خود قدرت را به دست گیرد؛ درحالی که ۴۶ سال بیشتر نداشت. او در چند مرحله دست به تصفیه حزب، کشور و… از مخالفان خود زد. پاکسازی بزرگ نامی است که بر این اقدامات استالین نهادهاند. این اقدامات استالین از به قدرت رسیدن او آغاز شد و تا سال ۱۹۳۷ به اوج خود رسید. در پی پاکسازی بزرگ بسیاری افراد زندانی، تبعید و اعدام شدند. برنامههای اقتصادی لنین را لغو کرد و آن را با برنامههای پنج ساله تعویض کرد. برای مثال، او در عرصه کشاورزی با ایجاد مزارع اشتراکی «کلخوز» چهره کشاورزی اتحاد شوروی را دگرگون ساخت. سیاستهای کشاورزی حزب کمونیست اتحاد شوروی با مخالفت مالکان خردهپا (کولاکها) روبرو شد و دولت بیرحمانه آنان را سرکوب کرد. استالین سیاست صنعتیسازی کشور را با جدیت و سرعت هرچه بیشتر پیگیری کرد و در دوران او اتحاد شوروی به ابرقدرت صنعتی بزرگی تبدیل شد. ژوزف استالین با سیاستهای خود تغییرات بسیاری در فرهنگ و جامعه اتحاد شوروی ایجاد کرد. در ۱۹۳۹ در آستانه آغاز جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی پیمان عدم تجاوز با آلمان منعقد کرد و به لهستان، همزمان با آلمان حمله برد و با آلمان، لهستان را تقسیم کرد؛ اما در سال ۱۹۴۱ با حمله گسترده آلمان به اتحاد شوروی، این کشور نیز به جنگ با آلمان وارد شد. در این جنگ که بهطور رسمی جنگ کبیر میهنی نامیده میشد، دولت و حزب و مردم اتحاد شوروی با مقاومت در برابر ورماخت و فداکاریها و قربانیدادنهای بسیار توانستند جریان جنگ را برگردانده و بهویژه پس از نبرد استالینگراد نیروهای اتحاد شوروی در موضع حمله قرار گرفتند. شکست آلمان در ۱۹۴۵ که بار اصلی آن بر دوش اتحاد شوروی بود، این کشور را به یکی از ابرقدرتهای جهان تبدیل کرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم، سه کشور حوزه دریای بالتیک یعنی استونی، لیتوانی و لتونی به علاوه بخش شمال شرقی رومانی «مولداوی» ضمیمه خاک اتحاد شوروی شدند. سرانجام با تأسیس سازمان ملل متحد، اتحاد شوروی توسط این سازمان در ۲۴ اکتبر ۱۹۴۵ بهعنوان یک کشور به رسمیت شناخته شد. آغاز دوران جنگ سرد «کشمکش و تقابل دو ابرقدرت یعنی اتحاد شوروی و ایالات متحده آمریکا» سیاست همه جهان را طی ۴ دهه تحت تأثیر خود داد. همچنین این تقابل را، تقابل میان سوسیالیسم و کاپیتالیسم نیز نامیدهاند. اتحاد شوروی در ۱۹۴۹ توانست دارای قدرت هستهای شده و به انحصار آمریکا در این زمینه پایان دهد. سرانجام ژوزف استالین در سال ۱۹۵۳، پس از ۲۹ سال رهبری اتحاد شوروی و در سن ۷۵ سالگی درگذشت.
دوران نیکیتا خروشچف «۱۹۶۴–۱۹۵۳»
در سال ۱۹۵۳ پس از مرگ ژوزف استالین، جانشینان او به رهبری دستهجمعی پرداختند اما در پایان نیکیتا خروشچف، در حالی که ۵۹ سال داشت، توانست قدرت را به دست آورد. وی پس از مرگ استالین شروع به استالینزدایی گستردهای کرد. یکی از اقدامات مهم خروشچف، بستن پیمان ورشو با تعدادی از کشورهای بلوک شرق بهعنوان اقدامی متقابل در برابر پیمانهای ناتو و سنتو در سال ۱۹۵۵ بود. خروشچف سازمان اطلاعات و امنیت اتحاد شوروی «کاگب» را تأسیس کرد. در سال ۱۹۵۶ خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی کشتارهای استالین را مورد شماتت قرار داد و در جهت تخریب چهرهٔ استالین برآمد. در دوران نیکیتا خروشچف بسیاری از سختگیریهای دوره استالین تعدیل شد. بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد شدند و به بسیاری که در دوره استالین بهعنوان جاسوس و مخالف اعدام شده بودند، اعاده حیثیت شد. همچنین در این دوران قانون تجارت آزاد تا حدی پذیرفته شد که آثار جبران ناپذیری را بر بدنهٔ نظام سوسیالیستی که پشتیبان اقتصاد هدایت شده بود، وارد آورد؛ که سپس به سلسله حوادث و رخدادهایی انجامید تا فروپاشی شوروی. حتی سیاست زمینهای بکر در عرصه کشاورزی انجام شد که ترکیب جمعیتی قزاقستان را به هم زد و تعداد خارجیها از قزاقها بیشتر شد. البته سپس این سیاست شکست خورد. در دورهٔ خروشچف بیشتر به صنایع سنگین توجه میشد تا تولید کالاهای مصرفی. این اقدامات وی با مخالفت شدید محافظهکاران حزب کمونیست رو به رو شد. بدین ترتیب، تلاشهای تخریب شخصیت خروشچف از جناحهای مختلف آغاز شد. این درگیریهای سیاسی نه تنها شامل تخریب وجههٔ خود شخص خروشچف بود، بلکه پسر او یعنی «لئونید خروشچف» که در جنگ مفقودالاثر شده بود را نیز دربرگرفت. در سال ۱۹۵۷، اتحاد شوروی با فرستادن ماهواره اسپوتنیک-۱ به مدار زمین، عصر فضا را آغاز کرد. اتحاد شوروی برای نخستین بار یوری گاگارین، که خلبانی در نیروی هوایی شوروی بود را به فضا فرستاد و پس از چندی با سفینهٔ بیسرنشین خاک کرهٔ ماه را به زمین آورد. در آغاز دهه ۱۹۶۰، رهبران حزب کمونیست، نیکیتا خروشچف را با توطئه لئونید برژنف مجبور به استعفاء کردند؛ بهویژه که در آن زمان خروشچف پیرتر شده بود و توانایی کارش افت کرده بود. بالاخره درسال ۱۹۶۴، نیکیتا خروشچف پس از ۱۱ سال رهبری اتحاد شوروی، برکنار شد.
دوران لئونید برژنف «۱۹۸۲–۱۹۶۴»
پس از دورهای رهبری دستهجمعی، لئونید برژنف در سال ۱۹۶۴ قدرت را به دست گرفت. اما این بار بر خلاف دوره خروشچف که علاوه بر مقام دبیر اولی حزب کمونیست مقام نخستوزیری اتحاد شوروی را هم از سال ۱۹۵۸ داشت، این بار اعضای حزب تصمیم گرفتند که گونهای تقسیم قدرت در حزب به وجود بیاید. در نتیجه دبیر نخستی حزب کمونیست به لئونید برژنف و نخستوزیری اتحاد شوروی به آلکسی کاسیگین رسید. در دوره او اصلاحات سیاسی و اجتماعی که در دوره خروشچف آغاز شده بود به کندی گرایید و تسلط حزب و دولت بر همه عرصههای سیاسی و اجتماعی تقویت شد. در دورهٔ برژنف فسادهای بسیاری صورت گرفت بهطوریکه فرزندان و داماد وی نیز در آن دست داشتند. در دورهٔ رهبری برژنف بر اتحاد شوروی آزادیهای محدودی که در دورهٔ خروشچف به مردم اتحاد شوروی داده شده بود از میان رفت و پروژهٔ استالین زدایی خروشچف کنار گذاشته شد. البته هیچگاه سطح دیکتاتوری به زمان حکومت ژوزف استالین بر اتحاد شوروی نرسید. وی از سال ۱۹۶۴ تا سال ۱۹۸۲ ریاست شورای عالی اتحاد شوروی را به عهده داشت. در ۹ اکتبر ۱۹۷۷، قانون اساسی اتحاد شوروی بازنگری و دوباره نوشته شد. سالهای پایانی رهبری برژنف در رسانههای جمعی «رکود» نامیده شد. بحران همگانی در دولت اتحاد شوروی، گرایشهای منفی در اقتصاد، توسعه بیش از حد دستگاه بروکراسی از ویژگیهای این دورهاست. در دوره زمامداری برژنف بنابر خواست حکومت افغانستان نیروهای اتحاد شوروی به این کشور اعزام گردیدند که پیامدهای دشواری را با خود داشت. برژنف با ایالات متحده در دوره ریاست جمهوری ریچارد نیکسون همکاری فضایی برقرار ساخت که نتیجه آن پروژه آزمایشی آپولو-سایوز بود. در سال ۱۹۸۱ لهستان خود را از شوروی جدا کرد اما همچنان به همکاری نظامی با این کشور ادامه داد. سرانجام، لئونید برژنف در سال ۱۹۸۲، پس از ۱۸ سال رهبری اتحاد شوروی و پس از چند ماه بیماری، در حالی که ۷۵ سال داشت، درگذشت و در آرامگاه دیوار کرملین به خاک سپرده شد.
دورههای کوتاه یوری آندروپوف «۱۹۸۴–۱۹۸۲» و کنستانتین چرنینکو «۱۹۸۴–۱۹۸۵»
یوری آندروپوف پس از مرگ لئونید برژنف در سال ۱۹۸۲ به قدرت رسید در حالی که ۶۸ سال داشت. آندروپوف از افرادی بود که بسیار مورد اطمینان برژنف بود، برای همین اول او به سمت ریاست کاگب و سپس معاونت دبیرکل در حزب کمونیست برگزیده شد. آندروپوف خواهان اصلاحات اساسی در زمان برژنف بود اما هر بار که طرح مسئله میکرد برژنف مانع میشد تا اینکه به رهبری اتحاد شوروی رسید اما با شمار بسیار رهبران مفسد روبهرو بود که نمیتوانست کاری را انجام دهد. آندروپوف در طول حکومت خود یک بار شدیدترین اخطار را در مورد مداخله در اوضاع افغانستان به آمریکا داد که درپی آن احتمال میرفت به پاکستان که مرکز آموزش نظامی مخالفان جمهوری دموکراتیک افغانستان شده بود حمله موشکی کند. آندروبوف در طول زمامداری خود چند مقام جوانتر حزبی از جمله میخائیل گورباچف را ارتقاء مقام داد و وارد کارهای مهم ساخت که همینها در آینده باعث فروپاشی اتحاد شوروی شدند. سرانجام یوری آندروپوف پس از ۱۶ ماه رهبری اتحاد شوروی و در سال ۱۹۸۴ و در سن ۶۹ سالگی، درگذشت. پس از مرگ وی، کنستانتین چرنینکو به قدرت رسید. وی اقدام خاصی در دوره حکومتش انجام نداد و در کنار آندروپوف، رکورد کوتاهترین مدت رهبری اتحاد شوروی را دارد. در سالهای پایانی عمر برژنف و ماههای آخر حیات آندروپوف، به علت بیماری هر دو، امور اتحاد شوروی از نظم سابق خارج شده بود و چرنینکو به علت کهولت سن و وخامت وضعیت سلامت و جسمانی خود، موفق به تنظیم و بازگرداندن امور به روال اصلی نشد. سرانجام، کنستانتین چرنینکو نیز در سال ۱۹۸۵، پس از ۱۳ ماه رهبری اتحاد شوروی درگذشت.
دوران میخائیل گورباچف و فروپاشی اتحاد شوروی پس از ۶۹ سال «۱۹۹۱–۱۹۸۵»
پس از مرگ کنستانتین چرنینکو، میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۵ و در حالی که ۵۴ سال داشت، بهعنوان رهبر اتحاد شوروی برگزیده شد. او واپسین رهبر اتحاد شوروی بود که بهعنوان رهبر بلامنازع اتحاد شوروی آغاز به اصلاحاتی در حزب کمونیست و اقتصاد دولتی نمود و در کنگرهٔ بیست و هفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی در فوریه ۱۹۸۶ این اصلاحات را در عناوین گلاسنوست، پرسترویکا و اوسکورنیه (به فارسی: گشایش، دوبارهسازی و شتاب-توسعه اقتصادی) عرضه کرد.
اصلاحات اجتماعی: دادن آزادیهای بیشتر به مردم بهویژه آزادی بیان و مطبوعات-دموکراتیزیاسیون
اصلاحات سیاسی: اصلاحاتی در ساختار حکومت و حزب، بهتر کردن روابط با غرب، عدم پیروی از دکترین برژنف و بیرون کشیدن نیروهای اتحاد شوروی از افغانستان
اصلاحات اقتصادی: محدود کردن تولید، فروش و مصرف نوشیدنیهای الکلی، ایجاد بخشهای غیردولتی مانند خصوصی، تعاونی و… در اقتصاد شوروی
اگرچه اصلاحات اجتماعی گورباچف نقش چندانی در فروپاشی اتحاد شوروی نداشت؛ اما اصلاحات سیاسی و اقتصادی گورباچف ضربات مهلکی را بر پیکره این کشور وارد آوردند. اصلاحات سیاسی گورباچف یگانگی کشور و حزب کمونیست را پایان داد؛ هر چند که بهتر کردن روابط اتحاد شوروی با غرب باعث شد گورباچف در سال ۱۹۹۰ جایزه صلح نوبل را از آن خود کند. عدم پیروی از دکترین برژنف باعث شد طی چند انقلاب، چند دولت کمونیستی اروپای شرقی سقوط کنند و بدین ترتیب حامیان اتحاد شوروی یک به یک از میان بروند. بیرون کشیدن نیروهای شوروی از جمهوری دموکراتیک افغانستان باعث شد جنگ داخلی بزرگی راه بیفتد و جمهوری دموکراتیک افغانستان نیز در فوریه ۱۹۸۸ سرنگون شود و ۱۵۰۰۰ شهروند شوروی را به کام مرگ بفرستد. اصلاحات اقتصادی گورباچف نیز واپسین ضربات مهلک را بر پیکره اتحاد شوروی وارد آورد؛ زیرا محدود کردن تولید، فروش و مصرف نوشیدنیهای الکلی باعث شد هزاران واحد صنعتی، میکده، بار، کلوب شبانه و … تعطیل شوند که همین سبب شد تا خسارتی بالغ بر ۱۰۰میلیارد روبل به اقتصاد شوروی بخورد. ایجاد بخشهای غیردولتی نیز درپایان اقتصاد شوروی را نابود کرد. با این سیاستهای اقتصادی، کشور به مشکلات اقتصادی بیشتر دچار شد. با پایان دههٔ ۱۹۸۰ کمبود شدید منابع اولیهٔ غذایی (گوشت و شکر) باعث معرفی دوبارهٔ سامانه زمان جنگ جیرهبندی یارانههای غذایی که بنابر آن هر فرد در هر ماه تنها میتوانست مقدار معینی از هر محصول را مصرف کند شد. در قیاس با ۱۹۸۵ کسری دولت از ۰ تا ۱۰۹ میلیارد روبل افزایش یافت. مخازن طلا از ۲۰۰۰ به ۲۰۰ تن کاهش یافتند و بدهی خارجی از ۰ به ۱۲۰ میلیارد دلار رسید. این مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، خود نیز مشکل بسیار بزرگتری را به وجود آوردند؛ جنبشهای ملیگرایانه. با پایان دهه ۱۹۸۰ و آغاز دهه ۱۹۹۰، این جنبشها پررنگتر هم شدند. گرچه تلاش گورباچف بهگونهای برای زنده کردن سوسیالیسم در شوروی بود، اما مردمسالارسازی اتحاد شوروی و اروپای شرقی عملاً قدرت حزب کمونیست و حتی خود گورباچف را زیر سؤال برد. عدم سانسور و تلاش گورباچف برای ایجاد فضای باز سیاسی بدون این که خود او بخواهد باعث نفوذ انواع جنبشهای ناسیونالیستی قومی و گاهی ضدروسی در جمهوریهای شوروی شد. بسیاری از این جمهوریها خواهان استقلال عمل بیشتری از مسکو شدند. بهویژه در جمهوریهای بالتیک یعنی استونی، لیتوانی و لاتویا که در ۱۹۴۰ و توسط استالین به خاک شوروی پیوند زده شده بودند. همچنین جنبشهای ناسیونالیستی در جمهوریهای اتحاد شوروی از جمله گرجستان، اوکراین، ارمنستان و آذربایجان فعال شدند. گورباچف ناخواسته باعث آزاد شدن نیرویی شده بود که درپایان اتحاد شوروی را نابود کرد.[نیازمند یادکرد دقیق] پاسخ گورباچف به رشد بیشتر جداییطلبی در جمهوریها پیشنهاد معاهدهٔ جدیدی از اتحاد بود که بنابر آن یک فدراسیون داوطلبانه در یک اتحاد شوروی دموکراتیزه شده ایجاد میشد. جمهوریهای آسیای میانه که به قدرت اقتصادی و بازارهای اتحاد شوروی برای رشد نیاز داشتند شدیداً از معاهدهٔ جدید پشتیبانی کردند؛ اما اصلاح طلبان رادیکالتر باور داشتند که یک جهش ناگهانی به اقتصاد بازار نیاز است و حاضر بودند برای نیل به اهداف خود اتحاد شوروی را تجزیه کنند. نقطهٔ مقابل این اصلاحطلبان تندروهایی بودند که هنوز شدیداً در حزب کمونیست و ارتش قدرت داشتند. این تندروها با هرگونه روندی که امکان داشت به تجزیهٔ اتحاد شوروی بینجامد مخالف بودند. با نزدیک شدن امکان امضای معاهدهٔ جدید تندروها شورش کردند؛ هرچند که خود گورباچف نیز موافق با معاهده جدید اتحاد بود. در سال ۱۹۹۰، بزرگترین اشتباه گورباچف این بود که بوریس یلتسین را به ریاست جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی برگزید. بوریس یلتسین نیز جزو اصلاحطلبانی بود که حاضر به فروپاشیدن اتحاد شوروی بودند؛ از این رو از همان آغاز کارش تلاش کرد تا نیتش را عملی کند. بالاخره در سال ۱۹۹۰، نخستین شکاف در اتحاد شوروی ایجاد شد؛ لیتوانی اعلام استقلال کرد و جمهوری لیتوانی تأسیس شد. اوضاع به همین منوال ادامه یافت تا در اواسط سال ۱۹۹۱، لتونی و استونی نیز اعلام استقلال کردند. اوضاع به همین گونه پیش رفت تا در ۱ ژوئیه ۱۹۹۱، پیمان ورشو رسماً منحل شد و بلوک شرق فروپاشید. نیروهای مسلح در کادر رهبری اتحاد شوروی در اوت ۱۹۹۱ کودتایی را سازمان دادند و تلاش کردند گورباچف را از قدرت عزل کنند و نگذارند معاهدهٔ اتحاد جدید را امضا کند. اوضاع به شدت امنیتی شد. تانکها به خیابانهای مسکو سرازیر شدند. کاملاً حکومت نظامی برقرار شد. این اوضاع ۳ روز ادامه داشت. سرانجام این کودتا با کمک بوریس یلتسین و گروهی از شهروندان مسکو شکست خورد. نیروهای مسلح کادر رهبری اتحاد شوروی میخواستند با این کودتا اتحاد شوروی و حزب کمونیست را حفظ کنند اما نتیجه عکس گرفتند. در همین موقع گورباچف ۳ روز را (از ۱۹ اوت تا ۲۱ اوت) در حبس خانگی در ویلایی در کریمه گذراند، و پس از آن آزاد شد و به قدرت برگشت. با این حال وی به محض بازگشت به قدرت متوجه شد که نه نهادهای سیاسی اتحاد شوروی و نه جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی هیچکدام به فرمانهای او عمل نمیکنند و در عوض یلتسین قدرت دارد. بدین ترتیب گورباچف مجبور شد که بسیاری از دولتمردان را اخراج کند و بسیاری از آنان را دستگیر کند. «گروه ۸» شامل ۸ نفر از رهبران کودتا بودند که دستگیر شدند. هدف گورباچف این بود که حزب کمونیست اتحاد شوروی را متحد نگاه دارد اما آن را بیشتر به سوی سوسیال دموکراسی سوق دهد. اما تناقضات بسیاری در این برنامه وجود داشت. او در عین حال از لنین تمجید میکرد، سامانه اجتماعی سوئد را ستایش میکرد و قصد داشت به زور نیروهای نظامی دولتهای بالتیک را درون اتحاد شوروی حفظ کند؛ اما پس از اینکه حزب کمونیست پس از کودتای اوت ممنوع اعلام شد گورباچف عملاً به جز نیروهای مسلح قدرتی نداشت که یلتسین آنها را نیز با تطمیع به دور خود جمع کرد. اوضاع به همین منوال ادامه یافت. در ۸ دسامبر ۱۹۹۱، در ویلایی لوکس در جنگلهای بلاروس، روسای جمهور روسیه شوروی، اوکراین شوروی و بلاروس شوروی (بوریس یلتسین، لئونید کراوچوک و استانیسلاو شوشکویچ) گرد هم آمدند و معاهدهای را امضا کردند که بر اساس آن، کشورهای مستقل همسود پدید آمدند و فدراسیون روسیه خود را بهعنوان جانشین و وارث حقوقی اتحاد شوروی معرفی کرد. گورباچف با شنیدن این خبر، بوریس یلتسین را به از هم پاشاندن اتحاد شوروی به منظور ارتقای منافع شخصی خود متهم نمود اما سودی نداشت. آرام آرام کشور داشت از هم میپاشید. سرانجام در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ (۱۷ روز بعد)، میخائیل گورباچف پس از ۶ سال رهبری اتحاد شوروی و در سن ۶۰ سالگی، از سمت خود استعفا داد و در ۲۶ دسامبر همان سال، اتحاد شوروی پس از ۶۹ سال منحل اعلام شد. یک هفته بعد، با تصویب پارلمان در روز ۱ ژانویه، یعنی درست در نخستین روز سال ۱۹۹۲، اتحاد شوروی رسماً فروپاشید و به ۱۵ کشور تبدیل شد. پس از فروپاشی ۱۵ کشور جدید تأسیس شدند. این کشورهای جدید عبارتند از: بلاروس، اوکراین، مولداوی، استونی، لتونی، لیتوانی، گرجستان، آذربایجان، ارمنستان، ترکمنستان، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان. از آن روز تا به حال چندین مناقشه ارضی حل نشده نیز وجود دارند: ترانسنیستریا در مولداوی، قره باغ در آذربایجان و همچنین اوستیای جنوبی و آبخاز در گرجستان که تابستان ۲۰۰۸ از سوی روسیه به رسمیت شناخته شد و همین سبب قطع روابط فدراسیون روسیه و گرجستان شد.
سیاست
داخلی
از زمان تأسیس اتحاد شوروی تا زمان فروپاشی آن تنها حزب سیاسی آن کشور حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. این حزب همه جنبههای زندگی اجتماعی شوروی را در کنترل داشت. همه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در کشور بنابر نظر این حزب انجام میگرفت و مخالفان این حزب مجازات میشدند. مطبوعات و انتشارات و هنرها نیز در کنترل حزب و دولت بود. نکتهٔ چشمگیر در این مورد این است که در نظام اتحاد شوروی، شوراهای محلی و صنفی حکومت میکردند؛ یعنی برخلاف مردمسالاری که در آن عدهای از مردم هر چند سال یک بار رأی داده و کسانی را برای زمامداری برمیگزینند. در سامانه کشور، شوراها و جمیع افرادی که در هزاران شورا در سراسر کشور حضور داشته به تصمیمگیری مشغول بودند. هر شورا در حد خود. این شوراها هر یک نماینده یا نمایندگانی در شوراهای بالاتر داشتند و این شیوه تا مراحل بالای حکومتی ادامه داشت. پس در واقع حزب کمونیست در شوروی نمایندهٔ همه مردم بود. گرچه در اجرای این سامانه بسیار کارآمد و نوین اشکالاتی به وجود آمد. حزب کمونیست برنامههای خود را طی کنگرههای ادواری تنظیم و تصویب میکرد و به اجرا میگذاشت. در دوره لنین با سیاست اقتصادی جدید و در دوره ژوزف استالین با سیاستهای برنامه ۵ ساله، انقلاب و آرمانهای بلشویکها از مسیر اصلی خود منحرف شد. آنها به یک نظام سرمایهدار دولتی بدل شدند. علت این امر را میتوان سرعت بخشی استالین به صنعتیسازی و کمونیسم کشاورزی دانست؛ زیرا بلشویکها با یک کشور فقیر و عقب مانده رو به رو بودند و نه یک کشور سرمایهدار پیشرفته. پس آنها تلاش برای صنعتیسازی را آغاز کردند؛ اما در دوران پس از صنعتیسازی نیز نتوانستند نظام حاکم را به یک نظام سوسیالیستی نزدیک کنند. استالین با این برنامه و اشتراکیسازی اجباری و قهری زمینهای دهقانان، رنج فراوانی را متحمل طبقه دهقان کرد. این عمل موجب مهاجرت شدید دهقانان از روستاها به شهرها و پیدا شدن طبقه کارگر جدیدی که آموزش چندانی هم ندیده بودند، شد. با اینکه نظام اتحاد شوروی به نام کمونیستی یا سوسیالیستی خوانده میشود اما نمیتوان آن را کمونیستی یا سوسیالیستی خواند زیرا حکومت اتحاد جماهیر شوروی در عمل با تعاریفی که فریدرش انگلس و کارل مارکس از کمونیسم و سوسیالیسم ارائه دادند؛ تضاد علنی داشت. از حکومت اتحاد شوروی بهعنوان سرمایهداری دولتی یاد میشود.
سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی
اتحاد جماهیر شوروی به کمک تواناییهای اقتصادی و نظامی چشمگیر خود، نقش مهمی را در سیاست جهانی ایفا میکرد. این کشور عضو ثابت شورای امنیت سازمان ملل بود.
جنگ جهانی دوم
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تا سال ۱۹۳۹، مخالف جدی آلمان بود، و از جمهوریهای اسپانیا که علیه نیروهای فاشیست آلمانی و ایتالیایی در جنگ داخلی اسپانیا میجنگیدند، حمایت مینمود. اما در سال ۱۹۳۸، آلمان و قدرتهای اصلی اروپایی معاهده مونیخ را امضاء، و طی آن، آلمان و لهستان اراضی چکسلواکی را اشغال کردند و طرحهای آلمان برای توسعه طلبی بیشتر در شرق و نیز فقدان مخالف نسبت به آن از سوی قدرتهای غربی بیش از پیش آشکار شد. این توافقنامه موجب ترس بیشتر اتحاد شوروی از حمله قریبالوقوع از سوی آلمان شد، و سبب گردید تا اتحاد شوروی با مانورهای دیپلماتیک به آن پاسخ دهد. در سال ۱۹۳۹ و با حمله برق آسای آلمان به لهستان و بمباران ورشو، اتحاد شوروی نیز به بخشهای باقی لهستان حمله کرد و آنجا را تصرف کرده و با آلمان هممرز و همسایه شد و معاهده مولوتف-ریبنتروپ «پیمان عدم تجاوز» را با آلمان امضاء نمود که مناطق تحت نفوذ را میان خود در اروپای شرقی تقسیم میکردند. در۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹، ارتش آلمان به لهستان حمله برد و تا عمق ۱۵۰ کیلومتر در خاک آن کشور نفوذ نمود و اتحاد جماهیر شوروی نیز بخشهای شرقی لهستان حمله کرد که بیشتر جمعیت آن نقاط را نژادهای اوکراینی و بلاروسی تشکیل میدادند. نیروهای اتحاد شوروی به نبردی سنگین با فنلاند در طی جنگ زمستان (۴۰–۱۹۳۹) پرداختند. این جنگ با پیروزی اتحاد شوروی خاتمه یافت و این کشور بخشی از تنگه کارلین را به دست آورد. صلح ناپایدار با آلمان زمانی پایان یافت که نیروهای محور به رهبری آلمان به مرزهای شوروی در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ سرازیر شدند. تا ماه نوامبر، ارتش آلمان، اوکراین را تسخیر کرد، لنینگراد را محاصره کرد و تهدید نمود که مسکو را نیز تصرف خواهد کرد؛ اما با تغییر موضع آدولف هیتلر، نیروهای آلمان از مسکو عقب نشستند و به استالینگراد سرازیر شدند و آنجا را محاصره نمودند. نیروهای اتحاد شوروی نیز خود را به استالینگراد رساندند که همین باعث شد که یکی از بزرگترین عملیاتهای نظامی تاریخ صورت گیرد؛ نبرد استالینگراد که به شکست آلمان انجامید. پیروزی اتحاد شوروی در نبرد استالینگراد، پایداری آن را به اثبات رساند و مسیر جنگ را بهطور کامل تغییر داد. پس از شکست آلمان در این نبرد، آنها توان خود را در ادامه عملیات تجاوزکارانه خود از دست دادند و اتحاد شوروی در ادامه جنگ ابتکار عمل را به دست گرفت. تا پایان ۱۹۴۳، اتحاد شوروی محاصره شهر لنینگراد را شکسته و بیشتر مناطق اوکراین را بازپس گرفته بود. تا پایان سال ۱۹۴۴، این جبهه از مرزهای اتحاد شوروی در سال ۱۹۳۹ به سوی اروپای شرقی جابجا گشته بود. نیروهای اتحاد شوروی با برتری مسلم خود وارد برلین در آلمان شرقی شدند و در مه ۱۹۴۵ آن را تصرف کردند. جنگ با آلمان در نهایت به پیروزی اتحاد شوروی انجامید. اگرچه اتحاد شوروی در جنگ جهانی دوم پیروز شد اما اقتصاد آن در اثر این مبارزه ویران شد و به کشته شدن ۲۷ میلیون نفر در این کشور انجامید. حدود ۷۰ هزار روستا نیز تخریب شده بودند. ده میلیون شهروند اتحاد شوروی قربانی سیاست سرکوبگرانه آلمان در محدوده تحت اشغال آنها شدند. جوخههای یهودی کشی آلمان در کنار همکاران بالتیکی و اوکراینی آنها به نسلکشی یهودیان اتحاد شوروی پرداختند. ارتش رومانی در ناحیه اشغالی اودسا، در این نسلکشی یهودیان شرکت کرد. طی اشغال، لنینگراد حدود یک چهارم از جمعیت خود (حدود ۱ میلیون نفر جمعیت، بیشترین میزان مرگ در طول تاریخ در یک منطقه محصور و بسته) را از دست داده بود. مناطق اشغالی متحمل غارتگریهای ناشی از اشغال آلمان، تبعید افراد جهت بیگاری و نیز تاکتیکهای سیاسی اتحاد شوروی مبنی بر زمین سوخته، پس از عقبنشینی، شدند. احتمالاً میلیونها نفر نیز در مناطق اشغالی در اثر قحطی و فقدان کمکهای اولیه پزشکی جان دادند. شاید حدود ۵/۳ میلیون نفر (یا ۵/۵ میلیون) از اسرای جنگی اتحاد شوروی در اردوگاههای آلمان کشته شده باشند.
جنگ سرد
همکاری میان متحدین اصلی که در جنگ پیروز شده بودند، صورت گرفت و مبنایی برای بازسازی پس از جنگ و امنیت فرض شد. اما درگیری میان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و ایالات متحده در منافع ملی، که بهعنوان جنگ سرد محسوب میشد، بر صحنهٔ بینالمللی در دورهٔ پس از جنگ، با فرض نمایی عمومی از برخورد میان ایدئولوژیها، غالب شد. جنگ سرد به مشاجره میان ژوزف استالین و هری ترومن، پیرامون آیندهٔ اروپای شرقی طی کنفرانس پوتسدام در تابستان ۱۹۴۵ تبدیل شد. روسیه متحمل سه حملهٔ سنگین فاجعهبار غربی طی ۱۵۰ سال گذشته شده بود که عبارت بودند از جنگهای ناپلئونی، جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم. هدف استالین ایجاد منطقهای بیطرف در کشورهای میان آلمان و اتحاد شوروی بود. ترومن، استالین را به نقض کنفرانس یالتا متهم نمود. با وجود آنکه اروپای شرقی تحت اشغال ارتش سرخ بود، اما استالین همچنان انتظار زمانی را میکشید تا پروژه بمب اتمی خود را بیوقفه و مخفیانه پیش ببرد.
در آوریل ۱۹۴۹، ایالات متحده معاهدهٔهای ناتو و سنتو را بهعنوان دو پیمان دفاعی دوجانبه منعقد کرد تا در آن بیشتر کشورهای غربی متعهّد شدند که درصورت حملهٔ نظامی به یکی از اعضاء، آن را در حکم حمله به همهٔ اعضاء تلقّی نمایند. اتحاد شوروی بهعنوان اقدامی متقابل در برابر ناتو و صد البته سنتو، در سال ۱۹۵۵ پیمان ورشو را با کشورهای اروپای شرقی و کشورهای بالکان «به جز یونان و یوگسلاوی» و با شعار «اتحاد صلح و سوسیالیسم» منعقد کرد. تقسیم اروپا به بلوکهای غربی و شرقی در آینده بیشتر جلوهٔ جهانی پیدا نمود، بهخصوص پس از سال ۱۹۴۹. زمانیکه انحصار هستهای ایالات متّحده با آزمایش یک بمب متعلّق به اتحاد شوروی و تصاحب قدرت توسّط حزب کمونیست چین و تأسیس جمهوری خلق چین پایان یافت. عمدهترین اهداف اتحاد شوروی، حفظ و ارتقاء امنیت ملّی و نیز حفظ تسلط بر اروپای شرقی بود. اتحاد شوروی سلطهٔ خود را بر پیمان ورشو از طریق سرکوب انقلاب ۱۹۵۶ مجارستان، قلعوقمع نهضت اصلاحطلب بهار پراگ در چکسلواکی به سال ۱۹۶۸، و پشتیبانی از سرکوب جنبش انسجام در لهستان در اوایل دههٔ ۱۹۸۰، حفظ نمود. همانطور که اتحاد شوروی به حفظ کنترل شدید خود بر حوزهٔ نفوذش در اروپای شرقی ادامه میداد، جنگ سرد راه خود را بهسوی تشنجزدایی متوجّه ساخت، و الگویی پیچیدهتر از روابط بینالمللی که در آن، به روشنی دیگر شکاف مشخصی میان بلوکهای مقابل در دههٔ ۱۹۷۰ وجود نداشت. کشورهای کمتر قدرتمند مجال بیشتری برای اظهار استقلال خود داشتند، و دو ابرقدرت تا حدودی میتوانستند منافع مشترک خود را با تلاش برای کنترل بیشتر بر گسترش و تکثیر تسلیحات هستهای از طریق پیمانهایی همچون سالت ۱، سالت ۲ و پیمان موشکهای ضد بالستیک مشخّص نمایند. روابط ایالات متحده آمریکا و اتحاد شوروی در پی حمله شوروی به افغانستان و انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال ۱۹۸۰ و انتخاب رونالد ریگان که بهعنوان یک ضد کمونیست پروپاقرص بود، در سال ۱۹۷۹ برهم خورد؛ اما زمانیکه در پایان دههٔ ۱۹۸۰ روسها آغاز به رفع ابهامات موجود نمودند، بهبود یافت.
تقسیمات کشوری
همه جماهیر اتحاد شوروی به جز روسیه، تقسیمات کشوری متمرکز «تک ساخت یا غیر فدرال» داشتند.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی، شهرهای بسیاری تغییر نام دادند که برخی از آنها عبارتند از: لنینگراد (امروزه سن پترزبورگ)، استالینگراد (امروزه ولگوگراد)، یکاترینودار (امروزه کراسنودار)، سِوِردلوفسک (امروزه یکاترینبورگ)، گئورکی (امروزه نیژنی نووگورود)، دنیپروپتروفسک (امروزه دنیپرو)، تسلینوگراد (امروزه آستانه)، آکتیوبینسک (امروزه آقتوبه)، اورالسک (امروزه اورال)، سِمیپالاتینسک (امروزه سِمی)، آق مسجد (امروزه قزلاوردا)، لِنینسک (امروزه بایکونور)، فرونزه (امروزه بیشکک)، استالین آباد (امروزه دوشنبه)، لنین آباد (امروزه خجند)، پولتوراسک (امروزه عشقآباد)، قزل آروات (امروزه سردار)قزلاترک (امروزه برکت)، نِبیت داغ (امروزه بلخانآباد)، کراسنوودسک (امروزه ترکمنباشی)، لنیناکان (امروزه گیومری) و صدها شهر دیگر.
جغرافیا
اتحاد شوروی ۲۲۴۰۲۲۰۰ کیلومتر مربع مساحت داشت که یک ششم سطح زمین را شامل میشد و همین باعث شد تا این کشور لقب «پهناورترین کشور جهان» را به خود بگیرد. از شرق تا غرب اتحاد شوروی بیشتر از ۱۰۰۰۰ کیلومتر مسافت بود. اتحاد شوروی تقریباً همه زیستبومها را در خود داشت. در این کشور پهناور ۱۱ ساعت رسمی و منطقه زمانی وجود داشت. طول مرزهای این کشور به بیشتر از ۶۰۰۰۰ کیلومتر میرسید که دو سوم «۴۰۰۰۰ کیلومتر» آنها را مرزهای آبی شکل میدادند. بلندترین نقطه این کشور کوه کمونیسم با بلندی ۷۴۹۵ متر در تاجیکستان بود که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تأسیس جمهوری تاجیکستان، نام این کوه به کوه اسماعیل سامانی تغییر یافت. اتحاد شوروی دریای خزر را با ایران تقسیم کرده بود. بزرگترین و عمیقترین دریاچه آب شیرین جهان، یعنی دریاچه بایکال در این کشور وجود داشت. اتحاد شوروی از پس از پایان جنگ جهانی دوم تا زمان فروپاشی، با کشورهای نروژ، فنلاند، لهستان، چکسلواکی، مجارستان، رومانی، ترکیه، ایران، افغانستان، چین، مغولستان و کره شمالی همسایه بود و از طریق دریا نیز با سوئد، دانمارک، آلمان شرقی، بلغارستان، کره جنوبی و ژاپن مرز مشترک داشت.
اقتصاد
واحد پول روبل تزاری باطل شد و به جای آن روبل شوروی مورد استفاده قرار گرفت. توزیع بر اساس نیاز یعنی آنچه در نظام اقتصاد کمونیستی پیشبینی شده بود انجام میگرفت و نه بر مبنای کار. اقتصاد شوروی مراحلی را گذراند:
۱. مرحله سیاست نوین اقتصادی «نِپ»(۱۹۲۲–۱۹۲۸): این مرحله با عقبگردی آشکار و ناگهانی نسبت به نظریات کارل مارکس آغاز شد.
۲. مرحله اجرای عمرانی ۵ ساله(۱۹۲۸–۱۹۶۴):این مرحله با بازگشت به اصول مارکسیسم آغاز شد. تولید دیگر تابع نوسانات قیمت و شرایط بازار نبود، بلکه بر اساس برنامهریزی متمرکز تعیین میشد. در این نوع برنامهریزی فرمانها از بالا یعنی سازمان برنامهریزی مرکزی (گوسپلان) به واحدهای تولیدی جریان مییافت؛ که البته این برنامه که مهمترین هدف آن اشتراکیسازی قهری و اجباری کشاورزی بود، انحراف بزرگی از اصول مارکسیسم بود. طرحهای عمرانی که از سال ۱۹۲۸ به اجرا گذاشته شد، ۵ ساله بود اما از سال ۱۹۷۵ به صورت طرح ۷ سالهای اجرا شد. اگرچه هدف از اجرای طرحهای عمرانی بازگشت به اصول مارکسیسم بود اما جهتگیری طرحها متغیر و درجه کاربرد اصول، با توجه به شرایط متفاوت بود. دو طرح عمرانی اول با هدف بازگشت به سوسیالیسم و بر محور توسعه صنایع سنگین تدوین و به اجرا گذاشته شد؛ کلیه صنایع بزرگ دولتی شدند؛ بازرگانی خصوصی حذف شد؛ پول با نقشی بسیار محدود حفظ شد؛ توزیع محصولات با کارتهای سهمیهبندی انجام گرفت. ضمن تعیین سهم هر یک از افراد از کالاهای مختلف و محل تهیه آن، قیمتهای مختلفی در مورد هر کالا برای مصرفکنندگان حرفههای گوناگون اعلام شد که به معنی از کار افتادن مکانیسم بازار بود. طرحهای عمرانی سوم با این هدف تدوین شد که برنامهریزی متمرکز با آزادی بیشتری برای مصرفکننده تلفیق یابد، توزیع بر اساس جیرهبندی حذف شود و فروش آزادانه با قیمتهای برابر برای همه امکانپذیر گردد. طرح عمرانی چهارم پس از جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۶ تهیه شد. هدف این طرح بازسازی مناطق آسیب دیده و تکمیل تجهیزات صنعتی و کشاورزی همراه با ایجاد انگیزه شخصی بود. به این منظور، حق ساختن خانههای مسکونی روی زمینهایی که دولت برای همیشه به افراد واگذار میکرد و حق تصاحب آنها به افراد داده شد. طرح عمرانی پنجم نیز ضمن هدف قرار دادن گسترش صنایع سنگین، رشد هماهنگ میان کالاهای تولیدی و کالاهای مصرفی را مورد توجه قرار داد. طرح ششم به منظور پیشی گرفتن از کشورهای سرمایهداری که دارای بالاترین سطح باروری بودند تنظیم شد اما ناتمام ماند. هدف این طرح ۷ ساله «رشد مداوم» و ارتقای سطح زندگی بود.
۳. مرحله لیبرالیسم (از ۱۹۶۴ تا ۱۹۹۱):در این دوران طرحی به نام لیبرمن اجرا شد. هدف طرح لیبرمن حفظ نظام برنامهریزی با ایجاد حداکثر کارایی است. در طرح لیبرمن هدف بر این است که نفع جامعه باید نفع مؤسسه باشد؛ که به دلایل زیر مورد مخالفت قرار گرفت:
انحراف از اصول مارکسیسم
سست شدن اقتدار حزب و قدرت یافتن مدیران بانکها
عدم امکان توسعه صنایع سنگین با انگیزه شخصی و در نتیجه رشد تولید کالاهای مصرفی
تحقق سوسیالیسم در صنعت و کشاورزی
با توجه به تفاوت ماهیت دو بخش صنعت و کشاورزی، سوسیالیسم در بخش صنعت تقریباً بهطور کامل اما در کشاورزی به شکل محدود و با سازمانهایی متفاوت تحقق یافت.
سوسیالیسم در صنعت: واحدهای تولیدی صنعتی به لحاظ تمرکز مکان، وابستگی به مواد اولیه و خدمات فنی از قابلیت کنترل بیشتری برخوردار بودند، به همین سبب مالکیت و بهرهبرداری خصوصی به سرعت جای خود را به سوسیالیسم دولتی داد و همه واحدهای صنعتی ملی شدند.
سوسیالیسم در کشاورزی: به صورت محدود و در قالب دو نظام «سوفخوز» و «کلخوز» پیاده شد.
سوفخوزها واحدهای تولیدی کاملاً دولتی بودند که توسط یک مدیر و کارگران کشاورزی بهرهبرداری میشدند. کلخوزها واحدهای تولیدی نیمه دولتی-نیمه خصوصی بود که با ماهیت تعاونی و بر اساس کوششی به منظور سازش میان سوسیالیسم و مالکیت خصوصی بهوجود آمدند که سپس با برنامه کمونیسم اجباری و قهری کشاورزی کاملاً دولتی شدند.
استقرار نظام اقتصاد سوسیالیستی در کشورهای اروپایی و مراحل تکامل آن
پس از جنگ جهانی دوم، اتحاد شوروی که دو قدرت بزرگ مخالف خود یعنی امپراتوری ژاپن و آلمان را شکست خورده یافت، به سرعت نیروهای نظامی خود را تا قلب اروپا پیش برد و کشورهای بلغارستان، آلبانی، رومانی، مجارستان، یوگسلاوی، چکسلواکی، لهستان و شرق آلمان را اشغال کرد و همزمان با تبلیغات گسترده ایدئولوژیک و تأسیس احزاب کمونیستی نظام اقتصادی سوسیالیستی را در کشورهای نامبرده مستقر ساخت. در مورد برقراری نظام اقتصاد سوسیالیستی در این کشورها به دو نکته باید توجه کرد:
۱. در هیچیک از این کشورها نظام سوسیالیستی بر اساس رأی و انتخاب مردم ایجاد نشد. همانطور که در اتحاد شوروی این اتفاق نیفتاد و لنین و بلشویکها از راه انقلاب منحرف شدند.
۲. هیچیک از این کشورها مراحل تکامل نظام اقتصاد سرمایهداری را طی نکردند و نظام اقتصاد سوسیالیستی بر مبنای فلسفه مادی تاریخ و تضاد طبقاتی و در نهایت پیروزی طبقه کارگر بر کارفرما برقرار نشد. دلیل این امر را میتوان عقب ماندگی ناشی از جنگ در این کشورها دانست.
جامعه
درحالی که اقتصاد روسیه در حال تغییر شکل بود، زندگی اجتماعی مردم نیز به همان اندازه تحت تأثیر تغییرات جدّی قرار میگرفت. از همان اوایل انقلاب، دولت درصدد تضعیف غلبهٔ پدرسالارانه در خانواده بود. طلاق دیگر نیاز به طی مراحل دادگاهی (قانونی) نداشت و زن را بهطور کامل از مسئولیتهای نگهداری بچّه رها میساخت. سقط جنین از همان اوایل سال ۱۹۲۰ قانونی شد. بهعنوان یک عامل جانبی، آزاد شدن زنان موجب افزایش حضورشان در بازار کار شد. دختران تشویق میشدند که حرفهای آموخته و دورهٔ کاری خود را در یک کارخانه یا اداره دنبال نمایند. مجتمعهای شیرخوارگاهی برای مراقبت از کودکان احداث شد و تلاشهایی صورت گرفت که مرکز زندگی اجتماعی مردم از خانه به گروههای آموزشی و حرفهای باشگاههای اتحاد شوروی منتقل شود. حکومت سیاستهای تبعیض گرایانه تزارها را علیه اقلیتهای ملی به خاطر همکاری میان بیش از دویست گروه اقلیت در زندگی در اتحاد شوروی کنار گذاشت. ویژگی دیگر این حکومت گسترش خدمات درمانی بود. مبارزاتی علیه بیماریهای حصبه، وبا و مالاریا انجام گرفت؛ تعداد پزشکان با توجّه به امکانات و آنطور که سامانه آموزش اجازه میداد، بهسرعت افزایش یافت، و نرخ مرگ و میر کودکان بهسرعت کاهش یافت در حالی که میزان امید به زندگی بهسرعت افزایش پیدا کرد. دولت همچنین سعی در ترویج خداناباوری و مادهباوری داشت که البته به موفقیت چندانی نرسید. حکومت اتحاد شوروی همچنین مخالف با هر گونه مذهب سازمان یافته بود، بهویژه به منظور شکستن قدرت کلیسای ارتدوکس روسی که ستون پیشین حکومت پیشین تزاری و مانعی اساسی بر سر تغییر اجتماعی بود. هزاران نیایشگاه تخریب شدند؛ به طوری که تعداد کنیسهها در این کشور پهناور از ۱۵۰۰ ساختمان به ۵۰۰ ساختمان کاهش یافت. کلیساها و مساجد نیز چنین سرنوشتی داشتند. بسیاری از رهبران مذهبی به اردوگاههای تبعید داخلی فرستاده شدند. حضور اعضای حزب کمونیست در مراسم مذهبی ممنوع شد. نظام آموزشی از دین جدا شد. تعالیم مذهبی به جز در داخل منزل قدغن شد و آموزش خداناباوری در مدارس مورد تأکید قرار گرفت که البته شاید این سیاست به مرحله عمل نرسیده باشد.
انتقادها
در بررسی سیاسی و اقتصادی شوروی، برخی مارکسیستها از جمله لئون تروتسکی، تونی کلیف، الکس کالینیکوس، ارنست مندل، آنتون پانه کوک و دیگران بر این باورند هر چند انقلاب ۱۹۱۷ روسیه توانست حکومت تزاری را سرنگون کرده و انقلاب سوسیالیستی را به پیروزی برساند، اما این انقلاب نتوانست وظیفههای سیاسی و اقتصادی سوسیالیسم را پیاده سازد و به یک کشور سوسیالیستی تبدیل شود. در نظر این متفکران چپ، شوروی یک مدل اقتصاد سرمایهداری دولتی بود. در مقابل اما برخی دیگر روشهایی شامل تروریسم، دیوانسالاری (بوروکراتیسم) و پذیرش اجباری احکام مطلق استالین در جنبش کمونیسم، چه در شوروی و چه در میان حزبها و کشورهای کمونیست در سراسر جهان را روشهای کاربست مارکسیسم-لنینیسم میدانند.
نظامی
نیروهای مسلح شوروی
این نهاد نام ارتش شوروی بود و از زمان پایان جنگ جهانی دوم تا فروپاشی شوروی دومین نیروی نظامی قدرتمند دنیا و اولین در آسیا بود. این نیروی نظامی عظیم شامل نیروی زمینی، هوایی، دریایی، دفاع هوایی، نیروی هوابرد و نیروهای مرزی میشد. نیروی زمینی شوروی بزرگترین و نیرومندترین در جهان بود. شامل ۵۵ هزار تانک، ۷۰ هزار حمل کننده نفرات زرهی و چهار هزار و سیصد هلیکوپتر میشد. نیروی هوایی شوروی که دومین در جهان بود، شامل ۱۷۵ بمب افکن استراتژیک، ۳۹۰ بمب افکن متوسط، ۱۲۷۵ جنگنده شامل ۵۰ میگ ۲۱، ۵۹۵ میگ-۲۳، ۹۰ سوخو-۲۷ و ۵۴۰ میگ ۲۹ میشد. همچنین ۲۵۱۰ جنگنده تهاجمی شامل ۵۳۵ سوخو-۱۷، ۸۳۰ سوخو ۲۴، ۳۴۰ سوخو-۲۵ و ۹۰۵ میگ-۲۷ میشد. همچنین ۷۴ سوخت رسان شامل ۱۴ ایلیوشین ایل-۷۸، ۲۰ توپولف تو-۱۶ و ۸۳۵ هواپیمای جنگ الکترونیک و ۵۷۷ هواپیمای حمل و نقل میشد. نیروی دریایی شوروی شامل ۵ ناو هواپیمابر، ۲ ناو هلیکوپتر بر، ۳ رزمناو جنگی، ۳۰ رزمناو، ۴۵ ناوشکن، ۱۱۳ ناوچه، ۱۲۴ ناوچه سبک، ۶۳ زیردریاییهای موشک بالستیک، ۷۲ زیردریایی موشک کروز، ۶۸ زیردریایی حمله اتمی، ۶۳ زیردریایی تهاجمی، ۹ زیردریاییهای کمکی، ۳۵ کشتی جنگی آبی خاکی و ۴۲۵ قایق گشتی میشد. نیروی دریایی شوروی دومین نیروی دریایی جهان پس از آمریکا بود.
کاگب
کاگب مخفف نام اداره اطلاعات و امنیت اتحاد جماهیر شوروی بود. نام کامل کاگب، به معنای کمیته امنیت دولتی است. کاگب در سال ۱۹۵۳ از ادغام وزارت امنیت دولتی و وزارت امور داخلی و پس از مرگ ژوزف استالین، رهبر وقت اتحاد شوروی تشکیل شد. کاگب یک نام کلی برای فعالیتهای سرویس اطلاعات شوروی، پلیس مخفی و آژانس اطلاعاتی آن کشور بود که با پیوستن «م ک و د» سازمان اطلاعات داخلی شوروی به «م و د» سازمان اطلاعات وزارت کشور شوروی به سال ۱۹۵۴ تأسیس شد در فاصله سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۹۱ (زمان سقوط شوروی) فعالیت داشت. به دنبال فروپاشی اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ کاگب جای خود را به اف اس بی (سرویس ضد جاسوسی روسیه) داد، منتقدان عقیده دارند که این تغییر تنها در نام این سرویس است و کاگب همچنان به فعالیتهای پشت پرده خود ادامه میدهد.
چکا
چکا یا کمیسیون بایستار نخستین سازمان امنیتی شوروی بود که به دستور ولادیمیر لنین رهبر وقت آن کشور، تأسیس شد. این سازمان در جریان پاکسازی بزرگ در دوران زمامداری استالین نقش ویژهای ایفا نمود و بسیاری از مخالفان را اعدام یا تبعید نمود. فلیکس ژرژینسکی نخستین رئیس چکا بود.
نگارخانه
جستارهای وابسته
تاریخ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
اقتصاد اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
علم و فناوری در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
فهرست رهبران اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
تاریخ روسیه
الکساندر واسیلوسکی
یادداشتها
منابع
پیوند به بیرون
در وبگاه یوتیوب
جعلیات و حقایقی درباره گذشته شوروی و روسیه امروز
بحثی اولیه درباره فروپاشی شوروی
ابرقدرتها
اتحاد شوروی
انحلالهای ۱۹۹۱ (میلادی) در اتحاد شوروی
ایالات اتحاد شوروی
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۲۲ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۹۹۱ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۹۲۲ (میلادی) در اتحاد شوروی
تاریخ اتحاد شوروی
تاریخ شوروی
جمهوریهای اولیه شوروی
جمهوریهای سوسیالیستی گذشته
حکومتهای تمامیتخواه
روسیه در سده ۲۰ (میلادی)
سیاستهای سابق جنگ سرد
کشورها و سرزمینهای ارمنیزبان
کشورها و سرزمینهای روسیزبان
کشورهای پیشین اسلاویزبان
کشورهای پیشین در غرب آسیا
کشورهای پیشین عضو سازمان ملل متحد
کشورهای قدیم در آسیای مرکزی
کمونیسم در روسیه |
7877 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B4%D8%AA%D9%88 | تشتو | تَشتو دهکده کوچکی است از توابع بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شدهاست.
تشتو در ۲۷ کیلومتری شمال شرقی دهستان کوخرد و روی تپه بلندی و در زیر کوه لاور واقع شدهاست.
محدوده تشتو
از شمال راه کمبِردُه، از جنوب روستای چارون، از مغرب دره آب غنی، و از مشرق به کوه محدود میگردد.
مردمشناسی
مردم این روستا به دامداری اشتغال دارند. و از کوههای اطراف گیاهان داروئی جمع میکنند و میفروشند و از این راه گذران زندگی میکنند.
جمعیت
جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۱۸ نفر (۷ خانوار)
بوده است.
راه کُمبِردُه
در شمال آن کمبِردُه و راه مالرو روستای لاور شیخ قرار دارد. در شرق آن دره تشتو واقع است.
ته دره در حدود ۱۵۰ اصله نخل وجود دارد، و چشمه کوچکی که آبش شیرین است سبزیجات زمستانه و نخلها را آبیاری میکند.
(ملای تشتو) یکی علمای معروف این ناحیه بود و چندین سال در کوخرد یک مدرسه دینی دایر کرده بود و کودکان را آموزش میداد ولی در اواخر زندگانی به تشتو برگشته در همانجا درگذشت..
نگاره
</center>
پانویس
فهرست منابع و مآخذ
محمدیان، کوخردی، محمد ، “ «به یاد کوخرد» “، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی.
نگارهها از: محمد محمدیان.
سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی.
عباسی، قلی، مصطفی، «بستک وجهانگیریه»، چاپ اول، تهران : ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر، سال ۱۳۷۲ خورشیدی.
بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی.
الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd، an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد.
مهندس:، حاتم، محمد ، غریب“ «تَاریخْ عَرَب الّهْولَة Huwala Arab History » “، دولة الکویت، ج۱. چاپ سوم، القاهرة، مصر ، دارالأمین للطباعة والنشر والتوزیع، ۸ شارع أبوالمعالی، سال انتشار ۱۹۹۷ میلادی، Engineer: Mohammed gharhb Hatem , third edition : Egypt (Cairo),1997 & 2013
بختیاری، سعید، ، «اتواطلس ایران» ، “ مؤسسه جغرافیایی وکارتگرافی گیتاشناسی، بهار ۱۳۸۴ خورشیدی.
محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحههای (۵۰ ـــ ۵۱ )، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی.
اطلس گیتاشناسی استانهای ایران [Atlas Gitashenasi Ostanhai Iran] (Gitashenasi Province Atlas of Iran)
محمدیان، کوخردی، محمد ، (شهرستان بستک و بخش کوخرد) ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
روستاهای شهرستان بستک |
7878 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%87 | کرمانشاه | کرمانشاه (به کُردی: کرماشان؛ ) مرکز استان کرمانشاه در ایران، نهمین شهر پرجمعیت و یکی از کلانشهرهای ایران است. جمعیت کلانشهر کرمانشاه در سرشماری سال ۱۳۹۵ بالغ بر ۹۴۶٬۶۵۱ نفر بوده و مساحت آن ۹۳٬۳۸۹٬۹۵۶ متر مربع است.
کرمانشاه مهمترین شهر در منطقهٔ مرکزی غرب ایران است و بزرگترین شهر کُردنشین ایران نیز محسوب میگردد.
شهر کرمانشاه دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است. محدودهٔ شهر از شمال به کوه فرخشاد، از شمال باختری به طاقبُستان و از جنوب به سفید کوه ختم میشود و یکی از شاهراههای ارتباطی خاور و باختر و کهنترین راه گذر از ایران به میانرودان است. این شهر بهدلیل قرارگرفتن در چهارراه دو محور شمال به جنوب و خاور به باختر و نیز همسایگی با کشور عراق و واقعشدن بر سر راه شهرهای زیارتی کربلا و بغداد از اهمیت بسیاری برخوردار است.
کرمانشاه از شهرهای تاریخی و فرهنگی ایران بهشمار میرود و پیدایش آن دستکم به ۳۵۰۰ ق. م بازمیگردد. این منطقه در دوران اشکانیان محل سکونت شهری بوده و در سده چهارم میلادی به عنوان دومین اقامتگاه پادشاهی ساسانیان برگزیده شده و از آن دوران تا حمله اعراب به ایران به عنوان دومین پایتخت ساسانیان مورد توجه حکومت بودهاست. در این دوران باغهای بزرگی در این منطقهٔ خوش آب و هوا ساخته شد و تا مدتها مکان خوشگذرانی پادشاهان ساسانی بود. سه قرن پس از حملهٔ اعراب مسلمان دو حکومت کُرد حسنویان و بنیعیاران در کرمانشاه به قدرت رسیدند در دوران سلجوقیان در قرن یازدهم میلادی کرمانشاه به عنوان شهر ارشد کردستان انتخاب شد. در قرون وسطی شهر کرمانشاه یا قَرمَسین در حکم یکی از نواحی چهارگانه عراق عجم شناخته میشد. در آن زمان اغلب اوقات ایالت جبال را عراق عجم مینامیدهاند تا با عراق عرب اشتباه نشود که بهطور تقریبی نیز با ناحیهٔ ماد باستانی مطابقت داشت. در عصر صفویان خاندان کُرد زنگنه در کرمانشاه حکومتی تشکیل دادند که تا آغاز قرن نوزدهم تداوم داشت. این شهر در دوران قاجار تحت حکومت خاندان قاجار قرار گرفت و از نیمهٔ قرن نوزدهم به محلی برای بازرگانی تبدیل شد. کرمانشاه در جنبش مشروطه سهمی به سزا داشت و در جنگ جهانی اول و دوم به تصرف نیروهای بیگانه درآمد و پس از پایان جنگ تخلیه شد. همچنین این شهر در جنگ ایران و عراق، خسارتهای زیادی دید.
نام گذاری
پیشینه نام کرمانشاه
کرمانشاه در دورههای مختلف دارای نامهای گوناگونی بوده که معمولاً با تغییر از حکومتی به حکومتی دیگر صورت میگرفتهاست، در قدیمیترین شکل خود اولین بار در دوران باستان و در زمان فرمانروایی کاسیها کرمانشاه را با نام الیپی میخوانند و در دوران هخامنشیان از کرمانشاه با نامهای کامبادن، کارمیسین، کارمیشین، کرمینشان و غیره یاد میشود.
پس از اسلام، نام اصلی این شهر در منابع عربی به قرمیسین/قرماسین/قرماشین قرماشین تعریب شده، که باتوجه به قواعد تعریب و تبدیلهای (ک به ق)، (ش به س)، (ا به ی)، عناوینی بالا همگی باید تعریب شده عنوان اصلی کرماشان باشند، که در زبان کُردی مردمِ بومی نیز با همین عنوان این شهر نامیده میشود. همانطور که مهرداد بهار اشاره میکند، شباهت لقب بهرام چهام(کرمانشاه) با نام محلی این منطقه[کرماشان] سبب تصور ساخت شهر توسط بهرام چهارم و رسمیت یافتن نام کرمانشاه در متون فارسی شده است. با اینحال در دورههای بعدی از نامهای کرمانشاهان و کرمانشاه استفاده شد.
نام کرمانشاه پس از پیروزی انقلاب ۵۷ به قهرمانشهر و چندی بعد به باختران تغییر پیدا کرد؛ ولی از آنجایی که این امر با اعتراضات گستردهٔ مردم کرمانشاه همراه شد، در نتیجه چندی بعد با تلاشهای اسماعیل ططری و با تصویب قانونی نام شهر به نام قدیمی خود تغییر یافت.
نام کرمانشاه در افسانهها
در افسانهها بنای شهر کرمانشاه را بدست طهمورث دیوبند پادشاه افسانهای پیشدادیان بیان کردهاند.
باورها در مورد نام کرمانشاه
در مورد نامگذاری کرمانشاه باورهای متفاوتی وجود دارد، عدهای نام کرمانشاه را به بهرام چهارم منسوب میدانند که در سدهٔ سوم تا چهارم میلادی پادشاه شهر کرمان بوده و پس از تأسیس کرمانشاه این شهر را با نام او میخوانند.
نام این شهر در زبان مردم محلی کرماشان تلفظ میشود. محمد مکری، پژوهشگر و زبانشناس، نام کرمانشاه را تلفظی اشتباه اما مصطلح از کلمهٔ کرماشان میداند که از کرمانچ یا کرمانج به معنای رعیت گرفته شده و به باور وی شهر رعایا معنا میدهد. عبدالرحمان شرفکندی (هژار) نیز در فرهنگ واژگان کردی-فارسی خود با عنوان هنبانه بورینه، معنای واژهٔ کرمانج را روستایی کرد، و کرمانشاه را مخفف «کرمانج شار یا کرمانجان» دانستهاست.
پیشینه
تاریخ باستان
کرمانشاه که در میانههای رشته کوه زاگرس قرار دارد به دلیل وضعیت آب و هوایی، کوهستانی بودن و وجود پناهگاه و غارهای طبیعی همواره مورد توجه انسانهای عصر سنگ بودهاست.
کرمانشاه از لحاظ بقایای سکونتهای پیش از تاریخ، یکی از مناطق بسیار غنی و مهم در ایران و غرب آسیا است.
قدیمیترین آثار سکونت انسان در کرمانشاه مربوط به دورهٔ پارینهسنگی کهن است که در محوطهٔ سنگ معدن در آبان ۱۴۰۰ در جنوب غربی شهر پیداشده که شامل دهها تبرسنگی، ساطور ابزار و سنگ مادر مربوط به دورهٔ آشولی است و قدمت آن بین ۷۰۰ هزار تا ۱ میلیون سال برآورد شدهاست. علاوه بر این در دههٔ ۱۹۶۰ آثاری از دورهٔ دورهٔ پارینهسنگی کهن شامل چند تبرسنگی است در تپهٔ گاکیه و نیز در غرب هرسین یافت شدهبود که قدمت آن حدود ۲۰۰ هزار سال برآورد شدهبود. آثار مهمی از دوران عصر سنگ در غارهای کرمانشاه کشف شدهاست که بیشترشان مربوط به دورههای میانسنگی و نوسنگی است.
ساکنان منطقهٔ امروزی کرمانشاه در دوران باستان بسیاری از نخستینهای تاریخ را به نام خود ثبت کردهاند؛ نخستین انسانهایی که در حدود ۹ هزار سال پیش با گرم شدن زمین غارنشینی را ترک کرده و به زندگی یکجانشینی روی آوردهاند ساکنان این بوم بودهاند که نخستین خشت خام را تولید و در ساخت خانه و صنعت از آن استفاده کردهاند. همچنین نخستین روستای خاورمیانه در دوران نوسنگی (از ۹۸۰۰ ق. م تا ۷۴۰۰ ق. م) در این منطقه شکل گرفتهاست. ساکنان این منطقه در دوران باستان همچنین با اختراع سفال نخستین انسانهایی بودند که به فعالیتهای صنعتی رو آوردند و آثار زیادی از دوران پیش از تاریخ در کرمانشاه یافت شدهاست.
پیش از اسلام
تاریخدانان قدمت تاریخی کرمانشاه را بین ۸ تا ۱۲ هزار سال برآورد کردهاند و برخلاف سایر نقاط ایران که به صورت مقطعی مورد سکونت قرار میگرفتهاند، این مکان همواره مورد سکونت انسان در دورههای مختلف قرار گرفتهاست. این شهر به لحاظ تاریخی از دوران باستان به عنوان دروازهٔ ورودی آسیا به جلگهء معروف میانرودان بودهاست. دلیل این ادعا همانطور که در متون تاریخی نیز آمدهاست، وجود بزرگترین راه ارتباطی میان فلات ایران، چین و هندوستان با ساکنان میانرودان است که به این راه اصطلاحاً شاهی نیز گفته میشود.
در هزاره چهارم پیش از میلاد استان کرمانشاه یکی از مراکز مهم تجاری و بازرگانی بوده و بازرگانان آن با بازرگانان شوشی و میانرودانی به داد و ستد و مبادله کالا مبادرت میورزیدند. حضور بازارهایی در گودین کنگاور و چغاگاوانه اسلامآباد از آن دوره شاهدی بر این مدعا است.
به استناد کتیبههای بابلی و آشوری، ساکنان زاگرس اقوام لولوبی و گوتی بودند. این مردمان به منظور حفاظت از این خطه مرتب با بینالنهرینیها در جنگ و ستیز بودهاند که در این امر به پیروزیهای چشمگیری نیز نایل شدهاند و از آن پس درههای زاگرس قرنها مرکز تمدن و حکومتهای ایرانی و میانرودانی بودهاست. حضور نقش برجستههای این اقوام در یکی از قدیمیترین نقش برجستههای خاورمیانه محسوب میشود بیانگر این موضوع است.
منطقهٔ شمال غربی شهر کرمانشاه در دورهٔ مفرغ میانی و جدید، و عصر آهن سه محل سکونت مردم متمدنی بودهاست که بقایای زندگی آنها که روستایی با قدمت ۵۵۰۰ سال است در طاقبستان کشف شدهاست.
در دوران اشکانیان در شمال شرقی شهر کرمانشاه شهر بزرگی وجود داشته که بقایای دیوار، خندقهای اطراف آن و کارگاه شرابسازی آن در محل تپهٔ مراد حاصل و همچنین گورستان آن شامل تعدادی گور-خمره در محل طاقبستان به دست آمدهاست. در این دوران سرزمین کرمانشاه به دو ایالت کادینا (کرند) و کامبادنه (کرمانشاه) تقسیم میشدهاست. در دورانهایی کارینا (کرند) و کامبادنه (کرمانشاهان) ساتراپیهای چهارم و پنجم نواحی سفلای دولت مقدونی را تشکیل میدادند
در دوران ساسانیان کرمانشاه یکی از شهرهای مهم این حکومت به حساب میآمد. در دوران خسروپرویز بناهای زیادی در کرمانشاه ساخته شد، باروی شهر اشکانی کرمانشاه دیوار شکارگاه سلطنتی تبدیل شد و کرمانشاه به نشستگاه وی بدل گشت. گفته شده که در زمان خسرو بنای بلندی به ارتفاع ۴۵ متر به شکل مربع در آن ساخته بودند و سنگها را با سیخهای آهن چنان به هم وصل کرده بودند که میان سنگها دیده نمیشد و گمان میرفت که عمارت یکپارچه از سنگ ساخته شدهاست؛ که از آن برای پذیرایی از پادشاهان سایر کشورها استفاده میشد. کرمانشاه پایتخت بهاری خسرو پرویز بوده و وی همه ساله در فصل بهار به کرمانشاه میآمد. در کتاب بندهشن به زبان پهلوی ساسانی که تدوین نهایی آن در سدهٔ سوم هجری قمری انجام شده و ادعا میشود که اصل آن به اواخر دورهٔ ساسانی بازمیگردد، از شهر کرمانشاه با نام گِلمینشِن glmynš'n یاد شدهاست. همچنین در برخی منابع ادعا شده که هنگامی که محمد، خسروپرویز را به اسلام دعوت کرد، خسرو در کنار رود قرهسو نشسته بود و با خواندن نامه به خروش آمد و نامه را پاره کرد و به داخل رود قرهسو ریخت.
دوره اسلامی
به دنبال حمله اعراب به امپراتوری ساسانی و پیروزی سپاه اسلام در نبرد جلولا در سال ۶۳۷ م تسخیر مناطق کردنشین آغاز شد. تسخیر کرمانشاه در فاصلهٔ سالهای ۶۳۷ م تا ۶۴۰ م در مجموعه نبردهایی اتفاق افتاد که به فرماندهی هاشم بن عتبه و جریر بن عبدالله بجلی انجام شد و طی آن شهرهای خانقین، بندنیجین (مندلی)، قصر شیرین، حلوان و کرمانشاه به دست اعراب مسلمان تسخیر شدند. از بلاذری نقل شده که «سعد جریر» در سال ۶۴۰ م به دینور حمله کرده و چون از فتح آن ناکام مانده راهی کرمانشاه شده و این شهر بدون نبرد به دست او افتادهاست. همچنین در ۶۴۲ م شهر دینور نیز به صلح تسلیم سپاه اعراب مسلمان شد. با این وجود شهر کرمانشاه به دنبال حمله اعراب به امپراتوری ساسانی به کلی ویران شد و از جمعیت آن کاسته شد و در پی آن ساکنان این شهر به شهر دینور مهاجرت کردند. از اوایل قرن دوم هجری قمری بار دیگر گروهی از مردم در حاشیهٔ رود قرهسو سکونت گزیدند. از این شهر جدید در منابع با نام قرمیسین یاد شده که در دوران عباسیان به دلیل موقعیت استراتژیک خود یکی از چهار شهر مهم عراق عجم به حساب میآمدهاست.
در سال ۹۶۱ م حکومت کُردی حسنویان از سوی ابوالفوارس حسنویه در سرماج بنیان گذاشته شد که شهر قرمیسین نیز بخشی از آن محسوب میشد. این حکومت تا ۱۰۴۶ م که مهلهل ابن محمد عناز از طایفهٔ کُرد بنی عیاران شهر قرمیسین را فتح کرد تداوم داشت. با این وجود حملهٔ تُرکهای سلجوقی به حکومت هر دو سلسلهٔ کُرد در کرمانشاه پایان داد.
در دوره سلجوقیان قلمروی حکومت به ایالتهای مختلفی تقسیم شد و کرمانشاه به عنوان شهر ارشد ولایت کردستان بودهاست. با این وجود کرمانشاه در سال ۱۲۲۰ م پس از حمله مغول به ایران بار دیگر ویران شد و آسیبهای بسیاری دید. در ۱۲۵۷ م سپاه هلاکوخان که برای فتح بغداد میرفت کرمانشاه را نیز ویران کرد و ساکنانش را قتلعام کرد. در قرن هشتم نیز سپاه امیر تیمور به کرمانشاه یورش آورد. در توصیف شرایط آن زمان حمدالله مستوفی در کتاب نزهةالقلوب (نوشتهشده به سال ۷۴۰ قمری برابر با ۱۳۳۹ میلادی)، شهر کرمانشاه را در شمار شهرهای کردستان آورده و نوشتهاست:
صفویه
با تشکیل حکومت صفویان، کرمانشاه همچون دیگر شهرهای ایران تحت تسلط این حکومت درآمد. در زمان حکومت شاه اسماعیل صفوی، کرمانشاه به اشغال سپاهیان سلطان مراد آق قویونلو درآمد اما شاه اسماعیل با دوازده هزار قزلباش به جنگ وی رفت و موفق به بازپسگیری کرمانشاه شد. در سالهای آغازین حکومت صفوی به دلیل جنگ و ستیز این حکومت با عثمانی، کرمانشاه گاه تحت تسلط صفویه و گاه تحت تسلط عثمانی بود. از عصر شاه صفی به بعد، خاندان زنگنه که تیولداران بخش اعظم منطقهٔ غرب ایران بودند در کرمانشاه حکومتی تشکیل دادند و به قدرت رسیدند. شهر کرمانشاه در این دوره همچنان در مکانی میان پل کهنه و قلعه کهنه در حاشیهٔ رود قرهسو قرار داشت. پایان یافتن جنگهای میان ایران و عثمانی و انعقاد عهدنامهٔ زهاب در ۱۷ می ۱۶۳۹ سبب شد تا کرمانشاه از عصر شاه صفی تا پایان دورهٔ صفویه دورانی از آرامش را همراه با ترقی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سپری کند.
افشاریه
در سال ۱۱۴۳ هـ.ق. سپاهیان نادرشاه، سپاهیان عثمانی را شکست دادند و همدان، کرمانشاهان و آذربایجان را از وجود آنان پاک کردند. در عصر افشاریه به دلیل وجود توپخانهٔ نادری در کرمانشاه این شهر اهمیت نظامی پیدا کرد و به جبههٔ جنگ نادر شاه با عثمانی تبدیل شد. بعد از مرگ نادر شاه این شهر به دلیل وجود توپخانهٔ نادری در کانون توجه قدرت طلبان قرار داشت و درگیریهایی میان سرداران مختلف بر سر دستیابی به این شهر صورت گرفت که در نهایت کریم خان بر آن مسلط شد.
زندیه
در عصر زندیه کرمانشاه با وجود حکمران مقتدر خود اللهقلیخان زنگنه اگر چه دورانی کوتاه توأم با آرامش را از سر گذراند، اما با مطرح شدن اللهقلیخان به عنوان یکی از مدعیان قدرت و تلاش وی برای دستیابی به تاج و تخت سلطنت بعد از مرگ کریم خان، بار دیگر این شهر به میدان جنگ و ستیز مبدل گشت.
در سال ۱۷۵۳ میلادی شهر کرمانشاه که در آن زمان در درهٔ رود قرهسو واقع شدهبود، با حملهٔ نیروهای زندیه بهطور کامل تخریب شده و جمعیت آن نیز بهطور کامل تخلیه شد. ابعاد این تخریب تا اندازهای بود که تا نزدیک به ۱۰ سال شهری به نام کرمانشاه وجود نداشت و منطقهٔ کرمانشاه نیز بدون حاکمنشین و حاکم بود. از سال ۱۷۶۲ میلادی با منصوب شدن اللهقلیخان زنگنه به حکومت کرمانشاه از سوی کریمخان زند، به عنوان نخستین حاکم منطقهٔ کرمانشاه پس از دورهٔ ۱۰ ساله، ساخت دوبارهٔ شهر آغاز شد و کرمانشاه این بار در درهٔ رودخانه آبشوران در جنوب غربی مکان سابق احیا گردید. شهر جدید از به هم پیوستن چهار روستای فیضآباد، هوریآباد، برزهدماغ و چنانی شکل گرفت که به محلههای شهر جدید تبدیل شدند.
قاجاریه
کرمانشاه از جمله مناطقی بود که در ابتدای سلطنت تُرکهای قاجار به تصرف آقا محمدخان قاجار درآمد. در قرن نوزدهم بر اهمیت تجاری و استراتژیک کرمانشاه افزوده شد و کرمانشاه به عنوان مرکز کردستان ایران مطرح شد. هنری بایندر سیاح فرانسوی که در اواخر قرن نوزدهم از کرمانشاه دیدن کردهاست، در سفرنامهٔ خود با عنوان «در کردستان، در بینالنهرین و پرشیا» که در سال ۱۸۸۷ به چاپ رسیدهاست مینویسد:
سر جان ملکم اهمیت کرمانشاه را به عنوان بازاری برای تجارت بین ترکیه و ایران ذکر کردهاست. سر جان مکدانلد کینر بیان میکند که در ۱۸۰۱ شهر در حال شکوفایی بود و حدود ۱۲۰۰۰ خانه داشت که جمعیتی بالغ بر حدود ۶۰۰۰۰ نفر را سکنی میداد.
دوران بعدی رشد و توجه به کرمانشاه در دوران قاجاریه بود که مورد توجه دوباره حکومت از لحاظ سیاسی و اجتماعی بود. در سال ۱۸۰۶ میلادی محمدعلی میرزا دولتشاه قاجار به حکومت کرمانشاهان منصوب و از خاندان کُرد زنگنه سلب حاکمیت شد. در این دوران بافت تاریخی شهر کرمانشاه شکل کنونی خود را پیدا میکند. پس از درگذشت محمدعلی میرزا دولتشاه فرزندش محمدحسین میرزا حشمتالدوله در سال ۱۲۳۷ هـ. ق به حکومت غرب و عراق عرب و عراق عجم از جمله کرمانشاهان منصوب شد.
دوران معاصر
به نوشته دانشنامه ایرانیکا کرمانشاه بهطور فعال در انقلاب مشروطه درگیر بود. به نوشته دائرةالمعارف الاسلامیه نقش اندکی در انقلاب مشروطه داشت. در سال ۱۹۱۱، سالار الدوله به نام محمد علی شاه، شاه سابق، وارد کرمانشاه شد. یک سال بعد، او با نیرویی متشکل از کلهرها، سنجابیها و دیگر عشایر کرد به سوی تهران پیشروی کرد. او در نزدیکی همدان شکست خورد و سربازان دولتی کرمانشاه را بازپس گرفتند. عملیات تا پاییز ادامه یافت و در این حین کرمانشاه چند بار دست به دست شد.
کرمانشاه در جنگ جهانی اول برای مدتی محل تشکیل دولت موقت مهاجرین مشروطه خواه بود. این دولت که با مهاجرت نمایندگان مجلس شورای ملی به کرمانشاه به ریاست نظام السلطنه مافی تشکیل شده بود، مناطق غربی ایران را زیر نفوذ خود داشت و توانست ۹ ماه پایدار بماند. با ورود نیروهای روسیهٔ تزاری در ۲۵ فوریه ۱۹۱۶ اعضای این دولت به قصر شیرین و از آنجا به عثمانی مهاجرت کردند. همچنین با وقوع انقلاب فوریه ۱۹۱۷ در روسیه، نیروهای روسیه تزاری از کرمانشاه خارج شدند و ارتش عثمانی توانست کرمانشاه را اشغال نماید.
کرمانشاه همچنین در جنگ جهانی دوم به تصرف نیروهای بریتانیا درآمد و تا پایان جنگ در اشغال ماند.
کرمانشاه در وقوع انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نیز تأثیر زیادی داشت و تظاهرات و اعتصابهای مردم سبب شد تا به عنوان یکی از مراکز مقاومت مردم در برابر حکومت پهلوی شناخته شود. پس از انقلاب این شهر در جنگ ایران و عراق، خسارات زیادی دید.
جغرافیا
موقعیت
شهر کرمانشاه از شمال به کوه فرخشاد و کوه پراو، از شمال غربی به کوه طاق بستان و از جنوب به سفید کوه منتهی میشود که در قسمت مرکزی استان کرمانشاه با موقعیت ۴۷ درجه و ۴ دقیقهٔ شرقی و ۱۹ درجه و ۳۴ دقیقهٔ شمالی قرار دارد و دارای ۲۴۵۰۰ کیلومتر مربع گستردگی و ارتفاع ۱۲۰۰ متر از سطح دریا است.
کرمانشاه یکی از شاهراههای ارتباطی شرق و غرب و قدیمیترین راه عبور زائران عتبات عالیات است که به همین سبب تأثیرات فرهنگی و معنوی برجا گذاردهاست. کرمانشاه در دروازه زاگرس قرار دارد. رشته کوه زاگرس که فلات ایران را از سرزمینهای همسایه جدا کردهاست در مسیر کرمانشاه، به دشتهای وسیع و کوههای عمدتاً مجزا و درههای وسیعی منتهی میشود که از قدیم برای رسیدن به میانرودان مورد استفاده قرار گرفتهاست.
فاصلهٔ زمینی شهر کرمانشاه در شرایط مطلوب تا بغداد، ۳۹۰ کیلومتر، تا تهران، ۵۹۰ کیلومتر از اتوبان ساوه و ۵۱۰ کیلومتر از اتوبان قم، تا مرز خسروی (مرز ایران و عراق) در حدود ۲۰۰ کیلومتر و فاصلهٔ هوایی آن تا تهران ۴۱۳ کیلومتر است.
موقعیت منطقهای
استانهای ایران در طبقهبندی جدید در سال ۱۳۹۳ توسط وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران به پنج منطقه برحسب عوامل همجواری، جغرافیایی و ویژگیهای مشترک تقسیمبندی شدند؛ که هر یک از مناطق پنجگانه یک دبیرخانه دایمی دارد؛ که شامل شهرهای تهران، اصفهان، تبریز، کرمانشاه و مشهد میباشد؛ و هرکدام یک دفتر ستاد مرکزی در وزارت کشور دارند؛ که برای حل مشکلات مناطق بدون مراجعه به مرکز تشکیل شدهاند.
این تقسیمبندی جدای از تقسیمات استانی مصوب مجلس شورای اسلامی میباشد؛ و مربوط به موضوعات داخلی وزارت کشور میباشد.
شهر کرمانشاه در این تقسیمبندی به عنوان دبیرخانه دائمی منطقه چهار شامل استانهای کرمانشاه، ایلام، لرستان، همدان، مرکزی و خوزستان میباشد.
آب و هوا
شهر کرمانشاه دارای اقلیم معتدل کوهستانی است.
در قرن چهارم میلادی شهر کرمانشاه که در آن دوران روستای خوش آب و هوایی بود به عنوان دومین اقامت گاه سلطنتی ساسانیان انتخاب شد. در دوران ساسانیان باغهای بزرگی در این منطقه ساخته شد و تا مدتها مکان تفریحی شاهان ساسانی بودهاست. در دوران اسلامی نیز بارها شهر کرمانشاه را شهری خوش آب و هوا توصیف کردهاند که در آن آبها جاری است و درختان و میوه جات فراوان دارد و کالاها در آن ارزانند.
ابن فقیه در کتاب البلدان که در سال ۲۹۰ هجری نگاشتهاست در مورد کرمانشاه مینویسد:
بیشترین ساعات آفتابی کرمانشاه به ۲۹۹۹ ساعت میرسد، بیشترین ساعات آفتابی در ماههای تیر و مرداد و کمترین آن در ماههای دی و بهمن است. موقعیت اقلیمی و اکولوژیک استان کرمانشاه با توجه به میزان متوسط بارندگی و رطوبت نسبی سالیانه به نحوی است که دامنه کوهها و دشتهای آن عموماً پوشیده از جنگل و مرتع بوده و در پارهای از نقاط نیز زمینهای زارعی آبی و دیمی است. میانگین دمای سالانهٔ شهر کرمانشاه در حدود ۱۴سانتیگراد و میزان بارش سالانهٔ این شهر ۴۵۶٫۸ میلیمتر است.
ناهمواریها
کوههای عمدهٔ شهرستان عبارتند از بیستون، کوه فرخشاد در شمال، پرآو در شمال شرقی، کوه میوله در شمال غربی و سفیدکوه که در جنوب شرقی شهر کرمانشاه واقع شدهاند و غار پرآو که شهرت جهانی دارد یکی از بزرگترین غارهای دنیاست و در کوه پرآو واقع شدهاست.
آبها
مهمترین آبهای کرمانشاه رودخانه قرهسو، رودخانهٔ آبشوران، رودخانهٔ چمبشیر، دریاچهٔ طاق بستان، سراب خضر الیاس و سراب نیلوفر میباشند.
مردم
زبان
زبان مردم شهر کرمانشاه، کُردی است و در شهر کرمانشاه گویشهای مختلف زبان کُردی تکلم میشود و علاوه بر کُردی کرمانشاهی که لهجه ای از کُردی جنوبی است و خاص این شهر است، گویشوران دیگر شاخههای کُردی جنوبی (کلهری، سنجابی، زنگنهای، کُلیایی، لکی و ...)، کُردی سورانی (جافی و اردلانی)، کُردی گورانی-کُردی هورامی و لکی نیز در شهر کرمانشاه زندگی میکنند.
همچنین لهجهٔ فارسی کرمانشاهی نیز در این شهر به کار می رود با اینکه زبان اصلی مردمان اصیل شهر کرمانشاه کردی کلهری به گویش کرمانشاهی است. که فارسی تنها خاص شهر کرمانشاه است و از حدود نیمۀ دوران قاجار در پی ورود مهاجرانی فارس زبان که برای کار در دستگاه دولتی، تبلیغ مذهب و تجارت در بازار به کرمانشاه آمدهاند ایجاد شدهاست. گویند که محمد علی میرزا دولتشاهی حاکم قاجاری کرمانشاه طی دستوری قرار داده شد که کُردی حرف زدن در بازار کرمانشاه برای مردم عادی کُرد کرمانشاهی ممنوع اعلام شود تا زائرین اباعبدالله حسین و مردمی که عمدتاً کرمانشاهی نیستند و یا از مسیر کرمانشاه به کربلا می روند بتوانند به راحتی بدون مشکل صحبت کنند که افرادی را که از این دستور پیروی نمی کرد، به دستور حاکم فلک می کردند چنان شد که در بین مردم کُرد کرمانشاه گویشی متشکل از کلمات کُردی با زبان مهاجرین فارس به وجود آمد. اُسکار مان آلمانی که در سال ۱۹۰۳ میلادی در شهر کرمانشاه توقفی داشته نوشتهاست که در شهر کرمانشاه که مرکز کردان گوران میباشد تنها بیست نفر کارمند فارسیزبان در دارالحکومه وجود دارند و دیگر مردمان این شهر از کُردان میباشند.
مذهب
بر مبنای پژوهشی که توسط امیر رستگار خالد استاد دانشگاه شاهد تهران و میثم محمدی انجام شده و نتایج آن در شمارهٔ ۵۸ (تابستان ۱۳۹۴) مجلهٔ علمی-پژوهشی جامعهشناسی کاربردی چاپ اصفهان منتشر شدهاست، مردم شهر کرمانشاه پس از شهرهای رشت، تهران و اهواز کمترین گرایش را به دین دارند. همچنین بر مبنای این آمار، شهر کرمانشاه در باور به سکولاریسم پس از شهرهای شیراز، اهواز، تهران، رشت، سنندج، همدان، ارومیه سکولارترین شهر ایران بهشمار میرود.
آمار دقیقی از میزان گرایش مردم کرمانشاه به دین و نیز درصد پیروان دینهای گوناگون در این شهر وجود ندارد. اما بهطور کلی بیشتر مردم شهر پیرو یکی از سه مذهب تشیع، تسنن و اهل حق (یارسان) هستند. همچنین گروههای کوچکتری از اقلیتهای دینی وجود دارند که در مجموع ۰/۱۷ درصد از کل جمعیت را تشکیل میدهند که مهمترین آنها زرتشتیان با ۰/۱۲ درصد، مسیحیان ۰/۰۲ درصد و کلیمیان ۰/۰۳ درصد از کل جمعیت هستند. قبل از انقلاب اسلامی 1357، کرمانشاه دارای بیشتر جمعیت کلیمیان ایران را شامل می شد و تنها روزنامه یهودیان ایران بنام (حییم) توسط شموییل حییم کرمانشاهی به چاپ می رسید.
یارسان
بخش زیادی از کردهای کرمانشاه تا اواخر سدهٔ نوزدهم میلادی پیروی دین یارسان بودند. هنری بایندر سیاح فرانسوی که در اواخر قرن نوزدهم از استان کرمانشاه دیدن کردهاست، در سفرنامهٔ خود با عنوان «در کردستان، در بینالنهرین و پرشیا» که در سال ۱۸۸۷ به چاپ رسیدهاست دین غالب مردم را یارسان میداند. او در بازدید از شهر قصر شیرین مینویسد:
او همچنین در بازدید از «شهر کرمانشاه» مینویسد:
یهودیان
کرمانشاه تا پیش از انقلاب بیشترین جمعیت یهودیان ایران را داشت و تنها روزنامه یهودیان ایران به نام روزنامه هییم توسط شموییل هییم کرمانشاهی به چاپ می رسید. محلهٔ قدیمی یهودیان کرمانشاه، در محلهٔ فیضآباد و در نزدیکی یکی از پنج دروازهٔ ورودی به شهر قرار داشته که در میان کرمانشاهیان به دروازهٔ یهودیها معروف بودهاست. شمار یهودیان کرمانشاه در دوران مشروطیت در حدود ۳۰۰۰ نفر برآورد شده که تا زمان احداث مدرسهٔ آلیانس کرمانشاه یعنی ۱۹۰۴ م چندان سر و سامانی نداشتند. یهودیان کرمانشاه در دوران پهلوی و با بهبود نسبی وضع اجتماعی از محلههای قدیمی خود مهاجرت و در نقاط مختلف شهر پراکنده میشوند. این شهر، تا پیش از انقلاب اسلامی یکی از انجمن های پرجمعیت یهودیان ایران بود. همچنین انجمن کلیمیان، جمعیت یهودیان این شهر را پس از انقلاب اسلامی ایران در حدود ۱۵۰۰ نفر و در سال ۱۳۸۹ در حدود ۲۵۰ نفر برآورد کردهاست و یهودیان از ۴ کنیسایی که در سالهای پیشین فعال بودند تنها در کنیسای اتحاد کرمانشاه، مراسم دینی خود را برگزار میکنند.یهودیان کرمانشاه عمدتا به زبان عبری و متشکل از کلمات کردی صحبت می کنند.
جمعیت
کرمانشاه نهمین شهر پرجمعیت ایران است که براساس آمار درگاه ملی آمار ایران در سال ۱۳۸۵ تعداد ۳۴۶٬۸۶۴ زن و ۳۵۷٬۸۴۵ مرد شهرنشین و مجموع ۷۰۴۷۰۹ نفر شهرنشین در کرمانشاه زندگی میکردهاند؛ و با اضافه کردن روستاییان، کرمانشاه دارای جمعیت ۷۸۴٬۶۰۲ نفر بودهاست. همچنین جمعیت شهر در سال ۱۳۸۸ براساس آماری که گزتیر انتشار داده ۸۱۵٬۰۱۴ نفر برآورد شدهاست.
سر جان مکدانلد کینر در ۱۸۰۱ تعداد خانههای شهر کرمانشاه را حدود ۱۲۰۰۰ باب و جمعیت آن را بیش از ۶۰۰۰۰ نفر ذکر کردهاست. با این حال سیلوستر دوساسی، خاورشناس فرانسوی که در سال ۱۸۰۷ م از کرمانشاه دیدن کرده در کتابی شمار مردمان این شهر را در حدود ۱۶ تا ۱۸ هزارنفر برآورد کردهاست. کنراد مالتبرن نیز در کتابی که در سال ۱۸۲۴ م به چاپ رسانده شمار خانههای شهر را ۳۰۰۰ خانه عنوان کردهاست. همچنین چنانکه ویلم فلور نوشته، جمعیت شهر کرمانشاه در آغاز قرن بیستم بیش از ۶۰۰۰۰ نفر بودهاست.
جمعیت شهر کرمانشاه در سرشماریها از سال ۱۳۳۵ به بعد به صورت زیر بودهاست.
فرهنگ
در کرمانشاه همواره بزرگان زیادی در ادبیات، هنر، تاریخ و سیاست برخاستهاند بزرگانی همچون، میرزا محمدرضا کلهر از نستعلیقنویسان مهم تاریخ ایران، علیاشرف درویشیان و برادرش علی اکبر درویشیان از نویسندگان سرشناس ایران، شامی کرمانشاهی شاعر کرد زبان، ابوالقاسم لاهوتی شاعر و فعال سیاسی انقلابی، کیهان کلهر نوازندهٔ بلندآوازهٔ کمانچه، شهرام ناظری خوانندهٔ معروف و شناخته شده، رشید یاسمی نویسنده، مورخ، مترجم و شاعر معاصر ایرانی، پوران درخشنده کارگردان سرشناس، علیمحمد افغانی نویسنده نخستین رمان واقعی به زبان فارسی، مجتبی شمسیپور شیمیدان، ابوحنیفه احمدابن داود دینوری گیاهشناس، ستارهشناس، ریاضیدان و مورخ قرن نهم میلادی، یارمحمدخان کرمانشاهی از مبارزان انقلابی جنبش مشروطه، پرتو کرمانشاهی شاعر کرد و … را میتوان نام برد.
موسیقی
کرمانشاه یکی از مراکز موسیقی کردی و ایرانی است. چهرههای نامداری از این شهر و شهرهای نزدیک به آن در موسیقی ظهور کردهاند که نقش پررنگی در هنر موسیقی داشتهاند. علی اکبر مرادی نوازندهٔ برجستهٔ تنبور از شهر کرمانشاه به عنوان مرکز موسیقی کردی یاد میکند و ریشهٔ بسیاری از گوشههای موسیقی ایرانی را در موسیقی کرمانشاه میداند. حسین علیزاده دیگر استاد موسیقی ایرانی نیز از کرمانشاه با نام «پدر موسیقی ایرانی» یاد میکند.
بهمن کاظمی پژوهشگر موسیقی، موسیقی رایج در شهر کرمانشاه را به سه دستهٔ موسیقی باستانی، موسیقی روستایی و موسیقی شهری تقسیمبندی میکند. از سازهای رایج در موسیقی کردی در کرمانشاه میتوان به تنبور، دف، شمشال و کمانچه اشاره کرد.
پیش از انقلاب ۵۷، کرمانشاه مرکز رادیو کردی بود و این رادیو مخاطبان بسیاری در میان کردهای هر چهار کشور به دست آورده بود.
سالنهای سینما
کرمانشاه در سال ۱۳۱۰ صاحب سینمایی بوده که توسط سید ابول نقاش با راهنمایی و کمک دوستش حبیبالله مراد در زمینهای تفریحی آن روزگار ساخته شده، با نام سینما فروهر - در مجموع کرمانشاه در طی تاریخ خود دارای ۱۴ سالن سینما بوده، البته نه بهطور همزمان، نام این سینماها عبارتند از سینما باربد، سینما هما کرمانشاه (قبل از سینما ایران در محل همین سینما بوده) سینما ایران، سینما دیانا، سینما مولن روژ ورکس، (که تابستانی بودهاند) سینما متروپل، سینما کریستال، سینما آتلانتیک، سینما شهر فرنگ، سینما شهر تماشا، سینما صحرا، سینما فرهنگ که پس از پیروزی انقلاب این سالنها متروکه شدند یا تغییر کاربری دادند.
سینماهای شهر کرمانشاه پس از انقلاب ۵۷ شامل سینماهای آزادی، پیروزی، فرهنگ و استقلال بوده که در دی ماه ۱۳۸۷ همهٔ سینماها به جز سینما فرهنگ به گفتهٔ نهادهای دولتی به دلیل بازسازی و بهبود کیفیت سینماهای شهر کرمانشاه تعطیل شدند. این در حالی بود که تعداد صندلیهای سینما فرهنگ نیز به ۲۰۰ صندلی کاهش یافت و پس از نه ماه همزمان با عید فطر ۱۳۸۸ سینما آزادی به دستور استاندار کرمانشاه بدون بازسازی سینما بازگشایی شد و عنوان شد که به دلیل فقدان اعتبارات سینماهای این شهر هنوز بازسازی نشدهاند. علاوه بر این سالن کوچک سینما بیستون در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ با ظرفیت ۱۶۰ نفر در مکان هتل پارسیان راهاندازی شد. در حال حاضر تنها سه سالن سینمای فرهنگ، آزادی و بیستون به کار خود ادامه میدهند.
سالنهای تئاتر
فرهنگسراها
نخستین فرهنگسرای شهر کرمانشاه، فرهنگسرای کوثر بود که در سال ۱۳۹۳ در کوی بیست و دو بهمن افتتاح شد. هماکنون چهار فرهنگسرا در شهر کرمانشاه زیر نظر شهرداری این شهر فعالیت میکند:
چاپخانهها
پس از انقلاب مشروطه وسایل تحصیل در کرمانشاه منحصر به چند مکتبخانه بود و در این میان کسانی که با کتاب و نشریه آشنا بودند به فکر تأسیس مدرسه و روزنامههای دستنویس و خطی افتادند، در میان سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۲۸۷ با تلاش میر عبدالباقی نخستین چاپخانه سنگی کرمانشاه افتتاح شد و پس از آن میرزا احمد خان معتضدالدوله وزیری چاپخانهٔ شرافت احمدی را تأسیس کرد و در تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۰۲ با ورود نخستین چاپخانهٔ مجهز از آلمان، شرکت سعادت تشکیل شد و پس از فوت برادران سعادت شرکت منحل شد و بعدها در سال ۱۳۲۸ علاوه بر چاپخانهٔ سعادت، روزنامهٔ آن نیز منتشر میشد و در این چاپخانه بود که روزنامههای فصاحت و کوکب غرب انتشار یافتند.
مطبوعات
نخستین روزنامه رسمی در شهر کرمانشاه، روزنامه بیستون بود که در سال ۱۳۲۵ هجری قمری (۱۹۰۷ میلادی و ۱۲۸۶ هجری خورشیدی) به صاحب امتیازی ابوالقاسم لاهوتی در این شهر منتشر شد.
کتابخانهها
کتابخانههای شخصی
از کتابخانهٔ دولتشاه واقع در کاخ محمد علی میرزا دولتشاه فرزند ارشد فتحعلی شاه و حاکم وقت کرمانشاه که نسخی نایاب و نادر را در خود خود داشت به عنوان یکی از اولین کتابخانههای شخصی در این منطقه یاد شدهاست. نخستین کتابخانهٔ شخصی در کرمانشاه در ۱۲۹۵ با نام «کتابخانه و قرائتخانهٔ نجابت» تأسیس شد. از دیگر کتابخانههای شخصی که در کرمانشاه گردآوری شدند میتوان به کتابخانهٔ آل آقا در مسجد جامع کرمانشاه، کتابخانهٔ سردار کابلی، کتابخانهٔ فیض مهدوی با حدود ۸۰۰۰ جلد، کتابخانهٔ سید محمود کزازی (در حال حاضر در متعلق به جلال الدین کزازی است)، کتابخانهٔ مرتضی نجومی با ۷۰۰۰ جلد، کتابخانهٔ عبدالجلیل جلیلی (که در سال ۱۳۴۷ تأسیس شد و شامل ۶۰۰۰ نسخه خطی و چاپی بود که در سال ۱۳۵۹ با کتابخانهٔ محمدحسین جلیلی تبدیل به یک کتابخانه شد) اشاره کرد.
کتابخانههای عمومی
نخستین کتابخانهٔ عمومی کرمانشاه در سال ۱۳۳۴ توسط شهرداری کرمانشاه تأسیس شد و در همین دهه در نقاط دیگر استان هم کتابخانههایی تأسیس شدند. در حال حاضر شهر کرمانشاه دارای ۵ باب کتابخانهٔ عمومی است. نخستین کتابخانهٔ ویژۀ کودکان در شهر کرمانشاه نیز در سال ۱۳۵۳ در تأسیس شد.
کتابخانههای تخصصی
با تأسیس کتابخانهٔ مدرسهٔ آیتالله بروجردی در سال ۱۳۳۵ نخستین کتابخانهٔ تخصصی در کرمانشاه آغاز به کار کرد که مورد استفادهٔ طلاب علوم دینی بود. سایر کتابخانههای تخصصی شامل کتابخانهٔ مرکز تحقیقات جهاد سازندگی، کتابخانهٔ پشتیبانی ارتش، کتابخانهٔ مرکز دولتی کرمانشاه، کتابخانهٔ سازمان برنامه و بودجه، کتابخانهٔ مرکز آموزشی توانیر، کتابخانهٔ ادارهٔ برق، کتابخانهٔ سازمان آب و فاضلاب میشود. بر اساس آمار در سال ۱۳۸۲ کرمانشاه دارای ۷ کتابخانهٔ تخصصی با مجموع ۶۷٬۵۱۳ کتاب بودهاست.
کتابخانههای دانشگاهی
با تأسیس دانشگاه رازی در سال ۱۳۵۱ نخستین کتابخانهٔ دانشگاهی در کرمانشاه ساخته شد و پس از انقلاب ۱۳۵۷ با نام کتابخانهٔ شهید مطهری شناخته شد که شامل ۶۰٬۰۰۰ جلد کتاب و ۴۵۰ عنوان نشریه و همچنین کتب نفیس خطی، پایاننامهها، نقشهها، اسناد و مدارک است. کتابخانهٔ دیگر مربوط به کتابخانهٔ مرکزی و اسناد و مدارک دانشگاه علوم پزشکی است که در سال ۱۳۶۵ تأسیس شده و حدود ۴۵٬۰۰۰ کتاب تخصصی و مرجع، ۳۰۰ عنوان نشریهٔ جاری و پایاننامهها و غیره را شامل میشود. همچنین کتابخانهٔ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه رازی از دیگر کتابخانههای دانشگاهی شهر کرمانشاهاست که شامل ۲۶٬۰۰۰ جلد کتاب فارسی و ۴٬۰۰۰ جلد کتاب لاتین و ۲۰ عنوان نشریه و غیرهاست. کتابخانهٔ دانشگاه پیام نور هم که در سال ۱۳۷۴ تأسیس شد شامل ۱۵٬۰۰۰ جلد کتاب فارسی و لاتین است. کتابخانهٔ مرکز آموزشی فنی مهندسی که در سال ۱۳۶۴ تأسیس شد نیز ۹۱٬۴۱۵ جلد کتاب در کلیه رشتهها را نگهداری میکند. همچنین کتابخانهٔ مرکز آموزش عالی نیز شامل ۱۶٬۰۰۰ جلد کتاب است. طبق آماری در سال ۱۳۸۲ شمار کتابخانههای استان ۱۳ باب و مجموع ۸۷۴٬۱۹۱ جلد کتاب است.
صنایع دستی
گلیم، گیوه، جاجیم، تلیس، نمد، موج، انواع آلات موسیقی (دف، تنبور، تار، دیوان، سهتار) و چرم.
فرهنگ خوراک و آشپزی
فرهنگ خوراک و آشپزی مردم شهر کرمانشاه از تنوع بالایی برخوردار است و غذاها، شیرینیهای متنوعی را در برمیگیرد. بژی، نان روغنی کرمانشاهی، نان شکری، نان برنجی، کاک، نان خرمایی و روغن کرمانشاهی، ترخینه، خورش خلال بادام، خورش کنگر، خورش ریواس، خورش بامیه، دنده کباب کرمانشاهی، جَرگ وَز، قاورمه، سیبپلو، آش عباسعلی، آش بادنجان، آش دانه کولانه، آش گیلاخه، آبگوشت کرمانشاهی، آبگوشت باغی، کلانه، نان پیچک، شلکینه از جملهٔ غذاها، نانها، شیرینیها و فرآوردههای خوراکی در فرهنگ خوراک مردم شهر کرمانشاه هستند. در ۱۷ آبان ۱۴۰۰ شهر کرمانشاه از طرف یونسکو به عنوان سی و هفتمین «شهر خلاق خوراک» در جهان و دوازدهمین شهر خلاق خوراک در آسیا معرفی شد.
نگارههایی از غذاها و صنایع دستی کرمانشاه
آموزش
دانشگاهها
هماکنون ۴۹ هزار دانشجو در ۹ مرکز دانشگاهی دولتی و خصوصی کرمانشاه در حال تحصیل هستند، دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه اولین دانشگاه در منطقهٔ غرب کشور بود که در سال ۱۳۴۷ مدرسه عالی پرستاری کرمانشاه با پذیرش دانشجو در مقطع کارشناسی ناپیوسته (در زیر مجموعه بهداری) و دانشکدهٔ پزشکی (زیر مجموعه دانشگاه رازی) در سال ۱۳۵۵ با پذیرش دانشجو در مقطع دکترای عمومی تأسیس، گردیدند. دانشگاه رازی پس از دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، نخستین دانشگاه در منطقهٔ غرب ایران است که در سال ۱۳۵۱ خورشیدی تأسیس شدهاست.
دانشگاه رازی کرمانشاه بر اساس رتبهبندی یو اس نیوز در سال ۲۰۱۹ میلادی، که دانشگاهها سراسر جهان را بر اساس ۱۳ فاکتور بررسی کرد توانست رتبه ۱۷ برترین دانشگاه ایران و ۱۱۹۰ دانشگاه برتر جهان شود. دانشگاه رازی رتبه نخست را درمیان دانشگاههای غرب کشور داراست.
مدرسهها
اولین مدرسهٔ مدرن در شهر کرمانشاه، مدرسهٔ محتشمیه بود که در سال ۱۲۷۸ خورشیدی توسط حسینعلی خان مهندس گوران تأسیس شد. همچنین در سال ۱۲۸۸ قرائتخانهای به نام قرائتخانهٔ خلق در شهر ساخته شد که نخستین قرائتخانهٔ این شهر و نیز مدرسهٔ اکابر بود. مدرسهٔ آلیانس اسراییلیت کرمانشاه در سال ۱۲۸۳ خورشیدی از سوی اتحاد جهانی آلیانس تأسیس شد. نخستین مدرسهٔ دخترانه در کرمانشاه در سال ۱۳۰۱ خورشیدی به نام مدرسه دولتی دوشیزگان عضدیه تأسیس شد. همچنین نخستین مدرسهٔ غیردولتی در کرمانشاه در سال ۱۳۷۰ خورشیدی تأسیس شد.
حوزههای دینی
هماکنون در شهر کرمانشاه ۴ حوزهٔ علمیهٔ شیعه وجود دارد که یکی از آنها مخصوص بانوان است. مدرسهٔ علمیهٔ امام صادق در مکان مسجد عمادالدوله برقرار شدهاست که در سال ۱۲۴۷ خورشیدی (۱۸۶۸ میلادی) توسط امامقلی میرزا عمادالدوله ساخته شد. این حوزه که در ۲۶ فروردین ۱۲۵۱ (۱۴ آوریل ۱۸۷۲) همراه با کاروانسرا و مغازههای اطراف آن وقف شدهاست، قدیمیترین حوزهٔ علمیهٔ کرمانشاه بهشمار میرود. فعالیت این مدرسه در دوران پهلوی متوقف و در سال ۱۳۵۹ فعالیت دوبارهٔ خود را آغاز کرد. همچنین پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، در سال ۱۳۶۳ با مجوز روحالله خمینی، حوزهٔ علمیهٔ امام خمینی تأسیس شد که در سال ۱۳۸۵ با پذیرش ۶۰ دانشجو کار خود را آغاز کرد.
ورزش
ورزشهای کشتی، وزنهبرداری، پرورش اندام، فوتبال، کوهنوردی، سنگنوردی، بوکس و شمشیربازی از جمله ورزشهای پرطرفدار در کرمانشاه بهشمار میآیند. باشگاه فوتبال راهیان کرمانشاه که پیشتر شیرینفراز نامیده میشد، هماکنون در لیگ دسته اول فوتبال ایران بازی میکند. این تیم در دوره ۱۳۸۷–۱۳۸۶ در لیگ برتر فوتبال ایران حضور داشت. همچنین در زمینهٔ کشتی، شهر کرمانشاه در روزهای ۱۶ تا ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۷ میزبان مسابقات جام جهانی کشتی آزاد مردان بود که در سالن امام خمینی برگزار شد.
کرمانشاه در رشته کوهنوردی و سنگنوردی، به سبب وجود کوههای مناسب و دیوارههای طبیعی در اطراف شهر فعالیت زیادی دارد. همچنین دیواره بیستون به عنوان طولاترین دیواره سنگنوردی جهان در بیستون در نزدیکی شهر کرمانشاه قرار دارد. جشنواره سنگنوردی بیستون هر دو سال یک بار در ماه مهر با حضور سنگ نوردانی از سراسر جهان در دیواره بیستون برگزار میشود.
مهمترین مجموعههای ورزشی کرمانشاه مجموعه ورزشی پانزده خرداد و مجموعه ورزشی آزادی هستند. ورزشگاه ۱۵ هزار نفری پانزده خرداد بزرگترین ورزشگاه شهر بهشمار میآید. به جز این ورزشگاه، ورزشگاه تختی کرمانشاه و سالن امام خمینی از دیگر اماکن ورزشی شهر محسوب میشوند. در حال حاضر ورزشگاهها و اماکن ورزشی زیر در کرمانشاه فعال هستند:
اقتصاد
مهمترین کارخانههای شهر کرمانشاه عبارتند از: کارخانههای قند، پالایشگاه کرمانشاه، پالایشگاه نفت آناهیتا، مجتمع پتروشیمی کرمانشاه، کارخانه سیمان غرب، کارخانه سیمان سامان، کارخانهٔ اسید سیتریک کرمانشاه (تنها کارخانهٔ اسید سیتریک خاورمیانه).
در تحلیلی که مرکز مطالعات ریسک دانشگاه کمبریج در دسامبر ۲۰۱۷ ارائه کرده و در آن ترکیب صدمات وارده به شهرهای جهان بر اثر دستهٔ جامعی از تهدیدهای مهم بررسی شدهاست، شهر کرمانشاه در کنار کلانشهرهای تهران، مشهد، اصفهان، کرج، تبریز، شیراز، اهواز و قم یکی از بیشترین ریسکهای درآمد اقتصادی را داشتهاست. در این تحلیل ۲۳ نوع تهدید در پنج طبقه، شامل (۱) بلایای طبیعی و اقلیمی مانند زلزله و توفان، (۲) مالی، تجاری و کسبوکار شامل سقوط بازار و تکانههای قیمتی، (۳) سیاسی، جنایی و امنیتی مانند بیثباتی سیاسی، درگیریها و تروریسم، (۴) فناوری و فضای مجازی، و (۵) سلامت و محیط زیست از قبیل بیماریهای واگیردار و قحطی بررسی شدهاست. عمدهترین عامل ریسک برای شهر کرمانشاه در این تحلیل مهاجرت و جابجایی جمعیت در نتیجهٔ جنگ و قرار گرفتن در معرض بمبباران و موشکباران ناشی از درگیری میان دو کشور بودهاست.
شرکت پالایش نفت کرمانشاه
در سال ۱۳۰۱ وجود نفت خام به مقدار کافی در غرب ایران به اثبات رسید و از این زمان فعالیت استخراج و پالایش بااحداث شرکت پالایش نفت کرمانشاه که در آن زمان «پالایشگاه کرمانشاه» نام داشت شروع گردید.
شرکت پالایش نفت کرمانشاه با توجه به آن که پس از گسترش شهر کرمانشاه در مرکز شهر قرار گرفت ولی یکی از واحدهای صنعتی سبز صنعت نفت با ۱۲۶ هزار متر مربع فضای سبز است.
حمل و نقل
حمل و نقل درونشهری
بزرگراهها
کرمانشاه به دلیل مواجهه با مشکل ترافیک به ویژه در سالهای پس از جنگ ایران و عراق ناچار از طراحی و ساخت شبکه بزرگراهی بودهاست. کمربندی غربی کرمانشاه که در دهه ۱۳۵۰ ساختهشدهبود با رشد شهر درون بافت شهری واقع شد. این کمربندی در طرح توسعه به باغراه (پارکوی) تبدیل شد و ساخت کمربندی غربی جدیدی آغاز شد. همچنین کمربندی شرقی کرمانشاه در سال ۱۳۷۹ به بهرهبرداری رسید. دو بزرگراه شهید داییپور و شهید سرابیان نیز در ۲۴ مهر ۱۴۰۱ افتتاح شد. در حال حاضر شبکه بزرگراهی کرمانشاه شش بزرگراه را در محورهای شمالی، جنوبی، شرقی و غربی این شهر شامل میشود. مهمترین آنها عبارتند از:
بزرگراه امام خمینی یا کمربندی شرقی کرمانشاه
باغراه امام علی یا کمربندی غربی کرمانشاه
بزرگراه خلیج فارس در جنوب کرمانشاه
بزرگراه صیاد شیرازی در شمال کرمانشاه.
بزرگراه شهید داییپور، به طول ۳ کیلومتر، از بهشت زهرا تا شهرک آریاشهر
بزرگراه شهید سرابیان، به طول ۳ کیلومتر، از شهرک کیهانشهر تا بزرگراه امام خمینی
آزادراه ها
آزادراه همدان-کرمانشاه
آزادراه کرمانشاه-خسروی
آزادراه کرمانشاه-حمیل
قطار شهری
در ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۸۶ خط ریلی کرمانشاه به طول ۱۴ کیلومتر در شورای عالی هماهنگی ترافیک به تصویب رسید و در ۱۵ تیر ماه ۱۳۸۷ سازمان قطار شهری کرمانشاه تأسیس شد. این خط قطار شهری شامل ۱۱ ایستگاه میشود و میدان فردوسی را به میدان طاق بستان متصل میکند که این پروژه در پنج سال به پایان میرسد. عملیات احداث خط قطار شهری کرمانشاه در سال ۱۳۸۸ به منوریل تغییر کاربری داد و مقرر شد در برخی از قطعات مسیر به صورت زیر زمینی و در برخی دیگر به صورت هوایی برای حمل مسافران استفاده شود. به این ترتیب هزینه اجرای این پروژه پنجاه درصد کاهش مییابد و عنوان شدهاست که به دلیل «تفکر مهندسی و اصلاح الگوی مصرف» قطار شهری کرمانشاه به منوریل تغییر یافتهاست. با توجه به گفتهٔ یکی از نمایندگان این شهر به نظر میرسد مشکل اجرایی نشدن منوریل کرمانشاه بیشتر ضعفی مدیریتی است تا فراهم نشدن بودجه
اتوبوسرانی
شرکت اتوبوسرانی کرمانشاه در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۴۴ تأسیس شد و فعالیت خود را با چند دستگاه اتوبوس و مینیبوس در مسیر میدان وزیری (نواب صفوی) تا میدان جلیلی آغاز کرد. هماکنون ناوگان اتوبوسرانی کرمانشاه و حومه از ۲۶۲ اتوبوس تشکیل شده که در پنج منطقه و ۵۰ خط کار میکنند.
حمل و نقل برونشهری
پایانهٔ مسافربری
دو پایانه مسافربری برونشهری در شهر کرمانشاه وجود دارد. پایانهٔ مسافربری شهید کاویانی برای انتقال مسافران بین شهری بوسیلهٔ مینی بوس، اتوبوس و خودروسواری مورد استفاده قرار میگیرد. دو شرکت ایران پیما و شرکت تعاونی مسافربری شماره ۷ در خیابان مدرس و شرکت تی بیتی در میدان مصدق دارای مراکز فروش بلیط هستند. پایانه مسافربری دیگر با نام پایانه مسافربری راه کربلا محل نقل و انتقال مسافران شهرستانهای غرب استان و نیز کشور عراق است.
فاصلهٔ شهر کرمانشاه با برخی از مناطق پر رفتوآمد:
فرودگاه بینالمللی
فرودگاه کرمانشاه با نام فرودگاه بینالمللی اشرفی اصفهانی به عنوان استانداردترین و مهمترین فرودگاه غرب کشور مورد استفاده قرار میگیرد.
پروازهای خارجی:دبی، دمشق، جده، سلیمانیه و استانبول.
پروازهای داخلی: تهران، مشهد، کیش، بندرعباس، کرمان، شیراز، عسلویه، ساری.
راهآهن
در سال ۱۳۵۵ مطالعات برای احداث راهآهن کرمانشاه انجام شد و انجام این عملیات با شروع جنگ ایران و عراق اجرایی نشد و پس از آن نیز این پروژه تا مجلس ششم به فراموشی سپرده شد، پروژهٔ راهآهن کرمانشاه در سه فاز انجام میشود. فاز اول اراک-ملایر، فاز دوم ملایر-کنگاور و فاز سوم کنگاور-کرمانشاه. عملیات ساخت این پروژه در سال ۱۳۸۰ آغاز شد و قرار بود در سال ۱۳۸۵ تکمیل شود، اما عملیات اجرایی دوباره راهآهن کرمانشاه در سال ۱۳۸۵ آغاز شد و عنوان شد که این پروژه در سال ۱۳۸۷ تکمیل میشود. این در حالی است که در سال ۱۳۸۸ فاز دوم پروژه هنوز آغاز نشده بود. یکی از دلایل عقب ماندن این طرح اختصاص دادن بودجه طرحهای ریلی کشور از جمله راهآهن کرمانشاه به طرح راهآهن بافق-مشهد بوده که با این کار پروژهٔ بافق-مشهد چهار سال زودتر از موعد مقرر تمام شد. ساخت این پروژه تا پایان سال ۱۳۹۰ به کرمانشاه و تا پایان سال ۱۳۹۲ به مرز خسروی و به راهآهن خانقین عراق متصل میشود. با این حال پایان این پروژه تا سال ۱۳۹۶ در زمان تعیین شده بعید به نظر میرسید. تا اینکه سرانجام ایستگاه راهآهن کرمانشاه در ۲۹ اسفند ۱۳۹۶ با حضور رئیسجمهور وقت حسن روحانی افتتاح شد. این خط راهآهن کرمانشاه را از طریق ایستگاه راهآهن ملایر به پایتخت ایران شهر تهران متصل میکند.
همچنین راهآهن دیگری که قرار است شبکهٔ ریلی جنوب ایران را به راهآهن شمال غربی متصل کند از استان کرمانشاه عبور میکند. در این طرح که در مراحل ابتدایی قرار دارد، بندر امام خمینی از طریق خط ریلی که از استانهای خوزستان، لرستان، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی عبور میکند به گذرگاه مرزی بازرگان متصل خواهد شد.
ادارهٔ شهر
شهرداری کرمانشاه
بلدیهٔ کرمانشاه در زمان قاجار در میان سالهای ۱۲۷۹ تا ۱۲۹۰ در محل دیوانخانه تشکیل میشود که وظیفهٔ آن رفت و روب کردن خیابانهای پر رفتوآمد و روشن کردن چراغهای پیهسوز خیابانها بودهاست که این وظایف تا زمان اولین شهردار، اسدالله خان فزونی به همین شکل اداره میشود که وی در زمان شهرداریاش به ایجاد خیابان شاهبختی از اجلالیه تا سهراه پهلوی (شریعتی)، سنگفرش خیابانهای شهر و نصب فانوسهای نفتی در معابر شهر اقدام میکند. کرمانشاه از زمان ساخت بلدیه در سال ۱۲۹۹ تاکنون ۷۴ شهردار داشتهاست.
ساختمان شهرداری کرمانشاه در سال ۱۸۹۷ م توسط سفارت انگلیس جهت کنسولگری تأسیس شدهاست، که در سال ۱۳۳۷ توسط شهردار وقت سلطان محمد دولتشاهی، برای ساختمان شهرداری که قبلاً در میدان شهرداری سابق قرار داشتهاست، خریداری میشود. هماکنون شهر کرمانشاه از نظر تقسیمات منطقهای شهرداری به ۸ منطقهٔ شهرداری تقسیم شدهاست.
شورای اسلامی شهر کرمانشاه
شورای اسلامی شهر کرمانشاه مرکب از ۱۱ نفر در قالب ۱۵ کمیسیون املاک، برنامهریزی، اقتصادی، حقوقی، فرهنگی و اجتماعی، عمران، خدمات شهری، شهرسازی، ورزش، ایثارگران، محیط زیست، بهداشت، آموزش، تحقیق و تفحص امنیت و مشارکت مردمی رفاهی تصمیمگیری در حوزهٔ امور مربوط به شهرداری کرمانشاه را بر عهده دارد. اعضای این شورا با رأی مردم شهر کرمانشاه برای چهار سال انتخاب میشوند. شورای اسلامی شهر کرمانشاه در سال ۱۳۷۷ همزمان با اجرای قانون شوراهای اسلامی شهر و روستا در سراسر ایران تأسیس شدهاست. هماکنون ششمین دورهٔ شورای شهر کرمانشاه در حال فعالیت میباشد.
ساختار شهری
وسعت عرصهٔ شهری کرمانشاه، برابر با ۹۵٫۹۷ کیلومتر مربع (نزدیک به ۱۰ هزار هکتار) است. ۸۰ درصد وسعت این شهر را زمینهای وقفی تشکیل میدهند. شهر کرمانشاه به ۸ منطقهٔ شهرداری تقسیم شدهاست. از بیش از ۱۰ هزار هکتار محدودۀ قانونی شهر کرمانشاه ۱۲۲۷ هکتار آن را بافت فرسودهٔ شهری تشکیل میدهد که ۲۰ درصد جمعیت شهر در آن زندگی میکنند. همچنین ۳۴۰ هکتار از بافت فرسودۀ شهر کرمانشاه بافت تاریخی است.
تغییرات شهری
نخستین طرح جامع شهر کرمانشاه در سال ۱۳۵۱ پیشنهاد شد. مرحلهٔ دوم طرح جامع کرمانشاه در جلسهٔ مورخهٔ ۵ اردیبهشت ۱۳۶۰ از تصویب شورای عالی شهرسازی و معماری ایران گذشت.
شورای عالی شهرسازی و معماری ایران، در جلسهٔ مورخهٔ ۶ دی ۱۳۷۸، به بررسی مغایرتهای اساسی طرح تفصیلی شهر کرمانشاه نسبت به طرح جامع مصوب پرداخته و تصویب نمود تا مساحت ۴۷ هکتار جنب شهرک ظفر در شمال شهر، ۲۱ هکتار در محدودهٔ جنوب شهرک گلها (شامل ۶ هکتار کمربند سبز دور شهر) و ۶۰ هکتار در غرب شهرک الهیه (شامل ۲۱/۵ هکتار کمربند سبز دور شهر) به مساحت شهر افزوده شده و در بخش جنوب غربی شهر، در ناحیهٔ میدان آزادگان، ۵۰ هکتار زمین از آموزش عالی به کاربری مسکونی و خدمات تغییر کاربری بیابد، با این شرط که ۱۰ هکتار از آن به خدمات عمومی (شامل تالار شهر، مرکز تیزهوشان و …) اختصاص بیابد.
طرح جامع شهر کرمانشاه برای افق ۱۳۹۱، (پیشبینی شده برای جمعیت ۱۱۴۷۳۰۰ نفر و مساحت ۹۵۶۸/۱ هکتار) در جلسهٔ مورخهٔ ۳ شهریور ۱۳۸۰ شورای شهرسازی استان کرمانشاه بررسی و در جلسهٔ مورخهٔ ۲۱ بهمن ۱۳۸۱ مورد تصویب قرار گرفت. بر اساس تغییرات به عمل آمده در این طرح و بر اساس تصمیم کمیتهٔ فنی شورای عالی، حفظ کاربریهای نظامی داخل شهر بلامانع دانسته شده و به فراهم شدن شرایط مناسب موکول شد. همچنین در این طرح پیشنهاد شد تا کرمانشاه به چند «پاره شهر» تقسیم شده و مشاور تهیهکنندهٔ طرح، راهکاری برای نظام مدیریت جدید برای هر یک از پاره شهرها و نیز برای کل شهر کرمانشاه ارائه نماید.
در جلسهٔ مورخهٔ ۱۶ آذر ۱۳۸۷، مسئلهٔ اصلاح حریم شهر کرمانشاه در شورای عالی برنامهریزی و توسعهٔ استان کرمانشاه بررسی و نقشهٔ طرح به تصویب رسید. این نقشهها در جلسهٔ مورخهٔ ۱۱ خرداد ۱۳۸۸ شورای عالی شهرسازی و معماری ایران بررسی و تصویب نهایی شد. در جلسهٔ مورخهٔ ۳ اسفند ۱۳۸۸، شورای عالی شهرسازی و معماری ایران مغایرت طرح تفصیلی با طرح جامع شهر کرمانشاه را بررسی کرده و الحاق ۱۳/۵ هکتار به محدودهٔ شهر جهت اختصاص به مسکن مهر را تصویب کرد.
معابر سطح شهر
اماکن سطح شهر
پارکها
سران فضای سبز در کرمانشاه ۸٫۲۳ متر مربع به ازای هر نفر است و تعداد ۲۳۸ بوستان در شهر کرمانشاه وجود دارد که بیشترشان پارکهایی کوچک و محلهای هستند. پارکهای مهم شهر که عمدتاً در کنار محوطهٔ تاریخی طاق بستان قرار دارند عبارتند از پارک شرقی، پارک غربی، پارک کوهستان که در شمال شرقی شهر کرمانشاه قرار دارند. پارکهای دیگری نیز که در سایر نقاط شهر قرار دارند که بزرگترین آنها عبارتند از پارک شاهد، پارک شیرین، پارک معلم و پارک لاله. پارک شاهد محل برگزاری نمایشگاههای بزرگ شهر کرمانشاه نیز هست که در بلوار شهید بهشتی قرار دارد.
گردشگاهها
پارک جنگلی طاق بستان که در شمال شرقی شهر کرمانشاه قرار دارد شامل کوهستانها، چشمهها، فضای سبز، دریاچههای مصنوعی، مجموعه نقش برجستههای ساسانی و شکارگاه خسرو پرویز میشود که به دلیل آب و هوای معتدل مورد توجه پادشاهان ساسانی قرار گرفتهاست و از آن به عنوان شکارگاه سلطنتی استفاده کردهاند که امروزه به دلیل امکانات تفریحی و آثار تاریخی یکی از پر جاذبهترین مناطق کرمانشاه مورد استفاده قرار میگیرد.
همچنین غار پرآو بزرگترین غار عمودی دنیا و دومین اثر طبیعی ملی کرمانشاه، از مکانهای مهم برای غارنوردی است که هر ساله غارنوردان داخلی و خارجی زیادی را راهی کوه پراو میکند. یکی از ویژگیهای منحصربهفرد غار پراو وجود دهانه آن در ارتفاع سههزار متری از سطح دریا است که این بالاترین سطح در بین تمام غارهای دنیا میباشد و به این دلیل لقب اورست غارهای جهان را دارا میباشد.
موزهها
موزههای متعددی در شهر کرمانشاه وجود دارند که بیشتر موزههای شهر را موزههایی در در زمینه فرهنگی تشکیل میدهد که ۱۲ موزه در این زمینه در شهر کرمانشاه وجود دارد.
فهرست موزههای کرمانشاه:
نگارههایی از موزههای کرمانشاه
آثار تاریخی
کرمانشاه پیش از اسلام یکی از شهرهای مهم ایران بهشمار میرفت و پس از اسلام بارها توسط اعراب مورد حمله قرار گرفت؛ مسعر ابن مهلهل که در قرن چهارم از کاخهای باستانی شاهان ایران در کرمانشاه دیدن کرد و شرح ویران کردن آن توسط اعراب را نوشتهاست. گرچه این مسئله با توجه فاصله زمانی مسعر ابن مهلهل از صدر اسلام مورد تردید است؛ مخصوصاً با توجه به اینکه کرمانشاه - که اعراب آن را قرمسین میخواندند- در زمان بنی عباس شهری آباد و معمور بودهاست.
جاذبههای تاریخی پیش از اسلام شهر کرمانشاه بیشتر آثار باقیمانده از دوران ساسانیان است که سرآمد آنها طاق بستان است که به گونهای نماد شهر کرمانشاه هم به حساب میآید و در پایینتر از محوطهٔ تاریخی طاق بستان و شهر تاریخی کامبادنه منطقهای به نام شکارگاه خسروپرویز وجود دارد که در زمان خسروپرویز برای شکار تفریحی کاربرد داشتهاست که در نقش برجستههای طاق بستان این شکارها به تصویر کشیده شدهاند. سنگنبشته بیستون نیز از آثار ثبت شدهٔ ایران در میراث جهانی یونسکو، در دامنه کوه بیستون قرار دارد.
طاق بستان
طاق بستان مجموعهای از سنگنگارهها و سنگنبشتههای دورهٔ ساسانی است که در شمال غربی کرمانشاه واقع شدهاست. این مجموعه در قرن سوم میلادی ساخته شدهاست و ارزش هنری و تاریخی زیادی دارد. چند صحنه تاریخی از جمله تاجگذاری خسرو پرویز، تاجگذاری اردشیر دوم، تاجگذاری شاهپور دوم و سوم و همچنین چند سنگنوشته (کتیبه) به خط پهلوی کتیبهای در آن کندهکاری شدهاست.
سنگنبشته بیستون
سنگنبشته بیستون یا کتیبه بیستون، از آثار دوره هخامنشیان واقع در سی کیلومتری شهر کرمانشاه در دامنه کوه بیستون است. سنگنبشته بیستون یکی از مهمترین و مشهورترین سندهای تاریخ جهان و مهمترین متن تاریخی در زمان هخامنشیان است که شرح پیروزی داریوش بزرگ را بر گوماته مغ و به بند کشیدن یاغیان را نشان میدهد. این اثر از سال ۲۰۰۶ یکی از آثار ثبت شدهٔ ایران در میراث جهانی یونسکو است.
آثار تاریخی دورهٔ قاجار
بیشتر بناهای تاریخی پس از اسلام شهر کرمانشاه بیشتر مربوط به دورهٔ قاجار میشوند، زمانی که شهر کرمانشاه به دلیل موقعیت خود مورد توجه قرار میگیرد، این بناها که در نزدیکی بازار کرمانشاه و محلهٔ فیض آباد؛ محلهٔ قدیمی شهر قرار دارند شامل مسجدهای قدیمی، تکایا و خانههای قدیمی هستند، بازار کرمانشاه که در دوران پهلوی به چهار قمست تقسیم شدهاست بیشتر این بناها را در خود و مناطق اطراف خود جای دادهاست، که شامل تکیه معاون الملک، مسجد عمادالدوله، مسجد جامع کرمانشاه، مسجد جامع شافعی، تکیه بیگلربیگی، مسجد حاج شهباز خان، مسجد شاهزاده، مسجد دولتشاه، خانه خواجه باروخ و غیره میشوند.
تکایای شهر کرمانشاه و اکثر مساجد تاریخی این شهر مربوط به دوران قاجار و پهلوی اول میباشند و معماری قدیمی شهر نیز در این حال و هوا فرورفتهاست. تکیه معاون الملک معروفترینترین اثر از دوره قاجاریه در شهر کرمانشاهاست که که کاشیهای منحصربهفردش آن را از دیگر تکایا متمایز میکند. این بنا در بافت قدیمی شهر در محلهٔ آبشوران بنا شدهاست که به دستور حسین خان معین الرعایا در سال ۱۳۱۵ هجری قمری ساخته شدهاست. شهر کرمانشاه هماکنون دارای ۷۶ باب مسجد و ۱۱ باب کانون فرهنگی و ۸ کتابخانه عمومی است. تکیه بیگلر بیگی نیز یکی از تکایای زیبای کرمانشاه است که در دوره قاجاریه توسط عبدالله خان ملقب به بیگلربیگی ساخته شدهاست و از لحاظ آئینه کاری بینظیر است.
وضعیت محیط زیست
آلودگی هوا
مهمترین عامل آلودگی هوای کرمانشاه ناشی از گرد و غبار بیابانهای کشورهای عراق و عربستان است که باعث تعطیلی ادارات، مدارس و لغو پروازها به دلیل کاهش شدید دید در برخی روزها میگردد؛ میزان دید در برخی از روزها به ۱۰۰ تا ۲۰۰ متر کاهش مییابد؛ و این آلودگی در ۱۴ تیر ۱۳۸۸ به ۲۱ برابر حد مجاز رسید؛ عاملی که باعث بستری شدن دهها نفر در بیمارستانها به دلیل مشکلات تنفسی و قلبی بودهاست. همچنین این پدیده باعث آسیب شدید به جنگلهای بلوک، نابودی پوشش گیاهی و بیابانی شدن منطقه شدهاست.
آلودگی آبها
با گسترش شهر کرمانشاه رودخانهٔ قرهسو که از میان شهر عبور میکند با مشکلات زیستمحیطی مواجهه شدهاست، مهمترین عامل در آلودگی این رودخانه ریختن فاضلابی است که رودخانه آبشوران همراه میآورد و پس از آن ریختن فاضلابهای کشاورزی است بهطوریکه این رودخانه امروز تبدیل به فاضلاب شدهاست. در سالهای پیشین این رودخانه بیش از ۱۵ نوع ماهی را در خود جای میداده بهطوریکه شغل برخی از بومیان منطقه از راه صید و فروش ماهی تأمین میشدهاست؛ که امروزه این زیستگاه به کلی تخریب شدهاست.
زباله
کرمانشاه نخستین شهر در ایران بود که دفن زباله در آن متوقف شده و نخستین طرح بازیافت پسماند در آن به اجرا درآمد. شرکت بازیافت مواد و تولید کود آلی کرمانشاه در سال ۱۳۸۰ تأسیس شد و از آن زمان مسئولیت جمعآوری و بازیافت زباله را در شهر کرمانشاه بر عهده دارد.
بنا بر اعلام مدیرکل محیط زیست استان کرمانشاه در سال ۱۳۹۵، روزانه در شهر کرمانشاه ۶۰۰ تن زباله تولید میشود. همچنین سرانهٔ هر شهروند کرمانشاهی در طول روز بین ۶۸۰ تا ۸۰۰ گرم زباله است. در حال حاضر ۱۰۰ درصد پسماند تولیدی در شهر کرمانشاه بازیافت میشود که ۷۰ درصد آن به کود کمپوست تبدیل میشود. پسماندهای ویژهٔ بیمارستانی شهر کرمانشاه نیز پس از بیخطرسازی در محلی در نزدیکی سراب قنبر دفن میشود؛ با این وجود از سال ۱۳۹۸ همزمان با شیوع کرونا و افزایش زبالههای بیمارستانی محل جدیدی در همان نزدیکی سرآب قنبر برای دفن این گونه از زبالهها جانمایی شد که هنوز به بهرهبرداری نرسیدهاست.
اگرچه روش تفکیک از مبدأ از سال ۱۳۷۹ در کرمانشاه آغاز شده و کرمانشاه نخستین شهر ایران بوده که کارخانه بازیافت زباله کشور در آن راهاندازی شدهاست، اما شهرداری منطقهٔ ۶ از ۱۶ آبان ۱۳۹۸ به دلیل مسئلهٔ زبالهگردها در کرمانشاه، بار دیگر تصمیم به اجرای روش سنتی جمعآوری زباله گرفته و اعلام کرده که مخازن جمعآوری زباله را برمیچیند. در همین رابطه در مرداد ۱۴۰۱ اعلام شد که مخازن زباله جمعآوری و طرح جمعآوری زباله از درب منازل به صورت پایلوت در شهرک حافظیه و پس از احصاء مشکلات در سراسر شهر اجرا خواهد شد.
مسائل اجتماعی
پوران درخشنده در واکنش به تعطیلی سینماهای شهر کرمانشاه عنوان کرده بود:
حاشیهنشینی
در سال ۱۳۹۱ کرمانشاه یکی از چهار شهر نخست در ایران به لحاظ حاد بودن معضل حاشیهنشینی اعلام شد. در سال ۱۳۹۶ جمعیت حاشیهنشینان در شهر کرمانشاه نزدیک به ۳۷۰ هزار نفر برآورد شد. در دیماه ۱۴۰۱ فرماندار کرمانشاه جمعیت حاشیهنشینان کرمانشاه را نزدیک به ۴۰۰ هزار نفر و تعداد محلات حاشیهنشین را ۳۶ محله اعلام کرد که از این میان ۱۳ محله به گفتۀ وی در وضعیت بحرانی قرار دارند.
روز کرمانشاه
به پیشنهاد معاونان گردشگری کرمانشاه و با تأیید مجلس شورای اسلامی، ۵ مرداد ماه به عنوان روز ملی «کرمانشاه گهوارهٔ تمدن» نامگذاری شده که همزمان با عملیات مرصاد است.
علاوه بر این بنا بر مصوبهٔ کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر کرمانشاه، روز ۶ تیر هرسال به نام «روز فرهنگ کرمانشاه» و «جشن نیلوفر» نامگذاری شدهاست.
نمادها
نیلوفر آبی زرد از سال ۱۳۹۶ در یک کمپین تبلیغاتی توسط شهرداری و شورای شهر کرمانشاه به عنوان نماد این شهر و رنگ این گل نیز به عنوان رنگ نمادین این شهر انتخاب شدهاست. این گل در سرآب نیلوفر در نزدیکی شهر کرمانشاه میروید و به عنوان نمادی از آیین مهر در نقوش طاق بستان نیز مورد استفاده قرار گرفتهاست.
ارتباطهای بینالمللی
کنسولگریها
شهرهای خواهر
در شهر سلیمانیه در کردستان عراق نیز مدرسهای به نام «مدرسۀ راهنمایی کرماشان» نامگذاری شدهاست.
همچنین به دلیل خواهرخواندگی شهر رسبورگ در ایالت اورگن آمریکا با شهر کرمانشاه در دهه ۱۳۵۰، خیابانی به نام خیابان کرمانشاه در رسبورگ نامگذاری شدهاست.
جستارهای وابسته
هتلهای کرمانشاه
یادداشتها
پانویس
کتابشناسی
https://artsakhlib.am/2018/06/06/տեղեկատու-լղհ-վարչատարածքային-միավո/
فارسی
سیدضیاءالدین خرم شاهی،
انگلیسی
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی شهرداری کرمانشاه
وبگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمانشاه
پورتال استانداری کرمانشاه
پراکنش کرد
شهرستان کرمانشاه
شهرهای استان کرمانشاه
شهرهای اشکانیان
شهرهای دارای نام با ریشه زبان پهلوی
شهرهای راه ابریشم
شهرهای ساسانیان
شهرهای شهرستان کرمانشاه
کرمانشاه
مرکز استانهای ایران
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در ۱۷۶۲ (میلادی)
مناطق مسکونی کردنشین در استان کرمانشاه
ویکیسازی رباتیک |
7879 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%86 | چارون | چارون روستای کوچکی است از توابع بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شدهاست.
در ۲۵ کیلومتری شمال شرقی دهستان کوخرد واقع است.
محدوده چارون
از طرف شمال کوه لاور و تشتو، از طرف جنوب کوه، از طرف مغرب بار ترک، و ازسمت مشرق به دره آب غنی آب غنی محدود میگردد.
چارون ولاور شیخ
در زمان قدیم و حتی چند سال پیش و قبل از اینکه راه جیپرو به لاور درست شود از آنجا با الاغ و شتر و اسب و قاطر بار مسافرانی که قصد زیارت شیخ لاور داشتهاند برده میشد، اما بعد از اینکه راه شوسه لاور درست شد، دیگر ساکنین این ده به علت نبودن کار بجای دیگر نقل مکان کردند.
همجنین روستا بحالت مخروبه ومتروک دیده میشود.
جمعیت
اما در سمت شرقی درواه دره آب غنی فقط (یک خانوار) با جمعیت ۶ نفری سکونت دارند که به دامداری اشتغال دارند. در کوههای اطراف این روستا گیاهان دارویی متعددی وجود دارد.
تصاویر
پانویس
فهرست منابع و مآخذ
محمدیان، کوخردی، محمد، “ «به یاد کوخرد» “، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی.
نگارهها از: محمد محمدیان.
سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی.
عباسی، قلی، مصطفی، «بستک وجهانگیریه» ، چاپ اول، تهران: ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر، سال ۱۳۷۲ خورشیدی.
بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی.
الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد.
مهندس:، حاتم، محمد، غریب“ «تَاریخْ عَرَب الّهْولَة Huwala Arab History» “، دولة الکویت، ج۱. چاپ سوم، القاهرة، مصر، دارالأمین للطباعة والنشر والتوزیع، ۸ شارع أبوالمعالی، سال انتشار ۱۹۹۷ میلادی، Engineer: Mohammed gharhb Hatem , third edition: Egypt (Cairo),1997 & 2013
بختیاری، سعید، «اتواطلس ایران» ، “ مؤسسه جغرافیایی وکارتگرافی گیتاشناسی، بهار ۱۳۸۴ خورشیدی.
محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحههای (۵۰–۵۱)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی.
اطلس گیتاشناسی استانهای ایران [Atlas Gitashenasi Ostanhai Iran] (Gitashenasi Province Atlas of Iran)
محمدیان، کوخردی، محمد، (شهرستان بستک و بخش کوخرد) ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
روستاهای شهرستان بستک
شهرستان بستک |
7889 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%81%D8%B1%DB%8C%D9%86 | زادالمسافرین | زادالمسافرین، مهمترین اثر ناصر خسرو قبادیانی بلخی، فیلسوف، متکلم، سخنور و حجت نامدار اسماعیلی است که نزدیک به ۱۰۰۰ سال پیش از این (۴۵۳ (قمری)) تألیف شده و معتبرترین و عمدهترین منبع در شناخت اندیشهها و باورهای او بهشمار میآید.
این کتاب، یکی از مهمترین آثار کلامی فلسفی اسماعیلی و حاوی واپسین باورهای مذهبی و ایدههای کلامی و جهانشناختی رسمی فاطمیان در دوره امپراتوری دینی آنان است، پیش از آن که دعوت فاطمی دچار دودستگی نزاری و مستعلوی شود.
زادالمسافرین در زمره متون منثور کهن فارسی است و به جهت روزگار تألیف و روش نگارش، از دیرباز مورد توجه سبک شناسان نثر فارسی بودهاست. زادالمسافرین سرشار از واژههای نادر و کهن فارسی است و افزون بر آن، برابرنهادههای فارسی ارزشمندی برای اصطلاحات فلسفی عربی در آن آمده که سخت در خور توجه است.
در اشعار ناصر خسرو آمده است:
ز تصنیفات من زادالمسافر که معقولات را اصل است و قانون اگر بر خاک افلاطون بخوانند ثنا خواند مرا خاک فلاطون
این کتاب عقایید و باور اسماعیلیان را به خوبی تشریح میکند و از آن به عنوان ماخذ تاریخی الهیات مذهب اسماعیلیه نیز یاد میگردد. ناصر خسرو در الهیات اسماعیلیه تعریف روشن و دقیق و درعین حال باعث نزاع را مطرح میکند که از سوی دیگر فرقه های اسلامی مورد تردید و مخالفت قرار میگیرد. ناصر خسرو کوشیده است بین علم و دین ارتباط پیدا کند و علم و فلسفه را با دین هم آهنگ سازد. تا جاییکه از وحی و آفرینش و خدا شناسی موضوع مهمی را مطرح میکند. به باور ناصرخسرو تمام هستی کتاب الله است و پیامبر با الهام از هستی وحی الهی را به زبان خویش باز گو میکند.
دستنوشتهها و انتشار
به نوشته سید محمد عمادی حائری، زادالمسافرین به سبب محتوای کلامی فلسفی و زبان ویژه و کهن، متنی آسان نیست. همین موضوع موجب شده که دستنوشتههای بر جای مانده از آن آکنده از اغلاط و تصحیفات باشد، جدای از آن که نسخههای اصیل و کهن آن بس اندک است.
زادالمسافرین نخستین بار به کوشش محمد بذل الرحمن در سال 1341 ق در برلین به چاپ رسید. علی قویم نیز این اثر را در سال 1338 ش در تهران منتشر کرد. سید محمد عمادی حائری در سال 1384 در تهران تصحیح انتقادی خود را از این اثر عرضه کرد و ویراست دوم این تصحیح در سال 1393 ش در تهران (میراث مکتوب) و لندن (مؤسسۀ مطالعات اسماعیلی) به چاپ رسید. این دو ویراست اخیر، همراه با شرح لغات و اصطلاحات از سید اسماعیل عمادی حائری (پدر مصحح) است که در اصل پایان نامه دانشگاهی وی در سال 1343 ش در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران بوده است. عمادی حائری در تصحیح خود اثبات کرده است که نام اصلی این اثر زادالمسافر است و عنوان زادالمسافرین حاصل تصرف کاتبان بعدی در متن اثر است.
سیدمحمد عمادی حائری، پس از نسخهشناسی تطبیقی زادالمسافرین و برگزیدن کهنترین، اصیلترین و صحیحترین نسخهها، با تأمل در مفاهیم کلامی فلسفی اسماعیلی از سویی و دقتهای واژهپژوهانه و سبکشناسانه از دیگر سو، به تصحیح انتقادی این اثر پرداخته و برای نخستین بار متنی صحیح و اصیل از آن عرضه کردهاست. او همچنین تعلیقاتی پیرامون اثبات متن و ضبط نسخهها، بر متن ویراسته خود افزودهاست.
ناصرخسرو در میان فارسی زبانان عمدتا به عنوان یک شاعر معروف است. چون شعر ناصر خسرو از حکمت و خرد حرف میزند و مخاطب آن خاص است و نه عام بنابرین در میان مردم تا حدی ناشناخته باقی مانده است. ناصرخسرو فیلسوف و متکلم بود. او در مورد هستی و معرفت شناسی و الهیات بحث جدی و مهمی را مطرح میکند. در کنار اینکه به عنوان یک اسماعیلی مذهب مورد بی مهری قرار گرفته است ولی گاهی همطراز دانستن او در میان شاعران نیز بی انصافی است. چون شاعری کمترین شان ناصر خسرو است. او قبل از همه یک متفکر و صاحب اندیشه است که علم را به خدمت بشریت معرفی میکند و از مدح سلطان و حکام وقت جدا خود داری میکند. اشعار و آثار ناصر خسرو با خرد و عقلانیت معنا شده است. چنانکه می گوید: من آنم که در پای خوکان نریزم / مر این قیمتی دُرّ لفظ دری را
پیوند به بیرون
ناصرخسرو در جزیره دانش
برگرفته از روزنامه جام جم (برداشت آزاد)
کتابهای فارسی
کلام اسماعیلی
نثر فارسی دوره تکوین
نثر مرسل فارسی
ناصرخسرو |
Subsets and Splits