id
stringlengths
1
7
url
stringlengths
31
762
title
stringlengths
1
132
text
stringlengths
4
168k
7181
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B1%DA%A9
دانمارک
دانمارک با نام رسمی پادشاهی دانمارک کشور فراقاره‌ای و نوردیک در اروپای شمالی است و پایتخت آن کپنهاگ است. دانمارک، بخش اصلی و پرجمعیت‌ترین کشور تشکیل دهنده قلمروی پادشاهی دانمارک است. جمعیت این کشور در سال ۲۰۱۹ حدود ۵٫۸ میلیون نفر برآورد شده‌است. زبان رسمی آن دانمارکی است. زبان‌های فاروئی، گرینلندی و آلمانی نیز به عنوان زبان‌های محلّی در این کشور رسمیت دارند. واحد پول این کشور کرون دانمارک است و با اینکه این کشور در سال ۱۹۷۳ به اتحادیه اروپا پیوسته اما به منطقه یورو نپیوسته‌است. ۸۰٪ مردم دانمارک مسیحی پروتستان هستند. درازای کشور دانمارک بر مبنای داده‌های جغرافیایی در بیشترین حالت ممکن ۳۶۴ کیلومتر است. جزایر فارو و گرینلند بخشی از پادشاهی دانمارک به‌شمار می‌آیند اما به ترتیب در سال‌های ۱۹۴۸ و ۱۹۷۹ به آن‌ها خودگردانی اعطا شده‌است. دانمارک جنوبی‌ترین کشور اسکاندیناوی است و تنها مرزی زمینی که دارد با کشور آلمان است. یک تونل زیردریایی و پلی معلق به نام پل اورسوند، دانمارک را به سوئد متصل می‌کند. دانمارک از اعضای مؤسس سازمان ملل و ناتو است. کشور دانمارک دارای دولت رفاه‌است و از نظر کم بودن اختلاف درآمد مردم، در رتبه اول جهان قرار دارد. دانمارک از نظر درآمد سرانه در رتبه هفتم جهان قرار دارد و در بررسی‌های سالانه، مردم آن همواره به عنوان یکی از شادترین ملتهای جهان انتخاب می‌شوند و همچنین در سال ۲۰۱۶ شرکت یونیورسام با انتشار شاخص سالانه شادی، کشور دانمارک را در رتبه نخست شادترین و راضی‌ترین نیروی کار در دنیا قرار داد. این کشور به عنوان کشوری با کمترین فساد اداری در جهان به‌شمار می‌آید. پرچم این کشور که شامل یک صلیب سپید در میان آن است قدیمی‌ترین پرچمی در جهان است که از سال ۱۸۲۱ تا به حال استفاده می‌شود. صلیب سفید این پرچم را در پرچم کشورهای انگلستان، سوئد، نروژ، فنلاند و ایسلند هم می‌توان دید. کشور پادشاهی دانمارک بعد از کشور ژاپن دارای قدیمی‌ترین خاندان پادشاهی است. دانمارک دو سرود ملی دارد: یکی سرود شهروندان (با نام سرزمینی است دوست‌داشتنی) و دیگری سرود سلطنتی (به نام شاه کریستیان نزد دکل رفیع ایستاد). تاریخ دوران کهن دانمارک از حدود ۱۲٬۵۰۰ سال پیش مسکونی بوده و پیشینه کشاورزی در این سرزمین به ۳۹۰۰ پیش از میلاد بازمی‌گردد. به باور تاریخدانان، پیش از مهاجرت مردم دانمارکی که گروهی از ژرمن‌ها هستند، قوم دیگری از ژرمن‌ها به نام ژوت‌ها به این منطقه آمده‌بودند و ژوتلند و جزایر پیرامون آن را مسکونی کرده‌بودند. ژوت‌ها به همراه آنگل‌ها و ساکسون‌ها سه قوم نیرومند ژرمن در زمان خود به‌شمار می‌آمدند. از سده سوم به بعد در این منطقه به مرور سازه‌های دفاعی دانه‌ویرکه ساخته شد و با ظهور شاهان دانمارکی، تلاش‌های ساخت‌وساز در سال ۷۳۷ گسترده‌تر شد. دانمارکی‌ها از سده هشتم تا دهم میلادی به عنوان وایکینگ شناخته می‌شدند. دانمارکی‌ها همراه با نروژی‌ها و سوئدی‌ها به اقصی نقاط اروپا حمله برده و به غارت و تجارت پرداختند. وایکینگ‌های دانمارکی بیشتر در جزایر بریتانیا و غرب اروپا فعالیت داشتند. سده‌های میانه به‌سال ۱۳۱۹ و در ۱۵ ژوئن، شاه «والدمار دوم» دانمارکی که او را فاتح می‌نامیدند در تنگنای بدی گرفتار شده بود. در این وضعیت، اسقف‌های دانمارکی که همراه لشکر جنگی بودند، بر تپه‌ای گرد آمده و به دعا پرداختند. بنا بر داستان‌های در این هنگام، ناگاه ابرها کنار رفتند و پارچهٔ سرخ‌رنگ بزرگی از آسمان به زیر افتاد که صلیب سپید رنگی برآن دیده می‌شد. به قول داستان‌ها این نشانه‌ای عینی از جانب خداوند بود که نشان می‌داد او برای دانمارکی‌ها بخشنده و خیرخواه خواهد بود. تاریخ روشن و آشکار دانمارک به سده دهم میلادی بازمی‌گردد. در اوایل سده یازدهم کانوت بزرگ فرزند اسون فتوحات زیادی را در اروپا برای دانمارک کسب کرد که از آن جمله انگلستان و نروژ بود. پس از مرگ کنوت، دانمارک مدت‌ها درگیر کشمکش‌های داخلی بود. در طی سده‌های دوازده و سیزدهم میلادی نیز بر وسعت متصرفات دانمارک افزوده شد و به خاطر وجود پادشاهانی مانند والدمار یکم و دوم بود در قرن چهاردهم والدمار چهارم پادشاه وقت، کوشش‌های زیادی را برای عظمت دانمارک آغاز کرد که تا اندازه‌ای هم به پیشرفت‌هایی نایل آمد ولی سرانجام مغلوب رقبای اروپائیش گردید. در سال ۱۳۹۷ میلادی پادشاه وقت ملکه مارگریت (دختر والدمار چهارم) اتحادیه کالمار را بین دانمارک و سوئد و نروژ برقرار ساخت. اتحاد با نروژ تا سال ۱۸۱۴ دوام داشت ولی اتحاد با سوئد در سال ۱۵۲۳ پایان یافت. در سال ۱۴۴۸ کریستیان اول به پادشاهی دانمارک رسید. او از خاندان اولندنبورگ بوده و نواحی شلسویگ و هولشتاین (دو ناحیه در جنوب دانمارک که در آن زمان دوک‌نشین آلمانی بودند) را تحت تسلط دانمارک درآورد. پس از کریستیان اول پسرش ژان و سپس پسر ژان، کریستیان دوم به پادشاهی رسیدند. کریستیان دوم در سال ۱۵۱۳ به سلطنت دانمارک رسید. وی در سال ۱۵۲۰ با اقداماتی که انجام داد سوئد را تسخیر و ضمیمه دانمارک کرد. اما سوئدی‌ها در سال ۱۵۲۳ متحد شده و با لغو قرارداد کالمار کشور خود را مستقل اعلام نمودند. در همان سال اشراف دانمارک علیه کریستیان قیام نموده و پس از سرنگون کردن او عمویش فردریک اول را به سلطنت منصوب کردند. در سال ۱۵۳۴ میلادی پس از مرگ فردریک اول (۱۵۳۳)، فرزند او کریستیان سوم به پادشاهی دانمارک (و همچنین نروژ) رسید. وی با کمک گوستاو اول پادشاه سوئد نیروهای لویک را که به دانمارک تجاوز کرده بودند شکست داد (۱۵۳۶). او مذهب لوتری را در دانمارک تثبیت کرده و به نروژی‌ها نیز تحمیل نمود. در دوران سلطنت او دانمارک به عظمت زیادی رسید. در سال ۱۵۵۹ فردریک دوم فرزند کریستیان سوم به پادشاهی رسید. در زمان وی اصلاحات اقتصادی و سیاسی زیادی انجام گرفت و دانمارک دارای نیروی دریایی گردید. پس از وی، پسر اول کریستیان چهارم به پادشاهی کشور رسید (۱۵۵۸). لیکن به علت خردسالی وی، تا سال ۱۵۹۶ حکومت در دست نایب السلطنه‌اش بود که در آن سال خود حکومت را به دست گرفت. در زمان سلطنت ۶۰ ساله وی، بارها با سوئد جنگید؛ و همچنین در جنگ‌های سی ساله درگیر شد ولی سیاست اقتصادی وی باعث رونق بازارهای کشور گردید. در سال ۱۶۴۸ فرزند کریستیان با نام فردریک سوم به تخت نشست. در زمان او نیز جنگ‌هایی با سوئد واقع شد. جانشین کریستیان فرزند وی، فردریک چهارم بود. وی نیز طی جنگ‌هایی با سوئد کوشید تا نواحی شلسویگ و سوئد جنوبی را به دست بیآورد ولی فقط موفق به دست آوردن ناحیه اولی شد. پس از او به ترتیب: کریستیان ششم (۱۷۳۰ میلادی)، فردریک پنجم (۱۷۴۶)، کریستیان هفتم (۱۷۶۶)، و سپس فردریک ششم (۱۸۰۸) به سلطنت دانمارک و نروژ رسیدند. تاریخ معاصر در زمان فردریک ششم جنگ‌هایی میان دانمارک و انگلستان درگرفت. در سال‌های ۱۵ – ۱۸۱۴ برپایه پیمان وین، نروژ از دانمارک تجزیه شد و ضمیمه سوئد گردید؛ ولی سایر مستعمرات همچنان در دست دانمارک باقی‌ماند. پس از فردریک ششم حکومت به دست یکی از خویشان او کریستیان هشتم افتاد. در این دوره دانمارک پیشرفت‌های اقتصادی فراوانی یافت. پس از درگذشت وی (۱۸۴۸) پسرش فردریک هفتم و سپس کریستیان نهم (۱۸۶۳) به سلطنت رسیدند. کریستیان نهم که از خاندان سوندربورگ گلوکسبورگ بود در کنفرانس سال ۱۸۵۲ لندن مقامش در ولایتعهدی تثبت شده بود. او در آغاز سلطنتش در سال ۱۸۶۳ ناحیه شلسویگ – هولشتاین را به دانمارک الحاق نمود. در نتیجه این عمل جنگی میان دانمارک با پروس و اتریش روی داد که موجب از دست رفتن ناحیه نام‌برده و چند منطقه دیگر شد. در جنگ ۱۸۶۴ دانمارک با ارتش امپراطوری پروس تا ۴۰ درصد از اراضی ملی خود را از دست داد که حدود ۲۰ درصد آنها پس از جنگ جهانی اول به این کشور عودت داده شد. در طول پادشاهی کریستیان نهم فعالیت آزادی‌خواهان برای تدوین قانون اساسی جدید تشدید شد. پس از کریستیان نهم فرزندش فردریک هشتم در سال ۱۹۰۶ به سلطنت رسید. وی بیشتر به مسائل نظامی توجه داشت. بعد از وی کریستیان دهم در سال ۱۹۱۲ به سلطنت نشست. دانمارک در جنگ جهانی اول بی‌طرف باقی‌ماند ولی در طی جنگ جهانی دوم، در سال‌های ۴۵–۱۹۴۰ به اشغال آلمان نازی درآمده و کریستیان تحت نظر قرار گرفت. در پایان جنگ جهانی دوم دانمارک از اشغال آلمان نازی خارج شد. در سال ۱۹۴۷ با درگذشت کریستیان دهم، فردریک نهم پادشاه شد. در زمان او دانمارک به حد اعلای پیشرفت‌های اقتصادی و سیاسی خویش رسید. در سال ۱۹۷۲ با مرگ فردریک نهم، دختر وی مارگرت دوم به پادشاهی رسید. ولی در ۱۹۲۰ و طی یک رای‌گیری، قسمت شمالی شلسویگ به دانمارک پس داده شد. در قرن بیستم، آخرین مستعمرات دانمارک یا فروخته شد (جزایر ویرجین) یا به استقلال رسید (ایسلند) یا خود مختار گشت (گرینلند و جزایر فارو). این کشور در جنگ جهانی دوم به اشغال آلمان نازی درآمد (۱۹۴۰تا ۱۹۴۵) و از آن پس یکی از اعضای اتحاد غربی بوده‌است. از دههٔ ۱۹۶۰ روابط دانمارک به‌طور فزاینده‌ای با آلمان و بریتانیا بوده‌است تا با کشورهای شمالی (نروژ و سوئد) که با آن‌ها روابط منفی دارد. دانمارک در ۱۹۷۳ به جامعهٔ اروپا ملحق شد، ولی پیامد پیوستن به این بازار مشترک دسته‌بندی هر چه بیشتر بین احزاب سیاسی کشور بوده و تشکیل دولت‌های ائتلافی و اقلیت را فرایندی وقت‌گیر و مشکل ساخته‌است. عدم پذیرش پیمان ماستریخت (۱۹۹۲) از سوی رأی دهندگان دانمارکی اقدام برای اتحاد اروپا را زیر سؤال برد. جغرافیا دانمارک بخشی از اسکاندیناوی است. دانمارک، ۴۳٬۰۶۹ کیلومتر مربع مساحت دارد و از خاور به دریای بالتیک، از باختر به دریای شمال، از جنوب به کشور آلمان و از شمال به تنگه اسکاگِراک محدود می‌شود. به دلیل شمار زیاد جزایر، دانمارک دارای خط طولانی ساحلی به درازای ۷٫۴۱۳ کیلومتر است. بیشتر نقاط دانمارک در نزدیکی ساحل دریا قرار دارند و بخش اعظم خاک کشور دانمارک را زمین‌های کشاورزی تشکیل می‌دهند. خاک اصلی دانمارک سرزمینی فاقد کوهستان است و بلندترین نقطه طبیعی آن موله‌هوی (Møllehøj) نام دارد که ارتفاع آن از سطح دریا ۱۷۰٫۸۶ متر است. دانمارک سرزمینی کم ارتفاع بوده و بر روی هم از جلگه‌ای سرسبز و بسیار حاصلخیز، و مراتع فراوان تشکیل یافته‌است. رودهای آن کوتاه ولی پرآب است، از جمله استورو، اسکیرن، وارده و گودنا. بلندترین نقطه کشور ۱۷۳ متر ارتفاع دارد. آب و هوای آن معتدل و مرطوب و پرباران است. مهم‌ترین شهرهای دانمارک عبارت‌اند از کپنهاگ (پایتخت) در جزیره شیلند، آرهوس، آلبورگ و اسبیا در شبه جزیره یولاند و ادنسه در جزیره فون. خاک اصلی دانمارک از یک شبه جزیره به نام شبه جزیره یوتلاند (به دانمارکی: یولند jylland) و ۴۰۶ جزیره شکل گرفته‌است. تنها ۷۶ جزیره مسکونی هستند و بسیاری از جزیره‌ها کوچک هستند و افراد کمی در آن‌ها سکونت دارند. مهم‌ترین آن‌ها جزیره شیلند ، جزیره فون و برنهلم (bornholm) (شرقی‌ترین مکان دانمارک) هستند. جزایر فارو و گرینلند بخشی از اتحاد مشترک پادشاهی دانمارک بوده، ولی خودمختار می‌باشند؛ یعنی مردم آن‌ها شهروند دانمارک محسوب شده و نمایندگان خود را برای «پارلمان دانمارک» انتخاب می‌کنند و علاوه بر آن مجامع دموکراتیک خود را دارند. تقسیمات کشوری در تقسیمات کشوری جدید دانمارک که در سال ۲۰۰۷ انجام شد، خاک اصلی کشور دانمارک به پنج ناحیه ملی (که در دانمارکی Region نامیده می‌شود) تقسیم گردید. خاک اصلی دانمارک به پنج ناحیه ملی و ۹۸ استان تقسیم شده‌است. هر استان دارای یک شهرداری اصلی است و هر شهرداری از شهرداری های کوچکتر تشکیل شده است. نواحی ملی دانمارک عبارتند از ناحیه مرکزی هوودستادن یعنی پایتخت، نوردیولند یعنی یولند شمالی، میدیولند یعنی یولند مرکزی، جزیره شیلند، و سوددانمارک یعنی دانمارک جنوبی. گرینلند و جزایر فارو نیز دو قلمرو برون‌مرزی و خودگردان دانمارک به‌شمار می‌آیند. سیاست این کشور حکومت مشروطهٔ پادشاهی دارد و از سال ۱۹۴۵ در سازمان ملل متحد عضو است. خاندان سلطنت حق دخالت در امور سیاسی را ندارد و نقش ملکه یا پادشاه بجز موارد خیلی اضطراری نقشی تشریفاتی است. نظام سیاسی در دانمارک نظامی پارلمانی است و هر حزبی که بیشترین تعداد کرسی را در انتخابات مجلس ملی بدست بیاورد حق تشکیل دولت را دارد. با این همه دولتها در دانمارک همواره پس از ائتلاف احزاب تشکیل می شوند و امکان تشکیل دولت فقط توسط یک حزب سیاسی تقریبا غیرممکن است. احزاب سیاسی در دانمارک دارای دو گرایش چپ یا راست هستند و احزاب چپ به سیاستهای سوسیالیستی و بسط و گسترش دولت رفاهی اعتقاد بیشتری دارند و احزاب راست عموما خواهان ایجاد نظام سیاسی متمایل به نظام سرمایه داری و لیبرالیسم سیاسی و تجارت آزاد هستند. بزرگترین حزب سیاسی دانمارک حزب سوشیال دموکرات است که سیاستهای چپ میانه را دنبال می کند. از سال ۲۰۱۵ و پس از جنگ داخلی سوریه و هجوم پناهجویان سوری به کشورهای اروپایی احزاب دست راستی و ناسیونالیست های افراطی سیاستهای سختگیری علیه مهاجران را در دستور کار خود قرار دادند. با این همه پس از روی کار آمدن مته فردریکسن به عنوان رهبر حزب سوشیال دموکرات در سال ۲۰۱۵، سیاستهای این حزب در قبال پناهجویان و مهاجران تغییر کرد و در حال حاضر یکی از سختگیرانه ترین سیاستهای مهاجرتی توسط همین حزب در دانمارک اعمال می شود. نظام دموکراسی دانمارک بر اساس قانون اساسی دانمارک در سال ۱۸۴۹ بنیاد گذاشته شده‌است. این قانون اساسی در تمام این سال‌ها تغییر کرده‌است که آخرین بار آن سال ۱۹۴۵ بوده، به عنوان مثال در سال ۱۹۱۵، حق رأی به زنان نیز اعطا شد. قانون اساسی کنونی در سال ۱۹۵۳ تعدیل شده‌است، ولی بیشتر اصول آن از شکل اولیه خود بدون تغییر باقی مانده‌است. پارلمان دانمارک که فُلکِتین (Folketinget) نام دارد قوانین دانمارک را به رأی گذاشته و تصویب می‌کند. پارلمان دانمارک دارای ۱۷۹ عضو می‌باشد که از احزاب سیاسی مختلف برخاسته‌اند. اعضای پارلمان در هر نوبت برای یک دوره خدمت چهار ساله انتخاب می‌شوند. با این حال نخست‌وزیر می‌تواند قبل از این دوره چهار ساله پارلمان را منحل کرده و خواستار انتخابات عمومی شود. دو تن از اعضای پارلمان دانمارک در گرینلند و دو تن از آن‌ها در جزایر فارو انتخاب می‌شوند. در انتخابات سپتامبر ۲۰۱۱ در دانمارک سوسیال دموکرات‌ها به رهبری هله تورنینگ اشمیت، با فاصله اندکی توانستند پیروز شوند و با این کار، دولت راست میانه پس از یک دهه حکومت، جای خود را به احزاب چپ و اولین نخست‌وزیر زن در دانمارک داد. هله تورنینگ اشمیت، جایگزین لارس لوک راسموسن شد و راسموسن را متهم کرد که با اعمال سیاست‌های غلط باعث افزایش کسری بودجه شده‌است. هله تورنینگ اشمیت در این انتخابات قول داد قوانین مهاجرتی سختگیرانه را تغییر دهد، سیاست‌های مالیاتی و هزینه‌های عمومی را اصلاح کند. در دانمارک «حزب مردم» از حدود سال ۲۰۰۱ با نمایندگان خود در مجلس حامی یک دولت اقلیت دست راستی است توانسته با این حمایت تا حدود زیادی بر سیاست‌های مهاجرتی دولت تأثیر بگذارد و آن را به سوی سخت‌تر شدن سوق دهد. این حزب در انتخابات سال ۲۰۱۹ شکست بسیار سختی خورد و دچار یک جنگ قدرت داخلی شد. مورتن مس اشمیت رهبری فعلی این حزب متهم به سوءاستفاده مالی و فساد اداری است. ناشر=danmarkshistorien.dk|}}</ref> نخستین قانون اساسی رسمی در دانمارک موسوم به Danmarks Riges Grundlov در سال پنجم ماه جون ۱۸۴۹ نوشته و تدوین شد و پس از آن حکومت مطلقه فردی در این کشور رفته رفته جای خود را به حکومت مشروطه سلطنتی مبتنی بر رای مردم داد. این قانون جانشین حکومت مطلق شد که بر طبق آن پادشاه از سال ۱۶۶۰ اختیار تام را داشت. پایه آن، قانون اساسی ژوئن ۱۸۴۹ بود که اولین قانون اساسی دمکراتیک دانمارک بود. با وجود تغییرات در قانون اساسی، اصول آن را می‌توان هنوز در قانون اساسی فعلی مورخ ۱۹۵۳ یافت. با تغییر قانون اساسی در سال ۱۹۱۵ به زنان حق رأی داده شد. دانمارک عهدنامه‌های متعددی را در عرصه بین‌المللی به منظور دفاع از حقوق بشر را امضاء کرده‌است؛ مثلاً قطعنامه‌های سازمان ملل علیه شکنجه، مبارزه با هر نوع تبعیض نژادی، هر نوع تبعیض علیه زنان و حقوق کودکان را امضا کرده‌است. دانمارک با عضویت در شورای اروپا به عهدنامه حقوق بشر اروپا پیوسته‌است که خود تأثیر فراوانی روی قوانین دانمارک دارد. از سال ۱۹۷۳ دانمارک عضو اتحادیه اروپا – که سابقاً بازار مشترک اروپا نامیده می‌شد – بوده‌است. در طی دوران عضویت دانمارک، اتحادیه اروپا در فعالیت‌های بیشماری نفوذ پیدا کرده‌است و مردم دانمارک اغلب در مسائل مربوط به رابطه کشور با اتحادیه اروپا به دو دسته تقسیم شده‌اند. دانمارک با عضویت خود در سازمان ملل در کمک به نیازمندان و برقراری صلح و ایجاد رشد و پیشرفت در دنیا و پیشبرد احترام به حقوق بشر کوشیده‌است. عضویت دانمارک در سازمان نظامی ناتو و سازمان همکاری‌های اقتصادی و بنیادی جهان غرب (اوای‌سی‌دی) این کشور را به ایالات متحده آمریکا، کانادا و یکسری کشورهای اروپایی نزدیکتر کرده‌است. دانمارک یکی از کشورهای معدودی است که بیش از میزان تعیین شده سازمان ملل برابر هفت دهم درصد از درآمد ناخالص ملی را صرف همکاری‌های بنیادی در کشورهای فقیر قاره آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین می‌کند. این کمک مالی از طریق سازمان ملل و دیگر سازمان‌های بین‌المللی و همچنین مستقیماً از دانمارک به کشورهای دریافت‌کننده تقدیم می‌شود. این کمک بر پایه همکاری با ممالک دریافت‌کننده قرار دارد تا آنان شخصاً مسئولیت رشد و پیشرفت جوامع خود را بعهده بگیرند. اقتصاد فراورده‌های لبنی و گوشتی، کشتی و نفتکش، توربین‌های بادی، پوست سمور و روباه، اسباب‌بازی، دارو و تجهیزات پزشکی مهم‌ترین کالاهای صادراتی دانمارک هستند. واحد پولی دانمارک کرون دانمارک است. هر کرون دانمارک معادل ۰٫۱۴۵ دلار آمریکاست و هر دلار معادل ۶٫۸۵ کرون است. (آوریل ۲۰۲۲). از نظر شاخص فساد اقتصادی، دانمارک (به همراه کشورهای دیگری همچون فنلاند و نیوزیلند) سال‌های زیادی به عنوان کشور نمونه که کمترین فساد اقتصادی را داشته‌است، معرفی شده‌است. دانمارک به عنوان یکی از کشورهای اتحادیه اروپا که از واحد پول یورو استفاده نمی‌کند با رکود اقتصادی شدیدی روبه‌روست. این کشور از جنگ جهانی دوم تاکنون با چنین رکودی مواجه نبوده‌است. بحران اقتصادی سبب شده که مازاد مالی به کسری بودجه تبدیل شود و تصور می‌شود که این کسری در سال ۲۰۱۲ معادل ۴٫۶ درصد تولید ناخالص داخلی باشد. مردم بیشینهٔ مردم دانمارک اسکاندیناویایی و با مردم سوئد و نروژ خویشاوندند. اسکاندیناویایی‌ها از تبار وایکینگ‌ها و شاخه‌ای از نژاد ژرمن هستند. ۸٫۵٪ مردم مهاجرانی هستند که بیشتر از کشورهای جنوب آسیا و خاورمیانه به دانمارک آمده‌اند. جمعیت دانمارک بیش از ۵٬۴ میلیون نفر است. ۸۵ درصد از این جمعیت در شهرها زندگی می‌کنند. تقریباً ۱٬۶ میلیون نفر در پایتخت آن کپنهاگ و حوزه کپنهاگ بزرگ زندگی می‌کنند. دومین شهر بزرگ دانمارک آرهوس (Århus) با جمعیتی در حدود۳۰۰۰۰۰ نفر می‌باشد. زبان رایج در سراسر کشور دانمارکی است. تقریباً ۵ درصد از کل جمعیت دانمارک یعنی حدود ۲۷۰۰۰۰ نفر خارجی هستند - که شامل مردم کشورهای شمال اروپا، اروپای مرکزی، آمریکای شمالی، خاورمیانه و آفریقا و آسیای جنوبی می‌شوند. طبق تحقیقات سازمان یونسکو مردم دانمارک بعد از مردم کشور نروژ به خوشبخت‌ترین مردم روی زمین شهرت دارند ولی طی چندین سال متوالی اخیر مقام اول در رضایتمندی از زندگی را کسب کرده‌اند. زبان رسمی کشور، زبان دانمارکی است که از خانواده زبان‌های هندواروپایی، شاخه زبانهای ژرمنی بوده و با زبان‌های سوئدی و نروژی زیرشاخه شمالی زبان‌های ژرمن را می‌سازد. تحصیل در دانمارک رایگان و برای کودکان ۷ تا ۱۶ ساله (دوره ابتدایی و سیکل اول متوسطه) اجباری است. حدود ۹۰ درصد دانش آموزان ۷–۱۶ ساله در مدارس دولتی و ۱۰ درصد بقیه در مدارس خصوصی که تحت حمایت مالی دولت هستند، تحصیل می‌کنند. تا کلاس هفتم محتوای آموزش برای همه دانش آموزان یکسان است. اما دانش آموزان ممکن است در پایه‌های هشتم تا دهم در دروس ریاضی، انگلیسی، آلمانی فیزیک و شیمی، به کلاس‌های با سطوح پایه و پیشرفته هدایت شوند. تحصیل در پایه دهم اختیاری است. دانش آموزان می‌توانند پس از گذراندن پایه نهم مدرسه را ترک کنند. پایه دهم با دو هدف آماده‌سازی دانش آموزان برای زندگی خارج از مدرسه و دادن دانش لازم برای تحصیل در دوره‌های بالاتر در نظر گرفته شده‌است. در تمام مدارس دانمارک، دانش آموزان به صورت طبیعی و بر اساس سن به کلاس بالاتر ارتقاء می‌یابند. در هفت سال اول تحصیل هیچگونه امتحانی وجود ندارد و هیچگونه نمره‌ای به دانش‌آموزان داده نمی‌شود. در پایه‌های هشتم تا دهم نمره در مقیاس ۱۰، ممکن است به دانش آموزان داده شود. در پایان کلاس نهم و در پایان کلاس دهم امتحان وجود دارد که در دروس مختلف به عمل می‌آید. دانش آموزان در شرکت یا عدم شرکت در این امتحانات آزادند و به هر حال نمره قبولی وجود ندارد. دین ۸۰٫۴ درصد مردم پیرو کلیسای پروتستان لوتری (لوتران) هستند به غیر از کلیسای مردمی پروتستان، جوامع مذهبی بسیاری در دانمارک هست. برآورد شده‌است که حدود۱۵۰ جامعه مذهبی بزرگ و کوچک در دانمارک وجود دارد. کاتولیک‌ها، مسلمانان و یهودیان اقلیت جمعیت دانمارک را تشکیل می‌دهند. در دانمارک، تمام افراد تا زمانی که قانون را رعایت کنند، می‌توانند آزادانه به امور دینی خود پرداخته و عقاید خود در مورد زندگی را دنبال نمایند. تمام افراد آزادند که عقاید یا وابستگی‌های مذهبی خود را تغییر دهند - و این کار را می‌توانند به عنوان مثال با ترک یک جامعه مذهبی و عضویت در یک جامعه مذهبی دیگر انجام دهند. به دنبال چاپ کاریکاتورهای پیامبر اسلام در دانمارک و اعتراض‌های مسلمانان به این حرکت، مجامع فرهنگی آن کشور برنامه‌های مختلفی را برای آشنایی بیشتر مردم با اسلام و دیدگاه‌های آن به اجرا می‌گذارند که طرح انتخاب ملکه روسری دانمارک نیز، یکی از برنامه‌های تشویقی جوانان برای پیوستن به این مباحث است. یک شبکه تلویزیونی در دانمارک اعلام کرد، خانم هدی فلاح، دختر عراقی مقیم آن کشور را به عنوان نفر برگزیده ملکه روسری دانمارک در سال ۲۰۰۸ معرفی کرد. جایزه نفر اول مسابقه یک دستگاه آی پد، یک روسری طراحی شده به‌وسیله Danish fashion boutique و یک سال آبونمان رایگان مجله انگلیسی «دختر مسلمان» است. مسابقه روسری در حالی انجام می‌شود که دولت دانمارک در تلاش است، استفاده از نمادهای مختلف مذهبی، از جمله حجاب، صلیب، عرقچین یهودی و عمامه هندی را در کشور ممنوع کند. بر طبق نظر سنجی ۲۰۱۰ یوروبارومتر، ۲۸ درصد از شهروندان دانمارک پاسخ دادند که آن‌ها «باور به وجود خدا دارند»، ۴۷ درصد پاسخ دادند که «آنها معتقدند که نوعی روح یا قدرت حیات وجود دارد» و ۲۴ درصد پاسخ دادند که «باور ندارم که هیچ نوع روح، خدا یا قدرت حیات وجود دارد». نظرسنجی دیگر که در سال ۲۰۰۹ انجام شد، دریافت که ۲۵ درصد دانمارکی‌ها باور دارند که عیسی پسر خدا است و ۱۸ درصد معتقدند که او منجی جهان است. فرهنگ در سال ۱۹۶۹ دانمارک نخستین کشور جهان بود که پورنوگرافی را قانوناً آزاد کرد. پارلمان دانمارک در ۱۸ خرداد ۱۳۹۱ (۷ ژوئن ۲۰۱۲) به ازدواج همجنسگرایان رأی مثبت داد. برابری اجتماعی، میانه‌روی و وقت‌شناسی از جنبه‌های مهم روش زندگی دانمارکی است. دانمارک متشکل از جمعیتها است و در جهان دانمارک جزو کشورهایی است که بالاترین تعداد عضویت در انجمن‌ها و جمعیتها را دارد. ۷۳٪ افراد دست کم عضو ۲ انجمن یا کلوپ هستند. از دهه ۱۹۹۰ فیلم‌های دانمارکی توجه بین‌المللی را به خود جلب کرده و کارل تئودور درایر از کارگردان‌های معروف این کشور در عرصه بین‌المللی است. فوتبال، پرطرفدارترین ورزش دانمارک است. قایقرانی و دیگر ورزش‌های آبی نیز طرفداران فراوان دارد، و هم‌چنین هندبال، بدمینتون و ژیمناستیک. گروهی از مردم نیز به ورزش اتومبیل‌رانی علاقه‌مندند. یکی از قهرمانان مسابقات ۲۴ ساعته لا مانس، تام کریستنسن اهل دانمارک است. دانمارک یکی از کشورهایی است که در جهان دارای بیشترین تعداد دوچرخه‌سوار می‌باشد. در ساعات شلوغی ترافیک شهر، تعداد زیادی دوچرخه سوار- والدینی که فرزندان خود را حمل می‌کنند - را در راه منزل یا محل کار، مهدکودک و کودکستان مشاهده خواهید نمود. آشپزی آشپزی دانمارکی مانند سایر کشورهای شمال اروپا و همچنین شمال آلمان، عمدتاً شامل گوشت قرمز و ماهی است. این ناشی از پیشینه کشاورزی کشور، و همچنین جغرافیای کشور و زمستان‌های سرد و طولانی آن است. با مصرف سرانه ۱۴۵٫۹ کیلوگرم گوشت در سال ۲۰۰۲، دانمارکی‌ها در آن سال گوشتخوارترین مردم جهان به‌شمار آمدند. ساندویچ‌های باز، معروف به عنوان اسموربرود (smørrebrød) را می‌توان غذای ویژه دانمارک به‌شمار آورد. آبجوهای کارلسبرگ و توبورگ دانمارک معروف هستند. در دانمارک مزاح در روابط مردمی نقش بسزایی دارد. به‌علاوه بسیاری نیز طعنه می‌زنند. به این دلیل نحوه صحبت به خصوص در بسیاری از محیط‌های کار تند بنظر می‌آید. افراد می‌توانند چیزهایی به یکدیگر بگویند که به گوش شنونده ناخوشایند است و به راحتی باعث ترس و وحشت یک فرد جدید می‌شود؛ ولی اغلب نشانه رفاقت و احترام متقابل است، گرچه یکدیگر را کمی مسخره می‌کنند. مشاهیر دانمارک بدون شک پرآوازه‌ترین نویسنده دانمارکی در سطح جهان هانس کریستین آندرسن (دانمارکی: H.C. Andersen)، نویسنده افسانه‌های مشهوری چون پری کوچک دریایی (دانمارکی: Den Lille Havfrue) و جوجه اردک زشت (دانمارکی: Den Grimme Ælling)، می‌باشد. بقیه نویسندگان مشهور دانمارکی عبارت‌اند از: سورن کیرکه گارد (دانمارکی: Søren Kierkegaard)(نویسنده و فیلسوف)، کارِن بلیکسن (دانمارکی:Karen Blixen) و یوهانس ویلهلم ینسن (دانمارکی: Johannes V. Jensen). پرآوازه‌ترین موسیقی دانان دانمارکی کارل نیلسن (دانمارکی: Carl Nielsen)، بنت فابریک (دانمارکی: Bent Fabricius-Bjerre)، یورگن اینگمن (دانمارکی: Jørgen Ingmann)، سافری دوو (دانمارکی: Safri Duo)، آکوا (Aqua (musik)|Aqua) و توی باکس (Toy-Box) می‌باشند. دیگر شخصیت‌های سرشناس دانمارکی: فیزیکدانان نیلز بور (Niels Bohr|Niels Bohr) و هانس کریستین اورستد (Hans Christian Ørsted). فیلمسازان بیله آگوست (Bille August)، لارس ون تریر (Lars von Trier) و توماس وینتربرگ (Thomas Vinterberg). ستاره‌شناس تیکو براهه (Tycho Brahe). فوتبالیست و مربی فوتبال میکایل لاودروپ (Michael Laudrup). پیتر اشمایکل (به دانمارکی Peter Schmeichel، تلفظ دانمارکی: پیتر اسمایکل) دروازه‌بان دانمارکی (زاده ۱۸ نوامبر ۱۹۶۳ در گلادساکس) طراح جورج ینسن (Georg Jensen). معمار یورن اوتزون (Jørn Utzon). ژوزفین اسکرایور (مدل و فرشتهٔ ویکتوریا سکرت) طراح مبلمان آرنه یاکوبسن (Arne Jacobsen). مدل و عکاس هلنا کریستنسن (Helena Christensen). هنرپیشه و پیانست ویکتور بورگه (Victor Borge). طبل نواز گروه متالیکا لارس اولریک (Lars Ulrich). بازیگر مس میکلسن (Mads Mikkelsen). پانویس منابع Wikipedia contributors, "Denmark," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed June 14, 2012). پیوند به بیرون اروپای شمالی اسکاندیناوی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۱۴ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در سده ۸ (میلادی) پادشاهی دانمارک پادشاهی مشروطه دومین سطح کد جغرافیایی اتحادیه اروپا سرزمین‌های شمالی قلمرو پادشاهی دانمارک قلمروها و کشورهای ژرمنی‌زبان کشورها و سرزمین‌های دانمارکی‌زبان کشورهای اروپای شمالی کشورها در اروپا کشورهای اسکاندیناوی کشورهای عضو اتحادیه اروپا کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو ناتو کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس لیبرال دموکراسی
7182
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%86%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%AF
فنلاند
فنلاند با نام رسمی جمهوری فنلاند کشوری در شمال اروپا است. این کشور حدود ۵٫۶ میلیون نفر جمعیت دارد و پایتخت آن شهر هلسینکی است. حدود یک میلیون نفر از جمعیت کشور در منطقه کلان‌شهری هلسینکی زندگی می‌کنند. فنلاند از شمال با نروژ، از شرق با روسیه، از غرب با سوئد مرز زمینی دارد.واحد پول این کشور یورو است. دو زبان فنلاندی و سوئدی در این کشور رسمیت دارند. ۸۹٫۳۳ درصد از مردم کشور فنلاندی‌زبان هستند و سوئدی در چند منطقهٔ ساحلی در غرب، جنوب، و منطقهٔ خودگردان جزایر الند صحبت می‌شود. حدود ۶۸ درصد از مردم این کشور پیرو مذهب مسیحیت لوتری هستند و ۲۸ درصد نیز مذهبی نیستند. کشور فنلاند در زبان فنلاندی سوئومی (Suomi) نامیده می‌شود. واژه فنلاند که در فارسی به‌کار می‌رود از نام رایج این کشور در زبان فرانسه گرفته شده‌است. از نظر مساحت، فنلاند هشتمین کشور در اروپا و پس از جمهوری کنگو شصت و پنجمین کشور در جهان است. فنلاند از نظر جمعیت کم‌تراکُم‌ترین کشور در اتحادیه اروپا به‌شمار می‌آید. فنلاند از سدهٔ دوازدهم تا آغاز سدهٔ نوزدهم جزئی از سوئد بود و پس از آن در دوره‌ای تبدیل به یک دوک‌نشین بزرگ خودگردان در امپراتوری روسیه شد و این وضعیت تا انقلاب روسیه ادامه یافت. فنلاند یکی از کشورهایی است که هر ساله در صدر جدول کیفیت بالای زندگی در جهان قرار می‌گیرند. این کشور همچنین از تاریخ ۱۴ دسامبر ۱۹۵۵ در سازمان ملل متحد نیز عضو است. این کشور در سال ۲۰۲۳ به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو پیوست. تاریخ پیشینیان مردم کنونی فنلاند یعنی فین‌ها در اواخر قرن اول و در اوایل قرن دوم میلادی مهاجرت خود را از ساحل جنوبی خلیج فنلاند به سوی فنلاند آغاز کردند. تا آن زمان فنلاند تقریباً غیرمسکونی بود و فقط قوم لاپ در آن پراکنده بودند. پس از ورود فین‌ها، لاپ‌ها به سمت شمال رفتند. در سده دوازدهم، فنلاندی‌ها برای حفظ خود در مقابل دشمنانشان، به‌ویژه روس‌ها، از سوئد کمک خواستند و بدین گونه فنلاند به تصرف سوئد درآمد. فنلاند در طی جنگ‌های پی‌درپی میان روسیه و سوئد صدمات سختی دید. سوئد در سال ۱۸۰۹ فنلاند را به الکساندر یکم (روسیه) تسلیم کرد. دراوائل قرن نوزدهم نهضت استقلال‌طلبی به رهبری کسانی چون روزنبرگ نیرو گرفت. در سال ۱۸۶۳ زبان فنلاندی رسمیت یافت. از اواخر قرن نوزدهم نهضت روسی‌سازی فنلاند به وسیلهٔ تزار نیکلای دوم آغاز شد ولی منجر به مقاومت شدید فنلاندی‌ها و اعتصابات عمومی گردید. در سال ۱۹۰۱ مردم فنلاند دارای مجلس قانونگذاری و حق رأی شدند. با روی کار آمدن مجلس بلشویک‌ها در روسیه در ۱۹۱۷، همان مجلس، استقلال فنلاند را اعلام کرد. در ۱۹۲۰ اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی نیز استقلال فنلاند را به رسمیت شناخت. پس از جنگ جهانی دوم به‌ویژه با آغاز نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم، فنلاند وضع طبیعی خود را به دست آورد و با وجود روابط تلخ گذشته با شوروی، هم‌اکنون دارای روابطی دوستانه با این کشور است. فنلاند رشد اقتصادی و اجتماعی خوبی دارد و توانسته در سال‌های اخیر به کشوری پیشرفته تبدیل شود. جغرافیا فنلاند بین طول جغرافیایی ۲۲ تا ۳۲ درجه شرقی و عرض جغرافیایی ۶۰ تا ۷۰ درجه شمالی قرار دارد. فنلاند از شمال با نروژ، از شرق با روسیه، از غرب با سوئد همسایه است. خلیج بوتنی در غرب، خلیج فنلاند در جنوب و دریای بالتیک در جنوب غربی آن قرار دارد. هلسینکی در جنوبی‌ترین نقطه کشور قرار دارد اما از همه پایتخت‌های جهان به شمال نزدیکتر است. فاصله هلسینکی تا سرحد شمالی کشور در حدود ۱۱۲۰ کیلومتر است. مرز شمالی فنلاند نزدیک به انتهای جنوبی آب‌دره‌های سواحل اقیانوس منجمد شمالی است اما خود آب‌دره‌ها در باریکه‌ای از خاک نروژ قرار گرفته‌اند. فنلاند به اقیانوس منجمد شمالی راه ندارد. فنلاند سرزمینی است پَست، مشتمل بر چندین دریاچه (معروف به کشور هزار دریاچه با پوشش ۱۰ درصد از مساحت کل کشور) و ۸۶ درصد کشور پوشیده از جنگل‌های توندرا و تایگا است. رشته کوه‌های آن اغلب در نیمه شمالی واقع شده‌اند. بزرگ‌ترین دریاچه فنلاند سایمای بزرگ نام دارد که ۴۳۷۷ کیلومتر مربع مساحت آن است. طولانی‌ترین رود فنلاند نیز کمی‌یوکی با ۴۸۳ کیلومتر درازا است. این کشور ۲۰۰۰۰ جزیره با وسعتی بیش از ۱۰۰۰۰۰ کیلومتر مربع دارد. تابستان فنلاند بسیار درخشنده و گرم و کوتاه و زمستان آن بسیار تاریک، سرد و طولانی است. در لاپلند در شمال فنلاند به مدت دو ماه تمام در زمستان خورشید طلوع نمی‌کند و در تابستان نیز دو ماه غروب آفتاب وجود ندارد. قرار داشتن یک سوم از خاک فنلاند در بالای مدار شمالگان، این کشور را پس از ایسلند، به شمالی‌ترین کشور جهان مبدل ساخته‌است. در شمالی‌ترین نقطه فنلاند تابستان‌ها خورشید برای ۷۳ روز غروب نمی‌کند و همه ۲۴ ساعت روز هوا روشن است. در زمستان نیز ۵۱ روز خورشید طلوع نمی‌کند. به علت نامساعد بودن آب و هوای شمال فنلاند، جمعیت بسیار کمی در این مناطق زندگی می‌کند. خاک خوب در این کشور کم است. در زمان‌های بسیار قدیم در عصر یخبندان، یخ پهنه‌های خاک این سرزمین را کنده و برده و در بسیاری مناطق جز سنگ خارا چیزی بر جای نمانده‌است. بخشی از زمین‌های فنلاند مردابی است. تابستان‌های این کشور کوتاه است اما در عوض روزهای تابستان آن بسیار طولانی است. به همین جهت کشاورزان فنلاند در همان مقدار زمین کشاورزی خود خوب عمل می‌کنند. محصولات کشاورزی آن‌ها عبارت است از جو دوسر، سیب‌زمینی، گندم و جو. بسیاری از روستاهای فنلاند روستاهای لبنیاتی است. اقلیم فنلاند برای روییدن علف مناسب‌تر است تا برای غلات. چند سده است که جماعتی از مردم فنلاند ماهیگیری می‌کنند ولی چوب فنلاند منبع مهم ثروت طبیعی آن کشور به‌شمار می‌آید. سه چهارم مساحت کشور را جنگل فرا گرفته‌است. سیاست نظام سیاسی فنلاند جمهوری است که بر اساس مجلس اداره می‌شود. رئیس‌جمهور مسئول معرفی نخست‌وزیر است و کابینه را نخست‌وزیر اداره می‌کند. نخست‌وزیر و کابینه‌اش باید بتوانند از مجلس رأی اعتماد بگیرند. مجلس این کشور ۲۰۰ کرسی دارد که نمایندگان آن برای دوره‌ای چهار ساله انتخاب می‌شوند. رئیس‌جمهور که مسئولیت اصلیش هدایت سیاست‌های خارجی است، هر شش سال یکبار توسط انجمن انتخاباتی برگزیده می‌شود. سن رأی در این کشور ۱۸ سالگی است و رأی دادن حق عمومی است. در حال حاضر سائولی نینیسته رئیس‌جمهور این کشور است که در سال ۲۰۱۲ به ریاست جمهوری انتخاب شد. نخست‌وزیر فنلاند سانا مارین است که در سال ۲۰۱۹ به این سِمت برگزیده شد. مقام‌های فنلاند با جدیت بیشتری در حال بررسی پیوستن کشورشان به ائتلاف نظامی ناتو به رغم هشدارهای روسیه هستند. فنلاند از سال ۱۹۹۴ در برنامه مشارکت برای صلح ناتو شرکت کرده و از آن زمان تاکنون به شکلی مداوم مشارکت‌هایش در این سازمان را افزایش داده‌است. فنلاند مدت زیادی است که شرط تعیین شده از سوی ناتو برای هزینه‌کرد دو درصد تولید ناخالص داخلی در بودجه دفاعی را عملی کرده‌است و در قابلیت‌های دریایی و هوایی سرمایه‌گذاری‌های هنگفت کرده‌است. اخیراً یک نظرسنجی نشان داد که ۲۱ درصد فنلاندی‌ها از پیوستن به ناتو حمایت می‌کنند در حالی که ۵۱ درصد با آن مخالف هستند و ۲۸ درصد نیز بی‌طرفی را ترجیح می‌دهند. دولت فنلاند ساخت شبکه پناهگاه‌ها و تونل‌های زیرزمینی شهر هلسینکی به طول ۲۰۰ کیلومتر را برای استفاده مردم در شرایط جنگی و برای مقابله با تهدیدهای احتمالی روسیه تکمیل کرده‌است. مقام‌های فنلاند از آن بیم دارند که در صورت تنش روسیه با کشورهای غربی، مورد حمله ارتش روسیه قرار گیرند. ساختار حکومتی و روابط سه قوّه در فنلاند از میان کشورهای سرزمین‌های نوردیک، دو کشور ایسلند و فنلاند دارای سیستم حکومت جمهوری و دیگران سلطنتی هستند. البته فنلاند در یک مرحله از تاریخ به استقرار نظام سلطنتی نزدیک شده بود و آن هنگامی بود که در سال ۱۹۱۸ شاهزادهٔ آلمانی به عنوان پادشاه فنلاند انتخاب گردید؛ اما به علت جنگ جهانی دوم هرگز موفق نشد پا به خاک فنلاند بگذارد؛ بنابراین، اکثر مردم فنلاند طی انجام یک همه‌پرسی به نظام جمهوری رأی دادند. با وجود این، در قانونِ اساسی فنلاند همچنان رگه‌هایی از نظام سلطنتی باقی ماند و آن بدین معنی است که به رئیس‌جمهور قدرت واقعیِ بیشتری نسبت به بسیاری از جمهوری‌های دیگر اروپا داده شد. قدرت رئیس‌جمهوری فنلاند خیلی بیشتر از پادشاهان سوئد، هلند و انگلستان است و شاید قابل قیاس نیز نباشد. رئیس‌جمهور فنلاند قادر است پارلمان را منحل نموده و پیرامون انتخابات جدید تصمیم بگیرد. تصمیم‌گیری در سیاست خارجی فنلاند به عهده رئیس‌جمهور است. وی فرمانده نیروهای مسلح به هنگام صلح می‌باشد. او همچنین تمامی مقامات ارشد کشور را منصوب می‌نماید. تعداد دوره‌های ریاست‌جمهوری فنلاند طبق متمّم قانون‌اساسی که از اکتبر ۱۹۹۱ به مورد اجراء درآمد و در ژوئیه سال ۱۹۹۱ از سوی پارلمان به تصویب رسید، مقرر گردید رئیس‌جمهور فنلاند: ۱. مستقیماً با رأی مردم انتخاب گردد. پیش از این توسط ۳۰۰ نفر از نمایندگان ویژه انتخاب رئیس‌جمهور برگزیده می‌شد. این ۳۰۰ نفر را مردم برمی‌گزیدند. رئیس‌جمهور فقط دو بار می‌تواند به این سمت انتخاب گردد. برخی از اختیارات وی کاسته و بر اختیارات نخست‌وزیر افزوده گردید. انحلال مجلس از سوی رئیس‌جمهور تنها به ابتکار موجه نخست‌وزیر و پس از شنیدن توضیحات رئیس مجلس و نظرات احزاب صورت خواهد گرفت. رئیس‌جمهور پس از شنیدن اظهارات و دیدگاه‌های احزاب در پارلمان به انتخاب وزیران اقدام خواهد نمود. دولت موظف است به هنگام تشکیل یا به هنگام وقوع از هر گونه تغییرات سیاسی قابل‌توجهی، برنامه سیاسی خود را به پارلمان تسلیم نماید و پس از گفتگو پیرامون بیانیه و برنامه سیاسی در پارلمان، دولت می‌باید رأی اعتماد حاصل نماید. اصلاحات مزبور برای دهه‌ها است که مورد بحث و مجادله محافل سیاسی فنلاند واقع شده‌است. این گفتگوها سرانجام به نتیجه رسید و فنلاند به سوی یک سیستم با دموکراسی مستقیم گام گذاشت و مردم خود مستقیماً بالاترین مقام کشور را انتخاب خواهند کرد. نقش پارلمان پارلمان مهم‌ترین ارگان کشور فنلاند می‌باشد که دارای ۲۰۰ نماینده است. دولت منتصب رئیس‌جمهور باید رأی اعتماد کامل از پارلمان به‌دست‌آورد. مرجع قانون‌گذاری کشور پارلمان است که رئیس‌جمهور آن را به تصویب می‌رساند. رئیس‌جمهور این قدرت را ندارد که از اجراء قوانینی که پارلمان وضع کرده جلوگیری نماید. کمیته روابط خارجی فنلاند از فعالیت‌های بین‌المللی گسترده‌ای برخوردار است و معمولاً جوّ داخلی را جهت سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری مهیا می‌نماید. به علت قدرت پارلمان، فنلاند از دیدگاه غرب یک کشور با سیستم حکومت جمهوری پارلمانی تلقی می‌گردد که عالی‌ترین نهادهای سیاسی آن رئیس‌جمهور و پارلمان می‌باشد. پارلمان فنلاند از ۹ گروه پارلمانی برخوردار است که از نمایندگان هشت حزب تشکیل شده و گروه نهم پارلمانی از سبزها می‌باشند. قوّه قضائیّه قوّه قضائیّه فنلاند مستقل از قوای دیگر می‌باشد و این قوه از نهادهای وزارت دادگستری، دیوان‌عالی و دیوان‌عالی اداری برخوردار است. سیستم دادگستری فنلاند شامل دادگاه‌های عمومی جهت دادرسی شکایات و جرائم و نیز دیوان‌عالی به عنوان عالی‌ترین مرجع قضائی نظارت بر پایبندی قضات بر قانون، رفتار مجرمان قضایی و مقامات انتظامی می‌باشد. دیوان‌عالی فنلاند مرکب از رئیس و تعدادی دادستان می‌باشد. آن دسته از موضوعات اداره قضائی که برطبق مواد خاص باید باز سوی دیوان‌عالی عمل گردد از قبل توسط وزارت دادگستری تهیه شده و جهت اجراء به دیوان‌عالی تسلیم می‌گردد. دیوان‌عالی اداری فنلاند شامل رئیس و تعدادی دادستان ذی‌ربط می‌باشد. در صورت نیاز به تغییر قوانین قضائی یا نیاز به اصلاح و متمّم قوانین، دیوان‌عالی و دیوان‌عالی اداری مشترکاً پیشنهادهای مربوط را تسلیم رئیس‌جمهور نموده تا مقدمات قانون‌گذاری آن فراهم گردد. تقسیمات کشوری فرهنگ مهم‌ترین رویدادهای مهم تاریخی یا ورزشی در فنلاند «پاوو نورمی» و «لاسه ویرن» هستند. این کشور موفقیت‌های ورزشی مهمی در زمینه اتومبیل‌رانی و قهرمانی فرمول یک داشته‌است. «یاری لیتمانن» و «سامی هوپیا»، دو ستاره فوتبال این کشور هستند. از شخصیت‌هایی فرهنگی فنلاند می‌توان به «ژان سیبلیوس» یا آهنگسازان معاصری چون «کایا ساریاهو» و «ماگنوس لینبرگ» و رهبران ارکستری مانند «پکا سالونن»، «یوکا پا ساراسته»، «ساکاری اورامو» و «اوسو وانسکا» را نام برد. فنلاندی‌ها به فنلاندی بودن شرکت نوکیا و «لینوس توروالدز»، سازنده لینوکس افتخار می‌کنند. فنلاندی‌ها شدیداً علاقه‌مندند که هر چه در خارج در مورد آن‌ها می‌نویسند را بخوانند و همیشه نظر بازدیدکنندگان از فنلاند را دربارهٔ این کشور می‌پرسند. آموزش فنلاند به عنوان یکی از بهترین‌ها و شاید بهترین نظام آموزشی دنیا شناخته می‌شود. نظام آموزشی فنلاند سیستمی برابرطلب بدون هیچ گونه شهریه‌ای می‌باشد. در مدرسه به دانش آموزان تمام وقت نهار رایگان داده می‌شود. برنامه‌های آموزش پیش دبستانی که عمدتاً در مهدکودک‌ها به کودکان رده‌های سنی ۰ تا ۶ سال ارائه می‌گردد. علاوه براین، مراکز مراقبتی روزانه خانوادگی نیز جهت نگهداری و مراقبت از کودکان مادران شاغل دایر می‌باشند. کودکان رده‌های سنی ۶ تا ۷ سال نیز قادر به پیگیری آموزش خود در مراکز پیش دبستانی یا مدارس جامع می‌باشند. مدارس جامع، مدارسی می‌باشند که آموزش در آن ۹ سال به طول می‌انجامد. در این مدارس همچنین آموزش پیش دبستانی به کودکان رده سنی ۶ سال عرضه می‌گردد. مقطع تکمیلی متوسطه LUKIO، که مدت زمان سه سال آموزش عمومی به طول انجامیده و سرانجام به آزمون نهایی سراسری منتهی می‌گردد. آموزش مقدماتی حرفه‌ای (آموزش ۳–۲ ساله) که در مدارس فنی وحرفه‌ای تخصصی یا چند رشته‌ای ارائه می‌شود. آموزش عالی فنی و حرفه‌ای (آموزش ۵–۳ سال) که معمولاً در دانشکده‌های تخصصی عرضه می‌گردد که می‌توان یا پس از مدرسه جامع یا پس از اتمام تحصیلات مقطع متوسطه در آن حضور یافت. مدارک کار آموزی دوره‌های مذکور به صورت روش جایگزین عرضه می‌شود. به‌طور کلی می‌توان گفت که ساختار آموزشی کشور فنلاند بر ساختار ذیل استوار می‌باشد: آموزش پایه نوع مدارس عرضه‌کننده این آموزش: مدارس جامع مدت برنامه: ۹ سال طی مقاطع سنی: ۷ تا ۱۶ سال گواهی‌نامه یا دیپلم اعطایی: گواهی فراغت از تحصیل آموزش تکمیلی متوسطه مدرسه عمومی است که به آزمون نهایی سراسری منتهی می‌شود. در این آزمون صلاحیت ورود به کلیه اشکال آموزش عالی تعیین می‌گردد. نوع مدارس عرضه‌کننده این آموزش: LUKIO/ GYMNASIET مدت برنامه: ۳ سال طی مقاطع سنی: ۱۶تا۱۹ سال گواهینامه یا دیپلم اعطایی: گواهی قبولی در آزمون نهایی آموزش فنی و حرفه‌ای نوع مدارس عرضه‌کننده این آموزش: Ammatillinen Koulutus / Yrkesutbildning مدت برنامه: ۳ سال طی مقاطع سنی: ۱۶ تا ۱۹ سال گواهینامه یا دیپلم اعطایی:گواهی آموزش حرفه‌ای مقدماتی، گواهی آموزش حرفه‌ای پیشرفته، گواهی آموزش حرفه‌ای تخصصی نظام آموزشی جدید از سال ۲۰۱۶، تمام مدارس این کشور شمال اروپا نظام آموزشی جدید را با عنوان «یادگیری پدیده محور» در پیش خواهند گرفت. برای نمونه، دانش آموزان کلاس چهارم یک مدرسه علاقه دارند تا همراه با معلم‌های خود تاریخ تکامل تلفن‌های هوشمند را بررسی کنند. برای بررسی این موضوع، وقتی صحبت از این می‌شود که چرا مردم از تلفن همراه استفاده می‌کنند، ریاضیات و آمار به کار گرفته می‌شوند و برای فهمیدن اینکه پیامک چگونه شیوه نگارش مردم را تغییر داده پای ادبیات به میان می‌آید. به این ترتیب، دانش‌آموزان به سرعت با موضوع ارتباط برقرار می‌کنند. اقتصاد با اینکه فنلاند به‌عنوان یکی از کشورهای عضو منطقه یورو به‌صورت رسمی در رکود اقتصادی به سر می‌برد، ولی وضع اقتصاد این کشور بهتر از سایر کشورهای منطقه یورو است. اقتصاد فنلاند وابستگی فراوانی به صادرات دارد و بحران اقتصادی سایر کشورهای اروپایی تأثیر زیادی روی صادرات این کشور گذاشته‌است. فنلاند تنها کشور منطقه یورو است که بر اساس اعلام سه نهاد مطرح مالی در زمینه اعتبار و درستی‌سنجی، از وضع باثبات (AAA) برخوردار است. بدهی‌های دولت در فنلاند تقریباً نصف بدهی‌های حوزه یورو است. بحران بدهی‌ها، دست‌کم در سال ۲۰۱۲ میلادی مهم‌ترین موضوعی بود که بر مبارزات انتخابات ریاست جمهوری فنلاند سایه افکند. فنلاند یکی از کشورهای حوزه پولی یورو است که بحران جهانی اقتصاد آن را بی‌نصیب نگذاشت. صادرات این کشور که ۴۵ درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌دهد در سال ۲۰۰۹، ۳۲ درصد کاهش یافت. از نظر شاخص فساد اقتصادی، فنلاند (به همراه کشورهای دیگری همچون دانمارک و نیوزیلند) سال‌های زیادی به عنوان کشور نمونه که کمترین فساد اقتصادی را داشته، معرفی شده‌است. دو میلیون و ۶۸ هزار نیروی کار در این کشور وجود دارد و نرخ بیکاری در آن ۶٫۶ درصد است. نرخ تورم فنلاند در سال ۲۰۰۷ میلادی ۲٫۷ درصد بود. تولید ناخالص داخلی فنلاند ۱۸۵٫۹ میلیارد دلار است که ۲٫۵ درصد آن در بخش کشاورزی، ۳۱٫۷ درصد آن در بخش صنعت و ۶۵٫۹ درصد آن در بخش خدمات تولید می‌شود. صادرات این کشور شامل ماشین‌آلات و تجهیزات، مواد شیمیایی، آهن‌آلات، الوار، کاغذ و خمیر کاغذ است که به کشورهای آلمان (۱۱٫۳ درصد)، سوئد (۱۰٫۵ درصد)، روسیه (۱۰٫۱ درصد)، بریتانیا (۵٫۶ درصد)، ایالات متحده آمریکا (۶٫۵ درصد) و هلند (۵٫۱ درصد) صادر می‌شود. واردات این کشور شامل مواد غذایی، نفت خام و فراورده‌های آن، مواد شیمیایی، تجهیزات حمل و نقل، آهن و فولاد، ماشین‌آلات، پارچه و الیاف پارچه و پشم است که از کشورهای آلمان (۱۵٫۶ درصد)، روسیه (۱۴ درصد)، سوئد (۱۳٫۷ درصد)، هلند (۶٫۶ درصد)، چین (۵٫۴ درصد)، بریتانیا (۴٫۷ درصد) و دانمارک (۴٫۵ درصد) است. مردم جمعیت فنلاند پنج میلیون و ۴۷۵ هزار است که میانگین سنی آن‌ها ۴۱٫۶ سال است. امید به زندگی برای زنان ۸۲٫۳۱ سال و برای مردان ۷۵٫۱۵ سال است. کمتر از ۰٫۱ درصد از جمعیت این کشور (حدود هزار و پانصد نفر) به بیماری ایدز مبتلا هستند. ۹۳٫۴ درصد از جمعیت آن فینی، ۵٫۷ درصد سوئدی و ۰٫۴ درصد روسی هستند. بقیه از تبارهای استونیایی، کولی‌های اروپا و سامی هستند. ۸۴٫۲ درصد از جمعیت آن مسیحی و پیرو کلیسای لوتری فنلاند هستند. ادیان اسلام و یهود نیز به ویژه میان مهاجران فنلاند رایج است. همچنین بخشی از مردم این کشور بی‌دین می‌باشند. بیشتر مردم فنلاند به زبان فنلاندی که از زبان‌های فینو اوگریایی است صحبت می‌کنند. این زبان که تا حدودی با زبان مجاری نیز نزدیکی دارد و به همراه زبان‌های استونیایی، مجاری و مالتی، زبان‌های رسمی غیر هندواروپایی اتحادیه اروپا می‌باشند. گاهی فنلاند را به دلیل تناسبات فرهنگی زیاد با کشورهای سوئد، نروژ و دانمارک، در رده کشورهای اسکاندیناوی قرار می‌دهند که گذشته آن‌ها به وایکینگ‌ها برمی‌گردد. زبان‌های رایج در فنلاند جمعیت‌شناسی ارتباطات سیستم تلویزیون در فنلاند پیشرفته‌است. در حال حاضر تمامی شبکه‌ها و کانال‌های تلویزیونی در این کشور دیجیتال است و آخرین سیستم آنالوگ از رده خارج شده‌است. بر طبق قانون اساسی فنلاند، هر شهروندی حق انتشار مطالب چاپی را دارد. روزنامه‌ها را بخش خصوصی اداره می‌کند و تأثیر زیادی در آرای سیاسی دارد. در فنلاند یک میلیون و ۹۲۰ هزار خط تلفن ثابت و پنج میلیون و ۶۷۰ هزار خط تلفن همراه و دو میلیون و ۳۲۳ هزار میزبان اینترنتی و دو میلیون و ۹۲۵ هزار کاربر اینترنت وجود دارد. جستارهای وابسته کارلیا لاپ‌لند جمهوری شوروی سوسیالیستی کارلو-فنلاند فنلاندی‌ها یادداشت پانویس منابع وب‌سایت buchmesse.de (انگلیسی) اروپای شمالی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۱۷ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۱۸ (میلادی) جمهوری‌ها سرزمین‌های شمالی فنلاند کشورها و سرزمین‌های سوئدی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فنلاندی‌زبان کشورهای اروپای شمالی کشورها در اروپا کشورهای عضو اتحادیه اروپا کشورهای عضو سازمان ملل متحد لیبرال دموکراسی
7183
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%A8%D8%B1%D8%B3
قبرس
قِبرِس با نام رسمی جمهوری قبرس کشوری جزیره‌ای، در خاورمیانه و در شرق دریای مدیترانه است. پایتخت و بزرگ‌ترین شهر این کشور، نیکوزیا است. قبرس در جنوب ترکیه، غرب سوریه، جنوب شرقی یونان، شمال مصر و شمال غربی اسرائیل، لبنان و غزه قرار دارد. جزیرهٔ قبرس پس از جزایر ساردینیا و سیسیل، سومین جزیرهٔ بزرگ در دریای مدیترانه‌است. این کشور همچنین سومین جزیرهٔ پرجمعیت، در دریای مدیترانه است. جمعیت قبرس، حدود ۱/۱۷۰/۰۰۰ نفر است. قسمت شمال این جزیره، قبرس شمالی (بخش ترک‌نشین) دارای ساکنان مسلمان و ترک‌زبان قبرسی می‌باشد و بخش جنوبی (اروپایی) این جزیره عموماً قبرسی (یونانی‌نشین) هستند. در قبرس هردو زبان یونانی و ترکی، زبان‌های رسمی هستند. یونانی‌ها مسیحی ارتودوکس و ترک‌های قبرس، مسلمان سنی هستند. این جزیره به خاطر اهمیت راهبردی خود، بارها در طول تاریخ، مورد حمله و اشغال امپراتوری‌های گوناگون از جمله هیتی‌ها، آشوری‌ها، مصری‌ها، هخامنشی‌ها، یونانی‌ها، مقدونی‌ها، رومی‌ها، بیزانسی‌ها، عثمانی‌ها و اعراب قرار گرفته‌است. از سال ۱۹۷۴ که ارتش ترکیه در واکنش به کودتای یونانی‌ها به شمال قبرس هجوم برد، جزیرهٔ قبرس به دو بخش تقسیم شد. پس از آن، بخش جنوبی قبرس که در اختیار یونانی‌هاست به اتحادیه اروپا پیوست اما بخش ترک‌نشین شمالی جدا ماند. بخش شمالی قبرس توسط دولت ترکیه به‌عنوان کشوری مستقل به رسمیت شناخته شده‌است. قبرس از نقاط گردشگرپذیر مدیترانه است و در ۱ ژانویه ۲۰۰۸ به سازمان منطقه یورو پیوست. قبرس، کشوری توسعه‌یافته با درآمد سرانهٔ بالا و شاخص توسعه انسانی بسیار بالاست. این کشور از سال ۱۹۶۱، به عضویت اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع درآمد و همچنین از کشورهای بنیان‌گذار جنبش عدم تعهد است. جمهوری قبرس از ۱ مه ۲۰۰۴، عضو اتحادیه اروپا می‌باشد. واژه‌شناسی قبرس در دوران باستان به‌خاطر معادن مس خود مشهور بود به طوری‌که خود واژه مس در زبان‌های اروپایی (برای نمونه copper=مس در زبان انگلیسی) از نام یونانی این جزیره یعنی (Kypros) Κύπρος گرفته شده‌است. تاریخ قبرسی‌ها برای اولین بار در هزاره چهارم پیش از میلاد، به ساخت ابزار مسی روی آوردند. یکی از پایه‌های اقتصادی امپراتوری هیتی‌ها ذخایر مس جزیره قبرس بود. قبرس جزیره‌ای است که در طول تاریخ در تصرف ایرانیان، رومی‌ها، یونانی‌ها، مصری ها، امپراتوری عثمانی و سرانجام انگلیسی‌ها بوده‌است؛ اما پس از جنگ جهانی دوم انگلیس به علت ضعف اقتصادی و کاهش نفوذ جهانی از این جزیره خارج شد. سپس رهبران سه کشور انگلیس، یونان و ترکیه به همراه رهبران دو بخش قبرس در ۱۱ فوریه ۱۹۵۹ پیمانی را امضا کردند که به موجب آن مسائل جزیره به نسبت ۷ به ۳ میان یونانی‌تبارها و ترک‌تبارها تقسیم شد. قبرس در سال ۱۹۶۰ استقلال خود را از بریتانیا کسب کرد و حکومت مستقل قبرس بر پایه مشارکت جوامع ترک و یونانی در اداره امور این جزیره اعلام موجودیت کرد و بریتانیا، یونان و ترکیه حق حاکمیت دولت قبرس را تضمین کردند. در دسامبر ۱۹۶۳، نمایندگان ترک در پی اختلاف بر سر نحوهٔ اجرای این توافق از دولت قبرس بر اثر حادثه کریسمس خونین از قبرس اخراج شدند. با آغاز عملیات نظامی یونانی‌های این جزیره، ترک‌های قبرس کشور را ترک کردند و این سرآغاز درگیری‌های قومی میان ترک‌ها و یونانی‌ها در این جزیره بود که برای ۱۱ سال ادامه پیدا کرد. و در پی بروز درگیری بین دو طرف، سازمان ملل متحد در سال ۱۹۶۴ یک نیروی پاسدار صلح را به این جزیره اعزام داشت که مأموریت آن تا کنون تمدید شده‌است. در این درگیری‌ها طرف ترک تلفات سنگین‌تری را متحمل شد و حدود ۴۵ هزار نفر که یک پنجم جمعیت ترک‌ها را شامل می‌شد آواره شدند. این افراد در حدود ۱۰ سال تا پیش از حمله سال ۱۹۷۴ ترکیه به قبرس به صورت پناهنده زندگی می‌کردند. تا اواخر سال ۱۹۶۰ تنش ادامه پیدا کرد و در طی این مدت حدود ۲۶۰ هزار نفر از ترک‌های قبرسی مجبور به ترک خانه‌های خود و مهاجرت به کشورهای دیگر شدند. در سال ۱۹۷۴ دولت سراسقف ماکاریوس سوم، رئیس‌جمهور وقت قبرس، در کودتایی به تحریک حکومت نظامیان یونان سرنگون شد و ترکیه با استناد به موقعیت خود به عنوان یکی از تضمین‌کنندگان حق حاکمیت قبرس، یگان‌های ارتش خود را در شمال این سرزمین مستقر کرد که عملاً باعث تقسیم این جزیره شد. بحران قبرس پس از حمله ترکیه به قبرس و اعلام استقلال جمهوری ترک قبرس شمالی که فقط از سوی ترکیه مورد تأیید قرار گرفت آغاز شد. جغرافیا قبرس، پس از سیسیل و ساردنی، سومین جزیره بزرگ دریای مدیترانه است. درازای جزیره قبرس در طولانی‌ترین شکل خود ۲۴۰ کیلومتر و پهنای آن در عریض‌ترین حالت، ۱۰۰ کیلومتر است. کرانه‌های ترکیه در ۷۵ کیلومتری شمال قبرس قرار دارند. منابع مختلف، قبرس را از دید جغرافیایی، گاه جزئی از اروپا، گاه بخشی از غرب آسیا و گاه در خاورمیانه به‌شمار آورده‌اند. در جزیره قبرس دو رشته‌کوه اصلی خودنمایی می‌کنند، کوهستان ترودوز و کوهستان کوچکتر کیرنیا. دشت مرکزی میان این رشته‌کوه، مسائوریا نام دارد. این دشت توسط رودخانه پدیه‌ئوس آبیاری می‌شود که طولانی‌تر رود جزیره نیز هست. کوه‌های ترودوس بیشتر مناطق جنوب و غربی قبرس را دربر می‌گیرند و کمابیش نیمی از جزیره در اختیار این کوهستان است. بلندترین نقطه در قبرس، کوه المپوس است که در مرکز کوهستان ترودوس واقع شده و ۱۹۵۲ متر ارتفاع دارد. کوهستان کم‌پهناتر کیرنیا که در امتداد کرانه‌های شمالی جزیره قرار گرفته به نسبت ترودوس مساحت بسیار کمتری را اشغال کرده و بلندی‌های آن نیز کم‌ارتفاع‌ترند. بلندترین نقطه کیرنیا ۱۰۲۴ متر بالاتر از سطح دریا است. جزیره قبرس از نظر زمین‌شناختی بخشی از صفحه آناتولی به‌شمار می‌آید. قبرسی‌های یونان در بخش جنوبی و قبرسی‌های ترکیه در بخش شمالی قبرس قرار دارند که با مرزی به نام «خط سبز» تفکیک شده‌اند که تا نیکوزیا (لفگوشا) کشیده می‌شود؛ و پایتخت قبرس شمالی و جنوبی را به دو بخش تقسیم می‌کند. در حال حاضر پنج تقاطع مرزی وجود دارد که ۲۴ ساعته برای عبور و مرور شهروندان باز است. اقلیم قبرس دارای تابستان‌های گرم و خشک و زمستان‌های معتدل است. حدود ۱۲٪ زمین‌های آن زیر کشت بوده و در آن مرکبات، سیب‌زمینی، گندم، زیتون و جو به عمل می‌آید. پرورش گوسفند، بز و خوک نیز رایج است. تقسیمات کشوری جمهوری قبرس به شش استان تقسیم شده‌است. نام این استان‌ها فاماگوستا، گیرنه، لارناکا، لیماسول، نیکوزیا، و پافوس است. سیاست جزیره قبرس در پی اختلاف بین آتن و آنکارا در سال ۱۹۷۴ و پس از درگیری‌های نظامی بین دو کشور به دو بخش ترک‌نشین (شمالی) و یونانی‌نشین (جنوبی) تجزیه شد. بخش جنوبی و یونانی‌نشین قبرس به عنوان یک کشور مستقل توسط سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته می‌شود و عضو اتحادیه اروپا است، ولی بخش شمالی (ترک‌نشین) جزیره قبرس فقط توسط ترکیه به عنوان یک کشور به رسمیت شناخته شده‌است. از سال ۱۹۷۴ تاکنون تمام تلاش‌های سازمان ملل متحد و دیگر مجامع بین‌المللی برای حل مسئله قبرس و وحدت مجدد دو بخش این جزیره که یکی از مشکلات اصلی و اختلافات بین آتن و آنکارا محسوب می‌شود، به بن‌بست خورده‌است. طی سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ میلادی سازمان ملل متحد دور جدیدی از تلاش دیپلماتیک را برای به نتیجه رساندن مذاکرات وحدت قبرس پیش برد و پس از گفتگوی مستمر در سوئیس، دور نهایی این مذاکرات از صبح پنجشنبه ۶ ژوئیه ۲۰۱۷ با میانجیگری مستقیم آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد و با حضور رؤسای دولت دو بخش یونانی و ترک‌نشین قبرس آغاز شد و تا ساعت ۳ بامداد جمعه ۷ ژوئیه ادامه یافت. گوترش طی این دور از میانجی‌گری تلاش کرد تا نیکوس آناستاسیادیس رئیس دولت بخش یونانی و مصطفی آکینچی رئیس دولت بخش ترک‌نشین را برای دست یابی به توافق نهایی مجاب کند. این گفتگوها روز جمعه با شکست مواجه شد و آنتونیو گوترش پس از پایان مذاکرات در یک نشست خبری گفت: «بسیار متأسفم که بگویم با وجود تعهد و تلاش همه هیئت‌های مذاکره کننده و دیگر طرف‌ها … کنفرانس قبرس بدون رسیدن به نتیجه پایان یافت.» مایک پنس معاون رئیس‌جمهوری ایالات متحده نیز از طریق تلفن با طرفین گفتگو کرد و از آن‌ها خواست همه تلاش خود را برای «استفاده از این فرصت تاریخی» و رسیدن به توافق نهایی بر سر وحدت این جزیره واقع در دریای مدیترانه بکنند. با وجود شکست آخرین دور مذاکرات در ژوئیه ۲۰۱۷ اسپن بارت آید مشاور ویژه سازمان ملل متحد در امور قبرس در مقام خود باقی خواهد ماند و به تلاش‌های خود برای از سرگیری گفتگوها با هدف وحدت دوباره قبرس همچنان ادامه خواهد داد. اقتصاد اقتصاد جزیره قبرس از آغاز استقلال مبتنی بر نظام بازار آزاد بوده‌است. صادرات عمدهٔ قبرس شامل: محصولات کشاورزی (گندم. جو. سیب زمینی. و مرکبات). میوه‌های مختلف . تنباکو. محصولات صنعتی. انواع پوشاک. کفش و صنایع دستی بوده‌است. واردات عمده نیز شامل: مواد خوراکی. دام زنده. نفت و فراورده‌های شیمیایی می‌باشد. در شهریورماه ۱۳۹۶ خبر رسید که دولت بخش یونانی‌نشین قبرس در آب‌های اطراف این جزیره در دریای مدیترانه یک مخزن ۲۸ میلیارد متر مکعبی گاز طبیعی کشف کرده‌است. این میزان گاز کشف شده معادل مصرف هفت‌ماهه ترکیه است اما برای جزیره کوچک و کم جمعیت قبرس ذخیره قابل توجهی به‌شمار می‌آید. شرکت‌هایی که به نام قبرس در منطقه فعالیت می‌کنند، برای کشف ذخایر بزرگتر در اطراف این کشور و در آب‌های دریای مدیترانه در تلاش هستند. قبرس در سال ۲۰۱۳ قوانین خود در رابطه با دریافت تابعیت را تغییر داد. طبق این قوانین جدید، متقاضیان لازم نیست ثابت کنند که به زبان محلی سخن می‌گویند یا برای زمانی طولانی در این جزیره ساکن بوده‌اند. یک سرمایه‌گذاری مسکن دو میلیون یورویی یا دو و نیم میلیون یورویی در حوزه شرکت‌ها یا اوراق قرضه دولتی کفایت می‌کند. طی چند سال، صدها ثروتمند روس و اوکراینی، از جمله شماری از مظنونان به فساد مالی، از طریق برنامه مناقشه‌برانگیز صدور روادید، از دولت قبرس گذرنامه گرفته و بدین‌ترتیب عملاً امکان ورود همیشگی به کشورهای امضاکنندهٔ توافق‌نامه شنگن را یافته‌اند. دولت نیکوزیا از سال ۲۰۱۳ میلادی بمعامله گذرنامه بیش از ۴ میلیارد یورو درآمد داشته‌است. تنها در سال ۲۰۱۶ بیش از ۴۰۰ گذرنامه به این شکل در قبرس فروخته شده‌اند. مردم و فرهنگ بر پایه آمارهای پذیرفته شده ۷۷٪ یونانی‌تبار، ۱۸٪ ترک‌تبار و ۲٪ نیز از دیگر اقلیت‌های مسیحی (مارونی، کاتولیک لاتینی و ارمنی) هستند. جستارهای وابسته خیابان لدرا جمهوری ترک قبرس شمالی خط آتیلا عملیات آتیلا فهرست مساجد قبرس یادداشت‌ها پانویس منابع Cyprus-Conflict.net An independent and comprehensive website dedicated to the Cyprus conflict, containing a detailed narrative as well as documents, reports and eye-witness accounts. Library of Congress Cyprus Country Study Detailed information on Cyprus, covering the various phases of the Cyprus conflict. Tarih Araştırmaları: 1964 Olayları پیوند به بیرون اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۰ (میلادی) جزیره‌های آسیا جزیره‌های اروپا جزیره‌های بین‌المللی جزیره‌های دریای مدیترانه جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع شام (سرزمین) کشورهای فراقاره‌ای قبرس کشورها در آسیا کشورها در اروپا کشورهای جزیره‌ای کشورهای خاور نزدیک کشورهای خاورمیانه کشورهای ساحلی مدیترانه کشورهای عضو اتحادیه اروپا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای غرب آسیا کشورهای کم‌رسمیت یا غیررسمی لیبرال دموکراسی مستعمره‌های پیشین بریتانیا مستعمره‌های فینیقیه مناطق تقسیم‌شده
7184
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%D8%AF
چاد
چاد () کشوری محصور در خشکی در مرکز آفریقا است. پایتخت آن انجامنا است. مساحت این کشور دقیقاً ۱٬۲۸۴٬۰۰۰ کیلومتر مربع است. این کشور از نظر ردهٔ مساحتی در جهان رتبهٔ بیستم را به نام خود کرده‌است که جزء سی کشور بزرگ دنیا و از بزرگ‌ترین کشورهای آفریقا است. با این که مساحت این کشور اندکی از کشور ایران کوچک‌تر است، و مقدار بسیار ناچیزی از نیجر بزرگ‌تر است، اما جمعیت آن از یک هفتم ایران کمتر و حتی از جمعیت نیجر هم کمتر و حدود ۱۶٫۴ میلیون نفر است. مقدار عظیمی از مساحت این کشور بیابان و صحرا است و اکثر زمین‌های آن، غیرقابل کشت می‌باشد. نژادهای این کشور به این ترتیب‌اند: ۲۷/۷ درصد سارا، ۱۲/۳ درصد عرب، ۱۱/۵ درصد مایوکبی، ۹ درصد کانم بورنو و ۳۹/۵ درصد سایرنژادهاست. نظام حکومتی این کشور بر اساس نظام جمهوری است. جمهوری چاد از شمال با لیبی (۱۰۵۰ کیلومتر)، از خاور با سودان (۱۴۰۳ کیلومتر)، از جنوب با آفریقای مرکزی (۱۵۵۶ کیلومتر) و ازباختر و جنوب باختری با کامرون (۱۱۱۶ کیلومتر) و از باختر با نیجر (۱۱۹۶ کیلومتر) و با نیجریه (۸۵ کیلومتر) مرز مشترک دارد. تاریخ در هزاره هفتم پیش از میلاد، شرایط زیست‌محیطی در نیمه شمالی قلمرو چاد امروزی برای سکونت انسان مناسب بود و منطقه افزایش جمعیت شدیدی را تجربه کرد. برخی از مهم‌ترین مکان‌های باستان‌شناختی آفریقا در چاد، عمدتاً در منطقه بورکو-اِنِدی-تیبِستی قرار دارند که دیرینگی برخی‌شان به پیش از سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد مسیح بازمی‌گردد. بیش از ۲٬۰۰۰ سال است که حوضه چاد نشیمنگاه مردم کشاورز و یکجانشین بوده و به عنوان یکی از گذرگاه‌های تمدنی به‌شمار می‌آمده‌است. اولین آن‌ها تمدن افسانه‌ای سائو بود که به خاطر آثار باستانی و تاریخ شفاهی‌اش نام‌آور است. سائو به تسخیر امپراتوری کانم درآمد؛ کهن‌ترین و ماندگارترین در میان امپراتوری‌هایی که در نوار کناره‌ای صحرای بزرگ در بخش چاد تا اواخر هزاره اول میلادی رونق داشتند. دو مملکت دیگر در منطقه، یعنی سلطنت باقرمی و سلطنت ودای در سده‌های شانزدهم و هفدهم پدیدار شدند. قدرت کانم و وارثان آن مبتنی بر کنترل مسیرهای تجارت صحراگذر بود که از منطقه عبور می‌کردند. این مملکت‌ها که تاحدودی مسلمان به‌شمار می‌آمدند، هرگز کنترل خود را، به‌جز برای برده‌گیری، به سمت دشت‌های سبز جنوب گسترش ندادند. در کانم، حدود یک سوم از ساکنان متشکل از برده‌ها بود. گسترش استعمار فرانسه منجر به ایجاد «قلمرو نظامی سرزمین و تحت‌الحمایه چاد» در سال ۱۹۰۰ شد. تا سال ۱۹۲۰، فرانسه کنترل کامل این مستعمره را به‌دست‌آورد و آن را ضمیمه آفریقای استوایی خود کرد. ویژگی حاکمیت فرانسه در چاد، عدم وجود سیاستی برای متحد کردن منطقه و نوین‌سازی کُند در مقایسه با سایر مستعمرات فرانسه بود. فرانسوی‌ها در درجه اول این مستعمره را به چشم یک منبع مهم برای کار ارزان و پنبه خام می‌دیدند. فرانسه تولید پنبه در مقیاس بزرگ را در سال ۱۹۲۹ وارد چاد کرد. دولت استعماری در چاد از نظر نیرو و پرسنل در مضیقه بود و فقط قوم سارا در جنوب را به‌طور مؤثر اداره می‌کرد. حضور فرانسه در شمال و شرق مسلمان‌نشین چاد تنها اسمی بود و نظام آموزشی این مناطق تحت تأثیر این غفلت قرار گرفت. پس از جنگ جهانی دوم، فرانسه به چاد عضویت در قلمروهای فرادریایی فرانسه اعطا کرد و به ساکنانش حق برخورداری از پارلمان و انتخاب نمایندگان مجلس ملی چاد را داد. بزرگ‌ترین حزب سیاسی آن دوره «حزب ترقی چاد» بود که در نیمه جنوبی مستعمره مستقر بود. چاد در ۱۱ اوت ۱۹۶۰ با رهبری فرانسوا تومبالبایه، از قوم سارا، به عنوان اولین رئیس‌جمهور خود استقلال یافت. جغرافیا جمهوری چاد با ۱٬۲۸۴٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت در آفریقای مرکزی و در ناحیه صحرای بزرگ آفریقا واقع است. این کشور ۱۰۹۴ کیلومتر با کامرون، ۱۱۹۷ کیلومتر با جمهوری آفریقای مرکزی، یکهزار و ۵۵ کیلومتر با جمهوری عربی لیبی، ۱۱۷۵ کیلومتر با نیجر، ۸۷ کیلومتر با نیجریه و ۱۳۶۰ کیلومتر با سودان مرز مشترک دارد. چاد سرزمین جلگه‌ای و صحرایی است و مهم‌ترین ارتفاعات آن در مرز لیبی قرار دارد. حداقل ۱۲۵۹۰۰۰ کیلومتر مربع از خاک این سرزمین را خشکی‌ها فرا گرفته‌اند. به همین دلیل آب و هوای چاد در اکثر نقاط گرم و خشک ولی در بخش‌های جنوبی توأم با رطوبت و بارندگی است. پست‌ترین نقطه چاد در گودال جوراب ۱۶۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و بلندای مرتفع‌ترین بخش این کشور در قله امی کوزی به ۳۴۱۵ متر می‌رسد. اراضی قابل کشت و زرع ۳ درصد، مراتع طبیعی ۳۶ درصد و اراضی جنگلی کمتر از ۲۶ درصد خاک چاد را شامل می‌شوند. از سوی دیگر دریاچه چاد درغرب این کشور واقع است و رود شاری پس از مشروب کردن جنوب غربی چاد و عبور از پایتخت وارد دریاچه مزبور می‌شود. دولت چاد معاهدات بین‌المللی مختلفی را در زمینه حفظ محیط زیست امضا کرده‌است که از آن جمله می‌توان به پروتکل حفظ و جلوگیری از تخریب لایه اوزون، موافقتنامه‌های بیابان‌زدایی و حراست از گونه‌های گیاهی و جانوری در حال انقراض، پاکسازی کوهستان و دفن زباله‌ها اشاره کرد. تقسیمات کشوری شهر «انجامنا» (۷۲۱٬۰۰۰ نفر) پایتخت چاد است و از دیگر شهرهای مهم آن می‌توان به «سارح»(۱۰۲٬۰۰۰ نفر)، «موندو»(۱۳۵٬۰۰۰نفر) و «آبشه»(۷۴٬۰۰۰ نفر) اشاره کرد. سیاست جمهوری چاد در تاریخ ۱۱ اوت ۱۹۶۰ به استقلال رسید ولی هنوز آرامش کامل در آن برقرار نشده و این کشور در سال‌های اخیر بارها به تحریک نیروهای خارجی با جنگ داخلی روبرو شده‌است. آقای «ادریس دبی» که بیش از ۳۰ سال رئیس‌جمهور کشور چاد بود، در مورخه ۲۰ آوریل ۲۰۲۱ در سن ۶۸ سالگی در جبهه جنگ با گروه‌های مسلح مخالفش کشته شد. جمهوری چاد علاوه بر سازمان ملل متحد (UN)، در بانک توسعه آفریقا (ADB)، کمیسیون اقتصادی آفریقا (ECA)، سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (FAO)، گروه ۷۷ (G-۷۷)، بانک بین‌المللی ترمیم و توسعه (IBRD)، سازمان وحدت آفریقا (OAU)، جنبش غیرمتعهد (NAM)، سازمان کنفرانس اسلامی (OIC)، سازمان تجارت جهانی (WTO)، صندوق بین‌المللی پول (IMF)، سازمان بین‌المللی هواپیمایی کشوری (ICAO)، اتاق بازرگانی اسلامی (ICC)، جامعه بین‌المللی توسعه (IDA)، صندوق بین‌المللی توسعه کشاورزی (IFAD)، سازمان بین‌المللی کار (ILO)، سازمان بین‌المللی ارتباطات دور ماهواره‌ای (INTELSAT)، کمیسیون سازمان ملل متحد برای تجارت و توسعه (UNCTAD)، سازمان جهانی مالکیت معنوی (WIPO)، سازمان هواشناسی جهانی (WMO) و سازمان جهانی بهداشت (WHO) عضویت دارد. اقتصاد چاد مرکز راه‌های تجاری و ارتباط میان آفریقای شمالی و آفریقای مرکزی و یکی از کشورهای فقیر جهان است. به دلیل محصور بودن در خشکی و عدم دسترسی به دریاهای آزاد، وسعت زیاد و گسترش صحراها، و بالاخره عدم ثبات سیاسی تاریخی ناشی از اختلافات بخش شمالی و جنوبی؛ توسعه اقتصادی و سیاسی چاد به تأخیر افتاده‌است. شورش سال ۱۹۶۶ میلادی، همچنین خشکسالی سال‌های ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۴ و وابستگی به کمکهای خارجی این عقب ماندگی را تشدید کرده‌است. میزان تولید ناخالص داخلی این کشور در پایان سال ۱۹۹۹ به ۶/۱ میلیارد دلار رسید و نرخ رشد آن (۰/۱-) درصد بود. ۹/۳۷ درصد از تولید ناخالص داخلی این جمهوری مربوط به بخش کشاورزی، ۹/۱۳ درصد مربوط به بخش صنعت و ۲/۴۸ درصد از آن مربوط به بخش خدمات است. میانگین نرخ رشد تولید ناخالص داخلی این کشور در فاصله سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۸ حدود (۳۳/۰-) درصد بود. از سوی دیگر نرخ تورم اقتصاد چاد در سال ۱۹۹۹ به ۱۵ درصد رسید. چاد نزدیک به ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر نیروی کار دارد و نرخ بیکاری این کشور حدود ۲۰ درصد است. درآمد سرانه ملی چاد به عنوان یک کشور فقیر کمتر از ۵۵۰ دلار در سال است. ضمن آنکه میزان بدهیهای خارجی این کشور به حدود ۷۵۰ میلیون دلار می‌رسد. جمهوری چاد ذخایر غنی از نمک، اورانیوم، خاک چینی، الماس و تنگستن دارد. صنایع چاد عمدتاً در زمینه تولید منسوجات، بسته‌بندی مواد غذایی، تولید کربنات سدیم، صابون، سیگار، مصالح ساختمانی و صنایع دستی فعال است. از سوی دیگر پنبه، ارزن، بادام زمینی، برنج و سیب‌زمینی جزو مهم‌ترین تولیدات بخش کشاورزی چاد به‌شمار می‌روند. ارزش صادرات چاد در سال ۱۹۹۹ به ۲۷۰ میلیون دلار رسید. کشورهای فرانسه، کامرون و آمریکا در این سال بزرگ‌ترین شرکای صادراتی چاد بودند. همچنین در این سال جمهوری چاد بیش از ۲۰۱ میلیون دلار کالا وارد کرد. کامرون، فرانسه، نیجریه، ژاپن، زئیر، کنگو و آمریکا بزرگ‌ترین صادرکنندگان کالا به چاد هستند. واحد رسمی پول چاد «فرانک» است و هر دلار آمریکا تقریباً با ۲۰۰ فرانک چاد برابری می‌کند. ذخایر معدنی: نمک، اورانیوم، خاک چینی، الماس و تنگستن تولیدات صنعتی: منسوجات، کربنات سدیم، صابون، سیگار محصولات کشاورزی: پنبه، ارزن، بادام زمینی، برنج، سیب زمینی شرکای عمده وارداتی: فرانسه، کامرون، آمریکا شرکای عمده صادراتی: کامرون، فرانسه، نیجر، ژاپن، زئیر دامپروری بر اساس گزارش فائو در سال ۲۰۱۹ تعداد دام زنده موجود در چاد به این شرح بوده‌است: گوسفند(۳۵٫۸ میلیون) - خوک(۱۱۷٬۰۰۰) - بز(۳۸٫۷ میلیون) - گاو(۳۰٫۶ میلیون) - شتر(۸٬۲۷۶٬۰۰۰) نیروی نظامی تلاش‌های زیادی برای افزایش بودجه نظامی تا سقف ۴ درصد تولید ناخالص ملی صورت گرفته‌است. با این حال نیروی نظامی چاد با بودجه ای معادل ۴۰۰ میلیون دلار، در رده کوچک‌ترین ارتش‌های جهان قرار دارد. بزرگ‌ترین مأموریت این نیروها که با پشتیبانی تسلیحاتی کشورهای مختلف اروپایی و آسیایی صورت گرفته‌است، مبارزه با شورشیان داخلی کشور است. از عملیات‌های خارجی ارتش می‌توان به مشارکت در طرح افزایش امنیت جمهوری آفریقای مرکزی نام برد. مردم جمهوری چاد بالغ بر ۱۶٫۳ میلیون نفر جمعیت دارد. نرخ رشد جمعیت این کشور نزدیک به ۳/۳ درصداست. از سوی دیگر به‌طور میانگین در هر کیلومتر مربع از خاک این سرزمین ۸/۵ نفر زندگی می‌کنند. چاد به ازای هر هزار نفر از جمعیت خود ۴۸ نفر نرخ زاد و ولد و ۱۵ نفر نرخ مرگ و میر دارد. امید به زندگی در میان مردان چاد ۵۳ سال و در بین زنان این کشور ۵۶ سال است. زبان رسمی مردم چاد فرانسوی است ولی در برخی از نقاط مردم به زبان عربی صحبت می‌کنند. حداقل ۷۹ درصد از مردان و ۳۶ درصد از زنان بالای ۱۵ سال چاد باسوادند. چاد یکی از کشورهای عقب مانده جهان است و شیوع گسترده برخی بیماری‌های مرگبار همه ساله جان تعداد کثیری از ساکنین این کشور را می‌گیرد. مردم چاد از نژاد عرب، سودانی و بانتویی هستند. اعراب شمال این کشور زندگی بادیه‌نشینی دارند ولی جنوبی‌ها اکثراً سیاهپوستان قبایل بانتویی هستند. برخی از ویژگی‌های چاد مساحت: ۱٬۲۸۴٬۰۰۰ کیلومتر مربع جمعیت: ۱۶٬۳۷۳٬۰۰۰ نرخ رشد سالانه جمعیت :۳/۳ درصد میانگین نرخ رشد جمعیت در سال‌های ۱۹۹۸–۱۹۹۰: ۲/۷ درصد نسبت جمعیت زیر ۱۴ سال: ۴۸ درصد نسبت جمعیت ۱۵ تا۶۴ سال: ۴۹ درصد نسبت جمعیت بالای ۶۵ سال: ۳ درصد نرخ زاد و ولد در هر هزار نفر: ۴۸/۸ نفر نرخ مرگ و میر در هر هزار نفر: ۱۵/۷ نفر نرخ مرگ و میر کودکان در هر هزار نفر: ۶۶/۹۶ درصد نرخ باروری زنان: ۶۳/۶ درصد امید به زندگی در بین مردان: ۵۳ سال امید به زندگی در بین زنان: ۵۶ سال تراکم نسبی جمعیت در هر کیلومتر مربع: ۱۲ نفر نسبت با سوادی مردان بالای ۱۵ سال: ۱/۶۲ درصد نسبت با سوادی زنان بالای ۱۵ سال: ۷/۳۴ درصد تیره‌های جمعیتی:عرب، سودانی، بانتوئی مذهب اکثریت جمعیت: اسلام سنی (مالکی) ۷۵ درصد، مسیحی ۲۰ درصد (۱۵درصد کاتولیک و ۵ درصد پروتستان) مذهب اقلیت جمعیت: آنیمیسم ۵ درصد زبان رسمی: فرانسوی، عربی افسردگی هر ساله آماری از سوی مؤسسه‌های آمارگیری و سازمان جهانی بهداشت دربارهٔ میزان شادی و افسردگی در کشورهای جهان بر اساس فاکتورهایی مانند میزان مشارکت مردم در فعالیت‌های ورزشی و آمار شیوع افسردگی و همچنین میزان اشتیاق برای فعالیت‌های شغلی و کارهای داوطلبانه اعلام می‌شود. کشور آفریقایی چاد به عنوان افسرده‌ترین کشور جهان و رتبه اول افسردگی در جهان انتخاب شد. ارتباطات توسعه نیافتگی چاد حتی در بخش مخابرات نیز به چشم می‌خورد به گونه‌ای که در پایان سال ۲۰۰۰ بسیاری از مناطق شهری و روستایی این کشور از امکانات مخابراتی محروم بودند. تا پایان سال ۱۹۹۹ حداکثر ۶۵ هزار شماره تلفن ثابت در این جمهوری فعال بود ولی آمار دقیقی از تعداد خطوط تلفن همراه در دست نیست. از نظر راه‌های مواصلاتی نیز بیش از ۲۳ فرودگاه بزرگ و کوچک و ۹۳ هزار کیلومتر جاده اصلی و فرعی در این جمهوری وجود دارد. البته تنها فرودگاه «انجامنا» توانایی پذیرش هواپیماهای بزرگ را دارد. جستارهای وابسته منازعه چاد و لیبی جنگ داخلی چاد (۱۰–۲۰۰۵) فهرست سفارت‌های چاد فهرست شهرهای چاد تیم ملی فوتبال چاد فدراسیون فوتبال چاد منابع پیوند به بیرون ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۰ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۰ (میلادی) در چاد جمهوری‌ها چاد کشورها و سرزمین‌های عربی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورهای توسعه‌نیافته چاد کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای محصور در خشکی
7185
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C
رومانی
رومانی ، کشوری است در جنوب شرقی اروپا و پایتخت آن بخارست است. رومانی از باختر با مجارستان و صربستان و از شمال خاوری و خاور با مولداوی و اوکراین همسایه است. بلغارستان نیز دیگر همسایه این کشور در جنوب آن است. رومانی با داشتن مساحت ۲۳۸٬۴۰۰ کیلومتر مربع نهمین کشور اتحادیه اروپا از نظر مساحت با داشتن ۱۹٫۲ میلیون جمعیت هفتمین کشور اتحادیه اروپا از نظر جمعیت است. پایتخت و بزرگ‌ترین شهر آن بخارست ششمین شهر بزرگ اتحادیه اروپا است. رومانی عضوی از اتحادیه اروپا و سازمان ناتو است. زبان رسمی این کشور زبان رومانیایی و واحد پول آن لئوی رومانی است. بیشتر مردم رومانی مسیحی هستند که حدود ۸۷ درصد از شاخه ارتدکس تعلق دارند. مردم رومانی از آمیزش قوم بومی داس‌ها (قومی هندواروپایی) و رومی‌ها پدید آمده و زبان رومانیایی از ریشه لاتین و هم‌خانواده با زبان ایتالیایی است. کشور رومانی در سال ۱۹۴۴ به اشغال ارتش سرخ شوروی درآمد و تا سال ۱۹۵۸ ادامه یافت. در این مدت شوروی با مداخله در امور رومانی موفق شد زمینه‌های شکل‌گیری و تسلط دولت کمونیستی را بر رومانی فراهم آورد. از این پس به مدت چهل سال و اندی از ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۹ دولت کمونیستی بر رومانی فرمان راند. در سال ۱۹۸۹، نیکلای چائوشسکو، دیکتاتور کمونیست کشور در پی شورش مردم رومانی سرنگون و نظام این کشور به یک نظام چندحزبی مبدل شد. با کنار رفتن پرده آهنین، دوره‌گذار رومانی به سوی دموکراسی و اقتصاد بازار سرمایه‌داری آغاز شد. پس از یک دهه مشکلات اقتصادی بعد از انقلاب و کاهش استانداردهای زندگی، انجام اصلاحات گسترده، بهبود اقتصادی را به دنبال داشت. در سال ۲۰۱۰، رومانی یک کشور با درآمد متوسط رو به بالا با شاخص توسعه انسانی بالا بود. رومانی در ۲۹ مارس ۲۰۰۴ به ناتو، و در ۱ ژانویه ۲۰۰۷ به اتحادیه اروپا پیوست. تاریخ در سال ۵۱۳ پ. م داریوش بزرگ طی لشکرکشی‌اش برضد سکاها، در جنوب رود دانوب، کنفدراسیون ایلی گوت‌ها را شکست داد. (هرودوت فصل چهار ۹۳). بیش از پانصد سال بعد گوت‌ها بدست تراژان امپراتور روم شکست خوردند و هسته اصلی پادشاهی ایشان به عنوان استان رومی داسیه نامیده شد. سرزمینی که امروزه به نام «رومانی» شناخته می‌شود ابتدا داسیه نامیده می‌شد. بیشتر ساکنان آن از منطقه تراکیه در یونان بودند که یونانی‌ها آن‌ها را بنام گتای می‌شناختند. بین سال‌های ۱۰۱ تا ۱۰۶ میلادی سرزمین داسیه توسط تراژان، امپراتور روم، فتح و تبدیل به یکی از استان‌های این امپراتوری شد. در سال ۲۷۰ میلادی امپراتوری روم نیروهای خود را از داسیه عقب کشید. اما شماری از رومی‌ها ترجیح دادند در این منطقه بمانند. از این‌رو تحت نفوذ رومی‌ها مردم داسیه زبان لاتین را انتخاب کردند. در طی هزار سال پس از آن این منطقه مورد هجوم هون‌ها، اسلاوها و بلغارها قرار گرفت. اسلاوها در سده چهارم، مسیحیت را به این منطقه آوردند و با سکونت در رومانی و مبادرت به ازدواج با ساکنان داسیه موازنه نژادی پیشین در داسیه را دگرگون کردند. به تدریج اسلاوها تبدیل به یک گروه نژادی قوی شده و به ولاچ‌ها معروف شدند. در سده نهم میلادی بلغارها ساختار خاوری مذهب ارتدکس را در این منطقه رواج دادند. در سال ۱۰۰۳ میلادی ایشتوان یکم، پادشاه مجارستان سلطه خود را بر اغلب بخش‌های ترانسیلوانی (مناطق مرکزی و شمال غرب فعلی رومانی) اعمال کرد و در سده سیزدهم مجارستان ساکسون‌ها و قبائلی از آلمانی‌ها را به این منطقه انتقال داد تا نفوذ و تسلط خود بر آن را استوار نماید. در اواسط سده سیزدهم تحت فشار مجارها شمار زیادی از ولاچ‌ها ساکن ترانسیلوانی به مناطق جنوبی و خاوری کوه‌های کارپات مهاجرت کرده و در آنجا استان والاچیا و سپس استان مولداویا را ایجاد کردند که توسط شاهان محلی و تحت نفوذ مجارستان و بعضاً لهستان اداره می‌شدند. حملات عثمانی در سده پانزدهم امپراتوری عثمانی تهاجم خود به منطقه والاچیا را آغاز کرده و این ناحیه را به تصرف خود درآورد اما این مسئله تا سال ۱۵۲۶ که عثمانی مجارستان را شکست داد غیرمستقیم بوده و تغییری در دین، سرزمین و مدیریت منطقه ایجاد نکرد. در اواخر سده شانزدهم یکی از فرمانروایان محلی والاچیا به نام میخائیل شجاع علیه عثمانی قیام کرده و توانست برای مدتی کوتاه والاچیا، مولداویا و ترانسیلوانیا را متحد نماید. اگر چه این دوران طولانی نبود و با مرگ میخائیل در سال ۱۶۰۱ مجدداً امپراتوری عثمانی بر والاچیا، مولداویا و مجارها بر ترانسیلوانیا مسلط شدند اما این حرکت سبب شد زمینه تحرکات بعدی برای متحد کردن بخش‌های گوناگون سرزمین رومانی ایجاد شود. تاریخ منطقه ملداویای رومانی نیز شبیه والاچیا است. امپراتوری عثمانی پس از تسلط بر والاچیا، مولداویا را هم تحت تصرف خود درآورد اما قبل از آن این منطقه تحت نفوذ مجارها و لهستانی‌ها بود. اشتفان بزرگ، یکی از حکام محلی مولداویا، در سال‌های ۱۴۵۷ تا ۱۵۰۴ مبارزات سختی را علیه عثمانی انجام داده و همراه با میخائیل به عنوان قهرمانان ملی رومانی در تاریخ این کشور معروف شدند. از ابتدای سده هجدهم نفوذ عثمانی در منطقه رو به کاهش نهاد و کاترین دوم، ملکه روسیه، مسکو را حامی تمامی ارتودکس‌های تحت نفوذ عثمانی اعلام و والاچیا و مولداویا را تحت نفوذ خود درآورد. در پی جنگ‌های متعدد روسیه و عثمانی، مسکو امتیازاتی را در خصوص رومانی از ترک‌ها گرفت. طی قرارداد بخارست (۱۸۱۲) روسیه منطقه باسارابی را به خاک خود ملحق ساخت و در قرارداد آدریانوپل (۱۸۲۹) نیز والاچیا و مولداویا تحت‌الحمایه روسیه قرار گرفت. از اوایل سده نوزدهم جنبش‌هایی در مولداویا و والاچیا صورت گرفت که مرتباً توسط روسیه و عثمانی سرکوب می‌شد و نهایتاً در قرارداد پاریس (۱۸۵۶) که در پایان جنگ‌های کریمه میان روسیه و عثمانی به امضا رسید، خراجگزاری مولداویا و والاچیا به عثمانی مورد تأکید قرار گرفت و روسیه هم بسارابی جنوبی را به مولداویا بازگرداند. در سال ۱۸۵۷ شوراهای حاکمیت والاچیا و مولداویا رای به اتحاد این دو منطقه دادند که زمینه را برای وحدت آن‌ها با ترانسیلوانی فراهم کرد. در سال ۱۸۷۸ و در پی جنگ روسیه و عثمانی کنترل ۵۰۰ ساله عثمانی بر والاچیا و مولداویا خاتمه یافت و در همان سال طی کنفرانس برلین استقلال رومانی به رسمیت شناخته شد، بسارابی جنوبی به روسیه اعطا شد و در عوض منطقه دوبرویای شمالی از بلغارستان گرفته شد و به خاک رومانی ملحق گردید. در سال‌های ۱۹۱۲ و ۱۹۱۳ دو جنگ در بالکان درگرفت که رومانی با ورود به جنگ دوم بالکان منطقه دوبرویای جنوبی را هم از بلغارستان گرفته و بخاک خود افزود. در ابتدای جنگ جهانی اول رومانی اعلام بی‌طرفی کرد اما در ماه اوت سال ۱۹۱۶ به متفقین پیوست و پس از پایان جنگ ترانسیلوانی، بخشی از بنات و مارامورش را از مجارستان، بوکووینا را از اتریش-مجارستان و بسارابیا را از روسیه بدست آورد. از این رو عملاً در پایان جنگ سرزمین و جمعیت رومانی دو برابر شد. در طی دهه ۱۹۲۰ رومانی از رشد اقتصادی خوبی برخوردار بود و در این دوران رژیم پارلمانی در این کشور استقرار یافت اما اختلافات نژادی ناشی از نارضایتی مردم سرزمین‌هایی که به رومانی ملحق شده بودند، بی‌ثباتی سیاسی را در این کشور رقم زد. بعد از سال ۱۹۲۹ رومانی از پیامدهای بحران اقتصادی جهانی آسیب دید و بیکاری و فقر موجب شکل‌گیری و رشد سازمان‌های فاشیستی شد که عمده‌ترین آن‌ها سازمان گارد آهنین بود. در سال ۱۹۳۰ کارول دوم به قدرت رسید و رومانی به تدریج تحت نفوذ آلمان نازی درآمد. در سال ۱۹۳۹ در پی تحولات سیاسی اروپا، رومانی ترانسیلوانیای شمالی را به مجارستان، بسارابیا و بوکوونیای شمالی را به شوروی و دوبرویای جنوبی را نیز به بلغارستان داد تا در مجموع ۳۳ درصد از مساحت و جمعیت خود را از دست بدهد. در جریان جنگ جهانی دوم رومانی به عنوان متحد آلمان علیه شوروی وارد جنگ شد. قوای این کشور بسارابیا و بوکووینا را تصرف کرده و تا جنوب اوکراین پیش رفتند اما در نبرد استالینگراد در سال‌های ۱۹۴۲ و ۱۹۴۳ شکست خوردند که به دنبال آن نیروهای ارتش سرخ در سال ۱۹۴۴ وارد رومانی شده و این کشور را مجبور به تسلیم و اعلام جنگ به آلمان کردند. از آن پس تا زمان به قدرت رسیدن نیکلای چائوشسکو، تحت فشار شوروی، چپگراها همواره در رومانی بر سر قدرت بودند با روی کارآمدن چائوشسکو و تبعید میهای، پادشاه رومانی، نفوذ روسیه نهادینه شد. جغرافیا مساحت رومانی ۲۳۸٫۳۹۱ کیلومتر مربع و مجموع مرزهای زمینی آن ۳۱۴۹٬۹ کیلومتر است. کوه‌های کارپات، رومانی را به سه منطقه تقسیم می‌کنند: در شمال غربی ترانسیلوانی، در جنوب والاچیا، و در خاور مولدووا. در امتداد ساحل، در خاور دانوب، دوبروجا واقع شده‌است. جنوب رومانی عمدتاً از دو دشت اصلی «کامپا رومانا» (دشت رومانی)، و دشت دانوب سفلی تشکیل شده‌است. در میانه کشور یعنی در ترانسیلوانی زمین‌های مرتفعی به حالت فلات قرار دارند. زمین‌های منتهی‌الیه باختر رومانی نیز به صورت دشت است که در زبان رومانیایی به آن دشت غربی (câmpia de vest) می‌گویند. در شمال دوبروجا دلتای رود دانوب واقع شده که بزرگ‌ترین دلتای اروپا است و پرندگان و ماهیان زیادی در آن زندگی می‌کنند. بزرگ‌ترین رودخانه رومانی دانوب است که عمدتاً در مرز این کشور با بلغارستان جریان دارد. شهرهای بندرگاهی مهم رومانی چون گالاتی، برایلا، و تولسئا نیز در کناره رود دانوب واقع شده‌اند. رودهای دیگر کشور که اهمیت بازرگانی چندانی ندارند عبارتند از مورش، سومش، اولت، سیرت، و پروت. بلندترین نقطه کوهستان کارپات، مولدووئانو با ۲۵۵۴ متر ارتفاع است. تقسیمات کشوری سیاست این کشور در زمره کشورهای بلوک خاور سابق قرار داشت و دوران حکومت کمونیستی به رهبری نیکلای چائوشسکو در این کشور حدود سی سال به طول انجامید. دوران حکومت چائوشسکو در رومانی با سرکوب و روش‌های خشن گره خورده بود و گفته می‌شود رومانی در آن هنگام سرسخت‌ترین حکومت استالینی در بلوک شوروی را دارا بود. این دوران آمیخته با سیاست‌های شخصیت‌پرستانه، ملی‌گرایی، و دشمنی با کشورهای خارجی بود که نه تنها قدرت‌های غربی که شوروی را نیز در بر می‌گرفت. در سال ۱۹۴۸ سازمان امنیت کمونیستی رومانی موسوم به «سکوریتاته» تأسیس شد این سازمان مسئولیت سرکوبی مخالفان نظام کمونیستی و عوامل آن را داشت. دولت او سرانجام در سال ۱۹۸۹ در پی انقلاب رومانی سقوط کرد و چائوشسکو و همسرش پس از محاکمه‌ای شتاب‌زده و کوتاه، که به گونه مستقیم از تلویزیون نیز پخش می‌شد، به اعدام محکوم شدند و در برابر جوخه آتش قرار گرفتند. کشتن آن‌ها واپسین اعدام در رومانی پیش از ملغی شدن قانون اعدام در ۷ ژانویه ۱۹۹۰ بود. سرانجام در دسامبر سال ۱۹۸۹ حکومت کمونیستی سرنگون شد و جمهوری سوسیالیستی رومانی جای خود را به جمهوری رومانی داد که به گروه کشورهای آزاد پیوسته بود. در دهه ۹۰ و در پی تحولات به وجود آمده اقتصاد رومانی شرایط بسیار سختی را گذراند و گرانی و تورم بیش از پیش بر مردم فشار آورد. در سال ۲۰۰۷ رومانی رسماً عضو اتحادیه اروپا شد. دولتمردان رومانی معتقدند عضویت در اتحادیه اروپا هر چند در کوتاه مدت باعث فشار آمدن به مردم و مخصوصاً قشر کم درآمد خواهد شد اما در دراز مدت منافع فراوانی برای رومانیایی‌ها در پی خواهد داشت. اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۶، طی گزارشی رومانی و بلغارستان را به عنوان فاسدترین کشورهای این اتحادیه از نظر فساد اداری معرفی کرد. رئیس‌جمهور کنونی رومانی ترایان باسسکو است و کالین پوپسکو-تاریچانو نخست‌وزیر و رئیس دولت است. ششم ژوئیه ۲۰۱۲ و در پی اختلاف نظر بین دولت چپگرا و رئیس‌جمهوری، پارلمان با رای بیشتر احزاب چپ، ترایان باسِسکو را از مقام خود تعلیق کرد و خواستار یک همه‌پرسی برای استیضاح او شد. این در حالی است که ۳ ماه پیش، حمایت آقای باسسکو از سیاست‌های ریاضت اقتصادی موجب سقوط دولت راستگرایش و تشکیل دولت ائتلافیِ سوسیالیست‌ها و لیبرال‌ها شده بود. یک هفته بعد، ویکتور پُونتا از حزب چپِ میانه به عنوان نخست‌وزیر رومانی قسم خورد؛ و از آن زمان، نبرد میان رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر آشکارا شدت گرفت؛ ویکتور پونتا، توسط اطرافیان و هوادارانش، بارها، رئیس‌جمهوری را به سوءاستفاده از قدرت، تخطی از حوزه اختیاراتش و دخالت در امور دولت متهم کرد. افزایش فقر و بیکاری و طرح پیشنهادی ریاضت اقتصادی خشم مردم را برانگیخت، از محبوبیت باسسکو کاست و اعضای اتحادیه اروپا را به توان باسسکو در حفظ آرامش در رومانی بدبین کرد. اما تریان باسسکو تمام اتهامات را رد کرد. در پی این اتهامات در رومانی یک همه‌پرسی برای برکناری رئیس‌جمهوری برگزار شد اما به دلیل عدم مشارکت کافی مردم، به حد نصاب قانونی نرسید و بی‌اعتبار اعلام شد و باسسکو در سمت خود ابقاء شد. اقتصاد دولت رومانی در دهه ۱۹۷۰ برای ساخت یک پایگاه صنعتی بزرگ و اختصاصی، مبلغ هنگفتی از غرب قرض گرفت. چائوشسکو در دهه ۷۰ اعلام داشت که بدهی ۱۱ میلیارد دلاری کشورش را ظرف همان دهه پرداخت خواهد کرد. در پی عاقب اتخاذ این سیاست، ریاضت اقتصادی اعمال کرد امری که از یک سو موجبات پرداخت بدهی خارجی شد و از سوی دیگر به کاهش شدید سطح زندگی منجر گردید. مخالفت رومانی با اصلاحات انجام شد. از زمانی که رژیم چائوشسکو در سال ۱۹۸۹ سقوط کرد، دولت‌های موفق در پی این بودند که نظام اقتصادی بازارهایشان را به سبک غربی بنا کنند. سرعت بازسازی آهسته بود اما با نزدیکی سال ۱۹۹۴ بنیاد قانونی برای نظام اقتصادی بازار بسیار مناسب بود. شرکت اکسون موبیل آمریکا و اوام‌وی پتروم اتریش سال ۹۰ خورشیدی اعلام کرده بودند که پس از حفاری در بلوک نپتون واقع در ۱۷۰ کیلومتری سواحل رومانی و در عمق حدود یکهزار متری، یک ذخیره گازی که شاید بتوان آن را بزرگ‌ترین یافته گازی‌شان در دریای سیاه نامید، کشف کرده‌اند. پیش‌بینی می‌شود برآوردها دربارهٔ وجود ۶۰۰ تریلیون مترمکعب گاز فراساحلی در رومانی و اکتشاف‌های جدید گاز در این کشور، رومانی تا سال ۲۰۲۰ به یک صادرکننده خالص گاز تبدیل شود. مردم برپایه برآوردهای آماری سال ۲۰۲۰ میلادی، جمعیت رومانی ۱۹٬۲۵۰٬۰۰۰ نفر بوده‌است. این کشور مانند دیگر کشورهای منطقه رشد منفی زادوولد دارد و انتظار می‌رود طی سال‌های آینده جمعیت آن کاهش پیدا کند. در اکتبر ۲۰۱۱ رومانیایی‌تباران ۸۸٫۶ درصد از جمعیت، و مجارها ۶٫۵ درصد و مردم روما (کولیان) ۳٫۲ درصد آن را تشکیل می‌دادند. رومانی یک کشور سکولار است و مذهب رسمی دولتی ندارد، اما بیشتر جمعیت آن مسیحی هستند. در سرشماری سال ۲۰۰۲ میلادی ۸۶٫۷ درصد از مردم رومانی خود را مسیحی ارتدکس معرفی کردند. بیشتر ارتدکس‌های این کشور به کلیسای ارتدکس رومانی تعلق دارند. در شهرستان یاش گروهی از مردم یاسی زندگی می‌کنند که دارای‌تبار ایرانی هستند. روابط با ایران پیش از انقلاب تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، جمهوری سوسیالیستی رومانی رابطه گرمی با ایران داشت و دو کشور همکاری نزدیکی در زمینه انرژی و صنایع سنگین داشتند. محمدرضا پهلوی دو بار به رومانی سفر کرده بود و نیکلای چائوشسکو نیز در سال ۱۳۴۸ (خورشیدی) از تهران دیدار کرد. او از مهمان‌های جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران بود. پس از انقلاب پس از انقلاب نیز چائوشسکو رابطه نزدیکی با حکومت جمهوری اسلامی ایران داشت. در اسفند ۱۳۶۷ سید علی خامنه‌ای در هنگام ریاست‌جمهوری خود در سفری به اروپای خاوری از رومانی و یوگسلاوی دیدار کرد. با آغاز ریاست‌جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی گفتگو برای دعوت از چائوشسکو به ایران آغاز شد. محمود واعظی، معاون آن هنگام اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه ایران به بخارست رفت تا به‌طور رسمی از رهبر رومانی برای دیدار از تهران دعوت کند. در آن هنگام، رومانی در پی خرید نفت خام با تخفیف ویژه از ایران بود تا بتواند آن را به قیمت بالاتر در بازارهای جهانی بفروشد. ایران نیز در پی گسترش همکاری موشکی با رومانی بود. به گزارش خبرگزاری آسوشیتد پرس حجم مبادلات تجاری ایران و رومانی در آن زمان ۱/۸ میلیارد دلار آمریکا در سال بود. پس از بازگشت چائوشسکو از ایران به رومانی، او تیرباران شد. جستارهای وابسته اعتراضات ۲۰۱۹–۲۰۱۷ رومانی جمهوری سوسیالیستی رومانی پادشاهی رومانی شهرستان‌های رومانی فهرست شهرهای رومانی تیم ملی فوتبال رومانی مردم رومانی ایون ایلیسکو نیکلای چائوشسکو پانویس منابع https://en.wikipedia.org/wiki/Romania https://web.archive.org/web/20080514053047/http://www.iranculture.org/research/edupol/countries.php?c=romania ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۵۹ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۷۸ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۸۵۹ (میلادی) در اروپا پادشاهی‌های گذشته در اروپا جمهوری‌ها جنوب شرقی اروپا رومانی کشورها و سرزمین‌های رومانیایی‌زبان کشورها در اروپا کشورهای عضو اتحادیه اروپا کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو ناتو لیبرال دموکراسی
7186
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D9%88%DA%A9%D8%B2%D8%A7%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%B1%DA%AF
لوکزامبورگ
لوکزامبورگ یا لوکسِمبورگ با نام رسمی دوک‌نشین لوکزامبورگ کشور کوچکی در غرب اروپا است. پایتخت آن شهر لوکزامبورگ است. لوکزامبورگ با آلمان، فرانسه و بلژیک مرز مشترک دارد. این کشور با توجه به جمعیت ششصد هزار نفری‌اش از کشورهای ثروتمند اروپایی به حساب می‌آید. لوکزامبورگ همواره شرایط سیاسی و اقتصادی باثباتی داشته‌است. تاریخ به‌خاطر موقعیت لوکزامبورگ، این کشور باستانی قرن‌ها را در جنگ گذرانده‌است. خاندان سلطنتی لوکزامبورگ که در سال ۹۶۳ به‌وسیله زیگفری تأسیس شد، چهار امپراتور امپراتوری مقدس روم را شامل می‌شد. یکی از آنها، کارل چهارم بود که در ۱۳۵۴، لوکزامبورگ را به سطح دوک‌نشین ارتقا داد. این دوک‌نشین در نهایت در ۱۴۴۳ بخشی از ایالت بورگوندی و سپس یکی از هفده استان هلند هابسبورگ شد. در طول قرن‌ها، شهر و قلعه لوکزامبورگ - که به دلیل موقعیت آن بین پادشاهی فرانسه و قلمرو هابسبورگ از اهمیت استراتژیک زیادی برخوردار بود و در رقابت فرانسه و هابسبورگ نقش به سزایی داشت- به تدریج ساخته شد تا یکی از مشهورترین استحکامات در اروپا باشد. بعد از ۳۰۰ سال نبردهای خونین، بعد از تصرف توسط لوئی چهاردهم، دژ لوکزامبورگ بر اساس معاهده اوترخت در سال ۱۷۱۳ به امپراتوری مقدس روم بازگردانده و پس از آن بر اساس پیمان کامپو فورمیو (۱۷۹۷) بخشی از اولین جمهوری فرانسه و امپراتوری تحت رهبری ناپلئون شد. پس از شکست ناپلئون در سال ۱۸۱۵، دوک‌نشین لوکزامبورگ احیا شد. با این حال، از آنجایی که این قلمرو در گذشته بخشی از امپراتوری مقدس روم و همچنین هلند هابسبورگ بوده‌است، پادشاهی پروس و پادشاهی متحده هلند اکنون ادعای مالکیت این قلمرو را داشتند. در کنگره وین، قدرت‌های بزرگ تصمیم گرفتند که لوکزامبورگ به عضویت کنفدراسیون تازه تأسیس آلمان درآید، اما در همان زمان ویلم یکم، پادشاه هلند، در اتحاد شخصی، رئیس کشور هلند شد. در عین حال برای جلب رضایت پروس، تصمیم گرفته شد که نه تنها قلعه لوکزامبورگ توسط نیروهای پروس اداره شود، بلکه بخش‌های وسیعی از قلمرو لوکزامبورگ (عمدتاً مناطق اطراف بیتبورگ و سنت ویت) به متصرفات پروس تبدیل شود. این دومین بار بود که دوک‌نشین لوکزامبورگ از نظر وسعت کاهش یافت و به‌طور کلی به عنوان تقسیم دوم لوکزامبورگ شناخته می‌شود. برای جبران این ضرر، تصمیم گرفته شد که دوک‌نشین به دوک اعظم ارتقا یابد، بنابراین به پادشاهان هلندی عنوان اضافی دوک بزرگ لوکزامبورگ داده شد. بعد از کنگره وین (۱۸۱۵ میلادی)، لوکزامبورگ به‌عنوان ملک شخصی به ویلم یکم، پادشاه پادشاه هلند، واگذار شد. پس از اینکه بلژیک به دنبال انقلاب پیروزمندانه ۱۸۳۱–۱۸۳۰ به یک کشور مستقل تبدیل شد، ادعا کرد که کل دوک‌نشین بزرگ لوکزامبورگ بخشی از بلژیک است، اما پادشاه هلند که دوک بزرگ لوکزامبورگ بود و همچنین پروس، این ادعا را رد کردند. آنها نمی‌خواستند کنترل خود را بر قلعه قدرتمند لوکزامبورگ از دست بدهند و با ادعاهای بلژیک موافق نبودند. این اختلاف در معاهده ۱۸۳۹ لندن که در آن تصمیم تقسیم سوم لوکزامبورگ اتخاذ شد، حل خواهد شد. این بار قلمرو بیش از نصف کاهش یافت، زیرا بخش غربی کشور عمدتاً فرانسوی زبان (اما همچنین بخش آرلرلند که در آن زمان به لوگزامبورگ زبان بود) به کشور جدید بلژیک منتقل شد و با آن مرزهای امروزی به لوکزامبورگ داده شد. . معاهده ۱۸۳۹ همچنین استقلال کامل باقی مانده دوک اعظم لوکزامبورگ آلمانی زبان را ایجاد کرد. در سال ۱۸۴۲ لوکزامبورگ به اتحادیه گمرکی آلمان (Zolverein) پیوست. این منجر به باز شدن بازار آلمان، توسعه صنعت فولاد لوکزامبورگ و گسترش شبکه راه‌آهن لوکزامبورگ از ۱۸۵۵ تا ۱۸۷۵ شد. از سوی دیگر با نفوذ بر لوکزامبورگ و قلعه قدرتمند آن، استقلال و بی‌طرفی دوک اعظم با معاهده دوم لندن مجدداً تأیید شد و پروس در نهایت حاضر شد نیروهای خود را از قلعه لوکزامبورگ خارج کند به شرطی که استحکامات برچیده شود که در همان سال اتفاق افتاد. در زمان جنگ فرانسه و پروس در سال ۱۸۷۰، بی‌طرفی لوکزامبورگ مورد احترام کنفدراسیون آلمان شمالی قرار گرفت و نه فرانسه و نه آلمان به این کشور حمله نکردند. در نتیجه اختلافات مکرر بین قدرت‌های بزرگ اروپایی، مردم لوکزامبورگ به تدریج آگاهی استقلال یافتند و بیداری ملی در قرن نوزدهم رخ داد. مردم لوکزامبورگ به جای اینکه بخشی از یکی از کشورهای بزرگ اطراف باشند، شروع به معرفی خود به عنوان لوکزامبورگ کردند. این آگاهی Mir wëlle bleiwe wat mir sinn در سال ۱۸۹۰ به اوج خود رسید، زمانی که سرانجام آخرین گام به سوی استقلال کامل برداشته شد: به دلیل یک بحران جانشینی، سلطنت هلند از داشتن عنوان دوک بزرگ لوکزامبورگ دست کشید. با آغاز حکمرانی آدولف ناسائو-ویلبورگ، دوک اعظم سلطنت خود را داشت، بنابراین استقلال کامل خود را مجدداً تأیید کرد. لوکزامبورگ در ۱۸۳۹ استقلال یافت و بخش غربی و صرفاً فرانسوی‌زبان این کشور باستانی به بلژیک داده شد. عهدنامه لندن (۱۸۶۷) بی‌طرفی دائمی دوک‌نشین را اعلام کرد. ارتش آلمان نازی در ۱۹۱۴ و ۱۹۴۰، این بی‌طرفی را نقض کرد. بعد از جنگ جهانی دوم لوکزامبورگ نقش مهمی در تأسیس بنلوکس، ناتو و اتحادیه اروپا داشت. سیاست براساس قانون اساسی سال ۱۸۶۸، قدرت اجرایی در دست دوک اعظم و کابینه است. دوک اعظم می‌تواند قوه قانون‌گذاری را منحل کند که در آن صورت باید در طول سه ماه انتخابات برگزار شود. مجلس نمایندگان لوکزامبورگ از شصت نماینده تشکیل شده‌است که مستقیماً از طریق انتخابات برای یک دورهٔ پنج ساله انتخاب می‌شوند. لوکزامبورگ از اعضای مؤسس اتحادیه اقتصادی اروپا (اکنون اتحادیه اروپا) بود. این کشور همچنین در پیمان شنگن شرکت داشت که نام آن از روستای شنگن لوکزامبورگ گرفته شده‌است و هدف آن آزادسازی جابجایی شهروندان در کشورهای عضو است. در سال ۲۰۱۳ ژاویربتل از حزب دموکراتیک به عنوان نخست‌وزیر لوکزامبورگ انتخاب شد و به نخست‌وزیری ۱۸ سالهٔ ژان-کلود یونکر پایان داد. مجلس نمایندگان لوکزامبورگ در سال ۲۰۱۴ ازدواج همجنس‌گرایان را در این کشور قانونی کرد. یک لوکزامبورگی ایرانی‌تبار، بنام امیر وصالی، در سال ۲۰۱۶–۲۰۱۷ رئیس مجلس جوانان این کشور شد. جغرافیا مناطق پست این کشور در گوت‌لاند (Gutland) واقع است که دو سوم مساحت این کشور را در برمی‌گیرند و دارای جمعیت بیشتری هستند و مناطق مرتفع در یک سوم شمالی کشور که اوسلینگ (Osling) نام دارد و دارای جمعیت محدودی است. سردترین و مرتفع‌ترین شهر در لوکزامبورگ وایسوامپاخ است. تقسیمات کشوری لوکزامبورگ به سه بخش تقسیم می‌شود: دیکیرش (Diekirch) گرونماخر (Grevenmacher) لوکزامبورگ (Luxembourg) در ادامه این سه بخش به ۱۲ ناحیه (کانتون) تقسیم شده‌اند که شامل ۱۰۶ کمون می‌شوند. اقتصاد این کشور بیشترین درآمد سالانه بین کشورهای جهان را دارا می‌باشد. بخش صنعتی این کشور در حوزه‌هایی همچون فولاد، مواد شیمیایی و لاستیک فعال است. بخش زیادی از اقتصاد لوکزامبورگ به خدمات، به ویژه بانکداری و امور مالی متکی است. لوکزامبورگ مهم‌ترین مرکز بانکداری خصوصی در ناحیه یورو است. واحد پول واحد پول لوکزامبورگ از سال ۲۰۰۲ یورو است. پیش از سال ۲۰۰۲ و در تمام طول قرن بیستم واحد پول این کشور فرانک لوکزامبورگ بود. ترابری در سال ۲۰۲۰ میلادی لوکزامبورگ به عنوان اولین کشور در جهان برای مقابله با آلودگی هوا تمام حمل و نقل عمومی را رایگان اعلام کرد. مردم تعداد ساکنان این کشور طبق سرشماری سال ۲۰۰۴، ۶۰۲ هزار نفر بوده‌است. از این تعداد افراد ۴۰٪ غیر بومی بودند. زبان سه زبان رسمی این کشور آلمانی، فرانسوی و لوکزامبورگی هستند. دین غالب ساکنان این کشور کاتولیک هستند. در این میان مسیحیان پروتستان و لوتری در این کشور نیز وجود دارند. سطح فرهنگی بالای کشور باعث رشد لوکزامبورگ شده‌است. جستارهای وابسته فهرست شهرهای لوکزامبورگ پانویس منابع - Wikipedia contributors, "Luxembourg," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed February ۱۹، ۲۰۰۸). کتاب جغرافیا لوکزامبورگ ص ۱۳۵–۱۳۳ https://web.archive.org/web/20100208180826/http://www.success-and-culture.net/articles/percapitaincome.shtml اروپای غربی ایالات کنفدراسیون آلمان ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۱۵ (میلادی) بنلوکس پادشاهی مشروطه دوک‌نشین لوکزامبورگ دومین سطح کد جغرافیایی اتحادیه اروپا قلمروها و کشورهای ژرمنی‌زبان کشورها و سرزمین‌های آلمانی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در اروپا کشورهای عضو اتحادیه اروپا کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو ناتو کشورهای محصور در خشکی لوکزامبورگ لیبرال دموکراسی مناطق تقسیم‌شده
7187
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D9%87%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
لهستان
لِهِستان یا لَهِستان با نام رسمی جمهوری لهستان کشوری است در مرکز اروپا، از غرب با آلمان، از جنوب غربی با جمهوری چک، از جنوب با اسلوواکی، از جنوب شرقی با اوکراین، از شرق با بلاروس، از شمال شرقی با لیتوانی و روسیه (منطقه برون‌بومی کالینینگراد) و از شمال با دریای بالتیک همسایه است. مساحت این کشور عددی بالغ بر ۳۱۲٬۶ هزار کیلومتر مربع است که آن را ۶۹مین کشور پهناور جهان و نهمین کشور پهناور اروپا کرده‌است. همچنین با جمعیت ۳۷٫۸ میلیون نفریاین کشور سی و چهارمین کشور پرجمعیت جهان، هشتمین در قاره اروپا و ششمین در اتحادیه اروپایی می‌باشد. لهستان با حاکمیتی متمرکز دارای ۱۶ استان است و پایتخت آن ورشو نام دارد. این کشور با ۶ کشور جهان (روسیه، اوکراین، آلمان، جمهوری چک، اسلواکی و بلاروس) هم‌مرز است. قوه مجریه این کشور به ترتیب رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و هیئت وزیران است. رئیس‌جمهور برای مدت ۵ سال انتخاب می‌گردد که حداکثر یک رئیس‌جمهور می‌تواند دو دوره در این پست خدمت کند. نام نام این کشور در بیشتر زبان‌های اروپایی صورتی از پُل است. در برخی زبان‌های اروپای شرقی به آن صورتی از «لِخ» یا «لِه» می‌گویند. لِخ یا لِه از نام قوم له می‌آید که حدود بیش از یک هزار سال پیش در سرزمین کنونی لهستان زندگی می‌کرده‌اند و به لخ (lęch) معروف بودند. نام این کشور در زبان فارسی لَهستان یا لِهستان تلفظ می‌شود و در زبان‌های لیتوانیایی، مجاری و ارمنی هم تقریبی به همین شکل هست. تاریخ لِهِستان بزرگ در سال ۹۶۶ میلادی توسط میزکوی اول بنا نهاده شد که متعلق به خاندان پیاسْت بود. قبایل جنوبی لهستان، لهستان کوچک را تشکیل دادند. دو لِهِستان در سال ۱۰۴۷ میلادی توسط کازیمیر اول با یکدیگر متحد شدند، لهستان با یک ازدواج سلطنتی در سال ۱۳۸۶ میلادی بین دختر پادشاه لهستان و پسر پادشاه لیتوانی با این کشور ادغام شد. این دولت لِهِستانی - لیتوانیایی بین قرون ۱۴ تا ۱۶ میلادی به اوج اقتدار خود رسید. این دولت توانست در مقابل قدرت‌های برتر آن زمان مانند دولت شوالیه‌های تتونیک، روسیه تزاری و عثمانی، موفقیت‌هایی حاصل کند. فقدان یک پادشاهی نیرومند در سده ۱۸ میلادی باعث شد که ابرقدرت‌های آن زمان مثل، روسیه، پروس و اتریش بتوانند، لهستان را سه بار در سال‌های ۱۷۷۲، ۱۷۹۲ و ۱۷۹۵ میلادی تجزیه و تقسیم کنند، از آن پس دوران زوال لِهستان آغاز شد. در سال ۱۹۱۸ و با به حکومت رسیدن مارشال یوزف پیلسودسکی لهستان بار دیگر در اروپا عرض اندام کرد، در ۱۱ نوامبر ۱۹۱۸ در لهستان یک نظام جمهوری برقرار گردید. در سال ۱۹۱۹، پیانیست و میهن‌پرست مشهور، ایگناتسی یان پادرفسکی نخست‌وزیر لِهستان شد. در سال ۱۹۲۶ پیلسودسکی در یک کودتا قدرت کامل را از آن خود کرد و تا زمان مرگش در ۱۲ می ۱۹۳۵ در لهستان یک حکومت دیکتاتوری برقرار نمود. در سال ۱۹۳۹ و پس از جنگ جهانی اول پیمان محرمانهٔ عدم تجاوز بین هیتلر (آلمان) و استالین (شوروی)، موسوم به پیمان مولوتوف - روبین تروپ امضا شد و این دو کشور لهستان را به‌طور مخفیانه بین خود تقسیم نمودند و با هم قرار گذاشتند که شوروی از شرق و آلمان از غرب لهستان را اشغال کنند. در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ همین اتفاق هم افتاد و شوروی و آلمان از شرق و غرب لهستان را اشغال کردند، و معاهدهٔ تقسیم لهستان در ۲۸ سپتامبر ۱۹۳۹ به امضای دو طرف رسید. ولادیسلاو راچیکیویتس رهبر تبعیدی لهستان که به فرانسه تبعید شده بود در تبعید یک حکومت تشکیل داد، پس از شکست و اشغال فرانسه در سال ۱۹۴۰، رازکیویس به لندن نقل مکان کرد. در ژوئن ۱۹۴۱، ارتش هیلتر با نادیده گرفتن پیمان خود با شوروی به این کشور حمله برد، در جریان این حمله کلیهٔ خاک لهستان به اشغال نازی‌ها درآمد. در دوران اشغال لهستان، نازی‌ها تلاش داشتند با ریشه‌کنی فرهنگ لهستانی، فرهنگ نازیسمی را جایگزین آن کنند. با پیشروی ارتش شوروی به سمت ورشو، لهستانی‌های این شهر علیه اشغالگران نازی شورش کردند که به قیام ورشو مشهور هست. هدف این شورش این بود که اداره ورشو و لهستان پس از خروج آلمانی‌ها در دست لهستانی‌ها بماند. ارتش شوروی که از این شورش مطلع شده بود، از پیش روی به سوی ورشو بازایستاد و ارتش آلمان توانست این قیام را سرکوب کند. تنها کمکی که به شورشیان شد، به صورت مرسوله‌های هوایی بریتانیایی بود. ارتش آمریکا از ارسال محموله کمک‌رسانی به لهستانی‌ها خودداری کرد و شوروی نیز اجازه نداد که بریتانیایی‌ها از فرودگاه‌های تحت کنترل شوروی در عملیات کمک‌رسانی استفاده بکنند. دولت در تبعید لهستان در سال ۱۹۴۴ با حکومت کمونیستی که توسط شوروی در لهستان روی کار آمده بود جایگزین شد، آن‌ها پس از آزادسازی شهر لوبلین واقع در شرق لهستان از دست کمونیست‌های وابسته به شوروی به این شهر رفته و در آنجا «دولت موقت لهستان» را تشکیل دادند. تعدادی از اعضای سابق دولت لهستان در تبعید (لندن) نیز به دولت لوبلین پیوسته و دولت وحدت ملی لهستان را پایه‌گذاری کردند. بلافاصله بریتانیا و آمریکا این دولت را به رسمیت شناختند، در ۲ اوت ۱۹۴۵ در برلین، هری ترومن رئیس‌جمهور آمریکا، جوزف استالین رهبر شوروی کمونیست و کلمنت اتلی نخست‌وزیر بریتانیا برای تعیین مرزهای غربی لهستان وارد عمل شدند. آن‌ها امتداد رودهای اودر و نیسه را مرز بین لهستان و غرب تعیین کردند (این مرز سرانجام به وسیلهٔ آلمان غربی در امضای پیمان عدم تجاوز در ۷ دسامبر ۱۹۷۰ پذیرفته شد). همچنین در ۱۶ اگوست ۱۹۴۵ لهستان مرزهای خود را با شوروی تعیین کرد. قانون اساسی جدید در سال ۱۹۵۲ از لهستان یک نظام دموکراتیک خلق که به نوعی تأثیرپذیری از شوروی بود، ساخت. در سال ۱۹۵۵ لهستان به عضویت پیمان ورشو درآمد و همچنین سیاست خارجی لهستان کاملاً مطابق و الگو برداری شده از شوروی بود. سیاست والدیسلاو گومولکا در سال ۱۹۵۶ به عنوان رهبر حزب کارگران متحد (کمونیست) لهستان انتخاب شد، او خط فکری استالینیسم را تقبیح نموده و بسیاری از استالینیست‌ها را از کشور اخراج کرد، گومولکا تلاش کرد روابط خود را با کلیسا بهبود بخشد، او همچنین بسیاری از مزارع اشتراکی را منحل کرد و مالکیت خصوصی را ترویج نمود. اما در سال ۱۹۷۰ ادوارد گیئرک جایگزین او شد و آزادی‌های سیاسی بیشتری به لهستان داد. اما در سال ۱۹۸۰ با ظهور اتحادیهٔ همبستگی به رهبری لخ والسا برقکار سابق کارگاه کشتی‌سازی لنین، او به دستور شوروی برکنار شد و استانیسلاو کانیا جایگزین او شد. اما یک سال بعد به دلیل عدم کفایت در برخورد با مخلفان برکنار شد و وویچیخ یاروزلسکی ژنرال ارتش لهستان رهبر حزب و کشور شد. او حکومت نظامی را برقرار ساخت و اتحادیهٔ همبستگی را نابود کرد. در نهایت او در سال ۱۹۸۹ با ظهور مجدد لخ والسا و اتحادیهٔ همبستگی، مذاکرات را با مخالفان شروع کرد و در سال ۱۹۹۰ از مقام خود به‌عنوان رئیس‌جمهور لهستان استعفا داد و جمهوری خلق لهستان جای خود را به جمهوری لهستان فعلی داد. پس از از هم پاشیدن شوروی سوسیالیست دوران حکومت کمونیست‌ها بر لهستان نیز به پایان رسید. لهستان به همراه چک و مجارستان در سال ۱۹۹۹ به عضویت ناتو درآمد. در آغاز جنگ آمریکا با عراق لهستان همواره یار وفادار آمریکا بود، لهستان در قالب نیروهای چندملیتی در عراق، ۲۰۰ سرباز به این کشور گسیل داشت. در آوریل ۲۰۰۵ لهستان اعلام نمود تا پایان این سال کلیهٔ نظامیان خود مستقر در عراق را از این کشور خارج می‌کند. در ۱ مارس ۲۰۰۴ میلادی لهستان به اتحادیهٔ اروپا پیوست، در ۲ مه همین سال لسزاک میلر از سمت خود استعفا داد، زیرا محبوبیت او به علت فساد گسترده و افسار گسیخته و همچنین ادامهٔ آشفتگی اقتصادی این کشور به کمتر از ۱۰ ٪ رسیده بود، مارک بلکا وزیر پیشین دارایی لهستان جایگزین او شد. در ۲۳ دسامبر ۲۰۰۵ لخ کاچینسکی از حزب محافظه کار رئیس‌جمهور جدید لهستان معرفی و جایگزین الکساندر کواشنیوسکی از حزب کمونیست شد، کازیمیرز مارسینکیویسز نیز به سمت نخست‌وزیر منصوب شد. در ژوئیه ۲۰۰۶ رئیس‌جمهور لهستان، نخست‌وزیر مارسینکیویسز را برکنار و برادر دوقلوی خود، یاروسواف کاچینسکی که رهبر حزب قانون و عدالت بود را به عنوان نخست‌وزیر جدید لهستان منصوب کرد. یاروسلاو، نخست‌وزیر به علت داشتن حمایت برادرش که رئیس‌جمهور بود از هیچ اعمال خلافی فروگذار نکرد و این امر دست او را برای اختلاس‌های کلان اقتصادی باز گذاشت، رسوایی‌های اقتصادی بی‌شماری که یاروسلاو در طی دوران نخست‌وزیری اش مرتکب شد، پارلمان لهستان را وادار کرد که دیگر سکوت نکند، همچنین او نام حزبش «قانون و عدالت» را نیز با اعمال خلاف قانونش زیر سؤال برده بود. پارلمان سرانجام در آوریل ۲۰۰۷ رای به عدم صلاحیت یاروسلاو کاسزینسکی داد، این بار برادرش نیز نتوانست کاری برایش انجام دهد، رئیس‌جمهور لخ کاسزینسکی در سپتامبر ۲۰۰۷ حکم عزل همزادش را صادر نمود، و در نوامبر ۲۰۰۷ دونالد توسک را به عنوان نخست‌وزیر جدید لهستان انتخاب کرد، امروزه مهم‌ترین دغدغهٔ سیاست خارجی لهستان برپایی سامانهٔ دفاع ضد موشکی آمریکا در خاک این کشور است که با مخالفت شدید روسیه همراه شده‌است. نوع حکومت لهستان، جمهوری چندحزبی است که دارای دو مجلس قانون‌گذاری است. از اوت ۲۰۱۰، رئیس‌جمهور این کشور، برونیسلاو کوموروفسکی، و نخست‌وزیر وی، اوا کوپاچ است. قانون قانون اساسی لهستان قانون عالی در لهستان است و نظام حقوقی لهستان بر اساس اصل حقوق مدنی و آزادی افراد در برابر دولت و حکومت کشور است. نیروی نظامی نیروهای مسلح لهستانی از چهار شاخه تشکیل شده‌اند: نیروهای زمینی، نیروی دریایی، نیروی هوایی (Siły Powietrzne)، نیروهای ویژه و نیروی دفاع منطقه‌ای - یک بخش نظامی از نیروهای لهستانی لهستان از سال ۲۰۱۶ برنامه‌ریزی شده‌است. نیروهای نظامی، هنگامی که به‌طور کامل فعال هستند، شامل ۵۳۰۰۰ نفر می‌شود که برای مقابله با تهدیدات بالقوه جنگ‌های ترکیبی آموزش دیده و مجهز خواهند بود. ارتش متعلق به وزیر دفاع کشور است؛ با این حال، فرمانده ارشد رئیس‌جمهوری است. مهم‌ترین مأموریت نیروهای مسلح، دفاع از تمامیت ارضی لهستان و منافع ملی لهستان است. یکی از هدف‌های امنیت ملی لهستان این است که با نوسازی و سازماندهی مجدد ارتش خود، با نهادهای دفاع، اقتصادی و سیاسی ناتو و اروپا هماهنگ شود. نیروهای مسلح بر اساس استانداردهای ناتو سازماندهی شده‌اند. خدمت نظامی اجباری (سربازی) برای مردان در سال ۲۰۰۸ متوقف شد. از سال ۲۰۰۷ تا سال ۲۰۰۸، خدمات اجباری ۹ ماه بود. تقسیمات کشوری لهستان شامل ۱۶ استان می‌باشد: جغرافیا پایتخت لهستان شهر ورشو (Warsaw)، با جمعیت بالغ بر ۱٬۷۱۶٬۰۰۰ نفری (طبق سرشماری سال ۲۰۱۰) بزرگ‌ترین و پرجمعیت‌ترین شهر این کشور محسوب می‌شود. این کشور دارای قدمت تاریخی است. مساحت آن ۳۱۲۶۸۵ کیلومتر مربع است که در رده شصت و هشتم کشورهای جهان قرار می‌گیرد. از مهم‌ترین شهرهای لهستان می‌توان به کراکوف ۷۵۶ هزار نفر، ووچ ۷۴۲ هزار نفر، وروتسلاو ۶۳۲ هزار نفر، پوزنان ۵۷۰ هزار نفر، گدانسک ۴۶۱ هزار نفر، اشچچین و کاتوویتس اشاره کرد. جنوب لهستان را کوه‌های کارپات دربر گرفته‌اند، رودهای اودر و نیسه هم نیز در غرب لهستان جریان دارند، از جمله رودهای مهم لهستان می‌توان به، ویستولا (Vistula)، وارتا و باگ اشاره کرد که نقش مهمی در تجارت لهستان ایفا می‌کنند. بلندترین نقطهٔ لهستان، کوه ریسی (Rysy) با ارتفاع ۲۴۹۹ متر می‌باشد که در جنوب لهستان و هم‌مرز با اسلوواکی در میان کوهستان کارپات قرار دارد. اقتصاد اقتصاد لِهِستان در اروپا از جایگاه هشتم برخوردار است و بزرگ‌ترین در میان کشورهای اروپایی تازه استقلال‌یافته از شوروی سابق است. دارای تولید ناخالص داخلی (GDP) به ارزش ۵۲۴٬۵ میلیارد دلار آمریکا است (۲۰۱۷). لهستان به عنوان اقتصاد با درآمد بالا توسط بانک جهانی طبقه‌بندی شده‌است. لهستان در سال ۲۰۱۷ جایگاه بیست و سوم جهان از نظر تولید ناخالص داخلی (GDP) و همچنین بیست و چهارم در شاخص تجارت آسان را داشته‌است. این کشور دارای اقتصاد متنوعی است که در شاخص پیچیدگی اقتصادی در سال ۲۰۱۶ جایگاه بیست و یکم را دارا بود. بزرگ‌ترین جزء اقتصاد آن بخش خدمات (۶۲٬۳ درصد)، پس از آن صنعت (۳۴٬۲ درصد) و کشاورزی (۳٬۵ درصد) است. واحد پول لهستان زلوتی جدید است که از اوایل ژانویه ۱۹۹۵ در این کشور رایج گردیده و هر زلوتی جدید شامل ۱۰۰ گروش است. اسکناس‌های رایج ۱۰، ۲۰، ۵۰، ۱۰۰، و ۲۰۰ زلوتی است؛ و سکه‌های در گردش ۱، ۲، ۵، ۱۰، ۲۰ و ۵۰ گروش، همچنین ۱، ۲ و ۵ زلوتی هستند. نرخ زلوتی در ژانویه ۲۰۱۹ نسبت به دلار آمریکا برابر با ۳٬۷۵ واحد بود. مهم‌ترین صادرات لهستان را، ماشین‌آلات و تجهیزات حمل و نقل، خواربار و حیوانات زنده و فراورده‌های کشاورزی تشکیل می‌دهند. لهستان تولیدکنندهٔ سیب‌زمینی و چاودار و نیز یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان چغندر قند در اتحادیه اروپا است. مردم ۹۶ ٪ نژاد مردم لهستان را، لهستانی‌ها، ۱ ٪ را آلمانی، ۱ ٪ را بلاروس‌ها و ۱ ٪ را نیز اوکراینی‌ها تشکیل می‌دهند، همچنین مذهب ۹۰ ٪ لهستانی‌ها، کاتولیک، ۱ ٪ ارتدکس و ۱ ٪ نیز پروتستان می‌باشد. زبان لهستانی، زبان رسمی کشور لهستان است. نژادهای زیر در لهستان به چشم می‌خورد: لهستانی ۹۸٬۷ درصد اوکراینی ۰٬۶ درصد آلمانی ۰٬۴ درصد بلاروسی ۰٬۱ درصد در مورد مذاهب موجود در این کشور می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: کاتولیک ۹۵ درصد ارتودوکس ۲٬۳ درصد پروتستان ۰٬۴ درصد نیکولو ماکیاولی در مورد لهستانیان و مجارها می‌گوید: گردشگری تعداد گردشگران لهستان پس از پیوستنش به اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۴، به‌شدت افزایش یافت. گردشگری به‌طور کلی به اقتصاد این کشور کمک می‌کند و بخش نسبتاً زیادی از بازار اقتصادی خدماتی کشور را تشکیل می‌دهد. لهستان ششمین کشور پر بازدید جهان توسط گردشگران خارجی است که توسط سازمان جهانی گردشگری (UNWTO) رتبه‌بندی شده‌است. جاذبه‌های گردشگری در لهستان بسیار گوناگون هستند و از کوه‌های جنوبی تا سواحل شنی در شمال، با دنباله‌ای از تقریباً هر سبک معماری، مقصد جذابی برای گردشگران است. پرطرفدارترین شهر کراکوف است که سابقه پایتخت لهستان بودن را داشته و به‌عنوان عتیقه عصر طلایی رنسانس لهستان عمل می‌کند.ارائه خدمات توریستی مهم لهستان شامل فعالیت‌های در فضای بازمانند اسکی، قایقرانی، پیاده‌روی کوهستانی و صعود به قله و همچنین آژانس گردشگری، یا بازدید از آثار تاریخی است. مقصدهای گردشگری شامل ساحل دریای بالتیک در شمال است؛ منطقه دریاچه ماسوره و جنگل Białowieża در شرق؛ در جنوب Karkonosze و کوه‌های تاترا است؛ در این کشور بیش از صد قلعه نیز وجود دارد که بسیاری در ویلوسی سلیس پایین و در امتداد تپه‌های محبوب «غارهای عقاب» قرار دارند. ورزش ورزش در لهستان شامل تقریباً تمام رشته‌های ورزشی است، به ویژه: رالی، جاده سریع‌السیر، بسکتبال، بوکس، شمشیربازی، فوتبال، فوتبال آمریکایی، هندبال، هاکی روی یخ، شنا، سوارکاری، والیبال، وزنه‌برداری، اسکی، دوچرخه‌سواری، دو و میدانی و فرمول یک. والیبال ورزش اول لهستان و فوتبال و والیبال محبوب‌ترین ورزش‌های کشور لهستان محسوب می‌شوند. روبرت لواندوفسکی فوتبالیست سرشناس این کشور می‌باشد. مهاجرت لهستانی‌ها به ایران مهاجرت لهستانی‌ها به ایران در میانه جنگ دوم جهانی روی داد. در طی سال‌های ۱۳۲۰ الی ۱۳۲۳ خورشیدی بیش از ۱۵۰ هزار نفر از لهستانی‌ها برای مهاجرت به فلسطین و آفریقا، از کشور اتحاد جماهیر شوروی وارد خاک ایران شدند. پس از دو سال و با آغاز حمله آلمان به شوروی، استالین مجبور شد با دولت در تبعید لهستان از در دوستی درآمده و فرماندهی واحدی در مقابل آلمان در جبهه لهستان ایجاد کند. طبق این توافق قرار بر این شد که علاوه بر عبور افراد نظامی تجهیز شده لهستانی از خاک ایران، زندانیان و افراد داخل اردوگاه‌ها نیز از طریق ایران به فلسطین و آفریقا مهاجرت کنند. این عمل با نقض بی‌طرفی ایران و اشغال ایران توسط قوای انگلیسی و سپس روسیه در تاریخ سوم شهریور ۱۳۲۰، امکان‌پذیر گشت. نخستین گروه در اوایل فروردین ۱۳۲۱ با چهار کشتی روسی که حامل ۲۹۰۰ نفر سرباز و مهاجر بود، وارد بندر انزلی (پهلوی سابق) شدند. این نیروی نظامی قرار بود از طریق همدان و کرمانشاه به عراق بروند. تعداد مهاجرین در اردیبهشت ۱۳۲۱ خورشیدی به حدود ۱۳۰۰۰ نفر رسید. یادداشت جستارهای وابسته جغرافیای اروپا فهرست شهرهای لهستان جغرافیای لهستان مردم لهستان کشتار کاتین جنگ جهانی دوم اشغال ایران در جنگ جهانی دوم مهاجرت لهستانی‌ها به ایران گورستان کاتولیک لهستانی‌های تهران گورستان لهستانی بندر انزلی کنیسه دانیال منابع ویکی‌پدیای لهستانی اروپای شرقی اروپای مرکزی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۱۸ (میلادی) جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های اسلاوی‌زبان کشورها در اروپا کشورهای عضو اتحادیه اروپا کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو ناتو لیبرال دموکراسی
7188
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%A8%D8%A7
کوبا
کوبا با نام رسمی جمهوری کوبا کشوری است تشکیل شده از مجمع الجزایری در دریای کارائیب و پایتخت آن هاوانا است. جمعیت این کشور ۱۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر و زبان رسمی آن زبان اسپانیایی است. ۶۵ درصد مردم این کشور مسیحی، ۲۵ درصد بی‌دین و ۱۷ درصد پیرو باورهای بومی (مانند سانتریا) هستند. واحد پول این کشور پزوی کوبا است. از نظر فرهنگی، کوبا بخشی از آمریکای لاتین به‌شمار می‌آید. این کشور چندنژادی است که مردم، فرهنگ و آداب و رسوم آن از ریشه‌های گوناگونی از جمله سرخ‌پوستان بومی تائینو و سیبونی، دوره طولانی استعمار اسپانیا، آوردن بردگان آفریقایی و رابطه نزدیک با اتحاد جماهیر شوروی در جنگ سرد سرچشمه می‌گیرد. این کشور در طول جنگ سرد میان اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده از مناطق پرجنجال بود و بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ حتی جهان را تا آستانه وقوع جنگ هسته‌ای برد. کوبا یکی از اندک کشورهای سوسیالیست و مارکسیستی-لنینیستی موجود است و نقش کلیدی حزب کمونیست در قانون اساسی نهادینه شده‌است. ناظران مستقل دولت کوبا را به نقض حقوق بشر از جمله حبس خودسرانه کوتاه‌مدت متهم کرده‌اند. تاریخ در ۱۴۹۲ کریستف کلمب جزیره‌ای را کشف کرد که هم‌اکنون کوبا نام دارد. در آن زمان این جزیره به امپراتوری اسپانیا تعلق گرفت. در ۱۵۱۱ اولین اقامتگاه‌های اسپانیایی‌ها در کوبا تأسیس شد. اسپانیا حدود ۱۰۰ هزار نفر از مردم بومی را به بردگی گرفت، آن‌ها را مسیحی کرد و به جستجوی طلا واداشت. با این وجود پس از گذشت یک قرن عملاً این افراد بومی از بین رفتند. از جمله دلایل این اتفاق، شیوع بیماری عفونی اوراسیایی بود که به دلیل عدم مقاومت بومی گسترش یافت البته قتل‌عام بومیان توسط استعمارگران اسپانیائی مهم‌ترین عامل مرگ بومیان بوده‌است. کوبا به مدت ۴۰۰ سال تحت استعمار اسپانیا قرار داشت (۱۵۱۱–۱۸۹۸). در این مدت اقتصادش بر پایه کشاورزی، معدن و صادرات شکر، قهوه و تنباکو به اروپا و بعدها آمریکای شمالی بود. این کارها در ابتدا توسط برده‌های آفریقایی که به کوبا آورده شده بودند انجام می‌شد. جمعیت کوبا در ۱۸۱۷ عبارت بود از ۶۳۰٬۰۰۰ نفر که ۲۹۱٬۰۰۰ نفر از آن‌ها سفیدپوست، ۱۱۵٬۰۰۰ نفر سیاه‌پوست غیربرده و ۲۲۴٬۰۰۰ نفر سیاه‌پوست برده بودند. جنگ ۱۸۹۵ در ۱۸۹۲ یک مخالف تبعید شده به نام خوزه مارتی، حزب انقلابی کوبا را در نیویورک پایه‌ریزی کرد. هدف این حزب استقلال کوبا از اسپانیا بود. در ۱۸۹۵، خوزه مارتی برای پیوستن به تلاش‌های ماکسیمو گومز به مونته کریستی و سانتو دومینگو رفت. مارتی دیدگاه‌های سیاسی خود را در بیانیهٔ مونته کریستی به تحریر درآورد. جنگ علیه نیروهای نظامی اسپانیا در ۲۴ فوریه ۱۸۹۵ در کوبا آغاز شد. اما مارتی تا آوریل ۱۸۹۵ نتوانست خود را به کوبا برساند. مارتی در دوس ریوس در ۱۹ می ۱۸۹۵ کشته شد. مرگ مارتی، او را به قهرمان ملی کوبا بدل کرد. حدود ۲۰۰ هزار اسپانیایی کوبا را به توپ بستند. فرماندهٔ نظامی کوبا، مردم را به کمپ‌ها فرستاد. ادعا شده‌است که بین ۲۰۰٬۰۰۰ تا ۴۰۰٬۰۰۰ شهروند کوبایی بر اثر گرسنگی یا بیماری در این کمپ‌ها جان باختند. استقلال از اسپانیا کوبا تا پایان جنگ اسپانیا-آمریکا در ۱۸۹۸ همچنان مستعمره اسپانیا باقی‌ماند. پس از جنگ آمریکا-اسپانیا، این دو کشور معاهده‌ای به نام معاهدهٔ پاریس را در ۱۸۹۸ امضا کردند که طی آن اسپانیا کشورهای پورتوریکو، فیلیپین و گوام را به ازای جمعاً ۲۰ میلیون دلار به آمریکا واگذار کرد. در یک پیمان مشابه، اسپانیا متعهد شد که از پادشاهی بر کوبا چشم پوشی کند. تئودور روزولت که در جنگ آمریکا-اسپانیا شرکت کرده بود و تا اندازه‌ای نیز به جنبش‌های استقلال خواهانه روی خوش نشان می‌دهد، در ۱۹۰۱ پس از ویلیام مک‌کینلی به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا انتخاب شد و معاهده را واگذار کرد. به این شکل کوبا در ۱۹۰۲ به صورت رسمی از آمریکا مستقل شد و نام جمهوری کوبا به خود گرفت. تحت شرایط جدید کوبا، آمریکا حق مداخله در امور داخلی کوبا و همچنین روابط اقتصادی و سیاسی اش با دیگر کشورها را برای خود محفوظ نگه داشت. بین ۱۹۵۳ و ۱۹۵۹ انقلاب کوبا اتفاق افتاد که منجر به براندازی دیکتاتوری فولخنثیو باتیستا ثالدیوار و روی کار آمدن دولت جدید به رهبری فیدل کاسترو گردید. در سال ۱۹۵۲ استقلال خود را از اسپانیا اعلام کرد. تظاهرات گسترده مردم کوبا در ژوئیه ۲۰۲۱ در ۱۰ ژوئیه ۲۰۲۱، جمعیت گسترده‌ای از مردم کوبا، در اعتراض به کمبود مواد غذایی، قطعی و نبود آب و برق و مشکلات اقتصادی به خیابان‌ها آمدند. این تظاهرات از لحاظ گستردگی از زمان فروپاشی شوروی سابق که از حامیان دولت کمونیستی کوبا بوده تاکنون بی‌سابقه بوده‌است. رویدادهای اخیر طبق سرشماری سال ۲۰۰۲، حدود ۱٫۲ میلیون از افراد کوبایی‌تبار (حدود ۱۰ درصد جمعیت کنونی کوبا) در آمریکا اقامت دارند. بسیاری از این کوباییان برای رفتن به آمریکا راه دریا را پیش گرفتند و با استفاده از قایق‌های کوچک و زورق‌های کوچک مسیر بین این دو کشور را طی کردند. در ۶ آوریل ۱۹۸۰، حدود ۱۰ هزار کوبایی به سفارت پرو در هاوانا رفته و درخواست پناهندگی سیاسی کردند. طی چند روز بعد، دولت کوبا برای کوبایی‌هایی که از سفارت پرو درخواست پناهندگی کرده بودند مجوز مهاجرت صادر کرد. در ۱۶ آوریل، ۵۰۰ کوبایی سفارت پرو را به قصد کاستاریکا ترک کردند. در ۲۱ آوریل، بسیاری از این افراد شروع به سفر به میامی از طریق قایق‌های شخصی کردند که آمریکا از ورود آن‌ها جلوگیری کرد. اما مهاجرت‌ها ادامه یافت چرا که کاسترو اعلام کرد که هر کسی که تمایل به ترک کشور دارد آزاد است این کار را از طریق منطقهٔ پورت ماریل انجام دهد. بیش از ۱۲۵٬۰۰۰ کوبایی پیش از پایان این جریان در ۱۵ ژوئن، کوبا را به مقصد آمریکا ترک کردند. فروپاشی شوروی که در کوبا به عنوان دورهٔ ویژه شناخته می‌شود، فرصت بسیار خوبی فراهم آورد تا قوانین وضع شده توسط کاسترو به‌طور جدی آزمایش خود را پس بدهند. در این دوران کوبا دچار کمبود مواد غذایی شد. با این وجود دولت کوبا، کمک‌های غذایی، دارویی و مالی آمریکا را تا سال ۱۹۹۳ نپذیرفت. در ۵ اوت ۱۹۹۴، دولت، گروهی معترض را که در یک اعتراض ناگهانی در هاوانا تجمع کرده بودند متفرق کرد. در سال‌های اخیر کوبا به یک منبع جدید حمایت‌کننده به نام جمهوری خلق چین دست یافته‌است و همچنین اتحادهای جدیدی را با هوگو چاوز، رئیس‌جمهور سابق ونزوئلا و همین‌طور اوو مورالس، رئیس‌جمهور بولیوی که هر دو از صادرکننده‌های نفت و گاز هستند ایجاد کرده‌است. در سال ۲۰۰۳، دولت شمار زیادی از فعالان مدنی را دستگیر و بازداشت کرد. این دوره به بهار سیاه معروف است. در ۳۱ ژوئیه ۲۰۰۶، فیدل کاسترو وظایف اصلی‌اش را به برادرش، اولین نخست‌وزیر کوبا یعنی رائول کاسترو واگذار کرد. دلیل این واگذاری عمل جراحی فیدل کاسترو بود. در ۲۴ فوریه ۲۰۰۸ رائول کاسترو به عنوان رئیس‌جمهور جدید کوبا انتخاب شد. او در سخنرانی ابتدایی خود، قول داد که برخی محدودیت‌هایی اعمال شده بر زندگی کوبایی‌ها را از میان بردارد. در مارس ۲۰۰۹، رائول کاسترو برخی از مقامات دوران کاسترو را از میان برداشت. در ۱۴ اوت ۲۰۱۵، با سفر جان کری، وزیر امور خارجهٔ ایالات متحد، به هاوانا، در مراسمی رسمی و در حضور مقام‌های عالی‌رتبهٔ آمریکا و کوبا، پس از بیش از ۵۴ سال قطع روابط دیپلماتیک این دو کشور، سفارت آمریکا در کوبا بازگشایی شد. در مارس ۲۰۱۶، باراک اوباما اولین رئیس‌جمهور آمریکا بود که پس از گذشت ۸۸ سال ازین کشور دیدار می‌کرد. در ۱۸ آوریل ۲۰۱۸، میگل دایاز-کانل تنها نامزد ریاست جمهوری بود و به عنوان رئیس‌جمهور کوبا انتخاب و جانشین رائول کاسترو شد و یک روز بعد در ۱۹ آوریل به‌طور رسمی نوزدهمین رئیس‌جمهور کوبا شد. در ژوئیه ۲۰۲۱، مردم کوبا به دلیل کمبود غذا و قطعی و نبود آب و برق و به‌طور کلی وضعیت نا به سامان زندگی تظاهرات گسترده‌ای را شکل دادند که از بعد از فروپاشی شوروی تا به اکنون در این کشور سابقه نداشته‌است. جغرافیا کوبا جزیره‌ای است که در میان دریای کارائیب و اقیانوس اطلس شمالی قرار گرفته‌است و دارای مساحتی برابر ۱۱۰٬۸۶۱ کیلومتر مربع می‌باشد. مرز زمینی آن تنها با پایگاه دریایی ایالات متحده‌است که خلیج گوانتانامو نام دارد. اقلیم کوبا معتدل و بادهای بسامان در این کشور در جریانند. موقعیت جغرافیایی آن ۰۰ ۸۰ غربی و ۳۰ ۲۱ شمالی است. بناهای تاریخی موزه انقلاب کوبا تاریخچه:در سال ۱۹۰۹ میلادی، ژنرال فرمانده اوبرت (Governor General Aubert) تصمیم گرفت که مکانی بسازد تا دولت استانی در آن جای بگیرد؛ او می‌خواست که موقعیت این ساختمان جایی باشد که دیوارهای قدیمی شهر قرار داشته‌است. طراحی این بنا توسط معماران رودولفو ماروری کوبایی (Rodolfo Marurí) و پائول بلائو بلژیکی (Paul Belau) انجام شد و ساخت آن توسط شرکت قراردادی ژنرال امضا شد که بیش از ۱٫۵ میلیون پزو کوبا هزینه داشت. زمانی که سال ۱۹۱۷ رو به اتمام بود، بانو ماریانا سوا تحت تأثیر شکوه و جایگاه فوق‌العاده این ساختمان قرار گرفت و زیبایی آن را بسیار تحسین کرد. رئیس‌جمهور ماریو گارسیا منوکال، همسر این خانم از طریق کارهای قانونی، این ساختمان را که هنوز در دست ساخت بود از دولت استانی گرفت و در سال ۱۹۱۸ به کاخ ریاست جمهوری تبدیل کرد. در ژانویه ۱۹۲۰ تکمیل ساختمان به پایان رسید و این ساختمان به‌طور رسمی افتتاح شد. این ساختمان، بخش مهمی از تاریخ بعد از انقلاب کوباست که بعد از پیروزی انقلاب از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۵، جایگاه دولن و شورای وزیران و در ۱۹۶۵ کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست کوبا در کاخ ریاست جمهوری در اینجا تشکیل شد. در سال ۱۹۷۴، این بنا کاربری خود را به موزه ای تغییر داد که به انقلاب کوبا اختصاص یابد و در سال ۲۰۱۰ به عنوان یک بنای ملی به ثبت رسید. معماری موزه انقلاب کوبا وجود غنی این ساختمان با محیط اطرافش کاملاً متفاوت است. یک مثال از این تفاوت، راه پله اصلی سنگ مرمر کارارا است که جلوه بسیار زیبایی دارد. دیوارهای خارجی ساختمان از سنگ ساخته شده و دیوارهای داخلی از بتن آرمه ساخته شده‌اند. جالب اینجاست که طاق کاشی کاری بسیار جالب آن، با سفال به پایان رسیده که اصلاً بخشی از طراحی اولیه آن نبوده و توسط ای والدراما و ام گونزالس طراحی شده‌است. نمای داخلی موزه انقلاب کوبا توسط تیفانی استودیو طراحی شده که بسیار چشمگیر و زیبا است. خود ساختمان موزه از لحاظ تاریخی سیر نزولی دارد، از بالاترین طبقه به پایین می‌توانید اتفاقاتی که قبل از انقلاب کوبا، در طول انقلاب و پس از آن اتفاق افتاده‌اند را مشاهده کنید. در برخی از طبقات داستان‌هایی به زبان انگلیسی و اسپانیایی روایت می‌شود که دانستن آن‌ها برایتان بسیار جالب است. بهداشت بر مبنای آمارهای سازمان بهداشت جهانی: سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۱۳، امید زندگی در کوبا برای مردان ۷۷ و برای زنان ۸۰ ثبت کرد. (میانگین جهانی ۶۸ سال) میزان مرگ و میر کودکان در کوبا ۸٫۷ در هر ۱۰۰۰ نفر است. میزان مرگ و میر بزرگسالان در کوبا ۱۳۱٫۸۵ در هر ۱۰۰۰ نفر مجموع هزینه‌های بهداشت به ازای هر نفر در کوبا ۳۶۳ دلار است. (۲۰۰۶) نسبت مجموع هزینه‌های بهداشت به تولید ناخالص داخلی در کوبا ۷٫۱٪ است. (۲۰۰۶) احتمال مرگ کودک قبل از ۵ سالگی: ۶ در هر ۱۰۰۰ نفر (میانگین جهانی ۶۵ نفر در هر هزار نفر) میزان شیوع ایدز: ۱ نفر در هر هزار نفر (میانگین جهانی ۸ نفر در هر هزار نفر) درصدی از جمعیت که در مناطق شهری زندگی می‌کنند: ۷۶٪ (میانگین جهانی ۵۰٪) میزان شیوع سل: ۲ نفر در هر هزار نفر (میانگین جهانی ۱۷۰ نفر در هر هزار نفر) میزان افراد چاق در جمعیت مذکر ۸٪ و در مؤنث ۱۵٫۴٪ است. ۹۵٫۲٪ جمعیت کوبا به آب آشامیدنی سالم دسترسی دارند. ۹۴٪ جمعیت کوبا دارای دستگاه‌های بازیافت آب و استفادهٔ مجدد از آن هستند. همچنین در کوبا مراقبت‌های بهداشتی به عنوان یک حقوق شهروندی در نظر گرفته می‌شود. مراقبت‌های بهداشتی همگانی برای تمام شهروندان مجانی است. کوبا دارای بالاترین نسبت دکتر به بیمار در سطح جهان و برابر با ۶/۷ در هر ۱۰۰۰ نفر است. در سال ۲۰۱۴، نرخ مرگ و میر نوزادان در کوبا، یکی از کم‌ترین نرخ‌ها در جهان و برابر با ۴/۲ در هر ۱۰۰۰ تولد زنده بود. مراقبت‌های پزشکی در کوبا بر پیش‌گیری امراض تأکید دارد، تا این که تنها متکی به دارو باشد، یا دسترسی محدود به داروهایی داشته باشد که گاهی از طرف آمریکا در محاصره و تحریم است. مجله لانسیت در سال ۲۰۱۴ نوشت: «اگر دستاوردهای کوبا بتواند در سراسر طیف گسترده‌ای از کشورهای کم‌درآمد و متوسط رواج پیدا کند، سلامت جمعیت جهان دگرگون می‌شود.» کوبا پیشگام توسعه داروهایی جهت معالجه و پیشگیری سرطان ریه است، و از قطع عضو بدن، مرتبط با دیابت، پیش‌گیری نموده‌است. حقوق بشر اینترنت اینترنت در کوبا به دلیل کمبود بودجه و تحریم‌های شدید ایالات متحده دارای محدودیتهایی بود ولی از سال ۲۰۱۸ استفاده از سرویس ۳ جی تقریباً برای همهٔ مردم رایگان می‌باشد. پناهندگیبر اساس گزارش دولت آمریکا ۱٬۲۰۰٬۰۰۰ نفر (حدود ۱۰٪ جمعیت کوبا) از سال‌های ۱۹۵۹ (زمان وقوع انقلاب کوبا) به دلیل تبلیغات شدید آمریکا و دیکتاتور اسبق کوبا یعنی فولخنسیو باتیستا، این کشور را ترک کردند. کوبا به دلیل منابع محدود جزو کشورهای سختگیر در مهاجرپذیری قرار دارد. اعدام‌های سیاسی تحقیق توسط مدرسه حقوق کرنل در ماه اکتبر سال ۲۰۱۵ نشان می‌دهد که در کوبا هیچ‌کسی محکوم به اعدام یا هیچ‌کس در انتظار اعدام نیست. دادگاه عالی کوبا، آخرین زندانی باقی‌مانده محکوم به اعدام، به حکم یک آمریکایی-کوبایی محکوم به قتل که در اجرای حمله تروریستی سال ۱۹۹۴ به این جزیره نقش داشت و آخرین زندانی باقی مانده محکوم به اعدام محسوب می‌شد، در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۰ تخفیف داد؛ و از آن زمان تاکنون هیچ حکم اعدام شناخته شده و جدیدی صورت نگرفته‌است. انتخابات در کوبا انتخابات مجمع ملی قدرت خلق (نهاد عالی قانون گذاری) هر پنج سال صورت می‌گیرد و انتخابات انجمن‌های شهر و شهرداری مناطق، هر دو سال و نیم برگزار می‌شود. پس از آن نمایندگان مجمع ملی قدرت خلق، شورای دولت و شورای کشور را انتخاب می‌کنند، که به نوبه خود شورای وزیران را منصوب می‌کند که رئیس‌جمهور را انتخاب می‌کند. از سال ۲۰۱۸ میلادی (تاریخ انتخابات عمومی آینده در کوبا)، برای تمام موقعیت مقامات منتخب ارشد، از جمله رئیس‌جمهور، فقط دو دورهٔ پنج ساله حق تصدی آن پست را خواهد داشت. هر کسی می‌تواند نامزد و یک کاندید شود. لازم نیست شخص، عضو حزب کمونیست (سی پی) باشد. نمی‌توان هیچ پولی برای ترویج و تبلیغ نامزدهای انتخاباتی خرج کرد و هیچ حزب سیاسی (از جمله حزب کمونیست) اجازه ندارند در طول انتخابات، کمپین راه بیندازند. پرسنل نظامی در حوزه‌های رأی‌گیری انجام وظیفه نمی‌کنند؛ و دانش‌آموزان از صندوق‌های رأی حفاظت می‌کنند. حق تحصیل رایگان آموزش رایگان تا سطح تحصیلات عالی، یک حق همگانی است. در مقایسه با دیگر کشورها در جهان، کوبا بخش قابل توجهی از تولید ناخالص داخلی خود را صرف آموزش و پرورش شهروندان کوبایی می‌کند. «معلمان سیار» (معلم سر خانه) برای خانه کودکانی فراهم شده‌است که قادر به رفتن به مدرسه نیستند. بسیاری از مدارس مراقبت‌های مجانی را در صبح و پس از مدرسه برای والدین شاغلی فراهم ساخته که فامیل دیگری ندارند تا از کودکانشان پرستاری و مراقبت نماید. در کوبا ۲۲ دانشکده پزشکی وجود دارد، در حالی که تا سال ۱۹۵۹ و قبل از انقلاب کوبا، تنها ۳ دانشکده وجود داشت. حقوق کارگران قانون کوبا حق داوطلبانه تشکیل اتحادیه‌های کارگری و پیوستن به آن‌ها را تضمین می‌کند. اتحادیه‌ها به‌طور قانونی مستقل و از نظر مالی خودمختارند، مستقل از حزب کمونیست و دولت هستند و توسط حق عضویت اعضای خود تأمین مالی می‌شوند. حقوق کارگران توسط اتحادیه‌ها از جمله با یک قرارداد کتبی، ۴۴–۴۰ ساعت کار در هفته و ۳۰ روز مرخصی سالیانه با حقوق در بخش دولتی حمایت شده‌است. چنانچه اتحادیه فکر کنند که کار کردن خطرناک است، حق دارند که کار را متوقف کنند. آن‌ها حق دارند که در مدیریت کارخانه حضور یابند، اطلاعات مدیریت را در فضای اداره و مصالح، و زمان تسهیلات را برای نمایندگان دریافت کنند. توافق اتحادیه برای اخراج‌ها، تغییرات در سبک ساعات کاری، اضافه کاری، و گزارش ایمنی سالانه، ضروری است. اتحادیه‌ها هم چنین در کوبا دارای نقش سیاسی هستند و یک حق قانونی (قانون اساسی) دربارهٔ مشورت قانون استخدامی دارند. آن‌ها هم چنین دارای حق پیشنهاد قوانین جدید به مجلس شورای ملی هستند. اقتصاد منابع طبیعی آن شامل معادن کبالت، نیکل، آهن، مس، کروم و سیلیکون است. با وجود دولت متمرکز، دولت کوبا درصدد است تا قوانین اقتصادی این کشور را سهل کند. با هدف بهبود کارکرد موسسات تجاری، کاستن کمبود جدی خوراک، بهبود کالاهای مصرفی و خدمات، اصلاحاتی در دهه ۱۹۹۰ میلادی انجام شد ولی با این حال از متوسط استاندارد زندگی نیز بخاطر تحریم‌های آمریکا از پیش از دهه ۱۹۹۰ میلادی و قطع کمک‌های شوروی پائین‌تر است. از اواخر سال ۲۰۰۰ کشور ونزوئلا قراردادی برای همکاری نفتی با این کشور به امضاء رساند و اکنون روزانه ۱۰۰٬۰۰۰ بشکه نفت به این کشور تحویل می‌دهد. کوبا بخشی از پرداخت خود را بابت نفت به صورت خدمات انجام می‌دهد. ۲۰٬۰۰۰ کوبایی متخصص پزشکی که در ونزوئلا کار می‌کنند جزو این برنامه هستند. افزایش قیمت فلزات در سال ۲۰۰۷ موجب بالا رفتن درآمدهای کوبا از تولید کبالت و نیکل شده‌است. هاوانا با هدف کاهش قطع برق که از سال ۲۰۰۴ موجب نارضایتی مردم را فراهم آورده، سرمایه‌گذاری در بخش انرژی را ادامه می‌دهد. تولید ناخالص داخلی این کشور ۵۱٫۱۱ میلیارد دلار است که ۴٫۶ درصد آن در بخش کشاورزی، ۲۶٫۱ درصد آن در بخش صنعت و ۶۹٫۳ درصد آن در بخش خدمات تولید می‌شود. ۴٬۸۵۳٬۰۰۰ نفر نیروی کار این کشور کار می‌کنند. نرخ بیکاری در کوبا ۱٫۷ درصد و نرخ تورم ۱٫۵ درصد است. محصولات صادراتی این کشور شامل شکر، نیکل، تنباکو، ماهی، محصولات پزشکی، مرکبات و قهوه است که به کشورهای هلند (۲۱٫۸ درصد)، کانادا (۲۱٫۶ درصد)، چین (۱۸٫۷ درصد) و اسپانیا (۵٫۹ درصد) صادر می‌شود. محصولات وارداتی این کشور شامل نفت، مواد غذایی، ماشین‌آلات و تجهیزات و مواد شیمیایی است که از کشورهای ونزوئلا (۲۶٫۶ درصد)، چین (۱۵٫۶ درصد)، اسپانیا (۹٫۶ درصد)، آلمان (۶٫۴ درصد)، کانادا (۵٫۶ درصد)، ایتالیا (۴٫۴ درصد)، آمریکا (۴٫۳ درصد) و برزیل (۴٫۲ درصد) وارد می‌شود. منابع مهم‌ترین مادهٔ معدنی کوبا نیکل است که کوبا پس از روسیه دومین منبع بزرگ نیکل جهان محسوب می‌شود. شرکت بین‌المللی کانادایی شریت (Sherritt International) دارای تسهیلات بزرگی در معدن بزرگ نیکل در شهر موئا هستند. کوبا پنجمین تولیدکنندهٔ بزرگ کبالت تصفیه شده‌است که از مواد فرعی استخراج نیکل است. تحقیقات نفتی جدید نشان داده‌است که شمال کوبا قادر به تولید تقریباً ۴٫۶ میلیارد بشکه (۷۳۰ میلیون متر مکعب) تا ۹٫۳ میلیارد بشکه نفت (۱٫۴۸ در ۱۰ به توان ۹ مترمکعب) است. در سال ۲۰۰۶، کوبا آغاز به آزمایش این مناطق برای استخراج احتمالی در آینده نمود. مردم ۹۹٫۸٪ مردم کوبا باسواد هستند. جمعیت کوبا ۱۱٬۳۹۴٬۰۴۳ نفر است و نرخ رشد جمعیت آن ۰٫۲۷۳٪ می‌باشد. در کوبا، میزان مرگ و میر نوزادان در واحد جمعیت، از برخی جوامع جهان اول و توسعه یافته نیز کمتر است. میانگین امید به زندگی در کوبا ۷۷٫۶۴ سال است. طبق آمار سال ۲۰۰۶، کوبا تنها کشور جهان است که دارای استانداردهای مورد قبول صندوق جهانی طبیعت در زمینه توسعهٔ پایدار است. جاناتان لوح، یکی از نویسندگان گزارش صندوق جهانی طبیعت، گفته‌است: «طبق شاخص سازمان ملل، کوبا به لطف سطح بالای سواد و طول عمر بسیار بالای خود به سطح خوبی از توسعه رسیده‌است و از آنجایی که کشوری با مصرف انرژی پائین است، اثرات زیستی آن بزرگ نیست.» به عبارت دقیق تر کوبا بر اساس معیار ردپای بوم‌شناختی (Ecological footprint) دارای امتیاز کمتر از ۱٫۸ هکتار در واحد مساحت است. همچنین امتیاز کوبا بر اساس شاخص توسعه انسانی(HDI) بالاتر از ۰٫۸ است. فرهنگ فرهنگ این کشور بر پایهٔ مذهب کاتولیک است و جامعه‌ای مذهبی دارد. جستارهای وابسته خدمات بهداشتی در کوبا بلوک شرق نهضت سوادآموزی کوبا پانویس منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Cuba آنتیل بزرگ اسپانیای نو استعمار اسپانیا در قاره آمریکا انحلال‌های ۱۸۹۸ (میلادی) در هند غربی اسپانیا ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۰۲ (میلادی) بلوک شرق بنیان‌گذاری‌های ۱۵۱۵ (میلادی) در هند غربی اسپانیا بنیان‌گذاری‌های ۱۸۹۸ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۰۲ (میلادی) در آمریکای شمالی جزایر کارائیب جمهوری‌ها خلیج مکزیک کارائیب اسپانیا کشورها در آمریکای شمالی کشورها و سرزمین‌های اسپانیایی‌زبان کشورهای تک‌حزبی کشورهای جزایر کارائیب کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای سوسیالیستی کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای کمونیستی کوبا مستعمره‌های پیشین اسپانیا مستعمره‌های پیشین در آمریکای شمالی میراث جهانی یونسکو در کوبا هند غربی اسپانیا
7189
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%DA%AF%D9%88
توگو
توگو (با تلفظ اُ برای هر دو واو) به صورت رسمی جمهوری توگو (به )، کشوری در غرب قارهٔ آفریقا است. توگو یکی از کوچک‌ترین کشورهای آفریقا به‌شمار می‌آید. جمعیت این کشور ۸٫۲ میلیون نفرو پایتخت آن شهر لومه است. زبان رسمی این کشور فرانسوی و واحد پول آن فرانک سِاف‌آ نام دارد. در کنار فرانسوی زبان‌های بومی رایج عبارتند از زبان‌های گبه، زبان کوتوکولی، و کابیه. توگو در سال ۱۹۶۰ از فرانسه استقلال یافت. ۵۱ درصد از مردم توگو به اعتقادات بومی آفریقا باور دارند، ۲۹ درصد از جمعیت کشور مسیحی و ۲۰ درصد نیز مسلمان هستند. توگو از سوی غرب با غنا، از سوی شرق با بنین و از سوی شمال با بورکینا فاسو هم‌مرز است. در جنوب، توگو ساحل کم‌مسافتی در کنار خلیج گینه دارد. توگو آب‌وهوایی گرمسیری دارد و اقتصاد آن وابستگی زیادی به کشاورزی دارد. مردم ولتائی و کوآ اولین ساکنان منطقهٔ توگوی فعلی بودند، سپس قبایل اوه در قرن ۱۴ و آنه در قرن ۱۸ میلادی در این منطقه سکنی گزیدند. در قرن ۱۸ میلادی دانمارک ادعای مالکیت این سرزمین را مطرح نمود ولی در سال ۱۸۸۴ این منطقه تحت عنوان توگولاند به عنوان مستعمرهٔ آلمان درآمد. پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان‌ها، توگو دو تکه شد و با نظارت اتحادیهٔ ملل تحت قیومیت فرانسه و بریتانیا درآمد. قسمت بریتانیایی توگو به غنا الصاق گردید و قسمت فرانسوی آن در ۲۷ آوریل ۱۹۶۰ با عنوان کشور مستقل توگو از فرانسه اعلام استقلال کرد. تاریخ یافته‌های باستان‌شناختی نشان می‌دهد که قبایل باستانی این منطقه در سفالگری و آهنگری سررشته داشتند. نام توگو از زبان اِوِه گرفته شده و به معنی مرداب‌گاه (سرزمینی که مرداب‌ها در آن جای گرفته‌اند) است. از تاریخ این منطقه در زمان پیش از ورود پرتغالی‌ها به آن یعنی تا سال ۱۴۹۰ آگاهی چندانی در دست نیست. در خلال دوره‌ای بین سده‌های یازدهم تا شانزدهم میلادی قبیله‌های گوناگونی از جهات مختلف به این منطقه وارد شدند: اوه‌ها از سمت غرب و مینا و گون از سمت شرق. بیشتر آن‌ها در نواحی ساحلی نشیمن گزیدند. تجارت برده در این نواحی از سده شانزدهم آغاز شد و در مدتی که دویست سال به طول انجامید کرانه‌های توگو تبدیل به یکی از کانون‌های اصلی برده‌یابی و برده‌گیری تاجران اروپایی شد به خاطر آن توگو و مناطق پیرامونی ش به نام «ساحل برده‌ها» شهرت یافتند. دوره استعماری در سال ۱۸۸۴ آلمان با شاه ملاپای سوم کاغذی را در توگوویل امضا کرد که بر اساس آن خط ساحلی توگو به عنوان تحت‌الحمایه آلمان به‌شمار آمد و آن کشور توانست تدریجاً کنترل خود را به داخله کشور هم گسترش دهد. مرزهای این ناحیه پس از تصرف نواحی داخلی توگو از سوی نیروهای آلمانی و امضای پیمان‌هایی با فرانسه و بریتانیا مشخص گشت. در سال ۱۹۰۵ این محدوده تبدیل به مستعمره توگولند آلمان شد. در این مستعمره مردم وادار به کشت پنبه، قهوه و کاکائو شدند از آنها مالیات سنگینی نیز گرفته می‌شد. آلمان‌ها فنون جدید کشت این محصولات را با خود به توگو آورده و زیرساخت منطقه را بهبود بخشیدند. آنها برای صادرات فراورده‌های کشاورزی یک خط آهن و همچنین بندر لومه را احداث کردند. در جریان جنگ جهانی اول، بریتانیا و فرانسه به توگولند حمله کرده و آن را از مستملکات مشترک خود اعلام کردند. روز هفتم دسامبر ۱۹۱۶ این وضعیت تغییر کرد و توگو به دو بخش بریتانیایی و فرانسوی تقسیم شد. در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۲۲ جامعه ملل اداره بخش غربی توگو را به بریتانیا و بخش شرقی آن را به فرانسه واگذار کرد. در سال ۱۹۴۵ به این کشور حق ارسال سه نماینده به پارلمان فرانسه اعطا شد. پس از جنگ جهانی دوم توگو در زمره قلمروهای تراست سازمان ملل متحد درآمد. در ۱۹۵۷ ساکنان توگولند بریتانیا رای به پیوستن به ساحل طلا به عنوان بخشی از کشور مستقل جدید غنا دادند. در ۱۹۵۹ توگولند فرانسه تبدیل به یک جمهوری خودمختار در اتحادیه فرانسه شد. اداره بخش‌های دفاعی، رابطه خارجی و امور مالی این جمهوری همچنان در اختیار فرانسه باقی ماند. از استقلال تا امروز جمهوری توگو در تاریخ ۲۷ آوریل ۱۹۶۰ اعلام موجودیت کرد. در نخستین انتخابات ریاست جمهوری این کشور در سال ۱۹۶۱، سیلوانوس اولمپیو اولین رئیس‌جمهور کشور شد. حزب مخالف این انتخابات را تحریم کرده بود و اولمپیو صد درصد از آرا را به خود اختصاص داد. قانون اساسی این کشور در نهم آوریل ۱۹۶۱ رسمیت یافت. در دسامبر ۱۹۶۱ رهبران احزاب مخالف به اتهام دست داشتن در یک توطئه‌های ضد دولتی بازداشت شدند. حکمی نیز برای انحلال احزاب مخالف صادر شد. اولمپیو کوشید از طریق همکاری با ایالات متحده آمریکا، بریتانیا و آلمان غربی، از وابستگی کشورش به فرانسه بکاهد. او همچنین از ورود سربازان فرانسوی بیکار شده پس از جنگ الجزایر به ارتش توگو مخالفت کرد. جغرافیا پایتخت توگو، شهر لومه با ۷۵۰ هزار نفر جمعیت می‌باشد. مساحت توگو ۵۶٬۷۸۵ کیلومتر مربع است. از مهم‌ترین شهرهای توگو می‌توان به، سوکوده ۱۱۷٬۰۰۰ نفر، کپالیمه ۷۵٬۰۰۰ نفر، آتاکپامه ۸۰٬۰۰۰ نفر و کارا ۱۰۴٬۰۰۰ نفر اشاره کرد. توگو دارای آب و هوایی گرمسیری و استوایی می‌باشد، گرم و مرطوب در جنوب و نیمه خشک و ساوان در شمال. با وجود وسعت کم، توگو دارای پوشش گیاهی و ۶ ناحیهٔ جغرافیایی متفاوت می‌باشد، از جنگل‌های گرمسیری گرفته تا ساوان. رود مونو از سمت شرق (بِنَن) وارد توگو شده و پس از طی مسافتی در توگو به خلیج بنَن می‌ریزد. بلندترین نقطهٔ توگو، قلهٔ مونت آگو با ۹۸۶ متر ارتفاع می‌باشد که در جنوب این کشور قرار دارد. تقسیمات کشوری توگو ۵ استان دارد که به نام منطقه (région) شناخته می‌شوند. این استان‌ها نوبه خود به ۳۰ بخش (Prefecture) تقسیم شده‌اند. منطقه‌های توگو از شمال به جنوب عبارتند از ساوان، کارا، سنترال، پلاتو، و ماریتیم. نام این مناطق ویژگی‌های جغرافیایی آن‌ها را نشان می‌دهد چنان‌که ساوان به معنی گرم‌دشت، سنترال به معنی مرکزی، پلاتو به معنی فلات، و ماریتیم به معنای دریایی است. سیاست اولین رئیس‌جمهوری توگو پس از استقلال که به شیوهٔ دموکراتیک انتخاب شد، سیلوانوس اولمپیو نام داشت، حکومت اولمپیو در سال ۱۹۶۳ سرنگون شد، پس از آن اولمپیو که تحت تعقیب قانونی قرار داشت در حالی که سعی داشت از راه دیوار به سفارت آمریکا در لومه پناه ببرد به ضرب گلولهٔ یکی از افسران ارتش به نام اتین ایادیما کشته شد. پس از او نیکولا گرونیتزکی به عنوان رئیس‌جمهور توگو انتخاب شد. حکومت گرونیتزکی نیز سرنوشتی مشابه اولمپیوس داشت، در ۱۳ ژانویه ۱۹۶۷ دقیقاً در چهارمین سالگرد قتل اولین رئیس‌جمهور توگو یعنی سیلوانوس اولمپیوس، طی یک کودتای بدون خونریزی توسط قاتل رئیس‌جمهور پیشین، سرهنگ اتین ایادما که اکنون ژنرال گناسینگبی ایادیما نام گرفته بود، به وقوع پیوست و حکومت گرونیتزکی ساقط شد. پس از آن یک کمیسیون آشتی ملی در کشور برقرار شد، ولی در ماه آوریل ایامدا با انحلال این کمیسیون، به صورت دیکتاتور گونه‌ای خود را رئیس‌جمهور نامید. او با به حالت تعلیق درآوردن قانون اساسی فعالیت همهٔ احزاب را نیز ممنوع اعلام کرد و تنها عقاید شخصی و مکتب فکری خود را پیرامون حیطهٔ کاری و مسئولیت ریاست جمهوری اش قرار می‌داد. تحت فشار غرب ایادما در سال ۱۹۹۳ مجبور شد فعالیت احزاب سیاسی را قانونی اعلام کند. در اوت ۱۹۹۳ اولین انتخابات ریاست جمهوری به صورت چند حزبی در توگو برگزار شد که باز هم ایادما با کسب بیش از ۹۶٪ آرا رئیس‌جمهور توگو باقی‌ماند، تقلبات گسترده در این انتخابات نیز کانون توجه محافل داخلی و خارجی قرار گرفت، ایادما ۵ سال بعد در سال ۱۹۹۸ نیز مجدداً رئیس‌جمهور توگو شد. سرانجام ایادما پس از ۳۸ سال دیکتاتوری در توگو، در اوایل فوریهٔ سال ۲۰۰۵ میلادی درگذشت تا در میان کشورهای آفریقایی دارای بیشترین عمر سیاسی یک سیاست‌مدار را به خود اختصاص داده باشد. پس از او پسرش، فاوره گناسینگبه با برقراری یک دولت نظامی دیکتاتوری پدر را ادامه داد. گناسینگبه رسماً کار خود را در ۷ فوریه ۲۰۰۵ در حالی کار خود را به عنوان رئیس‌جمهور توگو آغاز کرد که شروع کارش به علت عدم برگزاری انتخابات و عدم منتخب بودن وی با محکومیت‌های بین‌المللی همراه بود. سرانجام گناسینگبه پذیرفت در ۲۴ آوریل انتخابات ریاست جمهوری برگزار کند، در انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ آوریل، گناسینگبه با کسب ۶۰٪ آرا، رقیبش امانوئل آکیتانی باب از حزب اپوزیسیون که تنها ۳۸٪ آرا را کسب کرد پشت سر گذاشت و در ۴ مه ۲۰۰۵ رسماً به عنوان رئیس‌جمهور توگو انتخاب شد. در ماه ژوئن رئیس‌جمهور، یکی از رهبران مخالفان، ادم کوجو به به سمت نخست‌وزیر توگو منصوب کرد. در اوت ۲۰۰۶ دولت و شش حزب سیاسی با انعقاد پیمانی با ایجاد یک دولت انتقالی موافقت کردند که شامل احزاب مخالف نیز می‌شود. یاووی آگبوییبو در سپتامبر ۲۰۰۶ به عنوان نخست‌وزیر جدید توگو معرفی شد. در انتخابات پارلمانی که در اکتبر ۲۰۰۷ در توگو برگزار شد، حزب وابسته به رئیس‌جمهور (RPT) موفق شد ۴۹ کرسی از ۸۱ کرسی پارلمان توگو را بدست آورده و پیروز انتخابات شود. ظرف ۲۰ سال گذشته این اولین باری بود که احزاب اپوزیسیون نیز حق شرکت در انتخابات پارلمانی را داشتند. آگبوییبو در نوامبر ۲۰۰۷ از سمت خود استعفا داد، رئیس‌جمهور نیز «کوملان مالی» را در ۳ دسامبر ۲۰۰۷ به سمت نخست‌وزیر توگو برگزید. مردم نژاد ۹۹٪ توگویی‌ها، آفریقایی (مهم‌ترین آنها قبایل اوه، مینا و کابره می‌باشند)، کمتر از ۱٪ نیز اروپاییان و سوری و لبنانی می‌باشند، همچنین دین ۲۹٪ مردم توگو، مسیحی، ۲۰٪ مسلمان و بیش از ۵۱٪ نیز پیرو آیین‌های بومی و سنتی هستند. زبان رسمی در توگو، فرانسوی می‌باشد، همچنین زبانهای بومی مانند اوه، مینا در جنوب، کابیه و داگومبا نیز در شمال کشور رایج است. اقتصاد واحد پول توگو، فرانک سی اف آ با واحد جزء (سانتیم) نام دارد. از مهم‌ترین صادرات توگو می‌توان به صادرات مجدد، پنبه، فسفات، قهوه و کاکائو اشاره کرد. توگو از اعضای کشورهای اتحادیهٔ آفریقا می‌باشد. جستارهای وابسته انتخابات پارلمانی توگو (۲۰۱۸) توگوی آلمان حمله به تیم ملی فوتبال توگو تیم ملی فوتبال توگو فدراسیون فوتبال توگو پرچم توگو فهرست فرودگاه‌های توگو پانویس منابع - Wikipedia contributors, "Togo," Wikipedia, The Free Encyclopedia(accessed January 14, 2008) آفریقای غربی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۰ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۰ (میلادی) در توگو توگو جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس
7190
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DB%8C%D9%85%D9%88%D8%B1%20%D8%B4%D8%B1%D9%82%DB%8C
تیمور شرقی
تیمور شرقی با نام رسمی جمهوری دموکراتیک تیمور شرقی کشوری است واقع در جنوب شرق آسیا، کنار دریای باندا، دریای تیمور و دریای فلورس، شرق ایالت سوندای شرقی اندونزی، جنوب مجموعه جزایر ملوک اندونزی و شمال استرالیا، پایتخت آن دیلی است. تیمور شرقی ۱٬۳۱۸٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد که ۹۷ درصد آنان مسیحی کاتولیک هستند. زبان تتومی و پرتغالی زبان‌های رسمی تیمور شرقی هستند. واحد پول این کشور دلار آمریکا است. در جریان خشونت‌ها در سال ۱۹۹۹ بیش از یک هزار نفر کشته و عده زیادی بی‌خانمان شدند. بیشتر موارد نقض حقوق بشر و خونریزی‌ها در تیمور شرقی در سال ۱۹۹۹، نتیجه اقدامات شبه نظامیان مسلح بوده و ارتش اندونزی مسئول مسلح کردن و متشکل کردن این شبه نظامیان بوده‌است . تیمور شرقی تا سال ۲۰۰۲ میلادی از جمله استان‌های اندونزی بود و در پی قیام‌ها و شورش‌های استقلال‌طلبانه از این کشور جدا شد، سرانجام ۲۰ مه ۲۰۰۲ میلادی تیمور شرقی از اندونزی اعلام استقلال کرد. ۷۸/۵ درصد مردم این کشور کوچک طی همه‌پرسی عمومی و زیر نظارت نیروهای حافظ صلح ملل متحد، در ۳۰ اوت ۱۹۹۹ به استقلال خود از اندونزی رای دادند که با توجه به عدم داشتن تجربه جهت امور کشور، آماده‌سازی دولت جهت به دست گرفتن قدرت و استقرار نظام اداری جدید، مقدماتی لازم داشت که با سپردن موقتی به سازمان ملل تحت عنوان دولت انتقالی این امر در سال ۲۰۰۲ فراهم گردید. این کشور کوچک و نوپاترین دموکراسی آسیا، در سال ۲۰۱۸ میلادی به رغم گذشت ۱۵ سال بعد از استقلال از اندونزی با چالش‌های اقتصادی بسیار زیادی مبارزه می‌کرد. تاریخ پیشینه نخستین انسان‌ها ۴۲ هزار سال پیش به تیمور شرقی رسیدند. نوادگان دست‌کم سه موج از مهاجرت هنوز در تیمور شرقی از یکدیگر متمایز هستند. نخستین موج را انسان‌شناسان مردمانی از گونه مردم ودا-استرالی‌وار می‌نامند. حدود سه هزار سال پیش از میلاد موج دوم، ملانزی‌ها را به این نواحی آورد. با ورود تازه واردان، مردم ودا-استرالی‌وار در این زمان به کوهستان‌های داخلی پناه بردند. سرانجام مالای‌های اولیه با موج سوم از جنوب چین و شمال هندوچین به راه افتاده و به تیمور شرقی رسیدند. بازرگانان هاکا از جمله نوادگان این گروه آخر هستند. افسانه‌های آفرینش تیموری‌ها از نیاکانی نام می‌برند که پیرامون انتهای شرقی تیمور دریانوردی کرده و در جنوب پا به خاک گذاشتند. ورود استعمارگران اشغال مؤثر بخش‌های کوچکی از این ناحیه در سال ۱۷۶۹ با تأسیس شهر دیلی آغاز شد و تیمور به استعمار پرتغال درآمد و با نام تیمور پرتغال شناخته شد. مرز قطعی میان نیمه غربی جزیره که مستعمره هلند، و نواحی شرقی جزیره که مستعمره پرتغال بود، در سال ۱۹۱۴ توسط دیوان دائمی داوری معین شد. این همین مرز است که امروزه مرز بین کشور تیمور شرقی و اندونزی را تشکیل می‌دهد. برای پرتغالی‌ها، تیمور شرقی تا اواخر سده نوزدهم چیزی بیش از یک پایگاه بازرگانی دورافتاده و کم‌اهمیت نبود و سرمایه‌گذاری پرتغالی‌ها در زیرساخت، بهداشت، و آموزش و پرورش این ناحیه در سطح حداقل‌ها ماند. سال‌ها، چوب صندل همچنان فراورده عمده صادراتی تیمور شرقی بود تا این‌که صادرات قهوه نیز در میانه‌های سدهٔ نوزدهم حجمی قابل توجه پیدا کرد. حکومت پرتغالی‌ها در تیمور شرقی به‌طور کلی با نادیده گرفتن حق بومی‌ها و بهره‌کشی همراه بود. سپس نوبت هلندی‌ها بود که به مجمع‌الجزایر اندونزی بیایند. هلندی‌ها بزودی پرتغالی‌ها را از اندونزی بیرون راندند و فقط قسمت شرقی جزیره تیمور را برای آن‌ها باقی گذاشتند. در پایان جنگ جهانی دوم و در پی مبارزات فراوان مردم اندونزی به رهبری احمد سوکارنو هلندی‌ها از اندونزی بیرون رفته و کشور اندونزی استقلال خود را کسب کرد. از جمله بخش غربی جزیره تیمور که متعلق به اندونزی بود مستقل شد اما بخش شرقی هنوز تحت استعمار پرتغال قرار داشت. در روز ۲۵ آوریل سال ۱۹۷۴ میلادی حکومت استبدادی کائتانو، جانشین سالازار، دیکتاتور پرتغال در جریان یک انقلاب سرنگون گردید. نظامیان که قدرت را در دست گرفته بودند تصمیم به ترک مستعمرات گرفتند؛ بنابراین، پرتغال از مستعمرات خود از جمله تیمور شرقی خارج شد. در پی بروز ناآرامی در جزیره تیمور، ارتش اندونزی به دستور سوهارتو بخش شرقی تیمور را اشغال کرد. به این ترتیب، در روز ۷ دسامبر سال ۱۹۷۵ میلادی ارتش اندونزی تیمور شرقی را به اشغال خود درآورد. این ماجرا سرآغاز یک جنگ قومی طولانی شد که به قتل‌عام‌های گسترده‌ای منجر گردید. در جریان خشونت‌ها در سال ۱۹۹۹ بیش از یک هزار نفر کشته و عده زیادی بی‌خانمان شدند. بیشتر موارد نقض حقوق بشر و خونریزی‌ها در تیمور شرقی در سال ۱۹۹۹، نتیجه اقدامات شبه نظامیان مسلح بوده و ارتش اندونزی مسئول مسلح کردن و سازماندهی این شبه نظامیان بوده‌است. تاریخ معاصر در سال ۱۹۹۹ مردم تیمور شرقی با شرکت در یک همه‌پرسی که تحت نظر سازمان ملل برگزار شد به استقلال از اندونزی رای دادند. نتیجه این همه‌پرسی واکنش خشونت‌آمیز شبه نظامیان طرفدار اندونزی را به دنبال داشت. اقدامات شبه نظامیان با ورود یگان‌هایی از ارتش استرالیا، که بر اساس قطعنامه شورای امنیت به این سرزمین اعزام شده بودند، خاتمه یافت اما در جریان خشونت‌ها، بیش از یک هزار تن از اهالی تیمور شرقی کشته شدند. با خروج نیروهای اندونزی از تیمور شرقی، اداره امور این سرزمین به‌طور موقت برعهده نماینده سازمان ملل قرار گرفت و روز ۲۰ ماه مه سال ۲۰۰۲، تیمور شرقی به عنوان یک کشور مستقل مورد شناسایی بین‌المللی قرار گرفت. جغرافیا جزیره تیمور در جنوب شرقی آسیا واقع شده و بخشی از ناحیه دریایی جنوب شرق آسیا به‌شمار می‌آید. جزیره تیمور در منتهی‌الیه شرقی مجمع الجزایر اندونزی واقع شده و به دلیل فاصله نزدیک به استرالیا از آب و هوایی خشک برخوردار است. تیمور شرقی بزرگ‌ترین و شرقی‌ترین جزیره از جزایر سوندای کوچک است. در شمال این جزیره، تنگه اُمبای، تنگه وِتار و دریای بزرگ باندا واقع شده‌اند. دریای تیمور جزیره را از سمت جنوب از استرالیا جدا می‌کند و استان سوندای شرقی اندونزی در غرب تیمور قرار دارد. مساحت تیمور شرقی ۱۴٫۸۷۴ کیلومتر مربع است. بیشتر این کشور کوهستانی است و بلندترین نقطه آن تاتامایلائو (نام دیگر: رامِلائو) است به ارتفاع ۲۹۶۳ متر. آب و هوای تیمور شرقی گرمسیری و به‌طور کلی گرم و مرطوب است اما فصل‌های بارانی و خشک مشخصی دارد. پایتخت و بزرگ‌ترین شهر این کشور بندر دیلی با ۴۸ هزار نفر جمعیت است و دومین شهر بزرگ کشور بائوکائو نام دارد. از دیگر شهرهای مهم تیمور شرقی می‌توان، داره ۱۷ هزار نفر، مالیانا ۱۲ هزار نفر و ارمرا ۱۲ هزار نفر را نام برد. تیمور شرقی بین عرض‌های ۸ درجه جنوبی و ۱۰ درجه جنوبی و طول‌های ۱۲۴ درجه شرقی و ۱۲۸ درجه شرقی قرار دارد. شرقی‌ترین منطقه تیمور شرقی از کوهستان پایت‌چاو و منطقه دریاچه ایرا لالارو تشکیل شده‌است که نخستین منطقه حفاظت‌شده کشور یعنی پارک ملی نینو کُنیس سانتانا در آن قرار دارد. آخرین منطقه باقی‌مانده از جنگل‌های خشک تیمور شرقی در این پارک ملی واقع شده‌است. این پارک شماری از گیاهان و گونه‌های جانوری منحصر به فرد را در خود جای داده و جمعیت انسانی آن کم است. ساحل شمالی کشور دارای تعدادی از مجموعه‌های آب‌سنگ مرجانی است که بقای آن‌ها در معرض خطر است. کارشناسان محیط زیست در بررسی‌ها دریافته‌اند که آب‌های اطراف جزیره آتائورو در تیمور شرقی، بالاترین نرخ میانگین تنوع ماهی‌های صخره‌های مرجانی را در جهان دارد. زیست‌شناسان در بررسی روی ۱۰ منطقه صخره‌ای در جزیره «آتائورو» متوجه شدند در هر منطقه به‌طور متوسط ۲۵۳ گونه ماهی مرجانی وجود دارد. به این ترتیب این منطقه رکورد پیشین بدست آمده در جزیره «راجا آمپات» در اندونزی را از آن خود کرد. در طول انجام این مطالعه محققان مجموع ۶۴۲ گونه ماهی ساکن صخره‌های مرجانی را در سراسر این جزیره به ثبت رساندند. تقسیمات کشوری تیمور شرقی به سیزده استان تقسیم شده که این استان‌ها به نوبه خود به ۶۵ شهرستان و ۴۴۲ دهستان (sucos) تقسیم شده‌اند و جمعاً ۲۲۲۵ دهکده (aldeias) دارند. سیاست نقش رئیس‌جمهور در نظام سیاسی این کشور نمادین است و قدرت اجرایی در دست نخست‌وزیر است. نخست‌وزیر رئیس حزبی است که بیشترین آرا را در انتخابات مجلس به دست آورد. نخست‌وزیر جدید این مستعمره سابق پرتغال را نیز حزب اکثریت حاضر در مجلس انتخاب می‌کند. نخست‌وزیر به عنوان رئیس دولت در این کشور کابینه را تعیین می‌کند. نمایندگان مجلس ملی تیمور شرقی با رای مردم برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شوند. تعداد کرسی‌های این مجلس می‌تواند بین ۵۲ تا ۶۵ کرسی تغییر کند. تیمور شرقی تا سال ۲۰۰۲ میلادی یکی از استان‌های اندونزی بود. مردم این کشور کوچک جنوب شرق آسیا در یک همه‌پرسی عمومی و زیر نظارت نیروهای حافظ صلح ملل متحد، در ۳۰ اوت ۱۹۹۹ به استقلال خود از اندونزی رای دادند و سرانجام این کشور در روز ۲۰ مه ۲۰۰۲ میلادی اعلام استقلال کرد. از سال ۲۰۰۲ میلادی زانانا گوسمائو به سمت رئیس‌جمهور و ژوزه راموس هورتا از سال ۲۰۰۶ به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شدند. مردم تیمور شرقی در مارس ۲۰۱۷ به فرانسیسکو گوترش رئیس‌جمهوری جدید این کشور رای دادند. رئیس حکومت در این کشور رئیس‌جمهور است که با رای مردم برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شود. در سال ۲۰۱۸ رئیس‌جمهوری جدید تیمور شرقی پس از آنکه دولت این کشور بر سر مسائل مختلف و از جمله لایحه بودجه با پارلمان اختلاف شدید پیدا کرد و تنش‌های سیاسی در این کشور افزایش یافت اقدام به انحلال مجلس نمود تا مردم این کشور در انتخاباتی جدید نمایندگان پارلمان را تعیین کنند. اقتصاد واحد پول تیمور شرقی، دلار آمریکا با واحد جزء (سنت) می‌باشد. الوار، نارگیل، موز و سایر محصولات نواحی گرمسیری استوایی از صادرات تیمور شرقی محسوب می‌شود. این کشور با جمعیت ۱٫۳ میلیون نفری با مشکلات زیادی روبه رو است که ازجمله می‌توان به فقر نیمی از این جمعیت اشاره کرد. در اواخر سال ۱۹۹۹، ۷۰ درصد زیرساخت‌های اقتصادی تیمور شرقی توسط نظامیان اندونزیایی و شبه‌نظامیان تخریب شد و به دنبال آن نزدیک به ۲۶۰ هزار نفر از مردم تیمور شرقی از این کشور مهاجرت کردند. با به استقلال رسیدن این کشور در سال ۲۰۰۲، سازمان ملل با کمک دیگر سازمان‌های بین‌المللی شروع به بازسازی زیرساخت‌های تخریب شده کردند. تنها در عرض چند ماه نزدیک به ۵۰ هزار نفر از مهاجران به کشور بازگشتند. مهم‌ترین محصول این کشور چوب صندل است که در کنار فراورده‌های دیگری همچون قهوه و مرمر به کشورهای آمریکا، آلمان، پرتغال، استرالیا و اندونزی صادر می‌شود. مواد غذایی، گازوئیل، نفت سفید و ماشین‌آلات نیز جزو واردات این کشور از همین کشورهاست. آمار دقیقی از نیروی کار این کشور در دست نیست، اما تخمین زده می‌شود نرخ بیکاری در این کشور ۵۰ درصد باشد. ۴۲ درصد مردم این کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند. در سال ۲۰۰۷ نرخ تورم در آن ۴/۵ درصد بود. ذخایر گازی که زمانی مورد ادعای مالکیت استرالیا بود، از عوامل کلیدی تأثیرگذار در اقتصاد تیمور شرقی است. میدان گازی سان رایز بزرگ بیش از ۱۴۴ میلیارد متر مکعب گاز و همچنین ۲۲۶ میلیون بشکه میعانات گازی که حدود ۴۰ میلیارد دلار ارزش دارد را در خود جای داده‌است. در سال ۲۰۱۷ دادگاه بین‌المللی لاهه اعلام کرد که تیمور شرقی و استرالیا در مورد این میدان گازی توافق کردند یک نظم خاص برای میدان سان رایز بزرگ ایجاد نمایند تا مسیر توسعه این میدان و اشتراک درآمدهای حاصل از آن را هموار سازند. مردم اکثریت نژاد تیمور شرقی را رامائوبره‌ها تشکیل می‌دهند، چینی‌ها، اندونزیایی‌ها و پرتغالی‌ها در اقلیت هستند. تتوم و پرتغالی زبان‌های رسمی تیمور شرقی هستند. تیمور شرقی دومین کشور مسیحی قاره آسیا بعد از فیلیپین است. تیموری‌ها ۷۸ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند و از دو گروه عمده Austtonesian و پاپوایی تشکیل شده‌اند. دین ۸۶ ٪ مردم تیمور شرقی، کاتولیک، ۵ ٪ پروتستان و ۳ ٪ مسلمان است. غذاهای تیمور شرقی شامل غذاهای منطقه‌ای محبوب مانند گوشت خوک، ماهی، ریحان، تمر هندی، حبوبات، ذرت، برنج، سبزیجات ریشه‌ای و میوه‌های گرمسیری می‌باشد. آشپزی در تیمور شرقی از آشپزی جنوب شرقی آسیا و از غذاهای پرتغالی تأثیر گرفته‌است. به خاطر قرن‌ها حضور پرتغالی‌ها در این جزیره ادویه‌های دیگر مستعمرات پرتغالی در جهان در تیمور شرقی نیز کاربرد دارند. جستارهای وابسته دریای تیمور حقوق بشر در تیمور شرقی اسلام در تیمور شرقی تیم ملی فوتبال تیمور شرقی فدراسیون فوتبال تیمور شرقی تیم ملی فوتبال زیر ۲۳ سال تیمور شرقی فهرست فرودگاه‌های تیمور شرقی پرچم تیمور شرقی فهرست سفارت‌های تیمور شرقی سرود ملی تیمور شرقی زمان تیمور شرقی منابع بی‌بی‌سی فارسی. ژوئیه ۲۰۰۸. اعضای سازمان ملت‌ها و اقلیت‌های غیررسمی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۵ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۲۰۰۲ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۵ (میلادی) در آسیا بنیان‌گذاری‌های ۲۰۰۲ (میلادی) در آسیا جزیره تیمور جمهوری‌ها کشورهای فراقاره‌ای کشورها و سرزمین‌های پرتغالی‌زبان کشورها در آسیا کشورهای اقیانوس هند کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای جنوب شرق آسیا کشورهای عضو سازمان ملل متحد مستعمره‌های پیشین پرتغال مناطق تقسیم‌شده ناحیه دریایی جنوب شرق آسیا
7191
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C%20%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DB%8C%DA%A9%20%DA%A9%D9%86%DA%AF%D9%88
جمهوری دموکراتیک کنگو
جمهوری دموکراتیک کنگو که به نام‌های کنگوی دموکراتیک یا کنگوی کینشاسا نیز شناخته می‌شود کشوری است واقع در مرکز آفریقا که پایتخت آن کینشاسا است. جمهوری دموکراتیک کنگو بزرگ‌ترین کشور آفریقای جنوب صحرا و دوّمین کشور بزرگ در آفریقا و یازدهمین کشور بزرگ جهان به‌شمار می‌آید و با جمعیت بیش از ۹۰٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر، شانزدهمین کشور پرجمعیت جهان و چهارمین کشور پرجمعیت در آفریقا است و همچنین به‌عنوان پرجمعیت‌ترین کشوری که زبان رسمی آن فرانسوی است، شناخته می‌شود. جمهوری دمکراتیک کنگو از شمال با سودان جنوبی و آفریقای مرکزی، از شرق با اوگاندا، رواندا، بروندی و تانزانیا از جنوب با آنگولا و زامبیا و از غرب با جمهوری کنگو همسایه است. در غرب این کشور هم ساحل اقیانوس اطلس به طول تنها ۴۰ کیلومتر در کنار دهانه ۹۰۰ کیلومتری رود کنگو واقع است. این کشور در ۳۰ ژوئن ۱۹۶۰ از بلژیک استقلال یافت. از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۹۷ «زئیر» نام داشت. پیش از آن «کنگوی کینشاسا» و پیش از آن نیز برای تمایز از کنگوی برازاویل، «کنگوی لئوپولدویل» نامیده می‌شد. «کنگوی بلژیک» و «ایالت آزاد کنگو» نام‌های دیگری هستند که در گذشته برای این کشور به کار می‌رفتند. واحد پول این کشور فرانک کنگو است و در حالی که این کشور از غنی‌ترین کشورهای جهان از نظر منابع طبیعی به‌شمار می‌آید مردم آن از فقیرترین مردم جهان هستند. ۹۶ درصد از مردم این کشور مسیحی هستند و به ۲۵۰ قوم گوناگون سیاه‌پوست تعلق دارند. بیشتر مردم این کشور از اقوام کنگو، لوبا و مونگو هستند. جنگ دوم کنگو که از سال ۱۹۹۸ آغاز شده و همچنان در جریان است، این کشور را ویران کرد. گاه به این جنگ «جنگ جهانی آفریقا» نیز می‌گویند زیرا ۹ کشور آفریقایی و حدود بیست گروه مسلح در آن شرکت کرده‌اند. به رغم امضای توافق صلح در سال ۲۰۰۳، جنگ همچنان در شرق کشور ادامه دارد. در شرق کنگو شیوع تجاوز به عنف و دیگر خشونت‌های جنسی از همه جهان وخیم‌تر است. در یک دورهٔ ۱۲ ماهه در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ در این کشور به ۴۰۰ هزار زن که بین ۱۵ تا ۴۹ سال سن داشتند، تجاوز شده‌است. جنگی که در این کشور جریان دارد مرگبارترین درگیری جهان پس از پایان جنگ داخلی چین است و کشته شدن ۵٫۴ میلیون نفر را از سال ۱۹۹۸ در پی داشته‌است. بیشتر قربانیان از مالاریا، اسهال، ذات‌الریه و سوء تغذیه جان خود را از دست داده‌اند. کنگو را باید در زمره پرتحول‌ترین اوضاع سیاسی میان کشورهای آفریقایی دانست. طی سال‌های اخیر، دخالت‌های بی‌حد و حصر همسایگان کنگو در امور این کشور منجر به راه‌اندازی جنگ خانمان‌برانداز با جمهوری روآندا شده‌است که با استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در مرزهای مشترک دو کشور آرامش نسبی برقرار شده‌است. جنگ داخلی این کشور در سال ۲۰۰۳ به پایان رسید، اما نواحی شرقی آن به علت فعالیت ده‌ها گروه شورشی همچنان بی‌ثبات است. در کنگو از خشونت جنسی همراه با ددمنشی غیرعادی به عنوان یک سلاح جنگی استفاده می‌شود. تجاوز گروهی رواج دارد و گاهی از قنداق تفنگ در این کار استفاده می‌شود. تاریخ این کشور به‌وسیلهٔ یک بلژیکی کشف شد و تا سال ۱۹۶۰ تحت استعمار بلژیک بود. ناحیه کنگو را تجارت برده چپاول کرد و در ۱۸۸۵ تبدیل به ملک شخصی لئوپولد دوم پادشاه بلژیک گردید؛ ولی در ۱۹۰۸ انزجار بین‌المللی از قساوت رژیم حاکم در «کشور آزاد کنگو» پادشاه را مجبور ساخت تا این ناحیه را به صورت مستعمره بلژیک به صادرکنندهٔ عمده‌ای از مواد معدنی تبدیل کند. حکومت در تأمین خدمات اجتماعی به ویژه آموزش ابتدایی نسبتاً پیشرفته بود، ولی تقریباً هر گونه فعالیت سیاسی آفریقایی‌ها را محدود کرد. در نتیجه زمانی که بلژیک در ۱۹۶۰ به استعمار کنگو خاتمه داد، این کشور به اندازهٔ کافی آماده نبود. ظرف چند روز بعد از استقلال ارتش شورش کرد و ثروتمندترین ناحیه – کاتانگا، تحت حکومت موسی چومبه – مبادرت به جدایی کرد. کنگو سازمان ملل متحد را دعوت به مداخله کرد، ولی نیروهای این سازمان در غالب آمدن بر تداوم جنگ داخلی فقط تا حدودی موفق شدند. سرهنگ موبوتو دو بار در حکومت مداخله کرد و در ۱۹۶۵ خود را رهبر کشور ساخت. وی که خواهان «اصالت» بود نام کشور را به زئیر و نام خود را به موبوتو سسه سکو تغییر داد. او اقتدار دولت مرکزی را به تدریج اعاده کرد و نظام تک‌حزبی را برقرار ساخت (۱۹۶۷). حکومت سکو شدیداً مورد انتقاد بین‌المللی قرار گرفت، ولی او پشتیبانی کشورهای غربی را که برای کنگو به صورت منبعی از مواد معدنی راهبردی ارزش قائل بودند، حفظ کرد. در ۱۹۹۰، نارضایتی عمومی موجب کسب برخی اصلاحات شد و – به دنبال لغو قانونی نظام تک حزبی – کنفرانس ملی به منظور ایجاد دموکراسی در زئیر برگزار شد (۱۹۹۱). طی ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳ درگیری بین کنفرانس ملی و نخست‌وزیر در یک طرف و رئیس‌جمهور موبوتو در طرف دیگر روی داد. بخش‌هایی از نیروی مسلح ناراضی شدند و نظم و قانون در قسمت‌هایی از کشور به هم ریخت. سیاست نام پاتریس لومومبا، قهرمان ملی کنگو با مبارزات استقلال‌طلبانه این کشور عجین است. اما سال‌های بعد حکومت دمکراتیک کنگو به دست یکی از دیکتاتورترین افراد یعنی موبوتو سسه سوکو افتاد و در زمان حکومت وی تاراج ذخایر معدنی این کشور آغاز شد. در سال ۱۹۹۶ با کودتای یک افسر نظامی به نام لوران کابیلا، موبوتو از کشور گریخت و از آن زمان نام زئیر به جمهوری دموکراتیک کنگو تغییر یافت. پس از سرنگونی موبوتو خط مشی سوسیالیستی و کمونیستی بیشتری در کنگو به کار گرفته شد از سال ۱۹۹۶ این کشور درگیر جنگ داخلی شد که تا سال ۲۰۰۲ ادامه یافته و منجر به کشته شدن ۴ میلیون نفر و آوارگی ده‌ها میلیون نفر از مردم کنگو به ویژه در مناطق شرقی آن شد. در سال ۲۰۰۲ لوران کابیلا در حالی که مشغول مذاکره در دفتر کار خود بود، توسط یک ستوان نظامی از محافظین خود به نام رشیدی کاسریکا ترور شد و پسر وی به نام ژوزف کابیلا از تمام سران شورشی خواست تا از جنگ دست بردارند. هم‌زمان با این تحول و در پی تلاش‌های چند کشور عمده و سازمان‌های بین‌المللی و منطقه‌ای سرانجام موافقتنامه دریاچه‌های بزرگ در سال ۲۰۰۳ به امضا رسید و جنگ داخلی پایان یافت. به موجب این موافقتنامه دولت ائتلافی به ریاست جمهوری ژوزف کابیلا و ۴ رهبر عمده شورشی این کشور به عنوان معاون وی تشکیل شد. بر پایه این موافقتنامه دولت با کمک سازمان ملل و دیگر کشورهای کمک‌کننده بایستی تا سال ۲۰۰۶ زمینه برگزاری انتخابات برای تعیین رئیس‌جمهور این کشور را فراهم می‌ساخت. احزاب جمهوری خلق، دمکراتیک مسیحی، جنبش اتحاد و همبستگی، حرکت پیشتاز ملی، اتحاد برای دمکراسی و پیشرفت اجتماعی و… در جمهوری دمکراتیک کنگو فعالیت سیاسی دارند. انتخابات سال ۲۰۰۶ سرانجام در ژوئن ۲۰۰۶ انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی این کشور برگزار شد. ژوزف کابیلا رئیس‌جمهور و ژان پیر بمبا یکی از معاونان وی بیشترین آراء را به‌دست‌آورد و به دور دوم راه یافتند. اما در همان زمان اعلام نتایج دور اول در ۲۱ اوت، کینشاسا پایتخت این کشور صحنه جنگ خونین ۳ روزه‌ای میان نظامیان دو رقیب دور دوم شد که با پادرمیانی سازمان ملل، اتحادیهٔ اروپا و دیگر بازیگران عمده منطقه‌ای پایان یافت. دور دوم انتخابات در ۲۹ اکتبر ۲۰۰۶ برگزار گردید و با توجه به ائتلاف برخی از احزاب در پارلمان با یکدیگر به نفع کابیلا و رأی ۴۴ درصدی او در دور اول انتخابات، وی توانست بر رقیب نیرومند خود چیره گردد و از ماه دسامبر ۲۰۰۶ رسماً به عنوان رئیس‌جمهور این کشور برگزیده شود. جغرافیا کنگو با وسعتی برابر با ۲٬۳۴۵٬۴۰۹ کیلومتر مربع در زمره بزرگ‌ترین کشورهای جهان قرار دارد. این کشور از سوی شمال با جمهوری آفریقای مرکزی و سودان جنوبی هم‌مرز است، از سوی شرق با اوگاندا، رواندا و بوروندی، از جنوب با زامبیا و آنگولا مرز دارد و از سمت غرب به جمهوری کنگو، برون‌بوم کابیندا متعلق به آنگولا و اقیانوس اطلس محدود شده‌است. دریاچه تانگانیکا در شرق کشور، خاک آن را از تانزانیا جدا می‌کند. این کشور در موآندا کرانه‌ای ۴۰ کیلومتری در کنار اقیانوس دارد و دهانه ۹ کیلومتری رود کنگو نیز به خلیج گینه می‌ریزد. بیش از ۶۰٪ مساحت این کشور متشکل است از حوضه آب‌گیری با جنگلهای بارانی استوایی که رود زئیر (کنگو) و شاخه‌هایش در آن جریان دارد. فلات‌ها و رشته‌کوه‌هایی که این آبگیر را احاطه کرده‌است شامل گرانکوه روِنزوری در شرق است. کنگو سرزمین ناهمواری است و ارتفاعات کمابیش بلند در نقاط مختلف آن به چشم می‌خورد رودهای مهم کنگو، لولابا، لومامی، اوبانگی، کاسای و بلندترین نقطه این کشور قلهٔ نگالیئما، با ۵۱۰۹ متر ارتفاع است. کنگو آب و هوایی مرطوب و استوایی با تغییر اندک فصلی دارد، هر چند از دسامبر تا فوریه شمال کشور خنک‌تر است. زمین‌های زیر کشت بالغ بر پنج درصد از خاک کنگو و مراتع طبیعی و جنگل نیز بیش از ۳۵ درصد از این کشور را شامل می‌شود. آلودگی آب‌های سطحی به آلاینده‌های صنعتی و استفاده غیر بهداشتی از آن توسط بومیان و روستانشینان، فرسایش خاک و بارش باران‌های اسیدی و برداشت‌های غیراصولی منابع جنگلی بزرگ‌ترین مشکلات زیست‌محیطی کنگو طی سال‌های اخیر بوده‌است. طبیعت گوریل‌ها ازجمله حیوانات سرشناس در جمهوری دموکراتیک کنگو هستند، که در معرض انقراض نیز قرار دارند. اقتصاد ارزش منابع معدنی کنگو ۲۴ تریلیون دلار برآورد شده‌است که برابر با تولید ناخالص داخلی آمریکاست. تصاحب این ثروت غیرعادی زیرزمینی انگیزه اصلی جنگ داخلی این کشور بوده‌است. این کشور هشتاد درصد ذخایر سنگ‌های کولتان (دو فلز باارزش و شبیه به هم تانتالوم و نیوبیوم) را در خود جای داده‌است و بزرگ‌ترین تولیدکننده کبالت در دنیا، دومین تولیدکننده بزرگ الماس در دنیا و بزرگ‌ترین تولیدکننده مس در آفریقاست. ضمن اینکه ذخایر قابل توجهی از قلع، روی، طلا و نفت نیز دارد. ذخایر بزرگی از اورانیوم نیز در این کشور قرار دارد و اورانیومی که در پروژه منهتن برای ساخت نخستین بمب‌های اتمی دنیا استفاده شد از اورانیوم‌های کنگویی بودند. جنگل‌های وسیع این کشور نیز بیش از نیمی از ذخایر الوار آفریقای جنوب صحرا را در خود جای داده‌اند. بیش از دو سوم نیروی کار به کشاورزی اشتغال دارد و قهوه، چای، کاکائو، کائوچو و محصولات نخلی از این کشور صادر می‌شود. مواد معدنی نقطه اتکای اقتصاد این کشور است، مس، کبالت، روی و الماس معمولاً حدود ۶۰٪ از صادرات را تشکیل می‌دهد. کنگو دارای تورمی افسارگسیخته و دارای یکی از پایین‌ترین سطوح زندگی در آفریقا است. بزرگ‌ترین شهرهای جمهوری دموکراتیک کنگو ۴۵٪ از جمعیت در مناطق شهری زندگی می‌کنند. میانگین سنی ۱۷ سال است. امید به زندگی برای مردان ۶۰ و برای زنان ۶۳/۲ سال است. جستارهای وابسته جنگ نخست کنگو فهرست رؤسای کشور جمهوری دموکراتیک کنگو پرچم جمهوری دموکراتیک کنگو استان‌های جمهوری دموکراتیک کنگو تیم ملی فوتبال جمهوری کنگو منابع Wikipedia contributors, "Democratic Republic of the Congo," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Democratic_Republic_of_the_Congo&oldid=494695373 (accessed June 2, 2012). نرجه، کامران: کوتاه از کشورها: بازارشناسی آفریقا/ جمهوری دمکراتیک کنگو (زئیر): بخش بیست و نهم. در: «نامه اتاق بازرگانی». تیر ۱۳۸۳ - شماره ۴۳۵. ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۰ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۹۷ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۰ (میلادی) در جمهوری دموکراتیک کنگو جمهوری دموکراتیک کنگو جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های سواحلی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس
7192
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C%20%DA%A9%D9%86%DA%AF%D9%88
جمهوری کنگو
جمهوری کُنگو که برای تمایز با کشور همسایهٔ بزرگ‌تر هم‌نام آن جمهوری دموکراتیک کنگو به نام کنگو برازاویل نیز شناخته می‌شود، کشوری است که در ساحل غربی مرکز آفریقا در غرب رودخانه کنگو قرار دارد و پایتخت آن برازاویل است. این کشور از غرب با گابن، از شمال‌غربی با کامرون و از شمال‌شرق با جمهوری آفریقای مرکزی، از جنوب‌شرقی با جمهوری دموکراتیک کنگو، از جنوب با استان برون بومی کابیندا آنگولا و از جنوب‌غربی با اقیانوس اطلس همسایه است. جمعیت این کشور براساس تخمین سال ۲۰۲۰ حدود ۵٬۵۱۸٬۰۰۰ نفرو زبان رسمی آن فرانسوی است. واحد پول این کشور فرانک سی‌اف‌ای آفریقای میانه (فرانک سی‌اف‌آ) است. جغرافیا مساحت جمهوری کنگو ۳۴۲۰۰۰ کیلومتر مربع است که از این لحاظ این کشور را در ردهٔ شصت و دومین کشور جهان جای می‌دهد. جمهوری کنگو با کشورهای آفریقای مرکزی، کامرون، گابن، قسمتی از آنگولا و کنگو (زئیر) همسایه می‌باشد. برازاویل پایتخت کنگو در سال ۲۰۱۵ جمعیتی برابر با ۱٬۳۷۳٬۰۰۰ داشت. چشم‌انداز طبیعت کنگو تنوعی است از دشت‌های ساحلی، مناطق کوهستانی، فلات‌ها و دره‌های حاصلخیز. حدود ۷۰ درصد از مساحت کشور را جنگل‌های بارانی پوشانده‌است. بلندترین نقطه کشور کوه نابمبا، با ارتفاع ۱۰۲۰ متر در کوهستان مایومبه است. تاریخ منطقه کنگو برازاویل در قدیم تحت سلطه قبایل بانتوزبان بود که با حوزه رودخانه کنگو پیوندهای بازرگانی ایجاد کرده بودند. ساکنان کنگو تا سده پانزدهم میلادی عمدتاً از مردم پیگمه (کوتوله‌تبار) بودند و از قرن پانزده تا ۱۹ بسیاری از کنگویی‌ها به بردگی کشیده می‌شدند. در سده نوزدهم کاشف فرانسوی دوک پیر ساوورنیان به پاسگاهی دورافتاده به نام «برازا اوگو» در نتامو رسید و آن را برازاویل (شهر برازا) نام گذاشت. ساوورنیان در سال ۱۸۸۰ پیمانی با یکی از رؤسای محلی قبایل بست که بر پایه آن از آن پس این منطقه «تحت‌الحمایه» فرانسه شد. بین سال‌های ۱۸۸۵ تا ۱۸۸۷ مرزهای این مستعمره جدید فرانسه کشیده شد و در ۱۸۹۱ رسماً نام کنگوی فرانسه به آن داده شد. کنگو برازاویل در سال ۱۹۱۰ جزئی از آفریقای استوایی فرانسه شد و سپس در ۱۹۴۶ جزئی از سرزمین‌های فرادریا (ماورالبحر) فرانسه به‌شمار آمد. در سال ۱۹۵۸ این منطقه تبدیل به یک جمهوری خودگردان در چارچوب مستعمرات فرانسه شد و یک کشیش سابق به نام فولبرت یولو که از ملی‌گرایان بود به نخست‌وزیر آن رسید. کنگوی برازاویل در سال ۱۹۶۰ به استقلال کامل دست یافت و به عنوان جمهوری کنگو شناخته شد. فولبرت یولو به رئیس جمهوری این کشور رسید و دولتی ائتلافی را متشکل از سه حزب تشکیل داد. در سال ۱۹۶۲، رئیس‌جمهور یولو این سه حزب را در حزبی به نام جنبش ملی انقلاب ادغام کرد. رئیس‌جمهور همه تلاش خود را انجام داد تا ژوزف کاساووبو که هم‌قبیله‌ای خود از قبیله باکونگو بود را در قدرت نگه دارد. یولو در سال ۱۹۶۳ خلع شد و آلفونس ماسامبا-دبات به ریاست‌جمهوری رسید. ماسامبا رویه میانه‌روی چپی را ادامه داد و روابط کشور را با کنگو کینشاسا پس از آنکه سرهنگ موبوتو در آنجا قدرت را در دست گرفت بهبود بخشید. در ۴ سپتامبر ۱۹۶۸ مارین نگوآبی به قدرت رسیده و رئیس‌جمهور شد. در این دوره «حزب کار کنگو» تنها حزب سیاسی مجاز اعلام شد. این حزب مارکسیسم لنینیسم را مبنای خود قرار داد و نگوآبی به عنوان دبیرکل «حزب کار کنگو» انتخاب شد. در سال ۱۹۷۰، جمهوری خلق کنگو اعلام موجودیت کرد. سیاست خارجی نگوآبی بر رابطه با اتحاد جماهیر شوروی و فرانسه متمرکز شده‌بود و وی خواستار پیوندهای نزدیک با این دو کشور بود. در مارس ۱۹۷۷ نگوآبی به قتل رسید. رئیس‌جمهور پیشین آلفونس ماسامبا-دبات در ارتباط با این قتل محاکمه شد. به عنوان جانشین نگوآبی، ژاک یومبی-اوپانگو منصوب شد که ریاست کمیته نظامی «حزب کار کنگو» را نیز به دست گرفت. در سال ۱۹۷۹ کنگو به حکومتی غیرنظامی دست یافت که دنیس ساسو-نگسو رئیس‌جمهور آن و هم‌زمان دبیرکل «حزب کار کنگو» بود. در ماه ژوئیه سال ۱۹۸۷ علیه حکومت ساسو-نگسو یک کودتای نظامی رخ داد اما شکست خورد. ساسو-نگسو در سپتامبر همان سال موفق شد با کمک نیروهای فرانسوی، شورشی را در شمال کشور سرکوب کند. در پایان سال ۱۹۸۹، یک حزب از مخالفان دولت به نام «اتحاد برای دموکراسی کنگو» بنیاد شد. ساسو-نگسو در سال ۱۹۹۱ برنامه‌های خود برای تبدیل کنگو به یک کشور دارای دموکراسی را علنی کرد. در سال ۱۹۹۲، یک قانون اساسی جدید و دموکراتیک به تصویب رسید و نام کشور به جمهوری کنگو تغییر کرد. موقعیت انحصاری «حزب کار کنگو» در سیاست این کشور نیز لغو شد. در انتخابات مجلس در سال ۱۹۹۲، «اتحادیه سراسری آفریقا برای سوسیال دموکراسی» (UPADS) بزرگ‌ترین حزب شد. پاسکال لیسوبا رئیس‌جمهور شد و استفان بونگهو-نوآره را به عنوان نخست‌وزیر خود برگمارد. اما در اکتبر سال ۱۹۹۷ رئیس‌جمهور لیسوبا منصب نخست‌وزیری را حذف کرد. در سال ۱۹۹۳ «اتحادیه سراسری آفریقا برای سوسیال دموکراسی» بار دیگر برنده انتخابات شد، اما اپوزیسیون این حزب را به تقلب در انتخابات متهم کرد. شورش و ناآرامی در بین سال‌های ۱۹۹۳ و ۱۹۹۷ تلفات و کشته‌های زیادی برجای گذاشت. در سال ۱۹۹۶، آزادی بیان ممنوع شد و بر مطبوعات آزاد نیز در این کشور نقطه پایانی نهاده شد. رئیس‌جمهور پیشین، دنیس ساسو-نگسو، که پس از اقامت در فرانسه دوباره به کنگو آمده بود، از سوی پاسکال لیسوبا، رئیس‌جمهور، احتمالاً به عنوان یک تهدید بالقوه دیده می‌شد. لیسوبا به ارتش دستور داد تا خانه ساسو-نگسو را محاصره کنند اما شبه‌نظامیان در خدمت ساسو-نگسو در برابر این محاصره مقاومت کردند. ساسو-نگسو موفق به فرار شد و بعداً در اکتبر ۱۹۹۷ توانست با پشتیبانی نیروهای نظامی خود و آنگولا کودتایی را ترتیب دهد و به ریاست‌جمهوری برسد. او سپس وعده داد که پس از سه سال دموکراسی را به کشور بازگرداند. در سال ۲۰۰۲، رئیس‌جمهور وقت ۹۰ درصد از آرا را در انتخابات ریاست جمهوری به دست آورد و یک قانون اساسی جدید نیز به تصویب رسید که قدرت زیادی را به رئیس‌جمهور واگذار نمود. سیاست جمهوری خلق کنگو از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۹۲ دولتی مارکسیست-لنینیستی و تک‌حزبی داشت. از سال ۱۹۹۲ در این کشور انتخابات چندحزبی برگزار شده‌است، هرچند دولتی که به صورت دموکراتیک انتخاب شده بود در سال ۱۹۹۷ در جریان جنگ داخلی جمهوری کنگو خلع شد. نام رسمی این کشور جمهوری کنگو و نوع حکومت این کشور جمهوری و با دو مجلس قانون‌گذاری است. رئیس‌جمهور در این کشور با رای عمومی مردم برای دوره‌ای هفت ساله انتخاب می‌شود. رئیس کابینه نخست‌وزیر است که او و اعضای کابینه را رئیس‌جمهور تأیید می‌کند. مجلس ملی این کشور ۶۶ کرسی دارد که نمایندگان آن با رای مردم برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شوند. قانون اساسی جدید این کشور در سال ۲۰۰۲ میلادی تصویب شده‌است. نظام حقوقی آن برگرفته از نظام حقوقی فرانسه است. بر اساس قانون جدید انتخاباتی، در انتخابات پارلمانی جمهوری کنگو که پانزدهم ژوئیه ۲۰۱۳ برگزار شد، شمار کرسی‌های مجمع ملی این کشور از یکصد و سی و هفت کرسی به یکصد و سی و نه کرسی افزایش یافت. در ابتدا قرار بود انتخابات پارلمانی کنگو برازاویل ماه ژوئن آن سال برگزار شود، اما این انتخابات به علت انفجار در انبار مهمات و تسلیحات که چهارم ماه مارس در برازاویل روی داد و سیصد نفر را کشته و هزاران نفر را آواره کرد، به تعویق افتاد. در این انتخابات پارلمانی، حزب کار کنگو برازاویل به ریاست دنیس ساسو نِگِسو رئیس جمهوری این کشور با کسب هشتاد و نه کرسی از مجموع یکصد و سی و شش کرسی اکثریت مطلق را به‌دست آورد. این حزب که از سال ۱۹۹۷ قدرت را در کنگو برازاویل در دست داشته در دور نخست این انتخابات که پانزدهم ژوئیه برگزار شد پنجاه و هفت کرسی را از آن خود کرد. ریاست جمهوری ساسو نگسو دنیس ساسو نگسو از زمان کودتای سال ۱۹۷۹ به‌طور متناوب، رئیس‌جمهور کنگو است؛ وی در انتخابات سال ۱۹۹۲ شکست خورد اما در سال ۱۹۹۷ با جنگی که بیشتر مناطق پایتخت را ویران کرد به قدرت بازگشت. وی در سال ۲۰۰۲ در حالی که رقبای اصلی او انتخابات را تحریم کرده یا انصراف دادند، در انتخابات پیروز شد. تقسیمات کشوری کنگو برازاویل به ۱۲ استان تقسیم شده‌است. هر یک از این استان‌ها نیز به نوبه خود به بخش‌هایی (communes) تقسیم‌بندی شده‌اند. مردم در سال ۲۰۲۰ میلادی جمعیت این کشور ۵٬۵۱۸٬۰۰۰ نفر بوده‌است. ترکیب اقوام این کشور عبار است از ۴۸٪ کنگویی، ۲۰٪ سانگها، ۱۷٪ تِکِه، ۱۲٪ مبوشی و ۳٪ اروپایی و غیره. شهرهای مهم پوانت نوار (۷۱۵٬۰۰۰ نفر)، دولیسیه (۸۴٬۰۰۰ نفر)، انکایی (۷۱٬۰۰۰ نفر)، اوئسّو (۲۸٬۰۰۰ نفر) زبان زبان رسمی کنگو برازاویل فرانسوی می‌باشد، اما در این کشور به زبان‌های لینگا، کیکُنگو و گویش تکّه نیز صحبت می‌شود. یکای پول جمهوری کنگو از فرانک سی‌اف‌ای آفریقای میانه استفاده می‌کند که هر فرانک به ۱۰۰ سانتیم تقسیم می‌شود. منابع اطلس جامع گیتاشناسی ۸۷–۸۶ Wikipedia contributors, "Republic of the Congo," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed February 24, 2013). ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۰ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۰ (میلادی) در آفریقا جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای آفریقای مرکزی کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو اوپک کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس مستعمره‌های پیشین فرانسه
7194
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%DA%AF%D9%88
کنگو
کنگو ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد: جغرافیا کشورها جمهوری کنگو کشوری در غرب آفریقای غربی جمهوری دموکراتیک کنگو کنگو کراتون، منطقه‌ای ماقبل تاریخی رودخانه کنگو (رود) رودی در آفریقا حوزه رودخانه کنگو سایر موارد پادشاهی کنگو کنگو (شامپانزه) رمان کنگو کنگو (فیلم) فیلمی بر اساس رمان کنگو موسیقی و رقص کنگو نوعی موسیقی و رقص در برزیل صفحه‌های ابهام‌زدایی کشتی صفحه‌های ابهام‌زدایی مکان‌ها صفحه‌های ابهام‌زدایی نام خانوادگی
7195
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%AF%20%DA%A9%D9%86%DA%AF%D9%88
رود کنگو
رود کُنگو پس از رود نیل طولانی‌ترین رود آفریقا است. این رودخانه همچنین دومین رودخانه پرآب دنیا پس از آمازون نیز می‌باشد. طول این رود که ۴۷۰۰ کیلومتر است در کشورهای آنگولا، بوروندی، کامرون، جمهوری آفریقای مرکزی، جمهوری دموکراتیک کنگو، گابن، جمهوری کنگو، رواندا، تانزانیا و زامبیا جریان دارد و به اقیانوس اطلس می‌ریزد. رودخانه کنگو با ژرفا، رکورددار عمیق‌ترین رودخانه در میان رودخانه‌های کره زمین است. همچنین، تنها رودخانه بزرگ کره زمین است که ۲ بار از خط استوا عبور می‌کند. نامگذاری نام رودخانه کونگو از پادشاهی کنگو که در ساحل جنوبی رودخانه واقع شده‌است، گرفته شده‌است. این پادشاهی به نوبه خود برای بومیان بانتو کونگو که در قرن هفدهم با عنوان "Esikongo" شناخته می‌شد، نامگذاری شد. آبراهام اورتلیوس در نقشه جهانی خود در سال ۱۵۶۴ آنرا با عنوان "مانیچونگو" در دهانه رودخانه نامگذاری کرده‌است. نام قبایل در کنگو احتمالاً از کلمه ای برای یک اجتماع عمومی یا مجالس قبیله نشات گرفته‌است. نام مدرن مردم کنگو یا باکونگو در اوایل قرن بیستم معرفی شد. نام زائر از یک اقتباس پرتغالی از یک کلمه Kikongo , nzere ("رودخانه") است، مختصری از nzadi o nzere ("رودخانه ای که رودخانه را بلعیده"). این رودخانه در قرنهای شانزدهم و هفدهم به عنوان زائر شناخته شده بود. به نظر می‌رسد کنگو در قرن ۱۸ به تدریج جایگزین زائر در استفاده از انگلیسی شد و کنگو نام انگلیسی ترجیحی در ادبیات قرن نوزدهم است، اگرچه اشارات به ظهیر یا زائر به عنوان نام مورد استفاده ساکنین رایج بود. جمهوری دموکراتیک کنگو و جمهوری کنگو نام خود را از این رود گرفته‌اند. همانند جمهوری قبلی کنگو که در سال ۱۹۶۰ از کنگو بلژیک استقلال به دست آورد. جمهوری کنگو (زائر) در طی سالهای ۱۹۷۱–۱۹۹۱ نیز نام این رودخانه را گرفت، که البته پیش از آن نام آن از واژه‌های فرانسوی و پرتغالی بود. نگارخانه منابع بخش‌های چهرنگاشتی رود کنگو رودهای آفریقا رودهای آنگولا رودهای بین‌المللی رودهای بین‌المللی آفریقا رودهای جمهوری دموکراتیک کنگو رودهای جمهوری کنگو رودهای مرزی مرز جمهوری کنگو و جمهوری دموکراتیک کنگو مرز آنگولا و جمهوری دموکراتیک کنگو حوضه آبریز کنگو
7196
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86%20%DA%86%DB%8C%D9%86
تمدن چین
تمدن چین می‌تواند به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد: تاریخ چین فرهنگ چینی
7198
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%DA%A9%D9%88
ماکو
ماکو یکی از شهرهای استان آذربایجان غربی در شمال غربی ایران است. این شهر در نزدیکی مرز ایران و ترکیه قرار دارد. شهر ماکو مرکز شهرستان ماکو است. این شهر از سمت شمال‌غربی به شهر بازرگان، از سمت شمال شرقی به شهر پلدشت از سمت شرق به شهر شوط و از سمت جنوب به شهر سیه‌چشمه محدود می‌شود. شهر ماکو در دره‌ای بنا شده که رود زنگمار از آن می‌گذرد و شهر را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می‌کند. قسمت جنوبی شهر در دامنه کوه سبد قرار گرفته و بخش شمالی در دامنه کوه قیه است. این شهر به‌دلیل آنکه در کنار گذرگاه مرزی بازرگان واقع شده‌است محل عبور مسافرانی است که قصد دارند از طریق زمینی به کشور ترکیه سفر کنند. مردم دین مردم ماکو اسلام بوده و پیرو مذاهب اهل تشیع و اهل تسنن هستند. مردم ماکو به دو زبان ترکی آذربایجانی و کردی کرمانجی صحبت می‌کنند. نامگذاری در زمان‌هاى قديم، نام ماکو، شاورشان بوده‌است. در مورد ریشه نامگذاری ماکو چندین روایت مطرح شده‌است؛ مردم ماکو در سدهٔ اول پیش از میلاد مسیح به‌دلیل اینکه به دین زرتشتی گرویده بودند این شهر را «ماغ کوی» یعنی شهر روحانیان زرتشتی می‌نامیدند. (مغ در زبان زرتشتی و زبان پارسی به معنای روحانی زرتشتی می‌باشد) یاقوت حموی بر این باور است که ماکو محل زندگی روحانیون زردشتی بوده‌است لذا در اصل ماغ کوی نام داشته که با گذشت زمان ماکو شده‌است. ماکو به زبان ارمنی به معنی چراگاه است، و از این رو به آن ماکو گفته‌اند، چرا که چراگاه‌های بزرگ در پیرامون ماکو وجود دارد. همچنین برخی بر این باورند مادها که در زمان پادشاهی ایشتوویگو در این منطقه ساکن شدند، آن را مادکوه (کوه مادها) نامیدند. این نام بعداً به‌صورت ماکو درآمده است. تاریخ در منطقه ماکو بازمانده‌های یک شهر بزرگ قدیمی که دامبات و خاورزمین نام داشت دیده می‌شود. گله‌داران ساسانی از ساکنان این منطقه بودند. این شهر ویرانه را هنوز خاورزمین می‌نامند. در دوره‌های بعدی ماکو بخشی از ایالت واسپورکان ارمنستان شد گروهی محل شهر کنونی ماکو را محل قبلی دژ قابان دانسته‌اند. در جلد ششم فرهنگ معین (به تألیف جعفر شهیدی) آمده‌است: «ماکو در قدیم قلعه‌ای بود به نام قابان که چون محل دزدان بود شاه عباس آن را خراب کرد. بنای شهر ماکوی امروزی را می‌توان از سال ۱۰۱۲ ه‍.ش دانست.» در دوره‌های بعد، اعراب و ترکان سلجوقی بر منطقه چیره شدند. کلاویخو، سفیر پادشاه اس‍پانیا، که درتاریخ اول ژوئن ۱۴۰۳ م از ماکو دیدن می‌کند، آن را قلعه‌ای می‌نامد که حاکمش مسیحی و نورالدین نام دارد. به‌گفتهٔ وی قراولان همگی از ارمنستان هستند ولی نیز آشنا به زبان‌های ترکی و فارسی هستند. به هنگام انعقاد عهدنامه گلستان، در مورد ماکو میان روس و عثمانی رقابت بود. در پی آن به مردم و خان‌های ماکو اختیار داده شد تا به هر سو که مایلند ملحق شوند و آنان الحاق به ایران را انتخاب کردند. از این حیث خوانین ماکو به‌ویژه تیمور پاشا و اقبال السلطنه طرف رعایت و ملاحظه قاجاریه بودند. آب و هوا ماکو دارای آب و هوای نیمه خشک با توجه به مکانش تحت تأثیر باران‌هایی از کوه‌های زاگرس است. هوای شهر گرم و خشک در تابستان، و سرد همراه با بارش برف در زمستان است. بیشترین بارش ناشی از رگبارهای بهاری است. اماکن گردشگری برج و بارو و کتیبه در، ساری قیه و در صخره ماکو خرابه‌های تعدادی کلیساهای ارمنی در دهات مختلف آثار تاریخی شهر دامبات خرابه‌های قدیمی گزلو در ده مخند سنگ (منشور)های بازالتی قرمزلیخ دالانها و غارهای زیرزمین در اطراف آرارات پل بشگوز در نزدیک شهر ماکو خرابه‌های سه گوش در ده قزلداغ اتاق سنگی در ده دلیک داش کلیسای زور زور در ده بارون دیری متعلق به فرقه دمینکن در پای کوه قیه اتاق سنگی در ده سنگر کلیسای مریم ننه در شمال شهر ماکو بنای باشکوه کلاه فرنگی در بیمارستان ماکو کاخ باغچه جوق از ارتفاعات ماکو می‌توان چهار کشور ایران ترکیه آذربایجان و ارمنستان رادید. ماکو روستاهای زیبایی نیز دارد؛ قره خاچ و کوسج با آب هوای ییلاقی و محیطی آرام یکی از جاذبه‌های طبیعی این شهر می‌باشند علاوه بر آن روستاهای بارون، رند، هندور، سنگر، و قلعه جوق و باغچه جوق از زیباترین روستاهای ماکو می‌باشند. شهرهای خواهرخوانده شهر ماکو با شهر آغری در کشور ترکیه پیمان خواهرخواندگی دارد. منابع موسوی ماکویی، میر اسدالله، تاریخ ماکو، تهران: نشر بیستون، ۱۳۷۶، ص۳۵. (شابک: ۹۶۴۹۰۰۳۶۲۲)، با نقل از مینورسکی مختصات و ارتفاع پیوند به بیرون تجارت خارجی ایران شهرستان ماکو شهرهای استان آذربایجان غربی شهرهای شهرستان ماکو مناطق ویژه اقتصادی منطقه‌های تاریخی ارمنستان مناطق مسکونی کردنشین در استان آذربایجان غربی
7202
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86
لبنان
لُبْنان با نام رسمی جمهوری لبنان کشوری در غرب آسیاست. لبنان در باختر با دریای مدیترانه و در شمال و خاور با سوریه و در جنوب با اسرائیل مرز مشترک دارد. موقعیت جغرافیایی لبنان در نقطه طلاقی مدیترانه و خاورمیانه منجر به شکل‌گیری تاریخی غنی و تنوعی دینی، نژادی و فرهنگی شده‌است. نخستین نشانه‌های تمدن در لبنان مربوط به ۷۰۰۰ سال پیش است، این کشور خاستگاه فنیقی‌ها (۱۵۵۰–۵۳۹ ق. م) و پادشاهی آن‌هاست. در سال ۶۴ ق. م لبنان زیر سلطه امپراتوری روم قرار گرفت و بعداً به یکی از مراکز عمده مسیحیت تبدیل شد. سنت رهبانی رایج در منطقه جبل لبنان به بنیان‌گذاری کلیسای مارونی انجامید. در دوران اسلامی و پس از فتح این سرزمین به دست اعراب مسلمان، مارونی‌ها دین و هویت فرهنگی خود را حفظ کردند. سپس و با پایه‌گذاری مذهب دروزی این مذهب در سراسر کشور رایج شد ولی در دوران جنگ‌های صلیبی مارونی‌ها در ارتباط با کلیسای کاتولیک و امپراتوری روم هویت خود را بازسازی کردند. بین سال‌های ۱۵۱۶ تا ۱۹۱۸ این منطقه زیر سلطه امپراتوری عثمانی قرار گرفت. با فروپاشی امپراتوری عثمانی بعد از جنگ جهانی اول، فرانسه این منطقه را به ۵ جزء کوچک‌تر تقسیم کرد که یکی از این اجزا لبنان بود، نظامی که تا سال ۱۹۴۳ و اعلام استقلال لبنان برقرار بود. لبنان هم‌اکنون دارای یک نظام تقسیم قدرت خاص بر اساس جوامع دینی است. بشاره الخوری (نخستین رئیس‌جمهور لبنان)، ریاض الصلح (نخستین نخست‌وزیر)، مجید ارسلان (نخستین وزیر دفاع) بنیان‌گذاران جمهوری لبنان و قهرمانان ملی این کشورند که نهضت استقلال لبنان را تا خروج آخرین نیروهای نظامی خارجی در ۳۱ دسامبر ۱۹۴۶ رهبری کردند. لبنان کشوری در حال توسعه است و در فهرست کشورها بر اساس شاخص توسعه انسانی در رتبهٔ ۹۲م قرار دارد که یکی از بهترین کشورهای جهان عرب خارج از کشورهای ثروتمند و نفت‌خیز شورای همکاری خلیج فارس است و همچنین در فهرست کشورها بر پایه سرانه درآمد ناخالص ملی جزء کشورهای متوسط رو به بالا محسوب می‌شود. بااین‌حال بحران نقدینگی لبنان و دیگر رویدادها فقر، بیکاری، بی‌ثباتی سیاسی، و بی‌ثباتی قیمت ارز در این کشور را گسترش داده‌است. فرهنگ لبنانی، با وجود کوچکی نسبی این کشور، در خاورمیانه و سراسر جهان شناخته‌شده‌است. لبنان از اعضای بنیانگذار سازمان ملل متحد و همچنین عضو اتحادیه کشورهای عرب، جنبش عدم تعهد، سازمان همکاری اسلامی، وسازمان بین‌المللی فرانکفونی است. نام نام لبنان از ریشهٔ واژهٔ سامی «لبن» به معنای سفید است، که احتمالاً اشاره به کوه‌های برف‌گیر لبنان دارد. نخستین اشاره به این نام به هزارهٔ سوم پیش از میلاد و در متون مختلف یافت شده در ابلا برمی‌گردد. سپس در کتاب مقدس عبری و همین‌طور در افسانهٔ گیل‌گمش به لبنان اشاره شده‌است. تاریخ تاریخ لبنان به ۵٬۰۰۰ سال پیش از میلاد بازمی‌گردد. نخستین ساکنان شناخته شدهٔ لبنان، کنعانی‌ها، مردمی از نژاد سامی بوده‌اند که به احتمال زیاد با یونانیان دادوستد داشته‌اند، و یونانیان آنان را فنیقی می‌نامیده‌اند. فنیقی‌ها قومی دریانورد و بازرگانی بودند و قلمرو آنان شامل دولت-شهرهایی مستقل در شرق مدیترانه و مهاجرنشین‌هایی در کرانه‌های مدیترانه بود. کوروش بزرگ، فنیقیه را گشود، و به مدت دو سده، هخامنشیان فرمانروای این منطقه بوده‌اند. پس از آن، اسکندر مقدونی، شهر صور (پایتخت فنیقیه) را فتح نمود. دولت‌ها و امپراتوری‌های گوناگونی بر لبنان فرمان رانده‌اند، از جمله شاهنشاهان هخامنشی و ساسانی، امپراتوران مقدونی وسلوکی، امپراتوران روم و بیزانس، خلفای مسلمان، جنگ‌جویان صلیبی و امپراتوری عثمانی. لبنان برای ۴۰۰ سال در قلمرو عثمانی بود (در منطقه‌ای که سوریه بزرگ نامیده می‌شد). سال ۱۹۱۶، این مناطق به قسمتی از حاکمیت فرانسه درآمد (در طول جنگ اول جهانی). پس از جنگ جهانی اول سوریه و لبنان کنونی تحت حاکمیت فرانسه قرار گرفت. جنگ داخلی در ۱۹۷۵ م. در پی مبارزات و قدرت‌نمایی فلسطینی‌های مهاجر و فشار اسرائیل بر کشورهای میزبان برای اخراج آنان؛ میان احزاب مسیحی مارونی لبنان و گروه‌های سنی چپ سوسیالیست و متحدشان مبارزان فلسطینی اختلاف و درگیری و جنگ داخلی روی داد، در ادامه وساطت شیعیان و دخالت نظامی سوریه به‌نفع مسیحیان باعث پایان موقت جنگ داخلی ۲ساله شد. سال ۱۹۷۸ حملهٔ اسرائیل به جنوب لبنان تا رودخانهٔ لیطانی در تقابل با فلسطینی‌های مبارز درون لبنان؛ در سال ۱۹۸۲ حملهٔ اسرائیل به بیروت اشغال لبنان و جنگ اسرائیل با سوریه در خاک لبنان و ایجاد منطقهٔ حایل و ارتش جنوب لبنان شد که فلسطینی‌ها و سوریه و شیعیان در مقابل اسرائیل و مسیحیان و اهل تسنن و آمریکا فرانسه؛ جنگ میان دو گروه شیعه حزب‌الله اسلامگرا و امل سکولار در جنوب لبنان و تأثیر ایران نیز در اواخر دههٔ هشتاد اتفاق افتاد؛ بدین ترتیب جنگ داخلی لبنان طولانی و وسیع شد. آغاز درگیری‌ها در ماه آوریل ۱۹۷۵ بود که مردان مسلح فلسطینی به روی کلیسایی در شرق بیروت آتش گشودند تا پیر جمیل بنیانگذار حزب فالانژ مسیحی لبنان را ترور کنند. البته او جان سالم به در برد ولی این سوءقصد باعث مجموعه‌ای از اقدامات متقابل شد که در نهایت به جنگ داخلی ۱۵ ساله در لبنان منجر شد که تا سال ۱۹۹۰ ادامه داشت. جغرافیا لبنان سرزمینی بلند و کوهستانی است که در کرانهٔ شرقی دریای مدیترانه قرار دارد. کرانه‌های لبنان ۲۵۵ کیلومتر درازا دارد. رودخانه‌های مهم لبنان عبارت‌اند از: عاصی و لیطانی در دره سهل‌البقاع، و کلب. رشته‌کوه‌های لبنان عبارت‌اند از: رشته‌کوه‌های لبنان شرقی و رشته‌کوه‌های لبنان غربی که میان این دو رشته کوه، درهٔ سهل‌البقاع قرار گرفته‌است. لبنان از شمال و شرق با سوریه و از جنوب با اسرائیل هم‌مرز است. مرز لبنان با سوریه ۳۷۵ کیلومتر است در حالیکه مرز لبنان با اسرائیل تنها ۷۹ کیلومتر است. قسمتی از مرز جنوبی لبنان که همچنان تحت اشغال اسرائیل است مزارع شبعا نام دارد. لبنان یکی از کوچک‌ترین کشورهای دنیاست که مساحتی حدود ۱۰٬۴۵۲ کیلومتر مربع (۴٬۰۳۵ مایل مربع) دارد و از لحاظ بزرگی، ردهٔ ۱۶۲ را در میان کشورهای جهان داراست. بسیاری از مناطق لبنان کوهستانی است به جز مناطق ساحلی کم عرض و درهٔ بقاع که بخش مهمی از صنعت کشاورزی لبنان در آن متمرکز شده‌است. اقلیم سرزمین لبنان آب‌وهوای مدیترانه‌ای دارد. هوای سواحل در زمستان‌ها سرد و بارانی و در تابستان‌ها گرم و شرجی است. در نواحی بلندتر به ویژه کوهستان‌ها، زمستان‌ها با بارش برف همراه است و دمای هوا به زیر صفر می‌رسد. بخش‌های دیگر این کشور، تابستان‌های گرم و خشک دارد. بیشتر مناطق لبنان سالانه شاهد باران‌های بسیاری است، ولی در مناطق ویژه‌ای در شمال شرق لبنان به علت وجود قله‌های مرتفع کوه‌های غرب که مسیر ابرهای باران‌زای پدید آمده از مدیترانه را سد می‌کنند، باران زیادی نمی‌بارد. لبنان دارای جنگل‌های وسیع درختان سدر است. سدر به نماد ملی لبنان نیز تبدیل شده‌است. جدول میانگین دما در کشور لبنان (درجهٔ سانتی‌گراد) تقسیمات کشوری لبنان از آنجا که مردم لبنان در ۶۰ سال گذشته به شهرنشینی روی آورده‌اند، بیشتر جمعیت این کشور در شهرها یه ویژه در پایتخت آن بیروت و اطراف آن سکنی گزیده‌اند. بیش از نیمی از لبنانی‌ها در بیروت زندگی می‌کنند. لبنان شامل ۶ استان و ۲۵ ناحیه است. نواحی خود به چندین منطقه تقسیم می‌شوند که این نواحی نیز شامل چندین شهر و روستا می‌باشند. استان‌های لبنان شامل استان بیروت (که تنها محدود به شهر بیروت می‌گردد)، استان بقاع (که شامل نواحی هرمل، بعلبک، زهله، بقاع غربی و رایشه می‌گردد)، استان نبطیه (جبل عامل) که شامل نبطیه، حصبیه، مرجعیون و نبت جبیل می‌گردد، استان شمالی (الشمال) شامل ۷ ناحیه عکار، طرابلس، زغرتا، بشری، البترون، الکوره و المینیه دانیه می‌گردد، استان جنوبی (الجنوب) شامل صیدا، صور و جزین و استان جبل لبنان (جبل البنانیه) شامل جمیل، کسروان، المتن، بعبدا، عالیه، و الشموف می‌باشد. لبنان از شش استان (به عربی: ألمحافظة) تشکیل شده‌است. استان بیروت استان جبل لبنان استان شمالی لبنان استان بقاع استان نبطیه استان جنوبی لبنان مردم جمعیت لبنان ۶٬۸۲۵٬۰۰۰ نفر تخمین زده شده‌است. ۵۰ درصد از جمعیت لبنان مسلمان و ۴۵ درصد مسیحی و ۵ درصد دروزی هستند و اقلیت‌های کوچک بهایی و یهودی نیز وجود دارد. لبنان دارای جمعیت کوچکی از کردها نیز می‌باشد که از مناطق شمالی سوریه و جنوب شرق ترکیه مهاجرت نموده‌اند و میان ۷۵ تا ۱۰۰ هزار نفر تخمین زده می‌شوند که در مناطق سنی‌نشین زندگی می‌کنند. کردها طی سال‌های اخیر توانسته‌اند شهروندی دولت لبنان را کسب نمایند. حدود ۱۶ میلیون نفر با نسب و اصالت لبنانی در سراسر دنیا زندگی می‌کنند. برزیل دارای بزرگ‌ترین جوامع لبنانی است. آرژانتین، استرالیا، کانادا، کلمبیا، فرانسه، انگلیس، مکزیک، ونزوئلا و آمریکا دارای جوامع لبنانی بزرگی هستند. حدود ۴۰۰ هزار نفر آوارهٔ فلسطینی نیز از سال ۱۹۴۸ در لبنان زندگی می‌کنند. گروه‌های نژادی و قومی لبنان: عرب‌ها ۶۰٪، آشوری‌ها و سریانی‌ها ۳۶٪ و ارمنی‌ها ۴٪، کردها و یهودی‌ها ۱٪ جمعیت را تشکیل می‌دهند. میانگین سنی مردم لبنان ۲۴٫۶ سال است. زبان زبان رسمی و البته محاوره‌ای لبنان عربی است، اما هر یک از اقلیت‌های قومی نیز به زبان خود سخن می‌گویند. لهجهٔ لبنانی از شاخهٔ عربی شامی است، در کاربرد و تلفظ واژگان با دیگر شاخه‌های زبان عربی تفاوت دارد اما به عربی سوری، فلسطینی و مصری نزدیک است. در تلفظ واج «ج»، «ژ» خوانده می‌شود. به جای «ق»، حرف «ئ» و به جای «ث» نیز «ت» تلفظ می‌شود. برای مثال واژهٔ کثیر به معنای زیاد، کتیر. قلب به معنای دل، ئلب و جدید به معنای تازه، ژدید ادا می‌گردند. اقتصاد اقتصاد لبنان در حال رشد بسیاری است و گردشگری نیز یکی دیگر از عوامل رشد کشور لبنان شده‌است به صورتی که بخش عظیمی از درآمد این کشور از گردشگران خارجی که برای تفریح یا سرمایه‌گذاری آمده‌اند تأمین می‌شود. بزرگ‌ترین صنایع و صادرات لبنان در سال ۲۰۱۹ عبارتند از جواهر سازی (مقام پنجم جهان)، پتروشیمی، مد و فشن (هشتمین صادرکنندهٔ عطر و لباس مجلسی)، محصولات برقی مثل ژنراتور، صنایع غذایی (صدور آجیل به ۱۱۰ کشور جهان) … می‌باشد. کشاورزی بر اساس گزارش فائو در سال ۲۰۱۸ مهم‌ترین محصولات کشاورزی و باغی لبنان به این شرح بوده‌است: بادام(۳۰٬۵۳۰ تن) - سیب (۱۲۴٬۰۰۰ تن) - زردآلو (۲۰٬۷۱۸ تن) - آووکادو (۹٬۳۸۳ تن) - موز (۷۱٬۰۰۰ تن) - گیلاس و آلبالو (۱۸٬۷۷۰ تن) - انگور (۶۷٬۰۰۰ تن) - لیمو (۱۰۳٬۰۰۰ تن) - زیتون (۱۱۷٬۰۰۰ تن) - پیاز (۷۰٬۳۰۰ تن) - پرتقال (۱۲۷٬۰۰۰ تن) - سیب زمینی (۳۸۷٬۰۰۰ تن) - گوجه فرنگی (۳۰۰٬۰۰۰ تن) - گندم (۱۳۵٬۰۰۰ تن) دین کتاب اطلاعات جهانی سیا (۲۰۲۰) موارد زیر را محاسبه می‌کند (داده‌ها شامل جمعیت پناهندگان سوری و فلسطینی لبنان نمی‌شود): مسلمانان ۵۱٫۱٪ (۳۰٫۶٪ سنی، ۲۰٫۵٪ شیعه، درصد کوچکتر علویان و اسماعیلیه)، مسیحی ۴۵٫۷٪ (کاتولیک مارونی بزرگ‌ترین گروه مسیحی هستند)، دروزیها ۵٫۲، و تعداد بسیار کمی از یهودیان، بهائیان، بوداییان و هندوها. لبنان از نظر دینی متنوع‌ترین کشور خاورمیانه است. مطابق اطلاعات‌نامه جهان در ۲۰۱۴ مسلمانان ۵۴٪ (۲۷٪ سنی، ۲۷٪ شیعه)، مسیحیان ۴۰٫۵٪، دروزها ۵٫۶٪ از جمعیت لبنان را تشکیل می‌دهند و گروه‌های کوچک یهودی، بهائی، بودیست، هندو و مورمون نیز در آن کشور ساکنند. مطابق World Values Survey همچنین ۳٫۳٪ لبنانی‌ها بی‌خدا هستند. یورونیوز و La Razón جمعیت مسیحیان را ۵۳٪ تخمین زده‌اند. جمعیت مسیحیان لبنان طی دهه‌های گذشته به دلایل مختلفی همچون نرخ زاد ولد و مهاجرت، همواره به نفع مسلمانان رو به کاهش بوده است و پس از انفجار بیروت نیز مهاجرت مسیحیان لبنان به خارج شدت گرفته‌است. فرهنگ و هنر لبنان برای هزاران سال محل عبور تمدن‌های مختلف بوده‌است. پس جای تعجب نیست که این کشور کوچک دارای فرهنگی فوق‌العاده غنی و زنده باشد. وجود گونه‌های بسیار قومی و مذهبی به رسوم پربار موسیقی، آشپزی و جشن‌های لبنان کمک بسیاری کرده‌است. مخصوصاً در بیروت دارای هنر غنی است و نمایش‌ها و نمایشگاه‌ها و شوهای مد و کنسرتهای زیادی در طول سال در نگارخانه‌ها، موزه‌ها، تئاترها و اماکن عمومی برگزار می‌شود. جوان امروز لبنانی اگرچه ظاهری مدرن دارد؛ اما به لبنان متحد همچنان وفادار است. فرهنگ جاری در لبنان تبلوری از فرهنگ چند هزار ساله فینیقی‌ها، یونانی‌ها، آشوری‌ها، ایرانی‌ها، رومی‌ها، اعراب و ترک‌های عثمانی می‌باشد و طی چند دهه اخیر فرهنگ فرانسوی نیز به این مجموعه اضافه گردیده‌است. جامعه لبنان مدرن، تحصیلکرده و قابل مقایسه با جوامع اروپایی مدیترانه است. اکثر لبنانی‌ها دو زبانه هستند و عربی و فرانسه صحبت می‌کنند. به همین دلیل لبنان عضو سازمان بین‌المللی کشورهای فرانسوی زبان است. با این حال زبان انگلیسی مخصوصاً بین دانشجویان لبنانی رایج شده‌است. این کشور نه تنها محل تلاقی مسیحیت با اسلام بلکه دروازه‌ای است که جهان عرب را به اروپا متصل می‌کند. لبنان همچنین میزبان دانشگاه‌های معتبر مختلفی همچون دانشگاه لبنان، دانشگاه آمریکایی بیروت، دانشگاه سن ژوزف لبنان و دانشگاه آمریکایی لبنان است. فستیوال‌های بین‌المللی مختلفی در لبنان برگزار می‌شوند که هنرمندان پر آوازه جهان و مردم بسیار از لبنان و کشورهای دیگر را به سوی خود جذب می‌کنند. مهم‌ترین آن‌ها فستیوال‌های تابستانی در بعلبک، بیت الدین و بیبلوس است. سیاست سیستم سیاسی در لبنان پارلمانی است. نظام پارلمانی در لبنان متأثر از وضعیت فرقه‌ای، اجتماعی و مذهبی خاص این کشور می‌باشد. مسیحیان و مسلمان سنی و مسلمان شیعه. این سیستم به گونه‌ای طراحی شده‌است که تمامی اقوام و مذاهب در آن سهمی از قدرت سیاسی داشته باشند. برطبق این توافق، رئیس‌جمهور از میان مسیحیان مارونی، نخست‌وزیر از میان مسلمانان سنی مذهب، رئیس پارلمان از بین شیعیان و معاون نخست‌وزیر از بین مسیحیان ارتدکس انتخاب می‌شود. پارلمان لبنان دارای ۱۲۸ کرسی است که به‌طور مساوی بین مسیحیان و مسلمانان تقسیم شده‌است. این توافق حاصل توافق طائف (۱۹۹۰) می‌باشد که به جنگ‌های داخلی ۱۵ ساله در لبنان پایان داد. تا قبل از این توافق سهم مسیحیان در قدرت سیاسی بیشتر از مسلمانان بود و تقسیم‌بندی به صورت ۵ - ۳ - ۲ به ترتیب مسیحی-سنی-شیعه انجام می‌گردید. انتخابات پارلمانی هر چهار سال یک بار برگزار می‌شود و فرد معرفی شده از جانب حزب یا ائتلاف پیروز با احتساب شرط تسنن نخست‌وزیر خواهد شد. رئیس‌جمهور لبنان نیز فرد مسیحی برای یک دوره ۶ ساله توسط پارلمان برگزیده می‌شود، رئیس‌جمهور فرمانده نیروهای مسلح نظامی و امنیتی است. اما این مسئله با تمدید یک دوره ۳ ساله ریاست جمهوری الیاس هراوی (۱۹۹۵) و امیل لحود (۲۰۰۴)، رعایت نگردید. تقسیم قضایی لبنان تابع قوانین ناپلئونی (نظام قضایی فرانسه) می‌باشد، اما هر کدام از مذاهب مختلف دادگاه‌های خاص خود را در مورد قوانین مربوط به ازدواج، طلاق و… دارا می‌باشند. احزاب سیاسی مهم لبنان از این قرارند: سنی‌ها: جریان مستقبل به رهبری سعد حریری. دروزی‌ها: حزب سوسیالیست ترقی‌خواه به رهبری ولید جنبلاط. مسیحیان: جنبش میهنی آزاد به رهبری جبران باسیل (هواداران وی بیشتر از مسیحیان شمال و منطقه متن قرار دارند). حزب نیروهای لبنانی، یکی دیگر از حزب‌های مسیحی در لبنان به رهبری سمیر جعجع است. شیعیان: حزب‌الله در سال ۱۹۸۲ تشکیل گردید و عمدتاً شامل شیعیان مذهبی جنوب لبنان می‌شود. سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله است. مناطق نفوذ و حضور هواداران حزب‌الله بیشتر در مناطق جنوب لبنان و بقاع (مشرق لبنان) و عالیه (در استان جبل لبنان) می‌باشد. جنبش امل که سکولار است به دبیرکلی نبیه بری که سال‌هاست ریاست مجلس لبنان را در اختیار دارد. جنبش امل نیز بخشی از بدنه شیعیان لبنان را نمایندگی می‌کند و ارتباط و نزدیکی کاملی با حزب‌الله دارد. جاذبه‌های گردشگری مناطق ساحلی لبنان در مجاورت دریای مدیترانه واقع شده‌اند. کشور لبنان معروف به عروس خاورمیانه دارای جاذبه‌های فراوانی می‌باشد. شهر بیروت کشور به دلیل زیبایی‌ها و شباهت‌هایی که به پاریس دارد به پاریس کوچک معروف شده‌است. پنج جاذبه برتر لبنان عبارتند از: غارجعیتا بیروت (ثبت شده به عنوان هفتمین عجایب طبیعی دنیا) منطقه حریصا (محل قرارگیری بزرگ‌ترین مجسمه حضرت مریم بعد از برزیل) روشه بیروت موزه مشاهیر لبنان مسجد بزرگ امری لبنان جونیه مرکز شهر بیروت خیابان حمرا موزه ملی بیروت دانشگاه آمریکایی چکا (منطقه ساحلی و شنا لبنان) زارور (مرکز اسکی و تفریحات زمستانه) جستارهای وابسته اعتراضات ۲۰۲۰–۲۰۱۹ لبنان جنگ ۱۹۸۲ لبنان حزب‌الله لبنان شیعیان لبنان روابط ایران و لبنان جنوب لبنان ارتش جنوب لبنان مجلس نمایندگان لبنان فهرست شهرهای لبنان آموزش در لبنان مارونی‌ها یادداشت پانویس منابع حق‌شناس، علی، ساختار سیاسی اجتماعی لبنان، تهران، نشر سَنا، ۱۳۸۸. رابرت- فیسک، «بیچاره ملت: لبنان در اسارت.» نیویورک: کتاب‌های ملی۲۰۰۲ ۲۰۰۵ H & D Paris Je m'appelle Byblosژان-پیر تیوله Jean-Pierre Thiollet سنفرد هاست. «فینیقی‌ها: گنجینه حماسی لبنان.» لوس آنجلس: نشر کمبریج و بوستون، ۲۰۰۵ آگوستوس نورتون. «احزاب عمل و شیعه: تلاش برای حفظ لبنان.» آستین و تگزاس: نشر دانشگاه تگزاس، ۱۹۸۷. جاناتان ریلی-اسمیت. «دیدگاه آکسفورد در مورد جنگ‌های صلیبی» نیو یورک: نشر دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۱. کمال صلیبی. «خانه احزاب: بازنمایی تاریخ لبنان.» برکلی: نشر دانشگاه کالیفرنیا، ۱۹۹۰. Carolyn M. Skahill, A Historical Atlas of Lebanon, 2004, the Rosen Publishing Group, پیوند به بیرون سایت رسمی بیانیه‌ها و اطلاعات دولت لبنان سایت رسمی رئیس‌جمهور لبنان سایت رسمی پارلمان لبنان مرکز آمار وزارت جهانگردی نیروهای امنیتی نیروهای نظامی General-security.gov.lb پوشش رسمی مردم لبنان بانک مرکزی لبنان بازار بورس بیروت سفارت لبنان در ایالات متحده معرفی کشور لبنان «اخبار» Al Nahar Newpaper The Daily Star روزنامه لبنانی به زبان انگلیسی New TV LBC Future TV Télé Lumière (کانال تلویزیونی تبلیغات مسیحیت) Sawt El Ghad NewsXS مجموعه‌ای از عناوین خبری مختلف *سازمان ملل- گزارش مهلیس گزارش رسمی تحقیق در مورد قتل حریری Libnanews: اخبار لبنان بان سیاست لبنان – اسناد مربوط به لبنان «فرهنگ و آموزش» ثبت شده در یونسکو مناطق تاریخی لبنان Al-Bustan فستیوال، Beit Meri Baalbek فستیوال مجله فرهنگی لبنان Beiteddine فستیوال Byblos فستیوال موزه ملی بیروت «اطلاعات عمومی» لبنان در کتاب حقایق جهان قانون اساسی لبنان وزارت خارجه آمریکا-«لبنان» شامل مسائل پشت پرده، تحقیق دربارهٔ کشور و گزارش‌های مهم اتحادیه کشورهای عرب ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۴۳ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۴۳ (میلادی) در آسیا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۴۳ (میلادی) در لبنان جمهوری‌ها خاور نزدیک جنوبی شام (سرزمین) غرب آسیا کشورها و سرزمین‌های عربی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آسیا کشورهای خاور نزدیک کشورهای خاورمیانه کشورهای ساحلی مدیترانه کشورهای عضو اتحادیه عرب کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای غرب آسیا لبنان مدیترانه شرقی هلال حاصل‌خیز
7204
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7
اروپا
قارهٔ اروپا ، شبه‌جزیره بزرگی است که به‌طور متعارف به‌خاطر اندازه فیزیکی و اهمیت تاریخی و سنت‌هایش، به عنوان یک قاره در نظر گرفته شده‌است. اروپا همچنین به عنوان یک شبه قاره اوراسیا در نظر گرفته می‌شود و به‌طور کامل در نیمکره شمالی و بیشتر در نیمکره شرقی قرار دارد. اروپا از شمال با اقیانوس منجمد شمالی، از غرب با اقیانوس اطلس، از جنوب با دریای مدیترانه و از شرق با آسیا همسایه است. اروپا معمولاً توسط حوزه کوه‌های اورال، رود اورال، دریای خزر، قفقاز بزرگ، دریای سیاه و تنگه‌های ترکیه، از آسیا جدا می‌شود. اروپا حدود ۱۰/۱۸ میلیون کیلومتر مربع (۳/۹۳ میلیون مایل مربع) یا ۲ درصد از کره زمین (۶/۸ درصد از خشکی‌های زمین) را تشکیل می‌دهد که آن را به دومین قاره کوچک جهان تبدیل می‌کند (با استفاده از مدل هفت قاره). از نظر سیاسی، اروپا به حدود پنجاه دولت مستقل تقسیم شده‌ است که روسیه بزرگ‌ترین و پرجمعیت‌ترین آنهاست که ۳۹ درصد از قاره را در بر می‌گیرد و ۱۵ درصد جمعیت آن را شامل می‌شود. اروپا در سال ۲۰۲۱ دارای جمعیت کل حدود ۷۴۵ میلیون نفر (حدود ۱۰ درصد از جمعیت جهان) بود. آب و هوای اروپا تا حد زیادی تحت تأثیر جریان‌های گرم اقیانوس اطلس است که زمستان‌ها و تابستان‌ها را در بیشتر قاره معتدل می‌کند. فرهنگ اروپایی ریشه تمدن غربی است که نسب آن به یونان باستان و روم باستان بازمی‌گردد. سقوط امپراتوری روم غربی در سال ۴۷۶ پس از میلاد و دوره مهاجرت متعاقب آن، پایان تاریخ باستان اروپا و آغاز قرون وسطی بود. اومانیسم، کاوش و اکتشاف، هنر و علم رنسانس به دوران مدرن منتهی می‌شود. از عصر اکتشاف که توسط اسپانیا و پرتغال آغاز شد، اروپا نقشی غالب در امور جهانی داشت. بین قرن‌های ۱۶ و ۲۰، قدرت‌های اروپایی در زمان‌های مختلف قاره آمریکا، تقریباً تمام آفریقا و اقیانوسیه و اکثریت آسیا را مستعمره کردند. عصر روشنگری، پس از آن انقلاب فرانسه و جنگ‌های ناپلئونی از اواخر قرن هفدهم تا نیمه اول قرن نوزدهم، این قاره را از نظر فرهنگی، سیاسی و اقتصادی شکل دادند. انقلاب صنعتی که در پایان قرن هجدهم در بریتانیای کبیر آغاز شد، موجب تغییرات بنیادین اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در اروپای غربی و در نهایت در کل جهان شد. هر دو جنگ جهانی بیشتر در اروپا اتفاق افتاد و به کاهش تسلط اروپای غربی در امور جهانی در اواسط قرن بیستم منجر شد، زیرا اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا اهمیت پیدا کردند. در طول جنگ سرد، اروپا در امتداد پرده آهنین بین ناتو در غرب و پیمان ورشو در شرق تقسیم شد، تا اینکه انقلاب‌های ۱۹۸۹، فروریختن دیوار برلین و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی موازنه را به سمت غرب برهم زد. در سال ۱۹۴۹، شورای اروپا با ابتکار اتحاد اروپا برای دستیابی به اهداف مشترک و جلوگیری از جنگ‌های آینده تأسیس شد. ادغام بیشتر در اروپا توسط برخی کشورها منجر به تشکیل اتحادیه اروپا (EU) گردید، یک نهاد سیاسی جداگانه که بین یک کنفدراسیون و یک فدراسیون قرار دارد. اتحادیه اروپا از اروپای غربی سرچشمه گرفت، اما از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، به سمت شرق در حال گسترش است. منطقه شینگن اتحادیه اروپا کنترل‌های مرزی و مهاجرتی را بین اکثر کشورهای عضو خود و برخی از کشورهای غیرعضو لغو می‌کند. یک جنبش سیاسی وجود دارد که طرفدار تکامل اتحادیه اروپا به یک فدراسیون واحد است که بیشتر قاره را در بر می‌گیرد. واژه واژهٔ اروپا را برگرفته از واژهٔ سامی به‌معنی غروب دانسته‌اند که از ریشهٔ اکدی erebu وارد زبان‌های اروپایی شده‌ است. منشأ نام اروپا به نخستین دوره‌های تاریخی مربوط می‌شود در زبان سامی جهت طلوع آفتاب را آچو (Acu) یا آسو (Asu) و سمتی را که خورشید غروب می‌کرد ارب (Erb) یا اریب (Irib) می‌نامیدند. همین واژگان به محض آنکه از زبان فنیق‌ها به زبان یونانیان نفوذ کرد به واژهٔ آسیا و اروپا تبدیل گردید. به این ترتیب که واژهٔ اولی به سرزمین‌های مشرق دریای اژه و واژهٔ اروپا به ممالک مغرب دریای اژه اطلاق می‌گردد. جغرافیا پس از قارهٔ اقیانوسیه قارهٔ اروپا با ۱۰ میلیون کیلومتر مربع کوچک‌ترین قارهٔ زمین است. اروپا از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از جنوب به دریای مدیرانه و دریای سیاه و از طرف غرب به اقیانوس اطلس محدود شده‌ است و مشخص کردن سمت شرقی به قارهٔ آسیا متصل است. قارهٔ اروپا در میان مدارهای ۳۵ تا ۷۵ جغرافیایی قرار گرفته‌ است. در مناطق شمالی اروپا کوه‌ها از نظر زمین‌شناسی فرسوده و قدیمی‌اند، ارتفاع آن‌ها کم است و دارای قلّه‌های گنبدی شکل‌اند. در این مناطق، جلگه‌های پهناور و دریاچه‌های بسیاری وجود دارد. به این منطقه از اروپا که فرسایش، طی یک دورهٔ بسیار طولانی، بلندی‌های آن را صاف کرده و ناهمواری‌های ملایم در آن به وجود آورده‌ است، اروپای پیر می‌گویند. در جنوب اروپا چین‌خوردگی‌ها و رشته‌کوه‌های بلند دیده می‌شود قلهٔ کوه‌ها نوک‌تیز و دامنهٔ کوه‌ها اغلب داری شیب تند درهای تنگ می‌باشد به این منطقه اروپا که در آن آتش‌فشان‌ها و زمین‌لرزه‌هایی نیز رخ می‌دهد (اروپای جوان) می‌گویند. آبِ فراوان موجب پیدایش جنگل‌های سرسبز و رواج کشاورزی و دامداری در این قاره شده‌ است. از این رو، این سرزمین پرآب و سرسبز از گذشته‌های دور، محل زندگی انسان و بسیاری از جانوران بوده‌ است و به همین علت به این قاره، قارهٔ سبز گفته می‌شود. تعریف سیاسی اروپا فهرست کشورها جمعیت‌شناسی قاره اروپا جمعیت اروپا ۷۴۷٬۵۴۳٬۸۳۷ میلیون نفر برآورد شد که کمی بیش از یک نهم جمعیت جهان است. یک قرن پیش، اروپا تقریباً یک چهارم جمعیت جهان را داشت.جمعیت اروپا در قرن گذشته افزایش یافته‌است، اما در سایر مناطق جهان (به ویژه آفریقا و آسیا) جمعیت بسیار سریعتر رشد کرده‌است. در میان قاره‌ها، اروپا دارای تراکم جمعیت نسبتاً بالایی است که پس از آسیا در رتبه دوم قرار دارد. بیشتر اروپا در حالت باروری فرعی قرار دارد، به این معنی که هر نسل جدید (-متولد) جمعیت کمتری نسبت به نسل‌های قدیمی دارد. پرجمعیت‌ترین کشور اروپا نسبت به مساحت آن کشور کوچک موناکو است. اروپا در جنگ جهانی دوم بیشترین خسارت‌ها را در جهان داشت و باعث مرگ میلیون‌ها نفر در اروپا شد. جمعیت اروپا در سال ۱۹۵۰ ۵۴۹٬۳۲۸٬۸۸۳ بوده و الان در سال ۲۰۲۲ ۷۴۷٬۵۴۳٬۸۳۷ نفر رسیده. بیشترین جمعیت متولد شده در اروپا در سال ۱۹۶۲ ۶٬۱۰۲٬۰۹۴ نفر بوده‌ است. جمعیت متولد در اروپا در سال ۲۰۲۲ منفی ۲۰۳٬۵۶۳- که با کاهش جمعیت روبه رو بوده‌ است. اروپا با نرخ رشد منفی جمعیت روبه رو است و در حال کاهش جمعیت است و طبق پیش‌بینی‌ها جمعیت اروپا در سال ۲۰۵۰ به ۷۱۰٬۴۸۶٬۳۱۳ نفر کاهش پیدا خواهد کرد. اوج کاهش جمعیت اروپا در سال ۲۰۶۲ به منفی ۲٬۳۱۷٬۱۷۱- نفر می‌رسد. جمعیت اروپا در این سال به ۶۸۴٬۱۵۷٬۶۷۰ کاهش پیدا خواهد کرد. طبق پیش‌بینی‌ها از سال ۲۰۶۲ تا سال ۲۰۹۷ از ۲٬۳۱۷٬۱۷۱- به ۸۶۰٬۶۴۳- کاهش پیدا خواهد کرد. و خبر خوبی برای اروپا هست. اما متأسفانه از سال ۲۰۹۸ دوباره نرخ کاهش جمعیت افزایش پیدا می‌کند و به ۸۶۵٬۷۷۵- نفر افزایش پیدا می‌کند و تا پایان قرن به ۸۹۴٬۴۹۵- نفر خواهد رسید. جمعیت اروپا در سال ۲۱۰۰ به ۶۲۹٬۵۶۲٬۵۳۲ کاهش پیدا خواهد کرد. از ۴۸ کشور اروپا ۲۴ کشور رشد جمعیت و ۲۳ کشور کاهش جمعیت و یک کشور جمعیتی ثابت دارد. کشورهای نرخ رشد منفی جمعیت اروپا روسیه آلمان ایتالیا اسپانیا اوکراین لهستان رومانی یونان پرتغال مجارستان بلاروس صربستان بلغارستان اسلواکی کرواسی مولداوی بوسنی آلبانی لیتوانی مقدونیه شمالی اسلوونی لتونی استونی مونته‌نگرو جبل الطارق(جمعیت ثابت و بدون تغییر) کشورهای نرخ رشد مثبت جمعیت اروپا بریتانیا فرانسه هلند بلژیک جمهوری چک اتریش سوئد سوئیس دانمارک فنلاند نروژ ایرلند لوکزامبورگ مالت ایسلند جرزی جزیره من آندورا جزایر فارو موناکو لیختن اشتاین سن مارینو واتیکان کوزوو(عضو سازمان ملل نیست) گرنزی(جزیره تحت حکومت بریتانیا) تاریخ اروپا در اعصار کهن اروپا در واقع وجود نداشت، بلکه امپراتوری روم در اطراف دریای مدیترانه بود که از ۳۹۵ میلادی به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می‌شد و در آن‌ها به‌ترتیب به زبان‌های یونانی و لاتین تکلم می‌شد. در آن زمان سرحدات اروپا رون و دانوب بودند، در جنوب و مغرب آن ایالات متمدن امپراتوری قرار داشت و در شمال و شرق آن هم مردمان بدوی و وحشی ژرمن می‌زیستند. وقتی رومیان صحبت از آفریقا می‌کردند منظور آن‌ها تونس و الجزایر کنونی بود و آسیا هم در نظر آن‌ها شبه‌جزیره آسیای صغیر بود و عنوان «اروپا» از آن نظر که چندان معنایی نداشت تقریباً به کار برده نمی‌شد. در عرض پانصد سال از قرن پنجم تا قرن دهم میلادی بود که برای نخستین بار اروپا به عنوان قاره‌ای مشخص و از آسیا و آفریقا متمایز شد و مردم آن سروسامانی خاص خود یافتند. یونانیان یونان باستان از صدها دولت‌شهر مستقل تشکیل می‌شد. از سدهٔ هشتم پیش از میلاد، یونانی‌ها ساخت شهرهای جدید در سراسر مدیترانه را آغاز کردند. این مستعمره‌های یونانی با شاهنشاهی نیرومند ایران در تماس بودند. در نتیجه تشنج بین یونان و ایران افزایش یافته و در سال ۵۰۰ (پیش از میلاد)، جنگی بین آن‌ها درگرفت. در سال ۴۷۹ (پیش از میلاد) ارتش متحد دولت‌شهرهای یونان، از ارتش قدرتمند ایران شکست خورد. آکروپولیس باقیمانده‌های آکروپولیس، آتن امروزی را در بر می‌گیرد. آتن ثروتمندترین و بزرگ‌ترین ناحیهٔ شهری یونان بود. شهروندان این شهر از یک دموکراسی ابتدایی (دولت مردمی) برخوردار بودند. تا پیش از سدهٔ پنجم پیش از میلاد، ناحیهٔ شهری اسپارت بیشتر نواحی جنوب یونان را تحت کنترل داشت. این ناحیه را منطقهٔ «پلویونی» می‌نامند. زندگی اسپارتی‌ها در جنگ می‌گذشت. همهٔ شهروندان مذکر و بالغ، اعضای تمام‌وقت ارتش محسوب می‌شدند. زن‌ها آموزش‌های فیزیکی می‌دیدند تا بتوانند فرزندانی قوی و نیرومند به دنیا بیاورند. هنگامی که شهروندان اسپارتی مشغول پرداختن به امور جنگی بودند، بردگان روی زمین‌ها کشاورزی می‌کردند. نخستین مسابقات المپیک، در شهر المپیا، در جنوب یونان برگزار شد. رومیان حکومت نخستین امپراتور روم، آگوستوس، در سال ۲۷ (پیش از میلاد) آغاز شد. این حکومت شاهد آغاز پاکس رومانا، یا دوران ثبات سیاسی و شکوه و جلال فراوان که حدود ۲۰۰ سال ادامه داشت، بود. در طول این دوره، امپراتور روم بر مدیترانه و بخش اعظم اروپای غربی حکومت می‌کرد. امپراتوری به شکل کاملی سازمان‌دهی شده بود و به‌خوبی اداره و کنترل می‌شد. یک شبکه از راه‌ها، سرزمین‌های امپراتوری را به پایتخت، رم، متصل می‌کرد. لژیون آموزش‌دیدهٔ روم از تمام نقاط بحرانی در طول مرزهایش دفاع می‌کرد. شهروندان رومی از یک قانون مشترک، فرهنگ مشترک و زبان مشترک لاتینی، بهره‌مند بودند. تا سال ۴۵۰ رومیان باستان، انگلستان را ترک کرده بودند و به جای آن‌ها تعداد زیادی از مردم شمال اروپا در آنجا اقامت داشتند. اقوامی که در آنجا سکونت داشتند متعلق به چهار قبیلهٔ آنگلها، یوتها، فرزینها و ساکسون‌ها بودند. این ساکنان، «آنگلوساکسون» نامیده شدند. قبرهای منطقهٔ ساتن هو با یادداشت‌های راهبانی مثل عالی‌جناب «بید»، اطلاعات مربوط به تاریخ آن‌ها را بیان می‌کند. سده‌ها بعد، شاهان آنگلوساکسون مانند آلفردِ کبیر با مهاجمان وایکینگ جنگیدند. در دنیای رومی‌ها سایو بودن افراد (شهروند رومی)، اهمیت زیادی داشت. ابتدا، مقام شهروند فقط به افرادی که در درون شهرها زندگی می‌کردند، داده می‌شد. در سال ۸۹ (پیش از میلاد)، مقام شهروند به تمام ایتالیایی‌ها اعطا شد. تا پیش از ۲۱۲، مقام شهروند رومی به همهٔ مردان آزادی که در محدودهٔ امپراتوری روم زندگی می‌کردند، اعطا شد. مقام شهروندی به بردگان و زن‌ها داده نمی‌شد. اروپای قرون وسطی تا سدهٔ ۱۳ (میلادی)، قلعه‌های متعلق به شوالیه‌ها بیش از هرچیز دیگری در پهنهٔ اروپا خودنمایی می‌کرد. شوالیه‌ها از زندگی مرفهی برخوردار بودند که با زندگی دهقانانی که روی زمین‌های آن‌ها کار می‌کردند، تفاوت زیادی داشت. شهرهایی در اطراف قلعه‌ها به وجود آمدند و توسعه یافتند. بازرگانان برای تجارت از راه‌های سخت گذر سفر می‌کردند. زائران سفرهایی طولانی را برای زیارت اماکن مقدس انجام می‌دادند. زندگی دشوار بود و جنگ، قحطی و طاعون همواره جان مردم را تهدید می‌کرد. در اواخر سدهٔ پانزدهم میلادی، آخرین بخش از قلمرو مسلمانان اسپانیایی گرانادا یا همان شهر قرناطه در اندلس، به حکمرانان مسیحی آن دیار، فرناندوی دوم، پادشاه آراگون و ایزابل یکم فرمانروای ملکه کاستیا، تسلیم شد. در همان سال، با حمایت مالی فرناندو و ایزابلا، کریستف کلمب از اقیانوس اطلس گذشت و به جزایر هند غربی (در نزدیکی سواحل آمریکا) رسید. در اروپای قرون وسطی، کاری که مردم انجام می‌دادند، غذایی که می‌خوردند، لباسی که می‌پوشیدند و محلی که در آن زندگی می‌کردند، همگی بستگی به جایگاه اجتماعی آن‌ها داشت. حدوداً از تاریخ ۸۰۰ تا ۱۰۵۰ به مدت سه سده، جنگجویان وایکینگ با کشتی‌های دراز و براق خود، اروپا را به وحشت می‌انداختند. آن‌ها از اسکاندیناوی برای جست‌وجوی نقره، بردگان و زمین به دریا می‌رفتند. گروهی به بریتانیا و فرانسه حمله می‌کردند، در حالی‌ که دیگران روسیه و رودخانه‌های دوردست آسیا را مورد تاخت‌وتاز قرار می‌دادند. وایکینگ‌ها کاشفان دلیر و شجاعی بودند. آن‌ها با شجاعت از میان امواج خروشان اقیانوس اطلس عبور کرده، ایسلند و گروئنلند را کشف کردند و حتی به شمال آمریکا نیز قدم گذاشتند. دورهٔ جنگ‌های صلیبی در سال ۱۰۹۵ «پاپ اوربان دوم» همهٔ مسیحیان اروپایی را مجبور کرد تا علیه ترکان مسلمان قیام کنند و شهر اورشلیم (بیت‌المقدس فعلی) واقع در فلسطین را بازپس گیرند. در همان سال، سپاه بزرگی مهیا و رهسپار نخستین جنگ صلیبی گردید. در سال ۱۰۹۶، بالغ بر ۱۵۰ هزار اروپایی به‌راستی تصمیم گرفتند که به صف نخست جنگجویان صلیبی بپیوندند. جنگ‌های صلیبی یکی از پرشورترین وقایع قرون وسطی بوده‌است. در آن سال، بزرگ‌ترین سپاه‌هایی که اروپا تا آن زمان به چشم ندیده بود، به رهبری شوالیه‌های جوشن‌پوش، با بیرق‌های در اهتزازی که تقریباً نشان تمامی خانواده‌های اصیل اروپای غربی را بر خود داشت، سه هزار مایل راه را تا فلسطین پیمودند تا به نام کلیسای کاتولیک رومی، سرزمین مقدس را فتح کنند. آن‌ها تمامی خطرها را به جان خریدند تا شهر مقدس اورشلیم (بیت المقدّس) را فتح کنند. تعداد زیادی از جنگجویان صلیبی در طول سفر خطرناک از اروپا تا خاورمیانه جان خود را از دست دادند. آن‌ها که زنده ماندند در سال ۱۰۹۹ بیت‌المقدس را تسخیر کردند. در بین سال‌های ۱۰۹۹ تا ۱۲۵۰، شش جنگ صلیبی دیگر رخ داد اما در هیچ‌یک از آن‌ها صلیبیان موفقیتی به دست نیاورند. مسلمانان اسپانیا را به تصرف خود درآوردند. اروپای فئودالی از حدود سال ۸۰۰ تا ۱۳۰۰، بیشتر مناطق اروپای غربی توسط سیستم فئودالی سازماندهی شده بود. پادشاه، مالک تمام زمینی بود که به مناطقی به نام ملک اربابی تقسیم می‌شد و ارباب هر ملک، خراج‌گزار پادشاه محسوب می‌شد. او سوگند وفاداری یاد می‌کرد و متعهد می‌شد که برای حفاظت از اموال پادشاه، سربازانی (مردان جنگی) استخدام کند. رعیت‌ها در روستاها زندگی می‌کردند. آن‌ها سهمی از محصولات خود را به املاک شاه (خراج‌گزار شاه) می‌دادند. پاپ یکی از قدرتمندترین حاکمان اروپایی فئودالی محسوب می‌شد. او رئیس کلیسای کاتولیک رومی بود که مقدار زیادی زمین تحت مالکیت خود داشت. پاپ از همهٔ پادشاهان انتظار داشت از او اطاعت کنند. اما هنگامی که قدرت پادشاهان و امپراتورها زیادتر شد، سعی کردند با کلیسا مبارزه کنند. رنسانس دانش و هنر پیشرفت‌های عظیمی در ایتالیای سدهٔ ۱۵ (میلادی) و سده ۱۶ (میلادی) به وجود آورد. این احیای فرهنگی به رنسانس (یعنی «نوزایی») مشهور شده‌است. دانشمندان، شعرا و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام از میراث اصیل روم و یونان باستان، با دیدگاهی تازه‌تر به جهان می‌نگریستند. نقاش‌ها به مطالعهٔ آناتومی (علم تشریح) پرداختند و اعضای بدن انسان را به شیوه‌ای واقع‌گرایانه نقاشی کردند. فرمانروایان ساختمان‌ها و آثار بزرگ هنری را سفارش دادند. این عقاید تازه به‌زودی در سراسر اروپا گسترش یافت. مطلوب «انسان عصر رنسانس»، فرد درخشان و همه‌فن‌حریفی بود که در موضوعات فراوانی کارآزموده باشد. لئوناردو دا وینچی و میکل آنژ مشهورترین آنان هستند؛ دستاوردهای آنان احترامشان را در جامعه افزایش داد. اروپا در سده‌های ۱۶ و ۱۷ مردم اروپا در طول سدهٔ ۱۶ (میلادی) و سدهٔ ۱۷ (میلادی)، عقاید سنتی را زیر سؤال بردند. دانشمندانی همچون گالیله و آیزاک نیوتن روش‌های جدید را توسعه داده و بر مبنای مشاهدات و تجارب خود به کشفیات فراوانی دست یافتند. در بسیاری از شاخه‌های دانش از جمله فیزیک، کالبدشناسی، نجوم، و ریاضیات، پیشرفت‌های بزرگی حاصل شد. نیکولاس کوپرنیک ستاره‌شناس لهستانی، کتاب «گردش افلاک آسمانی» را منتشر کرد. او در این کتاب، عقاید جدید خود را مبنی بر گردش سیارات به دور خورشید، بر خلاف نظریهٔ گردش سیارات به دور زمین، مطرح کرد. در سدهٔ ۱۷ (میلادی)، دانشمندان متوجه این مسئله شدند که سیارات به دور خورشید حرکت می‌کنند. مدل‌های مکانیکی منظومهٔ شمسی برای نشان دادن این موضوع ساخته می‌شدند. این دستگاه‌های جهان‌نما به نام «ارری» مشهور شد زیرا نخستین بار برای «ارل ارری» ساخته شد. انقلاب فرانسه در ۱۴ ژوئیه ۱۷۸۹، جماعتی از گرسنگان به زندان «باستیل» در پاریس، حمله کردند. فقرای پاریس که سان کولوت نامیده می‌شدند، از سیاست‌های لویی شانزدهم، پادشاه فرانسه، به خشم آمده بودند. لویی که با بحران مالی شدیدی دست به گریبان بود، از مجلس طبقات عمومی درخواست کرد تا مالیات‌ها را افزایش دهد. این امر، موجب بروز انقلاب فرانسه شد و به مدت ۱۰ سال این کشور را دچار هرج‌ومرج کرد. در ۱۷۹۱، دو سال پس از انقلاب فرانسه، حکومت دستگاه جدیدی را برای اعدام در ملأ عام به خدمت گرفت. این دستگاه که گیوتین نامیده می‌شد، برای قطع سر انسان با سرعت و بدون درد، طراحی شده بود. این ابزار اما به زودی تبدیل به سمبل خوفناک دوره ترور شد. لویی شانزدهم در سال ۱۷۹۲ اعدام (با گیوتین) شد و سرانجام، در سال ۱۷۹۹، هنگامی که ژنرال ناپلئون بناپارت به قدرت رسید، انقلاب پایان پذیرفت. انقلاب صنعتی تغییرات بزرگی که در سدهٔ ۱۸ (میلادی) در انگلستان رخ داد به نام انقلاب صنعتی شناخته می‌شود. اختراعات جدیدی مثل ماشین بخار، کالاها را سریع‌تر و ارزان‌تر از پیش تولید می‌کرد. در سدهٔ نوزدهم، گسترش صنعت به بقیه اروپا و سرزمین آمریکا رسید. راه‌آهن سرعت مسافرت را زیاد کرد. مردم زیادی در کارخانه‌ها کار و در شهرها زندگی می‌کردند. جنگ جهانی اول در ماه اوت ۱۹۱۴ جنگ عظیمی در اروپا بین آلمان، رهبر دول محور، و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا درگرفت. هیچ‌یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی کامل دست یابند و جنگ تا چهار سال به طول انجامید. پیش از پیروزی متفقین در نوامبر ۱۹۱۸ حدود ۱۰ میلیون نفر کشته شدند. هنگامی که در ماه اوت ۱۹۱۴ جنگ اعلام شد، میلیون‌ها تن از مردم شادمان در خیابان‌های شهرهای مهم اروپا شروع به رقص و پایکوبی کردند. مردم تصمیم حاکمان خود برای رفتن به جنگ را مورد حمایت قرار دادند. مردان جوان داوطلب برای جنگیدن، هجوم می‌آورند. با این وجود، صحنه‌های وحشت‌انگیز جنگ جهانی اول، نگرش مردم به جنگ را تغییر داد؛ یک نسل کامل از مردان جوان به خاک و خون کشیده شدند. جنگ جهانی اول، چهار امپراتوری را نابود کرد؛ امپراتوری آلمان تاج‌وتخت را از دست داد و جمهوری وایمار جایگزین آن شد. امپراتوری‌های شکست‌خورده امپراتوری اتریش - مجارستان و عثمانی از هم گسیختند و امپراتوری روسیه نیز به دست انقلابی‌های بلشویک افتاد. جنگ جهانی دوم در سدهٔ بیستم بین دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ بسیاری از کشورهای اروپایی از دموکراسی دست کشیدند. حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر در آلمان به قدرت می‌رسد و فاشیست‌ها به رهبری موسولینی بر ایتالیا حکومت می‌کنند. ابتدا بریتانیا و فرانسه کوشیدند با این دیکتاتورهای جنگ‌طلب سازش کنند. اما عاقبت در سال ۱۹۳۹ در برابر تهاجم هیتلر ایستادند و اروپا به جنگ جهانی دوم کشیده شد. در سپتامبر ۱۹۳۹، جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شد. آدولف هیتلر، می‌خواست تا رایش سوم به یک قدرت مطلقه در اروپا تبدیل شود. در آغاز تاکتیک حملات برق‌آسا موفقیت‌آمیز می‌نمود. اما پس از سال ۱۹۴۳، قوای متفقین، متشکل از نیروهای آمریکا، شوروی و انگلستان، بر آلمان برتری یافتند. سرانجام، آلمان در ماه مه ۱۹۴۵، نه روز پس از خودکشی هیتلر، تسلیم شد. بیش از بیست میلیون اروپایی در این جنگ کشته شدند. اتحادیهٔ اروپا اتحادیهٔ اروپا یک اتحادیهٔ اقتصادی-سیاسی است که از ۲۸ کشور اروپایی تشکیل شده‌ است. منشأ اتحادیهٔ اروپا به جامعهٔ اقتصادی اروپا که در سال ۱۹۵۷ با توافق‌نامه رم بین ۶ کشور اروپایی شکل گرفت، بازمی‌گردد. از آن تاریخ با اضافه شدن اعضای جدید، اتحادیهٔ اروپا بزرگ‌تر شده‌است. در سال ۱۹۹۳، توافق ماستریخت چارچوب قانونی کنونی اتحادیه را پایه‌گذاری کرد. اتحادیهٔ اروپا در سال ۱۹۹۹ واحد پول مشترکی به نام یورو را معرفی کرد که تاکنون در ۱۷ کشور جایگزین پول‌های ملی شده‌ است. اتحادیهٔ اروپا با ۵۰۰ میلیون شهروند ۳۱٪ تولید ناخالص داخلی سال ۲۰۰۷ در جهان را تولید کرده‌ است. (۱۵٫۸ تریلیون دلار) جانوران در اروپا جانورانی مانند خرس، گوزن، گربه وحشی، خرگوش، روباه، گرگ، سنجاب، گراز و پرندگانی مانند عقاب، کرکس، لک‌لک، شانه‌به‌سر، مرغ سقا و بسیاری دیگر زندگی می‌کنند. مردم مردم ساکن اروپا، از اقوام گوناگون هستند و به زبان‌های مختلفی از جمله انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، هلندی، پرتغالی، ترکی، یونانی، روسی، مجاری، فنلاندی و سوئدی حرف می‌زنند. بنا بر اعلام سازمان جهانی بهداشت، ساکنان اروپا بیشترین میزان مصرف الکل را در سراسر جهان دارند و به همین دلیل میزان مرگ‌ومیر به دلیل نوشیدن الکل نیز در این قاره بیش از دیگر نقاط جهان است. ادبیات نویسندگانی مانند هانس کریستین آندرسن دانمارکی، چارلز دیکنز و خواهران برونته انگلیسی، لئو تولستوی روسی، سیمون دو بووار و ویکتور هوگو فرانسوی، آسترید لیندگرن سوئدی و اریش کستنر، فریدریش نیچه و شوپنهاور آلمانی، در بین مهم‌ترین شخصیت‌های ادبیات جهان جای دارند. صنعت برندهای مشهوری مانند ایرباس، پژو، رنو، سیتروئن، میشلن، لورئال، لویی ویتون، ایکیا، بنز، بی ام و، اریکسون؛ فولکس واگن، آدیداس، نیوآ، زیمنس، بوش، ب‌آاس‌اف، بایر، رولکس، فراری، لامبورگینی، فیات، ورساچه، پرادا، رولزرویس؛ بنتلی، آدیداس و نوکیا در کشورهای اروپایی قرار دارند. منابع و پانویس Blanchard, Raoul, and Raymond E. Crist. 1935. A geography of Europe. New York: H. Holt and Co. Gottmann, Jean. 1962. A geography of Europe. New York: Holt, Rinehart and Winston. اروپا شبه‌جزیره‌های آسیا قاره‌ها
7209
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%85%20%D9%81%D8%A7%DA%A9%D9%86%D8%B1
ویلیام فاکنر
ویلیام کاتبرت فاکنر (۱۸۹۷ - ۱۹۶۲) رمان‌نویس آمریکایی و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات بود. فاکنر در سبک‌های گوناگون شامل رمان، داستان کوتاه، نمایش‌نامه، شعر و مقاله صاحب اثر است. شهرت او عمدتاً به خاطر رمان‌ها و داستان‌های کوتاهش است که بسیاری از آن‌ها در شهر خیالی یوکناپاتافا اتفاق می‌افتد که فاکنر آن را بر اساس ناحیهٔ لافایت ، که بیشتر زندگی خود را در آنجا سپری کرده بود، و ناحیه هالی اسپرینگز/مارشال آفریده‌است. فاکنر یکی از مهم‌ترین نویسندگان ادبیات آمریکا و مشخصاً ادبیات جنوب آمریکاست. با این‌که اولین آثار فاکنر از سال ۱۹۱۹، و بیشترشان در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ منتشر شده بود، وی تا هنگام دریافت جایزهٔ نوبل در سال ۱۹۴۹ نسبتاً ناشناخته مانده بود. حکایت و رمان آخر او چپاول‌گران برندهٔ جایزه پولیتزر داستان شدند. در سال ۱۹۹۸، مؤسسه کتابخانه نوین رمان خشم و هیاهوی او را ششمین کتاب در فهرست صد رمان برتر انگلیسی قرن بیستم قرار داد، رمان گوربه‌گور و روشنایی در ماه اوت هم در این فهرست قرار دارند. رمان آبشالوم، آبشالوم! او هم اغلب در فهرست‌های مشابه گنجانده می‌شود. او بزرگ‌ترین رمان‌نویس آمریکایی بین دو جنگ جهانی شناخته می‌شود. زندگی‌نامه فاکنر در سال ۱۸۹۷ میلادی در نیو آلبانی، میسیسیپی به‌دنیا آمد. در ۱۹۰۲ خانواده‌اش به آکسفورد، مرکز دانشگاهی می‌سی‌سی‌پی، نقل مکان کرد. به‌دلیل وزن کم و قد کوتاه در ارتش ایالات متحده پذیرفته نشد ولی به‌عنوان دانشجوی دانشگاه افسری در یگان پرواز سلطنتی در تورنتوی کانادا نام‌نویسی کرد و در ۲ دسامبر ۱۹۱۸ به‌عنوان افتخاری ستوان دومی نایل شد. فاکنر وارد دانشگاه می‌سی‌سی‌پی شد و در سال ۱۹۲۴ از دانشگاه انصراف داد و در ۱۹۲۵ همراه با دوستش با یک کشتی باربری به ایتالیا رفت و از آن‌جا پای پیاده رهسپار آلمان و فرانسه شد. در ژوئن ۱۹۲۹ با استل اولدم ازدواج کرد. سفرهایی به هالیوود و نیویورک داشت و درین فاصله چندین فیلم‌نامه و نمایش‌نامه نوشت. مطالعات در مورد فاکنر در ۱۹۴۶ به‌صورت جدی توسط ملکم کاوی آغاز شد. در ۱۹۴۹ جایزه نوبل ادبیات به او داده شد و خطابهٔ مشهور خود را در آنجا خواند. بعداً نیز جایزه پولیتزر را برای کتاب شهر در سال ۱۹۵۷ دریافت نمود. او در ۶ ژوئیه ۱۹۶۲، سه هفته بعد از آنکه از اسب افتاد، بر اثر سکته قلبی در بیهالیا، میسیسیپی در گذشت. سبک نوشتن فاکنر از اوایل دهه بیست میلادی تا شروع جنگ جهانی دوم، که به کالیفرنیا نقل مکان کرد، ۱۳ رمان و تعداد زیادی داستان کوتاه منتشر کرد. مجموعهٔ این آثار پایهٔ شهرت او شد و در نهایت منجر به دریافت جایزه نوبل در سن ۵۲ سالگی شد. این مجموعهٔ مفصل، که محرک اصلی‌اش نیاز یک نویسندهٔ ناشناخته به پول بود، مشهورترین آثار او را دربردارد: خشم و هیاهو (۱۹۲۹)، گوربه‌گور (۱۹۳۰)، روشنایی در ماه اوت (۱۹۳۲) و آبشالوم، آبشالوم! (۱۹۳۶). فاکنر در این دوره تعداد زیادی داستان کوتاه هم نوشت. نخستین مجموعه داستان کوتاه او این ۱۳ تا شامل بسیاری از داستان‌های تحسین‌شده‌اش مانند یک گل سرخ برای امیلی، سرخ‌پوست می‌رود، خورشید آن عصر، و سپتامبر بی‌باران بود. بسیاری از رمان‌ها و داستان‌های کوتاه فاکنر در یوکناپاتافا روی می‌دهند که از نظر جغرافیایی تقریباً برابر بخش لافایت است که آکسفورد می‌سی‌سی‌پی، شهر محل تولد او، مرکز آن است. فاکنر یوکناپاتافا را همچون تمبر پستی مخصوص خود می‌دانست و بسیاری از منتقدان مجموعه آثاری که آن را به‌نمایش می‌گذارد عظیم‌ترین آفرینش خیالی در ادبیات می‌دانند. سه رمان، هملت، شهر، و عمارت که با هم به‌عنوان سه‌گانه اسنوپس خوانده می‌شوند جزئیات شهر جفرسن و محیط آن را شرح می‌دهند که خانواده‌ای به سرپرستی فلم اسنوپس خود را در زندگی و روح و روان مردم محل وارد می‌کنند. شهرت فاکنر به سبک تجربی او و توجه دقیقش به شیوهٔ بیان و آهنگ نوشتار است. فاکنر برخلاف شیوهٔ مینیمالیستی ارنست همینگوی، نویسندهٔ معاصرش، در نوشته‌هایش مکرراً از جریان سیال ذهن بهره می‌گیرد و غالباً داستان‌هایی عمیقاً عاطفی، ظریف، پیچیده، و گاه گوتیک با شخصیت‌های گوناگون شامل برده‌های آزادشده، یا اعقاب برده‌ها، سفیدپوستان تهیدست، جنوبی‌های طبقه کارگر یا اعیان می‌نوشت. آثار رمان‌ها Soldiers' Pay: مواجب بخور و نمیر (۱۹۲۶) Mosquitoes: پشه‌ها (۱۹۲۷) Sartoris: سارتوریس (۱۹۲۹) The Sound and the Fury: خشم و هیاهو (۱۹۲۹) نکات: نام این کتاب برگرفته از نمایشنامه مکبث نوشته ویلیام شکسپیر است. این کتاب در فهرست کتابخانه مدرن در جایگاه (ششم) قرار دارد. As I Lay Dying: گوربه‌گور (۱۹۳۰) نکات: نام این کتاب برگرفته از کتاب اودیسه نوشته هومر است. این کتاب در فهرست کتابخانه مدرن در جایگاه (سی و پنجم) قرار دارد. Sanctuary: حریم (۱۹۳۱) نکات: نام این اثر را (پناهگاه) و (محراب) نیز ترجمه کرده‌اند. Light in August: روشنایی ماه اوت (۱۹۳۲) نکات: این کتاب در فهرست کتابخانه مدرن در جایگاه (پنجاه و چهارم) قرار دارد. Pylon: دکل (۱۹۳۵) نکات: نام این اثر را (برج مراقبت) نیز ترجمه کرده‌اند. !Absalom, Absalom: ابشالوم، ابشالوم! (۱۹۳۶) The Unvanquished: شکست‌ناپذیر (۱۹۳۸) نکات: نام این اثر را (تسخیر ناپذیر) نیز ترجمه کرده‌اند. این کتاب شامل هفت داستان کوتاه است. The Wild Palms: نخل‌های وحشی (۱۹۳۹) نکات: این کتاب شامل دو داستان به هم مرتبط با نام‌های (نخل‌های وحشی) و (پیر مرد) است. The Hamlet: دهکده (۱۹۴۰) نکات: نام این اثر را (آبادی) نیز ترجمه کرده‌اند. اولین کتاب از (سه‌گانه خانواده اسناپس). Go Down, Moses: برخیز ای موسی (۱۹۴۲) نکات: نام این اثر را (موسی فرود آی) نیز ترجمه کرده‌اند. این کتاب شامل هفت داستان کوتاه است. Intruder in the Dust: ناخوانده در غبار (۱۹۴۸) Requiem for a Nun: رکوئیم برای یک راهبه (۱۹۵۱) نکات: این اثر را می‌توان ادامه (حریم) دانست. این کتاب به صورت نمایشنامه نوشته شده‌است. A Fable: یک افسانه (۱۹۵۴) نکات: نام این اثر را (حکایت) نیز ترجمه کرده‌اند. برنده جایزه (پولیتزر برای داستان) و (کتاب ملی). The Town: شهر (۱۹۵۷) نکات: دومین کتاب از (سه‌گانه خانواده اسناپس). The Mansion: عمارت (۱۹۵۷) نکات: نام این اثر را (خانه اعیانی) نیز ترجمه کرده‌اند. سومین کتاب از (سه‌گانه خانواده اسناپس). The Reivers: حرامیان (۱۹۶۲) نکات: نام این اثر را (چپاولگران) و (غارتگران) نیز ترجمه کرده‌اند. برنده جایزه (پولیتزر برای داستان)، این جایزه بعد از مرگ او اعطا شد. آثار ترجمه شده به زبان فارسی گوربه‌گور. ترجمهٔ نجف دریابندری. نشر چشمه. ۳۰۴ صفحه روشنایی ماه اوت. ترجمه عبدالحسین شریفیان. نشر چشمه. ۵۱۰ صفحه روشنایی در اوت. ترجمه صالح حسینی. انتشارات نیلوفر. ۵۶۰ صفحه حومه. ترجمه عبدالله قره باغی. نشر چشمه. ۱۴۷ صفحه خشم و هیاهو. ترجمه بهمن شعله‌ور. انتشارات نگاه. ۴۱۴ صفحه خشم و هیاهو. ترجمهٔ صالح حسینی. انتشارات نیلوفر. ۴۳۲ صفحه ابشالوم، ابشالوم!. ترجمهٔ صالح حسینی. انتشارات نیلوفر. ۴۱۳ صفحه برخیز ای موسی. ترجمهٔ صالح حسینی . انتشارات نیلوفر. ۳۸۳ صفحه حریم. ترجمهٔ فرهاد غبرایی. انتشارات نیلوفر. ۳۱۷ صفحه رکوئیم برای یک راهبه. ترجمه شاپور بهیان. انتشارات نیلوفر. ۲۵۱ صفحه داستان‌های یوکناپاتافا. ترجمهٔ علی بهروزی. انتشارات نیلوفر. ۲۲۷ صفحه یک گل سرخ برای امیلی. ترجمهٔ نجف دریابندری. انتشارات نیلوفر. ۲۴۵ صفحه نخل‌های وحشی. ترجمهٔ تورج یاراحمدی. انتشارات نیلوفر. ۳۸۳ صفحه حرامیان. ترجمهٔ تورج یاراحمدی . انتشارات نیلوفر. ۳۵۸ صفحه پیرمرد. ترجمه تورج یاراحمدی. نشر کتاب سرای نیک. ۱۴۰ صفحه آبادی(سه‌گانه خانواده اسناپس ۱). ترجمه تورج یاراحمدی. نشر کتاب سرای نیک. ۲۲۴ صفحه تسخیر ناپذیر. ترجمهٔ پرویز داریوش. انتشارات امیرکبیر. ۲۱۴ صفحه ناخوانده در غبار. ترجمه شهریار بهترین. نشر روزنه کار. ۲۶۷ صفحه جنگل بزرگ. ترجمه احمد اخوت. انتشارات افق. ۱۶۸ صفحه گنج نامه(داستان‌های گنج نمکی). ترجمه احمد اخوت. انتشارات افق. ۱۴۴ صفحه اسب‌ها و آدم‌ها. ترجمه احمد اخوت. انتشارات افق. ۲۰۸ صفحه کاراگاه دهکده. ترجمه احمد اخوت . انتشارات افق. ۲۲۴ صفحه میس جینی(و زنان دیگر). ترجمه احمد اخوت. انتشارات افق. ۲۶۴ صفحه این یازده تا. ترجمه احمد احوت. نشر ماهی. ۲۶۳ صفحه اسبهای خالدار. ترجمهٔ احمد اخوت. نشر فردا. ۱۸۲ صفحه سپتامبر بی باران. ترجمه احمد اخوت. انتشارات سهروردی. ۲۴۹ صفحه خشم و هیاهو. ترجمه نرگس خامه ای. نشر یوبان. ۳۳۲ صفحه سرخپوست می‌رود. ترجمه فرزانه قیاسی نوعی. نشر یوبان. ۱۶۶ صفحه آن خورشید عصرگاهی. ترجمه تیمور قادری. نشر مهتاب. ۹۵ صفحه ویژه‌نامه ویلیام فاکنر نشریه برگ هنر در شماره ۲۱ (خرداد ماه ۱۳۹۸) پرونده ویژه خود را به ویلیام فاکنر اختصاص داده‌است که در این پرونده، مطالب زیر را می‌توان خواند: ای آفتاب غروبگاه، داستان کوتاهی از ویلیام فاکنر که قبلاً به فارسی منتشر نشده‌است، با ترجمهٔ احمد گلشیری یک گفتگوی پیش‌تر ترجمه‌نشده از ویلیام فاکنر، گفتگو از جین استاین، ترجمه از احمد گلشیری دنیای ویرانه فاکنر، نوشتهٔ عبدالعلی دستغیب دربارهٔ مجموعه آثار فاکنر در سیلان زمان‌های محوشونده، نوشتهٔ منصوره تدینی دربارهٔ رمان گوربه‌گور خوابیده تا مرگ، اودیسه‌ای برای زبان، نوشتهٔ حیدر زاهدی، دربارهٔ رمان خوابیده تا مرگ (ترجمه‌شده به فارسی با عنوان گور‌به‌گور) از خشم و هیاهو تا بوف کور، نوشتهٔ جواد اسحاقیان، دربارهٔ رمان خشم و هیاهو و نسبت بوف کور صادق هدایت با آن پانویس منابع اوکانر، ویلیام‌ون. ویلیام فاکنر. ترجمهٔ مهدی غبرایی. انتشارات کهکشان. ۱۳۷۷ پیوند به بیرون اهالی آکسفورد، میسیسیپی اهالی ریپلی، میسیسیپی اهالی شهرستان یونیون، میسیسیپی اهالی نیو آلبانی، میسیسیپی ایالت‌های جنوبی آمریکا در ادبیات داستانی برندگان جایزه ادبی پولیتزر برندگان جایزه او. هنری برندگان جایزه پولیتزر برای داستان برندگان جایزه ملی کتاب برندگان جایزه نوبل ادبیات برندگان جایزه نوبل اهل ایالات متحده آمریکا پرسنل ارتش بریتانیا در جنگ جهانی اول دانش‌آموختگان دانشگاه ویرجینیا درگذشتگان ۱۹۶۲ (میلادی) درگذشتگان به علت سکته قلبی درگذشتگان در سوانح در میسیسیپی رئیسان پست ایالات متحده آمریکا رمان‌نویسان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا رمان‌نویسان مرد اهل ایالات متحده آمریکا زادگان ۱۸۸۷ (میلادی) زادگان ۱۸۹۷ (میلادی) شاعران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا فیلم‌نامه‌نویسان آمریکایی سده ۲۰ (میلادی) فیلم‌نامه‌نویسان اهل میسیسیپی فیلم‌نامه‌نویسان مرد اهل ایالات متحده آمریکا مرگ‌های تصادفی به دلیل اسب‌سواری نمایشنامه‌نویسان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا نویسندگان اهل ایالات متحده آمریکا نویسندگان اهل میسیسیپی نویسندگان پست‌مدرن نویسندگان داستان کوتاه سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا نویسندگان داستان کوتاه مرد اهل ایالات متحده آمریکا نویسندگان شهوانی اهل ایالات متحده آمریکا نویسندگان مرد سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا نویسندگان نسل گمشده نویسندگان نوگرا
7212
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C
نورشناسی
اُپتیک نورشناسی، نورشناخت، فیزیک نور یا نوریک، شاخه‌ای از فیزیک است که به بررسی نور و خواص آن و برهمکنش آن با ماده می‌پردازد. نورشناسی به مطالعه حوزه نور مرئی، ماوراء بنفش و فروسرخ امواج الکترومغناطیسی می‌پردازد. کمال‌الدین فارسی ریاضی‌دان و فیزیک‌دان برجسته ایرانی سهم عمده‌ای در گسترش فیزیک نور داشته‌است. تاریخچه در یونان باستان عقیده بر این بود که نور از چشم به سمت اشیا می‌تابد و بازتاب آن باعث دیدن و دیده شدن، می‌شود. موزی، ارسطو و اقلیدس در سدهٔ ۵ و ۴ پیش از میلاد با استفاده از تئوری سوراخ‌سوزنی یا اتاقک تاریک تلاش کردند خلاف آن نظریه را ثابت کنند. آن‌ها در پشت دوربین‌های سوراخ سوزنی صفحه‌ای نیمه‌مات قرار می‌دادند تا تصویر بازتاب شدهٔ روی آن با چشم دیده شود. در قرن ششم میلادی، آنتمیوس در آزمایش‌های خود از دوربین تاریکخانه‌ای استفاده کرد. اما ابن هیثم پدر علم نورشناسی یا فیزیک نور، در سدهٔ پنجم هجری/یازدهم میلادی، بود که رساله ای درباره نورشناسی نوشت و در نهایت تئوری دوربین سوراخ سوزنی را گسترش داد و در مشاهدات خورشید گرفتگی خود از وسیله‌ای به نام اتاقک تاریک استفاده کرد. او برای نخستین‌بار از دوربین سوراخ سوزنی و دوربین تاریکخانه‌ای در آزمایش‌هایش جهت بررسی خواص نور، استفاده نمود و آن را به جهان معرفی کرد. یعقوب بن اسحاق کندی (م 258) معروف به فیلسوف عرب یا فیلسوف و شاهزاده عرب، از حکمای برجسته اسلامی درباره شناخت نور یا علم مناظر کتابی نوشته که تحریری است بهتر از اپتیک یا مناظر کتاب اقلیدس، که این کتاب را بارها به لاتین ترجمه کرده اند. نورشناسی هندسی نورشناسی هندسی نور به صورت یک پرتو منتشر شونده در یک خط راست مدل بندی می‌کند. این نظریه توانسته‌است بسیاری از ویژگی‌های نور مثل شکست نور، بازتاب نور از سطوح را به خوبی توصیف نماید. نورشناسی موجی پدیده‌هایی وجود دارند که دیگر نمی‌توان آنها را با دید نور هندسی مورد مطالعه قرار داد که نمونه‌ای از این پدیده‌ها پراش، پاشندگی، تداخل نور می‌باشد. آشناترین این پدیده‌ها آزمایش دو شکاف یانگ است که دو شکاف عبور دهنده نور یک منبع، روی پرده یک طرح تداخلی ایجاد می‌کند و کاملاً ناقض نظریه ذره‌ای نور و نورشناسی هندسی است. با تلاش‌های ماکسول مشخص شد که رفتار نور به خوبی با استفاده از یک موج الکترومغناطیسی قابل توصیف است. نورشناسی کوانتومی با وجود همه موفقیت‌هایی که در زمینه نورشناسی انجام شده‌بود، باز هم هنوز نور ماهیت اصلی خود را هویدا نکرده‌بود. اما با پیشرفت‌هایی که در زمینه مکانیک کوانتومی انجام شد، کاربرد آن در حوزه نورشناسی جبهه‌های جدیدی در این علم گشود و نمودهای تازه‌ای از نور مشاهده شد. این موضوع تا جایی ادامه یافت که اعتقاد دانشمندان فیزیک بر آن شد که نور ذاتاً یک موجود کاملاً کوانتومی است و آنچه که در تئوری‌های کلاسیک به آن پرداخته می‌شود یک تقریب نسبتاً خوب از نور است. در این مدل بندی جدید پدیده‌هایی پیش‌بینی و توصیف شدند که پیش از این بررسی نمی‌شدند. اپتیک کوانتومی یکی از دانش‌های بنیادین در طراحی رایانه‌های کوانتمی است که به دلیل تحول شگرف حجم و سرعت محاسبات، نمی‌توان آن را دست کم گرفت. امروزه موفق‌ترین مدل برای توصیف نور مدل نورشناسی کوانتومی است. پانویس منابع Driggers, Ronald G. (ed.) (2003). Encyclopedia of Optical Engineering. New York: Marcel Dekker. 3 vols. تابش الکترومغناطیسی فیزیک کاربردی فیزیک نور
7234
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AF%D9%82%D9%87%D9%84%DB%8C%D9%87
استان دقهلیه
استان دَقَهلیه یکی از استان‌های کشور مصر است. مساحت این استان ۶٬۰۰۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن پیرامون ۵ میلیون نفر است و در شمال شرقی قاهره واقع شده است. مرکز این استان شهر منصوره و شهرهای اصلی آن میت غمر، بلقاس و منزله هستند. برخی از بزرگان مصری در زمینه‌های علمی، مهندسی، پزشکی و هنر از این استان برخاسته‌اند. مرکز بیماری‌های کلیوی واقع در منصوره به عنوان بهترین مرکز کلیه‌شناسی در قاره آفریقا شناخته شده است. تاریخ جنگ منصوره جنگ دندیط جنگ جمالیه کشتار میت‌القرشی تقسیمات اداری استان دقهلیه دارای ۱۴ شهرستان و ۳ شهر و ۱۱۰ دهستان است. این استان ۳۳۶ روستا و ۲۰۷۲ آبادی کوچک دارد. شهرها و شهرستان‌ها بزرگان دقهلیه مکان‌های گردشگری خانه ابن لقمان دیر دمیانه کنیسه قدیس مارجریس موزه حسن طوبار باغ شجره‌الدر تفریحگاه جمصه منابع ویکی‌پدیای عربی. ابراهیم، الجمل، عبد الرازق، عبدالله، «(تاریخ مصر المُعاصر)» ، انتشار سال ۱۹۷۷ میلادی. وب‌گاه استان دَقَهلیه استان دقهلیه دقهلیه
7236
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%98%D9%88%D8%B2%D9%81%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%86
ژوزف استالین
ژوزف ویساریونویچ اِستالین (با نام تولد یُسِب بِساریُنیس دزِ جوغاشویلی ()؛ – ۵ مارس ۱۹۵۳) انقلابی و رهبر سیاسی اهل شوروی بود که این کشور را از ۱۹۲۴ تا هنگام مرگش در ۱۹۵۳ رهبری کرد. او به‌عنوان دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۲۲–۱۹۵۲) و نخست‌وزیر اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۴۱–۱۹۵۳) قدرت را در دست داشت. استالین نخست به‌عنوان بخشی از رهبری جمعی بر کشور حکمرانی کرد و تا دههٔ ۱۹۳۰ قدرت را برای تبدیل به یک دیکتاتور تحکیم کرد. با اینکه استالین از نظر ایدئولوژیک به تفسیر لنینیستی از مارکسیسم پایبند بود، او این ایده‌ها را به شکل مارکسیسم–لنینیسم درآورد، و همچنین سیاست‌هایش استالینیسم نامیده می‌شود. استالین در خانواده‌ای فقیر در گوری در امپراتوری روسیه (گرجستان کنونی) به دنیا آمد. او در مدرسهٔ علوم دینی تفلیس به تحصیل پرداخت و سپس به عضویت حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه درآمد. او سردبیری روزنامهٔ این حزب، پراودا، را به عهده داشت و از طریق سرقت توأم با خشونت، آدم‌ربایی و باج‌گیری، برای جناح بلشویکِ ولادیمیر لنین سرمایه جمع‌آوری کرد. او بارها دستگیر و چند بار متحملِ تبعید داخلی به سیبری شد. پس از اینکه بلشویک‌ها در انقلاب اکتبر قدرت را به دست گرفتند و یک دولت تک‌حزبی تحت سلطهٔ حزب کمونیستِ جدید در سال ۱۹۱۷ ایجاد کردند، استالین به پلیتبوروی حاکم بر آن پیوست. او که پیش از نظارت بر پایه‌گذاری اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۲۲، در جنگ داخلی روسیه فعال بود، پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۴ رهبری کشور را بر عهده گرفت. در دوران استالین، سوسیالیسم در یک کشور به یک اصل مرکزی در ایدئولوژی حزب کمونیست تبدیل شد. در نتیجه برنامه‌های پنج‌سالهٔ او، کشور را دستخوش اشتراکی‌شدن کشاورزی و صنعتی‌شدن سریع کرد و منجر به ایجاد اقتصاد دستوریِ متمرکز شد. اختلالات شدید در تولید مواد غذایی در قحطی ۱۹۳۲–۱۹۳۳ نقش داشت و منجر به کشته‌شدن میلیون‌ها نفر شد. به‌منظور ریشه‌کن کردن «دشمنان طبقهٔ کارگر»، استالین پاکسازی بزرگ را آغاز کرد که در آن بیش از یک میلیون نفر عمدتاً در سیستم اردوگاه‌های کار اجباری گولاگ زندانی شدند و حداقل ۷۰۰٫۰۰۰ نفر بین سال‌های ۱۹۳۴ و ۱۹۳۹ اعدام شدند. او تا سال ۱۹۳۷ سلطهٔ مطلقی بر حزب و دولت داشت. قحطی مصنوعی که توسط استالین در اوکراین ایجاد شد و به هولودومور مشهور است، باعث مرگ نزدیک به ۱۰ میلیون اوکراینی شد. استالین مارکسیسم–لنینیسم را در خارج از کشور از طریق انترناسیونال کمونیستی ترویج، و از جنبش‌های ضدفاشیستی اروپا طی دههٔ ۱۹۳۰ (به‌ویژه در جنگ داخلی اسپانیا) اعلام پشتیبانی کرد. در سال ۱۹۳۹، رژیم او پیمان عدم تجاوزی را با آلمان نازی امضا کرد که نتیجهٔ آن تهاجم شوروی به لهستان بود. آلمان‌ در سال ۱۹۴۱ با تهاجم به اتحاد جماهیر شوروی به این پیمان پایان داد. با وجود مصیبت‌های اولیه، ارتش سرخِ شوروی در مقابل تهاجم آلمان ایستادگی کرد و در سال ۱۹۴۵ برلین را تصرف کرد و به جنگ جهانی دوم در اروپا پایان داد. در بحبوحهٔ جنگ، شوروی کشورهای بالتیک و بیسارابیا و بوکوفینای شمالی را ضمیمهٔ خود کرد و سپس دولت‌های همسو با شوروی را در سرتاسر اروپای مرکزی و شرقی و نیز در بخش‌هایی از شرق آسیا استقرار کرد. اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده به‌عنوان ابرقدرت‌های جهانی ظهور کردند و وارد دوره‌ای از تنش، جنگ سرد، شدند. استالین ریاست بازسازی شوروی پس از جنگ و ساخت بمب اتمی در سال ۱۹۴۹ را بر عهده داشت. طی این سال‌ها، کشور قحطی بزرگ دیگری و کارزار یهودی‌ستیزانه‌ای که با توطئه پزشک‌ها به اوج خود رسید را تجربه کرد. به‌دنبال مرگ استالین در سال ۱۹۵۳، نیکیتا خروشچف جانشین او شد؛ او انتقادات شدیدی به حکمرانی استالین وارد کرد و استالین‌زدایی از جامعه شوروی را به راه انداخت. استالین به‌طور گسترده‌ای یکی از مهم‌ترین چهره‌های قرن بیستم به‌شمار می‌رود. کیش شخصیتی فراگیری از او در جنبش بین‌المللی مارکسیست-لنینیست شکل گرفت که او را به‌عنوان قهرمان طبقه کارگر و سوسیالیسم مورد احترام قرار می‌دادند. از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، استالین محبوبیت خود را در روسیه و گرجستان به‌عنوان رهبر جنگی پیروزمندانه‌ای که موقعیت اتحاد جماهیر شوروی را به‌عنوان قدرت جهانیِ پیشرو تثبیت کرد، حفظ کرده‌است. در نقطهٔ مقابل، رژیم او را تمامیت‌خواه توصیف کرده‌اند و به‌دلیل نظارت بر سرکوب توده‌ای، پاک‌سازی قومی، اخراج گسترده، صدها هزار اعدام و قحطی که میلیون‌ها نفر را کشت، بسیار مورد نکوهش قرار گرفته‌است. اوایل زندگی منابع قابل اعتماد راجع به جوانی و کودکی استالین زیاد نیستند. بعضی‌ها نوشته‌های دختر استالین، سوتلانا آلیلیوا را معتبرترین منابع می‌دانند. او با نام ژوزف ویسارینویچ جوگاشویلی در گوری، خوانده می‌شد. در کودکی او را «سوسو» می‌خواندند که نام مستعاری گرجی برای «جوزف» است. در ۱۹۱۳ او نام «استالین» را برگزید. سه خواهر و برادر استالین در سنین پایین از دنیا رفتند و جوزف عملاً تک فرزند بود. پدرش، ویساریون، خیاط بود که پس از باز کردن مغازه‌اش با ورشکستگی سریع آن مجبور به کار کردن در یک کارخانه کفاشی در تفلیس شد. اکاترینا، مادر استالین، در خانه مردم کار می‌کرد و لباس می‌شست. یکی از مشتریان او از یهودیان گوری به نام دیوید پاپسیمدوف بود. پاپسیمدوف به جوزف (که به همراه مادرش به کمک می‌رفت) پول و کتاب می‌داد و مشوق او بود. جوزف در هشت سالگی و در مدرسه کلیسای گوری تحصیلاتش را آغاز کرد. وی در کلاس خود، شاگرد اول شد و در ۱۴ سالگی بورسیهٔ مدرسه علوم دینی تفلیس را دریافت کرد. گرچه مادرش همیشه (حتی پس از رسیدن او به رهبری شوروی) می‌خواست که او کشیش شود ولی علت رفتن او به مدرسه دینی، تنها نبود دانشگاه مناسب بود. استالین در این دوره هم کمک تحصیلی دریافت می‌کرد و هم بابت خواندن در گروه کر، مزد می‌گرفت. استالین در همین سال‌ها و در همان مدرسه علوم دینی فعالیت‌های چپ خود را آغاز کرد. او به یکی از سازمان‌های سوسیال دموکرات گرجستان پیوست و به تبلیغ مارکسیسم پرداخت. وی در سال ۱۸۹۹ از مدرسه دینی اخراج شد. او سپس یک دهه با سازمان‌های زیرزمینی سیاسی در قفقاز کار می‌کرد و از ۱۹۰۲ تا انقلاب روسیه (۱۹۱۷) بارها دستگیر و به سیبری تبعید شد. استالین در دعواهای حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه طرفدار بحث‌های لنین بود و در کنگره پنجم این حزب در ۱۹۰۷ در لندن شرکت کرد. در دوره پس از انقلاب ۱۹۰۵ استالین سردسته گروه‌هایی بود که برای تأمین مالی حزب بلشویک، بانک‌ها را سرقت می‌کردند. همین کارهای عملی بود که او را در حزب مطرح کرد و در ژانویه ۱۹۱۲ به کمیته مرکزی انتخاب شد. تنها اثر تئوریک قابل ذکر او در این دوره مطلب بسیار مهمی بود که در زمان تبعیدش در وین نوشت. این مطلب «مارکسیسم و مسئله ملی» نام دارد و تا امروز به عنوان اثر مهمی در مورد مسئله ملی و برخورد مارکسیسم به آن مطرح است و موافق‌ها و مخالفان زیادی دارد. خانواده همسر اول استالین، اکاترینا سوانیدزه، در ۱۹۰۷ تنها یک سال پس از ازدواج درگذشت. می‌گویند استالی‌ش بود. حاصل این ازدواج فرزند پسری به نام یاکوف جوگاشویلی بود که بعدها رابطه خوبی با استالین پیدا نکرد. گفته می‌شود که سختگیری‌های استالین نسبت به فرزندش تا حدی بود که او به خودکشی روی آورد و به خودش شلیک کرد اما جان سالم به در برد. استالین در مورد این واقعه گفت: «او حتی عرضه این کار را نداشت که به خودش شلیک کند و مثل یک مرد بمیرد.» یاکوف بعدها در ارتش سرخ خدمت کرد و به دست آلمان‌ها افتاد. آلمانی‌ها پیشنهاد دادند که او را با یک ژنرال آلمانی مبادله کنند اما استالین این پیشنهاد را رد کرد. بعضی می‌گویند او در جواب به این پیشنهاد گفته‌است: «هرگز یک ستوان را با یک ژنرال معاوضه نمی‌کنم» و بعضی می‌گویند او گفته «من پسر ندارم.» به هرحال یاکوف در اردوی آلمان‌ها کشته شد. گفته می‌شود یاکوف در حال تلاش برای فرار در سیم‌های برقی گیر کرد و کشته شد. با این حال این «گزارش رسمی» است و مرگ یاکوف هنوز در هاله‌ای از ابهام است. بعضی‌ها می‌گویند او دوباره خودکشی کرده‌ است. زن دوم او، نادژدا آلیلیوا بود که در ۱۹۳۲ درگذشت. طبق گزارش‌های رسمی او بیمار بوده و پس از دعوایی با استالین، خودکشی کرده‌است و یادداشت خودکشی به جا گذاشته که به روایت دخترشان این نامه «نیمی شخصی، نیمی سیاسی» بوده‌است. او از استالین دو فرزند داشت. پسری به نام واسیلی استالین و دختری به نام سوتلانا استالین. سوتلانا در سن ۴۱ سالگی در سال ۱۹۶۷ و اوج جنگ سرد به سفارت آمریکا در دهلی پناهنده شد. واسیلی تا مدارج بالای نیروی هوایی شوروی ترقی کرد و در جنگ جهانی دوم از نیروهای زبده هوایی بود. وی طبق گزارش رسمی در ۱۹۶۲ بر اثر الکلیسم درگذشته که مورد سؤال و تردید است. استوارت کاهان، ژورنالیست آمریکایی، در کتاب خود، «گرگ کرملین»، مدعی شده‌است که استالین مخفیانه زن سومی به نام روزا کاگنوویچ هم داشته‌است. روزا خواهر لازار کاگانوویچ، سیاستمدار شوروی بود. با این حال این ادعا ثابت نشده و بسیاری آن را تکذیب و حتی هرگونه ملاقات استالین و رزا را رد کرده‌اند. مادر استالین در ۱۹۳۷ درگذشت. استالین حتی در تشییع جنازه شرکت نکرد و به فرستادن گلی بسنده کرد. در مارس ۲۰۰۱، یکی از شبکه‌های تلویزیونی روسیه از کشف یکی از نوه‌های ناشناخته استالین خبر داد که در نووکوزنتسک زندگی می‌کرد. او یوری دایدوف نام داشت و مدعی شد که پدرش به او در مورد پدربزرگ واقعی‌اش خبر داده اما به علت کمپین علیه شخصیت استالین، ماجرا مسکوت مانده‌است. الکساندر سولژنیتسن قبلاً مدعی شده بود که استالین با زنی به نام لیدا بوده‌است و در ۱۹۱۸ در تبعید در شمال سیبری با او صاحب پسری شده‌است. رسیدن به قدرت در ۱۹۱۲ استالین در کنفرانس حزبی پراگ شرکت داشت و به عضویت در کمیته مرکزی بلشویک‌ها انتخاب شد. در ۱۹۱۷ رهبر بلشویک‌ها در تبعید بودند، او سردبیر پراودا، روزنامه رسمی حزب، بود. پس از انقلاب فوریه، استالین و هیئت تحریریه به دفاع از دولت موقت کرنسکی برخاستند در حالی که لنین و اکثریت مخالف بوده‌اند. می‌گویند این اختلاف تا جایی بوده‌است که استالین گاه‌بی‌گاه حاضر به چاپ مقالات لنین در طرفداری از سرنگونی دولت موقت نبوده‌است. در سال ۱۹۱۳ جوغاشویلی به دستور لنین مقاله مهمی در مورد مارکسیسم و مسئله ملی منتشر کرد. در این مقاله، او نام استالین را برگرفته از واژه stal روسی (به معنای "فولاد") برای خویش برگزیده بود. او همچنین به‌طور خلاصه روزنامه بلشویکی تازه تأسیس پراودا را قبل از گذراندن طولانی‌ترین دوره تبعیدش، در سیبری از ژوئیه ۱۹۱۳ تا مارس ۱۹۱۷، ویرایش کرد. در آوریل ۱۹۱۷ استالین سومین رأی بالا را داشت و به کمیته مرکزی انتخاب شد و بعدها در مه ۱۹۱۷ به عضویت در دفتر سیاسی کمیته مرکزی هم انتخاب شد. این عناوین تا آخر عمر برای او باقی‌ماندند. بنا به گزارش‌های بسیاری نقش استالین در روز انقلاب اکتبر، بسیار محدود بود. بعضی نویسندگان دیگر (همچون آدام اولام) ادعا می‌کنند که هر عضو کمیته مرکزی وظایف مشخصی در آن روز به عهده داشته‌است. استالین در ۶ نوامبر ۱۹۱۸، در اولین سالگرد انقلاب، در پراودا در مورد انقلاب و نقش تروتسکی نوشت: «تمامی قیام زیر فرماندهی مستقیم رفیق تروتسکی، رئیس شورای پتروگراد بوده‌است. می‌توان با قاطعیت گفت که این حزب اساساً و اصولاً برای کشاندن وسیع سربازان به سمت شوروی و سازماندهی کمیته انقلابی نظامی، به رفیق تروتسکی مدیون است.» (این قطعه در کتاب «انقلاب اکتبر» از استالین در ۱۹۳۴ منتشر شد اما در مجموعه آثار استالین در ۱۹۴۹ حذف شده بود). بعدها در ۱۹۲۴، استالین مدعی شد که در روز انقلاب، «مرکز حزب» بوده که تمام کار عملی شورش را «فرماندهی» می‌کرده‌است و این مرکز متشکل از خود او، اسوردلوف، دژیرنسکی، اوریتسکی و بابنوف بوده‌است. با این حال هیچ مدرکی برای وجود چنین مرکزی ارائه نشده‌است و اگر هم چنین چیزی بوده قاعدتاً باید تحت فرمان شورای انقلابی نظامی، به فرماندهی تروتسکی، می‌بوده‌است. استالین در جنگ داخلی روسیه و جنگ شوروی و لهستان به عنوان کمیسر سیاسی در جبهه‌های مختلف ارتش سرخ حضور داشت. اولین پست دولتی استالین «کمیسر خلق برای مسائل ملل» بود که از ۱۹۱۷ تا ۱۹۲۳ در اختیار داشت. او در ضمن از ۱۹۱۹ تا ۱۹۲و دهقانان، از ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۳ عضوی از شورای نظامی انقلابی، و از ۱۹۱۷ به بعد عضو کمیته اجرایی مرکزی کنگره شوراها بود. کمپین علیه اپوزیسیون راست و چپ در ۳ آوریل ۱۹۲۲ استالین به دبیر کلی کمیته کمیسر خلق برای بازرسی کارگران مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویک‌ها) رسید، پستی که بعدها به بالاترین پست کشور بدل شد. بعضی می‌گویند که او ابتدا از قبول این سمت سرباز زده و تحت اصرار آن را قبول کرده‌است. در آن زمان دبیر کلی سمت مهمی تلقی نمی‌شد اما پتانسیل خوبی برای استالین فراهم کرد تا حزب برای خود طرفداران زیادی پیدا کند. محبوبیت استالین در حزب بلشویک به کسب قدرت سیاسی بسیاری توسط او انجامید. این باعث تعجب لنین در حال احتضار شد که در آخرین نوشته‌هایش خواهان برکناری استالین «بی‌نزاکت» شد. اعتبار این سند در کنگره حزب به رأی گذشته شد و کنگره به اتفاق آرا به عدم اعتبار آن رأی داد. پس از مرگ لنین در ژانویه ۱۹۲۴ استالین به همراه کامنف و زینوویف به رهبری عملی حزب پرداختند. آن‌ها از نظر ایدئولوژیکی بین تروتسکی در چپ و بوخارین در راست بودند. در این دوره استالین تأکید سنتی بلشویک‌ها بر انقلاب جهانی را کنار گذاشت و به جای آن به سیاست «سوسیالیسم در یک کشور» روی آورد که در تضاد با تئوری انقلاب مداوم تروتسکی بود. در نبرد برای رهبری، وفاداری به لنین یک لازمه از پیش مشخص بود. استالین تشییع جنازه لنین را سازمان داد و در سخنرانی خود تقریباً با عناوین مذهبی از لنین ستایش کرد و وفاداری نامیرایش را به او ابراز کرد. تروتسکی در آن زمان مریض بود و می‌گویند استالین در مورد تاریخ تشییع جنازه به او دروغ گفته تا او نتواند حاضر باشد. نهایتاً تروتسکی که نزدیک‌ترین فرد به لنین بود، مبارزه را به استالین باخت. استالین از این واقعیت که تروتسکی درست قبل از انقلاب به بلشویک‌ها پیوسته بود به نحو احسن استفاده کرد و توجه عموم را به اختلافات پیش از انقلاب بین تروتسکی و لنین جلب کرد. یکی از سایر دلایل قدرت‌گیری استالین این واقعیت بود که تروتسکی با انتشار وصیت‌نامه لنین مخالفت کرد. در این وصیتنامه با این که تروتسکی در روزهای اول رژیم شوروی لنین به ضعف‌ها و قدرت‌های استالین و تروتسکی و سایرین پرداخته بود، پیشنهاد کرده بود که پس از او، گروهی کوچک به رهبری حزب گماشته شوند. یکی از جنبه‌های مهم قدرت‌گیری استالین شیوه‌ای بود که او بین رقبایش اختلاف ایجاد می‌کرد. او ابتدا با زیوونیف و کامنف تروییکایی علیه تروتسکی تشکیل داد. وقتی تروتسکی کنار زده شد، استالین با بوخارین و رایکوف علیه زیوونیف و کامنف متحد شد (در این‌جا او بر رأی آن‌ها وه لنین، کروپسکایا، روی آوردند و در ژولای ۱۹۲۶ اپوزیسیون متحد را تشکیل دادند. در ۱۹۲۷، در پانزدهمین کنگره حزب، تروتسکی و زیوونیف از حزب اخراج شدند و کامنف کرسی‌اش در کمیته مرکزی را از دست داد. استالین سپس به حساب اپوزیسیون بر علیه قیام در ۱۹۱۷ تأکید کرد). زیوونیف و کامنف سپس به ریاست متحدان سابقش، بوخارین و رایکوف رسید. استالین محبوبیت خود را مدیون معرفی خودش به عنوان «مرد خلق» از طبقات فقیر بود. مردم روسیه از جنگ جهانی و جنگ داخلی خسته بودند و سیاست استالین در تمرکز بر ساختمان «سوسیالیسم در یک کشور» پیغام ضدجنگی مثبتی در خود داشت. وی بعدها با ممنوع کردن ایجاد فراکسیون‌های رهبر حزب مخالفت کرد. تا سال ۱۹۲۸ (سال اول از برنامه‌های پنج ساله) استالین بین رهبری، از همه بالاتر بود و سال بعد تروتسکی به جرم مخالفت، تبعید شد. استالین سپس از شر اپوزیسیون راست بوخارین هم خلاص شد و با آن، نفع بسیاری برد زیرا عملاً دیگر کسی نمی‌توانست با سیاست دفاع از کلکتیویزاسیون و صنعتی سازی مخالفت کند و او کنترل خود بر حزب و کشور را کامل کرد. با این حال محبوبیت سایر سران شوروی همچون سرگئی کیروف و ماجرای ریوتین ثابت کرد که استالین هنوز قدرت کامل را به دست نیاورده‌است و این تا تصفیه کبیر در سال‌های ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ طول کشید. فعالیت‌های جاسوسی و پلیس مخفی استالین فعالیت‌های جاسوسی و پلیس مخفی استالین قدرت نیروهای پلیس مخفی و اطلاعات خارجی را افزایش داد. پلیس مخفی شوروی در زمان استالین به اوج خود رسید. گرچه پلیس مخفی شوروی، چکا (بعدها گپو و اوگپو) در زمان لنین هم از قدرت برخوردار بود اما در زمان استالین به اوج خود رسید. در ضمن فعالیت‌های او بود که باعث شد شبکه‌های اطلاعات در اکثر کشورهای مهم دنیا تأسیس شوند: آلمان (حلقه جاسوسی معروف روته کاپله)، بریتانیا، فرانسه، امپراتوری ژاپن و ایالات متحده. استالین فرقی بین جاسوسی، پروپاگاندای سیاسی کمونیستی و خشونت دولتی نمی‌دید و تمام این‌ها را به ان‌کاوه‌ده (کمیساریای خلق برای مسائل داخلی) سپرد. استالین در ضمن از جنبش بین‌الملل سوم هم برای این اهداف استفاده می‌کرد و همیشه اطمینان کسب می‌نمود که احزاب کمونیست خارجی پیرو شوروی و استالین باقی بمانند. یکی از نخستین نمونه‌های کار پلیس مخفی استالین در خارج از کشور در ۱۹۴۰ اتفاق افتاد. پلیس مخفی به دستور او در این سال لئون تروتسکی را در مکزیک به قتل رساند. استالین و تغییرات جامعه شوروی صنعتی‌سازی جنگ داخلی روسیه و «کمونیسم جنگی» تأثیر مخربی بر اقتصاد کشور داشت. بازده صنعتی در ۱۹۲۲ سیزده در برنامه‌های پنج ساله» تعویض شد. این برنامه‌ها، برنامه‌هایی بسیار جاه‌طلبانه برای صنعتی‌سازی دولتی و اشتراکی‌سازی کشاورزی بودند. با تجارت بین‌المللی محدود و عدم وجود هرگونه بنیاد مدرن، دولت استالین هزینه صنعتی‌سازی را با اعمال محدودیت برصد۱۹۱۴ بود. طرح نپ (سیاست نوین اقتصادی) وضع را بهتر کرد. تحت رهبری استالین این طرح در اواخر دهه ۲۰ با نظامی از «برنا» شهروندان شوروی و با گرفتن ثروت کولاک‌ها تأمین می‌کرد. در ۱۹۳۳ درآمد واقعی کارگرانمونیست‌ها و اعضای کومسومول و در ضمن کار بدون مزد در اردوگاه‌های کار اجباری و کمپین‌های «بسیج» برای پروژه‌های مختلف ساختمانی برپا بود. اتحاد شوروی در ضمن از متخصصان خارجی هم استفاده می‌کرد برای مثال مهندس کار بریتانیایی، استفن آدامز، که در توصیه به کارگران و پیشرفت روند ساخت کمک می‌کرد. با وجود شکست‌های اولیه دو برنامه پنج سالهٔ اول از پایه بسیار پایین اقتصادی به صنعتی‌سازی بسیار سریعی رسیدند. گرچه تمام تاریخ‌دانان موافقند که اتحاد شوروی در زمان استالین به رشد خیره‌کننده اقتصادی رسیده‌است و فقط در نرخ دقیق این رشد مورد اختلاف است. تخمین‌های رسمی شوروی حدود ۱۳٫۹ درصد است، تخمین‌های روسی و غربی حدود ۵٫۸ درصد و حتی ۲٫۹ درصد. حتی یکی از تخمین‌ها می‌گوید که رشد شوروی پس از مرگ استالین بیشتر بوده‌است. اشتراکی‌سازی (کلکتیویزاسیون) رژیم اشتراکی از ۱۸۶۱ به این طرف دیده نشده بود. اشتراکی‌سازی اجباری در کشاورزی با هدف افزایش بازده کشاورزی از مزارع بزرگ و مکانیزه بود؛ و در ضمن موجب اعمال بیشتر کنترل سیاسی روی دهقانان و کارآ ساختن روند جمع‌آوری مالیات می‌شد. اشتراکی‌سازی به معنای تغییرات عظیم اجتماعی بود که از لغو نظام سرفی به معنای سقوط سطح زندگی بسیاری از دهقانان بود که باعث واکنش خشونت‌آمیز بعضی از آنها شد. در سال‌های اول کشاورزی تخمین زده شده بود که تولید صنعتی و کشاورزی به ترتیب ۲۰۰ درصد و ۵۰ درصد رشد می‌کند اما تولید کشاورزی در حقیقت سقوط کرد. استالین تقصیر این سقوط را به گردن کولاک‌ها (دهقانان ثروتمند) انداخت که با اشتراکی‌سازی مخالفت می‌کردند. از همین رو هر کس برچسب‌های «کولاک»، «حامی کولاک»، یا «کولاک سابق» می‌خورد، یا دستگیر می‌شد، یا به قتل می‌رسید، یا به اردوگاه‌های کار اجباری گولاگ یا مناطق دورافتادهٔ کشور تبعید می‌شد. بعضی از تاریخ‌دانان معتقدند اشتراکی‌سازی از دلایل اصلی قحطی‌های بزرگ پس از آن بوده‌است. در سال‌های قحطی ۱۹۲۲ و ۱۹۲۳ در اکراین و منطقه کوبان، این تنها «کولاک» ها نبودند که به قتل می‌رسیدند و زندانی می‌شدند. کتاب‌های مختلف و از جمله کتاب جنجالی «کتاب سیاه کمونیسم» بر نقش مقامات شوروی در گسترش قحطی و مرگ و میر مردم در این منطقه تأکید داشته‌اند. با این حال قحطی بر بخش‌های دیگر هم اثر داشت و بعضی منابع تلفات آن را بین پنج تا ده میلیون بیان می‌کنند. مقامات شوروی و بعضی تاریخ نویسان مدعی هستند که اقدامات خشن و اشتراکی‌سازی سریع کشاورزی برای صنعتی‌سازی سریع شوروی و نهایتاً پیروزی در جنگ جهانی دوم، ضروری بود. تاریخ نویسان دیگری همچون آلک نووه، مدعی هستند که کشاورزی کلکتیو بیشتر به ضرر صنعتی شدن شوروی بوده تا به نفع آن باشد. علوم علوم در اتحاد شوروی همچون هنر و ادبیات تحت کنترل شدید بود. در علوم «امن از نظر ایدئولوژیک» با توجه به تحصیلات رایگان و تحقیقات دولتی، پیشرفت بسیاری دیده می‌شد اما فشار ایدئولوژیک پیامدهای متأسف‌کننده‌ای هم داشت؛ مثلاً ژنتیک و سایبرنتیک به عنوان «شبه علم بورژوایی» محکوم می‌شدند. در اواخر دهه ۱۹۴۰ تلاش‌هایی برای سرکوب نسبیت خاص و نسبیت عام و مکانیک کوانتوم به جرم «ایدئالیسم» بود. اما دانشمندان شوروی اعلام کردند که بدون استفاده از این تئوری‌ها قادر به ساختن بمب اتم نخواهند بود. تنها بخش علمی که استالین شخصاً در آن فعالیت داشت، زبان‌شناسی بود. در ابتدای حکومت استالین، چهره اصلی زبان‌شناسی در شوروی، نیکولای یاکوولویچ مار بود که مدعی بود زبان ساختاری طبقاتی دارد و ساختار زبان توسط ساختار اقتصادی جامعه تعیین می‌شود. استالین که قبلاً به عنوان کمیسر خلق برای امور ملل در مورد سیاست زبان نوشته بود، با این فورمالیسم ساده مارکسیستی مخالفت کرد و این پایانی بر نفوذ ایدئولوژیک مار بر زبان‌شناسی در شوروی بود. اثر اصلی استالین در مورد زبان‌شناسی مقاله کوتاهی با عنوان «مارکسیسم و مسائل زبان‌شناسی» است. گرچه استالین درافزوده یا درخشش خاصی در زبان‌شناسی نشان نداد اما ایراد مشخصی هم در فهم مسائل زبان‌شناسی نداشت. حتی می‌توان گفت که نفوذ او عملاً زبان‌شناسی شوروی را از دست ایدئولوژی بازی نجات داد. تحقیقات علمی با وجود حضور عملی بسیاری از دانشمندان در اردوگاه‌های کار اجباری، کند شده بود. (برای مثال لو لاندائو که در سال‌های ۳۸ و ۳۹ در زندان بود و بعدها برنده جایزه نوبل شد). بعضی از دانشمندان هم اعدام می‌شدند (مانند لو شوبنیکوف در ۱۹۳۷). با این حال علوم و تکنولوژی در زمان استالین در بعضی زمینه‌ها رشد بسیاری داشتند. این پایه‌ای برای دستاوردهای معروف علمی شوروی در دهه ۵۰ بود؛ مثلاً ساخت کامپیوترهای بزرگ ب اٍ اس ام ۱ (БЭСМ) در ۱۹۵۳ یا برپایی اسپوتنیک ۱ در ۱۹۵۷. در واقع بسیاری از سیاست‌مداران در ایالات متحده پس از «بحران اسپوتنیک» نگران بودند که در علم و تحصیلات عمومی از شوروی عقب مانده باشند. خدمات اجتماعی مردم شوروی در زمان استالین به درجه‌ای از لیبرالیزاسیون اجتماعی رسیدند که زنان نیز تحصیلات کافی و مساوی و حقوق برابر هنگام کار داشتند. در ضمن پیشرفت‌های پزشکی زمان استالین طول عمر متوسط شهروندان شوروی و کیفیت زندگی آنان را بسیار افزایش داد. سیاست‌های استالین حق تحصیلات و دسترسی به پزشکی رایگان را به‌طور وسیع در اختیار مردم قرار داد و عملاً نخستین نسل رها از ترس تیفوس و مالاریا را به وجود آورد. این بیماری‌ها شدیداً کاهش داده شدند و طول عمر متوسط تا چند دهه افزایش یافت. در زمان استالین در ضمن برای اولین بار زنان می‌توانستند بچه‌ها را در فضای امن بیمارستان به دنیا بیاورند. نسلی که در زمان استالین متولد می‌شد، اولین نسلی بود که تقریباً تماماً باسواد بود. مهندسان برای آموزش تکنولوژی صنعتی به خارج فرستاده می‌شدند و صدها مهندس خارجی با قرارداد به روسیه می‌آمدند. راه‌های حمل و نقل پیشرفت یافت و راه‌آهن‌های جدید بسیاری ساخته شد. کارگرانی که بیشتر از حد مقررشان تولید می‌کردند، استاخانویست‌ها، پاداش‌های ویژهٔ بسیاری دریافت می‌کردند و در نتیجه می‌توانستند کالاهایی را بخرند که اقتصاد در حال رشد شوروی فراهم می‌کرد. با وجود صنعتی‌سازی و تلفات عظیم انسانی در جنگ جهانی دوم و سرکوب‌ها، نسل زمان استالین شاهد رشد موقعیت‌های شغلی، به‌خصوص برای زنان، بود. مذهب و فرهنگ و هنر در زمان استالین سبک هنری «رئالیسم سوسیالیستی» در نقاشی، مجسمه‌سازی، موسیقی، نمایشنامه نویسی و ادبیات تثبیت شد. بسیاری از سبک‌های «انقلابی» پیشین مانند اکسپرسیونیسم، انتزاعی و تجربه گرایی آوانگارد به عنوان «فرمالیسم» طرد شدند. بسیاری از شخصیت‌های مشهور هنری سرکوب و در بعضی مواقع دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. کسانی چون ایزاک بابل و وسولد مایرهولد و اسیپ ماندلشتام از این سری هستند. شخصیت‌های جدیدی چون آرکادی گایدار، نویسنده کودکان، پیشرفت کردند و محبوب شدند و از روسیه پیشا انقلابی کسانی چون کنستانتین استانیسلاوسکی مطرح شدند. بعضی از هنرمندان مهاجر سابق به اتحاد شوروی بازگشتند. از جمله الکسی تولستوی در ۱۹۲۵، الکساندر کوپرین در ۱۹۳۶، و الکساندر ورتینسکی در ۱۹۴۳. شاعر معروف روس، آنا آخماتووا، زیر فشار و سرکوب بود اما هرگز دستگیر نشد. شوهر اولش، نیکولای گومیلیف (شاعر و نظامی)، در ۱۹۲۱ تیرباران شد و پسرش، لف گومیلیف (تاریخ‌دان)، دو دهه در گولاگی اسیر بود. این که استالین شخصاً چقدر درگیر مسائل بوده‌است مورد بحث است اما مسلماً او در مسائل فرهنگی هم مثل بقیه چیزها اظهار نظر می‌کرد و در بسیاری از موارد حکم آخر، حرف او بود. مثل بقیه زندگی استالین موارد عجیب و غریب شخصی نیز موجود هستند؛ مثلاً میخائیل بولگاکوف، نویسنده و نمایشنامه‌نویس معروف، همواره سرکوب شده بود و کارش حتی به فقر کشیده بود اما پس از درخواستی شخصی از استالین به او مجدداً اجازه کار داده شد. نمایشنامه‌اش، روزهای توربین‌ها، که قهرمانانش خانواده‌ای آنتی بلشویک بودند که در جنگ داخلی دستگیرشده بودند، نهایتاً روی صحنه رفت و یک دهه بدون وقفه در تئاتر هنرهای مسکو اجرا شد. می‌گویند رمان مورد علاقه استالین «فرعون» اثر نویسنده لهستانی، بولسلاو پروس بوده‌است. این رمانی تاریخی در مورد مکانیسم‌های قدرت سیاسی است. بعضی‌ها به شباهت‌های این رمان و فیلمی که آیزنشتاین ساخت (ایوان مخوف) اشاره کرده‌اند. در معماری، شیوه امپراتوری استالینیستی (که نوعی نئوکلاسیسیسم به روز شده در سطحی بسیاری بزرگ بود که با هفت آسمان خراش مسکو تداعی می‌شود) جای کانستراکتیویسم دهه ۲۰ را گرفت. نقش استالین در رابطه با کلیسای ارتدوکس روسیه مورد اختلاف و پیچیده‌است. سرکوب مداوم در دهه ۳۰ کار را تقریباً به انحلال کلیسا رسانده بود. تا ۱۹۳۹ تعداد کلیساهای فعال (که در ۱۹۱۷ حدود ۵۴۰۰۰ بود) به چند صد عدد کاهش یافته بود و ده‌ها هزار کشیش و راهبه دستگیرشده بودند. اما در جنگ جهانی دوم کلیسا به عنوان سازمانی میهن پرستانه احیا شد. کلیساها مجدداً در زمان خروشچف سرکوب شدند. پذیرش دولت شوروی و شخص استالین توسط کلیسای ارتدوکس روسیه باعث اختلاف و انشعاب این کلیسا از کلیسای ارتدوکس خارج از این کشور شد که تا امروز نیز پابرجاست. مذاهب دیگر در اتحاد شوروی همچون کلیسای کاتولیک رومی، باپتیست‌ها، اسلام، بودیسم، یهودیت و غیره نیز دچار مشکلات و سرکوب‌های مشابهی بودند. هزاران راهب و فرد مذهبی دستگیر شدند و صدها کلیسا، کنیسه، مسجد، معبد، و سایر اماکن مذهبی تخریب شدند. تصفیه استالین به عنوان صدر دفتر سیاسی در اواسط دهه ۳۰ با «تصفیه کبیر» در حزب تقریباً تمام قدرت را در دست خود گرفت. او این کار را به عنوان تلاش برای اخراج اپورتونیست‌ها (فرصت طلب‌ها) و ضد انقلابیون توجیه می‌کرد. قربانیان تصفیه معمولاً از حزب اخراج می‌شدند اما مجازات‌های بیشتری از اردوگاه‌های کار اجباری و گولاگ تا محاکمه توسط ان.ک.و. د و اعدام انتظار بسیاری را می‌کشید. دوره اصلی تصفیه پس از قتل سرگئی کیروف، رهبر محبوب حزب در لنینگراد آغاز شد. کیروف بسیار نزدیک به استالین بود و قتل او حزب بلشویک را تکان داد. استالین، که می‌گویند می‌ترسید خود او قربانی بعدی باشد، شروع به محکم کردن امنیت کرد و مخالفان خود را به «جاسوسی» و «ضدانقلابی» متهم کرد. محاکمه‌های اصلی که به ریاست آندره ویشینسکی برگزار می‌شد، به «محاکمه‌های مسکو» معروف شدند، اما محاکمه‌های مشابهی در تمام کشور برگزار شد. چهار محاکمه در این مدت از اهمیت خاصی برخوردار است. محاکمه شانزده نفر (اوت ۱۹۳۶)، محاکمه هفده نفر (ژانویه ۱۹۳۷)، محاکمه مارشال توخاچفسکی و سایر ژنرال‌های ارتش سرخ (ژوئن ۱۹۳۷) و نهایتاً محاکمه ۲۱ نفر (من‌جمله بوخارین) در مارس ۱۹۳۸. یکی از نمونه‌های مهم محاکمه توخاچاوسکی به عنوان همکاری با نازی‌ها بود. بعضی معتقدند محاکمه بسیاری از مهم‌ترین رهبران نظامی بعدها در جنگ جهانی دوم و اشغال روسیه توسط آلمان نقشی منفی داشت. سرکوب بسیاری از انقلابیون و اعضای برجسته حزب باعث شد که لئون تروتسکی اعلام کند رژیم استالین با «رودخانه‌ای از خون» از رژیم لنین جدا است. کسانی مثل سولژنیتسن معتقدند که استالین عقاید خود را از لنین و اعمالی مثل اعدام مخالفان سیاسی در جنگ داخلی روسیه گرفته‌است. قتل تروتسکی در اوت ۱۹۴۰ در مکزیک (جایی که او از ژانویه ۱۹۳۷ در تبعید زیسته بود) آخرین و مشهورترین مخالف استالین در رهبری قدیمی حزب را نیز از جای برداشت. حالا تنها سه نفر از «بلشویک‌های قدیمی» (دفتر سیاسی زمان لنین) به جا مانده بودند. خود استالین، میخائیل کالینین، و مولوتوف. دوران تصفیه مختص به مقامات حزبی نبود و بسیاری به جرم «فعالیت ضد شوروی» و به عنوان «دشمن خلق» دستگیر و محاکمه می‌شدند. در اواخر تصفیه. دفتر سیاسی نیکولای یژوف، رئیس وقت ان.ک.و. د را برکنار و بعدها اعدام کرد. بعضی تاریخ دانان همچون امی نایت و رابرت کانکوئست معتقدند که این عمل از سوی استالین و برای پاک کردن جرم از نام خود بوده‌است. ضمن تصفیه تلاش‌های بسیاری برای عوض کردن تاریخ در کتاب‌های درسی شوروی و منابع تبلیغی بود. بسیاری از قربانیان اعدامی از کتاب‌ها و عکس‌ها بیرون گذاشته می‌شدند که گویی هرگز وجود نداشته‌اند. نهایتاً تاریخ انقلاب به گونه‌ای روایت می‌شد که گویی تنها دو شخصیت داشته‌است. لنین و استالین. تبعیدها استالین، به‌خصوص در زمان جنگ جهانی دوم، دست به تبعیدهای جمعی بزرگی زد که نقشه قومی اتحاد شوروی را عوض کردند. بیش از یک و نیم میلیون نفر به سیبری و جمهوری‌های آسیای مرکزی تبعید شدند. دلایل رسمی تبعید جدایی طلبی، مقاومت در مقابل دولت شوروی و همکاری با آلمانی‌های اشغالگر عنوان می‌شدند. گروه‌های قومی ذیل بیشتر از همه قربانی این تبعیدها شدند: اکراینی‌ها، لهستانی‌ها، کره ای‌ها، آلمانی‌های ولگا، تاتارهای کریمه، کالمیک‌ها، چچنی‌ها، بالکارها، کاراچایاها، ترک‌های مشکیتی، فنلاندی‌ها، بلغاری‌ها، یونانی‌ها، ارمنی‌ها، لاتویایی‌ها، لیتوانیایی‌ها، استونیایی‌ها و یهودیها. بسیاری از کولاک‌ها نیز به سیبری و آسیای مرکزی تبعید شدند. در فوریه ۱۹۵۶ نیکیتا خروشچف به محکومیت این تبعیدها پرداخت و آن‌ها را در مخالفت با اصول لنینیستی خواند و اکثر آن‌ها را به جای خود بازگرداند. اهمیت تاریخی این تبعیدهای دسته جمعی بسیار است و همین امروز نیز اهمیت خاصی برای جنبش‌های جدایی طلب در دولت‌های بالکان، تاتارستان، و چچن دارد. تعداد قربانیان تعداد قربانیان رویدادهایی که در بالا توضیح داده شد مورد اختلاف بسیار است. در زمان جنگ سرد بسیاری رقم کشته شدگان را تا حدی خیالی مانند ۶۰ میلیون بالا می‌بردند. با سقوط اتحاد شوروی در ۱۹۹۱ بایگانی اسناد شوروی بالاخره در اختیار عموم قرار گرفت و ارقام متفاوتی انتشار یافت. در این ارقام صحبت از ۸۰۰ هزار اعدامی (سیاسی و غیر سیاسی) در زمان استالین بود که با قربانیان عملی کلکتیویزاسیون و تبعید گولاگ‌ها و غیره به ۳ میلیون نفر می‌رسید. به‌هرحال هنوز اختلافات بسیاری در این زمینه موجود است و خط عمومی این است که «رقم دقیقی نمی‌شود داد». این‌جا به تخمین‌های مختلف اشاره می‌شود. نویسنده روسی، وادیم ارلیکمان، از کسانی است که کل کشته شدگان را حدود ۹ میلیون نفر می‌داند. ۱٫۵ میلیون نفر اعدام، ۵ میلیون قربانی گولاگ، ۱٫۷ میلیون قربانی تبعید دسته جمعی (از مجموع ۷٫۵ میلیون تبعیدی)، و ۱ میلیون سایر. رابرت کانکوئیست تعداد کل قربانیان را ابتدا ۳۰ میلیون می‌دانست و بعدها ۲۰ میلیون اعلام کرد. طرفداران استالین نظرات متفاوتی در زمینه تعداد کشته‌ها و همچنین روند عملی محاکمه‌ها و تاریخ تصفیه کبیر دارند. جنگ جهانی دوم پس از بی‌نتیجه ماندن مذاکرات شوروی با بریتانیا و فرانسه در مسکو بر سر معاهده‌ای دفاعی، استالین به هیتلر روی آورد و با او پیمانی امضا کرد. او در ۱۹ اوت ۱۹۳۹ در سخنرانی معروفی رفقایش را آماده این چرخش بزرگ در سیاست شوروی کرد و نهایتاً قرارداد مولوتوف-ریبن تروپ با آلمان نازی امضا شد. ویکتور سووروف، نویسنده جنجالی روسی ساکن انگلستان، مدعی است که استالین در این سخنرانی اعلام کرده که جنگ بهترین موقعیت است که هم دولت‌های غربی و هم آلمان نازی تضعیف شوند و آلمان آماده «شورویزه» شدن می‌شود. سندی بر این ادعا در دست نیست. با این که معاهده مولوتوف-ریبن تروپ رسماً تنها قول عدم اشغال مقابل بود اما بندی مخفی نیز در آن موجود بود که بر طبق آن اروپای مرکزی به دو منطقه کنترل بین دو قدرت تقسیم می‌شد. قرار بود که اتحاد شوروی بخش شرقی لهستان (که عموماً اکراینی‌ها و بلاروسها در آن زندگی می‌کردند) و لیتوانی و لاتویا و استونی و فنلاند را در اختیار گیرد. بند مخفی دیگر در مورد بساربیا، بخشی از رومانی، بود که قرار بود به شوروی اضافه شود. در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ آلمان با اشغال لهستان جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. بدین ترتیب استالین تصمیم به دخالت گرفت و در ۱۷ سپتامبر ارتش سرخ شرق لهستان و دولت‌های بالتیک را اشغال کرد. در نوامبر ۱۹۳۹ استالین نیروها را به مرز فنلاند فرستاد تا جنگی راه بیندازد. جنگ زمستانی بین اتحاد شوروی و فنلاند سخت‌تر از آنچه استالین فکر می‌کرد از آب درآمد و شوروی تلفات زیادی داد. شوروی در مارس ۱۹۴۰ نهایتاً پیروز شد اما مشکلات و محدودیت‌های ارتش شوروی به بقیه دنیا و خصوصاً آلمان لو رفته بود. در ۵ مارس ۱۹۴۰ رهبری شوروی حکم به اعدام بیش از ۲۵٬۷۰۰ فعال «ناسیونالیست و ضدانقلابی» لهستانی در بخش‌هایی از جمهوری‌های اکراین و بلاروس (که از خاک لهستان به شوروی اضافه شده بودند) داد. این به عنوان کشتار کاتین مشهور است. در ژوئن ۱۹۴۱ هیتلر معاهده مولوتوف-ریبن تروپ را نقض کرد و در عملیات بارباروسا بخشی از خاک اتحاد شوروی را اشغال کرد. استالین گرچه جنگ با آلمان را محتمل می‌دانست اما آماده اشغالی به این سرعت نبود. ویکتور سووروف در این زمینه نیز نظری متفاوت دارد. او مدعی است که استالین از اواخر دهه ۱۹۳۰ آماده شده بود و خود تصمیم داشت در تابستان ۱۹۴۱ آلمان را اشغال کند. از این رو سووروف معتقد است حمله هیتلر به نوعی «اقدام پیشگیرانه» بوده‌است. این تئوری مورد قبول ایگور بونیچ، میخائیل ملتویکوف، و ادوارد رادزینسکی بوده‌است اما اکثر تاریخ دانان غربی با آن مخالفند. اما هیتلر هیچ‌گاه در نظر نداشت به پیمان عدم تجاوز متعهد بماند، چون روسیه را مکانی برای کشور گشایی آلمان می‌دانست. همچنین به محصولات کشاورزی و منابع سوخت روسیه نیاز داشت. هیتلر در سرتاسر جنگ منابع را از سرزمین‌هایی به دست می‌آورد که فتح کرده بود. ژنرال فدر فون بک در خاطراتش می‌گوید که ارتش آلمان (آب ور) کاملاً آماده حمله شوروی علیه نیروهای آلمان در لهستان بوده‌است و این حمله را تا حداکثر ۱۹۴۲ انتظار می‌کشیده‌است. نبرد مرگبار با فاشیسم زندگی ۲۷ میلیون از مردم شوروی را بلعید. پناهگاه‌های استالین نزدیک به نیم قرن است که داستان‌ها و افسانه‌هایی دربارهٔ سازه‌ای مرموز با نام " ساختمان ویژه شماره ۱" به گوش می‌خورد. در این رابطه حرف‌هایی از وجود یک کاخ زیرزمینی، چندین آزمایشگاه، تونلها و اتاق‌های مخفی به میان می‌آید. در نهایت راز این بنای مخفی در زیر خاک، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی افشا شد. این ساختمان، پناهگاه رهبر شوروی "ژوزف استالین" بود که در شهر "ساماراً در عمق ۳۷ متری خاک بنا شده بود. اکنون این پناهگاه برای بازدید عموم آزاد است. مرگ استالین در روز پنج مارس ۱۹۵۳ از دنیا رفت که منجر به بروز بحران در دفتر حزب سیاسی و در نهایت به قدرت رسیدن نیکیتا خروشچف شد. دلیل مرگ استالین پس از ۶۰ سال در گزارش ۱۱ صفحه‌ای کالبدشکافی استالین اعلام شد که در این گزارش گفته شده، رهبر شوروی سابق به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مرده‌است. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس ۲۰۱۳ در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری می‌شده‌است و طبق این گزارش، استالین بر اثر مرگ طبیعی از دنیا رفته‌است. در این گزارش، آمده که سکته‌ای که منجر به مرگ وی شده بود در روز یک مارس ۱۹۵۳ رخ داده بوده‌است و وی در شب قبل از سکته مواد الکلی مصرف کرده‌است. کالبدشکافی بر روی جسد رهبر شوروی سابق، یک روز پس از مرگ وی انجام شد. بر اساس این گزارش، استالین که ۷۴ سال داشت، از فشار خون بسیار و تصلب سرخرگ‌ها در مغز و قلب رنج می‌برد و کبد وی بقدری چرب بود که در مرز سیروز قرار داشت. سکته در سمت چپ مغز استالین به همراه خون‌ریزی معده باعث خفگی وی شده بود. روایت‌هایی متفاوت از کشته شدن استالین به دست پسرش، نیکیتا خروشچف، یا محافظ شخصی اش نیز وجود دارد. شخصیت استالین به معنای مرد پولادین، نامی است که ژوزف استالین بر خود نهاده‌است. سفیر ایالات متحده آمریکا آورل هریمن دربارهٔ استالین می‌گوید:برایم سخت است که احترام و حسن نیتی که شخصاً به من نشان می‌داد را با خشونت‌های بی‌رحمانه برنامه‌های تصفیه‌اش تطبیق دهم. آن‌هایی که به‌طور خصوصی نمی‌شناختندش او را یک خودکامهٔ ستمگر می‌دیدند. اما من وجه دیگر شخصیتش را هم دیدم - هوش فوق‌العاده‌اش، درک اعجاب آورش از جزئیات، زیرکیش و توانایی‌اش در نشان دادن حساسیت‌های بالای انسانی- حداقل در سال‌های جنگ. او را از روزولت مطلع‌تر یافتم و از چرچیل واقع‌نگرتر و شاید از جهاتی مؤثرترین رهبر جنگی. باید اعتراف کنم که استالین از مرموزترین و متناقض‌ترین شخصیت‌های عمرم باقی ماند و قضاوت نهایی را به تاریخ می‌سپارم. آثار و مکتوبات استالین در زیر جزوات، سخنرانی‌های مکتوب شده و کتاب‌های نگارش یافته توسط جوزف استالین را مشاهده می‌کنید: اشعار استالین : استالین پیش از انقلابی شدن و در زمان نوجوانی اشعاری سروده بود.نمونهٔ اشعارگرجستانم شکوفه کن که صلح در این زادبوم حاکم گردد!و شما، ای دوستان بیاموزیدسرزمین مادری‌تان را بستایید! آنارشیسم یا سوسیالیسم؟ (Ananrchism or socialism) سال ۱۹۰۷-استالین در این نوشتار سعی در تبیین مارکسیستیِ آنارشیسم داشته‌است. مارکسیسم و مسئله ملی (Marxism and the National Question). این کتاب در سال ۱۹۱۳ زمانی‌که استالین در وین سکونت داشت نگاشته شده‌است و در زمان حکومت وی به‌عنوان مهم‌ترین منبع دربارهٔ مسئله مارکسیسم و ملیت بود. مبانی لنینیسم (Foundations of leninism) سال ۱۹۲۴- این نوشتار در واقع مجموعهٔ ۹ سخنرانی مکتوب شدهٔ استالین در دانشگاه سوردلوف روسیه می‌باشد. لنینیسم-دوجلدی (Leninism) سال ۱۹۲۸- این دو اثر در ادامه مباحث جزوه مبانی لنینیسم است. مسائلی که در این دو کتاب بحث می‌شود شامل مبانی ایدئولوژی لنینیسم، مشکلات این ایدئولوژی، تحلیل انقلاب روسیه و چالش‌های پیش‌روی شوروی می‌باشد. مسیر قدرت (The road of Power) سال ۱۹۳۷ ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی (Dialectical and Historical Materialism) سال ۱۹۳۸-این اثر که تحت تأثیر تفکرات لنین نگارش شده سعی در تبیین مسائل فلسفیِ ماتریالیستی دارد. تاریخ حزب کمونیست شوروی (History of the Communist Party of the Soviet Union (Bolsheviks)) سال ۱۹۳۸- این کتاب که به سفارش استالین اما با نام خود او نوشته شده‌است، در پی تشریح و تحلیل تاریخ حزب کمونیست شوروی یا بلشویک‌ها را دارد و در زمان استالین به عنوان منابع درسی در مدارس شوروی تدریس می‌شد. مشکلات اقتصادی سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی (Economic Problems of Socialism in the USSR) سال ۱۹۵۱- این کتاب آخرین اثر استالین پیش از مرگ اوست و در حیطهٔ اقتصاد سیاسی می‌باشد. نگارخانه جستارهای وابسته استالین‌زدایی استالینیسم طرح بزرگ تحول طبیعت توطئه پزشک‌ها نئواستالینیسم توضیحات پانویس کتاب‌شناسی پیوند به بیرون کتابخانه استالین آسیایی‌ستیزی استالینیسم اعضای افتخاری آکادمی علوم اتحاد شوروی اعضای حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه افراد انقلاب روسیه (۱۹۱۷) افراد جنگ جهانی دوم اهل اتحاد شوروی افراد جنگ داخلی روسیه افراد جنگ سرد افراد جنگ لهستان-شوروی افراد کمینترن انقلابیون اهل روسیه انقلابیون اهل گرجستان اهالی گوری بلشویک بلشویک‌های قدیمی بی‌خدایان سده ۲۰ (میلادی) تبعیدشدگان اهل روسیه جنرالیسیموها درگذشتگان ۱۹۵۳ (میلادی) دریافت‌کنندگان نشان پرچم سرخ دریافت‌کنندگان نشان پیروزی دریافت‌کنندگان نشان سوورف درجه یک دریافت‌کنندگان نشان لنین روسی‌سازی رهبران سازمان اتحاد شوروی زادگان ۱۸۷۸ (میلادی) سیاستمداران اهل گرجستان سیاستمداران جنگ جهانی دوم شاعران مرد اهل گرجستان شخص سال برگزیده مجله تایم ضد تجدیدنظرطلبان ضد فاشیست‌ها عاملان نسل‌کشی فعالان بی‌خدایی اهل روسیه قهرمانان اتحاد شوروی قهرمانان کار سوسیالیست کمونیست‌های اهل روسیه کمونیسم در روسیه مارشال‌ها در اتحاد شوروی مدفونان در آرامگاه دیوار کرملین مرگ‌های حل نشده مسیحیان ارتدوکس سابق اهل گرجستان نخست‌وزیران اتحاد شوروی نویسندگان سیاسی اهل روسیه وزیران دفاع شوروی هولودومور یهودستیزی در روسیه
7237
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%84%D9%86%20%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%86%DA%AF
آلن تورینگ
آلن ماتیسون تورینگ (۲۳ ژوئن ۱۹۱۲ – ۷ ژوئن ۱۹۵۴) ریاضی‌دان، دانشمند رایانه، منطق‌دان، فیلسوف، زیست-ریاضی‌دان و رمزنگار انگلیسی بود. تورینگ را پدر علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی می‌دانند و مهم‌ترین جایزهٔ علمی رایانه به‌افتخارش، جایزهٔ تورینگ نام گرفته‌است. او دارای نشان ویژهٔ سلطنتی انگلستان و عضو پیوستهٔ کالج سلطنتی بود. تورینگ به‌کمک ماشین تورینگ، فرمول‌بندی مؤثری برای الگوریتم‌ها و محاسبات کرد و با پیش‌نهادن آزمایش تورینگ، سهم به‌سزایی در هوش مصنوعی داشت: او سپس در آزمایشگاه ملی فیزیک در انگلستان به کار پرداخت و یکی از نخستین برنامه‌های ذخیره‌شونده در کامپیوتر را پیش نهاد، هرچند پیاده نشد. در ۱۹۴۸، به دانشگاه منچستر رفت تا روی «منچستر مارک ۱» کار کند که نخستین کامپیوتر واقعی دنیا بود. در جنگ جهانی دوم تورینگ در بِلِچلی پارک (مرکز کدشکنی انگلستان) مشغول و برای مدتی مسئول بخش تحلیل رمزهای به‌کاررفته از سوی نیروی دریایی آلمان بود. او چند روش برای شکستن رمزهای آلمان‌ها ابداع کرد؛ از جمله روش الکترومکانیکی که می‌توانست تنظیمات ماشین انیگما را پیدا کند. در ۱۹۵۰، در مقاله‌ای، معیاری برای هوشمندی یک رایانه پیش نهاد که به آزمایش تورینگ معروف شد: تا به حال، هیچ برنامه‌ای در این آزمون موفق نشده‌است. او با معرفی ماشین تورینگ، یک مدل ریاضی برای تحلیل توانایی‌های ذاتی الگوریتم‌ها بنیان گذاشت. برای همین، ماشین تورینگ یکی از عناصر اصلی در نظریه محاسبات و نظریه پیچیدگی محاسباتی است. در ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۹ بانک مرکزی انگلیس اعلام کرد که تصویر تورینگ تا پایان ۲۰۲۱ روی اسکناس پنجاه پوندی نقش خواهد بست. کودکی و جوانی پدر تورینگ، جولیوس ماتیسون تورینگ، پیش‌از تولد آلن، مدتی در هند کار می‌کرد. او و مادرش، سارا (۱۹۷۶–۱۸۸۱، دختر ادوارد والتر ستونی، مهندس ارشد راه‌آهن مَدرَس، می‌خواستند آلن در انگلستان بزرگ شود؛ برای همین، به لندن بزرگ برگشتند و آلن، ۲۳ ژون ۱۹۱۲ در لندن زاده شد. او یک برادر بزرگ‌تر به نام جان داشت. در طول کودکی تورینگ، پدر و مادرش، میان انگلستان و هند در سفر بودند و فرزندانشان را نزد دوستان در انگلیس می‌گذاشتند. از همان کودکی، نبوغ در آلن هویدا بود. پدر و مادرش او را در شش سالگی در مدرسه سِینت‌ مایکل ثبت‌نام کردند. مدیر مدرسه و معلمان، زود به نبوغش پی بردند. ۱۹۲۶، در ۱۴ سالگی، به مدرسهٔ شربورن در دورسِت رفت. روز اول او در ترم جدید با «اعتصاب عمومی» در انگلستان هم‌زمان شد اما او چنان مصمم بود که در نخستین روز حاضر باشد که به‌تنهایی ۹۷ کیلومتر (۶۰ مایل) از ساوت‌همپتون تا مدرسه را با دوچرخه پیمود و شب را در مسافرخانه سر کرد. تمایل تورینگ به ریاضیات و علم برایش احترامی نزد برخی استادان شربورن که مدرسه‌ای معروف و گران دولتی بود نداشت؛ چرا که آنها بیشتر به مسائل و مباحث کلاسیک اهمیت می‌دادند. مدیر مدرسه برای پدر و مادرش نوشت: «امیدوارم او از اینجا مانده و از آن‌جا رانده نشود. اگر می‌خواهد در یک مدرسهٔ دولتی بماند، باید تلاش کند تحصیل‌کرده شود و اگر می‌خواهد تنها یک دانشمند شود، وقتش را در یک مدرسهٔ دولتی تلف می‌کند.» با این حال، تورینگ توانایی‌اش را در زمینه‌های موردعلاقه‌اش به‌ خوبی‌ نشان می‌داد؛ با حل مسایل پیچیده در ۱۹۲۷، بی اینکه حتی حساب دیفرانسیل مقدماتی خوانده باشد. در ۱۹۲۸، تورینگ در ۱۶ سالگی با کار آلبرت اینشتین آشنا شد. نه تنها آن را کامل فهمید، بلکه شک اینشتین در قانون‌های حرکت نیوتن را در متنی که فهمیدنش آسان نبود، پیش‌بینی کرد. امیدها و تلاش‌های تورینگ در دوستی نزدیک با دانشجوی بزرگ‌تر از خودش، کریستوفر مورکوم، افزایش یافت. مورکوم ناگهان چند هفته پس‌از آغاز ترم پایانی در شربورن، در اثر سل گاوی درگذشت. ایمان دینی تورینگ از میان رفت. او پذیرفت که هر پدیده‌ای که به کار مغز انسان مربوط می‌شود، باید این دنیایی (مادی) باشد. دانشگاه و کار روی شمارش‌پذیری تمایل تورینگ به ریاضیات و علوم کامپیوتر و تمرکز روی کارهایش، باعث شد به کار آکادمیک در دانشگاه کم‌توجه باشد. در نتیجه، نتوانست بورس تحصیلی ترینیتی کالج، کمبریج بگیرد، و به دانشگاه دیگری که گزینه دومش بود، کینگز کالج، کمبریج رفت. او، ۱۹۳۱–۱۹۳۴، آنجا به تحصیل پرداخت و ۱۹۳۵، به‌سبب مقاله‌اش درباره قضیهٔ حد مرکزی، عضو آنجا شد. در مقالهٔ به‌یادماندنی «دربارهٔ اعداد شمارا، با استفاده از اِنت‌شایدونگس‌پِرابلِم (به آلمانی: Entscheidungsproblem، مسئله تصمیم‌گیری)»، ۲۸ می۱۹۳۶، تورینگ نتایج ۱۹۳۱ کورت گودل را دربارهٔ محدودیت‌های اثبات و محاسبات، دوباره فرمول‌بندی کرد و زبان ریاضی‌محور گودل را با چیزی که امروزه ماشین تورینگ نامیده می‌شود، جایگزین کرد. او ثابت کرد که چنین ماشینی می‌تواند هر مسئلهٔ ریاضی را که بتوان آن را با الگوریتم بیان کرد، حل کند؛ حتی اگر در عمل، هیچ ماشین تورینگ در اثر سرعت کم، نسبت به جایگزین‌های مناسب آن، نباشد. تا امروز ماشین‌های تورینگ، موضوع اصلی تحقیقات در تئوری محاسبات بوده‌اند. تورینگ برای اثبات این که اِنت‌شایدونگس‌پِرابلِم هیچ راه‌حلی ندارد، ابتدا نشان داد که مسئله توقف (به انگلیسی: Halting Problem) ماشین تورینگ قابل حل نیست: مشخص نیست که ماشین تورینگ، کی متوقف می‌شود. کار تورینگ، به‌سبب انتشار اثبات او پس از اثبات آلونزو چرچ در جبر لاندا، قابل درک و پذیرفتنی است. همچنین مفهوم «ماشین جامع (تورینگ)» و این ایده که چنین ماشینی می‌تواند کار هر ماشین دیگر را انجام دهد، بسیار نوآورانه است. این مقاله همچنین اعداد تعریف‌پذیر را نیز معرفی می‌کند. تورینگ، بیشتر ۱۹۳۸ و ۱۹۳۷ را در دانشگاه پرینستون، با مطالعه زیرنظر آلونزو چرچ گذراند و ۱۹۳۸ از پرینستون دکترا گرفت. تز او دربارهٔ محاسبه نسبی بود که ماشین‌های تورینگ را به ماشین اوراکل می‌افزود که می‌توان با آن مسایلی را بررسی کرد که ماشین تورینگ نمی‌تواند. با بازگشت به کمبریج، ۱۹۳۹، او در سخنرانی‌های لودویگ ویتگنشتاین دربارهٔ اساس ریاضیات شرکت کرد. جایی که این دو با یکدیگر بحث و مخالفت می‌کردند و تورینگ از ظاهرگرایی دفاع می‌کرد و ویتگنشتاین معتقد بود که ریاضیات هیچ حقیقت مطلقی را کشف نمی‌کند. تجزیه و تحلیل رمز در جنگ جهانی دوم، تورینگ یکی از کسان اصلی در بِلِچلی پارک برای شکستن رمزهای آلمان‌ها بود. بر پایه کارهای پیش از جنگ در لهستان در تجزیه و تحلیل رمز از سوی ماریان رِیـِفسکی، یژی روژیتسکی و هنریک زیگالسکی، تورینگ روش‌هایی برای شکستن رمز ماشین انیگما و لورنتس اس زد ۴۲/۴۰ (دستگاهی که انگلیسی‌ها تونی می‌نامیدند) پیدا کرد. او آن زمان رئیس هات ۸، بخشی که وظیفه داشت رمزهای نیروی دریایی آلمان‌ها را بشکند، بود. از ۱۹۳۸، تورینگ برای مرکز رمز دولت (سازمان رمزشکنی انگلستان) کار می‌کرد. او روی رمزشکنی ماشین انیگمای آلمان‌ها کار می‌کرد و همکار دیلی ناکس، رمزشکن رده‌بالای سازمان بود. در ۴ سپتامبر ۱۹۳۹، یک روز پس‌از آنکه انگلستان علیه آلمان اعلام جنگ کرد، تورینگ بلچلی پارک را به عنوان مرکز جنگی سازمان گزارش کرد. بامب: تورینگ-ولچمن در نخستین هفته‌های آمدن به بلچلی پارک، تورینگ ماشینی الکترومکانیکی به‌نام بامب (به انگلیسی: Bombe) طراحی کرد که رمزهای انیگما را زودتر از روش لهستانی‌ها در ۱۹۳۲ می‌شکست. بامب، با بهینه‌سازی گوردون ولچمن، دستگاه‌ اصلی و مکانیزه رمزشکنی پیام‌های رمز شده با انیگما شد. جک گود، رمزشکنی که آن زمان در بلچلی پارک کار می‌کرد، بعدها گفت: بزرگترین کار تورینگ، به باور من، شرکت در ساخت بامب، ماشین رمزشکن، بود. او ایده‌ای عملی داشت، در واقع قضیه‌ای در منطق، که البته در نظر عوام بی‌معنی است؛ اینکه از تناقض، می‌توان هر چیزی نتیجه گرفت. بامب دنبال تنظیمات احتمالاً درستی می‌گشت که ممکن بود در پیام انیگما به‌کار رفته باشد و از یک کریب (بخشی از پیام اولیه محتمل) مناسب استفاده می‌کرد. برای هر تنظیم ممکن روتور (روی‌هم‌رفته، حالت ممکن، یا حالت ممکن برای مدل انیگمای چهار-روتوره، در مقایسه با انیگمای معمولی سه-روتوره)، بامب یک‌ سری استقراء منطقی، که الکتریکی پیاده می‌شدند، انجام می‌داد. هنگامی که ناهم‌خوانی روی می‌داد، بامب آن را آشکار می‌کرد، آن تنظیم را کنار می‌گذاشت و سراغ بعدی می‌رفت. بدین ترتیب، اغلب تنظیم‌ها ناهم‌خوان بودند و کنار گذاشته می‌شدند، و تنها شمار اندکی تنظیم برای بررسی دقیق‌تر باقی می‌ماند. بامب، نخستین بار، ۱۸ مارس ۱۹۴۰ نصب و راه‌انداخته‌شد. تا پایان جنگ جهانی، بیش از دویست بامب شدند. هات ۸ و انیگمای نیروی دریایی آلمان تورینگ تصمیم گرفت با مشکلِ به‌ویژه‌دشوارِ ماشین رمز انیگمای نیروی دریایی آلمان مقابله کند؛ «زیرا هیچ کس دیگری کاری برایش نمی‌کرد و من می‌توانستم خودم به آن بپردازم.» در دسامبر ۱۹۳۹، تورینگ بخش اساسی مشکل سیستم نشان‌گر نیروی دریایی المان را حل کرد که پیچیده‌تر از سیستم‌های نشان‌گر دیگر بود. تورینگ همچنین تکنیک محاسباتی «بانبوریسموس» (Banburismus) را نیز ابداع کرد که در رمزشکنی انیگمای نیروی دریایی آلمان کاربرد داشت. بانبوریسموس روتورهای خاصی از انیگما را حذف می‌کرد تا سرعت بامب را افزایش دهد. ۱۹۴۲، تورینگ تکنیکی به‌نام «تورینگِری» یا به‌طنز، «تورینگیسموس»، برای رمزشکنی رمز لورنتس (Lorentz cipher) که در ماشین رمز جدید آلمان‌ها، «گِهایم‌شِرایبِر» (به آلمانی: Geheimschreiber، رمزنویس) به کار می‌رفت، ابداع کرد. او همچنین گروه «تانی» (Tunny) را به تامی فلاورز معرفی کرد که زیر نظر ماکس نیومن، ساخت کامپیوتر کُولوسوس (Colossus)، نخستین کامپیوتر دیجیتال برنامه‌ریزی‌شونده جهان را دنبال می‌کرد تا جایگزین ماشین‌های ساده‌تر گذشته (شامل هیت رابینسون) شود که سرعت عالی آن اجازه می‌داد که تکنیک «جست‌وجوی فراگیر» رمزهایی که روزانه تغییر می‌کردند را بررسی کند. تصور نادرست رایج این است که تورینگ یکی از مهره‌های کلیدی ساخت کامپیوتر کولوسوس بود که این‌گونه نبود. تورینگ، نوامبر ۱۹۴۲ به ایالات متحده رفت و روی انیگمای نیروی دریایی آلمان و تحلیل رمز نیروی دریایی آمریکا و ساخت بامب در واشینگتن کار کرد. او همچنین به «آزمایشگاه بل» در ساخت وسایل امن صحبت، کمک کرد. او در مارس ۱۹۴۳ به بلچلی پارک بازگشت. در نبود او، «هاف الکساندر» رئیس تیم هات ۸ شده بود. با توجه به علاقهٔ کم تورینگ در پیگیری مسائل روزانهٔ مرکز، او به عنوان مشاور به کار پرداخت. در اواخر جنگ جهانی دوم، در حالی که الکترونیک می‌آموخت، به کمک مهندس «دونالد بیلی»، ماشین «دِلایلا» (Delilah) را برای برقراری تماس‌های مطمئن طراحی کرد اما ناتوانی آن در برقراری تماس‌های دوربرد و تکمیل دیرهنگام آن باعث شد تا دیگر در جنگ استفاده نشود. با آنکه تورینگ بخشی از سخنرانی چرچیل را رمزگذاری و رمزگشایی کرد، از آن دستگاه استفاده نشد. ۱۹۴۵، تورینگ به‌پاس خدمات ارزنده‌اش در جنگ، نشان امپراتوری بریتانیا گرفت؛ با این حال، کار او تا مدت‌ها سری بود. زندگی‌نامه او که مدت کوتاهی پس از مرگش در «رویال سوسایتی» چاپ شد، این بود: سه مقالهٔ قابل ملاحظه که در سه زمینه ریاضی و پیش از جنگ‌ نوشته‌شده، کیفیت کاری را که او در زمان‌های بحرانی روی یک موضوع مشخص انجام می‌داد، بیان می‌کند. برای کارش در سازمان خارجه، نشان امپراتوری بریتانیا دریافت کرد. کامپیوترهای اولیه و آزمون تورینگ از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷، تورینگ در آزمایشگاه ملی فیزیک، روی طراحی ماشین محاسبهٔ خودکار کار می‌کرد. او، ۱۹ فوریه ۱۹۴۶ مقاله‌ای منتشر کرد که نخستین طرح کامپیوتر برنامه‌ریزی‌شونده در انگلستان بود. بااین‌که او در این طرح موفق بود، آغاز پروژه دچار تأخیر شد و او علاقه‌اش به ادامه کار را از دست داد. اواخر ۱۹۴۷ به کمبریج بازگشت. زمانی که او در کمبریج بود، پروژهٔ سابق او در نبودش کامل شد، و نخستین برنامه‌اش را ۱۰ می ۱۹۵۰ اجرا کرد. ۱۹۴۸، او با دپارتمان ریاضی و آزمایشگاه محاسبات دانشگاه منچستر همکاری کرد و روی نرم‌افزار یکی از نخستین کامپیوترهای جهان، «منچستر مارک ۱»، کار کرد. او به کار روی مفاهیم تجریدی (یا انتزاعی، به انگلیسی: abstract) ادامه داد و ۱۹۵۰، هوش مصنوعی و آزمونی را که امروزه آزمون تورینگ نامیده می‌شود برای انتساب تفکر به ماشین‌ها، در مقاله‌ای پیش کشید. تورینگ مقاله‌اش را با این پرسش آغاز کرد که «آیا ماشین‌ها می‌توانند فکر کنند؟» سپس گفت که برای پاسخ دادن به این پرسش باید ابتدا تفکر و ماشین را تعریف کرد. در آن مقاله، ماشین، تحقق‌یافته ماشین‌های محاسباتی خودکار (شبیه رایانه‌های امروزی) بود. از دیدگاه تورینگ، تفکر نیاز به تعریف نداشت و بنابراین پیشنهاد کرد که به جای «آیا ماشین‌ها می‌توانند فکر کنند؟» پرسش دیگری پیش کشید: «آیا ماشین‌ها می‌توانند از بازی تقلید سربلند بیرون آیند؟» بازی تقلید، بازی‌ای است که سه شرکت‌کننده دارد؛ یک مرد، یک زن و سومی که تورینگ او را بازجو نامید. مرد یا زن بودن دو شرکت‌کننده از بازجو پنهان است و او تنها می‌تواند چیزهایی از آن‌ها بپرسد و پاسخ بگیرد. دو شرکت‌کننده هم جدا هستند و از پرسش‌های بازجو و پاسخ دیگری خبر ندارند. هدف بازی، تشخیص جنسیت دو شرکت‌کننده از سوی بازجوست. یکی از شرکت‌کنندگان (مثلا زن) تلاش می‌کند بازجو را به اشتباه بیندازد (وانمود کند که مرد است) و شرکت‌کننده دیگر تلاش می‌کند به بازجو کمک کند. پیشنهاد تورینگ این است که اگر شرکت‌کننده‌ای که می‌خواهد بازجو را فریب دهد، با یک رایانه جایگزین شود و کارش را طوری انجام دهد که بازجو (به‌اشتباه) به او جنسیت دیگری را نسبت دهد، رایانه در بازی تقلید موفق شده‌است و انتساب هوشمندی به آن موجه است. البته در ادبیات فلسفی امروزه، مسئله از صرف تقلید جنسیت مخالف دیگر شرکت‌کننده به تقلید انسان بودن مبدل شده‌است. به‌طور خلاصه، گفته می‌شود مطابق آزمون تورینگ برای اسناد هوشمندی اگر بازجوی انسانی نتواند دست رایانه‌ای را که با آن در مکالمه است، رو کند و به اشتباه تشخیص دهد که این ماشین انسان است؛ باید گفت این ماشین هوشمند است. تورینگ حدس زده‌است که در فاصله‌ای حدود ۵۰ سال یعنی ابتدای هزاره جدید ماشین‌هایی پیدا شوند که آزمون تورینگ را با موفقیت پشت سر بگذارند. ۱۹۴۸، تورینگ و «دی جی چمپرنون»، شروع به نوشتن برنامهٔ شطرنج کردند که تا آن زمان نبود. ۱۹۵۲، از آنجا که کامپیوتری به‌اندازه کافی قوی نداشتند، تورینگ کامپیوتری را شبیه‌سازی کرد که برای هر حرکت، به نیم‌ساعت زمان نیاز داشت. برنامه در برابر «الیک گلنی» همکار تورینگ شکست خورد اما گفته می‌شود که در مقابل همسر چمپرنون پیروز شد. شکل‌گیری الگو و زیست‌شناسی ریاضیاتی تورینگ از ۱۹۵۲ تا زمان مرگش در ۱۹۵۴، روی زیست‌شناسی ریاضیاتی کار می‌کرد، به‌ویژه ریخت‌زایی. او ۱۹۵۲، یک مقاله با موضوع «اساس شیمیایی ریخت‌زایی» منتشر کرد.علاقه اصلی او، درک الگوی اعداد فیبوناچی در ساختار گیاهان بود. او «معادلات عکس العمل-انتشار» را به‌کار برد که امروزه موضوع اصلی شکل‌گیری الگو (به انگلیسی: Pattern formation) است. مقالات بعدی او، تا ۱۹۹۲ چاپ نشد. نامزدی، همجنس‌گرایی و مرگ ۱۹۴۱، تورینگ به جوآن کلارک، همکارش و ریاضی‌دان و تحلیل‌گر رمز در تیم هات ۸، پیشنهاد ازدواج داد اما نامزدی آنها دیری نپایید. تورینگ پس از اعتراف به همجنس‌گرایی‌اش نزد او که چندان هم از آن آزرده نشده بود، تصمیم گرفت که نمی‌تواند به ازدواج با او راضی شود. ژانویه ۱۹۵۲، تورینگ سی‌ونه ساله بود که با آرنولد مورِی، مرد نوزده ساله بیکار، رابطه برقرار کرد. درست پیش‌از کریسمس، تورینگ در حال قدم زدن در جاده آکسفورد منچستر بود که موری را بیرون یک سینما ملاقات و او را به ناهار دعوت کرد. ۲۳ ژانویه، به خانه تورینگ دستبرد زده شد. موری به تورینگ گفت که او و سارق با هم آشنا هستند و تورینگ دزدی را به پلیس گزارش داد. در طول تحقیقات، همجنس‌گرایی تورینگ، فاش شد. آن سال‌ها، همجنس‌گرایی در بریتانیا جرم و بیماری روانی انگاشته می‌شد. تورینگ میبایست طبق قانون، میان زندان رفتن و اختگی شیمیایی (Chemical castration) یکی را برمی‌گزید؛ او دومی را برگزید. به‌دنبال آن، همه ضمانت‌های حفاظتی‌اش، لغو و از ادامهٔ کارش روی پروژه‌های رمزنگاری جلو گرفته شد. تزریق مواد شیمیایی برای یک سال ادامه یافت و عوارض جنبی بسیاری از جمله رویش پستان‌ها برجای گذاشت. گفته می‌شود که این دورهٔ درمانی، در ابتلای آلن تورینگ به افسردگی شدید نیز اثر داشت و همین بود که سرانجام به خودکشی او در ژوئن ۱۹۵۴ انجامید. ۸ ژوئن ۱۹۵۴، کارگر خانه، جسد او را پیدا کرد. روز قبل، او در اثر سم سیانید جان سپرده بود؛ ظاهراً، نشانه‌اش، سیب نیم‌خورده آغشته به سیانید در کنار تختش بود. بسیاری بر این باورند که مرگ او عمدی بوده‌است؛ گرچه مادرش اعتقاد داشت که مرگ او در اثر حادثه‌ بوده‌؛ چرا که در نگهداری از مواد شیمیایی بی‌دقتی کرده بود. کالبدگشایی، علت مرگ را مسمومیت با سیانور یافت و پلیس مرگ را خودکشی اعلام کرد. قدردانی پس از مرگ از ۱۹۶۶، انجمن ماشین‌های محاسباتی (ACM)، سالانه به کسی که سهم به‌سزایی در جامعهٔ محاسباتی دارد، جایزهٔ تورینگ می‌دهد. این جایزه، به‌عنوان نوبل دنیای محاسبات ماشینی شناخته می‌شود. چندین یادبود از تورینگ در منچستر ساخته‌شده، شهری که او تا پایان عمر آنجا کار می‌کرد. ۱۹۹۴، خیابان بزرگی به‌افتخارش در منچستر نام‌گذاری شد. مجسمهٔ یادبود آلن تورینگ در سَک‌ویل پارک، ۲۳ ژوئن ۲۰۰۱ در منچستر رونمایی شد. در سک‌ویل پارک در نزدیکی دانشگاه منچستر، ۵ ژوئن ۲۰۰۴ جشنی به‌یاد او برگزار شد و تابستان آن سال، مؤسسهٔ آلن تورینگ آغاز به‌کار کرد. ساختمان شامل دانشکدهٔ ریاضی، مؤسسهٔ علمی فوتون و «مرکز جودرل بانک» اخترفیزیک ساختمان آلن تورینگ نام‌گذاری شده‌است. ۲۳ ژوئن ۱۹۹۸، که می‌شد هشتادوششمین سال زندگی تورینگ باشد، «اندرو هاجِز» زندگی‌نامه‌نویس او، پلاک آبی خانهٔ دوران کودکی‌اش در وارینگتون کِرِسنت لندن (هتل کولونید امروزی) را رونمایی کرد. به یاد پنجاهمین سال‌مرگ او، ۷ ژوئن ۲۰۰۴، پلاکی در محل زندگی سابقش در ویلمس‌لو رونمایی شد. به‌سبب دستاوردهایش در علوم کامپیوتر، چندین دانشگاه‌ یادمان‌هایی از او برپا کرده‌اند، مجسمهٔ برنزی تورینگ در دانشگاه ساری (Surrey) که‌ به‌یاد پنجاهمین سال مرگ اوست، او را در حال حمل کتاب‌هایش در صحن دانشگاه نشان می‌دهد. دانشگاه‌های لوس‌آندس در بوگوتا و دانشگاه پلی‌تکنیک پورتوریکو، آزمایشگاهی به‌نام وی دارند، دانشگاه تکزاس در آستین برنامه‌ای با نام «تورینگ سکالرز» دارد. دانشگاه بیلگی استانبول سالانه کنفراسی به یاد وی برگزار می‌کند که روزهای تورینگ نامیده می‌شود. مجسمه‌ای ۱٫۵ تنی به‌اندازه واقعی در بلچلی پارک در ۱۹ ژوئن ۲۰۰۷ رو نمایی شد، که «استیون کتل» آن را به دستور میلیاردر «سیدنی فرانک» ساخت. ۲۰۱۲، به‌مناسبت صدمین سال تولد تورینگ، چندین مراسم و کنفرانس‌ در جهان و شهرهای انگلستان برگزار شد. ۳ تیر ۱۳۹۱ در مؤسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران نشست یک‌روزه‌ای با عنوان ذهن، منطق و محاسبه به این مناسبت برگزار شد. عذرخواهی دولت انگلستان و عفو ۶۰ سال پس از مرگ ۲۰۰۹، گردآوری امضا در بریتانیا برای عفو آلن تورینگ که ۱۹۵۲ به‌جرم همجنس‌گرایی محکوم شده بود، آغاز شد. گرچه گوردون براون، نخست‌وزیر وقت، از سوی دولت، از برخورد با تورینگ ابراز تأسف کرد، گردآورندگان امضا، بر عفو رسمی او پای فشردند و چندی بعد، چندهزار امضا در حمایت از خواسته‌شان گرد آوردند. تابستان ۲۰۱۲، طرح عفو آلن تورینگ در مجلس اعیان به جریان افتاد و هم‌زمان، شماری از شخصیت‌های علمی بریتانیا، در نامه‌ای به دیوید کامرون، نخست‌وزیر، خواستار حمایت دولت از آن شدند. این طرح، اکتبر ۲۰۱۳ در مجلس اعیان تصویب شد و سپس، ۲۴ دسامبر ۲۰۱۳، با عنوان مصوبهٔ برخورداری آلن تورینگ از عفو سلطنتی، به امضای ملکهٔ وقت انگلستان رسید. جایزهٔ تورینگ جایزهٔ تورینگ به افتخار او نام‌گذاری شده‌است. این جایزه معتبرترین جایزه در علوم رایانه است که هر سال از سوی «انجمن ماشین‌های حسابگر» (ACM) داده می‌شود. در فرهنگ عامه سینما بازی تقلید (۲۰۱۴) به کارگردانی مورتن تیلدام و بازی بندیکت کامبربچ در نقش تورینگ و کیرا نایتلی در نقش جوآن کلارک (همکار و نامزد سابق تورینگ)، درباره تورینگ و نقشش در شکستن رمز ماشین انیگما در بِلِچلی پارک است. این فیلم در جشنواره فیلم تورنتو، «بهترین فیلم به‌انتخاب مردم» شد. مورتن تیلدام، این جایزه را افتخاری بزرگ دانست. بازی تقلید با استقبال بسیار خوب منتقدان و تماشاگران روبه‌رو و یکی از بهترین فیلم‌های ۲۰۱۴ شد. این فیلم در هشتادوهفتمین دوره اسکار نیز در هشت رشته نامزد شد، و اسکار بهترین فیلم‌نامه اقتباسی به گراهام مور رسید. کد شکن (۲۰۱۱؛ Codebreaker) کتاب کتاب آلن تورینگ: انیگما (۱۹۹۲) نوشتهٔ اندرو هاجِز به زندگی تورینگ می‌پردازد. جستارهای وابسته ماشین تورینگ ماشین انیگما منابع ویکی‌پدیای انگلیسی آلن تورینگ دانشگاهیان دانشگاه کمبریج استادان دانشگاه همجنس‌گرای مرد اعضای انجمن سلطنتی اعضای رتبه امپراتوری بریتانیا افراد ال‌جی‌بی‌تی اهل انگلستان افراد ال‌جی‌بی‌تی اهل بریتانیا افراد انگلیسی اسکاتلندی‌تبار افراد انگلیسی ایرلندی‌تبار افراد جنگ جهانی دوم اهل بریتانیا افراد مرتبط با بلچلی پارک افسران رتبه امپراتوری بریتانیا اهالی میدا ویل برنامه‌نویسان خودکشی‌کرده بی‌خدایان اهل انگلستان بی‌خدایان سده ۲۰ (میلادی) پروتستان‌های سابق پژوهشگران هوش مصنوعی پیشگامان رایانه تاریخ رایانش در بریتانیا تاریخ هوش مصنوعی خودکشی با سیانور خودکشی‌ها در انگلستان دانشمندان ال‌جی‌بی‌تی اهل بریتانیا دانشمندان ال‌جی‌بی‌تی دانشمندان رایانه اهل انگلستان دانشمندان رایانه دانش‌آموختگان دانشگاه پرینستون دانش‌آموختگان کینگز کالج، کمبریج درگذشتگان ۱۹۵۴ (میلادی) دریافت‌کنندگان عفو سلطنتی بریتانیا دوندگان دو استقامت مرد اهل انگلستان دوندگان دو استقامت مرد اهل بریتانیا رمزنگاران اهل بریتانیا ریاضی‌دانان اهل انگلستان ریاضی‌دانان اهل بریتانیا ریاضی‌دانان خودکشی‌کرده ریاضی‌دانان سده ۲۰ (میلادی) زادگان ۱۹۱۲ (میلادی) ضد فاشیست‌های اهل بریتانیا طراحان رایانه فیلسوفان اهل انگلستان فیلسوفان بی‌خدا فیلسوفان خودکشی‌کرده فیلسوفان ذهن فیلسوفان سده ۲۰ (میلادی) مخترعان اهل انگلستان مخترعان خودکشی‌کرده مردهای خودکشی‌کرده منطق‌دانان اهل انگلستان منطق‌دانان اهل بریتانیا مهندسان اهل بریتانیا همجنس‌گرایان مرد ورزشکاران ال‌جی‌بی‌تی اهل انگلستان ورزشکاران دو و میدانی ال‌جی‌بی‌تی ورزشکاران همجنس‌گرای مرد ویکی‌سازی رباتیک دانشمندان سده ۲۰ (میلادی) اهل بریتانیا کشته‌شدگان در اثر مسمومیت دانشمندان نظری رایانه
7253
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A8%D8%B1%20%D8%A8%D9%88%D9%84%DB%8C
جبر بولی
در ریاضیات و به خصوص در منطق ریاضی، جبر بولی زیر مجموعه‌ای از جبر است که در آن مقدار متغیرها، درست یا غلط می‌باشد که معمولاً به همین ترتیب با ۱ و ۰ نشان داده می‌شوند. به جای جبر مقدماتی که در آن مقدار متغیرها اعداد هستند و عملگرهای اصلی جمع و ضرب می‌باشند، عملگرهای اصلی جبر بولی عطف منطقی (و) که با ∧ نشان داده می‌شود، فصل منطقی (یا) که با ∨ نشان داده می‌شود و نقیض که با ¬ نشان داده می‌شود، می‌باشند. نام این جبر از نام جرج بول ریاضیدان انگلیسی در کتاب تحقیقی در قوانین اندیشه گرفته شده (۱۸۵۴) که سعی در برخورد جبری به منطق گزاره‌ها داشت. کتاب اول بول آنالیز ریاضی منطق تئوری اصلی را شامل می‌شد. آن مانند یک زبان ریاضی مطرح شده بود که سوالاتی از منطق سروکار داشت. چیزی که امروزه در طراحی دستگاه‌های دیجیتال مدرن نیاز است و به عنوان یک نوع دادهٔ اساسی در تمام زبان‌های برنامه‌نویسی مدرن وجود دارد. کلود شانون از پیشگامان رایانه‌های دیجیتال نخستین بار از این جبر در طراحی رایانه بهره گرفت. تعریف جبر بول، یک ساختار جبری است که با عناصر مجموعه و همراه با عملگرهای و تعریف می‌شود. اصول جبر بول عبارتند از: مجموعه نسبت به عملگر بسته است. یعنی اگر دو مقدار را با هم جمع کنیم، نتیجه عضوی از مجموعه است. مجموعه نسبت به عملگر بسته است. یعنی اگر دو مقدار را در هر ضرب کنیم، نتیجه عضوی از مجموعه است. عنصر خنثی در مجموعه برای عملگر برابر با است. به‌طوری‌که عنصر خنثی در مجموعه برای عملگر برابر با است. به‌طوری‌که مجموعه برای عملگر دارای خاصیت جابه‌جایی است. به‌طوری‌که مجموعه برای عملگر دارای خاصیت جابه‌جایی است. به‌طوری‌که عملگر روی توزیع‌پذیر است. یعنی عملگر روی توزیع‌پذیر است. یعنی به‌ازای هر عنصر یک عنصر وجود دارد. به‌طوری‌که و است. به صورت «اکس نات» یا «مکمل اکس» خوانده می‌شود. مجموعه دارای حداقل دو عنصر است به‌طوری‌که است. عملگرهای منها و تقسیم برای جبر بول تعریف نمی‌شوند. در جبر معمول، تعداد نامتناهی از عناصر وجود دارد، اما در جبر بول تنها اعضای مجموعه وجود دارد که معمولاً به صورت و تعریف می‌شوند. (به این نوع جبر بول، جبر بول دو ارزشی می‌گویند) اصل دمورگن هر عبارت بولی معتبر، با تعویض عملگرها و عناصر خنثی، باز هم معتبر خواهد بود. یعنی اگر در یک عبارت بولی معتبر (که از اصول اساسی جبر بول ناشی شده) تمام صفرها به یک و تمام یک‌ها به صفر و همینطور تمام ها به و تمام ها به تبدیل شود، عبارت به دست آمده باز هم معتبر خواهد بود. تقدم عملگرها در ارزیابی عبارات بولی، باید تقدم عملگرها رعایت شود. اتحاد های جبر بول دیاگرام ون به کمک دیاگرام ون می‌توان رابطه بین متغیرهای یک عبارت بولی را نمایش داد. دیاگرام ون از یک مستطیل تشکیل شده که در داخل آن به‌ازای هر متغیر، یک دایره وجود دارد. تمام نقاط داخل دایره مربوط به یک متغیر است و تمام نقاط خارج از دایره مربوط به مکمل آن متغیر است. در این نمودار، ضرب به صورت اشتراک دایره‌ها و جمع به صورت اجتماع دایره‌ها نمایش داده می‌شود. جدول درستی جدول درستی که یک جدول ریاضیاتی می‌باشد و از آن در منطق سود برده شده و برای محاسبه مقادیری که به صورت منطقی expression شده‌اند استفاده می‌شود. تعریف جبر بول: پیدا کردن ساده‌ترین فرم منطقی توابع که به کمترین تعداد گیت و سیم نیاز داشته باشد. تعریف اصولی جبر بول: یک مجموعه مانند B در حالتی که نا مساوی با مجموعه تهی باشد و با دو عمل دو تایی ضرب و جمع و یک عمل یکتایی پریم و دو عضو صفر و یک را یک جبر بول می‌گوییم. جستارهای وابسته ریاضیات گسسته مدار منطقی منابع طراحی دیجیتال، موریس مانو، ترجمه دکتر حسن سیدرضی و دکتر فرهاد ارومچیان، انتشارات ناقوس ریاضیات گسسته و کاربردهای آن پانویس جبر بولی جبر ساختارهای جبری معرفی‌شده‌های ۱۸۴۷ (میلادی) منطق جبری
7255
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82%20%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B6%DB%8C
منطق ریاضی
منطق ریاضی یا منطق رایش یا منطق جدید شاخه‌ای از رایش است که به پیوند رایش و منطق می‌پردازد. نام‌های دیگر آن بر این پایه‌اند: منطق جدید، منطق صوری، منطق نمادی، منطق نمادین، منطق علامتی، منطق کلاسیک. ریشه‌های پیدایش این منطق به کارهای جوزپه پئانو رایشمند ایتالیایی و پیش از او لایب نیتز و لامبرت می‌رسد. در سال‌های پایانی سده‌ی نوزدهم میلادی، با کارهای آگوستوس دمورگان، جرج بول، گوتلوب فرگه، برتراند راسل، دیوید هیلبرت و دیگران این علم به پیشرفت چشمگیری دست یافت. منطق امروز در رایش، ریخت همه‌گیر‌تری از منطق در خردْدوستی است که اساس خود را با نگره‌ی مجموعه‌ها همسویی (هم‌بهرگی) دارد. انگیزه و اهداف تحقیقات علمی دربارهٔ منطق ریاضی، در پی بروز پرسش‌های نوین در بنیان‌های ریاضیات پدید آمد. به عنوان نمونه، فرگه می‌کوشید تا ریاضیات را بر پایهٔ اصول برآمده از منطق و نظریهٔ مجموعه‌ها قرار دهد. راسل، در حذف تناقضات ناشی از دستگاه منطق فرگه تلاش کرد و هدف هیلبرت نشان‌دادن این امر بود که "روش‌های مورد قبول عام در ریاضیات هرگاه که به‌طور همه‌جانبه، کلی نگرانه و به‌عنوان یک کل واحد، در نظر گرفته شود، به هیچ نوع تناقضی منجر نخواهد شد." (این موضوع به برنامۀ هیلبرت شهرت یافته‌است). کاربردها روش‌ها و نتایج بدست‌آمده در منطق ریاضی، نه تنها در حلّ مسائل بنیانی موارد استفاده دارد، بلکه، در بسیاری از شاخه‌های دیگر ریاضیّات نظیر جبر، علوم کامپیوتر، هندسه و توپولوژی هم مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. منطق ریاضی امروزه در فلسفه تحلیلی، ریاضیات، زیست‌شناسی، زبانشناسی، جامعه‌شناسی، فیزیک، روانشناسی، روش‌شناسی، علوم کامپیوتری، علم اخلاق، هوش مصنوعی، متافیزیک و حقوق کاربرد دارد. پانویس Ebbinghaus, H. -D. , Flum, J. , and Thomas, W. Mathematical logic, Springer-Verlag New York Inc. , 1984. جستارهای وابسته حساب گزاره‌ها منطق محمولات منطق فلسفی منطق‌های توصیف (Description logics) نظریهٔ مجموعه‌ها برهان خلف برداشت و مفهوم نوشتار (کتاب) منطق ریاضی ساختارهای ریاضیاتی
7257
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%DB%8C%D8%B2%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C
ریزبرنامه‌سازی
ریزبرنامه‌سازی طراحی و تولید ریزبرنامه است. ریزبرنامه مجموعه‌ای از دستورها است که عملیات واحد پردازش مرکزی رایانه را کنترل می‌کند. منابع پردازش دستورها ریزپردازنده‌ها سفت‌افزار معماری رایانه واحد پردازشگر مرکزی بایوس
7260
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D9%86%D8%A7
استان قنا
استان قِنا در جنوب مصر و در راستای جریان رود نیل قرار دارد و از شمال با استان سوهاج، از جنوب با استان اسوان، از شرق با استان بحر الاحمر (دریای سرخ) و از سوی غرب با استان وادی الجدید همکنار است. تاریخچه و سیاست این استان در سال ۱۹۶۰ تشکیل شد و امروزه ۱۱۸ هزار کارمند دولتی به اداره کارهای این استان سرگرمند. جغرافیا استان قنا درازترین استان مصر در راستای نیل است. درازای این استان ۲۴۰ کیلومتر است. در سال ۲۰۰۱ جمعیت این استان ۲٫۷۱۷٫۷۸۸ سرشماری شده‌است. شهرستان‌ها استان قنا دربرگیرنده ۱۱ شهرستان به نام‌های زیر است: گردشگری آثار برجسته دیدنی این استان عبارت‌اند از: نیایشگاه‌های اسنا و دندره مربوط به مصر باستان، دیر قدیس مارجرجیس در شهرستان ارمنت مربوط به دوره مسیحیان قبطی و مسجد عارف بالله سیدی عبدالرحیم قنائی و مسجد عمری بقوص از دوره اسلامی. آموزش در این استان همچنین دانشگاهی وجود دارد به نام دانشگاه دره جنوبی (جنوب الوادی)، دارای ۷ دانشکده و ۲۵ هزار دانشجو. نگارخانه منابع ابراهیم، الجمل، عبد الرازق، عبدالله، «(تاریخ مصر المُعاصر)» ، انتشار سال ۱۹۷۷ میلادی. پیوند به بیرون وب‌گاه رسمی استان قنا (به انگلیسی و عربی) استان قنا قنا
7267
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA%20%28%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D8%AA%29
کیفیت (تجارت)
در تجارت، مهندسی و تولید، برداشت کاربردی از کیفیت ، فرومایه نبودن یا برتری چیزی می‌باشد؛ همچنین به صورت «شایستگی برای هدف آن گونه که خواسته خریدار برآورده شود» نیز تعریف می‌شود. کیفیت یک ویژگی وابسته و تا اندازه ای ذهنی است و هر کسی می تواند آن را به گونه دیگری دریابد. ممکن است کاربران بر روی کیفیت‌های ذکر شده کالا یا خدمت متمرکز شوند، یا اینکه این کالا یا خدمت با دیگر رقبای موجود در بازار سنجیده شود. ارائه دهندگان خدمات می‌توانند کیفیت را با ترازهای: میزان قابل اطمینان بودن، دسترسی و پایدار بودن اندازه‌گیری کنند. تعاریف کیفیت در زمینه بازرگانی کیفیت نظریه‌های بسیاری دارد، هرچند بنیاد آن این اندیشه است که بازرگانی چیزی را بسازد، خواه یک کالای دست یافتنی باشد خواه یک خدمت ویژه. این کالاها یا خدمات و شیوه ساخت آنها دربرگیرنده انواع گوناگونی از فرایندها، رویه‌ها، تجهیزات، کارکنان و سرمایه‌گذاری‌ها می‌شود که همگی زیر چتر کیفیت جای می‌گیرند. سویه‌های پایه ای کیفیت و شیوه پراکنش آنها در همه کار و پیشه ها ریشه در انگاره مدیریت کیفیت دارد: برنامه ریزی کیفیت - برنامه‌ریزی کیفیت همچون روشی برای «توسعه محصولات، سیستم‌ها و فرایندهای مورد نیاز برای برآوردن خواسته خریدار یا فراتر از آن» انجام می‌شود. این فرایند شامل شناخت کسانی که خریدار هستند، شناسایی نیازهای آنها و گسترش ابزارهای مورد نیاز (سیستم‌ها، فرایندها و جز آن) برای برآوردن آن نیازها است. تضمین کیفیت - تضمین یا پشتیبانی کیفیت چنان ابزاری برای فراهم کردن اطمینان بسنده از رخ دادن بایسته ها و اهداف بازرگانی کالا یا خدمت است. این پیشگیری از خطا از راه اندازه‌گیری فراگیر، سنجش با یک استاندارد و بازرسی فرایندها انجام می‌شود. کنترل کیفیت - کنترل کیفیت (QC) همچون ابزاری برای تحقق بایسته های کیفیت، با بازبینی همه پایه های دست اندرکار ساخت، انجام می‌شود. تمرکز کنترل کیفیت بر روی بازده فرایند است. بهبود کیفیت - بهبود کیفیت ابزاری برای فراهم کردن سازوکارهای ارزیابی و بهبود فرایندها و مانند آن است. تعاریف چشمگیر تعریف «کیفیت» با گذشت زمان دگرگون شده‌است، و حتی امروزه در شیوه توصیف آن ناسازگاری فراوانی یافت می‌شود. کیفیت درونمایه ویژه‌ای ندارد؛ مگر اینکه وابسته به یک کارکرد یا یک زمینه ویژه باشد. بن مایه بازرگانی «کیفیت» با گذشت زمان گسترش یافته‌است. شماری از برداشت‌های گوناگون در زیر آورده شده‌است: ایزو ۹۰۰۰: «رده ای از ویژگی‌های پایه‌ای که بایسته‌ها را برآورده می‌کند.» این استاندارد «بایسته‌ها» را با نام نیاز یا چشمداشت می‌شناسد. فیلیپ ب. کراسبی: «همخوانی با بایسته‌ها.» بایسته‌ها می‌تواند همه خواسته‌های خریدار را بازتاب ندهد؛ کراسبی با این مسئله مانند یک دشواری جداگانه رفتار می‌کند. رابرت پیرسیگ: «دستاورد نگهداری.» شش سیگما: «شمار نارسایی‌ها در هر میلیون فرصت.» جرالد وینبرگ: «ارزشی برای کسی.» «کیفیت» یک فراورده یا خدمت همان چیزی است که خریدار می‌خواهد. اگر کالا یا خدمت ارائه شده در ویژگی‌هایی کیفیت بسیار بالایی داشته باشد، ولی خریدار نیازی به آن نداشته باشد، تنها هزینه‌ای است که پرداخته شده ولی ارزش افزوده‌ای پدید نیامده‌است. در فرایندهای ساخت، کیفیت در برابر پراکندگی جای می‌گیرد؛ به گونه ای که برای دستیابی به یک فرایند با کیفیت باید پراکندگی فرایند را تا جایی که بشود کاهش دهیم. نکته برجسته این است که کاهش پراکندگی، گام دوم بهبود یک فرایند می‌باشد. در گام نخست می‌بایست تا کنترل میانگین فرایند را در دست خود گرفته و از ساخت کالاهای نزدیک به میانگین اطمینان حاصل کنیم. برای کنترل یک فرایند و دستیابی به یک فرایند با کیفیت، الگوها و نظریه‌های فراوانی پیشنهاد شده و برای هر کدام از این الگوها، ابزارهای کنترلی درست شده که با آن‌ها می‌توانیم کیفیت فرایند را زیر نظر بگیریم. جستارهای وابسته کنترل کیفیت منابع پانویس کیفیت ارزیابی بازاریابی بازرگانی ساخت و تولید مدیریت مدیریت تولید مدیریت کیفیت ویکی‌سازی رباتیک
7275
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B1%D9%88%DA%98
نروژ
{{جعبه اطلاعات کشور |نام اصلی = |نام فارسی رسمی = پادشاهی نروژ |نام عادی = نروژ |تصویر پرچم = Flag_of_Norway.svg |تصویر نشان ملی = Coat of Arms of Norway.svg |شعار ملی = همه برای نروژ |سرود ملی = {{unbulleted list |Ja, vi elsker dette landet |{{small|آری این سرزمین را دوست می‌داریم'}} |سرود پادشاهی: Kongesangen}} |نقشه = Europe-Norway.svg |پایتخت = اسلو |latd=۵۹|latm=۹|latNS=N|longd=۱۰|longm=۷|longEW=E |بزرگ‌ترین شهر = پایتخت |زبان رسمی = و (سامی زبان رسمی نه منطقه شهری می‌باشد) |زبان محلی = |گروه‌های نژادی = |نوع حکومت =پادشاهی مشروطه پارلمانی |نوع حاکمان = پادشاه نخست‌وزیر نروژ رئیس استورتینگه رئیس دادگاه عالی |نام حاکمان = هارالد پنجمیوناس گار استورهمسعود قره خانیتوره اسچی |مقننه = استورتینگ |موارد منجر به تشکیل = یکپارچه شدن نروژ تدوین قانون اساسی پایان یگانگی سوئد و نروژ رهایی از اشغال آلمان |تاریخ تشکیل = ۸۷۲۱۷ مه ۱۸۱۴۷ ژوئن ۱۹۰۵۸ مه ۱۹۴۵ |مساحت = ۳۸۵٬۱۷۸ |رتبه مساحت = ۶۱ام |درصد آبها = ۵٬۲ |سال جمعیت = ۲۰۲۳ |جمعیت = ۵٬۴۸۸٬۹۸۴ |رتبه جمعیت = ۲۱۳ام |تراکم جمعیت = ۱۴٫۰ |رتبه تراکم جمعیت = ۲۰۲ام |سال تولید ناخالص داخلی = ۲۰۱۳ |تولید ناخالص داخلی = ۲۸۲٫۱۷۴ میلیارد دلار |رتبه تولید ناخالص داخلی =(بالا) ۴۶ام |سرانه تولید ناخالص داخلی = ۵۵٬۳۹۸ دلار |رتبه سرانه تولید ناخالص داخلی =(بسیاربالا) ۴ام |جینی = ۲۲٫۳ (پایین) |سال جینی = ۲۰۱۱ |سال شاخص توسعه انسانی = ۲۰۲۱ |شاخص توسعه انسانی = ۰٫۹۶۱ | |رتبه شاخص توسعه انسانی = دوم |وضع شاخص توسعه انسانی = بسیار بالا |واحد پول = کرون نروژ |کد واحد پول = NOK |منطقه زمانی = زمان اروپای مرکزی |منطقه زمانی تابستانی = ساعت تابستانی اروپای مرکزی |utc = +۱ |dst = +۲ |رانندگی از سمت = راست |کد بین‌المللی خودرو = N |دامنه اینترنتی = .no |پیش‌شماره تلفنی = ۴۷ }} نروژ یا ناروی (به نروژی: Noreg یا Norge) ؛ (نروژی نو: ) با نام رسمی پادشاهی نروژ کشور پادشاهی مستقل و متمرکزی است که در قاره اروپا قرار دارد و قلمروی آن بخش غربی شبه جزیره اسکاندیناوی، یان ماین و مجمع‌الجزایر سوالبارد در قطب شمال را دربرمی‌گیرد. شهر اُسلو، بزرگ‌ترین شهر و پایتخت کشور نروژ است. پس از امضای معاهده اسپیتسبرگن (که با نام پیمان سوالبارد نیز شناخته می‌شود) در ۹ فوریهٔ ۱۹۲۰ (۱۹ بهمن ۱۲۹۸) تسلط مطلق و کامل نروژ بر مجمع‌الجزایر اسپیتسبرگن (که اکنون سوالبارد نامیده می‌شود) به رسمیت شناخته شد. جزیرهٔ پتر یکم در قطب جنوب و همچنین جزیره بووه در نزدیکی قطب جنوب قلمروهای وابسته به نروژ می‌باشند و به‌عنوان بخشی از پادشاهی محسوب نمی‌شوند. نروژ مدعی حاکمیت بر بخشی از قطب جنوب به نام سرزمین شهبانو ماود نیز می‌باشد. تا سال ۱۸۱۴ (۱۱۹۲) جزایر فارو، گرینلند و ایسلند بخشی از پادشاهی نروژ محسوب می‌شدند. نروژ ۳۸۵٬۲۰۷ کیلومتر مربع وسعت دارد و جمعیت آن بالغ بر ۵٬۲۰۰٬۰۰۰ نفر می‌باشد. این کشور از شرق دارای یک نوار طولانی مرزی با سوئد بوده و همچنین از شمال شرق با فنلاند و روسیه و از جنوب با تنگهٔ اسکاژراک مرز مشترک دارد. سواحل نروژ طولانی است و به اقیانوس اطلس و دریای بارنتز متصل است. هارالد پنجم از دودمان شولسویگ هولشتاین سوندربورگ گلوکسبورگ پادشاه نروژ است. یوناس گار استوره از سال ۲۰۲۱ نخست‌وزیر نروژ می‌باشد. بنا بر قانون اساسی مشروطه تدوین شده در سال ۱۸۱۴ (۱۱۹۲) قدرت در این کشور بین پارلمان، پادشاه و شورای پادشاهی و دادگاه عالی تقسیم شده‌است. بین سال‌های ۱۶۶۱ تا ۱۸۱۴ (۱۰۳۹ تا ۱۱۹۳) پادشاهی مطلقه بر نروژ حاکم بود و پیش از سال ۱۶۶۱ (۱۰۳۹) قدرت بین پادشاه و نخبگان تقسیم شده بود. پادشاهی نروژ که در سال ۸۷۲ (۲۵۱) از یکی پادشاهی‌های محلی پیتی (جوامع قبیله‌ای قدیمی در نروژ) نشأت گرفت، یکی از قدیمی‌ترین پادشاهی‌های اروپا و جهان است که همچنان پا بر جاست. این پادشاهی به مدت ۱۱۰۰ سال به صورت متوالی وجود داشته و بیش از شصت پادشاه و کنت بر آن حکم رانده‌اند. تقسیمات اداری در نروژ در دو سطح شهرستان و شهرداری می‌باشد. مردمان سامی به وسیله پارلمان سامی و قانون فینمارک دارای مقدار معین خودمختاری در قلمروهای سنتی‌شان هستند. این کشور دارای روابط نزدیک با اتحادیه اروپا (با وجود شکست دو همه‌پرسی پیوستن نروژ به اتحادیه اروپا) و ایالات متحده آمریکا می‌باشد. نروژ یکی از اعضای بنیانگذار سازمان ملل متحد، ناتو، شورای اروپا، پیمان‌نامه جنوبگان، شورای نوردیک، منطقه اقتصادی اروپا، سازمان تجارت جهانی، سازمان همکاری اقتصادی و توسعه و همچنین بخشی از منطقه شنگن به‌شمار می‌آید. این کشور دارای ذخایر بزرگ نفت خام، گاز طبیعی، معدن و آب شیرین است. صنایع پتروشیمی یک چهارم از تولید ناخالص داخلی نروژ را تشکیل می‌دهد. بر پایه فهرست بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، نروژ چهارمین کشور دنیا از نظر درآمد سرانه می‌باشد. نروژ به نسبت جمعیت بزرگ‌ترین تولیدکننده غیر خاورمیانه‌ای نفت و گاز طبیعی جهان است. بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ نروژ در صدر فهرست شاخص توسعه انسانی وNorway top country in human well-being. United Press International, 15 March 2013. Retrieved 27 August 2013. همچنین در پنج سال گذشته در صدر فهرست شاخص رفاه لگتوم قرار داشته‌است. حکومت نروژ از نوع پادشاهی مشروطه بوده و هم‌اکنون شاه هارالد پنجم پادشاه نروژ است. نروژ جزو اتحادیه اروپا نیست و مردم این کشور در همه‌پرسی‌های انجام شده عضویت در این اتحادیه را رد کرده‌اند. براساس نتایج پژوهشی که در سال ۲۰۱۲ میلادی، دانشگاه کلمبیا در نیویورک انجام داد، نروژ از جمله کشورهایی است که راضی‌ترین شهروندان را دارد. وایکینگ‌ها مهم‌ترین اقوامی بودند که در نروژ سکنی داشتند. طبق دفتر آمار نروژ در سال ۲۰۲۱, حدود ۲۳٫۰۰۰ ایرانی در کشور نروژ ساکن هستند که بیشترشان در شرق این کشور تمرکز دارند. حدود یک سوم ایرانیان نروژ ریشه در استان تهران دارند. اصلیت یک سوم دیگر ایرانیان مقیم نروژ به استانهای غربی کشور از جمله کرمانشاه، لُرستان، کُردستان، خوزستان و آذربایجان غربی برمیگردد. حدود یک پنجم شهروندان ایرانی که در نروژ زندگی می‌کنند، از استانهای آذربایجان شرقی و اردبیل به این کشور مهاجرت کرده‌اند. تاریخ از پیدایش تا سده هجدهم ۱۸ هزار سال پیش، نروژ پوشیده از یخ بود. به تدریج هوا گرمتر شد، یخ‌ها ذوب شدند و نخستین گروه از انسان‌ها حدود ۱۱ هزار سال پیش در دوران نوسنگی از آلمان راهی این سرزمین شدند و پس از پیمودن نواحی پوشیده از یخ به اینجا رسیدند. با گذشت زمان، هوا گرم‌تر شد و جنگل‌ها رویش کردند. مردم به تدریج به کشاورزی و نگهداری از حیوانات اهلی پرداختند. در سال ۷۹۳، نروژی‌ها به صومعه‌ای که در جزیره لیندیس‌فارنه در شرق سواحل شمالی انگلستان واقع شده بود حمله کردند. برای نخستین بار، مردم منطقه شمال اروپا نقش مهمی در تاریخ اروپا ایفا کردند. سوئدی‌ها، دانمارکی‌ها و نروژی‌ها کشتی‌های خوبی داشتند و راهی سفرهای دریایی طولانی می‌شدند. آن‌ها را وایکینگ می‌نامیدند. آن‌ها تجارت می‌کردند، به چپاول می‌پرداختند، می‌جنگیدند و افرادی را برای بردگی به اسارت می‌گرفتند. وایکینگ‌ها آیین خاص خود و خدایان زیادی داشتند. بسیاری از وایکینگ‌ها نروژ را ترک کردند و در مناطق دیگر مستقر شدند. نروژ از قدیمی‌ترین حکومت‌های پادشاهی اروپا به‌شمار می‌آید که هنوز هم به قوت خود باقی است. نخستین حکومت پادشاهی به سال ۹۹۴ میلادی و ورود وایکینگ‌ها به منطقهٔ فعلی نروژ برمی‌گردد که یک وایکینگ به نام اولاف تریکوانسون با پذیرفتن آیین مسیحیت خود را پادشاه نامید. در سال ۱۳۴۹ شیوع طاعون زندگی مردم نروژ را به‌شدت دگرگون کرد و بین ۵۰ تا ۶۰ درصد از مردم این کشور را کشت. طاعون انحطاط اجتماعی و اقتصادی نروژ را سبب شد و بازماندگان این بیماری با فقر و تهیدستی مواجه شدند. در سال ۱۳۹۷ میلادی، نروژ و دانمارک یک اتحادیه را تشکیل دادند که چهار سده پایدار ماند. سده نوزدهم در سال ۱۸۱۴ در پایان جنگ‌های ناپلئونی، نروژ کوشید تا مجدداً خودمختار گردد ولی این کشور به زیر حکمرانی پادشاهان سوئدی درآمد. در همین زمان سوئد پیشنهاد ادغام نروژ در خاک خود را کرد ولی با مقاومت نروژ مواجه شد. سپس سوئد با یک حملهٔ برق‌آسا نروژ را اشغال نمود اما پذیرفت که نروژ کماکان قانون اساسی خود را حفظ کند. هرچند به پارلمان مجزای نروژ استقلال زیادی داده شد. رشد ملی‌گرایی در نروژ فشار بسیاری را بر اتحاد با سوئد وارد کرد. در ۱۹۰۵ - به‌دنبال رأی نروژیان مبنی بر لغو این اتحاد - اسکار دوم سوئد ادعای خود را بر تاج نروژ رها کرد تا جدایی صلح‌آمیز این کشور میسر شود. به دنبال رد پذیرش تخت سلطنت نروژ از سوی یک شاهزاده سوئدی با مراجعه به آراء عمومی پرنس کارل دانمارکی، با لقب هاکون هفتم، پادشاه نروژ شد. جنگ جهانی اول نروژ در جنگ جهانی اول بی‌طرف بود اما این جنگ خسارت‌های سنگینی به صنعت کشتیرانی آن وارد کرد. در طول جنگ جهانی اول بخشهای زیادی از نیروهای مسلح نروژ برای نگهبانی از سیاست بی‌طرفی بسیج شدند. تمرکز این بسیج بیشتر رو به دریا داشت. از همان ابتدا، سیاست بی‌طرفی نروژ، تحت فشار آلمان و بریتانیا قرار گرفت و هنگامی که بریتانیا در پاییز سال ۱۹۱۴ محاصرهٔ آلمان را آغاز کرد؛ و آلمان با حملهٔ زیردریایی‌هایش به این محاصره پاسخ داد، نروژ مجبور شد روابط تجاری و سیاسی را با آلمان به حداقل برساند. در مقایسه با ناوگان‌های تجاری و ماهیگیری، که در نتیجه عملیات جنگی طرفین متخاصم، متحمل خسارات قابل توجهی شدند، آسیب جدی متوجه نیروهای مسلح نشد. نیروی دریایی مجبور شد با تعدادی از قضایا که می‌توانست به بحران‌های سیاسی و امنیتی تبدیل شود، مقابله کند. بازدید از کشتی‌های خارجی، خنثی سازی مین‌های جابجا شده و اقدامات جنگی در پس مرزهای آبی نروژ به تدریج عادی شد. در پاییز سال ۱۹۱۸، آبهای کارموی مین گذاری شد تا کشتی‌های آلمانی نتوانند با عبور از آبهای نروژ موانع مین گذاری شده در دریای شمال را دور بزنند. در اواخر جنگ، نیروهای مسلح، مقادیر قابل توجهی سلاح از فرانسه و بریتانیا که از حملهٔ آلمان به نروژ بیم داشته و به توانایی نیروهای نروژ اطمینان نداشتند، دریافت کردند. این پیش‌درآمدی بود برای آنچه ۲۵ سال بعد با شروع جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد. جنگ جهانی دوم نروژ در جنگ جهانی دوم نیز اعلام بی‌طرفی کرد ولی در سال ۱۹۴۰ به دست نیروهای آلمانی اشغال شد. آلمانها دولت دست نشانده‌ای به رهبری ویدکون کوئیسلینگ برپا کردند. نروژ طی سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ در اشغال آلمان بود و قسمت‌های زیادی از کشور طی جنگ ویران شد. ساختمان‌ها، کارخانه‌ها و بخش عمده شهرها بمباران و با خاک یکسان شد. بیشتر اجناس کمیاب شدند و بسیاری از مردم دوران سختی را تجربه کردند. در این دوره شاه و دولتمردان نروژی به شهر لندن در بریتانیا گریختند و مبارزه و مقاومت خود را در آنجا ادامه دادند. نروژ قبل از جنگ ناوگان بزرگی از کشتی‌های تجاری در اختیار داشت. در طول سال‌های جنگ، ۱۹۴۵–۱۹۴۰، بسیاری از این کشتی‌ها به حمل و نقل کالا به کشورهایی که علیه آلمان می‌جنگیدند پرداختند. دولت نروژ در لندن این حمل و نقل را سازماندهی می‌کرد. حدود نیمی از این کشتی‌ها هدف بمب یا اژدرهای دشمن قرار گرفتند. حدود ۴٫۰۰۰ ملوان نروژی در طول جنگ کشته شدند. مجموعاً ۱۰ هزار زن و مرد نروژی در جریان جنگ کشته شدند. تقریباً ۷۰۰ نفر از این افراد را یهودیانی تشکیل می‌دادند که به اردوگاه‌های کار اجباری در آلمان و لهستان فرستاده شدند. در تاریخ هشتم ماه مه سال ۱۹۴۵، آلمان تسلیم و نروژ یک بار دیگر به کشوری آزاد تبدیل شد. حدود ۵۰٫۰۰۰ نروژی بعد از جنگ خائن به کشور شناخته شدند. آن‌ها اعضای حزب سوسیالیست ملی نروژ، ناشیونال ساملینگ بودند که از نازی‌ها جانبداری و با آن‌ها همکاری کردند. بعد از جنگ، ۲۵ نفر به خاطر خیانت به کشور اعدام شدند. بعد از سال ۱۹۴۵، بازسازی کشور شروع شد. این دوران بسیار پرمشغله بود. تولید و صادرات افزایش یافت و ناوگان تجاری کشور مجدداً ساخته شد و اقتصاد نروژ به تدریج بهبود یافت، گرچه تا اواخر دهه ۱۹۵۰ نیز هنوز برخی از کالاها سهمیه‌بندی بودند. پس از جنگ جهانی دوم تاکنون در سال ۱۹۴۹ نروژ بی‌طرفی خود را ترک گفت و به ناتو (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) پیوست. کشف نفت و گاز از سواحل جنوبی نروژ واقع در دریای شمال در اواخر دههٔ ۶۰ میلادی اقتصاد نروژ را به یکباره متحول کرد. نروژ در سال ۱۹۷۲ با ورود به جامعهٔ اروپا موافقت نمود، ولی همه‌پرسی پیوستن نروژ به اتحادیه اروپا (۱۹۷۲) عضویت در آن را رد کرد (با رأی ۵۳٫۵٪ به ۴۶٫۵٪). در ۱۹۹۲ درخواست مجدد برای عضویت در اتحادیه اروپا به صورت انتخابات جدی درآمد. اما در همه‌پرسی ۲۸ نوامبر سال ۱۹۹۴ مردم نروژ پیوستن به اتحادیهٔ اروپا را رد کردند (۵۲٫۲٪ مخالف ۴۷٫۸٪ موافق). سیاست و حکومت نروژ یکی از توسعه‌یافته‌ترین حکومت‌های دموکراتیک و مبتنی بر قانون در جهان را داراست. از ۱۸۱۴ تقریباً ۴۵٪ مردان (۲۵ سال یا بالاتر) حق رأی داشته‌اند. این در حالی است که در بریتانیا این رقم معادل ۲۰٪ (۱۸۳۲)، سوئد ۵٪ (۱۸۶۶) و در بلژیک ۱٫۱۵٪ (۱۸۴۰) بوده‌است. نروژ بر اساس شاخص مردم‌سالاری از سال ۲۰۱۰ دموکرات‌ترین حکومت جهان به‌شمار رفته‌است.Sida/Så arbetar vi/EIU_Democracy_Index_Dec2011.pdf Democracy index 2011. Economist Intelligence Unit Retrieved 27 August 2013. دموکراسی اجتماعی و خط مشی‌های مربوط به تساوی حقوق افراد باعث شده‌است که نروژ جامعه‌ای همگن با سطح عظیمی از اعتماد عمومی بین قشرهای جامعه و بین مردم و دولت داشته باشد. سطح بالای اعتماد باعث آسان و روان‌تر شدن رشد اقتصادی می‌شود. قانون اساسی نروژ در ۱۷ مه ۱۸۱۴ با الهام از اعلامیه استقلال ایالات متحده (۱۷۷۶) و انقلاب فرانسه (۱۷۹۸) به‌تصویب رسیده‌است. نروژ بر اساس این قانون دارای حکومت متمرکزِ پادشاهی مشروطه با نظام پارلمانی است که در آن شاه نروژ رئیس کشور و نخست‌وزیر رئیس حکومت تلقی می‌شود. بر اساس همین قانون اساسی که عالی‌ترین سند قانونی در این کشور است، قدرت بین قوای مقننه، مجریه و قضائیه تقسیم شده‌است. پادشاه این کشور رسماً قدرت اجرایی را در دست دارد. با این حال پس از ایجاد نظام پارلمانی در این کشور وظایف پادشاه به‌شدت نمایشی و تشریفاتی شدند. برای مثال شاه باید به شکل رسمی نخست‌وزیر و دیگر وزرای قوهٔ مجریه را پس از تأیید پارلمان نصب یا عزل کند. شاه نروژ به همین ترتیب، فرمانده کل نیروهای مسلح نیز می‌باشد و در خارج از کشور به عنوان نماد اتحاد با لقب عالی‌ترین مقام دیپلماتیک شناخته می‌شود. هارالد پنجم از دودمان شولسویگ هولشتاین سوندربورگ گلوکسبورگ در ۱۷ ژانویهٔ ۱۹۹۱، پس از مرگ پدرش به عنوان شاه نروژ تاجگذاری کرد. از سده ۱۴ میلادی تاکنون او نخستین شاه نروژی است که در خاک این کشور به دنیا آمده‌است. هوکون (زادهٔ ۲۰ ژوئیهٔ ۱۹۷۳) پسر پادشاه، وارث قانونی تاج و تخت نروژ است. نخست‌وزیر نروژ در عمل قدرت اجرایی را در دست دارد. قانون اساسی قدرت تقنینی را به دولت و پارلمان نروژ اعطا کرده اما پارلمان نهاد قانون‌گذاری عالی و ارگانی تک‌مجلسی است. نروژ اساساً به عنوان حکومتی مبتنی بر دموکراسی نیابتی بنا شده‌است. پارلمان می‌تواند هر قانونی را با اکثریت سادهٔ ۱۶۹ نماینده به صورت تناسبی از میان ۱۹ حوزهٔ انتخابیه که به مدت چهار سال انتخاب شده‌اند به تصویب برساند. ۱۵۰ تن از اعضای پارلمان از ۱۹ حوزه و مابقی از یک حوزهٔ انتخابیه سراسری انتخاب می‌شوند که اصطلاحاً به آن‌ها کرسی‌های تعدیل‌کننده می‌گویند. هدف از این وضع، ایجاد تعادل بین نمایندگی پارلمانی با آرای عمومی به احزاب سیاسی است. احزاب باید حد نصاب ۴٪ را به‌دست آورند تا بتوانند از کرسی‌های تعدیل‌کننده استفاده کنند. پارلمان نروژ که استورتینگت یا استورتینگ (به‌معنای مجلس بزرگ) خوانده می‌شود، پیمان‌های ملی که توسط قوهٔ مجریه امضا شده باشند را تصویب می‌کند. همچنین این مجلس می‌تواند اعضای دولت را در صورتی که اعمال آن‌ها را خلاف قانون اساسی تشخیص دهد، استیضاح کند. در این صورت پارلمان می‌تواند فرد نامبرده را از مقام خود برکنار کند. به‌طور سنتی نخست‌وزیر اعضای کابینه را از میان هم‌حزبی‌های خود از داخل یا خارج از پارلمان تعیین می‌کند. حکومت نروژ با توجه به سابقهٔ پادشاهی در آن، تحت کلیسای لوتری تشکیل شده و تا سال ۲۰۱۲ نیز به همین شکل اداره می‌شد. نخست‌وزیر نروژ پیش از این باید بیش از نیمی از اعضای کابینهٔ خود را از میان باورمندان به این کلیسا انتخاب می‌کرد. در واقع ۱۰ تن از ۱۹ وزیر کابینه باید معتقد به این کلیسا می‌بودند. با این حال این قاعده از ۲۰۱۲ به این سو برداشته شد. در نروژ مسئلهٔ جدایی دین از سیاست یکی از مسائل بحث‌برانگیز بوده و بسیاری از مردم به این باور رسیده‌اند که زمان تغییر فرا رسیده تا تنوع رو به گسترش جمعیت این کشور در نظام حکومت‌داری آن بازتاب یابد. بخشی از این دعوا درس مسیحیت در مدارس عمومی بوده که از سال ۱۷۳۹ رواج داشته‌است. شکست حکومت در دادگاه حقوق بشر اروپا در استراسبورگ در سال ۲۰۰۷ نیز نتوانست این مسئله را پایان دهد. در نروژ شورایی مشورتی از طریق پارلمان با ریاست شاه و عضویت نخست‌ویر و کابینه در کاخ شاهی ملاقات می‌کنند و به شکل رسمی به شاه مشاوره می‌دهند. همهٔ لوایح دولت باید پیش و پس از ارسال به پارلمان توسط شاه رسماً مورد تأیید قرار گیرند. این شورا همهٔ اعمال شاه به عنوان رئیس کشور را بررسی کرده و به تصویب می‌رساند. هر چند تمام طرح‌ها و لایحه‌های پارلمان و دولت پیش از آن مورد تأیید قرار گرفته‌اند اما تشکیل شورای مشورتی مثالی است از قدرت نمادین شاه در این کشور. احزاب سیاسی متعددی در نروژ وجود دارد و این کشور یک نظام حکومتی چندحزبی دارد. احزاب، قبل از هر دوره از انتخابات، اعلامیه‌هایی را منتشر می‌کنند. آن‌ها در این بیانیه‌ها برنامه‌های خود طی دورهٔ پارلمانی آینده، یا به تعبیری چهار سال آینده، را بیان می‌کنند. در یک طبقه‌بندی کلی، بزرگ‌ترین احزاب نروژ را می‌توان به شرح زیر دسته‌بندی کرد: احزاب سوسیالیست: اتحاد انتخاباتی سرخ (RV)، حزب چپ سوسیالیست (SV) و حزب کارگر (Ap) احزاب محافظه‌کار: حزب مرکزی (SP)، حزب دموکرات مسیحی (KrF)، حزب لیبرال (V)، حزب محافظه‌کار (H) و حزب ترقی (FrP) احزاب کارگر و محافظه‌کار از گذشته نقش مهمی در سیاست نروژ داشته‌اند. در سدهٔ ۲۱ میلادی حزب کارگر در ۲۰۰۵ در ائتلافی به نام سرخ و سبز همراه با حزب چپ سوسیالیست و حزب مرکز به قدرت رسید. از سال ۲۰۰۵ حزب محافظه‌کار و حزب ترقی توانستند کرسی‌های زیادی در پارلمان ببرند اما این کرسی‌ها در انتخابات سراسری ۲۰۰۹ به اندازه‌ای نبودند که ائتلاف مقابل را شکست دهند. تحلیل‌گران دلیل این مسئله را همکاری ضعیف بین احزاب اپوزیسیون شامل لیبرال‌ها و دموکرات مسیحی‌ها می‌دانند. نروژی‌ها در انتخابات ۲۰۱۳ حاکمیت هشت‌سالهٔ حزب کارگر را پایان دادند. دو حزب ترقی و محافظه‌کار توانستند با وعده‌هایی نظیر کاهش مالیات، سرمایه‌گذاری در زیربناها و آموزش، خدمات بهتر و قوانین مهاجرت سخت‌تر به پیروزی رسیده و دولت تشکیل دهند. ظهور راست‌گرایان در رأس قدرت در حالی بود که اوضاع اقتصادی نروژ خوب بود و نرخ بی‌کاری پایین قلمداد می‌شد لذا به نظر می‌رسید دلایل دیگری برای شکست دولت قبل وجود داشته باشد. پس از آن ارنا سولبرگ نخست‌وزیر شد. او دومین نخست‌وزیر زن پس از گرو هارلم بروندلاند و نخستین نخست‌وزیر محافظه‌کار از زمان یان پی. سیسه است. در همه‌پرسی‌هایی که در سال ۱۹۷۲ و ۱۹۹۴ میلادی برگزار شد، نروژ به اتحادیهٔ اروپایی نپیوست. سیاست دفاع سیاست دفاع نظامی در نروژ بر اساس خدمت وظیفه، پایه‌ریزی شده‌است. سالانه، حدود ۸۰۰۰ زن و مرد جوان، برای اولین بار در نیروهای مسلح نروژ، خدمت می‌کنند. نیروهای مسلح در چارچوب سیاست دفاعی و امنیتی نروژ، توسعه یافته و مورد استفاده قرار داده می‌شوند. خدمت وظیفه در نروژ، خدمت وظیفه عمومی است؛ یعنی هم زنان و هم مردان به خدمت وظیفه اعزام می‌شوند. اعزام به خدمت، شامل افراد، بین ۱۹ سالگی تا ۴۴ سالگی می‌شود. طول مدت خدمت وظیفه هر ساله توسط مجلس ملی نمایندگان نروژ با در نظر گرفتن بودجه دولت تعیین می‌شود. طول مجموع خدمات، بارها ۱۹ ماه تمام تعیین شده‌است. طول اولین دورهٔ خدمت می‌تواند متغیر باشد. در حال حاضر طول اولین دوره خدمت ۱۲ ماه تمام است. ضمن این که ارتش می‌تواند بنا به صلاح دید خود، طول اولین دورهٔ خدمت را به ۶ ماه کاهش یا به ۱۸ ماه افزایش دهد. امتناع از خدمت حق خودداری از خدمت سربازی به دلیل عقاید صلح جویانه، حفظ شده‌است. افراد مشمول خدمت، می‌توانند برای معافیت از خدمت نظامی درخواست کنند. قبلاً در صورت موافقت با درخواست، خدمت غیرنظامی، اجباری و مدت خدمت غیرنظامی، ابتدا ۱۶ ماه بود، اما به تدریج به ۱۲ ماه کاهش یافت. این ترتیب، در سال ۲۰۱۲ میلادی، توسط مجلس ملی نمایندگان نروژ، به علت مازاد تعداد مشمولین، بر نیاز ارتش، لغو شد؛ یعنی در صورت پذیرش درخواست و دریافت معافیت عقیدتی، افراد دیگر موظف به خدمت غیرنظامی نخواهند بود. جغرافیا نروژ ۲٬۵۴۴ کیلومتر مرز مشترک با همسایگان خود دارد. با فنلاند ۷۲۹ کیلومتر، با سوئد ۱٬۶۱۹ کیلومتر و با روسیه ۱۹۶ کیلومتر. پایتخت نروژ، شهر اسلو با ۷۹۲ هزار نفر جمعیت می‌باشد. مساحت نروژ ۳۸۵٬۲۰۷ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۵ میلیون و ۱۳۰ هزار نفر است. از مهم‌ترین شهرهای نروژ می‌توان به برگن ۲۷۲ هزار نفر، تروندهیم ۱۵۳ هزار نفر، استاوانگر ۱۱۱ هزار نفر و باروم ۱۰۳ هزار نفر اشاره کرد. تقریباً ۷۰ ٪ خاک نروژ به دلیل سرمای شدید و همجواری با قطب شمال غیرقابل سکنی می‌باشد و هرچه از شمال به طرف جنوب نروژ پیش برویم از سرمای هوا کاسته و به تراکم جمعیت افزوده می‌شود. نروژ کشوری کوهستانی است ودارای هوای بسیار سردی است. قسمت عمده‌ای از اراضی نروژ حتی در منطقه کوهستانی پوشیده از جنگل است. چوب این جنگلها منبع درآمد خوبی برای کشور نروژ به‌شمار می‌آید. مدار شمالگان از نواحی شمالی این کشور عبور می‌کند. قسمتی از مرزهای نروژ و فنلاند را رود «تانا» تشکیل داده‌است. هیچ کشوری به اندازه نروژ در سواحل خود، بریدگی‌های کوچک و بزرگ ندارد، این بریدگی‌ها متعلق به دوران یخچالی است. مشخصه خط ساحلی نروژ وجود آبدره‌ها (فیوردها fjords) و یک رشته خلیجک‌های طولانی، عمیق و باریک که از جریان یخچال‌ها شکل یافته‌است. بخش اعظم نروژ را ارتفاعاتی از سنگ سخت تشکیل می‌دهد. زمین‌های پست اصلی در امتداد ساحل اسکاژراک و در اطراف اسلوفیورد و تروندهیم‌فیورد است. سوالبارد (اسپیتس‌برگن) مجمع‌الجزایر سردی در اقیانوس منجمد شمالی است. یان‌ماین جزیره‌ای آتشفشانی بین نروژ و گروئنلند است. رودهای مهم نروژ، گلوما (گلاما)، لوگان، تانا هستند. بلندترین نقطهٔ نروژ، قلهٔ گالدهوپی گین است که ۲٬۴۶۹ متر ارتفاع دارد. آب و هوای نروژ به دلیل گرمای جریان خلیج (گلف استریم) معتدل است. تابستان‌ها با توجه به عرض جغرافیایی بسیار معتدل و زمستان‌ها طولانی و بسیار سرد است. ریزش برف و باران به بیش از ۲۰۰۰ میلی‌متر در غرب می‌رسد. بعضی نواحی دور از دریا به واسطه کوه‌ها، در حد محسوسی، باران کمتری دارند. ۹۴/۲ درصد خاک این کشور زمین قابل کشت است. در شمال نروژ جزایر متعددی وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: لوپهاوت، رینگ واسوی و سنیا. در شمال غربی نیز مجمع‌الجزایر لوفوتن (لوفون) شامل ۱۲ جزیره بزرگ و ۳۵ جزیره کوچک، جزیره ویکنا، جزیره هیترا و فوریا واقع شده‌اند. کشور نروژ خلیج‌های فراوانی دارد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به تانا، لاکسه، پورسانگر، وستافیورد در نواحی شمال و شمال غربی، فیوردین، بوکن، اسلو و هاردانگر در نواحی غربی و جنوبی اشاره نمود. قسمت اعظم نروژ را ارتفاعاتی از سنگ سخت تشکیل می‌دهد. در شمال اقیانوس منجمد شمالی با آب و هوای سرد در مناطق شمالی و نسبتاً سرد در مناطق مرکزی و آب و هوای معتدل در مناطق جنوبی. میانگین دما از ۴ درجه زیر صفر در دی ماه تا ۱۷ درجه سانتی گراد بالای صفر در خرداد، نوسان دارد و میزان بارش سالانه در همین منطقه، ۱۹۶ سانتی‌متر است. پوشش گیاهی و جانوری پوشش گیاهی در نروژ، در تناسب با شرایط طبیعی محل، بسیار متنوع است. گونه‌های گیاهان مناطق قطبی در شمال نروژ و در مناطق مرتفع کوهستانی در جنوب نروژ یافت می‌شوند. به دلیل آب و هوای معتدل ساحلی، در غرب کشور نروژ پوشش گیاهی شباهت زیادی به گیاهان ساحلی انگلیس دارد. تفاوت شرایط دما، بارندگی و خاک در مناطق ساحلی، مرکزی و ارتفاعات، باعث ایجاد تفاوت قابل توجهی بین سواحلِ تقریباً بدون جنگل، در حاشیه و جنگل‌های درختان برگ سوزنی، در مناطق مرکزی، رو به سمت ارتفاعات و مناطق کوهستانی شده‌است. بیش از ۳۷ درصد از مساحت کشور نروژ، از جنگل پوشیده شده‌است. جایی که ۲۵ درصد آن به عنوان جنگل‌های قابل بهره‌برداری اقتصادی طبقه‌بندی شده‌اند. از نظر تنوع جانوری، در کشور نروژ، هم گونه‌های خاص مناطق قطبی و هم گونه‌های مربوط به مناطق گرمتر یافت می‌شوند. تنوع شرایط اقلیمی از شمال به جنوب در کشور باریک و بلند نروژ از یک طرف و تفاوت شرایط آب و هوایی از سواحل کم ارتفاع تا ارتفاعات مرکزی از طرف دیگر، در تنوع گونه‌های جانوری نروژ منعکس شده‌اند. بر خلاف مرزهای سیاسی، مرزهای طبیعی را نمی‌توان به‌طور قاطعی، نه در خشکی و نه دریا مشخص کرد. برای مثال گونه‌های قطبی در بسیاری موارد به گونه‌های مناطق مرتفع شباهت‌هایی دارند. جانوران معمول در شمال نروژ، گوزن شمالی، نوعی گورکن، کبک، جغد برفی، گوزن و گنجشک برفی هستند. در جنوب نروژ، حیواناتی با منشأ اروپای شرقی و مرکزی، مانند گوزن، نوعی آهو، سگ آبی، خرس قهوه ای، گرگ، سیاه گوش، لمینگ، قاقم و انواعی از ماهی مانند شاه ماهی، ماهی آزاد و قزل آلا وجود دارند. در سراسر سواحل نروژ، انواع فک و وال را می‌توان مشاهده کرد. تعداد حیوانات شکار کننده بزرگ، به دلیل تضاد منافع دام داران و مبارزه و تعقیب، در عمل کاهش یافته‌است. هر چند در مواردی از حقوق این انواع جانوری نیز حمایت صورت می‌گیرد.https://snl.no/.search?query=ulve+sonen مردم از جمعیت نروژ ۱۹/۹ درصد زیر ۱۴ سال، ۶۵/۲ درصد بین ۱۵ تا ۶۴ سال، و بقیه (۱۴/۹ درصد) بالای ۶۵ سال سن دارند. میانگین سنی نروژی‌ها ۳۷/۷ سال است. متوسط طول عمر برای مردان ۷۶/۱۵ سال و برای زنان ۸۲/۲۲ سال می‌باشد. میزان تولد ۱۲/۱۷ در هزار، و میزان مرگ ۷۲/۹ در هزار است. میزان باروری زنان ۱/۸ کودک برای هر زن است. زبان نروژی در دو گویش خود، زبان رسمی این کشور است. نروژی یک زبان هندواروپایی از شاخهٔ زبان‌های ژرمنی است. وجود دو زبان در نروژ، باعث پیچیدگی مسائل زبانی این کشور شده‌است. این زبان‌ها، بوکمال (زبان کتابی) که نزدیک به زبان دانمارکی است و نینورسک (نروژی جدید) که نزدیک به لهجهٔ شمال سوئد است نام دارند و هردوی این زبان‌ها از سال ۱۸۸۵ به‌عنوان زبان‌های رسمی نروژ شناخته شده‌اند. بیشینهٔ مردم نروژ از نژاد اسکاندیناوی از تبار وایکینگ‌ها و از شاخهٔ ژرمن‌ها هستند. اقلیت نژادی این کشور، قوم سامی (اسکاندیناوی) است. سامی‌ها بومیانی هستند که مدتی طولانی ساکن قسمت‌های شمالی نروژ، سوئد، فنلاند و روسیه بوده‌اند. جمعیت سامی‌ها ۱۰۰ هزار نفر تخمین زده می‌شود که از این تعداد تقریباً ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر در نروژ زندگی می‌کنند. سامی‌ها زبان خاص خود را دارند که زبان سامی شمالی نامیده می‌شود و از خانوادهٔ زبان‌های فین‌واوگری از دستهٔ اورالی است و با زبان فنلاندی هم‌خانواده است. اکثر سامی‌ها هنوز هم در شمال نروژ زندگی می‌کنند؛ گرچه اسلو نیز یکی از شهرهایی است که در آن بیشترین تعداد سامی‌ها زندگی می‌کنند. امروزه فقط ۱۰٪ از سامی‌ها از طریق نگهداری گوزن شمالی گذرانِ زندگی می‌کنند. بیشتر آن‌ها در مشاغل دیگر کار می‌کنند. در سال ۱۹۸۹ نخستین مجلس شورای ویژهٔ سامی‌ها در نروژ گشایش یافت که اعضای آن به‌صورت دموکراتیک انتخاب می‌شوند. در دهه‌های اخیر، مهاجرت از کشورهای مختلف، به‌ویژه کشورهای اسلامی به نروژ، روندی فزاینده داشته‌است. در تاریخ ۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۱ یک افراطیِ دست راستی به نام آندرس بریویک، اقدام به بمب‌گذاری و حملهٔ مسلحانه به اردوی جوانان طرفدار حزب حاکم کارگر در جزیرهٔ اتوئیا، نزدیک به اسلو، کرد و اقدام خود را هشداری برای جلوگیری از «خطر اسلام» نامید. این اقدام او، که ۷۷ کشته برجای گذاشت، باعث تنش‌هایی در جامعهٔ نروژ شد. گرایش‌های مذهبی از مردم نروژ ۸۳/۶ درصد به عنوان مسیحی ثبت شده‌اند که ۷۹/۴ درصد آن مربوط به پیروان آیین لوتری می‌شود. در نظرسنجی‌ها و سرشماری‌ها، تنها ۲۰ درصد از مردم نروژ گفته‌اند که دین در زندگی آن‌ها دارای نقش یا اهمیت است. امروزه تنها ۲ درصد از مردم نروژ در آیین‌های کلیسا حضور پیدا می‌کنند که پایین‌ترین درصد در میان کشورهای اروپا است. طبق نظرسنجی ۲۰۱۰ یوروبارومتر، ۲۲ درصد از شهروندان نروژی پاسخ دادند که «آن‌ها باور دارند که خدا وجود دارد»، ۴۴ درصد پاسخ دادند که «آن‌ها باور دارند که نوعی روح یا قدرت حیات وجود دارد» و ۲۹ درصد پاسخ دادند که «آن‌ها به وجود هر گونه روح، خدا یا نیروی زندگی باور ندارند»، ۵ درصد هم پاسخی ندادند. اقتصاد واحد پول نروژ، کرون با واحد جزء (اوره) نام دارد. هر کرون نروژ معادل ۰٫۱۱۳ دلار آمریکاست و هر دلار آمریکا معادل ۸٫۸۲ کرون نروژ است. (آوریل ۲۰۲۲). نروژ دارای ذخایر زیادی از نفت خام، گاز طبیعی، مواد معدنی، آبزیان، چوب، آب شیرین و نیروی برق‌آبی است. صنعت نفت حدود یک‌چهارم از تولید ناخالص داخلی این کشور را تشکیل می‌دهد و این کشور چهارمین درآمد سرانه در جهان را دارا است. نروژ از الگوی کشورهای رفاه‌محور شمال اروپا پیروی می‌کند و در ازای دریافت مالیات‌های سنگین از شهروندان، دولت به آن‌ها بیمه درمانی همگانی اعطا می‌کند به آموزش عالی یارانه می‌دهد. در این کشور نظام فراگیر تأمین اجتماعی وجود دارد. از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ و سپس دوباره از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ نروژ بالاترین شاخص توسعه انسانی در جهان را داشته‌است. صادرات عمدهٔ نروژ را نفت تشکیل می‌دهد به طوری که نروژ روزانه ۳ میلیون بشکه نفت خام صادر می‌کند ولی عضو سازمان جهانی اوپک نیست. از دیگر صادرات نروژ می‌توان به گوشت گاو، شیر و سایر فراورده‌های دامی اشاره کرد. بیش از نیمی از مساحت نروژ پوشیده از درخت است و چوب از صادرات عمده این کشور می‌باشد. به‌دلیل داشتن خط ساحلیِ بسیار طولانی، آبزیان دریایی، یکی از چرخه‌های اقتصاد این کشور را تشکیل می‌دهند. نروژ ۳ نوع ماهی دارد که در هیچ جای دنیا یافت نمی‌شود. دیگر منابع مهم درآمد ارزیِ این کشور، صنعت ماهیگیری است و پرورش ماهی ـ که دولت با برنامه‌های توسعه تشویق کرده‌است ـ جای صید نهنگ و ماهی‌های اعماق دریا را می‌گیرد. تنها قسمت کوچکی از این سرزمین قابل کشت است و در بخش کشاورزی و دامداری ـ که یارانهٔ زیادی به آن داده می‌شود ـ بیشتر به تولید لبنیات و علوفه می‌پردازند. در چند سال گذشته، رشد تولید کند بوده‌است و در شرایط کنونی، دولت باید به‌دنبال شیوه‌ای رقابتی برای دریافت مالیات و نیز راه‌هایی برای جذب سرمایه‌گذاری باشد. هزینهٔ زندگی در این کشور بالاست. هزینه‌ها در نروژ می‌تواند برای کسانی که برای اولین بار به آنجا می‌روند، حیرت‌انگیز باشد. اما دستمزد مناسب نیروی انسانی، این هزینه‌ها تقریباً با سطح درآمد افراد هماهنگی دارد. کشور نروژ در حال تبدیل شدن به یک جامعه بدون اسکناس است. مدتهاست که کارت‌های اعتباری برای پرداخت حتی کوچک‌ترین خریدها مورد استفاده قرار می‌گیرند. خدمات پرداخت تلفن همراه Vipps (پذیرش پرداخت دیجیتال) برای مشاغل کوچک و حتی معاملاتِ گران بازار رو به افزایش است. البته وجه نقد تقریباً در همه جا پذیرفته شده‌است، امّا انتظار می‌رود در آینده‌ای نه چندان دور پول کاغذی دیگر جایگاهی در بازار نروژ نداشته باشد. اقتصاد نفت درحالی‌که اغلب کشورهای نفت‌خیز دنیا درآمدهای حاصل از فروش نفت خام خود را صرف هزینه‌های جاری می‌کنند، نروژ مشغول پس‌انداز کردن پول حاصل از فروش نفت خام و گاز در یک صندوق مستقل است. ارزش منابع مالی این صندوق حدود ۱۴۰۰ میلیارد دلار برآورد شده‌است و خود صندوق، معادل یک درصد مجموع سهام جهانی را در اختیار دارد. منابع این صندوق به اندازه‌ای است که اگر سهم هر شهروند نروژی با کرون، واحد پول آن کشور، محاسبه و پرداخت شود، همه آن‌ها میلیونر می‌شوند. در عمل، این صندوق یک حساب سرمایه‌گذاری عظیم است و به نظر می‌رسد که اغلب مردم نروژ از این وضعیت راضی هستند. فرهنگ نظام آموزشی طبق نظام آموزش و پرورش در نروژ، شرکت کودکان و نوجوانان ۶ تا ۱۶ ساله در مدارس آموزشی، اجباری و رایگان است. همه جوانان بین ۱۶ تا ۱۹ ساله، دارای حق قانونی سه سال، آموزش متوسطه هستند. طبق آمار سال ۲۰۲۰ میلادی، نروژ دارای ۱۰ دانشگاه و چندین کالج دولتی است. نروژ همچنین دارای تعدادی مؤسسهٔ آموزش عالی خصوصی است که از این تعداد ۱۷ مؤسسه، کمک هزینهٔ دولتی دریافت می‌کنند. مطبوعات و رسانه‌ها نروژ یک سازمان رادیویی و تلویزیونی دولتی دارد. این سازمان، شامل پخش سراسری کشور نروژ (NRK)، با سه کانال تلویزیونی در سراسر کشور و سه کانال رادیویی سراسری در سال ۲۰۲۰ میلادی بوده‌است. ضمن اینکه در نروژ تعدادی کانال خصوصی رادیویی و تلویزیونی نیز وجود دارند. TV 2 و TV نورگه، بزرگ‌ترین کانال‌های تلویزیونی نروژی هستند که امور مالی آنها بر اساس ارسال تبلیغات تجاری پایه‌ریزی شده و از این طریق تأمین بودجه می‌شوند. طبق گزارش اتحادیه ملی شرکت‌های رسانه ای، در سال ۲۰۱۹ میلادی ۲۲۸ روزنامه (بدون احتساب روزنامه‌های رایگان) در نروژ منتشر می‌شده‌است. ادبیات سنت ادبی نروژ به ادبیات حماسی نورس بر می‌گردد. بخش بزرگی از ادبیات حماسی نروژ باستان در قرن سیزدهم میلادی در ایسلند نوشته شده‌است. مشهورترین اثر ادبی نروژی از قرون وسطی، کونگه اسپیله (آینهٔ شاه) نام دارد که از حدود سالهای ۱۲۵۰ میلادی به یادگار مانده‌است. از دوران قرون وسطی تا سال ۱۸۱۴ میلادی و تصویب قانون اساسی اختصاصی نروژ، دو نویسنده مشهور، یعنی پتر داس، که شاعر بود و لودویگ هولبرگ، که نمایشنامه نویس بود؛ در تاریخ ادبیات نروژ مطرح بوده‌اند. از آن پس، رویداد قابل ملاحظه ای در ادبیات ملی نروژ، تا قبل از ظهور شاعرانی چون هنریک ورگلاند و یوهان سباستیان ولهاون در دههٔ ۱۸۳۰ به چشم نمی‌خورد. با این حال شاید هنریک ایبسن، شاعر و نمایش نامه‌نویس معروف (۱۸۲۸–۱۹۰۶)، شناخته‌ترین چهرهٔ ادبی نروژ، در خارج از مرزهای ملی و در صحنهٔ جهانی باشد. هنریک ایبسن یکی از برجسته‌ترین نمایشنامه نویسان جهان محسوب می‌شود و به همراه بیورنستیرنه بیورنسون، الکساندر کیلند و یوناس لی، اغلب از وی در نیمه دوم قرن ۱۹(سال‌های ۱۸۵۰ به بعد) به عنوان یکی از چهار تن از بزرگان ادبیات نروژ، نام برده شده‌است. موسیقی موسیقی سنتی در نروژ سابقه ای طولانی دارد. اله بول، آهنگ ساز و نوازندهٔ چیره‌دست ویولون، لودویگ ماتیاس لیندمن موسیقی دان به نام، از جمله افراد برجسته ای بودند که با مشارکت خود باعث ترقی بیشتر این سنت مردمی نروژ در سال‌های ۱۸۰۰ میلادی شدند. اما شاید مشهورترین آهنگساز نروژی در خارج از مرزهای کشور نروژ، ادوارد گریگ و قطعات کلاسیک او باشد. در کنار گریک، نروژ چند آهنگساز با شهره جهانی داشته‌است. از جمله، یوهان اسوندسن. بعدها در سدهٔ ۲۰ میلادی هنرمندانی مانند آواز خوان اپرا، خانم کریستن فلاگستاد (۱۸۹۵–۱۹۶۲) به شهرت جهانی رسیده‌اند. در نزدیکی تحویل هزاره نو، پیانیست چیره‌دست لیف اووه آندسنس، نظر بسیاری از موسیقی دوستان را به سوی نروژ منعطف کرده‌است. یکی از آثار مشهور ادوارد مونک در دوران معاصر در اقشار گسترده‌تری از دوستداران موسیقی و آواز، گروه آ-ها مشهورترین نام نروژی در موسیقی پاپ بوده‌است، اما در دوران اخیر به ویژه، موسیقی جاز و الکترونیک در نروژ محبوبیت زیادی در بین نسل جوان یافته‌است. رقص تاریخ رقص در نروژ، مانند سایر کشورهای شمال اروپا، با تعطیلات و اعیاد سالانه مرتبط است. اولین رقص‌ها معمولاً رقص‌های حلقه ای یا زنجیره ای و رقص‌های جمعی، همراه با آواز بود. قدیمی‌ترین انواع رقص‌های محلی نروژی احتمالاً مربوط به اواخر قرون وسطی است و بسیاری از آنها انگیزه‌های خود را از خارج دریافت کرده‌اند. این اشکال رقص در حال از بین رفتن بود، اما به دلیل بیداری تمایلات رمانتیک ملی در اواخر سده ۱۹(۱۸۰۰ م) نجات یافت. رقص قدیمی مردمی را می‌توان نوعی جدیتر از رقص محلی نامید که ریشه در فرهنگ اواخر قرن ۱۸(۱۷۰۰م) مانند والس قدیمی و پولکای پاریسی، دارد. مهمانی‌های رقص در مناطق شهری، خاص اعیان و اشرافی بود که با خارجیان ارتباط داشتند. در این مهمانی‌ها نیز، رقص‌ها اوایل شکل گروهی داشتند. بعدها در اواخر قرن ۱۸(۱۷۰۰م) انواع مدرنتر رقص، مانند تانگو و سامبا در شهرهای بزرگ راه باز کرد و سرو کلهٔ معلم‌های حرفه ای رقص نیز در میان دیگر شغل‌ها پیدا شد. این مقدمهٔ آشنایی نروژی‌ها با هنر رقص باله بود. کاردستی و نقاشی هنرهای سنتی در نروژ تا حدودی، تأثیر جنبه‌های کاربردی را منعکس می‌کنند. منبت‌کاری روی چوب، سفالگری و رسم نقش و نگار تزئینی بر سطوح لعابی از جمله هنرهای شناخته شده و مردمی در نروژ محسوب می‌شوند. در زمینه نقاشی، نروژ هنرمندان برجسته ای چون آدولف تیده مان، یوهان کریستین دال؛ و هانس گوده را داشته‌است. با این حال در صحنه بین‌المللی شاید ادوارد مونک، مشهورترین هنرمند نقاش نروژی در این عرصه باشد. هنر مجسمه‌سازی نیز در نروژ دارای سابقه و معروفیت است. یکی از بهترین مجسمه سازان نروژ، که در هنر منبت‌کاری نیز تبحر داشت، گوستاو ویگه لاند بود. در سال‌های معاصر اود نردروم، یکی از برجسته‌ترین نقاشان و آرنولد هاکلاند یکی از برترین مجسمه سازان نروژ بوده‌اند. ورزش ریشه‌های ورزش در نروژ به دوران باستان بازمی‌گردد. نروژ کشوری پیشرو در زمینه ورزش‌های زمستانی است. امروزه اکثر نروژی‌ها ورزش؛ و به خصوص ورزش‌های زمستانی را بخشی از فرهنگ خود می‌دانند. در دوران نوین، ورزشهای سازمان یافته در نروژ پیشرفت گسترده‌ای داشته‌اند. کنفدراسیون ورزش نروژ و کمیته المپیک و پارالمپیک (NIF) بزرگ‌ترین سازمان‌های داوطلبانهٔ نروژ هستند. ورزش در نروژ همگام با توسعهٔ جامعه، رو به گسترش است. در نروژ نیز مانند بسیاری از کشورهای دیگر زنان مدتها از فعالیت‌های اجتماعی و صحنه‌های بین‌المللی ورزش دور بوده‌اند. اما از دهه ۱۹۷۰ مشارکت زنان در اکثر رشته‌های ورزشی از جمله اسکی و دوچرخه سواری، رو به افزایش نهاد به گونه ای که امروز نروژ، یکی از کشورهای پیشگام درزمینه ورزش زنان محسوب می‌شود. سینمای نروژ سینمای نروژ، از زمان تأسیس در ابتدای قرن بیستم تا به حال دستخوش تحول بزرگی شده و تغییرات زیادی کرده‌است. دوره‌های سخت و تولید کم، با کمک بودجه دولتی و افزایش تعداد بازدید کنندگان سپری شده‌است. خطرات زندگی ماهیگیری، فیلمی که گمان می‌رود در سال ۱۹۰۷ ساخته شده، اغلب اولین فیلم بلند نروژی محسوب می‌شود. سال ۱۹۱۳ سال مهمی در تاریخ فیلم نروژ بود. در آن زمان مجلس ملی نروژ به دلیل نگرانی عمومی از تأثیر مخرب تفریحات جدید در مسائل اخلاقی، قانون نظارت دولتی و سانسور فیلم را تصویب کرد. در ضمن تصمیم گرفته شد که برای فعالیت در امور فیلم و سینما، نخست مجوز شهرداری محل لازم است. شاید در نتیجه چنین سیاستی شهرداری‌ها به زودی مالکیت و بهره‌برداری اکثریت سینماهای نروژ را در اختیار گرفتند. نظامی که پس از گذشت ۱۰۰ سال به تدریج در حال انحلال است. در حال حاضر در چند شهر بزرگ نروژ، از جمله اسلو، استاوانگر، برگن، مالکین سوئدی و دانمارکی وارد بازار شده‌اند. در سال ۲۰۱۷ وزارت فرهنگ پیشنهاد برچیدن پیش شرط اخذ مجوز از شهرداری را ارائه کرد. از سال ۲۰۰۰ و شروع هزاره نو، صنعت سینما در نروژ بین ۲۰ تا ۳۰ فیلم برای نمایش در سال تولید می‌کند که تعداد آن‌ها بیش از هر زمان دیگری درقبل است. در تناسب با جمعیت در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر، تولید فیلم در نروژ کاملاً فعال است. همچنین افزایش مشخصی در سهم بازار بین‌المللی وجود داشته‌است. فیلم‌های نروژی هم‌اکنون نزدیک ۲۰ درصد از کل بازدیدهای سینما ی داخلی را به خود اختصاص می‌دهند. در نروژ، فیلم‌های با کیفیت فنی بالا در ژانرهای مختلفی تولید می‌شوند. فیلمسازانی مانند: یواخیم تری‌یر، مورتن تیلدام؛ و اریک پوپه از دههٔ ۲۰، هم در زمینهٔ تجاری و هم هنری به موفقیت بین‌المللی دست یافته‌اند. فرهنگ غذایی نروژ فرهنگ غذایی نروژ و نروژی‌ها، به شدت تحت تأثیر فقدان امکانات کشاورزی، به دلیل آب و هوای سخت نروژ بوده‌است. سابقاُ مواد اولیه خوراکی تنها در فصول نسبتاً کوتاه و اغلب در مقادیر زیاد، مانند انواع ماهی، گونه‌هایی از غلات و ساقه‌های خوراکی مثل سیب زمینی و گوشت از طریق کشتار حیوانات در دسترس بوده‌اند. نیاز به نگهداری مواد اولیه فصلی، به طوری که برای تمام طول سال کفایت کند، اساس بسیاری از فرهنگ‌های غذایی نروژ است. سنتی‌های غذایی نروژ، عمدتاً در زمان خودکفایی خانوارها ایجاد شده‌است؛ یعنی زمانی که هر مزرعه، غذای خود را تولید کرده و از طریق شکار، به دام انداختن و جمع‌آوری دانه و میوه از طبیعت، نیازهای خود را تأمین می‌کرده‌است. خودکفایی غذایی در بعضی از روستاهای نروژ تا مدتی در قرن بیستم همچنان برقرار بود و به خصوص در طول جنگ جهانی دوم اهمیت پیدا کرد. صدها سال است که شاه ماهی شور، یک خوراک روزانه در نروژ است. ابتدا با غلات و سپس با سیب زمینی. در فقر و نیاز، هنگام تمام شدن شاه ماهی شور، از آب نمک باقی مانده استفاده می‌شد. شاه ماهی را می‌توان با نمک کم (خانگی) ذخیره کرد. با مقادیر بیشتر نمک، فرایند متفاوت شده و شاه ماهی شور بازاری به دست می‌آید. پنیر قهوه ای پنیر قهوه ای نام رایج برای یکی از محصولات لبنی منحصر به فرد نروژی است. پنیر قهوه ای با طعم خاص شیرین خود بسیار ماندگار است. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی و سازمان غذا و کشاورزی، پنیر قهوه ای پنیر واقعی نیست. می‌توان گفت پنیر قهوه ای از مایع باقی مانده یا ضایعات تولید پنیر تهیه می‌شود. به غیر از سوئد، پنیر قهوه ای در هیچ جای دنیا تولید و مصرف عمومی گسترده ندارد. بسیاری پنیر قهوه ای را نمادی از فرهنگ غذایی نروژ، می‌دانند. نروژ و ایران ایران و نروژ در سال ۱۹۰۸ روابط دیپلماتیک برقرار کردند. اما روابط برای مدت طولانی، حتی پس از تأسیس سفارتخانه‌ها در تهران و اسلو در ۱۹۶۲ و ۱۹۶۳ حاشیه ای بود. این امر پس از انقلاب ایران در ۱۹۷۹ تغییر کرد. این موضوع به ویژه به علت فناوری نفتی نروژ، در ارتباط با محیط دریا بود. تخصص نفتی و بی‌طرفی نروژ، در طول جنگ ایران و عراق و همچنین فقدان گذشتهٔ استعماری، مورد توجه حاکمان جدید ایران قرار داشت. روابط ایران و نروژ در زمان دولت دوم چل ماگنه بوندویک و ریاست جمهوری محمد خاتمی به اوج بهبودی خود رسید. اما پس از پروندهٔ استات اویل که طبق آن در سال ۲۰۰۳ میلادی، یک مقام ایرانی رشوه گرفت تا اطلاعات محرمانه در اختیار استات اویل، قرار داده و برای نروژ در عقد یک قراداد توسعهٔ میدان گاز اولویت قائل شود، این دوره حسن روابط، به تدریج تضعیف و با پیروزی محمود احمدی‌نژاد در سال ۲۰۰۵ میلادی پایان یافت. روابط سیاسی نروژ و ایران از زمان پیروزی حسن روحانی در انتخابات اوت ۲۰۱۳ دوباره رو به بهبود گذاشت. توافق هسته ای که ایران، ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین و آلمان یک سال پس از روی کار آمدن حسن روحانی امضا کردند، تجارت اقتصادی بیشتر، بین نروژ و ایران را امکان‌پذیر کرده بود. کنوانسیون رامسر ایران و نروژ این قرارداد را در ۱۹۷۴ میلادی تصویب کردند و در سال ۲۰۱۶ میلادی، ۱۷۳ کشور به قرارداد رامسر ملحق شدند. این کنوانسیون کشورهای عضو را ملزم می‌کند که حداقل یک منطقه تالابی را در فهرست مناطق مهم تالاب بین‌المللی تعیین کنند. فهرست رامسر، امروزه شامل بیش از ۲۲۰۰ تالاب است. مسعود قره خانی مسعود قره خانی، یک سیاستمدار، از حزب کارگر نروژ است. قره خانی در ایران متولد شده و در سال ۱۹۸۷ میلادی به نروژ مهاجرت کرده‌است. از سال ۲۰۱۷، مسعود قره خانی نماینده استان بوسکرود، در مجلس نمایندگان ملی نروژ بوده‌است. مسعود قره خانی، در رشته رادیوگرافی آموزش دیده و در دوره‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ در بیمارستان‌های مختلف، کار کرده‌است. او از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷ میلادی، رهبری سازمان جوانان حزب کارگر نروژ در بوسکرود را بر عهده داشته و بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ میلادی، منشی استان در حزب کار بوسکرود، بوده‌است. در دوره ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ مسعود قره خانی، عضو شورای استان بوسکرود؛ و شورای شهرداری آوور ایکر، بود. او از سال ۲۰۱۱ عضو شورای شهرداری درامن؛ و عضو علی‌البدل در مجلس نمایندگان ملی نروژ، بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ میلادی بوده‌است. منصور کوشان منصور کوشان، یک نویسندهٔ ایرانی بود که از سال ۱۹۹۸ تا زمان مرگش در نروژ زندگی کرد. در ایران در تشکیل انجمن نویسندگان مستقل ایران فعال بود و با رژیم ایران اختلاف داشت. کوشان نویسنده، نمایشنامه نویس و کارگردان سینما و تئاتر در کشور ایران بود. از وی داستان کوتاه، شعر و نمایشنامه به جای مانده‌است. منصور کوشان، در سال ۱۹۹۸ به نروژ آمد و کار خود را ادامه داد. او از جمله، آثار نمایشی خود را روی صحنه برد. از منصور کوشان، به زبان نروژی، از جمله رمان ماه تاریک (۲۰۰۱) باقی است. کوشان در سال ۲۰۱۰ میلادی، جایزه اوسیتسکی را دریافت کرد. دیدگاه‌های مختلف ایران و نروژ دیدگاه‌های مختلف ایران و نروژ در مورد حقوق بشر، دائماً منجر به اصطکاک و دوری گزینی هر دو طرف، از یکدیگر؛ و مانعی برای همکاری و کسب تجارت مشترک بیشتر فی مابین، از جمله در دوران سلسله پهلوی بوده‌است. بزرگ‌ترین پیامدهای منفی را، ماجرای ترور مدیر انتشارات، ویلیام نیگرد (زاده ۱۶ مارس ۱۹۴۳)، در اکتبر ۱۹۹۳ داشته‌است. به دنبال این ماجرا، در کنار سایر پی آمدهای منفی، تهران در مقابل بدبینی نروژ به شراکت ایران در این توطئه، به عنوان اعتراض، سفیر خود را به ایران فرا خواند.https://no.wikipedia.org/wiki/William_Nygaard_d.y.#Forlagspolitikk تقسیمات کشوری ویکن اینلاندت وستفولد اوگ تلمارک اگدر روگالاند وستلند موره او رومسدال تروندلاگ نوردلاند ترومس اوگ فینمارک اسلو از لحاظ تقسیمات کشوری نروژ از ۱۹ استان تشکیل گردیده‌است که زیر نظر استانداران و شورای منتخب اداره می‌شود. هر استان شامل تعدادی بخشداری (به نروژی: کمون'' (kommune) است. بیشتر امور جاری محل زیست افراد، توسط این بخشداری‌ها سروسامان می‌گیرد. آکرشوس (Akershus) آست آگدر (Aust-Agder) بوسکرود (Buskerud) فینمارک (Finnmark) هدمارک (Hedmark) هوردالاند (Hordaland) موره او رومسدال (More og Romsdal) نوردلاند (Nordland) نورد تروندلاگ (Nord-Trondelag) اوپلاند (Oppland) اسلو (Oslo) اوستفولد (Ostfold) روگالاند (Rogaland) سون او فیوردانه (Sogn og Fjordane) سور تروندلاگ (Sor-Trondelag) تلمارک (Telemark) ترومس (Troms) وست آگدر (Vest-Agder) وستفولد (Vestfold) نگارخانه رتبه‌های بین‌المللی جستارهای وابسته لاپ‌لند حملات ۲۰۱۱ در نروژ هاکون پنجم نروژ اساطیر نورس نیروهای مسلح نروژ یادداشت‌ها منابع www.geology.com Asiainfo (به فارسی) Wikipedia contributors, "Norway," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?oldid=493727760 (accessed May ۲۲, ۲۰۱۲). Norway.no، وبگاه رسمی نروژ. اروپای شمالی اسکاندیناوی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۱۴ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۰۵ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۸۷۲ (میلادی) پادشاهی مشروطه سرزمین‌های شمالی قلمروها و کشورهای ژرمنی‌زبان کشورهای اروپای شمالی کشورها در اروپا کشورهای اسکاندیناوی کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو ناتو کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس لیبرال دموکراسی
7276
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D8%AC%D8%B1
نیجر
نیجر به صورت رسمی جمهوری نیجر ، کشوری محصور در خشکی در غرب آفریقا است و پایتخت آن شهر نیامی می‌باشد. نیجر با مساحتی برابر با ۱٬۲۶۷٬۰۰۰ کیلومترمربع است که حدود ۸۰ درصد از مساحت آن توسط بیابان‌ها پوشیده شده‌است. این کشور در تاریخ ۳ اوت ۱۹۶۰ میلادی، رسماً از فرانسه اعلام استقلال کرد. جمعیت این کشور ۲۴٬۲۰۷٬۰۰۰ نفر است. این کشور از لحاظ شاخص توسعه انسانی وضعیت بسیار ناخوشایندی دارد، به گونه‌ای که در سال ۲۰۱۴ مطابق با آمار و اطلاعات جمع‌آوری شده توسط سازمان ملل متحد، نیجر در رتبه ۱۸۸ جهان جای گرفت. نیجر سرزمینی صخره‌ای و عمدتاً شن‌زار است. این کشور، با وجود اینکه دارای منابع نفتی و معادن سنگ اورانیوم است، یکی از فقیرترین کشورهای جهان به‌شمار می‌رود. جغرافیا کشور نیجر در غرب آفریقا قرار دارد و هرچند نامش را از رودخانهٔ نیجر که در آن جاری است گرفته، اما در بیشتر مناطق خاکش خشک و لم‌یزرع است. این کشور از جنوب با نیجریه و بنین، از غرب با بورکینافاسو و مالی، از شمال با الجزایر و لیبی و از شرق با چاد همسایه‌است. کشور در میان دو منطقه آب هوایی استوایی ساحل غرب آفریقا و صحرای بزرگ قرار دارد. بیشتر این سرزمین صخره‌ای و شن زار می‌باشد. تاریخ یکی از اولین امپراتوری‌هایی که در نیجر شکل گرفت امپراتوری سنغای است که یکی از بزرگ‌ترین امپراتوری‌های قاره آفریقا است. در قرن نوزدهم میلادی ارتباط این کشور با جهان غرب آغاز شد. ارتباطی که در نهایت به مستعمره شدن این کشور منجر شد. ابتدا انگلیسی‌ها برای کشف سر منشأ رودخانه نیجر به این منطقه سفر کردند و بعدها فرانسوی‌ها این کشور را مستعمره خود کردند. سرانجام نیجری‌ها در روز ۱۸ دسامبر ۱۹۵۸ اعلام استقلال کردند. البته جامعه بین‌الملل و فرانسه این استقلال را تا سال ۱۹۶۰ به‌طور کامل به رسمیت نشناخت. سیاست رئیس‌جمهور در این کشور رئیس حکومت است و با رای مردم برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شود. بر اساس قانون اساسی نیجر این دوره تنها یک بار دیگر قابل تمدید است. رئیس دولت نخست‌وزیر است که رئیس‌جمهور او را تعیین می‌کند و ریاست کابینه وزرا را به عهده دارد. مجلس ملی این کشور ۱۱۳ کرسی دارد که نمایندگان آن را مردم هر پنج سال یک بار انتخاب می‌کنند. سن قانونی در این کشور ۱۸ سال است. هامانی دیوری به عنوان رئیس‌جمهور نیجر انتخاب شد، اما در سال ۱۹۷۴ طی یک کودتای نظامی به رهبری سرهنگ سینی کنچه از قدرت خلع گردید، سرهنگ سینی کُنچه پس از کودتا با برقراری دولت نظامی، ۱۲ نفر را به عنوان اعضای دولت نظامی منصوب کرد. در سال ۱۹۷۶ با فشارهای داخلی، کُنچه سرانجام با تشکیل یک دولت غیرنظامی موافقت کرد. در سال ۱۹۹۳ اولین انتخابات چند حزبی در نیجر برگزار شد، که در آن عثمان محمن به عنوان رئیس‌جمهور نیجر انتخاب شد، اما حکومت وی به دلیل اختلافات شدید وی با مجلس و سایر بخش‌های حکومتی، در ژوئیه ۱۹۹۶، با یک کودتای نظامی به رهبری ابراهیم باره میاناسارا سرنگون شد و رهبر کودتا در یک انتخابات فاقد اعتبار خود را رئیس‌جمهور نامید، در دوران رئیس‌جمهوری ابراهیم باره، فساد اداری و اقتصادی تمام کشور را فراگرفت و یکی از بدترین دوران در تاریخ نیجر به‌شمار می‌رود، حکومت ابراهیم باره میاناسارا نیز پس از سه سال از این کودتا، با کودتای دیگری در آوریل ۱۹۹۹ سرنگون گردید و نامبرده نیز به همراه چند تن دیگر از افراد گارد شخصی وی کشته شد. رهبری این کودتا را «داودو مالم وینکی» فرمانده گارد ریاست جمهوری بر عهده داشت. کودتاچیان از آغاز به دست گرفتن امور کشور با تشکیل شورای آشتی ملی اعلام کردند که پس از نه ماه دیگر با برگزاری انتخابات آزاد، به پادگان بازمی‌گردند. از این رو انتخابات ریاست جمهوری در نوامبر ۱۹۹۹ در نیجر برگزار شد که در جریان این انتخابات، ممدو تانجا سرهنگ بازنشسته ارتش به عنوان رئیس‌جمهور جدید نیجر انتخاب شد. رقیب او در این انتخابات ممدو یوسفو بود. تانجا رسماً در ۲۲ دسامبر ۱۹۹۹ و پس از نه ماه حکومت نظامی، با حضور چند تن از رؤسای جمهور کشورهای آفریقایی، دوران ریاست جمهوری خود را آغاز کرد. در گذشته گروهای معارض طوراق که در شمال این کشور سکونت دارند، همواره مشکلاتی را برای دولتمردان این کشور ایجاد کرده‌اند و در سال ۱۹۹۵ نیز درگیری‌هایی بین نیروهای دولتی و شورشیان طوارق دراین کشور به وقوع پیوست که در جریان آن، هزاران نفر از طرفین کشته شدند. پس از سقوط صدام حسین در عراق، نیجر توسط آمریکا و بریتانیا به فروش اورانیوم به صدام به منظور تولید سلاح‌های کشتار جمعی متهم شد. در ژوئیه ۲۰۰۴ آمریکا مدارکی ارائه کرد که حاکی از معاملات پنهانی نیجر و صدام به منظور فروش اورانیوم به رژیم بعث عراق بود. در سپتامبر ۲۰۰۴، گروه بررسی عراقی که به منظور تحقیق دربارهٔ این موضوع تشکیل شده بود، اعلام کرد: «هیچ نوع مدرکی که نشان دهد دولت عراق پس از سال ۱۹۹۱ از کشور خارجی اورانیوم خریده باشد، پیدا نکرده‌است. در سال ۲۰۰۵ میلادی و به دنبال خشک سالی در این کشور، سازمان ملل اعلام کرد بیش از ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر در نیجر از سوء تغذیه رنج می‌برند. در همین حال، تانجا ممّدو، رئیس‌جمهور نیجر اعلام کرد:» بحران غذا، تبلیغات احزاب سیاسی اوست تا دولت او را ناکارآمد جلوه دهند و مخالفان را به بزرگنمایی این مسئله متهم کرد ". در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۴ در نیجر، بار دیگر تانجا ممدو به سمت رئیس‌جمهور این کشور برگزیده شد. در این انتخابات تانجا با کسب ۶۵ ٪ آرا به پیروزی رسید و برای ۵ سال دیگر رئیس‌جمهور نیجر باقی ماند، رقیب او در این انتخابات نیز، ممّد یسوفو بود که ۳۴ ٪ آرا را به خود اختصاص داد. پیش از پایان یافتن دوره پنج ساله دوم ریاست جمهوری تانجا ممدو، وی برای تمدید دوره ریاست جمهوری خود، در اوت سال ۲۰۰۹ اقدام به انحلال مجلس و دیوان قانون اساسی نمود و حکومت خود را طی یک همه‌پرسی فرمایشی، سه سال دیگر تمدید نمود که این امر باعث مخالفت گروه‌های زیادی از مردم و مسئولان این کشور گردید و سرانجام در اواسط ظهر روز پنج شنبه ۲۹ بهمن ماه ۱۳۸۸ در اواخر جلسه هیئت دولت که در کاخ ریاست جمهوری تشکیل جلسه داده بود، نیروهای وابسته به کودتا چیان به رهبری سالیفو جیبو یکی از فرماندهان ارتش این کشور، با حمله به کاخ ریاست جمهوری، موفق به دستگیری رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت شدند. پس از این حادثه، کودتاچیان در نخستین ساعات روز جمعه ۳۰ بهمن، طی اطلاعیه‌ای به نام شورای احیای دموکراسی در نیجر که در رادیو و تلویزیون این کشور قرائت شد ضمن تعلیق قانون اساسی و انحلال نهادهای حکومتی، اعلام کردند: با وقوع کودتا در این کشور، اتحادیه آفریقا که از ۵۳ عضو تشکیل شده و مقر آن در اتیوپی قرار دارد، وقوع آن را در نیجر محکوم نمود و خواهان بازگشت دموکراسی در این کشور گردید، همچنین اتحادیه اروپا و نیز الجزایر همسایه شمالی نیجر، کودتا در این کشور را محکوم نموده‌است. اما در عین حال آمریکا به صورت ضمنی از وقوع کودتا در این کشور حمایت کرده‌است و یک مقام ارشد آمریکا اعلام کرد که خود رئیس‌جمهور نیجر مقصر بروز کودتا در این کشور است. فیلیپ کراولی، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا، گفت: در کودتای سال ۱۹۹۹ نیز شواهدی از نقش آمریکایی‌ها در آن مشاهده گردید. معمولاً کودتاهای این کشور بدون خونریزی یا با حد اقل تلفات بوده‌است و بر اساس گزارش‌ها، در این کودتا سه تا چهار سرباز کشته و ده نفر دیگر نیز زخمی شده‌اند. با گذشت حدود یک سال از وقوع کودتا در این کشور و پس از تدوین قانون جدید اساسی، انتخابات ریاست جمهوری در روز ۳۱ ژانویه ۲۰۱۱ برگزار گردید. ماهامادو آیسوفو (ممدو یوسفو)، سینی اموارو (حسین عمرو) و هاما آمادو (محمدو احمدو)، نخست وزیران سابق نیجر، از جمله نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری این کشور بودند و مردم این کشور از بین ۱۰ نامزد ریاست جمهوری، آقای ممد (محمد) یوسفو (یوسف) را برای یک دوره پنج ساله ریاست جمهوری انتخاب کردند. محمد یوسفو یک سرهنگ بازنشسته ارتش است و بارها در انتخابات ریاست جمهوری با دیگر نامزدها رقابت کرده بود. مردم جمعیت این کشورحدود ۲۴ میلیون نفر با میانگین سنی ۱۵٫۲ سال است. امید به زندگی برای زنان ۶۴٫۹ سال و برای مردان ۶۲٫۴ سال است. ۱۶٫۵٪ جمعیت در مناطق شهری زندگی می‌کنند. ۱٫۲ درصد از مردم آن به بیماری ایدز مبتلا هستند و بیماری مالاریا نیز در این کشور شایع است. دین بیش از ۹۰ درصد از مردم نیجر مسلمان هستند. طرق صوفیه در این کشور پیروان زیادی را به خود اختصاص داده‌است، در گذشته طریقه قادریه دارای پیروان زیادی در نیجر بوده‌است اما اکنون گروه اندکی از شیوخ و مردم این کشور قادری هستند، اما طریقه تیجانیه دارای پیروان فراوانی است و بسیاری از علما و شیوخ و امامان جمعه و جماعت در این کشور پیرو طریقه صوفی تیجانی هستند. شهر چیوتا در حدود بیش از یکصد کیلومتری نیامی پایتخت، مرکز استقرار رهبر طریقه تیجانیه شاخه شیخ ابراهیم نیاس است. از جمله زبان‌های محلی در این کشور می‌توان به زبان‌های زرما، هوسا، فولاتی یا فولانی و بامبارایی، اشاره نمود. از میان مسلمانان نیجر ۶٪ نیز شیعه می‌باشند. نیجر عضو سازمان همکاری اسلامی است. اقتصاد تولید ناخالص داخلی این کشور ۸٫۹۹۸ میلیارد دلار است. بر اساس آمارهای سال ۱۹۹۵ میلادی ۷۰ هزار نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند که ۶۰ درصد آن‌ها در بخش دولتی مشغول به کار هستند. ۶۳ درصد از مردم آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند و نرخ تورم نیجر در سال ۲۰۰۴ میلادی ۰٫۲ درصد اعلام شد. محصولات صادراتی آن شامل سنگ اورانیوم، احشام، لوبیا و پیاز است که به کشورهای فرانسه (۳۴٫۸ درصد)، آمریکا (۲۶٫۶ درصد)، نیجریه (۱۸٫۳ درصد) و روسیه (۱۱٫۳ درصد) صادر می‌شود. محصولات وارداتی آن شامل مواد غذایی، ماشین‌آلات، وسایل نقلیه، نفت و مواد پتروشیمی و غلات است که از کشورهای آمریکا (۱۴٫۱ درصد)، فرانسه (۱۲٫۱ درصد)، چین (۷٫۸ درصد)، نیجریه (۷٫۷ درصد)، پولینزی فرانسه (۷٫۷ درصد) و ساحل عاج (۴٫۹ درصد) وارد می‌شود. ارتباطات در این کشور ۲۴ هزار خط تلفن ثابت و ۳۲۳ هزار و ۹۰۰ خط تلفن همراه وجود دارد. نیجر ۲۰۰ میزبان اینترنتی و ۴۰ هزار کاربر دارد. داده‌های کلی مساحت: ۱٬۲۶۷٬۰۰۰ کیلومتر جمعیت: ۲۴٬۰۷۶٬۰۰۰ پایتخت: نیامی طول مرزهای خشکی: ۵٬۶۹۷ کیلومتر آب و هوا: صحرایی وشبه صحرایی گیاهان: گیاهان صحرایی و شبه صحرایی زمین‌های قابل کشاورزی: ۳ ٪ مراتع: ۷ ٪ جنگل‌ها: ۲ ٪ زمین‌های دیگر: ۸۸ ٪ آب: ۳۰۰ کم زمین‌های قابل آبیاری: ۶۶۰ کم جستارهای وابسته تیم ملی فوتبال نیجر زبان‌های نیجر-کنگو منطقه آگادز پانویس منابع همشهری آن لاین شیعه نت انحلال‌های ۱۹۶۰ (میلادی) در فرانسه ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۰ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۰ (میلادی) در نیجر جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورهای آفریقای غربی کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای صحرایی کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای محصور در خشکی نیجر
7277
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D9%87
نیجریه
نیجریه یا به‌طور رسمی جمهوری فدرال نیجریه (Federal Republic of Nigeria) کشوری در غرب آفریقا است. پایتخت آن آبوجا و بزرگ‌ترین شهر آن لاگوس است. جمعیت این کشور حدود ۲۳۰ میلیون نفر و زبان رسمی آن انگلیسی است. نیجریه پرجمعیت‌ترین کشور قارهٔ آفریقا است. شهرهای مهم نیجریه، لاگوس، کانو، ایبادان، کادونا و بندر هارکورت می‌باشد. این کشور با بنین (۸۰۹ کیلومتر)، با چاد (۸۵ کیلومتر) با کامرون (۱۹۷۵ کیلومتر) و با نیجر (۱۶۰۸ کیلومتر) مرز مشترک دارد. خط ساحلی این کشور نیز ۸۵۳ کیلومتر درازا دارد. واحد پول این کشور نایرا است و ۴۴٪ از مردم آن که در شمال کشور زندگی می‌کنند مسلمان و ۴۶٪ در جنوب، مسیحی هستند. نیجریه یکی از کشورهای صادرکننده نفت بوده و به واسطه درآمد حاصل از فروش نفت، از کشورهای بالنسبه ثروتمند آفریقا به‌شمار می‌آید. نیجریه از نظر منابع نفتی دهمین کشور، در میان صادرکنندگان نفت هشتمین کشور است و بزرگ‌ترین تولیدکنندهٔ نفت آفریقا است. نیجریه در سال ۱۹۶۰ از امپراتوری بریتانیا مستقل شد و نام این کشور از نام رودخانهٔ نیجر گرفته شده‌است. نیجریه ششمین کشور پرجمعیت جهان است. این کشور همچنین پرجمعیت‌ترین کشور جهان با اکثریت سیاه‌پوست است. نیجریه کشوری چندملیتی بوده و ساکنان این کشور از ۲۵۰ قومیت مختلف و دارای بیش از ۵۰۰ زبان متفاوت هستند و بسیاری از آن‌ها دارای عقاید و آداب و رسوم خاص خود هستند. مهم‌ترین گروه‌های قومیتی نیجریه شامل مردم هوسه و فولانی، عموماً در شمال، یوروباها در غرب و مردم ایگبو در شرق این کشور هستند که مجموعاً ۶۰ درصد از جمعیت این کشور را تشکیل داده‌اند. نیجریه بر اساس تولید ناخالص داخلی اسمی، دارای بزرگ‌ترین اقتصاد در آفریقا و ۲۷امین اقتصاد بزرگ در جهان است. این کشور همچنین بر اساس قدرت برابری خرید در رتبه ۲۵ جهان قرار دارد. به گفته بانک جهانی، اقتصاد نیجریه یک بازار نوظهور است و این کشور یک قدرت در حال ظهور است اما با این وجود، دارای شاخص توسعه انسانی بسیار پایین و از فاسدترین سیستم‌های حکومتی و اداری در جهان است. از سال ۲۰۰۲ در شمال این کشور درگیری نظامی میان اسلام‌گرایانِ گروه بوکو حرام (فرقه‌ای از مسلمانان تندروی طالبانی) با نیروهای دولتی جریان داشته‌است؛ گروه مسلّح بوکو حرام خواستار تعطیلی تمامی مدارس نوین و تحمیل قوانین شریعت بر تمامی ۳۶ ایالت نیجریه است. پیشینهٔ تاریخی نیجریه به دست‌کم ۹ هزار سال پیش از میلاد بازمی‌گردد و ناحیهٔ بنیو و رودخانه کراس در نیجریه خاستگاه قوم بانتو دانسته شده که مهاجران آن در هزاره‌های نخست و دوم پیش از میلاد از این ناحیه حرکت کرده و در بیشتر مناطق آفریقای مرکزی و جنوبی سکونت گزیدند. نیجریه کشوری فقیر است اما دارای ثروتمندان بسیاری است همچنین اهمیت دین در این کشور بالا اما مصرف الکل و قمار بازی هم در این کشور بسیار بالا است. نام‌شناسی نام نیجریه از رودخانه نیجر که در این کشور می‌گذرد گرفته شده‌است. این نام در ۸ ژانویه ۱۸۹۷ توسط روزنامه‌نگار انگلیسی فلورا شاو که بعداً با فردریک لوگارد، مدیر مستعمرات بریتانیا ازدواج کرد، ساخته شد. جمهوری نیجر همسایه نیجریه هم نام خود را از همین رودخانه گرفته‌است. سرچشمه نام نیجر که در آغاز تنها به بخش‌های میانی رودخانه نیجر گفته می‌شد ناروشن است. این واژه احتمالاً تغییر نام Tuareg egerew n-igerewen است که پیش از استعمار اروپای سده نوزدهم توسط ساکنان در امتداد رودخانه در پیرامون تیمبوکتو استفاده می‌شد. تاریخ نیجریه به دلیل تنوّع فراوان قومی و نژادی طی چند سال گذشته شاهد درگیری‌های زیادی بوده‌است. تاریخ اولین سکونت در این کشور به ۹ هزار سال قبل از میلاد مسیح بازمی‌گردد. با این حال در سده ۱۹ میلادی این کشور مستعمره بریتانیا شد تا اینکه در اول اکتبر ۱۹۶۰ دوباره استقلال خود را به دست آورد و این روز به عنوان روز ملی این کشور نام‌گذاری شد. استعمار بریتانیا، در اواخر قرن نوزدهم کشور نیجریه را به تصرف خود درآورد و در سال ۱۹۱۴ با الحاق دو تحت الحمایه خود یعنی نیجریه شمالی و جنوبی، مستعمره نیجریه را ایجاد کرد. نیجریه در سال ۱۹۵۴ م دارای خودمختاری و عضو جامعه کشورهای همسود شد. در سال ۱۹۶۰ نیز مردم این کشور با شرکت در یک همه‌پرسی، ایجاد یک حکومت فرمانداری کل فدرال، مستقل از بریتانیا را تأیید کردند و بدین صورت، نیجریه به استقلال رسید. تا اینکه حکومت نیجریه در سال ۱۹۶۳ م تبدیل به جمهوری شد. پس از استقلال در دوره‌های مختلف گرفتار حکومت‌های نظامی شد. سرانجام در سال ۱۹۹۹ برای نخستین بار انتخابات آزاد در این کشور برگزار شد. سیاست نظام سیاسی در نیجریه، با الگو گرفتن از نظام سیاسی ایالات متحده، یک جمهوری فدرال است. رئیس‌جمهور نیجریه، قدرت اجرایی اصلی این کشور بوده و هم رئیس دولت و هم رئیس حکومت است. رئیس‌جمهور با انتخابات مستقیم توسط مردم، برای دوره‌ای چهار ساله انتخاب می‌شود که قابل تمدید برای دوره دوم نیز هست. نظام قانون‌گذاری این کشور از دو مجلس تشکیل شده‌است: مجلس سنا با ۱۰۹ کرسی که با رای مردم برای دوره‌ای چهار ساله انتخاب می‌شوند. هر یک از ایالات در این مجلس به‌طور برابر، دارای ۳ نماینده هستند و پایتخت نیز یک نماینده دارد. مجلس دیگر این کشور مجلس نمایندگان است که ۳۶۰ کرسی دارد و نمایندگانش را مردم برای دوره‌ای چهار ساله انتخاب می‌کنند. تعداد نمایندگان هر ایالت در این مجلس، بر اساس جمعیت هر ایالت تعیین می‌شود. این دو مجلس در مجموع، مجلس یا شورای ملی نیجریه را تشکیل می‌دهند. سن قانونی در این کشور ۱۸ سال است. گودلاک جاناتان، ریس جمهوری در سال ۲۰۱۱ با حزب دموکراتیک خلق (دی پی دی) با کسب ۵۹٫۶٪ آراء به قدرت رسید. او بیشتر در میان مسیحیان و پیروان آیین «روح‌باوری» در جنوب طرفدار دارد. در حالی که حاکم نظامی پیش از او، محمدو بوهاری در شمال کشور که بیشتر مسلمان هستند از حمایت بیشتری برخوردار بود. این نخستین باری بود که یک رأی‌گیری سبب اختلاف در کشور از این منظر می‌شود. جغرافیا کشور نیجریه با بیش از ۹۲۳ هزار کیلومتر مربع مساحت در غرب آفریقا در کنار خلیج گینه و در همسایگی کشورهای نیجر، بنین و کامرون واقع شده‌است. این کشور از غرب با بنین، از شرق با چاد و کامرون و از شمال با نیجر همسایه است. در جنوب این کشور خلیج گینه، بخشی از اقیانوس اطلس، قرار گرفته‌است. آب و هوای استوایی باعث پیدایش جنگلهای متراکم و انبوه، در شرق، غرب، و جنوب این کشور شده‌است. میانگین دمای سالانه، ۳۲ درجه سانتی گراد، همراه با رطوبت فراوان است. تقسیمات کشوری جمهوری فدرال نیجریه کشوری در غرب آفریقا است که از مجموعه ۳۶ ایالت و یک منطقه حکومت فدرال مرکزی تشکیل شده‌است. اقتصاد تولید ناخالص داخلی این کشور در سال ۲۰۱۷ حدود ۳۷۵ میلیارد دلار بوده‌است. ۵۰ میلیون و ۱۳۰ هزار نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند که ۷۰ درصد آنها در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند. نرخ بیکاری در این کشور ۵٫۸ درصد است و ۷۰ درصد از مردم آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند. نرخ تورم در سال ۲۰۰۷ میلادی ۶٫۵ درصد بود. با وجود رونق اقتصادی سال‌های گذشته فقر همچنان در نیجریه شایع است. طبق اعلام اداره ملی آمار، سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰ تقریباً دو سوم از جمعیت در فقر مطلق زندگی می‌کردند، یعنی نیازهای اصلی آنها مانند غذا، آب شرب سالم و جان‌پناه تأمین نمی‌شده‌است. در شمال کشور وضعیت بدتر است. ایالت جیگاوا بالاترین میزان فقر را دارد که معادل ۸۸٫۵ درصد و در سوکوتو این رقم ۸۶ درصد است. کالاهای صادراتی این کشور شامل نفت و مواد نفتی، کاکائو و لاستیک است که به کشورهای آمریکا (۴۸٫۹٪)، اسپانیا (۸٪)، برزیل (۷٫۳٪) و فرانسه (۴٫۲٪) صادر می‌شود. کالاهای وارداتی آن شامل ماشین‌آلات و تجهیزات، مواد شیمیایی، تجهیزات حمل و نقل، کالاهای مصرفی، غذا و حیوانات زنده‌است که از کشورهای چین (۱۰٫۷٪)، هلند (۶٫۲٪)، انگلیس (۵٫۸٪)، فرانسه (۵٫۶٪)، برزیل (۵٫۱٪) و آلمان (۴٫۶٪) وارد می‌شود. رود نیجر، نیمهٔ جنوبی کشور را آبیاری می‌کند. ۹۵٪ درآمدهای ارزی نیجریه، از صادرات نفت تأمین می‌شود. قبل از کشف و استخراج نفت، اقتصاد بر کشاورزی و دامپروری استوار شده بود. این کشور یکی از صادرکنندگان نفت است و حدود ۹۵ درصد از محصولات صادراتی آن را نفت و محصولات نفتی تشکیل می‌دهد. نیجریه عضو اوپک و سازمان تجارت جهانی است. نفت و گاز ۳۵ درصد تولید ناخالص داخلی نیجریه را تشکیل می‌دهد و ۷۰ درصد مخارج دولت از این محل تأمین می‌شود. بنزین و محصولات مشابه ۹۰ درصد از درآمد کشور را از محل صادرات به خود اختصاص می‌دهد. در سال ۲۰۱۷ میلادی، نیجریه با پیشی گرفتن از آفریقای جنوبی به بزرگ‌ترین اقتصاد آفریقا تبدیل شد. برپایهٔ گزارش فوربز در مه ۲۰۱۶، نیجریه پس از آفریقای جنوبی و مصر بزرگ‌ترین اقتصاد آفریقا بوده‌است. بهداشت کمترین میزان واکسیناسیون کودکان در نیجریه را در نیمه شمالی کشور می‌بینیم. در ایالت سوکوتو در شمال غربی، تنها ۱٫۴ درصد از کودکان ۱۲ تا ۲۳ ماهه واکسن‌های اصلی را دریافت کرده‌اند. طبق نظرسنجی جمعیت‌شناسی و بهداشتی سال ۲۰۱۳، نُه ایالت شمالی کشور میزان واکسیناسیون کمتر از ۱۵ درصد دارد. بعضی از گروه‌ها در شمال کشور برنامه واکسیناسیون را تحریم کرده و گفته‌اند که این توطئه غرب برای عقیم کردن زنان مسلمان است. با این وجود، اخیراً پیشرفت‌های خوبی حاصل شده‌است. طبق اعلام نهاد «اقدام برای ریشه کنی جهانی»، در شش ماه منتهی به ژانویه ۲۰۱۵ موردی از فلج اطفال در نیجریه مشاهده نشده‌است. ارتباطات در این کشور یک میلیون و ۶۸۸ هزار خط تلفن ثابت و ۳۲ میلیون و ۳۲۲ هزار خط تلفن همراه وجود دارد. نیجریه یک میلیون و ۹۸۶ هزار میزبان اینترنتی و ۸ میلیون کاربر دارد. مردم جمعیت این کشور حدود ۲۰۵ میلیون نفر با میانگین سنی ۱۸٫۱ سال است. امید به زندگی برای هر فرد ۵۵٫۷ سال است. انتظار می‌رود که این کشور رشد جمعیتی بالایی را در سال‌های آینده داشته باشد. ۵٫۴ درصد از مردم آن به بیماری ایدز مبتلا هستند. تب زرد و مالاریا از دیگر بیماری‌های شایع در این کشور است. ۵۰٫۷ درصد از مردم نیجریه مسلمان و ۴۸ درصد مسیحی هستند. زبان رسمی این کشور انگلیسی است. جمعیت ۲۰۵ میلیونی نیجریه نیز از نظر قومیت و زبان چندپاره است. قوم هوسه-فولانی در شمال کشور، عمدتاً مسلمان هستند و یاروکوبا در جنوب غربی، بعضی مسلمان و بعضی مسیحیند. قوم ایگبو در شمال شرقی زندگی می‌کنند. بیشتر تروریست‌های بوکوحرام از قوم کانوریس هستند. سواد در این مورد اختلاف میان شمال و جنوب به وضوح دیده می‌شود. در شمال کشور جمعیت کسانی که به مدرسه رفته‌اند، کمتر است. درگیری مذهبی قوانین شریعت اسلامی از سال ۲۰۰۰ میلادی در شمال نیجریه اجرا می‌شود ولی برخی از مردم خواهان اجرای قوانین اسلامی در سراسر نیجریه هستند. درگیری‌های مسلمانان با دولت نیجریه در ایالت‌های کانو، بورنو و یوبه در شمال نیجریه در ماه ژوئیه سال ۲۰۰۹ صدها کشته برجای گذاشت. گروه تروریستی بوکوحرام به مدارسی که برنامه تحصیلی ملی کشور را دنبال می‌کرده‌اند حمله کرده‌است. به گفته آنان این برنامه درسی غربی است. در سال ۲۰۱۳ حالت فوق‌العاده در ایالت‌های شمالی بورنو، یوب و آداماوا که بوکوحرام در آنها قدرت بیشتر دارد، اعلام شد. این گروه بیشتر ایالت بورنو و مناطق دیگری را تحت کنترل دارد که امکان برگزاری انتخابات در آنها نیست. در یکی از بدترین حملات سال کشور بیش از ۲۰۰ دختر مدرسه‌ای دزدیده شدند. تحلیلگران می‌گویند خطر بوکوحرام در صورتی رفع خواهد شد که دولت نیجریه فقر شدید را ریشه کن کند و سیستم آموزشی ای را برقرار کند که از حمایت مسلمانان کشور برخوردار باشد. یکی از گروه‌هایی که با دولت نیجریه درگیر شده‌اند از پیروان محمد یوسف هستند. این روحانی مدارس به شیوه غربی در نیجریه را برخلاف قواعد اسلامی می‌داند و با فعالیت آن‌ها مخالف است. هم گروه خودخوانده «طالبان» نیجریه و هم گروه «بوکو حرام» (به معنی تحصیلِ حرام که به مدارس مدرن اشاره دارد) که در خشونت‌های شمال نیجریه دست داشته‌اند با تحصیل علم امروزی و وجود مدارس مدرن مخالفند. جستارهای وابسته قانون حقوق کودک در نیجریه کشتار باگا ۲۰۱۵ بیافرا ایالت‌های نیجریه پیوند به بیرون نقشه‌هایی از نیجریه: (پراکندگی احزاب، تنوع قومی، نفت، فقر، بهداشت، آموزش و بوکوحرام) بی‌بی‌سی فارسی منابع اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۰ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۰ (میلادی) در نیجریه جمهوری‌ها جمهوری‌های فدرال جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو اوپک کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای عضو گروه پانزده کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس گروه هشت کشور اسلامی در حال توسعه مستعمره‌ها و تحت‌الحمایه‌های پیشین بریتانیا در آفریقا مستعمره‌های پیشین بریتانیا نیجریه
7278
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DA%AF%D9%88%D8%A6%D9%87
نیکاراگوئه
نیکاراگوئه با نام رسمی جمهوری نیکاراگوئه کشوری در آمریکای مرکزی است. پایتخت آن ماناگوآ می‌باشد. نیکاراگوئه از نظر مساحت بزرگ‌ترین کشور آمریکای مرکزی است. نیکاراگوئه از شمال با هندوراس و از جنوب با کاستاریکا همسایه است. در ساحل شرقی آن دریای کارائیب و در ساحل غربی آن اقیانوس آرام قرار دارد. جمعیت نیکاراگوئه ۶٬۲۲۳٬۰۰۰ نفر و واحد پول آن کوردوبا نیکاراگوئه است. نیکاراگوئه کشوری با تنوع نژادی است که زبان رسمی آن اسپانیایی می‌باشد. ۶۹ درصد از جمعیت آن مستیزو «دورگه سرخ‌پوست و سفیدپوست»، ۱۷ درصد سفیدپوست، ۵ درصد سرخ‌پوست و نه درصد سیاه‌پوست هستند. نیکاراگوئه مذهب رسمی ندارد اما بیشتر مردم آن پیرو شاخهٔ کاتولیک رومی از دین مسیحیت هستند. تنوع زیست جانوری، آب‌وهوای گرمسیری و آتشفشان‌های فعال، باعث افزایش سفر گردشگران به نیکاراگوئه شده‌است. امپراتوری اسپانیا در سدهٔ شانزدهم این منطقه را تسخیر کرد و نیکاراگوئه در سال ۱۸۲۱ از اسپانیا استقلال یافت. از زمان استقلال آن، نیکاراگوئه دستخوش دوره‌هایی از ناآرامی‌های سیاسی، دخالت نظامی از سوی ایالات متحده، دیکتاتوری، و بحران مالی شد که این رویدادها از علل اساسی وقوع انقلاب نیکاراگوئه در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بودند. پیش از انقلاب، نیکاراگوئه یکی از ثروتمندترین و پیشرفته‌ترین کشورهای آمریکای مرکزی بود. درگیری‌های انقلابی، همراه با زمین‌لرزهٔ سال ۱۹۷۲، جایگاه پیشین اقتصادی کشور را با زوال مواجه کرد. نیکاراگوئه امروزه یک نظام تقریباً دموکراتیک و دارای فسادهای بسیار است، و در سال‌های اخیر رشد اقتصادی و ثبات سیاسی را تجربه کرده‌است. اقتصاد نیکاراگوئه با وجود کاهش سرعت رشد اقتصادی منطقهٔ آمریکای لاتین، در حال رشد است. بین سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۵، متوسط نرخ تولید ناخالص داخلی نیکاراگوئه ۴٫۷ درصد بود که منجر به ایجاد شغل بیشتر و خروج هزاران نفر از فقر شده‌است. در سال ۱۹۹۰، نیکاراگوئه ویولتا کامورو را به عنوان رئیس‌جمهور خود را انتخاب کرد. نیکاراگوئه شاهد معترضان زیادی به حکومت خود است اما آن‌ها را نادیده گرفته و به سرعت آن‌ها را می‌کشد. دانیل اروتگا رئیس‌جمهور این کشور در گفت‌وگو با یورونیوز گفت: معترضان از آمریکا پول می‌گیرند. معترضان خواستار آزادی زندانیان سیاسی و کاستن از بحران سیاسی‌ای بودند؛ که از سال گذشته این کشور را در خود فرو برده‌است. اورتگا در ماه آوریل فرمانی را مبنی بر کاهش حقوق و دستمزدها و همچنین تغییر سیستم تأمین اجتماعی امضا کرد و تنها ساعاتی پس از آن بود که بازنشستگان و دانشجویان معترض به خیابان‌ها آمدند. از زمان آغاز درگیری میان صدها نفر در تظاهرات و اعتراضات علیه رئیس‌جمهور این کشور جان خود را از دست داد و هزاران نفر زخمی شده‌اند. همچنین نیکاراگوئه از اولین کشورهایی بود که از رنگ بنفش استفاده کرد تاریخ در سال ۱۵۲۴، فاتح اسپانیایی، فرانسیسکو هرناندز دو کوردوبو «پایه‌گذار نیکاراگوئه» نخستین اقامتگاه‌های اسپانیایی، از جمله دو شهر اصلی نیکاراگوئه را تأسیس کرد: گراندا نیکاراگوئه در نزدیکی دریاچهٔ نیکاراگوئه و لئون نیکاراگوئه در شرق دریاچهٔ ماناگوآ. نیکاراگوئه که در دههٔ ۲۰ قرن ۱۶ به‌عنوان مستعمرهٔ اسپانیا پادشاهی گوآتمالا محسوب می‌شد، تبدیل به بخشی از امپراتوری مکزیک شد و پس از آن در ۱۸۲۱ به عنوان بخشی از ایالت‌های متحدهٔ آمریکای مرکزی کسب استقلال کرد و در سال ۱۸۳۸ به عنوان یک جمهوری مستقل حق حیات به دست آورد. ساحل ماسکیتو، واقع در منطقهٔ بلوفیلدز در اقیانوس اطلس مورد ادعای پادشاهی بریتانیای کبیر و ایرلند به عنوان کشور تحت‌الحمایه از ۱۶۵۵ تا ۱۸۵۰ قرار داشت. در سال ۱۸۵۹ این منطقه به هندوراس واگذار شد و یک سال پس از آن به نیکاراگوئه محول شد. تمام این حوادث در حالی رخ داد که منطقهٔ مزبور تا سال ۱۸۹۴ به عنوان موجودیتی مستقل و خودمختار شناخته می‌شد. قسمت اعظمی از سیاست اولیهٔ نیکاراگوئه را پس از کسب استقلال درگیری و رقابت بین نخبه‌های لیبرال لئون و نخبه‌های محافظه‌کار گرانادا تشکیل می‌داده‌است. این رقابت و درگیری هر از گاهی به جنگ داخلی نیز کشده می‌شد. یک ماجراجوی اهل ایالات متحده به نام «سرباز» ویلیام واکر، که در ابتدا لیبرال‌ها در سال ۱۸۸۵ از او دعوت به عمل آورده بودند تا در مبارزات‌شان ضد محافظه‌کاران به صف آن‌ها بپیوندد، در جنگ لیبرال‌ها به قدری آسان و راحت پیروز شد که سهل‌ترین پیروزی او در جنگ در طول عمرش محسوب می‌شد. در نتیجه، او از این موقعیت برخوردار شد که حکومت کشور را به دست گیرد. واکر در سال ۱۸۵۶ با هدف ایجاد حکومتی که دست‌نشاندهٔ ایالات متحده باشد، بر مسند ریاست جمهوری این کشور تکیه زد. بسیاری از کشورهای آمریکای مرکزی با توجه به هراسی که از طرح و نقشهٔ واکر برای گسترش قلمروش داشتند، در سال ۱۸۵۷ با هم متحد شدند تا او را از نیکاراگوئه بیرون کنند. در عین حال، این کشورهای متحد، تحت حمایت یکی از صاحبان صنایع آمریکایی «کورنلیس واندربیلت» قرار داشتند که پیش‌تر از واکر در نیکاراگوئه پشتیبانی کرده بود. والکر در ۱۲ سپتامبر ۱۸۶۰ در منطقهٔ همجوار؛ یعنی هندوراس اعدام شد. پس از آن، حکومت محافظه‌کاری به مدت سه دهه بر منطقه حاکم بود. خوزه سانتوز زلایا با استفاده از اختلاف نظری که بین دسته‌های مختلف محافظه‌کار وجود داشت، شورش لیبرالی ضد حکومت به راه انداخت که موجب به قدرت رسیدن او در سال ۱۸۹۳ شد. زلایا سر انجام در سال ۱۸۹۴ به درگیری و اختلاف چندین و چند ساله نیکاراگوئه با بریتانیای کبیر بر سر ساحل اطلس خاتمه بخشید و ساحل ماسکیتو را بار دیگر به نیکاراگوئه ملحق کرد. نیکاراگوئه در جریان «جنگ جهانی دوم» کمک‌هایی کرد و نخستین کشوری بود که منشور سازمان ملل را تأیید کرد. نیکاراگوئه بسیار شاهد مداخلهٔ خارجی‌ها بوده و برای مدت زیادی متحمل دیکتاتوری نظامی شده‌است، که طولانی‌ترین آن مربوط می‌شود به حکومت خانوادهٔ «سوموزا» که تا اواخر قرن ۲۰ ادامه داشت. خانواده سوموزا در نتیجهٔ یک پیمانی که توسط ایالات متحده در سال ۱۹۲۷ طراحی شده بود به قدرت دست یافتند. در این پیمان مقرر شده بود که باید به جای ارتش‌های کوچک جداگانه که برای مدت زیادی کشور را تحت کنترل خود داشته‌اند، گارد ملی تشکیل شود «نیاز به ذکر نقل قول». تنها ژنرال نیکاراگوئه‌ای که از امضای این پیمان، «ال تراتادو دل اسپینو نگرو» سر باز زد «آگوستو سزار ساندینو» بود که به مناطق کوهستانی شمالی گریخت و در آنجا به مدت ۵ سال بر ضد نیروهای ایالات متحده به مبارزه پرداخت. نیروهای ایالات متحده سرانجام با مبارزان ساندینیستا سازش و توافق کردند. نیروهای مذکور منطقه را ترک کردند و کشور تحت کنترل «خوآن باتیستا ساکاسا» افتاد. یک گارد ملی که توسط «آناستاسیو سوموزا گارسیا» از ایالات متحده فارغ‌التحصیل شده بود، تأسیس شد و در سازمان جدیدی که ایجاد شده بود، بالاترین موقعیت را به دست آورد. سوموزا با استفاده از موقعیت خود در گارد ملی، حکومت کشور را به چنگ آورد. سوموزا که از مخالفت‌های مسلحانه ساندینو هراس داشت، او را به برگزاری نشستی در ماناگوآ دعوت کرد که در آنجا ساندینو در فوریهٔ ۱۹۳۴ توسط گارد ملی ترور شد. سوموزا کنترل کشور را به‌طور کامل در دست داشت و هرگونه مقاومت مسلحانه احتمالی را سرکوب کرده بود. در مقام انتقام از ترور ساندینو، ریگوبرتو لوپز پرز، شاعر نیکاراگوئه‌ای در سال ۱۹۵۶ سوموزا را ترور کرد. ‹‹لوئیز سوموزا دبایلا››، فرزند ارشد دیکتاتور درگذشته، رسماً پس از مرگ پدرش کنترل کشور را به دست گرفت. لوئیز چند سالی بیشتر در قدرت نبود؛ چرا که بر اثر حملهٔ قلبی از دنیا رفت. از او به عنوان فردی میانه‌رو یاد می‌شود. پس از او یک رئیس‌جمهور دست نشانده به نام «رن شیک» به قدرت رسید. آناستاسیو سوموزا دبایلا که مسئولیت گارد ملی را به عهده داشت، کنترل کشور را به دست گرفت. او پس از شریک رسماً عهده‌دار سمت ریاست جمهوری کشور شد. در ۱۹۶۱ یک دانشجوی جوان به نام «کارلوس فونسکا» به شخصیت تاریخی ساندینو روی آورد و «جبههٔ آزادی‌بخش ملی ساندینیستا» (FSLN) را تشکیل داد. FSLN در سراسر دههٔ ۶۰ قرن ۱۹ به عنوان یک حزب کوچک فعالیت می‌کرد، اما نفرت شدید سوموزا از FSLN و برخورد شدید و افراطی او با کسانی که مظنون به حمایت و هواداری از ساندینیستا بودند، موجب شد این تفکر در میان بسیاری از مردم عامه شکل گیرد که ساندینیستاها بسیار قوی‌تر از آنی بودند که تصور می‌شدند. برخی از مورخان زمین‌لرزه سال ۱۹۷۲ را که ماناگوآ را ویران کرد، به عنوان «آخرین میخی که بر تابوت» سوموزا زده شد، تلقی می‌کنند. حدود ۹۰٪ شهر ویران شد و فساد بی‌شرمانهٔ سوموزا، بی‌کفایتی در کنترل کمک‌رسانی (که باعث شد «روبرتو کلمنته» ستارهٔ دزدان دریایی پطرزبورگ در تاریخ ۳۱ دسامبر ۱۹۷۲ شخصاً به ماناگوآ سفر کند- پروازی که با مرگ غم‌انگیزی پایان یافت» و امتناع او از بازسازی ماناگوآ باعث شد نیکاراگوئه‌ای‌های جوان ناخشنود متعلق به دسته‌های ساندینیستاها که دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتند، سیل آسا به مخالفت با او پرداختند. سوموزا صنایع اصلی بازسازی کشور را به انحصار خود درآورده بود و اجازه نمی‌داد که دیگر اعضای عالی‌رتبه از سود ناشی از افزایش فعالیت اقتصادی سهمی ببرند. این موضوع نیز به نوبه خود موجب ضعیف تر شدن سوموزا شد؛ چرا که حتی نخبگان اقتصادی نیز دیگر میلی به حمایت و پشتیبانی از او نداشتند. در ۱۹۷۶ یک نوع کتان مصنوعی، که یکی از ستون‌های اقتصادی نیکاراگوئه در آن عصر محسوب می‌شد، به بازار عرضه شد. این مسئله باعث کاهش قیمت کتان گردید و کشور از لحاظ اقتصادی دچار مشکل بزرگی شد. این مشکلات اقتصادی ساندینیستاها را در مبارزات‌شان بر ضد سوموزا به پیش راند و در نتیجه باعث آن شد که بسیاری از نیکاراگوئه‌ای‌های متعلق به طبقات متوسط و بالای جامعه به این باور برسند که ساندینیستاها تنها امید باقی‌مانده آن‌ها برای رها ساختن کشور از رژیم ظلم پیشه سوموزا می‌باشد. به باور عموم، ترور پدرو خواکیم چامورو، سردبیر مهم‌ترین روزنامهٔ نیکاراگوئه و یکی از مخالفان سر سخت سوموزا، در ژانویهٔ ۱۹۷۸، جرقه و عامل محرکی بوده‌است که باعث نارضایتی عمومی از سوموزا شد. در آن زمکان چنین تصور می‌شد که عاملین این قتل اعضای گارد ملی بوده‌اند. ساندینیستاها، که از حمایت مردمی، اصحاب کلیسای کاتولیک و دولت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برخوردار بودند، در ژوئیهٔ ۱۹۷۹ قدرت را به دست آوردند. سوموزا کشور را ترک کرد و اعضای گارد ملی او سرانجام سر از پاراگوئه درآوردند و او در سپتامبر ۱۹۸۰ در آنجا توسط اعضای حزب انقلابی کارگران آرژانتین ترور شد. اصلی‌ترین برنامه‌های جامع ساندینیستاها شامل «نهضت سوادآموزی ملی» گسترده «اوت- مارس ۱۹۸۰» و اصلاحات اساسی در حوزهٔ کشاورزی بود که باعث شد زمین‌ها و مزارع به دست کشاورزانی بیفتد که در گذشته اغلب صاحب هیچ زمین و مزرعه‌ای نبوده‌اند. جیمی کارتر، رئیس‌جمهور ایالات متحده که از یک سال پیش کمک به سوموزا را متوقف کرده بود، در بدو امر اقدام به اعطای کمک به دولت نوپا در نیکاراگوئه کرد، اما هر چه از دوران ریاست جمهوری کارتر می‌گذشت از میزان کمک ایالات متحده به نیکاراگوئه کاسته می‌شد و در نهایت در زمان ریاست‌جمهوری «رونالد ریگان» به سبب کشف مدارکی دال بر حمایت ساندینیستا از شورشیان «FMLN» در کشور ال سالوادور این کمک به‌طور کامل قطع شد. قبل از انصراف ایالات متحده از کمک به نیکاراگوئه، یکی از رجال سیاسی «FMLN» به نام «بایاردو آرشه» گفته بود که: «نیکاراگوئه تنها کشوری است که سوسیالیسم خود را با دلارهای امپریالیسم بنا کرده‌است». ساندینیستاها پس از استراحت و فراغت بال کوتاهی با جنگ داخلی فزاینده و تضعیف‌کننده‌ای مواجه شدند که توسط چریک‌های کنترا، شورشیان نماینده، رونالد ریگان، رئیس‌جمهور ایالات متحده، توطئه‌ریزی شده بود. ایالات متحده مخالفان را آموزش می‌داد و آن‌ها را تأمین مالی می‌کرد تا بر ضد ساندینیستاها بجنگند و علاوه بر آن انتقادات گسترده‌ای در نقاط زیادی از ایالات متحده، از جمله کنگرهٔ ملی، بر ضد ساندینیستاها به راه می‌انداختند. وقتی کنگره ملی ایالات متحده تصمیم گرفت کمک به مخالفان را قطع کند، یکی از نزدیکان ریگان، به نام کلنل اولیور نورث، طرحی را دسیسه چینی کرد تا از طریق فروش مخفیانه سلاح به ایران مخالفان دولت حاکم نیکاراگوئه را تأمین مالی کند که در نهایت منجر به رسوایی ‹‹ایران کنترا›› شد. دانیل اورتگا، با اکثریت آرا در سال ۱۹۸۴ به عنوان رئیس‌جمهور نیکاراگوئه انتخاب شد، اما سالهای جنگ و درگیری تأثیرات نامطلوب بی‌سابقه‌ای بر اقتصاد نیکاراگوئه گذارده بود و خانواده‌های بسیاری را در وضعیت بسیار دشواری قرار داده بود. اگرچه سازمان‌های غیردولتی غربی که در زمان انتخابات اجازه ورود به نیکاراگوئه را یافته بودند، انتخابات را منصفانه و عادلانه توصیف کردند، با این حال، اورتگا و FSLN با بیان اینکه: ‹‹ هیچ خطری از جانب میانه‌روها متوجه آن‌ها نیست و میانه‌روها تصویر درستی از کشور برای دنیای خارج محسوب می‌شوند››، احزاب میانه‌رو آزاد گذاشتند و فعالانه به سرکوب احزاب مخالف پرداختند (نیاز به ذکر نقل قول). نیکاراگوئه در سال ۱۹۸۶ در یک دعوی قانونی تاریخی بر ضد ایالات متحده در ‹‹دادگاه عدل بین‌المللی›› پیروز بیرون آمدند (مراجعه شود به بخش ‹‹نیکاراگوئه در برابر ایالات متحده››) و ایالات متحده محکوم به پرداخت ۱۲ میلیارد دلار به عنوان غرامت به سبب برهم زدن استقلال نیکاراگوئه از طریق مداخله در حمله بر ضد آن دولت محکوم شد. ایالات متحده از پذیرش رای دادگاه سر باز زد و مدعی شد که دخالتی در امور مربوط به استقلال نیکاراگوئه نداشته‌است؛ بنابراین، دولت ایالات متحده حتی علی‌رغم قطع نامه مجمع عمومی سازمان ملل، از پرداخت غرامت به نیکاراگوئه امتناع ورزید. دهه ۹۰ و دوره پس از ساندینیستا برنامه انتخاباتی جبهه مخالف با نامزدی خانم چامورو به این صورت بود:۱. گسترش اقتصاد بازار آزاد. ۲. گسترش آزادی‌های اجتماعی. ۳. تجدید نظر مجدد در قانون اساسی. ۴. لغو خدمت سربازی اجباری. ۵. کاهش نیروهای نظامی و عفو زندانیان سیاسی. انتخابات با حضور احزاب مختلف در ۱۹۹۰ برگزار شد و در آن ائتلاف احزاب ضد ساندینیستا (متشکل از طیف راست و چپ سیاسی)، تحت رهبری ‹‹ ویولتا چامورو››، بیوه پدرو خواکیم چامورو، موفق شدند ساندینیستا را شکست دهند. این شکست موجب شگفتی ساندینیستاها شد؛ چرا که آمارگیریهای قبل از انتخابات حکایت از موفقیت قاطع ساندینیستا داشت و اجتماعاتی که آن‌ها قبل از انتخابات تشکیل داده بودند باعث جذب صدها هزار نفر به سوی این حزب شده بود. نتایج دور از انتظار انتخابات با تحلیل‌ها و نظرات فراوانی مواجه شد و مفسرانی، مانند ‹‹نوام چامسکی›› و ‹‹سیر برایان ویلسون›› بر این باور بودند که این نتایج دور از انتظار نتیجه تهدیدات ‹‹کنتراها/ مخالفان›› در خصوص دنباله‌گیری و تداوم جنگ در صورت حضور دوباره ساندینیستاها در عرصه قدرت، جنگ زدگی جماعت عامه نیکاراگوئه و حمایت مالی بی‌دریغ ایالات متحده ار احزاب مخالف حزب حاکم بوده‌است. در طرف مقابل، پی جی اوروکه در اثر خود به نام ‹‹ مرگ دوباره کمونیسم›› چنین آورده‌است: ‹‹ مزیت ناعادلانه استفاده از منابع دولتی برای آن حزب به پایان رسیده‌است، چطور کنترل ساندینیستا بر نظام انتقالی مانع از آن شد که هواداران ‹‹مخالفان متحد نیکاراگوئه›› (UNO) نتوانند در تظاهرات حضور پیدا کنند، چطور سلطه ساندینیستا بر ارتش باعث شد که سربازان به اورتگا رای بدهند و اینکه که چطور بوروکراسی ساندینیستا مانع از آن شد که کمک ۳، ۳ میلیون دلاری ایالات متحده به دستUNO برسد، در حالی که دانیل اورتگا میلیون‌ها دلاری را که توسط مردم از خارج کشور در اختیار او گذاشته شده بود و میلیون‌ها میلیون دلار از خزانه دولت نیکاراگوئه را برای انتخابات خرج کرده بود.." نظرسنجی از رای‌دهندگان نیکاراگوئه‌ای حکایت از آن داشت که اکثریت رای‌دهندگان به سبب تحریم‌های اقتصادی ایالات متحده ضد دولت اورتگا به چامارو رأی داده بودند. نظرسنجی‌های به عمل آمده از رای‌دهندگان همچنین دانیل اورتگا را متقاعد ساخت که انتخابات درست و صحیح بوده و این امر در تصمیم او مبنی بر پذیرش آرای مردم و کناره‌گیری از قدرت به جای باطل اعلام کردن انتخابات مؤثر بود. اقتصادی که به چامارو سپرده شد کاملاً ویران شده بود. در دهه ۹۰ درآمد سرانه مردم نیکاراگوئه، به خاطر هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی جنگ کنترا ضد دولت تحت رهبری ساندینیستا تا حدی متجاوز بر ۸۰٪ کاهش یافته بود.. در کمال شگفتی ایالات متحده و نیروهای مخالف، چامورو ارتش ساندینیستا را منحل نکرد، هر چند که آن ارتش به ارتش نیکاراگوئه تغییر نام داده بود. کمک اصلی چامورو به نیکاراگوئه، برچیدن گروه‌هایی در مناطق شمالی و مرکزی کشور بود. این امر باعث شد کشور به ثباتی دست یابد که به مدت ۱۰ سال نمونه آن را به خود ندیده بود. در انتخابات بعدی نیز که در ۱۹۹۶ برگزار شد، دانیل اورتگا و ساندنیست‌های FSLN مجدد شکست خوردند. رقیبی که این بار آن‌ها را شکست داد ‹‹آرنولدو آله‌مان›› از حزب لیبرال قانونی (PLC) بود. آله‌مان، رئیس‌جمهور نیکاراگوئه به تفاهم استراتژیکی با اورتگا و FSLN دست یافت و علی الظاهر سیاست نیکاراگوئه در سیستم دو حزبی قرار گرفت. PLC و FSLN در حوزه‌ها و بخش‌های مشخص و متمایز دولتی با یکدیگر همکاری می‌کردند تا بتوانند راه را برای احزاب کوچکتر ببندند.. در انتخابات ۲۰۰۱، PLC بار دیگر FSLN را شکست داد و انریکو بولانوس بر مسند ریاست جمهوری کشور تکیه زد. با این وجود، او پس از روی کار آمدن روابط خود را با PLC قطع کرد و رئیس‌جمهور اسبق نیکاراگوئه ‹‹آله‌مان›› را به فساد سیاسی متهم ساخت و ۲۰ سال حبس برای او به سبب اختلاس، پول‌شویی و فساد در نظر گرفت. اعضای حزب ساندینیستا و حزب لیبرال وفادار به آله‌مان با ایجاد شکاف در قدرت بولانیوس و وزرای او و تهدید به استیضاح، در برابر تصمیم دولت جدید از خود واکنش نشان دادند. این کودتای تدریجی تا حدودی به خاطر فشار ایالات متحده و تأخیر در اعمال تغییرات در قانون اساسی که تا انتخابات ۲۰۰۶ به تأخیر افتاد، عقیم و بی‌اثر شد. جغرافیا نزدیک به ۸ درصد از خاک نیکاراگوئه به عنوان پارک ملی و ذخایر زیستی محافظت می‌شود. این کشور در جنوب با کاستاریکا، در شمال با هندوراس و در شرق با دریای کارائیب هم‌مرز است. نیکاراگوئه دارای سه منطقه جغرافیایی متمایز است: دشت‌های کناره اقیانوس آرام، مناطق کوهستانی شمالی- مرکزی و ساحل ماسکیتو، دشت‌های کناره اطلس. دشت‌های پست کرانه اقیانوس آرام این منطقه در غرب کشور قرار گرفته و شامل یک دشت وسیع، گرم و لم یزرع است. چندین آتش فشان بزرگ متعلق به رشته کوه‌های ماریبیوس این دشت را قطع می‌کنند، که شامل مومباکو بیرون از گراندا و موموتومبو در نزدیکی لئون می‌شود. منطقه دشت‌های پست از خلیج فونسکا شروع می‌شود و امتداد آن تا مرز اقیانوسی نیکاراگوئه با کاستاریکا در جنوب دریاچه نیکاراگوئه می‌رسد. این منطقه بیشترین جمعیت را در خود جای داده‌است. نزدیک به ۲۰ درصد جمعیت کشور در، پایتخت؛ یعنی ماناگوآ یا اطراف آن زندگی می‌کنند که در سواحل جنوبی دریاچه ماناگوآ قرار گرفته‌است. دشت‌های اقیانوسی، علاوه بر ساحل و تفریح‌گاه‌هایش، همچنین دارای بخش بزرگی از میراث دوران استعمار نیکاراگوئه توسط اسپانیا می‌باشد. معماری و صنایع دستی مربوط به دوران استعمار در شهرهایی از قبیل گرانادا، و لئون به وفور یافت می‌شود. منطقه مرکزی ناحیه‌ای بلند، دور از ساحل اقیانوس آرام است که هوای آن سردتر از دشت‌های اقیانوس آرام است. تقریباً یک‌چهارم کشاورزی این کشور در این منطقه انجام می‌شود و در قسمت‌هایی که شیب بلندتری دارند قهوه رشد می‌کند. درخت بلوط، کاج، خزه، سرخس و ثعلب در جنگل‌های انبوه منطقه به وفور یافت می‌شود. پرندگانی که در منطقه مرکزی زندگی می‌کنند شامل درازدامن درخشان، سهره طلایی، مرغ مگس‌خوار، جیجاق، و توکان است. دشت‌های ساحل اقیانوس آرام این منطقه جنگل استوایی که رودهای بزرگ زیادی از آن می‌گذرد، سکنه بسیار اندک و پراکنده‌ای دارد. ری یو کوکو (هندوراس/ نیکاراگوئه) نقطه مرزی این منطقه با هندوراس است. خط ساحلی کارائیب بسیار پر پیچ و تابتر از هم نوع سابق صاف و هموار خود در اقیانوس آرام است. مرداب‌ها و دلتاها آن را بسیار ناهموار ساخته‌است. ساحل شرقی استوایی نیکاراگوئه از دیگر مناطق این کشور بسیار متفاوت است. آب و هوای منطقه معمولاً استوایی است. تقسیمات کشوری نیکاراگوئه بر اساس الگوی اسپانیا دارای ۱۵ استان (departamentos) و دو منطقه خودگردان است. دو منطقه خودگردان به نام‌های منطقه خودگردان ساحل شمال کارائیب (RACCN) و منطقه خودگردان ساحل جنوب کارائیب (RACCS) هستند. تا پیش از اعطای خودمختاری به این دو منطقه در سال ۱۹۸۵، آن‌ها بخش‌های واحدی را به نام زلایای نیکاراگوئه تشکیل می‌دادند. سیاست نیکاراگوئه به صورت جمهوری دموکراتیک پارلمانی اداره می‌شود. رئیس‌جمهور هم رئیس کشور و هم رئیس دولت است. امور اجرائی با دولت است. امور مقننه با دولت و مجلس ملی است. قوه قضائیه مستقل است. سیاست این کشور مبتنی بر نظام چندحزبی می‌باشد. دولت مسئول قوه مجریه محسوب می‌شود. قوه مقننه هم به دولت و هم به مجلس ملی نیکاراگوئه محول می‌شود. قوه قضاییه مستقل از دو قوه مجریه و مقننه عمل می‌کند. در حال حاضر رئیس‌جمهور این کشور دانیل اورتگا است. انتخابات ریاست جمهوری و قانونگذاری نیکاراگوئه در ۵ نوامبر ۲۰۰۶ برگزار شد. جبهه آزادیبخش ملی ساندینیستا در سال ۱۹۷۹، بر بستر نارضایتی عمومی از دیکتاتوری سوموزا، قدرت را به دست گرفت. دانیل اورتگا به ریاست‌جمهوری رسید. نیروهای کنترا با کمک آمریکا به مبارزه مسلحانه با دولت ساندینیستا پرداختند. در جریان عملیاتی که به ماجرای ایران-کنترا معروف شد، سرهنگ اولیور نورت از دستیاران ریگان ترتیباتی داد تا برخلاف تصمیم کنگره آمریکا پول حاصل از فروش مخفیانه اسلحه به ایران به کنتراها داده شود. در ۱۹۹۰ ویولتا چامورو در انتخابات پیروزی بدست آورد و رئیس‌جمهور نیکاراگوئه شد. در ۲۰۰۱ انریکه بولانیوس با پیروزی در انتخابات به ریاست جمهوری رسید. در انتخابات ۲۰۰۶ بار دیگر دانیل اورتگا برنده شد و دانیل اورتگا در این انتخابات برای سومین بار به سمت ریاست جمهوری نیکاراگوئه انتخاب شد. او تنها ۳۹ درصد آرا را به خود اختصاص داد و همین میزان برای قطعی کردن نتایج انتخابات کفایت می‌کرد. اقتصاد در طول تاریخ، اقتصاد نیکاراگوئه مبتنی بر صادرات محصولات دامداری و کشاورزی گوشت، شیر، برنج، شکر، قهوه، ذرت، ذرت خوشه‌ای، کاکائو، موز و تنباکو بوده‌است. مشروب نیکاراگوئه در ردیف بهترین مشروب‌ها در آمریکای لاتین معروف است و همچنین تنباکو و گوشت گاو این کشور نیز از موقعیت خوبی برخوردارند. در طی جنگ کنتراها با جبهه آزادیبخش ملی ساندینیستا قسمت اعظمی از زیرساخت این کشور منهدم یا ویران شد و حتی زمانی شد که میزان تورم در کشور به چند هزار درصد رسید. از زمان پایان جنگ که تقریباً دو دهه پیش بوده‌است، بسیاری از صنایع دولتی به بخش خصوصی واگذار شده‌اند. تورم به سطح قابل کنترلی رسانده شده‌است و در سالهای اخیر اقتصاد این کشور با سرعت بالایی رشد کرده‌است. همانند بسیاری دیگر از کشورهای در حال توسعه، در نیکاراگوئه نیز قسمت اعظمی از افرادی که از لحاظ اقتصادی در وضعیت بدی به سر می‌برند، زنان هستند. علاوه بر آن، درصد نسبتاً بالایی از خانواده‌های نیکاراگوئه‌ای، زنان سرپرست خانواده هستند. ۳۹٪ از خانواده‌های شهری و ۲۸٪ از خانواده‌های مناطق روستایی شاهد این وضعیت هستند. کشور هنوز در مرحله بهبود اقتصادی قرار دارد و در نظر دارد اصلاحات بیشتری را انجام دهد و کمکهای مالی صندوق بین‌المللی پول به نیکاراگوئه نیز مشروط بر انجام همین اصلاحات است. در سال ۲۰۰۵، وزرای ۸ کشور صنعتی برتر جهان (موسوم به جی-۸) موافقت کردند تا به عنوان بخشی از برنامه «کشورهای فقیر با دیون بالا»، بدهی‌های خارجی نیکاراگوئه را ببخشند. از سال ۲۰۰۴، نیکاراگوئه پس از بولیوی، هندوراس و هائیتی، چهارمین کشور فقیر قاره آمریکا بوده‌است و سرانه تولید ناخالص داخلی آن، قریب به ۹۰۰/۲ دلار بوده‌است. میزان بیکاری بنا به اعلام رسمی ۱۱٪ است و ۳۶٪ دیگر نیز نیمه بیکار هستند. واحد پول نیکاراگوئه کوردوبا است که از نام فرانسیسکو هرناندز دی کوردوبا «پایه‌گذار ملی نیکاراگوئه) گرفته شده‌است. گردشگری در ۱۵ سال گذشته یا حدود آن، بخش گردشگری نیکاراگوئه شاهد رشد اقتصادی بوده که تأثیر مثبتی بر زندگی و وضعیت مالی مردم نیکاراگوئه داشته‌است. از ۲۰۰۱، مبلغ ۶۰۰ میلیون دلار در گردشگری سرمایه‌گذاری شده‌است که بخش اعظمی از آن متعلق به سرمایه‌گذاران نیکاراگوئه‌ای و ایالات متحده است. این کشور به خاطر چشم‌اندازهای زیبا، گیاهان و جانداران، فرهنگ، سواحل دریایی و البته دریاچه‌ها و آتش فشان‌هایش شهرت یافته‌است. بنابه اعلام وزارت گردشگری نیکاراگوئه، شهر استعماری گراندا منطقه‌ای است که گردشگران بیشتر ترجیح می‌دهند آن را برای گردش انتخاب کنند. همچنین، شهرهای لئون، ماسیا، ریواس و شهرهای هم سنگ آن‌ها از قبیل سان خوان دی سور، ری یو سان خوان در کنار رود سان خوان، اومیتیپ، آتش فشان مومباچو، جزیره کورن و جزیره کورن کوچک و برخی از دیگر شهرها، جزء مناطق جذاب گردشگری این کشور به‌شمار می‌شوند. افزون بر این موارد، اکوتوریسم و موج سواری نیز باعث جذب گردشگران بسیاری به نیکاراگوئه می‌شود. امروزه در سود و منافع اقتصادی حاصل از گردشگری شک و تردیدی وجود ندارد؛ و گردشگری حدود ۱۰٪ درآمد نیکاراگوئه را تشکیل می‌دهد. پس از امضای قرارداد منطقه آزاد جمهوری دومینیکن در آمریکای جنوبی، انتظار می‌رود که دولت سرمایه‌گذاری و حمایت خود را در خصوص گردشگری افزایش دهد. جمعیت براساس سرشماری‌های انجام شده جمعیت نیکاراگوئه در سال ۲۰۱۸ حدود ۶٫۵ میلیون نفر جمعیت دارد که نسبت به سال ۲۰۱۰، ۷۰۰ هزار نفر رشد داشته‌است. در سال ۲۰۰۵، جمعیت نیکاراگوئه ۵۴۸۰۴۰۰ نفر و در ۱۹۹۵ نیز ۴۳۵٬۷۰۹۹ بود که در این دهه جمعیت ۲۰٪ افزایش پیدا کرده‌بود. ۹۰٪ از مردم نیکاراگوئه در لولندز اقیانوس آرام و هایلندز داخلی همجوار ساکن هستند. ۵۴٪ جمعیت این کشور شهرنشین هستند. برآوردها نشان می‌دهد که حدود ۸۰۰ هزار نفر از نیکاراگوئه خارج از این کشور و عمدتاً در ایالات متحده و کاستاریکا زندگی می‌کنند و در حرفه‌هایی که نیاز به مهارت کمتری دارد، مشغول به کار هستند. مستیزوها و زامبوهای نیکاراگوئه‌ای که رنگ پوست آن‌ها سیاه است و بومی منطقه به‌شمار می‌روند و افرادی که با نژاد اروپایی یا چند نژادی اروپایی هستند، رویهم رفته ۸۶٪ جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند؛ به گونه‌ای که ۸۰٪ جمعیت کشور را مستیزوها و زامبوها تشکیل داده و ۶٪ آن را افرادی با نژاد اروپایی که بیشتر اسپانیایی، آلمانی، ایتالیایی و فرانسوی هستند، شامل می‌شوند. در قرن نوزدهم، اقلیتی بومی در منطقه وجود داشت، اما این گروه نیز عمدتاً جذب فرهنگ رایج و حاکم مستیزو–زامبو شدند. نیکاراگوئه، به ویژه در قرن نوزدهم، شاهد گروهی از مهاجرت مردم ملت‌های اروپایی به خود بود. به ویژه، شهرهای شمالی استیل و ماتاگالپا، نسل چهارمی از جوامع آلمانی را در خود جای داده‌اند. اغلب جمعیت مستیزو و جمعیتی که دارای نژاد اروپایی هستند، در مناطق غربی کشور، مثل شهرهای ماناگوآ، گرانادا و لئون زندگی می‌کنند. حدود ۹٪ جمعیت نیکاراگوئه را سیاهپوستان یا آفریقایی–نیکاراگوئه‌ای‌ها تشکیل می‌دهند که بیشتر آن‌ها در ساحل کارائیب یا اقیانوس آتلانتیک که دارای جمعیت پراکنده‌ای است، زندگی می‌کنند. جمعیت سیاه‌پوست عمدتاً دارای اصلیت آنتیلی هستند و اخلاف کارگرانی هستند که طبق تعهدات و قراردادهایی اغلب از جامائیکا و هائیتی و در زمانی که نیکاراگوئه تحت‌الحمایه انگلیس بود، به این کشور آورده شده بودند. پس از پاناما، نیکاراگوئه بیشترین جمعیت سیاهپوستان را در میان کشورهای آمریکای مرکزی دارد. همچنین، تعداد کمتری از گاریفوناها که مردمی با نژاد مختلط کاریبی، آنگلولن، کانگولیس و آراواک هستند، در این کشور زندگی می‌کنند. ۵٪ باقی‌مانده متشکل از افراد تک نژادی ساکنان بومی کشور است. جمعیت نیکاراگوئه در دوران قبل از کلمبیا شامل مردم نیکارائو ناهوآت زبان از ناحیه غرب بود و نام این کشور نیز از آن‌ها گرفته شده‌است و همچنین شش گروه نژادی دیگر، از جمله میسکیتوها، رماها، و مردم سومو که در سواحل کارائیب ساکن بودند. در حالیکه از مردم اصیل نیکارائو فقط تعداد اندکی مانده‌است، اما قضیه مردم کارائیب کاملاً متفاوت است. در سال‌های میانی دهه ۹۰ و قرن ۲۰، دولت استان زلایا را به چند قسمت تقسیم کرد، که نیمه شرقی کشور به دو منطقه خودمختار تقسیم شد و در داخل نظام جمهوری به آفریقایی‌های بومی منطقه حق خودمختاری محدود اعطا شد. تایوانی‌ها و هان چینی‌ها در نیکاراگوئه تقریباً ۸۰۰۰ نفر بودند. اقلیتها به زبان اسپانیایی تکلم می‌کنند و با این حال زبان‌های مورد استفاده اجداد خود را نیز حفظ کرده‌اند. فرهنگ ۴۰٪ از مردم نیکاراگوئه را افراد زیر ۱۸ سال تشکیل می‌دهند و بیش از ۵۰٪ مردم زیر ۲۵ سال سن دارند که نشان می‌دهد جمعیت این کشور جمعیت جوانی است. فرهنگ مردمی، موسیقی و سنت‌های مذهبی این کشور قوی بوده و عمیقاً تحت تأثیر فرهنگ شبه جزیره ایبری قرار داشته اشت، اما صداها و رنگ و بوی آمریندیان بر غنای آن افزوده‌است. در دنیای ایبریایی، نیکاراگوئه در طول تاریخ یکی از منابع مهم شهر بوده‌است و در این عرصه نیز با وجود افرادی مانند روبن داری یو در سطح بین‌المللی شهرت یافته‌است. آموزش و پرورش برای تمامی مردم نیکاراگوئه رایگان است. آموزش ابتدایی رایگان و اجباری است و برای جماعتی که در سواحل اقیانوس آتلانتیک ساکن هستند، آموزش و پرورش به زبان بومی خودشان ارائه می‌شود. بر اساس قانون، آموزش عالی خودسامانی مالی، سازمانی و ادرای خاص خود را دارد. آزادی موضوعات و رشته‌ها نیز به رسمیت شناخته شده‌است. فرهنگ نیکاراگوئه را می‌توان در چندین خط جداگانه دیگر نیز تعریف کرد. غرب این کشور تحت استعمار اسپانیا بوده‌است و مردم این منطقه که بیشتر ترکیبی از مستیزوها و اروپایی‌ها هستند و اسپانیایی زبان اول و ثابت آن‌ها می‌باشد. نیمه غربی کشور که روزگاری تحت‌الحمایه پادشاهی بریتانیای کبیر بود، باعث شد تا زبان انگلیسی هنوز هم در این منطقه رایج باشد و در کنار زبان اسپانیایی توسط مردم منطقه مورد استفاده قرار می‌گیرد. هر دو زبان اسپانیایی و انگلیسی در مدارس تدریس می‌شود. فرهنگ آن شبیه فرهنگ ملت‌های کارائیب است که مستعمره انگلیس بوده یا هستند، از جمله جامائیکا، بلیز، جزایر کیمن و… اگرچه مهاجرتهای اخیر مستیزوها تأثیر زیادی بر نسل جوان داشته‌است، با این حال شمار روزافزونی از مردم دوزبانه هستند یا اینکه فقط به زبان اسپانیایی تکلم می‌کنند. در سواحل شرقی، به سبب تأثیری که آفریقا بر آن داشته، نوع متفاوتی از موسیقی وجود دارد. موسیقی و رقص پاپ موسوم به «پالو دی مایو» یا مایپول در فستیوال مایپول در طول ماه مه میلادی در جشن‌ها نواخته می‌شود. این موسیقی ریتم تندی داشته و شهوت‌انگیز است. این جشن از جشن مایپول بریتانیا که به مناسبت روز می در آنجا برگزار می‌شود، نشات گرفته و توسط آفرو- نیکاراگوئه‌ای‌های ساکن کارائیب یا سواحل موسکیتو با ایجاد تغییراتی به منطقه منتقل شده‌است. بسیاری از جوامع مردمی شرق هنوز از زبان‌های بومی خود استفاده می‌کنند که از آن میان می‌توان به مهم‌ترین آنها؛ یعنی گروه‌های بومی میسکیتو، سوماً و راما اشاره کرد. از میان فرهنگهایی که قبل از استعمار منطقه توسط اروپایی‌ها در منطقه وجود داشته، فرهنگ مردمی که به زبان ناهوآتل تکلم می‌کرده‌اند و در غرب کشور ساکن بوده‌اند، تا حدود زیادی جذب فرهنگ لاتین شده‌است. با این وجود، در شرق، گروه‌های بومی زیادی هستند که هویت خاص و متمایز خود را حفظ کرده‌اند. مردم میسکیتو، سوماً و راما هنوز هم به زبان اصلی خود تکلم می‌کنند و در کنار آن معمولاً از زبان‌های انگلیسی و فرانسوی نیز استفاده می‌کنند. جمعیت کوچک گاریفونا نیز علاوه بر استفاده از زبان‌های انگلیسی و اسپانیایی به زبان مخصوص خود؛ یعنی گاریفونا نیز تکلم می‌کنند. روی‌هم‌رفته نزدیک ۹۰٪ مردم این کشور به زبان اسپانیایی تکلم می‌کنند. نیکاراگوئه‌ای‌ها از گویش اسپانیایی ایبرومری استفاده می‌کنند که نقاط اشتراکی با اسپانیایی مورد استفاده در ال سالوادور، گوآتمالا و هندوراس دارد. زبان اشاره نیکاراگوئه جذابیت خاصی برای زبان شناسان دارد. مذهب کاتولیک رومی مذهب اصلی این کشور است اما اخیراً گروه‌های پروتستان انجیلی در منطقه رشد کرده‌اند. در سواحل کارائیب جوامع افراطی پیرو کلیسای انگلیکان و مذهب موراویان وجود دارد. آماری که در سال ۱۹۹۵ گرفته شده، نشان می‌دهد که وابستگی مذهبی به شرح زیر بوده‌است: کاتولیک رومی ۹/۷۲٪، کلیسای انگلیکان ۱/۱۵٪، موراویان ۵/۱٪، کلیسای اسقف ۱/۰٪ و سایر مذاهب ۹/۱٪ بوده و میزان افراد غیر مذهبی نیز ۵/۸٪ بوده‌است. جستارهای وابسته حزب مارکسیست-لنینیست نیکاراگوئه زمین‌لرزه نیکاراگوئه زمین‌لرزه ۱۹۷۲ نیکاراگوئه دریاچه نیکاراگوئه فدراسیون فوتبال نیکاراگوئه تیم ملی فوتبال نیکاراگوئه تیم ملی والیبال نیکاراگوئه فهرست فرودگاه‌های نیکاراگوئه پیوند به بیرون LANIC: Latin American Network Information Center: Nicaragua ProNicaragua Nicaragua Investment Promotion Agency & Intur Nicaragua Tourism Institute & Managua International Airport & Country profile: Nicaragua (BBC) Marcaacme Art, Literture & Cultural Events in Nicaragua. NicaLiving.com A mostly English-language site about living in Nicaragua ViaNica.com Nicaragua travel website & Nicaragua Online Arte, historia, politica, y mas... Bildungsservice Nicaragua Photos (German) منابع Wikipedia contributors, "Nicaragua," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed ۲ ژوئن ۲۰۱۲). پیوند به بیرون اورتگا - بازگشتی که نباید در هیاهوها فراموش شود پانویس آمریکای مرکزی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۲۱ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۸۲۱ (میلادی) در آمریکای شمالی جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های اسپانیایی‌زبان کشورها در آمریکای مرکزی کشورهای جزایر کارائیب کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای هم‌مرز با اقیانوس آرام محیط زیست نیکاراگوئه مستعمره‌های پیشین اسپانیا
7279
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AA%D9%88
وانواتو
وانواتو () به‌طور رسمی جمهوری وانواتو کشوری جزیره‌ای و کوچک می‌باشد که در جنوب اقیانوس آرام واقع شده‌است. این کشور از تاریخ ۱۵ سپتامبر ۱۹۸۱ در سازمان ملل متحد نیز عضو است. تاریخ ماقبل تاریخ وانواتو مبهم است؛ با توجه به شواهد باستان‌شناسی و پیدا شدن قطعات گلدان سفالی با قدمت ۱۳۰۰ تا ۱۱۰۰ قبل از میلاد پیدا شده‌است این تاریخ را می‌توان سرآغاز حضور انسان در جزایر وانواتو دانست. اولین مردمی که وارد وانوااتو شدند به فرهنگ لاپیتا تعلق داشتند و از فیلیپین یا تایوان به این جزایر آمده بودند. این مردم گیاهانی چون موز، یم و تارو را کشت کرده و حیوانات اهلی مثل خوک و مرغ را با خود به این جزایر آوردند. وانواتو در ابتدا سکونت گاه مردم ملانزی بود و اروپایی‌ها در قرن ۱۸ میلادی به آنجا رفتند. در سال ۱۸۸۰ دو کشور انگلستان و فرانسه بر سر این جزایر جنگ‌هایی را داشتند که در ۱۹۰۶ آن‌ها به توافق با یکدیگر مبنی بر مالکیت مشترک انگلیسی-فرانسوی را در چارچوب مدیریت مشترک تحت عنوان هیبرید جدید پذیرفتند. در ۱۹۷۰ جنبش آزادی‌خواهی وانواتو برپا شد که نتیجه آن ایجاد جمهوری وانواتو در سال ۱۹۸۰ بود. وانوآتو از سال ۱۸۸۷ به وسیله بریتانیا و فرانسه به‌طور مشترک اداره می‌شد. وانوآتو در ۳۰ ژوئیه ۱۹۸۰ از بریتانیا و فرانسه اعلام استقلال کرد و تاکنون مستقل مانده‌است. در سال ۱۹۸۰، در جنگ کوتاه نارگیل، جمهوری مستقل وانواتو ایجاد شد. در دهه ۱۹۹۰ وناتو بی‌ثباتی سیاسی را تجربه کرد که سرانجام منجر به یک دولت غیرمتمرکزتر شد. نیروی وناتو موبایل، یک گروه شبه‌نظامی، در سال ۱۹۹۶ به دلیل اختلاف درمورد دستمزد اقدام به کودتا کرد. انتخابات جدید از سال ۱۹۹۷ چندین بار انجام شده‌است، که آخرین بار در سال ۲۰۱۶ بوده‌است. سیاست ژان ماری لیه از اتحادیهٔ احزاب میانه‌رو در سال ۱۹۸۴ به ریاست جمهوری رسید. ماکسیم کارلوت نیز در سال ۱۹۹۱ نخست‌وزیر شد. در سال ۲۰۰۴ نیز کالکوت ماتاسکلکله به عنوان رئیس‌جمهور و هام لینی به سمت نخست‌وزیر وانوآتو برگزیده شدند. جغرافیا این کشور یک مجمع‌الجزایر آتشفشانی است که در فاصله ۱٬۷۵۰ کیلومتری از شرق استرالیا شمالی، ۵۰۰ کیلومتری شمال شرقی کالدونیای جدید و در غرب فیجی و جنوب جزایر سلیمان قرار دارد. پایتخت این کشور پورت ویلا (Port-Vila) با ۳۴ هزار نفر جمعیت می‌باشد. مساحت وانوآتو ۱۲٬۱۸۹ کیلومتر مربع و جمعیت ۲۱۵٬۰۰۰ نفر است. مهم‌ترین شهر وانوآتو، لوگان ویل با ۱۲ هزار نفر جمعیت است. وانوآتو از بیش از ۸۰ جزیره تشکیل شده‌است که مهم‌ترین آنها عبارتند از: افاته، اسپیریتو سانتو، مالکولا و تانا، که نیو هیبرید نیز خوانده می‌شدند. میزان بارندگی از ژانویه تا آوریل حدود ۳۰۰ میلی‌متر در ماه است، برای بقیه سال حدود ۲۰۰ میلی‌متر در ماه. جزایر بانکی در شمال غربی می‌توانند بیش از ۴۰۰۰ میلی‌متر باران در سال دریافت کنند، با این حال جزایر جنوبی ممکن است کمتر از ۲۰۰۰ میلی‌متر دریافت کنند. تقسیمات کشوری وانوآتو دارای ۶ ایالت می‌باشد: مالامپا (Malampa) پناما (Panama) سانما (Sanma) شفا (Shefa) تافیا (Tafea) توربا (Torba) جزایر اقتصاد واحد پول وانوآتو، واتو نام دارد. تولید ناخالص داخلی این کشور ۸۹۷ میلیون دلار است. ۷۶ هزار و ۴۱۰ نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند. نرخ بیکاری در وانواتو ۷/۱ درصد است. در سال ۲۰۰۷ نرخ تورم ۹/۳ درصد بود. محصولات صادراتی این کشور شامل مغز نارگیل، گوشت قرمز، کاکائو، الوار و قهوه است که به کشورهای تایلند (۶/۵۹ درصد)، هند (۸/۱۶ درصد) و ژاپن (۵/۱۱ درصد) صادر می‌شود. محصولات وارداتی این کشور شامل ماشین‌آلات و تجهیزات، مواد غذایی و سوخت است که از کشورهای استرالیا (۶/۲۰ درصد)، ژاپن (۷/۱۹ درصد)، سنگاپور (۱/۱۲ درصد)، نیوزیلند (۸/۸ درصد)، فیجی (۷/۷ درصد)، چین (۴/۷درصد) و کالدونیای جدید (۳/۴ درصد) وارد می‌شود. مردم ۹۰ ٪ نژاد وانوآتو را وانواتویی تشکیل می‌دهند، همچنین دین ۵۳ ٪ وانواتویی‌ها پروتستان، ۱۸ ٪ انگلیکان و ۱۵ ٪ کاتولیک هستند. برخی از مردم بومی نیز دین خاص خود را دارند. بیسلاما، انگلیسی و فرانسوی از زبانهای رسمی وانوآتو به حساب می‌آیند. فرهنگ زنان وانواتو علاقه بسیاری به رقص دارند. مردم این کشور به ورزش فوتبال علاقه‌مندند و صنایع چوبی در نزد آنها مشهور است. تعطیلات ۱ ژانویه: روز سال نو ۲۱ فوریه: روز پدر لینی ۵ مارس: روز رئیس ستادی عید پاک (مطابق با تقویم گرگوری) ۳۰ ژوئیه: روز استقلال ۵ اکتبر: روز قانون اساسی ۲۹ نوامبر: روز وحدت ۲۵ دسامبر: روز کریسمس ۲۶ دسامبر: روز خانواده پیوند به بیرون درگیرهای قبیله‌ای در وانواتو بی‌بی‌سی منابع پیوند به بیرون اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۸۰ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۸۰ (میلادی) در اقیانوسیه جزیره‌های اقیانوس آرام جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در اقیانوسیه کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی لیبرال دموکراسی مجمع‌الجزایرهای اقیانوس آرام ملانزی وانواتو هند شرقی اسپانیا
7281
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%A8%DB%8C%D8%A7
نامیبیا
نامبیا با نام رسمی جمهوری نامیبیا کشوری است در جنوب غربی آفریقا. نامیبیا در جنوب باختری آفریقاست که از شمال با آنگولا و از از شمال خاوری با زامبیا و از خاور با بوتسوانا و از خاور، جنوب خاوری و جنوب با آفریقای جنوبی مرز مشترک دارد و از سوی باختر به آب‌های اقیانوس اطلس می‌رسد. پایتخت آن ویندهوک است. جمعیت آن ۲٫۱ میلیون نفر است. واحد پول این کشور دلار نامیبیا است. ۸۵ درصد مردم این کشور مسیحی هستند و ۱۵ درصد بقیه پیرو ادیان بومی منطقه‌اند. نامیبیا میان بیابان‌های نامیب و کالاهاری واقع شده و کم‌باران‌ترین کشور در آفریقای سیاه به‌شمار می‌آید. نامیبیا پس از مغولستان دومین کشور در جهان با کم‌ترین تراکم جمعیتی است. بخش اعظم منطقه نامبیای امروزی از سال ۱۸۸۴ تا پایان جنگ جهانی یکم مستعمره آلمان بود و پس از آن تحت کنترل آفریقای جنوبی درآمد تا این‌که در سال ۱۹۹۰ نامبیا موفق به استقلال از آفریقای جنوبی شد. نامیبیا نظام پارلمانی چند حزبی دارد و یک دموکراسی با ثبات است. کشاورزی، دامداری، گردشگری، و معادن پایه‌های اقتصادی کشور را تشکیل می‌دهند. مهم‌ترین مواد در بخش معدنی نامبیا الماس، اورانیوم، طلا، نقره و فلزات پایه هستند. تاریخ نزدیک به ۲۰۰۰ سال پیش، نامیبیای فعلی زیستگاه قوم سان بود، پس از آن قوم هررو که به زبان بانتو تکلم می‌کردند در سال ۱۶۰۰ میلادی به نامیبیا مهاجرت کردند. امروزه بیشتر نژاد کشور نامیبیا را قوم اووامبو تشکیل می‌دهند که در سال ۱۸۰۰ میلادی به نامیبیا مهاجرت کردند. در اواخر قرن ۱۵ میلادی، دریانورد پرتغالی، بارتولومو دیاز اولین اروپایی‌ای که از نامیبیا دیدن کرد لقب گرفت. کشور نامیبیا پیش از این آفریقای جنوب غربی نام داشت. این منطقه در سال ۱۸۸۴ به مستعمرهٔ آلمان تبدیل شد، بین سال‌های ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۸ نیروهای آلمانی ده‌ها هزار تن از قبیلهٔ هررو را قتل‌عام کردند، آنها به این دلیل کشته شدند که علیه استعمار آلمان قیام کرده بودند. در سال ۱۹۱۵ و درگیر بودن آلمان در جنگ جهانی اول، آفریقای جنوبی از فرصت استفاده کرد و نامیبیا را تحت تسلط خود درآورد. در سال ۱۹۲۱ میلادی، نامیبیا به عنوان منطقهٔ تحت قیومیت اتحادیهٔ ملل به آفریقای جنوبی واگذار شد. به محض انحلال اتحادیهٔ ملل در سال ۱۹۴۶ میلادی، آفریقای جنوبی از پذیرفتن استرداد نامیبیا به سازمان ملل و پس دادن نامیبیا که توسط اتحادیهٔ ملل به ودیعه به این کشور سپرده شده بود، سر باز زد. گروه جدایی‌طلب مارکسیست سیاه، تحت عنوان سازمان خلق آفریقای جنوب غربی که به اختصار سواپو (SWAPO) خوانده می‌شد، در سال ۱۹۶۰ تشکیل شد، هدف این گروه کوچک مقیاس شورشی، کمک به دستیابی این کشور به استقلال بود. در سال ۱۹۶۶ سازمان ملل بار دیگر به آفریقای جنوبی هشدار داد که از این منطقه صرفنظر کند، اما باز هم آفریقای جنوبی زیر بار نرفت. در سال ۱۹۷۴ و بنا به قطعنامهٔ سازمان ملل متحد مبنی بر الزام انتقال قدرت نامیبیا از طرف آفریقای جنوبی به سازمان ملل تأکید کرد. نخست‌وزیر وقت آفریقای جنوبی، بالتازار ورستر این قطعنامه را رد کرد، ورستر اعلام کرد دولتش آمادهٔ مذاکره برای استقلال نامیبیا است ولی نه با سواپو. چندی بعد سازمان ملل سواپو را به عنوان نمایندهٔ مشروع مردم نامیبیا به رسمیت شناخت. در سال ۱۹۸۵ و بعد از براندازی دولت و برچیده شدن نظام آپارتاید و چندنژادی شدن کشور در آفریقای جنوبی و نصب دولت جدید در این کشور، عاقبت در سال ۱۹۸۸، آفریقای جنوبی با طرح استقلال نامیبیا موافقت کرد. جغرافیا جمهوری نامیبیا کشوری است واقع در جنوب آفریقا، شمال غرب آفریقای جنوبی، غرب بوتسوانا، جنوب آنگولا و در کنار ساحل اقیانوس اطلس جنوبی است. پایتخت نامیبیا، شهر ویندهوک (با ۲۳۳٬۵۲۹ نفر جمعیت می‌باشد. مساحت نامیبیا ۸۲۵٬۴۱۸ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱٬۸۲۰٬۱۹۰ نفر است. از مهم‌ترین شهرهای نامیبیا می‌توان به والویس بی ۶۵٫۰۰۰ نفر، سواکوپموند ۳۵٬۰۰۰ نفر، رهوبوت ۲۱٬۳۷۸ نفر و روندو ۱۹٬۰۰۰ نفر اشاره کرد. از نقطه نظر اقلیمی، این کشور دارای آب و هوایی خشک و گرمسیری می‌باشد، در شرق نامیبیا، بیابان کالاهاری واقع شده‌است و در غرب این کشور نیز بیابان نامیب که در امتداد ساحل اقیانوس اطلس کشیده شده‌است وجود دارد که بر اثر جریان‌های آب سرد اقیانوسی ایجاد شده‌است. تقسیمات کشوری کشور نامیبیا ۱۴ استان دارد که به ۱۲۱ شهرستان تقسیم شده‌اند. سیاست قانون اساسی کشور در فوریه سال ۱۹۹۰ تصویب گردید. نظام پارلمانی کشور به صورت دومجلسی اداره می‌شود و نظام حقوقی آن رومی هلندی است. رئیس دولت، رئیس‌جمهور بوده و رئیس حکومت نخست‌وزیر (ناهاس آنگولا) می‌باشد. سازمان خلق آفریقای جنوب غربی (سواپو) که در سال ۱۹۶۰ میلادی به عنوان جنبشی آزادی‌بخش تشکیل شده‌است، از زمان استقلال کشور نامیبیا در ۲۱ مارس سال ۱۹۹۰میلادی، تاکنون حزب حاکم در این کشور شمرده می‌شود. رهبر سواپو، سم نوجوما در ۲۱ مارس ۱۹۹۰ به عنوان رئیس‌جمهور نامیبیا انتخاب شد. نوجوما در سالهای ۱۹۹۴ و ۱۹۹۸ بار دیگر به عنوان رئیس‌جمهور نامیبیا برگزیده شد، پیش از آن قانون اساسی این کشور با این تغییر که رئیس‌جمهور می‌تواند تا سه دورهٔ پیاپی ریاست جمهوری به حکومت ادامه دهد، اصلاح شده بود. سرانجام در سال ۲۰۰۴ میلادی دورهٔ ریاست جمهوری نوجوما، منقضی شد. در نوامبر ۲۰۰۴، هیفیکه‌پونیه پوهامبا با به دست آوردن بیش از ۷۶٪ آرا، رئیس‌جمهور جدید نامیبیا شد. او در ۲۱ مارس ۲۰۰۵ در مسند قدرت نشست. در سال ۲۰۰۴ میلادی، دولت آلمان رسماً از نامیبیا به خاطر کشتار قبیلهٔ هررو توسط نیروهای آلمانی طی سالهای ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۸، عذرخواهی کرد. اولین نخست‌وزیر نامیبیا پس از استقلال این کشور، هاگه گینگوب بود که از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۲ میلادی در آن منصب قرار داشت. گینگوب از سال ۲۰۰۸ میلادی به عنوان وزیر تجارت، از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ میلادی به عنوان نخست‌وزیر و از سال ۲۰۱۵ تاکنون رئیس‌جمهور این کشور می‌باشد. در تیرماه سال ۱۳۹۲ سفارت ایران در نامیبیا پس از تعطیلی ۱۶ ساله بازگشایی شد و کیومرث فتوحی مقدم سفیر ایران در آن کشور کار خود را آغاز کرد. علی‌اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران، علت این تعطیلی شانزده‌ساله را «برخی مشکلات اقتصادی» اعلام کرد. اقتصاد واحد پول نامیبیا، دلار با واحد جزء (سنت) نام دارد. از مهم‌ترین صادرات نامیبیا می‌توان به، ماهی، لبنیات همچنین مواد معدنی از قبیل، الماس، سرب، روی، قلع، نقره، تنگستن، اورانیوم و مس اشاره کرد. اقتصاد کشور به صادرات مواد معدنی به ویژه الماس وابسته است این کشور پنجمین تولیدکننده اورانیوم در دنیا می‌باشد. نرخ بیکاری ۳۵٪، جمعیت زیر خط فقر ۵۰٪ و نرخ تورم ۷/۲٪ می‌باشد. اقتصاد این کشور به اقتصاد آفریقای جنوبی گره خورده و پول آفریقای جنوبی دراین کشور به‌راحتی پذیرفته می‌شود. مردم نژاد ۸۷ ٪ مردم نامیبیا، سیاه‌پوست (شامل: ۵۰ ٪ قبیلهٔ اووامبو، ۹ ٪ قبیلهٔ کاوانگوس، همچنین ۷ ٪ هررو، ۷ ٪ دامارا، ۵ ٪ ناما، ۴ ٪ کاپریوین، ۳ ٪ بوشمن، ۲ ٪ باستر و کمتر از ۱ ٪ نیز تسوانا) بقیه نیز، ۶ ٪ سفید و ۷ ٪ نیز دورگه هستند. رشد سالانه جمعیت این کشور ۳/۲ درصد است. دین ۸۰ تا ۹۰ درصد مردم این کشور مسیحیت است و بقیه پیرو ادیان بومی هستند. از میان مسیحیان نامیبیا، دست‌کم ۵۰ درصد لوتری هستند. کلیسای کاتولیک، متدیسم، انگلیکان، و کلیسای اصلاحی هلندی نیز پیروانی در نامیبیا دارند. زبان انگلیسی زبان رسمی نامیبیا است، زبان‌های آفریکانس، آلمانی و بانتو نیز رایج است. تا سال ۱۹۹۰ زبان‌های آلمانی و آفریکانس نیز رسمیت داشتند. حزب حاکم کشور یعنی سواپو، از سال‌ها پیش از استقلال نامیبیا تصمیم گرفته بود تا این کشور را پس از استقلال یک‌زبانه کند و این سیاست برای تمایز با سیاست رایج در کشور آفریقای جنوبی اتخاذ شده زیرا در آفریقای جنوبی تمامی یازده زبان اصلی کشور رسمیت دارند. زبان اول نیمی از مردم نامیبیا زبان اوشیوامبو است اما زبان میانجی که در سراسر کشور رواج دارد زبان آفریکانس است. امروزه در میان نسل جوان، زبان انگلیسی به سرعت در حال تبدیل شدن به زبان اصلی است. پانویس منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Namibia کشور نامیبیا ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۹۱ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۰ (میلادی) در نامیبیا جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های آلمانی‌زبان کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس لیبرال دموکراسی مستعمره‌های پیشین آلمان نامیبیا
7282
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA%20%D9%81%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%84%20%D9%85%DB%8C%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%B2%DB%8C
ایالات فدرال میکرونزی
ایالات فدرال میکرونزی (به انگلیسی: Federated States of Micronesia) که به‌طور خلاصه میکرونزی خوانده می‌شود یک کشور مستقل و کشور وابسته به ایالات متحده آمریکا در غرب اقیانوس آرام است. ایالات فدرال میکرونزی از چهار ایالت پدید آمده که نام آنها از غرب به شرق یَپ، چوئوک، پُناپی، و کُسرائه است. در مجموع، ۶۰۷ جزیره در این کشور وجود دارند که با مساحت کل در یک پهنه بالاتر از استوا قرار دارند. این جزیره‌ها در شمال شرق گینه نو، جنوب گوآم، و جزایر ماریانا، باختر نائورو و جزایر مارشال، خاور پالائو و فیلیپین، شمال استرالیای شرقی، و نزدیک به جنوب غرب جزیره اصلی هاوایی قرار دارند. اگرچه مساحت کل ایالات فدرال میکرونزی بسیار کم است اما بیش از از پهنه اقیانوس آرام را می‌پوشاند و باعث می‌شود که این کشور چهاردهمین منطقه انحصاری اقتصادی در جهان باشد. پایتخت این کشور شهر پالیکیر در جزیره پُناپی است. بزرگ‌ترین شهر آن ونو در تالاب چوئوک است. مرکز هر یک از چهار ایالت، از یک یا چند جزیره اصلی مرتفع پدید آمده و همه آنها به جز کُسرائه، چندین جزیره دور افتاده دارند. ایالات فدرال میکرونزی، خارج از میکرونزی در بخشی از جزایر کارولین گسترده شده که شامل هزاران جزیره کوچک تقسیم شده، میان چندین کشور می‌شوند. واژه «میکرونزی» به «ایالت‌های فدرال» یا به‌طور کلی، «آن ناحیه» گفته می‌شود. ایالات فدرال میکرونزی در گذشته، بخشی از قلمرو تراست جزایر اقیانوس آرام بود که مدیریت آن به‌عنوان قلمرو تراست سازمان ملل متحد به آمریکا سپرده شده بود. در ۱۰ مه ۱۹۷۹ قانون اساسی آن اجرایی شد و در ۳ نوامبر ۱۹۸۶ بر پایه پیمان اتحادیه آزاد با آمریکا به صورت کشور مستقل درآمد. دیگر همسایه‌های آن نیز که بخشی از قلمرو تراست جزایر اقیانوس آرام بودند نیز مستقل شده و جزایر مارشال، و پالائو را تشکیل دادند. تاریخ پیشینیان میکرونزی، چهار هزار سال پیش در آن منطقه ساکن شدند. در گذر زمان، یک سامانه نیمه متمرکز رئیسِ قبیله‌ای به یک فرهنگ مذهبی و اقتصادی متمرکز در یَپ تبدیل شد. نان مدال شامل گروهی از آبخوست‌های انسان‌ساخته کوچک می‌شد که با شبکه‌ای از کانال‌ها به یکدیگر وصل می‌شدند. این تمدن «ونیز اقیانوس آرام» نامیده می‌شد. این تمدن در کناره خاوری آبخوست پُناپی قرار داشت و مرکز سلطنت دودمان سادولور بود. این سلسله بین سال‌های ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ پس از میلاد جمعیت نزدیک به ۲۵٬۰۰۰ نفری پوناپی را متحد کرد تا این در سال ۱۵۰۰ پس از میلاد سامانه متمرکز آن فرو پاشید. کاشفان اروپایی-در سده ۱۶ (میلادی) نخستین پرتغالی‌ها در جستجوی جزایر ادویه (اندونزی) و سپس اسپانیایی‌ها وارد جزایر کارولین شدند. اسپانیایی‌ها مجمع‌الجزایر کارولین را به هند شرقی اسپانیا به پایتختی مانیل افزودند و در سده ۱۹ (میلادی) چندین پست مرزی و مرکز مذهبی در آن دایر کردند. در ۱۸۸۷ شهر «سانتیاگو دِ لا آسِنسیون» را پایه گذاشتند که امروز «کولونیا» نامیده می‌شود. پس از شکست امپراتوری اسپانیا در جنگ آمریکا و اسپانیا، امپراتوری اسپانیا این آبخوست‌ها را به امپراتوری آلمان با پیمان ۱۸۹۹ آلمان-اسپانیا به قیمت ۲۵ میلیون پزوتا (۱۷ میلیون مارک طلایی آلمان) فروخت. امپراتوری آلمان این منطقه را به گینه نو آلمان افزود. در هنگام جنگ جهانی اول این منطقه به اشغال امپراتوری ژاپن درآمد. پس از جنگ، جامعه ملل به‌عنوان بخشی از پیمان ورسای با قیمومت اقیانوس آرام جنوبی مدیریت آن را به ژاپن داد. در هنگام جنگ جهانی دوم بخش مهمی از ناوگان ژاپنی‌ها در تالاب چوئوک مستقر بود. در فوریه ۱۹۴۴ با عملیات هیلستن یکی از سرنوشت‌سازترین نبردهای جنگ در چوئوک درگرفت که در آن بسیاری از کشتی‌ها و هواپیماهای پشتیبانی ژاپنی ویران شدند. پس از جنگ جهانی دوم در ۱۹۴۷ با قطعنامه ۲۱ شورای امنیت مدیریت این منطقه با نام قلمرو تراست جزایر اقیانوس آرام به آمریکا واگذار شد. در ۱۰ مه ۱۹۷۹ چهار ناحیه درون قلمرو تراست جزایر اقیانوس آرام، قانون اساسی را تصویب کردند تا کشور مستقل ایالات فدرال میکرونزی را تشکیل دهند. پالائو، جزایر مارشال، و جزایر ماریانای شمالی، پیوستن در این کشور را نپذیرفتند. ایالات فدرال میکرونزی پیمان اتحادیه آزاد را با آمریکا امضا کرد که با اجرایی شدن آن در ۳ نوامبر ۱۹۸۶ از قلمرو امانی به یک کشور مستقل تبدیل شد. در ۲۲ دسامبر ۱۹۹۰ هنگامی که سازمان ملل متحد بر پایه قطعنامه ۶۸۳ شورای امنیت رسماً به تعریف قلمروهای تراست پایان داد، استقلال ایالات فدرال میکرونزی بر پایه قوانین بین‌المللی، رسمیت یافت. پیمان اتحادیه آزاد در سال ۲۰۰۴ تمدید شد. سیاست ایالات فدرال میکرونزی بر پایه قانون اساسی ایالات فدرال میکرونزی مصوب ۱۹۷۹ اداره می‌شود که حقوق بشر پایه را تضمین کرده و سه قوه را از هم جدا می‌کند. سامانه تک‌مجلسی کنگره ایالات فدرال میکرونزی چهارده عضو دارد که با بیشترین رای انتخاب می‌شوند. چهار سناتور هر یک نماینده یک ایالت برای چهار سال هستند. دیگر سناتورها بر پایه مجموع جمعیت هر منطقه انتخاب می‌شوند. رئیس‌جمهور ایالات فدرال میکرونزی و معاون اول رئیس‌جمهور ایالات فدرال میکرونزی از میان چهار عضو ایالتی کنگره و به انتخاب اعضای کنگره برای یک دوره چهار ساله انتخاب می‌شوند. جای خالی آنها با انتخابات ویژه‌ای پُر می‌شود. امور دفاعی و خارجه در روابط بین‌الملل، در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ایالات فدرال میکرونزی پیرو آمریکا است. ایالات فدرال میکرونزی یک کشور مستقل با دولت خود مختار در اتحاد آزاد با آمریکا است. آمریکا مسئولیت دفاع کامل از ایالات فدرال میکرونزی را بر عهده دارد. واحد نظارت دریایی، عملیات شبه نظامی و یک واحد پلیس آبی را مدیریت می‌کند. پیمان اتحادیه آزاد به شهروندان ایالات فدرال میکرونزی اجازه می‌دهد تا بدون داشتن شهروندی یا اجازه اقامت دائم در آمریکا به عضویت نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا در آیند، در آمریکا کار کنند و از برنامه‌های فنی و اقتصادی آمریکا بهره‌مند شوند. ایالات فدرال میکرونزی با ۵۶ کشور رابطه دارد. به پیشنهاد آمریکا عضویت ایالات فدرال میکرونزی در ۹ اوت ۱۹۹۱ با قطعنامه ۷۰۳ شورای امنیت در سازمان ملل متحد پذیرفته شد. در ۱۷ سپتامبر ۱۹۹۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد با قطعنامه ۴۶/۲ این عضویت را تأیید کرد. ایالات فدرال میکرونزی عضو فعالی در انجمن اقیانوس آرام است. تقسیمات کشوری چهار ایالت کشور ایالات فدرال میکرونزی از باختر به خاور: هر یک از این ایالت‌ها به منطقه‌های شهرداری تقسیم می‌شوند. مناقشه ارضی اسپانیا بر آب‌سنگ حلقوی کاپینامارنگی ادعای مالکیت دارد. در ۱۸۸۵ در هنگام نزاع بین امپراتوری استعماری آلمان و اسپانیا بر سر جزایر کارولین، با دستور پاپ لئون سیزدهم، گروهی کاردینال، مالکیت اسپانیا بر جزایر کارولین و پالائو را به‌عنوان بخشی از هند شرقی اسپانیا بررسی کرده و در ۱۷ دسامبر آن سال تأیید کردند. بند ۲ تاییدیه، محدوده قلمرو اسپانیا را میکرونزی جنوبی تعیین می‌کند که بین عرض جغرافیایی استوا و مدار ۱۱ درجه شمالی و طول جغرافیایی ۱۳۳ و ۱۶۴ درجه شرقی قرار می‌گیرد. در ۱۸۹۹ اسپانیا در جنگ آمریکا و اسپانیا شکست خورد و جزایر ماریانا، کارولین و پالائو را به آلمان فروخت. اگرچه پژوهش‌گر شورای پژوهش ملی اسپانیا «امیلیو پاستور سانتوس» در سال ۱۹۴۸ ادعا کرد که بر پایه اسناد تاریخی، مانند نمودارها و نقشه‌های آن زمان، کاپینگامارانگی و برخی آبخوست‌های دیگر، هیچگاه بخشی از جزایر کارولین نبوده‌اند؛ بنابراین مالکیت کاپینگامارانگی و دیگر آبخوست‌ها به آلمان منتقل نشده‌اند. همچنین هیچ سند دیگری برای ترک اسپانیا از این ابخوست‌ها وجود ندارد؛ بنابراین این آبخوست باید در مالکیت اسپانیا باشد. «پاستور سانتوس» رساله خود را در ۱۹۴۸ به دولت اسپانیا داد. در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در شورای وزیران اسپانیا، وزیر امور خارجه اسپانیا اعلام کرد که این موضوع گام نخست آگاهی مردمی را گذرانده‌است. کابینه اطلاعات دیپلماتیک وزیر امور خارجه اسپانیا اعلام کرد که: وزیر امور خارجه اسپانیا، به دلیل نگاه مردم و دیدگاه‌های آنان در مطبوعات، درخواست مالکیت کاپینگامارانگی را به اطلاع شورای وزیران رساند. این وزارت‌خانه تأیید می‌کند که بر پایه بند ۳ پیمان ۱ ژوئیه ۱۸۹۹ برخی حقایق و واقعیات تاریخی، به غیر از سرزمین‌هایی که در ۱۸۹۹ واگذار شده‌اند، اسپانیا حقوق خود بر میکرونزی و دیگر چیزها در آن منطقه را به رسمیت می‌شناسد. اما تا کنون هیچ‌یک از دولت‌های اسپانیا تلاشی برای این موضوع نکرده و این داستان به صورت یک کنجکاوی تاریخی دربارهٔ کاپینگامارانگی درآمده است. ایالات فدرال میکرونزی، کاپینامارنگی را بخشی از خاک خود می‌داند و بر آن کنترل دفاکتو دارد. جغرافیا ایالات فدرال میکرونزی از ۶۰۷ آبخوست تشکیل شده که در یک پهنه مجمع‌الجزایری به درازای در جزایر کارولین در خاور فیلیپین گسترده شده‌است. مجموع مساحت آبخوست‌ها است. این آبخوست‌ها در چهار ایالت تقسیم شده‌اند. نام این ایالت‌ها یَپ، چوئوک (تا پیش از ژانویه ۱۹۹۰ «تروک» نامیده می‌شد)، پُناپِی (تا پیش از نوامبر ۱۹۸۴ «پُناپی» نامیده می‌شد)، و کُسرائه (در گذشته «کوسائی» نامیده می‌شد) است. در پرچم ایالات فدرال میکرونزی این چهار ایالت با چهار ستاره سفید نشان داده شده‌اند. ترابری در ایالات فدرال میکرونزی چهار فرودگاه بین‌المللی وجود دارند: فرودگاه بین‌المللی پوناپی در پوناپی (آبخوست اصلی ایالت پُناپی) فرودگاه بین‌المللی چوک در تالاب چوک (آبخوست اصلی ایالت چوئوک) فرودگاه بین‌المللی کوسرای در کوسرائی فرودگاه بین‌المللی یپ در یَپ (آبخوست اصلی ایالت یَپ) اقتصاد فعالیت اقتصادی در ایالات فدرال میکرونزی بیشتر شامل کشاورزی و ماهی‌گیری می‌شود. به غیر از فسفات عیار بالا، آبخوست‌ها منابع معدنی کمی برای بهره‌برداری دارند. کشتی‌های چینی در دهه ۱۹۹۰ (میلادی) به ماهی‌گیری ماهی تن در آب‌های ایالات فدرال میکرونزی می‌پرداختند. امکان بهره‌گیری از صنعت گردشگری وجود دارد اما دور افتادگی آبخوست‌ها و کمبود وسایل ترابری، مانع از توسعه می‌شوند. کمک مالی از سوی آمریکا منبع اصلی درآمد است. بین سال‌های ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۱ آمریکا ۱/۳ میلیارد دلار آمریکا به ایالات فدرال میکرونزی کمک کرد. اطلاعات‌نامه جهان وابستگی زیاد به آمریکا را از نگرانی‌های ایالات فدرال میکرونزی می‌داند. جدا افتادگی جغرافیایی و توسعه اندک زیرساخت‌ها از مشکلات توسعه بلند مدت هستند. جامعه جمعیت‌شناسی مردم بومی که بیشتر میکرونزیایی هستند از گروه‌های قومی گوناگونی پدید آمده‌اند. نزدیک به ۱۰۰٪ جمعیت آن اهل آسیا و اقیانوس آرام هستند. ۴۸٪/۸ چوئوکی، ۲۴/۲ ٪ پوناپیای، ۶/۲ ٪ کُسرائیایی، ۵/۲ ٪ یَپیای، ۴/۵ ٪ آبخوست‌های دور افتاده یَپ، ۱/۸ ٪ آسیایی، ۱/۵ ٪پُلینِزیایی، ۶/۴ ٪ دیگر نژادها، و ۱/۴ ٪ ناشناخته هستند. یک اقلیت مشخص نیز نیاکان ژاپنی دارند که به خاطر ازدواج بین ساکنان ژاپنی و میکرونزیایی در دوره مستعمره ژاپنی‌ها بودن است. از دهه ۱۹۹۰ یک تبعیض در حال گسترش برای آمریکایی‌ها، استرالیایی‌ها، اروپایی‌ها، و اهالی چین و فیلیپین وجود داشته‌است. رشد جمعیت ایالات فدرال میکرونزی بالا و بیش از ۳٪ سالانه است. اما به دلیل نرخ مهاجرت از کشور، از ازدحام جمعیت جلوگیری می‌شود. زبان‌ها زبان انگلیسی زبان رایج و دولتی و آموزش متوسطه و تدریس در دانشگاه است. خارج از شهرهای مرکز ایالت، بیشتر به زبان‌های محلی، سخن گفته می‌شود. همچنین زبان چوکی‌ای، زبان کوسرائیایی، زبان پوناپیایی، زبان یاپیایی، زبان یولیتیایی، زبان ولئاییایی، زبان نوکوئورو، و زبان کاپینگامارانگی نیز صحبت می‌شود. دیگر زبان‌های مورد استفاده، زبان پینگلاپی، زبان ناتیکی، زبان ساتاوالی، زبان پولووات، زبان مرتلوکی، زبان موکیلی هستند. ۳٬۰۰۰ نفر به زبان کاپینگامارانگی، یولیتیایی، و کمتر از ۱٬۰۰۰ نفر به زبان نوکوئورو سخن می‌گویند. مذهب بسیاری از میکرونزیایی‌ها پیرو آیین مسیحیت هستند. چندین فرقه پروتستان و چندین کلیسای کاتولیک رومی در هر یک از ایالت‌ها وجود دارند. ریشه بیشتر گروه‌های پروتستان به مبلغان کنگره‌گرایان آمریکایی بازمی‌گردد. در آبخوست کُسرائه تعداد پیروان پروتستان نزدیک به ۷٬۸۰۰ نفر (۹۵٪ جمعیت کُسرائه) است. از جمعیت ۳۵٬۰۰۰ نفری پُناپی نیمی از آن پروتستان و نیمی دیگر کاتولیک هستند. در ایالت‌های چوئوک و یَپ ۶۰٪ جمعیت، کاتولیک و ۴۰٪ دیگر پروتستان هستند. گروه‌های مذهبی که پیروان کمی دارند باپتیست، انجمن‌های خدا، سپاه رستگاری، کلیسای ادونتیست‌های روز هفتم، شاهدان یهوه، کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخرالزمان (مورمون)، و بهائیت هستند. ۰/۷ ٪ جمعیت پوناپی پیرو آیین بودایی هستند. حضور و خدمات مذهبی، زیاد است. کلیساها توسط گروه‌های خود، پشتیبانی می‌شوند و نقش مهمی در جامعه دارند. با وجود اینکه بیشتر مردم مخالف حضور اسلام در آن کشور هستند، مسلمانان احمدیه در ژوئیه ۲۰۱۵ ثبت شدند. این مسلمانان در کُسرائه زندگی می‌کنند. بیشتر مهاجران، کاتولیک‌های فیلیپین هستند که به کلیساهای کاتولیک محلی پیوسته‌اند. مذهب ایگلسیا نی کریستو مسیحی فیلیپین نیز یک کلیسا در پُناپی دارد. در دهه ۱۸۹۰ (میلادی) در آبخوست پُناپی اختلاف بین مذهب‌ها و تغییر رهبران مذهبی به جدایش گروه‌های مذهبی و پیدایش خط جداکننده فیزیکی میان آنها انجامید که تا امروز نیز وجود دارد. بیشتر پروتستان‌ها در نیمه باختری آبخوست زندگی می‌کنند. درحالیکه کاتولیک‌ها در نیمه خاوری زندگی می‌کنند. مبلغان مذهبی ادیان بسیاری، دین خود را آزادانه تبلیغ می‌کنند. قانون اساسی ایالات فدرال میکرونزی آزادی ادیان را تضمین می‌کند و دولت ایالات فدرال میکرونزی در عمل به این اصل وفادار است. در سال ۲۰۰۷ حکومت فدرال ایالات متحده آمریکا هیچ گزارشی بر سوء استفاده یا تبعیض بر پایه دین دریافت نکرد. سلامت آب‌سنگ حلقوی پینگلاپ به خاطر شیوع کوررنگی کامل (آکروماتوپسیا) (با نام محلی "ماسکون") قابل توجه است. نزدیک به ۵٪ جمعیت ۳۰۰۰ نفری آن دچار این کوررنگی هستند. فرهنگ هر یک از چهار ایالت، فرهنگ و سنت خاص خود را دارند. اما فرهنگی مشترک و پیوندهای فرهنگی با ریشه چند صد ساله وجود دارند. همانندی‌های فرهنگی شامل توجه به خانواده گسترده و سامانه قبیله‌ای است که در همه آبخوست‌ها یافت می‌شود. آبخوست یَپ به خاطر واحد پول سنگی خود (سنگ رای) زبانزد است. این پول، شکل دایره با سوراخی در وسط دارد که معمولاً از جنس کلسیت بوده و قطر آن تا نیز می‌رسد. بومیان ساکن آبخوست صاحب هر یک از پول‌ها را می‌شناسند و برای پرداخت، لزوماً آنها را جابجا نمی‌کنند. پنج گونه اصلی پول وجود دارد: ممبول، گاو، رای، یار، و رِنگ. قطر پول رِنگ تنها است. ارزش این پول‌ها به اندازه و تاریخ آنها بستگی دارد. بسیاری از آنها از دیگر آبخوست‌ها مانند گینه نو آورده شده‌اند. اما بیشتر آنها در دوره باستان از پالائو آورده شده‌اند. نزدیک به ۶٬۵۰۰ عدد از آنها در آبخوست پراکنده هستند. میکرونزی مرکز تمدن نان مدال است. نان مدال، مرکز مراسم مذهبی میکرونزی خاوری است که به‌عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شده اما به دلیل خطر فجایع طبیعی، در فهرست بناهای «در معرض خطر» است. دولت ایالات فدرال میکرونزی در حال کار برای نگهداری از بناهای این تمدن است. ادبیات در ایالات فدرال میکرونزی چند نویسنده ادبی وجود دارند. در سال ۲۰۰۸ (میلادی) املیتر کیلنگ نخستین میکرونزیایی بود که مجموعه شعری به زبان انگلیسی چاپ کرد. جستارهای وابسته قانون شهروندی ایالات فدرال میکرونزی گذرنامه ایالات فدرال میکرونزی قلمروهای ایالات متحده آمریکا پانویس منابع ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۸۶ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۸۶ (میلادی) در اقیانوسیه جمهوری‌ها جمهوری‌های فدرال مشروطه دولت‌های وابسته به ایالات متحده آمریکا کشورها در میکرونزی کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در اقیانوسیه کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد لیبرال دموکراسی مجمع‌الجزایر جزایر کارولین مستعمره‌های پیشین آلمان مستعمره‌های پیشین اسپانیا مستعمره‌های پیشین ژاپن هند شرقی اسپانیا
7283
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B1
میانمار
میانمار یا بِرمه (به انگلیسی: Myanmar) با نام رسمی جمهوری اتحادیهٔ میانمار کشوری در جنوب شرقی آسیا است. میانمار از غرب با بنگلادش و از شمال غربی با هند و از شمال، شمال شرقی و شرق با چین و همچنین از سوی شرق با لائوس و از جنوب شرقی با تایلند و از جنوب و جنوب غربی با دریای آندامان و خلیج بنگال همسایه است. بزرگ‌ترین شهر این کشور یانگون است ولی پایتخت آن شهر نایپیداو می‌باشد. جمعیت میانمار بیش از ۵۴/۳ میلیون نفر، زبان رسمی این کشور برمه‌ای و واحد پول آن کیات است. ۶۸ درصد از مردم میانمار از تبار برمه‌ای، ۹ درصد شان، ۷ درصد کارن، ۴ درصد راخین و بقیه از دیگر اقوام هستند. ۸۷٫۹ درصد از مردم میانمار بودایی، ۶٫۲ درصد مسیحی، ۴٫۳ درصد مسلمان و مابقی نیز پیروان سایر ادیان و باورها هستند. میانمار از نظر مساحت سی و نهمین کشور بزرگ جهان و از نظر جمعیت بیست و ششمین کشور پرجمعیت جهان است. میانمار، با نام پیشین برمه، از مستعمره‌های بریتانیا بود که در سال ۱۹۴۸ به استقلال رسید. از زمان استقلال، این کشور شاهد درگیری‌های درازمدت میان اقوام پرشمار خود بوده و یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های داخلی را به خود دیده‌است. میانمار از ۱۹۶۲ تا ۲۰۱۱ تحت یک رژیم نظامی اداره می‌شد اما از پس از برگزاری انتخابات در سال ۲۰۱۲، این رژیم نظامی در سال ۲۰۱۱ رسماً پایان یافت و حکومتی نیمه‌نظامی جایگزین آن شد که این حکومت دست به یک رشته اصلاحات دموکراتیک زده‌است. در انتخابات ۲۰۱۵ حزب آنگ سان سو چی اکثریت هر دو مجلس را به دست آورد. با این حال، ارتش برمه به عنوان یک نیروی قدرتمند در سیاست باقی ماند و در ۱ فوریه ۲۰۲۱ با یک کودتا مجدداً قدرت را در دست گرفت. میانمار کشوری است با منابع زیاد اما اقتصاد آن یکی از کم‌توسعه‌یافته‌ترین اقتصادها در جهان است. جنوب میانمار در سال ۲۰۰۸ در پی توفانی سهمگین به شدت ویران شد. در این سال نیمی از جمعیت میانمار از توفان نرگس زیان دیدند و در این کشور دست کم ۷۸ هزار نفر در نتیجه توفان نرگس جان باخته و ۵۶ هزار نفر نیز ناپدید شدند. تاریخ نخستین قومی که آثاری از تمدن خود را در برمه به‌جای گذاشتند، مردم پیو و مون بوده‌اند، که در شمال برمه سکونت داشتند. پس از آن‌ها اقوام شان، کارون و کاچین از سرزمین‌های جنوب به مناطق امروزی برمه نفوذ کرده بودند. در اواخر سده هشتم میلادی در اثر تسلط اقوام شان و کارن در جنوب و مرکز برمه مردم پیو به قسمت‌های شمالی رانده شدند. علت عقب رانده شدن این قوم گسترش سلطه تای بود، که در شمال و شمال شرقی برمه قدرت را در دست داشتند. قوم شان تا سده ۱۳ میلادی؛ در بخش‌هایی از برمه قدرت و حکومت را در دست داشتند، ولی در همین قرن این قوم عمدتاً به تایلند مهاجرت کردند. در ۱۴۰۴ میلادی یک فرمانده نظامی برمه به نام آناوِرِاهتا به پادشاهی رسید، و دودمان موسوم به پاگان را بنیان‌گذاری کرد. این دودمان حدود دویست سال در برمه حکومت کرد. در طی جنگ جهانی دوم، ارتش استقلال‌طلب برمه به‌وجود آمد و ارتش مزبور طی ۱۹۴۱ همراه با ارتش ژاپن وارد مناطق جنوبی برمه گردید. پس از یک درگیری سخت در ماه مه ۱۹۴۵ رانگون پایتخت برمه کاملاً به تصرف نیروهای محلی برمه درآمد، ژاپنی‌ها بیرون رانده شدند و چیرگی انگلستان دوباره بر کشور برمه برقرار شد. کشور برمه که تحت استیلای انگلستان قرار داشت در سال ۱۹۴۸ استقلال خود را به‌دست آورد. به‌طور کلی می‌توان گفت که به علّت اشغال کشور توسط نیروهای نظامی، تسلّط کامل نظامیان بر کشور و اجرای تدابیر شدید امنیتی و حفاظتی، سیاست فرهنگی مشخص و قابل توجهی از سوی دولتمردان کشور اتخاذ نگردیده و فرهنگ و هنر کشور همچنان در حالت سکون و انزواء باقی مانده‌است. کشور به لحاظ فرهنگی شدیداً تحت تأثیر کشورهای همسایهٔ خود بر پایهٔ بودیسم است که با مؤلفه‌های محلی نیز آمیخته شده‌است. تنوع قومی در برمه نقش مهمی در سیاست و تاریخ این کشور داشته و کشور همچنان برای غلبه بر تنش‌های اجتماعی تلاش می‌کند. نظامیان پس از کودتای سال ۱۹۶۲ توسط ژنرال نی وین که منجر به سرنگونی دولت غیرنظامی نخست‌وزیر او نو شد حاکمیت را در این کشور به دست گرفتند. از آن زمان رهبری برمه تحت کنترل رهبر نظامی شورای صلح و توسعه درآمد. این شرایط تا سال ۲۰۱۱ ادامه داشت، زمانی که شورا به دنبال انتخابات سال ۲۰۱۰ منحل شد مراسم تحلیف ریاست جمهوری دولت غیرنظامی برگزار شد. شورش‌های ایالت راخین آغاز بحران به تجاوز جنسی به یک زن راخین توسط سه فرد روهینگیایی برمی گردد که خشم مردم محلی و مأموران دولتی را برمی‌انگیزد، این ماجرا بهانه‌ای برای افراط طلبان جهت حمله به روستاهای مسلمان‌نشین و آتش زدن منازل آن‌ها شد. این خشونت‌ها درحالی ادامه داشت که رئیس‌جمهور میانمار اعلام کرد که مسلمانان شهروند میانمار نیستند. در سال ۱۹۸۲ قانون حقوق شهروندی به تصویب رسید که به واسطه این قانون از میان ۱۴۴ قومیت موجود در میانمار ۱۳۵ قومیت حق شهروندی دریافت کردند و ۹ دسته از اقوام اقلیت از حق شهروندی محروم شدند که بزرگ‌ترین این قومیت‌های، قوم روهینگیا است. دولت میانمار برای رفع اختلافات و مشکلات میان مسلمانان و بوداییان، سیاست کوچ اجباری کل ۶ میلیون مسلمان روهینگیایی را از منطقه آرکان اتخاذ کرده‌است. البته آمار رسمی جمعیت روهینگیا ۶ میلیون نفر است اما طبق آمار غیررسمی جمعیت این قوم که صد در صد آن‌ها مسلمان هستند به ۸ میلیون نفر می‌رسد. به واسطه این سیاست اتخاذ شده از جانب دولت قریب به ۱۵۰ هزار نفر از مسلمانان آرکان به بنگلادش، ۵۰ هزار نفر به تایلند و ۴۰ هزار نفر به مالزی و تعداد قابل توجهی به دیگر کشورهای آسیایی مهاجرت کردند. سیاست در حالی که برمه یکی از مستعمرات بریتانیا بود، امضای موافقتنامه‌ای توسط ژنرال آنگ سان باعث شد که این کشور نهایتاً به استقلال برسد. در سال ۱۹۷۴ طیّ یک همه‌پرسی ملی، جمهوری سوسیالیستی برمه رسماً تحت طرح‌ریزی قانون اساسی جدید، حیات دوباره یافت. آنگ سان سو چی، دختر ژنرال سان، از رهبران جنبش استقلال طلبانه برمه، از سال ۱۹۸۸ فعالیت سیاسی خود را در آن کشور آغاز کرد. در آن سال، برمه دستخوش آشوب سیاسی بود که در سال ۱۹۸۹ به روی کار آمدن ارتش و بازداشت وی منجر شد. در انتخابات پارلمانی سال ۱۹۹۰، در حالیکه خانم آنگ سان سو چی همچنان در بازداشت بود، جنبش طرفدار دموکراسی به پیروزی چشمگیری در برمه دست یافت. وی به عنوان رهبر لیگ ملی برای دموکراسی برمه، در سال ۱۹۹۰ در انتخابات عمومی برمه پیروز شد ولی رهبران نظامی برمه این انتخابات را باطل اعلام کردند. راهبان بودایی یکی از عوامل اصلی در تظاهرات سال ۲۰۰۷ علیه رهبران نظامی برمه بودند. پس از وقوع ناآرامی‌های پراکنده در اعتراض به افزایش قیمت سوخت بود که راهبان بودایی بزرگ‌ترین تظاهرات ضد دولتی پس از سال ۱۹۸۸ میلادی را ترتیب دادند که برای چند روز اوضاع را در رانگون، پایتخت و سایر مراکز جمعیتی ملتهب کرد. دولت عاقبت برای سرکوب ناآرامی‌ها وارد عمل شد. سازمان ملل از کشته شدن ۳۱ نفر در روند سرکوب ناآرامی‌ها خبر داد در حالی که به ادعای راهبان بودایی تعداد واقعی کشته‌شدگان در این عملیات به مراتب بیشتر بوده‌است. در پی انتخابات سال ۲۰۱۰، دولتی به ظاهر غیرنظامی اداره امور برمه را در دست گرفته و برخی اصلاحات سیاسی را به اجرا گذاشته که به عنوان مقدمه حرکت به سوی دموکراسی، با استقبال مخالفان داخلی و همچنین کشورهای غربی مواجه شده‌است. در پی انتخابات ۲۰۱۵ و پیروزی حزب لیگ ملی برای دموکراسی به رهبری خانم سو چی این حزب اکثریت را در مجلس در مقابل حزب همبستگی و توسعه که مورد حمایت نظامیان است به‌دست آورد. به دلیل مخالفت قانون اساسی برمه با ریاست جمهوری خانم سو چی به دلیل داشتن فرزندانی که تابعیت انگلستان را دارند تین چیاو همراه قدیمی او به عنوان رئیس‌جمهور برمه انتخاب شد. تقسیمات کشوری کشور برمه به هفت ایالت و هفت ناحیه تقسیم شده‌است. ناحیه‌ها مناطقی هستند که بیشتر ساکنانشان را مردم قوم بامار (قوم اکثریت در برمه) تشکیل می‌دهند. ایالت‌ها در میانمار به‌طور معمول ناحیه‌هایی هستند که منطقه سکونت یک قوم مشخص اقلیت را شامل می‌شوند. آمارهای جدول زیر مربوط به تاریخ ۳۱ دسامبر ۲۰۰۱ است. ناحیه آیه‌یاروادی ناحیه باگو ناحیه تانینتاریی ناحیه زاگاین ناحیه ماگوای ناحیه ماندالی ناحیه یانگون ایالت چین ایالت راخین ایالت شان ایالت کاچین ایالت کایا ایالت کایین ایالت مون جغرافیا میانمار از شمال شرقی با چین، از شرق با لائوس، از جنوب شرقی با تایلند، از غرب با بنگلادش و از شمال غربی با هند مرز مشترک دارد و از جنوب غربی با خلیج بنگال و از جنوب با دریای آندامان محدود می‌شود. یک سوم مرز خارجی میانمار را مرز آبی تشکیل می‌دهد. میانمار با مساحت ۶۷۶٬۵۸۰ کیلومتر مربع دومین کشور بزرگ آسیای جنوب شرقی است. این کشور ۱۹۰۰ کیلومتر مرز آبی دارد. سه رشته کوه اصلی در میانمار وجود دارد که هر سه از شمال (هیمالیا) به جنوب کشیده شده‌اند. در شمال، کوهستان هِنگ‌دوآن مرز میانمار و چین را تشکیل می‌دهد. قله کاکابو رازی، واقع در استان کاچین با ارتفاع ۵۸۸۱ متر بلندترین نقطه میانمار است. چندین رشته‌کوه در میانمار وجود دارد که کاملاً در داخل خاک این کشور قرار گرفته‌اند، از آن‌جمله: راخینه یوما، تپه‌های شان، و تپه‌های تِناسِریم. این رشته‌کوه‌ها میانمار را به سه شبکه رودخانه‌ای تقسیم می‌کند به نام‌های ایراوادی، سلوین، و رودهای سیتائونگ. رودخانه ایراوادی که با ۲۱۷۰ کیلومتر طولانی‌ترین رود میانمار است به خلیج مارتابان می‌ریزید. اکثریت جمعیت میانمار در دره ایراوادی سکونت دارد، دره‌ای که بین کوهستان راخینه یوما، و فلات شان واقع شده‌است. شهرها یانگون پایتخت سابق و بزرگ‌ترین شهر میانمار می‌باشد اقتصاد این کشور یکی از کشورهای آسیای جنوب شرقی است، متأثر از چند دهه رکود، سو مدیریت و انزواء. برمه کشوری حاوی منابع غنی است، اما اقتصاد آن کم‌ترین توسعه و پیشرفت را در جهان داراست. تولید ناخالص ملی برمه ۵۳٫۱۴ میلیارد دلار و متوسط رشد اقتصادی آن ۵٫۵ درصد در سال است که پایین‌ترین رشد اقتصادی ناحیه مکونگ است. در این میان، اتحادیه اروپا، سازمان ملل متحد و کانادا تحریم‌های اقتصادی سنگینی را علیه برمه تصویب کرده بودند. مردم میانمار طبق آخرین آمار به‌دست آمده جمعیتی بالغ بر ۵۴/۳ میلیون نفر برخوردار است. از این تعداد جمعیت ۳۱/۴ درصد در نواحی شهری زندگی می‌کنند. مراقبت از سلامت برمه یکی از بدترین کشورهای جهان است. سازمان سلامت جهان رتبه برمه را در جهان ۱۹۰ اعلام کرده‌است. زبان و خط زبان برمه‌ای زبان مادری و رسمی این کشور، به زبان تبتی و زبان چینی نزدیکی دارد. خط برمه‌ای متشکل از حروفی دایره‌شکل است. مذهب ٪ ۸۹ مردم این کشور پیرو آیین بودا هستند، ٪ ۴ مسیحی، ٪ ۴ مسلمان، ۱٪ روح‌باور و ۲ ٪ معتقد به ادیان دیگر هستند. برخی از مشهورترین بناهای بودایی مانند مدرسه تراوادا (ترواده)، صخره طلایی (Kyaiktiyo Pagoda) و شِوِدگن (Shwedagon Pagoda) در این منطقه قرار دارند. تحصیلات دولت میانمار هیچ‌گونه تلاشی در جهت افزایش نرخ سواد به‌خصوص در مناطق روستایی انجام نداده‌است. در نتیجه سهم آن دسته از افراد پانزده ساله میانماری که قادر به خواندن و نوشتن می‌باشند از ۶۰٪ در سال ۱۹۶۰ تنها به ۶۶٪ در سال ۱۹۷۰ افزایش یافت. کلیه دانشگاه‌های کشور توسط دولت نظامی در سال ۱۹۸۸ تعطیل گردید. بدین ترتیب هنوز هیچ‌گونه علامت یا نشانه‌ای که مبنی بر بازگشایی دانشگاه‌های برمه باشد وجود ندارد. حقوق بشر سازمان ملل متحد و تعدادی دیگر از سازمان‌ها سازگار و سیستماتیک نقض حقوق بشر را در این کشور گزارش داده‌اند، که از این موارد می‌توان به کودکان کار، قاچاق انسانی و عدم آزادی سخنرانی را نام برد. در سال‌های اخیر، رهبری نظامی و امتیازات بزرگی و دموکراسی فعالانه‌ای را برقرار کرده و به آهستگی قدم به آزادی و داشتن روابط با سازمان ملل متحد گذاشته‌است. در سال ۱۹۹۲. قطعنامه ۵۸ شورای حقوق بشر سازمان ملل تصویب کرد که گزارشگر ویژه برای وضعیت میانمار گذاشته شود. خانم یانگی لی. اهل کره جنوبی برای این مأموریت برگزیده شد. از دسامبر ۲۰۱۷ دولت میانمار به یانگی لی اجازه بازدید از میانمار نداد. جستارهای وابسته ارتش میانمار شورش‌های ۲۰۱۲ ایالت راخین نسل‌کشی روهینگیا آنگ سان سو چی روزهای برمه آندریاس برمه آزار مسلمانان در میانمار ایالت‌ها و ناحیه‌های میانمار تیم ملی فوتبال میانمار جایزه فرهنگستان فیلم میانمار تیم ملی بسکتبال میانمار یادداشت منابع پیوند به بیرون پس از نیم قرن به روزنامه‌های خصوصی در میانمار (برمه) اجازه انتشار داده شد آنگ سن سوچی؛ نماد مقاومت یا بازیگر سیاسی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۴۸ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۴۸ (میلادی) در برمه جمهوری‌ها جمهوری‌های سوسیالیستی گذشته دیکتاتوری نظامی کشورها در آسیا کشورهای اقیانوس هند کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای جنوب شرق آسیا کشورهای عضو اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا کشورهای عضو سازمان ملل متحد مستعمره‌های پیشین بریتانیا
7284
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%85%D8%A8%DB%8C%DA%A9
موزامبیک
موزامبیک با نام رسمی جمهوری موزامبیک کشوری در جنوب خاوری قارهٔ آفریقاست و پایتخت آن ماپوتو است. جمعیت این کشور نزدیک به ۳۱٫۱ میلیون نفر است. زبان رسمی این کشور پرتغالی و واحد پول آن متیکال موزامبیکی است. این کشور از شمال با تانزانیا، از باختر، شمال و خاور با مالاوی و از شمال باختری با زامبیا، از باختر با زیمبابوه و از باختر و جنوب با آفریقای جنوبی و از جنوب باختری با اسواتینی همسایه‌است و از سوی خاور به اقیانوس هند می‌رسد. موزامبیک ابتدا توسط امپراتوری پرتغال مستعمره شد و سپس بعداز استقلال ۱۹۷۵ این کشور تبدیل به یک حکومت کمونیستی شد. بعدها کمبود آب به دلیل پدیده آب و هوایی ال‌نینو در موزامبیک موجب تلف شدن دام‌ها و خشک شدن مزارع شد. بیماری نیز در سراسر موزامبیک انسان‌های زیادی را از پا درآورد. همچنین یک جنگ داخلی نیز شکل گرفته بود. در سال ۱۹۹۴ نخستین انتخابات چندحزبی در این کشور برگزار شد و از آن زمان موزامبیک ثباتی نسبی را تجربه کرده‌است. نرخ بیکاری در این کشور ۲۱ درصد است و ۷۰ درصد از مردم این کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند. ۵۶ درصد از مردم موزامبیک مسیحی، و حدود ۱۸ درصد مسلمان هستند. تاریخ موزامبیک در قرن شانزدهم میلادی مستعمره پرتغال شد. در سال ۱۹۷۵ این کشور استقلالش را به دست آورد. موزامبیک در ۲۵ ژوئن ۱۹۷۵ و در پایان جنگ‌های استقلال تحت نام جمهوری خلق موزامبیک و با یک نظام کمونیستی تشکیل شد. جمهوری موزامبیک کشوری در جنوب شرقی آفریقا است که طی سال‌های گذشته از قوانین استعماری، جنگ‌های داخلی و قحطی آسیب زیادی دیده‌است. در فاصله سال‌های ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۲ درگیری‌های داخلی در این کشور باعث کشته شدن نزدیک به یک میلیون نفر از مردم این کشور شد. در این مدت قحطی نیز گریبان مردم را گرفت. این درحالی بود که قحطی و بیماری نیز در کنار جنگ داخلی به مردم هجوم آورده بود. این شرایط موزامبیک را در آستانه انحطاط کامل قرار داده بود ولی قرارداد مصالحه بین طرفهای درگیر امید برای بازگشت آرامش به این کشور را تقویت کرد. پس از مصالحه و برقراری آرامش در کشور در سال ۱۹۹۲ اندکی وضعیت اقتصادی بهبود پیدا کرد و سرمایه‌گذاران خارجی برای سرمایه‌گذاری در این کشور ترغیب شدند اما همچنان بسیاری از مردم این کشور در فقر به سر می‌برند. گرچه موزامبیک پس از آشتی ملی در سال ۱۹۹۲ به یک آرامش سیاسی رسید ولی هیچگاه طعم رفاه و امنیت اجتماعی را نچشید. در چنین شرایطی 'رنامو' که با حمایت برخی کشورهای خارجی به مدت ۱۶ سال یکی از عوامل عمده ایجاد و هدایت جنگ داخلی در موزامبیک بوده بار دیگر رهبران سیاسی کنونی را به بروز یک آشوب جدید تهدید کرده‌است. نیروهای وفادار به 'رنامو' در ایالتی در غرب موزامبیک با نیروهای نظامی این کشور درگیر شدند که در پی این حادثه ۴۵ تن از نظامیان کشته شدند. بی‌ثباتی سیاسی در کنار نابسامانی‌های اجتماعی و اقتصادی در موزامبیک موجب شده‌است که این کشور با گذشت چهار دهه استقلال، همچنان از آرامش و ثبات سیاسی و اقتصادی دور بماند. جغرافیا جمهوری موزامبیک با ۸۰۱٬۵۹۰ کیلومتر مربع در جنوب شرقی آفریقا و در همسایگی تانزانیا، سوازیلند، آفریقای جنوبی، مالاوی، زامبیا و زیمبابوه قرار دارد. مساحت موزامبیک حدوداً اندازه مساحت ترکیه است. موزامبیک را جلگهٔ بزرگ موزامبیک فراگرفته‌است و تنها قسمت‌های از شمال غربی آن کوهستانی است. ساحل شرقی آن پست بوده ولی نواحی دیگر آن حالت فلاتی دارد. ارتفاعاتی هم در شمال و غرب آن واقع است. رودهای آن به‌ویژه زامبزی از فلات موزامبیک سرچشمه می‌گیرد و به سوی آفریقای مرکزی روانه می‌گردد. بخش مهمی از موزامبیک را جنگل فرا گرفته‌است، نقاط کوهستانی، آب و هوای معتدل و بقیه نقاط آب و هوای گرم و مرطوب دارد. موزامبیک از نظر ناهمواری‌های جغرافیایی توسط رود زامبزی به دو منطقه تقسیم شده‌است. در سمت شمال این رودخانه، نوارهٔ باریک ساحلی جای خود را به تپه‌های داخلهٔ کشور و دشت‌های پست می‌دهد. بلندی‌های سخت‌گذر در سمت غرب این نواحی واقع شده‌اند. در جنوب رود زامبزی، زمین‌های پست پهنای بیشتری دارند و در جنوبی‌ترین نواحی کشور فلات ماشونالند و کوهستان لبومبو قرار گرفته‌اند. تقسیمات کشوری موزامبیک به ۱۰ استان (provincias) تقسیم شده که این استان‌ها نیز به نوبه خود به ۱۲۹ شهرستان (distritos) تقسیم گشته‌اند. شهرستان‌ها نیز از ۴۰۵ بخش (Postos Administrativos) و بخش‌ها نیز تعداد زیادی دهستان (Localidades) تشکیل شده‌اند. پایتخت کشور (cidade capital) نیز در تقسیمات کشوری موزامبیک جایگاهی جدا دارد و جزئی از استان خاصی نیست. از سال ۱۹۹۸ میلادی ۵۳ شهرداری ویژه (Municípios) نیز در این کشور تشکیل شده‌است. سیاست رئیس‌جمهور در این کشور رئیس حکومت است و با رای مردم برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شود. طول دوره ریاست جمهوری در موزامبیک ۵ سال است. رئیس دولت نخست‌وزیر است که رئیس‌جمهور او را تعیین می‌کند. مجلس قانونگذاری این کشور ۲۵۰ کرسی دارد که نمایندگان آن با رای مستقیم مردم برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شوند. در حال حاضر رئیس‌جمهور از حزب انقلابی فری لیمو جانشین چیسانو گردیده‌است. در سال ۱۹۹۴ نخستین انتخابات چندحزبی در این کشور برگزار شد و از آن زمان موزامبیک ثباتی نسبی را تجربه کرده‌است. اقتصاد تولید ناخالص داخلی این کشور ۱۴٫۷۱۷ میلیارد دلار است. ۹ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند که ۷۰ درصد آنها در بخش کشاورزی کار می‌کنند. نرخ بیکاری در این کشور ۲۱ درصد است و ۷۰ درصد از مردم این کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند. در سال ۲۰۰۷ نرخ تورم در موزامبیک ۸ درصد بود. مجموع صادرات این کشور در سال ۲۰۱۹ معادل ۵٫۸۷۸ میلیارد دلار و واردات آن ۸٫۲۷ میلیارد دلار بوده‌است. محصولات صادراتی آن شامل آلومینیوم، میگو، بادام هندی، پنبه، شکر، مرکبات و الوار است که به کشورهای هلند (۵۹٫۷ درصد)، آفریقای جنوبی (۱۵٫۲ درصد) و زیمبابوه (۳٫۲ درصد) صادر می‌شود. محصولات وارداتی آن شامل ماشین‌آلات و تجهیزات، وسایل نقلیه، سخت، مواد شیمیایی، آهن‌آلات، مواد غذایی و منسوجات است که از کشورهای آفریقای جنوبی (۳۶٫۳ درصد)، هلند (۱۵٫۶ درصد) و پرتغال (۳٫۳ درصد) وارد می‌شود. براساس برخی برآوردهای صورت گرفته ذخایر گازی کشور موزامبیک که شامل شیل گاز نیز می‌شود، ۲۵۰ تریلیون مترمکعب است. شماری از شرکت‌های نفتی خارجی از جمله شرکت آمریکایی انادرکو و انی ایتالیا مشغول فعالیت اکتشافی در موزامبیک هستند. کشور فقیر موزامبیک که در آن دو سوم مردم کمتر از یک پوند در روز درآمد دارند، شدیداً مقروض بوده که پرداخت‌های کمکی مستقیم جامعه بین‌الملل به دولت این کشور بعد از جنجال بر سر رسوایی فساد دولت در ارتباط با یک وام محرمانه یک و نیم میلیارد پوندی به حال تعلیق درآمد. محیط زیست پارک ملی نیاسا، بزرگ‌ترین منطقه حفاظت‌شده موزامبیک که با همکاری انجمن حفاظت از حیات وحش (WCS) و مقامات موزامبیک اداره می‌شود، دو برابر پارک ملی «کروگر» در آفریقای جنوبی وسعت دارد. سازمان‌های تبهکار در موزامبیک سالانه ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ راس فیل را با هدف فروش عاج به کشورهای خاور دور، قتل‌عام می‌کنند. طرفداران محیط زیست هشدار می‌دهند که کشتار فیل‌ها در موزامبیک به یک صنعت تبدیل شده و این اتفاق در سطح گسترده‌ای در حال رخ دادن است. در این صورت بیم این می‌رود که جمعیت فیل‌های موزامبیک ظرف تنها یک دهه به کلی منقرض شود. مردم جمعیت این کشور ۳۱٬۱۲۵٬۰۰۰ نفر با میانگین سنی ۱۷٫۶ سال است. امید به زندگی برای زنان موزامبیکی ۶۵ سال و برای مردان ۵۹ سال است. برپایه سرشماری سال ۲۰۰۷ مسیحیان تا ۵۶٫۱٪ از جمعیت موزامبیک، و مسلمانان ۱۷٫۹ درصد از جمعیت را تشکیل می‌دهند. ۷٫۳ درصد از مردم باورهای دیگر، به‌ویژه روح‌باوری، را دنبال می‌کنند. ۱۸٫۷٪ از جمعیت نیز بدون اعتقادات مذهبی هستند. بر اساس آمارهای سال ۲۰۰۳ میلادی ۱۲٫۲ درصد از مردم این کشور به بیماری ایدز مبتلا هستند. ۲۳٫۸ درصد از مردم مسیحی کاتولیک و ۱۷٫۸ درصد مسلمان هستند. ۳۸٪ جمعیت در مناطق شهری زندگی می‌کنند. ارتباطات در این کشور ۶۷۰۰۰ خط تلفن ثابت و ۲۳۳۹۰۰۰ خط تلفن همراه وجود دارد. موزامبیک ۱۵۲۳۱ میزبان اینترنتی و ۱۷۸۰۰۰ کاربر دارد. دامنه اینترنتی: mz. واحد پول: متیکال پیش‌شماره: ۲۵۸ + پانویس منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Mozambique https://web.archive.org/web/20090619022121/http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=52645 آفریقای شرقی اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۵ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۵ (میلادی) در موزامبیک جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های پرتغالی‌زبان کشورها و سرزمین‌های سواحلی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی مستعمره‌های پیشین پرتغال موزامبیک
7286
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B3
موریس
موریس (فرانسوی: Maurice) با نام رسمی جمهوری موریس (انگلیسی: Republic of Mauritius)، کشور جزیره‌ای در جنوب آفریقا و اقیانوس هند است که در حدود ۹۰۰ کیلومتری شرق ماداگاسکار واقع شده‌است. جمعیت این کشور یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر و پایتخت آن پورت لوئیس است. این کشور قانوناً زبان رسمی ندارد اما در عمل انگلیسی و فرانسوی به عنوان زبان‌های رایج اصلی عمل می‌کنند. واحد پول این کشور روپیه موریس است. این کشور در قرن شانزدهم میلادی ابتدا مستعمره پرتغال و سپس هلند (قرن ۱۷) شد. در سال ۱۷۱۵ جزیره تحت کنترل فرانسوی‌ها درآمد و در طی جنگ‌های ناپلئونی در سال ۱۸۱۰ جزیره توسط نیروهای انگلیسی اشغال شد. در سال ۱۹۶۸ این کشور استقلال خود را از انگلستان به دست آورد. تاریخ دریانوردان عرب اولین کسانی بودند که این جزیره خالی از سکنه را در حدود سال ۹۷۵ کشف کردند و آن را دینا آروبی نامیدند. اولین کشف تأیید شده این جزیره از سوی اروپاییان در سال ۱۵۰۷ توسط ملوانان پرتغالی بود که البته آن‌ها سپس علاقه چندانی به این جزایر نشان ندادند. هلندی‌ها در سال ۱۵۹۸ مالکیت این جزایر را به دست گرفتند و رشته‌ای از سکونتگاه‌های موقت را طی یک دوره حدود ۱۲۰ سال در آن ایجاد کردند، اما تلاش‌های خود در این زمینه را در سال ۱۷۱۰ رها کردند. هلندیان این مستعمره را به افتخار شاهزاده موریس ناساو، جزیره موریس نامیدند. فرانسه در سال ۱۷۱۵ کنترل موریس را به دست گرفت و نام آن را به «ایل دو فرانس» (جزیره فرانسه) تغییر داد. در سال ۱۸۱۰، این جزیره توسط بریتانیای کبیر تصرف شد و چهار سال بعد فرانسه موریس و مناطق وابسته آن را به بریتانیا واگذار کرد و بریتانیایی‌ها نام پیشین جزیره را به آن برگرداندند. موریس به عنوان مستعمره بریتانیا شامل رودریگز، آگالگا، سنت براندون، تروملین، مجمع الجزایر چاگوس، و تا سال ۱۹۰۶، سیشل بود. حاکمیت بر تروملین بین موریس و فرانسه مورد مناقشه است، زیرا به‌طور خاص در معاهده پاریس ذکر نشده‌است. موریس تا زمان استقلال در سال ۱۹۶۸ عمدتاً مستعمره کشاورزی بریتانیا باقی ماند. موریس اکنون عضو اتحادیه کشورهای همسود (مشترک‌المنافع بریتانیا) است. جغرافیا مساحت این کشور ۲۰۴۰ کیلومتر مربع است. (۱۱ برابر شهر واشینگتن و تقریباً ۳ برابر شهر تهران). خط ساحلی دور جزیره ۱۸۰ کیلومتر است که تمامی آن از ماسه‌های نرم، سفید و درخشان پوشیده شده‌است. این کشور در نیمکره جنوبی زمین واقع شده‌است، بنابراین فصول آن برعکس نیمکره شمالی است. میانگین دمای هوا در زمان سفر نوروزی: روز: ۲۸+ الی ۳۰ + شب: ۲۰+ الی ۲۲+ دمای آب: ۲۶+ الی ۲۸+ درجه سانتیگراد. اختلاف زمان موریس با تهران تنها نیم ساعت است. (زمان رسمی موریس: ۰۴:۰۰، زمان رسمی ایران: ۰۳:۳۰) تقسیمات کشوری جزیره موریس خود به ۹ بخشداری تقسیم شده‌است (نام مرکز بخش‌ها در میان دوکمان آمده): بلک ریور (تامارین) فلاک (سنتر دو فلاک) ناحیه گرند پورت (ماهبورگ) موکا (موکا) پامپلموسس (پامپلموسس) ناحیه پلن ویلهم (روزهیل) پورت لوئیس (پورت لوئیس) ناحیه ریویر دو رمپار (پودر دو اور) ساوانه (سوئیاک) سه جزیره یا جزیره‌گروه دیگر که متعلق به موریس هستند عبارت‌اند از: جزایر آگالگا آبتل‌های کارگادوس کاراخوس جزیره رودریگز سیاست نوع حکومت در این کشور جمهوری دموکرات است و به صورت ایالتی مدیریت می‌شود. آمینه غریب اولین رئیس‌جمهور زن کشور موریس است که از سال ۲۰۱۵ تاکنون این سمت را بر عهده دارد. موریس روابط قوی و دوستانه با کشورهای مختلف قاره آمریکا، آفریقایی، آسیایی، اروپایی و اقیانوسیه دارد. موریس روابط دیپلماتیک با چین و روابط دریایی با اتحاد جماهیر شوروی در آوریل ۱۹۷۲(میلادی) برقرار کرد. این کشور عضو سازمان تجارت جهانی، سازمان ملل متحد، اتحادیه آفریقا، جامعه توسعه جنوب آفریقا، کمیسیون اقیانوس هند و تشکیل انجمن ریموند اقیانوس هند است. در تاریخ دوشنبه ۱۳۹۶/۰۳/۱۵به دنبال قطع رابطه و تحریم قطر از طرف کشورهای عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین، مصر و لیبی، کشور موریس نیز به این جمع اضافه شد. قوانین حاکم موریس تا حدی از قوانین مدنی فرانسه و قوانین بریتانیا مشتق شده‌است. موریس هم‌اکنون دموکراتیک‌ترین کشور قاره آفریقا محسوب می‌شود. در سال ۱۹۴۱ میلادی، رضاشاه پهلوی به خواست بریتانیا از سمت خود کنار گذاشته شد و توسط نیروهای بریتانیایی از بندرعباس به جزیرهٔ موریس تبعید شد. سپس وی به شهر ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی منتقل شد و در همان‌جا در تاریخ ۴ مرداد ۱۳۲۳ درگذشت. مردم و فرهنگ جمعیت این کشور ۱٬۳۰۰٬۰۰۰ نفر می‌باشد که از نژادهای متنوع تشکیل شده‌است. (هندی، چینی، اروپایی و آفریقایی). زبان رسمی اداری این کشور انگلیسی است ولی مردم به دو زبان انگلیسی و فرانسوی تسلط کامل دارند. دین مردم کشور: ۴۸٪ هندو، ۳۲٪ مسیحی، ۱۷٪ مسلمان و ۳٪ سایر ادیان. تعطیلات عمومی موریس ترکیبی از چندین فرهنگ در تاریخ موریس است. تمام تعطیلات عمومی مربوط به جشنواره تاریخی-مذهبی است. جشنواره‌های هندو، جشنواره‌های چینی، جشنواره‌های مسلمان، و همچنین جشنواره‌های مسیحی نیز وجود دارد. ساختمان‌های موریس انواع طرح‌ها، مواد، و عنصرهای تزئینی منحصر به فرد از نوع بافت تاریخی اقیانوس هند و استعمار اروپا است. اقتصاد واحد پول این کشور روپیه موریس است. ۱ دلار = ۳۰ روپیه موریس، ۱ یورو = ۴۰ روپیه موریس. ولتاژ برق موریس ۲۲۰ ولت ۵۰ هرتز است که مشابه سیستم برق ایران می‌باشد. این کشور مبادله اطلاعات را به صورت خودکار بر اساس استاندارد گزارش مشترک و قانون اخذ مالیات بر حساب‌های افراد خارجی اعمال کرده‌است. موریس عضو گروه ضد پول‌شویی و مبارز با انواع جرایم و جنایت‌های مالی است. اجرای استانداردهای مالیاتی بین‌المللی در این کشور مورد توافق صورت گرفته‌است. گردشگری موریس یک مقصد گردشگری بزرگ است، گردشگری چهارمین عامل اقتصاد این کشور است. هوای گرمسیری با دریای آبی روشن، سواحل و جانوران آبزی همچنین با جمعیت چند قومی و فرهنگی، برای گردشگران جذاب است. از سال ۲۰۰۵ حمل و نقل اتوبوس عمومی برای دانش‌آموزان و افراد معلول، شهروندان ارشد رایگان است. در حال حاضر هیچ راه‌آهنی در موریس وجود ندارد. تنها فرودگاه بین‌المللی برای هوانوردی غیرنظامی، فرودگاه بین‌المللی :فرودگاه بین‌المللی سر سیوساگور رامگولام است. دولت برای حل مشکل ترافیک، پروژه مترو سریع‌السیر که از پورت لوئیس تا :کورپیپ است را آغاز کرده‌است. موریس از جاذبه‌های توریستی متنوعی بهره‌مند می‌باشد؛ علاوه بر سواحل بسیار زیبا، رودخانه، مرداب، کوه، جنگل‌های زیبا، گونه‌های جانوری و گیاهی فراوان، دهانه‌های آتشفشانی، آبشار و آثار تاریخی را نیز می‌توان در این جزیره مشاهده نمود. سازمان جهانی جهانگردی موریس را به عنوان یکی از ده مقصد برتر توریستی دنیا معرفی نموده‌است. مارک توین، نویسنده مشهور آمریکایی، خالق آثاری از قبیل ماجراهای تام سایر، هاکلبری فین، شاهزاده و گدا جزیره موریس را چنین توصیف نموده‌است: «موریس نمونه‌ای از بهشت روی زمین است.» جزیره موریس با وسعتی ۴ برابر شهر تهران (۲۰۴۰ کیلومتر مربع) و ۱۸۰ کیلومتر نوار ساحلی ماسه‌ای سفید و طبیعتی گرمسیری از مقصدهای گردشگری است. یکی از بزرگ‌ترین دیواره‌های مرجانی جهان در پیرامون این جزیره واقع شده‌است. جاذبه‌های گردشگری دیگر عبارتند از: پارک جنگلی کازلا، باغ پرندگان و پارک لاک‌پشت‌های غول پیکر و پارک ماجراجویی زیپ لاینر، منطقه حفاظت شده بلک ریور و آبشار شاماقل، زمین هفت رنگ، باغ گیاه‌شناسی سلطنتی موریس، معبد گانگا تالئو، مجسمه شیوا تنها بخشی از دیدنی‌های جزیره موریس محسوب می‌گردند. غذاهای موریسی ترکیبی از غذاهای هندی، چینی و فرانسوی هستند که به غذاهای کریولی مشهور هستند. موریسی‌ها رقص‌ها و موسیقی مخصوص به خود را دارند که بیشتر از فرهنگ مردم قاره آفریقا الهام گرفته و کمتر از مردم آسیایی. نگاره‌ها جستارهای وابسته ایر موریشوس اتحادیه همکاری‌های منطقه‌ای حاشیه اقیانوس هند قطعنامه ۲۴۹ شورای امنیت چاگوسی‌ها پیوند به بیرون منابع آتشفشان‌های خاموش آتشفشان‌های موریس اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۸ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۶۳۸ (میلادی) در امپراتوری هلند بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۸ (میلادی) در آفریقا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۸ (میلادی) در موریس جزایر ماسکارین جزیره‌های موریس جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای اقیانوس هند کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی لیبرال دموکراسی مستعمره‌های پیشین بریتانیا مستعمره‌های پیشین فرانسه مستعمره‌های پیشین هلند مناطق مسکونی بنیان‌گذاری‌شده در ۱۶۳۸ (میلادی) موریس همه مقاله‌های بدون منابع معتبر
7287
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DA%A9%D8%B2%DB%8C%DA%A9
مکزیک
مکزیک با نام رسمی ایالات متحده مکزیک یک کشور مستقل در آمریکای شمالی است. مکزیک چهاردهمین کشور پهناور و با حدود ۱۲۸٬۹۳۳٬۰۰۰ نفر؛ دهمین کشور پرجمعیت در جهان است. پایتخت آن مکزیکوسیتی و زبان اداری آن اسپانیایی است. این کشور هیچ زبان رسمی ندارد و از سال ۲۰۰۳، تعداد ۶۲ زبان بومی سرخ‌پوستی نیز به عنوان «زبان‌های ملی» ثبت شده و رسمیت یافته‌است. کشور مکزیک پرجمعیت‌ترین کشور اسپانیایی‌زبان جهان است و حدود یک‌سوم از کل اسپانیایی‌زبان‌های جهان در مکزیک زندگی می‌کنند. ۷۰ درصد مردم مکزیک از تبار مستیزو (دورگه سفیدپوست و سرخ‌پوست)، ۱۵ درصد سفیدپوست و ۹٫۸ درصد سرخ‌پوست هستند. ۸۲٫۷٪ مردم آن مسیحی کاتولیک و ۷٫۹ درصد پیرو دیگر شاخه‌های مسیحیت هستند. این کشور از شمال با ایالات متحده آمریکا و از جنوب شرقی با گواتمالا و بلیز هم‌مرز است. همچنین اقیانوس آرام، در غرب و جنوب، خلیج مکزیک در شرق و دریای کارائیب در جنوب شرق آن قرار دارند. این کشور با حدود ۲ میلیون کیلومتر مربع وسعت، ۱۴اُمین کشور وسیع دنیا و ۱۰اُمین کشور پرجمعیت دنیاست. نخستین آثاری که از انسان در آمریکای میانی به دست آمده متعلق به ۴۰ هزار سال پیش است. مکزیک همچنین مهد یکی از مهم‍ترین تمدن‌های باستان، آزتک، بوده‌است. مکزیک در سده ۱۶ میلادی توسط هرنان کورتس کشف شد و در سال ۱۵۱۹ تمدن‌های بومی مکزیک از سوی اسپانیایی‌ها مورد حمله قرار گرفتند. این کشور از سال ۱۵۲۱ تا جنگ‌های استقلال مابین ۱۸۲۱–۱۸۱۰ مستعمره اسپانیا بوده‌است. مکزیک پرجمعیت‌ترین منطقه تحت‌الحمایه اسپانیا بود. پس از سه قرن استیلای امپراتوری اسپانیا، سرانجام در سال ۱۸۱۰ استقلال مکزیک از اسپانیا اعلام شد. مکزیک از تاریخ ۷ نوامبر ۱۹۴۵ در سازمان ملل متحد عضو است. نام نام آغازین این کشور اسپانیای نو بود. اما پس از آن‌که نام پایتخت آن را مکزیکوسیتی انتخاب کردند نام مکزیک را که برگرفته از زبان سرخ‌پوستی ناهواتل است برای آن برگزیدند. معنی مکزیک مشخص نیست اما به نظر برگرفته از mextli یا Mēxihtli است. نام این کشور در زبان اسپانیایی «مِهیکو» خوانده می‌شود. تاریخ نخستین آثاری که از انسان در آمریکای میانی به دست آمده متعلق به ۴۰ هزار سال پیش است. در حدود ۹ هزار سال پیش سرخ‌پوستان عهد باستان به کاشت ذرت روی آوردند از این اتفاق به عنوان یک انقلاب فرهنگی یاد شده‌است. قوم مایا از مشهورترین قبایل سرخپوست مکزیک بودند، معمولاً شهرهایشان را در دل جنگل‌های بارانی می‌ساختند. حوزهٔ زندگی و فعالیت مایاها حدود جنوبی کشور مکزیک و نیز سرتاسر گواتمالا والسالوادر را شامل می‌شد. قوم مایا پدیدآورندهٔ یکی از تمدن‌های بسیار پیشرفته آمریکای مرکزی در دوران پیشاکلمبی بود، که دست‌آوردهای بسیار چشمگیری در هنر، معماری، ستاره‌شناسیو ریاضیات داشته‌است. هم‌اکنون نیز گروه‌هایی از اقوام مایا در مکزیک و گواتمالا به‌سر می‌برند. مایاها با بهره‌گیری از تمدن‌های گذشته خود نظیر اولمکتوانستند در خلال سال‌های۲۵۰ تا۹۰۰ پس از میلاد تمدنی عظیم را در آمریکای مرکزی پایه‌گذاری نمایند. این قوم به گویش‌های متعدد زبان مایایی تکلم می‌کردند و نوعی خط ابتدایی هیروگلیفی نیز داشتند که آثاری را به آن می‌نوشتند. پیش از این اضمحلال، مایاها به یکباره تمدن و شهرهای عظیم را رها کردند و به دامان کوهستان‌ها پناه بردند، که دلیل این رویداد به سبب از میان رفتن آثار مکتوب آن دوره و طرح نظریات گوناگون، هنوز مشخص نیست. جمعیت مایاهای امروزی که از بازماندگان فرمانروایان دوران باستان آمریکای مرکزی می‌باشند، حدود هفت میلیون نفر است، که بیشتر در جنوب مکزیک و نواحی کوهستانی گواتمالا و بلیز به‌سر می‌برند. به مدت نزدیک به سه هزار سال مناطق آمریکای مرکزی در محدودهٔ مکزیک امروزی محل استقرار تمدن‌های پیشرفته سرخ‌پوستی بودند. اما در سال ۱۵۱۹ تمدن‌های بومی مکزیک از سوی اسپانیایی‌ها مورد حمله قرار گرفتند. اسپانیایی‌ها با توسل به سلاح‌های آتشین توانستند تمدن‌های آزتک، مایا و اولمک را در مکزیک شکست دهند و این کشور را به تصرف خود درآورند. در سال ۱۵۲۱ نیز اسپانیایی‌ها با کمک تلاکسکالتک‌ها، که از اصلی‌ترین دشمنان آزتکها محسوب می‌شدند، تنوچیتیتلان پایتخت ازتک‌ها را به تصرف خود درآوردند. تصرف پایتخت آزتک منجر به تحت‌الحمایگی مکزیک در سال ۱۵۳۵ شد، از این پس مکزیک تحت‌الحمایه یا به تعبیری دیگر مستعمره اسپانیا شد. مکزیک پرجمعیت‌ترین منطقهٔ تحت‌الحمایهٔ اسپانیا بود. پس از سه قرن استیلای امپراتوری اسپانیا، سرانجام در سال ۱۸۱۰ استقلال مکزیک از اسپانیا اعلام شد. صدور اعلامیهٔ استقلال منجر به یک دوره جنگ‌های طولانی میان نیروهای اسپانیا و مکزیکی‌ها شد. در نهایت در سال ۱۸۲۱ مکزیک رسماً به استقلال رسید و ایتوربیده به عنوان امپراتور این کشور بر تخت نشست. دو سال بعد نیروهای انقلابی او را از قدرت برکنار کردند و در سال ۱۸۲۴ قانون اساسی بر مبنای نظام حکومتی جمهوری در مکزیک تدوین شد. نام کشور را نیز از امپراتوری مکزیک به ایلات متحده مکزیک تغییر دادند. در سال ۱۸۳۵ تگزاس از این مکزیک اعلام استقلال می‌کند که این اتفاق منجر به نبرد آلامو و به دنبال آن جنگ آمریکا و مکزیک در بین سال‌های ۱۸۴۶–۴۸ می‌شود. در سال ۱۹۱۰ به دنبال عدم رضایت مردم از رئیس‌جمهور وقت پورفیرو دیاس منجر به انقلاب مکزیک می‌شود. در سال ۱۹۱۷ قانون اساسی جدیدی به تصویب می‌رسد و حزب ناسیونالیست انقلابی قدرت را در دست می‌گیرد. تقسیمات کشوری این کشور از ۳۱ ایالت و یک بخش فدرال تشکیل شده‌است. جغرافیا کشوری کوهستانی و مرتفع است؛ و تنها قسمتی از آن که مسطح می‌باشد، در شبه جزیره «یوکاتان» واقع شده‌است. از آنجا که ارتفاع این کشور از ۵۰۰ متر بیشتر است. از این‌رو دما نسبت به عرض جغرافیایی و ارتفاع زمین، متغیر است. شمال این کشور خشک و غیرقابل کشت بوده، در حالی که جنوب، مرطوب و گرم است. مهم‌ترین ارتفاعات آن عبارتند از کوه‌های مادرهٔ غربی، مادرهٔ شرقی، مادره جنوبی و همچنین فلات مکزیک. جلگه‌های آن عمدتاً در کناره‌ها واقع شده‌اند. بیابان‌ها نیز قسمت‌هایی از مکزیک را شامل می‌شوند. از مهم‌ترین رودهای آن می‌توان از: ریوگرانده، لرما، اوسوماسینتا، گریخالوا، پانوکو، بالساس و سانتیاگو نام برد. آب و هوای آن در نواحی مرتفع معتدل کوهستانی و در سایر نواحی گرم و مرطوب یا خشک است. بلندترین نقطه آن قله سیتلال تپتل (اوریسابا) با ۷۰۰، ۵ متر ارتفاع می‌باشد. رود ریوگرانده (۰۳۴، ۳ کیلومتر) نیز طولانی‌ترین رود آن است. سیاست ایالات متحده مکزیک فدراسیونی است که بر اساس قانون اساسی مصوب سال ۱۹۱۷ توسط یک نظام جمهوری و دولتی دموکرات اداره می‌شود. بر اساس قانون اساسی سه نوع نهاد حکومتی برای اداره کشور تعریف شده‌اند: اتحادیه فدرال، دولت‌های ایالتی و دولت‌های استانی. قوه قانونگذاری (مقننه): کنگره اتحادیه که متشکل از دو مجلس نمایندگان و سنا است. تصویب قانون فدرال، اعلام جنگ، تعیین میزان مالیات، تصویب بودجه ملی و تمامی معاهدات بین‌المللی و تأیید تمامی انتصابات دیپلماتیک در مجلس نمایندگان انجام می‌گیرند. قوه اجرایی (مجریه): رئیس‌جمهوری که رئیس کشور و دولت مکزیک است، در راس این قوه قرار دارد. رئیس‌جمهوری مکزیک همچنین فرمانده نیروهای مسلح مکزیک نیز محسوب می‌شود. رئیس‌جمهوری همچنین با تأیید مجلس سنا اعضای کابینه و سایر مقامات دولتی را منصوب می‌کند. رئیس‌جمهوری مسئول اجرای قانون است و همچنین بر اساس قانون اساسی به وی اختیار وتو کردن مصوبات مجلس داده شده‌است. قوه قضاییه: در راس قوه قضاییه مکزیک دادگاه عالی عدالت قرار دارد. این دادگاه متشکل از ۱۱ قاضی است که با تأیید مجلس سنا توسط رئیس‌جمهوری انتخاب شده‌اند. احزاب مهم آن عبارتند از: حزب شورای انقلابی حزب اقدام ملی (محافظه کار) حزب سوسیالیست خلق (کمونیست) حزب سوسیالیست کارگر حزب دموکرات و حزب کمونیست ارتش بودجه سالیانه ارتش مکزیک ۲۵ میلیارد دلار است که این مقدار ۱٫۶٪ تولید ناخالص ملی است. اقتصاد واحد پول آن پزوی مکزیک (Mex. $) معادل ۱۰۰ سنتاوو است. هر پزوی مکزیک معادل ۰٫۰۵ دلار آمریکاست و هر دلار آمریکا معادل ۲۰ پزو می‌باشد. مکزیک ۱۱ اُمین اقتصاد بزرگ دنیاست. استخراج ذخایر بزرگ گاز طبیعی و نفت توسعه خارق‌العاده اقتصادی کشور را در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میسر ساخت. هم‌اکنون نیز مکزیک بخش بزرگی از ثروت فزاینده‌اش را مدیون منابع نفتی‌اش است. اساسِ در حال رشد اقتصادی شامل صنایع مهم پتروشیمی، نساجی، وسایل نقلیه موتوری و فراورده‌های غذایی است. در اوایل دهه ۱۹۹۰ شرکت‌های عمده آمریکایی به دلیل ترکیبی از سیاست دولت آمریکا و توافقهای تجاری مربوط به قرارداد تجارت آزاد آمریکای شمالی و هزینه پایین نیروی کار به تأسیس کارخانه در مکزیک تشویق شدند. نتیجه این حرکت، رشد خارق‌العاده اقتصاد مکزیک بود، که اکنون یازدهمین اقتصاد بزرگ جهان است. با این حال مشکلات اقتصادی باقی است. تولید ناخالص داخلی این کشور در سال ۲۰۰۸ ۱٫۵۶۳ تریلیارد دلار بوده و رشدی ۴٫۸٪ را در سال ۲۰۰۹ تجربه کرده‌است. ۴۵ میلیون و ۳۸۰ هزار نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند و نرخ بیکاری در آن ۳٫۷ درصد است (۲۰۰۷). حدود ۱۴ درصد از مردم این کشور به غذای مناسب دسترسی ندارند و نرخ تورم در آن ۲٫۸۸ درصد است (۲۰۰۹). محصولات صادراتی این کشور شامل محصولات کارخانه‌ای، نفت و محصولات نفتی، نقره، میوه، سبزیجات، قهوه و پنبه‌است که به کشورهای آمریکا (۸۴/۷ درصد)، کانادا (۱/۲ درصد) و اسپانیا (۳/۱ درصد) صادر می‌شود. محصولات وارداتی این کشور شامل ماشین‌آلات فلزکاری، فلزات تراشکاری شده، ماشین‌آلات کشاورزی، تجهیزات الکترونیک، قطعات ماشین برای مونتاژ، هواپیما و تجهیزات آن است که از کشورهای آمریکا (۹/۵۰ درصد)، چین (۵/۹ درصد)، ژاپن (۶ درصد) و کره جنوبی (۲/۴ درصد) وارد می‌شود. مکزیک همچنین جزو ۱۰ کشور برتر در تولید غلات در جهان است. مکزیک در سال ۲۰۲۰ با تولید بیش از ۲ میلیون و ۳۹۳ هزار تن آووکادو بزرگ‌ترین تولیدکننده این محصول در جهان بوده‌است. مردم بر اساس آخرین برآورد سال ۲۰۲۰ جمعیت مکزیک ۱۲۸ میلیون نفر است و پرجمعیت‌ترین کشور اسپانیایی زبان در جهان است. رشد سالانه جمعیت مکزیک از ۳٫۵٪ در ۱۹۶۵ به ۱٪ در سال ۲۰۲۰ کاهش یافته‌است. امید به زندگی برای مردان ۷۲٫۶ سال و برای زنان ۷۸٫۲ می‌باشد. نرخ مرگ و میر در سال ۱۹۷۰ برابر با ۹٫۷ در هر ۱۰۰۰ نفر بود در حالی که در ۲۰۰۱ این نرخ به ۴٫۹ مرد در هر ۱۰۰۰ مرد و ۳٫۸ زن در هر ۱۰۰۰ زنان کاهش یافته‌است. دلایل اصلی مرگ در سال ۲۰۰۱ بیماری‌های قلبی (۱۴٫۶ ٪ برای مردان ۱۷٫۶ درصد زن) و سرطان (۱۱ ٪ در مردان و ۱۵٫۸ ٪ در زنان) بوده‌است. ۸۳٪ مردم ساکن مناطق شهری هستند. پنج شهر بزرگ مکزیک عبارتند از: مکزیکو سیتی (۱۲٬۲۹۴٬۰۰۰ نفر)، گوادالاخارا (۱٬۴۹۶٬۰۰۰)، خوارز (۱٬۳۲۱٬۰۰۰)، پوبلا (۱٬۴۳۴٬۰۰۰)و ایزتاپالاپا (۱٬۸۱۶٬۰۰۰)است. زبان مکزیک دارای بزرگ‌ترین جمعیت اسپانیولی زبان در جهان است. تقریباً یک سوم از مردم اسپانیولی زبان دنیا در کشور مکزیک زندگی می‌کنند. زبان اسپانیایی که توسط ۹۷٪ مردم مکزیک گویش می‌شود به عنوان زبان ملی این کشور در نظر گرفته شده‌است. از سوی دیگر کشور مکزیک ، میهنی برای شمار بسیاری از زبان‌های بومی می‌باشد. از میان مردم مکزیک ۵٫۴٪ به یکی از زبان‌های بومی گویش می‌کنند و ۱٫۲٪ اسپانیایی نمی‌دانند و فقط به زبان خود گویش می‌کنند. چند زبان بومی که گویش وران زیادی دارد عبارتند از: زبان ناواتلی با ۱٫۴۵ میلیون نفر گویشور و زبان یوکاتک مایا با ۷۵۰ هزار نفر. برخی از زبان‌های محلی در معرض خطر انقراض هستند مانند لاکاندون که توسط کمتر از صد نفر گویش می‌شود. زبان انگلیسی به‌طور گسترده‌ای در کسب و کار در شهرهای مرزی و نیز توسط یک میلیون شهروند آمریکایی که در مکزیک زندگی می‌کنند استفاده می‌شود. فرهنگ فرهنگ مکزیک بازتابی از تاریخ این کشور و ترکیبی از فرهنگ‌های تمدن‌های پیش از ورود اسپانیایی‌ها و فرهنگ اسپانیا است. زمانی که مکزیک به یک کشور مستقل تبدیل شد به دنبال یک هویت ملی بود که تنها عنصر مشترک میان ساکنان تازه آن کاتولیک بودنشان بود. در آخرین ربع سده نوزدهم و دهه نخست سده بیستم یعنی در دوران پورفیریو دیاس با پیشرفت اقتصادی و آشتی همراه بود. از عناصر مهم فرهنگی مکزیک می‌توان به: رقص ماریاچی که رقصی سنتی است و در آن زنان جامه‌های رنگارنگ خود را همراه با ضرب‌آهنگ‌های شاد ماریاچی در هوا به جلو عقب می‌چرخانند. در این رقص دو نفره مردها دست خود را پشت کمر خود حلقه می‌کنند و زنان در برابرشان دامن افشانی می‌کنند. روز مردگان یا دیا دلوس مورتوس: در این روز در واقع باور و سنتی است که مکزیکی‌ها آن را از اجداد سرخ‌پوست خود به یادگار نگه داشته‌اند. بعد از ورود اسپانیایی در قرن شانزدهم به مکزیک، این سنت با باورهای مسیحی آمیخته شد و اکنون در روزهای اول و دوم نوامبر و هم‌زمان با روز گرامیداشت قدیسان کاتولیک برگزار می‌شود. در روز درگذشتگان، مکزیکی‌ها بر مزار ازدست‌رفتگان خود گرد می‌آیند و برایشان شمع روشن کرده و گل نثارشان می‌کنند. جشن گوئلا گوئتسا: گوئلا گوئتسا که در آن گروه نمایندگان فرهنگی و هنری شهر جوچیتان مکزیک وارد محل برگزاری جشن گوئلا کوئتسا در شهر سان آنتونیو واقع در ایالت اُآخاکا می‌شوند. در این جشن نمایندگان شهرها و ایالتهای مختلف مکزیک گردهم می‌آیند و رقص‌های محلی و سنتی خود را به نمایش می‌گذارند. جشن کوئین سیانه را این جشنی است که مردم مکزیک به مناسبت رسیدن دخترانشان به سن پانزده سالگی برگزار می‌کنند. در این جشن پدر و مادر دختر همهٔ دوستان و آشنایانشان را برای شرکت در مراسم دعا در کلیسا و سپس جشنی شاد دعوت می‌کنند. بعد از بازگشت از کلیسا، از همهٔ مهمان‌ها با ساز و آواز و غذاهای خوشمزهٔ محلی پذیرایی می‌شود. غذا غذاهای مکزیکی با طعم دهنده‌های قوی و متنوع، انواع ادویه و ترشی و تزیینات رنگی آن در جهان شناخته می‌شوند. بسیاری از غذاهای مکزیک امروزی غذاهای سنتی ازتک‌ها و مایا است که در آن ذائقه اسپانیایی‌ها نیز بکار رفته‌است. غذاهای مکزیک به دلیل آب و هوای محلی و موقعیت جغرافیایی و تفاوت‌های قومی در میان ساکنان بومی آن در نقاط مختلف متفاوت است. تاکو یکی از غداهای سنتی این کشور است. جستارهای وابسته جنگ مواد مخدر در مکزیک جنگ آمریکا و مکزیک روابط ایران و مکزیک امپراتوری اول مکزیک پزو مکزیک خلیج مکزیک لکه نفتی خلیج مکزیک فهرست رهبران سیاسی مکزیک رئیس‌جمهور مکزیک فهرست شهرهای مکزیک ایالت‌های مکزیک نیروهای مسلح مکزیک جنگ فرانسه و مکزیک مرز ایالات متحده آمریکا–مکزیک تیم ملی فوتبال مکزیک زمین‌لرزه مکزیک واگذاری مکزیک حزب سوسیالیست مکزیک بومی‌های مکزیک دیدارهای فوتبال ایران و مکزیک تیم ملی والیبال مکزیک جنگ استقلال مکزیک فهرست دانشگاه‌های مکزیک منابع ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۱۰ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۱۳ (میلادی) جمهوری‌های فدرال مشروطه جمهوری‌های فدرال کشورها و سرزمین‌های اسپانیایی‌زبان کشورها در آمریکای شمالی کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو گروه پانزده کشورهای گروه ۲۰ کشورهای هم‌مرز با اقیانوس آرام کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس لیبرال دموکراسی مستعمره‌های پیشین اسپانیا مکزیک ملت‌های E7 میراث جهانی یونسکو در مکزیک واژه‌ها و عبارت‌های زبان ناهواتل
7288
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C
مالی
مالی با نام رسمی جمهوری مالی کشوری محصور در خشکی واقع در غرب آفریقا است. مالی از شمال خاوری با الجزایر، از خاور و جنوب خاوری با نیجر، از جنوب خاوری با بورکینافاسو، از جنوب با ساحل عاج، از جنوب باختری با گینه، از خاور با سنگال و از شمال باختری و باختر با موریتانی مرز مشترک دارد. مالی در جنوب صحرای بزرگ آفریقا قرار گرفته و بخش‌هایی از آن در این صحرا واقع شده‌است. پایتخت آن باماکو است که در جنوب باختری کشور قرار گرفته‌است. مالی یکی از فقیرترین کشورهای جهان است و ۲۰٬۲۵۱٬۰۰۰ نفر جمعیت داردکه بیش از ۱۰ درصد از آن‌ها در پایتخت ساکنند. حدود نیمی از مردم مالی زیر خط فقر زندگی می‌کنند. طلا، اورانیوم، کشاورزی، دامداری و نمک از منابع طبیعی مالی هستند. این کشور سومین تولیدکنندهٔ بزرگ طلا در قارهٔ آفریقا است. مالی در قدیم بخشی از یک امپراتوری به نام امپراتوری مالی بود. در شمال مالی از ژانویه ۲۰۱۲ درگیری‌هایی آغاز شد. در ۲۲ مارس ۲۰۱۲ گروهی از سربازان کنترل کاخ ریاست جمهوری را به‌دست گرفته و دولت مالی را منحل اعلام کرده و قانون اساسی آن را به حال تعلیق درآوردند. اسلام‌گرایان جدایی‌طلب شمال مالی منطقه شمال را «اَزَواد» می‌نامند و در ۶ آوریل ۲۰۱۲، شورشیان موسوم به «جنبش ملی برای آزادی ازواد» جدایی کشوری به نام ازواد را از مالی اعلام کرد. مدت کوتاهی پس از آن، این جنبش توسط گروه‌های اسلام‌گرای مرتبط با القاعده به حاشیه رانده شد و خواسته‌های خود را برای جدایی از مالی کنار گذاشت. شورشیان اسلام‌گرای افراطی بعد از اعمال کنترل نظامی در مناطق شمال به اجرای مقررات اسلامی به سبک طالبان در افغانستان پرداختند. سربازانی که در پایتخت، قدرت را در دست گرفته‌اند به دیونکوندا ترائوره، رئیس مجمع ملی، اجازه دادند تا مطابق با قانون اساسی به عنوان رئیس دولت عمل کند، اما این سربازان نیز هم‌چنان قدرت قابل توجهی در دولت دارند. برنامه‌هایی برای بازپس‌گیری کنترل در شمال کشور با کمک‌های بین‌المللی در حال انجام است و در این رابطه نظامیان فرانسه به یاری دولت مالی شتافته و مواضع شورشیان شمال را بمباران کرده‌اند. دولت موقت قصد دارد پس از فیصله یافتن غائله شمال، انتخابات ملی را که مدت‌ها به تأخیر افتاده برگزار کند. البته باید اضافه کرد که کشور مالی یک از مستعمرات قدیم کشور فرانسه است و این کشور به دلیل وجود منابع طلا و اورانیوم در مالی به سادگی دست بردار این سرزمین نخواهد بود و القاعده هم چشم به منابع غنی طلا و اورانیوم دوخته‌است. ۴۴٪ از جمعیت مالی در مناطق شهری سکونت دارند. میانگین سنی مردم مالی ۱۶٫۳ سال است. امید به زندگی برای مردان ۵۹٫۷ سال و برای زنان ۶۱٫۴ سال است. جغرافیا کشور مالی با موریتانی، الجزایر، نیجر، بورکینافاسو، ساحل عاج، گینه و سنگال همسایه است. کشور مالی با مساحت ۱٬۲۴۰٬۱۹۲ کیلومتر مربع بیست و چهارمین کشور جهان از نظر مساحت است. مالی متشکل است از جلگه‌های کم‌ارتفاع، ولی در رشته‌کوه‌های آدرار و دو زیفوزا در شمال شرق ارتفاع می‌یابد. جنوب کشور پوشیده از علفزار استوایی است در شمال صحرای بزرگ که عمدتاً تپه‌های شنی و ماسه‌ای است قرار دارد. آب و هوای مالی داغ و عمدتاً خشک است. هر چند جنوب کشور از ژوئن تا اکتبر دارای فصلی مرطوب است. مالی به‌طور کل دارای آب و هوایی گرم و خشک بین فوریه تا ژوئن، بارانی، مرطوب و معتدل از ژوئن تا نوامبر و سرد و خشک از نوامبر تا فوریه است. رودهای مهم آن نیجر، سنگال، فالمه و بلندترین نقطه آن قله هومبوری توندو با ۱۱۵۵ متر است. تنها منطقهٔ حاصلخیز و بارور مالی، جنوب این کشور است که به خاطر وجود دو رود نیجر و سنگال است. از مهم‌ترین شهرهای مالی می‌توان به، باماکو (پایتخت) ۱٫۳ میلیون نفر، سیکاسو ۱۴۵ هزار نفر، سگو ۹۳ هزار نفر، موپتی ۱۰۹ هزار نفر و گائو ۸۷ هزار نفر اشاره کرد. تاریخ مالی در گذشته به عنوان یک امپراتوری بازرگانی مطرح بود و راه ارتباطی از میان صحرای بزرگ آفریقا شناخته می‌شد. روز ۲۲ سپتامبر سال ۱۹۶۰ میلادی کشور مالی در شمال غربی آفریقا، استقلال یافت. از حدود دو هزار سال پیش در مالی تمدن درخشانی وجود داشت، اما این سرزمین از قرن هشتم تا شانزدهم میلادی، قسمتی از امپراتوری سودان بود. پس از اینکه مراکش، بخشی از امپراتوری سودان، از جمله مالی را تصرف کرد، حکومت‌های متعدد قبیله‌ای در مالی به قدرت رسیدند. نفوذ فرانسویان در مالی از قرن نوزدهم آغاز شد و این کشور در سال ۱۸۹۸ تحت‌الحمایه فرانسه شد. مالی که سودان فرانسه نامیده می‌شد، در سال ۱۹۵۸ خودمختار شد و در سال ۱۹۶۰، به استقلال رسید. این سرزمین میان سال‌های ۱۸۸۱ و ۱۸۹۵ مستعمره فرانسه بود. ۱۹۶۰: کسب استقلال به رهبری مودیبو کیتا که یک سوسیالیست ضد فرانسه بود. ۱۹۶۸: کودتای نظامی و حکومت تک حزبی به رهبری ژنرال موسی ترائوره. ۱۹۸۵: جنگ شش روزه با بورکینافاسو. ۱۹۹۰: تظاهرات دموکراسی. ۱۹۹۱: ترائوره دستگیر می‌شود. ۱۹۹۲: انتخابات آزاد چند حزبی. ۲۰۱۲: کودتای نظامی و سرنگونی دولت سیاست با شکست حکومت ترائوره در سال ۱۹۹۲ اکنون کشور به صورت چندحزبی اداره می‌شود. ارتش نقش اساسی در رهبری کودتا داشت. ترائوره که به عنوان رئیس‌جمهور موقت سر کار بود، در ظرف کمتر از یک سال حکومت کشور را به یک دولت غیرنظامی تبدیل کرد. این اولین تجربه مالی از سیاست چندحزبی بود. برقراری روابط دوستانه با توارگ، پس از امضای قرارداد صلح ۱۹۹۱، یک واقعه مهم سیاسی است. فقرزدایی و فرونشاندن مخالفانی که احساس می‌کنند «مالی» توانایی ایجاد احزاب مختلف را ندارد، از رئوس برنامه دولت است. جمهوری سوم در سال ۱۹۹۱م بعد از یک همه‌پرسی، قانون اساسی که توسط یک کنفرانس ملی تدوین شده بود به تصویب رسید که در این قانون به نظام چندحزبی پس از ۳۰ سال قدرت تک‌حزبی اشاره شده بود. در جریان انتخابات پارلمانی ۱۹۹۱م حزب آدما ۷۶ کرسی از ۱۱۶ کرسی را به‌دست‌آورد و در ۲۶ آوریل ۱۹۹۱ بعد از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری آلفا عمر کوناره، کاندیدای حزب آداما به پیروزی دست‌یافت. وی یونسی توره را به عنوان نخست‌وزیر انتخاب کرد ولی اعتراضات موجب شد تا عبدالله سکوسو مأمور تشکیل کابینه شود. به سبب جنگ داخلی با طوارق و موافقت‌نامه صلح ۱۹۹۴ سکوسو به سبب نابسامانی مجبور به استعفا شد و به جای او ابراهیم ابوبکر کیتا نخست‌وزیر شد. در سال ۱۹۹۷ آلفا عمر دوباره نامزد ریاست جمهوری شد و به هر حال رئیس‌جمهور کشور انتخاب گشت. در سال ۲۰۰۲ در انتخابات همگانی ژنرال آمادو تومانی توره به عنوان نامزد مستقل توانست قدرت را در دست گیرد. مجلس ملی کشور مالی تنها دارای یک مجلس ملی است که در مرکز شهر باماکو در محله باگاداجی از محلات قدیمی آن قرار دارد. نمایندگان مجلس برای پنج سال از طریق رای‌گیری مستقیم و عمومی انتخاب می‌شوند. نمایندگان مجلس از مصونیت پارلمانی برخوردارند، اما با اجازه کتبی مجلس می‌توان یک نماینده را دستگیر و محاکمه نمود. مجلس با طرح استیضاح می‌تواند دولت را مستعفی کند یا اعتماد خود را از آن بردارد. مجلس ملی هر دو سال دو بار نشست عادی دارد. نشست‌های فوق‌العاده با تقاضای اکثریت نمایندگان یا با تقاضای نخست‌وزیر برگزار می‌شود. حضور در نشست‌های مجلس برای عموم آزاد است. احزاب سیاسی تکثر احزاب در قانون اساسی کشور مالی پیش‌بینی شده‌است. بیش از ۷۰ حزب ثبت شده در کشور وجود دارد؛ البته همه این احزاب فعال نیستند و حدود ۱۵ حزب را می‌توان فعال نامید و باقی احزاب به هنگام انتخابات یا برای برخورداری از مزایای احزاب تشکیل شده‌اند و اصطلاحاً آن‌ها از احزاب صوری می‌نامند. از سال ۱۹۹۲ تا سال ۲۰۰۲ حزب آدما (ائتلاف دمکراسی مالی) اکثریت کرسی‌های مجلس و شهرداری‌ها و نیز دولت را در اختیار داشت. چهار حزب عمده مالی عبارتند از: - حزب آدما، کمیته ملی ابتکار دمکراتیک به رهبری آقای مونتاگال که حزب مخالف و تندرو است، اتحاد سودانی اجتماع دمکراتیک آفریقایی که قدیمی‌ترین حزب کشور مالی - جنبش میهنی برای نوگرایی به رهبری شوگل مایکا هم‌اکنون، ۲۵ می ۲۰۲۱، خبر کودتای نظامی در مالی منتشر شد. تقسیمات کشوری گائو کیدال کایس کولیکورو تومبوکتو سیکاسو استان موپتی سگو باماکو اقتصاد نقاط قوت: امکانات اقتصادی در این مدت رو به فزونی است. رودهای نیجر و سنگال امکانات آبیاری را فراهم می‌سازد. نقاط ضعف: فقر شدید. کشوری محصور و با مشکلات فراوان. آب و هوای مستعد خشکسالی. تولید ناخالص ملی - ارزش کلی و خدمات تولید شده در مالی (بر حسب دلار آمریکا): ۸٫۲ میلیارد دلار منابع معدنی این کشور عبارت‌اند از: طلا، اورانیم، فسفات و سنگ آهک. آموزش نظام آموزشی کشور مالی میراث بر جای مانده از زمان استعمار است و اهداف استعماری از جمله تقویت پایه‌های وابستگی و بهره‌برداری از آن ملت را دنبال می‌کند. مدرسه اسرای شهر کای یکی از نخستین مدارس کشور مالی که در سال ۱۸۸۶ گشایش یافت نماد هدف فوق است. رؤسای قبایل و سران مجبور بودند پسران خود را به این مدارس بفرستند تا آن‌ها تحت آموزش‌های استعمار تربیت شوند و پس از جانشینی به جای پدران خود متحدان خوبی برای فرانسه باشند. هدف مدارس و مؤسسات آموزشی زمان استعمار فقط پرورش کارکنان نظام اداری بود. تدریس فقط به زبان فرانسه صورت می‌گرفت و دانش‌آموختگان، کارمندان دستگاه‌های دولتی می‌شدند. در زمان استقلال (۱۹۶۰م)، تعداد ۵۰ هزار دانش‌آموز در ۱۰۱۷ کلاس تحت آموزش قرار داشتند و نرخ سوادآموزی ۶/۹ درصد بود. اولین هدف مقامات پس از استقلال، افتتاح کلاس‌های جدید و تشویق زبان‌های مادری در روند آموزش بود. در ۱۷ سپتامبر ۱۹۶۲ اصلاح تعلیم و تربیت در کشور به تصویب رسید و هدف آن عبارت بود از: انطباق تحصیلات با واقعیات جامعه، امکان‌پذیرش تعداد بیشتر دانش‌آموز در نظام آموزشی و آماده کردند آن‌ها برای فعالیت به عنوان یک شهروند مفید. هدف تعلیم و تربیت زدودن تفکر استعماری و ارزش‌گذاری مجدد به فرهنگ آفریقایی تعریف شد. در سال ۱۹۷۶ نرخ مدرسه‌روها ۲۹٫۱ درصد (۳۵٫۹ درصد پسر و ۲۲ درصد دختر) بود. در سال ۱۹۸۳ نرخ مدرسه‌روها در مقطع ابتدایی از ۲۱٫۴۶ درصد (در سال ۷۹–۱۹۷۸) به ۱۶٫۶۵ درصد کاهش یافت و در مقطع راهنمایی نیز از ۱۳٫۹۱ درصد به ۵٫۲۱ درصد کاهش یافت. علت این کاهش در واقع عدم وجود کلاس درس و معلم کافی بود. در سال ۱۹۸۴ برای هر هزار کودک در سن مدرسه فقط پنج کلاس درس وجود داشت. کلاس‌های موجود نیز قدیمی و فرسوده و مواد آموزشی بسیار کمیاب بود. در سال ۱۹۸۴ دولت وامی برای ساخت دو مرکز تربیت معلم (سالانه ۳۶۰ معلم) اخذ نمود. شغل معلمی جاذبه ندارد و معلم کافی موجود نیست. تعداد دانش‌آموزان در کلاس‌ها زیاد و اکثر مدارس چند نوبته کار می‌کنند. خانواده‌های سنتی هنوز هم فرستادن فرزندان خود به مدارس دولتی (فرانسه زبان) را مساوی با از دست دادن فرهنگ آن‌ها می‌دانند. بسیاری از آن‌ها ترجیح می‌دهند فرزندان خود را به مدارس عربی اسلامی یا کلاس‌های حفظ قرآن بفرستند. در کنار مدارس فرانسه زبان، مدارس عربی نیز فعالیت دارند که تمام مواد درسی آن‌ها به زبان عربی تدریس می‌شود و آموزش تا سطح دیپلم متوسطه ادامه دارد. خانواده‌های سنتی و مذهبی فرزندان خود را به این مدارس می‌فرستند. در سال ۱۹۹۶ دولت مالی دیپلم مدارس عربی را برای ورود به دانشگاه، اخذ بورس تحصیلی و ورود به دستگاه اداری از رسمیت انداخت و استدلال نمود که فرد برای ورود به دانشگاه و دستگاه اداری نیاز به تسلط بر زبان فرانسه دارد. اما مدارس عربی همچنان به کار خود ادامه می‌دهند و فارغ‌التحصیلان آن‌ها با مشکل مضاعف بیکاری روبرو هستند. در کنار دو نوع آموزش فوق، کلاس‌های سنتی حفظ قرآن در مساجد، خانه‌ها و محله‌ها وجود دارد و کودکانی که توان تقبل هزینه‌های دو نظام آموزشی دولتی و عربی را ندارند به این کلاس‌ها می‌روند. اینها معمولاً فقرا و ضعیفان جامعه هستند که برای امرار معاش پس از پایان کلاس در خیابان‌ها به تکدی‌گری می‌پردازند و این امر یک عادت و امری پذیرفته شده‌است. دانش‌آموزان چنین مدارسی با گرسنگی و مشکلات کمبود لباس و مواد درسی آشنا هستند و بسیاری از آن‌ها پس از چند سال مدرسه رفتن و عدم فراگیری سواد از مدرسه رانده می‌شوند و راه شهر را در پیش گرفته تا بر تعداد کودکان خیابانی و بزهکار شهرها بیفزایند. برنامه سوادآموزی رضایت‌بخش نیست. پس از استقلال پنج سال در روند آموزش توقف پدید آمد. در سپتامبر ۱۹۶۵ کنفرانس یونسکو در تهران برگزار شد و مالی، ایران و الجزایر برای اجرای تجربه سوادآموزی عملی برگزیده شدند. در فوریه- مارس ۱۹۶۶ یونسکو در باماکو سمیناری برای آغاز کار برگزار نمود و طرح به «مرکز ملی سواد آموزی» سپرده شد که بعدها به «انستیتو سواد آموزی کاربردی و زبان‌شناسی کاربسته» تبدیل و در سال ۱۹۷۵ به اداره کل تبدیل شد. در ۲۶ مه ۱۹۶۷ طی حکمی کاربرد زبان‌های محلی (بامبارایی، مالینکه، پل، سونقوی و تماچک) در تعلیم و تربیت مجاز شد. نتیجه طرح آن‌چنان‌که پیش‌بینی می‌شد نبود و کندی نظام اداری و عدم وجود انگیزه در مسؤولان موجب عدم موفقت طرح شد اما یک اثر مثبت داشت: افزایش انتشار نشریات به زبان‌های محلی که موجب می‌شد افراد آنچه را به زبان محلی فرا گرفته‌اند فراموش نکنند. بهداشت طبق گزارش‌های منتشره در سال ۱۹۸۵ برای هر یکصد هزار نفر ۵/۳ پزشک در کشور مالی وجود داشت و اکثر پزشکان در پایتخت تجمع کرده‌اند (۳۵ پزشک برای یکصد هزار نفر در پایتخت و ۲ پزشک در دیگر استان‌ها). نخستین پزشکان دانش‌آموخته در داخل کشور در تاریخ ۲۳ نوامبر ۱۹۷۴ دانشنامه دریافت کردند. در سال ۱۹۸۴ یک واحد تولید دارو با وامی به مبلغ ۶/۲ میلیارد فرانک سیفا توسط چین ساخته شد. مذاهب و آداب تاریخ کشور مالی از قرن یازدهم میلادی با اسلام آمیخته شده‌است. مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ مالی مربوط به تاریخ اسلامی این کشور است. المراودین تحت لوای اسلام امپراتوری غنا را در سال ۱۰۷۶م. منقرض نمودند. کانکان موسی امپراتور معروف مالی شهرت خود را مدیون سفر حجی است که در سال ۱۳۲۵م. انجام داد. در این سفر شصت هزار باربر از جمله پانصد برده وی را همراهی می‌کردند که هر کدام استوانه‌ای از طلا به وزن دو و نیم کیلوگرم حمل می‌کردند. وی با اهدای پنجاه هزار دینار به سلطان مصر و توزیع بیست هزار سکه طلا میان محرومان، قاهره و مکه را به حیرت واداشت. در قرن نوزدهم نیز دولت پل در ماسینا و امپراتوری الحاج عمر با اعلام جهاد علیه بی‌دینان و کافران بنیان‌های اسلام در این سرزمین را تحکیم نمودند. الحاج عمر رهبر فرقه تیجانیه در غرب آفریقا بود و در روستای دگیمبره نزدیک شهر باندیاگارا دفن است و مدفن وی زیارتگاه مؤمنان بسیاری است که به زیارت «امیرالمؤمنان» خود می‌آیند. وی به‌سال ۱۸۶۴ درگذشت. در کشور مالی روستایی نیست که مسجد نداشته باشد ولو بسیار محقر با تسطیح قطعه‌ای زمین و ساخت برجی گلی و قرار دادن تخم شترمرغ روی این مناره. مسجد با عظمت و تاریخی شهر جنه شاهکار معماری سودانی است. در هر روستا و محله‌ای کودکان آموزش قرآن می‌بینند. در این کشور فرقه‌های افراطی حضور چندانی ندارند، در مکتب‌خانه‌ها طلبه‌ها قرآن را حفظ می‌کنند. این طلبه‌ها از هفت سالگی با سفر از شهری به شهر دیگر با تکدی‌گری امرار معاش می‌نمایند. هنوز هم آداب و سنن قدیمی در کنار آداب و سنن اسلامی اجرا می‌شود. تمامی اقوام (به غیر از تعدادی بت‌پرست) به خدای یگانه اعتقاد دارند. قوم سونقوی خدا را ایرکه می‌نامند و دسترسی به آن را فقط از طریق واسطه‌ها و ارواح میسر می‌دانند. قوم سنوفو خدا را «کولوکی‌اییر» می‌نامند و معتقدند خداوند پس از آفرینش جهان به استراحت پرداخت و امور را به ارواح و عقول سپرد. دوگون‌ها خدا را «آما یا آمو» می‌نامند که جهان را از طریق رقابت سیال نر و سیال ماده که از وی صادر می‌شود اداره می‌نماید. ارواح و عقول در آداب و سنن مالی ارواح و عقول نقش مهمی دارند. در این فرهنگ هر حیوان، گیاه یا جسم بی جانی دارای روح است. جهان از دو دنیای موازی و درگیر با زندگی روزمره ساخته شده‌است: دنیای پیدا و دنیای نهان. هنوز هم مراسم سنتی به هنگام صید، کاشت، برداشت یا در موقعیت‌های خاص برگزار می‌شود. در طی این مراسم‌ها از انواع ارواح تقاضای حمایت و کمک یا دور کردن نحسی و شر می‌نمایند. اکثر اقوام و حتی خانواده‌ها طلسم‌ها و مهره‌های جادویی خاص خود دارند. در واقع اسلام موجب حذف کامل آداب روح پرستی نشده‌است. طوارق شمال مالی مسلمان‌ترین گروه قومی در این سرزمین به‌شمار می‌روند اما هرگز طلسم را از خود جدا نمی‌کنند. حتی در برخی مکان‌های مقدس اسلامی آداب روح پرستی اجرا می‌شود. گفته می‌شود که در کلبه مقدس کانگابا که در آن اشیاء مقدسی از مکه آورده شده‌اند نگهداری می‌شود هر هفت سال یکبار گریوهای مانده برای خاکروبی می‌آیند و پس از خواندن وردهای جادویی، سقف کلبه خود بخود جدا شده و بر زمین قرار می‌گیرد تا نظافت شود. در این مراسم آدابی به کار می‌رود که هیچ همخوانی با تعلیمات اسلام ندارد. در واقع در این کشور اسلام و روح‌پرستی نوعی همزیستی با هم یافته‌اند. در شهر گائو افراد معتقد به هوله (نوعی الهه ثانوی رابط میان انسان و خدا)ها هستند که می‌توانند در قالب انسان یا یک برده درآیند و آینده جهان را هدایت نمایند. سونقوی‌ها به یاد می‌آورند که اولین امپراتورشان «سنی علی بر» یک دالی یعنی استاد غیبگویی و پیشگویی بود. وقایع نگاران عرب وی را مسلمان پایبندی نمی‌دانند. او فاتحی دهشت‌آور بود که تمام نمازهای روزانه را یکباره به جا می‌آورد. علمای تمبوکتو هم او را متهم به خیانت می‌دانستند. امروزه استادان جادوگری هنوز فعالیت دارند. هنوز هم گروه‌های سری وجود دارد که شاگردان پس از طی سال‌ها آموزش و تهذیب سخت به آن‌ها راه می‌یابند. گروه‌های سری جادوگری کومو در قوم بامبارا به ویژه در منطقه بلدوگو هفت دوره آموزشی دارد که هر دوره هفت سال تمام به طول می‌انجامد به نحوی که اگر جوانی تمرین جادوگری را از هفت سالگی آغاز کند طی چهل و نه سال بر جادوگری و غیبگویی مسلط می‌شود و فقط پس از پنجاه و شش سالگی می‌تواند استاد اعظم شود. اقوام و زبان گروه‌های زبانی: کشور مالی دارای ده زبان ملی است که در میان اقوام مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد اما فرانسه زبان رسمی و اداری کشور است. در این کشور سه خانواده زبانی متمایز را می‌توان برشمرد: ۱- خانواده زبانی «نیجر- کنگو» شامل: - گروه‌های ماندینگ، آتلانتیک غربی و ولتائیک؛ - گروه ماندینگ شامل زبان‌های: بامبارایی، مالینکه و خاسونکه؛ - گروه آتلانتیک غربی شامل یک زبان: پل (که در میان چوپانان نژاد پل تکلم می‌شود)؛ - گروه ولتائیک شامل زبان‌های: بوبو، دوگون و سنوفر؛ خانواده «نیل و صحرایی» شامل یک زبان: سونرای (که در امپراتوری سونقوی از قرن پانزدهم در منطقه تکلم می‌شود)؛ خانواده «آفریقایی- آسیایی» (هامیتو- سامی) شامل زبان‌های: مور، تماچک (نام قوم طوارق از این زبان است). در میان زبان‌های فوق چهار زبان هیچ ارتباطی با هم ندارند: بامبارایی، پل، سونقوی و تماچک. اما زبان بامبارایی به دلیل غنای مجموعه لغات و ساده بودن ساختار آن بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرد. بامبارایی بسیار با زبان دیولا که در ساحل عاج و بورکینافاسو تکلم می‌شود، با زبان ماندیکا (زبان رایج در گینه، گامبیا، لیبریا و سیرالئون) شباهت دارد و در اکثر ادارات کشور کارکنان در ارتباطات شخصی خود از آن استفاده می‌نمایند. زبان‌های فوق به غیر از تماچک هیچ‌کدام دارای خط نوشتاری نیستند اما اخیراً تلاش‌هایی به عمل آمده تا زبان بامبارایی با الفبای لاتین به نگارش درآید. در غرب آفریقا زبان پل بسیار کم رواج دارد. زبان سونرای علاوه بر کشور مالی در نیجر و شمال بنین تکلم می‌شود. زبان تماچک با لهجه بربر توسط گروه‌های طوارق و بلا در استان‌های تمبوکتو و گائل تکلم می‌شود. تماچک دارای خط نوشتاری بنام تیفینار است و به عنوان زبان ارتباطی ناحیه صحرا در کشور مالی، نیجر، الجزایر و لیبی تکلم می‌شود. اکثر مالیایی‌ها به بیشتر از یک زبان و برخی اهالی موپتی به زبان‌های متعددی گفتگو می‌کنند. درصد گروه‌های قومی: - بامبارا: ۳۳ درصد - پل: ۱۰ درصد - سنوفر: ۹ درصد - سونرای: ۷ درصد - مالینکه: ۶ درصد - طوارق: ۵ درصد - دوگون: ۴ درصد - غیره (سوننکه، مور، عرب، خاسونکه و…) درصد تکلم به زبان‌های موجود: - فرانسه (زبان رسمی و اداری) - در سال ۲۰۲۳ از زبان رسمی مالی حذف شد. - بامبارایی: ۳۸ درصد - پل: ۱۴ درصد - سونرای: ۶ درصد - دوگون: ۵ درصد فرهنگ فرهنگ مردم مالی نسبت به سایر کشورهای غرب آفریقا، پویاتر بوده و از انعطاف بیشتری برخوردار است. به‌طور کلی اعتقادات، موسیقی، تاریخ و آداب و رسوم مالی سبب شده تا این کشور به عنوان مهد دموکراسی فرهنگی آفریقا شناخته شود. همچنین نمود تفکرات مذهبی مردم در موسیقی و فرهنگ جامعه، باعث جذابیت زیادی شده‌است. موسیقی موسیقی مالی سبک‌های مختلفی را شامل می‌شود و سازندگان موسیقی در این کشور با الهام گرفتن از اسطوره‌های دین مسیحیت توانسته‌اند به ظرفیت‌های بالایی برسند. نسل جدیدی از نوازندگان و موسیقیدانان مالی در دهه‌های گذشته، رشد و نمو کرده‌اند. این افراد با تزریق موسیقی اروپایی و آمریکایی مانند سبک بلوز اعتبار زیادی به موسیقی این کشور بخشیده‌اند. از هنرمندان معروف مالی که در این رشته فعالیت دارد می‌توان به علی فارکا توره اشاره کرد. در کنار موسیقی رقص مالی‌ها قسمتی از مراسمات معمولشان را تشکیل می‌دهد. به عنوان مثال رقص ماسک سننی در مراسمات عمومی و خصوصی به همراه موسیقی محلی انجام می‌شود. ادبیات ادبیات مالی از نظر کیفیت در سطح پایینتری از موسیقی اش قرار دارد. عمده کارهای ادبی این کشور، مربوط به نویسندگانیست که آثار شفاهی که به صورت سینه به سینه نقل شده‌است را روی کاغذ آورده‌اند. در واقع ادبیات تاریخی بخش عمده فرهنگ کشور مالی می‌باشد. جستارهای وابسته جنگ شمال مالی جنه فهرست نمایندگی‌های دیپلماتیک در مالی منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Mali احمدی، سیروس؛ فرهنگ و تمدن کشور مالی؛ مرکز مطالعات آفریقای دانشگاه تربیت مدرس؛ مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۴ ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۰ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۰ (میلادی) در آفریقا جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای آفریقای غربی کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای صحرایی کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای محصور در خشکی لیبرال دموکراسی مالی مستعمره‌های پیشین فرانسه
7290
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%AA
مالت
مالت با نام رسمی جمهوری مالت کشور جزیره‌ای در جنوب اروپا در مرکز دریای مدیترانه است. این کشور از مجمع‌الجزایر کوچکی تشکیل شده و پایتخت آن، شهر والِتا می‌باشد. مالت در ۸۰ کیلومتری (۵۰ مایلی) جنوب ایتالیا، ۲۸۴ کیلومتری (۱۷۶ مایلی) شرق تونس و ۳۳۳ کیلومتری (۲۰۷ مایلی) شمال لیبی قرار دارد. کشور مالت با بیش از ۳۱۶ کیلومتر مربع (۱۲۲ مایل مربع) مساحت و با جمعیتی کمتر از ۴۵۰ هزار نفر، یکی از کوچک‌ترین و پرتراکم‌ترین کشورها از نظر جمعیتی در جهان است. پایتخت مالت، والتا تنها ۰٫۸ کیلومتر مربع مساحت دارد که کوچک‌ترین پایتخت ملی در اتحادیه اروپا از نظر مساحت است. بزرگ‌ترین شهر مالت شهر بیرکیرکارا و مرکز اقتصادی اصلی کشور، شهر سلیمه است. مالت دارای دو زبان رسمی مالتی و انگلیسی است. زبان مالتی به عنوان زبان ملی نیز شناخته می‌شود. مالتی تنها زبان سامی است که در اتحادیه اروپا رسمیت دارد. بیشتر مردم مالت قادر به درک و صحبت به زبان ایتالیایی نیز هستند. مالت از حدود ۵۹۰۰ سال پیش از میلاد مسکونی بوده‌است. موقعیت آن در مرکز مدیترانه به لحاظ تاریخی اهمیتی راهبردی به آن به عنوان یک پایگاه دریایی اعطا کرده‌است. فنیقی‌ها، کارتاژها، یونانی‌ها، رومی‌ها، بیزانس‌ها، سیسیلی‌ها، نورمان‌ها، پادشاهی سیسیل، هابسبورگ‌های اسپانیا، شوالیه‌های هوسپیتالر، ترک‌ها، فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها همگی در دوره‌ای بر این جزیره تسلط داشته‌اند و تأثیراتی از خود بر فرهنگ مالت بر جای گذاشته‌اند. مالت در سال ۱۸۱۵، در طول جنگ، از مستعمرات بریتانیا بود و به عنوان ایستگاهی مهم برای کشتی‌ها و مقر ناوگان دریایی مدیترانه‌ای انگلیس عمل می‌کرد. این جزیره در جبهه متفقین در جنگ جهانی دوم نقش مهمی ایفا کرد و به این خاطر جرج ششم به خاطر شجاعت ساکنان مالت در جریان محاصره این جزیره توسط نیروهای آلمانی و ایتالیایی، صلیب جرج را به مالت اعطا کرد. صلیب جرج همچنان بر پرچم ملی مالت دیده می‌شود. پس از مذاکرات شدید، پارلمان بریتانیا در سال ۱۹۶۴ قانون استقلال مالت را تصویب کرد. این کشور در سال ۱۹۷۴ به جمهوری تبدیل شد. مالت از زمان استقلال از اعضای اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع و سازمان ملل متحد بوده و در سال ۲۰۰۴ به اتحادیه اروپا پیوست. مالت در سال ۲۰۰۸، بخشی از منطقه یورو شد. تاریخ فنیقی‌ها، کارتاژ و بیزانس در حدود ۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح گروهی از مردمان فنیقی که سامی تبار بودند، از سرزمین مادری خود در شرق دریای مدیترانه به جزایر مالت کوچیدند. فنیقیها بازرگانان و دریانوردانی حرفه‌ای بودند و جزایر مالت برایشان اهمیت بسیاری داشت چرا که در شبکهٔ بازرگانی آن‌ها و در میان فنیقیه، سیسیل و کارتاژ (مهاجرنشین فینیقی در شمال آفریقا) قرار گرفته بود. در سال ۴۸۰ پیش از میلاد، مالت به بخشی از قلمرو کارتاژ تبدیل شد و تا سال ۲۱۸ پیش از میلاد از آن کارتاژ بود. کارتاژی‌ها در نخستین جنگ کارتاژ (پونیک) (۲۴۱–۲۶۴ پیش از میلاد)، از جزایر مالت به عنوان پایگاهی دریایی در برابر رومیان استفاده کردند، در دومین جنگ کارتاژ (۲۰۱–۲۱۸ پیش از میلاد) امپراتوری روم جزایر مالت را گشود و پس از شکست کامل کارتاژ و فتح آن به دست رومیان در جنگ سوم کارتاژ (۱۴۶–۱۴۹پیش از میلاد)، جزایر مالت با فرستادن سفیرانی به رم اعلام استقلال کرد اما همچنان زمینه‌های فنیقی و کارتاژی خود را نگاه داشت. در سال ۶۰ میلادی پولس مبلغ مسیحیت به مالت سفر کرد. در مدت سه ماه اقامت او در این سرزمین، مردم مالت به مسیحیت گرویدند. مردم مالت یکی از کهن‌ترین ملت‌های مسیحی جهان به‌شمار می‌آیند. در میانهٔ سده‌های چهارم و نهم میلادی، مالت بخشی از امپراتوری بیزانس بود. سده‌های میانه در سال ۸۷۰ میلادی جزایر مالت به دست اعراب مسلمان فتح شد. از مهم‌ترین تأثیر اعراب بر این سرزمین، می‌توان به زبان رایج در مالت اشاره کرد که بسیار به عربی نزدیک است. در سدهٔ یازدهم میلادی، گروهی از نورمنهای اسکاندیناویایی‌تبار که به بخش‌هایی از غرب و جنوب اروپا تاخته بودند، به ایتالیا رسیدند و از همان‌جا به جزایر مالت دست‌اندازی کردند. رهبر نورمن، راجر یکم سیسیلی، مورد استقبال اسیران مسیحی قرار گرفت. حکومت نورمن‌ها بر مالت و سیسیل، یک سده به درازا انجامید. جزیره مالت بخشی از پادشاهی جدید سیسیلی شد که علاوه بر مالت، بخش بزرگی از جنوب ایتالیا و جزیره سیسیلی را نیز در دست داشت. مسیحیت کاتولیک، دین جدید کشور مسیحیت کاتولیک شد. نورمن‌ها همچنین اثرات خود را با معماری نورمن نیز در جزیره جا گذاشتند به ویژه در پایتخت قدیمی مالت، مدینا. در سال ۱۲۲۴ میلادی تمامی اعراب مسلمان از جزیره تبعید شدند و تمامی مردان مسیحی در شهر کلانو در همان سال به جزیره تبعید شدند. در همان سال فریدریش دوم، امپراتور مقدس روم، حکم تبعید یا مسیحی‌سازی مسلمانان ساکن مالت را صادر کرد. شوالیه‌های سنت جان تا سدهٔ شانزدهم میلادی، جزایر مالت زیر نظر گروهی از فئودال‌ها (که کنت نشین مالت نامیده می‌شدند) اداره می‌شد. در سال ۱۵۳۰ میلادی، چارلز پنجم، فرمانروای امپراتوری مقدس روم در مرکز اروپا، جزایر مالت را به فرقه‌ای مسیحی بخشید که خود را شوالیه‌های سنت جان می‌نامیدند. ناپلئون و بریتانیا در سال ۱۷۹۸ میلادی، ناپلئون بناپارت، جزایر مالت را فتح کرد و شوالیه‌های سنت جان را اخراج نمود. مردم مالت با پشتیبانی نیروهای بریتانیایی، بر فرانسویان شوریدند و در ۱۸۰۰ میلادی، مالت مستعمرهٔ بریتانیای کبیر گردید. نیروهای بریتانیایی در طول جنگ اول جهانی، از مالت به عنوان پایگاهی دریایی در برابر نیروهای متحدین استفاده کردند. در سال ۱۹۲۱، مالت به صورت یک دومینیون درآمد و پس از ۴۳ سال، استقلال کامل خود را از بریتانیا در سال ۱۹۶۴ باز پس گرفت و به جمهوری تبدیل گشت، هرچند نیروهای دریایی بریتانیا تا اول آوریل سال ۱۹۷۹ در جزایر مالت ماندند. جغرافیا کشور مالت دربرگیرنده سه جزیره مسکونی به نام‌های مالت (Malta)، گُزو (Gozo)، و کومینو (Comino) و سه جزیره نامسکون کومینوتو (Cominotto) و فیلفلا (Filfla) و سنت پاول (St. Paul) است و در مرکز دریای مدیترانه قرار دارد. این جزایر روی‌هم‌رفته ۳۱۶ کیلومتر مربع پهناوری دارند و در ۹۳ کیلومتری جنوب جزیره سیسیل (ایتالیا)، ۲۹۰ کیلومتری شرق تونس و ۲۹۰ کیلومتری شمال لیبی قرار گرفته‌اند. بلندای این جزایر کم است و بلندترین نقطه آن که در کرانه‌های جنوب غربی جزیره اصلی مالت قرار گرفته، تازوتا (Ta'Zuta) نامیده می‌شود و ۲۵۳ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. بلندترین نقطه جزیره گزو تادبیگی (Ta'Dbiegi) است و بلندای آن از سطح دریا، ۱۹۰ متر می‌باشد. خاک جزایر مالت معمولاً سنگلاخی و کم‌درخت است و در آن گیاه و سبزه کم می‌روید، اما خاک برخی از دره‌ها حاصلخیز است. تنها استثناء قابل توجه، جنگل‌های بوسکت (Buskett) در کرانه‌های جنوبی هستند که در دره‌ای پرآب و در میان شمار زیادی تخته‌سنگ قرار گرفته‌اند. در این جنگل‌ها درخت‌های صنوبر و پرتقال می‌روید. آب‌وهوای مالت مدیترانه‌ای است، مالت زمستان‌های معتدل و بارانی و تابستان‌های گرم و خشک دارد. تقسیمات کشوری این کشور هم‌اکنون دارای ۵ منطقه می‌باشد که هر منطقه خود از چندین بخش تشکیل شده‌است. مناطق مالت اولین بار در سال ۱۹۹۳ با سه منطقه ایجاد شده اما در سال‌های تقسیمات کشوری مالت تغییر کرده و این سه منطقه به پنج منطقه افزایش یافتند. مناطق پنج‌گانه مالت دارای شورایی بین ۱۰ تا ۱۴ عضو می‌باشد که هر شورا دارای یک رئیس و نائب رئیس می‌باشد. سیاست حکومت مالت جمهوری و دارای یک مجلس قانونگذاری است که ۶۵ نماینده دارد. رئیس‌جمهور آن، جورج ویلیام ولا است. مالت عضو اتحادیهٔ اروپا و نیز از اعضای اتحادیه کشورهای همسود می‌باشد. به دنبال قتل یک زن روزنامه‌نگار در جمهوری مالت توسط بمب‌گذاری خودروی او، پسر وی صریحاً نخست‌وزیر و اطرافیانش را متهم کرد. این زن وبلاگ‌نویس به نام دافنه کاروآنا گالیتسیا پیشتر موارد فسادهای عظیم دولتی را در ارتباط با رسوایی اوراق پاناما افشا کرده و حتی باعث شده بود که دولت مالت استعفا دهد و انتخابات پیش از موعد برگزار کند. با اینحال وی در آخرین پیام اینترنتی خود نوشته بود: «فساد همه جا را گرفته و هیچ امیدی باقی نمانده‌است». در میان موارد متعدد فساد که دافنه کاروآنا گالیتسیا در بارهٔ آنها تحقیق کرده بود، پروندهٔ مربوط به همسر نخست‌وزیر و روابطش با دولت جمهوری آذربایجان جنجال بزرگی به پا کرد. خانم میشل موسکا، همسر نخست‌وزیر متهم است که از باکو رشوه گرفته شده و این پول‌ها را به حساب بانکی پنهانی خود در پاناما ریخته‌است. مالت به عنوان یکی از «مراکز پولشویی مافیا» شهرت دارد. جنایات شبیه به قتل دافنه کاروآنا گالیتسیا در جمهوری مالت فراوان دیده می‌شود. اقتصاد اقتصاد این کشور وابسته به بازرگانی بین‌المللی، تولیدات (پارچه، میوه و سبزی، فراورده‌های دامی)، صنایع کشتی‌سازی و لوازم الکترونیکی و جهانگردی است. واردات این کشور بیشتر شامل مواد غذایی، نفت، خودرو و کالاهای مصرفی است. معادن سنگ آهک بیشترین درصد منابع طبیعی این کشور را شامل می‌شود. کشور مالت منابع انرژی طبیعی ندارد، اما در برابر آن دارای نیروی تولید فعال است. مالت مشکل کمبود آب دارد و تولیدکنندگان صنایع غذایی مالت، تنها پاسخگوی ۲۰٪ نیاز غذایی کشور هستند. یکی از راه‌های جذب سرمایه‌های خارجی در سال‌های اخیر در کشور مالت فروش املاک در این جزایر می‌باشد که آن را به تفریحگاه مردم سایر کشورها تبدیل نموده‌است. واحد پول کشور مالت در سال ۲۰۰۸ بعد از حدود ۳ سال عضویت در اتحادیه اروپا به یورو تغییر پیدا نمود. گردشگری مالت دارای جاذبه‌های گردشگری طبیعی به ویژه در سواحل و کرانه‌هاست و امروزه مهمانخانههای مجهزی در همهٔ جزایر مالت ساخته شده‌اند. بسیاری از مردم مالت به مسافرتهای خارجی می‌روند، هرچند که مالت بیشتر واردکنندهٔ صنعت جهانگردی است. نسبت جهانگردان مالتی به جهانگردان خارجی که به این کشور سفر می‌کنند، در حال کاهش است. این جزیره تاکنون میزبان فیلم‌ها و نام‌های بزرگی بوده که هر یک به نوبه خود بر صنعت گردشگری این جزیره تأثیرگذار بوده‌اند. مالت از سال ۱۹۲۵ به عنوان مکانی برای فیلمسازی مورد توجه قرار گرفت و «کنار دریا» سومین فیلمی بود که برد پیت برای ساخت آن راهی مالت شد. او پیش از این برای «تروی» و «جنگ جهانی زد» نیز در مالت جلوی دوربین رفته بود. «گلادیاتور»، «کاپیتان فیلیپس» و فصل اول «بازی تاج و تخت» در مالت ساخته شده‌اند. مردم پیشینهٔ مردم مالت از تبار سامی (آمیزه‌ای از فنیقی‌ها و کارتاژی‌ها) است و با اعراب خویشاوندی نزدیک دارند. اقلیت‌هایی از ایتالیایی‌ها، سیسیلی‌ها و اعراب نیز در این کشور زندگی می‌کنند. دو زبان مالتی و انگلیسی زبان‌های رسمی کشور هستند. زبان مالتی از خانواده زبان‌های آفریقایی-آسیایی و از شاخه زبان‌های سامی است و با زبان عربی خویشاوندی دارد، هرچند که وام‌واژههای بسیاری از گویش‌های ایتالیایی به ویژه سیسیلی (و به تازگی از انگلیسی) وارد این زبان شده‌اند. زبان مالتی با خط لاتین نوشته می‌شود. ۹۸٪ مردم مالت پیرو آئین مسیحیت کاتولیک هستند. فرهنگ فرهنگ و سنت‌های مالت آمیزه‌ای از سنت‌های فنیقی و کارتاژی، ایتالیایی، اسپانیایی، عربی و انگلیسی است. از تأثیرات فرهنگ اسپانیایی، می‌توان به وجود گیتار در موسیقی محلی مالت و ایوان‌های چوبی برگرفته از معماری سنتی اسپانیا اشاره کرد. همچنین واژه‌هایی از زبان اسپانیایی در گویش کنونی آن‌ها به چشم می‌خورد. جشن‌های محلی مالت، به ویژه جشن‌های عروسی و کریسمس، شباهت بسیاری به جشن‌های مردم شمال ایتالیا دارد. در مالت مذهب کاتولیک نفوذ زیادی دارد و مالت تنها کشور اتحادیه اروپاست که سقط جنین در آن تابو، ممنوع و غیرقانونی است، حتی اگر بارداری سلامت مادر را به خطر بیندازد یا اینکه اینکه حاملگی بر اثر تجاوز جنسی باشد. در این کشور بحث عمومی دربارهٔ سقط جنین هم با چالش روبه‌روست. از سویی دیگر، پارلمان مالت در ژوئیه ۲۰۱۷ موافقت خود را با ازدواج زوج‌های همجنس در این جزیره کاتولیک اعلام کرد. سه سال پیش از آن پارلمان این کشور پیوند مدنی میان همجنس‌گرایان را قانونی اعلام کرده بود. مالت پانزدهمین کشوری بود که ازدواج همجنس‌گرایان در آن قانونی می‌شود. موسیقی در حالی که امروزه موسیقی مالت عمدتاً غربی است، موسیقی سنتی مالت شامل آنچه معروف به قانا است می‌شود. هدف شعرهایی که بداهه هستند، ایجاد فضایی دوستانه و در عین حال چالش‌برانگیز است و چندین سال تمرین طول می‌کشد تا بتوان ویژگی‌های هنری مورد نیاز و توانایی بحث و گفتگو را به خوبی ترکیب کرد. ادبیات ادبیات ثبت شده مالتی بیش از ۲۰۰ سال قدمت دارد. با این حال، یک تصنیف عاشقانه اخیراً کشف شده گواه فعالیت ادبی به زبان محلی از دوره قرون وسطی است. مالت از یک سنت ادبی رمانتیک پیروی می‌کرد و در آثار دان کارم سایلا، شاعر ملی مالت به اوج خود رسید. آشپزی آشپزی مالتی تأثیرات بسیار زیادی از آشپزی سیسلیایی، ایتالیایی و همچنین انگلیسی، اسپانیایی و مغربی نشان می‌دهد. غذا از نظر تاریخی در ایجاد هویت ملی به ویژه فنکاتای سنتی مهم بوده‌است. در مالت صنعت شراب سازی بسیار قوی ای وجود دارد و برای درست کردن این شراب‌ها معمولاً از انگورهای بومی مانند گیرجنتینا و جلزا استفاده می‌شود. جستارهای وابسته اعتراضات ۲۰۱۹ مالت محاصره بزرگ مالت فهرست شهرهای مالت منطقه مرکزی مالت قانون اساسی مالت تیم ملی فوتبال مالت منابع عبدالحسین سعیدیان، اطلاعات عمومی، نشر علم، بهار ۷۵. Carolyn Bain,Malta & Gozo, Published by Lonely Planet, 2004, , Google Books. Prager, The Maltese Cross: A Strategic History of Malta, Greenwood Publishing Group, 2006, , page 17-19, Google Books. James B. Minahan, Greenwood Press, 2000, One Europe, Many Nations: A Historical Dictionary of European National Groups, , Page 450, Google Books. Wikipedia, the Free Encyclopedia. پیوند به بیرون مشاهدات خبرنگار یورونیوز از ممنوعیت سقط جنین در کشور مالت (به فارسی) اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۴ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۴ (میلادی) جزیره‌های دریای مدیترانه جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها و سرزمین‌های ایتالیایی‌زبان کشورها در اروپا کشورهای جزیره‌ای کشورهای ساحلی مدیترانه کشورهای عضو اتحادیه اروپا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کلیساهای پائولین لیبرال دموکراسی مالت مجمع‌الجزایرهای دریای مدیترانه مستعمره‌های پیشین اسپانیا مستعمره‌های پیشین بریتانیا مستعمره‌های فینیقیه
7291
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%88%DB%8C
مالاوی
مالاوی با نام رسمی جمهوری مالاوی Republic of Malawi کشوری است در جنوب خاوری قارهٔ آفریقاست. جمعیت مالاوی ۱۹٬۰۴۸٬۰۰۰ نفر برآورد می‌شود و پایتخت آن لیلونگوه است. جمهوری مالاوی کشوری است محصور در خشکی واقع در جنوب خاوری آفریقا که از خاور، جنوب خاوری، جنوب، جنوب باختری و از باختر و شمال باختری با موزامبیک و از شمال باختری و باختر با زامبیا و از شمال، شمال خاوری و خاور با تانزانیا مرز مشترک دارد. جمهوری مالاوی تا سال ۱۹۶۴ مستعمره بریتانیا بود. نام مالاوی از نام ماراوی که نام قدیمی قوم نیانجا است و از ساکنان اصلی این ناحیه هستند گرفته شده‌است. زبان رسمی مالاوی زبان انگلیسی است و زبان چوایی نیز به عنوان زبان محلی رسمیت دارد. اقوام اصلی مالاوی عبارتند از چوایی (۳۲٫۶۷ درصد جمعیت کشور)، یائو (۲۰٫۵ درصد)، و لوموه (۱۷٫۶ درصد). واحد پول این کشور کواچای مالاوی است. این کشور دارای حکومت، جمهوری چند حزبی با یک مجلس است. در مورد دین مردم مالاوی آمار دقیقی در دست نیست اما پژوهش‌ها نشان می‌دهد که حدود ۶۸ درصد از مردم این کشور مسیحی، ۲۵ درصد مسلمان هستند و ۵ درصد نیز پیرو ادیان دیگر می‌باشند. تاریخ محدودهٔ مالاوی امروز پیش از این‌که موجی از مهاجران بانتوزبان به این سرزمین بیایند جمعیت اندکی از شکارچیان و گردآوران داشت. مردمان بانتو در سدهٔ دهم از سوی شمال وارد این منطقه و دیگر مناطق جنوبی‌تر آفریقا شدند. هرچند بیشتر بانتوها به راه خود به سوی جنوب ادامه دادند، گروه‌هایی از آن‌ها در مالاوی مانده و گروه‌های قومی مختلفی را با نیای مشترک در این منطقه تشکیل دادند. در سال ۱۵۰۰ میلادی قبایل این ناحیه مملکتی به نام پادشاهی «ماراوی» تشکیل دادند که از سوی شمال از انخوتاکوتای امروزی شروع می‌شد و تا رودخانه زامبزی ادامه می‌یافت و از جهت دیگر از دریاچهٔ مالاوی تا رود لوآنگوا، در زامبیای امروزی، ادامه داشت. کمی پس از سال ۱۶۰۰، یعنی زمانی که بیشتر این منطقه تحت فرمان یک حاکم محلی درآمده بود، افراد قبایل محل با بازرگانان پرتغالی مواجه شده و به دادوستد و ایجاد ائتلاف با آن‌ها پرداختند. در سال ۱۷۰۰ میلادی اما، پادشاهی مستقر در محدوده مالاوی از هم پاشید و قبایل گوناگون هر یک کنترل بخشی از این محدوده را به‌دست گرفتند. از اواسط دههٔ ۱۸۰۰ میلادی، فروشندگان عرب و سواحل برده، به اوج فعالیت خود در این منطقه رسیدند و هر ساله در حدود ۲۰ هزار نفر از مردم مالاوی را به بردگی کشیده و در انخوتاکوتا و کیلوه به فروش رساندند. مالاوی، در ادامهٔ تاریخ خود، از جمله مستعمرات بریتانیا بوده‌است، این کشور در سال ۱۸۹۱ به صورت مستعمرهٔ بریتانیا درآمد و در سال ۱۹۰۷ به سبب قرار داشتن در کنار دریاچهٔ نیاسا، نیاسالند خوانده شد. از سال ۱۹۵۳ تا سال ۱۹۶۴ این کشور به رودزیای شمالی و جنوبی پیوست و فدراسیون رودزیا و نیاسالند را تشکیل داد. مالاوی در ۶ ژوئیه ۱۹۶۴ از این فدراسیون جدا و به عنوان کشوری مستقل رسماً از بریتانیا اعلام استقلال کرد. سیاست پایه‌های دموکراسی در کشوری که از زمان استقلال در سال ۱۳۴۳ تا سال ۱۳۷۲ فقط با وجود یک حزب اداره می‌شد، هنوز چندان محکم نشده‌است. در چنین شرایطی، بیش از ۷۵۰ هزار آواره موزامبیکی در این کشور نیز زمینه ایجاد مشکلات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را بیش از پیش فراهم می‌کند. در سال ۱۹۶۴ دکتر هاستینگز کاموزو باندا رئیس‌جمهور مالاوی شد و تنها حزب سیاسی تا سال ۱۹۹۳ حزب کنگرهٔ مالاوی بود. برای اولین بار انتخابات به صورت چند حزبی در سال ۱۹۹۴ برگزار شد. باکیلی مولوزی از حزب اتحاد دموکراتیک پیشرو به عنوان رئیس‌جمهور برگزیده شد. در سال ۲۰۰۴ میلادی نیز بینگو وا موتاریکا به سمت رئیس‌جمهور مالاوی انتخاب شد. برداشت دولت از ذخایر ارزی در خردادماه سال ۹۰، بر بحران کمبود سوخت در این کشور دامن زد و اعتراض‌های ضد دولتی را سبب شد. در حالی که به دلیل کشته و زخمی شدن برخی معترضان به سیاست‌های دولتی، به موتاریکا پیشنهاد شده بود از قدرت کناره‌گیری کند اما وی سی ام تیرماه با رد خواسته مخالفان تأکید کرد 'کمبود ذخایر ارزی با کمبود سوخت نباید به عنوان نشانه‌ای از زمامداری بد یا شکست حکومت تلقی شود'. موتاریکا، مخالفان و رهبران سازمان‌های جامعه مدنی مالاوی را به اجیر کردن آشوب‌طلبان برای غارت اموال در شهرها به منظور دامن زدن به این آشوب‌ها متهم کرد و یک روز بعد گزارش شد که در خونبارترین تظاهرات دولتی در سال‌های اخیر، ۱۸ نفر به دلیل شلیک تیرهای واقعی از سوی پلیس کشته شدند و ۲۷۵ نفر نیز به زندان افتادند. ناآرامی‌ها که بیش از یک ماه به طول انجامید، سرانجام با میانجیگری سازمان ملل متحد و برخی سران اتحادیه آفریقا خاتمه یافت. اما همین امر، سبب افزایش نارضایتی‌های مردم و گروه‌های سیاسی مخالف از دولت موتاریکا شده بود. از سوی دیگر، تعلیق فعالیت‌های کمیسیون ملی انتخابات از سوی موتاریکا در سیزدهم آذرماه ۱۳۸۹ به دلیل مفقود شدن ۹ میلیون دلار هزینه انتخابات منطقه‌ای که قرار بود در فروردین ماه برگزار شود، نشان از ضعف سیستم مالی و نظارتی در این کشور دارد. رئیس‌جمهوری پیش از موتاریکا نیز برای رسیدگی به پرونده اختلاس ۱۲ میلیون دلاری و فساد مالی خود به دادگاه می‌رود. در سال ۲۰۱۲ انتقال قدرت به جویس باندا در مالاوی به دلیل درگذشت موتاریکا، رئیس‌جمهوری پیشین، سرنوشت این کشور فقیر را در دستان نخستین رئیس دولت زن در جنوب آفریقا قرار داد. بینگو وا موتاریکا، رئیس‌جمهوری ۷۸ ساله مالاوی، هفدهم فروردین ماه ۹۱، ۵ آوریل ۲۰۱۲، به دلیل عارضه قلبی درگذشت و بر اساس قانون اساسی این کشور، معاون او باید ریاست دولت را بر عهده بگیرد. جویس باندا دختر یک افسر پلیس بوده و به علت تلاش‌های خود در زمینه آموزش دختران محروم در سطح بین‌المللی شناخته شده‌است. انتقادهای سال ۱۳۸۹ باندا دربارهٔ مسئله جانشینی، سبب اخراج او از حزب ترقی‌خواه دموکراتیک موتاریکا شد. روی کار آمدن باندا به عنوان یکی از فعالان حقوق بشری و مسائل زنان که از حمایت کشورهای غربی نیز برخوردار است، راه دریافت کمک‌های مالی بیشتر را برای این کشور فراهم می‌کند. در سال ۱۳۵۰ روابط ایران و کشور مالاوی در جنوب آفریقا آغاز و سفیر ایران در کنیا در مالاوی نیز آکرودیته شد. پس از انقلاب ۵۷ در ایران، به دلیل نوع رابطه مالاوی با اسرائیل، دولت جمهوری اسلامی ایران از معرفی سفیر خود در نایروبی به عنوان آکرودیته در مالاوی خودداری کرد. اما به دنبال تغییر رئیس‌جمهور و شروع به کار خانم باندا رئیس‌جمهور مالاوی و دگرگونی سیاست خارجی این کشور، روابط دوکشور مجدداً برقرار و این کشور به صورت آکرودیته سفارت جمهوری اسلامی ایران در تانزانیا - دارالسلام می‌باشد. جغرافیا مالاوی کشوری است محصور به خشکی در جنوب شرق قاره آفریقا. پایتخت این کشور شهر لیلونگوه (Lilongwe) با ۶۴۶ هزار نفر می‌باشد. مساحت مالاوی ۱۱۸٫۴۸۴ کیلومتر مربع و جمعیت آن حدود ۱۹ میلیون نفر می‌باشد. مالاوی از کوچک‌ترین کشورهای آفریقا است. شهر بلانتایر پایتخت تجاری مالاوی است که در حدود ۳۵۰ کیلومتری جنوب شهر لیلنگوه پایتخت سیاسی این کشور قرار دارد. دره بزرگ آفریقا از شمال به جنوب از خاک مالاوی می‌گذرد و در شرق این دره، دریاچه مالاوی واقع شده‌است. دریاچه مالاوی (نام دیگر: دریاچه نیاسا) حدود یک‌سوم از مساحت این کشور را پوشانده‌است. رودخانه شایر از انتهای جنوبی این دریاچه جریان می‌یابد و ۴۰۰ کیلومتر جلوتر، در خاک موزامبیک، به رودخانه زامبزی می‌پیوندد. دریاچه مالاوی، دوازدهمین دریاچه بزرگ آب شیرین در جهان است. آب‌وهوای مالاوی در مناطق پست جنوب کشور بسیار گرم و در بلندی‌های شمالی معتدل است. دمای هوا بین ماه‌های نوامبر و آوریل بالا است و بین این ماه‌ها باران‌های استوایی می‌بارد و رعد و برق زیادی رخ می‌دهد. بارش زیاد در اواخر ماه مارس به اوج خود می‌رسد. شهرهای مهم از شهرهای مهم مالاوی را می‌توان شهرهای زیر را ذکر کرد: تقسیمات کشوری کشور مالاوی سه منطقه دارد که به ۲۸ استان تقسیم شده‌اند: اقتصاد مالاوی در میان کم‌توسعه‌یافته‌ترین و متراکم‌ترین کشورها از نظر جمعیت است. حدود ۸۲ درصد از جمعیت این کشور در روستاها زندگی می‌کنند و اقتصاد مالاوی بر کشاورزی استوار شده‌است و فراورده‌های کشاورزی ۹۰ درصد از صادرات آن را تشکیل می‌دهند. واحد پول مالاوی، کواچا، با واحد جزء (تامبالا) نام دارد. صادرات مالاوی را، تنباکو، چای و شکر تشکیل می‌دهند. مالاوی از اعضای کشورهای همسود و اتحادیهٔ آفریقاست. بر اساس گزارش سازمان ملل متحد و برنامه جهانی غذا، طی سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۵، حدود ۲۹ درصد جمعیت حدود ۱۳ میلیونی مالاوی، دچار سوء تغذیه بودند که این کشور را در رتبه بیست و یکم جهانی قرار می‌داد. از سوی دیگر، سرانه تولید ناخالص داخلی مالاوی بر اساس گزارش سال ۱۳۸۹ صندوق بین‌المللی پول ۳۲۲ دلار بود (یکصد و هشتادم جهان). گزارش سال ۱۳۸۸ بانک جهانی این رقم را ۳۱۰ ذکر کرد (یکصد و هفتاد و هشتم جهان). به نوشته وبگاه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)، 'از سال ۱۳۸۵ مالاوی در برنامه تسهیل برای کشورهای مقروض گنجانده شد و از اواخر سال ۱۳۸۷ نیز آمریکا، این کشور را واجد شرایط دریافت حمایت‌های مالی در برنامه ابتکار چالش هزاره دانست. مشکلات اقتصادی مالاوی از سال ۲۰۱۱ پس از اینکه نهادهای بین‌المللی که معمولاً ۴۰ درصد از بودجه این کشور را پشتیبانی می‌کردند، کمک خود را به دلیل نگرانی‌های مربوط به حقوق بشر در این کشور متوقف کردند، وخیم‌تر شد. صندوق بین‌المللی پول برنامه ۷۹ میلیون دلاری خود برای مالاوی را بر سر سیاست اقتصادی رئیس‌جمهوری پیشین این کشور متوقف کرده بود. توقف کمک موجب کمبود شدید دلار شد که به دلیل کاهش چشمگیر فروش دخانیات که منبع اصلی درآمد خارجی مالاوی است، به وجود آمد. با روی کار آمدن یک رئیس‌جمهوری جدید در این کشور و اقدامات وی برای ترمیم روابط مالاوی با حامیان بین‌المللی‌اش، صندوق بین‌المللی پول در سال ۲۰۱۲ اعلام کرد سرگرم مذاکره با مالاوی در مورد یک برنامه اقتصادی جدید است که با یک وام از سوی این سازمان مورد پشتیبانی قرار می‌گیرد. مردم زبان رسمی مالاوی زبان انگلیسی است و زبان چیوا نیز به عنوان زبان محلی رسمیت دارد. اقوام اصلی مالاوی عبارتند از چیوا (۳۲٫۶۷ درصد جمعیت کشور)، یائو (۲۰٫۵ درصد)، و لوموه (۱۷٫۶ درصد). در مورد دین مردم مالاوی آمار دقیقی در دست نیست اما پژوهش‌ها نشان می‌دهد که حدود ۶۸ درصد از مردم این کشور مسیحی، ۲۵ درصد مسلمان هستند و ۵ درصد نیز پیرو ادیان دیگر می‌باشند. قبایل ناراضی مسیحی که اکثریت آن‌ها در شمال کشور اقامت داشتند از نتایج انتخابات که رئیس‌جمهوری مسلمان از جنوب را سرکار آورده بود راضی نبوده و در نتیجه ستادی خشونت‌آمیز علیه مسلمانان به راه انداختند. در سال ۱۹۹۹ شورشی‌های مسیحی حدود ۲۰۰ مسجد را در مالاوی به آتش کشیده شده بودند که هشت سال پس از آن، بینگو وا موتاریکه رئیس‌جمهور این کشور که پیرو مذهب کاتولیک مسیحیت است ستادی برای بازسازی و مرمت مساجد به آتش کشیده شده راه‌اندازی کرد. فرهنگ سنت پاکسازی جنسی در برخی مناطق این کشور سنت پاکسازی جنسی اجرا می‌شود؛ که در آن دختران پس از نخستین قاعدگی خود به عنوان نشان بلوغ خود باید با مردی رابطه جنسی انجام دهند. برخی از این دختران تنها ۱۲ ساله دارند .سنت‌های مربوط به پاکسازی جنسی کوساسا فومبی: «پاکسازی جنسی» دختران تازه بالغ درست پس از اولین عادت ماهانه. کولووا کوف: «پاکسازی جنسی» زنان و مردان تازه بیوه پس از مرگ همسرشان. فیسی یا هینئا: به مردی گفته می‌شود که در مواردی که یک زوج برای بچه دار شدن مشکل دارند به جای شوهر با زن همبستر می‌شود. در سال‌های اخیر این لقب برای همه مردانی که در اجرای سنت‌های جنسی مشارکت می‌کنند به کار برده می‌شود. ارگان‌های بین‌المللی در مالاوی مالاوی یکی از فقیرترین کشورهای جهان است و نیروهای سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای بشردوستانه بین‌المللی برای کمک به معیشت مردم در آن حضور فعال دارند. خروج نیروهای سازمان ملل از دو منطقه به گزارش رسانه‌ها در ۱۱ اکتبر ۲۰۱۷ سازمان ملل متحد بدنبال شایعه حضور خون‌آشامها در مالاوی و قتل پنج شهروند عادی نیروهای خود را از دو منطقه در جنوب این کشور خارج کرد. در گزارش‌های امنیتی اداره امنیت و سلامت سازمان ملل متحد آمده‌است: «مردم این مناطق به شدت تحت تأثیر داستان‌های مربوط به خون‌آشامی و وجود خون‌آشام‌ها در منطقه هستند… و این شایعات از موزامبیک، کشور همسایه مالاوی آغاز شده‌است». خبرگزاری رویترز گزارش داد که شماری از شهروندان بومی به دلیل اعتقاد به پدیدار شدن این موجودات خون‌آشام ۵ نفر را کشته‌اند. در سال ۲۰۰۲ نیز در پی پخش شایعه حضور خون‌آشام‌ها در این کشور، خشونت‌های مشابهی به وقوع پیوست. رئیس‌جمهوری مالاوی پیتر موتاریکا، در واکنش به این وقایع آن را «دلهره‌آور و تکان‌دهنده» خوانده‌است. خروج سایر نیروها به جز سازمان ملل متحد، برخی دیگر از سازمان‌های غیرانتفاعی نیز فعالان خود از این منطقه تخلیه و اعلام کردند فعالیت‌های این گروه‌ها تا زمان عادی شدن وضعیت به حالت تعلیق درآمده‌است. منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Malawi کشور مالاوی خبرگزاری‌های ایرنا و ایسنا. اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۴ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۴ (میلادی) در مالاوی جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای محصور در خشکی مالاوی
7293
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C
لیتوانی
لیتوانی با نام رسمی جمهوری لیتوانی کشوری است در شمال شرقی اروپا که از شمال به لتونی، از مشرق و جنوب شرقی به بلاروس، از جنوب به لهستان، از جنوب غربی به روسیه (منطقه برون‌بومی کالینینگراد) و از مغرب به دریای بالتیک محدود می‌شود. جمهوری لیتوانی بزرگ‌ترین و جنوبی‌ترین کشور در میان سه کشور حوزه بالتیک در اروپاست. جمعیت لیتوانی ۳٫۲ میلیون نفر و پایتخت و بزرگ‌ترین شهر آن ویلنیوس است. واحد پول این کشور لیتاس است که در ابتدای ۲۰۱۵ میلادی به یورو تغییر کرد. زبان رسمی آن لیتوانیایی است، زبان‌های لهستانی و روسی نیز در این کشور رواج دارد. این زبان از شاخه بالتیک زبان‌های هندواروپایی است. بیشتر مردم لیتوانی مسیحی هستند و ۷۹ درصد به کلیسای کاتولیک رومی تعلق دارند. گروهی از مردمان هندواروپایی از دیرباز در ساحل جنوب شرقی دریای بالتیک و سرزمین لیتوانی کنونی ساکن شدند. لیتوانی در دهه ۱۲۳۰ توسط مینداوگاس متحد شد و او در ۶ ژوئیه ۱۲۵۳ به عنوان پادشاه نخستین کشور لیتوانیایی که دوک‌نشین اعظم لیتوانی نام داشت تاج‌گذاری کرد. در طول قرن ۱۴، این دوک‌نشین با دربر گرفتن بلاروس امروزی، اوکراین، و بخش‌هایی از لهستان و روسیه، تبدیل به بزرگ‌ترین کشور در اروپا شد. لیتوانی و کشور لهستان بعدها یک اتحاد دوگانه تشکیل دادند که دویست سال دوام آورد اما پس از آن امپراتوری روسیه بیشتر مناطق لیتوانی را ضمیمه خود کرد. لیتوانی پس از جنگ جهانی اول مستقل شد اما بعداً نخست توسط شوروی و سپس توسط آلمان اشغال شد. با نزدیک شدن جنگ جهانی دوم به پایان خود آلمانی‌ها عقب‌نشینی کرده و اتحاد شوروی مجدداً لیتوانی را اشغال کرد. در ۱۱ مارس سال ۱۹۹۰، یک سال پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، لیتوانی نخستین جمهوری شوروی بود که اعلام استقلال کرد. پیش از بحران مالی جهانی که از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ به درازا کشید، لیتوانی یکی از سریع‌ترین رشدهای اقتصادی در اتحادیه اروپا را دارا بود. امروزه در فهرست شاخص توسعه انسانی سازمان ملل متحد، کشور لیتوانی در رده «توسعه بسیار بالای انسانی» قرار دارد. لیتوانی از اعضای سازمان ناتو، شورای اروپا و اتحادیه اروپا است. کشور لیتوانی در ۲۱ دسامبر ۲۰۰۷ به عضویت کامل پیمان شنگن درآمد و در سال ۲۰۰۹، ویلنیوس به فراخور هزاره نام‌گذاری‌اش، به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا در آن سال شناخته شد. مرکز جغرافیایی اروپا نزدیک ویلنیوس است. تاریخ نخستین مردمان پس از آب شدن یخ‌های دوران یخبندان یعنی در دوره هزاره دهم پیش از میلاد در منطقه لیتوانی ساکن شدند. مردم هندواروپایی آغازین در هزاره‌های سوم و دوم پیش از میلاد به لیتوانی رسیده و با ساکنان پیشین آن درآمیخته و قبایل گوناگون بالتیکی را به‌وجود آوردند. نام لیتوانی برای نخستین بار در سال ۱۰۰۹ میلادی در یک سند تاریخی آلمانی به نام «سالنامه کوئدلین‌بورگ» یاد شده‌است. دوک‌نشین لیتوانی در سده سیزدهم پا گرفت و دوک بزرگ میندوگاس تمامی مناطق را با هم متحد کرد و ملت یگانه‌ای را به وجود آورد. او در سال ۱۲۵۳ توسط نماینده رسمی پاپ تاجگذاری شد. شهر ویلنیوس (پایتخت لیتوانی) در سال ۱۳۲۳ توسط دوک بزرگ گدیمیناس بنیاد شد. لیتوانی و لهستان در سال ۱۳۸۵ پیمان کرووس را امضا نمودند. در نتیجه دوک بزرگ یوگایلا با شاهزاده خانم لهستانی ازدواج کرد و شاه لهستان شد. وی متعهد شد که ملت لیتوانی را مسیحی نماید. در خلال سده ۱۴ میلادی دوک‌نشین بزرگ لیتوانی شامل کشورهای امروزی بلاروس، اوکراین و بخش‌هایی از لهستان و روسیه می‌شد و بزرگ‌ترین کشور اروپا به‌شمار آمد. این دوک‌نشین بعدها تکه‌تکه شد و بیشتر سرزمین آن به امپراتوری روسیه ضمیمه شد. در سال ۱۵۶۹ لیتوانی و لهستان اتحادیه لوبلین را به وجود آوردند با اتحاد با یکدیگر یک جمهوری همسود را به وجود آوردند که تا سال ۱۷۹۵ پایدار ماند. پس از پایان جنگ جهانی یکم، در تاریخ ۱۶ فوریه ۱۹۱۸ قرارنامه استقلال لیتوانی به امضا رسید و در آن برپایی دوباره یک کشور مستقل در این سرزمین اعلام شد. از سال ۱۹۴۰ لیتوانی نخست از سوی اتحاد شوروی و سپس از سوی آلمان نازی به اشغال درآمد. با نزدیک شدن پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۴ و واپس‌نشینی آلمان‌ها، شوروی لیتوانی را اشغال کرد. از آن پس، کشور لیتوانی با نام جمهوری سوسیالیستی لیتوانی شوروی، یکی از جمهوری‌های شوروی شد. در ۱۱ مارس ۱۹۹۰، لیتوانی نخستین جمهوری اتحاد شوروی بود که اعلام استقلال کرد. لیتوانی در سال ۱۹۹۴ عضو اتحادیه اروپا و در سال ۲۰۰۴ عضو سازمان ناتو شد و لیتوانی در سال ۲۰۰۷ به پیمان شنگن پیوست. لیتوانی در سال ۲۰۰۹ پایتخت فرهنگی اروپا عنوان شد. لیتوانی در نیمه دوم سال ۲۰۱۳ ریاست دوره‌ای اتحادیه اروپا را داشت. زبان نوشتار اصلی:زبان لیتوانیایی زبان لیتوانیایی یکی از زبان‌های هندواروپایی و از شاخه زبان‌های بالتیک است. این زبان با الفبای لاتین نوشته می‌شود و ۳۲ حرف دارد. این زبان همچنین بسیار به زبان لتونیایی نزدیک است. زبان‌های شاخه بالتیک ویژگی‌های زیادی از زبان اصلی هندواروپاییان را حفظ کرده‌اند و به این خاطر همانندی‌های زیادی با زبان‌های باستانی هندواروپایی هم‌چون اوستایی و سانسکریت از خود نشان می‌دهند. پیش از سده ۱۶ که نخستین آثار ادبی به زبان لیتوانیای منتشر شد، زبان نوشتاری اصلی در این منطقه لاتین بود و آثار زیادی به زبان لاتین در سرزمین لیتوانی نوشته می‌شد. در لیتوانی کلمات بر اساس مؤنث یا مذکر بودن جداسازی می‌شوند. در حال حاضر در دانشگاه شهر ویلنیوس لیتوانی زبان فارسی و عربی تدریس می‌شود و حدوداً ۲۸ دانشجو فارغ‌التحصیل شده‌اند. سیاست نوع حکومت لیتوانی جمهوری چند حزبی با یک مجلس قانونگذاری می‌باشد. در لیتوانی رئیس‌جمهور با رای مستقیم مردم برای دوره‌ای ۵ ساله انتخاب می‌شود. پست رئیس‌جمهوری بیشتر تشریفاتی است و رئیس‌جمهور مسئول سیاست‌های خارجی کشور است. نخست‌وزیر قدرت اجرایی را در دست دارد، او رئیس کابینه دولت و از سوی مجلس انتخاب می‌شود. مجلس لیتوانی ۱۴۱ کرسی دارد که برای دوره‌ای چهار ساله انتخاب می‌شوند. رولانداس پاکساس سال ۲۰۰۳ به عنوان رئیس‌جمهور لیتوانی انتخاب شد اما یک سال بعد به عنوان اولین رئیس دولت اروپایی به اعطای تابعیت غیرقانونی به یک تاجر روسی در ازای دریافت پول متهم شد و پس از استیضاح برکنار شد. دالیا گریبائوسکایته رئیس‌جمهور کنونی کشور لیتوانی، در انتخابات ریاست جمهوری ۱۲ ژوئیه سال ۲۰۰۹ با کسب اکثریت آرا به پیروزی رسیده‌است و نخستین رهبر زن در این کشور شد. گریبائوسکایته پنجمین رئیس‌جمهور لیتوانی از زمان استقلال این کشور از شوروی سابق در سال ۱۹۹۰ است. نزدیک‌ترین رقیب وی آلگیرداس بوتکویسیوس ۵۳ ساله از جناح سوسیال دموکرات که سابقاً وزیر بود، با کسب ۱۱٫۸۵ درصد آرا در جایگاه دوم ایستاد و شکست خود را پذیرفت. «بانوی آهنین» لیتوانی دالیا گریبائوسکایته برای بار دوم نیز در سال۲۰۱۴ رئیس‌جمهور لیتوانی شد. نقش اصلی رئیس‌جمهور لیتوانی اجرا سیاست‌های خارجی است و گریبائوسکایته در کارزار انتخاباتی خود گفت که می‌خواهد لحن سخت گذشته را که اغلب نسبت به مسکو اتخاذ شده، نرم کند. وی می‌گوید الگوی سیاسی وی مارگارت تاچر، نخست‌وزیر پیشین انگلیس است. جغرافیا لیتوانی از شمال با کشور لتونی، از جنوب شرقی با کشور بلاروس و از جنوب غربی با کشور لهستان و روسیه همسایه است. در غرب این کشور دریای بالتیک قرار دارد. لیتوانی در لبه دشت شمال اروپا قرار گرفته‌است. سطح سرزمین آن توسط حرکات آرام و سنگین یخچال‌های طبیعی آخرین عصر یخبندان هموار شده‌است. لیتوانی متشکل است از جلگهٔ کم‌ارتفاعی که دارای دریاچه‌های فراوان است و رشته‌های یخ‌رُفت در آن امتداد دارد. از دریاچه‌های مهم می‌توان به دریاچه ویشتیتیس اشاره کرد. رودهای مهم آن نمانوس (نمان)، و ویلنیا، و بلندترین نقطه لیتوانی تپه آوکشتویاس با ارتفاع ۲۹۴ متر است که در بخش شرقی کشور قرار دارد. نزدیک به ۳۳ درصد از این کشور را منطقه‌ای جنگلی و نیمه‌جنگلی پوشش می‌دهد. آب و هوا در نقاط مختلف لیتوانی متفاوت است. در مناطق غربی ملایم و معتدل است و در مناطق شرقی تنوع دمایی بسیار است. نواره کورونی زبانه‌ای ماسه‌ای از خشکی که در دریای بالتیک واقع شده و بخش جنوبی آن در استان کالینینگراد کشور روسیه و بخش شمالی آن در کشور لیتوانی قرار دارد جزو میراث‌های جهانی یونسکو است. نواره کورونی بلندترین تپه ماسه‌ای اروپا را در خود جای داده که میانگین بلندی آن‌ها ۳۵ متر است اما بلندای برخی از این تپه‌های ماسه‌ای به ۶۰ متر هم می‌رسد. شهر کلایپدا، بندر اصلی آب گرم لیتوانی در دهانه باریکی از تالاب کورونی واقع شده که مردابی کم‌عمق است که تا جنوب کالینینگراد ادامه می‌یابد. رود نمانوس و شاخه‌های آن محموله‌های بین‌المللی را از این بندر حمل می‌کنند. تقسیمات کشوری نام هر استان با نام شهری که مرکز آن استان است، یکی می‌باشد. بزرگ‌ترین و پرجمعیت‌ترین استان نیز، استان ویلنیوس می‌باشد. کشور لیتوانی به ده استان، تقسیم شده‌است. استان‌های لیتوانی، خود به شصت شهرستان تقسیم می‌شوند. شهرهای مهم شهر ویلنیوس پایتخت و بزرگ‌ترین شهر لیتوانی و دومین شهر آن کاوناس است. بندر مهم کلایپدا سومین شهر این کشور است. پلانگاه شهر فستیوالی و برگزارکننده سالانه حدوداً۱۰۰ مسابقه و جشن است. اقتصاد مهم‌ترین شرکای اقتصادی لیتوانی در زمینهٔ صادرات و واردات طی سال‌های گذشته را کشورهای روسیه، لتونی، آلمان، لهستان، استونی، بلاروس و هلند تشکیل می‌دهند. لیتوانی همچنین به دلیل برخورداری از اسکلهٔ مجهز بندری کلایپدا (با ظرفیت اسمی ۴۰ الی ۴۵ میلیون تن در سال) و موقعیت جغرافیایی خاص این کشور در کنار دریای بالتیک، نقش ترانزیتی مهمی بین اروپای شرقی و غربی ایفاء می‌کند. صادرات لیتوانی را بعضی تولیدات معدنی، تجهیزات مکانیکی، الکتریکی و شیمیایی، پارچه، مواد غذایی و صنایع چوبی و مبلمان تشکیل می‌دهد. در مقابل نیز اقلامی چون بعضی تولیدات معدنی، تجهیزات و ماشین آلات، تجهیزات حمل و نقل، پارچه و مواد فلزی وارد می‌کند. سوئدبانک یکی از بزرگ‌ترین بانک‌های خرده‌فروشی در لیتوانی و لتونی و همچنین استونی است. ترابری این کشور بر اساس استاندارد اتحادیه اروپا است و دارای دو راهگذر حمل و نقل بین‌المللی، سه فرودگاه بین‌المللی، راه‌آهن متصل به اروپا، بالاترین ظرفیت بندر آزاد در دریای بالتیک است. در لیتوانی ۹ منطقه صنعتی و دو منطقه آزاد مناطق اقتصادی برای فعالیت‌های تجاری اختصاص یافته‌است. لیتوانی در اواخر سال ۲۰۰۹ تنها نیروگاه هسته‌ای خود را که در نزدیکی ویزاگیناس در شمال شرقی این کشور واقع شده‌بود تعطیل کرد. تعطیلی این نیروگاه یکی از شروط لیتوانی برای ورود به اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۴ بود لیتاس واحد پول لیتوانی بود. نام ایزوی ۴۲۱۷ لیتاس، LTL است و مخفف آن نیز Lt می‌باشد. هر لیتاس معادل ۱۰۰ سنت بود. از ژانویه۲۰۱۵ واحد پول لیتوانی به یورو تغییر کرد. بیشترین صادرات کشور لیتوانی صادرات لیتوانی را بیشتر تولیدات معدنی، تجهیزات مکانیکی، الکتریکی و شیمیایی، پارچه، مواد غذایی و صنایع چوبی و مبلمان چوبی تشکیل می‌دهد. بیشترین واردات کشور لیتوانی واردات کشور لیتوانی را بیشتر تجهیزات و ماشین آلات، تجهیزات حمل و نقل، پارچه و مواد فلزی تشکیل می‌دهد. صنایع عمده کشور لیتوانی لیتوانی یکی از کشورهای باسرعت اینترنت بالا در جهان است، بیشتر مناطق این کشور تحت پوشش اینترنت پرسرعت هستند و در بسیاری از مراکز عمومی همچون فروشگاه‌های بزرگ، دانشگاه‌ها، مدارس و مرکز تفریحی و خدماتی اینترنت رایگان برای استفاده عموم وجود دارد. همچنین صنایع عمده لیتوانی در زمینه تولید ماشین آلات و تجهیزات، تولیدات مبلمان، تعمیر و نصب ماشین آلات و تجهیزات، تولید مواد اولیه، تولید تجهیزات الکترونیکی، تولید محصولات اولیه داروسازی و ترکیبات دارویی بود. علاوه بر این صنایع شیمیایی، آرایشی، روغنی، موتورهای الکتریکی، تجهیزات فلزی، تصفیه نفت، ساخت کشتی‌های کوچک، تجهیزات کشاورزی، فرآوری غذایی و سنگ‌های قیمتی و زینتی مثل کهربا از جمله صنایع دیگر لیتوانی می‌باشند. مهم‌ترین تولیدات کشور لیتوانی مهم‌ترین تولیدات کشاورزی لیتوانی عبارتند از سیب زمینی، نیشکر، سبزیجات، غلات و فراورده‌های دامی و مهم‌ترین تولیدات صنعتی عبارتند از منسوجات، مبلمان، ماشین آلات کشاورزی، لوازم خانگی، کشتی و شناورهای کوچک. تعداد نیروی کار در این کشور بیش از دو میلیون نفر است. تفاهمنامهٔ همکاری بین اتاق‌های بازرگانی ایران و لیتوانی در تابستان ۱۳۹۰ در تهران بین رؤسای اتاق‌های بازرگانی دو کشور به امضاء رسیده‌است. در حال حاضر به‌طور متوسط حجم تبادل تجاری بین دو کشور بالغ بر ۵ میلیون دلار می‌باشد. مردم بیش از هشتاد و سه درصد مردم این کشور تبار لیتوانیایی دارند. در لیتوانی چهار گروه از مردمان لیتوانیایی زندگی می‌کنند که عبارتند از «اوکشتای‌چیای» ساکن منطقه شمال لیتوانی، «ژمای‌چیای» ساکن غرب لیتوانی، «زوکای» ساکن جنوب شرق لیتوانی و گروه کوچک «سووال‌کیای» که بیشتر در منطقه جنوب غرب لیتوانی زندگی می‌کنند. بیشتر مردم لیتوانی مسیحی هستند و ۷۹ درصد به کلیسای کاتولیک رومی تعلق دارند. جمهوری لیتوانی در نظر دارد تا ابتدای سال ۲۰۱۵ میلادی به جذب مهاجر خارجی ادامه دهد. این کشور به دلیل مواجه شدن با کمبود نیروی متخصص و ماهر و سرمایه‌گذار خارجی شرایط اقامتی را بر اساس مصوبه پارلمانی، از سال ۲۰۰۸ میلادی به مدت ۷ سال تسهیل کرده‌است. بر این اساس شهروندان خارجی که با هدف سرمایه‌گذاری وارد این کشور شوند، می‌توانند پس از گذشت پنج سال درخواست اقامت دائم بدهند و شهروند لیتوانی شوند. در قانون مهاجرت لیتوانی تصریح شده که اولویت جذب مهاجر از کشورهای بلاروس، اوکراین، مولداوی و کشورهای منطقه قفقاز جنوبی است، با این حال شمار زیادی از شهروندان کشورهای آسیایی و آفریقایی نیز به این کشور مهاجرت کرده‌اند. بر اساس آمار مرکز مهاجرت لیتوانی از سال ۲۰۰۴ میلادی تا سال ۲۰۱۲ میلادی ۲۳۷ هزار نفر این کشور را ترک کرده‌اند و در مقابل بیش از ۶۶ هزار نفر موفق به دریافت اقامت در لیتوانی شده‌اند. فرهنگ ورزش بسکتبال از جایگاه بالایی در این کشور برخوردار است که نماد آن هم تیم ورزشی معروف لیتوانی در دوره کمونیستی به نام تیم ژالگیریس می‌باشد. «کریستیان دون لایتیس» نویسنده و ادیب معروف لیتوانیایی قرن هفدهم است و کتاب وی به نام «سال» (Metai) که در آن چهار فصل سال و همچنین نحوه زندگی مردم مناطق روستایی را بیان شده یکی از متون ادبی مهم لیتوانی به‌شمار می‌رود. نمایندگان ادبیات سده بیستم لیتوانی یوزاس توماس-وایژگانتاس، آنتاناس ویه‌نولیس، برنارداس برازدژیونیس، ویتاوتاس ماچرنیس، و یوستیناس مارکین‌کویچیوس هستند. از کارگردانان نام‌آور هنر تئاتر در لیتوانی می‌توان «اوسکاراس کوروشونوواس» را نام برد. موسیقی سنتی لیتوانی ریشه‌ای کهن دارد و به بازمانده‌های دوران پیش از مسیحیت و کهن‌تر از آن در آن بجا مانده‌است. امروزه همسرایی به صورت گروه کر در لیتوانی از اهمیت زیادی برخوردار است. موزه هنر لیتوانی که در سال ۱۹۳۳ بنیاد شده بزرگ‌ترین موزه این کشور است. از دیگر موزه‌های مهم لیتوانی می‌توان به موزه کهربای پالانگا اشاره کرد. مردم لیتوانی دارای فرهنگی سنتی هستند و بیش از ۳۵ نوع ورزش و رقص محلی در شهرهای مختلف لیتوانی وجود دارد که نمایانگر آیین و سنن مردم لیتوانی است. منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Lithuania Wikipedia contributors, "Lithuania," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed August 16, 2011). پیوند به بیرون اروپای شمالی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۱۸ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۹۱ (میلادی) جمهوری‌ها کشورهای اروپای شمالی کشورها در اروپا کشورهای حوزه دریای بالتیک کشورهای عضو اتحادیه اروپا کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو ناتو لیبرال دموکراسی لیتوانی
7294
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D8%A7
لیبریا
لیبِریا با نام رسمی جمهوری لیبریا ، کشوری در غرب آفریقا و شمال خلیج گینه است که پایتخت آن مانروویا می‌باشد. این کشور از شمال با سیرالئون، از شمال شرق با گینه و از شرق با ساحل عاج همسایه است و از غرب به اقیانوس اطلس پیوند می‌خورد. کشور لیبریا در سال ۱۸۴۷ میلادی توسط بردگان آزادشده‌ای که از آمریکا به قارهٔ آفریقا بازگشته بودند بنیاد شده و یکی از کهن‌ترین جمهوری‌های قارهٔ آفریقا است. این کشور از دههٔ ۱۹۹۰ به دلیل جنگ‌های طولانی داخلی و نیز نقشی که در جنگ سیرالئون داشت، کشوری شناخته شده‌است و دارای حدود ۵٬۰۵۸٬۰۰۰ نفر جمعیت است. زبان رسمی این کشور انگلیسی است که به همراه ۲۹ زبان محلی دیگر در این کشور به کار می‌رود. ادیان مسیحیت، اسلام و برخی عقاید دیگر در این منطقه رواج دارد. میانگین عمر مردان ۴۱ سال و زنان ۴۲ است. واحد پول این کشور دلار لیبریا می‌باشد. الماس، آهن، کائوچو، قهوه و کاکائو از محصولات صادراتی این کشور است. تاریخ در ۱۸۲۱ و ۱۸۲۲ انجمن کوچ‌نشین آمریکا، لیبریا را برای استقرار بردگان آزاد شده بنیاد گذاشت. در ۱۸۴۷ در لیبریا اعلام جمهوری شد. سیاهپوستان مهاجر آمریکایی بر آفریقایی‌های محلی چیرگی یافتند و این چیرگی را به دور از ساحل گسترش دادند. از ۱۸۷۸ تا ۱۹۸۰ قدرت در دست رؤسای جمهوری از حزب ویگ واقعی، از جمله ویلیام تابمن (رئیس‌جمهور از ۱۹۴۴ تا ۱۹۷۱) بود. جانشین وی، ویلیام تالبرت طی کودتایی به رهبری ساموئل دو ترور شد. ساموئل دوئه نخستین لیبریایی با نیاکان محلی بود که حکومت کرد. در کودتایی در سال ۱۹۹۰، ساموئل دوئه سرنگون شد. جامعهٔ اقتصادی کشورهای غرب آفریقا به منظور ایجاد نظم از چندین کشور منطقه‌ای سرباز گسیل کرد، ولی جنگ داخلی که در آغاز میان دو نیروی شورشی بود، به رغم آتش‌بس ادامه داشت، این جنگ داخلی ۱۴ ساله در سال ۲۰۰۳ پایان یافت و باعث کشته شدن حدود ۲۵۰ هزار نفر شد. در سال ۱۹۹۹، غنا، نیجر و دیگر کشورها، لیبریا را به دلیل پشتیبانی شورشیان سیرالئون محکوم کردند. در همین زمان چارلز تیلور نیز گینه را به طرفداری از آشوبگران شمال لیبریا متهم کرد. اختلاف بر سر نتیجهٔ انتخابات ریاست جمهوری لیبریا موجب بروز بحران سیاسی دراین کشور شده بود بطوری که ناظران از احتمال از بین رفتن دموکراسی شکننده حاکم بر این کشور را که به درگیری‌های ۱۴ساله پایان داد، نگران بودند. الن جانسون سیرلیف که بخاطر فعالیت‌هایش در زمینه دفاع از حقوق زنان، جایزهٔ نوبل را کسب کرد، نخستین رئیس‌جمهور زن دراین کشوراست که از زمان کسب استقلال این کشور در سال ۲۰۰۵ میلادی در آفریقا، به صورت دموکراتیک انتخاب شده‌است. سیاست در قانون اساسی، انتخاب رئیس‌جمهور، معاون رئیس‌جمهور، مجلس سنای ۲۶ نفره و مجلس نمایندگان ۶۴ نفره برای دوره‌ای شش ساله با رأی تمامی افراد بالغ پیش‌بینی شده‌است. رئیس‌جمهور، کابینهٔ وزیران را انتصاب می‌کند. در ۱۹۹۰، نظام سیاسی لیبریا به دلیل جنگ داخلی از هم پاشید. سیرالئون و لیبریا، سال‌ها گرفتار جنگ داخلی بوده‌اند و چارلز تیلور نقشی اساسی در هر دو جنک ایفا کرد. چارلز تیلور متهم است که با مداخله در جنگ داخلی خونین سیرالئون از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۱ آمر انواع جرائم از جمله قتل، تجاوز، فرستادن کودکان به جنگ، برده داری و غارت بوده‌است. در سال ۹۰ خورشیدی دو زن فعال سیاسی از لیبریا به‌طور مشترک با یک فعال صلح یمنی جایزه صلح نوبل را به خود اختصاص دادند. الن جانسون سیرلیف رئیس‌جمهور لیبریا، و «لیما گبمووی»، فعال صلح لیبریایی و مدیر شبکه صلح و امنیت آفریقا (که کمک‌های آن به دومین جنگ مدنی لیبریا پایان داد) در آن سال با فرد یادشده به عنوان برندگان مشترک جایزه ۱٫۵ میلیون دلاری نوبل صلح معرفی شدند. الن جانسون سیرلیف ملقب به بانوی آهنین آفریقا، اولین زنی است که با رأی مردم قدرت را در قاره سیاه بدست گرفته‌است. قدرت اراده و قاطعیت در تصمیم‌گیری، چنین لقبی را برای این سیاستمدار ۷۲ ساله به ارمغان آورده‌است. سیرلیف در ترکیب دولت‌های مختلفی در لیبریا قرار داشته‌است. نخست، در دوران ریاست جمهوری ویلیام توبمان (سال‌های ۱۹۴۳ تا ۱۹۷۱ و سپس، ویلیام تولبرت (از ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۰). او در دولت تولبرت طی سال‌های ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۳ به عنوان وزیر دارایی فعالیت کرد اما بر اثر اختلاف نظر بر سر زمینه‌ها، یکسال بعد از مقام خود استعفا داد. چند سال بعد، دولت تولبرت در نتیجه کودتای سرهنگ ساموئل دوئه سرنگون و خود وی و شماری از وزیرانش دستگیر و اعدام شدند. در چنین شرایطی، سیرلیف موفق به فرار و زندگی در تبعید در کنیا شد و در نایروبی پایتخت این کشور آفریقایی از سال ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۵ مدیریت سیتی‌بانک را برعهده گرفت. بانوی آهنین لیبریا دو بار هم به زندان افتاده‌است، یکبار به اتهام خیانت به رئیس‌جمهور ساموئل دوئه (۱۹۸۰ ۱۹۸۹) از طریق نطق‌هایش در جریان بازگشت سیرلیف به کشور که از سوی دادگاه، به ۱۰ سال زندان محکوم شد و بار دیگر، هنگامی که چارلز تیلور در یک کودتای نظامی دیگر ساموئل دوئه را سرنگون کرد و سیرلیف پس از حمایت اولیه از او، زبان به اعتراض از عملکرد دولتش گشود، روانه زندان گشت. او در جریان انتخاباتی که سال ۱۹۹۰ با حضور تیلور برگزار شد، به عنوان رقیب وی در عرصه حضور یافت اما نتیجه انتخابات به نفع تیلور (با کسب ۷۵ درصد آرا) در مقابل ۱۰ درصد سیرلیف اعلام شد، موضوعی که وی معتقد بود در آن تقلب شده‌است. اما شرایط برای تیلور نیز همواره موافق نبود. در سال ۱۹۹۹ لیبریا وارد شورش، درگیری و یک جنگ داخلی خونین شد و در نتیجه آن، تیلور ناچار شد در سال ۲۰۰۳ حکومت را به دولت موقتی واگذار کند که در آن، سیرلیف به عنوان رئیس کمیسیون اصلاح دولتی نقش مؤثری ایفا کرد. در سال ۲۰۰۵ انتخابات ریاست جمهوری در لیبریا با حضور سیرلیف و ژرژ وه‌آ، فوتبالیست پیشین معروف این کشور برگزار شد و در دور دوم، سیرلیف موفق شد با کسب حدود ۶۰ درصد آرا او را شکست دهد. وعده‌های سیرلیف به مردم کشور فقیر و جنگ‌زده لیبریا در این انتخابات، آوردن سرمایه‌های خارجی، تداوم ثبات در کشور و کنترل فساد دولتی بود. بخش بزرگی از مسئولیت برگزاری انتخابات آرام لیبریا بر عهده سازمان ملل بوده که با تعداد زیادی از مأموران حافظ صلح، آرامش را به لیبریا بازگردانده‌است. لیبریا از گذشته‌های دور اهمیت زیادی برای ایالات متحدهٔ آمریکا دارد. پس از پایان جنگ‌های داخلی لیبریا در سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ ایالات متحدهٔ آمریکا، ۸۴۰ میلیون دلار به لیبریا کمک مالی کرد و جورج بوش اعلام کرد که پشتیبانی از دولت الن جانسون سیرلیف و کمک به جمهوری لیبریا در راس برنامه‌های ایالات متحده است. در مراسم تحلیف جانسون که ۱۶ ژانویه ۲۰۰۶ برگزار شد مقام‌ها و شخصیت‌های مختلفی از کشورهای جهان از جمله لورا بوش همسر جورج بوش رئیس‌جمهور وقت آمریکا، کاندولیزا رایس وزیر خارجه آن کشور و نمایندگانی از چین، روسیه و کشورهای اروپایی و آفریقا شرکت کردند. جغرافیا لیبریا بین گینه، ساحل عاج و سیرالئون قرار دارد و می‌توان از آن‌ها به عنوان دروازهٔ غربی آفریقا یاد کرد، زیرا راه ورود به همهٔ کشورهای آفریقای غربی است. از راه این کشور و خلیج گینه می‌توان به کشورهای بنین، توگو، نیجریه، کامرون و همچنین کشور چاد راه یافت. در لیبریا منطقه باتلاقی پست ساحلی در جوار منطقه‌ای مرتفع تر و پوشیده از جنگل‌های استوایی است. رودهای مهم آن سنت پل، سنت جان، سِس و بلندترین نقطه لیبریا کوه نیمبا، با ۱۳۸۰ متر است. لیبریا با فصل مرطوب در تابستان و فصل خنک در زمستان، آب و هوایی استوایی دارد. تقسیمات کشوری کشور لیبریا دارای ۱۵ ایالت می‌باشد: بومی (Bomi) بونگ (Bong) جبارپلو (Gbarpolu) گراند باسا (Grand-Bassa) گراند کیپ مونت (Grand Cape Mount) گراند گده (Grand-Gedeh) گراند کرو (Grand-Kru) لوفا (Lofa) مارگیبی (Margibi) مریلند (Maryland) مونتسرادو (Montserrado) نیمبا (Nimba) ریور سس (River Cess) ریور جی (River Gee) سینوئه (Sinoe) مردم ۱۹ ٪ نژاد این کشور را قبایل کپله، ۱۳٪ باسا، ۱۰٪ گربو، ۷٪ گیو، ۷٪ کرو و ۶٪ را مانو تشکیل می‌دهند، همچنین دین ۶۳٪ لیبریایی‌ها، عقاید سنتی و قبیله‌ای و ۲۱ ٪ مسلمان و ۱۶ ٪ مسیحی است. زبان انگلیسی، زبان رسمی لیبریا است که در کنار آن سایر زبان‌های بومی و قبیله‌ای نیز رایج است. در بعضی از محله‌ها از جمله Red Light Junction که فقیرترین محله پایتخت است، مشکلات اجتماعی در رابطه با روسپیگری و استفاده از مواد مخدر وجود دارد. اقتصاد بیش از ۷۰ ٪ نیروی کار به کشاورزی اشتغال دارد، و مانیوک و برنج را به عنوان محصولات معیشتی، و لاستیک، قهوه و کاکائو را برای صدور تولید می‌کند. لیبریا مانند کشورهای پیرامون آن، هم از نظر فراورده‌های کشاورزی و باغداری ویژهٔ سرزمین‌های گرمسیری و استوایی مانند کاکائو، قهوه، نیشکر، برنج و موز هم از نظر اندوخته‌های معدنی مانند سنگ آهن، طلا، منگنز، الماس، زغال سنگ سرشار است. ایالات متحدهٔ آمریکا از آغاز جنگ جهانی اول تا پایان جنگ جهانی دوم توانست از منابع کائوچوی این کشور کارخانه‌های لاستیک‌سازی فایرستون، استفاده کند. هم‌اکنون نیز مواد معدنی و گیاهی مورد نیاز خود را از نزدیکترین راه، یعنی از شرق اقیانوس اطلس، از بندرهای لیبریا به بندرهای شرق ایالات متحده می‌رساند. لیبریا از صادرکنندگان عمدهٔ سنگ آهن است، ولی اقتصاد کشور به دلیل جنگ داخلی به هم خورده‌است. لیبریا درمجموع حدود سه میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار بدهی خارجی دارد که بیشتر آن‌ها در دوران دیکتاتوری‌های ساموئل دوئه و چارلز تیلور به بار آمده‌است. آمریکا در زمان وزارت خارجه کاندولیزا رایس آمریکا کلیه بدهی ۳۹۱ میلیون دلاری لیبریا به آمریکا را بخشید. لیبریا تا سال ۲۰۰۹ میلادی هیچ ذخایر اثبات شده یا تولید نفتی نداشته‌است. آموزش و رسانه میزان با سوادی: ۳۵ ٪ (تخمین ۱۹۸۵). سنین تحصیل اجباری: (فرضاً) ۶ تا ۱۶ سال. تعداد دانشگاه: ۱. رسانه‌های لیبریا ازسوی شبکه ارتباطات لیبریا (LCN) وابسته به رئیس‌جمهوری هدایت می‌شوند. LCN دارای یک شبکه تلویزیونی و دو شبکه رادیویی است. مطبوعات لیبریا نیز معمولاً به این شبکه وابسته هستند. رادیو بین‌المللی فرانسه نیز در مونروویا تقویت می‌شود. هفت شبکه مطبوعاتی در لیبریا مشغول به کار هستند که سه شبکه دولتی و بقیه مستقل هستند. دو شبکه تلویزیونی وابسته به دولت و چندین ایستگاه رادیویی نیز در لیبریا به تولید و پخش برنامه می‌پردازند. لیبریا دارای یک خبرگزاری به نام "خبرگزاری لیبریاً است. دفاع کل نیروهای مسلح: به دلیل جنگ داخلی نیروی مسلح لیبریا دیگر موجود نیست. دولت انتقالی را نیروی مرکب از ۸۰۰۰ سرباز «جامعهٔ اقتصادی کشورهای غرب آفریقا» حمایت می‌کند. مجموع نیروی دو گروه شورشی ۱۱۰۰۰ نفر است. خدمت سربازی: ندارد. منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Liberia سایت تبیان کشور لیبریا خبرگزاری‌های فارس، مهر و ایرنا. جزیره دانش. ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۴۷ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۸۴۷ (میلادی) در لیبریا جمهوری‌ها جنبش مستعمره‌سازی ایالات متحده آمریکا جنگ‌های داخلی پس از سال ۱۹۴۵ (میلادی) کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس لیبریا
7295
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%B3%D9%88%D8%AA%D9%88
لسوتو
لسوتو با نام رسمی پادشاهی لسوتو کشوری محصوردرخشکی واقع در جنوب آفریقا است. پایتخت لسوتو، شهر ماسرو و زبان رسمی آن، انگلیسی و سوتو است. همچنین لسوتو کشوری محیطی است که غیر از آفریقای جنوبی با هیچ کشور دیگری مرز مشترک ندارد. لسوتو کشوری مستعمره تحت بریتانیا بود که پس از ۴ اکتبر ۱۹۶۶ میلادی، اعلام استقلال کرد. هم‌اکنون لسوتو شامل کشورهای پیشرو در مردم‌سالاری است. تاریخ ساکنان اصلی منطقه‌ای که اکنون لسوتو نامیده می‌شوند، از اقوام کهن شکارچی-گردآورنده معروف به بوشمن (سان) بودند. نمونه‌هایی از هنر سنگ آنها را می‌توان در کوه‌های سراسر منطقه پیدا کرد. لسوتو که پیش از این باسوتولند نامیده می‌شد بر اساس معاهده سال ۱۸۴۳ بریتانیا و رئیس بومیان محلی یا موشوئشوئه تحت‌الحمایهٔ بریتانیا شد. لسوتو در سال ۱۸۷۱ به صورت مستعمرهٔ دماغهٔ آفریقای بریتانیا شناخته شد. در سال ۱۸۸۴ مستقیماً تحت کنترل پادشاهی بریتانیا درآمد و در ۴ اکتبر ۱۹۶۶ میلادی باسوتولند با نام «لسوتو» رسماً از بریتانیا اعلام استقلال کرد و موشوئشوئه دوم به عنوان پادشاه لسوتو معرفی شد. سیاست در انتخابات سال ۱۹۷۰ در لسوتو، انتسو موخله، رئیس حزب کنگرهٔ لسوتو پیروزی خود را اعلام کرد، اما نخست‌وزیر لبوآ جاناتان نتایج انتخابات را باطل اعلام، قانون اساسی را به حالت تعلیق و موخله را بازداشت کرد، پادشاه موشوئشوئهٔ دوم نیز به دلیل حمایت از موخله تبعید شد، ولی چندی بعد با مصالحه با جاناتان به وطن بازگشت، قانون اساسی جدید که پادشاه را از مداخله در امر سیاست بازمی‌داشت و دست نخست‌وزیر را هرچه بیشتر می‌گشود تصویب شد. در فوریه ۱۹۹۰ پادشاه با خلع وی از قدرت و جایگزینی اش مخالفت کرد، سپس نخست‌وزیر همان اختیار ناچیز پادشاه را نیز معلق اعلام و دستور هجوم به کاخ پادشاهی در ماسرو را صادر کرد، پس از آن پادشاه نگون‌بخت دستگیر و بار دیگر روانهٔ تبعید شد، پس از خلع پادشاه، پسرش، لتسی سوم پادشاه لسوتو شد. در آوریل ۱۹۹۰ جوستین متسینو لخانیا رئیس شورای نظامی لسوتو شد. در همین هنگام لخانیا، پادشاه را مجبور به استعفا و سرهنگ رامائنا در مه ۱۹۹۰ به‌طور موقت صاحب اختیارات پادشاهی شد. در ژانویه ۱۹۹۵، موشوئشوئهٔ دوم که در تبعید بود بار دیگر پادشاه شد و پسرش (لتسی سوم) نیز شاهزاده باقی‌ماند. در سال ۱۹۹۶، موشوئشوئه دوم بر اثر سانحهٔ رانندگی مشکوک که گمان می‌رفت توطئه‌ای از جانب پسر بوده باشد، کشته شد. از آن پس به بعد پسرش لتسی سوم بار دیگر پادشاه شد. در پاییز ۱۹۹۸ تعدادی از مردم با برپایی تظاهرات در برابر کاخ سلطنتی خواستار انتخاب پاکالیتا موسیسیلی به عنوان نخست‌وزیر شدند. در سال ۲۰۰۲ موسیسیلی به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شد، او ضمن اعمال پاره‌ای اصلاحات، آزادی‌هایی نیز به احزاب مخالف در پارلمان داد. تقسیمات کشوری کشور لسوتو دارای ۱۰ ناحیه می‌باشد: ۱ – باریا (Berea) ۲ – بوتا بوته (Butha-Buthe) ۳ – لریبه (Leribe) ۴ – مافتنگ (Mafeteng) ۵ – ماسرو (Maseru) ۶ – موهالس هوک (Mohale's Hoek) ۷ – موخوتلونگ (Mokhotlong) ۸ – کاچاز نک (Qacha's Nek) ۹ – کوتینگ (Quthing) ۱۰ – تابا تسگا (Thaba-Tseka) جغرافیا پایتخت لسوتو، شهر ماسرو با ۲۲۷٬۸۸۰ نفر جمعیت می‌باشد. مساحت لسوتو ۳۰٬۳۵۵ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۲٬۱۴۲٬۰۰۰ نفر است. از مهم‌ترین شهرهای لسوتو می‌توان به تیاتیاننگ ۷۵٬۱۱۵ نفر، ماپوتسوئه ۳۶٬۲۰۰ نفر، هلوتسه ۲۳۰۰۰ نفر و مافتنگ ۳۶٬۰۰۰ هزار نفر اشاره کرد. لسوتو سرزمینی مسطح و هموار است که در احاطه کامل جمهوری آفریقای جنوبی قرار دارد. ارتفاع آن از سطح دریا بیش از ۱۰۰ متر است. این کشور به لحاظ توپوگرافی یا مکان نگاری، به چهار منطقه: زمین‌های پست، کوهپایه، کوهستانی و دره رودخانه سنکو تقسیم می‌گردد. سرزمین‌های پست، شامل یک کمربند باریک در کنار مرزهای غربی است که کمتر از ۱۸۰۰ متر ارتفاع دارند و وجه مشخصه آن، خاک‌های حاصلخیز ناشی از آتشفشان است؛ درحالی‌که بخش جنوبی دارای خاک‌های غیر حاصلخیز، شنزار و خاک رس است. منطقه کوهپایه‌ای، شامل مناطقی است که بین ۱۸۰۰ تا ۲۰۰۰ متر از سطح دریا، ارتفاع دارند. خاک این مناطق بسیار حاصلخیز است و بهره‌وری کشاورزی آن بالاست. منطقه کوهستانی، دارای صخره‌های ناهموار و دره‌های عمیق است که زندگی انسان‌ها در آن را بسیار دشوار نموده‌است. این منطقه، اصلی‌ترین منطقه برای تأمین علوفه و چرای دام‌ها می‌باشد. آخرین منطقه، یعنی دره رودخانه سنکو، باریکه‌ای است در ساحل رودخانه سنکو که در عمق کوه‌های مالوتی رخنه کرده‌است. خاک این منطقه از بسیار غنی تا بسیار فقیر، متغیر است. منطقه شرق کشور را صخره‌های ناهموار و رشته کوه‌های مالوتی پوشانده‌است؛ از این‌رو داری جمعیت کم و پراکنده می‌باشد و به دلیل شباهت زیاد طبیعت کوهستانی با کشور سوئیس، آن را «سوئیس آفریقای جنوبی» نیز نامیده‌اند. اقتصاد واحد پول لسوتو نیز، لوتی با واحد جزء (لیسنته) نام دارد. از مهم‌ترین صادارت لسوتو می‌توان به پوشاک، کفش و محصولات زراعی اشاره کرد. بسیاری از مردم لسوتو برای کار به آفریقای جنوبی می‌روند. لسوتو از اعضای کشورهای مشترک‌المنافع و اتحادیهٔ آفریقاست. مردم نژاد ۹۹٫۷ ٪ لسوتویی‌ها، سوتو و کمتر از سه دهم درصد نیز اروپایی و آسیایی هستند. دین ۸۰ ٪ مردم لسوتو، مسیحی و۲۰ ٪ نیز پیرو عقاید بومی و سنتی هستند. زبان‌های سوتو و انگلیسی هر دو زبان رسمی لسوتو هستند. جمعیت لسوتو براساس سرشماری سال ۱۹۹۹، بیش از دو میلیون نفر برآورد می‌گردد و میانگین نرخ رشد آن معادل ۱٫۸ درصد می‌باشد. اعضای قبیله باسوتو، بیش از ۹۰ درصد جمعیت را تشکیل داده‌اند و بقیه جمعیت شامل نژادهای هندی و اروپایی و نژادهای مختلط هستند. زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم، به‌طور گسترده‌ای در بازرگانی و مراکز آموزشی کاربرد دارد. پانویس منابع ویکی‌پدیای انگلیسی. کشور لسوتو بیات، اصغر: تعاونی‌ها و کشور لسوتو. در: مجله «تعاون». دوره جدید، شهریور ۱۳۸۳ - شماره ۱۵۶. (از صفحه ۳۶ تا ۳۷). اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۶ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۶ (میلادی) در آفریقا پادشاهی مشروطه کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای محصور در خشکی لسوتو
7296
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%AA%D9%88%D9%86%DB%8C
لتونی
لتونی که لاتویا و لِتلَند هم نامیده شده، با نام رسمی جمهوری لتونی کشوری است در شمال اروپا که کشور میانی در بین سه کشور حوزه دریای بالتیک به‌شمار می‌آید. همانند بیشتر دیگر کشورهای اروپایی، نام این کشور نیز در زبان فارسی از نام رایج آن در زبان فرانسوی یعنی Lettonie گرفته شده‌است. در زبان لتونیایی اما این کشور را لاتویا (Latvija) و به انگلیسی نیز آن را لاتویا (Latvia) می‌گویند. در زبان آلمانی به آن لتلاند (Lettland) می‌گویند که این نام نیز به شکل «لتلند» در زبان فارسی شناخته‌شده‌است. لتونی توسط روسیه از مشرق، استونی از شمال، لیتوانی از جنوب، بلاروس از جنوب شرقی و دریای بالتیک از مغرب احاطه شده‌است. پایتخت لتونی ریگا است. جمعیت این کشور دو میلیون و ۱۸۰ هزار نفر و واحد پول آن تا پیش از سال ۲۰۰۴ لاتس بود، ولی از آن سال به بعد، یورو به عنوان واحد رسمی پول لتونی انتخاب شد. مساحت این کشور ۶۴٬۵۸۹ کیلومتر مربع است و از کم‌جمعیت‌ترین و کم‌تراکم‌ترین کشورهای اتحادیه اروپا به‌شمار می‌آید. آب‌وهوای این کشور معتدل و فصلی است. زبان لتونی از زبان‌های هندواروپایی است و به همراه زبان لیتوانیایی شاخه بالتیک از خانواده زبان‌های هندواروپایی را تشکیل می‌دهد. ۶۲ درصد از مردم این کشور از نژاد لتونیایی و حدود ۲۷ درصد روس هستند. حدود ۷۷ درصد از مردم این کشور مسیحی و حدود ۲۳ درصد نیز پیرو دیگر ادیان یا بی‌دین هستند. از میان مسیحیان لتونی تنها ۷ درصد به امور مذهبی پرداخته و به کلیسا می‌روند. لتونی پیش‌تر با نام جمهوری سوسیالیستی لتونی، یکی از جمهوری‌های اتحاد جماهیر شوروی بود و در ۲۱ اوت ۱۹۹۱ از شوروی اعلام استقلال کرد. تاریخ نیاکان هندواروپایی مردم لتونیایی در حدود آغاز هزاره سوم پیش از میلاد در کرانه خاوری دریای بالتیک سکونت گزیدند. این مردم بعدها مسیرهایی تجاری را با روم و بیزانس باز کردند که از آن برای صادرات کهربا که در محل یافت می‌شد و وارد کردن فلزات قیمتی استفاده می‌کردند. در سال ۹۰۰ پس از میلاد چهار قبیله جداگانه بالتیکی در سرزمین لتونی سکونت داشتند که نام آن‌ها کورونی‌ها، لاتگالی‌ها، سلونی‌ها، و سمیگالی‌ها بود. نام لتونی از نام قبیله لاتگالی گرفته شده‌است. در آن زمان یک طایفه فنلاندی‌زبان به نام لیوونی نیز در بخشی از خاک لتونی امروزی سکونت داشت. سده‌های میانه اگرچه مردم محلی قرن‌ها در تماس با جهان خارج بودند اما یکپارچگی فرهنگی آنان با بقیه جامعه اروپایی بیشتر در سده دوازدهم روی داد. نخستین مبلغان مسیحی که از سوی پاپ فرستاده شده‌بودند به دنبال گرائیدن مردم این ناحیه به مسیحیت با قایق‌های خود در مسیر رود دائوگاوا حرکت کردند اما گروش مردم محل به دین جدید به آسانی صورت نگرفت و در برابر آن مقاومت شد. در دوره‌های بعد صلیبیون آلمانی به لتونی فرستاده شدند تا با زور اسلحه مردم را به پذیرش مسیحیت وادار کنند. در اوایل سده سیزدهم آلمانی‌ها در بخش بزرگی از لتونی کنونی فرمانروایی می‌کردند. این مناطق تسخیرشده همراه با منطقه جنوب استونی یکی از دولت‌های صلیبی را تشکیل می‌دادند که ترا ماریانا (سرزمین مریم) یا لیوونیا نام گرفته بود. در سال ۱۲۸۲ ریگا، و بعداً شهرهای کسیس، لیمباژی، کوکنسه، و والمیه‌را به اتحادیه تجاری گروهی از شهرهای شمال اروپا که اتحادیه هانزا نام داشت پیوستند. ریگا به مرور تبدیل به یکی از نقاط مهم در بازرگانی شرق و غرب شد و تماس فرهنگی نزدیکی با اروپای غربی پیدا کرد. دوره معاصر سده‌های شانزده، هفده، و هیجده دگرگونی‌های بزرگی را برای ساکنان لتونی در پی داشت، از جمله دوران اصلاحات، فروپاشی دولت لیوونی، و سپس تقسیم شدن قلمرو لتونی میان قدرت‌های خارجی. جمهوری سوسیالیستی لتونی شوروی در سال ۱۹۴۰، پس از اشغال آن توسط ارتش اتحاد جماهیر شوروی و ضمیمه‌شدن آن به خاک این کشور تشکیل شد. بین سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۴ و در طی جنگ جهانی دوم، این جمهوری توسط ارتش آلمان اشغال شد. اما پس از عقب‌نشینی آلمان‌ها، دوباره تحت سلطهٔ اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت. پارلمان لتونی، در ۴ مه ۱۹۹۰ استقلال لتونی را از اتحاد جماهیر شوروی تصویب کرد. استقلال کامل این جمهوری در تاریخ ۲۱ اوت ۱۹۹۱ روی داد. سیاست رئیس‌جمهور در این کشور قدرت اجرایی چندانی ندارد و بیشتر مسئولیت‌ها به عهده مجلس و نخست‌وزیر است. مجلس لتونی ۱۰۰ کرسی دارد که نمایندگان آن با رای مستقیم مردم برای دوره‌ای چهار ساله انتخاب می‌شوند. همین نمایندگان رئیس‌جمهور را با رای‌گیری برای دوره‌ای چهار ساله انتخاب می‌کنند. رئیس‌جمهور نخست‌وزیر را معرفی می‌کند و این دو نفر اعضای کابینه را. کابینه باید از مجلس رأی اعتماد بگیرد. در مردادماه ۱۳۹۰ مردم لتونی در یک همه‌پرسی تاریخی رای به انحلال پارلمان این کشور دادند. این نخستین همه‌پرسی از این نوع بود که طی ۲۰ سالی که از جدایی لتونی از اتحاد جماهیر شوروی می‌گذرد، در این کشور برگزار شد. برگزاری این همه‌پرسی پس از آن کلید زده شد که ماه مه پیش از آن والدیس زاتلرس، رئیس‌جمهوری پیشین لتونی از اختیارات خود به عنوان رئیس‌جمهوری استفاده کرد تا پارلمان را منحل کند اما این تصمیم وی می‌بایست توسط اکثریت رای‌دهندگان در لتونی پشتیبانی می‌شد. رئیس‌جمهوری پیشین لتونی پیش از این از اقدام قانونگذاران پارلمان این کشور در جلوگیری از تحقیقات دربارهٔ فساد مالی میان قانون‌گذاران و بازرگانان لتونی خشمگین شده بود. یک هفته پس از آن، قانونگذاران که در لتونی هر چهار سال یک بار رئیس‌جمهوری را انتخاب می‌کنند، با ریاست جمهوری مجدد زاتلرس مخالفت کرده و آندریس برزینچ، رقیب وی که یک قانونگذار ثروتمند است را انتخاب کردند. بسیاری از مردم لتونی با زاتلرس هم‌عقیده هستند که سیاستمداران و تجار ثروتمند در لتونی از طریق روابط کاری و شخصی با قانون‌گذاران پارلمانی یا حتی با ورود به پارلمان به عنوان قانون‌گذار، نفوذ بسیار زیادی در سیاست پیدا کرده‌اند. زبان مردم این کشور به زبان‌های شاخه بالتیک و عمدتاً به زبان لتونیایی و لاتگالی تکلم می‌کنند. در درازای تاریخ لتونی دارای پیوندهای پرآشوبی با کشورهای آلمان، سوئد، روسیه و لهستان بوده‌است و همواره چهره‌ای چندفرهنگه داشته‌است. در روند اشغال این سرزمین به دست شوروی میان سال‌های ۱۹۴۰–۱۹۴۱ و سپس ۱۹۴۵–۱۹۹۱ سیاست روسی‌سازی آن دولت اثر بسیاری بر زبان لتونیایی گذارد. در این دو دوره نزدیک به یک‌سوم لتونیایی‌ها تبعید شدند یا آزارهایی دیگر بدان‌ها روا داشتند. همچنین کوچاندن بزرگ مردمانی از روسیه، اوکراین و بلاروس از سوی شوروی به لتونی شمار لتونیایی‌زبانان را از ۸۰درصد در سال ۱۹۳۵ به ۵۲درصد در ۱۹۸۹ کاهش داد. بسیاری از این کوچندگان هرگز کوششی در آموختن لتونیایی ننمودند. پس از استقلال دوباره لتونی در ۱۹۹۱ سیاست نوین آموزشی دربارهٔ زبان لتونیایی طرح شد و هدف نخستین آنان آموزش زبان اقلیت‌ها در نظامی دوزبانه بود. پس از استقلال لتونی، روس‌زبان‌های لتونی، که حدود یک سوم جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند، بارها از تبعیض علیه خود شکایت کرده‌اند. در بهمن‌ماه ۹۰ (فوریه ۲۰۱۲) نتایج یک همه‌پرسی در لتونی مشخص کرد که مردم این کشور با تبدیل زبان روسی به یک زبان رسمی در این کشور مخالفند. تقسیمات کشوری لتونی استان به معنای رایج در دیگر کشورها ندارد و به ۱۱۰ شهرستان و ۹ «شهر جمهوری» تقسیم شده‌است. این ۹ شهر عبارتند از: دوگوپیلس، یکاب‌پیلس، یلگاوا، یورمالا، ویدزمه، لیه‌پایا، رزکنه، ریگا، والمیه‌را، و ونتس‌پیلس. در لتونی چهار منطقه تاریخی وجود دارد با نام‌های کورلند (کورزمه)، لاتگالیا، ویدزمه، و زمگاله. به منظور ایجاد توازن در توسعه اقتصادی مناطق مختلف کشور، در سال ۲۰۰۹ پنج «منطقه برنامه‌ریزی» برای لتونی در نظر گرفته شد. جغرافیا لتونی در شمال اروپا و در کرانه‌های خاوری دریای بالتیک قرار دارد. از نظر زمین‌شناسی، خاک این کشور در بخش شمال شرقی پوسته پایدار اروپای شرقی واقع شده‌است. مساحت این کشور ۶۴٫۵۸۹ کیلومتر مربع است که ۶۲٫۲۴۹ ک.م. آن را خشکی و ۲٫۳۴۰ ک.م. را پهنه‌های آبی تشکیل می‌دهد. کل طول مرزهای خاکی این کشور ۱۰۷۸ کیلومتر است (۳۴۳ کیلومتر با استونی، ۲۹۲ کیلومتر با روسیه، ۱۷۱ کیلومتر با بلاروس و ۵۷۶ کیلومتر با لیتوانی). طول خط ساحلی آن با دریای بالتیک نیز ۴۹۴ کیلومتر است. بزرگ‌ترین دریاچه کشور دریاچه لوبانس و عمیق‌ترین دریاچه آن دریدزیس است که ۶۵٫۱ متر عمق دارد. طولانی‌ترین رودخانه‌ای که از لتونی می‌گذرد دائوگاوا نام دارد که ۱۰۰۵ کیلومتر درازا دارد که ۳۵۲ کیلومتر آن از خاک لتونی می‌گذرد. بلندترین نقطه لتونی گایزنکالنس با ۳۱۱٫۶ متر ارتفاع است. شهرها لتونی از کم‌تراکم‌ترین کشورهای اروپا است. از ۷۷ شهر این کشور، تنها ۲۳ شهر جمعیتی بالاتر از ده‌هزار نفر دارند. ۶۸ درصد از مردم لتونی در محیط‌های شهری زندگی می‌کنند و ۳۲ درصد روستانشین‌اند. جمعیت بزرگ‌ترین شهرهای لتونی: ریگا - ۷۰۲٫۸۹۱ دوگوپیلس - ۱۰۳٫۹۲۲ (نام تاریخی: Dünaburg) لیه‌پایا - ۸۴٫۰۷۴ (نام آلمانی: لیباو Libau) یلگاوا - ۶۴٫۸۹۸ (نام آلمانی: میتاو Mitau) یورمالا - ۵۵٫۸۵۸ رزکنه - ۳۵٫۰۷۴ ونتس‌پیلس - ۴۲٫۷۳۴ (نام المانی: وینداو Windau) آب‌وهوا لتونی آب‌وهوایی معتدل، بَرّی و نیمه‌مرطوب دارد. لتونی کشوری چهارفصل است. تابستان‌ها در این کشور گرم، زمستان‌ها سرد و یخبندان، و شمار روزهای مرطوب و بارانی نیز نسبتاً زیاد است. زمستان‌های سخت و برفی با دماهای منفی ۳۰ درجه به‌طور مکرر پیش می‌آید. هوای بهار و پاییز ملایم و معتدل است. اقتصاد فراورده‌های صادراتی این کشور شامل چوب و محصولات چوبی، ماشین‌آلات و تجهیزات، فلزات، منسوجات و مواد غذایی است که به کشورهای لیتوانی، استونی، روسیه، آلمان، بریتانیا، سوئد، و دانمارک صادر می‌شود. واردات این کشور شامل ماشین‌آلات و تجهیزات، مواد شیمیایی، سوخت و وسایل نقلیه است که از کشورهای آلمان، لیتوانی، روسیه، استونی، لهستان، فنلاند، سوئد، و بلاروس وارد می‌شود. لتونی که از سال ۲۰۰۴ در اتحادیه اروپا عضویت دارد و در نظر دارد از سال ۲۰۱۴ یورو را رواج دهد، جزو بیست و پنج کشور از بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپاست که سی و یک ژانویه ۲۰۱۲ در بروکسل با پیوستن به پیمان مالی بین‌الدولی اروپا با این معاهده انضباط مالی موافقت کردند. هدف از این پیمان، تقویت هماهنگی سیاست‌های اقتصادی و بهبود اداره هفده عضو منطقه یورو است. شماری از کشورهایی که از یورو استفاده نمی‌کنند نیز در این معاهده مالی شرکت می‌کنند. لتونی اقدامات مندرج در این معاهده مالی را در چارچوب تلاش برای رهایی از شدیدترین رکود سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ و بر اساس برنامه کمک مالی اتحادیه اروپا و صندوق بین‌المللی پول به ارزش هفت و نیم میلیارد یورو انجام داده‌است. مردم در سال‌های اخیر با موجی از مهاجرت شهروندان خود به بریتانیا و آلمان مواجه بوده که برای کار و زندگی بهتر کشور خود را ترک کرده‌اند. فرهنگ پیشینه فولکلور لتونیایی به‌ویژه رقص و آوازهای محلی به بیش از هزار سال پیش می‌رسدو بیش از ۱٫۲ میلیون متن و ۳۰ هزار تصنیف از آوازهای محلی شناسایی شده‌است. اجرای نمایش‌های تئاتر و موسیقی کر و موسیقی کلاسیک از هنرهای محبوب در این کشور هستند. نخود فرنگی خاکستری و ژامبون عناصر اصلی در غذاهای لتونیایی هستند. سوپ ترشک نیز توسط لتونیایی خورده می‌شود. نان تیره‌رنگی به نام روپیه‌مایزه که از چاودار درست می‌شود نان ملی لتونی به‌شمار می‌آید. منابع پیوند به بیرون اروپای شمالی اعضای سازمان ملت‌ها و اقلیت‌های غیررسمی ایالات و نواحی بنیان‌گذاری‌شده در سال ۱۹۹۱ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۱۸ (میلادی) جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های روسی‌زبان کشورهای اروپای شمالی کشورها در اروپا کشورهای حوزه دریای بالتیک کشورهای عضو اتحادیه اروپا کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو ناتو لتونی لیبرال دموکراسی
7297
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D8%A6%D9%88%D8%B3
لائوس
لائوس با نام رسمی جمهوری دموکراتیک خلق لائوس کشوری محصور در خشکی واقع در جنوب شرقی آسیا است. پایتخت و بزرگ‌ترین شهر آن وینتیان است که در کنار رود مکونگ قرار دارد. جمعیت لائوس حدود ۸ میلیون نفر و مساحت آن ۲۳۶٬۸۰۰ کیلومتر مربع است. لائوس یک جمهوری سوسیالیستی تک‌حزبی است. این کشور از شمال غرب با میانمار (۲۳۸ کیلومتر)، از شمال با چین (۴۷۵ کیلومتر)، از شمال شرق و شرق و جنوب شرق با ویتنام (۲٬۱۶۱ کیلومتر)، از جنوب با کامبوج (۵۵۵ کیلومتر) و از جنوب غرب و غرب با تایلند (۱٬۸۴۵ کیلومتر) مرز مشترک دارد. زبان رسمی لائوس، لائو و فرانسوی، و واحد پول آن، کیپ لائوس است. تاریخ پیشینهٔ لائوس به یک قلمرو پادشاهی بازمی‌گردد که از سدهٔ ۱۴ تا سدهٔ ۱۸ میلادی وجود داشت ولی بعداً به سه پادشاهی کوچک‌تر تقسیم شد. در سال ۱۸۹۳ این نواحی به تحت‌الحمایگی فرانسه درآمد و سه پادشاهی که لوآنگ پرابانگ، وین‌تیان و چامپاساک نام داشتند متحد شده و کشور لائوس را تشکیل دادند. لائوس پس از اشغال توسط ژاپن در سال ۱۹۴۵، مدت کوتاهی مستقل شد اما پس از آن دوباره به سیطرهٔ فرانسه درآمد ولی در سال ۱۹۴۹ به آن خودمختاری اعطا شد. لائوس در سال ۱۹۵۳ مستقل شد حکومت پادشاهی مشروطه سیساوانگ ونگ بر آن حاکم شد. کمی پس از استقلال جنگ داخلی درازمدتی روی داد که به سرنگونی پادشاهی و به قدرت رسیدن حزب کمونیستی پاتت لائو در سال ۱۹۷۵ انجامید. تاریخ لائوس به پادشاهی لان‌ژانگ می‌رسد که در سده چهاردهم میلادی بنیاد شد و تا سده هیجدهم ادامه یافت. در سده هیجده، سیام بر امیرنشین‌های باقی‌مانده از دوره لان‌ژانگ چیرگی یافت. شاه سیام برای جلوگیری از جنگ با فرانسه، سرزمین‌هایی از خاک خود را با نام لائوس به فرانسه بخشید و این سرزمین‌ها در سال ۱۸۹۳ به هندوچین فرانسه ضمیمه شدند. اشغال کشور به دست ژاپنی‌ها در جنگ جهانی دوم منجر به اعلام استقلال شد، که فرانسویان سرانجام آن را در ۱۹۵۴ پذیرفتند. با این حال، جنگ داخلی، این پادشاهی را ویران کرد؛ جنگی بین نیروهای سلطنت‌طلب و نیروهای کمونیست پاتت لائو. لائوس در جریان جنگ ویتنام موضع بی‌طرفی در پیش گرفت. اما ویت‌کنگ‌ها از لائوس به عنوان خط تدارکاتی در جنگ ویتنام استفاده کردند و در اواخر دهه ۱۹۶۰ آمریکا برای مقابله با چریک‌های ویت‌کنگ ویتنام که به داخل لائوس رخنه می‌کردند، و به منظور شتاب دادن به پایان جنگ، بی‌طرفی لائوس را نقض کرد و بدون درز این موضوع به مطبوعات به بمباران‌های گسترده بخش‌هایی از لائوس، به ویژه دشت خمره‌ها دست زد. هدف از حملات هوایی نابودی خط تأمین آذوقه ارتش ویتنام شمالی بود که به‌طور مارپیچی از طریق لائوس و کامبوج به جنوب حرکت می‌کرد. خروج آمریکا از ویتنام سر کارآمدن پاتت لائو را در لائوس میسر ساخت (۱۹۷۵). از ۱۹۹۰، دولت اصلاحات را آغاز کرد. در سال‌های اخیر بواسطه درگیری‌های سیاسی هزاران تن از مردم لائوس از کشور گریخته‌اند از جمله طبق آمار طی سال ۸۳–۱۹۷۹ بیش از ۲۰۰ هزار نفر به تایلند پناه برده‌اند. سیاست جمهوری دموکراتیک خلق لائو یکی از معدود دولت‌های سوسیالیستی جهان است که علناً از کمونیسم حمایت می‌کند. تنها حزب قانونی حزب انقلابی خلق لائوس (LPRP) است. با تک‌حزبی بودن وضعیت لائوس، دبیرکل (رهبر حزبی) قدرت کامل و اقتدار بر دولت و حکومت دارد و به عنوان رهبر عالی فعالیت می‌کند. رئیس دولت رئیس‌جمهور تونگلون سیسولیت است. او از ژانویه ۲۰۲۱، دبیرکل حزب انقلابی خلق لائو بوده، مقامی که او را به‌طور دو فاکتو تبدیل به رهبر لائوس می‌کند. سیاست‌های حکومت از سوی حزب از طریق پلیتبوروی یازده عضوی حزب انقلابی خلق لائو و کمیته مرکزی ۶۱ عضوی حزب انقلابی خلق لائو تعیین می‌شوند. مقاماتی که مستقیماً انتخاب شده‌اند، تا زمان اجرای قانون اساسی جدید، گرد هم آمده‌اند تا به عنوان کنگره ملی به تعیین رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و شورای وزیران بپردازند. در قانون اساسی پیش‌بینی شده‌است که مجمع عالی خلق با ۷۹ عضو برای پنج سال با رأی تمامی افراد بالغ انتخاب گردد. دولت تقریباً برای همه جنبه‌های زندگی مردم از جمله آزادی‌های سیاسی قانون وضع کرده‌است. دولت تمامی رسانه‌ها را در اختیار دارد و روزنامه نگارانی که از دولت انتقاد کنند یا دربارهٔ موضوعات سیاسی مورد مناقشه بحثی داشته باشند با جریمه‌های قانونی مواجه می‌شوند. پناهندگانی که به لائوس می‌آیند دیپورت می‌شوند. لائوس یکی از فقیرترین کشورهای آسیا محسوب می‌شود. جغرافیا لائوس کشوری است محصور در خشکی با ۲۳۶٬۸۰۰ کیلومتر مربع مساحت. زبان رسمی این کشور لائو و واحد پول آن کیپ نام دارد. جمعیت لائوس در سال ۲۰۱۲ میلادی ۶٫۵ میلیون نفر برآورد شد. لائوس در مختصات جغرافیایی ۱۸ درجه شمالی و ۱۰۵ درجه شرقی قرار گرفته و به آب‌های آزاد راه ندارد. لائوس از سوی شمال باختری با میانمار و چین، از سوی خاور با ویتنام، از جنوب با کامبوج و از سوی باختر با تایلند هم‌مرز است. لائوس به غیر از دشت خمره‌ها در شمال و درهٔ مِکونگ و فلات‌های کم‌ارتفاع در جنوب، غالباً کوهستانی است. رود مهم آن مکونگ به‌طول ۴۸۳ کیلومتر و بلندترین نقطه آن فوبیا، با ۲۸۲۰ متر ارتفاع است. شمال کشور لائوس کوهستانی است و جنگل‌های انبوه شمال و شرق آن را فروپوشانیده. بیشتر از ۸۰ درصد کشور را جنگل دربرگرفته و لائوس دارای حدود ۱۳ میلیون هکتار جنگل است. زمین‌های بلند آن بیشتر در دره‌های رود مکونگ و شاخابه‌هایش قرار دارد. این کشور با باران‌های سنگین موسمی دارای آب و هوایی استوایی و گرمسیری است. لائوس باد و باران‌های موسمی دارد و دارای باران‌های خیلی سنگین از مه تا اکتبر است. وین‌تیان در ژانویه ۲۱٫۱ و در ژوئیه ۲۷٫۲ درجه سانتی‌گراد حرارت و سالانه ۱۷۱۵ میلی‌متر باران دارد. شهرهای مهم لائوس به جز پایتخت، ساوان‌ناکت، لوآنگ پرابانگ و پاکسه هستند. تقسیمات کشوری لائوس ۱۶ استان (qwang) و یک بخش (Nakhonluang ViengChan) دارد که شامل وینتیان، پایتخت این کشور است. هر استان به شهرستان (muang) و سپس دهستان (baan) تقسیم می‌گردد. اقتصاد جنگ، سیل و خشکسالی، توسعهٔ لائوس، یکی از فقیرترین کشورهای جهان را به تعویق انداخته‌است. اکثر لائوسی‌ها در مزارع اشتراکی کار می‌کنند و عمدتاً برنج می‌کارند. از ۱۹۹۰، دولت این کشور قصد تشویق سرمایه‌گذاری غربی را داشته‌است. لائوس به کشورهای همسایه خود برق صادر می‌کند و نیاز دیگر کشورها به فلزات لائوس باعث چشم‌انداز بهبود اقتصادی برای این کشور شده‌است. واحد پول این کشور کیپ نام دارد. هر کیپ معادل ۰٫۰۰۰۰۸ دلار آمریکا و هر دلار آمریکا معادل ۱۱٬۸۵۸ کیپ می‌باشد. (آوریل ۲۰۲۲). تولید برق سالانه این کشور حدود ۹۰۰ میلیون کیلووات ساعت است و حدود ۸۰ درصد از مردم آن راه کشاورزی گذران می‌کنند. برنج، ذرت، سبزی از فراورده‌های کشاورزی لائوس و تولیدات عمده صنعتی آن قلع، الوار، تنباکو، و نیروی برق است. منابع طبیعی آن قلع، الوار و صادرات آن برق، تولیدات جنگلی، قلع، و قهوه است. واردات لائوس برنج، خواربار، تولیدات نفتی، ماشین‌آلات، وسائل حمل و نقل و طرف‌های مهم دادوستد آن تایلند، روسیه، مالزی، فرانسه، چین و ویتنام هستند. به سبب کوهستانی بودن اغلب مناطق مرزی مشترک لائوس با ویتنام، قاچاق کالا در طول این مرز رواج داشته و حتی در مهم‌ترین مرز رسمی دو کشور و در مقابل دید مأمورین گمرکی، قاچاق کالاهای لوکس از لائوس به داخل ویتنام در جریان است. مردم جمعیت لائوس حدود ۸ میلیون نفر است که اغلب آنها در کناره‌های رود مکونگ و شاخه های آن زندگی می‌کنند. ۵۵ درصد از مردم آن از قوم لائو، ۱۱ درصد از قوم خمو، ۸ درصد از تیره همونگ و ۲۶ درصد بقیه از صد گروه قومی مختلف هستند. دین بیشتر مردم لائوس بودایی است و جمعیت‌های کوچکی از مسيحيان، مسلمانان و یهودی‌ها نیز در آن ساکن هستند. جستارهای وابسته جنگ داخلی لائوس پاتت لائو زمین‌لرزه ۲۰۰۷ لائوس حزب انقلابی خلق لائوس پادشاهی لائوس زمان لائوس استان‌های لائوس فهرست شهرهای لائوس شهرستان‌های لائوس فرهنگ در لائوس فهرست فرودگاه‌های لائوس سرود ملی لائوس تیم ملی فوتبال لائوس تیم ملی فوتبال زنان لائوس جشنواره زیبایی در لائوس منابع مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا، "Laos"، ویکی‌پدیای انگلیسی، دانشنامه آزاد، (نسخه ۱۵ ژوئیه ۲۰۰۶). Wikipedia contributors, "Laos," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Laos&oldid=490304956 (accessed May 5, 2012). ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۴۹ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۴۹ (میلادی) در لائوس جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آسیا کشورهای تک‌حزبی کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای جنوب شرق آسیا کشورهای سوسیالیستی کشورهای عضو اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای قدیم در جنوب شرق آسیا کشورهای کمونیستی کشورهای محصور در خشکی لائوس
7299
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%DB%8C%D9%86%D9%87%20%D8%A8%DB%8C%D8%B3%D8%A7%D8%A6%D9%88
گینه بیسائو
گینه بیسائو با نام رسمی جمهوری گینه بیسائو (به پرتغالی: República da Guiné-Bissau) کشوری است در غرب آفریقا در کناره اقیانوس اطلس شمالی، بین گینه و سنگال. پایتخت آن بیسائو است. نیمی از مردم این کشور مسلمان هستند. تاریخ زمانی گینه بیسائو به عنوان پادشاهی گابو بخشی از امپراتوری مالی بود. بخش‌هایی از این پادشاهی تا زمان استعمار پرتغالی‌ها در قرن ۱۸ باقی‌مانده بود. پرتغالی‌ها در قرن ۱۷ آغاز به تجارت برده در این کشور کردند. باوجود این که این کشور از نخستین مستعمرات پرتغال بود، بخش‌های داخلی آن تا قرن ۱۹ مورد اکتشاف قرار نگرفت. این کشور که یکی از مستعمرات پرتغال بود و گینه پرتغال نام داشت، پس از استقلال در ۲۴ سپتامبر ۱۹۷۳ نام پایتخت خود، بیسائو را به نام رسمی خود اضافه کرد تا از اشتباه گرفته شدن با جمهوری گینه جلوگیری کند. سیاست این کشور دارای حکومت جمهوری چندحزبی با یک مجلس قانونگذاری است. کشو گینه بیسائو به چهار استان اصلی تقسیم شده است در جنوب غربی کشور مجمع الجزایر Bijagós قرار دارد که جزیره اصلی آن منطقه جنگلی Bubaque است . مجمع الجزایر بولاما Archipel de Bolama که در جنوب پایتخت بیسائو قرار دارد. از شهرهای مهم گینه بیسائو میتوان شهر بورونتوما شهر مانسائو شهر گابو و شهر بافاتا در شمال گینه بیسائو کنار اقیانوس اطلس اشاره کرد جغرافیا گینه بیسائو سرزمینی گرم و مرطوب است با مناطق سرسبز و باتلاقی در سمت ساحلی که برای کشت برنج و بادام زمینی اختصاص دارد و سرزمین‌های به نسبت خشک‌تر خاوری که برای گله داری و پرورش چهارپایان استفاده می‌شود. رودهای مهم آن کوروبال، گبا و کاشئو است. این کشور به نسبت سرزمین همواری به‌شمار می‌آید. تنها ناهمواری‌های این سرزمین کوه‌های کم ارتفاعی در قسمت شرقی آن است که حداکثر ارتفاع آن‌ها به ۲۶۲ متر می‌رسد. نفت، آهن و بوکسیت مهم‌ترین منابع طبیعی گینه بیسائو است. این کشور همچنین دارای جزایر فراوانی در سمت ساحلی است که مجمع الجزایر بیژاگوس مهم‌ترین آنهاست. مساحت: مساحت کل: ۳۶٬۱۲۵ کیلومتر مربع مساحت خشکی: ۲۸٬۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت آب: ۸٬۱۲۵ کیلومتر مربع منابع طبیعی ماهی، الوار، فسفاتها، بوکسیت، ذخایر دست نخورده نفت اقتصاد واحد پول: فرانک سی اف آ=۱۰۰ سانتیم- یک فرانک سی اف آ=۷۰ ریال ایران مردم جمعیت کشور: نزدیک به دو میلیون تن جمعیت پایتخت (بیسائو): ۳۸۸٬۰۲۸ تن مردم این کشور مسلمان (۴۵/۱٪)، مسیحی (۲۲/۱٪) و انیمیست (۱۴/۹) اند. آموزش در این کشور دو دانشگاه وجود دارد: دانشگاه Amílcar Cabral که تنها دانشگاه دولتی این کشورست و در پایتخت این کشور واقع است و دانشگاه Colinas de Boé که دانشگاهی خصوصی است. هر دوی این دانشگاه‌ها در سال ۲۰۰۳ آغاز به کار کرده‌اند. مردم این کشور ترجیح می‌دهند که در کشورهای دیگر، به ویژه پرتغال، به تحصیل بپردازند. فرهنگ از رسوم مردم گینه می‌توان به رقص دسته جمعی آنها در روز جمعه هر هفته اشاره داشت. نگارخانه منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Guinea-Bissau ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۴ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۴ (میلادی) در گینه بیسائو جزیره‌های گینه بیسائو جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های پرتغالی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای آفریقای غربی کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس گینه بیسائو مستعمره‌های پیشین پرتغال
7300
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%DB%8C%D9%86%D9%87%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C
گینه استوایی
گینه استوایی با نام رسمی جمهوری گینه استوایی در غرب قاره آفریقا کنار خلیج بیافرا، بین کامرون و گابون واقع است که از شمال با کامرون و از خاور و جنوب با گابن مرز مشترک دارد و از سوی باختر به اقیانوس اطلس می‌رسد. مساحت گینه استوایی ۲۸٬۰۵۱ کیلومتر مربع است. پایتخت این کشور مالابو است. اسپانیایی زبان رسمی گینه استوایی هست. واحد پول این کشور فرانک سی‌اف‌ای است. گینه استوایی با یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر جمعیت کشوری نفت‌خیز در غرب آفریقاست. این کشور تا سال ۱۹۶۸ مستعمره اسپانیا بود و نام پس از استقلال آن، موقعیت آن را در نزدیکی خط استوا و خلیج گینه تداعی می‌کند. گینه استوایی استقلال خود را از اسپانیا در ۱۲ اکتبر ۱۹۶۸ به دست آورد، اما زبان اسپانیایی را به عنوان زبان رسمی خود در کنار فرانسوی و اخیراً (از سال ۲۰۱۰) پرتغالی حفظ می‌کند. گینه استوایی در حال حاضر تنها کشور آفریقایی است که در آن اسپانیایی زبان رسمی است. ۸۷٫۷ درصد از جمعیت این کشور به خوبی به زبان اسپانیایی تسلط دارند. پس از استقلال از اسپانیا در سال ۱۹۶۸، گینه استوایی توسط فرانسیسکو ماسیاس انگوئما به عنوان رئیس‌جمهور مادام‌العمر اداره می‌شد تا این‌که در سال ۱۹۷۹ توسط برادرزاده‌اش تئودورو اوبیانگ انگوما امباسوگو در کودتا سرنگون شد. امباسوگو از آن زمان رئیس‌جمهور این کشور است. ناظران خارجی هر دو رئیس‌جمهور را به‌عنوان دیکتاتور توصیف می‌کنند. جغرافیا مساحت گینه استوایی ۲۸٬۰۵۱ کیلومتر مربع و پایتخت آن مالابو است. در سال ۲۰۱۵، جمعیت این کشور ۱۲۲۵۳۶۷ نفر بود گینه استوایی از دو بخش، یک منطقه جزیره‌ای و یک منطقه اصلی تشکیل شده‌است. منطقه جزیره‌ای شامل جزایر بیوکو (فرناندو پو سابق) در خلیج گینه و آنوبون، یک جزیره آتشفشانی کوچک تشکیل شده‌است. آنوبون تنها بخش از کشور است که در جنوب خط استوا واقع شده‌است. جزیره بیوکو شمالی‌ترین قسمت گینه استوایی است و محل پایتخت این کشور، مالابو است. کشور جزیره‌ای پرتغالی‌زبان سائوتومه و پرنسیپ بین بیوکو و آنوبون واقع شده‌است. منطقه سرزمین اصلی گینه استوایی، یعنی ریو مونی، از شمال با کامرون و از جنوب و شرق با گابن همسایه است. این شهر محل باتا، بزرگ‌ترین شهر گینه استوایی، و سیوداد د لاپاز، پایتخت برنامه‌ریزی شده آینده کشور است. ریو مونی همچنین شامل چندین جزیره کوچک فراساحلی است مانند کوریسکو، الوبی گرانده و الوبی چیکو. تاریخ گینهٔ استوایی از سال ۱۷۷۸ مستعمرهٔ اسپانیا گشت و تنها مستعمرهٔ اسپانیا در قارهٔ آفریقا بود و در روز ۱۲ اکتبر ۱۹۶۸ از اسپانیا اعلام استقلال کرد. تقسیمات کشوری کشور گینهٔ استوایی دارای ۷ استان می‌باشد: سیاست سرتیپ تئودور اوبیانگ انگوئما از حزب دموکراتیک گینهٔ استوایی طی کودتایی در سال ۱۹۷۹ به قدرت رسید که هنوز هم بر این کشور حکومت می‌کند. در سال ۱۹۹۲ احزاب سیاسی به رسمیت شناخته شدند، در همین سال سیلوستره سیاله بیلکا به سمت نخست‌وزیر منصوب شد، در سال ۲۰۰۶ میلادی ریکاردو مانگوئه اوباما نخست‌وزیر گینهٔ استوایی شد. حکومت گینه استوایی همواره در گزارش‌های حقوق بشری سازمان‌های مختلف بین‌المللی یکی از بدترین کشورها معرفی شده‌است. گزارشگران بدون مرز، تئودور اوبیانگ رئیس‌جمهور این کشور از سال ۱۹۷۹ تاکنون را یکی از «شکارچیان آزادی رسانه‌ها» معرفی کرده‌است. قاچاق انسان هم یکی از معضلات مهم این کشور است. گزارش سال ۲۰۱۲ سازمان ملل در مورد قاچاق انسان بیان می‌دارد که «گینه استوایی یکی از منابع و مقاصد قاچاق زنان و کودگان برای روسپی‌گری و کار اجباری است» و دولت این کشور نیز تلاش مؤثری برای رعایت حداقل استانداردهای انسانی صورت نمی‌دهد. دولت گینه استوایی اقتدارگرا است و یکی از بدترین سوابق حقوق بشر در جهان را دارد. این کشور در بررسی سالانه «خانه آزادی» در مورد حقوق سیاسی و مدنی همواره در بین «بدترین بدترین‌ها» قرار دارد. گزارشگران بدون مرز، رئیس‌جمهور کشور، اوبیانگ، را در زمره «مهاجمان» علیه آزادی مطبوعات قرار می‌دهد. قاچاق انسان مشکل مهمی در این کشور است و گزارش قاچاق انسان ایالات متحده، گینه استوایی را به عنوان کشور مبدأ و مقصد برای کار اجباری و قاچاق جنسی معرفی می‌کند. این گزارش همچنین خاطرنشان می‌کند که گینه استوایی «به هیچ روی، حداقل استانداردهای حذف قاچاق را برآورده نمی‌کند، اما تلاش‌های قابل توجهی در این راستا انجام داده‌است.» مردم ۸۳ درصد از نژاد گینهٔ استوایی را قبایل فانگ و ۱۰ درصد را بوبیان تشکیل می‌دهند. ۸۵ درصد مردم این کشور کاتولیک، ۷ درصد پروتستان، ۲ درصد مسلمان و پنج درصد بقیه نیز پیرو باورهای آنیمیستی، بهائیت و ادیان دیگر هستند. اسپانیایی زبان رسمی گینه استوایی هست. این کشور که تنها ۶۲۲ هزار نفر (برآورد ۲۰۱۲) جمعیت دارد از نظر سرانه تولید ناخالص داخلی ثروتمندترین کشور آفریقاست و در رتبه ۶۹ دنیا قرار می‌گیرد. اما توزیع ثروت بسیار نامتوازن صورت گرفته‌است و عده کمی از مردم از درآمد نفتی بهره‌مند شده‌اند. این کشور از نظر شاخص توسعه انسانی در رتبه ۱۴۴ دنیا قرار گرفته و به گفته سازمان ملل بیش از نیمی از جمعیت آن به آب سالم دسترسی ندارند و ۲۰ درصد کودگان پیش از رسیدن به ۵ سالگی می‌میرند. اقتصاد واحد پول گینهٔ استوایی، فرانک سی‌اف‌آ با واحد جزء سانتیم نام دارد. گینه استوایی از اواسط دهه ۱۹۹۰ به یکی از تولیدکنندگان بزرگ نفت خام در آفریقای جنوب صحرا تبدیل شده‌است. اقتصاد گینه استوایی در دوران استعمار اسپانیا به صادرات کاکائو، قهوه و الوار متکی بود که بیشتر آن به اسپانیا و مقداری هم به بریتانیا و آلمان صادر می‌شد. کشف ذخایر بزرگ نفت در سال ۱۹۹۶ و استخراج متعاقب آن درآمد هنگفتی نصیب دولت این کشور کرد. گینه استوایی از سال ۲۰۰۴ به‌طور پیوسته سومین تولیدکننده بزرگ نفت خام در آفریقای جنوب صحرا پس از آنگولا و گابن بوده‌است. از اواسط دهه ۱۹۹۰، گینه استوایی به یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت در جنوب صحرای آفریقا تبدیل شده‌است. در پی این روند، این کشور ثروتمندترین کشور در سرانه آفریقا شد و تولید سرانه ناخالص داخلی آن (تنظیم‌شده بر اساس برابری قدرت خرید) در رتبه ۴۳ در جهان قرار گرفت؛ با این حال، ثروت در این کشور به‌شدت نابرابر توزیع می‌شود و افراد کمی از ثروت نفت بهره‌مند می‌شوند. این کشور در شاخص توسعه انسانی سال ۲۰۱۹ رتبه ۱۴۴ را داشت و کمتر از نیمی از جمعیت هٔ ت به آب آشامیدنی سالم دسترسی دارند و حدود ۱ کودک از هر ۱۲ کودک پیش از پنج سالگی می‌میرد. جستارهای وابسته انفجارهای ۲۰۲۱ باتا فدراسیون فوتبال گینه استوایی تیم ملی فوتبال گینه استوایی استان‌های گینه استوایی فهرست شهرهای گینه استوایی فهرست سفارت‌های گینه استوایی فهرست فرودگاه‌های گینه استوایی پرچم گینه استوایی منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Equatorial_Guinea ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۸ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۸ (میلادی) در آفریقا جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های اسپانیایی‌زبان کشورها و سرزمین‌های پرتغالی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو اوپک کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس گینه استوایی مستعمره‌های پیشین اسپانیا مستعمره‌های پیشین پرتغال
7301
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%DB%8C%D9%86%D9%87
گینه
گینه با نام رسمی جمهوری گینه کشوری در غرب آفریقا در ساحل اقیانوس اطلس است. پایتخت این کشور کوناکری است. جمعیت این کشور ۱۳٬۱۳۳٬۰۰۰ نفر و زبان رسمی آن فرانسوی است. زبان‌های بومی رایج آن عبارتند از فولانی، مالینکه و سوسو. این کشور در دوم اکتبر ۱۹۵۸ از فرانسه مستقل شده‌است. واحد پول گینه فرانک گینه است. ۸۵ درصد از جمعیت این کشور مسلمان هستندو ۱۰ درصد از مردم این کشور نیز مسیحی‌اند. کشور گینه پیش از این گینه فرانسه نامیده می‌شد. امروزه نیز گاه به آن گینه کوناکری می‌گویند تا از گینه بیسائو و جمهوری گینه استوایی بازشناخته شود. گینه از شمال باختری با گینه بیسائو و از شمال با سنگال و از شمال خاوری و خاور با مالی و همچنین از خاور با ساحل عاج و از جنوب خاوری با لیبریا واز جنوب با سیرالئون مرز مشترک دارد و از سوی باختر به اقیانوس اطلس پیوند می‌خورد. رودخانه نیجر، رودخانه گامبیا و رودخانه سنگال، همگی از بلندی‌های گینه سرچشمه می‌گیرند. شهرهای اصلی گینه عبارتند از کوناکری، کانکان، نزرکوره، کیندیا، لابه، گوئکدو، مامو و بوکه. جغرافیا کشور گینه با مساحتی معادل ۲۴۵٫۸۵۷ کیلومتر مربع در غرب آفریقا واقع شده و از شمال با کشورهای گینه بیسائو، سنگال و مالی و از شرق با مالی و ساحل عاج، از جنوب با سیرالئون و لیبریا هم‌مرز می‌باشد. مرز غربی این کشور به طول تقریبی ۳۰۰ کیلومتر را اقیانوس اطلس تشکیل می‌دهد. سه رودخانه اصلی غرب آفریقا، یعنی رودهای گامبیا، نیجر و سنگال، از گینه سرچشمه می‌گیرند. اراضی گینه عموماً جلگه‌ای ساحلی مسطح، و در داخله کشور تپه‌ای تا کوهستانی است. پست‌ترین نقطه این کشور اقیانوس اطلس (۰ متر) و بلندترین آن کوه ریچارد-مولارد (کوه نیمبا) (۱٫۷۵۲ متر) است. منطقه ساحلی گینه و بیشتر سرزمین داخلی دارای آب و هوای گرمسیری است، با فصل بارندگی باران‌های موسمی از آوریل تا نوامبر، دمای نسبتاً بالا و یکنواخت، بادهای جنوب غربی و رطوبت زیاد. به‌طور کلی دما در کشور گینه در فصل خشک و بارانی متمایز می‌باشد. پایینترین دما حدود ۱۱ درجه در ماه‌های دسامبر و ژانویه و بالاترین دما در ماه‌های مارس و آوریل حدود ۳۵ درجه گزارش شده‌است. کشور گینه از نظر تقسیمات کشوری به ۷ استان و ۳۳ شهرستان و از نظر جغرافیائی طبیعی به چهار قسمت زیر بخش می‌شود: گینه سفلی (گینه دریایی)، گینه میانی، گینه علیا و گینه جنگلی. رودهای اصلی کشور عبارتند از نیجر، سنگال، بالا، کومبا، مالو و گامبیا. جزایر اصلی نیز تریستائو، لس دلوس و کوبنومبی است. تقسیمات کشوری گینه به هشت استان تقسیم شده که این استان‌ها نیز جمعاً به ۳۳ شهرستان تقسیم شده‌اند. مراکز همه هشت استان با خود استان‌ها هم‌نام هستند. تاریخ کشوری که امروزه گینه نام دارد در قدیم به یک‌رشته از پادشاهی‌های آفریقایی تعلق داشت. سده‌ها پیش، کشور گینه و مناطق مالی و سنگال امپراتوری بزرگی را تشکیل می‌دادند که از میان رفت. در سده ۱۵م. پرتغالی‌ها وارد این سرزمین شدند و بر آن حکومت راندند. در سده ۱۷ دولت اسلامی فولانی در منطقه فوتاجالون تشکیل شد. گینه در ۱۸۴۹ مستعمره فرانسه شد و گینه فرانسه نام گرفت و بخشی از آفریقای غرب فرانسه شد. گینه در ۲ اکتبر ۱۹۵۸ مستقل شد و نخستین مستعمره فرانسه بود که به‌طور مسالمت‌آمیز مستقل شد. گینه از زمان استقلال تا انتخابات ۲۰۱۰ توسط حکمرانان خودکامه‌ای اداره شد که باعث شده‌اند که این کشور یکی از فقیرترین کشورهای جهان شود. گینه استقلال خود را در ۱۹۵۸ به رهبری احمد سکوتوره به دست آورد. احمد سکوتوره در روز ۱۵ ژانویه سال ۱۹۵۹ میلادی به مقام ریاست جمهوری گینه انتخاب گردید. او با کشورهای سوسیالیستی روابط نزدیکی برقرار کرد و یک حکومت مارکسیستی با حزب واحد تشکیل داد. روابط میان پاریس و کوناکری بین سال‌های ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۵ میلادی به‌طور کامل قطع شدند. در اواخر سال‌های دهه ۱۹۷۰ میلادی احمد سکوتوره در سیاست مارکسیستی خود تعدیل کرد و به کشورهای اسلامی نزدیک شد. احمد سکوتوره پس از این که در سال ۱۹۵۹ میلادی به قدرت رسید در ۵ نوبت متوالی به مقام ریاست جمهوری انتخاب گردید و به مدت بیست و پنج سال از ۱۹۵۸ تا ۱۹۸۴ بر این کشور حکومت نمود. پس از مرگ وی در سال ۱۹۸۴ میلادی، لانسانا کونته در یک کودتای ارتشی، قدرت را در این کشور به دست گرفت و به مدت بیست چهار سال در این کشور حکومت کرد. کونته در دوران حکومتش با مشکلات متعدد داخلی روبه رو بود و برای تداوم قدرت خود به نیروی ارتش تکیه می‌کرد. در یکی از آخرین نمونه‌های این شیوه حکومت، تظاهرات سال ۲۰۰۷ مردم گینه در اعتراض به شرایط سخت اقتصادی به شدت توسط نیروهای دولتی سرکوب شد و دست کم ۱۸۶ نفر از معترضان کشته شدند. وی به دلیل شیوه استبدادی در حکومت، به دیکتاتور گینه شهرت یافت و سرانجام در اوایل دی ماه سال ۱۳۸۷ به دلیل بیماری قلبی در گذشت. سیاست بر اساس قوانین این کشور، در صورت درگذشت رئیس‌جمهور، می‌بایست رئیس مجمع ملی (رئیس مجلس نمایندگان) امور کشور را به‌طور موقت به دست گیرد تا ظرف ۶۰ روز، انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود؛ اما یک گروه نظامی به رهبری یک سروان ارتشی به نام موسی دادیس کامارا، با اعلام کودتا، دولت و قانون اساسی را منحل نمود و حکومت را در این کشور به دست گرفت. نظامیان کودتاچی، در نخستین اظهار نظرها اعلام نمودند که انتخابات آزاد را در سال ۲۰۱۰ برگزار خواهند کرد، سرانجام در روز ۲۷ ژوئن ۲۰۱۰ اولین انتخابات آزاد و دمکراتیک گینه از زمان استقلال این کشور در سال ۱۹۵۸ برگزار شد و با توجه به تعدد نامزدها، این انتخابات به دور دوم کشیده شد؛ و در دور دوم این انتخابات که در هفتم نوامبر این سال برگزار شد، پروفسور آلفا کنده به عنوان نخستین رئیس‌جمهور گینه در انتخابات به پیروزی رسید. گینه‌ای‌ها پس از تاخیرهای متعدد و لطمه دیدن کارزار انتخاباتی توسط ناآرامی‌های خونبار، روز ۱۲ مه ۲۰۱۳ در نخستین انتخابات پارلمانی این کشور در یک دهه اخیر شرکت کردند. این انتخابات که ابتدا قرار بود شش ماه پس از تحلیف «آلفا کنده»، رئیس‌جمهوری گینه در سال ۲۰۱۰ برگزار شود، به خاطر مناقشات بر سر سازماندهی آن به تأخیر افتاد و این باعث تحریک تنش‌های خونبار قومی شد که از زمان استقلال گینه از فرانسه در سال ۱۹۵۸ جامعه گینه را تهدید می‌کند. مجمعی که در نتیجه این انتخابات تشکیل می‌شود جایگزین هیئت انتقالی خواهد شد که از زمان پایان حاکمیت نظامی در سال ۲۰۱۰ کشور را اداره می‌کند. سیاست گینه به‌طور معمول حدود ۲۰ گروه قومی را رو به روی هم قرار می‌دهد؛ گروه‌هایی که از جهاتی با یکدیگر در سازگاری زندگی می‌کنند. «فولانی» بزرگ‌ترین گروه قومی است که حدود ۴۰ درصد جمعیت گینه را تشکیل می‌دهد و پس از آن «مالینکه» و «سوسو» قراردارند. رئیس‌جمهوری که از قوم مالینکه است «تجمع مردم گینه» را رهبری می‌کند و مدعی پشتیبانی از سوسیالیسم است. این در حالی است که رقیب اصلی او، دیالو، یک «فولانی» است و ریاست اتحادیه مرکزی لیبرال نیروهای دموکراتیک گینه را برعهده دارد. در سال ۲۰۲۱ نیز گروهی از نظامیان کودتا کردند و رئیس‌جمهور را از قدرت بر کنار کردند، همچنین قانون اساسی کشور را نیز باطل اعلام کردند. اقتصاد جمهوری گینه دارای مواد معدنی فراوانی است. حدود یک سوم ذخایر قطعی بوکسیت (ماده اولیه آلومینیم) دنیا، بیش از ۸/۱ میلیارد متریک تن سنگ آهن با عیار بالا، میزان قابل توجهی از ذخایر طلا و الماس در این کشور وجود دارد. وجود زمین مناسب برای کشاورزی و آب فراوان و وضعیت آب و هوایی، شرایط مناسبی را برای کشاورزی مکانیزه در مقیاس صنعتی فراهم آورده‌است. صادرات قهوه نیز یکی از منابع ورود ارز به این کشور است. سرزمین گینه دارای منابع عظیم بوکسیت، الماس، طلا و آهن می‌باشد به گونه‌ای که در خاک و زمین نقاط مختلف شهر کوناکری و بسیاری از مناطق این کشور، ذرات آهن مشاهده می‌گردد. محصول عمده این کشور، غلات، برنج، موز، قهوه، ارزن و بادام زمینی است و صادرات آن قهوه، عسل، موز، آهن خام و آلومینیوم خام می‌باشد. گینه از نظر کانی‌ها ازجمله بوکسیت، الماس و طلا بسیار غنی است. این کشور دومین تولیدکننده بزرگ بوکسیت در جهان است. مردم دین: ۸۵ درصد مردم، مسلمان و باقیمانده اکثراً مسیحی می‌باشند. این کشور شکلی هلالی دارد و سرچشمه رود نیجر در بلندی‌های جنوب شرقی آن قرار گرفته‌است. مردم گینه به ۲۴ قوم گوناگون تعلق دارند و بزرگ‌ترین و مهم‌ترین اقوام این کشور به ترتیب فولا ۴۰ درصد، ماندینگو ۳۰ درصد و سوسو ۲۰ درصد، هستند. ۸۵ درصد از جمعیت این کشور مسلمان هستند و مسیحیان که بیشتر پیرو کلیسای کاتولیک رومی می‌باشند حدود ۱۰ درصد از جمعیت را تشکیل می‌دهند. زبان رسمی گینه فرانسوی است ولی بیش از ۲۴ زبان محلی نیز در این کشور رایج است. مردم گینه به عنوان کم‌ترین مصرف‌کننده سیگار در جریان هستند. فرهنگ پانزده روزنامه و نشریه ادواری در این کشور منتشر می‌شود. میزان باسوادی نیز طبق آمار رسمی یونسکو ۳۵٫۹ درصد است. علاوه بر گروهی از شیعیان بومی در این کشور، گروه‌هایی از وهابی‌ها، بهایی‌ها و احمدیه قادیانی در این کشور فعالیت تبلیغی و آموزشی دارند. منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Guinea ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۵۸ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۵۸ (میلادی) در گینه جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای آفریقای غربی کشورهای آفریقای مرکزی کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس گینه
7303
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%A7%D9%85%D8%A8%DB%8C%D8%A7
گامبیا
گامبیا با نام رسمی جمهوری گامبیا کشوری در آفریقای غربی و یکی از کوچک‌ترین کشورهای این قاره است. پایتخت آن بانجول است. گامبیا همچون زبانه‌ای در درون کشور سنگال جای گرفته از این‌رو گامبیا از شمال، جنوب و خاور با سنگال مرز مشترک دارد و از سوی باختر به اقیانوس اطلس پیوند می‌خورد. جمعیت گامبیا یک میلیون و ۷۷۶ هزار نفر و زبان رسمی این کشور انگلیسی است. واحد پول آن دالاسی گامبیا و رئیس‌جمهور آن آداما بارو است. در دسامبر ۲۰۱۵ رئیس‌جمهور یحیی جامع، رئیس‌جمهور پیشین این کشور را جمهوری اسلامی اعلام و حجاب را برای کارمندان زن اجباری کرد. این کشور پس از موریتانی دومین جمهوری اسلامی در آفریقا به‌شمار می‌رفت. اما در روز شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۵ پس از برکناری یحیی جامع، جمهوری اسلامی هم ساقط شد. مردم گامبیا به اقوام گوناگونی تعلق دارند که بزرگ‌ترین آن قوم ماندینکا است که ۴۲ درصد از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهد. ۹۰ درصد از مردم این کشور مسلمان هستند و آیین‌های تصوف در میان آن‌ها رواج زیادی دارد. گامبیا کشوری باریک و کم‌ارتفاع در دو سوی رود گامبیا است. در سال ۱۸۸۹ هنگامی که مرزبندی‌های بین دو ملت سنگال و گامبیا پذیرفته شد، بریتانیا تنها توانست یک باریکه کوچک در امتداد رود گامبیا را برای خود حفظ نماید. گامبیا تحت حکومت بریتانیا و مستعمرگی این کشور «گامبیای انگلیس» نام گرفت. این خطه از سرزمین نیز به‌طور کامل توسط سنگال فرانسوی‌ها احاطه شده بود. گامبیا در سال ۱۹۶۵ از بریتانیا استقلال یافت و به مجموعه کشورهای همسود (مشترک‌المنافع) پیوست. خاک گامبیا حاصلخیز است و اقتصاد این کشور برپایه کشاورزی، ماهی‌گیری و گردشگری بنا شده‌است. در حدود یک‌سوم از جمعیت کشور زیر خط فقر هستند، یعنی با درآمد ۱٫۲۵ دلار آمریکا در روز زندگی می‌کنند. تاریخ در سال ۱۴۵۵ میلادی پرتغالی‌ها خاک گامبیا را اشغال کردند ولی این کشور ۳ قرن بعد در سال ۱۷۶۵ مستعمره بریتانیا شد. گامبیا پس از مبارزات طولانی در سال ۱۹۶۵ به استقلال رسید. در سال ۱۹۸۱ کنفدراسیونی از سنگال و گامبیا به نام «سنگامبی» تشکیل و مقرر شد رئیس‌جمهور سنگال به عنوان رئیس و همچنین رئیس‌جمهور گامبیا به عنوان نایب رئیس این کشور انتخاب شوند؛ ولی در عین حال دو کشور حاکمیت خود را حفظ کنند. این قانون کماکان در گامبیا اجرا می‌شود. در دوره یحیی جامع و در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۹۴ گامبیا به «جمهوری اسلامی گامبیا» تغییر نام داده شد، اما پس از رفتن وی، این نام در روز شنبه، ۹ بهمن سال بعد سقوط کرد و به همان نام قبلی برگشت. سیاست «یحیی جامع» در سال ۱۹۹۴ با انجام یک کودتای نظامی قدرت را در گامبیا در دست گرفت. او از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۶ رئیس‌جمهور این کشور بود. در انتخابات دسامبر سال ۲۰۱۶، آداما بارو به ریاست جمهوری این کشور رسید. گروه‌های طرفدار حقوق بشر دولت وی را به نقض حقوق و آزادی‌های اساسی شهروندان متهم کرده‌اند، اما وی این اتهام را رد می‌کند. روابط با کشورها در دهه ۲۰۰۰، بین گامبیا و روابط نزدیکی برقرار شد. به‌طوری‌که در سفر محمود احمدی‌نژاد به گامبیا، یک رشته توافقنامه همکاری بین دو کشور به امضا رسید. اما در سال ۲۰۱۰، دولت نیجریه ۱۳ کانتینر اسلحه و مواد انفجاری که با اسم مصالح ساختمانی بارگیری شده بود توقیف کرد. متعاقب آن وزارت خارجه اعلام کرد مقصد این کانتینرها کشور نیجریه نبوده‌است. با توجه به اینکه مقصد نهایی کشتی کشور گامبیا بود، دولت گامبیا ظاهراً به خاطر ناخرسندی از ارسال این اسلحه‌ها از به نیجریه روابط خود را با قطع کرد. جغرافیا جمهوری گامبیا با ۱۱ هزار و ۲۹۵ کیلومتر مربع مساحت در ساحل غربی قاره آفریقا کوچک‌ترین کشور این قاره است. گسترش این کشور در جهت طول جغرافیایی است و طول آن به ۳۲۰ کیلومتر می‌رسد. گامبیا همچون باریکه‌ای در طول شرقی - غربی در داخل سنگال قرار دارد و از طریق باریکه‌ای در غرب با اقیانوس اطلس هم‌مرز است. طول مرزهای گامبیا با جمهوری سنگال به ۷۴۰ کیلومتر و طول ساحل این کشور با اقیانوس اطلس به ۸۰ کیلومتر می‌رسد. حداقل ۱۸ درصد از خاک گامبیا قابل کشاورزی، ۹ درصد مراتع طبیعی و ۲۸ درصد جنگلی است. رود گامبیا که ۱۱۲۷ کیلومتر طول دارد با آبرفت‌های خود، نواحی حاصلخیزی برای این جمهوری به وجود آورده‌است. موقعیت استوایی و قرار گرفتن در مجاورت اقیانوس اطلس موجب گرم و مرطوب شدن آب و هوای گامبیا شده‌است. عضویت در سازمان‌ها گامبیا در سازمان‌های زیر عضویت دارد: تقسیمات کشوری گامبیا از ۶ بخش تشکیل شده‌است. از دیگر مراکز پرجمعیت گامبیا می‌توان به شهرهای سرکوندا و بریکاما اشاره کرد. اقتصاد فقر گامبیا همچون بسیاری از کشورهای آفریقایی از اقتصادی ضعیف و نامتعادل برخوردار است. اثر سال‌ها بهره‌کشی کشورهای استعمارگر، هنوز توان توسعه اقتصادی را به گامبیا نداده و بی‌سوادی شمار زیادی از جمعیت این کشور و نیز کمبود منابع اقتصادی قابل اتکا موجب شده‌است تا گامبیا در ردیف یکی از کشورهای فقیر جهان قرار گیرد. واحد پول گامبیا «دالاسی» نام دارد که به یکصد «بوتوت» تقسیم می‌شود. هر دلار آمریکا تقریباً با ۶/۱۱ دالاسی برابری می‌کند. تولید ناخالص داخلی و تورم نرخ تولید ناخالص داخلی گامبیا که در سال ۱۹۹۰ حدود ۳۱۷ میلیون دلار بود که اکنون با اندکی افزایش به ۴۳۷ میلیون دلار رسیده‌است. این در حالی است که متوسط نرخ رشد تولید ناخالص داخلی این جمهوری در فاصله سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۸ حدود ۴۶/۳ درصد بود. حداکثر سرمایه‌های جذب شده خارجی در این کشور طی ۱۰ سال گذشته حدود ۱۵ میلیون دلار است و نرخ تورم اقتصادی در این جمهوری حدود ۵/۲ درصد برآورد می‌شود. متوسط درآمد سرانه مردم گامبیا حدود ۳۴۰ دلار در سال است. تراز پرداخت‌های تجاری گامبیا در سال‌های ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ به ترتیب (۱۷۲-) و (۲۰۶-) میلیون دلار بود. منابع درآمد محصولات کشاورزی ۲۳ درصد، تولیدات صنعتی ۱۳ درصد و فعالیت‌های خدماتی ۶۴ درصد از تولید ناخالص داخلی گامبیا را شامل می‌شود. بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول در پایان سال ۲۰۰۰ میلادی با اختصاص بخشی از یک وام ۳۴ میلیارد دلاری به کشورهای فقیر آفریقا و از جمله گامبیا به منظور کاهش بدهی‌های خارجی این کشورها موافقت کردند. ۸۵ درصد از مردم گامبیا از طریق کشاورزی و دامداری امرار معاش می‌کنند و بادام زمینی ۹۰ درصد از تولیدات کشاورزی و صادرات گامبیا را تشکیل می‌دهد. ارزن، ذرت، برنج، مانیوک (نوع میوه مخصوص مناطق استوایی) و دانه‌های روغنی جزو دیگر تولیدات کشاورزی گامبیا هستند. گامبیا در سال ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ به ترتیب ۲۳ و ۳۲ هزار تن انواع ماهی از دریا صید کرد. ضمن آنکه در سال ۱۹۹۸ مجموع تولید سبزیجات این کشور به ۸ هزار تن، انواع میوه به ۴ هزار تن و انواع مواد پروتئینی به ۸ هزار تن رسید. فراورده‌های بادام زمینی، تن ماهی، پوست، نوشابه، جمع‌آوری و بسته‌بندی محصولات کشاورزی، صنایع چوب، پوشاک و صنایع فلزکاری جزو تولیدات صنعتی گامبیا به‌شمار می‌روند. از سوی دیگر الماس، لاتریت و سنگ‌های ساختمانی جزو منابع معدنی گامبیا هستند. در سال‌های اخیر آمریکا، سنگال، بلژیک، ایرلند، اسپانیا، بریتانیا، هلند، فرانسه، ایتالیا، آلمان، سوئیس و پرتغال جزو مهم‌ترین شرکای گامبیا بوده‌اند. این کشور فاقد خطوط ریلی است؛ ولی نزدیک به ۲۷۰۰ کیلومتر جاده اصلی و فرعی، ۴۰۰ کیلومتر راه آبی، یک بندر صیادی و تنها یک فرودگاه بزرگ با قابلیت پذیرش هواپیماهای پهن پیکر دارد. مردم بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۷ گامبیا دارای ۱٬۷۰۰٬۰۰۰ نفر جمعیت است که ۴۵ درصد از آن‌ها را افراد زیر ۱۴ سال، ۵۲ درصد افراد بین ۱۵ تا ۶۴ سال و ۳ درصد افراد بیشتر از ۶۵ سال تشکیل می‌دهند. نرخ رشد جمعیت گامبیا حدود ۲/۳ درصد است و به‌طور میانگین در هر کیلومتر مربع از خاک این سرزمین ۱۲۱ نفر زندگی می‌کند. گامبیا به ازای هر هزار نفر از جمعیت خود ۲۸/۴۲ نفر نرخ زاد و ولد و ۲۱/۱۳ نفر نرخ مرگ و میر و ۹۷/۲ نفر نرخ مهاجرت دارد. امید به زندگی در مردان گامبیا ۵۱ سال و در زنان این کشور ۵۵ سال است. فرهنگ حدود ۹۰ درصد مردم این کشور مسلمان سنی هستند. ضمن آنکه ۹ درصد از ساکنین این جمهوری پیرو مسیحی و مابقی روح‌باور می‌باشند. زبان رسمی مردم گامبیا انگلیسی است؛ ولی در اغلب محاورات روزمره از زبان‌های مختلف بومی نظیر ولوف، فیولا و ماندینکا استفاده می‌شود. یحیی جامع رئیس‌جمهوری گامبیا در مارس ۲۰۱۴ اعلام کرد که استفاده از زبان انگلیسی را به عنوان زبان رسمی متوقف خواهد کرد. وی گفت زبان انگلیسی ارثیه استعمار است و ما به دنبال سخن گفتن به زبان خودمان هستیم. ارتباطات رسانه‌ها گامبیا در جهت توسعه شبکه مخابراتی خود طی سال‌های اخیر گام‌های بزرگی برداشته‌است. هم‌اکنون بیش از ۲۵ هزار شماره تلفن ثابت و ۶ هزار شماره تلفن همراه در این کشور وجود دارد. ضمن آنکه مردم گامبیا امواج ۳ ایستگاه رادیویی (AM) و ۲ ایستگاه رادیویی (FM) را دریافت می‌کنند. برنامه تلویزیون این کشور نیز از طریق تنها شبکه دولتی گامبیا پخش می‌شود. مطبوعات رسانه‌های نوشتاری و مطبوعات در گامبیا توسعه چندانی نیافته‌اند و به جز تعداد انگشت شماری روزنامه و هفته‌نامه در این جمهوری، جریده‌ای به چاپ نمی‌رسد. پانویس پیوند به بیرون اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۵ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۵ (میلادی) در آفریقا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۵ (میلادی) در گامبیا تحت‌الحمایه‌های پیشین بریتانیا جمهوری‌ها جمهوری‌های اسلامی جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای آفریقای غربی کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس گامبیا مستعمره‌های پیشین بریتانیا
7304
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%A7
گرنادا
گرنادا کشوری جزیره‌ای است در شرق دریای کارائیب. پایتخت آن سینت‌جورجس و زبان رسمی آن انگلیسی است. تاریخ این کشور از سال ۱۷۶۲ تا زمان استقلال (۷ فوریه ۱۹۷۴) مستعمرهٔ بریتانیا بوده‌است. در سال ۱۹۸۳ و در پی ترور نخست‌وزیر، مائوریس بیشاپ، با رهبری آمریکا و همراهی سایر کشورهای دریای کارائیب به گرنادا حمله شد. پس از این ماجرا در سال ۱۹۹۰ نیکلاس برتوایت از کنگرهٔ دموکرات ملی نخست‌وزیر گرانادا شد، در سال ۱۹۹۵ کیت میچل به نخست‌وزیری رسید، در سال ۱۹۹۶ نیز سر دانیل ویلیامز به سمت فرماندار کل منصوب شد. سیاست مجلس سنا با ۱۳ عضو انتصابی و مجلس نمایندگان با ۱۵ عضو برای مدت پنج سال کرسی‌های مجلس نمایندگان: کنگره دموکراتیک ملی حزب کارگران متحد گرنادا حزب ملی نوین حزب ملی جغرافیا دولت گرانادا جزیره‌ای است در دریای کارائیب و شمال ترینیداد و توباگو و پایتخت این کشور شهر سنت جورجز (Saint George's) با ۳۳٬۰۰۰ نفر جمعیت می‌باشد. مساحت گرانادا ۳۴۴ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱۱۰٬۰۰۰ نفر می‌باشد. شهرهای مهم از شهرهای مهم گرانادا می‌توان به، گویاوه ۴۳۷۸ نفر، گرنویل ۲۴۰۰ نفر و ویکتوریا ۴۰۰۰ نفر اشاره کرد. تقسیمات کشوری اقتصاد واحد پول گرانادا نیز دلار کارائیب شرقی با واحد جزء (سنت) نام دارد. از نظر صادرات گرانادا دومین تولیدکنندهٔ محصول درخت جوز در جهان است. توریسم نیز از گسترش یافته‌ترین صنایع گراناداست. صادرات جوز هندی، موز، کاکائو، میوه و سبزیجات واردات مواد غذایی، ماشین آلات و وسایل نقلیه، کالاهای اساسی مردم سیاهپوست (۸۲٪)، دورگه (۱۳٪)، سرخ‌پوست (۵٪) و سفیدپوست همچنین دین ۵۷٪ از مردم کاتولیک و ۳۷٪ پروتستان است. انگلیسی زبان رسمی مردم گرنادا است. نگارخانه منابع کشور گرنادا - انجمن‌های ایران پردیس پیوند به بیرون آنتیل کوچک اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۴ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۶۴۹ (میلادی) در آمریکای شمالی بنیان‌گذاری‌های ۱۶۴۹ (میلادی) در امپراتوری استعماری فرانسه بنیان‌گذاری‌های ۱۷۶۳ (میلادی) در آمریکای شمالی بنیان‌گذاری‌های ۱۷۶۳ (میلادی) در امپراتوری بریتانیا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۴ (میلادی) در آمریکای شمالی بنیان‌گذاری‌های دهه ۱۶۴۰ (میلادی) در کارائیب بنیان‌گذاری‌های دهه ۱۷۶۰ (میلادی) در کارائیب بنیان‌گذاری‌های دهه ۱۹۷۰ (میلادی) در کارائیب پادشاهی مشروطه جزیره‌های آتشفشانی جزایر بادگیر جزایر کارائیب کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورهای جزایر کارائیب کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد لیبرال دموکراسی مستعمره‌ها و تحت‌الحمایه‌های پیشین بریتانیا در قاره آمریکا مستعمره‌های پیشین بریتانیا مستعمره‌های پیشین فرانسه
7305
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DB%8C%D9%BE%20%D9%88%D8%B1%D8%AF
کیپ ورد
دماغهٔ سبز با نام رسمی جمهوری دماغهٔ سبز (کیپ ورد) یک کشور جزیره‌ای متشکل از ۱۰ جزیره آتشفشانی در اقیانوس اطلس مرکزی است. این جزیره‌ها در فاصله ۵۷۰ کیلومتری از منطقه آفریقای غربی قرار دارد و وسعتی کمی بیشتر از ۴۰۰۰ کیلومتر مربع دارد. پایتخت دماغهٔ سبز، شهر پرایا با ۱۲۴٬۶۶۱ نفر جمعیت واقع در جزیره سانتیاگو می‌باشد. مساحت دماغهٔ سبز ۴٬۰۳۳ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۵۵۰۵۰۰ نفر است. در فارسی گاه به این کشور کِیپ وِرد یا کاپ ورد هم گفته‌اند. دماغهٔ سبز تا پیش از قرن پانزدهم میلادی خالی از سکنه بود و توسط کاوشگران پرتغالی کشف و مستعمره امپراتوری پرتغال گردید و اولین سکونت‌گاه‌های اروپایی را در آن تأسیس شدند. این منطقه به‌طور ویژه به‌عنوان منطقه تجارت برده در اقیانوس اطلس بنا گذاشته شد و در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی رشد کرد و تاجران، کشتی‌ها و دزدان دریایی را به این منطقه جذب کرد. با پایان برده‌داری در قرن نوزدهم میلادی رونق اقتصادی این منطقه از بین رفت و مهاجرت به آن نیز پایان یافت. دماغهٔ سبز به تدریج دوباره وضعیت تجاری خود را به عنوان توقف‌گاه میانی، در مسیرهای تجاری کشتی‌ها بازیافت. مجمع الجزایر دماغهٔ سبز از سال ۱۹۵۱ خواستار استقلال از پرتغال شد و در سال ۱۹۷۵ به‌طور صلح آمیز مستقل شد. دماغهٔ سبز همواره کشوری باثبات و دارای رتبه بالایی در مردم‌سالاری است. نظام حاکم بر کشور دماغهٔ سبز، جمهوری چند حزبی با یک مجلس قانون‌گذاری است. رئیس‌جمهور و ۷۲ عضو مجلس ملی را مردم برای یک دورهٔ پنج‌ساله انتخاب می‌کنند و رهبر حزب اکثریت، مقام اجرایی نخست‌وزیری را برعهده می‌گیرد. تاریخ این جزایر از گدازه‌های آتشفشانی کف اقیانوس تشکیل شده‌اند و تا قرن پانزدهم میلادی و استقرار پرتغالی‌ها، خالی از سکنه بودند. تا پیش از کشف این جزیره خالی از سکنه بود، پرتغالی‌ها در سال ۱۴۵۶ دماغهٔ سبز را کشف نمودند، این جزیره در سال ۱۴۹۵ به عنوان قسمتی از امپراتوری پرتغال درآمد. بیشتر ساکنان کنونی دماغهٔ سبز را تلفیقی از پرتغالی‌ها و آفریقایی‌تباران تشکیل می‌دهند. به علت موقعیت دماغهٔ سبز که بر سر راه اروپا، آفریقا و بَرّ جدید (منطقهٔ کارائیب) قرار داشت، تجارت برده از مهم‌ترین فعالیت‌های اقتصادی دماغهٔ سبز به‌شمار می‌رفت، تجارت برده تا زمان الغای بردگی در سال ۱۸۷۶ ادامه یافت. در قرن بیستم صنعت کشتیرانی در دماغهٔ سبز رونق یافت. در سال ۱۹۵۱ وضعیت دماغهٔ سبز از مستعمرهٔ پرتغال به یکی از استان‌های فرادریای (ناحیه فرادریایی) آن کشور تغییر کرد، در سال ۱۹۶۱ از طرف پرتغال به کلیهٔ ساکنان دماغهٔ سبز تابعیت پرتغالی داده شد. جنبش‌های استقلال طلبانه به رهبری حزب آفریقایی برای استقلال گینهٔ بیسائو (دیگر مستعمرهٔ سابق پرتغال) و دماغهٔ سبز که حزب آفریقا برای استقلال گینه و دماغه سبز به‌اختصار PAIGC نام داشت در سال ۱۹۵۶ شکل گرفتند. طی کودتایی در سال ۱۹۷۴ در پرتغال و پس از رها شدن دماغهٔ سبز از جرگهٔ مستعمرات پرتغال، این کشور در ۵ ژوئیه ۱۹۷۵ از پرتغال اعلام استقلال کرد. سیاست سیاست داخلی در سال ۱۹۷۵ آریستیدس پریرا رئیس‌جمهور کشور دماغهٔ سبز شد. ریاست جمهوری وی تا سال ۱۹۹۱ ادامه یافت. در ۱۳ ژانویه ۱۹۹۱ نخستین انتخابات چندحزبی پس از استقلال در دماغهٔ سبز برگزار شد، نتیجهٔ این انتخابات حکایت از شکست حزب آفریقایی برای استقلال دماغهٔ سبز از حزب اقلیت حزب جنبش دموکراسی (MpD) به رهبری «آنتونیو مونتریو» داشت، او بار دیگر در سال ۱۹۹۶ در انتخابات پیروز و در سمت خود ابقا شد، در انتخابات ۲۲ مارس ۲۰۰۱ پدرو پیرس از حزب آفریقایی برای استقلال دماغهٔ سبز با کسب ۵۱ ٪ آرا بر رقیبش، کارلوس ویه گا از حزب جنبش دموکراسی که فقط ۴۸ ٪ آرا را به دست آورد پیروز و رئیس‌جمهور دماغهٔ سبز شد. پنج سال بعد در ۱۲ فوریه ۲۰۰۶ انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد پدرو ورونا پیرس با اکثریت آرا تا سال ۲۰۱۱ رئیس‌جمهور دماغهٔ سبز باقی ماند. از سال ۲۰۱۱ تاکنون خورخه کارلوس رئیس‌جمهور این کشور است. از ۱ فوریه ۲۰۰۱ نیز، خوزه ماریا پریرا نوس نخست‌وزیر دماغهٔ سبز شد. سیاست خارجی دماغهٔ سبز عضو جنبش عدم تعهد می‌باشد و با تمامی کشورها روابط دوستانه دارد. آنگولا، برزیل، چین، لیبی، کوبا، فرانسه، آلمان، پرتغال، اسپانیا، سنگال، روسیه، لوگزامبورگ و آمریکا در پرایا سفارتخانه دارند. اغلب فعالیت‌های سیاست خارجی دماغهٔ سبز در آفریقا است. دماغهٔ سبز در بسیاری از همایش‌های بین‌المللی در مورد مسائل اقتصادی و سیاسی شرکت می‌کند و از سال ۲۰۰۷ تحت توافقنامه کوتونو در وضعیت همکاری ویژه با اتحادیه اروپا است. جغرافیا جمهوری دماغهٔ سبز مجمع الجزایری است واقع در غرب آفریقا، اقیانوس اطلس شمالی و غرب سنگال و ۱۰۰۰ کیلومتری جزایر قناری قرار گرفته‌است. از مهم‌ترین شهرهای دماغهٔ سبز می‌توان به میندلو در جزیرهٔ سائو ویسنته با ۷۰٬۶۱۱ نفر جمعیت و سائو فیلیپه در جزیرهٔ فوگو با ۲۷٬۸۲۶ نفر جمعیت اشاره کرد. از دیدگاه اقلیمی، دماغهٔ سبز دارای آب و هوایی در کل نسبتاً معتدل، گرم، تابستان‌هایی خشک، و بارش‌هایی ناچیز و بسیار نامنظم می‌باشد، همچنین دماغهٔ سبز کشوری شیب‌دار، ناهموار، کوهستانی و آتشفشانی است، بلندترین نقطهٔ کاپ ورد، پیکو دو فوگو با ۲۸۲۹ متر ارتفاع در جزیرهٔ فوگو واقع شده‌است. همچنین، آب‌های فیروزه‌ای رنگ و زلالی که این کشور را محاصره کرده، نمونه‌های رنگارنگی از زندگی زیر آب را در خود جای داده‌است. شهرهای مهم از مهم‌ترین شهرهای دماغهٔ سبز می‌توان به میندلو در جزیرهٔ سائو ویسنته با ۷۰٬۶۱۱ نفر جمعیت و سائو فیلیپه در جزیرهٔ فوگو با ۲۷٬۸۲۶ نفر جمعیت اشاره کرد. محیط زیست جمهوری دماغهٔ سبز محیط زیست عادی دارد که در آن حیواناتی زندگی می‌کنند که معمولی است که حیوانات مختلف آفریقایی که در این جزیره وجود دارند. سانتیاگو که مملو است از درخت‌های موز و جنگل‌های انبوه، طیف وسیعی از جاذبه‌های گردشگری را ارائه می‌کند. تقسیمات کشوری دماغهٔ سبز دارای ۱۷ بخش می‌باشد: ۱۴-مایو -۱۷ریبیرا براوا وضعیت آب و هوایی اقتصاد واحد پول دماغهٔ سبز، اسکودو با واحد جزء (سنتاوو) نام دارد. به دلیل موقعیت مکانی دماغهٔ سبز در قسمت شرقی اقیانوس اطلس و در مسیر کشتی‌ها و خطوط هواپیمایی، دولت این کشور سعی در گسترش بنادر و افزودن بر گنجایش فرودگاه‌های کاپ ورد و به‌طور کلی نوسازی ناوگان ترابری این کشور را دارد، در همین راستا اتحادیهٔ اروپا و بانک جهانی نیز کمک‌های مالی بسیار زیادی به این کشور طی سالهای اخیر ارائه داده‌اند. مردم نژاد ۷۱ ٪ کیپ وردی‌ها، کریول (دورگهٔ سفید و سیاه)، ۲۸ ٪ سیاه آفریقایی و ۱ ٪ نیز سفید اروپایی هستند. دین ۹۱ ٪ مردم دماغهٔ سبز نیز کاتولیک و ۹ ٪ پروتستان است. زبان رسمی دماغهٔ سبز، پرتغالی است، در کنار پرتغالی، کریولو که آمیزه‌ای از زبان پرتغالی و زبان‌های آفریقای غربی است نیز رایج است. این مجمع الجزایر جایی است که انواع فرهنگ‌های مختلف اروپایی، آفریقایی و حتی برزیلی در هم می‌آمیزند و این همزیستی در همه چیز، از غذا تا موسیقی مشهود است. کرئول‌ها (دورگه‌ها) ۷۱ درصد از جمعیت دماغهٔ سبز را تشکیل می‌دهند و در حدود ۹۸ درصد از آنان مسیحی‌اند و ۶۰ درصد از آنان شهرنشین‌اند. جمعیت جمعیت کشور دماغهٔ سبز حدود ۴۹۱٬۵۷۵ نفر است (۲۰۱۰) و تراکم نسبی آن به ۱۲۹٫۹ نفر در کیلومتر مربع می‌رسد. رشد سالانهٔ جمعیت این کشور ۱٫۸ درصد است. نیروهای مسلح نیروهای مسلح دماغهٔ سبز بخشی از وزارت دفاع است و از دو بخش اصلی گارد ملی و گارد ساحلی تشکیل می‌شود. گارد ملی گارد ملی مهم‌ترین شاخه از نیروهای مسلح جهت دفاع از کشور است و مسئول عملیات زمینی، دریایی و امنیت داخلی است. این شاخه از بخش‌های زیر تشکیل می‌شود: فرماندهی قلمرویی فرماندهی ناحیه نظامی یکم فرماندهی ناحیه نظامی دوم فرماندهی ناحیه نظامی سوم گروه‌های نظامی نیروی پلیس تفنگداران دریایی لشکر توپخانه گارد ساحلی گارد ساحلی شاخه‌ای از نیروهای مسلح دماغهٔ سبز است که مسئولیت دفاع و حفاظت از منافع ملی اقتصادی کشور را در دریا و پشتیبانی هوایی و دریایی نیروهای مسلح در عملیات‌های آبی-خاکی را بر عهده دارد. این شاخه از بخش‌های زیر تشکیل می‌شود: فرماندهی گارد ساحلی مرکز عملیات امنیت دریایی اسکادران دریایی اسکادران هوایی جستارهای وابسته تیم ملی فوتبال دماغه سبز فدراسیون فوتبال دماغه سبز فهرست فرودگاه‌های دماغه سبز پانویس منابع ویکی‌پدیای انگلیسی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۵ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۵ (میلادی) در دماغه سبز جزیره‌های آفریقا جزیره‌های اقیانوس اطلس شمالی جزیره‌های ماکرونزی جمهوری‌ها دماغه سبز دماغه سبز کشورها و سرزمین‌های پرتغالی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس لیبرال دموکراسی ماکرونزی مجمع‌الجزایرهای اقیانوس اطلس مستعمره‌های پیشین پرتغال
7306
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D8%AA%DB%8C
کیریباتی
کیریباتی با نام رسمی جمهوری کیریباتی (به کیریباسی: Ribaberiki Kiribati) کشوری جزیره‌ای در اقیانوس آرام است. نام این کشور عمدتاً کیریباس تلفظ می‌شود. در زبان کیریباسی ti به صورت «س» تلفظ می‌شود و به این خاطر تلفظ درست و رایج نام این کشور کیریباس و زبان آن کیریباسی است. پایتخت کیریباس تاراوای جنوبی است و در تاریخ ۱۲ ژوئیه ۱۹۷۹ از بریتانیا اعلام استقلال کرد. مساحت آن ۸۱۱ کیلومتر مربع و از نظر وسعت رتبه ۱۸۶ را دارد. جمعیت آن حدود ۱۱۹٬۰۰۰ نفر برآورد شده‌است. این کشور از ۳۳ آب‌سنگ تشکیل شده که ۲۱ عدد آن مسکونی هستند. واژهٔ کیریباس تلفظ بومیان این کشور از واژهٔ «گیلبرتس» است. نام «گیلبرتس» برآمده از نام توماس گیلبرت است که به همراه جان مارشال از نخستین اروپایی‌هایی بودند که در سال ۱۷۸۸ میلادی به جزیره‌های گیلبرت رسیدند. جمهوری کیریباتی مجموعه‌ای از ۳۳ جزیره در اقیانوس آرام است که بخشی از آن‌ها بالای خط استوا و بخشی دیگر در پایین خط استوا قرار دارد. این جزایر با نام جزایر گیلبرت هم شناخته می‌شوند. این مجموعه جزایر، فضایی به طول ۴۰۰۰ کیلومتر و عرض ۲۰۰۰ کیلومتر را اشغال کرده‌اند. بسیاری از جزایر مرجانی این کشور غیرقابل سکونت بوده و با بالا آمدن آب دریا هنگام مد زیر آب می‌روند. با توجه به این، تنها ۸۱۱ کیلومتر مربع از این جزایر قابل سکونت است. کیریباس تنها کشور جهان است که در هر چهار نیم‌کره واقع است. یکی از نکات جالب در مورد این کشور کوچک این است که در دو سوی خط بین‌المللی تاریخ قرار گرفته‌است یعنی در یک سوی این خط، تاریخ یک روز عقب‌تر از سوی دیگر است. با توجه به این موضوع، دولتمردان این کشور در سال ۱۹۹۵ خط را به سمت شرق حرکت دادند تا همهٔ کشور در یک روز قرار بگیرد. همین اتفاق سبب شد تا روز اول ژانویه سال ۲۰۰۰ کیریباس اولین کشور بخش مسکونی زمین باشد که وارد هزاره سوم میلادی می‌شود و پس از آن نام جزیره کارولین ـ که اولین بخش جهان بود که سال جدید را تجربه کرد ـ به جزیرهٔ هزاره تغییر کرد. زبان‌های رسمی کیریباسی (گیلبرتی) و انگلیسی هستند. واحد پول کیریباس، دلار استرالیا با واحد جزء (سنت) است. تاریخ کیریباس از قدیمی‌ترین اقامت‌گاه‌های مردم اقیانوسیه به‌شمار می‌رود. به‌طوری‌که اولین ساکنان کیریباس یک سده پس از میلاد مسیح به این جزایر مهاجرت کردند و این مهاجرت در سده ۱۴ میلادی به اوج خود رسید. عمدهٔ مهاجران فیجیایی و تونگایی‌تبار بودند. فرهنگ مردم کیریباتی برگرفته از فرهنگ سنتی میکرونزیایی است. به‌علت وجود معادن فسفر در این جزایر، با رسیدن کشتی‌های انگلیسی و آمریکایی در اواخر سدهٔ ۱۸ و اوایل سدهٔ ۱۹ میلادی، پای غربی‌ها به این جزایر باز شد. نخستین مهاجرنشینان بریتانیایی در سال ۱۸۳۷ به کیریباس رسیدند و در سال ۱۸۹۲ کیریباس که تا اوایل قرن بیستم تحت‌الحمایهٔ بریتانیا شد. پس از آن جزایر گیلبرت و اِلیس در سال ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ و جزیرهٔ کیریتیماتی یا کریسمس در سال ۱۹۱۹ و جزایر فینیکس در سال ۱۹۳۷ به‌صورت املاک خالصه بریتانیا به کیریباتی اضافه شدند. به‌خاطر این‌که تحت‌الحمایهٔ بریتانیا بودن در زمان جنگ جهانی دوم این کشور محل جنگ ژاپن و آمریکا بود. تاراوا و جزایر گیلبرت در جنگ جهانی دوم توسط ژاپنی‌ها تصرف شدند. در تاراوا یکی از خونین‌ترین رخدادهای جنگ جهانی دوم رقم خورد که در نوامبر ۱۹۴۳ نیروی دریایی آمریکا برای بیرون راندن نیروهای ژاپنی از کیریباس با آن‌ها درگیر شده و چندین هزار تن از دو طرف کشته شدند. جزایر گیلبرت و الیس (که اکنون تووالو خوانده می‌شود) در سال ۱۹۷۵ از کیریباس جدا شدند و توسط بریتانیا به خودمختاری رسیدند. کیریباتی نیز در ۱۲ ژوئیه ۱۹۷۹ از بریتانیا اعلام استقلال کرد. در سال ۱۹۹۹ کیریباتی به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. سیاست تیتوا تیناکی از سال ۱۹۹۱ رئیس‌جمهور کیریباس شد. در سال ۲۰۰۳ میلادی آنوته تونگ ریاست جمهوری کیریباتی را برای سه دورهٔ پیاپی ۴ ساله برعهده گرفت. جغرافیا جمهوری کیریباتی مجموعه جزایری است واقع در قارهٔ اقیانوسیه، اقیانوس آرام جنوبی، در مرکز استوا یا نیمگان زمین و در انتهای خط بین‌المللی روزگردان، شمال تووالو و شرق نائورو، پایتخت این کشور شهر بایریکی با ۳۲ هزار نفر جمعیت می‌باشد. مساحت کیریباس ۸۱۱ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱۱۹٬۰۰۰ نفر است. مهم‌ترین شهر کیریباس تاراوا با ۳۶ هزار نفر جمعیت است. کیریباس مشتمل بر ۳۳ جزیره‌است که مهم‌ترین آنها، جزایر گیلبرت، جزایر فینیکس و جزایر لاین نام دارند. به گفته کارشناسان، با ادامه روند گرم‌شدن زمین، اولین کشوری که بر روی زمین به زیر آب خواهد رفت، کیریباتی است. آب و هوا تقسیمات کشوری اقتصاد از مهم‌ترین صادرات کیریباس، نارگیل و ماهی را می‌توان نام برد، صنعت گردشگری نیز در این کشور از جمله صنایع مهم به‌شمار می‌رود. کیریباس از اعضای کشورهای همسود است. توضیحات منابع Lonely Planet Guide: South Pacific & Micronesia by various دانشنامه کودکان و نوجوانان تهران ۱۳۸۳ پیوند به بیرون اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۹ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۹ (میلادی) در اقیانوسیه جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در اقیانوسیه کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد کیریباتی لیبرال دموکراسی منطقه‌های جنگ جهانی دوم میکرونزی
7308
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%84%D9%85%D8%A8%DB%8C%D8%A7
کلمبیا
کُلُمبیا با نام رسمی جمهوری کلمبیا (اسپانیایی: ) کشوری در شمال‌غربی آمریکای جنوبی است. کلمبیا در شرق با ونزوئلا (۲۳۴۱ کیلومتر)، در جنوب با برزیل (۱۷۹۰ کیلومتر)، پرو (۱۴۹۴ کیلومتر)، اکوادور (۷۱۸ کیلومتر) و از غرب با پاناما (۳۳۹ کیلومتر) مرز مشترک دارد. در شمال از طریق دریای کارائیب با اقیانوس اطلس و از غرب با اقیانوس آرام هم‌مرز است. کلمبیا چهارمین کشور بزرگ آمریکای جنوبی «بعد از برزیل و آرژانتین و پرو»، با مساحت ۱ میلیون و ۱۴۱ هزار کیلومتر مربع است. جمعیت این کشور ۵۱٬۰۵۰٬۰۰۰ نفر است. این کشور بعد از برزیل دارای بیشترین جمعیت در بین کشورهای آمریکای جنوبی است. پراکندگی جمعیتی کلمبیا یکسان نیست. اغلب مردم این کشور در یک سوم کوهستانی کشور یعنی جایی که بوگوتا پایتخت کلمبیا و سایر شهرهای بزرگ آن قرار دارند زندگی می‌کنند. بزرگ‌ترین و پر جمعیت‌ترین شهرهای این کشور «بوگوتا، مدلین، کالی، بارانکییا، کارتاخنا، کوکوتا، بوکارامانگا» هستند. از آنجا که این ناحیهٔ غربی کشور دارای آب و هوای مناسب و خاک غنی است، فعالیت‌های کشاورزی نیز اغلب در این ناحیه‌است. این کشور همچنین از تاریخ ۵ نوامبر ۱۹۴۵ در سازمان ملل متحد عضو است. طول خطوط ساحلی این کشور ۳٬۲۰۸ کیلومتر است. نام کلمهٔ «کلمبیا» از نام کریستف کلمب گرفته شده که فرانسیسکو میراندای انقلابی از آن برای اشاره به دنیای جدید، خصوصاً به قلمروی آمریکایی و مستعمرات اسپانیایی و پرتغالی استفاده کرد. این نام سپس توسط جمهوری بزرگ کلمبیا که بوسیلهٔ اتحادیهٔ ونزوئلا، گرانادای نو و اکوادور تشکیل شده بود بکار رفت. در سال ۱۸۳۰، زمانی که کلمبیا و اکوادور جدا شدند، ناحیهٔ کاندینامارکا خود کشوری مستقل به نام گرانادای نو شد. در سال ۱۸۶۳ گرانادای نو رسماً نام خود را به ایالات متحده کلمبیا تغییر داد و در سال ۱۸۸۶ نام کنونی را برگزید: جمهوری کلمبیا. تاریخ در حدود ۱۰۰۰۰ سال قبل از میلاد، جوامع شکارچی در بوگوتای امروزی (در «ال آبراً و» تیکوئنداماً) با یکدیگر تجارت کرده و همچنین روابطی با فرهنگ‌های موجود در درهٔ رودخانهٔ مگدالنا داشتند. در اولین هزارهٔ قبل از میلاد، گروه‌های سرخ‌پوست سیستم سیاسی کاسیکازگوها را ایجاد کرده که در آن در رأس هرم قدرت کاسیکها قرار داشتند. در داخل کلمبیا دو فرهنگ با سیستم بسیار پیچیدهٔ کاسیکازگو تایروناها در اقیانوس اطلس و میوسکاها در ارتفاعات اطراف بوگوتا بودند که هر دو از لحاظ زبانی از خانوادهٔ زبانی چیبچا بودند. گفته می‌شود که میوسکاها بعد از اینکاها پیشرفته‌ترین نظام سیاسی را در آمریکای جنوبی داشته‌اند. کاشفان و جستجوگران اسپانیایی در سال ۱۵۰۰ اولین جستجوها را در ناحیهٔ ساحلی کارائیب توسط ردریگو د باستیداس انجام دادند. کریستف کلمب در سال ۱۵۰۲ به سفر در حوالی کارائیب پرداخت. در ۱۵۰۸ واسکو نونز دی بلبوآ به فتح این منطقه از ناحیهٔ اورابا پرداخت. در ۱۵۱۳، وی اولین اروپایی‌ای بود که اقیانوس آرام را کشف کرد و آن را Mar del Sur یا «دریای جنوب» نامید که در واقع راه اسپانیایی‌ها را به پرو و شیلی باز کرد. در ۱۵۲۵، اولین شهر اروپایی در قارهٔ آمریکا ایجاد شد که «سنتا ماریا لا انتیگو دل دارین» نام داشت. امروزه در سازمان چوکو قرار دارد. عمدهٔ جمعیت این منطقه از صدها قبیله از چیبچان و «کاریب» بودند که امروزه به نام مردم کارائیبی شناخته می‌شوند که این افراد در واقع مورد حملهٔ اسپانیایی‌ها قرار گرفتند و در نتیجهٔ بیماری، استثمار و جنگ از لحاظ جمعیت‌شناسی کاهش شدیدی در جمعیت بومی منطقه ایجاد شد. در قرن ۱۶ اروپایی‌ها شروع به آوردن برده از آفریقا کردند. از زمان آغاز دورهٔ استثمار، شورش‌هایی بسیاری ضد اسپانیایی‌ها شکل گرفت که عمدتاً شکست خورده و توان تغییر اوضاع را نداشت. آخرین این شورش‌ها که خواستار استقلال کامل از اسپانیایی‌ها بود، بعد از استقلال سنت دومینگو در سال ۱۸۰۴ (که امروزه به هائیتی شناخته می‌شود) که باعث پشتیبانی از رهبران شورشی می‌شد در سال ۱۸۱۰ به وقوع پیوست: این شورش توسط سیمون بولیوار و فرانسیسکو دی سانتاندر با موفقیت انجام شد. سیمون بولیوار اولین رئیس‌جمهور کلمبیا و فرانسیسکو دی سانتاندر معاون رئیس‌جمهور شد و بعد از کناره‌گیری بولیوار، دی سانتاندر به عنوان دومین رئیس‌جمهور کلمبیا انتخاب شد. موفقیت کامل این شورش در سال ۱۸۱۹ اتفاق افتاد، زمانی که قلمروی سلطنتی گراندای نو جمهوری کلمبیای بزرگ شد و این کشور در واقع متحد اکوادور و ونزوئلا بود. پانامای امروزی که تا سال ۱۹۰۳ بخشی از کلمبیا بود نیز عضو این اتحادیه بود. تقسیمات سیاسی داخلی و ارضی باعث تجزیهٔ ونزوئلا و کیتو (اکوادور امروزی) در سال ۱۸۳۰ شد. در این زمان «سازمان کاندینامارکا» نام «نیوا گراندا» را برگزید که این نام را تا سال ۱۸۵۶ همچنان داشت و سپس نام آن به تغییر کرد. در سال ۱۸۶۳، «ایالات متحدهٔ کلمبیا ایجاد شد و این عنوان تا سال ۱۸۸۶ همچنان مورد استفاده بود تا اینکه این نام به جمهوری کلمبیا تغییر یافت. تقسیمات داخلی به همان صورت باقی ماند و برخی مواقع باعث بروز جنگ‌های داخلی خونین می‌شد که زمینه را برای تفکیک پاناما با حمایت ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۰۳ آماده کرد. بلافاصله بعد از آن، کشور اندکی به ثبات سیاسی رسید، اما درگیری‌ای خونین در اواخر دههٔ ۱۹۴۰ و اوایل ۱۹۵۰ که به La Violencia (» وایلنس") مشهور بود اوضاع را ناآرام کرد. دلیل این درگیری افزایش تنش‌ها بین گروه‌های چریکی بود که به دلیل قتل جورج الیسر گایتان در ۹ آوریل ۱۹۴۸ برآشفته شده بودند، این درگیری که بعدها بوگوتازو نام گرفت باعث کشته شدن بیش از ۱۸۰ هزار کلمبیایی شد. در سال ۱۹۹۱ یک قانون اساسی جدید جای قانون اساسی قبلی را که در سال ۱۸۸۶ تصویب شده بود گرفت که مجلس مؤسسان کلمبیا پیش‌نویس آن را تأیید کرد. این قانون اساسی دارای مفاد مهمی در ارتباط با موضوعات سیاسی، قومی، مردمی و حقوق جنسیتی بود که به تدریج به اجرا درآمد، با این وجود تضادها و موانع همچنان وجود داشتند. در دهه‌های اخیر تأثیرات ناخوشایند قاچاق دارو، جنگ‌های چریکی و شورشها مانند یا FARC و گروه‌های ضدشورش غیرقانونی و همچنین گروه‌های شبه‌نظامی مانند the Autodefensas Unidas de Colombia AUC که درگیر نبردهای مسلح بسیار خونین می‌شوند از جمله مشکلات دولت بوده‌است. صنایع قدرتمند دارویی در کلمبیا با جذب مناسب ارز خارجی خصوصاً از آمریکا باعث تعادل تراز تجاری این کشور شده، اما از طرف دیگر سران دارویی باعث بی‌ثباتی دولت در دههٔ ۱۹۸۰ شده و آمریکا کشور همسایه پاناما را مورد حمله قرار داد.<!—بازنویسی—> در سال ۱۹۸۹، تا مانوئل نوریگا را که ارتباطاتی با قاچاق دارو داشته برکنار کند. گروه‌های شورشی مختلف اغلب با آدم‌ربایی و قاچاق دارو هزینه‌های خود را تأمین می‌کنند و در مناطق دور و روستایی وسیع اقامت دارند و در برخی موارد مانع ارتباط بین نواحی مختلف می‌شوند. از اوایل دههٔ ۱۹۸۹، تلاش‌ها برای برقراری مصالحه بین دولت و گروه‌های شورشی مختلف آغاز شده که یا با شکست مواجه شده یا تا حدودی توانسته جلوی این گروه‌ها را بگیرد. از جمله تلاش‌های اخیر در این زمینه در زمان ریاست جمهوری آندرس پاسترانا آرانگو بود که به مذاکره با FARC در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ پرداخت. در اواخر دههٔ ۱۹۹۰، رئیس‌جمهور آندرس پاسترانا ترفندی ابتکاری به نام طرح کلمبیا را اجرا کرد که دو هدف آن اتمام نبردهای مسلح و اجرای روش‌های ضد مواد مخدر بود. عاملی که بیشترین تناقض را در این طرح داشت و هزینه‌های کمتری دربرمی‌گرفت، استراتژی ضد مخدر آن بود که شامل افزایش سم‌زنی هوایی برای از بین بردن گیاه کوکائین بود. بسیاری از بخش‌ها این فعالیت را مورد انتقاد قرار دارند که از آن جمله عنوان این مطلب بود که سم‌پاشی هوایی به سایر محصولات نیز صدمه می‌زند و بر سلامتی افرادی که در معرض این سموم ضد گیاه قرار دارند نیز آسیب وارد می‌کنند. منتقدین همچنین عنوان کردند که این طرح در واقع رویکردی نظامی به مشکلات دارد و ریشه در نابرابری‌های اجتماعی کشور دارد. در زمان ریاست جمهوری آلوارو اوریبه که قول داده بود بر FARC و سایر گروه‌های تبه‌کار فشار نظامی وارد کند، برخی شاخص‌های امنیتی بهتر شدند و آمار آدم‌ربایی کاهش یافت (از ۳ هزار ۷۰۰ در سال ۲۰۰۰ به سطح یک هزار و ۴۴۱ در سال ۲۰۰۴ رسید) و همچنین آمار آدم‌کشی نیز بین ژوئیه ۲۰۰۲ تا می۲۰۰۵ بیش از ۴۸٪ کاهش داشت. عنوان شده که این عوامل باعث بهبود وضعیت اقتصادی شده‌اند. تحلیل‌گران و منتقدان داخل کلمبیا بر این عقیده هستند که درجاتی از پیشرفت در زمینه‌های عنوان شده وجود داشته‌است، اما در مورد دلایل اصلی آن و صحت آن‌ها برخی مواقع اختلافاتی وجود دارد. برخی مخالفین راهکارهای امنیتی دولت را مورد انتقاد قرار داده‌اند و عنوان کرده‌اند که این راهکارها برای حل مشکلات بزرگ کلمبیا کافی نیستند و در واقع محیطی مساعد را برای ادامهٔ نقض حقوق بشر ایجاد کرده‌اند. لازم است ذکر شود که کلمبیا از لحاظ توسعهٔ خطوط هوایی خود اولین کشور در آمریکای جنوبی و دومین در سطح جهان است. هواپیمایی ملی کلمبیا نام دارد. پس از آن، خطوط هوایی در کلمبیا ایجاد شد. پیوستن به ناتو رئیس‌جمهور کلمبیا، خوان مانوئل سانتوس، روز جمعه ۲۵ مه ۲۰۱۸ اعلام کرد، کلمبیا به سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) پیوسته‌است و با شروع هفته آینده یک شریک جهانی ناتو خواهد شد. وی طی سخنرانی تلویزیونی خود گفت: «ما هفته آینده در بروکسل این اقدام را رسمی می‌کنیم و ورود کلمبیا به ناتو به‌صورت شریک جهانی خیلی مهم است و ما تنها کشور آمریکای لاتین هستیم که از چنین امکانی برخوردار می‌شویم.» گردشگری کلمبیا هر روز از سال یک فستیوال دارد. اغلب در زمان مشهورترین فستیوال‌ها در کلمبیا (مانند نمایشگاه کالی، کارنیوال بارانکیولا و فستیوال تئاتر Iberoamerican و همچنین فستیوال گل‌ها) است که توریستها به این کشور سفر می‌کنند. خیلی‌ها همچنین در زمان جشن کریسمس و جشن‌های استقلال کلمبیا و سایر محل‌های اصلی جذب گردشگران بین‌المللی است. از زمان روی کار آمدن پرزیدنت اوریبه در سال ۲۰۰۲، وی با افزایش توان نظامی دولت و افزایش حضور نیروی پلیس توانسته امنیت و ثبات را در کلمبیا بالا برد؛ و این شرایط نتایج بسیار مثبتی برای اقتصاد کشور به‌وجود آورده‌است. بر اساس گزارش سازمان بین‌المللی گردشگری در سال ۲۰۰۴، کلمبیا در فاصلهٔ سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ از لحاظ رشد جذب گردشگر در آمریکای جنوبی در مکان سوم قرار داشته‌است. (۲/۹٪) تنها پرو و سورینام رشد بیشتری از کلمبیا داشته‌اند. وضعیت ارضی کلمبیا کلمبیا در مقایسه با سایر مناطق در آمریکا جنوبی دارای بیشترین تنوع فیزیکی در قلمرویش است. این کشور بخشی از «حلقهٔ آتش» اقیانوس آرام است که در واقع محلی زلزله‌خیز و در معرض آتشفشان است. سطح ارضی کلمبیا الگوهای پیچیده‌ای دارد. یک سوم غربی کشور از این لحاظ بسیار پیچیده‌است. این ناحیه از ساحل اقیانوس آرام در غرب شروع می‌شود و با عرض جغرافیایی ۵ درجهٔ شمالی به سمت شرق می‌رود که شامل صورت‌های گوناگونی است. در غربی‌ترین ناحیه، قسمت بسیار باریک و غیرممتد خط ساحلی اقیانوس آرام قرار دارد که در پشت آن Serranía de Baudó که کم‌پهناترین و کم‌ارتفاع‌ترین کوهستان کلمبیا است قرار دارد. بعد از آن ناحیهٔ وسیع و پست Río Atrato / ریو سنت جوئان قرار دارد که به عنوان جایگزین کانال پاناما، به عنوان یک مسیر بین اقیانوس آرام و اطلس پیشنهاد شده‌است. منطقهٔ کوهستانی اصلی غربی، کوردیلرا اکسیدنتال، نسبتاً مرتفع است و بلندی قلهٔ آن به ۱۳ هزار پا (۴ هزار متر) می‌رسد. درهٔ رودخانهٔ کائوکا، که ناحیهٔ کشاورزی مهمی است و چندین شهر بزرگ در آن قرار دارند، ناحیهٔ کوردیلرا اکسیدنتال را از ناحیهٔ پهناور کوردیلرای مرکزی جدا می‌کند. چنیدن قلهٔ برفی در ناحیهٔ کوردیلرای مرکزی وجود دارند که بلندی برخی از آن‌ها به ۱۸ هزار پا معادل ۵ هزار و ۵۰۰ متر می‌رسد. درهٔ برفی و گل آلود رودخانهٔ مگدالنا که مسیر حمل و نقلی مهمی است، ناحیهٔ کوردیلرای مرکزی را از ناحیهٔ کوردیلرای شرقی جدا می‌سازد. قله‌های کوردیلرای شرقی نسبتاً مرتفع هستند. حدود ارتفاعات این سلسله کوه‌ها با سیار کوهستان‌های کلمبیا تفاوت دارد و فرق آن این است که در این کوهستان چندین حوزهٔ رودخانهٔ وسیع وجود دارد. در شرق، ناحیهٔ کم جمعیت و مسطح تا شیبدار که حدوداً ۶۰٪ مساحت کشور را شامل می‌شوند، llanos نام گرفته‌اند. این منطقه عرضی کلمبیا شامل دومنطقهٔ کشور نمی‌شود: ناحیهٔ ساحلی پست کارائیب و Sierra Nevada de Santa Marta که هر دو در شمال کشور قرار دارند. زمین‌های پست غرب اغلب باتلاقی هستند و مردم کلمبیا مرداب‌های پوشیده از علف هرز این ناحیه را ciénagas نامیده‌اند. شبه‌جزیرهٔ گواخیرا در شرق نیمه بایر است. سیرا نوادا ناحیه‌ای مثلثی و پوشیده از صخره‌های برفی است که قسمت‌های شرقی این ناحیه را در برمی‌گیرد. نزدیکی کلمبیا به خط استوا بر آب و هوای این کشور تأثیر گذاشته‌است. نواحی پست همیشه داغ هستند. ارتفاعات بر دما تأثیر بسیاری دارند. دما با هر ۱۰۰۰ پا افزایش ارتفاع از سطح دریا (۳۰ متر) ۵/۳ درجهٔ فارنهایت معادل ۲ درجهٔ سانتیگراد کاهش می‌یابد. میزان بارش در کلمبیا در مناطق مختلف متفاوت است و به سمت جنوب کشور بارندگی بیشتر است. این قضیه خصوصاً در مورد نواحی پست شرقی درست است. به‌طور مثال بارندگی در شبه‌جزیرهٔ گواخیرا به ندرت از ۷۵ سانتیمتر در سال تجاوز می‌کند. با این حال در نواحی پر باران جنوبی معمولاً بیش از ۵۰۰ سانتیمتر بارندگی در سال وجود دارد. میزان بارندگی در سایر مناطق حدوداً در میان این دو است. ارتفاع نه تنها بر دما بلکه بر پوشش گیاهی نیز مؤثر است. در واقع ارتفاع یکی از مهم‌ترین عوامل مؤثر بر الگوی پوشش گیاهی در کلمبیا است. مناطق کوهستانی کشور را از لحاظ پوشش گیاهی وابسته به ارتفاع را می‌توان به چندین ناحیه تقسیم کرد، با این حال محدودهٔ ارتفاع هر ناحیه ممکن است به نسبت عرض متغیر باشد. ناحیهٔ سرزمین داغ، زیر ۳هزار ۳۰۰ پا (۱۰۰۰متر) ناحیهٔ گیاهان حاره‌ای مانند موز است. ناحیهٔ ناحیهٔ معتدل، از ۳هزار و ۳۰۰ تا ۶ هزار و ۶۰۰ پا (۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰متر) منطقهٔ قهوه و ذرت است. گندم و سیب‌زمینی در ناحیهٔ ناحیهٔ سرد، ۶ هزار و ۶۰۰ تا ۱۰ هزار و۵۰۰ پا (۲۰۰۰ تا ۳۲۰۰ متر) رشد می‌کنند. درختان برای استفاده به عنوان هیزم در مناطقی قطع شده‌اند. مراتع بی درخت در واقع مربوط به علفزارهای آلپ و páramos در ارتفاع ۱۲ هزار و ۸۰۰ تا ۱۵ هزار و ۱۰۰ پا (۳زار و ۹۰۰ تا ۴ هزارو ۶۰۰ متر) است. در ارتفاعات بالای ۱۵هزار و ۱۰۰ پا (۴۶۰۰متر) که دما زیر صفر است و tierra helada نامیده می‌شود تنها برف و یخ دیده می‌شود. {} الگوهای بارندگی نیز بر پوشش گیاهی تأثیر می‌گذارد. جنگل‌های پوشیده از بوته و درختچه‌ها در مناطق نسبتاً کم‌آب شمالی قرار دارند. در جنوب پوشش گیاهی بی درخت (حاره‌ای) قسمت llanos در کلمبیا را پوشش داده‌است. در مناطق بارانی در جنوب شرق کلمبیا باران‌های حاره‌ای باریده می‌شود. در کوهستان‌ها، الگوهای متناوب تسریع باران در مناطق کوه آلپ در واقع الگوهای پوشش گیاهی را پیچیده کرده‌است. مناطق بارانی کوهستان‌ها ممکن است سرسبز و پرآب باشد، در حالیکه طرف دیگر که باران ندارد ممکن است بسیار خشک باشد. مساحت وسیعی در کلمبیا برای کاشت گیاه کوکائین استفاده می‌شود. در سال ۲۰۰۴، ۱۱۴ هزار و ۱۰۰ هکتار از خاک کلمبیا زیر کاشت این گیاه بود و در واقع کلمبیا هر ساله توان تولید ۴۳۰ تن کوکائین را دارد. کشت کوکائین از جمله فعالیت‌های تجاری مهم در کلمبیا است و حتی زمین‌های دولتی نیز از جاه طلبی صاحبان و سران این تجارت در امان نمانده‌اند. سیاست قوهٔ مجریه در کلمبیا در راس ساختار حکومت قرار دارد. رئیس‌جمهور و معاون رئیس‌جمهور همراه با هم در یک انتخابات همگانی برای یک دورهٔ چهار ساله انتخاب می‌شوند؛ و رئیس‌جمهور هم رئیس دولت و هم رئیس کشوراست. در ۱۹ اکتبر ۲۰۰۵ قانون اساسی کلمبیا اصلاح شد و طبق قانون جدید رئیس‌جمهور می‌تواند در دو دورهٔ چهار سالهٔ متوالی سر کار بیاید. با این وجود، حاکمان بخش‌ها و شهردارها و سایر مقامات اجرایی برای یک دورهٔ سه ساله انتخاب می‌شوند و نمی‌توانند بلافاصله دوباره انتخاب شوند. در ۲۸ می ۲۰۰۶ رئیس‌جمهور آلوارو اوریبه ولز با ۶۲٪ آرا دوباره انتخاب شد و ۲۲٪ از مردم به کارلوس گاویریا دیاز از قطب مردمی و ۱۲٪ به هریشیو سرپا اوریبه از حزب لیبرال رأی دادند. قوهٔ مقننه: مجلس و شورای کلمبیا در واقع کنگرهٔ کلمبیا که شامل ۱۶۶ کرسی مجلس نمایندگان و ۱۰۲ کرسی مجلس سنای کلمبیا است. اعضای مجلس و سنا با انتخابات مردمی برای یک دورهٔ چهار ساله برگزیده می‌شوند. کلمبیا همچنین در کمیتهٔ ملت‌های آمریکای جنوبی عضو می‌باشد. هم‌زمان با اعضای کنگره، نمایندگان بخش‌ها و کنسول شهرها نیز انتخاب می‌شوند. قوهٔ قضائیه: طی دههٔ ۱۹۹۰، در شاخهٔ قضایی کلمبیا اصلاحات عمده‌ای صورت گرفت و در حال حاضر در حال تغییر از سیستم بازجویی‌مدار به یک سیستم خصمانه است. درقسمت‌هایی از نواحی کلمبیا که در آنجا قهوه کشت می‌شود و همچنین در شهر بوگوتا از سیستم خصمانه استفاده می‌شد و سایر نواحی کشور نیز در تاریخ اول ژانویه ۲۰۰۶ خواستار اجرای آن شدند. در راس سیستم قضایی کلمبیا دادگاه عالی عدالت قرار دارد و اعضاء توسط رئیس‌جمهور و کنگره تعیین می‌شوند. جغرافیا کلمبیا به ۳۲ بخش و یک ناحیهٔ مرکزی تقسیم می‌شود. خاک سرزمین کلمبیا دارای شرایط فیزیکی متنوعی است و از قله‌های بلند و برفی آند تا دشت‌های گرم و مرطوب حوزهٔ رود آمازون را شامل می‌شود. شهرهای مهم کلمبیا بوگوتا ۷٬۶۷۵٬۰۰۰ نفر مدلین ۲٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر کالی ۲٬۳۹۳٬۰۰۰ نفر بارانکیولا ۱٬۳۸۰٬۰۰۰ نفر بوکارامانگا ۵۷۲٬۰۰۰ نفر کارتاخنا ۹۵۲٬۰۰۰ نفر کوکوتا ۷۲۱٬۰۰۰ نفر پریرا ۴۴۰٬۰۰۰ نفر سانتا مارتا ۴۳۲٬۰۰۰ نفر ایباگه ۴۲۲٬۰۰۰ نفر پستو ۳۸۲٬۰۰۰ نفر مانیزالس ۳۵۸٬۰۰۰ نفر نیوا ۳۵۳٬۰۰۰ نفر والدوپار ۳۰۸٬۰۰۰ نفر ویلاویسنسیو ۳۲۲٬۰۰۰ نفر مونتریا ۲۷۲٬۰۰۰ نفر بونونتورا ۲۴۱٬۰۰۰ نفر گروه‌های قومی بر اساس آمار اکثر کلمبیایی‌ها کاتولیک، اسپانیایی زبان و دورگه مستیزو (اروپایی-سرخ‌پوست) هستند. حدود ۲۵٪ از کلمبیایی‌ها از ریشهٔ خالص اروپایی هستند، ۱۲٪ از آن‌ها سیاه یا آمیخته‌ای از نژاد آفریقایی و اروپایی هستند. اجداد افراد سیاه‌پوست کلمبیایی برای کار در مزرعه به عنوان برده در دورهٔ استثمار به این کشور آورده شده‌اند. آن‌ها نقشی مهم در شکل‌گیری میراث فرهنگی کلمبیا داشته‌اند. حدود ۳درصد مردم کلمبیا آمیخته‌ای از نژاد سیاه و سرخ هستند. ۵درصد افراد این کشور نیز از نژاد خالص سرخ‌پوست هستند. بیش از دوسوم کلمبیایی‌ها در مناطق شهری زندگی می‌کنند- رقمی که بسیار بیشتر از میانگین جهانی است. نرخ باسوادی (۹۴٪) در کلمبیا نیز بسیار بالاتر از میانگین جهانی است و همچنین نرخ رشد جمعیت هم بالاتر از میانگین جهانی است. جمعیت جوان کلمبیا بسیار زیاد است و دلیل آن هم کاهش اخیر مرگ و میر نوزادان می‌باشد. حدود ۳۳٪ جمعیت کلمبیا چهارده سال یا کمتر سن دارند اما تنها ۴٪ مردم این کشور ۶۵ ساله یا مسن‌تر هستند. اقتصاد پس از یک دهه رشد اقتصادی مناسب (میانگین رشد تولیدات خالص داخلی بیش از ۴٪ در دورهٔ ۱۹۹۸–۱۹۷۰)، کلمبیا در سال ۱۹۹۹ دچار رکود اقتصادی شد (اولین رشد اقتصادی منفی سالانه از سال ۱۹۲۹)، و رفع این وضعیت بسیار وقت‌گیر و سخت بود. کمی تقاضای داخلی و خارجی، وضعیت سخت بودجهٔ دولت و درگیری‌های مسلح شدید داخلی از جمله مشکلات اقتصاد کلمبیا هستند. بر اساس شاخص‌های اقتصادی صندوق بین‌المللی پول که در سپتامبر ۲۰۰۶ انتشار یافت، پیش‌بینی شده‌است که میزان تولیدات ناخالص داخلی کلمبیا در سال ۲۰۱۹ به سقف ۳۵۵ میلیارد دلار آمریکا برسد. تورم در کلمبیا از سال ۲۰۰۴ زیر ۶٪ بوده‌است و بر اساس پیش‌بینی‌ها در سال ۲۰۰۶ به زیر ۵٪ می‌رسد. صادرات اصلی کلمبیا شامل کالاهای تولیدی (۳۲/۴۱٪ صادرات)، مواد نفتی (۲۸/۲۸٪)، زغال‌سنگ (۱۷/۱۳٪) و قهوه (۲۵/۶٪) است. کلمبیا همچنین بزرگ‌ترین صادرکنندهٔ بارهنگ به آمریکا است. کل واردات، صادرات و تراز تجاری کلمبیا در بالاترین میزان هستند و جاری شدن مبالغ بسیاری که از طریق صادرات بدست آمده‌اند باعث بهاگذاری مجدد ارزش پزو کلمبیایی شده‌است. مشکلات این کشور طیف گسترده‌ای شامل سیستم حقوق بازنشستگی، دارو و بیکاری دارد. بسیاری از نهادهای مالی بین‌المللی اصلاحات اقتصادی رئیس‌جمهور فعلی آلوارو اوریبه را مورد تقدیر قرار داده‌اند که از جملهٔ کارهای وی اقدام برای کاهش کسری بخش دولتی به زیر ۵/۲٪ تولیدات خالص داخلی است. سیاست اقتصادی دولت و استراتژی امنیت ملی باعث ایجاد اطمینان در اقتصاد شده‌است و در نتیجه رشد GDP کلمبیا در سال ۲۰۰۳ جزء بالاترین‌ها در آمریکای لاتین بود.بازار بورس کلمبیا جمعیت کلمبیا با جمعیت ۵۰٬۸۸۳٬۰۰۰ نفردر سال ۲۰۲۰ سومین کشور پرجمعیت در آمریکای لاتین بعد از برزیل و مکزیک است. در اواسط قرن بیستم مهاجرت از مناطق روستایی به شهرها بسیار زیاد بود اما بعد از آن این روند کاهش یافته‌است. جمعیت شهری از رقم ۳۱٪ کل جمعیت در سال ۱۹۳۸ به سقف ۵۷٪ در سال ۱۹۵۱ و ۷۰٪ در سال ۱۹۹۰ رسید. در حال حاضر این رقم بیش از ۷۷٪ است. ۳۰ شهر در کلمبیا دارای جمعیت ۱۰۰ هزار نفر و بیشتر هستند. نه بخش پست شرقی که حدود ۵۴٪ مساحت کلمبیا را شامل می‌شوند، کمتر از ۳٪ جمعیت را در خود جای داده‌اند و تراکم جمعیتی آنجا کمتر از یک نفر در هر کیلومتر مربع است (دو نفر در هر مایل مربع). کلمبیا دارای جمعیت متنوعی است که نشاندهندهٔ تاریخ غنی این کشور و مردمانی است که از گذشته‌های دور در این ناحیه زندگی می‌کردند. آمیخته‌ای از گروه‌های اصلی مختلف اساس جمعیتی فعلی کلمبیا را تشکیل می‌دهند: مهاجران اروپایی، بومی‌ها، بردگان آفریقایی، آسیایی‌ها، اهالی خاورمیانه و سایر مهاجران اخیر. بسیاری از جمعیت بومی به جمعیت دورگه تبدیل شدند، اما ۷۰۰ هزار بومی باقی‌ماندهٔ فعلی از بیش از ۸۵ فرهنگ مختلف هستند. مهاجران اروپایی عمدتاً از مستعمره‌نشینان اسپانیایی بودند، اما گروه اندکی هم از هلند، آلمان، فرانسه، سوئیس، بلژیک و تعداد کمتری از لهستان، لیتوانی، انگلیس و کرواسی بودند که در زمان جنگ جهانی دوم و جنگ سرد مهاجرت کرده بودند. به‌طور مثال شهردار سابق بوگوتا آنتاناس موکاس فرزند مهاجران لیتوانی بود. آفریقایی‌ها در قرن ۱۶به عنوان برده به کلمبیا خصوصاً نواحی پست ساحلی این کشور آورده شدند و این انتقال تا قرن ۱۹ همچنان ادامه داشت. پس از پایان این قضیه، یک ایدئولوژی ملی مستیزاجا مشوق آمیزش بومی‌ها، اروپایی‌ها و جوامع سرخ‌پوست برای تشکیل هویت قومی دورگه شد. سایر مهاجران از آسیا، خاورمیانه خصوصاً لبنان، اردن، سوریه، چین، ژاپن و کره می‌باشند. مذهب اکثر جمعیت کلمبیا (۸۷٪) کاتولیک هستند. حدود ۹٪ پروتستان هستند. ۳ ٪ جمعیت خود را بی‌دین عنوان کرده‌اند. ۱٪ به آیین بومی معتقد هستند. کمتر از ۱٪ هم بودایی، مسلمان و معتقد به مورمن هستند. پرچم کلمبیا پرچم فعلی کلمبیا زرد، آبی و قرمز است. این پرچم برای اولین بار توسط فرانسیسکو د میراندا در هائیتی طراحی شد، زمانی که سیمون بولیوار در حال آماده شدن برای دستیابی به استقلال جمهوری بزرگ کلمبیا بود. زرد نشان دهندهٔ غنای طلای کلمبیا است. آبی در واقع نشان دهندهٔ دو اقیانوسی هستند که در شمال و غرب کلمبیا قرار دارند. قرمز بیانگر خون سربازانی است که برای استقلال کلمبیا جنگیده و کشته شده‌اند و همچنین نشان دهندهٔ خون مسیح و اعتقادات مسیحی کلمبیایی‌هاست. مردم فهرست مردم کلمبیا فهرست هنرمندان آمریکای لاتین لیست افراد کلمبیایی صاحب تمبر سرگرمی سینمای کلمبیا فهرست شوهای تلویزیونی کلمبیا پارک بمو ورزش‌ها فوتبال(ساکر) بیسبال بسکتبال دوچرخه‌سواری «تِخُو» اسکیت سرعتی رانا بلاس کریولاس کُولِئُو والیبال فرهنگ فهرست دانشگاه‌های کلمبیا آشپزی کلمبیایی موسیقی کلمبیا کارناوال در کلمبیا فستیوال‌ها در کلمبیا فستیوال تئاتر Iberoamerican فستیوال بزرگ آتش گردشگری مکان‌های طبیعتی جذب گردشگر پارک ملی قهوهٔ کلمبیا (مونتنگرو، کویندیو) پارک ملینوادو دل روئیس (نزدیک مانیزالس) باغ گیاه‌شناسی بوگوتا (بوگوتا) پارک PANACA پارک Tayrona (سانتا مارتا) Desierto de Tatacoa پارک ملی Chicamocha Canyon Gorgona y Malpelo موزهٔ طلا (بوگوتا) مکانهای هنری موزهٔ فرناندو بوترو (بوگوتا) بانک جمهوری (بوگوتا) موزه‌ها موزهٔ طلا (مرکز شهر بوگوتا) موزهٔ باستان‌شناسی پاسکا (پاسکا) قلعهٔ سنت فلیپ (کارتاگنا، کلمبیا) Museo Nacional (موزهٔ ملی کلمبیا) (مرکز شهر بوگوتا) حمل و نقل کلمبیا دارای شبکه‌ای از بزرگراه‌های ملی می‌باشد که Instituto Nacional de Vías یا INVIAS (انستیتوی ملی راه‌های جاده‌ای) نهاد دولتی مسئول حفظ و نگهداری از آن‌ها است. بزرگراه سراسری آمریکا از کلمبیا عبور می‌کند و کشور را از شرق به ونزوئلا و از جنوب به اکوادور متصل می‌کند. جستارهای وابسته تظاهرات ۲۰۱۹ کلمبیا ازدواج همجنس در کلمبیا حزب کمونیست کلمبیا خشونت در کلمبیا نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا ارتش ملی کلمبیا ارتش آزادیبخش ملی (کلمبیا) نیروهای متحد دفاع از خود کلمبیا فاجعه شاتل فضایی کلمبیا زمین‌لرزه کلمبیا زمین‌لرزه اکوادور-کلمبیا زمین‌لرزه ۱۹۶۲ کلمبیا موسیقی کلمبیا تیم ملی فوتبال کلمبیا فضاپیمای کلمبیا بخش‌های کلمبیا فهرست شهرهای کلمبیا فهرست سفارت‌های کلمبیا بومی‌های کلمبیا حقوق کودکان در کلمبیا سینمای کلمبیا پورتو کلمبیا پانویس منابع ویکی‌پدیای انگلیسی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۱۰ (میلادی) جمهوری‌ها کشورها در آمریکای جنوبی کشورها و سرزمین‌های اسپانیایی‌زبان کشورهای جزایر کارائیب کشورهای عضو اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو گروه پانزده کشورهای فراقاره‌ای مستعمره‌های پیشین اسپانیا
7309
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B3%DB%8C
کرواسی
کرواسی با نام رسمی جمهوری کرواسی کشوری است واقع در منطقه بالکان (جنوب مرکزی اروپا) که از شمال با اسلوونی و مجارستان، از شمال شرقی با صربستان، از شرق با بوسنی و هرزگوین و از جنوب با مونته‌نگرو و دریای آدریاتیک هم‌مرز است. کرواسی به ۲۰ استان تقسیم شده و زاگرب پایتخت و بزرگ‌ترین شهر کرواسی است. جمعیت کرواسی ۳ میلیون و ۹۰۱ هزار نفر است؛ که اغلب آن‌ها از قوم کروات هستند. مذهب رایج این کشور مسیحیت کاتولیک است و زبان رسمی آن زبان کرواتی و واحد پول این کشور از سال ۲۰۲۳ یورو است. کرواسی با شاخص توسعه انسانی ۰٫۸۰۵ جز کشورهای توسعه یافته دنیا قرار دارد. درآمد سرانه این کشور بر اساس برآورد سال ۲۰۱۴ معادل ۱۳٬۹۲۰ دلار بر اساس ارزش رسمی و ۱۸٬۳۱۴ دلار بر اساس قدرت برابری خرید است. گردشگری از منبع‌های اصلی این کشور است که ۲۰ درصد کل تولید اقتصادی این کشور را شامل می‌شود. نظام حکومتی کرواسی جمهوری پارلمانی تک‌مجلسی است. این کشور در سازمان‌های بین‌المللی مختلفی از جمله اتحادیه اروپا عضویت دارد و در سال‌های ۹–۲۰۰۸ عضو غیردائم شورای امنیت سازمان ملل متحد بوده‌است. کرواسی در سال ۱۹۱۸، پس از پایان جنگ جهانی اول از امپراتوری اتریش-مجارستان جدا شده و در پادشاهی یوگسلاوی ادغام شد. بعد از جنگ جهانی دوم کرواسی یکی از واحدهای مؤسس جمهوری فدرال یوگسلاوی شد. این کشور در ۲۵ ژوئن ۱۹۹۱ از یوگسلاوی جدا شد و اعلام استقلال کردند. جنگ استقلال کرواسی حدود چهار سال به طول کشید و با موفقیت استقلال‌طلبان به پایان‌رسید. ریشه‌شناسی نام نام کرواسی از لاتین میانه، که این نیز از اسلاوی شمال -غربی *Xrovat- و از نیا - اسلاوی *Xŭrvatŭ و ا]. تاریخ کرواسی یکی از جمهوری‌های کشور یوگسلاوی بود و در ۲۵ ژوئن ۱۹۹۱ از یوگسلاوی جدا شد و اعلام استقلال کرد. دولت کرواسی در مه و اوت ۱۹۹۵ دو عملیات به نام‌های فلش و طوفان در مناطق صرب نشین کرد که با پیروزی ارتش کرواسی همراه بود. در جریان این حمله چهار نفر از نیروهای حافظ صلح سازمان ملل کشته شدند. دادگاه بین‌المللی لاهه، سه ژنرال کرواسی از جمله آنته گوتووینا را به جنایات جنگی علیه صرب‌ها محکوم کرد و ۲۴ سال زندان برای او در نظر گرفت؛ ولی در نوامبر ۲۰۱۲ دادگاه استیناف ژنرال‌ها را بی‌گناه شناخت. دادگاه، فراری دادن مردم غیرنظامی را به عنوان نسل‌کشی تأیید نکرد. بدین ترتیب دادگاه به بی گناهی ژنرال‌ها حکم کرد. ژنرال‌ها آزاد شدند و به کرواسی بازگشتند. پیش‌ازتاریخ کرواسی امروزی در سراسر دوره پیش‌ازتاریخ مسکونی بوده‌است. فسیل‌های نئاندرتال‌ها مربوط به دوره پارینه سنگی میانی در شمال کرواسی کشف شدند که در سایت‌باستانی کراپینا ارائه شده‌است. بقایای تمدن‌هایی مربوط به عصر نوسنگی و مس در مناطق مختلف کرواسی یافت شده.بیشتر سایت‌های باستانی در دره‌های شمال این کشور قرار دارند. سرزمین کرواسی در عصرآهن میزبان تمدن اولیه هالشتات بود. دوران‌باستان مدت‌ها بعد، ایلیری‌ها و لیبورنیا، سرزمین کرواسی را برای سکونت برگزیدند، در همین حال نخستین مستعمرات یونانی‌ها در جزایر هوار، کورچولا و ویس متولد شدند. در سال ۹ میلادی سرزمین کرواسی امروزی بخشی از امپراتوری روم شد. امپراتور دیوکلتیان متولد شهر سالونا در این منطقه بود. او یک کاخ بزرگ در اسپلیت ساخته بود که پس از کناره‌گیری از سلطنت در سال ۳۰۵ میلادی در آن بازنشسته شد. در طول قرن پنجم میلادی، واپسین امپراتور رسمی روم غربی، ژولیوس نپوس، پس از فرار از ایتالیا در سال ۴۷۵ میلادی، از کاخ دیوکلتیان بر قلمروی کوچک باقی مانده از روم‌غربی حکومت کرد.این دوره با حمله آوارها و کروات‌ها در نیمه اول قرن هفتم میلادی و تخریب تقریباً تمام شهرهای رومی به پایان می‌رسد. بازماندگان رومی به مکان‌های مطلوب تر در سواحل، جزایر و کوه‌ها عقب‌نشینی کردند. شهر دوبروونیک توسط بازماندگان اپیداروم که مستعمره یونان بودند ساخته شد. جغرافیا کرواسی صد و بیست و هفتمین کشور جهان از لحاظ وسعت است و در مرکز و جنوب شرق اروپا واقع شده‌است. دریای آدریاتیک در جنوب باختری این کشور قرار دار د. پایتخت این کشور زاگرب است و دیگر شهرهای بزرگ و مهم کرواسی دوبرونیک، پولا، اسپلیت، واراژدین، رییکا، اوسییک، کارلوواتس، زادار و سیساک هستند. وسعت کرواسی ۵۶٬۵۹۴ کیلومتر مربع می‌باشد و بیشتر مناطق آن آب‌وهوای مدیترانه‌ای و قاره‌ای دارند. مناطق مرتفع کرواسی در کوه‌های آلپ دیناری قرار دارد که بلندترین قلّه آن دینارا با ۱۸۳۱ متر است. این قله در جنوب کشور و در نزدیکی مرز بوسنی و هرزگوین قرار دارد. کرواسی در سواحل دریای آدریاتیک خود بیش از یک هزار جزیره دارد که ۴۸ جزیره آن ساکنان دائمی دارد. بزرگ‌ترین این جزیره‌ها کِرِس و کِرک هستند که هر یک مساحتی نزدیک به ۴۰۵ کیلومتر مربع دارند.از تپه‌ماهور‌های بخش شمالی زاگوریه (پشت کوه) و دشت‌های هموار منطقه تاریخی اسلاونیا در شرق (که بخشی از جلگه پانونی است) رودخانه‌های بزرگی گذر می‌کند. عمده‌ترین این رودها ساوا، دراوا، کوپا و دانوب هستند. دانوب که دومین رودخانه بزرگ اروپا است از میان شهر ووکوار در منتهی‌الیه شرق کرواسی عبور می‌کند و بخشی از مرز با صربستان را تشکیل می‌دهد. نواحی مرکزی و جنوبی نزدیک به کرانه‌های آدریاتیک و جزایر این دریا متشکل از کوه‌های کم‌ارتفاع و بلندی‌های جنگلی است. منابع طبیعی کرواسی که مقادیر آن‌ها برای تولید کافی است عبارتند از نفت، زغال‌سنگ، بوکسیت، کانی درجه پایین آهن، کلسیم، گچ، آسفالت طبیعی، سیلیکا، میکا، انواع گِل‌ها، نمک و نیروی برق آبی. تقسیمات کشوری کرواسی به ۲۰ استان تقسیم می‌شود. شهر زاگرب که پایتخت کشور است هم به عنوان یک شهر و هم به عنوان یک استان به‌شمار می‌آید و این در حالی است که این شهر و استان به نوبه خود از سوی استان دیگری که زاگرب نام دارد احاطه شده‌است. استان‌های کرواسی به ۴۲۸ بخش تقسیم شده‌اند و ۱۲۸ شهر را شامل می‌شوند. سیاست بر اساس قانون اساسی مصوب سال ۱۹۹۰، نظام سیاسی کشور کرواسی جمهوری است که از سال ۲۰۰۰ با سیستم پارلمانی اداره می‌شود. رئیس‌جمهور به عنوان رئیس کشور، با رای مستقیم مردم و برای یک دورهٔ پنج ساله انتخاب می‌شود که این امر، تنها برای دو دوره پیاپی امکان‌پذیر است. رئیس‌جمهور کرواسی، فرماندهی نیروهای مسلح را در کنار تعیین سیاست‌های خارجی این کشور بر عهده دارد. همچنین معرفی نخست‌وزیر به پارلمان، برای گرفتن رای اعتماد، توسط رئیس‌جمهور انجام می‌گیرد. ریاست جمهوری کرواسی تنها نقشی تشریفاتی است و وظایف عمده امور اجرایی بر عهده نخست‌وزیر است. در سال ۲۰۲۰ نخست‌وزیر پیشین، رئیس‌جمهور کرواسی شد. زوران میلانوویچ که کاندیدای حزب مخالف در انتخابات بود توانست با اختلاف اندکی از رقیب خود کولیندا گرابار-کیتاروویچ که اولین رئیس‌جمهور زن تاریخ کرواسی بود پیشی گرفته و بر مسند ریاست جمهوری بنشیند. زوران میلانوویچ، نامزد سوسیال دموکرات حزب مخالف «اتحادیه دموکراتیک کرواسی» (HDZ) بر خلاف انتظارها روز ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰ پیروزی را در انتخابات ریاست جمهوری این کشور از آن خود کرد. او که پیش از این نخست‌وزیر کرواسی بود توانست در دور دوم انتخابات بر رقیب خود کولیندا گربار، رئیس‌جمهور کنونی کشور پیشی بگیرد. حزب «اتحادیه دموکراتیک کرواسی» که پیش از این برای سال‌های متمادی در رأس قدرت بود پیشینه‌ای از دست داشتن در موارد متعددی از فساد از خود بر جا گذاشته‌است. ایوو سانادر، رهبر سابق این حزب و نخست‌وزیر پیشین کرواسی در حال گذراندن مجازات ۱۰ سال زندان خود به اتهام دست داشتن در فساد مالی است. کرواسی بیست و هشتمین عضو اتحادیه اروپا است. پس از ۱۰ سال مذاکره فشرده سرانجام این کشور موفق شد نظر مثبت اتحادیه اروپا را برای عضویت به دست آورد. قرارداد الحاق کرواسی به اتحادیه اروپا در دسامبر سال ۲۰۱۱ امضا شد. عضویت کرواسی در اتحادیه اروپا در یکم ژوئیه ۲۰۰۳ انجام شد. کرواسی پس از اسلوونی دومین کشور از یوگسلاوی سابق بود که به عضویت اتحادیه اروپا درآمد. پناهجویان زیادی خواستار عبور از مرزهای کرواسی در مسیر خود به اروپای غربی هستند. مسیر موسوم به «بالکان» مسیری است که ترکیه را به یونان و مقدونیه، صربستان و کرواسی را از طریق اسلوونی به اروپای غربی متصل می‌کند. کرواسی تنها به‌شمار اندکی اجازه عبور از مرز را می‌دهد دلیل این تصمیم آن است که اردوگاه مرزی اوپاتووک ۳۵۰۰ آواره را در حال حاضر سامان داده و ظرفیتش تکمیل شده‌است. نیروی نظامی نیروهای مسلح کرواسی (CAF) شامل نیروهای نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیرو دریایی است. طبق قانون اساسی، رئیس‌جمهور، فرمانده کل نیروهای مسلح است و در صورت تهدید فوری در طول جنگ، به‌طور مستقیم به ستاد عمومی نیروها دستور خواهد داد. بودجه نظامی این کشور بسیار پایین است؛ همچنین خدمت سربازی در ژانویه ۲۰۰۸ لغو شد. تا سال ۲۰۰۸، خدمات نظامی برای مردان در سن ۱۸ سالگی اجباری بود و نیروهای ارتش در خدمت، دارای شغل و مأموریت شش‌ماهه بودند. همچنین افراد واجد شرایط می‌توانستند خدمات هشت‌ماهه غیرنظامی را انتخاب کنند. کرواسی همچنین بخش صنعت نظامی برجسته‌ای دارد که در سال ۲۰۱۰ حدود ۱۲۰ میلیون دلار تجهیزات نظامی و تسلیحات صادر کرد. سلاح‌های کرواسی و وسایل نقلیه مورد استفاده توسط CAF شامل HSarm HS2000 ساخته شده توسط HS Produkt و مخزن نبرد M-84D طراحی شده توسط کارخانه Đuro Đaković است. لباس‌ها و کلاه‌های پوشیده شده توسط سربازان CAF نیز به صورت کاملاً بومی تولید و به‌طور موفقیت‌آمیزی به دیگر کشورها صادر می‌شوند. اقتصاد از ابتدای ژانویه سال ۲۰۲۳ میلادی واحد پول رسمی کشور کرواسی به یورو تغییر یافت. تا پیش از آن یکای پول کرواسی کونا بود که هر کونا به ۱۰۰ لیپا تقسیم می‌شود. وجود حدود ۳۰۰ بندر کوچک و بزرگ در دریای آدریاتیک باعث رونق نسبی اقتصاد کرواسی و همچنین گسترش زیاد صنعت گردشگری شده‌است. این کشور با خود مشکلات فراوان اقتصادی به اتحادیه اروپا می‌آورد. اقتصاد و صنعت کرواسی به شدت آسیب دیده، شمار بیکاران افزایش یافته و سامان اجتماعی آن در حال فروپاشی است. کرواسی پس از رومانی و بلغارستان سومین کشوری است که بیشترین فقر را در اتحادیه اروپا دارد. پیشرفت‌های زیربنایی اخیر کرواسی کاملاً مشهود است. یکی از بخش‌های مهم شبکه توسعه سریع آن است که در اواخر دهه ۱۹۹۰ و به ویژه در دهه ۲۰۰۰ ساخته شده‌است. تا سپتامبر ۲۰۱۱، کرواسی بیش از ۱۱۰۰ کیلومتر از بزرگراه‌ها را متصل کرد، زاگرب را به بیشتر مناطق دیگر متصل کرد. بزرگراه‌ها و راه‌های این کشور دارای کیفیت بسیار بالایی هستند و سطح بالای کیفیت و ایمنی شبکه بزرگراه کرواسی توسط چندین برنامه EuroTAP و EuroTest مورد تأیید قرار گرفت. کرواسی دارای شبکه راه‌آهن گسترده‌ای است که ۲۷۲۲ کیلومتر (۶۹۱ مایل) را شامل می‌شود. به صورت جزئی‌تر، شامل ۹۸۴ کیلومتر (۶۱۱ مایل) از راه‌آهن الکتریکی و ۲۵۴ کیلومتر (۱۵۸ مایل) راه‌آهن دو طرفه است. دامپروری بر اساس گزارش فائو در سال ۲۰۱۹ تعداد دام زنده موجود در کرواسی به این شرح بوده‌است: گوسفند (۶۵۸٬۰۰۰) - خوک (۱٬۰۲۲٬۰۰۰) - بز (۸۲٬۰۰۰) - گاو (۴۲۰٬۰۰۰) مردم و فرهنگ جمعیت کرواسی بر اساس تخمین سال ۲۰۲۱ حدود سه میلیون و هشتصد و هفتاد هزار نفر بوده‌است. نرخ باروری کلی در این کشور ۱٫۵ فرزند برای هر مادر است که یکی از کمترین‌ها در دنیا محسوب می‌شود. از سال ۱۹۹۱ تاکنون رشد جمعیت طبیعی این کشور منفی بوده‌است. امید به زندگی در این کشور ۷۵٫۷ سال است. کرواسی در بین تمامی شش کشور یوگسلاوی ترکیب قومیتی یک دست تری دارد. ۹۰٪ مردم کشور از قوم کروات هستند. حدود ۴٫۴٪ صرب و بقیه بوسنیایی، مجار، ایتالیایی، اسلوون، آلمانی، چک و کولی هستند. دین ۹۳٪ مردم کرواسی مسیحی است. حدود ۲٪ از کل جمعیت کرواسی مسلمان هستند که شامل مهاجران بوسنیایی و آلبانیایی‌ها می‌شود و جمعیت آنها بین ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار نفر برآورد می‌شود. زبان رسمی کرواسی، کرواتی نام دارد که با الفبای لاتین (همانند انگلیسی) نوشته می‌شود. همچنین الفبای سیریلیک (همانند روسی) نیز در برخی نقاط استفاده می‌شود. این کشور دارای مردمی بافرهنگ است. تقریباً ۹۸٪ مردم کرواسی باسواد هستند. تحصیل در دوره ابتدایی برای همه کودکان (۶ تا ۱۵ ساله) اجباری و رایگان است. در کشور کرواسی ۶۷ دانشگاه وجود دارد. دانشگاه زاگرب که قدیمی‌ترین دانشگاه ملی کرواسی به‌شمار می‌رود در سال ۱۶۶۹ میلادی تأسیس شده‌است؛ یعنی قدمتی برابر ۳۴۰ ساله دارد. دین کرواسی دین رسمی ندارد. آزادی ادیان در کرواسی یک حق است که در قانون اساسی نیز به رسمیت شناخته شده‌است و تمامی جوامع دینی را در برابر دولت برابر می‌داند. بنا بر سرشماری سال ۲۰۱۱، ۹۱٬۳۶٪ از کروات‌ها خود را مسیحی می‌دانستند که در این‌ها، کاتولیک‌ها با ۸۶٬۲۸٪ جمعیت بزرگ‌ترین گروه بودند و پس از آن، ارتودوکس‌ها با ۴٬۴۴٪، پروتستانت‌ها (۰٬۳۴٪) و دیگر مسیحی‌ها (۰٬۳۰٪) بودند. بزرگ‌ترین دین در کرواسی پس از مسیحیت اسلام است که برابر با (۱٬۴۷٪) است. ۴٬۵۷٪ از مردم خود را بی‌دین می‌دانند. در یک نظر خواهی در سال ۲۰۱۰، ۶۹٪ به «وجود یک خدا» باور داشتند. در یک نظرسنجی در سال ۲۰۰۹، ۷۰٪ مردم به پرسش «آیا دین بخش مهمی از زندگی شماست» پاسخ بله دادند. با این وجود، تنها ۲۴٪ از مردم پیوسته روزانه امور دینی را انجام می‌دهند. ورزش فوتبال ورزش محبوب و نخست این کشور است؛ تیم ملی فوتبال کرواسی سابقه نایب قهرمانی در جام جهانی را نیز دارد. این کشور همچنین در بازی‌های المپیک نیز افتخارات متعددی دارد. تیم ملی فوتبال کرواسی با غلبه بر انگلستان در جام جهانی ۲۰۱۸، حریف فرانسه در فینال شد. سرانجام با نتیجه ۴ بر ۲ مغلوب فرانسه شده و نایب قهرمان گردید. لوکا مودریچ بازیکن تیم ملی فوتبال این کشور نیز برنده توپ طلای سال ۲۰۱۸ شد. چندین ورزش مهم گروهی مثل: هندبال، بسکتبال و واترپلو، دارای باشگاه‌هایی در تمام مناطق کرواسی است. هاکی روی یخ یکی دیگر از ورزش‌های محبوب گروهی در این کشور می‌باشد. مشهورترین ورزش‌های فردی در کرواسی: تنیس، اسکی آلپاین، شنا و تا حدی تنیس روی میز و شطرنج می‌باشد. رسانه‌ها خبرگزار مثل: هندبال بنگاه رسمی خبری کرواسی «هینا» نام دارد. این خبرگزاری با تصمیم دولت کرواسوان شروع به کار کرد. همچنین خبرگزاری‌های دیگری به نام بنگاه اطلاعاتی کاتولیک (IKA) که وابسته به کلیسای کاتولیک است در کرواسی فعالیت دارد. خبرگزاری‌های خارجی نیز در کرواسی حضوری فعال دارند و بیشتر خبرگزاری‌های عمده جهان همچون خبرگزاری فرانسه، آسوشیتد پرس، رویترز، خبرگزاری ایتالیا (آسنا)، خبرگزاری صربستان (تانیوگ)، ایرنا (جمهوری اسلامی ایران)، خبرگزاری آلمان (DPA)، روما (ایتالیا)، خبرگزاری اسپانیا (EFE)، خبرگزاری کویت (کونا)، خبرگزاری UPA آمریکا، خبرگزاری تورا (بوسنی و هرزگوین) و خبرگزاری فلسطین (وفا) در زاگرب دفاتری دارند. در کشور کرواسی ۸ روزنامه به زبان کرواتی منتشر می‌شوند. همچنین یک روزنامه به نام لا وس دِ پیپل به زبان ایتالیایی در بندر رییکا انتشار می‌یابد. علاوه بر این‌ها، تنها یک روزنامه ورزشی در کرواسی چاپ می‌شود که اسپرسکو نوویستی نام دارد؛ بنابراین مجموعاً ۱۰ روزنامه سراسری به‌طور روزانه در کرواسی به چاپ می‌رسند که مجموع شمارگان آنها به حدود یک میلیون نسخه در روز است. لازم است ذکر شود که پر تیتراژترین و اصلی‌ترین روزنامه کرواسی «وچرنی لیست» نام دارد که در زاگرب منتشر می‌شود و شمارگان آن بیش از ۲۰۰ هزار نسخه در روز است و تنها روزنامه عصر در کشور کرواسی است. منابع پیوند به بیرون همسفر: کرواسی ایران اینترنشنال ایالات و نواحی بنیان‌گذاری‌شده در سال ۱۹۹۱ (میلادی) جمهوری‌ها جنوب شرقی اروپا کرواسی کشورها در اروپا کشورها و سرزمین‌های اسلاوی‌زبان کشورهای ساحلی مدیترانه کشورهای عضو اتحادیه اروپا کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو ناتو لیبرال دموکراسی
7311
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%85%D8%A8%D9%88%D8%AC
کامبوج
کامبوج با نام رسمی پادشاهی کامبوج کشوری مستقل در جنوب شرق آسیا واقع در منطقه هندوچین است. کامبوج با مساحت ۱۸۱٬۰۳۵کیلومتر مربع؛ نودمین کشور پهناور جهان و با جمعیت بیش از ۱۶٬۷۱۸٬۹۶۵ میلیون نفر، هفتادویکمین کشور پرجمعیت جهان است. از نظر جغرافیایی کامبوج بخشی از شبه‌جزیره هندوچین به‌شمار می‌آید و با تایلند، لائوس، و ویتنام هم‌مرز است. کامبوج با تایلند از شمال و باختر و با لائوس از شمال و با ویتنام از خاور و جنوب خاوری همسایه است همچنین کامبوج از جنوب به خلیج تایلند پیوند می‌خورد. کامبوج کشوری با پادشاهی مشروطه از سال ۱۹۵۳ میلادی و پایتخت آن پنوم پن است. جمعیت این کشور ۱۶٫۷ میلیون نفر و زبان رسمی آن خِمِر است که خط ویژه خود را دارد. دین ۹۶ درصد از مردم این کشور بودایی و واحد پول آن ریـِل است. ۹۰ درصد از مردم آن از تبار خمر، ۵ درصد ویتنامی‌تبار و بقیه از اقوام مختلفند. کامبوج پس از ۱۰۰ سال استعمار فرانسویان در سال ۱۹۵۳ به استقلال رسید. نظام سیاسی کامبوج پادشاهی مشروطه است و ریاست کنونی دولت آن را هون سن برعهده دارد که با بیش از ۳۴ سال حکومت، طولانی‌ترین حکومت را در جنوب شرق آسیا داشته‌است. رژیم خمرهای سرخ در سال ۱۹۷۵ پس از پنج سال جنگ داخلی در کامبوج در جنوب شرقی آسیا به حکومت رسیدند. حدود یک میلیون و هفتصد هزار نفر، حدود یک چهارم جمعیت کامبوج بین سال‌های ۱۹۷۵ تا سال ۱۹۷۹ به وسیله رژیم مائویستی خمرهای سرخ در کامبوج کشته شده یا بر اثر گرسنگی شدید جان خود را از دست دادند. از اصلی‌ترین دیدنی‌های کامبوج می‌توان: مجموعه‌ای کهن از نیایشگاه‌های هندو به نام آنگکور وات (شهر معابد) را نام برد که در استان سیه‌م رئاپ واقع شده‌است. مهاجرت شمار زیادی از ویتنامی‌ها به کامبوج، گسترش بیماری ایدز، فساد اداری و مین‌های به جا مانده در زمین از مشکلات کنونی سیاسی و اجتماعی کامبوج به‌شمار می‌آیند. ریشه نام لفظ «کامبوج»، تلفظی به زبان فرانسوی است. نام دوره باستان این کشور، «کمبوجا» وابسته به لفظ افسانه‌ای «کمبو» است؛ و تأثیرات آمیخته به باورهای هندی، بیانگر کاربرد و حفظ این لفظ باستانی در کتیبه‌ها و متون کهن «کامبوج» است. نام باستانی کشور کامبوج، "کمبوجیا یا کمبوجیه" بوده است، که وابسته به لفظ افسانه‌ ای کمبو است؛ این لفظ باستانی در کتیبه‌ها و متون کهن کامبوج وجود دارد. در داستان های فلکوریک کامبوجی، بویژه در افسانه کمبو آمده است، که پادشاهی از هند به این سرزمین آمد، و نام خود را به این کشور گذاشت. این پادشاه هیچ شخصی غیر از کمبوجیه هخامنشی نمی تواند باشد، و هند نیز هند استان ایران بوده است. تاریخ جایاوارمان دوم در سال ۸۰۲ میلادی خود را پادشاه منطقه اعلام کرد و با بنیاد امپراتوری خمر، این امپراتوری توانست ۶۰۰ سال دوام آورده و با تسخیر بیشتر جنوب شرق آسیا به قدرت و ثروت زیادی دست پیدا کند. این پادشاهی که تحت تأثیر زیاد فرهنگی هندی قرار داشت پرستشگاه‌های عظیمی چون آنگکور وات را بنا نهاد و هندوئیسم و سپس بودیسم را به بیشتر جنوب خاوری آسیا گسترش داد. پس از سقوط آنگکور به‌دست آیوتهایا که در سده پانزدهم رخ داد، کامبوج با پادشاهان محلی اداره می‌شد تا این‌که فرانسه این کشور را در میانه‌های سده نوزدهم مستعمره خود کرد. کامبوج از سال ۱۸۶۳ تا ۱۹۵۳سرزمین تحت‌الحمایه فرانسه تلقی می‌شد و در سال ۱۹۴۱ به اشغال ژاپن درآمد و در همین سال نیز بود که شاهزاده نوردوم سیهانوک به مقام سلطنت رسید. اشغال توسط ژاپن در سال ۱۹۴۵ پایان یافت و کامبوج توانست پس از ۱۰۰ سال استعمار فرانسویان به رهبری پادشاه در سال ۱۹۵۳ استقلال کامل خود را کسب کند اما سیهانوک در سال ۱۹۵۵ سلطنت را به پدر خود واگذار کرد تا بتواند در فعالیت‌های سیاسی شرکت داشته باشد. در خلال جنگ ویتنام، نیروهای ویتنام شمالی اردوگاه‌هایی را در داخل کامبوج ایجاد کردند تا به عملیات علیه آمریکاییان مبادرت ورزند و در نتیجه، روابط کامبوج و ایالات متحده تیره شد. در سال ۱۹۷۰، در حالیکه شاهزاده سیهانوک، در سفر خارج بود، ژنرال لون نول، نخست‌وزیر، دست به کودتا زد و جمهوری خمر را تشکیل داد و به ریاست‌جمهوری خمر رسید. وی به گسیل نیروهای ارتش برای مقابله با نیروهای ویتنام شمالی در داخل کامبوج مبادرت کرد. سیهانوک به چین پناهنده شد و یک نهضت چریکی را برپا کرد. سیهانوک و طرفداران او با یک گروه شبه نظامی کمونیست به نام خمرهای سرخ که در سال ۱۹۶۰ تشکیل شده بود هم‌پیمان شدند و به ارتش لون نول حمله کردند و بدین ترتیب جنگ داخلی آغاز شد. دولت جمهوری خمر هم‌زمان با حملات ویتنام شمالی و فعالیت چریک‌های کمونیست خمر سرخ مواجه بود که سرانجام در سال ۱۹۷۵، دولت لون نول را سرنگون کردند و با اشغال پنوم پن، پایتخت، حکومت را در دست گرفتند. در همین برههٔ زمانی، همسایه شرقی کامبوج، یعنی ویتنام نیز درگیر جنگ برای استقلال از فرانسویان بود. در سال ۱۹۵۴ فرانسویان از ویتنام بیرون رانده شدند و دو کشور ویتنام شمالی کمونیست و ویتنام جنوبی متمایل به غرب (پشتیبانی شده از طرف ایالات متحده آمریکا) به وجود آمدند. سپس در فاصله کوتاهی جنگ داخلی در این کشور شدت گرفت و گروهی با نام ویت‌کنگ، متشکل از شبه نظامیان ویتنامی کمونیست (پشتیبانی شده توسط دولت ویتنام شمالی و چین) در جنگل‌های ویتنام جنوبی مستقر شدند و علیه ارتش کشور ویتنام جنوبی به مبارزه پرداختند. در سال ۱۹۶۴ ایالات متحده آمریکا در مبارزه با کمونیست‌ها با ویتنام وارد جنگ شد. در زمان فرمانروایی شاهزاده سیهانوک، کامبوج توانست بی‌طرفی خود را در جنگ ویتنام با امتیاز دادن اندک به هر دو طرفین حفظ نماید؛ ولیکن با سر کار آمدن لون نول در کامبوج وضعیت تغییر نمود. پس از مسلط شدن لون نول که توسط آمریکایی‌ها نیز پشتیبانی می‌شد، ارتش ایالات متحده با خیال راحت وارد کامبوج شده و شروع به مبارزه علیه گروه شبه‌نظامی ویت کونگ نمود، و بدین ترتیب کامبوج تبدیل به یکی از عرصه‌های مبارزه جنگ ویتنام شد. در طول چهار سال بعد از آن بمب‌افکن‌های ب-۵۲ ایالات متحده با استفاده از بمب‌های آتش‌زا و خوشه‌ای حدود هفتصد و پنجاه هزار کامبوجی را در تعقیب و انهدام خطوط آذوقه‌رسانی نیروهای ویتنام شمالی به قتل رساندند. جنبش خمرهای سرخ در سال‌های ۱۹۷۰ بسیار محدود بود. رهبر آنان پل پوت در فرانسه تحصیلات خود را به پایان رسانده بود و یک کمونیست طرفدار مائو چین بود. او همچنین مظنون به داشتن رابطه با کمونیست‌های ویتنام شمالی بود. بمباران‌های آمریکایی‌ها و همدستی لون نول با آنان باعث پیوستن نیروهای تازه به جنبش خمرهای سرخ گشت. در آن زمان ویتنام شمالی و چین نیز آموزش‌های نظامی به این گروه می‌دادند. این روال ادامه پیدا کرد به‌طوری‌که در سال ۱۹۷۵ نیروهای پل پوت به مرز هفتصد هزار نفر رسیده بودند؛ بنابراین ارتش لون نول به جز مبارزه با ویتنامی‌های کمونیست، درگیر کارزار با خمرهای سرخ (شاخه کمونیستی در داخل کامبوج) نیز گشت. خمرهای سرخ به منظور کسب مشروعیت در میان مردم کامبوج، سیهانوک را به عنوان رئیس کشور، که نام آن را به کامپوچیا تغییر داده بودند، برگزیدند اما در سال ۱۹۷۶، با اعلام نظام جمهوری، خیو سامفان را به ریاست جمهوری و پول پوت را به نخست‌وزیری منصوب کردند و سیهانوک مجدداً به خارج پناهنده شد. حکومت خمرهای سرخ تا سال ۱۹۷۹ و اشغال پایتخت توسط ویتنام شمالی ادامه داشت در حالیکه صدها هزار تن از شهروندان کامبوج، به خصوص اعضای طبقه متوسط، به دست دولت خمر سرخ به قتل رسیده و بیش از یک و نیم میلیون نفر نیز در اثر بیماری و قحطی جان داده بودند. نابسامانی و جنگ چریکی کامبوج تا سال ۱۹۸۹ و خروج نیروهای ویتنامی ادامه داشت و در آن سال، هون سن، نخست‌وزیر، با کنار گذاشتن گرایش‌های سوسیالیستی و لغو نظام جمهوری، نام کشور کامبوج را برای این سرزمین برگزید. در سال ۱۹۹۳، نظام سلطنت به کامبوج بازگشت و سیهانوک مقام سلطنت را مجدداً برعهده گرفت. خمرهای سرخ هسته اصلی خمرهای سرخ در آغاز دههٔ ۱۹۵۰ در محفل بستهٔ چند دانشجوی کامبوجی مقیم پاریس از جمله جوانی به نام «سالوت سار» پایه‌ریزی شد. سالوت سار بعدها با نام مستعار پول پوت در رأس «کمپوچیای دمکراتیک» قرار گرفت، پول پوت منطق استالینی را با ایدئولوژی مائوییستی انقلاب فرهنگی چین و ناسیونالیسم کامبوجی درآمیخت. در پی پایه‌گذاری «کمپوچیای دمکراتیک» نهاد مرموزی به نام «سازمان» (آنگکار) بر کامبوج مسلط شد و این سرزمین را به یک اردوی کار بزرگ بدل کرد. در هفدهم آوریل ۱۹۷۵ نیروهای «خمر سرخ»، به رهبری پول پوت، شهر دو میلیون و سیصد هزار نفری پنوم پن را اشغال کردند و «جمهوری دمکراتیک کامبوج» را به جای نظام هوادار غرب نشاندند. چهل و هشت ساعت بعد، تمامی جمعیت پایتخت، به فرمان فاتحان، خانه و کاشانه خود را رها کرده و بدون کمترین آمادگی، به سوی روستاها و جنگل‌ها رانده شدند. بدین سان شهر بزرگ پنوم پن به شهر ارواح بدل شد و تنها شماری از صاحب‌منصبان ارشد نظام تازه، همراه با چند شکنجه‌گاه، در آن منزل گزیدند. مهم‌ترین «بنای تاریخی» پول پوتیسم، مدرسه بزرگی است در قلب پنوم پن که در سال‌های سلطه خمر سرخ به یک شکنجه‌گاه بزرگ با نام «توئول سلنگ» یا «اس ۲۱» بدل شد. در این مدرسه پیشین، که امروز «موزه کشتار عام» نام گرفته، حدود بیست هزار نفر بازجویی و شکنجه شدند که نزدیک به پانزده هزار نفر آن‌ها ناپدید شدند. شمار زیادی از شکنجه‌شدگان «توئول سلنگ» در کشتارگاهی موسوم به «چونگ اک»، در پانزده کیلومتری پنوم پن، نابود شدند. در هفتم ژانویه ۱۹۷۹ در پی یک هجوم سراسری به کامبوج، ارتش ویتنام شهر پنوم پن را اشغال کرد، نظام خمر سرخ فرو ریخت و جمهوری دمکراتیک کامبوج (به رهبری پول پوت) جای خود را به جمهوری خلق کامبوج (که گوش به فرمان ویتنام است) سپرد. تحت حاکمیت خمرهای سرخ همهٔ اشکال مالکیت بر زمین از میان رفتند. جابجایی گسترده و دائمی جمعیت، قتل‌عام‌های مکرر علیه «دشمنان» موجب از هم پاشیدگی فاجعه‌بار بافت جوامع کشاورزی شد و مشکل زمین و مالکیت آن هم‌چنان از معضلات این کشور است. سیاست در ۲۱ دسامبر ۱۹۶۵ دولت آمریکا کامبوج را به در اختیار نهادن پناهگاه به ویت‌کنگ‌ها متهم نمود و نظامیان آمریکایی اجازهٔ تهاجم به خاک کامبوج را دریافت کردند. در ۱۴ اوت ۱۹۶۹، دولت لون نول مدافع اتحاد با واشینگتن به قدرت رسید. ۲۹ آوریل ۱۹۷۰ تاریخ اشغال کامبوج توسط نظامیان آمریکایی – ویتنام جنوبی بود. در ۱۷ آوریل ۱۹۷۵ پنوم پن به تصرف خمرهای سرخ درآمد. هون سن در سال ۱۹۸۵ برای نخستین بار مقام نخست‌وزیری کامبوج را در راس یک دولت سوسیالیستی تحت حمایت ویتنام برعهده گرفت و به همین دلیل، حزب اصلی مخالف در مورد گرایش وی به ادامه سلطنت ابراز تردید کرده بود. در ۲۵ دسامبر ۱۹۷۸ ارتش ویتنام به کامبوج حمله کرده‌بود و عقب‌نشینی رسمی ۲۶۰۰۰ نفری آخرین سربازان ویتنام از کامبوج از ۲۱ تا ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۹ انجام شد. در ۲۳ اکتبر ۱۹۹۱ با امضای معاهدهٔ پاریس و ممهور کردن معاهدهٔ بازگشت صلح، کامبوج تا سازماندهی انتخاباتی آزاد تحت‌الحمایهٔ سازمان ملل قرار گرفت. در ۲۴ سپتامبر ۱۹۹۳ با صحه نهادن به قانون اساسی، نوردوم سیهانوک مجدداً به مقام شاه برگزیده شد. در ۱ سپتامبر ۱۹۹۸ حزب خلق کامبوج متعلق به هون سن (PPC) در انتخابات با در اختیار گرفتن ۶۴ کرسی از ۱۲۲ کرسی پارلمان (۴۱٪ آرا) به پیروزی رسید. ۲۷ ژوئیه ۲۰۰۳ شاهد پیروزی مجدد حزب خلق کامبوج در انتخابات قانونگزاری کامبوج بود. هرچند که این حزب اکثریت مطلق دو سوم آرا برای اداره کشور را به دست نیاورد. در ماه ژوئیه سال ۲۰۰۴، و پس از یک سال که از پایان انتخابات عمومی در کامبوج می‌گذشت، سرانجام نمایندگان مجلس رای دادند که هون سن، رهبر حزب مردم کامبوج که دارای اکثریت قاطع در پارلمان نیست، با توافق حزب سلطنت‌طلب فونسیپک دولت جدید را تشکیل دهد. تقسیمات کشوری کامبوج به ۲۴ استان (khaet) و یک منطقه شهری (krong) تقسیم شده‌است. تعداد مناطق شهری کامبوج پیش از سال ۲۰۰۸، چهار منطقه بود. جغرافیا مساحت کامبوج ۱۸۱٬۰۳۵ کیلومتر مربع است. این کشور از سمت شمال و غرب با تایلند، از سمت شرق و جنوب با ویتنام، و از نواحی شمالی با لائوس هم‌مرز است. کامبوج به خلیج سیام و آبراه‌های ویتنام دسترسی دارد. از سوی جنوب، کامبوج در کرانه خلیج تایلند دارای یک خط ساحلی حدود ۴۴۱ کیلومتری است. به‌جز در جنوب شرقی، همه مرزهای کامبوج را مناطق کوهستانی کم‌ارتفاع تشکیل می‌دهند. در میانه این مرزها دشت بزرگی قرار دارد که قلب سرزمین کامبوج را تشکیل می‌دهد. این دشت که سیل‌های پرشمار در طول تاریخ خاک آن را بسیار حاصلخیز کرده‌اند متراکم‌ترین بخش کامبوج از نظر جمعیت است و برنجکاری اصلی‌ترین فعالیت کشاورزی در آن را تشکیل می‌دهد. رودخانه مکونگ، که جریان آن از لائوس در شمال به سوی ویتنام در جنوب شرقی است این منطقه را آبیاری می‌کند. در مرکز این دشت و در شمال غرب کامبوج دریاچه «تونله ساپ» (به معنی دریاچه بزرگ 'در زبان خمر) قرار دارد. در فصل خشک جریان آب از طریق رودخانه «تونله ساپ» به مکونگ می‌ریزد. در فصل مرطوب، به خاطر سطح بالای آب در مکونگ، جهت جریان این رود نیز تغییر کرده و آب به دریاچه جریان می‌یابد که در نتیجه آن مساحت دریاچه «تونله ساپ» سه برابر می‌شود. در فصول مرطوب این دریاچه از بزرگ‌ترین دریاچه‌های آب شیرین در جنوب شرقی آسیا است. تقریباً ۷۵ درصد از کامبوج در ارتفاع کمتر از ۱۰۰ متر بالاتر از سطح دریا قرار گرفته‌است. در جنوب غربی کامبوج رشته‌کوه کراوانه واقع شده که بلندترین قله آن «کوه آئورال» با ۱۷۷۱ متر ارتفاع است. این رشته‌کوه دارای شاخه‌ای در امتداد ساحل تا مرز ویتنام است که کوهستان دامرئی (کوهستان فیل) نامیده می‌شود و قلل آن بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ متر ارتفاع دارند. مرزهای غربی کامبوج با تایلند از یک منطقه کوه و تپه‌ای تشکیل شده که بلندی کوه‌های آن تا حدود ۵۰۰ متر است. در مرز شمالی با تایلند کوه‌های پر فراز و نشیب «دونگرک» با قللی ۷۰۰ متری قرار دارد که پرستشگاه ویهیار پریاه نیز در همین رشته‌کوه واقع است. تایلند و کامبوج بر سر موضوع مالکیت چند معبد بودایی در مرز دو کشور اختلاف مرزی دارند که به درگیری‌هایی نیز منجر شده‌است. شهرها | تاکئو | | اقتصاد اقتصاد کامبوج بر پایه گردشگری و تولید لباس می‌چرخد. به تازگی در آب‌های این کشور منابعی از گاز و نفت یافت شده‌است. تولید ناخالص داخلی در این کشور ۷۹/۲۵ میلیارد دلار است. هفت میلیون نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند که ۷۵ درصد از آن‌ها در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند. نرخ بیکاری در کامبوج ۲٫۵ درصد است. ۳۵ درصد از جمعیت این کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند. در سال ۲۰۰۷ نرخ تورم آن ۴٫۴ درصد بود. فراورده‌های صادراتی این کشور شامل پوشاک، الوار، لاستیک، برنج، ماهی، تنباکو و کفش است که به کشورهای آمریکا (۵۳٫۳ درصد)، هنگ‌کنگ (۱۵٫۲ درصد)، آلمان (۶٫۶ درصد) و انگلیس (۴٫۳ درصد) صادر می‌شود. محصولات وارداتی این کشور شامل فراورده‌های نفتی، سیگار، طلا، مواد ساختمانی، ماشین‌آلات، وسایل نقلیه موتوری و محصولات دارویی است که از هنگ‌کنگ (۱۸٫۱ درصد) چین (۱۷٫۵ درصد)، تایلند (۱۳٫۹ درصد)، تایوان (۷/۱۲ درصد)، ویتنام (۹ درصد)، کره جنوبی (۴٫۹ درصد)، ژاپن (۴٫۳ درصد) و سنگاپور (۵٫۳ درصد) وارد می‌شود. کشاورزی و دامپروری بر اساس گزارش فائو این کشور دارای ۵٬۵۶۶٬۰۰۰ هکتار اراضی کشاورزی و ۸٬۶۹۱٬۰۰۰ هکتار اراضی جنگلی می‌باشد مهم‌ترین محصولات کشاورزی و باغی این کشور در سال ۲۰۱۹ به این شرح می‌باشد: کاساوا (۱۳٬۷۳۰٬۰۰۰ تن) - ذرت (۱٬۴۱۰٬۰۰۰ تن) - برنج (۱۰٬۸۸۶٬۰۰۰ تن) - سویا (۱۷۵٬۰۰۰ تن) - نیشکر (۶۶۰٬۰۰۰ تن) همچنین کامبوج دارای ۶۰۵٬۰۰۰ راس گاومیش - ۲٬۸۴۸٬۰۰۰ راس گاو و ۲٬۱۰۲٬۰۰۰ راس خوک بوده‌است. مردم شاخه هینه‌یانه (تراوادا) از بودیسم مذهب رسمی کشور کامبوج است و بیش از ۹۵ درصد از مردم این کشور پیرو این کیش هستند. سنت‌های بودایی هینه‌یانه در کامبوج ریشه‌دار و گسترده هستند و ۴۳۹۲ نیایشگاه بودایی در سراسر این کشور پراکنده‌است. چینی‌ها و ویتنامی‌های ساکن کامبوج پیرو شاخه مهایانه از بودیسم هستند. خمرهای سرخ در اواخر دهه ۱۹۷۰ مذهب و از جمله بوداگرایی را سرکوب می‌کردند اما بودیسم پس از پایان دوره آن‌ها دوباره با احیا و تقویت روبه‌رو شده‌است. اسلام دین اکثریت در میان اقلیت‌های چام و مالای است و بیشتر آن‌ها سنی‌های شافعی هستند. تعداد مسلمانان کامبوج ۳۰۰ هزار نفر و تمرکز آن‌ها در استان کامپونگ چام است. در کامبوج ۲۰ هزار مسیحی کاتولیک زندگی می‌کنند که ۰٫۱۵ درصد از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند. ویرانی‌هایی که در ۱۹۷۹، در کامبوج اتفاق افتاد، هزاران هزار مقیم این کشور را از سرزمین مادری خود دور کرد. در حدود صد و پنجاه هزار نفر به آمریکا مهاجرت کردند و مقیم آنجا شدند. در حدود یک سوم از این افراد در منطقه‌ای به نام لانگ بیچ واقع در کالیفرنیا، خانه‌هایی ساختند و در آنجا سکنا گزیدند؛ بنابراین، بیشترین تمرکز مهاجران کامبوجی در این منطقه است. فرهنگ فرهنگ کامبوج هم فرهنگ اکثریت قومی دشت پست مرکزی را شامل می‌شود و هم فرهنگ ۲۰ قبیله و قومیتی که در مناطق تپه‌ای و کوهستانی این کشور زندگی می‌کنند. نورودوم سیهانوک، پادشاه پیشین کشور، این قومیت‌ها را «خمر لوئیو» نامید تا همبستگی میان دشت‌نشینان و کوه‌نشینان را تقویت کند. سربندهای پارچه‌ای به نام کراما ازجمله پوشاک ویژه مردم کامبوج است. روش سلام دادن معروف به سامپیا که در آن کف دو دست برهم قرار داده می‌شود روش درود و احترام رایج در میان مردم کامبوج است. فرهنگ خمر در دوران امپراتوری خمر سبک‌های ویژه‌ای از رقص، معماری و پیکرتراشی را پدیدآورد که این فرهنگ با تمدن‌های همسایه در لائوس و تایلند دادوستدهای فرهنگی داشته‌است.بون ام تیوک (جشنواره مسابقه قایق‌ها) که به‌طور سالانه برگزار می‌شود پربازدیدکننده‌ترین جشنواره ملی این کشور است. در برخی سال‌ها به فراخور جشنواره سه‌روزه آب که بزرگ‌ترین کارناوال پنوم‌پن است، ۵ میلیون نفر از نواحی مختلف کامبوج به پایتخت می‌آیند. به هنگام این جشنواره در جزیره الماس که پلی آن را به پایتخت کامبوج وصل می‌کند، نمایشگاه‌های مختلف، رستوران و غرفه‌های متعدد برپا می‌شود و معمولاً زنان فروشنده اجناس در مدت این جشنواره به این جزیره می‌آیند. جستارهای وابسته نسل‌کشی کامبوج جنگ ویتنام و کامبوج سینمای کامبوج تیم ملی فوتبال کامبوج استان‌های کامبوج منابع بازگشایی پرونده حکومت وحشت خمرهای سرخ Wikipedia contributors, "Cambodia," Wikipedia, The Free Encyclopedia, (accessed May 5, 2012). Library of Congress Country Studies. : Cambodia. CIA – The World Factbook. Cambodia. پیوند به بیرون دوزخیان روی زمین در کامبوج: در لوموند دیپلماتیک. (فارسی). ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۵۳ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۹۳ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۸۰۲ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۵۳ (میلادی) در آسیا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۳ (میلادی) در آسیا بنیان‌گذاری‌های ۸۰۲ (میلادی) در آسیا پادشاهی مشروطه قلمروهای پادشاهی کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آسیا کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای جاده ابریشم کشورهای جنوب شرق آسیا کشورهای عضو اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی مستعمره‌های پیشین فرانسه
7312
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%D9%87%20%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%DB%8C
کره جنوبی
کره جنوبی با نام رسمی جمهوری‌ کره کشوری در بخش جنوبی شبه‌جزیرهٔ کره در شرق آسیا است. پایتخت آن شهر سئول است. این کشور تنها با کره شمالی مرز خاکی دارد. سئول پایتخت کره جنوبی و یک شهر نوین و صنعتی است. این شهر در سال ۱۹۴۸ میلادی، پایتخت کشور شد. جمعیت این شهر بالغ بر ۱۰ میلیون نفر و بزرگ‌ترین شهر کشور کره جنوبی است. این کلان‌شهر یکی از بزرگ‌ترین شهرهای دنیا به حساب می‌آید. این کشور، با قوانینی که برابری اقتصادی و فرصت‌های برابر برای تمام مردم را تضمین می‌کند، میزبان شرکت‌های بزرگ و بین‌المللی است که اقتصاد آن را توانمند می‌سازند. تنش پیوسته با کره شمالی بانی آن شده‌است که کره جنوبی ۲٫۶٪ از تولید ناخالص داخلی کشور را به نگهداری و بهبود ارتش خود اختصاص دهد و ارتش این کشور، در رده‌های برتر قدرت نظامی جهان جای دارد. یکی از شهر های توریستی و تاریخی کره جنوبی شهر گیونگجو است که مکان های تاریخی بسیار زیادی دارد، همچنین چند مجسمه از فرماندهان ایرانی در این شهر است. گیونگجو در دوره باستان پایتخت (دودمان شیلا) بود و نامش سورابل بود، که در آن زمان چهارمین شهر بزرگ در جهان به شمار میرفت یکی از باشکوه ترین شهر های شرق آسیا بود. تاریخ کره از پارینه‌سنگی زیرین آغاز می‌شود و با چوسان و دوران باستان نمایان می‌شود. کره جنوبی در زمان سه قلمرو شیلا، باکجه، گوگوریو، شکل گرفته‌است. و بعد از قرن‌ها به کشور کره جنوبی تبدیل شده‌است. حدود ۱۹۷۹ میلادی، این کشور درگیر تنش‌های سیاسی و اقتصادی فراوانی بود و پس از این سال، تغییرات کم‌کم پدید آمدند. کره جنوبی کشوری گسترش‌یافته و دوازدهمین اقتصاد بزرگ جهان با تولید ناخالص داخلی اسمی است. شهروندان این کشور یکی از تندترین سرعت اتصال به اینترنت در جهان و یکی از متراکم‌ترین شبکه راه‌آهن پرسرعت برخوردار هستند. همچنین کره جنوبی در بسیاری از زمینه‌های فناوری و نوآوری‌محور، پیشرو است. از سدهٔ بیست و یکم، آوازهٔ کره جنوبی به دلیل داشتن موسیقی پاپ جهانی، به ویژه در سبک پاپ کره‌ای (کی-پاپ)، درام‌های تلویزیونی و سینما و دیگر رسانه‌ها (کی-دراما)، در جهان، پیچیده‌است. نشان ملی جمهوری کره (به انگلیسی: National Emblem of the Republic of Korea هانگول: 대한민국의 국장 / Hanja: 大韓民國의 國章) از نماد تیگوک (taeguk) تشکیل شده‌است. این نشان در پرچم ملی کره توسط پنج گلبرگ احاطه و تلطیف شده و کتیبه‌ای از نام رسمی کشور «جمهوری کره» (Daehan Minguk) با حروف هانگول به صورت یک روبان نشان را دربر گرفته‌است. تیگوک نشان دهنده صلح و آرامش است. پنج گلبرگ مربوط به گل ملی کره ختمی درختی یا رز شارون (mugunghwa (무궁화/無窮花) است. این نشان در سال ۱۹۶۳ به تصویب رسید. نام‌شناسی تاریخ پیدایش تاریخ کره به عصر برنز بر می‌گردد. در سال ۱۹۴ پیش از میلاد یک سردار فراری چینی به نام ویمن قدرت را در این منطقه به دست گرفت؛ ولی چندی نینجامید که دودمان هان در چین، حکومت وی را سرنگون ساخت و کره جزئی از امپراتوری چین شد. کره در ۱۰۸ پیش از میلاد به چهار مستعمره مجزای چین تقسیم شد. دولت‌های سلطنتی و رواج آیین بودا در حدود سال ۳۵۰ میلادی سه دولت سلطنتی در شبه جزیره کره تشکیل یافت که عبارت بودند از: شیلا، باکجه و گوگوریو که در میان آن‌ها دولت شیلا از اقتدار بیشتری برخوردار بود. در همین ایام آئین بودائی رواج یافت. دولت شیلا موفق شد به کمک چین، باکجه را در سال ۶۶۰ و گوگوریو را در سال ۶۶۸ به خاک خود ضمیمه نماید. در سال ۶۷۶ میلادی کشور متحد جدید توانست قوای چین را از خاک کره بیرون رانده و کنترل کامل شبه جزیره کره را در دست گیرد. دودمان گوریو و حمله مغول ها در سال ۹۱۸ میلادی بار دیگر فرمانروایی به نام وانگ کون توانست حکومت واحدی را در شبه جزیره کره تشکیل دهد و نامش را گوریو گذاشت. اما این حکومت نیز چندی بعد همچنان تحت نفوذ اعیان و اشراف ایالات مختلف که از اعقاب کشور شیلا محسوب می‌شدند قرار گرفت. با این همه حکومت گوریو تا سال ۱۲۳۱ به طول انجامید تا آنکه در آن سال قوم مغول کشور را تصرف کرد و به دنبال آن آئین کنفوسیوس در کره رواج یافت. در سال ۱۲۶۰ حکومت مغولان پایان یافت و حکومت گوریو دوباره برقرار شد. درباره پادشاهی چوسان پیروان دین کنفوسیوس به تدریج در دستگاه‌های دولتی راه یافتند و سرانجام در سال ۱۳۹۲ میلادی به ریاست ارتشبد تائجو چوسان(سونگ لی) به حکومت گوریو پایان دادند و از این زمان پادشاهی چوسان تا سال ۱۸۹۷ کنترل کشور را در دست گرفت. ۲۶ پادشاه در طی حکومت این سلسله به قدرت رسیدند و پایتخت آنان شهر هان‌یانگ (سئول امروزی) بود. در قرون پانزدهم و شانزدهم کره از نظر علمی و فرهنگی به پیشرفت‌های شایانی رسید. در زمان حکومت این امپراتوری آئین کنفوسیوس رسمیت یافت. حملات دیگر کشورها در سال ۱۵۹۲ ژاپنی‌ها به کره لشکرکشی کردند ولی حکومت با کمک چینی‌ها حمله آنان را دفع کرد. در اوایل سده هفدهم کره تابع دولت چین شد ولی چنان از رابطه با دیگر کشورهای خارجی ابا داشت که به کشور (پادشاهی) منزوی معروف شد. در سده نوزدهم استثمار مردم توسط اشراف شدت گرفت. از نیمه دوم همان سده علاقه کشور ژاپن به این سرزمین جلب شد. در سال ۱۸۷۶ سرانجام بندرهای کره بر روی کشتی‌های تجارتی خارجی گشوده شد. این امر با انعقاد یا معاهده تجاری اجباری با ژاپن صورت گرفت و کمی بعد آمریکا و کشورهای اروپایی وارد داد و ستد با کره شدند. این عمل نهایتاً منجر به دخالت دولت خارجی در امور داخلی کره شد. دوران حکومت ژاپن پس از پیروزی‌های ژاپن در نخستین جنگ با دودمان چینگ در چین (۱۸۹۴ تا ۱۸۹۵) (بخشی از نخستین جنگ چین و ژاپن) و جنگ با امپراتوری روسیه (۱۹۰۴ تا ۱۹۰۵) (بخشی از جنگ روسیه و ژاپن) کره به کلی تحت استیلای ژاپن قرار گرفت. حتی بین ۱۸۸۹ تا ۱۹۱۰ حکومتی به نام امپراطوری کره با نفوذ امپراتوری روسیه در این کشور پدید آمد. گوجونگ کره امپراتور کره خواست با اعزام هیئتی به دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه، کشور خود را از زیر نفوذ کشور ژاپن بیرون بیاورد؛ ولی با کشف این موضوع مجبور به استعفا شد و پسرش سانجونگ کره آخرین امپراتور دودمان یی به پادشاهی رسید. در بین سال‌های ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۰ میلادی مبارزه ضد حکومت ژاپنی‌ها ادامه داشت. در سال ۱۹۱۰ میلادی کشور کره رسماً به امپراتوری ژاپن ضمیمه شد. ژاپن صنایع جدید و ترابری ریلی را در آنجا احداث کرد اما این امر نتوانست جلوی آزادی‌طلبی کره‌ای‌ها را بگیرد. در اوایل مارس ۱۹۱۹ میلادی به دنبال مرگ آخرین امپراتور کره، یک گردهمایی عظیم با شرکت ۲ میلیون تَن در سئول برگزار شد و طی آن کره‌ای‌ها خواستار استقلال شدند. در طی این گردهمایی برخوردهای خونینی میان قوای ژاپنی و مزدوران کره‌ای آن‌ها با اجتماع کنندگان صورت گرفت که منجر به کشتن و زخمی شدن ۲۳۰۰۰ تن و دستگیری بیش از ۴۷۰۰۰ تن شد. در ماه آوریل همان سال رهبران استقلال‌طلبان، از جمله سینگمان ری آن چانگ هوو کیم کو دولت موقت کره را در شهر شانگهای چین تشکیل دادند. ژاپنی‌ها با نهایت قدرت استیلای خود را بر کره ادامه داده و سرمایه‌دارانش به غارت این سرزمین شدت بخشیدند. جنگ جهانی دوم در زمان جنگ دوم چین و ژاپن و جنگ جهانی دوم پایه‌های نفوذ ژاپن در کره به سستی گرائید. در ابتدای جنگ‌ها که شانگهای به تصرف ژاپن درآمد دولت موقت کره از آنجا متواری شد. در طی جنگ جهانی دوم، دولت‌های آمریکا، چین و بریتانیا به مردم کره وعده استقلال دادند. نیروهای استقلال طلب کره‌ای در سراسر چین پخش شدند و در سال ۱۹۴۲ میلادی به ژاپن اعلام جنگ دادند. این نیروها با نیروهای متفقین در کره همکاری کرده و تا زمان تسلیم ژاپن در سال ۱۹۴۵ میلادی به جنگ ادامه دادند. تقسیم کره در پی جنگ جهانی دوم، سربازان شوروی و آمریکا به‌ترتیب، بخش‌های شمالی و جنوبی کشور را به کنترل خود درآوردند. در فوریه و ژانویه سال ۱۹۴۵ میلادی به ترتیب کنفرانس‌های بین‌المللی یالتا و پوتسدام تشکیل و کره به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد. قسمت شمالی در تصرف شوروی و قسمت جنوبی در تصرف آمریکا بود. مدار ۳۸ درجه شمالی نیز تا زمان اتحاد مجدد به عنوان مرز دو کره تعیین شد؛ ولی همکاری دو دولت عملی نبود؛ زیرا در ناحیه شمال رهبری را کمونیست‌ها به عهده داشتند و در جنوب طرفداران غرب بر سر کار بودند. عاقبت در سال ۱۹۴۸ تقسیم کره به دو کشور صورت رسمی یافت و دو حکومت کره شمالی (جمهوری دمکراتیک خلق کره) و کره جنوبی (جمهوری کره) بر قرار شد. با وجود به رسمیت شناخته شدن اولیهٔ کرهٔ متحد در کنفرانس قاهره، خصومت فزایندهٔ جنگ سرد، سرانجام به تشکیل دو دولت جداگانه - با ایدئولوژی‌های مختص خود - و تقسیم کره به دو موجودیت سیاسی مجزا، منجر شد. در شمال، یک پارتیزان ضد ژاپن و فعال سابق کمونیست به نام کیم ایل سونگ و در جنوب، یک رهبر سیاسی دست راستی و تبعیدی، به نام ایسونگمن ری به‌عنوان رئیس‌جمهوری به قدرت رسیدند. جنگ کره در ۲۵ ژوئن سال ۱۹۵۰ کرهٔ شمالی با حمله به کرهٔ جنوبی، جنگ کره را آغاز کرد. سرانجام، پس از پیشرفت‌های بسیار از هر دو سو، جنگ به بن‌بست رسید. صلح موقت سال ۱۹۵۳ که هیچ‌گاه توسط کرهٔ جنوبی امضاء نشد، شبه‌جزیره را در امتداد منطقهٔ بی‌طرف در نزدیکی خط مرزی در حدود عرض جغرافیایی ۳۸ درجه به دو نیم تقسیم کرد. تاکنون هیچ معاهدهٔ صلحی امضاء نشده و دو کشور از دیدگاه حقوقی هنوز در جنگ هستند. سیاست ساختار دولت در کره جنوبی همانند بسیاری از کشورهای دموکراتیک جهان توسط قانون اساسی این کشور تعیین می‌شود؛ گونهٔ حکومت این کشور جمهوری است. ساختار حکومتی کره جنوبی به سه قوه مجریه، قضائیه و مقننه تقسیم می‌شود؛ قوهٔ مقننه از یک مجلس ملی با ۲۳۱ عضو تشکیل شده‌است. قانون اساسی موجود در سال ۱۹۴۸ تدوین و در سال ۱۹۷۲ اصلاحاتی بر آن افزوده شده‌است. احزاب مهم آن عبارت‌اند از: حزب جمهوری دموکراتیک (DRP) حزب دموکراتیک جدید و حزب دموکراتیک عدالت. کرهٔ جنوبی در سال ۱۹۴۵ مستقل شده و روزهای ملی آن ۱ مارس و ۵ اوت است. این کشور افزون بر عضویت در سازمان ملل متحد، در سازمان‌های زیر نیز عضویت دارد: آدب، آسپاک (شورای آسیایی و اقیانوس کبیر)، سی سی دی (شورای همکاری گمرکی)، اسکاپ، فائو، گات، یااآ، ایکائو، بانک جهانی، ایفک، ایمکو، ایمف، ایتو، اونکتاد، یونسکو، یوپو، وهو، ومو. کره جنوبی با کسب امتیاز ۵۷ از ۱۰۰ در رتبه ۴۵ شاخص درک فساد (۹اُمین در منطقه آسیا و اقیانوسیه) قرار دارد. نیروی نظامی تنش پیوسته با کره شمالی بانی آن شده‌است که کره جنوبی ۲٫۶٪ از تولید ناخالص داخلی کشور و ۱۵٪ از همهٔ هزینه‌های دولت را به نگهداری و بهبود ارتش خود اختصاص دهد؛ بنابراین، کره جنوبی توانسته‌است هفتمین نیروهای فعال بزرگ جهان (۵۹۹٬۰۰۰ در سال ۲۰۱۸ م)، بیشترین شمار نیروهای ذخیره جهان (۳٬۱۰۰٬۰۰۰ در سال ۲۰۱۸ م) را داشته باشد؛ بدون آنکه بخش بزرگی از منابع خود را، صرف آن کند. ارتش کره جنوبی از سال ۲۰۲۰ م، به عنوان ششمین نیروی نظامی قدرتمند جهان، در رتبه‌بندی جهانی، شناخته شده‌است. نیروی هوایی جمهوری کره و نیروی دریایی جمهوری کره همواره به عنوان بازوهای مدرن و قدرتمند نیروی نظامی این کشور، شناخته می‌شوند. این کشور همچنین دارای صنایع نظامی پیشرفته‌ای است که توان ساخت و طراحی انواع خودروی زرهی، تانک، نفربر، هواپیما، جنگنده و ناو و کشتی‌های جنگی را دارد. جغرافیا کرهٔ جنوبی با ۱۰۰٬۲۲۲ کیلومتر مربع وسعت (صد و سومین کشور جهان) در نیمکرهٔ شمالی، نیمکرهٔ شرقی، در شرق قارهٔ آسیا، در کنار دریای زرد (در غرب) و ژاپن (در شرق) و چین شرقی (در جنوب)، و در همسایگی کشور کرهٔ شمالی (در شمال) واقع شده‌است. کرهٔ جنوبی بخش جنوبی شبه‌جزیرهٔ کره را در بر می‌گیرد، که تقریباً ۱۱۰۰ کیلومتر طول دارد. این شبه‌جزیرهٔ کوهستانی از غرب در کنار دریای زرد و از شرق در مجاورت دریای ژاپن (دریای شرق) قرار دارد. در جنوب این شبه‌جزیره، تنگهٔ کره و دریای جنوب چین واقع شده‌اند. کرهٔ جنوبی کشوری نیمه کوهستانی است و ارتفاعات آن عمدتاً در نواحی مرکزی و شمال شرقی واقع شده‌اند (از جمله کوه‌های تیسماک). جلگه‌ها در آن وسعت فراوانی دارند و مهم‌ترین رودهای آن عبارت‌اند از: هان، ناک‌دونگ، گئوم، بوک‌هان و نام‌هان. این کشور دارای جزیره‌های فراوانی است و جنگل‌ها در آن وسعت زیادی دارند. آب و هوای آن گرم و مرطوب و پرباران است. پایتخت این کشور، شهر سئول (۱۰٬۳۴۹٬۰۰۰ نفر در سال ۲۰۲۰) است و پرجمعیت‌ترین شهرهای آن عبارت‌اند از بوسان (۳٬۶۷۹٬۰۰۰ نفر)، دائگو (۲٬۵۶۶٬۰۰۰ نفر)، اینچئون (۲٬۶۲۸٬۰۰۰ نفر) و گوانگجو (۱٬۴۱۶٬۰۰۰نفر). بندرهای مهم کرهٔ جنوبی عبارت‌اند از: بوسان در ساحل دریای ژاپن و اینچئون در ساحل دریای زرد. کل مساحت کشور، ۱۰۰٬۲۱۰ کیلومتر مربع است. کرهٔ جنوبی را می‌توان به چهار منطقهٔ کلّی تقسیم کرد: منطقهٔ شرقی که دارای رشته‌کوه‌های مرتفع و ساحل مسطح است، منطقهٔ غربی با ساحل سطح و وسیع که حوزهٔ آبگیر رودخانه‌ها است و دارای تپه‌های دوار می‌باشد، منطقهٔ جنوب غربی با کوه‌ها و دره‌ها، و منطقهٔ شمال شرقی که حوزهٔ وسیع رودخانهٔ ناک‌دونگ است. نوع زمین در کرهٔ جنوبی بیشتر کوهستانی است که بیشتر آن قابل کشت نمی‌باشد. زمین‌های پست عمدتاً در غرب و جنوب شرقی این کشور واقع شده‌اند و تقریباً ۳۰ درصد از کل مساحت کشور را تشکیل می‌دهند. تقریباً سه هزار جزیره که بیشتر آن‌ها کوچک و غیر مسکونی‌اند در سواحل غربی و جنوبی این کشور واقع شده‌اند. استان Jeju تقریباً در ۱۰۰ کیلومتری جنوب ساحل کره قرار دارد که بزرگ‌ترین جزیرهٔ این کشور می‌باشد و که مساحت آن ۸۴۵٫۱ کیلومتر مربع است. استان Jeju همچنین مکان قرارگیری مرتفع‌ترین نقطهٔ کرهٔ جنوبی، Hallasa می‌باشد که دارای ارتفاع ۱۹۵۰ متر از سطح دریا است. جزایر Liancourt Rocks و Vlleungdo شرقی‌ترین و Socotra Rock جنوبی‌ترین جزایر کرهٔ جنوبی می‌باشند. کرهٔ جنوبی دارای ۲۰ پارک ملی و چندین مکان طبیعی ملی مانند Boseon و همچنین پارک اکولوژیکی خلیج Sun cjeon دراستان Jeohha جنوبی است. تقسیمات کشوری بر اساس آخرین تقسیمات کشوری، کرهٔ جنوبی از ۹ استان و ۲ شهر ویژه تشکیل گردیده که زیر نظر فرماندار انتصابی دولت مرکزی اداره می‌شوند و مشخصات آن‌ها به شرح زیر است: بزرگ‌ترین شهرها اقتصاد کرهٔ جنوبی دومین رشد سریع اقتصادی دنیا در چهار دههٔ اخیر را دارا می‌باشد. در کرهٔ جنوبی، از سال ۱۹۶۳ و تنها در مدت ۴۰ سال، درآمد سرانه بر حسب قدرت خرید، نزدیک به ۱۴ برابر افزایش یافت. دست یافتن به نتیجه‌ای مشابه برای بریتانیا بیش از دو سده (بین اواخر سدهٔ هجدهم و زمان حاضر) و برای آمریکا در حدود یک و نیم سده (از سدهٔ ۱۸۶۰ تا کنون) زمان برد. این پیشرفت قابل توجه که کرهٔ جنوبی را در کمتر از نیم سده بدل به کشوری پیشرفته و ثروتمند نمود، اغلب معجزهٔ رودخانهٔ هان نامیده می‌شود و در مجامع بین‌المللی، صفت «ببر آسیا» را برای این کشور به ارمغان آورده‌است. امروزه اقتصاد موفق کرهٔ جنوبی الگویی برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه است. کرهٔ جنوبی اکنون دارای اقتصاد توسعه‌یافتهٔ چندین هزار میلیارد دلاری است و یکی از اعضای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) می‌باشد و توسط بانک جهانی جزو اقتصادهای دارای درآمد زیاد، و از دیدگاه صندوق بین‌المللی پول و سیا به‌عنوان یکی از اقتصادهای پیشرفته طبقه‌بندی شده‌است. همچنین سئول، پایتخت این کشور، یکی از ده شهر برجستهٔ اقتصادی و مالی جهان است. کرهٔ جنوبی علی‌رغم کمبود منابع طبیعی و دارا بودن کمترین مساحت در میان کشورهای گروه ۲۰، یکی از اقتصادهای نیرومند دنیا تلقی می‌شود. اقتصاد کرهٔ جنوبی، چهارمین اقتصاد بزرگ آسیا و یازدهمین در دنیاست. همانند آلمان غربی و ژاپن، صنعتی‌سازی سریع از دههٔ ۱۹۶۰، کرهٔ جنوبی را به یکی از بزرگ‌ترین کشورهای صادرکننده در جهان تبدیل کرد. این کشور، هفتمین شریک بزرگ تجاری آمریکاست. کرهٔ جنوبی دومین میزان ذخایر را در میان کشورهای توسعه‌یافته داراست و همچنین ششمین ذخایر ارزهای خارجی را در جهان داراست. با وجود دارا بودن وضعیت توسعه‌یافته، کرهٔ جنوبی حرکت خود را به سوی رشد اقتصادی سریع، همراه با بیشترین میزان تولید ناخالص ملی، صادرات و تولیدات صنعتی در جهان توسعه‌یافته ادامه می‌دهد. در اکتبر سال ۲۰۰۸، صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی کرد که اقتصاد کرهٔ جنوبی در سال ۲۰۰۹ از کانادا و در سال ۲۰۱۱ از اسپانیا پیشی خواهد گرفت و سرانهٔ تولید ناخالص این کشور در سال ۲۰۰۹ از نیوزلند، در سال ۲۰۱۲ از ایتالیا و در سال ۲۰۱۳ از اسپانیا بیشتر خواهد شد. در سال ۱۹۹۶ کرهٔ جنوبی عضو «سازمان همکاری اقتصادی و توسعه» (پیمانی برای رشد اقتصادی بیشتر) شد. کرهٔ جنوبی همانند بسیاری دیگر از همسایه‌های آسیایی خود، متحمل بحران اقتصادی سال ۱۹۹۷ آسیا شد؛ اما این کشور قادر گشت که دوباره برخیزد و پس از یک ترمیم سریع به رشد خود به سوی تبدیل شدن به یکی از قدرت‌های عمدهٔ اقتصادی جهان ادامه دهد. کرهٔ جنوبی به‌واسطهٔ شرکت‌های چندملیتی با فناوری پیشرفته، مانند سامسونگ و هیوندای-کیا و ال‌جی، هفتمین صادرکنندهٔ بزرگ جهان است. گردشگری با وجود صنایع و اقتصاد صنعتی قدرتمند، بهبود گردشگری هم همواره مورد توجه کره جنوبی بوده‌است. در سال ۲۰۱۶ میلادی، ۱۷ میلیون گردشگر خارجی از کره جنوبی بازدید کردند که دولت بر افزایش شمار آنان، تأکید و برنامه‌های جذب گردشگر در حال گسترش هستند. دین و فرهنگ طبق نتایج سرشماری سال ۲۰۱۵ بیش از نیمی از جمعیت کرهٔ جنوبی (۵۶٫۱٪) اعلام کردند که بی‌دین هستند. در یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۲، ۵۲٪ خود را «مذهبی» اعلام کردند، ۳۱٪ گفتند «مذهبی نیستند» و ۱۵٪ خود را «آتئیست» معرفی کردند. از میان افرادی که به یک سازمان مذهبی وابسته‌اند، اکثر آنها مسیحی و بودایی هستند. طبق سرشماری سال ۲۰۱۵، ۲۷٫۶٪ درصد از جمعیت کرهٔ جنوبی مسیحی بودند (۱۹٫۷٪ درصد خود را پروتستان، ۷٫۹٪ درصد خود را کاتولیک رومی معرفی می‌کردند) و ۱۵٫۵٪ درصد نیز بودایی بودند. دین‌های دیگر شامل اسلام (۱۳۰٬۰۰۰ مسلمان، عمدتاً کارگران مهاجر از پاکستان و بنگلادش اما شامل حدود ۳۵٬۰۰۰ مسلمان کره‌ای)، فرقهٔ داخلی بودیسم وون، و انواع مختلفی از ادیان بومی، از جمله Cheondoism (یک مذهب کنفسیوسی)، Jeungsanism , Daejongism , Daesun و دیگر مذاهب می‌شود. آزادی دین بر اساس قانون اساسی تضمین شده‌است و هیچ نوع دین رسمی در این کشور وجود ندارد. از سال ۱۹۴۵ که دو کره از هم جدا شدند، تغییرات فرهنگی را تجربه کرده‌اند، ولی فرهنگی مشترک داشته‌اند. از نگاه فرهنگی، شبه‌جزیرهٔ کره بخشی از همسایهٔ بزرگترش، یعنی چین بوده‌است. دو کره هیچ‌وقت نتوانسته‌اند از این حیث، جدا از چین باشند. در برنامه‌های فرهنگی و آموزشی، وزیران فرهنگ کرهٔ جنوبی، مردم را هم به هنر سنتی تشویق می‌کنند و هم به هنر مدرن. هنر سنتی تحت تأثیر آیین کنفسیوسی و تائوئیسم بوده‌است. سفالگری کره نظیر سفالگری جوسون، بیکجا، بونچونگ و گوریو در عالم زبانزد است. با توجه به این که کره در تاریخش ویرانی و سازندگی زیادی را تجربه کرده، معماری این کشور از آمیزهٔ زیبای طبیعت و معماری به وجود آمده‌است. پشت بام کاهگلی و سامانهٔ دوبنده‌دار (شبیه هلال) و زمینی آن که توسط اوندول فرا گرفته شده و گرما داده شده‌است. کمال هنرشان را می‌توان در ۹ اثر به ثبت رسیده در یونسکو مشاهده کرد. موسیقی کره‌ای (کی پاپ) هم در سال‌های اخیر با درخشش گروه‌ها و خواننده‌ها پیشرفت زیادی داشته‌است که از آن با عنوان موج کره‌ای یاد می‌شود و باعث ترویج فرهنگ این کشور در تمام دنیا شده‌است. جستارهای وابسته کرهٔ شمالی اتحاد کره منابع ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۴۸ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۴۸ (میلادی) در آسیا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۴۸ (میلادی) در کره جنوبی جمهوری‌ها کره (کشور) کره جنوبی کشورها و سرزمین‌های کره‌ای‌زبان کشورها در آسیا کشورهای شرق آسیا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای کم‌رسمیت یا غیررسمی کشورهای گروه ۲۰ لیبرال دموکراسی مستعمره‌های پیشین ژاپن مناطق تقسیم‌شده کشورهای شمال شرق آسیا
7313
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%D9%87%20%D8%B4%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C
کره شمالی
کره شمالی با نام رسمی جمهوری دموکراتیک خلق کره کشوری در بخش شمالی شبه‌جزیره کره در شرق آسیا است. پایتخت و بزرگ‌ترین شهر آن پیونگ‌یانگ است. این کشور از جنوب با کره جنوبی از شمال با جمهوری خلق چین و در زاویه شمال شرقی مرز کوچکی با روسیه دارد. کرهٔ شمالی بیش از ۲۵٫۷ میلیون نفر جمعیت دارد و زبان رسمی آن کره‌ای است. واحد پول این کشور وون کره شمالی است. از جمعیت این کشور حدود ۶۴ درصد بی‌دین، ۱۶ درصد پیرو شامونیسم کره‌ای، ۱۳ درصد پیرو چئوندوئیسم، و ۴٫۵ درصد پیرو آیین بودایی هستند. نظام سیاسی در این کشور، یک نظام تک‌حزبی است که توسط حزب کارگران کره اداره می‌شود و دولت این کشور پیرو ایدئولوژی جوچه (خودکفایی) است. این ایدئولوژی را کیم ایل-سونگ، نخستین رئیس‌جمهور کرهٔ شمالی پایه‌ریزی کرد و او پس از مرگش، رئیس‌جمهور ابدی کرهٔ شمالی اعلام شد. جوچه در سال ۱۹۷۲ در قانون اساسی جدید کره شمالی، ایدئولوژی رسمی دولتی اعلام شد و هرگونه اشاره‌ای به واژه‌های خارجی مارکسیسم-لنینیسم و کمونیسم از قانون اساسی کره شمالی حذف شد اما همچنان نشان کمونیستی داس و چکش در کنار (یا همان قلم خوش‌نویسی در شرق دور) بر روی تسلیحات نظامی یا آثار جوچه مانند کارگری در پیونگ‌یانگ به عنوان کمونیسم وطنی حفظ شده‌است. کره شمالی روابط تنش‌آمیزی با برخی کشورهای منطقه‌ای خود و جهان غرب دارد و برنامه‌های موشکی و هسته‌ای کره شمالی مناقشه‌برانگیز بوده‌است. شبه‌جزیره کره در اواخر سده نوزدهم تا اوایل سده بیستم توسط امپراطوری کره اداره می‌شد. این شبه‌جزیره از سال ۱۹۰۵ به تصرف امپراتوری ژاپن درآمده و پنج سال بعد به‌طور رسمی بخشی از کشور ژاپن شد. با شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم قسمت شمالی به تصرف اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و قسمت جنوبی به تصرف آمریکا درآمد. به این ترتیب کره شمالی صاحب حکومتی متحد با بلوک شرق شده و کره جنوبی صاحب حکومتی طرفدار غرب شد در حالی که هر دو مدعی حکومت بر کل شبه‌جزیره بودند این اختلاف در سال ۱۹۵۰ به جنگ کره انجامید که در سال ۱۹۵۳ با پیمان آتش‌بس خاتمه یافت. حکومت کیم ایل سونگ (۱۹۴۸ تا ۱۹۹۴) کشور را به کشوری منزوی تبدیل کرد که این انزوا پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ تشدید شد. پس از مرگ کیم ایل-سونگ پسرش کیم جونگ-ایل رهبری کشور را عهده‌دار شد و از سال ۲۰۱۲ در پی مرگ کیم جونگ-ایل، رهبری این کشور در اختیار کیم جونگ-اون پسرش است. کره شمالی از جمله چند کشوری است که شورای حقوق‌بشر سازمان ملل متحد آن را به نقض گسترده حقوق بشر متهم ساخته‌است. سیاست‌مدارانی که در کره شمالی مورد غضب رهبر این کشور قرار می‌گیرند خیلی زود ناپدید می‌شوند. انتشار خبر اعدام یکی از وزیران این کشور به وسیله توپ ضدهوایی انتقادات زیادی را برانگیخت هرچند این خبر به‌طور قطع تأیید نشد. این کشور، از زمان حکومت کیم جونگ-ایل، به جنگ‌افزارهای هسته‌ای و موشک‌های بالستیک و قاره‌پیما دست یافته‌است که این موضوع موجب تنش سیاسی با کشورهای غربی به‌خصوص آمریکا شده‌است. نام‌شناسی تاریخ پیدایش تاریخ کره به عصر برنز بر می‌گردد. در سال ۱۹۴ پیش از میلاد یک سردار فراری چینی به نام ویمن قدرت را در این منطقه به دست گرفت؛ ولی چندی نینجامید که دودمان هان در چین، حکومت وی را سرنگون ساخت و کره جزئی از امپراتوری چین شد. کره در ۱۰۸ پیش از میلاد به چهار مستعمره مجزای چین تقسیم شد. دولت‌های سلطنتی و رواج آیین بودا در حدود سال ۳۵۰ میلادی سه دولت سلطنتی در شبه‌جزیره کره تشکیل یافت که عبارت بودند از: شیلا، باکجه و گوگوریو که در میان آن‌ها دولت شیلا از اقتدار بیشتری برخوردار بود. در همین ایام آیین بودایی رواج یافت. دولت شیلا موفق شد به کمک چین، باکجه را در سال ۶۶۰ و گوگوریو را در سال ۶۶۸ به خاک خود ضمیمه نماید. در سال ۶۷۶ میلادی، کشور متحد جدید توانست قوای چین را از خاک کره بیرون رانده و کنترل کامل شبه‌جزیره کره را در دست گیرد. دودمان گوریو و حمله مغول‌ها در سال ۹۱۸ میلادی بار دیگر فرمانروایی به نام وانگ کون توانست حکومت واحدی را در شبه جزیره کره تشکیل دهد و نامش را گوریو گذاشت. اما این حکومت نیز چندی بعد همچنان تحت نفوذ اعیان و اشراف ایالات مختلف که از اعقاب کشور شیلا محسوب می‌شدند قرار گرفت. با این همه حکومت گوریو تا سال ۱۲۳۱ به طول انجامید تا آن‌که در آن سال قوم مغول کشور را تصرف کرد و به دنبال آن آئین کنفوسیوس در کره رواج یافت. در سال ۱۲۶۰ حکومت مغولان پایان یافت و حکومت گوریو دوباره برقرار شد. پادشاهی چوسان پیروان دین کنفوسیوس به تدریج در دستگاه‌های دولتی راه یافتند و سرانجام در سال ۱۳۹۲ میلادی به ریاست ارتشبد تائجو چوسان به حکومت گوریو پایان دادند و از این زمان پادشاهی چوسان تا سال ۱۸۹۷ کنترل کشور را در دست گرفت. ۲۶ پادشاه در طی حکومت این سلسله به قدرت رسیدند و پایتخت آنان شهر هان‌یانگ (سئول امروزی) بود. در قرون پانزدهم و شانزدهم کره از نظر علمی و فرهنگی به پیشرفت‌های شایانی رسید. در زمان حکومت این امپراتوری آئین کنفوسیوس رسمیت یافت. حملات دیگر کشورها در سال ۱۵۹۲ ژاپنی‌ها به کره لشکرکشی کردند ولی حکومت با کمک چینی‌ها حمله آنان را دفع کرد. در اوایل قرن هفدهم کره تابع دولت چین شد ولی چنان از رابطه با دیگر کشورهای خارجی ابا داشت که به کشور (پادشاهی) منزوی معروف شد. در قرن نوزدهم استثمار مردم توسط اشراف شدت گرفت. از نیمه دوم همان قرن علاقه کشور ژاپن به این سرزمین جلب شد. در سال ۱۸۷۶ سرانجام بنادر کره بر روی کشتی‌های تجارتی خارجی گشوده شد. این امر با انعقاد یا معاهده تجاری اجباری با ژاپن صورت گرفت و کمی بعد آمریکا و کشورهای اروپایی وارد داد و ستد با کره شدند. این عمل نهایتاً منجر به دخالت دولت خارجی در امور داخلی کره شد. دوران حکومت ژاپن پس از پیروزی‌های ژاپن در نخستین جنگ با دودمان چینگ در چین (۱۸۹۴ تا ۱۸۹۵) (بخشی از نخستین جنگ چین و ژاپن) و جنگ با امپراتوری روسیه (۱۹۰۴ تا ۱۹۰۵) (بخشی از جنگ روسیه و ژاپن) کره به کلی تحت استیلای ژاپن قرار گرفت. حتی بین ۱۸۸۹ تا ۱۹۱۰ حکومتی به نام امپراطوری کره با نفوذ امپراتوری روسیه در این کشور پدید آمد. گوجونگ کره امپراتور کره خواست با اعزام هیئتی به دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه، کشور خود را از زیر نفوذ کشور ژاپن بیرون بیاورد؛ ولی با کشف این موضوع مجبور به استعفا شد و پسرش سانجونگ کره آخرین امپراتور دودمان یی به پادشاهی رسید. در بین سال‌های ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۰ میلادی مبارزه ضد حکومت ژاپنی‌ها ادامه داشت. در سال ۱۹۱۰ میلادی کشور کره رسماً به امپراتوری ژاپن ضمیمه شد. ژاپن صنایع جدید و ترابری ریلی را در آنجا احداث کرد اما این امر نتوانست جلوی آزادی‌طلبی کره‌ای‌ها را بگیرد. در اوایل مارس ۱۹۱۹ میلادی به دنبال مرگ آخرین امپراتور کره، یک گردهمایی عظیم با شرکت ۲ میلیون تَن در سئول برگزار شد و طی آن کره‌ای‌ها خواستار استقلال شدند. در طی این گردهمایی برخوردهای خونینی میان قوای ژاپنی و مزدوران کره‌ای آن‌ها با اجتماع کنندگان صورت گرفت که منجر به کشتن و زخمی شدن ۲۳۰۰۰ تن و دستگیری بیش از ۴۷۰۰۰ تن شد. در ماه آوریل همان سال رهبران استقلال‌طلبان، از جمله سینگمان ری آن چانگ هوو کیم کو دولت موقت کره را در شهر شانگهای چین تشکیل دادند. ژاپنی‌ها با نهایت قدرت استیلای خود را بر کره ادامه داده و سرمایه‌دارانش به غارت این سرزمین شدت بخشیدند. جنگ جهانی دوم در زمان جنگ دوم چین و ژاپن و جنگ جهانی دوم پایه‌های نفوذ ژاپن در کره به سستی گرائید. در ابتدای جنگ‌ها که شانگهای به تصرف ژاپن درآمد دولت موقت کره از آنجا متواری شد. در طی جنگ جهانی دوم، دولت‌های آمریکا، چین و بریتانیا به مردم کره وعده استقلال دادند. نیروهای استقلال طلب کره‌ای در سراسر چین پخش شدند و در سال ۱۹۴۲ میلادی به ژاپن اعلام جنگ دادند. این نیروها با نیروهای متفقین در کره همکاری کرده و تا زمان تسلیم ژاپن در سال ۱۹۴۵ میلادی به جنگ ادامه دادند. تقسیم کره در فوریه و ژانویه سال ۱۹۴۵ میلادی به ترتیب کنفرانس‌های بین‌المللی یالتا و پوتسدام تشکیل و کره به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شد. قسمت شمالی در تصرف شوروی و قسمت جنوبی در تصرف آمریکا بود. مدار ۳۸ درجه شمالی نیز تا زمان اتحاد مجدد به عنوان مرز دو کره تعیین شد؛ ولی همکاری دو دولت عملی نبود؛ زیرا در ناحیه شمال رهبری را کمونیست‌ها به عهده داشتند و در جنوب طرفداران غرب بر سر کار بودند. عاقبت در سال ۱۹۴۸ تقسیم کره به دو کشور صورت رسمی یافت و دو حکومت کره شمالی (جمهوری دمکراتیک خلق کره) و کره جنوبی (جمهوری کره) بر قرار شد. استقلال کره شمالی در سال ۱۹۴۵ مستقل شده و روز ملی آن ۹ سپتامبر، روز تأسیس حکومت در سال ۱۹۴۸ است. تا اواسط سال ۱۹۴۹ میلادی سربازان خارجی از هر دو کره خارج شده بودند. کره شمالی دارای حکومت کمونیستی به رهبری کیم ایل-سونگ شد که پس از مرگ او پسرش کیم جونگ-ایل رهبری کره را به عهده گرفت و پس از مرگ پسرش، هم‌اکنون کوچک‌ترین نوه‌اش رهبری این کشور را بر عهده دارد. جنگ کره آغاز جنگ با حمله کره شمالی در ۲۵ ژوئن سال ۱۹۵۰ میلادی کره شمالی به کره جنوبی حمله‌ور شد. هفت لشکر پیاده و یک تیپ تانک عملیات را آغاز کردند. سازمان ملل متحد دست به کار شد و در همان روز شورای امنیت سازمان ملل متحد بدون حضور شوروی که جلسه را به دلیل دادن کرسی چین به تایوان تحریم کرده بود قطعنامه‌ای را تصویب کرد که طی آن خواستار توقف جنگ و عقب‌نشینی کره شمالی به شمال مدار ۳۸ درجه شد. در ۲۷ ژوئن ۱۹۵۰ شورای امنیت سازمان ملل متحد به پیشنهاد آمریکا تصویب کرد که نیروهای چند دولت عضو آن سازمان جهت مقابله با حمله کره شمالی به کره جنوبی بشتابند. به دنبال این تصمیم آمریکا و ۱۵ کشور دیگر نیروهای نظامی خود را برای شرکت در جنگ اعزام داشتند. ژنرال پنج ستاره ارتش آمریکا داگلاس مک‌آرتور تا سال ۱۹۵۱ فرماندهی نیروهای سازمان ملل را به عهده داشت. در این مدت نیروهای کره شمالی با سرعت زیادی در حال پیشروی در خاک کره جنوبی بودند. ورود غرب به جنگ در روز ۲۸ ژوئن، سئول به دست نیروهای کره شمالی، سقوط کرد. پنج روز پس از حمله تردیدی باقی نماند که شکست نهایی از آن نیروهای کره جنوبی و متحدانش به خصوص آمریکا است. از این رو آمریکا سواحل کره را محاصره کرده و شروع به بمباران مناطق صنعتی و مسکونی کره شمالی نمود. در تمام این مدت، تلفات سنگینی به متحدین وارد می‌شد تا این‌که نیروهای تازه‌نفس وارد جنگ شدند. در هفته‌های آغاز جنگ، نیروهای کره جنوبی و آمریکا به اطراف شهر بوسان در منتهای جنوب شرقی شبه‌جزیره کره عقب رانده شده بودند. به تدریج میزان نیروهای آمریکایی افزوده شد تا حدی که ورق به ضرر کره شمالی برگشت. در روز ۱۵ سپتامبر ۱۹۵۰ نیروهای آمریکایی در اینچئون واقع در ساحل غربی کره جنوبی پیاده شده و طی حمله‌ای برق‌آسا شهر سئول را اشغال کردند. سایر قوای متحدین نیز دست به تعرض زده و کمونیست‌ها به سوی شمال عقب‌نشینی کردند. قوای سازمان ملل به سوی نواحی شمالی پیش رفتند و در روز ۱۰ اکتبر شهر پیونگ‌یانگ پایتخت کره شمالی به دست آنان افتاد. در شانزدهم اکتبر نیروهای کره جنوبی به مرز منچوری یا همان رود یالو رسیدند و ظاهراً پیروزی برای آنان تکمیل شده بود. ورود چین به جنگ چین کمونیست به عنوان دفاع از مرزهای خود و به دلیل این که خود هدف بعدی نباشد در صحنه نبرد به نفع کره شمالی وارد شد. سربازان چینی در آغاز به صورت داوطلب در جبهه‌ها حضور داشتند اما لشکرهای منظم آنان بعدها وارد عمل شدند و در ماه نوامبر ۱۹۵۰ ضربات شدیدی بر نیروهای آمریکایی وارد آوردند. از همین ماه عقب‌نشینی سپاهیان سازمان ملل آغاز شد و ادامه یافت. تا روز سوم دسامبر ۱۹۵۲ سئول بار دیگر به دست نیروهای چینی و کره شمالی افتاد. حمله متقابل نیروهای آمریکایی سرانجام موجب تسلط دوباره آنان در بیست و هفتم آوریل سال ۱۹۵۲ بر سئول شد. در این میان، ژنرال داگلاس مک‌آرتور از فرماندهی متحد برکنار شد و ارتشبد متیو ریجوی جانشین وی شد (دلیل این عمل، طرح مک آرتور برای بمباران اتمی مرز چین با کره شمالی به خاطر جلوگیری از ورود سیل سربازان چینی بود). به دنبال آخرین حمله تعرضی کمونیست‌ها که در ۱۶ مه ۱۹۵۳ صورت گرفت و سئول سقوط کرد نیروهای سازمان ملل به حمله نهایی دست زده و سئول را دوباره اشغال کردند. از ماه ژوئن تلاش برای مذاکره میان طرفین آغاز شد. با این حال جنگ‌های کوچکی همچنان در جریان بود که تلفات سنگینی بر جای نهاد. در این مدت تنها سربازان چین به یک حمله شدید دست زدند. مذاکرات مذاکرات ترک مخاصمه ادامه یافت و سرانجام در ۲۷ ژوئیه ۱۹۵۳ پیمان آتش‌بس جنگ کره امضاء شد. لازم است ذکر شود که هیچ‌گاه پیمان صلحی میان این دوکشور امضا نشد و دو کشور تا به امروز در حالت جنگ هستند. خسارات وضع دو کره نسبتاً به همان وضع سابق ماند. این جنگ، خرابی‌ها و خسارات و تلفات فراوان به بار آورد و بسیاری از تأسیسات صنعتی و شهرها در ضمن آن ویران شد. تلفات نیروهای سازمان ملل و کره جنوبی به ۷۴۰۰۰ کشته (۵۴۲۴۶ آمریکایی) و ۲۵۰۰۰۰ زخمی (۱۰۳۲۸۴ آمریکایی) و ۸۳۰۰۰ (اکثر آمریکایی) مفقودالاثر و اسیر رسید. تعداد کشته شدگان و زخمیان چینی ۹۰۰۰۰ تن و کره شمالی نیز ۵۲۰۰۰ تن بوده‌است. در ضمن حدود ۴۰۰۰۰۰ غیرنظامی نیز در طی این جنگ کشته شدند. در این جنگ ۵ میلیون نفر نظامی و غیرنظامی جان خود را از دست دادند. پس از جنگ پس از پایان جنگ، دولت کره شمالی با استفاده از منابع سرشار این سرزمین دست به اجرای برنامه‌های وسیعی برای صنعتی‌سازی و ترمیم کشور زد. با کمک چین و شوروی، ترابری ریلی و کارخانهها از نو ساخته شدند. برنامه پنج ساله‌ای که در سال ۱۹۵۸اعلام شد با مشکلاتی رو به رو شد. در سال ۱۹۶۰ برنامه‌ای برای صنعتی کردن بیشتر کشور اعلام شد. در ۱۹۶۱ کره شمالی پیمان‌های نظامی با شوروی و چین منعقد ساخت. کره شمالی بارها به علت حضور سربازان آمریکایی در کشور کره جنوبی، پیشنهاد برای مذاکرات اتحاد دو کره را رد کرده‌است. سیاست قوه مقننه نظام حقوقی این کشور بر اساس نظام حقوق مدنی پروس بنا شده که ژاپنی‌ها و نظریات حقوقی کمونیستی هم بر آن تأثیر گذاشته‌اند. امکان بازنگری قوانین توسط مراجع قضایی وجود ندارد. قوه مقننه کره‌شمالی از یک مجلس قانون‌گذاری به نام مجلس عالی خلق با ۶۸۷ عضو (برای ۵ سال) تشکیل شده که اعضای آن در انتخابات عمومی تعیی می‌شوند. آخرین دوره انتخابات در سال ۲۰۱۹ برگزار شده و دوره بعدی در سال ۲۰۲۴ برگزار می‌شود. انتخابات به این صورت است که حزب کارگران کره حزب حاکم کشور فهرستی از کاندیداها را منتشر کرده و بدون هیچ رقیبی انتخاب خواهند شد و تعداد معینی از کرسی‌ها برای احزاب کوچک‌تر در نظر گرفته می‌شود. این مجلس علاوه بر وضع قانون، نخست‌وزیر و قضات دادگاه عالی کشور را هم انتخاب می‌کند. قدرت اصلی از زمان تأسیس کشور در سال ۱۹۴۸ در اختیار حزب کارگران کره بوده‌است. دو حزب چوندوئیست چونگو و حزب سوسیال دموکرات هم در کشور فعال هستند که تحت کنترل حزب حاکم قرار دارند. عالی‌ترین نهاد، شورای دفاع ملی است که کیم جونگ-اون ریاست آن را بر عهده دارد. نوع حکومت کره شمالی معمولاً در رسانه‌ها یک دولت کمونیستی افراطی یا استالینیستی توصیف می‌شود. اما برخی از تحلیلگران منتقد این دولت معتقدند این حکومت هیچ ارتباطی با ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم یا حتی استالینیسم ندارد و یک حکومت ناسیونال سوسیالیستی (البته بدون سودای امپریالیستی) است که در طیف راست افراطی (و نه چپ افراطی) سپهر سیاست قرار می‌گیرد و بیشتر به حکومت ژاپن دهه ۱۹۳۰ شباهت دارد تا کشورهای بلوک شرق. نوعی «حکومت دفاع ملی» که یک اقتصاد دستوری را هدایت می‌کند که تنها وظیفه تجهیز بیشتر ارتش و تأمین پول بیشتری برای نیروهای نظامی را بر عهده دارد. قانون اساسی موجود که در سال ۱۹۷۲ تدوین شده و دو بار در سال‌های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۸ اصلاح شده، از هرگونه اشاره‌ای به کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم خودداری کرده و ایدئولوژی رسمی کشور را مکتب جوچه نامیده‌است. مکتب جوچه کیم ایل سونگ اولین رهبر جمهوری کره شمالی بود که ایدئولوژی جوچه مبنی بر خودکفایی و استقلال را به عنوان ایدئولوژی رسمی حکومت برگزید. او پس از مرگ در سال ۱۹۹۴ میلادی به عنوان رئیس‌جمهور ابدی کشور تعیین شد و پسرش کیم جونگ-ایل رهبری کشور را برعهده گرفت، با مرگ کیم جونگ-ایل در سال ۲۰۱۱ میلادی کوچک‌ترین پسرش کیم جونگ-اون رهبری این کشور را به عهده گرفت. انتخابات در کره شمالی انتخابات، همیشه تنها با حضور یک نامزد (رهبر کشور) برگزار می‌شود. رای‌دهندگان می‌توانند با خط زدن نام آن نامزد علیه او رأی بدهند. عضویت در سازمان‌های بین‌المللی این کشور عضو رسمی سازمان ملل متحد است و در سازمان‌های فائو، ایکائو، گروه ۷۷، کمیته بین‌المللی المپیک، آنکتاد، یونسکو، یونیدو، سازمان بهداشت جهانی، جنبش غیرمتعهدها نیز عضویت دارد. نیروی دفاعی «ارتش خلق کره» مجموعه‌ای از کارکنان مسلح نظامی کره شمالی است. این ارتش دارای پنج شاخه نیروی زمینی، نیروی دریایی، نیروی هوایی، نیروی عملیات ویژه و نیروی موشکی است. کره شمالی دارای یکی از بزرگ‌ترین ارتش‌ها در جهان، با ۱٫۲۱ میلیون خدمه مسلح فعال و ۶٬۳۰۰٬۰۰۰ نفر نیروی ذخیره و نظامی‌نما است. ۲۰٪ مردان ۱۷ تا ۵۴ ساله در زمره نیروهای مسلح عادی هستند. کره شمالی بالاترین درصد خدمه مسلح نسبت به هر کشور دیگری در جهان را داراست. به ازای هر ۲۵ نفر، یک سرباز در این کشور موجود است و این کشور بر پایه تعداد نیروهای فعال نظامی و نظامی‌نما، پس از چین، هند و ایالات متحده، در جایگاه چهارم قرار دارد. کره شمالی همچنین دارای پُرشمارترین نیروهای ویژه و نیز بزرگ‌ترین ناوگان زیردریایی بعد از ایالات متحده آمریکا در جهان است. برنامه‌های موشکی و هسته‌ای کره شمالی دارای برنامه‌های موشکی و هسته‌ای است. کره شمالی در سال‌های ۲۰۰۶، ۲۰۰۹، ۲۰۱۳، ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ میلادی، آزمایش‌های هسته‌ای را در عمق زمین در شمال کشور انجام داد. جغرافیا موقعیت جهانی کره شمالی با مساحت ۱۲۰۵۶۸ کیلومتر مربع (نود و سومین کشور جهان) نزدیک به نیمی از کشور بریتانیا وسعت دارد. این کشور در نیم‌کره شمالی در شرق قاره آسیا، در کناره غربی دریای ژاپن و شرق خلیج کره و در همسایگی کشورهای کره جنوبی در جنوب، چین در شمال و شمال غربی و روسیه در شمال شرقی واقع شده‌است. عوارض زمینی کره شمالی کشوری کوهستانی است که کوه‌ها در تمام نقاط آن کم و بیش پراکنده‌اند و جلگه‌ها بیشتر در کرانه‌های غربی و نیز در برخی نواحی ساحل شرقی واقع شده‌اند. از جمله رودهای آن می‌توان تومن، یالو، چونگچون، توئه دونگ و یسونگ را نام برد. جنگلها پهنه وسیعی از آن را پوشانده‌اند. آب و هوای آن در نواحی شمالی معتدل و در سایر نواحی گرم و مرطوب است. کوه پکتو (۲۷۴۴ متر) بلندترین نقطه آن است و رود یالو با ۷۹۰ کیلومتر طول، طولانی‌ترین رود کره شمالی است. شهرها پایتخت این کشور شهر پیونگ‌یانگ با ۳٬۲۲۲٬۰۰۰ نفر جمعیت بوده و پرجمعیت‌ترین شهرهای آن هامهونگ (۵۵۹٬۰۰۰ نفر)، چونگجین (۳۲۷٬۰۰۰ نفر) سینوئیجو (۲۸۸٬۰۰۰ نفر) و ونسان (۳۲۹٬۰۰۰ نفر)، هونگنام (۳۴۶٬۰۰۰ نفر) و نامپو (۴۵۵٬۰۰۰ نفر) هستند. بنادر بنادر مهم کره شمالی چونگجین، هامهونگ و ونسان در سواحل دریای ژاپن و نامپو در سواحل خلیج کره هستند. تقسیمات کشوری بر اساس آخرین تقسیمات کشوری، کره شمالی از ۹ استان، ۴ شهرداری و ۲ شهر ویژه تشکیل شده که هر کدام زیر نظر یک شورای منتخب مردم اداره شده و مشخصات استان‌های آن به شرح زیر است: گاه‌شماری نوشتار اصلی: گاه‌شماری کره شمالی گاه‌شماری در کره شمالی بر بر مبنای زادروز کیم ایل-سونگ، بنیان‌گذار این کشور در ۱۵ آوریل ۱۹۱۲ تدوین شده‌است. بدین ترتیب در سال ۲۰۲۲ میلادی، در کره شمالی سال ۱۱۰ است، البته گفته شده که تاریخ‌های قبل از زادروز کیم ایل_سونگ را با تقویم میلادی حساب می‌کنند و همچنین هم در مسائل بین‌المللی نیز از تقویم میلادی استفاده می‌کنند. انرژی بر خلاف کره جنوبی در کره شمالی شب‌ها به دلیل کمبود برق، شهرها خاموش هستند. اقتصاد اقتصاد در کره شمالی، در کنترل دولت و نوعی اقتصاد دستوری است و دولت، تقریباً تمامی اولویت‌ها و نوع تولیدات کشور را تعیین می‌کند. واحد پول این کشور، وون کره شمالی و تولید ناخالص داخلی آن در سال ۲۰۱۴ در حدود ۳۰ میلیارد دلار بوده‌است. برابری قدرت خرید، ۴۰ میلیارد دلار و سرانهٔ آن، رقم بسیار پایین ۱٬۸۰۰ دلار در سال تخمین زده می‌شود. نیروی کار حدود ۲۰ میلیون نفر نیروی کار آن را تشکیل می‌دهند که حدود ۳۷٪ آن در بخش کشاورزی مشغول به فعالیت هستند. افرادی که در اردوگاه‌های کار اجباری محکوم هستند نیز بخش دیگری از اقتصاد را به دوش می‌کشند؛ و گاهی در مقطع زمانی دستورهایی از دفتر مرکزی حزب تحت عناوین شعارگونه مانند «بیایید چند دلار بیشتر برای رهبر کاسبی کنیم» برای کمک به اقتصاد مقاومتی کره اعمال می‌گردد. همچنین فرستادن کارگر به کشورهای مختلف و تصاحب دستمزد آن‌ها به عنوان مثال نود و هشت دلار از صد دلار نیز راهی برای درآمدزایی حزب است. منابع طبیعی کره‌شمالی سرشار از ذخایر سنگ معدن اورانیوم است. صادرات و واردات صادرات کره شمالی مواد اولیه و برخی تجهیزات نظامی است. زغال‌سنگ اصلی‌ترین صادرات کره شمالی به چین است. در مقابل، فراورده نفتی، زغال کک، ماشین آلات و مواد خوراکی وارد می‌کند. عمده تجارت این کشور با کشورهای چین و روسیه است. در کره شمالی برای درآمد بیشتر حکومت خاندان کیم علاوه بر زغال‌سنگ گیاهان دارویی مانند جینسنگ که توسط زندانیان فراهم شده را به چین صادر می‌کنند. در این کشور کشت ماری جوانا قانونی بوده و مصرف آن هم مانعی ندارد و حکومت این کشور این گیاه را جزو مواد مخدر محسوب نمی‌کند و یکی از منابع درآمد آنان صادرات ماری جوانا است. قحطی در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این کشور با قحطی شدیدی در دهه ۱۹۹۰ میلادی رو به رو شد که به مرگ حدود نهصد هزار تا دو میلیون نفر انجامید. کره شمالی همواره با کمبود مواد غذایی روبرو بوده‌است. در دهه ۹۰ میلادی قحطی مواد غذایی جان دست کم ۱ میلیون تن را در این کشور گرفت. حدود یک سوم زنان و کودکان کره شمالی با سوء تغذیه روبرو هستند. سازمان ملل متحد می‌گوید که دو پنجم از جمعیت کره شمالی دچار سوءتغذیه هستند و بیش از ۷۰ درصد جمعیت به کمک‌های غذایی وابستگی دارند. در خلال تنش‌های سیاسی، تخمین زده می‌شود که ۱۸ میلیون نفر در سراسر جمهوری خلق کره همچنان از ناامنی غذایی و سوءتغذیه و همچنین فقدان دسترسی به خدمات اولیه رنج می‌برند. در همین دوران کمک‌های بشر دوستانه کره جنوبی و ایالات متحده و سازمان ملل به مردم کره شمالی در بازار سیاه کره شمالی فروخته می‌شد که این موارد باعث تردید جدی کشورها از اطمینان رسیدن کمک‌ها به مردم گردید. مردم آمار جمعیت این کشور ۲۵٫۷ میلیون نفر است. میانگین سنی ۳۳٬۵ سال، رشد جمعیت ۰٫۵ درصد، میزان تولد ۱۴٬۸۲ در هزار و میزان مرگ ۷٬۹۲ در هزار، جمعیت شهری ۶۳ درصد، مرگ‌ومیر نوزادان ۵۱٫۳۴ نفر در هزار تولد و امید به زندگی ۶۱٫۲۳ سال برای مردان و ۶۶٫۵۳ سال برای زنان و میزان کلی باروری ۱٬۹۶ کودک برای هر زن است. سطح سواد در این کشور ۹۹ درصد است. طبقه‌بندی اجتماعی مردم کره شمالی در یک سیستم طبقه‌بندی به نام سُنگ بون (در زبان کره‌ای به معنای مواد یا ماده) به سه طبقه اصلی تقسیم می‌شوند: ۱) طبقه هسته، ۲) طبقه مردد و ۳) طبقه متخاصم. در زیر شاخه این سه طبقه، ۵۱ رده‌بندی دیگر بر اساس امانتداری، وظیفه‌شناسی و وفاداری به رهبر کره شمالی و دولت کره شمالی وجود دارد. نهاد سنگ بون بدان معنی است که طبقه هر شهروند کره‌ای و رتبه‌بندی سیاسی-اجتماعی او از بدو تولد و بر اساس خانواده‌ای که در آن به دنیا آمده، به وی نسبت داده می‌شود. این بدان معناست که هیچ شهروند کره‌ای بر سنگ بون خود کنترلی نداشته در حالی که سنگ بون وی بر تمامی جوانب زندگی وی تأثیر می‌گذارد. گفتنی است که هر فرد از هر سُنگ بونی با فردی از سُنگ بون خود ازدواج می‌کند. به‌طور مثال مردی از سنگ بون هسته هرگز با زنی از سنگ بون متخاصم ازدواج نمی‌کند. بدین ترتیب این سیستم سنگ بون به‌طور دائمی در کره شمالی ادامه پیدا می‌کند طبقه هسته: طبقه وفادار به رژیم کیم محسوب می‌شود و به همین دلیل امتیازات قابل توجهی در تمامی جنبه‌های زندگی دریافت می‌کند. اعضای این طبقه شغل‌هایی را بر عهده دارند که به حفظ بقای رژیم کیم کمک می‌کند. این طبقه در تمامی زمینه‌های خدمات اجتماعی شامل کار، تحصیل، امکانات درمانی، و حتی امکانات غذایی، نسبت به بقیه طبقه‌ها اولویت دارد. طبقه مردد: طبقه‌ای است که وفاداری اش به رژیم قابل بحث است اما می‌تواند به رژیم از طریق عملکرد مناسب اقتصادی، سیاسی خدمت کند. حکومت کره شمالی بر این باور است که آموزش مداوم ایدیولوژی رژیم برای این طبقه الزامی است. طبقه متخاصم: طبقه‌ای است که حکومت را دشمن و مخالف خود می‌داند. این طبقه از همه لحاظ (تحصیلات، کار، بهداشت و درمان، مواد غذایی و غیره) مورد تبعیض واقع می‌شوند. فرهنگ ترکیب نژادی اکثر مردم کشور از نژاد کره‌ای به همراه اقلیتی از چینی‌ها و تعداد کمی ژاپنی هستند. مذهب کره شمالی دارای نظام بی‌خدایی حکومتی است. اما اهالی این کشور به‌طور سنتی پیرو آیین بودایی و کنفسیوس‌گرایی بوده‌اند. حدود ۶۴ درصد بی‌دین، ۱۶ درصد پیرو شمن‌باوری کره‌ای، ۱۳ درصد چئوندوی باور، و ۴٫۵ درصد پیرو آیین بودایی هستند. زبان رسمی زبان رسمی در این کشور زبان کره‌ای است. وضعیت زنان به خاطر ایدئولوژی حاکم بر این کشور تساوی بیشتری میان زنان و مردان کره شمالی نسبت به کره جنوبی حاکم است. حقوق بشر و قوانین آزادی‌های اجتماعی در کره شمالی دارای محدودیت هستند. در پی سیلهای متعدد و بروز قحطی و خشک‌سالی در طول تاریخ کره شمالی، بیش از ده‌ها هزار نفر جان خود را در این کشور از دست دادند. به سبب وقوع قحطی‌های فراوان و کمبود مواد خوراکی، آدم‌خواری در کره شمالی افزایش یافته‌است. در کره شمالی موی بلند برای مردان و دامن‌های کوتاه برای زنان تحمل نمی‌شود. در این کشور آقایان می‌توانند از میان چند مدل موی مختلف یکی را انتخاب کنند. هر چند که همه آن مدل‌ها بر اساس کوتاهی در پشت و بغل‌ها طراحی شده‌اند. پوشش مردم این کشور همچون دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ است. وقتی کسی از کره جنوبی به این کشور می‌آید، مدرن بودن جنوبی‌ها واقعاً در مقایسه با شمالی‌ها برجسته می‌شود. سیستم پخش پارچه و لباس هم توسط دولت کنترل می‌شود و بیشتر اوقات مردمی که در خیابان‌ها دیده می‌شوند لباس‌های یک شکل و شیبه هم به تن دارند. این مسئله در مدارس هم به صورت جدی دنبال می‌شود و هر بخشی از زندگی مردم در کره شمالی از طریق قوانین خاصی کنترل می‌شود. تمام فعالیت‌های مذهبی زیر نظر گروه‌های وابسته به حکومت انجام می‌شود. دولت‌های غربی، جامعه کره شمالی را جامعه‌ای به شدت طبقاتی و برپایه روابط خویشاوندی و ارتباطات سیاسی توصیف می‌کنند. بنا بر گفته دولت آمریکا، شهروندان کره شمالی اجازه رفت‌وآمد آزاد چه در داخل و چه سفر به خارج از کشور را ندارند. بعضی از پناهندگان اهل کره شمالی داستان‌هایی مبتنی بر بهره‌کشی بدنی، سقط جنین و بچه کشی در زندان‌های کره شمالی نقل می‌کنند. کره شمالی دیکتاتورترین کشور جهان در فهرست دموکراسی واحد اطلاعات اکونومیست است. در کره شمالی جشنواره‌هایی پرهزینه به نام بازی‌های توده در تجلیل از رهبر این کشور برگزار می‌شود که به مدت شش شب پیاپی در هفته و به مدت دو ماه برگزار می‌شود. در این نمایش‌ها صد هزار شرکت‌کننده از جمله رقاص و ژیمناست به اجرای نمایش می‌پردازند. مجازات اعدام در کره شمالی برای بسیاری از جرایم مانند دزدی، قتل، تجاوز جنسی، قاچاق مواد مخدر، خیانت، جاسوسی، مخالفت‌های سیاسی، فرار، مصرف رسانه‌های تاییدنشدهٔ دولت و تبلیغ باورهای مذهبی که در تضاد با ایدئولوژی جوچه است، به کار می‌رود. بیشتر اطلاعات و آمار دربارهٔ اعدام در کره شمالی وابسته به فراریان (بستگان قربانیان و اعضای سابق دولت) است. اعدام‌ها بیشتر با جوخهٔ تیراندازی، دار زدن یا بریدن سر انجام می‌شود. ظاهراً اعدام‌ها در ملاء عام انجام می‌شود که در صورت صحت، کره شمالی یکی از چهار کشور آخری است که هنوز اعدام در ملاء عام انجام می‌دهند. مرکز پایگاه داده حقوق بشر کره شمالی مستقر در کره جنوبی، مدارک تاییدنشده‌ای را دربارهٔ ۱۱۹۳ اعدام تاریخی در کره شمالی تا سال ۲۰۰۹ را جمع‌آوری کرده‌است. تخمین زده می‌شود که ۶۰ اعدام در سال ۲۰۱۰ وجود داشته‌است. در اکتبر ۲۰۰۱، دولت کره شمالی به کمیته حقوق بشر سازمان ملل گفت که از سال ۱۹۹۸ تنها ۱۳ اعدام انجام شده‌است و از سال ۱۹۹۲ هیچ اعدامی در ملاء عام رخ نداده‌است. در کره شمالی ساعت بیدار شدن مردم توسط شیپوری تعیین می‌شود که در سراسر شهرها و از طریق بلندگو پخش می‌شود. ساعت خوابیدن آن‌ها هم توسط سیستم خاموش کردن چراغ تعیین می‌شود. در بامداد پیش از ساعت شش صبح سکوت مطلق بر تمام کره شمالی حاکم است و اولین صدای هر روز صدای پخش شیپور از بلندگوهای صبحگاهی است. اخیراً اعلام شده امکان استفاده از نام رهبر کره شمالی در این کشور ممنوع است و افرادی که همنام کیم جونگ-اون هستند باید سریعاً نام خود را تغییر دهند. دولت کره شمالی پیش از این در دوره حکمرانی دو رهبر پیشین هم استفاده از نام آن‌ها برای مردم این کشور را ممنوع کرده بود. قوانین کشور، بعضی از شادی‌های اولیه را هم در زندگی مردم دریغ می‌کنند. به عنوان مثال دوربین به کره شمالی وارد نمی‌شود و مردم هم نمی‌توانند آن را تهیه کنند. با وجود اینکه دولت کره شمالی کمک‌های زیادی از خارج دریافت می‌کند، مشخص نیست آن‌ها را به دست مردم می‌رساند یا بین طبقه خاصی پخش می‌کند. در کره شمالی اردوگاه‌های کار اجباری وجود دارند. به‌طوری‌که اگر کسی مرتکب جرمی شود، علاوه بر او، کل خانواده اش به اردوگاه فرستاده می‌شوند. گانگ چول هوان (زندانی سابق اردوگاه یودوک) در کتاب آکواریوم‌های پیونگ یانگ، شرح زندگی ۱۰ ساله خود در اردوگاه‌های کار اجباری کره شمالی را آورده‌است. نتیجه هرگونه مخالفت و انتقاد از نظام حاکم و رهبر این کشور، تبعید افراد به این اردوگاه هاست. وضعیت زندگی در آنجا به شدت اسفبار است چنان‌که اسیران از کمبود غذا گاه دست به خوردن موشها می‌زنند. به دلیل کمبود کود برای کشاورزی، این کشور از کود تولید انسان برای کشاورزی استفاده می‌کند. به همین دلیل تمامی شهروندان کره شمالی از سال ۲۰۰۸ موظف اند فضولات انسانی خود را روزانه تحویل دولت دهند. استفاده از کود انسانی در تولید محصولات کشاورزی باعث همه‌گیری انگلهای پیشرفته در این کشور شده‌است. مالکیت هرگونه رایانه و وسایل ارتباطی شخصی در این کشور نیازمند مجوز دولتی است. در این کشور تنها یک سرویس دهنده خدمات اینترنتی وجود دارد و تمام جریان فضای مجازی آن از یک کابل می‌گذرد. در کره شمالی اردوگاه‌هایی مانند اردوگاه شماره ۱۴ برای زندانیان درجه یک یا اردوگاه یودوک برای زندانیان درجه دو و مطرودین طبقه‌ها که مورد تأیید رهبر یا دستگاه امنیتی نباشند وجود دارد: صحبت در مورد زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها و اردوگاه برای مردم و مخصوصاً زندانیان آزاد شده که شهروندی درجه دو محسوب شده کاملاً ممنوع است. رابطه با چین و کره جنوبی پیونگ یانگ که از زمان جنگ دو کره بر حمایت نظامی و معنوی پکن تکیه کرده همچنان در عرصه‌های بین‌الملل از حمایت همه‌جانبه پکن بر خوردار بوده تا آنجا که با استقرار نیروی نظامی و پلیس از فرار مردم جلوگیری کرده یا با استقرار پلیس در اطراف سفارتخانه‌های کشورهای مختلف در چین از ورود و دسترسی فراریان کره شمالی به سفارتخانه‌ها جلوگیری کرده و آن‌ها را به پلیس امنیت کره شمالی تحویل می‌دهد؛ و سرانجام پس چندین دهه در اوائل ماه ۲۰۱۸ کیم جونگ-اون با مون جه-این رئیس‌جمهور کره جنوبی دیدار کرد و روابط دیپلماتیک خود را شروع کردند. جستارهای وابسته فراریان کره شمالی کره جنوبی اتحاد کره تلویزیون مرکزی کره شمالی پیوند به بیرون وبگاه رسمی دولت کره شمالی دیدبان حقوق بشر: دستگاه قضایی کره شمالی با مردم «کمتر از حیوان» رفتار می‌کند منابع قوانین باور نکردنی حاکم بر کره شمالی دوشنبه ۱۸ مرداد ۸۹، teribon.ir نگاهی به زندگی روزمره در کره شمالی تاپ ناپ، ۱۲ خرداد ۱۳۹۰ جنگ کره، مایکل وی آزکن، نشر ققنوس آکواریوم‌های پیونگ یانگ گانگ چول هوان و پیر ری گولت، ترجمه بیژن اشتری، نشر ثالث، سال ۱۳۹۰ ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۴۸ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۴۸ (میلادی) در آسیا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۴۸ (میلادی) در کره شمالی جمهوری‌ها حکومت‌های تمامیت‌خواه خاور دور دیکتاتوری نظامی کره (کشور) کره شمالی در ۱۹۴۸ (میلادی) کره شمالی کشورها در آسیا کشورها و سرزمین‌های کره‌ای‌زبان کشورهای تک‌حزبی کشورهای سوسیالیستی کشورهای شرق آسیا کشورهای شمال شرق آسیا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای کمونیستی کشورهای کم‌رسمیت یا غیررسمی مستعمره‌های پیشین ژاپن مناطق تقسیم‌شده ویکی‌سازی رباتیک
7314
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D9%82%DB%8C%D8%B2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
قرقیزستان
قرقیزستان با نام رسمی جمهوری قرقیزستان کشوری محصور در خشکی در آسیای مرکزی است. جمعیت آن در سال ۲۰۲۲ میلادی حدود ۷٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر برآورد شده‌است. پایتخت و بزرگ‌ترین شهر آن، بیشکک با ۸۷۰ هزار نفر جمعیت است. زبان رسمی آن زبان‌های قرقیزی و روسی است. قرقیزستان به همراه قزاقستان، تنها کشورهایی در آسیای مرکزی هستند که زبان روسی را در کشورهای خود به عنوان زبان رسمی حفظ کرده‌اند. ۷۲٫۶ درصد از مردم قرقیزستان را، قرقیزها، ۱۴ درصد را ازبک‌ها، ۹ درصد را روس‌ها و باقی جمیعت قرقیزستان را اقوام دیگر تشکیل می‌دهند. حکومت کشور قرقیزستان بصورت سکولار می‌باشد. ۸۰ درصد از مردم این کشور مسلمان و ۱۷ درصد نیز پیرو کلیسای ارتدکس روسی هستند. مردم قرقیز دارای پیشینه‌ای مغولی و ترکی هستند و زبان قرقیزی نیز، شاخه‌ای از زبان‌های ترکی است. قرقیزستان منطقه‌ای کوهستانی است که در قدیم از سکونتگاه قوم سکا بود. امروزه افزون بر خاستگاه ترک‌تبار، فرهنگ بیشتر مردم این کشور از فرهنگ ایرانی، مغولی و روسی نیز تأثیر پذیرفته‌است. نام ریشه نام قرقیز از واژه ترکی «قرخ» به معنی «چهل» گرفته شده و قرقیز یا قرخ بیز (به معنی ما چهلیم) به چهل ایل در حماسه مناس اشاره دارد که توسط یک قهرمان افسانه‌ای در برابر اویغورها متحد شدند. داستان‌های مناس، حماسه ملی قرقیزها را تشکیل می‌دهد. پسوند ـِستان در نام این کشور پسوندی فارسی به معنی سرزمین، جا و مکان است، پس بدین‌ترتیب، قرقیزستان به معنی «سرزمین قرقیزها» است. چهل پرتوی خورشید که بر روی پرچم قرقیزستان دیده می‌شود اشاره‌ای است به چهل ایل یادشده و شکل مدور میان پرتوها نمادی است از تاج چوبی بر روی یورتهای کوچ‌نشینان آسیای میانه. جغرافیا قرقیزستان ۱۹۹٬۹۵۱ کیلومتر مربع مساحت و حدود ۷ میلیون نفر جمعیت دارد و پایتخت آن شهر بیشکک است. جمهوری قرقیزستان در قسمت شمال شرقی آسیای مرکزی واقع شده‌است و از شمال با قزاقستان، از جنوب با تاجیکستان، از غرب با ازبکستان و از شرق و جنوب شرقی با چین همسایه و هم‌مرز است. این کشور دارای آب و هوای معتدل کوهستانی، بهار و تابستان معتدل و زمستانی سرد است. مسافرت در این کشور به دلیل کوهستانی بودن و عدم دسترسی به دریاها امری مشکل است. دریاچه ایسیق‌کول در شمال شرق کوهستان تیان‌شان بزرگ‌ترین دریاچه قرقیزستان و دومین دریاچه بزرگ کوهستان در جهان پس از دریاچه تیتیکاکا است. بلندترین قله‌های قرقیزستان در کوهستان قاقشال‌داغ واقع شده‌اند که مرز کشور با چین را تشکیل می‌دهند. جنگش چاقوسو با ارتفاع ۷٬۴۳۹ متر بلندترین قله کشور است. این قله شمالی‌ترین قله با ارتفاع بالای هفت هزار متر در جهان است. آب‌وهوای مناطق این کشور با هم تفاوت دارد به‌طوری‌که دره فرغانه در جنوب غرب، نیمه‌گرمسیری و بسیار گرم در تابستان است که دما در آن به ۴۰ درجه سانتیگراد هم می‌رسد اما کوهپایه‌های شمالی کشور آب‌وهوای معتدلی دارند و کوهستان تیان‌شان هوای خشک بَرّی و در ارتفاعات آب‌وهوای سرد قطبی دارد. در سردترین مناطق قرقیزستان در خلال زمستان دمای هوا در حدود ۴۰ روز زیر صفر است و در برخی بیابان‌های آن تمام زمستان برف می‌بارد. یک ناحیه کوچک به نام بَرَک که در احاطه خاک ازبکستان قرار دارد متعلق به قرقیزستان می‌باشد. به این‌گونه نواحی برون‌بوم گفته می‌شود. ازبکستان به نوبه خود چهار برون‌بوم در احاطه خاک قرقیزستان دارد به نام‌های ساخ، شاه مردان، چان‌قره و ینگه‌ایل. در میان آن‌ها اکثریت جمعیت ساخ و شاه مردان تاجیک و فارسی‌زبان هستند. کشور تاجیکستان نیز دو برون‌بوم به نام‌های واروخ و قره‌آغاچ در قرقیزستان دارد. اختلافات مرزی از زمان استقلال کشورهای آسیای میانه از شوروی در ۱۹۹۱ میلادی، میان این کشورها به ویژه ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان اختلافات مرزی وجود دارد و این کشورها تاکنون به‌طور کامل برای حل این اختلافات به نتیجه نرسیده‌اند. قرقیزستان و ازبکستان بر سر حدود ۳۰۰ کیلومتر از یک‌هزار کیلومتر مرز مشترک خود، اختلاف دارند. تاجیکستان و قرقیزستان نیز از ۹۷۶ کیلومتر مرز مشترک بین دو کشور تا امروز در مجموع ۵۰۴ کیلومتر را مشخص و علامت‌گذاری کرده‌اند. اختلافات مرزی قرقیزستان با تاجیکستان باعث چندین ماجرا از جمله درگیری‌های مسلحانه بین ساکنان دو طرف در مناطق لیلک و بادکند قرقیزستان با نواحی اسفره و باباجان غفورف تاجیکستان شده‌است. تنها در سال ۲۰۱۴ در مرز قرقیزستان با تاجیکستان ۳۰ درگیری رخ داد که باعث زخمی شدن چندین نفر از اتباع هر دو کشور شد. قرقیزستان در ابتدای سال ۲۰۱۴ در پی یک نزاع، مرزهایش با تاجیکستان را برای سه ماه بست و سفیرش را از دوشنبه فراخواند. تقسیمات کشوری این کشور شامل ۷ استان به نام‌های چوئی، ایسیق‌کول، نارین، تلاس، بادکَند، اوش و جلال‌آباد است. (شهر بیشکک به‌طور مستقل اداره می‌شود، شهر اوش نیز از واحدهای تقسیم کشوری به‌شمار می‌آید): تاریخ سکاها که قومی ایرانی‌تبار بودند ساکنان نخستین منطقه کنونی قرقیزستان را تشکیل می‌دادند. ریشه‌های فرهنگی قرقیزها را در بخش‌های بالایی رود ینی‌سئی در کوهستان آلتای پیدا کرده‌اند. بنظر می‌رسد آنان در قرن دهم میلادی از آلتای، به جایی که اکنون قرقیزستان نام دارد، مهاجرت کرده‌اند و در آنجا ساکن شده‌اند. ترکان سلجوقی و مغول‌ها تأثیر زیادی بر فرهنگ این منطقه گذاشته‌اند. قرقیزها اسلام و تیراندازی را از ترکان سلجوقی و اسب‌سواری ماهرانه را از سواران ترک‌نژاد آسیای میانه یادگرفتند. هنوز هم سوارکاران چابکی در این کشور یافت می‌شود. در اوایل سدهٔ ۱۹ میلادی، قرقیزستان تحت حکومت خانات خوقند درآمد. در سال ۱۸۷۶ قرقیزستان به امپراتوری روسیه ضمیمه شد که باعث برخی از تنش‌ها و شورش‌ها شد. در طول تسلط روسیه بسیاری از قرقیزها به چین و افغانستان مهاجرت کردند. در ۱۹۱۸ اتحاد شوروی در این منطقه برقرار و در ۱۹۲۴ قرقیزستان بخشی از منطقه خودمختار کارا – قرقیز شناخته شد. در ۱۹۲۶ این نام به جمهوری شوروی سوسیالیستی خودمختار قرقیز تغییر یافت و دوباره در سال ۱۹۳۶ به نام جمهوری شوروی سوسیالیستی قرقیزستان و به عنوان بخشی از جمهوری‌های متحده شوروی به رسمیت شناخته شد. در دوران تسلط شوروی، قرقیزستان از نظر اقتصادی و اجتماعی توسعه یافت. در ۱۹۲۴ الفبای جدید عربی به رسمیت شناخته شد که بعدها در سال ۱۹۲۸ به لاتین و در ۱۹۴۱ به سیرلیک تغییر یافت. بر پایه آخرین سرشماری شوروی در سال ۱۹۸۹، قرقیزتباران تنها ۲۲ درصد از اهالی شهر فرونزه (شهر بیشکک امروزی) را تشکیل می‌دادند و بیش از ۶۰ درصد اهالی آن شهر از روس‌ها، اوکراینی‌ها و دیگر مردم اسلاوتبار تشکیل شده‌بود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در سال ۱۹۹۱، قرقیزستان به استقلال دست یافت. در دوره‌هایی تنش قومی میان قرقیزها و ازبک‌ها در جلال‌آباد در جنوب قرقیزستان وجود داشته‌است. انقلاب در آوریل ۲۰۱۲ به سرنگونی حکومت قربان بیگ باقی‌یف، رئیس‌جمهور پیشین قرقیزستان انجامید و به تنظیم یک قانون اساسی جدید و برقراری یک دولت انتقالی منجر شد. در نوامبر ۲۰۱۱ در این کشور انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار شد. سیاست تا پیروزی کمونیست‌ها در شوروی پیشین، قرقیزستان بخشی از ترکستان روسیه بود. سپس در سال ۱۹۲۶ میلادی، یکی از جمهوری‌های اتحاد جماهیر شوروی شد. قرقیزستان پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱، مستقل شد و عسگر آقایف، رهبر حزب کمونیست قرقیزستان، به ریاست جمهوری این کشور رسید، آقایف از آغاز استقلال این کشور تا سال ۲۰۰۵ میلادی قدرت را به‌دست داشت و می‌خواست تا پایان عمر در مقام ریاست جمهوری باشد. ولی سرانجام در اوایل فوریه ۲۰۰۵ به‌دنبال مجموعه‌ای از شورش‌ها عسگر آقایف رئیس‌جمهور قرقیزستان سرنگون و آشوب‌هایی در این کشور فقیر آسیای میانه به‌وقوع پیوست که طی آن مردم پایتخت شورش کردند و به کاخ ریاست جمهوری و مجلس هجوم آوردند. به این ترتیب، عسگر آقایف به روسیه پناهنده شد و قربان بیگ باقی‌یف به جای او به ریاست جمهوری رسید و انقلاب لاله‌ای قرقیزستان به وقوع پیوست. ۵ سال بعد در سال ۲۰۱۰ میلادی مردم قرقیزستان در اعتراض به فساد مالی و گرانی قیمت برق به خیابان‌ها ریختند و دولت قربان بیگ باقی‌یف را سرنگون کردند. سپس رهبر مخالفان رزا آتونبایوا یک دولت موقت در پایتخت تشکیل داد و خواستار استعفای قربان بیگ باقی‌یف شد. روسیه اولین کشوری بود که تغییر رژیم قرقیزستان در ۷ آوریل ۲۰۱۰ را به‌رسمیت شناخته و با توجه به موضع‌گیری‌های رسانه‌ای این کشور علیه قربان بیگ باقی‌یف، مظنون به دامن زدن به آشوب‌های ماه آوریل و تحولات در قرقیزستان شد. پس از ناآرامی‌های خشونت‌بار قرقیزستان که موجی از نگرانی را در کشورهای منطقه از اوج‌گیری جریان‌های خشونت‌بار قومی و قبیله‌ای در آسیای مرکزی پدیدآورده بود، کمتر کسی گمان می‌برد که به فاصله‌ای اندک از این رویدادهای در نوع خود خشن و پرتلفات، در سازوکاری دموکراتیک، اولین و تنها نظام پارلمانی در آسیای میانه شکل گیرد؛ بنابراین قرقیزستان در سال‌های اخیر در عرصه دموکراسی بیش از سایر جمهوری‌های آسیای میانه پیشرفت و دستاورد داشته‌است. در فوریه ۲۰۱۷ (اسفند ۹۵) سرویس امنیتی دولتی قرقیزستان اعلام کرد که «عمربک تکبایف» سیاستمدار مخالف دولت را به اتهام فساد و اختلاس بازداشت کرده‌است. این اقدام ممکن است منجر به حذف این گزینه احتمالی از انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده شود. تکبایف که ۵۸ سال سن دارد، فراکسیون مجلس حزب آتا مکن را رهبری می‌کند و یکی از اصلی‌ترین منتقدان «الماس‌بیگ آتامبایف» رئیس‌جمهوری پیشین این کشور محسوب می‌شد. دفتر دادستان عمومی قرقیزستان نیز در بیانیه‌ای اعلام کرد که این منتقد دولت مظنون به دریافت یک میلیون دلار رشوه از یک سرمایه‌گذار روسیه در سال ۲۰۱۰ است. اقتصاد این کشور گرچه منابعی از طلا و اورانیوم و فلزهای کم‌یاب دارد ولی اقتصادش عمدتاً با تجارت و از جمله صدور کالاهای بومی و به خصوص باز صدور کالاهای چینی به جمهوری‌های آسیای میانه وابسته است. از زمانی که قزاقستان در اجرای شرایط مربوط به اتحادیه گمرکی با روسیه و بلاروس عوارض گمرکی برای کالاهای کشورهای غیرعضو را افزایش داد، قرقیزستان بزرگ‌ترین بازار صادراتی خود را از دست داد. در سال ۲۰۱۳ روسیه قروض ۵۰۰ میلیون دلاری قرقیزستان را در ازای تمدید حضور نظامی خود در این کشور بخشید و به دولت این کشور فشار وارد آورد که پایگاه نظامی آمریکا را در خاک خود تعطیل کند. نزدیک به یک میلیون از جمعیت ۶ میلیونی قرقیزستان در روسیه کار می‌کنند که پولی که به کشور می‌فرستند مبلغ قابل اعتنایی است. روسیه در سال‌های اخیر، گاه‌وبیگاه با انگیزه‌های سیاسی تهدید به تشدید سخت‌گیری در صدور روادید برای نیروی کار قرقیزستان کرده‌است. قرقیزستان در سال ۲۰۱۵ عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیایی شد و در حال حاضر هماهنگ‌سازی بین کشورها به این اتحادیه واگذار شده‌است. عضویت قرقیزستان در اتحادیه اوراسیا هم از سوی روسیه بدون پاداش نمانده‌است. روسیه یک صندوق توسعه با سرمایه‌ای معادل یک میلیارد دلار برای این کشور ایجاد کرده که برابر یک ششم تولید ناخالص ملی قرقیزستان است. بر اساس آمارهای سال ۲۰۱۶ روسیه با واردات ۹۱۴ میلیون دلاری از قرقیزستان در جایگاه اول واردکنندگان و قزاقستان با واردات ۵۹۳ میلیون دلاری در جایگاه دوم قرار دارد. در عین حال قزاقستان بعد از سوئیس دومین مقصد صادراتی قرقیزستان است که در سال ۲۰۱۶ میلادی ۲۷۴ میلیون دلار محصولات خود را به این کشور صادر کرد. اگر در نظر بگیریم که قرقیزستان ۵۰۰ میلیون دلار طلا به سوئیس صادر می‌کند، نقش قزاقستان در تجارت خارجی قرقیزها نقش زیادی دارد. علاوه بر این، در اوایل سال جاری ۱۲۵ هزار مهاجر کاری قرقیز در قزاقستان کار می‌کردند. واحد پول این کشور سوم قرقیزستان است. هر سوم قرقیزستان معادل ۰٫۰۱۲۲ دلار آمریکا و هر دلار معادل ۸۱٫۴ سوم است. (آوریل ۲۰۲۲). مردم جمعیت این کشور حدود ۶ میلیون نفر است که حدود ۶۹ درصد آن را قرقیزها، ۱۴ درصد را ازبک‌ها و ۹ درصد را روس‌ها تشکیل می‌دهند. اقلیت‌های کوچک دیگری نیز از قبیل ۲٫۸ درصد اوکراینی، ۲٪ تاتار، ۱٫۱٪ آلمانی و جمعیت کوچکی از قزاق‌ها، آذربایجانی‌ها، تاجیک‌ها و اویغورها هم در این کشور زندگی می‌کنند. نژاد قرقیز به همراه قزاق از نظر ژنتیکی از دو نژاد ترک و مغول هستند. باشندگان در آسیای میانه بیشتر از ۷۰ قوم و ملیت هستند و این منطقه پتانسیل لازم برای درگیری‌های قومی و نژادی دارد. دین اکثریت جمعیت قرقیزستان را مسلمانان تشکیل می‌دهند. در این کشور ترک‌ها، به‌طور سنتی مسلمان هستند و اقلیت روس دارای دین مسیحی‌اند: ۱. مسلمان (عمدتاً سنی): ٩٠٪ ۲. مسیحی: ۷٪ ۳. بقیه: ۳٪ قرقیزها مخلوطی از نژادهای ترک و مغول بوده و احتمال می‌رود که مسکن اولیهٔ آنان سیبری جنوبی باشد. آنان قرابت نژادی نزدیکی با قزاق‌های قزاقستان دارند و پیش‌تر که قزاق‌ها را قرقیز می‌خواندند به ایشان قراقریز می‌گفتند. فرهنگ زبان‌های قرقیزی و روسی زبان‌های رسمی این کشورند. زبان قرقیزی: زبان قرقیزی شاخه‌ای از زبان‌های ترکی است. این زبان دارای سه گویش شمالی، شرقی و جنوب‌غربی است. زبان ادبی جدید قرقیزی که در دوران حکومت شوروی توسعه یافته ترکیبی از ویژگی‌های تمام گویش‌های قرقیزی است. واژگان زبان قرقیزی دارای ریشه ترکی و مغولی بوده و همچنین تعدادی از لغات پارسی، عربی و روسی در این زبان وجود دارد. خط رایج سیریلیک است که از سال ۱۹۴۰ م. جایگزین خط لاتین گردیده، قبل از آن تا سال ۱۹۲۸ خط عربی به کار می‌رفت و از سال ۱۹۲۸ تا ۱۹۴۰ خط لاتین به عنوان واسط میان عربی و سیریلی رایج شد. درصد باسوادی در قرقیزستان ۹۸٫۷ درصد است. ارتش قرقیزستان مانند سایر کشورهای آسیای میانه، از ارتش چندان بزرگ و قدرتمندی برخوردار نیست. کل نیروهای مسلح و امنیتی این کشور در حدود ۲۰۰۰۰ نفر است که آن‌ها نیز با مشکل پایین بودن سطح آموزش‌ها و همچنین جنگ‌افزار و تجهیزات لازم مواجه هستند. افزون بر این، قرقیزستان بودجه بسیار محدود نظامی دارد که هیچ‌گاه به بالای یک میلیارد دلار نرسیده‌است. در نتیجه در سال‌های اخیر، طرحی از سوی وزارت دفاع این کشور آماده شده که هدف آن، انجام اصلاحات ساختاری در نیروهای دفاعی عنوان شده‌است. در عرصه روابط نظامی، قرقیزها بیشترین روابط را با روسیه دارند. علت این امر تا اندازه‌ای در نتیجه وابستگی امنیتی و نظامی به روسیه‌است. نگارخانه جستارهای وابسته اعتراضات قرقیزستان درسال ۱۳۹۹ انقلاب قرقیزستان درسال ۱۳۸۹ انقلاب گل لاله سازمان همکاری شانگهای زبان فارسی در قرقیزستان فهرست شهرهای قرقیزستان تیم ملی فوتبال قرقیزستان آذری‌های قرقیزستان روابط ایران و قرقیزستان جمعیت‌شناسی قرقیزستان صدر جباروف منابع پیوند به بیرون سایت دولت قرقیزستان ایالات و نواحی بنیان‌گذاری‌شده در سال ۱۹۹۱ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۹۳ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۱ (میلادی) در آسیا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۳ (میلادی) در آسیا جمهوری‌ها دولت‌های مدرن ترک قرقیزستان کشورها و سرزمین‌های روسی‌زبان کشورهای آسیای مرکزی کشورها در آسیا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای کشورهای محصور در خشکی لیبرال دموکراسی
7315
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B2%D8%A7%D9%82%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
قزاقستان
قَزاقِستان با نام رسمی جمهوری قزاقستان یک کشور محصور در خشکی و فراقاره‌ای در آسیای مرکزی و اروپای شرقی است. قزاقستان با مساحت ۲٬۷۲۴٬۹۰۰ کیلومتر مربع؛ نهمین کشور پهناور و همچنین بزرگ‌ترین کشور محصور در خشکی است و با جمعیت ۱۹٬۲۰۵٬۰۰۰ نفر، جزو کشورهای کم تراکم و کم جمعیت در جهان است. قزاقستان کشوری با شیوه حکومت نظام ریاستی است که رئیس‌جمهور قزاقستان، بر ۱۷ استان و ۳ شهر با حکومت یکپارچه در داخل پایتخت آن آستانه، حکومت می‌کند. قزاقستان با ۵ کشور، از شمال با روسیه، از شرق با چین و از جنوب با قرقیزستان، ازبکستان و ترکمنستان مرز خاکی دارد. قزاقستان یک کشور سکولار است اما آمار پایینی در شاخص‌های مردم سالاری، توسعه انسانی و تولید ناخالص داخلی دارد. پول رایج آن تِنگه و زبان‌های رسمی آن قزاقی و روسی است. آستانه، پایتخت کنونی قزاقستان، یک شهر بسیار سرد و بادخیز است که دمای هوا در زمستان در آن به منفی ۴۰ درجه می‌رسد. گروه‌هایی از ملی‌گرایان روس در روسیه و داخل قزاقستان دعوی الحاق مجدد شمال قزاقستان به روسیه را داشتند و این یکی از انگیزه‌های رئیس‌جمهوری قزاقستان برای انتقال پایتخت به شهری در مرکز کشور و نزدیک به روسیه بود و این امر موجب شد که بسیاری از قزاق‌ها به این شهر مهاجرت کنند و این دعوی به خودی خود خاموش شود. پایگاه فضایی بایکونور در کشور قزاقستان قرار دارد و قدیمی‌ترین پایگاه فضایی جهان است. یوری گاگارین نخستین انسان فضانورد از این پایگاه به فضا سفر کرد. این پایگاه در دوران شوروی سابق و به خاطر موقعیت جغرافیایی مناسب در جمهوری قزاقستان ساخته شد. پس از فروپاشی شوروی، کشور روسیه این پایگاه را تا سال ۲۰۵۰ از قزاقستان اجاره کرده‌است. تاریخ مقاله اصلی: تاریخ قزاقستان ساکنان اصلی آسیای مرکزی از مردم ایرانی‌تبار سَکا بودند. مردمان ترک‌تبار از سده پنجم به این‌سو آغاز به نفوذ و کوچ در منطقه کردند. هون‌ها در اوایل سده هشتم قبل از میلاد به این منطقه آمدند و در سال‌های بعدی ترکان قبچاق که از کوهستان‌های آلتای آمده بودند در حوالی دریاچه آرال و دشت قبچاق ساکن شدند قزاقها شعبه‌ای از ترکان قبچاق هستند. در سده سیزدهم، این منطقه توسط امپراتوری چنگیزخان مغول تصرف شد. پس از مرگ او، این امپراتوری بین فرزندان او قسمت شد و قزاقستان کنونی به جُغَتای، پسر چنگیزخان رسید؛ ولی قسمت غربی و بیشتر قسمت‌های شمالی به گنقیز نوه چنگیزخان رسید. به دلیل حکومت طولانی مغول‌ها بر این منطقه عناصر مغولی در این منطقه نفوذ کرده‌است. واژهٔ قزاقستان از دو بخش «قزاق» و پسوند فارسی «ستان» تشکیل شده‌است، که به معنای «سرزمین قزاق‌ها» است. واژه قزاق نیز خود به معنی «کوچنده» و از ریشه ترکی «قَز» است که معنای کوچیدن می‌دهد و به زندگی کوچ‌نشینی قزاق‌ها اشاره دارد. پس از انقلاب اکتبر و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، قزاقستان با عنوان جمهوری سوسیالیستی قزاقستان شوروی به یکی از جمهوری‌های آن تبدیل شد. با فروپاشی شوروی، قزاقستان به استقلال دست یافت. قزاقستان در تاریخ ۱۶ دسامبر ۱۹۹۱ آخرین جمهوری شوروی بود که اعلام استقلال کرد. پایتخت آلماتی مقاله اصلی: آلماتی آلماتی واژه‌ای ترکی به معنی «سیبدار» است. طبق ادعایی دیگر ریشه این نام سکایی و ایرانی بوده‌است. وقتی نام‌های شهر یعنی آلماآتا و ورنی و نام کوه آن یعنی آلاتائو را در رابطه با هم مورد بررسی قرار دهیم می‌بینیم که بخش تائو یا تی (به معنی کوه) است و در زبان سکایی و سانسکریت به معنی کوه است. بخش آلا هم در نام این کوه نشان دهنده کلمه فارسی و سکایی آله (عقاب) یعنی پرنده سنتی شکاری صحراگردان این نواحی است؛ بنابراین نام آلماآتا در اصل به زبان سکایی-ایرانی، آلوه آتاو یعنی کوه عقاب بوده‌است که به صورت آلما آتا درآمده است. حرف «و» در گروه زبان‌های ایرانی (از جمله سغدی و خوارزمی) قابل تبدیل به «م» بوده‌است چنان‌که پسوند «وند» به صورت «مند» هم بیان می‌گردد. حتی اسم روسی کهن این شهر یعنی وارنی هم در گروه زبان‌های ایرانی تلفظ کلمه وارغنی ایرانی (عقاب؛ اوریلو روسی که به صورت اورال نام کوهستان معروف بین شمال آسیا و اروپا است) در لهجه‌های زبان ترکی بوده‌است که در آن‌ها حرف «غ» در میان کلمه به صورت «ع» یا «ء» (که در ترکیه آن را «غ» نرم نامیده‌اند) ادا می‌گردد. معنی ظاهری ترکی این کوه یعنی پدر سیب مناسبتی با این شهر سردسیری و استپی شمالی ندارد. آستانه شهر آستانه پیش از این آق‌مولا، تسلینوگراد، آق‌مالینسک و نورسلطان نام داشت (آق‌مولا به معنی «مزار سفید» است. این نام‌گذاری به خاطر مدفون بودن یکی از محترمان مذهبی در این مکان صورت گرفته‌بود و نام آستانه نیز اشاره به همین مزار دارد). سال ۱۸۳۰: Akmoly or Akmolinsky prikaz سال ۱۸۳۲ تا ۱۹۶۱: آق‌مالینسک سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۹۲: تسلینوگراد سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۸: آق‌مولا سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۹: آستانه از ۲۰ مارس ۲۰۱۹ تا سپتامبر ۲۰۲۲: نورسلطان از سپتامبر ۲۰۲۲: آستانه ششم ژوئن ۱۹۹۶ میلادی «نورسلطان نظربایف» رئیس‌جمهوری قزاقستان درحالی فرمان انتقال پایتخت را از آلماتی به آستانه صادر کرد که بسیاری از کارشناسان و مقامات دولتی آن را غیرعملی و ناممکن می‌دانستند. کمبود اعتبار مالی، هوای سرد و بادهای شدید آستانه از سبب‌های عمده این عدم اطمینان بود. رئیس‌جمهوری قزاقستان، قرار گرفتن آلماتی در منطقه زلزله‌خیز و نبود زمینه‌های جغرافیایی برای رشد مرکز کشور را از دلایل انتقال پایتخت از آلماتی توصیف کرده و گفته بود با انتقال پایتخت به آستانه، مرکز کشور توسعه خواهد یافت. گروه‌هایی از ملی‌گرایان روس در روسیه و داخل قزاقستان نیز خواهان پیوستن دوباره شمال قزاقستان به روسیه بودند، که انتقال پایتخت به شهری در مرکز کشور و نزدیک به روسیه، باعث شد که بسیاری از قزاق‌ها به این شهر منتقل شوند و این خواسته عملی نشود. برخی از روشنفکران قزاق علت پایه ای انتقال پایتخت را این گونه عنوان کرده‌اند که نورسلطان نظربایف می‌خواهد در تاریخ قزاقستان نقش پتر بزرگ در روسیه را داشته باشد. همچنان که پتر بزرگ با بنیاد «سن پترزبورگ» نام خود را جاودانی کرد، نظربایف هم می‌خواهد با ساخت پایتخت جدید، نام خود را جاودانی کند. در آغاز پیشنهادهایی شده بود که پایتخت جدید را «نورسلطان» نامگذاری کنند، ولی نظربایف نام «آستانه» را برای آن برگزید. نظربایف تأکید کرده بود که آستانه پایتخت اورآسیا است و به این دلیل در معماری آن دو سبک شرقی و غربی با هم آمیخته‌است. افزایش قیمت نفت در بازار جهانی، به قزاقستان امکان داد تا با فراخوانی از بهترین معماران جهان، شهر آستانه را نوساز کند. در طی ۱۰سال، جمعیت آستانه از حدود ۳۰۰هزار نفر به حدود ۷۰۰هزار نفر افزایش پیدا کرد. ساختمان‌سازی در پایتخت جدید قزاقستان با سرعت ادامه دارد، صدها شرکت داخلی و خارجی، ده‌ها هزار کارگر قزاق، ترک، ازبک، روس، تاجیک، قرقیز و چینی در ساخت بیش از ۶۵۰مجموعه مسکونی، اداری و تفریحی در این شهر مشغول هستند. یکی از نارسایی‌های آستانه آب و هوای نامساعد آن به ویژه بادهایی است که تقریباً همه‌روزه می‌وزد، با هدف جلوگیری از این بادها، در چند سال قبل درختکاری در ۴۰هزار هکتار از اطراف شهر آغاز شده‌است. شهرهای با پیشینه ایرانی در قزاقستان معماری و ادبیات آسیای مرکزی ریشه در معماری ایرانی دارد. سغدی‌ها در قرون وسطی نقش بسیار عظیمی در آسیای مرکزی داشتند و قبل از اسلام شهرها و تمام کاروان‌سراهایی را که در جاده ابریشم بود را سغدی‌ها ساخته‌اند. در غرب چین و نزدیک به مرز قزاقستان شهر ژرکینت وجود دارد که نام درست فارسی آن یارکند است مثل چیمکند، تاشکند، سمرکند یا پنجکند که پسوند سغدی (ایرانی) کند دارند. در کتابخانه ابوریحان بیرونی در ازبکستان ۴۳ هزار نسخه خطی نگهداری می‌شود که ۳۹ هزار تای آن به زبان فارسی است. در شهر آلماتی چندین نسخه خطی نادر به زبان فارسی وجود دارد که در هیچ‌کجای دیگر یافت نمی‌شود. دو کتاب از عبدالرحمان جامی که در شهر بلخ کتابت شده و تحفةالاحرار که ۲۳ سال قبل از مرگ جامی در زمان زنده بودن او کتابت شده‌است. در قزاقستان به خصوص شهر آلماتی، تعدادی از فارسی‌زبانان هستند. تعدادی تاجیک و تعدادی افغانستانی‌های مهاجر و اندکی از ایرانیان هم هستند و در استان ترکستان چند مدرسه فارسی برای تاجیک‌هایی است که سال‌ها در آن جا ساکن هستند وجود دارد. نباید فراموش کنیم که هم زبان فارسی و هم زبان‌های ایرانی در قزاقستان وجود دارند. کردهای قزاقستان که ریشه‌شان به ایران برمی‌گردد و ایرانی‌تبار هستند حدود ۵۰ هزار نفر هستند. در شهر آلماتی در میدان جمهوری مجسمه سرباز سکایی وجود دارد. سکایی‌ها از اقوام ایرانی بودند. در موزه ملی قزاقستان هم پیکره‌های دیگری از ایرانیان باستان وجود دارد. بخش‌هایی از قزاقستان، در طول تاریخ بخش‌هایی از قزاقستان به خصوص جنوب قزاقستان، بخشی از امپراتوری ایران بود. در ادبیات فارسی بارها با نام طراز و بت قبچاق برخورد می‌کنید که در شعر فارسی بسیار آمده‌است. ایرانی‌ها ارتباط دیرینه‌ای با قسمت آسیای مرکزی به‌خصوص قزاقستان داشتند ولی فرهنگ ایرانی به‌مراتب فراتر از کشورهای آسیای مرکزی می‌رسد و کوچ‌نشین‌های سکایی در آسیای مرکزی و ولگا زندگی می‌کردند. بررسی‌های باستان‌شناختی نشان می‌دهد که در این مناطق آن فرهنگ، دیرینه بوده‌است. در قرون وسطی نیز زبان فارسی در آسیای مرکزی، به‌ویژه بعد از سامانیان که زبان مردم منطقه فارسی بود، بسیار گسترش پیدا کرده بود و حتی پادشاهان ترک و مغول نژاد افتخار می‌کردند که با آن صحبت کنند و به آن شعر بگویند. در کتاب شهریستان‌های ایرانشهر آمده‌است که نخستین شهری که ایرانیان بنیاد کردند، سمرکند بود. ایرانیان در نزدیکی سمرکند شهرهای چاچ، بخارا و اسفیجاب را ساختند. شهرهای ختن و کاشغر نیز از آفریده‌های ایرانیان است در ادبیات فارسی به‌طور فراوان نام شهرهای اسفیجاب و طراز آمده‌است برای نمونه در شعر رودکی سمرقندی آمده‌است: یا در شاهنامه فردوسی بارها ذکر شده‌است. برای نمونه: اسفیجاب و طراز از شهرهای سامانیان بودند. اسماعیل سامانی مردم زرتشتی طراز را به اجبار مسلمان کرد. در بعضی از کتاب‌های تاریخ مردم شهر طراز مسلمان و فارسی‌زبان نام برده شده‌اند. مقاله اصلی: طراز طراز یا تراز ابتدا از آن سغدیان بود. پس از آن چینی‌ها و گوکترکان نیز به منطقه‌ای که طراز در آن قرار داشت وارد شدند. طراز در دوره‌های بعد جزئی از پادشاهی سامانیان شد و سامانیان دین اسلام را با خود به این شهر آوردند. زبان فارسی، زبان رسمی سامانیان نیز در آن زمان زبان رسمی منطقه تراز شد. در روزگار باستان طراز در منطقه شمال سرزمین سغد قرار داشت و به تبع آن ساکنانش عمدتاً سغدیان بودند. سغدی‌ها قومی ایرانی نژاد بودند که به زبان سغدی از زبان‌های ایرانی تکلم می‌کردند. سرزمین سغد به دلیل قرار داشتن در مسیر اصلی جاده ابریشم از اهمیت بالایی برخوردار بود و به نوعی دالان اصلی ارتباط مردم چین و شمال هند با ایرانی‌ها، اروپایی‌ها و تمدن‌های خاور نزدیک بود. پس از ورود ترکان آسیای میانه مانند گوک‌ترک‌ها و نیز چینی‌های هان تغییراتی در ترکیب نژادی منطقه پیدا شد و عناصر ترک‌تبار با مردم بومی آن منطقه آمیخته شدند به گونه‌ای با ترکیب سغدی‌ها و ترکان و چینیان مهاجر و نیز ورود سامانیان به آن منطقه زبان سغدی به سرعت به نفع فارسی و ترکی عقب‌نشینی کرد. امروزه بازمانده‌های سغدیان تنها در دره رود زرافشان در شمال تاجیکستان که در فاصله‌ای نزدیک به طراز قرار دارد یافت می‌شوند. تاجیکان فارسی‌زبان و ترکان که روس‌ها به آن‌ها سارت می‌گفتند حدود ۷۵٫۴۶٪ جمعیت شهر را تشکیل می‌دادند و هم‌تبار مردم زرافشان بودند. مقاله اصلی: فاراب فاراب یا اُترار نام شهری‌است کهن در کرانه باختری سیردریا. فاراب نام کهن تر این شهر است و نام اترار در سده‌های میانه براین شهر نهاده‌شد. این شهر در کنار راه ابریشم جای داشته و امروزه ویرانه‌هایش در نزدیکی شهر قرتو در قزاقستان کنونی جای دارد. ابونصر فارابی و اسماعیل بن حماد جوهری از فاراب بوده‌اند. تیمور لنگ در این شهر مرده‌است. همچنین نقطه شروع حمله مغول به ایران این شهر بود به دلیل اینکه حاکم وقت این شهر غایرخان بود که بازرگانان مغول را کشت زمانی که مغولان این شهر را محاصره کردند شهر ۵ ماه مقاومت کرد. نام و واژه فاراب (فاریاب، پاریاب) واژه‌ای فارسی و به معنی زمینی است که با آب قنات و رود آبیاری می‌شود و دیم نیست. مقاله اصلی: اسپیجاب اَسپیجاب (نام‌های دیگر: اسفیجاب، سپیجاب، سیرام و شبران) شهر و ناحیه‌ای در کشور قزاقستان است. اسپیجاب در دوره سامانیان ناحیه پهناوری بود که سرزمین‌های حاصل‌خیز پیرامون رود اریس را در بر می‌گرفت و از خاور تا دره تلس (طراز) امتداد می‌یافت و مرکز آن نیز به اسپیجاب آوازه داشت. این شهر در جلگه‌ای بر کران راست رود سیردریا قرار داشت. فردوسی، اسپیجاب (سپیجاب) را در نبرد ایرانیان و تورانیان، در قلمرو تورانیان دانسته‌است. مردم اسپیجاب، مانند اهالی بلاساغون و تراز به زبان‌های سغدی و ترکی سخن می‌گفتند. نوح بن اسد، فرمانروای سامانی سمرقند، کناره‌های استپ‌های ترک‌نشین قزاقستان امروزی را نیز فتح کرد و در سال ۲۲۵/۸۴۰ حصاری به دور شهر اَسپیجاب کشید تا از آن در برابر حملات ترکان حفاظت کند. این شهر به سبب لشکرکشی‌های خوارزمشاهیان، به ویژه یورش مغولان در ۶۱۶ق دستخوش ویرانی و کشتار فراوان شد و پس از آن رونق، ارزش و نام آن از میان رفت. دربارهٔ ریشه واژه اسپیجاب دو احتمال وجود دارد. یکی که اینکه اسپیجاب از دو واژه پهلوی اسپیگ(درخشان) و آب ساخته شده و دیگری نزدیکی واژه اسپیج با واژه سپید فارسی است. کاشغری در دیوان لغات الترک از اسپیجاب با نام شهر سفید (مدینةالبیضاء) یاد کرده‌است. گویا همزمان با یورش مغول به فرارود، اسپیجاب به سیرام تغییر نام داد. مقاله اصلی: چیمکند چیمکند (صورت‌های دیگر: چیمکنت، شیمکنت، به قزاقی: Шымкент / Şımkent) شهری در قزاقستان و مرکز استان قزاقستان جنوبی است. چیمکند با ۶۲۹٬۶۰۰ نفر جمعیت (سال ۲۰۱۱) پس از آلماتی و آستانه سومین شهر پرجمعیت قزاقستان است. چیمکند در ۶۹۰ کیلومتری غرب آلماتی و ۱۲۰ کیلومتری شمال تاشکند، پایتخت ازبکستان، واقع شده‌است. چیمکند در سده دوازدهم میلادی در مسیر راه ابریشم و به عنوان کاروانسرایی برای پاسداری از شهر اسپیجاب که در ده کیلومتری خاور چیمکند قرار دارد ساخته شد. محل این کاروانسرا با گذر زمان به بازاری برای بازرگانی میان کوچ‌نشینان و یکجانشینان تبدیل شد. مقاله اصلی: مرکه مرکه یا مرکی مرکز بخشی به همین نام در استان ژمبیل در جنوب قزاقستان پشت کوه‌های تیان‌شان در ۱۲۰ کیلومتری آلماتی و در نزدیکی مرز قرقیزستان است که معروف به قم قزاقستان است و مردم آن شیعیان ایرانی هستند. جمعیت شیعه در این کشور ریشه و فرهنگ و نژاد و زبان ایرانی دارند. مردم این شهر آذربایجانی‌های ایرانی هستند که توسط بلشویکها در سال ۱۹۳۸ به این ناحیه کوچانده شده‌اند. این افراد از آذربایجانی‌های عشایری بودند که در مرز ارس تردد می‌کردند و پس از این که در سال ۱۹۱۸ مرزها بسته شد، در آن سوی مرز گرفتار و محبوس شدند. حکومت شوروی از ترس شورش این افراد، آن‌ها را به قزاقستان کوچاند و تا امروز نیز در آنجا ساکن هستند. بر اساس آخرین آمار مجمع جهانی اهل‌بیت علیه السلام از شیعیان قزاقستان در سال ۲۰۰۸ میلادی از مجموع ۱۵ میلیون و ۳۴۶ هزار نفر جمعیت قزاقستان، ۳۵۴ هزار و ۸۵۰ نفر شیعه هستند که نسبت آن‌ها به کل جمعیت این کشور حدود ۲٫۳ درصد است. جمعیت شیعه در این کشور ریشه و فرهنگ و نژاد و زبان ایرانی دارند. جغرافیا قزاقستان از شمال با روسیه، از شرق با چین، در جنوب شرقی با قرقیزستان، در جنوب با ازبکستان و در جنوب غربی با ترکمنستان همسایه است. سواحل شمال شرقی دریای خزر در خاک این کشور قرار دارد. وسعت قزاقستان ۲٬۷۲۴٬۹۰۰ کیلومتر مربع (بیش از سه برابر ترکیه یا پاکستان و کوچکتر از آرژانتین) است و حدود ۲۰٪ آن در سوی کوه‌های اورال قرار گرفته و به لحاظ جغرافیایی بخشی از آن در اروپا است. البته قزاقستان معمولاً یک کشور آسیایی طبقه‌بندی می‌شود. قزاقستان بزرگ‌ترین کشور خشکی‌بست (محصور در خشکی) دنیا است. قزاقستان به بزرگی اروپای غربی است و از دریای خزر در غرب تا کوه‌های آلتای در شرق ادامه می‌یابد. مرزهای شمالی قزاقستان در دشت‌های سیبری غربی و مرزهای جنوبی آن در بیابان‌های آسیای میانه قرار دارند. با وجود وسعت زیادی که این کشور را نهمین کشور بزرگ دنیا کرده، بیشتر پهنه‌هایش کویر و استپ است و تراکم جمعیت آن تنها ۶ نفر در هر کیلومترمربع است. دشت قزاق با مساحت ۸۰۴٬۵۰۰ کیلومترمربع یک‌سوم کشور را دربرمی‌گیرد و بزرگ‌ترین منطقه خشک استپی در جهان است. علفزارها و شنزارهای گسترده شاخصه این دشت هستند. رودها و دریاچه‌های مهم قزاقستان عبارتند از دریاچه آرال، رود ایلی، رود ایرتیش، رود ایشیم، رود اورال، سیردریا، رود چارین، دریاچه بالخاش و دریاچه زایسان. دره چارین که ۱۵۰ تا ۳۰۰ متر عمق و ۸۰ کیلومتر درازا دارد فلات سنگی و سرخ‌رنگ را درمی‌نوردد و در راستای رودخانه چارین در شمال تیان‌شان ادامه می‌یابد. دهانه بیگاچ، دهانه‌ای برخوردی است که از برخورد یک سیارک در حدود ۵ میلیون سال پیش به‌وجود آمده و ۸ کیلومتر قطر دارد. آب‌وهوای قزاقستان بری است و تابستان‌های گرم و زمستان‌های سرد دارد. بارندگی در این کشور نسبتاً کم است و اراضی آن در شرایط خشک تا نیمه‌خشک قرار دارند. شهرهای اصلی قزاقستان عبارتند از آستانه، آلماتی، قراغندی، چیمکند، آتیراو و اوسکمن. شهرهای بزرگ قزاقستان به ترتیب آلماتی با حدود ۲ میلیون نفر، آستانه و قراغندی با حدود ۷۰۰ هزار نفر هستند. به جز شهرهای نام‌برده می‌توان به شهرهای آق‌تاو(۲۶۲٬۰۰۰نفر)، پاولودار(۳۲۹٬۰۰۰)، پتروپاول(۲۰۱٬۰۰۰) و اوسکمن(۳۱۹٬۰۰۰) نیز اشاره کرد. استان‌های قزاقستان سیاست حکومت قزاقستان دمکراتیک و از نوع جمهوری ریاستی است. رئیس‌جمهور در راس کشور و دولت قرار دارد. قدرت اجرایی دست دولت بوده و قدرت قانونی دست پارلمان می‌باشد. رهبر زمان کمونیسم قزاقستان یعنی نورسلطان نظربایف پس از استقلال به ریاست‌جمهوری قزاقستان رسید و از سال ۱۹۸۹ به مدت ۲۹ سال در این منصب باقی ماند تا این که در سال ۲۰۱۹ استعفا داد و جایش را به قاسم جومارت توقایف داد بر پایه قانونی که در سال ۲۰۱۰ میلادی در قزاقستان به تصویب رسید، نخستین رئیس‌جمهور قزاقستان حتی پس از استعفایش از مصونیت کامل قضایی برخوردار است. برپایه این قانون، نخستین رئیس‌جمهوری قزاقستان را نمی‌شود بازداشت کرد، محبوس کرد یا برای اعمالی که حین ریاست جمهوری خود یا پس از آن دوره انجام داده پاسخگو دانست. این مصونیت طبق قانون همچنین شامل دارایی‌های رئیس‌جمهور نخستین و خانواده او می‌شود. در سال ۱۳۹۵ خورشیدی رئیس‌جمهوری قزاقستان طی حکمی «کریم ماسیموف» نخست‌وزیر قبلی را به مقام ریاست سازمان اطلاعات این کشور منصوب کرد. وی همچنین «بکیت‌جان ساگینتایف» را که تا آن زمان معاون نخست‌وزیر بود به عنوان نخست‌وزیر به مجلس پیشنهاد داد که با رأی اعتماد نمایندگان مواجه شد. حملات اسلام‌گرایان در قزاقستان که بخش اعظمی از جمعیتش مسلمان هستند به ندرت اتفاق افتاده‌است. اما شهر آق‌تپه که در نزدیکی مرز با روسیه واقع است محل نخستین حمله انتحاری در قزاقستان در سال ۲۰۱۱ بود. به گفته مقامات قزاق از این کشور حدود ۳۰۰ نفر به سوریه و عراق رفته و در صف گروه‌های افراطی و به‌خصوص داعش پیوسته‌اند. بنا به برنامه اصلاحات ارضی دولت قزاقستان، خارجی‌ها می‌توانند زمین‌های کشاورزی قزاقستان را در قراردادهای ۲۵ ساله اجاره کنند. این برنامه، نگرانی و اعتراضات کشاورزان و زمین‌داران قزاقستانی را در پی داشته که نگرانی آن‌ها این است که سرمایه‌گذاران چینی به این ترتیب زمین‌های آن‌ها را بگیرند. این اعتراض‌ها در ماه مه ۲۰۱۶ سرکوب شد و شماری نیز بازداشت شدند. اعتراضات خیابانی در قزاقستان نادر است و دولت نورسلطان نظربایف، که از قبل از فروپاشی شوروی قدرت را در قزاقستان در اختیار دارد، با مخالفان به سختی برخورد می‌کنند. آخرین باری که در قزاقستان اعتراضات عمده‌ای برگزار شد در سال ۲۰۱۱ بود که کارگران صنعت نفت اعتصاب کردند. در آن مقطع پلیس با شلیک به معترضان ۱۴ نفر از آن‌ها را کشت. همچنین قزاقستان جزو کشورهایی است که مجازات اعدام در آن وجود ندارد. مردم و فرهنگ جمعیت قزاقستان در سال ۲۰۲۰ میلادی حدود ۱۸٫۷ میلیون نفر تخمین زده شده که تراکم پایین جمعیت در این کشور را نشان می‌دهد. قزاقستان کشوری چندقومیتی است و قزاق‌ها حدود ۶۳ درصد ساکنان آن را تشکیل می‌دهند. ۲۳٫۷ درصد مردم این کشور روس و بقیه ازبک، اوکراینی، اویغور، و غیره هستند. دین ۷۰ درصد از مردم اسلام و مذهب بقیه ساکنان مسیحیت است. ویژگی چندقومیتی قزاقستان در هنر و فرهنگ این کشور بازتاب یافته‌است. فعالیت‌های فرهنگی و هنری قزاقستان را می‌توان در دو دسته گسترده سنتی و غربی دسته‌بندی کرد. فرهنگ و هنر سنتی که با نوع زندگی ساکنان عمدتاً قزاق و البته کره‌ای‌ها و اویغورها و اقوام کوچکتر این سرزمین مرتبط است؛ همانند شعرها، آهنگها و رقصهای فولکلور، موسیقی قزاق که با سازهای سنتی آنان اجرا می‌شود، همچون فرشها و پارچههای دست بافت و صنایع دستی گوناگون که در طول قرن‌ها در این سرزمین به حیات خود ادامه داده و پیشرفت کرده‌اند. در مجموع شعر، موسیقی و رقص جایگاه خاصی در فرهنگ قزاق داشته و دارند. گروه غربی شامل انواع هنرهایی می‌گردد که روس‌ها از ابتدای قرن بیستم به منطقه آوردند. مانند تئاتر، موسیقی کلاسیک، باله، اپرا، سینما، تلویزیون و ادبیات روسی می‌گردند. البته همه این انواع فرهنگی و هنری در میان قزاق‌ها به مقبولیت کامل دست نیافتند. اما در نتیجه سیاست‌های حکومت بلشویکی اتحاد شوروی، قزاقستان در دهه‌های گذشته پذیرای جمعیت بزرگی از روس‌ها و اقوام غیر قزاق بوده‌است، به گونه‌ای که قزاق‌ها در سرزمین خودشان به یک اقلیت بدل شدند. حضور چنین جمعیت بزرگ و با فرهنگ‌های گوناگون و بسیار متفاوت موجب شکوفایی هنر و فرهنگ غربی در این کشور شده‌است. موفقیت قزاق‌ها و حتی آثار هنری که در قزاقستان ساخته شده یا به این کشور مربوط است، در جشنواره‌های بین‌المللی از آثار مثبت این تنوع فرهنگی است. در قزاقستان گروهی از مردم آذربایجانی ایرانی هم وجود دارند که در شهر مرکه در نزدیکی مرز قرقیزستان زندگی می‌کنند. این افراد از آذربایجانی‌های عشایری بودند که در مرز ارس تردد می‌کردند و پس از این که در سال ۱۹۱۸ مرزها بسته شد، در آن سوی مرز گرفتار و محبوس شدند. حکومت شوروی از ترس شورش این افراد، آن‌ها را به قزاقستان کوچاند و تا امروز نیز در آنجا ساکن هستند. آن‌ها هنوز هم به زبان ترکی آذربایجانی صحبت می‌کنند. خطر تجزیه ولادیمیر پوتین در یک کنفرانس مطبوعاتی در مورد قزاقستان گفته‌است که قزاقستان هیچ وقت یک کشور نبوده‌است و تنها بعد از فروپاشی شوروی تأسیس شده‌است که موجب ناراحتی نور سلطان نظربایف، شده‌است. کارشناسان این بیانات را در واکنش به حمایت نظربایف از عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا دانسته‌اند. پوتین در سپتامبر سال ۲۰۱۴ میلادی در دیدار دانشجویان در پاسخ به این پرسش که «آیا رشد روحیات ملی‌گرایی در قزاقستان منجر به تکرار سناریوی اوکراین نخواهد شد زیرا فعلاً نورسلطان نظربایف نقش عامل بازدارندگی را بازی می‌کند»، به توصیف شخصیت نظربایف پرداخت ولی با بیاناتی موجب آشفتگی افکار عمومی قزاق‌ها شد. پوتین گفت که نظربایف کار شگفت‌انگیزی کرده‌است و در قلمروی کشورش دولتی بنا نهاده‌است که هرگز در طول تاریخ صاحب دولت (حاکمیت) نبوده‌است. در واقع او به صورت تلویحی گفت که قزاقستان هیچ‌گاه به عنوان یک کشور وجود خارجی نداشته‌است. ملی گرایان قزاق از دیدگاه روسیه مبنی برنداشتن دولت و حاکمیت در طول تاریخ ناراحت شده و به آن واکنش نشان دادند. حدود یک چهارم ساکنان قزاقستان و نیمی از جمعیت قزاقستان شمالی را روس تبارها تشکیل می‌دهند. قزاقستان بعد از روسیه بیشترین تعداد گویشوران زبان روسی را دارد. نوروز در قزاقستان مردم قزاقستان نوروز را اعتدال بهاری می‌دانند و بر این باورند که در این روز ستاره‌های آسمانی به نقطه ابتدایی می‌رسند و همه جا تازه می‌شود و روی زمین شادمانی بر قرارمی‌شود. همچنین قزاق‌ها معتقدند که نوروز آغاز سال است و در میان آنان عبارات زیبایی دربارهٔ نوروز وجود دارد. نوروز روزی است که یک سال منتظرش بوده‌اند نوروز روزی است که خیر بر زمین فرود آمده و بالاخره نوروز روزی است که سنگ نیلگون سمرقند آب می‌شود. در شب سال تحویل تا شب قزیر صاحبخانه دو عدد شمع در بالای خانه‌اش روشن می‌کند و خانه‌اش را خانه تکانی کرده و چون مردم قزاق باور بر این دارند که تمیز بودن خانه در آغاز سال نو باعث می‌شود افراد آن خانه دچار بیماری و بدبختی نشوند آنان بر این مسئله ایمان دارند و آن را هر ساله رعایت می‌کنند. در شب نوروز دختران روستایی قزاق با آخرین گوشت باقی‌مانده از گوشت اسب که سوقیم نام دارد غذایی به نام اویقی آشار همراه با آویز می‌پزند و از جوان‌هایی که دوستشان دارند پذیرایی می‌کنند. آنان نیز در قبال آن به دختران آینه و شانه و عطر هدیه می‌کنند که آن را سلت اتکیتر می‌نامند و به معنی علاقه‌آور می‌باشد. در عید نوروز جوانان یک اسب سرکش را زین کرده و عروسکی که ساخته دست خودشان است با آویز زنگوله‌ای به گردنش در ساعت سه صبح که ساعتی معین از شب قزیر است رها نموده تا از این طریف مردم را بیدار نمایند. عروسک در حقیقت نمادی از سال نو است که آمدن خود را سوار بر اسب به همه اعلام می‌کند. نوروز برای قزاق‌ها بسیار مقدس بوده و اگر در این روز باران یا برف ببارد آن را به فال نیک گرفته و معتقدند سال خوبی پیش رو خواهند داشت. در عید نوروز مردم لباس نو و سفید به تن می‌کنند که نشانه شادمانی است. دید و بازدید اقوام در این ایام با زدن شانه‌ها به یکدیگر از آیین و رسوم مردم قزاق در ایام عید نوروز می‌باشد، همچنین پختن غذایی به نام نوروز گوژه (کوژه = آش) که تهیه آن به معنی خداحافظ با زمستان و غذاهای زمستانی است و از هفت نوع ماده غذایی تهیه می‌شود در این ایام جزو آیین و رسوم این سرزمین می‌باشد. مسابقات معروفی نیز در ایام نوروز در قزاقستان برگزار می‌شود که از مهم‌ترین آنان می‌توان به (قول توزاق) اشاره نمود که بین گروه‌های مرد و زن برگزار می‌شود. اگر برنده زن‌ها باشند قزاق‌ها معتقدند آن سال خوب و پربرکتی است اگر مردها پیروز شوند آن سال نامساعد خواهد بود. از دیگر مسابقات می‌توان به کوکپار برداشتن بز از مکانی مشخص توسط سواران، آودار یسپاق، قیزقوو و آلتی باقان اشاره نمود. در عصر نوروز نیز مسابقه آیتیس آغاز می‌شود که مسابقه شعر و شاعری است. زبان زبان قزاقی که زبان مردم قزاق و زبان ملی این کشور است، زبانی است از زیرگروه شرقی زبان‌های ترکی‌تبار که خود زیر شاخه از زبان‌های آلتایی است. از نزدیکترین زبان‌ها به قزاقی، زبان کشور همسایه قرقیزی است. زبان روسی با توجه به سابقه تاریخی و حضور گسترده خود همچنان موقعیت زبان رسمی (در قانون اساسی قزاقستان از اصطلاح زبان ارتباطات بین‌المللی استفاده شده‌است) را حفظ کرده‌است. زبان‌های زبان اوکراینی، زبان تاتاری، قرقیزی، اویغوری، ازبکی، ترکی آذربایجانی، باشقیری، فارسی تاجیکی، زبان آلمانی، زبان کره‌ای، زبان ترکمنی، زبان ارمنی و زبان مغولی تنها تعدادی از مهم‌ترین زبان‌هایی هستند که بزرگ‌ترین اقلیت‌های قومی این کشور به آن‌ها سخن می‌گویند. بسیاری از اقلیت‌های قومی قزاقستان برای داشتن زبان مشترک به جز روسی، زبان قزاقی را هم می‌دانند. آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان بین‌المللی در سال‌های اخیر افزایش یافته‌است. زبان فارسی در قزاقستان زبان فارسی در قزاقستان از پیشینه‌ای تاریخی برخوردار است، در دانشگاه‌های این کشور کرسی‌های زبان فارسی ۳۰ سال است که دایر است، با وجود این در سال‌های اخیر جایگاه زبان فارسی در مجامع علمی این کشور تا اندازه‌ای افول کرده‌است. تاریخ قزاقستان با زبان و ادبیات فارسی گره خورده‌است و هر پژوهشگری که بخواهد دربارهٔ تاریخ و ادبیات و جغرافیای تاریخی قزاقستان مطالعه و تحقیق کند، باید با زبان فارسی آشنایی داشته باشد. بسیاری از ضرب‌المثل‌های فارسی در ادبیات قزاقی نیز به کار برده می‌شود. در زبان قزاقی حدود ۳۰۶۸ واژه مشترک است که از زبان فارسی به خصوص از فارسی ورارود به زبان قزاقی اقتباس شده‌است چون ارتباط مستقیم بوده و هست. در خیابان‌های قزاقستان بسیار با واژه‌های داروخانه، آش خانه، کوچه، شهر، آبادانی (اودانی) یا بسیار نام‌های قزاقی مواجه هستید که با زبان فارسی مشترک است. نام اسفندیار به صورت اَسپَندیار و نام رستم و بیژن در میان قزاق‌ها خیلی فراوان است یعنی نه تنها نام‌های عادی ایرانی، بلکه نام‌هایی حماسی است که فارسی زبانان به آن‌ها افتخار ملی دارند و در شاهنامه آمده‌است. نام‌هایی که در ترکیبش واژه گل دارد در قزاقستان خیلی فراوان است که دکتر صفر عبدالله استاد زبان و ادبیات فارسی در قزاقستان، ۱۲۵ نام زنانه قزاقی با این ترکیب مانند گل‌بدن، گلناز، گلنار، گلدانه، گل بهرام را گردآوری کرده‌است. در قزاقستان چند ضرورت مهم برای تدریس زبان فارسی وجود دارد و این نکته را بزرگان قزاق می‌دانند. ۱- پیش از همه حدود ۹۰–۹۵ درصد منابع دست اولی که دربارهٔ قزاق‌ها و اقوام آسیای مرکزی در قرون وسطی وجود دارد منابع فارسی است و بدون منابع فارسی از هیچ منبع دیگری نمی‌توانند دربارهٔ اقوام ترکی و مغولی آسیای مرکزی چیزی پیدا کنند. ۲- بیشتر حاکمان و خان‌های مغولی و ترکی دبیران و وزیران فارسی‌زبان، یا به قول خودشان یک نفر تاجیک مورخ یا واقعه‌نگار فارسی یا فارسی‌زبان داشته‌اند و همه کتاب‌ها را آن‌ها نوشته‌اند. برای نمونه جامع‌التواریخ یا تاریخ جهانگشای جوینی و صدها کتاب دیگر به زبان فارسی است؛ بنابراین اگر این اقوام بخواهند کشورها و ریشه‌های خود را بیشتر بشناسند، امکان ندارد که بدون فراگرفتن منابع زبان فارسی به جایی برسند. این یک انگیزه بسیار مهمی است که باید این مردم فهم آن را داشته باشند. ۳- نکته دیگر این که هر قدر روابط ایران با منطقه و قزاقستان بهتر باشد زبان فارسی بهتر آموخته می‌شود. یکی از انگیزه‌هایی که در قزاقستان خیلی زبان چینی یا کره‌ای می‌آموزند این است که صدها شرکت وجود دارد که برای فعالیت‌های خود نیاز به همکارانی دارند که زبانشان را بدانند و از این بابت حقوق خوب هم می‌دهند. همچنین ترکیه را می‌توان نام برد که ترک‌زبانان کنونی خط را هم از دست دادند و برای مطالعه فرهنگ همان ترک‌ها نیز راهشان بسته‌است و خط عربی ـ فارسی را نمی‌دانند و خطشان لاتین است ولی چون شرکت‌های زیاد ترکیه‌ای در قزاقستان فعال هستند و دولت ترکیه حمایت می‌کند دانشجویان به سمت زبان ترکی استانبولی می‌روند. خط و الفبا خط و الفبای نوشتاری این کشور اکنون الفبای سریلیک است، اما قرار بر این است که الفبای نوشتاری آن تا سال ۲۰۱۵ به لاتین (الفبای لاتین ترکیه) تغییر یابد. نورسلطان نظربایف، رئیس‌جمهور قزاقستان، در ماه دسامبر سال ۲۰۱۲ در پیام سالانه خود به مردم قزاقستان گفته بود که ما باید از سال ۲۰۲۵ به‌گذار به الفبای لاتین اقدام کنیم. این بدان معنا است که از آن زمان ما در همه امور باید از خط لاتین کار بگیریم؛ یعنی تا سال ۲۰۲۵ ما باید کارگذاری، چاپ نشریات دوری، کتاب‌های درسی و غیره را به خط لاتین انجام دهیم. رئیس‌جمهور قزاقستان دربارهٔ آنچه «منطق تاریخی ژرفِ» گذار به خط لاتین خوانده، می‌گوید: «این از ویژگی‌های هم محیط فناوری جدید، هم ارتباط در جهان امروز و هم روند علم و آموزش در قرن ۲۱ است.» از نظر آقای نظربایف ظاهراً‌گذار به خط لاتین دسترسی جوانان قزاق به علم و فناوری امروز جهانی و ارتباط آنان با جهان غرب را آسان‌تر خواهد کرد، هرچند بسیاری در این امر تردید دارند. وی می‌افزاید: «در مدارس ما بچه‌ها انگلیسی می‌آموزند؛ یعنی خط لاتین. این برای جوانان ما دشوار نخواهد بود.» برخی از تحلیلگران آسیای میانه می‌گویند تصمیم رئیس‌جمهور قزاقستان برای‌گذار به خط لاتین تلاشی برای فاصله گرفتن از روسیه یا «جهان روسی» و نزدیکی بیشتر با کشورهای ترک‌تبار منطقه و به‌ویژه با ترکیه است. اما به اعتقاد قناعت عادل، تحلیلگر ازبک‌تبار مقیم پراگ، این تصمیم «خیال خامی» بیش نیست: «زیرا خط سیریلیک قزاقی به 'جهان روسی ' ربطی ندارد. در نهایت، مخالفان عمده 'جهان روسی ' - اوکراینی‌ها - از خط سیریلیک استفاده می‌کنند و به فکر تغییر آن نیستند. بلغارستان، از اعضای اتحادیه اروپا و ناتو هم از این خط استفاده می‌کند.» آقای عادل می‌افزاید: «گذار به خط لاتین قزاقی بدان معنا نیست که آن با خط ترکی یا ازبکی مشترک می‌شود. قزاق‌ها باید از تجربه ناموفق‌گذار زبان ازبکی به خط لاتین سبق (درس) بگیرند.» عبدالقادر رستم:گذار به الفبای لاتین، قزاق‌ها را از تأثیر معنوی و زبانی روس‌ها دورتر می‌کند، و از سوی دیگر روس‌گرایی را که تاکنون در ذهن بخشی از مردم قزاق حکومت می‌کند، کاهش می‌دهد. اشاره او به تصمیم دولت ازبکستان است که بعد از فروپاشی اتحاد شوروی فرایند گذار از الفبای سیریلیک به خط لاتین را شروع کرد. اما این فرایند سال‌هاست ادامه دارد و به باور بسیاری موفق نبوده‌است؛ هرچند جمهوری آذربایجان و ترکمنستان، دو کشور دیگر ترک‌زبان در این فرایند تاحدی موفق بوده‌اند. زبان‌های ترکمنی و آذری تا حد زیادی به زبان ترکی عثمانی نزدیکند، ولی ازبکی از خانواده دورتر زبان‌های ترکی (جغتایی) است و نزدیک‌ترین زبان به آن زبان اویغوری در چین محسوب می‌شود که خط آن برساخته از خط فارسی-عربی است. زبان‌های قزاقی و قرقیزی هم از این دو گروه از خانواده زبان‌های ترکی فاصله زیادی دارند. در ضمن، الفبای لاتین برای زبان قزاقی پدیده تازه‌ای نیست. در سال ۱۹۲۹ با تصمیم دولت شوروی الفبای واحدی برای زبان‌های ترکی قلمرو شوروی مبتنی بر خط لاتین ایجاد شده بود که بیش از ده سال مورد استفاده بود. اما در سال ۱۹۴۰ مانند زبان‌های دیگر جماهیر آسیای میانه الفبای سیریلیک در زبان قزاقی هم جایگزین لاتین شد. در مقاله خود، آقای نظربایف از تاریخ الفبا در زبان‌های ترکی، از الفبای رونی در قرن‌های ۶–۷ میلادی گرفته تا الفبای عربی که طی ۹۰۰ سال پس از حمله عرب و گسترش اسلام در قلمرو قزاقستان مورد استفاده بوده نیز یادآور شده و گفته‌است که تغییر الفبا در زبان قزاقی همیشه «علل سیاسی مشخصی» داشته‌است. رئیس‌جمهور قزاقستان منطق‌گذار به خط لاتین را به دور از انگیزه‌های سیاسی و مرتبط با «فناوری جدید و ارتباطات جهان معاصر» خوانده و آن را برای قزاق‌ها مهم می‌داند. آقای رستم معتقد است که حوادث اوکراین و دخالت روسیه در امور آن کشور در سال‌های اخیر نخبگان سیاسی قزاق را «هوشیارتر» کرده‌است: «گروه‌های ملت‌گرای روس، چه در قزاقستان و چه در روسیه مدعی بودند که ولایات شمالی قزاقستان زمین روسها است و باید به روسیه همراه شود، زیرا میزان جمعیت روس در این مناطق زیاد است. نظربایف برای پیشگیری از این امر دو طرح را اجرا کرد: با دادن امتیازها قزاق‌ها را از کشورهای مختلف، از چین و مغولستان گرفته تا تاجیکستان و افغانستان، به قزاقستان آورد و عمدتاً در مناطق شمالی مستقر کرد.» وی می‌افزاید: «دوم، پایتخت را از آلماتی به شهر شمالی آق‌مُلا سلینوگراد زمان شوروی و آستانه کنونی) که اساساً شهر روس‌ها بود، منتقل کرد. در اصل، به جای این شهر یک شهر کاملاً جدید و معاصر ساخته شد و به این بهانه ده‌ها هزار قزاق را به شمال منتقل کرد. گذار به الفبای لاتین، قزاق‌ها را از تأثیر معنوی و زبانی روس‌ها دورتر می‌کند و از سوی دیگر، روس‌گرایی را تاکنون در ذهن قسمتی از مردم قزاق حکومت می‌کند، کاهش می‌دهد». اقتصاد اقتصاد این کشور تا حد زیادی به بخش کشاورزی متکی است. قزاقستان بیشترین تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه را در میان جمهوری‌های تازه استقلال یافته دارد و نیز از اعضای مهم سازمان همکاری شانگهای است. این کشور از لحاظ منابع زیرزمینی هم بسیار غنی است، از سال ۱۹۹۳ تاکنون بیش از ۴۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی در این بخش انجام شده‌است. همچنین تخمین زده می‌شود که قزاقستان صاحب دومین منابع بزرگ در اورانیوم، کروم، روی و سرب و سومین در منگنز، چهارمین در مس و در مورد زغال سنگ، آهن و طلا نیز در بین ۱۰ کشور اول دنیا قرار می‌گیرد. و همچنین یازدهمین منابع بزرگ هم در نفت و هم در گاز طبیعی را در اختیار دارد. کشف و استخراج نفت در مناطق غربی در کنار دریای خزر، این کشور را جزو کشورهایی با درصد رشد اقتصادی بالا در میان جمهوری‌های اتحاد شوروی سابق قرار داده‌است. قزاقستان به درآمدهای نفتی بسیار وابسته است و سقوط جهانی قیمت نفت در مقطعی وضعیت اقتصادی این کشور را دشوار کرد. تحریم‌های دوجانبه روسیه و غرب به سقوط روبل روسی و بحران اقتصادی در روسیه منجر شده که تأثیراتی جدی بر جماهیر دیگر سابق شوروی، از جمله قزاقستان، گذاشته‌است. واحد پول این کشور تنگه است. هر تنگه معادل ۰٫۰۰۲۲ دلار آمریکا و هر دلار معادل ۴۵۳ تنگه است. (آوریل ۲۰۲۲). جستارهای وابسته سازمان همکاری شانگهای خط اویغوری زبان اویغوری منابع Wikipedia contributors, "Kazakhstan," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Kazakhstan&oldid=489907690 (accessed ۵ مه ۲۰۱۲). https://ariatoday.af/?p=5095 http://www.ca-irnews.com/fa-ir/kazakhstan-fa/55071-جانشینی-«نظربایف»؛-بحران-یا-جانی-تازه-برای-قزاقستان https://www.dw.com/fa-ir/دیکتاتورهای-آسیایمیانه-هم-نگرانند/a-6419307 https://www.dw.com/fa-ir/ریاست-بحثانگیز-قزاقستان-بر-سازمان-امنیت-و-همکاری-اروپا/a-6280730 https://www.dw.com/fa-ir/رئیس-جمهور-قزاقستان-زنان-ما-هرگز-با-حجاب-فرسوده-نمی‌شوند/a-6486483 http://www.ca-irnews.com/fa-ir/kazakhstan-fa/55071-جانشینی-«نظربایف»؛-بحران-یا-جانی-تازه-برای-قزاقستان استپ‌های اوراسیا اوراسیا ایالات و نواحی بنیان‌گذاری‌شده در سال ۱۹۹۱ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۱ (میلادی) در آسیا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۱ (میلادی) در اروپا جمهوری‌ها جمهوری‌های اتحاد شوروی دولت‌های مدرن ترک قزاقستان کشورها در آسیا کشورها در اروپا کشورها و سرزمین‌های روسی‌زبان کشورهای آسیای مرکزی کشورهای جاده ابریشم کشورهای حاشیه دریای خزر کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای کشورهای فراقاره‌ای کشورهای محصور در خشکی
7317
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D8%AC%DB%8C
فیجی
فیجی ( , ,; , ; هندی فیجی: फ़िजी, Fijī)، با نام رسمی جمهوری جزایر فیجی (Republic of the Fiji Islands) یک کشور جزیره‌ای در منطقهٔ ملانزی در قسمت استرالیا و اقیانوسیه در جنوب اقیانوس آرام است که در شمال نیوزیلند قرار گرفته‌است. فیجی یک مجمع‌الجزایر است که ۳۳۰ جزیره و حدود ۵۰۰ جزیره خرد دارد که از این میان، حدود ۱۱۰ جزیره دارای سکنهٔ ثابت است. این جزایر روی‌هم‌رفته مساحت دارند. حدود ۸۷ درصد از کل جمعیت نفری فیجی در دو جزیرهٔ بزرگ ویتی لوو و وانوا لوو زندگی می‌کنند. حدود سه چهارم جمعیت فیجی در سواحل ویتی لوو زندگی می‌کنند، یا در سووا یا در مراکز شهری کوچکتری مانند نادی که گردشگری صنعت اصلی محلی است یا در لائوتوکا، که در آن صنعت نیشکر غالب است. مناطق داخلی ویتی لوو به دلیل زمین آن به ندرت مسکونی است. اکثر جزایر فیجی توسط فعالیت‌های آتشفشانی تشکیل شده‌اند که حدود ۱۵۰ میلیون سال پیش شروع شده‌است. برخی از فعالیت‌های زمین گرمایی هنوز هم در جزایر وانوا لوو و تاوئونی رخ می‌دهند. سیستم‌های زمین گرمایی در ویتی لوو منشأ غیر آتشفشانی دارند و تخلیهٔ سطحی دمای پایین دارند. انسان‌ها از هزارهٔ دوم پیش از میلاد در فیجی زندگی می‌کرده‌اند—اول مردمان آسترونزیایی و بعداً ملانزیایی‌ها، با برخی تأثیرات پولینزیایی‌ها. اروپایی‌ها اولین بار در سدهٔ هفدهم از فیجی دیدن کردند. در سال ۱۸۷۴، پس از یک دورهٔ کوتاه که در آن فیجی یک پادشاهی مستقل بود، بریتانیا مستعمرهٔ فیجی را تأسیس کرد. فیجی تا سال ۱۹۷۰ به عنوان مستعمرهٔ تاج تدام داشت، تا زمانی که استقلال یافت و به عنوان قلمرو فیجی شناخته شد. در سال ۱۹۸۷، پس از کودتای فیجی، دولت نظامی که قدرت را به دست گرفته بود، آن را جمهوری اعلام کرد. در کودتای سال ۲۰۰۶، فرانک باینیماراما قدرت را به دست گرفت. در سال ۲۰۰۹، دادگاه عالی فیجی حکم داد که رهبری نظامی غیرقانونی است. در آن زمان، رئیس‌جمهور ژوزفا ایلویلو، که ارتش او را به عنوان رئیس رسمی دولت حفظ کرده بود، به‌طور رسمی قانون اساسی ۱۹۹۷ را لغو کرد و باینیماراما را دوباره به عنوان نخست‌وزیر موقت منصوب کرد. بعداً در سال ۲۰۰۹، اپلی نایلاتیکاتو جانشین ایلویلو به عنوان رئیس‌جمهور شد. در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۴، پس از سالها تأخیر، یک انتخابات دموکراتیک برگزار شد. حزب باینیماراما تحت عنوان «نخست فیجی» ۵۹٫۲٪ آرا را به دست آورد و ناظران بین‌المللی این انتخابات را معتبر دانستند. فیجی به واسطهٔ وجود جنگل‌های فراوان، مواد معدنی و صنعت شیلات، یکی از توسعه‌یافته‌ترین اقتصادها در اقیانوس آرام است. واحد پول آن دلار فیجی است، که منابع اصلی تأمین آن، گردشگری، حواله‌های فیجیایی‌های شاغل در خارج از کشور، صادرات آب آشامیدنی و نیشکر است. تاریخ سفال‌های بدست آمده از شهرهای فیجی نشان می‌دهد این جزایر از ۱۰۰۰ تا ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح مسکونی بوده‌است اما مسئله مهاجرت اقیانوس آرام هم هنوز مطرح است. فیجی از سده ۱۸ به دست بریتانیا افتاد و در سال ۱۸۷۴ مستعمرهٔ این کشور گشت، فیجی در ۱۰ اکتبر ۱۹۷۰ از بریتانیا اعلام استقلال کرد. بسیاری بر این باورند که اهالی فیجی از جنوب شرقی آسیا و از طریق اندونزی به این کشور آمده‌اند، یعنی از زمانی که جزایر ملانزی و پلی‌نزی متحد شدند و یک جامعه توسعه یافته را پیش از رسیدن اروپایی‌ها، پدیدآوردند. نخستین گروه اروپایی‌های کاشف فیجی در سال ۱۶۴۳ به رهبری «آبل تاسمان» هلندی پای به این جزیره گذاشتند و سپس در سال ۱۷۷۴ کاپیتان انگلیسی «جیمز کوک» کار آنها را دنبال نمود. اما معتبرترین روایت، مربوط به کشف فیجی توسط کاپیتان «ویلیام بلای» در سال ۱۷۸۹ است. بازرگانان و دریانوردان اروپایی و استرالیاییان نخستین گروه‌هایی بودند که به این کشور آمدند و در آن اقامت گزیدند. مبلغان مذهبی در اوایل سده ۱۹ به فیجی آمدند و پادشاه فیجی در سال ۱۸۵۴ به آیین مسیحیت گروید. در در این هنگام آدم‌خواری ملغی گردید و جنگ‌های قبیله‌ای پایان یافت. در تاریخ ۱۰ اکتبر ۱۸۷۴ فیجی به مستعمره بریتانیای بزرگ تبدیل شد و از سال ۱۸۷۹ تا ۱۹۱۶ کارگران هندی به این جزیره آمدند و در کشتزارهای نیشکر به کار مشغول شدند. این کارگران بعدها به مزرعه داران و بازرگانان مستقل تبدیل شدند به‌طوری که هندی‌ها هم‌اکنون کنترل بازرگانی فیجی را در اختیار دارند. سیاست فیجی تا پیش از کسب استقلال در سال ۱۹۷۰، مستعمره بریتانیا بود. در این کشور در سال ۱۹۸۷ نظام جمهوری را پذیرفت و طبق قانون اساسی سال ۱۹۹۷ نظامی دموکراتیک بر آن حاکم شده‌است. رئیس‌جمهور توسط شورای عالی رؤسا انتخاب می‌شود و قدرت اجرایی در دست وی است. دوره ریاست جمهوری ۵ سال است. ژنرال سیتیونی رابوکا که ارتش را رهبری می‌کرد طی کودتایی در سال ۱۹۸۷ به قدرت رسید، در همین سال در فیجی نظام جمهوری برقرار گردید. راتو سیر کامیسسه مارا در سال ۱۹۹۴ رئیس‌جمهور فیجی شد، رئیس‌جمهور سابق، ژنرال سیتیونی رابوکا از حزب سیاسی فیجی نیز در سال ۱۹۹۲ در اولین انتخابات بعد از کودتا به سمت نخست‌وزیری رسید. در سال ۲۰۰۰ میلادی راتو ژوزفا ایلوئیلو رئیس‌جمهور و لایسنیا کاراسه نیز به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شدند. جغرافیا فیجی در قلب اقیانوس آرام و در نیمه راه بین خط استوا و قطب جنوب و بین طول جغرافیایی ۱۷۵ و ۱۷۸ غربی و عرض ۱۵ و ۲۲ جنوبی واقع شده‌است. این کشور در تقاطعی واقع شده که مستقیماً به شمال نیوزیلند و غرب استرالیا یعنی دو کشور اصلی اقیانوس آرام منتهی می‌شود و در پیرامون آن سایر جزایر اقیانوس آرام هم‌چون تونگا، ساموآ، وانوآتو و کالدونیای جدید قرار دارند. مساحت فیجی ۱۸٬۲۷۴ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۸۹۶٬۰۰۰ نفر است. فیجی از بیش از ۳۰۰ جزیره تشکیل شده‌است و به صورت مجمع الجزایر می‌باشد. جمعیت فیجی اکثراً بین بومیان فیجی و نژاد هندی تقسیم شده‌است. بیشتر جمعیت فیجی در دو جزیرهٔ ویتی لوو و وانوآ لوو ساکن هستند. از شهرهای مهم فیجی می‌توان به، لائوتوکا ۵۲٬۲۲۰ نفر، نادی ۴۲٬۲۸۴ نفر، لاباسا ۲۷٬۹۴۹ نفر و نائوسوری ۲۰۰۰ نفر اشاره کرد. دو جزیره اصلی فیجی عبارتند از «ویتی لوو» با ۱۰۴۲۹ کیلومتر مربع و «وانا لووو» با ۵۵۵۶ کیلومتر مربع که مجموعاً حدود ۸۷ درصد مساحت زمین این کشور شامل می‌شوند. بالغ بر ۸۳ درصد زمین‌ها در مالکیت بومیان فیجی، ۹ درصد در مالکیت دولت و ۸ درصد بقیه نیز سرزمین آزاد می‌باشند. تنها ۱۶ درصد خاک این کشور قابل کشت است که عمدتاً در دشتی ساحلی، دلتای رودخانه‌ها و دره‌ها واقع شده‌اند. فیجی دارای آب و هوای استوایی با دو فصل اصلی گرم و مرطوب از ماه نوامبر تا آوریل و فصل خنک و خشک، از ما مه تا اکتبر است و در تمام طول سال، بادهایی بر فراز فیجی می‌وزد که باعث تعدیل هوا می‌شود و میانگین دمای هوا از ۲۲ درجه سانتی‌گراد در ماه‌های خنک سال تا ۲۶ درجه در ماه‌های گرم، در نوسان است. پایتخت این کشور شهر سووا با ۱۷۲۳۹۹ نفر جمعیت می‌باشد. تقسیمات کشوری فیجی به چهار ناحیه تقسیم شده که این نواحی جمعاً به ۱۴ استان تقسیم شده‌اند. جزیره روتوما و متعلقات آن حالت خودمختار دارد و خارج از این تقسیمات کشوری قرار می‌گیرد. اقتصاد واحد پول فیجی، دلار با واحد جزء (سنت) نام دارد. 1FJD = 0.48 US Dollar (در می ۲۰۱۸) صادرات فیجی را، شکر، طلا، نارگیل و زنجبیل دربر می‌گیرد. فیجی از اعضای کشورهای مشترک‌المنافع به‌شمار می‌رود. مردم ۵۲٪ نژاد این کشور را فیجیایی (بومیان فیجی)، ۴۱٪ را نیز هندی‌ها تشکیل می‌دهند، همچنین دین ۷۰٪ مردم فیجی مسیحی، ۲۶٪ هندو و ۴٪ نیز مسلمان است. زبان‌های رسمی فیجی را، انگلیسی، فیجیایی و هندی تشکیل می‌دهند. فرهنگ فرهنگ فیجی ترکیبی غنی از فرهنگ بومی، چینی، اروپایی و هندی شامل دموکراسی اجتماعی، زبان، غذا (عمدتاً غذاهای دریایی و سبزیجات)، پوشاک محلی، سیستم اعتقادی، معماری، هنر، صنایع دستی، موسیقی و رقص و ورزش است. گردشگری فیجی به مقدار قابل توجهی دارای گردشگر است که از جزایر نادی و دنارو دیدن می‌کنند. این کشور دارای اماکن غواصی زیاد و امکان دیدن کرانه‌های مرجانی است که از جاذبه‌های گردشگری این کشور به‌شمار می‌آیند. بودجه زیادی صرف باز کردن استراحتگاه‌ها در مناطق دور افتاده جهت افزایش گردشگری انجام شده‌است. پانویس منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Fiji بیات، اصغر: آشنایی با کشور فیجی و تعاونی‌های آن. در: مجله «تعاون». دوره جدید، دی ۱۳۸۲ - شماره ۱۴۸. (از صفحه ۲۴ تا ۲۶). اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۰ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۰ (میلادی) در اقیانوسیه جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع فیجی قلمروهای آرام غربی بریتانیا کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها و سرزمین‌های هندوستانی‌زبان کشورها و سرزمین‌های هندی‌زبان کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد مستعمره‌های پیشین بریتانیا
7318
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%BE%DB%8C%D9%86
فیلیپین
فیلیپین با نام رسمی جمهوری فیلیپین کشوری مجمع‌الجزایری در جنوب شرقی آسیا، واقع در شرق ناحیهٔ هندوچین و شمال اندونزی است. فیلیپین با مساحت ۳۴۲٬۳۵۳ کیلومتر مربع؛ شصت و چهارمین کشور پهناور و با جمعیت (۱۰۹٬۵۸۱٬۰۷۸ )نفر؛ سیزدهمین کشور پرجمعیت در جهان است. پایتخت فیلیپین مانیل و بزرگ‌ترین شهر آن کزون سیتی است. زبان رسمی این کشور، انگلیسی و فیلیپینی است. این مجمع‌الجزایر ابتدا توسط فردیناند ماژلان کاشف پرتغالی کشف شد. امپراتوری اسپانیا این مجمع‌الجزایر را مستعمره کرد. بعدها در جنگ آمریکا و اسپانیا، فیلیپین مستعمرهٔ آمریکا شد و در آخر مستعمرهٔ امپراتوری ژاپن گردید تا اینکه بالاخره کشوری مستقل شد. واحد پول فیلیپین، پزوی فیلیپین است و اقتصاد آن سی و چهارمین اقتصاد بزرگ دنیا با تولید ناخالص داخلی ۳۷۱٫۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ می‌باشد. فیلیپین دارای یک حکومت دموکراتیک و مطابق قانون اساسی با نظام ریاست‌جمهوری به ریاست بونگ بونگ مارکوس است. پرچم این کشور در موقع جنگ بر عکس می‌شود نامگذاری نام فیلیپین به‌نام پادشاه اسپانیا، شاه فیلیپ دوم نامگذاری شد. کاوشگر اسپانیایی روی لوپز د والالوبوس در زمان اکتشافاتش در سال ۱۵۴۲ نام جزایر لیته (Leyte) و سامار (Samar) را فلیپیناس () نام نهاد که شاهزاده آستوریاس، وارث تاج و تخت پادشاهی اسپانیا در آن زمان بود. به این ترتیب نام برای کل جزایر فیلیپین به‌کار رفت. قبل از این نام، اسم‌های دیگری هم به‌کار می‌رفته که می‌توان به چند مورد اشاره کرد؛ مثلاً Islas del Poniete یا جزایر غرب و سان لازارو (San Lázaro) که اسپانیایی‌ها برای اشاره به جزایرشان استفاده می‌کردند. اسم رسمی فیلیپین چندین بار در تاریخ عوض شد. در زمان انقلاب فیلیپین، کنگرهٔ مالولوس اسم جمهوری فیلیپین (Philippine Republic) را اعلام کرد. از زمان جنگ آمریکا و اسپانیا در سال ۱۸۹۸ و جنگ فیلیپین و آمریکا در سال ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۲ تا زمان مشترک‌المنافع شدن (commonwealth) یعنی تا سال ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۶ آمریکایی‌ها نام جزایر فیلیپین (Philippine Islands) را به‌کار می‌بردند. پس از پایان جنگ جهانی دوم و استقلال فیلیپین، نام رسمی این کشور به جمهوری فیلیپین (Republic of the Philippines) تغییر یافت. تاریخ فیلیپین در سال‌های پیش از میلاد یکی از مراکز بازرگانی در منطقهٔ جنوب شرقی آسیا بود. نخستین اروپاییانی که به این جزایر آمدند، همراهان فردیناند ماژلان کاشف معروف بودند که در سال ۹۰۰ش ـ ۱۵۲۱م به همراه او این جزیره را کشف کرده و پای به این سرزمین نهادند. در جنگ بین آمریکا و اسپانیا، فیلیپین مستعمره آمریکا گشت و سپس در جنگ جهانی دوم به‌تصرف ژاپن درآمد. در سال ۱۹۴۶ درحالی‌که مانیل ویرانه‌ای بیش نبود، حکومت جمهوری در این کشور به‌وجود آمد. حضور پرقدرت آمریکا تأثیری عمیق بر جامعه فیلیپین نهاده‌است به‌طوری‌که این جامعه هم‌اکنون تلفیقی از فرهنگ آسیایی و کاتولیک اسپانیایی و سرمایه‌داری آمریکایی است. استعمار اروپایی در فیلیپین آلن رابلس، روزنامه‌نگار، اظهار داشت: تأسیس کشور فیلیپین توسط استعمارگران صورت گرفت، آنها فرهنگ سیاسی این کشور را شکل دادند و همچنان بر روی اندیشه آنها تأثیر می‌گذارند. این کشور قریب به ۳۳۳ سال تحت سلطه اسپانیا و نزدیک به پنج دهه قاطعانه در زیر حاکمیت ایالات متحده آمریکا بود از نظر انسان‌شناسی همگرایی پراسپرو، «تفکر، فرهنگ و روان‌شناسی مردم فیلیپین درحالی‌که درواقع آسیایی بودند عملاً غربی شد.» سیاست فیلیپین دارای حکومت دموکراتیک و مطابق قانون اساسی با نظام ریاست‌جمهوری است که به‌استثنای ناحیه خودگردان مسلمان میندانائو (که به‌صورت بسیار گسترده از حکومت جدا اداره می‌شود)، به‌شکل یکپارچه اداره می‌گردد. حکومت فیلیپین چندین‌بار از زمان ریاست‌جمهوری راموس در تلاش بوده تا نظام حکومتی را به نظام فدرال، پارلمانی یا تک‌مجلسی تغییر دهد. رئیس‌جمهور در فیلیپین هم رئیس دولت و هم فرماندهٔ کل نیروهای مسلح می‌باشد. طبق قانون اساسی تازه تصویب شده فیلیپین، نظام سیاسی این کشور جمهوری ریاستی است. رئیس‌جمهور و مجلس سنای ۲۴ نفره با رأی مردم برای یک دوره شش ساله انتخاب می‌شوند. رئیس‌جمهور ریاست قوه مجریه را برعهده دارد که از ۱۹ وزارتخانه تشکیل شده‌است. همچنین تعیین اعضای کابینه نیز برعهده رئیس‌جمهور و برای این کار نیازی به تصویب در مجلس نیست. دو مجلس قانونگذار این کشور عبارتند از سنا که مجلس اعلای کشور محسوب می‌شود و اعضای آن طی یک دورهٔ شش ساله انتخاب می‌شوند. مجلس نمایندگان، مجلس سفلای این کشور است و نمایندگان آن هر سه سال یک‌بار انتخاب می‌شوند. مجلس نمایندگان شامل دویست نماینده انتخاب شده با رأی مردم در حوزه‌های محلی و پنج نماینده انتصابی است که این پنج نماینده را رئیس‌جمهور از بین گروه‌های اقلیت انتخاب می‌نماید. سناتورها از طرف تمام مردم انتخاب می‌شوند ولی نمایندگان از طریق حوزه‌های قانونگذاری هر منطقه و ۲۰٪ از نمایندگان از طریق انتخابات درون‌حزبی انتخاب می‌شوند. قانون اساسی فیلیپین دوره ریاست‌جمهوری در این کشور را به یک دوره شش ساله محدود کرده‌است تا مانع از تبدیل شدن یک فرد به دیکتاتور شود. در فیلیپین رئیس‌جمهور و معاون وی به‌طور جداگانه در انتخابات به‌وسیله مردم برگزیده می‌شوند. قوهٔ قضائیه دادگاه عالی کشور است که توسط ریاست قوهٔ قضائیه و ۱۴ قاضی دستیار که از طرف رئیس‌جمهور انتخاب و توسط شورای قضات و وکلا منصوب می‌شوند اداره می‌گردد. تقسیمات اداری نوشته اصلی: فهرست شهرهای فیلیپین نوشته اصلی: فهرست استان‌های فیلیپین فیلیپین به سه جزیره اصلی تقسیم شده: لوزون، ویسایا و میندانائو. در تقسیم‌بندی، کشور به ۱۷ ناحیه، ۸۱ استان، ۱۴۵ شهر، ۱٬۴۸۹ بخش و ۴۲٬۰۳۶ بارانگای تقسیم شده‌است. در بخش دوم قانون شماره ۵۴۴۶ اشاره شده که طبق تعریف آب‌های سرزمینی فیلیپین، ادعایی بر مالکیت قسمت شرقی جزیره صباح وجود ندارد. تقسیمات منطقه‌ای منطقه‌ها در فیلیپین برای تقسیم‌بندی اداری ایجاد شده‌اند تا ادارهٔ استان‌ها در هر بخش را سهولت بخشند. فیلیپین به ۱۷ ناحیه تقسیم شده (۱۶ ناحیه اداری و یک ناحیه خودگردان). بیشتر ادارات دولتی براساس منطقه‌ها تقسیم شده‌اند و نه تک‌تک در هر استان. بیشتر موارد مرکز مناطق شهرها هستند. براساس اطلاعات سال ۲۰۱۵، ناحیهٔ CALABARZON بیشترین جمعیت را داراست و ناحیه پایتخت ملی (مانیل) متراکم‌ترین منطقه جمعیتی است. جغرافیا فیلیپین یک مجمع‌الجزایر است که از ۷۶۴۱ جزیره تشکیل شده. این جزایر عموماً در سه مجمع‌الجزایر بزرگ طبقه‌بندی می‌شوند که عبارتند از: لوزون، میندانائو، و ویسایا. مساحت این کشور به‌علاوه آب‌های درون سرزمینی است. فیلیپین پنجمین کشور بزرگ جزیره‌ای دنیا به‌حساب می‌آید و با داشتن خط ساحلی، پنجمین کشور از این نظر است. منطقه انحصاری اقتصادی این کشور است. بیشتر این جزایر پوشیده از جنگل‌های استوایی و آتشفشان‌هاست. بلندترین کوه فیلیپ که در جزیره میندانائو قرار دارد کوه «آپو» (Mount Apo) می‌باشد که ۲۹۵۴ متر ارتفاع دارد. پست‌ترین نقطه در فیلیپین اعماق «گالاتا» (Galathea Depth) نام دارد که سومین نقطهٔ عمیق دنیاست. طویل‌ترین رود فیلیپین در شمال جزیره لوزون قرار دارد که نام آن رود «کاگایان» است. خلیج مانیل که در کرانه پایتخت فیلیپین یعنی مانیل واقع شده به‌واسطهٔ رود پسیگ (Pasig river) به Laguna de Bay متصل است که بزرگ‌ترین دریاچهٔ فیلیپین محسوب می‌شود. این کشور از شمال غرب با تایوان و چین، از شمال شرق با ژاپن، از جنوب با اندونزی و از جنوب غربی با مالزی، تایلند و سنگاپور همسایه است و شرق آن را دریای فیلیپین و غرب آن را دریای چین جنوبی فراگرفته است. دو جزیره لوزون و میندانائو مجموعاً ۶۶٪ کل مساحت فیلیپین را شامل می‌شوند. از ۷۱۰۷ جزیره فیلیپین فقط ۱۰۰ جزیره مسکونی هستند و در این بین فقط یازده جزیره به‌صورت عمده جمعیت بزرگی دارد و فقط ۲۷۷۰ جزیره دارای نامی مشخص هستند. کشور فیلیپین به‌طور کلی در محاصره آب‌های اقیانوس آرام و دریای چین جنوبی قرار دارد. وسیع‌ترین دریاچه‌های این کشور عبارتند از،: لاگونا در غرب جزیره لوزون و تاآل در مرکز آن، دو دریاچه لانائو و دریاچه سوریاگو نیز در جزیره میندانائو قرار دارند. بزرگ‌ترین رودهای این کشور یعنی کاگایان و پاکساهان در جزیره‌های لوزون و رودهای پالانگی و آگوسان در جزیره میندانائو جریان دارند. آب و هوای فیلیپین گرمسیر دریایی با رطوبت زیاد است. فیلیپینی‌ها در طول سال همواره با طوفان و باران‌های موسمی روبرو هستند و به‌خاطر همین باران‌های سیل‌آسا تقریباً ۷۰٪ این جزایر را جنگل‌های سرسبز استوایی فراگرفته است. دمای هوا بین ۲۰ تا ۴۰ درجه متغیر است و رطوبت نیز از ۳۶٪ تا ۹۰٪ هم می‌رسد. وقوع زمین‌لرزه در این جزایر پدیده‌ای معمولی به‌شمار می‌آید. مهم‌ترین قلل آتشفشانی فیلیپین قله مایون و پیناتابو در جزیره لوزون، قله آپو در جزیره میندانائو، و قله کان‌لائون در جزیره نگروس هستند که فعال شدن این قلل گاهی باعث خسارات مالی و جانی زیادی برای ساکنان اطراف آنها گردیده‌است. فعال شدن آتشفشان پیناتابو در جنوب جزیره لوزون در سال ۱۹۹۰ علاوه‌بر خساراتی که برای مردم داشت، پایگاه‌های نظامی آمریکا در فیلیپین را نیز تخریب نمود و درنهایت منجر به جمع‌آوری این پایگاه‌ها شد. چین و فیلیپین بر سر مالکیت جزایر رنای که پکن از آنها با عنوان جزایر نن‌شا یاد می‌کند و تپه‌های دریایی جانسون اختلاف دارند. آب‌های دریای چین جنوبی که دارای منابع سرشار نفت و گاز و شیلات می‌باشد محل چالش بین چین و فیلیپین است. چین مدعی مالکیت مطلق بر آب‌های دریای چین جنوبی است و همواره از مدعیان دیگر از جمله فیلیپین، ویتنام و ژاپن خواسته تا از طریق گفتگوهای دو جانبه به این تنش‌ها پایان دهند. فیلیپین این اختلافات را به دادگاه بین‌المللی سازمان ملل متحد برده‌است. مانیل مانیل، پایتخت کشور فیلیپین در طی سال‌های گذشته پیشرفت زیادی داشته‌است. این شهر حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت دارد و هنوز یکی از ارزانترین شهرهای دنیاست. از لحاظ موقعیت جغرافیایی این شهر در دهانه رود بزرگ پسیگ قرار دارد که در شرق آن خلیج مانیل و در غرب آن ناحیه لوزون قرار گرفته‌است. این شهر در ۹۵۰ کیلومتری جنوب شرقی هنگ‌کنگ و در ۲۴۰۰ کیلومتری شمال شرقی سنگاپور است. رودخانه پسیگ همچنین از میان شهر عبور می‌کند و تقریباً تمام مردم مانیل به آن دسترسی دارند. شهر مانیل مرکز اصلی تجارت، سرمایه‌گذاری و امور مالی-اداری در کشور فیلیپین است. بندر مانیل دارای بیشترین حجم واردات و صادرات در کل کشور فیلیپین است. دفتر مرکزی موسسات مالی و تجاری مهم مثل: بانک ملی فیلیپین (Philippine National Bank)، بیمه مرکزی فیلیپین، بانک Veterans و تعداد زیادی از موسسات مالی اعتباری خصوصی در مانیل است. مردم جمعیت فیلیپین طبق آمارهای اعلام شده در سال ۱۹۸۷، ۵۷٫۴ میلیون نفر بود. با نرخ رشد جمعیت حدود ۲٫۴ در سال، جمعیت این کشور در سال ۱۹۹۵ به ۶۸ میلیون نفر رسید و در سال ۲۰۰۰ با نرخ رشد ۲٫۳ از ۷۸ میلیون نفر گذشت. حاکمیت اسپانیا بر فیلیپین باعث شد که ۹۰٪ مردم این کشور مسیحی و کاتولیک شوند. با مهاجرت گروه‌های مختلف مردم اسپانیایی زبان از اروپا و آمریکای جنوبی، فرهنگ این کشور شباهت زیادی با کشورهای لاتین پیدا کرد و زبان‌های محلی آنان نیز تحت تأثیر کلمات اسپانیایی قرار گرفت. ۹۰٪ مردم فیلیپین مسیحی می‌باشند که ۸۱٪ کاتولیک و ۹٪ پروتستان هستند و بقیه که شامل ۱۰٪ از کل جمعیت می‌باشند، بیشتر مسلمان هستند که اکثراً در جزیره میندانائو در جنوب کشور ساکن‌اند. اکثریت نژاد فیلیپینی‌ها را گروه ماله و باقی آنها را چینی‌ها، آمریکایی‌ها و اسپانیایی‌ها تشکیل می‌دهند. ۲۹٪ درصد مردم فیلیپین، فیلیپینی، ۲۳٪ از نژاد سبوئانو و ۱۰٪ ایلکانو هستند و بقیه از سایر اقوام می‌باشند. مردم فیلیپین به زبان تاگالوگ صحبت می‌کنند و زبان انگلیسی نیز بسیار رایج است. از نظر جمعیتی، زبان انگلیسی گویشوَران بسیار بیشتری از زبان اسپانیایی دارد و بیشتر مردم این کشور به زبان انگلیسی تسلط دارند، با این حال بیش از ۱۰۰۰ لهجه مختلف در فیلیپین وجود دارد. طبق آمار سال ۲۰۱۳ میزان با سوادی در میان مردم این کشور ۹۰/۷٪ بوده‌است. اقتصاد فیلیپین سی و چهارمین اقتصاد بزرگ دنیا با تولید ناخالص داخلی ۳۷۱/۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ می‌باشد. بیشتر صادرات فیلیپین شامل نیمه‌رساناها و لوازم الکترونیکی، وسایل حمل و نقل، پوشاک، تولیداتِ مرتبط با مس، تولیدات مرتبط با بنزین، روغن نارگیل و میوه‌جات است. بزرگ‌ترین شریک‌های تجاری این کشور ایالات متحده آمریکا، ژاپن، چین، سنگاپور، کره جنوبی، هلند، هنگ‌کنگ، آلمان، تایوان و تایلند هستند. واحد پولی این کشور پزوی فیلیپین (₱ یا PHP) می‌باشد. هر پزوی فیلیپین معادل ۰٫۰۱۹ دلار آمریکا و هر دلار آمریکا معادل ۵۲٫۱ پزو می‌باشد. (آوریل ۲۰۲۲) فیلیپین یک کشور تازه صنعتی شده به‌حساب می‌آید که درحال گذر از صنعت مبتنی‌بر کشاورزی به صنایع خدماتی و تولیدات کارخانه‌ای است. با وجود ۴۰٫۸۱۳ میلیون نفر نیروی کار، ۳۰٪ این نیرو در صنعت کشاورزی مشغول به‌کارند که ۱۴٪ تولید ناخالص داخلی را ایجاد می‌کنند و بخش صنعتی ۱۴٪ نیروی کار را شامل می‌شود که ۳۰٪ از تولید ناخالص داخلی را شامل می‌شود. به این ترتیب ۴۷٪ نیروی کار در بخش اداری و خدماتی فعال می‌باشند که شامل ۵۶٪ از تولید ناخالص داخلی می‌شود. نرخ بیکاری در ۱۴ دسامبر ۲۰۱۴ برابر با ۶٪ اعلام شد. با پایین بودن هزینه نیازهای اولیه، نرخ تورم در همان ماه به ۳٫۷٪ نزول کرد. ذخایر ناخالص بین‌المللی در اکتبر ۲۰۱۳ برابر با ۸۳٫۲۰۱ میلیارد برآورد شد. گلدمن ساکس نام فیلیپین را در لیست «یازده اقتصاد جدید» قرار داده. این لیست شامل نام ۱۱ کشور است که به‌همراه کشورهای پیمان BRICS می‌توانند بزرگ‌ترین اقتصادهای دنیا در قرن ۲۱ باشند. گلدمن ساکس ارزیابی کرده که تا سال ۲۰۵۰ این کشور بیستمین اقتصاد بزرگ جهان شود. همچنین HSBC پیش‌بینی کرده که اقتصاد این کشور در سال ۲۰۵۰ بیستم در دنیا و پنجم در آسیا و بزرگ‌ترین اقتصاد جنوب شرق آسیا شود. فیلیپین همچنین یکی از اعضای بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، سازمان تجارت جهانی، بانک توسعه آسیایی، G-۷۷ و G-۲۴ و طرح کلمبو می‌باشد. معادن مقدار ذخایر معدنی فیلیپین با وجود وسعت کم این کشور بسیار قابل ملاحظه است. منابع کانی‌های فلزی سرشاری در این کشور وجود دارد، به‌طوری‌که با توجه به تولیدات قبلی و ذخایر اثبات شده طلا، رتبه دوم در جهان و در مس رتبه سوم را به‌خود اختصاص داده‌است. معادن مس در بخش‌های گسترده‌ای از این کشور پراکنده هستند و بیشتر آنها دارای مقادیری از طلا و نقره نیز می‌باشند. نیکل و کروم از سایر فلزات با ارزش در معادن این کشور هستند، ضمن اینکه فیلیپین به‌لحاظ معادن غیر فلزی همچون مرمر و سنگ آهک در وضعیت خوبی قرار دارد. جستارهای وابسته روابط ایران و فیلیپین مهاجرت به فیلیپین جزیره‌های فیلیپین سینمای فیلیپین دانشگاه فیلیپین پانویس بنیتو آکینو در سال ۱۹۳۴ در شهر کنسپسیون متولد گردید. پدرش سناتور بود و پدر بزرگش از انقلابیونی که با اسپانیا و بعد از آن با آمریکا می‌جنگیدند. محافل سیاسی دولت فیلیپین معتقدند که دولت مارکوس مسئول ترور آکیتو بوده‌است. منابع Wikipedia contributors, "Philippines," Wikipedia, The Free Encyclopedia, جمهوری فیلیپین فیلیپین ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۵۶۵ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۹۸ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۴۶ (میلادی) جزایر کمانی آتشفشانی جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در آسیا کشورهای جزیره‌ای کشورهای جنوب شرق آسیا کشورهای عضو اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا کشورهای عضو سازمان ملل متحد لیبرال دموکراسی مستعمره‌های پیشین اسپانیا مستعمره‌های پیشین در آسیا مستعمره‌های پیشین ژاپن ناحیه دریایی جنوب شرق آسیا هند شرقی اسپانیا
7319
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%D8%AA%D8%B1%D9%84%20%DA%A9%DB%8C%D9%81%DB%8C%D8%AA
کنترل کیفیت
در مدیریت کیفیت و مهندسی و تولید صنعتی، بخش کنترل کیفیت ، و مهندسی کیفیت به بخشی گفته می‌شود که به درست کردن روش‌هایی مشغول است تا کارخانه بتواند به‌وسیله آن روش‌ها از مرغوبیت و مشتری‌پسند بودن کالاهای تولیدی خود مطمئن گردد. این روش‌ها و سامانه‌ها معمولاً با همکاری با دیگر رشته‌های مهندسی و بازرگانی طراحی می‌شوند. تعریف کنترل کیفیت عبارت است از اطمینان از تهیه و تولید کالا و خدمات طبق استانداردهای تعیین شده یا (حصول تمامیت ویژگی‌های مطلوب در یک محصول). مثلاً اندازه‌گیری یا آزمون روی یک محصول یا کالا برای مشخص شدن این که آیا با مشخصات فنی مورد نظر مطابقت دارد یا خیر. کنترل کیفیت مجموعه عملیاتی نظیر اندازه‌گیری یا آزمون است که روی یک محصول یا کالا انجام می‌شود تا مشخص شود آیا آن محصول با مشخصات فنی مورد نظر مطابقت دارد یا خیر. یکسان بودن تقریبی برجسته‌کاری‌های ستونها و دیوارهای تخت جمشید، نیایشگاه‌های مصری و یونانی و دیگر سازه‌های باستانی نشانگر اینست که موضوع کنترل کیفیت از دیرباز نزد بشر وجود داشته‌است. عمده بحث کنترل کیفیت مربوط به انجام نمونه‌گیری از محصولات، بازرسی آن نمونه‌ها و تعمیم نتایج به کل انباشت محصول است که بر اساس روش‌های آماری انجام می‌گیرد. از دیگر روش‌های مورد استفاده در کنترل کیفیت، کنترل فرایند تولید محصول به جای کنترل محصول تهیه شده‌است که با استفاده از روش‌های آماری مانند SPC و … انجام می‌گیرد. مبحث کنترل کیفیت، جایگاه ویژه‌ای در مباحث نظام‌های جامع مدیریت کیفیت دارد. تاریخچه کنترل کیفیت گرچه به یک روایت می‌توان گفت که تاریخ کنترل کیفیت با تاریخ صنایع و اختراعات هم‌زمان بوده، و از روزی که بشر اقدام به ساختن ابزارها و وسایل و ضروریات مورد نیاز خود نموده، همواره در صدد بهبود کیفیت آن‌ها بوده‌است، اما این موضوع تا زمان انقلاب صنعتی و تولیدات انبوه، خیلی جدی گرفته نشد و هنوز هم جز معدود کشورهای صنعتی پیشرفته مانند ژاپن، آمریکا و انگلیس در بسیاری از کشورها در عمل بهای چندانی به آن داده نمی‌شود، مگر کشورهایی که برای صادر کردن تولیدات خود ناچار به کاربرد آن هستند. مفاهیم اولیه کنترل کیفیت از سال‌های ۱۹۰۰ در دنیا مطرح شدند، در سال ۱۹۲۴، Walter. A. Shewhart از شرکت تلفن بل، یک نوع نمودار (چارت) آماری برای کنترل کیفیت و متغیرهای آن تهیه و مورد استفاده قرار داد که در واقع شروع استفاده از آمار در کنترل کیفی است، بعدها در همین دهه، همکاران شوهارت H. F. Dodge و H.G. Romig دربارهٔ پذیرش محصول از طریق بازرسی، نمونه برداری و آزمون نظراتی ارائه کردند. فاکتورهای مؤثر در کنترل کیفیت یکی از فاکتورهای مهم مؤثر در کنترل کیفیت، روش‌ها و تجهیزات تولید است. نمی‌توان تصور نمود که پیشرفت‌های سریع ثبت شده در جهت کاهش سهم نیروی انسانی در تکنولوژی در سال‌های اخیر بر روی کنترل کیفیت مؤثر نبوده‌است. نظریه‌های زیادی در ارتباط با حل اتوماتیک مسئله کنترل کیفیت در سامانه‌های جدید تولیدی به نام اتوماسیون که سهم نیروی انسانی را به تدریج کاهش می‌دهد ارائه شده‌است. با توجه به این نظریه با کناره‌گیری تدریجی انسان، این عامل اصلی خطا از تولید، تنگناها کاهش یافته و به بسیاری از فعالیت‌های کنترل نیازی نخواهد بود. با اینکه این نظریه تا اندازه‌ای صحیح است ولی سرعت بیش از حد تولید در سامانه اتوماسیون را نیز نباید از نظر دور داشت. در عملیاتی که سهم نیروی انسانی در آن وزین است ۵٪ خطا سبب به وجود آمدن تعدادی اسکرپ در محصولات را می‌نماید، حال اینکه حتی با در نظر گرفتن درصد قطعات معیوب یک ماشین اتوماتیکی که همان کار را با سرعت بسیار بالا انجام می‌دهد به میان ۰/۵٪، زیاد بودن بیش از حد زیاد آشکار است. در نتیجه به دلیل لزوم به‌کارگیری تولرانس‌های حساس در اتوماسیون از افزایش اهمیت کنترل کیفیت می‌توان سخن راند. یک سامانه مؤثر کنترل کیفیت از هر یک از حلقه‌های زنجیر به وجود آمده از فعالیت‌های خواست‌ها و نظرات مصرف‌کننده تا انبار محصولات و توزیع تأثیر می‌پذیرد. به‌طور خلاصه فاکتورهای مؤثر بر کنترل کیفیت را می‌توان به قرار زیر دانست: خصوصیات مربوط به بازار و مصرف‌کننده امکانات مالی نیروی انسانی (مدیریت، عناصر فنی، کارگران) مواد تأسیسات، ماشین آلات و روش‌های تولیدی سطح فرهنگ و تکنولوژی آموزش قوانین کشوری. هزینه‌های کنترل کیفیت مشابه عناصر تشکیل دهنده هزینه محصول در هزینه‌های کنترل کیفیت نیز وجود دارد. در فعالیت‌های کنترل کیفیت به جای هزینه‌های نیروی کارگری مستقیم و غیر مستقیم و مواد مصرفی مستقیم، هزینه‌های اندازه‌گیری، ارزیابی و محصول معیوب قرار گرفته‌اند. هزینه‌های سرمایه‌گذاری از مجموع هزینه‌های استهلاک تأسیسات و تجهیزات کنترل کیفیت، بهره و فرصت از دست رفته (در نتیجه انصراف از سرمایه‌گذاری‌های مختلف به وجود می‌آید) تشکیل می‌شود. هزینه‌های گروه دوم نسبت به شدت فعالیت‌های کنترل کیفیت تغییر می‌کند. هزینه‌های پیشگیری طرح‌ریزی کیفیت : تهیه و تنظیم روش‌های بازرسی و تست، استانداردهای کیفیت و مشخصات فنی با در نظر گرفتن خواست‌ها و نظرات مصرف‌کننده، شرایط طراحی و امکانات ساخت. کنترل عملیات : تعیین ظرفیت‌های مربوط به کیفیت ابزارهای تولیدی موجود، هدایت و راهنمایی پرسنل کارگاه در اجرای طرح‌های کیفیت، تحقیق و بررسی راه‌های مختلف افزایش به‌کارگیری ماشین‌ها (ظرفیت از نظر کیفیت). فعالیت‌های تحقیق و توسعه : فعالیت‌هایی است به منظور تحقق کیفیت عالی با حداقل هزینه ممکن در ارتباط با ضریب اطمینان، مواد جدید، روش‌های اندازه‌گیری، ابزارهای تست و نظیر این‌ها. طراحی و توسعه ابزارهای اندازه‌گیری. آموزش : تهیه و تنظیم و اجرای برنامه‌های آموزشی متناسب با نیازهای دپارتمان کنترل کیفیت و پرسنل در ارتباط ساخت. هزینه‌های اندازه‌گیری و ارزیابی بازرسی و کنترل مواد وارده : بازرسی و تست‌هایی است که به منظور تطابق یا عدم تطابق مواد خام، قطعات و تجهیزات مورد نیاز با مشخصات تعیین شده از قبل انجام می‌گیرد. تست‌های آزمایشگاهی : تست نمونه‌های انتخابی از محل کار در آزمایشگاه و تنظیم گزارش‌های لازم. تعمیر و نگهداری و تنظیم : انجام کارهای تعمیر و نگهداری ابزارهای اندازه‌گیری و سایر وسایل و تنظیم آنها. بازرسی : کلیه اندازه‌گیری‌هایی که در حین عملیات بر روی محصولات نیمه تمام و تمام شده انجام می‌گیرد و تست‌های مقاومت کاربردی و مانند آنها. مواد : مواد و انرژی صرف شده در اثنای تست و بازرسی و محصولاتی که بر اثر تست‌های مخرب از بین می‌روند. کنترل نیروی کارگری : فعالیت‌های کنترل که به منظور ارزیابی فعالیت و کارکرد پرسنل کنترل کیفیت انجام می‌گیرد. آمادگی‌های تست و بازرسی. آنالیزها : آنالیز نتایج بدست آمده از اندازه‌گیری‌های انجام شده بر روی مواد وارده، عملیات ساخت و محصول، در مرکز کنترل کیفیت و گزارش آن به واحدهای مربوط. هزینه‌های محصول معیوب اسکرپ : مواد، محصولات نیمه تمام و تمام شده‌ای که به دلیل عدم تطابق با مشخصات کیفیت مورد نظر، به عنوان معیوب مشخص می‌شوند اسکرپ نامیده می‌شود. اسکرپ‌ها ممکن است به دلیل خطاهای داخل یا خارج کارخانه به وجود آیند. باید دقت نمود که هزینه‌های اسکرپ‌های ناشی از تغییرات طراحی، روش کارهای اشتباهی، کهنگی و غیره را در گروه‌های مجزای خارج از هزینه‌های کیفیت جمع‌آوری نمود. درست کردن یا تعمیر : مواد و نیروی کارگری صرف شده در اجرای فعالیت‌های تعمیر و درست کردن به منظور تأمین شرایط کیفیت مورد نظر. گروه کنترل کیفیت گروه کنترل کیفیت گروه کوچکی از کارکنان است که ماهیت کار مشابه دارند و برای حل مشکلات یا بهبود فرایند کاری در راستای اهداف و فعالیت‌های کنترل کیفیت سازمان، به صورت داوطلب و با انگیزه درونی و بدون هیچگونه نظارت خارجی و از طریق تشکیل جلسات منظم و حضوری در اوقات فراغت برای افزایش بازده کیفی شرکت یا کارخانه خود تلاش می‌کنند. پانویس منابع Summers, D. C. .S. , Quality, Prentice - Hall, Inc. , 1997. نظام‌الدین فقیه، کنترل کیفیت آماری ۹۶۴-۴۵۹-۲۹۳-ایکس:شابک نظام‌الدین فقیه، مهندسی کیفیت و اطمینان ۹۷۸-۹۶۴-۹۹۹۸-۱۸-۳:شابک کیفیت فرایند مقالات مربوط به کنترل کیفیت آمار مهندسی بازاریابی ساخت و تولید طراحی برای برتری کنترل آماری فرایندها مدیریت کیفیت مدیریت ویکی‌سازی رباتیک
7321
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%84%D8%AF%D8%A7%D9%88%DB%8C
مولداوی
مولداوی (به مولداویایی: Moldova) با نام رسمی جمهوری مولداوی (به مولداویایی: Republica Moldova) کشور محصور در خشکی در شرق اروپا است که از غرب با رومانی و از شمال شرقی تا جنوب با اوکراین همسایه است. مرزهای مولداوی با رومانی در راستای رودهای پروت و دانوب کشیده شده‌است. این کشور از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۱ با نام جمهوری شوروی سوسیالیستی مولداوی بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بود و در ۲۷ اوت ۱۹۹۱ پس از فروپاشی شوروی اعلام استقلال نمود. پایتخت مولداوی شهر کیشیناو است. همچنین این کشور با کشوری به رسمیت نشناخته شده بنام ترانس نیستریا همسایه است که در سطح بین‌الملل آن را به‌عنوان بخشی از مولداوی می‌شناسند. به دلیل کاهش تولیدات صنعتی و کشاورزی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بخش خدمات تحت سلطه اقتصاد مولداوی قرار گرفته و بیش از ۶۰ درصد تولید ناخالص داخلی کشور را تشکیل می‌دهد. این کشور از نظر سرانه تولید ناخالص داخلی دومین کشور فقیر در اروپا است. اگرچه مولداوی دارای شاخص توسعه انسانی نسبتاً بالایی است، اما پایین‌ترین شاخص در قاره است و رتبه ۹۰ را در جهان دارد. مولداوی به وسیله یک جمهوری پارلمانی اداره می‌شود که رئیس‌جمهور در آن ریاست کشور و نخست‌وزیر ریاست حکومت را بر عهده دارد. این کشور عضو سازمان ملل متحد، شورای اروپا، سازمان جهانی تجارت، سازمان امنیت و همکاری در اروپا (OSCE)، سازمان GUAM برای دموکراسی و توسعه اقتصادی، کشورهای مشترک المنافع (CIS) و سازمان همکاری اقتصادی دریای سیاه (BSEC). و هم چنین متقاضی عضویت در اتحادیه اروپا شده‌است. اقتصاد مولداوی در سال ۲۰۱۰ با کمترین میزان درآمد سالانه ملی، افزایش مهاجرت شهروندان برای یافتن شغل و کاهش میزان مبادلات بازرگانی، فقیرترین کشور در همسایگی اتحادیه اروپا شناخته شده‌است. بخاطر مشکل بیکاری ناشی از بحران اقتصادی تقریباً یک سوم از مردم مولداوی مجبور به ترک این کشور به منظور یافتن کار در کشورهای همسایه شده‌اند و قدرت خرید مردم نیز به‌طور جدی کاهش یافته و در عین حال میزان مبادلات بازرگانی بین این کشور و اروپا نیز تقریباً به یک سوم کاهش یافته‌است. دولت مولداوی بخاطر مشکلات اقتصادی پیش از این مجبور شده تا درخواست کمک مالی خارجی کند. ارتباط مولداوی یک کشور محصور در خشکی می‌باشد و تنها راه ارتباطی بین‌المللی آن مرز آبی به طول تقریبی ۴۸۰ متر در کنار رود دانوب می‌باشد. این منطقه پس از استقلال، با تلاش زیاد دولت مولداوی به سمت بندر شدن پیش می‌رود و هرنوع سرمایه‌گذاری وکمک یک کشور خارجی جهت تأسیس و تجهیز بندر فوق و ایجاد ارتباطات جاده‌ای با کیشیناو اقدامی کاملاً حیاتی برای مولداوی بوده، اجازه ارتباط آزاد وتجارت آزاد را به این جمهوری خواهد داد و در آینده‌ای نزدیک پتانسیل اقتصادی مولداوی را افزایش خواهد داد و بنابراین مشکل همیشگی قیمت‌های حمل و نقل با امتیاز دسترسی به مهم‌ترین راه آبی اروپا کم خواهد شد. جغرافیا جمهوری مولداوی با ۳۳٬۷۰۰ کیلومتر مربع در شمال و جنوب و شرق با اوکراین و در غرب با رومانی همسایه است. کیشینف(۶۴۴٬۰۰۰ نفر) پایتخت و تیراسپول(۱۲۹٬۰۰۰ نفر)، بلتسی(۱۰۲٬۰۰۰ نفر)، تیگینا و ریبیتسا از شهرهای مهم این کشور بشمار می‌رود. بخشهایی از مناطق خاوری این کشور که در ساحل شرقی دنستر قرار دارند به‌دنبال استقلال این جمهوری در ۲۷ اوت ۱۹۹۱ از شوروی، تحت نام جمهوری ترنسنیستریا اعلام استقلال کردند. این تصمیم آنان مورد پذیرش دولت مرکزی قرار نگرفت و متعاقب آن مناقشه مسلحانه آغاز و چندین ماه بطول انجامید. در حال حاضر حفاظت از صلح در این جمهوری خودخوانده توسط صلح بانان روس و مولداو انجام می‌شود. جمعیت‌شناسی ترکیب قومیتی ترکیب قومیتی مولداوی بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۴ مولداوی و سرشماری سال ۲۰۰۴ ترنسنیستریا: ۱اختلاف نظر ادامه‌داری در مورد این که آیا رومانیایی‌ها و مولداوها یک گروه قومیتی می‌باشند یا خیر وجود دارد؛ مثلاً برخی آن‌ها را دو گروه قومی متفاوت دانسته و برخی مولداوها را بخشی از رومانیایی‌ها می‌دانند. در سرشماری افراد فقط یک ملیت را می‌توانند معرفی کنند و کسی نمی‌تواند خود را هم مولداو و هم رومانیایی اعلام کند. ۲اقلیت یهودی این کشور در گذشته بسیار پرشمار بود (۲۲۵٫۶۳۷ یهودی در بسسارابیا در سال ۱۸۹۷ یا ۱۱٫۶۵٪ جمعیت). زبان قانون اساسی سال ۱۹۹۴ این کشور زبان رسمی مولداوی را مولداویایی اعلام کرده اما در اعلامیه استقلال ۱۹۹۱ زبان رسمی جمهوری مولداوی رومانیایی اعلام شده بود. زبان روسی با عنوان «زبان ارتباطات بین قومیت‌ها» موقعیت رسمی در این کشور دارد و در تمام سطوح جامعه و حکومت مورد استفاده است. اوکراینی و گاگااوز دو زبان اقلیت عمده هستند که در گاگااوزیا و ترانس‌نیستریا زبان رسمی به‌شمار می‌روند. مذهب رسمی بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۴ در این کشور ۹۳٫۳٪ مردم مولداوی پیرو کلیسای ارتدوکس شرقی هستند. ۲٪ پروتستان، ۱٫۲٪ پیرو سایر مذاهب، ۰٫۹٪ بی‌دین، ۰٫۴٪ خداناباور و ۲٫۲٪ هم به سؤال پاسخ نداده‌اند. سیاست در این کشور رئیس حکومت رئیس‌جمهور است و نخست‌وزیر رئیس دولت. رئیس‌جمهور با رأی اعضا مجلس برای دوره‌ای چهار ساله تعیین می‌شود. او کابینه را تعیین می‌کند. اعضای کابینه باید از مجلس رأی اعتماد بگیرند. مجلس این کشور ۱۰۱ کرسی دارد. نمایندگان آن با رأی مردم برای دوره‌ای چهار ساله تعیین می‌شوند. در انتخابات پارلمانی برگزار شده در روز پنجم آوریل ۲۰۰۹ (۱۶ فرودین ۸۸)، حزب کمونیست مولداوی توانست ۵۰ درصد آراء را به خود اختصاص دهد و پیروز انتخابات باشد. در نتیجه این پیروزی، تنش سیاسی و تظاهرات مخالفان دولت در مولداوی گسترش یافت و تظاهرکنندگان، دولت کمونیست این کشور را به تقلب در انتخابات پارلمانی ماه گذشته متهم کردند. هدف این کشور پیوستن به اتحادیه اروپا است ولی در حال حاضر بسیاری از این نگرانند که روسیه سعی خواهد کرد با پیشروی در ترانس‌نیستریا و بعد مولدوا مانع این کار شود. رئیس‌جمهوری مولداوی نیکلای تیموفتی از ائتلاف حاکم همگرایی اروپایی است. تیموفتی چهارمین رئیس‌جمهوری مولداوی در تاریخ این کشور در دو دهه پس از فروپاشی شوروی سابق می‌باشد. مولداوی از سال ۲۰۰۹ به دلیل اختلافات در پارلمان که مانع انتخاب رئیس‌جمهوری شده بود، دچار بحران سیاسی است. لوری لینکا، نخست‌وزیر با نزاکت و محتاطی است. آقای لینکا، مخالفان خود را متهم می‌کند که از تبلیغات برای مسموم کردن افکار رای‌دهندگان استفاده می‌کنند ولی اذعان دارد که یک چنین احساساتی، به مصمم بودن او و سرعت بخشیدن به اجرای سیاست‌هایش کمک کرده‌است. او می‌خواهد هر چه زوتر قرارداد وابستگی به اتحادیه اروپا را امضا کند که مشابه همان قراردادی است که موجب شروع تظاهرات در اوکراین شد. وی برای الحاق به اتحادیه اروپا با خوش‌بینی تاریخ ۲۰۱۹ را در نظر گرفته‌است. آقای لینکا با وجود سیاست رسمی بی‌طرفی نظامی، همچنین می‌خواهد موقعیت مولدوا را به عنوان یک متحد ناتو تحکیم بخشد. او که فارغ‌التحصیل یکی از دانشگاه‌های برجسته روسیه برای دیپلمات هاست، می‌گوید می‌داند در مقابل رویارویی با قدرت روسیه تا چه حد می‌تواند جلو برود: «تجربه شخصی من این است که شما باید گفتمان بسیار خوب و فشرده‌ای با روسیه داشته باشید و هر قدر بیشتر بحث کنید پیشرفت بیشتری خواهید داشت. اگر اوکراینی‌ها فکر می‌کنند که این درس خوبی است، ما هم حاضریم در آن شریک شویم زیرا در شرایط ما جز مذاکره گزینه دیگری وجود ندارد.» جستارهای وابسته جنگ ترنسنیستریا منابع Wikipedia contributors, "Moldova," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?oldid=384380541 (accessed September ۱۳، ۲۰۱۰). ایالات و نواحی بنیان‌گذاری‌شده در سال ۱۹۹۱ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۹۱ (میلادی) در مولداوی جمهوری‌ها جمهوری‌های اتحاد شوروی کشورها و سرزمین‌های اوکراینی‌زبان کشورها و سرزمین‌های روسی‌زبان کشورها و سرزمین‌های رومانیایی‌زبان کشورها در اروپا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای محصور در خشکی لیبرال دموکراسی مولداوی
7327
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%DB%8C%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D8%A8%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C
خیمه‌شب‌بازی
نمایش عروسکی یا خیمه‌شب‌بازی طبق آخرین نظریه‌ها در اصل از ایران شروع شده و یا در هند، عروسک سازی و خیمه شب بازی از دوران باستان در هندوستان مرسوم بوده و در مناطق مختلف این کشور با نام‌های گوناگونی شناخته می‌شود. کشف عروسک‌هایی سفالی از سایت های باستانی دره سند به عنوان نشانه‌ای از خیمه شب بازی تلقی می‌شود. برخی خیمه‌شب‌بازی را به کمدیا دل‌آرته منسوب می‌دانند و گروهی بر این عقیده‌اند که از کشورهای کهن چین، هند، ژاپن و نواحی جنوب شرقی آسیا به اروپا نفوذ کرده‌است. خیمه‌شب‌بازی یا شب‌بازی، شب‌ها و در خیمه‌ای که دو طرفش دو چراغ روشن بود، نمایش داده می‌شد. صحنه صندوقی بود به درازای سه ربع و بلندی نیم ذرع. یک طرف صندوق به طرف تماشاچیان باز بود و سه طرف دیگرش اتاقی را نشان می‌داد. صندوق در خیمه بود و نمایشگردان پشت صندوق مخفی می‌شد و عروسک‌ها را با نخ یا بال‌های نازک تکان می‌داد. در نمایش‌های خیمه‌ای که خاص طبقات بالا اجرا می‌شد، نمایش‌ها مجلل و مفصل و خیمه فاخر و رنگارنگ بوده‌است. خیمه‌شب‌بازی در ایران عطا ملک جوینی (وفات ۶۸۰ هجری قمری) در قرن هفتم در کتاب خود تاریخ جهانگشا که تاریخ مغولان است، گزارشی از خیمه‌شب‌بازی در روزگار اوکتای قاآن می‌دهد: روزی خیمه شب بازان از ختا (شهری میان ترکستان و چین قدیم) آمده بودند و عروسک‌های ختایی عجیب و غریبی با خود آورده بودند که ما هرگز ندیده بودیم و به خیمه شب بازی پرداختند و در این هنگام عروسکی را که شکل پیرمردی با ریش سفید بود، از صندوق بیرون آورده و به صورت اسیر به نمایش درآوردند. اوکتای قاآن پرسید این صورتِ کیست؟ گفتند صورت مسلمانی است یاغی که به دست لشکریان اسیر آمده‌است. اوکتای قاآن بی درنگ فرمود که بازی را متوقف بدارند.» در قدیم به این هنر، شب‌بازی نیز گفته می‌شده‌است؛ همچنان‌که واعظ کاشفی گفته‌است: اگر پرسند که مخصوص لعبت‌بازان چیست، بگوی خیمه و پیش‌بند؛ و بازی خیمه در روز توان کرد و بازی پیش‌بند در شب؛ و پیش‌بند، صندوقی را گویند که در پیش آن خیال‌بازی می‌کنند و در روزبازی به دست حرکت کنند و در شب‌بازی، رشته‌ای چند را متحرک سازند. نظامی گنجوی فرموده‌است: در ایران خیمه‌شب‌بازی در زمان بهرام گور مقارن با کوچ بازیگران کولی هند متداول شد. این نمایش شاد به مناسبت جشن‌ها، عروسی‌ها و ختنه سوران‌ها به اجرا درمی‌آمد. در خیمه‌شب بازی تعدادی عروسک در اندازه‌های ۲۰ تا ۲۵ سانتی‌متر از چوب ساخته شده بود و در محلی به نام خیمه به جای آدم‌ها ایفای نقش می‌کردند. عروسک‌های زن روسری، شلیته و چاقچور بر تن داشتند و عروسک‌های مرد کلاه نمدی، پیراهن آبی یا قرمز و شلواری سیاه و گشاد. بر اساس نوع عروسک‌ها و نحوه اجرای آن‌ها، نمایش‌های خیمه‌شب‌بازی به دو دسته کلی تقسیم شده‌است: در حالت اول، عروسک‌ها از کیسه ساخته می‌شد. انگشتان دست عروسک گردان در سر و دو دست عروسک جای می‌گرفت و آن را بالای سر خود به حرکت درمی‌آورد. در این حالت عروسک گردان پشت پرده روی زمین می‌نشست.در حالت دوم، عروسک‌ها با نخ یا سیمی که از بالا به آن‌ها وصل شده بود حرکت می‌کردند. خیمه‌شب‌بازی در این حالت شب هنگام داخل خیمه برگزار می‌شد.خیمه در واقع صندوقی بود که از یک سو رو به تماشاگر داشت و از سه سوی دیگر دیوارهای اتاق را القا می‌کرد.شخصیت‌های مهم این عروسک‌ها، پهلوان کچل، پهلوان پنبه، ملا، عروس، مادر زن و دیو بودند.پهلوان کچل قهرمان زیرکی بود و سری طاس داشت. پهلوان پنبه فقط برای عروسک‌های ضعیف‌تر از خود شجاع بود و عروس خجالتی و پرمدعا داشت.در خیمه‌شب بازی مردی به نام مرشد کنار خیمه می‌نشست و با تنبک، موسیقی ضربی می‌نواخت. مرشد گاهی هم آوازهای محلی می‌خواند. گفته‌های عروسک‌ها نامشخص و خنده‌دار بود؛ زیرا از سوتک‌هایی که در دهان عروسک گردان‌ها بود تولید می‌شد. مرشد ضمن گفتگو با عروسک‌ها، قبل از این که جمله خود را بیان کند، با لحنی استفهامی جمله‌ی عروسک مخاطبش را تکرار می‌کرد تا تماشاگران معنی آن‌ها را بفهمند. پیوند به بیرون خیمه‌شب‌بازی و پیشینه‌آن پانویس منابع دائرةالمعارف فارسی مصاحب، شرکت سهامی کتابهای جیبی، تهران، ۱۳۵۶ فتوتنامهٔ سلطانی، به اهتمام محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۵۰ تئاتر عروسک‌گردانی نمایش‌های عروسکی
7334
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86
گویان
گویان یا گایانا (تلفظ: ) با نام رسمی جمهوری تعاونی گویان کشوری در شمال شرقی آمریکای جنوبی در منطقه کارائیب است. پایتخت آن جورج‌تاون و جمعیت آن در حدود ۷۸۷ هزار نفر است. زبان رسمی این کشور انگلیسی و واحد پول آن دلار گویان است. گویان از شرق با سورینام، از جنوب با برزیل و از غرب با ونزوئلا و با اقیانوس اطلس هم‌مرز است. گویان با ۲۱۵٬۰۰۰ کیلومتر مربع، بعد از اروگوئه و سورینام کوچک‌ترین کشور آمریکای جنوبی است. گویان همچنین عضو جامعه و بازار مشترک کارائیب است. زبان کریول گویانی که آمیخته‌ای از چند زبان است به عنوان زبان ملی این کشور شناخته می‌شود. گویان در قدیم مستعمره امپراتوری هلند و پس از آن به مدت ۲۰۰ سال مستعمره امپراتوری بریتانیا بود و در سال ۱۹۶۶ به استقلال دست یافته و در سال ۱۹۷۰ تبدیل به جمهوری شد. این کشور با سورینام، برزیل، ونزوئلا و اقیانوس اطلس مرز مشترک دارد. گویان تنها عضو اتحادیه کشورهای همسود است که در قارهٔ آمریکای جنوبی قرار دارد و با ۲۱۵ هزار کیلومتر مربع وسعت سومین کشور کوچک آمریکای جنوبی پس از گویان فرانسه و سورینام است. نام گویان در زبان بومیان این سرزمین به معنی «سرزمین آب» است. این کشور از نطر اقتصادی وابسته به منابع طبیعی خود از جمله جنگل‌های بکر، کشتزارهای نیشکر، شالیزارهای برنج و معادن طلا و بوکسیت خود بوده‌است. با وجود این منابع طبیعی این کشور یکی از فقیرترین کشورهای آمریکای جنوبی باقی مانده‌است. گویان یکی از چهار کشور غیر اسپانیایی زبان «به همراه برزیل «پرتغالی»، سورینام «هلندی» و گویان فرانسه «فرانسوی»» و تنها کشور انگلیسی‌زبان آمریکای جنوبی است. از نظر فرهنگی گویان بیشتر به جزایر انگلیسی‌زبان منطقه کارائیب همچون جامائیکا و ترینیداد و توباگو نزدیک است. بیشتر جمعیت این کشور در دوران پس از استعمار به آن مهاجرت کرده‌اند، البته بومیان این سرزمین هم در جنگل‌های داخلی آن پراکنده هستند. بیشتر جمعیت کشور در مناطق ساحلی زندگی می‌کنند و بزرگ‌ترین گروه‌های قومیتی در میان آن‌ها را اسلاف بردگان آفریقایی و کارگران هندی تشکیل می‌دهند که برای کار در مزارع نیشکر به این منطقه آمده بودند. مناقشات قومی میان این دو گروه مشکلاتی اجتماعی را در این کشور موجب شده‌است. ۴۳٫۵ درصد از مردم گویان هندی‌تبار، ۳۰٫۲ درصد سیاه‌پوست، ۱۶٫۷ درصد دورگه و ۹٫۱ درصد سرخ‌پوست هستند. ۴۲ درصد از مردم این کشور مسلمان، ۳۶ درصد مسیحی، ۱۸ درصد هندو و چهار درصد نیز بی‌دین هستند. نام نام «گویان» از واژه گوئیانا گرفته شده‌است که آن نام اصلی منطقه‌ای بوده‌است که امروزه گویان، سورینام، گویان فرانسه، و بخش‌هایی از ونزوئلا و برزیل را دربر می‌گیرد. به نوشته فرهنگ انگلیسی آکسفورد، این نام از یک واژه سرخ‌پوستی به معنی «سرزمین پرآب» گرفته شده‌است. تاریخ در سراسر گویان ۹ طایفه از سرخ‌پوستان بومی زندگی می‌کنند که نام‌های آن‌ها عبارت است از: وای‌وای، ماچوشیس، پاتاموناس، آراواک، کاریبس، واپیشانا، آرکوناس، آکاوایوس، و وارائوس. نخستین اروپائیانی که در ۱۵۱۰ وارد گویان شدند، دزدان دریائی بودند. در سده هفدهم مستعمره هلند شد. پس از آن به تصرف بریتانیا آمد و پادشاهی هلند در ۱۸۱۴ به‌طور رسمی حاکمیت بریتانیا را بر این سرزمین با نام گویان بریتانیا به رسمیت شناخت. بدین ترتیب تنها کشور انگلیسی زبان آمریکای جنوبی محسوب می‌شود. منطقه گویان‌ها میان سه امپراتوری تقسیم شده بود: گویان بریتانیا «گویان» گویان هلند «سورینام» گویان فرانسه در ۱۸۳۴ برده‌داری ممنوع شد و برده‌های فراری به شهرها بازگشتند و مهاجرت کارگرانی از اروپا و آسیا از جمله کشورهای پرتغال، آلمان، ایرلند، اسکاتلند، مالت، چین و هند برای کار در کشتزارهای نیشکر آغاز شد. در سال ۱۹۱۷ حدود ۲۴۰ هزار آسیایی در این سرزمین زندگی می‌کردند. دامنه اعتراضات گسترده مردم گویان به ناامنی و بیکاری، به مبارزات انتخاباتی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه کشیده شد. دولت فرانسه در مواجه با اعتراضات گسترده مردم گویان، در حل بحران حاکم بر این منطقه ناتوان مانده‌است. ساکنان گویان در اعتراض به وضعیت معیشتی خود، با مسدود کردن راه‌های عبور و مرور و اعتصاب، خواستار توجه دولتمردان فرانسوی به مشکلات خود هستند. جغرافیا مرزهای گویان با برزیل ۱۱۱۹ کیلومتر، با سورینام ۶۰۰ کیلومتر، و با ونزوئلا ۷۴۳ کیلومتر است. طول خط ساحلی آن نیز ۴۵۹ کیلومتر است. بلندترین نقطه این کشور رورایما با ۲۸۳۵ متر ارتفاع است. مناطق گویان این کشور را می‌توان به ۵ منطقه طبیعی تقسیم کرد: دشت مردابی کم‌عرض و حاصل‌خیز در امتداد ساحل اقیانوس اطلس که بیشتر جمعیت کشور در آن زندگی می‌کند؛ یک نوارهٔ شن و ماسه‌ای سفید دارای تپه‌زار و خاک‌های رسی که با مقداری فاصله از ساحل قرار گرفته و بیشتر ذخایر معدنی گویان در این ناحیه قرار دارد؛ جنگل‌های بارانی انبوه در منطقه کوهستانی جنوب این کشور، مناطق نیمه‌بیابانی در جنوب غرب؛ و منطقه‌ای کوچک از زمین‌های پست‌های داخلی «ساوانای داخلی» که در آن کوه‌های نیز وجود دارد که به تدریج به سوی مرز برزیل افزایش می‌یابند. گویان یکی از بزرگ‌ترین مناطق جنگلی دست‌نخورده در آمریکای جنوبی را دارد که دسترسی انسان به بخش‌هایی از آن هم‌چنان دشوار است. آب‌وهوای گویان گرمسیری و عمدتاً گرم و مرطوب است هرچند بادهای بسامان که از شمال خاوری می‌وزند به تعدیل هوای این کشور کمک می‌کنند. این کشور دو موسم بارانی دارد یکی از ماه مه تا اواسط اوت و دیگری از اواسط نوامبر تا میانه‌های ژانویه. گویان در میان کشورهای سورینام و گویان فرانسه در منطقه گویان‌ها قرار گرفته‌است. سیاست گویان در ۱۹۶۶ مستقل شد و قانون اساسی جدیدی نیز در ۱۹۸۰ نوشته شد. این کشور دارای یک نظام سیاسی چندحزبی و نظام حکومتی نیمه‌ریاستی با یک مجلس قانون‌گذاری و رئیس‌جمهور است. گویان در سال ۱۹۷۰ به اتحادیه کشورهای همسود پیوست، سازمانی بین‌المللی که از بریتانیا و مستعمرات سابق آن تشکیل می‌شود. در مقطع پس از استقلال تا سال ۱۹۸۵ این کشور از نظر سیاسی گرایشی تدریجی به سوی کمونیسم داشت. اما با مرگ اولین نخست‌وزیر گویان فوربز برنهام در سال ۱۹۸۵ روابط این کشور با قدرت‌های غربی تقویت شد و از دهه ۱۹۹۰ خصوصی‌سازی آغاز شد. گویان در سازمان‌های بین‌المللی دیگری از جمله سازمان کنفرانس اسلامی نیز عضویت دارد. تقسیمات کشوری کشور گویان ۱۰ استان دارد: اقتصاد کمبود نیروی کار و نبود زیرساخت‌های اقتصادی از مشکلات عمده این کشور هستند. بوکسیت، برنج و شکر مهم‌ترین صادرات گویان است و این کشور رشد تولید ناخالص داخلی متوسطی را در سال‌های اخیر داشته‌است. نیروی کار کشور ۴۱۸ هزار نفر است. تولید ناخالص داخلی بر اساس قدرت برابری خرید در سال ۲۰۱۵ حدود ۳ میلیارد و ۱۷۹ میلیون دلار و سرانه ۴٬۱۴۲ دلار بوده‌است. حدود ۱۹٪ این تولید از بخش کشاورزی، ۳۳ درصد از صنعت و ۴۸ درصد از خدمات تأمین می‌شود. ماهی و میگو، گوشت گاو و خوک، لبنیات، طلا، پارچه و چوب محصولات مهم دیگر این کشور هستند. بیشترین صادرات گویان به آمریکا و کانادا «هر یک ۱۸٪» و سپس بریتانیا، پرتغال، ترینیداد و توباگو، هلند، بلژیک و جامائیکا هستند. بیشترین واردات گویان هم که شامل محصولات صنعتی، ماشین‌ها، سوخت و مواد غذایی می‌شود از ترینیداد و توباگو ۲۳٪، آمریکا ۲۱٪ و سپس چین، کوبا و بریتانیا می‌آید. مجموع صادرات گویان در سال ۲۰۱۵ حدود ۱ میلیارد و ۱۶۹ میلیون دلار و واردات آن حدود ۱ میلیارد و ۴۸۴ میلیون دلار بوده‌است. مردم ۴۳٫۵ درصد از مردم گویان هندی‌تبار، ۳۰٫۲ درصد سیاه‌پوست، ۱۶٫۷ درصد دورگه و ۹٫۱ درصد سرخ‌پوست هستند. ۶۳ درصد از مردم این کشور مسیحی، ۲۵ درصد هندو، ۷ درصد مسلمان و ۵ درصد نیز بی‌دین و سایر ادیان هستند. لازم است ذکر شود که گویان بیشترین جمعیت مسلمانان را در آمریکای جنوبی دارد. هندی‌های گویان شامل افراد هندی که شهروند گویان هستند و افراد با شهروندی گویانی که اصالت هندی دارند، می‌شوند. بیشتر مهاجران هندی که به گویان آمده بودند از شمال هندوستان بودند. اقلیت قابل توجهی از مهاجران نیز از هند جنوبی آمده بودند. جستارهای وابسته گویان فرانسه تیم ملی فوتبال گویان سپر گویان فهرست فرودگاه‌های گویان منطقه‌های گویان جزیره شیطان (گویان) منابع Wikipedia contributors, "Guyana," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Guyana&oldid=507686783 (accessed August 19, 2012). گویان در سیا ورلد اطلاعات‌نامه جهان Guyana. (2009). In Encyclopædia Britannica. Retrievبخش اقتصادed February 12, 2009, from Encyclopædia Britannica Online: http://www.britannica.com/EBchecked/topic/250021/Guyana اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۶ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۶ (میلادی) در آمریکای جنوبی پادشاهی‌های گذشته آمریکای جنوبی جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در آمریکای جنوبی کشورهای جزایر کارائیب کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای عضو اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس گویان لیبرال دموکراسی مستعمره‌ها و تحت‌الحمایه‌های پیشین بریتانیا در قاره آمریکا مستعمره‌های پیشین انگلستان
7335
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%BA%D9%86%D8%A7
غنا
غَنا (تلفظ: ) با نام رسمی جمهوری غنا کشوری در غرب آفریقا است. این کشور از جنوب به خلیج گینه و اقیانوس اطلس نزدیک است و با ساحل عاج در غرب، بورکینافاسو در شمال، و توگو در شرق مرز مشترک دارد. غنا مساحتی بالغ بر دارد که زیست‌بومهای متنوعی را در بَر می‌گیرد که از ساوان‌های ساحلی تا جنگل‌های بارانی استوایی را شامل می‌شود. با بیش از ۳۱ میلیون نفر، غنا پس از نیجریه دومین کشور پرجمعیت در غرب آفریقا است. پایتخت و بزرگ‌ترین شهر این کشور آکرا است. شهرهای بزرگ دیگر عبارتند از کوماسی، تامالی و سکوندی-تاکورادی. اولین حکومت در غنای کنونی دولت بونو در سدهٔ یازدهم میلادی بود. پادشاهی‌ها و امپراتوری‌های متعددی در طول قرن‌ها پدید آمدند که قدرتمندترین آنها پادشاهی دگبون در شمال و امپراتوری آشانتی در جنوب بودند. در آغاز سدهٔ پانزدهم، امپراتوری پرتغال، و به دنبال آن بسیاری از قدرت‌های اروپایی دیگر، برای کسب حق تجارت در این منطقه با یکدیگر درگیر بودند، تا اینکه بریتانیا در نهایت کنترل ساحل را در اواخر سدهٔ نوزدهم به دست آورد. به دنبال بیش از یک قرن استعمار، مرزهای فعلی غنا شکل گرفت و چهار قلمرو مستعمرهٔ بریتانیا را در بر می‌گرفت: ساحل طلا، آشانتی، قلمروهای شمالی و توگولند بریتانیا. این مستعمره‌ها در ۶ مارس ۱۹۵۷ به عنوان یک قلمروی مستقل امپراتوری بریتانیا در اتحادیهٔ کشورهای مشترک‌المنافع متحد شدند و به اولین مستعمره در آفریقای سیاه تبدیل شدند که به حاکمیت مستقل دست یافتند. غنا متعاقباً بر استعمارزدایی و جنبش پان‌آفریقا تأثیرگذار شد. با ورود پرتغالی‌ها در سده پانزدهم و نفوذ استعماری آنان و سایر اروپائیان، این ممالک از هم پاشیده شد و توسط آن‌ها تجارت برده و طلا رونق یافت. غنا در عهد استعمار به ساحل طلا مشهور بود. پس از پرتغالی‌ها، بریتانیایی‌ها آغاز به دست اندازی و تأسیس پایگاه‌های بازرگانی دیگری درغنا نمودند و رفته‌رفته شهرهائی در پیرامون آن‌ها ایجاد شد. در سال ۱۸۷۴ میلادی، بریتانیا مستعمره فرمان‌گذار ساحل طلا را تأسیس کرد و پس از ستیزهای طولانی، پادشاهی آشانتی و سرزمین‌های شمالی واقع در شمال آشانتی را نیز تحت‌الحمایه خود اعلام کرد. پس از جنگ جهانی اول، بخشی از توگولند آلمان که به قیمومیت بریتانیا داده شده بود، از لحاظ اداری ضمیمه ساحل طلا گردید. در اواخر دهه پنجم سدهٔ گرایش‌های استقلال‌طلبانه مردم ساحل طلا منجر به چند شورش ملی شد. در سال ۱۹۵۱ بریتانیا قانون اساسی تازه‌ای به این مستعمره اعطا کرد که برطبق آن، نوعی خودمختاری در امور داخلی به این مستعمره داده شد و به‌دنبال آن اولین انتخابات عمومی برگزار گردید. در این انتخابات قوام نکرومه رهبر حزب ملی خلق به نخست‌وزیری رسید. در مارس سال ۱۹۵۷ میلادی، ساحل طلا با نام تازه غنا استقلال یافت و از کشورهای همسود بریتانیای بزرگ و دارای حکومت فرمانداری کل گردید. قوام نکرومه در مقام نخست‌وزیری این کشور باقی‌ماند. در ماه ژوئیه سال۱۹۶۰ نوع حکومت این کشور به همت قوام نکرومه تبدیل به جمهوری شد و خود نکرومه قدرت را دست گرفت. در سال ۱۹۵۹ غنا با گینه، اتحادیه ممالک مستقل آفریقایی و در سال ۱۹۶۱ با گینه و مالی اتحادیه ممالک آفریقایی را به منظور همکاری کشورهای عضو در زمینه‌های نظامی، اقتصادی و اشتراک نظر در سیاست خارجی به وجود آورد که عملاً دوامی نیافت. غنا کشوری چند قومی با جمعیتی متشکل از گروه‌های زبانی و مذهبی متنوع است. در حالی که آکان‌ها بزرگ‌ترین گروه قومی این کشور را تشکیل می‌دهند، اما در اکثریت نیستند. اکثریت قریب به اتفاق غنایی‌ها مسیحی (۷۱٫۳٪) هستند و حدود یک پنجم آنها مسلمان و یک دهم آنها پیرو ادیان سنتی هستند. غنا یک حکومت متمرکز لیبرال است که رئیس‌جمهور هم رئیس کشور است و هم رئیس دولت. از سال ۱۹۹۳، این کشور یکی از آزادترین و باثبات‌ترین دولت‌ها را در قارهٔ آفریقا حفظ کرده‌است و از نظر معیارهای مراقبت‌های بهداشتی، رشد اقتصادی و توسعهٔ انسانی عملکرد نسبتاً خوبی دارد. در نتیجه غنا از نفوذ قابل توجهی در غرب آفریقا برخوردار است، و به شدت در امور بین‌المللی ادغام شده و عضوی از جنبش عدم تعهد، اتحادیه آفریقا، جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا، گروه ۲۴ و اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع است. نام ریشه‌شناسی نام غنا به معنای «پادشاه جنگجویِ قوی» است و عنوانی بود که به پادشاهان قرون وسطایی امپراتوری غنا در غرب آفریقا اعطا می‌شد، که نباید با غنای امروزی اشتباه شود، زیرا این امپراتوری در شمال کشورهای امروزی مالی، و سنگال، و در جنوب موریتانی قرار داشت. غنا به دلیل استفادهٔ زیاد از طلا معروف بود و از این رو در طی تجارت صحراگذر، توسط عرب‌ها «سرزمین طلا» نام گرفت. تاریخ پادشاهی‌های قرون وسطی اکثر مناطق غنای کنونی در قرون وسطی و عصر کاوش توسط اقوام مختلف مسکون بودند. اولین پادشاهی‌های شناخته‌شدهٔ که در غنای امروزی پدیدار شدند، دولت‌های مول-داگبانی بودند. مول-داگبانی‌ها که سوارکار بودند، از بورکینافاسوی امروزی تحت رهبری نا گبوا به غنا آمدند. آنها با سلاح‌های پیشرفتهٔ خود و بر اساس یک اقتدار مرکزی، به راحتی به سرزمین‌های مردم محلی که تحت فرمان «تندامبا» (کاهنان خدای زمین) بودند، حمله کردند و این مناطق را اشغال کردند، و خود را حاکمان این منطقه نامیدند. مرگ نا گبوا باعث جنگ داخلی در بین فرزندان او شد که برخی از آنها از هم جدا شدند و دولت‌های جداگانه‌ای از جمله داگبون، ممپروگو، موسی، نانومبا و والا را تشکیل دادند. اگرچه منطقهٔ غنای کنونی در غرب آفریقا جابجایی‌های جمعیتی زیادی را تجربه کرده‌است، مردمان آکان در اواخر سدهٔ پانزدهم شروع به نقل مکان به این منطقه کردند. در اوایل سدهٔ شانزدهم، آکان‌ها در ایالت آکان به نام بونومان که استان برونگ-آهافو به همین دلیل نامگذاری شده‌است، مستقر شدند. از سدهٔ سیزدهم، آکان‌ها از منطقه‌ای که اعتقاد بر این است که منطقهٔ بونومان بوده‌است، مهاجرت کردند و چندین ایالت آکان را ایجاد کردند که دلیل مهاجرت آنها عمدتاً مبتنی بر تجارت طلا بود. این ایالت‌ها شامل بونومان (استان برونگ-آهافو)، آشانتی (استان آشانتی)، دنکیرا (منطقهٔ مرکزی)، پادشاهی مانکسیم (منطقهٔ غربی)، و اکوامو (منطقه شرقی) بودند. در سدهٔ نوزدهم، قلمرو بخش جنوبی غنا در پادشاهی آشانتی جای داشت. دولت پادشاهی آشانتی ابتدا به عنوان یک شبکهٔ سست و در نهایت به عنوان یک پادشاهی متمرکز با بوروکراسی پیشرفته و بسیار تخصصی عمل کرد که مرکز آن در کوماسی قرار داشت. پیش از تماس آکان‌ها با اروپایی‌ها، مردم آکان اقتصاد پیشرفته‌ای را ایجاد کرده بودند که اساساً بر پایهٔ طلا و شمش طلابود. گا-دانگمه و اِوه از جنوب غربی نیجریه به دلیل فشار ناشی از جنگ‌های بی‌وقفهٔ قبیله‌ای به سمت غرب مهاجرت کردند. گا-دانگمه منطقهٔ آکرای بزرگ و بخش‌هایی از منطقهٔ شرقی را اشغال کردند در حالی که اِوه‌ای‌ها در منطقهٔ ولتا و همچنین کشورهای همسایه، توگو و بنین یافت می‌شوند. تماس با اروپایی‌ها تجارت آکان‌ها با کشورهای اروپایی پس از تماس با پرتغالی‌ها در سدهٔ پانزدهم آغاز شد. تماس با پرتغالی‌ها، که در سدهٔ پانزدهم برای تجارت به ساحل طلا رفته بودند، برای دسترسی گسترده به طلا انجام شده‌بود. پرتغالی‌ها یک اقامتگاه تجاری در یک شهرک ساحلی به نام آنومانسا ساختند که نام آن را اِلمینا گذاشتند. در سال ۱۴۸۱، پادشاه ژوآئو دوم دیوگو د آزامبوجا را مأمور ساخت دژ المینا کرد که در عرض سه سال تکمیل شد. در سال ۱۵۹۸، هلندی‌ها در تجارت طلا به پرتغالی‌ها پیوستند و ساحل طلای هلند (Nederlandse Bezittingen ter Kuste van Guinea) را تأسیس کردند و قلعه‌هایی در کومندا و کورمانتسی ساختند. در سال ۱۶۱۷، هلندی‌ها قلعهٔ اولنینی و آکسیم را در سال ۱۶۴۲ (فور سنت آنتونی) از پرتغالی‌ها گرفتند. سایر تاجران اروپایی تا اواسط سدهٔ هفدهم به تجارت طلا ملحق شده بودند، از جملهٔ مهم‌ترین آنها سوئدی‌ها، که ساحل طلای سوئد (Svenska Guldkusten) و دانمارک-نروژ که ساحل طلای دانمارک (Danske Guldkyst یا Dansk Guinea) را تأسیس کردند. بازرگانان پرتغالی که تحت تأثیر منابع طلای این منطقه قرار گرفته بودند، آن را "Costa do Ouro" یا «ساحل طلا» نامیدند. همچنین در آغاز سدهٔ هفدهم، علاوه بر تجارت طلا، تاجران پرتغالی، هلندی، انگلیسی و فرانسوی نیز در تجارت برده در اقیانوس اطلس در این منطقه شرکت داشتند. بیش از سی قلعه و پادگان توسط پرتغالی‌ها، سوئدی‌ها، دانمارکی-نروژی‌ها، هلندی‌ها و بازرگانان آلمانی ساخته شد. آلمانی‌ها ساحل طلای آلمان را ساختند. در سال ۱۸۷۴ بریتانیا کنترل برخی از نقاط کشور را به دست گرفت و به این مناطق وضعیت مستعمرهٔ بریتانیا را داد. درگیری‌های نظامی بسیاری میان بریتانیا و دولت‌های محلی مختلف آکان روی داد. آکان‌های پادشاهی آشانتی در ۱۰۰ سال طولانی جنگ‌های آنگلو-آشانتی چند بار بریتانیا را شکست داددند، اما در نهایت با جنگ کرسی طلایی در اوایل دههٔ ۱۹۰۰ شکست خوردند. گذار به استقلال در سال ۱۹۴۷، کنوانسیون ساحل طلای متحد (UGCC) به رهبری «شش بزرگ» که به تازگی تشکیل شده بود، خواستار «خودگردانی در کوتاه‌ترین زمان ممکن» شد. قوام نکرومه، ملی‌گرای غنائی که از سال ۱۹۵۷ تا ۱۹۶۶ به عنوان اولین نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور غنا را رهبری کرد، در سال ۱۹۴۹ با شعار «اکنون خودگردانی» حزب خلق کنوانسیون (CPP) را تشکیل داد. این حزب کمپین «اقدام مثبت» را آغاز کرد که شامل اعتراضات غیر خشونت‌آمیز، اعتصاب و عدم همکاری با مقامات بریتانیا بود. نکرومه در این مدت دستگیر و به یک سال حبس محکوم شد. در انتخابات عمومی فوریهٔ ۱۹۵۱، او به عضویت پارلمان انتخاب شد و از زندان آزاد گردید. او در سال ۱۹۵۲ نخست‌وزیر ساحل طلایی شد و زیرساخت‌های کشور را بهبود بخشید و سیاست‌های آفریقایی کردن او فرصت‌های شغلی بهتری را برای مردم غنا ایجاد کرد. در نیمه‌شب ۶ مارس ۱۹۵۷ ساحل طلایی، آشانتی، قلمروهای شمالی و توگولند بریتانیا به عنوان یک واحد مستقل سیاسی در داخل اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع تحت نام غنا متحد شدند. این کار تحت قانون استقلال غنا ۱۹۵۷ انجام شد. پرچم غنای کنونی، متشکل از رنگ‌های قرمز، طلایی، سبز و ستارهٔ سیاه، به همین اتحاد بازمی‌گردد. این پرچم توسط تهودوشا کو طراحی شده بود ک رنگ قرمز نشان‌دهندهٔ خونی است که برای استقلال ریخته شد، طلا نشان‌دهندهٔ ثروت غنا، رنگ سبز نماد چمن‌زارهای سرسبز غنا و ستارهٔ سیاه نماد غنایی‌ها است. در ۱ ژوئیهٔ ۱۹۶۰، پس از رفراندم قانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری، نکرومه غنا را به عنوان یک جمهوری اعلام کرد و ریاست جمهوری را بر عهده گرفت. ۶ مارس، روز استقلال این کشور است و ۱ ژوئیه اکنون به عنوان روز جمهوری جشن گرفته می‌شود. نکرومه اولین رئیس دولت آفریقایی بود که مفهوم جنبش پان‌آفریقا را ترویج کرد. او در طول تحصیل در دانشگاه لینکلن، با این جنبش آشنا شده بود. نکرومه آموزه‌های مارکوس گاروی، مارتین لوتر کینگ جونیور و ئی.بی. دیو بویس را ادغام کرد. عملیات ضربت سرد و عواقب آن دولت نکرومه با یک کودتا توسط نیروهای مسلح غنا با رمز «عملیات ضربت سرد» سرنگون شد. این کودتا در حالی رخ داد که نکرومه در خارج از کشور بود و برای کمک به خاتمهٔ جنگ ویتنام، در مأموریتی بی‌ثمر به هانوی در ویتنام رفته بود. در زمان کودتا، نکرومه با جئو ئن لای در جمهوری خلق چین به سر می‌برد. کودتا در ۲۴ فوریه ۱۹۶۶ به رهبری سرهنگ امانوئل کواسی کوتوکا و سرتیپ آکواسی صورت گرفت. متعاقب آن، شورای آزادی ملی (NLC) به ریاست سپهبد ژوزف آرتور آنکرا تشکیل شد. مجموعه‌ای از دولت‌های نظامی و غیرنظامی که اغلب تحت تأثیر بی‌ثباتی‌های اقتصادی قرار داشتند، از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۸۱ بر غنا حکومت کردند و با به قدرت رسیدن جری راولینگز، دولت باثباتی در غنا تشکیل شد. این تغییرات منجر به تعلیق قانون اساسی غنا در سال ۱۹۸۱ و ممنوعیت احزاب سیاسی در غنا شد. اقتصاد به سرعت نزول کرد، بنابراین راولینگز بسیاری از سیاست‌های اقتصادی قدیمی را تغییر داد و رشد اقتصادی به زودی در اواسط دههٔ ۱۹۸۰ بهبود یافت. یک قانون اساسی جدید احیای نظام چندحزبی سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری غنا در سال ۱۹۹۲ اعلام شد. راولینگزسپس به عنوان رئیس‌جمهور غنا انتخاب شد و دوباره در انتخابات عمومی ۱۹۹۶ برنده شد. حدود ۱٫۰۰۰ تا ۲٫۰۰۰ نفر در جریان درگیری‌ها میان مردم کونکومبا و سایر گروه‌های قومی مانند نانومبا، داگومبا و گونجا کشته شدند، در حالی که ۱۵۰٫۰۰۰ نفر به عنوان بخشی از جنگ قبیله‌ای در منطقهٔ شمالی در سال ۱۹۹۴ آواره شدند. در سال ۱۹۹۷، کوفی عنان به عنوان دبیرکل سازمان ملل متحد انتخاب شد و به اولین دبیرکل آفریقایی تبدیل شد. جغرافیا غنا در خلیج گینه، تنها چند درجه در شمال استوا واقع شده‌است، بنابراین آب و هوای گرمی دارد. غنا مساحتی معادل دارد و دارای خط ساحلی اقیانوس اطلس است که در خلیج گینه و اقیانوس اطلس در جنوب آن امتداد دارد. غنا بین عرض جغرافیایی ۴ درجه و ۴۵ دقیقه و ۱۱ درجهٔ شمالی و طول جغرافیایی ۱ درجه و ۱۵ دقیقه و ۳ درجه و ۱۵ دقیقهٔ باختری قرار دارد. نصف‌النهار مبدأ از غنا می‌گذرد، به‌ویژه از بندر صنعتی تما. علفزارهای آمیخته با ساحل جنوبی، درختچه‌زارها و جنگل‌ها در غنا غالب هستند، با جنگل‌هایی که از ساحل جنوب غربی غنا در خلیج گینه در اقیانوس اطلس به سمت شمال امتداد می‌یابند و به سمت شرق حداکثر برای حدود با چندین مکان برای استخراج مواد معدنی صنعتی و چوب. غنا خانهٔ پنج منطقهٔ زیست‌محیطی زمینی است: جنگل‌های گینه شرقی، جنگل گینه ساوانا، ساوانای سودان غربی، منگروهای آفریقای مرکزی و حرا گینه. غنا شامل دشتها، آبشارها، تپه‌های کم ارتفاع، رودخانه‌ها، جزیرهٔ دودی و جزیرهٔ بوبوواسی در ساحل جنوبی اقیانوس اطلس است. رودخانهٔ ولتای سفید و دیگر شاخهٔ آن ولتای سیاه، به سمت جنوب غنا سرازیر می‌شوند و به دریاچهٔ ولتا می‌ریزند. این دریاجه سومین مخزن بزرگ سد بر پایهٔ حجم و بزرگ‌ترین برپایهٔ مساحت سطح است که روی آن سد آکوسومبو قرار دارد، که در سال ۱۹۶۵ تکمیل شد. رودخانهٔ ولتا از طریق دریاچهٔ ولتا به اقیانوس اطلس در خلیج گینه می‌ریزد. آب‌وهوا اقلیم غنا گرمسیری است و دو فصل اصلی دارد: فصل مرطوب و فصل خشک. حکومت و سیاست غنا جمهوری ریاستی یکپارچهٔ لیبرال دموکراسی با یک نظام چندحزبی پارلمانی است که تحت سلطهٔ دو حزب کنگرهٔ ملی دموکرات (NDC) و حزب میهن‌پرستان جدید (NPP) قرار دارد. غنا تا ژانویهٔ ۱۹۹۳ به تناوب بین دولت‌های غیرنظامی و نظامی تغییر می‌کرد، که دولت نظامی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۲ و انتخابات پارلمانی ۱۹۹۲ جای خود را به جمهوری چهارم غنا داد. قانون اساسی غنا در سال ۱۹۹۲، اختیارات را میان نیروهای مسلح، مجلس، دولت، شورای دولتی، و یک قوه قضاییهٔ مستقل تقسیم می‌کند. دولت غنا هر چهار سال یکبار با حق رأی عمومی انتخاب می‌شود. نانا آکوفو-آدودو در انتخابات سراسری که در ۷ دسامبر ۲۰۱۶ برگزار شد، با شکست دادن جان درامانی ماهاما مقام ریاست جمهوری را به دست آورد و در ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۷ سوگند یاد کرد. او همچنین در انتخابات ۲۰۲۰ پیروز شد و متعاقباً در ۷ ژانویه ۲۰۲۱ سوگند یاد کرد. روسای جمهور محدود به دو دورهٔ چهار ساله هستند. غنا هرگز رئیس‌جمهور زن نداشته‌است. شاخص آسیب‌پذیری کشورها در سال ۲۰۱۲ نشان داد که غنا در رتبهٔ ۶۷مین کشور کمتر شکننده در جهان و پنجمین کشور کمتر شکننده در آفریقا قرار دارد. غنا در این شاخص در بین ۱۷۷ کشور در رتبهٔ ۱۱۲ قرار دارد. روابط خارجی غنا از زمان استقلال به آرمان‌های جنبش عدم تعهد وفادار بوده و یکی از اعضای مؤسس جنبش عدم تعهد است. غنا طرفدار همکاری‌های سیاسی و اقتصادی بین‌المللی و منطقه ای است و یکی از اعضای فعال سازمان ملل متحد و اتحادیه آفریقا محسوب می‌شود. غنا روابط قوی با ایالات متحده دارد. سه رئیس‌جمهور اخیر آمریکا (بیل کلینتون، جرج دابلیو. بوش، و باراک اوباما) سفرهای دیپلماتیک به غنا داشتند. بسیاری از دیپلمات‌ها و سیاستمداران غنا در سازمان‌های بین‌المللی نقض فعال دارند، از جمله کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل متحد. در سپتامبر ۲۰۱۰، رئیس‌جمهور سابق غنا جان آتا میلز در یک سفر رسمی از چین دیدن کرد. میلز و رئیس‌جمهور سابق چین هو جینتائو، پنجاهمین سالگرد روابط دیپلماتیک بین دو کشور را در تالار بزرگ خلق در ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۰ جشن گرفتند. ششمین رئیس‌جمهور ایران، محمود احمدی‌نژاد در ۱۶ آوریل ۲۰۱۳ برای گفتگو در مورد تقویت جنبش عدم تعهد و همچنین همکاری مشترک در یک نشست دوجانبه بین غنا و ایران در کاخ ریاست‌جمهوری غنا با جان درامانی ماهاما رئیس‌جمهور غنا دیدار کرد. تعدادی از نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد در غنا دفتر دارند که عبارتند از فائو، صندوق بین‌المللی توسعه کشاورزی، سازمان بین‌المللی کار، سازمان بین‌المللی دریانوردی، برنامه مشترک ملل متحد در زمینه ایدز، برنامه عمران ملل متحد، یونسکو، صندوق جمعیت سازمان ملل متحد، کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان، یونیسف، سازمان توسعه صنعتی ملل متحد، دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد، برنامه جهانی غذا و سازمان جهانی بهداشت. تقسیمات کشوری غنا به ۱۶ منطقه تقسیم شده‌است و این مناطق نیز به ۲۷۵ ناحیه تقسیم می‌شوند: حقوق بشر همجنس‌گرایی از نظر قانونی در غنا ممنوع است. بر اساس نظرسنجی سال ۲۰۱۳ توسط مرکز تحقیقات پیو، ۹۶ درصد از مردم غنا معتقدند که همجنسگرایی نباید توسط جامعه پذیرفته شود. گاهی اوقات زنان پیر در غنا به افسونگری متهم می‌شوند، به ویژه در روستاها. مسائل جادوگری عمدتاً به عنوان حدس و گمان مبتنی بر خرافات درون خانواده‌ها باقی می‌ماند. در برخی از مناطق شمال غنا، مواردی وجود دارد که اردوگاه جادوگران نامیده می‌شوند. گفته می‌شود که در مجموع حدود ۱۰۰۰ نفر که متهم به جادوگری هستند، در این مکان نگهداری می‌شوند. دولت غنا اعلام کرده که قصد دارد این کمپ‌ها را تعطیل کند. اقتصاد اقتصاد غنا دارای منابع غنی و متنوعی است، از جمله تولید و صادرات کالاهای فناوری دیجیتال، ساخت و ساز خودرو و کشتی و صادرات منابعی مانند هیدروکربن‌ها و مواد معدنی صنعتی. این تنوع باعث شده تا غنا یکی از بالاترین کشورها بر پایهٔ سرانهٔ تولید ناخالص داخلی در غرب آفریقا را داشته باشد. با توجه به تغییر پایه تولید ناخالص داخلی غنا، این کشور در سال ۲۰۱۱ به سریع‌ترین رشد اقتصادی در جهان تبدیل شد. اقتصاد داخلی غنا در سال ۲۰۱۲ حول محور خدمات بود که ۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌داد و ۲۸ درصد از نیروی کار را به کار می‌گرفت. علاوه بر صنعتی شدن مرتبط با مواد معدنی و نفت، توسعهٔ صنعتی در غنا همچنان اساسی است و اغلب با پلاستیک (مانند صندلی، کیسه‌های پلاستیکی، تیغ و خودکار) همراه است. ۵۳٫۶ درصد از نیروی کار غنا در سال ۲۰۱۳ در بخش کشاورزی مشغول به کار بودند. غنا در ژوئیهٔ ۲۰۰۷ با بازتعریف پول خود، سدی (₵) را به سدی عنا (GH₵) تغییر داد. نرخ تبدیل ۱ سدی غنا به ازای هر ۱۰٫۰۰۰ سدی است. غنا پس از پیشی گرفتن از آفریقای جنوبی در سال ۲۰۱۹، بزرگ‌ترین تولیدکنندهٔ طلای آفریقا، و دومین تولیدکنندهٔ بزرگ کاکائو (پس از ساحل عاج) است. غنا همچنین سرشار از معادن الماس، منگنز، بوکسیت، و نفت است. جستارهای وابسته انتخابات سراسری غنا (۲۰۲۰) پادشاهی غنا سدی غنا استان‌های غنا تیم ملی فوتبال غنا سرود ملی غنا دانشگاه غنا منابع اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۵۷ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۵۷ (میلادی) در غنا جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع غنا کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس لیبرال دموکراسی مقالات نیازمند به پیوند
7337
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%B4%D9%84
سیشل
سیشل (به فرانسوی: Seychelles، سِشِل) با نام رسمی جمهوری سیشل (به فرانسوی: République des Seychelles)، کشور جزیره‌ای در خاور قارهٔ آفریقاست که در درون آب‌های اقیانوس هند جای گرفته‌است. سیشل، کوچک‌ترین کشور قاره آفریقا است که پایتخت آن ویکتوریا است. این کشور، تنها کشور آفریقایی دارای شاخص توسعه انسانی با درجهٔ بسیار بالا می‌باشد. سیشل از مجمع‌الجزایری شامل ۱۱۵ جزیره تشکیل شده‌است که در حدود ۱۵۰۰ کیلومتری قاره آفریقا واقع شده‌اند. این جزایر در شمال ماداگاسکار قرار گرفته‌اند. سیشل با ۱۰۰٬۰۹۲ نفر جمعیت، یکی از کمترین جمعیت‌ها را در میان کشورهای آفریقا دارد. جزایر سیشل آب‌وهوای دریایی استوایی دلپذیری دارند و گردشگران زیادی از این جزایر دیدن می‌کنند. تنها یک‌سوم از جزایر سیشل مسکونی هستند و ۹۰ درصد از جمعیت این کشور در جزیره اصلی یعنی جزیره «ماهه» نشیمن گزیده‌اند. جزیره ماهه، ۲۷ کیلومتر درازا و ۳ تا ۸ کیلومتر پهنا دارد و پایتخت کشور نیز در همین جزیره واقع شده‌است. این جزایر در میانه‌های سده هجدهم مستعمرهٔ فرانسه شد، در ۱۸۱۴ به بریتانیا واگذار گشت و در ۱۹۷۶ استقلال یافت. تاریخ سیشل در سال ۱۵۰۱ توسط واسکو دوگاما کشف شد. این جزایر در میان سال‌های ۱۷۵۶ و ۱۷۹۴ توسط فرانسویان اداره می‌شد و در سال ۱۷۹۴ به دست انگلیسی‌ها افتاد و در ۱۸۱۴ رسماً یکی از مستعمرات بریتانیا گشت. پس از ۱۸۳۰ بسیاری از بردگان آزادشده برای سکونت به این جزایر آمدند و از سده نوزدهم جزایر سیشل یکی از مناطق محبوب گردشگری برای اعیان بریتانیایی بود. سیشل در سال ۱۹۷۶ استقلال یافت. در ۱۹۷۷ فرانس آلبرت رنه نخست‌وزیر وقت کودتایی را بر ضد جیمز مانشام، رئیس‌جمهوری وقت، رهبری کرد و نظام تک‌حزبی و سوسیالیستی را برقرار ساخت و خواستار عدم تعهد شد. کوشش‌هایی که برای سرنگونی رنه به اجرا گذاشته شد از جمله به‌کارگیری مزدوران آفریقای جنوبی (۱۹۸۱) ناموفق بود. در ۱۹۹۲ انتخابات چندحزبی برگزار شد؛ جیمز مانشام به سیشل بازگشت و رهبری حزب دموکرات را برعهده گرفت. فرانس آلبر رنه تا آوریل ۲۰۰۴ قدرت را در دست داشت و در آن تاریخ، جیمز میشل، که از هم‌حزبی‌های او بود به ریاست‌جمهوری برگزیده شد. جزایر سیشل در اوائل قرن هجدهم به تصرف فرانسویان درآمد، ولی انگلیسی‌ها در سال ۱۷۹۴ این جزایر را به تصرف خود درآوردند. جزایر سیشل تا سال ۱۹۰۳ بخشی از حکومت مستعمره دیگر انگلیس در شرق آفریقا، جزایر موریس بود تا اینکه در این سال به مستعمره مستقلی تبدیل شد. سیشل یکی از اعضای جامعه مشترک‌المنافع انگلستان است. سیاست سیشل تا سال‌ها مستعمره انگلیس بود و پس از استقلال هم چندین کودتای نظامی در آن روی داد. این کشور کم‌جمعیت‌ترین کشور قاره آفریقا است. به دلیل قرار گرفتن در سر راه تجارت آفریقا و آسیا برای مدتی در قرن ۱۷ میلادی پایگاه دزدان دریایی بود. بعد از مدتی فرانسه کنترل این جزایر را در دست گرفت و دزدان این جزایر را ترک کردند. فرانس آلبرت رنه از سال ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۴ رئیس‌جمهور سیشل بود. پس از او جیمز میشل ریاست‌جمهوری را در این کشور بر عهده گرفته‌است. نظام سیشل جمهوری است ولی رئیس‌جمهور این کشور بیش از پانزده سال و با کودتا در قدرت بود. رئیس‌جمهور، که شورای وزیران را انتصاب می‌کند با رأی تمامی افراد بالغ برای پنج سال انتخاب می‌شود. مجمع ملی متشکل از ۲۳ عضو است که مستقیماً انتخاب می‌گردند و دو نفر که از سوی رئیس‌جمهور گمارده می‌شوند. جبههٔ ترقی‌خواه خلق سیشل (تنها حزب قانونی سابق) حزب عمده سیاسی است. جغرافیا مساحت این جزیره تقریباً ۴۴۴ کیلومتر مربع، و پایتخت آن شهر ویکتوریا است که بزرگ‌ترین جزیره این مجمع الجزایر به حساب می‌آید و ۸۰ درصد جمعیت سیشل را در خود جای داده‌است. سیشل از ۴۱ جزیرهٔ گرانیتی کوهستانی و کمی بیش از ۵۰ جزیرهٔ مرجانی کوچک‌تر در اقیانوس هند تشکیل شده‌است. این جزایر پیرامون جزیره ماهه که نود کیلومتر طول دارد و از بزرگ‌ترین جزایر این مجموعه‌است قرار گرفته‌اند. جزایر اصلی ماهه، پراسلین و لادیگ هستند. بلندترین نقطه سیشل مورن سیشلوآ با ۹۰۶ متر ارتفاع در جزیرهٔ ماهه قرار دارد. این جزایر آب و هوای دریایی استوایی دلپذیری دارند و بارندگی در آن‌ها سنگین است. آب و هوای سیشل، استوایی با رطوبت بالا، نسیم ملایم و تحت تأثیر جریانات دریایی است. جزایر گرانیتی بیش از ۹۴۰ متر ارتفاع دارند و برخی دشت‌های کم‌وسعت ساحلی و بریدگی‌های هسته‌ای در سواحل شرقی را در بر می‌گیرند. جزایر کورالینی معمولاً دارای آب‌های راکد هستند. تقسیمات کشوری مجمع الجزایر سیشل از لحاظ تقسیمات کشوری به ۲۵ استان تقسیم می‌شود. تقسیمات اداری سیشل به بیست و شش منطقه اداری تقسیم می‌شود که تمام جزایر داخلی را شامل می‌شود. هشت ناحیه پایتخت سیشل را تشکیل می‌دهند و به آنها بزرگ ویکتوریا می‌گویند. ۱۴ ناحیه دیگر بخش روستایی جزیره اصلی ماهه با دو ناحیه در پراسلین و یکی در لادیگ در نظر گرفته می‌شوند که شامل جزایر ماهواره‌ای مربوطه نیز می‌شود. بقیه جزایر بیرونی () آخرین ناحیه ای هستند که اخیراً توسط وزارت گردشگری ایجاد شده‌است. ویکتوریای بزرگ بل ایر رودخانه انگلیس (رود انگلیسی) لس ماملس مونت بوکستون مونت فلوری پلایسنکه روشه کایمن سینت لویس روستایی ماهه انسه اوکس پنس آنسه بویلو آنسه اتول درپوش طلا آنسه رویال بای لازار بو والون بل امبره کسکده گلاسیس گراند 'آنسه ماهه پوینته لا روئه پورت گلود تاکاماکا پراسلین بای سنت آن (انسه ولبرت) گراند آنسه پراسلین (گراندآنسه) لادیگ و جزایر داخلی باقی مانده لا دیگه (انسه رونیون) اقتصاد اقتصاد این کشور به صنعت گردشگری بسیار وابسته است. حدود یک سوم نیروی کار در این بخش اشتغال دارد. علاوه بر توریسم ماهیگیری هم یکی از صنایع مهم در اقتصاد کشور سیشل محسوب می‌گردد. صادرات وانیل، نارگیل، روغن نارگیل و ماهی در مقیاس بزرگ از این مجمع‌الجزایر به همه جای جهان انجام می‌شود. سیشل به دلیل داشتن یکی از زیباترین سواحل جهان و صخره‌های گرانیتی مشهور در سواحل جزایر لادیگ و پراسلین و … شهرتی جهانی یافته‌است اکوسیستم غنی دریایی این جزایر در دنیا مشابه‌ای ندارد و یکی از بکرترین و غنی‌ترین اقیانوس‌های جهان را در خود دارد؛ که بهشتی برای غواصان در جهان محسوب می‌گردد. مردم از آنجا که جزیرهٔ سیشل جمعیت بومی ندارد، ساکنین این جزیره را غالباً مهاجران فرانسوی، آفریقایی، هندی و چینی تشکیل می‌دهند. این جزایر تا قرن ۱۸ میلادی خالی از سکنه بودند؛ و بعد از قرن هجدهم اولین گروه‌ها برای سکونت به این جزایر وارد شده‌اند. قبل از قرن هجدهم این جزایر بهشت دزدان دریایی بود به خصوص جزایر ویکتوریا و پارسلین. مردم بومی سیشل معتقد هستند که در این جزایر گنج ۱۶۰ هزار دلاری دزد دریایی معروفی به نام اولیور لواسور گنجی پنهان شده‌است. زبان‌های فرانسه و انگلیسی به‌عنوان زبان رسمی و فرانسوی بومی شده یا کریول زبان‌های تکلم در این کشور می‌باشند. غالب ساکنان سیشل مسیحی و کاتولیک مذهب‌اند. منبع اصلی درآمد مردم سیشل توریسم و صدور انواع ماهی و برگ چای و گیاهان معطر است. کمتر از ۱۵۰۰ نفر در سیشل از قوم تامیل هستند که مذهب هندو دارند اینها تاریخ حضور طولانی و در عین حال خوشنامی در سیشل دارند. تامیل‌ها تاجران خوشنام و مشاورین معتمد برای دولت‌های سیشل بوده‌اند. معبد هندوهای ویکتوریا سیشل در سال ۱۹۹۲ دستور ساخت آن داده شد و اکنون یکی از جاذبه‌های گردشگری و مذهبی برای جزیرهٔ ماهه محسوب می‌گردد. موسیقی سیشل موزیک محلی تلفیقی از موسیقی‌های آسیایی، اروپایی آفریقایی و آمریکایی است. منابع Wikipedia contributors, "Seychelles," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Seychelles&oldid=489727196 (accessed April 29, 2012). SeyGov, main government portal State House, Office of the President of the Republic of Seychelles Central Bank of Seychelles, on-shore banking and insurance regulator Seychelles Investment Bureau, government agency promoting investment in Seychelles استعمار فرانسه در آفریقا اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۶ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۶ (میلادی) در آفریقا جزایر ماسکارین جزیره‌های آفریقا جزیره‌های اقیانوس هند جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع سیشل کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای اقیانوس هند کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد مجمع‌الجزایرهای اقیانوس هند مستعمره‌های پیشین در آفریقا مستعمره‌های پیشین فرانسه
7338
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%A6%D9%88%D9%86
سیرالئون
سیرالئون با نام رسمی جمهوری سیرالئون یا سالون کشوری در غرب آفریقا است که پایتخت و بزرگ‌ترین شهر آن فری‌تاون است. جمعیت سیرالئون ۷٬۹۶۰٬۰۰۰ نفرو زبان رسمی آن انگلیسی است. واحد پول این کشور لئون نام دارد. این کشور از شمال، خاور و شمال باختری با گینه و از جنوب خاوری با لیبریا همسایه است و از باختر به اقیانوس اطلس پیوند می‌خورد. مردم سیرالئون از حدود شانزده گروه قومی تشکیل شده‌اند که هرکدام زبان و آداب خود را دارند. دو قوم بزرگ‌تر و بانفوذتر از میان آن‌ها، قوم تنمه و قوم منده است. بین ۶۹ تا ۷۰ درصد از مردم سیرالئون مسلمان و ۲۰ تا ۳۰ درصد مسیحی هستند. کشف این منطقه از سوی اروپاییان در سال ۱۴۶۱ و توسط پرتغالیان صورت گرفت. نام سیرالئون نیز از زبان پرتغالی گرفته شده و به معنای «کوه شیران» است. منطقه سیرالئون در آن دوره تبدیل به یکی از مناطق تجارت برده برای اروپاییان شد. امروزه با وجود غنای منابع طبیعی، ۷۰ درصد از مردم سیرالئون زیر خط فقر، زندگی می‌کنند. تاریخ سیرالئون سابقه‌ای طولانی در تجارت برده دارد و مرکز ارسال هزاران اسیر آفریقایی به کشورهای استعمار طلب بوده‌است. پایتخت این کشور فری تاون از سال ۱۷۸۷ به عنوان محل اصلی زندگی بردگانی شد که به کشور خود بازگشته بودند. سیرالئون در تاریخ ۲۷ آوریل ۱۹۶۱ از زیر نفوذ انگلیسیها خارج شد و به استقلال رسید. بای بوره، یکی از رهبران اصلی مبارزه با انگلیسی‌ها در این کشور تا سال ۱۹۰۸ بود. این کشور دهه‌های متمادی درگیر جنگ داخلی بوده و سرانجام به کمک نیروهای ناتو و انگلستان در سال ۲۰۰۲ به این جنگ خاتمه داده شد و بیش از ۱۷ هزار سرباز خارجی ده‌ها هزار شورشی مسلح را خلع سلاح کردند. در این جنگ ده‌ها هزار نفر توسط شورشیان کشته شدند و علامت اختصاری این شورشیان بریدن دست یا پای قربانیان خود بود. شهر «فری تاون» پایتخت سیرالئون است و از دیگر شهرهای پرجمعیت آن می‌توان به «کنما»، «کابالا» و «بونت» اشاره کرد. جنگ داخلی یکی از رادیکال‌ترین گروه‌های مورد حمایت چارلز تیلور به نام «جبهه متحد انقلابی» با گذشتن از مرز شمالی لیبریا، وارد کشور سیرالئون شد و خشونت‌ها به این کشور نیز کشیده شد. «جنگ داخلی سیرالئون» حدود یک دهه و بین سال‌های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۲ میلادی، به به طول انجامید و حدود ۲ میلیون کشته بر جای گذاشت. کشته‌شدگان این جنگ‌ها تنها نظامیان نبودند. ده‌ها هزار نفر از مردم عادی نیز مورد تجاوز، قطع عضو، بردگی و ربوده‌شدن فرزندانشان برای شرکت در جنگ داخلی واقع شدند. این کشور هم‌اکنون کشور ضعیفی است و با فقر، فساد و کمبود مدیریت در اقتصاد دست به گریبان است. سیرالئون از لحاظ معادن الماس بسیار غنی است. تجارت جواهرات قاچاق در این کشور با عنوان «الماس خون» انجام می‌گیرد که همین موضوع باعث ایجاد تنش‌های مالی و درگیری‌های غیرنظامی شده که دولت تلاش می‌کند تا قاچاق الماس از طریق مرزها را متوقف کند. «احمد تجان کابا» از سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۷ رئیس‌جمهور سیرالئون بود. سیاست ارنست بای کوروما در ۱۷ سپتامبر ۲۰۰۷ به عنوان رئیس‌جمهور جدید سیرالئون سوگند یاد کرد. او متعهد شده تا فساد را در این کشور به صفر برساند و به فقدان مدیریت منابع این کشور پایان دهد. اعضای حزب کوروما در انتخابات مجلس که در اوت ۲۰۰۷ برگزار شد حائز اکثریت آراء شدند. وی مجدداً در سال ۲۰۱۲ در این سمت ابقا شد. حکومت: طبق قانون اساسی رئیس‌جمهور - که کابینه را انتصاب می‌کند - با رأی تمامی افراد بالغ برای هفت سال انتخاب می‌شود و همچنین ۱۲۴ عضو مجلس نمایندگان برای پنج سال انتخاب می‌گردند. احزاب: احزاب کنگره مردمی، دمکراتیک مرکز، دمکرات ملی، جمهوری مردمی، اتحاد ملی دمکراتیک مردمی، توسعه مردمی، اتحاد انقلابی و مردم سیرالئون در این کشور فعالیت سیاسی دارند. جغرافیا سیرالئون کشوری است کوچک به مساحت ۷۱٬۷۴۰ کیلومتر مربع که در غرب آفریقا و در کنار اقیانوس اطلس قرار دارد. ۷۱٬۶۲۰ کیلومتر مربع از خاک این سرزمین در خشکی و ۱۲۰ کیلومتر مربع از آن در دریاست. این کشور از شمال و شرق با گینه به‌طول ۶۵۲ کیلومتر و از جنوب شرقی با لیبریا ۳۰۶ کیلومتر مرز مشترک دارد. آب و هوای سیرالئون گرمسیری و پرباران و دمای آن معمولاً بین ۱۶ تا ۲۸ درجه سانتی‌گراد متغیر است. از لحاظ طبیعی سیرالئون به ۵ منطقه تقسیم می‌شود: الف) زمین‌های ساحلی ب) دشت‌های کم ارتفاع داخلی ج) فلات داخلی د) شبه جزیره فری‌تاون ه) منطقه کوچک فوتاجالون میزان بارندگی در نقاط مختلف این کشور بین ۱۸۳ تا ۶۷۸ میلی‌متر متغیر است. مهم‌ترین رودهای سیرالئون عبارت‌اند از: منو، لیبریا، موآ، پام پانا، ماولوکو که اغلب آن‌ها به اقیانوس اطلس می‌ریزند. بلندترین نقطه سیرالئون در ارتفاعات لومامانسا حدود ۱۹۴۸ متر ارتفاع دارد. در مرکز کشور منطقه‌ای از دشت‌های پست قرار گرفته که شامل جنگل، بیشه‌زار و کشتزارهایی است که جمع ۴۳ درصد از خاک سیرالئون را دربر گرفته‌اند. در سمت غرب، سیرالئون در امتداد اقیانوس اطلس در حدود ۴۰۰ کیلومتر خط ساحلی دارد که این امر برای کشور، هم منابع دریایی فراوان و هم جاذبه‌های گردشگری به همراه آورده‌است. در این خط ساحلی مناطقی از مرداب‌های درختان حرای گینه‌ای وجود دارد. فری‌تاون، پایتخت کشور، در یک شبه جزیره ساحلی واقع شده که در کنار بندرگاه سیرالئون قرار گرفته‌است. این بندرگاه سومین بندرگاه طبیعی بزرگ در جهان است. تقسیمات کشوری طبق تازه‌ترین برآورد (۲۰۲۰) کشور سیرالئون ۷٬۹۶۰٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد. تراکم جمعیت سیرالئون ۱۱۱ نفر در هر کیلومتر مربع است. میانگین نرخ رشد جمعیت سالانه این کشور ۲٫۱٪ است. نرخ زاد و ولد در سیرالئون هم‌اکنون به ازای هر یکهزار نفر حدود ۴۳٫۲ نفر و نرخ مرگ و میر در این کشور حدود ۱۹٫۵ در هزار نفر است. شهر «فری تاون» (۸۰۲٬۰۰۰ نفر) پایتخت سیرالئون است و از دیگر شهرهای پرجمعیت آن می‌توان به «کنما»(۱۴۳٬۰۰۰ نفر)، و «بو» (۱۷۴٬۰۰۰ نفر) اشاره کرد. سازمان‌های بین‌المللی سیرالئون در سازمان‌های زیر عضویت دارد. اقتصاد سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۰ میلادی سیرالئون را به عنوان فقیرترین کشور جهان معرفی کرد. میزان تولید ناخالص داخلی سیرالئون در پایان سال ۱۹۹۹ به ۴/۶۹۹ میلیون دلار رسید. نرخ رشد تولید ناخالص داخلی این کشور (۱/۸-) درصد است در حالی که میانگین نرخ مذکور در فاصله سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۸ (۴-) درصد بود. از سوی دیگر میزان تولید ناخالص ملی سیرالئون ۳/۶۵۳ میلیون دلار و درآمد سرانه ملی آن کمتر از ۱۳۰ دلار در سال است. ۴/۴۴ درصد از تولید ناخالص داخلی سیرالئون مربوط به بخش کشاورزی، ۲۴ درصد مربوط به بخش صنعت و ۵/۳۱ درصد مربوط به بخش خدمات است. همچنین صادرات کالا و خدمات ۳/۱۴ درصد و واردات کالا و خدمات ۲۲ درصد تولید ناخالص داخلی سیرالئون را تشکیل می‌دهد. طبق آمار سازمان ملل متحد بیش از ۹۰ درصد ساکنین سیرالئون زیر خط فقر زندگی می‌کنند. این کشور نزدیک به ۳۰ درصد نرخ تورم و بالغ بر ۵/۲ میلیون نفر نیروی کار دارد. ظرفیت تولید انرژی الکتریکی سیرالئون حداکثر ۲۳۵ میلیون کیلووات ساعت است که تماماً از طریق نیروگاه‌های حرارتی تأمین می‌شود. الماس، تیتانیوم، بوکسیت، سنگ آهن، طلا و کرومیت مهم‌ترین ذخایر طبیعی این کشور را تشکیل می‌دهند. همچنین عمده‌ترین محصولات صنعتی سیرالئون در بخش مواد معدنی، فراورده‌های نفتی، صنایع نساجی و دخانیات تولید می‌شوند. سیرالئون در بخش کشاورزی بیشتر به کشت برنج، قهوه، کاکائو و نارگیل می‌پردازد. این کشور در سال ۱۹۹۸ میلادی بالغ بر ۴۱ میلیون دلار کالا به خارج صادر کرد که بیشتر شامل الماس، کاکائو، قهوه و ماهی بود. اتحادیه بنلوکس، اسپانیا، آمریکا وانگلستان بزرگ‌ترین شرکای صادراتی سیرالئون هستند. ارزش واردات سیرالئون در سال ۱۹۹۸ بالغ بر ۱۶۶ میلیون دلار بود که بیشتر شامل مواد غذایی، دارو، ماشین آلات و مواد شیمیایی می‌شد. انگلستان، ساحل عاج، اتحادیه بنلوکس و آمریکا بزرگ‌ترین صادرکنندگان کالا به سیرالئون هستند. سیرالئون بیش از یک میلیارد و ۱۵۰ میلیون دلار بدهی خارجی دارد. بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول در انتهای سال ۲۰۰۰ میلادی با پرداخت یک کمک بین‌المللی به سیرالئون برای کاهش بدهی‌های خارجی این کشور موافقت کردند. این وام که ارزش کل آن ۳۴ میلیارد دلار است به ۲۲ کشور فقیر جهان پرداخته می‌شود. واحد پول سیرالئون «لئون» نام دارد که خود به یکصد سنت تقسیم می‌شود. هر دلار آمریکا با ۵۳۰۰ لئون برابر می‌کند. (نرخ برابری ژانویه ۲۰۱۱). کشور سیرالئون از تاریخ ۳۰/۰۹/۲۰۲۲ اقدام به حذف سه صفر از پول رایج خود نموده‌است، به طوری که هر یک هزار لئون قدیم (SLL) معادل یک لئون جدید (SLE) می‌باشد، لیکن کشور مذکور اعلام نموده تا مارس ۲۰۲۳، هر دو ارز مزبور جزء ارزهای رایج و قانونی کشور مذکور می‌باشند. مردم امید به زندگی در میان مردم سیرالئون حدود ۴۵/۵ سال است. از سوی دیگر در بُعد فرهنگی ۴/۴۵ درصد از مردان و ۲/۱۸ درصد از زنان سیرالئون باسوادند. همچنین ۵۱ درصد از مردم این کشور آنیمیست، ۴۰ درصد مسلمان (اهل سنت) و ۹ درصد مابقی مسیحی می‌باشند. مردم سیرالئون از نژاد سیاه و ۶۰ درصد آن‌ها از تیره «تمنه» و «منده» هستند. لبنانیها، سوری‌ها و اروپاییان نیز در این کشور سکونت دارند. زبان رسمی مردم سیرالئون «انگلیسی» و خط رایج آن‌ها «لاتین» است. با این حال مردم به زبانهای کریو، منده و سودانی صحبت می‌کنند. پانویس اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۱ (میلادی) ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۱ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۱ (میلادی) در سیرالئون جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع سیرالئون کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای آفریقای غربی کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس
7339
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C
سومالی
سومالی (به ، صومالِيَ)، با نام رسمی جمهوری فدرال سومالی (به ، جَمْهورِيَدْدَ فِّدِّرالْكَ صومالِيَ) کشور مستقلی است که در منطقه شاخ آفریقا در شرق آفریقا واقع شده‌است و پایتخت آن موگادیشو است. این کشور، قبلاً با نام «جمهوری دموکراتیک سومالی» شناخته می‌شد. ۹۸٪ از مردم این کشور مسلمان (سنی شافعی) و بقیه از ادیان گوناگون هستند. سومالی از شمال غربی با جیبوتی و از غرب و شمال با اتیوپی و از جنوب غربی با کنیا مرز مشترک دارد. همچنین سومالی از شمال به خلیج عدن و اقیانوس هند در شرق محدود می‌گردد. این کشور، دارای طولانی‌ترین خط ساحلی در میان کشورهای واقع در سرزمین اصلی آفریقاست. زبان‌های رسمی سومالی، عربی و سومالیایی هستند. هم‌اکنون حاکمیت سومالی منحصراً در حد حقوق قانونی قرار داشته و این کشور فاقد حاکمیت دولت مرکزی به رسمیت شناخته شده بوده و از هرگونه شاخص‌های مرتبط با دولت مستقل ثابت محروم است. مقامات غیررسمی در اختیار دولت‌های نهادی غیر منتخب مناطق سومالی لند، پانتلند، اتحادیه محاکم شریعت اسلامی و دولت انتقالی موقت ضعیف ولی مورد قبول سازمان ملل متحد مستقر در شهر بایدوا واقع در حدود ۲۵۰ کیلومتری شمال غرب پایتخت، موگادیشو قرار دارد. خشونت، مانند آفتی کشنده سومالی را از زمان جنگ‌های داخلی برآمده از اخراج دیکتاتور پیشین در سال ۱۹۹۱ فرا گرفته‌است. تاریخ استقلال از سلطه قیمومیت انگلیسی سومالی‌لند پادشاهی انگلستان در مورخ ۲۶ ژوئن سال ۱۹۶۰ اعلام گردید. در تاریخ ۱ ژوئیه سال ۱۹۶۰، اتحاد انگلیسی و سومالی‌لند ایتالیائی سابق بوقوع پیوست. در این زمان دولت توسط عبداللهی عیسی شکل گرفته و عادن عبدالله عثمان دار به عنوان رئیس‌جمهور سومالی و عبد الرشید علی شرماکه به عنوان نخست‌وزیر سومالی انتخاب گردیدند. بعدها در سال ۱۹۶۷، محمد ابراهیم ایگال در دولت تعیین شده توسط عبد الرشید علی شرماکه به نخست‌وزیری رسید. ایگال بعداً به عنوان رئیس‌جمهور در دولت خود-اظهار مستقل سومالی لند انتخاب شد. او در مورخه ۳ مه ۲۰۰۲ در بیمارستانی در پرتوریا درگذشت. در اواخر سال ۱۹۶۹، و به‌دنبال قتل شرماکه، کسی که از سال ۱۹۶۷ -: ۱۹۶۹ به عنوان رئیس‌جمهور انتخاب و فعالیت نموده بود، یک دولت نظامی قدرت را به‌دست گرفت. در سال ۱۹۶۹ و در پی وقوع یک کودتا، محمد زیادباره، یک ژنرال نیروهای مسلح، ریاست جمهوری را برعهده گرفت. رهبران انقلابی ارتش به سرکردگی زیادباره اقدام به ایجاد فعالیت‌های گسترده عمومی نمودند. آن‌ها همچنین اقدام به اجرای موفق طرح سواد آموزی در مناطق شهری و روستائی نموده که بنحو شگفت‌آوری نرخ باسوادان را از ۵٪ به ۵۵٪ در اواسط دهه ۱۹۸۰ ارتقاء داد. در همین زمان، باره یک فرد شاخص کابینه خود بنام سرلشکر گبیر و دو تن دیگر از مقام‌های رسمی را به قتل رسانید. از سال ۱۹۷۷ جنگ‌های داخلی متناوب به بخشی از واقعیات حیات سومالی تبدیل شده‌اند. در سال ۱۹۹۱، اولین گروه شورشی به رهبری عبداللهی یوسف احمد، رهبر (اس اس دی اف) به وجود آمده و حکومت رئیس‌جمهور علی مهدی محمد توسط برخی از جناح‌ها به عنوان رئیس‌جمهور موقت به رسمیت شناخته نگردید. در همان سال، بخش شمالی کشور استقلال خود به عنوان سومالی لند را اظهار نمود؛ اگرچه این استقلال غیررسمی و در مقایسه با منطقه پر آشوب جنوب دارای ثبات نسبی بود، ولی توسط هیچ‌یک از سازمان‌های بین‌المللی پذیرفته نگردید. در فاصله سال‌های ۱۹۹۱ و ۱۹۹۲، یک شکاف در کنگره متحد سومالی، که تلاش هائی را در جهت خلع ید باره انجام داده بود، باعث بروز جنگ داخلی به ویژه در منطقه موگادیشو گردید. در سال ۱۹۹۳ و به‌دنبال عدم موفقیت عملیات امید برگشت یک تلاش دو ساله از سوی سازمان ملل متحد (ابتدا در مناطق جنوبی) آغاز گردید که توانست وضعیت زنان را بهبود بخشد. نیروهای سازمان ملل متحد شامل نیروی ویژه (Delta Force) ایالات متحده آمریکا که ۱۹ نفر از آن‌ها در جریان هدف قرار گرفتن بالگرد حامل ایشان در موگادیشو جان خود را از دست دادند و یک نفر به اسارت گرفته شد (همانگونه که در فیلم سقوط شاهین سیاه ساخته ریدلی اسکات به تصویر کشیده شده‌است) و در مقابل ۱۰۰۰ نیروی شبه‌نظامی سومالیایی کشته شدند. سازمان ملل در عملیات سپر اتحاد که در مورخه ۳ مارس سال ۱۹۹۵ انجام گردید، ناچار از عقب‌نشینی شد. در این عملیات نیروهای سازمان ملل متحمل خساراتی سنگین گردیدند ولی هنوز نقش دولت اعاده نشده بود. اما یک تجزیه دیگر در سومالی و در مناطق شمال شرق رخ داد. ایالت خود مختار پس از اعلام استقلال «موقت» در سال ۱۹۹۸ نام پانت لند را بخود اختصاص داد. البته این ایالت از قصد خود برای شرکت در هر نوع دولت آشتی در سومالی بجهت تشکیل یک دولت جدید مرکزی خبر داد. این نکته شایان ذکر است که این ایالت به‌دنبال تجزیه دائم از خاک سومالی نبود. سومین تجزیه در ژوئیه ۲۰۰۶ با اعلام استقلال ایالت جوبالند اتفاق افتاد. هم‌اکنون منطقه جوبالند استقلال و حکومت مردمی خود را اعلام نموده‌است. سرهنگ باره عادن شیر هیراله، رئیس تشکیلات اتحاد دره جوبا دوکسادا جوبا قدرتمندترین رهبر منطقه محسوب می‌گردد. در این بخش نیز این دولت محلی خواستار خود مختاری کامل نیست. چهارمین حکومت خود – اظهار برهبری ارتش مقاومت راهانویان (آر آر ای) در سال ۱۹۹۹ به وجود آمد. این اعلام استقلال «موقت» در سال ۲۰۰۲ مجدداً اعلام گردید که به ایجاد حکومت خود مختار غیررسمی منطقه جنوب غربی سومالی، انجامید. آر آر ای از ابتدا اقدام به تشکیل تشکیلات خود مختاری در مناطق بای و باکول جنوب و مرکز سومالی در سال ۱۹۹۹ نموده بود. سومالی یکی از کشورهای متعددی بود که مورد هجوم امواج سونامی قرار گرفت که به‌دنبال زلزله سال ۲۰۰۴ اقیانوس هند ایجاد، سواحل اقیانوس هند را در هم کوبیده، تمام روستاها را از بین برده و ۳۰۰ کشته بر جای گذارد. یک درگیری به منظور برکناری نظامیان در مه ۲۰۰۶ اتفاق افتاد. طرفین این درگیری عبارت بودند از اتحاد نظامیان مورد حمایت سی.آی.ای. موگادیشو که با نام اتحاد برای برگشت صلح و عملیات ضد تروریستی یا «ای آر پی سی تی فعالیت می‌نمودند از یک سو و یک گروه شبه‌نظامی وابسته به اتحاد دادگاه‌های اسلامی موسوم به» یو آی سی" از سوی دیگر. این درگیری در اواسط فوریه آغاز گردید. چند صد نفر از مردم که اکثر آنان را غیرنظامیان تشکیل می‌دادند در جریان آتشباری توپخانه جان خود را از دست دادند. شهروندان موگادیشو از این درگیری به عنوان سخت‌ترین درگیری در زمانی بیش از یک دهه بی قانونی یاد می‌کنند. اسلام گرایان ایالات متحده را متهم به حمایت مالی از نظامیان توسط سازمان اطلاعات مرکزی و در جهت جلوگیری از بقدرت رسیدن اسلام گرایان، نمودند. وزارت امور خارجه ایالات متحده، در عین حالی که نه این اتهام را پذیرفته و نه آن را رد نمود، اعلام کرد که ایالات متحده هیچ اقدامی در جهت نقض تحریم بین‌المللی تسلیحات سومالی انجام نداده‌است. به هرحال گزارش‌هایی از چند نامه الکترونیکی که به توضیح عملیات سری برخی شرکت‌های نظامی در راستای نقض قوانین سازمان ملل متحد پرداخته بودند، واصل گردید سازمان ملل اقدام به وضع تحریم نظامی سومالی نمود ولی برخی ادعا می‌نمایند که ایالات متحده قوانین بین‌المللی را با حمایت رهبران نظامی موگادیشو، نقض کرده‌است. عبداللهی یوسف، رئیس‌جمهور حکومت انتقالی سومالی به بی‌بی‌سی گفت که علی‌رغم اشغال بعضی از مناصب کابینه از سوی نظامیان، ائتلاف نظامیان به طرفیت از سوی دولت موقت نمی‌جنگند. چهار نظامی قدرتمند که به عنوان وزیر کابینه فعالیت می‌نمودند، از خدمت اخراج شدند. در تاریخ ۵ ژوئن سال ۲۰۰۶ گروه شبه‌نظامی اسلامی ادعا نمود که کنترل کل شهر موگادیشو را در اختیار گرفته‌است. در تاریخ ۵ ژوئن سال ۲۰۰۶ آخرین استحکامات ای آر پی سی تی در مناطق جنوبی سومالی، شهر جوهار، با مقاومتی کم در اختیار یو آی سی قرار گرفت. در واقع ائتلاف نظامیان به صورت اثرگذار از هم پاشیده شد. دولت موقت درخواست مداخله یک نیروی حافظ صلح منطقه‌ای شرق آفریقا را نمود. رهبران یو آی سی با این درخواست مخالفت نموده و در یک مراسم رسمی اتحادیه آفریقا که در مورخه ۹ سپتامبر سال ۲۰۰۶ در لیبی برگزار گردید، به رایزنی با کشورهای عضو اتحادیه آفریقا (ای یو) بر سر ترک طرح‌های ارسال نیروی‌های حافظ صلح به سومالی، پرداختند. گروه‌های اسلامی به‌طور قاطع با حضور سربازان خارجی در سومالی مخالفند-؛ خصوصاً نیروهای اتیوپیائی. در سال‌های ۷۸–۱۹۷۷ جنگی سخت بین سومالی و اتیوپی برسر استان اوگادن سومالی درگرفت که دستور آغاز آن توسط اتیوپی صادر گشته و دلیل آن نیز تجزیه سرزمین‌های سومالی در نیمه اول قرن بیستم ذکر شد. همچنین بسیاری ادعا کردند که اتیوپی، با سابقه طولانی امپراتوری، قصد فرمانروائی با واسطه بر سومالی را دارد. گروه شبه‌نظامی اسلامی که یو آی سی را حمایت می‌کردند به‌طور مستمر کنترل اکثر مناطق نیمه جنوبی سومالی را به صورت عادی از طریق مذاکره با سران اقوام محلی و نه با استفاده از زور، برعهده گرفت. مواضع اسلام گرایان در خصوص شهر بایدوا که مرکز دولت در آن قرار داشته و اتیوپی نیز اعلام کرده بود که در صورت تهدید آن را را مورد حمایت قرار خواهد داد، به صورت شفاف بیان گردید. لکن در مورخه ۲۵ سپتامبر سال ۲۰۰۶، یو آی سی به سمت بندر جنوبی کیس مایو یعنی آخرین بندر تحت کنترل دولت حرکت نمود. در روز چهار شنبه ۱ نوامبر سال ۲۰۰۶ مذاکرات صلح بین دولت موقت که از سوی سازمان ملل شناخته شده در شمال از یک سو و اسلام گرایان جنوب معلق گردید. بسیاری از مقامات از جنگ داخلی هراس داشتند. در این میان، اتیوپی و نیروهای رقیب اریتره‌ای نیز از گروه‌های متخاصم در جنگ قدرت و بن‌بست سیاسی بین دولت موقت تعیین شده و گروه محبوب یو آی سی حمایت می‌کردند. سیاست سومالی به خاطر توهین به رییس جمهورشان درخواست جدایی روابط از کشور ایران را در سال 1393 داد. سومالی ۱۷ دی ۱۳۹۴، روابطش با ایران را قطع کرد. برغم داشتن دولتی شناخته شده توسط سازمان‌های بین‌المللی در شهر بایدوا، سومالی از سال ۱۹۹۱ فاقد دولت ملی اثرگذار بوده‌است. این سازمان یا دولت که با نام «دولت انتقالی ملی» خوانده می‌شود تنها کنترل بایدوا را در اختیار داشته و از نظر بیشتر مردم سومالی از وجاهت قانونی برخوردار نیست. دولت موقت در خارج از کشور و توسط نیروهایی که به صورت تاریخی با منافع ملی سومالی در تضاد بوده‌اند، مانند اتیوپی و کشورهای مختلف آفریقائی که سعی در محدودسازی اندازه و عمق توسعه سومالی و دست‌اندازی نهائی بر سرزمین‌های اشغالی این کشور را داشته‌اند، تعیین شده‌است. از سال ۱۹۹۱ چند قبیله در شمال این کشور با نام سومالی‌لند اعلام استقلال کرده‌اند. در نواحی شمال غرب، جمهوری تبعیدی سومالی‌لند وجود دارد که استقلال خود را در سال ۱۹۹۱ اعلام نموده‌است. این ناحیه خودگردان علی‌رغم آنکه نسبت به مناطق جنوب و شمال شرق، ثبات و دمکراسی نسبی خود را حفظ نموده‌است، ولی از جانب جامعه بین‌المللی شناخته شده نیست. پانت لند در نواحی شمال شرق خودگردانی خود را در سال ۱۹۹۸ اظهار نمود؛ ولی علی‌رغم آنکه رئیس‌جمهور اسبق پانت لند هم‌اکنون ریاست جمهوری دولت بایدوا را برعهده داشته و پانت لند نیز از نظر مساعد خود در اشتراک در حکومت متحد تئوریک آینده خبر داده‌است، تا به حال از یکی شدن با دولت موقت خودداری نموده‌است. در مناطق جنوب شرق داخلی، ایالات جوبالند و سومالی جنوب غرب به دولت بایدوا پیوسته‌اند و رهبران آن‌ها از اعضای پارلمان بایدوا هستند. نیمه دیگر کشور با دارا بودن بخش زیادی از جمعیت کشور تحت کنترل اتحاد دادگاه‌های اسلامی قرار داشته و این شورا بر شهرهای راهبردی موگادیشو، و از ۲۴ سپتامبر سال ۲۰۰۶ کیسمایو احاطه دارد. رهبری این شورا بر عهده شیخ شریف شیخ احمد است. در پاسخ به این سؤال که آیا یو آی سی در نظر دارد که کنترل خود را بر سایر مناطق سومالی گسترش دهد یا خیر، شیخ احمد در یک مصاحبه این‌گونه اظهار داشت: در تاریخ ۱۴ اکتبر سال ۲۰۰۴، اعضای پارلمان سومالی یک فرد نظامی بنام عبداللهی یوسف رئیس‌جمهور اسبق پانت لند را به عنوان رئیس‌جمهور آتی کشور انتخاب نمودند. نظر به وضعیت موگادیشو، انتخابات در یک ورزشگاه در نایروبی، کنیا برگزار گردید. یوسف توسط پارلمان موقت سومالی به عنوان رئیس‌جمهور دولت موقت انتخاب شد. او موفق شد از ۲۷۵ رأی پارلمان، ۱۸۹ رأی را بخود اختصاص دهد. جلسه پارلمان نیز در کشور همسایه یعنی کنیا برگزار شد. دولت یوسف از سوی اکثر کشورهای غربی قانونی شمرده شد. اگرچه حاکمیت واقعی او با توجه به تاریخچه نظامی‌گری وی و اینکه در جنگ داخلی که باعث از بین رفتن سومالی گردید، دست داشته مورد سؤال است. بسیاری از سازمان‌های سیاسی دیگر که برخی از آنان اساسی قومی دارند نیز در سومالی وجود دارند، تلاش برخی دیگر نیز رهاسازی سومالی از سیاست‌ها قومی است (مانند جبهه اتحاد سومالی). خیلی از این سازمان‌ها بعد از وقوع جنگ داخلی به وجود آمدند. در هر صورت، از اواخر سال ۲۰۰۶، «دولت موقت ملی» تنها کنترل بخش نسبتاً کوچکی از کشور را برعهده داشته‌است. به اعتقاد برخی نظرات، کنترل این دولت بسختی از مرزهای بایدوا پایتخت فراتر رفته‌است. در کل، وضعیت سیاسی ناپایداری بر کشور حاکم بوده‌است؛ به عنوان مثال، در تاریخ ۱۸ سپتامبر سال ۲۰۰۶، عبداللهی یوسف بسختی از حمله‌ای انتحاری که به کاروان وی شد، جان سالم بدر برد. اگرچه در این حمله دوازده نفر دیگر کشته شدند. جغرافیا سومالی در سواحل شرق قاره آفریقا و بروی خط استوا و قسمت شمالی آن بین خلیج عدن در قسمت شمال و اقیانوس هند در شرق واقع شده‌است. این کشور به همراه اتیوپی و جیبوتی را معمولاً به عنوان شاخ آفریقا مورد اشاره قرار می‌دهند. مرزهای سومالی در شمال غرب به جیبوتی، در غرب به اتیوپی و در جنوب غرب به کنیا محدود می‌گردد. سومالی از مستعمره پیشین ایتالیا، معروف به سومالی‌لند تحت قیمومیت ایتالیا، و مستعمره پیشین انگلستان، یعنی سومالی‌لند تحت‌الحمایه انگلستان (که هم‌اکنون در پی شناخت استقلال خویش توسط جامعه جهانی است) تشکیل شده‌است. طول خط ساحلی سومالی ۳۰۲۵ کیلومتر است که بیشترین ساحل در بین کشورهای آفریقایی بحساب می‌آید. سومالی با دارا بودن وسعتی برابر با ۶۳۷۶۵۷ کیلومتر مربع، چهل و دومین کشور بزرگ دنیا پس از افغانستان است. اندازه این کشور قابل مقایسه با جمهوری آفریقای مرکزی و به‌نوعی کوچک‌تر از ایالت تگزاس در ایالات متحده است. پایتخت از موگادیشو، به همراه دیگر نواحی سومالی پیشین، به عنوان نمونه‌ای دارای رژیم سرمایه هرج و مرج یاد می‌شود. علی‌رغم بی قانونی، موگادیشو در زمینه ارتباطات و اینترنت در شرق آفریقا سرآمد است. در این شهر یک شبکه نوین ارتباطی ایجاد و توسعه یافته‌است که شامل سامانه‌های تلفن سلولی محلی با اتصالات بین‌المللی ماهواره‌ای می‌گردد. عدم وجود سامانه فراگیر اخذ مالیات باعث برخورداری شبکه ارتباطی این کشور از قیمت هائی نازل گردیده که در سراسر قاره آفریقا قابل رقابت نیستند. کافی نت‌های بسیار زیادی در این کشور به وجود آمده‌اند و علاوه بر آن دو شبکه تلویزیونی و یک فراهم‌کننده سرویس اینترنت نیز به فعالیت مشغول هستند. تقسیمات کشوری سومالی به هجده بخش مناطق («گوبولوداً، مفرد»گوبول") تقسیم می‌شود که هر منطقه نیز به مناطقی زیر مجموعه بنام نواحی تقسیم شده‌اند. مناطق عبارتند از: ۱ آودال۲ باکول۳ بنادیر۴ باری۵ بای۶ گالگودوود۷ جدو۸ هیرران۹ جوبادا ذکسه۱۰ جوبادا هووز۱۱ ماداگ۱۲ ناگال۱۳ ساناگ۱۴ شابیل لاها ذکسه۱۵ شابیل لاها هووز۱۶ سوول۱۷ تاگدهییر۱۸ وکوویا گالبید آب و هوا بخش شمالی کشور دارای تپه‌های زیاد بوده و ارتفاع بسیاری از مناطق از سطح دریا از ۹۰۰ تا ۲۱۰۰ متر در نوسان است. نواحی مرکزی و جنوبی مسطح بوده و ارتفاع متوسط آن کمتر از ۱۸۰ متر می‌باشد. رودخانه‌های جوبا و شابله از اتیوپی سرچشمه گرفته و در طول کشور به سمت جنوب و اقیانوس هند جاری می‌باشند. البته رود شابله بجز در فصول پر باران به دریا نمی‌رسد. عوامل اصلی آب و هوائی این کشور عبارتند از آب وهوای گرم درسراسر سال، بادهای موسمی فصلی و باران‌های نامنظّم که باعث بروز خشکسالی‌های تکرار شونده می‌گردند. متوسط حداکثر دمای روزانه از ۳۰ تا ۴۰ درجه سانتیگراد (۱۰۵–۸۵ فارنهایت) می‌باشد که استثنای آن مناطق مرتفع و در امتداد خط ساحلی شرق است. متوسط حداقل دمای روزانه از حدود ۱۵ تا ۳۰ درجه سانتیگراد (۸۵–۶۰ فارنهایت) می‌باشد. وجود بادهای موسمی جنوب غرب، یک نسیم دریائی، باعث می‌شود که دوره زمانی بین ماه‌های می تا اکتبر ملایمترین فصل موگادیشو به‌شمار آید. دورهٔ دسامبر تا فوریه نیز با وجود بادهای موسمی جنوب شرق، هوای نسبتاً ملایمی دارد، اگرچه وضعیت‌های آب و هوائی جاری در موگادیشو به ندرت دلپذیر می‌باشند. دورهٔ زمانی «تنگامبیلی» که در بین دو فصل موسمی (اکتبر – نوامبر و مارس – می) قرار دارد، دوره‌ای گرم و مرطوب به‌شمار می‌آید. اقتصاد از زمان فروپاشی دولت، سومالی از آنچه محمد زیاد باره آن را «سوسیالیسم علمی» می‌خواند به یک اقتصاد بازار آزاد تبدیل شده‌است. سومالی به دلیل مسامحه «جامعه جهانی» بصراحت رشد و نمو یافت. در سومالی "همین نبود دولت به پرورش یک نوع روش عجیب آفریقائی کمک نمود – بخش تجاری کارآ و قابل اتکاء که در ملاء عام کنترل مقامات فاسد بر خود را آشکار نمی‌نمود. سازماندهی صنایع ارتباطات، ترابری و شرکت‌های کشتیرانی در جهت ارائه خدمت به بخش خصوصی آزاد می‌باشد. کافی نت‌ها در موگادیشو رشد زیادی داشته‌اند. شرکت‌های خصوصی امنیتی به بازرگانان در حفظ سرمایه‌ها و دارایی‌های ایشان خدمات ارائه می‌نمایند. تحقیق اخیر بانک جهانی به این امر اذعان دارد که: «سومالی در خصوص اعلام نرخ‌های شدید فقر اغراق نموده و در برخی موارد از زیر ساخت هائی مناسب تر از کشورهای ثروتمندتر آفریقا، برخوردار است.» دلیل مسلم این امر آنست که این بانک با دولت مرکزی تحت حمایت یارانه‌ای خود، در چپاول ثروت ملی، همزبان نگشته‌است. کشاورزی مهم‌ترین بخش فعالیت‌های اقتصادی بوده و حدود ۴۰٪ درآمد سرانه و حدود ۶۵٪ درآمد صادراتی را بخود اختصاص می‌دهد. اقوام ایلیاتی و شبه ایلیاتی کوچ‌نشین که برای ادامه حیات به دام‌های خود وابسته هستند نیز بخش عمده‌ای از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند. پس از دام، موز دیگر قلم صادراتی مهم کشور است؛ شکر، ذرت خوشه‌ای، ذرت و ماهی اقلام تولیدی برای مصرف داخلی هستند. بخش صنعتی کوچک کشور که در رشته پردازش فراورده‌های کشاورزی فعالیت می‌کند، ۱۰٪ درآمد سرانه را ایجاد می‌نماید. بهداشت سومالی یکی از بالاترین درصدهای مرگ و میر کودکان جهان را داراست. ۱۰٪ کودکان در هنگام تولد و ۲۵٪ از آندسته که در هنگام تولد جان سالم بدر می‌برند قبل از رسیدن به پنج سالگی از دنیا می‌روند؛ ولی از سوی دیگر، سومالی از لحاظ مبتلایان به ویروس اچ آی وی / ایدز کمترین درصد در آفریقا و جهان را داراست. در سومالی – که از زمان آغاز جنگ داخلی و بمدت ۱۴ سال در انزوا بوده و دارای جمعیت مذهبی مسلمان نیز است – نرخ این بیماری در حد یک و نیم تا ۲ درصد کل جمعیت بزرگسال است. «تصویر سومالی در دنیای خارج به دلیل تمایل طبیعی رسانه‌های خارجی به تمرکز بر خبرهای بد، تحریف گشته‌است» دلیل دیگر این امر آنست که «[ص]لح بر اکثر نقاط کشور حاکمیت داشته» و آنکه «در نتیجه اینکه دولت‌های منطقه‌ای و محلی قابلیت ادامه کار در زمینه‌های مختلف زیاد را داشته‌اند.» این مقاله به نقل از عمر موهالیم موحامود، سفیر سومالی در واشینگتن این‌گونه می‌آورد که «اهالی سومالی خود را مردمی آزاد می‌دانند. به‌نظر آنان، معنای دولت ثبت کردن، قانونگذاری و محدودیت‌گذاری می‌باشد» استناد آنان به این تعصب بر اثر فرهنگ کوچ نشینی و تجارب نامناسب از رژیم باره و در تضاد با دولت مرکزی جدید است. این مقاله با ذکر این مطلب بپایان می‌برد که: «سومالی تنها در صورت قرار گرفتن اجزای این پیچیدگی در جای مناسب خود، قادر به مقابله با مشکلات روزافزون مادی و اجتماعی خود خواهد بود.» «علیرغم بی نظمی و آشفتگی آشکار، بخش خدماتی سومالی به حیات و رشد خود ادامه داده‌است. در بازار اصلی موگادیشو انواع محصولات از مواد غذائی تا جدیدترین وسایل الکترونیکی عرضه می‌گردد. هتل‌ها به فعالیت خود ادامه داده و شبه‌نظامیان امنیت را تأمین می‌کنند.» ساختارهای زیر بنائی مانند جاده‌ها از لحاظ کمیت با کشورهای همسایه یکسان ولی از کیفیتی بسیار پایین‌تر برخوردار هستند. بر اساس یک گزارش بانک جهانی ساخت جاده برای بخش خصوصی به دلیل هزینه‌های بالای اجرائی و اینکه آن‌هایی که پول جاده را می‌پردازند تنها کسانی نیستند که از آن استفاده می‌کنند، (ببینید مشکل مجانی سوارها) و از این جهت برگشت سرمایه را با مشکل روبرو می‌سازد، بسیار دشوار است. صنعت پررونق ارتباطات خصوصی بوده و به ارائه سرویس بیسیم و راه اندازی کافی نتها همت گمارده‌است. شرکت‌های رقیب در زمینه تلفن توافق کرده‌اند که استانداردهای اتصالات داخلی را رعایت نمایند. هزینه این امور از کمک‌های سازمان ملل متحد به انجمن ارتباطات سومالی تأمین شده‌است. نیروی برق توسط موسسات اقتصادی بزرگی تأمین می‌گردد که اقدام به خرید مولدهای برق نموده و شهرها را به بخش‌های قابل کنترل تقسیم کرده‌اند. سازمان هواپیمائی ملی در سال ۱۹۸۹ و قبل از فروپاشی دولت، تنها یک فروند هواپیما در اختیار داشت. هم‌اکنون ناوگان هوائی کشور با دارا بودن حدود پانزده هواپیمای مسافربری و بیش از شصت هواپیما پروازهایی به شش مقصد بین‌المللی و تعداد بیشتری مقصد داخلی دارد. بر پایهٔ گزارش بانک جهانی، «هم‌اینک، حرفه خطوط خصوصی هوائی در سومالی با وجود رقابت‌های کاری و قیمت از سوی بیش از پنج شرکت ترابری و بازرگانی در حال رشد تلقی می‌شود.» مالک خطوط هوائی دااللو این‌گونه اظهار می‌دارد که «بعضی اوقات نداشتن دولت یک معضل و گاهی نیز یک امتیاز بحساب می‌آید،» از اینرو «فساد به دلیل نبود دولت یک مشکل به‌شمار نمی‌آید.» همچنین وظیفه تأمین آب آشامیدنی برعهده بخش خصوصی است. به هر حال یک آمار مربوط به سال ۲۰۰۰ نشان می‌دهد که در آن سال تنها ۲۱ ٪ مردم به آب مطمئن و سالم دسترسی داشته‌اند. با فروپاشی دولت مرکزی، هم‌اکنون نظام آموزش کشور نیز در اختیار بخش خصوصی است. یک پژوهش بانک جهانی موید آنست که «افراد فروتن از آموزش سود می‌برند.» بر پایه آخرین اندازه‌گیری انجام شده در سال ۲۰۰۱، میزان ثبت نام‌های مدارس ابتدائی که ۱۷٪ بوده تقریباً نزدیک به سطح پیش از جنگ ارزیابی گردید. میزان ثبت نام در مدارس راهنمائی از سال ۱۹۹۸ افزایش یافت. به هر حال، تخمین زده می‌شود که میزان باسوادی افراد بزرگسال از ۲۴٪ در سال ۱۹۸۹ به ۱/۱۷٪ در سال ۲۰۰۱ کاهش یافته‌است." یک تحقیق جدید تر در سال ۲۰۰۳ نشان داد که نرخ باسوادی به ۱۹٪ رشد یافته‌است. در مقام مقایسه، میزان باسوادی در غرب آفریقا که منطقه‌ای ثروتمند تر است ۴۹٪ بوده و در سایر کشورهای همسایه ۳۵٪ است. جنگ سال ۱۹۹۱ باعث توقف کامل تحصیلات عالیه گردید ولیکن دانشگاه موگادیشو در سال ۱۹۹۸ بازگشائی و اولین دوره دانش‌آموختگی آن در سال ۲۰۰۱ برگزار شد. دانشگاه‌های دیگر نیز در شهرهای دیگر گشایش یافتند. علاوه بر وجوهی که از دانشجویان اخذ می‌شود، بخش بزرگ بودجه سامانه آموزشی از سوی نهادهای نیکوکاری اسلامی بین‌المللی مانند الاصلاح تأمین می‌شود. یک مشکل عمده که بر روی رشد اقتصادی تأثیر منفی دارد، عدم ثبات یا تصور وجود آن، است. برای انجام امر تجارت، لازم است که سطح معینی از امنیت وجود داشته باشد و از آن مهم‌تر می‌بایست یک دولت شناخته شده بین‌المللی نیز وجود داشته باشد که از رهبری‌های قومی سنتی، که در حال حاضر نیز کنترل امور در سومالی را در دست دارند، اطمینان بخش تر باشد. بهر حال، اخیراً سرمایه‌گذاران احساس راحتی بیشتری دارند؛ به عنوان مثال، یک کارخانه ساخت بطری‌های کوکاکولا در سال ۲۰۰۴ در موگادیشو احداث گردید. سرشماری جمعیت جمعیت سومالی بالغ بر حدود ۱۵٬۸۴۴٬۰۰۰ نفر است. اما تخمین در این زمینه به دلیل وضعیت سیاسی و از آن مهم‌تر طبیعت زندگی قومی در این کشور، بسیار دشوار است. آخرین آمارگیری نفوس در سال ۱۹۷۵ انجام شد. اکثر تحلیل گران خارجی از نتایج این آمارگیری بهره می‌جویند ولی سومالی کشوری است که در میان دیگر کشورهای آفریقا و جهان از رشدی سریع برخوردار است. امروزه، حدود ۶۰٪ از کل جمعیت سومالی را اقوام کوچ‌نشین یا شبه کوچ‌نشین تشکیل می‌دهد که به نگهداری گله‌های حیوانات، شتر، گوسفند و بز اشتغال دارند. حدود ۲۵٪ جمعیت نیز کشاورزانی هستند به صورت عمده در مناطق بارور کشاورزی بین جوبا و شبله در جنوب سومالی زندگی می‌کنند. مابقی جمعیت کشور (۲۰٪ - ۱۵٪) نیز شهرنشین هستند. به دلیل وجود جنگ داخلی، این کشور دارای اجتماع یهودیان پراکنده است که یکی از بزرگ‌ترین اجتماعات در سراسر قاره آفریقا محسوب می‌گردد. بیش از یک میلیون نفر سومالیایی در خارج از این کشور زندگی می‌کنند و این تعداد جدای از تعدادی است که در استان اوگادن واقع در شمال شرق کنیا و دیجیبوتی ساکن هستند، است. مراکز شیعه‌ها بنیاد خیریه خدمات اجتماعی المنتظر (ع): در سال ۱۹۸۶ در شهر موگادیشو تأسیس مجلس اعلای اهل بیت (ع) جمعیت الاحسان الخیریه زبان‌ها تقریباً تمام مردم به سومالی که زبان رسمی کشور است، صحبت می‌نمایند. اساس این استاندارد از لهجه هائی است که از استان ماداگ نشات گرفته‌اند. تا سال ۱۹۷۳ یعنی زمانی‌که دستور کاربری یک استاندارد یک‌دست با استفاده از الفبای لاتین توسط شورای عالی انقلاب (اس آر سی) صادر گشت، زبان سومالیایی به‌طور گسترده در نوشتار مورد استفاده قرار نمی‌گرفت. امروزه زبان سومالیایی زبان مورد استفاده در نظام آموزش این کشور به‌شمار می‌رود. همچنین انگلیسی، ایتالیائی وعربی نیز کاربرد دارد. زبان سواحلی نیز وجود دارد که ریشهٔ آن عربی است. فرهنگ اسلام در سومالی موسیقی در سومالی ارتباطات سامانه همگانی ارتباطات در سومالی تقریباً به‌طور کامل از بین رفته یا تکه‌تکه شده بود؛ به‌هرحال علی‌رغم (یا شاید به دلیل) عدم وجود دولت در سومالی، در بیشتر شهرهای عمده این کشور شرکت‌های خصوصی بیسیم وجود دارند که بنحوی کارآ و در مقایسه با کشورهای همسایه، به ارائه سرویسی مطلوب می‌پردازند. سومالی در بین تمام کشورهای آفریقائی دارای ارزانترین هزینه تماس‌های موبایل بوده و برخی از شرکت‌ها مبلغی کمتر از یک سنت را برای هر دقیقه مکالمه مطالبه می‌کنند. («ارتباطات تلفنی در سومالی هرج ومرج زده در حال رشد می‌باشد») شرکت هائی که در زمینه ارائه سرویس‌های ارتباطی فعالیت دارند عبارتند از: گولیس تلکام سام تل گالکوم شرکت گلوبال اینترنت هور موود تلکام نیشن لینک نت کو اس تی جی دهاب شییل جستارهای وابسته اتحادیه محاکم شریعت اسلامی حکومت فدرال سومالی پرچم سومالی تیم ملی فوتبال سومالی سینمای سومالی پیوند به بیرون دولت وبگاه رسمی دولت فدرال سومالی اخبار اقتصاد هرج ومرج و نوآوری: بخش خصوصی سومالی چطور با دولت کنار می‌آید؟ اطلاعات عمومی یونسکو دفتر نایروبی یونسکو به مورد اچ آی وی / ایدز در سومالی می‌پردازد دفتر نایروبی یونسکو به مورد آموزش در سومالی می‌پردازد :سومالی منابع اتحادیه کشورهای عرب ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۰ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۰ (میلادی) در سومالی جمهوری‌ها جمهوری‌های عربی جمهوری‌های فدرال سومالی شاخ آفریقا کشورها و سرزمین‌های عربی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای اقیانوس هند کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو اتحادیه عرب کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای فدرال مناطق تقسیم‌شده
7342
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D8%AA%D8%B3%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7
بوتسوانا
بوتسوانا یا باتسوانا با نام رسمی جمهوری بوتسوانا (در زبان تسوانا: Lefatshe la Botswana; ) کشوری محصور در خشکی واقع در جنوب قاره آفریقا است. بوتسوانا از شمال، شمال باختری و باختر با نامیبیا و از شمال خاوری و خاور با زیمبابوه و از خاور، جنوب خاوری، جنوب و جنوب باختری با آفریقای جنوبی مرز مشترک دارد. پایتخت آن گابورون است. این کشور از زمان استقلالش یعنی از تاریخ ۳۰ سپتامبر ۱۹۶۶ انتخابات آزاد و عادلانه‌ای را برگزار کرده‌است. جمعیت بوتسوانا دو میلیون نفر و زبان رسمی آن انگلیسی است. زبان تسوانا نیز در این کشور رواج زیادی دارد. ۷۱٫۶ درصد از مردم این کشور مسیحی هستند. این کشور که پیش از این با نام «بـِچوآنالند» تحت‌الحمایه بریتانیای کبیر بود به دریاهای آزاد جهان راه ندارد. بچوآنالند پس از استقلالی که در چهارچوب اتحادیه کشورهای همسود یافت، نام بوتسوانا را برای خود برگزید. بوتسوانا کشوری صاف و هموار است و ۷۰ درصد از آن در بیابان کالاهاری قرار گرفته‌است و یکی از کمترین تراکم‌ها را از نظر جمعیت در میان کشورهای جهان دارد. جمهوری بوتسوانا در زمان استقلالش از بریتانیا یکی از فقیرترین کشورهای آفریقا به‌شمار می‌آمد اما تا پیش از بحران اقتصادی ۲۰۰۸ جهان، یکی از سریع‌ترین رشدهای اقتصادی در جهان را داشت. اقتصاد این کشور بیشتر بر صنعت الماس تکیه دارد. واحد پول بوتسوانا، پولا با واحد جزء «تبه» نام دارد. بوتسوانا پوشش آموزش ابتدایی را کامل کرده‌است، که یک موفقیت نادر در آفریقا است. بوتسوانا از کشورهای عضو اتحادیهٔ آفریقا است. تاریخ بوتسوانا را گهواره تمدن آفریقا لقب داده‌اند. اولین قبیله‌ای که در بوتسوانای کنونی سکنی گزید، قبیلهٔ سان نام داشت، پس از آن این منطقه به زیستگاه قوم تسوانا تبدیل شد که وجه تسمیهٔ این کشور نیز به دلیل نام قوم تسواناست که در این منطقه ساکن بودند. در سال ۱۸۲۰ قبایل زولو و در سال ۱۸۷۰ بوئرها به منطقهٔ بوتسوانا دست اندازی کردند و تا سال ۱۸۸۰ از مهم‌ترین عوامل ناامنی منطقه بودند. در سال ۱۸۸۵ بوتسوانا به صورت تحت‌الحمایهٔ بریتانیا درآمد و «بچوانالند» نام گرفت. در سال ۱۹۶۱ بریتانیا به بوتسوانا قانون اساسی اعطا کرد که برگرفته از قوانین اساسی خود بریتانیا بود. بوتسوانا در سال ۱۹۶۵ دارای خودگردانی شد و یک سال بعد در ۳۰ سپتامبر ۱۹۶۶ از بریتانیا اعلام استقلال کرد. بوتسوانا از معدود کشورهای آفریقایی با جغرافیای مناسب برای تحکیم قدرت دولت-ملت است. جمعیت در بخش شرقی کشور متمرکز است، جایی که مرکز کشور یعنی گابورون قرار دارد. بوتسوانا یک دموکراسی چندحزبی است، اگر چه کشور تحت حزب دموکراتیک بوتسوانا اداره شده‌است از سال ۱۹۶۵ هر ۵ سال یک بار انتخابات برگزار می‌شود. رسانه‌ها آزادند و هیچ زندانی سیاسی وجود ندارد. عوارض خارجی جنگ‌های داخلی کشورهای همسایه متوجه این کشور شده و یک جریان ثابت پناهندگان به این کشور نظم اجتماعی را مورد تهدید قرار داده‌است. سیاست رئیس‌جمهور در بوتسوانا هم رئیس حکومت است و هم رئیس دولت و قدرت اجرایی کشور را در دست دارد. قدرت قانون‌گذاری در کشور بین مجلس و دولت تقسیم شده‌است. قوه قضائیه در این کشور از بخش‌های قانون‌گذاری و اجرایی جداست و استقلال دارد. حزب دموکراتیک بوتسوانا در همه انتخاباتی که از زمان استقلال این کشور از استعمار انگلستان در سال ۱۹۶۶ برگزار شده، پیروز شده‌است. در ۱ آوریل ۱۹۹۸ میلادی فستوس موگائه که دکترای اقتصاد از دانشگاه آکسفورد بریتانیا داشت به سمت رئیس‌جمهور بوتسوانا برگزیده شد و تا سال ۲۰۰۸ در این منصب بود. یان خاما، رئیس‌جمهور کنونی بوتسوانا یک نظامی است که در انگلیس آموزش دیده‌است. بوتسوانا نهادهای قبیله‌ای پیش از دوران استعمار داشته‌است که مشارکت همگان را تشویق می‌کرد و محدودیتی برای برگزیدگان سیاسی وضع می‌کرده‌است. افراد معمولی اجازه داشتند پیشنهاد دهند و بزرگ قبیله را نقد کنند. استعمار بریتانیا به دلیل ماهیت پیرامونی بوتسوانا در ارتباط با امپراتوری بریتانیا اثر محدودی بر این نهادهای پیش از استعمار داشت. در زمان استقلال، بزرگان قبیله و رمه‌داران از نظر سیاسی نیرومند بودند و در جهت منافع اقتصادی آنان بود که حقوق مالکیت را حفظ و قانونی می‌کردند. پس از استقلال حق و حقوق معادن الماس از قبایل «بنگ واتو» به کنترل ملی منتقل شد و این انتقال ابتدا به وسیله رهبر پس از استقلال «سرتسه خاما» که خود یک عضو قبیله بنگ واتو بود صورت گرفت. کاهش قدرت رهبران قبایل از دیگر تصمیم‌های رهبران سیاسی بوتسوانا بود. جغرافیا جمهوری بوتسوانا کشوری است واقع در جنوب آفریقا، شمال آفریقای جنوبی، شرق نامیبیا و غرب زیمبابوه. پایتخت این کشور شهر گابورون با ۲۰۸٬۴۱۱ نفر جمعیت می‌باشد. مساحت بوتسوانا ۶۰۰٬۳۷۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۲٬۳۳۲٬۰۰۰ نفر می‌باشد. ۸۴٪ خاک بوتسوانا را صحرای سوزان کالاهاری دربر گرفته‌است بدین ترتیب نیمهٔ غربی بوتسوانا را بیابان خشک شامل می‌شود. شرق بوتسوانا نیز تپه‌زار است و شمال این کشور نیز دریاچه‌های نمک فرا گرفته‌است. بزرگ‌ترین دلتای درون‌سرزمینی جهان به نام دلتای اوکاوانگو در این کشور قرار دارد. بخشی از حوضه آبریز رود لیمپوپو که از زمین‌چهرهای اصلی جنوب قاره آفریقا است در بوتسوانا قرار گرفته‌است. سد گابورون که بر یکی از شاخه‌های این رود به نام نوتوانه ساخته شده، آب پایتخت را تأمین می‌کند. رود چوبه که در شمال کشور واقع شده، در ناحیه کاپریوی، مرزی طبیعی میان بوتسوانا و نامیبیا ایجاد کرده‌است. رود چوبه در محلی به نام کازونگولا به رود زامبزی می‌پیوندد. بوتسوانا شرایط بدی برای کشاورزی دارد و تنها در حدود ۴ درصد زمین به سادگی کشت می‌شود. عمده مساحت کشور در بیابان کالاهاری است که فقط مناسب برای چرا در تابستان است (تقریباً تمام بارندگی در ماه‌های تابستان صورت می‌گیرد). وضعیت آب و هوایی آن استوایی است. این کشور با دو چالش زیست‌محیطی یعنی خشکسالی و بیابان‌زایی روبه‌رو است و به خاطر خشکسالی‌های شدید، ۷۵ درصد از مردمش به آب‌های زیرزمینی وابسته شده‌اند. تنها کمتر از ۵ درصد از کشاورزی این کشور با کشت بارانی صورت می‌گیرد. از مهم‌ترین شهرهای بوتسوانا می‌توان به فرانسیس تاون ۱۱۳٬۳۱۵ نفر، موله پولوله ۶۹٬۷۸۹ نفر، سلبی پیکوه ۴۹٬۸۴۹ نفر و مائون ۳۰٬۰۰۰ نفر اشاره کرد. شهرهای بزرگ: گابورون (Gaborone) جواننگ (Jwaneng) لوباتسه (Lobatse) سلبی پیکوه (Selebi-Pikwe) فرانسیس تاون (Francistown) تقسیمات کشوری کشور بوتسوانا دارای ۹ ناحیه و ۵ شورای شهر می‌باشد: مناطق مرکزی (Central) گانزی (Ghanzi) کگالاگادی (Kgalagadi) کگاتلنگ (Kgatleng) کوننگ (Kweneng) مناطق شمال شرقی (Northeast) مناطق شمال غربی (Northwest) مناطق جنوب شرقی (Southeast) مناطق جنوبی (Southern) اقتصاد کشور بوتسوانا دارای بیشترین معادن الماس در دنیاست و رتبهٔ اول کشورهای صادر کنندهٔ الماس را در اختیار دارد. جمهوری بوتسوانا در زمان استقلالش از بریتانیا یکی از فقیرترین کشورهای آفریقا به‌شمار می‌آمد اما پس از استقلال به یکی از سریع‌ترین رشدهای اقتصادی در جهان دست یافت. اما بحران اقتصاد جهانی از سال ۲۰۰۸، موجب کاهش درخواست الماس و کاهش رشد اقتصادی شد و کاهش درآمد مردم بر برنامه‌های اجتماعی دولت تأثیر گذاشت. اقتصاد بوتسوانا وابستگی زیادی به اقتصاد کشور آفریقای جنوبی دارد و فعالیت‌های آن بیشتر در زمینه صنعت معدن (بویژه الماس)، دامداری و گردشگری است. صادرات این کشور شامل الماس، مس، نیکل، گوشت و منسوجات است که به کشورهای عضو اتحادیه تجارت آزاد اروپا (۸۷ درصد)، آفریقای جنوبی (۷ درصد) و زیمبابوه (۴ درصد) صادر می‌شود. واردات این کشور شامل مواد غذایی، ماشین‌آلات، محصولات الکترونیک، تجهیزات حمل و نقل، منسوجات، سوخت و محصولات پتروشیمی، چوب و کاغذ، آهن و محصولات فلزی است که از کشورهای آفریقای جنوبی (۷۴ درصد)، اتحادیه تجارت آزاد اروپا (۱۷ درصد) و زیمبابوه (۴ درصد) وارد می‌شود. خشکسالی ۵ ساله نیمه دهه ۱۹۸۰ با هر استانداردی بسیار شدید بود و سایر خشکسالی‌های جدی به‌طور منظم کشور را تکان داده‌است. از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۷، بوتسوانا از یک خشکسالی بی رحمانه که به شدت بر مردم فقیر روستایی تأثیر گذاشت رنج برد. تولید ناخالص داخلی بوتسوانا ۲۴٫۱۴ میلیارد دلار است. ۲۸۸ هزار و ۴۰۰ نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند. نرخ بیکاری در این کشور ۲۳٫۸ درصد است. بر اساس آمارهای سال ۲۰۰۳ میلادی ۳۰٫۳ درصد از مردم این کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند. نرخ تورم آن ۷٫۲ درصد است. در این کشور ۱۳۶ هزار و ۹۰۰ خط تلفن ثابت و ۹۷۹ هزار و ۸۰۰ خط تلفن همراه وجود دارد. بوتسوانا پنج هزار و ۸۲۰ میزبان اینترنت و ۶۰ هزار کاربر اینترنت دارد. دامپروری بر اساس گزارش فائو در سال ۲۰۱۹ تعداد دام زنده موجود در بوتسوانا به این شرح بوده‌است: گاو(۱٬۱۰۰٬۰۰۰) - بز(۱٬۳۷۶٬۰۰۰) - گوسفند(۱۷۲٬۰۰۰) مردم جمعیت این کشور دو میلیون و ۳۳۲ هزار نفر است. زبان رسمی این کشور انگلیسی است و زبان تسوانا نیز که رواج زیادی دارد رسمیت دارد. کالانگا، ساروا و ندبله و در برخی نقاط زبان آفریکانس نیز صحبت می‌شوند. بزرگ‌ترین قوم این کشور قوم تسوانا است که نام این کشور هم از نام همین قوم گرفته شده‌است. نژاد ۷۹٪ بوتسوانایی‌ها، تسوانا، ۱۱٪ کالانگا، ۳٪ باساروا و ۷٪ نیز کگالاگادی و سفید هستند. میانگین سنی جمعیت این کشور ۲۰٫۹ سال است. امید به زندگی برای زنان ۴۹٫۵۸ سال و برای مردان ۵۱٫۵۵ سال است. ۷۱٫۶ درصد از مردم این کشور مسیحی هستند. هر دو زبان انگلیسی و تسوانا زبان رسمی بوتسوانا به‌شمار می‌آیند. بوتسوانا در سال ۲۰۰۵ در بین ۱۷۷ کشور رتبه ۱۳۱ را از نظر شاخص توسعه انسانی داشته‌است. علت پایین بودن رتبه توسعه انسانی بوتسوانا مربوط به بالا بودن مرگ‌ومیر ناشی از ایدز بوده‌است. بوتسوانا بالاترین آلودگی ناشی از ایدز را در جهان دارد. لیکن در سایر موارد، عملکرد توسعه انسانی بوتسوانا در مقایسه با کشورهای آفریقا سیاه بسیار مطلوب بوده‌است. بر اساس آمارهای سال ۲۰۰۳ میلادی ۳۷٫۳ درصد از مردم این کشور به بیماری ایدز مبتلا هستند. بیماری ایدز شیوع بسیار گسترده‌ای در بوتسوانا دارد که تاکنون جان ده‌ها هزار نفر را در این کشور گرفته‌است، شیوع ایدز به حدی به یک همه‌گیری در بوتسوانا تبدیل شده‌است که ۳۵۰٬۰۰۰ نفر از جمعیت ۱٬۶۳۹٬۸۳۳ نفر بوتسوانا مبتلا به ویروس اچ‌آی‌وی هستند (بیش از یک پنجم جمعیت کشور). نگارخانه پانویس منابع کشور بوتسوانا تودارو، مایکل: شیوه‌های توسعه اقتصادی در کشورهای مختلف: بوتسوانا، مترجم: غلامعلی فرجادی، روزنامه دنیای اقتصاد> شماره ۲۲۱۸ ۱۲/۸/۸۹> صفحه ۲۸ (اقتصاد و سیاست). اعضاء اتحادیه کشورهای همسود اعضای اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۶ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۶ (میلادی) در بوتسوانا بوتسوانا تحت‌الحمایه‌های پیشین بریتانیا جغرافیای بوتسوانا جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای محصور در خشکی لیبرال دموکراسی
7343
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%DB%8C
بوروندی
بوروندی با نام رسمی جمهوری بوروندی کشوری محصور در خشکی در مرکز آفریقا است. پایتخت آن گیتگا و بزرگ‌ترین شهر آن بوجومبورا است. بوروندی کشوری است کوچک در منطقه دریاچه‌های بزرگ که از شمال با رواندا و از باختر با جمهوری دموکراتیک کنگو و از جنوب و خاور با تانزانیا مرز مشترک دارد. جمعیت بوروندی ۱۱٬۸۹۱٬۰۰۰ نفر استو زبان‌های رسمی این کشور فرانسوی و انگلیسی هستند. واحد پول این کشور فرانک بوروندی نام دارد. ۸۵ درصد از جمعیت این کشور از قوم هوتو و ۱۴ درصد توتسی هستند. درصد مسیحیان در بوروندی بین ۸۰ تا ۹۰ درصد جمعیت برآورد می‌شود که حدود ۶۵ درصد از آن‌ها کاتولیک رومی هستند. ۵ درصد جمعیت نیز به باورهای بومی اعتقاد دارند و بین ۲ تا ۵ درصد نیز مسلمانند که بیشتر در شهرهای اصلی زندگی می‌کنند. بوروندی در سال ۱۹۶۲ به استقلال دست یافت. نظام سیاسی این کشور در ابتدا سلطنتی بود، اما مجموعه‌ای از ترورها، کودتاها و وضعیت کلی ناامنی منطقه‌ای به برپایی جمهوری و نظام تک‌حزبی در این کشور در سال ۱۹۶۶ انجامید. کشمکش‌های پاک‌سازی قومی و در نهایت دو جنگ داخلی و نسل‌کشی‌ها در دهه ۱۹۷۰ و دوباره در دهه ۱۹۹۰، مانع توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور شد و این کشور را در سطح یکی از فقیرترین کشورهای جهان نگاه داشت. تاریخ بوروندی در سال‌های ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۶ به جنگی داخلی میان شورشیان بوروندی و نیروهای ارتش درگرفت که در آن زمان اکثریت آن را توتسی‌ها تشکیل می‌دادند. این درگیری‌های قومی در آن موقع به قیمت جان حدود ۳۰۰ هزار نفر تمام شد. پس از قتل رئیس‌جمهور ملشیور اندادایه در روز ۲۱ اکتبر ۱۹۹۳ به دست افسران توتسی، در فاصله ده روز «ده‌ها هزار» توتسی و اوتوی میانه‌رو به قتل رسیدند. این اولین رئیس‌جمهور اوتویی بود که چهار ماه قبل از کشته شدن در جریان نخستین انتخابات دمکراتیک این کشور برگزیده شده بود. شبح نسل‌کشی بر کشور همسایه رواندا سایه افکنده‌است. قراردادهای صلح آروشوا تانزانیا، که در ماه اوت ۲۰۰۰ بین دولت و ۱۷ حزب سیاسی به امضا رسید، از طرف توتسی‌های عضو «انجمن قدرت دفاع از خود» (P A) و همین‌طور اوتوهای «نیروهای ملی آزادی» (F N L) رد شده‌است. ۳۰۰۰ شورشی «نیروهای ملی آزادی» که مورد حمایت جنبش‌های واپس گرای مذهبی و کلیساهای ادونتیست محلی هستند هنوز نفرت شدیدی نسبت به توتسی‌ها دارند و آن‌ها را به تدارک نسل‌کشی اوتوها متهم می‌کنند. این عده هم چنین مسئولیت قتل‌عام «گاتومبا» را به عهده گرفته‌اند. قتل‌عام ۱۵۲ پناهنده توتسی اهل کنگو در روز ۱۳ اوت ۲۰۰۴ در اردوگاه گاتومبا در نزدیکی مرز جمهوری دمکراتیک کنگو (R D C) باعث بروز مجدد نگرانی و وحشت شده‌است . انتخابات عمومی پیش‌بینی شده برای ماه اکتبر آینده بدین ترتیب به دلیل بحران و فشارهای سیاسی به تعویق خواهد افتاد. جامعه بین‌المللی امید داشت که با انعقاد پیمان صلح در سال ۲۰۰۶ خشونت‌های قومی در بوروندی پایان یابد. اما اینک شواهد خلاف این پیش‌بینی را نشان می‌دهد. شواهد گویای حیات مجدد وقایعی نظیر نسل‌کشی است و شکنجه، آدم‌ربایی، خشونت جنسی و قتل به‌ویژه علیه قوم توتسی بالا گرفته‌است. سازمان ملل متحد روز ۱۵ ژانویه ۲۰۱۶ خبر داد که بوروندی در خطر شعله‌ور شدن جنگ داخلی با انگیزه‌های قومی است. پی‌یر انکورونزیزا از سال ۲۰۰۵ رئیس‌جمهور بوروندی بوده‌است. بحران در بوروندی بعد از آن آغاز شد که پی‌یر انکورونزیزا، رئیس‌جمهور این کشور در آوریل ۲۰۱۵ اعلام کرد که برای سومین دوره متوالی می‌خواهد نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود. معترضان، این اقدام او را مغایر با قانون اساسی می‌دانند. دولت بوروندی از آن زمان به بعد برای مقابله با اعتراض‌ها به خشونت متوسل می‌شود. در مه ۲۰۱۵ گروهی از ژنرال‌های ارتش که علیه رئیس‌جمهور این کشور دست به کودتا زده بودند، دستگیر شدند. کودتا در زمانی انجام شد که رئیس‌جمهور بوروندی برای شرکت در اجلاس سران شرق آفریقا به کشور تانزانیا سفر کرده بود. پیش از آن، تصمیم پیر انکورونزیزا برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاست جمهوری باعث اعتراضات گسترده شد. این اعتراضات همچنین سبب شد که ده‌هزار نفر از بوروندی فرار کنند. پی‌یر انکورونزیزا در صورت انتخاب مجدد، برای سومین بار متوالی رئیس‌جمهور بوروندی خواهد بود. گاهشمار رویدادهای تاریخی تقسیمات کشوری بوروندی به ۱۸ استان تقسیم شده که به‌نوبه خود به ۱۱۷ شهرستان و ۲۶۳۸ بخش تقسیم شده‌اند. جغرافیا بوروندی یکی از کوچک‌ترین کشورهای قاره آفریقاست. این کشور به آبهای آزاد راه ندارد و آب و هوای استوایی دارد. بوروندی بخشی از کافت آلبرتی است که امتداد غربی کافت شرق آفریقا به‌شمار می‌آید. این کشور بر روی فلات تپه‌ماهوری مرکز آفریقا واقع شده‌است. میانگین ارتفاع فلات مرکزی ۱۷۰۷ متر است که بخش‌های کم‌ارتفاع‌تر آن در مناطق مرزی واقع شده‌اند. بلندترین قله کوه هه‌ها نام دارد که ارتفاع آن ۲۶۸۵ متر و محل آن در جنوب شرق بوجومبورا است. سرچشمه رودخانه نیل در استان بوروری قرار گرفته که از طریق دریاچه ویکتوریا به آب‌های بالادستی نیل پیوند دارد. دریاچه ویکتوریا نیز یکی از منابع آبی مهم بزرگ بوروندی است. دریاچه بزرگ دیگر کشور دریاچه تانگانیکا است که بیشتر گوشه جنوب غربی بوروندی را پوشانده‌است. زمین‌های بوروندی بیشتر زراعتی یا مراتع هستند. سکونت جمعیت روستایی در این کشور باعث از بین رفتن جنگل‌ها، فرسایش خاک و نابودی زیستگاه‌ها شده‌است. نابودی جنگل‌ها در سراسر کشور تقریباً به‌طور کامل به خاطر جمعیت بیش از حد است. در این کشور تنها ۶۰۰ کیلومتر مربع جنگل باقی‌مانده که نه درصد آن در سال میان می‌رود. دو پارک ملی در این کشور قرار دارند که هر دو در سال ۱۹۸۲ برای محافظت از حیات وحش ایجاد شده‌است. شهرهای مهم کشور بوروندی عبارتند از موینیگا، نگوزی و گی تکا. اقتصاد واحد پول این کشور فرانک بوروندی می‌باشد. بوروندی یک کشور محصور به خشکی با منابع فقیر و بخش تولیدی توسعه‌نیافته‌است. اقتصاد این کشور عمدتاً بر پایه کشاورزی است که در سال ۲۰۱۷ میلادی ۵۰ درصد از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داد. بیش از ۹۰ درصد از جمعیت بوروندی در بخش کشاورزی مشغول به کارند. صادرات اصلی بوروندی قهوه و چای است که ۹۰ درصد درآمد ارز خارجی را تشکیل می‌دهند، هر چند صادرات سهم نسبتاً کوچکی در تولید ناخالص داخلی دارد. سایر فراورده‌های کشاورزی عبارتند از پنبه، چای، ذرت، ذرت خوشه‌ای، سیب زمینی شیرین، موز، مانیوک؛ گوشت گاو، شیر و چرم. بوروندی یکی از فقیرترین کشورهای جهان است، که راه نداشتن به آب‌های آزاد، قوانین بد، فقدان آزادی اقتصادی، عدم دسترسی به آموزش و پرورش و شیوع ایدز در این وضعیت سهیم‌اند. تقریباً ۸۰ درصد از جمعیت بوروندی در فقر زندگی می‌کنند. در سراسر بوروندی، به ویژه در قرن بیستم، قحطی و کمبود غذا رخ داده‌است و بر اساس برنامه جهانی غذا، ۵۶٫۸ درصد از کودکان زیر ۵ سال از سوء تغذیه مزمن رنج می‌برند. درآمدهای صادراتی بوروندی - و توانایی این کشور برای پرداخت وارداتش - اساساً به شرایط آب و هوایی و قیمت بین‌المللی قهوه و چای وابسته است. مردم زبان‌های رسمی این کشور کیروندی (زبان ملی و رسمی) و فرانسه و انگلیسی هستند. درصد مسیحیان در بوروندی بین ۸۰ تا ۹۰ از جمعیت برآورد می‌شود که حدود ۶۵ درصد از آن‌ها کاتولیک رومی هستند. در ژوئیه ۲۰۱۶، سازمان ملل متحد جمعیت بوروندی را ۱۰٬۵۲۴٬۱۱۷ نفر برآورد کرد. این در حالی است که این کشور در سال ۱۹۵۰ میلادی تنها ۲٬۴۵۶٬۰۰۰ نفر جمعیت داشت. نرخ رشد جمعیت بوروندی ۲٫۵ درصد در سال است که بیش از دو برابر میانگین جهانی می‌باشد و یک زن بوروندیایی به‌طور متوسط ۶٫۳ فرزند دارد که تقریباً سه برابر میزان باروری بین‌المللی است. بوروندی در سال ۲۰۱۲، پنجمین میزان باروری بالا را در جهان داشت. بسیاری از مردم بوروندی در نتیجه جنگ داخلی به کشورهای دیگر مهاجرت کرده‌اند. در سال ۲۰۰۶، ایالات متحده حدود ۱۰٬۰۰۰ پناهنده بوروندیایی را پذیرفت. بوروندی یک جامعه روستایی باقی مانده‌است که فقط ۱۳٪ جمعیت آن در سال ۲۰۱۳ در شهرها زندگی می‌کردند. تراکم جمعیت حدود ۴۲۵ نفر در کیلومتر مربع است، یعنی دومین تراکم بالای جمعیت را در میان کشورهای جنوب صحرای آفریقا دارد. تقریباً ۸۵٪ جمعیت از قوم هوتو و ۱۵٪ توتسی هستند. کمتر از ۱٪ از اهالی بوروندی نیز از قوم بومی توا هستند. فرهنگ در سال ۲۰۰۹، نرخ باسوادی بزرگ‌سالان در بوروندی ۶۷٪ (۷۳٪ مرد و ۶۱٪ زن) برآورد شد. در سال ۲۰۱۵ این آمار به ۸۵٫۶٪ (۸۸٫۲٪ مرد و ۸۳٫۱٪ زن) افزایش یافت. سوادآموزی در میان زنان بالغ از سال ۲۰۰۲ میلادی ۱۷ درصد افزایش نشان می‌دهد. بوروندی تنها یک دانشگاه عمومی دارد به نام دانشگاه بوروندی. در شهرهای کشور چند موزه نیز وجود دارد، مانند موزه زمین‌شناسی بوروندی در بوجوموربورا و موزه ملی بوروندی و موزه حیات بوروندی در گیتگا. سنت شفاهی این کشور قوی است که رویدادهای تاریخی و پندهای زندگی را از طریق داستان، شعر و ترانه منتقل می‌کند. ایمیگانی، ایندیریمبو، آمازینا، و ایوی‌یووگو از سبک‌های ادبی در بوروندی هستند. از آنجا که کشاورزی صنعت اصلی است، غذای معمول بوروندی بیشتر شامل سیب‌زمینی شیرین، ذرت و نخود است. با توجه به هزینه‌ها، گوشت تنها چند بار در ماه خورده می‌شود. هنگامی که چند آشنای نزدیک به ملاقات هم می‌آیند معمولاً گونه‌ای آبجو را به نام «ایمپـِکه» با هم از یک ظرف بزرگ می‌خورند که نمادی است از یگانگی. نواختن طبل از اهمیت خاصی در فرهنگ بوروندی برخوردار است. توضیحات پانویس منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Burundi ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۲ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۲ (میلادی) در بوروندی بوروندی پادشاهی‌های پیشین جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های سواحلی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای آفریقای مرکزی کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای محصور در خشکی
7344
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D8%B3%D9%86%DB%8C%20%D9%88%20%D9%87%D8%B1%D8%B2%DA%AF%D9%88%DB%8C%D9%86
بوسنی و هرزگوین
بوسنی و هرزگوین (به بوسنیایی (خط لاتین): Bosna i Hercegovina، به صربی (خط سیریلیک): Босна и Херцеговина) کشوری است در جنوب شرقی اروپا که پایتخت آن شهر سارایوو است. این کشور در غرب و شمال غرب با کشور کرواسی، در شرق با کشور صربستان و در جنوب شرقی با کشور مونته‌نگرو همسایه است. در کشور بوسنی و هرزگوین سه قوم صرب و کروات و بوسنیایی زندگی می‌کنند. بوسنی و هرزگوین کاندیدای بالقوه پیوستن به اتحادیه اروپا و همچنین از آوریل ۲۰۱۰ کاندیدای عضویت در ناتو است. علاوه بر این بوسنی و هرزگوین از آوریل ۲۰۰۲ عضو شورای اروپا، عضو سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) و نیز عضو ناظر در سازمان همکاری اسلامی است. تاریخ امپراتوری عثمانی بوسنی از سال ۱۴۶۳ میلادی زیر سلطه امپراتوری عثمانی قرار گرفت. فتح بوسنی توسط عثمانی دوره جدیدی را در تاریخ این سرزمین رقم زد و تغییرات شدیدی را در چشم‌انداز سیاسی و فرهنگی آن ایجاد کرد. عثمانی بوسنی را با نام تاریخی و تمامیت ارضی خود به عنوان استانی جدایی‌ناپذیر در خود ادغام کرد. در داخل بوسنی، عثمانی تغییرات کلیدی را در اداره سیاسی-اجتماعی این سرزمین ایجاد نمود. از جمله آن‌ها می‌توان به نظام جدید مالکیت زمین، سازماندهی مجدد واحدهای اداری و سیستم پیچیده تمایز اجتماعی براساس طبقه و وابستگی مذهبی اشاره کرد. چهار سده حاکمیت عثمانی تأثیر زیادی بر ترکیب جمعیت بوسنی داشت که نتیجه فتوحات امپراتوری، جنگ‌های مکرر با قدرت‌های اروپایی، مهاجرت‌های اجباری و بیماری‌های همه‌گیر بود. این تغییرات باعث ایجاد یک جامعه بومی مسلمان اسلاو زبان و در نهایت به دلیل فقدان سازمان‌های قوی کلیسای مسیحی و رقابت مستمر بین کلیساهای ارتدکس و کاتولیک، به بزرگ‌ترین گروه قومی-مذهبی تبدیل شد، در حالی که کلیسای بومی بوسنی به‌طور کلی از میان رفت. با گسترش و ادامه حکومت عثمانی در بالکان (روم‌ایلی) بوسنی تا حدودی از فشارهای یک استان مرزی رها شد و دوره ای از رفاه عمومی را تجربه کرد. تعدادی از شهرها مانند سارایوو و موستار تأسیس شدند و به مراکز تجارت و فرهنگ شهری تبدیل شدند و سپس توسط جهانگرد عثمانی، اولیا چلبی در سال ۱۶۴۸ مورد بازدید قرار گرفت. در داخل این شهرها، سلاطین مختلف عثمانی هزینه ساخت بسیاری از آثار معماری بوسنیایی مانند اولین کتابخانه کشور در سارایوو، مدارس، مدرسه فلسفه صوفی، و برج ساعت (ساحت کولا)، پل‌هایی مانند استاری موست، مسجد امپراتور و مسجد غازی خسرو بگ را تأمین کردند. علاوه بر این، چندین مسلمان بوسنیایی در این دوران نقش مؤثری در تاریخ فرهنگی و سیاسی امپراتوری عثمانی ایفا کردند. سربازان بوسنیایی بخش بزرگی از صفوف عثمانی را در نبردهای نبرد موهاچ و کرباوا فیلد تشکیل می‌دادند، در حالی که تعداد زیادی از بوسنیایی‌ها از طریق ارتش عثمانی به بالاترین مقام‌های قدرت در امپراتوری رسیدند، از جمله دریاسالارانی مانند مطراقچی ژنرال‌هایی مانند عیسی بگ ایشاکوویچ، غازی خسرو بگ، تلی حسن پاشا و ساری سلیمان پاشا. مدیرانی مانند فرهاد پاشا سوکولوویچ و عثمان گراداشچویچ و وزیران بزرگ مانند سوکلو محمد پاشا و داماد ابراهیم پاشا. برخی از بوسنیایی‌ها به عنوان عارفان صوفی ظهور کردند، دانشمندانی مانند محمد هوایی اوسکوفی بوسنوی، علی جابیچ و شاعران به زبان‌های ترکی، آلبانیایی عربی و فارسی. جنگ جهانی اول منطقه بوسنی با جمعیتی از نژاد اسلاو، به عنوان باقیمانده قلمروی اروپایی امپراتوری عثمانی، میدان کشمکش ملی‌گرایان صرب و امپراتوری اتریش-مجارستان بود. جنگ جهانی اول با ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد امپراتوری اتریش-مجارستان به دست صربی ملی‌گرا در سارایوو، پایتخت بوسنی و هرزگووین جرقه خورد. یوگسلاوی پس از پایان جنگ جهانی اول، پادشاهی یوگسلاوی تشکیل شد که بوسنی و هرزگوین بخشی از آن بود. در جریان دوره دیکتاتوری سلطنتی، حاکمیت غالباً صرب یوگسلاوی با توافق سوتکویچ-ماچک در ۲۶ اوت ۱۹۳۹، با ادعای کروات بودن مسلمانان بوسنیایی، منطقه بوسنی و هرزگوین را بین صرب‌ها و کروات‌ها تقسیم کرد. این اقدام موجب تشدید بحران داخلی درون یوگسلاوی گشت. در این زمان، با توجه به نیاز رایش سوم به مواد اولیه، منابع معدنی آهن و بوکسیت بوسنی و هرزگوین مورد توجه آلمانی‌ها قرار گرفت و آن‌ها را علاقه‌مند به سرمایه‌گذاری در صنایع مرتبط با آن در این منطقه کرد. با افزایش نفوذ سیاسی رایش سوم، اقلیت ۱۵ هزار نفری آلمانی ساکن در بوسنی و هرزگوین شروع به افزایش فعالیت‌های خود کردند که با سرکوب‌گری رژیم یوگسلاوی مواجه گشتند. از جمعیت ۸۲ هزار نفری یهودیان در یوگسلاوی حدود ۱۴۵۰۰ نفر در بوسنی و هرزگوین قرار داشتند. تحت فشار آلمان، دولت یوگسلاوی شروع به سخت‌گیری بر این جمعیت کرد. این یهودی‌ها از سفاردی‌هایی بودند که در اواخر سده پانزدهم از اسپانیا اخراج شده و در سده شانزدهم در این منطقه مستقر گشته بودند. در پی آغاز جنگ جهانی دوم و حمله آلمان به یوگسلاوی در ماه آوریل سال ۱۹۴۱، این کشور در عرض ۱۰ روز به تصرف مهاجمان درآمد. با فروپاشی یوگسلاوی، دولت مستقل کرواسی با پشتیبانی آلمان و ایتالیا، با دربر گرفتن تمامی اراضی بوسنی و هرزگوین، تشکیل گردید. شمار زیادی نیروهای ایتالیایی و آلمانی در بوسنی و هرزگوین مستقر گشتند. آلمانی‌ها در قسمت‌های توسعه‌یافته‌تر این سرزمین قرار گرفتند. خصومت ایتالیا با رژیم اوستاشه در کرواسی که از توسعه‌طلبی ایتالیایی‌ها در منطقه نشات می‌گرفت، سبب تلاش آن برای خارج کردن بوسنی و هرزگوین از تسلط کروات‌ها می‌شد. به هر صورت بوسنی و هرزگوین تا پایان جنگ جهانی دوم تحت سلطه این حاکمیت کروات باقی ماند. سال ۱۹۴۴ با شکست آلمان و خروج نیروهای آن از یوگسلاوی، پارتیزان‌های ملی‌گرای یوسیپ بروز تیتو بر بوسنی و هرزگوین حاکم شدند. پس از پایان جنگ و ایجاد جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی، بوسنی و هرزگوین یکی از جمهوری‌های آن بود. پس از فروپاشی یوگسلاوی با فروپاشی یوگسلاوی، جمهوری بوسنی و هرزگوین نیز پس از همه‌پرسی برای کسب استقلال، در آغاز سال ۱۹۹۲ اعلام موجودیت کرد. این اتفاق، آغازگر جنگ بوسنی شد. در بوسنی سه قومیت بوسنیایی مسلمان و صرب ارتدوکس و کروات کاتولیک سکونت داشتند. همه‌پرسی استقلال، توسط صرب‌های بوسنی تحریم شده بود و با مشارکت ۶۷٪ مردم، ۹۸٪ رأی‌دهندگان به استقلال بوسنی و هرزگوین رأی دادند. صرب‌های بوسنی، که از جانب صربستان و مونته‌نگروی همسایه حمایت می‌شدند، جمهوری صرب بوسنی را تشکیل دادند و ارتش جمهوری صرب بوسنی به قصد تجزیه کشور بوسنی در طول خطوط قومیتی و پیوند دادن نواحی صرب‌نشین برای تشکیل «صربستان بزرگ»، به تهاجم مسلحانه و نسل‌کشی مسلمانان پرداخت. کروات‌های بوسنی نیز با حمایت کرواسی، جمهوری کروات بوسنی و هرزگوین را تشکیل دادند. قدرت‌های اروپایی هم از وجود کشور مسلمان ناهمگون در اروپای مسیحی ناخشنود بودند و حاضر به کمک نبودند. بوسنیایی‌ها که با ضعف تسلیحاتی در تحریم بودند، به‌شدت تحت فشار جنگ چهار ساله قرار گرفتند. در این میان تنها بعضی کشورهای مسلمان مانند ایران، پاکستان و عربستان کمک‌هایی کردند. با اعمال نظر انگلستان و ایالات متحده آمریکا در آغاز ۱۹۹۴ (میلادی) در پی موافقت‌نامه واشینگتن، جمهوری کروات بوسنی و هرزگوین و جمهوری بوسنی و هرزگوین با هم ادغام شده و فدراسیون بوسنی و هرزگوین را ایجاد کردند. با این موافقت‌نامه بوسنیایی‌ها و کروات‌ها، تعداد طرف‌های جنگ را در کشور بوسنی و هرزگوین بعد از دو سال، از سه به دو کاهش داد. سرانجام در اواخر سال ۱۹۹۵ گروه‌های درگیر جنگ، موافقت‌نامهٔ صلح دیتون آمریکا را امضا کردند که جنگ چهار ساله داخلی قومیتی را متوقف کرد. توافق‌نامه پایانی در ۱۴ دسامبر ۱۹۹۵ در پاریس امضا شد. توافق صلح دیتون مرزهای بین‌المللی بوسنی و هرزگوین را ابقا کرد و دولت مشترکی چند قومیتی و دموکراتیک ایجاد کرد که با در دست داشتن هدایت سیاست خارجی، روابط دیپلماتیک و امور مالی تقویت می‌شد. ترتیبات سیاسی به‌جامانده از توافق صلح دیتون در سال ۱۹۹۵ به درگیری‌ها خاتمه داد. اما این توافقات اختلافات ناشی از ایدئولوژی‌های ملی‌گرایانه‌ای را که جنگ به‌خاطر آن‌ها آغاز شد را التیام نبخشیده‌است. همچنین این توافق، کنترل قدری کم‌تر از نیمی از کشور و امکان وتوی سیاست‌های ملی در بوسنی هرزگوین را در اختیارشان گذاشت، که این امر جلوی توسعه اقتصاد بوسنی را گرفته و زمینه را برای رواج فساد مالی و اداری فراهم کرده‌است. همچنین لایه دومی از حکومت تشکیل شد. از دو بخش کمابیش برابر از لحاظ اندازه، در نظر گرفته شد: فدراسیون بوسنیایی/کروات بوسنی و هرزگوین و جمهوری صربی بوسنی تحت رهبری صرب‌ها (RS). دولت‌های فدراسیون و RS با امکان نظارت بر اکثر فعالیت‌های دولت تقویت شدند. همچنین دفتر نمایندگان بلندپایه (OHR) برای نظارت بر اجرای جنبه‌های مدنی موافقت‌نامه تأسیس شد. در سال ۱۹۹۵–۱۹۹۶، یک نیروی ۶۰٫۰۰۰ نفری حافظ صلح به رهبری ناتو (IFOR) برای اعمالِ نظارت بر اجرای جنبه‌های نظامی موافقت‌نامه در بوسنی خدمت می‌کردند. سپس نیروی حافظ صلح ناتو با نیرویی کوچک‌تر ایجاد پایداری به رهبری ناتو (SFOR) جایگزین شد که مأموریت آن جلوگیری از تجدید دشمنی‌ها بود. در دسامبر ۲۰۰۴ نیروهای حافظ صلح اتحادیه اروپا (EUFOR) جانشین نیروی ایجاد پایداریِ ناتو شد؛ مأموریت آن‌ها حفظ صلح و پایداری در سراسر کشور بود. سیاست بوسنی و هرزگوین به لحاظ اداره کشور دارای سامانه منحصربه‌فردی در جهان است. اگرچه به دلیل ساختار تقسیمات کشور در بوسنی و هرزگوین این کشور را نمی‌توان جمهوری دانست، اما اداره آن بر اساس شاخص‌های حکومت جمهوری انجام می‌شود. بوسنی و هرزگوین به دنبال اعلام استقلال برخی از جمهوری‌های یوگسلاوی سابق از جمله اسلوونی، کرواسی و مقدونیه، در تاریخ ۲۹ فوریه و اول مارس ۱۹۹۲ اقدام به برگزاری رفراندوم دربارهٔ استقلال کرد. این رفراندوم که ۲٫۰۷۳٫۵۶۸ نفر معادل ۶۳٫۶ درصد در آن شرکت کردند با اکثریت قاطع ۹۹٫۷ درصد به تصویب رسید. حزب دمکراتیک صربسکا (SDS) رفراندوم را بایکوت و از برگزاری آن در برخی مناطق جلوگیری به عمل آورد. اعلام استقلال بوسنی جنگ داخلی در این کشور را به همراه داشت. با امضای موافقت نامه صلح دیتون، بوسنی و هرزگوین به دو بخش فدراسیون بوسنی و هرزگوین و جمهوری صرب بوسنی (جمهوری صربسکا) تقسیم شد. «علی عزت بگوویچ»، رئیس «حزب اقدام دمکراتیک»، که طی سال‌های جنگ در این کشور رهبری مسلمانان بوسنی و هرزگوین را بر عهده داشت، به عنوان نخستین رئیس‌جمهور این کشور تا سال ۲۰۰۰ میلادی بر این کشور حکومت کرد. در حال حاضر ریاست جمهوری هر ۸ ماه یک‌بار میان یک بوشنیاک (مسلمان)، یک صرب و یک کروات در گردش است. احزاب عمده این کشور عبارت اند از «حزب اقدام دمکراتیک»، «حزب دمکراتیک صربسکا»، «جامعه دمکراتیک کروات‌ها». سیاست و حکومت در بوسنی و هرزگوین مقوله سیاست و حکومت در بوسنی بسیار امری پیچیده‌است. ساختاری که پیچیدگی‌ها و درهم تنیدگی‌های فراوان موجب کاهش کارآمدی آن گردیده‌است و اگرچه همگان به لزوم اصلاحات اساسی در آن اذعان دارند ولی به دلیل ضرورت حصول اجماع قومی به امری دور از انتظار تبدیل شده‌است. سیاست و حکومت در بوسنی و هرزگوین نامی کتابی است که در راستای معرفی هرچه بیشتر پیچیدگی‌های سیاسی بوسنی و هرزگوین از سوی مرکز مطالعات سیاسی وزارت خارجه ایران به قلم وحید پرست تاش تألیف و منتشر شده‌است. این کتاب به معرفی پیچیدگی‌های خاص سیاست در کشور بوسنی پرداخته‌است. تقسیمات کشوری بوسنی و هرزگوین از سه منطقه با نام‌های فدراسیون، جمهوری صرب و منطقه برچکو تشکیل شده‌است. پایتخت این کشور سارایوو است. فدراسیون بوسنی و هرزگوین از ۱۳ کانتون (استان) تشکیل شده‌است. مرکز جمهوری صرب بوسنی شهر بانیالوکا است. جغرافیا کشور بوسنی و هرزگوین به لحاظ موقعیت جغرافیایی در جنوب شرق اروپا و در شبه جزیره بالکان قرار گرفته‌است با آب و هوایی معتدل و کوهستانی و سرسبز زیبا؛ که با کشورهای کرواسی، صربستان و مونته‌نگرو مرز مشترک دارد. این کشور از دو ناحیهٔ بوسنی (در شمال) و هرزگوین (در جنوب) تشکیل شده‌است. مرز آبی این کشور به طول ۲۲ کیلومتر در جنوب تنها راه دسترسی این کشور به آب‌های آزاد دریای مدیترانه است، بندر نئوم در این منطقه واقع شده‌است. اقتصاد تولید ناخالص داخلی این کشور ۲۹٫۸۹ میلیارد دلار است. یک میلیون و ۲۶ هزار نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند و نرخ بیکاری در آن ۴۵٫۵ درصد است. (آمارهای سال ۲۰۰۴ میلادی) یک چهارم جمعیت این کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند و نرخ تورم در آن در سال ۲۰۰۱ میلادی ۲۶٫۲ درصد بود. صادرات این کشور شامل فلزات، پوشاک و چوب است که به کشورهای کرواسی (۱۹٫۶ درصد)، اسلوونی (۱۶٫۷ درصد)، ایتالیا (۱۵٫۴ درصد)، آلمان (۱۲٫۳ درصد)، اتریش (۸٫۷ درصد) و مجارستان (۵٫۳ درصد) صادر می‌شود. واردات این کشور شامل ماشین‌آلات و تجهیزات، مواد شیمیایی، سوخت و مواد غذایی است که از کشورهای کرواسی (۲۴ درصد)، آلمان (۱۴٫۵ درصد)، اسلوونی (۱۳٫۲ درصد)، ایتالیا (۱۰ درصد)، اتریش (۵٫۹ درصد) و مجارستان (۵٫۲ درصد) وارد می‌شود. مردم جمعیت این کشور ۳٬۲۸۹٬۰۰۰ نفر، میانگین سنی جمعیت ۳۹ سال و امید به زندگی در بدو تولد برای زنان ۸۲ سال و برای مردان ۷۴ سال است. کمتر از ۰/۱ درصد از مردم آن به بیماری ایدز مبتلا هستند. تبار مردم این کشور اسلاو است. ۴۸٪ از مردم این کشور بوسنیایی، ۳۷٪ صرب و ۱۴٪ کروات‌اند. مذهبِ مردمِ بوسنی هرزگووین اسلام (سنی) و مسیحیت (ارتدوکس و کاتولیک) است. که از این میان ۵۰درصد از آن‌ها مسلمان، ۲۱ درصد ارتودوکس و ۱۵ درصد کاتولیک‌اند. زبان‌های محلی رایج در این کشور بوسنیایی، کروواتی و صربی است، اما بوسنیایی زبان اصلی آن‌ها است. این تصاویر بین ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۶ توسط والتر میتل‌هولتسر از اطراف شهر یایتسی بوسنی تهیه شده‌اند: شهرهای بزرگ بوسنی <noinclude> جستارهای وابسته نیروهای مسلح بوسنی و هرزگوین پانویس منابع پیوند به بیرون وبگاه دولت (هیئت وزیران) بوسنی و هرزگووین وبگاه دولت فدرال فدراسیون بوسنی و هرزگووین ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۹۲ (میلادی) بوسنی و هرزگوین جمهوری‌های فدرال جنوب شرقی اروپا کشورها و سرزمین‌های اسلاوی‌زبان کشورها در اروپا کشورهای ساحلی مدیترانه کشورهای عضو سازمان ملل متحد
7345
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D9%88%D8%B3
باربادوس
باربادوس کشور جزیره‌ای است که میان دریای کارائیب و اقیانوس اطلس شمالی و شمال شرق ونزوئلا قرار گرفته‌است. پایتخت آن بریج‌تاون است. همه کشور باربادوس تنها از یک جزیره تشکیل شده و این جزیره جزو جزایر بادپناه به‌شمار می‌آید که در آنتیل کوچک قرار گرفته‌است. باربادوس شرقی‌ترین خشکی در منطقه آنتیل است. زبان رسمی باربادوس انگلیسی و واحد پول آن دلار باربادوس است. زبان گفتاری رایج اما بـِیجـِن است که یک زبان کریٶل (آمیخته) است که اساس آن انگلیسی است. زبان تخصصی این مردمان در سال‌های استعمار بیشتر انگلیسی بوده‌است. باربادوس بیرون از نوار اصلی توفان‌های اقیانوس اطلس واقع شده‌است. جمعیت باربادوس در حدود ۲۸۰ هزار نفر است که حدود ۱۱۰ هزار نفر از آنان در شهر بریج‌تاون یا پیرامون آن زندگی می‌کنند. نام این کشور در زبان انگلیسی «باربـِیدُس» تلفظ می‌شود. ۹۳ درصد مردم باربادوس سیاه‌پوست هستند و ۹۵ درصد از جمعیت کشور پیرو دین مسیحی می‌باشند. دریانوردان اسپانیایی در اواخر سده پانزدهم از این جزیره دیدن کرده و آن‌ها جزئی از ممالک خالصه پادشاه خود نامیدند. این جزیره برای نخستین بار در سال ۱۵۱۱ بر روی نقشه‌های اسپانیایی ترسیم شده‌است. این کشور در سال ۱۹۶۶ مستقل شد و هم‌اینک از جزایر توریستی کارائیب است. تاریخ نام اصلی این جزیره در زبان بومیان سرخ‌پوست آن، «ایچیروگانایْم» بود که «جزیره سرخ با دندانه‌های سفید به‌سمت بیرون» معنی می‌دهد. سرخ در این واژه به سنگ‌های سرخ‌رنگ اشاره دارد و منظور از دندانه‌های سفید، صخره‌های مرجانی پیرامون جزیره است. به این جزیره در قدیم «بیم‌شایر» هم گفته شده‌است. نام باربادوس در زبان‌های پرتغالی و اسپانیایی به معنای «ریشو» است. آشکار نیست که آیا این نام‌گذاری به خاطر ریش‌دار بودن مردم سرخ‌پوست بومی (کاریبها) بوده یا به ریشه‌های آویزان درخت‌های انجیر جزیره اشاره دارد. سرخ‌پوستان آمریکای مرکزی از حدود سده‌های چهارم تا هفتم میلادی برای اقامت به باربادوس آمدند. این گروه با نام سالادوی-بارانکویی معروف‌اند. در سده سیزدهم مردم سرخ‌پوست از قوم کالینگو (کاریب‌های جزیره‌ای) از آمریکا جنوبی به باربادوس آمدند. باربادوس نخست در حدود اواخر ۱۴۰۰ تا ۱۵۰۰ میلادی از سوی اسپانیایی‌ها بازدید شد و نخستین بار در سال ۱۵۱۱ بر روی یک نقشه اسپانیایی ظاهر گشت. اسپانیایی‌ها و پرتغالی‌ها از اواخر سده شانزدهم تا هفدهم مدتی مدعی تملک این جزیره شدند. در این دوره برخی از مردم سرخ‌پوست آراواک ساکن جزیره به جزایر همسایه گریختند. اسپانیایی‌ها و پرتغالی‌ها مردم بومی کاریب را از جزیره راندند و پس از آن این جزیره مدتی بدون سکنه باقی ماند. این جزیره از سال ۱۶۲۷ تا زمان استقلال (۳۰ نوامبر ۱۹۶۶ میلادی) از مستعمرات بریتانیا بوده‌است. استعمار بریتانیا طی این مدت به‌طور پیوسته ادامه داشت و باربادوس تنها جزیره کارائیب است که در دوره استعماری میان قدرت‌های مختلف دست به دست نشد. در سال‌های آغازین استعمار بریتانیا، بیشتر جمعیت این جزیره را مردان سفیدپوست و تعداد کمی برده سیاه‌پوست تشکیل می‌دادند. از چهره‌های اصلی که سرمایه او استعمار و کشاورزی در باربادوس را به پیش برد، تاجر لندنی، سر ویلیام کورتن بود. کشت تنباکو، پنبه، زنجفیل و درخت نیل بیشتر توسط کشاورزان سفیدپوست انجام می‌شد تا این‌که در دهه ۱۶۴۰ صنعت نیشکر در جزیره پا گرفت. طی سال‌ها، برده‌های زیادی از آفریقا برای کار به باربادوس آورده شدند. در ۱۶ آوریل ۱۸۱۶ بزرگ‌ترین شورش بردگان در باربادوس رخ داد و رهبری آن را بوسا برعهده داشت. در سال ۱۸۳۳ که آزادی بردگان اعلام شد تعداد بردگان در باربادوس در حدود ۸۳ هزار نفر بود. باربادوس بین سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ یعنی تنها به مدت چهار سال عضو فدراسیون هند غربی بود و سرانجام در سال ۱۹۶۱ خودگردان شد. در سال ۱۹۶۲ حزب دموکراتیک کارگر به رهبری ارول والتون برو برنده انتخابات شد. باربادوس در ۳۰ نوامبر سال ۱۹۶۶ از انگلیس استقلال یافت و والتون برو نخست‌وزیری کشور جدید را برعهده گرفت. وقوع توفان در سال ۱۷۸۰ جان بیش از چهار هزار نفر از ساکنان باربادوس را گرفت و در سال ۱۸۵۴ همه‌گیری وبا بیش از ۲۰ هزار کشته برجای گذاشت. بین سال‌های ۱۹۴۶ و ۱۹۸۰ مهاجرت به بریتانیا باعث شد که رشد جمعیت باربادوس یک‌سوم کمتر از رشد معمولی شود. سیاست باربادوس از ۳۰ نوامبر ۱۹۶۶ استقلال یافته‌است. حکومت جمهوری و دموکراسی پارلمانی است. باربادوس از جمله کشورهای عضو جامعهٔ مشترک المنافع انگلیس است. باربادوس در عین حال دارای یک نخست‌وزیر و دولت انتخابی است. باربادوس دارای یک مجلس نمایندگان و یک مجلس سناست که ۲۷ نفر اعضای مجلس نمایندگان انتخابی و ۲۱ نفر اعضای سنا هستند. لوید ارسکین سندیفورد از حزب دموکراتیک کارگر در سال ۱۹۸۷ نخست‌وزیر باربادوس شد. در سال ۱۹۹۶ سر کلیفورد هازبندز به عنوان فرماندار کل برگزیده شد، در سال ۱۹۹۷ نیز اوئن آرتور به سمت نخست‌وزیر انتخاب شد. در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۹۱ بر اساس نتایج انتخابات پارلمانی باربادوس، حزب حاکم دموکراتیک کارگر به رهبری نخست‌وزیر «فروندل استوارت»، با کسب ۱۶ کرسی مجلس نمایندگان پیروز انتخابات شد. حزب رقیب باربادوس کارگر نیز توانست ۱۴ کرسی از مجموع ۳۰ کرسی پارلمان این کشور را به دست آورد. این دومین پیروزی پیاپی حزب دموکراتیک کارگر در انتخابات پارلمانی باربادوس بود. استوارت در سال ۲۰۱۰ پس از مرگ نخست‌وزیر «دیوید تامپسون»، قدرت را در اختیار گرفت و با این پیروزی برای اولین بار، یک دوره کامل نخست‌وزیر شد. در دهه ۱۹۹۰ پاتریک مننیگ، نخست‌وزیر ترینیداد و توباگو به باربادوس و گویان پیشنهاد تشکیل یک اتحادیه سیاسی را داد اما این پروژه به خاطر بیماری ارسکین سندیفورد و شکست حزب او در انتخابات بعدی، متوقف ماند. باربادوس اما، همچنان پیوندهای نزدیکی با ترینیداد و توباگو و گویان دارد و بیشترین مهاجران گویانی، پس از ایالات متحده، کانادا، و بریتانیا، در باربادوس زندگی می‌کنند. جغرافیا باربادوس در حدود ۱۷۵ کیلومتری شرق سنت وینسنت واقع شده‌است. درازای جزیره باربادوس ۳۴ کیلومتر، پهنای آن ۲۳ کیلومتر و مساحت آن ۴۳۱ کیلومتر مربع است. پایتخت باربادوس شهر بریج‌تاون با ۱۴۰ هزار نفر جمعیت می‌باشد، مساحت این جزیرهٔ کوچک ۴۳۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۲۷۰ هزار نفر است. دمای هوای باربادوس همیشه گرم است و با آغاز فصول مرطوب، بین ماه ژوئن تا نوامبر، کمی تغییر می‌کند. میانگین دمای جزیره ۲۶ درجه سانتی‌گراد است و بارش به‌ویژه در داخله جزیره فراوان است. به خاطر گرمای هوا، این جزیره محل کشت نیشکر است. در کرانه‌های جنوبی و غربی جزیره شناگاه‌های بسیاری با شن و ماسه ریز و دلپذیر وجود دارد. داخله جزیره اما پوشیده از تپه‌زار است. کرانه‌های باربادوس با صخره‌های مرجانی احاطه شده‌اند. توفان در منطقه آنتیل بسیار رخ می‌دهد اما باربادوس به خاطر موقعیت شرقی خود اغلب از آسیب این توفان‌ها در امان می‌ماند. رودخانه‌های کمی در این کشور وجود دارند. بزرگ‌ترین رودهای آن «رودخانه کانستیتوشن» در بریج‌تاون و رود «لانگ پاند» در خلیجی به همین نام است. ارتفاع جزیره با شیب تدریجی کم نمی‌شود بلکه ارتفاع آن به صورت پادگانه (سطوح ایوان‌مانند طبیعی) و پله‌پله به سمت شمال غرب کاهش می‌یابد. چهار تپه معروف این جزیره همگی بر روی یک تیغه مرتفع در شمال شرق جزیره قرار گرفته و هلالی را پیرامون خلیج لانگ پاند شکل می‌دهند. این تپه‌ها عبارتند از: ماونت هیلابی (۳۴۰ متر)، در جنوب غرب لانگ پاند کسل گرنت (۳۳۸ متر)، در جنوب لانگ پاند فارلی هیل (۲۵۱ متر) در غرب لانگ پاند ماونت استپنی (۲۴۶ متر) در شمال غرب لانگ پاند تقسیمات کشوری کشور باربادوس شامل ۱۱ استان است. استان‌های باربادوس به دلایل تاریخی کشیش‌نشین (Parish) نامیده می‌شوند: اقتصاد باربادوس یکی از بالاترین سطوح استاندارد زندگی و نرخ باسوادی در جهان را داراست. نمایه توسعه انسانی باربادوس جزو ۳۵ کشور اول دنیا است. در قارهٔ آمریکا باربادوس از نظر این نمایه پس از ایالات متحده آمریکا و کانادا سومین کشور است. محصول عمدهٔ باربادوس که بخش اعظم صادرات آن را تشکیل می‌دهد شکر است. تولید ناخالص ملی باربادوس به موجب آخرین برآوردها نزدیک به چهار میلیارد و سیصد میلیون‌دلار بوده و درآمد سرانهٔ مردم آن به شانزده هزار دلار بالغ‌می‌شود. گردشگری از منابع اصلی درآمد این جزیره است. مردم این کشور به نسبت مساحتی که دارد محلی پرجمعیت و پرتراکم است و رشد جمعیت آن همچنان ادامه دارد. ۸۷ ٪ از نژاد مردم باربادوس سیاه، ۶ ٪ دورگهٔ سیاه و سفید و ۷ ٪ را سفید تشکیل می‌دهند، همچنین ۶۳ ٪ باربادوسی‌ها پروتستان، ۴ ٪ کاتولیک و ۳ ٪ نیز سایر فرقه‌های مسیحی هستند. زبان رسمی باربادوس، انگلیسی می‌باشد. باسوادی در باربادوس نزدیک به ۱۰۰ درصد است، یونسکو باربادوس را در میان ۵ کشور نخست از نظر میزان باسوادی ذکر کرده‌است. فرهنگ نفوذ فرهنگ انگلیس بر فرهنگ باربادوس بیش از دیگر جزایر هند غربی بوده‌است. نمونه این نفوذ را می‌توان در ورزش ملی باربادوس یعنی ورزش کریکت دید. باربادوس کریکت‌بازان مهم چندی به خود دیده‌است ازجمله سر گارفیلد سوبرز و سر فرنک ورل. آشپزی باربادوسی آمیزه منحصربفردی است از آشپزی آفریقایی، هندی، و بریتانیایی. غذاهای اصلی محلی باربادوس کو-کو (Cou-Cou) و پرنده‌ماهی هستند. از دیگر ماهیان مورد استفاده در آشپزی باربادوس می‌توان به شمشیرماهی، نیزه‌ماهی، تون باله‌دراز، تون باله‌زرد، سرخوی شمالی، دلفین و کوسه اشاره کرد. مواد خوراکی آشپزی باربادوس نیز عبارتند از: سیب‌زمینی شیرین، یم، درخت نان، مانیوک، برنج، سیب‌زمینی انگلیسی، و پاستا. از شهروندان معروف این کشور می‌توان به ریانا اشاره کرد. او نخستین خوانندهٔ زن اهل باربادوس و دومین هنرمند باربادوسی است که موفق به دریافت جایزه گرمی شده‌است. او نخستین بار در کشور مادری خود و آمریکا مشهور شد و پس از آن با آهنگ «چتر» در سال ۲۰۰۷ به شهرت جهانی رسید. جستارهای وابسته فهرست شهرها و روستاهای باربادوس منابع ویکی‌پدیای انگلیسی. Carrington, Sean (2007). A~Z of Barbados Heritage. Macmillan Caribbean Publishers Limited. p. 25. Beckles, Hilary. A History of Barbados: From Amerindian Settlement to Caribbean Single Market (Cambridge University Press, 2007 edition). Barbados becomes a republic, cuts ties with Queen Elizabeth - VIDEO باربادوس تازه‌ترین جمهوری جهان؛ ریانا 'قهرمان ملی' نام گرفت پیوند به بیرون آنتیل کوچک استعمار پرتغال در قاره آمریکا اعضاء اتحادیه کشورهای همسود اعضای اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۶ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۶۲۷ (میلادی) در آمریکای شمالی بنیان‌گذاری‌های ۱۶۲۷ (میلادی) در امپراتوری بریتانیا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۶ (میلادی) در آمریکای شمالی بنیان‌گذاری‌های دهه ۱۶۲۰ (میلادی) در کارائیب بنیان‌گذاری‌های دهه ۱۹۶۰ (میلادی) در کارائیب پادشاهی مشروطه پادشاهی‌های آمریکای شمالی پادشاهی‌های گذشته در آمریکای شمالی تاریخ باربادوس جزایر بادپناه بریتانیا جزایر بادپناه کارائیب جزایر بادگیر جزایر کارائیب جزیره‌های باربادوس جمهوری‌های مشترک‌المنافع قلمروهای کشورهای مشترک‌المنافع سابق کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورهای جزایر کارائیب کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد لیبرال دموکراسی مستعمره‌ها و تحت‌الحمایه‌های پیشین بریتانیا در قاره آمریکا مستعمره‌های پیشین انگلستان مستعمره‌های پیشین بریتانیا مستعمره‌های پیشین پرتغال
7346
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%86
بحرین
بحرین با نام رسمی پادشاهی بحرین یک کشور جزیره‌ای از کشورهای عرب در جنوب خلیج فارس است که ۷۷۸ کیلومتر مربع وسعت دارد. پایتخت آن منامه و زبان رسمی آن عربی و انگلیسی است. استان‌های بحرین به پنج استان تقسیم شده و تا ۳ ژوئیهٔ ۲۰۰۲ دارای ۱۴ شهر بوده‌است. این کشور از ۳۳ جزیره شکل یافته که بیشتر آن‌ها از بیابان تشکیل می‌شوند و بلندترین نقطهٔ آن تنها ۱۲۴ متر ارتفاع دارد. بحرین آب‌وهوایی بیابانی با زمستان‌هایی معتدل و تابستان‌هایی بسیار گرم و رطوبتی دارد. نفت و گاز طبیعی و ماهی و مروارید از منابع طبیعی این کشور است اما کاهش ذخیره نفتی باعث شده تا بحرین در سال‌های اخیر به سمت فرآوری و تصفیه نفت حرکت کرده و به یکی از مراکز بانکی بین‌المللی تبدیل شود. شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه از سال ۱۹۹۹ قدرت را در این کشور در اختیار دارد و در سال ۲۰۰۲ کشور را به یک پادشاهی مشروطه تبدیل کرده و عنوان خود را از امیر به پادشاه تغییر داد. بر اساس برآورد سال ۲۰۱۹ جمعیت بحرین ۱٫۴۵۰٫۰۰۰ نفر بوده که بیش از ۷۰۰٫۰۰۰ هزار از آنها شهروندان خارجی هستند. اسلام دین اغلب ساکنان بحرین است و ۷۰/۳٪ مردم این کشور خود را پیرو این دین می‌دانند. پس از آن مسیحیان با ۱۴/۵٪، هندوها با ۹/۸٪ و بوداییان با ۲/۲٪ بزرگ‌ترین گروه‌های دینی این کشور هستند. نام بحرین بحرین شکل دوگانه عربی بحر ("دریا") است، بنابراین بحرین در اصل به معنای "دو دریا" است. با این وجود، این اسم به‌عنوان یک اسم خاص مؤنث به‌صورت واژه درآمده است و از قواعد دستوری برای نام دوگانه پیروی نمی‌کند. بحرین تا اواخر قرون وسطی به منطقه‌ای از عربستان شرقی موسوم به سرزمین بحرین گفته می‌شد که شامل جنوب عراق، کویت، احساء، قطیف و بحرین می‌شد. این منطقه از بصره در عراق تا تنگهٔ هرمز در عمان امتداد داشت. تاریخ در گذشته به منطقهٔ ساحلی جنوب خلیج فارس حد فاصل بصره تا دبی امروزی بحرین گفته می‌شد «که شامل منطقهٔ احسا، در عربستان، هم بود». باستان کشور بحرین پیش از دوران ساسانیان و دوران این پادشاهی و حتی پس از آن تا سال ۱۵۲۲ در قلمرو ایران بود. اوایل دوره مدرن در اکتبر ۱۵۰۷ میلادی (مهرماه ۸۸۶ شمسی)، آفونسو دو آلبوکرک پرتغالی پس از فتح جزیره هرمز با فرستادگان شاه اسماعیل در جزیره هرمز ملاقات کرد. شاه از اینکه پرتغالیها جزیره او را اشغال کرده‌اند ناراحت نبود! بلکه بیشتر نگران از دست دادن خراج هرمز بود. او، پرتغالی‌ها را متحد اروپایی خود در نبرد با عثمانی‌ها و مملوکها می‌دانست. پرتغالیها به همین ترتیب در همان سال ۱۵۰۷ میلادی قشم، مسقط (کشور عمان تا آن زمان جزو ایران بود) و در ۱۵۱۴ میلادی بندر عباس و سپس در ۱۵۲۱ میلادی بحرین را بدون هیچ مقاومتی از طرف اسماعیل اشغال کردند. این مناطق بیش از یک قرن در اشغال پرتغال باقی ماندند تا سر انجام شاه عباس اول (که هنوز نیروی دریایی نداشت) به کمک کمپانی هند شرقی انگلستان (دولت استعماری بعدی) توسط نیروی دریایی انگلیس بحرین را در 1602 میلادی بندر عباس را در ۱۶۱۴ میلادی و قشم و هرمز را در ۱۶۲۲ میلادی پس گرفت که البته زیر بار اعطای نصف درامد گمرکات به انگلیس رفت. حاکمیت ایران بر بحرین «به جز دوره‌های کوتاهی از حملهٔ عمانی‌ها» تا سال ۱۷۸۳ میلادی ادامه پیدا کرد. قرن نوزدهم و بعدتر در اوایل قرن نوزدهم، بحرین مورد هجوم عمانی‌ها و نیز آل سعود قرار گرفت. در سال ۱۸۰۲، سید سلطان فرمانروای عمانی پسر ۱۲ ساله اش سلیم را به عنوان حاکم در قلعه عراد برگمارد. در سال ۱۸۱۶, ویلیام بروس مقیم سیاسی بریتانیا در خلیج فارس، نامه ای از شیخ بحرین دریافت کرد که در رابطه با شایعه ای در خصوص حمایت بریتانیا از حمله امام مسقط به این جزیره بود. او به بحرین رفت تا به شیخ اطمینان دهد که چنین نخواهد بود و به توافقی غیررسمی با شیخ رسید تا بریتانیا طرفی بیطرف باقی بماند. در سال ۱۸۲۰ پس از امضای یک توافق رابطه، قبیله آل خلیفه از سوی بریتانیا به عنوان حاکم بحرین به رسمیت شناخته شدند. به هر روی، ده سال بعد آنان با وجود خواستار بودن حمایت ایران و بریتانیا مجبور شدند به مصر خراج سالیانه بپردازند. در سال ۱۸۶۰، آل خلیفه از همان تاکتیکی استفاده کرد که بریتانیایی‌ها برای غالب شدن بر بحرین استفاده کرده بودند. آل خلیفه در نامه‌هایی به ایرانیان و امپراتوری عثمانی پذیرفتند در مارس آن سال به خاطر شرایط بهتر بحرین را در تحت الحمایگی عثمانی فرار دهند. نهایتاً راج بریتانیا وقتی ایرانیان از حمایت از بحرین خودداری کردند بریتانیا بر بحرین چیره شد. سرگرد پلی با آل خلیفه پیمان جدیدی امضا کرد که بحرین را تحت حاکمیت و حمایت بریتانیا قرار داد. در پی جنگ قطر-بحرین در سال ۱۸۶۸ نمایندگان بریتانیا با آل خلیفه توافق دیگری امضا کردند. این پیمان بیان می‌کرد که حاکم حق بخشش اراضی خود به جز به بریتانیا را ندارد و نمی‌تواند با هیچ حکومت خارجی بدون مجوز بریتانیا وارد رابطه شود. در عوض بریتانیا قول داد از بحرین در برابر هر نوع تجاوز دریایی محافظت کند و در صورت حمله زمینی پشتیبانی ارائه کند. مهم‌تر از آن بریتانیا قول داد از حکومت آل خلیفه در بحرین پشتیبانی کند، و وضعیت بی‌ثبات حاکمان این کشور را امن کند. دیگر توافقات در سال‌های ۱۸۸۰ و ۱۸۹۲ جایگاه تحت الحمایگی بحرین برای بریتانیا را تحکیم بخشید. استقلال بحرین از سال ۱۷۸۳ میلادی، به دست آل خلیفه «که از اعراب شبه‌جزیرهٔ عربستان بودند» افتاد که از قرن نوزدهم تا سال ۱۹۷۱ میلادی، تحت‌الحمایهٔ انگلیس بودند. با این حال، در دوران قاجار و پهلوی، انگلیس هنوز مالک بحرین بود. به گفته میرزا علی کازرونی، نماینده بوشهر در دوره چهارم مجلس شورای ملی در حدود سال ۱۲۹۶ هجری قمری «۱۲۵۸ خورشیدی» دولت عثمانی ادعای حاکمیت بر بحرین می‌کند و برای حل این مناقشه، مجمعی برای حکمیت در برلن با حضور نمایندگانی از دولتهای فرانسه و انگلیس تشکیل می‌شود و این مجمع رأی می‌دهد که جزیره بحرین متعلق به ایران است اما دولت انگلیس اظهار می‌کند که تا وقتی دولت ایران حتی چهار ناو جنگی در خلیج فارس ندارد، حفاظت از بحرین را عهده‌دار می‌شود. در ۲۵ فروردین ۱۳۰۲ «چهاردهم آوریل ۱۹۲۳» جمعی از نمایندگان مجلس شورای ملی طرحی پیشنهاد دادند که مردم جزیره بحرین یک نماینده برای مجلس انتخاب کنند و به تهران بفرستند. مبتکران این طرح شیخ علی صدرالاسلام نماینده زنجان، ابوالقاسم فیوضات و حاج محسن معتمدالتجار نمایندگان تبریز و سید یعقوب انوار نماینده شیراز بودند. در سال ۱۹۲۷ میلادی، ایران در شکوائیه‌ای رسمی به بریتانیا نسبت به قرارداد این کشور با سلطان نجد و حجاز «که پس از مدتی به عربستان سعودی تبدیل شد» اعتراض کرد. چون در بخشی از این پیمان، از «... تعهد به حفظ روابط دوستانه و صلح‌آمیز با سرزمین‌های کویت و بحرین...» یاد شده بود. اما انگلیسی‌ها امیر بحرین را حاکمی مستقل و جزیره و اهالی آن را تحت‌الحمایه دولت بریتانیا دانستند و مدعی شدند که ادعای حاکمیت ایران بر بحرین بر هیچ مبنای معتبری استوار نیست. ادعاهای ایران بر بحرین در سال‌های بعد نیز ادامه یافت. در حالی که موضع انگلستان در حمایت از استقلال بحرین با استقبال کشورهای عربی مواجه شده بود، دولت شوروی اعلان حاکمیت ایران بر بحرین را مورد تأیید رسمی قرار داد. در سال ۱۹۶۸ با تصمیم انگلیسی‌ها به خروج نیروهای خود از منطقه شرق سوئز و خلیج فارس بحث بر سر وضعیت بحرین دوباره به اوج رسید. پیشنهاد انگلیسی‌ها تشکیل فدراسیونی از قطر و بحرین و هفت امیرنشین حاشیه خلیج فارس بود که با مخالفت شدید ایران روبرو شد. در ۴ ژانویه ۱۹۶۹ شاه ایران در نشستی خبری در دهلی نو موضع معتدل‌تری اتخاذ کرده و از حق اهالی بومی برای تعیین سرنوشت خود از طریق یک همه‌پرسی سخن گفت؛ «... چنانچه مردم بحرین علاقه‌مند به الحاق به کشور من نباشند، ایران ادعای ارضی خود را نسبت به این جزیره پس خواهد گرفت…»، اما شیخ عیسی حاکم بحرین که می‌ترسید چنین رفراندومی باعث ایجاد دشمنی و تنش بین ایرانی‌ها و اعراب منطقه شود پیشنهاد شاه ایران را رد کرد و این باعث شد که شاه فکر کند شیخ عیسی حاکم بحرین قصد سوءاستفاده از کشور ایران را دارد بنابراین شاه پیام تهدید آمیزی را به حاکم بحرین فرستاد با این مضمون که ایران نه تنها استقلال بحرین را به رسمیت نمی‌شناسد بلکه در صورت عضویت آن در سازمان ملل از این سازمان خارج خواهد شد. پس از چندین ماه مذاکرات محرمانه ایران در ۹ مارس ۱۹۷۰ «اسفند ۱۳۴۹» با درخواست از دبیرکل سازمان ملل برای اعمال مساعی جمیله به منظور تشخیص خواست واقعی مردم بحرین پیشقدم شد. ایران اعلام کرده بود نظر نمایندگان سازمان ملل را در صورتی که با تأیید شورای امنیت سازمان ملل همراه باشد خواهد پذیرفت. بریتانیا نیز از پیشنهاد استقبال کرده و اوتانت دبیرکل سازمان ملل هیئتی را به ریاست ویتوریا گیچاردی را مأمور انجام این کار کرد. هیئت سازمان ملل ادعا کرد که پس از گفتگو با طیف گسترده‌ای از مقامات مذهبی و مدنی و مردم عادی اعلام کرد که تقریباً تمام مردم بحرین خواهان یک حکومت کاملاً مستقل هستند و اکثریت بزرگی از آن‌ها آن را یک کشور عربی می‌دانند. این تصمیم در شورای امنیت تأیید شده و بحرین استقلال خود را در ۱۴ اوت ۱۹۷۱ اعلام کرد و ایران نیز اولین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت. در بحرین، برای نظرخواهی از مردم برای استقلال به جای همه‌پرسی تنها به یک نظرسنجی بسنده شد. حسنین هیکل «محمد هیکل» می‌گوید: ملک فیصل پادشاه عربستان در آن زمان رهبری مذاکرات کشورهای عربی با ایران را در این باره برعهده گرفته بود، در آن زمان کشورهای عربی خواستار شدند، بحرین که در آن زمان ۷۰ درصد جمعیتش را شیعیان تشکیل می‌دادند، به یک کشور عربی تبدیل شود و در مقابل این سه جزیره را که اکنون امارات متحده عربی مدعی مالکیت آن است به ایران واگذار شود. این نویسنده سرشناس عربی افزود: حاکمان عرب در آن تاریخ به دنبال مقابله با توازن شیعی و عربی بودند و هرگز به فکر مالکیت جزایر سه‌گانه تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی نبودند. این ادعاء هیکل (بحرین در مقابل جزایر سه گانه) با واکنش منفی وزیر وقت خارجه بحرین مواجه شده. مساحت بحرین ۷۰۶ کیلومتر مربع مساحت دارد. از هفتصد کیلومتر مربع مساحت این کشور نزدیک به چهارصد کیلومترمربع آن بیابانی است. بحرین به «جزیره یک میلیون نخل» نیز شهرت داشته‌است. بحرین شامل سه شهر یا به عبارت بهتر سه جزیره اصلی منامه و محرق و ستره است و منامه بزرگ‌ترین این جزایر پایتخت آن به‌شمار می‌آید. در بحرین روستاهایی هم هست که در فاصله‌های نزدیک به یکدیگر قرار دارند. به دلیل وسعت کم بحرین مسولان این کشور کوچک اقدام به پر کردن دریا و افزایش وسعت سرزمین خود کرده‌اند و با ساخت‌وسازهای هدفمند پیشرفت قابل توجهی داشته‌اند. استان‌ها کشور بحرین ۵ استان دارد که عبارت‌اند از: عاصمه «استان پایتخت»، جنوبیه، شمالیه، وسطی و محرق.جزایر حوار متعلق به بحرین که در نزدیکی قطر واقع شده‌اند بخشی از استان جنوبیه هستند. شهرها منامه محرق رفاع شرقی رفاع غربی مدینه حمد شهرک عیسی الحد جدحفص مدینة زاید الزلاق عراد عالی «بحرین» البدیع ستره الدراز حاکمان آل خلیفه آل خلیفه عبارتند از: محمد بن خلیفه آل خلیفه «۱۷۶۵–۱۷۷۶» خلیفه بن محمد آل خلیفه «۱۷۷۶–۱۷۸۳» احمد بن محمد آل خلیفه «۱۷۸۳–۱۷۹۴» سلمان بن احمد آل خلیفه «۱۷۹۴–۱۸۲۱» عبدالله بن احمد آل خلیفه «۱۸۲۰–۱۸۴۳» محمد بن خلیفه بن سلمان آل خلیفه «۱۸۴۲–۱۸۶۷» علی بن خلیفه آل خلیفه «۱۸۶۷–۱۸۶۹» محمد بن عبدالله آل خلیفه «۱۸۶۹» عیسی بن علی آل خلیفه «۱۸۶۹–۱۹۳۲» حمد بن عیسی بن علی آل خلیفه «۱۹۳۲–۱۹۴۲» سلمان بن حمد آل‌خلیفه «۱۹۴۲–۱۹۶۱» عیسی بن سلمان آل خلیفه «۱۹۶۱–۱۹۹۹» حمد بن عیسی آل‌خلیفه «۱۹۹۹–تا امروز» سیاست داخلی بحرین یک حکومت پادشاهی مشروطه است. پادشاه به‌طور موروثی از خاندان آل خلیفه انتخاب می‌شود که از سال ۱۸۲۰ میلادی، قدرت را در این جزیره به دست گرفت و اتحاد خود را با بریتانیا اعلام کردند. این کشور در سال ۱۹۷۱ میلادی، استقلال خود را از سرپرستی بریتانیا اعلام کرد؛ و قانون اساسی فعلی این کشور در سال ۲۰۰۲ تصویب شده‌است. نظام حقوقی این کشور ترکیبی از حقوق اسلامی «فقه» و کامن لا انگلیسی است. شاه یا امیر کنونی کشور حمد بن عیسی آل خلیفه است که از سال ۱۹۹۹ میلادی قدرت را در دست دارد. ولیعهد و نخست‌وزیر کشور سلمان بن حمد پسر وی است که در ۱۹۶۹ میلادی به دنیا آمده‌است. قوهٔ مقننه دو مجلسی این کشور «المجلس الوطنی» از مجلس شورا «مجلس الشوری» و مجلس نمایندگان «مجلس النواب» تشکیل می‌شود. هر دو مجلس ۴۰ عضو دارند. تمامی اعضای مجلس علیا «مجلس شورا» توسط شاه و تمامی اعضای مجلس سفلی «مجلس نمایندگان» با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شوند. در بحرین حدود ۱۵ حزب سیاسی شامل احزاب مذهبی، لیبرال، چپ و بعثی وجود دارد. برجسته‌ترین حزب سیاسی شیعه جمعیت وفاق ملی اسلامی است که دکتر سعید شهابی از بنیانگذاران آن است. احزاب دیگر شیعه شامل حزب عمل اسلامی و حزب الرساله می‌باشند. پس از انقلاب یاسمین در تونس که موجب فرار زین العابدین بن علی و همچنین انقلاب مردم مصر و سقوط حسنی مبارک، بحرینی‌ها نیز به خیابان آمدند و به اعتراض عملکرد پادشاه این کشور پرداختند که نیروهای آل خلیفه و آل سعود به بازداشت و سرکوب مردم پرداختند. سیاست خارجی این کشور یکی از اعضای اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس است. مرکز ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا در کشور بحرین قرار دارد. اقتصاد بحرین کشوری با درآمد بالاست. بخشی از انرژی آن توسط عربستان تأمین می‌شود. این دو کشور با یک پل ۲۵ کیلومتری که به نام گذرگاه ملک فهد معروف است و در سال ۱۹۸۶ افتتاح شد، به یکدیگر متصل می‌شوند. امروزه، اقتصاد کشور بحرین وابسته به بانکداری، هواپیمایی موفق و خدمات فرودگاهی، بندرهای مجهز صنعتی، صنایع ساخت و تعمیر کشتی و ناوها می‌باشد. بحرین اولین کشور حوزه خلیج فارس است که نفت در آن اکتشاف شده ولی منابع نفت و گاز آن بسیار محدود است، اقتصاد سنتی بحرین وابسته به مروارید بوده اما در حال حاضر بیشتر درآمد ساکنان بحرین از بانکداری و گردشگری تأمین می‌گردد. به هر روی نفت و فراورده‌های نفتی ۶۰٪ صادرات و درآمد دولت این کشور و همچنین ۳۰٪ تولید ناخالص داخلی بحرین را تشکیل می‌دهد. تنها صنعت سنگین داخلی این کشور تولید آلومینیوم است که در مقیاس فراوان تولید و عرضه می‌شود. بحرین رتبهٔ نخست تولید این محصول در خاورمیانه و رتبهٔ پنجم در سطح جهانی را داراست. واحد پول بحرین دینار است که هر یک دینار بحرین برابر با ۲٫۶۵ دلار آمریکا و هر دلار معادل ۰٫۳۷۶ دینار می‌باشد. (آوریل ۲۰۲۲). بر پایه‌گزارش انجمن اقتصادی اجتماعی ملل غرب آسیا بحرین سریعترین رشد اقتصادی را در ژانویه ۲۰۰۶ در میان کشورهای عرب داشته‌است. همچنین بحرین آزادترین اقتصاد را در خاورمیانه و بیست و پنجمین در جهان را در سال ۲۰۰۶ بر پایه‌گزارش وال استریت ژورنال و پایه شاخص‌های اقتصاد آزاد داشته‌است. زبان‌ها عربی زبان رسمی بحرین است گرچه زبان انگلیسی به‌طور گسترده‌ای در این کشور استفاده می‌شود. عربی بحرانی رایج‌ترین گویش زبان عربی‌است که توسط مردم به کار گرفته می‌شود. در میان جمعیت بحرینی و غیر بحرینی، بسیاری از مردم به فارسی، زبان رسمی ایران یا به اردو، زبان رسمی پاکستان و یکی از زبان‌های منطقه‌ای هند، صحبت می‌کنند. نپالی، زبان مالایالم، مالایالم و هندی در میان جوامع مهاجر رواج دارد. مردم در سال ۲۰۰۱ اتباع این کشور ۶۲٫۴٪ جمعیت این کشور را تشکیل می‌دادند. در سرشماری سال ۲۰۰۱ جمعیت کل این کشور ۶۹۸٬۵۸۵ نفر بود که ۲۳۵٬۱۰۸ نفر معادل ۳۷٫۶٪ خارجی بودهٔاند. جمعیت خارجی کشور در سال‌های اخیر رشد سریعی داشته و بر اساس برآورد دولتی در سال ۲۰۰۷ به ۵۱۱٬۸۶۴ معادل ۴۹٬۲۵٪ کل جمعیت در این سال رسیده‌است. مذهب مسلمانان تقریباً ۷۰٪ جمعیت بحرین را تشکیل می‌دهند. شیعیان تقریباً بین ۴۹ تا ۵۵ درصد مسلمانان بحرین راتشکیل می‌دهند و طبق آخرین اعلام‌ها این میزان به ۴۹ درصد کاهش پیداکرده است قومیت گروه‌های قومی بزرگ بحرین. به شرح زیر هستند: بَحرانی‌ها یا بحارنه عرب‌های بومی بحرین که شیعه هستند و بزرگ‌ترین گروه قومی این کشور را تشکیل می‌دهند. جمعیت آن‌ها در سال ۱۹۹۵ در آمار اتنولوگ حدود ۳۰۰ هزار نفر برآورد شده‌است. ایرانیان بحرین یا عجمها هم که اکثر آنان مهاجرانی هستند که بیش از چندین قرن است که از جنوب ایران از فارس و بوشهر به بحرین مهاجرت کرده‌اند و در این جزیره زندگی می‌کنند و به رغم سکونت طولانی در این جزیره، همچنان به فارسی صحبت می‌کنند. هوله‌ها بیشتر ایشان ایرانی سنی هستند. بنیان «بونیان یا هنود» هندی‌هایی که از روزگاران دور به این جزیره آمده و بیشتر پیرو آئین هندو هستند. عرب‌های آفریقایی که عمدتاً از شرق آفریقا آمده و بیشتر سنی هستند. نجدی‌ها عربهای سنی شهرنشین که از نجد در مرکز عربستان به آن‌جا آورده شده‌اند. بادیه‌نشینان عرب از جمله قبایلی چون عتوب و نعیم که مسلمان سنی هستند اسلام دین رسمی بحرین است. بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۱ حدود ۸۱٫۲٪ کل جمعیت بحرین مسلمان، ۹٪ مسیحی «اتباع، مهاجران» و ۹٫۸٪ پیرو دیگر ادیان «بیشتر هندو» هستند. یک گروه کوچک بومی یهودی هم در این کشور زندگی می‌کنند. آمارهای جمعیتی بر اساس سیا ورلد فکت‌بوک: ساختار سنی «برآورد ۲۰۰۶»: ۰ تا ۱۴ سال: ۲۷٫۴٪ ۱۴ تا ۶۵ سال: ۶۹٫۱٪ ۶۵ سال به بالا:۳٫۵ ٪ رشد جمعیت «برآورد ۲۰۰۶»: ۱٫۴۵٪ نرخ زادوولد «برآورد ۲۰۰۶»: ۱۷٫۸ در ۱۰۰۰ نرخ مرگ‌ومیر «برآورد ۲۰۰۶»: ۴٫۴ در ۱۰۰۰ نسبت جنسیتی «برآورد ۲۰۰۶»: ۱٫۰۳ مرد به ۱ زن امید به زندگی «برآورد ۲۰۰۶»: مرد:۷۱٫۹۷ زن:۷۷ سال کل: ۷۴٫۴۵ شیوع ایدز و اچ‌آی‌وی در بزرگ‌سالان «برآورد ۲۰۰۱»: ۰٫۲٪ باسوادی در بالای ۱۵ سال «برآورد ۲۰۰۳»: مرد: ۹۱٫۹٪ زن: ۸۵٪ کل: ۸۹٫۱٪ زبان‌های رایج: عربی، فارسی مؤسسه بین‌المللی پژوهشی CIRI آمریکا کشور بحرین پس از ایتالیا دولت‌ها محدودیت‌های معتدلی بر آزادی عبادت شهروندان خود اعمال می‌کنند. احزاب و حرکات سیاسی جمعیت وفاق ملی اسلامی «شیعه» حرکة حق حرکتی است که از جمعیت وفاق ملی اسلامی انشقاق یافته‌است «معارضة» جمعیهٔ عمل وطنی دیمکراسی «وعد، یسار ی، لیبرالی» جمعیهٔ أصالة إسلامی «سلفی» جمعیهٔ منبر إٍسلامی «إخوان مسلمین» العدالة الوطنیة «سنی» جمعیهٔ منبر دیمکراسی تقدمی راه‌ها و ارتباطات گذرگاه ملک فهد و فرودگاه بین‌المللی بحرین که در محرق قرار دارد. نام هواپیمایی بحرین [طیران الخلیج] «GULF AIR» «هواپیمایی خلیج» است. شاعران بحرینی طرفه بن عبد إبراهیم العریض علی الجلاوی آیات القرمزی اماکن تاریخی بحرین کلات بحرین «قلعة البحرین» کلات رفاع «قلعة الرفاع» کلات عراد «قلعة العراد» موزه بحرین «متحف البحرین الوطنی» مسجدخمیس مسجد سیادی جزیره حوار خانه سیادی «بیت سیادی» باب‌البحرین بر صخیر خانه جسره «بیت الجسرة» خانه شیخ عیسی بن علی «بیت الشیخ بن عیسی بن علی» جاذبه‌های گردشگری سواحل بحرین بسیار دیدنی است و بسیاری از ورزش‌های آبی در گرمای همیشگی آب خلیج فارس انجام می‌گیرد که قایقرانی و شیرجه در این آب‌ها بسیار متداول است. بیابان‌های گرم بحرین و صدها درخت‌ خرمای این کشور نیز مشهور است. پی‌نوشت منابع تاریخ شیعه در بحرین «بحرین - قطیف - احسا» نمایه سیاسی بحرین "BAHRAIN", Encyclopedia Iranica جستارهای وابسته اعتراضات در بحرین «۲۰۱۱» ایرانیان بحرین فهرست دهستان‌ها و روستاهای بحرین اتحادیه کشورهای عرب ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۱ (میلادی) پادشاهی مشروطه پادشاهی‌های آسیا شبه‌جزیره عربستان غرب آسیا قلمروهای پادشاهی کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها و سرزمین‌های عربی‌زبان کشورها در آسیا کشورهای اسلامی کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای حاشیه خلیج فارس کشورهای خاور نزدیک کشورهای خاورمیانه کشورهای عضو اتحادیه عرب کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای غرب آسیا
7347
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%A2%20%DA%AF%DB%8C%D9%86%D9%87%20%D9%86%D9%88
پاپوآ گینه نو
مملکت مستقل پاپوآ گینهٔ نو کشوری مشترک المنافع است که در اقیانوس آرام، قارهٔ اقیانوسیه و گینه نو قرار دارد. پایتخت آن بندر مورسبی است که در ساحل جنوب شرق کشور واقع شده‌است. منطقه پاپوا گینه نو از سال ۱۹۰۶ تحت سلطه استرالیا اداره می‌شد. در فاصله سال‌های ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵ به اشغال ژاپن درآمد اما پس از جنگ دوباره به استرالیا پیوست. در سال ۱۹۷۵ رسماً استقلال خود را از استرالیا به دست آورد. بسیاری از جزایر این کشور ارتباطی با دیگر جزیره‌ها ندارند و اقتصاد آنها تنها مبتنی بر مواد غذایی است که از کشاورزی و شکار به دست می‌آورند. خاک پاپوآ گینهٔ نو از نیمه خاوری جزیره گینه نو و شمار زیادی از جزایر دور از ساحل تشکیل شده‌است. جمعیت این کشور ۸٬۹۴۷٬۰۰۰ نفرو زبان‌های رسمی آن توک پیسین، هیری موتو و انگلیسی است. واحد پول این کشور کینای پاپوآ گینه نو و شیوه حکومتی آن دموکراسی پارلمانی و پادشاهی مشروطه است. پاپوآ گینه نو پس از آنکه از سال ۱۸۸۴ از سوی سه قدرت خارجی اداره می‌شد در سال ۱۹۷۳ از استرالیا مستقل شد. این کشور در زمره «چندفرهنگی‌ترین» کشورهای جهان قرار دارد و مردم آن از قبایل بسیار زیاد و متفاوتی تشکیل شده‌اند که قوم پاپوآ بزرگ‌ترین آن‌ها است. این کشور همچنین بیشترین تعداد زبان‌های رایج در میان کشورهای جهان را دارد و برپایهٔ آخرین داده‌ها در این کشور ۸۵۲ زبان گوناگون وجود دارد که هم‌اینک ۱۲ تا از این زبان‌ها منقرض شده‌اند. ۹۶ درصد از مردم پاپوآ گینهٔ نو مسیحی هستند. در این کشور چهار هزار مسلمان نیز سکونت دارند. پاپوآ گینهٔ نو همچنین کشوری فقیر و عمدتاً روستایی است و تنها ۱۸ درصد از مردم آن شهرنشین هستند و بسیاری از نقاط آن را هنوز جنگل‌های دست‌نخورده و زیستگاه قبایل ابتدایی دور از تماس با تمدن امروزی تشکیل می‌دهد. جزیره مأنوس پاپوآ گینه نو یکی از جزایری است که دولت استرالیا آن‌ها را برای نگه‌داری پناهجویانی که سعی داشته‌اند خود را با قایق به استرالیا برسانند، در آنجا نگه دارند. جلال عبده، حقوقدان و دیپلمات ایرانی از جانب سازمان ملل متحد مدتی حکمران گینه نو غربی بود. تاریخ شواهد باستان‌شناسی نشان می‌دهد که انسان‌ها ابتدا در حدود ۴۲٬۰۰۰ تا ۴۵٬۰۰۰ سال پیش به پاپوآ گینه نو وارد شدند. آنها از نوادگان یکی از امواج اولیه مهاجرت انسانی بودند که از آفریقا خارج شدند. کشاورزی به‌طور مستقل و جدا از بقیه نقاط جهان، حدود ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد در ارتفاعات گینه نو توسعه یافت؛ بنابراین، گینه نو یکی از معدود مناطق جهان است که در آن مردم جدا از دیگر نقاط، اهلی کردن گیاهان وحشی را آموختند. مهاجرت عمده اقوام استرانزی‌زبان به مناطق ساحلی گینه نو در حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد رخ داده‌است. این مهاجرت با خود، سفال‌گری، پرورش خوک و ترفندهای خاص ماهی‌گیری را به این منطقه معرفی کرد. در سده هجدهم، بازرگانان، سیب‌زمینی شیرین را با خود به گینه نو آوردند، و این محصول پس از آن بخشی از غذای اصلی مردم منطقه شد. بازرگانان پرتغالی، سیب‌زمینی شیرین را از آمریکای جنوبی آورده و آن را به جزایر ملوک معرفی کرده‌بودند. تولید به مراتب بیشتری که از باغات سیب زمینی شیرین گینه نو به‌دست آمد، به‌طور اساسی کشاورزی و جوامع سنتی منطقه را تغییر داد. سیب‌زمینی شیرین به‌طور عمده جایگزین خوراک اصلی قبایل یعنی تارو شد و باعث افزایش قابل ملاحظه جمعیت در ارتفاعات شد. گرچه در اواخر سده بیستم شکار انسان و آدم‌خواری در پاپوآ گینه نو عملاً ریشه‌کن شد، اما در گذشته این امر در بسیاری از نقاط کشور به عنوان بخشی از آیین‌های مربوط به جنگاوری و «از آن خود کردن روح و قدرت دشمن» انجام می‌شد. در سال ۱۹۰۱، در جزیره گوآریباری در خلیج پاپوآ، هری داونسی، مبلغ مسیحی، در خانه‌های قبایل این جزیره ۱۰ هزار جمجمه انسان پیدا کرد که نشان‌دهنده آیین‌های گذشته شکار انسان در این منطقه است. آدم‌خواری در پاپوآ گینه نو تا دهه هفتاد میلادی هم دیده می‌شود و هنوز هم ردی از آن در برخی گروه‌های اجتماعی وجود دارد. بازرگانان جنوب شرق آسیا از پنج هزار سال پیش برای گردآوری پر مرغ بهشت به گینه نو می‌آمدند. تا سده نوزدهم میلادی در اروپا اطلاعات کمی از این جزیره وجود داشت، گرچه کاوشگران پرتغالی و اسپانیایی نظیر خورخه دمنسس و اینیگو اورتیز درتز در سده شانزدهم به این منطقه سفرهایی داشتند. نام دوقسمتی این کشور نتیجه تاریخچه اداری پیچیده آن پیش از استقلال است. واژه پاپوآ از یک اصطلاح محلی گرفته شده که ریشه آن مشخص نیست. واژه گینه نو را کاشف اسپانیایی اینیگو اورتیز درتز برای این محل به کار برده‌است. او در سال ۱۵۴۵ همانندی‌های میان مردمی که در کرانه‌های گینه در آفریقا دیده بود با مردم این محل مشاهده کرد و به این خاطر این سرزمین را گینه نو نامید. واژه گینه واژه پرتغالی است که در اصل معنی «سرزمین سیاهان» می‌دهد. در سده نوزدهم امپراتوری آلمان برای چندین دهه بر نیمه شمالی این کشور فرمان راند. این حاکمیت از سال ۱۸۸۴ آغاز شد و مستعمره آلمان در این سرزمین به عنوان گینه نو آلمان شناخته می‌شد. در سال ۱۹۱۴ و پس از شروع جنگ جهانی اول، نیروهای استرالیایی در گینه نو فرود آمده و گینه نو آلمان را در جریان یک کارزار نظامی مختصر فتح کردند. در جریان جنگ، اشغال این منطقه توسط استرالیا ادامه پیدا کرد. پس از جنگ، که آلمان و نیروهای مرکز در آن شکست خوردند، جامعه ملل به استرالیا مجوز داد تا قیمومت این منطقه را به دست بگیرد. نیمه جنوبی کشور در سال ۱۸۸۴ به استعمار بریتانیا درآمد و گینه نو بریتانیا نامیده شد. بریتانیا در سال ۱۹۰۵ منطقه را در ناحیه همسود جدیدی که با نام استرالیا تشکیل داده بود ادغام کرد و اداره گینه نو بریتانیا به استرالیا واگذار شد. افزون بر این، از سال ۱۹۰۵ نام گینه نو بریتانیا نیز تغییر کرده و ناحیه پاپوآ نامیده شد. جامعه ملل مستعمره گینه نو آلمان را در قیمومت استرالیا قرار داد اما پاپوآ را به عنوان قلمروی خارجی کشور همسود استرالیا به رسمیت شناخت و قانوناً مالکیت بریتانیا بر آن همچنان برقرار ماند. این تفاوت در وضعیت قانونی بدین معنی بود که تا سال ۱۹۴۹ پاپوا و گینه نو هر یک وضعیت اداری کاملاً جداگانه‌ای از یکدیگر داشتند، که البته هر دو توسط استرالیا کنترل می‌شد. این شرایط باعث پیچیدگی سازماندهی نظام قانونی کشور در دوران پس از استقلال شد. در خلال جنگ جهانی دوم، کارزار گینه نو (۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵) یکی از لشکرکشی‌ها و کشمکش‌های اصلی بین ژاپن و متفقین در آن زمان بود. در این نبردها در حدود ۲۱۶ هزار سرباز ژاپنی، استرالیایی و آمریکایی جان خود را از دست دادند. پس از جنگ دوم جهانی و پیروزی متفقین، دو قلمرو این ناحیه ادغام شده و نام قلمرو پاپوا و گینه نو به آن داده شد. این نام بعداً به صورت پاپوآ گینه نو درآمد. بومیان پاپوا از سازمان ملل خواستند تا بر جریان استقلال این کشور نظارت کند. پاپوآ گینه نو در ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۵ از استرالیا مستقل شد و به عنوان یکی از کشورهای هم‌سود درآمد یعنی ملکه الیزابت دوم را همچنان به عنوان رئیس دولت خود به رسمیت می‌شناسد. این کشور همچنان مناسبات نزدیکی به استرالیا دارد و استرالیا بزرگ‌ترین کمک‌کننده به این کشور است. پاپوآ گینه نو در ۱۰ اکتبر ۱۹۷۵ به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. جغرافیا جزیره گینه نو به مدت ۳۰۰ میلیون سال به قطعه خاکی که امروزه آن را به عنوان استرالیا می‌شناسیم، متصل بود. تغییرات تکتونیکی باعث فاصله گرفتن این دو از هم شد و سرانجام با بالا آمدن سطح آب دریا، هفت هزار سال پیش گینه نو به صورت جزیره‌ای جدا از استرالیا درآمد. پاپوا گینه نو در نیم‌کره شرقی کره زمین و در شمال کشور استرالیا واقع شده‌است. این کشور یکی از کشورهای قاره اقیانوسیه به‌شمار می‌رود و پس از استرالیا بزرگ‌ترین و پرجمعیت‌ترین کشور این قاره است. پاپوآ گینه نو پنجاه و چهارمین کشور بزرگ جهان است و مساحت آن ۴۶۲٬۸۴۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۸٬۹۳۰٬۰۰۰ نفر است. پاپوآ گینه نو تنها با یک کشور مرز دارد و آن هم اندونزی است. پاپوا گینهٔ نو دربر گیرندهٔ شرق جزیرهٔ گینهٔ نو (نیمهٔ غربی این جزیره متعلق به اندونزی و ایالت ایریان جایا (ایریان باختری) نام دارد) به همراه بیش از ۶۰۰ جزیرهٔ دیگر است. این کشور جزیره‌ای از سه طرف با دریاهای: بیسمارک - سلیمان -و مرجان احاطه شده‌است. جغرافیای این کشور بسیار گوناگون و در برخی مناطق بسیار خشن و سخت‌گذر است. رشته کوهی پر پیچ و خم با سراشیبی‌های تند، به نام رشته کوه اوئن استنلی، در امتداد طول جزیره گینه نو و زبانه درازی که شبه‌جزیره پاپوآ نام دارد، ادامه یافته‌است. این ارتفاعات با جنگل‌های گرمسیری پوشیده شده و جمعیت زیادی را در خود جا داده‌است. به شبه جزیره پاپوآ به خاطر شکلی که دارد «دم پرنده» هم گفته‌اند. جنگل‌های متراکم در زمین‌های پست و نواحی ساحلی نیز وجود دارند و در پیرامون رودهای سپیک و فلای تالاب‌های بسیار بزرگی قرار گرفته‌اند. جغرافیایی پاپوآ گینه نو باعث شده که توسعه زیرساخت‌ها در این کشور با دشواری زیادی روبرو باشد. برخی مناطق کشور تنها پیاده یا با هواپیما قابل دسترسی است. از کوه‌های بلند آن می‌توان به کوه ویلهلم (۴۵۰۹ متر ارتفاع و بلندترین در پاپوآ گینه نو)، بانگتا (۴۱۰۷ متر ارتفاع)، ویکتوریا (۴۰۷۴ متر ارتفاع) و ساکلینگ (۳۴۲۱ متر ارتفاع) اشاره نمود. رودهای مهم آن فلای - سپیک - رامو هستند. پاپوآ گینه نو توسط صخره‌های مرجانی احاطه شده و این آب‌سنگ‌ها از سوی نهادهای زیست‌محیطی به‌خوبی نظارت می‌شوند. این کشور در حلقه آتش اقیانوس آرام واقع شده و محل تلاقی چندین صفحه زمین‌ساختی است. در این کشور چند آتشفشان فعال وجود دارد که گاه به گاه منفجر می‌شوند. وقوع زمین‌لرزه هم در این کشور نسبتاً پربسامد است که گاه با سونامی نیز همراه می‌شود. ازجمله، روز هفدهم ماه ژوئیه سال ۱۹۹۸ نیز وقوع زلزله‌ای به بزرگی هفت ریشتر در پاپوآ گینه نو باعث وقوع سونامی به ارتفاع ۱۵ متر شد که در بر اثر این زلزله بین دو هزار و ۱۸۳ تا دو هزار و ۷۰۰ نفر جان خود را از دست دادند و هزاران نفر نیز زخمی شدند. در زمین‌لرزه ۲۰۱۸ پاپوآ گینه نو به بزرگای ۷٫۵ ریشتر نیز دست‌کم ۳۱ نفر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی شدند. نیمه شرقی جزیره گینه نو بخش اصلی کشور به‌شمار می‌آیند و شهرهای بزرگ کشور در آن واقع شده‌اند. پایتخت این کشور شهر پورت مورزبی با ۲۸۳٬۰۰۰ نفر جمعیت است. از شهرهای مهم پاپوا گینهٔ نو می‌توان به: لائه ۷۶٬۰۰۰ نفر، مادانگ ۲۷٬۴۲۰ نفر، وواک ۲۵٬۱۴۳ نفر و گوروکا ۲۵٬۰۰۰ نفر اشاره کرد. از جزایر بزرگ کشور پاپوا گینه نو می‌توان به ایرلند نو، بریتانیای نو، مأنوس و بوگونویل اشاره کرد. پاپوآ گینه نو یکی از اندک مناطقی در نزدیکی خط استوا است که در آن برف می‌بارد. بارش برف در بلندترین نقاط خاک اصلی این کشور دیده می‌شود. تقسیمات کشوری پاپوا گینه نو دارای ۲۲ استان است: سیاست پارلمان پاپوآ گینه‌نو ۱۱۱ کرسی دارد. پیاآس وینگتی از جنبش دموکراتیک خلق در سال ۱۹۹۲ نخست‌وزیر شد. گهگاهی شورش‌هایی از سوی ارتش انقلابی بوگان‌ویل به منظور دستیابی به استقلال جزایر بوگان‌ویل صورت می‌پذیرد که به علت تشتت و پراکندگی این گروه هیچگاه منتج به نتیجه نبوده‌است. در سال ۲۰۰۲ میلادی سر مایکل سوماره به سمت نخست‌وزیر و در سال ۲۰۰۴ نیز سر پائولیانس ماتانه له عنوان فرماندار کل منصوب شدند. پاپوا گینه نو از سال ۲۰۱۱ شاهد جنگ قدرت بین نخست‌وزیر پیشین، مایکل سوماری و پیتر اونیل بوده‌است. در سال ۲۰۱۱ خانواده مایکل سوماری در حالی که او برای مداوا در خارج از کشور به سر می‌برد و بدون اطلاع او، خبر از استعفایش داد. در پی این اتفاق، پارلمان راه را برای نخست‌وزیری پیتر اونیل باز کرد اما دادگاه عالی پاپوآ گینه نو این اقدام پارلمان را غیرقانونی خواند. در ژانویه ۲۰۱۲ شماری از نظامیان شورشی در کشور پاپوا گینه نو از به کنترل درآوردن ارتش این کشور خبر دادند و خواهان بازگشت نخست‌وزیر برکنار شده این کشور به قدرت شدند. اونیل که سال ۲۰۱۲ به قدرت رسید و وعده مبارزه با فساد را داد متهم شده به انتقال فریبکارانه میلیون‌ها دلار به یک شرکت حقوقی سرشناس کمک کرده‌است. با این حال او اتهاماتش را رد کرده اما اپوزیسیون شدیداً از اونیل به دلیل مدیریت اقتصادی انتقاد می‌کند. مردم پاپوآ گینه نو یکی از پرتنوع‌ترین کشورهای جهان از نظر قومی است. در این کشور صدها گروه قومی زندگی می‌کنند، اما اکثریت با گروهی است به نام پاپوآیی. نیاکان پاپوآیی‌ها ده‌ها هزا سال پیش به گینه نو رسیدند. دیگر مردم بومی این جزیره استرانزی‌ها هستند که نیاکانشان کمتر از چهار هزار سال پیش به اینجا آمدند. مهاجران بسیاری نیز از دیگر کشورها به پاپوآ گینه نو آمده‌اند که از آن جمله می‌توان به چینی‌ها، اروپایی‌ها، استرالیایی‌ها، اندونزیایی‌ها، فیلیپینی‌ها، پولینزیایی‌ها، و میکرونزیایی‌ها اشاره کرد. در حدود ۴۰ هزار نفر که بیشتر اهل استرالیا و چین هستند برای کار در پاپوآ گینه نو سکونت گزیده‌اند. ۸۴٪ نژاد این کشور را پاپوآیی و ۱۵٪ را ملانزیایی تشکیل می‌دهند، و یک درصد بقیه نیز از سایر نژادها هستند. همچنین دین ۶۳ ٪ از پاپوا گینهٔ نویی‌ها، پروتستان و ۳۰ ٪ هم کاتولیک هستند. پاپوآ گینه نو بیش از هر کشور دیگری در جهان زبان دارد. شمار زبان‌های این کشور حدود ۸۵۰ زبان بومی است. این تعداد ۱۲ درصد از زبان‌های جهان را شامل می‌شود. تعداد گویشوران بیشترین این زبانها اما به هزار نفر هم نمی‌رسد. پرگویشورترین زبان بومی کشور زبان انگا است که ۲۰۰ هزار نفر به آن سخن می‌گویند. در درجه بعدی زبانهای ملپا و هولی قرار دارند. زبان‌های بومی این کشور به دو دسته طبقه‌بندی شده‌اند: زبان‌های استرانزیایی و زبان‌های غیراسترانزیایی. این کشور چهار زبان رسمی دارد: انگلیسی، زبان اشاره، توک پیسین و هیری موتو. انگلیسی زبان دولت و نظام آموزشی است اما تعداد کسانی که به آن تکلم می‌کنند زیاد نیست. پاپوآ گینه نو جامعه‌ای مردسالار دارد و درصد خشونت خانگی علیه زنان در آن بسیار بالاست. خشونت در درگیری میان قبایل مختلف نیز در بسیاری مناطق این کشور رایج است. اقتصاد واحد پول پاپوا گینهٔ نو، کینا با واحد جزء (توئا) نام دارد. هر کینا برابر ۱۰۰ توئا است. صادرات پاپوا گینهٔ نو را مس، طلا و الوار تشکیل می‌دهند. پاپوا گینهٔ نو عضو کشورهای مشترک‌المنافع است. فراورده‌های صادراتی این کشور شامل نفت، طلا، سنگ مس، کنده درخت، روغن خرما، قهوه، کاکائو، خرچنگ آب‌های شیرین (کری فیش) و میگو است که به کشورهای استرالیا، ژاپن و چین صادر می‌شود. فراورده‌های وارداتی این کشور شامل ماشین‌آلات و تجهیزات ترابری، کالاهای تولید شده، غذا، سوخت و مواد شیمیایی است که از کشورهای استرالیا، سنگاپور، چین و ژاپن وارد می‌شود. کشور پاپوآ گینه‌نو با مشکلات اقتصادی شدیدی به دلیل کاهش قیمت نفت و خشکسالی مواجه شده‌است. پاپوا گینه نو در سال ۲۰۱۷ به دلیل پرداخت نکردن بدهی سالانه خود به سازمان ملل، حق رای اش را در مجمع عمومی این سازمان از دست داد. پاپوآ گینه نو برای اینکه بار دیگر حق رای خود را در مجمع عمومی سازمان ملل به دست آورد باید دستکم ۱۸۰ هزار دلار برای حق عضویت به سازمان ملل متحد پرداخت کند. برق مجلس ملی پاپوآ گینه نو، خانه دولت و چند سازمان دولتی دیگر این کشور نیز به دلیل عدم توانایی دولت برای پرداخت صورت حساب قطع شد. ادارات دولتی این کشور از پایان سال ۲۰۱۶ میلادی ۱۱ میلیون دلار بدهی برقی به تولیدکنندگان انرژی داشتند. منابع کتاب اطلس جامع گیتاشناسی (چاپ تابستان ۱۳۸۷-موسسه گیتاشناسی) اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۵ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۵ (میلادی) در اقیانوسیه بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۵ (میلادی) در پاپوآ گینه نو پادشاهی مشروطه قلمرو کشورهای مشترک‌المنافع کشورها در استرالزی کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در آسیا کشورها در اقیانوسیه کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد ملانزی ناحیه دریایی جنوب شرق آسیا
7348
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%AF%20%D9%88%20%D8%AA%D9%88%D8%A8%D8%A7%DA%AF%D9%88
ترینیداد و توباگو
ترینیداد و توباگو (Trinidad and Tobago) با نام رسمی جمهوری ترینیداد و توباگو کشوری جزیره‌ای در دریای کارائیب واقع در شمال آمریکای جنوبی است. پایتخت آن پورت آو اسپین (بندر اسپانیا) است. این کشور در فاصله ۱۱ کیلومتری سواحل ونزوئلا و ۱۳۰ کیلومتری سواحل گرانادا واقع شده‌است. ترینیداد و توباگو جنوبی‌ترین کشور جزیره‌ای در دریای کارائیب است و به خاطر ذخایر نفت و گاز خود معروف است. جمعیت این کشور یک میلیون و ۳۶۴ هزار نفر، زبان رسمی آن انگلیسی و واحد پول آن دلار ترینیداد و توباگو است. این کشور جزو مستعمرات بریتانیا بود و در سال ۱۹۶۲ توانست استقلال خود را به دست آورد. ۶۳٫۲ درصد از مردم این کشور مسیحی، ۲۰٫۴درصد هندو و ۵٫۶ درصد مسلمان ۸٫۳ درصد سایر مذاهب و ۲٫۵٪ بی‌دین هستند. این کشور از دو جزیره اصلی ترینیداد، و توباگو و جزایر بسیار کوچکتر دیگری تشکیل شده‌است. بزرگ‌ترین جزیره آن ترینیداد است. جزیره اصلی دیگر یعنی توباگو بسیار کوچکتر و کم‌جمعیت‌تر از ترینیداد می‌باشد. هر دوی این جزیره‌ها بخشی از جزایر بادگیر در آنتیل کوچک به‌شمار می‌آیند. بر خلاف اکثر کشورها و سرزمین‌های کارائیب، که به گردشگری تکیه می‌کنند، تأکید اقتصاد ترینیداد و توباگو در درجه اول بر نفت و پتروشیمی است. بخش اعظم ثروت این کشور از ذخایر عظیم نفت و گاز طبیعی آن ناشی می‌شود. تاریخ تاریخ سکونت انسانی در ترینیداد و توباگو به بیش از هفت هزار سال پیش بازمی‌گردد. نخستین ساکنان ترینیداد احتمالاً از شمال شرق آمریکای جنوبی برخاسته و حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح به ترینیداد رسیدند. نام این اقوام آرکایی یا اُرتواری بود. این مردمان تا حدود سال ۲۰۰ پیش از میلاد در این نواحی تسلط داشتند. از حدود ۲۵۰ پیش از میلاد سالادی‌ها به ترینیداد و توباگو وارد شدند. ۲۵۰ سال پس از میلاد گروه سومی به نام بارانکویی به این جزایر رسید و پس از آن در سال ۶۵۰ میلادی گروه جدید دیگری به نام آراکین وارد منطقه شد. در حدود سال ۱۳۰۰ میلادی پنجمین و آخرین طایفه از سرخپوستان به ترینیداد و توباگو رسید. نخستین تماس با اروپاییان زمانی اتفاق افتاد که کریستف کلمب روز ۳۱ ژوئیه ۱۴۹۸ به این سواحل پا گذاشت. او جزیره اصلی را ترینیداد نام نهاد که به مفهوم مسیحیت تثلیث مقدس اشاره دارد (واژه ترینیداد در زبان اسپانیایی به معنای سه‌گانگی یا همان تثلیث است). کریستوف کلمب توباگو را از دور دید و آن را «بلا فورما» نام گذاشت که معنای «شکل زیبا» می‌دهد. این جزیره اما بعدها توباگو نامیده شد که احتمالاً شکل دیگری از همان واژه تنباکو است. اسپانیایی‌ها به مرور در ترینیداد مستقر شدند و توباگو چندین بار میان اروپاییان کشورهای مختلف دست به دست گشت. اقامتگاه‌های اروپایی در هر دو جزیره، کوچک و کم‌امکانات بودند. قصد اصلی کشورهای مختلف اروپایی حاضر در منطقه این بود که دست راهزنان را از توباگو قطع کنند. در سال ۱۳۵۲ جزیره توباکو به دست کورلند (بخشی از لتونی امروزی) افتاد. هلند در سال ۱۹۵۵ توباگو را به دست آورد اما کمی پس از آن اداره آن باز به دست کورلندی‌ها افتاد. بریتانیایی‌ها در سده هجدهم بر هر دو جزیره چیره شدند و هر دو را در سال ۱۸۸۹ به عنوان یک مستعمره خود به نام ترینیداد و توباگو تعریف کردند. با آغاز جنگ جهانی دوم ترینیداد تبدیل به یک محل مهم نقل و انتقال بوکسیت شد. این ماده با کشتی‌های کوچک از سورینام به بندر پورت آو اسپین می‌رسید و کشتی‌های بزرگتر آن را از این بندر همراه خود می‌بردند. بوکسیت از مواد اساسی در صنعت هواپیماسازی بود و ارتش آمریکا به منظور اطمینان از امنیت ترابری این ماده تعدادی از نظامیان خود را به ترینیداد فرستاد. ترینیداد همچنین سالانه ۳ میلیون تن نفت خام تولید می‌کرد و از دریاچه قیر نیز آسفالت زیادی تولید می‌شد. این جزیره افزون بر این یکی از ایستگاه‌های مهم عبوری بین ایالات متحده، آمریکای جنوبی و آفریقای غربی بود. در پایان جنگ جهانی از پایگاه هوایی والر برای بازگشت سربازان آمریکایی به کشور خود استفاده شد. در تاریخ ۱۰ سپتامبر ۱۹۴۵ فعالیت نظامیان آمریکایی در جزیره ترینیداد رسماً متوقف شد. پس از جنگ جهانی نیروی دریایی آمریکا همچنان پایگاهی را در سواحل ترینیداد حفظ کرد. در آستانه استقلال کشور ترینیداد و توباگو، بریتانیا در سال ۱۹۵۸ فدراسیونی به نام فدراسیون هند غربی تشکیل داد که ترینیداد و توباگو نیز جزئی از آن بودند. در سال ۱۹۶۱ جامائیکا که از اختیارات کم خود به نسبت جمعیتی که داشت، و همچنین تأخیر زیاد در اعطای استقلال، ناراضی بود از فدراسیون یادشده بیرون آمد. ترینیداد و توباگو نیز خود را در شرایط همسانی یافتند و نخست‌وزیر کشور ویلیامز نیز تصمیم گرفت این جزایر را از فدراسیون هند غربی خارج بسازد و این فدراسیون کمی پس از آن منحل اعلام شد. در تاریخ ۳۱ اوت ۱۹۶۲ ترینیداد و توباگو اعلام استقلال کرده و اریک ویلیامز نخستین نخست‌وزیر این کشور شد. او تا زمان مرگ خود در سال ۱۹۸۱ در این منصب باقی بود. ترینیداد و توباگو در آغاز، نظامی پادشاهی داشت و ملکه انگلیس به عنوان بالاترین مقام مملکتی آن به‌شمار می‌آمد. در سال ۱۹۷۶ نظام پادشاهی برای این کشور ملغی شد و نظام جمهوری جایگزین آن گشت. درپی فشارهای زیاد اریک ویلیامز، آمریکایی‌ها در سال ۱۹۶۳ پایگاه دریایی چاگواراماس را به ترینیداد و توباگو بازپس دادند. در سال‌های بعد بیکاری در کشور افزایش یافت و از سال ۱۹۶۸ که جنبش قدرت سیاه در ایالات متحده به راه افتاده بود در ترینیداد و توباگو نیز هوادارانی یافت. این جنبش در سال ۱۹۷۷ نزدیک بود تبدیل به یک انقلاب بشود. ویلیامز در کنار اعلام وضعیت اضطراری کوشید تا با سخنرانی‌های متعدد و اعلام پشتیبانی خود از اندیشه‌های قدرت سیاه از شدت تنش‌ها در کشور بکاهد. او همچنین در هیئت وزیران خود تغییراتی داد که بیرون کردن دو وزیر سفیدپوست از جمله این اقدامات بود. از آغاز سده بیست و یکم این کشور به ویژه به خاطر کشف و استخراج نفت و گاز تبدیل به مرفه‌ترین کشور در ناحیه کارائیب شده‌است و گردشگری که بیشتر متوجه جزیره توباگو است نیز در این کشور رو به گسترش دارد. جغرافیا این کشور در شمال شرق ونزوئلا و جنوب گرنادا قرار دارد. این کشور از دو جزیره اصلی ترینیداد و توباگو و چند جزیره کوچک تشکیل شده‌است. جزایر این کشور در ۱۳۰ کیلومتری جنوب گرنادا و فاصله ۱۱ کیلومتری از ساحل شمال شرقی ونزوئلا واقع شده‌اند. مرزهای دریایی ترینیداد و توباگو در شمال شرق با باربادوس، در شمال غرب با گرنادا، از سمت جنوب شرق با گویان است و در جنوب و غرب با ونزوئلا مرز دریایی دارد. جزیره ترینیداد در حدود ۱۰ کیلومتری ساحل شمال شرقی ونزوئلا یعنی در روبروی دلتای اورینوکو واقع شده‌است. جزیره ترینیداد در حدود ۶۰ کیلومتر درازا و حداکثر ۸۰ کیلومتر پهنا دارد و مساحت آن نیز کمی بیش از ۴ هزار و ۸۰۰ کیلومتر مربع است. جزیره توباگو با حدود ۳۰۰ کیلومتر مربع مساحت، جزیره کوچکتری است که طول آن از ۴۲ کیلومتر و عرض آن از ۱۳ کیلومتر تجاوز نمی‌کند. توباگو در ۳۰ کیلومتری شمال شرق ترینیداد جای گرفته‌است. سطح این جزیره‌ها عمدتاً از دشت‌های صاف تشکیل شده‌است، هرچند ارتفاع کوه ال سررو دل آریپو در ترینیداد به ۹۴۰ متر بالاتر از سطح دریا می‌رسد. کوه ال توکوش با ارتفاع ۹۳۶ متر کمی از آن کوچک‍تر است اما در همان رشته‌کوه در شمال جزیره ترینیداد واقع شده‌است؛ رشته‌کوهی که به موازات ساحل ادامه می‌یابد. در این کشور چندین رودخانه نیز وجود دارد که رودخانه اورتوآر با ۵۰ کیلومتر درازا، طولانی‌ترین آن‌هاست. رودخانه کارونی از میان پرجمعیت‌ترین بخش جزیره ترینیداد می‌گذرد و در پایان به خلیج پاریا می‌ریزد. جزیره توباگو جزیره‌ای کوهستانی است و بلندترین نقطه آن ۶۴۰ متر بالاتر از سطح دریا قرار دارد. این جزیره در پی فعالیت آتشفشانی تشکیل شده، اما آتشفشان‌های مربوط به آن دیگر فعال نیستند. آب و هوای کشور گرمسیری و فصل بارندگی در آن در نیمه دوم هر سال است. میانگین دما حدود ۲۶ درجه سانتی‌گراد است. برعکس دیگر جزایر کارائیب، ترینیداد و توباگو ندرتاً با توفان‌های گرمسیری روبه‌رو می‌شوند. توفند آلما در اوت سال ۱۹۷۴ از این جزایر عبور کرد. سیاست رئیس‌جمهور این کشور توسط کالج انتخاباتی اعضاء منتخب سنا و مجلس نمایندگان برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شود. رئیس دولت نخست‌وزیر است که ریاست کابینه را به عهده دارد. معمولاً رئیس‌جمهور رهبر حزب اکثریت در انتخابات مجلس قانون‌گذاری را به عنوان نخست‌وزیر انتخاب می‌کند. مجلس سنا در این کشور ۳۱ کرسی دارد که نمایندگان آن برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شوند. مجلس نمایندگان ۴۱ کرسی دارد که اعضای آن با رأی مردم برای دوره‌ای پنج‌ساله تعیین می‌شوند. مردم جمعیت این کشور حدود ۱٬۴۰۵٬۶۴۶ نفر با میانگین سنی ۳۲ سال است. امید به زندگی برای زنان ۶۸ و برای مردان ۶۶ سال است. ۳٫۲ درصد از جمعیت بزرگسال این کشور به بیماری ایدز مبتلا هستند. ادیان مسیحیت، هندو و اسلام اصلی‌ترین ادیان آن است. ۵۵ درصد از مردم این کشور مسیحی، ۱۸ درصد هندو و ۵ درصد مسلمان هستند. زبان رسمی مردم این کشور انگلیسی است. انگلیسی تنها زبان رسمی کشور است؛ اما گویش‌های محلی کریول مانند انگلیسی ترینیدادی و توباگویی، کریول ترینیدادی و کریول توباگویی، رایج‌ترین زبان گفتاری مردم ترینیداد و توباگو می‌باشند. همچنین دولت این کشور آموزش زبان اسپانیایی را تشویق می‌کند، زیرا این کشور در نزدیکی سواحل آمریکای لاتین اسپانیایی زبان واقع شده‌است. اکثریت جمعیت کشور در جزیره ترینیداد سکونت دارد و پایتخت و شهرهای اصلی کشور نیز در همان جزیره هستند. بزرگ‌ترین سکونتگاه در توباگو شهر اسکاربرو است. دو گروه نژادی غالب در ترینیداد و توباگو عبارتند از آفریقایی‌تباران و هندوستانی‌ها. آفریقایی‌تباران که ۳۹ و نیم درصد از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، توسط انگلیسی‌ها برای بردگی از آفریقا به این محل آورده شدند. هندوستانی‌ها که ۴۰٫۳ درصد از جمعیت کشور هستند، نوادگان کارگران پیمانکاری هستند که از هند بریتانیا به ترینیداد و توباگو آمدند. بقیه جمعیت کشور تبارهایی آمیخته دارند. اکثر مسلمانان این کشور، که بیشتر هندی‌تبارند، مذهب سنی حنفی دارند. مسلمانان هندی‌تبار ترینیداد و توباگو عموماً در جنوب کشور و در جزیره ترینیداد زندگی می‌کنند؛ و مسلمانان افریقایی‌تبار عموماً در جزیره توباگو ساکنند. در این کشور تعداد کمی مسلمان چینی نیز ساکنند. در سال ۱۱۵۶ خورشیدی (۱۷۷۷ میلادی)، در میان بردگانی که از غرب آفریقا برای کار به ترینیداد و توباگو آورده شدند، عده‌ای مسلمان وجود داشت. این مسلمانان عموماً از قبیله ماندینگو، ساکن در کشور سنگال، بودند که در حدود سال ۱۱۱۹ خورشیدی (۱۷۴۰ میلادی) اسلام را پذیرفته بودند. مسلمانانِ این گروه عموماً در پورت آو اسپین زندگی می‌کردند و به عربی سخن می‌گفتند. در اوایل قرن نوزدهم میلادی، صاحبان مزارع نیشکر در ترینیداد و توباگو، هندیان را به مهاجرت به کشورهای حوزه کارائیب تشویق کردند. نخستین طرح این کار در حدود پاییز ۱۱۹۳ خورشیدی (۱۸۱۴ میلادی) ارائه شد، اما مهاجرت از حدود سال ۱۲۱۷ خورشیدی (۱۸۳۸ میلادی) صورت گرفت. از این زمان تا سال ۱۳۰۳ خورشیدی (۱۹۲۴ میلادی)، حدود نیم میلیون هندی به این کشورها مهاجرت کردند که یک ششم آنان مسلمان بودند. بعدها اعرابی از لبنان و سوریه نیز به ترینیداد و توباگو مهاجرت کردند و در زمان پیدایش گروه داعش، این کشور کوچک یکی از بالاترین نرخ اعزام نیرو برای داعش در میان کشورهای جهان به نسبت جمعیتش را داشت. در آن زمان حدود ۱۰۰ تن از شهروندان ترینیداد و توباگو به داعش پیوستند. بیشتر این نیروها پس از فروپاشی داعش در عراق و سوریه به کشور خود بازنگشته‌اند. فرهنگ در دی‌ماه ۱۳۹۸ راجر رابینسون شاعر بریتانیایی - ترینیداد و توباگویی، جایزه معتبر «تی اس الیوت» را برای مجموعه شعر خود با عنوان «یک بهشت قابل حمل» به خود اختصاص داد. معروف‌ترین فرد هندوستانی ترینیداد و توباگو، ویدیادار سوراجپراساد نایپل (وی.اس. نایپل) است که در سال ۲۰۰۱ به خاطر رمان‌نویسی خود جایزه نوبل ادبیات دریافت کرد. ترینیداد و توباگو به دلیل آن‌که خاستگاه موسیقی کالیپسو و سازی به نام تابه فولادی می‍باشد، شهرت دارد. به خاطر ریشه‌های گوناگون مردم ساکن ترینیداد و توباگو، این کشور شاهد برگزاری جشن‌ها و آیین‌های متفاوتی در طول سال است. سبک دیگری از موسیقی که در ترینیداد و توباگو پدید آمده سوکا نام دارد که آمیزه‌ای است از کالیپسو با دیگر سبک‌ها می‌باشد. اقتصاد جمهوری ترینیداد و توباگو با توجه به تولید ناخالص داخلی یکی از ثروتمندترین کشورهای منطقه دریای کاراییب به‌شمار می‌رود. این کشور منابع زیادی از نفت و گاز دارد که باعث رونق و شکوفایی اقتصادی آن شده‌است. دریاچه قیر در ترینیداد بزرگ‌ترین منبع طبیعی آسفالت در جهان است. این کشور ۷۲۸ میلیون بشکه ذخایر نفت دارد و از این لحاظ در رتبه ۴۱ جهان قرار دارد همچنین صادرات نفت آن روزانه ۷۵ هزار بشکه در روز می‌باشد که از این لحاظ نیز در رتبه ۴۴ جهان قرار دارد. ترینیداد و توباگو به عنوان موقعیت جهانی برای سرمایه‌گذاری موسسه‌های بین‌المللی، اعتبار و آوازهٔ شگرفی از آن خود کرد. در آخرین چهار سال، بخش گاز طبیعی اقتصاد این کشور را بسیار رونق بخشید. صنعت جهانگردی در این کشور در حال رویش است، اما کماکان به اهمیتی که در مناطق دیگر جزایر کارائیب موجود می‌باشد، نرسیده‌است. تورم اقتصادی اندک و تراز بازرگانی به اقتصاد ترینیداد و توباگو کمک می‌کند. در سال ۲۰۰۲ اقتصاد این کشور شاهد رشد استوار صنعت نفت بود. بیم از این است که اگر رشد اقتصاد به این نسبت بسیار تند و با گسترش تورم اقتصادی و همچنین نرخ بالای بنزین و نفت، در آینده به اقتصاد لطمه زند. تولید ناخالص داخلی این کشور در سال ۲۰۲۲ میلادی برابر با ۴۲٫۱ میلیارد دلار آمریکا و تولید ناخالص داخلی سرانه آن ۲۰۷۴۶ دلار بوده‌است و ۶۱۵ هزار نفر نیروی کار آن را تشکیل می‌دهند. نرخ بیکاری در ترینیداد و توباگو در سال ۲۰۲۲ میلادی ۳٫۹۸ درصد است و در این سال شاخص GHI یا گرسنگی/فقر در ترینیداد و توباگو فقط ۹٪ بوده‌است که مقدار پایینی محسوب می‌شود. در سال ۲۰۰۷ نرخ تورم در آن ۵٫۸۳ درصد بود. صادرات این کشور در سال ۲۰۲۲ میلادی بالغ بر ۱۸ میلیارد دلار بوده‌است که بیش از ۹ میلیارد دلار آن اختصاص به صادرات نفت داشته‌است. واردات آن نیز در سال مزبور ۹٫۱ میلیارد دلار بوده‌است که ۱٫۸ میلیارد دلار آن به لوکوموتیو، واگن و تجهیزات راه‌آهن و ۱٫۸ نیز به فراورده‌های پالایشگاهی اختصاص داشته‌است. محصولات صادراتی این کشور شامل نفت و مشتقات آن، گاز طبیعی مایع، متانول، آمونیاک، اوره، فرآورده‌های استیل، نوشیدنی، غله، شکر، کاکائو، قهوه، مرکبات، سبزیجات و گل است که به کشورهای آمریکا (۵۸ درصد)، جامائیکا (۹/۵ درصد) و اسپانیا (۴ درصد) صادر می‌شود. محصولات وارداتی این کشور شامل سوخت‌های فسیلی، روان‌کنندههای صنعتی، ماشین‌آلات، تجهیزات حمل و نقل، کالاهای تولیدی کارخانهای، مواد غذایی، دام زنده و جو است که از کشورهای آمریکا (۳/۲۸ درصد)، برزیل (۵/۱۲ درصد)، ونزوئلا (۹/۶درصد)، گابن (۵ درصد)، کلمبیا (۸/۴ درصد) و چین (۲/۴ درصد) وارد می‌شود. در این کشور ۳۲۵ هزار و ۵۰۰ خط تلفن ثابت و یک میلیون و ۶۵۵ هزار خط تلفن همراه وجود دارد. ترینیداد و توباگو ۲۴ هزار و ۶۹۱ میزبان اینترنتی و ۱۶۳ هزار کاربر اینترنت دارد. منابع ویکی‌پدیا انگلیسی همشهری آنلاین آنتیل کوچک اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۲ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۲ (میلادی) در ترینیداد و توباگو بنیان‌گذاری‌های دهه ۱۹۶۰ (میلادی) در کارائیب ترینیداد و توباگو جزایر بادگیر جزایر کارائیب جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورهای جزایر کارائیب کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد لیبرال دموکراسی مستعمره‌ها و تحت‌الحمایه‌های پیشین بریتانیا در قاره آمریکا مستعمره‌های پیشین اسپانیا مستعمره‌های پیشین بریتانیا مستعمره‌های پیشین در آمریکای جنوبی
7349
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%88
تووالو
تووالو (Tuvalu) کشوری جزیره‌ای در اقیانوس آرام است و پایتخت آن فونافوتی است. این جزیره که در گروه جزایر پلی‌نزی قرار دارد، سابقاً جزایر الیس نامیده می‌شده‌است. این کشور شامل سه جزیرهٔ صخره‌ای و شش جزیره مرجانی است. از نزدیک‌ترین همسایگان این کشور می‌توان از کیریباتی، نائورو، ساموآ و فیجی نام برد. تووالو ۱۱۱۹۲ نفر جمعیت دارد. مساحت جزایر تووالو ۲۶ کیلومتر مربع (۱۰ مایل) است. اولین ساکنان تووالو پولینزی‌ها بودند. اعتقاد بر این است که پولینزی‌های از جزایر ساموآ و تونگا به تووالو آمده‌اند. ساختار سیاسی این کشور در قرن نوزدهم میلادی مستعمره انگلیس شد و در سال ۱۹۷۸ این کشور استقلال خود را به دست آورد.در تووالو که به صورت پادشاهی اداره می‌شود، پادشاه انگلستان رئیس حکومت است و نمایندگی از او را یک حکمران در این کشور به عهده دارد. حکمران را پادشاه انگلستان با پیشنهاد نخست‌وزیر تووالو انتخاب می‌کند. در این کشور نخست‌وزیر رئیس دولت است. او و معاونش با رأی اعضای مجلس و از میان آن‌ها انتخاب می‌شوند. آپیسای للمیا نخست‌وزیر تووالو (۲۰۱۰–۲۰۰۶) مجلس نمایندگان این کشور ۱۵ کرسی دارد که نمایندگان آن با رأی مردم برای دوره‌ای چهار ساله انتخاب می‌شوند. جغرافیا این کشور در میانه راه جزایر هاوایی و استرالیا قرار دارد و با کیریباتی، فیجی و ساموآ همسایه است. از نظر مساحت پس از واتیکان، موناکو و ناورو، کوچک‌ترین کشور جهان است. تووالو که در شمال فیجی قرار دارد، از ۹ جزیرهٔ مرجانی در اقیانوس آرام تشکیل شده‌است. آب و هوای آن، گرمسیری بوده و میزان بارش سالانه آن به ۳۰۰ سانتی‌متر می‌رسد. این کشور که تماماً مسطح است، هیچ نقطه‌ای با ارتفاعی بیش از ۴٫۵ متر ندارد. به همین دلیل مسئله گرم شدن جهانی به معضلی مهم برای این کشور تبدیل شده‌است. در این کشور هیچ رودخانه‌ای جریان ندارد، به همین دلیل زندگی مردم به باران بسیار وابسته‌است. منبع تغذیه اصلی مردم این کشور، ماهی می‌باشد. همچنین، میوه و نارگیل در این کشور کشت می‌شود. به جز ماهی، صادرات دیگری ندارد و تقریباً کلیه کالاهای مصرفی را از کشورهای خارجی، خریداری می‌کند. جزایر آب و هوا اقتصاد تووالو تقریباً هیچ منبع طبیعی ندارد و شکل اصلی درآمد آن از کمک‌های خارجی است. تقریباً تنها مشاغل در جزایر که دستمزد یا حقوق ثابت می‌پردازند، مشاغل دولتی است. کشاورزی معیشتی و ماهیگیری همچنان فعالیت‌های اقتصادی اولیه هستند، به ویژه در جزیره پایتخت یعنی فونافوتی. درآمدهای دولت عمدتاً از فروش تمبر و سکه، مجوزهای ماهیگیری و حواله‌های کارگران حاصل می‌شود. حدود ۸۰۰ تووالوایی قبلاً در نائورو در صنعت معدن فسفات یا در کشتی‌های خارجی به عنوان ملوان کار می‌کردند اما هنگامی که استخراج فسفات در نائورو متوقف شد، این افراد به تووالو بازگشتند. درآمد قابل توجهی سالانه از صندوق اعتماد تووالو دریافت می‌شود که در سال ۱۹۸۷ توسط استرالیا، نیوزلند و بریتانیا تأسیس شد و همچنین توسط ژاپن و کره جنوبی حمایت می‌شود. این صندوق از ۱۷ میلیون دلار اولیه به بیش از ۳۵ میلیون دلار در سال ۱۹۹۹ افزایش یافت. دولت ایالات متحده همچنین منبع درآمد عمده ای برای تووالو است، با پرداخت‌های سال ۱۹۹۹ از معاهده ۱۹۸۸ در مورد شیلات حدود ۹ میلیون دلار، که انتظار می‌رود کل آن سالانه افزایش یابد. در سال ۱۹۹۸، تووالو شروع به کسب درآمد از استفاده از کد منطقه خود برای خطوط "۹۰۰" و از فروش نام دامنه اینترنتی ".tv" خود کرد. در سال ۲۰۰۰، تووالو قراردادی را برای اجاره نام دامنه اینترنتی خود ".tv" به مبلغ ۵۰ میلیون دلار به عنوان حق امتیاز مذاکره کرد. به دلیل دورافتادگی کشور، گردشگری درآمد چندانی به همراه ندارد. تخمین زده می‌شود که سالانه صد گردشگر از تووالو بازدید کنند. تقریباً همه بازدیدکنندگان مقامات دولتی، امدادگران، مقامات سازمان‌های غیردولتی یا مشاوران هستند. تولید ناخالص داخلی در این کشور ۱۴٫۹۴ میلیون دلار است. سه هزار و ۶۱۵ نفر نیروی کار این کشور را تشکیل می‌دهند. زندگی بخش زیادی از مردم آن با ماهی‌گیری یا پولی که افراد فامیل از خارج از کشور می‌فرستند تأمین می‌شود. نرخ تورم در آن در سال ۲۰۰۷ میلادی ۳٫۸ درصد بود. محصولات صادراتی این کشور شامل نارگیل و ماهی است که به کشورهای آلمان (۶۰٫۵ درصد)، ایتالیا (۲۰٫۱ درصد) و فیجی (۲۰٫۱ درصد) صادر می‌شود. محصولات وارداتی این کشور شامل غذا، احشام، سوخت‌های فسیلی، ماشین‌آلات و کالاهای تولید شده‌است که از کشورهای فیجی (۴۶٫۱ درصد)، ژاپن (۱۸٫۹ درصد)، چین (۱۸٫۲ درصد)، استرالیا (۷٫۷ درصد) و نیوزیلند (۴٫۱ درصد) وارد می‌گردد. مردم جمعیت این کشور حدود ۱۲ هزار نفر با میانگین سنی ۲۵ سال است. امید به زندگی برای زنان ۷۱ و برای مردان ۶۸ سال است. در این کشور زبان‌های تووالویی و انگلیسی رایج است. ارتباطات در این کشور ۹۰۰ خط تلفن ثابت و یک هزار و ۳۰۰ خط تلفن همراه وجود دارد. تووالو ۳۰ هزار و ۲۰۰ میزبان اینترنتی و یک هزار و ۳۰۰ کاربر اینترنت دارد. منابع آشنایی با تووالو پیوند به بیرون اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۸ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۸ (میلادی) در اقیانوسیه پادشاهی مشروطه پلی‌نزی کشورها در پلی‌نزی کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در اقیانوسیه کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد لیبرال دموکراسی مجمع‌الجزایرهای اقیانوس آرام منطقه‌های جنگ جهانی دوم
7350
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%A6%DB%8C%DA%A9%D8%A7
جامائیکا
جامائیکا (به گویش محلی جامائیکا: Jumieka) کشور جزیره‌ای در دریای کارائیب و پایتخت آن کینگستون است. جامائیکا در جنوب کوبا و در غرب جزیره هیسپانیولا قرار دارد. این کشور ۱۰٬۹۹۰ کیلومتر مربع وسعت دارد و جمعیت آن ۲ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر است. جامائیکا پس از ایالات متحده و کانادا سومین کشور پرجمعیت انگلیسی‌زبان قارهٔ آمریکا است. پول رایج جامائیکا دلار جامائیکا و سمت رانندگی در این کشور از سمت چپ است. این مستعمره سابق بریتانیا، در سده هفدهم پناهگاه امنی برای دزدان دریایی بود و بعداً با اقتصاد وابسته به برده‌داری به تولیدکننده عمده شکر تبدیل شد. این جزیره که جامائیکایی‌ها آن را The Rock (صخره) نیز می‌نامند، زادگاه دین راستافاری و موسیقی رگی است. جامائیکا در سال ۱۹۶۲ استقلال خود را از بریتانیا دریافت کرد. جامائیکا در قلمرو همسود قرار دارد و ملکه الیزابت دوم را رئیس کشور خود می‌شناسد. نمایندهٔ کنونی ملکه در جامائیکا پاتریک آلن است. حکومت این کشور نظام پارلمانی با دو مجلس است و نخست‌وزیر کنونی اندرو هولنس نام دارد. جامائیکا همچنین از تاریخ ۱۸ سپتامبر ۱۹۶۲ در سازمان ملل متحد نیز عضو است. بیشتر مردم این کشور سیاه‌پوست هستند. ساکنان اولیهٔ جامائیکا، سرخ‌پوستان آراواک بودند که مهم‌ترین آن‌ها قوم تاینو نام داشتند. در سال ۱۴۹۴، کریستوف کلمب دریانورد اسپانیایی جامائیکا را کشف نمود و نام آن را سانتیاگو گذاشت. از اوایل قرن ۱۶ سیل مهاجرت اسپانیاییان به جامائیکا آغاز شد. جامائیکا تا سال ۱۶۵۵ تحت تسلط اسپانیا بود، از آن پس به دست بریتانیا افتاد و تا سال ۱۹۶۲ مستعمرهٔ بریتانیا بود. نام این جزیره در زبان آراواکی سرخ‌پوستان تاینو یعنی ساکنان بومی جزیره، خایماکا نام داشت که نام جامائیکا دگرگون‌شده همان نام است. حرف «خ» را در اسپانیایی با حرف J نشان می‌دهند و همین حرف در انگلیسی «ج» تلفظ می‌شود. واژه خایماکا یا به معنی «سرزمین بهار» یا «سرزمین چوب و آب» است. جامائیکا در دوره‌ای از تملکات امپراتوری اسپانیا بود و سانتیاگو نام گرفته بود. پس از آن به دست بریتانیایی‌ها افتاد و «مستعمره سلطنتی هند غربی بریتانیایی جامائیکا» نامیده شد. این کشور عضو اتحادیه کشورهای همسود (مشترک‌المنافع بریتانیا) است. جمعیت امروزی آن بیشتر از نسل بردگان سیاه‌پوست آفریقایی هستند. جامائیکا پس از ایالات متحده آمریکا و کانادا سومین کشور پرجمعیت انگلیسی‌زبان در قاره آمریکا است. تاریخ قدیم این جزیره در حدود سال ۶۵۰ میلادی توسط تاینوها و آراواک‌ها که از آمریکای جنوبی آمده و در این جزیره نشیمن گزیدند خایماکا (Xaymaca) نامیده شد، به معنی «سرزمین چوب و آب». در حدود سال ۱۴۰۰، کاریب‌ها، یک قبیله آدمخوار از آمریکای جنوبی، به جزیره آمدند و زندگی صلح‌آمیز آراواک‌ها را مختل کردند. دوره اسپانیایی‌ها در سال ۱۴۹۴ این جزیره توسط کریستف کلمب در طول سفر دوم خود کشف شد که جزیره را در مالکیت خصوصی خود قرار داد. در سال ۱۵۰۹، اولین مهاجران اسپانیایی که جزیره را سانتیاگو نامیدند وارد شدند و از سال ۱۵۱۷ بردگان آفریقایی را به آنجا آوردند. آراواک‌ها با ترکیبی از بیماری‌های عفونی، برده‌داری و جنگ از بین رفتند. فقط گروه کوچکی در کوه‌ها زنده ماندند. در دوره اسپانیایی‌ها، بیش از دو هزار نفر در این جزیره زندگی می‌کردند که نیمی از آنها اسپانیایی بودند. این افراد عمدتاً به کشاورزی و دامداری برای صادرات به اسپانیا و مستعمره اسپانیایی کوبا مشغول بودند. اسپانیایی‌ها دو شهر در جامائیکا بنا کردند، سویلا لا نوئوا و بعداً اسپنیش تاون که در دوره‌ای پایتخت جامائیکا شد. دوره بریتانیایی‌ها جامائیکا اولین مستعمره بریتانیا با حاکمیت دولت بریتانیا شد. پیش از آن زمان، مستعمرات انگلیسی در دریای کارائیب و در آمریکای شمالی در دست شرکت‌های خصوصی بود. اولیور کرامول برای برپایی یک مستعمره بریتانیایی در منطقه ناوگان خود را فرستاد. در ابتدا، انتخاب او جزیره هیسپانیولا بود، اما وقتی افراد او با دفاع نیرومند آن جزیره روبه‌رو شدند، تصمیم گرفتند منطقه دیگری را از اسپانیایی‌ها فتح کنند. این انتخاب بر جزیره همسایه، یعنی جامائیکا افتاد که قابلیت دفاعی ضعیفی داشت. جامائیکا در سال ۱۶۵۵ توسط بریتانیایی‌ها تصرف شد. بسیاری از اسپانیایی‌هایی که در آنجا زندگی می‌کردند به کوبا گریختند. آنها بردگان را با خود نبردند با این فکر که شاید بعدها در تسخیر احتمالی دوباره جزیره به اسپانیا کمک کنند. این بردگان به کوه‌ها نقل مکان کردند و زندگی جدیدی در آنجا آغاز کردند و به مارون‌ها معروف شدند. مارون‌ها برای مدت طولانی به حملات چریکی علیه انگلیسی‌ها ادامه دادند. در سال ۱۶۵۸ اسپانیایی‌ها برای بازپس‌گیری جزیره تلاش ناموفقی کردند. جامائیکا در سال ۱۶۷۰ به‌طور رسمی به انگلستان تحویل داده شد. جامائیکا سپس پایه و اساس امپراتوری استعماری بریتانیا شد. جغرافیا پایتخت جامائیکا شهر کینگستون با ۶۵۱٬۸۸۰ نفر جمعیت می‌باشد. مساحت جامائیکا ۱۱٬۱۰۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۲٬۸۹۱٬۰۰۰ نفر می‌باشد. سیاست در سال ۱۶۹۲ زلزلهٔ مهیبی جامائیکا را لرزاند، پس از آن ابتلا به بیماری‌های مسری بسیاری از ساکنان بومی جزیره را کشت. پس از آن بردگان آفریقایی‌تبار برای کار در مزارع نیشکر به جامائیکا آورده شدند. در طول قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی مارون ها که بردگان آزاد شدهٔ مسلحی بودند که در سطح جزیره پرسه می‌زدند و برای ساکنین تولید زحمت می‌نمودند به مشکلی برای بریتانیا تبدیل شده بودند. تصویب قانون لغو تجارت برده در سال ۱۸۰۷ و قانون آزادی بردگان در سال ۱۸۳۳ میلادی باعث افت قیمت شکر در جامائیکا شد که در سال ۱۸۶۵ شورش‌هایی نیز رخ داد. پس از اینکه جامائیکا به صورت مستعمرهٔ پادشاهی یا بریتانیا درآمد اوضاع اقتصادی نسبتاً بهتر شد. تولید موز در جامائیکا باعث کاهش وابستگی به نیشکر شد. در ۵ می ۱۹۵۳ جامائیکا به خودگردانی داخلی دست یافت و در سال ۱۹۵۸ به عضویت فدراسیون هند غربی درآمد. در سال ۱۹۶۱ رهبر حزب کارگر ناسیونالیست جامائیکا، آلکساندر بوستامنته تقاضای جدایی از فدراسیون هند غربی و رسیدن به استقلال کامل را کرد. پس از آن در جامائیکا رفراندومی برگزار شد و همهٔ ساکنان جزیره به استقلال رأی دادند، در ۶ اوت ۱۹۶۲، جامائیکا از بریتانیا اعلام استقلال کرد. اولین نخست‌وزیر جامائیکا، مایکل مانلی از حزب سوسیالست خلق نام داشت که در سال ۱۹۷۲ قدرت را در دست گرفت. در سال ۱۹۸۹ مانلی مجدداً به سمت نخست‌وزیری انتخاب شد، ولی در سال ۱۹۹۲ از سمتش استعفا داد و پی.جی. پترسون جایگزین او شد. در ماه مه۱۹۹۷ دولت جامائیکا با طرح موافقت کرد، به موجب این طرح کشتی‌ها و ادوات دریایی آمریکایی اجازه دارند به منظور مقابله با قاچاقچیان مواد مخدر و کشتی‌های آن‌ها آزادانه در آب‌های جامائیکا تردد کنند. در اکتبر ۲۰۰۲ پترسون به مدت ۴ سال دیگر در سمت خود ابقا شد. در سپتامبر ۲۰۰۴ طوفان ایوان، بدترین طوفان در تاریخ جامائیکا موجب کشته شدن ده‌ها نفر، آواره شدن هزاران تن و به بار آوردن خسارات سنگین به خصوص به صنعت توریسم جامائیکا شد. در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۷ نیز بروس گلدینگ از حزب کارگر جامائیکا نخست‌وزیر این کشور شد، همچنین در ۱۵ فوریه ۲۰۰۶ کنت هال به عنوان فرماندار جامائیکا انتخاب شد. و در سال ۲۰۰۹ پاتریک آلن جایگزین وی شد همچنین در سه دوره انتخابات بعدی در سالهای ۲۰۱۱، ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ اندرو هولنس از حزب کارگر جامائیکا نخست‌وزیر این کشور شد. اقتصاد واحد پول جامائیکا، دلار با واحد جزء (سنت) نام دارد. از جمله اقلام صادراتی جامائیکا می‌توان به، آلومینیوم، بوکسیت، شکر، موز، قهوه و پوشاک اشاره کرد. جامائیکا از اعضای کشورهای مشترک‌المنافع می‌باشد. مردم نژاد ۹۱٪ جامائیکایی‌ها، سیاه‌پوست ۶٪ دورگه و ۳٪ نیز سفید هستند، همچنین دین ۶۲٪ مردم جامائیکا، پروتستان و ۲٪ نیز کاتولیک می‌باشند. انگلیسی زبان رسمی مردم جامائیکا است. نسل مردم سیاهپوست این منطقه در واقع بردگانی بودند که در دوران استعمار توسط بریتانیا از آفریقا به این جزیره آورده شده بودند. باب مارلی خواننده مشهور و یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های قرن بیستم زاده این کشور است. پانویس منابع The History of Jamaica – Jamaica Information Service. (2022). Jis.gov.jm. Retrieved 14 May 2022, from https://jis.gov.jm/information/jamaican-history/ https://www.nationsonline.org/oneworld/History/Jamaica-history.htm آنتیل بزرگ اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۲ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۵۱۰ (میلادی) در هند غربی اسپانیا بنیان‌گذاری‌های ۱۶۵۵ (میلادی) در امپراتوری بریتانیا بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۲ (میلادی) در جامائیکا پادشاهی مشروطه جزایر کارائیب کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در آمریکای شمالی کشورهای جزایر کارائیب کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو گروه پانزده لیبرال دموکراسی مستعمره‌ها و تحت‌الحمایه‌های پیشین بریتانیا در قاره آمریکا مستعمره‌های پیشین اسپانیا مستعمره‌های پیشین انگلستان مستعمره‌های پیشین بریتانیا نوشتارهای صوتی
7351
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7
رواندا
رواندا (; ) که رسماً جمهوری رواندا نام دارد، یک کشور محصور در خشکی در دره کافتی بزرگ آفریقا در مرکز آفریقا است. این کشور اندکی پایین‌تر از استوا قرار دارد و با اوگاندا، تانزانیا، بوروندی، و جمهوری دموکراتیک کنگو مرز مشترک دارد. رواندا با مساحت ۲۶٬۳۸۸ کیلومتر مربع صدوچهل هشتمین کشور پهناور جهان و با جمعیت بیش از ۱۲٬۹۵۲٬۲۱۸ نفر هفتادوششمین کشور پرجمعیت جهان است. رواندا کشوری مستقل با نظام جمهوری و حقوق سنتی مدنی است. پایتخت آن کیگالی است. زبان رسمی رواندا انگلیسی و واحد پول آن فرانک رواندا است. رواندا کشوری است سرسبز و با آب و هوای استوایی در منطقه دریاچه‌های بزرگ آفریقا است. خاطره قتل‌عام توتسی‌ها در آن در سال ۱۹۹۴ هنوز در اذهان باقی‌مانده‌است. به دنبال قتل‌عام سال ۱۹۹۴ دادگاهی بنام دادگاه بین‌المللی کیفری برای رواندا تشکیل شد. تاریخ حدود ۷۰۰ سال قبل قومی از نژاد حامی (کوشی) از سوی منطقه اتیوپی و سومالی به سوی جنوب سودان کوچ کرده و در نهایت در منطقه فعلی رواندا و بوروندی و بخشی از اوگاندا ساکن شدند این افراد گله دار بودند و بومیان هوتو نیز که خود از مهاجران غرب آفریقا بودند به کار کشاورزی اشتغال داشتند با ورود استعمار به این منطقه تضادهای قومی میان این دو تیره فزونی گرفت و در دو نوبت به قتل‌عام منجر شد که آخرین آن سال ۱۹۹۴ بود که شورشیان طرفدار اوگاندا هواپیمای رئیس‌جمهور هوتو را سرنگون کردند. در مقابل سکوت مجامع بین‌المللی و غرب این جنایت اتفاق افتاد و هزاران نفر کشته شدند. از سال ۱۸۹۴ کنفرانس برلین این منطقه تحت نام تانگانیکای آلمان در اختیار آلمان قرار گرفت. شکست آلمان در جنگ جهانی اول منجر به تقسیمات مستعمره‌های آفریقایی آلمان شد. روآندا که از سال ۱۸۹۷ تا ۱۹۱۸ بخشی از «آفریقای شرقیِ آلمان» (مستعمرات امپراتوری آلمان در آفریقا) بود، بعد از جنگ جهانی اول با موافقت «جامعهٔ ملل» رواندا به بلژیک واگذار شد. دورهٔ استعماری روآندا که طی آن بلژیکی‌ها بیشتر طرفدار اقلیت توتسی بودند تا هوتو، تمایل افراد اقلیت برای ظلم و ستم بر اکثریت را تشدید کرد و میراثی از تنش بر جای گذاشت که حتی پیش از استقلال روآندا به شکل خشونت فوران کرد. رواندا در ۱۹۶۲ سرانجام از بلژیک مستقل شد. اوایل دهه ۱۹۹۰ روآندا به عنوان کشوری کوچک با اقتصادی به شدت وابسته به کشاورزی، یکی از بالاترین تراکم‌های جمعیتی را در آفریقا داشت. حدود ۸۵ درصد از جمعیت این کشور را قوم هوتو تشکیل می‌داد و الباقی قوم توتسی؛ به علاوهٔ عدهٔ کمی از قوم «توا» که ساکنان اصلی روآندا بودند. در آوریل ۱۹۹۴ آغاز نسل‌کشی در رواندا بود که به‌دنبال سرنگونی هواپیمای رئیس‌جمهور هوتو-تبار صورت گرفت. این حادثه بر تحولات بوروندی و کنگو نیز تأثیر عمیقی گذاشت. جغرافیا روآندا با مساحت ۲۶٬۳۳۸ کیلومتر مربع (۱۰۱۶۹ مربع مایل) از کشورهای کوچک آفریقای مرکزی است. روآندا از نظر بزرگی ۱۴۸ کشور جهان است. این کشور چند درجه پایین‌تر از خط استوا واقع شده‌است. سرزمین روآندا تپه‌ماهورهای زیادی دارد که پوشیده از چراگاه و کشتزار است. در شمال غرب کشور منطقه‌ای آتشفشانی قرار دارد که از آن رشته‌کوهی به سمت جنوب شرق ادامه می‌یابد. در منطقه یادشده کوهی به نام کاریسیمبی قرار دارد که با ۴۵۰۷ متر بلندترین نقطه کشور است. خط جدایی دو حوضه آبریز رود نیل با رودخانه کنگو از ناحیه‌ای در غرب کشور و از ارتفاع ۲۷۴۳ متری می‌گذرد. از سمت دامنه‌های غربی رشته‌کوه یادشده، زمین‌ها به سراشیبی می‌روند و این سراشیبی تا دریاچه کیو و دره رود روزیزی ادامه می‌یابد. این منطقه جزئی از دره بزرگ آفریقا به‌شمار می‌آید. تپه‌های شرق رشته‌کوه، هموارترند و منظره تپه‌ماهورهای این منطقه با شیبی آرام به دشت‌ها و مرداب‌ها و دریاچه‌های مرز شرقی کشور می‌پیوندد. به خاطر این مناظر است که روآندا با نام «کشور هزار تپه» معروف شده‌است. سرچشمه اصلی رود نیل در جنگل نیونگوه روآندا واقع شده و آب این سرچشمه از طریق رودهای مووگو، نیابارونگو، و کاگرا به دریاچه ویکتوریا در تانزانیا می‌ریزد. سیاست رئیس حکومت در رواندا رئیس‌جمهور است و رئیس دولت، نخست‌وزیر. رئیس‌جمهور را مردم با رای خود هر هفت سال یک بار انتخاب می‌کنند. رئیس‌جمهور وزیران را تعیین می‌کند. قوه قانونگذاری رواندا از دو مجلس تشکیل شده‌است. یکی مجلس سنا که ۲۶ عضو دارد و دیگری مجلس ملی که ۸۰ عضو دارد. ۵۳ نفر از نمایندگانش با رای مردم تعیین می‌شوند. ۲۴ نماینده زن نیز از سوی جامعه محلی و سه نماینده هم از سازمان‌های معلولان و جوانان معرفی می‌شوند. دوره نمایندگی آنها پنج سال است. پل کاگامه ۵۸ ساله از سال ۲۰۰۰ رسماً رئیس‌جمهوری بوده‌است، اما وی عملاً از زمانی که نیروهای شورشی تحت امرش در سال ۱۹۹۴ وارد کیگالی (پایتخت) شده و به نسل‌کشی این کشور خاتمه دادند، قدرت را به دست داشته‌است. پل کاگامه، رئیس‌جمهوری رواندا، می‌گوید در نظر دارد برای سومین دوره، همچنان رئیس‌جمهور این کشور باقی بماند. با توجه به تغییراتی که در قانون اساسی این کشور انجام شده، آقای کاگامه می‌تواند تا سال ۲۰۳۴ میلادی همچنان بر مسند قدرت باقی بماند. تغییرات قانون اساسی رواندا پس از برگزاری همه‌پرسی در ماه دسامبر اعمال شد و به گفته دولت، ۹۸ درصد شرکت‌کنندگان در این همه‌پرسی با این تغییرات موافق بودند. حزب سبز دمکراتیک که حزبی کوچک اما تنها حزب مخالف واقعی این کشور محسوب می‌شود، تلاش کرد تا از طریق قانونی مانع از اجرای همه‌پرسی و تغییر در قانون اساسی شود، اما دادگاه روآندا این اعتراض را رد کرد. این حزب همچنین به نداشتن فرصت برای برگزاری کارزار تبلیغاتی علیه تغییر قانون اساسی اعتراض کرده‌است. شورشیان جمهوری دمکراتیک کنگو موسوم به گروه ام۲۳ در مبارزه مسلحانه با حکومت مرکزی این کشور به دفعات از کمک‌های نظامی و تسلیحاتی دو کشور همسایه یعنی اوگاندا و رواندا برخوردار بوده‌اند. نسل‌کشی در ۶ آوریل سال ۱۹۹۴، هواپیمای حامل جووینال هابیاریمانا، رئیس‌جمهوری وقت رواندا که از اعضای قبیله هوتو بود، و سیپرین نتاریامیرا، رئیس‌جمهوری بوروندی، در اثر شلیک موشک زمین به هوا در نزدیکی فرودگاه کیگالی، پایتخت رواندا، سقوط کرد. در پی کشته شدن رئیس‌جمهوری، هوتوهای تندرو این واقعه را به مخالفان توتسی نسبت دادند و به حملات گسترده علیه اقلیت قومی توتسی و هوتوهای میانه‌رو دست زدند. قتل‌عام رواندا یکصد روز به طول انجامید تا سرانجام نیروهای شورشی، که افراد توتسی در آن اکثریت داشتند، توانستند کنترل اوضاع را در دست بگیرند. گفته می‌شود که در خلال این یکصد روز، حدود هشتصد هزار تن از افراد قبیله توتسی و هوتوهای میانه‌رو به دست هوتوهای افراطی کشته شدند. تسلط شورشیان بر اوضاع به فرار حدود دو میلیون تن از اعضای قبیله هوتو به کشور زئیر (جمهوری دمکراتیک کنگو) منجر شد. با میانجی‌گری بین‌المللی، جنگ داخلی پایان یافت و دولت سازش ملی زمام امور را در دست گرفته‌است. قتل‌عام رواندا پی‌آمدهای سیاسی گسترده‌ای در پی داشته‌است و جامعه جهانی و سازمان ملل متحد به دلیل خودداری از مداخله به موقع برای خاتمه آن مورد انتقاد بوده‌اند. لوران کابیلا رهبر چپ‌گرای کنگو موفق شد با کمک دولت توتسی رواندا و با کمک اوگاندا در سال ۱۹۹۷ دیکتاتور زئیر بنام موبوتو سسه سوکو را سرنگون نمایند. پس از جنگ رواندا نخستین کشور جهان است که اکثریت نمایندگان مجلس آن از زنان تشکیل شده‌است (پس از رواندا پارلمان‌های سوئد و کوبا قرار دارند). پس از نسل‌کشی رواندا، مردم این کشور بیش از پیش به انتخاب زنان گرایش پیدا کرده‌اند. تقسیمات کشوری از یکم ژانویه ۲۰۰۶ رواندا پنج استان دارد: وضعیت تولید ناخالص در کشور رواندا میزان ۵۷۶٫۸ میلیون دلار ارزیابی شده‌است و در این کشور بیش از ۴ میلیون نفر مشغول به کار هستند به طوریکه ۹۰ درصد از این مردم در بخش کشاورزی کار می‌کنند؛ بنابراین کشاورزی اولین و مهم‌ترین بخش اقتصادی برای کشور رواندا محسوب می‌شود. صادرات کشور رواندا شامل قهوه و چای و قلع است و صادرات به کشورهای چین و آلمان و آمریکا صورت می‌گیرد. واردات نیز شامل مواد غذایی و تجهیزات و فولاد و محصولات پتروشیمی و سیمان و مواد ساختمانی است. مردم جمعیت این کشور ۱۱٬۶۸۹٬۶۹۶ نفر با میانگین سنی ۷/۱۸ سال است. امید به زندگی برای زنان ۵۱ سال و برای مردان ۵۶/۴۸ سال است. ۵/۱ درصد از مردم این کشور به بیماری ایدز مبتلا هستند. ۸۴ درصد از مردم هوتو و ۱۵ درصد توتسی هستند. مذهب ۵۶ درصد از مردم این کشور مسیحی کاتولیک است. نزدیک به پنج درصد از مردم هم مسلمان هستند. زبان‌های رسمی این کشور شامل کینیارواندا، فرانسوی و انگلیسی است. فرهنگ اقوام هوتو و توتسی اقوام اصلی رواندا هستند. تنش‌های قومی در رواندا امری تازه نیست. در رواندا میان اکثریت هوتو و اقلیت توتسی همواره اختلاف نظر وجود داشته‌است، اما دشمنی میان آنها از زمانی که این کشور به سلطه استعمارگران درآمد به‌طور چشم‌گیری افزایش یافت. آلمان‌ها در رواندا سیاستی را در پیش گرفتند که اقلیت توتسی که از تبار حامی هستند و نسبت به اکثریت هوتو قدبلندتر ثروتمندترند و پوست روشن‌تری دارند از امکانات بهتر زندگی و قدرت بیشتر برخوردار شدند. این سیاست توسط بلژیکی‌ها که سرپرستی مستعمره رواندا را بعد از جنگ جهانی اول بر عهده داشتند و مبلغان مسیحی کلیسای روم که از سده ۱۹ در اروپا حضور داشتند، ادامه پیدا کرد. در واقع، شباهت‌های میان دو قوم هوتو و توتسی زیاد است. آنها به یک زبان گفتگو می‌کنند و مکان زندگی و سنن آنها نیز مشترک است. بر اساس یک فرضیه تقسیم‌بندی هوتو و توتسی فاقد ریشه‌های نژادی است و در سالهای میانی دوران استعمار بر اساس توانگری مالی ساکنین منطقه ایجاد شده‌است. در این تقسیم‌بندی کسانی که مالک بیش از پنج راس دام یا معادل ان بوده‌اند یا دارای ریشه‌های فئودالی قوی و ارتباط بهتر با استعمارگران بلژیکی بوده‌اند توتسی و سایرین هوتو نام نهاده شده‌اند. اما زمانی که استعمارگران بلژیکی در سال ۱۹۱۶ وارد این کشور شدند، هوتوها و توتسی‌ها را دو موجودیت مجزا از هم تلقی کردند و حتی شناسنامه‌ها را بر اساس قومیت دسته‌بندی کردند. استعمارگران بلژیکی توتسی‌ها را قومی برتر بر هوتوها دانستند و توتسی‌ها خشنود از منزلت برتر خود، به مدت بیست سال پس از آن تاریخ در مقایسه با همسایگان هوتوی خود از سطح بهتر آموزشی و شغلی بهره‌مند شدند. با افزایش تدریجی حس انزجار در میان هوتوها، رشته‌ای از شورش‌ها در سال ۱۹۵۹ رخ داد. در آن زمان، بیش از ۲۰ هزار توتسی کشته شدند و بسیاری دیگر به کشورهای همسایه بوروندی، تانزانیا و اوگاندا گریختند. پس از آنکه بلژیک در سال ۱۹۶۲ این مستعمره را ترک کرد و استقلال را به رواندا بازپس داد، هوتوها جایگاه خود را به دست آوردند. تصویری که در سال‌های بعدی از توتسی‌ها ترسیم شده، همواره حاکی از این بوده‌است که این قوم نقش سپر بلا را در همه بحران‌های رواندا برعهده داشته‌است. منابع http://en.wikipedia.org/wiki/Rwanda اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۲ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۲ (میلادی) در آفریقا جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع رواندا کشورها در آفریقا کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها و سرزمین‌های سواحلی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورهای آفریقای مرکزی کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای محصور در خشکی
7352
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A7%D9%85%D8%A8%DB%8C%D8%A7
زامبیا
زامبیا یا زَمبیا با نام رسمی جمهوری زامبیا کشوری محصور در خشکی در جنوب آفریقا است. این کشور از شمال با جمهوری دموکراتیک کنگو، از شرق با تانزانیا و مالاوی، از جنوب با موزامبیک، زیمبابوه، باتسوانا و نامبیا و از غرب با آنگولا همسایه است. پایتخت این کشور شهر لوساکا و زبان رسمی آن انگلیسی است. مساحت زامبیا ۷۵۲٬۶۱۸ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱۸٬۳۸۴٬۰۰۰ نفر است. جمعیت این کشور بیشتر در لوساکا و حومه و در استان «کمربند مس» در شمال غرب متمرکز است. ساکنان منطقه زامبیا در آغاز مردم خویسان بودند اما در جریان کوچ اقوام بانتو در سده سیزدهم این منطقه نیز بانتو نشین شد. پس از بازدید کاشفان اروپایی از این منطقه در سده هیجده، زامبیا در اواخر قرن نوزده مستعمره بریتانیا شد و فرمانروایان آن از سوی لندن گمارده می‌شدند. زامبیا در تاریخ ۲۴ اکتبر ۱۹۶۴ اعلام استقلال کرد. در سال ۲۰۱۰ بانک جهانی، زامبیا را یکی از کشورهایی اعلام کرد که سریع‌ترین اصلاحات اقتصادی را اجرا می‌کنند. مقر بازار مشترک شرق و جنوب آفریقا (COMESA) در لوساکا قرار دارد. تاریخ با بررسی‌های باستان‌شناسی که از انسان‌های اولیه و بقایای آن‌ها صورت گرفته‌است مشخص شده که زندگی انسانها در این منطقه به حدود ۲ میلیون سال پیش بازمی‌گردد. در سال ۱۸۸۹ و در زمان حکمرانی سسیل رودز و پادشاهی لوانیکا، سیسیل رودز موفق شد امتیاز بهره‌برداری از معادن را از پادشاه بگیرد، همچنین پادشاه با فرستادن مهاجرین جدید به منطقه نیز موافقت کرد. در آن زمان این منطقه زیر نظر کمپانی آفریقای جنوبی بریتانیا بود. از سال ۱۹۲۴ منطقهٔ زامبیای کنونی به عنوان مستعمرهٔ بریتانیا شناخته شد. از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۴ میلادی فدراسیون رودزیای شمالی که اکنون «زامبیا» نامیده می‌شود، رودزیای جنوبی که اکنون «زیمبابوه» خوانده می‌شود و نیاسالند که اکنون «مالاوی» نام دارد، تحت عنوان «فدراسیون رودزیا و نیاسالند» تشکیل شد. در ۲۴ اکتبر ۱۹۶۴ رودزیای شمالی رسماً از این فدراسیون جدا و با نام «زامبیا» از بریتانیا اعلام استقلال کرد. سیاست حکومت زامبیا از نوع جمهوری چندحزبی با یک مجلس قانونگذاری است. رئیس‌جمهور و رئیس دولت زامبیا در دوره‌های ۵ ساله فرمان می‌رانند. کنت کائوندا نخستین رئیس‌جمهور زامبیا پس از استقلال بود. در سال ۱۹۷۲، کائوندا فعالیت همگی احزاب مخالف دولت را ممنوع اعلام کرد. بازار جهانی مس در سال ۱۹۷۵ فرو ریخت، به این دلیل که اقتصاد زامبیا متکی به مس می‌باشد و سومین صادرکننده مس در دنیا می‌باشد ضربهٔ اقتصادی زیادی به این کشور وارد کرد و باعث بالا آوردن بدهی‌های سنگین دولت از جمله به آمریکا و شوروی شد، همچنین تورم شدید نیز بر اقتصاد زامبیا حکمفرما شد. از آن پس شورش‌ها در زامبیا آغاز شد که در جریان آن چندین هزار تن کشته شدند. با افزایش فشارهای داخلی، کائوندا در ماه نوامبر ۱۹۹۱ از کشور فرار کرد. در ۳۱ اکتبر ۱۹۹۱ انتخاباتی به صورت چندحزبی و دموکراتیک در زامبیا برگزار شد و رئیس‌جمهور جدید فردریک چیلوبا انتخاب شد. چیلوبا با شعار اصلاحات اقتصادی و متحول کردن زندگی مردم به قدرت رسید. او در آغاز با سیاست‌های خصوصی‌سازی و ایجاد بازار سهام سعی در سر و سامان دادن به اقتصاد آشفتهٔ زامبیا را داشت که نتایج آن چندان امیدوارکننده نبود. چیلوبا، بار دیگر در نوامبر ۱۹۹۶ به مدت ۵ سال دیگر نیز به ریاست جمهوری انتخاب شد. کائوندا (رئیس‌جمهوری پیشین) در سال ۱۹۹۷ قصد کودتا علیه دولت چیلوبا را داشت که کودتای او با شکست مواجه شد، پس از این کودتای نافرجام، کائوندا دستگیر و راهی زندان شد. در سال ۱۹۹۱ با رکود در بازار مس و افت شدید قیمت آن، ضربهٔ دیگری بر پیکرهٔ اقتصاد تک قطبی زامبیا وارد گشت. در سال ۲۰۰۱ و پایان دورهٔ ریاست جمهوری چیلوبا، وی قصد در تغییر در قانون اساسی را داشت که او بتواند برای یک دورهٔ دیگر رئیس‌جمهور باقی بماند که با اعتراضات داخلی موفق به انجام این کار نشد. سپس چیلوبا از قدرت کنار رفت و معاونش، لوی مواناواسا در ژانویهٔ ۲۰۰۲ رئیس‌جمهور زامبیا شد. در ژوئن ۲۰۰۲ فساد مالی رئیس‌جمهور سابق (چیلوبا) افشا شد و او متهم شد که میلیون‌ها دلار از بودجهٔ کشور را بالا کشیده‌است. چیلوبا در فوریهٔ ۲۰۰۳ بازداشت و تبعید شد. در سال سپتامبر ۲۰۰۶ مجدداً انتخابات ریاست جمهوری در زامبیا برگزار شد و امواناواسا تا سال ۲۰۱۱ در سمت خود ابقا شد که پس از مرگ ام. واناواسا در سال ۲۰۰۸، روپیا باندا معاون وی به این مقام رسید. پس از آن مایکل ساتا از سپتامبر ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ در این مقام بود. او نیز حین ریاست درگذشت. ادگار لونگو رئیس‌جمهور کنونی کشور است. در ماه آوریل ۲۰۱۷ (فروردین ۹۶) رهبر اپوزیسیون زامبیا به اتهام خیانت بازداشت شد. «هاکاینده هیچیلما»، رهبر «حزب متحد برای توسعه ملی زامبیا» که سال پیش پس از شکست در انتخابات با اختلاف اندک نتایج را به چالش کشید، ظاهراً مانع از عبور کاروان حامل ادگار لونگو، رئیس‌جمهوری زامبیا شده بود. خیانت یک جرم غیر ضمانت‌بردار در زامبیاست که حداقل حبس ۱۵ سال و حداکثر مجازات مرگ دارد. جغرافیا وسعت کشور زامبیا ۷۵۲٬۶۱۸ کیلومتر مربع است و از این نظر سی و هشتمین کشور بزرگ دنیا به‌شمار می‌رود. زامبیا از کشورهایی همچون فرانسه، اسپانیا، ایتالیا، ژاپن و بریتانیا بزرگتر است؛ اما از کشورهایی مانند ترکیه، اندونزی، تانزانیا، شیلی و مصر کوچکتر است. مساحت آن کمتر از نصف ایران است. پایتخت زامبیا شهر لوساکا با ۱ میلیون و ۲۶۷ هزار نفر جمعیت می‌باشد. رودخانهٔ زامبزی مهم‌ترین رودخانهٔ زامبیا به‌شمار می‌آید که با گذر از جمهوری دموکراتیک کنگو و آنگولا از سمت غرب وارد زامبیا شده و پس از حرکت در امتداد مرز با زیمبابوه به موزامبیک وارد شده و به اقیانوس هند می‌ریزد. پایتخت و بزرگ‌ترین شهر این کشور لوساکا نام دارد که بیش از ۱٬۲۶۷٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد و یکی از شهرهای بزرگ جنوب قاره آفریقا به‌شمار می‌آید. آندولا با ۳۹۴ هزار نفر جمعیت، کیتوه با ۴۰۱ هزار ،کابوه با ۱۸۹ هزار نفر و چینگولا با ۱۴۹ هزار نفر جمعیت از دیگر شهرهای مهم زامبیا هستند. بزرگ‌ترین شهرها تقسیمات کشوری کشور زامبیا ۱۰ استان دارد: مرکزی کاپربلت شرقی لوآپولا لوساکا موچینگا شمالی شمال غربی جنوبی غربی ترابری این کشور یکی از کشورهای محصور در خشکی است و از هیچ طرف به دریا راه ندارد. در نتیجه در این کشور بندر وجود ندارد. نزدیک‌ترین بندر به لوساکا (پایتخت)، بندر دارالسلام (تانزانیا) در تانزانیا است که با خطوط راه‌آهن به لوساکا و دیگر شهرهای بزرگ زامبیا متصل است. اطلاعات دیگر زبان رسمی زامبیا انگلیسی است. ۸۲/۴ درصد مردم مسیحی و بقیه معتقد به عقاید سنتی هستند. ۱/۱ درصد زامبیایی‌ها مسلمان هستند. واحد پول زامبیا کواچا = ۱۰۰ انگوه نژاد بیشتر مردم: بمبا، تونگا، لوزی، نسنگا می‌باشد. مردم و فرهنگ نژاد ۹۸٪ جمعیت زامبیا را سیاه آفریقایی و ۱٪ را نیز اروپایی تشکیل می‌دهد، همچنین دین ۸۷٪ زامبیایی‌ها مسیحی، ۱ ٪ مسلمان و باقی نیز عقاید بومی دارند. زبان رسمی زامبیا، انگلیسی است، بیش از ۷۰ نوع زبان و لهجهٔ بومی نیز در زامبیا رایج است. در سال ۲۰۱۵ ناموالی سرپِل، نویسندهٔ اهل زامبیا، جایزه ادبی «کین» که به بوکر قاره آفریقا شهرت دارد را از آن خود کرد. اثر داستانی او به نام «گونی» به جنگ قدرت میان دو مردی که هردو به یک زن علاقه‌مند بوده‌اند و حال مُرده، پرداخته‌است. اقتصاد واحد پول زامبیا، کچوا با واحد جزء (انگوه) نام دارد. صادرات زامبیا را مس (۸۰ ٪) کبالت، تنباکو و پنبه تشکیل می‌دهد. پیرامون ۶۸ درصد از زامبیایی‌ها زیر خط فقر زندگی می‌کنند نرخ فقر در مناطق روستایی پیرامون ۷۸ درصد و در مناطق شهری ۵۳ درصد است. درآمد سرانه سالانه هم‌اینک ۳۹۵ دلار یعنی حدود ۵۰ درصد کمتر از تاریخ آغاز استقلال این کشور است و با این حساب زامبیا از کشورهای کم‌درآمد جهان به‌شمار می‌آید. در خلال دهه‌ها حکومت سوسیالیستی کنت کائوندا، زامبیا با فقر روبه‌رو شد به‌ویژه پس از آن‌که بهای مس در دهه ۱۹۷۰ کاهش زیادی از خود نشان داد. پس از پایان دیکتاتوری، دولت‌های بعدی دست به انجام اصلاحات کم‌دامنه‌ای زده‌اند. روابط ایران با زامبیا پیش از روی دادن انقلاب ۱۳۵۷ با توجه به وجود روابط خوب میان ایران و رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی، کشورهای خط مقدم جبههٔ مبارزه با آپارتاید به رهبری زامبیا از برقراری روابط سیاسی با حکومت پهلوی خودداری می‌کردند. پس از پیروزی انقلاب ایران، دولت زامبیا از اولین کشورهایی بود که این انقلاب را به رسمیت شناخت و از توقف فروش نفت ایران به آفریقای جنوبی استقبال کرد. با شروع جنگ ایران و عراق به دلیل حمایت زامبیا از عراق که ناشی از روابط دیرینهٔ آنها و دوستی کنت کائوندا با صدام حسین بود، ایجاد رابطه سیاسی بین دو کشور ممکن نگردید. در سال ۱۳۶۶ با سفر آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهور وقت به زیمبابوه جهت شرکت در اجلاس کشورهای عدم تعهد و به دنبال ملاقات آقای کائوندا با وی، ضرورت روابط دوباره مورد تأکید قرار گرفت. پیرو آن، روابط دو کشور در سال ۱۳۶۷ به سطح کاردار و در ۱۳۶۸ به سطح سفیر ارتقا یافت. در اواخر سال ۱۳۷۰ دولت تک حزبی کائوندا در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورد و دولت چندحزبی و متمایل به غرب چیلوبا به پیروزی رسید. چیلوبا پس از دستیابی به قدرت، کشور زامبیا را مسیحی اعلام کرد، از فعالیت‌های اسلامی رادیو تلویزیون جلوگیری کرد، از کتاب آیات شیطانی رفع ممنوعیت نمود و روابط سیاسی خود را با اسرائیل برقرار کرد. از زمان تشکیل این دولت، روابط ایران و زامبیا رو به تیرگی گذاشت. در تاریخ ۱۳۷۱/۱۲/۱۸ روزنامه‌های زامبیا خبر از کشف کودتای توسط حزب یونیپ (حزب مخالف دولت) دادند و نوشتند کشورهای ایران، سوریه، لیبی و فلسطین تصمیم به تأمین بودجه این طرح کودتا داشته‌اند. سفارت ایران این اتهام را شدیداً تکذیب کرد. یک هفته بعد، ورنون موآنگا وزیر امور خارجه با فراخواندن سفیر ایران تصمیم دولت زامبیا مبنی برقطع رابطه با ایران را به اطلاع وی رساند. هم‌زمان با اعلام قطع رابطه زامبیا با ایران و عراق یکی از نمایندگان مجلس از حزب حاکم به نام آقای بادات از وزیر امور خارجه سؤال کرد این تصمیم از سوی اسرائیل اتخاذ شده یا دولت زامبیا؟ مدت کوتاهی پس از قطع روابط دو کشور وزیر امور خارجه زامبیا در مصاحبه با روزنامه تایمز زامبیا اتهام دخالت ایران در طرح کودتا را نادرست خواند و گفت نتایج تحقیقات حاصله دال بر عدم حمایت ایران و عراق از کودتاگران می‌باشد. نشریه آفریکن کانفیدنشال در تحلیلی دخالت ایران جهت بسط بنیادگرائی اسلامی در کشوری که کمتر از یک درصد مسلمان دارد را غیر واقعی توصیف کرد. پانویس منابع اطلس جامع گیتاشناسی؛ مؤسسه جغرافیایی گیتاشناسی آفریقای شرقی اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۴ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۴ (میلادی) در زامبیا جمهوری‌های مشترک‌المنافع زامبیا کشورها در آفریقا کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای محصور در خشکی لیبرال دموکراسی
7353
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%D9%88%D8%B2%DB%8C%D9%84%D9%86%D8%AF
نیوزیلند
نیوزیلند با نام رسمی قلمرو همسود نیوزیلند یا زِلاندِنو کشوری در جنوب غربی اقیانوس آرام است، این کشور از دو جزیره بزرگ و تعداد زیادی جزیره کوچک تشکیل شده و مناطق خودمختار نیووی، جزایر کوک، توکلائو و راس را هم در بر می‌گیرد. نیوزیلند فاصله زیادی با دیگر خشکی‌های کره زمین دارد، به‌طوری‌که استرالیا نزدیکترین همسایه این سرزمین در دو هزار کیلومتری آن قرار دارد (در نزدیک ترین فاصله 617 کیلومتر) ، دریای میان این دو کشور به دریای تاسمان معروف است. نزدیکترین همسایگان این کشور از شمال جزایر تونگا، فیجی، نیوکالدونیا هستند. نیوزیلند بیش از ۸۰ میلیون سال از خشکی‌های دیگر زمین جدا بوده‌است و این موجب شده تا مجموعه منحصربه‌فردی از جانوران و گیاهان را در خود جای دهد. نیوزیلند یکی از آخرین سرزمین‌هایی است که انسان پا به آن گذاشت. پولینزی‌ها در حدود سال‌های ۱۲۵۰ تا ۱۳۰۰ میلادی نخستین انسان‌هایی بودند که وارد جزایر نیوزیلند شدند و فرهنگ مائوری را شکل دادند. آبل تاسمان دریانورد هلندی نخستین اروپایی بود که در سال ۱۶۴۲ وارد نیوزیلند شد. در سال ۱۸۴۰ بزرگان مائوری در قراردادی با پادشاهی بریتانیا این سرزمین را مستعمره بریتانیا اعلام کردند. بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۳ حدود ۷۴ درصد از جمعیت چهار و نیم میلیون نفری نیوزیلند اروپایی‌تبار هستند و مائوری‌ها با ۱۵ درصد بزرگ‌ترین اقلیت قومی را شکل می‌دهند. آسیایی‌ها نزدیک به ۱۲ درصد و ساکنان جزایر اقیانوسیه بیش از ۷ درصد جمعیت این کشور را شامل می‌شوند. فرهنگ نیوزیلند آمیزه‌ای از فرهنگ مائوری و نخستین مهاجران بریتانیا است که با ورود بیشتر مهاجران از نقاط دیگر دنیا متنوع‌تر شده‌است. انگلیسی و مائوری دو زبان رسمی این کشور هستند و انگلیسی زبان رایج کشور محسوب می‌شود. نیوزیلند در زمره کشورهای توسعه‌یافته و متمول قرار داشته و در سال ۲۰۱۳ هفتمین کشور دنیا از نظر شاخص توسعه انسانی بوده‌است. اما اقتصاد آن بسیار متکی به صادرات محصولات کشاورزی و دامپروری است. رئیس حکومت نیوزیلند، پادشاه چارلز سوم است، فرماندار کل که با پیشنهاد پارلمان نیوزیلند انتخاب می‌شود، مسئولیت امضای قوانین را برعهده دارد، هرچند قدرت او و پادشاه کاملاً تشریفاتی است و پارلمان که در انتخابات عمومی برگزیده می‌شود تنها مرجع قانون‌گذاری در کشور است و نخست‌وزیر را که در رأس قوه مجریه قرار می‌گیرد انتخاب می‌کند. تاریخ نخستین ساکنان نیوزیلند اقوام پولینزی ساکن جزایر اقیانوس آرام بودند که در حدود قرن هشتم تا سیزدهم میلادی به این سرزمین رسیدند. پولینزی‌های نیوزیلند ملت و تمدن متمایزی را به نام مائوری تشکیل دادند و برخی از آن‌ها با سفر به جزایر چاتهام تمدنی را در آن جزایر بنیان نهادند. در ۱۶۴۹ آبل جانسون تاسمان دریانورد هلندی اولین اروپایی بود که در سواحل نیوزیلند فرود آمد. کشته‌شدن چند تن از ملوانان کشتی جانسون توسط مائوری‌ها موجب شد که اروپایی‌ها علاقه‌ای به ارتباط دوباره با این جزیره نداشته باشند. یکصد و بیست سال پس از سفر ناخدا تاسمان، در سال ۱۷۶۹ جیمز کوک ناخدای بریتانیایی در حین سفرهای دریایی خود در اقیانوس آرام به نیوزیلند رفت و نقشه دقیقی از این جزیره کشید. ارتباط اروپایی‌ها و مائوری‌ها پس از سفر جیمز کوک ادامه‌یافت، بسیاری از کشتی‌های ماهیگیری و تجاری اروپایی و آمریکایی به این سرزمین رفته و در ازای فروش کالاهای خود به‌ویژه مصنوعات فلزی و اسلحه جات مایحتاج ضروری خود مانند آب آشامیدنی، پوست، آثار هنری، مواد غذایی را از آن‌ها دریافت می‌کردند. مهاجرت به نیوزیلند از قرن نوزدهم آغاز شد. اولین مهاجران عمدتاً گروه‌های مذهبی از جمله انگلیکنها، کاتولیکها، پرسبی‌ترینها، متدیستها و باپتیستها بودند که از انگلستان و اسکاتلند می‌آمدند. در سال ۱۸۴۰ قرارداد وایتانگی میان دولت بریتانیا و مائوریها این کشور را را تحت‌الحمایه بریتانیا و بخشی از این امپراتوری ساخت. در سال ۱۸۵۶ اولین دولت خودمختار در این کشور پا گرفت و در ۱۸۷۶ دولت مرکزی سراسر خاک جزیره را تحت تسلط خود درآورد. نیوزیلند در سال ۱۹۰۷ استقلال خود را از بریتانیای کبیر کسب کرد. نیوزیلند پس از آن عضو اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع شد و سمت تشریفاتی ریاست حکومت را نیز همچنان در اختیار پادشاه بریتانیا گذاشت. جانشین پادشاه در نیوزیلند فرماندار کل است که به توصیه نخست‌وزیر انتخاب می‌شود. این کشور در جنگ جهانی اول به عنوان حامی بریتانیا جنگید و «ارتش مشترک نیوزلند واسترالیا» یا به اختصار آنزاک در نبرد گالیپولی در ترکیه امروزی شرکت کرد. در مجموع بیش از هجده هزار نیوزیلندی در خلال جنگ جهانی اول کشته شدند. نیوزیلند در جنگ جهانی دوم هم جزء متفقین بود و با بازشدن پای آمریکایی‌ها به منطقه جزء هم‌پیمانان سیاسی و اقتصادی آمریکا درآمد و تا حدی به آمریکا نزدیک شد که ناخواسته درگیر جنگ ویتنام شد و همین امر اثرات عمیقی بر حیات سیاسی نیوزیلند گذاشت. امروزه نیوزیلند نه فقط با بریتانیا و آمریکا بلکه با استرالیا، چین و ژاپن نیز روابط نزدیک و مناسبات اقتصادی گسترده‌ای دارد. جغرافیا نیوزیلند یا به زبان مائوری آئوتئاروا (به معنی سرزمین ابرهای کشیده) کشوری است در اقیانوسیه واقع در آبهای جنوب غربی اقیانوس آرام و جنوب خاوری استرالیا. این کشور از دو جزیره اصلی شمالی و جنوبی و چند جزیره کوچک دیگر تشکیل شده‌است. زلاند نو کشوری است نسبتاً کوهستانی که جزیره شمالی آن دارای منشأ آتشفشانی است و آبفشان‌های آن هنوز از فعالیت‌های آذرین حکایت می‌کنند. سرتاسر جزیره جنوبی را رشته کوه‌های آلپ جنوبی که ارتفاع قلل آن بالاتر از سه هزار متر است دربر گرفته و آب و هوای آن معتدل مایل به سرد و مرطوب و بارانی است و رو به جنوب از دمای آن کاسته شده و به سردی می‌گرود. جنگل‌های بارانی آن توسط مهاجران اولیه پاکسازی شده و به کشتزارهای وسیع و چراگاه‌های پهناور تبدیل شده‌است. بلندترین نقطه نیوزیلند قله کوک به ارتفاع ۳۷۶۴ متر است و عمده‌ترین رودخانه آن رودخانه وایکاتو است که درازای آن ۴۲۰ کیلومتر می‌رسد و رودهای کلوته، تایر، ی کلارنس و وایتاکیاز دیگر رودهای مهم آن محسوب می‌شوند. دریاچه تاوپو با مساحت ۶۰۵ کیلومتر مربع که در جزیره شمالی قرار دارد، همراه با دریاچه یخچال‌ها و یخرودهای طبیعی و کوه‌های پوشیده از برف و جلگه‌ها و دره‌های سبز و خرم از دل انگیزترین مناظر طبیعی این سرزمین به‌شمار می‌آید. محیط زیست محیط زیست نیوزیلند با جانوران و گیاهان منحصربفرد خود از تمام نقاط دنیا متمایز است. این سرزمین حدود ۸۲ میلیون سال است که از خشکی‌های دیگر کره زمین جدا افتاده و همین موجب ایجاد جاندارانی شگفت‌انگیز شده که در برخی موارد ویژگی‌های باستانی ابرقاره گندوانا را حفظ کرده و به صورت فسیل‌هایی زنده درآمده‌اند. این کشور تا قبل از ورود انسان در حدود سال ۱۲۸۰ میلادی فاقد هر نوع پستاندار خشکی‌زی بود و جایگاه بوم‌شناختی پستانداران را پرندگان و حتی حشرات اشغال کرده بودند. بسیاری از پرندگان این جزیره قدرت پرواز نداشته و اغلب جانوران و گیاهان آن نیز بومی انحصاری (اندمیک) این جزیره بودند. ورود انسان پیامدهای ویرانگری برای محیط زیست این جزیره به همراه داشت. انسان‌ها با از بین بردن جنگل‌ها و وارد کردن خواسته و ناخواسته جانوران و گیاهان متعدد، محیط طبیعی این جزیره را برهم زده و بسیاری از گونه‌های آن را به انقراض کشاندند. پرندگان نیوزیلند بیشترین آسیب را دیدند چراکه آن‌ها میلیون‌ها سال بدون حضور پستانداران تکامل یافته و فاقد ترفندهای دفاعی برای حفاظت از خود، جوجه‌ها و تخم‌هایشان در مقابل شکارچیانی چون سگ، گربه، راسو و موش بودند. به این ترتیب ۱۱۵ نوع پرنده یعنی حدود نیمی از پرندگان نیوزیلند به کلی منقرض شده و از باقیمانده‌ها نیز برخی فقط در جزایر دور از ساحل زندگی می‌کنند و برخی هم محدود به مناطق حفاظت‌شده خاصی هستند. پرنده‌های غول‌آسای موآ که ده گونه مختلف داشتند و نقش آن‌ها در زنجیره غذایی شبیه به نقش گوزن و گاو در نقاط دیگر دنیا بود و عقاب هاست که دو برابر بزرگ‌ترین عقاب‌های امروزی اندازه داشت و شکارچی رأس هرم غذایی این جزیره محسوب می‌شد از نخستین پرندگانی بودند که به دست انسان منقرض شدند. وجود خزندگان باستانی و دوزیستان غیرعادی از دیگر مشخصات حیات وحش بومی نیوزیلند است. سوسمار پل‌دماغی بسیاری از ویژگی‌های دایناسورهای و خزندگان باستانی را حفظ کرده‌است. بی مهرگان این سرزمین هم تنوع بالایی دارند. جیرجیرک سنگین که بزرگ‌ترین حشره زمین با طول ۷ سانتی‌‎متر می‌رسد از دیگر جانوران منحصر بفرد نیوزیلند است. امروزه بیشتر نیوزیلند بر اثر کشاورزی، جنگل‌زدایی و به‌طور کلی فعالیت‌های انسانی تغییر شکل داده‌است. هرچند مناطق بزرگی نیز تحت حفاظت قرار گرفته‌اند و تلاش‌هایی برای حفاظت و احیای اکوسیستم بومی انجام شده‌است. به ویژه در جزیره جنوبی که تراکم جمعیتی بسیار کمی دارد. تقسیمات کشوری و شهرهای بزرگ تقسیمات کشوری در نیوزیلند به شرح زیر است: ۱۶ منطقه (استان) ۵۰ شهرستان شهر شهر ولینگتون پایتخت و سومین شهر پرجمعیت نیوزیلند است. جدول زیر ده شهر پرجمعیت نیوزیلند را به همراه «جمعیت شهر» و «جمعیت شهر+حومه» نشان می‌دهد: مردم‌شناسی جمعیت نیوزیلند تقریباً ۵ میلیون نفر است. حدود ۷۸٪ آنان خود را اروپایی معرفی می‌کنند. اروپائیان نیوزیلند به «Pākehā» معروف هستند. این کشور از لحاظ نژادی به دو بخش عمده و بزرگ تقسیم شده‌است. بیشتر اروپائی‌ها تبار بریتانیایی یا ایرلندی دارند و مهاجرانی که از آلمان، ایتالیا، یوگسلاوی، هلند، اتریش و سوئیس آمده‌اند هم جمعیت قابل توجهی دارند. در سرشماری سال ۲۰۰۶ مائوریها ۱۵٪، آسیایی‌ها ۹٫۲٪ و پولینزی‌های غیر مائوری ۶٫۹٪ جمعیت را تشکیل می‌دادند. (هر شخص در سرشماری می‌تواند خود را از دو گروه قومیتی معرفی کند). انگلیسی و مائوری زبان‌های اصلی این کشور است. نرخ باروری در نیوزیلند به نسبت سایر کشورهای توسعه یافته کمی بالاتر است. هر زن نیوزیلندی به‌طور میانگین ۲/۱ فرزند را در طول عمر خود به‌دنیا می‌آورد. امید به زندگی بسیار بالاست که برای هر زن ۸۳/۳ سال و هر مرد ۸۰/۷ سال است. نیوزیلند یک کشور عمدتاً شهرنشین است. ۸۶٪ مردم در ۱۶ منطقه شهری این کشور زندگی می‌کنند و نیمی از آن‌ها در سه شهر اصلی آوکلند، ولینگتون و کرایست چرچ به‌سر می‌برند. ۹۹٪ بزرگسالان نیوزیلندیی باسواد هستند. البته ۲۲٪ آن‌ها از تحصیلات رسمی برخوردار نیستند. بیش از ۱۸٪ مردم نیز مدرک دانشگاهی دارند. دولت نیوزیلند سیاست بسیار بازی نسبت به مهاجران دارند. در سند استقلال نیوزیلند حاکمان این کشور تعهد کرده‌اند که هر سال معادل یک درصد جمعیت این کشور مهاجر بپذیرند. در حال حاضر بیست‌وسه درصد جمعیت کشور در خارج از این سرزمین به‌دنیا آمده‌اند که یکی از بالاترین رقم‌ها در دنیاست. بیست‌ونه درصد آن‌ها بریتانیایی یا ایرلندی هستند. مهاجران آسیای شرقی به‌ویژه چینی‌ها در سال‌های اخیر افزایش زیادی یافته‌اند. مذهب تا قبل از ورود اروپاییان به نیوزیلند، مائوریها از آیین دیرینه و بدوی خود پیروی می‌کردند، ولی امروزه بیشتر مائوریها به مسیحیت گرویده‌اند. مسیحیت مهم‌ترین دین نیوزیلند است، ۴۹٪ مردم این کشور مسیحی هستند. انگلیکانها، کاتولیکها، پرسبیترنها، متدیستها و باپتیست مهم‌ترین گروه‌های مسیحی هستند. ۴۱٫۹٪درصد مردم خود را بدون اعتقاد به مذهب معرفی کرده‌اند. بودیسم ۱٫۵٪، هندوئیسم ۲٫۱٪، اسلام ۱٫۲٪، سیک ۰٫۵٪و مذاهب دیگر هم پنج درصد جمعیت نیوزیلند را تشکیل می‌دهند. در نیوزیلند دین از حکومت جدا بوده و طبق قانون، دین و مذهب آزاد بوده و هر کس می‌تواند آئین‌های ویژه دینی خود را آزادانه به جا بیاورد. سیاست و حکومت نیوزیلند یک حکومت مشروطه سلطنتی و دارای یک دمکراسی پارلمانی است. بالاترین مقام در این پادشاهیچارلز سوم است که در قانون عناوین پادشاهی پادشاه نیوزیلند و رئیس کشور لقب گرفته‌است. فرماندار کل که با توصیه نخست‌وزیر نیوزیلند منصوب می‌شود، نماینده پادشاه و شخص اول کشور است. Patsy Reddy در حال حاضر این سمت را برعهده دارد. وظیفه فرماندار کل امضای حکم وزیران و سفیران و مقامات ارشد، رسیدگی به برخی شکایات قضایی و انحلال پارلمان در شرایط خاص است. البته اختیارات فرماندار کل و ملکه به‌طور کلی تشریفاتی است و تمام دستورهای آن‌ها پس از توصیه پارلمان صادر می‌شود. این کشور همانند بریتانیا قانون اساسی مدون ندارد، اما قانون مشروطه سال ۱۹۸۶ مقررات پایه این حکومت را بیان کرده‌است. نخست‌وزیر رئیس دولت است و توسط پارلمان انتخاب می‌شود، نخست‌وزیر فعلی این کشور جاسیندا آردرن از حزب کارگر است. در انتخابات سراسری که هر سه سال یک‌بار برگزار می‌شود، صد و بیست نماینده پارلمان این کشور انتخاب می‌شوند. از مارس ۲۰۰۵ تا اوت ۲۰۰۶ نیوزیلند تنها کشور دنیا شد که ریاست هر سه قوه آن برعهده بانوان بود؛ پادشاه چارلز سوم فرماندار کل سیلویا کارترایت رئیس دیوان عالی نیوزیلند سیان الیاس رئیس مجلس نمایندگان مارگارت ویلسون رئیس دولت هلن کلارک جالب اینکه در آن هنگام مدیر عامل تله‌کام نیوزیلند بزرگ‌ترین شرکت تجاری کشور هم خانم ترزا گاتونگ بود. نیوزیلند به‌طور تاریخی از پیشگامان جنبش رفع تبعیض جنسیتی بوده‌است. این کشور در سال ۱۸۹۳ اولین کشور جهان بود که حق رأی زنان در انتخابات را به رسمیت شناخت. البته تا سال ۱۹۱۹ زنان این کشور حق عضویت در پارلمان نیوزیلند را نداشتند. در حال حاضر زنان بخش بزرگی از کرسی‌های پارلمان، وزارت خانه‌ها، شوراهای شهر و شهرداریها را به تصرف خود درآورده‌اند. اقتصاد نیوزیلند اقتصاد پیشرفته و پررونقی دارد و در زمره کشورهای توسعه‌یافته و متمول قرار می‌گیرد و در سال ۲۰۱۳ هفتمین کشور دنیا از نظر شاخص توسعه انسانی بوده‌است. اما اقتصاد آن بسیار متکی به صادرات محصولات کشاورزی و دامپروری است. تولید ناخالص داخلی این کشور در سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ به ترتیب ۱۷۱ و ۱۸۲ میلیارد دلار بوده‌است. رشد اقتصادی ۱٫۴ و ۱ درصدی هم در همین سال‌ها مشاهده شده‌است. نرخ بیکاری در نیوزیلند هم حدود ۵ درصد است. واردات این کشور در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ هم حدود ۵۱ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. ضمن اینکه درآمد سرانه در این کشور هم روند صعودی داشته و از ۳۷ هزار و هفتصد در سال ۲۰۱۳ به ۳۹ هزار دلار آمریکا در سال ۲۰۱۴ افزایش یافته‌است. تولید ناخالص داخلی این کشور در سال ۲۰۰۷ به ۱۲۸/۱ میلیارد دلار و تولید سرانه آن به ۳۰۲۳۴ دلار رسید که در ردیف بیست و هشتم دنیا و نزدیک به کشورهای اروپای جنوبی قرار می‌گیرد (اسپانیا بیش از ۳۳ هزار دلار و آمریکا بیش از ۴۶ هزار دلار است). در سال ۲۰۰۹ لبنیات حدود ۲۱ درصد، پشم ۶٫۳ درصد، میوه ۳٫۵ درصد، ماهی ۳٫۳ درصد و دیگر محصولات کشاورزی و دامپروری از جمله شراب و گوشت ۱۳٫۲ درصد کالاهای صادراتی نیوزیلند را تشکیل می‌داده‌اند. در اواخر قرن نوزدهم پشم مهم‌ترین کالای تولیدی نیوزیلندی‌ها بود و صنایعی چون صید نهنگ و فک، تولید الوار، تولید کتان، و استخراج طلا نیز در دوره‌های مختلف در اقتصاد نیوزیلند اهمیت داشتند. نوسانات قیمتی در بازارهای جهانی باعث کاهش تولید محصولاتی چون پشم و جایگزینی آن با محصولاتی چون لبنیات و شراب شده‌است. توریسم نیز در سال‌های اخیر اهمیت بیشتری در اقتصاد کشور پیدا کرده‌است. همچنین نیوزلند بزرگ‌ترین تولیدکننده و عرضه‌کننده ماهی سالمون شینوک در دنیاست. در سال ۲۰۰۹، نیوزلند ۵۰۸۸ تن ماهی آزاد با نام King Salmon به بازار عرضه کرد که ۶۱ میلیون دلار نیوزلند درآمد صادراتی عاید آن کرد. برای سال منتهی به مارس ۲۰۱۱، این مبلغ به ۸۵ میلیون دلار نیوزیلند افزایش یافت. نیوزلند حدود نیمی از تولید جهانی ماهی آزاد شینوک را در اختیار دارد که حدود نیمی از آن را صادر می‌کند. ژاپن بزرگ‌ترین بازار هدف و صادراتی نیوزلند است. ماهی ماهی تولید شده در نیوزلند به سایر کشورهای حاشیه اقیانوس آرام از جمله استرالیا نیز صادر می‌شود. در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ درآمد سرانه و رفاه عمومی در زلاند نو بالاتر از اروپا و آمریکای شمالی بود اما کاهش قیمت پشم و افزایش قیمت نفت در دهه ۱۹۷۰ اقتصاد زلاند نو را با مشکلات جدی روبرو کرد و در دهه‌های بعد اقتصاد نیوزیلند تغییرات عمده‌ای را به خود دید. واحد پول این کشور دلار نیوزیلند نام دارد. هر دلار نیوزیلند معادل ۰٫۶۷۶ دلار آمریکاست. (آوریل ۲۰۲۲). از سال ۲۰۰۰ تاکنون سطح درآمد میانه خانواده‌های نیوزیلندی افزایش چشمگیری داشته‌است. باوجود این‌که سطح درآمدهای مردم این کشور پایینتر از بسیاری از کشورهای جهان اول قرار دارد، اما تحقیقات بین‌المللی نشان داده که مردم این کشور دارای سطح بالای رضایت از زندگی هستند: شاخص توسعه انسانی صندوق توسعه اقتصادی-اجتماعی ملل متحد در سال ۲۰۰۶: سوم کیفیت زندگی مجله اکونومیست در سال ۲۰۰۶: دهم بررسی رضایت از زندگی انستیتو لگاتوم در سال ۲۰۰۷: اول سطح کامروایی عمومی انستیتو لگاتوم در سال ۲۰۰۹: دهم بررسی کیفیت زندگی مؤسسه مرسر در سال ۲۰۱۰: آوکلند چهارمین و ولینگتون دوازدهمین شهر مناسب برای زندگی در دنیا هستند. ضریب جینی («توزیع عادلانه درآمد»): ۳۶/۲ (پنجاه و چهارم) شاخص صلح جهانی در سال ۲۰۰۹: ۱/۲ (اول) آزادی مطبوعات (از خبرنگاران بدون مرز): پنجم شاخص فساد اقتصادی: کشوری که کمترین فساد اقتصادی را دارد. (اول) فرهنگ ریشه فرهنگ نیوزیلند را باید در فرهنگ انگلیسی جستجو کرد ضمن اینکه فرهنگ مائوری تأثیر عمیقی بر روی فرهنگ امروز نیوزیلند گذاشته‌است و امروزه سبک زندگی مائوری‌ها و اروپایی‌تباران تفاوت زیادی با یکدیگر ندارد. در کل نیوزیلند به واسطه مهاجرت گسترده، کشوریست چند فرهنگی که گروه‌های مختلف قومی و مذهبی در برگزاری آداب و رسوم خود آزاد می‌باشند. سینما در عرصه سینما اگرچه نیوزیلند از لوکیشن‌های محبوب فیلم‌برداری می‌باشد اما سینمای این کشور از دهه ۱۹۶۰ شاهد رشد و شکوفایی بوده‌است. از فیلم‌های معروف تاریخ سینمای نیوزیلند می‌توان به سگ‌های خواب‌آلود، پیانو و خداحافظ پورک پای اشاره کرد. سینمای نیوزیلند در دهه گذشته عصر طلایی خود را پشت سر گذاشته‌است که فیلم‌های موفقی همچون آخرین سامورایی، آواتار (فیلم ۲۰۰۹)، استخوان‌های دوست‌داشتنی (فیلم)، کینگ کونگ و سه‌گانهٔ ارباب حلقه‌ها و سه‌گانه هابیت (مجموعه‌فیلم) ساختهٔ پیتر جکسون شاهد بر این مدعی هستند. ورزش بیشتر ورزشهای رایج و محبوب در نیوزیلند ورزش‌های بریتانیایی هستند. اتحاد راگبی ورزش ملی این کشور محسوب می‌شود و بیشترین تماشاگران را به خود جذب می‌کند. نت‌بال، تنیس و کریکت بیشترین تعداد ورزشکار را در بین بزرگسالان دارند و فوتبال در بین کودکان و نوجوانان در رتبه اول قرار می‌گیرد. اسب‌دوانی هم ورزشی پر تماشاچی و محبوب است. مائوری‌ها هم حضور چشمگیری در ورزش‌های اروپایی به ویژه راگبی دارند و تیم ملی راگبی نیوزیلند قبل از هر مسابقه رقص محلی هاکا را اجرا می‌کند. تیم ملی اتحاد راگبی (راگبی ۱۵ نفره) نیوزیلند پرافتخارترین تیم دنیا و مدافع عنوان قهرمانی جام جهانی این رشته‌است. نیوزیلند در ورزش‌های گروهی دیگری چون راگبی لیگ، نت‌بال، کریکت و سافت‌بال هم از قدرت‌های برتر دنیا به‌شمار می‌آید. آن‌ها قهرمانان متعددی در رشته‌های تریاتلون، پاروزنی، قایقرانی بادبانی و دوچرخه‌سواری داشته‌اند و در ادوار اخیر المپیک در زمره بهترین کشورها از نظر نسبت مدال به جمعیت بوده‌اند. نیوزیلندی‌ها همچنین سابقه‌ای غنی در ورزش‌های ماجراجویانه‌ای چون کوهنوردی و صخره‌نوردی دارند. یادداشت <references gr پانویس منابع چشم‌انداز فساد در سال ۲۰۱۱ معرفی «نیوزیلند» در «کتاب سبز» وزارت امور خارجه جستارهای وابسته اتحادیه کشورهای همسود قلمروهای همسود مائوریها پیوند به بیرون پورتال دولت نیوزیلند راهنمای مهاجرت به نیوزیلند اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۰۷ (میلادی) پادشاهی مشروطه پلی‌نزی زیلاندیا کشورها در استرالزی کشورها در پلی‌نزی کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در اقیانوسیه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد لیبرال دموکراسی مجمع‌الجزایرهای اقیانوس آرام مستعمره‌های پیشین بریتانیا میراث جهانی یونسکو در نیوزیلند
7355
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%A6%DB%8C%D8%B3
سوئیس
سوئیس یا سویس (به آلمانی: Schweiz، به فرانسوی: Suisse، به ایتالیایی: Svizzera، به انگلیسی: Switzerland) با نام رسمی کنفدراسیون سوئیس ، کشوری محصور در خشکی است که در تلاقی اروپای غربی، مرکزی و جنوبی واقع شده این جمهوری فدرال متشکل از ۲۶ کانتون است که مقامات فدرال آن در برن مستقرند. سوئیس از جنوب با ایتالیا، از غرب با فرانسه، از شمال با آلمان و اتریش و از شرق با لیخن اشتاین همسایه است. این منطقه از نظر جغرافیایی بین فلات سوئیس، رشته کوه آلپ و ژورا تقسیم شده‌است و مساحت کل آن ۴۱٬۲۸۵ کیلومتر مربع، و وسعت خشکی‌های آن ۳۹٬۹۹۷ کیلومتر مربع است. درازای کشور سوئیس در بیشترین حالت ممکن براساس داده‌های دقیق جغرافیایی ۳۵۲ کیلومتر بوده‌است. با آنکه بخش اعظم منطقه را رشته کوه آلپ اشغال می‌کند، اما اکثر جمعیت ۸٫۵ میلیون نفره سوییس بیشتر در فلات متمرکز شده‌اند. بزرگ‌ترین شهرها و مراکز اقتصادی سوییس در قسمت فلات آن واقع شده‌اند. از جمله زوریخ، ژنو و بازل. در این شهرها دفاتر مختلف سازمان‌های بین‌المللی، از جمله ستاد مرکزی فیفا، دومین دفتر بزرگ سازمان ملل و ساختمان اصلی بانک تسویه حساب‌های بین‌المللی، قرار دارد. فرودگاه‌های بین‌المللی اصلی سوئیس نیز در این شهرها واقع شده‌اند. این کشور ۸٬۶ میلیون نفر جمعیت و مساحتی بالغ بر ۴۱٬۲۸۵ کیلومتر مربع دارد. سوئیس کشوری است به صورت جمهوری فدرال تککانتون و از ۲۶ ایالت تشکیل شده‌است که «کانتون» خوانده می‌شوند. پایتخت سوئیس شهر بِرن است و قطب‌های اقتصادی این کشور دو شهر ژنو و زوریخ هستند. سوئیس یکی از کشورهای پرتوسعه انسانی در جهان است و درآمد سرانه در این کشور با ۸۰۰۰۰ دلار برای هر نفر از بالاترین‌ها در جهان است. سوئیس کشوری چندزبانه است و در آن چهار زبان آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش جزو زبان‌های سوئیس شناخته می‌شوند. ریشه‌شناسی نام سوییس سوییس (سوئیس) یعنی جنگلی که سوخته و برای احداث بنا پاکسازی شده باشد. جنگ‌ها و بی‌طرفی سوئیس دارای سابقهٔ طولانی بی‌طرفی در مناسبات جهانی است، به‌طوری‌که این کشور از سال ۱۸۱۵ تاکنون وارد هیچ جنگی نشده‌است. این کشور مقر بسیاری از سازمان‌های بین‌المللی چون صلیب سرخ و سازمان تجارت جهانی است. یکی از دو دفتر اروپایی سازمان ملل نیز در این کشور و در شهر ژنو قرار دارد. سالگرد تأسیس تأسیس کشور سوئیس در تاریخ ۱ اوت ۱۲۹۱ ذکر می‌شود و این روز در سوئیس تعطیل ملی است. براساس گزارش واحد اطلاعات اقتصادی اکونومیست دربارهٔ استاندارد کیفیت زندگی، سوئیس بهترین و بالاترین سطح کیفیت زندگی در جهان را دارد. تاریخ سلت‌ها اولین ساکنان سوئیس بودند. تیره‌ای از این قوم که هلوتیا (Helvetia) نام دارند پیش از تسلط جمهوری روم بر سوئیس، در کوهستان‌های ژورا و آلپ ساکن شدند و آنجا را هلوتیا نامیدند. هلوتیا در سال ۵۸ پیش از میلاد به تصرف ژولیوس سزار دیکتاتور روم درآمد. در قرن پنجم میلادی ژرمن‌ها به این سرزمین وارد و در ساحل غربی رود آر ساکن شدند. ژرمن‌ها و اقوام بورگون (Burgun) و فرانک جامعه‌ای مستقل تشکیل دادند. آن‌ها در سال ۶۳۹ میلادی دولتی را بنیان گذاشتند که بعدها فرانسه نامیده شد. در سدهٔ نهم بین سوابیا (Swabia) و بورگوندی‌ها (Burgundians) تقسیم و در سال ۱۰۳۳ تحت نظارت امپراتوری مقدس روم وحدت پیدا کردند. حکومت منطقه در قرن سیزدهم بین کنت‌ها و خاندان هابسبورگ) و حکمرانان محلی تقسیم شد. در سال ۱۲۹۱ سه منطقهٔ آوری (Uri) و شویتس (Schwyz) و اونتروالدن (Unterwalden) اتحادیه‌ای تشکیل دادند که اساس کنفدراسیون سوئیس قرار گرفت. سیاست قانون اساسی سوئیس در ۲۹ مه ۱۸۷۴ تصویب شد و پس از آن نظام سیاسی سوئیس مرکب از دموکراسی مستقیم و غیرمستقیم بر مبنای حق حاکمیت مردم و جدایی از قدرت‌ها است. در انتخابات فدرال همهٔ شهروندان بالای ۱۸ سال واجد شرایط رای دادن هستند. مردم سوئیس با فرهنگ سیاسی غنی و پیشرفته و به پشتوانهٔ قانون اساسی و تجربیات گرانبهای تاریخی این کشور، در فرایندهای قانون‌گذاری و اجرایی، به شیوه‌ای بدیع و فعال مشارکت دارند. بدین گونه که برای تصویب شدن یا نشدن قانون‌های خاص، در کشور همه‌پرسی صورت می‌گیرد. بنابر قانون اساسی اگر دادخواستی حداکثر آرا را کسب کند تصویب خواهد شد. دولت این کشور تنها در سال ۲۰۱۶، ۱۳ بار همه‌پرسی برگزار کرد. سوئیس و لیختن اشتاین تنها کشورهای اروپایی هستند که دموکراسی مستقیم دارد. به این معنا که هر شهروندی مستقیماً می‌تواند به لوایح رای دهد و امکان اعتراض به هر قانونی را دارد، به همین دلیل می‌تواند درخواست اصلاح و تعدیل قوانین را داشته باشد. حق رای در بیشتر کشورهای غربی بعد از جنگ جهانی اول بود که زنان توانستند حق رأی داشته باشند. سوئیس جزو آخرین کشورهای غربی بود که به زنان حق رای داد. تقاضا برای رفع محرومیت سیاسی از زنان در سوئیس از سال ۱۸۸۴ مطرح شده بود. با این وجود تا سال ۱۹۷۱ زن‌ها حق شرکت در انتخابات را نداشتند. احزاب مهم کشور حزب سوسیال دموکرات حزب رادیکال دموکرات حزب مردمی دموکراتیک مسیحی (مخالف با تمرکز قدرت) حزب مردمی سوئیس (معتقد بر انزواطلبی و ملت محوری) حزب سبز حزب لیبرال حزب مردمی انجیلی پروتستان اتحاد دموکراتیک فدرال حزب کارگر سوئیس ارتش سوئیس ارتش سوئیس شامل نیروی زمینی و نیروی هوایی است. تنها در حدود ۵ درصد از این ارتش حرفه‌ای است و بقیه متشکل از سربازان وظیفه است. سن خدمت وظیفه عمومی در سوئیس بین ۲۰ تا ۳۴ سال است که در شرایط ویژه به ۵۰ سال می‌رسد. خدمت وظیفه عمومی در سوئیس برای مردان اجباری است، هرچند زنان هم می‌توانند داوطلبانه عضو ارتش شوند. سوئیس به خاطر اینکه کشوری است که به دریا راه ندارد، فاقد نیروی دریایی است. اما در کرانهٔ دریاچه‌های مرزی‌اش دارای گارد ساحلی است. تقسیمات کشوری سوئیس ۲۶ ایالت (کانتون) دارد: شهرهای سوییس فهرست شهرهای سوئیس جغرافیا سوئیس با مساحت ۴۱٬۲۸۵ کیلومتر مربع کشور نسبتاً کوچکی است و با جمعیت ۸/۳ میلیونی دارای تراکم جمعیت متوسطی به اندازه ۲۰۷ نفر در هر کیلومتر مربع است. این تراکم در مناطق جنوبی سوئیس که کوهستانی است کمتر از میانگین است، درحالی که قسمت‌های شمالی پرتراکم ترند. سوئیس به‌طور کلی به سه منطقه جغرافیایی تقسیم می‌شود: کوه‌های آلپ سوئیس، ناحیه میتلاند یا فلات سوئیس و کوه‌های ژورا در ناحیه شمال غربی و حوالی مرز فرانسه. اقتصاد سوئیس یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است. سوئیس عضو اتحادیه اروپا نیست ولی عضو انجمن تجارت آزاد اروپا (EFTA) است. در سال ۱۹۹۹ میلادی سوئیس با اتحادیه اروپا قرارداد بست و عضو EFTA گردید. به موجب این قرارداد، داد و ستد بین کشورهای عضو اتحادیه با سوئیس آسان‌تر گشت. بانکداری در سوئیس یکی از مهم‌ترین بخش‌های این کشور محسوب می‌شود. شرکت‌های بیمه نیز سهم زیادی در اقتصاد سوئیس دارند. دیگر بخش مهم اقتصادی صنعت گردشگری است. ژنو و زوریخ جزو شهرهای گردشگر پذیرند. همچنین کوهستان‌های این کشور میزبان گردشگرانی هستند که برای ورزش‌های برفی به این کشور سفر می‌کنند. صنعت ماشین‌آلات یکی از بزرگ‌ترین بخش‌های سوئیس است؛ به‌طوری‌که ۴۵ درصد صادرات و ۴۴ درصد کل کارگران کشور به این بخش اختصاص دارد. سوئیس تقرییا ۵۰ درصد از مجموع تولید جهانی ساعت را دارا است. ساعت‌های لوکس ساخت این کشور در دست بسیاری از سلبریتی‌ها و افراد ثروتمند جهان می‌درخشد. هر سال ۷ میلیون قطعه شکلات معروف تابلرون در شهر برن سوئیس تهیه وتولید می‌شود. واحد پول این کشور فرانک سوئیس نام دارد. هر فرانک معادل ۱٫۰۶ دلار آمریکاست. (آوریل ۲۰۲۲). اختراعات دربارهٔ سوئیس می‌توان به اختراعات مهم در آن اشاره کرد. ولکرو، سلفون، چاقو ارتش سوئیس، سیب زمینی سرخ کرده، فونت Helvetica، دوچرخه سواری، LSD، شکلات تلخ خوراکی و شکلات شیری در سوئیس اختراع شده‌اند. دانشمندان سوئیسی همچنین تحقیقاتی در زمینه استفاده از LSD برای درمان بیماری و اختلالات روانی دارند. مردم جمعیت کشور سوئیس بالغ بر هفت و نیم میلیون نفر است. ۶۲/۸٪ از این جمعیت زبان آلمانی زبان اول‌شان محسوب می‌گردد که این زبان در قسمت‌های شمالی و مرکزی زبان اول است. ۲۲/۹٪ زبان فرانسوی زبان اول‌شان است که اکثراً در غرب این کشور زندگی می‌کنند. ۸/۲٪ به زبان ایتالیایی سخن می‌گویند که غالباً در جنوب سوئیس ساکن هستند و تنها حدود نیم درصد از آن‌ها به زبان رومانش صحبت می‌کنند که در قسمت جنوب شرقی این کشور هستند. در حدود ۲۲٪ جمعیت سوئیس را مهاجران تشکیل می‌دهند. اکثراً مهاجران به خاطر شغل راهی این کشور می‌شوند. دین اکثر مردم این کشور مسیحیت است. ۴۳٪ از آنان کاتولیک ۳۵٪ آن‌ها پروتستان و ۲٪ آن‌ها ارتودوکس هستند. دین ۴٪ مردم نیز اسلام است. بقیه نیز پیرو دین‌های دیگر یا بدون دین هستند. سوئیس را با شکلات، پنیر، سیستم بانکداری، ساعت‌سازی و کوهستان‌هایش می‌شناسند. فرهنگ در گذشته فرهنگ سوئیس تحت تأثیر همسایگانش بوده‌است. اما در سال‌های اخیر باوجوه تمایز در آن رشد یافته‌است. به‌طور کلی سوئیس را از مراکز فرهنگی اروپا نمی‌دانند. خانواده‌ها در سوئیس عموماً کوچک اند و والدین اغلب یک یا دو فرزند دارند. حریم خانواده در این کشور بسیار مهم است. بیشتر مردم سوئیس هنگام احوال پرسی باهم دست می‌دهند و آداب سنتی را رعایت می‌کنند. کشور سوئیس به خاطر ماهیت بشردوستانه‌اش شناخته شده‌است. غذا آشپزی سوئیس دارای چند چهره است. در حالی که ظرف‌های فوندو (ظرفی برای درست کردن پنیر و روغن) از روستی (غذایی عمدتاً از سیب زمینی و پنیر) و مانند دیگر غذاهای سوئیسی در کل کشور مصرف می‌شود، اما هر منطقه توسعه یافته برای خود نسبت به اقلیم و زبان آن منطقه خوراکی متفاوت دارد. طبخ سنتی سوئیس بسیار شبیه خوراک و موادی است که در دیگر کشورهای اروپایی نیز موجود است، همچنین محصولات لبنی ممتاز مثل پنیر گرویره و امنتال که در دره‌هایی به همین نام ساخته می‌شوند در گروه خوراک سوئیسی قرار دارند. شکلات‌سازی در سوئیس از قرن ۱۸ میلادی شروع شد، اما در اواخر قرن ۱۹ به شهرت جهانی رسید که دلیل آن دستیابی به صنعت و اختراعاتی در زمینه معتدل‌سازی و شکل‌دهی شکلات بود که منجر به بالا رفتن کیفیت آن شد. همچنین ابتکار ساخت شکلات شیری توسط دانیل پیتر از این اقدامات بود. ادبیات ادبیات در سوئیس متأثر از زبان‌های این کشور است. رمان هایدی اثر یوهانا اشپیری شناخته شده‌ترین اثر ادبی سوئیس است. کتاب نسبتاً مشهور دیگری که می‌توان نام برد رمان خانواده سوئیسی رابینسون اثر یوهان ویس است که به تقلید از رمان رابینسون کروزوئه نوشته شده‌است. جاذبه‌های توریستی سوئیس جاذبه‌های گردشگری بیشماری دارد. این کشور با داشتن شهرهایی تاریخی و همین‌طور طبیعتی بسیار زیبا، توانسته‌است در گذر سال‌ها گردشگران بسیاری را به خود جذب کند. کوه ماترهورن در ابتدای این لیست قرار دارد و به نوعی به نماد این کشور تبدیل شده‌است. در مراتب بعدی از اهمیت جاذبه‌های گردشگری می‌توان به شهر لوسرن، دریاچه ژنو و همین‌طور شهر برن یا زوریخ اشاره کرد که توجه بسیار زیادی را به خود جلب کرده‌است. مذهب اکثر مردم سوئیس مسیحی هستند و اسلام دومین دین در این کشور است. ادیان دیگر در حدود ۴٫۳٪ در بین مردم این کشور طرفدار دارند و در حدود ۱۱٫۱٪ مردم سوئیس دارای هیچ دینی نیستند. مسیحیت اکثریت مردم سوئیس پیرو آیین مسیحی هستند. در بین انواع شاخه‌های مسیحیت کاتولیک بیشترین طرفدار را با حدود ۴۱٫۸٪ در بین مردم این کشور دارد. بعد از کاتولیک، پروتستان با حدود ۳۵٫۳٪ و ارتودوکس با ۱٫۸٪ قرار دارند. سایر شاخه‌های مسیحیت هم ۰٫۴ مردم سوئیس را تشکیل می‌دهند. اسلام با دربرگرفتن ۴٫۳٪ جمعیت سوئیس؛ پس از مسیحیت اسلام دومین دین غالب کشور سوئیس به‌شمار می‌رود. مسلمانان در تمامی شهرهای سوئیس پراکنده‌اند. مراکز مراسم مذهبی مسلمانان به حدود ۹۰ مرکز می‌رسد. آموزش دانشگاه کشور سوئیس دارای ۲۰ دانشگاه معتبر می‌باشد. از مهم‌ترین دانشگاه‌های این کشور می‌توان دانشگاه فدرال فناوری زوریخ را نام برد که رتبه اول در کشور سوئیس و رتبه ششم را در جهان دارد. نگارخانه جستارهای وابسته فهرست شهرهای سوئیس سیاست در سوئیس منابع پانویس پیوند به بیرون وبگاه سفارت ایران در سوئیس وبگاه خانه فرهنگی ایرانیان در سوئیس وبگاه دفتر فدرال انرژی سوئیس وبگاه اداره فدرال توپوگرافی سوئیس وبگاه اداره فدرال دادگستریسوئیس اروپای غربی اروپای مرکزی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۲۹۱ (میلادی) جمهوری‌های فدرال کشورها در اروپا کشورها و سرزمین‌های آلمانی‌زبان کشورها و سرزمین‌های ایتالیایی‌زبان کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورهای آلپ کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای فدرال کشورهای محصور در خشکی لیبرال دموکراسی هلوتی‌ها
7356
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D9%86%DB%8C
اسواتینی
اِسواتینی (رسماً: پادشاهی اسواتینی - به سوازی: Umbuso weSwatini) که پیشتر با نام سوازیلند خوانده می‌شد، یک کشور محصور در خشکی میان آفریقای جنوبی و موزامبیک است. این کشور از شمال، جنوب و غرب با آفریقای جنوبی و با موزامبیک تنها از سوی شرق مرز مشترک دارد. پایتخت سلطنتی و قانونی آن لوبامبا و پایتخت اداری آن شهر مبابانه است. تاریخ نژاد بانتو در قرن ۱۶ میلادی به سمت جنوب غرب حرکت کرده و به ناحیهٔ موزامبیک فعلی مهاجرت نمودند، تعدادی از خاندان بانتو از هم نژادان خود جدا شده و در قرن ۱۸ میلادی در اسواتینی اقامت گزیدند. در قرن ۱۹ میلادی، خاندان بانتو برای دفاع در مقابل عناصر خارجی به صورت یک قبیله سازماندهی شدند، مهم‌ترین دشمن آن‌ها طایفهٔ زولو نام داشت که گهگاهی با یکدیگر درگیری‌هایی داشتند. در آن زمان امساوزی که رهبری قبیلهٔ بانتو را بر عهده داشت در سال ۱۸۴۰میلادی برای مقابله با زولوها از بریتانیا کمک خواست. در سال ۱۸۸۱ بریتانیا استقلال اسواتینی را تضمین کرد. اسواتینی در بین سال‌های ۱۸۹۴ تا ۱۸۹۹ به صورت تحت‌الحمایهٔ آفریقای جنوبی درآمد، پس از جنگ بوئر در سال ۱۹۰۲، اسواتینی تحت حکومت بریتانیا اداره شد، عاقبت در ۶ سپتامبر ۱۹۶۸، اسواتینی از بریتانیا اعلام استقلال کرد. مزواتی سوم، پادشاه اسواتینی، در ۱۸ آوریل ۲۰۱۸ در مراسم پنجاهمین سالگرد استقلال کشورش اعلام کرد نام کشورش را از «پادشاهی سوازیلند» به «پادشاهی اسواتینی» تغییر داده‌است. او یکی از معدود پادشاهان جهان است که قدرت چنین تغییری را یک تنه دارد. جغرافیا پادشاهی اسواتینی کشوری است واقع در قارهٔ آفریقا که با آفریقای جنوبی (۴۳۸ کیلومتر) و با موزامبیک (۱۰۸ کیلومتر) مرز مشترک دارد. پایتخت اسواتینی، شهر امبابان با ۹۵٬۰۰۰ نفر جمعیت می‌باشد. مساحت اسواتینی ۱۷٬۳۶۴ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱٬۱۴۱٬۰۰۰ نفر است. از مهم‌ترین شهرهای اسواتینی می‌توان به مانزینی ۷۳۰۰۰ نفر، بیگ بند ۹۰۰۰ نفر، ملومه ۱۰۰۰ نفر، مالکرنز ۶ هزار نفر و لوبامبا ۵۸۰۰ نفر اشاره کرد. تقسیمات کشوری کشور اسواتینی مشتمل بر ۴ ناحیه می‌باشد: هوهو Hhohho لوبومبا Lubombo مانزینی Manzini شیلونی Shiselweni سیاست تا سال ۱۹۸۶ پادشاه مسواتی دوم بر اسواتینی حکومت می‌کرد، پس از او پسرش مسواتی سوم در ۲۵ آوریل ۱۹۸۶ جایگزین پدر شد. مسواتی سوم فعالیت احزاب سیاسی را ممنوع اعلام کرد، او ۱۰ نماینده از ۶۵ نمایندهٔ پارلمان را انتخاب می‌کرد، همچنین انتصاب نخست‌وزیر نیز وظیفهٔ او بود. مسواتی هرگونه قوانینی را که کوچک‌ترین اختیاری را از او سلب می‌نمود، وتو می‌کرد، او در اسواتینی یک نظام دیکتاتوری مطلق بنا نهاد. در سال ۲۰۰۲ صدها هزار اسواتینیی در معرض قحطی شدید قرار گرفتند. دو سال خشکسالی، بی‌برنامگی دولت برای کمک به مردم، همچنین کشاورزی فقیر اسواتینی به شدت بحران، هرچه بیشتر می‌افزود. در همین حال پادشاه اسواتینی دستور خرید یک جت شخصی لوکس را برای خود صادر کرد، این جت به قیمت ۵۰ میلیون دلار، در آن زمان یک چهارم بودجهٔ کشور بود. با تلاش چند قاضی برای این قضیه پرونده‌ای تشکیل شد تا در محاکم قضایی به آن رسیدگی شود که چرا پادشاه در حالی که مردم در فقر و فلاکت و گرسنگی زندگی می‌کنند، در فکر خرید جت شخصی است، پس از رد حکم دادگاه توسط پادشاه، مبنی بر عدم اجازه برای خرید جت، تمامی قضات کشور از سمت خود استعفا کردند. در آوریل ۲۰۰۳ وزیر اطلاعات اسواتینی به تمام رسانه‌ها دربارهٔ هرگونه اظهار نظر منفی دربارهٔ دولت هشدار داد، او تأکید کرد دولت هیچ گونه دیدگاه منفی را در مورد جت جدید پادشاه تحمل نخواهد کرد. در سال ۲۰۰۴، سومین سال خشکسالی، اسواتینی را در معرض یک فاجعهٔ انسانی قرار داد. پادشاه خوشگذران و عشرت طلب، بی‌تفاوت به فرورفتن مردم کشورش در باتلاق گرسنگی و بیچارگی در سال ۲۰۰۴ مبلغ ۲۰ میلیون دلار را برای ساخت کاخ برای ۱۱ همسرش اختصاص داد، این واقعه با محکومیت بین‌المللی نهادهای خیریه و سازمان‌های حقوق بشری همراه بود. پادشاه اسواتینی در اوت ۲۰۰۵ اولین قانون اساسی کشور را امضا کرد که به موجب آن: فعالیت کلیهٔ احزاب مخالف، ممنوع است و پادشاه، حائز قدرت مطلقهٔ کشور است. از ۱۴ نوامبر ۲۰۰۳، آبسولوم تمبا دلامینی به عنوان نخست‌وزیر اسواتینی منصوب شد. فعالان حقوق بشری بارها رهبران این کشور را متهم کرده‌اند که احزاب سیاسی را محدود می‌کنند و علیه زنان رفتار تبعیض‌آمیز دارند. این کشور بالاترین نرخ ابتلا به بیماری ایدز را دارد. امید به زندگی برای مردان در این کشور ۵۴ سال است و برای زنان ۶۰ سال. اسواتینی تنها کشور آفریقایی است که پادشاهی مطلق دارد. پادشاه کنونی، پسر سوبهوزای دوم است، مردی که بیش از ۸۲ سال سلطنت کرد و ۱۲۵ زن داشت. مزواتی سوم در ۳۲ سال سلطنتش ۱۵ همسر برگزیده است. مزواتی سوم به «شیر» شهرت دارد. هم به دلیل همسران زیادی که اختیار می‌کند و علاقه‌ای که به لباس‌های سنتی دارد. این کشور با کشور چین رابطه‌ای ندارد و تایوان (جمهوری چین) را به عنوان حکومت برحق همهٔ جزیرهٔ تایوان و سرزمین چین می‌شناسد. اقتصاد واحد پول اسواتینی نیز، لیلانگنی با واحد جزء (سنت) نام دارد. از مهم‌ترین صادرات اسواتینی نیز می‌توان به شکر، چوب، پنبه و مرکبات اشاره کرد. اسواتینی از اعضای کشورهای مشترک‌المنافع و اتحادیهٔ آفریقاست. مردم بیشتر مردم کشور از قوم سوازی هستند که با اقلیت کوچکی از زولوها و آفریقایی‌های سفیدپوست که عمدتاً تبار بریتانیایی یا آفریکانر (بوئر) دارند ترکیب شده‌اند. ۸۳ درصد مردم اسواتینی پیرو دین مسیحی هستند. ۱۵ درصد مردم پیرو آئین‌های سنتی و قبیله‌ای، ۱ درصد مسلمان، نیم درصد بهایی و ۰٫۲ درصد هندو هستند. زبان‌های انگلیسی و سوازی زبان‌های رسمی این کشور هستند. سوازی از خانواده زبان‌های بانتو است و در آفریقای جنوبی هم یکی از زبان‌های رسمی است. این زبان در مدارس نیز آموخته می‌شود اما زبان ارتباطات در مدارس، تجارت و رسانه‌ها انگلیسی است. حدود ۷۶ هزار نفر به زبان زولو و ۱۹ هزار نفر نیز به زبان تسونگا صحبت می‌کنند. آفریکانس نیز در بین برخی از افراد با تبار بوئر صحبت می‌شود. اسواتینی بالاترین شیوع ایدز را در دنیا دارد. بر اساس برآورد سال ۲۰۱۲ سیا ورلد فکت‌بوک ۲۵٫۸٪ از مردم بالغ به ویروس اچ‌آی‌وی مبتلا هستند (در گزارش‌های دیگر رقم‌های بالاتری ذکر شده) و همین باعث شده تا امید به زندگی در اسواتینی ۵۰ سال باشد که یکی از کمترین‌ها در دنیاست. بر اساس آمار سال ۲۰۰۲ سازمان بهداشت جهانی ۶۴ درصد کل مرگ‌ها در کشور به دلیل ایدز بوده‌است. جستارهای وابسته فهرست وابسته‌های دیپلماتیک اسواتینی اتحادیه فوتبال اسواتینی تیم ملی فوتبال اسواتینی پانویس منابع کشور اسواتینی پیوند به بیرون اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۸ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۸ (میلادی) در اسواتینی پادشاهی مشروطه قلمروهای پادشاهی کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای محصور در خشکی
7357
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%AF%D8%A7%D9%86
سودان
سودان با نام رسمی جمهوری سودان کشوری در شمال شرقی آفریقا و پایتخت آن خارطوم است. سودان از شمال با مصر و از شمال غربی با لیبی و از غرب با چاد و از جنوب غربی با آفریقای مرکزی و از جنوب با سودان جنوبی و از جنوب شرقی با اتیوپی و از شرق با اریتره مرز مشترک دارد، همچنین سودان از شرق به دریای سرخ پیوند می‌خورد و با عربستان سعودی مرز آبی دارد. پورت سودان بزرگ‌ترین بندر و بزرگ‌ترین نقطه مبادله تجاری کشور سودان است. سودان ۴۹ میلیون نفر جمعیت دارد و واحد پول آن پوند سودان است. بیش از ۹۷ درصد از مردم این کشور مسلمان هستند. پیش از سال ۲۰۰۵ زبان عربی تنها زبان رسمی سودان بود. در قانون اساسی سال ۲۰۰۵ عربی و انگلیسی، هر دو، به عنوان زبان‌های رسمی کشور اعلام شدند. این کشور سومین کشور بزرگ آفریقا و نیز دومین کشور بزرگ جهان عرب پس از الجزایر است. سودان بزرگ‌ترین کشور آفریقا و بزرگ‌ترین کشور جهان عرب بود تا این‌که در سال ۲۰۱۱ سودان جنوبی در پی برگزاری یک همه‌پرسی از این کشور جدا شد. نام این کشور از گزاره عربی «بلاد السودان» گرفته شده که به معنی «سرزمین سیاهان» است. کشور سودان در سال ۱۹۵۶ استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد. به استثنای یک دورهٔ ۱۰ ساله بین سال‌های ۱۹۷۲ و ۱۹۸۳ میلادی، کشور سودان از زمان کسب استقلال دستخوش ناآرامی سیاسی و جنگ داخلی بوده‌است. این کشور با دو جنگ داخلی و جنگ دارفور روبه‌رو بوده و با مسائلی چون پاک‌سازی قومی و برده‌داری درگیر است. در شاخص ادراک فساد، این کشور به عنوان یکی از فاسدترین کشورهای جهان از نظر میزان فساد اداری و اختلاس ذکر شده‌است. بر پایه شاخص گرسنگی جهانی که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد سودان پنجمین کشور جهان از نظر گستردگی گرسنگی در جهان است و از این نظر در وضعیت هشداردهنده‌ای به‌سر می‌برد. سودان از دیدگاه آثار باستانی، بسیار غنی است و در این کشور، دست‌کم در حدود ۲۲۳ هرم وجود دارد که بیشتر از هر کشور دیگری در دنیا، از جمله کشور مصر است. غالب این هِرم‌ها مربوط به مجموعه هرم‌های نوبی است نام نام کشور سودان، نامی است که از لحاظ تاریخی به منطقه بزرگ ساحل صحرا در غرب آفریقا و در غرب سودان امروزی اطلاق می‌شده‌است. از لحاظ تاریخی، واژه سودان به منطقه جغرافیایی، که از سنگال در ساحل اقیانوس اطلس تا شمال شرق آفریقا و سودان امروزی قرار داشته، اشاره دارد. این نام از واژه عربی بلاد السودان یا «سرزمین سیاهان» گرفته شده‌است. این نام، یکی از نام‌های مختلفی است که دارای ریشه مشابهی است و به پوست بسیار تیره ساکنان آن مناطق اشاره دارد. پیش از این، سودان توسط مصری‌های باستان با نام‌های نوبیا و تا نهسی یا تا ستی شناخته می‌شد که به‌خاطر تیراندازان یا کمانداران نوبی و مدجای نام‌گذاری شده بود. این‌کشور گاهی اوقات به عنوان سودان شمالی نیز شناخته می‌شود. یکی از دلایل این امر ممکن است، برای تمایز این کشور از سودان جنوبی باشد. تاریخ در ۱۸۲۰ و ۱۸۲۱ سودان به دست مصری‌ها تسخیر شد. در دههٔ ۱۸۸۰ یک رهبر اسلامی که ادعای مهدویت می‌کرد مصری‌ها را به مبارزه طلبید. پیروان این شخص خارطوم را فتح کردند. آنها در ۱۸۸۵ ارتشبد چارلز جورج گوردن، فرماندار کل سودان را که منتصب مصریان بود کشتند و یک حکومت مذهبی بر پا کردند. بریتانیا در امور این کشور مداخله کرد و از ۱۸۹۹ سودان مشترکاً از سوی بریتانیا و مصر اداره می‌شد. پس از جنگ جهانی اول ملی‌گرایی در سودان به شدت رشد کرد اما استقلال تا ۱۹۵۶ به دست نیامد. کشور سودان در سال ۱۹۵۶ استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد. به استثنای یک دوره ۱۰ ساله بین سال‌های ۱۹۷۲ و ۱۹۸۳ میلادی، کشور سودان از زمان کسب استقلال دستخوش ناآرامی سیاسی و جنگ داخلی بوده‌است. سودان از نظر سیاسی همچنان بی‌ثبات و حکومت آن به‌طور متناوب در دست غیر نظامیان و نظامیان است. آخرین بار نظامیان طی کودتایی در ژوئن ۲۰۱۹ به قدرت رسیدند. دارفور بخشی در غرب سودان است که از سال ۲۰۰۳ در آن درگیری‌هایی آغاز شده‌است. اهالی دارفور اکثراً آفریقایی‌تبار اما پیرو دین اسلام هستند اما از نحوه اختصاص بودجه دولتی ناخرسندند و دولت را متهم کرده‌اند که در این زمینه، بین آنان و اهالی عرب‌تبار منطقه تبعیض قائل می‌شود. آفریقایی‌تباران دارفور، که گروه‌های مسلحی را برای مقابله با دولت مرکزی تشکیل داده‌اند، گفته‌اند که دولت گروه‌های شبه نظامی عرب تبار ایجاد کرده و آن‌ها را برای سرکوب آفریقایی‌تباران به کار می‌برد. سودان جنوبی پس از سال‌ها جنگ، در سال ۲۰۱۱ از کشور سودان مستقل شد. هنوز اما دو کشور به لحاظ اقتصادی به هم وابسته هستند. سودان جنوبی نفت دارد و برای فروش نفتش مجبور است که آن را از طریق خطوط لوله‌ای که از سودان می‌گذرد به تانکرهای خریداران برساند. در جنگ داخلی سودان که ریشه‌های قومی و مذهبی داشت و نهایتاً در سال ۲۰۱۱ به جدایی و تأسیس کشور مستقل سودان جنوبی انجامید، بیش از یک میلیون نفر جان خود را از دست دادند. مالکیت منطقه ابییی که دارای ذخایر غنی نفت خام است میان سودان و سودان جنوبی که در سال ۲۰۱۱ از سودان جدا شد، مورد مناقشه است. منطقه ابییی از زمان استقلال سودان جنوبی تحت اداره موقت نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل متحد قرار داشته‌است. در این منطقه، قبیله دینکا انگاک که عمدتاً کشاورز هستند طرفدار حکومت سودان جنوبی بوده ولی کوچ‌نشینان عرب‌تبار که عمدتاً دامدار هستند حامی دولت سودان هستند. دوره‌های تاریخی دوران باستان سرزمین سودان از لحاظ تاریخی بخش‌های بزرگی از فرمانروایی‌های کوش و نوبیه را تشکیل می‌داده‌است. نوبیه منطقه‌ای است در حاشیه رودخانه نیل که اکنون میان کشورهای مصر و سودان قرار گرفته‌است. نوبیه از دوران نوسنگی سکونت‌گاه انسان بوده و پس از آن نیز نزدیک به ۲۳۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، دارای پادشاهی مستقلی بود و سپس بخشی از قلمرو شماری از فرعون‌های مصر قرار گرفت. یکی از شاهان کوشی در سده هشتم پیش از میلاد به مصر حمله برد و بدین طریق، شاهان کوشی به مدت یک سده به عنوان دودمان بیست‌وپنجم از فرعون‌ها، بر مصر فرمان راندند. فرعون‌های کوشی در زمانی از جنوب کردفان تا صحرای سینا را در قلمرو خود داشتند. شاه پیه کوشید تا قلمرو خود را به خاور نزدیک گسترش دهد اما سارگون دوم، شاه آشور، او را شکست داد. کوشی‌های سودان سرانجام از آشوری‌ها شکست خورده و از مصر رانده شدند. ورود اسلام تا آغاز سده هشتم میلادی شمال آفریقا به اسلام گروید. دوره طولانی بازرگانی توسعه یابنده از طریق فعالیت‌های اسلامی که با تغییر دین تدریجی بازرگانان سودان توسط شرکای بربرشان از صحرا همراه بود. دست کم تا سده نهم، اسلام به بازارهای سودان غربی راه یافت اما تأثیر اولیه آن اندک بود. دومین دوران رشد و نفوذ اسلام در سواحل غربی به سمت جنوب صحرای آفریقا و از جنوب تا کمربند سودان و منطقه نیل راه یافت. در این میان، نقش بازرگانی و مهاجرت‌های اقتصادی را در توسعه اسلام در قاره آفریقا باید مهم شمرد. از سوی دیگر در حوزه سواحل شرقی آفریقا، اسلام از طریق بازرگانان عرب برخاسته از سرزمین‌های عرب‌زبان منطقه خاورمیانه و نیز خلیج فارس وارد کشورهای ساحلی شد و البته گسترش اسلام در آفریقای مرکزی نیز اتفاق افتاد اما مانند مناطق شرقی و غربی آفریقا نبود. اما، گسترش شرقی اسلام در جهت کمربند سودانی فقط از حدود سده ۱۱ تا ۱۴ میلادی رخ داد و البته از طریق حکومت‌های دینی از سده هفدهم تقویت و استوار شد. دوران ترکی و مهدوی تا سال ۱۸۲۰ که حکومت مشترک ترک و مصر بر سراسر شمال و جنوب سودان استقرار داشت، اطلاعات محدودی از تاریخ و وضعیت سیاسی این کشور در دست است. تاریخ جدید سودان را باید از زمان لشکرکشی و ورود نیروهای نظامی محمدعلی پاشای مصری به ایالات سودان و فتح آن (۱۸۲۰–۱۸۲۱ میلادی) آغاز کرد. حکومت مشترک دو کشور ترکیه و مصر تا سال ۱۸۸۱ ادامه یافت. با سلطه امپراتوری بریتانیا بر مصر، دامنه نفوذ آن، تا سودان گسترش یافت. خدیو مصر اداره بخش اعظمی از سودان را به بریتانیایی‌ها سپرد. پس از آن نیز ارتشبد چارلز جرج گوردون از طرف خدیو مصر، فرماندار کل سودان شد. بدین ترتیب سودان اگرچه رسماً تحت کنترل مصریان بود اما در واقع مستعمره بریتانیا به‌شمار می‌آمد. جنبش محمد احمد المهدی شناخته شده به «مهدی سودانی» که به جنبش المهدی معروف است در میان سال‌های ۱۸۸۰–۱۸۸۱ میلادی، بر ضد حکومت ترکی-مصری سودان صورت گرفت. در سال ۱۸۸۰ میلادی و در میانه بحران، مهدی سودانی با ادعای مهدویت، توانست طرفدارانی را گرد خود جمع کند و جنبشی را شکل دهد که به پیروزی مهدیون و شکست و خروج اشغالگران از سودان انجامید. در آغاز سال ۱۸۸۴ میلادی، نیروهای محمد احمد در همه ایالت‌های سودان حضور داشتند. اما هنوز حکومت محمد احمد تشکیل نشده بود. در فوریه ۱۸۸۴ میلادی بریتانیا با تغییر راهکنش و به قصد سازش با محمد احمد مهدی سودانی، سودان را مستقل از مصر اعلام کرد و ارتشبد گوردون را به مقام فرمانداری کل سودان منصوب کرد. محمد احمد پس از آنکه ام درمان را پایتخت خویش قرار داد در طی یک بیماری در ژوئن ۱۸۸۵ میلادی درگذشت. با مرگ محمد احمد بین پیروان او اختلاف افتاد و سرانجام «عبدالله» به همراه نیروهایش که به «انصار» معروف شدند در سال ۱۸۹۱ توانستند کلیه مخالفان را سرکوب نمایند. در سال‌های ۱۸۸۹و ۱۸۹۰ میلادی، خشکسالی و گرسنگی و بیماری‌های واگیر دار، سودان را در کام خود کشید در چنین وضعیتی در سال ۱۸۹۶ بریتانیا و فرانسه به ترتیب از شمال و از غرب وارد عملیات نظامی علیه دولت عبدالله شدند. نیروهای مشترک بریتانیایی-مصری به فرماندهی لرد هربرت کیچنر در سپتامبر ۱۸۹۸ میلادی، ام درمان، مرکز دولت عبدالله را اشغال کردند و عبدالله با اندک نیروی باقیمانده‌اش به سمت کردفان عقب‌نشینی کردند و بدین طریق سودان عملاً مستعمره کامل بریتانیا شد. مدتی بعد، عبدالله به قتل رسید. در ادامه سلطه کامل بریتانیا بر سودان، نیروهای باقی‌مانده «المهدی» نیز در شهر «ام درمان» در جنگی با نیروهای بریتانیایی شکست خورده و کاملاً منهدم شدند و به این شکل بریتانیا سودان را تا ۶۰ سال تحت انقیاد کامل خود درآورد. در سال ۱۸۹۹ سودان به‌طور کامل، مستعمره بریتانیا شد. در همین سال «سر رجینالد وینگیت» در سمت فرماندار کل سودان سازمان اداری سودان را با اقتباس از تشکیلات بریتانیایی پی‌ریزی کرد. دوره معاصر پس از استقلال مصر در سال ۱۹۲۲ یکی از افسران سودانی به نام «علی عبداللطیف» با همکاری مصر جنبش استقلال طلبانه‌ای را آغاز کرد. سال ۱۹۲۴ سرآغاز مبارزات مردم سودان علیه استعمار بریتانیا به‌شمار می‌رود و کم‌کم فکر استقلال بین طبقات مختلف و دانشجویان سودانی رشد یافت. در سال ۱۹۴۳ حزب سیاسی «العشقاد» و حزب دیگری به نام امه هر دو با هدف استقلال‌طلبی تأسیس شدند. در نوامبر ۱۹۵۳ سودانی‌ها برای نخستین بار در انتخابات مجلس کشور خود شرکت کردند و حزب «العشقاد» با ۵۱ کرسی به رهبری «اسماعیل ازهری» به پیروزی رسید. در سال ۱۹۵۵ مجلس مؤسسان ملی خواستار خروج کلیه نیروهای بریتانیایی از این کشور شد و در دسامبر همان سال مجلس سودان تصمیم به استقلال سودان به عنوان یک کشور مستقل و حاکم گرفت. نهایتاً در سال ۱۹۵۶ پرچم‌های بریتانیا و مصر از کشور سودان پایین کشیده شدند و جشن استقلال در ژانویه ۱۹۵۶ برگزار شد. در سال ۱۹۵۸ ابراهیم عبود کودتا کرد و در سال ۱۹۶۴ دوباره یک دولت ائتلافی تشکیل شد. در سال ۱۹۶۹ سرهنگ جعفر نمیری کودتا کرد و طی ۱۶ سال دیکتاتوری خود را در توسعه روابط آمریکا با آمریکا ادامه داد. در سال ۱۹۸۵ ارتشبد عبدالرحمن سوار الذهب با پشتیبانی حرکت‌ها و جنبش‌های مردم و گروه‌های سیاسی توانست با کودتای بدون خون‌ریزی قدرت را دست بگیرد، اما اعلام کرد که با انتخابات و رأی مردم کنار خواهد رفت و قدرت را به شخص منتخب مردم واگذار خواهد کرد. به این صورت یک سال بعد، صادق المهدی از حزب امه قدرت را به دست گرفت. در ۳۰ ژوئن ۱۹۸۹ ارتشبد عمر حسن البشیر با یک حرکت نظامی بدون خون‌ریزی، حکومت المهدی را سرنگون و قدرت را به دست گرفت و دولت نجات ملی را برقرار کرد. او طی انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۶ با اکثریت آرا به ریاست‌جمهور سودان رسید. عمر البشیر در سال ۱۹۸۹ (میلادی) عمر البشیر، قدرت را در جریان یک کودتای نظامی به‌دست گرفت و خارطوم را به مرکزی برای گروه‌های جهادی مسلح تبدیل کرد. سودان برای القاعده و دیگر گروه‌های تندرو تبدیل به پایگاهی برای حمله به آمریکا، عربستان سعودی، مصر، اتیوپی، اوگاندا، کنیا، و دیگر نقاط جهان شد. به دنبال نخستین حمله به مرکز تجارت جهانی در نیویورک در ۱۹۹۳ ایالات متحده، سودان را در فهرست دولت‌های پشتیبان تروریسم قرار داد. تحریم‌های مالی بین‌المللی و فشار نظامی کشورهای همسایه که از شورشیان سودانی پشتیبانی می‌کردند باعث شد تا این کشور سه سال بعد، اسامه بن لادن و دیگر نیروهای جهادی را اخراج کند. بلافاصله پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ سازمان‌های اطلاعاتی سودان همکاری نزدیکی را با آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) آغاز کردند. اما کنگره ایالات متحده آمریکا به دلایلی چون جنگ دارفور و نقض حقوق بشر توسط دولت، از خارج کردن سودان از فهرست پشتیبانان تروریسم، خودداری کردند. به تلافی این رفتار، دولت عمر البشیر به همکاری پنهانی خود با حماس و ایران ادامه داد و دستکم در دو مقطع، جنگنده‌های اسرائیلی در سواحل سودان به کشتی‌هایی حمله کردند که گفته می‌شد حاوی اسلحه برای حماس بودند. جنگ دارفور در منطقه دارفور درگیری‌های خشن میان گروه‌های قومیتی، بر سر مالکیت زمین، امری رایج بود. در پایان دهه ۱۹۸۰ یک جنبش برتری‌جویانه عرب پا گرفت که گفته می‌شد مورد پشتیبانی معمر قذافی بود. گروه‌هایی مانند «فور» ها، «زغاوه» ها و «ماسالیت» ها احساس می‌کردند که دولت، جانب عرب‌ها را گرفته‌است. آغاز جنگ دارفور را معمولاً سال ۲۰۰۳ می‌دانند. با این حال جنبش‌های شورشی، پیش از آن شکل گرفته بودند. مقامات سازمان ملل متحد در مارس ۲۰۰۴ گفتند که شبه نظامیان جنجوید هوادار دولت به قتل‌عام سازماندهی شده روستاییان غیر عرب در دارفور دست زده‌اند. «سند دوحه برای صلح در دارفور» در مه ۲۰۱۱ در قطر امضا شد. اما در سپتامبر ۲۰۱۲ درگیری با شورشیان در دارفور و کردفان جنوبی رخ داد. سازمان ملل متحد تعداد کشته‌شدگان جنگ دارفور را سیصد هزار تن و تعداد آوارگان آن را دو و نیم میلیون نفر تخمین زده‌است. در چند سال اخیر، بزرگ‌ترین عامل تلفات جانی در دارفور، درگیری میان گروه‌های مختلف عرب بوده‌است. با اینکه تصور رایج دربارهٔ این درگیری، ستیز شورشیان آفریقایی‌تبار با دولت و اعراب دارفوری است، برخی گروه‌های کوچکتر آفریقایی‌تبار هم برای خارطوم جنگیده‌اند. دیوان کیفری بین‌المللی در سال ۲۰۰۹ میلادی کیفرخواستی را علیه عمر البشیر به دلیل ارتکاب به جرایم جنگی در دارفور صادر کرد اما او هنوز دستگیر نشد. او متهم است که بر اقدام برای پاک‌سازی قومی بخشی از جامعه فورها، زغاوه‌ها و ماسالیت‌ها نظارت کرده‌است. جغرافیا جمهوری سودان با یک گستره در شمال آفریقا و در کنار دریای سرخ، میان مصر و اریتره است. درازای کرانه‌های سودان به ۸۵۳ کیلومتر می‌رسد. همچنین این کشور از سوی شمال ۱۲۷۳ کیلومتر با مصر، از شمال باختری ۳۸۳ کیلومتر با لیبی، از سمت باختر ۱۳۶۰ کیلومتر با چاد، از سمت جنوب باختری ۱۱۶۵ با جمهوری آفریقای مرکزی، از سمت جنوب با جمهوری سودان جنوبی و بالاخره از سمت شرق ۶۰۵ کیلومتر با اریتره مرز مشترک دارد. بخش پهناوری از سودان را دشت‌های بزرگی تشکیل می‌دهد که به دست دره بزرگ رودخانه نیل به دو بخش خاوری و باختری جدا می‌شود. همچنین ۵ درصد از خاک این سرزمین را زمین‌های قابل کشت و ۴۶ درصد از آن را چراگاه‌های طبیعی شامل می‌شوند. پست‌ترین بخش سودان در کرانهٔ دریای سرخ هم سطح آبهای جهان است و بلندای بلندترین بخش این کشور در قله دریبا به می‌رسد. آب و هوای سودان گرم و خشک است. آب و هوا زمین‌های سودان، دشت گسترده‌ای است و کوه‌ها و بلندی‌های آن در جنوب و دورترین بخش باختری آن قرار دارد. کوه‌های نوبه در مرکز و کوه‌های دریای سرخ دربخش خاوری سودان هستند. سودان دربخش مداری آفریقا است و آب و هوای آن در جنوب استوایی و در مرکز سافنا و در شمال قاره‌ای است. بخش دریای سرخ خاوری دارای باران‌های زمستانی است و از مارس تا ژوئن (≈اسفند تا خرداد) درجه گرمای بالاست و در روز به ۴۲ و در شب ۲۷ درجه سلسیوس می‌رسد. با ریزش باران درجه گرما کاهش یافته و از ماه ژوئیه تا اکتبر (≈تیر تا مهر) ادامه می‌یابد. از نوامبر تا فوریه (≈آبان تا بهمن) هوا گرم و معتدل شده و درجه گرما در روز به ۳۰ درجه و در شب ۱۶ یا پائین‌تر می‌رسد. مردم هماهنگ با تازه‌ترین برآورد، جمهوری سودان بیش از ۴۳٫۷ میلیون نفر جمعیت دارد که ۴۵ درصد از آن‌ها زیر ۱۴ سال، ۵۳ درصد بین ۱۵ تا ۶۵ سال و ۲ درصد بقیه بیشتر از ۶۵ سال سن دارند. نرخ رشد سالانه جمعیت سودان ۲٫۴٪ درصد است. این کشور به ازای هر هزار نفر از جمعیت خود ۵۸/۳۴ نفر نرخ زاد و ولد، ۲۸/۱۲ نفر نرخ مرگ و میر و ۷/۰ نفر نرخ کوچ کردن دارد. امید به زندگی در بین مردان سودانی به ۶۴ سال و در زنان این کشور به ۶۸ سال می‌رسد. از سوی دیگر ۵۲ درصد از ساکنان کشور سودان پیش از جدا شدن سودان جنوبی، از نژاد سیاه‌پوستان آفریقایی، ۳۹ درصد عرب و ۸ درصد از نژاد قبیله «بجا» بودند اما امروزه بیشتر مردم سودان از نژاد عرب سودانی هستند. اما در بعضی بخش‌های جنوبی و همچنین در دارفور، اکثریت با نژاد سیاه است. مسلمانان ۹۷ درصد، و ۳ درصد باقی‌مانده را پیروان ادیان محلی آنیمیست و مسیحیان و قبطی‌ها تشکیل می‌دهند. همچنین اقلیتی از پیروان مذهب شیعه دوازده‌امامی در شهرهای خارطوم، ام درمان، شندی، ابوزبد، پورت سودان و دیگر استان‌های این کشور زندگی می‌کنند. بیشتر مسلمانان سودان، مالکی مذهب و بخش زیادی از آنان تابع مذهب‌های تصوف و مقید به آداب و رسوم آنان هستند. انبوه مکتب‌خانه‌های قرآنی که به کودکان خردسال خواندن و حفظ قرآن را با همان لوح‌های چوبی قدیم آموزش می‌دهند از ویژگی‌های جامعه سنتی و مذهبی سودان به‌شمار می‌آید. عربی، زبان رسمی سودان است و زبان انگلیسی زبان دوم به‌شمار می‌آید. دست کم ۵۹٫۹٪ از مردان و ۴۴٫۹٪ از زنان بالای ۱۵ سال سودان باسوادند. جنگ‌های خونین سودان با همسایگان و درگیری‌های داخلی این کشور از پیشرفت امکانات و بهداشت در این کشور جلوگیری کرده‌است. این کشور در چند سال گذشته از داشتن خوراک و بهداشت، بی‌بهره بوده‌است. اقوام جمعیت عرب ۷۰ درصد کل کشور برآورد شده‌است. آنها تقریباً کاملاً مسلمان هستند و عمدتاً به عربی سودانی صحبت می‌کنند. قومیت‌های دیگر عبارتند از بجا، خز، نوبی‌ها، ارمنی‌ها و قبطی‌ها. گروه‌های غیر عرب شامل بجا (بیش از ۲ میلیون)، خز (بیش از ۱ میلیون)، نوبا (تقریباً ۱ میلیون)، مورو، ماسالیت، بورنو، تاما، فولانی، هاوسا، سونگهای، نوبی‌ها، برتا، زاگاوا، نییمانگ، اینگسانا، داجو، کوالیب، گوموز، میدوب و تاگال هستند. هاوسا به عنوان یک زبان تجاری استفاده می‌شود. حدود ۱۰۰ هزار نفر مردم کرد ساکن سودان هستند، یک جامعه کوچک ۱۵۰ نفری یونانی در سودان نیز وجود دارد. اعراب سودانی شمال و شرق سودان ادعا می‌کنند که عمدتاً از مهاجران شبه جزیره عربستان و ازدواج‌های مختلط با جمعیت‌های بومی هستند. مردم نوبی تاریخ مشترکی با نوبی‌ها در جنوب مصر دارند. اکثر قبایل عرب در سودان در قرن دوازدهم به سودان مهاجرت کردند، با مردم بومی نوبی و دیگر جمعیت‌های آفریقایی ازدواج کردند و به تدریج اسلام را معرفی کردند. قبایل عرب پیش از اسلام از مهاجرت‌های قبلی به منطقه از غرب عربستان وجود داشته‌اند. زبان تقریباً ۷۰ زبان بومی در سودان هستند. سودان دارای زبان اشاره منطقه ای است که قابل درک نیست. پیشنهادی در سال ۲۰۰۹ برای یک زبان اشاره سودانی یکپارچه کار شده بود. پیش از سال ۲۰۰۵، عربی تنها زبان رسمی کشور بود. در قانون اساسی ۲۰۰۵، زبان رسمی سودان عربی و انگلیسی شد. نرخ باسوادی ۷۰٫۲ درصد از کل جمعیت، مرد: ۷۹٫۶ درصد، زن: ۶۰٫۸ درصد است. ایالت‌های سودان قلمرو جمهوری سودان از ۱۸ ایالت زیر تشکیل می‌شود: ایالت خارطوم (ولایة خرطوم) ایالت کردفان شمالی (ولایة شمال کردفان) ایالت شمالی (ولایة الشمالیة) ایالت کسلا (ولایة کسّلا) ایالت نیل آبی (ولایة النیل الأزرق) ایالت دارفور شمالی (ولایة شمال دارفور) ایالت دارفور جنوبی (ولایة جنوب دارفور) ایالت کردفان جنوبی (ولایة جنوب کردفان) ایالت جزیره (ولایة الجزیرة) ایالت نیل سفید (ولایة النیل الأبیض) ایالت رود نیل (ولایة نهر النیل) ایالت دریای سرخ (ولایة البحر الأحمر) ایالت قضارف (ولایة القضارف) ایالت سنار (ولایة سنّار) ایالت دارفور غربی (ولایة غرب دارفور) ایالت دارفور میانی (ولایة وسط دارفور) ایالت دارفور شرقی (ولایة شرق دارفور) ایالت کردفان غربی (ولایة غرب کردفان) (در سال ۲۰۰۵ منحل شد و در سال ۲۰۱۳ بار دیگر ایجاد شد) اقتصاد جنگ‌های داخلی، ناپایداری دیرین دستگاه سیاسی، ویژگی‌های بد آب‌وهوایی، پایین بودن ارزش کالاهای تولیدی در بازار جهانی و سیاست‌های نادرست اقتصادی از عمده دلایل تنگ‌دستی اقتصادی سودان به‌شمار می‌روند. کم و بیش ۸۰ درصد از نیروی کار این کشور در بخش کشاورزی کار می‌کنند ولی این بخش بیشتر غیرمکانیزه و پیشرفت چندانی نداشته‌است. صنایع سرپای سودان نیز بیشتر در زمینه فرآوری و تبدیل فراورده‌های کشاورزی ایجاد شده‌اند. سودان کشوری با اقتصاد نفتی بود و از درآمدهای نفتی، برای رشد اقتصادی بهره می‌برد تا اینکه سودان جنوبی، از این کشور جدا شد و ۷۵ درصد از منابع نفتی سودان را گرفت. گوشه‌گیری کشور سودان در جهان، آسیب‌های فراوانی به اقتصاد این جمهوری وارد کرده‌است. ولی دولت این کشور به تازگی تصمیم گرفته تا با استفاده از الگوهای خارجی به بهبود بخش نفت بپردازد. میزان تولید ناخالص داخلی سودان در سال ۱۹۹۹ به ۴/۱۱ میلیارد دلار رسید که دست کم ۴۱ درصد از آن مربوط به بخش کشاورزی، ۱۷ درصد مربوط به بخش صنعت و ۴۲ درصد مربوط به بخش خدمات است. نرخ رشد تولید ناخالص داخلی این کشور در پایان سال ۱۹۹۹ میلادی به ۴ درصد رسید، درحالی که میانگین نرخ یاد شده در میان سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۸ (۹۵/۲-) درصد بود. سودان کشور تهی‌دستی است. به‌طوری‌که درآمد سرانه ملی آن به تازگی از ۳۲۰ دلار فراتر نرفته‌است و دست کم ۴۷ درصد از مردم آن در زیر خط فقر زندگی می‌کنند. نرخ تورم این کشور کم و بیش ۲۰ درصد است و شاخص بهای کالا و خدمات مصرفی آن رشدی برابر با ۱۶ درصد در سال دارد. سودان نزدیک به ۱۲ میلیون تَن نیروی کار دارد و نرخ بیکاری آن بیش از ۴۰ درصد است. سودان، گنجایش تولید یک میلیارد و ۸۱۵ میلیون کیلووات ساعت انرژی الکتریکی دارد و دارای اندوخته‌های سرشار از سنگ آهن، نفت، مس، کروم، روی، تنگستن، میکا، نقره و طلاست. تولید طلای سودان در آستانه سال ۲۰۰۰ میلادی به حدود ۵ تُن در سال رسید. پارچه، سیمان، فراورده‌های نفتی، شکر، صابون، و کفش، مهم‌ترین تولیدات صنعتی سودان هستند. بیشترِ فراورده‌های کشاورزی این سرزمین، پنبه، ارزن، خرما و سبزیجات هستند. در سال ۱۹۹۳ رئیس‌جمهور آمریکا، بیل کلینتون، سودان را در لیست کشورهای حامی تروریسم قرار داد و سه سال بعد یک رشته اقدامات از جمله منع (انتقال فناوری، فروش قطعات یدکی و به ویژه - و از همه دشوارتر- تحریم معاملات بانکی بین‌المللی به دلار) را به تصویب کنگره رساند؛ امری که صدمه سنگینی به اقتصاد سودان وارد کرد. با این همه خارطوم توانست به دلیل رونق قیمت نفت و سرمایه‌گذاری چین از سال ۱۹۹۹ در این زمینه، کمابیش به اموراتش ادامه دهد. مشارکت پکن، اکتشافات را توسعه داده و به خصوص با ساخت لوله‌های نفت که منطقهٔ میدان‌های نفتی در بندر سودان را به هم مرتبط می‌کرد، طی پانزده سال، توانست سرمایه‌گذاری گسترده‌ای در سودان بکند (بیش از ۱۴ میلیارد دلار- ۸٬۱۱ میلیارد یورو) این کشور تا سال ۲۰۱۰ روی طلای سیاه زندگی می‌کرد تا زمانی که جنوب سودان، منطقه‌ای که ۹۰٪ ذخایر نفتی در آن قرار گرفته، پس از برگزاری یک همه‌پرسی بین‌المللی از سودان جدا شد. سودان در سال ۱۹۹۹ بالغ بر ۵۸۰ میلیون دلار کالا به خارج فرستاد که بیشتر شامل پنبه، کنجد و دام‌های اهلی بود. عربستان سعودی، ایتالیا، آلمان، مصر، فرانسه، ژاپن، و چین بزرگ‌ترین خریداران کالا از سودان هستند. این کشور همچنین در سال ۱۹۹۹ میلادی بیش از ۴/۱ میلیارد دلار کالا خرید که بیشتر شامل مواد خوراکی، فراورده‌های نفتی، کالاهای صنعتی، ماشین آلات و ماشین‌های ترابری، دارو و دستگاه‌های پزشکی، پوشاک و پارچه بود. چین، فرانسه، بریتانیا، آلمان، ژاپن، هلند و کانادا در ردیف عمده‌ترین صادرکنندگان کالا به سودان قرار دارند. سودان نزدیک به ۲۴ میلیارد دلار بدهی خارجی دارد که دست کم ۵/۷ میلیارد دلار از آن کوتاه مدت است. واحد پول سودان «جنیه» است و پس از جدایی جنوب از شمال و از دست دادن منابع نفتی و جنگلی، نرخ تورم در این کشور افزایش زیادی داشته و هر دلار آمریکا کم و بیش با ۵/۵ جنیه سودان خریداری می‌شود. (نرخ برابری ژوئن۲۰۱۱) ارتباطات در سودان بیش از پانصد هزار شماره تلفن ثابت و میلیون‌ها شماره تلفن همراه وجود دارد. مردم این جمهوری امواج ۱۲ ایستگاه رادیویی (AM)، یک ایستگاه رادیویی (FM) و یک ایستگاه رادیویی با طول موج کوتاه را دریافت می‌کنند و برنامه‌های تلویزیون سودان از راه ۳ شبکه دولتی در سراسر کشور پخش می‌شود. از نظر ویژگی ترابری و راه‌های رفت‌وآمد نیز نزدیک به ۵۳۱۱ کیلومتر راه‌آهن، ۱۱ هزار و ۹۰۰ کیلومتر جاده اصلی و فرعی، ۵۳۱۰ کیلومتر راه آبی، ۷ بندر ماهی‌گیری و بازرگانی، ۶۱ فرودگاه بزرگ و کوچک در سودان وجود دارد که تنها یک فرودگاه از آن‌ها توانایی پذیرش هواپیماهای پهن پیکر را داراست. مهم‌ترین بندر این کشور پورت سودان است. سیاست کودتا و استعفای عمر البشیر پس از آن‌که ارتش سودان در تاریخ ۱۱ آوریل ۲۰۱۹ (با توافق پشت پرده) کنترل کشور را به دست گرفت، عمر البشیر، به ظاهر، از سوی ارتش مجبور به استعفا و دستگیر شد. عواد ابن عوف، وزیر دفاع سودان گفت: عمر البشیر دستگیر شده و هم‌اکنون در یک محل امن حفاظت می‌شود. وی اعلام کرد از ساعت ۲۲ تا ۵ صبح حکومت نظامی است و حریم هوایی سودان نیز ۲۴ ساعت و تمام مرزها تا اطلاع ثانوی بسته خواهد بود. ائتلاف ارتش و مخالفان پس از کودتا در ۱۴ مه ۲۰۱۹ شورای نظامی با ائتلاف «آزادی و تغییر» تشکیل شده از غیرنظامیان مخالف و معترض بر سر انتقال قدرت به دولتی غیرنظامی و تشکیل یک دولت موقت برای سه سال به توافق رسیدند. بر پایه این توافق دو سوم کرسی‌های مجلس قانون‌گذاری به ائتلاف «آزادی و تغییر» و دیگر کرسی‌ها به احزاب و تشکل‌هایی که عضو ائتلاف نیستند خواهد رسید. روابط خارجی آمریکا ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۱۷ تحریم‌های تجاری ۲۰ ساله علیه سودان را برداشت و مرحله دوم مذاکرات در نوامبر ۲۰۱۸ به‌منظور خارج کردن سودان از لیست کشورهای حامی تروریسم در جریان است، وزارت خارجه سودان با صدور بیانیه‌ای از شروع مذاکرات در این زمینه استقبال کرده‌است. ایران در ۴ ژانویه ۲۰۱۶ سودان کلیه روابط دیپلماتیک خود را به دلیل فشارهای عربستان سعودی و امارات متحده عربی با ایران قطع کرد و روابط بین دو کشور به سردی گرایید. عربستان و امارات در ۲۱ آوریل ۲۰۱۹ عربستان سعودی و امارات متحده عربی اعلام کردند که برای مستحکم‌تر کردن پوند سودان، یک کمک مالی ۳ میلیارد دلاری به این کشور خواهند کرد. از این ۳ میلیارد دلار، ۲٫۵ میلیارد دلار بابت مواد غذایی، دارویی و فراورده‌های نفتی خواهد بود و نیم میلیارد باقی‌مانده به بانک مرکزی سودان داده خواهد شد. اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۰ سودان با اسرائیل، پیمان صلح امضا کرد. سودان پنجمین کشور آفریقایی است که کشور اسرائیل را به رسمیت شناخته‌است و روابط دیپلماتیک را با اسرائیل آغاز می‌کند. با امضای این پیمان، ایالات متحده، نام این کشور را از فهرست دولت‌های پشتیبان تروریسم حذف کرد. جستارهای وابسته کودتای ۲۰۱۹ سودان اعتراضات ۲۰۱۳–۲۰۱۱ سودان تخاصم چاد و سودان دومین جنگ داخلی سودان همه‌پرسی استقلال سودان جنوبی انقلاب سودان فهرست شهرهای سودان تیم ملی فوتبال سودان نهضت مهدیون (سودان) سرود ملی سودان سودان جنوبی انقلاب سودان جنگ دارفور جنبش آزادی‌بخش خلق سودان تخاصم چاد و سودان کشور محصور در خشکی درگیری سودان (۲۰۲۳) منابع کتاب‌شناسی پیوند به بیرون تفاوت‌های شمال و جنوب سودان به روایت آمار سفارت ایران در سودان آفریقای شرقی آفریقای شمالی اتحادیه کشورهای عرب بنیان‌گذاری‌های ۱۹۵۶ (میلادی) در سودان جمهوری‌های فدرال دیکتاتوری نظامی رنگ‌های خوراکی سرزمین‌های بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۵۶ (میلادی) سودان کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها و سرزمین‌های عربی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای اسلامی کشورهای اقیانوس هند کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای خاورمیانه کشورهای شمال آفریقا کشورهای صحرایی کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای فدرال مستعمره‌های پیشین بریتانیا
7358
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85
سورینام
سورینام با نام رسمی جمهوری سورینام کشوری در شمال آمریکای جنوبی است. پایتخت آن پاراماریبو است. جمعیت سورینام ۵۹۰٬۰۰۰ و مساحت آن ۱۶۳٬۸۲۱ کلیومتر مربع است. سورینام از سوی شرق با گویان فرانسه و از سوی غرب با گویان و از جنوب با برزیل هم‌مرز است. سورینام در منطقه کارائیب قرار دارد و شمال آن اقیانوس اطلس قرار دارد. زبان رسمی آن هلندی و پول رایج آن دلار سورینام است. سورینام همچنین بیشترین جمعیت مسلمان به لحاظ درصدی در قاره آمریکای جنوبی را با ۱۳٫۵ درصد دارد. نام نام این کشور در فرهنگ‌های لغت اروپایی به صورت سِرانان تونگو سرانان هم آمده. سورینام در گذشته از مستعمرات امپراتوری هلند بود و به نام گویان هلند معروف بود. تاریخ بومیان آمریکایی از قبیله‌های آراواک و کاریب اولین کسانی بودند که سه هزار سال قبل از میلاد در سورینام سکنی گزیدند. در قرن هفدهم میلادی، استعمارگران انگلیسی و هلندی تلاش‌های زیادی برای مستعمره کردن سورینام انجام دادند که سرانجام هلند، کنترل پایدار را بدست آورد. هلند و در نتیجه سورینام، سیستم کارگر برده‌ای داشتند که اکثر این برده‌ها از نژاد آفریقایی بودند. با این برده‌ها بدرفتاری زیادی می‌شد که باعث شد برده‌های زیادی به جنگل فرار کنند. این مارون‌ها (که «ژوکاس» یا «باکابوسی ننگر» نیز نامیده می‌شدند) اغلب برمی‌گشتند و به مزارع حمله می‌کردند. نظام کارگری – برده‌ای در سال ۱۸۶۳ برانداخته شد تا هلند، آخرین کشور اروپایی باشد که اینکار را انجام داده‌است. هرچند، برده‌ها تا سال ۱۸۷۳ آزاد نشده بودند. پس از آن، کارگران از کشور هند شرقی هلند (اندونزی) برای کار به این کشور می‌آمدند. در سال ۱۹۵۴ سورینام صاحب دولت شد، هرچند امور دفاعی و روابط خارجی در کنترل هلند بود. در سال ۱۹۷۳ دولت محلی به رهبری NPK (حزبی از نژادهای مختلف) شروع به مذاکره با دولت هلند دربارهٔ استقلال کرد و در تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۷۵ به استقلال رسید. اولین رئیس‌جمهور این کشور ژوهان فریر بود و نخست‌وزیر او هنک آرون (رهبر حزب ملی سورینام) بود. تقریباً یک سوم از جمعیت به علت ترس از عدم توانایی کشور جدید در ادارهٔ امور، به هلند مهاجرت کردند. تعدادی کودتای نظامی در سال ۱۹۸۰ باعث کدورت روابط بین هلند و سورینام شد، ولی انتخابات برگزار شد و قانون اساسی جدید در سال ۱۹۸۷ نوشته شد. کودتایی در سال ۱۹۹۰ مجدداً نظم را به هم زد ولی انتخابات در سال ۱۹۹۱ دوباره برگزار شد. با روی کار آمدن دموکراسی، هلند نیز کمک‌های خود را از سرگرفت. از سال ۱۹۹۰، ائتلاف چهار حزبهٔ نیوفرانت به رهبری رونالد وشیان دولت را در اختیار داشته‌اند. در سال‌های اخیر، توسعهٔ اقتصادی یکی از اصلی‌ترین مسائل دولت سورینام بوده‌است. جغرافیا سورینام کوچک‌ترین کشور مستقل آمریکای جنوبی است. سورینام از نظر جمعیت و مساحت کوچک‌ترین کشور آمریکای جنوبی است. با قرار گرفتن بر روی لایهٔ جغرافیایی گویان، این کشور به دو قسمت اصلی جغرافیایی تقسیم شده‌است. قسمت شمالی، زمین‌های پست ساحلی است (تقریباً بالای خط آلبینا – پارانام –واگنینگن) که در آن‌ها کشاورزی می‌شود و اکثر جمعیت در این قسمت زندگی می‌کنند. قسمت جنوبی از جنگلهای بارانی استوایی تشکیل شده که به‌طور پراکنده و در امتداد مرز برزیل، ساواناها در آن زندگی می‌کنند که حدود % ۸۰ سطح زمین‌های سورینام را پوشش داده‌است. دو رشته کوه اصلی در سورینام وجود دارد: کوه‌های باکهویس و کوه‌های وان آچ وان ویک قلهٔ ژولیانا بلندترین کوه در کشور با ارتفاع ۱۲۸۶ متر از سطح دریاست. دیگر کوه‌ها عبارتند از کوه تافلبرگ (۱۰۲۶ متر)، کوه کاسیکاسیم (۷۱۸ متر)، گولیاتبرگ (۳۵۸ متر) و فولتزبرگ (۲۴۰ متر). بخاطر قرار گرفتن در امتداد خط استوا، سورینام آب و هوای معتدل دارد و درجهٔ هوا در طول سال تغییر چندانی نمی‌کند. هر سال دو فصل بارش، یکی از دسامبر تا اوایل فوریه و دیگری از اواخر آوریل تا اواسط اوت دارد. در شمال شرقی کشور، دریاچهٔ وان بلومشتین میر، یکی از بزرگ‌ترین دریاچه‌های جهان قرار دارد. این دریاچه با احداث سد آفوباکا (پروژهٔ بروکوپوندو) به وجود آمد، با احداث این سد، نیروی هیدروالکتریک مورد نیاز صنایع بوکسیت (که حدود % ۷۵ خروجی برق را مصرف می‌کند) و مصرف داخل کشور، تأمین می‌شود. در ناحیهٔ بالا دستی رودخانهٔ کوپنام در حوزهٔ آب بخشان، سازمان ذخیرهٔ ملی مرکزی سورینام که یک سایت میراث جهانی یونسکو است، و تغییرات انواع اکوسیستم را در مناطق جنگل بارانی بررسی می‌کند. پارک‌های ملی زیادی در کشور وجود دارند: پارک ملی گالیبی، پارک ملی کوپنام و ویاویا در کنارهٔ ساحلی، برونسبرگ، رالی والن/ فولتزبرگ تافلبرگ و ایلرتس دی هان در مرکز و سیپالیوانی در مرز برزیل، روی‌هم‌رفته، % ۱۲ مساحت کشور را پارک‌ها و دریاچه‌ها تشکیل می‌دهند. تقسیمات کشوری سورینام به ۱۰ استان تقسیم شده‌است: مردم ۴۱ درصد مردم سورینام مسیحی، ۴۰ درصد پیرو مذهب هندو و ۱۳٫۵ درصد مسلمان هستند. جمعیت ۵۸۷ هزار نفریسورینام از نژادهای مختلفی تشکیل شده‌است. نژاد هندی شرقی (که در زبان محلی هیندوستان نام دارند) % ۳۷ جمعیت را تشکیل می‌دهند. این افراد، نوادگان مهاجرینی اند که درقرن ۱۹ از هند به سورینام آمدند. این افراد اهل استان بیهار در هندوستان شرقی اوتار پرادش در شمال هند و در امتداد مرز نپال می‌باشند، نژاد کریاویو، که ترکیب نژادهای سیاه و سفید است، % ۳۱ جمعیت و نژاد ژاوانسه (نوادگان نژاد هندی هلندی شرقی) % ۱۵ جمعیت را تشکیل می‌دهند که مارون‌ها (نوادگان برده‌های فراری آفریقایی) % ۱۰ جمعیت را تشکیل می‌دهند و به پنج گروه اصلی تقسیم شده‌اند: آئوسان‌ها، کونیتی، ماتاوی، پاراماسان‌ها و ساراماسان‌ها. مردمان بومی آمریکایی تنها % ۳ جمعیت (در برخی منابع % ۱) را تشکیل می‌دهد و شامل گروه‌های اصلی آکریرو، آرواک، کاریب/ کالینا، تریو و وایانا می‌باشد. بقیهٔ جمعیت را چینی‌ها، اروپایی‌ها و برزیلی‌هایی که برای کار به سورینام آمده‌اند، تشکیل می‌دهد. تعداد کمی یهودی در حدود ۲۰۰ نفر که از نوادگان سفاردی‌ها هستند، نیز در این کشور زندگی می‌کنند. این افراد اغلب در پاراماریبو زندگی می‌کنند و کنگرهٔ بین‌المللی یهودیان نیازهای آن را ازسال ۱۹۸۰ برآورده می‌سازد. در گذشته ناحیه‌ای خودگردان در سورینام به نام «جودنساوانه» وجود داشت که در اواسط قرن ۱۷ بزرگ‌ترین جامعهٔ یهودی در نیمکرهٔ غربی بود. بعلت وجود نژادهای مختلف در کشور دین واحدی وجود ندارد. دین اغلب هندی‌ها هندو است ولی برخی به دین اسلام و مسیحیت روی آورده‌اند. مسیحیت در هر دو شاخهٔ کاتولیک و پروتستان در بین مردم کریاویو و مارون رایج است. هلندی زبان رسمی مردم سورینام است. مردم سورینام به زبان محلی نیز صحبت می‌کنند: سراناتونگو (که به سورینامز نیز معروف است). این زبان مخلوطی از انگلیسی با کلمات وارد شده از هلندی، اسپانیایی، پرتغالی، زبان‌های آفریقای شرقی و زبان‌های محلی است. همچنین زبان‌های اصیل کاریب و آراواکی نیز وجود دارند که مردم نژاد آمر ایندین سورینام، مارون‌ها، آئوسان و ساراماسان به این زبان‌ها صحبت می‌کنند. دومین زبان اصلی مردم، سارنامی هندی است که شکلی از بیهاری و لهجه‌ای از زبان مدرن هندی می‌باشد. علاوه بر این، زبان‌های انگلیسی و اسپانیای، استفادهٔ گسترده‌ای، به خصوص در مغازه‌ها و اماکن توریستی و تفریحی، دارند. بخش عمده‌ای از مردم (حدود % ۹۰) در پاراماریبو یا در ساحل زندگی می‌کنند. تعداد زیادی از مردم سورینام نیز در هلند زندگی می‌کنند. در سال ۲۰۰۴، ۳۲۱٬۰۰۰ نفر از اهالی سورینام در هلند زندگی می‌کردند که حدود % ۲ جمعیت هلند را تشکیل می‌دهند. (در مقایسه با ۴۴۹٬۰۰۰ در سورینام) فرهنگ زبان رسمی کشور سورینام هلندی است. ترکیبی از زبان‌های هند غربی و هلندی در مناطق مختلف آن بکار می‌رود. به خاطر ترکیب جوامع مختلف، فرهنگ سورینام بسیار متنوع است. هندو گرایی در آمریکای جنوبی هندوگرایی در سورینام اسلام در سورینام موسیقی سورینام اقتصاد اقتصاد سورینام تحت تأثیر صنایع بوکسیت قرار دارد که بیش از % ۱۵ تولید ناخالص داخلی % ۷۰ درآمد صادرات را تأمین می‌کند. سایر اقلام صادراتی شامل شکر و قند می‌شود و نیز سورینام دارای مخازن نفت و طلا است. حدود یک چهارم مردم در بخش کشاورزی کار می‌کنند. اقتصاد سورینام وابستگی زیادی به کشورهای دیگر دارد و عمدتاً با هلند، ایالات متحده و سایر کشورهای حوزهٔ کاراییب تجارت می‌کند. دولت ویدنبوش پس از در دست گرفتن قدرت در پاییز ۱۹۹۶، تمام برنامه‌های ساختاری دولت قبلی را به بهانهٔ منصفانه نبودن برای مردم فقیر جامعه، متوقف کرد. درآمدهای مالیاتی مانند گذشته قطع شد و دولت منابع درآمد جدیدی را جایگزین مالیات کرد. در سال ۱۹۹۷ تخصیص سرمایه به توسعهٔ سازمان‌های هلندی کاهش یافت و روابط دو کشور رو به زوال گذاشت. رشد اقتصادی در سال ۱۹۹۸ با تنزل بخش معدن، ساخت و ساز و خدمات عمومی، کاهش پیدا کرد. هزینه‌های رایج دولتی، پایین بودن مالیات، خدمات شهری ضعیف و کاهش کمک‌های خارجی در سال ۱۹۹۹ منجر به مشکلات مالی و کاهش تولید ناخالص داخلی به % ۱۱ شد. دولت تصمیم گرفت تا این کمبودهای مالی را با چاپ اسکناس جبران کند که منجر به افزایش فوق العادهٔ تورم و کاهش نرخ تبادل ارز گردید. اطلاعات جانبی در سال ۱۹۶۲ فیلم «جادهٔ مارپیچ» به کارگرانی رابرت مولیگان و با درخشش راک هادسن در سورینام ساخته شد (سپس در گویانای هلند) فصل ۱۹ شاهکار ولتر، «کاندید» در سورینام نوشته شده‌است. برخی از فوتبالیست‌های بزرگ هلند مثل فرانک ریکارد، رود گولیت، پاتریک کلایورت، کلارنس سیدورف، آرون وینتر و ادگار داویدس از نژاد سورینامی هستند. داویدس در یادداشت‌های خود دربارهٔ تعصبش به نژاد سورینامی و علاقه به برگزاری مسابقات فوتبال در این کشور، نوشته‌است. یک سرباز اروپایی بنام کارل پنتا مأموریت موفقیت‌آمیزی را برای تضعیف رژیم ارتشی که به رهبری دسی بوترز، حکومت دیکتاتوری را در سورینام هدایت می‌کرد، طراحی و هدایت کرد. آنتونی نستی تنها کسی است که برای سورینام در بازی‌های المپیک مدال کسب کرده‌است (در رشتهٔ شنا). جالب است که او اهل ترینیداد است نه سورینام، و اکنون نیز در میامی، فلوریدا، USA زندگی می‌کند. در فیلم "سکوت بره هاً به نام سورینام به عنوان مبدأ پروانه‌ها اشاره شده‌است. در سریال تلویزیونی «حلقهٔ E» نمایش داده شده‌است. سریال کره ایی نارکوی مقدس (ساخت ۲۰۲۲) در این کشور فیملبرداری شده فوتبالیست‌های سورینام سورینام، محل تولد بسیاری از فوتبالیست‌های معروف بوده‌است که ملیت هلندی گرفته ند و در تیم ملی فوتبال هلند بازی کرده‌اند. فهرست اسامی این بازیکنان در زیر آورده شده‌است. جستارهای وابسته تیم ملی فوتبال سورینام سورینام ایرویز البینا، سورینام پیوند به بیرون کابینه جمهوری سورینام - (به زبان هلندی) بریتانیکا – صفحه کشور سورینام (به زبان انگلیسی) مجمع ملی جمهوری سورینام (به زبان هلندی) ANDA سورینام - پرتال سورینام (به زبان هلندی) بانک مرکزی سورینام دیکشنری‌هایی به چند زبان سورینامی Andre Mosis, Kingbotho، محقق، نوازنه آلات موسیقی ضربی جزئیات مربوط به اقوام مارون یا «سیاه‌های بوته زار» در سورینام Perry-Castañeda کلکسیون نقشه‌های کتابخانه منابع ویکی‌پدیای انگلیسی ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۵ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۵ (میلادی) در آمریکای جنوبی جمهوری‌ها کشورها و سرزمین‌های هلندی‌زبان کشورها در آمریکای جنوبی کشورهای جزایر کارائیب کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای عضو اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس لیبرال دموکراسی مستعمره‌های پیشین انگلستان مستعمره‌های پیشین هلند
7360
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1
سنگاپور
سنگاپور با نام رسمی جمهوری سنگاپور ، دولت‌شهری در مجمع‌الجزایر مالایی به پایتختی شهر سنگاپور است. این کشور در جنوب شبه‌جزیره مالایا واقع شده و کوچک‌ترین کشور جنوب شرقی آسیا است. سنگاپور دارای معتبرترین پاسپورت‌ جهان است. سنگاپور در شمال خط استوا قرار دارد. سنگاپور از شمال با مالزی و از جنوب با اندونزی مرز آبی دارد. پیش از حضور کشورهای اروپایی در منطقه، منطقه‌ای که امروزه به عنوان سنگاپور شناخته می‌شود فقط منطقه ماهیگیری مالایی در ریزشگاه رودخانه سنگاپور بود. سنگاپور از سال ۱۸۲۴ تا ۱۹۶۳ میلادی، به غیر از سه سال در زمان جنگ جهانی دوم یکی از مستعمرات بریتانیا بود. در سال ۱۹۴۲ سنگاپور که هنوز مستعمره بریتانیا بود، توسط ژاپن اشغال شد و نیروهای بریتانیایی مجبور به ترک آن شدند. وینستون چرچیل این رخداد را «بدترین فاجعه و بزرگ‌ترین تسلیم در تاریخ بریتانیا» نامید. سنگاپور پس از پایان جنگ در سال ۱۹۴۵ میلادی دوباره توسط نیروهای بریتانیایی اشغال شد. هجده سال بعد در سال ۱۹۶۳ سنگاپور به عنوان عضوی از فدراسیون مالزی استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد. این کشور در نهایت دو سال بعد در سال ۱۹۶۵ از مالزی جدا شد و به این ترتیب جمهوری سنگاپور شکل گرفت. تاریخ سنگاپور توسط بریتانیایی‌ها کشف شد اما مدت‌ها مورد ادعای پرتغال بود. آن زمان سنگاپور برخلاف سلطان نشینان ملاکا (در مالزی) عمدتاً وضع خوبی برای تجارت نداشت و بیشتر محل لنگر کشی کشتی‌های بریتانیایی و زندگی برخی افراد بومی از نژادهای محلی بوده‌است. بریتانیا به سنگاپور همراه سلطان نشینان ملاکا و ایالات مالایایی حکومت می‌کرد بنابر این با استقلال مالزی این کشور هم استقلال یافت و جزوی از فدراسیون و کشور مالزی بود که چند سال بعد تبدیل به منطقه ای تجاری و مستقل شد. ریشه‌شناسی نام فرانسوی سنگاپور از مالایی Singapura (سنسکریت सिंहपुर «شهر شیر») گرفته شده و به این ترتیب سنگاپور به «شهر شیر» شهرت یافته‌است. این نام اولین بار توسط سانگ نیلا اوتاما بنیان‌گذار سنگاپور بر این شهر گذاشته شد. وی که در هنگام شکار با جانوری مشابه شیر مواجه شده بود، این اتفاق را به فال نیک گرفته و در آنجا شهری به نام سنگاپور بنا کرد. طبق مطالعات انجام شده، احتمالاً هرگز شیری در سنگاپور زندگی نکرده و جانور مشاهده شده توسط وی، ببر بوده‌است. اقتصاد سنگاپور یکی از موفق‌ترین اقتصادهای بازار را دارد. سنگاپور در کنار کره جنوبی، هنگ کنگ و تایوان یکی از چهار ببر آسیا به‌شمار می‌رود اما این کشور توانست سه رقیب خود را از لحاظ درآمد سرانه پشت سر بگذارد. رشد اقتصادی سنگاپور از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۹۵ به‌طور میانگین سالانه ۶ درصد بود و باعث شد تا شیوه زندگی سنگاپوری‌ها به شدت بهبود یابد. سنگاپور در سطح جهانی در برخی بخش‌های صنعتی و تجاری سرآمد است. برای نمونه این کشور سومین مرکز بازار تبادل ارز خارجی، سومین مرکز اقتصادی جهان، دومین بازار قمارخانه‌ای، سومین مرکز پالایش و تجارت نفت، بزرگ‌ترین تولیدکنندهٔ تأسیسات نفتی، یکی از بزرگ‌ترین مراکز تعمیر کشتی و مراکز لجستیک جهان است. شاخص‌های اقتصادی سنگاپور عموماً در بالاترین رده‌ها در دنیا قرار دارد. بر اساس شاخص آزادی اقتصادی این کشور در بالاترین رده‌های جهانی قرار داشته و در طول یک دهه گذشته، سنگاپور رده نخست شاخص آسانی انجام کسب و کار را داشته‌است. این کشور از لحاظ شاخص احساس فساد در کنار نیوزیلند و کشورهای اسکاندیناوی همواره در رده سالم‌ترین کشورها قرار داشته‌است. چندین سال متوالی است که سه مؤسسه بزرگ رتبه‌بندی اعتباری دنیا (مشهور به Big three) سنگاپور را در میان کشورهایی قرار داده‌اند که رتبه اعتباری آن‌ها AAA است. همچنین سنگاپور تنها کشور آسیایی است که توانسته به چنین رتبه‌ای دست یابد. سنگاپور به خاطر موقعیت جغرافیایی، نیروی کار ماهر، مالیات پایین، زیربنای پیشرفته و برخورد قاطع با فساد توانسته مقدار بسیار زیادی سرمایهٔ خارجی جذب کند. سنگاپور در میان کشورهای دنیا یازدهمین ذخیره ارزی خارجی را دارد و توانسته یکی از بالاترین جایگاه‌ها بر پایه شاخص سرانه سرمایه‌گذاری خالص بین‌المللی را به دست آورد. بیش از ۷۰۰۰ ابر شرکت چندملیتی از ایالات متحده، ژاپن و اروپا در سنگاپور فعال هستند. همچنین ۱۵۰۰ شرکت چینی و تقریباً همین تعداد شرکت هندی در سنگاپور مشغول فعالیت هستند. تقریباً ۴۴ درصد از نیروی کار سنگاپور از افراد غیر سنگاپوری تشکیل شده‌است. سنگاپور دومین سرمایه‌گذار بزرگ خارجی در هند است. این کشور چهاردهمین صادرکننده و پانزدهمین واردکننده دنیا به‌شمار می‌رود. سنگاپور توانسته بیش از ۱۰ قرارداد تجارت آزاد با کشورها و مناطق مختلف به امضا برساند. با وجود اقتصاد بازار در این کشور، فعالیت دولت سنگاپور هم سهم بسزایی در اقتصاد این کشور دارد به طوری که ۲۲٪ از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می‌دهد. در سال ۲۰۱۶ واحد اطلاعات مجله اکونومیست، برای سومین سال متوالی سنگاپور را به عنوان گران‌ترین شهر جهان رده‌بندی کرد. {| class="wikitable" style="text-align:center;" |+ شاخص‌های اقتصادی سنگاپور: از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴منابع: ارقام ذیل به دلار سنگاپور است. سال |- ! تولید ناخالص داخلیاسمی(میلیارد) ! تولید ناخالص داخلیاسمیسرانه ! تولید ناخالص داخلی واقعی(میلیارد) ! درآمد ناخالص ملیاسمی(میلیارد) ! درآمد ناخالص ملیاسمیسرانه ! ذخایر خارجی(میلیارد) ! نرخ میانگین برابری ارز(۱دلار آمریکا به دلار سنگاپور) |- | ۲۰۱۱ || ۳۴۶٬۳۵۳ || ۶۶٬۸۱۶ || ۳۴۲٬۳۷۱ || ۳۳۸٬۴۵۲ || ۶۵٬۲۹۲ || ۳۷۳٬۹۶۰ || ۱٫۲۵۷۳ |- | ۲۰۱۲ || ۳۶۲٬۳۳۲ || ۶۸٬۲۰۵ || ۳۵۴٬۰۶۱ || ۳۵۱٬۷۶۵ || ۶۶٬۲۱۶ || ۳۲۴٬۰۸۱ || ۱٫۲۴۹۸ |- | ۲۰۱۳ || ۳۷۸٬۲۰۰ || ۷۰٬۰۴۷ || ۳۲۴٬۵۹۲ || ۳۶۶٬۶۱۸ || ۶۷٬۹۰۲ || ۳۴۴٬۷۲۹ || ۱٫۲۵۱۳ |- | ۲۰۱۴ || ۳۹۰٬۰۸۹ || ۷۱٬۳۱۸ || ۳۸۰٬۵۸۵ || ۳۷۸٬۳۲۹ || ۶۹٬۱۶۸ || ۳۴۰٬۴۳۸ || ۱٫۲۶۷۱ |} سنگاپور در سال‌های اخیر به‌طور روزافزونی به عنوان یکی از گریزگاه‌های مالیاتی جهان شناخته شده‌است چون ثروتمندان دنیا در این کشور ملزم به پرداخت مالیات شخصی بالایی نیستند و درآمدهای خارجی در این کشور از مالیات معاف است. برای نمونه می‌توان به برت بلوندی میلیونر اتریشی و ادواردو ساورین میلیاردر آمریکایی که از مؤسسان فیس بوک است اشاره کرد که به ترتیب در سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۲ به سنگاپور نقل مکان کرده‌اند. در سال ۲۰۰۹ سنگاپور از فهرست گریزگاه‌های مالیاتی سازمان همکاری و توسعه اقتصادی خارج شد اما در ۲۰۱۵ توسط شبکه عدالت مالیاتی از حیث شاخص پنهانکاری مالی در میان تأمین‌کنندگان خدمات مالی فراساحلی جهان در رده چهارم قرار گرفت. این در حالی است که سنگاپور در آن زمان یک‌هشتم سرمایه‌های فراساحلی جهان را در نظام مالی خود در جریان داشت و «فرصت‌های متعددی برای فرار یا امتناع از پرداخت مالیات در اختیار می‌گذاشت.» در اوت ۲۰۱۶ روزنامه استریت تایمز گزارش داد که اندونزی تصمیم گرفته دو جزیرهٔ خود را به گریزگاه مالیاتی تبدیل کند تا سرمایه‌های از دست‌رفتهٔ خود را از سنگاپور به کشور بازگرداند. در اکتبر ۲۰۱۶ بانک مرکزی سنگاپور به بانک‌های یوبی‌اس و دی‌بی‌اس تذکر داد و مجوز بانک فالکون پرایوت را به دلیل دخالت در رسوایی صندوق سرمایه‌گذاری مالزی لغو نمود. سنگاپور یکی از کشورهایی است که بیشترین شمار میلیونر را دارد به طوری که از میان هر شش خانوار سنگاپوری، یک خانوار دارایی بیش از یک میلیون دلار آمریکا به شکل نقد دارد. این رقم منهای املاک، کسب و کارها و کالاهای تجملاتی است که اگر این موارد نیز محاسبه شود تعداد میلیونرها بیشتر خواهد شد چون قیمت ملک در سنگاپور در میان کشورهای دنیا جزو گران‌ترین‌هاست. در سنگاپور دولت حداقل دستمزد اعلام نمی‌کند چون بر این باور است که تعیین این شاخص به رقابت‌پذیری آسیب می‌زند. همچنین سنگاپور در میان کشورهای توسعه‌یافته یکی از کشورهایی است که بالاترین نابرابری درآمدی را دارند. واحد پول واحد پول سنگاپور دلار سنگاپور است که با نماد S$ نشان داده می‌شود و توسط بانک مرکزی این کشور چاپ می‌گردد. پول این کشور از سال ۱۹۶۷ به واسطه رابطه نزدیکی که سنگاپور از گذشته با بروونئی داشته با دلار برونئی قابلیت تبادل دارد. بانک مرکزی سنگاپور با استفاده از سیاست‌های پولی باعث می‌شود که برابری نرخ دلار سنگاپور با سایر ارزها در یک محدوده تجاری اعلان‌نشده بالا یا پایین برود. این وضع با طرز عمل بسیاری از بانک‌های مرکزی که با به‌کارگیری نرخ سود اعمال سیاست می‌کنند متفاوت است. هر دلار سنگاپور معادل ۰٫۷۳۷ دلار آمریکاست. (آوریل ۲۰۲۲). اشتغال سنگاپور از گذشته یکی از پایین‌ترین نرخ‌های بی‌کاری را در میان کشورهای توسعه‌یافته داشته‌است. اندازهٔ بی‌کاری در این کشور در میان سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ هیچ‌گاه از ۴٪ بیشتر نشد. این رقم در ۲۰۰۵ به قلهٔ ۳٫۱٪ و در جریان بحران مالی جهانی ۲۰۰۹ به ۳٪ رسید. این نرخ در فصل نخست ۲۰۱۵ به ۱٫۸٪ سقوط کرد. دولت سنگاپور از طریق وزارت توسعه اجتماعی و خانواده برای بی‌خانمان‌ها و افراد نیازمند برنامه‌های کمک‌رسانی متعددی دارد و توانسته اندازهٔ فقر مطلق را به حد بسیار کمی برساند. در برخی از این برنامه‌ها ماهانه ۴۰۰ تا ۱۰۰۰ دلار سنگاپور به خانوارهای نیازمند پرداخت می‌شود و مخارج بهداشت و درمان و شهریهٔ مدارس این خانوارها از سوی دولت تأمین می‌شود. سنگاپور برای عموم شهروندان خود نیز برنامه‌های رفاهی پرشماری برقرار کرده‌است، برای مثال دولت به ساکنان سنگاپور مبلغی پرداخت می‌کند تا به ورزشگاه‌های عمومی رفته و ورزش کنند. همچنین دولت برای تولد هر نوزاد مبلغی که حداکثر به ۱۶۶٬۰۰۰ دلار می‌رسد به خانواده‌ها می‌پردازد. از دیگر برنامه‌های مشابه می‌توان به نظام بهداشت و درمان یارانه‌ای، کمک مالی به معلولان، تحویل لپ‌تاپ ارزان به دانش‌آموزان تنگدست، تخفیف در هزینه‌های گوناگون مانند ترابری همگانی، صورت‌حساب‌های خدمات دولتی و غیره را اشاره کرد. هر چند کارگران خارجی بخش بزرگی از نیروی کار سنگاپور را شامل می‌شوند اما دولت می‌خواهد نسبت به کاهش شمار ایشان تصمیم‌گیری نماید چون هم‌اکنون حدود ۸۰٪ از کارگران بخش ساخت و ساز و ۵۰٪ از کارگران بخش خدمات، خارجی هستند. سازمان مهاجرت و مرزهای سنگاپور مسئول اعلام معیارهای لازم برای اقامت دائم در سنگاپور است. صنعت اقتصاد این کشور متنوع است اما سه بخش بزرگ آن مشتمل بر بخش خدمات مالی، تولید صنعتی و پالایش نفت است. اصلی‌ترین کالاهای صادراتی سنگاپور را فراورده‌های نفتی، مدارهای مجتمع، رایانه و محصولات زیست‌پزشکی است. این بخش‌ها ۲۷٪ از تولید ناخالص داخلی سنگاپور را در ۲۰۱۰ تأمین کرده‌اند. در سال ۲۰۰۶ سنگاپور ۱۰٪ از قرص سیلیسیم جهان که در ساخت تراشه‌های الکترونیکی و دیگر ریزابزارها کاربرد دارد را تولید کرد. بزرگ‌ترین شرکت‌های سنگاپوری در بخش‌های مخابراتی، بانکداری، ترابری و تولید قرار دارند. بسیاری از آن‌ها در آغاز کار، دولتی بودند و از همان زمان در بورس سنگاپور وارد شدند. برخی از این شرکت‌ها سینگ‌تل، شرکت مهندسی اس‌تی، کپل کورپوریشن، اوسی‌بی‌سی بانک، دی‌بی‌اس بانک، یونایتد اورسیز بانک هستند. بلومبرگ در سال ۲۰۱۱ و در میان بحران مالی جهانی طی چند نظرسنجی، بانک‌های اوسی‌بی‌سی، دی‌بی‌اس و یونایتد اورسیز بانک را به ترتیب در ردیف‌های اول، پنجم و ششم از فهرست «قوی‌ترین بانک‌های جهان» معرفی کرد. مشهورترین برندهای سنگاپوری در دنیا عبارتند از سنگاپور ایرلاینز، فرودگاه چانگی سنگاپور و بندر سنگاپور. این سه توانسته‌اند بیش از رقبای خود جوایز جهانی را دریافت کنند. مجله فرچون در نظرسنجی سالانه خود تحت عنوان «۵۰ شرکت تقدیرشده در سطح جهان» در سال ۲۰۱۵، شرکت سنگاپور ایرلاینز را به عنوان تقدیرشده‌ترین شرکت هواپیمایی آسیا و نوزدهمین شرکت تقدیرشده هوایی جهان شناخت. مجله Travel + Leisure آمریکا در نظرسنجی‌هایی که از خوانندگان خود کرده، سنگاپور ایرلاینز را به مدت ۲۰ سال متوالی به عنوان بهترین ایرلاین بین‌المللی انتخاب کرده‌است. فرودگاه چانگی سنگاپور ۱۰۰ ایرلاین را به ۳۰۰ شهر جهان متصل می‌کند. این قطب راهبردی بین‌المللی تا سال ۲۰۱۵ توانسته بود ۴۸۰ جایزه تحت عنوان «بهترین فرودگاه جهان» به دست آورد و به این ترتیب بهترین فرودگاه در سطح جهان شناخته شود. گردشگری صنعت گردشگری، یکی از منابع عمده درآمد سنگاپور است. جاذبه‌های طبیعی فراوان، تنوع قومی، استفاده از زبان انگلیسی به عنوان یکی از زبان‌های اصلی و شبکه حمل و نقل گسترده و کارآمد، از جمله دلایل محبوبیت این کشور در بین جهانگردان است. تنها در سال ۲۰۱۷، ۱۷ میلیون گردشگر از سنگاپور دیدن کردند. دولت برای گسترش این بخش، کازینوها را در سال ۲۰۰۵ قانونی اعلام کرد اما فقط دو مجوز برای مراکز مجتمع صادر کرد تا بتواند از پولشویی و اعتیاد جلوگیری کند. سنگاپور خود را به عنوان قطب گردشگری پزشکی هم تبلیغ می‌کند و به این ترتیب توانسته سالانه حدود ۲۰۰ هزار خارجی را برای درمان به کشور جذب کند. هدف سنگاپور جذب ۱ میلیون گردشگر پزشکی است تا بتواند از این راه ۳ میلیارد دلار درآمد سالانه داشته باشد. در سال ۲۰۱۵ لونلی پلانت و نیویورک تایمز، سنگاپور را به ترتیب به عنوان نخستین و ششمین مقصد جذاب گردشگری معرفی کردند. از جمله مراکز مورد علاقه جهانگردان می‌توان از محله اورچارد رود شامل مراکز خرید بزرگ، باغ وحش سنگاپور، باغ پرندگان جورونگ و جزیره گردشگری سنتوزا نام برد. این جزیره دارای جاذبه‌ها و فعالیت‌های بسیاری برای کودکان و بزرگسالان است که از جمله شامل نمایش آتش بازی شبانه، پارک دلفین‌ها، پارک پروانه‌ها و سینمای چهاربعدی می‌شود. از نقاط دیدنی سنگاپور هتلی به نام مارینا بی سندز است که به شکل یک کشتی بر روی ۳ ساختمان بلند ساخته شده و استخری دارد که انتهای آن این ذهنیت را تداعی می‌کند که شناگران در حال افتادن از ساختمان هستند. پارک تفریحی یونیورسال استودیو که نمایش‌ها و وسایل بازی آن برپایه محصولات این استودیو طراحی شده، یکی دیگر از جاذبه‌های گردشگری سنگاپور است. واردات، فروش و مصرف آدامس در سنگاپور ممنوع است. هم چنین سیگار کشیدن در بسیاری قسمت‌های سنگاپور ممنوع است و به‌طور مرتب تعداد مکان‌های شامل این ممنوعیت در حال افزایش می‌باشد. بر اساس رده‌بندی ۲۰۲۱ شاخص جهانی گذرنامه، گذرنامه سنگاپوری قوی‌ترین گذرنامه پس از ژاپن در سطح جهان معرفی شد. دارندگان گذرنامه سنگاپوری می‌توانند بدون نیاز به گرفتن ویزا یا با گرفتن ویزا در مبادی ورودی به ۱۹۲ کشور سفر کنند. سنگاپور یک قطب آموزشی نیز هست به طوری که تنها در سال ۲۰۰۶، بیش از ۸۰ هزار دانشجوی خارجی در آن تحصیل می‌کردند. ۵۰۰۰ تن از این دانشجوها مالزیایی‌هایی هستند که روزانه از مرز رد می‌شوند تا به مدارس سنگاپوری برسند. در سال ۲۰۰۹ از کل دانشجویان دانشگاه‌های سنگاپور، ۲۰٪ خارجی بودند که بیشترین حدی است که دولت اجازه داده‌است. اکثریت این دانشجویان از کشورهای عضو آسه‌آن، چین و هند هستند. زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات فناوری اطلاعات و ارتباطات یکی از ستون‌های موفقیت سنگاپور است. این در حالی است که شبکهٔ عظیم ارتباطات از جمله شبکه‌های تلویزیونی و تلفنی توسط دولت اداره می‌شوند. هنگامی که سنگاپوری‌ها برای اولین بار آنلاین شدند می‌توانستند از امکان تماس تصویری برای ارتباط با یکدیگر استفاده کنند اما این قابلیت تنها به ارتباطات داخل سنگاپور محدود بود. نشریاتی چون وال‌استریت ژورنال سانسور می‌شد. در دهه ۱۹۹۰ از اصطلاح «جزیرهٔ هوشمند» برای اشاره به سنگاپور استفاده می‌شد چون این جزیره خیلی سریع توانست خود را با دنیای اینترنت وفق دهد. این اصطلاح در مقالهٔ ویلیام گیبسون با عنوان «دیزنی‌لندی با حکم اعدام» در سال ۱۹۹۳ مورد اشاره قرار گرفت. مجمع جهانی اقتصاد در گزارش فناوری جهانی ۲۰۱۵، سنگاپور را به عنوان «فناوری‌پذیرترین کشور» معرفی کرد. این گزارش جامع‌ترین نظرسنجی در این خصوص است و معیار آن فراگیری و شبکه‌پذیری یک کشور به‌لحاظ داشتن زیرساخت لازم در بازار، دنیای سیاست و تنظیم مقررات ارتباطی است. سنگاپور از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ و سپس در ۲۰۱۵ در رتبه‌بندی دولت الکترونیک که توسط دانشگاه واسدا انجام می‌شود نیز توانست رتبه نخست را احراز کند. ضریب نفوذ گوشی‌های هوشمند در سنگاپور طبق تحقیق شرکت دیلویت در سال ۲۰۱۴ ۸۹٪ و طبق اطلاعات مصرف‌کنندگان گوگل ۸۵٪ بوده‌است و به این ترتیب این کشور در آن سال بیشترین ضریب نفوذ در این زمینه را داشته‌است. به ازای هر ۱۰۰ نفر در سنگاپور ۱۴۸ تلفن همراه وجود دارد. اینترنت در سنگاپور توسط شرکت دولتی سینگ‌تل و شرکت‌های نیمه‌دولتی استارهاب و ام‌وان لیمیتد و همچنین چند شرکت فراهم‌کننده اینترنت دیگر عرضه می‌شود که طبق اطلاعات ۲۰۱۵ خدمات اینترنتی تا حد ۲ گیگابیت در ثانیه به مصرف‌کنندگان خانگی ارائه می‌دهند. شرکت ایکوینیکس (با ۳۳۲ شریک) و همچنین برادر کوچکتر آن به نام شرکت تبادل اینترنت سنگاپور (با ۷۰ شریک) نقاط تبادل اینترنت در سنگاپور هستند که از طریق آن‌ها مراکز ارائه‌دهنده خدمات اینترنتی (ISPs) و شبکه‌های تحویل محتوا (CDNs) می‌توانند ترافیک اینترنت را بین شبکه‌های خود تبادل کنند. ترابری از آنجا که سنگاپور جزیره‌ای کوچک با تراکم جمعیت بالاست، شمار خودروهای شخصی در آن به منظور کنترل ترافیک و کاهش آلودگی به شدت محدود می‌شود. خریداران خودرو باید یک و نیم برابر بیشتر از قیمت خودرو در بازار، صرف عوارض کنند. همچنین ایشان باید برای کسب مجوز لازم برای مالکیت یک خودرو به طول یک دهه، در مزایده شرکت نمایند که در آن مجوز لازم به بالاترین رقم‌های پیشنهادشده فروخته می‌شود. با بهایی که خریداران برای این مجوز پرداخت می‌کنند می‌توان در ایالات متحده یک پورشه باکستر/کایمن خرید. قیمت خودرو در سنگاپور نسبت به دیگر کشورهای انگلیسی‌زبان به طرز چشمگیری بیشتر است. همچنین لازم است ذکر شود که در سنگاپور هم مانند دیگر کشورهای هم‌سود وسائط حمل و نقل و مردم از سمت چپ معابر رفت‌وآمد می‌کنند. ساکنان سنگاپور برای رفت‌وآمد در شهر به غیر از خودروهای شخصی معمولاً از اسکوتر برقی، دوچرخه، اتوبوس، تاکسی و مترو استفاده می‌کنند. دو شرکت حمل و نقل قطارهای شهری و چهار شرکت ترابری اتوبوسی در سنگاپور وجود دارند. شرکت‌های اتوبوس‌رانی برای به دست گرفتن معابر بیشتر باید در مزایده شرکت کنند. همچنین در سنگاپور شش شرکت تاکسی‌رانی فعالیت می‌کند که در کل ۲۸۰۰۰ تاکسی در اختیار دارند. از آنجا که کرایهٔ تاکسی در این کشور نسبت به دیگر کشورهای توسعه‌یافته نسبتاً ارزان‌تر است، استفاده از آن نیز با استقبال مردمی مواجه شده‌است. طول شبکهٔ جاده‌ای سنگاپور ۳٬۳۵۶ کیلومتر است که از این میزان ۱۶۱ کیلومتر را بزرگراه‌ها تشکیل می‌دهند. طرح اعطای مجوز عبور و مرور در سنگاپور که در سال ۱۹۷۵ در این کشور اجرا شد نخستین طرح ترافیک در جهان به‌شمار می‌رود. در این طرح به غیر از تعیین محدودهٔ طرح ترافیک، سخت‌گیری در اعطای مجوز مالکیت خودرو و بهبود ترابری انبوه نیز پیش‌بینی شده بود. در سال ۱۹۹۸ پرداخت عوارض عبور از معابر به صورت الکترونیکی درآمد. در همین سال شناسایی الکترونیکی و فناوری نظارت ویدئویی به اجرا درآمد. سنگاپور یکی از اصلی‌ترین مراکز تبادل سفر در آسیا است چون در منطقه‌ای واقع شده که از پررفت‌وآمدترین مناطق دریایی و هوایی تلقی می‌شود. فرودگاه چانگی سنگاپور از مراکز هوایی جنوب شرق آسیا و ایستگاهی در راه کانگارو بین سیدنی و لندن است. هشت فرودگاه در سنگاپور وجود دارد که هفت تای آن‌ها برای همگان در دسترس نیستند: فرودگاه سلتر فرودگاه کالنگ پایگاه هوایی پایا لبار پایگاه هوایی تنگاه پایگاه هوایی سمبونگ پایگاه هوایی چانگی پایگاه هوایی چانگی شرقی فرودگاه چانگی سنگاپور فرودگاه چانگی سنگاپور میزبان شبکه‌ای به وسعت ۱۰۰ شرکت هواپیمایی است که سنگاپور را به ۳۰۰ شهر جهان در ۷۰ کشور و سرزمین متصل می‌کنند. مجله‌های سیر و سفر این فرودگاه را به عنوان بهترین فرودگاه جهان رده‌بندی کرده‌اند. اسکای‌ترکس نخستین مجله‌ای بود که در سال ۲۰۰۶ این کار را کرد. هواپیماهای حامل پرچم سنگاپور به شرکت سنگاپور ایرلاینز تعلق دارند. بندر سنگاپور که توسط شرکت‌های پی‌اس‌ای اینترنشنال و جورونگ پورت مدیریت می‌شود، در سال ۲۰۰۵ دومین بندر شلوغ دنیا از لحاظ تناژ رده‌بندی شد به طوری که ظرفیت ناخالص آن ۱٫۱۵ میلیارد بود. ظرفیت ترافیک کانتینری آن هم ۲۳٫۲ میلیون TEU است. این بندر پس از بندر شانگهای دومین بندر شلوغ دنیا محسوب می‌شود به طوری که ۴۲۳ میلیون تن را رد و بدل می‌نماید. همچنین این بندر دومین بندر جهان از لحاظ ترافیک بارگیری کشتی و نخستین بندر دنیا از حیث میزان سخت‌گیری کشتی‌ها است. مترو متروی سنگاپور در سال ۱۹۸۷ تأسیس شده و هم‌اکنون دارای ۵ خط و ۱۰۲ ایستگاه می‌باشد زبان در سنگاپور چهار زبان انگلیسی، مالایی، چینی و تامیل به عنوان زبان‌های رسمی شناخته می‌شوند. اما درمجموع ساکنان این کشور با نزدیک به بیست زبان مختلف تکلم می‌کنند که این امر نشان‌دهنده تنوع گسترده زبانی و فرهنگی در سنگاپور می‌باشد. بسیاری از تابلوها و علائم در سنگاپور به چهار زبان رسمی نوشته شده‌اند. در سنگاپور سیاست رسمی آموزشی به ترتیبی است که دانش‌آموزان به‌طور هم‌زمان زبان انگلیسی و زبان مادری خود را می‌آموزند. مذهب سنگاپور یک کشور چند مذهبی است. بر طبق آمار سال ۲۰۱۰ میلادی در مورد افراد بالای ۱۵ سال، ۲۴٪ افراد مقیم سنگاپور (به غیر از گردشگران و کارگران مهاجر) پیرو مذاهب بودایی و تائو هستند. همچنین ۱۸٫۳٪ جمعیت این کشور مسیحی، ۳۷٫۷٪ مسلمان، ۵٫۱٪ هندو و ۰٫۷٪ نیز پیرو ادیان دیگر هستند. ۱۷٪ از جمعیت سنگاپور نیز پیرو هیچ مذهبی نیستند. دانشگاه‌های سنگاپور دانشگاه صنعتی نانیانگ (NTU) با وسعت ۲۰۰ هکتار و سرمایه‌گذاری مالی ۹۱۴ میلیون دلار در جنوب غربی کشور سنگاپور واقع شده‌است. این دانشگاه دارای ۱۱۰۰ عضو هیئت علمی، ۳۷۳۹ پرسنل اداری-پژوهشی و ۲۸۹۴۹ دانشجو است که از این تعداد دانشجو ۸۷۴۳ نفر در سطح تحصیلات تکمیلی مشغول به تحصیل می‌باشند. بر طبق آمار رسمی و رتبه‌بندی‌های معتبر بین‌المللی این دانشگاه از برترین‌های دنیا در زمینه‌های مختلف علمی می‌باشد: رتبه جهانی ۶۱ در کل رشته‌ها (رتبه ۱۰ در آسیا) و رتبه ۲۹ در علوم مهندسی در رتبه‌بندی مؤسسه تایمز در سال ۲۰۱۴ رتبه ۸ در دنیا از نظر ارجاعات مقالات علمی ISI در دنیا در علوم مهندسی در سال ۲۰۰۹ در زمینه آموزش و پژوهش دوره دکتری این دانشگاه دارای تبادلات مشترک بین‌المللی با سایر دانشگاه‌های تراز اول جهان است. به عنوان نمونه می‌توان به دوره مشترک دکتری و فوق دکتری این دانشگاه با مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT)اشاره کرد. دانشگاه ملی سنگاپور مجموعه دانشگاه‌های جیمزکوک دانشگاه مدیریت سنگاپور دانشگاه طراحی و مهندسی سنگاپور جاذبه‌های گردشگری سنگاپور معبد سری ماریامان موزه آرت ساینس در مارینا بی سندز باغ ملی ارکیده جنگل ابر سنگاپور معبد تان سی چونگ چو سنگاپور جستارهای وابسته جغرافیای سنگاپور فرهنگ در سنگاپور اهالی سنگاپوری انجمن ملل آسیای جنوب شرقی منابع پیوند به بیرون اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۵ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۵ (میلادی) در آسیا پایتخت‌های آسیا جمهوری‌های مشترک‌المنافع دولت‌شهرها سنگاپور شبکه شهرهای خلاق یونسکو کشورها در آسیا کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها و سرزمین‌های تامیل‌زبان کشورها و سرزمین‌های چینی‌زبان کشورها و سرزمین‌های مالایی‌زبان کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای جنوب شرق آسیا کشورهای عضو اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا کشورهای عضو سازمان ملل متحد مکان‌های پرجمعیت ساحلی مناطق مسکونی بنیان‌گذاری‌شده در ۱۸۱۹ (میلادی)
7361
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%AD%D9%84%20%D8%B9%D8%A7%D8%AC
ساحل عاج
ساحل عاج ، (به انگلیسی: Ivory Coast) کشوری در غرب آفریقا می‌باشد که پایتخت کنونی آن یاموسوکرو و پایتخت پیشین آن آبیجان بوده‌است. جمعیت این کشور حدود ۲۶٫۳ میلیون نفر است که حدود ۴۲ درصد از آن از قوم آکان و بقیه از چندین قوم دیگر هستند. ۳۹ درصد از مردم این کشور مسلمان و ۳۳ درصد مسیحی هستند. زبان رسمی ساحل عاج، فرانسوی و واحد پول آن، فرانک سِاف‌آ آفریقای غربی است. ساحل عاج از شمال شرق با بورکینافاسو، از شمال با مالی، از شمال غرب با گینه، از شرق با غنا و از غرب با لیبریا همسایه است و از سوی جنوب به اقیانوس اطلس می‌رسد. ساحل عاج در ۴۴–۱۸۳۳ تحت‌الحمایه فرانسه شد و پس از آن در سال ۱۸۹۳ مستعمره کشور فرانسه درآمد. ساحل عاج در سال ۱۹۶۰ به رهبری فلیکس اوفویت-بوانی به استقلال رسید، وی تا سال ۱۹۹۶ بر این کشور حکومت کرد. تاریخ در سده ۱۵ میلادی ساحل عاج مورد توجه بازرگانان فرانسوی و پرتغالی که در جستجوی عاج فیل و تجارت برده بودند قرار گرفت. در رقابت‌های استعماری پرتغال و فرانسه بر سر به دست آوردن ساحل عاج، عاقبت این منطقه نصیب فرانسه شد و در سال ۱۸۴۲ به صورت قلمرو سرزمینی فرانسه شناخته شد. در سال ۱۸۹۳ ساحل عاج به صورت مستعمرهٔ غرب آفریقای فرانسه درآمد. ساحل عاج پس از جنگ جهانی دوم دارای خودگردانی داخلی شد و سرانجام در ۷ اوت ۱۹۶۰ از فرانسه اعلام استقلال کرد. در سال ۱۹۵۹ ساحل عاج به همراه سه کشور دیگر، داهومی (بنین)، نیجر و بورکینا فاسو یک اتحادیهٔ اقتصادی تشکیل دادند که بعداً چندین کشور غرب آفریقایی دیگر نیز به آن پیوستند. از زمان استقلال تا سال ۱۹۹۳، فلیکس اوفویت-بوانی رئیس‌جمهور ساحل عاج بود، در سال ۱۹۹۳ هوفوئه در گذشت. در سپتامبر ۱۹۹۸ به دنبال تصمیم رئیس‌جمهور، آنری کنان بدیه مبنی برافزودن بر دوران حکومتش و تغییر قانون اساسی، هزاران نفر در ساحل عاج دست به تظاهرات زدند. حکومت بدیه به دنبال اولین کودتای نظامی در کشور در دسامبر ۱۹۹۹ توسط ژنرال روبر گوی سرنگون شد، در نتیجه کمک‌های خارجی به کشور نیز متوقف شد. با فشار گروه‌های اپوزیسیون، گوی در ژوئیه ۲۰۰۰ سرانجام پذیرفت در ماه اکتبر انتخابات آزاد و دموکراتیک برگزار کند، در انتخابات ۲۶ اکتبر سال ۲۰۰۰، رهبر حزب اپوزیسیون و مخالف دولت، لوران گباگبو با نزدیک به ۶۰ ٪ آرا حائز رتبهٔ اول شد و به عنوان رئیس‌جمهور ساحل عاج معرفی شد، در این انتخابات روبرت گوی تنها توانست ۳۲ ٪ آرا را از آن خود کند. در این انتخابات به رهبر دیگر حزب مخالف، الحسن واتارا اجازهٔ شرکت در انتخابات داده نشد، این امر ساحل عاج را به عرضهٔ جنگ‌های داخلی خونین تبدیل کرد. صدها تن در این درگیری‌ها کشته شدند. سربازان یاغی در ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۲ سعی در طرح‌ریزی یک کودتا علیهٔ دولت را داشتند اما در اجرای آن ناکام ماندند، ژنرال روبر گوی و دودو وزیر کشور که از عوامل اصلی کودتا بودند در درگیری بین سربازان دولتی شورشیان کشته شدند. در حالی که درگیری‌ها ادامه داشت، پیمان صلحی در ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۰۳ با وساطت فرانسه بین طرف‌ها درگیر امضاء شد که دولت متعهد می‌شد شورشیان را نیز در قدرت سهیم کند. هواداران رئیس‌جمهور گباگبو به این تصمیم اعتراض کرده و در پایتخت دست به تظاهرات زدند. سرانجام در ژوئیه ۲۰۰۳ رسماً اعلام شد که جنگ پایان یافته‌است. پس از آن ۴ هزار سرباز فرانسوی در قالب نیروهای حافظ صلح سازمان ملل برای تأمین امنیت به ساحل عاج گسیل شدند. نیروهای دولتی و شورشیان همچنان آمادهٔ جنگ بودند، در سال ۲۰۰۴ شورشیان اسلام‌گرا همچنان نیمهٔ شمالی کشور را در کنترل خود داشتند. در نوامبر ۲۰۰۴ جنگ‌های داخلی مجدداً از سر گرفته شد و در می۲۰۰۵ دیر مذاکرات صلح با دیگر گروه‌های شبه نظامی آغاز شد. در ابتدا انتخابات برای نوامبر ۲۰۰۵ برنامه‌ریزی شد ولی با درخواست سازمان ملل مبنی بر ادامه درگیری‌ها و غیرممکن بودن برگزاری انتخابات، این انتخابات به بعداً موکول شد. در همین شرایط شورای امنیت سازمان ملل از رئیس‌جمهور گباگبو خواست در قدرت باقی بماند و به کار خود ادامه دهد. در ماه مارس ۲۰۰۷ به دنبال مذاکرات درگیری‌های پراکنده به یکباره فروکش کرد، و دولت با تقسیم قدرت با گروه‌های شورشی موافقت کرد، در ۴ آوریل ۲۰۰۷ رهبر شورشیان، گیوم سورو که مورد تأیید کلیهٔ گروه‌های شورشی ساحل عاج بود به عنوان نخست‌وزیر ساحل عاج انتخاب شد و آرامش نسبی در ساحل عاج برقرار شد. جنگ داخلی در سال ۲۰۰۲ در این کشور ضربه زیادی به اقتصاد آن وارد کرد. این جنگ زمانی آغاز شد که ارتش علیه رئیس‌جمهور وقت که در ایتالیا به سر می‌برد کودتا کرد. مردم این کشور بیشتر روزگارشان را با کشاورزی می‌گذرانند. یاموسوکرو پایتخت این کشور است. از سال ۱۹۸۳ پایتخت ساحل عاج از آبیجان به یاموسوکرو تغییر کرد با این حال هنوز سفارتخانه‌های کشورهای مختلف در آبیجان است. هرچند معاهده صلح بین دو طرف درگیر در جنگ داخلی این کشور امضاء شده‌است اما هنوز کشور دو نیمه‌است و بخشی از آن در دست نیروهای مخالف و بخش دیگر زیرنظر دولت است. سیاست رئیس‌جمهور در این کشور قدرت را در دست دارد. بر اساس قانون اساسی، رئیس‌جمهور با رأی مستقیم مردم برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شود. قرار بود انتخابات ریاست جمهوری در این کشور در سال ۲۰۰۵ برگزار شود اما دولت آن را تاکنون به تعویق انداخته‌است. مجلس این کشور ۲۲۵ عضو دارد و نمایندگان آن با رأی مردم باید انتخاب شوند. مجلس ملی ساحل عاج طی نشستی برگزاری یک همه‌پرسی برای تغییر قانون اساسی در اکتبر ۲۰۱۶ را تصویب کرد. طبق قانون اساسی تازه، مقام معاونت ریاست‌جمهور ایجاد و یک مجلس سنا مشتمل بر مقامات سابق تشکیل خواهد شد. جغرافیا کشور ساحل عاج با وسعت ۳۲۲٬۴۶۰ کیلومتر مربع در ساحل شمالی خلیج گینه و اقیانوس اطلس واقع شده‌است. این کشور از غرب به کشورهای لیبریا و گینه، از شمال به کشورهای مالی و بورکینافاسو، از شرق به کشور غنا و از جنوب به اقیانوس اطلس محدود می‌شود. ساحل عاج با کشور لیبریا ۱۶۱۷ کیلومتر، غنا ۶۶۸ کیلومتر، گینه ۶۱۰ کیلومتر، بورکینافاسو ۵۸۴ کیلومتر اقیانوس اطلس ۵۱۵ کیلومتر و با کشور مالی ۵۳۲ کیلومتر مرز مشترک دارد. مرزهای این کشور با لیبریا از نوع طبیعی می‌باشد و رودخانه کارالی که به خلیج گینه واقع در اقیانوس اطلس می‌ریزد، مشخص‌کننده آنست. ساحل عاج دارای آب و هوایی گرمسیری و مرطوب در امتداد ساحل (در جنوب) و آب و هوایی نسبتاً خشک و اقلیمی ساوان و نیمه بیابانی در شمال است. از نظر اقلیمی ساحل عاج دارای اقلیمی صاف با دشت‌ها موجدار می‌باشد، غرب و شمال غرب ساحل عاج را نیز نواحی کوهستانی فرا گرفته‌است. بلندترین نقطهٔ ساحل عاج، قلهٔ کوه نیمبا نام دارد که با ۱۷۵۲ متر ارتفاع در غرب ساحل عاج واقع شده‌است. بزرگ‌ترین دریاچهٔ ساحل عاج، دریاچهٔ سالاموسو، نام دارد، همچنین سه رود مهم، ساساندرا بانداما و کوموئه در ساحل عاج جریان دارند. در آغاز منطقهٔ ساحل عاج زیستگاه بیش از شصت قوم و قبیلهٔ آفریقایی بوده‌است که مهم‌ترین آنها، بائوله، بته، سنوفو، آگنی، مالینکه، دان و لوبی بودند. وضعیت آب و هوا ساحل عاج در مدار ۵ الی ۱۰ درجه عرض جغرافیایی قراردارد. این کشور از لحاظ آب و هوایی در مناطق شمالی و جنوبی متفاوت می‌باشد. به طوری که منطقه جنوب دارای آب و هوایی استوایی و در شمال یعنی بعد از مدار ۸ درجه جغرافیایی آب و هوا نیمه استوایی می‌باشد. رطوبت این کشور به‌طور متوسط ۷۰ درصد و میزان بارندگی در آن بین ۱۰۰۰ تا ۲۵۰۰ میلی‌متر می‌باشد. درجه حرارت در این منطقه به‌طور متوسط بین ۲۹ الی ۲۸ درجه سانتیگراد است که با رطوبت بسیار زیاد (شرجی) نسبتاً زیاد می‌باشد. به‌طور کلی آب و هوای این کشور را می‌توان به ۴ بخش تقسیم کرد: الف – فصل بزرگ بارندگی از آوریل تا اوت به همراه باد و طوفان شدید (فروردین تا مرداد) ب – فصل بارندگی از سپتامبر تا نوامبر (شهریور تا آبان) ج – فصل خشک از پایان نوامبر تا آوریل (ابتدای آذر تا اول فروردین) د – فصل کوتاه مدت خشک در ماه اوت (حدود نیمه دوم مرداد ماه) تقسیمات کشوری کشور ساحل عاج دارای ۱۹ استان می‌باشد: اقتصاد تولید ناخالص داخلی این کشور ۳۲٫۸۶ میلیارد دلار است. نیروی کار این کشور ۶٬۹۰۷٬۰۰۰ نفر است که ۶۸ درصد آن‌ها در بخش کشاورزی مشغول به کارند. آمار دقیقی از تعداد بیکاران در این کشور در دست نیست اما تخمین زده می‌شود نرخ بیکاری در این کشور ۴۰ تا ۵۰ درصد باشد. ۴۲ درصد مردم زیر خط فقر زندگی می‌کنند و نرخ تورم در سال ۲۰۰۷ میلادی ۱٫۸ درصد بود. محصولات صادراتی این کشور شامل کاکائو، قهوه، الوار، نفت، پنبه، موز، آناناس، روغن خرما و ماهی است که به کشورهای فرانسه (۱۸٫۳ درصد)، هلند (۹٫۷ درصد)، آمریکا (۹٫۱ درصد)، نیجریه (۷٫۲ درصد) و آلمان (۴٫۲ درصد) صادر می‌شود. محصولات وارداتی این کشور شامل سوخت، کالاهای اساسی و مواد غذایی است که از کشورهای نیجریه (۲۷٫۶ درصد)، فرانسه (۲۵٫۴ درصد) و چین (۴٫۳ درصد) وارد می‌شود. مردم جمعیت این کشور در حدود ۲۶٫۳ میلیون نفر با میانگین سنی ۱۹٫۴ سال می‌باشد. امید به زندگی در این کشور برای زنان ۵۱٫۸۲ سال و برای مردان ۴۶٫۶۲ سال است. ۷ درصد از مردم این کشور به بیماری ایدز مبتلا هستند. ۳۵ تا ۴۰ درصد از مردم این کشور مسلمان و ۲۰ تا ۳۰ درصد مسیحی هستند. زبان رسمی این کشور فرانسوی است. شهرهای بزرگ این کشور عبارتند از: آبیجان ۴٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر، بواکه ۶۵۰٬۰۰۰ نفر، دالوآ ۲۵۰٬۰۰۰ نفر، سن‌پدرو ۲۰۰٬۰۰۰ نفر، یاموسوکورو ۲۰۰٬۰۰۰ و بقیه مردم هم در سایر شهرها و روستاها زندگی می‌کنند. نرخ رشد جمعیت در این کشور حدود ۴٫۷ درصد در سال می‌باشد. جستارهای وابسته همه‌پرسی قانون اساسی ساحل عاج (۲۰۱۶) آبیجان تیم ملی فوتبال ساحل عاج فهرست شهرهای ساحل عاج پرچم ساحل عاج فهرست فرودگاه‌های ساحل عاج ایر ساحل عاج سرود ملی ساحل عاج پانویس پیوند به بیرون منابع همشری آنلاین - Wikipedia contributors, "Côte d'Ivoire," Wikipedia, The Free Encyclopedia، آفریقای غربی الماس‌های خونین ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۰ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۰ (میلادی) در ساحل عاج جمهوری‌ها ساحل عاج کشورها و سرزمین‌های فرانسوی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی کشورهای عضو فرانسه‌زبانی کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس
7362
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%86%D9%88
سان مارینو
سان مارینو، با نام رسمی جمهوری سان مارینو کشوری مستقل در جنوب اروپا است که در بخش شمال شرقی کوهستان آپنینی واقع شده‌است. سان مارینو با مساحت ۶۱ کیلومتر مربع، پنجمین کشور کوچک و با جمعیت ۳۳,۸۴۷ پنجمین کشور کم جمعیت جهان است. شهرت سان مارینو به قانون اساسی این کشور است. قانون اساسی سان مارینو که در سال ۱۶۰۰ میلادی تدوین شده، قدیمی‌ترین قانون اساسی ملی در جهان است و هنوز اجرا می‌شود. این کشور اولین کشور با حکومت جمهوری در جهان می‌باشد. سرگذشت برپایهٔ افسانهٔ محلی، سنگ‌تراشی به‌نام مارینوس پیرامون سال ۳۰۰ پس‌ازمیلاد جزیره زادگاهش آربا در دالماسی را ترک گفت تا در شهر ریمینی به بنایی مشغول شود. پیش‌از آغاز سیل آزار و اذیت مسیحیان به‌فرمان امپراتور دیوکلتیانوس در سال ۳۰۳ پس‌ازمیلاد، مارینوس پارسا گریخت و در کوه تیتانو پناه گرفت. شمار فزاینده‌ای از آزاردیدگان به او پیوستند و بدین ترتیب بر فراز کوه تیتانو جامعه‌ای مسیحی بنیان گذاشتند. تاریخ رسمی پیدایش این جامعه در قانون اساسی کنونی ۳ سپتامبر ۳۰۱ پس‌از میلاد تعریف شده‌است. سال ۱۳۲۰، دولت کیسانوووا به این کشور پیوست. سال ۱۴۶۳، سان مارینو گسترش یافت و فائتانو، فیورنتینو، مونته‌جاردینو و سرواله را دربر گرفت؛ از آن زمان تا به امروز، مرزهای این کشور دیگر تغییری نکردند. سال ۱۵۰۳، چزاره بورجا — پسر پاپ الکساندر ششم — سان مارینو را شش ماه اشغال کرد؛ تا اینکه پاپ ژولیوس دوم — جانشین پدرش — پا در میان گذاشت و استقلال این جمهوری را بازگرداند. در ۴ ژوئن ۱۵۴۳، فابیانو دی مونته‌سان‌ساوینو — برادرزادهٔ ژولیوس سوم که بعدتر پاپ شد — کوشید جمهوری سان مارینو را فتح کند؛ ولی پیاده‌نظام و سواره‌نظام او در مه غلیظی گم شدند و شکست خوردند. سان‌مارینویی‌ها این رویداد را به کوئیرینوس قدیس نسبت دادند (که جشن یادبودش در آن روز بود). پس از اینکه دوک‌نشین اوربینو در سال ۱۶۲۵ به ایالات پاپی پیوسته شد، سان مارینو به کشوری محصور درون ایالات پاپی تبدیل شد؛ بنابراین این کشور در سال ۱۶۳۱ می‌خواست پشتیبانی رسمی ایالات پاپی را به‌دست‌آورد، ولی این هرگز باعث نشد که ایالات پاپی عملاً کنترل این جمهوری را در دست بگیرند. سان مارینو در ۱۷ اکتبر ۱۷۳۹ به‌دست کاردینال جولیو آلبرونی — نمایندهٔ (فرماندار ایالات پاپی) راونا — اشغال شد؛ ولی پاپ کلمنت دوازدهم در ۵ فوریه ۱۷۴۰ استقلال آن را بازگرداند. آن روز، جشن بزرگداشت آگاتای قدیسه بود؛ بنابرین از آن زمان، او قدیسهٔ نگهبان جمهوری سان مارینو شد. پیشروی ارتش ناپلئون به‌سال ۱۷۹۷، تهدیدی کوتاه‌مدت برای استقلال سان مارینو بود؛ ولی یکی از نایب‌سلطنه‌های آن به‌نام آنتونیو اونوفری توانست با ناپلئون دوست شود و کشورش را از این خطر برهاند. به‌دلیل پادرمیانی اونوفری، ناپلئون در نامه‌ای به گاسپار مونژ — دانشمند و کمیسر حکومت فرانسه در دانش و هنر — قول داد که استقلال جمهوری سان مارینو را ضمانت کرده و پاس بدارد؛ حتی پیشنهاد کرد پهنهٔ آن را برمبنای نیازهایش بگستراند. نایب السلطنه‌ها این پیشنهاد را رد کردند، زیرا از کین‌خواهی سایر ایالت‌ها در آینده می‌ترسیدند. در فرایند یکپارچگی ایتالیا در سدهٔ نوزدهم، سان مارینو پناهگاهی شد برای افراد بسیاری که به‌دلیل پشتیبانی از یکپارچگی مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، ازجمله جوزپه گاریبالدی و همسرش آنیتا. گاریبالدی اجازه داد سان مارینو مستقل بماند. سال ۱۸۶۲، سان مارینو و پادشاهی ایتالیا پیمان دوستی امضا کردند. دولت سن مارینو به آبراهام لینکلن — رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده — شهروندی افتخاری داد. لینکلن در پاسخ نوشت که این جمهوری ثابت کرد «دولتی که بر اصول جمهوریت بنا شود، می‌تواند چنان اداره شود تا امن و پایدار باشد.» سیاست پارلمان سان مارینو (که شورای بزرگ و عمومی Consiglio Grande e Generale نامیده می‌شود)، با رأی مستقیم مردم و برای یک دورهٔ پنج‌ساله تشکیل می‌گردد. دو نفر از اعضای پارلمان، برای یک دوره شش‌ماهه به ریاست حکومت برگزیده می‌شوند. این دو نفر (که در سان مارینو کاپیتانی رِجنتی (Capitani Reggenti) نامیده می‌شوند) به همراه اعضای کابینه، قوای اجرایی کشور را در دست می‌گیرند. پارلمان در هر پنج سال فعالیت خود، اعضای هیئت قوه قضائیه به نام شورای دوازده نفره (Consiglio dei XII) را انتخاب می‌کند، که دوره فعالیت پنج‌ساله این هیئت با دوره فعالیت پارلمان هم‌زمان است. قانون اساسی سان مارینو قدیمی‌ترین قانون اساسی ملی که هنوز اجرا می‌شود، در سال ۱۶۰۰ میلادی نوشته شده و متعلق به این کشور است. قانون اساسی سان مارینو (Leges Statutae Republicae Sancti Marini) با زبان لاتین نوشته شده و شامل ۶ دفتر است. نخستین دفتر آن شامل ۶۲ بخش است که شوراها، دادگاه‌ها و ادارات اجرایی دولت و شرح کار آن‌ها را تعریف می‌کند. سایر دفترها قوانین مدنی، جنایی و دادگستری و سلسله مراتب اداری را شرح می‌دهند. تقسیمات کشوری کشور سان مارینو به نه استان (که در سان مارینو Castello نامیده می‌شوند) بخش می‌شود که بزرگ‌ترین شهر سان مارینو به نام دوگانا در استان سراواله قرار دارد. استان‌های کشور سان مارینو عبارت‌اند از: سان مارینو آکوآویوا بورگو ماجوره کیه‌سانوئووا دومانیانو فائتانو فیورنتینو مونته‌جاردینو سراوالّه جغرافیا سان مارینو سومین کشور کوچک اروپاست. (پس از واتیکان و موناکو.) این کشور کاملاً در درون ایتالیا قرار گرفته، و در میان دو استان امیلیا رومانیا و مارکه محصور شده‌است. کوه تیتانو با بلندای ۷۴۹ متر، بلندترین مکان این کشور است. سان مارینو آب و هوای مدیترانه‌ای، تابستان‌های گرم و زمستان‌های معتدل دارد. اقتصاد سان مارینو کشوری توسعه‌یافته است. این کشور عضو اتحادیهٔ اروپا نیست؛ ولی از ۱ ژانویه ۲۰۰۲، در پِی توافقی با این اتحادیه، یورو را به‌عنوان پول رسمی به‌کار می‌بَرَد و مجوز دارد که مسکوکات خود را با یک روی ملی بزند؛ درست همانند دیگر کشورهای عضو منطقهٔ یورو. تمبرهای پستی سان مارینو، که برای پُست در داخل کشور معتبر هستند، بیشتر به تمبرشناسان فروخته می‌شوند و منبع درآمد قابل‌توجهی هستند. سان مارینو دیگر در سپاک عضو نیست. جهانگردی هر ساله جهانگردان زیادی از ایتالیا، آلبانی، بوسنی و کشورهای دیگر اروپایی به سان مارینو سفر می‌کنند، نکته جالب توجه دربارهٔ سان مارینو این است که تعداد جهانگردانی که به این کشور سفر می‌کنند از جمعیت این کشور بیشتر است! مردم جمعیت‌نگاری سان مارینو در فوریه ۲۰۱۵ بالغ‌بر ۳۲٬۷۹۳ نفر جمعیت داشت. نزدیک‌به ۱۳٬۰۰۰ نفر از اهالی این کشور نیز در بیرون از مرزهای آن زندگی می‌کنند. سان مارینو چون مساحت کوچکی دارد، تراکم جمعیتش زیاد و نزدیک‌به است. پایتخت این کشور، شهر سان مارینو، تنها ۴٬۰۷۹ نفر جمعیت دارد. بیشتر جمعیت این کشور در دو ارگ سرواله با ۱۰٬۷۳۳ نفر و بورگو ماجیوره با ۶٬۷۴۱ نفر متمرکز شده‌است. پس از پایتخت، به‌ترتیب دومانیانو ۳٬۳۹۳ نفر، فیورنتینو ۲٬۵۳۰ نفر، آکووا ویوا ۲٬۱۱۹ نفر و فائتانو ۱٬۱۷۶ نفر جمعیت دارند. دیگر ارگ‌ها بیشتر فضای روستایی دارند تا شهری، مانند کیسانوووا ۱٬۱۱۲ نفر و مونته‌جاردینو ۹۱۵ نفر. تا پیش‌از همه‌پرسی ۲۶ سپتامبر ۲۰۲۱، سقط جنین در این کشور ممنوع بود. برپایهٔ گزارش مؤسسهٔ منابع جهانی، کشور سان مارینو کمبود آب شدید دارد. زبان زبان ایتالیایی، زبان رسمی سان مارینو است. دین برپایهٔ آمار سال ۲۰۱۳، کاتولیک‌ها ۸۸٬۹٪ و دیگر مسیحیان ۱۱٬۱٪ جمعیت را تشکیل می‌دهند. آنگونه که میکائل گاسپرونی ذکر می‌کند، یهودیان سان مارینو نیز، به ویژه از سدهٔ سیزدهم تا هفدهم میلادی، در سرنوشت این کشور مشارکت بسیاری داشته‌اند. جستارهای وابسته رفراندوم سان‌مارینو (۲۰۱۹) منابع پیوند به بیرون ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۳۰۱ (میلادی) جمهوری‌ها سان مارینو کشورها و سرزمین‌های ایتالیایی‌زبان کشورها در اروپا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای محصور در خشکی لیبرال دموکراسی
7363
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%86%D8%AA%20%DA%A9%DB%8C%D8%AA%D8%B3%20%D9%88%20%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3
سنت کیتس و نویس
سَنت کیتْس و نِویس با نام رسمی فدراسیون سنت کیتس و نویس ، کشوری است جزیره‌ای در دریای کارائیب، غرب آنتیگوا و باربودا و شرق جزایر ویرجین آمریکا و با جمعیتی حدود ۵۲٬۰۰۰ نفر. پایتخت آن باستر است. حکومت آن پادشاهی و زبان رسمی آن انگلیسی است. نام آن تا سال ۱۹۸۶ سنت کریستوفر و نویس بود. این کشور عضو کشورهای مشترک المنافع و واحد پول آن دلار کارائیب شرقی است. این کشور همچنین از تاریخ ۲۳ سپتامبر ۱۹۸۳ عضو سازمان ملل متحد نیز به‌حساب می‌آید. تاریخ این کشور از سدهٔ ۱۷ از مستعمرات بریتانیا به‌شمار می‌رفت در سال ۱۶۲۳ انگلیسی‌ها وارد آنجا شدند و تا زمان کسب استقلال در سال ۱۹۸۳ به حکومت در این مستعمره مشغول بودند. سنت کیتس و نویس در ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۳ بریتانیا اعلام استقلال کرد. نام سنت کیتس در ابتدا سنت کریستوفر، نام کاشف آن کریستوف کلمب بوده که برای مخفف کردن و کوتاه‌سازی از عنوان «سنت کیتس» استفاده می‌شود. سنت کیتس از دو جزیرهٔ سنت کیتس (جزیرهٔ بزرگتر) و جزیرهٔ نویس (جزیرهٔ کوچکتر) تشکیل شده‌است. سیاست دکتر کندی آلفونس سیمونز از حزب جنبش مردمی سنت کیتس در سال ۱۹۸۳ حائز سمت نخست‌وزیری شد. از سال ۱۹۹۶ سر کاتبرت سباستین به عنوان فرماندار کل و در سال ۱۹۹۵ دنزیل داگلاس نخست‌وزیر سنت کیتس و نویس شدند. جغرافیا کشور سنت کیتس و نویس در قاره آمریکای شمالی و در بخش شمالی جزایر بادپناه واقع شده‌است. این کشور متشکل از دو جزیره از جزایر بادپناه آنتیل کوچک در شرق دریای کارائیب است. این دو جزیره توسط کانالی به عرض حدود ۳ کیلومتر از هم جدا شده‌اند. مساحت مجموع آن‌ها ۲۶۹ کیلومتر مربع است. پایتخت این کشور باستر با ۱۵۵۰۰ نفر جمعیت در جزیره سنت کیتس قرار دارد. تنها شهر مهم دیگر سنت کیتس، چارلز تاون با ۱۵۰۰ نفر جمیعت است. مساحت سنت کیتس ۲۶۱ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۵۲٬۰۰۰ نفر است. سنت کیتس و نویس کوچک‌ترین کشور جزیره‌ای در دریای کارائیب است که از گرنادا، باربادوس و همچنین سنت وینسنت و گرنادین‌ها هم کوچکتر است. هر دو جزیره سنت کیتس و نویس به دلیل قله‌های کوه و حلقه‌های سواحل اطراف خطوط ساحلی خود شناخته شده‌اند. اگرچه این جزایر از نظر مساحت کوچک هستند، اما هر دو یک کوه غالب دارند. برای جزیره سنت کیتس، آتشفشان خاموش، کوه لیامویگا، بر فراز جزیره در منطقه مرکزی-شمال برجسته است. اما برای جزیره نویس، این قله نویس است که در نزدیکی مرکز جزیره قرار دارد و ناهمواری مخروطی‌شکلی به آن می‌دهد. پهنه‌های آبی اصلی بین دو جزیره عبارتند از: خلیج کوناری، حوضچه نمک بزرگ و خلیج نیمه ماه. تقسیمات کشوری کشور سنت کیتس و نویس ۱۴ ایالت دارد: اقتصاد واحد پول سنت کیتس و نویس، دلار کارائیب شرقی با واحد جزء (سنت) نام دارد. صادرات سنت کیتس و نویس را شکر تشکیل می‌دهد، صنعت گردشگری نیز در این کشور رواج گسترده‌ای دارد. سنت کیتس و نویس از اعضای کشورهای همسود به‌شمار می‌آید. سنت کیتس این امکان را برای افراد خارجی ایجاد کرده که از طریق یک برنامه سرمایه‌گذاری دولتی به نام شهروندی در ازای سرمایه‌گذاری پاسپورت سنت کیتس را دریافت کنند. این برنامه از سال ۱۹۸۴ شروع شد و سنت کیتس را به اولین کشوری تبدیل کرد که امکان تهیه پاسپورت دوم را در ازای سرمایه‌گذاری فراهم کرده‌است. مردم ۹۰٪ نژاد مردم سنت کیتس را سیاهان و ۵٪ را دورگهٔ سیاه و سفید تشکیل می‌دهد، همچنین دین ۸۴٪ سنت کیتسی‌ها پروتستان و ۶٪ کاتولیک است. انگلیسی، زبان رسمی مردم این کشور است. منابع دائرةالمعارف کودکان و نوجوانان. انتشارات پیام آزادی. چاپ پنجم سال ۱۳۸۱ پیوند به بیرون آنتیل کوچک اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۸۳ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۸۳ (میلادی) در آمریکای شمالی پادشاهی مشروطه جزایر بادپناه بریتانیا در جنگ جهانی دوم جزایر کارائیب کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورهای جزایر کارائیب کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای فدرال لیبرال دموکراسی مستعمره‌ها و تحت‌الحمایه‌های پیشین بریتانیا در قاره آمریکا مستعمره‌های پیشین بریتانیا
7364
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%A6%D9%88%D8%AA%D9%88%D9%85%D9%87%20%D9%88%20%D9%BE%D8%B1%D9%86%D8%B3%DB%8C%D9%BE
سائوتومه و پرنسیپ
سائوتومه و پرنسیپ با نام کامل جمهوری دموکراتیک سائوتومه و پرنسیپ به پرتغالی: (República Democrática de São Tomé e Príncipe) کشوری است در خلیج گینه در باختر آفریقا. پایتخت آن سائوتومه است. این کشور از دو جزیره سائوتومه و پرنسیپ تشکیل شده و فاصله این کشور تا نزدیک‌ترین همسایه‌اش در خاک قاره آفریقا، گابون، ۲۲۵ کیلومتر است. این کشور بعد از سیشل، کم‌جمعیت‌ترین کشور در قاره آفریقا است. این کشور همچنین کوچک‌ترین کشور پرتغالی زبان دنیا است. این دو جزیره تا پیش از رسیدن پرتغالی‌ها در سال ۱۴۷۱ خالی از سکنه بودند. پس از آن‌ها به عنوان پایگاهی برای تجارت با سرزمین اصلی آفریقا استفاده شد. سائوتومه و پرنسیپ تا سال ۱۹۷۵ مستعمره پرتغال بود. سائوتومه و پرنسیپ در خلیج گینه و فاصله ۲۴۰ کیلومتری از کرانه آفریقای شرقی قرار گرفته‌است. دارای ۹۵۸ کیلومتر مربع مساحت و ۲۱۹٬۰۰۰ نفر جمعیت است. پایتخت آن شهر سائوتومه با ۵۳٬۰۰۰ نفر جمعیت است. واحد پول آن دبرا است. میزان سواد ۵۴ درصد است. بیشتر مردم آن از نسل بردگان آفریقایی است. پایه زندگی آنان بر کشاورزی و ماهیگیری استوار می‌باشد. صادارات عمده و قهوه و کاکائو است. در جزیره سائوتومه ده قله کوه آتشفشانی وجود دارد. سواحل آن قابل شنا است، اجرای نمایشنامه‌های قرون وسطی و جشن‌های مذهبی و روزهای مقدس از سرگرمی‌های فرهنگی در این کشور است. این کشور کشتزارهای قهوه و دهانه‌های آتشفشانی دارد. روز استقلال آن ۱۲ ژوئیه است که در این روز در سال ۱۹۷۵ از پرتغال مستقل شد. تدوین قانون اساسی آن در ۵ نوامبر ۱۹۷۵ و تصویب آن در ۱۵ دسامبر ۱۹۸۲ بوده‌است. جغرافیا این جمهوری متشکل است از دو جزیرهٔ کوهستانی که حدود ۱۴۴ کیلومتر از هم فاصله دارند. یکی از کوچک‌ترین کشورهای قاره آفریقا با ۹۶۴ کیلومتر مساحت که در خاور گابن و گینه استوایی و در اقیانوس اطلس واقع شده‌است. این کشوراز دو جزیره سائوتومه و پرنسیپ تشکیل شده و دارای ۲۱۸٬۰۰۰ نفر جمعیت می‌باشد. سائوتومه و پرنسیپ جزایر کوچک آتشفشانی هستند که در خلیج گینه در ۲۴۱ کیلومتری و سواحل غربی قرار گرفته سائوتومه ۸۵۵ کم مساحت دارد و پوشیده از جنگل‌های انبوه کوهستانی است جزایر پرینسیپ ۱۰۴ کم مساحت دارد و پوشیده از کوه‌های ناهموار است جزایر دیگر این جمهوری پدارس تین هوساس و رولاس است. بلندترین نقطه آن قلهٔ گاگو کوتینهو (قلهٔ سائوتومه)، با ۲۰۲۴ متر است. خلیج بایت در شمال و جزایر آنوبون در جنوب این کشور قرار گرفته‌اند. آب و هوای این کشور استوایی است و جنگل‌های بارانی استوائی دارد و ۶۰ نوع پرنده نادر در آن‌ها وجود دارد. سواحل آن شنی است و ماهیگیری آب‌های شور در آن رایج است. هوایش معتدل است. هیچ رود مهمی وجود ندارد. آب و هوای گرمسیری آن بر اثر پستی‌ها و بلندها متفاوت و تأثیر جریان آب سرد بن گوئلا مؤثر است. فصل مرطوب آن با بارندگی سنگین از اکتبر تا مه ادامه دارد. اما ریزش باران خیلی گوناگون ۱۰۰۰ میلی‌متر در شمال – شرق تا ۳۸۰۰ تا ۵۰۰۰ میلی‌متر در فلات است. سائوتومه در ژانویه ۲۶٫۱ و در ژوئیه ۲۳٫۹ درجه گرما و سالانه ۹۵۱ میلی‌متر باران دارد. شهرهای مهم این کشور عبارتنداز: سانتو آنتونیو ترینیداد سائوتومه تاریخ سائوتومه و پرنسیپ را در سال ۱۴۷۱ پرتغالی‌ها کشف و در آن تا اواخر قرن ۱۸ سکونت کردند. با کشت نیشکر و قهوه و کاکائو به وسیلهٔ بردگان کارگر منافع سرشاری نصیب استعمارگران گشت و به تنهایی جزیره سائوتومه بزرگ‌ترین تولیدکننده کاکائو در ۱۹۰۸ بود. تولید فراورده‌های کشاورزی آن هنوز از اهمیت بسیار برخوردار است. در اوائل سده بیستم، کشتزارهای این جزایر به دلیل بیگاری کشیدن از کارگران بدنام بود. در ۱۹۵۳ جنبش‌های آزادیخواهانه درین سرزمین‌ها ضد پرتغالی‌ها درگرفت که منتهی بکشته شدن چند صد آفریقایی گشت. در ۱۹۴۷ پرتغال بساط امپراتوری فرا دریای خود را برچید و در ۱۲ ژوئیه ۱۹۷۵ سائوتومه و پرنسیپ دارای استقلال و حکومت جمهوری گردید. در ۱۹۸۸ تهاجم و کودتایی با شکست روبرو گشت. مشکلات اقتصادی موجب شده‌است که این کشور وابستگی‌اش را به شوروی کاهش دهد و در ۱۹۹۰ جنبش آزادیبخش سائوتومه و پرنسیپ مارکسیسم را رها کرد. در ژانویهٔ ۱۹۹۱ حزب مخالف همبستگی دموکراتیک در انتخابات چندحزبی پیروز شد. سیاست حکومت آن جمهوری دمکراتیک است و ۵۵ عضو مجمع ملی خلق با رأی تمامی افراد بالغ برای پنج سال انتخاب می‌گردند. رئیس‌جمهور – که نخست‌وزیر و شورای وزیران را انتصاب می‌کند – نیز مستقیماً انتخاب می‌شود. احزاب سیاسی عبارتند از: جنبش آزادیبخش سائوتومه و پرینسیپ (چپگرا و تنها حزب قانونی تا سال ۱۹۹۰) و حزب همبستگی دموکراتیک (PCD؛ میانه‌رو). طبق قانون اساسی اختیار و قدرت کامل ازآن مجلس قانونگزاری خلق است که مرکب از اعضاء و نمایندگانی است که یرای دوره چهار ساله می‌گردند. این مجلس رئیس‌جمهور را از میان نامزدهایی که جنبش برای آزادی سائوتومه و پرینسیپ (تنها حزب قانونی کشور است) معرفی می‌کند، برمی‌گزیند. قانون اساسی آن در ۱۹۷۵ تدوین و طبق آخرین تقسیمات کشوری از دو استان جزیره‌ای تشکیل گردیده‌است. قانون اساسی جدید در همه‌پرسی اوت ۱۹۹۰ با ۷۲ درصد آراء به تصویب رسید و از قید انحصار جنبش برای آزادی سائوتومه و پرینسیب خارج گشت. رئیس‌جمهور با رای مجلس خلق به مدت ۴ سال برگزیده می‌شود. در انتخابات ژانویه ۱۹۹۱ تنها نامزد میگوئل تراوادا (زاده ۱۹۳۶) با به دست آوردن ۸۰ درصد آراء برگزیده شد. دین اکثریت ساکنان به شاخه محلی کلیسای کاتولیک روم تعلق دارند که به نوبه خود روابط نزدیکی با کلیسای پرتغال دارد. اقلیت‌های پروتستان قابل توجهی از ادونتیست‌های روز هفتم و دیگر پروتستان‌های انجیلی و همچنین جمعیت مسلمان کوچک اما رو به رشد وجود دارد. ورزش فوتبال مشهورترین ورزش در سائو تومه و پرینسیپ است، تیم ملی فوتبال سائو تومه و پرنسیپ تحت نظارت فدراسیون فوتبال سائوتومه و پرنسیپ فعالیت می‌کند و یکی از اعضای کنفدراسیون فوتبال آفریقا (CAF) و فیفا است. مردم زبان رسمی این کشور پرتغالی و دین مردمش مسیحی است. تبار مردمش از اقوام سرویکایس، تونگاس، فوروس، انکولارس، مس تیکوس، و اروپائی است. میزان با سوادی در سال ۱۹۸۱ برابر با ۵۷٫۴ درصد بود. این کشور دانشگاه ندارد. شمار نیروهای مسلح آن ۹۰۰ نفر (تخمین ۱۹۹۱) است و خدمت سربازی ندارد. حمل و نقل سائوتومه توسط فرودگاه بین‌المللی سائوتومه با پروازهای منظم به اروپا و دیگر کشورهای آفریقایی سرویس می‌شود. اقتصاد واحد پول سائوتومه و پرنسیپ دوبرا است. اقتصاد این کشور عمدتاً بر کشاورزی استوار می‌باشد و کاکائو نقطهٔ اتکای آن کشور است. بیشتر زمینها ملی است. محصولات عمده کشاورزی: کاکائو، مغز نارگیل – نارگیل- روغن نخل – قهوه – موزه صنایع عمده: الوار – مغز نارگیل صادرات: کاکائو – قهوه – مغز نارگیل روغن نخل واردات: خواربار – پارچه ماشین آلات ابزار الکتریک سوخت‌ها اجناس کارخانه‌ای طرف‌های مهم دادوستد: (هلند – پرتغال – ایالات متحده – آلمان) است. تولید سالانه برق حدود سه میلیون کیلووات ساعت، زمین زیر کشت ۳۸ درصد کل خاک کشور، جنگل ۶۰ درصد خاک کشور، صید ماهی حدود ۲۸۰۰ تن در سال است. منابع Tony Hodges & Malyn Newitt, São Tomé e Príncipe: From plantation colony to microstate, London: Westview, 1988 ویکی‌پدیای انگلیسی. آموزش در سائوتومه و پرنسیپ ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۷۵ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۷۵ (میلادی) در سائوتومه و پرنسیپ جزیره‌های آفریقا جمهوری‌ها خلیج گینه کشورها و سرزمین‌های پرتغالی‌زبان کشورها در آفریقا کشورهای آفریقای مرکزی کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو اتحادیه آفریقا کشورهای عضو سازمان ملل متحد کشورهای هم‌مرز با اقیانوس اطلس لیبرال دموکراسی مستعمره‌های پیشین در آفریقا مستعمره‌های پیشین پرتغال
7366
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A2
ساموآ
ایالت مستقل ساموآ که معمولاً با نام ساموآ شناخته می‌شود و تا ۱۹۹۷ میلادی ساموآی غربی نامیده می‌شد، کشوری است واقع در قارهٔ اقیانوسیه، اقیانوس آرام جنوبی، شمال تونگا و شرق والیس و فوتونا. پایتخت ساموآ آپیا است. این جزیره همچون هاوایی در یک نقطه دور افتاده از اقیانوس آرام واقع شده‌است و یک جزیره گردشگری به‌شمار می‌آید. تاریخ نام قدیم این منطقه برای نخستین بار توسط یک فرد هلندی در سال ۱۷۲۲ کشف شد و نام قدیم این منطقه ساموآن بوده‌است. نیوزیلند در زمان جنگ جهانی اول و در سال ۱۹۱۴، ساموآ را ضمیمهٔ خود کرد و تا سال ۱۹۶۲ این کشور را اداره می‌کرد. ساموآ در ۱ ژانویهٔ ۱۹۶۲ از نیوزیلند اعلام استقلال کرد. ساموای باختری یکی از کشورهای همسود و بخشی از مجمع الجزایر ساموا استند. سیاست پس از استقلال در سال ۱۹۶۲، مالیتوآ تانومافیلی دوم با عنوان پادشاه بر تخت سلطنت تکیه زد و از آن پس تاکنون ساموآ توسط نظام پادشاهی اداره شده‌است. پادشاه ساموآ در سال‌های ۱۹۶۲ تا ۲۰۰۷، نخستین پادشاهی بود که در دوران سلطنتش آئین بهائی را پذیرفت. وی در جمعه ۱۱ مه ۲۰۰۷ در بیمارستان ملی توپوآ تاماسیسی میااوله در پایتخت ساموآ، آپیا، درگذشت. توفیلائو اتی آله سانا از حزب حراست حقوق بشر در سال ۱۹۸۸ نخست‌وزیر ساموآ شد، در سال ۱۹۹۸ نیز توئیلا سایلله مالیه لگویی به سمت نخست‌وزیر و مأمور تشکیل دولت منصوب شد. جغرافیا این کشور شامل دو جزیرهٔ آتشفشانی -ساوایی و اپولو- و چند جزیرهٔ کوچک‌تر است. پایتخت این کشور شهر آپیا با ۵۸٬۸۰۰ نفر جمعیت می‌باشد. مساحت ساموآ ۲، ۸۳۱کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱۹۸٬۰۰۰ نفر است. از شهرهای مهم ساموآ می‌توان به، وایتله ۵۲۰۰ نفر، فاله آسیو ۳۲۰۰ نفر، وایله ۳ هزار نفر و له آئووآ ۲۸۰۰ نفر اشاره کرد. بزرگ‌ترین و مهم‌ترین جزایر کشور ساموآ، آپولو (Upolu) و ساوای (Sava'I) نام دارند. تقسیمات کشوری ساموآ شامل ۱۱ ایالت می‌باشد: توآماساگا (Tuamasaga) آنا (A'ana) آیگا ایله تای (Aiga-i-leTai) آتوا (Atua) واآئو فونوتی (Va'a-o-Fonoti) فاآساله له آگا (Fa'asaleleaga) گاگا امائوگا (Gaga'emauga) گاگاایفومائوگا (Gagaifomauga) وایسیگانو (Vaisigano) ساتوپاایتا (Satupa'itea) پالایولی (Palauli) اقتصاد واحد پول ساموآ، تالا با واحد جزء (سنه) نام دارد. صادرات ساموآ را کاکائو، موز، نارگیل، گوش فیل (گیاه) و سیب زمینی هندی تشکیل می‌دهند. توریسم نیز از جمله صنایع مهم ساموآ است. مردم ۹۲٪ نژاد ساموآ را ساموآیی، ۷٪ را ارونزیایی و ۱٪ را را نیز اروپاییان تشکیل می‌دهند، همچنین دین ۷۴٪ مردم ساموآ پروتستان و ۲۱٪ کاتولیک است. زبان‌های رسمی ساموآ، انگلیسی و ساموآیی است. ورزش ورزش اصلی آن راگبی است. منابع دانشنامه کودکان و نوجوانان، انتشارات پیام آزادی، چاپ پنجم ۱۳۸۱ اعضاء اتحادیه کشورهای همسود ایالت‌ها و قلمروهای بنیان‌گذاری‌شده در ۱۹۶۲ (میلادی) بنیان‌گذاری‌های ۱۹۶۲ (میلادی) در اقیانوسیه پلی‌نزی جمهوری‌ها جمهوری‌های مشترک‌المنافع ساموآ کشورها و سرزمین‌های انگلیسی‌زبان کشورها در اقیانوسیه کشورهای توسعه‌نیافته کشورهای جزیره‌ای کوچک در حال توسعه کشورهای جزیره‌ای کشورهای عضو سازمان ملل متحد لیبرال دموکراسی مجمع‌الجزایرهای اقیانوس آرام مناطق تقسیم‌شده
7367
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D8%A7%D8%B1%D9%84%D8%B2%20%D8%A8%D8%A8%DB%8C%D8%AC
چارلز ببیج
چارلز بابیج (یا بـَبـِج) (زاده ۲۶ دسامبر ۱۷۹۱ – درگذشته ۱۸ اکتبر ۱۸۷۱) یک فیلسوف تحلیلگر و ریاضیدان انگلیسی و نخستین کسی بود که ایده یک ماشین محاسبه گر برنامه‌پذیر را ارائه داد. وی در سال ۱۸۲۰ طراحی ماشین محاسبه گر خود را آغاز نمود؛ ماشینی که بعدها به نام ماشین تفاضلی معروف شد. بابیج ایده و وقت بسیار زیادی را صرف کرد تا بتواند ماشین محاسبه گر مکانیکی را طراحی کند که اولاً: بتواند به صحت نتایج اعلام شده به وسیله او اطمینان داشت و دوم: این که زمان طولانی را که صرف محاسبات پیچیده و طولانی می‌شد را کاهش دهد. وی برای این کار طرحهایی مبتنی بر ساختارهای مکانیکی متنوع طراحی و با ارائه آن به دولت وقت انگلستان آنها را راضی کرد تا روی ساخت این ابزار مهم سرمایه‌گذاری کنند. نتیجه مذاکرات وی با دولت ۱۷ هزار پوند حمایت مالی بود که از طرح او به عمل آمد. با این کمک مالی و همین‌طور استفاده از مجموعه‌ای از مهندسان و صنعتگران، وی زمانی طولانی را صرف ساخت ابزارهای لازم برای بدنه نهایی ماشین تفاضلی خود کرد اما برخلاف انتظار، وی به نتیجه جالبی نرسید و حتی نتوانست نمونه کاملی از ماشین خود را ارائه کند. بخش‌هایی از سازوکارهای ناتمام ساخت او در موزه دانش لندن به نمایش درآمده است. در سال ۱۹۹۱ بر پایه طرح‌های اصلی بابیج یک دستگاه تفاضلی (Difference engine) ساخته شد که به‌خوبی کار می‌کرد. این امر نشان داد که دستگاه بابیج درصورتی‌که کامل می‌شد می‌توانست به‌خوبی کار کند. وی همان سالها روی طرح ماشین پیچیده تری هم کار می‌کرد که نام ماشین تحلیلی بر آن گذشته بود. شاید یکی از عواملی که به بابیج اجازه نداد تا طرح ماشین تفاضلی خود را نهایی کند، کار هم‌زمان روی ۲ طرح بسیار زمانگیر بود اما بدون توجه به نتیجه کار طرح و ایده ماشین تحلیلی، درهای جدیدی به روی چشم‌انداز آیندهٔ دنیای رایانه گشود. بابیج برای این که ابزار تحلیل گرش بتواند چیزی فراتر از یک ماشین حساب مکانیکی باشد مجبور شد برخی ایده‌ها را وارد سیستم طراحی خود کند که سالها بعد به عنوان سنگ بنای محاسبات رایانه‌های جدید تر به حساب آمدند. از جمله این موارد می‌توان به کارت‌های پانچ شده در این دستگاه اشاره کرد. بابیج پیشنهاد کرده بود که در این ابزار از دو گونه کارت سوراخ دار یا پانچ شده استفاده شود. با کمک یک دسته از این کارتها (که به عنوان ورودی سیستم عمل می‌کردند) اعدای که باید محاسبات روی آن انجام می‌گرفت به دستگاه داده می‌شد و با کمک کارت‌های دوم نوع عملیاتی که باید روی اعداد به انجام برسد مشخص می‌شد. بدین ترتیب ماشین با گرفتن فرمان از این ورودی‌های خاص و با کمک ابزارهایی مکانیکی به تحلیل داده‌ها و اعلام نتیجه نهایی می‌پرداخت. حتی امروز هم بسیاری از محققان مطمئن نیستند که با استفاده از فناوری رایج در زمان بابیج واقعهٔ ساخت این ابزار امکان‌پذیر بوده‌است یا نه، اما مهم‌تر از ساخت این ابزار توسط وی ایده آن بود. در نسل بعدی ماشین‌های محاسب، کارتهای پانچ شدهٔ بابیج به عنوان یکی از ورودی‌های اصلی شناخته می‌شد و حتی تا همین اواخر و پیش از آن که کاربرد کامپیوترهای خانگی همه گیر شود، از این ابزار به عنوان یک ورودی استاندارد استفاده می‌شد. کار عظیم بابیج اگر چه هیچگاه در طول زندگی وی از حد طرح و ایده اولیه خارج نشد و او هم هیچگاه نتوانست نتیجه کار ماشین محاسبه گر خود را ببیند، اما توانست امکانپذیر بودن برخی گزینه‌های به‌نظر نا ممکن را اثبات کند. گام بابیج نسبت به طرح و ابزاری که پاسکال در سال ۱۶۴۲ در پاریس ساخته بود فراتر بود. رایانه بر اساس موتور تجزیه و تحلیل (آنالیتیکال) چارلز بابیج Charles Babbage پایه‌ریزی شده‌است. این ایده در قرن هجدهم شکل گرفت، در دههٔ ۱۹۴۰ به بهره‌برداری رسید و تا دههٔ ۱۹۸۰ استفادهٔ رایانه فراگیر شد. این پیشرفت با تغییر موضع از پردازش دسته‌ای به پردازش تعاملی و معرفی اینترنت هم‌زمان گردید. پانویس منابع دانشگاهیان دانشگاه کمبریج اعضای انجمن سلطنتی ادینبرو اعضای انجمن سلطنتی اعضای فرهنگستان هنر و دانش آمریکا اعضای مکاتبه‌ای فرهنگستان علوم سن پترزبورگ افراد انقلاب صنعتی اهالی انگلستان در سده ۱۹ (میلادی) ببیج خاک‌سپاری‌ها در گورستان کنسال گرین دارندگان کرسی ریاضیات لوکاسی دانشمندان رایانه اهل انگلستان دانش‌آموختگان ترینیتی کالج، کمبریج درگذشتگان ۱۸۷۱ (میلادی) دریافت‌کنندگان مدال طلائی انجمن سلطنتی اختر شناسان ریاضی‌دانان اهل انگلستان ریاضی‌دانان اهل لندن ریاضی‌دانان سده ۱۹ (میلادی) اهل انگلستان ریاضی‌دانان سده ۱۹ (میلادی) زادگان ۱۷۹۱ (میلادی) شوالیه‌های انجمن سلطنتی ولفی فیلسوفان اهل انگلستان مسیحیان اهل انگلستان مهندسان اهل انگلستان نظریه‌پردازان کسب و کار اهل بریتانیا
7368
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A7%20%D9%84%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%B3
ایدا لاولیس
آگوستا اِیدا کینگ، کنتس لاولِیس (۱۸۱۵-۱۸۵۲) متولد با نام آگوستا اِیدا بایرون ریاضی‌دان، نویسنده و نخستین برنامه نویس رایانه بود. وی بیشتر برای همکاریش با چارلز ببیج در زمینه رایانه همه منظوره به نام «موتور تحلیلی» مشهور است. یادداشت‌های او دربارهٔ این ماشین شامل آنچه به عنوان اولین الگوریتم شناخته می‌شوند است که قرار بود توسط یک ماشین استفاده شوند؛ به همین دلیل، او غالباً به عنوان اولین برنامه‌نویس رایانه‌ای شناخته شده‌است. لاولیس در ۱۰ دسامبر ۱۸۱۵ به عنوان تنها فرزند قانونی لرد جورج بایرون و اَن ایزابلا نوئل زاده شد. بقیه فرزندان لرد بایرون خارج از چهارچوب ازدواج و از زنان دیگر متولد شده بودند. بایرون یک ماه پس از تولد اِیدا از نوئل جدا شد و چهار ماه بعد برای همیشه انگلستان را ترک کرد و سرانجام به دلیل یک بیماری در جنگ استقلال یونان درگذشت. آن هنگام اِیدا هشت سال داشت. مادر اِیدا از لرد بایرون که به شعر علاقه‌مند بود کینه دار شد و علاقه اِیدا را به ریاضیات و منطق تشویق کرد و سعی کرد مانع پرورش آنچه او دیوانگی پدرش می‌پنداشت شود ولی علی‌رغم این موضوع اِیدا علاقه‌مند به شعر و شاعری به مانند پدرش باقی ماند. اِیدا روش خود را «علوم شاعرانه» توصیف می‌کرد و خودش را به عنوان یک تحلیلگر و دانشمند علوم ماوراء طبیعی معرفی کرده بود. علاقه و استعداد او در ریاضیات باعث یک رابطهٔ کاری و دوستانه با چارلز ببیج، ریاضیدان بریتانیایی شد که عمدتاً در زمینهٔ طراحی‌های ببیج برای ماشین تحلیلی صرف شد. بین ۱۸۴۲ و ۱۸۴۳ اِیدا مقالهٔ مهندس ارتشی ایتالیایی، لوییجی منابریا را که در مورد این ماشین بود ترجمه کرد و به همراه یادداشت‌ها و افزوده‌های خود به نام «یادداشت‌ها» تکمیل کرد. این یادداشت‌ها شامل آنچه یک عده به عنوان اولین برنامه رایانه می‌شناسند بود که یک الگوریتم که برای پردازش توسط یک رایانه طراحی شده بود. یادداشت‌های اِیدا در تاریخ رایانه‌ها بسیار مهم است. وی ایده قابلیت استفاده رایانه‌ها را برای کارهایی غیر محاسبات را هم گسترش داد که ببیج هم در این مورد تأکید زیادی کرده‌است. طرز فکر اِیدا که به گفته خودش «علوم شاعرانه» بود باعث شد که او از خودش در مورد رایانه تحلیلی سؤال‌هایی بپرسد که قابلیت استفاده مشترک از رایانه‌ها را به چالش می‌کشید. زندگی‌نامه آگوستا ایْدا (آدا) دختر لرد بایرونِ شاعر بود و در ۱۰ دسامبر ۱۸۱۵ در لندن انگلستان زاده شد. ایْدا از دوستان نزدیک و همکاران و مشوقان چارلز ببیج بود و چند برنامه برای ماشین تفاضلی و ماشین تحلیلی ببیج (صورتی از ماشین حساب) تهیه کرد. وزارت دفاع آمریکا در سال ۱۹۷۹ به افتخار این دانشمند، نام وی را بر زبان برنامه‌نویسی ایدا (آدا) گذاشت. جامعه کامپیوتر بریتانیا نیز از سال ۱۹۹۸ جایزه‌ای با نام او به برگزیدگان این رشته اهدا می‌کند. همچنین در سال ۲۰۰۸ مسابقات سالانه‌ای برای زنان دانشجوی علوم رایانه با نام وی برگزار می‌شود. فیلم Conceiving Ada و رمان The Difference Engine دربارهٔ آدا لاولیس ساخته و نوشته شده‌است. پانویس جستارهای وابسته منابع پیوند به بیرون افراد انگلیسی اسکاتلندی‌تبار اهالی لندن برنامه‌نویسان رایانه اهل انگلستان پیشگامان رایانه تاریخ علم رایانه و محاسبات خاک‌سپاری‌ها در ناتینگهام‌شر دانشمندان اهل انگلستان دانشمندان رایانه اهل انگلستان دانشمندان رایانه اهل بریتانیا دانشمندان رایانه زن دانشمندان زن سده ۱۹(میلادی) درگذشتگان ۱۸۵۲ (میلادی) درگذشتگان به علت سرطان در انگلستان درگذشتگان به علت سرطان رحم درگذشتگان در سوانح در انگلستان ریاضی‌دانان اهل انگلستان ریاضی‌دانان اهل لندن ریاضی‌دانان زن اهل بریتانیا ریاضی‌دانان زن ریاضی‌دانان سده ۱۹ (میلادی) اهل انگلستان ریاضی‌دانان سده ۱۹ (میلادی) زادگان ۱۸۱۵ (میلادی) زبان برنامه‌نویسی ایدا زنان در فناوری زنان در مهندسی زنان دوره ویکتوریا شاعران زن اهل انگلستان طراحان رایانه طراحان زبان‌های برنامه‌نویسی کنتس‌های اهل بریتانیا لرد بایرون مخترعان سده ۱۹ (میلادی) نویسندگان زن اهل انگلستان نویسندگان زن سده ۱۹ (میلادی) اهل بریتانیا نویسندگان زن سده ۱۹ (میلادی) ویکی‌سازی رباتیک
7369
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D9%86%20%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%BE%D8%B1%20%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%AA
جان پرسپر اکرت
جان آدام پرسپر اِکِرت جونیوز (۹ آوریل ۱۹۱۹ – ۳ ژوئن ۱۹۹۵) مهندس برق و از پیشگامان رایانه اهل ایالات متحده آمریکا بود. او و همکارش جان ماکلی، او اولین کامپیوتر دیجیتال الکترونیکی همه منظوره (ENIAC) را طراحی کرد و بسیاری آن‌ها را سازندگان نخستین رایانه رقمی می‌دانند. منابع اهالی فیلادلفیا برندگان نشان ملی دانش پیشگامان رایانه دانش‌آموختگان دانشگاه پنسیلوانیا درگذشتگان ۱۹۹۵ (میلادی) درگذشتگان به علت سرطان خون درگذشتگان به علت سرطان در پنسیلوانیا راه‌یافتگان به تالار مشاهیر مخترعین ملی زادگان ۱۹۱۹ (میلادی) مهندسان سخت‌افزار رایانه یونی‌سیس طراحان رایانه دانشمندان اهل فیلادلفیا فلوهای انجمن ماشین‌های حسابگر
7371
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D9%86%20%D9%85%D8%A7%DA%A9%D9%84%DB%8C
جان ماکلی
جان ویلیام ماکلی فیزیکدان و مهندس کامپیوتر آمریکایی بود. او و پرسپر اکرت را بخاطر طراحی و ساخت انیاک (ENIAC) نخستین سازندگان رایانه رقمی الکترونیک می‌دانند. همکار پرسپر اکرت و گروه ۵۰ نفره پدیدآورنده نخستین ماشین حساب الکترونیکی مقیاس بزرگ همه منظوره (که با عنوان انیاک (ENIAC) شناخته می‌شود)، فیزیکدانی زاده اوهایو در دانشکده مهندسی الکترونیک مور دانشگاه پنسیلوانیا بود. برخی انیاک را به‌عنوان نخستین کامپیوتر می‌شناسند. در این پروژه، ماکلی مدیر مشاور برنامه‌نویسی و نرم‌افزار بود، در حالی که اکرت سرمهندس بخش سخت‌افزار بود. پانویس منابع استادان دانشگاه پنسیلوانیا اهالی سینسیناتی، اوهایو اهالی فیلادلفیا پیشگامان رایانه دانشمندان اهل فیلادلفیا درگذشتگان ۱۹۸۰ (میلادی) راه‌یافتگان به تالار مشاهیر مخترعین ملی زادگان ۱۹۰۷ (میلادی) فیزیک‌دانان اهل ایالات متحده آمریکا فیزیک‌دانان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا طراحان رایانه همکاران انجمن آمار آمریکا رؤسای انجمن ماشین‌های حسابگر
7372
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%81
جان آتاناسف
جان وینسنت آتاناسف (۱۹۰۳ - ۱۹۹۵) استاد دانشگاه و مهندس رایانه آمریکایی بلغاری‌تبار بود. جان ماکلی در جریان کوشش‌های او در ساخت ماشین محاسبه خودکار الکترونیک بود و همین امر بعدها کار این دو را بر سر امتیاز اختراع رایانه به دادگاه کشاند. در سال ۱۹۷۳ دادگاه به سود آتاناسف رای داد و در حکم ذکر کرد که بسیاری از اندیشه‌های ماشین انیاک در اصل از آتاناسف بوده‌است. سیارک ۳۵۴۶ به نام اوست. منابع استادان دانشگاه ایالتی آیووا اعضای خارجی فرهنگستان علوم بلغارستان افراد آمریکایی ایرلندی‌تبار افراد آمریکایی بلغاری‌تبار افراد آمریکایی فرانسوی‌تبار اهالی مالبری، فلوریدا پیشگامان رایانه دانش‌آموختگان دانشگاه ایالتی آیووا دانش‌آموختگان دانشگاه فلوریدا دانش‌آموختگان دانشگاه ویسکانسین-مدیسن درگذشتگان ۱۹۹۵ (میلادی) دریافت‌کنندگان مدال ملی فناوری زادگان ۱۹۰۳ (میلادی) فیزیک‌دانان اهل ایالات متحده آمریکا فیزیک‌دانان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا مخترعان اهل ایالات متحده آمریکا مخترعان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا طراحان رایانه
7378
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B2%DA%AF%DB%8C%D9%84
ازگیل
اَزگیل که در زبان گیلکی به آن "کونوس", "کُنوس" ؛ در زبان مازندرانی به آن "کِنِس" و "کندس" و در زبان تالشی به آن "فتر" می گویند، نام درخت و میوه‌ای است از خانواده گلسرخیان از سرده ازگیل (سرده)، هم خانواده با سیب، گلابی، به، زالزالک و گلابی وحشی.در نزهت نامه علایی هم آن را کندس خوانده‌اند. میوه ازگیل بسیار سخت و اسیدی است و تا زمانی که خوب رسیده نشود قابل خوردن نیست. گوشت ازگیل پس از رسیدن از رنگ سفید به قهوه‌ای تغییر می‌یابد و کاملاً نرم و شیرین می‌شود و مردم به آن خرمای گیلان نیز می‌گویند. ازگیل را به صورت خام به عنوان میوه‌ای لذیذ، مطبوع و تقویت‌کننده مصرف می‌کنند. از ازگیل جهت تهیه شربت و کنسرو ازگیل نیز استفاده می‌شود. ازگیل در مکانی سایه روشن در جنگل‌های آفتاب‌گیر رشد می‌کند و خاک مرطوب، سبک و شنی با خاک برگ یا خاک سنگین رسی و به خوبی زهکشی شده برای کشت آن مناسب است تاریخچه ازگیل ده هزار سال پیش در جنوب دریای کاسپین در مناطق گیلان و مازندران و قزوین در ایران کشت می‌شد. ۷۰۰ سال پیش از میلاد به یونان و در ۲۰۰ پ. م به روم رسید. کاشت این میوه از طریق رومی‌ها در بقیه اروپا گسترش یافت. در حال حاضر ازگیل در همهٔ جنگل‌های شمال ایران از ارسباران تا چناران (بجنورد) و در همهٔ بلندی‌های کرانه‌های دریا در دامنه جنوبی البرز و مناطق استپی می‌روید. خواص ازگیل سرشار از ویتامین‌های «ب» و «ث» است. خواص دارویی ازگیل نیز از روزگاران بسیار دور مورد توجه بوده. بقراط ازگیل را برای مبتلایان به ترشی معده و مدفوع سوزان و عوارض تب نافع می‌پنداشت. ازگیل برای فشار خون و چربی خون و قند خون مفید است. درمان آبسه دهان و گلو با جوشانده برگ ازگیل -درمان آنژین با جوشانده برگ آن -درمان برفک با برگ آن-منظم کردن قاعدگی -درمان سالک با جوشانده برگ -درمان اسهال بچه‌ها با جوشانده برگ -منظم‌کننده کار روده‌ها -جوشاندهٔ برگ ازگیل ورم گلو و ناراحتیهای حلق را از میان می‌برد. هم‌چنین به‌طور سنتی در گیلان و قزوین از «آب کونوس» برای درمان دهان درد استفاده می‌شده‌است. در درمان اسهال ساده-خونریزی داخلی -ورم روده-زخم دهان -تورم مخاط گلو با غرغره (پزشکی) کردن آب برگ درخت ازگیل سودمند است. ترکیبات شیمیایی ازگیل شامل آب، قند ٬اسیدهای آلی (اسید مالیک -اسید سیتریک - اسید تارتاریک)، تانن، لعاب، اسید بوریک است. هستهٔ ازگیل به علت داشتن اسید سیانیدریک (Acid cianhidric)، عنصری سمی است و باید از خوردن آن اجتناب کرد. نگارخانه جستارهای وابسته ازگیل ژاپنی پانویس منابع روزنامه شرق، پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۸۵. پیوند به بیرون کلیپ میوه نارس درخت ازگیل در استان گیلان ازگیل آرایه (زیست‌شناسی) نام‌گذاری‌شده توسط کارل لینه گل‌سرخیان گیاگان غرب آسیا گیاگان مدیترانه‌ای گیاهان توصیف‌شده در ۱۷۵۳ (میلادی) میوه‌ها میوه‌های خوراکی فهرست سرخ IUCN از گونه‌های کمترین نگرانی
7379
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DA%A9
تریاک
تریاک، عصارهٔ خشک‌شده گیاه خشخاش است که از خراشیدن این گیاه، به‌دست می‌آید. حدود ۱۲ درصد از تریاک را مرفین، تشکیل می‌دهد که یک آلکالوئید اپیوئیدی ضد درد است. مرفین از طریق فرایندهای شیمیایی به هروئین و سایر اپیوئیدها برای مصارف درمانی و تولید مواد مخدر تبدیل می‌شود. در تریاک، آلکالوئیدهای دیگری از جمله کدئین، نارسئین، پاپاورین، نوسکاپین و تبائین نیز وجود دارد. تریاک به شیوهٔ سنتی، با ایجاد خراش بر روی کپسول‌های بذر و در واقع میوه گیاه خشخاش و جمع‌آوری عصاره (لاتکس) و خشک کردن آن تولید می‌شود. با تبدیل تریاک به مرفین، %۸۸ از وزن تریاک کاسته شده و قاچاق آن، آسان‌تر خواهد شد. با تبدیل مرفین به هروئین، تأثیر آن حدوداً ۲ برابر شده و قیمت نسبی آن نیز افزایش می‌یابد. مصرف مداوم مرفین باعث افزایش نیاز بدن و وابستگی فیزیکی به این ماده و به‌وجود آمدن تحمل دارویی و اعتیاد می‌شود. تریاک از دیرباز به‌دلیل خصوصیات ضد درد آن، مورد توجه پزشکان و جراحان بوده‌است. واژه‌شناسی تریاک، از کلمه یونانی θηριακή به معنی جانور وحشیی، وارد زبان فارسی شده‌است. در فرهنگ قدیم یونانی، تریاک، پادزهر گزیده شدن با حیوانات وحشی بوده‌است و به همین علت در فارسی قدیم نیز تریایک به معنی پادزهر بوده‌است. ترکیبات تریاک حاوی دو گروه اصلی از آلکالوئیدها است. فنانترن‌ها از جمله مرفین، کدئین و تبائین، که ترکیبات سایکو اکتیو اصلی تریاک هستند. ایزوکوئینولین‌ها از جمله پاپاورین و نوسکاپین که تأثیر قابل توجهی بر دستگاه عصبی مرکزی ندارند. مرفین، مهم‌ترین و رایج‌ترین آلکالوئید تریاک است که ۱۰ تا ۱۶ درصد از مجموع آلکالوئیدهای تریاک را تشکیل می‌دهد. این ماده همچین عامل اصلی تأثیرات منفی تریاک مانند ادم ریوی، مشکلات تنفسی، کما و برخی مشکلات قلبی و ریوی است. کاربردهای درمانی پزشکان و دندانپزشکان شبه‌افیونی‌ها را برای تسکین دادن دردهای حاد یا مزمن ناشی از بیماری، جراحی یا جراحت‌ها تجویز می‌کنند. در پزشکی ایرانی از زمان‌های قدیم تریاک به عنوان دارو حضور داشته رازی و ابن سینا و دیگران آن را برای درمان توصیه کرده‌اند. امروزه بسیاری داروهای شبه‌افیونی به‌طور مصنوعی ساخته می‌شوند از جمله اکسی‌کدون، مپریدین، هیدروکدون و هیدرومورفین داروهای شبه‌افیونی همچنین برای تخفیف سرفه متوسط تا شدید و اسهال نیز به کار می‌روند. شبه‌افیونی‌هایی مانند متادون و بوپرونورفین برای معالجه اعتیاد به شبه‌افیونی‌های دیگر مانند هروئین کاربرد دارند. سوءمصرف و اعتیاد مصرف طولانی‌مدت و مداوم تریاک باعث افزایش نیاز بدن و وابستگی فیزیکی به این ماده و به‌وجود آمدن تحمل دارویی و اعتیاد می‌شود. معتادان به تریاک در ایران، روزانه به‌طور میانگین ۸ گرم تریاک مصرف می‌کنند. برخی از داروهای شبه‌افیونی قانونی تجویز شده مانند کدئین، هیدرومورفون، اکسی‌کدون نیز مورد سوءمصرف قرار می‌گیرند. بر اساس یک تحقیق که در سال ۱۹۹۹ انجام شده ایران بیش از هر کشور دیگری با گرفتاری‌های ناشی از مصرف تریاک غیرقانونی روبروست. بر اساس این تحقیق ۲٫۸ درصد از جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال ایران دچار این مشکل هستند. تاریخچه خاستگاه اولیهٔ گیاه خشخاش سواحل مدیترانه باشد که به صورت طبیعی در آن‌جا می‌روییده‌است. بسیاری از منابع قدیمی از جمله سفرنامه ناصر خسرو خاستگاه تریاک را مصر معرفی کرده‌اند اما پژوهش‌های جدید گویای آن است که اسرار به عمل آوردن و مصرف تریاک از شرق اروپا در منطقهٔ بالکان و اطراف دریای سیاه به جنوب و از آن‌جا به غرب راه یافته‌است. کشت خشخاش به‌منظور استفاده غذایی از دانه‌های آن، و تخفیف درد و بی‌حسی و مراسم مذهبی حداقل از عصر برنز به این سو ادامه داشته‌است. سومریان، آشوری‌ها، مصری‌ها، اهالی جزیره کرت، مینوسیان، یونانیان، رومی‌ها، ایرانیان و اعراب هر یک در معرفی این گیاه نقشی داشته‌اند. مصرف تریاک به شکل سنتی آن تا هنگام جنگ داخلی آمریکا ادامه یافت. از آن پس با استخراج مرفین و قابلیت تزریق آن این دارو به مهم‌ترین داروی ضد درد برای مجروحان جنگی تبدیل شد. مرفین هنوز هم پرمصرف‌ترین دارو برای مجروحان جنگی و مصدومان سوانح است. باستان‌شناسان به شواهدی دست یافته‌اند که از کشت تریاک در ۱۵٬۰۰۰ سال پیش حکایت می‌کند، اما بررسی سوابق تاریخی برجای مانده این موضوع را که مردمان باستان بر خواص و مزایای دارویی تریاک آگاهی داشته‌اند به اثبات نمی‌رساند؛ آن‌ها ممکن است از این محصول به‌طور سنتی و بدون اطلاع از چگونگی عملکرد آن استفاده کرده باشند. در امپراتوری روم احتمالاً از تریاک در مراسم مذهبی استفاده می‌کردند، شاید از اثرات این دارو برای نمادین کردن فرایند مرگ و حلول روح در کالبدی دیگر بهره‌برداری نموده باشند. حتی سوابق قدیمی‌تر حاکی از آن است که مردمان باستان احتمالاً بر این باور بوده‌اند که تریاک می‌تواند شادی‌بخش باشد، هرچند شواهدی که مبنی بر استفاده تفریحی از تریاک باشد در دست نیست. در حدود سال ۳۴۰۰ ق. م ساحل‌نشینان دجله و فرات تریاک به عمل می‌آوردند. سومری‌ها آن را با نام «ها» و «جل»، به معنای گیاه شادی شناخته و تصور می‌شود مصری‌ها طرز کشت و مصرف خشخاش را از سومری‌ها آموخته باشند. نمونه‌ای از تریاکی که از مقبرهٔ «چا» در مصر به دست آمده‌است، به سده ۱۵ پیش از میلاد می‌رسد و تریاک شهر «تب» در مصر شهرت زیادی داشت. نام این مخدر در سنگ‌نبشته‌های آشوری هم آمده‌است. آشوریان آن را «روغن شیر» می‌خوانده‌اند. در سدهٔ ۱۳ پیش از میلاد دوران طلایی تریاک با کشت گسترده آن در تبس پایتخت مصر آغاز شد، بازرگانان تریاک را از مصر به کارتاژ، یونان و اروپا می‌بردند. پس از آن کشت خشخاش در قبرس پیشرفت قابل ملاحظه‌ای داشت و تریاک که یکی از مهم‌ترین داروهای یونان در آن هنگام شمرده می‌شد از طریق حمله اسکندر به ایران و هند راه یافت. اثرات رازآلود و عجیب تریاک سبب گردید تا در بسیاری از نقاط از جمله یونان باستان در مراسم آیینی و مذهبی همچون دارویی مقدس از آن استفاده شود و در اُدیسه نوشتهٔ هومر، حماسه‌سرای بزرگ یونان، نیز از آن یاد شده‌است. رومیان نیز از طریق یونانیان با این داروی مخدر آشنا شدند. تریاک نزد آن‌ها دارویی مذهبی و نشانهٔ خواب و مرگ بود و سومنوس ایزدبانوی خواب یک دسته گیاه خشخاش در دست داشت. عرب‌ها که از طریق مصری‌ها با تریاک به عنوان یک داروی مسکن دردها آشنا شده بودند، تولید و تجارت آن را به شکل یک صنعت بزرگ سامان دادند. با گسترش حکومت خلفای اسلامی بازرگانان عرب، تریاک را که کالایی با ارزش بسیار، حجم کم و در شرایط معمولی فاسد نشدنی بود، با خود به سراسر جهان بردند. با آغاز جنگ‌های صلیبی، تریاک دوباره در اروپا محبوب شد. جنگجویان مسیحی از طریق مسلمانان با تریاک آشنا شده و با نقل داستان‌های خیالی از قدرت جادویی گیاه خشخاش و تریاک و تأثیر شربت سحرآمیز آن بر سربازان ترک ــ که با خوردن تریاک خود را رویین‌تن می‌پنداشتند- افسانه‌هایی را در مورد این گیاه دارویی رایج کردند. نظیر چنین افسانه‌هایی در ایران نیز رایج شده و برای مثال در شاهنامه اسدی طوسی دیده می‌شود. با ضعف قدرت عرب‌ها، تجارت تریاک به دست ونیزی‌ها افتاد. در این زمان امپراتوران مغول هند نیز به درآمد سرشار این محصول پی بردند و کشت خشخاش را در هند تشویق کردند. مصرف عادی تریاک در اجتماعات آن روز، باعث بروز اعتیاد در میان جمعی از مردم و انتقاد گروهی از پژوهشگران از مصرف بی‌رویهٔ تریاک شد. طبیعی‌دان فرانسوی پیر بلون پس از بازگشت از مسافرت آسیای صغیر و مصر در سال ۱۵۴۶ دربارهٔ معتادان ترک چنین نوشت: «نمی‌توان ترکی را دید که تا آخرین دینار پولش را برای خرید تریاک ندهد. یک ترک همیشه با خود تریاک دارد، خواه در جنگ و خواه در صلح. ترک‌ها پس از خوردن تریاک خود را دلیرتر می‌پندارند و از خطرات جنگ نمی‌هراسند. در زمان جنگ هر ترک هر مقدار تریاک پیدا کند، می‌خرد، چنان‌که دیگر به دست آوردن تریاک بسیار دشوار می‌شود.» و دربارهٔ تجارت تریاک می‌گوید: «۵۰ شتر دیدم که بار آن فقط تریاک بود و به سوی اروپا می‌رفت.» آکوشتا پزشک پرتغالی هم تریاک را بهترین روش گمراهی مردم مشرق زمین می‌خواند و می‌گوید: «تریاک آنان را آن‌چنان پست کرده‌است که تن به هر ذلتی می‌دهند». تریاک در قرن چهارم میلادی به چین هم رسید، اما فقط پس از پایان سده‌های میانه و آغاز سفرهای دریایی دولت‌های اروپایی بود که آنان تجارت پرسود تریاک را دریافتند. مصرف تفریحی تریاک به‌طور گسترده از سده ۱۵ میلادی در چین آغاز شد. در ابتدا به دلیل کمیابی و گرانی به‌ندرت اتفاق می‌افتاد. اما از قرن هفده به بعد تجارت تریاک شکل منظمی پیدا کرد و با گسترش مصرف آن ویژگی اعتیادآوری آن مشخص شد. در ۱۷۲۹ مصرف تریاک در چین ممنوع شد. موازنه منفی تجاری انگلیس در مقابل چین موجب شد که انگلیسی‌ها برای افزایش صادرات خود و بهبود ذخایر ارزی‌شان، چینی‌ها را به مصرف تریاک که در هند کاشته می‌شد تشویق کنند. مخالفت امپراتور چین با بارگیری محموله‌های تریاک در بنادر این کشور به دو جنگ تریاک در ۱۸۴۰ و ۱۸۵۸ میان بریتانیا و چین منجر شد. چین در هر دو جنگ شکست خورد و انگلیسی‌ها تجارت تریاک را در سراسر چین به‌دست آورند. رفته‌رفته با افزایش مصرف، تولید تریاک در داخل چین نیز آغاز شد تا جایی که در سال ۱۹۰۵ بیش از یک‌چهارم مردان چینی به تریاک اعتیاد داشتند. در سایر نقاط دنیا هم تا قبل از اواخر قرن نوزدهم مصرف تفریحی یا اعتیادآور تریاک بسیار به‌ندرت اتفاق می‌افتاد. تاریخچه تریاک در ایران شروع تریاک کاری در ایران کاهش تولید ابریشم و خشکسالیهای پی در پی باعث بحران اقتصادی شده بود. احتمالاً این باعث شد سپهسالار بفکر بیافتد که از درآمد صدور تریاک می‌شود به کشور کمک کرد. میرزا حسین خان سپهسالار در مأموریت بمبئی، حدود ۱۸۵۰ میلادی در یکی از گزارشهای خود منافع کشت خشخاش در ایران را از نظر صادرات گوشزد کرد و دولت نیز بر اساس این گزارش، کشت خشخاش را در دستور قرار داد و به ترویج آن پرداخت. فریدون آدمیت می‌نویسد: تا نیمه سدهٔ گذشته نیز کشت خشخاش رواجی نداشت و در نوشته‌های مؤلفان خارجی که در این زمان به ایران آمده‌اند، هیچ اشاره‌ای به تریاک کشیدن نیافتیم. و حال آن‌که از عادت غلیان کشیدن و کشت تنباکو اغلب سخن گفته‌اند. اما در این سال‌هاست که می‌بینیم به کشت تریاک توجهی شده‌است؛ مثلاً در ۱۲۶۷ قمری (۱۸۵۰م) تریاک‌کاری در اطراف تهران به مرحله آزمایش درآمد که حاصل آن را بسنجند. پس از ده سال یعنی از حدود سال ۱۲۷۷ قمری (۱۸۶۰ م) به بعد است که در آثار مؤلفان اروپایی به عادت تریاک کشیدن [ایرانیان] اشاره گردیده؛ تا این‌که دامنه آن گسترده شد و اغلب ولایات ایران را فرا گرفت. ظاهراً از ۱۸۷۰ میلادی تریاک ایران به‌عنوان ماده صادرات بین‌المللی درآمد، و کشاورزان رفته‌رفته قسمتی از اراضی گندم‌خیز را به کشت خشخاش تخصیص دادند. در اولین سال زراعی پس از صدارت سپهسالار کشت تریاک چنان توسعه یافت که در کنار عامل خشکسالی به‌عنوان یکی از عوامل مؤثر در رکود کشت غلات و سایر محصولات، موجب بروز قحطی وحشتناک در کشور گردید. کنسول انگلیس در بوشهر دراین‌باره می‌نویسد: «چند سال قبل سود حاصله از تریاک، توجه ایرانیان را جلب کرد و تقریباً تمامی اراضی موجود و مناسب در یزد، اصفهان و جاهای دیگر به کشت خشخاش اختصاص یافت و کشت غلات و سایر محصولات پشت‌گوش انداخته شد . . . [این مسئله] با خشکسالی و سایر عوامل تلفیق شد و منجر به قحطی سال ۱۸۷۱–۱۸۷۲ گردید.» قانون تریاک پیش از سال ۱۲۸۹خ قانونی برای تریاک وجود نداشت و این ماده مخدر یکی از کالاهای صادراتی رسمی کشور بود وزیر مالیه مرتضی‌قلی خان صنیع‌الدوله لایحه ای با عنوان «تحدید تریاک» به مجلس فرستاد که در ۲۱ اسفند ۱۲۸۹ به تصویب مجلس شورای ملی رسید که برای تریاک مالیات تعیین (مثقالی سیصد دینار) و مصرف شیره تریاک را ممنوع و مصرف‌کنندگان تریاک را ملزم می‌کرد پس از مصرف، سوخته تریاک را به وزارت مالیه تحویل دهند و برای هر مثقال سه شاهی حق‌الزحمه دریافت کنند. دولت از این سوخته برای کسانی که قادر به ترک شیره نبودند، استفاده می‌کرد. قانون تحدید تریاک در جهت از میان بردن کامل و تدریجی مصرف تریاک در ایران مقرر کرد که از دو سال بعد، مالیات تریاک هرساله یکصد و پنجاه دینار افزایش یابد و پس از هفت سال، مصرف شیره به صورت کامل ممنوع و مصرف تریاک تنها به عنوان دارو مجاز شود. با این حال، تولید تریاک در ایران به منظور صادرات ادامه می‌یافت و حتی تشویق می‌شد چون این قانون، تریاک صادراتی را از مالیات معاف کرد. با وجود این تولید و مصرف تریاک در داخل ایران افزایش یافت. به گفته عبدالله یاسایی نماینده سمنان و دامغان، در سیستان و خراسان «اغلب عائله‌ها از زن و مرد و اطفال مبتلا هستند به استعمال افیون. ای بسا عائله‌ها که در نتیجه استعمال افیون از هستی ساقط شده‌اند و در تنگنای فقر و وفاقه افتاده، بی‌چاره و پریشان شده، به حدی که مشغول تکدی شده‌اند». رواج شیره‌خانه‌ها در ایران نیز در سالهای پایانی دوره قاجار از خراسان و سیستان آغاز شد و به تهران رسید. در سالهای پایانی دوره قاجار، ایران از تأمین کننده‌های عمده تریاک جهان بود و سالیانه هفت و نیم میلیون تومان از این راه درآمد داشت. تولید و تجارت در سال ۱۹۸۰ حدود ۲ هزار تن تریاک (چه قانونی و چه غیرقانونی) به بازار عرضه شد و به ۵ هزار تن در سال ۲۰۰۰ رسید. سازمان بهداشت جهانی برآورد کرده که برای تأمین نیازهای پزشکی دنیا باید تولید تریاک پنج برابر بیشتر شود. در سال ۲۰۰۲ قیمت تریاک برای کشاورزان حدود ۳۰۰ دلار برای هر کیلو و برای خریداران ۸۰۰ دلار بود اما در خیابان‌های اروپا قیمت آن به ۱۶ هزار دلار می‌رسید. امروزه افغانستان بزرگترین تولیدکننده تریاک دنیاست. تا پیش از فرمان منع کشت تریاک توسط طالبان در سال ۲۰۰۰ این کشور هر سال حدود ۷۰ درصد تریاک دنیا را تأمین می‌کرد. در آن سال تولید تریاک این کشور ۹۴ درصد کاهش یافت. یک سال بعد آمریکا و متحدانش به افغانستان حمله‌ور شده و طالبان را سرنگون کردند. کشت خشخاش به سرعت افزایش یافته و افغانستان جایگاه خود را به عنوان بزرگترین تولیدکننده این محصول از برمه پس گرفت. در سال ۲۰۰۶ تولید تریاک در افغانستان به بالاترین میزان خود در تاریخ رسید. بر اساس برآورد اداره مواد مخدر و جرایم سازمان ملل؛ در این سال در افغانستان ۶۱۰۰ تن تریاک در ۱۶۵۰ کیلومتر مربع کشت شد که معادل ۸۲ درصد تولید جهانی بوده‌است. ارزش هروئین به دست آمده ۳٫۵ میلیارد دلار بود که ۷۰۰ میلیون دلار آن نصیب کشاورزان افغان شده‌است. با این حال کشت تریاک که به قیمت ۱۳۸ دلار در هر کیلو به فروش می‌رسید تا ده برابر کشت گندم برای کشاورزان سودآور بوده‌است. در اواسط قرن بیستم بیشترین تولید تریاک در جنوب شرقی آسیا معروف به مثلث طلایی شامل کشورهای برمه، تایلند و لائوس انجام می‌شد. اکنون نیز پس از افغانستان کشورهای مثلث طلایی (به ویژه برمه)، پاکستان، کلمبیا، گواتمالا و مکزیک تولیدکنندگان بعدی تریاک هستند. تولید قانونی تریاک نیز در بسیاری از کشورها با نظارت نهادهای قانونی انجام می‌شود. در شیوه رایج تولید پزشکی تریاک کل گیاه خشخاش (به جز ریشه و برگ) در یک محلول اسیدی قرار می‌گیرد و سپس آلکالوئیدها از آن استخراج شده و تلخیص می‌شود. این روش در دوران جنگ دوم جهانی در بریتانیا ابداع شد. در هند تولید قانونی تریاک انجام می‌شود. در سال ۲۰۰۸ کشاورزان می‌توانستند مجوز کشت تریاک در هزار متر مربع زمین خود را گرفته و برای حفظ مجوز خود بایستی ۵۶ کیلو تریاک خام خالص را به دولت بفروشند. روش‌های مصرف خوردن و تدخین (دود کردن) دو روش مصرف معمول تریاک هستند. تزریق تریاک بسیار خطرناک است چون بخش‌های نامحلول در آب زیادی دارد و می‌تواند باعث ایست قلبی شود. پیش از خوردن تریاک معمولاً آن را حرارت داده و می‌پزند یا در آب حل کرده و فقط بخش محلول در آب را می‌خورند. چون مرفین و بیشتر آلکالوئیدهای مؤثر تریاک محلول در آب هستند. در قرن نوزدهم، چای خشخاش یک نوشیدنی معمول دارویی بود، اما در قرن بیست و یکم این عادت معمولاً به معتادان تریاک محدود می‌شود. حرارت دادن به تریاک به منظور ایجاد دود می‌تواند محتویات این دارو را کاهش دهد. تریاک به مراتب ضعیف‌تر از برخی مواد تولید شده حاصل از آن مانند مرفین و هروئین است. این میزان بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ برابر تخمین زده می‌شود. علاوه بر این، در حالی‌که کل دُز هروئین مصرفی ممکن است ظرف چند ثانیه جذب شود، مقداری تریاک به اندازه یک پیپِ پُر، در مدت زمانی بسیار طولانی‌تر کشیده می‌شود و به آهستگی تأثیرات خوش خود را به مصرف‌کننده می‌چشاند. تدخین تریاک، روش‌های مختلفی دارد که استفاده از وافور و ابزارهای چپق‌مانند دیگر و همچنین استفاده از سیخ و سنجاق روش‌های رایج هستند. شاعر انگلیسی، سمیوئل تیلور کولریج و همچنین تامس د کوئینسی، به دلایل پزشکی مصرف تریاک را آغاز کردند. این دو نفر گزارش‌هایی کلاسیک از ایجاد توهم و الهام خلاق تحت تأثیر تریاک ارائه کردند. گاهی برای افزایش علاقه مصرف‌کنندگان دود تریاک به فعالیت‌های جنسی، به تریاک، آرسنیک اضافه می‌کنند. گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد این عمل در میان مصرف‌کنندگان این ترکیب مسمومیت ناشی آرسنیک ایجاد کرده‌است. سوخته سوخته در اصلاح عامیانه و در رابطه با مشتقات تریاک به باقی‌مانده کربنیته شده تریاک که در هنگام تدخین (کشیدن) در آلت استعمال که متداول‌ترین آن بافور هست و در قسمت حقه سفالی و سرامیکی آن از طریق سوراخ کوچکی که در موقع آتش‌خور شدن تریاک به کمک زغال گداخته در زمان تدخین به صورت ماده خشک و سیاه رنگ جمع می‌گردد گفته می‌شود. این ماده شامل ناخالصی‌هایی ار قبیل باقی‌مانده تریاک و مواد اضافه کربنی و خاکستر و همچنین مقداری ترکیبات مرفینی در تریاک می‌باشد و با حل شدن در آب از ناخالصی‌ها جدا شده و با صاف کردن آب از ناخالصی‌ها به گونه‌هایی متفاوت و مشابه مورد استفاده قرار می‌گیرد. به وسیله جوشاندن آب، شیره آن را می‌گیرند. ترک اعتیاد به تریاک روش‌های متعددی برای ترک اعتیاد به تریاک وجود دارد. داروهای مورد استفاده شامل موارد زیر هستند: بوپرنورفین (به عنوان ضد درد، مسکن قوی و جایگزین مواد مخدر و اعتیادآور) شربت تریاک (یک ماده مخدر و مسکن درد و اعتیاد آور) متادون (داروی نگهدارنده برای مهار اعتیاد به هروئین و مواد مخدر و اعتیاد آور) ایبوگین حب جدوار (داروی ترک اعتیاد، مسکن قوی و ضد درد) نالوکسان (برای تشخیص و درمان مسمومیت‌ها با مواد مخدر یا کمای ناشی از آن مصرف می‌شود) نالتروکسان (به عنوان داروی کمکی برای درمان اعتیاد به کار می‌رود) جستارهای وابسته شیره تریاک ترک اعتیاد مشتقات تریاک سرکوب کننده منابع افیون‌ها داروها داروهای تفریحی داروهای مسکن سرخوش‌کننده‌ها ضد دردها گیاهان دارویی مرفین مواد مخدر در ایران