id
stringlengths 1
7
| url
stringlengths 31
762
| title
stringlengths 1
132
| text
stringlengths 4
168k
|
---|---|---|---|
3744 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%82%DB%8C%D8%A7%D8%B3%20%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%DB%8C%20%DA%AF%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C | مقیاس بزرگی گشتاوری | مقیاس بزرگی گشتاوری (با نماد M یا M)، یکی از مقیاسهای اندازهگیری بزرگی زمینلرزه است که مقدار انرژی آزادشده توسط زمینلرزه را اندازهگیری میکند.
پیدایش
برای حل مشکل سنجش بزرگی زمینلرزه با مقیاس بزرگی ریشتر، در سال ۱۹۷۰ سازمان زمینشناسی آمریکا یکای مقیاس بزرگی گشتاوری را ارائه کرد. هماکنون از این مقیاس برای بیان بزرگی زمینلرزه استفاده میشود.
ویژگیها
دیگر مقیاسهای بزرگی لرزهای، عموماً از نظر اندازهگیری بزرگی، عمق کانونی و فاصله محدودیت داشته و بر اساس جنبههایی از امواج لرزهای هستند که فقط بهطور غیرمستقیم و ناقص نیروی زمینلرزه را منعکس میکنند و همچنین عوامل دیگری را شامل میشوند. مقیاس بزرگی گشتاوری – Mw یا Mw – که توسط کاناموری (۱۹۷۷) و هنکس و کاناموری (۱۹۷۹) توسعه داده شد، بر اساس اندازهگیری گشتاور لرزهای زمینلرزه است. M0، اندازهگیری میزان کار انجامشده توسط یک زمینلرزه در لغزش یک تکهسنگ در کنار یک تکهسنگ دیگر است. گشتاور لرزهای با نیوتون-متر (Nm یا ) در دستگاه بینالمللی یکاها (SI) یا یکای دین در دستگاه واحدهای سانتیمتر–گرم–ثانیه (CGS) اندازهگیری میشود. در سادهترین حالت، گشتاور را میتوان تنها با دانستن مقدار لغزش، مساحت سطح گسیختگی یا لغزیده و عامل مقاومت یا اصطکاک رویداده، محاسبه کرد. این عوامل را میتوان برای یک گسل موجود، جهت تعیین بزرگی زمینلرزههای گذشته یا آنچه که احتمال وقوع آن در آینده پیشبینی میشود، تخمین زد.
گشتاور لرزهای یک زمینلرزه را میتوان به روشهای مختلف تخمین زد که هر روش، پایه و اساس مقیاسهای Mwb ،Mwr ،Mwc ،Mww ،Mwp ،Mi و Mwpd بهشمار میروند. همه این مقیاسها، زیرمجموعه مقیاس بزرگی گشتاوری (Mw) هستند.
گشتاور لرزهای، عینیترین معیار برای اندازهگیری «اندازه» زمینلرزه بر اساس انرژی کل، بهشمار میرود. با این حال، این مقیاس بر اساس یک مدل ساده از گسیختگی و برخی مفروضات سادهکننده تنظیم شده و این واقعیت را در نظر نمیگیرد که نسبت انرژی آزادشده به عنوان امواج لرزهای در بین زمینلرزهها متفاوت است.
مقایسه با مقیاس بزرگی ریشتر
مقیاس بزرگی گشتاوری به غیر از دامنه از امواج زمینلرزه، دادههای بیشتری مانند نقطه گسیختگی گسل، میزان جنبایی گسل و نیروی فشار وارده به گسل را در نظر میگیرد. اگر فشار وارده به گسل از حد تحمل سنگهای پوسته در سطح گسل بیشتر شود، گسل به لغزش درآمده و باعث ایجاد زمینلرزه میشود. این مقیاس، انواع موجهای زمینلرزه و به بیان دیگر، کل انرژی آزاد شده توسط زمینلرزه را اندازهگیری میکند.
مقیاس بزرگی گشتاوری برای زمینلرزههای متوسط (بزرگی گشتاوری تقریباً ۵) مشابه با مقیاس ریشتر است. اما برای زمینلرزههای بزرگتر از MW ۵، یکای بزرگی گشتاوری، بسیار دقیقتر است.
برای زمینلرزههای بزرگ، این مقیاس برخلاف مقیاس ریشتر اشباع نمیشود، بنابراین در حال حاضر این مقیاس رایجترین مقیاس مورد استفاده در مطالعات زمینلرزهشناسی است.
بر پایه دلایل ذکرشده، بیشتر سازمانهای مسئول در زمینه لرزهشناسی، مانند سازمان زمینشناسی ایالات متحده آمریکا، زمینلرزههای با بزرگی بیشتر از ۴ را با مقیاس بزرگی گشتاوری گزارش میکنند که رسانهها آن را با عنوان «بزرگی ریشتر» بیان میکنند.
معادله
نماد مقیاس بزرگی گشتاوری است و با معادله زیر محاسبه میشود:
در معادله بالا همان لرزهای بر حسب dyne⋅cm (10−7 N⋅m) با فرمول زیر است:
محدودیتها
بسیاری از مقادیر انرژی کل زمینلرزه که با مقیاس اندازهگیری میشود، به صورت اصطکاک و در نتیجه گرمشدن پوسته، از بین میرود. پتانسیل یک زمینلرزه در ایجاد لرزش نیرومند زمین، به کسر نسبتاً کوچکی از انرژی آزادشده به عنوان امواج لرزه ای، بستگی دارد و و بهتر است با مقیاس «بزرگی انرژی» (Me) اندازهگیری شود. نسبت کل انرژی آزادشده به عنوان امواج لرزهای بسته به سازوکار کانونی و محیط زمینساختی بسیار متفاوت است؛ بههمین دلیل، اعداد بهدستآمده از مقیاسهای و برای زمینلرزههای بسیار مشابه میتواند تا ۱٫۴ واحد بزرگی متفاوت باشد.
هرچند با وجود مفید بودن مقیاس ، بهدلیل وجود مشکلات در برآورد انرژی لرزهای آزادشده، بهطور کلی از آن استفاده نمیشود و مقیاس بزرگی گشتاوری، همچنان مقیاس رایج در اندازهگیری بزرگی زمینلرزه است.
جستارهای وابسته
مقیاس شدت مرکالی
مقیاس بزرگی ریشتر
مقیاس شیندو
پانویس
ژئوفیزیک
لرزهشناسی
مقیاسهای اندازهگیری لگاریتمی
مقیاسهای بزرگی لرزهای
مقیاسهای لرزهای
یکاهای اندازهگیری |
3747 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D9%84%D8%B1%D8%B2%D9%87 | زمینلرزه | زمینلرزه یا زلزله همچنین در لغتنامه دهخدا بومَهَن، لرزش، جنبش و تکان خوردن زمین است که به دلیل آزاد شدن انرژی تخلیه شده از سنگها در گسلهای پوسته زمین در مدّتی کوتاه روی میدهد. محلّی که منشأ زمینلرزه است و انرژی از آنجا خارج میشود را کانون زمینلرزه، و نقطهٔ بالای کانون در سطح زمین را مرکز سطحی زمینلرزه میگویند. پیش از وقوع زمینلرزهٔ اصلی معمولاً زلزلههای نسبتاً خفیفتری در منطقه روی میدهد که به پیشلرزه معروفاند. به لرزشهای بعدی زمینلرزه نیز پسلرزه میگویند که با شدّت کمتر و با فاصلهٔ زمانی گوناگون میان چند دقیقه تا چند ماه رخ میدهد.
هرچقدر تعداد پیش لرزهها بیشتر باشد، مقدار ریشتر زمین لرزهٔ اصلی، کمتر میباشد.
زمین لرزه نتیجهٔ رهایی ناگهانی انرژی از داخل پوسته زمین است که امواج ارتعاشی را ایجاد میکند. زمینلرزهها توسط دستگاه زلزلهسنج یا لرزهنگار ثبت میشوند.
هر چقدر، کانون زلزله عمیقتر باشد، آسیب رسیدگی هم، کمتر میشود.
مقدار بزرگی یک زلزله متناسب با انرژی آزاد شده زلزله است. زلزلههای کوچکتر از بزرگی ۳ ریشتر اغلب غیر محسوس و بزرگتر از ۶ ریشتر خسارتهای جدی را به بار میآورند، البته ریشتر که هر واحد اضافه آن حدوداً ده برابر قبلی است (مثلاً ۵ نسبت به ۶) فقط واحد اندازه و شدت انرژی تخلیه شده است اما عوامل متعدد دیگری از فاصله گرفته (عمق بیشتر تأثیر کمتر از زیر ده کیلومتر تا ۷۰۰ کیلومتر همینطور فاصله بیشتر افقی از رومرکز) تا جهت لرزش (عمودی یا ضربهای) و نوع طول موج لرزش (فاصله جابجایی مکانی رفتی و برگشتی در هر لرزش) در میزان تخریب تأثیر دارند. امواج زلزله سه نوع P و S (امواج بدنی) و سطحی دارند که نوع P که اول میآید به امواج فشاری یا طولی مشهور است زیرا امواجش ضربهای بوده و در جهت انتشار میلرزانند (مانند بازی کشیدن طناب) و در پوسته زمین با سرعت ۱٫۵ تا ۸ کیلومتر در ثانیه پیشمیروند برعکس امواج S یا امواج قیچی تا ۱٫۷ بار سرعتشان کمتر است و در جهت عمود بر خط انتشار میلرزانند (مانند تکاندن سفره) اما نمیتوانند از مایعات مثلاً آب یا سنگ مذاب مثل هسته بیرونی زمین رد شوند. زمینلرزه شدید در عمق با زاویهای ۱۰۵ درجه نواحی سطحی را میلرزاند و نواحی ورای این زاویه منطقه سایه نامیدهمیشوند و از این رو تجربه نشان داده که امواج P فشاری نسبت به S دامنه بسیار وسیعتری از منطقه سایه را پوشش میدهند و موج P میتواند با تغییر جهت و گذر از گوشته یا هسته بیرونی زمین منطقهای بسیار دور از رومرکز را بلرزاند.
در نزدیکی سطح زمین، زلزله به صورت ارتعاش یا گاهی جابجایی زمین نمایان میشود. زمانی که رومرکز در داخل دریا باشد، در صورت تغییر شکل زیاد و سریع بستر دریا باعث ایجاد سونامی میشود که معمولاً در زلزلههای بزرگتر از بزرگی هشت ریشتر اتفاق میافتد. ارتعاشات زمین باعث ریزش کوه و همینطور فعالیتهای آتشفشانی میشوند.
در حالت کلی کلمهٔ زمینلرزه هر نوع ارتعاشی را دربر میگیرد - چه ارتعاش طبیعی چه مصنوعی توسط انسان - که موجب ایجاد امواج ارتعاشی میشود. زمینلرزهها اغلب نتیجه حرکت گسلها هستند، و همینطور میتواند حاصل فعالیتهای آتشفشانی، ریزش کوهها، انفجار معدنها و آزمایشهای هستهای باشد.
نقطهٔ آغازین شکاف لرزه را کانون مینامند. مرکز زمینلرزه نقطهای در راستای عمودی کانون و در سطح زمین است.
واژهشناسی
زلزله واژهای از ریشه زبان عربی است و در زبان فارسی واژهی بومَهَن معادل زلزله آمده است.
اقدامات پیش از زلزله
آمادگی برای زلزله و اینکه بدانیم چه کار باید کنیم میتواند جان بسیاری از افراد را نجات دهد.
وضعیت زلزلهخیزی منطقه خود را بررسی کنید.
شناسایی مناطق امن در محل کار و خانه و …
بررسی خطر آتشسوزی از سیمهای برق فرسوده یا نشت لولههای گاز که میتوانند بحران را بدتر کنند.
دانستن محل فلکههای گاز و فیوزهای برق محل کار یا مدرسه.
وسائل سنگین در طبقات پایین باشند و محکم کردن کمدها یا کابینتها به دیوار و همینطور مهار وسائل سنگین یا آنها که استعداد افتادن دارند. ظروف شکستنی در طبقات بالا نباشند همچنین میتوانید محل وسائل گرانقیمت یا مهم را ایمن کنید که میتواند شامل گاراژ و محل خودروی شما و مواد اشتعالزا یا سقوط وسیله سنگین محکم نشده روی خودرو نیز بشود.
اطلاع از محل کار و خواب آشنایان و نزدیکان و خودتان از یکدیگر (میتوانید محل قرار داشته باشید تا در صورت عدم حضور بفهمند که زیر آوار ماندهاید)
جعبهٔ کمکهای اولیه را تهیه و در جایی ایمن و در دسترس قرار دهید. مجموعهای از وسائل ضروری دم دست، چادر و پتو همینطور بیل و کلنگ، کارد و چاقو، مقداری طناب و کیسه پلاستیکی.
منطقه شما لرزهخیز است؟ آیا کلاه ایمنی تهیه کردهاید؟ یا محلی ایمن در ساختمان دارید؟
انتخاب محل خواب طوریکه سر به طرف دیوارهای بیرونی و پرت نباشد.
بادبندی یا همان مهاربند داشتن دیوارهای با مساحت بیش از ۲۰متر و محکم کردن لوسترهای بزرگ و فانتزی.
توصیههای هنگام لرزش
آرامش و اعتماد به نفس خود را در انجام دادن سریع نکات ایمنی حفظ کنید. ترس فقط سرعت عمل و صحت رفتار شما را کاهش میدهد. قوانین مورفی ممکن است به آن بدی که فکر میکنید نباشد ولی اگر فکر کنید که به آن بدی نیست قطعاً به همان بدی خواهد بود، پس با آمادگی و اطمینان از خطر جلوتر باشید. هر لرزشی به معنی نزدیک بودن به مرکز زلزله نیست زیرا امواج فشاری برد طولانیتر و ناحیه سایهٔ وسیعتری دارند اما احتیاط کنید و با سنجیدن شرایط به عقل و هوش خود اعتماد کنید توصیههای متناقضی دربارهٔ خروج یا عدم خروج از ساختمان هست که بستگی به قدرت تشخیص شما دارد.در توصیههای زیر مواردی از باورهای اشتباه که نباید انجام داد مانند ایستادن در چهارچوب درب وجود دارد که توسط دانشگاه واشینگتن معرفی میشوند.
دورهٔ زمانی متوسط زمینلرزه زیر ۳۰ ثانیه است، اما در زلزلههای شدیدتر میتواند به چند دقیقه برسد. امواج قیچی (سفرهتکانی) بلافاصله پس از امواج فشاری میآیند که به معنی احتمال بیشتر سقوط اجسام یا تخریب نمای ساختمان است.
ساختمان خطر ریختن دارد.
در ساختمان
دانشگاه واشینگتن: در زمان لرزش به بیرون از ساختمان یا به اتاقهای دیگر ندوید زیرا علاوه بر اینکه بیشتر باعث زمینخوردنتان میشوید، نمیتوانید اجسامی که به طرفتان پرت میشوند یا از بالا سقوط میکنند را به موقع تشخیص دهید. همچنین دیوارهای اطراف ساختمان زودتر از دیوارهای مرکزی تخریب میشوند یعنی حتی اگر در طبقه همکف آپارتمان باشید تا وقتی که خود را به بیرون برسانید به احتمال زیاد نمای ساختمان مانند سنگ مرمر یا خردهشیشه پنجرهها یا حتی خود دیوارها در حال سقوط هستند.
دانشگاه واشینگتن: در چهارچوب درب پناه نگیرید این باور اشتباه پس از زلزله بلندمدت کالیفرنیا و عکسی از یک خانه کامل ویران شده که چهارچوب درب آن ایستاده بود ایجاد شد که چهارچوب در ایمنترین جاست بله درست است ولی به شرطی که در یک خانه خشتی یا چوبی قدیمی غیرمستحکم زندگی کنید. در خانههای مدرن ایستادن در چهارچوب درب از شما دربرابر آجر یا اجسام در حال پرتاب حفاظت نمیکند و محکمترین مکان نیست زیر یک میز ایمنتر است.
از موارد متناقض: تا پایان لرزهها در محل امنی در داخل ساختمان پناه بگیرید سپس با کمال خونسردی خارج شوید یا قبل از اتمام لرزهها سعی کنید از محل خارج شوید. نمای ساختمان شما چیست؟ آیا شدت لرزش زیاد است؟ اگر ۱ درصد احتمال سقوط خردهشیشه یا نما یا دیوار آپارتمان در اطراف ساختمان را میدهید باقی ماندن زیر سقف ساختمان برای شما ایمنتر است تا بودن در فضای باز زیر بارش آوار.
آشپزخانه خطرناک است به دلیل وسائل شکستنی و تیز و همچنین لولههای گاز، آب و برق در نزدیک یکدیگر که ممکن است با تخریب دیوار ایجاد آب برقدار یا شعله و انفجار داشتهباشد.
به محض احساس زلزله، اگر ساختمان یک طبقه است (خانه یک طبقه منظور همکف آپارتمان نیست) و نزدیک خروجی هستید، سریعاً خارج شوید و در فضای باز جایی بروید که از دیوار و ساختمان دور باشد.
در آپارتمان یا اداره چندطبقه یا مدرسه زیر میز پناه بگیرید و با دستها از سر خود محافظت کنید.
به طرف راهپله خروجی هجوم نبرید، زیرا ازدحام راه را بسته و وزن توده مردم متمرکز روی یک نقطه از راهپله میتواند موجب تخریب آن طی لرزش شود. در ایران راهپلههایی که در وسط ساختمان هستند به دلیل دیوارهای کوچک نزدیک به هم و اسکلت هر پاگرد فضای محکمی را برای حضور چند نفر فراهم میکنند (و نه ازدحام). از شیشههای راهپلههای نورگیر دوری کنید.
از میز دور هستید یا دسترسی ندارید، به کنار نزدیکترین و کوچکترین دیوار سمت داخل ساختمان رفته به کنج آن چسبیده (نزدیک ستون) با زانو زدن روی زمین خم شده و با دستها از سر خود محافظت کنید.
داخل ساختمان، مواظب افتادن آجر، لوستر و سایر وسایل لغزنده یا واژگونشونده باشید. از پنجره و آینه و شکستنیها فاصله بگیرید و در صورت شدت زلزله و احساس خطر به زیر میز یا تختخواب محکم بروید (اگر تخت یا میز محکم نیست گوشه دیوار بهتر است) دویدن و فرار بدترین گزینه است.
خارج از ساختمان
از ساختمانهای بلند، دیوارها و دیگر اشیایی که ممکن است فرو بریزد دور شوید.
پمپبنزینها از ساختمان شما خطرناکترند.
مثلث حیات
***دانشگاه واشینگتن: شایعه مثلث زندگی بواسطه ایمیلهای متعددی به سرعت منتشر شد که گونه دیگری از «بخواب، پناه بگیر و منتظر باش»(DCH) میباشد و بسیار خطرناک است. این باور که همیشه کنار میز بودن بهتر از زیر آن است بر اساس استدلالهای اشتباه زیر است:
ساختمانها همیشه در زلزله فرو میریزند! (اشتباه، فروریختن پنکیکی و ویرانی کامل در همه جا نادر و کم است به ویژه در کشورهای توسعهیافته)
وقتی ساختمانها خراب میشوند همیشه کل وسائل خانه را خرد میکنند! (اشتباه، زیر وسائل یا پناهگاههای دیگر پناه بگیرید)
مردم همیشه میتوانند تشخیص دهند که ساختمانشان ممکن است از کدام طرف خراب شود تا مکان خالی مناسب و ایمن را کنار وسائل انتخاب کنند!(اشتباه، جهت لرزش قابل تشخیص نیست و زوایایی ساختاری منحصر به فرد ساختمان این امر را غیرممکن میکند)
در زمان لرزش قوی (برای تخریب سقف) مردم میتوانند به مکان دلخواهشان برای پناهگرفتن بروند! (اشتباه، لرزش شدید هر حرکتی با مسیر طولانی را سخت و خطرناک میکند)
برخی موارد ایمیل شده مثلث زندگی بسیار خطرناک هستند، برای مثال از خودرو پیاده شده و روی زمین کنار خودرو دراز کشیده و پناه بگیرید گویی که همیشه یک اتوبان بالاسر شماست که سقوط میکند و خودرو را له میکند (احتمال ضعیف) اما حتی اگر باشد هم خوابیدن کنار خودرو خطرناکتر است زیرا خودرو حرکت کرده و شخص را له میکند همینطور رانندگانی که احتمال منحرف شدنشان نیز هست ممکن است شخص را روی زمین نبینند.
زلزلههای طبیعی
زلزلههای تکتونیکی در هر جای زمین که در آن انرژی کرنشی کشسانی به میزان کافی برای گسترش شکستگی در امتداد صفحهٔ گسل ذخیره شدهباشد، رخ خواهند داد. در مرزهای صفحههای پوسته زمین که بزرگترین صفحههای گسل روی زمین را ایجاد میکنند، صفحات کنار یکدیگر حرکت یکنواخت و (aseismically) خواهند داشت اگر هیچ بینظمی یا ناهمواری در امتداد مرزهای آنها که باعث افزایش مقاومت اصطکاکی میشود، وجود نداشته باشد. بیشتر مرزها دارای این ناهمواریها هستند و این منجر به رفتار چوب – لغزشی (stick-slip behavior) میشود. هنگامی که مرزهای صفحه قفل شدهباشد، ادامهٔ حرکت نسبی بین صفحات منجر به افزایش تنش و در نتیجه افزایش انرژی انباشته شده در تودههای نزدیک سطح گسل میشود. این افزایش ادامه مییابد تا زمانی که تنش افزایش یافته به اندازهای کافی برسد و از طریق شکستن ناهمواریها، ناگهان از بخش قفل شدهٔ گسل اجازه لغزش بیابد و انرژی ذخیره شده را آزاد کند. این انرژی به صورت امواج لرزهای آزاد شده و تابیده شدن گرمای اصطکاکی سطح گسل، و شکستن سنگ آزاد میشود که در نتیجه باعث ایجاد زلزله میشود. این روند تدریجی ساخت تنش و کرنش که موجب شکست ناگهانی و تولید زلزله است به عنوان نگرهٔ بازگشت کشسان (elastic rebound theory) خوانده میشود. تخمین زده میشود که تنها ۱۰ درصد یا کمتر، از کل انرژی زلزله به صورت انرژی لرزهای آزاد میشود. بیشترین بخش انرژی زلزله صرف شکستگی سنگها یا تبدیل به حرارت تولید شده توسط اصطکاک میشود؛ بنابراین، زمین لرزه انرژی کرنشی نهفتهٔ کشسانی زمین نزدیک گسل را کاهش میدهد و درجه حرارت آن را افزایش میدهد، اگرچه این تغییرات نسبت به جریان همرفت و رسانایی گرمای خارج شده از اعماق زمین ناچیز است.
زلزله بر اثر شکستن ناگهانی سنگهای درون زمین اتفاق میافتد.
زلزلههای القایی
اگرچه اکثر زمینلرزه ها منشأ تکتونیکی و طبیعی دارند ولی تعداد قابل توجهی از زمینلرزه ها نیز منشأ غیرتکتونیکی دارند که به عنوان زمینلرزههای القایی یا زمینلرزه های با عامل مصنوعی شناخته میشوند. در ایران با وجود میادین نفتی و گازی زیاد، معادن فعال، سدهای بزرگ و منابع زمین گرمایی هنوز به درستی ویژگیهای لرزه خیزی القایی این مناطق شناخته نشدهاست. رشته کوه زاگرس میزبان یکی از بزرگترین ذخایر هیدروکربنی کره زمین میباشد و میدانهای گازی و نفتی متعددی در این منطقه در حال فعالیت و استخراج هستند. وجود تعداد بالای میدانهای هیدروکربنی و استخراج از آنها و همچنین فعالیت طبیعی تکتونیکی در زاگرس، این کوهزایی را به یک نمونه بی همتا در کره زمین تبدیل کردهاست. مطالعه ای در منطقه زاگرس نشان داده گرچه زاگرس از دیدگاه تکتونیکی به عنوان منطقه فعال دستهبندی میشود، اما استخراج از ذخایر هیدروکربنی نیز باعث وقوع زمینلرزههای القایی در این ناحیه میشود.
انواع گسل زلزله
سه نوع عمده از گسل وجود دارد که ممکن است موجب زلزله بشوند: نرمال، معکوس (محوری) و ضربهای-لغزشی. گسلهای نرمال و معکوس نمونههایی از شیب - لغزش هستند، که در آن جابه جایی در امتداد گسل در جهت شیب و حرکت بر روی آنها شامل مؤلّفهٔ عمودی میشود. گسل نرمال عمدتاً در حوزههایی رخ میدهد که پوسته مانند مرز واگرا در حال تمدید شدن است. گسل معکوس در مناطقی که پوسته مانند مرز همگرا در حال کوتاه شدن است رخ میدهد. گسلهای ضربهای - لغزشی ساختمانهای شیب داری دارند که دو طرف گسل به صورت افقی در کنار یکدیگر میلغزند؛ مرزهای تبدیلی نوع خاصی از گسل ضربهای – لغزشی هستند. زلزلههای بسیاری ناشی از جنبش در گسلهایی هستند که شامل هر دو نوع شیب - لغزش و ضربهای- لغزشی است، این لغزش به عنوان مورب شناخته شدهاست.
زمین لرزههای دور از مرزهای صفحهها
از آنجایی که مرزهای صفحهها در درون سنگ کره قارهها رخ میدهد، تغییر شکل در منطقهای بسیار بزرگتر از مرز صفحه پخش شدهاست. مانند تبدیل قارهای گسل سان آندریاس، بسیاری از زمین لرزهها به دور از مرز صفحه رخ میدهند و به گونههای توسعه یافته در منطقه وسیعتری از تغییر شکل ناشی از نامنظمی در رابطه با گسل ردیابی هستند (به عنوان مثال منطقه «بزرگ خم».) زلزله نورتریج با جنبش در رانش کوه درون چنین منطقهای در ارتباط بود. مثال دیگر مرز صفحه همگرا و بهشدت مایل بین پلیت عربی و اوراسیا است که بخشی از شمال غربی کوههای زاگرس میباشد. تغییر شکل در ارتباط با مرز این صفحه به پوستهٔ تقریباً خالص که جنبشهای عمود بر مرز در منطقه وسیعی در جنوب غربی و حرکات تقریباً خالص ضربهای- لغزشی در امتداد گسلهای اصلی نزدیک به مرز واقعی صفحهها تقسیم میشود. این توسط مکانیسم کانونی زمین لرزه نشان دادهاست.
همه صفحات تکتونیکی میدان تنش داخلی ناشی از تعاملات خود با صفحات مجاور و بارگیری یا تخلیه رسوبی دارند. (به عنوان مثال deglaciation.) این تنشها ممکن است برای ایجاد شکست در امتداد گسل صفحههای موجود کافی باشند، و زلزلههای میان صفحهای را ظاهر کنند.
کانون-کم عمق و کانون-عمیق زلزله
اکثر زلزله تکتونیکی در حلقه آتش درعمقی کمتراز دهها کیلومتر ناشی میشوند. زلزلههای درعمق کمتر از ۷۰ کیلومتر به عنوان زمین لرزهها ی کانون-کم عمق طبقهبندی میشوند، در حالی که با فاصله کانونی بین ۷۰ و ۳۰۰ کیلومتر معمولاً 'کانون-میانی ' یا 'زلزله متوسط عمق' نامیده میشوند. در مناطق فرورانش، جایی که پوسته اقیانوسی مسن تر و سردتر در بشقاب تکتونیکی دیگر میرود، زلزلهها ممکن است در عمق بسیار بیشتری (در محدوده ۳۰۰ تا ۷۰۰ کیلومتر) رخ دهند. این نواحی مرتعش فعال همراه با فرورانش به عنوان مناطق (Wadati - Benioff) شناخته شدهاست. کانون-عمیق زلزلهها در عمق زیاد میباشند که در آن ناحیه، سنگ کره با توجه به درجه حرارت بالا و فشار دیگر شکننده نیست. مکانیسم احتمالی برای نسل کانون-عمیق زلزلهها ناشی از اولین تحت تغییر فاز به ساختار صلبی است.
زلزلهها و فعالیتهای آتشفشانی
بعضی از زلزلهها در مناطق آتشفشانی رخ میدهند، آنها توسط حرکت ماگما در آتشفشانها ایجاد میشوند. چنین زلزلههایی میتوانند به عنوان هشدار دهندهای زود هنگام فوران آتشفشانی را خبر دهند، مانند زلزلهها در طول فوران کوه سنت هلن در ۱۹۸۰. زیاد شدن زلزلهها در اطراف یک آتشفشان فعّال میتواند به عنوان نشانهای برای قریبالوقوع بودن فعالیت آتشفشانی باشد. زیاد شدن فعالیت لرزهای قبل از فوران یک آتشفشان میتواند توسط زلزلهنگارها و دستگاههای شیبسنج (tiltimeters)ثبت شوند.
پس لرزه
پس لرزه زلزلهای است که پس از زلزله اصلی، (mainshock) رخ میدهد. پس لرزه در منطقه همان شوک اصلی است، اما همیشه از لحاظ قدرت کوچکتر است. اگر پس لرزه بزرگتر از شوک اصلی باشد، پس لرزه به عنوان شوک اصلی و شوک اولیه اصلی به عنوان Aftershock نامگذاری میشود. پس لرزهها زمانی به وجود میآیند که پوسته در اطراف صفحه گسل جابهجا شده با اثرات شوک اصلی تطبیق داده میشود.
ازدحام زلزلهها
ازدحام زلزله، سلسلهای از زمین لرزههاست که در منطقهای خاص در مدت زمان کوتاهی اتفاق میافتند. آنها با زلزلههایی که به دنبال آنها مجموعهای از پس لرزههاست متفاوتند با توجه به این واقعیت که هیچکدام از تک زمین لرزهها در دنباله شوک اصلی نیست، بنابراین هیچیک از قدرت قابل توجهی بالاتر از دیگران ندارد. نمونهای از ازدحام زلزله، فعالیت پارک ملی یلو استون(Yellowstone) در سال۲۰۰۵میباشد.
طوفان زلزله
گاهی اوقات یک سری از زمین لرزهها به صورت طوفان زلزله رخ میدهد، که در آن زلزله به گسل پرخوشه ضربه میزند، که باعث لرزش یا توزیع مجدّد تنش از زلزله قبلی ارسال شده، میشود. مشابه پس لرزهها اما در بخشهای مجاور گسل، این طوفانها طی سالیان اتفاق میافتد، همراه با برخی زلزلههایی که به اندازهٔ زلزلههای اولیه مخرباند. چنین الگویی در دنبالهٔ زلزلهها در گسل شمال آناتولی در ترکیه در قرن ۲۰ مشاهده شد و برای خوشههای غیرعادی قدیمی از زلزله بزرگ در خاور میانه استنباط شد.
حجم و تعداد دفعات وقوع
حدود ۵۰۰٬۰۰۰ زمین لرزه در هر سال وجود دارد که از این تعداد ۱۰۰٬۰۰۰ تا میتواند احساس شود. زمین لرزهٔ کوچک بهطور مداوم در سراسر جهان در مناطقی مانند کالیفرنیا و آلاسکا، ایالات متحده همچنین در گواتمالا، شیلی، پرو، اندونزی، ایران، پاکستان، آزورس در پرتغال، ترکیه، نیوزیلند، یونان، ایتالیا و ژاپن رخ میدهد، اما زلزله میتواند، تقریباً در هر نقطهای رخ دهد، از جمله نیویورک، لندن و استرالیا. زمین لرزهٔ بزرگتر کمتر اتفاق میافتد، رابطه به صورت نمایی است؛ برای مثال، تقریباً ده برابراز زلزلهها ی بزرگتر از شدت ۴ در یک دوره زمانی خاص نسبت به زلزلههای بزرگتر از شدت ۵ رخ میدهد. در (لرزه خیزی کم) انگلستان، به عنوان مثال، محاسبه شدهاست که عود بهطور متوسط عبارتند از: زلزله ۳٫۷ -- ۴٫۶ در هر سال، زلزله ۴٫۷ -- ۵٫۵ هر ۱۰ سال، و زلزله ۵٫۶ یا بالاتر در هر ۱۰۰ سال است. این نمونهای از قانون گوتنبرگ- ریشتر است.
تعداد ایستگاههای لرزهای از حدود ۳۵۰ در سال ۱۹۳۱ امروزه به هزارها از افزایش یافتهاست. نتیجتاً، تعداد بیشتری زمین لرزه نسبت به گذشته منتشر میشود، اما این به دلیل بهبود ابزار اندازهگیری است نه به دلیل افزایش تعداد زمین لرزهها. (USGS) تخمین میزند که از سال ۱۹۰۰ تا به حال بهطور متوسط ۱۸ زلزله بزرگ (قدر ۷٫۰–۷٫۹) و یک زلزله خیلی بزرگ (قدر ۸٫۰ یا بیشتر) در هر سال وجود داشتهاست، و این نسبت تقریباً ثابت بودهاست. در سالهای اخیر، تعداد زمین لرزههای بزرگ در هر سال کاهش یافتهاست، اگرچه این نتیجهٔ نوسانات آماری است، نه از روند سیستماتیک. آمار دقیق بیشتر در اندازه و تعداد زلزلهها، از (USGS) در دسترس است.
بسیاری از زمین لرزههای جهان (۹۰ ٪ و ۸۱ ٪ از بزرگترین) در طول ۰۰۰٬۴۰ کیلومتر، منطقه نعل اسبی شکل به نام کمربند زمین لرزه سیرکم پاسیفیک(circum-Pacific seismic belt)، که همچنین به عنوان زنگ آتش اقیانوس آرام شناخته شده، اتفاق میافتند؛ که در اکثر نقاط با صفحهٔ اقیانوس آرام هممرز است. زلزلههای بزرگ تمایل دارند در طول مرز صفحههای دیگر نیز رخ دهند: مثلاً در امتداد کوههای هیمالیا.
با رشد سریع شهرهای بزرگ مانند مکزیکوسیتی، توکیو و تهران، در مناطق پر خطر زمین لرزه، برخی از زلزله شناسان هشدار میدهند که ممکن است زلزله زندگی تا حداکثر ۳ میلیون نفر را بگیرد.
زلزلهها توسط حرکت صفحات تکتونیکی زمین ایجاد میشود، فعالیتهای انسانی نیز میتواند زمینلرزه تولید کند. چهار گونه فعالیتهای اصلی در این پدیده مشارکت میکنند: احداث سدها و ساختمانهای بزرگ، حفاری و تزریق مایع به داخل چاه، استخراج از معادن زغالسنگ، و استخراج نفت.
شاید بهترین نمونه شناخته شده زمینلرزه سال ۲۰۰۸ در استان سیچوان چین است، این لرزش منجر به ۲۲۷۶۹، نفر تلفات شد و نوزدهمین زمینلرزه مرگبار در تمام دورانها بودهاست. باور بر این است که سد زیپینگو (Zipingpu)، زیر فشار گسل ۱۶۵۰ فوت (۵۰۳ متر) نوسان یافته؛ این فشار احتمالاً قدرت زمینلرزه را افزایش داده و سرعت حرکت گسل را شتا بخشیدهاست. همچنین بزرگترین زمین لرزهای که در تاریخ استرالیا روی داد، توسط بشر القا شده بود؛ از طریق استخراج از معادن زغالسنگ. شهر نیوکاسل بر بخش بزرگی از مناطق استخراج معادن زغالسنگ ساخته شدهبود. زلزله از گسلی که به خاطر استخراج میلیونها تن سنگ معدن ایجاد شدهبود، تولید شد.
در سال ۲۰۱۱ میلادی، وقوع تعداد ۱۱ زمینلرزه نامعمول در شهر یانگ استون در ایالت اوهایوی آمریکا باعث شد که پژوهشگران به این نتیجه برسند که فعالیتهای اکتشاف گاز و تزریق مایع به درون لایههای زمین در آن منطقه باعث فشار بر لایهها و عامل بروز زمینلرزه شدهاند.
اندازهگیری شدت و محل زلزله
زلزله را میتوان توسط لرزهنگار(seismometers) تا فواصل بسیار بزرگ ثبت کرد، چرا که امواج لرزهای حتی از داخل زمین هم عبور میکنند. قدر مطلق اندازهٔ زلزله مطابق قرارداد توسط اعداد در مقیاس قدر گشتاور (که قبلاً در مقیاس ریشتر، از قدر ۷ باعث آسیب جدی و بزرگ بیشتر مناطق گزارش شده)، در حالی که احساس قدر با استفاده از مقیاس مرکالی گزارش میشود. هر لرزش انواع امواج لرزهای را تولید میکند که با سرعتهای مختلف از داخل سنگ عبور میکنند: امواج طولی P (امواج ضربهای یا فشاری) امواج عرضی S (هر دو امواج بدن) و امواج سطحی مختلف (امواج ریلی). سرعت انتشار امواج لرزهای حاصل از محدوده تقریبی ۳ کیلومتر بر ثانیه تا ۱۳ کیلومتر بر ثانیه، بسته به تراکم و کشش از مقدار میانه تغییر میکند. در داخل کره زمین امواج ضربهای یا P بسیار سریع تر از امواج S حرکت میکنند. (تقریباً ۱٫۷: ۱). تفاوت در زمان سفر امواج از کانون به رصدخانه برای اندازهگیری فاصلهاست و میتواند منابع لرزه و ساختار درون زمین را نشان دهد. همچنین عمق کانون (hypocenter) را میتوان بهطور تقریبی محاسبه کرد.
قانون کلی: بهطور متوسط، فاصله (کیلومتر) به زلزله برابر است با زمان (ثانیه) بین امواج P و S. انحراف خفیف به دلیل ناهمگن بودن لایههای زیرسطحی زمین است.
آثار زمین لرزه
برخی از آثار زلزله به شرح زیر است:
لرزاندن و گسیختگی زمین
لرزاندن و گسیختگی زمین اثرات اصلی ایجاد شده توسط زمین لرزه هستند، اساساً منجر به آسیب زیاد یا کم ساختمانها و دیگر سازههای سفت و سخت میشود. شدت عوارض بستگی به ترکیب پیچیدهٔ بزرگی زلزله، فاصله از مرکز زلزله، شرایط زمینشناسی و geomorpholical محل دارد که باعث تقویت یا کاهش انتشار امواج میشود. تکان زمین را با شتاب زمین اندازهگیری میکنند.
ویژگیهای خاص زمینشناسی، geomorphological و geostructural محل میتوانند میزان لرزش زمین را حتی در زلزلههای کم شدت افزایش دهند. این اثر، سایت یا تقویت محلی نامیده شدهاست. اصولاً به دلیل انتقال حرکت لرزهای از خاک سخت به خاک سطحی نرم، تمرکز و ذخیرهٔ انرژی لرزهای در کانون به علت نوعی تنظیم هندسی میباشد.
گسیختگی زمین در واقع شکستن آشکار و جابه جایی سطح کره زمین در طول گسل است که ممکن است در مورد زلزله بزرگ مترها باشد. گسیختگی زمین خطر بزرگی برای سازههای مهندسی بزرگ مانند سدها، پلها و ایستگاههای قدرت هستهای است در نتیجه نیاز به نقشهبرداری دقیق از گسلهای موجود برای شناسایی هر گونه احتمال شکستن سطح زمین در طول مدت عمر سازه وجود دارد.
رانش زمین و بهمن
زلزله، همراه با طوفان شدید، فعالیت آتشفشانی، برخورد موج ساحلی، و آتشسوزی بزرگ، میتواند منجر به عدم ثبات شیب زمین و خطر بزرگی در زمینشناسی شود. خطر زمین لغزش حتی ممکن است در حالی که پرسنل اورژانس اقدام به نجات میکنند باقی بماند.
آتش
زلزله میتواند با صدمه زدن به قدرت برق یا خطوط گاز منجر به آتشسوزی شود. در صورت صدمه به شبکه آبرسانی و از دست دادن فشار، جلوگیری از گسترش آتش نیز ممکن است مشکل شود. برای مثال، مرگ و میر در زلزله ۱۹۰۶ سان فرانسیسکو بیشتر توسط آتشسوزی بود تا از زلزله.
روانگرایی خاک
روانگرایی خاک یا شبیه به مایع عمل کردن خاک وقتی رخ میدهد که، به خاطر تکانها، دانههای مواد اشباع شده با آب (مانند شن و ماسه) بهطور موقت استحکام خود را از دست داده و از شکل جامد به حالت روان تبدیل شوند. روانگرایی خاک میتواند ساختارهای سفت و سخت، مانند ساختمانها و پلها را، کج کند یا به ساختارهای فرورونده تبدیل کند. برای مثال، در زلزله ۱۹۶۴ آلاسکا، روانگرایی خاک باعث شد ساختمانهای بسیاری در زمین فروروند و در نهایت به روی خود فرو بریزند.
سونامی
سونامی، موجهایی با طول بلند، امواج طولانی مدت دریا هستند که توسط حرکت ناگهانی حجم زیادی از آب تولید میشوند. در اقیانوس فاصله بین فاکتورهای اوج موج میتواند ۱۰۰ کیلومتر فراتر، و دورههای موج میتواند از پنج دقیقه تا یک ساعت متفاوت باشد. چنین سونامی، ۶۰۰–۸۰۰ کیلومتر در ساعت، بسته به عمق آب حرکت میکند. امواج بزرگ تولید شده توسط زلزله یا زمین لغزش زیر دریایی میتواند در نزدیکی مناطق ساحلی در عرض چند دقیقه تاخت و تاز کند. سونامی همچنین میتواند هزاران کیلومتر در سراسر اقیانوس حرکت کند و ساعتها بعد از زلزلهای که آن را تولید کرده، سواحل دور را تخریب کند.
در حالت عادی، زلزله فرورانش کمتر از قدر ۷٫۵ در مقیاس ریشتر سونامی ایجاد نمیکند، هر چند برخی از این موارد ثبت شدهاست. بیشتر سونامیهای مخرب توسط زمین لرزه با بیشتر از بزرگی ۷٫۵ ریشتر ایجاد میشود.
سیل
سیل سرریز شدن هر مقدار آب است که به زمین میرسد. سیل معمولاً هنگامی رخ میدهد که حجم آب داخل بستر، مثلاً رودخانه یا دریاچه، بیش از ظرفیت کل آن شود، و در نتیجه مقداری آب جاری شود و در خارج از محیط طبیعی بستر قرار بگیرد. با این حال، اگر سد آسیب ببیند سیل اثرات ثانویهٔ زلزلهاست. زلزله ممکن است موجب ریزش خاک کوه شود و جریان رودخانه را مسدود کند که علت سیل شود.
زمین در زیر دریاچه Sarez در تاجیکستان در معرض خطر سیل عظیمی است اگر سد ناشی از ریزش تشکیل شده توسط زلزله، معروف به سد Usoi به هنگام زمین لرزههای آینده شکسته شود. پیشبینی میشود سیل میتواند بر زندگی حدود ۵ میلیون نفر تأثیر بگذارد.
نیروهای جزر
تحقیقات نشان دادهاست ارتباط قوی بین نیروهای کشندی (جزر و مدی) کوچک و لرزشهای غیر آتشفشانی وجود دارد.
اثرات بشر
زلزله ممکن است منجر به بیماری، فقدان نیازهای اساسی، از دست دادن زندگی، حق بیمه بالاتر، صدمه به اموال عمومی، آسیب جاده و پل و فروپاشی (یا منجر به سقوط در آینده) ساختمانها شود. زلزله همچنین میتوانید فورانهای آتشفشانی، که سبب بروز مشکلات آتی هستند را ایجاد کند؛ به عنوان مثال، صدمه قابل توجه به محصولات، همانطور که در سال معروف به «بدون تابستان» (۱۸۱۶) اتفاق افتاد.
عوامل مؤثر در شدت تخریب
شدت و بزرگای زمین لرزه
فاصله کانون عمقی زلزله از سطح زمین (ژرفای زمین لرزه)
فاصله کانون زلزله تا مناطق مسکونی
تراکم جمعیت در مناطق زلزله زده
مدت زمان وقوع زمین لرزه
به عبارتی زلزله چند ثانیه طول میکشد (دوام زلزله)
ساعت وقوع زلزله (زمین لرزه چه موقعی از شبانه روز اتفاق افتادهاست)
نوع امواج تولیدی توسط زلزله
میزان شتاب ایجاد شده توسط زمین لرزه
زمین لرزههای ثبت شده بر پایهٔ بزرگی
زمین لرزههای ثبت شده بر پایهٔ بزرگی به این شرح میباشند
آمادگی
به منظور تعیین احتمال فعالیتهای لرزهنگاری آینده، زمین شناسان و دانشمندان سنگهای منطقه را بررسی میکنند تا تعیین کنند اگر سنگها به نظر «فشرده» میرسد. مطالعهٔ گسلهای یک منطقه به مطالعهٔ زمان سپری شده برای تشکیل فشار کافی برای وقوع زلزله توسط گسل نیز به عنوان یک تکنیک پیشبینی، کمک میکند. اندازهگیریها بر اساس میزان انرژی کرنش انباشته در گسل در هر سال، زمان سپری شده از آخرین زلزله بزرگ، و انرژی و قدرت آخرین زلزله بنا میشوند. تمام این حقایق به دانشمندان اجازه میدهد میزان فشار لازم برای ایجاد گسل زلزله را تعیین کنند. اگرچه این روش بسیار مفید است، آن را تا به حال تنها در گسل سان آندریاس کالیفرنیا اجرا کردهاند.
امروزه راههایی برای محافظت و آمادهسازی محلهای احتمالی زمین لرزه از آسیب شدید وجود دارد که از طریق فرایندهای زیر است: مهندسی زلزله، آمادگی دربرابر زلزله، ایمنی لرزهای خانواده، دایر کردن تجهیزات لرزهای (از جمله اتصالات، مواد و روشهای خاص)، خطر زلزله، کاهش حرکت زمین لرزه، و پیشبینی زلزله. مقاومسازی لرزهای این است که ساختارهای موجود را نسبت به فعالیتهای زمین لرزه، حرکت زمین یا شکست خاک ناشی از زلزله مقاوم تر و بهتر کند. با درک بهتر از تقاضا لرزهای در سازهها و با تجربههای اخیر زمین لرزههای بزرگ در نزدیکی مراکز شهری، نیاز به مقاومسازی لرزهای هرچه بیشتر است. قبل از معرفی کدهای مدرن لرزه در اواخر ۱۹۶۰ برای کشورهای توسعه یافته (آمریکا، ژاپن و …) و در اواخر ۱۹۷۰ برای بسیاری از دیگر نقاط جهان (ترکیه، چین و …)، سازههای بسیاری بدون جزئیات کافی برای محافظت و تقویت لرزهای طراحی شده بودند. با در نظر گرفتن مشکل قریبالوقوع، کارهای تحقیقاتی مختلفی انجام گرفت. علاوه بر این، دستورالعملهای فنی برای ارزیابی لرزهای، در سراسر جهان ایجاد و بازسازی شدهاند و به چاپ رسیدهاند—مانند ASCE - SEI ۴۱ و دستورالعمل انجمن مهندسی زلزله نیوزیلند (NZSEE).
تاریخ
پیش از قرون میانه
از زمان آناکساگوراس فیلسوف یونانی در قرن ۵ پیش از میلاد تا قرن ۱۴ میلادی، زمین لرزه معمولاً نسبت داده میشد به «هوا (بخار) در حفرات از زمین». تالس (۶۲۵–۵۴۷ پیش از میلاد) تنها کسی است که بهطور مستند معتقد بود که زمین لرزه توسط تنش میان زمین و آب تولید میشود. نظریههای دیگری هم وجود داشت، از جمله فیلسوف یونانی آناکساماین(۵۸۵–۵۲۶ پیش از میلاد) باورداشت که شیب قسمت کوتاه از خشکی و رطوبت فعالیتهای لرزهای را ناشی میشود. دموکریتوس (۴۶۰ – ۳۷۱ پیش از میلاد) بهطور کلی آب را برای زلزله سرزنش میکرد. پلینی ارشد کلیسا زلزله را «رعد و برق زیر زمینی» نامید. در ایران نیز عقایدی در مورد زلزله عنوان شده که برخی پندارآمیز و برخی دیگر، مانند اندیشههای ابن سینا و بیرونی، مبتنی بر تعقل است.
بزرگی زمینلرزه
بزرگی زمینلرزه را به صورت زیر تعریف میکنند:
بزرگی زلزله، M برابر لگاریتم در پایه ده دامنه حداکثر (برحسب میکرون) حرکت، A، است که توسط لرزهسنج استاندارد ووداندرسون در فاصله صد کیلومتری از مرکز زلزله ثبت شدهباشد.
M = Log(10) A
همچنین، جهت تعیین انرژی آزاد شده توسط هر زلزله رابطهای توسط ریشتر – گوتنبرگ در سال ۱۹۵۶ ارائه گردید که میزان انرژی آزاد شده در کانون زلزله بر حسب ارگ (erg) و بزرگی آن "M" مشخص مینماید.
Log E =۱۱٫۸ + ۱٫۵ M
با یک محاسبه ساده میتوان نشان داد که با افزایش یک درجهای اندازه بزرگی زلزله، مقدار انرژی آزاد شده تقریباً ۳۲ برابر میگردد.
انواع زلزله
زلزلهها از دید جهت آزاد شدن انرژی به دو گونهٔ افقی و عمودی تقسیمبندی میشوند. خرابیهای عمده و وسیع معمولاً بر اثر زلزلههایی از نوع افقی صورت میپذیرند. چرا که اغلب بناها در برابر بارهای عمودی مقاومت کافی دارند.
براساس میزان خرابی به وجود آمده زلزلهها به دوازده درجه بر مبنای مرکالی تقسیم میگردند.ولی در اصل انرژی خارج شده زمین لرزه است و از چه عمق امواج می آید اگر در عمق
8کیلومتری و امواج ۶ریشتر باشد قوی است و باعث خرابی زیادی میشود.
ثبت زلزلهها
به منظور ثبت زلزلهها از دستگاهی به نام لرزه سنج یا شتاب نگار استفادهمیشود. دادههای به دست آمده از این دستگاه یا به صورت یک سری از اعداد بیانگر شتاب است که به صورت (شتاب - زمان) دستهبندی شدهاند یا صرفاً یک سری اعداد بیانگر شتاب زمین است. در این مورد اخیر در ابتدای دادهها اشاره میگردد که فاصله زمانی این دادهها چند ثانیهاست. دادههای زلزلههای ایران از وبگاه مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن قابل دریافت است.
جستارهای وابسته
فیزیک زمین
لرزهشناسی
زمینشناسی
تکتونیک صفحهای
مهندسی زلزله
کمربندهای زمینلرزه
گسلهای زمینشناسی
هری فیلدینگ رید
آمادگی در برابر زمینلرزه
منابع
پیوند به بیرون
پدیده زلزله، مهدی وجودی
انواع گوناگون امواج زلزله
بیبیسی فارسی - چگونگی وقوع زلزله
وبگاه لرزهجوی earthquaketrack.com (با تأخیر چندساعته)
خطرهای زمینشناختی
زمینلرزهها
سنگکره
لرزهشناسی
مهندسی زمینلرزه
ویکیسازی رباتیک |
3750 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C | فهرست جانداران افسانهای | این فهرست دربردارندۀ برخی از جانداران، آفریدهها و جانوران افسانهای است که ریشه در باور عامیانه دارند. این فهرست از جانداران منحصر به جانداران افسانهای تشکیل شده است، و نه جاندارانی که از گونههای طبیعی و شناخته شده جهان هستند.
جانداران افسانهای نامدار در فرهنگ ایرانیان
ازمابهتران
اژدها
اشوزوشت
آل
آنزو
بشکوچ
بختک
پری
دوالپا
دیو
دیو سپید
دیوهای کماله
رخ
زار
سیمرغ اسبتنه
سیمرغ
سمیر
چمروش
شاهپریان
شیردال
گاو بالدار
عفریت
ققنوس
عوج بن عنق
غول
فولادزره
لولوخورخوره
مردآزما
مردخوار
نسناس
ننهسرما
هما (اسطوره)
همزاد
هیولا
هدیوش
گلیمگوش
ققنوس
مرغ آمین
مانتیکور
ضعاک
مشی و مشیانه
جانوران افسانهای دریای پارس
اکوان دیو
ملمداس
انشرتو
بابا دریا
بوسلامه
پری دریایی
جزیره متحرک
جن زیرآبی
خرچنگ عجیب
عروس دریایی
گاوماهی
مادر دریا
ماهی آدمخوار
منتیل پو
هیولای قنات
برگرفته از نوشتار افسانههای دریای پارس
جانداران افسانهای در فرهنگهای دیگر
ابوالهول
آخرون، ، رودی در جهان زیر زمین.
آلکونوست
ایسُناده
الف
پری دریایی
پگاسوس، اسب بالدار جاودانی؛ یار باوفای بلروفون.
تکشاخ
خونآشام
شیمر
قنطورس یا سانتور (آدم اسبتنه)
سیرن
لویاتان
گرگینه
مانتیکور
یتی (مرد برفی)
امالصبیان
دجره
صیاد
سقوبه
بوعو
عیشه قندیشه
مردآزما
عبید الماء
سعلوه
ذیه
طنطل
لجاثوم
بابالولو
ارک
اسب ماهی، جانوری با سر اسب و تنهی ماهیست
کراکن
دریامرد
خاروبدیس
خائوس
مرده متحرک
ونیر
جستارهای وابسته
موجودات افسانهای در فرهنگهای جهان
فهرست شخصیتها، مکانها و رویدادهای افسانهای یونان باستان
فهرست جانداران افسانهای
فهرستهای فهرستها
آفریدههای افسانهای |
3751 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%86 | جن | جن موجودی در اساطیر اسلامی و باورهای عامیانه است که به باور باورمندان جسمی از آتش یا بخار است که عقل و هوش دارد، توسط انسان دیده نمیشود، میتواند در اشکال مختلف ظاهر شود، کارهای سنگین انجام دهد و از آتش بدون دود خلق شدهاست. به گفته قرآن، محمد به عنوان پیامبر نزد جن و انس فرستاده شد و همچنین اجنه در کنار انسانها و فرشتگان سه گروه مخلوقات هوشمند هستند. رابطه جنها با ابلیس روشن نیست؛ قرآن یک مرتبه ابلیس را یک جن و در جای دیگر یک فرشته نامیدهاست و همین سبب سردرگمیهای بسیار شدهاست. اعتقاد به جن نزد اعراب پیش از اسلام نیز وجود داشتهاست.
قبل از اسلام
منشأ دقیق اعتقاد به جن به روشنی مشخص نیست. برخی از خاورشناسان معتقدند که اجنه در نظر نخستین باورمندان به آنها، ارواح بدخواه ساکن بیابانها و مکانهای کثیف بودند که اغلب به شکل حیوانات زشت درمیآمدند. برخی دیگر معتقدند آنها در اصل خدایان طبیعت بودند که به تدریج با افزایش اهمیت دیگر خدایان به حاشیه رانده شدند. با این وجود، بسیاری از اعراب در دوران پیش از اسلام جنها را پرستش میکردند اما معتقد بودند اینان برخلاف خدایان، جاودان نیستند. هر چند فانی بودن اجنه سبب شده بود در مرتبهای پایینتر از خدایان قرار داده شوند، به نظر میرسد آنها در زندگی روزمره اعراب قبل از اسلام اهمیت بیشتری نسبت به خدایان داشتند. طبق عقاید رایج میان اعراب اجنه به فالگویان، فلاسفه پیش از اسلام و شاعران الهام میکردند.
اعراب برای اجنه فرهنگ و جامعه مشابه فرهنگ خود قائل بودند؛ برای خود قبیله و رهبر داشتند و رهبران قبایل از متحدان خود محافظت میکردند و از قاتلان اعضای قبیله یا قبایل متحدشان انتقام میگرفتند. علیرغم اعتقاد به بیشتر بودن قدرت جن نسبت به انسان، تصور میشد یک انسان قادر است در مبارزه تن به تن یک جن را بکشد. اعراب اعتقاد داشتند اجنه میتوانند تغییر شکل دهند، اما زمان نامرئیبودن هراس بیشتری ایجاد میکردند زیرا آن زمان میتوانستند بدون دیدهشدن حمله کنند. دلیل دیگر برای ترس از اجنه میان اعراب، این بود که آنها را مسبب انواع مریضیها و همچنین بیماریهای روانی میدانستند. به گفته یولیوس ولهاوزن، در اعتقاد باورمندان جنها در مکانهای متروک و تاریک زندگی میکنند.
برخی از محققان معتقد هستند در اعتقادات اعراب تا قبل از محمد فرشتگان و شیاطین وجود نداشتهاست و بدین ترتیب اجنه فرشته یا شیطانی نبودند. در جانب دیگر، عامرهالزین میگوید بتپرستان عرب به فرشتگان اعتقاد داشتند، اما اصطلاح جن برای انواع موجودات ماوراءالطبیعه در ادیان مختلف استفاده میشد؛ بنابراین، فرشتگان و شیاطین زرتشتی، مسیحی و یهودی با جنها ترکیب میشدند. به گفته جاحظ، اعراب پیش از اسلام معتقد بودند جامعه جنها از چندین قبیله و گروه تشکیل شدهاست و برخی از حوادث طبیعی مانند طوفان را به آنها نسبت میدادند. آنها همچنین فکر میکردند جن میتواند از انسان محافظت کند، با او ازدواج کند، او را برباید، تسخیر کند و حتی بکشد.
جنیان و سلیمان
در اسلام، سلیمان یکی از پیامبرانِ بسیار مهّم میباشد. اسلام سلیمان را پسر داوود میداند که خداوند حکمت بسیار زیادی به او ارزانی کرده بود. سلیمان به اذن خدا بر تمامی موجودات زنده مسلط بود و زبان حیوانات را میفهمید. قرآن بیان میکند که سلیمان باد را تحت کنترل گرفت. همچنین قرآن ذکر میکند که سلیمان به خواست خدا بر اجنه مسلط شده بود و این اجنه بنای معبد سلیمان را برای او ساختند و اگر جنی اطاعت نمیکرد او را با آتش مجازات میکردند. داستان سلیمان و هُدهُد در قرآن ذکر شدهاست .
به گفتهٔ منابع یهودی و اسلامی، سلیمان هفتاد و دو دیو (جن) که از فرمانروایان و بزرگان جن بودند را به بند کشید. کتابی در راستای شناخت این هفتاد و دو دیو با نام کلید کوچکتر سلیمان توسط آلیستر کرولی نوشته و منتشر شدهاست.
در اسلام
بنا بر باور اسلام، نام دستهای از موجودات فراطبیعی است. اعتقاد اسلام بر این است که وجود آنها آتش بدون دود است (قرآن ۵۵:۱۴; الرحمن، ۱، «و جنیّان را از رخشنده شعله آتش خلق کرد.») که هم به صورت آشکار و هم به صورت ناپیدا زندگی میکنند در قسمتهای مختلفی از قرآن از آن یاد شده، هفتاد و دومین سوره قرآن به نام آن (الجن) نامگذاری شدهاست؛ محققان فرهنگ عرب ریشه این واژه را از کلمه جنا میدانند، اما ممکن است ریشه خارجی داشته باشد. منابع قدیمی فارسی واژه فارسی پری و کلمه عربی جن و پری را بهطور همزمان بهکار میبردند؛ ولی در اصل جن و انس میباشد که در قرآن به آن اشاره شدهاست.در کتاب شومان مستند به متون شیعی از شومان به عنوان ابوالاجنه یاد شدهاست.
در قرآن
در قرآن حدوداً ۲۹ بار از اجنه نام برده شدهاست. بر اساس سنت اسلامی، محمد به عنوان پیامبر نزد جن و انس فرستاده شد و دیگر پیامبران و رسولان نیز به هر دو گروه فرستاده میشدند. در قرآن سورهای به نام جن وجود دارد که محتوای آن در مورد نزول به اجنه است و همچنین چند قصه وجود دارد در باب مشاهده نزول به جنیان از سوی یکی از صحابههای محمد. این داستانها با یکدیگر تفاوتهایی دارند. در داستان سلیمان آنها به عنوان ارواح طبیعت ظاهر میشوند و با شدیمها در تلمود قابل مقایسه هستند. در اعتقاد مسلمین، خدا به سلیمان توانایی گفتگو با حیوانات و ارواح را اعطا کرد. او جنها و شیاطین سرکش را تحت فرمان سلیمان قرار داد تا مجبورشان کند معبد اول (هیکل سلیمان) را بسازند. در موارد دیگر، در قرآن به اعراب بتپرست ارجاع داده شده که گفته میشود به جای خدا، از اجنه کمک میخواهند. جایگاه جنها در قرآن از مقام خدایی به ارواح کوچک پایین آمده و معمولاً با انسان در یک سطح است. برای تأکید بر توحید، در قرآن تمام قرابت میان جن و خدا انکار شدهاست و بنابراین جنها در مرتبه انسان قرار گرفتهاند و مانند آنها بعد از مرگ توسط خدا قضاوت میشوند. از اجنه در احادیث نیز نام برده شدهاست. یک حدیث آنان را به سه گروه تقسیم میکند؛ یک نوع پرواز میکند، دیگری مثل مار و سگ و سومی مانند انسان حرکت میکند.
جن از دیدگاه علم
تاکنون هیچ تحقیق مستدل علمی و هیچ سند یا عکس معتبر در مورد جن در نشریات علمی چاپ نشدهاست. عکسهایی با عناوین متفاوت از جن در اینترنت و نشریات نا معتبر پخش شدهاند که هیچکدام واقعی نمیباشد یا حداقل واقعی بودن آنان اثبات نشدهاست. داستانهایی که از زبان افراد در خصوص جن و جنیان روایت میگردد یا افرادی را به عنوان جن زده شده نام میبرند در علم پزشکی به هیچ عنوان تأیید نمیشود و دلیل اصلی این گونه بیماریها اختلالات روانی اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی است.
در غیر علوم مانند فلسفه در خصوص جن نظراتی ابراز شدهاست. از جمله ابن سینا در کتاب «حدود» در تعریف جن میگوید: «موجود زندهٔ هوایی ناطق [به معنی نطق درونی یا همان اندیشیدن] دارای جرم شفاف است و به اشکال گوناگون متشکل میشود». وی در کتاب پنج رساله میافزاید: «جن مخلوق مستور خدا هستند. به خاطر پوشیده بودنشان به جن نامیده شدهاند.»
جن در ادبیات غیردینی
تعریف جن در ادبیات غیردینی بسیار متنوع تر از تعریف مذهبی است. تنوع قابل توجهی در اشکال متناسب به جن در افسانههای ایرانی وجود دارد. آنها ممکن است زیبا یا زشت، سیاه یا سفید، بزرگ یا کوچک باشند. بهطور کلی، جن مسلمان زیبا توصیف شده، در حالی که آنهایی که کافر هستند به صورت هیولاهای بدترکیب با سر یک چشم در وسط پیشانی، بزرگ و با دندانهای نیش بیرون زده به تصویر کشیده شدهاند. برخی جنها با بدنهای مرکب توصیف شدهاند، که ممکن است بدن انسان و سر شیر یا اندام حیوانات مختلف داشته باشند؛ یا انواعی دیگر با سر فیل، یا نفس آتشین یا از بوی نا مطبوعی که متصاعد میکنند توصیف شدهاند. تصور میشود که آنها میتوانند به هر شکلی که تمایل دارند ظاهر شوند. معمولاً جنهایی که نوع حیوانی دارند را به صورت مار، بز، کبوتر، گوسفند وحشی، سگ یا گربه توصیف میکنند. زمانی که جن به شکل حیوان شکار در میآید به او شکار ابوجهل گویند که در مقابل آن، حیوانات واقعی را شکار ابراهیم میگویند. ممکن است آنها بر روی زمین یا در آبها زندگی کنند یا در حمامها، خانهها، قبرستانها یا آب انبارها یا حتی در درختان روزگار بگذرانند. جنهایی که در آب انبارهای هند هستند از کمر به بالا شبیه انسان ولی پایینتنهشان مانند حیوانات است. جنها گرچه جمعیت بیشتری در سوریه، هندوستان و وبار دارند ولی در تمام سرزمینها پراکندهاند. نسناسها یک چشم و یک پا دارند و آنها هستند که با ایجاد آتش در خانههای انسانها برای ایشان مزاحمت ایجاد میکنند، نسناس به همراه شق در برخی منابع جزء جنها بهشمار رفتهاند. نوع دیگری از جنها که Ḡaddār نامیده شده با هر کسی که به او دست یابد خفتوخیز جنسی و مقاربت میکند، این موجود دارای دو جنس نر و ماده است.
ادبیات فارسی
جن در ادبیات حماسی غیردینی به ندرت دیده میشود. قلمروی جمشید و سلیمان اولین قلمروهایی بودند که بر جن و شیاطین حکومت میکردند. در شاهنامه جن تنها یک بار در نامهٔ سعد بن ابیوقاص به سردار ساسانی رستم فرخزاد به کار رفته، که در آن سردار عرب «از جن و انسان و پیامبر هاشمی» سخن گفتهاست. اگرچه شاهنامه به نام عفریتهای که بهرام چوبینه را فریفت تا علیه شاه شورش کند اشارهای نکرده، ولی این زن در منبع دیگری به نام زنی از جنس جن به نام مذهبه توصیف شده این اطلاعات ممکن است پایه برخی داستانهای حماسی باشند که ما به آن داستانها دسترسی نداریم. در فرامرزنامه شاه پریان به شیرزنی به نام بانو گشسب خبر میدهد که گورخر کوچکی وجود دارد که در اصل سرخاب، شاه جنها است که خود را به شکل حیوان درآورده است.
در دوره جدید جن به صورت طنزآمیز هم وارد ادبیات شده، مثلاً در نمایشنامه شب دشنههای بلند.
هنر امروزی
در دنیای هنر گاهی جنها به عنوان الهه شعر و موسیقی میباشند و القاء کنندهٔ شعر به شاعران. جنهایی که پیرامون شخصی پرسه میزنند چه شعر الهام کنند چه نکنند، بر اساس این که نر یا ماده باشند tābeʿ یا tābeʿa خوانده میشوند؛ بقیهشان با نامهای hātef، شق، نسناس، یا غادار شناخته میشوند. علاوه بر ارتباطی که جنها با شاعران برقرار میکنند، آنها با فالگیرها و پیامبران نیز رابطه برقرار میکنند. در ادبیات غیر دینی هم مانند ادبیات دینی جنها را سازندگان و صنعتگران ماهر توصیف کردهاند. برای همین تصور میشد سازههای بزرگی مانند تخت جمشید و اهرام توسط آنها ساخته شدهاست.
ساختار اجتماعی
بر طبق عقاید عامه، ساختار اجتماعی جنها شبیه اجتماع انسانها است. آنها پادشاه و دادگاه دارند و عروسی میکنند و سوگواری میگیرند. اگر جن مسلمان خود را به شکلی به غیر از شکل اصلی خود درآورد و به قتل برسد، قاتل را مسئول این قتل نمیدانند. پادشاهی از جنهای مسلمان زعفر بود که گفته میشود در رویداد کربلا به امام حسین پیشنهاد کمک نمود. بر اساس نسخهای از زندگینامه زعفر، زعفر در دهه ۱۳۰۸ هجری شمسی درگذشت و فرزندش کاظم شاه جنهای مسلمان شد. علاوه بر شکل حیوانی، جنها گاهی برای گمراه یا نابود کردن انسانهای قربانیانی خود به شکل انسانی در میآیند. گفته شده که جنی به صورت زنی زیبا درآمده بود قربانی اش وی را از روی پاهای حیوان مانند اش شناسایی کرد و طنابی را به دور گردن آن جن انداخت و با کشیدن روی زمین در پشت شتر وی را به قتل رساند. در افسانههای بلوچی گفته میشود جنی به نام مردآزما (ارزیابیکننده مردان) وجود دارد. اگر مرد از وی نترسد مردآزما با او دوست میشود و در زندگی به او کمک میکند، در غیر اینصورت او را با ترساندن دیوانه میکند. برخی بر این باور اند که مردآزما نر است و با قربانیانش آمیزش جنسی میکند.
جن در فرهنگ عامه
تصور بیشتر مردم از جن به عنوان موجودی فرمانبر است. اقدامات خاصی برای جلوگیری از آزارشان یا احضار آنها انجام میشود. آنها را با نامهای خاصی مثل از ما بهتران و عزیزان یاد میکنند تا از احضار ناخواسته آنها که ناشی از ذکر نام آنها است جلوگیری نمایند همچنین سوت زدن، تحریک آنها با پرتاب سنگ، ریختن خاکستر یا آب گرم بدون ورد لازم، سوزاندن تخم مرغ و پوست پیاز باهم یا کارهایی مانند جارو زدن بیمورد در شب باعث احضار آنها میشود. شکارچی پیری که جنی در شمایل یک تازی را زخمیکرده بود، زمانی که به قرار گاه جنها وارد شد توسط آنها توبیخ شد و سه روز بعد جان باخت؛ همچنین جنها شکارچیانی که بیش از حد حیوانات را میکشند تعقیب میکنند. آنها چنین شکارچی زیادهخواهی را از طریق تبدیل او به گوزن نری که وی زخمیکردهبود تنبیه میکردند. جنها این شکارچی را مجبور میکردند تا مشقات یک حیوان شکار شده را تحمل کند، از تعقیب و گریز گرفته تا کشتن، سر بریدن، پوست کندن و کباب شدن.
بهطور کلی برای در امان ماندن از گزند و آسیبهای جن و همچنین دور نگه داشتنش، آیه قرآنی «بسم الله الرحمن الرحیم» را میخوانند (به نام خداوند بخشنده مهربان).
بعضی از زمانها در هفته گزند جنها افزایش مییابد مخصوصاً شبهای شنبه و سه شنبه، آنها با خطر یا آسیبی که برای مردم ایجاد میکنند باعث حوادث یا بیماری میشوند یا مصیبت به بار میآورند، غیر از اینها ممکن است یکی از کودکان انسان را بدزدند و جایش را با فرزند جنها عوض کنند. همچنین ممکن است به خانهای وارد شده و اموالش را بدزدند. در میان سیستانیها گفته میشود دیوی وجود دارد به نام دیو یاهلو که شبیه گاو نری است که در شب دیده میشود و به قربانیانش حمله و تجاوز میکند. جن دیگری در میان سیستانیها است به نام جن کلوخ پران که به سمت قربانیان خود سنگ و کلوخ داغ پرتاب میکند ولی آنها هرچه اطراف خود را نگاه میکنند کسی که سنگ پرتاب میکند را نمیبینند؛ و جن دیگری در میان سیستانیها به نام «مردآزما» یا «مدروزما» وجود دارد که شبها و در مسیر راهها برای عابرین مزاحمت ایجاد میکند.
جن زدهها و کمک جن به انسانها در باورهای عامیانه
برخی از مردم بر این باورند که اغلب آسیبهای وارده از طرف جن به انسان، اختلالات عصبی، مخصوصاً صرع است که گفته میشود جن به داخل بدن فرد وارد شده. آنان معتقدند زمانی که جن در بدن فردی وارد میشود شخص حالت جسمی خاصی را در بدن خود تجربه میکند. بهزعم آنها، درمان کسانی که جن زده شدهاند فقط با دعا امکانپذیر نیست بلکه بعضی اوقات وی را میبندند و وحشیانه وی را مورد ضرب و شتم قرار میدهند تا جن از بدن وی خارج شود. برای نوع خاصی از جنون که گفته میشد توسط جن ایجاد شده به دعانویس رجوع میکردند که ادعا میکرد داروهای خاصی که در کتابی که سلیمان نوشته برای درمان آن افراد وجود دارد، «جن به آنها دقیقاً گفته که چگونه بیماریهای ایجاد شده توسط آنها را درمان کنند و چه چیزهایی را به عنوان دارو مصرف کنند.
گاهی پیش میآید جنی به فردی برای به دست آوردن ثروت یا قدرت کمک کند یا نیرویی برای رهایی از یک بیماری به او بدهد. یک مرد که این قدرت شفا را پیدا کرده بود توانست با ریختن بزاق خود بر روی بثورات پوستی آنها را درمان کند. او این توانایی را از زنی از اجدادش که بچه جنی را با بستن حلقه آهنی به پایش تسخیر کرده بود به ارث برده بود. زمانی که مادر جن برای درخواست آزادی فرزندش التماس میکرد زن به او گفت که باید در قبال آزادی فرزندش چیزی به او بدهد. آن جن در دهان زن تف کرد و به او گفت که فرزندان تو تا هفت نسل توانایی درمان بثورات بوستی با مالیدن بزاق بر روی پوست بیمار را دارند.
عدهای بر این باورند که آسیب پذیرترین قربانیان جنها زنان در بستر زایمان و نوزادانشان هستند. به همین دلیل مادر و نوزاد وی نباید در دو هفته اول زایمان تنها بمانند. زمانی که زنی بعد زایمان اولین بار به حمام میرود تهدید آسیب رساندن جن بهطور قابل توجهی کاهش مییابد. این گفتهها در حالی است که تاکنون زنان بسیاری در نقاط مختلف جهان به علت شرایط خاص به تنهایی زایمان کردهاند، بیآنکه چنین مشکلاتی متوجه آنها باشد! بسیاری از باورها در اینباره با خرافهها و تصورهای عامیانه و محلی در همآمیختهاست و این باعث شدهاست که تصویر مرسوم از این موجود بیشتر براساس وهم و خرافه باشد و نه مبتنی بر روایات معتبر دینی یا تجربههای مستند. برخی عقیده دارند که جنها از آهن میترسند، و هرکسی موفق شود سوزنی در بدن یا لباس آنها وارد کند میتواند کنترل آنها را در دست بگیرد، ترس زیاد آنها از آهن باعث میشود تا آنها نتوانند آهن را از بدن یا لباس خود درآورند.
ایرانی یا عربی؟
در داستانهای عامیانه فارسی اجنه معمولاً برای انسانها مضر هستند. هر چند برخی میگویند جن به همراه غول از داستانهای سامی منشأ میگیرند، ولی ممکن است از شیاطین مافوق بشر در فرهنگ ایرانیان منشأ گرفته باشد و دوباره از طریق یک تبادل فرهنگی میان ایرانیان و اعراب دوباره به فرهنگ ایران بازگشته باشد. آنها در برخی از انواع داستانها ظاهر شدهاند که این گواهی است بر حضورشان در فرهنگ عامه ایران.
از این بین، در یکی از داستانهای اخیر گفته میشود که دو نفری که قوز بر پشت داشتند با جن دیدار میکنند. نفر اول به حمام میرود و میرقصد، در آن هنگام عروسی جنها بوده، پس پاداش میگیرد و جنها قوزش را برمیدارند. نفر اول این داستان را برای نفر دوم هم تعریف میکند و نفر دوم هم به همان مکان میرود و میرقصد، چون مراسم عزای جنها بوده، جنها قوزی بر بالای قوز او ایجاد میکنند. از آن در فرهنگ عامیانه فارسی زبانان به عنوان قوز بالای قوز یاد میشود. در مواردی در قصههای عامیانه از جن به عنوان یاریکننده یاد شده، مثلاً زمانی که گفتهاند جن از مهارت خود در بافتن فرش استفاده میکند. یکی از این جنهای یاری رساننده سیمرغ در داستانهای عامیانه است (با افسانه سیمرغ در داستانهای حماسی اشتباه نشود)، گفته میشود دستهای از جنها است.
جستارهای وابسته
منابع
http://www.iranicaonline.org/pages/guidelines-abbrev-scholarly
پیوند به بیرون
http://www.britannica.com/EBchecked/topic/304033/jinni
Chabbi, Jacqueline. " Jinn." Encyclopaedia of the Qurʾān. General Editor: Jane Dammen McAuliffe, Georgetown University, Washington DC. Brill Online , 2012. Reference. ۲۲ آوریل ۲۰۱۲ <http://referenceworks.brillonline.com/entries/encyclopaedia-of-the-quran/jinn-SIM_00237>
ارواح
اسطورهشناسی آلبانی
اسطورهشناسی ابراهیمی
اسطورهشناسی عرب
اسطورهشناسی مالزی
اسطورههای اسلامی
اصطلاحات اسلامی
اصطلاحات فراهنجار
افسانههای فراطبیعی
پریها
دگرپیکری
شیطانها در آئین هندو
شیطانها در اسلام
شیطانها در مسیحیت
شیطانها در یهودیت
فرهنگ عامه ایران
فولکلور پاکستان
فولکلور ترکی
فولکلور مصر
فولکلور هند
واژهها و عبارتهای قرآنی |
3752 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%DB%8C%20%28%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%29 | پری (افسانههای ایرانی) | پَری از موجودات خیالی و افسانهای دارای بال و پَر، در فرهنگ فولکلور مردم ایران، آسیای جنوبی و آسیای میانه است. نام سرزمین پریان در آثار اسطورهای، پریستان در کوه قاف (آسیای مقدم) است. در آغاز هزارهٔ یکم پ. م. بخشی از اینجا موطن اسکیتهای اشکودا بود.
پری در اوستا موجودی اهریمنی است (همانند فری) که مردم را میفریبد، اما در فرهنگ ایرانیان پس از اسلام، پریان موجودات خوب و دوست داشتنی هستند که مردم نیکوکار و خوش نیت را دوست دارند و آنها را به خوشبختی و کامروایی میرسانند.
پریان در منابع گوناگون
پری در اوستا موجودی اهریمنی است و از آن به صورت زنی بسیار زیبا و فریبنده یاد شده که با پنهان و آشکار شدن پی در پی و تغییر شکلهای گوناگون، مردم را میفریبد و به بیراهه میکشاند یا موجب دیوانگی آنان میشود. پری از آتش میگریزد، بنابراین، برای شناختن یا فرار دادن پریان بدکار باید پیوسته آتش در خانه روشن بماند. همچنین فلزات و چیزهای نوک تیز موجب فرار پریان است.
در هفت خوانهای رستم و اسفندیار، زنی زیبا و آراسته در حالی که عود مینوازد به پهلوان نزدیک میشود و او را به شادخواری و شادکامی دعوت میکند. اما هر دو پهلوان او را میشناسند و در نبرد او را میکشند.
پریان در فرهنگ ایرانیان پس از اسلام، موجودات خوب و دوست داشتنی هستند که مردم نیکوکار و خوش نیت را دوست دارند و آنها را به خوشبختی و کامروایی میرسانند. پادشاه پریان مردی نیک و آزاده است و دختر و پسر شاه پریان رمزی از کمال، زیبائی، ثروت و خوشبختی هستند که هر دختر و پسر جوان آرزوی همسری ایشان را دارد. داستان پری زیبائی که بخت را تقسیم میکرد در داستانهای مربوط به جمشید شاه آمده است.
در اساطیر ایرانی، پریها از نسل فرشتگان تبعیدی از بهشت هستند که در صورت توبه کردن به بهشت باز میگردند. در منابع قدیمی تر آنها عاملان شیاطین بودند ولی در منابع جدیدتر تبدیل به موجودات غیر شر شدند. پریها موجوداتی بالدار، بسیار دلنشین و با ظاهر فرشته آفریده شدهاند. در طبقهبندی موجودات اسطورهای، آنها آفریدههایی مابین فرشته و ارواح شیطانی هستند. پریها گاهی اوقات برای ملاقاتهایی به دنیای میرا (جهان ما) مسافرت میکنند.
پریها هدف سطح پایین موجودات شروری به نام دیوسان بودند. دیوسانان با حبس پریها در قفسهای آهنین، اقدام به آزار آنها میکردند. این آزارها بعلاوه عدم اعتماد به نفس خود پریان، باعث میشد که آنها هم به صف مبارزان با خوبی به پیوندند.
در شعر پری و بهشت توماس مور شاعر ایرلندی، در قسمت لاله رخ، یک پری اجازه بازگشت به بهشت را بعد از سه بار تلاش در دادن هدیهای به فرشته محبوب خدا بدست میآورد.
اولین تلاش این است که آخرین شرابی که لیبرا با خون قلبی که برای او شکسته و از آن شرابی برای خدا درست کرده را پیدا کرده و هدیه دهد. این خون باید از متعلق به سرباز جوانی که برای حفظ جان محمود اورنگزیب (ششمین پادشاه مغول هند در سده ۱۷–۱۸ میلادی) کشته شدهاست، باشد.
هدیه بعدی، یک نگاه پاک و ناب از یک عشق از خود گذشته. آهی که باید ربوده شود باید از لبهای دختری باکره و در حال مرگ با عشقش در ریونذوری بوسیله طاعون باشد نه اینکه ترجیح دهد در تبعید از عشقش با بیماری زنده بماند.
سومین و آخرین هدیه، اشک یک پیر مرد شیطانی در حال دیدن عبادت یک کودک در خرابههای معبد خورشید در بعلبک لبنان است.
مداخله پریان در دنیای فناپذیر به صورت اپرایی فکاهی توسط گیلبرت و سالیوان در سال ۱۸۸۲ زیر عنوان «همزادها و پریها» ساخته شد.
پانویس
جستارهای وابسته
نیمف
فری
پریستان
منابع
وبگاه میهن
یادکرد پری
پارسی گویان
آفریدههای افسانهای ایرانی
اسطورهشناسی آذربایجانی
اسطورهشناسی ایرانی
اسطورهشناسی ارمنی
اسطورههای اسلامی
افسانههای ایرانی
جن
پریها
فولکلور ترکی
آفریدههای افسانهای
نامهای زنان ایران
واژهها و عبارتهای فارسی |
3758 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D8%B1%20%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D9%87%20%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 | فهرستهای روستاهای ایران بر پایه استان | برای دیدن فهرستها روی نام هر استان کلیک کنید:
آذربایجان شرقی
آذربایجان غربی
اردبیل
اصفهان
البرز
ایلام
بوشهر
تهران
چهارمحال و بختیاری
خراسان جنوبی
خراسان رضوی
خراسان شمالی
خوزستان
زنجان
سمنان
سیستان و بلوچستان
فارس
قزوین
قم
کردستان
کرمان
کرمانشاه
کهگیلویه و بویراحمد
گلستان
گیلان
لرستان
مازندران
هرمزگان
همدان
یزد
مرکزی
جستارهای وابسته
روستاهای گردشگری ایران
فهرست بخشهای ایران
فهرست دهستانهای ایران
جغرافیای ایران
روستاهای ایران |
3760 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%B4%D9%87%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 | فهرست شهرهای ایران | ایران با نام رسمی جمهوری اسلامی ایران کشوری در غرب آسیا و در منطقۀ خاورمیانه است. این کشور با ۱٬۶۴۸٬۱۹۵ کیلومتر مربع پهناوری، دومین کشور بزرگ خاورمیانه است. ایران از شمال غرب با ارمنستان و جمهوری آذربایجان، از شمال با دریای خزر، از شمال شرق با ترکمنستان، از شرق با افغانستان و پاکستان، از جنوب با خلیج فارس و دریای عمان و در غرب با عراق و ترکیه هممرز است. این کشور خاورمیانهای، جایگاه استراتژیکی در منطقهٔ خلیج فارس دارد و تنگهٔ هرمز در جنوب آن، مسیری حیاتی برای انتقال نفت خام است. جمعیت کل استانهای ایران از ۸۴ میلیون نفر میگذرد و تهران، پایتخت و پرجمعیتترین شهر این کشور است. ایران، جامعهای با قومیت و فرهنگهای گوناگون دارد و گروه قومی و فرهنگی غالب این کشور، برآمده از فارسیزبانان آن است. در کنار آنان، قومیتهای دیگری، همانند اقوام پرجمعیت آذری و کُرد و لر و اعراب وجود دارند. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اسلام شیعه را دین رسمی ایران اعلام کردهاست و اکثریت مردم این کشور، پیروان همین مذهب هستند. زبان رسمی این کشور نیز فارسی است.
شهر تهران پایتخت کشور ایران است.
فهرستی از نام شهرهای کشور ایران:
(برای یافتن نام شهر به اولین کلمه نام شهر کلیک کنید.)
آ
ا
ب
پ
ت
ج
چ
ح
خ
د
ر
ز
س
ش
ص
ض
ط
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی
منابع
https://www.amar.org.ir/Portals/0/Geo/GEO98.xlsx
جستارهای وابسته
جمعیت شهرهای ایران
شهرهای ایران باستان
حاشیهنشینی در ایران
ریشهیابی نام شهرهای ایران
شهرهای ایران
شهرهای ایران بر پایه استان
ا
ا
ا
فهرستهای مربوط به ایران
فهرستهای مرتبط با جغرافیای ایران |
3761 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%81%D8%B1%D8%B4 | تفرش | تَفرِش، یکی از شهرهای استان مرکزی ایران و مرکز شهرستان تفرش است. پس از اسلام این استان پهناور را عراق عجم میخواندند. نظامی گنجوی شاعر نامدار ایران در وصف استان عراق و تفرش ابیات بسیاری سرودهاست.
در دوران پس از قاجار، عراق به اراک تغییرنام پیدا کردهاست. تفرش در شمال شرقی اراک واقع و در بین رشته کوههایی محصور است و اب و هوایی بسیار مطبوع دارد
این شهر دارای هفتاد روستاست که از این میان میتوان به کوهین، کبوران، نقوسان، بازرجان، فرک، جفتان و رودبار اشاره کرد.
شهر تفرش، مرکز شهرستان. در ارتفاع حدود ۲۰۰۰ متری، در ۹۰ کیلومتری شمال شرقی شهر اراک قرار دارد.
دیرینگی این شهر به پیش از اسلام میرسد و اغلب نام نخستین آن را «گبرش» میدانند که از «گبر» به معنی زرتشتی میآید. در دوران بعد از ورود اسلام و حاکمیت اعراب و زبان عربی بر ایران تفرش، طبرس نیز گفته شدهاست.
نام
به استناد از متون کهنی که از دوره هخامنشیان دربارهٔ منطقه تفرش و اطراف آن پیدا شده نام این منطقه به واسطه محلی برای نگهداری ارتش و پادگانهای نظامی آنها به پادرگان که بعد از ورود اعراب به بازرجان تبدیل شده یاد شدهاست. ریشه نام تفرش برگرفته از واژه «گَبرِش» میباشد و به زرتشتیان (گبرها) نسب میهد.
نام تفرش در منابع گوناگون به صورت طیرس، طَبْرَش، طَبْرَس، طبرتو، تبرس، تبرش، تپرش نیز ذکر شدهاست.
تقسیمات کشوری
به لحاظ تقسیمات کشوری، تفرش تا قبل از ۱۳۳۶ نام یکی از شهرستانهای اراک در استان یکم (مرکزی) بود. در ۱۳۳۶ ش، قسمتی از بخش فراهان به نام «فراهان بالا» از توابع شهرستان اراک، قسمتی از بخش خلجستان از توابع شهرستان قم (شامل دهستانهای دستگرد، راهجرد و وزوا)، شهرستان تفرش را تشکیل دادند که تا قبل از آن تمامی این مناطق جزو شهر آشتیان بودند و در سال هزار و سیصد و پنجاه و شش هجری شمسی شهرستان تفرش از آشتیان جدا گشته و بهطور مستقل درآمد. تفرش شامل بخشهای حومه و فراهان و دهستان رودبار در استان مرکزی شد. در ۱۳۶۶ ش، در شهرستان تفرش هشت دهستان (کهندان، کبوران، روستای قدس، تراران، نقوسان، بازرجان، جفتان، فِشْک، رودبار، فرمهین، دهستان مجدآباد کهنه) شامل شد. در ۱۳۶۹ ش، این شهرستان مشتمل بود بر بخش مرکزی به مرکزیت شهر تفرش شامل دهستانهای کبوران و تراران و نقوسان و بازرجان و جفتان و رودبار و بخش فراهان به مرکزیت آبادی فرمهین شامل دهستانهای فرمهین، مجدآباد کهنه و فشک. در تقسیمات کشوری ۱۳۷۴ ش، دهستانهای خرازان و کوه پناه نیز جزو این شهرستان ذکر شدند و تاکنون به همین صورت در تقسیمات کشوری باقیماندهاند.
گیتاشناسی
کوهها
از کوههای مهم آن، کوه دوقلو دو برادران (بلندترین قله ح ۹۲۱، ۲ متر) و قرِه گُوزیل قَرِلان (بلندترین قله ح ۴۲۰، ۲ متر) است. در این شهرستان غارهایی وجود دارد، از جمله: گاوخور/ گاوخُل (خل در اصطلاح محلی: سوراخ)، علی خورنده، و اَمْجَک.
کوههای قشلاق (ارتفاع ح ۳۶۲، ۲ متر) و گندم کوه (ارتفاع ح ۱۵۶، ۲ متر) از شمال و منار (ارتفاع ح ۲۳۷، ۲ متر) و نقره کمر (ارتفاع ح ۳۷۹، ۳ متر) از جنوب شرقی شهر را احاطه کردهاند؛ از اینرو تفرش را «چال تفرش» هم خواندهاند.
در قسمت شمال شهر تفرش قله گندم کوه واقع شدهاست این کوه مخروطی شکل۲۱۵۶متر ارتفاع دارد و تقریباً از تمام نقاط شهر قابل رویت میباشد و بنا به گفته قدیمی هابه این علت گندم کوه نامیده میشود که اگر از فراز گردنه خرازان به این کوه و تپه مجاور آن نگاه کنید مشاهده میکنید که کوه گندم کوه مانند یک خرمن بزرگ گندم است و تپههای مجاور آن مانند انبوهی از خرمن و گندمهای کوبیده نشدهاست.
دیگر کوههای معروف: دیمنار، کوه دایرهای علی خورنده که دو غار علی خورنده و گاوخور در آن است و این کوه دایرهای زیبا نماد شهر است که از همه جای شهر قابل رویت است،
رود آب کمر در شهر جریان دارد. آب و هوای شهر نسبتاً سرد و خشک است. حداکثر دمای آن °۳۲ در تابستانها و حداقل آن °۱۵- در زمستانها میباشد.
یکی از جاذبههای طبیعی تفرش آب معدنی «چشمه آب گراو» است. این چشمه به فاصله ۵ کیلومتری تفرش میان دو روستای قدس و طراران واقع گردیده و دسترسی به آن آسان است. آب آن معدنی و دارای خواص درمانی است.
تأمین آب
سیستم آبیاری و هدایت آب، از دیرباز در این شهر به صورت قنات و آب انبار بوده و ویرآبهای متعددی با توانایی مهندسی بالا، جهت مصارف شرب یا کشاورزی ساخته شدهاست.
در سال ۱۳۸۵ خورشیدی شهر تفرش ۵۰۵۰ فقره انشعاب آب و ۳۸۰۰ فقره انشعاب فاضلاب، یک باب تصفیهخانه فاضلاب با ظرفیت تصفیه ۲۰ لیتر در ثانیه داشت.
حفر و استفاده از قنات برای تأمین آب شرب و کشاورزی از هنرهای منحصربهفرد ایرانیان از صدها سال گذشته میباشد که در جای جای این سرزمین پهناور وجود یک قنات موجب آبادانی و رونق کشاورزی آن منطقه میباشد تفرش هم از این قاعده مستثنا نبوده و وجود دهها قنات کوچک و بزرگ از صدها سال پیش خود یکی از دلایل سرسبزی وزیبایی این دیار میباشد در اینجا به معرفی قناتهای معروف تفرش میپردازیم:
قنات بزرگ ششناو با آبدهی دایمی مربوط به دوره سلجوقیان که مظهر آن در داخل مسجد تاریخی ششناو میباشد قنات کنار برکه از ابتدای بهار تا اوایل تابستان سرسبزی و طراوت خاصی به منطقه زیبای کناربر میبخشد.
قنات استریه به موازات قنات کناربر در آنسوی رودخانه کناربر در کوهپایه کوه ورمنار به صورت فصلی جاری میباشد قنات جمال آباد به صورت دایمی در منطقه جمال آباد سهم عمدهای در آبیاری زمینهای کشاورزی آنجا دارد.
قنات خرزنو در بالای پارک حکیم نظامی ضمن مصارف کشاورزی با داشتن چشماندازهای زیبا در تمام فصول سال گردشگران زیادی از مناظر و آب قنات استفاده میکنند.
قنات کهریز کریان در۲۵کیلومتری غرب تفرش درتمامی ایام سال مسافران زیادی از چشمه و مناظر بسیار زیبای اطراف آن بهرهمند میشوند.
قنات آسیابه در کنار رودخانه آسیابه قرار دارد و بخش بزرگی از زمینهای کشاورزی منطقه را تحت پوشش جهت آبیاری قرار میدهد.
اقلیم
متوسط بارندگی بلند مدت سال زراعی تفرش در ۳۱۴ میلیمتر میباشد. سال زراعی ۷۱–۷۰ با بیشترین مقدار بارندگی ۴۶۴ میلیمتر و سال زراعی ۷۶–۷۵ باکمترین مقدار بارندگی ۱۹۴ میلیمتر ثبت و گزارش شده استمتوسط سالیانه دمای شهر تفرش ۱۳/۴ درجه سانتی گراد و ماه مرداد با میانگین۲۶/۶ درجه سانتی گراد گرمترین ماه و ماه بهمن با میانگین ۰/۹ درجه سانتی گراد سردترین ماه سال میباشد.
میانگین سالانه رطوبت شهر تفرش ۴۶ درصد میباشد که دی ماه بامیانگین ۶۵٪ مرطوبترین ماه و ماه تیر و مرداد با میانگین ۲۸٪ خشکترین ماه سال میباشد.
میانگین تبخیر سالانه ۱۹۸۲/۲ میلیمتر و بیشترین تبخیر ماهانه نیز در ماه مرداد ۴۰۹/۲ میلیمتر صورت میگیرد. طول دورهٔ خشکی تفرش ۱۵۰ روز، از اوایل خرداد تا اوایل آبان است،
دورهٔ اوایل اسفند تا اوایل اردیبهشت بیشترین بارندگی سالانه را دارد.
باد غالب تفرش غربی (۲۷۰ درجه) میباشد و بیشترین سرعت باد وزیده شده به میزان ۹۰ کیلومتردر ساعت در ماه بهمن ۱۳۸۲ گزارش شدهاست.
اقلیم تفرش بر مبنای روش دومارتن نیمه خشک و بر مبنای روش آمبرژه نیمه خشک و سرد میباشد.
تاریخچه
محدوده فعلی تفرش جز متصرفات هخامنشیان، مادها و اشکانیان بوده از دوره ساسانیان گورهای حوض گونه زرتشتیان و بعضی دژها به یاد ماندهاست و بعد از آن در زمان طاهریان و صفاریان و سامانیان و آل بویه و غزنویان نیز با وجود عدم وجود آثار، جزو متصرفات آن بهشمار میرفته در دورهٔ ساسانیان جزئی از حصهٔ قباد بودهاست. و در دورهٔ خلافت عمر و همزمان با فتح اصفهان، کاشان و قم شهر تفرش نیز توسط «مالک بن عام اشعری» فتح شد. در کتب جغرافیایی پس از اسلام، این شهر جزء ولایت کوهستان یا جبال یا عراق عجم آمدهاست. اما تا سالیان بعد، عدهٔ زرتشتیان در تفرش بسیار بودهاند. در دوره سلجوقیان نام تفرش به صورت طبرس رواج پیدا کرد و برخی از بزرگان و ادبا خود را به آن منسوب و مقلب نمودند.
اینگونه اسلام در آنجا همه گیر شد که بهطور مثال کنیه طبرسی ویژه رجال شیعه بوده و مورد اصلی آن نیز کتب امامیه است و این انتساب با این که از عدد انگشتان دست تجاوز نمیکند، مشخصکننده نفوذ امامیه در تفرش و رواج آن از دیرباز است. پس از درگذشت فاطمه معصومه در قم و تبدیل شدن قم به یکی از مراکز مهم شیعه، تشیع به تفرش راه مییابد. چنانکه حمدالله مستوفی در سدهٔ هشتم، آن را شهری شیعهنشین معرفی میکند.
در دوره خوارزمشاه تفرش دهستان در محدوده اقلیم عراق عجم (اراک) بودهاست و در فاصله سالهای ۷۴۰–۸۳۸ در حدود متصرفات آل جلایر محسوب میشدهاست. از مغولان و تیموریان هیچ اثری در تفرش دیده نمیشود در اوایل دورهٔ صفویه تفرش از شکارگاههای سلطنتی شاهان صفوی شمرده میشدهاست. در زمان حکومت شاه عباس اول عدهای از سادات تفرش به دربار صفوی راهیافتند.
این شاخه از سادات که به سبب در دست داشتن مهر سجاد معروف به میر مُهردار بودند، تا اواخر دورهٔ صفوی و تا زمان شاه سلطان حسین منصب مُهرداری شاهان صفوی را حفظ کردند. تفرش در روزگار صفویه به ویژه پادشاهی شاه عباس بزرگ رو به آبادانی نهادهاست ومردم تفرش با انجام خدمات برجسته در دستگاههای حکومت صفوی نفوذ نمود تفرش در ایام سلطنت افشاریان تا سال ۱۲۱۸ جزو متصرفات ایشان بودهاست تختگاه زندیان شیراز و خاک تفرش در آن روزگار جزء متصرفات آنان بودهاست؛ و در این زمان مکتب خانههای متعددی در تفرش تأسیس شده که نوجوانان در آن ه به فراگرفتن مقدمات فارسی و تعلم قرا، میپرداختهاند در دوران قاجاریه است که مردانی از تفرش در کار سیاست مملکت وارد میشوند و در راه خدمت به ایران حتی از بذل جان خود نیز دریغ نمیورزند باز در همین دورهاست کهبه سبب توجه پادشاهان قاجار به منطقه روحانیان و علمای مذهب عدهای از سادات بنی فاطمه تفرش در دستگاه حکومت رشد کرده تا جایی که به مناصب بزرگ گمارده میشوند و یکی از ویژگیهای دوره قاجاریه گسترش مکتب خانهها و تکثیر و فراوانی میرزاها در تفرش آشتیان و فراهان است ولی روی هم رفته جامعه تفرش در دوره قاجاریه دهقانی ولی غیر متحجر بودهاست. در دورهٔ قاجاریه تعداد زیادی از اهالی تفرش به سبب سواد و خوشخطی به مشاغل دیوانی و منشیگری گمارده شدند.
ابن مقفع بنای آن را به «طبرش بن همدان» نسبت دادهاست. ظاهراً در دورة ساسانیان جزو حصه قباد، که آن را «خوره قباد» میگفتند، بودهاست؛ چنانکه حسن بن محمد قمی به تپهای در قم مشرف بر تفرش به نام «تلّمآستر»، که یکی از سیزده تفریحگاه «مملکت قباد» بوده، اشاره کردهاست. ظاهراً در دورة خلافت عمربن خطاب (۱۳–۲۳) همزمان با فتح قم و اصفهان و کاشان، تفرش نیز توسط مالک بن عام اشعری فتح و مردم آن به دین اسلام گرویدند. در زمان حجاج ابن یوسف ثقفی با توجه به تشییع اشعریون و شکنجه و قتل آنان به ایران مهاجرت و درقم سکنی گزیدند. در قرن دوم تفرش یکی از رستاقهای قم بود.
در زمان هارون الرشید (۱۷۰–۱۹۳) سلمة بن سلمه همدانی رستاق تفرش و مزارع آن را به مهاجران عرب اشعری واگذار کرد. در قرن سوم، یعقوبی (همانجا) نیز تفرش را یکی از رستاقهای قم ضبط کردهاست. پس از مرگفاطمه معصومه در ۲۰۱، قم به یکی از مراکز مهم شیعه تبدیل شد و مذهب شیعه از آنجا به ناحیه تفرش راه یافت. به نوشته راوندی (ص ۳۹۵)، تفرش و آوه (آبه) و قم و کاشان در دوران وی، قرن ششم، از مکانهای رافضیان بودهاست. در قرن هشتم، حمداللّه مستوفی (ص ۶۸) آن را ولایتی با سیزده دیه، هوای معتدل، غله، میوه و شش هزار دینار حقوق دیوانی خوانده و اهالی تفرش را شیعه و فم و طرخوران را از روستاهای بزرگ آن ذکر کردهاست. از این دوره دستِکم تا قرن دهم مطلب چندانی دربارهٔ تفرش دیده نشدهاست.
ظاهراً تفرش در دورة صفوی (ح ۹۰۶–۱۱۳۵) و حتی پس از آن برای شکار موقعیت مطلوبی داشته و از شکارگاههای شاه اسماعیل اول (حک:۹۰۵–۹۳۰) محسوب میشدهاست، به ویژه در زمان حکومت شاه عباس اول (۹۹۶–۱۰۳۸)، تفرش آباد شد و بزرگان آن توانستند به دربار راه یابند. در اوایل قرن یازدهم، امین احمد رازی (ج ۲، ص ۴۹۰) تفرش را ولایتی در اقلیم چهارم، با آب و هوای معتدل و میوههای خوب وصف کرده و نوشته که آب آنجا از چشمه و کاریز تأمین میشود. وی دربارهٔ غار گاوخور نیز سخن گفتهاست.
در دوره ناصرالدین شاه قاجار (۱۲۶۴–۱۳۱۳) تفرش را ییلاق ممتاز عراق (اراک) خوانده شده و گفته شدهاست که خشکبار آن به خارج از کشور صادر میشود. وی اهالی آنجا را خوش سیما و صاحب ذوق و هنر و دانش وصف کردهاست.
اعتمادالسلطنه نیز در همین دوره، به شکارگاه خوبی در حوالی تفرش که در آن ارغالی (قوچ کوهی) و کبک بسیار بوده و نیز به قلعهای در آبادی خرازان و قناتی قدیمی در طرخوران به نام خرزنویه و امامزادهای به نام احمدبن موسی اشاره کردهاست.
مردمشناسی
جمعیت
شهر تفرش، مرکز شهرستان. در ارتفاع حدود ۱٬۸۷۸ متری، در ۸۵ کیلومتری شمال شرقی شهر اراک و در مسیر جادهٔ اراک ـ آشتیان قرار دارد.
اهالی روستانشین تفرش عمدتاً به زراعت، باغداری، دامداری و صنایع دستی اشتغال دارند. محصول مهم این شهرستان، گندم و جو و حبوبات است. بادام و گردو و سیب و انگور و گلابیِ آنجا صادر میشود. قالی و قالیچه و گلیم از محصولات صنایع دستی آنجاست. فرشهای تفرش ارزش صادراتی دارند و مهمترین بازار فروش آنها در ایران، شهرهای همدان و تهران و در خارج از ایران کشور آلمان است (فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج ۴۸، ص ۴۲).
اهالی تفرش اکثریت مردمان پارسی و باقی مانده از عصر هخامنشیان و ساسانیان هستند و جمعیت خیلی کمی در بعضی روستاها ترکی سخن میگویند. براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت شهر تفرش ۱۶٬۴۹۳ نفر، متشکل از ۸٬۲۲۶ مرد و ۸٬۲۶۷ زن در قالب ۵٬۲۳۲ خانوار و جمعیت کل این شهرستان ۲۴٬۹۱۳ تن بودهاست.
زبان
زبان اصلی مردمان تفرش پارسی باستان و فارسی نو هست که امروزه با گسترش زبان فارسی، زبان پیشین و اجدادی خود کمتر مورد استفاده قرار میگیرد و جایگاه اش را به فارسی نو دادهاست، اما در برخی از روستاهای اطراف زبان تاتی که در گذشته زبان اصلی منطقه بوده صحبت میکنند.
دین و مذهب
دین اصلی تفرشیان زرتشتی بوده. پذیرش اسلام در منطقه تفرش از اواخر قرن سوم آغاز شد. این پذیرش بیشتر در جریان تبادل فرهنگی صورت گرفت و از ان زمان تفرش به یکی از پایگاههای پیروان آیین شیعه و اهل باطن اسماعیلیان درآمد.
اقتصاد
بازار خرید
در بازار قدیم ترخوران و تفرش و آشتیان پیشههایی مانند عطاری، دوافروشی، قماش فروشی، مسگری، صحافی، دوزندگی و غیره رواج داشت که این پیشهوران علاوه بر کالاهای خود، کتاب هم به فروش میرساندند.
از پیشگامان کتابفروشی در شهر میتوان میرزا محمدعلی پسر احمد آشتیانی (زنده به سال ۱۳۱۱ خورشیدی) (از صحافان شهر)، کربلایی محمود بازرجانی در محلهٔ فَم، و مشهدی محمدحسین جعفری در بازار ترخوران تفرش را نام برد
با گذر زمان دکانهای دوگانهفروش بیشتر به شکل کتابفروشی درآمدند و در آنها علاوه بر کتاب نشریاتی مانند حبلالمتین، صور اسرافیل، فرنگستان، ملت، وقایع اتفاقیه به مشتریان عرضه میشد.
آموزش
شهر تفرش دارای سه دانشگاه دولتی و پیام نور و آزاد میباشد. دانشگاه دولتی تفرش زیر نظر پروفسور سید محمود حسابی بنیان نهاده شدهاست و در سالهای اولیه تأسیس زیر نظر دانشگاه امیر کبیر تهران بودهاست.
در این شهر مدارس متعددی وجود دارد ولی قدیمیترین مدرسه که قدمت ۱۰۰ ساله دارد مدرسه ضیاییه نام دارد که در فم واقع میباشد.
کتابخانه عمومی شهرستان تفرش واقع در خیابان آیتالله سعیدی میباشد.
گردشگری
از دوران پیش از اسلام نیز یادگارهایی در منطقهٔ تفرش به جا ماندهاست، از جمله: از قلعههای گبری، سنگنگارههایی در مناطقی از نقاط بیابانی تفرش و گورهای نشسته بر فراز روستای کبوران (گبران). از دیگر بناهای باستانی تفرش، آتشکدهای است که بر فراز روستای کبوران جای گرفته و به چهار طاقی معروف است
شهر زیرزمینی و دستکند تفرش
آرامگاه دکتر حسابی
سنگ نگارههای یازیلی چای
مقبره میرعلام تفرشی. و اسماعیل خان لشکر نویس تفرشی. در قبرستان قدیمی بنام سماق بنه درمحله استادیوم مربوط به قرن یازدهم هجری و اواخر دوران صفویه
بقعهٔ ابوالعلی مهدی بن محمد از نوادگان جعفر صادق (دورهٔ ایلخانی)
بقعهٔ امامزاده محمد از نوادگان جعفر صادق (دورهٔ خوارزمشاهیان)
مسجد جامع شش ناو (دورهٔ سلجوقی)که یکی از قدیمترین مساجد تفرش است و مقصوره و شبستان و ایوان و صحن دارد و به سبب داشتن کاریزی قدیمی در صحن مسجد، که آب آن از طریق شش ناودان توزیع میشده، ششناو خوانده شدهاست. مقصوره ششناو، گنبدی به شکل کلاهخود متعلق به دورة سلجوقی دارد. به روایتی این مقصوره بر روی قبر محمد محدّث، از صحابه حسن عسکری، ساخته شدهاست. در سمت شمالی مقصوره، ایوانی متعلق به دورة صفوی دیده میشود
بقعه شاهزاده محمد و بقعهٔ امامزاده قاسم (دورهٔ صفویه)
قلعه توس
بقعهٔ آقامؤمن تفرشی (داعی انجدانی)، حکیم و عارف و شاعر سدهٔ یازدهم و دوازدهم
تکیه زاغرم شهر تفرش (دورهٔ قاجار)
ویرانههای برج آقابیک در بازرجان
قلعه مراد سلطان متعلق به دورة زندیه در بازرجان
بقایای قبرهای قدیمی با سنگ قبرهای سفالی در آبادی کبوران
آب انبار بلور (دورهٔ قاجار)
کاروانسرای خانک
خانه نظامی گنجوی
خانه میر فخرایی (دورهٔ قاجار)
خانهٔ سرهنگ ضیائی (دورهٔ قاجار)
خانه عباسقلی خان میرپنج
نمازخانه کهنه لو
غسالخانه نقوسان
خانه و محل تولد محمود حسابی
قلعه باغکه (دوره قاجار)
امامزاده احمد (تفرش)، از نوادگان موسی کاظم، متعلق به سده نهم در آبادی کوهین ایوان
امامزاده محمد، فرزند جعفر صادق، متعلق به دوره خوارزمشاهیان
امامزاده بی بی / بی بی ستین در طرخوران / ترخوران
غار امجک
چشمه گراو، چشمه آب گوگردی
آبشار قطره باران
چهارطاقی بهاران (کبوران)
از دیگر جاذبههای گردشگری میتوان از دره دیزه، دره بدر، دره فرک، دره ستان، غار علی خورنده، غار گاو خور، غار نویوهی، غار پلنگ، غار دام دام تلخاب نام برد
صنایع دستی
صنایع دستی تفرش شامل دست بافتهای سنتی (قالیبافی، گلیم بافی)، رودوزیهای سنتی (تفرشی دوزی یا درویشی دوزی)، آثار چوبی (منبت کاری، معرق)، آثار فلزی (مسگری، سفیدگری)و آینه کاری است.
پانویس
منابع
دائرةالمعارف اسلامی. مدخل تفرش.
ویکی شیعه عراق عجم
جستارهای وابسته
مشاهیر تفرش
دانشگاه تفرش
دانشگاه آزاد اسلامی تفرش
بخش مرکزی تفرش
دهکده پزشکان تفرش
دهستان رودبار
استاد فتحعلی واشقانی فراهانی
پیوند به بیرون
پایگاه خبری تفرش پر
وبگاه تفرش
دانشگاه تفرش
دانشگاه آزاد تفرش
خبرگزاری مهر
تفرش
شهرستان تفرش
شهرهای استان مرکزی
شهرهای دارای نام با ریشه زبان پهلوی
شهرهای شهرستان تفرش |
3776 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C%20%D8%AD%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C | علی حاتمی | عبّاسعلی حاتمی (۲۳ مرداد ۱۳۲۳ – ۱۴ آذر ۱۳۷۵) نویسنده و فیلمسازِ اهلِ ایران بود. او فعالیت خود را در سال ۱۳۴۴ با نوشتن نمایشنامهٔ دیب آغاز کرد و سپس کارگردانی را با ساخت فیلم حسن کچل (۱۳۴۸) تجربه کرد.از مهمترین اقدامات او برای سینمای ایران ساخت شهرک سینمایی غزالی می باشد.
زندگی
علی حاتمی با نام کاملِ عبّاسعلی حاتمی(با اصالت تفرشی) در خیابان شاهپور تهران به دنیا آمد. مادرش خانهدار بود و پدرش سمت صفحهآرا در یک چاپخانه را داشت. او دومین فرزند خانواده بود. او برای آموختن اصول اولیه نمایشنامهنویسی به هنرستان تهران رفت و پس از آن به هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک رفت.
او دانشآموخته از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر است. علی حاتمی حداقل ۱۴ فیلم بلند سینمایی و مجموعهٔ تلویزیونی ساختهاست. او از فیلمسازان پیشروی نسلی بهشمار میرود که پیشگامان فصل جدید سینمای ایران از اواخر دههٔ ۱۳۴۰ به بعد از میانش برخاسته، از جمله ناصر تقوایی، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، فریدون گله و داریوش مهرجویی.
اولین اثر سینمایی حاتمی در سال ۱۳۴۸ با عنوان حسن کچل ساخته شد و آخرین فیلم نیمهتمامش با نام جهان پهلوان تختی که یکی از بزرگترین پروژههای سینمایی او بعد از مجموعهٔ هزاردستان بود، به علت مرگ ناشی از بیماری سرطان نافرجام ماند. پس از مرگش نیز دو فیلم مبتنی بر هزاردستان با تدوین واروژ کریممسیحی (به نامهای کمیتهٔ مجازات و تهران روزگار نو) ساخته شد.
کارنامه
حاتمی کار هنری خود را با نویسندگی در تئاتر آغاز کرد و نمایشنامههای «ساتن»، «قصهٔ حریر»، «ماهیگیر»، «حسن کچل»، «چهل گیس» و شهر «آفتاب و مهتاب» را برای تئاتر نوشت. علی حاتمی در کلاسهای نمایشنامهنویسی اداره هنرهای دراماتیک واقع (درآب سردار) شرکت نمود و بعدها که این اداره به نام دانشکده هنرهای دراماتیک تغییر نام داد، او در رشته ادبیات نمایشی تحصیلات خود را ادامه داد. او در سال ۱۳۴۴ نمایش دیب (دیو) را که از اولین نوشتههای خود بود، در تالار دانشکده و با کودکان مؤسسه آموزشی فرهنگ آرزو به اجرا درآورد.
اولین تجربه سینمایی حاتمی، فیلم حسن کچل (۱۳۴۹) بود. حاتمی این فیلم را در پی موفقیت نمایشنامه حسن کچل و استقبال بسیار خوب مردم از آن، ساخت. در واقع این موفقیت موجب شد که چند تن از دستاندرکاران سینما او را ترغیب کنند که این نمایشنامه را به فیلم بدل کند و شانس خود در عرصه سینما را نیز، بیازماید. علی عباسی، تهیهکننده سینما، که نمایش حسن کچل را دیده بود، برای ساخت فیلم آن، اعلام آمادگی کرد، اما به دلیل بیتجربگی حاتمی در عرصه سینما، میخواست کارگردانی فیلم را به شخص دیگری بسپرد، ولی حاتمی مخالفت کرد و سرانجام هم عباسی را متقاعد کرد که خود از پس ساخت آن بر میآید. حسن کچل نخستین فیلم ریتمیک و موزیکال ایرانی و برگرفته از داستانهای کهن ایرانی بود. این فیلم با استقبال بسیار خوبی از سوی تماشاگران رو به رو شد و زمینه ورود وی به سینمای ایران را فراهم کرد.
پس از موفقیت حسن کچل، حاتمی از تئاتر فاصله گرفت و تواناییهای خود را معطوف به سینما کرد. او بلافاصله بعد از حسن کچل فیلم طوقی (۱۳۴۹) را ساخت. طوقی نوعی کبوتر است که کبوتربازها علاقه زیادی به آن دارند. حاتمی در فیلم طوقی به یکی از ویژگیها و سرگرمیهای برخی از مردان آن زمان که گاه از یک سرگرمی فراتر میرفت و به نوعی علاقه افراطی بدل میشد، میپردازد. در این فیلم نیز علاقه به یک طوقی و تلاش برای به دست آوردن آن، سرانجام به یک فاجعه بدل میشود.
فیلم بعدی حاتمی با نام بابا شمل (۱۳۵۰)، بازگشتی بود به سینمای ریتمیک و موزیکال مورد علاقه حاتمی و دربارهٔ لوطی و لوطیگری. حاتمی در سال ۱۳۵۱ فیلمساز پرکاری بود و سه فیلم در کارنامه خود ثبت کرد، فیلمهای قلندر، ستارخان و خواستگار. این سه فیلم نیز همچنان برخوردار از ویژگیهای سایر آثار حاتمی هستند. در این میان فیلم ستارخان، رویکردی تازه به یک حادثه تاریخی بود و ماجرای مشروطیت و قیام ستارخان و باقرخان را از زاویهای دیگر بیان میکرد. منتقدان این فیلم را تحریفی از ماجرای اصلی دانستند. حاتمی سپس به تلویزیون رفت و دو سریال داستانهای مولوی (۱۳۵۲) و سلطان صاحبقران (۱۳۵۴) را ساخت.
در سال ۱۳۵۶ با پنج سال فاصله، حاتمی فیلم سوتهدلان را ساخت. بسیاری از منتقدان سوتهدلان را مهمترین و کاملترین فیلم حاتمی در قبل از انقلاب میدانند. در این فیلم هماهنگی کاملی بین فرم و محتوا وجود دارد. حاتمی در این فیلم ماجرای فیلم را که قصه عشق یک عقبماندهاست با زبان تصویری تازهای به فیلم بدل کرد.
پس از اتمام سوتهدلان حاتمی مشغول نوشتن فیلمنامه سریال هزاردستان شد که ابتدا «جاده ابریشم» نام داشت. حاتمی برای نوشتن متن این سریال عازم فرانسه شد و موهای خود را از ته تراشید تا رویش نشود به خیابان برود و فقط مشغول نوشتن فیلمنامه باشد. وی بارها این متن را بازنویسی کرد و حتی گفته میشود تعداد بازنویسیهای این متن به بیش از ۱۰ بار رسیدهاست. ساخت این سریال در سال ۱۳۵۸ کلید خورد و هشت سال طول کشید تا سرانجام «هزاردستان» به آنتن تلویزیون برسد. علی حاتمی برای تولید این سریال دست به ساخت تهران قدیم زد و حاصل کار او با نام شهرک سینمایی غزالی برای تلویزیون و سینمای ایران باقی ماند. این سریال روایتگر زندگی رضا تفنگچی بود که در اواخر دورهٔ احمدشاه قاجار دست به اسلحه میبرد و یک سلسله ترور را آغاز میکند، او در سالهای پایانی عمر کار خوشنویسی را پی میگیرد و از رضا تفنگچی به رضا خوشنویس تبدیل میشود.
حاجی واشینگتن (۱۳۶۱)، نخستین فیلم حاتمی بعد از انقلاب اسلامی بود. حاجی واشینگتن، ماجرای اولین سفیر ایران در آمریکا را روایت میکند. در سال ۱۳۰۶ هجری قمری، حاج حسین قلیخان نوری از سوی ناصرالدین شاه به عنوان سفیر ایران به آمریکا اعزام میشود. سفیر ایران در آمریکا هیچ مراجعهکنندهای ندارد، از طرفی بودجه سفارت ایران در آمریکا به شدت کاهش مییابد و سفیر مجبور میشود خدمه را نیز مرخص کند و موقعیت کمیک او در ابتدای فیلم با گذشت زمان به تراژدی تبدیل میشود. فیلم در سال ۱۳۶۱ فقط اجازهٔ نمایش در جشنوارهٔ فجر را پیدا کرد و بعد از آن توقیف بود و در زمان حیات علی حاتمی اجازهٔ نمایش پیدا نکرد. سرانجام در ۲۰ خرداد ۱۳۷۷ به نمایش عمومی درآمد و چندین بار از تلویزیون پخش شد.
در سال ۱۳۶۲ حاتمی، کمالالملک، فیلمی بر مبنای زندگی نقاش بزرگ ایرانی و رابطهاش با شاه و دربار قاجار، را ساخت. حاتمی سعی کرد در این فیلم، هم بعد تاریخی و هم بعد بیوگرافی فیلم را حفظ کند و با تکیه بر رابطه حکومت با یک هنرمند به ضعفها و چالشهای فرهنگی و هنری در آن زمان بپردازد. این فیلم بهرهمند از بازی خوب بازیگرانش است که هر یک بازیهای خوب و ماندگاری از خود به جای گذاشتهاند.
پس از ساخت جعفرخان از فرنگ برگشته بر اساس نمایشنامهای به همین نام از حسن مقدم، حاتمی در سال ۱۳۶۸ فیلم مادر را ساخت که ماجرای روزهای پایانی مادری پیر است که در خانه سالمندان به سر میبرد. او که بعد از سالها تلاش و تحمل مشکلات بسیار و بزرگکردن فرزندانش اکنون در آستانه مرگ قرار گرفتهاست، از فرزندانش میخواهد که او را به خانه قدیمیشان ببرند و خود نیز در این روزهای پایانی در آنجا جمع شوند.
فیلم بعدی حاتمی دلشدگان بود که در سال ۱۳۷۰ ساخت. در این فیلم که ماجرایش در زمان سلطنت احمدشاه قاجار میگذرد، تاجری فرنگی به بهانه رونق فرهنگ و هنر، قصد دارد با پرکردن چند صفحه از چند موسیقیدان ایرانی، ردیفهای اصیل موسیقی ایرانی را که در حال فراموشی است، از گزند گذر زمان محفوظ نگه دارد. به همین منظور جمعی از بهترین نوازندگان را برمیگزیند.
حاتمی که از سالهای اولیه دهه ۱۳۷۰، مطالعه و تحقیق دربارهٔ زندگی جهانپهلوان تختی را آغاز کرده بود، بعد از پشت سر گذاشتن دشواریهایی سرانجام در سال ۱۳۷۵، ساخت فیلم جهان پهلوان تختی را آغاز کرد. متأسفانه پس از آنکه تنها بخشهایی از فیلم را فیلمبرداری کرده بود بیماری سرطان به سراغش آمد و در بیمارستان بستری شد و مجبور شد پروژه اش را نیمهکاره رها کند. بهروز افخمی پس از درگذشت علی حاتمی ادامه پروژه را به عهده گرفت.و کار نیمه تمام او را به پایان رسانید.
سبک
درونمایه تمامی آثار حاتمی بر اساس ویژگیهای قومی و انسانهای رشدیافته در این باورها و اعتقادات، شکل گرفتهاست. شخصیت آثار او اغلب شبیهترین افراد به خصلت و باورهای قومیتهای ایرانی هستند. حاتمی که تقریباً تمامی آثارش را بر اساس فیلمنامههایی از خودش ساختهاست در انتقال فضا، زمان و شرایط اجتماعی دوره تاریخی که در فیلمش به تصویر کشیده، بسیار موفق بودهاست. دیالوگهای فیلمهای او بسیار درخشان و قابل توجه هستند و در سینمای ایران اگر بینظیر نباشند، حتماً کمنظیر هستند. مجموعههای تلویزیونی علی حاتمی سلطان صاحبقران و هزاردستان نیز به اندازه آثار سینماییاش مورد توجه بسیار قرار گرفتند.
دیالوگهای ماندگار
علی حاتمی به عنوان کارگردانی صاحب سبک و مؤلف، سعی کرد با استفاده از قصهها، مثلها، فولکلورها یا باورهای عامیانهٔ ایرانی، فرهنگ کهن کوچه و بازار و معماری دیرپای ایرانی ـ اسلامی طرحی نو در سینمای ایران دراندازد. وی به حق توانست فرهنگ، آداب و ارزشهای فکری و عملی مردم این سرزمین را بر پردهٔ خیال نقاشی کند از این رو وی را به علت بهرهبردن از زبان تصویر و خلق شخصیتهای شاعرانه، سعدی سینمای ایران میدانند.
حاتمی همواره در آثار سینمایی خود پیوندی ناگسستنی با اصطلاحات و گویشهای کوچهبازار داشت، بهطوریکه کاربرد این دیالوگها به عنوان امضای وی در تقریباً تمامی آثار سینماییاش حضور داشته و سینمای حاتمی را یک سینمای منحصر به فرد ساختهاست. برخی از این دیالوگهای ماندگار عبارتند از:
فیلم مادر ← «تلخی با قند شیرین نمیشه، شب رو باید بیچراغ روشن کرد»
فیلم مادر ← «مادر مرد، از بس که جان ندارد»
فیلم حاجی واشینگتن: «آیین چراغ، خاموشی نیست»
فیلم کمالالملک ← «کباب بدون سیخ مزهٔ کباب نداره هیچ کبابی هم کباب بازار نمیشه حتی کباب دربار. کبابو باهاس داغ داغ با سیخ به نیش کشید .»
فیلم کمالالملک ← «باب دندون شاه گربههای قاجاریه. پهلوی با دندون ببر کباب میخوره .»
کتابشناسی
سلطان صاحبقران، تهران: انتشارات سروش. ۱۳۵۶.
مجموعه آثار. تهران: نشر مرکز.
درگذشت
علی حاتمی در روز پنجشنبه ۱۴ آذرماه ۱۳۷۵ بر اثر سرطان پانکراس در سن ۵۲ سالگی درگذشت. پیکر وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد. بر روی سنگ قبر وی که در طرفینش رقیه چهرهآزاد (ملقب به مادر سینمای ایران و ایفاگر نقش مادر در فیلم "مادر") و رسام عربزاده (طراح ممتاز فرشهای ایرانی) دفن شدهاند یکی از ماندگارترین دیالوگهای فیلم "حاجی واشینگتن" نقش بسته: "آیین چراغ خاموشی نیست".
فیلمهای مستند دربارهٔ حاتمی
دربارهٔ علی حاتمی چند مستند ساختهاند. یکی از اینها سهگانهای است به کارگردانیِ «الهام قرهخانی» و «امیر مهرتاش مهدوی» که تولید آن در سال ۱۳۷۸ آغاز شد و در سال ۱۳۸۳ پایان یافت.
مستند آن معلمِ بیاستاد فیلمِ دیگری است که به تهیهکنندگی و کارگردانی سید وحید حسینی و محدثه گلچین عارفی در سال ۱۳۹۵ ساخته شدهاست. در این فیلم شماری از همکارانِ قدیمِ حاتمی دربارهٔ او سخن گفتهاند. نام این فیلم برگرفته از یادداشتی است از بهرام بیضایی که پس از مرگ حاتمی در مجله فیلم چاپ شد.
منابع
خبرگزاری کتاب''
وبگاه علی حاتمی''
سازمان صداوسیما''
پیوند به بیرون
اهالی تفرش
حاتمی، علی
خاکسپاریها در قطعه هنرمندان بهشت زهرا
درگذشتگان ۱۳۷۵
درگذشتگان ۱۹۹۶ (میلادی)
درگذشتگان به علت سرطان در ایران
حاتمی، علی
زادگان ۱۹۴۴ (میلادی)
فیلمنامهنویسان سده ۲۰ (میلادی)
فیلمنامهنویسان فارسیزبان
فیلمنامهنویسان اهل ایران
فیلمنامهنویسان اهل تهران
کارگردان هنری اهل ایران
کارگردانان اهل تهران
کارگردانان فیلم اهل ایران
نمایشنامهنویسان سده ۱۴ اهل ایران |
3777 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85%20%D9%86%D8%A7%D8%B8%D8%B1%DB%8C | شهرام ناظری | شهرام ناظری (زادهٔ ۲۹ بهمن ۱۳۲۸) موسیقیدان و خوانندهٔ اهل ایران است. او از خوانندگان شناختهشدهٔ موسیقی اصیل ایرانی و ملقب به "شوالیهٔ آواز ایران" است. مجمع انجمن آسیا وی را "هنرمند برتر آسیا"، روزنامهٔ نیویورک تایمز او را "بلبل فارسی" و روزنامهٔ کریستین ساینس مانیتور او را "لوچیانو پاواروتی ایران" نامیدهاست.
شهرام ناظری نخستین آلبومهایش به صورتِ آلبومهای مشترک با محمدرضا شجریان با محتوای میهنی و مضامینی نظیر آزادیخواهی در اواخر دهه پنجاه توسط کانون چاووش منتشر شد و از آثار کانون چاووش، تصنیفهای ایران ای سرای امید ساختهٔ محمدرضا لطفی بر روی شعری از ه.ا.سایه که توسط هم شجریان و هم ناظری خوانده شد، و آزادی با صدای ناظری و همراه شو عزیز با صدای شجریان، به شهرت بالا رسیدند. پس از پایان کار کانون چاووش، ناظری در دهه شصت به خواندن قطعات بسیار با شعر مولانا جلالالدین بلخی پرداخت و نخستین خوانندهای شد که بهطور ویژه به شعر مولوی توجه کردهاست و از آن میان، آلبوم گل صدبرگ به شهرت و محبوبیتِ بالا رسید. در آغاز دهه هفتاد، همکاری شهرام ناظری با پسرعمویش کیخسرو پورناظری منجر به خلق آثاری با ساز تنبور شد. از آثار حاصل این دوره، تصنیف مهتابرو شهرت خاصی یافت.
از معروفترین تصنیفهای شهرام ناظری میتوان به تصنیفهای اندک اندک با شعر مولانا در آلبوم گل صدبرگ، تصنیف آتشی در نیستان با شعر مجذوب تبریزی در آلبومی به همین نام، کاروان شهید با آهنگ محمدرضا لطفی و شیدا شدم با شعر خودش، تصنیف مهتابرو در آلبومی به همین نام، و تصنیفهای میهنی و ایراندوستانهاش (مانند سرود ایران جوان یا آثار کانون چاووش) اشاره کرد. همچنین، آثاری که ناظری به زبان مادریاش (زبان کُردی) اجرا کرده، مشهورند. از معروفترین آثار کردیِ کرمانشاهانی که ناظری نیز خوانده میتوان به تصنیفهای قدیمیِ کابوکی، شیرین شیرین و واران وارانه اشاره کرد که او بازخوانی کردهاست.
ناظری در سال ۲۰۰۷، از سوی دولت فرانسه نشان لژیون دونور و در سال ۲۰۱۴ «نشان شوالیه ملی لیاقت» فرانسه به او اهدا شد. نیویورک تایمز به او لقب «بلبل ایرانی» دادهاست.
زندگی
کودکی و نوجوانی
شهرام ناظری در کوچهٔ یخچالی در برزهدماغ (کرمانشاه) کرمانشاه، در خانوادهای کُرد آشنا با موسیقی و شعر متولد شد. وی صدای دلنشینش را از پدر و مادر خویش به یادگار دارد و از دوران خردسالی توسط مادرش با شعر و آواز آشنا شد؛ پدرش نیز صدای لطیفی داشت و ضمن آشنایی با گوشهها و ردیفهای آواز ایرانی، سهتار هم مینواخت. وی از سبک قدما و خوانندگان آن دیار به خصوص «شیخ داوودی» خوانندهٔ بزرگ آن زمان بهره گرفته و نیز داشتههایش را در اختیار فرزندش گذاشت.
بزرگ این خانواده، استاد پرویز خان پورناظری معروف به حاجی خان خود از شاگردان درویش خان و کلنل وزیری بودهاست. اکثر موسیقیدانان کرمانشاه توسط وی با نت و موسیقی اصیل ایرانی آشنا شدهاند. این محیط مناسب هنری موجب شد تا شهرام ناظری بتواند در سن ۷ سالگی اولین برنامهٔ هنری خود را در رادیوی کرمانشاه همراه با تار درویشی، از نوازندگان معروف آن زمان کرمانشاه، اجرا نماید. پس از آن در سن ۱۱ سالگی نیز توانست در رادیو تلویزیون ایران چند برنامهٔ آواز ایرانی اجرا کند.
آغاز فعالیت حرفهای
ناظری همواره در پی بهره بردن از مکاتب و استادان مختلف بودهاست. وی در سال ۱۳۴۵ برای بهرهگیری از محضر استادانی چون عبدالله دوامی، نورعلی خان برومند، عبدالعلی وزیری، محمود کریمی عازم تهران شد و ضمن بهرهگیری از محضر این استادان، سهتار را نیز نزد استادان احمد عبادی، جلال ذوالفنون و محمود هاشمی فرا گرفت.
شهرام ناظری به مدت یک سال نیز در تبریز با نوازندگان و موسیقیدانان آن دیار مانند غلامحسین بیگجهخانی و محمود فرنام قیطانچیان که خود از شاگردان اقبال آذر بودند در زمینه موسیقی ایرانی کار کرد. در سال ۱۳۵۴ بنا به پیشنهاد نورعلیخان برومند به استخدام رادیو تلویزیون ایران درآمد و اولین برنامهٔ خود را با گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی با مثنوی مولوی و ترانهای از شیخ بهایی اجرا کرد، پس از آن با گروه عارف به سرپرستی حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان کار خود را ادامه داد. دوستی نزدیک و رفتوآمد خانوادگی شهرام ناظری جوان با محمدرضا شجریان نیز از سال ۱۳۵۴ و از دیدار در ساختمان رادیو ملی ایران آغاز شد، و نزدیک به هفت سال به درازا کشید. ناظری در سال ۱۳۵۵ در نخستین آزمون موسیقی سنتی ایران با نام باربد شرکت کرد و توانست مقام نخست را در رشتهٔ آواز در این آزمون به دست آورد. در سال ۱۳۵۶ همراه با گروه سماعی به سرپرستی اصغر بهاری و حسن ناهید برای اجرای کنسرت در جشنوارهٔ توس انتخاب شد.
همکاری با کانون چاووش
ناظری از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ در آلبومهای چاووش به شمارههای ۲، ۳، ۴، ۷ و ۸ با همکاری گروههای شیدا و عارف کانون فرهنگی و هنری چاووش به سرپرستی محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان آواز خوانی کرد. کانون چاووش با تلاش محمدرضا لطفی و زیر نظر ه. الف. سایه پایهگذاری شده بود و از آن جایی که این کانون در زمان انقلاب فعالیت میکرد، بیشتر محتوای آلبومهای چاووش حماسی و انقلابی بودند. برخی از آلبومهای چاووش، از جمله چاووش ۲، اولین آلبوم با حضور شهرام ناظری آلبومهای مشترکی بین ناظری و محمدرضا شجریان میباشند و در آنها این دو هنرمند سرودهای انقلابی بسیاری را اجرا کردهاند. چاووش ۲ دربرگیرندهٔ دو سرود معروف شب نورد و برادر نوجوونه، باصدای شجریان و آزادی آن زمان که بنهادم، باصدای ناظری میشد. تصنیف معروف ای پدر اثر محمدرضا لطفی در چاووش ۴ اجرا شد تا حس از دست دادن فردی بزرگ را منتقل کند.
همکاری گسترده با کیخسرو پورناظری و جلال ذوالفنون
شهرام ناظری آلبوم مثنوی موسی و شبان را با همکاری جلال ذوالفنون و بهزاد فروهری، بنمای رخ را با همکاری نوازندگان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی ایران و گروه مولانا به سرپرستی محمدجلیل عندلیبی، آلبوم صدای سخن عشق را باهمکاری گروه تنبور شمس و لاله بهار را با همکاری گروه عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان تهیه کرد.
او در سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۴ به روشهای مختلف مشغول تدریس موسیقی و ردیفهای آوازی به علاقهمندان گردید. در این دوران آثار زمستان، بشنو از نی و نجوا را منتشر نمود. از سال ۱۳۶۴ به بعد با همکاری گروههای موسیقی ایرانی کارهای زیبایی را به بازار موسیقی عرفانی و اصیل ایرانی عرضه ساخت که از درخشانترین این آثار میتوان شورانگیز با همکاری حسین علیزاده، گل صدبرگ و آتش در نیستان با همکاری جلال ذوالفنون، یادگار دوست و ساقینامه ۱ و ساقینامه ۲ را با همکاری کامبیز روشنروان نام برد. در این سال هاست که ناظری آلبوم بیقرار را با همکاری گروه جلیل عندلیبی و همچنین کنسرت استادان موسیقی ایران را با همکاری گروه استادان موسیقی ایران (گروهی به سرپرستی فرامرز پایور) اجرا و منتشر کردهاست. لازم است ذکر شود گل صدبرگ معروفترین اثر شهرام ناظری و بسیاری از مردم ناظری را با تصنیف اندک اندک با شعر مولانا اجرا شده در این آلبوم میشناسند.
در سالهای دهه هفتاد خورشیدی شهرام ناظری آثار بسیاری را اجرا نمود که از آن جمله میتوان به آلبومهای نوروز به همراهی با حسین علیزاده، مهتاب رو با گروه تنبور شمس (آهنگسازی کیخسرو پورناظری) و دل شیدا با آهنگسازی فرامرز پایور اشاره نمود. همکاری ناظری با کامکارها نیز منجر به آفرینش دو اثر ماندگار به نامهای کنسرت کامکارها ۷۶ و کنسرت ۷۷ گشتهاست. وی با انتشار دو آلبوم ساز نو آواز نو و سفر به دیگر سو مسیر نوینی از موسیقی خویش را نمایان ساخت بهطوریکه سفر به دیگر سو را دکترین موسیقایی خود میداند.
اجرای شاهنامهٔ فردوسی و موسیقی نوین
شهرام ناظری در دهه هشتاد خورشیدی به پژوهش و مسیریابی برای آرایه موسیقی نوین پرداخت. پژوهش بر نحوه اجرای شاهنامه فردوسی و پروژهٔ مولوی که در سال جهانی مولانا از فعالیتهای وی در این سالها میباشد. وی در این سالها چندین آلبوم دیگر منتشر کرد که آثار آواز اساطیر، لیلی و مجنون، لولیان، مولویه (شور رومی) و سفر عسرت از آن جمله میباشند.
در سال ۱۳۹۰ ناظری یک آلبوم موسیقی به نام امیرکبیر با آهنگسازی پژمان طاهری منتشر کرد که بیشتر اشعار آن را شعرهای نو تشکیل میدادند. مدتی بعد، پس از ۶ سال تأخیر کنسرت شهرام ناظری و لوریس چکناوریان منتشر شد. این اثر مربوط به اجرای ارکستر بزرگ کومیتاس ارمنستان به رهبری مایسترو لوریس چکناوریان در سال ۱۳۸۴ میباشد که بیشتر قطعات آن به زبان کردی (زبان مادری شهرام ناظری) میباشند. البته در این اثر ۴ قطعهٔ فارسی نیز به نامهای زین دوهزاران من و ما، شیدا شدم، آواز به همراه چنگ و آب حیات عشق اجرا شدهاست. بیشتر قطعات این آلبوم در سایر آثار ناظری به همراه سازهای میهنی ایرانی نیز اجرا شدهاند و در این اثر در قالب موسیقی ارکستری با سازهای غربی آرایه شدهاند. آلبوم درفش کاویانی، کاوه آهنگر به آهنگسازی فرید الهامی و اجرای گروه فردوسی که به زودی منتشر خواهد شد مربوط به اجرای شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی میباشد و مانند بسیاری از آثار شهرام ناظری تنبور محور میباشد.
از کنسرتهای او در سال ۱۳۹۳ میتوان به کنسرتش به همراه گروه فردوسی در کرمانشاه اشاره کرد که در آن قطعات کردی بسیاری را اجرا کرد اما پس از پایان کنسرت برخی از رسانهها اجرای قطعات کردی به ویژه قطعهای که به فارسی میشد من کرمانشاهیام فارسی نمیدانم او را مخالف وحدت و همبستگیِ میهنیِ ایرانیان نامیدند. ناظری در واکنش به اینها گفت: این انگها به من نمیچسبد، من فرزند کرد هستم که فارسی نمیدانم. اما به زبان کردی جان من به فدای تو که فارس هستی، اتفاقاً این شعر مخالف قومیت هاست و میگوید جان من فدای تو که فارس هستی.
سبک آوازخوانی
ناظری خوانندهای است که در آثارش روحیه تکرار ناپذیری دارد و همواره تلاش نمودهاست که نگرش و تجربهای جدید را در آواز و موسیقی بهوجود آورد. وی تحریرهای ریتمیک و خاصی را از سالهای پایانی دهه هفتاد خورشیدی در آثارش استفاده نمود، از جمله این آثار میتوان به آلبومهای ساز نو آواز نو، سفر به دیگر سو، لولیان و مولویه (شور رومی) اشاره کرد.
داریوش صفوت بنیانگذار مرکز اشاعه و حفظ موسیقی سنتی، ارزش صدای ناظری را در ویژگیهای حماسی آن تشخیص داد و چنین تشریح نمود:
خود شهرام ناظری در این باره میگوید:
توجه خاص به مولانا
نوشتار اصلی: شکل ویژهٔ اشعار مولانا
ناظری در اجرای شعرهای مولوی پیشرو تمامی خوانندگان بودهاست. آلبوم مثنوی موسی و شبان و صدای سخن عشق رویکرد جدیدی به موسیقی و شعر عرفانی محسوب میشود که ناظری در سالهای پایانی دههٔ پنجاه و سالهای آغازین دههٔ شصت خورشیدی از خود بر جای گذاشت. همچنین در سال ۱۳۶۴ به مناسبت گرامیداشت هشتصدمین زادروز مولوی دو اثر گل صد برگ و یادگار دوست را منتشر کرد. اثر یادگار دوست به عنوان اولین سمفونی ایرانی و گل صدبرگ به عنوان یکی از پرفروشترین آثار موسیقی ایران، هر دو انقلابی در موسیقی سنتی ایران بهوجود آوردند. این یادواره بار دیگر دو دهه بعد برای بزرگداشت مولانا، تکرار شد. از دیگر آثار برجسته ایشان که بر روی شعرهای مولوی اجرا شده میتوان به آلبوم مولویه که در خارج از ایران با نام شور رومی شناخته میشود نیز اشاره کرد این اثر نامزد دریافت جایزهٔ گرمی ایالات متحده در سال ۲۰۰۷ میلادی برابر با ۱۳۸۶ خورشیدی نیز شدهاست. دیپاک چوپرا فیلسوف هندی-آمریکایی الاصل نیز در این آلبوم حضور دارد.جادو در گذشته نهفتهاست
این کار در سال بزرگداشت مولانا عرضه شد و به عنوان یکی از بهترین لوحهای فشرده سال جهان معرفی شد. روزنامهٔ بوستون گلوب و لس آنجلس تایمز چاپ آمریکا، در گزارشی با عنوان «شعر مولانا در حرکت»، به بررسی تلاشهای شهرام و حافظ ناظری برای زنده نگه داشتن اشعار مولانا پرداختهاست.
شاهنامهخوانی
یکی از ویژگیهای بارز شهرام ناظری نسبت به خوانندگان همعصرش توجه ویژهٔ وی به اسطورهها و تحقیق و جستجو در خصوص لحنهای حماسی گمشدهٔ آواز ایرانی است. ناظری آلبومها و اجراهایی از اشعار شاهنامه کردی و شاهنامه فردوسی دارد. وی نخستین خوانندهای است که برای شاهنامهخوانی پژوهشی چندینساله انجام داد و در آمریکا، فرانسه و تونس اجراهای صحنهایِ شاهنامهخوانی داشت.
ناظری شاهنامه را در سه بستر ارائه میدهد:
اجرای شاهنامه و ارائهٔ آن با موسیقی مقامی، برگرفته از دیدگاههای باستانی و موسیقی فولکلور ایران و همراهی سازهایی همچون تنبور، دیوان، کمانچه، عود، هارپ و دف. این نوع، با همراهی فرید الهامی و گروه فردوسی در فستیوال کارتاژ تونس، جشنوارهٔ سن فلوران فرانسه و سپس در اسفندماه ۱۳۸۹ و سال ۱۳۹۰ در شهراهای مختلف ایران اجرا شدهاست. بخش فارسی این اثر با نام درفش کاویانی به صورت صوتی و تصویری منتشر شده، ولی بخش کردی آن هنوز در دسترس نیست.
اجرای شاهنامه با ارکستر بزرگ کلامی بر مبنای موسیقی دستگاهی. در این بخش ناظری به همراه کیوان ساکت بر روی شاهنامه کار کردهاست.
برداشت سوم نیز اجرای شاهنامه با گروه اینترنشنال در نیویورک با همراهی حافظ ناظری است که نمونه آن در سال ۲۰۱۰ در سالن کارنگی هال نیویورک اجرا شدهاست.
اجرای بخش بیژن و منیژه از شاهنامه به صورت سلو در سال ۱۳۹۵ و همچنین در کنسرت ایتالیا با همراهی حسین علیزاده و پژمان حدادی ۲۰۱۹.
شهرام ناظری با تلاشها و اجراهایی که تاکنون داشتهاست راه را برای شاهنامهخوانی خوانندگان جوان هموار نمودهاست. از آلبومهایی که بر اساس اشعار شاهنامه اجرا شدهاند میتوان به آلبوم درفش کاویانی، کاوهٔ آهنگر اشاره کرد.
فعالیت اجتماعی
برخی از فعالیتهای انساندوستانه و اجتماعی شهرام ناظری:
اجرای کنسرت تالار وحدت در سال ۱۳۸۰ به منظور کمک به کودکان افغان آسیبدیده از جنگ داخلی آن کشور، و حضور در گلریزان برای کودکان کار ایران
کنسرت سالن رویال آلبرت هال لندن در سال ۱۳۸۲ برای کمک به آسیبدیدگان زمینلرزه بم
کنسرت سالن میلاد تهران در سال ۱۳۸۲ برای کمک به آسیبدیدگان زمینلرزه بم
اهدای تعدادی ساز حرفهای به هنرمندان شهر بم
اهدای همهٔ درآمد سال ۱۳۹۲ به آسیبدیدگان پیرانشهر، شینآباد، جذامیها و بیماران بیبضاعت سرطانی ایران. شهرام ناظری با این کار، مبلغی بالغ بر چندصد میلیون تومان را برای امور خیریه قرار داد.
انتشار و تقدیم آهنگ برگریزان به مردم کرمانشاه پس از زمینلرزه سال۱۳۹۶
کنسرت سالن وزارت کشور به همراه گروه کامکارها در سال ۱۳۹۶برای کمک به آسیبدیدگان زمینلرزه کرمانشاه و ساخت مدرسه در این آن استان
کنسرتهایی در سال ۱۳۹۸ از جمله در دانشگاه صنعتی شریف برای کمک به سیلزدگان گلستان، خوزستان و لرستان
انتشار و تقدیم آهنگ جان جانم به درگذشتگان حادثه شلیک هواپیمای اوکراینی در بهمنماه ۱۳۹۸. آهنگ و شعر - به جز بند آخر که به صورت بداهه و هنگام ضبط استودیویی توسط شهرام ناظری به شعر اصلی اضافه شدهاست - از ارشک رفیعی
اجراهای بینالمللی
ناظری در سراسر جهان در سالنها و فستیوالهای بزرگ برنامه و کنسرتهایی اجرا نمودهاست. جشنواره موسیقی اکس-آن-پروانس، جشنواره موسیقی آوینیون، تئاتر دلاویل پاریس، جشنواره سامر توکیو، سالن تئاتر دالبی لس آنجلس، رویال آلبرت هال، جشنواره دل پوپولو در ایتالیا، جشنواره بیت الدین لبنان، ارکستر فیلارمونیک کلن آلمان، مجمع انجمن آسیا، مؤسسه جهانی موسیقی بروکلین، آکادمی موسیقی بام نیویورک، جشنواره اروپا رم، جشنواره موسیقی سائو پائولو و جشنواره موسیقی فاس مراکش و اجرا در شهرهای ونیز، بارسلون، مادرید، ژنو، بروکسل، آمستردام، استکهلم، اسلو و کپنهاگ از جمله بزرگترین اجراهای جهانی ناظری بهشمار میرود.
افتخارات و جوایز
جایزهٔ «کونکورز» موسیقی فولکلور در سال ۱۹۷۵
دریافت جایزه یکم در نخستین دوره آزمون باربد در رشته آواز
دریافت جایزهٔ «بهترین موسیقی عرفانی جهان» در جشنوارهٔ فاس مراکش در سال ۱۹۹۷ (وی پس از دریافت این جایزه، از سوی مطبوعات آمریکا لقب پاواروتی ایران را نیز دریافت کرد.)
دریافت جایزه ویژه شهر ارواین ایالت کالیفرنیا برای گسترش پیام معنوی مولانا و صلح از طریق زبان موسیقی در سال ۲۰۰۶
دریافت نشان «لژیون دونور» از سوی دولت فرانسه در سال ۲۰۰۷
دریافت نشان «شوالیه ادب و هنر» از سوی دولت فرانسه در سال ۲۰۰۷این نشان بالاترین نشان فرهنگی فرانسهاست و پاسداشتی است از طرف دولت فرانسه به هنرمندانی که تلاش ویژهای در جهت اعتلای فرهنگ و هنر دارند.
دریافت عنوان هنرمند برتر آسیا از طرف مجمع آسیاسوسایتی ۲۰۰۷
در این مراسم بان کیمون دبیرکل سازمان ملل متحد تقدیر ویژهای از شهرام ناظری به عمل آورد.
دریافت جایزهٔ «اسطورهٔ زنده» از دانشگاه یوسیاِلاِی
دریافت نشان طلایی سماع بارگاه مولانا از دست اسین چلبی نواده مولانا در سال ۱۳۸۶ در شهر قونیه ترکیه و انتخاب به عنوان رئیس افتخاری مرکز مولانا پژوهی دانشگاه سلجوق در ایران.
دریافت کلید طلایی شهر خوی و مقبرهٔ شمس در جشنوارهٔ بینالمللی شمس تبریزی در آبان ۱۳۸۶
دریافت لوح سپاس از شهرداری شهر ایرواین کالیفرنیا به پاس قدردانی از تلاشهای شهرام ناظری در ترویج پیام معنوی صلح در قالب موسیقی و شعرهای مولوی
نامگذاری روز ۲۵ ماه فوریه سال ۲۰۰۶ به نام «شهرام ناظری»، توسط رئیس شواری شهر و شهردار سن دیه گو در حوزهٔ جغرافیایی سندیهگوی ایالت کالیفرنیا. در مدت کوتاهی پس از این نامگذاری، کنگرهٔ آمریکا نیز با اهدای لوح سپاس از وی تقدیر نمود.
دریافت تقدیرنامه از سوی دانشگاه هاروارد به دلیل نقش مؤثر ناظری در معرفی مولوی به دنیای غرب و نوآوری در موسیقی ایرانی و جذب مخاطبان غربی
دریافت تقدیرنامه از نمایندهٔ مجلس کشور کانادا برای برای استعداد افسانهای در موسیقی و نبوغ هنری
دریافت تقدیرنامه از سوی دانشگاه آکسفورد انگلستان برای پاسداشت چهل سال تلاش شهرام ناظری برای بالندگی شعر و موسیقی ایرانی
جایزه سالانه مولانا (آوای مولانایی)
نشان عالی یونسکو در مراسم بزرگداشت نظامی در سال ۱۴۰۰
آثار
آلبومها
آثار دیگر
منتشر
منتشر شده تنها در اروپا
بیعت با مولوی: شهرام ناظری و گروه دستان، قطعههای این آلبوم همان قطعههای آلبومهای ساز نو آواز نو و سفر به دیگر سو میباشد.
آلبوم نوروز: شهرام ناظری و حسین علیزاده، اجرای کلن آلمان. در دو بخش چهارگاه و موسیقی فولکلور کردی.
آلبوم شهرام ناظری و گروه دستان که اجرای زندهای از فرانسه است و شهرام ناظری در این آلبوم دف هم نواختهاست. راستپنجگاه و دو قطعه محلی کردی، انتشار به دست Long Distance
منتشر نشده
راستپنجگاه مرکب - به علت عدم دریافت مجوز حتی ضبط آرشیوی نشدهاست. کار دههٔ هفتاد بر روی اشعار نو و سپید معاصر.
کنسرت افشاری
زاگرس - آهنگساز: ارسلان کامکار، بر اساس ملودیهای کردی، لری و بختیاری با اشعار فارسی شاعران کلاسیک ایرانی
کنسرت شهرام ناظری و گروه عارف - آهنگ ساز و سرپرست گروه: پرویز مشکاتیان - آلبوم تصویری، اجرا در تالار وزارت کشور در سال ۱۳۸۳ - به علت عدم دریافت مجوز منتشر نشد
دود دِل
کنسرت بزرگداشت نیما یوشیج - اجرا در استان مازندران
شاعر گم شده در غبار و مه - با آهنگسازی شهرام ناظری و ارشک رفیعی، بر روی اشعاری از محمود مشرف آزاد تهرانی (م. آزاد)
آلبوم نیما یوشیج با آهنگسازی ارشک رفیعی روی اشعار نیما یوشیج، در دست انتشارات سروش
آلبوم خنیاگر - بر پایهٔ موسیقی محلی شمال خراسان و به همراهی مسعود خضری، آماده انتشار
تور کنسرتهای ترنمی در هوای بیچگونگی به همراه گروه دوستی و حسین علیزاده
شاهنامهخوانی، داستان بیژن و منیزه به همراه حسین علیزاده و پژمان حدادی
آلبوم رستم و سهراب، شاهنامهخوانی به همراه فرید الهامی و گروه فردوسی، ضبط شدهاست.
شاهنامه کردی شماره دو، به همراه فرید الهامی و گروه فردوسی، آماده انتشار
دیداری
سلیمانیه عراق - کردی
گل صدبرگ - کنسرت آمریکا
صدای سخن عشق
کنسرت لندن
آتش در نیستان
شورانگیز
گروه کامکارها - تابستان ۷۶
کنسرت ۷۷
دیگر آثار
کنسرت افشاری ۶۲
قطعههایی آوازی که بهاشتباه به مناجاتهای ناظری معروف شدهاند و برخی اوقات از رادیو پخش میشوند. این آثار بدون اجازهٔ ناظری از رادیو پخش شدهاست و همگی بدون موسیقیاند.
پیامها، حضور در مراسمها
پیام تسلیت برای درگذشت محمدرضا لطفی
پس از انتشار پیام درگذشت محمدرضا لطفی، از آهنگ سازان و استادان تارنوازی ایران، شهرام ناظری پیام تسلیت خود را منتشر کرد: «باز هم یکی دیگر از پرچمداران موسیقی سنتی ایران، جهان بیبنیاد را وداع گفت. فقدان موسیقیدان برجسته استاد محمدرضا لطفی ضایعهای است جبرانناپذیر برای جامعه فرهنگی ایران. پرواز نابهنگام این استاد و همکار باارزش قدیمی را به خانواده محترم ایشان و جامعه هنردوست ایران تسلیت عرض میکنم».
در مراسم خاکسپاری سیمین بهبهانی
شهرام ناظری پس از درگذشت بانوی غزل ایران، سیمین بهبهانی در مراسم به خاک سپاری و یادبود او حضور پیدا کرد و در حین تسلیتگویی، شعر دوباره میسازمت وطن را خواند. از دیگر هنرمندان حاضر در این مراسم میتوان به محمدرضا شجریان و همایون شجریان اشاره کرد.
کنفرانس سالگرد نسلکشی کُردهای فَیلی
شهرام ناظری در کنفرانس علمی بینالمللی که به مناسبت سالگرد نسلکشی کُردهای فَیلی طی روزهای ۱۲ تا ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ (۲ تا ۵ می ۲۰۲۳) در تالار «سعد عبدالله» در شهر اربیل پایتخت اقلیم کردستان عراق برگزار شد حضور پیدا کرد و به همراه گروه «سانیار» به سرپرستی فرید الهامی به اجرای قطعات آوازی پرداخت.
نگارخانه
یادداشتها
جستارهای وابسته
موسیقی کردی
موسیقی مقامی
منابع
پیوند به بیرون
[[وبگاه رسمی|http://www.nazerismusic.com}}
آموزگاران موسیقی اهل ایران
اعضای گروه عارف
افراد زنده
اهالی ایران در سده ۲۰ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۲۱ (میلادی)
اهالی کرمانشاه
برندگان جایزه گرمی
بشردوستان اهل ایران
خوانندگان اهل کرمانشاه
خوانندگان دارای نشان شوالیه
خوانندگان فارسیزبان
خوانندگان کرد
خوانندگان کردیزبان
خوانندگان مرد اهل ایران
خوانندگان مرد کرد
خوانندگان موسیقی سنتی ایرانی اهل ایران
دارندگان لژیون دونور
دریافتکنندگان نشان عالی هنر برای صلح
زادگان ۱۳۲۸
زادگان ۱۹۵۰ (میلادی)
شوالیههای نشان هنر و ادبیات
کردهای اهل ایران
موسیقی کردی
موسیقیدانان اهل ایران
موسیقیدانان اهل کرمانشاه
موسیقیدانان کرد
موسیقیدانان کلاسیک فارسی
هنرمندان کرد |
3778 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%DB%8C%DA%A9%D9%88 | چیکو | چیکو نام یکی از میوههای گرمسیری با پوستی قهوهای و مزهای شیرین است. مزه آن نوعی شیرینی خاص است اما اگر میوه آن نرسیده باشد همچون خرمالو بسیار گس است. درخت چیکو، ساپودیلا نام دارد و صمغ آن درخت که بیشتر برای درست کردن سقِّز (آدامس) بهکار میرفت چیکل نام دارد. چیکو بومی منطقه یوکاتان است. درخت چیکو در ایران در استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان کشت میشود.
نام محلی
بومیان منطقه چابهار در ایران به این میوه چکّو (chakko) میگویند.
مطالعات بیولوژیکی
اجزاء استخراج شده از برگ این گیاه بر روی موشها آزمایش شده و اثر آنتیاکسیدان و ضد دیابتی و کاهنده کلسترول و همینطور ضد باکتریایی داشتهاست.
نگارخانه
پانویس
آرایه (زیستشناسی) نامگذاریشده توسط کارل لینه
خیز نی
درختان در بلیز
درختان در جامائیکا
درختان در گواتمالا
درختان در مکزیک
درختان در نیکاراگوئه
درختان هائیتی
فهرست سرخ IUCN از گونههای کمترین نگرانی
گیاگان پورتوریکو
گیاهان توصیفشده در ۱۷۵۳ (میلادی)
محصولات کشاورزی از خاستگاه قاره آمریکا
محصولات کشاورزی از خاستگاه مکزیک
میوهها
میوههای مناطق حارهای |
3780 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D8%A7%D9%86 | یوکاتان | یوکاتان نام سیویکمین ایالت کشور مکزیک است و در شبهجزیره یوکاتان قرار دارد. فرهنگ حاکم بر منطقه پیش از کشف قاره آمریکا از سوی سفیدپوستان، فرهنگ قوم سرخپوست مایا بود. امروزه هم مردم مایاتبار بخش بزرگی از جمعیت منطقه را تشکیل میدهند. دانشمندان بر این باورند که شهابسنگ سترگی که باعث برافتادن نسل دایناسورها از روی زمین شد، در همین ناحیه یوکاتان به سطح زمین برخورد کردهاست، در شمال شبه جزیره یوکاتان واقع شدهاست. این کشور با ایالتهای کامپچه در جنوب غربی، کوئینتانا رو در جنوب شرقی، و با خلیج مکزیک در ساحل شمالی آن همسایه است. پیش از ورود اسپانیاییها به شبهجزیره یوکاتان، نام این منطقه مایاب بود. در زبان یوکاتک مایا، مایاب به «مسطح» ترجمه شدهاست، و منبع خود کلمه «مایا» است. این منطقه بسیار مهمی برای تمدن مایا بود که در اینجا به اوج توسعه خود رسید، جایی که مایاها شهرهای چیچن ایتزا، ایزامال، موتول، مایاپان، اکبالام و ایچکاانزیهو (همچنین به نام T'ho) را تأسیس کردند. مریدا پس از فتح یوکاتان توسط اسپانیاییها، شبهجزیره یک واحد اداری و سیاسی واحد بود، کاپیتانی ژنرال یوکاتان. پس از استقلال و فروپاشی امپراتوری مکزیک در سال ۱۸۲۳، اولین جمهوری یوکاتان اعلام شد که سپس در ۲۱ دسامبر ۱۸۲۳ بهطور داوطلبانه به جمهوری فدرال ایالات متحده مکزیک ملحق شد. در ۱۶ مارس ۱۸۴۱ در نتیجه درگیریهای فرهنگی و سیاسی پیرامون پیمان فدرال، یوکاتان استقلال خود را از مکزیک اعلام کرد. (تشکیل جمهوری دوم یوکاتان) سرانجام در ۱۴ ژوئیه ۱۸۴۸، یوکاتان مجبور شد دوباره به مکزیک بپیوندد. در سال ۱۸۵۸، در میانه جنگ طبقاتی، ایالت یوکاتان برای اولینبار تقسیم شد و کامپچه به عنوان یک ایالت جداگانه (بهطور رسمی در سال ۱۸۶۳) تأسیس شد. در طول پورفیریاتو، در سال ۱۹۰۲، ایالت یوکاتان دوباره تقسیم شد تا قلمرو فدرال تشکیل شود که بعداً به ایالت فعلی کوئینتانا رو تبدیل شد. امروزه یوکاتان امنترین ایالت مکزیک است و مریدا در سال ۲۰۱۱ جایزه شهر صلح را دریافت کرد.
تاریخ
دوران پیش از کلمبیا
منشأ اولین سکونتگاهها از نظر علمی تأیید نشدهاست، اگرچه بر اساس یافتههای غارها و غارهای لولتون تولوم، حضور اولین انسانها در این منطقه به اواخر پلیستوسن یا عصر یخبندان (حدود ۱۰۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ سال) برمی گردد (زنان نخل). اولین مایاها در حدود سال ۲۵۰ پس از میلاد، از پتن (امروزه شمال گواتمالا) به شبهجزیره نقل مکان کردند تا در شبهجزیره جنوب شرقی در باکالار مدرن، کوینتانا رو، ساکن شوند. در سال ۵۲۵، چانز (قبیله مایا که قبل از ایتزابود)، به شرق شبهجزیره نقل مکان کردند و چیچن ایتزا، ایزامال، موتول، اکبالام، ایچکانزیهو (مریدا امروزی) و شامپوتون را تأسیس کردند. بعدها، توتول شیوئز، تبار تولتک، که از سواحل خلیج مکزیک آمده بودند، در این منطقه مستقر شدند و باعث جابجایی ایتزا و کومز - شاخهای متنوع از ایتزا - شدند و سرانجام پس از سالها و نبردهای فراوان، لیگ مایاپان تشکیل شد. (متشکل از ایتزا، شیوسو میآید)، که در نهایت در حدود ۱۱۹۴ تجزیه شد، و جای خود را به دورهای از هرجومرج و تکهتکه شدن به حوزههای کوچک داد که فاتحان اسپانیایی در قرن ۱۶ یافتند.
اواخر قرن بیستم
تا اواسط قرن بیستم بیشتر تماس یوکاتان با جهان خارج از طریق دریا بود. تجارت با ایالات متحده و کوبا، و همچنین اروپا و سایر جزایر کارائیب، مهمتر از تجارت با بقیه مکزیک بود. در دهه ۱۹۵۰ یوکاتان از طریق راهآهن به بقیه مکزیک متصل شد و پس از آن در دهه ۱۹۶۰ به بزرگراه متصل شد و به انزوای نسبی منطقه پایان داد. امروزه یوکاتان هنوز فرهنگ منحصربهفردی را از بقیه مکزیک نشان میدهد، از جمله سبک غذای خود هواپیماهای جت تجاری در دهه ۱۹۶۰ وارد مریدا شدند و فرودگاههای بینالمللی اضافی ابتدا در کوزومل و سپس در جامعه تفریحی برنامهریزیشده جدید کانکون در دهه ۱۹۸۰ ساخته شدند و گردشگری را به یک نیروی اصلی در اقتصاد شبهجزیره یوکاتان تبدیل کردند. اولین فرماندار مایا در یوکاتان، فرانسیسکو لونا کان، در سال ۱۹۷۶ انتخاب شد. امروزه شبهجزیره یوکاتان یک مقصد اصلی گردشگری و همچنین خانه یکی از بزرگترین جمعیت بومی مکزیک، قوم مایا است.
جغرافیا
ایالت یوکاتان در شبهجزیره یوکاتان واقع شدهاست. از جنوب غربی با ایالتهای کامپچه، از شرق و جنوب شرقی با کوئین تانا رو و از شمال و غرب با خلیج مکزیک همسایه است. بهطورکلی، این ایالت بسیار مسطح با تغییرات توپوگرافی کمیا بدون تغییر است، به استثنای تپههای Puuc، واقع در بخش جنوبی ایالت.
زبانها
گستردهترین زبان بومی یوکاتان یوکاتک مایا است که بهطور بومی توسط تقریباً ۸۰۰۰۰۰ نفر در یوکاتان و کوئینتانا رو و کامپچه مجاور آن بهویژه در مناطق روستایی صحبت میشود. اسپانیایی که در یوکاتان صحبت میشود دارای واژگانی و برخی از واژگان واژگانی از مایا است و بسیاری از واژههای منشأ مایا را به کار میگیرد، مانند پروکس("چربی")، توچ("ناف") و وخار.
دولت و سیاست
دولت
قانون اساسی یوکاتان مقرر میدارد که دولت یوکاتان، مانند دولت هر ایالت دیگر در مکزیک، از سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه تشکیل شدهاست قدرت اجرایی در اختیار فرماندار یوکاتان است که مستقیماً توسط شهروندان با استفاده از رایگیری مخفی انتخاب میشود و برای یک دوره ششساله بدون امکان انتخاب مجدد انتخاب میشود. قدرت قانونگذاری در کنگره یوکاتان است که یک مجلس قانونگذاری تک مجلسی متشکل از ۲۵ نماینده است. قدرت قضایی در دیوان عالی دادگستری یوکاتان و دادگاههای منطقهای آن سرمایهگذاری میشود.
شهرداریها
ایالت یوکاتان به ۱۰۶ شهرداری تقسیم شدهاست که هر کدام توسط رئیس شهرداری (شهردار) اداره میشود معمولاً شهرداریها از نام شهری که به عنوان مقر شهرداری عمل میکند نامگذاری میشوند به عنوان مثال، مقر شهرداری مریدا شهر مریدا است.
سیاست
آخرین انتخابات محلی در یوکاتان در ۶ ژوئن ۲۰۲۱ برگزار شد.
منابع
"La bandera de Yucatán". Diario de Yucatán. Archived from the original on December 24, 2009. Retrieved August 30, 2010.
Nettie Lee Benson; Colegio de México. Centro de Estudios Históricos; Universidad Nacional Autónoma de México (1994). La diputación provincial y el federalismo mexicano. UNAM. pp. 227–. ISBN 978-968-12-0586-7. Retrieved February 20, 2011.
"Senadores por Yucatán LXIV y LXV Legislatura".
"Listado de Diputados por Grupo Parlamentario del Estado de Yucatán".
"Mexico en Cifras". INEGI. Archived from the original on April 20, 2011. Retrieved April 9, 2011.
"Reporte: Jueves 3 de Junio del 2010. Cierre del peso mexicano".
"Yucatán". Collins English Dictionary. HarperCollins. Retrieved July 26, 2019.
Bricker, Victoria (1998). Dictionary Of The Maya Language: As Spoken in Hocabá, Yucatán. University of Utah Press. p. 181. ISBN 978-0874805697.
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۲۳ (میلادی)
ایالتهای مکزیک
بنیانگذاریهای ۱۸۲۳ (میلادی) در مکزیک
شبهجزیره یوکاتان
مکزیک در ۱۵۴۰ (میلادی) |
3782 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%86%20%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1 | امیرارسلان نامدار | امیرارسلان نامدار، یکی از داستانهای عامیانهٔ زبان فارسی است، که ظاهراً در دوران ناصرالدینشاه ساخته و پرداخته شدهاست. این داستان ژانری تاریخی دارد و پرداختی بر شرایط فرهنگی و تاریخی دوران سلجوقی، جنگهای صلیبی، فتوحات و منش رفتاری ارسلانبنداوود و فرزندش ملکشاه دارد، که در قالب شخصیت امیر ارسلان و پدرش ملکشاه نمایان میشود و از حیث ایدئولوژیک در راستای نبرد مسلمانان با مسیحیان (جنگهای صلیبی) است. به مرور زمان شکل این داستان تغییر کرده و به ژانری داستانی و رمانس مذهبی-عاشقانه با بنمایههای سحر و جادو تبدیل شدهاست و مسلماً پیش از تدوین آن در دوران ناصرالدینشاه، قسمتهای مهمی از این اثر در میان بخشی از مردم نوشته یا نانوشته روایت میشدهاست.
در مورد نقال این داستان ابهام وجود دارد، ممکن است یکی ازین دو، احمد نقیبالممالک یا محمدعلی نقیبالممالک نقالی این داستان برعهده داشته باشند. این داستان را نقیبالممالک، قصه گوی ناصرالدینشاه قاجار برای وی میگفت و در این هنگام، فخرالدوله، دختر ناصرالدین شاه پشت در نیمه باز اتاق خواجه سَرایان مینشست و ماجراها را بادقت مکتوب میکرد و برای آنها نقاشی میکشید. داستان امیرارسلان اینگونه برجا ماندهاست. دو داستان دیگر نقیب الممالک عبارتاند از «داستانهای ملک جمشید» و «زرین ملک (ملک بهمن)». در جای جای متن کتاب شعرهای متنوعی آمده که حس خوبی را به خواننده منتقل میکند. از روی کتاب فیلمی هم در دههٔ ۱۳۳۰ ساخته شد که بسیار پرفروش بود و یک سال بر پردهٔ سینماها بود.
امیرارسلان نامدار در دیگر زبانها
در سال ۱۹۸۶ یوشیکی تاناکا داستاننویس مشهور ژاپنی امیرارسلان نامدار را به ژاپنی بازنویسی کرد. این کتاب Arslan Senki アルスラーン戦記 به معنی افسانه قهرمانی ارسلان (Heroic Legend of Arsalan) یکی از پرفروشترین کتابهای داستانی ژاپن شد و بعدها سریال انیمه{arsalan senki} از روی آن ساختند که البته هیچ شباهتی با داستان ارسلان ندارد و به نظر تنها از اسم ارسلان استفاده شده.ا.
چهرههای داستان امیرارسلان
نام اشخاص داستان امیرارسلان بدین شرح است:
ارسلان
آصف وزیر
الماس خان ایلچی فرنگ
الماس خان داروغه
الهاک دیو
الیاس فرنگی
امیر هوشنگ
امیرارسلان نامدار
پاپ اعظم
پاپاس شاه فرنگی
پطرس شاه
پیر زاهد
خدیو مصر
خواجه طاووس و کاووس
خواجه فیروز تاجر
خواجه نعمان
خواجه یاقوت
دیو قلعهٔ سنگباران
ریحانهٔ جادو
سام خان فرنگی
سلیمان پیغمبر
سهیل وزیر
شمس وزیر
شیر گویا
فرخلقا
فرهاد غلام
فولادزره
قمر وزیر
کاردان وزیر
گوهرتاج
مادر فولادزره
ماه منیر
مرآت جنی
مرجانه بانو
ملک اقبال شاه
ملک التجار
ملک ثعبان
ملک جان شاه
ملک خازن
ملک شاپور
ملک شاهرخ شاه
ملک فیروز
ملک لعل شاه
ملک شاه رومی
منظر بانو
همسر ملکشاه
خلاصه داستان
ملکشاه رومی در جنگ با سلاطین متجاوز کشته میشود. همسر باردارش میگریزد و با خواجه نعمان تاجر مصری آشنا میشود و ازدواج میکند. چندی بعد فرزندی را که از ملکشاه در شکم دارد به دنیا میآورد و نامش را امیرارسلان میگذارند. امیرارسلان پسر بسیار زیبا و شجاعی است که همه دوستش دارند. سالها بعد وقتی امیرارسلان پی میبرد که پدرش ملکشاه بوده، به روم لشکر میکشد تا تاج و تخت پدر را بازپس گیرد و در همین لشکرکشی عکس فرخلقا دختر پطرس خان فرنگی را میبیند و یک دل نه صد دل عاشق او میگردد و به جستجویش رهسپار فرنگ میشود. شاه فرنگ دو وزیر ماهر در رمل و اسطرلاب به نام شمس وزیر و قمر وزیر دارد که شمس با امیرارسلان موافق و قمر مخالف است. بر اثر شرارتهای قمر وزیر، فرخلقا به دست دیوان و عفریتها گرفتار میشود و امیرارسلان راهی نجات او از سرزمین جادو میگردد و… شرح جنگهای امیرارسلان با فولادزره و ریحانه جادو و… را داریم. ریحانه و مرجانه و سهیل از شخصیتهای منفی کتاب هستند.
جستارهای وابسته
ادبیات فارسی
ادبیات عامیانه
افسانه قهرمانی ارسلان
اسطورهشناسی ایرانی
اسطورهشناسی ایرانی در فرهنگ عامه
پانویس
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی سابق داستان امیرارسلان نامدار
ادبیات عامیانه
ادبیات فارسی
اسطورهشناسی ایرانی
افراد دارای شمشیر معروف
داستانهای ایرانی
دربار
فرهنگ عامه ایران
قاجاریان
ناصرالدینشاه
نقالی |
3784 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86 | جانداران افسانهای در فرهنگهای جهان | در فرهنگهای گوناگون و در میان ملل گوناگون جهان به نام جانداران افسانهای و تخیلی زیادی برمیخوریم.
نام این جانداران در زیر میآید:
پگاسوس
ابوالهول
پری دریایی
تکشاخ
خونآشام
گرگینه
آرگوس
پاگنده
انکانتادو
پیچالپری
گارودا
زیلانت
اوگر
والکیری
اِلف
ترول
ناگا
کاپره
کلپی
کراکن
کوبولد
کوریگان
مانتیکور
هیدرا
هیولای لاخ نس
یتی
زامبی
جانداران خیالی در یونان باستان
آخرون، ، رودی در جهان زیر زمین.
پگاسوس، اسب بالدار جاودانی؛ یار با وفای بلروفون.
آرگوس
کایمرا
سایکلوپ
اکیدنا
هکاتونکایر
غول
گورگون
مدوسا
تایفوئیوس
سربروس
سیرن
پگاسوس
کریسائور
قنطورس
اسب ماهی، جانوری با سر اسب و تنهٔ ماهی.
جانوران افسانهای دریای پارس
ماهی آدمخوار
پریان دریایی
عروسان دریایی
انشرتو
مادر دریا
بابای دریا
گاوماهی
خرچنگ عجیب
جزیره متحرک
جن زیر آبی
ام منداس
بوسلامه
منتیل پو
اکوان دیو
هیولای قنات
برگرفته از نوشتار افسانههای دریای پارس
مرجع
https://web.archive.org/web/20111016003952/http://www.chn.ir/news/?Section=1&id=32357
جستارهای وابسته
فهرست شخصیتها، مکانها و رویدادهای افسانهای ایران
فهرست شخصیتها، مکانها و رویدادهای افسانهای یونان باستان
جانداران افسانهای
فهرستها |
3785 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D9%86%E2%80%8C%D8%A2%D8%B4%D8%A7%D9%85 | خونآشام | خونآشام در افسانهها و فرهنگ فولکلوریک مردم اروپا و آسیا موجودی زندهاست که اکثرا از خون انسانها تغذیه میکند. در این داستانها خونآشامها دندانهای نیش بلندی دارند که با آنها از گردن زندگان خون میمکند و معمولاً دارای قدرتهای فوق بشری از جمله زندگی جاودانه و حرکت سریعتر از باد و پرواز و کنترل و هیپنوتیزم موجوادت زنده به جز خود خونآشام هستند. برای دور کردن خونآشامها طلسمهای ویژهای استفاده میشود. برای کشتن او یا باید سرش را با شمشیر ، چاقو و یا وسایل دیگری که تماماً از نقره ساخته شده باشند از تن جدا کرد و یا تکه چوبی را به قلب او فرو کرد. همچنین در گذشته مردم برای دور کردن خونآشامها از سیر استفاده میکردند و اعتقاد داشتند که خونآشامها تصویرشان در آینه (عکس)
دیده نمیشود و از سیر بدشان میآید.
قصه خونآشامها به شکل امروزی در قرن شانزدهم و از بالکان پا گرفت. در قرن هفدهم مسافرانی که از بخش مرکزی اروپا میآمدند افسانههای هولناکی از موجودات خونآشام و خبیث شیطانی نقل میکردند. وحشت خونآشامها در مجارستان قرن هجدهم آنچنان گسترش یافت که هیئتی از طرف دولت مجارستان مسئول بررسی موضوع شد.
بسیاری از نویسندگان قرن نوزدهم مانند گوته، دکتر پولیدوری و بودلر قطعاتی دربارهٔ خونآشامها به رشتهٔ تحریر درآوردند. نمایشهایی در این زمینه نوشته و اجرا شد. در آلمان اپرایی نیز بر صحنه آمد. خونآشامها از باورهای فولکوریک اروپا به ادبیات کلاسیک و نوین جهان وارد شدهاند و امروزه کتابها و فیلمهای فراوانی با داستانهای متفاوت در مورد آنها ساخته میشود. مشهورترین شخصیت خونآشام در عرصهٔ ادبیات، دراکولا نام دارد که زادهٔ ذهن برام استوکر، نویسنده بریتانیایی، است.
در ۱۸۹۷ برام استوکر دراکولا را نوشت. استوکر کنت قصه گوتیکی دراکولا را بر مبنای شخصیت پرنس منفور رومانی که در قرن پانزدهم میزیست و اعمال خلاف اخلاق و دیگر آزارهای ترسناک او معروف بود، نوشت. او خون دشمنان خود را مینوشید و آنها را به قتل میرساند. لقب او دراکولا به زبان رومانیایی معنای فرزند شیطان را میدهد.
در افسانهها آمدهاست که خونآشامها دارای ۲ دندان نیش بلند هستند که در گردن قربانی فرو میکنند و آنها را میکشند البته گاهی ممکن است در برخی داستان های افسانه ای تمام دندانهای خونآشامها مانند دندانهای نیششان باشد آن ها نسبت به سایر موجودات زبان چسبنده و بلند و پهن تری دارند. درافسانههای عامیانه قدرتهایی فوق طبیعی به این موجودات نسبت میدهند. آنها میتوانند از گوری به عمق ۲ متر از میان خاک و سنگ بیرون بیایند.
آنها تسلطی اسرار آمیز بر حیوانات دارند و گفته میشود میتوانند به حیواناتی مانند خفاش تبدیل شوند. افسانهها از گرگها، خفاشها، جغدها و موشهایی سخن میگویند که زیر نفوذ شیطان به اعمال شیطانی میپردازند. آنها قدرت هیپنوتیزم دارند که به آنها امکان میدهد قربانیان خود را از مقاومت بازدارند و خاطرههای ترسناک را از ذهن بزدایند. صبح روز بعد از حملهٔ خونآشامها قربانی تنها خستگی غیرعادی احساس میکند که به گمان او نتیجهٔ کابوسی است که شب قبل دیدهاست. خونآشام زیر نور خورشید یا نابود شده یا ضعیف میشوند.
خونآشام البته همیشه موجودی خارج از اجتماع و در لب مرز نیست، بلکه میتواند نقش پادشاهی را داشته باشد. ولتر از کلمه خونآشام، به عنوان صفتی برای خونآشامهای واقعی جامعه استفاده کرد- بدون دلیل نیست که خونآشامهای ادبیات، معمولاً از خانوادههای سلطنتی هستند.
یک عنصر جدانشدنی از خونآشام، خون است. خونآشام خون قربانیان خود را میمکد و با این روش تولید مثل میکند، نوعی پارادوکس تولد برای مرگ، که برای نمایش دادنش از نقش سنتی و سمبلیک خون به عنوان نیروی زندگی استفاده میشود. اما این مکیدن خون جنبه دیگری نیز دارد: خونآشام با این عمل نه تنها دستور انجیل را زیر پا میگذارد (طبق کتاب مقدس قدیم، نوشیدن خون حرام است)، بلکه از سنن انجیلی برای خود استفاده میکند و به عنوان مثال با نوشیدن خون، تبدیل به یک «نامیرا» میشود و عمر جاودان پیدا میکند، چیزی که در انجیل برای مسیح در نظر گرفته شدهاست؛ بیدار شدن دوباره گوشت و زندگی جاودان. به این ترتیب، خونآشام به عنوان موجودی زاده شده در جهنم نمایش داده میشود و به این خاطر مخالفان او با حربههای خدایی به جنگ او میروند، مانند صلیب یا آب مقدس.
دراکولا
دراکولا بدون شک یکی از مشهورترین شخصیتهای خونآشام است که توسط برام استوکر خلق شدهاست. بسیاری گمان میکنند که شخصیتی که برام استوکر برای دراکولا در نظر گرفته در واقع مربوط به ولاد سوم که حاکم ظالم رومانی بودهاست، گفته میشود او مخالفین خود را با روشهایی وحشتناک شکنجه میداد و جانشان را با شکنجه میگرفت.كريستوفر لى يكى از مشهور ترين بازیگران نقش دراكولا در مجموعه فيلم هاى وى است.
نمونههای فرهنگی
خونآشامها در ادبیات
۱۷۴۸ - شعر خونآشام نوشتهٔ هنریش اوگوست اوزنفلدر
۱۷۷۳ - لنور نوشتهٔ گوتفرد اوگوست برگر
۱۷۹۷ - عروس کورینث نوشتهٔ گوته
۱۸۱۳ - جیائور اثر لرد بایرون
۱۸۱۹ - خونآشام نوشتهٔ جان پولیدوری
۱۸۹۷ - دراکولا نوشتهٔ برام استوکر
۱۹۷۶–۲۰۰۳ - تاریخچهٔ خونآشام نوشتهٔ آن رایس
قصههای سرزمین اشباح (ترجمه درست قصههای سرزمین خون آشامان) اثر دارن شان
حماسه کرپسلی اثر دارن شان
۲۰۰۵–۲۰۰۸ - سری گرگ و میش یا شفق نوشته استفانی میر ومیراکبرحسینی
از سال ۱۹۹۲ - رمان خاطرات خونآشام نوشته ال. جی. اسمیت
۱۳۹۶ - نمایشنامهٔ «دراکولا» نوشتهٔ جلال تهرانی | انتشارات مکتب تهران
۱۳۸۷ - تهران، کوچهٔ اشباح (مجموعهٔ خونآشام) نوشتهٔ سیامک گلشیری | نشر افق
خونآشامها در سینما
هتل ترانسیلوانیا
تنها عشاق زنده ماندند، ۲۰۱۳ به کارگردانی جیم جارموش
دراکولای برام استوکر به کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا
دنیای مردگان خونآشام
سهگانهٔ تیغه: تیغه، تیغه ۲، تیغه ۳
پسران گمشده
نوسفراتو
گرگ و میش
سوپر نچرال
سیرک عجایب
ون هلسینگ
مصاحبه با خونآشام
جکی و خونآشامان
بگذار وارد شوم
سایههای تاریک
سریال گرگ و میش (بر اساس رمان سپیده دم)
دراکولا ساخته رضا عطاران
آنان که زنده نمیمانند
خاطرات خونآشام
آکادمی خونآشامها
[[شیفت روز]*
دندان شب
سریال ضربان قلب 2023
خونآشامها در تلویزیون
خون حقیقی (True Blood)
خاطرات خونآشام
سوپرنچرال
خون حقیقی
اصیلها
دراکولا
سریال دادستان خونآشام
سریال دادستان خونآشام ۲
مربای پرتقال
انیمیشنی سریالی برای کودکان به نام monster high,شخصیت خونآشامی به نام دختر دراکولا (draculoura)بود
میراث
سریال گرگ و میش (بر اساس رمان سپیده دم)
وب درام خون شیرین the sweet blood (کرهای)
جستارهای وابسته
دمفیر
خفاش خونآشام
منابع
پیوند به بیرون
خونآشامها. شامل اطلاعاتی دربارهٔ اسطورهشناسی پدیده و ظهور آن در ادبیات و سینما.
اسطوره انساننما
افسانههای فراطبیعی
خونآشامی
دگرپیکری
عناصر تکرارشونده در فولکلور
فناناپذیری جسمانی
آفریدههای افسانهای اسلاو
آفریدههای پندارین |
3787 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%DA%AF%DB%8C%D9%86%D9%87 | گرگینه | گرگینه (انگلیسی: werewolf) بر اساس افسانههای باستانی برخی افراد حین کامل شدن ماه در آسمان شب به هیولایی تبدیل میشوند که از نیم تنه گرگ و نیم دیگر انسان تشکیل شده است. در زمان تبدیل شدن انسان به گرگینه فرد به درندهای شکارچی و خونخوار تبدیل میشود که هیچ کنترلی روی رفتارش ندارد.
در طول تاریخ گرگینهها در کتب و فیلمهای سینمایی و سریالهای ترسناک و فانتزی حضور پررنگی داشتهاند. در ادبیات میتوان به مجموعه کتابهای گرگ و میش نوشته استفانی مایر و هری پاتر نوشته جی. کی. رولینگ و زوزه ابلیس در بندر مه آلود نوشته احسان صادقی حمزه اشاره کرد. همچنین در فیلمهای جهان زیرین (زیرزمین)، ون هلسینگ، گرگ (با بازی جک نیکلسون)، سربازان سگی، گرگینه: هیولایی میان ما و در سریالهای خاطرات خوناشام، اصیلها میتوان از حضور گرگینهها نام برد.
منابع
پیوند به بیرون
اسطوره انساننما
اسطوره ماه
دگرپیکری
گرگ در مذهب، ادبیات مردمی و طریقتها
گرگینهها
آفریدههای افسانهای اسلاو
آفریدههای افسانهای
هیولاها در اسطورهشناسی
افسانههای فراطبیعی |
3790 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C%20%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA%DB%8C%20%D9%88%20%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C | روانشناسی صنعتی و سازمانی | روانشناسی صنعتی و سازمانی یکی از شاخههای جدید علم و معرفت است که بر مسئله نیروی انسانی و سایر جنبههای مربوط به دنیای کار تمرکز دارد.روانشناسی صنعتی و سازمانی نوعاً برای شرکتها به کار میرود و مسائل مورد توجه آن گزینش مناسبترین افراد برای هر شغل یا طراحی ساختارهایی است طوری که همکاری و کار گروهی را آسان میکند.
به این شاخه از روانشناسی گاه «روانشناسی کار» و «روانشناسی شغلی» هم گفته میشود. این رشته در ایالات متحده آمریکا تحت عنوان و در اروپا تحت عنوان شناخته میشود.
موضوع این شاخه از دانش مطالعهی علمی، رابطهی میان انسان و دنیای کار است. در واقع، کاربرد و بسط و گسترش اصول روانشناسی است به مسائلی که انسان در تجارت و صنایع با آنها دست به گریبان است. از آنجا که شاخه روانشناسی صنعتی و سازمانی یکی از شاخههای کاربردی و فعال رشته مهم روانشناسی است و همچنین کشور نیز در آستانه توسعه اقتصادی و صنعتی است لذا استفاده از خدمات مشاوره روانشناسی صنعتی و سازمانی یکی از ضروریات دنیای تولید و کار است و بدون این گونه خدمات تولید با کیفیت در دنیای پر رقابت فعلی با مشکل روبروست. خدمات مشاورهای با حل و فصل مشکلات کارکنان در ابعاد مختلف میتواند تخصص، انرژی و توان کارکنان را در اختیار اهداف و مأموریت سازمان قرار دهد.
ایمنی H.S.E و بهداشت روانی در محیط کار :
یکی از مهمترین موضوعات برای مدیران ارشد در سازمانها و وزارتخانه ها، شرکت ها و کارخانه ها، کاهش آمار حوادث صنعتی و افزایش راندمان کاری پرسنل، انگیزش شغلی، بهره وری، افزایش تولید و سرعت انجام کار و ... است، که با استفاده و استقرار سیستم مدیریت ایمنی- بهداشت - محیط زیست یا H.S.E که از رشته های مختلف از جمله بهداشت حرفه ای، محیط ، روانشناسی صنعتی و سازمانی، ایمنی صنعتی، محیط زیست و ... در تمامی مراکز شغلی به وسیله تدوین دستورالعمل ها و روش های اجرایی، ارزیابی ریسکها در ابعاد بهداشت جسمانی و روانی، ایمنی و محیط زیست تشکیل شده، انجام می گردد. این کارشناسان در نتیجه عملکرد و خدماتشان ریسکهای مربوطه برای سازمان را مدیریت و کاهش می دهند، اما یکی از بیشترین دلایل وقوع حوادث شغلی بر اساس آمارها و گزارش آنالیز علل وقوع حوادث، خطای نیروی انسانی است از این رو بررسی و ارزیابی ریسکهای روانی مربوط به خطای انسانی پرسنل و نیروی انسانی در سیستم مدیریت H.S.E.M.S بر عهده روانشناسان صنعتی و سازمانی می باشد تا با شناسایی فرسودگی شغلی، استرس شغلی، ناکارآمدی و ناهماهنگی تیپ شخصیتی نیروی انسانی با جایگاه شغلی که منجر به کاهش عملکرد و حادثه می شود سازمان را یاری نماید . کارگر، مهندس و هر فردی که در محیط کاری قرار دارد هر چقدر هم آموزش دیده باشد و تجربه کاری نیز داشته باشد، باید از نظر جسمانی و روانشناختی در وضعیت سالمی باشد، از طرفی استرس شغلی و فرسودگی شغلی اش نیز شناسایی و کنترل شده باشد تا با داشتن توجه و تمرکز باعث وقوع حوادث نشود، این ارزیابی ریسکهای روانشناختی و انجام اقدامات پیشگیرانه از وظایف روانشناسان صنعتی و سازمانی شاغل در ادارات و واحد های HSE می باشد. کارشناسان ایمنی و بهداشت روانی در کنار یکدیگر و با کار تیمی، با همکاری هم سازمان را برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده و بهبود مستمر یاری می دهند. همان طور که ذکر گردید سیستم مدیریت ایمنی- بهداشت و محیط زیست، قسمت بهداشت شامل بهداشت محیط، بهداشت جسم و بهداشت روان است، و این سیستم مدیریتی بین رشته ای با بهره گیری از خدمات فارغ التحصیلان و کارشناسان این رشته ها سطح ریسک های بهداشتی و خطرات ایمنی و بحران های زیست محیطی را شناسایی، مدیریت، پیشگیری و کاهش می دهند.
آثار عملی روانشناسی صنعتی و سازمانی در سازمانها
بهبود رضایت کارکنان، پیشگیری از فرسودگی منابع انسانی، کمک به توسعه منابع انسانی، معنادار کردن سازمان غیررسمی، فراهم کردن بستر لازم برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک برای روان سازمان، بالابردن انگیزه کارکنان، تقویت فرهنگ استفاده از خدمات مشاورهای، جلوگیری از پیری زودرس سازمان و هماهنگی بین خانه و کارخانه را نام برد که همگی این آثار صرف نظر از صرفه جویی در سرمایهگذاری جدید برای نیروی انسانی موجب تحقق رسالت توجه به کرامت انسانی در سازمانها میشود و بهرهوری و سلامت و شادابی را در کارکنان و سازمان تا حدود زیادی تضمین میکند.
روانشناسان صنعتی و سازمانی میتوانند در زمینههایی از قبیل: کارمندیابی، گزینش، کارگماری و طبقهبندی کارکنان، برنامهریزی و آموزش نیروی انسانی، ارزشیابی شغل و عملکرد شغلی، کاهش سوانح و افزایش ایمنی، بهبود شرایط محیط کار، افزایش انگیزه و روحیه کار، افزایش دلبستگی، خشنودی شغلی و تعهد سازمانی، کاهش فشار روانی شغلی، بهبود ارتباطات، ایجاد تغییرات مناسب، مشاوره شغلی و حرفهای، افزایش بهداشت روانی، روابط فرهنگی و هماهنگی میان انسان و ماشین نقش مؤثر و کارساز داشته باشند.
تاریخچه
روانشناسی صنعتی و سازمانی بهطور رسمی از حدود اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ با فعالیت اولیه گروهی از روانشناسان تجربی که به دنبال کاربرد اصول روانشناسی بودند و اصطلاحاً به آنها روانشناسان کاربردی گفته می شد، شروع شد. به دلیل رویدادهای گوناگونی که در طول یک دوره مشخص در حوزه روانشناسی صنعتی و سازمانی رخ داد و چون هر کدام از آنها بر شکلگیری این رشته اثرگذار بودهاند، نمی توان سال مشخصی را بهعنوان زمان شروع روانشناسی صنعتی و سازمانی در نظر گرفت.
خاستگاه این شاخه از روانشناسی را می توان کشور آمریکا دانست به این دلیل که اولین انجمن علمی روانشناسی صنعتی و سازمانی (SIOP) در سال ۱۹۴۴ بهعنوان زیرمجموعهای از انجمن روانشناسی آمریکا (APA) شروع به فعالیت نمود و همینطور اولین کتاب مرجع و اولین درجه دکتری این رشته نیز در آمریکا منتشر و اعطاشده است. در ایران نیز این رشته از حوالی سال ۱۳۵۳ در دانشگاه شهید چمران اهواز شروع به فعالیت کرد ولی بعد از انقلاب مدتی فعالیت آن به حالت تعلیق درآمد و دوباره بعد از ابتدای دههٔ ۸۰ شروع به فعالیت نمود.
نیاز به روانشناسی صنعتی و سازمانی از سالها قبل و با تغییر شکل صنایع و سازمانها، انباشت سرمایههای مادی و انسانی، رشد فنّاوری، افزایش ساعات کاری و شاید مهمتر از همه این موارد مصرفگرایی و تمایل به تولید بیشتر در کشورهای اروپایی و آمریکا، احساس میشد تا بتوان به نهایت بهرهوری و رفاه شغلی رسید؛ اما دو اتفاق مهم باعث گستردگی این علم و افزایش پژوهشها و تحقیقات و همینطور کاربرد این رشته شد:
_کاهش آمار حوادث صنعتی در سیستم مدیریت HSE با به کارگیری روانشناسان صنعتی در این جایگاه شغلی.
-افزایش تمایل صنایع و سازمان برای پیشرفت بیشتر و بالا بردن بهرهوری
-عملگرا و کاربردی بودن.
رویدادهای مهم در روانشناسی صنعتی
پدیدهها معمولاً بهصورت یکباره خلق نمیشوند و زنجیرهای از اتفاقات و مسائل باعث میشود که آنها به وجود بیایند و رشد کنند. رشته روانشناسی صنعتی و سازمانی نیز از این مسئله مستثنا نبوده و اتفاقات زیادی در طول تاریخ، بر رشد و شکلگیری آن مؤثر بودهاند:
به راه افتادن جنبش رفاه اجتماعی در اوایل قرن بیستم
جنگ جهانی اول و استفاده گسترده از آزمونهای روانشناسی برای استخدام افراد
جنگ جهانی دوم و بکارگیری بیشازپیش روانشناسی صنعتی و سازمانی با هدف افزایش بهرهوری
مطالعات هاوتورن و آغاز توجه بیشتر به جنبههای اجتماعی شغل و همینطور اهمیت یافتن بخش سازمانی در روانشناسی صنعتی و سازمانی
تصویب قانون حقوق مدنی و توجه بیشتر به رفاه کارکنان و حقوق آنها
رشد سریع فنّاوری و گسترش استفاده از اینترنت در صنعت و سازمانها
چهرههای شاخص
علم روانشناسی صنعتی و سازمانی تاریخ طولانی و پیچیدهای ندارد ولی در طول همین تاریخ کوچک انسانهای بزرگی با تلاش و همت خود توانستهاند مسیر را برای رشد و گسترش آن هموار کنند.
یکی از پیشگامان و مهمترین دانشمندان روانشناسی صنعتی و سازمانی که میتوان او را بهعنوان پدر این علم شناخت روانشناس آلمانی-آمریکایی به نام دکتر هوگو مانستربرگ است(۱۸۶۳–۱۹۱۶). او اولین کتاب مرجع این علم را به نام «روانشناسی و اثربخشی» در سال ۱۹۱۳ به چاپ رساند و سه سال بعد از آن در میانه سخنرانی خود از دنیا رفت. او از شاگردان ویلهم وونت بوده و در سال ۱۹۸۷ ریاست انجمن روانشناسی آمریکا را بر عهده داشتهاست.
از دیگر چهرههای اولیه و مهم این رشته میتوان به دکتر والتر دیل اسکات اشاره کرد. والتر دیل اسکات روانشناس آمریکایی که کتاب روانشناسی تبلیغات را در سال ۱۹۰۸ نوشت و در جریان استفاده از آزمونهای روانشناختی در جنگ جهانی اول تأثیر زیادی داشت. والتر دیل اسکات هم از شاگردان ویلهم وونت در دانشگاه لایپزیک آلمان بودهاست.
فردریک تیلور از چهرههای دیگر مهم در تاریخ روانشناسی صنعتی و سازمانی است. ایشان در اصل یک مهندس و مدیر بود و در سال ۱۹۱۱ نظریه مدیریت علمی خود را مطرح کرد که همچنان از این نظریه در سطوح مختلف سازمانی و مدیریتی استفاده میشود.
همچنین رابرت یرکز که پیشگام کاربرد آزمونهای روانشناختی در ارتش بود، التون مایو که توانست توجه سازمان و صنایع را به بعد انسانی نیروی کار و نیازهای اجتماعی آن جلب کند، کرت لوین و مطالعاتش روی انگیزش کارکنان و فرانک گیلبرت و همسر او لیلین گیلبرت که در منابعی آنها را اولین نفرات دریافتکننده درجه دکتری در این رشته میدانند، همه از بزرگان و پیشگامان این رشته بودند.
از چهرههای برجسته این علم در کشور خودمان باید به نام دکتر حسین شکر کن اشاره کرد که به حق به عنوان پدر این رشته در ایران شناخته میشوند. ایشان درجه دکتری در روانشناسی صنعتی و سازمانی را از دانشگاه برکلی کالیفرنیا دریافت کردند و بعد از آن به کشور برگشته و در سال ۱۳۵۲ این رشته را برای اولین بار در دانشگاه شهید چمران اهواز (محل تولد خود) تأسیس نمودند. ایشان همچنین در سال ۱۳۹۵ انجمن روانشناسی صنعتی و سازمانی کشور را تأسیس و تا امروز سمت دبیری آن را بر عهده دارند.
ارگونومی
هنگامی که دربارهٔ روانشناسی صنعتی صحبت میکنیم یکی از موضوعاتی که به ذهن خطور میکند، حوزهای است با نام ارگونومی یا فرایند طراحی ابزار و رویههای کاری به طوری که هر چه بهتر با تواناییها و محدودیتهای انسان هماهنگ باشد. از متخصصان این حوزه انتظار میرود محیط و ابزار مورد نیاز برای کار را طوری طراحی کنند که ایمن و دارای بیشترین بهرهوری باشند. برای مثال یک روانشناس صنعتی ممکن است در طراحی یک وسیلهٔ کامپیوتری یا یک خط مونتاژ کمک کند و آن را متناسب با تواناییهای فیزیکی کارگران بسازد.
پانویس
روانشناسی_صنعتی_و_سازمانی
روانشناسی کاربردی
شاخههای روانشناسی
علوم رفتاری
علوم کاربردی
مدیریت منابع انسانی
محل کار |
3797 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%DB%8C.%20%D8%AF%DB%8C.%20%D8%B3%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%AC%D8%B1 | جی. دی. سلینجر | جروم دیوید سَلینجر (زادهٔ ۱ ژانویهٔ ۱۹۱۹ – درگذشتهٔ ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰) نویسندهٔ معاصر آمریکایی بود. رمانهای پرطرفدار وی، مانند ناطور دشت در نقد جامعهٔ مدرن غرب و خصوصاً آمریکا نوشته شدهاند. سلینجر بیشتر با حروف ابتداییِ نام خود «جی. دی. سلینجر» معروف است.
زندگینامه
اطلاعات اندکی دربارهٔ زندگی سلینجر منتشر شدهاست، و او، با توجه به شخصیت گوشهگیر خود، همواره تلاش میکرد دیگران را به حریم زندگیاش راه ندهد.
او در سال ۱۹۱۹ در منهتن نیویورک از پدری یهودی و مادری مسیحی (که پس از ازدواج با پدرش به یهودیت گروید) به دنیا آمد. در هجده ـ نوزده سالگی، چند ماهی را در اروپا گذرانده و در سال ۱۹۳۸، همزمان با بازگشتش به آمریکا، در یکی از دانشگاههای نیویورک به تحصیل پرداخته، اما آن را نیمهتمام رها کرد.
نخستین داستان سلینجر به نام جوانان در سال ۱۹۴۰ در مجلهٔ استوری به چاپ رسید. چند سال بعد (طی سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۴۶)، داستان ناطور دشت به شکل دنبالهدار در آمریکا منتشر شد و سپس در سال ۱۹۵۱ روانهٔ بازار کتابِ این کشور و بریتانیا گردید.
ناطور دشت، نخستین کتاب سلینجر، در مدت کمی شهرت و محبوبیت فراوانی برای او به همراه آورد و بنگاه انتشاراتی راندوم هاوس (Random House) در سال ۱۹۹۹ آن را بهعنوان شصتوچهارمین رمان برتر سده بیستم معرفی کرد. این کتاب در مناطقی از آمریکا بهعنوان کتاب «نامناسب» و «غیراخلاقی» شمرده شده و در فهرست کتابهای ممنوعهٔ دههٔ ۱۹۹۰ ــ منتشرشده از سوی «انجمن کتابخانههای آمریکا» ــ قرار گرفت.
فرنی و زویی، نُه داستان (در ایران با عنوان دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم (یکی از داستانهای آن) ترجمه و منتشر شده) تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران و سیمور: پیشگفتار، جنگل واژگون، نغمهٔ غمگین، هفتهای یه بار آدمو نمیکشه و یادداشتهای شخصی یک سربازاز جمله آثار کمشمارِ سلینجر هستند. همچنین بعد از مرگ او، مجموعه داستانی به نام «داستانهای پس از مرگ» در ایران ترجمه و چاپ شد.
سلینجر دارای شخصیتپردازی نیرومند در داستانهای خود است. او بهطور ویژهای خانوادهٔ گلَس را، که معروفترین شخصیتهای داستانهای او هستند، به عرصه کشاند و در داستانهای متفاوت از افراد این خانواده پردهبرداری کرد. خانوادهای که دارای هفت بچه هستند، نابغههایی که در یک برنامهٔ رادیویی بهطور پیاپی حضور دارند و در دورههای مختلف جزء شرکتکنندگان برنامهٔ «بچه باهوش» هستند؛ ولی در این خانواده بزرگترین برادر، مرشد دیگران است و او شخصیتی است با نام سیمور. سیمور ابتدا با اشارهٔ کوچکی در یکی از داستانهای کوتاه با نام یک روز خوش برای موز ماهی حضور مییابد و همانجا پس از گفتگو با دختری کوچک به اتاق خود میرود و خودکشی میکند.
در فرنی و زویی نیز اشارههایی به او میشود، ولی در کتاب تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران و سیمور: پیشگفتار، سلینجر از زبان بادی، پسر دوم خانواده، شروع به گسترش و بیان سیمور میکند. این که شباهتهای زیادی بین سیمور و خود سلینجر و بادی وجود دارد کمابیش در قهرمانهای دیگرِ سلینجر با خود او مشخص است. بهعنوان نمونه، شخصیت هولدن در ناطورِ دشت نیز از این قاعده مستثنی نیست.
جنبهٔ مهم زندگی سلینجر، مبهمبودن او برای منتقدان و هواداران اوست. به بیان بهتر، نوعی دور از دسترس بودن است. به همین دلیل، اطلاعات زیادی در مورد زندگی روزمره و عادی او موجود نیست.
سلینجر در ۲۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰ و به مرگ طبیعی در محل زندگی خود در شهر کوچک کورنیش در نیوهمپشایر درگذشت.
آثار
رمانها و داستانهای بلند
ناطور دشت، ترجمهٔ محمد نجفی، انتشارات نیلا؛ ترجمهٔ احمد کریمی ، انتشارات علمی فرهنگی، ناطور دشت ترجمهٔ شبنم اقبال زاده انتشارات اوای مکتوب، ترجمه رضا زارع انتشارات آسمان علم
فرنی و زویی، ترجمهٔ میلاد زکریا، نشر مرکز؛ ترجمهٔ امید نیکفرجام، انتشارات نیلا
تیرهای سقف را بالا بگذارید، نجاران و سیمور: پیشگفتار، ترجمهٔ امید نیکفرجام، انتشارات ققنوس؛ همچنین با عنوان بالابلندتر از هر بلندبالایی، ترجمهٔ شیرین تعاونی، انتشارات نیلوفر
جنگل واژگون، ترجمهٔ بابک تبرایی و سحر ساعی، انتشارات نیلا
۱۶ هپورث، ۱۹۲۶، ترجمهٔ رحیم قاسمیان، انتشارات نیلا
مجموعه داستانها
دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم، ترجمهٔ احمد گلشیری، انتشارات ققنوس
هفتهای یه بار آدمو نمیکشه، ترجمهٔ امید نیکفرجام و لیلا نصیریها، انتشارات نیلا
نغمهٔ غمگین، ترجمهٔ امیر امجد و بابک تبرایی، انتشارات نیلا
یادداشتهای شخصی یک سرباز، ترجمهٔ علی شیعهعلی، انتشارات سبزان
دختری که میشناختم، ترجمهٔ علی شیعهعلی، انتشارات سبزان
۱۶ هپورث، ۱۹۲۴، ترجمهٔ علی شیعهعلی، انتشارات سبزان
داستانهای چاپنشده
در روزهای پایانیِ ماه نوامبر ۲۰۱۳، سه داستان از جی. دی. سلینجر به فضای اینترنت نشت کرد: اقیانوس پر از توپهای بولینگ، پائولا و تولد پیش از این در دو کتابخانهٔ دانشگاهی آمریکایی، صرفاً برای مطالعه، در دسترس بود.
برداشتها
داریوش مهرجویی، کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی، فیلم پری را با برداشتی آزاد از رمان فرنی و زویی ساخته که به دلیل عدم کسب اجازه از نویسنده موجب شکایت او شد. همچنین، مهرجویی در فیلم هامون، از زبان از شخصیت اصلیِ فیلم، اشارهای به آن دارد.
کتاب ناطور دشت بهوفور در سریال شبح درون پوسته: مجموعه خوداتکا از فرنچایز شبح درون پوسته مورد بحث قرار گرفتهاست.
منابع
پیوند به بیرون
زندگی «جی. دی. سلینجر» از نگاه زنهای تأثیرگذار زندگی او
آثار جروم دیوید سلینجر
افراد آمریکایی آلمانیتبار
افراد آمریکایی اسکاتلندیتبار
افراد آمریکایی ایرلندیتبار
افراد آمریکایی لیتوانیایی یهودیتبار
افراد آمریکایی یهودیتبار
افراد در عملیات اورلرد
افراد مبتلا به اختلال اضطراب پس از سانحه
اهالی آپر ایست ساید
اهالی منهتن
پرسنل ارتش آمریکا در جنگ جهانی دوم
جی. دی. سلینجر
دانشآموختگان دانشگاه کلمبیا
سالینجر، جروم دیوید
رماننویسان آمریکایی یهودیتبار
رماننویسان اهل نیویورک (ایالت)
رماننویسان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
رماننویسان مرد اهل ایالات متحده آمریکا
سالینجر، جروم دیوید
ساینتولوژیستهای اهل ایالات متحده آمریکا
سربازان ارتش ایالات متحده آمریکا
سربازان ارتش ایالات متحده
گروندگان به مسیحیت از یهودیت
مسیحیان اهل ایالات متحده آمریکا
نظامیان اهل نیویورک
نظامیان ایالات متحده آمریکا در جنگ جهانی دوم
نویسندگان آمریکایی یهودیتبار
نویسندگان اهل نیویورک
نویسندگان اهل منهتن
نویسندگان اهل نیوهمپشایر
نویسندگان داستان کوتاه سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
نویسندگان داستان کوتاه مرد اهل ایالات متحده آمریکا
نویسندگان مرد اهل ایالات متحده آمریکا
نویسندگان مرد سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
هندوهای اهل ایالات متحده آمریکا |
3798 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%DB%8C%DA%AF%D9%88%D8%B1%20%D9%86%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D8%B3%DB%8C | گریگور نارکاتسی | گریگور نارکاتْسی ، از زادروز گریگور اطلاع دقیقی در دست نیست. سال تولد گریگور به روایتی بین سالهای ۹۴۱ تا ۹۴۹ و به روایتی دیگر میان سالهای ۹۵۰ تا ۹۵۱ بودهاست.
گریگور نارکاتسی بزرگترین و سرشناسترین نماینده ادبیات عرفانی-مذهبی این دوران است که در کنار آثار مذهبی متعدد، اثر معروف «فغان نامه» یا به زبان عامیانه، «نارِک» را آفرید. اثری که طی سدههای متمادی کتاب مجبوب و مقدس ارمنیان بودهاست. براساس یادداشت پایان کتاب فغان نامه، تاریخ نگارش آن بین سالهای ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۳ میلادی میباشد.
زندگینامه
گریگور تحصیلات خود را در صومعه، نارکاوانک واقع در آبادی رشتونی، به پایان رساند و در همان صومعه نیز در کسوت روحانیت روزگار گذراند.
گریگور نارکاتسی، فرزند جاثلیق خسرو آندزواتسی است که پس از فوت زود هنگام همسرش به جرگه روحانیون تارک دنیا در آمد و به مقام اسقفی استان آندزواتس رسید.
خسرو آندزواتسی استاد متون و کتابهای کلیسایی بود و اساساً به عنوان دانشمند و روحانی سرشناس و مترقی عصر شهرت داشت. از وی تألیفاتی نظیر تفسیر تشریفات مخصوص کلیسایی و تفسیر مفهوم نیایش مقدس به جا مانده است، که این آثار نشان دهنده وسعت افق فکری اوست.
در مورد مرگ گریگور قدیس میگویند: «روزی وی برای دعا به غاری میرود و دیگر بر نمیگردد. پس از انتظار و جستجوی بسیار وارد همان غار میشوند، ولی او را نمییابند. سپس جستجوگران روزه میگیرند و با دعا به درگاه خداوند از او میخواهند، جا و مکان قدیس را به آنان بنمایاند. در پاسخ به دعاهای آنان، فرشته خداوند نازل میشود و میگوید: قدیس به سوی خداوند عروج کرده است.»
تاریخ تقریبی فوت گریگور نارکاتسی قدیس بین سالهای ۱۰۰۳ تا ۱۰۱۰ میلادی ذکر شدهاست.
آثار گریگور نارکاتسی
از گریگور نارکاتسی به عنوان حکیم دانشمند، استاد مسائل کلیسایی و زاهد، آثار ادبی بسیار غنی ای بر جای مانده است. سرودهای نارکاتسی که بیش از بیست شعر با مضامین دنیوی و روحانی است. همگی بیان گر نگاه وی به طبیعت و زندگی معنوی است.
در اشعار نارگاتسی از لحاظ بیان و شکل و مضمون سنتهای شعر غنایی مذهبی بسیار نیرومند است. لیکن برخی عناصر دنیوی نیز در آثار وی به چشم میخورد. آثار قابل توجهی از این شاعر به جامانده که در میان آنها منظومه «ماتیان وُقبرگوتیان» دارای ارزشهای بسیار والای هنری و زیبایی شناسانه است.
واژه (ماتیان) یا (ماتیکان) در زبان پارتی به معنی دفتر و کتاب است و در زبان ارمنی نیز به همین معنی استعمال میشود.
در فارسی ماتیان وُقبرگوتیان را به زبان ساده میتوان (مصیبت نامه یا سوگنامه یا کتاب مصیبت صفیر) ترجمه کرد. این منظومه که از نود و پنج سرود تشکیل یلفته در ادبیات قرون وسطا ارمنی یک شاهکار شعری است.
هوانس تومانیان دربارهٔ نارکاتسی گفته است:
«زبان نیست که سخن میگوید، دهان نیست که حکایت میکند، قلب آتش گرفته است که میسوزد و جان شکنجه دیده است که فریادش تا به آسمان میرسد.»
در منظومه ماتیان وُقبرگوتیان شاعر به شکایت از وضع موجود میپردازد و خود و زمانه اش را بیامان به باد انتقاد و ملامت میگیرد و میخواهد تا به خدا برسد و همه چیز را دریابد. حتی بداند که چرا خون در رگها به گردش درمی آید. او در همه چیز شک میکند و برضد زاهدان ریائی زمانه به پیکار برمی خیزد.
گریگور نارکاتسی نخستین شاعر غنایی سرای ارمنی است که در آثارش از مظاهر طبیعی، (گل سرخ، سوسن، شبنم، دریای گل)، و غیره سخن به میان میآید و این برای دورانی که شعر غالباً چشم بر طبیعت میبندد و شاعر (فرزند آسمان) خوانده میشود، خود نوعی جسارت هنری و نوآوری محسوب میگردد و همین ویژگی، نارکاتسی را به هیئت نخستین پایهگذار شعر لیریک یا غنایی متمایل به واقع گرایی ابتدایی و شعرهایش را از نخستین آثار در برگیرنده مضامین طبیعی و انسانی در ادبیات ارمنی در میآورد.
نارکاتسی به این نیز اکتفا نمیکند و (عشق انسانی) و (زیبایی زنانه) را هم که پیش از آن جایی در شعر غنایی ارمنی نداشت، به مضامین شعر خود میافزاید و (لباسهای زیبا و رنگارنگ) و (ناز و کرشمه زیبا رویان) را با بیانی شگرف میسراید. طبیعت، گلها، ستارهها، نور و شبنم، همه و همه جان شیفته شاعر را به وجد می آرند و شاعر در تمام این پدیدهها مظاهر وجود خدا را میبیند و آنها را تقدیس میکند.
فغان نامه
نارکاتسی خود را غرق در مرداب گناه احساس میکند. این احساس گناه، روح او را متلاطم و مضطرب میکند و با وجود این حس است که خداوند را با تمامی شکوه و جلال اش دست نیافتنی میبیند و میسراید:
«خداوند تو از برای خویش عدل را و از برای من شر و سرافکندگی را مقدر داشتنی.
از برای خویش جلال و شکوه را و از برای من ننگ و رسوایی را.
از برای خاطرهای شیرین و از برای من بلغم ترشیده واپسین روز را.
برای خویشتن تحسینی بی پایان و از برای من فریاد و فغان.
برای خویشتن سرودهای سرور و شادی و از برای من هجران و تبعید.
برای خویشتن حقوقی شایان و از برای من پاسخ گویی و پریشانی.
برای خویشتن مدح و شتایش وصف ناپذیر و برای من کیفر حقیر لیسیدن خاکستر».
کتاب فغان نامه جستجو و تفحص روح انسانی در مورد مرگ و پایان زندگی است. افزون بر این جلوهای از هیجانات و نگاه درون است. نگاهی که او از این منظر میآفریند.
در اندیشه نارکاتسی جهان هستی متشکل از سه بخش است: آسمان، زمین و دوزخ یا جهنم. آسمان مکان فرشتگان خداوند و معصومین است. زمین منزلگاه موقت انسانها و دوزخ شکنجه گاه شیاطین است. این سه بخش مضامین الهام بخش و تمام نشدنی او بودهاست.
جستارهای وابسته
ادبیات ارمنی
منابع
الهیدانان مسیحی سده ۱۱ (میلادی)
اهالی ارمنستان در سده ۱۰ (میلادی)
اهالی ارمنستان در سده ۱۱ (میلادی)
پزشکان کلیسا
درگذشتگان ۱۰۰۳ (میلادی)
زادگان ۹۵۱ (میلادی)
شاعران اهل ارمنستان
شاعران سده ۱۰ (میلادی)
شاعران سده ۱۰ (میلادی) اهل ارمنستان
شاعران سده ۱۱ (میلادی) اهل ارمنستان
شاعران مرد اهل ارمنستان
شاعران مسیحی
عارفان مسیحی
قدیسان اهل ارمنستان
قدیسان کاتولیک رومی اهل ارمنستان
قدیسان کلیسای حواری ارمنی
قدیسان مسیحی در سده ۱۱ (میلادی)
مسیحیان ارتدکس مشرقی اهل ارمنستان
نویسندگان اهل ارمنستان
نویسندگان مرد اهل ارمنستان
رهبران مذهبی اهل ارمنستان |
3800 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D8%A7%DA%A9 | آشتاراک | آشتاراک (به ارمنی: Աշտարակ) یک شهرک در ارمنستان است که در استان آراگاتسوتن واقع شدهاست. در کیلومتری شمال آشتاراک، مرکز استان آراگاتسوتن واقع شدهاست.
۱۹٬۶۱۵ نفر جمعیت دارد و در ارتفاع متر بالاتر از سطح دریا قرار گرفتهاست.
تاریخچه
آشتاراک مرکز استان آراگاتسوتن ارمنستان و یکی از کهنترین سکونتگاهها در ارمنستان است و آن منطقه آکنده از یادمانهای تاریخی و معماری است طوریکه میتوان آن را موزه روباز معماری کهن ارمنستان نامید.
نخستین باری که در منابع از شهر آشتاراک نام برده شده در سده ۹ میلادی بودهاست اما گمان میرود که روستایی به این نام از دوران باستان وجود داشته و نام آن را از خدای اورارتویی ایشتار میدانند.
مردم آشتاراک مردمی شاعرپیشه، مِی دوست و خوشرو هستند و نویسندگان و سرایندگان و بزرگان زیادی را تحویل جامعه ارمنی دادهاند.
جغرافیا
آشتاراک ۷٫۵ کیلومتر مربع مساحت دارد.
شهر آشتاراک در غرب ساحل رود کاساغ، ۱۳ کیلومتری جنوب غربی پایتخت، ایروان و در ارتفاع ۱٬۱۱۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شدهاست. این شهر تقریباً در نقطه مرکزی توسط کوه آراگاتس از سمت جنوب و دشت آرارات از سمت شمال احاطه شدهاست.
جمعیت
فرهنگ
خانه-موزه پرژ پروشیان، رماننویس در سال ۱۹۴۸ میلادی در خانه مسکونی پروشیان در آشتاراک افتتاح شد. این مکان آخرین بار در سال ۲۰۰۸ مرمت شدهاست.
اقتصاد
آشتاراک یکی از مهمترین قطبهای اقتصادی جمهوری ارمنستان محسوب میشود. صنایع بر مبنی تولیدات غذایی، لبنی و نوشیدنی و بهطور عمده پردازش مواد خام داخلی و انگور استوارند
شرکت "Ashtarak-Kat" یکی از تولیدکنندگان عمده لبنیات، پنیر و بستنی در ارمنستان میباشد.
مرغداری "Ashtarak Dzu" و تعاونی تولید مواد ساختمانی "Kharam" در این شهر واقع شدهاست.
آموزش و پرورش
در شهر آشتاراک ۷ مدرسه دولتی، ۶ کودکستان و ۴ مدرسه هنری وجود دارد. موزهها و کتابخانههای عمومی بسیاری نیز در سطح شهر فعالیت میکنند.
دو مؤسسه پژوهشی مهم در شهر آشتاراک وجود دارد: مؤسسه پژوهشی فیزیک و مؤسسه رادیوفیزیک و الکترونیک
ورزش
میکا در سال ۱۹۹۹ در نتیجه ادغام دو باشگاه فوتبال میکا آشتاراک و کاساخ آشتاراک تشکیل شد.
خواهرخوانده
شهر آلفورویل، فرانسه از سال ۱۹۹۳ میلادی خواهرخواندهٔ آشتاراک هست.
سرشناسان بومی
نرسس پنجم آشتاراکتسی (۱۷۷۰–۱۸۵۷), جاثلیق تمام ارمنیان
پرژ پروشیان (۱۸۳۷–۱۹۰۷), رماننویس
سمبات شاهعزیز (۱۸۴۰–۱۹۰۸), شاعر
نورایر سیساکیان (۱۹۰۷–۱۹۶۶) زیستشیمیدان ارمنستان شوروی و از بنیانگذاران اخترزیستشناسی
گئورگ امین (۱۹۱۸–۱۹۹۸), شاعر
وارتزگس پطروسیان (۱۹۳۲–۱۹۹۴), نمایشنامهنویس و رماننویس
ریشهشناسی
تاریخچه
جغرافیا و آب و هوا
جمعیتشناسی
فرهنگ
مجسمهها
رسانهها
ترابری
اقتصاد
آموزش و پرورش
ورزش
مشاهیر بومی
دورنمای شهر
جاذبههای تاریخی
جاذبههای گردشگری
نگارخانه
جستارهای وابسته
پیوند به بیرون
نگارخانه
جاذبههای تاریخی
جاذبههای گردشگری
نگارخانه
جستارهای وابسته
فهرست شهرداریهای ارمنستان
پانویس
منابع
Kiesling, Brady. Rediscovering Armenia Guidebook. Tigran Mets: 2001.
پیوند به بیرون
جاذبههای گردشگری در استان آراگاتسوتن
شهرها و شهرکهای ارمنستان
فرمانداری ایروان
مناطق مسکونی در استان آراگاتسوتن
مناطق مسکونی ایزدینشین در ارمنستان |
3801 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 | استانهای ارمنستان | جمهوری ارمنستان از ۱۰ استان و ۱ شهر با وضعیت ویژه تشکیل شدهاست. در زبان ارمنی به استان «مرز» (به خط ارمنی: մարզ) میگویند که وامواژهای است از زبان پهلوی.
مشخصات استانها
نام استانهای ارمنستان به ترتیب شمارهگذاریشده بر روی نقشه بدین ترتیب است:
نگارخانه
منابع
سرویس آمار ملی جمهوری ارمنستان
زیربخشهای ارمنستان
زیربخشهای کشور آسیا
تقسیمات کشوری در اروپا
فهرستهای تقسیمبندی کشوری
فهرستهای مربوط به ارمنستان
فهرستهای مرتبط با جغرافیای ارمنستان |
3803 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A2%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1 | استان آرماویر | آرماویر ، استان کوچکی در غرب ایروان، میان ایروان و کوه آرارات جای دارد.
جغرافیا و تاریخچه
نام آرماویر از نام یکی از نخستین پایتختهای ارمنستان گرفته شده است. زمینهای این استان میان دو رشته کوه آرارات و آراگاتس قرار دارد و از دید گیتاشناختی بخشی از دره آرارات بشمار میآید. تمام بخش جنوبی این استان کرانه رود ارس است که مرز ارمنستان و ترکیه را تشکیل میدهد. آب و هوای آرماویر خشک و آفتابی است. پشتهای که ارمنستان بر روی آن جای گرفته چهل دره دارد و بزرگترین و بارورترین دره آن همین دره آرماویر است.
مرکز این استان شهر آرماویر است که تا چند سال پیش هوکتِمبریان نام داشت. در این شهر یک باغ گیاهشناسی شخصی وجود دارد.
از شهرهای دیگر این استان شهر یغِگنوت است که نام قدیم آن در زمان ایرانیان، صفی آباد بود و بعدها قمیشلو و بعد هم یغگنوت نام گرفت. شهر تازه دیگری هم در این استان ساخته شده بنام مِتسامور بمعنی مهمانسرا. متسامور برای جایگزین کردن کارکنان نیروگاه هستهای ارمنستان در سال ۱۹۷۹ ساخته شد. البته این نیروگاه اکنون از کار افتاده است. شهر دیگر این استان کاراکِرت است که بازمانده یک دژ عصر آهن در پیرامون آن قرار دارد.
روستایی به نام آیگِک در این استان وجود دارد که در سال ۱۹۴۶ به منظور اسکان مهاجران ایرانی ساخته شده است.
از روستای هوکتمبر که تا سال ۱۹۳۵ سردارآباد نام داشت به سمت روستای دزِرژینسکی که برانیم به مکانی میرسیم که دژ مهم حکومت ایران به نام دژ سردار در آنجا بوده. (ارمنیها آن را سرداری برد مینامند). این دژ را سردار حسینقلی خان قاجار ملقب به سردار ایروانی واپسین والی ایران در خانات ایروان در سال ۱۸۱۰ ساخت. برغم پدافند جانانه حسن خان قاجار، برادر حسینقلی خان، روسها در ۱۸۲۸ به فرماندهی ارتشبد پاسکویچ بر این دژ چیره شدند. شورویها بعدها این دژ و یادگار ایرانی را به کل ویران کردند تا اثری از آن نماند.
تقسیمات استانی
شهر مقدس اچمیادزین در این استان واقع شده است.
استان آرماویر was formed پس از قانون جدید ۴ سپتامبر 1995, regarding the Administrative-territorial division جمهوری ارمنستان.
As of the beginning of 2009, the population of the urban communities was ۱۰۱٬۷۰۰; forming ۳۵٫۸٪ of the province's total population, while the rural communities had a population of ۱۸۲٬۸۰۰; forming ۶۴٫۲٪ of the province's population.
استان آرماویر شامل موارد زیر است 97 communities (hamaynkner), of which 3 are considered urban و 94 are considered rural.
شهرکها یا جوامع شهری
روستاها یا جوامع روستایی
آغاوناتون
آکنالیج
آکناشن
آلاشکرت
آماسیا
آمبرد
آپاگا
آراگاتس
آراکس
آراکس
آراتاشن
آرازاپ
آرواداشت
آرواشات
آرویک، آرماویر
آرگاواند
آرگینا
آرماویر
آرشالویس
آرتامت
آرتاشار
آرتیمت
آیگک
آیگشات
آیگشات
آیگوان
باگاران
باغرامیان
باغرامیان
بامباکاشات
برکاشات
دالاریک
داشت
دوغس
فریک
گای
گغاکرت
گتاشن
گریبادوف
هاتسیک
هایکاشن
هایکاوان
هایتاغ
هووتامج
هوشاکرت
جانفیدا
جرارات
جراربی
جراشن
کاراکرت
خانجیان
خورونک
کوغباوان
لنوغی
لرناگوگ
لرنامردز
لوکاشین
لوساگیوغ
مارگارا
مائیسیان
مردزاوان
متسامور
مرگاستان
مرگاشات
موسیلر
میاسنیکیان
نالباندیان
نوراکارت
نور آرماویر
نور آرتاگرس
نور کساریا
نوراپات
نوراوان
پاراکار
پشاتاوان
پتغونک
سردارآباد
شاهومیان
شاهومیان ترچنافاربیکا
شناوان
شنیک
تالووریک
تاندزوت
تارونیک
تساغکالانج
تساغکونک
تسیاتسان
واناند
وارداناشن
ووسکهات
یغنود
یراسخاهون
یروانداشات
زارتونک
روستاهای بدون جوامع
تایروف متعلق به ناحیه پاراکار
اماکن گردشگری
سازههای تاریخی، گردشگری و مذهبی این استان عبارتنداز:
یادبود نبرد سارداراباد
موزه مردمنگاری ارمنستان
کلیسای هریپسیمه مقدس، واغارشاپات
کلیسای گایانه قدیس
صومعه تارگمانچاتس، آیگشات
زوارتنوتس (تاریخی)
فرودگاه بینالمللی زوارتنوتس
کلیسای جامع اچمیادزین
کلیسای شوغاکات
کلیسای جامع زوارتنوتس
کلیسای سنت هریپسیمه
<center>
منابع
پیوند به بیرون
استان آرماویر
زیربخشهای ارمنستان
کوه آرارات
منطقههای ارمنستان |
3809 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%86%DB%8C%20%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D8%AF%D9%87%20%D8%A8%D9%87%20%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C | فهرست کتابهای ارمنی ترجمهشده به فارسی | تاکنون چندین اثر از نویسندگان ارمنی به زبان فارسی ترجمه گشته است. نام این آثار بدین شرح است:
«فغاننامه نارک» ترجمه «آزاد ماتیان»
رمان «تکدرخت فندق» اثر «وارتزگس پطروسیان»
گزیده شعرهای «بارویر سواگ»
حماسه جاوید دلاوران ساسون
«باغ سیب، باران و چند داستان دیگر» (۲۰ قصه از ۱۵ نویسنده ارمنی)
«درخت خردمند، مجموعه شعر به زبان ارمنی» اثر «آندرانیک طهمازیان»
«گلچینی از ادبیات نظم و نثر ارمنی» گردآورده «میناس هوسپیان»
مجموعه داستان کوتاه ارمنی شامل هفت داستان از، آلکساندر موُوسسیان (شیروانزاده)، نار-دوس، هوهانس تومانیان و روبن سواگ
«هفده داستان کوتاه» از گریگور ظهراب
رمان «چشمه هغنار» از مگردیچ آرمن از ی.د. پاپازیان (بر اساس این اثر آربی آوانسیان فیلم چشمه را کارگردانی نمود)
رمان زندگی برشاهراههای قدیم روم اثر «واهان توُتوُونتس»
«داستان چالو» اثر «هاماستغ»
دو مجموعه شعر ارمنی به نامهای آنوش و گرونگ ترجمه هراند قوکاسیان
از آلک در-خاچاطوریان:
حماسه اندوه، مجموعهای از شعر ارمنی
آنوش، آختامار، پروانه
«سیامانتو و خجه زاره» اثر «هوهانس شیراز». بی جا، ۱۳۵۰.
«آوای خاموش نشدنی ناقوس» اثر «بارویر سواگ». انتشارات نائیری
کتابهای دربارهٔ ارمنیان به فارسی
نخستین فرهنگ کامل فارسی-ارمنی در سال ۱۸۲۶ میلادی بدست گِوُرگ دبیر پدید آمده است.
«ارمنیان گیلان»، اثر «علی فروحی و فرامرز طالبی»
«ارمنیان ایران»، اثر «آندرانیک هویان»، چاپ اول. تهران: مرکز بینالمللی گفتگوی فرهنگها با همکاری انتشارات هرمس، ۱۳۸۰.
«تاریخ ارمنیان»، اثر «گارون سارکیسیان»
«ارمنستان و سلوکیان»، اثر «ژاسمن الچیبگیان»، ترجمهٔ گارون سارکسیان. انتشارات نائیری، ۱۳۸۲.
«زندگی مسروب ماشتوس»، اثر «گارون سارکسیان»
«تاریخ ارمنیان»، اثر «پاوستوس بوزند» (ترجمه گارون سارکسیان)
«جنگ تحمیلی ۸ ساله و ارامنه ایران»، اثر «گارون سارکسیان»
«فرهنگ املائی ارمنی»، اثر «آرداشس آبقیان»
«ریشه یابی نامهای خاص ارمنی برگرفته از زبانهای ایرانی»، اثر «ماریا (ترزیان) آیوازیان»
«پیوندهای ادبی ارمنیان و ایرانیان از قرن پنجم تا هجدهم»، اثر «بابگن چوگاسزیان» (به فارسی نوشته شدهاست).
«نگرشی کوتاه به ۲۲ قرن ادبیات ارمنی»، اثر «آلک در-خاچاطوریان»
«مادرانه در ادب آرمن» اثر «آلک در-خاچاطوریان»
«چهل روز موسی داغ»، اثر فرانتس ورفل ترجمه محمد قاضی (در مورد اخراج ارامنه از ترکیه).
«صد سال شعر ارمنی (از اواخر قرن نوزدهم تا اواخر قرن بیستم)»، اثر «احمد نوریزاده»، نشر چشمه، پائیز ۱۳۶۹.
«تاریخ و فرهنگ ارمنستان»، اثر «احمد نوریزاده»، نشر چشمه، پائیز ۱۳۷۶.
«ارامنه و سینمای ایران»، گروه تحقیق و پژوهش سینما. تهران: انتشارات روزنه کار، ۱۳۸۳.
«دانشنامه ایرانیان ارمنی»، اثر «ژانت دیگرانوهی لازاریان»، چاپ اول. تهران: انتشارات هیرمند، ۱۳۸۲.
«ایرانیان ارمنی»، اثر «اسماعیل رائین»، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۹.
«قتل عام ارمنیان»، اثر «اسماعیل رائین»، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۰.
«یپرم خان سردار»، اثر «اسماعیل رائین»، انتشارات زرین
«تاریخ ارمنستان»، اثر «هراند پاسدرماجیان»، تهران: انتشارات زرین، ۱۳۷۷.
منابع
فرهنگ در ارمنستان
ارمنی |
3814 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DB%8C%D9%84%D8%A7%D9%86 | کیلان | کیلان شهری واقع در بخش مرکزی شهرستان دماوند در استان تهران ایران است.از آثار تاریخی این شهر میتوان به مسجد جامع کیلان،مسجد صاحب الزمان،قلعه حاج عسگر،قلعه کوهان، قلعه رستم گیو ،حمام شمس و مش خدیجه، چنار محله ساران و... نام برد.
جمعیت
جمعیت این شهر براساس سرشماری سال ۱۳۹۵ ایران، ۲۸۸۲ نفر (۹۲۷ خانوار) شامل ۱۴۷۸ مرد و ۱۴۰۴ زن میباشد جمعیت کیلان در سال ۱۳۸۵ برابر با ۳۰۳۸ نفر بودهاست.
زبان
بنابر نظر مهدی علمداری پژوهشگر زبان شناس گویش مردم کیلان همچون مناطق دماوند و آبسرد و عین ورزان، گویش دماوندی است.
بناهای تاریخی منطقه کیلان
کهنترین سکونتگاه انسان در اطراف کیلان در نزدیکی قلعه حاجی عسگر قرار دارد که در سال ۱۳۶۸ توسط هیئت بررسی منطقه دماوند به سرپرستی عنایت اله امیرلو شناسایی و در سال ۱۳۶۹ کاوش شد. در این کاوشها ابزارهای سنگی و استخوان حیوانات یافت شد که طبق نظر کاوشگر مربوط به دوره فراپارینه سنگی و بین ۱۴ تا ۱۸ هزار سال قدمت دارند. بازنگری یافته های قلعه عسگر توسط فریدون بیگلری در موزه ملی ایران نشان داد که ابزارهای سنگی یافت شده از لحاظ فناوری و گونه شناسی دارای ویژگیهای مشخص صنایع دوره نوسنگی منطقه از جمله استفاده از تکنیک تراش فشاری است. با توجه به نتایج این مطالعه جدید قدمت سکونت در قلعه عسگر حدود ۸ هزار سال است.
مهمترین آثار و ابنیه تاریخی کیلان عبارتند از:
تپههای باستانی با محوطههای تاریخی که در واقع قلعه و دژهایی میباشند که در درون سلسله اساطیر کیلان و در عصر مادها بر روی تپهها و خاکریزهای مصنوعی بنا گردیده و در طی دوره اول جنگهای آشور و ماد به کلی ویران شدهاند.
مسجد جامع کیلان :این مسجد بین ۸۵۰ تا ۱۲۰۰ سال قدمت تاریخی دارد و به قولی بنا به فرمان حسن عسگری و به سبک مساجد دوره اولیه اسلامی بنا گردیدهاست. نمای دخلی این مسجد از نظر معماری و گچ بریهای سر در و محراب آن قابل توجه است. در داخل این مسجد ،۱۵ ستون قطور به نام فیل پایه وجود دارد که بر ارزش و اعتبار این بنا میافزاید. در سال ۱۳۶۸، اداره کل میراث فرهنگی استان تهران به منظور حفظ این اثر ارزشمند و جلوگیری از تخریب احتمالی به ویژه ریزش و سقوط پوشش سقف و بام نسبت به مرمت آن اقدام نمود. این اقدامات شامل افزایش ارتفاع بنا از داخل و برداشت و تعویض پوشش بنا و ایجاد پوشش شیروانی به جای پوشش چوبی و گلی آن میباشد.
حسینیه کیلان :بنای اولیه این حسینیه جزء نخستین حسینیههایی است که بعد از وقایع کربلا، در ایران ساخته شد. این ساختمان تاکنون سه بار تجدید بنا شدهاست.
حمامهای تاریخی مثل حمام عمادین، حموم مشخدیجه، شمس، علی جمال و چندین خانه تاریخی.
امامزادههای موجود در محلههای کوهان، زیارت وساران.
آثار تاریخی موجود در روستاهای پراکنده مجاور کیلان.
صنایع دستی و محلی منطقه کیلان
در گذشته ریسندگی و بافندگی به شیوه سنتی آن بخش از فعالیت اقتصادی این ناحیه بود. صدها کارگاه کوچک ریسندگی و بافندگی و صنایع وابسته به آن در کیلان فعالیت داشت و پارچههایی در طرحها و رنگهایی مختلف با کیفیت بسیار عالی در همین کارگاههای کوچک تولید و مازاد آن در نقاط دیگر به فروش میرسید. با گذشت زمان، به علل بالا رفتن قیمت مواد اولیه و ورود پارچههای رنگارنگ و عدم حمایت دولت از صنایع داخلی، این کارگاههای کوچک اما بسیار با ارزش رفته رفته رونق گذشته خود را از دست داده بهطوریکه تعداد انگشت شماری از این کارگاهها به صورت فعال باقی ماندهاست. مهمترین صنایع دستی این منطقه عبارتند از:حوله حمام، حوله دست و صورت، چادر شب، سفره، پارچهها ی مخصوص بقچه لباس و معدودی کارگاه بافت قالی و قالیچه.
سوغات منطقه کیلان
سوغات منطقه کیلان شامل آبنبات، نان محلی، نان شیرمال و توتک، هسته قیسی، لب لبو، قیسی، سفره کیلانی، حوله حمام و حوله دست و صورت است که مسافران به عنوان سوغاتی به همراه میبرند.
منابع
ویکیپدیای انگلیسی.
اطلس گیتاشناسی استانهای ایران، تهران: ۱۳۸۳خ.
مختصات و ارتفاع
شهرستان دماوند
شهرهای استان تهران
شهرهای شهرستان دماوند
ویکیسازی رباتیک |
3820 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%86%D9%84%D9%86%D8%AF | گرینلند | گرینلند یا گروئنلند کشوری جزیره ای در آمریکای شمالی است که بخشی از قلمروی پادشاهی دانمارک است. گرینلند در آبهای اقیانوس منجمد شمالی واقع شده و محل زندگی حدود ۵۶ هزار نفر است. همچنین این کشور بهعنوان کمتراکمترین منطقه جهان از لحاظ جمعیتی شناخته میشود. جمعیت آن از مردم بومی (از تبار اسکیموها) و مهاجران دانمارکی تشکیل شدهاست. پایتخت آن به زبان کالاآلیت، نوک و به زبان دانمارکی، گودتهاب نام دارد. نام گرینلند به معنی «سرزمین سبز» یا «سبزستان» است.
بهجز چند نقطه محدود که محل سکونت اهالی گرینلند است دیگر مناطق این آبخوست، یخزده و بهطور کلی خالی از سکنه است. این سرزمین از نظر جغرافیایی در محیط قاره آمریکای شمالی واقع شده اما از نظر سیاسی و فرهنگی با اروپا به ویژه کشورهای نروژ و دانمارک مراوده بیشتری دارد. گرینلند در حالی بزرگترین جزیره کرهزمین است که ۹۷٪ از مساحت آن معادل با لایههای یخی به ضخامت ۳ کیلومتر پوشیده شدهاست. یکی از ارزشهای راهبردی کشور دانمارک، مالکیت گرینلند است. از آنجایی که بخشی از پادشاهی دانمارک است، مردم این سرزمین، شهروند دانمارک محسوب میشوند.
ریشه نام
نام گرینلند ریشه به معنای سرزمین سبز در زبانهای اسکاندیناوی دارد. سرگذشتنامههای ایسلندی گزارش میدهند که شخصی نروژیتبار به نام اریک سرخ به خاطر جنایت از خاک ایسلند تبعید شد. او به همراه خانواده و بردگانش با قایق، خاک ایسلند را ترک نمود و به آبخوستی دورتر در شمال باختر رسید؛ و آنجا را گرینلند به معنی سرزمین سبز نامید به این امید که این نام، فریبندگی خاصی برای مهاجران تازه داشته و جمعیت بیشتری را برای مهاجرت به آن نقطه تشویق نماید.
تاریخ
مردم اسکیمو که نیاکانشان از کانادا آمدهبودند دستکم در ۴۵۰۰ سال گذشته بهطور متناوب در بخشهایی از گرینلند زندگی میکردند. گرینلند با وجود اینکه از میانه هزاره سوم (پیش از میلاد) سابقه زندگی (البته نه بهطور مداوم) اروپائیان را داشته اما تا سده ۱۰ (میلادی) برای آنها ناشناخته مانده بود. تا اینکه گروهی از نورسها (وایکینگ نروژی) که در راه ایسلند بودند راه خود را گم کرده و به کرانههای غیر مسکونی گرینلند رسیدند. نورسها در سده ۱۰ (میلادی) در مناطق غیرمسکونی جنوب گرینلند سکونت یافتند و پس از آن، در سده ۱۳ (میلادی) اینوئیتها و در سده ۱۵ (میلادی) سایر بومیان در این آبخوست بهطور دائمی مستقر شدند. سکونتگاههای نورسها اما رفتهرفته برچیده شد تا اینکه در اواخر سده ۱۵ (میلادی) دیگر از روستاهای نورس اثری در گرینلند باقی نماند. کمی پس از ترک گرینلند از سوی نورسها، پرتغالیها در سال ۱۴۹۹ (میلادی) به اکتشاف بخشهای کوچکی از گرینلند روی آوردند و مدعی مالکیت کل آبخوست گرینلند شدند. پرتغالیها برای گرینلند نام «تِرا دو لاورادور» را استفاده میکردند. در اوایل سده ۱۸ (میلادی) مردم اسکاندیناوی و گرینلند بار دیگر تماس پیدا کردند و دانمارک در همان سده پس از اختلاف با نروژ گرینلند را مستعمره خود ساخت.
در جریان جنگ جهانی دوم و پس از اشغال دانمارک به دست آلمان نازی، ایالات متحده آمریکا کنترل آبخوست گرینلند را به دست گرفت و آن را یک سرزمین «تحتالحمایه» نامید. پس از پایان جنگ، گرینلند دوباره به دانمارک بازگردانده شد و در ۱۹۵۳ (میلادی) دانمارک، گرینلند را به خاک خود ضمیمه کرد.
جغرافیا
گرینلند با پهناوری کمابیش به اندازه عربستان سعودی است. گرینلند بزرگترین آبخوست غیر قارهای جهان است. این آبخوست در شمال اقیانوس اطلس جای دارد و دریای گرینلند از مهمترین دریاهای آن است. بلندترین نقطه آن کوه گونبیورن است. بیشتر مساحت گرینلند در بالای مدار شمالگان قرار دارد. به همین دلیل در بخش شمالی آبخوست، ۵ ماه از سال را خورشید پیوسته و بدون غروب در آسمان میتابد. در بخش میانی گرینلند نیز، از پایان ماه مه تا پایان ماه ژوئیه، پدیده غروب خورشید روی نمیدهد.
گرینلند، سرزمینی سرد و خشک و دارای اقلیم قطبی است. ۸۱٪ رویه آن پوشیده از یخچالهای طبیعی است. در برخی مناطق عمق این یخ تا چهار کیلومتر نیز میرسد. این یخچالها، یخسار بزرگی را میسازند که پهناوری آن، در حدود ۸/۱ میلیون کیلومتر مربع است. در آبهای پیرامون گرینلند، یخکوههای بسیاری روی آب شناورند. در درون آبخوست، دمای هوا در گرمترین ماههای سال (ژوئن، ژوئیه و اوت)، به ۱۰ درجه سلسیوس میرسد. حال آنکه در کرانههای جنوبی گاه از ۲۰ درجه سلسیوس افزایش مییابد که دلیل آن، کمتر بودن عرض جغرافیایی و جریانهای آب گرم اقیانوس اطلس شمالی است. گرینلند سرزمینی کمباران است. اما میزان بارندگی در جنوب گرینلند از شمال آن بیشتر است. بارش رگبار بهندرت رخ میدهد. میزان بارش برف نیز در بخشهای مختلف، متفاوت است. در کرانهها (که بیشتر شهرهای گرینلند در آن سامان ساخته شدهاند) بارش عمده برف از ماه دسامبر آغاز شده و تا ماه مارس ادامه مییابد.
در پی گرمایش جهانی در میان سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸، در حدود ۱۵۰۰ میلیارد تُن از تاقچههای یخی گرینلند از میان رفته که این برابر افزایش میانگین سالانه ۰٫۴۶ میلیمتر به ارتفاع آب دریاهاست. تاقچههای یخی، لایههای افقی بزرگی از یخ هستند که از یک سو با یخچالهای روی خشکی پیوند داشته و از سویی دیگر به دریا راه دارند. سرعت آب شدن کوههای یخی گرینلند نگران کننده است.
پوشش گیاهی گرینلند، شامل گیاه، گل، خزه و درختچههای بید است که در تابستانهای کوتاه این سرزمین میرویند. خرس قطبی، گوزن شمالی، و نهنگ، مهمترین جانوران اقلیم قطبی گرینلند هستند.
سیاست
با این که گرینلند هنوز بخشی از پادشاهی دانمارک بهشمار میآید اما از سال ۱۹۷۹ (میلادی) به خودگردانی رسیدهاست.
از سال ۲۰۰۸ (میلادی) گرینلند خودمختاری بیشتری بدست آورد. به جز امور نظامی و سیاست خارجی، کنترل همه امور در دست مردم گرینلند است. بر پایه قانون اساسی، اگر مردم گرینلند در همهپرسی، خواستار استقلال شوند دانمارک نمیتواند با آن مخالفت کند.
اقتصاد
اقتصاد گرینلند به شدت به ماهیگیری وابسته است. ماهیگیری بیش از ۹۰ درصد از صادرات گرینلند را تشکیل می دهد.صنعت میگو و ماهی بیشترین درآمد را دارد.
مردم
جمعیت گرینلند ۵۵٬۸۷۷ نفر (برآورد سال ۲۰۱۸) است که ۸۷ درصد آن بومی اسکیموهای کالاآلیت (شامل نژادهای ترکیبی با اینوئیت و دانمارکیها) و ۱۳ درصد بقیه بیشتر دانمارکیهای گرینلند و دیگر نژادهای اروپایی هستند.
بیشتر مردم گرینلند شهرنشین هستند. کمتر از ۲۰٪ در روستاها و اردوگاهها میزیَند. گرینلند تنها ۱۸ شهر و ۶۰ روستا و اردوگاه دارد. زبان گرینلند دانمارکی و گرینلندی است و دین مردم آن مسیحیت (کلیسای دانمارک) و جانباوری (اسکیموها) است.
فرهنگ
واژهٔ «اِکومیتسولیورنِک» در زبان گرینلندی بهمعنی «آفریدن چیزهای شگفتانگیز» است و میتوان آن را همارز واژهٔ پارسی هنر دانست. هنر مردم بومی گرینلند، الهامگرفته از حیات وحش و طبیعت سخت و منجمد این سرزمین است و به باورهای سنتی مردم مربوط میشود.
صنایع دستی گرینلند، بیشتر شامل توپیلاکها است. هر توپیلاک (بهمعنی «روح نیاکان»)، پیکرهٔ کوچک و کندهکاریشدهای از استخوانهای جانوران است که با وجود سادگی، بازتابی از عناصر طبیعی، تاریخ و اسطورههای این سرزمین است. بومیان بر این باور بودهاند که هر توپیلاک، تقدیسکنندهٔ ارواح نیاکان و طلسمی است که به شکست دشمن میانجامد.
امروزه در بیشتر شهرهای گرینلند، موزههایی ساخته شدهاند که در آنها آثار هنری تاریخی و معاصر، به صورت دائم یا موقت به نمایش درمیآیند. خانهٔ فرهنگ گرینلند در نوک، یکی از مهمترینِ این موزههاست.
اقتصاد
بخش زیادی از هزینههای گرینلند را دولت دانمارک میپردازد. بیکاری، یکی از مشکلات عمده مردم گرینلند است و هزینه این مردم را دولت دانمارک میپردازد.
سازمان زمینشناسی آمریکا در سال ۲۰۰۸ (میلادی) از منابع طبیعی نفت خام و گاز طبیعی فراوان گرینلند پرده برداشت. ۲۲ درصد نفت و گاز دستنخورده جهان در قطب شمال است. بهتدریج، اکتشافهای دیگری برای یافتن ذخایر معدنی گوناگون انجام و مشخص شد که گرینلند، کانسارهای زیادی از سنگ آهن، مس، روی، سرب، اورانیم، فلورید، طلا، یاقوت و عنصرهای خاکی کمیاب (مورد استفاده در برخی صنایع مانند تولید تلفن همراه، پنلهای خورشیدی و توربینهای بادی) دارد. کشف این منابع باعث شد که تمام احزاب سیاسی اصلی گرینلند به اتفاق آرا از توسعه صنعت معدن این کشور پشتیبانی کنند. اما مطرح شدن موضوعاتی مانند اینکه فعالیتهای معدنی منجر به افزایش گرمایش جهانی و قطب و ذوب شدن ذخایر یخ و یخچالهای طبیعی این کشور میشود باعث شد که همفکری شهروندان گرینلند از بین برود. توسعه معادن گرینلند بر افزایش دمای زمین خواهد افزود و نهادهای بینالمللی و سیاستگذاران زیستمحیطی برای اطمینان یافتن از اینکه میانگین دمای کره زمین در سطح مطلوب ۲ درجه باقی میماند، بر فعالیتهای معدنکاری گرینلند نظارت خواهند داشت.
بر پایهگزارش وزارت دفاع ایالات متحده آمریکا به مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا آب شدن یخهای قطبی باعث بازشدن راههای تجاری تازه میشود و گرینلند در مسیر این راهها قرار دارد.
تقسیمات کشوری
گرینلند به چهار ایالت تقسیم میشود:
کویالق
قاسیوتسوپ
ققاتا
سرمرسوق
منطقه بزرگ «پارک ملی شمال خاوری گرینلند» جزء استانهای این کشور بهشمار نمیآید.
آمریکا
استفاده نظامی
بر پایه یک قرارداد نظامی بین ایالات متحده آمریکا با دانمارک، آمریکا تجهیزات ردیابی موشکی خود را در پایگاه نظامی در گرینلند نصب کردهاست. در سال ۲۰۱۸ (میلادی) برای جلوگیری از نفوذ چین در گرینلند، آمریکا همچنین موفق شد گرینلند را متقاعد کند که ساخت فرودگاههای خود را به چین ندهد.
پیشنهاد خرید
آمریکا تا به امروز سه بار پیشنهاد برای خرید گرینلند دادهاست، بار اول در سال ۱۸۷۶ (میلادی) و بار دوم پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۶ (میلادی) و بار سوم در اوت ۲۰۱۹ دونالد ترامپ رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا درخواست خرید گرینلند را داد. اما دولت دانمارک این درخواست را رد کرد.
توضیحات
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه ملی جهانگردی گرینلند به زبانهای انگلیسی، دانمارکی و آلمانی.
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۷۹ (میلادی)
بنیانگذاریها در هزاره سوم (پیش از میلاد)
دانمارک
سرزمینهای شمالی
کشورهای فراقارهای
قلمرو پادشاهی دانمارک
قلمروهای وابسته در آمریکای شمالی
کشورها و سرزمینهای دانمارکیزبان
کشورهای جزیرهای
کشورهای هممرز با اقیانوس اطلس
مستعمرههای پیشین دانمارک
مستعمرههای پیشین نروژ
مناطق ویژه اتحادیه اروپا
منطقههای شمالگان |
3821 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%AF%20%D9%85%D9%84%DB%8C%20%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%86%D9%84%D9%86%D8%AF | سرود ملی گرینلند | سرود ملی گرینلند که «نونارپوت اوتُقارسوئانگوراویت» (به معنی "ای سرزمین باستانی ما") نام دارد توسط هنریک لوند نوشته شده و موسیقی آن ساخته یوناتان پیترسون است.
این سرود ملی از سال ۱۹۱۶ رسمیت یافتهاست.
سرود به زبان گروئنلندی
Nunarput, utoqqarsuanngoravit niaqqut ulissimavoqq qiinik.
Qitornatit kissumiaannarpatit tunillugit sineriavit piinik.
Akullequtaastut merletutut ilinni perotugut tamaani
kalaallinik imminik taajumavugut niaqquit ataqqinartup saani.
Atortillugillu tamaasa pisit ingerlaniarusuleqaagut,
nutarterlugillu noqitsigisatit siumut, siumut piumaqaagut.
Inersimalersut ingerlanerat tungaalitsiterusuleqaarput,
oqaatsit "aviisit" qanoq kingunerat atussasoq erinigileqaarput.
Taqilluni naami atunngiveqaaq, kalaallit siumut makigitsi.
Inuttut inuuneq pigiuminaqaaq, saperasi isumaqaleritsi.
برگردان فارسی
ای سرزمین باستانی ما، با سری پوشیده از گیسوان سپید،
تو همیشه ما فرزندانت را در آغوش خود نگاه داشته و از محبتهای سواحلت به ما ارزانی داشتهای
ما همچون فرزندانِ میانی خانواده، در اینجا شکوفا شدیم، ای کَلالیت*
ما خواهان آنیم تا در پیشگاه سر پرغرور و شریف تو، نام خود را برخوانیم
با اشتیاقی آتشین، برای پروراندن و بهرهیابی از آنچه تو به ما میبخشی، از نو میسازیم.
همه موانعات را بر سر راه نِیل به اشتیاق خود، برکنده و به پیش میپوییم، به پیش.
رسیدن به مسیر جوامع بالغ، هدف غیرتمندانهٔ ماست،
شوق حفظ تأثیر سخن و نوشتار را در دل داریم،
فروتنی، مسیر و راه نیست، ای کلالیت، از خواب خیز و سرفراز باش!
زندگیای باکرامت و وقار هدف ماست؛ پُردلانه موضعی قوی برگزین.
پانویس
کَلالیت نام گرینلند به زبان بومی گرینلند است.
منابع
ویکیپدیای انگلیسی، نسخهٔ ۱۷ ژانویه ۲۰۰۷.
آهنگسازی سرود ملی در می بمل ماژور
سرودهای آمریکای شمالی
سرودهای دانمارک
سرودهای شمالگان
گرینلند
موسیقی گرینلند
نمادهای ملی گرینلند |
3826 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%AC%D9%87%20%D9%86%D8%B5%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%B7%D9%88%D8%B3%DB%8C | خواجه نصیرالدین طوسی | ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن طوسی (۵۷۹–۶۵۳ ه) (۱۲۰۱–۱۲۷۴ م) شاعر، همهچیزدان، فیلسوف، متکلم، فقیه، ستارهشناس، اندیشمند، ریاضیدان، منجم، پزشک، عارف و معمار ایرانی بود. کنیهاش «ابوجعفر» و به القابی چون «نصیرالدین»، «محقق طوسی»، «استاد البشر» و «خواجه» شهرت دارد. ابن خلدون (۱۴۰۶–۱۳۳۲) او و فخر الدین رازی را بزرگترین دانشمندان ایران دانستهاست.
فعالیتهای علمی
سنت فلسفه مشایی را که پس از ابن سینا در ایران رو به افول گذاشته بود، بار دیگر احیا کرد.
مجموعه آرا و دیدگاههای کلامی شیعه را در کتاب تجرید الاعتقاد گرد آورد.
رصدخانه مراغه را ساخت.
جداول بسیار دقیق از حرکت سیارهای ایجاد کرد، که یک مدل سیارهای به روز شده و انتقاداتی از نجوم بطلمیوسی بود.
در کنار رصدخانه مراغه کتابخانهای با حدود چهل هزار کتاب ایجاد کرد.
مثلثات را به عنوان یک شاخه ریاضی بهعنوان یک علم مطرح کرد.
با پرورش شاگردانی همچون قطب الدین شیرازی و گردآوری دانشمندان ایرانی عامل انتقال تمدن و دانشهای ایران پیش از مغول به آیندگان شد.
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد او بر نظریه خورشید مرکزی کوپرنیک تأثیر داشتهاست.
زندگینامه
وی علوم دینی و عقلی را زیر نظر پدرش و منطق و حکمت طبیعی را نزد داییاش آموخت. تحصیلاتش را در نیشابور به اتمام رساند و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته آوازه یافت.
در زمان حمله مغول به ایران نزد ناصرالدین محتشم قهستان در قلعه کوه قاین، به کارهای علمی مشغول شد و اخلاق ناصری را نوشت. پس از مدتی به نزد اسماعیلیان در دژ الموت نقل مکان کرد. پس از یورش مغول و پایان یافتن فرمانروایی اسماعیلیان (۶۳۵ ه.خ) هلاکو نصیرالدین را مشاور و وزیر خود ساخت و وی هلاکو را در تسخیر بغداد و سرنگونی عباسیان یاری داد.
زادگاه و تولد
دربارهٔ زادگاه خواجه نصیرالدین طوسی اختلاف است بعضی کتابها و منابع پدر وی را «شیخ وجیه الدین محمد بن حسن» از بزرگان و دانشوران قم میدانند اما در بعضی منابع پدر او را زاده روستای جهرود، قم میدانند که به همراه خانواده برای زیارت امام هشتم شیعیان به مشهد عازم میشود و پس از زیارت، در هنگام بازگشت به علت بیماری همسرش، در یکی از محلههای شهر توس مستقر میشود؛ و پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامهٔ نماز جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسه علمیّه مشغول میگردد. خواجه نصیر طوسی در ایام اقامت پدر در آنجا در پانزدهم جمادیالاول سال ۵۹۸ ق، متولد گردید؛ و پدرش با یاد دادن قرآن کریم به او، او را «محمد» نامید.
تحصیل و اساتید
روزهای کودکی و نوجوانی خواجه توسی در شهر توس سپری شد. وی در این روزها پس از خواندن و نوشتن، قرائت قرآن، قواعد زبان عربی و فارسی، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت. پس از آن به توصیه پدر، نزد داییاش «نورالدین علی بن محمد شیعی» که از دانشمندان نامور در ریاضیات، حکمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت. سپس با راهنمایی پدر در محضر «کمال الدین محمد حاسب» که از دانشوران نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود که استاد آهنگ سفر کرد و آوردهاند که وی به پدر او چنین گفت: من آنچه میدانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اکنون سؤالهایی میکند که گاه پاسخش را نمیدانم!
پس از چندی دایی پدرش «نصیرالدین عبدالله بن حمزه» که تبحر ویژهای در علوم رجال، درایه و حدیث داشت، به توس آمد و خواجه در نزد او به کسب علوم پرداخت. گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونهای که به او توصیه کرد تا به منظور استفادههای علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت کند. او در شهر توس و به دست استادش «نصیر الدین عبدالله بن حمزه» لباس عالمان دین را بر تن کرد و از آن پس به لقب «نصیرالدین» از سوی استاد مفتخر شد.
خواجه سپس به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدت یک سال نزد سراج الدین قمری که از استادان بزرگ درس خارج فقه و اصول در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت. سپس در محضر استاد فریدالدین داماد نیشابوری - از شاگردان امام فخر رازی - کتاب «اشارات ابن سینا» را فرا گرفت. پس از مباحثات علمی متعدد فرید الدین با خواجه، علاقه و استعداد فوق العادة خواجه نسبت به دانش اندوزی نمایان شد و فریدالدین او را به یکی دیگر از شاگردان فخر رازی معرفی کرد و بدین ترتیب نصیرالدین طوسی توانست کتاب «قانون ابن سینا» را نزد «قطب الدین مصری شافعی» به خوبی بیاموزد. وی علاوه بر کتابهای فوق از محضر عارف معروف آن دیار «عطار نیشابوری» (متوفی ۶۲۷ ه.ق) نیز بهرهمند شد.
خواجه که در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال کسب علوم و فنون بیشتر بود، او پس از تحصیل در نزد دانشمندان نیشابور به ری شتافت و با دانشور بزرگی به نام برهان الدین محمد بن محمد بن علی الحمدانی قزوینی آشنا گشت. او سپس قصد سفر به اصفهان کرد امّا در بین راه، پس از آشنایی با «میثم بن علی میثم بحرانی» به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهانی به شهر قم رو کرد.
توسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت. او علم «فقه» را از محضر «معین الدین سالم بن بدران مصری مازنی» (از شاگردان ابن ادریس حلی و ابن زهره حلبی) فرا گرفت؛ و این شخصیت را استاد برتر خواجه نصیر دانستهاند. خواجه در سال ۶۱۹ ه.ق از استاد خود اجازهٔ نقل روایت دریافت کرد. آن گونه که نوشتهاند خواجه مدت زمانی از «علامه حلی» فقه و علامه نیز در مقابل، درس حکمت نزد خواجه آموختهاست.
«کمال الدین موصلی» ساکن شهر موصل (عراق) از دیگر دانشمندانی بود که علم نجوم و ریاضی به خواجه آموخت و بدین ترتیب پژوهشگر توسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده، پس از سالها دوری از وطن و خانواده، قصد عزیمت به خراسان کرد.
خواجه طوسی در قلعههای اسماعیلیان
اسماعیلیه فرقهای از شیعیان است که به باور پیروانش اسماعیل فرزند جعفر صادق جانشین اوست. این گروه پس از مدتها در سال ۴۸۳ ه.ق به دست حسن صباح در ایران رونقی دوباره یافتند و پس از چندی، گرایشهای شدید سیاسی پیدا کرده، فعالیتهای خود را گسترش دادند. قلعه الموت در حوالی قزوین پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعههای متعدد و استواری داشتند که جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی بهشمار میرفت و دستیابی بر آنها بسیار سخت بود.
خواجه نصیرالدین پس از چند ماه سکونت در قائن، به دعوت «ناصر الدین عبدالرحیم بن ابی منصور» که حاکم قلعه قهستان بود و نیز مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و آزادانه و با احترام ویژه در آنجا زندگی کرد. او در مدت اقامت خود کتاب «طهارة الاعراق» نگاشت.
نصیرالدین طوسی حدود ۲۶ سال در قلعههای اسماعیلیه به سر برد اما در این دوران لحظهای از تلاش علمی باز ننشست و کتابهای متعددی از جمله «شرح اشارات ابن سینا»، «تحریر اقلدیس»، «تولی و تبری» و «اخلاق ناصری» و چند کتاب و رسالة دیگر را تألیف کرد. کتاب روضه التسلیم و مطلوب المومنین؛ تولی و تبری، آغاز و انجام رساله ای موجز در باب اعتقادات اسماعیلی از جمله آثاری است که به فرمان امام اسماعیلی در الموت نوشتهاست. خواجه در پایان کتاب شرح اشارات مینویسد: «بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشتهام که سختتر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت؛ و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمیآمد که دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود…»
از همکاران خواجه در الموت میتوان به حسن محمود کاتب یا حسن صلاح منشی اشاره کرد که همراه خواجه از قهستان به الموت آمده بود وی در طول روز آنچه را که خواجه تدریس میکرد مکتوب میکرد و برداشت خویش را در اوقات فراغت به صورت شعر بیان کردهاست. دیوان اشعار وی دیوان قائمیات نام دارد.
خواجه طوسی و هلاکوخان مغول
از آنجا که وجود اسماعیلیان حاکمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر میانداخت هلاکوخان در سال ۶۵۱ ه.ق با اعزام لشکری به قهستان آنجا را فتح کرد. حاکم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم کامل قلعه، از مغولان اطاعت کرد و چندی پس از آن در سال ۶۵۶ ه.ق تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتلعام مردم برداشت. از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژهای یافت. برخی گفتهاند هلاکو به جز خواجه نصیرالدین طوسی و دو پزشک دیگر، رکن الدین و همه همراهان وی را به قتل رساند و زندهنگهداشتن خواجه نصیر به دلیل آن بود که هلاکو از جایگاه علمی و فکری او مطلع بود. از آن پس خواجه نصیر همراه هلاکوخان بود و بعدها نزد او مقامی بلند یافت و مورد اعتماد خان قرار گرفت هلاکو بدون مشورت خواجه هیچ تصمیمی نمیگرفت، هیچ سفری نمیرفت و هیچ حکمی نمیداد.
دربارهٔ نقش خواجه نصیر در گشایش بغداد و کشتن واپسین خلیفه عباسی گزارشهای متضادی در منابع تاریخی وجود دارد. برخی از نویسندگان اهل سنت و نیز پارهای از نویسندگان شیعه و محققان معاصر خواجه نصیر را تشویق کننده هلاکوخان در حمله به بغداد میدانند. در مقابل برخی از پژوهشگران با بررسی منابع برآنند که کشتن خلیفه ارتباطی به نظر خواجه نصیرالدین نداشته و این اتهام ناشی از اختلاف شیعه و سنی است و شواهد استواری در تأیید آن وجود ندارد.
مستعصم (آخرین خلیفه عباسی) در دوران حکومت خود علاوه بر لهو و لعب، به خونریزی مسلمانان پرداخت. عدهای از شیعیان بغداد به دست پسرش (ابوبکر) به خاک و خون کشیده شدند و اموالشان به غارت رفت.
مقام علمی و ارزش فکری نصیرالدین توسی موجب شد تا هلاکو، او را در شمار بزرگان خود دانسته، نسبت به حفظ و حراست از جان وی کوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه خویش دارد
تأثیرات و یادگارها
یک دهانه آتشفشانی ۶۰ کیلومتری در نیمکره جنوبی ماه به نام خواجه نصیرالدین طوسی نامگذاری شدهاست. یک خرده سیاره که توسط ستارهشناس روسی نیکلای استفانویچ چرنیخ در ۱۹۷۹ کشف شد نیز به نام وی نامیده شدهاست.
دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی در تهران، رصدخانهٔ خواجه نصیرالدین طوسی تبریز و رصدخانه شامخای در جمهوری آذربایجان نیز به نام او نامگذاری شدهاند.
در سال ۲۰۱۳ میلادی، پایگاه جستجوگر گوگل، به مناسبت هشتصد و دوازدهمین سالگرد تولد خواجه نصیرالدین طوسی، تصویری از وی در تارنمای خود گذاشت که در کشورهای عربی قابل دسترسی بود. به گفته بیبیسی، در این عکس بر ایرانیتبار بودن این دانشمند تأکید شده بود که واکنشهایی را در کشورهایی عربی در پی داشت.
در ایران روز ۵ اسفند، سالروز تولد خواجه نصیرالدین طوسی، روز مهندسی نامگذاری شدهاست.
فعالیتهای شاخص علمی
فلسفه مشائی
خواجه نصیر کوشید تا با پاسخ به انتقادات متکلمین اشعری بهخصوص محمد غزالی و فخر رازی، از فلسفه مشائی دفاع کند و با شرح و بسط آرای فلسفی ابن سینا به آن قوتی مجدد ببخشد.
کلام شیعه
خواجه نصیر با استفاده از آرای فلسفی ابن سینا کلام شیعه را بر برهانهای عقلی مبتنی کرد. اثر وی به نام تجرید الاعتقاد یکی از مهمترین متون کلامی شیعه است که شرحهای متعددی بر آن نگاشته شدهاست. کتاب تجرید العقائد یکی از نوشتههای پرتاثیر خواجه در دانش کلام است. این کتاب سهم عمدهای در تحول علم کلام داشتهاست و به مدت چند قرن متوالی به عنوان متن معیار محسوب میشدهاست. گفته شدهاست که بسیاری از مکتبهای فلسفی همچون مکتب شیراز، نوآوریهای خویش را با توجه به متن این کتاب آشکار کردهاند. در مکتب فلسفی اصفهان تا اندازهای این کتاب در حاشیه قرار گرفت و بیشتر به عنوان متنی کلامی ملاحظه شد. کلام فلسفی هم در میان شیعیان و هم در میان اهل سنت مورد توجه بودهاست چنانکه کتاب طوالع قاضی بیضاوی و مواقف عضدالدیم ایجی نظایر کتاب تجرید در میان اهل سنتاند.
مثلثات
در کتاب شکل القطاع مثلثات را برای اولین بار به عنوان دانشی مستقل معرفی کرد و آن را در پیشگفتار علم نجوم معرفی میکند و قوانین اساسی برای حل مثلثات مسطح و کروی مطرح میکند.
فیزیک
در کتاب تجریدالکلام دربارهٔ نور و با تکیه بر نظریهٔ ذره مطالبی را عنوان میکند که فوقالعاده اهمیت دارد.
در کتاب البصائر نوشتهٔ اقلیدوس وی انتشار صوت را به امواج آب تشبیه میکند و به آن پرداختهاست.
وی در نحوهٔ استفاده از ساعت آفتابی ابتکار جدیدی برای رصد کردن به خرج دادهاست که این ابتکار در علم ستارهشناسی ارزشمند است.
نجوم
خواجه نصیرالدین طوسی «زیج ایلخانی» را از روی رصدهای انجامشده در رصدخانهٔ مراغه تدوین کردهاست. زیج ایلخانی سدهها از اعتبار خاصی در بسیاری از سرزمینهای آن زمان -از جمله در چین- برخوردار بودهاست و در سال ۱۳۵۶ میلادی، ترجمه و در اروپا منتشر شد. قدیمیترین نسخهٔ این زیج در کتابخانهٔ ملی پاریس نگهداری میشود.
تأثیر خواجه در علم کلام
دو قرن پیش از خواجه، تحولات کلامی بنوعی با ابوالحسین بصری آغاز شد و فخر رازی در کتاب محصل این رویکرد را ادامه داد. ابوالحسین بصری که از شاگردان قاضی عبدالجبار معتزلی بود از پیروان بهشمی بود. بصری تحت تأثیر آموزههای فلسفی در برخی آموزههای معتزلی تجدید نظرهایی را آغاز کرد که همزمان با تدوین آثار این سینا در خراسان همراه شد. تأثیر نظرات فلسفی و شهرت آنها بیشتر به خاطر کتب غزالی یعنی مقاصد الفلاسفه و تهافت بود که باعث شهرت آرای فلسفی ابن سینا در میان متکلمان شد. مکتب ابوالحسین بصری توسط یکی از شاگردانش به نام ملاحمی گسترش یافت. اندیشههای فخر رازی و ملاحمی و بصری تأثیر بسزایی در فلسفی شدن کلام شیعه داشتند متکلمان امامی همچون سدیدالدین حمصی نیز در اواخر سده ششم هجری با آموزههای بصری آشنا شدند و از وی تأثیر پذیرفتند. در واقع میتوان گفت که خواجه با سه سنت آشنا بود. نخست سنت ابوالحسین بصری که در برخی آثار خواجه تأثیر واضحی دارد. دیگر سنت فلسفی ابن سینا و شارحان وی در خراسان قرار داشت؛ و سنت رواج نظرات فخر رازی و تأثیری پذیری خواجه از وی بود. بیشتر کتب کلامی و فلسفی فخر در زمان خواجه در خراسان رایج بودهاست.
نمونهای از اشعار علمی
خواجه نصرالدین برای آسانتر کردن علوم برای دانشجویان بعضی از مباحث علمی را به صورت شعر (نظم) بیان میکرد.
فرق بین دال و ذال معجم
تشریح ۷ پردهٔ چشم و سه گونه آب که در آنهاست
مذهب
بر اساس آثار خواجه نصیر در مسلمان و شیعه بودن او تردیدی نیست. اما در اینکه آیا او در ادوار مختلف زندگیش شیعه امامی یا شیعه اسماعیلی بوده نزد مورخان اختلافاتی وجود دارد. از این لحاظ زندگانی خواجه را میتوان به سه بخش تقسیم کرد.
او به باور اکثر تاریخ نویسان در ابتدای زندگی و قبل از پیوستن به اسماعیلیان شیعه امامی بودهاست. در عین حال، عدهای این احتمال را که او در یک خانواده شیعی اسماعیلی به دنیا آمده باشد منتفی ندانستهاند.
خواجه بین سالهای ۶۱۹ تا ۶۲۴ ه.ق به قلاع اسماعیلیه وارد شد. نظر نویسندگان دربارهٔ علت ورود خواجه به قلاع مختلف است. گروهی قائلند که خواجه به اجبار، نزد اسماعیلیان رفتهاست، و در مقابل، عدهای برآنند که او با میل خود نزد آنان رفته و با این حال پس از اینکه تصمیم گرفت از پیش آنان برود به وی اجازه ندادند و او را محبوس کردند. گروهی نیز معتقدند که او در تمامی دوران حضورش در میان اسماعیلیان آزادی کامل داشت و میتوانست بدون درد سر عقاید مخالف خود را ابراز کند. در طی حدود ۳۰ سال اقامت در قلاع اسماعیلیه در مورد مذهب خواجه طوسی نظرات گوناگونی وجود دارد. به بیان حمید ملک مکان «فعالیتهای علمی متعدد، کتابها و رسالههایی که وی در زمینههای مختلف نوشته، و نیز مدت طولانی ای که با اسماعیلیان زندگی کرده و با آنان حشر و نشر داشتهاست، عامل مهمی در اختلاف آرا و اقوال دانشمندان و نویسندگان دربارهٔ وی شدهاست.» از طرفی «علمای اثناعشری که خواجه را امامی میدانند مصرانه منکرند خواجه به کیش اسماعیلی درآمده بوده و صحت انتساب رسالات اسماعیلی بدو را که در میان اسماعیلیان محفوظ ماندهاست، انکار میکنند.» برخی از آنها با قبول انتساب این رسالات به او آنها را محصول تقیه خواجه برای حفظ جان خود در دوره اسارت میدانند. این نظر با تغییر مقدمه اخلاق ناصری منتسب به خواجه تقویت میشود، چرا که در آنجا تصریح میکند که «به حکم اضطرار بر اسماعیلیان وارد شده و مقدمه کتاب را بر طبق عقیده آنان، نه اهل شریعت و سنت نگاشتهاست.» عدهای هم بر این باورند که خواجه در این دوران واقعاً تحت تأثیر عقاید اسماعیلیان قرار گرفته و به کیش ایشان روی خوش نشان داده بود.
خانواده
خواجه نصیر سه پسر از خود به یادگار نهاد: صدرالدّین علی، فرزند بزرگ او که همواره در کنار پدر و همگام با او بود و در فلسفه، نجوم و ریاضی بهره کافی داشت. دومین فرزندش اصیل الدین حسن نیز اهل دانش و فضیلت بود و در زمان حیاتش اغلب به امور سیاسی مشغول بود.
درگذشت
تاریخ درگذشت وی ۱۸ ذیقعده ۶۷۳ ه.ق است؛ و در حرم کاظمین و پایین پای دو امام به خاک سپرده شدهاست. بنا به وصیتش بر روی سنگ مزارش این آیه قرآن از سوره کهف را نگاشتند: «وَ کَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَیْهِ بِالْوَصید» = «و سگشان (به حالت پاسبانی) دو دست خویش بر درگاه (غار) گشاده بود».
آثار
زندگی او بر پایه دو هدف اخلاقی و علمی بنا نهاده شده بود. او در بیشتر زمینههای دانش و فلسفه، تألیفات و رسالههایی از خود به یادگار گذاشته که بیشتر عربی هستند، اما ۲۵ درصد نوشتههای وی به زبان پارسی بودهاند.
خواجه نصیرالدین طوسی برخلاف ابن سینا اقدامی برای ترجمه لغتهای عربی و به وجود آوردن اصطلاحات فارسی به جای اصطلاحات عربی نکرد و همان واژههای رایج روزگار خود را در آثار فارسی به کار برد.
از معروفترین آثار او به پارسی، «اساس الاقتباس» و «اخلاق ناصری» را میتوان یاد کرد. وی در اخلاق ناصری رستگاری راستین انسانها را در «سعادت نفسانی»، «سعادت بدنی» و «سعادت مدنی» میداند و این نکته نشان میدهد که خواجه در مسایل مربوط به بهداشت جسمانی و روانی هم کارشناس بودهاست.
خواجه نصیر حدود یکصد و نود کتاب و رسالهٔ علمی در موضوعات متفاوت به رشتهٔ تحریر درآورد. که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میشود:
تجرید الاعتقاد: که در موضوع کلام نگاشته شده و به دلیل اهمیت فوقالعاده آن مورد توجه دانشمندان قرار گرفته و شرحهای بسیاری پیرامون آن نوشته شدهاست.
شرح اشارات بوعلی سینا: این کتاب شرحی بر اشارات بوعلی سینا است.
قواعد العقاید
اخلاق ناصری یا اخلاق طوسی
آغاز و انجام
اوصاف الاشراف
تحریر مجسطی
تحریر اقلیدس
تجریدالمنطق
تلخیص المحصل
اساس الاقتباس
زیج ایلخانی
آداب البحث
آداب المتعلمین
روضةالقلوب
اثبات بقاء نفس
تجرید الهندسه
اثبات جوهر
جامع الحساب
اثبات عقل
جام گیتی نما
اثبات واجب الوجود
الجبر و الاختیار
استخراج تقویم
خلافت نامه
اختیارات نجوم
رساله در کلیات طب
ایام و لیالی
علم المثلث
الاعتقادات
شرح اصول کافی
کتاب الکل
ترجمهٔ صورالکواکب
تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الافکار
تصورات یا روضةالتسلیم
رساله تولا و تبری
معیار الاشعار (در تعریف شعر و علم عروض و قافیه)
شاگردان
جمالالدین حسن بن یوسف مطهر حلی (علامه حلی، درگذشته ۷۲۶ ه.ق) او از دانشوران بزرگ شیعه بود که آثار گرانسنگی از خود به جای نهاد. وی شرحهایی نیز بر کتابهای خواجه نگاشت.
کمالالدین میثم بن علی بن میثم بحرانی (ابن میثم بحرانی، درگذشته ۶۷۹ یا ۶۹۹ ه.ق) او حکیم، ریاضیدان، متکلم و فقیه بود و عالمان بزرگی از محضرش استفاده کردند. وی گرچه در رشته حکمت زانوی ادب و شاگردی در مقابل خواجه بر زمین زد، از آن سو خواجه از درس فقه وی بهرهمند شد. این محقق بحرینی شرح مفصلی بر نهجالبلاغه نوشته که به شرح نهجالبلاغه ابن میثم معروف است.
محمود بن مسعود بن مصلح کازرونی (قطبالدین شیرازی، درگذشته ۷۱۰ ه.ق) او از شاگردان ممتاز خواجه است وی در چهارده سالگی به جای پدر نشست و در بیمارستان به طبابت پرداخت. سپس به شهرهای مختلفی سفر کرد و علم هیئت و اشارات ابوعلی را از محضر خواجه نصیر فرا گرفت. قطبالدین کتابهایی در شرح قانون ابن سینا و در تفسیر قرآن نوشتهاست.
کمالالدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (ابن فوطی، درگذشته ۷۲۳ ه.ق) او مذهب حنبلی داشت و معروف به ابن الفُوَطی بود. این دانشمند مدت زیادی در محضر خواجه علم آموختهاست. وی از تاریخنویسان معروف سده هفتم است و کتابهای معجمالآداب، الحوادثالجامعه و تلخیص معجمالالقاب از آثار اوست.
سید رکنالدین استرآبادی (متوفی ۷۱۵ ه.ق) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرحهایی بر کتابهای استاد خویش نوشته و علاوه بر تواضع و بردباری، از احترامی افزون برخوردار بودهاست. وی در تبریز به خاک سپرده شدهاست.
علامه کمال الدین حسین اخلاطی (متوفی ۸۰۸) فرزند میر زین العابدین سیدعلی زوردانی از اکابر قاینات. ایشان در زمان حمله مغول، همگامی که خواجه نصیر در قلعه کوه قاین کتاب اخلاق ناصری را مینوشت، ملازم و شاگرد او بود.
برخی دیگر از شاگردان خواجه نصیر عبارتند از:
ابراهیم حموی جوینی
اثیرالدین اومانی
مجدالدین طوسی
مجدالدین مراغی
از نظر دیگران
احمد کسروی دربارهٔ وی چنین گفته: «خواجه نصیر آن مرد بیدین شکمپرست که گاهی باطنی میبوده و گاهی شیعه میگردیده، «لعنتنامه» ای ساخته.» وی همچنین در جایی دیگر چنین گفته: «به گفته مسیو ماربین، نصیرالدین توسی کار بسیار نیکی کرده که در زمان تاخت مغولان و در چنان هنگام، گرفتاری، کینهٔ شیعی و سنی را فراموش نساخته و مغولان را به سر بغداد برده و کینه از دشمنی خاندان علی جستهاست. این بوده آرزویش که شیعیان همیشه چنان باشند و هیچگاه کینهٔ سنیان را از دل بیرون نکرده به کارهای دیگری نپردازند.»
ویکنز (مترجم اخلاق ناصری به زبان انگلیسی): خواجه نصیرالدین طوسی دارای روحی نیرومند و حساس بوده که گرفتار تحولات شدید سیاسی و معنوی گشتهاست و در عین این گرفتاریها به گونه ای سخن گفتهاست که تو گویی با مردم این روزگار در نیمه دوم قرن بیستم سخن میگوید.
علامه حلی: [خواجه نصیر] کان افضل اهل عصره فی العلوم العقلیه و النقلیه و کان اشرف من شاهدناه فی الاخلاق: [خواجه نصیر] بهترین زمانه خود در علوم عقلی و نقلی و با اخلاقترین فردی بود که تا به حال دیده بودیم.
علامه جعفری: دانشگاهی ذاتاً حوزوی است و حوزوی ذاتاً دانشگاهی همان طوری که در طول تاریخ سراغ داریم، خواجه نصیرالدین تجسمی از این دو نهاد بزرگ جامعه بشری است.
علامه حسنزاده آملی: خواجه نصیرالدین طوسی انسانی است قرآنی که قلم و قدم و سیاست عملی او تمامٹ برای رضای خدا بودهاست.
جستارهای وابسته
رصدخانه مراغه
دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی
رصدخانه خواجه نصیرالدین طوسی تبریز
ادعاهای دیگران درباره میراث فرهنگی و معنوی ایران
اختراعهای دوران طلایی اسلام
دارالحکمه
منابع و پانویس
خلاصه زندگینامه علمی دانشمندان؛ بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی؛ زیر نظر احمد بیرشک
کتاب ریاضیدانان مسلمان و سیر علوم ریاضی در شرق اسلامی بقلم: غلامرضا تاتاری. صفحات۲۶۲–۲۷۰
پیوند به بیرون
همایش بینالمللی هفتصد و پنجاهمین سالگشت خواجه نصیرالدین طوسی
خواجه نصیر الدین طوسی که بود؟
در مورد خواجه نصیرالدین طوسی
در مورد خواجه نصیرالدین طوسی
نگاه عربی به خواجه نصیرالدین طوسی در لوگو گوگل
مجموعه مقالات منتشر شده دربارهٔ خواجه نصیرالدین طوسی در شماره ۴ مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تاریخ سوم تیر ۱۳۳۵
رِساله در تولّا و تبرّا - خواجة نصیرالدّین أبو جعفر محمّدبن محمّدبن حَسَن طوسی
رسالة فی فضیلة أمیرالمؤمنین عَلیّ - العلّامة الخواجة نصیرالدّین الطوسی
اخترشناسان اسلام قرون وسطی
اخترشناسان فارسیزبان قرون وسطی
اسلامشناسان مسلمان سده ۱۳ (میلادی)
اسلامشناسان مسلمان شیعه
اهالی ایران در سده ۱۳ (میلادی)
اهالی توس
اهالی خراسان
دانشمندان علوم غریبه
دانشمندانی که بر روی تعیین قبله کار کردهاند
درگذشتگان ۱۲۷۴ (میلادی)
درگذشتگان ۶۵۳
درگذشتگان ۶۷۲ (قمری)
ریاضیدانان اسلام قرون وسطی
ریاضیدانان اهل ایران در قرون وسطی
ریاضیدانان اهل ایران
ریاضیدانان سده ۱۳ (میلادی)
زادگان ۱۲۰۱ (میلادی)
زادگان ۵۷۹
زادگان ۵۹۸ (قمری)
ستارهشناسان سده ۱۳ (میلادی)
عالمان شیعه
عالمان مسلمان
فقیهان شیعه دوازدهامامی
فیلسوفان اهل ایران
فیلسوفان سده ۱۳ (میلادی)
فیلسوفان فارسیزبان قرون وسطی
فیلسوفان فارسیزبان
فیلسوفان مسلمان
وزیران ایلخانیان |
3829 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%AA%20%D8%A7%D9%81.%20%DA%A9%D9%86%D8%AF%DB%8C | رابرت اف. کندی | رابرت فرانسیس «بابی» کِنِدی (زاده ۲۰ نوامبر ۱۹۲۵ – درگذشته ۶ ژوئن ۱۹۶۸)، معروف به آرافکی، سیاستمدار اهل ایالات متحده آمریکا بود. او از سال ۱۹۶۵ تا هنگام ترورش در سال ۱۹۶۸، سناتور نیویورک در مجلس سنای ایالات متحده آمریکا و پیش از آن از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۴، در دولتهای جان اف کندی و لیندون جانسون، دادستان کل ایالات متحده آمریکا بود. او که از نمادهای لیبرالیسم مدرن در آمریکا است برای کسب نامزدی حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا در انتخابات ریاستجمهوری ۱۹۶۸ ایالات متحده آمریکا رقابت می کرد.
در جریان مبارزات انتخاباتی، لحظاتی بعد از پیروزی در ایالت کالیفرنیا در آشپزخانه هتل آمباسادور در شهر لسآنجلس، هدف گلولهٔ سرحان سرحان، دانشجوی ۲۴ سالهٔ فلسطینیتبار شهروند اردن، قرار گرفت و مانند برادر بزرگترش، جان اف کندی، کشته شد.
منابع
Barnes, John A. Irish-American Landmarks. Canton, Mich.: Visible Ink, 1995.
Grubin, David, director and producer, RFK. Video. (DVD, VHS). 2hr. WGBH Educ. Found. and David Grubin Productions, 2004. Distrib. by PBS Video
Hilty, James M. Robert Kennedy: Brother Protector (1997), vol. 1 to 1963. Temple U. Press., 1997.
Martin, Zachary J. The Mindless Menace of Violence: Robert F. Kennedy's Vision and the Fierce Urgency of Now. Lanham, Md.: Hamilton Books, 2009.
آدمکشیهای ۱۹۶۸ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
اعضای کابینه جان اف. کندی
اعضای کابینه لیندون بی. جانسون
افراد آمریکایی ایرلندیتبار
افراد پادکمونیست اهل ایالات متحده آمریکا
افراد کشتهشده در کالیفرنیا
افسران نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا
اهالی برانکسویل، نیویورک
اهالی بروکلین، ماساچوست
پیروان کلیسای کاتولیک رم اهل ایالات متحده آمریکا
ترقیخواهی در ایالات متحده آمریکا
جنبش حقوق مدنی
حقوقدانان اهل ایالات متحده آمریکا
خاکسپاریها در گورستان ملی آرلینگتون
خانواده کندی
خواهر/برادران رؤسای جمهور آمریکا
دانشآموختگان دانشگاه هاروارد
دانشآموختگان مدرسه حقوق دانشگاه ویرجینیا
درگذشتگان ۱۹۶۸ (میلادی)
دریافتکنندگان مدال طلای کنگره
دموکراتهای اهل ماساچوست
دموکراتهای اهل نیویورک (ایالت)
رابرت اف. کندی
زادگان ۱۹۲۵ (میلادی)
سیاستمداران اهل ایالات متحده آمریکا
سیاستمداران ترورشده اهل ایالات متحده آمریکا
سیاستمداران سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
کندی
دانشآموختگان کالج هاروارد
قربانیان قتل در آمریکا
کشتگان در لس آنجلس
کشتهشدگان مرد
لیبرالیسم در ایالات متحده آمریکا
مخالفان آپارتاید در آفریقای جنوبی
مرگها به وسیله اسلحه گرم در کالیفرنیا
نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا ۱۹۶۴ (میلادی)
نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا ۱۹۶۸ (میلادی)
نمایندگان سنای حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا
نمایندگان مجلس سنای ایالات متحده آمریکا از نیویورک (ایالت)
نویسندگان اهل نیویورک (ایالت)
نویسندگان اهل بوستون
نویسندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
نظامیان اهل ماساچوست
نظامیان ایالات متحده آمریکا در جنگ جهانی دوم
نظامیان نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا در جنگ جهانی دوم
وزیران دادگستری ایالات متحده آمریکا
وکیلان اهل نیویورک (ایالت)
وکیلان اهل ماساچوست
طرفداران مبارزه با فقر
اهالی مکلین، ویرجینیا
دانشمندان علوم سیاسی اهل ایالات متحده آمریکا
کاتولیکهای رومی سده ۲۰ (میلادی)
فعالان حقوق مدنی آمریکایی آفریقاییتبار
فعالان ضد جنگ ویتنام اهل ایالات متحده آمریکا
پیروان کلیسای کاتولیک اهل نیویورک (ایالت)
حامیان خشونتپرهیزی |
3835 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%85%D9%84%D9%87 | جمله | جُملِه یک یا چند فراکرد مرتبط به هم را شامل میشود که پیام کاملی را از فرستنده پیام (گوینده، نویسنده) به گیرنده پیام (شنونده، خواننده) برساند. افراد مقصود خود را به صورت جمله بیان میکنند. جمله یک یا مجموع چند کلمه است.
از نگاه ساختار
جمله ساده: جملهای که تنها از یک فراکرد تشکیل یافته باشد.
نمونه: فردا سالگرد پیروزی مردم نیکاراگوئه است.
جمله مرکب: جملهای که از دو یا چند فراکرد همپایه ساخته شدهاست.
نمونه: اگر به مریض دارو داده نشود، خواهد مرد.
جمله پیچیده: جملهای که از یک فراکرد پایه و یک یا چند فراکرد پیرو ساخته شدهاست.
نمونه:علی به درس ریاضیات که از درسهای مشکل است، علاقه دارد.
از نگاه هدف
جمله از لحاظ هدف و پیامی که منتقل میکند دارای انواع زیر است:
جمله خبری: جملهای است که واقع شدن (یا نشدن) یا بودن (یا نبودن) حالتی را بیان میکند.
نمونه: خدا مرده است.
جمله پرسشی: جملهای است که در آن با استفاده از کلمات پرسشی یا تغییر لحن پیرامون موضوعی سؤال میکند.
نمونه: فردا چه روزی است؟
جمله عاطفی یا جمله تعجبی:جملهای است منعکسکننده یکی از عواطف انسانی که اگر شامل تعجب یا تحسین باشد بدان جمله تعجبی نیز گفته و در انتهای جمله از این نشانه «!» استفاده میکنیم.
نمونه: چه باغ باصفایی!
جمله امری: جملهای است که با آن انجام دادن کاری یا دست داشتن و پذیرفتن صفت یا حالتی به صورت مثبت یا منفی خواسته میشود؛ که به شکل مثبت آن فعل امر و شکل منفی آن فعل نهی میگوییم. جمله امری میتواند فقط دارای یک کلمه باشد.
نمونه: همه در جای خود بایستند.
جمله یک لغتی: بنویسید. بیا. بفرمائید. ننویس. نگو.
جمله دعایی: جملهای است که حاوی دعا یا نفرین باشد.
نمونه: به امید دیدار! سفر بخیر!
از نظر معنی
جمله از نظر معنی نیز به دو قسمت تقسیم میشود:
۱- جملهٔ خبری: اگر جملهای بیانکنندهٔ خبری باشد، چه در زمان گذشته و چه در زمان حال و چه در زمان آینده، آن را جملهٔ خبری میگویند؛
مانند: تقی رفت، حسین میآید، منوچهر خواهد رفت.
۲- جملهٔ انشایی: جملهای است که مفهوم جملهٔ خبری را نرساند؛ مانند: جملهٔ امری – دعایی – استفهامی – تمنایی- شرطی – ندایی؛ بنابراین جملات زیر انشایی هستند:
بیا / مرو / الهی او به زودی نجات یابد / کاش او را بیابد / اگر او به خانهٔ ما بیاید… / ای پسر به کار نیک بکوش.
بهطور کلی اگر بتوانیم در جملهای احتمال صدق و کذب بدهیم خبری و در غیر این صورت انشایی است.
از نظر مکان اجزای
جمله از نظر مکان اجزای آن نیز به دو قسمت تقسیم میشود:
۱- جملهٔ مستقیم: اگر جملهای فعلی باشد، ترتیب قرار گرفتن اجزای آن بدین طریق است:
فاعل/ مفعول بیواسطه / مفعول با واسطه یا متمم / قید/ فعل
و اگر جملهای اسمی باشد، ترتیب قرارگرفتن اجزای آن بدین شکل است:
مسندٌالیه/ مسند / رابطه
۲- جملهٔ مقلوب یا غیرمستقیم: اگر مکان قرار گرفتن اجزای جملهای غیر از آنچه ذکر شد، باشد یعنی اجزای آن تغییر مکان داده باشند آن را جملهٔ مقلوب یا غیرمستقیم مینامند.
دیگر دستهبندیها
۱- جملهٔ کامل: جملهای را کامل میگوییم که معنای تام از آن حاصل شده و سکوت گوینده و عدم انتظار شنونده در آن بجا باشد؛ مانند: دیروز به خانهٔ تقی رفتم، خدا بزرگ است، روزگار هر کس را ادب میکند.
۲- جملهٔ ناقص: جملهای ناقص است که شنونده انتظار بقیهٔ مطلب را داشته باشد و سکوت گوینده باعث عدم کمال آن باشد؛ مانند: وقتی او را دیدم …، اگر او آمد….
هریک از این جملات کامل یا ناقص میتواند مکمل جملهٔ ناقص دیگری باشد؛ بنابراین:
جملهٔ مکمل: آن است که کاملکنندهٔ جملهٔ ناقص باشد؛ مانند: از بازار برمیگشت (مکمل جملهٔ ناقص: وقتی او را دیدم)، من میروم (مکمل جملهٔ ناقص: اگر او آمد)، از اینجا فرار کرد (مکمل جملهٔ ناقص: تا او را صدا زدم).
جملهٔ معترضه: ممکن است جملهای را بتوانیم از میان گفتار گوینده حذف کنیم ولی به معنی گفتار او لطمهای وارد نسازیم که آن را جملهٔ معترضه میگویند؛ مانند: اگر حسن آمد (که نمیآید) میروم.
دی پیر می فروش (که یادش به خیر باد)
گفتا شراب خور که غم دل برد ز یاد
جمله از نظر دیگری نیز به دو قسم تقسیم میشود: اسمی و فعلی.
۱- جملهٔ اسمی: هرگاه جملهای دارای فعل ربطی باشد، آن را جملهٔ اسمی مینامند و در حقیقت آن جمله از مسندٌالیه و مسند و رابطه تشکیل شدهاست؛ مانند: خدا داناست. اتاق بزرگ بود.
۲- جملهٔ فعلی: هرگاه جملهای دارای فعل خاص یا تام باشد، آن را جملهٔ فعلی مینامند و در حقیقت آن جمله از فعل و فاعل و… تشکیل شدهاست؛ مانند: تقی آمد، من حسین را دیدم.
جمله از نظر دیگری نیز به دو قسمت تقسیم میشود: مطلق و مقید.
۱- جملهٔ مطلق: اگر جملهای مقید به زمان یا مکان یا … نباشد و مقید به جملهٔ قیدی دیگر هم نباشد، آن را مطلق مینامند؛ مانند: او را دیدم، پرویز مریض است.
۲-جملهٔ مقید: اگر جملهای دارای قید زمان یا مکان یا … باشد آن را جملهٔ مقید میگویند؛ مانند: دیروز او را دیدم. پرویز خیلی مریض بود. حسن اینجا آمد …
پانویس
منابع
کتاب درسی «زبان فارسی» سال «اول دبیرستان» ایران - مرکز چاپ و نشر کتب درسی
عناصر نحوی
گزارهها
واحدهای معنایی |
3836 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B6%D9%85%DB%8C%D8%B1 | ضمیر | ضَمیر یا فَرانام واژهای است که میتواند جایگزین گروه اسمی شود، مثلاً به جای آنکه بگوییم «سهراب را دیدم و به سهراب گفتم»، میگوییم «سهراب را دیدم و به او گفتم»
توضیح اینکه واژهٔ "ضمیر" در زبان پارسی به معنای وجدان و وجود، نهان و درون، یعنی "خود" اوست.
ضمیر
ضمیرهای فارسی
در زبان فارسی ضمیر نقش نیست بلکه نوع واژه است و میتواند مانند اسم در جمله نقشهای مختلفی بگیرد.
ضمیرهای فارسی دارای هشت گونهاند: شخصی، مشترک، اشاره، پرسش، مبهم، تعجّب، شمارشی، ملکی (اختصاصی).
ضمیر شخصی
== ضمیر شخصی منفصل یا ناپیوسته (گسسته)
ضمیری است که تنها به کار میرود و معنی مستقل دارد.
ضمیر شخصی متصل یا پیوسته
ضمیری است که به کلمهٔ دیگر میپیوندد و معنی مستقل ندارد. این ضمیر معمولاً به اسم و گاه به فعل و حرف میپیوندد.
جدول زیر نشاندهندهٔ همهٔ ضمیرهای شخصی فارسی (گسسته و پیوسته) است.
ضمیر «شما» (بههمراه ضمیر پیوسته «تان» و شناسه دوم شخص جمع) همچنین برای دوم شخص مفرد و در هنگام رعایت احترام بکار میرود؛ و همچنین از ضمیر سوم شخص جمع «ایشان» (به همراه ضمیر گسسته «شان» و شناسه سوم شخص جمع) برای سوم شخص مفرد و در هنگام حفظ احترام او استفاده میشود (مانند «مادرم گفتند»، «ایشان گفتند»). گاهی نیز به جای «او» ضمیر سوم شخص مفرد «وی» میآید. در زبان پهلوی (پارسی میانه) «وی» برای حالت مفعولی و «او» برای حالت فاعلی به کار میرفت. (البته در متون متاخر پهلوی این امر رعایت نمیشود).
ضمیر مشترک
ضمیری که همواره یک صورت دارد و میان شش ساخت مشترک است: خود، خویش، خویشتن. جز در زبان محاوره، این ضمیر جمع بسته نمیشود.
واژگان اشاره، پرسش، مبهم و تعجّب اگر همراه اسم نباشند، خود جانشین اسم هستند و ضمیر محسوب میشوند. همچنین اگر این واژگان جمع باشند، صفت نیستند، بلکه ضمیر هستند زیرا در این حالت قطعاً نمیتوانند همراه اسم باشند.
ضمیر اشاره
ضمیری است که مرجع آن به اشاره معلوم شود: آن/ این و ترکیباتش مثل اینان/ آنها
- (کتاب را بگیر و آن را بخوان) اگر صفتهای اشاره (ان-این-همین و …) بدون اسم بیایند ضمیر اشاره هستند و نقش میپذیرند.
ضمیر پرسش
واژههای پرسشی اگر به تنهایی در جمله بیایند. (بدون همراهی اسم): که/ چه/کدام/کی/ کجا/چگونه/چند/چقدر
- (تا یار که خواهد و میلش به که باشد)
ضمیر مبهم
واژههایی که بر شخص یا مقدار مبهمی دلالت میکنند. چند/همه/هیچ/یکی/هرکه/کمی/دیگری
- (همه آمدند).
-(مثال از خیام: آرند یکی و دیگری بربایند / بر هیچکسی همی نگشایند).
ضمیر تعجّب
واژههایی که مفهوم تعجب و شگفتی را برساند: به/ چقدر/ وه…
- (وه که چگونه میرزمند شیرمردان مبارز!)
ضمیر شمارشی
صفت شمارشی که بدون همراهی اسم بیاید.
- (اولی رفت و دست خالی برگشت، اما دومی مدال طلا گرفت)
ضمیر ملکی
واژه مرکب «از آن» است که معنی «مال» / «متعلق به» را میدهد.
- (من زان خودم هرآنچه هستم، هستم)
نقش ضمیر در زبانهای مختلف
زبانها به دو دستۀ «ضمیر آزاد» (free pronoun) و «ضمیر وابسته» (bound pronoun) تقسیم میشوند.
در زبانهای ضمیر آزاد، ضمیرها بیشتر به شکل گسسته (independent pronoun) به کار میروند، یعنی ضمیرها، واژگانی هستند که از نظر نحوی، یک واحد مستقل به شمار میآیند. حتی اگر در این زبانها، ضمیرها به صورت شناسه (agreement) و واژه بست یا ضمیر پیوسته (clitic) به کار رود، باز هم نقشهای دستوری اصلی در ضمیر گسسته خود را نشان میدهند.
در زبانهای ضمیر وابسته، ضمیرها بیشتر به شکل ضمیر پیوسته و شناسه خود را نشان میدهند و ضمیرهای گسسته، یا اصولاً در زبان وجود ندارند، یا اینکه نقشی فرعی ایفا میکنند و بیشتر برای تأکید به کار میروند.
اوایل زبانشناسان گمان میکردند که اگر در زبانی، ضمیر به اشکال مختلف (ضمیر گسسته، ضمیر پیوسته یا شناسه) به کار رود، طبعاً ضمیر گسسته، نقش اصلی را دارد و کاربرد آن اجباری است. به عبارت دیگر، ضمیرهای پیوسته یا شناسهها همواره دارای نقش فرعی هستند و فقط یک سری اطلاعات را که در ضمیر گسسته آمدهاست، تکرار میکنند. همچنین اعتقاد بر آن بود که نشانههای حالت (case markers) به ضمیرهای گسسته میچسبند و بنابراین ضمیرهای گسسته، موضوعها (arguments) را نشان میدهند. بر اساس این مقدمات، نتیجهگیری نهایی نیز آن بود که هم از لحاظ در زمانی و هم از لحاظ همزمانی، ضمیرهای گسسته اهمیت بیشتری دارند و در سیر تحولات تاریخی، طبیعتاً ابتدا ضمیرهای گسسته در زبانها به کار رفته و سپس به صورتهای دیگری تبدیل شدهاست.
اما در برخی زبانها، دیده شد که شناسهها و واژهبستها، نقش اصلی را بر عهده دارند و ضمیرهای گسسته بیشتر از لحاظ تأکیدی یا تقابلی مورد استفاده قرار میگیرند (از جمله در زبان فارسی). همچنین در برخی زبانها، نشانههای حالت نیز به ضمیرهای پیوسته یا شناسهها میچسبند. در این زبانها، ضمیرهای پیوسته و شناسهها، اجباری هستند و ضمیرهای گسسته جنبۀ اختیاری دارند؛ بنابراین فرضیات قبلی زبانشناسان رد شد.
دو نوع مطابقه در زبانها وجود دارد: «مطابقۀ دستوری» (grammatical agreement) و «مطابقۀ مرجعدار» (anaphoric agreement).
در مطابقۀ دستوری که بیشتر در زبانهای ضمیرآزاد دیده میشود، ضمیرهای گسسته نقش اصلی را بر عهده دارند و شناسهها و ضمیرهای پیوسته یا واژهبستها با ضمیرهای گسسته مطابقه میکنند (تکرار اطلاعات).
در مطابقۀ مرجعدار، خودِ شناسهها و ضمیرهای پیوسته، مستقیماً به اسمها اشاره دارند و نیازی به ضمیرهای گسسته نیست. این نوع مطابقه بیشتر در زبانهای ضمیروابسته دیده میشود. در زبانهایی که از این نوع مطابقه استفاده میکنند، از آنجا که کلمات دارای شناسه هستند و نقش خود را مشخص میکنند، ترتیب کلمات (word order) چندان ثابت نیست.
با توجه به تقسیم زبانها به دو دسته ضمیر آزاد و ضمیر وابسته و همچنین معرفی دو نوع مطابقه (مرجعدار و دستوری)، باید این دستهبندیها را به صورت یک طیف (تقسیمبندی نسبی و نه مطلق) در نظر گرفت. به عبارت دیگر، برخی زبانها هستند که کاملاً ضمیرآزاد یا کاملاً ضمیروابسته بهشمار میروند و برخی دیگر، ترکیبی از دو نوعِ ضمیرآزاد و ضمیروابسته هستند. مثلاً به نظر میرسد زبان آبخازی کاملاً ضمیروابسته باشد، زیرا همه ضمیرها به صورت شناسه در فعل به کار میروند و از سوی دیگر همان فعل، نشاندهنده همه موضوعها و حالتها است. زبان انگلیسی تا حد زیادی ضمیرآزاد است. باید گفت گوناگونی فراوانی در این زمینه بین زبانها مشاهده میشود.
زبانشناسان در ابتدا گمان میکردند که ضمیرهای گسسته و به خصوص ضمیرهای گسستۀ «اول شخص» و «دوم شخص»، جنبۀ جهانی (universal) دارند و در همه زبانها قطعاً این دو مفهوم، به شکل واحدهای نحوی مستقل به کار میروند. همچنین این ضمیرهای گسسته، از لحاظ معنایی و ساختی، قابل تحلیل نیستند. یعنی نمیتوان آنها را به تکواژهای مختلف تقسیم کرد و از لحاظ معنایی هم، در هیچ زبانی، تکواژی که برای اشاره این ضمیرها به کار میرود، در ابتدا معنای دیگری نداشتهاست.
با این وجود، دیده شد که در برخی زبانها، اصولاً ضمیرهای گسسته وجود ندارند و در برخی دیگر که دارای ضمیرهای گسسته (به منظور تأکید بیشتر) هستند، گاهی این ضمیرها از دو یا چند تکواژ تشکیل شدهاند. علاوه بر این، گاهی این ضمیرهای گسسته، دارای ریشه معنایی هستند و به مفهوم دیگری نیز به کار میروند.
در بررسی تاریخی مسئله زبانهای ضمیرآزاد و ضمیروابسته، باید توجه داشت که در تحولات تاریخیِ زبانهای ضمیر آزاد، عمدتاً شناسهها و ضمیرهای پیوسته تغییر میکنند و ضمیرهای گسسته، ثابت هستند. برعکس، در زبانهای ضمیروابسته، ضمیرهای گسسته تغییر میکنند و ضمیرهای پیوسته ثابت هستند.
برخی زبانها فاقد ضمیر یا ضمیرانداز. در این زبانها، ضمیرها شخصی به شکل عادی وجود ندارد و کلماتی که معانی دیگری دارند، گاهی برای اشاره به مفهوم شخص به کار میروند. در این زبانها، عواملی مانند مقام اجتماعی و احترام، نوع کاربرد این واژهها را تعیین میکند. مثلاً در زبان برمهای، کلمه «بنده» (slave) برای اشاره به اولشخص به کار میرود و برخی عنوانهای دینی (برای احترام) برای اشاره به دومشخص مورد استفاده قرار میگیرند.
برای تعیین دقیق آنکه آیا میتوان این کلمات را همان ضمیر در نظر گرفت یا خیر، چند معیار وجود دارد. اولاً این کلمات باید در بافت کارگفتها (speech acts) به کار روند تا مشخص شود آیا میتوانند دقیقاً جایگزین ضمیر شوند یا خیر. روش دوم آن است که مشخص شود این کلمات «تغییر دهنده» (shifter) هستند یا خیر. معیار سوم آن است که مشخص کنیم با وجودِ ذکر این کلمات در زبان، آیا باز هم لازم است تعیین کنیم که این کلمات به چه اسمهایی اشاره میکنند یا خیر. تفاوت این واژهها با ضمیرها عبارتاند از:
این کلمات ریشه اسمی و معنایی دارند.
تعداد آنها بسیار زیادتر از ضمیرها معمولی است.
نشاندهنده جایگاه اجتماعی و شغلی و همچنین مفهوم احترام هستند.
این واژهها بیشتر دارای ویژگی اسمها و گروههای اسمی هستند.
جستارهای وابسته
ضمیرهای فارسی: من، تو، او، ما، شما، ایشان
ضمیرهای انگلیسی: I, He, She, It, We, You, They
منابع
اقسام کلمه
ضمیرها |
3838 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D9%87%20%D8%A2%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D9%84%D9%88 | شهره آغداشلو | شُهره آغْداشْلو (با نام تولد پری وزیریتبار؛ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۱) بازیگر ایرانی-آمریکایی است. او برای بازی در فیلم خانهای از شن و مه (۲۰۰۳) نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد. او برای به تصویر کشیدن ساجده طلفاح در مجموعهٔ تلویزیونی خانهٔ صدام (۲۰۰۸) موفق به دریافت جایزهٔ اِمی پرایمتایم در رشتهٔ بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.
زندگی
شهره آغداشلو با نام پری وزیریتبار در اردیبهشت ۱۳۳۱ در تهران متولد شد. او نام خانوادگی «آغداشلو» را به خاطر مخالفت خانوادهٔ پدریاش با داشتن نام خانوادگی آنان و پس از ازدواج با آیدین آغداشلو انتخاب کرد. آغداشلو پیش از انقلاب ایران، در سه فیلم مطرح آن زمان بازی کرد و با سه کارگردان بزرگ سینمای ایران، عباس کیارستمی، علی حاتمی و محمدرضا اصلانی همکاری داشت. او در بحبوحهٔ انقلاب ۱۳۵۷ ایران و در ژانویهٔ ۱۹۷۹ میلادی و زمانی که هنوز دولت شاپور بختیار بر سر کار بود از ایران خارج شد و از طریق ترکیه به لندن و سپس به لس آنجلس رفت و به اتفاق همسرش، هوشنگ توزیع، در نمایشهای متعددی بازی کرد. او یک فرزند دارد.
وی، با آن که چندین بار برای اجرای نمایش به دربار دعوت شد و با محمدرضا شاه و فرح دیبا در کاخ نیاوران دیدار کرد، شخصیت شاه را در میان جوانان آن زمان «مردمی» نمیداند و سبب این بیگانگی را تحصیلات شاه در سوئیس و نه در دارالفنون ایران میپندارد. وی پس از نامزدی جایزهٔ اسکار اقدام به نوشتن زندگینامه و خاطرات خود کرد که در سال ۲۰۱۳ به زبان انگلیسی با عنوان کوچهٔ عشق و یاسمنهای زرد در آمریکا منتشر شد.
در سال ۲۰۰۰ میلادی آغداشلو برای نخستینبار پس از مدتها دوری از سینما در فیلم سینمایی راز بهشت بر پردهٔ سینماهای آمریکا رفت. این فیلم به نویسندگی و کارگردانی کامشاد کوشان نخستین فیلم سینمایی ایرانی به زبان انگلیسی بود که در سینماهای کشور آمریکا نمایش همگانی میشد. فیلم راز بهشت به جشنوارههای بینالمللی پرشماری دعوت شد؛ از جمله جشنوارهٔ بینالمللی فیلم قاهره که در آن به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برگزیده و دعوتشده از کشور آمریکا، در کنار فیلمهایی چون پسرها گریه نمیکنند و محصور اثر برناردو برتولوچی رقابت کرد.
در سال ۲۰۰۳، آغداشلو نامزد جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای فیلم خانهای از شن و مه شد. افزون بر آن، چهار جایزهٔ منتخب انجمن منتقدان لس آنجلس، نیویورک، سینسیناتی و آنلایم را از آن خود کرد.
او در فیلم خانهای از شن و مه نخستین ساختهٔ وادیم پرلمان در کنار بازیگران معروفی چون بن کینگزلی برندهٔ اسکار برای بازی در فیلم گاندی در سال ۱۹۸۲ و جنیفر کانلی برنده اسکار برای بازی در فیلم یک ذهن زیبا در سال ۲۰۰۱ نقش آفرینی کرد. آغداشلو در این فیلم در نقش «نادره» زنی ایرانی و افسرده را بازی میکند که به اتفاق همسرش، سرهنگ مهاجر ایرانی (با بازی بن کینگزلی)، در سانفرانسیسکو زندگی میکنند و بر سر تصاحب خانهای با صاحب قبلی خانه (با بازی جنیفر کانلی) درگیر میشوند.
شهره آغداشلو در سال ۲۰۰۹ میلادی، برای بازی در نقش مکمل زن در سریال خانهٔ صدام، موفق به دریافت جایزهٔ امی شد. او در این مجموعه در کنار ایگال نائور بازیگر اسرائیلی در نقش همسر صدام حسین به ایفای نقش پرداخت.
فیلمشناسی
فیلمهای سینمایی
مجموعهٔهای تلویزیونی
گویندگی
بازیهای ویدئویی
پویانمایی
دِکلَمه
نمایشها
قوی تر
چرخ فلک
گلدونه خانم
بانویی میمیرد
موضوع جدی نیست
شبیخون
آیینه
هفت رنگ
کافه اکبر آقا نوستالژی
بوی خوش عشق
سهم ما از خانه پدری
امیر ارسلان ۲۰۰۰
تهیهکننده
تهیه برنامه «زیر آسمان کبود» در تلویزیون ایران
تهیه برنامه رادیویی «صدا و نوای ایران» پخش از کانال بینالمللی سراسری آمریکا
جوایز و افتخارات
منابع
پیوند به بیرون
افراد آمریکایی ایرانیتبار
افراد دارای تابعیت ایالات متحده آمریکا
افراد زنده
اهالی تهران
بازیگران آمریکایی آسیاییتبار
بازیگران تئاتر زن اهل ایالات متحده آمریکا
بازیگران تئاتر زن اهل ایران
بازیگران تلویزیون زن اهل ایالات متحده آمریکا
بازیگران زن اهل تهران
بازیگران زن بازی ویدئویی اهل ایالات متحده آمریکا
بازیگران زن تلویزیونی اهل ایران
بازیگران زن سده ۲۰ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
بازیگران زن سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران
بازیگران زن سده ۲۱ (میلادی) اهل ایالات متحده آمریکا
بازیگران زن سده ۲۱ (میلادی) اهل ایران
بازیگران زن فیلم اهل ایالات متحده آمریکا
بازیگران زن فیلم اهل ایران
بازیگران مخالف جمهوری اسلامی ایران
برندگان جایزه امی ساعات پربیننده برای بهترین بازیگر مکمل زن در مجموعه تلویزیونی کوتاه یا فیلم تلویزیونی
برندگان جایزه امی ساعات پربیننده
برندگان جایزه امی
برندگان جایزه ایندیپندنت اسپیریت
برندگان جایزههای ماهوارهای
دور از وطنهای اهل ایران در ایالات متحده آمریکا
زادگان ۱۳۳۱
زادگان ۱۹۵۲ (میلادی)
صداپیشگان زن اهل ایالات متحده آمریکا
صداپیشگان زن اهل ایران
مسلمانان اهل ایالات متحده آمریکا
مهاجران ایرانی به ایالات متحده آمریکا |
3841 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86%20%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%AD%DB%8C | کتایون ریاحی | کتایون ریاحی (زادهٔ ۱۰ دی ۱۳۴۰) بازیگر و نویسندهٔ اهلِ ایران است. او در ۱۳۸۰ برای بازی در شام آخر مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و در ۱۳۸۷ زلیخا را در مجموعهٔ تلویزیونی یوسف پیامبر به تصویر کشید.
زندگی و حرفه
کتایون ریاحی در ۱۰ دی ۱۳۴۰ در تهران به دنیا آمد. او دارای یک فرزند به نام پوریا است که موسیقیدان و دارای تحصیلات آکادمیک در زمینه موسیقی است. برادر او علیرضا ریاحی از دیگر بازیگران سینما در ایران است.
ریاحی با نویسندگی برای کودکان آغاز و با فیلم خبرچین به سینما آمد. اما فیلم در نیمه راه متوقف شد و او برای بازی در فیلم پاییزان انتخاب شد.
در آن زمان در سینما چندان موفق نبود اما با بازی در مجموعه پدرسالار توانست خود را مطرح کند و حضور او در مجموعههای روزهای زندگی و بهویژه مجموعهٔ تلویزیونی پس از باران از او چهرهای شناختهشده ساخت. بازی ریاحی در مجموعههای پس از باران و شب دهم نیز چشمگیر بود. او پس از پنج سال دوری از سینما با بازی در شام آخر مهمترین بازی دوران بازیگری خود را به معرض نمایش گذاشت و برای بازی در همین فیلم نامزد جایزهٔ بهترین بازی نقش اول زن از بیستمین جشنواره فیلم فجر شد. این زن حرف نمیزند دیگر فیلمی بود که ریاحی در آن ایفای نقش کرد. او برای بازی در این فیلم هم نامزد جایزهٔ از هفتمین جشن خانه سینما شد.
آخرین بازی او در سریال یوسف پیامبر در نقش زلیخا بود. ریاحی در خرداد ۱۳۸۸ طی یادداشتی به سایت سیمافیلم، کنارهگیری خود از دنیای بازیگری را اعلام کرد. فرجالله سلحشور کارگردان یوسف پیامبر در گفتگویی در این مورد گفت که او گفته: «دیگر نمیتوانم فضاهای موجود سینما را تحمل کنم و از حرفه بازیگری کنارهگیری کرد. چون در فیلم یوسف پیامبر مسائل معنوی، آرامش، احترام، حیا و حجاب مطرح بود و وی نمیتوانست صحنههای دیگر را تحمل کند، گفت: دیگر نمیخواهم کار کنم و میخواهم شیرینی سریال یوسف پیامبر در ذائقه من بماند.»
در فروردین ۱۳۹۲ تصاویری از کنسرت ابی در لسآنجلس منتشر شد که نشان دهنده حضور بدون حجاب زنی در کنار ابی بود که شباهت زیادی با ریاحی داشت. انتشار این تصاویر با حاشیههایی از سوی سایتهای خبری، معاون اجتماعی پلیس و فرجالله سلحشور همراه بود. سلحشور پیش از تکذیب یا تأیید ریاحی، در مصاحبه با رسانهها گفت: «این اتفاق مطلب ما را تأیید میکند که در شرایط فعلی و با این جریان، عوامل سینمای ما نمیتوانند درست رفتار کنند و این سینماست که معمولاً سینماگرانش را در آلودگی و فساد خودش غرق میکند. حال فرقی ندارد که آن بازیگر «یوسف» باشد یا فرد دیگری». معاون اجتماعی نیروی انتظامی از برخورد با مسئله پوشش بازیگران سینما در خارج از کشور از طریق اینترپل گفت. در واکنش به این بحثها ریاحی انتساب این عکسها به خود را تکذیب کرد و گفت «متأسفم از اینکه در جامعه مترقی ایران، برخی از مردم از روی بیخبری و بیاطلاعی در صدد تخریب چهرههای شناخته شده هستند». همچنین برخی رسانهها مدعی شدند که این تصاویر متعلق به مهشید برومند، همسر دوم ابی است. ریاحی در ۱۵ تیر ۱۳۹۵، با حضور مهمان برنامه خندوانه به تلویزیون برگشت.
ریاحی یکی از نخستین بازیگرانی بود که در شهریور ۱۴۰۱ در حمایت از مهسا امینی، دختر کشتهشده توسط گشت ارشاد، کشف حجاب کرد. او در جواب به محمدمهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد، که گفته بود کسانی که «حجابشان را برداشتهاند به فکر فعالیت دیگری باشند»، گفت «پیشنهاد میکنم شما فکر یه کار آبرومند برای خودت باش.» مأموران امنیتی قصد داشتند او را بازداشت کنند اما با ورود به خانهاش، ریاحی گریخته بود. برخی از وسایل شخصی او مانند لپ تاپش توسط مأموران ضبط شد. پس از آن خبری از ریاحی نبود و مدیر پیج اینستاگرام او گفت که جانش در خطر است. او در ۲۹ آبان در قزوین بازداشت شد. ریاحی در آذر ۱۴۰۱ با قرار وثیقه آزاد شد.
کتابها
ریاحی طی سال ۱۳۹۳، دو کتاب منتشر کرد. اولی با عنوان یک پنجره برای من با طرح جلدی از عباس کیارستمی و شامل هشت نمایشنامه است. به علاوه، در مقدمه این کتاب، بخشهای مختلف زندگی ریاحی شرح داده شدهاست. کتاب دوم او نیز یک داستان کودکانه باعنوان ماهی قرمز کوچولو است.
کارنامهٔ هنری
سینمایی
مجموعه تلویزیونی
جوایز
افتخارات کسب شده برای فیلمهای سینمایی:
افتخارات کسب شده برای مجموعههای تلویزیونی:
منابع
http://khorasanshomali.khorasannews.com/newspaper/BlockPrint/176751
پیوند به بیرون
افراد زنده
اهالی تهران
بازداشتشدگان خیزش ۱۴۰۱ ایران
بازیگران زن اهل تهران
بازیگران زن تلویزیونی اهل ایران
بازیگران زن سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران
بازیگران زن فیلم اهل ایران
زادگان ۱۳۴۰
زادگان ۱۹۶۱ (میلادی)
نمایشنامهنویسان زن اهل ایران
نمایشنامهنویسان سده ۱۴ اهل ایران
نویسندگان زن اهل ایران |
3842 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D9%85%D9%88%D8%B1 | کومور | کومور با نام رسمی اتحاد قُمُر و ، مجمعالجزایری است که در جنوب شرقی آفریقا و آبهای اقیانوس هند و شرق سواحل موزامبیک و شمال غربی ماداگاسکار قرار دارد. مساحت آن به ۲۲۳۶ کیلومترمربع بالغ میگردد. این کشور عضو اتحادیه عرب است. نام این کشور قَمَر یا قُمُر تلفظ شده اما نام آن برگرفته از همان واژه عربی قمر به معنی ماه است.
تاریخ
ساکنان اولیه قمر از جزایر پولینزی بودند. این سرزمین در قرون قبل به تصرف مسلمانان درآمد و اهالی آن به اسلام گرویدند. اسلام برای اولین بار توسط مردمانی از سواحل خلیج فارس و از جمله تجار موسوم به شیرازی (یا شیرازیها) به مردمان این جزیره معرفی شد. از سال ۱۸۴۳م فرانسه این کشور را مستعمره خود نمود و در سال ۱۹۱۲ رسماً مستعمرهٔ آن شد و با ماداگاسکار که تحتالحمایه فرانسه بود، یکی گردید اما پس از چندی جدا شد و در سال ۱۹۷۱ به لحاظ اقتصادی خودمختار شد.
در سال ۱۹۷۵ مجلس نمایندگان قمر بهطور یکجانبه استقلال قمر را اعلام نمود. کشورهای اروپای غربی، عربستان، عراق و کویت از سال ۱۹۷۹م با رژیم آن روابط سیاسی و بازرگانی برقرار نمودند و قمر که پس از کودتایی، از سازمان وحدت آفریقا خارج شده بود در این تاریخ به عضویت آن درآمد. این کشور در سال ۱۳۹۴ خورشیدی روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد.
تقسیمات کشوری
قمر از ۷ ناحیه تشکیل شده که به شکل فدرال اداره میشود. مرکز حکومت آن مورونی است که در جزیره قمر بزرگ قرار دارد.
جغرافیا
قمر از جزایر فعال آتشفشانی به وجود آمده و هماکنون کوه کارتالا با ۲۳۶۰ متر ارتفاع (بلندترین نقطه کشور) آتشفشانی فعال محسوب میشود. سه جزیره اصلی آن عبارتند از قمر بزرگ - که با ۱۱۵۰ کیلومتر مربع وسیعترین آنهاست - آنژوان و موئلی. چندین جزیره کوچک هم دارد. به سبب محصور بودن در آبهای اقیانوس هند و نزدیکی به خط استوا، آب و هوای گرم و مرطوب دارد.
اقتصاد
قمر پس از استقلال به خاطر قطع کمک فرانسویان به قحطی تهدید گردید که بر اثر کمکهای بینالمللی و دولتهای عربی، مردم از گرسنگی نجات یافتند. اقتصاد آن بر کشاورزی متکی است و برنج و سیب زمینی از محصولات مهم آن است. با این حال قمر واردکننده مواد غذایی است. صنایع آن عبارتاند از: وانیل سازی، عطرسازی، قایق سازی، زینتآلات و عتیقهجات. واحد پول آن فرانک سی اف آ (CfA.f) و برابر صد سانتیم است.
مردم
قمر ۷۹۰ هزار نفر سکنه دارد که ۳۰٪ آن در شهرها (۱۰٪ در مرکز حکومت) زندگی میکنند. رشد جمعیت ۳٪ و تراکم نسبی آن ۲۱۵ نفر در کیلومتر مربع میباشد. ترکیب کلی جمعیت از تیرههای آفریقائی است اما دو دسته مهاجر در آن سکونت دارند دسته اول مهاجران سواحل شرقی آفریقا، ماداگاسکار، ایران، اعراب و هندیها دسته دوم اروپائیها شامل پرتقالیها، هلندیها و فرانسویها، زبان رسمی عربی است اما زبان سواحیلی و فرانسوی هم در آن رایج است. ۹۹٪ مردم مسلمان هستند و اقلیتی مسیحی هم دارد.
فرهنگ
ازدواج
دو نوع ازدواج در قمر رایج؛ ازدواج کمی و ازدواج بزرگ است. در ازدواج کمی، یک ازدواج ساده، صمیمی و ارزان و قانونی است. ازدواج بزرگ دارای مشخصههای بزرگ مانند؛ مهریه زیاد و دو هفته جشن عروسی است. ادامه سنت ازدواج بزرگ به دلیل هزینههای زیاد آن و فقر شدید قمر مورد انتقاد قرار گرفتهاست.
رسانه
Al-Watwan، روزنامه ملی متعلق به دولت قمر که در شهر مورونی منتشر شدهاست.
رادیو و تلویزیون دولتی قمر خدمات ملی رادیویی-تلویزیونی هستند.
آزادی بیان در رسانه
آزادی بیان در این کشور مورد احترام است و در رسانه رادیویی بر اساس طنز اشاره دارد که به ارائه تفسیر سیاسی مستقل است.
منابع
بخشی از مطالب برگرفته از: تاریخ آفریقا - حسین الهی
Anjouan.net
http://en.wikipedia.org/wiki/Comoros
پیوند به بیرون
اتحادیه کشورهای عرب
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۵۰۳ (میلادی)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۷۵ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۹۷۵ (میلادی) در آفریقا
جزایر اتحاد قمر
جزیرههای آفریقا
جمهوریهای فدرال
کانال موزامبیک
کشورها و سرزمینهای سواحلیزبان
کشورها و سرزمینهای عربیزبان
کشورها و سرزمینهای فرانسویزبان
کشورها در آفریقا
کشورهای اقیانوس هند
کشورهای توسعهنیافته
کشورهای جزیرهای کوچک در حال توسعه
کشورهای جزیرهای
کشورهای عضو اتحادیه آفریقا
کشورهای عضو اتحادیه عرب
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی
کشورهای عضو فرانسهزبانی
|} |
3843 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B5%D8%B1 | مصر | مِصر با نام رسمی جمهوری عربی مصر کشوری فراقارهای در قارههای آفریقا و آسیا است. بخش بزرگ مصر در شمال شرقی آفریقا است، شبهجزیره سینا هم که در آسیای غربی قرار گرفته بخشی از قلمرو این کشور است. مصر در جنوب دریای مدیترانه و غرب دریای سرخ قرار گرفته و از غرب با لیبی (۱٬۱۱۵ کیلومتر)، از جنوب با سودان (۱۲۷۶ کیلومتر) و از سوی شبه جزیره سینا با اسرائیل (۲۰۸ کیلومتر) و در نوار غزه با فلسطین (۱۳ کیلومتر) مرز زمینی دارد.
طول خطوط ساحلی مصر حدود ۲٬۴۵۰ کیلومتر است. مصر با جمعیت ۱۰۲ میلیون نفر ۱۴امین کشور پرجمعیت در جهان، پرجمعیتترین کشور در خاورمیانه، و بعد از نیجریه و اتیوپی، سومین کشور پرجمعیت در قاره آفریقا است. اکثر جمعیت آن در حاشیه رود نیل زندگی میکنند. کرانههای رود نیل منطقهای است که ۴۰ هزار کیلومتر مربع یعنی حدود یک بیست و پنجم این کشور و تنها زمینهای بارور آن را تشکیل میدهد. بخش عمدهٔ این کشور که در مجموع ۱ میلیون کیلومتر مربع وسعت دارد، از بیابان تشکیل شده و جمعیت پراکندهای را در خود جای دادهاست.
حدود نیمی از جمعیت مصر شهرنشین هستند که بیشتر آنان در دو شهر بزرگ قاهره و اسکندریه، دیگر شهرهای دلتای نیل و حومه آنها زندگی میکنند.
مصر یکی از قدیمیترین تمدنهای بشری بوده و آثار باستانی متعدد موجود در این کشور که مهمترین آنها اهرام سهگانه است گردشگران زیادی را جذب این کشور میکند. حدود ۱۲٪ نیروی کار مصر در بخش گردشگری و شهرهای تفریحی ساحل دریای سرخ فعالیت دارند. اقتصاد مصر یکی از متنوعترین منابع درآمدی را در کشورهای خاورمیانه داراست و بخشهای گردشگری، کشاورزی، صنعت و خدمات هر یک به نسبتی تقریباً مساوی در تولید داخلی این کشور سهم دارند.
مصر در ۱۹۵۲ با کودتای بدون خونریزی افسران جوان ارتش علیه فاروق یکم پادشاه کشور صاحب حکومت جمهوری شد. انقلاب سال ۲۰۱۱ مصر به حکومت سی ساله حسنی مبارک در این کشور پایان داد و قانون اساسی جدیدی در این کشور تدوین شد. پس از استعفای حسنی مبارک قدرت در اختیار شورای عالی نظامی مصر به رهبری فرمانده ارتش محمد حسین طنطاوی بود و دولت منتخب این شورا اداره کشور را برعهده داشت، اما در جریان انتخابات ریاست جمهوری مصر در هفده ژوئن ۲۰۱۲ محمد مرسی به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد. او چهارمین رئیسجمهور مصر و اولین رئیسجمهور انقلاب مصر بود که در شبانگاه سوم ژوئیه ۲۰۱۳ در جریان کودتای ۲۰۱۳ مصر به وسیله ارتش از کار برکنار شده و عدلی منصور، رئیس دادگاه قانون اساسی مصر به عنوان رئیسجمهور دولت انتقالی برای برگزاری انتخابات زودهنگام تعیین شد. چندی بعد منصور، حازم ببلاوی را به عنوان نخستوزیر، دولت موقت برای تشکیل کابینه معرفی نمود. در انتخابات جدید مصر که یازده ماه پس از سرنگونی محمد مرسی برگزار شد عبدالفتاح سیسی وزیر دفاع سابق مصر به عنوان رئیسجمهور جدید مصر برگزیده شد.
مصر از دیدگاه سیاسی و فرهنگی یکی از مهمترین کشورها در جهان عرب و خاورمیانه است، از چهرههای شاخص علم و فرهنگ مصر میتوان به احمد حسن زویل برندهٔ جایزه نوبل شیمی و نجیب محفوظ برندهٔ جایزه نوبل ادبیات اشاره کرد همچنین تعداد زیادی شهروند مصری به ریاست سازمانهای بینالمللی ملی و منطقهای رسیدهاند همچون پطرس غالی دبیرکل سازمان ملل متحد از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷، محمد البرادعی دبیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، عمرو موسی دبیرکل اتحادیه عرب و…؛ دانشگاه الازهر مهمترین مرکز مذهبی جهان اسلام در این کشور قرار دارد.
نام
نام مصر از ریشهٔ سامی است و با نامهای دیگر زبانهای سامی برای مصر از جمله מִצְרַיִם (میتزراییم) عبری همریشه است. نام مصر به معنی «دو تنگه» است و به جدایی میان دو دودمان بخشهای شمالی و جنوبی مصر اشاره دارد. واژهٔ مصر در اصل خود معانی شهر، تمدن، کلانشهر، زمین، و مرز هم میدادهاست. مصریها سرزمین خود را «کی مِسْت» مینامیدند که به معنی سیاه است، زیرا زمینهای مصر را زمین سیاه و اراضی کویرها را زمین سرخ میدانستند. اسم مصر که در اغلب السنهٔ اروپایی «اِگیپت» یا «اِژیپت» است و فقط در تلفظ آن جزئی اختلافی بین زبانهای مختلف اروپایی هست، از لفظ «خی کُپتا» است: فینیقیها منفیس را چنین مینامیدند و از فینیقیها این لفظ به اروپا سرایت کرد. «خی کُپتا» هم از لغت مصری «خاتْکاپْتا» آمده که به معنی «معبد روح پتا» است.
تاریخ
تمدن در منطقه کنونی مصر که در کناره رود نیل شکل گرفته در زمره کهنترین تمدنها بهشمار میآید که از حدود ۴ هزار سال پیش از میلاد موجود است. مصر باستان سرزمین فرعونها بود و آثار تاریخی برجستهای چون اهرام سهگانه و نیایشگاه بزرگ را از آن دوران به یادگار دارد. در اسطورههای سامی محل برآمدن پیامبرانی مانند یوسف و موسی را در همان دوران و در سرزمین مصر آوردهاند.
مصر در دوره ایرانی
دولت قدیم مصر در سال ۵۲۴ پ. م به دست ایرانیها سقوط کرد. این کشور در روزگار هخامنشی و همچنین در دوران ساسانی (در عهد خسرو پرویز و به مدت ده سال) بخشی از شاهنشاهی ایران بود.
حضور هخامنشیان در مصر به دوران کمبوجیه پسر کوروش بازمیگردد. او در سال ۵۲۵ پ. م، در لشکرکشی به مصر توانست مقابل فرعون پسامتیک سوم از دودمان بیست و ششم مصر پیروز شود و آن کشور را به یکی از ساتراپیهای هخامنشی تبدیل کند، این ساتراپی قسمتی از کشور لیبی را نیز شامل میشد.
در سال ۳۳۲ پ. م اسکندر مقدونی این سرزمین را تصرف نمود و تا سال بعد دودمان بطلمیوسی که از جانشینان اسکندر بودند، بر آن حکمفرما بودند.
مملکت عربی
در سال ۶۴۱ میلادی (۱۹ هجری قمری) در زمان خلیفه دوم، عمر، عربهای مسلمان این کشور را تسخیر کردند. مصریها که از تسلط سیاسی و فرهنگی بیزانسیها ناخرسند بودند، هنگام ورود اعراب در برابر آنها ایستادگی نکردند و والیان مصر که از طرف خلفا برای اداره مصر اعزام میشدند، با «اهل ذمه» و به ویژه ساکنان اصلی مصر یعنی «قبطیها» بر اساس عهدنامهها و پیمانها رفتار میکردند. شرایط پیمانها به گونهای بود که موجب استحکام روابط اعراب فاتح با بومیان مصر میشد. پس از فتح مصر، تعداد زیادی عرب و مسلمان به این سرزمین وارد شدند. با آمدن قبایل عربی به مصر و افزایش تماس دو گروه مسلمان و قِبطیها، زمینههای پذیرش فرهنگ اسلامی در مصر فراهم شد. شماری از مصریها تا پایان حکومت سفیانیان، مسلمان و عرب شده بودند، اما این روند، در دورههای بعدی و طی دو قرن پس از اسلام بهطور تدریجی صورت گرفت تا سرانجام مصر یک مملکت عربی شد.
روند عربی شدن زبان مصریها چندی به طول انجامید و کاربرد زبان عربی در این منطقه از سده نهم میلادی به اینسو شدت گرفت. سیاست فرمانروایان عرب حاکم بر مصر این بود که با وجود ناآشنا بودن مردم مصر با زبان عربی این فرمانروایان از همان آغاز تمامی نوشتههای رسمی را به عربی صادر کردند. این حاکمان ولی، علاقه زیادی به مسلمان کردن مردم مصر نشان نمیدادند.
با این حال، مسلمان شدن مردم مصر با عربزبان شدن آنها همراه نبود و اسلامیسازی مصر سدهها پس از عربزبان شدن آنها به انجام رسید. با اینکه زبان عربی از سده نهم میلادی در مصر گسترش یافت دین اسلام تنها در سده چهاردهم تبدیل به دین اکثریت مصریها شد.
دوره عثمانی
مصر همواره از سرزمینهای مهم برای حکومت اسلامی بوده و تا سال ۱۵۱۷ میلادی که دولت عثمانی بر مصر تسلط یافت در دست خلفای اموی و عباسی و فاطمی بود. در سال ۱۷۹۸ ناپلئون بناپارت به مصر لشکرکشی کرد و در سال ۱۸۰۵ میلادی محمدعلی پاشا از طرف دولت عثمانی حاکم آنجا شده و دودمان جدید مصر را تشکیل داد.
سلطنت مصر
برای مدتها مصر تحتالحمایه بریتانیای کبیر بود ولی پس از جنگ جهانی اول بر اثر فشار مردم، استقلال مصر را اعلام کرد. در جنگ جهانی دوم طی سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۳ با اینکه مصر بیطرفی خود را اعلام کرده بود اما سرزمینهای غربی آن در حاشیه دریای مدیترانه از صحنه نبردهای سنگین بین ارتش آلمان و ارتش بریتانیا بود و با آنکه آلمانیها فاصله چندانی با کانال سوئز نداشتند، اما در منطقهای به نام العلمین شکست خوردند و همین شکست نقطه آغاز شکستهای دیگر آنها شد.
مصر در سال ۱۹۴۵ به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. در سال ۱۹۵۶ جمال عبدالناصر به ریاست جمهوری فرانسه به مصر حمله کردند، اما با پشتیبانی شوروی و بیطرفی آمریکا، بدون نتیجه خاتمه یافت. در طی سالهای بعد دو جنگ دیگر نیز بین مصر و دیگر کشورهای عربی با اسرائیل رخ داد. (۱۹۶۷ و ۱۹۷۳)
جنگ ششروزه
جنگ ششروزه ۱۹۶۷ نبردی بود که از ۵ ژوئن تا ۱۰ ژوئن ۱۹۶۷ میان اسرائیل و کشورهای عربی مصر، سوریه و اردن رخ داده و با پیروزی مطلق اسرائیل به پایان رسید. این نبرد نقطه اوج بحرانی بود که از تاریخ ۱۵ مه تا ۱۲ ژوئن ۱۹۶۷ به درازا انجامید و در آن اسرائیل با شکست ارتش چند کشور عربی قسمتی از خاک آنها را تصرف کرد.
این جنگ با حمله هوایی ناگهانی اسرائیل به پایگاههای هوایی مصر در ۵ ژوئن ۱۹۶۷ آغاز شد و اسرائیل طی ۶ روز موفق شد تا نوار غزه و صحرای سینا را از کنترل مصر، شرق اورشلیم و کرانه باختری رود اردن را از کنترل اردن و بلندیهای جولان را از کنترل سوریه خارج کند. کشورهای عربی همچون عراق، عربستان سعودی، تونس، سودان، مراکش، الجزایر، لیبی و کویت نیز به اسرائیل اعلام جنگ داده و با اعزام نیروهای کمکی به یاری اردن، مصر و سوریه شتافتند. نتایج این جنگ در ساخت ژئوپلیتیک منطقه تأثیرگذار بودهاست.
بهار عربی در کشور مصر
در سال ۲۰۱۱ طی انقلابی حسنی مبارک رئیسجمهور این کشور برکنار شد و محمد مرسی با انتخابات جایگزین او شد. در سال ۲۰۱۳ ارتش در راستای اعتراضات مردمی علیه محمد مرسی کودتا کرد و دولت وی را سرنگون نمود. در انتخاباتی که چند ماه بعد برگزار شد، عبدالفتاح سیسی به عنوان رئیسجمهور مصر انتخاب شد.
پایتختهای پیشین مصر
منف: (۳۱۰۰ پ. م - ۲۱۸۰ پ. م) نخستین پایتخت مصر
اهناسیا: (۲۱۸۰ پ. م - ۲۰۶۰ پ. م)
ممفیس، تیب یا طیبه :(۲۰۶۰ پ. م - ۱۷۸۵ پ. م) بار اول پایتختی
اواریس :(۱۷۸۵ پ. م - ۱۵۸۰ پ. م)
تبس: (۱۵۸۰ پ. م - ۱۰۸۵ پ. م) بار اول پایتختی
تنیس :(۱۰۸۵ پ. م - ۹۴۵ پ. م)
تبس: (۹۴۵ پ. م - ۶۳۳ پ. م) بار دوم پایتختی
صالحجر :(۶۳۳ پ. م - ۳۳۲ پ. م)
اسکندریه :(۳۳۲ پ. م - ۶۴۱ بعد از میلاد)
فُسطاط: (۶۴۱ ب. م - ۷۵۰ ب. م) بار اول پایتختی
عسکر: (۷۵۰–۸۶۸ ب. م)
قطائع: (۸۶۸–۹۰۵ ب. م)
فسطاط (۹۰۵–۹۶۹ ب. م) بار دوم پایتختی
قاهره: (۹۶۹ ب. م - تا امروز) پایتخت کنونی
تقسیمات کشوری
کشور مصر به ۲۷ استان بخش میشود:
۱- استان دقهلیه
۲- استان بحرالاحمر
۳- استان بحیره
۴- استان فیوم
۵- استان غربیه
۶- استان اسکندریه
۷- استان اسماعیلیه
۸- استان اقصر
۹- استان جیزه
۱۰- استان منوفیه
۱۱- استان منیا
۱۲- استان قاهره
۱۳- استان قلیوبیه
۱۴- استان وادیالجدید
۱۵- استان شرقی
۱۶- استان سوئز
۱۷- استان اسوان
۱۸- استان اسیوط
۱۹- استان بنیسویف
۲۰- استان پورتسعید
۲۱- استان دمیاط
۲۲- استان سینای جنوبی
۲۳- استان کفرالشیخ
۲۴- استان مطروح
۲۵- استان قنا
۲۶- استان سینای شمالی
۲۷- استان سوهاج
چگالی جمعیت در بیشتر این استانها هزار نفر در کیلومتر مربع است درحالیکه در سه استان بزرگ مصر تراکم جمعیت تنها ۲ نفر در کیلومتر مربع است.
مردم
شاخصهای اصلی
میانگین سنی در مصر ۲۴/۶ سال است.
امید به زندگی برای مردان ۷۲٫۵ و برای زنان ۷۵٫۵ سال است.
۴۳٪ جمعیت ساکن مناطق شهری هستند.
قبیلههای مصر
تیرهها و قبیلههای ساکن مصر از این قرارند:
تیرههای طواره
ترابین
مزینه
اولاد سعید
جبالیه
علیقات
صوالحه
تیرههای تیاهه
همچنین میتوان به زاغه نشینان اشواعیت اشاره کرد.
تبار بر اساس ژنتیک
بر اساس بررسیهای ژنتیک ۶۸ درصد مردم مصر از تبار بومیان آفریقای شمالی، ۱۷ درصد تبار عرب، ۴ درصد یهودی تبار، ۳ درصد تبار آفریقای شرقی، ۳ درصد تباری از آسیای کوچک (شامل تمام اقوام بومی باستان قبل از ترکها بهویژه یونانیها) و ۳ درصد از تبار جنوب اروپا و دو درصد از سایر تبارهای اقلیت هستند.
جغرافیا
مصر، سرزمین و کشوری است در شمال و شمال شرقی قاره آفریقا که مساحت آن ۱٬۰۱۰٬۴۰۸ کیلومتر مربع بوده و از دیدگاه وسعت بیست و هشتمین کشور جهان محسوب میشود.
در شمال مصر دریای مدیترانه و در شرق آن دریای سرخ قرار دارد. از سمت جنوب با سودان و از سوی غرب با کشور لیبی همسایه است. البته از ناحیه صحرای سینا به اسرائیل نیز مرتبط میشود. پایتخت مصر شهر قاهره است و از دیگر شهرهای مهم آن میتوان به اسکندریه، اسوان، جیزه، فیوم و پورت سعید اشاره کرد. شهرهایی مانند سلوم، بردیا، سیدی برانی، مطروح و العلمین نیز به سبب وقایعی که طی جنگ جهانی دوم در آنها به وقوع پیوست مشهور شدهاند.
در شرق و شمال شرقی این کشور شبه جزیرهای است که شبه جزیره سینا خوانده میشود و تا پیش از سده نوزدهم در قسمتی به خاک مصر پیوسته بود. اما در سده بیستم کانالی حفر کردند که آن را از خاک مصر جدا کرد و دریای سرخ را به دریای مدیترانه پیوند داد. نام آن، کانال سوئز است که ۱۶۸ کیلومتر طول دارد و چون مسیر ارتباطی میان سه قاره اروپا، آسیا و آفریقا به حساب میآید، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
سرزمین مصر به سه قسمت تقسیم میشود:
۱. صحرای شرقی یا عربی.
۲. شبه جزیره سینا و زمینهای نیل.
۳. صحرای غربی.
مصر آخرین کشوری است که رود نیل از آن میگذرد و سپس به دریای مدیترانه میریزد. به این خاطر در محل پیوستن آن به دریا، دلتای نیل بهوجود آمده که سرزمین اصلی کشاورزی این کشور است. در اطراف این رود نیز کشاورزی رونق بسیار دارد بهطوریکه تنها نقاط آباد مصر سواحل نیل است.
شهرها
بزرگترین شهرهای مصر:
سیاست
رئیسجمهورهای مصر
جمال عبدالناصر
جمال عبد الناصر (۱۵ ژانویه ۱۹۱۸ (میلادی) - ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۰) از ۱۹۵۴ تا تاریخ مرگش سال ۱۹۷۰ رهبر مصر بود. جمال عبدالناصر به لحاظ روحیه ناسیونالیستی خود در بین عربها مشهور میباشد. نهضت پانعربیسم ناصر که بعد از او پایه گذارشد، در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ طرفداران زیادی داشت و هنوز هم بعد از سالها از مرگ او بین عربهای طرفدار دارد.
از اقدامات مهم سیاسی او میتوان به جنگ شش روزه عربها و اسرائیل و توافقنامه کانال سوئز نام برد. جمال عبد الناصر بر اثر سکته قلبی فوت کرد.
وی یکی از کسانی بود که نام خلیج فارس را به نام خلیج عربی خواند و دستور داد تا در تمام مدارس و ادارات مصر، از عنوان «خلیج عربی» استفاده کنند و در نقشههای چاپ آن کشور از این نام استفاده شود.
محمد انور السادات
محمد انور السادات سیاستمدار و نظامی مصری و برنده جایزه صلح نوبل، سومین رئیسجمهوری مصر بود. وی سمت رئیسجمهوری کشور مصر را از تاریخ ۱۵ اکتبر ۱۹۷۰ تا روز به قتل رسیدنش به دست جهاد اسلامی در تاریخ ۶ اکتبر ۱۹۸۱ به عهده داشت.
حسنی مبارک
مُحَمَّد حُسنی سید مُبارَک (زاده ۴ مه ۱۹۲۸) از ۱۴ اکتبر ۱۹۸۱ تا فوریه ۲۰۱۱ (۲۲ بهمن ۱۳۸۹) چهارمین رئیسجمهوری جمهوری عربی مصر بود.
مبارک پس از ترقی در نیروی هوایی مصر تا مقام «نایب رئیسجمهور» بالا رفت و پس از ترور انور سادات در ۶ اکتبر ۱۹۸۱ به ریاست جمهوری رسید.
طبق قانون سال ۱۹۷۱ مصر مبارک کنترل کامل کشور را بر عهده داشت و قبل از قیام مردم مصر به عنوان رئیسجمهور مصر از قدرتمندترین حاکمان منطقه بهشمار میرفت.
اما در پی اعتراضات گسترده مردم مصر؛ حسنی مبارک در تاریخ ۱۱ فوریه ۲۰۱۱ (۲۲ بهمن ۱۳۸۹) از ریاست جمهوری مصر استعفا داد. حکومت را به ارتش واگذار کرد و به شرم الشیخ رفت.
محمد مرسی
محمد مرسی رئیس حزب آزادی و عدالت از احزاب اخوان المسلمین است که در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۱۷ ژوئن ۲۰۱۲ پیروز گردید. او به عنوان نخستین رئیسجمهور پس از انقلاب مصر و پنجمین رئیسجمهور دائمی مصر بودهاست. در ژوئن ۲۰۱۳ موج جدیدی از اعتراضات در مصر شکل گرفته و مخالفان در سالگرد تحلیف مرسی خواستار کنارهگیری مرسی از قدرت شدند. با شکلگیری اعتراضات محمد البرادعی رهبری مخالفان را در دست گرفته و چند تن از اعضای کابینه مرسی از جمله نخستوزیر استعفا کردند. او در سوم ژوئیه ۲۰۱۳ و در نتیجهٔ کودتای ۲۰۱۳ مصر، توسط بیانیهٔ مشترک ارتش مصر، محمد البرادعی، شیخ الازهر و پاپ مسیحیان قبطی مصر از قدرت برکنار شد، بیانیه مذکور را عبدالفتاح سیسی قرائت نمود. ارتش مصر، عدلی منصور، رئیس دادگاه قانون اساسی مصر را به عنوان سرپرست ریاست جمهوری برای دوره انتقالی معرفی کرد. منصور طی چندین روز پس از عزل مرسی، حازم الببلاوی را به عنوان نخستوزیر دولت موقت تعیین کرد.
عبدالفتاح سیسی
پس از چندین ماه فعالیت دولت موقت عدلی منصور، در انتخابات ریاستجمهوری مصر (۲۰۱۴)، عبدالفتاح سیسی که نقشی کلیدی در کودتای ۲۰۱۳ مصر داشت، در رقابت با حمدین صباحی پیروز شده و رئیسجمهور مصر گردید.
جشنها و عیدها در مصر
سالگردها و جشنهای دینی
آغاز سال هجری، یکم ماه محرم، هجرت محمد، پیامبر اسلام از مکه به مدینه
زادروز محمد بن عبدالله، ۱۲ ماه ربیعالاول.
آیینهای عید فطر، پایان ماه رمضان.
عید فطر. ۳–۱ ماه شَوال.
عید قربان. نهم ذیالحجه.
تعطیلات رسمی در جمهوری مصر
روز آزادی صحرای سینا: ۲۵ آوریل
روز کارگر: یکم ماه مه.
شمالنسیم: دوم ماه مه. جشن بهاری.
انقلاب ۲۳ ژوئیه: بیستوسوم ژوئیه.
روز نیروهای مسلح: ششم اکتبر.
زادروز عیسی مسیح: ۷ ژانویه.
جشنهای مصر
روز آغاز طغیان آب روز نیل (به عربی: وفاء النیل)، از جشنهای فرعونی.
جشن حنابندان برای عروسها
جشن هفت سالگی کودکان.
آغاز سال میلادی: یکم ژانویه.
جشن نوروز (جشن نیروز یا همان نوروز نزد قبطیان)
اعتقادات مذهبی
هرودوت میگوید: «در میان انواع بشر، مردم مصر از همه بیشتر پایبند دین و مذهب بودهاند.» این مردم در طی دورهٔ تاریخ خود از آغاز تاکنون انواع اعتقادات و اعمال مذهبی خود را که فهم آن امروز مشکل است، در مدتی بیش از سه هزار سال عمل میکردند. هر شهری خدایانی جداگانه میپرستیدند. آن شهری که معتبرتر میشد، بر شان خداوندانش افزوده میشد.
هماکنون مذهب کشور مصر اسلام (اهل سنت) میباشد بطوریکه ۸۰٪ جمعیت مصر را شامل میشوند که از این رقم ۴۰٪ شافعی، ۲۵٪ مالکی و ۱۵٪ حنفی میباشند و پیروان مذاهب گوناگون در تمام مصر پراکنده هستند و اختصاص به منطقهٔ خاصی ندارند، همچنین ۱۵٪ جمعیت مصر مسیحی قبطی و ۵٪ نیز شیعهٔ اسماعیلی و اثنیعشری هستند.
جستارهای وابسته
جمهوری مصر (۵۸-۱۹۵۳)
اعتراضات ۲۰۱۳–۲۰۱۲ مصر
مصر باستان
تیم ملی فوتبال مصر
فهرست شرکتهای هواپیمایی مصر
ویکیپدیای مصری
فهرست شهرهای مصر
پانویس
منابع
از جمله: اطلس کامل گیتاشناسی؛ لغتنامه دهخدا؛ تاریخ جنگ جهانی دوم ج ۲ (در دانشنامه رشد).
آفریقای شمالی
اتحادیه کشورهای عرب
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۲۲ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۹۲۲ (میلادی) در آسیا
بنیانگذاریهای ۱۹۲۲ (میلادی) در آفریقا
بنیانگذاریهای ۱۹۲۲ (میلادی) در مصر
جمهوریهای عربی
غرب آسیا
کشورها در آسیا
کشورها در آفریقا
کشورها و سرزمینهای عربیزبان
کشورهای اسلامی
کشورهای جاده ابریشم
کشورهای خاور نزدیک
کشورهای خاورمیانه
کشورهای ساحلی مدیترانه
کشورهای شمال آفریقا
کشورهای صحرایی
کشورهای عضو اتحادیه آفریقا
کشورهای عضو اتحادیه عرب
کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی
کشورهای عضو فرانسهزبانی
کشورهای عضو گروه پانزده
کشورهای غرب آسیا
کشورهای فراقارهای
گروه هشت کشور اسلامی در حال توسعه
مدیترانه شرقی |
3845 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%D8%BA%D8%A7%D8%B2%DB%8C | بنغازی | بِنغازی یا بنغازی نام دومین شهر پرجمعیت لیبی و بندری در شرق آن کشور است. شهر بنغازی بر کرانه خلیج سیدرا واقع شدهاست.
تاریخچه
بندر امروزی بنغازی در فاصله کمی از جنوب غربی یک شهر کهن یونان به نام برنیس قرار گرفتهاست که بدست برادر شاه سیرن بنیاد شده بود. منطقه سیرن و بخشهایی از شمال آفریقا در روزگاران باستان صحنه کشاکش نظامی میان شاهنشاهی ایران و یونانیان بود.
نام امروزی این بندر از نام یکی از بزرگان محل به نام غازی (سیدی غازی) گرفته شدهاست که پیرامون سال ۱۴۵۰ میلادی درگذشت. پس از او نام این شهر به بنیغازی و سپس به بنغازی دیگرگون شد.
بنغازی و نقش آن در پیروزی انقلاب ١٧ فوریه لیبی
در تظاهراتی که با الهام گرفتن از قیامهای مصر و تونس در لیبی نیز آغاز شد و رو به گسترش نهاد، شهر بنغازی دومین شهر بزرگ لیبی خاستگاه اولین ناآرامیها و اعتراضات برای براندازی رژیم ۴۲ ساله سرهنگ قذافی بود. وسعت تظاهرات معترضان به قدری گسترش پیدا کرد که پلیس ضد شورش در این شهر حکومت نظامی اعلام کرد. و دولت لیبی با قطع کامل و سراسری اینترنت و برق و همچنین فرودگاه بنغازی سعی در خاموش کردن معترضان داشت. در ۵ روز نخست بنا به گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر دست کم ۱۰۴ نفر کشته شدند. در بنغازی معترضان کنترل بخشهای مهمی را به دست گرفتند و تودهای از نیروهای امنیتی نیز به مردم پیوستند. مخالفین حکومت لیبی در این شهر دولت انتقالی تشکیل دادند.
پانویس
پیوند به بیرون
http://lexicorient.com/e.o/benghazi.htm
بنغازی
۵۲۵ (پیش از میلاد)
استانهای لیبی
استعمارهای دوره باستان در لیبی
برقه
بلدیههای لیبی
بنیانگذاریها در سده ۶ (پیش از میلاد) در آفریقا
بنیانگذاریهای ۵۲۵ (پیش از میلاد)
شهرهای بندری در لیبی
شهرهای لیبی
محوطههای باستانشناختی یونان باستان در لیبی
محوطههای رومی در لیبی
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در سده ۶ (پیش از میلاد)
مناطق مسکونی در بنغازی
ناحیهها در لیبی |
3847 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%84%DB%8C%D8%AC%20%D8%B3%D8%B1%D8%AA | خلیج سرت | خلیج سِرت (در عربی خلیج سِرت) نام خلیجی از دریای مدیترانه است که در شمال کشور لیبی قرار گرفتهاست. آن را «سرت بزرگ» یا «سرت بزرگتر» هم مینامند (در مقایسه با «سرت کوچک» در کشور تونس).
مشخصات
درازای این خلیج از شهر بنغازی در شرق تا شهر مصراته در غرب ۸۰۰ کیلومتر است. در سالهای ۱۹۸۱ و همچنین ۱۹۸۶ میلادی جنگی هوایی میان هواپیماهای آمریکایی و لیبیایی بر فراز این خلیج درگرفت. در آن نبردها هواپیماهای آمریکایی به دستور رونالد ریگان خانه شخصی معمر قذافی، رئیسجمهور لیبی را در بنغازی منهدم کردند و فرزندش را کشتند. خلیج سرت در مسیر شاهراههای صادرات نفت لیبی به ویژه از بندر سرت قرار دارد.
لیبی هر از گاه ادعای مالکیت کامل بر این خلیج را ابراز میکند، ولی برخی کشورهای دیگر بر همان استاندارد مالکیت نوار ۱۲ کیلومتری به موازات کرانه را تأکید میورزند.
منابع
ویکیپدیای انگلیسی.
خلیج سرت
بلدیههای لیبی
بنغازی
خلیجها
لیبی |
3849 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D9%87 | مصراته | شهر مِصراته مرکز استان مصراته بر کرانه غربی خلیج سیدرا در کشور لیبی قرار گرفتهاست.
فاصله شهر مصراته تا طرابلس، پایتخت لیبی ۲۰۰ کیلومتر است و مصراته همرا حومه با جمعیت ۵۵۰ هزار نفری سومین شهر لیبی بشمار میآید.
تاریخچه
بنیادگذاری یکجانشینی در محل این شهر را از ۳۰۰۰ سال پیش و توسط فنیقیها دانستهاند. رومیان به آن نام توبارتیس داده بودند و بندر آن در سده بیستم بدست ایتالیائیان ساخته شد.
منابع
ویکیبیدیا contributors، «مصراتة،» ویکیبیدیا، الموسوعة الحرة،
بلندا و جایگاه
مصراته
استان طرابلس
بلدیههای لیبی
شهرهای بندری در لیبی
محوطههای رومی در لیبی
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در سده ۷ (میلادی)
مناطق مسکونی در استان مصراته
مناطق مسکونی در لیبی |
3851 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%B3%D8%A8%D9%87%D8%A7 | استان سبها | سبها نام یکی از استانهای کشور لیبی است
جغرافیا
استان سبها در مرکز لیبی و در میان صحرای بزرگ آفریقا قرار گرفته است.
مرکز این استان هم شهر سَبها با ۴۰،۰۰۰ نفر جمعیت است.
شهر سبها واحهای است که در میانه بیابانی به نام بیابان فزان قرار گرفته و دارای یک دانشگاه به نام «دانشگاه سبها»ست.
تاریخچه
معمر قذافی، رئیسجمهور لیبی بخشی از جوانی خود را در این شهر گذراند.
آمریکاییها مدعی وجود یک کارخانه زیرزمینی تولید جنگافزار شیمیایی به نام فارما ۲۰۰ (Pharma 200) در منطقه سبها هستند.
احتمال دارد که امام موسی صدر اینجا زندانی باشد.
منابع
ویکیپدیاهای انگلیسی و عربی.
سبها
فزان
ناحیهها در لیبی |
3852 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%B2%D8%A7%D9%86 | فزان | فِزّان نام ناحیهای بیابانی است در جنوب غربی لیبی. در شمال فزان، دره الشاطی و در غرب آن وادی اروان قرار گرفته است. ناحیه فزان از سوی جنوب غربی به کوههای اکاکوس و تدرارت محدود میشود. در این مناطق صحرایی مخازن انبوه آب زیرزمینی کشف شده که لیبی با اجرای طرح رود بزرگ دستساز قصد بهرهبرداری از آنها و انتقال آن آب به پایتخت را دارد.
نام لاتین این منطقه فازانیا بود.
منابع
فزان |
3853 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D8%B1%D8%AD%20%D8%B1%D9%88%D8%AF%20%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%20%D8%AF%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D8%B3%D8%A7%D8%B2 | طرح رود بزرگ دستساز | طرح رود بزرگ دستساز (نامهای دیگر: پروژه رودخانه مصنوعی بزرگ، پروژه رودخانه عظیم ساخت بشر، و غیره) شبکهای از لولههای عظیم آب است که سفرههای بزرگ آب زیرزمینی لیبی را به مناطق مختلف این کشور وصل میکند.
این پروژه شبکهای از لولهها و کانالهای آب به طول ۲۸۲۰ کیلومتر است که از بیش از ۱۳۰۰ چاه آب، که بیشترشان عمقی بیش از ۵۰۰ متر دارند تشکیل شده و روزانه ۶٬۵۰۰٬۰۰۰ متر مکعب آب را به شهرهای طرابلس، بنغازی، سرت و دیگر شهرها منتقل میکند. معمر قذافی رهبر سابق لیبی، آن را هشتمین عجایب جهانی توصیف کرده بود.
نگارخانه
منابع
Wikipedia contributors, "Great Manmade River," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Great_Manmade_River&oldid=188134386
معمر قذافی این پروژه را هشتمین سازه عجایب جهان نام گذاری کردهاست.
آب و فاضلاب در لیبی
اقتصاد لیبی
انتقال میانحوضهای
جغرافیای لیبی
لیبی
معمر قذافی
مهندسی عمران |
3854 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%A8%20%D9%87%D9%81%D8%AA%E2%80%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87 | عجایب هفتگانه | عجایب هفتگانه، به هفت اثر برتر معماری و مجسمهسازی دوران باستان گفته میشود. این هفت اثر ظاهراً اولین بار توسط یک فنیقیایی یونانیالاصل به نام انتیپاتر صیدایی در قرن دوم پیش از میلاد در یک کتاب ثبت شدهاست، اگر چه این کار به افراد دیگری همچون فیلو اهل بیزانتیوم، استرابون، هرودوت و دیودور سیسیلی نیز نسبت داده شدهاست. انتیپاتر صیدایی در شعری در سال ۱۴۰ پیش از میلاد چنین سرودهاست: «پیش از این به چشم خود دیدهام دیوار بابل پر عظمت را که گذرگاه ارابه هاست، و نیز مجسمه زئوس را بر کرانهٔ آلفوس، باغهای معلق و کولسوس آفتاب را، اُبهت اهرام سر به آسمان ساییده و آرامگاه بیکران ماسول را؛ ولی آن زمان که نظاره میکردم خانهٔ آرتمیس را بنا شده بر ابرها، نبوغ آن همه اعجاز در نظرم رنگ باخت و با خود اندیشیدم: پس از المپ، خورشید چیزی به این عظمت ندیدهاست، هرگز.» به هر حال آنچه مسلم است این است که وی در زمانی میزیسته که تمام این شاهکارهای هنری سالم و موجود بودهاند و او نمیخواست ویرانهها را به هم عصران خود معرفی کند.
نکتهٔ دیگر در مورد این آثار انتخاب عدد هفت برای تعداد آنهاست. دلیل این امر هم مقدس بودن این عدد است. عدد هفت چه در گذشته و چه در حال، برای انسان محترم و مقدس بوده بهطوریکه تقریباً در هر گونه تقسیمبندی به این عدد توجه شدهاست.
تاریخچه فهرست
تهیه فهرست کامل عجایب هفتگانه در اصل حدود سده دوم پیش از میلاد کامل شدهاست و اولین اشاره به تهیه این مجموعه مکتوب در کتاب تاریخ هرودوت آمدهاست که به سده ۵ پیش از میلاد مربوط میگردد.
چندین دهه بعد از آن، تاریخنگاران یونانی دربارهٔ بزرگترین بناهای تاریخی دوران خود شروع به نوشتن کردند. از جمله کالیماکوس (Callimachus) - که در ۳۰۵ تا ۲۴۰ قبل از میلاد میزیست - سر کتابدار کتابخانه اسکندریه، «مجموعهای از عجایب جهان» را تهیه کرد. امروزه، تنها چیزی که دربارهٔ این مجموعه میدانیم، همین عنوان آن است و بس، به این دلیل که این کتاب نیز در آتشسوزی بزرگ کتابخانه اسکندریه از بین رفت.
فهرست نهایی عجایب هفتگانه در قرون وسطی تکمیل شد. این فهرست شامل چشمگیرترین بناهای تاریخی جهان باستان بود که از بعضی، شواهد بسیار اندکی در دست بود و تعدادی نیز اصلاً باقی نمانده بودند. آثار کندهکاری هنرمند هلندی مارتن ون هیمسکرک (Marten Van Heemskerck) و کتاب تاریخ معماری یوهان فیشر ون ارلاخ (Johann Fischer von Erlach) از قدیمیترین منابعی هستند که در آن به این فهرست عجایب هفتگانه اشاره شدهاست.
فهرست اروپایی
از زمانهای بسیار قدیم تاکنون، فهرستهای متعدد و متفاوتی از عجایب هفتگانه به نگارش درآمدهاست. فهرست اروپا-محور مذکور بدین قرار است:
نظرها دربارهٔ عجایب هفتگانه
شواهد باستانشناسی از بسیاری از اسرار تاریخی که قرنها عجایب هفتگانه را احاطه کرده بودند، پرده برداشتهاست. عجایب هفتگانه برای سازندگانشان نمادهایی از مذهب، اسطورهشناسی، هنر، قدرت و علم بودند و برای ما، آنها شواهدی از توانایی انسان هستند. بر اساس تحقیقات بهروز از آوار بهجای مانده در زیر اقیانوس مشخص شده فانوس اسکندریه بهصورت مارپیچی نبودهاست.
جستارهای وابسته
عجایب هفتگانه جدید
منابع
کتاب عجایب هفتگانه جهان نوشته هانس رایشهارت ترجمه بهروز بیضایی
تاریخ باستان
تاریخچه ساختوساز
ساختمانها و سازههای قدیمی
عجایب هفتگانه
فناوری باستان
فهرستهای فرهنگی
میراث جهانی یونسکو |
3860 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86 | دهدیوان | دهدیوان، روستایی در بخش فامنین استان همدان در ۸۰ کیلومتری جاده همدان به ساوه.
جمعیت
جمعیت این روستا بنا به گفته اهالی سالمند روستا ۳۰ خانواراست.بنا به گفته اهالی باقیمانده در روستا و افراد مهاجرت کننده به شهر، علت اصلی کاهش جمعیت روستاها نبود آب کشاورزی دائمی و نبود کشتزار کافی برای کشاورزان میباشد.
اشتغال
کار اصلی مردم این روستا کشاورزی و دامداری به شیوه سنتی میباشد .
کشت عمده آن گندم و جو دیمی و آبی میباشد .چون این روستا در حاشیه رودخانه قره چای واقع است آب کشاورزی آن از رودخانه مذکور تأمین میگردد.
دارای یک رشته قنات است که برای مصرف آب شرب مردم و مازاد آن برای کشاورزی استفاده میشود.
البته از دیر باز برای شخم زدن زمین و درو و آبیاری از ماشین آلات کشاورزی (تراکتور و کمباین موتور پمپهای دیزل ) در حد مطلوب بهره برداری می نمایند. ولی برای برداشت علوفه (یونجه) در فضای کوچک از ابزارآلات دستی و مکانیکی استفاده می نمایند.
جغرافیا
از شمال به روستاهای آجرلو و میدان تیر نیروی هوایی پایگاه شکاری شهید نوژه
از جنوب به روستاهای عمرآباد و چاه بهار
از شرق به روستای صادق لو
از غرب به روستای زرق مشرف میباشد
دیرینگی
این روستا تاکنون در طول تاریخ چندین بار از سکنه خالی و پر شدهاست.
در این روستا یکی از تپههای باستانی سازمان برید در میان یونجه زارها در جنوب روستا خود نمایی میکند.
نخستین پل سنگی روی رودخانه قره چای در سال ۱۳۴۵هجری شمسی برای ارتباط روستاهای دهدیوان وعمرآباد بنا گردید.
بنای یک قلعه قدیمی در جنوب شرقی روستا خود نمایی میکند که به تازگی به ثبت آثار ملی رسیده است و توسط خانهای زمان گذشته که مالک روستا بودهاند بنا گردیده است و هماکنون یکی از اهالی روستا در آن ساکن میباشد .
زبان
گویش اصلی مردم روستا ترکی آذری است.در گذشته به این روستا مهاجران روستاهای منطقه فراهان استان مرکزی مخصوصا روستای تلخاب آمده اند ودراین روستا ساکن شده اند وزبانشان ترکی آذری شده است.
رده؛ روستاهای استان همدان
روستاهای شهرستان فامنین |
3862 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%B4%D8%AA%D9%87%20%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AF | رشته مروارید | رشته مروارید (به کردی سورانی: رشتهٔ مرواری) نام کتابی کردی است نوشتهٔ علاءالدین سجادی. که شامل ضربالمثلها، جوک و قصههای کوتاه است.
منابع
رشتهٔ مروارید، علاءالدین سجادی، انتشارات افخمزاده، ۲۰۰ صفحه - وزیری (شومیز) - چاپ ۱ سال ۱۳۷۳–۲۰۰۰ نسخه - ۲۰۰۰ ریال
رشتهٔ مروارید، علاءالدین سجادی، انتشارات محمدی، سقز ۱۳۷۴–۴ جلد
رشتهٔ مروارید، علاءالدین سجادی، انتشارات "نامعلوم " , ۸۷۲ صفحه، ۱۳۸۸- کامل در ۱ جلد
کتابهای کردی |
3866 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86%20%DA%AF%D9%88%DA%AF%D9%84%DB%8C | بمباران گوگلی | بمباران گوگلی (یا بمباران پیوندها)، در اصل بمباران کردن موتور جستجو توسط پیوندهایی (لینکهایی) است که به یک صفحهٔ خاص و با عبارتی خاص فرستاده میشوند؛ به ترتیبی که جستجو بر اساس آن عبارت، کاربر جستجوگر را در اولین مورد به صفحهٔ پیوند داده شده هدایت کند.
اصولاً موتورهای جستجو بر اساس پیوندهایی که به صفحات داده میشوند، کار میکنند. پایهٔ موتورهای جستجو طوری بنا شدهاست که پیوندهای موجود در وبلاگها و سایتها را یافته و بر اساس تعداد آن پیوندها به آن صفحه رتبه میدهند. بدیهی است هر چه تعداد پیوندهای داده شده به آن صفحه (البته بر اساس ترکیب روی پیوند) بیشتر باشد، این رتبه بهتر خواهد بود. بر اساس چنین الگوریتمی در موتورهای جستجو و با انگیزههای متعدد، بمبهای اینترنتی توسط گروهی از تولیدکنندگان محتوا اعم از وبلاگها و وبگاهها که در زمینهای مشترک هستند، ساخته میشوند.
دستهبندی
بمبهای تفننی: همانطور که از نامش پیداست این بمبها برای شوخی و طنز ایجاد میشوند و هدف آن شوخی با فرد، شرکت یا هر چیز دیگری است.
بمبهای شخصی: بمباران گوگل با نام افراد که، در این مورد با جستجوی افراد بر اساس نام یک فرد، صفحهٔ شخصی وی رتبه اول را کسب میکند.
بمبهای پولی: در این مورد فرد با ارائه پول به موتورهای جستجو صفحه مورد نظر خود را در رتبه اول قرار میدهد. این کار با مسئلهٔ تبلیغات در موتورهای جستجو متفاوت است.
بمبهای دادگستر: در این حالت انگیزههای متعددی از قبیل کمک به یک فرد، اعتراض یا هر انگیزهٔ مشابهی برای ساخت یک بمب گوگلی وجود دارد.
پارازیتاندازی فرهنگی
تکنیکهای بازاریابی
روشهای کارزار سیاسی
زبان عامیانه اینترنت
سانسور
گوگل
نوواژههای دهه ۲۰۰۰ (میلادی)
هرزهنگاره
بهینهسازی موتور جستجو کلاه مشکی |
3868 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%AA%D9%88%D8%B1%20%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%20%28%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B2%D8%B4%29 | موتور جستجو (پردازش) | موتور جستجو یا جویشگر، در فرهنگ رایانه، به طور عمومی به برنامهای گفته میشود که کلمات کلیدی را در یک سند یا بانک اطلاعاتی جستجو میکند. در اینترنت به برنامهای گفته میشود که کلمات کلیدی موجود در فایلها و سندهای وب جهانی، گروههای خبری، منوهای گوفر و آرشیوهای FTP را جستجو میکند. جویشگرهای زیادی وجود دارند که امروزه از معروفترین و پراستفادهترین آنها میتوان به google و یاهو! جستجو اشاره کرد.
منابع
تاریخ اینترنت
بازیابی اطلاعات
موتورهای جستجوگر اینترنت
واژگان اینترنت
سامانههای بازیابی اطلاعات |
3871 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B6%DB%8C%D9%87%20%D8%A2%D8%AE%D8%B1%20%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7 | قضیه آخر فرما | در نظریه اعداد، قضیه آخر فِرما (که برخی مواقع از آن به حدس فِرما هم یاد شدهاست، بهخصوص در متون قدیمی تر) بیان میدارد که هیچ سه عدد صحیح مثبتی چون ، و وجود ندارند چنانکه در معادله برای هر عدد صحیح صدق کنند. این که حالات بینهایت جواب دارند، از زمان باستان شناخته شده بود.
این گزاره ابتدا توسط پیر دو فرما در ۱۶۳۷ در حاشیه کتاب حساب دیوفانتوس حدس زده شد؛ فرما اضافه کرد که اثباتی برای آن دارد، اما به دلیل بزرگ بودن بیش از حد در این حاشیه نمیگنجد. با این حال اوایل در مورد آن مشکوک بودند، چون انتشارش توسط پسرش و بدون موافقت پدر و بعد از مرگ او صورت گرفته بود. بعد از ۳۵۸ سال تلاش ریاضیدانان، اولین اثبات موفق در ۱۹۹۴ توسط اندرو وایلز منتشر شد و بهطور رسمی در ۱۹۹۵ منتشر شد؛ این اثبات در اهدای جایزه آبل به وایلز در ۲۰۱۶ به عنوان «پیشرفت محیرالعقول» توصیف شد. همچنین در آن بخش اعظم قضیه مدولاریتی اثبات شده و رهیافتهای سراسر نوینی را به سوی چندین مسئله دیگر و تکنیکهای بالابری (لیفتینگ) مدولاریتی باز کرد.
این مسئله حل نشده انگیزه بخش توسعه نظریه جبری اعداد در قرن نوزدهم میلادی و اثبات قضیه مدولاریتی در قرن بیستم بود. این مسئله در میان معروفترین قضایای تاریخ ریاضیات است و تا قبل از اثبات شدنش در رکوردهای جهانی کتاب گینس به عنوان «سختترین مسئله ریاضی» شناخته میشد، بخشی از این توصیف به دلیل اثباتهای متعدد ناموفقی بوده که سعی در حل آن داشتند.
مرور کلی
منشأ فیثاغورثی
معادله فیثاغورثی بینهایت جواب صحیح مثبت برای و دارد. این جوابها را سه تاییهای فیثاغورثی گویند (کوچکترین آنها ۳، ۴، ۵ است). در حدود ۱۶۳۷، فرما در حاشیه کتابش نوشت که معادله برای های بزرگتر از ۲ هیچ جواب صحیح مثبتی ندارد. گرچه که او ادعا کرد که اثبات عمومی برای حدسش دارد، ولی جزئیاتی از آن بعد از مرگش باقی نگذاشت. این ادعا به عنوان قضیه آخر فرما شناخته میشود و برای سه و نیم قرن حل نشده باقی ماند. این ادعا در نهایت تبدیل به یکی از معروفترین مسائل حل نشده ریاضیات شد. تلاشها برای اثبات آن موجب پیشرفتهای اساسی در نظریه جبری اعداد گشت و در طی زمان، قضیه آخر فرما به عنوان مسئله حل نشده ریاضیات معروف شد.
پیشرفتهای پی در پی تا حل کامل
بررسی و اثبات حالت خاص توسط خود فرما، کافی بود تا مشخص شود که اگر حدس او برای یک توان مثل غلط باشد آنگاه برای یک کوچکتر هم غلط خواهد بود، لذا تنها مقادیر اول نیاز به بررسی بیشتر داشتند. در طی دو قرن بعد (۱۶۳۷–۱۸۳۹)، این حدس تنها برای اعداد اول ۳، ۵ و ۷ اثبات شد، اگرچه که سوفی ژرمن رهیافتی را ابداع و اثبات کرد که به کلاس عمدهای از اعداد اول مرتبط میشد، ارنست کومر رهیافت وی را توسعه داد تا شامل کل اعداد اول منظم شد، او اعداد اول غیر منظم را از تحلیل خود خارج کرد. دیگر ریاضیدانان براساس کارهای کومر و با استفاده از مطالعات محاسباتی پیشرفته با کمک رایانهها، توانستند اثبات مورد نظر را به توانهای تمام اعداد اول کوچکتر از ۴ میلیون بسط دهند، اما اثباتی برای تمام توانها دست نیافتنی مینمود (یعنی ریاضیدانان عموماً اثبات حالت کلی را غیرممکن، بسیار سخت، یا بر اساس دانش موجود دست نیافتنی میشمردند).
حدود ۱۹۵۵، ریاضیدانان ژاپنی گورو شیمورا و یوتاکا تانیاما احتمال دادند که ارتباطی بین خمهای بیضوی و فرمهای مدولار، دو قلمرو کاملاً متفاوت ریاضیات، وجود داشته باشد. در آن زمان حدس این دو، به نام حدس تانیاما-شیمورا شناخته میشد (در نهایت به نام قضیه مدولاریتی شناخته شد)، این حدس خود هویتی مستقل داشت و ظاهراً هیچ ارتباطی هم با قضیه آخر فرما پیدا نمیکرد. حدس تانیاما-شیمورا به خودی خود طور گسترده مهم تلقی میشد اما (همچون قضیه آخر فرما) اثبات آن عمدتاً کاملاً دست نیافتنی مینمود.
در ۱۹۸۴، گرهارد فری متوجه یک ارتباط ظاهری بین این دو مسئله شد، مسائلی که پیش از آن غیر مرتبط و حل نشده بودند. فری بهطور اجمالی نشان داد که میتوان این ارتباط را اثبات نمود. اثبات کامل ارتباط نزدیک این دو مسئله در ۱۹۸۶ توسط کن ریبت، بر اساس اثباتی جزئی از ژان پیر سره انجام شده بود. او (ژان پیر سر) تمام قسمتها به جز قسمتی که به نام «حدس اپسیلون» شناخته میشد را اثبات کرده بود (مقالات مربوط به قضیه ریبت و خم فری را ببینید). مقالات فری، سره و ریبت نشان دادند که اگر بتوان قضیه مدولاریتی را حداقل برای دسته نیمه-پایا از خمهای بیضوی اثبات کرد، آنگاه بهطور خودکار اثباتی برای قضیه آخر فرما نیز حاصل خواهد شد. این ارتباط بدین صورت توصیف گشت: هر راه حلی که با قضیه آخر فرما تناقض داشته باشد، میتواند با قضیه مدولاریتی هم دچار تناقض شود؛ بنابراین اگر قضیه مدولاریتی درست باشد، آنگاه طبق تعریف هیچ راه حلی که با قضیه آخر فرما در تناقض باشد وجود نخواهد داشت، لذا قضیه آخر فرما هم درست خواهد بود.
گرچه که هردو مسئله هولناک بودند و در آن زمان بهطور گسترده اثباتشان به عنوان «کاملاً دست نیافتنی» تلقی میشد، این ارتباط اولین مسیری بود که توسط آن، قضیه آخر فرما میتوانست توسعه یافته و برای تمام اعداد، نه فقط بخش خاصی از اعداد، اثبات شود. همچنین چیزی که در انتخاب یک موضوع تحقیقاتی برای محققان مهم بود، این حقیقت بود که برعکس قضیه آخر فرما، قضیه مدولاریتی یک حوزه فعال تحقیقاتی بود که همگان طالب اثباتی از آن بودند، نه فقط به خاطر جنبه تاریخی اش، لذا این نکته وقت گذاشتن روی قضیه مدولاریتی را برای محققان از نظر حرفهای توجیه مینمود. با این حال، عقیده عموم این بود که چنین ارتباطی نشان دهندهٔ غیر عملی بودن اثبات حدس تانیاما-شیمورا نیز میباشد. یکی از صحبتهایی که اغلب شنیده میشد، چیزی بود شبیه صحبت ریاضیدانی به نام جان کوتس:«من خودم خیلی بد بین بودم که ارتباط زیبایی بین قضیه آخر فرما و حدس تانیاما-شیمورا عملاً منجر به چیزی شود، چون باید اعتراف کنم که فکر نمیکردم حدس تانیاما شیمورا برای اثبات دست یافتنی باشد. گرچه که این مسئله زیبا بود، اما به نظر میرسید که اثبات آن در عمل غیر ممکن باشد. باید اقرار کنم که احتمالاً فکر میکردم در طول زندگانی ام اثبات نمیشود.»زمانی که شنیده شد ریبت، درستی ارتباط فری را اثبات کرده، ریاضیدان انگلیسی اندرو وایلز که از زمان بچگی افسون قضیه آخر فرما بود و پشتوانهای از کار با خمهای بیضوی و زمینههای مرتبط داشت، تصمیم گرفت تا سعی بر اثبات حدس تانیاما-شیمورا به عنوان راهی برای اثبات قضیه آخر فرما کند. در ۱۹۹۳، بعد از شش سال کار مخفی بر روی مسئله، وایلز در اثبات آن به اندازه کافی موفق شد. مقاله وایلز از نظر اندازه و حیطه موضوعی وسیع بود. یک نقص در بخشی از مقاله اصلی او طی اولین داوری همتای مقاله اش، موجب شد اندرو وایلز یک سال دیگر با شاگرد قدیمی اش ریچارد تیلور برای حل آن تلاش کند. در نتیجه، اثبات نهایی در ۱۹۹۵ همراه با مقالهای ضمیمهای منتشر شد، مقاله ضمیمهای نشان میداد که گامهای اصلاحی معتبر هستند. دستاورد وایلز بهطور گسترده در رسانههای عمومی گزارش شد و در کتابها و برنامههای تلویزیونی معروف شد. بخشهای باقیماندهٔ حدس تانیاما-شیمورا اکنون اثبات شده و به قضیه مدولاریتی معروف است که پس از مقاله وایلز توسط دیگر ریاضیدانان براساس کار وایلز بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ اثبات شد. از وایلز به خاطر اثباتش قدردانی شد و جوایز متعددی از جمله جایزه ۲۰۱۶ آبل را نصیبش کرد.
صورتهای معادل قضیه
راههای مختلفی برای بیان قضیه آخر فرما وجود دارند که از نظر ریاضیاتی با مسئله اصلی معادلند.
به منظور بیانشان، ما از نمادهای ریاضیاتی استفاده میکنیم: فرض کنید مجموعه اعداد طبیعی باشد و مجموعه اعداد صحیح و مجموعه اعداد گویای باشد که و عضو بوده به گونهای که . در ادامه ما به حلی از که در آن یکی از یا صفر باشند حل بدیهی میگوییم. یک حل که در آن تمام سه متغیر نا-صفر باشند را حل نابدیهی نامیم.
جهت مقایسه، ابتدا از فرمول اصلی شروع میکنیم.
حکم اصلی: فرض کنید و ، معادله هیچ جوابی ندارد.
حکم معادل 1: ، که در آن عدد صحیح است، هیچ جواب غیر بدیهی ندارد.
معادل بودن این حکم هنگامی که زوج باشد واضح است. اگر فرد بود و تمام سه عدد منفی بودند، آنگاه میتوانیم را با برای بدست آوردن جوابی در جایگزین کنیم. اگر دوتا از آنها منفی باشند، این دوتا باید یا باشند، در این صورت اگر مثلاً منفی بودند و مثبت بود، آنگاه آنها را به صورت مینویسیم که منجر به جوابی در میشود؛ در حالت دیگر به روش مشابه عمل میکنیم. حال اگر تنها یکی از آنها منفی بود، باید عدد منفی یکی از یا باشد. اگر منفی بود، و و مثبت بودند، آنگاه میتوان معادله را به صورت نوشت، که مجدداً منجر به حل آن در میشود؛ اگر منفی بود، طبق تقارن باز به همان نتیجه اخیر میرسیم.
حکم معادل 2: ، که در آن عدد صحیح است، هیچ جواب نا-بدیهی ندارد.
به این علت که توانهای و برابر (با ) است، چنانکه اگر جوابی در داشته باشد، آنگاه آن جواب را میتوان در مخرج مشترک مناسبی ضرب کرد تا جوابی در بدست آید که در نتیجه جوابی در خواهد بود.
حکم معادل 3: ، که در آن عدد صحیح است، هیچ جواب نا-بدیهی ندارد.
جواب نابدیهی برای منجر به جواب نابدیهی برای خواهد شد. برعکس، جواب برای منجر به جواب نابدیهی برای خواهد شد.
فرمولبندی اخیر بهطور خاص ثمر بخش و مفید است، چرا که مسئله اصلی رویه سه بعدی را به مسئله خم دو بعدی تقلیل میدهد. علاوه بر این، امکان آن را میدهد تا به جای حلقه روی میدان کار شود؛ میدانها ساختار خاص تری نسبت به حلقهها هستند و امکان تحلیل عمیقتر و بهتری را فراهم میآورند.
حکم معادل ۴ - ارتباط با خمهای بیضوی: اگر جواب نا-بدیهی برای بوده و عدد اول فردی باشد آنگاه (خم فری (Frey)) یک خم بیضوی خواهد بود.
بررسی این خم بیضوی بر اساس قضیه ریبت (Ribet) نشان میدهد که این خم فرم پیمانهای (مدولار) ندارد. با این حال، اثبات اندرو وایلز نشان میدهد که هر معادله به فرم فرم پیمانهای دارد؛ لذا هر جواب نابدیهی به معادله (که در آن یک عدد اول فرد است) منجر به تناقض میگردد، که به نوبه خود اثبات میکند که هیچ جواب نابدیهی وجود ندارد.
به بیان دیگر، هر جوابی که بتواند قضیه آخر فرما را دچار تناقض کند میتواند برای ایجاد تناقض در قضیه پیمانهای (مدولاریتی) هم استفاده گردد. بنابر این اگر قضیه پیمانهای درست بود، آنگاه میتوان نتیجه گرفت که قضیه آخر فرما هم میتواند برقرار باشد. همانطور که توصیف شد، کشف این حکم معادل اخیر برای حل قضیه آخر فرما حیاتی بود، چرا که طریقی ایجاد میکرد که بوسیله آن میتوانستند به مسئله با بررسی همه اعداد به صورت یک جا «حمله» کنند.
تاریخچه ریاضیاتی
فیثاغورث و دیوفانتوس
سه تاییهای فیثاغورثی
در زمانهای باستانی، میدانستند که مثلثی با نسبت اضلاع دارای زاویه قائمه است. این نکته در ترسیم و بعدها در [هندسه] به کار گرفته شد. همچنین آن را به عنوان مثالی از قاعده کلی میشناختند که بنابر آن قاعده، اگر در هر مثلثی، مربع دو ضلع آن را با هم جمع کنند ()، مقدار حاصل برابر با مجذور ضلع سوم شود ()، در آن صورت آن مثلث هم یک مثلث قائم الزاویه خواهد بود. اکنون به این قاعده قضیه فیثاغورث میگویند و اعداد سهگانهای که در این شرایط صدق کند را سه تاییهای فیثاغورثی گویند، هردوی اینها به افتخار فیثاغورث یونان باستان نامگذاری شدهاست. مثالهایی از سه تاییهای فیثاغورثی شامل (۳، ۴، ۵) و (۵، ۱۲، ۱۳) میباشد. بینهایت از چنین سه تاییهایی وجود دارد، و روشهایی برای تولید چنین سه تاییهایی وجود دارند که توسط فرهنگهای مختلف مورد مطالعه قرار گرفتهاند، اولین کسانی که به مطالعه آنها پرداختهاند بابلیها بوده و سپس ریاضیدانان یونان باستان، چینیها، و هندیها به مطالعهشان پرداختند. از نظر ریاضیاتی، تعریف سه تاییهای فیثاغورثی به صورت مجموعه اعداد صحیح () میباشد که در معادله صدق میکنند.
معادلات سیالهای
معادله فرما، با جوابهای صحیح مثبت، مثالی از یک معادله سیالهای (یا دیوفانتینی) است، که به افتخار ریاضیدان قرن سوم میلادی از اسکندریه، دیوفانتوس، نامیده شدهاست. او کسی بود که این گونه معادلات را مطالعه کرده و روشهایی برای حل برخی از انواع معادلات سیالهای (دیوفانتینی) توسعه داد. یک نمونه از چنین مسائلی یافتن دو عدد صحیح و است چنانکه جمعشان، و جمع مربعاتشان به ترتیب برابر دو عدد داده شده و باشد:
اثر اصلی دیوفانوس، Arithmetica است، که تنها بخشی از آن باقی ماندهاست. حدس فرما از قضیه آخرش هنگام خواندن ویرایش جدیدی از Arithmetica به او الهام شد، نسخهای که فرما از آن میخواند ترجمهای به لاتین بود که در ۱۶۲۱ توسط کلاود باشت منتشر شده بود.
معادلات سیالهای برای هزاران سال مطالعه شدهاند. به عنوان مثال، حل معادله سیالهای مربعی توسط سه تاییهای فیثاغورثی، ابتدا توسط بابلیها (۱۸۰۰ قبل از میلاد) حل شد. حل معادلات سیالهای خطی چون را میتوان با استفاده از الگوریتم اقلیدسی (قرن پنجم قبل از میلاد) بدست آورد. بسیاری از معادلات سیالهای از نقطه نظر جبری فرمی شبیه به معادله قضیه آخر فرما دارند، چرا که آنها هیچ جملهای که از ضرب چند متغیر دیگر حاصل شده باشند را در خود نداشته، و بدین طریق ویژگی دو متغیر مختلف با هم ترکیب نمیشوند. به عنوان مثال، مشخص شده که بینهایت عدد صحیح و وجود دارند چنانکه که در آن و اعداد طبیعی متباین اند.
حدس فرما
مسئله II.8 از Arithmetica میپرسد که چگونه میتوان یک عدد مربعی را به دو عدد مربعی دیگر جدا کرد؛ به بیان دیگر، برای یک عدد گویای داده شده چون ، اعداد گویای و را چنان پیدا کنید که . دیوفانتوس نشان داد که چگونه میتوان این مسئله از جمع مربعات را برای حل کرد (جواب و است).
حدود ۱۶۳۷، فرما آخرین قضیه اش را در حاشیه نسخهای که از Arithmetica داشت، کنار مسئله جمع مربعات دیوفانتوس نوشت:
بعد از مرگ فرما در ۱۶۶۵، فرزندش کلمنت-ساموئل فرما ویرایش جدیدی از آن کتاب را همراه با توضیحات پدرش در ۱۶۷۰ ایجاد نمود. گرچه که یادداشت حاشیه کتاب در آن زمان قضیه نبود (یعنی حکم ریاضیاتی بود بدون این که اثباتی برای آن موجود باشد)، به مرور زمان آن یادداشت به قضیه آخر فرما شهرت یافت، چرا که آخرین قضیه از قضایای ادعایی فرما بود که اثبات نشده باقی ماند.
معلوم نیست که آیا فرما واقعاً برای تمام توانهای اثبات قابل قبولی یافته بود یا نه، اما به نظر نمیرسد که چنین اثباتی را یافته باشد. تنها یک اثبات مرتبط با آن توسط او باقی مانده، این اثبات مربوط به حالت است که در ادامه بدان میپردازیم. در حالی که فرما حالتهای و را به عنوان چالشی برای همتایان ریاضیدان خود چون مارین مرسن، بلیز پاسکال و جان والیس ارائه نمود، هیچگاه حالت کلی را مطرح نکرد. به علاوه، در سی سال آخر زندگی اش، فرما هیچگاه مجدداً در مورد «اثبات واقعاً شگفت انگیز» ش از حالت کلی چیزی ننوشت و هیچگاه آن را نیز منتشر نکرد. ون در پورتن معتقد است که چیزی که مهم است عدم وجود اثبات نیست، بلکه عدم چالش به معنای این است که فرما متوجه شده بود که اثباتی ندارد؛ او به نقل قول ویل اشاره میکند آنجا که او گفت فرما باید کمی خود را نسبت به ایدهای غیرقابل حصول فریب داده باشد.
فنونی که فرما ممکن است از آن در چنان «اثبات شگفت انگیزی» استفاده کرده باشد شناخته شدهاند.
اثبات تیلور و وایلز بر اساس فنون قرن بیستمی بنا نهاده شدهاست. بر اساس دانش ریاضیات موجود در آن زمان، اثبات فرما باید در مقایسه با این فنون مدرن مقدماتی و ساده بوده باشد.
در حالی که حدس بزرگ هاروی فریدمن دلالت بر این دارد که هر قضیه قابل اثباتی (شامل آخرین قضیه فرما هم میشود) را میتوان صرفاً با استفاده از 'حساب تابع مقدماتی' اثبات کرد، چنین اثباتی تنها از جنبه فنی ساده خواهد بود ولی ممکن است شامل میلیونها مرحله باشد و لذا برای اثباتی که فرما پیدا کرده بود بیش از حد حجیم است.
اثبات توانهای خاص
توان = ۴
تنها یک اثبات مرتبط با قضیه آخر از فرما باقی ماندهاست که در آن او از تکنیک نزول نامتناهی استفاده کرده تا نشان دهد مساحت یک مثلث قائم الزاویه با اضلاع صحیح هیچگاه نمیتواند برابر مربع یک عدد صحیح باشد. اثبات او معادل این است که نشان دهیم معادله:
هیچ جواب اولیهای (هیچ جواب دو به دو متباین) در اعداد صحیح ندارد. در مقابل، این قضیه آخر فرما را در حالت اثبات میکند چرا که را میتوان به صورت نوشت.
سپس این افراد اثباتهای دیگری برای حالت ارائه نمودند:
فرنیکل دو بسی (۱۶۷۶)، لئونارد اویلر (۱۷۳۸)، کاوسلر (۱۸۰۲)، پیتر بارلو (۱۸۱۱)، آدرین-ماری لژاندر (۱۸۳۰)، شوپیس (۱۸۲۵)، اولری ترکوئم (۱۸۴۶)، جوزف برتراند (۱۸۵۱)، ویکتور لبگ (۱۸۵۳، ۱۸۵۹، ۱۸۶۲)، تئوفیل پپین (۱۸۸۳)، تافلماخر (۱۸۹۳)، دیوید هیلبرت (۱۸۹۷)، بندز (۱۹۰۱)، گمبیولی (۱۹۰۱)، لیئوپولد کرونکر (۱۹۰۱)، بنگ (۱۹۰۵)، سومر (۱۹۰۷)، بوتاری (۱۹۰۸)، کارل ریشلیک (۱۹۱۰)، نوتژورن (۱۹۱۲)، رابرت کارمایکل (۱۹۱۳)، هانکوک (۱۹۳۱)، ورانسینو (۱۹۶۶)، گرنت و پرلا (۱۹۹۹)، باربارا (۲۰۰۷)، و دولان (۲۰۱۱).
یادداشتها
منابع
کتابشناسی
برای مطالعه بیشتر
قضیه آخر فرما
حدسهایی که اثبات شدهاند
علم در ۱۶۳۷ (میلادی)
قضیه فیثاغورس
قضیهها در نظریه اعداد
معرفیشدههای ۱۶۳۷ (میلادی) |
3874 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%85%D9%84 | آمل | {{جعبه شهر ایران
|نامرسمی=آمُل
|روینقشه=آری
|عرضجغرافیایی=۳۶٫۴۳
|طولجغرافیایی=۵۲٫۲۱
| فتوکلاژ = بله
|تصویر =
|اندازهتصویر=
|برچسبتصویر=
|استان=مازندران
|شهرستان=آمل
|بخش= مرکزی
|دهستان=
|ناممحلی= آمِل
|نامهایقدیمی=آمرداد، آمنیوس، آملد، آموی، همو، هفت شهر، آمله، آمل
|سالشهرشدن=
|جمعیت=۵۳۰/۰۰۰ نفر (۱۴۰۱)
|رشدجمعیت=
|تراکمجمعیت=
|زبان= زبان مازندرانی
|مذهب= اسلام (شیعه دوازده امامی و شافعی)
|مساحت= ۳ هزار و ۸۰ کیلومتر مربع
|ارتفاع= ۷۶ متراز سطح دریاهای آزاد
|میانگیندما= ۱۵
|میانگینبارشسالانه=۸۶۵میلیمتر
|شمارروزهاییخبندان=
|شهردار= علی داوودی
|رهآورد=<small> محصولات کشاورزی، محصولات لبنی و دامی، صنایع دستی، محصولات باغداری، محصولات معدنی، محصولات آبزیپروری، لوازم صنعتی و خانگی|پیششماره=۰۱۱ منطقه یک مخابراتی کشور
| پلاک اتومبیل = ۷۲ ب، ۸۲ د، ۸۲ ق، ۹۲ ب
|وبگاه=شهرداری آمل
|کد آماری =۱۱۴۹
|جملهخوشامد= به شهر هزارسنگر آمل خوش آمدید
|پانویس=
}}
آمُل () یک شهر توریستی در استان مازندران و مرکز شهرستان آمل است.
آمل یکی از قدیمیترین شهرهای ایران، قطب صنعت و صادرات استان مازندران،قلب صنعت مازندران پایتخت برنج ایران، یکی از قدیمیترین مراکز یکجانشینی جهان، از شهرهای مهم ترابری، کشاورزی، گردشگری، معدنی و صنعتی ایران و از مهمترین شهرهای مرتبط به علم در تاریخ معروف به شهر تاریخ و فلسفه است. مردم آمل از قومیت طبری هستند که ریشه در قوم تپوری دارند و به زبان مازندرانی سخن میگویند. پیشینه شهر آمل به زمان آماردها بر میگردد که قومی در جلگه مازندران بودند و در زمان فرهاد اشکانی به گرمسار تبعید شدند و تپوریها که در کوهستان مازندران ساکن بودند جایگزین آنان در جلگه شدند. در تاریخ نوشتاری نیز، مانند شاهنامه و تاریخ طبرستان آمل از مراکز مهم اتفاقات ایران و طبرستان بودهاست. روستای ورکه لاریجان در آمل طبرستان محل تولد فریدون پادشاه اساطیری ایران بود. وَرِن تاریخی در آمل قرار داشت و ناحیهای به نام وَرِن در دهستان هرازپی جنوبی شهرستان آمل قرار دارد. آمل در زمان زیاریان، علویان پایتخت ایران و در زمان اشکانیان یکی از مراکز ایران بود و در زمان افریدون تا زمان بهرام گور نیز آمل تختگاه و پایتخت ربع مسکون است. این شهر به دو منطقه شهری تقسیم میشود. آمل یکی از پرجمعیتترین شهرهای استان مازندران است. شهر آمل در کنار ارومیه و گنبد کاووس یکی از سه قطب والیبال کشور میباشد.
نام
لقبها و عنوانهای آمل
این شهر معروف به شهر علم و فلسفه و تاریخ، شهر بام ایران، شهر هزار سنگر شهر مادها و اولین شهر علویان است. قاضی نورالله شوشتری در کتاب مجالسالمؤمنین آوردهاست؛ مردم آمل را طبری میگویند و نسبت ایشان به غیر از طبری اندک است. واژه آمل، حرف «آ» در زبان ایرانیان قدیم کاربرد «ضد» داشته و «مُل» به معنی مرگ و «آمل» ترکیبی از ضد مرگ مانند امرداد و مرداد است. آمل به معنی بی مرگ است یعنی تو را مرگ مباد. هفت شهر، آمرداد، آموی و آمله نیز دیگر نامهای آمل در طول تاریخ بودهاست. بام ایران اشاره به دماوند است که در بخش لاریجان شهرستان آمل قرار دارد. همچنین آملی به عنوان دروازه ورود شمال ایران نیز شناخته میشود.آمل بی مرگ است بر روی سکههای ساسانی، نام شهرهایی که سکه در آنجا زده شده با علامت اختصاری مشخص گردیدهاست، اِم علامت شهر آمل بودهاست.
وجه تسمیه و تاریخچه
نام یکی از اقوام ساکن کرانه جنوبی دریای مازندران آمارد بودهاست. ریچارد فرای ریشه نام آمل مازندران را در پیوند با طایفه آمارد دانسته و این موضوع که دو آمل، یکی در آمودریا و دیگری در مازندران وجود داشته را به کوچ شاخه ای از این طایفه ایرانی مرتبط دانستهاست.
واژه آمل که گونه دیگر آن آموی است، احتمالاً از قبیله باستانی آمردها یا آماردها گرفته شدهاست. مورخان باستانی غربی نام این قبیله را مردی یا آمردی آوردهاند. آماردها قومی نیرومند و جنگجو بودهاند و ناحیه فعلی آمل را به عنوان مرکز خود انتخاب نموده و نام خود را برنهادند و بعدها واژه «آماردها» به سبب کثرت تلفظ به آملد، آمرد و «آمل» بدل شد. نیز وجه تسمیه این شهر به سبب بنیانگذار خود «آمله» نیز میتواند باشد، چنانکه در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار آمدهاست و در جای دیگر پیرنیا میگوید این قوم مهاجر بادیهنشین بودهاند که به تاخت تاز در اراضی اقوام دیگر میپرداختند و به روزگار کوروش تا حوالی ماد پراکنده گردیده بودند، آمردها در حدود سه هزار سال پیش از میلاد نیز در حال پیدا نمودن سرزمین بودهاند.
در اطلسشناسی آمدهاست، آمل از سرزمینهای قدیمی بوده و دیرینگی آن به درازای بلندی میرسد و مردمانش از آمردها هستند که اولین قوم در کنار دریا پارساند.
اردشیر میگوید:
ابراهیم پورداوود نوشتهاست:
با توجه به متن کتیبههای آشوری در نزدیکی شهر کنونی آمل مازندران فرض گردیدهاست، نکته جالب اینجاست که سرزمین اسپاردا یا ساپاردا نیز در همین منطقه در نظر گرفته شدهاست، این نام دقیقاً مشابه با نامی است که در کتیبههای پارسی باستان برای سرزمین لیدیه در غرب کشور کنونی ترکیه به کاربرده میشدهاست، مسلماً این نام با نام اسپارتا که هم نام استانی است در کشور ترکیه و هم نام شهری باستانی در یونان که نبرد ۳۰۰ تن از جنگجویان این شهر با خشایارشا شهرت جهانی دارد، شباهت بسیار دارد.
واژه آمل، حرف «آ» در زبان ایرانیان قدیم کاربرد «ضد» داشته و «مُل» به معنی مرگ و «آمل» ترکیبی از ضد مرگ مانند امرداد و مرداد است. آمل به معنی بی مرگ است یعنی تو را مرگ مباد.
یحیی ذکا در کتاب کاروند کسروی آوردهاست:
دیگر نظریه وجه تسمیه آمل به سبب نام آمله است، چنانکه در تاریخ طبرستان و تاریخ ایران باستان آمدهاست:
واسیلی بارتلد نوشتهاست:
در ادبیات و نوشتار
اشعار
در ادبیات فارسی قدیمی اشعار بسیار زیادی وجود دارد که آمل در آنها ایفای نقش نماید، از اشعار اساطیری گرفته تا اشعار در وصف ایران و مازندران، این شهر نقش بسزایی در تاریخ کهن فارسی داشتهاست. همچنین نام آمل شانزده بار به صورت مستقیم در شاهنامه فردوسی آمدهاست. از جمله این اشعار:
فردوسی
مسعود غزنوی
فخرالدین اسعد گرگانی
طالب آملی
راوی
فخرالدین اسعد گرگانی
قاآنی شیرازی
صائب تبریزی
خاقانی
سفرنامه
ناصر خسرو، ناصرالدینشاه قاجار، یاسنت لویی رابینو، رضاشاه، آلفرد کامین لیال، انوشیروان، توماس هربرت، کارلتون استیونز کون، جیمز بیلی فریزر، ژان شاردن، آدام اولئاریوس، کارلا سرنا و یاکوب ادوارد پولاک از جمله افرادی بودند که آمل سفر کردند و سفرنامه خود را نوشتند.
جمعیت و موقعیت
شهر آمل با ۲۳۷٬۵۲۸ نفر جمعیت در جلگه مازندران و در دو سوی رود هراز با ارتفاع ۷۶ متر از سطح دریا در ۵۲ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی و ۲۶ درجه و ۲۵ دقیقه عرض شمالی و در فاصله ۷۰ کیلومتری غرب ساری مرکز استان، ۱۸ کیلومتری جنوب دریای مازندران و ۶ کیلومتری شمال دامنه کوه البرز و ۱۸۰ کیلومتری شمال شرقی تهران قرار دارد. رشد جمعیت شهر آمل قابل توجه است، زیرا تعداد آن که در ۱۳۳۵ حدود ۲۷۱۲۲ نفر بوده در ۱۳۶۵ حدود پنج برابر شدهاست. میانگین رشد جمعیت این شهر را سالانه حدود ۸/۴٪ نوشتهاند.
تحولات جمعیت شهر آمل از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۸۵ به شرح زیر است:
تاریخ
دوران اولیه
در مورد پیدایش آمل سه نظریه وجود دارد که اولین نظریه مربوط به دوران مرد آمارد، دومین نظریه مربوط به دختری به نام آمله و سومین نظریه مربوط به دوران طهمورث، جمشید، کیومرث از پادشاهان پیشدادی بودهاست.
طبق تحقیقات باستانشناسی، استانهای ساحلی دریای خزر احتمالاً از ۰۰۰‘۷۵ سال پیش محل زیست انسان راستقامت بودهاست. در سال ۱۳۳۰ کارلتون استیونز کون باستانشناس آمریکایی اسکلتهایی از انسان نئاندرتال را که ظاهراً نیای کهن اقوام ساکن کرانهٔ دریای خزر بودهاست، در غارهای هوتو و کمربند کشف کرد. از جملهٔ این اقوام ورکانیان یا همان هیرکانیان در گرگان، تَپوران در منطقهٔ کوهستانی البرز، آماردها یا همان مَردها در مازندران و حدود آمل، و کادوسان در گیلان و مادها در فارس بودند. آماردها در کنار ضلع غربی رود هراز سکنی گزیدند و شهر آمل پایتخت خود کردند که اسم شهر آمل به احتمال بسیار زیاد از نام آنان گرفته شدهاست.
در اساطیر ایرانی از پیکار میان آریاییان و دیوان که اشاره به این اقوام است در این ناحیه یاد شدهاست.(خواندمیر، ۲/۴۰۴)(ابن اسفندیار، ۱۸۱).(اقبال، ۴۰).(بارتولد، ۲۴۳).(فرهنگ جغرافیایی ایران، ۳/۲۵
به گفته واسیلی بارتلد تپوریها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق. م آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تصرف تپوریها درآمد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر فقط از تپوریها نام میبرد. به گفته مجتبی مینوی قوم آمارد و قوم تپوری در سرزمین مازندران میزیستند و تپوریها در ناحیه کوهستانی مازندران و آماردها در ناحیه جلگهای مازندران سکونت داشتند. در سال ۱۷۶ ق. م فرهاد اول اشکانی قوم آمارد را به ناحیه خوار کوچاند و تپوریها تمام ناحیه مازندران را فرو گرفتند و تمام ولایت به اسم ایشان تپورستان نامیده شد.
ایگور دیاکونوف ایرانشناس روس نیز اشاره دارد که ماردها در کنار دریای خزر میزیستند وی در ادامه مینویسد: ابن اسفندیار در مورد نظریه دوم در کتاب تاریخ طبرستان نوشتهاست، بنای آمل به فرمان آمله همسر فیروز شاه بلخ ساخته شد. آمل مأخوذ از نام آمله دختر اشتاد است که به اتفاق برادرش یزدن به دلیل کشتن شخصی از تبار دلیم به نواحی آمل فعلی آمد و روستایی را بنا نهادند. وی در تاریخ تبرستان مینویسد: آمله دارای پسری به نام خسرو بود که پس از مرگ پادشاه بلخ، پادشاهی مقتدر گردید و آمل را پایتخت خود برگزید و بیشترین سعی و کوشش خود را صرف ساختن قلعههای محکم و ساختمانهای زیبا و آبادانی این شهر نمود. حتی دستور داد در بیرون شهر ساختمان و قصرها بسازند و عمران و آبادی بنمایند. شهر آمل در این دوره دارای چهار دروازه به نامهای دروازه گیلان، دروازه گرگان، دروازه کوهستان و دروازه دریا بود و مقدار زمینی که برای ساختن اولیه شهر فراهم کردند چهار صد هکتار بود.
برخی دیگر از مورخان، سابقه آمل را به دوره پیشدادیان و کیانیان نسبت دادهاند.
در این باره دولتشاه سمرقندی در تذکرةالشعرا مینویسد:
در رسالهٔ جغرافیایی شهرستانهای ایرانشهر که از جمله متون بازمانده به زبان پهلوی عصر ساسانی میباشد از آمل به عنوان شهرهای شمالی ایران یاد شدهاست. در این رساله از بنیاد آمل چنین سخن رفتهاست:
دوران اساطیری
میتوان گفت آمل یک شهر اساطیری است چون نبردهای فریدون، آرش کمانگیر، ضحاک، کیخسرودر زیر پای دیو سفید یعنی دماوند انجام شدهاست. شهر آمل از روزگاران کهن همواره شهری آباد و پر رونق بودهاست. سیمای این شهر باستانی، از لا به لای هزارههای مه گرفتهٔ تمدنهای پیش مادها در فلات ایران رخ نموده و پیشینهٔ تاریخی آن با افسانهها و اساطیر پرشکوه ایرانی در هم آمیختهاست. نام آمل شانزده بار در شاهنامه فردوسی یاد شدهاست. فریدون، پادشاه اسطورهای که ضحاک ماردوش را درون چاهی در دماوند کوه آویخت، خود پرورش یافتهٔ دامان البرز بود و پژوهشگران، پایتخت او را حوالی آمل میدانند و امروز نیز باشندگان لاریجان، دشت خرمی در پای دماوند را تخت فریدون میخوانند. سالها بعد، در عصر پادشاهی نوادهٔ وی منوچهر، سپاه توران از جیحون گذشت و سراسر شمال و شمال شرقی ایران را تصرف کرد، ولی به واسطهٔ مقاومت ایرانیان، پشت دروازههای آمل زمین گیر شد و به موجب پیمان صلحی، آرش کمانگیر تیری از دماوند کوه در اطراف آمل تا فرارود در آسیای میانه رها کرد و جان داد و مرزهای ایران را باز تا آن سوی جیحون کران داد. همچنین در زمان بهرام گور نیز آمل پایتخت ایران بودهاست.جستاری چند در فرهنگ ایران، ۸۵
پیش از اسلام
طبق تحقیقات باستانشناسی، استانهای ساحلی دریای خزر احتمالاً از ۰۰۰‘۷۵ سال پیش محل زیست انسان بودهاست. در سال ۱۳۳۰ کارلتون استیونز کون باستانشناس آمریکایی اسکلتهایی از انسان نئاندرتال را که ظاهراً نیای کهن اقوام ساکن کرانهٔ دریای خزر بودهاست در مازندران پیدا کرد.
آمارد
بیشترین نظریه تاریخ شناسان تاریخ اولیه و پیش از اسلام آمل به قوم مردم آمارد بر میگردد. مردم این قبیله آریایی پیش از ورود گروههای بعدی آریاییها یعنی ماد، پارس و پارت در ایران زندگی میکردند. آماردها که جایگاهشان بین محل استقرار اقوام تپور و کادوس نشان داده شدهاست، در جوار مرو ساکن بودهاند. این قوم مهاجر از مردم مرو بوده و قومی بادیه نشین بودهاند که به تاخت تاز در اراضی اقوام دیگر میپرداختند و به روزگار کوروش تا حوالی ماد پراکنده گردیده بودند. قوم مارد پس از رانده شدن توسط مرویان به طبرستان (آمل) آمدند که در کنار رود هراز (ضلع غربی آن) سکنی گزیدند و شهر آمل پایتخت باستانی آن بودهاست که اسم شهر آمل از نام آنان گرفته شدهاست. نام اصلی این قبیله آمو بود که در فارسی باستان به آمرد یا اَمرد به معنی زیانبخش و ویرانگر تبدیل شد. همچنین در برخی کتابها به آنها «مارد» نیز گفتهاند. آنها مردمی جنگجو و هنرمند بودند و با همسایگان خود در کشمکش دایمی بودند. هم اسکندر مقدونی با آنها جنگیدهاست هم فرهاد پنجم اشکانی که آنها را به سوی خاراکس در غرب دریای خزر راندهاست. برخی معتقدند شعبهای از قبیله آماردها در کنار رود جیحون میزیستهاند. به گزارش دانشنامه ایرانیکا فرهاد اول اشکانی (۱۷۶–۱۷۱ قبل از میلاد) با هدف گسترش کنترل اشکانیان بر البرز و گسترش جاده شرق به غرب ماد، سرزمین آمارد را فتح کرد. این موفقیت با الحاق قبلی هیرکانی به پادشاهی اشکانیان آماده شده بود. فرهاد اول اشکانی آماردیها را در خاراکس (گرمسار)، در نزدیکی گذرگاه دروازههای کاسپین که ماد را به پارت متصل میکند، ساکن کرد. احتمالاً وظیفه مهاجران تأمین امنیت جاده بودهاست. به گفته ویلفرد مادلونگ، تپورها که در ابتدا در قسمت جنوب شرقی منطقه زندگی میکردند، در اوایل تحت تسلط هخامنشیان قرار گرفتند، آماردها توسط اسکندر بزرگ و بعداً توسط پارتیان شکست خوردند و در قرن دوم پیش از میلاد آنها را در اطراف ری اسکان دادند. قلمرو سابق آماردها توسط تپورها اشغال شده بود. بطلمیوس در ناحیه شرق دیلم در ساحل دریای مازندران تنها از تپورها یاد میکند. دیلم بخش کوهستانی گیلان بود.
هرودوت، در کتاب «هیستوریای»، در زمینهٔ پرداختهای ساتراپهای امپراتوری هخامنشی به داریوش، از مردمان موشی (moschie)، تیبارین (تپور)(tibarenie)، ماکرون(macrones)، موزیکان (mossynoekie)، و مار (آمارد)(mares) در ساتراپ نوزدهم نام بردهاست.
هرودوت از قبیله مارد (mardes) در کنار دائیها (daens)، دروپیکها (dropiques)، و ساگارتیها (sagarties) به عنوان پارسهای کوچنشین و صحراگرد یاد کردهاست.
پلینیوس مورخ یونانی محل آماردها را قسمت شرقی مارگانیا شناسایی کردهاست.
استرابون(۶۳ ق. م) از اقوام آمارد در کنار اقوام تپوری و کادوسی به عنوان اقوام کوهستان نشین در شمال کشور یاد میکند. استرابو مینویسد: تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی (Cadusii) و آماردی (Amardi) و تپوری (Tapyri) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است.
ایزیدور خاراکسی به اقوام آمارد در رشته کوه البرز اشاره میکند که در زمان فرهاد اشکانی به خاراکس (گرمسار) کوچانده شدند. ایزیدور خاراکسی مینویسد: ماردیها مردم فقیری در رشته کوههای البرز بودند که فرهاد اول آنها را شکست داد و آنها را مطیع خود ساخت. فرهاد اول ماردیها را در خاراکس اسکان داد.
به گفته واسیلی بارتلد تپوریها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق. م آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تصرف تپوریها درآمد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر فقط از تپوریها نام میبرد.
نبرد آماردها و تپورها با اسکندر
کوینت کورس مینویسد: در همسایگی هیرکانیا مردمی میزیستند که موسوم به ماردها بودند. اینها حاضر نشدند رسولانی نزد اسکندر فرستاده و تمکین کنند. این قضیه بسیار به اسکندر گران آمد و گفت: خیلی غریب است که یک مشت مارد نمیخواهند مرا فاتح بدانند. پس از آن از قشون خود عده ای از سپاهیان زبده برداشته و قصد ماردها حرکت کرد و در طلیعه صبح مقابل آنها پدید آمد. ماردها بلندیها را اشغال کرده بودند و اسکندر پس از جنگ آنها را از مواقعشان براند. بر اثر این احوال آنها به داخل مملکت خود عقب نشستند و دهات همجوار به دست مقدونیها افتاد. ولی پس از آن حرکت قشون مقدونی به درون ولایت آنها دچار مشکل گردید، توضیح آنکه جنگلهای وسیع و کوههای بلند در اینجا زیاد بود و بومیها جلگهها را هم با استحکاماتی سد کرده بودند.
کوینت کورس این استحکامات را چنین شرح میدهد: تپوریها مخصوصاً (به عمد) درختان را خیلی نزدیک به هم کاشتهاند. پس از آنکه این درختها قدری نشو و نما کرد، ماردها جوانههای درختان را با دست در خاک فرو میبرند و هر یک از جوانهها جوانههای دیگری را بیرون میدهد ولی تپوریها نمیگذارند جوانهها بهطور طبیعی برویند بلکه آنها را بهم نزدیک کرده گره میزنند و بعد این ترکهها دارای برگهای ضخیم میگردد تمام این زمین را فرو میگیرد. بدین ترتیب از جوانهها و شاخ و برگهای آنها دامی مانند تور ایجاد شده تمام راه را مسدود میدارد. برای حرکت قشون اسکندر چاره ای جز استعمال تبر نبود ولی آنهم در مقابل سختی درختان که از گرههای زیاد و از شاخههای درهم دویده حاصل شده بود به کار نمیآمد.
از طرف دیگر تپوریها در پناه استحکامات خود به مقدونیها باران تیر میباریدند. بالاخره اسکندر امر کرد که این جنگلها را از هر طرف احاطه کنند و اگر روزنهای یافتند حمله برند. مقدونیها چنین کردند و چون محل را نمیشناختند اغلب مقدونیها راه را گم کردند. در این احوال تپوریها اسب اسکندر که بوسیفال نام داشت را ربودند. اسکندر چون این اسب را خیلی دوست میداشت در خشم فرورفت جارچی فرستاده، تهدید کرد که اگر اسب او را پس ندهند به احدی امان نخواهد داد. پس از این تپوریها اسب را به او رد کردند با وجود این اسکندر امر کرد درختان را بیندازند از کوه خاک آورده روی جوانهها و شاخ و برگها بریزند. مقدونیها به اجرایی امر اسکندر پرداختند و تپوریها چون دیدند استحکامات آنها بدین ترتیب خراب خواهد شد فرستادهای فرستادند و تمکین کردند. پس از آن اسکندر فرادات را حاکم آنها قرار داده و به اردوی خود برگشت.
فرادات حاکم تپورهای بخش شمالی تپورستان (دشت و هامون) بوده که با اسکندر مصالحه نمود و تپوریهای بخش جنوبی تپورستان (کوهپایه و کوهستان) فرمانروای دیگری داشتند که حاضر به مصالحه با اسکندر نبودند و در نهایت فرادات بر سرزمین تپورهای کوهستان و آماردها دست یافت.
نبرد آماردها با اسکندر
آریان مینویسد: اسکندر با هیپاسپیستها و تیراندازان آگریانی و دستههای سنوس و آمینتاس و کمانداران سواره و نیمی از سواره نظام به ولایت ماردها رفته و اسرای زیاد گرفت و اکثر اشخاصی را که جنگ کرده بودند کشت. چون محلهای این مردم سخت و به علاوه این ولایت فقیر است هیچ مرد جنگی قبل از اسکندر به اینجا نیامده بود. فاتح ناگهان از ولایت آنها گذشت و قبل از اینکه متوجه شوند بر آنها تاخت. این مردم به جاهای سخت کوهها پناه بردند و اسکندر در آنجا هم بر ماردها فایق آمد و پیروز شد. ماردها فرستادهای فرستادند و مطیع اسکندر گشتند. اسکندر ولایت ماردها را به به تپورستان که والی آن فرادات بود ضمیمه کرد.
فرادات حاکم تپورها در عصر اسکندر
فرادات فرمانده قوم تپور در نبرد هخامنشیان و یونانیان و همچنین والی تپورستان در عهد خشیارشاه و اسکندر مقدونی میباشد.
به گزارش لوسیوس فلاویوس آریان گزنفون مورخ یونانی زمانی که اسکندر به ولایت هیرکانیا رفت قشون خود را سه قسمت کرد؛ قسمتی که از همه زیاد تر بود با خود به زادراکرات برد و قسمت دیگر را با کراتر به مملکت تپوریها (تپوریهای ساکن دراسرم هیرکانیا) برد و قسمت سوم را به سرداری اری گیوس مأمور بود که با بار و بنه و خارجیها حرکت کند.<ref>حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ج2، انتشارات نگاه، 1391، ج 2، ص 1344</ref>
پس از اینکه اسکندر از معابراسرم هیرکانیا گذشت وارد زادراکرات (ساری اسرم یا استراباد) شد در اینجا کراتر به او رسید. در این هنگام ارته باذ با سه پسر خود که نامشان سوفن و آریو برزن و ارسام بود نزد اسکندر آمد. فرادات فرمانده تپوریها و نمایندگان یونانیهای اجیر هم با اینها آمدند. اسکندر ارته باذ را به احترام پذیرفت و فرادات را فرمانده تپورها و والی تپورستان ابقا کرد.
شکلگیری ساتراپ تپوری در دوران اسکندر
اسکندر پس از دست یابی به سرزمین آمارد ولایت آمارد را به تپورستان که والی آن فرادات بود ضمیمه کرد.
تیرداد اشکانی دومین پادشاه اشکانی اسرم هیرکانیا و کومس و کنارههای جنوبی دریای مازندران که ممکلت اقوام تپوری بود را به تصرف خود درآورد و پایتخت خود را به شهر سلوکی صد دروازه در ناحیه کومس انتقال داد. تیرداد اشکانی در سال ۲۲۱ پیش از میلاد در گذشت و ارشک دوم به پادشاهی رسید و قلمروی پارتیان تا سال ۲۰۹ پیش از میلاد تا همدان در ماد میرسید. سرزمین تپوریه در زمان ارشک دوم مورد حمله آنتیوخوس سوم قرار گرفت. آنتیوخوس سوم در عین اینکه با پایداری سختی مواجه بود به سرزمین تپوریه در البرز تاخت و اسرم هیرکانیا را نیز به تصرف خود درآورد و با ارشک دوم پیمان یگانگی بست. در این دوره پادشاهی اشکانی با وجود اینکه با فتوحات سلوکیان محدود و کوچک شده بود ولی بر پا ماند. پس از آن نیز با تاخت و تازهای دولت یونانی بلخ بار دیگر قلمرو شاهنشاهی اشکانی کوچکتر شد. پس از مرگ ارشک دوم در سال ۱۹۱ پیش از میلاد فریاپت شاه شد و دو پسر به نامهای فرهاد و مهرداد داشت که فرزند بزرگتر فرهاد شاه شد. در این دوره آنتیوخوس سوم در جنگ با روم شکست خورده بود و در دفاع از قلمروی خود ناتوان شده بود. فرهاد اول بر آماردیان و دیگر اقوام ساکن رشته کوههای البرز تاخت و سرزمین تپوریه و اسرم هیرکانیا و سایر نواحی را به تصرف خود درآورد و مرز پارت را تا مغرب دربند خزر گشود و آماردیان را به شهر خاراکس (خوار) کوچ داد. پس از فرهاد قدرت به برادرش مهرداد یکم رسید. در این دوره سرزمین تپوریه مدتی تحت تسلط اوکراتید حاکم دولت یونانی بلخ درآمد ولی مهرداد یکم در سال ۱۶۰ پیش از میلاد سرزمین تپوریه را بار دیگر به تصرف خود درآورد. سرزمین تپوریه تا زمان بلاش یکم تحت سیطره اشکانیان باقی ماند ولی در زمان بلاش اول سرزمین تپوریه و دیگر نواحی جنوبی دریای مازندران مورد حمله و تاخت و تاز آلانها قرار گرفت و حتی آلانها از جنوب دریای مازندران و سرزمین تپوریه گذشته و به این طرف و آن طرف ارس در حال تاخت و تاز بودند ولی به نظر میرسد بلاش توانست کنترل سرزمین تپوریه را در دست بگیرد و بطوریکه در اواخر عهد اشکانیان خاندان گشنسب شاهان گرشاهی بر ولایت تپوریه حکم میراندند و حتی در دوران شاهنشاهی ساسانی قلمروی خود را تا گیلان توسعه دادند.
کوچ آماردها به خاراکس
ایزیدور خاراکسی به اقوام آمارد در رشته کوه البرز اشاره میکند که در زمان فرهاد اشکانی به خاراکس (گرمسار) کوچانده شدند. ایزیدور خاراکسی مینویسد: ماردیها مردم فقیری در رشته کوههای البرز بودند که فرهاد اول آنها را شکست داد و آنها را مطیع خود ساخت. فرهاد اول ماردیها را در خاراکس اسکان داد. پس از کوچ قوم آمارد اقوام تپوری جایگزین آنان گشتند.
واسیلی بارتلد نوشتهاست:
نظریات
اردشیر برزگر مینویسد: قوم ماد به روزگار کوروش بزرگ تا حوالی ماد پراکنده گردیده بودند.
پیش از اسلام، آمل از بزرگترین و مهمترین شهرهای این منطقه بهشمار میرفت و مرکز مازندران به حساب میآمد. برخی منابع، زمان ساخت شهر آمل را در دوره ساسانیان و توسط پیروان مزدک میدانند، ولی به نظر میرسد نام آمل از اَمردها گرفته شده که در این صورت باید گفت، شهر آمل پیش از ساسانیان و در دوره اسکندر وجود تاریخی داشت. در دوره ساسانیان به دلیل فرار پیروان مزدک به این شهر، بر اهمیت این آمل افزوده شد.
در تاریخ طبرستان ابن اسفندیار چنین آوردهاست: با توجه به اسناد تاریخی این شهر حداقل از دوره ساسانی تا دوره مغول پایتخت مازندران بوده و در سلسله اشکانیان پایتخت رسمی ایران بودهاست. آمل در دوره اشکانیان آباد بود و در این زمان تحت سلطه سیاسی اداری ساتراپی هیرکانیه قرار داشت. یوستین، مورخ رومی هم در اشاره خود به جنگ فرهاد، امردها را مردمی دلاور و نیرومند میداند. با توجه به موقعیت جغرافیایی قلمرو امردها میتوان اهمیت این قلمرو را برای فرهاد در راه ارتباطی پارت و هیرکانیه و پیرامون آن دانست.
آمل در زمان اشکانیان نیز معمور و آبادان بود که آن را همو مینامیدند. فرهاد یکم پادشاه اشکانی، با مردم آمل به جنگ پرداخت و از آنجا که جنگ با این مردم سخت بود جنگ فرهاد با ماردها چندین سال به درازا کشید و بعد از مدتها آماردها را در منطقهٔ آمل مغلوب کرد و وی گروهی از این قوم را به سرزمین پارت در شمال خراسان کوچ داد و آنان در غرب آمودریا که آن را آمُلِ زَم نیز میخوانند ساکن شدند.
در عهد ساسانیان فرمانروایان طبرستان عنوان اسپهبد داشتند و شهر آمل از عمران و آبادانی برخوردار بود و مرکز ایالت مهم طبرستان بودهاست. شهرطی مراحل تکوین خود از زیرساختها و عناصری چون ارگ حکومتی، محلات، آتشکده و بازار برخوردار گردید. در این الگوی استقرار قصر و عمارت حکومتی در موضع مکانی برتر با حصاری به دور آن قرار داشتهاست. بخشهای ورای آن نیز شبستان یا سواد یا حومه را در بر میگرفته که مامن سکونت قشر اشراف مردم عادی بودهاست.
در زمان ساسانیان شهر آمل از عمران و آبادانی برخوردار بود و مرکز ایالت مهم طبرستان بودهاست. بهطور کلی بر اساس اسناد و مدارک تاریخی، تکوین شهر به زمان ساسانی بر میگردد. شهر طی مراحل تکوین خود از زیر ساختها و عناصری چون ارگ حکومتی، محلات، آتشکده و بازار برخوردار بود.
در زمان کاووس پسر ارشد کواد، که عنوان پدشخوارشاه داشت، این شهر جمعیت قابل توجهی از مسیحیان نسطوری داشت و همراه با گیلان در سال ۵۵۳ پس از میلاد به عنوان اسقفنشین نسطوری یاد شدهاست.
مردمان آمل در جنگهای مختلفی شرکت کردند. در کتابخانه دانش عمومی آمدهاست که کنستانتین چهارم در ۶۸۶ میلادی (سده هفتم) دوازده هزار از مردیها را، که قبیلهای جنگجو و ایرانی نژاد بودند که در بخشهای شمالی دریای خزر میزیستند، برای سد و جلوگیری تاختنهای مسلمانان به سرزمین لبنان کوچانید.
در نبرد گوگمل، داریوش با تمام خانواده و نجبای ایرانی، جنگ آوران هندی، کاری، آناپاست و تیراندازان ماردی «آمارد» نیز گرداگردش صف بسته بودند.
پس از اسلام
شهر آمل در سال ۱۴۰ هجری قمری توسط اعراب مسلمان تسخیر شد. این دوره مصادف با به قدرت رسیدن علویان است و شهر آمل به عنوان مرکز طبرستان مورد توجه قرار گرفت. مرکزیت سیاسی، موقعیت سوقالجیشی و مجاورت شهر با گذرگاههای بین منطقهای، رشد و توسعه شهر را در ابعادی اجتماعی رقم زد.
علویان طبرستان گروهی از بزرگان اولاد علی ابن ابیطالب به نام ائمه علوی بایزیدی در قرن دوم هجری در طبرستان قیام کردند. حسن بن زید ملقب به داعی کبیر در سال ۲۵۰ هجری در ناحیه طبرستان ظهور کرد و عده بسیاری از افراد ناراضی و دستنشاندگان خلیفه طاهریان او را تقویت کردند. وی به دعوت و نشر آئین تشیع زیدی پرداخت. داعی کبیر پس از رسیدن به حکومت طبرستان، پایتخت خود را از ساری که جایگاه طاهریان بود به آمل منتقل کرد تا به حامیان و هوادارانش نزدیکتر باشد.
مرکز حکومت آنان معمولاً آمل بود و انقراض آنان به دست آل زیار و سامانیان صورت گرفت.
ناصرالحق اطروش در سال ۳۰۱ هجری قمری اقدام به دعوت مردم برای قیام کرد. وی امیر طبرستان که ابو العباس صعلوک بود را شکست داد و بر طبرستان تسلط یافت. این زمان بود که علمهای سفید که نشانه علویان و شیعیان بود در همه طبرستان و دیلم و جرجان بر پا گردید. وی ۱۲ سال در آمل حکومت کرد و دین اسلام اثنیعشری را رونق بخشید.علویان طبرستان، حدود ۲۵۰ تا ۳۱۶ هجری قمری
پس از برافتادن مغول مرعشیان در مازندران ظهور کردند. در سال ۷۶۰ هجری قمری میر قوام الدین مرعشی، حکومت مرعشیان را تأسیس کرد. قیام مرعشیان از آمل آغاز شد. مرعشیان پس از کسب قدرت در اندک مدتی تمام سرزمینها و نواحی اطراف مازنداران را تصرف کردند و قلمرو خود را از استرآباد تا قزوین گسترش دادند.
آمل در قرن پنجم هجری، در عصر صدارت خواجه نظام الملک طوسی در دولت سلجوقیان، همپای فرهنگ شهرهای بزرگ آن روزگار جهان اسلام دارای مدرسهٔ معتبر نظامیه شد. دو قرن پیش از آن محمد بن جریر طبری، مفسر و مورخ نامدار در این شهر متولد شد. شهر آمل اولین شهری بود که بعد از اسلام به زنان حق رأی و امور سیاسی داد.
در عصر صفوی آمل رونق فراوان گرفت و حکام صفویه به مازندران دلبستگی خاص داشتند. شاه عباس که به آمل علاقه زیاد داشت به دستور او جاده کنار رودخانه هراز، آباد شد و در طول راه برای توقف چهارپایان و افراد کاروانسرا ایجاد کردند. جاده شوسهای که ساری و گرگان را به آمل وصل میکرد، در زمان او احداث شد. در زمان شاه صفی شهر آمل مورد حمله بازماندگان مغول قرار گرفت که در جنگ سیاه بیشه سپاه آمل به رهبری مازیار شکست سختی بر قوم مغول وارد ساخته و فرمانده آنها به نام نوشین اسیر و کشته شد. بازماندگان قوم مغول نیز اسیر و به دشت مشا تبعید گردیدند که طایفه مشائی از بازماندگان آنان میباشند.
ابن فریغون در سفرنامه خود این شهر را نیکوترین و جامعترین و آبادترین و پرآبترین و پر علمترین شهر سرزمین پارسیگویان شرح دادهاست: ابن حوقل در کتاب صوره الارض در مورد آمل این زمان مینویسد:
ژوبر سفیر اعزامی ناپلئون بدربار فتحعلی شاه قاجار از آمل دیدن کرده و مطالبی دربارهٔ رودخانه هراز و تمرکز کارگاههای ذوب آهن در کرانههای آن در کتاب خود ذکر کردهاست:
معاصر
پس از یک دوره رکود و فترت تا اواخر دوره قاجار، شهر شاهد گامهایی چند در جهت احیای خود بودهاست در این دوره خندقهای اطراف شهر را خشک کردند. ایجاد عمارت شهرداری کاخ چایخوران، تأسیس دبیرستان امام فعلی، اداره اقتصاد و دارای، ایجاد انبار برنج برای صادرات آن به نقاط دیگر کشور، احداث مغازههای جدید در بیرون بازار، از جمله اقدامات این دوره است. جیمز فریزر که در سال ۱۲۳۸ به عنوان بازرگان و دانشمند وارد ایران شد در سفرنامه خود مینویسد: تزریق عملکردهای جدید شهر، آن را از تحرکی چند برخوردار میسازد و این تحرک در بعد کالبدی با توسعههای جدید به دور شهر قدیم تشدید گردید. الگوی تقلیدی مداخله کالبدی در تهران، از این پس با حضور حیات انتشاری، دامنگیر شهرهای دیگر از جمله آمل نیز میگردد. شکل این مداخله با ایجاد فعالیتهای مستقیم در محور مهدیه و انقلاب در ضلع جنوبی بازار شهر و احداث خیابانهای چاکسر تحقق یافت و این در حالی است که هسته اولیه شهر، علیرغم چنین مداخلاتی در محیط خود و استقرار عناصر جدید تزریق شده به تدریج انسجام کالبدی خود را با بافتهای مجاورش کاهش داد.
در زمان رضا شاه پهلوی اول بروز جنگ جهانی اول تحولات زیادی در مازندران رخ داد. رضا شاه با فروش نفت ایران با پیاده کردن طرحهای مختلف از جمله طرحهای عمرانی در مازندران رونقی تازه به این منطقه بخشید. وی در آمل ادارات جدید، مدارس، پل و مراکز درمانی جدیدی ایجاد نمود. در این دوره انجمن طبرستان برای مقابله با روسها و انگلیسیها تأسیس شد.
در زمان محمدرضا شاه پهلوی دوم در جهت سهولت جریان روابط کالایی وابسته، مداخلات کالبدی بیشتری در بافت صورت گرفت. در این دوره نیز مداخلات تحقق یافته در دوره قبل با احداث خیابان طالب آملی در ضلع غربی محدوده شهر قدیم و تعریض آن در سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۴ تکمیل و انقطاع کالبدی بافت با مجموعههای جدید پیرامونی را موجب شد.
در دوره جمهوری اسلامی نیز شهر با شکل فعلی خود رو به گسترش رفت و بزرگراهها و خیابانهای متعددی ساخته شد و همچنین ساختمان ادارات زیادی نوسازی شد و در بخش شهرسازی نیز زیباسازی و ایجاد فضای سبز و نظم شهری رونق گرفت.
جوناس هنوی که در زمان نادر شاه به ایران آمده بود و از آمل دیدن کرد در مورد این شهر نوشت:
در بین شهرهای کشور ایران، شهر آمل در در دوران انقلاب ۱۳۵۷ ایران به عنوان شهری که حکومت مردمی دارد شهرت پیدا کرده بود.
علمای مازندران و آمل نیز در دوران جنبش مشروطه نقش فراوانی داشتند و همچنین آمل در سال ۱۳۶۰ دچار واقعهای شد. این واقعه که به اختصار قیام آمل نامیده میشود، به مبارزه مسلحانه حدود صد نفر از گروهی مائوئیست به نام اتحادیه کمونیستهای ایران علیه نظام جمهوری اسلامی ایران در شهر و جنگلهای اطراف شهر آمل در شمال ایران اشاره دارد. پس از این واقعه روحالله خمینی تنها نام شهر آمل را در وصیتنامه سیاسی الهی خود آورد و نوشت:
کاوشها و تاریخچه
در طول تاریخ به خصوص در دهه اخیر کاوشهای زیادی بر روی تپهها و منطقههای مختلف از جمله تپه قلعه کش و روستای بلیران صورت گرفتهاست. همچنین کاوشهای جدیدی در شهر قدیم آمل در سال ۱۳۹۴ در حال انجام گرفتن است.کاوش در تاریخ گمشده آمل در این کاوشها به دست آمدهاست که آمل اولین کانون ذوب آهن ایران بودهاست. در اولین کاوشها آثاری همچون پیکره حیوانی، ابزار سنگی، ظروف خاکستری و همینطور یک تدفین انسانی، ظرف خاکستری و یک دستبند نقرهای از دوران و عصر برنز، مسسنگی و آهن به دست آمد.کاوشهای باستانشناسی در تپه تاریخی قلعه کش آمل در کاوشهای بلیران نیز موجودیت انسان پارینه سنگی فوقانی حدود ۳۵ هزار سال پیش که به ساخت ابزار سنگها و شکار حیوانات میپرداخته نمایان شد.دومین فصل کاوش در محوطه تاریخی گرم رود بلیران آمل در کاوشهایی که در سال ۱۳۸۶ توسط باستان شناسان فرانسوی صورت گرفت، قدمتی بیش از ۳۶ هزار سال برای بلیران تخمین زده شد.
وضعیت طبیعی
جغرافیا
شهر آمل واقع در جلگه مازندران و طرفین رود هراز با ارتفاع ۷۶ متر از سطح دریا در ۵۲ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی و ۲۶ درجه و ۲۵ دقیقه عرض شمالی و در فاصله ۷۰ کیلومتری غرب ساری، مرکز استان هجده کیلومتری جنوب دریای خزر، و شش کیلومتری شمال دامنه کوه البرز و ۱۸۰ کیلومتری شمال شرقی تهران قرار دارد.
موقعیت
پوششهای گیاهی
ارتفاعات آمل را پوشش گیاهی جنگلی تشکیل داده و انواع رستنیها در این منطقه میرویند. درختان اوجا، توسکا، بلوط، افرا، ازگیل، زرشک، گیاه صنعتی گون، گیاهان خاکشیر، گل ختمی، کاسنی، گل گاوزبان، بمبارمنگ که کاربرد دارویی دارند و پوشش گیاهی در این شهر به فراوانی برای چرای دام موجود است.
بارندگی
وجود سلسله جبال البرزدر جنوب سواحل دریای مازندران در شمال این شهر صعود تودههای مرطوب بر دامنههای پرشیب کوههای ساحلی را سبب شده و سرد شدن این هوا تا نقطه شبنم یا پایینتر آن، تشکیل سیستمهای ابری و متعاقباً وقوع بارندگیهای شدید در منطقه را موجب میگردد. متوسط بارندگی در بخش جنگلی آمل ایستگاه تحقیقات برنج ۸۱۷ میلیمتر است.(کسمائی، ۱۳۷۲، ص ۱۵۷)
رودخانهها
آمل دارای رودهای مختلفی است. رودخانه هراز از مرکز شهر آمل عبور میکند.
آب و هوا
شهر آمل از نظر تقسیمات اقلیمی جزو اقلیم معتدل و مرطوب است. آب و هوای آمل معتدل و مرطوب بوده و بیشترین درجهٔ حرارت در تابستانها ۳۶ درجه بالای صفر و کمترین درجهٔ حرارت در زمستانها ۱- درجه سانتی گراد زیر صفر است و میزان متوسط بارش سالیانه شهرستان آمل ۷۵۰ میلیمتر برآورد شدهاست.
دما
با توجه به اینکه شهر آمل در دشت جلگهای واقع شدهاست اختلاف دمای شبانهروزی و به موازات آن اختلاف دمای فصلی و همچنین سالیانه بسیار کم است.
زمینلرزهها
۷۵ درصد مازندران روی گسل زلزله قرار دارند. از این رو آمل نیز به دلیل وجود خط مستقیم روی گسل چند زلزله بیش از ۴ ریشتری را تجربه کردهاست. در مجموع شهرستان آمل بر روی سه گسل کوه، جلگه و بایجان واقع شدهاست.
مردم
استان مازندران پیش از اسلام تپورستان (به پهلوی: ) نامیده میشد که برگرفته از نام قوم تپوری (به یونانی: Τάπυροι) میباشد که پس از اسلام قوم طبری نام گرفتند و سرزمینشان طبرستان نامیده شد. شهرهای آمل، چالوس، کلار، سعیدآباد و رویان جزئی از سرزمین قوم تپوری بودند.
به گفته واسیلی بارتلد تپوریها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق. م آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تصرف تپوریها درآمد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر فقط از تپوریها نام میبرد. به گفته مجتبی مینوی قوم آمارد و قوم تپوری در سرزمین مازندران میزیستند و تپوریها در ناحیه کوهستانی مازندران و آماردها در ناحیه جلگهای مازندران سکونت داشتند. در سال ۱۷۶ ق. م فرهاد اول اشکانی قوم آمارد را به ناحیه خوار کوچاند و تپوریها تمام ناحیه مازندران را فرو گرفتند و تمام ولایت به اسم ایشان تپورستان نامیده شد.
تمام ساکنان مازندران از نسل و نژاد دو قوم تپوری و آمارد بودند. بهطوریکه از نوشتههای تاریخی استنباط میشود که ما قبل آریایی مارد یا مازد چندین سال قبل از میلاد مسیح بر بخشهایی از این ناحیه با قدرت حکومت میکردند و باج به پادشاهان ایران نمیدادند. آماردها در اولین ورود خود به آمل آمدهاند. تپوریها قومی گسترده پیش از آریاییها بودهاند که به وسیلهٔ اقوام مهاجر ایرانی به نواحی کوهستانی عقب رانده شدند. محققان تپوریها را از بومیهای مازندران و نواحی آن از زمان قبل از آمدن آریانها به ایران میدانند. مردم آمل بهطور عمده از قوم طبری میباشند. البته بعضی از بزرگان بهائی و علویان از کشورهای خارجه در این شهر زندگی میکنند. بر اساس آزمایشها و تحقیقات مؤسسه ماکس پلانک برای ژنتیک مولکولی آلمان مشخص شد، مردمان مازندران از دیرباز اصیلترین مردمان ساکن سرزمین ایران بودهاند. همچنین تجزیه و تحلیل ام دی اس به صورت شفاف نشان داد که گیلانیها و مازندرانیها بسیار نزدیک به مردمان جنوب قفقاز هستند. بر اساس این گزارش که در نشریه Current Biology منتشر شد، نشان داد که mtDNA افراد نمونهگیری شده (که فرزند آن را از مادر به ارث میبرد) به سایر مردمان ساکن در آسیای غربی (همانند سایر اقوام ایرانی) بیشتر از اروپاییها نزدیکی دارد. در این میان، مردم گیلان و مازندران در دستهای که در آن کردهای کورمانجی (زازایی) قرار داشتند جای گرفتند. همچنین نتایجی از آنالیز رشته کوروموزومهای Y (که از طریق پدر به پسر میرسد) بهدست آمد که نشان داد، تک گروههای J2 و R1 به میزان زیادی در گیلانیها و مازندرانی وجود دارد و جالب آنکه نوع تک گروه J2 بسیار بیشتر از سایر ایرانیها به قفقازیها شباهت دارد.
به علاوه تک گروه I که به مقدار بسیاری در میان سایر ایرانیها یافت میشود، در میان گیلانیها و مازندرانیها به هیچ وجه وجود ندارد، و به مقدار کمی در میان قفقازیها است. همچنین تجزیه و تحلیل MDS به صورت شفاف نشان داد که گیلانیها و مازندرانیها بسیار نزدیک به مردمان جنوب قفقاز (گرجیها) هستند و ایرانیان مقیم تهران و اصفهان بسیار دورتر از آنها قرار دارند.
در هسته داخل شهر نیز مردمان شهر آمل در طایفههای مختلف قرار میگیرند.
زبان
بعد از اسلام زبان و خط پهلوی در مازندران بیشتر از سایر مناطق ایران متداول بودهاست. زبان طبرستانی کمتر از زبانهای دیگر تحت تأثیر زبانهای بیگانه قرار گرفتهاست. مردم آمل به گویش آملی که گویشی از مازندرانی است صحبت میکنند. گویش آملی زیر شاخه زبان مازندرانی است ولی وجود برخی قواعد زبان شرقی سغدی در آن جای تأمل دارد.
قومیت
آمارد
آماردها ساکنان اولیه آمل بودند. هرودوت از قبیله مارد (mardes) در کنار دائیها (daens)، دروپیکها (dropiques)، و ساگارتیها (sagarties) به عنوان پارسهای کوچنشین و صحراگرد یاد کردهاست. پلینیوس مورخ یونانی محل آماردها را قسمت شرقی مارگانیا شناسایی کردهاست. استرابو(۶۳ ق. م) از آمارد در کنار اقوام تپور و کادوسی به عنوان اقوام کوهستان نشین در شمال کشور یاد میکند. استرابو مینویسد: تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی (Cadusii) و آماردی (Amardi) و تپوری (Tapyri) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است. به اعتقاد دیاکونوف آماردها در نواحی کوهستانی شمال شرق میزیستند و در دو منطقه کنارههای دریای مازندران و سرزمین پارت سکونت داشتند. به اعتقاد حسن پیرنیا آماردها در محدوده آمل تا تنکابن میزیستند.
قوم آمارد از مردمان آریایی بودند که در آمل زندگی میکردند. نام شهر آمل دگرگونشده همان نام آمارد است. آماردها قومی نیرومند و جنگجو بودهاند و ناحیه فعلی آمل را به عنوان مرکز خود انتخاب نموده و نام خود را برنهادند و بعدها واژه آماردها به سبب کثرت تلفظ به آملد، آمرد و آمل بدل شد. اما در زمان سلسله اشکانیان و حکومت اشک سوم یا اردوان یکم پسر تیریدات یکم (۲۴۷/۵۳–۲۱۴/۱۷ پ. م) طبرستان بهطور کامل تصرف شد، آماردها که از این پیشامد رنجیده و دل خوشی نداشتند و پی فرصت میگشتند، در آغاز پادشاهی اشک پنجم (فرهاد یکم) با گرگانیها یکی شده، دم از خودسری زدند و نبردی خونین میان آنها و اشک پنجم به وجود. اشک ابتدا گرگان را کوبید و از طبرستان گذشت و به سرزمین آماردها (طبرستان باختری) رسید و سه سال با آنان جنگید تا چیره و پیروز شد؛ همه سرکشان را کشت و بازماندگان را به دو بخش کرد: بخشی را به خراسان کوچاند و بخشی را به سرزمین خوارکس فرستاد و به کارهای بیگاری واداشت. سپس فرمان داد تیره ای از مردم تپوری از خاور و جنوب باختری به سرزمین آماردها کوچانده شوند. دیگر از این دسته از مردم (آماردها) در تاریخ طبرستان و آمل نامی نمیبینم.تاریخ مازندران باستان، پدید آورنده: طیار یزدان پناه لموکی، سال 1383، جلد اول
تپوری
تپوریها از اقوام باستانی مازندران میباشند. استرابون مورخ یونانی تپورها را قومی گسترده معرفی میکند. استرابو تپورها را ساکن چهار مکان متفاوت میداند. وی گروهی از تپورها را به عنوان کوهنشینهای شمال کشور در کنار آمارد نام میبرد. وی گروه دیگری از تپورها را میان هیرکانیها و دربیکها نام میبرد. وی دسته دیگر تپورها را میان هیرکانیها و آریا نام میبرد. وی دسته دیگر از تپورها را در ماد نام میبرد.
ویلیام اسمیت در فرهنگ لغت جغرافیای یونان و روم مینویسد: تپوریها قومی بودند که محل سکونت آنها در دورههای مختلف تاریخ به نظر میرسد در امتداد فضای وسیعی از کشور از ارمنستان به سمت شرق تا آمودریا گسترش یافته بود. استرابون آنها را در کنار دروازههای کاسپین و ری، در پارت و بین دربیک و هیرکانی و همراه با آماردیها و سایر مردم در امتداد سواحل جنوبی دریای مازندران قرار میدهد که آخرین دیدگاه یعنی سکونت در امتداد سواحل جنوبی دریای مازندران مطابق نظر کوینت کورس و دیونیسوس و پلینی هم میباشد. بطلمیوس در جایی آنها را در زمره اقوام سرزمین ماد به حساب میآورد و در جایی دیگر آنها را به مارگیانا نسبت میدهد. تپوریهایی که در پلینی و کوینت کورس به آنها اشاره میکند شکی در آن نیست که ناحیه کنونی طبرستان نام خود را از آنها گرفتهاست. آلیان توصیف عجیبی از تپوریهایی که در ماد زندگی میکردند ارائه میدهد.
فرادات فرمانده قوم تپور در نبرد هخامنشیان و یونانیان و همچنین والی تپورستان در عهد داریوش سوم و اسکندر مقدونی میباشد.
به گزارش لوسیوس فلاویوس آریان گزنفون مورخ یونانی زمانی که اسکندر به ولایت هیرکانیا رفت قشون خود را سه قسمت کرد؛ قسمتی که از همه زیاد تر بود با خود به زادراکرات برد و قسمت دیگر را با کراتر به مملکت تپوریها (تپوریهای ساکن در هیرکانیا) برد و قسمت سوم را به سرداری اری گیوس مأمور بود که با بار و بنه و خارجیها حرکت کند.
پس از آنکه اسکندر وارد شهر آروس گردید و کراتر و اریگسوس را در اینجا یافت. آنها فرادات حاکم تپوریها را همراه آورده بودند. اسکندر این اسیر را خوب پذیرفت. پس از آن آن مناپیس را که در زمان اُخُس فرار کرده و به دربار فلیپ پناهنده شده بود والی هیرکانیا کرد و فرادات را به حکومت تپورستان ابقا داشت.
طبری
مردم آمل از قوم طبری میباشند که قوم طبری معرب قوم تپور میباشد و نام طبرستان (تپورستان) از نام این قوم گرفته شدهاست. در شهر آمل طوایف مختلفی از قوم طبری من جمله: مشائی، آسوری، لاسمی، ایرایی، آسکی، نیاکی، نوایی، رینهای، شاهاندشتی، امیری، بهرستاقی، دلارستاقی، آملی، چلاوی، نوری و رودگر زندگی میکنند.
ثعالبی نخستین بار در قرن چهارم از طایفه اسکی به عنوان طایفهای لاریجانی سخن به میان آوردهاست و از شخصی به نام ابوبکر الاسکی لارجانی یاد کردهاست.
به گزارش قاضی نورالله شوشتری در کتاب مجالسالمؤمنین مردم آمل را طبری میگویند و نسبت ایشان به غیر از طبری اندک است.
پس از اسلام مردم طبرستان با نام طبری شناخته میشدند که این واژه معرب لفظ تپوری و تپری میباشد. یعقوبی در تاریخ یعقوبی مردم طبرستان را از قوم تبر معرفی میکند. یعقوبی مینویسد:
طبری مورخ قرن سوم از مردم طبرستان با نام طبریان یاد میکند. وی مینویسد:
همچنین فرودسی در شاهنامه در دوران لشکرکشی اعراب به ایران در زمان یزدگرد سوم به اقوام طبری اشاره میکند:
محمدصادق نامی اصفهانی مورخ قرن ۱۲ عصر زندیه در تاریخ گیتیگشا از سکنه مازندران به عنوان اقوام طبری یاد میکند وی مینویسد:
دین و مذهب و آئین
مردمان این منطقه در روزگار هوشنگ پیشدادی به تناوب دارای آیینهای زروانی، مغانی، مهری و زرتشتی بودند.
ولایات شمالی ایران، محتملاٌ در دوره اشکانی یا ساسانی، زرتشتی شدند. وجود آتشکدهها در استان مازندران مبین این حقیقت است. حدود قرن دوم هجری قمری مردم مازندران به دین اسلام گرویدند. در حال حاضر اسلام دین نخست شهر محسوب میشود و آمل به عنوان اولین مرکز حکومت مذهب شیعه دوازده امامی بودهاست.دین مردم آمل
گاهشمار
آمل و مازندران دارای تقویم مستقل هستند که آن تقویم تبری است. علاوه بر ماههای رسمی از ماه تبری استفاده میکنند که در زمان یزدگرد آغاز شدهاست.
فرهنگ
آمل از دیرباز به دلیل وجود فرهیختگان و پیشینیان با سابقه دارای مراسمهای محلی و ملی است. آمل از فرهنگ و تمدن بسیار کهن و اصیل برخوردار است و به دلیل داشتن این تمدن باستانی و دیرینه مراسمهای باستانی و به دلیل علاقه به دین و مذهب مراسم مذهبی بس با شکوهی در این دیار کهن برگزار میگردد، پس از گرویدن مردم آن به اسلام، برخی از مراسم باستانی بسته به فرهنگ مردمان مختلف مازندرانی با آداب اسلامی درآمیخته و بنابراین شیوه اجرای آن در هر روستا با روستای دیگر متفاوت است.
تیرگان: تیرماسیزه شو یا تیرگان یکی از جشنهای ایرانی در روز تیر از ماه تیر برابر با سیزدهم تیرماه است. عدهای این جشن را در روزهای دیگر و از جمله در دهم تیر برگزار میکنند که به اعتقاد استادان ایرانشناس نادرست است. این جشن در آمل همه ساله در جوار قله دماوند برگزار میشود. این جشن در کنار آبها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش رو همراه بودهاست و تیرگان یادآور رشادت آرش کمانگیر نیز است.
ورف چال: از آیینهای قابل توجه مازندران که مراسمی ملی هم بهشمار میرود در ارتباط با آب، مراسم ورف چال در روستای اسک واقع در جاده هراز انجام میشود. این رسم قدیمی و باستانی در زمانی که آخرین برفهای زمستانی منطقه در حال ذوب شدن است در یکی از جمعههای نیمه دوم اردیبهشت ماه برگزار میشود. مراسم آیینی سنتی ورفِ چال حدود ۶۰۰ سال قدمت دارد.
مارمه: مارمه یا مادرمه مراسمی است که هنگام تحویل سال افراد خانواده دور سفره یا مشابه آن هفت سین که با ظرافت و سلیقه خانم خانه چیده شده مینشینند و در حالیکه پدر خانواده دعای تحویل میخواند منتظر سال نو میشوند. در گذشته که امکانات ارتباطی مانند رادیو و تلویزیون نبود با تیراندازی یا گفتن اذان سال جدید را به همه اعلام میداشتند. بعد از این که سال نو شد کسی معمولاً بچهها که به عنوان مادرمه انتخاب شده با مجمعی که در ان قرآن، آیینه، آب، سبزه و شاخههای سبز جوان قرار دارد وارد خانه میشود و به این نیت که سال سرسبز و خوش و خرمی برای خانواده باشد شاخه سبز را جلوی در اتاق آویزان یا روی طاقچه اتاق میگذارد. در این روز مادر خانه، غذای عید، سبزی پلو درست میکند.
علم گردانی و نخل گردانی: علم گردانی و نخل گردانی از قدیمیترین سنت ایرانی و مازندران است که همه ساله در تمامی مناطق آمل در دستههای مختلف و محلهها انجام میشود. از ویژگیهای عزاداری ماه محرم در مازندران، وجود سقانفار و تکیهها در این استان است.نگاهی به آیینهای محرم در مازندران
نوروز خوانی: یکی دیگر از مراسمهای معمول و جالب شهرهای مازندران به خصوص شهر آمل است. نوروزخوانان معمولاً چند روز قبل از فرارسیدن عید نوروز به داخل روستاها میآیند وبا خواندن اشعار در مدح امامان و ترانههای محلی، طلیعه سال نو را به آنها مژده میدهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را می خوند، یک نفر ساز میزند و نفر دیگر که به آن کوله کش یا همان بارکش میگویند به در خانههای مردم میروند و صاحب خانه با دادن پول، شیرینی یا تخم مرغ از آنان پذیرایی میکند و به آنان عیدی میدهد.
موسیقی: موسیقی منطقه آمل در قالب مناطق مرکزی شمال ایران بررسی نمود از همین رو تقریباً همه نغماتی در مناطق مرکزی شمال ایران رایج است در این منطقه مورد استفاده قرار میگیرد که از مشهورترین آنها نجوا و امیری خوانی و گهره سری و مازندرانی خونش و طالبا است. شهرهای طالبا و امیری و لاره از شعرهایی هستند که با سوز خوانده میشود و بر روی شنونده تأثیر خاصی میگذارد. نوروز خوانی سنت اصیلی است که اولین منطقه قبل از اسلام در آمل اجرا شد و بعدها به جاهای دیگر مازندران و ایران گسترش یافت و بعد از اسلام این اشعار این نو خواندن با مدح و منقبت ائمه در هم آویخت و از این شکل قدیمی حیث اشکالی نو یافت.
بازیها
کشتی لوچو: کشتی لوچو از کشتیهای محلی استان مازندران است و در گذشته در مراسم عروسی اجرا میشد. امروزه در بعضی از نقاط استان این کشتی همه ساله در تابستان بعد از وجین شالی، هنگام فراغت کار روستاییان انجام میشود. در ایام دیگر مانند اعیاد ملی مذهبی نیز کشتی لوچو برگزار میشود و جایزه برنده یک راس گاو یا یک عدد فرش است که توسط اهالی خریداری میشود. برای مسابقه دو نفر از کشتی گیران با تجربه به عنوان داور انتخاب میشوند در این کشتی هر گونه ضربه زدن به بدن یا سر حریف، گرفتن انگشت دست، سرچنگک و ضربه زدن به کتف و گرفتن گوش، خطا محسوب میشود. کشتیگیری که در این دو هفته تمامی حریفان را شکست دهد، برنده مسابقه است. در طول برگزاری مسابقه ساز و دهل نیز نواخته میشود تا شور و هیجان بیشتری به مسابقه بدهد.
دیگر مراسم
از دیگر مراسم میتوان به خرج دادان امام حسین، سفره ابوالفضل، شبنشینیها، مراسم دندان سری، ولیمه و مراسم بین شهری اشاره کرد.
فستیوال
معاصر
آمل هرساله میزبان جشنوارههای ملی و استانی است. جشنواره فرهنگی هنری تیتی، جشنواره مطبوعات مازندران، جشنواره برنج هرساله در این شهر برگزار میشود. چهل و چهارمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم رشد به همراه شش شهر استان مازندران در آمل با نمایش ۱۱۰ فیلم در سال ۱۳۹۳ برگزار شد. برای اولین بار نیز جشنواره بینالمللی تئاتر فجر به میزبانی و محوریت یک شهر به غیر از تهران در سال ۱۳۹۵ به میزبانی آمل برگزار شد.جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در آمل آغاز شد جشنواره بینالمللی فیلم یاس سال ۱۳۹۳ نیز به محوریت و میزبانی آمل در استان مازندران برگزار گردید. یک دوره جشنواره اقوام ایرانی نیز به میزبانی شهر آمل برپا شد. همچنین ششمین جشنواره بینالمللی فیلم سبز ایران به محوریت آمل در ۱۴ شهرستان استان مازندران برگزار گردید.
روز ملی
جشن تیرگان، روز ملی دماوند و ۱۴ آبان روز ملی مازندران نیز مرتبط با شهر آمل است که مراسمات این جشن با عنوان روز ملی قله دماوند همه ساله در اطراف شهر آمل و مراسم روز ملی مازندران در شهر آمل برگزار میشود. همچنین روز ۶ بهمن نیز در تقویم ایران به عنوان روز ملی ثبت شدهاست.
عشایر آمل
ایل الیکایی، یکی از ایلهای پرجمعیت و مهم طبریتبار در شهرستانهای آرادان، گرمسار، ورامین، فیروزکوه، دماوند و شمیرانات است که در حال حاضر، شماری اندکی از آنها زندگی عشایری دارند. به نقل از دانشنامه تبرستان و مازندران؛ برپایه سرشماری ادارهٔ کل ثبت احوال استان سمنان، جمعیت الیکاییها استان سمنان ۲۱٬۴۲۶ نفر میباشد. امروزه حدود۳۰٬۰۰۰ الیکایی در سراسر ایران زندگی میکنند که اکثر آنها یکجانشین شدهاند و بخش بسیار کوچکی از این ایل به کوچ و زندگی عشایری ادامه دادهاند. بخشی از جمعیت شهرستان آمل را ایل الیکایی تشکیل میدهد.
جمعیت کوچنده ایل الیکایی در بالا لاریجان آمل:
جمعیت کوچنده ایل الیکایی در دابوی جنوبی آمل:
جاذبههای دیدنی و گردشگری
آمل بارها در طول تاریخ بر اثر زمینلرزه آسیب جدی دیده و بارها در اثر حملههای سلجوقیان، مغولان، عثمانی، اشغال آمل توسط سه سلسله کهن و مغولان و سه سلسلهای که به کلی آمل را مخروب کردهاند. دچار خرابیهای شدیدی شدهاست. آمل از شهرهای باستانی ایران با طبیعت بکر شمال است که بیشترین جاذبههای مازندران را به خود اختصاص دادهاست که هر ساله میلیونها گردشگر خارجی و ایرانی از این جاذبهها دیدن میکنند. مهمترین جاذبهها و بناهای تاریخی، طبیعی، علمی تحقیقاتی و ورزشی شهر آمل عبارت اند از:آشنایی با جاذبههای گردشگری آمل، مازندران
جاذبههای تاریخی
پل دوازده چشمه: یک پل زیبا بر روی رود هراز با معاری ایرانی که در عصر سلطنت شاه عباس صفوی بر روی رود هراز در مرکز شهر آمل در ابتدای خیابان سبزه میدان احداث گردیده و در دوران قاجار بهطور کامل مرمت و بازسازی شده و دو بخش شرقی و غربی شهر را بهم متصل میکند. گرچه این پل قبل از دوره صفوی وجود داشته ولی در زمان شاه عباس صفوی بهطور کامل احداث گردیدهاست. از خصوصیات این پل این است که دارای ۱۲ طاق و دهنه است که هر یک بر پایههای مستطیل شکل استوار شدهاند به صورتی که ارتفاع آخرین نقطه طاقهای قوسی شکل در محل تیزی تا سطح رودخانه حدود ۷ متر است. فاصله بین هر پایه با پایه دیگر ۶ متر بوده که در ضلع جنوبی و در قسمت مخالف جریان آب دارای سیل برگردان است. طول این پل تاریخی و دیدنی ۱۲۰ متر و عرض آن ۴۰/۶ متر است. این پل یکی از پلهای تاریخی است نمادها و یاد این پل برای مردم قابل توجه دارد.
پل معلق: پل فلزی یا پل معلق آمل مربوط به دوره پهلوی است و در داخل شهر، جنب پل دوازده چشمه واقع شدهاست. پل معلق دو پل معلق یک سان کنار هم است که یکی از بناهای با شکوه و ارزشمند توریستی شهر آمل محسوب میشود. یکی از اولین نمونههای پلهای بزرگ و جدید ایران است و این اثر در تاریخ این پل به نام پل معلق هم شناخته میشود. به این علت آن را پل معلق میخوانند که اگر پایههای زیرین آن بر اثر سیل تخریب شود کمانهایی بالای آن را نگه میدارند. این پل را مهندسان آلمانی ساختهاند که سازه این پل به صورت یک معماری ایرانی است. این پل در فهرست آثار ملی به ثبت رسیدهاست. وضعیت امکانات و تسهیلات تفریحی، گردشگری، حمل و نقل، اسکان در کنار و زیر این پل در فضایی باز پارک بزرگ شهر و رودخانه هراز واقع شده که محل اسکان مسافران و تفریح گردشگران شدهاست و از نظر حمل و نقل هم مکانی برای مسافران و گردشگران تعبیه شده که میتوانند وسایل نقلیه خود را در پارکینگ زیر پل پارک نموده و در آرامش کامل باشند و همچنین هتل شهرداری آمل هم در کنار این پلها قرار دارد، از دیگر امکانات هم میتوان از فضای سبز کناری و فضای پارک دیگر کناری آن اشاره کرد که همجوار پل دوازده چشمه است.
آرامگاه میر حیدر آملی: برج آرامگاهی میر حیدرآملی یا آرامگاه سه سید، مقبره میر حیدر آملی مربوط به سدهٔ ۹ هجری قمری است و در آمل، محله پائین بازار، چاکسر واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۶۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. این بنا در محیطی تاریخی و قدیمی با وجود حیاط زیبا و موزه تاریخی بنا شده و یکی از نمادهای معماری آرامگاهسازی در ایران است. حکیم عارف صوفی، بهاء الدین سید حیدر بن علی بن حیدر معروف به شیخ حیدر آملی یا میر حیدر آملی عارف و صوفی و مفسر شیعه دوازده امامی قرن هشتم است. وی از نوادگان علویان مازندران است. این بنا آجری با برج ۸ ضلعی و گنبد هرمی با ارتفاع ۱۲ متر است. قسمت پایین بنا چهارگوش است و در ورودی با طاق جناقی در ضلع شرقی است؛ و ضلع مقابل آن از خارج دارای دو طاقنمای باریک است به خلاف ضلع دیگر که هر کدام یک طاقنما به پهنای ۲۰۷ سانتیمتر در میان آن بنا شدهاست بالای طاقنما محلی برای نصب کتیبه دارد؛ و بالای آنها در هر ضلع ده قرنیس سینه کفتری و کشکولی است و بالای هر دو قرنیس کشکولی نیم دایرهای از کاشی است. چهار کنج بالای نما را از داخل جمع کرده و چهار ضلع دیگر به وجود آوردهاند که با چهار ضلع اصلی مجموعاً ۸ ضلع میشود که کمربند گنبد را تشکیل میدهد و سقف را بر آن بنا کردهاند و با آن از خارج گنبد مثمن القاعده است. مصالحی که در این بنا به کار رفته آجر و گچ است که در نوع خود در بین برجها و مقبرههای چهار ضلعی و قرنیس جالب توجه و خاص است. در داخل حیاط مقبره پارک کوچک و مقبره ۶ شهید گمنام هم دیده میشود. متن کتیبه صراحت دارد که در این گور جد ابوالقاسم پسر ابوالمحاسن رویانی آملی به خاک سپرده شدهاست نه خود ابوالمحاسن رویانی که به دست اسماعیلیان کشته شد. بسم الله الرحمن الرحیم. لا اله الا الله. محمد رسولالله الملک لیله العزه لله الحمدلله هذه قبر الامام السعید القاضی القضاه تاج الدین فخرالاسلام ابوالقاسم بن الامام الشهید فخر الاسلام ابوالمحاسن الرویانی آملی قدس الله الروحه این کتیبه سنگی قبر سید سه تن یا میر حیدر آملی است.
مسجد میرزا محمد علی: این بنا در نیاکی محله ذآمل و متصل به تکیه نیاکی واقع گردیده که در سال ۱۲۵۵ هجری قمری توسط میرزا محمد علی نیاکی بنا گردیده و در دورههای بعد، تغییرات و تعمیراتی در آن انجام شدهاست. بر بالای محراب، لوحهای چوبین متضمن کتیبهای مورخ ۱۲۵۵ هجری قمری نصب شدهاست.
شهر قدیم آمل: گه شامل بازار قدیم آمل است مربوط به دورانهای تاریخی پس از اسلام و بعد اسلام است در محله پائین بازار واقع شدهاست. این منطقه در دورانهای ساسانیان، قاجار و صفوی آباد بود.
بقعه شمس آل رسول: برج آرامگاهی شمس آل رسول در شهر قدیم آمل قرار دارد، بنا مربوط به قرن نهم هجری قمری بوده و از وسعت قابل ملاحظه نسبت به بناهای دوره خود برخورداراست بقعه به صورت چهار گوشه و گنبد مخروطی است و گنبد آن دو پوش است که هر دو پوش آن در اثر زلزله و عوامل جوی منطقه خراب شدهاست عمده تزیینات بنا طاق و قوس و قرنیسهای آجری و کاشیکاری در قسمت فوقانی است. در طوماری که در زمان صفویان نوشتهاست شمس آل رسول به نام امام زاده شمس آل رسول خوانده شدهاست. نکته جالب در بنای این برج، کاربرد آجرهای با ابعاد و اندازههای مختلف است که تاریخگذاری بنا را از راه مصالحشناسی دچار مشکل میکند، اما با توجه به شکل کلی و شباهت بسیار آن با برجهای شناخته شده در منطقه، از آثار قرن هشتم هجری دانسته شدهاست. ابن اسفندیار در تاریخ خود دو بار از این گنبدها یاد کردهاست و چنین مینویسد، السید شمس آل رسول صلی الله علیه و آله فقیه و صاحب حدیث و از جمله سفاک و عباد، هنوز تربت او برقرار است و مشهد و مزار مشهور، به محله عوامع کوی بر در دروازه آمل اراضی گنبدین امروزین که قسمتی از محله پایین بازار است در زمان ابن اسفندیار محلهای جداگانه به نام عوامه کوی بوده و بر در دورازه آمل قرار داشتهاست. در این اراضی پاره آجر و سفال فراوان دیده میشود. سابقاً با کندن این اراضی آجرهای فراوان به دست میآوردند و همچنین ابن اسفندیار در جای دیگر در کتاب خود میآورد، قاضی حجیم زاهد و عالم و تربت بر در مشهد شمس آل رسول، به محله عوامه کوی مکلنوف ذیل عنوان سه گنبد مینویسد که در خارج شهر آمل بقاعی قدیمی است در حالیکه به جای سه گنبد پنج گنبد است. رابینو دربارهٔ گنبد شمس طبرسی یاد کرده و مینویسد، این گنبد مدور و به شکل برجی است. جسد شمس آل رسول که عارف و محدثی بود و بازهد و تقوی میزیست در اینجا به خاک سپرده شدهاست مزار او در عوامه کوی که از کویهای شهر قدیم آمل بوده بنا شدهاست طاق این برج دو پوش بوده و گنبد خارجی و داخلی داشت که بر اثر زلزله خراب شد؛ که از این نطرات میتوان گفت اینجا مقبره محمد بن محمود آملی با نام کامل شمس الدین محمد بن محمود آملی از دانشمندان پزشکان شهیر ایرانی بودهاست.
آتشکده: مربوط به دوره ساسانیان است و در محله پائین بازار، در شهر قدیم یا عوام کوی واقع شده و این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۱۰۶۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. این بنا با توجه به ویژگیهای خاص معماری در شمار بناهای قرن نهم هجری قمری است و در مقایسه با سایر برجهای این دوره از وسعت قابل ملاحظهای برخوردار است. ساختمان این بقعه شامل بدنه چهار گوشه و برج مخروطی شکل است و در قسمت فوقانی بدنه دارای مقرنسهای تزیینی است.
آتشکده به صورت چهار گوشه و گنبد مخروطی است و گنبد آن دو پوش است که هر دو پوش آن در اثر زلزله و عوامل جوی منطقه خراب شدهاست عمده تزیینات بنا طاق و قوس و قرنیسهای آجری و کاشیکاری در قسمت فوقانی است. نکته جالب در بنای این برج، کاربرد آجرهای با ابعاد و اندازههای مختلف است، با توجه به شکل کلی و شباهت بسیار آن با برجها و آتشکدهها شناخته شده در ایران، از آثار قرن هشتم هجری یا نهم یعنی دوره ساسانیان دانسته شدهاست. این گنبد مدور و به شکل برجی است. جسد شمس آل رسول محمد بن محمود آملی با نام کامل شمس الدین محمد بن محمود آملی از دانشمندان و پزشکان شهیر ایرانی در داخل این آتشکده به خاک سپرده شدهاست. طاق این برج دو پوش بوده و گنبد خارجی و داخلی داشت که بر اثر زلزله خراب شد.
مسجد جامع آمل: از مساجد جامع قدیمی ایرانی است که طبق منابع ذکر شده از سال ۱۱۰۰ به دستور شاه سلطان حسین صفوی ساخته شده و بعد از گذر از زلزله و آتشسوزی کماکان پابرجاست. یگانه کتیبه تاریخ دار بنا سنگ نبشتهای است در دهلیز مسجد، حاوی فرمانی از شاه سلطان حسین صفوی، مورخ به ۱۱۰۶. در منابع بررسی شده، از چند نفر به عنوان بانی نام برده شدهاست، از جمله، عثمان بن نهیک و ابراهیم بن عثمان بن نهیک، عبداله بن قحطبه، عمربن علاو ابوالخصیب و هانی بن هانی. خطاط سنگ نبشته مسجد محمد ابراهیم همدانی بودهاست. مَقدِسی در کتاب خود به دو مسجد در شهر آمل اشاره کردهاست، جامع عتیق، در کنار بازار، و جامع دیگر در نزدیک آن. وجود دو مسجد جامع در این شهر از دیگر منابع نیز استنباط میشود. ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان آوردهاست که ابراهیم بن عثمان بن نهیک در سال ۱۷۷، در زمان خلافت هارون الرشید، این مسجد را بنا کردهاست، و در جای دیگر، عثمان بن نهیک، پدر ابراهیم را بانی مسجد خواندهاست. او در توصیف ساختمان این مسجد آوردهاست، چون عمارت تمام شد و خواستند تا قبله پدید کنند، چهل شبانه روز باران بود. وضع و تعیین به حقیقت میسر نشد، به حدس و تخمین فرو نهادند. در کتاب از آستارا تا استارباد آمده که امروزه در مسجد جامع آمل محراب مستقیم منطبق بر محور بنا است، ولی نمازگزاران به سمت راست منحرف میشوند، و این انحراف ظاهراً به همان سبب است که ابن اسفندیار دربارهٔ مسجد ابراهیم بن عثمان بن نهیک یادآور شدهاست. چنانکه گذشت، قدمت این مسجد به قرن اولیه هجری قمری میرسد، ولی بنا در طی زمان دچار تغییرات فراوانی شدهاست. این بنا یک بار در اثر زلزله تخریب و در سال ۱۲۲ به دست آقا علی اشرف مشایی و حاجی گرشاسب بازسازی شد. در سال ۱۳۳۵، مسجد طعمه حریق شد و بار دیگر متولیان آن را مرمت کردند. در سالهای اخیر، شبستان جنوبی بنا را تخریب و شبستان دیگری با سازه فلزی به جای آن احداث کردهاند.
مشهد میربزرگ: از بناهای تاریخی مهم و بزرگ مازندران و ایران بهشمار میرود، که معماری خاص کاشیسازی ایرانی در آن به کار برده شدهاست. ساختمان اصلی بقعه میربزرگ متعلق به قرن هشتم هجری قمری است که با طرحی چهار ضلعی ساخته شده ولی ساختمان کنونی آن به قرن یازدهم هجری و دوره صفوی مربوط است. این بقعه از نظر ویژگیهای معماری، تزئینات، کاشیکاری نماها و خصوصاً سر در ورودی، اهمیت تاریخی دارد. کتیبه قدیمی در زیر طاق آن وجود دارد و کاشی کاری آن منحصر به فرد در داخل بنا و بیرون آن موجود است. داشتن حوز در بالای بقعه یکی از شاهکارهای آن زمان بودهاست که بعضی وقتها طلبهها در قدیم برای خواند درس به بالای عمارت میرفتند و درس میخواندند. در زیر گنید و شبستانهای و اتاقهای جانبی دوطرف و سر در مقبره روی جرزهای آن قطعات خشت کاشی مربوط به دوران صفوی باقیمانده همچنین مقداری کمربند داخلی گنبد نمایان است. این بقعه را اسکندر شیخی پسر افراسیاب چلابی که حکومت آمل را از طرف تیمور عهدهدار بود به دشمنی اجدادی در سنه ۷۹۶ قمری خراب و ویران کرده ولی پس از فوت امیرتیمور و مراجعت بازماندگان سادات به مازندران در سال ۸۱۴ قمری به همت سید قوام الدین پسر سید رضی الدین وکمک اهالی بقعه بزرگ به شکل اول ساخته شد. سپس در عهد سلاطین صفویه خصوصاً شاه عباس اول از لحاظ قرابت و علاقه دینی بقعه مزبور با بهترین کاشیکاری و تزیینات نفیس تکمیل گردیده؛ ولی به مرور ایام این بنای عظیم و شاهکار تاریخی بر اثر عدم مراقبت دولتهای وقت خراب شده و تمام آجرهای کاشی و اشیای نفیس موزه آن که در دو دروه سلطنت طولانی سلسه مرعشی و صفویه در این بقعه عالی جمعآوری شده بود و همچنین آثار گرانبهای تجاری صندوق ضریح و غیره به وسیله عدهای از بی خردان سود جود و یهودیان به یغما رفت و جز خرابهای بیش باقی نمانده و حتی موقوفات بقعه نیز به مرور ایام چپاول گردیدهاست؛ ولی در اواخر یک مرمت کوتاهی شدهاست. دربارهٔ نسب میر بزرگ گفتهاند که او از فرزندان علی المرعش پسر عبدالله بن محمد بن حسن بن حسین الاصغر از فرزندان امام چهارم است. قاضی نورالله شوشتری دربارهٔ علی المرعش مینویسد که، کبوتر بلند پرواز مرعش میگوینند و چون به علوشان و رفعت منزلت ومکان انصاف معروف بود، بنابراین وصف او به مرعش به جهت علو منزلت او بودهاست و همو فرموده سادات مرعشیه به او منتسبند. این بقعه که آرامگاه میر قوامالدین مرعشی سرسلسله شاخهای از سادات مرعشی به نام مرعشیان تبرستان است، صندوق چوبی نفیسی داشت که در اثر آتشسوزی نابود شد و تنها چهار چوب آن باقی ماندهاست. بر روی این چهارچوب تاریخ ۱۰۳۳ هجری قمری حک شدهاست. بنای فعلی بقعه در دو طبقه احداث گردیده که با توجه به کثرت اتاقها و شیوهٔ معماری، به احتمال قریب به یقین به عنوان مدرسه، خانقاه، مسجد وعمارت و غیره مورد استفاده قرار میگرفتهاست.
مسجد آقا عباس: یک مسجد با سنگفرشهای زیبا و معماری ایرانی است که در بازارچه آمل در شرق کاردگر محله واقع است؛ و بنابه گفته خادمین مسجد، مؤسس آن آقا عباس دلارستاقی است که در حدود سه قرن پیش آن را ساختهاست و مربوط به سال ۱۴۴۰قمری است. این مسجد که در شرق کلاگر محله قرار دارد، از مساجد قدیمی آمل به حساب میآید. بنای فعلی این مسجد متعلق به دورهٔ صفویه است که در دورهٔ قاجار مرمتهای اولیه بر روی آن صورت پذیرفت. ورودی مسجد در ضلع شمالی است و بر فراز سردر آن مناره هشت ضلعی زیبایی با تزیینات خاص آجرکاری قرار دارد. قدمت این مناره احتمالاً بیشتر از بنای فعلی مسجد است و به نوعی میتوان گفت که منارهای مسجد جامع و امام حسن عسگری برگرفته از آن است.
آرامگاه ناصرالحق: برج آرامگاهی مربوط به سدهٔ ۹ ه.ق است و در آمل، محله پایین بازار، چاکسر واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۶۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. ملگنوف میگوید: گنبد ناصرالحق که یکی از سادات حسنی است در آمل قرار دارد، بههرحال این گنبد دارای چند درب ورودی و گنبدی مدور که در سابق دارای سرامیک الوان بود و هنوز تکههایی از ان آثار باقی است. در داخل بنا، سقف مدور وجود دارد که در بالای آن سوراخی وجود دارد و به گنبد بنا میرسد. مولانا اولیاءالله آملی می نوسید مقبره ناصر الحق در قرن نهم هجری قمری توسط سیدعلی ساخته شدهاست.
موزه تاریخ آمل (ساختمان دارائی): که به موزه تاریخ آمل تبدیل شدهاست، یکی از موزههای زیبا و فعال است که روبرو بیمارستان امام رضا فرار دارد و بنیاد این ساختمان به دوره پهلوی بر میگردد.
عمارت شهرداری: کاخ شهرداری از جمله بناهای زیبا دوره پهلوی در کنار رودخانه هراز است این کاخ از پلان و معماری قابل توجهی برخوردار است که همچنان هم استوار است.
گلدسته مسجد امام حسن عسگری: یک مناره یا گلدسته بلند که مربوط به دوره قاجار است و در آمل، محله پایین بازار واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۳۳۳۰ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
مسجد حاج علی کوچک: از بناهای عهد قاجار بوده که در پایین بازار واقع است که دارای دو مناره بلند عظیم است. بنای اولیه این مسجد بیش از دو قرن میرسد اما اخیراً ساختمان آن خراب و مسجد باشکوهی بر سرجای آن در حال احداث است. در سابق این مسجد دارای گلدستهای آجرنما بود که پوششی سفالین داشت.
مسجد امام حسن عسگری: کهنترین خانقاه ایران مسجد امام حسن عسگری است که کهنترین مسجد آمل هم است. سازمان میراث فرهنگی مازندران تاریخ بنای این مسجد را سال ۱۴۰هـ ق میدانند. بنای اصلی آن متعلق به قرن دوم-سوم قمری است و گلدسته هشت ضلعی با بامی سفالین ساخته شده که بر فراز مسجد واقع است متعلق به قرن ششم هجری قمری است. در برخی منابع نام این مسجد، مسجد امام حسن آمده و برخی معتقدند که کلمه عسگری بعدها به آن اضافه شدهاست؛ و در برخی منابع آمده که امام حسن عسگری در این مسجد نماز گزارده و نام مسجد به نام او گردیدهاست این مسجد در پایین بازار آمل واقع است. موضوع ورود حسن بن علی به مازندران هنوز مورد تردید است. احتمالاً این مسجد توسط حسن الطروش حسن کبیر ساخته شدهاست. ناصر کبیر اسمش حسن بود و از آنجایی که ناصر فرمانروایی مذهبی بود مردم او را امام مینامیدند و این مسجد به نام اوست که بعدها کلمه عسگری به آن اضافه شدهاست. ناصر کبیر مسجد را در قرن سوم هجری قمری ساختهاست.
حمام اشرف السلطان: امروز این حمام به نام حمام اشرف معروف است که رابینو آن را به نام حمام اشرف سلطان خواندهاست. این حمام شامل سربینه یا رختکن است. سر بینه شامل سه وسط حوض و راهرو و دو طرف آن دو قسمت رختکن است. از رختکن به گرمخانه و از آنجا به صحن حمام وارد میشود. نوره خانه قدیمی دراز و طولانی بود و نور کافی نداشت. امروز قسمتی از گرمخانه را اختصاص به این دو دادهاند. کاشیهای قدیمی سربینه بر جای بود که قدمت پارهای از آنها به زمان صفوی میرسد.
دخمه و فجه عالی: در محله راست گوی آمل دخمه وقبه عالی برای داعی کبیر ساختند. هنوز آن عمارت باقی است و مولانا اولیاءالله نوشتهاست، در ایام طفولیت اگر چه عمارت رو به خرابی نهاده بود، اما صندوق کهنهای آنجا دیدم و در میان دیوار گنبد، راه گرد میگردد و بر بالا میرود و هفتاد پاره دید در نواحی آن بغیر از باغ و ضیعه و حمام و دکان بر آنجا وقف فرمود روز دوشنبه نیمه رجب سنه ۲۷۰ وفات یافتاین مکان مرقد داعی کبیر است. عمارت و مقبره میر بزرگ مشهد میر بزرگ عمارت و مقبرهای است که مربوط به دوره صفوی -قرن ۸ ه.ق است و در آمل، سبزه میدان، محوطه مصلی آمل واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۱۰ با شمارهٔ ثبت ۵۹ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
برج هشتل: مجموعه پنج برج آرامگاهی است که در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیدهاست. این برجها یکی از خاصترین مکانهای تاریخی طبرستان هستند که به شکل مثلث کنار هم چیده شدهاند. بزرگترین برج آن مربوط به یکی از سردارانِ سلسله مرعشیان است.
امامزاده ابراهیم: یکی از مقبرههای بلند در ایران و از دو امامزادهٔ معروف شهر آمل است و یکی از خاصترین امامزادههای ایران است و هماکنون از بناهای تاریخی شهر آمل محسوب میشود. این امامزاده به دلیل آثار نفیس چوبی از قبیل در، صندوق و همچنین تزئینات و کتیبههای زیبای قاجار اهمیت هنری و تاریخی دارد. این بنا با پلان مربع شکل و بدنهٔ آجری و گنبد هرمیشکل در قرن نهم هجری در شهر آمل ساخته شدهاست. از ویژگیهای خاص این بنا میتوان به ارتفاع بلند آن، دیوارهای محصورکنندهاش، برج مکعب شکل و گنبد هشت ضلعی آن اشاره کرد. این بنا در سال ۹۲۵ هجری قمری به وسیلهٔ خواجه عبدالله نامدار، فرزند درویش حاج کفشگر، ساخته شده و بانی آن عبدالله ابن شاه حسین قاضی بودهاست. سازندهٔ مقبره آن نیز محمد حسین نجار است. چهار چوبهٔ این مقبره از شاهکارهای نجاری باستانی است که آیات قرآنی در آن حک شدهاست. در خارج دیوار محوطهٔ گنبد امامزاده ابراهیم آب انباری موجود است که در سال ۱۳۱۵ قمری توسط امیر مکرم لاریجانی اسکی ساخته شد. این بقعه از سمت غرب به خیابان طالب آملی و از سمت شرق به قادی محله و گرجی محله محدود است. در داخل حرم کتابخانه عظیم برای مطالعه ساخته شدهاست.
امامزاده قاسم: بنای امامزاده قاسم متعلق به قرن هشتم هجری قمری است و در محله پایینبازار آمل و در مجاورت بلوار شهید بهشتی قرار دارد. از لحاظ شکل و پلان دارای ویژگیهایی است که آن را منحصر بفرد نموده، بهطوریکه نظیر آن در مازندران دیده نمیشود. بنای ۸ ضلعی با گنبدی کوتاه بر روی یک صفحه قرار دارد که با ملاط بر روی آجر، تزئیناتی روی آن صورت گرفتهاست. بالای طاقنماها، سه قرنیس سینه کفتری دیده میشود. بام بنا سفالپوش است و ورودی آن در جهت شرقی بنا قرار دارد. سه پنجره نورگیر چوبی، در اضلاع شمالی و جنوبی و غربی تعبیه شدهاست. در کنار این برج کوتاه یک مسجد و یک حیاط که قبرستان است وجود دارد.
امامزاده عبدالله: از امامزادههای عظیم و قدیمی، هنگامی که در جادهٔ هراز به سوی آمل در راهید، پنج کیلومتر مانده به آمل، جادهای از راه اصلی جدا میشود که از میان جنگلهای انبوه، به امامزاده عبدالله میرسد. امامزاده عبدالله در واقع روستایی کوچک است که آرامگاه امامزاده عبدالله را دربرگرفته. این آرامگاه، گذشته از صحن و بقعهاش، حجرههایی برای اقامت مسافران و زایران و نیز بازاری در ضلع غربیاش دارد. در حال حاضر این مقبره خراب شده و به جای آن یک حرم عظیم در حال احداث است.
امامزاده هاشم آمل:
امامزاده هاشم، امامزادهای برفراز گردنهٔ امامزاده هاشم روستای کتل امامزاده هاشم در لاریجان آمل است. دیرینگی ساختمان اصلی امامزاده از دوران صفویه است که با شمارهٔ ثبت ۶۱۷ در تاریخ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.<
عمارت منوچهری: این عمارت در بافت قدیم آمل قرار دارد و بنا مزبور به دوره قاجار است که در زمان قدیم یک عمارت و خانه ایانی بودهاست، که یک مجموعه کامل است. این بنا یکی از شاهکارهای دوره قاجاریه است که به صورت ورودی هشت ضلعی و عمارت پهن ساخته شدهاست.
آرامگاه فخر و فضل: مرقد آنان به صورت دو گنبد کوچک هشت ترکی است که بلندی آن گنبدها چندان زیاد نیست، اینجا زیارتگاه بود و مردم بر مرقد آنان شمع روشن میکنند. محوطه بقعهها تقریباً کمتراز ۱۰۰ مترمربع هست. این مرقدها در قادی محله در کنار رود واقع است و مربوط به سال ۱۲۹۳ قمری است.
خانه شفاهی: یکی از زیباترین خانهها ایرانی که با وجود به المانهای موجود در این بنا نقاشیها و گچبریها و پنجرههای اروسی و طاق و قوسهای موجود در بنا میتوان گفت متعلق به دوره قاجار است، در طبقه دوم آن تزئینات زیبایی دیده میشود و گمان میرود که خانه شاه نشینی بودهاست، گچبریهای زیبا با نقشهای گل و بوته و اروسیها و طاقها با قوس زیاد داخلی و شیشههای نور گیر مشبک اشاره کرد.
حمام میر صفی: مربوط به دوره صفوی است و در آمل روستای امین آباد واقع شده و این اثر در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۹۳۵۲ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. این حمام دارای پلانهای بسته و گنبدهای کوچک گرد است که هر کدام را با زاویه به هم متصل کردهاست.
برج هشتل: برج هشتل مجموعه عظیم پنج برج آرامگاهی است. این برجها یکی از خاصترین مکانهای تاریخی هستند که به شکل مثلث کنار هم چیده شدهاند. بزرگترین برج آن مربوط به یکی از سرداران میرقوام الدین مرعشی، سر سلسله مرعشیان است. شهرت این سردار به دلیل مقاومتی ست که در زمان حمله تیمور از خود نشان داد است. سردار سپاه میر قوام الدین جان خود را برای حفاظت مردمش در مقابل حمله چنگیز از دست دادهاست. بنای اصلی بقعه چهار ضلعی است که مسجدی متصل به آن است و ایوانی در جلوی مسجد ساخته شدهاست. بنای اصلی از داخل چهار گوشه است. در هر یک از اضلاع یک طاقنمای بلند است. با چهار گوشواره گود، چهار ضلعی تبدیل به دایرهٔ کامل شده و بر روی این دایره گنبدی بلند نوک تیز زدهاند. نمای خارجی بنا چهار ضلعی است که میان هر یک از اضلاع طاقنمای بزرگی است. بالای هر یک از بدنهها سیزده قرنیس سینه کفتری است. گنبد بنا از خارج از نوع گنبدهای زاویه دار مخروطی است سه گنبد دیگر در گورستان به بقعه متصل است. این بنا به شماره ۹۳۵۱ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیدهاست.
حسینیه آمل: از جمله حسینیههای قابل توجه است و بنای آن مربوط به دوره قاجار است و در محله پشت بازار، کوچه حسینیه قرار دارد.
تکیه و پل فیروزکلا: قدیمیترین تکیه مذهبی مازندران و پل تاریخی که در روستا فیروزکلا قرار دارد، از پل فقط خرابههای آن باقیمانده ولی تکیه بهطور کامل باقیمانده و برای مراسمات مذهبی از آن استفاده میشود، از معماری چوبی نفیس آن میتوان به دست نوشته و نقشهها و شکلهای منده کاری و کشیده روی چوب آن اشاره کرد و همچنین سنگفرش تکیه فیروزکلا به صورت تکه سنگها است.
آرامگاه خضر نبی: بقعه خضر یا قدمگاه خضر مربوط به سدهٔ ۹ ه.ق است و در آمل، خیابان رضوانیه، جنب کتابخانه عمومی شهر واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۳۵ با شمارهٔ ثبت ۱۲۴۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. در هویت این بقعه معروف به قدمگاه خضر در آمل، منوچهر ستوده، در جلد چهارم کتاب از آستار نا استار آباد، چنین مینگارد؛ در تاریخ طبرستان و رویان و تاریخ رویان، مؤلف میگوید؛ " حسن بن علی بن عبدالرحمن شجری معروف به داعی صغیر، دستور داد خانهای برای سادات علوی و حسنی این شهر در مصلای آمل بنا کنند و فرمود؛ مجموع سادات آنجا خانهها ساختند. گمان میرود این محله، که سادات در آن خانه بنا نهادند، احتمالاً میتواند همان رضوانیه امروزی باشد. در این محله، امروزه هم مصلی است که نماز جمعه منعقد میشود و هم دارای یک بیمارستان مجهز به نام هفده شهریور و کتابخانه عمومی قرار دارد، که این کتابخانه از موقوفات بقعه خضر است. ستوده در صفحه ۲۹ کتاب از آستارا تا استارآباد، در بخش معرفی آثار تاریخی آمل مینویسد، در محل هلال احمر ایران، سرپل مصلی، پشت کتابخانه عمومی شهر، گنبدی است به نام خضر، که ممکن است مدفن یکی از سادات باشد. داخل این گنبد محلی معروف به هفت تن است، که امکان دارد هفت تن از سادات حسینی در اینجا به خاک سپرده باشند. در روایت دیگر آمده که خضر نبی در گذر از ایران بوده که به آمل آمده و اولین جایی که نقل مکان کرد همین قدمگاه خضر نبی است.
گرمابه خواجه یعقوب: پس از اینکه علاءالدوله علی در مازندران به سلطنت نشست -هیبت او زیادت شد و اصحاب اطراف از فتنه جویی و تحکیم بنشستند واو سلقام خاتون را به ساری بنشاند و خواجه یعقوب جوسی را وزیر او گردانید و آرم چمنو و تلار و اهلم و دیگر مواضع به نان او پدید کرد. بعد از مدتی خواجه یعقوب مسلمان شد و اسپهد علاءالدوله علی وزارت خویش بدو داد و هنوز به آمل و گرمابهٔ او را عمارت پدید است.
آرامگاه یوسف اسماعیل: مربوط به سدهٔ ۹ هجری قمری است. مقبره این شیخ زاهد دارای نمای خارجی بقعه چهار گوش است این چهارگوش را بالاتر از تزئینات کشکولی و سینه کفتری گچی، بریده و هشت ضلعی به وجود آوردهاند.
تکیه اوجی آباد: تکیه سردار روستای اوجی آباد را عباسقلی خان لاریجانی حاکم موروثی آمل و لاریجان در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار احداث نمودهاست.
تکیه سقانفار هندوکلا: از قدیمیترین مکانهای محلی است، سقانفاری در روستای هندوکلا در شرق آمل و در مسیر جادهٔ بابل به آمل قرار دارد. در گوشهای از میدان کوچک روستا، دو سقانفار به چشم میخورد که یکی از آنها ساده و فاقد نقش و دیگری دارای نقوش بیشمار است. گستردگی خط و نوشته، موجب تمایز این سقانفار با نمونههای همسان خود شدهاست. به گونهای که از تمام اشعار مرثیه دوازده بند محتشم کاشانی به صورت گزیده استفاده شدهاست.
سقانفار اورطشت: مربوط به دوره قاجار است و در شهرستان آمل، دهستان هزار پی شمالی، روستای اورطشت واقع شدهاست.
جاذبههای ورزشی
رود هراز: رودخانه هراز که در قدیم، رودخانه هرهز نیز نامیده میشد از دره لار در جنوب دماوند سرچشمه میگیرد و روانابهای دره قاضیکلا و جنگلدره نیز از کوههای شمیمکوه، آب زیارو و لاسم که از کوههای غربی قزقانچای فیروزکوه و آب رودهای جاری از دهکدههای دلارستاق، نیز به این رود وارد میشوند. رودخانه هراز در یک دره نسبتاً پهن به طرف شمال جریان یافتهاست و در مسیر آن چندین روستا و محله و حداقل ۸ کارخانه شن و ماسه وجود دارد؛ و بیش از ۱۵۰۰ کیلومتر مربع است. آب زارعی کشاورزان آمل، فریدونکنار، بخشی از بابل و نور نیز از این رودخانه تأمین میگردد. مهمترین شهرهایی که بر روی مخروط افکنه رودخانه هراز توسعه یافتهاند عبارتند از شهرستانهای آمل و فریدونکنار. شیب رودخانه هراز در محدوده کوهستانی بسیار متغیر است. شیب رودخانه هراز از مرز کوهستان تا شمال شهر آمل ۱۳ در هزار و در محدوده شهر آمل ۷ در هزار است.
پیست و آکادمی گلف استار: پیست و آکادمی استار در سال ۱۳۸۸ توسط گروه سرمایهگذاری خارجی طراحی و آغاز شده و یکی از مدرنترین آکادمی گلف در ایران است، این آکادمی در جاده هراز قرار داشت ولی بعدها تخریب شد.
جاذبههای علمی تحقیقی
طرح آبریز هراز: طرح آبریز هراز یکی از بزرگترین طرحها آبریزی جهان است که در آن به پرورش گوناگون ماهیها پرداخته میشود و به عنوان یک جاذبه طبیعی هم استفاده میشود.
مؤسسه تحقیقات برنج کشور: آمل از بزرگترین شهرهای کاشت و برداشت برنج وتجارت صنعتی برنج است که معاونت مؤسسه تحقیقات برنج کشور در مازندران با سابقه بیش از ۴ دهه فعالیت تحقیقاتی، در حال حاضر یکی از مؤثرترین واحدهای پژوهشی دارای فعالیتهای تحقیقاتی کاربردی و اثرگذاری شاخص در تولید برنج کشور است. فعالیتهای تحقیقاتی معاونت در بخشهای مختلفی از جمله اصلاح و تهیه بذر، آفات، بیماریها و علفهای هرز، خاک و آب و فنی و مهندسی بوده و در زمینه بهنژادی، به زراعی، خاک و تغذیه، شناسایی و مدیریت آفات، بیماریها و علفهای هرز، آبیاری، صنایع غذایی و همچنین تولید بذور سوپرالیت و مادری ارقام پرمحصول برنج فعالیت مینماید.
کارگاه زغال: یکی از فعالترین کارگاههای زغال است که در منطقه بلیران قرار دارد و تمامی کارهای آن به صورت دستی انجام میشود.
منطقه حفاظت شده چلاو چلاو یک منطقه زیبا با آب هوای بسیار معتدل است که دارای تپهها و مراتع بیشمار که در آن به صورت جاذبه طبیعی و تحقیقاتی استفاده میشود.
منطقه حفاظت شده سیاه بیشه: منطقه سیاه بیشه از مراکز حفاظت شده مخابراتی ایران است که در آن چندین دکل مخابراتی و آنتنهای ارتعاشی نصب شدهاست.
قلعه کش: محوطه باستانی قلعه کش در حاشیه غربی و جنوب غربی روستای قلعه کش بخش دابودشت شهرستان آمل قرار دارد. در مجموع تعداد ۱۶ گمانه آزمایشی در پیرامون بلافصل محوطه قلعه کش به منظور تعیین حریم در این محوطه زده شد، که علاوه بر مشخص کردن عرصه واقعی محوطه(۱۷ هکتار)، یافتههای بسیار ویژهای مربوط به ادوار پیش از تاریخی عصر آهن، مفرغ، کلکولتیک بهدست آمد که از جمله آنها میتوان به پیکره حیوانی، تدفین انسانی، مجموعه سفالین قابل گاهنگاری نسبی و.. اشاره کرد.
جاذبههای تفریحی و طبیعی
پارک جنگلی میرزا کوچکخان و هلومسر: به عنوان دو پارک جنگلی نزدیک به شهر آمل هستند. پارک جنگلی نمونه گردشگری میرزا کوچکخان هراز در ۱۶ کیلومتری شهر آمل در جاده هراز در منطقه رزکه قرار دارد. این پارک توسط سهام عدالت مازندران اداره میشود. این پارک دارای امکانات تفرجگاهی آلاچیق، آب آشامیدنی، سرویس دستشویی، اجاق، میز و نیمکت، رستوران و قهوهخانه، سکوی چادر و وسایل بازی کودکان، جایگاه سوارکاری و سه مدخل ورودی است و همچنینی دارای جاذبه دو آبشار و درختان کهنسال و فضای سبز است. پارک جنگلی امامزاده عبدالله که به هلومسر معروف است نیز در ۵ کیلومتری شهر آمل قرار دارد و توسط شهرداری آمل اداره میشود و دارای امکانات رفاهی و جاذبه درختان مرتفع است. پارک جنگلی میرزا کوچک خان دومین پارک جنگلی شمال ایران از نظر مساحت است و در مسیر جاده هراز و فست فود مجموعه توریستی رفاهی نارنجستان قرار دارد.
پارک دهکده طلایی: بزرگترین پارک بازی مازندران است و به عنوان یکی از زیباترین پارکهای ایران هم نام برده میشود، امکانات این پارک یک دریاچه برای قایق و یک شهربازی برای بزرگسالان و یک شهربازی برای خردسالان دارد، این پارک از پل میر بزرگ آغاز میشود و به پارک نارنجستان ختم میشود.
دهکده پرن'': ییلاق پرن به عنوان نزدیکترین کوهستان به شهر آمل و به دلیل داشتن مسیرهای بکر و دست نخورده کوهستانی و جنگلی درارتفاع ۱۷۰۰ متری از سطح دریا همه ساله میزبان طبیعت دوستان و کوهنوردان از اقصی نقاط استان و کشور میباشد.
دهکده الیمستان: یکی از زیباترین مناظر را در فصل بهار و تابستان به گردش گران و طبیعت دوستان نوید میدهد. این جنگلها محل رویش گیاه الیما ست که در اردیبهشت ماه رشد میکند. میگویند نام جنگل الیمستان نیز برگرفته ازآن است. الیمستان یکی از مناطق توریستی ایران در آمل است که تورهای زیادی از جوانان برای تفریج و سفر به دل طبیعت الیمستان میزنند این منطقه نگاه عکاسان داخلی و خارجی راه هم به خود جذب کرده و طبیعت بکر و زیبایی جنگلها و مراتع و سر سبزی آن وصف نشدنیست. آب مردم آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، لبنیات و عسل است. اما از همه اینها گذشته، قله الیمستان هم یکی دیگر از جاذبههای این روستا است که در زمستان و بهار کوهنوردان زیادی را به خود جذب میکند. قلهای که حدود ۲۵۱۰ متر ارتفاع دارد و یکی از بهترین گزینههای کوهنوردی در زمستان بهشمار میرود. اگر اهل کوهنوردی باشید، این قله با تمام جاذبههای طبیعی اطرافش بهترین گزینه سفر کوهنوردی شما بهشمار خواهد رفت.
بلیران: بلیران از مناطق ویژه گردشگری است که با دارا بودن پتانسیلهای گردشگری و آب درمانی رودخانه (گرمارود) مورد توجه مسئولان استانی و منطقه قرار گرفته بدین لحاظ وبا توجه به استقبال گروههای مختلف گردشگری این منطقه به عنوان یک منطقه بکر با چشمه و رودخانه و فضای سبز زیبا قرار گرفته و غیر از طبیعت آن به تاریخی بودن این منطقه میشود اشاره کرد که سر نیزهها دوره عصر آهن در این منطقه زیاد پیدا میشود. اجرای تور در بلیران و حومه هر هفته در گروههای مختلف وبا برنامههای متنوع اجرا میگردد و همچنین خانوادهها برای تفریح در کنار طبیعت و رود به این روستا زیبا میروند.
چشمه آب معدنی آلامل: این چشمه در مسیر جاده هراز و چهر کیلومتری آمل قرار دارد آب فراوان آن چون پودری نمناک در هوا پخش میشود.
سروچمان هزار پله: در امتداد پارک جنگلی هراز واقع شدهاست و دارای چند پله جوبی است که یکی از جاذبههای زیبا این منطقه است شامل قوس چوب قدیمی و چندین پله که برای عبور و مرور ساخته شدهاست.
جنگل زیارو: زیارو یا زیارود، آمل از غنیترین مناطق فضای سبز و طبیعت گردی است که با جنگلهایی انبوه به بام آمل مشهور است و در بلندای آن دریای محمودآباد به خوبی مشاهده میشود.
گسترش و سرمایهگذاری
در سالهای مختلف برای گسترش بخش گردگشری و تفریحی آمل مباحث مختلفی بیان شد و بیشتر به بخش سرمایهگذاری به مناطق محلی و روستایی توجه بیشتری شد. در بخش سرمایهگذاری خارجی در سالهای گذشته شرکتهای مختلفی از کشورهای کویت، ترکیه و ایتالیا برای سرمایهگذاری در واحدهای مختلفی همچون ساخت هتل، تله کابین و مجموعه توریستی به شهر آمل ورود پیدا کردند.
سیاست
فرمانداری ویژه
فرمانداری آمل شامل فرمانداری مرکزی است که در سال ۱۳۲۴ با تصویب هیئت دولت تأسیس گردیده و با حکم وزیر کشور وقت آقای عبداله ملکزاده آملی بهعنوان اولین فرماندار شروع به فعالیت نمودهاست. در سال ۱۳۹۰ مصوبه فرمانداری آمل به فرمانداری ویژه صادر و ایجاد شد.
شهرداری
شهرداری آمل سازمانی نیمه دولتی مربوط به شهر آمل است که زیر نظر شهردار اداره میشود. شهرداری آمل در سال ۱۳۰۱ از سوی وزارت کشور ابلاغی برای سید محمد حکیمی نیاکی که ریاست مرکز بهداشت را نیز به عهده داشتند صادر گردید و او را به عنوان ریاست بلدیه منصوب داشت. بلدیه آمل کار خود را با سه نفر پرسنل آغاز کرد که مسئولیت نظافت و رفت و روب خیابانها و بهداشت محیط شهر و ساختار را به عهده داشتند.
اماکن تفریحی و خدماتی
پارکها
پارک دهکده طلایی به عنوان تنها پارک داخل شهری آمل است که به عنوان بزرگترین پارک مازندران نیز نام برده میشود. این پارک در سال ۱۳۷۲ احداث شد. وسعت این پارک از پل میر بزرگ آغاز میشود و به پارک نارنجستان منتهی میشود. همچنین رود از کنار این پارک میگذرد. این پارک دارای امکاناتی مانند دریاچه و قایق پدالی، شهربازی برای بزرگسالان، شهربازی برای خردسالان، پیست اسکیت، پلاژ، پارکینگ، باغ وحش، فست فود و مغازها متعدد و امکانات رفاهی بهداشتی است.
پارک جنگلی میرزا کوچک خان و هلومسر به عنوان دو پارک جنگلی نزدیک به شهر آمل هستند. پارک جنگلی نمونه گردشگری میرزا کوچکخان هراز در ۱۶ کیلومتری شهر آمل در جاده هراز در منطقه رزکه قرار دارد. این پارک توسط سهام عدالت مازندران اداره میشود. این پارک دارای امکانات تفرجگاهی آلاچیق، آب آشامیدنی، سرویس دستشویی، اجاق، میز و نیمکت، رستوران و قهوهخانه، سکوی چادر و وسایل بازی کودکان، جایگاه سوارکاری و سه مدخل ورودی است و همچنینی دارای جاذبه دو آبشار و درختان کهنسال و فضای سبز است. پارک جنگلی امامزاده عبدالله که به هلومسر معروف است نیز در ۵ کیلومتری شهر آمل قرار دارد و توسط شهرداری آمل اداره میشود و دارای امکانات رفاهی و جاذبه درختان مرتفع است.پارک جنگلی هراز
پارک جنگلی بلیران از دیگر پارکهای و منطقههای طبیعی نزدیک به شهر است که در روستای بلیران در بخش دشت سر قرار گرفتهاست و دارای طبیعتی بکر است و همه ساله گردشگران زیادی را در سطح منطقه ملی به سمت خود میکشاند. بلیران دارای چشمه آب، رود و درختان انبوه است.
هتلها
هتل شهر به عنوان هتل اصلی شهر آمل است. این هتل به دست معماران اتریشی در زمان پهلوی اول ساخته شد. نام قدیمی این هتل، هتل شهرداری آمل بود که در سال ۱۳۹۰ به هتل شهر تغییر نام داده شد و در سوم خرداد ۱۳۹۲ برای اولین بار پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و به عنوان هتل، مورد بهرهبرداری مجدد قرار گرفت. مساحت کل زمین ۳۴۰۰ متر مربع، بنای مفید هتل ۱۷۶۰ متر مربع و دارای ۲۱ اتاق مجهز به سرویس بهداشتی و حمام، قهوهخانه سنتی، رستوران، لابی، اتاق مدیریت و پارکینگ خودرو برای حدود ۹۰ دستگاه است. هتل در ۲ طبقه و در جوار پل معلق آمل و پل دوازده چشمه واقع شدهاست. از این هتل در زمان واقعه ۱۳۶۰ آمل به عنوان ساختمان مرکزی بسیج استفاده میشد که مورد حمله اتحادیه کمونیستها قرار گرفت. هتل المپیک در جوار دانشگاه شمال قرار دارد. هتل اکسین نیز دیگر هتل شهر است که در مسیر جاده آمل به تهران قرار دارد.
بیمارستانها
آمل از جمله شهرهای مهم پزشکی است که در مازندران در دو دهه اخیر پیشرفت چشمگیر داشتهاست. آمل در زمان قدیم قرای طبرستان بودهاست و ابن فاتح و جیمز کارتن از تاریخ نویسان میگویند: در حال حاضر آمل دارای چهار بیمارستان مجهز و کلینیکهای متعدد است. بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی شمال نیز یکی از مجهزترین بیمارستانهای خاورمیانه بهشمار میآید و همچنین در آینده دو بیمارستان دیگر در شهر افتتاح میشود.
سینماها و تئاترها
تاریخچه سینما در آمل به زمان قاجار میرسد که اولین سینما به نام خورشید ساخته شد. سینما بعدی فرهنگ نام داشت که در سال ۱۳۳۱ احداث شد. سینما بعدی سینما مترو پل بود که در سال ۱۳۳۶ در خیابان ۱۷ شهریور بنا شد. سینما مولن روژ در سال ۱۳۴۰ جنب سینما فرهنگ با مالکیت صاحبان سینما فرهنگ تأسیس گردید. شهر آمل در حال حاضر دارای دو سینما است، سینما بهمن که در سال ۱۳۴۵ با نام آرش تأسیس شد و فعلاً درجه یک بهشمار میآید و ظرفیتی بالغ بر ۳۷۵ را نیز داراست. سینما بهمن دو که در سال ۱۳۷۹ تأسیس شد و با کیفیت به روز آن زمان احداث گردید و جزو سینماهای نوین بهشمار میرود ظرفیت سالن آن نیز ۲۵۰ نفره است.
شهر آمل دارای سه سال تئاتر است. در سال ۱۳۹۴ مجوز احداث هشتمین تئاتر شهر کشور ایران برای آمل اخذ شد.
مراکز خرید
بازار قدیم
بازار قدیم آمل معروف به پایین بازار یا چهارسوق آمل یکی از بازارهای قدیمی ایرانی است که در مرکز شهر قرار دارد. بازار قدیم رکن و هسته اصلی و اولیه سازمان دهنده شهر بهشمار میآید که وجود اولیه این بازار به قبل از اسلام و هسته اصلی آن به ۹۰۰ سال پیش میرسد. با این که در بعضی از قسمتهای این بازار تغییرات شتاب زده و نوسازی غیراصولی انجام شده و به دلیل مقتضیات اقتصادی، اجتماعی روزگار، زیبایی قبلی را از دست دادهاست، اما هنوز دارای اهمیت و اعتبار است. این بازار همچنان ارتباط خود را با محلات مسکونی مجاور، به میزان قابل توجهی حفظ کردهاست و به صورت مرکز تجمع و داد و ستد مردم، دارای عملکردی بسیار قابل توجه است. مغازههای این بازار با سقف سفالی شیب دار و جلو آمده به خاطر محافظت از باران و آفتاب دارای فضاهای باز داخلی برای تشکیل بازارهای هفتگی در روزگار گذشتهاست. این بازار نیز مانند بازارهای قدیمی دیگر، علاوه بر وظیفه اصلی خود یعنی مبادله کالا، نقش فرهنگی و مبادله افکار و عقیدهها، نشر اخبار و مرکز ارتباطات اجتماعی مردم نیز بودهاست. در حال حاضر این بازار نقش بسیار مهمی را در زندگی اقتصادی، اجتماعی مردم ایفا میکند. ساختار فضایی، عناصر معماری و کالاهای صنایع دستی و محصولات بومی آن از جاذبههای بازار به حساب میآیند. بازار قدیم آمل دارای راستههای مختلف است. راسته اصلی بازار قدیم آمل به همراه راستههای فرعی منشعب از آن که شامل راسته عطاران، راسته پالان دوزان، راسته نمدمالان و نو راسته است نقش مهمی در تشکیل و تعریف محدوده بافت ایفا کردهاند.
طرحهای عمرانی
طرح احداث دانشگاه علوم پزشکی آمل
آمل با داشتن دانشکده پرستاری و مامایی و اخذ مجوز دانشکده پیراپزشکی و پردیس پزشکی از طرف نماینده سابق آمل دکتر یوسفیان ملا به سوی مجوز دانشگاه علوم پزشکی مستقل گام برداشت چون شرط مستقل شدن آمل از دانشگاه علوم پزشکی مازندران داشتن سه دانشکده علوم پزشکی بود.
همچنین مجوز از دانشکده دندانپزشکی نیز در حال انجام است.
طرح احداث فرودگاه آمل
عزتالله یوسفیان ملاء با اشاره به راهاندازی فرودگاه اجراشدن این پروژه راحتمی اعلام کرد و گفت: مجوز آن صادرشده و در لیست ردیف بودجه قرارگرفته است و پروژهای که در این کتابچه بودجه قرار بگیرد مطمئناً اجرایی میشود اگرچه ممکن است سالها به طول انجامد.
طرح توسعه راهآهن شمال
این طرح که در دست مطالعات است، به طول بیش از ۲۰۰ کیلومتر میباشد، با اجرایی شدن آن نقش مفیدی در توسعه گردشگری خواهد داشت، نه تنها غرب و مرکز مازندران را به یکدیگر متصل میکند، بلکه کریدور ترانزیتی مناسبی برای بندر نوشهر میگردد، از طرفی امکان زیارت آسانتر مشهد برای غربی نشینان مازندران فراهم میکند. براساس این طرح شهرهای بابل، آمل، چمستان، نور، رویان، نوشهر و چالوس صاحب خط راهآهن میشوند.
متروی آمل
راهآهن برقی (مترو) رودهن-آبعلی-لاریجان-آمل، خط مترو-راهآهن در دست مطالعه در کناره جاده هراز است، که مسیر تهران به آمل و بلعکس را در ۵۵ دقیقه طی نمود.
طول مسیر این مترو از تهران، پردیس، رودهن، آبعلی و آمل حدود ۱۴۰ کیلومتر است که بین ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر آن تونلهایی در زیر کوهها و پلهای بزرگ است و برآورد هزینه اجرای این پروژه نیز بین یک تا ۱٬۵ میلیارد یورو است.
کل پروژه از رودهن شروع و پس از طی مسیری به طول ۱۳۷ کیلومتر به آمل میرسد.
طرح احداث مونوریل ساری-آمل
به گزارش روابط عمومی استانداری مازندران، در ۶ دی ۱۴۰۰ سیدمحمود حسینی پور در نشستی با متخصصین حوزه منوریل با اظهار این که منوریل تأثیر زیادی در تسهیل ترافیک استان دارد، افزود: برای وارد شدن این پروژه به فاز اجرایی نیاز است که یک شرکت بینالمللی مجری در این حوزه باحضور در مازندران، جنبههای مختلف این طرح را بررسی و پایش کند.
وی با بیان اینکه بخش عمده ادارات و نهادهای دولتی در شهرهای مرکزی استان قرار دارد، گفت: فاز اول این طرح در شهرهای ساری، بابل، قائمشهر و آمل و فاز دوم در شهرهای غربی استان اجرایی میشود.
نماینده عالی دولت در مازندران با اشاره به ظرفیتهای مهم گردشگری و اقتصادی در استان، تأکید کرد: احداث منو ریل منجر به تسهیل فعالیتهای اقتصادی و سرمایهگذاری در استان میشود و این مهم؛ رونق و توسعه مازندران را به دنبال دارد.
آزادراه دریایی شمال ایران
این آزادراه که به آزادراه گرگان-ساری-رشت معروف است، از آمل عبور خواهد کرد. سه طرح آزادراهی برای این شهر مطرح است که عبارتند از: آزادراه قائمشهر-آمل، آزادراه آمل-چالوس و آزادراه آمل-تهران (این آزادراه از آزادراه دریایی شمال جدا است). در میان آنها، فعلاً فاز قائمشهر-آمل در دست مطالعه است و دو طرح دیگر در انتظار تصویب توسط هیئت دولت هستند.
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای استان مازندران
منابع
پیوند به بیرون
آمل
پایتختهای پیشین ایران
جایها در شاهنامه
شهرهای استان مازندران
شهرهای اشکانیان
شهرهای ساسانیان
محوطههای باستانشناختی در ایران
مرعشیان
مناطق مسکونی در شهرستان آمل |
3879 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%81%D9%84%D8%A7%D8%B7%D9%88%D9%86 | افلاطون | افلاطون (۴۲۸/۴۲۷ پ. م تا ۳۴۸/۳۴۷ پ. م) یکی از فیلسوفان بزرگ یونان و آتن در عصر کلاسیک یونان است. به تعبیر دیوگنوس لائرتیوسی نام واقعی او آریستوکلِس بود و به دلیل هیکل تنومندش به او لقب افلاطون را دادند. همچنین بسیاری او را بزرگترین فیلسوف تاریخ میدانند. او در کنار استادش سقراط و شاگردش، ارسطو، از فیلسوفان بزرگ یونان باستان بودند. فیلسوفشاه و نظریه مثل دو ایده اصلی در آثار او هستند
زندگی و اصل و نسب
افلاطون در آتن در سال ۴۲۷ قبل از میلاد در یک خانواده قدرتمند سیاسی و اشرافی متولد شد. اسم واقعی این فیلسوف افلاطون نیست، بلکه نام اصلی او آریستوکلِس بود. افلاطون (پلاتون) در زبان یونانی به معنای وسیع است. درست معلوم نیست که چرا این لقب را به او دادهاند و تأویلات بسیار کردهاند. بعضی گفتهاند به واسطه اینکه چهارشانه و وسیعالصدر به معنای ظاهری بوده و قد بلند داشته به افلاطون—برگرفته از صفت «پهن» (λατύς) در زبان یونانی—شهرت یافت. بعضی دیگر نوشتهاند پیشانی وسیع و بزرگی داشتهاست. گروهی گفتند که مقصود اصلی ملقب کردن آریستوکلس به افلاطون نه بخاطر ظاهر تنومند بلکه بخاطر وسیع الصدر بودن و اندیشه والای اوست.
افلاطون از خانوادهای بزرگ و ارجمند بودهاست. نسب او از طرف پدر به کودروس میرسد که آخرین پادشاه آتن بوده و بعد از او دولت آتن مبدل به جمهوری شدهاست. از جهت مادر نیز شریف و محترم بوده و نسب مادرش به شخص دیگری میرسد که از مردمان نامی است و او سولون است که پادشاه نبود اما مقام حکمت داشت. سولون در میان یونانیهای قدیم یکی از خردمندان هفتگانه بود که در باب او داستانهای زیادی نقل شدهاست.
افلاطون از بچگی بسیار تیزهوش بود و پدرش برای او معلمانی در زمینههای موسیقی، فلسفه، ژیمناستیک، و ادبیات گرفته بود. فیثاغورث بر او تأثیرگذار بود همچنین وی در بیست سالگی برای تکمیل معارف خود شاگرد سقراط شد. این مصاحبت و شاگردی به مدت هشت سال ادامه یافت هرچند در این مسئله شبهاتی وجود دارد. افلاطون در ۳۹۹، پیش از میلاد شاهد اعدام خودخواسته آموزگارش سُقراط به حکم دادگاه آتن بود و در اینباره نوشتهاست که سقراط پیشنهاد فرار از آتن را رد کرد. پس از اعدام سقراط، افلاطون آتن را به قصد مگارا (شهر) ترک کرد. او برای چندین سال در شهرهای یونان و کشورهای بیگانه نظیر مگارا به گردش پرداخت و پس از سفری به سیسیل در سال ۳۸۷، در چهل سالگی به آتن بازگشت و مدرسهٔ فلسفی ایجاد کرد که به نام آکادمی مشهور است. تعلیمات وی در آنجا بر اثر دو بار سفری که در سال ۳۶۶ و ۳۶۱ به سیسیل داشت به تعویق افتاد. افلاطون در سال ۳۴۷ درگذشت و رهبری آکادمی خود را به اسپئوسیپوس که خواهرزاده و همچنین شاگردش بود، سپرد.
آکادمی
افلاطون در سال ۳۸۷ پیش از میلاد «مدرسه علوم، فلسفه و ادبیات» خود بنام «آکادمی» را در تقدیس آکادموس بنا کرد. بحق میتوان آکادمی را اولین دانشگاه اروپایی دانست زیرا مطالعات و تحقیقات آنجا فقط محدود به فلسفه محض نبود بلکه به رشته وسیعی از علوم شامل اخترشناسی، ریاضیات، علوم طبیعی و موسیقی میپرداخت و همچنین در همه موارد تأکید افلاطون بر روحیه علمی بود و نه فقط چیزهایی که کاربرد عملی دارند. ارسطو به مدت ۲۰ سال شاگرد آکادمی بود و پس از آن در آنجا استادی کرد.
آثار
آثار افلاطون به صورت گفت و شنود (مناظره) است و با توجه به گفته تیلور در خصوص اینکه ما مجموعه کامل کتابهای افلاطون را در اختیار داریم؛ فرض بر این گذاشته شده که ما همه محاورات او را در دست داریم، هر چند گزارشی از تدریسهای وی در آکادمی وجود ندارد.
مهمترین کتابی که از افلاطون به جای مانده رسالهٔ جمهور است. این کتاب دارای ۱۰ محاوره است. در تمام آثار گفتگوهای سقراط با اشخاص گوناگون، بهطور دقیق و با ذکر نام دیده میشود. رسالهٔ جمهور گفتگوهایی در خصوص عدالت، مرگ، تقلید، مستبد و… است که معمولاً پیرامون سقراط میگردد. این رساله حاصل مکالمات سقراط با گلاوکن (برادر افلاطون)، سیمیاس، هیپوکراتس و چند فرد دیگر است.
اثر دیگر افلاطون ضیافت یا مهمانی یا سمپوزیوم نام دارد که رسالهای دربارهٔ عشق است. این رساله، یک حالت روایی و داستانی داشته که در یکی از مهمانیهای آتن که سقراط نیز حضور دارد، اتفاق میافتد. ما در بخشهای از کتاب شاهد گفتگوی اشخاص داستان هستیم.
از دیگر آثار افلاطون میتوان از لاخس دربارهٔ شجاعت نام برد که البته بینتیجه است؛ همچنین ایون بر ضد شاعران و شعرخوانان دورهگرد، کراتولس در خصوص نظریهٔ زبان و فدروس که به ماهیت عشق دلالت دارد؛ نام برد. احتمال میرود که فدروس در بین سفر اول و دوم افلاطون به سیسیل نوشته شدهاست. شایان ذکر است؛ که جدا از آثار مذکور افلاطون دارای دهها اثر دیگر نیز هست. او نظریه ای به نام نظریه مثل مطرح کرد که در آن ذکر نمودهاست که انسان یکی مثل خود در عالم دیگر دارد. در این نظریه انسان، حیوانات و هر موجود دیگری نمونه کامل دارد (همانند یک قالب)، که آفریدههای موجود در زمین، از آن قالب یا مثال شکل گرفتهاند.
اینک در زیر، آنچه از کتابهای افلاطون که امروزه اصیل بودن آنها مقطوع یا قریب به یقین است فهرست میگردد؛ آن هم به ترتیب تاریخی که برای آنها میتوان قائل شد و البته این ترتیب حدسی و فرضی و تقریبی است.
نظر افلاطون در باب هنر
دیوگنس لائرتیوس گفتهاست که افلاطون ابتدا خود را به مطالعهٔ نقاشی و گفتن شعر مشغول میساخت اما پس از آشنایی با سقراط اشعار خود را از بین برد و عاطفه را به نفع خرد کنار گذاشت؛ اگرچه در آثاری از افلاطون همچون ضیافت میتوان به آسانی تلفیق فلسفه و شعر را دید اما حقیقت این است که هیچ فیلسوفی در طول تاریخ همچون افلاطون به طرد شعر و هنر نپرداختهاست به گونهای که حتی شعر را بیهودهگویی میداند و شاعر را نیز بیاطلاع از خویشتن.
کتاب دهم رسالهٔ جمهور هم از همان ابتدا به بحث دربارهٔ عدم سازگاری فلسفه و شعر میپردازد. از دیدگاه افلاطون، فلسفه با دادههای حسی و ذهنی و نیز با حس تجربی و استدلال، تعقل و خردورزی سر و کار دارد همچنین اساساً فلسفه کاری با مسائل و احساسات درونی انسانها و جنبههای رمانتیک، خیالپردازانه یا عاطفهٔ انسانها ندارد. در حالی که در نظر افلاطون شعر و هنر با عالم تخیل، احساسات و عواطف رابطه دارند.
از دیدگاه افلاطون همه هنرها تقلید هستند؛ مثلاً هنگامی که آدمی مجسمه آدمی را میسازد در حقیقت تصویر آدمی را پدیدآورده که خود نیز روی گرفت از عالم مثل است و از این رو مجسمه را روی گرفت رویگرفت میداند و هرکسی را که در جستجوی حقیقت است؛ ناگزیر به خوار شمردن هنر دانسته. همچنین در دیدگاه دیگری از افلاطون اندیشهٔ زیبایی همانند آنچه در عشق تجربه میشود؛ میتواند تا قلمرو اندیشههای متعالی راه یابد اما هنر فقط میتواند تملق گویی کند؛ و حواس را بفریبد و ذهن را به تغذیه از توهمات سوق دهد
به نظرافلاطون معیار ارزش هنر لذت نیست بلکه زیبایی است و مقصودش از درستی "آن برابری است که هر اثر هنری باید از حیث اندازه و دیگر خصائص با سرمشق داشته باشد. … درواقع هر که بخواهد به هنگام داوری دربارهٔ یک شعر یا یک قطعه موسیقی به خطا نرود اولا باید بداند آن قطعه چه چیزی را میخواهد مجسم کند و ثانیاً آن چیز را بشناسد.
نظر افلاطون در باب دموکراسی
دموکراسی از دو کلمه یونانی Demos (مردم) و Kratos (حکومت) تشکیل شدهاست.
افلاطون دموکراسی را حاکمیت مردم نادان تلقی میکرد و باور داشت که در دموکراسی مردمِ فاقد اعتدال و عدالت و دارای هوس، جمعشده و صاحب نظر میشوند.
همچنین او باور داشت که اعدام سقراط حاصل حکومت دموکراسی است؛ انتقاد افلاطون این بوده که شما هنگامی که بیمار هستید؛ عده ای را جمع نمیکنید تا بیماری شما را تشخیص دهند بلکه نزد پزشک میروید؛ بر این اساس چرا باید هنگام حکومت کردن به نظر اکثریت توجه کنیم؟ چنین میتوان از نظریه افلاطون استنتاج کرد که او باور داشته باید حکومت را به دست واجدان شرایط حاکمیت سپرد و نه نظر اکثریت بر این اساس او قانونگذاری و حاکمیت را حق فیلسوفان میدانسته که باور داشته به حقایق عقلانی آگاهند.
افلاطون میگوید:
«بزرگترین اصل اینست که هیچکس چه مرد و چه زن، بدون رهبر نباشد یا ذهن کسی به این خوی نگیرد که خواه به انگیزه حمیت و غیرت و خواه از سر شوخی و بازی بگذارد شخص به کاری به ابتکار خود دست بزند.
بلکه در جنگ و صلح مکلفست چشم به رهبر خود داشته باشد و با وفاداری از او پیروی کند و حتی در کوچکترین امور نیز تحت رهبری او باشد؛ مثلاً تنها به شرطی باید برخیزد یا بخندد یا شستشو کند یا غذا بخورد که به او گفته شده باشد که چنین کند. در یک کلمه باید، نفس خویش را چنین آموزش دهد که هرگز در خواب هم نبیند که مستقل عمل کند و از بیخ و بن از انجام چنین کاری ناتوان شود.»
جستارهای وابسته
فلسفه افلاطونی
پانویس
منابع
Plato. (2009). Encyclopædia Britannica. Ultimate Reference Suite. Chicago: Encyclopædia Britannica.
«فلاسفه.» آیکتاب. (دسترسی ۱۲ فوریهٔ ۲۰۰۷).
«تاریخ فلسفه»، ویل دورانت، ترجمهٔ عباس زریاب خوئی.
علی اکبر جعفری: افلاطون معمار اصلی فلسفه سیاسی
تاریخ فلسفه کاپلستون جلد اول ترجمهٔ جلال الدین مجتبوی
دموکراسی اثر آنتونی آربلاستر
دربارهٔ دموکراسی اثر شهریار زرشناس
مردم سالاری دینی اثر مصباح یزدی
آپولوژی اثر افلاطون
کتاب دهم رسالهٔ جمهور اثر افلاطون
تاریخ هنر اثر گامبریچ
پیوند به بیرون
اخلاقگرایان
افلاطون
اهالی یونان سده ۴ (پیش از میلاد)
اهالی یونان سده ۵ (پیش از میلاد)
ایدئالیستها
بردگان و آزادمردان یونان باستان
تاریخ آموزش
تاریخ ایدهها
تاریخ فلسفههای اخلاق
تاریخ منطق
تفکر انتقادی
تقریظنویسها
خردگرایان
دانشگاهیان فلسفه
درگذشتگان دهه ۳۴۰ (پیش از میلاد)
روشنفکری
زادگان دهه ۴۲۰ (پیش از میلاد)
شاعران سده ۴ (پیش از میلاد)
شاعران سده ۵ (پیش از میلاد)
شناختشناسان
فرهنگ غربی
فلسفه افلاطون
فلسفه غربی
فیزیکدانان یونان باستان
فیلسوفان آموزش و پرورش
فیلسوفان ادبیات
فیلسوفان تاریخ
فیلسوفان ذهن
فیلسوفان زبان
فیلسوفان سده ۴ (پیش از میلاد)
فیلسوفان سده ۵ (پیش از میلاد)
فیلسوفان سیاسی یونان باستان
فیلسوفان سیاسی
فیلسوفان طبیعی
فیلسوفان فرهنگ
فیلسوفان فناوری
فیلسوفان قانون
فیلسوفان منطق
فیلسوفان هنر
فیلسوفان یونان باستان
فیلسوفان
منتقدان اجتماعی
منتقدان فرهنگی
منطقدانان
موجزنویسان
نظریهپردازان تمدن غرب
نویسندگان ادبیات گمانهزن اهل یونان
هستیشناسان |
3880 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%20%D8%AA%D8%A7%D8%AC%DB%8C%DA%A9%DB%8C | فارسی تاجیکی | فارسی تاجیکی (форсии тоҷикӣ) که از آن با نام زبان تاجیکی (забони тоҷикӣ) یا فارسی فَرارودی نیز یاد میشود، به گویشی از زبان فارسی گفته میشود که در آسیای میانه، بهویژه در کشورهای تاجیکستان و ازبکستان گفتگو میشود. تاجیکی زبان رسمی تاجیکستان و در کنار فارسی در ایران و فارسی دری در افغانستان یکی از سه گونهٔ رسمی و معیار زبان فارسی است.
وامواژههایی از زبانهای روسی و ازبکی وارد فارسی تاجیکی شدهاست و افزون بر این در مواردی تاجیکان برای برخی معنیها و مفهومها، واژگانی را به کار میبرند که در ایران بسامد کمتری برای آن مفهوم دارند. برای نمونه در فارسی تاجیکی به «خفاش»، «کورشب پرک»؛ به «فوتبالیست»، «فوتبالباز»؛ به «چای سبز»، «چای کبود»؛ به «بالگرد»، «چرخبال» و به «کتری»، «چایجوش» میگویند. با این همه، فارسی تاجیکی بهسادگی برای ایرانیان و افغانستانیها قابلدرک است.
فارسی تاجیکی عناصر باستانی زیادی را در واژگان، تلفظ و دستور زبان خود حفظ کردهاست که بخشی از آن به دلیل انزوای نسبی در کوههای آسیای میانه پدید آمده و در دیگر نقاط فارسیزبان از بین رفتهاست. در پی تغییر خط در تاجیکستان، زبان فارسی تاجیکی را با الفبای سیریلیک که در آن تغییراتی داده شدهاست، مینویسند، که به آن الفبای تاجیکی میگویند. مجلس تاجیکستان در سال ۱۳۷۸ (۱۹۹۹ میلادی) با حذف واژهٔ «فارسی»، نام قانونی زبان این کشور را «تاجیکی» اعلام کرد.
نام
تا سدهٔ نوزدهم، فارسیزبانان افغانستان و آسیای میانه برای زبان خویش نام جدایی نداشتند و بدان «فارسی» میگفتند. واژهٔ «تاجیک» در فارسی بهمعنای خارجی و بیگانه بوده که ترکزبانان از آن برای اشاره به فارسیزبانان استفاده میکردند (واژه تات نیز از همین ریشه است) و از آن جا این نام برای این گویش فارسی انتخاب شدهاست.
در سال ۱۹۸۹، با رشد ملیگرایی در میان تاجیکها قانونی تصویب شد که تاجیکی را زبان دولت اعلام میکرد. این قانون همچنین تاجیکی را با فارسی یکسان دانسته و نام زبان را فارسی تاجیکی معرفی میکرد و خواستار بهکارگیری دوبارهٔ خط فارسی شده بود.
در سال ۱۹۹۹، واژهٔ فارسی از قانون زبان کشور حذف شد.
پیشینه
تاریخ آغازین
فارسی از زبان کهنتر پارسی میانه (یا پهلوی) آمده که آن نیز خود از پارسی باستان سرچشمه گرفتهاست. این دو زبان برخاسته از ناحیهٔ باستانی پارس (استان فارس امروزی در جنوب ایران) هستند. پارسی باستان زبان رسمی شاهنشاهی هخامنشی بود و نوادهٔ آن، پارسی میانه، بهعنوان زبان رسمی و دینی شاهنشاهی ساسانی درآمد که در این دوران در دیگر سرزمینهای ایرانی گسترش بسیاری یافت. پس از ورود اسلام به ایران، فارسی وارد دورهٔ نوین شد. بهگفتهٔ بسیاری از پژوهشگران، زبان فارسی نو در آغاز در فرارود و خراسان که امروزه بخشهایی از ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان را در بر میگیرد، توسعه یافت. گرچه فارسی نو در اصل از تبار پارسی میانه بود، در آن عناصری از زبانهای ایرانی آسیای میانه همانند سُغدی نیز وجود داشت.
در پی حملهٔ اعراب به ایران در سدهٔ هشتم میلادی، زبان عربی برای دورهای تبدیل به زبان اداری این مناطق شد و فارسی و دیگر زبانهای ایرانی به حوزههای خصوصی محدود شدند. در پی بنیانگذاری دولت سامانی در سدهٔ نهم، که شهرهای بخارا، سمرقند و هرات را دربرداشت، فارسی نو بهعنوان زبان دربار پدیدار شد و بهسرعت جای عربی را گرفت. نفوذ عربی همچنان به شکل خط فارسی که تا سدهٔ بیستم برای نوشتن این زبان استفاده میشد و وامواژگان بسیار ادامه یافت.
فارسی نو برای سدههای بسیار به زبان میانجی آسیای میانه تبدیل شد هرچند که در پایان زبان جغتایی در بسیاری از مناطق جایگزین آن شد. از سدهٔ شانزدهم فارسی در آسیای میانه تحت تأثیر فشار فزایندهای از زبانهای ترکی همسایه قرار گرفت. این زبان که روزی در سرتاسر ترکمنستان، همانند مرو، رایج بود، امروزه عملاً در آن کشور وجود ندارد. ازبکی نیز در بسیاری از مناطق ازبکستان امروزی جایگزین تاجیکی شدهاست. با این وجود تاجیکی هنوز در سمرقند، بخارا، سرخاندریا و بسیاری از مناطق تاجیکستان امروزی رایج است.
دورهٔ روسها
امپراتوری روسیه در ترکستان غربی سیاستهای ترکسازی را بر تاجیکهای فرغانه و سمرقند اجرا میکرد تا در این مناطق زبان تاجیکی با ازبکی جایگزین شود. هرچند این سیاستها تاکنون بینتیجه ماندهاند، اما اقلیتهای بزرگ ازبکزبانی در این مناطق که روزی کاملاً فارسیزبان بودهاند، پدیدار شدهاند.
بنیانگذاری جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سال ۱۹۲۹ و رسمی شدن فارسی تاجیکی در کنار روسی به این زبان کمکهای بسیاری کرد. با این حال، تعداد قابلتوجّهی از تاجیکزبانان در خارج از مرزهای جمهوری باقی ماندند، که بیشتر در جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان بودند، که باعث ایجاد تنش میان تاجیکها و ازبکها شد. سمرقند و بخارا که مرکز تاریخی بیچونوچرای فارسیزبانان در آسیای میانه بودند، هیچیک در این جمهوری تازهتأسیس قرار نگرفتند. پس از بنیانگذاری این جمهوری، گروههای بزرگی از تاجیکان بدانجا، بهویژه در ناحیهٔ پایتخت، دوشنبه، مهاجرت کردند و در زندگی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جمهوری نفوذ قابلتوجهی یافتند.
تأثیر این مهاجران تاجیک از جمهوری شوروی ازبکستان چنان است که تاجیکی معیار ادبی بیش از آن که بر پایهٔ لهجههای مرکزی تاجیکی که بومی منطقهٔ دوشنبه و مناطق پیرامونش باشد، بر پایهٔ گویشهای شمالی این زبان (سمرقند و بخارا) است و در نتیجه، گویشهای رایج در منطقهای که پایتخت واقع شدهاست، با فارسی تاجیکی معیار منطبق نیست. برای نمونه، گویشهای شمالی، و همچنین تاجیکی معیار، واج /ɵ/ دارند، ولی این واج اصلاً در لهجههای صحبت شده در منطقه دوشنبه وجود ندارد.
پس از استقلال
پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و استقلال تاجیکستان در سال ۱۹۹۱، دولت تاجیکستان تلاشهای اساسی برای ارتقای کاربرد تاجیکی در تمام زمینههای زندگی عمومی و خصوصی انجام دادهاست. تاجیکی در حال به دست آوردن جایگاه خود در میان طبقات بالای کشور است که در گذشته روسیسازیشده بودند و به نقش خود بهعنوان زبان بومی بیشتر مردم کشور ادامه میدهد. شمار نشریات تاجیکی نیز افزایش یافتهاست. افزایش تماس با رسانههای ایران و افغانستان، پس از دههها انزوای در دوران شوروی نیز در پیشرفت این زبان تأثیر گذاشتهاست.
پراکندگی جغرافیایی
فارسی زبان ملی و رسمی تاجیکستان است که به الفبای سیریلیک تاجیکی نوشته میشود. فارسی زبان مادری نزدیک به ۷٫۵ میلیون نفر یا ۸۴٫۳٪ از شهروندان این کشور است. شهرهای بزرگ تاجیکستان شامل دوشنبه (پایتخت)، خُجَند، کولاب، پَنجکَنت، باختر، خاروغ و استروشن همگی فارسیزبانند. فارسی در تاجیکستان تا دههٔ ۱۹۲۰ میلادی همانند سایر کشورهای فارسیزبان به الفبای فارسی نوشته میشد. پس از رخداد انقلاب اکتبر در تاجیکستان گونهای از الفبای لاتین برای نوشتن فارسی معرفی شد که در آوریل ۱۹۲۸، رسماً جای خط فارسی را گرفت. الفبای سیریلیک تاجیکی نیز در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ میلادی در جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان رواج یافت و جایگزین الفبای پیشین لاتین شد. پس از سال ۱۹۳۹ میلادی، انتشار آثار به خط فارسی ممنوع اعلام شد.
بر پایهٔ آمار رسمی ازبکستان تاجیکها ۵٪ از جمعیت کل این کشور را شامل میشوند. اما آمارهای غیررسمی شمار تاجیکان این کشور را میان ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر یا ۳۰ تا ۴۰ درصد از جمعیت کل کشور برآورد میکند. فارسیزبانان در ازبکستان بیشتر در دو شهر سمرقند و بخارا و ولایت سرخاندریا سکونت دارند؛ هرچند در دیگر مناطق ولایتهای سمرقند و بخارا و همچنین ولایتهای قشقهدریا، نمنگان، فرغانه و سیردریا نیز بهطور پراکنده یافت میشوند. ریچارد فولتس در برآوردی در سال ۱۹۹۶ زبان ۷۰٪ از اهالی سمرقند و ۹۰٪ از اهالی بخارا را فارسی اعلام کردهاست. افزون بر سمرقند و بخارا، گروههای بزرگ فارسیزبان در کاسانسای، چوست، رشتان و ساخ در دره فرغانه، همچنین بورچملا، آهنگران و باغستان در ولایت تاشکند و افزون بر آن شهرسبز، ترمذ، نخشب، نوایی، کتاب و درههای رودهای کافرنهان و چغانرود میزیند.
جوامع دور از وطن تاجیکزبان بسیاری بهدلیل بیثباتی که در سالهای کنونی گریبانگیر آسیای میانه شدهاست، وجود دارند. شمار زیادی از تاجیکزبانان در روسیه، قزاقستان و قرقیزستان یافت میشوند. مهاجرت تاجیکان همچنین بهدلیل اوضاع نابسامان اقتصادی تاجیکستان است و هرساله تقریباً یک میلیون مرد تاجیکستان را بهمنظور کار در روسیه ترک میکنند. شمار تاجیکان روسیه بیش از ۱ میلیون نفر برآورد شدهاست.
واجشناسی
واکهها
جدول زیر شش واکهٔ تاجیکی معیار ادبی را با خطهای سیریلیک و عربی و تلفظ آنها در الفبای آوانگاری بینالمللی نشان میدهد.
در گویشهای شمالی و ازبکستان صدای «у̊» از سنتی به سمت جلو در دهان به حرکت کردهاست. در گویشهای مرکزی و جنوبی صدای «у̊» از سنتی به طرف بالا به (صدای «у») ادغام شدهاست.
همخوانها
فارسی تاجیکی دارای ۲۴ همخوان است که ۱۶ تا از آنها در تلفظ جفت ساختاری هستند: [б/п] [в/ф] [д/т] [з/с] [ж/ш] [ҷ/ч] [г/к] [ғ/х]. در جدول زیر همخوانهای تاجیکی معیار ادبی به خطهای سیریلیک و عربی و تلفظ آنها در الفبای آوانگاری بینالمللی آمدهاند.
گویشها
گویشهای فارسی تاجیکی در چهار دسته دستهبندی شدهاند.
گروه شمالی (شمال تاجیکستان، بخارا، سمرقند، قرقیزستان و درّهٔ ورزاب در دوشنبه).
گروه مرکزی (ساکنان بالادست رود زرافشان)
گروه جنوبی (جنوب و شرق دوشنبه، کولاب و ناحیهٔ رشت)
گروه جنوبشرقی (درواز و مناطق پیرامون آمودریا در روشان)
گویش یهودیان بخارایی که به نام گویش بخاری شناخته میشود به گروه شمالی تعلق دارد. این گویش با دارا بودن واژگان عبری (بیشتر برای اصطلاحات مذهبی) و استفادهٔ تاریخی از الفبای عبری بهراحتی قابل تشخیص است. با وجود این تفاوتها، بخاری برای دیگر فارسیزبانان، بهویژه گویشوران گروه شمالی تاجیکی، بهراحتی قابلفهم است.
یک رخداد بسیار مهم در توسعهٔ تاجیکی امروزی، بهویژه زبان گفتاری، تمایل به تغییر گرایش گویشی آن است. گویشهای تاجیکی شمالی، بهویژه گویش بخارا و سمرقند، پایه و اساس تاجیکی معیار بودند، در حالی که گویشهای جنوبی از محبوبیت و ارج کافی برخوردار نبودند. اکنون همهٔ سیاستمداران و مقامات دولتی سخنرانیهای خود را به گویش کولابی انجام میدهند که در پخشهای رادیو و تلویزیونی نیز استفاده میشود.
دستورزبان
دستورزبان فارسیِ تاجیکی بسیار همانند دستور زبان فارسیِ ایران است، مگر در شمار اندکی از ساختارهای دستوری. مهمترین تفاوت میان فارسی تاجیکی و غربی روش ساخت زمان مستمر (ملموس) است که در تاجیکستان معین نامیده میشوند. در ایران این زمان با کمک فعل داشتن و در تاجیکستان با فعل ایستادن (истодан) ساخته میشود. برای ساخت مضارع معین در تاجیکی صفت مفعولی فعل (بن ماضی + ـه: رفته) به ایستاده (истода) افزوده و در پایان شناسه قرار میگیرد. در ماضی معین نیز صفت مفعولی به ایستاده بود (истода буд) افزوده و در نهایت شناسه قرار میگیرد. برای نمونه:
{|
|-
| истода-ам || навишта || нома || Ман
|-
| istoda-am || navišta || noma || man
|-
| من || نامه || نوشته || ایستادهام
|-
|colspan=9| 'من دارم نامه مینویسم.'
|}
{|
|-
| истода будам || рафта || хона || ба || Ман
|-
| istoda budam || rafta || xona || ba || man
|-
| من || به || خانه || رفته || ایستادهبودم
|-
|colspan=9| 'من داشتم به خانه میرفتم.'
|}
اسمها
اسمها از نظر شمار در فارسی تاجیکی بهصورت مفرد و جمع هستند. نشانههای جمع فارسی تاجیکی نیز ҳо- (-ها) و он- (-ان) (به صورت ён- (-یان)، вон- (وان) و гон- (-گان) اگر واکههای خاصی در پایان اسم قرار گیرند) هستند. وقتی اسم در نقش مفعول مستقیم قرار میگیرد، بدان ро- (-را) افزوده میشود.
واژگان
تاجیکی از نظر واژگان نسبت به فارسی ایران و افغانستان محافظهکارتر است و دربرگیرنده اصطلاحات بیشماری است که مدتهاست در ایران و افغانستان از بین رفتهاند، مانند арзиз (ارزیز)، بهمعنی «قلع» و фарбеҳ (فربه)، بهمعنی «چاق». بیشتر وامواژگان نوین تاجیکی در نتیجه موقعیت تاجیکستان در اتحاد جماهیر شوروی از روسی آمدهاند. در افغانستان بین قوم هزاره فربه به معنی چاق است
اکثر قریب به اتفاق این وامواژگان در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فناوری و دولتی هستند. ورود این وامواژگان تا حد زیادی به سبب سیاست مدرنسازی شوروی و پیروی همه زبانها از روسی برای دستیابی به یک کشور کمونیستی توجیه میشود. افزون بر روسی، وامواژگان تاجیکی همچنین از زبان همسایهٔ ازبکی و همانند فارسی غربی و دیگر زبانهای کشورهای اسلامی از عربی نیز میآید. از اواخر دههٔ ۱۹۸۰، تلاش شدهاست تا وامواژگان با برابرهای بومی جایگزین شوند که این کار با احیای اصطلاحات قدیمی یا ساخت اصطلاحات تازه انجام میشود. بسیاری از اصطلاحات ساختهشده برای اقلام مدرن همانند гармкунак (گرمکُنَک)، بهمعنای «کیسهٔ آب گرم» و чангкашак (چنگکِشَک)، بهمعنی «جارو برقی» با برابرهای افغانستانی و ایرانی آنها متفاوت است.
نوشتار
فارسی تاجیکی امروزه در تاجیکستان و دیگر کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق به گونهای از الفبای سیریلیک نوشته میشود. تا سال ۱۹۲۸ در تاجیکستان امروزی تنها از خط فارسی برای نوشتن این زبان استفاده میشد. در نتیجهٔ سیاستهای شوروی در این سال گونهای از الفبای لاتین برای نوشتن تاجیکی ابداع شد که در سال ۱۹۳۹ با الفبای سیریلیک کنونی جایگزین شد. الفبای تاجیکی دارای شش حرف اضافی نسبت به روسی برای نشان دادن حروف ویژهٔ این زبان است.
تغییر خط در تاجیکستان
یکی از دلایل دور شدن فارسی تاجیکی از زبان فارسی در دیگر کشورهای فارسیزبان استفاده از خط سیریلیک برای نگارش این زبان است. در زمان حکومت شوروی ابتدا خط فارسی به لاتین و سپس سیریلیک (روسی) تغییر داده شد و مردم تاجیکستان از ارتباط با سایر همزبانان خود ناتوان شدند. البته تلاشهایی در تاجیکستان برای بازگشت به خط فارسی وجود دارد اما ارادهٔ سیاسی مقامات این کشور بر عدم بازگشت به خط فارسی استوار است.
متن نمونه
جستارهای وابسته
تغییر خط در تاجیکستان
ادبیات معاصر تاجیکستان
انستیتوت زبان و ادبیات رودکی
ویکیپدیای فارسی تاجیکی
منابع
پیوند به بیرون
پارسیگویان: درباره پارسی ایرانی، پارسی دری و پارسی تاجیکی
برگردان خط تاجیکی به فارسی
تاجیکستان
تاجیکستان
زبان فارسی
زبانهای ازبکستان
زبانهای ایزو ۶۳۹–۱
زبانهای تاجیکستان
زبانهای ترکمنستان
زبانهای چین
زبانهای دارای کد ایزو ۶۳۹–۲
زبانهای روسیه
زبانهای فاعل-مفعول-فعل
زبانهای قرقیزستان
زبانهای قزاقستان
گویشهای زبان فارسی
لهجههای زبان فارسی |
3884 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DA%86%E2%80%8C%D8%AA%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%A7%D9%84 | اچتیامال | زبان نشانهگذاری ابرمتنی،
یا
در کنار سیاساس هستهٔ فناوری ساخت صفحههای وب هستند. HTML زبان توصیف ساختار صفحههای وب است. زبانی است برای نشانهگذاری ابرمتن (فرامتن) که برای تدوین قالب و طراحی صفحههای وب به کار میبرند. دستورالعملهای این زبان، برچسب (Tag) نام دارند که محتوای یک صفحهٔ وب با آنها، نشانهگذاری شده و بدینترتیب، نحوهٔ نمایش آن صفحه برای مرورگرهای وب، توصیف میشود. و تاکنون ۵ نسخه از اچتیامال عرضه شدهاست.
هر یک از برچسبهای اچتیامال، معنا و مفهوم خاصی دارند و تأثیر مشخصی بر محتوا میگذارند؛ مثلاً برچسبهایی برای تغییر شکل ظاهری متن، نظیر درشت و ضخیم کردن یک کلمه یا برقراری پیوند به صفحات دیگر در اچتیامال تعریف شدهاند.
یک سند اچتیامال، یک پروندهٔ مبتنی بر متن (Text–based) است که معمولاً با پسوند .htm یا .html نامگذاری شده و محتویات آن از برچسبهای اچتیامال تشکیل میشود. مرورگرهای وب، که قادر به درک و تفسیر برچسبهای اچتیامال هستند، تکتک آنها را از داخل سند اچتیامال خوانده و سپس محتوای آن صفحه را نمایانسازی (Render) میکنند.
اچتیامال زبان برنامهنویسی نیست، بلکه زبانی برای نشانهگذاری ابرمتن است و اساساً برای ساختارمند کردن اطلاعات و جدایش اجزای منطقی یک نوشتار (نظیر عنوانها، تصاویر، فهرستها، بندها و جداول) به کار میرود. از سوی دیگر، اچتیامال را نباید به عنوان زبانی برای صفحهآرایی یا نقاشی صفحات وب به کار بُرد؛ این وظیفه اکنون بر دوش فناوریهای دیگری همچون سیاساس است.
گفتنی است اچتیامال شکلی از زبان دیگری به نام اسجیامال است و کنسرسیوم وب آن را به عنوان استانداردی برای نشانهگذاری مستندات ابرمتنی برای عرضه در وب، تدوین کردهاست.
تاریخچه
توسعه
در سال ۱۹۸۰ فیزیکدانی به نام تیم برنز لی که با پروژهٔ CERN همکاری داشت ENQUIRE را طراحی و ارائه کرد که یک سیستم مهم برای محققان CERN بود تا اینکه از این دادهها به شکل مشترک استفاده کنند. در سال ۱۹۸۹، Berners- Lee یک یادداشت پیشنهاد یک سیستم ابرمتن مبتنی بر اینترنت نوشت. Berners- Lee یک نوع خاص HTML را مشخص نمود و یک نسخهٔ جستجوگر و نرمافزار سرور را در انتهای۱۹۹۰ نوشت. در این سالیان این فیزیکدان و مهندس سیستمهای دادههای CERN به نام Robert Cailliau یک سرمایهگذاری مشترک را انجام دادند ولی این پروژه به شکل رسمی توسط CERN دنبال نشد. در یادداشتهای شخصی او از سال ۱۹۹۰ اشاره شدهاست که برخی از مناطق مختلف ابرمتن (hypertext) به کار گرفته شدهاست و در ابتدای آن از یک دائرةالمعارف استفاده گردید.
اولین بار شرح کامل HTML به این شکل بود که به آن در نسخههای قبلی "HTML Tags" گفته شد که برای اولین بار توسط Berners –Lee در سال ۱۹۹۱ روی اینترنت قرار گرفت؛ که آن توصیف ۱۸ عناصر شامل عناصر اولیه، طراحی نسبتاً ساده از HTML بود. به غیر از Hyperlink این موارد تحت تأثیر SGMLguid در فرمت مبتنی بر SGML قرار گرفت و در پروژهٔ CERN به کار. رفت یازده مؤلفه از آن در HTML 4 نوشته شدهاست.
زبان نشانهگذاری ابرمتنی به شکلی است که مرورگرهای وب برای تحلیل و نوشتن متون تصاویر و دیگر مواد روی صفحات قابل شنیدن و قابل دیدن وب به کار میرود. ویژگیهای پیشفرض برای هر مورد در ساختار HTML در جستجوگر تعریف شدهاست و این ویژگیها را میتوان تغییر داد یا اینکه توسط CSS بر اساس طراحی صفحه افزایش داد. بسیاری از اجزای متن در گزارش فنی 1988 ISO به شکل TR9537 ارائه شدهاست که نام این جزء روشهای استفاده از SGML بود که در آن ویژگیهای اولیه ساختار زبانی مانند آنچه که در مورد فرمان RUNOFF دیده میشود استفاده شد که در ابتدای دهه ۱۹۶۰ برای CTSS ارائه شدهاست. این فرمانهای ساختاری از فرمانهای مورد استفاده توسط typesetters استفاده میکند که به شکل دستی برای فرمتهای مختلف در نظر گفته شدهاند. اما اصل SGML برای ساختار کلی بر اساس اجزای مختلف است (محدودههای حاشیهنویسی تو در تو به همراه ویژگیهایی که دارد) تا اینکه از اثرات چاپ استفاده شود. همچنین جداسازی ساختارها و شکل ترکیبی نیز باید در نظر گرفته شود. HTML به شکل مداوم به این صورت با CSS به کار گرفته میشود.
Berners- Lee از HTML به عنوان یک ابزار برای SGML استفاده کردهاست. بهطور کلی آن را به عنوان دستور نیروی ضربت مهندسی اینترنت(IETF) تعریف کردهاست که در سال ۱۹۹۳ نسخههای اولیه از آن را بر اسا HTML ارائه نمود."زبان نشانهگذاری ابرمتنی HTML" پیشنویسی اینترنتی توسط Dan Cannolly ,Berners- Lee ارائه گردید و درون تعریف نوع سند SGML برای تعریف گرامر ارائه شد. این نسخه اولیه پس از شش ماه منقضی گردید ولی قابل توجه اینکه از جستجو گرNCSA Mosaic به شکل جستجو گر پیشفرض برای تصاویر بر خط استفاده شد که نشان دهندهٔ فلسفهٔ IETF در استانداردهای ساختارهای موفق است. به همین شکل Dave Raggett's رقابت خود را با ارائه(Internet-Draft , HTML+(Hypertext Markup format از انتهای ۱۹۹۳ شروع کرد و پیشنهاد کرد که یک ساختار اجرایی مانند جداول و شکلهای پر شونده را میتوان برای این منظور به کار گرفت.
پس از آنکه HTML و +HTML به شکل پیشنویس در ابتدای ۱۹۹۴ منقضی گردید،IEFT یک گروه کاری HTML را ایجاد کرد که در سال ۱۹۹۵ نسخهٔ HTML 2.0 تکمیل گردید، HTML اولیه با این قصد ساخته شده که به شکل یک ساختار استاندارد در آینده از آن استفاده شود.
پس از آن پیشرفتهایی در IETF در نظر گرفته شد که مورد توجه رقیبان قرار گرفت. تا سال ۱۹۹۶ ویژگیهای HTML حفظ شد و ورودیهایی از نرمافزارهای تجاری گرفته شد که این کار توسط کنسرسیوم وب جهانگستر انجام شد. اما در سال 2000 HTML یک استاندارد بینالمللی
(ISO/IEC 15445:2000) گردید. HTML4.01 در انتهای ۱۹۹۹ انتشار یافت و پس از آن ساختار بعدی آن در سال ۲۰۰۱ به شکل کامل منتشر شد- در سال ۲۰۰۴ پیشرفتهایی در HTML5 در (WHATWG) در نظر گرفته شد و شکل قابل انتشار آن به شکل W3C در سال ۲۰۰۸ ارائه گردید.
نسخههای HTML جدول زمانی
۲۱ نوامبر ۱۹۹۵
HTML 2.0 به شکل IETF RFC 1866 انتشار یافت. RFCs تکمیلی ظرفیتهای زیر را داشت:
۲۵ نوامبر RFC 1867 :۱۹۹۵ (آپلود فایل مبتنی بر فایل)
مه RFC 1942 :۱۹۹۶ (جداول)
اوت RFC 1980 :۱۹۹۶ (نقشههای تصویری سمت مشتریان)
ژانویهٔ RFC 207O :۱۹۹۷ (بینالمللی شده)
ژانویهٔ ۱۹۹۷
HTML3.2 به شکل توصیهنامهٔ کنسرسیوم وب جهانگستر انتشار یافت. نسخهٔ اول پیشرفت داده شد و استاندارد کردن آن به شکل انحصاری توسط W3C انجام شد به همین شکل IETF گروه کاری خود HTML را در سپتامبر ۱۹۹۶ کاملاً ارائه کرد. در ابتدا این فرمان را Wilbur نامید. HTML3.2 فرمولهای ریاضی را بهطور کامل به کار گرفت، که در آن همپوشانیهایی در اجزای مختلف پیشرفت کرده آن داشت و از مهمترین ابزارهای تصویری نتاسکیپ استفاده شده بود. عناصر مبهم نتاسکیپ و عناصر متحرک مایکروسافت مورد استفاده قرار نگرفت که دلیل آن توافق دو طرفه میان دو شرکت بود. ساختار ریاضی مورد استفاده مشابه با HTML بود ولی استاندارد کردن آن تا ۱۴ ماه پس از MathML انجام نگرفت.
دسامبر۱۹۹۷
html 4.0 توصیه W3C را ارائه کرد که در آن سه تفاوت عمده اعمال شده بود:
مشکل کلی که در آن اجزای بد پنهان شده بودند.
انتقالی که در آن اجزای بد اجازه داده شده بودند.
قاب که در آن قاب با اجزای مختلف مرتبط اجازه داده شده بودند.
درابتدا با کد نام "Cougar" نامگذاری شده بود و 0.HTML4 از انواع اجزای خاص جستجوگر و ساختارهای مختلف استفاده کرده بود ولی در همان زمان مرحلهای در نظر گرفته شد که از ویژگیهای نشانهگذاری بصری Netscap را با مارک آنها به عنوان نفع شیوهنامهها توصیه نمیشود. HTML 4 یک برنامه SGML مطابق با ISO 8879 است.
آوریل ۱۹۹۸
HTML4.0 برخی تغییرات اندک را دوباره انجام داد بدون آنکه تعداد نسخهها را افزایش دهد.
دسامبر ۱۹۹۹
HTML4.01 به توصیهٔ W3C انتشار یافت. در آن سه تغییر کلی به شکل HTML4.0 در نظر گرفته شد و آخرین غلط نامه در ۱۲ مه ۲۰۰۱ انتشار یافت.
مه ۲۰۰۰
۲۰۰۰: ISO/IEC ۱۵۴۴۵ به عنوان استاندارد بینالمللی ISO/IEC انتشار یافت. در ISO این استاندارد در حوزهٔ ISO/IEC JTC1/SC34 قرار گرفت.
در اواسطISO/IEC15445:2000,HTML4.01 :2008 جدیدترین نسخههای HTML ارائه شد. پیشرفتهای موازی صورت گرفته، باعث شد که XHTML مبتنی بر XML حاصل شود که توسط گروه کاری W3CHTML در طی اوایل و اواسط ۲۰۰۰ اشغال شده بود.
جدول زمانی نسخههای پیشنویس HTML
اکتبر ۱۹۹۱
برچسبهای HTML فهرستی از نسخههای غیررسمی CERN که در آن ۱۸ برچسبهای HTML وجود دارد که برای اولین بار برای عموم مورد استفاده قرار گرفت.
ژوئن ۱۹۹۲
پیشنویس غیررسمی اول HTML DTD هفت بار مورد اصلاح قرار گرفت (۱۵ ژوئیه، ۶ اوت، ۱۸ اوت، ۱۷ نوامبر، ۱۹ نوامبر، ۲۰ نوامبر و ۲۲ نوامبر)
نوامبر ۱۹۹۲
HTML DTD1.1 اولین نسخه دارای اعداد بر مبنای اصلاحات RCS که با ۱٫۱ شروع شد تا اینکه با ۱٫۰ شروع شود و این به عنوان نسخه غیررسمی درآمد
ژوئن ۱۹۹۳
زبان ساختاری Hypertext توسط گروه کاری IETF IIIR به عنوان نسخهٔ اینترنتی درآمد (که یک پیشنویس برای استاندارد در نظر گرفته شد) این جایگزین نسخه دوم شد که یکماه بعد از این اتفاق افتاد و پس از آن شش پیشنویس توسط IETF انتشار یافت و در نهایت منجر به ارائه HTML 2.0 در RFC1866 گردید.
نوامبر ۱۹۹۳
HTML+ توسط IETF انتشار یافت که یک پیشنویس اینترنتی بود و رقیب پیشنویس زبان ساختاری Hyper text گردید. در مه ۱۹۹۴ این نسخه منقضی گردید.
آوریل ۱۹۹۵
(تا مارس ۱۹۹۵ نسخههای نهایی آن ارائه شد): HTML3.0 را میتوان یک استاندارد برای IETF در نظر گرفت ولی پیشنویس آن ۵ ماه بعد بدون هیچگونه اقدامی منقضی گردید. این شامل ظرفیتهایی بود که در پیشنویس +Raggett's HTML دیده شده و برای پشتیبانی جداول و متون در اطراف تصاویر به کار گرفته شد و میتوانست که فرمولهای ریاضی پیچیده را نمایش دهد. W3C برای جستجوگر Arena پیشرفت کرد و به عنوان یک بستر آزمایشی برای HTML3 و صفحات آبشاری شکل استفاده شد ولی HTML3.0 به دلایل مختلف موفق نبود. این پیشنویس بسیار بزرگ بود و ۱۵۰ صفحه در آن دیده شد و تعدادی از اجزای جالب به آن اضافه شد و منابع IETF در خارج آن قرار گرفت. ارائه کنندگان جستجوگر شامل Netscape ,Microsoft در همین زمان زیر مجموعههای مختلفی از HTML3 را انتخاب کردند تا اینکه پیشرفتهایی در آن ایجاد شود. این پیشرفتها برای کنترل جنبههای مختلف در نظر گرفته شد که رنگ متن، بافت پیش تصویر، اندازهٔ فونت و شکل فونت در خارج از محدود ی زمانی قرار میگرفت و این میتوانست نشان دهد که چگونه این بخش سازماندهی شدهاست. Dave Raggett برای چندین سال از W3C استفاده کرده بود که یک مثال مطلوب برای این منظور بود. مطمئناً مایکروسافت براساس صفحات وب ساخته شده بود و از ویژگیهای HTML انتخاب شده بود.
ژانویهٔ ۲۰۰۸
HTML5 به عنوان پیشنویس کاری توسط W3C انتشار یافت ولی syntax یک HTML5 , SGML را ارائه کرد که تلاش کرده بود که از SGML استفاده کند و HTML5 تلاشهای مختلفی را برای SGML انجام داد و آن را سری "html" تعریف نمود که به سریسازی XML- مبتنی بر XHTML5 جایگزین منجر شد.
مه ۲۰۱۱
در ۱۴ فوریهٔ ۲۰۱۱، W3C ویژگی گروه کاری HTML را پیشرفت داد و یک ساختار مشخص برای HTML5 ارائه کرد. در می ۲۰۱۱ گروه کاری HTML5 پیشرفته را ارائه کرد که آخرین مورد بود و به دنبال آن بود که W3C خارجی را ارائه کند تا اینکه این ویژگی را به خوبی تعریف نماید. W3C آزمون جامعی را توسعه داد که در آن ویژگیهای کامل به آن تا ۲۰۱۴ اضافه شد و اکنون این تاریخ هدفی برای توصیهها شده بود.
نسخههای XHTML
XHTML یک زبان جداگانه است که به شکل فرمولبندی دوبارهٔ HTML 4.01 خود را نشان میدهد و از XML1.0 استفاده نمودهاست. اما بهعنوان یک استاندارد جداگانه نمیتوان از آن نام برد.
XHTML 1.0 در ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۰۰ انتشار یافت که به عنوان توصیهٔ W3C از آن نام برده شد و پس از آن دوباره اصلاح شد و انتشار دوبارهٔ آن در ۱ اوت ۲۰۰۲ بود که در آن از سه نسخهٔ یکسان به عنوان HTML 4.0 و ۴٫۰۱ استفاده شد و فرمولبندی دوبارهٔ آن در XML با محدودیتهای خاص در نظر گرفته شد.
XHTML 1.1 در ۳۱ مه ۲۰۰۱ انتشار یافت که توصیهٔ W3C محسوب شد. مبنای آن XHTML 1.0 بود ولی تغییرات اندکی در آن اعمال شده بود و فرمولبندی آن از ساختارهای تعدیل شده XHTML استفاده کرده بود که در ۱۰ آوریل ۲۰۰۱ انتشار یافته بود و توصیه W3C محسوب میگردید.
XHTML 2.0 یک نسخهٔ پیشنویس کاری بود ولی در ۲۰۰۹ انتشار یافت که برای کارکرد مطلوب HTML5, XHTML5 بود. XHTML2.0 ناسازگاریهایی با XHTML1.X داشت و در نتیجه به شکل زبان جدید XHTML درآمد تا اینکه به روزرسانی آن تا XHTML 1.X صورت گیرد
XHTML Syntax را میتوان به عنوان XHTML5.1 دانست که بر اساس آن HTML5 در پیشنویس HTML5 تعریف شده بود.
نشانهگذاری
نمونهٔ زیر، کد معروف Hello World است که معمولاً برای مقایسه زبانهای برنامهنویسی، زبانهای اسکریپتنویسی و زبانهای نشانهگذاری به کار میرود:
<!DOCTYPE html>
<html>
<head>
<title>This is a title</title>
</head>
<body>
<p>Hello world!</p>
</body>
</html>
عنصر اچتیامال
نمونه عنصرهای اچتیامال
سرتیترها: تگهای تا
<h1>بزرگتر</h1>
<h2>بزرگ</h2>
<h3>کمی کوچک</h3>
<h4>کوچک</h4>
<h5>ریز</h5>
<h6>بسیار ریز</h6>
پاراگرافها:<p>Paragraph 1</p>
<p>Paragraph 2</p>
خطشکن (پرش به خط بعد):{{سخ}}تفاوت میان یک تگ {{سخ}} و <p> در این است که "br" متن بعد از خود را به خط بعد می برد بدون اینکه در ساختار معنایی صفحه تغییری ایجاد کند، درحالیکه "p" متن را درون پاراگرافهایی بخشبندی میکند. همچنین به یاد داشته باشید که "br" یک تگ خالی(مستقل) میباشد، یعنی ممکن است دارای ویژگیهایی باشد ولی نمیتواند محتوایی را در خود جای دهد و تگ پایانی نیز ندارد.<p>This{{سخ}}
is a paragraph{{سخ}}
with{{سخ}}
line breaks</p>
برای ایجاد لینک از تگ <a> استفاده میشود. برای مثال:<a href="https://www.wikipedia.org/">A link to Wikipedia!</a>
ویژگی href آدرسی که لینک به آن اشاره میکند را در خود نگه میدارد.
توضیحات:
<!-- This is a comment --> توضیحات در درک بیشتر کدها کمک میکنند و در صفحه وب به علت نادیده گرفتن آنها توسط مرورگر دیده نمیشوند.
دیواره/جداکننده ():
تگ div یا دایو یا دیو که از کلمه (Division) گرفته شده، یکی از تگهای پرکاربرد در طراحی صفحات وب میباشد که با استفاده از آن میتوان یک یا چندین بخش را در یک صفحهٔ وب ایجاد کرد<div>
<h2>بزرگ</h2>
<p>Salam .</p>
</div>برای استفاده از تگهای متا که برای موتورهای جستجوگر هستند نیز از این نمونهها استفاده میکنیم: <head>
<meta charset="UTF-8">
<meta name="description" content="Free Web tutorials">
<meta name="keywords" content="HTML, CSS, JavaScript">
<meta name="author" content="John Doe">
<meta name="viewport" content="width=device-width, initial-scale=1.0">
</head>
جستارهای وابسته
بردکرامب
شیوهنامه آبشاری
صفحه وب پویا
کدبندی نویسهها در اچتیامال
اچتیامال۵
پروتکل انتقال ابرمتن
جاوا اسکریپت
اسجیامال
اکسامال
منابع
5. w3school
پیوند به بیرون
اچتیامال ۴٫۰۱، آخرین نسخه کامل شده (۱۹۹۹)
اچتیامال۵، نسخه جدید اچتیامال
ارتباطات فنی
استانداردهای ائتلاف وب جهانگستر
استانداردهای وب
پسوند نام پرونده
زبانهای برنامهنویسی وب
زبانهای نشانهگذاری
معرفیشدههای ۱۹۹۰ (میلادی)
معرفیشدههای مرتبط با رایانه در ۱۹۹۰ (میلادی)
واژگان اینترنت |
3886 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B4%D8%AA | دشت | دشت یا مناطق پست و جلگهای (lowland)، به مکانی میگویند که بیابان است اما به دلیل پست و همواری که از آبرفت رودها را وجود آوردهاست، از یک سو به کوهها و از سوی دیگر به مناطق پست راه دارد و به دریا یا دریاچهای دائمی راه دارد.
به زمین مسطح و نسبتاً همواری میگویند که معمولاً بلندای کمی داشته باشد. اینگونه زمینها به روشهای گوناگون پدید میآیند که هر کدام بر حسب مورد نامگذاری میشوند، مانند جلگه آبرفتی و جلگه ساحلی و همچنین مسیله.
گیاه طبیعی بیشتر جلگههای معتدله علف است که به آن علفزار میگویند. معمولاً به جلگههای خشک و کمگیاهتر دشت هم میگویند.
از جلگههای اصلی ایران میتوان به جلگه خوزستان، جلگه مازندران، جلگه کرمانشاه، جلگه مرودشت، جلگه گرگان، جلگه گیلان اشاره کرد.
جلگههای کوچکتر با حاصلخیزی بالا از قرار زیر است
جلگه کامفیروز، فیروزآباد، کازرون، ممسنی، باشت، دشت روم، چرام، رامهرمز، خرمآباد، الشتر، درود، ازنا، بروجرد، ملایر، نهاوند، همدان، ارومیه، مهاباد، اردبیل، قزوین.
جستارهای وابسته
زمین کشاورزی
چمنزار
چراگاه
مرغزار
منابع
واژگان زیستمحیطی
چمنزارها
دشتها
زمین کشاورزی
زمینچهرهای دامنهای
علفزارها
مرغزارها
اصطلاحات جغرافیا |
3894 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%AF%D9%88%D9%84%D9%81%20%D9%87%DB%8C%D8%AA%D9%84%D8%B1 | آدولف هیتلر | آدولف هیتلر (به ؛ ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ – ۳۰ آوریل ۱۹۴۵) سیاستمدار آلمانی زادهٔ اتریش و رهبر حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان بود. او در سال ۱۹۳۳ با انتخاب به عنوان صدر اعظم آلمان به قدرت رسید. در سال ۱۹۳۴ پیشوای آلمان شد و تا زمان مرگ خود در سال ۱۹۴۵ بر این کشور حکم راند. آلمان به رهبری هیتلر با تهاجم به لهستان در اول سپتامبر ۱۹۳۹ باعث آغاز جنگ جهانی دوم در اروپا شد. او در طول جنگ در عملیاتهای نظامی نقش پررنگی داشت و از طراحان اصلی هولوکاست قلمداد میشود.
آدولف هیتلر در شهر برانائو ام این، اتریش که در آن زمان بخشی از اتریش-مجارستان بود، متولد شد و در شهر لینتس، اتریش پرورش یافت. در سال ۱۹۱۳ هنگامی که ۲۴ ساله بود، به امپراتوری آلمان نقل مکان کرد و در طول جنگ جهانی اول در ارتش این کشور خدمت نمود. در سال ۱۹۱۹ به حزب کارگران آلمان که بعداً به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان تغییر نام داد، پیوست. در سال ۱۹۲۱ به عنوان رهبر این حزب انتخاب شد و دو سال بعد در ۱۹۲۳ تلاش کرد تا با کودتا در مونیخ قدرت را به دست بگیرد، اما ناموفق بود و به زندان افتاد. در زندان، جلد اول اتوبیوگرافی و مانیفست سیاسی خود، نبرد من را تکمیل کرد. پس از اینکه بعد از تنها چند ماه در سال ۱۹۲۴ از زندان آزاد شد، با انتقاد از پیمان ورسای و ترویج پانژرمنیسم، یهودستیزی و مخالفت با کمونیسم به وسیله رهبری کاریزماتیک خود و پروپاگاندای حزب، به محبوبیت عظیمی در بین عامه مردم رسید. او سرمایهداری بینالمللی و کمونیسم را بخشی از توطئههای یهودیان میدانست.
در نوامبر سال ۱۹۳۲، حزب نازی علیرغم داشتن بیشترین کرسی در رایشستاگ، اکثریت را در اختیار نداشت. در نتیجه، هیچ حزبی قادر نبود آرای لازم برای به قدرت رساندن نامزد خود برای صدارت را جمعآوری کند. فرانتس فن پاپن، صدر اعظم سابق و طرفداران محافظهکارش، رئیسجمهور پاول فن هیندنبورگ را راضی کردند هیتلر را به صدارت برگزیند. بدین ترتیب هیتلر در ۳۰ ژانویه سال ۱۹۳۳ به این عنوان رسید. اندکی بعد، رایشستاگ قانون تفویض اختیارات را به تصویب رساند که آن را نقطه آغاز تبدیل جمهوری وایمار به آلمان نازی، نظام تکحزبی بر پایه تمامیتخواهی و ایدئولوژی نازیسم، میدانند. هیتلر خواستار یک آلمان بدون یهودیان بود و تلاش داشت تا نظم نوینی را در برابر نظم بینالمللی که به دید او به شکل ناعادلانهای پس از جنگ جهانی اول توسط فرانسه و بریتانیا شکل یافته بود، به کرسی بنشاند. آلمان در ۶ سال نخست حضور او در قدرت شاهد یک احیای اقتصادی سریع پس از رکود بزرگ، رهایی از بند محدودیتهای تحمیل شده پس از جنگ جهانی اول و ضمیمه کردن مناطق آلماننشین اطراف بود که هیتلر را در میان مردم بسیار محبوب ساخت.
هیتلر قصد داشت تا برای مردم آلمان در اروپای شرقی فضای حیاتی مهیا کند زیرا تصور میشد که آلمان از نظر جغرافیایی منابع کافی برای تامین جمعیت خود را ندارد. سیاست خارجی تهاجمی هیتلر که با همین مسئله مرتبط بود، به عنوان دلیل اصلی آغاز جنگ جهانی دوم در اروپا در نظر گرفته میشود. او در مقیاس وسیعی آلمان را تجدید تسلیحاتی کرد و آلمان را در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ در تهاجم به لهستان رهبری نمود که سبب اعلان جنگ بریتانیا و فرانسه به این کشور گردید. ماه ژوئن سال ۱۹۴۱، عملیات بارباروسا، تهاجم آلمان به شوروی آغاز شد و تا پایان این سال، بیشتر اروپا و شمال آفریقا به تصرف آلمان و متحدانش در نیروهای محور درآمد. پس از سال ۱۹۴۱ آلمان رفتهرفته فتوحات خود را از دست داد و تا سال ۱۹۴۵، متفقین ورماخت را بهطور کامل شکست دادند. آدولف هیتلر در ۲۹ آوریل سال ۱۹۴۵ با معشوقه خود اوا براون ازدواج کرد و کمتر از ۲ روز بعد به همراه او دست به خودکشی زد تا به اسارت ارتش سرخ شوروی در نیاید. جسد هیتلر و همسرش پس از مرگ سوزانده شد.
آلمان تحت رهبری هیتلر و ایدئولوژی نژادی او، مسبب مرگ ۶ میلیون یهودی و میلیونها قربانی دیگر شد؛ قربانیانی که گفته میشود توسط هیتلر و طرفدارانش «مادون انسان» تلقی میشدند یا از نظر اجتماعی «نامطلوب» بودند. هیتلر و رژیم نازی همچنین مسئول مرگ حدود ۱۹٫۳ میلیون غیرنظامی و اسیر جنگی نیز بودند. بدین جهت اعمال هیتلر و ایدئولوژی نازیسم تقریباً در سراسر دنیا مسائلی شدیداً پلید بهحساب میآید.
تبار و خانواده
پدر آدولف، آلویس هیتلر نام داشت. او فرزند نامشروع ماریا شیکل گروبر بود و به همین سبب، در شناسنامه تعمیدش، نام پدرش را درج نکردند. نتیجتاً، آلویس در ابتدا نام خانوادگی مادرش، شیکل گروبر، را بر روی خود گذاشت. در سال ۱۸۴۲، یوهان گئورگ هیدلر با ماریا آنا، مادر آلویس ازدواج کرد. سرپرستی آلویس به برادر یوهان گئورگ، یعنی یوهان نپوموک هیدلر داده شد. در سال ۱۸۷۶، آلویس مجدداً غسل تعمید داده شد و توسط یک کشیش حلالزاده اعلام شد. در شناسنامه تعمیدش، نام یوهان گئورگ هیدلر (به شکل گئورگ هیتلر) به عنوان نام پدر ثبت شد. پس از آن، آلویس نام خانوادگی «هیتلر» را برای خود برگزید. هیتلر در لغت احتمالاً به معنای «کسی که در کلبه زندگی میکند» است.
هانس فرانک، از افسران نازی، مدعی شدهاست که مادر آلویس توسط یک خانواده یهودی در گراتس به عنوان خدمتکار استخدام شده بود و پسر ۱۹ ساله خانواده، لئوپولد فرانکبرگر پدر واقعی آلویس است. با این حال هیچکسی به نام فرانکبرگر در این زمان در گراتس ثبت نشدهاست و هیچ مدرکی برای موجودیت شخصی به نام لئوپولد فرانکبرگر وجود ندارد؛ نتیجتاً، تاریخدانان یهودی بودن پدر آلویس را رد میکنند.
اوایل زندگی
کودکی و تحصیل
آدولف هیتلر در روز ۲۰ آوریل سال ۱۸۸۹ میلادی در برانائو ام این، شهری در اتریش-مجارستان (واقع در قلمرو کشور کنونی اتریش)، نزدیک به مرز امپراتوری آلمان، متولد شد. او چهارمین بچه از میان شش بچه آلویس هیتلر و همسر سومش، کلارا پولتزل بود. سه تن از خواهران و برادران هیتلر — گوستاو، ایدا و اتو — در نوزادی درگذشتند. آدولف در خانهای متولد شد و زندگی کرد که فرزندان آلویس از ازدواج دومش، آلویس جونیور و آنگلا، نیز در آن زندگی میکردند. زمانی که آدولف ۳ ساله بود، خانوادهاش محل زندگی خود را ترک کرده و به پاساو در آلمان مهاجرت کردند. در آن منطقه، هیتلر زبان آلمانی را — به جای اینکه با گویش اتریشی یاد بگیرد — با گویش بایرنی فراگرفت و در سخنرانیهایش نیز این مسئله پیداست. خانواده هیتلر در سال ۱۸۹۴ مجدداً به اتریش بازگشتند و در لئودینگ ساکن شدند. یک سال بعد، در ۱۸۹۵، آلویس بازنشسته شد و با خانواده خود به هافلد، در نزدیکی لامباخ، نقل مکان کرد. در آنجا به زراعت در مزرعه و پرورش زنبور پرداخت. هیتلر در یک مدرسه دولتی در نزدیکی فیشلام ثبتنام کرد.
نقل مکان به هافلد همزمان شد با درگیریهای شدید پدر-پسری میان آلویس و آدولف که سبب آن عدم انطباق آدولف با نظم سختگیرانه مدرسه بود. پدر هیتلر او را کتک میزد، درحالی که مادرش تلاش میکرد از او محافظت کند. تلاش آلویس هیتلر برای زراعت در هافلد با شکست مواجه شد و در سال ۱۸۹۷ محل زندگی خانواده به لامباخ منتقل شد. آنجا هیتلر که در این زمان ۸ ساله بود، در کلاسهای آوازخوانی شرکت کرد و در کلیسا به خواندن سرودهای مذهبی پرداخت. او حتی احتمال کشیش شدن را هم بررسی کرد. در سال ۱۸۹۸، خانواده به صورت دائمی به لئوندینگ بازگشت. ادموند، برادر کوچکتر آدولف، به سال ۱۹۰۰ از سرخک درگذشت که این موضوع عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد. هیتلر از یک دانشآموز با اعتماد به نفس، اجتماعی و مسئولیتپذیر مبدل شد به یک پسر منزوی و عبوس که دائماً مشغول بحث و جدل با پدر و دبیران خود بود.
آلویس هیتلر یک کارمند بازنشسته گمرک بود و آرزو داشت که پسرش نیز جای پای پدر بگذارد و وارد این شغل شود. هیتلر بعدها داستان روزی که توسط پدرش جهت بازدید به یک دفتر گمرک برده شد را به عنوان اتفاقی که باعث شد تا یک خصومت پایانناپذیر میان پدر و پسری که هر دو سخت با اراده بودند، به وجود آید تلقی کرده بود. آلویس خواسته پسر خود جهت رفتن به مدرسه هنر و هنرمند شدن را نادیده گرفت و در سال ۱۹۰۰ او را به مدرسه فنی در لینز فرستاد. آدولف تصمیم گرفت زیر بار این موضوع نرود و در نبرد من تصریح میکند که عمداً در درسهای خود موفق نشد تا «زمانی که دید چقدر در مدرسه فنی پیشرفت کمی داشتهام، به من اجازه دهد به دنبال رؤیای خود بروم.»
مانند خیلی از آلمانیهای اتریش، هیتلر از جوانی به ناسیونالیسم آلمانی گرایش داشت و وفاداری خود را تنها به آلمان میدید. او از سلسله هابسبورگ متنفر بود و از اینکه آنها بر قلمرویی متشکل از قومیتهای گوناگون حکومت میکردند، راضی نبود. هیتلر و دوستانش سرود آلمانیها را به جای سرود امپراتوری اتریش سر میدادند. آدولف در این مسئله هم با پدرش اختلاف داشت زیرا آلویس هوادار سلسله هابسبورگ بود.
مرگ ناگهانی آلویس هیتلر در ۳ ژانویه ۱۹۰۳، باعث شد تا وضعیت درسی آدولف بدتر شود؛ مادرش به او اجازه داد تا مدرسه را ترک کند. او در سپتامبر سال ۱۹۰۴ در یک مدرسه فنی دیگر در اشتایر ثبتنام کرد و که آنجا رفتار و عملکردش بهبود یافت. در سال ۱۹۰۵ در امتحان نهایی قبول شد و سپس مدرسه را ترک کرد؛ بدون هیچگونه قصدی برای ادامه تحصیل یا برنامهای برای دوران حرفهای خود.
جوانی در وین و مونیخ
در سال ۱۹۰۷ هیتلر لینتس را با کمک یک مؤسسه حمایت از ایتام و حمایت مادرش به مقصد وین ترک کرد تا آنجا به تحصیل هنر بپردازد. در وین آدولف دو مرتبه برای پذیرش در آکادمی هنرهای زیبای وین درخواست داد، اما رد شد. رئیس دانشگاه به او پیشنهاد کرد که به مدرسه معماری برود، اما از آنجا که هیتلر درسش در دوره متوسطه را به اتمام نرسانده بود، شرایط آن را نداشت.
در ۲۱ دسامبر ۱۹۰۷، مادر هیتلر به دلیل سرطان پستان در سن ۴۷ سالگی درگذشت؛ آدولف در این زمان ۱۸ ساله بود. او در سال ۱۹۰۹، دچار بیپولی شد و مجبور گردید تا مانند کولیها در پناهنگاههای بیخانمانها و خوابگاههای شبانهروزی زندگی کند. منبع درآمد او کارگری و فروش نقاشیهایی که از مناظر وین میکشید، بود. او از روی کارت پستالها طرح میکشید و به کاسبها و گردشگرها میفروخت. تا قبل از جنگ جهانی اول وی حدود ۲۰۰۰ تابلوی این چنینی نقاشی کرد. در زمان حضورش در وین، هیتلر به معماری و موسیقی علاقهمند شد؛ وی ۱۰ مرتبه اجرای لوهنگرین، اپرای موردعلاقهاش از ریشارد واگنر، را تماشا کرد.
اولین بار در وین بود که هیتلر با ایدههای نژادپرستانه مواجه شد. کارل لوگر، شهردار عوامگرای شهر، با اهداف سیاسی و برای کسب محبوبیت در بین عامه مردم در گفتههای خود بهطور متداول به یهودستیزی متوسل میشد و به دفاع از ناسیونالیسم آلمانی میپرداخت. هیتلر در محله ماریاهیلف زندگی میکرد و ناسیونالیسم آلمانی در آنجا محبوبیت زیادی داشت. هیتلر در زمان اقامت در وین تحت تأثیر عقیدههای گئورگ ریتر فن شنرر قرار گرفت؛ علاوه بر آن حس ستایش مارتین لوتر نیز در او شکل گرفت. آدولف هیتلر بهطور روزانه روزنامه محلی Deutsches Volksblatt که متعلق به مسیحیان متعصب بود و خوانندگانش را از یهودیان اروپای شرقی میترساند، را مطالعه میکرد. او روزنامهها و رسالههایی را میخواند که عقیدههای فیلسوفانی مانند هیوستون استیوارت چمبرلین، چارلز داروین، فریدریش نیچه، گوستاو لوبون و آرتور شوپنهاور را منتشر میکردند.
اینکه حس یهودستیزی چه زمانی و به چه دلیلی در هیتلر شکل گرفت، بهطور دقیق مشخص نیست. دوست او، آگوست کوبیزک، ادعا کرد که هیتلر حتی پیش از ترک لینتس هم یک یهودستیز واقعی بود. اما بریگیتهامان، از مورخان، ادعای کوبیزک را «مشکلدار» میداند. هیتلر شخصاً در نبرد من ذکر میکند که او برای نخستینبار در وین به یک یهودستیز تبدیل شد، اما راینهولد هانیسش که در امر فروش نقاشیهایش به او کمک میکرد، این گفته را رد میکند زیرا آدولف در زمان اقامت در وین مشتریان یهودی هم داشت. ریچارد جی. ایوانز میگوید که «مورخان در حال حاضر اتفاق نظر دارند که یهودستیزی مرگبار او پس از شکست آلمان [در جنگ جهانی اول] و در نتیجه پارانویای «از پشت خنجر خوردن» که برای توجیه فاجعه رواج پیدا کرده بود، پرورش یافت.»
هیتلر آخرین بخش از ارث پدریاش را در مه ۱۹۱۳ دریافت کرد و سپس راهی مونیخ در آلمان شد. زمانی که برای خدمت سربازی در ارتش اتریش-مجارستان فراخوانده شد، در ۵ فوریه ۱۹۱۴ راهی زالتسبورگ شد و در بخش کمکهای پزشکی فعالیت کرد. مشخص شد که برای خدمت در ارتش مناسب نیست و مجدداً به مونیخ بازگشت. هیتلر بعدها ادعا کرد که به دلیل چند نژاده بودن ارتش امپراتوری هابسبورگ، علاقهای به جنگیدن برای آنها نداشته و سقوط اتریش-مجارستان را حتمی میدیده.
جنگ جهانی اول
هنگام آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، هیتلر در مونیخ ساکن بود و به صورت داوطلبانه برای حضور در نیروی زمینی پادشاهی بایرن نامنویسی کرد. بر اساس یک گزارش اداری پادشاهی بایرن مربوط به سال ۱۹۲۴، اجازه دادن به هیتلر برای شرکت در جنگ یک اشتباه اداری بود زیرا به عنوان یک شهروند اتریشی، او باید به اتریش بازمیگشت. او را به هنگ ۱۶ پیادهنظام ذخیره بایرن فرستادند و آنجا به عنوان دونده در جبهه غربی در فرانسه و بلژیک خدمت کرد. تقریباً نیمی از زمان حضورش در جنگ را در مقر هنگ در فورنس-ان-وپس که از خط مقدم فاصله زیادی داشت، سپری کرد. هیتلر در نبردهای ایبر، سُم، آراس و پساندل حاضر بود و در جریان نبرد سم زخمی شد. از او به خاطر شجاعت تقدیر شد و نشان درجه ۲ صلیب آهنین را به پاس خدماتش به وی اهدا کردند. بعدها در سال ۱۹۱۸، مطابق پیشنهاد هوگو گوتمان، مافوق یهودی هیتلر، به او نشان درجه یک صلیب آهنی نیز اهدا شد که اتفاق کمنظیری برای شخصی با درجه نظامی او بود. او همچنین در مه سال ۱۹۱۸ نشان زخم سیاه را نیز دریافت کرد.
در زمان حضور در مقر هنگ، هیتلر هنر را فراموش نکرد. او برای یک روزنامه نظامی کاریکاتور و دستورالعملها را طراحی میکرد. در اکتبر سال ۱۹۱۶، از ناحیه ران پا در نتیجه یک انفجار زخمی شد. دو ماه آینده را در بیمارستانی در بیلتز سپری کرد و در ۵ مارس سال ۱۹۱۷ به محل خدمت خود بازگشت. ۱۵ اکتبر سال ۱۹۱۸، هیتلر در نتیجه یک حمله با گاز خردل به صورت موقتی بینایی خود را از دست داد و در بیمارستانی در پازواک بستری گردید. زمانی که در بیمارستان بود، خبر شکست آلمان را شنید و مطابق گفته خودش، با شنیدن این خبر مجدداً دومین دوره نابینایی را تجربه کرد.
هیتلر جنگ جهانی اول را به عنوان «بزرگترین در میان همه تجربهها» توصیف کرد و توسط افسران مافوقش به خاطر شجاعت مورد تحسین واقع شد. حضور در جنگ حس میهنپرستی او را تقویت کرد و شکست و تحقیر آلمان باعث شوکه شدن او شد. ناراحتی که به دلیل شکست به او تحمیل شد، سرآغاز شکل گرفتن ایدئولوژی او گردید. مانند سایر میهنپرستان آلمانی، هیتلر به «از پشت خنجر خوردن» معتقد بود؛ به اینکه ارتش آلمان در «میدان نبرد جنگ را نباخت»، بلکه توسط غیرنظامیها از «از پشت خنجر خورد.» او یهودیان، مارکسیستها و کسانی که عهدنامه آتشبس را برای پایان دادن به جنگ امضا کردند (کسانی که بعدها به «مجرمان نوامبر» معروف شدند) را به خاطر شکست آلمان سرزنش میکرد.
پیمان ورسای آلمان را مجبور کرد که بخش بزرگی از قلمروی خود را به فاتحان واگذار کند و راینلاند را غیرنظامیسازی کند. این عهدنامه آلمان را در شرایط تحریم اقتصادی قرار داد و مجبور به پرداخت غرامتهای سنگینی کرد. بسیاری از آلمانیها این عهدنامه را ناعادلانه و تحقیرآمیز میدیدند؛ به خصوص به خاطر ماده ۲۳۱ که آلمان را مسئول آغاز جنگ اعلام کرده بود. پیمان ورسای و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که پس از آن در آلمان ایجاد شد، بعدها به دستاویزی برای هیتلر جهت اهداف سیاسی خود تبدیل گشت.
ورود به سیاست
بعد از پایان جنگ جهانی اول، هیتلر به مونیخ بازگشت. او که تحصیلات مرسوم را دارا نبود و چشماندازی شغلی برای خود نمیدید، در ارتش ماند. در ژوئیه ۱۹۱۹، او به یک مأمور اطلاعاتی یکی از واحدهای شناسایی رایشسور تبدیل و وظیفه اثرگذاری بر دیگر سربازان و نفوذ در حزب کارگران آلمان به او محول شد. در یکی از میتینگهای حزب کارگران به تاریخ ۱۲ سپتامبر ۱۹۱۹، دبیرکل حزب آنتون درکسلر تحتتاثیر توانایی سخنوری هیتلر قرار گرفت. او یک نسخه از رساله خود به نام بیداری سیاسی من که شامل تفکرات ضدیهودی، ناسیونالیستی، ضدسرمایهداری و ضد مارکسیسم بود را به او داد. مطابق دستور مافوقهایش در ارتش، هیتلر خواستار عضویت در حزب شد و بعد از یک هفته، درخواستش را پذیرفتند و با شماره عضویت ۵۵۵ به آن حزب پیوست (هیتلر در واقع پنجاه و پنجمین عضو حزب کارگران آلمان بود، اما آنها برای اینکه خود را حزب بزرگتری بنمایانند، شمارش اعضا را از ۵۰۰ شروع کردند).
در همین اوقات هیتلر قدیمیترین نظر ثبت شده خود در ربط با یهودیان را ابراز کرد؛ او در نامهای به تاریخ ۱۶ سپتامبر ۱۹۱۹ به آدولف گیملیخ دربارهٔ مسئله یهود نوشت و در آن نامه هیتلر گفت که هدف دولت باید «حذف همه یهودیان» باشد.
در حزب کارگران آلمان، هیتلر با دیتریش اکارت، یکی از مؤسسان حزب و اعضای جمعیت ثول، ملاقات کرد. اکارت به راهنمای هیتلر تبدیل شد و آن دو به رد و بدل کردن تفکرات خود پرداختند و اکارت هیتلر را با بخشهای مختلف جامعه مونیخ آشنا کرد. حزب کارگران آلمان برای اینکه افراد بیشتری را جذب کند، نام خود را به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان (به صورت مخفف حزب نازی) تغییر داد. پرچم حزب توسط هیتلر طراحی شد: یک سواستیکا در یک دایره سفید، بر روی پسزمینهای قرمز.
هیتلر در ۳۱ مارس ۱۹۲۰ از ارتش خارج شد و به صورت تمام وقت شروع به کار برای حزب نازی کرد. مقرهای حزب در مونیخ، از مراکز ناسیونالیسم ضد دولتی و طرفداری نابودی مارکسیسم و جمهوری وایمار، واقع بود. هیتلر در فوریه ۱۹۲۱—درحالیکه همان زمان هم در اثرگذاری بر جمعیت مهارت داشت—برای ۶٬۰۰۰ نفر سخنرانی کرد. هیتلر به سرعت به خاطر سخنرانیهای تندش علیه عهدنامه ورسای، سیاستمداران رقیب و مخصوصاً مارکسیستها و یهودیان معروف شد.
در ژوئن ۱۹۲۱، زمانی که هیتلر و اکارت برای جمعآوری کمک مالی به برلین سفر کرده بودند، در مونیخ حزب نازی شاهد درگیریهایی بود و اعضای کمیته اجرایی آن میخواستند حزب را با حزب سوسیالیست آلمان که رقیبشان بود، ادغام کنند. هیتلر در ۱۱ ژوئیه به مونیخ بازگشت و با عصبانیت استعفا داد. اعضای کمیته دریافتند که استعفای چهره عمومی اصلی و سخنگوی حزب، ممکن است به معنای پایانی برای حزبشان باشد. هیتلر اعلام کرد در صورتی که او به جای درکسلر دبیرکل حزب شود و مقرهای حزب در مونیخ بماند، حاضر است بازگردد. کمیته پذیرفت و آدولف در ۲۶ ژوئیه به عنوان عضو ۳٬۶۸۰ دوباره به حزب نازی پیوست. علیرغم این، هیتلر با مخالفتهای در درون حزب نازی روبرو بود: رقبای او در رهبری هرمان اسر را از حزب بیرون کردند و ۳٬۰۰۰ جزوه که در آن هیتلر را «خائن به حزب» نامیده بودند، چاپ و پخش کردند اما او چنان از خود و اسر دفاع کرد که اعضا شروع به تشویقش کردند. استراتژیاش جواب داد و در کنگره ویژه حزب در ۲۹ ژوئیه، او با آرای ۵۳۳ به ۱ درکلسر را شکست داد و به دبیرکل حزب نازی تبدیل شد.
سخنرانیهای تند و تیز هیتلر در آبجو فروشیها باعث افزایش محبوبیتش شدند. به عنوان یک عوامفریب، او در سخنرانیهایش از مضامین پوپولیستی شامل چون بز طلیعه قربانیکردن کسانی که آنها را باعث وضعیت سخت اقتصادی مخاطبانش میخواند، بهره میبرد.هیتلر در زمان سخنرانی عمومی از جذابیت شخصی و درک وضعیت روانی جمعیت به سود خود استفاده میکرد. مورخان تأثیر هیپنوتیزمکننده بلاغت و لفاظی او بر جمعیت در زمان سخنرانی، و چشمانش بر جمعی کوچک را قابل توجه یافتهاند. الگیس بودریس سر و صدا و رفتار جمعیت زمانی که هیتلر در یک گردهمایی به سال ۱۹۳۶ حاضر شد را به خاطر میآورد؛ برخی بر روی زمین افتادند و پیچ میخوردند و حتی قدرت نگهداری مدفوع خود را از دست داده بودند. آفونتس هِک، یکی از اعضای سابق جوانان هیتلری، نیز تجربه مشابهی داشتهاست:
نخستین پیروان او شامل رودلف هس، خلبان سابق نیروی هوایی هرمان گورینگ و افسر ارتش ارنست روم بودند. فرماندهی اسآ، ارگان نظامینمای نازیها که وظیفه نگهبانی از میتینگهای حزب و حمله به رقبای سیاسی را داشت، به روم سپرده شد. اوفبا فرنگوینگ، یک گروه از روسهای سفید تبعیدی در مونیخ و از اولین ناسیونال سوسیالیستها، هم تأثیر بهسزایی بر تفکرات هیتلر داشتند. این گروه که توسط صنعتگران ثروتمند تغذیه مالی میشد، هیتلر را با نظریاتی چون یک «توطئه بزرگ یهودی» و ارتباط میان بلشویکها و بازار بینالمللی آشنا کرد. تا سال ۱۹۲۴، یهودیان در تصورات هیتلر با بلشویکها مترادف پنداشته میشدند.
در ۲۴ فوریه، حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان، بهطور مخفف حزب نازی، یک برنامه ۲۵ بندی را منتشر کرد. این برنامه شامل تفکرات منسجمی نبود و در عوض، حاوی نظراتی چون التراناسیونالیسم، مخالفت با عهدنامه ورسای، بیاعتمادی به سرمایهداری و چندی از نظرات سوسیالیستی بود که در جنبش فلکیشی پانژرمنیسم طرفداران زیادی داشتند. برای هیتلر، مهمترین بخش آن تفکرات یهودستیزانه آن بود. او این برنامه را به عنوان ابزاری جهت کسب محبوبیت برای حزب در میان مردم میدید.
کودتای مونیخ و زندان لاندسبرگ
در ۱۹۲۳، هیتلر ابراز آمادگی کرد تا به اریش لودندورف، از ژنرالهای جنگ جهانی اول، در کودتایی که به «کودتای آبجو فروشی» معروف شد، کمک کند. حزب نازی آلمان از فاشیستهای ایتالیایی به عنوان مدلی برای نمایشها و سیاستهای خود الگو میگرفت. هیتلر قصد داشت با برنامهریزی کودتای خودش در باواریا و سپس به چالش طلبیدن دولت برلین، از رژه به سوی رم بنیتو موسولینی تقلید کند. هیتلر و لودندورف از گوستاو ریتر فن کار، کمیسر ایالتی و رهبر دوفاکتوی باواریا خواستند که از آنها حمایت کند. اما کار، در کنار رئیس پلیس هانتس ریتر فون زایسر و ژنرال رایشسور اتو فون لاساو قصد داشتند یک دیکتاتوری ناسیونالیست بدون حضور هیتلر برپا کنند.
در ۸ نوامبر ۱۹۲۳، هیتلر و اسآ به یک میتینگ عمومی با حضور ۳٬۰۰۰ نفر که توسط گوستاو ریتر فن کار در یک آبجو فروشی در مونیخ برنامهریزی شده بود، حمله کردند. هیتلر سخنرانی کار را مختل کرد و اعلام کرد که یک انقلاب ملی شروع شدهاست؛ او از تشکیل یک دولت ملی جدید توسط اریش لودندورف خبر داد. هیتلر به تهدید اسلحه از کار، زایسر و لاساو خواست که این موضوع حمایت کنند و آنها نیز پذیرفتند. نیروهای هیتلر در ابتدا موفق شدند رایشسور محلی و مقرهای پلیس را اشغال کنند اما کار و همراهانش به سرعت حمایت خود را پس گرفتند. ارتش و پلیس ایالتی هم از او حمایت نکردند. روز بعد، هیتلر و افرادش به وزارت جنگ باواریا هجوم بردند تا دولت باواریا را برکنار کنند اما پلیس آنها را متفرق کرد. ۱۶ نازی و ۴ افسر پلیس کشته شدند و کودتا شکست خورد.
هیتلر به خانه ارنست هانفستنگل فرار کرد و حتی گزارش شدهاست که به خودکشی فکر کردهاست. زمانی که ۱۱ نوامبر ۱۹۲۳ به جرم خیانت دستگیرش کردند، افسرده اما آرام بود. محکمه او در دادگاه خلق در مونیخ به تاریخ فوریه ۱۹۲۴ آغاز شد و آلفرد روزنبرگ به صورت موقت رهبری حزب نازی را عهدهدار شد. در اول آوریل، هیتلر به پنج سال زندان در زندان لاندسبرگ محکوم شد. نگهبانان در آن زندان با او رفتار دوستانهای داشتند و به او اجازه داده شد از طرفدارانش نامه دریافت کند و با هم حزبیهای خود دیدار داشته باشد. دادگاه عالی باوریا او را عفو کرد و علیرغم مخالفتهای دادستان دولتی، در ۲۰ دسامبر ۱۹۲۴ آزاد شد. با محاسبه زمان بازداشت، او در مجموع اندکی بیش از یک سال را در زندان سپری کرد.
زمانی که در زندان لاندسبرگ بود، هیتلر بیشتر قسمتهای جلد اول نبرد من (ابتدا قرار بود نامش چهار سال و نیم نبرد علیه دروغها، حماقت و بزدلی باشد) را ابتدا به امیل ماوریس و سپس به رودلف هس دیکته کرد. این کتاب که به دیتریش اکارت تقدیم شده بود، یک اتوبیوگرافی بود و تفکرات هیتلر و برنامههای او جهت تبدیل جامعه آلمان به یک جامعه مبتنی به نژاد را شرح میداد. هیتلر در طول این کتاب یهودیان را «میکروبها» و «زندانیان بینالمللی جامعه» توصیف میکند. بنا به تفکرات او، تنها راه حل نابودی آنها بود. علیرغم اینکه او توضیح نمیدهد این نابودی چگونه قرار است اتفاق افتد، به گفته ایان کرشاو تمایل او به نسلکشی غیرقابل انکار است.
نبرد من که در دو جلد در سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۲۶ منتشر شد، از ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۲ فروشی معادل ۲۲۸٬۰۰۰ نسخه داشت. در ۱۹۳۳ که اولین سالی بود که هیتلر به صدارت رسید، ۱ میلیون نسخه دیگر از کتاب مذکور به فروش رسید.
اندکی قبل از اینکه عفو مشروط شامل حال هیتلر شود، دولت باواریا سعی کرد او را به اتریش دیپورت کند. صدر اعظم فدرال اتریش با استدلالی مبنی بر اینکه حضور هیتلر در ارتش آلمان باعث شده تابعیت اتریشی او بیاعتبار شود، درخواستشان را رد کرد. هیتلر در جواب به تاریخ ۷ آوریل ۱۹۲۵ از تابعیت اتریشی خود دست کشید.
بازسازی حزب نازی
در زمان آزادی هیتلر از زندان، از دعواهای سیاسی کاسته شده بود و اقتصاد بهبود یافته بود، نتیجتاً برای ایجاد اعتراضات سیاسی، فرصتهای محدودی در اختیار هیتلر قرار داشت. به دلیل کودتای مونیخ، در باواریا حزب نازی و سازمانهای مرتبط به آن ممنوعالفعالیت شده بودند. هیتلر در ۴ ژانویه ۱۹۲۵ با رئیسالوزرای باواریا، هاینریش هیلد ملاقات کرد و پذیرفت که به حاکمیت ایالت احترام بگذارد و برای کسب افزایش قدرت خود تنها از شیوههای دموکراتیک استفاده کند. در نتیجه این ملاقات، ممنوعیت فعالیت سیاسی حزب به تاریخ ۱۶ فوریه همان سال برداشته شد؛ اما پس از اینکه آدولف هیتلر در ۲۷ فوریه یک سخنرانی تحریکآمیز انجام داد، مقامات باواریایی او را از هرگونه سخنرانی عمومی منع کردند. محدودیتی که تا ۱۹۲۷ برجا بود. هیتلر که با وجود محدودیت در پی دستیابی به جاهطلبیهای سیاسی خود بود، گرگور اشتراسر، اتو اشتراسر و یوزف گوبلس را مأمور سازماندهی و گسترش حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان در شمال آلمان کرد. گرگور اشتراسر مسیر سیاسی مستقلتری را در پیش گرفت و تأکید خود را بر عناصر سوسیالیستی برنامه حزب قرار داد.
بازار سهام ایالات متحده در ۲۴ اکتبر ۱۹۲۹ سقوط کرد. تأثیری که این اتفاق بر آلمان گذاشت ویرانگر بود: میلیونها نفر از کار بیکار شدند و چند بانک بزرگ ورشکست شدند. هیتلر و حزب نازی بر آن شدند که از وضعیت اضطراری پیش آمده استفاده ببرند و حامیان حزب را افزایش دهند. آنها وعده دادند که عهدنامه ورسای را باطل، اقتصاد را تقویت و برای بیکاران شغل ایجاد خواهند کرد.
ترقی و به قدرت رسیدن
صدارت برونینگ
رکود بزرگ یک فرصت سیاسی برای هیتلر ایجاد کرد. آلمانیها دربارهٔ جمهوری پارلمانی که با مخالفتهایی از سوی چپ و راستگرایان افراطی روبرو بود، همصدا نبودند. احزاب میانهرو نمیتوانستند مانع موج روزافزون افراطگرایی شوند و رفراندوم ۱۹۲۹ آلمان به محبوبیت بیشتر نازیسم یاری رساند. در نتیجه انتخابات سپتامبر ۱۹۳۰، ائتلاف بزرگ موجود از بین رفت و کابینهای تشکیل شد که در اقلیت قرار داشت و نتیجتاً، صدر اعظم آلمان و رهبر حزب مرکز، هاینریش برونینگ، مجبور بود با فرمانهای اعلام وضعیت اضطراری توسط رئیسجمهور پاول فن هیندنبورگ کشور را اداره کند. از این زمان، حکومت با فرمانهای ریاستجمهوری به موضوعی عادی تبدیل شد و راه را برای یک حکومت اقتدارگرا هموار کرد. در همین انتخابات، حزب نازی از یک حزب در حاشیه با صعودی چشمگیر و کسب ۱۰۷ کرسی (۱۸٫۳٪ آرا) به دومین حزب بزرگ رایشستاگ تبدیل شد.
در اواخر ۱۹۳۰، هیتلر حضوری پررنگ در محاکمه دو افسر رایشسور، ریکارد شرینگر و هانتس لودین، ایفا کرد. هر دوی آنها متهم به عضویت در حزب نازی که در آن زمان عضویتش برای پرسنل رایشسور ممنوع بود، بودند. مدعیالعموم بر آن بود که حزب نازی یک حزب افراطی است که منجر به آن شد هانتس فرانک، وکیل، هیتلر را برای شهادت به دادگاه بخواند. در ۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰، هیتلر در محکمه حاضر شد و شهادت داد که حزب او تنها از طرق انتخابات برای کسب قدرت تلاش خواهد کرد؛ این برای او طرفداران زیادی در بین افسران جمع کرد.
سیاستهای ریاضت اقتصادیِ برونینگ باعث نشد وضعیت اقتصاد آلمان چندان بهتر شود و به شدت هم نامحبوب بودند. هیتلر از این فرصت استفاده کرد و شعارهای سیاسی خود را بر افرادی که تورم دهه ۱۹۲۰ و رکود بر زندگی آنها تأثیر گذاشته بود، نظیر کشاورزان، کهنهسربازان و طبقه متوسط، متمرکز ساخت.
علیرغم اینکه در ۱۹۲۵ از تابعیت اتریشی خود صرفنظر کرده بود، او برای حدود ۷ سال بود که هنوز تابعیت آلمانی نگرفته بود. در نتیجه او تابعیت هیچ دولتی را نداشت، نمیتوانست برای یک منصب دولتی کاندید شود و در خطر دیپورتشدن بود. در ۲۵ فوریه ۱۹۳۲، وزیر داخله ایالت برانزویک، دیتریش کلاگس که خود از اعضای حزب نازی بود، هیتلر را به عنوان مدیر هیئت نمایندگان برانزویک در رایشسرات منصوب کرد و بدین ترتیب او به شهروند برانزویک و نتیجتاً آلمان تبدیل شد.
هیتلر در انتخابات ریاستجمهوری ۱۹۳۲ شرکت و با هیندنبورگ رقابت کرد. سخنرانی او در برابر کلوب صنعتی دوسلدورف به تاریخ ۲۷ ژانویه ۱۹۳۲ باعث شد خیلی از قدرتمندترین صنعتگران آلمان از او طرفداری کنند. هیندنبورگ حمایت بسیاری از احزاب ناسیونالیست، سلطنتطلب، کاتولیک، جمهوریخواه و چندی از سوسیال دموکراتها را داشت. «هیتلر بر فراز آلمان» شعار انتخاباتی هیتلر بود که به جاهطلبیهای سیاسی او و استفاده از هواپیما برای تبلیغات اشاره میکرد. او یکی از اولین سیاستمدارانی بود که از هواپیما چنین استفاده میکرد و این استفاده به واقع اثرگذار بود. او در هر دو دور انتخابات دوم شد و در انتخابات نهایی ۳۵٪ آرا را کسب کرد. علیرغم شکستش در برابر هیندنبورگ، هیتلر با این انتخابات به نیرویی قدرتمند در سیاست آلمان تبدیل شد.
انتخاب به صدارت
نبود یک دولت مؤثر سبب شد دو سیاستمدار پرنفوذ، فرانتس فون پاپن و آلفرد هوگنبرگ، به همراه چند صنعتگر و تاجر دیگر نامهای به فن هیندنبورگ بنویسند. امضاکنندگان این نامه او توصیه کردند که آدولف هیتلر را به عنوان رئیس دولتی مستقل از احزاب پارلمان به صدارت منصوب کند. اتفاقی که از نظر آنها میتوانست باعث «رضایت میلیونها نفر» شود.
پاول فن هیندنبورگ، با اکراه و پس از اینکه دو انتخابات مجلس دیگر در ژوئیه و نوامبر ۱۹۳۲ نتایجی به همراه نداشت که منجر شود یک حزب اکثریت را تصاحب کند و دولت تشکیل دهد، پذیرفت آدولف هیتلر را به صدارت بردارد. هیتلر دولتی ائتلافی از احزاب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی، حزبی که بیشترین کرسی را در رایشستاگ داشت) و خلق ملی آلمان تشکیل داد. در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳، کابینه جدید در یک مراسم مختصر در دفتر هیندنبورگ ادای سوگند کرد. سه منصب به حزب نازی رسید: صدارت اعظم (در اختیار آدولف هیتلر)، وزارت داخله (در اختیار ویلهلم فریک) و وزارت داخله پروس (در اختیار هرمان گورینگ). هیتلر پستهای وزارت را به عنوان راهی جهت برقراری سلطه خود بر پلیس در بیشتر بخشهای آلمان، میدید.
آتشسوزی رایشستاگ و انتخابات مارس
به عنوان صدر اعظم آلمان، هیتلر تلاش خود را به کار بست تا مانع آن شود رقبای حزب نازی بتوانند اکثریت لازم برای تشکیل دولت را به دست آورند. به دلیل بنبست سیاسی، او مجدداً از هیندنبورگ تقاضا کرد که رایشستاگ را منحل اعلام کند و نتیجتاً، مقرر شد انتخابات جدید در اوایل مارس برگزار شود. در ۲۷ فوریه ۱۹۳۳، ساختمان رایشستاگ به آتش کشیده شد. گورینگ آن را یک توطئه از جانب کمونیستها دانست زیرا کمونیست هلندی مارینوس فان در لوبه را در شرایطی در ساختمانِ در حال سوختن پارلمان پیدا کردند که او را در مظان اتهام قرار میداد. بنا به کرشاو، تقریباً همه مورخان اتفاق نظر دارند که در لوب واقعاً کسی بود که آتشسوزی را ایجاد کرد. در مقابل، افرادی چون شایرر و آلان بولاک معتقدند که خود حزب نازی در پشت پرده این اتفاق قرار داشت. بنا به پیشنهاد هیتلر، هیندنبورگ فرمان آتش رایشستاگ را در ۲۸ فوریه صادر کرد که برخی از حقوق اولیه را به تعلیق درآورد و محکومکردن بدون برگزاری دادگاه را ممکن میکرد. این فرمانبر اساس بند ۴۸ قانون اساسی وایمار که به رئیسجمهور اجازه میداد جهت حفاظت از امنیت و نظم عمومی تصمیمات اضطراری بگیرد، صادر شد. فعالان حزب کمونیست آلمان (KPD) سرکوب و ۴٬۰۰۰ نفر از اعضای حزب بازداشت شدند.
علاوه بر کمپینهای سیاسی، حزب نازی در روزهای قبل از انتخابات به گروههای نظامینما و پروپاگاندای ضد کمونیستی هم متوسل میشد. در روز انتخاب، ۶ مارس ۱۹۳۳، سهم نازیها از آرا به ۴۳٫۹٪ افزایش پیدا کرد و توانستند بیشترین کرسیها را تصاحب کنند اما از اکثریت بازماندند؛ نتیجتاً، ائتلاف مجدد با حزب خلق ملی آلمان برای تشکیل دولت ضروری بود.
روز پوتسدام و قانون تفویض اختیارات
در ۲۱ مارس ۱۹۳۳، رایشستاگ جدید با یک مراسم افتتاحیه در کلیسای گارنیسون پوتسدام تشکیل شد. این مراسم «روز پوتسدام» از آن جهت برگزار شد تا اتحاد مابین جنبش نازی و طبقه اشرافی و نظامی کهن پروس را نشان دهد. هیتلر در آن مراسم ژاکتی بر تن داشت و متواضعانه با فن هیندنبورگ خوش و بش کرد.
از آنجا که هیتلر اکثریت را در رایشستاگ در اختیار نداشت اما به دنبال برقراری کنترل کامل سیاسی خود بود، لایحه تفویض اختیارات را مجلس برد تا نمایندگان تازه انتخاب شده دربارهٔ آن تصمیم بگیرند. این لایحه—با نام رسمی راهحل رفع پریشانی مردم و رایش— به کابینه هیتلر آن قدرتی را میداد که قوانین جدید را بدون مشورت با رایشستاگ در چهار سال آینده به جریان اندازند. آن قوانین (به غیر از استثناهایی خاص) میتوانستند قانون اساسی را هم زیر سؤال ببرند. از آنجا که لایحه تفویض اختیارات قانون اساسی آلمان را تحت تأثیر قرار میداد، برای تصویب آن لازم بود دو سوم نمایندگان به آن رای موافق دهند. از آنجا که در حالت عادی امکان این موضوع نبود، نازیها با استفاده از فرمان آتش رایشستاگ هر ۸۱ نماینده کمونیست مجلس را بازداشت کرده و مانع از رای دادن چند نماینده سوسیال دموکرات شدند.
در ۲۳ مارس ۱۹۳۳، رایشستاگ در سالن اپرای کرول تشکیل جلسه داد. مأموران اسآ در داخل نگهبانی میدادند، حال آنکه گروههای بزرگ مخالف لایحه پیشنهادی بیرون از ساختمان شعار داده و نمایندگانی که وارد سالن کرول میشدند را تهدید میکردند. موضع حزب مرکز، سومین حزب بزرگ رایشستاگ، تعیینکننده بود. بعد از آنکه هیتلر به صورت شفاهی به رهبر حزب مرکز لودویگ کاس قول داد که حق وتو برای هیندنبورگ محفوظ میماند، کاس اعلام کرد که حزب مرکز از این لایحه پشتیبانی میکند. لایحه مذکور در نهایت با ۴۴۱ رای موافق و ۸۴ رای مخالف تصویب شد و همه احزاب غیر از سوسیال دموکراتها به آن رای موافق دادند. قانون تفویض اختیارات، به همراه فرمان آتش رایشستاگ، دولت هیتلر را به صورت دوفاکتو به یک دیکتاتوری قانونی تبدیل کردند.
دیکتاتوری
پس از برقراری سلطه خود بر مجلس و بخشهای اجرایی دولت، هیتلر و متحدانش شروع به سرکوب مخالفان باقیمانده کردند. حزب سوسیال دموکرات ممنوعالکار اعلام و اموالش مصادره شد. زمانی که نمایندگان بسیاری از اتحادیههای تجاری برای فعالیتهای روز مه (جشنی در روز اول ماه مه) در برلین بودند، نیروهای اسآ در سراسر آلمان به دفاتر آنها حمله بردند و آنها را ویران کردند. در روز دوم مه ۱۹۳۳، همه اتحادیههای تجاری ممنوع اعلام و رهبرانشان بازداشت شدند و حتی برخی را به اردوگاههای کار اجباری فرستادند. جبهه کارگری آلمان به عنوان یک سازمان کل شکل داده شد تا نماینده همه کارگران، مدیران و صاحبان شرکتها باشد و مفهوم ناسیونال سوسیالیسم در روح «فلکسگماینشافت» (جامعه خلق) هیتلر حلول کند.
تا آخر ژوئن، دیگر احزاب هم مورد ارعاب قرار گرفتند تا خود را منحل اعلام کنند. نازیها حتی برای حزب خلق ملی آلمان که با آنها ائتلاف تشکیل داده بودند هم استثنا قائل نشدند؛ با کمک اسآ، هیتلر هگنبرگ، رهبر حزب، را در ۲۹ ژوئن مجبور کرد استعفا دهد. در ۱۴ ژوئیه ۱۹۳۳، حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان (حزب نازی) به عنوان تنها حزب قانونی کشور اعلام شد. چون اسآ طالب قدرت سیاسی و نظامی بیشتر بود، رهبران نظامی، صنعتی و سیاسی آلمان دچار نگرانهایی شدند. در جواب، هیتلر همه رهبران اسآ را در تسویه سیاسی موسوم به شب دشنههای بلند در بین روزهای ۳۰ ژوئن تا ۲ ژوئیه ۱۹۳۴ از بین برد. ارنست روم و دیگران سران اسآ، در کنار شماری دیگر از دشمنان سیاسی هیتلر نظیر گرگور اشتراسر و کورت فن اشلایشر محاصره، بازداشت و کشته شدند. اگرچه جامعه جهانی و برخی از آلمانیها از این قتلها در شوک فرورفتند، در آلمان بسیاری بر آن بودند که هیتلر درحال برقراری مجدد نظم و قانون است.
فن هیندنبورگ در ۲ اوت ۱۹۳۴ درگذشت. یک روز قبل، کابینه «قانون مربوط به بالاترین مقام دولتی رایش» را به جریان انداخته بود. بنا به این قانون، بعد از مرگ هیندنبورگ مقام ریاستجمهوری ملغی و اختیارات رئیسجمهور به صدر اعظم اعطا میشود. نتیجتاً، هیتلر ضمن حفظ سمت به عنوان رئیس دولت، به رئیس کشور آلمان هم تبدیل شد. او را رسماً «پیشوا و صدر اعظم» نامیدند که البته بعداً عبارت صدر اعظم را حذف کردند. با همه اینها، هیتلر آخرین راه قانونی که میتوانست برای برکناریاش استفاده شود را از بین برد.
به عنوان رئیس کشور، هیتلر به فرمانده کل قوا تبدیل شد. بلافاصله بعد از مرگ هیندنبورگ، بنا به پیشنهاد فرمانده رایشسور، سوگند وفاداری مرسوم نیروهای مسلح نه به شخص دارای جایگاه فرماندهی کل قوا (مقامی که بعداً نامش را به فرمانده عالی تغییر دادند)، بلکه به شخص هیتلر و با ذکر نام او ادا شد. در ۱۹ اوت، ادغام دو منصب ریاستجمهوری و صدارت عظمی در یک همهپرسی و با ۸۹٫۹۳ درصد رای موافق تأیید شد.
در اوایل ۱۹۳۸، هیتلر در جریان ماجرای بلومبرگ–فریچ نیروهای مسلح رایش را تابع خود کرد. او وزیر جنگ، فیلد مارشال ورنر فن بلومبرگ، را با تهدید به افشای سابقه تنفروشی همسر جدیدش مجبور به استعفا کرد. کلنل-ژنرال ورنر فن فریچ، فرمانده ارتش، نیز بعد از اینکه اساس اتهامی مبنی بر روابط همجنسگرایانه او جعل کرد، از جایگاه خود خلع شد. هر دوی آنها به این جهت که به خواسته هیتلر مبنی بر آماده کردن ورماخت برای جنگ تا ۱۹۳۸ اعتراض کرده بودند، مغضوب او شدند. آدولف هیتلر مقام بلومبرگ، فرماندهی کل قوا، را برای خود برداشت و نتیجتاً، کنترل نیروهای مسلح را شخصاً در دست گرفت. وزارت جنگ هم ملغی شد و جایش را به فرماندهی عالی ورماخت داد که ریاست آن به ژنرال ویلهلم کایتل سپرده شد. در همان روز، ۱۶ ژنرال خلع شدند و حکم به انتقال ۴۴ نفر دیگر داده شد؛ همه آنها در مظان اتهام بودند که میل و اشتیاق کافی به نازیسم ندارند. تا اوایل فوریه ۱۹۳۸، دوازده ژنرال دیگر هم برکنار شدند.
هیتلر بسیار مراقب بود به دیکتاتوری خود رنگ و بوی قانونی بدهد. بسیاری از فرمانهای او برپایه فرمان آتش رایشستاگ و بند ۴۸ از قانون اساسی وایمار صادر میشدند. رایشستاگ قانون تفویض اختیارات دو مرتبه دیگر و هر بار برای یک دوره ۴ ساله تمدید کرد. علیرغم اینکه هنوز انتخابات جهت گزینش نمایندگان رایشستاگ برگزار میشد (در ۱۹۳۳، ۱۹۳۶ و ۱۹۳۸)، اما رایدهندگان هر بار با از فهرستی از نازیها یا «مهمانان» طرفدار نازیها روبرو میشدند که همیشه بیش از ۹۰٪ آرا را مال خود میکردند. این انتخاباتها در فضایی مخفیانه انجام نمیشدند، بلکه نازیها همه کسانی را که رای نمیدادند یا به خود جرئت رای مخالف به صندوق انداختن میدادند را به انتقام سخت تهدید میکردند.
آلمان نازی
اقتصاد و فرهنگ
در اگوست ۱۹۳۴، هیتلر رئیس رایشسبانک یالمار شاخت را به وزارت اقتصاد منصوب کرد و سال بعد او را نماینده تامالاختیار اقتصاد جنگ کرد تا اقتصاد آلمان را برای جنگ آماده سازد. هزینهها جهت برنامههای بازسازی و تجدید تسلیحاتی مجدد از طریق چکهای میفو، چاپ پول و تصاحب دارایی افرادی نظیر یهودیان که آنها را «دشمن دولت» لقب میدادند، فراهم میشد. میزان بیکاری از ۶ میلیون نفر در ۱۹۳۲ به ۱ میلیون نفر در ۱۹۳۶ کاهش پیدا کرد. هیتلر یکی از بزرگترین طرحهای توسعه زیرساختی در تاریخ آلمان را اجرا کرد که نتیجه آن ساخت سدها، بزرگراهها، راههای ریلی و سایر سازههای شهری بود. حقوقها در میانه و اواخر دهه ۱۹۳۰ نسبت به زمان جمهوری وایمار اندکی کمتر بود، درحالی که هزینه زندگی ۲۵٪ افزایش پیدا کرده بود. ساعات کار هفتگی در جریان انتقال به اقتصاد جنگی افزایش پیدا کرد و در ۱۹۳۹، یک فرد آلمانی بهطور معمول ۴۷ تا ۵۰ ساعت در هفته کار میکرد.
دولت هیتلر معماری را در مقیاس عظیمی مورد حمایت قرار داد. آلبرت اشپر که در تفسیر کلاسیکگرای هیتلر از فرهنگ آلمانی نقش مهمی داشت، به ریاست برنامه ساخت و سازی که قرار بود در برلین انجام شود، منصوب شد. علیرغم تهدید چندی از کشورها به تحریم، آلمان از بازیهای المپیک ۱۹۳۶ میزبانی کرد. هم در بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۳۶ در گارمیش-پارتنکیرشن و هم در بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۳۶ برلین، هیتلر شخصاً مسابقات را افتتاح و در مراسمهایی که برگزار شد هم شرکت کرد.
تسلیح مجدد و سیاست خارجی
هیتلر در ملاقات ۳ فوریه ۱۹۳۳ با رهبران نظامی آلمان، هدف نهایی سیاست خارجی خود را «فتح فضای حیاتی در شرق و آلمانیسازی بیرحمانه آن» اعلام کرد. ماه مارس، برنهارت فون بولو، از دبیران وزارت امورخارجه، بیانیهای صادر کرد که شامل اهداف مهم سیاست خارجی آلمان بود: انضمام اتریش به آلمان، برقراری مرزهای پیش از جنگ جهانی اول، رد محدودیتهای نظامی پیمان ورسای، بازگشت مستعمرات پیشین آلمان در آفریقا و برقراری حوزه نفوذ آلمان در اروپای شرقی. هیتلر اهداف اعلام شده توسط فون بولو را بیش از حد معتدل میدانست. او در سخنرانیهایش در این دوره، بر صلحآمیز بودن سیاستهایش و تمایل او بر همکاری در چارچوب توافقهای بینالمللی تأکید میکرد. در نخستین نشست کابینه در سال ۱۹۳۳، هیتلر هزینههای نظامی را نسبت به مخارج مربوط به کاهش بیکاری در اولویت قرار داد.
آلمان ماه اکتبر سال ۱۹۳۳ از جامعه ملل و کنفرانس جهانی خلع سلاح خارج شد. ماه ژانویه ۱۹۳۵، بیش از ۹۰٪ مردم منطقه زارلاند که توسط جامعه ملل اداره میشد، رای به پیوستن به آلمان دادند. ماه مارس همان سال، هیتلر اعلام کرد نیروهای ورماخت به ۶۰۰٬۰۰۰ نفر، شش برابر محدودیت پیمان ورسای، افزایش خواهد یافت، نیروی هوایی (لوفتوافه) تأسیس خواهد شد و شمار قوای نیروی دریایی (کریگسمارینه) بیشتر رشد خواهد نمود. بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و جامعه ملل نقض پیمان توسط آلمان را محکوم کردند اما به هیچ اقدامی جهت متوقف کردن آن متوسل نشدند. به عقیده ایان کرشاو، رهبران نظامی آلمان در این زمان در جهت گسترش هر چه سریعتر ورماخت تحت فشار هیتلر عمل نمیکردند بلکه رویکرد مستقل خود را داشتند. روز ۱۸ ژوئن، توافقنامه دریایی بریتانیا و آلمان به امضا رسید که مطابق آن آلمان اجازه یافت تناژ نیرویی دریایی خود را به ۳۵ درصد نیروی دریایی بریتانیا، برساند. هیتلر که امضای این توافقنامه را آغازی بر اتحاد مورد پیشبینی او بین آلمان و بریتانیا میدانست، آن روز «شادترین روز زندگی» خود خواند. در ارتباط با این توافقنامه با فرانسه و ایتالیا مشورت نشد و جامعه ملل نادیده گرفته شد؛ نتیجتاً پیمان ورسای در مسیر بیاهمیت شدن قرار گرفت.
آلمان ماه مارس ۱۹۳۶، ضمن نقض پیمان ورسای، منطقه غیرنظامی راینلند را باز تصرف کرد. هیتلر پس از دریافت درخواست مستقیم مکتوب کمک در ماه ژوئیه سال ۱۹۳۶ از سوی فرانسیسکو فرانکو، رهبر ملیگرایان اسپانیایی، با کسب اطلاعات کامل از شرایط، با احساس خطر از قدرت گرفتن بلشویسم و با در نظر گرفتن ملاحظات راهبردی از جمله منافع اقتصادی آلمان، برخلاف موسولینی که راضی شدنش یک هفته به طول انجامید، پس از تنها چند ساعت مذاکره، برخلاف توصیه وزارت خارجه که دخالت این کشور را پر خطر و این درگیری را «یک باتلاق نظامی» میدانست، پذیرفت کمکهای تسلیحاتی و نیروهای نظامی آلمان از جمله هواگردهای لوفتوافه را در پشتیبانی از فرانکو وارد جنگ داخلی اسپانیا کند. هیتلر تصور میکرد «اگر اسپانیا کمونیست بشود فرانسه نیز با شرایطی که دارد، در پی آن بلشویزه خواهد شد»؛ آنگاه با افتادن در محاصره دولتهای قدرتمند کمونیستی در شرق و غرب «کار آلمان تمام است» و اگر شوروی به آن حمله کند کاری از دست آلمان برنخواهد آمد.
ماه اوت سال ۱۹۳۶، در پی افزایش بحران اقتصادی که به دلیل تلاشها جهت تجدید تسلیحاتی ایجاد شده بود، هیتلر به هرمان گورینگ دستور داد «برنامه چهار ساله» را به اجرا درآورد تا آلمان در طی چهار سال آینده برای جنگ آماده شود. مطابق پیشبینی این برنامه، یک جنگ تمامعیار میان بلشویسم یهودی و ناسیونال سوسیالیسم آلمانی قریبالوقوع بود که از نظر هیتلر، به تعهد کامل به تلاشها جهت تجدید تسلیحاتی، صرف نظر از بهای اقتصادی آن، داشت.
بهطور همزمان، هیتلر به تلاشهای خود جهت شکلدادن به اتحاد میان آلمان و بریتانیا ادامه داد. ماهیت ضد بلشویکی حاکمیت موسولینی در ایتالیا، در چشم هیتلر موجب تقویت منافع دیپلماتیک روابط نزدیک با آن میشد. هیتلر در این زمان ایتالیا را در کنار آلمان، تنها کشور اروپایی میدید که قدر به ایستادگی محکم در برابر بلشویسم است و از طرفی هیچ تضاد منافعی با آلمان ندارد. او در دیدار با گالئاتسو چانو، وزیر خارجه ایتالیا، ایجاد یک جبهه ضد بلشویکی مشترک را بازدارنده در برابر دشمنان دانست. بدین شکل، چانو روز ۲۵ اکتبر ۱۹۳۶ اتحاد آلمان و ایتالیا را اعلام کرد. روز ۲۵ نوامبر، آلمان پیمان ضد کمینترن را با امپراتوری ژاپن به امضا رساند. بریتانیا، چین، ایتالیا و لهستان هم به امضای این عهدنامه دعوت شدند اما تنها ایتالیا سال ۱۹۳۷ به آن پیوست. هیتلر دیگر از شکلدادن اتحادی با بریتانیا صرف نظر کرده بود و «بیکفایتی» رهبران بریتانیا را سبب آن میدانست. او عصبانی بود که بریتانیا در موضوعاتی دخالت میکند که «در حوزه آلمانی» قرار دارند. در ملاقاتی در دفتر صدارت عظمای رایش با رهبران نظامی و وزرای امور خارجه، هیتلر یک مرتبه دیگر از هدف خود برای به دست آوردن فضای حیاتی برای مردم آلمان سخن به میان آورد. او دستور داد مقدمات جنگی در شرق فراهم شود که بتوان حداقل در ۱۹۳۸ و حداکثر در ۱۹۴۳ آن را آغاز کرد. قرار بود در صورت مرگ هیتلر، صورتجلسه آن ملاقات که یادداشت هوسباخ نام نهادندش، وصیتنامه سیاسی او به حساب آید. هیتلر احساس میکرد که افت شدید سطح رفاه در آلمان در نتیجه بحران اقتصادی، تنها میتواند از طریق یک حمله نظامی جهت تسخیر اتریش و چکسلواکی برطرف شود. او در نظر داشت پیش از این که بریتانیا و فرانسه در مسابقه تسلیحاتی به صورت دائمی پیش افتند، به یک اقدام سریع متوسل شود. در اوایل ۱۹۳۸، در آغاز ماجرای بلومبرگ–فریچ، هیتلر نویرات را از وزارت خارجه مرخص کرد و خودش را هم به وزارت جنگ منصوب کرد؛ نتیجتاً کنترل سیاست خارجی و نظامی را در دست و از همان تاریخ سیاستی خارجی که هدف نهاییاش جنگ بود، در پیش گرفت.
پیروزیهای دیپلماتیک
اتحاد با ژاپن
در فوریه ۱۹۳۸، پس از توصیه وزیر خارجه تازه منصوب شده یواخیم فون ریبنتروپ که قویا به امپراتوری ژاپن تمایل داشت، هیتلر به اتحاد چین و آلمان که میان آلمان نازی و جمهوری چین منعقد شده بود پایان داد تا در عوض با امپراتوری ژاپن که قدرتمندتر و مدرنتر بود، وارد اتحاد جدیدی شود. در نتیجه این اتحاد، هیتلر مانچوکوئو و اشغال منچوری توسط ژاپن را به رسمیت شناخت و همچنین از ادعای آلمان بر مستعمرات سابق خود در اقیانوس آرام که در این زمان تحت کنترل ژاپن بودند، صرف نظر کرد. او دستور داد فروش سلاح به چین متوقف شود و همه افسران آلمانی که با ارتش چین همکاری میکردند را فراخواند. برای تلافی این عمل آلمانیها، ژنرال چیانگ کایشک همه توافقهای اقتصادی میان چین و آلمان را کنسل کرد و نتیجتاً، آلمان از بسیاری از مواد اولیه چینی محروم شد.
اتریش و چکسلواکی
هیتلر اتحاد با اتریش را سنگ زیربنای سیاست خارجی خود میدید. در ۱۲ مارس ۱۹۳۸، آنشلوس، انضمام اتریش به آلمان، توسط او اعلام شد.
پس از آن، توجه خود را به آلمانیتبارهای سودتنلند، منطقه مرزی چکسلواکی با آلمان، معطوف ساخت. روزهای ۲۸ و ۲۹ ماه مارس همان سال، او چند ملاقات محرمانه در برلین با کنراد هنلاین، از اعضای بزرگترین حزب آلمانی سودتنلند که حزب آلمانی سودتن نام داشت، ترتیب داد. در این ملاقاتها، آن دو به توافق رسیدند که هنلاین از دولت چکسلواکی برای مناطق آلمانی سودتنلند خودمختاری بیشتری طلب کند، نتیجتاً بهانهای برای آلمان فراهم آید تا علیه چکسلواکی به اقدام نظامی متوسل شود. ماه آوریل ۱۹۳۸، هنلاین به وزیر امورخارجه مجارستان گفت «مهم نیست دولت چک چه پیشنهادی بدهد، او (هیتلر) همیشه درخواستهای بزرگتری طلب میکند … او میخواست هر تفاهمی را به هر طریقی خراب کند زیرا این تنها راهِ سریع برای عصبانی کردن چکسلواکی بود.» هیتلر شخصاً موضوع سودتنلند را مسئله مهمی به حساب نمیآورد؛ هدف اصلی او راهاندازی جنگی جهت فتح چکسلواکی بود.
ماه آوریل هیتلر به فرماندهی عالی ورماخت دستور داد برای مورد سبز آماده شود؛ مورد سبز اسم رمز حمله به چکسلواکی بود. پنجم سپتامبر، رئیسجمهور چکسلواکی ادوارد بنش در نتیجه فشارهای دیپلماتیک فرانسه و بریتانیا از «طرح چهارم» رونمایی کرد که هدف آن سازماندهی قانونی مجدد کشورش بود. در طرح چهارم با بیشتر مطالبههای هنلاین جهت خودمختاری سودتنلند موافقت شده بود. واکنش حزب هنلاین به پیشنهاد بنش آغاز درگیریهای خشونتآمیز با پلیس چکسلواکی بود که در نتیجه آن در بخشی از مناطق سودتنلند حکومت نظامی اعلام شد.
آلمان به واردات نفت وابسته بود؛ اختلاف با بریتانیا بر سر چکسلواکی میتوانست منجر به اختلال در روند نفترسانی به آلمان شود. این هیتلر را مجبور کرد مورد سبز را که برای ۱ اکتبر ۱۹۳۸ طرحریزی شده بود، متوقف سازد. روز ۲۹ سپتامبر، هیتلر، نویل چمبرلین، ادوار دالادیه و بنیتو موسولینی در کنفرانسی یک روزه در مونیخ که منجر به توافقنامه مونیخ شد، شرکت کردند. پیامد این توافقنامه، انضمام سودتنلند به آلمان بود.
چمبرلین از نتیجه کنفرانس مونیخ راضی بود و آن را «صلح برای زمانهمان» نامید اما هیتلر به خاطر از دست رفتن فرصت جنگ در ۱۹۳۸، عصبانی بود؛ او نارضایتی خود را در یک سخنرانی در زاربروکن در روز ۹ اکتبر ابراز کرد. در نظر هیتلر، این صلح که با میانجیگری بریتانیا حاصل شد، اگرچه منافع ظاهری آلمان را تأمین میکرد اما یک شکست سیاسی بود زیرا او قصد داشت با محدود کردن قدرت بریتانیا، راه را برای توسعه آلمان به سمت شرقی هموار کند. مجله تایم هیتلر را به دلیل این کنفرانس به عنوان شخص سال ۱۹۳۸ انتخاب کرد.
اواخر ۱۹۳۸ و اوایل ۱۹۳۹، ادامه بحران اقتصادی که از تسلیح مجدد ناشی میشد، هیتلر را وادار کرد که بودجه دفاعی را به صورت قابل ملاحظهای کاهش دهد. در سخنرانی «صادر کن یا بمیر» در روز ۳۰ ژانویه ۱۹۳۹، هیتلر خواستار توسعه اقتصادی جهت افزایش ذخیره ارزی آلمان شد تا هزینه مورد نیاز جهت خرید مواد اولیه با کیفیت برای ساخت سلاح را تأمین کند.
روز ۱۴ مارس ۱۹۳۹، اسلواکی اعلام استقلال و آلمان این کشور را تحتالحمایه کرد. روز بعد، ضمن نقض توافق مونیخ و شاید در نتیجه عمیقتر شدن بحران اقتصادی، هیتلر به ورماخت دستور داد به چک حمله کند. هیتلر در قلعه پراگ آن سرزمین را تحتالحمایه آلمان اعلام کرد.
جنگ جهانی دوم
آغاز جنگ
هیتلر در مکالمات خصوصی در ۱۹۳۹ بریتانیا را دشمنی که شکست دادنش هدف اصلی است اعلام کرد و محو لهستان را برای دستیابی به این هدف ضروری دانست. اهداف هیتلر خوشایند بیشتر رهبران ارشد نیروهای مسلح بود. جناح شرقی بدین طریق امن و زمینهای کافی به فضای حیاتی آلمان اضافه میشد. هیتلر که از «ضمانت استقلال لهستان» توسط بریتانیا در ۳۱ مارس ۱۹۳۹ احساس مورد توهین واقعشدن میکرد، گفت «آنها را مانند نوشیدنی شیطان دم خواهم کرد.» در یک سخنرانی در ویلهمسهافن به مناسب به آب انداختن نبردناو تیرپیتس، هیتلر تهدید کرد که اگر بریتانیا دست از حمایت از استقلال لهستان که آن را سیاستی جهت محاصره آلمان به حساب میآورد، برندارد، توافقنامه دریایی بریتانیا و آلمان را باطل خواهد کرد. نقشه آن بود که لهستان یا به دولت تابع آلمان تبدیل شود یا نابود شود تا شرق رایش امن شده و احتمال تحریم آلمان توسط بریتانیا از بین برود. هیتلر در ابتدا روش نخست را دوست میداشت اما بعد از رد شدن آن توسط دولت لهستان، تصمیم به حمله به این کشور گرفت و آن را به هدف اصلی سیاست خارجی سال ۱۹۳۹ کرد. روز ۳ آوریل، هیتلر به قوای مسلح دستور داد برای مورد سفید، طرح تهاجم به لهستان در ۲۵ اوت، آماده شوند. در یک سخنرانی در رایشستاگ در ۲۸ آوریل، او توافقنامه دریایی با بریتانیا و پیمان عدم تعرض با لهستان را باطل اعلام کرد. مورخانی نظیر ویلیام کار، گرهارد واینبرگ و ایان کرشاو دلیل عجله هیتلر در این مورد را ترس او از مرگ زودهنگام خود دانستهاند. گفته شدهاست هیتلر بر آن بود که باید قبل از اینکه خیلی مسن شود، آلمان را در طول جنگ رهبری کند چرا که جانشینانش ممکن است اراده محکم او را نداشته باشند.
هیتلر بیمناک بود که تهاجم نظامی به لهستان ممکن است منجر به یک جنگ زودهنگام با بریتانیا شود. یواخیم فن ریبنتروپ، وزیر خارجه و سفیر سابق آلمان در لندن، به او اطمینان داد که نه بریتانیا و نه فرانسه قصدی جهت عمل به تعهداتشان با لهستان ندارند. نتیجتاً، هیتلر در ۲۲ اوت ۱۹۳۹ دستور بسیج نیروها علیه لهستان را صادر کرد.
نقشه حمایت ضمنی شوروی را نیاز داشت و معاهده عدم تعرض مولوتوف–ریبنتروپ میان اتحاد شوروی و آلمان شامل یک توافق سری جهت تقسیم لهستان میان دو کشور بود. برخلاف پیشگویی ریبنتروپ مبنی بر اینکه بریتانیا روابط خود با لهستانیها را قطع خواهد کرد، آنها در ۲۵ اوت ۱۹۳۹ با لهستان یک پیمان اتحاد نظامی به امضا رساندند. این، در کنار خبری از ایتالیا مبنی بر اینکه موسولینی به اتحاد فولاد عمل نخواهد کرد، باعث شد هیتلر برنامه حمله را از ۲۵ اوت به ۱ سپتامبر، هفت روز، به تأخیر اندازد. هیتلر در ۲۵ اوت تلاش کرد با پیشنهاد پیمان عدم تعرض به بریتانیا، آنها را به کشوری بیطرف تبدیل کند اما ناموفق ماند؛ او سپس ریبنتروپ را بر آن داشت که پیشنهاد صلحی لحظه آخری ارائه کند تا تقصیر آغاز جنگِ قریبالوقوع را به گردن بریتانیا و لهستان اندازد.
در اول سپتامبر ۱۹۳۹، آلمان به بهانه مخالفت لهستان با بازگشت شهر آزاد دانتسیگ به آلمان و ممانعت از دسترسی آلمان به جادههای کریدور لهستان که آلمان بعد از عهدنامه ورسای آن را از دست داده بود، به غرب لهستان حمله کرد. در جواب، بریتانیا و فرانسه به تاریخ ۳ سپتامبر به آلمان اعلان جنگ دادند؛ این هیتلر را متعجب کرد و باعث شد او با عصبانیت از ریبنتروپ سؤال کند «حالا چی؟» علیرغم این، فرانسه و بریتانیا به محض اعلان جنگ دست به اقدامی نزدند و نیروهای شوروی روز هفدهم سپتامبر به شرق لهستان یورش بردند.
بعد از سقوط لهستان نوبت جنگ تصنعی، نامی که خبرنگاران در آن زمان به آن دادند، بود. هیتلر دو گاولایتر شمال غرب لهستان، آلبرت فورستر در رایشگاو دانتسیگ-وست پروس و آرتور گرایزر در رایشگاو وارتلند، دستور داد منطقه تحت کنترل خود را آلمانیسازی کنند، بدون هیچ شفافیتی مبنی اینکه این دستور چگونه به انجام برسد. در منطقه فورستر، جمعیت لهستانی فقط باید فرمی را امضا میکردند که بر اساس آن، آنها دارای خون آلمانی هستند. در مقابل، گرایزر با هیملر موافق بود و به پاکسازی قومی لهستانیها متوسل شد. گرایزر اندکی بعد انتقاد کرد که فورستر اجازه دادهاست هزاران لهستانی به عنوان «آلمانینژاد» پذیرفته شوند و این «خلوص نژادی» آلمانیها را در معرض خطر قرار دادهاست. هیتلر در موضوع دخالت نکرد. عدم ورود او این مسئله باعث شد بعداً تئوری «عمل به سمت پیشوا» را مطرح کنند که بر مبنای آن، هیتلر دستور مبهم صادر میکرد و انتظار داشت زیردستانش به شیوه خودشان آن را به سرانجام برسانند.
اختلاف دیگری هم که به وجود آمد و آن بین یک گروه به نمایندگی هاینریش هیملر و گرایزر که موافق پاکسازی قومی لهستانیها بودند و گروهی دیگر به نمایندگی گورینگ و هانتس فرانک (فرماندار لهستان اشغالی) که طرفدار تبدیل لهستان به «انبار غله» رایش بودند، بود. در نهایت، به تاریخ ۱۲ فوریه ۱۹۴۰ موضوع به نفع گروه گورینگ–فرانک خاتمه یافت و به اخراج دستهجمعی که از نظر اقتصادی مشکلساز بود، پایان داد. در ۱۵ مه ۱۹۴۰، هیملر تفهیمنامهای با عنوان «تفکراتی اندر رفتار با جمعیت بیگانه شرق» صادر کرد که در آن به بیرون راندن همه جمعیت یهودی اروپا به آفریقا و تبدیل جمعیت لهستانی به «طبقهای کارگر و بدون رهبر» پرداخته بود. هیتلر، ضمن چشمپوشی از گورینگ و فرانک، نظرات هیملر را «خوب و صحیح» دانست و سیاست هیملر–گرایزر را در لهستان اجرا کرد.
در ۹ آوریل، نیروهای آلمان به دانمارک و نروژ حمله کردند. در همان روز هیتلر ظهور رایش بزرگ ژرمنی، چشماندازی که در آن ملل ژرمنتبار اروپا شامل هلندیها، فلاندریها و اسکاندیناویاییها تحت رهبری آلمانیها یک امپراتوری با «نژادی خالص» را ساختهاند، را اعلام کرد. در مه ۱۹۴۰، آلمان به فرانسه حمله و لوگزامبورگ، هلند و بلژیک را هم فتح کرد. این فتوحات موسولینی را در ۱۰ ژوئن بر آن داشت که با هیتلر متحد شود. در ۲۲ ژوئن، آلمان و فرانسه پیمانی جهت ترک مخاصمه به امضا رساندند. بنا به کرشاو، محبوبیت هیتلر در آلمان—و حمایتها از جنگ—بعد از بازگشت او از پاریس به برلین در ۶ ژوئیه به اوج خود رسید. بعد از پیروزیهای غیرقابل انتظار و تند و تیز، هیتلر ۱۲ ژنرال را به درجه فیلد مارشال ترفیع داد.
بریتانیا که مجبور شده بود نیروهای مسلح خود را از فرانسه خارج کند، به همراه دیگر ممالک مشترکالمنافع به جنگیدن در نبرد آتلانتیک ادامه داد. بعد از اینکه نخستوزیر جدید بریتانیا، وینستون چرچیل، پیشنهاد صلح را رد کرد، هیتلر دستورهایی مبنی بر حمله به پایگاههای نیروی هوایی بریتانیا و ایستگاههای راداری جنوب شرق انگلیس صادر کرد. در ۷ سپتامبر، حملات هوایی نظاممند شبانه به لندن آغاز شد. لوفتوافه اما موفق نشد نیروی هوایی بریتانیا را در نبردی که به نبرد بریتانیا معروف شد، شکست دهد. تا پایان سپتامبر، هیتلر بدان نتیجه رسید که برتری هوایی جهت حمله به بریتانیا قابل کسب نیست و نتیجتاً، دستور به تأخیر عملیات شیر دریایی داد. حملات هوایی شبانه به شهرهای بریتانیا، از جمله لندن، پلیموث و کاونتری تشدید شد و تا ماهها ادامه پیدا کرد.
در ۲۷ سپتامبر ۱۹۴۰، پیمان سهجانبه در برلین میان سابورو کوروسو از امپراتوری ژاپن، هیتلر و وزیر خارجه ایتالیا چیانو به امضا رسید و بعداً گسترش پیدا کرد تا مجارستان، رومانی و بلغارستان را هم شامل شود؛ نتیجتاً، نیروهای محور شکل گرفتند. تلاش هیتلر جهت قانعکردن شوروی جهت پیوستن به جناح ضد بریتانیایی بعد از مذاکرات بینتیجه ماه نوامبر میان هیتلر و مولوتوف در برلین، با شکست مواجه شد؛ پس آن، او دستور داد آمادهسازیهای لازم جهت حمله به شوروی انجام شود.
اوایل سال ۱۹۴۱، قوای مسلح آلمان به شمال آفریقا و بالکان اعزام شدند. ماه فوریه، به لیبی رسیدند تا حضور ایتالیا در آن منطقه را تقویت کنند. ماه آوریل، هیتلر دستور داد به یوگسلاوی حمله شود و اندکی بعد هم حمله به یونان انجام شد. در مه، نیروهای آلمان به عراق اعزام شدند تا از شورشیهای عراقی علیه بریتانیا حمایت و به کرت حمله کنند.
جنگ با شوروی
روز ۲۲ ژوئن سال ۱۹۴۱، با نقض پیمان مولوتوف–ریبنتروپ، بیش از ۳ میلیون نفر از سربازان نیروهای محور به شوروی حمله کردند. این تهاجم با اسم رمز عملیات بارباروسا با هدف نابودی اتحاد جماهیر شوروی و تسخیر منابع طبیعی آن برای حملات بعدی علیه قدرتهای غربی انجام پذیرفت. موفقیتهای هفتههای اولیه نهتنها انتطارات هیتلر را اقناع کرد بلکه فرا تر از آنها بود. واکنش امپراتوری ژاپن و ایالات متحده نیز با میل هیتلر مطابقت داشت. بدین شکل، روز ۱۴ ژوئیه به دستور هیتلر تمرکز تسلیحاتی آلمان از نیروی زمینی به نیروی هوایی و ناوگان زیردریاییها تغییر یافت. هیتلر سه ماه آغازین عملیات ولفسشانتسه، قرارگاه نظامی خود در پروس شرقی را ترک نکرد. برای او هدایت کارزار علیه شوروی اولویت بالاتری نسبت به اداره امور دولت پیدا کرده بود. در جریان حمله به شوروی مناطق وسیعی شامل منطقه بالتیک، بلاروس و اوکراین به تصرف مهاجمان درآمد. تا اوایل ماه اوت، نیروهای محور ۵۰۰ کیلومتر پیشروی کرده و در نبرد اسمولنسک پیروز شدند. هیتلر به گروه ارتش مرکز دستور داد موقتاً پیشروی به سمت مسکو را متوقف کرده و نیروهای زرهی خود را به محاصره لنینگراد و کییف معطوف کند. این توقف به ارتش سرخ فرصت داد تا نیروهای تازهنفس ذخیره خود را بسیج کند. این اقدام را یکی از مهمترین عوامل شکست طرح تهاجم به مسکو که ماه اکتبر ۱۹۴۱ آغاز و ماه دسامبر همان سال بهطور فاجعهباری به پایان رسید، دانستهاند. پس از این شکست، هیتلر فرماندهی عالی نیروی زمینی آلمان را شخصاً بر عهده گرفت.
روز ۷ دسامبر تهاجم امپراتوری ژاپن به پایگاه دریایی ایالات متحده در پرل هاربر به وقوع پیوست. چهار روز بعد هیتلر نیز در جانب متحد خود به ایالات متحده اعلان جنگ داد. روز ۱۸ دسامبر ۱۹۴۱ هاینریش هیملر از هیتلر پرسید «با یهودیان روسیه چه کنیم؟» که هیتلر به او پاسخ داد «به عنوان پارتیزان نابودشان کنید.» به گفته مورخ اسرائیلی یهودا بائر این نزدیکترین چیز به یک دستور مستقیم از طرف هیتلر برای نسلکشی یهودیان در جریان هولوکاست است که تاریخدانان در دست دارند.
اواخر سال ۱۹۴۲، نیروهای آلمانی در نبرد دوم العلمین شکست خوردند که نقشه هیتلر برای تسخیر کانال سوئز و خاورمیانه را ناکام گذاشت. هیتلر که پیروزیهای اولیه باعث شده بود پیش از حد به تخصص نظامی خود اعتماد کند، به مرور نسبت به فرماندهان عالی نیروی زمینی بیاعتماد شد و دخالت در امور تاکتیکی افزایش داد که پیامدهای منفی برای نیروهای آلمانی به همراه داشت. مخالفتهای چندباره او در ماههای دسامبر سال ۱۹۴۲ و ژانویه سال ۱۹۴۳ با عقبنشینی پس از شکست در نبرد استالینگراد را دلیل انهدام ارتش ششم دانستهاند. پس از آن یک شکست راهبردی سرنوشتساز در نبرد کورسک اتفاق افتاد. ضمن رو به زوال رفتن وضعیت نظامی و اقتصادی آلمان و همچنین وضعیت سلامتی خود هیتلر، از این زمان به بعد دمدمیمزاجی در تصمیمگیریهای نظامی او مشهود است.
بعد از تهاجم متفقین به سیسیل، ویکتور امانوئل سوم، پادشاه ایتالیا، موسولینی را از قدرت برکنار کرد؛ مدتی بعد ایتالیا تسلیم متفقین شد. در جریان سالهای ۱۹۴۳ و ۱۹۴۴، ارتش سرخ شوروی بهطور پیوسته نیروهای ورماخت را وادار به عقبنشینی در جبهه شرقی کرد. روز ۶ ژوئن سال ۱۹۴۴، متفقین غربی نیروهای خود را در عملیات اورلرد در شمال فرانسه پیاده کردند. عدهای از افسران آلمانی به این نتیجه رسیدند که شکست اجتنابناپذیر است و ادامه این روند با حکومت هیتلر میتواند به نابودی کامل کشور منجر شود.
بین سالهای ۱۹۳۹ و ۱۹۴۵، نقشههای متعددی برای ترور هیتلر طرح شد که هیچیک به موفقیت نرسید. کودتای ۲۰ ژوئیه سال ۱۹۴۴، انگیزه آن از افزایش اطمینان از شکست آلمان سرچشمه میگرفت. در این کودتا سرهنگ کلاوس فون اشتاوفنبرگ در همکاری با عده دیگری، اقدام به بمبگذاری در ولفسشانتسه نمود. هیتلر از انفجار جان به در برد. برخی دلیل آن را جابهجایی کیف حاوی بمب توسط سرهنگ هاینتس برندت به پشت پایه ضخیم یک میز کنفرانس و در نتیجه کاهش قدرت انفجار دانستهاند. هیتلر پس از این توطئه اقدام به پاکسازی عوامل آن از جمله اعدام بیش از ۴٬۹۰۰ نفر کرد.
شکست و مرگ
تا اواخر ۱۹۴۴، ارتش سرخ و متفقین غربی درحال پیشروی به آلمان بودند. هیتلر که ارتش سرخ را قدرتمندتر و راسختر از قوای ارتشهای غربی میدانست، تصمیم گرفت سربازان آماده نبرد باقیمانده خود را علیه آمریکا و بریتانیا بسیج کند. در ۱۶ دسامبر، او نیروهای خود را به نبرد آردنن گسیل کرد تا باعث جدایی میان متفقین غربی شود و شاید بتواند آنها را قانع کند که با آلمان علیه شوروی متحد شوند. پس از چند پیروزی موقتی، عملیات آلمانیها شکست خورد. در ژانویه ۱۹۴۵ که بیشتر آلمان ویران شده بود، هیتلر در رادیو گفت: «هرچقدر هم که این بحران در این لحظه مرگبار به نظر برسد، با اراده تغییرناپذیرمان، علیرغم همه چیز، بر آن غلبه خواهیم کرد.» او که عقیده داشت با شکست نیروهای نظامی آلمان، کشور مذکور دیگر حق حیات به عنوان یک ملت را ندارد، دستور داد همه زیرساختهای کشورش را قبل از اینکه به دست متفقین افتند، نابود کنند. وزیر تسلیحات آلبرت اشپر مأمور انجام این راهبرد زمین سوخته بود اما او به صورت مخفیانه از دستور هیتلر سرپیچی کرد. امیدهای هیتلر برای مذاکرات صلح با ایالات متحده و بریتانیا بعد از مرگ رئیسجمهور آمریکا فرانکلین روزولت افزایش یافت اما برخلاف انتظارات او، این هیچ تغییری در میان متفقین ایجاد نکرد.
در ۲۰ آوریل، تولد ۵۶ سالگیاش، هیتلر برای آخرین بار از فورربونکر خارج شد. در باغ ویران شده ساختمان صدارت عظمای رایش، او به کودک سربازان جوانان هیتلری که در آن زمان مشغول جنگیدن با ارتش سرخ در نزدیکی برلین بودند، نشان صلیب آهنین اهدا کرد. تا آوریل ۲۱، نیروهای ارتش سرخ متعلق به جبهه اول بلاروس به فرماندهی گئورگی ژوکوف به صفوف دفاعی نیروهای ژنرال گوتهارد هاینریتسی در نبرد ارتفاعات زیلو نفوذ کرده و به حومه برلین رسیده بودند. هیتلر که وخامت اوضاع را نمیپذیرفت، به نیروهای Armeeabteilung Steiner که از نظر تعداد و تجهیزات در مضیقه بودند و فلیکس اشتاینر فرماندهیشان میکرد، امید بست. او به اشتاینر دستور داد به جناح شمالی نیروهای پیشروی کرده حمله کند و ارتش نهم ورماخت هم به شیوه گازانبری سمت شمال حملهور شود.
در یک کنفرانس نظامی به تاریخ ۲۲ آوریل، هیتلر دربارهٔ تهاجم اشتاینر پرسید. به او گفته شد حمله انجام نشدهاست و نیروهای شوروی وارد برلین شدهاند. او از همه غیر از ویلهلم کایتل، آلفرد یودل، هانس کربس و ویلهلم بورگدورف خواست که اتاق را ترک کنند، بعد بهطور شدید اللحنی از خیانت و عدم کفایت ژنرالهایش گفت و برای اولین مرتبه اعتراف کرد که «همه چیز از دست رفتهاست.» سپس اعلام کرد که تا آخر در برلین خواهد ماند.
تا ۲۳ آوریل برلین توسط ارتش سرخ محصور شده بود و یوزف گوبلس از شهروندان خواست از برلین دفاع کنند. در همان روز، گورینگ از برشتسگادن تلگرافی فرستاد مبنی بر اینکه لازم است خودش رهبری آلمان را برعهده بگیرد، زیرا هیتلر در برلین گیر افتادهاست. او ضربالعجلی تعیین کرد که پس از آن هیتلر را در شرایطی به حساب میآورد که امکان رهبری آلمان را ندارد. در جواب هیتلر دستور به بازداشت گورینگ داد و در وصیتنامه ۲۹ آوریل خود، گورینگ را از همه مناصب حکومتیاش خلع کرد. در ۲۸ آوریل، هیتلر پی برد که هیملر، که در ۲۰ آوریل برلین را ترک کرده بود، مشغول مذاکره با متفقین غربی جهت تسلیمشدن است. نتیجتاً، دستور داد بازداشتش کنند و هرمان فگلاین (نماینده اساس هیملر در مقر هیتلر در برلین) را نیز اعدام کرد.
در نیمه شب ۲۸–۲۹ آوریل هیتلر در یک مراسم کوچک در فورربونکر با اوا براون ازدواج کرد. بعد از ظهر، به آدولف هیتلر خبر رسید که روز قبل موسولینی توسط جنبش مقاومت ایتالیا اعدام شدهاست. این احتمالاً انگیزه او برای اجتناب از دستگیر شدن را افزایش داد.
در ۳۰ آوریل، زمانی که هیتلر و اوا براون خودکشی کردند، نیروهای شوروی تنها یک یا دو بلوک با ساختمان صدارت عظمای رایش فاصله داشتند. اجساد آنها به باغ پشت ساختمان برده شد و درحالی که بمباران توسط ارتش سرخ ادامه پیدا میکرد، با بنزین سوزانده شدند. کارل دونیتس و یوزف گوبلس به ترتیب مناصب هیتلر به عنوان رئیس کشور و صدر اعظم را برعهده گرفتند.
برلین در دوم مه تسلیم شد. اسناد شوروی که پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی فاش شد، ذکر میکند که اجساد هیتلر، براون، یوزف و ماگدا گوبلس و ۶ فرزندشان، هانس کربس و سگ هیتلر بلوندی احتمالاً دفن، سپس نبش قبر و منتقل شدهاست. در ۴ آوریل ۱۹۷۰، یک گروه کاگب پنج تابوت چوبی را در اسمرش در ماگدبورگ نبش قبر کردند و اجساد را سوزانده و به رود بیدریتس، انشعابی از البه، ریختند. به گفته کرشاو، زمانی که ارتش سرخ اجساد براون و هیتلر را پیدا کرد، آنها شدیداً سوخته بودند و تنها فک پایینی مشخص بود که به هیتلر تعلق دارد.
هولوکاست
هولوکاست و جنگ آلمان در شرق از باورهای دیرینه هیتلر مبنی بر دشمنی یهودیان با مردم آلمانی و نیاز به «لبنسراوم» (فضای حیاتی) جهت گسترش آلمان سرچشمه میگرفتند. تمرکز هیتلر بر اروپای شرقی از آن جهت بود که با شکست لهستان و اتحاد شوروی و سپس با بیرون کردن یا کشتار یهودیان و اسلاوها از آنجا، فضای لازم را برای گسترش خاک آلمان فراهم آورد. طرح جامع برای شرق شامل منتقل کردن جمعیت مناطق اشغالی اروپای شرقی و اتحاد شوروی به سیبری غربی، استفاده از آنها به عنوان نیروی کار اجباری یا کشتارشان بود. قرار بود مناطق فتح شده توسط مردمان آلمانی یا «آلمانیشده» استعمار شود. هدف آن بود که پس از فتح شوروی این برنامه اجرا شود، اما چون عملیات نظامی شکست خورد، هیتلر آن را جلو انداخت. در ژانویه ۱۹۴۲، او تصمیم گرفت که یهودیان، اسلاوها و دیگر دیپورتیهایی که آنها را مناسب نمییافت، باید کشته شوند.
هاینریش هیملر و راینهارت هایدریش کسانی بودند که این نسلکشی را سازماندهی و اجرا کردند. اسناد کنفرانس وانزه که در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۲ به رهبری هایدریش، با حضور ۱۵ مقام ارشد نازی برگزار شد، واضحترین مدرک برنامهریزی نظاممند برای هولوکاست است. در ۲۲ فوریه، ثبت شدهاست که هیتلر گفتهاست «ما فقط با نابودی یهودیان میتوانیم سلامتیمان را پس بگیریم.» بهطور مشابهی، در ملاقاتی مقامات قلمروهای شرقی به تاریخ ژوئیه ۱۹۴۱، هیتلر گفت که راحتترین برای آرامسازی سریع مناطق اشغالی «شلیک به هرکسی که عجیب به نظر میرسد است.» هرچند هیچ مدرکی مبنی بر دستور مستقیم هیتلر برای کشتار جمعی یافت نشدهاست، سخنرانیهای عمومی او، دستورهایش به فرماندهان و خاطرات مقامات نازی نشان میدهد او از کشتار یهودیان اروپا اطلاع داشت و اجازه آن را صادر کرده بود. در طول جنگ، هیتلر به تکرر از وقوع پیشبینی خودش در سال ۱۹۳۹، مبنی بر اینکه یک جنگ جهانی باعث نابودی نژاد یهود میشود، سخن میگفت. هیتلر آینزاتسگروپن—جوخههای آتش شبهنظامی در لهستان، بالتیک و شوروی— را تأیید کرده بود و به خوبی از اعمالشان آگاهی داشت. در تابستان ۱۹۴۲، اردوگاه آشویتس گسترش پیدا کرد تا بتواند گروه بزرگی از دیپورتیها که قرار بود کشته یا به بردگی گرفته شوند را در خود جا بدهد. اردوگاههای کار اجباری دیگری هم در بخشهای دیگر اروپا برپا شدند که وظیفه چندی از آنها فقط نابودی اسیران بود.
در میان سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵، اساس با همکاری دولتها و نیروهای به خدمتگرفتهشده از کشورهای اشغالی، مرگ حداقل ۱۱ میلیون غیرنظامی شامل ۶ میلیون یهودی (دو سوم جمعیت یهودی اروپا) و بین ۲۰۰٬۰۰۰ تا ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ کولی را سبب شد. کشتارها در اردوگاههای کار اجباری، اردوگاههای مرگ، گتوها و از طریق اعدامهای جمعی صورت میگرفتند. بسیاری از قربانیان هولوکاست در اتاقهای گاز جان خود را از دست دادند و بسیاری دیگر به دلیل گرسنگی و بیماری کشته شدند یا در زمان کار به عنوان برده در اردوگاهها جان دادند. در کنار نسلکشی یهودیان، نازیها قصد داشتند که جمعیت مناطق فتحشده را ۳۰ میلیون نفر کاهش دهند و برنامه داشتند از طریق «طرح گرسنگی» (انحصار غذا به شهروندان و نیروهای نظامی آلمانی) به این هدف برسند. نقشه نابودی شهرها را داشتند و تصمیمشان برای مالکیت زمینها این بود که آنها را به دامان طبیعت بازگردانند یا به جمعیت آلمانی که قرار بود در آن مناطق ساکن شوند اعطا کنند. در مجموع، طرح گرسنگی و طرح جامع برای شرق میتوانست منجر به گرسنگی ۸۰ میلیون نفر در اتحاد شوروی شود. این نقشهها که تنها بخشیشان عملی شد، باعث مرگهای بیشتر شدند که مجموع غیرنظامیها و اسیرانی که در کشتار داخلی جانشان را از دست دادند به حدود ۱۹٫۳ میلیون نفر میرساند.
سیاستهای هیتلر ضمناً باعث مرگ نزدیک به ۲ میلیون شهروند لهستانی غیریهودی، بیش از ۳ میلیون اسیر اهل شوروی، کمونیست و سایر رقبای سیاسی، همجنسگرا و افرادی دارای معلولیت جسمی و ذهنی، شاهدان یهوه، ادونتیسم و اعضای اتحادیههای صنفی نیز شد. هیتلر به صورت عمومی دربارهٔ این کشتارها صحبتی نکرد و به نظر میرسد که هرگز از یک اردوگاه کار اجباری هم بازدید نکرده باشد.
نازیها از مفهوم «بهداشت نژادی» پیروی میکردند. در ۱۵ سپتامبر ۱۹۳۵، هیتلر دو قانون جدید—موسوم به قوانین نورنبرگ— را به رایشستاگ ارائه کرد. مطابق این قوانین، ازدواج میان «آریاییها» و یهودیان ممنوع اعلام شد؛ بعداً قانون را گسترش دادند تا شامل «کولیها، سیاهپوستان و فرزندان حرامزاده آنها» هم بشود. این قوانین شهروندی آلمان را از همه گروههای موسوم به «غیرآریایی» سلب کرد و استخدام زنان غیریهودی زیر ۴۵ سال برای کار در خانه یهودیان را ممنوع کرد. سیاستهای اصلاح نژاد اولیه هیتلر کودکان دارای معلولیتهای فیزیکی و ذهنی را هدف قرار داد که مرگ حداقل ۵٬۰۰۰ کودک را به شیوه اتانازی رقم زد. بعداً برنامهای تدوین شد تا بزرگسالان دارای وضعیت مشابه را نیز به همین روش قتل برسانند که امروزه آن را عملیات تی۴ میخوانند.
شیوه رهبری
هیتلر با تحمیل «اصل رهبری» به شیوه یکهسالاری بر حزب نازی حکومت میکرد. این اصل بر پایه تابعیت مطلق همه زیردستان در برابر مافوقشان بود؛ نتیجتاً، او ساختار حکومت را چون یک هرم میدید که خودش—رهبر مبری از هر خطایی—در نوک آن هرم قرار داشت. رتبه در حزب قرار نبود با رایگیری تعیین شود، بلکه آنهایی که جایگاه بالاتری داشتند، زیردستانشان را انتخاب میکردند و از آنها توقع تابعیت مطلق در برابر اراده رهبر داشتند.
شیوه رهبری هیتلر آنگونه بود که به زیردستانش دستورهای متناقض بدهد و آنها را در موقعیتی قرار دهد که وظایف و مسئولیتهایشان با دیگران همپوشانی داشته باشد و در نتیجه، شخص قویتر آن کار را به سرانجام برساند. بدین طریق، هیتلر حس بیاعتمادی، رقابت و مبارزه را در میان زیردستان خود تقویت و از آن برای تحکیم و افزایش قدرت خود استفاده میکرد. کابینه او هرگز بعد از ۱۹۳۸ تشکیل جلسه نداد و او وزرا را از دیدارهای جداگانه با یکدیگر نهی میکرد. هیتلر معمولاً دستورهایش را به شیوه مکتوب ابلاغ نمیکرد؛ در عوض، آنها را به صورت کلامی یا از طریق مارتین بورمان منتقل میکرد. هیتلر برای کاغذبازیها، عزل و نصبها و مسائل مالی شخصیاش به بورمان اعتماد داشت و بورمان از جایگاه خودش برای کنترل جریان اطلاعات و دسترسی به هیتلر استفاده میکرد.
هیتلر بیشتر از رهبران سایر کشورهای درگیر جنگ جهانی دوم بر مسائل جنگی کشور خود سلطه داشت. او کنترل خود بر نیروهای مسلح را در ۱۹۳۸ تقویت کرده بود و بعد از آن همه تصمیمات مهم در ربط با استراتژیهای نظامی آلمان توسط او اتخاذ میشد. تصمیمات پر ریسک او در حمله به نروژ، فرانسه و کشورهای سفلی در ۱۹۴۰ درحالیکه مشاوران نظامیاش با آن موافق نبودند، موفقیتآمیز از آب درآمد اما استراتژیهای دیپلماتیک و نظامی او جهت بیرون کردن بریتانیا از جنگ به شکست انجامیدند.
هیتلر در دسامبر ۱۹۴۱ خود را به فرماندهی کل قوا منصوب کرد و از آن زمان به بعد شخصاً جنگ علیه شوروی را رهبری میکرد، درحالیکه فرماندهان نظامی او در جبهه غربی از خودمختاری نسبی بهرهمند بودند. بعد از آنکه روند جنگ علیه آلمان شد، شیوه رهبری هیتلر هم از واقعیت فاصله گرفت. تصمیمگیریهای کند او و دستورهایش مبنی بر حفظ مواضع غیرقابل دفاع مانعی بر سر موفقیت عملیاتهای دفاعی ارتش آلمان بود. علیرغم این، هیتلر کماکان باور داشت تنها رهبری او میتواند پیروزی را به ارمغان آورد. در آخرین ماههای جنگ، هیتلر امکان مذاکره جهت صلح را نپذیرفت و ویرانی آلمان را به تسلیم شدن ترجیح میداد. نیروهای مسلح هرگز سلطه هیتلر بر برنامههای جنگی را زیر سؤال نبردند و مقامات بلندپایه ارتش در مجموع از تصمیماتش حمایت و آنها را اجرا میکردند.
زندگی شخصی
خانواده
چهره عمومی که هیتلر از خود ارائه میکرد، یک مرد تنها بدون زندگی شخصی که خود را کاملاً وقف ملت و ماموریتهای سیاسی کرده، بود. او معشوقه خود، اوا براون، را در ۱۹۲۹ ملاقات کرد و در ۲۹ آوریل ۱۹۴۵ با او ازدواج کرد؛ یک روز قبل از اینکه هر دوی آنها خودکشی کنند. در سپتامبر ۱۹۳۱، گلی راوبال دختر خواهر ناتنی هیتلر با استفاده از اسلحه دائی خود در آپارتمان مونیخ هیتلر، خودکشی کرد. این اتفاقات باعث شد که آن زمان در میان مردم شایعه شود که آدولف با گلی در یک رابطه عاشقانه بودهاست و مرگ او باعث غمی عمیق و همیشگی برای هیتلر است. پائولا هیتلر، آخرین عضو به جا مانده از خانواده آدولف هیتلر، در ژوئن ۱۹۶۰ درگذشت. پائولا کوچکترین خواهر هیتلر بود.
مذهب
هیتلر در خانوادهای با یک مادر مؤمن به مسیحیت کاتولیک و یک پدر روحانیستیز متولد شد؛ پس از ترک خانه، او هرگز در آیین عشای ربانی شرکت نکرد و هفت آیین را به جا نیاورد. آلبرت اشپر ذکر میکند که ضدیت هیتلر با کلیسا بنا به دلایل سیاسی بود و درحالی که او هرگز به صورت رسمی دین خود را ترک نکرد، هیچ علاقهای هم به آن نشان نمیداد. اشپر اضافه میکند هیتلر باور داشت در صورتی که یک دین سازماندهی شده وجود نداشته باشد، مردم رو به سوی عرفان خواهند گذاشت؛ مسلکی که آن را موجب عقب افتادگی میدید. هیتلر اعتقادات دینی ژاپنیها یا اسلام را دین مناسبتری برای آلمانیها میدانست، زیرا بر آن بود که مسیحیت باعث نرمخویی جامعه میشود.
جان اس. کانوی میگوید هیتلر اساساً با کلیساهای مسیحی ضدیت داشت. بنا به گفته بولاک، هیتلر به خدا باور نداشت، روحانیستیز بود و با دید تحقیر به اخلاقیات مسیحی نگاه میکرد، زیرا آن را در مغایرت با «بقای اصلح» میدید. او آن ابعاد پروتستانتیسم را که با دیدگاههایش مناسب بود را میپسندید و برخی عناصر کلیسای کاتولیک مانند سلسله مراتب آن، نیایشسرایی و اصطلاحات آن را اقتباس کرده بود.
از دید هیتلر، کلیسا یک سازمان سیاسی محافظهکار مؤثر در جامع بود و در قبال آن سیاستی را اتخاذ میکرد که به سود اهداف سیاسیاش در همان لحظه باشد. در انظار عمومی، هیتلر معمولاً لب به ستایش «میراث مسیحی» و «فرهنگ آلمانی مسیحی» میگشود و از «عیسیِ آریایی» که با یهودیان جنگید سخن میگفت. با این حال گفتههایش در ستایش مسیحیت با آنچه در خفا میگفت، در تضاد بود؛ مانند «چرند» و «مزخرف بنا شده بر دروغ» توصیف کردن مسیحیت.
بر اساس یک گزارش دفتر خدمات راهبردی ایالات متحده، یکی از اهداف طرح جامع نازیها این بود که تأثیر کلیساهای مسیحی در رایش را از بین ببرند. هدف نهایی هیتلر، نابودی کامل مسیحیت بود. او از همان آغاز چنین هدفی داشت، اما بیان کردن آن به صورت عمومی را غیر مقتضی یافته بود. بنا به گفته بولاک، هیتلر بنا داشت تا پایان جنگ برای انجام نقشه خود صبر کند.
اشپر نوشتهاست که هیتلر نسبت به باورهای عارفانه هیملر و آلفرد روزنبرگ و تلاش هیملر برای اینکه باورهای اساطیری را با خط مشی اساس درآمیزد، نظری منفی داشت. او عملگرا بود و تمرکز خود را بر روی مسائلی میگذاشت که آنها را کاربردی میدید.
درآمد
هیتلر هیچ حقوقی از حکومت نمیگرفت؛ بلکه آن را به صندوقی اهدا میکرد که از کارگرانی که دچار حوادث کار شده بودند، حمایت مینمود. او اوخر سال ۱۹۳۵ به شکل رسمی اعلام کرد هیچ حساب بانکی ندارد و سهامدار هیچ شرکتی هم نیست. تمامی درآمد هیتلر از فروش خودزندگینامه او، نبرد من، به دست میآمد. بین سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۴۰ حدود ۵٫۲ میلیون نسخه از این کتاب به فروش رفت. قیمت هر کتاب ۷٫۲ رایشسمارک و سهم هیتلر از هر کدام حدود ۱۵ درصد بود که در این مدت مجموعاً عایدی قابل ملاحظهای بالغ بر ۵٫۶ میلیون رایشسمارک را برای او حاصل کرد.
سلامتی
محققان حدسهای مختلفی زدهاند که هیتلر از امراضی چون سندرم روده تحریکپذیر، بیماریهای پوستی، آریتمی قلب، تصلب شرایین، بیماری پارکینسون، سیفلیس، آرتریت گیجگاهی و وزوز گوش رنج میبرد. در گزارشی که به سال ۱۹۴۳ برای دفتر خدمات راهبردی توسط والتر سی. لانگر از دانشگاه هاروارد تهیه شد، ذکر گردیده که هیتلر یک سایکوپاتی و دارای اختلال روانی است. روبرت جی.ال. وایت در کتابی به سال ۱۹۷۷ حدسی را مبنی بر ابتلای هیتلر به اختلال شخصیت مرزی مطرح کرد. هنریک ابرل و هانتس-یواخیم نئومان معتقدند علیرغم آنکه هیتلر از تعدادی مریضی از جمله بیماری پارکینسون رنج میبرد، او دارای توهمات پاتولوژیکال نبود و از تصمیمات خود کاملاً آگاه و در نتیجه مسئول آنها بود. اثبات نظریات مربوط به وضعیت پزشکی هیتلر سخت است و دادن وزن بیش از حد به آنها میتواند باعث شود اتفاقات روی داده در دوره نازی به مشکلات احتمالی سلامت یک شخص نسبت داده شود. کرشاو معتقد است با بررسی نیروهای اجتماعی که منجر به دیکتاتوری نازیها و سیاستهای آنها شدند، دید وسیعتری به تاریخ آلمان میگشاید، تا اینکه دلایل جنگ جهانی دوم و هولوکاست در یک نفر جستجو شود.
هیتلر در دهه ۱۹۳۰ رژیمی اغلب گیاهی اتخاذ کرد و بعد از ۱۹۴۲ دیگر گوشت و ماهی نخورد. او تصاویر کشتار حیوانات را به مهمانانش نشان میداد تا آنها را از خوردن گوشت بر حذر دارد. بورمان در نزدیکی برگهوف گلخانهای ساخته بود تا میوه و سبزی تازه همیشه در دسترس هیتلر باشد.
او همچنین در همان زمان که گیاهخوار شد، نوشیدن الکل را هم کنار گذاشت و تنها در مناسبهای اجتماعی به ندرت آبجو یا شراب مینوشید. او در بیشتر عمرش از دخانیات دوری میجست اما در دوره جوانیاش بسیار (۲۵ تا ۴۰ سیگار در روز) سیگار میکشید؛ در نهایت آن را «هدر دادن پول» یافت و کنارش گذاشت و همچنین به اطرافیانش که آنها هم سیگار کشیدن را ترک میکردند، ساعت طلا هدیه میداد. بعد از ۱۹۳۷ برخی مواقع آمفتامین مصرف میکرد و در اواخر ۱۹۴۲ به آن اعتیاد پیدا کرد. اشپر مصرف آمفتامین توسط او را به تصمیمات دمدمیمزاجانه و انعطافناپذیر هیتلر چون مخالفت با عقبنشینیهای نظامی مربوط دانستهاست.
تئودور مورل، پزشک مخصوص هیتلر، در سالهای جنگ ۹۰ داروی مختلف برای او تجویز کرد و هیتلر روزانه تعداد زیادی قرص را به دلیل مشکلات مزمن معده و دیگر امراض میخورد. او بهطور معمول باربیتورات، افیون، کوکائین، پتاسیم برمید و شابیزک مصرف میکرد. در نتیجه انفجار کودتای ۲۰ ژوئیه، به سوراخی پرده گوش دچار شد و ۲۰۰ تراشه چوب را باید از پایش خارج میکردند. ویدیوها نشان میدهد که دست چپ او لرزش داشته و در زمان راه رفتن میلنگیده. اینها قبل از جنگ آغاز شدند و تا پایان عمرش رو به وخامت گذاشتند. ارنست-گونتر شنک و دیگر دکترهایی که هیتلر را در هفتههای پایانش عمرش ملاقات کردند، تشخیصشان بر ابتلای او به بیماری پارکینسون بودهاست.
میراث
معاصران هیتلر خودکشی او را به باطل شدن یک افسون مربوط دانستند. حمایت عمومی از هیتلر در زمان مرگش پایین آمده بود و تعداد کمی از آلمانیها بر مرگ او دریغ خوردند؛ به گفته کرشاو، بیشتر شهروندان و پرسنل نظامی بیش از حد مشغول وفق دادن خود با سقوط کشور یا فرار از میدان نبرد بودند و نتیجتاً هیچ اهمیتی به موضوع ندادند. بنا به گفتۀ جان تولند، مورخ، نازیسم بدون رهبرش «مانند یک حباب ترکید».
اعمال هیتلر و ایدئولوژی نازیسم تقریباً در همه جهان شدیداً غیراخلاقی به حساب میآیند؛ بنا به کرشاو، «هرگز در طول تاریخ این همه ویرانی — چه جسمانی و چه اخلاقی — با نام یک نفر پیوند نخورده بود.» برنامههای سیاسی هیتلر یک جنگ جهانی به بار آورد و اروپای شرقی و مرکزی را ویران و فرسوده به جا گذاشت. آلمان ویرانی سراسری را تجربه کرد که باعث شد پایان جنگ جهانی را «ساعت صفر» در آن کشور لقب دهند. سیاستهای هیتلر رنجی بیسابقه به بشریت تحمیل کرد؛ بنا به رودالف رومل، رژیم نازی مسبب مرگ ۱۹٫۳ میلیون غیرنظامی و اسیر جنگی بود. به علاوه، ۲۸٫۷ میلیون سرباز و غیرنظامی در نتیجه عملیاتهای نظامی در جبهه اروپایی جنگ جهانی دوم جان خودشان را از دست دادند. تلفات غیرنظامی این جنگ در تاریخ نظامی جهان بیسابقه بودهاست. مورخان، فلاسفه و سیاستمداران معمولاً از کلمه «شیطانی» برای توصیف رژیم نازی استفاده میکنند و بسیاری از کشورهای اروپایی برای ترویج نازیسم و انکار هولوکاست مجازاتهایی در نظر گرفتهاند.
فردریش ماینک، مورخ، هیلتر را «یک نمونه عالی از قدرت غیرقابل محاسبه و منحصر به فرد یک شخص در تاریخ» توصیف کردهاست. تاریخدان انگلیسی هیو ترور-روپر او را یکی از «سادهکنندهترینها در تاریخ» یافت چرا که او «نظاممندترین، تاریخیترین، فلسفیترین و با این حال بیرحمترین و نابخشندهترین» فاتحی است که جهان به خود دیده. از دید جان رابرتس، شکست هیتلر پایانی بر یک دوره از تاریخ اروپا بود که آلمان بر آن سلطه داشت. در عوض آن، جنگ سرد آغاز شد که برخوردی جهانی بود بین بلوک غرب به رهبری ایالات متحده آمریکا و بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی. سباستین هافنر، مورخ، معتقد است که بدون هیتلر و آوارگی یهودیان، کشور امروز اسرائیل احتمالاً وجود نمیداشت. به گفته او، استعمارزدایی از مستعمرههای کشورهای اروپایی به تأخیر میافتاد. همچنین، هافنر ادعا میکند که به غیر از اسکندر مقدونی، هیچ شخصیت قابل مقایسهای در طول تاریخ تأثیرها مهمی چون هیتلر نداشتهاست؛ چرا که اسکندر هم نظیر هیتلر در یک دوره نسبتاً کوتاه سبب تغییرات بزرگ در سطح جهان شد.
در پروپاگاندا
هیتلر از فیلمهای مستند برای ایجاد کیش شخصیت استفاده میکرد. او در طول زندگی سیاسیاش در چند فیلم تهیهشده برای پروپاگاندا حضور یافت که بیشتر آنها را لنی ریفنشتال، از پیشتازان فیلمسازی مدرن، ساخت. از جمله فیلمهایی که هیتلر در آنها حضور پیدا کرد شامل آثار زیر است:
پیروزی ایمان (۱۹۳۳)
پیروزی اراده (۱۹۳۵)
روز پیروزی: نیروهای مسلح ما (۱۹۳۵)
المپیا (۱۹۳۸)
پانویس
اسامی، کلمات و عنوانها
یادداشتها
یادکردها
منابع
چاپی
آنلاین
پیوند به بیرون
ارائه کتابهایی از هیتلر در کتابخانه سیاسی موندو
نمودار تبارنامه هیتلر
تقلب هنری قرن: یادداشتهای روزانه هیتلر
آمریکاستیزی
اتریشیتبارهای اهل آلمان
اتریشیهای مهاجرتکرده به آلمان
احزاب راست آلمان
اعضای رایشستاگ آلمان نازی
اعضای رایشستاگ جمهوری وایمار
افراد پادکمونیست اهل آلمان
افراد جنگ جهانی اول اهل اتریش
افراد جنگ جهانی دوم اهل آلمان
نظامیان آلمانی در جنگ جهانی اول
اقتدارگرایی
انقلابیون اهل آلمان
اهالی برانآئو ام این
برترپنداران نژاد سفید
اصلاح نژاد نازی
تاریخ یهودیان آلمان
تلفات آلمان در جنگ جهانی اول
حاکمان فاشیست
خانواده هیتلر
خودکشی بوسیله سلاح گرم در آلمان
خودکشیهای توأم بهدست نازیها
درگذشتگان ۱۹۴۵ (میلادی)
دریافتکنندگان صلیب آهنین (۱۹۱۴) درجه دو
دریافتکنندگان صلیب آهنین (۱۹۱۴) درجه یک
روسهراسی
رهبران حزبها در آلمان
رهبران نازی
رهبران نظامی جنگ جهانی دوم اهل آلمان
زادگان ۱۸۸۹ (میلادی)
سیاستمداران برترپندار نژاد سفید
سیاستمداران جنگ جهانی دوم
سیاستمداران خودکشیکرده اهل آلمان
سیاستمداران آلمان نازی
سیاسینویسان خودکشیکرده
شخص سال برگزیده مجله تایم
شهروندان آلمان از طریق تغییر تابعیت
صدر اعظمهای آلمان
ضدپروتستانتیسم
ضدمسیحیت در اروپا
عاملان نسلکشی مردم کولی
عاملان هولوکاست
کاتولیکهای رومی سابق
محکومان به جرم خیانت به آلمان
مدافعان تئوریهای توطئه شامل یهودیان
مردهای خودکشیکرده
منتقدان مارکسیسم
منتقدان مسیحیت
نازیهای خدمتکرده در جنگ جهانی اول
نازیهای خودکشیکرده با سلاح گرم در آلمان
نازیهای خودکشیکرده در آلمان
نازیهای شرکتکرده در کودتای آبجوفروشی
نظامیان بایرن
نظریهپردازان توطئه اهل آلمان
نویسندگان سیاسی اهل آلمان
نویسندگان غیرداستانی آلمانی سده ۲۰ (میلادی)
نویسندگان مرد سده ۲۰ (میلادی) اهل آلمان
هولوکاست در آلمان
یهودستیزی در آلمان |
3897 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87%20%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%20%D9%88%D8%A7%D8%AD%D8%AF%20%DA%A9%D8%B1%D8%AC | دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج | دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج دانشگاهی غیردولتی در کرج، استان البرز است. این واحد دانشگاه آزاد اسلامی در شمال شرقی گوهردشت و در دامنه کوه پایههای البرز قرار دارد.
حدود ۳۰ هزار دانشجو در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج مشغول به تحصیل میباشند که بهطور میانگین روزانه ۵۰۰۰ دانشجو در مجتمع اصلی دانشگاه حضور دارند. ۴۰۰ عضو هیئت علمی تمام وقت، ۶۰۰ مدرس و ۵۰۰ کارمند در بخشهای مختلف دانشگاه به کار اشتغال دارند و بیش از ۱۵۰۰۰۰ دانشجو از این واحد دانش آموخته شدهاند.
حضور استادان برتر کشور، ایجاد مراکز پژوهشی و آزمایشگاههای تخصصی؛ این دانشگاه را جزو واحدهای برتر دانشگاههای آزاد اسلامی کشور قرار دادهاست. واحد کرج دارای رتبه جامع الف و دارای فضاهای مناسب آموزشی و پژوهشی، توانسته در نظام رتبهبندی سایماگو در بین دانشگاه های کشور رتبه ۴۳ و در بین واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی رتبه سوم را کسب کند.
پیشینه
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در ۹ خرداد ۱۳۶۳ با تلاش استادان و کارکنان خود و بدون کمک مالی از جانب نهادهای دولتی، تنها با تکیه بر شهریههای دانشجویان تأسیس شد و کار خود را با ۷ رشته تحصیلی و استفاده از ۲۵ مدرس حقالتدریسی و ۵۰۰ دانشجو در باغی در سه راه عظیمیه در ابتدای جاده چالوس آغاز کرد.
دانشکدهها
واحد کرج دارای ۱ گروه مستقل معارف اسلامی و ۱۳ دانشکده به شرح زیر است:
۱. ادبیات و علوم انسانی
۲. الهیات و معارف اسلامی
۳. روانشناسی و علوم تربیتی
۴. تربیت بدنی و علوم ورزشی
۵. مدیریت و حسابداری
۶. حقوق و علوم سیاسی
۷. علوم پزشکی
۸. دامپزشکی
۹. کشاورزی و منابع طبیعی
۱۰. علوم
۱۱. فنی و مهندسی
۱۲. مهندسی علوم داده و هوش مصنوعی
۱۳. مهارت و کارآفرینی
رشتهها، گرایشها و مقاطع تحصیلی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج دارای حدود ۲۵۰ رشته و گرایش تحصیلی در مقاطع دکتری تخصصی، دکترای حرفهای، کارشناسی ارشد، کارشناسی پیوسته، کارشناسی ناپیوسته، کاردانی پیوسته و کاردانی ناپیوسته است.
رشتهها، گرایشها و مقاطع تحصیلی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
امکانات آموزشی
کارگاهها و آزمایشگاهها
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج دارای ۱۴۰ باب کارگاه و آزمایشگاه پیشرفته است که به دانشجویان سرویس میدهد.
کتابخانهها
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج دارای یک کتابخانه مرکزی بزرگ در مجتمع دانشگاه و ۱۱ کتابخانه در دانشکدهها و آموزشکدهها است و مجموع کتابهای آن افزون بر ۲۰۳۰۰۰ جلد کتاب فارسی و لاتین است. همچنین ۱۱۰۹ عنوان مجله فارسی و لاتین و ۵۴۶۷ کتاب الکترونیکی و ۲۰ کیوسک اطلاع رسانی در این کتابخانهها موجود است که دانشجویان با ارائه یک قطعه عکس ۴*۳، کارت دانشجویی، برگه انتخاب واحد و مبلغی میتوانند عضو کتابخانه شوند.
سایت رایانهای
با بهرهگیری از ۱۴۵۰ دستگاه رایانه بیشتر امور اداری، پژوهشی، آموزشی و دانشجویی دانشگاه به صورت رایانهای انجام میشود و همچنین با تجهیز و راه اندازی ۲۸ سایت اینترنت و رایانه در دانشگاه، ارائه خدمات اینترنتی در سایتهای دانشکدههای کشاورزی و منابع طبیعی، علوم سیاسی، الهیات، دامپزشکی، ادبیات، فنی و علوم دایر بوده و دسترسی به شبکه جهانی اینترنت امکانپذیر است.
لابراتوارهای زبان انگلیسی و عربی
لابراتوار زبان انگلیسی و عربی واحد کرج در دانشکدههای ادبیات و الهیات و ادبیات عرب با امکانات و تجهیزات آموزشی شامل چندین دستگاه ویدئو، تلویزیون، رایانه، صدها حلقه فیلم، به همراه چندین کابین و دستگاه کنترل مرکزی به دانشجویان رشتههای زبان انگلیسی و ادبیات عرب در حال سرویسدهی میباشند.
فعالیتهای پژوهشی
انجمنهای علمی، فرهنگی، هنری
دانشجویان برتر علمی و علاقهمند به پژوهش یا هنرمند میتوانند اساسنامه انجمنهای علمی، فرهنگی، هنری که از سوی کمیسیون مرکزی انجمنهای علمی سازمان مرکزی تدوین و ابلاغ شدهاست را از مسئول امور دانشجویی دانشکده دریافت نمایند.
در حال حاضر ۲۵ انجمن علمی، فرهنگی و ۲ تشکل سیاسی دانشجویی و استادان در واحد کرج در حال فعالیت میباشند.انجمنهای علمی بعضاً توسط خود دانشگاه از بدو امر و بعضاً توسط دانشجویان و پیگیریهای آنها تأسیس میشود.
نشریات دانشجویی
دانشجویان علاقهمند به انتشار نشریات علمی، فرهنگی و اجتماعی میتوانند با دریافت دستورالعمل اجرایی نشریات دانشگاهی از امور دانشجویی دانشکده و مطالعه آن (فرم شماره ۲) تقاضای انتشار نشریه را تکمیل و طی آن مدیر مسئول و صاحب امتیاز را معرفی نمایند. پس از بررسیهای لازم درخواست نشریه در شورای فرهنگی دانشگاه طرح و در صورت تصویب، مجاز به انتشار آن به صورت هفتهنامه، ماهنامه یا فصلنامه خواهند بود. در حال حاضر ۱۸ نشریه مصوب دانشجویی در واحد کرج منتشر میشود. که بیشتر این نشریهها به صورت منظم چاپ میشوند و تعدادی هم بعد از چاپ یا توقیف شدند یا دیگر چاپ نشدند. به عنوان نمونه نشریه حقوقی «رهیار» که سر و صدای زیادی در دانشکده حقوق داشت و حواشی زیادی به دنبال داشت که فقط یک شماره از آن چاپ شد.
باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان
دانشجویانی میتوانند در باشگاه پژوهشگران جوان عضو شوند که دارای رتبه بالای کنکور یا میانگین نمره بالا یا مقاله معتبر باشند. این انجمن در حوزه معاونت پژوهشی فعالیت میکند و اعضای آن میتوانند از تسهیلات کاهش شهریه، شرکت در سمینارهای علمی، کمک هزینه پایاننامه و انجام طرحهای پژوهشی با کمک مالی دانشگاه استفاده نمایند.
سمینارهای علمی
دانشجویان میتوانند با هماهنگی انجمنهای دانشجویی موجود در دانشکدهها یا گروههای آموزشی یا ارتباط با باشگاه پژوهشگران جوان نسبت به برگزاری سخنرانیهای علمی، سمینارهای منطقهای و کشوری اقدام نمایند. همچنین دانشجویان میتوانند در تعدادی از سخنرانیهایی که گروههای آموزشی برگزار مینمایند شرکت کنند. این سمینارها با هماهنگی حوزه معاونت پژوهشی دانشگاه انجام میپذیرد.
تسهیلات رفاهی
حوزه معاونت دانشجویی واحد کرج یکی از فعالترین واحدهای دانشگاهی در زمینه ایجاد تسهیلات رفاهی برای دانشجویان است. از جمله این تسهیلات میتوان به ارائه غذاهای گرم و متنوع با قیمت مناسب به دانشجویان، ارائه خدمات بیمه حوادث دانشجویی با واریز مبلغی، بررسی درخواستهای انتقال دانشجویان شامل: تقاضای میهمان شدن یا انتقال دایم به سایر واحدهای دانشگاهی، گسترش ورزش در سطح دانشجویان از راه شناسایی و جذب دانشجویان علاقهمند به فعالیتهای ورزشی و ایجاد برنامههای گوناگون ورزشی اعم از اردوهای ورزشی ـ تفریحی و برگزاری مسابقات داخلی، منطقهای و کشوری، آموزش امور اداری به دانشجویان داوطلب و استفاده از کارایی آنان تحت عنوان کار دانشجویی، نظارت بر اجرای مقررات عمومی و آموزشی دانشگاه به منظور حفظ امنیت و آرامش لازم با برقراری کمیته انضباطی و برخورد با دانشجویان خاطی، صدور کارت المثنی برای دانشجویانی که به دلایلی کارت آنان مخدوش یا مفقود شده باشد، اشاره کرد.
وام دانشجویی
به منظور ایجاد تسهیلات برای دانشجویانی که توانایی مالی کمتری دارند حوزه معاونت دانشجویی به سه طریق وام دانشجویی به دانشجویان واجد شرایط پرداخت مینماید. وام کوتاه مدت که بازپرداخت آن در طول ترم است. وام میان مدت که بازپرداخت آن یک سالهاست و وام بلندمدت که بازپرداخت آن تا پایان دوره تحصیلات است.
دانشجویان واجد شرایط میتوانند با مراجعه به اداره خدمات دانشجویی دانشکده در موعد مقرر نسبت به تکمیل فرمهای مربوطه اقدام نمایند. همچنین وام ازدواج دانشجویی نیز به دانشجویانی که در حین تحصیل ازدواج میکنند با بازپرداخت یک ساله از طریق امور دانشجویی پرداخت میشود.
اتوبوسهای داخل مجتمع
با توجه به وسعت مجتمع دانشگاهی (۴۷ هکتار) جهت جابجایی دانشجویان اتوبوسهای دانشگاه به صورت رایگان از ساعت ۷ صبح تا ۱۹ در داخل مجتمع در حال جابجایی دانشجویان بودند.
ایجاد باجههای تلفن در داخل مجتمع، هماهنگی با سازمان اتوبوس رانی و تاکسیرانی کرج جهت ایجاد خط مترو به دانشگاه از دیگر اقدامات دانشگاه جهت آمد و شد و ارتباط سریع تر و بهتر دانشجویان بود که البته از سال ۱۳۹۸ این خدمات از دسترس دانشجویان خارج شد و دیگر در اختیار دانشجویان قرار ندارد.
فعالیتهای فوقبرنامه
از امور فوقبرنامه واحد کرج میتوان اعزام دانشجویان به اردوهای زیارتی، اعزام دانشجویان به حج عمره، برگزاری مراسم جشن ازدواج دانشجویی، برگزاری مسابقات قرآن و عترت، احکام، نهجالبلاغه، کتابخوانی، برگزاری مراسم ملی و مذهبی و برپایی نمایشگاههای هنری و غیره اشاره نمود که نهاد نمایندگی رهبری، دفتر فرهنگ اسلامی، روابط عمومی و بسیج دانشجویی در برگزاری آنها همکاری دارند.
کانون های فرهنگی
ولایت
امام خمینی(ره)
هلال احمر
مبارزه با دخانیات
ما و شما
اماکن فرهنگی، ورزشی و رفاهی
سالنهای اجتماعات
در حال حاضر ۸ باب سالن اجتماعات و ۱ آمفی تئاتر در واحد قابل بهرهبرداری است که سالن اجتماعات بزرگ مجلل و مجهز مرکزی با گنجایش ۸۰۰ نفر با امکانات صوتی و تصویری بسیار پیشرفته آماده برگزاری همایشهای و مراسم مختلف فرهنگی و پژوهشی است، همچنین سالن اجتماعات شهید باهنر با گنجایش ۱۵۰ نفر، سالن اجتماعات شهید فهمیده دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی با گنجایش ۲۰۰ نفر، سالن اجتماعات دانشکده مهارت و کارآفرینی با گنجایش ۲۰۰ نفر، سالن شهید مطهری دانشکده دامپزشکی با گنجایش ۲۰۰ نفر از دیگر سالنهای مجهز دانشگاه است.
سالنهای غذاخوری و بوفهها
در حال حاضر ۱۱ سالن غذاخوری و ۷ بوفه در درون و بیرون این مجتمع دانشگاهی و کلینیکهای این واحد مخصوص استادان و دانشجویان همه روزه غذای گرم را با کیفیت خوب و بسیار ارزان ارائه میدهند که دانشجویان میتوانند با رزرو هفتگی از این امکانات استفاده نمایند.
آلاچیق و پارک جنگلی
این دانشگاه دارای تعداد بسیاری آلاچیق و یک پارک جنگلی کوچک است که محل تجمع دانشجویان برای گپ و گفت و وقت گذرانی به ویژه در ماههای گرم سال است.
امکانات ورزشی
زمین فوتبال چمن دانشگاه
۹ مجموعه ورزشی سرپوشیده و مجموعههای ورزشی روباز
بیمارستان های دامپزشکی
بیمارستان دام های بزرگ در نظر آباد
بیمارستان دام های کوچک (حیوانات خانگی) در کرج (عظیمیه)
بیمارستان دام های بزرگ در نظرآباد (بیمارستان آموزشی و پژوهشی شماره ۱):
شماره تماس بیمارستان: ۰۲۶-۴۵۳۸۲۵۷۳
بخش بیماریهای داخلی دامهای بزرگ
بخش مامایی و بیماریهای تولید مثل
بخش جراحی و رادیولوژی
بخش بیماریهای طیور
بخش کالبد گشائی
مرکز رادیولوژی و سونوگرافی
بیمارستان تشخیصی تخصصی
گاوداری
مرغداری
اسبداری
کوره لاشه سوزی
بیمارستان عظیمیه یا بیمارستان حیوانات خانگی (بیمارستان آموزشی و پژوهشی شماره ۲):
شماره تماس در دانشکده: ۳۲۵۵۸۹۸۹-۰۲۶
بخش بیماریهای داخلی دامهای کوچک
بخش جراحی و رادیولوژی
بخش بیماریهای ماهیان آکواریومی
بخش بیماریهای پرندگان زینتی و شکاری
بخش بیماریهای حیوانات حیات و حش
بیمارستان تشخیصی تخصصی
مرکز رادیولوژی و سونوگرافی
مدارس سما
با صدور مجوز تأسیس مدارس غیرانتفاعی وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی از طرف وزارت آموزش و پرورش و ابلاغ این مجوز به واحدهای دانشگاه، واحد کرج شروع به تکمیل و دایر نمودن این مدارس نمود.
در حال حاضر مدارس سما وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج در سه مقطع دبستان، دبیرستان متوسطه اول و دوم دخترانه و پسرانه و آموزشگاه زبان و فوق برنامه با بیش از ۵۰۰ دانشآموز در جوار دانشگاه و دیگر نقاط شهر در حال فعالیت است.
منابع
سایت دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
پیوند به بیرون
سایت دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
آموزش در استان البرز
دانشگاههای کرج
ساختمانها و سازهها در استان البرز
کرج
منطقه ۷ کرج
کرج |
3901 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D9%85 | نازیسم | نازیسم که خلاصه عبارت ناسیونال سوسیالیسم به معنی سوسیالیسم ملی است، به مجموعهٔ ایدئولوژیهای حزب نازی گفته میشود.در طرف مقابل نازیها یهودیان را دشمنان شماره یک آلمان میخواندند.نازیها مخالف نظامهای کاپیتالیسم و کمونیسم بودند.آنها اهداف سوسیالیسم ملی را رفاه عمومی کارگران، افزایش دستمزدها و عدالت در تقسیم سرمایهها اعلام کردند. نازیسم در آلمان امروزی غیرقانونی است؛ گرچه بقایا و احیا کنندگان نازیسم مشهور به «نئو نازیها» در آلمان و خارج از آن مشغول فعالیت هستند.
نازیها از نظر عقیدتی به دو طیف چپگرا هم چون جوزف گوبلز و راستگرا هم چون هرمان گورینگ تقسیم میگردند.
تاریخچه
پیش از آنکه واژه ناسیونال سوسیالیسم در آلمان و توسط حزب نازی به کار گرفته شود، ایدئولوژی مکتب آریاییگرایی توسط کنت گوبینوی فرانسوی و هوستن چمبرلین انگلیسی در قرن نوزدهم بنیانگذاری شد. پس از چندی این ایدئولوژی در میان مخالفان دموکراسی حامیان بسیاری پیدا کرد.
پس از آنکه آنتوان درکسلر حزب کارگران آلمان را بنیانگذاری کرد و آدولف هیتلر پس از مدتی به آن پیوست. هیتلر به سران حزب پیشنهاد داد تا یک تحول اجتماعی نیز در دستور حزب قرار گیرد که این پیشنهاد مورد موافقت قرار نگرفت زیرا افزودن واژه سوسیالیسم به نام حزب امکان داشت حزب را به داشتن عقاید کمونیستی مشهور کند. پس از آنکه درکسلر از سمت خود کنارهگیری کرد آدولف هیتلر توانست جایگزین وی شود، هیتلر در اولین قدم واژه سوسیالیسم را به نام حزب افزود و اعلام کرد که حزب سوسیالیسم کارگران آلمان در پی یک تحول اجتماعی از سرمایهداری به سوسیالیسم است، سوسیالیسمی خارج از چهارچوب کمونیسم. ورنر سومبارت اندیشمند آلمانی دربارهٔ مکتب آریاییگرایی میگوید:
یکی دیگر از عوامل مؤثر در ترویج ایدئولوژی آریاییگرایی، تأسیس «انجمن جهانی تئوسوفی» در سال ۱۸۷۵ در نیویورک توسط کلنل اُلکات بود. قابل ذکر است آرم این انجمن در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، صلیب شکسته به همراه نماد ستاره داوود بود که بعدها این آرم با حذف ستاره داوود به آرم حزب نازی تبدیل شد.
عامل مؤثر دیگری که باعث تأسیس حزب نازی و قدرت گرفتن آدولف هیتلر شد، پدیدهٔ آنتی سمیتیسم(ضدسامی گرایی) بود. کادتها (دانشجویان مدارس نظامی آلمان) به عنوان ستون فقرات این پدیده که در میان بخشهای عقبمانده جامعه آلمان گسترش یافت به حساب میآمدند. یکی از نخستین کانونهای اشاعه ضدسامی گرایی در آلمان حزب سوسیال مسیحی کارگری آلمان بود. این حزب از تبلیغات ضدیهودی به عنوان تاکتیک برای نفوذ در میان تودههای کارگری آلمان استفاده میکرد. در نتیجه در دهههای ۱۸۸۰ و ۱۸۹۰ میلادی، انجمنهای ضدیهودی در آلمان به سرعت گسترش پیدا کردند و با پشتوانههای مالی کلان در انتخابات سال ۱۸۹۳ رایشتاگ (مجلس آلمان) موفق به اخذ ۲۵۰هزار رأی و ۱۶ نماینده شدند.
یکی دیگر از تبلیغ کنندگان موج ضدسامی گرایی، ویلهلم دوم امپراتور آلمان بود که از دوستان صمیمی سِر ارنست کاسل (از یهودیان ثروتمند انگلیسی و از دوستان نزدیک ادوارد هفتم پادشاه انگلیس) بود.
از دیگر مروجان پدیدههای آریایی گرایانه و ضدسامی گرایانه هوستن چمبرلین بود. وی در سال ۱۸۹۸ کتابی با عنوان بنیاد سده نوزدهم منتشر کرد که در آن تاریخ معاصر اروپا را به عنوان عرصه تعارض دو نژاد «آریایی» و «سامی» ترسیم میکرد. قیصر ویلهلم شخصاً این کتاب را برای فرزندانش میخواند و او بود که دستور داد که این کتاب در دانشگاه افسری آلمان تدریس شود. قابل ذکر است که هوستن چمبرلین انگلیسی طی سالهای ۱۸۸۹–۱۹۰۹ بهطور منظم به کاخ ویلهلم، قیصر آلمان، رفتوآمد داشت و با ادعای پیوند با استادان غیبی به رویاهای او در زمینه سروری بر جهان و ایجاد نژاد نوین دامن میزد. چمبرلین پس از جنگ جهانی اول و شکست آلمان نیز همچنان مروج عقاید آریاییگرایانه بود و زمانی که هیتلر در صحنه سیاست آلمان ظهور کرد، وی را به عنوان ناجی نژاد آریایی اعلام نمود. وی که در سال ۱۹۲۳ شخصاً با هیتلر ملاقات کرده بود بعدها در نامهای به او نوشت:
از دیگر موارد تأثیرگذار بر ظهور نازیسم فرقهای به نام انجمن تول بود که در سال ۱۹۱۲ در مونیخ تأسیس شد. بنیانگذار این سازمان فردی به نام رودلف گلوئر بود که به نام کنت هنریش فن سباتندروف معروف بود. وی که در اوایل قرن ۱۹ در استانبول(عثمانی) اقامت داشت و تاجری ثروتمند بهشمار میرفت پس از بازگشت به آلمان، اندیشه تول، سرزمین مرموز و افسانهای آریاییهای باستان، را با وام گرفتن از کتاب «آموزه سرّی» پیریزی کرد و هدف خویش را سروری نژاد برتر اعلام داشت و به جذب اعضای خاندانهای اشرافی و ثروتمندان و کارخانهداران آلمانی به این انجمن پرداخت. با اوجگیری جنبش انقلابی در آلمان و به ویژه قیام کارگران باواریا، یک شبکه تروریستی به ریاست دیتریش اکارت ایجاد کرد که یکی از اقدامات آن قتل کورت ایزنر رئیسجمهور باواریا بود. طی سالهای ۱۹۱۹–۱۹۲۳ این سازمان به ۳۰۰ عملیات تروریستی دست زد. از اعضای انجمن تول میتوان افرادی چون فرانتس گورتنر وزیر دادگستری باواریا، یوهنر رئیس پلیس مونیخ، ویلهلم فریک معاون یوهنر، رودلف هس و هوسهوفر نظریهپرداز انجمن را نام برد. بعدها در دولت هیتلر، فرانتس گورتنر وزیر دادگستری و ویلهلم فریک وزیر کشور شد و تعالیم هوسهوفر دستمایه اصلی هیتلر در نگارش کتاب نبرد من قرار گرفت. مورخان انجمن تول را قدرتمندترین سازمان مخفی آلمان در دوران صعود نازیسم میدانند.
در زمان صعود هیتلر در آلمان(۱۹۳۸)، دولت نویل چمبرلین در انگلیس بر سر کار بود و سرسختترین هوادار هیتلر در این دولت لرد هالیفاکس بود. در این دوره زمانی دولت بریتانیا اقدامات بسیاری را جهت تحکیم پایههای اقتدار هیتلر انجام داد. نقش اینتلیجنس سرویس (سازمان اطلاعاتی بریتانیا) را از طریق فعالیتهای ایگناس تربیش لینکن میتوان پیگیری کرد. در آستانه جنگ جهانی اول، تربیش لینکلن به عنوان نماینده اینتلیجنس سرویس با سازمان اطلاعاتی آلمان وارد ارتباط شد. وی از اوایل سال ۱۹۱۹ بهطور کامل در آلمان مستقر شد و نقش فعالی در عملیاتهای خرابکارانه گروههای افراطی فاشیستی داشت. در این دوران وی یکی از عوامل اصلی در سازماندهی و تحرکات گروههای اوباش موسوم به «لشکر آزاد» بود که حزب نازی از درون آنها زائیده شد. از اقدامات این گروه میتوان قتل «والتر راتنو»(وزیر خارجه آلمان) در ۲۴ ژوئن ۱۹۲۲ و همچنین قتل «رزا لوکزامبورگ» و «کارل لیبکنخت» را نام برد.
در همین زمان بود که فعالیت سیاسی هیتلر آغاز شد و وی به عنوان مأمور مخفی سازمان ضداطلاعات ارتش آلمان، و در رابطه به برخی رهبران نظامی چون ژنرال اریش لودندورف، گروه کوچک خود را تأسیس کرد. گروهی که سپس به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگری آلمان تبدیلشد. در نوامبر ۱۹۲۳ ژنرال اریش لودندورف و هیتلر کودتای نافرجامی را ترتیب دادند که به کودتای مونیخ معروف است. قابل ذکر است یکی از گردانندگان طرحهای متعدد کودتایی هیتلر و ژنرال اریش لودندورف، تربیش لینکلن بودهاست.
پشتیبانی از جریانهای فاشیستی
بسیاری از احزاب سیاسی و سیاستمداران راستگرا در اروپا از پدید آمدن فاشیسم و نازیسم استقبال نمودند. این احزاب مخالف شوروی، معتقد بودند که هیتلر منجی تمدن غرب و سرمایهداری در مقابل بلشویسم میباشد. در سالهای ۱۹۲۰ و اوایل ۱۹۳۰ نازیسم از طرف احزابی چون حزب محافظه کار انگلستان، در اواخر سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ نهضت فاشیستی اسپانیا (فالانژیسم)، اشخاص سیاسی و نظامی که خواستار ایجاد دولتی «مقتدر» بودند، و لژیون فرانسویان مخالف بلشویسم (اِل وی اِف) و دیگر مخالفان شوروی حمایت میگردید.
حزب محافظه کار انگلستان و راستگرایان فرانسه در میانه و اواخر سالهای ۱۹۳۰ از رژیم نازی دلسرد شدند و حتی شروع به انتقاد از توتالیتاریسم (رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی) کردند. برخی از مفسران معاصر عقیده داشتند که اعمال این احزاب در حقیقت حمایت از نازیسم میباشد.
عوامل موفقیت نازیسم
این سؤال مهمی است، که در رابطه با عوامل موفقیت نازیسم نه تنها در آلمان، بلکه در کشورهای دیگر اروپایی از سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰ نازیسم در سوئد، انگلیس، ایتالیا، اسپانیا، و حتی در آمریکا طرفدار پیدا کرده بود و در دهه بیست و سی قرن اخیر مطرح میباشد. عوامل زیر را میتوان در خصوص عوامل موفقیت نازیسم نام برد:
تحقیر آلمان و جریمه آن در معاهده ورسای پس از جنگ جهانی اول.
بحران اقتصادی شدید در آلمان، اروپا و جهان پس از جنگ جهانی اول.
خطر درخواست سوسیالیسم از طرف طبقه کارگر آلمان پس از جنگ جهانی اول.
نداشتن آشنایی سیاسی مردم، پس از سرنگونی سلطنت در بسیاری از کشورهای اروپایی.
مشاهده نقش سرمایه داران و بانکها در وقوع جنگ جهانی اول و سودجویی آنها.
مشاهده ثروت یهودیان سرمایهدار در آلمان.
تنفر از یهودیان.
مهمترین عامل رشد نازیسم و حفظ پاشنههای قدرتش تبلیغات گسترده عوامفریبانه سوسیالیستی کارگرمحور و بود، تبلیغات خودروی مردمی سوسکی شکل و سیاهرنگ ولکس واگن اولیه (کیدیاف واگن یا کرافت دوخ فروید واگن یا همان ماشین که قدرت از طریق لذت KdF نام همان وزارت تفریحات خانوادگی نازیسم بود) که با نام بیتل نیز شناخته میشود یکی از پروژههای اصلی این طرح بود که نهایتاً به بخشی از طرح کلاهبرداری بزرگ هیتلر از مردم خودش منتهی شد که پولهای اندک اندک پساندازشده کارگران برای طرحهای تفریحی کارگری عمومی مانند ولکسواگن یا طرح عظیم هتلهای تفریحی پرورا برعکس صرف آغاز و پیشبرد جنگ جهانی دوم در راستای اهداف عقیدتی هیتلر شد و هیچیک از کارگران نه به ولکسواگن رسیدند نه به پرورا. پس از شکست نازیسم کارگران آلمان شرقی با دیکتاتوری جدیدی از کمونیسم روبرو شدند که در پی بازستاندن حقوق آنها از ولکسواگن نبود و دوباره مجبور به کار کردن برای داشتن ماشین مردمی سوسیالیستی دیگری این بار به نام ترابانت بودند اما کارگران آلمان غربی بعداً بواسطه پیگیری از طریق مراجع قضایی به حقوق خود رسیدند. یکی از مدالهای سوسیالیستی هیتلر مدال کارگری داس و چکش روز کارگر بود که در سال ۱۹۳۷ زیر دو بال عقاب و چلیپای حزب ناسیونالسوسیالیست کارگران آلمان داس و چکش قرار گرفتهاست و این مدال این روزها به عنوان عتیقه بین کلکسیونرها خرید و فروش میشود.
بنیادهای اندیشه نازی
تأثیرات جانبی
اصول کلی مورد استفاده در تصدیق سیاست دیکتاتوری دستورهایی بودند که در جهت تبعیضنژادی و توقیف تمام داراییهایشان در تمام ایالات، و هم چنین سرکوب مخالفان صادر میگردید.
نقش ملت
دولت نازی بر اساس نژاد برتر «ملت آلمان» بنا شده بود. این چکیده اصلی کتاب نبرد من بود، که شعار آن هم «یک ملت، یک حکومت، یک پیشوا» بود.
ملت و تاریخ
برجستهترین عضو حزب نازی آدولف هیتلر بود، که از ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ تا زمان مرگ در ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ بر آلمان نازی حکومت میکرد و همچنین رهبریت آلمان را در جنگ جهانی دوم بر عهدهداشت. پس از جنگ، بسیاری از سران نازی در دادگاه نورنبرگ محکوم به جنایت جنگی و جنایت ضدبشریت شدند.
نازیسم پس از جنگ جهانی دوم
جستارهای وابسته
نازیهای بیفتاستیک
آنارکو-نازیسم
سومکا
آدولف هیتلر
حزب نازی
نبرد استالینگراد
جنگ جهانی دوم
ناسیونال سوسیالیزم
واژهنامه رایش سوم
تاریخ آلمان
سرودهای نازی
ژنرال فردریخ
فهرست کتابها
کتابشناسی
<small>
هیتلر ۱۹۳۶–۱۸۸۹: غرور، ایان کِرشاو، دبلیو دبلیو نورث، ۱۹۹۹
هیتلر۱۹۴۵–۱۹۳۷: انتقام، ایان کِرشاو، دبلیو دبلیو نورث، ۲۰۰۰
مقصود هیتلر (یک ارجاع پژوهشی نیست ولی تحلیلی از زندگی هیتلر است) سباستین هافنر (انتشارات دانشگاه هاروارد، توزیع اصلی به زبان آلمانی، ۱۹۷۸. )
</small>
پانویس
منابع
افسانه قرن بیستم، ارزیابی از مواجهه معنویت و عقل در عصر ما''. آلفرد روزنبرگ. .
پیوند به بیرون
فاشیسم وجود دارد یا نه؟
بایگانی تبلیغات آلمان
"راز موفقیت هیتلر"
آدولف هیتلر
آلمان نازی
برترپنداری نژاد سفید
تاریخ آلمان
تمامیتخواهی
جمهوری وایمار
جنگ جهانی دوم
راستگرایی
سیاست آلمان نازی
ضد کمونیسم
فاشیسم
مکتبها و ایدئولوژیهای سیاسی
ملیگرایی
ناسیونال سوسیالیسم
نژادپرستی
واژهها و عبارتهای آلمانی
هولوکاست
یهودستیزی |
3904 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%B1 | سردر | به دروازههای بزرگ ورود به ساختمانها یا محوطههای ویژه، سَردَر میگویند. در محل سردر نهادها و مراکز مهم معمولاً سازههای ویژهای ساخته میشود تا بتوان ورودی اصلی آنها را به راحتی پیدا کرد. بسیاری از مراکز آموزشی مهم در دنیا دارای سردرهای مشخص با معماری زیبا هستند که با نام خود بین افراد شناخته شدهاند. این سازهها معمولاً نقش نمادینی نیز دارند و شکل آنها با موضوع فعالیت مربوطه سازمان ارتباط دارد. معمولاً برای نهادهایی مانند مسجدهای مهم، کلیساها، ساختمانهای دولتی، وزارتخانهها، دادگستریها و همچنین مدارس دینی و مساجد و کاروانسراها سردرهای بزرگ ساخته میشوند. از مشهورترین سردر اماکن در ایران میتوان به سردر دانشگاه تهران، سردر باغ ملی و سردر قیصریه اشاره کرد.
کارل گوستاو یونگ، روانشناس شناخته شده در نگره «انسان و سمبلهایش» میگوید: نمادهایی که انسانها از دیدگاه نوع معماری، ساختمان نما، سردر، و تندیسها میسازند و برپا میکنند، نماد از باورها و اعتقادات آنهاست.
سردرها به عنوان نمایهای از مراکز مهم شهر، در ذهن افراد شکل بستهاند. اکثر اماکن مهم دنیا به شکل سردرهایشان معروفاند. سردرها در انواع مختلف و کاربری گوناگونی ساخنه میشوند. معماری آنها اغلب منحصر به فرد و مفهومی است به گونهای که از سایر سازهها متمایز باشند.
نگارخانه
جستارهای وابسته
درگاه (معماری)
دروازه
منابع
اجزای ساختمان
درها
سردرها |
3905 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF | مسجد | مَسجِد یک ساختمان مذهبی برای نیایش و محل گردهمایی مسلمانان است. مسجدالحرام طبق آیات قرآن نخستین مسجد روی زمین است. مسجدالنبی با ورود محمد، پیامبر اسلام به مدینه در عربستان سعودی پایهگذاری شد.
پذیرش این مسئله که وجود مساجد، گنبدها و منارهها در بافت یک شهر نمیتواند به معنای اسلامی بودن آن شهر باشد این امر را بدیهی میسازد که باید در عناصر و مؤلفههای دیگری که نه تنها کالبد بلکه روح و هویت شهرها را میسازند به دنبال نشانههایی از زیست مسلمانان و الگوهای یک شهر اسلامی بود.
نام
واژهٔ مسجد در لغت به معنای سجدهگاه و پیشانی است. بر طبق یک نظر، واژهٔ مسجد معرب واژهٔ مزگت است که از زبان آرامی وارد عربی و فارسی شدهاست.
مسجد در قرآن
در قرآن، مسجد به معنای اعم نیایشگاه خداوند به کار رفتهاست.
مسجد الاقصی، که معبد یهودیان یا کنیسه بودهاست و در زمان نزول قرآن کاربردی غیر از آن نداشتهاست، دو بار در قرآن از آن به عنوان مسجد نام برده شدهاست.
همچنین در داستان اصحاب کهف نیز قرآن میگوید بر مزار آنان مسجدی بنا کردند. این مسجد بر اساس قول غالب مورخان با توجه به دین مرسوم آن روز کلیسا بوده ست. البته ممکن است کنیسه نیز بوده باشد؛ ولی با توجه به قبل تر بودن از اسلام نمیتواند به معنی مسجد مخصوص مسلمانان بوده باشد. علاوه برمسجدالحرام (بیت العتیق) و مسجدالاقصی در قرآن به مساجد دیگری نیز اشاره شدهاست. مسجد ذو قبلتین۱اسرا-مسجد قبا۱۰۷توبه-مقام ابراهیم (مصلی)-مسجدضرارکه دستور تخریب آن داده شد۱۰۷توبه
تمثیل مسجد
هانری کربن میگوید در آغاز با تفکر به پرواز پرندگان در آسمان، تصمیم گرفته شد فضایی همانند آسمان و در واقع در مقابل پرستشگاه آسمانی، پرستشگاهی زمینی ساخته شود که در واقع این محل مکان ارتباط میان آسمان و زمین باشد. پرستشگاه مفهومی از فضایی است که مسجد ایرانی را معنی میکند. در میان صحن مسجد، حوض آبی قرار دارد که تصویری از آسمان، که همان پرستش گاه مثالی است و کاشیهای گنبد را نمایان میسازد. آب حوض، آیینهای است که از طریق همین آیینه حقیقت نماد مرکزیت آشکار میشود. فیلسوفان بزرگی که در اصفهان زندگی میکردند همین نمود آیینه در پرستشگاه مثالی را بیان کردهاند. مساجد دارای ۴ ایوان هستند که در امتداد ۴ افق هم قرار دارند، اما اگر ما در یکی از ایوانها قرار بگیریم قادر خواهیم بود هم ایوان و هم تصویر ایوان را در حوض ببینیم. این تصویر، تصویر مجازی است که ما میبینیم و انتقال تصویر از قوه و مجاز به واقعیت همان تأویل است که برای سهروردی رسوخ به عالم مثال بود.
تصویر معنوی بر هر دریافت تجربی تقدم دارد و آیینه دقیقاً همان چیزی که در جهان واقعی قرار دارد را به ما نشان میدهد و ما را به سمت بعد معنوی تصویر میبرد. به گفتهٔ یکی از بزرگان ایرانی دیدن چیزها در «هور قلیا» همان «اقلیم هشتم» یا «مدینهٔ تمثیلی» است و آیینه است که این راه را به ما نشان میدهد. «تمثیلی که مساجد ایرانی از صورت مثالی پرستشگاه آسمانی ارائه میدهند، با تعریضهای ساختاری به رقم ۱۲ که عدد کلیدی ریاضیات عرفانی شیعه اثنی عشری است، دقت بیشتری پیدا میکند.» تحلیل ساختار مسجد و فضای ریاضی آن باعث شده که شاخصهای بسیاری نمادین شود؛ مثلاً کتیبهٔ شاه طهماسب اول که گرداگرد ایوان جنوبی قرار دارد، نام ۱۴ معصوم را دربردارد؛ یا سعید قمی با سنجش ۱۲ زاویهٔ مکعب کعبه نام ۱۲ امام را سنجیده و این نکتهٔ پنهانی را دریافتهاست. به گفتهٔ هانری کربن اصفهان مقر هور قلیا است و شاه عباس اول هنگامی که حکومت را به دست گرفت تصمیم داشت اصفهان را بر اساس تصویر شهرهای بهشت و آنچه در قرآن، کتب عارفان و حکما نقل شده ایجاد کند.
مسجد تداعیکننده گنبد و مناره
پذیرش این مسئله که وجود مساجد گنبدها مناره هادر بافت یک شهر نمیتواند به معنای اسلامی بودن ان شهر باشد این امر را بدیهی میسازد که باید در عناصر و مؤلفههای دیگری که نه تنها کالبد بلکه روح و هویت شهرها را میسازند به دنبال نشانههایی از زیست مسلمانان و الگوهای یک شهر اسلامی بود. به عقیده مسلمانان مسجد محلی برای آرامش روحی انسان است.
منارههای مساجد معمولاً دو یا یک عدد میباشند به صورتی که مساجد فرقه سنی دارای یک مناره و مساجد فرقه شیعه دارای دو مناره میباشد.
مسجد جامع
تفاوتهای موجود بین مسجد و مسجد جامع با ویژگیهای هرکدام به خوبی مشخص است شاخصههایی پایدار که در سراسر جهان اسلامی و در طول زمانی حدوداً هزار سال، همچنان باقی ماندهاست. مسجد مکانی بوده صرفاً به جهت عبادت اما از آن جایی که در گذشتهاستفادههای دیگری هم از آن میشد، همچون قضاوت، نگهداری بیت المال، برپایی اجتماعات بزرگ، بزودی نماد قدرتمند اسلام شد و هم عرصههای دینی و هم قلمروهای دنیوی را دربرگرفت، اما نتوانست پاسخگوی نیازهای مذکور باشد، ساخت مسجد جامع بعلت حفظ این دو جنبه بود. فقدان نهادها و بناهای رسمی عمومی نظیر تالار شهر یا محاکم اسلامی، به نقش دووجهی مسجد جامع اهمیت بیشتری بخشید. این تمایز کارکردی، تفاوتی را در منزلت و مقصود مساجد منعکس ساخت و در دو واژه کاملاً مجزا رسمیت یافت، یعنی مسجد و جامع. علیرغم تمایز آشکار کارکردی بین مسجد و جامع، از لحاظ طرح تفاوتی بین این دو وجود ندارد. در واقع «جامع» عملاً ابعاد بزرگتر و تزئینات بیشتری را دارا میباشد.
مساجد شبستانی
این مساجد که برگرفته از ته رنگ مسجد النبی در مدینه میباشند، دارای نقشهای مستطیل شکل با حیاط مرکزی و شبستانی در جهت قبله میباشند. مساجد ابتدای اسلام اغلب دارای طرح شبستانی بودهاند. مسجد جامع فهرج، مسجد تاریخانه دامغان، مسجد جامع نیشابور، مسجد اولیه جامع اصفهان، مسجد اولیه جامع یزد، مسجد اولیه جامع ساوه، مسجد جامع نائین و مسجد اولیه جامع اردستان دارای طرح شبستانی میباشند.
هنر تزیینی
هنرهای تزیینی در بناهای مذهبی نشانهای از کشف و شهود را در پی دارد و رنگها وشکلهای موزون و قوسهای صعودی و نزولی که از راز آفرینش پرده برمیدارد هر کدام به بیننده آرامش روحی و معنوی میدهد. به عنوان مثال قاعده هشت وجهی گنبد کنایه از کرسی الهی و نیز عالم فرشتگان و قاعده مربع و چهارگوش نماد جهان جسمانی روی زمین است. ویا این که ساختار مقرنس در اینجا بازتابی از نمونههای مثالی آسمان نزول مأوای آسمانی به سوی زمین و تبلور آسمانی در قالبهای زمینی است. قوس ایرانی به سوی بالا حرکت دارد و به سمت آسمان و به امر متعالی صعود میکند و قوس مغربی حرکتی درونی و به سوی قلب دارد.
معماری مسجد
مساجد در ابتدا بسیار ساده ساخته میشدند و معمولاً سقف حصیری داشتند. هنگامیکه اسلام در ایران استحکام یافت مساجد با گنبد ساخته شد گنبد بیشتر در معماری ایرانی نمود پیدا کردهاست. قدیمیترین نمونه مساجد با گنبد چارطاقی مربوط به مسجد الاقصی است که قبل از اسلام ساخته شدهاست. در ایران ساسانی بیشتر آتشکدهها به صورت چارطاقی و گنبد دار مدور بودند و همین سبک در ساخت مساجد ایران بکار گرفته شد و سپس مناره بر آن افزوده شد. بر اساس کتاب نقش پارسی بر احجار هند معماری چارطاقی و گنبد دار در حوزه تمدنی ایران شکل گرفتهاست. کاخ اردشیر فیروز آباد یکی از نمونههای اینگونه معماری است
در کشورهای شمال آفریقا مساجد فاقد گنبد است و به صورت یک منارهای ساخته میشود. مساجد قدیم تر در جهان عرب فاقد مناره هستند.
مساجد در معماری ایران از سیر طراحی تکاملی برخوردارند. کاشی کاری سنتی از مهمترین عناصر تزئینی مساجد ایرانی است.
اما بخشهایی هستند که در بیشتر مساجد وجود دارند. هر چند ممکن است در مساجد مهمی مانند مسجد شیخ لطفالله اصفهان وجود نداشته باشند. بخشهای زیر در مساجد دیده میشوند:
سردر
آستانه
گنبد
بارو
گلدسته
صحن یا میانسرا
حرم
محراب
رواق
بارگاه
چلهخانه
حجره
شبستان
کتیبه
ستون
سرستون
طاق
خواجهنشین
آرامگاه
سنگ قبر
نورگیر مسجد
اطراف گنبدخانههای بناهای اسلامی یا در ساقهٔ آنها نورگیرهای زیبایی وجود دارد که به علت شدت و ضعف نور، طرحهای بدیعی را به وجود آورده. این پنجرهها که معمولاً در بغل ایوانها نیز به وجود آمدهاند و اصطلاحاً به آنها پاچنگ میگویند، در اکثر مساجد قدیمی جزو عناصر همراه مساجد هستند. نورگیرها از مصالح کاشی معرق، سنگ، آجر، کاشی و چوب ساخته میشوند و دارای نقوش اسلیمی (خطوط برگرفته از پیچکهای گیاهی) یا هندسی هستند.
جنس پنجرههای نورگیر در کشورهای هند و پاکستان از سنگ مرمر است.
در بعضی از مساجد قدیمی ایران نورگیرها از خشت خام هم دیده شدهاند که دارای نقوش اسلیمی هستند و به علت وجود چند نور در آنها، توجه همگان به آن معطوف میگردد. یکی از زیباترین پنجرههای نورگیر، پنجرههای مشبک چوبی مسجد جامع اصفهان است که با طرحهای متنوع گره سازی، عملکردی در پنجرهها و درهای ارسی دارند. امروزه بسیاری از ضریحهای امامزادههای ایران به صورت شبکههای چوبی یا منبت کاری درآمدهاند از آثار جالب مراکز مذهبیاند.
در مسجد شیخ لطفالله نور کیفیتی ورای ماده پیدا نموده تا آن جا که نور از جداره شمال شرقی به جداره جنوب غربی تابیده و به محراب نقشی ورای ماده میدهد. همچنین نور از جدارههای طوقه گنبد عبور کرده و پیچ و تاب شبکهها را بر روی گنبد خانه انداخته و مانند این است که این نقوش با سبک بالی در حال رقصند.
سیالیت
سیالیت همان احساس تعلیق است که در معماری دوره اصفهانی به خوبی میتوان دید. از آنجا که سیال بودن باعث میشود بنا سبکتر به نظر رسد و به بیننده کمک میکند تا از عالم مادی به عالم معنوی رود. همانند گنبد خانههای مساجد که در گذر زمان کالبد سبک تری پیدا نمودهاند تا آنجا که علاوه بر کاهش جرز، بازشوهایی در بدنه و طوقه گنبد ایجاد شده و نور را به داخل فضا میکشاند و حس سیال بودن گنبد را به مخاطب ارمغان میدهد چرا که گنبد در زیر امواجهای نور قرار گرفته و حس تعلیق را به وجود میآورد، همانا که مصالح با پیوند نور آسمانی میشوند.
مسجد در معماری ایران
مساجد مهمترین بناهای معماری ایران پس از اسلام هستند. شاخصترین و پیشرفتهترین بناهای هر دوره معماری ایران پس از ورود اسلام را میتوان در مساجد پیدا نمود. اهمیت مسجد در ایران نشانهای از پذیرش و اقبال مردم ایران نسبته به دین اسلام است. چرا که در دورافتادهترین نقاط ایران نیز مساجد مهمترین بناهای بافت اطراف خود بودهاند که با هزینه مردم بنا میشدند.
ویژگیهای ساختاری هر مسجد شامل انعطاف ذاتی، بیتفاوتی نسبت به نماهای خارجی، تأکید متقابل بر فضای داخلی، و گرایش طبیعی به تزئینات کاربردی است. زمانی که از مسجد «جامع» سخن میرانیم در واقع همان مسجد است با ویژگیهایی مضاف و فراتر از مسجد و وام گرفته شده از معماری دوره بیزانس با ریشههای کلاسیک. به اعتقاد پیرنیا (۱۳۸۳)، ایرانیان کهن و هنرمندان آنها باور به تقلید درست داشتهاند و آن را بهتر از نوآوری بد میدانستند. تقلید یا برداشتی که منطق داشته باشد و با شرایط زندگی سازگار باشد.
از این وجوه خاص که جامع را از مسجد متمایز میکند، میتوان به محراب، منبر یا سکوی وعظ، مقصوره یا محصوره، ناو یا راهروی بالا آمده میانه شبستان و گنبد اشاره کرد. ذکر این نکته حائز اهمیت است همه این عناصر در یک بنا با درجه اهمیت برابر باقی نماندند و با همه آنها به یک نحو برخورد نمیشد (براند، ۱۳۸۳).
تاریخچه مسجد در ایران
پس از فروافتادن ساسانیان، ساخت مساجد در ایران آغاز شد. در سه قرن نخستین حکومت اسلامی در ایران، مساجد به شیوهای بسیار ساده و به پیروی از معماری ساسانی ساخته میشد. زادگاه اولین نمونههای معماری اسلامی ایران را در خراسان دانستهاند، لذا طریق ساخت بناهای این دوران (شامل امویان، عباسیان، طاهریان) به شیوه خراسانی معروف است. در این شیوه که نقشه عمومی بناهای آن از مساجد صدر اسلام اقتباس شده، مساجد به صورت «شبستانی» یا «چهل ستونی» ساخته شدهاند (ذکرگو، ۴۶:۱۳۸۰)
با پدیدار شدن اسلام و پذیرش آن از سوی ایرانیانی که زیر بیدادگری و ستم بودند دگرگونیهایی در ساختمانسازی رخ داد:
پس از اسلام، با الگو گرفتن از باورهای اسلامی ساختمانها «مردم وار» تر شدند. گرچه در شیوه پارتی نیز مردم واری و پرهیز از بیهودگی نمایان بود ولی پس از اسلام این ارزشها بیشتر نمودار شدند.
در شیوههای پیشین بنابر شرایط، ساختمانسازی کیفیت ویژهای یافت. برای نمونه در شیوه پارتی در روزگار اشکانیان، ساختمانها با سبک پاکتراش و با ریزه کاری بیشتری ساخته میشدند، اما در دوره دوم زمان ساسانیان چون به ساختمانهای بیشتری نیاز داشتند ساختمان را با سنگ لاشه میساختند، بدین گونه کیفیت: ساختمانسازی نیز افت میکرد (پیرنیا، ۱۳۴:۱۳۸۳) این امر به روی نحوه ساخت مساجد در دورههای مختلف تأثیر گذاشت. بهطور مثال ”در دوره سلجوقی آجر کاری و در دوره ایلخانی گچ بری و در دوره تیموری و صفویه کاشیکاری رایج بودهاست. نقشه ساختمانی مساجد نیز تفاوتهای آشکاری در هر دوره دارد. در ایران اسلامی با مساجد شبستانی، یک ایوانی، دو ایوانی، چهار ایوانی و ترکیب گنبد خانه با ایوان اصلی روبرو هستیم“(ابوذری ۱۳۸۰: ۱۱۷)
ساختار مسجد در معماری ایران
در معماری ایرانی هرگاه چند طاق پوش در کنار هم جای میگیرند، دهانه کوچه میانی یا میان وار بیش از کوچههای دیگر است و از دهانه بر وارها با کوچههای دیگر کمکم کاسته میشود و کوچه کناری که طاق آن روی دیوار پرت (دیواری که پشت آن آزاد است) مینشیند کمترین دهانه را دارد تا از رانش طاق کمکم کاسته شود و دیوار پرت را نیندازد؛ ناگزیر نمای میانوار که به روی سرای سرگشاده باز میشود پردهانه تر و بلندتر میشود و از مردم واری آن میکاهد.
معمار هنرمند مسجد فهرج برای پیشگیری از این کاستی در کنار دو جرز میانوار، پیلکهای نغزی افزوده تا دهانه یکسان نماید (این نغزکاری یکصد سال پیش از آن در تاریخانه دامغان به کار رفتهاست). کار بهرهگیری از ساختمایههای بومآور در این مسجد بدانجا کشیدهاست که به جای کاه در کاهگل (که شاید در فهرج کمیاب بوده)، ژاژ (خارشتر-آدور) آسیا شده به کار بردهاند و همین کار اندودها را از آسیب موریانه بر کنار داشتهاست.
هنر و معماری مساجد ایران
مساجد ایران تمثیلی بینهایت است از رساندن انسان به کمال و ترکیبکننده رمز قدسی به گونهای که این مکان دارای تقدس است و انسان با اشراق درونی با آن ارتباط برقرار میکند. این حرکت و سیر کمال گرایانه لازمه هر بنای مذهبی است که اساساً محل بندگی و پرستش است.
هنر به کمال رسیده ایرانیان با بهرهگیری از مفاهیم هندسی کیهانی همواره نمود بینهایت در یک نهایت یا صورت بودهاست.
مساجد در نهایت نفس را به حقیقت ازلی و کمال حقیقی میرساند. این نائل شدن باحضور و شهودی همراه است که همواره حرکت در مکان و دیدنی از جنس شناخت از لحظه ورود تا به انتها با موحد همس است. تمامی مراتب این حرکت مکانی چون طریقت عرفانی آرام آرام نور حقیقت را در دل آشکار کرده انسان را از حشو و زواید خارج از این مکان مقدس منزه میدارد. ورودی در مساجد ایران جایگاه انتخاب و اطمینان است و تمایز را در مکان نشان میدهد و بیان میدارد که هویتی قدسی و کاملاً متفاوت با پهنه هیولایی اطراف در حال وقوع است. عمدتاً ورودیهای مساجد ایران حرکتی روحانی به سوی آسمان دارد. بهطور کلی هرچه به گذشته بازمیگردیم درمییابیم که زندگی انسان با کیهان و آسمان بیشتر مرتبط بودهاست.
جلوههای این ارتباط را درقالب نقوش هندسی چون خورشید ماه و ستارهها در معماری مییابیم که آنها را در تزیینات به صورت اجر کاری یا کاشی کاری یا در کل حجم معماری در قالب استفاده از حجمها هندسی مطلقی چون مکعب یا مربع مستطیل یا دایره یا احجامی از این قبیل ملاحظه میکنیم. هندسه این نقوش دارای کششی درونی و به صورت متحدالمرکز یا مرکزگرا نمایان میشود. حرکت اجزای کوچکتر و چرخش آنها به دور اجزای دیگر بخشی از چرخش و حرکت کلی است. اجزا در یک نقش در عین حال که دارای اتحاد کلی هستند در بین خود نیز دارای وحدتی یکسان اند و به سوی یک مرکز دارای یک حرکت درونی هستند. این در واقع قانون نظم طبیعی در جهان هستی است. منبت کاریها گره چینیها یا کاشی کاریها به ایجاز این نظم کیهانی را به تصویر میکشند. تمامی نقوشی که به صورت طرحهای اسلیمی هستند در یک حرکت دایره وار قابل مهار شدن در دایرهاند. این دوایر نامرئی چون روح ویا پهنه بیانتها ی معنا همواره در نقوش حضور دارند و بیانگر ماهیت مینویی اناند. این نقوش اصول حقیقی را به نمایش میگذارد که بر اساس معرفت وجود و هستیشناسی علاوه بر این که الگویی طبیعی در جهان هستی است در بردارنده معنای ازلی نیز هست که ره یافتن به این معنا از طریق مشاهده و درک تحقق مییابد.
تابش پی در پی نور در سطوح متفاوت و با زوایای مختلف در پیش تاق ایوان ورودی باعث احساس حضور نور میشود حضوری که شاید در حالت عادی در سطوح احساس نمیشود اما باتغییر تابش و ایجاد سایههای متفاوت احساسی بلورین را در زیر تاق برمی انگیزاند. نور در این میان نقش حکیمانه خویش را با ظهوری حیات بخش ایفا میکند و تأثیر وجودی خویش را در تراش الماس گونه فضا در هماهنگی شگفتانگیز با هندسه به جای میگذارد. نور بخشایش و رحمت الهی را بر آینه دل مؤمنین میتابد. اگر ان واجد بازتابش باشد انوار عالی الهی را به طرق مختلف نمایان میسازد. اما با وجود تکثر این بازتابشها حرکت صعودی در آنها دیده میشود و در انتها به یک خورشید یا شمسه در نور ازلی میرسند.
هندسه پیش تاق یا ایوان ورودی به صورت یک مستطیل کشیده شدهاست که عمدتاً با دو مناره در دو طرف ترکیب میشوند و با زبان سکوت شهادت میدهند که در اینجا اتفاقی مقدس رخ میدهد. علاوه بر این تفاوت مقیاس و شکستنی که در خط آسمان عناصر اطراف خود ایجاد میکند بر حرکت رو به بالای ورودی بیشتر تأکید میکند. این عروج روحانی در پیش تاق یا موتیفهایی چون منارهها و کاشی کاریها بر روی منارهها به صورت اجر کاری و با طرحهای اسلیمی مقرنسها پیچهای تزیینی نیلی رنگ محیط و قوسهای تیزه دار بیان میشود. فضای ورودی آغاز سفر عرفانی است که درون را به آنچه شایسته رسیدن اوست سوق میدهد.
کارکردهای مسجد
مساجد به عنوان مهمترین بناها در هر شهر و روستا همواره نقشهای متعددی در زندگی قشرها مردم داشتهاند. این بناها چون بزرگترین ساختمانها بودهاند در آغاز نیازی به داشتن نشانی ویژهای نداشته نگاه هر گذرندهای را به سوی خود جلب میکردند اما پس از گسترش شهرها نخست با افزایش در گاهها و نهادن توق بر بلندترین جای ان و سپس با ساختن میل برج مناره در کنار و نزدیک ان ساکنان شهر را به عبادتگاه راهنمایی میکردهاند.
رفته رفته مسجد به عنوان چشماندازی جغرافیایی و جلوه گاه هنر و ذوق ایرانی شهر را کاملاً تحت تأثیر خود قرار داد اما سیمای خاصی که مسجد در شهر به وجود میآورد و اثری که بر گسترش شهر میگذاشت. تنها به فضاهای فیزیکی و آرایشهای هنری و ذوقی ان ختم نمیشد بلکه مسجد از گذشته کارکردهای گوناگونی داشته و اکنون هم این نقشها را تا حدودی حفظ کردهاست. این نقشها عبارتند از:
مرکز ارشاد و تبلیغ اسلامی و کانون رعایت قواعد و قوانین خاص.
اعتقاد به عبادت نمازگزاران و نیایش به خدا از عوامل و انگیزههای بنیاد و ایجاد مساجد است.
جمعآوری نذورات و کمکهای خیرین پخش آن بین نیازمندان
آموزش رشتههای مختلف (قرآن، نهج البلاغه، آمادگی دفاعی و…)
محدودیتها
در عربستان سعودی ساخت هرگونه عبادتگاهی به غیر از مسجد ممنوع است.
شهر آتن تنها پایتخت یونان است که با بیش از۵۰۰ هزار مسلمان، مسجدی رسمی ندارد. همچنین مسلمانان یونانی و مسلمانان مقیم این کشور از داشتن گورستانی برای دفن مردههای خود نیز محروم هستند.
در تاریخ ۲۹ نوامبر ۲۰۰۹ میلادی، اکثریت مردم سوئیس با شرکت در یک همهپرسی عمومی، به «ممنوعیت احداث مناره در سوئیس»، رأی مثبت دادند.
نگارخانه
جستارهای وابسته
ساختمانهای مذهبی
مسجدالاقصی
کلیسا
کنیسه
فهرست مسجدها
مناره
منابع
پیوند به بیرون
اسلام
اصطلاحات اسلامی
طراحی ایرانی
فرهنگ اسلامی
مسجدها
معماری اسلامی
معماری مسجد
واژهها و عبارتهای قرآنی
واژگان بازگشتی |
3906 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%85%D8%B0%D9%87%D8%A8%DB%8C | ساختمانهای مذهبی | گونههای ساختمانهای مذهبی در دینهای گوناگون عبارتاند از:
زرتشتی
آتشکده
موبدستان
هیربدستان
آدریان
ورهرام ایزد(بهرام ایزد)
آتش دادگاه
بودایی
پاگودا (چتربرج)
مسیحی
کلیسا
کلیسای جامع
دوئومو (نیایشگاه ایتالیایی)
صومعه
دیر
یهودی
کنیسه (کنشت)
مهرپرستی
مهرابه
پرستشگاه آناهیتا
اسلامی
مسجد
مسجد جامع
حسینیه
امامزاده
بقعه
مرقد
مدرسه دینی
دیگر کیشها
اهرام
پرستشگاههای هندو
خانقاه
ویهارا
دین |
3907 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D9%87 | مهرابه | مهرابه به ساختمان مذهبی، مهرپرستان گفته میشود. این واژه از دو کلمه مهر و آبه ساخته شدهاست. خورآبه (خورشید آبه) نیز به همین معناست. آبه به معنی «جای گود» است که در کل واژه مهرآبه به معنای «گودی خورشید» میشود.
مهرآبه در معماری فضایی چهارسویی بود، که جهت اصلی نیمروزی داشت. منتظران ظهور مهر فرشته آزادیبخش و عدالت گستر بایستی منتظر زایش او از آناهیتا در غاری میبودند که با تابش نور مهر خورشید بر سطح آب سنگاب تحقق پیدا میکرد. پس در هر طلوع صبح، و اوج نیمروزی و غروب مهر در این نیایشگاه برای ظهور او به نیایش میپرداختند. مهرآبه یا مهرآوه یعنی گنبدخانه مهر، خورآبه همان خورآوه یا خرابه گنبدخانه خور یا خورشید است. سقف گنبد مهرابهها نیلگونی بود که با لاجورد رنگین میشد، روزنه هورنوی آن در میان نقش خورشید یا شمسه قرار میگرفت و بر آن نقوش ستارگان با رنگهای طلایی ترسیم میگشت، همچون مقرنس در دل گنبدها در دورههای بعدی. واژهٔ عربی محراب نیز از مهراب ایرانیان الگوبرداری شدهاست.
انواع مهرابه
تصور بر آن بوده که مهر در یک غار گاو را که به اعتقاد مهرپرستان منشأ به وجود آمدن آفرینش است کشته و از گوشت و خون آن گاو گیاهان وموجودات به وجود آمدهاند پس به همین دلیل اعمال و مناسک خود را که از مهمترین آنها قربانی کردن گاو بود در غار انجام میدادند.
مهرابههای غاری
در جاهایی که غار طبیعی وجود داشت از همین غارها برای نیایش استفاده میشد. مهرابه هادر بیشتر دورانها به صورت معابد پنهانی بودند؛ و دور از شهرها و گذرها ساخته میشد.
مهرابههای زیرزمینی
در جاهایی که غار طبیعی وجود نداشته زمین را به مانند غاری میکندهاند. مهرابههای زیر زمینی در عمق و انتها توسعه زیادی پیدا نکرده بود.
مهرابههای روزمینی
در جاهایی که امکان کندن زمین نبودهاست یا این که آب روان در آن جاری بوده سعی میکردند که مهرابه را نزدیک آب روان بسازند.
معماری مهرابهها
در ورودی مهرابه را بیشتر به سمت شرق میساختند.
ساختمان مهرابهها از یک ورودی سپس دهلیز درونی که به سه راهرو منتهی میشد تشکیل شدهاست. تالار روبرویی بزرگ بوده و تالار اصلی معبد بودهاست. دو راهرویی که در سمت چپ و راست قرار داشتند تنگتر بوده و سقف آن هم کوتاهتر است. مهراب بالای تالار اصلی قرار میگرفت و عبارت است از گودی اندکی در دیوارکه نقش مهر (و گاهی مجسمه او) در حال کشتن گاو در آن دیده میشد دو مهربان نیز در دو سوی او دیده میشدند. در دو طرف تالار اصلی نیمکتهایی سنگی قرار میدادند.
روشنی مهرابه از روزنههای کوچک سقف یا پنجرههای باریک تأمین میشد، به طوری که فضای مهرابه تقریباً تاریک بود؛ و این برای آن بود که حالت اصلی غار حفظ شود.
مهرابهها را کوچک میساختند به طوری که مهریان تنگ در کنار هم قرار گیرند. دیوارههای مهرابههای اروپا از نقاشیهای دیواری آیین مهر پر است.
مهرابههای بازمانده
در اروپا بیشتر مهرابههایی که مخفی نبودند به کلیسا تبدیل شدند یا در واقع روی بقایای آنها کلیسا ساخته شد.
در ایران نیز بسیاری از مهرابهها به کلیسا، مسجد، آتشکده، امامزاده، خانقاه، قدمگاه و… تبدیل شدهاند.
منابع
ورمازرن، مارتین، آیین میترا، چشمه ۱۳۸۳
حامی، احمد، بغ مهر ۲۵۳۵
مهرپرستی
مهرابه |
3908 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%20%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%87 | تاریخ سوریه | نام قدیم سوریه (به یونانی Συρία) به احتمال زیاد از نام امپراتوری «نو آشوری» مشتق شده باشد که در قرن ۱۰ پ. م در این سرزمین تأسیس شد. کشور امروزی سوریه، پس از اشغال به دست فرانسویها (۱۹۱۷–۱۹۲۰) و قیمومت فرانسویها (۱۹۲۰–۱۹۴۶) در سال ۱۹۴۶ مستقل شد. در سال ۱۹۵۸ جمهوری سوریه بخشی از جمهوری متحد عربی شد، اما در سال ۱۹۶۱ از این فدراسیون کنارهگیری کرد. از سال ۱۹۶۳ تا به امروز جمهوری عربی سوریه، به دست حزب بعث سوریه و از سال ۱۹۷۰ به دست خانواده اسد اداره میشود.
تاریخ سوریه به شرح زیر به دورههایی قابل تقسیم است:
دوران پیش از تاریخ
دوران باستان شرق نزدیک: تمدن ابلا، تمدن میتانی، امپراتوری آشوری نو، سرزمینهای سریانی هیتی.
دوران باستان کلاسیک: امپراتوری بابل نو، سوریه هخامنشی، سوریه هلنی، سوریه رومی، سوریه اشکانی، سوریه ساسانی.
دوران اسلامی: تسخیر به دست فتح شام بدست مسلمانان، خلافت اموی، خلافت فاطمی، دوران سلجوقی، کنتنشین ادسا، شاهزادهنشین انطاکیه، حملات مغولها، ایلخانان، سلطنت ممالیک (قاهره).
اوایل دوره مدرن: سوریه عثمانی
تاریخ مدرن سوریه: قیمومت فرانسه، جمهوری سوریه (۱۹۳۰–۱۹۶۳)، جمهوری عربی سوریه، جنگ داخلی سوریه.
پیش از تاریخ
قدیمیترین یافتههای تاریخ سوریه مربوطه دوران پارینه سنگی و پیشاتاریخ (۸۰۰٬۰۰۰ پیش از میلاد) است. در ۲۳ آگوست سال ۱۹۹۳ یک تیم باستانشناسی متشکل از متخصصان اهل ژاپن و سوریه فسیل انسانی را مربوط به دوران پارینه سنگی در غار ددریه در ۴۰۰ کیلومتری شمال دمشق پیدا کردند. استخوانهای پیدا شده در این غار متعلق به یک بچه نئاندرتال بودهاست که تخمین زده میشود حدود دو ساله بوده و در دوران پارینه سنگی میانی (۲۰۰٬۰۰۰ تا ۴۰٬۰۰۰ سال پیش از میلاد) زندگی میکردهاست. تاکنون استخوانهای بسیاری ازنئاندرتالها کشف شدهاست ولی این عملاً برای اولین بار بود که اسکلت تقریباً کامل یک کودک در حالت دفن شده پیدا شد.
باستان شناسان نشان دادهاند که تمدن سوریه یکی از کهنترین تمدنهای روی زمین بودهاست. سوریه بخشی از هلال حاصلخیز است و از ۱۰٬۰۰۰ سال پیش از میلاد یکی از مراکز تمدن نوسنگی بوده، که از کشاورزی و دامداری را برای اولین بار استفاده کردهاند. ویژگی اصلی دوره نوسنگی خانههای مستطیل شکل مربوط به تمدن موریبت است. در اوایل دوره نوسنگی مردم از سنگ، گچ و آهک سوخته ظرف میساختهاند. یافتههایی از جنس ابزار ابسیدین از آناتولی نشان میدهد، که روابط تجاری با هم داشتهاند. شهرهای تل حموکار و تل عمار در اواخر دوران نوسنگی و عصر برنز رونق گرفت.
دوران باستان شرق نزدیک
خرابههای ابلا یا تل مردیخ، در نزدیکی ادلب در شمال سوریه در سال ۱۹۷۵ مورد کاوشهای باستانشناسی قرار گرفت و به نظر میرسد، که این شهر در حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد تأسیس شده و مردم آن، به زبان سامی شرقی صحبت میکردند. امپراتوری ابلایی در دوران اوج خود، از حدود ۲۴۰۰ تا ۲۵۰۰ پیش از میلاد، از شمال به آناتولی، از شرق به بینالنهرین و از جنوب به دمشق میرسیدهاست و با دولتهای سومر در بینالنهرین، اکد و آشور و نیز مردم شمال غرب داد و ستد میکردهاست. هدایایی که از فراعنه در حفاریها پیدا شدهاست، نشان میدهد این تمدن با مصر باستان در ارتباط بودهاست. محققان بر این باورند که زبان مردم ابلا، زبان سامی شرقی اکدی بینالنهرینی بودهاست که از قدیمیترین زبانهای نوشته شده در جهان است.
از هزاره سوم پیش از میلاد سوریه محل اشغال و مبارزه متوالی سومریها، ابلاییها، آکادیها، آشوریها، مصریها، هیتیها، هوریها، میتانیها، عموریها و بابلیها بودهاست.
ابلا احتمالاً (در ۲۳۳۵–۲۱۵۴ پیش از میلاد) توسط سارگون بزرگ صاحب امپراتوری بینالنهرینی اکد، در ۲۳۳۰ سال پیش از میلاد فتح شد. چند قرن بعد این منطقه دوباره به عنوان بخشی از سرزمین عموریها که به زبانهای سامی شمالغربی صحبت میکردند، تجدید حیات کرد تا این که در اوایل هزاره دوم پیش از میلاد هیتیهای هندواروپایی آن را فتح کردند. سومریها، آکادیها و آشوریهای بینالنهرین از اوایل قرن ۲۴ پیش از میلاد این منطقه را مارتو یا سرزمین عمورو (عموریها) مینامیدند.
بین سدههای ۲۲ تا ۱۸ پیش از میلاد بخشهایی از سوریه، تحت کنترل امپراتوریهای سومری نو، آشوری کهن و بابلی بودهاست.
بین سدههای ۱۵ و ۱۳ پیش از میلاد امپراتوریهای رقیب هیتی، مصری، آشوری و میتانی بر سر این منطقه مبارزه میکردند، تا این که امپراتوری آشور میانه (۱۳۶۵–۱۰۵۰ پیش از میلاد) در نهایت کنترل سوریه را به دست گرفت.
هنگامی که امپراتوری آشوری در اواخر سده ۱۱ پیش از میلاد رو به زوال گذاشت، کنعانیها و فنیقیها سواحل سوریه را اشغال کردند. در چارچوب ناآرامیهای اواخر عصر برنز و هجوم آشوبگران دریانورد، آرامیها و سوتانیها در داخل کشور جای عموریها را گرفتند. در این مدت بخش عمده سوریه به نام آثورا (ابرنهرا، فرارود، ابرناری) و آرامیه (ارم؟) شناخته شد.
از سده دهم پیش از میلاد امپراتوری آشوری نو (۹۳۵–۶۰۵ قبل از میلاد) به وجود آمد و سوریه تا اواخر ۷ قرن قبل از میلاد به مدت سه سده به دست آشوریان اداره شد، که نام آن هنوز آثورا و آرامیه بود. از این دوره به بعد برای اولین بار نام سوریه پدیدار شد، البته این نام بر سوریه امروزی اطلاق نمیشد بلکه بر بخش هندواروپایی امپراتوری آشور، یعنی شمال عراق امروزی، شمال شرق سوریه، جنوب شرق ترکیه و حاشیه شمال غربی ایران اطلاق میشد.
بعد از سقوط این امپراتوری آشور، بینالنهرین برای مدت کوتاهی تحت امر امپراتوری بابل نو (۶۱۲–۵۳۹ قبل از میلاد) قرار گرفت و شاید ۷۰ سال به حکومت خود ادامه داد.
دوران باستان کلاسیک
هخامنشیها و سلوکیها
در سال ۵۳۹ قبل از میلاد، هخامنشیها سوریه را به امپراتوری خود ضمیمه کردند، تا این که اسکندر مقدونی در ۳۳۳–۳۳۲ قبل از میلاد، آن را تصرف کرد. پس از مرگ اسکندر و در نتیجهٔ جنگهای دیادوخوی، سوریه بخشی از امپراتوری سلوکی شد. پایتخت این امپراتوری، (در ۳۱۲ قبل از میلاد تأسیس شد) شهر انطاکیه بود، که آن زمان بخشی از سرزمین سوریه محسوب میشد، ولی امروزه در کشور ترکیه قرار دارد.
امپراتوری روم
پومپه، سردار رومی، انطاکیه را در سال ۶۴ قبل از میلاد تسخیر کرد و آن را به امپراتوری روم اضافه نمود.
انطاکیه بعد از شهرهای رم و اسکندریه سومین شهر بزرگ امپراتوری روم بود. انطاکیه با جمعیتی که در اوج خود به حدود ۵۰۰/۰۰۰ نفر میرسید، یکی از مراکز عمده تجارت و صنعت در جهان باستان بود و کثرت جمعیت این شهر که به زبان آرامی صحبت میکردند، پس از این دوران تا قرن ۱۹میلادی، دوباره به این تعداد نرسید تا این که در قرن نوزدهم پس از دو هزاره دوباره جمعیت آن به بیش از نیم میلیون نفر رسید. سوریه به خاطر جمعیت بزرگ و مرفهای که داشت به ویژه در قرنهای ۲ و ۳ میلادی یکی از مهمترین شهرهای امپراتوری روم بود.
سوریه در تاریخ مسیحیت اهمیت بسیاری دارد چون پولس رسول، در راه دمشق دین خود را به مسیحیت تغییر داد. وی پس از آن به چهره اصلی کلیسای مسیحی در انطاکیه تبدیل شد و از آنجا بود که سفرهای تبلیغی خود را انجام داد.
امپراتور روم هلیوگابال (۲۱۸–۲۲۲ میلادی) نیمه آرامی بود و خانوادهاش از صنف روحانیهای ارشد خدای خورشید الجبل، (ال گابال) در اِمِسا، (حمص امروزی) در سوریه به صورت موروثی مشارکت میکرد. امپراتور بعدی الکساندر سوروس (۲۲۲–۲۳۵ میلادی) نیز اهل سوریه بود. امپراتور رومی دیگری که اهل سوریه بود، فیلیپ عرب (مارکوس ژولیوس فیلیپوس) بود که از سال ۲۴۴ تا ۲۴۹ میلادی، امپراتور روم بود.
امپراتوری پالمیرا
پالمیرا خود یک دولت آرامی بومی ثروتمند و قدرتمند به وجود آورد که در سدههای ۲ و ۳ میلادی مرکز امپراتوری پالمیرا شد که و رقابت کوتاه مدتی با روم داشت.
بیرانس
با سقوط امپراتوری روم غربی، سوریه در ۳۹۵ میلادی بخشی از امپراتوری روم شرقی شد.
پس از اسلام
محمد و فتوحات اسلامی
محمد پیامبر اسلام، در مدت حیات خود دو بار مرزهای امپراتوری روم در سرزمین شام را مورد تهاجم نیروهای نظامی خود قرار داد. او در واپسین روزهای زندگی خود (سال یازدهم ه.ق)، سپاهی به فرماندهی اسامه بن زید و تمامی بزرگان صحابه برای هجوم به سرزمین شام تدارک دیده و اعزام ساخت؛ اما در همان روزها فوت نمود. بعدها خلیفه اول ابوبکر، اعزام آن سپاه را دنبال کرد.
طی سالهای ۶۳۴–۶۴۰ میلادی، سوریه به اشغال سپاه مسلمانان، که خالد بن ولید آن را رهبری میکرد درآمد و این منطقه را به بخشی از سرزمین اسلامی تبدیل کرد.
خلافت اموی، عباسی و پس از آنها
در اواسط قرن ۷ میلادی، خلافت اموی، که آن زمان حاکم بر امپراتوری اسلام بودند، پایتخت خلافت خود را در شهر دمشق قرار دادند. در این زمان سوریه بزرگ، شامل چهار ناحیه دمشق، حمص، فلسطین و اردن میشد. سرزمینهای اسلامی به سرعت گسترش یافتند و از اسپانیا تا هند و بخشهایی از آسیای میانه گسترش یافتند. سوریه به عنوان مرکز خلافت، رونق اقتصادی بسیاری پیدا کرد. حاکمان اموی نخست مانند عبدالملک بن مروان و ولید بن عبدالملک، چندین کاخ و مسجد پر زرق و برق در سراسر سوریه به ویژه در دمشق، حلب و حمص ساختند.
مسیحیان این سرزمین (مشخصا آرامیها و آشوریها شمال شرق) در این دوره به خوبی در کنار مسلمانها زندگی میکردند و حتی پستهای دولتی میگرفتند. در اواسط قرن ۸ میلادی، مبارزات دودمانها، شورشهای منطقهای و اختلافات مذهبی باعث شد، خلافت از بین برود و خلافت اموی، جای خود را به خلافت عباسی داد. آنها در سال ۷۵۰ میلادی، پایتخت خلافت را به بغداد بردند. سوریه مدت زمانی به دست طولونیها (۸۸۷–۹۰۵ میلادی) و آل اخشید (۹۴۱–۹۶۹ میلادی) از مصر اداره میشد و پس از یک دوره هرج و مرج، شمال سوریه به کنترل حمدانیها حلب درآمد.
دربار علی سیف الدوله (۹۴۴–۹۶۷ میلادی) یک مرکز بزرگ فرهنگی بود که ادبیات عربی در آن رشد بسیاری کرد. او تلاشهای بیزانس برای پس گرفتن سوریه را با تاکتیکهای ماهرانه دفاعی و ضد حمله به آناتولی پاسخ داد و توانست سوریه را حفظ کند. پس از مرگ او، بیزانس توانست انطاکیه و حلب را در سال ۹۶۹ میلادی، تصرف کند. در پی این رویداد، سوریه آوردگاه نبرد بین حمدانیها، بیزانسیها و فاطمیها شد. بیزانس در سال ۹۹۶ میلادی، تمام سوریه را فتح کرد، اما اختلاف میان بیزانسیها، فاطمیها و آل بویه بغداد همچنان تا میانه سده یازدهم میلادی، ادامه یافت تا این که سلجوقیها (۱۰۸۴–۱۰۸۶ میلادی) سوریه را تصرف کردند. پس از یک قرن حکومت سلجوقی، صلاحالدین ایوبی، بنیانگذار ایوبیها، سوریه را فتح نمود (۱۱۷۵–۱۱۸۵ میلادی).
دولتهای صلیبی
بخشهایی از سوریه در سدههای ۱۰، ۱۱ و ۱۲ میلادی، تحت کنترل جنگجویان صلیبی قرار گرفت: شهرهایی مانند، ادسا (۱۰۹۸–۱۱۴۹ میلادی)، انطاکیه (۱۰۹۸–۱۲۶۸ میلادی) و طرابلس (۱۱۰۹–۱۲۸۹ میلادی). همزمان، حشاشین اسماعیلیه نیز حضوری محدود در سوریه داشتند.
حمله مغولها
در سال ۱۲۶۰ میلادی مغولها تمام سوریه را درنوردیدند. خروج ارتش مغول باعث شد مملوکان مصر برای حمله به سوریه و تسخیر آن آماده شوند. بیبرس رهبر مملوکان علاوه بر ساخت قلعه سلطانی در قاهره، دمشق را به یک شهر مهم تبدیل کرد و با استفاده از اسب و کبوتر نظام مراسلاتیای تنظیم کرد، که این شهر را به شهرهای دیگر مرتبط مینمود. مملوکان آخرین بازماندههای جنگجویان صلیبی را در سوریه از بین بردند و چندین حمله از موج اول حملات مغولها را دفع کردند.
اما در سال ۱۴۰۰ میلادی موج دوم تهاجمات اقوام ترک و مغول آغاز شد و آنها، به رهبری تیمور لنگ به سوریه حمله کردند، ارتش مملوک در حلب شکست خورد و دمشق سقوط کرد. تمام ساکنان شهر به جز صنعتگران قتلعام شدند و صنعتگران به سمرقند تبعید شدند. در این زمان جمعیت مسیحی سوریه آزار و اذیت بسیاری دید. دو سده بعد، کشف مسیر دریایی اروپا به شرق دور باعث شد بازرگانان نیازی به مسیر تجاری زمینی که از سوریه میگذشت، نداشته باشند. در سال ۱۵۱۶ میلادی، امپراتوری عثمانی سوریه را فتح کرد.
سوریه عثمانی
سلطان سلیم عثمانی بخش اعظم سوریه را در سال ۱۵۱۶ میلادی با شکست دادن مملوکان در نبرد مرج دابق در نزدیکی حلب فتح کرد. سوریه بین سالهای ۱۵۱۶–۱۹۱۸ میلادی، بخشی از امپراتوری عثمانی بود، اگر چه دو بار صفویان، در زمان شاه اسماعیل یکم و شاه عباس یکم موفق شدند سوریه را تسخیر کنند. تحمل حکومت عثمانی برای مردم سوریه چندان فاجعه بار نبود، چون ترکهای مسلمان، زبان عربی را زبان قرآن دانسته و به آن احترام میگذاشتند و صنف روحانی، آنها فارغ جریان استعمار پذیرفته شده بود. دمشق اصلیترین محل عزیمت مسلمانها، به مکه شد و به جهت اعتقاد مسلمانها و به برکت زائران بیشمار، حج در این شهر وجههٔ مقدسی برای خود بدست آورد.
ترکان عثمانی، سوریه را یک ایالت بزرگ تبدیل کرده بود، که چند بخش اصلی یا «سنجاق» داشت. در ۱۵۴۹ میلادی، سوریه به دو ایالت دمشق و حلب تقسیم شد. در ۱۵۷۹میلادی، ایالت طرابلس شامل لاذقیه، حماة و حمص تأسیس شد. در سال ۱۵۸۶ میلادی، ایالت رقه در شرق سوریه تأسیس شد. در حکومت عثمانی بخشهای مختلف جامعه سوریه چهارصد سال همزیستی مسالمت آمیزی داشتند و اقلیتهای مذهبی شیعه، ارتدکس یونانی، مارونی، ارمنی و یهودی شخصیت اجتماعی خود را حفظ میکردند و رهبران شان نقشهایی را در زندگی مدنی مردم خود انجام میدادند.
اصلاحات دولتی ترکان عثمانی موسوم به تنظیمات، در سال ۱۸۶۴ میلادی، چنین مقرر میکرد که هر ایالت در سراسر امپراتوری به ولایتهایی که کوچکتر بودند تقسیم شود و هر ولایت یک والی داشته باشد، که سلطان وی را تعیین میکرد اما شورایی از سکنه بومی منطقه نیز در اداره آن نقش داشتند. قلمرو سوریه بزرگ در اواخر حکومت عثمانی شامل سوریه امروزی، لبنان، اسرائیل، اردن، فلسطین، غزه و بخشهایی از ترکیه و عراق میشد.
در جنگ جهانی اول، دیپلمات فرانسوی فرانسوا ژرژ پیکو و دیپلمات انگلیسی مارک سایکس مخفیانه تصمیم گرفتند که پس از جنگ، امپراتوری عثمانی را به مناطقی که در توافقنامه سایکس–پیکو در سال ۱۹۱۶ میلادی، مشخص شدهاست تقسیم کنند. بر همین اساس در اکتبر ۱۹۱۸ میلادی، نیروهای عرب و انگلیسی به سوریه حمله کرده و دمشق و حلب را تسخیر کردند. بر اساس قرارداد سایکس پیکو، سوریه در سال ۱۹۲۰ میلادی، به اشغال کامل فرانسه درآمد.
در اوایل قرن ۲۰ پاکسازی قومی ترکان باعث شد ترکیب جمعیتی منطقه دچار تغییرات عمدهای شود. برخی قبایل چرکسی، کرد و چچنی با عثمانیها دست به دست هم دادند و بین سالهای ۱۹۱۴ و ۱۹۲۰ میلادی، از یک سو این گروه دست به قتلعام مسیحیان ارمنی و آشوری در بینالنهرین علیا میزدند و ازسوی دیگر شبه نظامیان محلی عرب به غیرنظامیان مسیحی فراری و غیر مسلح شبیخون میزدند.
بسیاری از آشوریها در جریان نسلکشی به سوریه فرار کردند و بهطور عمده در منطقه جزیره مستقر شدند. در سال ۱۹۳۶ میلادی، فرانسویها منطقه عامودا را بمباران کردند و پانصد نیروی کرد از قبایل داکوری، میلان، و کیکی در ۱۳ آگوست سال بعد طی یک حمله انتقام جویانه دوباره به این شهر که عمدتاً مسیحینشین شده بود حمله کرده و شهر را به آتش کشیدند. شهر ویران شد و حدود ۳۰۰ خانواده مسیحی به شهرهای قامشلی و حسکه فرار کردند. کردها در ادامه واکنش به بمباران فرانسویها، به روستاهای منطقه الباغ در شمال کوه حکاری نیز حمله کردند و به گزارش ستوان رونالد سمپیل استافورد، در اثر حملههایی که در واکنش به بمباران فرانسویها رخ داد آشوریها و ارمنیهای بسیاری کشته شدند.
در سال ۱۹۴۱ میلادی، حملهای به منطقه آشورینشین مالکیه صورت گرفت که البته شکست خورد اما چنان باعث وحشت آشوریها شد که منطقه را ترک کردند و مهاجرت عظیم کردها از ترکیه به این منطقه باعث شد اکثریت کرد در منطقه عامودا، مالکیه و درباشیه حاکم شود. توافقنامه آنکارا در اکتبر ۱۹۲۱ میلادی، بین فرانسه و ترکیه نیز فاجعهای به همین ابعاد را بر شهر نصیبین تحمیل کرد، که اهمیت تاریخی بسیاری برای مسیحیان دارد، اما بر اساس قرارداد آنکارا، این شهر به ترکیه ضمیمه شد. به همین دلیل جمعیت مسیحی مجبور شدند شهر خودرا ترک کنند و وارد شهر قامشلی در خاک سوریه شوند که با خط راهآهن از شهر نصیبین جدا میشود. نصیبین به شهری کردنشین تبدیل شد و قامشلی به یک شهرستان مسیحی سریانی زبان؛ ولی با شکست شورش سعید علی نقشبندی در برابر دولت ترکیه همه چیز به زودی تغییر کرد و کردهای بسیاری از آغاز سال ۱۹۲۶ میلادی، به این منطقه مهاجرت کردند. در طول دهه ۱۹۲۰ میلادی، کردهای بسیاری از خانههای خود در ترکیه گریختند، در شمال شرقی سوریه ساکن شدند. فرانسه به آنها امتیاز شهروندی سوریه را اعطا نمود.
دوران معاصر
سوریه در سال ۱۷۹۹ میلادی با فتح مصر توسط ناپلئون بناپارت به اشغال فرانسه درآمد. با استقلال نسبی مصر، سوریه نیز دوباره به عثمانی واگذار گردید. آزار مسیحیان و سرکوب شورشهای آنان، راه مداخله بیش از پیش دولتهای اروپایی را به این کشور باز کرد. سرانجام در سال ۱۸۶۰ میلادی، فرانسه بهعنوان کمک به سلطان عثمانی در اداره سوریه، نیروهای نظامی خود را در بیروت (در آن زمان جزو سوریه بود) پیاده کرد. با ورود دولت عثمانی به جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ میلادی، ملیگرایان عرب، زمینه را برای اجرای اهداف استقلالطلبانه خود مساعد دیده و شروع به فعالیت کردند. در همین زمان نیز زمینه برای ایجاد یک دولت یهودی در سرزمین فلسطین آغاز شده بود. در پایان جنگ جهانی اول و شکست عثمانی، امیر فیصل بن حسین (که بعدها پادشاه عراق شد) از سوی کنگره مردم سوریه به پادشاهی این کشور انتخاب گردید. در سال ۱۹۱۸ میلادی، حکومت وی، با موقعیت و مرکزیت سیاسی دمشق تثبیت گردید. در سال ۱۹۲۰ میلادی، نیروهای فرانسه و متفقین، این کشور را به تصرف خود درآوردند و سوریه و لبنان با رأی جامعه ملل، تحت قیمومیت فرانسه قرار گرفتند. در سال ۱۹۲۶ میلادی، لبنان از سوریه تجزیه و کشوری جداگانه شد. پس از مذاکرات طولانی در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۳۲ میلادی، توافقهایی برای تأسیس سوریه خودمختار بهعمل آمد. با سقوط فرانسه به دست آلمان در جنگ جهانی دوم سوریه تحت قیمومیت دولت فرانسه ویشی درآمد. در سال ۱۹۴۱میلادی، نیروهای انگلستان و فرانسه آزاد، سوریه را اشغال کردند. در همین سال سوریه استقلال خود را اعلام کرد و ژنرال کاترو، فرمانده نیروهای فرانسه آزاد استقلال و سپس تأسیس جمهوری سوریه را در شانزدهم سپتامبر ۱۹۴۱میلادی اعلام کرد و تاجالدین الحسنی رئیسجمهور این کشور شد. با این وجود استقلال سوریه تا سال ۱۹۴۴ میلادی، عملاً محقق نشد.
در سال ۱۹۶۷ میلادی، پس از جنگ با اسرائیل، بخشی از خاک سوریه که استان قنیطره نام دارد به تصرف اسرائیل درآمد.
در سال ۱۹۷۰ میلادی، ارتشبد حافظ اسد با کودتایی قدرت را به دست گرفت و به ریاست جمهوری سوریه انتخاب شد.
در سال ۱۹۷۳ میلادی، سوریه دوباره در جنگ اعراب و اسرائیل شرکت کرد و خسارات زیادی بر اسرائیل وارد آورد. در سال ۱۹۸۲ میلادی، سوریه بهدنبال هجوم صهیونیستها به جنوب آن تا حدی درگیر نبرد لبنان بود.
رویدادهای سال ۲۰۰۰، تاکنون
حافظ اسد از سالها پیش از مرگ خود، پسر بزرگش، باسل اسد را برای جانشینی، آموزش داده بود، اما یک سانحه رانندگی مشکوک در سال ۱۹۹۴ میلادی، جان او را گرفت و پسر دوم خانواده اسد، بشار اسد که تا آن زمان علاقه چندانی به سیاست نشان نمی، داد و در لندن در حال تحصیلات پزشکی با تخصص چشمپزشکی بود، به صحنه سیاست کشانده شد.
در سال ۲۰۰۰ میلادی، بشار اسد به عنوان تنها کاندیدای ریاست جمهوری سوریه به جانشینی پدرش حافظ اسد انتخاب شد. وی در این انتخابات ۹۹٫۷۴ درصد آرا را به دست آورد. بشار اسد در انتخابات ریاستجمهوری سوریه در سال ۲۰۰۷ میلادی، هفت سال دیگر برای ریاست جمهوری سوریه انتخاب شد. وی در آن سال در همهپرسی، ۱۱ میلیون رای مثبت آورد و فقط حدود ۲۰ هزار نفر با ادامه ریاست جمهوری وی مخالفت کردند.
در سال ۲۰۱۱ میلادی، با بالا گرفتن بهار عربی، تظاهراتی نیز در شهرهای مختلف سوریه نظیر حماة، جبله، دمشق، لاذقیه، درعا و حمص به وقوع پیوست که با سرکوب ارتش سوریه مواجه شد. اتحادیه عرب پس از جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱، عضویت سوریه در اتحادیه عرب به حالت تعلیق درآورد.
در سال ۲۰۱۴ میلادی، بشار اسد برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری سوریه، ثبت نام کرد و در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳ صلاحیت وی و دو نفر دیگر، بنامهای، ماهر عبدالحفیظ حجار و حسان عبدالله نوری تأیید شد. بشار اسد نهایتاً با کسب ۹۲٫۲ درصد آرا مجدداً برای سومین دوره هفت ساله رئیسجمهور سوریه شد.
در سال ۲۰۲۱ میلادی، بشار اسد برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری سوریه، ثبت نام کرد. در ۳ مه ۲۰۲۱، رئیس دادگاه عالی قانون اساسی سوریه، محمد جهاداللهام اعلام کرد که دادگاه در اعلامیه اولیه خود تصمیم به پذیرش نامزدهای: عبدالله سلوم عبدالله، بشار اسد و محمود احمد مرعی گرفت و بقیه درخواستهای کاندیداتوری ارسال شده را رد کرد زیرا آنها شرایط قانونی را برآورده نمیکردند. بشار اسد نهایتاً با کسب ۹۵٫۱۹ درصد آرا مجدداً برای چهارمین دوره هفت ساله رئیسجمهور سوریه شد.
منابع
نوشتار: اماکن سیاحتی و زیارتی دمشق، مؤلف: اصغر قائدان
بینالنهرین
تاریخ اروپا
تاریخ جزیره (میانرودان)
تاریخ سرزمین شام
سوریه
نوشتارهای صوتی
هلال حاصلخیز |
3911 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1%20%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86 | دستور زبان | دستور زبان یا گرامر مجموعه قوانین و ضوابط حاکم بر ساختار واژهها، جملهها، واجها و آواها و معناها در زبان است. به عبارت دیگر؛ دستور زبان مجموعه قواعد و آیینهایی است که اهل زبان آنها را بهطور قراردادی و دستهایی، مجموعهای (همکاری دسته جمعی)، و تکاملی (نقاشی، خط میخی و…) فراگرفته و زبان آموزان، برای درک بهتر گفتار و نوشتار اهل زبان، آن را میآموزند. در تقسیمبندیهای سنتی، دستور زبان بهطور کلی از دو شاخهٔ واژهشناسی (صرف) و جملهشناسی (نحو) تشکیل شدهاست. صرف و نحو با هم دستورِ یک زبان را تشکیل میدهند؛ ولی امروزه دستور زبان را، که زیرشاخهای از دانش زبانشناسی بهشمار میآید، دارای بخشهای آواشناسی، واجشناسی، صرف، نحو و معناشناسی میدانند.
تعریف
در زبانشناسی، دستور زبان مجموعهای از قانونهای ساختمانی در زبان است که ساختِ جملهها، عبارتها، و کلمهها را در هر زبانی تعیین میکند. این اصطلاح همچنین به مطالعهٔ این قانونها نیز گفته میشود که در اینزمینه شامل علم نحو، ریختشناسی، و واجشناسی است که اغلب با آواشناسی، معناشناسی، و عملگرایی کامل میشود.
زبانشناسان بیشتر این اصطلاح را برای قوانین املایی به کار میبرند؛ هرچند کتابهای کاربردی و راهنماهای متداول ــ که خودشان را دستور زبان مینامند ــ ممکن است به قواعد املا و نشانهگذاری گفته شوند.
دستور زبان؛ ساختار و سامانه زبان است. دستور زبان شامل زبانشناسی نحوی و ساختشناسی واژگانی زبان است. بسیاری بر این باور هستند دستور زبان یا گرامر شامل قوانین زبان است، در صورتی که در حقیقت هیچ زبانی شامل قانون نیست (به استثناء زبان اسپرانتو). زیرا قانون توسط عدهای قانون گذار وضع میشود ولی گرامر توسط هیچکس وضع نشدهاست. زبان به مرور زمان تغییر میکند. زیرساختهای اجتماعی در تغییر زبان بسیار تأثیرگذار هستند؛ اقتصاد، سیاست، فرهنگ، تغییرات جغرافیایی، تغییرات اقلیمی، تحول ساختار سیاسی جامعهها و چندین و چند عامل دیگر، در تغییر و دگرگونی زبان، تأثیر مستقیم دارند. به بیان دیگر، دستور زبان بازتابی از زبان در یک دوره مشخص است. گرامر زبان باعث میشود تا آموزندگان زبان، سریع تر و تأثیرگذارتر آن را بیاموزند. وقتی آموزندگان زبان؛ دستور زبان را بیاموزند، قادر هستند خیلی چیزها را خود درک کنند و از مراجعه به معلم و کتابها بینیاز شوند.
کاربرد اصطلاحات
گویندهٔ هر زبانی، برای استفاده از زبانش، مجموعهای از قوانین را دارد. این دستور زبان است و ــ دستکم در مورد زبان بومی فرد ــ اکثریت زیادی از اطلاعات درونش بهوسیلهٔ مطالعهٔ آگاهانه یا آموزش به دست نمیآید، بلکه بهوسیلهٔ مشاهدهٔ دیگر گویندگان میسر است. بخش عظیمی از این عمل در دورهٔ کودکی انجام گرفتهاست. زبانآموزان بعدها در زندگی، درگیر حجم بزرگتری از راهنماییهای دقیق میشوند.
اصطلاح دستور زبان میتواند برای توصیف قوانینی که رفتار زبانیِ گروهی از گویندگان را تعیین میکند، مورد استفاده قرار بگیرد. اصطلاح دستور زبان انگلیسی میتواند چندین معنا داشتهباشد: میتواند به تمام قواعد دستور زبان انگلیسی گفته شود؛ این همان دستور زبانی است که مورد استفادهٔ همهٔ گویندگان زبان انگلیسی قرار میگیرد، بهاین معنی که شامل تنوع عظیمی است. این اصطلاح متناوباً ممکن است فقط به آنچه در دستور زبان همه یا اکثریت زیادی از گویندگان انگلیسیزبان عمومیت دارد به کار رود، (مانند قرار گرفتن فاعل ـ فعل ـ مفعول در یک جملهٔ سادهٔ خبری). یا اشاره به قوانین خاصی دارد که مربوط به تعریف تنوع زبان انگلیسی میشود (مثل زبان استاندارد انگلیسی).
دستور زبان انگلیسی، توصیفی ویژه از مطالعه یا تجزیهٔ چنین قوانینی است. یک کتاب مرجع، دستور زبان را دستور زبان مرجع مینامد. یک دستور زبان غنی، که تماماً دستور یک زبان را توصیف میکند، دستور زبان توصیفی نامیده میشود. زبانشناسی توصیفی در تقابل با زبانشناسی تجویزی قرار دادهاند که تلاش میکند قوانین مورد استفادهٔ یک زبان را اجرا کند.
چارچوبهای دستوری، وسیلهای برای رسیدن به دستور زبان مطلوب است. چارچوب استاندارد یک دستور زبان زایشی، مدل دستور متغیر است که توسط نوام چامسکی و همکارانش از سال ۱۹۵۰ به بعد توسعه یافت.
تاریخ
نخستین دستور اصولی از هند در عصر آهن سرچشمه میگیرد که توسط یاسکا (قرن ۶ قبل از میلاد)، و دیگر مفسرانِ قبل از میلاد پدید آمد. در غرب نیز، دستور زبان بهعنوان یک نظم در آداب یونانی از قرن سوم قبل از میلاد، همزمان با نویسندگانی چون ریانوس و آریستارکوس، پدید آمد که بهعنوان قدیمیترین سند دستوری شناخته میشود. دستور زبان لاتین، با دنبال کردن مدل یونانی، از قرن یکم قبل از میلاد، با آثار نویسندگانی چون اوربیلیوس پاپیلوس، رمیوس پالمون و چند تنِ دیگر توسعه یافت. دستور زبان متداول تامیل در حدود قرن نخستِ قبل از میلاد پدید آمد. دستور زبان ایرلندی در قرن هفتم توسط اوریسپت پایهریزی شد. دستور عربی در قرن هشتم توسط ابن ابیاسحاق و شاگردانش شکل گرفت.
نخستین رساله بر دستور زبان عبری در متون میشناه در قرون وسطی پدید آمد. فرهنگ و دستور یهودی نیز از بغداد نشأت میگیرد. دیکداک یکی از نخستین تفسیرهای دستوری بر انجیل در زبان عبری است. ابن بارون، در قرن دوازدهم، زبان عبری را با عربی، با توجهبه قواعد دستوریِ اسلامی مقایسه کردهاست. در سراسر قرون وسطی، دستور زبان بهعنوان هستهٔ مرکزی در بین هفت هنر شناخته میشد. این اندیشه تحت تأثیر نویسندگان عهد عتیق، همچون پریسکان، بود. رفتارهای بومیمآبانه در قرون وسطی رفتهرفته توسط کارهای انفرادی نظیر رسالهٔ دستوری آغاز شد. اما آثار این کارها در رنسانس و قرن هجدهم پدیدار شد.
دستور زبان کشورهای اروپایی بهمنظور ترویج دین مسیح و ترجمهٔ کتاب مقدس از قرن شانزدهم به جلو گام برداشت. از نیمهٔ دوم قرن هجدهم به بعد، دستور زبان بهعنوان یک زیرشاخهٔ منظم از زبانشناسی مدرن شناخته میشد. دستور زبان صربی توسط استفانوویچ در سال ۱۸۱۴ منتشر شد، و همزمان با آن، برادران گریم در سال ۱۸۱۸ برای اولین بار دستور آلمانی را منتشر کردند. کتاب دستور زبان تطبیقی که در سال ۱۸۳۳ بهوسیلهٔ فرانتز تألیف شد، نقطهٔ آغاز زبانشناسی تطبیقی بود.
گسترش دستور زبان
دستور درمیان کاربردش و نیز بهدلیل تفکیک جمعیت از یکدیگر، نمود و گسترش پیدا کرد. درمیان نوشتههای ارائهشده، تمایل به قوانین رسمی در کاربرد زبان بیشتر به چشم میخورد. قوانین رسمی براساس اسنادی که تکرار شدهاند و گسترش یافتهاند، در طول زمان رمزگذاری شدهاست. از زمانی که قوانین ایجاد شدهاند و گسترش یافتند، مفهوم دقیق و تجویزیِ دستوری به وجود آمد. این گرامر تجویزی باعث بروز اختلاف بین کاربرد جدید و آنچه قبلاً مورد پذیرش بود، میشود. زبانشناسان تمایل دارند گرامر تجویزی را نسبت به آنچه سایر نویسندگان نشان میدهند، کمتر جلوه دهند. البته شیوهٔ نگارش، ابزار خوبی برای راهنمایی در نوشتن انگلیسی استاندارد براساس توصیف قوانین در نگارش معاصر است. تجویزهای زبانشناسان بخشی از توضیحات را در تنوع گفتار شکل میدهد، بهویژه در تنوع گفتار در گویش انفرادی. مطالعهٔ رسمی گرامر، بخش مهمی از تحصیل کودکان است (از سنین جوانی گرفته تا یادگیری پیشرفته). اگرچه قوانینی که در مدرسه تدریس میشود، ازنظر زبانشناسان بیشتر تجویزی است تا توصیفی.
ساخت زبان، که همچنین طرح و برنامهٔ زبان هم نامیده میشود، در عصر جدید بیشتر رواج دارد. بسیاری از ساختها برای کمک به ارتباطات بشر طراحی شدهاست. برای مثال، زبان اسپرانتو و لجبان، هر کدام گرامر خاص خود را دارند.
علم نحو اشاره به سطحی بالاتر از کلمه دارد (برای مثال، اینکه چگونه یک جمله تشکیل میشود)، بدون دخالت آواشناسی در زبان. برخلاف آن، واژهشناسی اشاره به سطح پایینتر از کلمه دارد (برای مثال چگونه کلمات مشتق شکل میگیرند) و با دخالت آواشناسی. اگرچه نمیتوان بین علم نحو و واژهشناسی مرزی قائل شد. زبانهای تحلیلی از علم نحو استفاده میکنند تا اطلاعاتی انتقال دهند که بهوسیلهٔ زبانهای ترکیبی رمز گذاری شدهاست. به عبارت دیگر، در زبان ترکیبیِ محض، ارزش واژهشناسی بسیار بیشتر از کلمه است؛ همانطور که واژهشناسی بهاندازهٔ علم نحو در زبان تحلیلی ارزشی ندارد. برای مثال، زبانهای چینی و زبانهای آفریقایی بسیار تحلیلی هستند، و بنابراین معنای آنها بسیار وابسته به متن است. زبان لاتین بهطور مشخص ترکیبی است، و از پیشوند و پسوند و تکواژهای تصریفی برای رساندن همان مطالبی استفاده میکنند که زبان چینی از علم نحو استفاده میکند. از آنجاییکه کلمات لاتین (دارای خودمحتوایی) هستند، یک جملهٔ لاتین میتواند از اجزایی ساخته شود که قابلیت قرار گرفتن در حوزهٔ اختیاریِ وسیعی را دارد.
چارچوب دستور زبان
از اواسط قرن بیستم نظریههای زبانشناسی مختلفی در مورد «چارچوب دستور زبان» مطرح شد، بهویژه تحت تأثیر ایدههای دستور جهانی در ایالات متحده آمریکا. بر این اساس، این تقسیمبندی مشتمل است بر:
دستور زایاگشتاری
دستور کاربردی
نظریهٔ اصول و مشخصهها
دستور واژگانی
دستور ساختار عبارتهای تعمیمیافته
دستور ساختار عبارتهای مشتقشده
دستورهای غیرمستقل
نقش و دستور مرجع
آموزش
دستور تجویزی در دبستان تدریس میشود. اصطلاح دستور آموزشگاهی به آموزش دستور لاتین در مدارس گفته میشود. این دستور، در شکل اولیهٔ خود، دستور آموزشگاهی است و به مدارسی برمیگردد که به دانشآموزان برای خواندن، بررسی دقیق، ترجمه، و خواندن شعرهای یونانی و لاتین، ازقبیل هومر و انیوس تدریس میشود. این دستور نباید با دستور مدارس جدید انگلیسی آمیخته شود. زبان استاندارد، گویش خاصی از زبان است که توسط سایر گویشها در نوشتن، آموزش، و صحبتهای گروهی در محیط عمومی گسترش مییابد. این گویش با گویش بومی، که هدف مطالعهٔ گرامر توصیفی است و گاه بهصورت تجویزی تدریس میشود، کاملاً متضاد است. از زمانی که ملیتها و نژادهای استاندارد شکل گرفتهاند، زبان اول استاندارد در آموزش ابتدایی و نیز در بحثهای سیاسی استفاده میشود. اخیراً تلاشهایی برای بهروز کردن ساختار گرامر در تحصیلات دبستان و راهنمایی آغاز شدهاست. در ابتدایی، تمرکز روی ممانعت از استفاده از قوانین تجویزی، منسوخ و درعوض استفاده از قوانین توصیفی و تغییر شکل صحیح و استاندارد مقایسهٔ آن با گویش غیراستاندارد است. برتری «فرانسوی پاریسی» بهطور گسترده درمیان تاریخ ادبیات مدرن فرانسه وجود دارد. زبان استاندارد ایتالیایی براساس آنچه در پایتخت صحبت میشود نیست، ولی در رم براساس آنچه در فلورانس گفتگو میگردد صحبت میشود؛ همچنانکه اسپانیا تحت تأثیر نوع تکلم در مادرید نیست، ولی تحت تأثیر گویندههای تحصیلکردهٔ مناطق شمالی، ازقبیل کاستیل و لئون است. در آرژانتین و اروگوئه، زبان اسپانیایی استاندارد براساس گویشهای محلی بوینوس آیرس و مونته ویدئو است. پرتغالیها سه شکل اداریِ استاندارد دارند: زبان پرتغالی محترمانه، پرتغالی اروپایی، و پرتغالی گالیسی. نروژ دو شکل استاندارد دارد: بوکمول (بوکمال) و نونورسک (نینورسک). اساسِ انتخاب بین اینکه کدامیک برای گفتگو مهمتر است این است که هر نروژی فقط میتواند یکی از دو صورت زبان اداری آنجا را انتخاب کند، یا میتواند زبان خنثی داشتهباشد. زبان اصلی که در دبستانهای ابتدایی استفاده میشود و بهطور معمول، زبان مورد استفاده توسط شهرداریهاست، و بهوسیلهٔ رایگیریای که از طریق مدارس محلی آن ناحیه انجام میشود، تعیین میشود. زبان استاندارد آلمانی در قرن ۱۶ و ۱۷ توسط افراد ثروتمند و مرفه آلمانی به وجود آمد. تا حدود سال ۱۸۰۰ تقریباً یک زبان نوشتاری بود، ولی اکنون بهطور گسترده توسط آلمانیها صحبت میشود. زبان استاندارد زبان ماندارین بهعنوان زبان رسمی در بین مردم جمهوریهای چین و سنگاپور پذیرفته شدهاست. تلفظ زبان ماندارین براساس نوع تلفظ و گویش محلی در پکن استوار است، حال آنکه دستور و نحو براساس زبان بومیِ چینی است. عربی مدرنِ استاندارد دقیقاً براساس عربی کلاسیک ــ که همان زبان قرآن است ــ استوار است. زبان هندی استاندارد دو گونهاست: ۱. هندی، ۲. زبان اردو.
جستارهای وابسته
نامه فرهنگستان
پانویس
۱. ^ Traditionally, the mental information used to produce and process linguistic utterances is referred to as "rules." However, other frameworks employ different terminology, with theoretical implications. Optimality theory, for example, talks in terms of "constraints", while Construction grammar, Cognitive grammar, and other "usage-based" theories make reference to patterns, constructions, and "schemata"
۲. ^ O'Grady, William; Dobrovolsky, Michael; Katamba, Francis (1996). Contemporary Linguistics: An Introduction. Harlow, Essex: Longman. pp. 4–7; 464–539. http://books.google.co.uk/books?id=djhsAAAAIAAJ&q=Contemporary+Linguistics&dq=Contemporary+Linguistics.
۳. ^ Holmes, Janet (2001). An Introduction to Sociolinguistics (second ed.). Harlow, Essex: Longman. pp. 73–94. http://books.google.co.uk/books?id=qjdqxecifHcC&printsec=frontcover&dq=Introduction+to+Sociolinguistics+Holmes.; for more discussion of sets of grammars as populations, see: Croft, William (2000). Explaining Language Change: An Evolutionary Approach. Harlow, Essex: Longman. pp. 13–20. http://books.google.co.uk/books?id=5_Ka7zLl9HQC&printsec=frontcover&dq=Explaining+Language+Change+Croft.
۴. ^ Harper, Douglas, "Grammar", Online Etymological Dictionary, http://www.etymonline.com/index.php?term=grammar, retrieved ۸ آوریل ۲۰۱۰
۵. ^ G. Khan, J. B. Noah, The Early Karaite Tradition of Hebrew Grammatical Thought (2000)
۶. ^ Pinchas Wechter, Ibn Barūn's Arabic Works on Hebrew Grammar and Lexicography (1964)
۷. ^ Gussenhoven, Carlos; Jacobs, Haike (2005). Understanding Phonology (second ed.). London: Hodder Arnoldd. http://books.google.co.uk/books?id=gHp_QgAACAAJ&dq=Understanding+Phonology&ei=waq9S6GoPIKUMo7H4N4C&cd=1.
۸. ^ National Grammar Day
American Academic Press, The (ed.). William Strunk, Jr. , et al. The Classics of Style: The Fundamentals of Language Style From Our American Craftsmen. Cleveland: The American Academic Press, 2006. .
Rundle, Bede. Grammar in Philosophy. Oxford: Clarendon Press; New York: Oxford University Press, 1979. .
http://en.wikipedia.org/wiki/Grammar
منابع
ویکیپدیای انگلیسی
پیوند به بیرون
زبان فارسی
ادبیات داستانی
سبک (داستانی)
اصطلاحات زبانشناسی
نوشتن |
3912 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1 | دستور | دستور میتواند به موارد زیر گفته شود:
دستور زبان
دستور، از نشریاتِ زیرمجموعهٔ نامه فرهنگستان
جستارهای وابسته
فرمان
دستور زبان فارسی (ابهامزدایی) |
3915 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%88%D8%AA | اوت | اوت یا آگست هشتمین ماه در تقویم میلادی و همچنین یکی از هفت ماه گاهشماری میلادی با ۳۱ روز است. نام آگوست از آگوستوس نخستین امپراتور روم میآید. آگوست به معنی کبیر و لقب او بودهاست. اوت تلفظ فرانسوی واژهٔ لاتین اوتوس (به معنی فرخنده) است و از فرانسوی به فارسی راهیافتهاست.
این ماه در ابتدا به دلیل آنکه ششمین ماه از ماههای تقویم ابتدایی رومی در زمان فرمانروایی رومولوس در سال ۷۵۳ (پیش از میلاد) بود، در زبان لاتین با نام سکستیلیس نامگذاری شد. در آن هنگام، سال با ماه مارس آغاز میشد. در حدود سال ۷۰۰ (پیش از میلاد) پس از افزوده شدن ماههای ژانویه و فوریه به ابتدای ماههای سال توسط شاه نوما پمپیلیوس و همچنین ۲۹ روزه شدن آن، به هشتمین ماه سال تبدیل شد. ژولیوس سزار با افزودن ۲ روز به این ماه در زمانی که تقویم ژولین را در سال ۴۵ (پیش از میلاد) تدوین میکرد، شمار روزهای این ماه را به ۳۱ یعنی همان شمار روزهایی که امروزه هم برای این ماه در نظر گرفتهشده رساند.
زادروز ها
۱۹۵۸ - مایکل جکسون، خواننده آمریکایی و ترانه سرا
رویدادهای اوت
جشن اَمُردادگان (۹ اوت)
روز جهانی چپدستها (۱۳ اوت)
زمینلرزه ۱۹۹۹ ازمیت
نبرد مَلازگرد، میان امپراتوری سلجوقی و امپراتوری روم شرقی (۲۶ اوت)
فوت پرنس دایانا، شاهدخت ولز (۳۱ اوت)
جستارهای وابسته
ویکیپدیا:یادبودهای برگزیده/اوت
پانویس
آگوستوس
ماهها
ماههای میلادی |
3916 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%DA%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C | ماههای کردی | ماههای کردی مطابق با گاهشماری میلادی و گاهشماری خورشیدی یا در گاهشماری کردی و کردی سلطانی در میان کردزبانان.
ماههای میلادی
ماههای میلادی در میان کُردزبانان (بهویژه سورانی) با عناوین سُریانی ـ عربیِ آنها شناخته میشوند و مطابق با روزشمار تقویم میلادی از قرار زیرند:
ماههای سال در کردی سورانی نامهای گوناگونی دارند؛ اما شناختهترینِ آن میان آنان به ترتیب زیر است:
ریبهندان (rêbendan)
رهشهمی (reşemî)
ئادار (adar)
ئاوریل (avrêl)
گولان (gulan)
پوشپهر (pûşper)
تیرمه (tîrmeh)
گهلاویژ (gelawêj)
رهزبهر (rezber) || گهلارێزان (gelarêzan)
کوچر (kewçêr)
سرماوهز (sermawez)
بهفرانبار (berfanbar)
در میان کردهای شمال، که به زبان کرمانجی تکلم میکنند و اغلب تقویم میلادی از ان بهره میبرند، ماههای کردی کرمانجی در میلادی بهترتیب سال میلادی:
چله (çile)
سبات (sibat)
ئادار (adar)
نیسان (nîsan)
گولان (gulan)
حهزیران (hezîran)
تیرمه (tîrmeh)
تهباخ (tebax)
ایلون (îlon)
جوتمه (cotmeh)
مژدار (mijdar)
کانون (kanûn)
ماههای خورشیدی
ماههای خورشیدی در سورانی:
خاکهلێوه Xakelêwe
گوڵان Gulan
جۆزهردان Cozerdan
پوشپهر Pûşper
گهلاوێژ Gelawêj
خهرمانان Xermanan
رهزبهر Rezber
گهڵارێزان Gellarêzan
سهرماوهز Sermawez
بهفرانبار Befranbar
رێبهندان Rêbendan
رهشهمێ Reşemê
ماه های خورشیدی در کلهری (کرمانشاهی || کرمانشاهیان)
جیژنان (فروردین)
گولان (اردیبهشت)
زهردان (خرداد)
پهرپهر (تیر)
گهلاویژ (مرداد)
نوخشان (شهریور)
بهران (مهر)
خهزان (آبان)
ساران (آذر)
بفران (دی)
بهندان (بهمن)
رمشان (اسفند)
ماههای خورشیدی در گویشهای مختلف کردی
اسامی ماههای سال خورشیدی به چند گویش اصلی کردی:
جستارهای وابسته
گاهشماری کردی
گاهشماری کردی گرمسیری سلطانی
گاهشماری ایران
گاهشماری هجری خورشیدی
گاهشماری میلادی
منابع
ویکیپدیای کردی، نسخه ۱ نوامبر ۲۰۰۶.
گاهشماری خورشیدی
گاهشماری کردی |
3918 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87 | ترکیه | تُرکیه ( )، با نام رسمی جمهوری ترکیه ( )، یک کشور فراقارهای است که بخش عمدهٔ آن در آناتولی در غرب آسیا قرار دارد و بخش کوچکی از آن در بالکان در اروپای جنوب شرقی واقع شدهاست. ترکیه از شمال با دریای سیاه، از شمال شرقی با گرجستان، از شرق با ارمنستان، جمهوری آذربایجان، و ایران، از جنوب شرقی با عراق، از جنوب با سوریه و دریای مدیترانه، از غرب با دریای اژه، و از شمال غربی با یونان و بلغارستان مرز مشترک دارد، در حالی که قبرس در سواحل جنوبی این کشور واقع شدهاست. ترکها اکثریت قریب به اتفاق جمعیت این کشور را تشکیل میدهند و کردها بزرگترین اقلیت قومی این کشور محسوب میشوند. آنکارا پایتخت ترکیه است، در حالی که استانبول بزرگترین شهر و مرکز مالی آن است.
ترکیهٔ امروزی یکی از اولین مناطق مسکون جهان است و مکانهای مهم دوران نوسنگی مانند گوبکلیتپه و تمدنهای باستانی از جمله حتیان، هیتیها، آناتولیاییهای باستان، یونانیان میسنی، فارسیزبانان و دیگران در آن سکنی گزیده بودند.
پس از فتوحات اسکندر مقدونی که عصر هلنیستی آغاز شد، بیشتر مناطق باستانی در ترکیهٔ امروزی از نظر فرهنگی هلنیستی بود که در دوران بیزانس نیز ادامه یافت. ترکان سلجوقی در سدهٔ یازدهم فتوحات و مهاجرتشان به ترکیهٔ امروزی را آغاز کردند و حکومت سلجوقیان روم را تشکیل دادند که تا زمان حملهٔ مغول در سال ۱۲۴۳ بر آناتولی حکومت میکردند. در اواخر سدهٔ سیزدهم، عثمانیها مقامات سلطنتی را متحد کرده و بالکان را فتح کردند و ترکسازی آناتولی در طول امپراتوری عثمانی افزایش یافت. پس از فتح قسطنطنیه (استانبول) در سال ۱۴۵۳ توسط محمد دوم، توسعهٔ عثمانی در دوران سلیم یکم ادامه یافت. در زمان سلطنت سلیمان یکم، امپراتوری عثمانی تبدیل به یک قدرت جهانی شد. از اواخر سدهٔ هجدهم به بعد، قدرت امپراتوری با از دست دادن تدریجی مناطق آن کاهش یافت. محمود دوم دورهٔ مدرنسازی را در اوایل سدهٔ نوزدهم آغاز کرد. انقلاب ترکان جوان در سال ۱۹۰۸ اقتدار سلطان را محدود کرد و بازگرداندن مجلس عثمانی پس از یک تعلیق ۳۰ ساله، امپراتوری را وارد دوران جدیدی کرد که احزاب مختلفی در آن فعال بودند. کودتای ۱۹۱۳ کشور را تحت کنترل سه پاشا قرار داد، که باعث شد در سال ۱۹۱۴ امپراتوری به نفع قدرتهای مرکز وارد جنگ جهانی اول شود. در طول جنگ، دولت عثمانی نسلکشیهایی را علیه ارمنیها، یونانیها، و آشوریها مرتکب شد. پس از شکست در جنگ، امپراتوری عثمانی تجزیه شد.
جنگ استقلال ترکیه علیه نیروهای متفقین منجر به الغای سلطنت در ۱ نوامبر ۱۹۲۲، امضای پیمان لوزان (که جایگزین معاهده سور شد) در ۲۴ ژوئیهٔ ۱۹۲۳، و اعلام جمهوری در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۳ شد. با اصلاحاتی که که توسط مصطفی کمال آتاترک اولین رئیسجمهور کشور آغاز گردید، ترکیه به یک جمهوری سکولار، واحد و پارلمانی تبدیل شد. ترکیه نقش برجستهای در جنگ کُره داشت و در سال ۱۹۵۲ به ناتو پیوست. این کشور در نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم چندین کودتای نظامی را تجربه کرد. اقتصاد در دههٔ ۱۹۸۰ آزاد گردید و منجر به رشد اقتصادی قویتر و ثبات سیاسی شد. جمهوری پارلمانی به واسطهٔ همهپرسی سال ۲۰۱۷ با یک نظام ریاستی جایگزین شد.
ترکیه یک قدرت منطقهای و یک کشور تازه صنعتیشده، با موقعیت استراتژیک ژئوپلیتیکی است. اقتصاد ترکیه که در میان اقتصادهای نوظهور و پیشرو در رشد طبقهبندی میشود، بیستمین اقتصاد بزرگ جهان است و دوازدهمین اقتصاد بزرگ براساس برابری قدرت خرید محسوب میشود. ترکیه علاوه بر عضویت در ناتو، عضو سازمان ملل متحد، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و یکی از اعضای مؤسس سازمان همکاری و توسعهٔ اقتصادی، سازمان امنیت و همکاری اروپا، سازمان همکاری اقتصادی دریای سیاه، سازمان همکاری اسلامی، سازمان دولتهای ترک و گروه ۲۰ است. ترکیه یکی از اعضای اولیهٔ شورای اروپا در سال ۱۹۵۰ است، و در سال ۱۹۶۳ نیز به عضو وابستهٔ اتحادیهٔ اقتصادی اروپا تبدیل شد، و در سال ۱۹۹۵ به اتحادیهٔ گمرکی اتحادیهٔ اروپا پیوست و مذاکرات الحاق را با اتحادیهٔ اروپا در سال ۲۰۰۵ آغاز کرد. ترکیه دارای یک میراث فرهنگی غنی است که بر اساس قرنها تاریخ و نفوذ مردمان مختلفی که در طول چندین هزار سال در قلمرو آن ساکن بودهاند، شکل گرفتهاست. این کشور خانهٔ ۱۹ سایت میراث جهانی یونسکو است و یکی از پربازدیدترین کشورهای جهان محسوب میشود.
نامشناسی
نام انگلیسی ترکیه Turkey که امروزه به جمهوری ترکیه اعمال میشود، از لحاظ تاریخی (از طریق Turquie در فرانسوی باستان) از ترکی لاتین قرون وسطی، Turchia, Turquia گرفته شدهاست. این نام نخستین بار در انگلیسی میانی با عنوانهای (Turkye , Torke، بعداً Turkie , Turky) به گواهی جفری چاوسر ثبت شدهاست.
جغرافیا
ترکیه در بین شش کشور آسیایی و دو کشور اروپایی قرار گرفتهاست. کشورهای هممرز ترکیه عبارتاند از: در خاور با ایران ۴۹۹ کیلومتر، جمهوری آذربایجان ۹ کیلومتر، ارمنستان ۲۶۸ کیلومتر، و گرجستان ۲۵۲ کیلومتر؛ در جنوب خاور با عراق ۳۵۲ کیلومتر و سوریه ۸۲۲ کیلومتر؛ در شمال باختر با یونان ۲۰۶ کیلومتر و بلغارستان ۲۴۰ کیلومتر.
ترکیه از سه طرف به دریا راه دارد. دریای سیاه، دریای مرمره، دریای اژه و مدیترانه از طریق دو تنگه بسفر و داردانل به دریاهای آزاد مرتبط میشوند و از لحاظ جغرافیایی موقعیت مناسبی به این کشور میدهند. بزرگترین و مهمترین شهر آن استانبول میباشد.
بزرگترین شهرها
بزرگترین شهرهای ترکیه به ترتیب: استانبول، آنکارا، ازمیر، بورسا، آدانا، غازی عینتاب، آنتالیا، قونیه و قیصریه هستند. بیشتر شهرهای این کشور دارای پارکهای ملی و شهری سطح بالا هستند و همانند کشورهای غربی، هر شهر بزرگ در ترکیه دارای ناحیه تجاری است.
تقسیمات کشوری و شهرها
کنگره جغرافیای اول که در سال ۱۹۴۱ در آنکارا برگزار شد، در پایان بررسیهای طولانی خود ترکیه را به هفت ناحیه جغرافیایی (به ترکی: bölge) تقسیم نمود. در بررسیهای کنگره نامبرده ویژگیهای مختلف جغرافیایی ترکیه در نظر گرفته شد. هر یک از این نواحی شامل چندین استان (به ترکی: il) میشوند.
کشور ترکیه ۸۱ استان دارد. مراکز همه استانها به جز سه استان با خود استان همنام هستند. سه استان نامبرده عبارتاند از: ختای (مرکز: انتاکیه)، قوجاایلی (مرکز: ایزمیت)، سقاریه (مرکز: آداپازاری). هرکدام از استانهای ترکیه به چندین بخش تقسیم شدهاست.
تاریخ
دوران باستان
شبه جزیره آناتولی دربرگیرنده بیشتر مناطق ترکیه امروزی همواره یکی از قدیمیترین مناطق مسکونی دنیا بوده که قدمت آن برمیگردد به اوایل دوران نوسنگی.
ترکیه کنونی در دوران باستان، تحت حکومت دولت شهرهای متعدّدی مانند لودیه و ایونیا قرار داشت. تا اینکه در حدود ۵۰۰ سال پیش از میلاد، این دولتها توسّط کورش بزرگ هخامنشی منقرض شد و ترکیه زیر سلطه هخامنشیان درآمد. پس از یورش اسکندر در سال ۳۳۳ پ.م. آسیای کوچک به دست سلوکیان افتاد؛ و پس از اندکی رومیان جای آنها را گرفتند.
امپراتوری بیزانس
بعدها امپراتوری روم به دلیل وسعت زیاد دچار مشکل شد، تا اینکه در سال ۳۹۵ میلادی امپراتور کنستانتین شهر امپراتوری روم شرقی (کنستانتینوپل/قسطنطنیه/استانبول/اسلامبول) را پایتخت خود قرار داد؛ این اقدام مقدّمهٔ تقسیم روم به دو بخش شرقی و غربی شد. از آن پس روم شرقی یا امپراتوری بیزانس، ترکیه کنونی را در دست گرفت. در سال ۴۶۳ هجری قمری، ترکمانان مسلمان سلجوقی به فرماندهی آلب ارسلان به جنگ با امپراتوری بیزانس شتافتند و در ملازگرد، سپاه امپراتور بیزانس، رومانوس چهارم را شکست دادند. بدین ترتیب نیمهٔ شرقی ترکیه به دست سلجوقیان افتاد و زمینه برای مسلمان شدن مردم آن جا و نفوذ زبان ترکی به آن جا فراهم شد؛ ولی نیمهٔ غربی ترکیه در دست امپراتوری بیزانس باقیماند.
امپراتوری عثمانی
پس از نبرد ملازگرد و پیروزی امپراتوری سلجوقی در مقابل بیزانس، کوچ قبایل ترکمن مسلمان از شرق ایران به آسیای کوچک آغاز شد و این قبایل به تدریج دولتهای کوچک محلی در آنجا تشکیل دادند. یکی از مشهورترین این قبایل، قبیله «قایی» بود که در نزدیکی آنقره (آنکارا) سکونت داشتند. رهبر این قبیله به نام عثمان در سال ۶۷۸ هجری خورشیدی (۶۹۹قمری/۱۳۰۰میلادی) حکومتی تأسیس کرد که به نام خودش عثمانی خوانده شد. از آن پس تا حدود ۱۵۰ سال بعد حکومت عثمانی بیشتر مناطق آناتولی را به تصرف درآورد.
در سالهای نخست سده نهم هجری قمری، ایلدریم بایزید سلطان عثمانی، از تیمور لنگ شکست خورد و اسیر شد. تیمور لنگ افراد بسیاری را از ترکیه اسیر کرد تا به مناطق دیگر ببرد، ولی به درخواست خواجه علی سیاهپوش آنان را رها کرد و بدین ترتیب این افراد ناحیه شیعه نشین بزرگی را در کشور عثمانی به وجود آوردند و بسیاری از آنان در زمان شاه اسماعیل یکم صفوی به ایران آمدند و جزئی از قزلباشها شدند.
در سال ۸۳۲ ه. خ (۱۴۵۳میلادی)، سلطان محمد فاتح توانست به زندگی هزار ساله امپراتوری بیزانس (امپراتوری روم شرقی) پایان دهد. فتح درخشان او، تسخیر قسطنطنیه (کنستانتین) پایتخت بیزانس بود، که از آن پس استانبول (اسلامبول) نامیده شد. این فتح مبدأ قرون جدید در تاریخ اروپا شناخته شدهاست.
کسی که حکومت عثمانی را به امپراتوری تبدیل کرد، سلطان سلیم یکم ملقب به یاووز (مهیب) بود. وی در اوایل سده نهم هجری قمری به پادشاهی رسید. او در طول پادشاهی ۹ ساله خود شام، مصر، عراق، حجاز (غرب عربستان)، و بخشهایی از بالکان (در جنوب شرق اروپا) را به تصرف درآورد و خود را خلیفه مسلمانان نامید. همچنین او کتابهای بسیاری را از مناطق متصرف شده بدست آورد، که اکنون زینت بخش کتابخانههای ترکیهاست. سلطان سلیم یکم در سال ۸۹۳ ه.خ (۹۲۰ق. /۱۵۱۴م) شاه اسماعیل یکم را در جنگ چالدران شکست داد.
اوج قدرت امپراتوری عثمانی در زمان سلطان سلیمان یکم (قانونی) پسر سلطان سلیم رخ داد. او مناطق بیشتری را به تصرف درآورد و حتی به محاصره وین پرداخت. او در یکی از جنگهایش با شاه تهماسب صفوی، تا سلطانیه نیز پیشآمد. پس از او امپراتوری عثمانی رو به انحطاط گذاشت.
جمهوری ترکیه
امپراتوری عثمانی در جنگ اول جهانی از هم پاشید و مورد تهاجم بریتانیا و متحدانش قرار گرفت. مصطفی کمال پاشا به دلیل سازماندهی مقاومت ملی علیه دول خارجی قهرمان ملی ترکیه گردید و توانست جمهوری ترکیه را در سال ۱۳۰۲ (۱۹۲۳) بر پایهٔ اصل جدایی دین از سیاست بنا کند و ملقب به آتاترک شد. وی خط لاتین را برای نوشتن زبان ترکی مرسوم کرد و اقدامات بسیاری را برای صنعتی و غربی شدن ترکیه انجام داد و دوره نوینی را در ترکیه به وجود آورد. او نظام جمهوری ترکیه را به صورت یک جمهوری مجلس محور (پارلمانی) تأسیس کرد و با ایجاد مجلس بزرگ میهنی ترکیه، دولت را در برابر مجلس میهنی مسئول ساخت. آتاترک مؤسس و رهبر حزب خلق جمهوریخواه ترکیه بود و به مدت پانزده سال و به صورت مادام العمر ریاست جمهوری ترکیه را بر عهده داشت.
در دوران اقتدار آتاترک و امین و پشتیبان او عصمت اینونو که از آن به عنوان دوران تک حزبی یاد میشود، سیمایی از اقتدار سیاسی ملی گرایانه به نمایش گذاشته شد که ابایی از نژادپرستی و ترویج پانترکیسم و به انزوا راندن اسلام و قومیتها نداشت. بعد از یک دوران تکحزبی در سال ۱۳۲۹ (۱۹۵۰) حزب دمکرات از گروه سیاسی مخالف قدرت را بدست گرفت و به تعداد احزاب اضافه شد، ولی آزادی سیاسی با دورههایی از کودتاهای نظامیان در سالهای ۱۳۳۹، ۱۳۵۰ و ۱۳۵۹ شکسته شد. در سال ۱۳۵۳ ترکیه با دخالت نظامی خود علیه کودتای یونانیان در قبرس مانع از الحاق قبرس به یونان شد. در سال ۱۳۷۵ باز نیروهای نظامی دولتی را که با برنامههای اسلامی روی کار آمده بود، ساقط کرد. اما از سال ۱۳۸۱ حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به عنوان حزب حاکم زمام امور این کشور را در اختیار دارد. از سال ۱۳۶۳ (۱۹۸۴) تاکنون حزب کارگران کردستان و حکومت ترکیه درگیریهای نظامی بسیاری داشتهاند که باعث مرگ بیش از ۴۵ هزار تن گردیدهاست. ترکیه در سال ۱۳۲۵ به عضویت سازمان ملل درآمد و در سال ۱۳۳۱ به ناتو پیوست. ترکیه عضو جنبی جامعه اروپا است و اکنون با اجرای اصلاحاتی سعی در تحکیم و تقویت مردمسالاری و اقتصاد خود دارد تا بتواند مذاکرات برای عضویت در اتحادیه اروپا را آغاز نماید.
پیشینه پرچم
طرح اصلی پرچم ترکیه مدرن عبارت است از ماه و ستاره سفید با زمینه سرخ رنگ. این طرح مربوط میشود به علائمی که امپراتوریهای ترکمن سلجوقی و عثمانی به عنوان پرچم استفاده میکردند. جمهوری ترکیه این پرچم را به عنوان نشانه دولت نگاه داشت. از آن جا که سلاطین عثمانی در عین حال عنوان خلیفه مسلمین را داشتند، نزد اروپاییان طرح این پرچم به عنوان نماد اسلام شناخته شد.
اکنون شمار بسیاری از کشورهای اسلامی ماه و ستاره را به صور مختلف به پرچم خود افزودهاند. نشانه هلال احمر نیز از این تأثیر به کنار نبودهاست. صلیب سرخ جهانی در ۱۲۴۱ توسط هنری دونانت بازرگان سوئیسی تأسیس شد و چون نشانه دولت سوئیس و علامت دین مسیح را بر آن نهادند، هلال احمر به عنوان برابر اسلامی-سنی (و شیر و خورشید سرخ به عنوان برابر شیعی) آن بعد از جنگ جهانی اوّل بر پا شد.
از جمله کشورهایی که نماد ماه و ستاره را روی پرچم کشورشان دارند، عبارتاند از: ازبکستان، الجزایر، پاکستان، ترکمنستان، تونس، جمهوری آذربایجان، سنگاپور، مالزی، موریتانی، لیبی و ترکیه.
جمعیتشناسی
زبان بیشتر مردم در ترکیه ترکی استانبولی است ولی در کنار آن زبانهای کردی، ارمنی، زازاکی، ترکی آذربایجانی در میان گروههای قومی استفاده میشود. گروههای قومی کوچکتری چون لازها، عربها، گرجیها و چرکسها به تنوّع زبانی و فرهنگی این کشور افزودهاند.
کردهای ترکیه بیشتر در جنوب شرقی و شرق کشور زندگی میکنند. زبان رسمی این کشور ترکی است. گروههای قومی کوچکتر در ترکیه عبارتاند از: ارمنیها، آذربایجانیها (شمال شرق)، لازها (شمال) و عربها (جنوب).
یک مطالعه ژنتیکی در سال ۲۰۰۱ از طریق بررسی هاپلوگروپهای دیانای در ترکیه نشان داده که ترکها و کردها در کنار ارمنیها، ایرانیان، یهودیان و لبنانیها و دیگر گروههای ساکن سواحل مدیترانه (چه در شرق و چه در غرب) احتمالاً از یک نیای مشترک برخوردارند. در نتیجه اقوام امروزین ترک، کرد و ارمنی ممکن است از دل همین گروهها درآمده باشند. مطالعه ژنتیکی دیگری هم در سال ۲۰۰۳ نشان داده که ترکهای آناتولی با وجود خویشاوندی زبانی (در خانواده زبانهای ترکی) و همسایگی تاریخی با مغولها ارتباط ژنتیکی خاصی با آنان ندارند. بهطوریکه میزان اختلاف ژنتیکی ترکها و آلمانیها با سه گروه اصلی مغول به یک اندازه بودهاست.
در مطالعه دیگری در سال ۲۰۰۳ بر روی ۵۲۳ کروموزوم ایگرگ (که تنها نسب پدری را نشان میدهد) از اهالی ۹۰ شهر مختلف ترکیه ۵۴ هاپلوتایپ متفاوت شناسایی شده که اکثریت آنها (۹۴٫۱٪) از هاپلوتایپهای رایج در اروپاییها و مردمان همسایه خاورمیانهای است. هاپلوتایپهای مرتبط با اهالی آسیای میانه با تنها ۳٫۴٪، هندیها ۱٫۵٪ و آفریقاییها ۱٪ در اقلیت هستند. تنوع قابل ملاحظه هاپلوتایپها در میان ترکان گواهی بر نقش مهم آناتولی هم به عنوان یک دریافتکننده و هم به عنوان یک منبع در جریان شارش ژنی بین مناطق مختلف است. برآوردهای متفاوتی در مورد سهم ژنتیکی مهاجرت ترکزبانان آسیای میانه به منطقه آناتولی صورت گرفتهاست. بر اساس یکی از مطالعات بر روی کروموزم ایگرگ این سهم حدود ۱۰درصد و بر اساس یکی دیگر بر روی میتوکندری دیانای و کروموزوم ایگرگ حدود ۳۰ درصد است. هرچند احتمالاً شارش ژنی بین آناتولی و آسیای میانه چندین بار در دورههای پیش از تاریخ صورت گرفتهاست اما نامعلوم بودن شمار این جمعیتها و تعداد این دورهها مشکل بزرگی برای تعیین سهم ژنتیکی مهاجرت ترکان اوغوز در سده ۱۱ میلادی به آناتولی است. بر اساس برخی از مطالعات تعیین میزان هاپلوگروپهای مخصوص آسیا مانند C-RPS4Y و O3-M۱۲۲ بهترین روش برای تعیین ابعاد این مهاجرت و سهم ژنی آن آن در جمعیت کنونی آناتولی است. این توالیهای ژنتیکی در یکی از مطالعات تنها در ۱٫۵ درصد اهالی ترکیه دیده شده در حالیکه در یکی از مطالعات بر روی ۱۳ قوم آسیای میانه ۱۸٪ و در مطالعه دیگری بر روی ۴۹ قوم آسیای میانه ۳۳٪ شیوع داشتهاند. به نظر میرسد افزایش قابل ملاحظه جمعیت آناتولی در عصر برنز که جمعیت آن را در دوران امپراتوری روم به ۱۲ میلیون نفر رسانده بود موجب کاهش تأثیر مهاجرت سلجوقیان و دیگر ترکزبانان آسیای میانه شده باشد.
بخشی از ترکتباران ترکیه از اقوام ترکان سلجوقی غز هستند؛ ترکان سلجوقی به رهبری طغرل بیگ پس از شکست غزنویان در سال ۴۲۹ هجری قمری شهر نیشابور را پایتخت خود قرار دادند، در سال ۴۳۳ شهر ری را مرکز حکومت خود کردند، سپس اصفهان را مقر اصلی حاکمیت خود قرار داده همدان را نیز پایتخت تابستانی خود کردند. سلجوقیان سپس به رهبری آلپارسلان در جنگ ملازگرد با رومانوس چهارم امپراتور بیزانس، آناتولی را به تصرف خود درآوردند و سرزمین آسیای صغیر تا قونیه جز امپراتوری سلجوقی گردید. ترکان سلجوقی که از آسیای میانه به فلات ایران وارد شده و شهرهای ایران را فتح کرده در شهر ری حاکمیت خود را تثبیت کرده بودند در این مکانها و در آذربایجان ساکن شدند و با فراهم آوردن لشکریان زیاد از آذربایجان، آناتولی را فتح و در این منطقه مستقر شده پس از غلبه بر امپراتوری بیزانس (روم شرقی)، این منطقه را بر امپراتوری خود افزودند و از زمان حاکمیت فرزندان عثمان (نام یکی از حاکمان ترک آناتولی) امپراتوری عثمانی را در آنجا بنا نهادند.
فرهنگ
فرهنگ ترکیه شامل فرهنگها و آیینهایی به شدت متنوع و ناهمگن است که از غرب آسیا، آسیای میانه، اروپای شرقی و سنتهای قفقاز گرفته شدهاست. بسیاری از این سنتها در ابتدا توسط امپراتوری عثمانی، یک کشور چند قومی و چند مذهبی گرد هم آمده بودند.
ترکیهٔ نوین در حال سرمایهگذاری بر بخشهایی است که به جهانیسازی کشور کمک میکند. برای مثال، بخشهای هنری و معماری مورد توجه ترکیهٔ نوین بودهاند. نخبگان کشور در تلاش بودهاند تا کشور با سرعت بیشتری فرهنگ غربی را بپذیرد با این حال، فرهنگ ملی، بومی و مذهبی کشور را نیز حفظ کردند. به شکل کلی، حکومت ترکیه در تلاش بودهاست تا ملیگرایی و فرهنگ ملی را تقویت و در کنار آن به جهانیسازی کشور بپردازد.
دین
نخستین قانون اساسی جمهوری ترکیه که در سال ۱۹۲۴ میلادی تهیه شدهاست دین رسمی ترکیه را اسلام تعیین نمودهاست. لیکن در اصلاحات قانون اساسی سال ۱۹۲۸ این ماده قانونی حذف و با تأکید بر جدایی دین از سیاست، ترکیه کشوری با دولت و حکومت سکولار (جدایی دین از سیاست) معرفی گردیدهاست. بنابر آخرین آمار موجود در ترکیه حدود ۹۹/۸ درصد جمعیت این کشور را مسلمانان و ۰/۲ درصد را مسیحیان و کلیمیان و پیروان دیگر ادیان تشکیل میدهند. (البته مطابق کتاب اطلس جامع گیتاشناسی، %۹۲/۵مسلمان (عمدتاً سنی)، ۰/۲٪بیدین و بقیه ۰/۵٪ هستند)
مسلمانان ترکیه بیشتر پیرو مذهب تسنن میباشند که از میان آنها حنفیها بزرگترین گروه بهشمار میآیند که عمدتاً در مرکز و غرب ترکیه ساکن هستند. شافعیها با جمعیتی کمتر در مناطق شرقی ترکیه مستقرند و اکثراً کرد هستند. شمار پیروان مذاهب دیگر بسیار کم میباشد. روی هم رفته پیروان ادیان در ترکیه به دو قسمت اصلی تقسیم میشوند:
الف) پیروان دین اسلام، که خود به چند مذهب تقسیم میشود و اهم آنها عبارتند از:
۱- حنفیها: جمعیت قابل ملاحظهای از اهل سنت ترکیه را تشکیل میدهند.
۲- شافعیها: شاخهای از اهل سنت است که پیروان آن را بیشتر کردها تشکیل میدهند.
۳- پیروان سایر فرق اهل سنت.
۴- علویان که خود به چهار دسته تقسیم میشود و بنابر آمار رسمی دولت ترکیه حدود ۱۲ میلیون نفر پیرو دارد.
ب) پیروان ادیان دیگر بهجز اسلام، که در کل ۲ درصد از جمعیت ترکیه را تشکیل میدهند.
حجاب
حجاب اسلامی در ترکیه دچار دگرگونیهایی شدهاست. بر اساس قوانین ترکیه، کارمندان زن در ادارات دولتی اجازهٔ استفاده از روسری و سایر پوششهای مشابه را ندارند؛ همچنین بر اساس بخشنامهای تحت عنوان «نحوه پوشش در مراکز آموزش عالی ترکیه» که در سال ۱۹۹۷ میلادی صادر شده، دانشجویان دختر دانشگاههای دولتی اجازهٔ استفاده از حجاب در دانشگاهها را ندارند و در سال ۲۰۰۶ این قانون برای دانشگاههای غیردولتی نیز لازمالاجرا شد. اکنون در این کشور حجاب اختیاری و در بخشهای حکومتی «غیرقانونی» است.
ورزش
پرهوادارترین ورزش در ترکیه، فوتبال است. این کشور در فوتبال مردان و زنان سرمایهگذاری بسیاری کردهاست و برخی از باشگاههای کشور توانستهاند به شهرت جهانی برسند. برای مثال، باشگاه فوتبال گالاتاسرای توانسته در لیگ اروپا و سوپرجام اروپا به قهرمانی برسد. تیم ملی فوتبال مردان ترکیه نیز در جام جهانی فوتبال ۲۰۰۲، جام کنفدراسیونها ۲۰۰۳ و جام ملتهای اروپا ۲۰۰۸ به مقام سوم دست یافتهاست. بسکتبال و والیبال هم هواداران بسیاری در این کشور دارند و علاوه بر تیم مردان، تیمهای زنان ترکیه نیز در ورزشهای پرهوادار توانستهاند افتخارات بینالمللی بسیاری به دست آورند. تیم ملی والیبال زنان ترکیه از تیمهای ملی موفق ترکیه بودهاست و توانستهاست که در بازیهای اروپایی، مسابقات قهرمانی والیبال زنان اروپا و بسیاری دیگر، مدالهای برتر را ار آن خود کند. کشتی روغنی نیز ورزش ملی کشور است و مسابقات آن در کشور برگزار میشود.
رسانهها
صدها کانال، رادیو، روزنامه و خبرگزاری دولتی و مستقل در ترکیه وجود دارد که برخی از آنها بسیار موفق بودهاند. برای مثال، TRT World (پخش به انگلیسی) توانستهاست که به عنوان یک رسانه در جهان شهرت کسب کند و این کانال در تمام شبکههای اجتماعی پربازدید جهان حساب کاربری دارد. در مجموع، رسانههای ترکیه نسبت به کشورهای منطقه خاورمیانه وضعیت آزادتر و مدرنتری دارند اما همچنان از نبود آزادی بیان رنج میبرند.
موسیقی و رقص
موسیقی در ترکیه بهطور کلی شامل قطعههای ترکی میشود اما از موسیقی ایرانی، عربی، یونانی و چند سبک غربی دیگر نیز تأثیر گرفتهاست. در دهههای اخیر سبکهای غربی اروپایی و آمریکایی در ترکیه شکوفایی بسیاری داشتند و امروزه بسیاری از خوانندههای بومی کشور به سبکهای خارجی اجرا میکنند. همچنین بیشتر شهرهای کشور دارای تالارهای کنسرت و صحنه برای اجرا هستند و سالانه خوانندههای سرشناس بسیاری از سراسر جهان، برای اجرای کنسرت موسیقی به کشور ترکیه سفر میکنند. انواع رقصهای ملی نیز در سراسر کشور در جشنوارهها و کنسرتهای موسیقی اجرا میشوند.
اقتصاد
اقتصاد ترکیه ترکیبی از صنایع بومی و نوین است که روز به روز بر دامنهاش افزوده میشود. تولیدات فراوان کشاورزی ترکیه در سال ۲۰۰۵ رتبه هفتم جهان را بدست آورد و در سال ۲۰۰۶ برای ۱۱٫۲٪ از مردم ترکیه اشتغال ایجاد کرد. بخش خصوصی اقتصاد ترکیه نیز قوی و به سرعت در حال رشد است و نقش مهمّی در بانکداری، حمل و نقل و ارتباطات دارد. در سالهای اخیر اقتصاد ترکیه رشد خوبی داشته و رشد ۸٫۹٪ و ۷٫۴٪ را در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ به دست آوردهاست.
تولید ناخالص داخلی ترکیه (برابری قدرت خرید) در رده ۱۳ ام جهان قرار دارد و این کشور ۱۹ امین تولید ناخالص داخلی بزرگ جهان را در اختیار دارد. ترکیه همچنین از اعضای مؤسس سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و گروه ۲۰ است. ترکیه گسترش و امکانات بسیاری هم در صنعت خودروسازی داشتهاست بهطوریکه بیش از ۱٫۳ میلیون وسیله نقلیه در سال ۲۰۱۵ تولید کرده و به عنوان چهاردهمین سازنده بزرگ اتومبیل جهان در رتبهبندی جای گرفتهاست. ترکیه در سال ۲۰۱۹ نخستین خودروی ملی خود را ساخت که توسط پینینفارینا طراحی شد و رجب طیب اردوغان آن را نشانهای از توسعه کشور دانست. این کشور در کشتیسازی پیشرفته است و محصولات آن به کشورهای اروپایی نیز صادر میشوند. با توجه به تلاش دولت برای برابرتر کردن سیاستهای اقتصادی، ترکیه دارای کارخانهها و شرکتهای خصوصی بزرگ و مشهور جهانی است و بسیاری از کارخانههای کشور توانستهاند بخشهای بزرگی از بازار اروپا را در اختیار بگیرند. برندهای ترکیهای مانند بکو و وستل از بزرگترین تولیدکنندگان لوازم الکترونیکی مصرفی و لوازم خانگی در اروپا بهشمار میروند و هزینه بالایی را برای تحقیق و توسعه در فناوریهای جدید مرتبط با محصولات خود، سرمایهگذاری میکنند.
دیگر بخشهای مهم اقتصاد ترکیه عبارتند از بانکداری، ساختوساز، لوازم خانگی، الکترونیک، پوشاک و منسوجات، محصولات پتروشیمی، مواد غذایی، گردشگری و صنعت ماشین آلات. مواد غذایی ترکیه در بسیاری از کشورهای اروپایی بهطور پیوسته در دسترس هستند.
صنایع ترکیه مدرن و گسترده شده و توانستهاند علاوه بر کشورهای اروپایی، بسیاری از کشورهای منطقهٔ خاورمیانه را هدف صادرات قرار دهند به نحوی که در کنار کشورهای اروپایی مثل آلمان، کشورهایی از خاورمیانه از جمله ایران و عراق، واردات بسیار بالایی از ترکیه داشتهاند.
زیر ساخت
ترابری
در سال ۲۰۱۳، ۹۸ فرودگاه در ترکیه به جابجایی مسافران مشغول بودند که ۲۲ تای آنها فرودگاه بینالمللی بودند. فرودگاه بینالمللی آتاترک، بر اساس میانگین چندساله، یازدهامین فرودگاه پررفتوآمد جهان است. بسیاری از فرودگاههای ترکیه شرایط بسیار خوبی دارند و میزان رفتوآمد مسافران در آنها بسیار بالاست. دولت نیز در تلاش است تا هرچه بیشتر از پتانسیل اقتصادی این بخش بهره ببرد و در حال برنامهریزی برای ساخت فرودگاههای مدرنتر و بزرگتر است. فرودگاه جدید استانبول با این برنامه که قرار است بزرگترین فرودگاه جهان باشد، آغاز به ساخت شد. ایرلاینهای ترکیه نیز با کنار زدن رقبای منطقهای خود، همانند ایرانایر از ایران، توانستهاند شهرتی جهانی کسب کنند و ترکیش ایرلاینز هماکنون ناوگانی ۳۴۹تایی دارد و به ۱۲۶ کشور جهان امکان سفر دارد.
شرکتهای هواپیمایی ترکیه ۶۱۸ فروند هواپیمای مسافری در اختیار دارند.
راهآهن ترکیه نیز از چند دهه پیش تر، آغاز به نوسازی و مدرنسازی تجهیزات و خطوط خود کردهاست و هماکنون، راهآهن ترکیه از خطوط پرسرعت بهره میبرد.
گردشگری در ترکیه
گردشگری در ترکیه بخش مهمی از اقتصاد کشور را تشکیل میدهد. وزارت فرهنگ و گردشگری در حال برندسازی ترکیه در جهان، از طریق تبلیغات و کار روی فرهنگ ملی کشور است. ترکیه علاوه بر کشورهای همسایه، از کشورهای سراسر جهان گردشگر دریافت میکند. شمار میراث جهانی یونسکو در ترکیه به عدد ۱۷ میرسد و این کشور از آثار باستانی گرفته تا طبیعت و مراکز خرید شهریاش، استفاده بالایی برای بهبود اقتصاد بومی میکند.
نیروی نظامی
نیروهای مسلح ترکیه متشکل از: نیروهای مسلح، نیروی زمینی، نیروی هوایی و نیروی دریایی ترکیه است. نیروی هوایی ترکیه بیش از ۶۰٫۰۰۰ نفر کارمند و ۶۳۵ هواپیما در اختیار دارد و از جنگندههایی شامل جنرال داینامیکس اف-۱۶ فایتینگ فالکن و پهپادهای جنگی ساخت داخل بهره میبرد. این کشور پس از نیروهای مسلح ایالات متحده، دومین نیروی نظامی بزرگ فعال را در ناتو دارد.
جستارهای وابسته
کودتای نافرجام ۲۰۱۶ ترکیه
اعتراضات پارک گزی
راهپیمایی برای عدالت ترکیه
امپراتوری عثمانی
زنان در ترکیه
اقلیتها در ترکیه
تغییر نامهای جغرافیایی در ترکیه
نسلکشی ارمنیها
نسلکشی کردها
نسلکشی یونانیان
نسلکشی آشوریها
کردستان ترکیه
سانسور در ترکیه
الحاق ترکیه به اتحادیه اروپا
پیوند به بیرون
گزارشی از وضعیت علویون ترکیه در دوره معاصر
مدخل «ترکیه» در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
مدخل «ترکیه» در دانشنامهٔ جهان اسلام
معرفی ترکیه
نمایه کشورها: ترکیه بیبیسی فارسی
درگاه رسمی گردشگری در ترکیه
منابع
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۲۳ (میلادی)
بنیانگذاریهای ۱۹۲۳ (میلادی) در آسیا
بنیانگذاریهای ۱۹۲۳ (میلادی) در ترکیه
جمهوریها
دولتهای مدرن ترک
فهرست کشورهای در گستره بیش از یک قاره
کشورها و سرزمینهای ترکی استانبولیزبان
کشورها و سرزمینهای کردزبان
کشورهای آسیایی
کشورهای اروپایی
کشورهای خاور نزدیک
کشورهای خاورمیانه
کشورهای عضو اتحادیه مدیترانه
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای عضو ناتو
کشورهای غرب آسیا
کشورهای گروه ۲۰
گروه هشت کشور اسلامی در حال توسعه
مدیترانه شرقی
ملتهای E7 |
3919 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87 | فهرست دانشگاهها در ترکیه | مهمترین دانشگاههای کشور ترکیه عبارتاند از:
دانشگاه آبانت عزت بایسال
دانشگاه آک دنیز
دانشگاه کیرکلارلی
دانشگاه آنکارا
دانشگاه غازی انتپ
دانشگاه آتاترک
دانشگاه آتیلیم
دانشگاه باغچه شهر
دانشگاه بالیکسیر
دانشگاه باشکنت
دانشکده بیکنت
دانشگاه بیلگی استانبول
دانشگاه بیلکنت ، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
دانشگاه بغازیچی
دانشگاه چاغ
دانشگاه جلال بایار
دانشگاه ۱۸ مارس چاناک قلعه (جناققلعه)
دانشگاه چوکوراُوا
دانشگاه جمهوریت سیواس
دانشگاه سلیمان دمیرل
دانشگاه دجله
دانشگاه دوغوش
دانشگاه دوکوز ایلول
دانشگاه دوملوپینار کوتاهیا
دانشگاه اژه
دانشگاه ارجیس
دانشگاه فاتح
دانشگاه فرات
دانشگاه گالاتاسرای
دانشگاه غازی
دانشگاه حاجت تپه ، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
دانشگاه خلیج
دانشگاه حران شانلی اورفا
دانشگاه کادیرخاص
دانشگاه اینونو مالاتیا
دانشگاه ایشیک
دانشگاه استانبول ، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
دانشگاه قفقاز قارص
دانشگاه قارا آلماس زونگولداک
دانشگاه فنی کارادنیز
دانشگاه قوچ
دانشگاه قوجاایلی
دانشگاه فرهنگ استانبول
دانشگاه فنی ییلدیز، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
دانشگاه مال تپه
دانشگاه مرمره استانبول
دانشگاه معمار سینان
دانشگاه موغلا
دانشگاه مصطفی کمال ختای
دانشگاه نیغده
دانشگاه فنی خاورمیانه
دانشگاه غازی عثمان پاشا
دانشگاه پاموک قلعه
دانشگاه سابانجی، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
دانشگاه اوزیغین، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
دانشگاه ساکاریا (سقاریه)
دانشگاه سلجوق (قونیه)
دانشگاه فنی استانبول
دانشگاه اولوداغ
دانشگاه گالاتا
دانشگاه یوزونجوییل
دانشگاه یدی تپه
دانشگاه مدیپول
دانشگاه آلتین باش
دانشگاه کوچ، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
دانشگاه ییلدیریم بیازیت آنکارا
دانشگاه چانکایا، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
۱۰ دانشگاه برتر ترکیه
بهترین دانشگاههای ترکیه در سال ۲۰۲۰ بر اساس رتبهبندی مؤسسه QS به ترتیب زیر میباشد.
دانشگاه کوچ
دانشگاه بیلکنت ، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
دانشگاه سابانچی
دانشگاه فنی خاورمیانه ، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
دانشگاه بغازیچی ، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
دانشگاه قاضی
دانشگاه آنکارا
دانشگاه حاجت تپه ، از ۱۰۰۰ دانشگاه برتر جهان در سال ۲۰۲۳.
دانشگاه استانبول
دانشگاه قاضی آنتپ
پیوند به بیرون
بهترین دانشگاههای ترکیه
وبسایت QS
دانشگاهها و کالجها در ترکیه
دانشگاههای ترکیه
فهرستهای آموزشی ترکیه
فهرستهای دانشگاهها و کالجها بر پایه کشور
فهرستهای دانشگاهها و کالجها در آسیا
دانشگاههای ترکیه |
3921 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D9%86%D8%A7%D9%85%20%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7 | فهرست نام دانشگاههای کشورها | این فهرستی است از نام دانشگاههای کشورهای گوناگون جهان:
آسیا
فهرست دانشگاههای جمهوری آذربایجان
فهرست دانشگاههای اردن
فهرست دانشگاههای ارمنستان
فهرست دانشگاههای ازبکستان
فهرست دانشگاههای اسرائیل
فهرست دانشگاههای افغانستان
فهرست دانشگاههای امارات متحده عربی
فهرست دانشگاههای اندونزی
فهرست دانشگاههای ایران
فهرست دانشگاههای بحرین
فهرست دانشگاههای برونئی
فهرست دانشگاههای بنگلادش
فهرست دانشگاههای بوتان
فهرست دانشگاههای پاکستان
فهرست دانشگاههای تاجیکستان
فهرست دانشگاههای تایلند
فهرست دانشگاههای ترکمنستان
فهرست دانشگاههای تیمور شرقی
فهرست دانشگاههای جمهوری خلق چین
فهرست دانشگاههای جمهوریهای چین(تایوان، کوئموی، ماتسو)
فهرست دانشگاههای روسیه
فهرست دانشگاههای ژاپن
فهرست دانشگاههای سنگاپور
فهرست دانشگاههای سرزمینهای فلسطینی
فهرست دانشگاههای سریلانکا
فهرست دانشگاههای سوریه
فهرست دانشگاههای سنگاپور
فهرست دانشگاههای عراق
فهرست دانشگاههای عمان
فهرست دانشگاههای عربستان سعودی
فهرست دانشگاههای فیلیپین
فهرست دانشگاههای قرقیزستان
فهرست دانشگاههای قزاقستان
فهرست دانشگاههای قطر
فهرست دانشگاههای کامبوج
فهرست دانشگاههای کره جنوبی
فهرست دانشگاههای کره شمالی
فهرست دانشگاههای کویت
فهرست دانشگاههای لبنان
فهرست دانشگاههای لائوس
فهرست دانشگاههای مالدیو
فهرست دانشگاههای مالزی
فهرست دانشگاههای ماکائو
فهرست دانشگاههای مغولستان
فهرست دانشگاههای میانمار
فهرست دانشگاههای نپال
فهرست دانشگاههای ویتنام
فهرست دانشگاههای هند
فهرست دانشگاههای هنگ کنگ
فهرست دانشگاههای یمن
آفریقا
فهرست دانشگاههای آفریقای جنوبی
فهرست دانشگاههای اتیوپی
فهرست دانشگاههای اریتره
فهرست دانشگاههای الجزایر
فهرست دانشگاههای انگولا
فهرست دانشگاههای اوگاندا
فهرست دانشگاههای بتسوانا
فهرست دانشگاههای بنین
فهرست دانشگاههای بورکینا فاسو
فهرست دانشگاههای تانزانیا
فهرست دانشگاههای توگو
فهرست دانشگاههای تونس
فهرست دانشگاههای جزایر قناری
فهرست دانشگاههای جزیره موریس
فهرست دانشگاههای رواندا
فهرست دانشگاههای زامبیا
فهرست دانشگاههای زیمبابوه
فهرست دانشگاههای ساحل عاج
فهرست دانشگاههای سنگال
فهرست دانشگاههای سوازی لند
فهرست دانشگاههای سودان
فهرست دانشگاههای سومالی
فهرست دانشگاههای سیرالئون
فهرست دانشگاههای غنا
فهرست دانشگاههای کنیا
فهرست دانشگاههای گامبیا
فهرست دانشگاههای لسوتو
فهرست دانشگاههای لیبریا
فهرست دانشگاههای لیبی
فهرست دانشگاههای ماداگاسکار
فهرست دانشگاههای مالاوی
فهرست دانشگاههای مراکش
فهرست دانشگاههای مصر
فهرست دانشگاههای موریتانی
فهرست دانشگاههای موزامبیک
فهرست دانشگاههای نامیبیا
فهرست دانشگاههای نیجریه
آمریکای جنوبی
فهرست دانشگاههای آرژانتین
فهرست دانشگاههای اروگوئه
فهرست دانشگاههای اکوادور
فهرست دانشگاههای برزیل
فهرست دانشگاههای بولیوی
فهرست دانشگاههای پاراگوئه
فهرست دانشگاههای پرو
فهرست دانشگاههای شیلی
فهرست دانشگاههای کلمبیا
فهرست دانشگاههای ونزوئلا
آمریکای شمالی
فهرست دانشگاههای آمریکا
فهرست دانشگاههای کانادا
فهرست دانشگاههای مکزیک
آمریکای مرکزی
فهرست دانشگاههای السالوادور
فهرست دانشگاههای بلیز
فهرست دانشگاههای پاناما
فهرست دانشگاههای کستاریکا
فهرست دانشگاههای گوآتمالا
فهرست دانشگاههای نیکاراگوآ
فهرست دانشگاههای هندوراس
اروپا
فهرست دانشگاههای آلبانی
فهرست دانشگاههای آلمان
فهرست دانشگاههای اتریش
فهرست دانشگاههای اسپانیا
فهرست دانشگاههای استونی
فهرست دانشگاههای اسلواکی
فهرست دانشگاههای اسلونی
فهرست دانشگاههای ایتالیا
فهرست دانشگاههای ایرلند
فهرست دانشگاههای ایسلند
فهرست دانشگاههای بریتانیا
فهرست دانشگاههای بلژیک
فهرست دانشگاههای بوسنی و هرزگوین
فهرست دانشگاههای بلا روس
فهرست دانشگاههای بلغارستان
فهرست دانشگاههای پرتقال
فهرست دانشگاههای ترکیه
فهرست دانشگاههای چک
فهرست دانشگاههای دانمارک
فهرست دانشگاههای گرجستان
فهرست دانشگاههای رومانی
فهرست دانشگاههای سوئد
فهرست دانشگاههای سوییس
فهرست دانشگاههای صربستان
فهرست دانشگاههای فرانسه
فهرست دانشگاههای فلاند
فهرست دانشگاههای کرواسی
فهرست دانشگاههای لتونی
فهرست دانشگاههای لیتوانی
فهرست دانشگاههای لوکزامبورگ
فهرست دانشگاههای لهستان
فهرست دانشگاههای لیشتنشتاین
فهرست دانشگاههای مالتا
فهرست دانشگاههای مجارستان
فهرست دانشگاههای مقدونیه
فهرست دانشگاههای مولداوی
فهرست دانشگاههای موناکو
فهرست دانشگاههای مونته نگرو
فهرست دانشگاههای نروژ
فهرست دانشگاههای هلند
فهرست دانشگاههای یونان
اقیانوسیه
استرالیا
فهرست دانشگاههای استرالیا
استرالزی
فهرست دانشگاههای زلاند نو
فهرست دانشگاههای جزیره کریسمس
فهرست دانشگاههای جزایر نارگیل
فهرست دانشگاههای جزیره نورفولک
پلینزی
فهرست دانشگاههای توکلائو
فهرست دانشگاههای تونگا
فهرست دانشگاههای تووالو
فهرست دانشگاههای پلینزی فرانسه
فهرست دانشگاههای جزایر کوک
فهرست دانشگاههای جزایر پیت کرن
فهرست دانشگاههای ساموآ
فهرست دانشگاههای ساموآی آمریکا
فهرست دانشگاههای نیوئه
فهرست دانشگاههای والیس و فوتونا
ملانزی
فهرست دانشگاههای اندونزی
فهرست دانشگاههای تیمور شرقی
فهرست دانشگاههای پاپوآ گینه نو
فهرست دانشگاههای جزایر سلیمان
فهرست دانشگاههای فیجی
فهرست دانشگاههای کالدونیای جدید
فهرست دانشگاههای وانواتو
میکرونزی
فهرست دانشگاههای پالائو
فهرست دانشگاههای جزایر مارشال
فهرست دانشگاههای کیریباتی
فهرست دانشگاههای گوام
فهرست دانشگاههای مجمع الجزایر ماریانای شمالی
فهرست دانشگاههای میکرونزی
فهرست دانشگاههای نائورو
دانشگاهها بر پایه کشور
فهرستها
دانشگاههای کشورها
فهرستهای فهرستها |
3923 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%20%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C | عبدالله فراهانی | عبدالله فراهانی معروف به میرزا عبدالله (۱۲۲۲ خورشیدی، فراهان – ۱۲۹۷ خورشیدی)، استاد برجستهٔ موسیقی ایرانی و نوازندهٔ سرشناس سهتار و تار بود. او از چهرههای اثرگذار در موسیقی ایرانی بود و ردیف موسیقی ایرانی را به نظم درآورد. میرزا عبدالله، فرزند علیاکبر فراهانی، نوازندهٔ تار دوران ناصرالدینشاه و نیز پدر احمد عبادی نوازندهٔ بزرگ سهتار بود. همچنین هوشنگ سیحون معمار برجسته ایرانی نوه دختری وی است.
زندگی
میرزا عبدالله، دومین فرزند علیاکبر فراهانی (بعد از میرزا حسن) بود و در سال ۱۲۲۲ خورشیدی (۱۲۶۱ قمری) در فراهان زاده شد. وی نخستین آموزشهای خود را نزد برادر بزرگترش میرزا حسن گذراند و پس از آن نزد پسر عمو و ناپدریاش آقا غلامحسین فراهانی آموزشهای خود را تکمیل کرد و به برادر کوچکتر خود آقا حسینقلی فراهانی هم آموخت.
از شاگردان او میتوان مهدیقلی هدایت، فرصت شیرازی، ابوالحسن صبا، حسین هنگآفرین، سید حسین خلیفه، مهدیخان صلحی، اسماعیل قهرمانی، سید مهدی دبیری، محمد ایرانی مجرد و فرزندش احمد عبادی را نام برد.
وی با تجدید نظر در دستگاههای دوازدهگانه موسیقی ملی ایران و ادغام بعضی از آنها با هم، هفت دستگاه کامل و مجزا پدیدآورد که این هفت دستگاه را سه تن از شاگردانش به نامهای میرزا نصیر، فرصت شیرازی و مهدیقلی هدایت طی هفت سال نتنویسی کردند.
میرزا عبدالله در تهران در محله امامزاده یحیی کلاس درسی ترتیب داد که جوانان و متجددین دورش جمع شدند؛ ولی بر اثر تحریکات، مخالفان به خانهاش ریختند و با شکستن وسایل تعلیم بساط درسش را تعطیل کردند. با این حال تا دم مرگ دست از تعلیم نکشید و دربستر بیماری با سهتار قطعاتی بهعنوان یادگار به شاگردان برجسته خود تعلیم میداد.
ابتکار ساختن برخی قطعات ضربی از اوست که در قطعات مجلسی توأم با آواز پس از اجرای چند گوشه، برای تنوع قطعه ضربی مینواخت. مضراب ریز و تک مضرابها در ساز او در تعادل و جملات موسیقی او منظم است و در همراهی با آواز پس از آن که خواننده بیتی را خاتمه میدهد، او خود گوشه جدیدی را شروع کردهاست و خواننده را هدایت میکند. در حفظ وزن قطعه دقیق بوده و غالباً نوازندگی خود را با قطعه تند رنگ مانندی پایان میداد. رنگهای او متنوع است و با آنکه آثار ضبط شده از او مربوط به حدود ۶۵ سالگی بوده ولی پنجهٔ او روان و قطعات را راحت اجرا کردهاست.
میرزا عبدالله، در نواختن تار هم استاد بود، ولی شهرت وی بیشتر در نواختن سهتار است. او چهار فرزند به نامهای مولود، ملوک، جواد و احمد داشت که همه آنها با موسیقی مأنوس بودند. وی در سال ۱۲۹۷ خورشیدی در ۷۵ سالگی در تهران درگذشت.
میرزا عبدالله یکی از تأثیرگذارترین استادان موسیقی کلاسیک ایرانی بود. به دلیل تمایل او به گردآوری رپرتوار بزرگی از قطعات سنتی، وبه دلیل روحیه سخاوتمند و تمایل او به آموزش دیگران، روایت خاص او از موسیقی ایرانی، به شناخته شدهترین و پرکاربردترین روایت درمیان موسیقیدانان ایرانی معاصر تبدیل شدهاست. ارتباط او با آئین بهائی و طریقتهای عرفانی، قطعاً در آزاداندیشی، سخاوت و تمایل او به گسترش اساس سنت موسیقی، چه در محتوا و چه در عمل، اثرگذار بودهاست. شهرت او به بردباری، صبر، سخاوت، معنویت و فروتنی توسط هنرمندان امروزی به عنوان الگویی برای یک موسیقیدان واقعی در نظر گرفته میشود.
مکاتباتی که او از عبدالبهاء دریافت کرد، حاکی از حفظ و گسترش سنت موسیقی کلاسیک بود، بر ارتقا و گذار آن از دلمشغولیهایی چون رنج، اندوه و تأسف به موضوعاتی چون امید، وصل، و شادی معنوی تأکید داشت و بیگمان سنت موسیقایی ایران و پیشه نوازندگی در آیین بهائی را مشروعیت بخشید. میرزا عبدالله یقیناً در اجراها، تدریس و تحول ردیف، به دنبال این توصیهها بود و توانست تأثیر زیادی بر نسلهای آتی موسیقیدانان بگذارد. تلاشهای او موسیقی ایرانی را بر پایهای مستحکم شکوفا نمود و وی را به چهرهای مهم در احیای هنر و فرهنگی که از ایرانِ قرن نوزدهم برخاسته بود تبدیل کرد.
داستان نوشتن ردیف میرزا عبدالله
روحالله خالقی در جلد دوم از کتاب خود به نام «سرگذشت موسیقی ایران» داستان نوشتن ردیف میرزا عبدالله را چنین نقل میکند که کلنل علینقی وزیری که با ابراهیم آژنگ رئیس یکی از گروههای موسیقی آشنایی داشته موضوع به نت درآوردن ردیف میرزا عبدالله را با وی در میان میگذارد. ابراهیم خان هم که علاقه داشته ردیف یکی از استادان معاصر خود را بنویسد استقبال کرده و قرار میشود که به اتفاق، نزد میرزا عبدالله بروند. وزیری میگوید:
آثار
میرزا عبدالله تنها در سال ۱۲۸۴ خورشیدی صفحاتی را با همکاری کمپانی گرامافون ضبط میکند که تنها آثار شنیداری از وی میباشد که باقی ماندهاست که در ابتدا در مجموعهای به نام گنج سوخته به کوشش فرهنگ رجایی و بعدها به صورت تکمیل شده در مجموعهای به نام گلبانگ سربلندی به کوشش بهمن کاظمی، وهرز پوراحمد و مهدی فراهانی منتشر شد.
کتاب «ردیف سازی موسیقی سنتی ایران» شامل ردیف میرزا عبدالله به روایت نورعلی برومند با نتنویسی ژان دورینگ و در سال ۱۳۷۰ با ترجمهٔ پیروز سیار به زبان فارسی، را انتشارات سروش منتشر کرد.
گالری تصاویر
جستارهای وابسته
بهائیان ایرانی
علیاکبر شهنازی
عبدالحسین شهنازی
احمد عبادی
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
آموزگاران موسیقی اهل ایران
افراد در دوره قاجار
اهالی ایران در سده ۱۹ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۲۰ (میلادی)
اهالی تهران
بهائیان اهل ایران
درگذشتگان ۱۲۹۷
درگذشتگان ۱۹۱۸ (میلادی)
زادگان ۱۲۲۲
زادگان ۱۸۴۳ (میلادی)
موسیقیدانان اهل تهران
موسیقیدانان کلاسیک فارسی
نوازندگان تار اهل ایران
نوازندگان سهتار اهل ایران |
3925 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%BA%D8%A7%D8%B2%DB%8C%20%D8%B9%DB%8C%D9%86%D8%AA%D8%A7%D8%A8 | استان غازی عینتاب | استان غازی عینتاب ، نام یکی از استانهای ترکیه است که مرکز آن هم شهری است به همین نام.
این استان بزرگترین پرورشدهنده پسته در ترکیه میباشد.
همچنین انگور و زیتون از دیگر محصولات کشاورزی آن میباشد.
جستارهای وابسته
دانشگاه غازی عینتاب
منابع
ویکی پدیا انگلیسی
پیوند به بیرون
استان غازیعینتاب
غازی عینتاب
کردستان |
3926 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A8%DA%A9%D8%B1 | دیاربکر | دیاربکر یا آمِد (به ترکی: Diyarbakır، به کردی: Amed - ئامهد/ ئامێد، به آشوری: ܐܡܝܕ) شهری کردنشین در جنوب شرقی کشور ترکیه و مرکز استان دیاربکر این کشور است. زبان حدود ۸۵٪ مردم این شهر کردی کرمانجی و زازاکی است.
دیاربکر از قدیم شهر مهم و عمدهای در جنوب شرقی ترکیه بود که در بستر و جلگههای رودخانه دجله واقع بود و مرکز استان دیاربکر بود. در سرشماری رسمی سال ۲۰۱۶، ایالت دیاربکر ۲٬۱۲۸٬۹۵۸ نفر جمعیت داشت. در سال ۲۰۱۸، شهر دیاربکر ۱٬۷۲۳٬۳۹۶ نفر جمعیت داشت. دیاربکر یکی از بزرگترین شهرهای کردنشین ترکیه و جهان است که در منطقه آناتولی جنوبی واقع شده است.
شهر دیاربکر دارای برج و باروی تاریخی استواری است که در زمانهای قدیم به عنوان پادگان لشکریان عثمانی برای نبرد با لشکر ایران بکار میرفتهاست. ایرانیان، عربها، ترکها و مغولها در دورههای گوناگون بر این شهر و باروهای آن فرمان راندهاند.
شهر دیاربکر دارای برج و باروی تاریخی استواری است که مربوط به دوره امپراتوری روم شرقی است. نام دیار بکر یا سرزمین بکر از زبان عربی مشتق شده و به عربهای قبیله بکر بن وائل اشاره میکند که در اوایل آمدن اسلام در قرن هفتم میلادی در این منطقه سکنا گزیدند. از گذشته در داخل ترکیه، دیار بکر بخاطر هندوانههای بزرگش شناخته شده بودهاست.
پیشینه
پیش از اسلام
دیاربکر قبلاً پایتخت منطقه دیار بکر در پادشاهی آشور از قرن سیزدهم قبل ازمیلاد تا قرن ۷ قبل ازمیلاد (۶۱۲) بودهاست. در جنگی که بین نیروهای آشور و ماد در سال ۶۱۲ قبل ازمیلاد انجام گرفت بر اثر شکست آشور از ماد منطقه دیار بکر نصیب ماد گردید. از سال ۶۱۲ قبل از میلاد مسیح این منطقه به طرف شرق و جنوب دیار بکر امروزی ماد اداره شدهاست، این منطقه بعداً در سال ۶۶ قبل از میلاد مسیح یک ایالت امپراتوری روم شد.
وقتی که این منطقه تحت استیلای امپراتوری روم شرقی بود به این شهر آمیدا گفته میشد. کلمه آمید از منابع آشوری گرفته شده که نشان از مرکز استقرار رئیس کلیسای خاورزمین و بنابراین اساس آشوری/سوری دارد و شماری از سران و دینشناسان معروف را پرورش دادهاست، برخی از آنها در کلیسای مریم مقدس دفن شدهاند. تعداد زیادی از بقایای انسانی در کلیسا مانند استخوانهای توماس از حواریون مسیح و تابوت یعقوب مقدس وجود دارد(۵۲۱)
در سال ۳۵۹م. شاپور دوم پادشاه ایران بعد از هفتاد و سه روز محاصره، دیاربکر را تصرف کرد. سربازان رومی و مردم شهر قتلعام شدند. این جنگ قهرمانانه بهطور دقیقی توسط تاریخنویس رومی آمیانوس مارسلینوس، که شاهد عینی این واقعه بود و با فرار از شهر از قتلعام نجات یافته بود، توصیف شدهاست.
پس از اسلام
منطقه دیار بکر تحت فرمانروایی مروانیان در طی سده دهم و یازدهم بعد از میلاد مسیح اداره میشد. بعد از نبرد ملازگرد، شهر تحت اداره شاخه ماردین، شاخهای از ترکمانهای آغوز (تحت فرمانروایی آل ارتق) درآمد. منطقه دیار بکر ۱۱۰۰–۱۲۵۰ م. بیش از یک سده فقط به عنوان اسمی تحت کنترل بود.
ابن حوقل در وصف آن گوید بارویی دارد سیاه رنگ ساخته شده از سنگهای آسیاب. مقدسی گوید شهریست دارای استحکامات مهم و ساختمان عجیب مانند انطاکیه و دارای بارو و برجها و دروازهها که محوطهای باز میان آن و خود شهر فاصله میباشد. در داخل شهر چشمههایی وجود داشت و مقدسی گوید شهر را روی سنگهای سیاه بنیاد گذاردهاند. آمد دارای پنج دروازه بود به نام بابالماء (دروازهی آب)، بابالجبل (دروازهی کوه)، بابالروم (دروازهی روم)، بابالتل (دروازهی تپه) و بابالسر که مخصوص زمان جنگ بود. قسمتی از استحکامات باروی آن روی کوه جای داشت و مقدسی گوید که امروز شهری برای مسلمانان مستحکمتر از آن و قلعهای در مقابل رومیان مهمتر از آن سراغ ندارم. قزوینی گوید رود دجله از همه طرف آمد را در آغوش گرفته جز از یک طرف، به شکل هلال، و آن شهر دارای درختان بسیار و باغهای فراوانست. شهر آمد در پایان قرن هفتم به دست تیمور افتاد.
این منطقه همواره مورد اختلاف خاندان ایلخانیان و ایوبیان بود که این اختلاف برای مدت یک قرن بعد از بالا گرفتن شورش دولت ترکمانی قره قویونلو و بعداً دولت ترکمانی آق قویونلو پایان گرفت.
دوران امپراتوری عثمانی
همزمان با تأسیس امپراتوری عثمانی توسط سلطان سلیم اول در این منطقه، پس از قتلعام شیعیان، این شهر بخشی از امپراتوری عثمانی شد. چون این منطقه در زمان حکومت سلطان سلیمان اول عراقین در سال ۱۳۵۴م. (دو عراق: عراق عربی و عراق ایرانی) و در همان زمان شامل موصل، بغداد و بصره میشد.
ترکمانان آق قویونلو از اواخر قرن ۱۴ میلادی بر این منطقه دست بردند تا اینکه در ۱۴۰۲ میلادی تیمور همه آنرا به آنها داد. بعدها اوزون حسن پدربزرگ مادری شاه اسماعیل اول این شهر را مرکز حکومت خود قرار داد.
زمانی که اوزون حسن در ۱۴۵۸ میلادی با دسپینا دختر امپراطور ترابوزان ازدواج کرد او به این شهر آمد و کلیسایی در آن تاسیس کرد.
ایالت عثمانی دیار بکر دارای شرایط جغرافیایی است که امروزه به عنوان ایالت جنوب شرقی ترکیه شناخته میشود. اگرچه حدود آن در طول زمان کمی تغییر پیدا کردهاست شبیه یک سرزمین مستطیل شکل که بین دریاچه ارومیه و پالو و سواحل جنوبی دریاچه وان و جزیره و اول صحرای سوری قرار دارد. در سال ۱۸۶۴م. همراه با رواج نظام ولایتی آن به عنوان مرکز ولایت دیار بکر شدهاست.
در قرن نوزدهم میلادی زندان دیار بکر شهرت بدی یافت چون پادشاهان عثمانی در زمان خود زندانیان سیاسی را از مناطق تحت بردگی بالکان برای گذراندن محکومیتهای سخت به آنجا میفرستادند تا آنها اعتراف کنند یا با آزادیخواهان ملی بجنگند.
معاصر
قرن بیستم دوران خشونت و ناآرامی برای دیار بکر بود. در طی جنگ جهانی اول، بیشتر جمعیت آشوری و ارمنی دیاربکر از شهر اخراج شدند. بعد از محاصره امپراتوری عثمانی، سربازان فرانسوی سعی کردند که شهر را اشغال کنند.
در دهه نود بیش از سه هزار روستا در اطراف این شهر از سوی دولت ترکیه تخلیه شدهاست. علت اصلی کوچاندن مردم از روستاها در برگههای شورای امنیت ملی ترکیه، ممانعت از حمایت و پشتیبانی روستاییان از اعضای پ ک ک عنوان شدهاست.
مشخصات
این شهر توسط دیوارهای بازالت سیاه همگن و شگفتانگیزی احاطه شده که با طول ۵٫۵ کیلومتر محوطه شهر قدیمی را دربر گرفتهاند. کوچههای بسیار دراماتیک و بلوکهای ساختمانهای بزرگ چهره شهر قدیمی را بهطور دراماتیکی با کوچههای بلوکهای آپارتمانی مدرن و خیابانها و کوچههای gecekondu در غرب دربر گرفتهاند. دیار بکر دارای مساجد و مدرسههای قدیمی بسیار است که با فرم Ulu Cami (مساجد بزرگ) قرن یازدهم با نوارهای ترکیبی از بازالت و سنگ آهک ساخته شدهاند. همان سبک در مدرسه دلیلر هان سده شانزدهم میلادی استفاده شدهاست و حالا یک هتل و مسجد قلعه قرن دوازدهم میلادی (Kale Camii) است.
کلیسای ارتدوکس سیاریکس بانوی ما اولین معبد بی دینان را در قرن اول قبل از میلاد بنا نهاد و هنوز هم محل عبادت است. دیار بکر همچنین یکی از جاهایی است که بازارهای خیابانی زنده و خیلی جالبی دارد.
درگیریهای سیاسی
دیاربکر همیشه مرکز ملیگرایی کردهای ترکیه بودهاست. دیار بکر مهمترین مرکز استقرار حزب کارگران کردستان (پ ک ک) به ویژه پس از آغاز جنگ شبه نظامیان در جنوب شرقی ترکیه از سال ۱۹۸۴ به بعد است. در طی این برخوردها، جمعیت شهر بهطور شگفتآوری زیاد شدهاست چون روستائیان و دهقانان از سرزمینهایی که جنگهای شدیدی جریان دارد یا به دلایل امنیتی مربوط به شهر از روستاهای خود رانده شده و به شهر هجوم آوردهاند. دیار بکر همچنین یکی از مناطقی است که حزبالله (ترکیه) در آن از نیمه دهه ۱۹۹۰ خیلی فعال بوده و گروههای از آن اغلب فعالان پ ک ک و اقلیت ارمنی جمعیت شهر سیاریکسها را هدف حمله و ترور قرار دادهاند.
بعد از توقف درگیریهای میان گروه پ ک ک و دولت ترکیه، دولت ترکیه که از ابتدای جنگ داخلی و به مدت ۱۵ سال قانون وضعیت اضطراری اعلام کرده بود، از ۳۰ نوامبر سال ۲۰۰۲ به بعد محدودیتها، سختگیریهای امنیتی، سیاسی و قانونی خود در این منطقه را کاهش داد تا شرایط این نواحی تا حد زیادی به وضعیت عادی درآید. از این دوران به بعد اقتصاد محلی به آهستگی رشد و توسعه یافت و شهر دیار بکر به مکانی امن برای زندگی مردمان و بازدید گردشگران تبدیل شد.
کوههای منطقه دیاربکر
قرجهداغ (۱۹۳۸ متر)، پیرعجمان (۲۰۱۰ متر)، مهراب (۲۱۰۰ متر)، آدم (۲۱۰۰ متر)، لیس (۲۲۲۰ متر)، سوپلیس (۲۲۸۰ متر)، کوز (۲۲۸۳ متر)، قردیلک (۲۳۵۰ متر)، بربهیو (۲۵۹۳ متر)، اندوک (۲۸۳۰ متر)
اماکن تاریخی
مسجد جامع دیاربکر
مسجد شیخ مختار
نگارخانه
جستارهای وابسته
دانشگاه دجله
کردیون
کا- مر
منابع
ویکیپدیاهای انگلیسی نسخههای ۳ نوامبر ۲۰۰۶
پانویس
پیوند به بیرون
دیاربکر
جوامع آشوری در ترکیه
شهرستانهای استان دیاربکر
شهرهای آشوری باستان
شهرهای ترکیه
کردستان
مناطق مسکونی آشوریان
مناطق مسکونی در استان دیاربکر
مناطق مسکونی کردنشین در ترکیه
میراث جهانی یونسکو در ترکیه
طور عبدین
کردستان ترکیه |
3929 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D8%AC%D9%87%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D8%BA | قرجهداغ | قرجهداغ (به کردی: قهرهژداخ: Qerejdax، به ترکی: Karacadağ) نام کوه آتشفشانی خاموش است به بلندای ۱۹۸۳ متر در استان دیاربکر ترکیه و در غرب شهر دیاربکر قرار گرفته است. گدازههایی که در روزگاران پیشین از دهانه این کوه به همه سو افکنده شده تا مسافت زیادی در پیرامون آن وجود دارد و مردم منطقه آن را "کهڤره رهش" (سنگ سیاه) مینامند. مردم روستاها و شهرهای منطقه از ین سنگهای سیاه در ساختن خانههای خود استفاده میکنند.
منابع
ترجمه از قرجهداغ در ویکیپدیای کردی
آتشفشانهای ترکیه
آتشفشانهای سپری
زمینچهرهای استان دیاربکر
زمینچهرهای استان شانلیاورفه
کوههای ترکیه |
3930 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A8%DA%A9%D8%B1 | استان دیاربکر | استان دیاربکر یکی از استانهای جمهوری ترکیه است که مرکز آن هم شهر دیاربکر میباشد. دیاربکر استانی کردنشین است و بیشتر ساکنین آن را مردم کرد تشکیل میدهند. اما در شهر، زبان محاورهای ترکی میباشد.
مساحت استان دیاربکر ۱۵٬۳۵۵ کیلومتر مربع و جمعیت آن پیرامون یک و نیم میلیون نفر است. شمار شهرستانهای این استان ۱۴ و شمار روستاهای آن ۷۳۴ است.
شهرستانهای استان دیاربکر
نام ۱۴ شهرستان این استان به ترتیب چنین است:
منابع
ایل بهارلو
ایل نفر
دیاربکر
جزیره (میانرودان)
کردستان ترکیه
کردستان
ناحیه آناتولی جنوب شرقی |
3931 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B2%D8%A7%D8%B2%D8%A7-%DA%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C | زبانهای زازا-گورانی | زازا-گورانی زیرشاخهای از زبانهای ایرانی شمال غربی است. این گروه معمولاً به عنوان یک زبان غیرکردی تقسیم بندی میشود ولی گویشوران این زبانها به لحاظ قومیت خود را کرد میشمارند.
زازا-گورانی به عنوان زیرشاخهای مستقل از زبانهای ایرانی شمال غربی دستهبندی شدهاست، اما نزدیکیهایی میان این زبانها با زبانهای حاشیه دریای خزر که زیرشاخۀ دیگر زبانهای ایرانی شمال غربی هستند مشاهده شدهاست.
دانشنامه اتنولوگ از چند زبان در این شاخه نام میبرد: گورانی، باجلانی، شبکی، سارلی، هورامی و زازاکی.
زازاکی ها امروزه در میانههای آناتولی و گورانیها و هورامی ها و بقیه در استان کرمانشاه ایران و مناطق کردنشین عراق همجوار با هم نژاد ایرانی خود (قوم کرد) ساکن اند.
کردها مایل اند که زبان زازا-گورانی را گویش و زبانی از زبانهای کردی بشمارند.
ولی تفاوتهای زبانهای زازا-گورانی و زبانهای کردی از لحاظ ساختار دستور زبان بسیار زیاد است و بنابراین با هیچ استاندارد زبان شناختی نمیتوان زازا-گورانی را به عنوان گویشی کردی طبقهبندی کرد ولی از لحاظ ساختار واژه و فرهنگ واژه به تاثیرات کردی و زازا-گورانی بر هم با هم شباهت ها و نزدیکی های فراوانی دارند.
منابع
کتابشناسی
MacKenzie, DN, Kurdish dialect studies. London 1961
زبان کردی
زبانهای ایرانی شمال غربی
زازاگورانی
کردها
گویشهای زبان کردی
زازا |
3933 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%B4%D8%A7%D9%86%20%D9%84%D8%B2%DA%AF%DB%8C%D9%86 | روشان لزگین | روشان لزگین (زاده: ۱۹۶۴ در لیجه، دیاربکر) یکی از شاعران و داستاننویسان معاصر زبان کردی و از اهالی کشور ترکیه است.
زندگی
روشان لزگین درس خواندن را از دبیرستان رها کرده اما کتابخوان حرفهایست. او بهطور معمول به زبان مادری خود؛ زازاکی حرف میزند و مینویسد. برای نوشتن از زبان کردی گویش کرمانجی نیز استفاده میکند. وی همچنین بر کردی سورانی و ترکی مسلط است و فارسی را نیز تا اندازهای میداند.
آثار
کتاب «زیر درخت بید» مجموعه داستان کوتاه روشان لزگین در سال ۲۰۰۲ در سوئد از طرف کانونهای ادبی کردی جایزه گرفتهاست.
لزگین دو شعر از کتاب «عکسهای منتشر نشده» را به زبان کردی کرمانجی و ترکی ترجمه کرد. وی همچنین رمان سه قطره خون صادق هدایت را از فارسی به کرمانجی ترجمه کردهاست.
روشان لزگین شعر هم مینویسد و کتابی به نام «در دیوارها صورت ما پنهان است» مجموعهای از شعرهای اخیر اوست.
منابع
Wîkîpediya contributors, "Roşan Lezgîn," Wîkîpediya, Ensîklopediya azad, http://ku.wikipedia.org/w/index.php?title=Roşan_Lezgîn&oldid=75729 (accessed rêbendan ۲۱، ۲۰۰۸).
Roşan Lezgîn (Bîyografî), Zazakî.NET
افراد زنده
زادگان ۱۹۶۴ (میلادی)
زبان زازاکی
کردهای اهل ترکیه
شاعران کرد اهل ترکیه
شاعران کرد
شاعران کردی کرمانجی
شاعران کردی زازاکی
مترجمان از فارسی به کردی |
3934 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1 | کاریکاتور | کاریکاتور (از ) نوعی نقاشی است که سوژهٔ دلخواه را به صورت مضحک و خنده آوری ترسیم میکند. واژهٔ کاریکاتور که اصل آن به زبان ایتالیایی کلمه کاریکاتورا Caricatura است از فعل کاریکاره ایتالیایی، به معنی بار کردن گرفته شدهاست. کاریکاره جریمهکردن و توبیخکردن نیز معنی میدهد و به نظر میرسد که نخستین بار توسط شخصی به نام موسینی در سال ۱۶۴۶ میلادی به کار رفته باشد و او نیز به نوبه خود این واژه را کاراچی، یعنی نقاشیهای خیابانی بلونیایی هم عصر خویش گرفته باشد. همچنین هانس هولبین (حکاک، چاپگر و نقاش آلمانی) مجموعه ای از آثار حکاکی شده خود را در قرن شانزدهم کاریکاتور نامید. چرا که این نقاشیها همواره دارای عناصری اغراقآمیز بودند که سوژهها را مضحکه میکردند. همچنین ممکن است که کاریکاتور از واژهٔ کاراتره (caracter) یا کارا اسپانیایی به معنای صورت اخذ شده باشد. عمدهترین بخش هر کاریکاتور صورت آن است. فی المثل در صورتهای کاریکاتوری که آلبرشت دورر و لئوناردو دا وینچی هر دو مستقلاً حدود سال ۱۵۰۰ ترسیم کردهاند، صورتهایی با دماغ دراز و چانهٔ دراز مشاهده میکردند.
تاریخچه پیدایش
هنر کاریکاتور خیلی پیش از پیدایش روزنامهنگاری و حتی اختراع صنعت چاپ در دنیا رواج داشته و در واقع عمری به درازای تاریخ مکتوب انسان دارد. این هنر در عصر باستان شناخته شده و رواج داشتهاست. اولین کاریکاتورهایی که در آنها مسائل سیاسی و اجتماعی مطرح شد، در حفاریهای شهر پمپی به دست آمده که تقریباً ۱۹۰۰ سال پیش در زیر گدازههای آتشفشانی پنهان بود. این کاریکاتورها بر روی ستونهای سنگی کنده شده بود و در معرض دید همگان قرار داده میشد. در قرن اخیر اگر چه در نقاشیهای نقاشان بزرگ قرن ۱۶ میلادی، از قبیل هولباین، بروگل نقشهای کاریکاتور فراوان به چشم میخورد، اما سنت کاریکاتور سازی که اساس آن تأکید بر جنبههای خندهآور اشخاص، موضوع کاریکاتور است. در قرن ۱۷ میلادی بهدست آگوستینو کاراچی در ایتالیا پایهگذاری شد.
اولین و معروفترین کاریکاتوریستها
آگوستینو کاراچی نقاش ایتالیایی اولین هنرمندی بود که برای سرگرمی خود و دوستانش از چهره واقعی، تصاویر کمیک میکشید. کسانی که از کارگاه او دیدن میکردند، سوژههای تصاویری وی میشدند. این بازدید کنندگان چهره خود را به صورت سگ، خوک، قاطر یا حتی پارچ آب و قرص نان میدیدند.
معروفترین کاریکاتوریست در قرن ۱۸ میلادی نقاش انگلیسی ویلیام هوگارت بود(۱۷۶۴–۱۶۹۷). هوگارت نمیخواست به عنوان یک کاریکاتوریست شناخته شود. در حقیقت کارهای وی بسیار جدیتر از کاریکاتورهایی بود که پیش از آن کشیده شده بود. در طرحها و نقاشیهای وی تمام چیزهای شیطانی و احمقانه در انگلستان آن زمان نشان داده شدهاست. او به ندرت چهره واقعی مردم را میکشید، اما شخصیتها در تصاویر وی شامل آدمهای خوب و بد، مستها، مردان و زنان مد پرست هستند. هوگارت هنرمندی بزرگ بود و نشان داد که یک کاریکاتوریست تا چه اندازه میتواند پر معنا باشد. دیگر هنرمندان انگلیسی برای نمایش زشتی و حماقت به ویژه در سیاست از شیوه هوگارت پیروی کردند.
اونوره دومیه هنرمند فرانسوی یکی از تاثیرگذارترین و معروفترین کاریکاتوریستهای قرن ۱۹ که با آموختن شیوه لیتوگرافی و به راه افتادن نشریه کاریکاتور شارل فیلیپون، رونق خاصی به کاریکاتور داد. آثار دومیه کلاسیکترین شیوه پرداخت کاریکاتور است.
از جمله کاریکاتوریستهای ایرانی به توکا نیستانی و مسعود مهرابی میتوان اشاره کرد. مسعود مهرابی اولین ایرانی بود که چندین نمایشگاه کاریکاتور در خارج از کشور برگزار کرد و اولین ایرانی بود که جوایز بینالمللی از جمله مدال نقره جشنواره کاریکاتور ژاپن و مدال برنز برلین را دریافت کردهاست. او صاحب امتیاز و مدیر مسئول ماهنامه سینمایی فیلم بود.
کاریکاتوریستهای مشهور دیگر عبارتند از:
توماس رولندسون (۱۸۲۷–۱۷۵۶)
جیمز گیلری (۱۸۱۵–۱۷۵۷)
جورج کرویک شانک (۱۸۷۸–۱۷۹۲)
دیوید لوین
گیرمو موردیلو
انواع کاریکاتور
کاریکاتور از نظر شکل و طراحی پنج نوع است که عبارتند از:
کاریکاتور ساده: در این کاریکاتور طراح، تناسب اعضای بدن انسان و اشیا را تغییر میدهد.
کاریکاتور هجایی: این طرحها کاریکاتورهایی هستند که ضمن تغییر عیب جو و ریشخندکننده نیز هستند. در کاریکاتورهای سیاسی، بیشتر از این طرحها استفاده میشود.
طرحهای کمیک: معمولاً ژورنالیستها، صفحه فکاهی خود را از این طرحها پر میکنند. هدف اصلی این طرحها بیشتر خنداندن خوانندگان روزنامه یا مجله است و طراح، اهداف تزیینی یا اجتماعی را دنبال نمیکنند.
طرحهای ساده: نقش اصلی و اساسی آن انتقاد و تفسیر کارها و فعالیتهای روزانه در روزنامه و مجلات است.
طرحهای فانتزی: این طرحها هم کم و بیش کمیک هستند اما تخیل در آنها نقش اساسی دارد.
نگارخانه
جستارهای وابسته
جنجال کاریکاتورهای محمد در یولاندز پستن
چشمبندان
جنجال کاریکاتور روزنامه ایران
فهرست کاریکاتورهای جنجالی در ایران
منابع
انیمیشن از نخستین گامها تا اعتلا. بهروز غریب پور. دانشگاه هنر. چاپ اول. ۱۳۷۷
کاریکاتوریستها |
3936 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%D8%B4%D8%AA%E2%80%8C%DA%A9%D9%88%D8%A8 | گوشتکوب | گوشتکوب یا لهکُن، از وسایل آشپزی و آشپزخانه است و کاربرد آن برای له کردن مواد غذایی به ویژه گوشت است. در ایران برای کوبیدن مواد موجود در آبگوشت، دیزی، گوشت و نخودآب کاربرد دارد. گوشتکوب انواع چوبی، سفالی، سنگی، پلاستیکی و فلزی از انواع آلیاژها از جمله آلومینیوم، برنج و... دارد.
روش استفاده
گوشتکوب را با حرکت متناوب تقریباً عمودی و چرخش همزمان بین تقریباً ۴۵ تا ۱۸۰ درجه به دفعات به روی غذا میفشارند تا زمانی که کیفیت و نرمی مورد نظر بدست آید.
شکل
گوشتکوب پیوسته یک تنه، تک قطعه و بدون عضو جانبی یوده و از دو بخش تشکیل میشود:
دسته - کله ای گرد دارد و دارای قطری کمتر نسبت به کوبه برای دست گرفتن است.
کوبه - دارای قطری بیشتر نسبت به دسته برای کوبیدن مواد است که مقطع مخروطی "مسطح" آن زاویهای بین ۱۰ تا ۲۰ درجه دارد تا ملات کاملاً خمیر نشود و در ضمن گوشت کوب بخاطر خلأ به کف دیگ نچسبد.
گونۀ سنتی و چوبی آن با روش خراطی و گونههای پلاستیکی و فلزی از راه ریختهگری ساخته میشود.
نسبت به نوع غذا، اندازه و حجم گوشتکوب نیز تغییر میکند، گوشتکوبی که برای «دیزی» به کارگرفته میشود و گاه «دیزیکوب» نامیده میشود تا حدی کوچکتر از گوشتکوبی است که برای «گوشت و نخودآب» یا «آبگوشت» استفاده میشود.
استفاده واژه در زبان عامیانه
در زبان عامیانه از این واژه برای مخاطب قرار دادن فرد زمخت و بینزاکت استفاده میشود.
منابع
فرهنگ معین
فرهنگ سخن
ابزارهای آشپزی |
3938 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C%20%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%DA%A9 | طراحی گرافیک | طراحی گرافیک فرایند ارتباطات بصری، و حل مسئله از طریق استفاده از تایپ، فضا، تصویر و رنگ است.
رشته طراحی گرافیک زیرمجموعه ارتباطات بصری و طراحی ارتباطات در نظر گرفته شدهاست، اصطلاح «طراحی گرافیک» میتواند به خاطر اشتراکات فنی پیچیده، به جای طراحی ارتباطات و ارتباط بصری استفاده شود. طراحان گرافیک از روشهای مختلف در ایجاد و ترکیب کلمات، نمادها و تصاویر به منظور خلق یک نمایش تصویری از ایدهها و پیام استفاده میکنند. طراح گرافیک ممکن است ترکیبی از تایپوگرافی، هنرهای بصری و تکنیکهای صفحهآرایی را برای تولید یک نتیجه نهایی استفاده کند. طراحی گرافیک، اغلب به هر دو فرایند (طراحی) که توسط آن ارتباط ایجاد شدهاست و محصولات (طرح) که تولید میشوند اشارهمیکند.
کاربردهای رایج طراحی گرافیک شامل هویت (لوگو و نام تجاری)، انتشارات (مجلات، روزنامهها و کتابها)، تبلیغات چاپ، پوسترها، بیلبوردها، گرافیک وبسایت و عناصر، علائم و بستهبندی محصولات است. به عنوان مثال، بستهبندی محصول ممکن است شامل یک لوگو یا دیگر آثار هنری، متنهای سازمانیافته و عناصر طراحی خالص از جمله عکسها، اشکال و رنگ باشد که ساختار متحد قطعه را شکل میدهند. ترکیببندی یکی از مهمترین ویژگیهای طراحی گرافیک است، به ویژه هنگامی که موضوع استفاده از مواد موجود از قبل یا عناصر متنوع مطرح است؛ بنابراین انتظار میرود که از نظر طراحی هم در این حیطه خوب باشی.
تعریف هنر طراحی گرافیک در طول زمان بنا به انتظاری که از بازخوردهای بصری کارآمد در هر زمان است تغییر میکند و نو به نو میشود. در این میان مقتضیات زمان و چالشها و تغییرات اجتماعی و سیاسی و به تبع آن تغییرات فرهنگی بهطور مستقیم باعث ایجاد تعبیر و تعریفی نوظهور از هنر میشود تا جایی که در عصر حاضر باید پذیرفت که مفاهیم عمیقتر و گستردهتری مانند «ارتباط تصویری» خرده مفاهیم دیداری و نشانگان سنتی بصری را در خود هضم میکند و مفهوم ذهن آشنای «طراحی گرافیک» را به نوعی در دل خود مستتردارد.
در فارسی واژه «طراحی» را در ترجمه «Design» به کار میبرند. این ترجمه چنانچه به معنای نقشه کاری باشد، صحیح است؛ ولی اگر طراحی به معنای کشیدن طرحی روی کاغذ، مثل طراحی از روی مدل باشد، ترجمه درستی نیست.
اما طراحی گرافیک به معنای خلق و سامان دادن یک سلسله عوامل تصویری برای بیان یک مفهوم یا پیام یا اطلاعات در جهت هدفی مشخص و معیناست.
دربارهٔ طراحی گرافیک
دنیس. ا. داندیس در کتاب مبادی سواد بصری چنین مینویسد:
طراحی گرافیک به صورتی که ما امروز میشناسیم، تا زمان انقلاب صنعتی یعنی قرن نوزدهم وجود نداشت. در این زمان پیشرفت فنون چاپ و کاغذسازی امکان استفاده از تزئینات و تصاویر بدیع همراه با متن نوشته شده به وجود آمد و نقاشان و هنرمندان گرافیک توانستند نتایج درخشانی در کار خود حاصل کنند… برای حل یک مسئله گرافیک، در طراحی بیش از یک راه مناسب وجود دارد و از این رو طراح نیز باید با به کار گرفتن عناصر بصری به شیوههای مختلف سعی میکند برای یک موضوع بیش از یک طرح مناسب بیابد.
الیزابت رسنیک، مدرس و محقق در زمینه گرافیک دیزاین یا طراحی گرافیک میگوید:
طراح گرافیک یک مسئله حل کن خلاق است که آموختهاست: اول بفهمد، سپس نقشه کار را بکشد، آنگاه دیزاینی را اجرا کند که یک پیام خاص را با راه و روش تصویری و تخیلی برای مخاطبینی معین جهت ارتباط بیان کند. یک ارتباط تصویری به طراح گرافیکی نیازمند است که بتواند مطلع کند و مخاطبین خود را جذب کند. برای این منظور گرافیک دیزاین یا طراح گرافیک ایده و فکری را پرورش میدهد که بتواند با فرمهای تصویری، محتوا را بیان کند. ایده و فکر در جریان عمل دیزاین تولید میشود، که طی آن گرافیک دیزاین تحقیق میکند، مرتب میکند، و اطلاعات را تفسیر میکند، هدف را معین، ایدهها را ابداع و یک شکل و شمایل تصویری جدید را خلق میکند.
طراحی گرافیک اصطلاحی عام برای حرفهای متشکل از طراحی حروف، تصویرسازی، عکاسی و چاپ به منظور ارائه اطلاعات یا آموزش است. این اصطلاح را نخستین بار ویلیام ادیسون دیگینز در سال ۱۹۲۲ به کار برد، با این حال فقط از جنگ جهانی دوم به بعد بود که کاربرد آن فراگیر و رایجشد.
طراحی گرافیک حوزهای در هنرهای بصری، که اساساً طراحی مواد چاپ شدنی (تصاویر، نقوش و نوشتهها) را در برمیگیرد. امروزه، طراحی گرافیک در سینما و تلویزیون نیز کاربرد دارد. صفحهآرایی، تصویرسازی، طراحی نوشتهها و حروف، طراحی برای انتشارات و تبلیغات، و طراحی برای بستهبندی کالا، از زمینههای اصلی فعالیت طراح گرافیک محسوب میشوند. سابقه این فعالیتها به کارهای ویلیام موریس، لیسیتسکی و مدرسه هنری باهاوس بازمیگردد.
طراحی گرافیک دربرگیرنده نوعی زبان است با دستور زبانی نامعین و با الفبایی پیوسته در حال گسترش؛ ماهیت نامشخص قوانین آن بدان مفهوم است که فقط میتوان آنها را مطالعه کرد نه آموخت. زمانی یک اثر گرافیکی به درستی درک میشود که بتوان زبان آن را فهمید.
طراحی گرافیک عبارت از انتقال تصویری یک مفهوم، پیام یا اطلاعات به مخاطبی خاص است. طراحی گرافیک از درک و بررسی اطلاعات و پیام آغاز میشود، سپس به بررسی مخاطب پیام و اطلاعات میپردازد، و دست آخر راه حلی تصویری برای ارائه پیام مییابد.
امروز طراحان گرافیک با بنگاهها و آتلیهها همکاری دارند و نه فقط تبلیغات و آگهیها، بلکه مجلات و روزنامههایی را که این آگهیها در آن چاپ میشود طراحی میکنند. به علاوه طراحی مستقل به بخشی از گروه مرتبط با صنعت ارتباطات بدل شد.
طراح گرافیک (به صورت منفرد یا در جایگاه مدیر هنری) با مشاوره متخصصان، هنرمندان و هنروران سایر هنرها و صنایع مرتبط به خلق اثری میپردازد که از ماهوی شکل جدیدی از جلوههای دیداری یا حتی شنیداری (گاه تلفیقی از هر دو) را به نمایش میگذارد. طراحی گرافیک از هنرهای دیگر در فرایند آفرینندگی و تولید اثر هنری مدد میگیرد. این تعامل و تبادل چند سویه بین هنرهایی چون سینما، نقاشی، عکاسی، معماری و… حتی موسیقی و طراحی گرافیک برقرار است.
باید دانست که طراحی گرافیک (اعم از اینکه سیر آفرینندگی در آن توسط ابزار مکانیکی و دستی یا امکانات پیشرفته کامپیوتری صورت گرفته باشد) تا چه اندازه وابسته به ابزار (فیزیکی یا مجازی) و از آن مهمتر وابسته به مهارت و چیرهدستی آفریننده یا هنرمند است.
هنر طراحی گرافیک هم به خودی خود و در شکلی مستقل به فردیت هنرمند اتکا دارد و واجد جلوههای خلاقانه تراوشات ذهن اوست و هم میتواند حاصل کاری گروهی و مدیریت شدهباشد.
حضور طراحی گرافیک در تبلیغات (تجاری، فرهنگی و…) به قدری چشمگیر و اثربخش است که همواره از گرافیک به عنوان نخستین جلوهگاه عناصر دیداری در تبلیغات یاد میشود. فرایند تبلیغات به روشهای مختلف هدفگذاری و اجرا میشود. بسیاری از شاخصهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و آیینی… در شکلگیری ساختار و تعیین محتوا و دستیابی به اهداف نهایی یک بسته تبلیغاتی مؤثر هستند.
غیر از آن، شاخصهای مهمی چون تحلیل مخاطبان از لحاظ گروههای سنی، جنسیتی، سطح تحصیلات و… نیز مؤلفه مؤثری به حساب میآید. نقش اصلی طراحی گرافیک در فرایند تبلیغاتی، ترجمه تصویری مستقیم یا غیرمستقیم مفاهیمی است که در بسته تبلیغاتی برای معرفی کالا و خدمات، زمینهسازی برای فروش یا توسعه بازار، مبادلات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی یا به عنوان ابزاری برای اطلاعرسانی و آگاهسازی جامعه، در قالب شناسههای دیداری و گرافیکی (ایستا و پویا) ارائه میشوند.
هنر گرافیک نوین شاخههای متعدد و متنوعی دارد. از یک طرف به عرصه تبلیغات فرهنگی و تجاری و از سوی دیگر در سینما و تلویزیون کاربرد دارد. این هنر با معماری و موضوعات ارتباط محیطی نظیر علائم راهنمایی و رانندگی و کمک به زیباسازی فضاهای شهری نیز ورود پیدا کرده و از دیگر سو مواردی چون طراحی تمبر و اسکناس، طراحی کاشی، کاغذهای بستهبندی، کاغذ دیواری، پارچه و… را نیز شامل میگردد.
بهطور کلی سبب شده که هنر گرافیک علاوه بر خط (فرم) و رنگ به عناصر دیگری چون حجم و نور روی آورد و نیز از «حرکت» به عنوان عامل مؤثری برای انتقال مفاهیم بصری سود جوید.
پیشینه
در حالی که طراحی گرافیک به عنوان یک رشته نسبتاً جدید، برای اولین بار توسط ویلیام ادیسون دیگینز در سال ۱۹۲۲ ابداع شد، فعالیتهای مانند طراحی گرافیک به گستردگی تاریخ بشریت است: از غار لاسکو، تا ستون تراژان رم تا دستخطی از سدههای میانه، تا نئونهای خیرهکننده از گنزا. در در این هر دو تاریخچه طولانی و انفجارِ اخیر ارتباط بصری در قرن بیست و بیست و یکم، گاهی اوقات تمایز و همپوشانی بهطور نامشخصی از هنر تبلیغات، طراحی گرافیک و هنرهای زیبا وجود دارد. گذشته از این، آنها در بسیاری از همین عناصر، نظریهها، اصول، شیوهها و زبان را مشترکند، و گاهی مشتریان تجاری و حامیان مشترکی نیز دارند. در هنر تبلیغات هدف نهایی فروش کالاها و خدمات است. در طراحی گرافیک، «اساس این است که به منظور ارائه اطلاعات، فرم به ایدهها، و احساس بیان به شیء تبدیل شود که قابل تجربهٔ انسانی است.»
ظهور چاپ
در طول سلسله تانگ (۶۱۸–۹۰۷) بین سدهٔ هفتم و نهم میلادی، تودههای چوبی به منظور چاپ بر روی پارچه و بعدها برای تکثیر متون بودایی قطع شدند. کتاب مقدس بوداییها در سال ۸۶۸ از اولین کتابهای چاپی مشهور بود. در آغاز سده یازدهم، طومارها و کتابها با استفاده از حروف چاپی متحرک تولید شد و بهطور گستردهای در دوران سلسله سونگ (۹۶۰–۱۲۷۹) در دسترس قرار گرفت. در حدود ۱۴۵۰، دستگاه چاپ یوهان گوتنبرگ بهطور گستردهای در اروپا کتابهای در دسترس همگان تولید کرد. آلدوس مانتیوس طرح ساختن و صفحهآرایی کتاب را به وجود آورد که بنیان انتشار کتاب را در غرب شکل داد. این دوره از طراحی گرافیک به نام اومانیسم یا سبک قدیمی نامگذاری شدهاست.
ظهور طراحی صنعتی
در اواخر قرن ۱۹ در اروپا، به ویژه در انگلستان، حرکتی آغاز شد تا طراحی گرافیک را از هنرهای زیبا جدا کند. در سال ۱۸۴۹ در بریتانیای کبیر، هنری کول یکی از نیروهای اصلی در آموزش طراحی شد، و در کتاب «ژورنال طراحی و تولیدکنندگان» دولت را از اهمیت طراحی مطلع ساخت. او مراسمی به عنوان نمایشگاه بزرگ برای جشن تکنولوژی صنعتی جدید و طراحی مربوط به دوره ملکه ویکتوریا را ترتیب داد.
از سال ۱۸۹۱ تا ۱۸۹۶ نشر کلمسکات کتابهایی با مشخصات مهمی از طراحی گرافیکی که جنبشی از صنایع دستی و هنری بود چاپ کرد و همچنین تجارت پرسودی از فروش کتابهای بزرگی از ادبیات تزکیه به ثروتمندان، صورت گرفت. ویلیام موریس (بنیانگذار نشر کلمسکات) ثابت کرد که بازار کارهای طراحی گرافیکی در موقعیت خوبی قرار دارد و در جداسازی طراحی از هنرهای زیبا و دیگر کارهای هنری، پیشقدم شد. کارهای ویلیام موریس همزمان با حرکت نشر خصوصی بهطور مستقیم و غیرمستقیم در «هنر نوین» با مسوولیت توسعه در طراحی گرافیکی قرن بیستم، تأثیر عمومی گذاشت.
طراحی قرن بیستم
نام «طراحی گرافیک» برای اولین بار در سال ۱۹۲۲ در مقاله «نوع جدید چاپ خواستار طراحی جدید» توسط ویلیام ادیسون دیگینز، یک طراح کتاب آمریکایی در اوایل قرن بیستم ظاهرشد.
طراحی گرافیک راف که در سال ۱۹۲۷ منتشر شدهاست، به عنوان اولین کتابی که در عنوان آن از «طراحی گرافیک» استفاده شده، در نظر گرفته شدهاست.
نشانههای مترو لندن نمونهای نمونه طراحی کلاسیک در دوران مدرن است و با استفاده از حروف طراحی شده توسط ادوارد جانستون در سال ۱۹۱۶ طراحی شدهاست.
در دهه ۱۹۲۰، کنستراکتیویسم شوروی در تولید فکری در حوزههای مختلف تولید به کار گرفته شد. این جنبش قائل به این بودند که هنر فردگرا در روسیه انقلابی بیفایده بوده و به این ترتیب به سوی ایجاد اشیایی برای مقاصد انتفاعی حرکت کرد. آنها ساختمان، مجموعه تئاتر، پوستر، پارچه، پوشاک، مبلمان، آرم، منوها، و… طراحی کردند.
یان چولداری اصول تایپوگرافی مدرن را در کتاب ۱۹۲۸ خود، با عنوان تایپوگرافی مدرن تدوین کرد. او بعدها فلسفهای را که در این کتاب به عنوان فاشیستی بودن حمایت میکرد رد کرد، اما آنچه باقی ماند بسیار تأثیرگذار بود. چولداری، طراحان حروف باوهاوس مانند هربرت بایر و لازلو موهولی ناگی و اللیسیتسکی تا حد زیادی تحت تأثیر طراحی گرافیکی بودند که ما امروز میشناسیم. آنها در روشهای تولید و دستگاههای سبک مورد استفاده در سراسر قرن بیستم پیشگام شدند.
سیپی پینلیز Cipe Pineles زنی پیشگام در قرن بیستم (۱۹۰۸–۱۹۹۱) بود که پا به حرفهای طراحی گرافیک گذاشت که در زمان خود، مردانه تلقی میشد، حرفهای که مانند بسیاری دیگر، مردان اولویت اول انتخاب بودند، ولی او سدها را شکست، ایدههایی نو آورد و از اینکه آنها را تحقق میبخشید هراسی نداشت.
او نخستین مدیر هنری بود که اقدام به انتخاب هنرمندان تصویرساز کرد، کاری که تا قبل از آن معمول نبود.
اندی وارهول و بنشان ازجمله کسانی بودند که زیر نظر او شروع به تصویرسازیهای داستانی کردند.
در سالهای بعد دیده شد که طراحی گرافیک به سبک جدید، مورد پذیرش گسترده و کاربردی قرار گرفت. اقتصاد پررونقِ بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا نیاز بیشتری برای طراحی گرافیک، عمدتاً تبلیغات و بستهبندی ایجاد کرد. مهاجرت مدرسه طراحی باوهاوس آلمان به شیکاگو در سال ۱۹۳۷ «تولید انبوه» مینیمالیسم را به آمریکا به ارمغان آورد؛ جرقه آتشی وحشی از معماری و طراحی مدرن. نامهای قابل توجه در طراحی مدرن اواسط قرن شامل آدریان فروتیگر، طراح حروف دانشگاه علوم و فروتیگر. پل رند، که از اواخر دهه ۱۹۳۰ تا زمان مرگ خود در سال ۱۹۹۶، اصول باوهاوس را گرفت و آنها را برای تبلیغات محبوب و طراحی آرم به کار برد، به ایجاد یک رویکرد منحصر به فرد آمریکایی به مینیمالیسم اروپایی کمک کرد در حالی که یکی از پیشگامان اصلی زیرمجموعهای از طراحی گرافیکی با عنوان هویت سازمانی است؛ و جوزف مولر-بروکمان، که پوستر را به شیوهای مثال زدنی در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۷۰ طراحی میکرد.
رشد صنعت طراحی گرافیک حرفهای به صورت موازی با رشد مصرفگرایی افزایش یافتهاست. این موضوع سبب برخی نگرانیها و انتقادات مطرح شده، به ویژه از درون جامعه طراحی گرافیک با عنوان بیانیه First Things First شد. برای اولین بار توسط کن گارلند در سال ۱۹۶۴ راهاندازی شد، و سپس در سال ۱۹۹۹ با عنوان مانیفست ۲۰۰۰ در مجله مهاجر شماره ۵۱ بازنشر شد. «ما یک انقلاب بزرگ در جهت مفیدتر بودن طراحی گرافیک انجام دادیم، که باعث پایان پذیرفتن ارتباطات دموکراتیک شده. یک جهش فکری به دور از بازاریابی محصول و به سمت اکتشاف و تولیدات جدید؛ که آن را باید گسترش داد و باید آن را توسط سایر دیدگاهها تا حدودی، از طریق زبان بصری و منابع طراحی به چالش کشاند؛» هر دوی این برداشتها رأی طراحان حرفهای و متفکران رو به خودش جلب کرد، برای مثال رودی وندرلنز، اریک اسپیکرمن، الن لاپتون و ریک پوینور. در سال ۲۰۰۰ بیانیهای نیز در Adbusters بهطور ویژه منتشر شد، که به خاطر انتقادات عمیقش به فرهنگ بصری شناخته میشود.
طراحی گرافیک به مثابه یک تخصص فقط از اواسط سده بیستم مطرح شد. تا آن هنگام اداره بنگاههای تبلیغاتی و تهیه آگهیهای تبلیغاتی توسط هنرمندان تجاری انجام میشد. این متخصصین عبارت بودند از: صفحهبند (هنرمندان صفحهآرا)، حروفچین که عنوان و متن را با تمام جزئیات طرحریزی میکرد و دستورالعملهایی برای حروفچینی میداد، انواع مختلف تصویرگرانی که هر نوع آثار ترسیمی از نمودارهای فنی تا اسکیسهای مد را تهیه میکردند، رتوش کاران، هنرمندان طراح حروف و دیگرانی که طرحهای نهایی را برای تکثیر آماده میکردند. بسیاری از هنرمندان تجاری –از جمله طراحان پوستر- همزمان واجد چند تخصص بودند.
طی چندین سده، سه کارکرد اصلی گرافیک همچون کارکرد الفبای رومی تغییر اندکی یافتهاست و هر طرح ممکن است به هر سه روش مورد استفاده قرارگیرد. نخستین کارکرد طراحی گرافیک «معرفی یا شناسایی» است. گفتن این که یک چیز چیست یا متعلق به کجاست. کارکرد دوم آن که در اصطلاح حرفهای «طراحی اطلاعات» شناخته میشود، در زمینه اطلاعرسانی و آموزش است و رابطه یک چیز را با چیز دیگر مشخص میسازد؛ و کارکرد سوم نمایش و تبلیغ است که به قصد جلب توجه مخاطب و ماندگار کردن پیام است.
8 نوع اصلی طراحی گرافیک
طراحی هویت بصری (Visual Identity Design)
این نوع از طراحی گرافیک مبتنی بر یک برند می باشد. در تعریف کلی یک برند، پل ارتباطی یک مجموعه یا سازمان با مخاطبینش است. هویت بصری یک برند هم تعیین کننده چیستی، چگونگی و گاها چرایی تعامل با مخاطبین می باشد. در واقع اگر فرض کنیم که یک برند، یک شخص است که با مخاطب تعامل می کند، هویت برند (Brand Identity) ، نقش شخصیت (Personality) آن فرد را خواهد داشت. برای مثال طراحی لوگو.
طراحی تبلیغاتی و بازاریابی (Marketing & Advertising Graphic Design)
احتمالا یکی از آشناترین انواع طراحی گرافیک، طراحی تبلیغاتی باشد. این نوع طراحی به حدی برای مردم آشناست که قسمت قابل توجهی از مردم، طراحی گرافیک را را همین نوع طراحی می دانند و از دیگر انواع طراحی گرافیک آگاه نیستند.
این نوع طراحی، متوجه قسمت تبلیغات و بازاریابی شرکت های بزرگ و کوچک است. در واقع جلوه اصلی و قیافه تبلیغات و برنامه های مارکتینگ یک شرکت با طراحی گرافیک معنا پیدا می کند. اهمیت این نوع از طراحی به حدی حیاتی است که اصلا، یک برنامه بازرایابی موفق با طراحی های گرافیکی هدفمند محقق می شود.
طراحی رابط کاربری (User Interface Graphic Design)
طراحی رابط کاربری قسمتی از طراحی گرافیک است که متوجه تعامل کاربر با یک بستر، مثل نمونه هایی که ذکر شد، می باشد. رابط کاربری (UI) چگونگی تعامل کاربر را با یک برنامه، اپلیکیشن، وبسایت، بازی و هر نوع صفحه دیگری تعیین می کند. اینکه جلوه و قیافه یک اپلیکیشن یا صفحات یک وبسایت چه شکلی باشند، کاربر چگونه با آن ها تعامل کند، چطور کاربر راحت تر بتواند با آنها تعامل کند، همه و همه در حوزه طراحی رابط کاربری یا طراحی ui می باشد.
طراحی حوزه نشر (Publication Graphic Design)
شاید بتوان گفت قدمت این نوع از انواع طراحی گرافیک، از بقیه شاخه ها بیشتر باشد. در واقع از زمانی که چاپ و نشر به یک صنعت تبدیل شد، این نوع از طراحی گرافیک خلق و گسترش پیدا کرد. طراحی حوزه نشر یا طراحی گرافیکی نشریات، قسمتی از طراحی گرافیک است که با حوزه چاپ، نشر، کتاب، روزنامه، کاتالوگ و … در ارتباط است.
طراحی موشن گرافیک (Motion Graphic Design)
اگر به یک طراحی گرافیک، حرکت و پویانمایی اضافه کنیم، تبدیل به موشن گرافی می شود. طراحی هایی مثل انیمیشن، صداگذاری، تایپوگرافی، ویدئو، اسلاید تصاویر و … که با حرکت همراه هستند، در این نوع از انواع طراحی گرافیک جای می گیرند.
طراحی موشن گرافی از جدیدترین شاخه های طراحی است. از زمانی که تلویزیون در خانه ها جای باز کرد این شاخه به شدت رشد کرد. از نمونه های رایج آن تبلیغات تلویزیونی بود. با رشد شبکه های اجتماعی و کسب و کار های آنلاین و دیجیتالی هم به کاربردن آن در تبلیغات و تولید محتوا بسیار بیشتر از قبل شد.
طراحی مبتنی بر تصویر سازی ( Art and illustration for Graphic Design)
این نوع از طراحی گرافیک در واقع شامل خلق و تصویرسازی مفاهیم و تصاویری است که متناسب با مسئله ای که طراح می خواهد حل کند، به وسیله او طراحی می شود. که خود شامل طراحی انواع مختلفی از تصاویر و محصولات می شود؛
خلاقیت
تفکر از منظر روانشناسی فرایند حل مسئله است. تفکر بر دو نوع است:
تفکر همگرا که به حل مسئله به صورت خطی و به تفکر منطقی و استدلالی توجه دارد.
تفکر واگرا که در حل مسئله به راهحلهای متعدد توجه داشته و برای کشف تمامی جایگزینهای ممکن از تداعی آزاد استفاده میکند. این تفکر را تفکر خلاق نیز مینامند. تفکر واگرا چهار ویژگی مهم دارد: اصالت، سیالی، انعطافپذیری و بسط
حافظه توانایی ذخیرهسازی و بازیابی تجربیات گذشتهاست. وقتی بر حل یک مسئله تمرکز میشود، نیاز به اطلاعات موجود در حافظه است اما همیشه اطلاعات فرد برای حل یک مسئله کافی نیست، پس باید به جمعآوری اطلاعات مرتبط پرداخت. اطلاعات بیشتر در حافظه، تداعی بیشتر را به دنبال دارد. تداعی بیشتر دستیابی به ایدههای بکرتر را به دنبال خواهد داشت.
بر این اساس میتوان تفکر خلاق را به انفجار هستهای ذهنی تشبیه کرد. هرگاه یک نشانه از طریق تفکر واگرا بسط یابد، مجدداً همین نشانه بسط یافته، خود به شکلی واگرا بسط مییابد و این عمل تکرار میشود. بدین ترتیب، یک نشانه به صورت تصاعدی با نشانههای دیگری پیوند مییابد. از همین روست که قارچ انفجار اتمی نشانهها، در ذهن آدمی شکل میگیرد.
به عمل پدیدآوردن چیزی که پیش از آن وجود نداشته، عمل خلاقانه گفته میشود.
بنا به این تعریف، اگر بتوان برای هر مورد کار گرافیک که در بنیاد جدید و بیهمتا است، راهحل جدیدی به لحاظ ایده، انتخاب سمبلها، تصاویر و اشکال پیدا کرد، در واقع عمل خلاقانه اتفاق افتادهاست.
در طی انجام هر پروژه، کوشش برای پیدا کردن راهحلهایی فکری و تصویری که تا به حال انجام نشده، امکان تقویت حس خلاقیت را بالا میبرد. عمل خلق متکی به خصوصیات فردی و نیز به نوعی به خصوصیات و امکانات زمانی و اجتماعی مربوط است.
نخستین بار یونانیان به اهمیت تداعی آزاد در مسیر تفکر خلاق پی بردند. امروزه برخی اندیشمندان از آن به عنوان موتور محرک خلاقیت یاد میکنند. اهمیت تداعی آزاد از آن روست که هر فردی مجموعه بزرگی از اخبار، اطلاعات، خاطرات و تجربیات را در اختیار دارد که بهطور معمول در حافظه او بایگانی شدهاند. برای بازخوانی، بازشناسی و یادآوری آنها به محرکهای خاص نیاز است. قدرت تداعی در بازخوانی امور پیش گفته به فرد کمک میکند تا همواره با مشاهده هر پدیده عناصر مرتبط با آن را در ذهن بازخوانی یا به نوعی احیاء کند و قوه تصور خود را به قوه حافظه مرتبط سازد. تداعی آزاد در واقع تجربهای است که به موجب آن، فرد هنگام فکر کردن دربارهٔ یک کلمه یا یک شکل تمامی آنچه را که به ذهن میرسد توصیف میکند.
مدنیک میگوید: تفکر خلاق عبارت است از شکلدادن به تداعیها به صورت ترکیبات تازه و مفید که پاسخگوی الزامات خاصی باشد … هرچه عناصر ترکیب جدید غیر مشابهتر باشد، فرایند حل کردن خلاقتر خواهد بود.
بخش خلاقانه خود از دو قسمت در طراحی گرافیک تشکیل میشود:
پیدا کردن فرم و ایده برای محتوا و پیام
پیدا کردن و خلق معادلهای تصویری برای ایده
اگر گفته شود بخش منطقی شناسایی مخاطب و درک پیام، بخش پنهان و ناپیدای یک کار گرافیک است، آنگاه بخش تصویر و فکر که مربوط به بخش خلاق کار است، قسمت آشکار، ملموس و دیدنی کار است. این بخش به نیروی خلاق گرافیک دیزاین احتیاج دارد تا بتواند ایده، تصاویر، فرمها و رنگها و نوشتههایی بسازد که محتوای پیام را به بهترین وجه به مخاطب بیان کند. در این بخش عمل اصلی ارتباط با مخاطب انجام میشود.
عمل خلق یک عمل آگاهانه، محاسباتی و علمی نیست. عمل خلق ناشی از آن بخشی از ویژگیهای انسان است که کاملاً ناشناخته و غیرقابل کنترل و دسترسی است.
خلاقیت، فرایند پیچیده و گستردهای است که ایدهای خلاقه از دل آن بیرون میآید و سعی در قاعدهمند و نظاممند بیان کردن فرایند خلاقه، تنها به جهت سهولت در امر مطالعه و ادراک موضوع صورت میپذیرد و اشاره بر این امر، که از دیدگاه برخی از روانشناسان و پژوهندگان این گونه دستهبندیها همواره عین به عین اتفاق نمیافتد امری ضروری است، بدان معنا که برخی مراحل کاملاً توامان و پیچیده انجام میپذیرد و لختی و درنگی برای طی کردن یک مرحله و رفتن به مرحله دیگر نیست؛ تا بدانجا که گاه مراحل خلق یک اثر در لحظه و آنی صورت میپذیرد. البته این اتفاق در لحظه را نباید با شهود یکی دانست؛ زیرا در عمل خلاقانه بیشک تفکر و تعقل آگاهانه و نظام یافتن روابط، حضوری بلامنازع دارد. در حالی که نگرش شهودی طی مراتب و مراحل مراقبه حاصل میگردد و گونهای خلق اتفاقی و خلقالساعه بهشمار میآید. به عبارت دیگر فرایند خلاقیت، روندی قابل کنترل به مراحلی مشخص است و خلق یک اثر گرافیکی نتیجه تفکر و تعقلی بس منضبط و دقیق است.
جذابیت
جذابیت اولین قدم در راه ارتباط با مخاطب است، در هر کار گرافیک یک کشش اولیه برای ارتباط با مخاطب لازم است. نقطهای که مخاطب را جذب کرده و او را درگیر کار عرضه شده کند. جذابیت کار میتواند موجب اتصال اولیه مخاطب به محوطه کار شود و پس از جذب اولیه او را به اطلاعات درون کار توجه دهد. پس از اتصال اولیه، درجهبندی اطلاعات نقش بنیادی در راهنمایی بیننده در اطلاعات دارد. مهمترین آنها در جلوترین برای مخاطب قرار میگیرد و دیگر اطلاعات به ترتیب در لایههای بعدی و بعدی چیده میشوند.
جذابیت از دو طریق ممکن میشود:
جذابیت از طریق ایده یا فکر تازه
جذابیت از طریق نوآوری بصری
ایده
یک ایده اندیشهای است که از طریق پیوند دو مفهوم که از پیش با یکدیگر نامربوط اند، برانگیخته میشود. هم کناری، الگوهای جدید و رابطههای جدیدی را تشکیل میدهد و روش جدیدی از مشاهده اشیاء ایجاد میکند. این پدیده به عنوان ایجاد ناآشنای آشنا و آشنای ناآشنا توصیف شدهاست. یک ایده خلاق دربرگیرنده یک تغییر ذهنی است. به جای بدیهی دیدن، یک ایده خلاق به اشیاء به گونهای متفاوت و از زاویه دیگری نگاه میکند.
بخش ایده یعنی پیدا کردن فکری که بتواند محتوا را به خلاصهترین شکل بیان کند. درست مانند اینکه یک کتاب یا فیلم در یک جمله تعریف شود؛ به شکلی که نتواند خلاصهتر از آن باشد ولی تا حد امکان تمام داستان را هم در خود داشته باشد. هرچه ایده به محتوا، پیام و مقصود نزدیکتر باشد، احتمال منحصر به فرد بودن ایده زیادتر میشود. ایده نه فقط محتوا بلکه باید درک مخاطب را هم در خود داشته باشد. وقتی گفته میشود ایده منظور فکر تصویری است. پیدا کردن ایده و خلق آن در وهله اول بایستی در حد و اندازه یک تمبر پستی قابل بیان باشد.
بسیاری از فنون و تکنیکهای تفکر خلاق مبتنی بر نظریهها و مکاتب روانشناسی شکل یافتهاند. مدل مهندسی ایده عمدتاً بر مبنای تداعیگرایی پیشنهاد شدهاست. طبق نظریه تداعیگرایی ارتباط دو ایده منجر به تفکر میشود. فعالتر شدن تداعیها و ارتباط آن با قوه حافظه، خلاقیت را در پی خواهد داشت. گرچه ممکن است تداعی آزاد منشأ ایدههای تازه باشد اما نمیتوان گفت تفکر خلاق تنها از تداعی نشأت میگیرد. به همین دلیل مدل پیشنهادی مهندسی ایده، تنها میتواند بخشی از حوزه ایده یابی را پاسخگو باشد.
گیلفورد میگوید: اصالت به منحصر بودن و تازگی ایدهها اشاره دارد. منظور از سیالی تعداد ایدههایی است که ظرف مدت معینی تولید میشوند. کمیتی که موجب پدید آمدن کیفیتی میشود. انعطافپذیری تفکر به معنی تنوع و گوناگونی ایدههاست. بسط به معنی توانایی تکمیل یک ایده و افزودن جزئیات وابسته به آن است. تفکر بسط یافته به تمامی جزئیات و عناصر لازم برای یک طرح میپردازد و چیزی را از نظر دور نمیدارد.
نرمافزارها
از علائم جادهای تا نقشههای فنی، از یادداشت درون اداری تا مرجع راهنما، طراحی گرافیک انتقال دانش و پیامهای بصری را افزایش دادهاست. خوانایی و خوانا بودن با بهبود ارائه بصری و چیدمان متن افزایش یافتهاست.
طراحی همچنین میتواند در فروش یک محصول یا ایده از طریق ارتباط بصری مؤثر کمک کند و برای محصولات و عناصر هویت سازمانی مانند آرم، رنگ، بستهبندی، و متن استفاده شود. نام تجاری در کنار هویت سازمانی بهطور فزاینده در طیف وسیعی از خدمات ارائه شده توسط بسیاری از طراحان گرافیک، به موضوعی مهم تبدیل شدهاست. در حالی که این اصطلاحات اغلب به جای یکدیگر استفاده میشود، نام تجاری با تأکید بیشتر مربوط به علامت شناسایی یا نام تجاری برای یک محصول یا خدمات است، در حالی که هویت سازمانی میتواند دارای معنایی گستردهتر مربوط به ساختار و اخلاق یک شرکت باشد، و همچنین به این شرکت تصویر خارجی. طراحان گرافیک اغلب به صورت بخشی از یک تیم کار بر روی پروژه هویت سازمانی و پروژههای نام تجاری شرکتهای بزرگ هستند. سایر اعضای تیم را میتواند بازاریابان حرفهای، مشاوران ارتباطات و نویسندگان تجاری تشکیل دهند.
کتابهای درسی برای ارائه موضوعاتی مانند جغرافیا، علوم، و ریاضی طراحی شدهاند. این نشریات، با مطالب تئوری تصویری و نمودار صفحهآرایی میشوند. یک مثال معمول از گرافیک استفاده از آن به منظور آموزش نمودار آناتومی بدن انسان است. طراحی گرافیک همچنین به منظور صفحهآرایی و قالببندی مواد آموزشی برای تولید اطلاعات با قابلیت دسترسی بیشتر و درک آسانتر به کارگرفته میشود.
سیستم علائم مسیریابی در گرافیک برای فضاهای بزرگ عمومی مانند فرودگاهها و مراکز کنوانسیون به موضوعی مهم تبدیل شدهاند. اغلب این سیستمها به طراحی گرافیک وابستگی دارد تا برقراری ارتباط اطلاعات به سرعت انجام شود و از نظر اقتصادی از طریق یک رنگ یا نماد انجام میشود که میتواند از راه دور خوانده شده و دنبال شود (به جای مقادیر زیادی متن). چنین سیستم طراحی گرافیک محیطی، به مردم اجازه میدهد به سمت فضاهای ناآشنا حرکت کنند. اصطلاح «گرافیک معماری» توسط جین دیویس داگت، طراح پیشگام سیستم مسیریابی در فرودگاه ابداع شد، اما در سال ۲۰۱۴ معمولاً این اصطلاح در مورد گرافیک محیطی استفاده میشود.
طراحی گرافیک در صنعت سرگرمی در دکوراسیون، مناظر، و گفتن داستانهای بصری نیز کاربرد دارد. نمونه کاربردهای دیگر طراحی برای مقاصد تفریحی شامل رمان، کتابهای کمیک، پوشش دیویدی، باز و بسته شدن اعتبارات در فیلمسازی و برنامهها و غرفههای روی صحنه است. همچنین میتواند شامل آثار هنری مورد استفاده برای تیشرت و موارد دیگر صفحات نمایش چاپ برای فروش باشد.
از مجلات علمی تا گزارش خبری، ارائه نظر و حقایق اغلب با گرافیک و ترکیب متفکر از اطلاعات بصری بهبود یافتهاست که به عنوان طراحی اطلاعات شناخته شدهاست. روزنامهها، مجلات، وبلاگها، تلویزیون و فیلمهای مستند ممکن است از طراحی گرافیک برای اطلاعرسانی و سرگرمی استفاده کنند. با ظهور وب، طراحان اطلاعات با تجربه از ابزارهای تعاملی مانند ادوبی فلش بهطور فزایندهای برای تصویرسازی پس زمینه اخبار استفاده کردند.
مهارتها
پروژه طراحی گرافیک ممکن است شامل سبک و ارائه متن موجود و تصاویر موجود یا تصاویر طراحی شده توسط طراح گرافیک باشد. قطعه هنری را میتوان در هر دو فرم سنتی و دیجیتال گنجانید، که شامل استفاده از هنرهای تجسمی، تایپوگرافی، و تکنیکهای صفحهآرایی برای نشریات و بازاریابی است. به عنوان مثال، یک داستان روزنامه با روزنامهنگاران و عکاسان خبری آغاز میشود و پس از آن کار طراح گرافیک برای سازماندهی صفحه با طرحی مناسب و تعیین عناصر گرافیکی مورد نیاز آغاز میشود. در مقاله مجله یا تبلیغات، اغلب طراح گرافیک یا مدیر هنری به عکاسان یا تصویرگران برای ایجاد قطعات اصلی مأموریت میدهد تا در طراحی و صفحهآرایی گنجانده شوند. یا طراح ممکن است از تصاویر موجود یا عکاسی استفاده کند. طراحی معاصر به کامپیوترهای امروزی کشیده شدهاست، به عنوان مثال در استفاده از رابطهای کاربری WYSIWYG، که اغلب به عنوان طراحی تعاملی، یا طراحی چندرسانهای نامیده میشود. یکی دیگر از جنبه طراحی گرافیک داشتن مهارت جستجو، تجزیه و تحلیل یک اثر هنری و بهطور همزمان مشاهده آن به شیوههای جدید است. طراحی گرافیک به مهارتهایی مانند قدرت برای متقاعد کردن مخاطب و فروش طراحی نیاز دارد. ارتباطات یک بخش کلیدی در طراحی گرافیک است.
طراحی هنرهای بصری
قبل از اینکه هر گونه عناصر گرافیکی برای یک طراحی اعمال شود، عناصر گرافیکی باید از معانی مهارتهای هنر بصری سرچشمه گرفته باشد. این آثار گرافیکی اغلب (اما نه همیشه) توسط یک طراح گرافیک توسعه یافتهاست. هنرهای تجسمی شامل آثاری در درجه اول بصری است که با استفاده از هر چیزی در طبیعت، از رسانههای سنتی تا عکاسی یا هنر دیجیتال به کار برده میشوند. اصول طراحی گرافیک ممکن است به هر یک از عناصر هنر گرافیک به صورت جداگانه و همچنین به ترکیببندی نهایی اعمال شود.
تایپوگرافی
تایپوگرافی هنر، اتودهای دستی و تکنیکهای طراحی تایپ، اصلاح نوع حروف و تنظیم تایپ است. حروف تایپ (کاراکتر) با استفاده از انواع تکنیکهای تصویر ایجاد و اصلاح میشود. تنظیم تایپ انتخاب نوع تایپ، اندازه نقطه، فضای بین حروف (فضای بین همه کاراکترها استفاده میشود)، تنظیم فاصله (فضای بین دو کاراکتر خاص)، و فاصله سطرها (خط فاصله) است.
تایپوگرافی توسط حروفچینی، فضاساز، توپوگرافی، هنرمندان گرافیک، مدیران هنری، و کارگران دفتری انجام میشود. تا پیش از عصر دیجیتال، تایپوگرافی یک شغل تخصصی بود. دیجیتالی شدن راه تایپوگرافی را برای نسل جدیدی از طراحان بصری و کاربران غیرمتخصص باز کرد.
صفحهآرایی
صفحهآرایی جنبهای از طراحی گرافیک است که با آرایش عناصر (محتوا) بر روی یک صفحه، مانند قرار دادن تصویر، و صفحهآرایی متن و سبک سر و کار دارد. ابتدا از صفحات اولیه مذهبی به شکل نسخههای خطی از قرون وسطی شروع شد و به مجلات مدرن پیچیده و صفحهآرایی کاتالوگ، طراحی صفحه، بررسی مواد چاپ و به تازگی در نمایشگرهای الکترونیکی مانند صفحات وب منتهی شدهاست. معمولاً عناصر از تایپ (متن) و تصاویر تشکیل شدهاست.
چاپ دستی
چاپ دستی مراحل ساخت یک اثر هنری با چاپ بر روی کاغذ، مواد یا سطوح دیگر است. به جز در مورد مونوتایپ، چاپ دستی قادر به تولید چندگانه مشابه قطعه است، که یک چاپ نامیده میشود. هر قطعه یک کپی است اما اصلی نیست چون که تولید مثل از کار دیگری هنر نیست و از نظر فنی به عنوان یک تصویر شناخته شدهاست. از سوی دیگر نقاشی و طراحی، ایجاد یک قطعه اصلی منحصر به فرد از آثار هنری است. چاپ از یک مبدأ اصلی واحد، از نظر فنی به عنوان یک ماتریکس شناخته میشود. معمولترین ماتریکس عبارتند از: صفحههای فلزی، معمولاً مس یا روی برای حکاکی یا قلمزنی، سنگ مورد استفاده برای لیتوگرافی، قالبهای چوبی برای چاپ چوبی، لینولئوم برای لینوکات و صفحات پارچه برای سطوح چاپ. چاپ نیز ممکن است به صورت کتاب منتشر شود، به عنوان کتاب هنرمند. یک چاپ واحد میتواند محصول یک یا چند تکنیک متعدد باشد.
تکنیکهای اساسی
تقریباً تمام مسائل طراحی در برخی جنبههای اساسی مشترک هستند: نوع نوشتار نیاز به انتخاب شدن دارد یا عکسها به شیوهای جالب در سراسر یک طرح مرتب شوند. صرف نظر از پیشنهادهای ویژهای که ممکن است در یک پروژه خاص نیاز شود، استراتژیای کلی وجود دارد که برای بیشتر طراحان استفاده خواهد شد. از پایهای برای مفاهیم پیچیدهتر بصری است، یا برای متقاعد کردن دربارهٔ مفاهیم مشترک کیفیت در ارائه نهایی ملاقات وجود دارد.
ابزارها
ذهن یک ابزار مهم طراحی گرافیک است. گذشته از فناوری، طراحی گرافیک نیاز به قضاوت و خلاقیت دارد. تفکر انتقادی، مشاهدهای، کمی و تحلیلی برای طرحبندی طراحی و خروجی مورد نیاز است. اگر مجری صرفاً یک راه حل را دنبال کند (به عنوان مثال طرح، اسکریپت یا دستورالعمل) که توسط طراح دیگر (مانند یک کارگردان هنری) ارائه شده، پس آن فرد یک مجری است و معمولاً طراح در نظر گرفته نمیشود.
روش ارائه (به عنوان مثال آرایش، سبک، اندازه) ممکن است به همان اندازه طراحی مهم باشد. ابزارهای توسعه و ارائه مناسب تغییر قابل ملاحظهای در چگونگی درک یک مخاطب دارد. تصویر یا طرح با استفاده از رسانههای خارجی سنتی و راهنمایی، یا ابزار ویرایش تصویر دیجیتال بر روی کامپیوتر تولید میشود. ابزار در گرافیک کامپیوتری اغلب به نامهای سنتی از قبیل «قیچی» یا «قلم» است. برخی از ابزار طراحی گرافیکی مانند یک گرید در هر دو شکل سنتی و دیجیتال استفاده میشود.
در اواسط دهه ۱۹۸۰، ورود نشر رومیزی و برنامههای کاربردی نرمافزارهای هنر گرافیکی نسلی از طراحان را که تصویر را توسط کامپیوتر دستکاری و ایجاد میکردند معرفی کرد در صورتی که قبلاً به صورت دستی اجرا میشد. طراحی گرافیک کامپیوتری طراحان را قادر میساخت اثرات طرح یا تغییرات چاپی را فوراً ملاحظه کنند، بدون اینکه نیاز به مقدار زیادی از فضا داشته باشند که برای شبیهسازی اثرات رسانههای سنتی لازم بود. با این حال، ابزارهای سنتی مانند مداد یا نشانگر حتی زمانی که کامپیوتر در مرحله پایانی استفاده میشود مفید است؛ یک طراح یا مدیر هنری ممکن است مفاهیم متعدد طرح را به عنوان بخشی از فرایند خلاق با دست انجام دهد. حتی ممکن است قبل از اینکه طراح این ایده را با استفاده از یک کامپیوتر و ابزار نرمافزار طراحی گرافیک بیشتر توسعه دهد، برخی از این طرحها را به یک مشتری برای تأیید مراحل اولیه نشاندهد.
کامپیوترها به عنوان یک ابزار ضروری در صنعت طراحی گرافیک در نظر گرفته شدهاست. بهطور کلی کامپیوتر و برنامههای کاربردی نرمافزار توسط متخصصان خلاق به عنوان ابزار تولید مؤثرتر از روشهای سنتی دیده میشود. با این حال، برخی از طراحان همچنان به استفاده از ابزار دستی و سنتی برای تولید مشغول هستند، مانند میلتون گلیزر.
ایدههای جدید میتواند از طریق تجربه با ابزار و روش به وجود بیاید. برخی از طراحان ایده را با استفاده از مداد و کاغذ جستجو میکنند. برخی از ابزارهای مختلف ساخت علامت و منابع کامپیوتر برای مجسمهسازی به عنوان وسیلهای الهامبخش خلاقیت استفاده میشوند. یکی از ویژگیهای کلیدی طراحی گرافیک آن است که یک ابزار انتخاب تصویر مناسب به منظور انتقال معنا میسازد.
رایانه و فرایند خلاقیت
در این باره که آیا کامپیوتر فرایند خلاق طراحی گرافیک را افزایش میدهد بحث وجود دارد. تولید سریع از کامپیوتر اجازه میدهد تا بسیاری از طراحان برای کشف ایدههای متعدد، به سرعت و با جزئیات بیشتر از آنچه میتوان با کار سنتی دستی یا چسباندن بر روی کاغذ به دست آورد، کار کنند. حرکت طراح از طریق فرایند خلاق به سرعت بیشتر انجام میپذیرد. با این حال، مواجه شدن با انتخابهای بیحد و حصر کمک نمیکند بهترین راه حل طراحی و انتخاب شود و میتواند به تکرار بیپایان بدون هیچ نتیجه طراحی منجرشود.
آثار کامپ کار دست اغلب برای گرفتن تأیید ایده قبل از آنکه یک طراح زمانی را برای به پایان رساندن تولید سرمایهگذاری کند با تصاویری در کامپیوتر یا در چسباندن انجام میشوند. طرحریز یا همان پیشنویس خشن بر روی کاغذ به سرعت اصلاح میشود و تولید ایده را بر روی کامپیوتر در یک فرایند ترکیبی امکانپذیر میکند. این فرایند ترکیبی بخصوص در طراحی آرم مفید است که در آن یک منحنی یادگیری نرمافزار ممکن است از یک فرایند تفکر خلاق بکاهد؛ و پیوند طراحی سنتی/تولید کامپیوتری امکان آزاد کردن خلاقیت فرد در طرحبندی صفحه یا توسعه تصویر را موجبمیشود.
تقریباً همه برنامههای نرمافزاری محبوب «استاندارد صنعتی» برای طراحیهای گرافیکی از اوایل دهه ۱۹۹۰ در محصولات سیستمهای ادوبی گنجانیدهاست. آنها نرمافزار ادوبی فتوشاپ (یک برنامه مبتنی بر پیکسل برای ویرایش عکس)، ادوبی ایلاستریتور (یک برنامه مبتنی بر بردار برای طراحی)، ادوبی این دیزاین (یک برنامه صفحهآرایی)، و دریمویور (طراحی صفحات وب) هستند. یکی دیگر از ابزار عمده طرحبندی صفحه کوارک اکسپرس (محصول از شرکت کوارک، یک شرکت جداگانه از نرمافزار Adobe) است. هر دو کوارک اکسپرس و ادوبی این دیزاین اغلب در مرحله نهایی از فرایند طراحی الکترونیکی استفاده میشود. تصاویر پیکسلی ممکن است در نرمافزار ادوبی فتوشاپ، آرم و تصاویر در نرمافزار ادوبی والاستریت ویرایش شوند، و محصول نهایی در یکی از برنامههای اصلی طرحبندی صفحه ساخته شود. از بیشتر طراحان گرافیک وارد در این رشته از حدود سال ۱۹۹۰ انتظار میرود که دست کم در یک یا دو رشته از این برنامهها مهارت داشته باشند.
زمینه فعالیتهای مرتبط با طراحی گرافیک
طراحی رابط (interface design)
مقاله اصلی: رابط کاربری
از زمان ظهور رایانههای شخصی، بسیاری از طراحان گرافیک در محیطی که معمولاً به عنوان رابط کاربری گرافیکی (GUI) از آن یاد میشود، درگیر طراحی رابط شدهاند. در زمانی که تعامل کاربر نهایی در نظر گرفتن طرحبندی یا رابط کاربری است، این فعالیت شامل طراحی وب و طراحی نرمافزار میشود. طراحان گرافیک با ترکیب مهارتهای ارتباط بصری با درک تعامل کاربر و برندسازی آنلاین، اغلب با توسعه دهندگان نرمافزار و توسعه دهندگان وب کار میکنند تا ظاهر و احساس یک وب سایت یا برنامه نرمافزاری را ایجاد کنند. یکی از جنبههای مهم طراحی رابط، طراحی آیکون است.
طراحی تجربه کاربری (User experience design)
مقاله اصلی: طراحی تجربه کاربری
طراحی تجربه کاربری (UX) مطالعه، تجزیه و تحلیل و توسعه محصولاتی است که تجربیات معنادار و مرتبطی را در اختیار کاربران قرار میدهد. این شامل ایجاد کل فرایند به دست آوردن و یکپارچه سازی محصول، از جمله جنبههای نام تجاری، طراحی، قابلیت استفاده و عملکرد است. طراحی UX شامل ایجاد رابط و تعاملات برای یک وب سایت یا برنامه است و هم یک عمل و هم یک هنر در نظر گرفته میشود. این حرفه به ترکیبی از مهارتها از جمله طراحی بصری، روانشناسی اجتماعی، توسعه، مدیریت پروژه و مهمتر از همه، همدلی با کاربران نهایی نیاز دارد.
طراحی گرافیک تجربی
طراحی گرافیک تجربی بهکارگیری مهارتهای ارتباطی در محیط ساخته شدهاست. این حوزه از طراحی گرافیک به متخصصان نیاز دارد که تأسیسات فیزیکی را که باید ساخته شوند و شرایط محیطی مشابه ساختمانها را تحمل کنند، درک کنند. به این ترتیب، این یک فرایند مشترک بین رشتهای است که شامل طراحان، سازندگان، برنامهریزان شهری، معماران، تولیدکنندگان و تیمهای ساخت و ساز میشود.
طراحان گرافیک تجربی سعی میکنند مشکلاتی را که افراد در تعامل با ساختمانها و فضا با آن مواجه میشوند (که طراحی گرافیک محیطی (environmental graphic design) نامیده میشود) حل کنند. نمونههایی از زمینههای تمرین برای طراحان گرافیک محیطی عبارتند از: راهیابی، مکانسازی، محیطهای برند، نمایشگاهها و نمایشگاههای موزه، تأسیسات عمومی و محیطهای دیجیتال.
مشاغل
اشتغال در طراحی گرافیک شامل کارگران انجام وظایف تخصصی، مانند خدمات طراحی، چاپ و نشر، تبلیغات، و روابط عمومی است. مسئولیت اصلی یک طراح گرافیک چیدمان عناصر بصری در یک نوع رسانه است. عناوین کار اصلی در صنعت میتواند متفاوت باشد و اغلب مخصوص هر کشور است. آنها میتوانند طراح گرافیک، مدیر هنری، مدیر خلاقیت، انیماتور و هنرمند تولید داخلی باشند. بسته به نوع صنعت مسئولیت ممکن است عناوین مختلف از قبیل «DTP دانشیار» یا «گرافیک هنرمند» داشته باشد، اما با وجود تغییرات در عنوان، اصول طراحی گرافیک استوار باقی میماند. مسئولیت ممکن است رهبری کردن، مهارتهای تخصصی مانند تصویرسازی، عکاسی، انیمیشن یا طراحی تعاملی باشد. فارغالتحصیلان و دانشجویان طراحی گرافیک امروز بهطور معمول با تمام این حیطهها از طراحی گرافیک روبرو هستند و همچنین به منظور رقابت باید با همه آنها آشنا باشند.
طراحان گرافیک میتوانند در محیطهای مختلف کار کنند. در حالی که بسیاری در شرکتهای اختصاص داده شده به صنعت، مانند مشاوره طراحی یا سازمانهای تجاری کار میکنند، دیگران ممکن است در چاپ و نشر، بازاریابی یا شرکتهای ارتباطات دیگر کار کنند. بهطور فزاینده، به ویژه از زمان معرفی رایانههای شخصی به صنعت، بسیاری از طراحان گرافیک در سازمانهای غیر طراحی گرا، به عنوان مثال در خانه طراحان، خود مشغول به کار هستند. طراحان گرافیک نیز ممکن است به عنوان طراحان آزاد در کار شرایط خود، قیمت، ایدههای خود را، و مسائل دیگر را داشته باشند.
گزارشهای طراح گرافیک به مدیر هنری، مدیر خلاق یا رسانههای ارشد خلاق است. مدیران هنری به عنوان یک طراح ارشد، ممکن است زمان کمتری را صرف طراحی رسانه و زمان بیشتری را صرف کارگردانی طراحان دیگر در فعالیتهای خلاق گستردهتر، مانند توسعه نام تجاری و توسعه هویت سازمانی کنند. اغلب انتظار میرود آنان بهطور مستقیم با مشتریان صحبت کنند، برای مثال در مصرف و تفسیر شرت پاچهدار.
جستارهای وابسته
هنر گرافیک
گرافیک محیطی
دیوارنگاری (گرافیتی)
گرافیک رایانهای
طراحی گرافیک سه بعدی
فیلم سه بعدی
پانویس
منابع
8 نوع اصلی طراحی گرافیک، کوروش کریمی
طراحی
گرافیک رایانهای
گرافیک
ویکیسازی رباتیک
هنر
هنرهای تجسمی |
3939 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C | دیوارنگاری | معروفترین گرافیتیهابوسهٔ برادرانه گرافیتی تأثیرگذار در سده بیستم
گرافیتی گل پرتاب کن اثر بنکسی
دختر با بادکنک اثر بنکسی
توتوماندو (Tuttomondo)دیوارنگاری یا گِرافیتی به تصویر کردن نقشها، اشکال، حرفها، نشانهها، نمادها، الگوها و کلمهها بر روی دیوارها یا هر مکان عمومی که بتوان از آن به عنوان مکانی برای نوشتن، نقاشی، کندهکاری و خطکشی کردن استفاده کرد، گفته میشود. دیوار نگاشتهها، هرگونه علامتگذاریای به حساب میآیند که میتوانند در شکلهای نوشتن ساده حرفها تا نقاشیهای استادانه ظاهر شوند. دیوار نوشتهها از دوران باستان به عنوان مثال یونان باستان، امپراتوریهای روم، چین و ایران وجود داشتهاند. دیوارنگاری را میتوان در طبقهبندی مدرن، به مثابهٔ هنر عمومی تعبیر کرد.
در دوران مدرن نگارگری به ویژه نگارگری با افشانه یا رنگ پاش و قلمموها بیشترین کاربرد را در ترسیم دیوار نگاشتهها دارند. در بیشتر کشورها نقاشی کردن یا کشیدن هر علامت و تصویری بر روی دیوارها یا املاک متعلق به افراد بدون جلب رضایت آنان کاری غیرمجاز و جرمی دارای پیگرد قانونی بهشمار میآید. برخی از اوقات، این کار دربردارنده پیامهای سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی و گونهای کامل از بیان هنری مبتنی بر سبک نقاشی روی دیوار با رنگ پاش است. برای برخی از افراد شاید کار هنری فقط هنگامی از ارزش برخوردار است که در یک نگارخانه یا نمایشگاه هنری در معرض دید همگان قرار گیرد و برای کسانی دیگر شاید دیوار نگاشتهها گونهای از ابراز احساسات قانون گریزانه بهشمار آید که عامل و اقدامکننده به آن، حالتی اعتراض آمیز به خود گرفتهاست. دیوارنگاری در سالهای اخیر در قلمرو فرهنگ عامیانه تحول یافته و در شکلهای موسیقی زیرزمینی هیپ هاپ و بی-بُیینگ یا رقص بریک و سبک زندگی که از دید همگانی پنهان است، پدیدار شده.
دیوارنگاریها میتوانند به عنوان علامتی از کارهای تبهکاران بهشمار آیند که محدودههای نفوذ آنها را از یکدیگر جدا میکند. همچنین باید گفته شود که اختلاف نظر و مشاجره پیرامون دیوارنگاری میان مقامات حقوقی و قانونگذار و نیز مسئولان شهری از یک سو با کسانی که دیوارنگاری را شاید گونهای از ابراز احساسات شهروندان تلقی میکنند، ادامه دارد. با این وجود گونهها و سبکهای متفاوتی از دیوارنگاریها با سرعت زیاد در حال تبدیل شدن به شکلی ویژه از هنر هستند درحالی که بحث و گفتگو دربارهٔ ارزش آنها میان هواداران و مخالفان آن ادامه دارد.
دیوارنگاری بخشی از هنرهای خیابانی ونیز از عناصر اصلی فرهنگ هیپ هاپ بهشمار میآید. از جمله خطوط نوشتاری برای شعار و تصویرسازی برای زیباسازی شهری یا تبلیغات فرهنگی و بهطور کلی رسم هر گونه اثر هنری شامل بر متن، تصویر و برجسته نگاری که توسط طراح صورت پذیرفته باشد. منظور از هنر خیابانی آن بخش از گرافیک است که در کوچه و خیابان و سطح شهر با آن برخورد میکنیم. این هنر تاریخچهای بسیار کهن دارد و ریشه در سنگنبشتههای تاریخی غارها و کتیبههای باستانی نقاشیهای دیواری در ابعاد گوناگون دیدهاید که از همین دستهاند. در سده بیستم و کمابیش همزمان با جنگ جهانی دوم، مشاهده درج نام و نشان گروهها بر روی دیوارها تبدیل به امری عادی شد. در برخی مواقع این دیوارنگاریها بسیار با دقت و هنرمندانه اجرا میشوند و سبکهای متعددی به خود میگیرند. برخی از این آثار بار معنایی بیشتری را به دوش میکشند که ممکن است حاوی یک پیام اجتماعی یا سیاسی باشد که حتی با استفاده از افشانههای رنگی بر روی دیوارها، ساختمانها و قطارها رسم میشوند. شاید شما هم تصاویری از دیوار برلین را دیده باشید که لبریز از این آثار بود یا نگارههای دیگر اینترنتی را که دست به دست یا بهتر بگویم ایمیل به ایمیل میچرخند که حاوی تصاویر نقاشیشده سه بعدی بر کف خیابانها هستند. اینها تماماً هنرهای خیابانی هستند.
ریشهشناسی عبارت گرافیتی
واژه گرافیتی (دیوارنگاری) از واژه گرافیتو (به ایتالیایی) مشتق شدهاست که به معنی اثرگذاری سریع یا خطخطی است و ممکن است اصل این واژه به «گرافیر» (نوشتن [با قلم فلزی]) در لاتین عامیانه بازگردد. [گرافیون: نوشتن (۱) بر اساس ریشهشناسی لغوی این واژه از مدتها پیش به معنی نوشتن یا حک خطوط روی سطوح مورد استفاده بودهاست.] - از لغتنامه امریکن هریتیج
گرافیتیهای مدرن مانند مورد زیر در کشور دانمارک، در مضمون خود از هشتگها استفاده میکنند.
دیوارنگاری معاصر
اختراع اسپری رنگ
رشد خردهفرهنگ هیپهاپ
ظهور گرافیتی با استنسیل
گرافیتی به مثابهٔ یادگاری
تجاریشدن و ورود به فرهنگ عامهپسند جریانبدنه
فرهنگبازی
طرفداران
گسترش بینالمللی گرافیتی
دیوارنگاری در ایران
همچنین رجوع شود به: هنرعمومی
دیوارنگاری در ایران مانند بسیار از کشورهای دنیا شامل سبکها و شیوههای مختلفی است. برخی از آنها شعارها یا نگارههایی است که توسط سازمانهای دولتی کشیده شدهاست و شرایطی مانند وقوع جنگ عموماً شامل مسائل ملی، پیامهای اعتقادی یا سیاسی و نظامی میباشند و به مثابه هنر در عرصه عمومی یا فعالیت هنری مستقل، در مقولهٔ دیوارنویسی یا نقاشیدیواری دستهبندی نمیشوند. در صورتی که برداشتهای جامعهشناسان و مستندسازانی که به این مقولهٔ اجتماعی میپردازند پهنهٔ گستردهتری در پژوهش پیرامون آن دارند.
شهرداری تهران، از طریق سازمان وابستهٔ خود زیباسازی شهر تهران (که از نظر مالی و اداری مستقل میباشد) در زمینه بهسازی و حفظ هویت محیط شهری و رشد فرهنگ عموم مردم در جهت ارتقاء کیفیت زیست شهری شهروندان فعالیت تخصصی و نوآورانه مینماید. سازمان زیباسازی شهر تهران با تصویب اساسنامهای که در تاریخ ۲۵/۱۲/۱۳۵۴ به تصویب شهر رسید، تشکیل و تحت نظر شهرداری تهران و به صورت یکی از موسسات وابسته به آن فعالیت خود را آغاز نمود. در تاریخ ۵/۴/۱۳۶۴ طی اساسنامهای جدید نام اداره کل ایمنی و آموزش ترافیک به سازمان زیباسازی تغییر نام داد. متعاقباً به منظور استقلال هر چه بیشتر سازمان و سرعت بخشیدن به امور طرحهای مرتبط با زیباسازی شهر تهران (به استناد ماده ۸۴ قانون شهرداری) اساسنامه جدید در تاریخ ۲۶/۰۲/۱۳۷۰ به تصویب وزارت کشور رسید.تعدادی از طرحهای موجود روی دیوارهای شهر، در مورد جمهوری اسلامی، شعارهای انقلاب اسلامی و سیاستهای دولت میباشد. درحالی که در برخی نقاط تهران، مطابق با فراخوانهای آزاد از سود ادارهٔ زیباسازی شهرداری چندین دیوارنگاری که توسط جوانان تهرانی انجام شدهاست. در خلال اتفاقات مربوط به اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ ایران، مردم گاهی شعارهای خود را بر دیوارهای تهران مینگاشتند. این بین هنرمندان گرافیتی به صورت مداوم در حال تولید هنر مادیزدائیشده و بدون تاریخ انقضائی هستند که حتی در حالت بدیع خود خود توسط سیاست، قدرت و تبلیغات دستخوش تغییر نمیشود.
خصیصههای یک دیوارنگاری متداول امروزی
شیوهها و تولید
تجربهاندوزی مدرن
تگمارک
موارد استفاده
ابراز عقیده شخصی
بیان سیاسی یا رادیکال
گرافیتی به مثابه تبلیغ
گرافیتیهای توهینآمیز
نگارخانه
جستارهای وابسته
پوشش ضد گرافیتی
تبلیغات محیطی
گرافیک محیطی
نوشتن بر شهر (حقبهشهر)
منابع
پیوند به بیرون
گفتگو با گرافیتیکارهای ۲۱ و ۲۲ ساله پایتخت
گرافیتی در جهان
برنامهریزی و طراحی شهری
تکنیکهای نقاشی
سبکهای هنرهای تجسمی
فرهنگ خیابان
فعالیتهای مجرمانه سازمانیافته
گونههای هنر
نوشتن
هنر خیابانی
هنر عمومی |
3941 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%B4%20%D8%A8%D8%A7%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%86%DB%8C | گویش باجلانی | باجلانی شاخهای از خانواده زبان زازا-گورانی است که در کردستان عراق و مناطق غربی ایران دارای گویشور میباشد.
منابع
زبانهای ایرانی شمال غربی
زبانهای زازا-گورانی |
3945 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%85%D8%B1%D8%B9%D8%B4 | استان قهرمانمرعش | قهرمانمرعش یا مرعش (به کردی Mereş) (در ترکی: Kahramanmaraş) نام یکی از استانهای ترکیه است.
جمعیت این استان ۱٬۰۰۲٬۳۸۴ نفر و مرکز آن شهر قهرمانمرعش است.
از دیگر شهرهای مهم این استان میتوان از البستان نام برد.
نام اصلی این استان مرعش است که پس از نبرد ترکها با انگلیسیها و فرانسویان در جنگ جهانی یکم در این منطقه، شورای بزرگ ملی ترکیه به این استان لقب قهرمانمرعش داده و نام رسمی این استان شد.
اقتصاد این استان بیشتر بر پایه طلاسازی و به تازگی بافندگی و ریسندگی میگردد. شماره پلاک خودروها در این استان ۴۶ است.
شهرستانها
قهرمانمرعش
افشین
آندیرلین
چاغلایانجریت
اکیناوزو
البستان
گوکسون
نورحق
پازارجیک
ترکاوغلی
منابع
ویکیپدیای انگلیسی، نسخهٔ ۱۴ اکتبر ۲۰۰۶.
استان قهرمان مرعش
مرعش
شهرکهای سوریه عثمانی |
3946 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 | البستان | اَلبِستان نام شهری است با جمعیت ۷۱٬۵۰۰ نفر در شهرستان البستان استان قهرمان مرعش ترکیه. یکی از نیروگاههای گرمایشی مهم ترکیه به نام افشین-البستان در این منطقه قرار دارد.سه عشیره اصلی کرد ساکن این استان عبارتاند از: سناملی، الخاسی و آتمی. زبان کردان این ناحیه همانند تمام مناطق کردنشین ترکیه و مناطق کردنشین کشورهای اطراف در نواحی مرزی ترکیه، کردی کرمانجی و زازاکی (فقط در ترکیه) است و نام این شهر در آن زبان به صورت اُلبیستُن تلفظ میشود.
جستارهای وابسته
منابع
البستان
شهرستانهای استان قهرمان مرعش
شهرکهای ترکیه
شهرهای ارمنستان غربی
مناطق مسکونی در استان قهرمان مرعش
مناطق مسکونی کردنشین در ترکیه |
3954 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%86 | سیرجان | سیرجان شهری صنعتی و راهبردی و مرکز شهرستان سیرجان در غرب استان کرمان و غربیترین شهرستان این استان نیز میباشد. این شهر با توجه به قرار گرفتن در تقاطع محورهای مواصلاتی (شمال به جنوب و شرق به غرب و گذرگاه رسیدن به خلیج فارس) تهران - بندرعباس و کرمان - شیراز از گذشته تاکنون، مورد توجه بودهاست.
جمعیت شهر سیرجان بر پایه سرشماری سال ۹۵ برابر ۱۹۹٬۷۰۴ نفر بودهاست و به لحاظ جمعیت دومین شهر استان کرمان بعد از کلانشهر کرمان میباشد. که البته در سرشماریهای اخیر به علت مهاجرپذیر بودن سیرجان با درصدی تغییر و افزایش روبرو هستیم. سیرجان یکی از شهرهای صنعتی و اقتصادی کشور بهشمار میرود و همچنین این شهر دارای بزرگترین معدن سنگ آهن خاورمیانه یعنی گل گهر و معادن متنوع دیگری از جمله مس (معدن مس چهارگنبد)، گارنت قرمز، خاکهای صنعتی مثل بنتونیت و هماتیت و … است. ارتفاع شهر سیرجان از سطح دریا ۱۷۶۶ متر است. سیرجان در یک دشت مرتفع قرارگرفته بنام دشت ابراهیمآباد و به دلیل ارتفاع از سطح دریا، از آب و هوای معتدل تر و مناسب تری نسبت به سایر شهرهای اقلیم نیمه کویری ایران برخوردار است. و یکی از سه قطب تولید پسته در ایران است. شهر سیرجان با داشتن زیرساختهای ورزشی یکی از شهرهای ورزشی ایران نیز بهشمار میآید.
وجود باشگاه ورزشی گل گهر که با حضور در لیگهای متنوع ورزشی ازجمله لیگ برتر فوتبال کشور، والیبال، بستکبال، کشتی و … فضای ورزشی مناسبی را در این شهر ایجاد کردهاست.
ثبت شهر به عنوان شهر جهانی گلیم که توضیح آن خواهد آمد، وجود آب انبارها وبازارها و تیمچههای تجاری قدیمی و بادگیرهای تاریخی و همچنین وجود باغ سنگی که به ثبت جهانی رسیدهاست سطح شهر را در این رستهها تعالی بخشیدهاست.
وجود مشاهیر و بزرگانی چون شاه شجاع بزرگ صوفیان و خواجه علی حسن صوفی و عارف نامدار که در تذکرة الاولیاء به زندگی آنها پرداخته شدهاست همچنین ادیب و شاعر نامداری چون پیغمبر دزدان و بهاری سیرجانی که در تاریخ به آنها پرداخته شدهاست و همچنین مشاهیری چون بانوی منتخب جهان اسلام در یک دوره و استاد فرهیخته و مورخ صاحب سبک استاد باستانی پاریزی همچنین مبارزان عشایری که برای آب و خاک و ناموس سالها مجاهده و مبارزه را به جان خریدند همچون حسین خان بچاقچی، آقامراد خان بچاقچی و ترجمان خان ملقب به خسروشاه بچاقچی و اساتید فن و فرهیختگان نمونه ای که مقارن با ما در قید حیات بودند ارتقاء بخش همه سطوح اجتماعی در این شهر میباشند.
پیشینه
کهنترین سند تاریخی دربارهٔ سیرجان این نوشتهٔ ابن اثیر است: «گشتاسب یکی از پادشاهان کهن ایران بود و دین سلیمان را داشت، دین زرتشت را پذیرفت و در کوهستانی که تنبور نام داشت جای گرفت و در حالت تقیه به عبادت مشغول شد».
به باور استاد باستانی پاریزی، کوه تنبور همان است که در خاور سیرجان و حدود منطقه قهستان قرار گرفته و به همین نام مشهور است.
نام گذاری
دربارهٔ ریشه نام گذاری سیرجان نظرهای گوناگونی گفته شدهاست، ولی پژوهشگران بیشتر بر این باورند که در زمان ساسانیان به دلیل وجود قناتهای بسیار زیاد در این منطقه، آن را سیرگان یا سیرکان یعنی سیرآب از قنات یا پر از قنات نامیدهاند. عدهای نیز کلمه گان یا کان را که به معنی معدن است به علت وجود معادن گوناگون در این منطقه دانستهاند. در استیلای عرب نام سیرگان معرب شده و به سیرجان تغییر یافت.
سیرجان پیش از اسلام
بنای سیرجان را به بهمن پادشاه اشکانی نسبت میدهند. ژان گوره در کتاب خواجهٔ تاجدار، شرحی بر سیرجان مینویسد و نشان میدهد که سیرجان قبل از اشکانیان نیز آباد بوده و توضیح میدهد: «سیرجان قدیم، به قول مورخان قدیم، از جمله سیسرون و کتزیاس که در دورهٔ هخامنشیان میزیستهاند، دارای ده محله بوده و در هر یک از محلات آن شهر، یک دسته از مردم زندگی میکردهاند».
اما قدمت این شهر را به قبل از اشکانیان نیز نسبت دادهاند. آن گونه که در کتاب تاریخ کرمان نوشته شدهاست: «اسکندر در بازگشت از هندوستان از روی قلعهٔ سنگ که محل قدیم شهر سیرجان است، عبور کرده و از طریق بوانات به پاسارگاد رفتهاست.»
سیرجان پس از اسلام
مقدسی در قرن چهارم هجری قمری، سیرجان را یکی از چهار ولایت کرمان ذکر میکند. شهر قدیم سیرجان در محل قلعهٔ سنگ (در فاصله ۹ کیلومتری شهر فعلی سیرجان قرار دارد) و تا سال ۷۹۶ هجری قمری آباد بودهاست و در آن تاریخ به وسیله «ایدکو» سردار تیمور، که دو سال شهر را در محاصره داشت نابود میگردد. ساکنان باقیمانده آن به محلی در همان نزدیکی به نام باغ بمید منتقل میشوند و شهر جدید در آن موقعیت بهوجود میآید. اما باز در هجوم محمود افغان به کرمان، سیرجان هم مورد حمله و غارت قرار میگیرد. سالها بعد در حدود سال ۱۲۰۰ هجری قمری، میرزا سعید کلانتر در جنوب باغ بمید دهی را آباد نمود که سعیدآباد نامیده شد، و این سعید آباد، همین شهر فعلی سیرجان و در واقع سومین موقعیت این شهر است.
آب و هوا و اقلیم
اقلیم سیرجان نیمهبیابانی و بیابانی است. رطوبت متوسط آن ۳۶٪ و میانگین بارندگی سالانه ۱۶۰ میلیمتر است.این شهر تابستانهای نسبتاً گرم با شبهای تابستانی معمولاً خنک و زمستانهای سردی دارد و در مجموع به دلیل ارتفاع بالای این شهر از سطح دریا، سیرجان نسبت به شهرهای هم اقلیم خود در ایران (اقلیم نیمه کویری)، از آب و هوایی معتدل تر و بهتر برخوردار است. یکی از مرتفعترین دشتهای داخلی ایران به نام دشت ابراهیمآباد در جنوبشرقی سیرجان قرار گرفته و حداقل ۱٬۷۱۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. کویر نمک سیرجان در فاصلهٔ ۳۰ کیلومتری غرب شهر سیرجان واقع در استان کرمان میباشد. طول این کویر در حدود ۵۰ کیلومتر و عرض آن در قسمت میانی برابر با ۲۰ کیلومتر میباشد که هر چه در جهت شمال یا جنوب آن حرکت کنید از عرض آن کاسته میشود. موقعیت ژئولوژیک زمینشناسی سیرجان در کشور بینظیر است. در شرق و شمال شرق این شهر کوههای بلند و مناطق سردسیر پاریز، چهارگنبد و قهستان وجود دارد.
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت شهر سیرجان ۱۹۹٬۷۰۴ نفر (۵۸٬۷۵۶ خانوار) بودهاست.
زبان
مردم شهر سیرجان به فارسی و لهجه سیرجانی سخن میگویند.
گردشگری
این شهر به دلیل قدمتی که دارد، مجموعه و موزهای است از ادوار مختلف تاریخ ایران که هنوز در بناهای این شهر انعکاس دارد. معماری سیرجان صاحب یکی از بینظیرترین نوع بادگیرهای ایرانی به نام بادگیر چپقی است.
دیدنیهای تاریخی و فرهنگی
امام زاده احمد (ع)
امامزاده علی (ع)
بادگیر چپقی
بازار سیرجان این بازار از بناهای دوره قاجاریه است.
یخدانهای دوقلو
خانهٔ حاج رشید
یخدان حاج رشید
خانه علیاکبر شوکت سعیدی
باغ سنگی
آرامگاه میر زبیر
قلعه سنگ سیرجان
بنای شاه فیروز
کاروانسراها
خانه خلعتی (صدرزاده)
عمارت سعیدنیا
باغ سنگی
خانه ناظم
عمارت صدرزاده
کاروانسرای هماشهر
روستای تاریخی کران
قنوات هماشهر
بنای میرزبیر هماشهر
برجهای قدیمی (محمودابادسید)
امام زاده سید محمد (جاده سیرجان شهربابک نرسیده به زید آباد)
مسجد قدیمی جامع سیرجان (پشت بازار)
موزهها
موزه تاریخ و مردمشناسی سیرجان
موزه سنگهای تزئینی در محل بنای بادگیر چپقی
موزه دیرینهشناسی
موزه دستبافتههای عشایری سیرجان
کوره آجر پزی سنتی حجت آباد
دیدنیهای طبیعی
منطقهٔ ییلاقی و خوش آب وهوای اسلامآباد چهارگنبد
منطقهٔ حفاظتشدهٔ سیاهکوه
سرو کهنسال امامزاده احمد
طبیعت زیبای ییلاقی بلورد
کفه نمک واقع در خیرآباد
صخره باستانی بیبیدن دارستان
منطقه کوهستانی و ییلاقی اسلام آبادچهارگنبد
منطقه کوهستانی و ییلاقی گدارخانه سرخ
باغهای پسته
منطقهٔ خوش آب و هوای قهستان سیرجان
یخدانهای قدیمی باغ بمید
سد تنگوئیه (در فاصله ۲۵ کیلومتری جاده سیرجان به کرمان)
بزرگترین دریاچه مصنوعی گهر پارک (در جاده سیرجان به شیراز نرسیده به گل گهر)
منطقه خوش آب و هوای بیدخواب و باغ خشک
منطقه خوش اب و هوای ده جرسی (۳۵ کیلومتری جاده سیرجان و کرمان)
جغرافیای سیرجان
شهر و منطقه سیرجان در دشت نسبتاً پستی واقع شدهاند که منتهیالیه جنوب خاوری فرورفتگی شرق زاگرس بهشمار میآید. این فرورفتگی خشک و بایر و طویل، از سیرجان به سمت شمال باختری تا اصفهان ادامه مییابد.
در شهرستان سیرجان کوههای زیادی پیرامون این دشت واقع شدهاند که عبارتند از:
کوه دالخونی، کوه لاشکار یا دکل، کوه قوچی، کوه سیاهکوه، کوه خواجویی، کوه چشمه قافل، کوه پوته ای، کوه مقولی، کوه سیاهکوه خیرآباد، کوه باغچوبی، کوه منسار، کوه کلاهی، کوه زرد، کوه خرسی، کوه خاکستری، کوه دره گرا، کوه مگسی، کوه ریزآب، کوه یال خری، کوه کمربست، کوه پوتهای، کوه شاه خیرالله، کوه هیزم بریز، کوه قله ماری، کوه تنبور، کوه یال سبز، کوه چاه طلا، کوه لانه زنبوری، کوه کویز، کوه چاه پت، کوه چک آب، کوه باغ حسن، کوه تونل، کوه پنج، کوه میان کوه زیارت، کوه کهکمی، کوه نوکن، کوه خدا نزدیک، کوه چاهزار، کوه قدارکوه، کوه چاه میل، کوه بیدسگلی.
صنایع دستی
سیرجان، شهر جهانی گلیم
گلیم شیریکی پیچ: این نوع گلیم در میراث جهانی یونسکو ثبت شده و سیرجان به عنوان شهر جهانی گلیم معرفی شدهاست. به ندرت میتوان در میان گلیمهای شیریکیپیچ، دو نقش همانند یافت؛ چون نقوش، ترکیببندی و رنگها بیانگر اندیشه و احساس بافندهاند و شادی و اندوه او در سردی و گرمی رنگ تبلور مییابد و نشانههای ذهنی یا تقلیدی را در شکلدادن نقوش از محیط و طبیعت و از باورها، عقاید، عادات، سنتها الهام میگیرد.
پته دوزی
قالی
هتلها و مراکز اقامتی
هتل پنج ستاره رکسان سیرجان (درحال احداث)
هتل عطر سیب
هتل سروش
هتل فدک
هتل کهکشان
هتل سیرجان
هتل قائم
هتل آکراس
مهمانسرای جهانگردی سیرجان
بازارها و مراکز تجاری
بازارهای سیرجان شامل قدیمیترین به نام بازار کاروانسرای آقا ابراهیم و بازار قدیم و بازارنو میباشد و شامل یک بازار سنتی قهوه قوتو معروف به بازار علافی و تعدادی بازار نوساز است.
بازار تاریخی سیرجان بازار و کاروانسرای آقا ابراهیم و بازارهای قدیم و نو
مرکز خرید زگورات سنتر
بازار مهیاشهر از بازار روزهای جدید
مجتمع تجاری مهر
جمعه بازار
هایپر استار
مرکز خرید کوثر
مرکز خرید کندو (پاساژ کندو)
مرکز خرید ولی عصر (نبش خیابان انقلاب)
پاساژ علی ابن ابی طالب
سوغات
مسقطی، پسته، قوتو (قاووت)
شیرینیهای خانگی از جمله باقلوا، کماچ سهن، کلمپه و دیگر شیرینیهای سنتی
گلیم شیرکی پیچ و پته
بادام، انار، قیصی و زردآلو و انواع میوهجات
فرهنگ
کتابخانهها
شهر سیرجان دارای ۱۲ کتابخانه عمومی رسمی زیرنظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
سینما
سینما قدس
مطبوعات
اولین نشریه محلی دارای مجوز رسمی در سیرجان با نام «نگارستان» در ۱۲ بهمن ماه ۱۳۷۶ با مدیر مسئولی دکتر اسدالله بلوردی بر پیشخوان دکههای مطبوعاتی نشست. اگر چه در قبل از انقلاب نشریاتی همچون «آدور» و نشریه فرهنگ اداره آموزش و پرورش به همت علاقمندان به جراید چند صباحی منتشر شدند اما دارای مجوز رسمی نبودند. بعد از نگارستان نشریات متعددی همچون «پرسیاوشان کویر» «سخن تازه» «پاسارگاد» و… نیز به جرگه مطبوعات محلی پیوستند و شهر سیرجان بواسطه تعدد نشریات و تیراژ آنها به شهر رسانه نیز مشهور گشت. امروز با سرعت انتشار اخبار در دنیای مجازی نشریات مکتوب کمرنگ شده و مثل سابق منتشر نمیشوند. این نشریات از طریق فضای مجازی با داشتن پیج خبری و کانالهای اطلاعرسانی فعال میباشند.
شهرهای خواهرخوانده
رفت و آمد شهری
اتوبوسرانی
اتوبوسرانی سیرجان ۷۸ دستگاه اتوبوس در اختیار دارد. که در مسیرهای گوناگونی در این شهر تردد میکنند و به جابجایی شهروندان سیرجانی میپردازند.
تاکسیرانی
رفت و آمد میانشهری
فرودگاه
فرودگاه سیرجان: فرودگاه سیرجان فرودگاهی در کشور ایران با کد یاتا SYJ و ایکائو OIKY است که در شهر سیرجان قرار دارد. در سال ۲۰۱۶ میلادی ۴۲۸ نشست و برخاست هواپیما در این فرودگاه انجام شد و ۳۲٬۵۱۲ کیلوگرم بار و ۲۱۲٬۳۱۸ نفر مسافر از طریق آن جابجا شدند.
راهآهن
قطار بندرعباس به تهران از سیرجان میگذرد و این شهر دارای ایستگاه راهآهن است. همچنین قطار بندرعباس به مشهد از این شهر عبور میکند که امکان مسافرت به شهرهای تهران و مشهد از طریق راهآهن برای شهروندان این شهر فراهم است. عملیات احداث راهآهن سیرجان به کرمان نیز آغاز شدهاست.
پایانه مسافربری بعثت
پایانه مسافربری بعثت شهر سیرجان که در ابتدای جاده سیرجان به بندرعباس قرار دارد.
تعدادی از میدانها و معابر مهم
تقاطعهای غیرهمسطح
پل روگذر دفاع مقدس
زیرگذر شیخ فضلالله نوری
پل حجت آباد (شهید فتحی)
پل شهدای غواص
علاوه بر این تقاطعهای غیرهمسطح، سه تقاطع غیرهمسطح نیز در آینده نزدیک احداث خواهد شد.
بلوارها و میدانهای مهم
بلوار سردار جنگل
خیابان شریعتی نام قدیم (خیابان پهلوی)
میدان امام علی (ع)
خیابان آیتالله سعیدی نام قدیم (خیابان شهناز)
بلوار دکتر صادقی نام قدیم (بلوار نادر شاه)
بلوار سید جمال الدین اسدآبادی
میدان آزادی (میدان مجسمه)
بلوار عباسپور
خیابان وحید
بلوار قاآنی
بلوار هجرت
بلوار دکتر طاهره صفارزاده
بلوار فاطمیه
خیابان احمد کافی
بلوار نماز
بلوار شیخ مفید
خیابان شهید نصیری نام قدیم (خیابان تخت جمشید)
بلوار هجرت (دانشگاه آزاد واحد پردیس - مساکن مهر - نجف شهر جدید)
خیابان بازار یا امام خمینی (رضاشاه کبیر)
خیابان ولی عصر نام قدیم (خیابان بهار)
خیابان ۱۷ شهریور نام قدیم (خیابان ۲۵ شهریور)
خیابان خواجه نظام الملک
خیابان شهید شفیعی نام قدیم (خیابان جابری) جابری اولین شهردار سیرجان یوده است.
میدان قدس (میدان گیتی نورد)
بلوار شیخ فضلالله نوری
بلوار امام رضا (ع)
بلوار چمران
میدان نیروی دریایی
میدان سنایی
خیابان خواجو
خیابان بروجردی
میدان امام حسین (ع)(یادبود انقلاب سفید)
فضای سبز شهری
سرانه فضای سبز شهری سیرجان نسبتاً بالا است. این فضای سبز به گونهای است که بیشتر از میانگین سرانه فضای سبز کشور است و میتوان شهر سیرجان را یک شهر سبز توصیف کرد. سرانه فضای سبز شهری سیرجان تا سال ۹۶ بیش از ۲۰ متر مربع بودهاست.
پارکها و بوستانها
شهر سیرجان پارکها و بوستانهای متعدد دارد که از آن جمله میتوان به این بوستانها اشاره کرد:
بوستان مسافر
بوستان مهندس صبوری
بوستان شاهد
بوستان هادی (پارک کودک)
شهربازی سیرجان
بوستان سعدی
بوستان گلستان
بوستان یاسمن
بوستان بهارستان
بوستان فردوسی(۱۷ شهریور)
پارک بانوان
بوستان آزادگان
بوستان لاله
بوستان گلگهر
بوستان بنفشه
بوستان سرو
بوستان شفا
بوستان فارابی
بوستان الغدیر مکی آباد
بوستان ملت
پارک آبی دلفین سیرجان
پارک شهید آوینی (شهرک سمنگان)
پارک لادن (شهرک سمنگان)
اینترنت وایرلس رایگان پارکها
دربرخی پارکهای شهر سیرجان اینترنت وایرلس (بیسیم) رایگان بهعنوان یکی از امکانات ارتباطی در دسترس شهروندان سیرجانی است.
فاصله تا سایر شهرها
فاصله تا تهران: ۹۶۶ کیلومتر
فاصله تا کرمان: ۱۸۵ کیلومتر
فاصله تا رفسنجان:۱۴۵کیلومتر
فاصله تا بردسیر: ۱۲۰ کیلومتر
فاصله تا بندرعباس: ۳۰۰ کیلومتر
فاصله تا شهربابک: ۹۸ کیلومتر
فاصله تا بافت: ۱۰۸ کیلومتر
فاصله تا نی ریز: ۱۶۷ کیلومتر
فاصله تا شیراز: ۳۶۷ کیلومتر
فاصله تا یزد: ۳۵۱ کیلومتر
فاصله تا حاجیآباد: ۱۴۴ کیلومتر
اقتصاد
منطقهٔ ویژهٔ اقتصادی سیرجان
منطقهٔ ویژهٔ اقتصادی سیرجان، که الگوی توسعهٔ مناطق ویژهٔ اقتصادی در سراسر ایران محسوب میشود، نخستین منطقهٔ ویژهٔ چندمنظوره در ایران است که با مجوز فعالیتهای همهجانبه اقتصادی در بخشهای صنعت، تجارت و خدمات به سرمایهگذاران فعال خدمات ارائه میدهد.
منطقهٔ ویژهٔ اقتصادی سیرجان، در بهمن ماه سال ۱۳۷۰ بر مبنای تبصرهٔ ۲۰ قانون برنامهٔ اول توسعهٔ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران تأسیس و از شهریورماه سال ۱۳۷۲ تأسیسات گمرکی، انبارهای نگهداری کالا و فاز اول تأسیسات زیربنایی به بهرهبرداری رسیدهاست.
منطقهٔ ویژهٔ اقتصادی سیرجان، تمامی امکانات و تسهیلات لازم برای تولید و تجارت بینالمللی را یکجا و به صورت قابل دسترسی فراهم آورده و شرایط و موقعیت آن برای سرمایهگذاریهای صنعتی، تولیدی، تجاری و خدمات پشتیبانی منحصربهفرد است.
تاکنون بالغ بر ۴۰ واحد تولیدی با سرمایهگذاری بالغ بر ۲۰۰۰ میلیارد ریال در منطقه ویژه اقتصادی سیرجان به بهرهبرداری رسیده و فضای انباری سرپوشیده بالغ بر ۲۰۰۰۰۰ مترمربع برای نگهداشت کالا در اختیار تجار و بازرگانان محترم داخلی و خارجی قرار میگیرد.
مراکز علمی و دانشگاهی
حوزههای علمیه
حوزه علمیهٔ حاج غلامرضا تخشید
حوزه علمیه خواهران نرجسیه
حوزه علمیه مفیدیه
دانشگاهها و مراکز آموزش عالی
دانشگاه صنعتی سیرجان
دانشگاه آزاد اسلامی واحد سیرجان
دانشگاه پیام نور سیرجان
دانشکده علوم پزشکی سیرجان
دانشکده فنی و حرفهای پسران سیرجان (شهید کرانی)
دانشکده فنی و حرفهای دختران سیرجان (کوثر)
مرکز آموزش علمی کاربردی نوبنیاد سیرجان
بیمارستانها و مراکز درمانی مهم
بیمارستان دکتر غرضی سیرجان
بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی ثامن (ع)
بیمارستان ولایت (نیروی دریایی ارتش)
بیمارستان فوق تخصصی گل گهر (درحال احداث واقع در منطقه ویژه اقتصادی سیرجان)
اورژانس پیش بیمارستانی و مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی سیرجان http://ems.sirums.ac.ir/index.php/fa/
درمانگاه شفا
درمانگاه سیب
درمانگاه سلامت
درمانگاه رویان
درمانگاه امام رضا
درمانگاه آراد
درمانگاه حضرت زینب
درمانگاه فرهنگیان
درمانگاه هلال احمر
درمانگاه احمدی روشن (شهرک سمنگان)
درمانگاه شهید زندی نیا
زیرساختهای ورزشی سیرجان
تا سال ۱۴۰۰ خورشیدی، هفده باشگاه ورزشی سیرجان در لیگهای برتر رشتههای گوناگون ورزشی ایران فعالیت کردهاند.
هماکنون باشگاه فرهنگی ورزشی گلگهر با پوشش قریب به ۲۰۰۰ ورزشکار و با استفاده از ۶۰ نفر کادر فنی در غالب ۳۸ تیم ورزشی سعی در ارتقاء سطح کمی وکیفی ورزش شهرستان سیرجان و استان کرمان دارد. حضور حرفهای در رشتههای فوتبال و والیبال و همچنین حمایت از ورزش همگانی شهرستان و کارگری در سطح شرکت معدنی و صنعتی گل گهر، باعث ایجاد انگیزه، تحرک و پویایی بین نسل جوان شهر شدهاست و سلامتی و شادابی را نیز به فضای کارگری شرکت هدیه کردهاست. حضور تیمهای ورزشی باشگاه فرهنگی ورزشی گلگهر در لیگهای کشوری تبعات مثبت فراوانی را برای ورزش و اقتصاد شهر سیرجان به همراه دارد و علاوه بر ایجاد اشتغال مستقیم، به صورت غیرمستقیم نیز باعث ایجاد اشتغال گردیدهاست. هم چنین حضور تیمهای مختلف ورزشی در سیرجان باعث رونق هتلها، رستورانها، فروشگاهها و گسترش صنعت توریسم داخلی نیز شدهاست.
مجموعههای ورزشی
استادیوم امام علی سیرجان
استادیوم تختی
استادیوم و مجموعه ورزشی شهید سلیمانی (اختصاصی گل گهر)
استادیوم و مجموعه ورزشی شماره ۲ گل گهر
استادیوم و مجموعهورزشی امام رضا (شهرک سمنگان)
استادیوم و مجموعه ورزشی القدیر (حجت آباد)
مجموعه ورزشی گل گهر
مجموعه ورزشی گل گهرسیرجان شامل استادیوم و سایر امکانات ورزشی است که در شهر سیرجان واقع شدهاست. از امکانات آن میتوان به استادیوم فوتبال، استخر سرپوشیده، سالن چندمنظوره سرپوشیده، کورت اسکواش، سالن کشتی و سالن ژیمناستیک اشاره کرد.
تیمهای شاخص ورزشی در لیگهای کشور
سیرجان از شهرهای ورزشکار پرور است و در تربیت جوانان ورزشکار درصدر هست. تیمها و باشگاههای گوناگونی از این شهر در لیگهای کشور حضور دارند.
باشگاه فوتبال گلگهر سیرجان در لیگ برتر فوتبال ایران حضور دارد.
تیم فوتبال شهرداری سیرجان (بانوان) در لیگ برتر فوتبال بانوان کشور حضور دارد که قهرمان لیگ برتر فوتبال بانوان در سال ۹۹ شد.
باشگاه والیبال فولاد سیرجان ایرانیان در لیگ برتر والیبال کشور حضور دارد و عنوان قهرمانی لیگ برتر در سال ۹۹ و جام باشگاههای آسیا را بدست آوردهاست. همچنین تیم والیبال گل گهرسیرجان نیز در لیگ دسته اول والیبال ایران حضور دارد.
باشگاه بسکتبال نظم آوران سیرجان که در لیگ برتر بسکتبال ایران حضور دارد و به 'مقام سوم لیگ برتر بسکتبال ایران' دست یافت.
باشگاه فوتبال آرمان گهر سیرجان که در لیگ دسته اول فوتبال ایران حضور دارد
باشگاه فوتسال گهرزمین سیرجان که در لیگ دسته اول فوتسال کشور حضور دارد و با قهرمانی در لیگ دسته اول به لیگ برتر فوتسال ایران صعود کرد.
هیئت کشتی سیرجان در لیگ برتر کشتی حضور داشته و درسال ۹۸ مقام سوم ایران را کسب نمود.
تیم هیئت شطرنج سیرجان که به لیگ برتر کشور صعود کردهاست.
تیم وزنهبرداری گهرزمین سیرجان که در سال ۹۹ قهرمان لیگ برتر وزنهبرداری ایران شد.
رسانهها
از نشریات محلی سیرجان میتوان به هفتهنامههای پاسارگاد، سخن تازه، نگارستان، صبح سیرجان، نگین و پایگاههای خبری سیرنا اشاره کرد. همچنین در فیلمهای «آقای صداقت و نسرین خانم» سیرجان مورد توجه قرار گرفت.
پانویس
پیوند به بیرون
فرمانداری ویژه سیرجان
http://ems.sirums.ac.ir/اورژانس سیرجان
رسانه سیرجان آنلاین
شهرداری سیرجان
پایگاه خبری سیرنا
نیازمندیهای آنلاین شهر سیرجان
سیرجان
شهرستان سیرجان
شهرهای استان کرمان
شهرهای ساسانیان
معماری در سده ۳ (پیش از میلاد)
مناطق مسکونی در شهرستان سیرجان |
3955 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D8%B3%DB%8C%D8%B1 | بردسیر | بَرْدْسیر یکی از شهرهای استان کرمان و مرکز شهرستان بردسیر است. این شهر در فاصله ۶۵ کیلومتری کرمان واقع شدهاست. جمعیت شهر بردسیر بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، برابر با ۲۵٬۱۵۲ نفر بودهاست.
ریشه نام بردسیر
این شهر به نام مؤسس شهر بردسیر؛ اردشیر بابکان (یا «اردسیر») بودهاست که در بدو امر هم ‹‹وه اردشیر›› خوانده میشد که بعد به «اردشیر» تغییر یافت. نام قدیم کرمان در قرون وسطی بردسیر بوده که که به نام «گواشیر» نامیده میشدهاست. بردسیر در ابتدا روستای کوچکی بود که توسط اردشیر بابکان عمران و توسعه داده شد و به صورت شهر درآمد. مردم کرمان به منظور نشان دادن خرسندی خود از پیروزی او بر اردوان و به شاهی رسیدنش، نام این شهر را «وه ارتخشیر» نامیدند، این نام بعدها به «وه اردشیر»، «به اردشیر»، «بردشیر» و «بردسیر» تبدیل شد. «گواردشیر» نیز که مأخوذ از وه ارتخشیر است به همین محل اطلاق میشدهاست. قبلاً به این شهر بنا به یک روایت «اردشیر» میگفتهاند؛ یعنی جای نیک، ولی بعد از حمله اعراب، این محل بهرسیر نامیده شد و پس از مدتی بردشیر و درنهایت به دلیل ثقل کلام آن را «بردسیر» خواندند. با این حال در آن زمان بعضی از ایرانیان آن را گواشیر میخواندهاند که این کلمه مأخذ از اردشیر بودهاست. با توجه به مطالب یادشده، نام بردسیر پس از حملهٔ اعراب میان زبانها افتاد و به شهرت رسید. بردسیر بمانند
واژگان گرمسیر و سردسیر است که به معنای سرزمین گرما و سرماست به معنای سرزمین برد هستش و برد به معنای سنگ است درزبان لری و زبان کردی پس بردسیر یعنی " سرزمین سنگ "بردسیر از واژه برد به معنی سنگ+سیر یعنی «مکان سنگدار» گرفته شده مانند واژگان گرمسیر و سردسیر که به معنای مکان گرما و سرماست
پیشینه
بردسیر که از آن به مشیز نیز یاد میشود، دارای سابقهٔ تاریخی قابل توجهی بوده و قدمت تاریخی آن به قبل از ساسانیان میرسد.
این منطقه از اولین مکانهایی است که زندگی اجتماعی در آن شکل گرفتهاست و بهترین دلیل بر این مدعا، وجود آثار و بناهای تاریخی زیاد چون:پیرجارسوز، برج نگار، برج تاریخی قلعه ارگ بردسیر، تل ابلیس و… است.
تحقیقات انجام شده توسط اساتید دانشگاه هاروارد در ۴۰ سال قبل نشان میدهد که در این سرزمین، مردمی زندگی میکردهاند که بیش از ۵۰۰۰ سال پیش برای نخستین مرتبه به صنعت ذوب مس دست یافتند. حفاریهایی که در سال ۱۳۱۴ توسط هراول اشتاین و در سال ۱۳۴۴ توسط ژوزف کالدوک انگلیسی انجام شدهاست، حکایت از این دارد که اهالی این محل ۶۰۰۰ سال قبل موفق به ذوب مس در محل «تل ابلیس» شدهاند و این کورهها را فعال کرده و موفق به ساختن اشیایی چون سنجاق و ظرف مسی شدند و در رونق اقتصادی این شهر همت گماردند. همچنین وجود اشتراک درسفالهای این منطقه با سفالهای مناطق بینالنهرین، سوریه و هند حاکی از ارتباط مابین این دو منطقه و تمدنهای آنان و قدمت دیرینه بردسیر میباشد. بردسیردر زمان سلطنت آل بویه مرکز ایالت گردیدهاست و طبق نظر حمزه اصفهانی دو نام بردسیر و گواشیر ممکن است نشان دهنده انتساب آن به اردشیر مؤسس سلسله ساسانی باشد. در زمان سلاجقه کتابخانه این شهر ۵۰۰۰ جلد کتاب داشته و داخل شهر چند بیمارستان و مدرسه بوده که خود بهترین دلیل بر عظمت و وسعت این شهر میباشد که متآسفانه در زمان حمله مغول ویران شدهاست. ابنحوقل بردسیر را در سال ۵۵۰ شهر کوچکی دانسته و محمدبنابراهیم نامهای بردسیر و گواشیر را به جای یکدیگر و به یک معنی به کار بردهاست. به هر حال بردسیر گرچه شهر کوچکی بوده، بسیار آباد و پیرامون آن زیر کشت قرار داشتهاست.
بردسیر پیش از اسلام
بردسیر سرزمین کهن تاریخی و از جمله مکانهایی ست که هزاران سال پیش از این، مردمی برخوردار از تمدن در آن زندگی میکردند. نخستین دلیل، وجود تل ابلیس است که بر اساس آخرین تحقیقات انجام شده، پنج هزار سال پیش از این مسکن مردمانی بوده که برای اولین بار یه صنعت ذوب مس دست یافتند، پیداست که چنین مردمی از درایت و هوش و علم و آگاهی برخودار بودهاند. دلیل دیگر، موقعیت خاص این شهرستان از نظر جغرافیایی است.
میدانیم که انسانها در گذشته و قبل از استحصال آب از عمق زمین و کشف قنات و کاریز، ناگذیر در محلهایی تجمع میکردند که دارای رودخانه، ارتفاعات پربرف، و آب فراوان باشد، از آنجا که همهٔ این امکانات در بردسیر وجود داشته، لذا میتوان آن را به عنوان زیستگاه انسانهای هزاران سال قبل به حساب آورد.
وجود برخی آثار تاریخی که سابقه آنها به قبل از اسلام برمی گردد، نظیر پیرجارسوز، برج تاریخی قلعه، برج نگار، قلعه غبیرا و آثار دیگری از این قبیل نیز میتوانند دلیلی بر این مدعا باشد.
اظهار نظر برخی مورخین نیزبر قوت این نظر میافزاید، هر چند که به دور دستهای تاریخ اشاره نمیشود به عنوان مثال، ناصرالدین منشی، اینگونه اظهار نظر میکند که «گشتاسب بن لهراسب وقتی از استخر فارس که آشیان کامکاری و نشیمن شهریاری بود بر عزیمت تفرج و تصید به صوب کرمان عنان گرای شد و چون به هومه بردسیر رسید و آن حدود را مستعد عمارت یافت، به اساحت و اجرای کاریز اسف و بنای دهکده آن مثال داد. آتش خانه معبد آن جا را احداث فرمود تا منزل و مناخ صادر و وارد باشد».
اقدام آذر ماهان، حاکم کرمان در عصر انوشیروان که بنای شهر ماهان را به او نسبت میدهند دائر به روستایی به همین نام در بردسیر نیز از جمله این دلایل بهشمار میرود. روستای ماهونو یا ماهونک بردسیر هنوز با همین اسم وجود دارد.
بردسیر پس از اسلام
اگر چه بعد از اسلام و در تواریخ مختلف به نام «بردسیر» برمیخوریم، اما بیان برخی از مورخین چنین شبههای را به وجود آورده که در بسیاری از موارد، منظور از بردسیر همان کرمان کنونی بودهاست. حتی اینکه در زمان علی ابن الیاس مرکز حکومتی از سیرجان به بردسیر انتقال یافته، باز هم منظور همان کرمان کنونی است. «لسترنج» در جغرافیای سرزمینهای خلافت شرقی بهطور مفصل بهایم موضوع پرداخته که بخشهایی از آن آورده میشود. (هماکنون گفتیم که کرسی فعلی استان کرمان شهر کرمان است و این شهر گر چه اول اسلام نیستولی از زمان ساسانیان شهری مهم بوده و اصل آن را، به قول حمزهی اصفهان مورخ قرن چهاردهم هجری، اردشیر مؤسس سلطنت ساسانیان شاخت و آن را «به اردشیر» نامید (جای نیک اردشیر) و اعراب آن را بهرسیر (یا بهدسیر) و بردسیر (یا بردشیر) تلفظ کردند و ایرانیان، به قول مقدسی، آن را گواشیر نامیدند که مأخوذ بود از «ویه ارتخشیر» (صورت قدیم تری از بیه اردشیر) یاقوت گوید: بردسیر را در زمان او «جواسیر» یا «جواشیر» و نیز «گواشیر» میگفتند. همه این اسامی با اسم عربی بردسیر مطابق است و به جای آن استعمال میشود. (شهر بردسیر که در زمان سلطنت آل بویه کرسی جدید ایلت کرمان شد بدون شک و تردید همان شهر جدید کرمان است) زیرا آنجه در کتابهای جغرافیا در باب محل بردسیر نوشته شده و تعریفی که اکثر جغرافی نویسان عری از ابنیه بردسیر و اوضاع طبیعی ان کردهاند و تمام آن هنوز موجود است است همه بر شهر فعلی کرمان تطبیق میشود. وقایع نگراران ای رانی و عرب چنانکه ذکر خواهیم کرد متفقند که پس از قرن چهارم بردسیر، که گواشیر نامیده میشد، کرسی کرمان گردید و مردم به جای تمام آن اسمی اسم «شهر کرمان» را به کار بردند و رفته رفته «شهر کرمان» را مختصراً «کرمان» گفتند و چنانکه تاکنون هم معمو است، اسم ایالت بر کرسی آن اطلاق گردید. مقدسی که به تفصیل در بارهٔ بردسیر سخن گفتهاست آن را هنگامی که در عهد آل بویه کرسی ایالت کرمان بود چنین وصف میکند: اگر چه شهر بزرگی نیست و لی شهری بسیا مستحکم است، بیرون شهر قلعه بزرگی است واقع بر فراز تپهای دارای باغستان و چاهی عمیق که به دستور ابن الیاس حاکم آن جا، مکه قبلاً نامی از وی بردیم، کنده شده و ابن الیاس معمولاً هر شب سوار میشد و از آن تپه بالا میرفت و در آن ثلعه میخوابید. در دروازه شهر، قلعه دیگری وجود داشت که اطراف آن خندقی حفر شده بد و به وسیله چند پل از آن خندق میگذشتند. در وشط شهر نیز قلعه دیگر بود که مسجد جامع بزرگ و باشکوه شهر در کنار آن قرار داشت. شهر دارای چهار دروازه بود که سه تای آن هر کدام به نام شهری که از آن دروازه به سوی شهر میرفتند موسوم بود، به این قرار: دروازه ماهان، دروازه خبیص و دروازه زرند. دروازهٔ چهارم دروازهٔ مبارک نام داشت که ظاهراً منسوب به شخصی مبارک نام بودهاست. مقدسی گوید در شهر باغهای بسیار است که از آب قناتها سیراب میشوند و آب خوردنی شهر از چاه است.
از وقتی که ابن الیاس در زمان سلطنت عضدالدوله کرسی ایلات را به بردسیر منتقل کرد، چنانکه گفتیم این شهر به این مقام یعنی کرسی بودن کرمان باقی میماند و سرنوشت آن تابع سرنوشت ایالت کرمان شد که به قاعدهٔ زمان هر کس حکمران فارس بود حکومت کرمان را نیز داشت. در اوایل قرن پنجم دولت آل بویه در مقابل سلجوقیان که از سال ۴۳۳ تا سال ۵۸۳ فرمان روایان ایالت کرمان بودند سقوط کرد، در زمان فرمانروایی اینان اگر چه سیرجان یکی از شهرهای عمده منطقه فرمانروایی آنان بود اما بردسیر همچنان به صورت دارالملک باقی ماند. در تاریخ سجوقیان تألیف ابن ابراهیم پایتخت دولت گاهی به اسم بردسیر و گاهی به نام گواشیر ذکر شده در حالی که میرخواند مؤلف روضه الصفا در فصول مربوط به آن زمان دارالملک سلجوقیان را به نام «شهر کرمان» یا مختصراً به اسم «کرمان» ذکر میکند و نام بردسیر در روضه الصفا در هیچ جا ذکر نشدهاست؛ بنابراین این هر دو اسم، یعنی بردسیر و کرمان، بدون تفاوت بر یک محل اطلاق میشده چنانکه ابن اثیر در اخبار سال ۴۹۴ گوید ایرانشاه سلجوقی را از بردسیر که شهر کرمانست بیرون کردند». (ص۳۲۸ تا ۳۲۶)
لسترنج در پایان نتیجهگیری میکند که آنچه دربارهٔ بردسیر از مآخذ مختلف وجود دارد، از مقدسی در قرن چهارم تا حافظ ابرو در اوایل قرن نهم، همه در شهر کنونیکرمان موجود است. حتی مسجد تورانشاه که حمدالله مستوف از آن نام میبرد، همان مسجد ملک است.
با این همه، شهری که در گذشته از چنان عظمت و اقتداری برخوردار بوده، و حتی پس از اسلام و در عصر سلاجقه کتابخانهای با پنج هزار جلد کتاب و بیمارستان و مدرسه داشته، نمیتواند شهری محقر و کماهمیت باشد.
مقدسی نیز در احسن التقاسیم که به سال ۳۷۵ه.ق تألیف کرده، برای کرمان پنج ناحیه اصلی و یک ناحیه فرعی ذکر میکند «بردسیر که در محل، گواشیر میگویند و کرسی نشین آن نیز موسوم به بردسیر و ناحیه فرعی آن خبیص است». پس از حمله اعراب این شهر به شدت توسعه یافت وسالها نیز به عنوان مرکزیت استان بردسیر مطرح بوده و حکومت اصلی ولایت کرمان در این شهر قرار داشتهاست. همچنان ازنظر وسعت، شهر به حدی گسترش یافته بود که به قول دکتر برومند سعید، استاد دانشگاه ویکی، خانههای بردسیر به منطقه نگار کاملاً وصل بودهاست، بهطوریکه اگر «کرّهای» درنگار گم میشدهاست، دربردسیر به دنبال آن میآمدهاند، که این نشان میدهد پشت بامها کاملاً به هم متصل بودهاند، امّا بعد از این دوران. دوران نزول و ویرانی این شهر شروع میشود و دیگر هرگز آن موقعیت را متأسفانه پیدا نمیکند.
ویژگیهای انسانی
دین و مذهب
اکثریت مردم بردسیر، مسلمان و شیعه دوازده امامی میباشند و ارادت خاصی نسبت به اهل بیت دارند. البته در گذشته عدهای از پیروان دین زرتشت و فرقه دراویش اهل حق در این شهر و اطراف آن ساکن بودهاند.
منطقه کوه پنج شهرستان بردسیر به «دارالحسین» شهرت دارد.
زبان و گویش
زبان اغلب مردم این شهر، فارسی با لهجه کرمانی میباشد. ولی تفاوت لهجهها در در مناطق مختلف شهرستان بردسیر (مانند: بیدخوان، باغابر و کوهپنج، نارپ و ایلاغ (چارطاق و حومه) و نگار) قابل مشاهده است.
مختصات جغرافیایی و تقسیمات کشوری
مختصات جغرافیایی:
طول جغرافیایی: ۵۶ درجه ۳۴ دقیقه شرقی
عرض جغرافیایی: ۲۹ درجه و ۵۵ دقیقه شمالی
فاصله تا شهرهای مجاور
کرمان: ۵۵ کیلومتر
سیرجان: ۱۲۵ کیلومتر
بافت: (از مسیر نگار) ۱۱۴ کیلومتر
رفسنجان: (از مسیر باغین): ۱۲۰ کیومتر
جغرافیای طبیعی
آب و هوای شهر بردسیر معتدل است. به گونهای که شهر بردسیر تابستانهای خنک و ملایم و زمستانهای سرد و برفی دارد. از روستاهای خوش آب و هوای بردسیر بیدخوان، لاله زار، قلعه عسکر، مادون، گلزار، اردیکان، ماهونک و محمودآباد کوهپنج و… است.ارتفاع از سطح دریا در (مرکز شهر بردسیر): ۲٬۰۴۴ متر است. روستای اردیکان در فاصله ۱۲۰ کیلومتری جنوب شرقی بردسیر در دامنه جنوب غربی کوه هزار بلندترین منطقه مسکونی ایران محسوب میشود.
جاذبههای گردشگری
تاریخی
تپه بلیس (تپه ابلیس)، غبیرا، ارگ بردسیر، خانه بهادرالملک، خانه مازولی، برج نگار، قلعه و برج ماهونک، قلعه کهنه، قلعه جلالآباد، برج بهرامجرد، قلعه ترشاب، برج محله سلورد، برج قریتالعرب، برج کمالآباد، برج یوسف علی، حمام قدیمی قریتالعرب، حمام قدیمی محمودآباد کوه پنج، حمام لالهزار، شیر سنگی، تپه آسیاب، قلعه دیو، آسیاب آبی ترشاب و آسیاب حنیفه، پیر باخدا در روستای هجین.
طبیعت و چشماندازها
سد حلبی ساز
دریاچه ترشاب
منطقه حفاظت شده بیدوئیه
گود بیابونوئیه
بند آببخشا
کوه چهلتن
کوه کله گاو
دشت ریواس مؤمن آباد
دشت شقایق باغبزم
منطقه درونوئیه
مذهبی
پیر جارسوز (پیر برحق)، امام زاده سیدمحمد، مسجد جامع بردسیر، عمارت زرتشتیها، قدمگاه حضرت ابوالفضل، قدمگاه خضرنبی، امامزاده عبدالله، زیارتگاه خواجه بدرالدین نگار، امامزاده عباس، مقبره شیخ محمد کاکو وامامزاده سید شمسالدین لاله زار. مسجد امامحسن، مسجد بهاء الدین، مسجد حسن خان، زیارتگاه میرعباس محمودآباد کوه پنج، زیارتگاه خواجه بدرالدوله. زیارتگاه چهلتن
مرقد شهید مدافع حرم سردار مهدی کریمزاده
صنایع دستی
از جمله مهمترین صنایع دستی این منطقه میتوان به قالی بافی، گلیم بافی وپته دوزی و چادر شب اشاره کرد.
محصولات
در روستاهای بردسیر به دلیل ازدیاد دام از نوع گوسفند (قوچ و میش بز ) بهترین لبنیات در شهر کرمان تولید میشود
از جمله روغن های گوسفند و مسکه و کره انواع ماست و پنیر های پوستی که همگی بصورت سنتی و در مشک تولید شده و محبوبیت خاصی در استان کرمان دارد .
لبنیات بردسیر در استان کرمان زبانزد خاصی دارد و شهره میباشد.
پنیر پوستی نوعی از پنیر میباشد که پنیر گوسفند را آبکش کرده و آن را در مشک های کوچکی از پوست گوسفند کرده و آن را در پوست خشک گردانیده و در زمستان استفاده مینمایند .
درگذشته که یخچال وجود نداشت مردم بردسیر بدینسان پنیر را نگه داری میکردند و تا ماهها از این پنیر در زمستان استفاده مینمودند .
عطر و طعم این نوع پنیر مثال زدنی است و پوست از کپک زدن و رسیدن هوا جلوگیری نموده و طعم خاصی به آن میدهد .
گل محمدی
نام بردسیر با گل محمدی و گلاب گره خورده و از دیرباز مردم بردسیر این گل را در خانه های خود کشت میکردند و از زیبایی و عطر آن بهره میبردند.تا جایی که این گل بصورت صنعتی جدا نشدنی از این شهر گردید.
مردم بردسیر همیشه گلاب را از این گل در خانه هایشان توسط دیگ نیچه استخراج میکردند و هم اکنون در بسیاری از نقاط بردسیر از جمله لاله زار، قریه العرب، باغسرخ، باغبزم و کریکو بصورت انبوه کشت و در کارخانجات این شهر تبدیل به گلاب می گردد .
اسانس خالص گل محمدی بردسیر زبانزد میباشد آنقدر که از فرانسه افرادی برای خرید غنچه این گل به این شهر مسافرت مینمایند تا از آن عطر و پرفیوم های محبوب فرانسوی را تولید نمایند.همچنین بخش گلزار شهرستان بردسیر دارا ی
رتبه اول استان از نظر تولید سیب و گلابی است
فضای سبز شهری
پارک بزرگ شهر
پارک انقلاب
بوستان شورا
پارک دکتر ناظرزاده
پارک بانوان
پارک پرستار
پارک شهدای آتش نشان
پارک قائم
بوستان شهدا
بوستان جوان
بوستان فرهنگیان
امکانات فرهنگی
کتابخانهها
کتابخانه عمومی شهید صدر
کتابخانه عمومی امام حسن عسکری
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
نشریات
هفتهنامه سپهر بردسیر
هفتهنامه بامداد بردسیر
هفتهنامه گوارا بردسیر
مراکز درمانی
بیمارستان قائم
کلینیک غربالگری سرطان و مرکز دیالیز حضرت معصومه
درمانگاه شبانهروزی مهراد
کلینیک دندانپزشکی اردیبهشت
اماکن ورزشی
زمین چمن شهدا
زمین چمن مصنوعی
سالنهای فوتسال شهدا و حضرت ابوالفضل
سالن والیبال مولای متقیان
صنایع و معادن
صنایع
معدن مس درالو گلزار بردسیر(قسمتی در خاک شهرستان بردسیر) ومعدن در باب شمیل (کامل در خاک بخش گلزار و شهرستان بردسیر)
شرکت کارخانجات فولاد سیرجان ایرانیان (SISCO)
کارخانه نورد جهان فولاد سیرجان (SJSCO)
کارخانه تغلیظ و فراوری مس درآلو(به طور کامل در خاک شهرستان بردسیر و بخش گلزار)
کارخانه فولاد مشیز بردسیر
کارخانه پنیر دشتکار
کارخانه گلاب زهرا
کارخانه عرقیات معرکه
آب معدنی برد
کارخانه لاستیک صنعت بردسیر
کارخانه الکل
شرکت کابل سازان چشمه
کارخانجات همرس
کارخانه گونی بافی
کارخانه سنگ مصنوعی مشیز استون
معادن
شهرستان بردسیر دارای معادنی در بخشهای شن و ماسه، سنگهای ساختمانی (مرمر و تراورتن) و کانسارهای فلزی مانند مس، آهن و طلا است. در معادن کانسارهای فلزی معادن مس درآلو وآبتلخون و پشترود تونلهای شدادی و ترانشههایی با قدمت بالای ۵۰۰ سال وجود دارد مشخصات این معادن در سال ۱۳۵۲ در گزارش مطالعات کانسارهای مس در ایران (سازمان زمینشناسی) آمدهاست. در زیر برخی از مهمترین معادن شهرستان بردسیر نام برده شدهاست:
معدن مس درآلو (گلزار بردسیر)
معدن مس باب شمیل(گلزار بردسیر)
معدن مس آبتلخون (کوهپنج بردسیر)
معدن مس پشترود (نارپ بردسیر)
معدن مس سه گداری
معدن مس باب زنگوئیه
معدن آهن پلاسری چهلتن
معدن سنگ تراورتن پیربنه
معدن سنگ تراورتن پشترود
معدن سنگ مرمر سنگبر
معدن شن و ماسه هجین
لازم است ذکر شود مطالعات اولیه اکتشافی در معدن درآلو در سال ۱۳۵۲ توسط یوگوسلاوها انجام گردید و سپس مطالعات اکتشاف معدنی توسط شرکت اولنگ وابسته صندوق بازنشستگی صنایع ملی مس انجام گرفت. کارخانه فلوتاسیون سولفید مس در این معدن توسط بخش خصوصی ساخته خواهد شد. سرمایهگذار این کارخانه شرکت صنعت و معدن وابسته به بانک گردشگری است. لازم است ذکر شود که یکی از عمده سهامداران بانک گردشگری و این شرکت خصوصی جناب آقای مهدی جهانگیری برادر اسحاق جهانگیری معاونت محترم اول ریاست جمهوری اسلامی ایران در دورههای یازدهم و دوازدهم است. با توجه به اینکه این معدن در اراضی شهرستان بردسیر و محدوده مرزی آن واقع شدهاست تعارضات برای تصاحب این محدوده توسط دو شهرستان همواره موجب حاشیههای سیاسی بودهاست.
دانشگاهها و مراکز آموزش عالی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد بردسیر
دانشگاه پیام نور بردسیر
مرکز آموزش عالی کشاورزی بردسیر (زیر نظر دانشگاه شهید باهنر کرمان)
دانشگاه علمی و کاربردی بردسیر
جستارهای وابسته
دانشگاه آزاد بردسیر
منابع
مختصات و ارتفاع
اردشیر بابکان
شهرهای شهرستان بردسیر
شهرستان بردسیر
شهرهای استان کرمان |
3956 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%20%28%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%29 | کرمان (ابهامزدایی) | شهر کرمان مرکز استان کرمان ایران است.
کرمان ممکن است اشاره به موارد زیر نیز باشد:
ایران
استان کرمان، یکی از استانهای ایران
شهرستان کرمان
کرمان (سوادکوه)، یکی از روستاهای شهرستان سواد کوه در استان مازندران ایران
کرمان (استان ساسانی)
ایالات متحده آمریکا
کرمان (کالیفرنیا)، یکی از شهرهای ایالت کالیفرنیا آمریکا
جوزف کرمان، موسیقیشناس اهل ایالات متحدهٔ آمریکا
صفحههای ابهامزدایی مکانها |
3965 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%B2%20%D9%88%D8%AB%D9%88%D9%82%DB%8C | بهروز وثوقی | خلیل وثوقی (زادهٔ ۲۰ اسفند ۱۳۱۶) با نام هنری بهروز وثوقی بازیگر اهل ایران است. او قبل از بازیگری در سینما، کارمند ادارهٔ مالیات و بعد دوبلور و گویندهٔ رادیو تلویزیون بود. او برادر چنگیز وثوقی و شهراد وثوقی است که هر دو در ایران به کار بازیگری مشغولاند. نقشهای برجستهاش شامل فیلمهای مسعود کیمیایی همچون قیصر (۱۳۴۸)، رضا موتوری (۱۳۴۹)، داش آکل (۱۳۵۰)، خاک (۱۳۵۲) و گوزنها (۱۳۵۳) میشود.
وثوقی در طول فعالیت هنریاش بارها نامزد و برندهٔ جوایزِ جشنوارههای مختلف شد که از مهمترین آنها میتوان به کسب دو مجسمهٔ سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلمهای قیصر و رضا موتوری و جایزهٔ بز بالدار جشنوارهٔ جهانی فیلم تهران برای فیلم گوزنها اشاره کرد. او بهخاطر نقش شمایلوارش در فیلم قیصر از سوی سینما دوستان ایرانی به «قیصر سینمای ایران» ملقب شدهاست.
زندگی و کارها
بهروز وثوقی در سال ۱۳۱۶ در خوی متولد شد و به گفتهٔ خودش از شش ماهگی به تهران آمد و در خیابان آپادانا ساکن شد. شخصی به نام مسعود صمدی در سال ۱۳۳۴ در ۱۸سالگی بهروز وثوقی را مطرح کرد. بازی در نقشهای متفاوت و شخصیتهای بهیادماندنی سینمای ایران مانند داش آکل، سید در گوزنها، مجید ظروف چی در سوته دلان، ممل آمریکایی، زائر محمد (شیر محمد) در تنگسیر، رضا موتوری، ابی نسیه در کندو، دکتر رستگار در سازش، سرهنگ نصرالله در کاروانها وی را تبدیل به یکی از محبوبترین بازیگران تاریخ سینمای ایران کردهاست.
او از سال ۱۳۳۷ با بازی در فیلم طوفان در شهر ما به سینما آمد و تا سال ۱۳۴۷ در نقشهای متفاوت اما نه چندان پررنگی ظاهر شد.
نخستین فیلم سینمایی مورد توجه او صد کیلو داماد به کارگردانی عباس شباویز در سال ۱۳۴۰ بود. وی در سال ۱۳۴۸ توسط مسعود کیمیایی به فیلم قیصر دعوت شد و این نقطهٔ شروع وی به عنوان یک بازیگر مطرح بود، بازی وی در این فیلم مورد توجه عموم و علاقهمندان به سینما قرار گرفت. جوان اول آن سالهای سینمای ایران در بسیاری از فیلمها به ایفای نقش پرداختهاست. از جمله فیلمهای مطرحی که وی در آن به ایفای نقش پرداختهاست میتوان به سوتهدلان، ذبیح، کندو، داش آکل، خاک، بلوچ، تنگسیر، همسفر، ممل آمریکایی، رضا موتوری، دشنه، طوقی، گوزنها، سازش، کاروانها، ملکوت، گرگ بیزار، فرار از تله، قهرمانان و زرین اشاره کرد.
بهروز وثوقی در سال ۱۳۵۷ و قبل از انقلاب اسلامی ایران به آمریکا رفت تا در فیلم «گربه در قفس» ساخته تونی زریندست بازی کند که اقامت او در آمریکا با انقلاب اسلامی مصادف شد. در سال ۲۰۰۰ داوران جشنوارهٔ فیلم سانفرانسیسکو جایزهٔ آکیرا کوروساوا را به عباس کیارستمی اهدا کردند و او نیز به بهروز وثوقی تقدیم کرد. وثوقی بعد انقلاب دوستی خود را با ناصر ملک مطیعی و جمشید مشایخی حفظ نموده و به گفتهٔ خودش فقط با این دو هنرپیشه در داخل کشور در ارتباط است. هنرپیشهٔ مشهور آمریکایی آنتونی کویین بازیگر نقش حمزه در فیلم محمد رسولالله چندین سال رابطهٔ بسیار صمیمانهای با وی در آمریکا داشتهاست. وثوقی در سال ۱۹۷۸ در فیلم کاروانها به همراه آنتونی کوئین و کریستوفر لی به ایفای نقش پرداخت. وی همیشه در قراردادهای خود از عقیدهٔ خاصی برخوردار بود و آن این بود که در فیلمی بهعنوان نقش اول در ابتدای فیلم اگر نام او نوشته نمیشد، در آن فیلم ایفای نقش نمیکرد، هرچند این مسئله برای فیلمسازان هم حایز اهمیت بود و باعث پرفروشیِ اثر آنها میگردید. در حادثهٔ آتشسوزی سینما رکسِ آبادان در مرداد ۱۳۵۷، ازدحام جمعیت برای تماشای فیلم گوزنهای بهروز بود.
سعید پیردوست دربارهٔ بازی بهروز وثوقی در این فیلم میگوید: «آقای وثوقی به تحقیق و مطالعه برای نزدیک شدن به نقش اعتقاد داشت. من به خوبی به یاد دارم که آقای بهروز وثوقی، فرد معتادی را که در فیلم «گوزنها» هم در صحنههای بازارچه او را با وثوقی میبینیم را برای چند ماه به خانهاش برد تا با او زندگی کند به این دلیل که بتواند به شرایط و حال و هوای یک فرد معتاد نزدیک شود. بهروز وثوقی، تمام خماریها و چرت زدنهای او را دید و تمام شرایط یک معتاد را مستقیماً نظاره کرد و به همین دلیل هم توانست نقش سید را به خوبی ایفا کند. به گونهای که همه تماشاگران بازی او را تحسین کردند و پذیرفتند.»
فیلمشناسی
بهروز وثوقی در آثار کارگردانان نامداری چون ساموئل خاچیکیان، ناصر تقوایی، امیر نادری، فریدون گُله، مسعود کیمیایی، خسرو هریتاش، علی حاتمی، ژان نگولسکو، رضا بدیعی، شیرین نشاط، جیمز فارگو، بهمن قبادی، جلال مقدم و شاپور قریب ایفای نقش کردهاست.
وی همچنین با بازیگران نامداری چون کامرون میچل، کریستوفر لی، آنتونی کویین، پوری بنایی، داریوش اسدزاده، جمشید مشایخی، رضا کرمرضایی، پرویز فنیزاده، فروزان، عزتالله انتظامی، پرخیده، گوگوش، مونیکا بلوچی، لیلا فروهر، شهره آغداشلو، ناصر ملکمطیعی، فرامرز قریبیان، رضا بیک ایمانوردی، شهلا ریاحی، پروین خیربخش، نوری کسرایی، فخری خوروش، جنیفر اونیل، محمدعلی کشاورز، بهزاد فراهانی، گلشیفته فراهانی، فرزانه تأئیدی، ایرج قادری، داود رشیدی، جیمز کارن، استوارت ویتمن، الکه زومر، بهمن مفید، جعفر والی، اکبر مشکین، ایرن زازیانس، کورنبرگ ریس و جف دانیلز همبازی بودهاست.
بهروز وثوقی از ستایششدهترین بازیگران ایران است. آخرین اثر بهروز وثوقی در صحنهٔ تئاتر در ایران، بازیگری در نمایشنامهٔ موضوع جدی نیست از لویی جی پیراندلو، نویسندهٔ بنام ایتالیایی به ترجمه و کارگردانی ایرج انور بود که در تابستان ۱۳۵۷ در انجمن ایران و آمریکا به اجرا درآمد و نقش مقابل او را شهره آغداشلو به عهده داشت. تلویزیون ملی ایران این نمایش را به کیفیت عالی ضبط کرد اما هرگز پخش نشد. خسرو شکیبایی، بهمن قبادی و عباس کیارستمی از بهروز وثوقی بارها بهعنوان کسی که دیدن فیلمهایش آنها را به سینما علاقهمند کردهاست یاد کردهاند.
جوایز و دستاوردها
داخلی
جشنواره فیلم سپاس تهران
برنده جایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در دومین دوره در سال ۱۳۴۸ برای بازی در فیلم قیصر
برنده جایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در سومین دوره در سال ۱۳۴۹ برای بازی در فیلم رضا موتوری
نامزد جایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهارمین دوره در سال ۱۳۵۰ برای بازی در فیلم داش آکل
جشنواره جهانی فیلم تهران
برنده جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرد در سومین دوره در سال ۱۳۵۳ برای بازی در فیلم گوزنها
نامزد جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهارمین دوره در سال ۱۳۵۴ برای بازی در فیلم کندو
نامزد جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرد در پنجمین دوره در سال ۱۳۵۵ برای بازی در فیلم ملکوت
نامزد جایزه بز بالدار بهترین بازیگر نقش اول مرد در ششمین دوره در سال ۱۳۵۶ برای بازی در فیلم سوته دلان
بینالمللی
برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره بینالمللی فیلم تاشکند برای بازی در فیلم داش آکل ۱۹۷۱
برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم دهلی برای بازی در فیلم تنگسیر ۱۹۷۴
جایزه یک عمر دستاورد هنری جشنواره بینالمللی فیلم سان فرانسیسکو ۲۰۰۶
جایزه یک عمر فعالیت هنری جشنواره فیلم توکیو فیلمکس ۲۰۱۲
جایزه یک عمر فعالیت هنری برای بازی در فیلم فصل کرگدن جشنواره بینالمللی فیلم تسالونیکی ۲۰۱۲
بازگشت به ایران
در ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ و چند روز پس از مرگ ناصر ملکمطیعی، ۱۰۰ نفر از چهرههای هنری داخل ایران از جمله ارمیا وثوقی، در نامهای به حسن روحانی، خواستار رفع تنگناها برای هنرمندان، از جمله بهروز وثوقی شدند و خواستار بازگشت او به کشور شدند. این نامه با واکنش تند محمدجعفر منتظری، دادستان کل کشور ایران همراه شد. وی دربارهٔ کمپین هنرمندان برای بازگشت وثوقی به ایران گفت: «این اقدام حسابشدهای است که ما از پشت پردهٔ آن مطلع هستیم.
اینکه امروز عدهای از هنرمندان کمپینی به راه میاندازند و از فردی که فسادش در سینمای ایران علنی بود و پس از پیروزی انقلاب به دامان آمریکا فرار کرد، حمایت میکنند و قصد برگرداندن او به کشور را دارند، اقدام حسابشدهای است که از عوامل پنهان آن اطلاع داریم. هر ایرانی حق دارد به کشور خود بازگردد و هیچ مقامی نمیتواند مانع او شود اما اگر کسی کارهای خلاف و جرم مرتکب شده، باید بر اساس قانون با او برخورد کرد و اینطور نیست که هرکس بخواهد به ایران بازگردد، برای او فرش قرمز پهن کنند.»
زندگی شخصی
بهروز وثوقی دارای سه برادر با نامهای فیروز، چنگیز و شهراد است که همگی در ایران زندگی میکنند. او دو بار ازدواج کردهاست. اولین بار با گوگوش خوانندهٔ ایرانی بین سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۵ بود و بار دوم با کتایون امجدی در سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد. او دارای دو فرزند به نامهای مهشید و ماهان است که هردوی آنها را از همسر دوم خود دارد.
منابع
پیوند به بیرون
افراد آمریکایی آذریتبار
افراد آمریکایی ایرانیتبار
افراد ایرانی آذریتبار
افراد زنده
اهالی خوی
اهالی سان رافائل، کالیفرنیا
بازیگران آذری اهل ایران
بازیگران اهل سان رافائل، کالیفرنیا
بازیگران تئاتر مرد اهل ایران
بازیگران مرد تلویزیونی اهل ایران
بازیگران مرد فیلم اهل ایران
تبعیدشدگان مربوط به انقلاب ۱۳۵۷ ایران در ایالات متحده آمریکا
دور از وطنهای اهل ایران در ایالات متحده آمریکا
زادگان ۱۳۱۶
زادگان ۱۹۳۸ (میلادی)
صداپیشگان مرد اهل ایران
مهاجران ایرانی به ایالات متحده آمریکا |
3967 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87 | استانهای ترکیه | کشور ترکیه ۸۱ استان دارد. مراکز همه استانها به جز سه استان با خود استان همنام هستند. سه استان نامبرده عبارتاند از: ختای (مرکز: انتاکیه)، قوجا ایلی (مرکز: ایزمیت)، سقاریه (مرکز: آداپازاری) و گاهی به استان مرسین استان ایچل هم میگویند. هرکدام از استانهای ترکیه به چندین بخش (معادل شهرستان در ایران) تقسیم شده است.
اژه
ازمیر
افیون قرهحصار
آیدین
دنیزلی
عُشاق
کوتاهیه
مانیسا
موغله
دریای سیاه
آرتوین
اردو
آماسیه
بارتین
بایبورت
بولی
ترابزون
توقات
چوروم
دوزجه
ریزه
زونگولداغ
سامسون
سینوپ
قرهبوک
قسطمونی
گوموشخانه
گرهسون
آناتولی مرکزی
اسکیشهر
آقسرای
آنکارا
چانقری
سیواس
قرشهر
قیریققلعه
قونیه
قیصریه
قرامان
نوشهر
نیغده
یوزگات
آناتولی شرقی
اردهان
ارزروم
ارزنجان
آغری
الازیغ
ایغدیر
بتلیس
بینگول
تونجایلی
حکاری
سعرد
قارص
ملطیه
موش
وان
مرمره
ادرنه
استانبول
بالیکسیر
بورسا
بیلهجک
تکیرداغ
چاناققلعه
سقاریه
قوجاایلی
قرقلرایلی
یالوا
مدیترانه
آدانا
اسپارتا
آنتالیا
بوردور
ختای
عثمانیه
قهرمان مرعش
مرسین
آناتولی جنوب شرق
آدیامان
باتمان
دیاربکر
شانلیاورفه
شرناق
غازی عینتاب
کیلیس
ماردین
استانهای ناموجود پیشین
دغوبایزید که اکنون بخشی از استان آغری ست
چاتالجا که اکنون بخشی از استان استانبول است
الازیغ مادنی که اکنون بخشی از استان الازیغ است
گلیبولو که اکنون بخشی از استان چاناق قلعه است
گنچ که اکنون بخشی از استان بینگول است
کوزان که اکنون بخشی از استان آدانا ست
شبین قرهحصار که اکنون بخشی از استان گیرهسون است
سیورک که اکنون بخشی از استان شانلیاورفه است
سلوکیه که اکنون بخشی از استان مرسین است
استانهای ترکیه
تقسیمات اداری سطح اول بر پایه کشور
زیربخشهای کشور آسیا
تقسیمات کشوری در اروپا
فهرستهای تقسیمبندی کشوری
فهرستهای زیربخشهای ترکیه
فهرستهای مرتبط با جغرافیای ترکیه |
3971 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D8%A8%D8%A7%D8%AA%D9%86%D9%87 | استان باتنه | باتْنه نام یکی از استانهای کشور الجزایر است.
منابع
استان باتنه
ناحیههای استانهای الجزایر
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۷۴ (میلادی)
شهرداریهای استان |
3978 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%DA%A9%D9%85%D9%86%E2%80%8C%D8%B5%D8%AD%D8%B1%D8%A7 | ترکمنصحرا | 'ترکمنصحرا یا دشت ترکمن منطقهای جغرافیایی در شمال شرقی ایران است. از لحاظ موقعیت جغرافیایی این منطقه از مغرب به دریای خزر و از شمال به جمهوری ترکمنستان محدود میشود که با طول ۴۰۰ کیلومتر از غرب به شرق گستردهاست و از مشرق به خراسان و منطقه نیمهخشک بجنورد و درهگز و از جنوب به کوهپایههای جنگلی البرز شمالی محدود است. شیب زمین از جنوب به شمال و از شرق به غرب در امتداد شبکه آبها و رودهایی که به دریای خزر میریزد کاهش میابد.
زمینشناسی و خاک
این منطقه از رسوبات آبرفتی دوران چهارم زمینشناسی انباشته شدهاست که بهترین منبع ذخیرهکننده آب زیرزمینی است. این آبرفتها دارای بافت سست و ریز بوده، درجه سختی آنها بسیار کم است (رس، ماسه، مارن) و در نتیجه نه آنچنان ریز چسبندهاست و نه آنچنان سخت و سنگی، بلکه برای رویش گیاه و نفوذ آب امکانات را دارد.
بغیر از چند تپه ماسهای (نهشتههای بادی از نوع لُس) ناهمواری چندانی در سطح دشت مشاهده نمیشود. تپههایی که در سطح منطقهاست به زبان محلی قرهدفه (سیاهتپه)، قیزلاردفه (تپه دختران)، یاریمدفه (نیمتپه)، کوموشدفه (تپهنقرهای) و… نامیده میشوند که البته این تپهها از نظر تغییرات اقلیمی و رویش گیاهی نقش تعیینکنندهای ندارند.
ارتفاع دشت که در ساحل دریا (بندرترکمن) ۲۰- متر است به سمت مشرق در حوالی گوکجهداغ در شمالشرق گنبد به ارتفاع بیش از ۵۰۰ متر افزایش مییابد. از سمت مشرق، منطقه ناهموار کلاله، مینودشت، گلیداغ، قرهبلخان، مراوهداغ و حصارچه شروع شده و کمکم به تپههای جنگلی البرز شمالی و خراسان غربی متصل میشود.
خاک منطقه از جنوب به شمال از نظر هوموس و میزان باروری فقیرتر میشود تا جایی که خاکهای مرغوب مناطق جنوبی جای خود را به خاکهای شور و بیابانی حوالی رود اترک و نوار مرزی در شمال استان گلستان میدهد.
سطح دشت پوشیده از خاکهای قهوهای رسوبی نسبتاً ریز بافت است که امکان رویش علف و بوتهها شامل چمن و گیاهان نیمهخشک را فراهم آوردهاست. در این نوع خاک امکان کشت غلاتی نظیر گندم و جو و گیاهانی مثل پنبه، برنج و سبزیجات کاملاً فراهم است که علاوه بر تولید مواد غذایی، مقداری مرتع مصنوعی هم برای دامها فراهم میشود (بقایای گندم و سایر محصولات زراعی). در بخش شورهزارهای شمال و شمالغرب و در قسمت غرب دشت در حدود اترکرود- که شهر گنبدکاووس در آن واقع است- نوعی بیابانی وجود دارد.
آب و هوا
این منطقه از لحاظ آب و هوایی، پوشش گیاهی، خاک و زندگی جانوری از سایر مناطق شمال کشور (گیلان و مازندران) متمایز است و این با کاهش ریزشهای جوی، رطوبت نسبی هوا و افزایش درجه حرارت از غرب به شرق مشخص میشود به طوری که برای مثال میتوان اختلاف ریزشهای جوی را که در بابلسر۸۶۸ میلیمتر است و در گرگان به ۶۳۵ میلیمتر و در حوالی گنبد به ۴۷۲ میلیمتر کاهش مییابد در نظر گرفت، (سالنامه هواشناسی کشور- سال ۱۳۶۳)
این اختلافات از ترکیب آب و هوایی منطقه ناشی میشود و از دیدگاه هواشناسی خود بخشی جداگانهاست اما پدیدههایی از قبیل دوری از ارتفاعات البرز، کاهش رطوبت بادهای غربی و عبور جریانهای هوایی سرد و خشک سپری از صحرای قراقوم را که بسیار کم باران است باید مؤثر دانست. ضمن اینکه شمال این منطقه ادامه صحرای خشک و نیمهخشک جمهوری ترکمنستان است. ماه بهمن پربارانترین و ماه تیر خشکترین ماه سال در این منطقهاست. درجه حرارت نیز از مغرب به مشرق افزایش مییابد به طوری که در تابستان در بعضی از نقاط صحرایی دمای بیش از ۴۰ درجه سانتیگراد نیز مشاهده شدهاست. درجه حرارت نقاط مختلف یکسان نیست. هر چه از غرب به شرق و از جنوب به شمال برویم بر دمای محیط افزوده میشود. برای نمونه با توجه به یافتههای هواشناسی دو ایستگاه گرگان و گنبدکاووس میبینیم که میانگین دمای سالانه گرگان ۳۵/۱۷ درجه سانتیگراد و گنبد کاووس ۶/۱۷ درجه سانتیگراد است.
با توجه به اینکه ارقام مربوط به میانگین دمای سالانه در یک نقطه نمیتواند گویای وضعیت کلی دما در آن منطقه باشد باید به ارقام حداکثر و حداقل مطلق (بیشینه و کمینه) دمای سالانه نیز توجه کرد. کمترین دمای سالانه ایستگاه گرگان ۶/۹- درجه سانتیگراد و در ایستگاه گنبد ۵/۱۴- درجه سانتیگراد در دیماه گزارش شدهاست.
بیشترین دمای سالانه نیز در ایستگاه گرگان در تیرماه ۶/۴۳ درجه سانتیگراد و در ایستگاه گنبد در تیرماه ۴۶ درجه سانتیگراد ثبت شدهاست.
از نظر تعداد روزهای یخبندان در سال نیز در نقاط گوناگون استان تفاوتهایی مشاهده میشود به طوری که در ایستگاه گرگان ۱/۱۳ روز و در ایستگاه گنبد ۸/۳۰ روز در طول سال یخبندان ثبت شدهاست. همچنین تعداد ماههای همراه با یخبندان در ایستگاه گرگان ۵ ماه و در ایستگاه گنبد ۶ ماه گزارش گردیدهاست بنابراین بارز است که بیشترین میزان تبخیر در نواحی شمالی و کمترین میزان در نواحی جنوبی صورت میگیرد.
سردترین ماهها در منطقه دی و بهمن است با ۷/۱ و ۴/۰- درجه سانتیگراد در ایستگاه گنبد ثبت شدهاست و گرمترین ماهها خرداد، تیر و مرداد به ترتیب با ۲/۳۱، ۱/۳۷ و ۲/۳۳ درجه سانتیگراد است.
اختلاف از نقطهای به نقطه دیگر را باید بیشتر معلول عوامل محلی مانند اختلافات ارتفاع یا بادهای محلی دانست. بادهای مرطوب غربی از جمله بادهای غالب منطقهاست که در طول زمستان از غرب به شرق و جنوبشرقی میوزد و اغلب بارانزاست. از دیگر بادهای منطقه باد سرد و خشک شمالشرقی است که از سیبری میوزد و فاقد رطوبت است و در منطقه به نام محلی ترکمنی «سورتیک» (Sortik) شناخته میشود.
طبق آمار اختلاف درجه حرارت فصلی به وضوح در منطقه ترکمنصحرا مشهود است و پاییز و زمستان آن مرطوب است. از اینرو شمال این منطقه (بخش شمالی بندرترکمن، گنبدکاووس، مراوهتپه و آققلا) جزو قلمرو آب و هوای نیمهبیابانی یا نیمهخشک قرار میگیرد و مناطق جنوبی این منطقه (از جمله جنوب بندرترکمن و جزیره آشوراده) جزو مناطق معتدل با آب و هوای شبه مدیترانه به حساب میآید و هر چه از مشرق به طرف غرب ترکمنصحرا برویم آب و هوا معتدلتر میشود. سفر به این منطقه در فصل بهار بسیار دلانگیز است.
منابع آب
مهمترین منابع آبی در سطح ترکمنصحرا رودهایی دائمی هستند که عبارتاند از:
۱- رود گرگان: مهمترین رود صحرای ترکمن است که از کوه آلاداغ (حوالی بجنورد) سرچشمه میگیرد و در جهت شرق به غرب جریان یافته، در مسیر خود تا شرق منطقه گوکلان (از مناطق کوهستانی گنبد) با عمق نسبتاً زیاد عبور میکند، سپس وارد دشت گرگان شده، از شهرهای گنبدکاووس و آققلا عبور کرده پس از طی حدود ۳۰۰ کیلومتر در حوالی خواجهنفس از توابع بندرترکمن به دریای خزر میریزد.
به علت پایین بودن سطح آب رود گرگان، استفاده از آن در امور زراعت تنها بهوسیله تلمبه یا سد امکان دارد. آب آن بسیار گلآلود بوده، مهمترین منبع آبی مردم این منطقه برای زراعت و مصرف دامها است. سد مخزنی خاکی وشمگیر که حدود ۵۰ هکتار از اراضی اطراف را مشروب میسازد بر روی این رود احداث شدهاست.
۲- رود اترک: به طول ۵۰۰ کیلومتر، از بزرگترین رودهای ایران است که از دامنههای غربی کوه هزارمسجد (حوالی قوچان) سرچشمه گرفته و از شرق به غرب به موازات رود گرگان جریان یافته، پس از عبور از درههای کوهستانی و تنگههای باریک در شرق، با یک قوس به سوی دشتهای ساحلی تغییر جهت میدهد و در خلیج حسنقلی به دریای خزر میریزد. اهمیت این رود به سبب مشروب کردن اراضی خشک و نیمهخشک ایران و جمهوری ترکمنستان است.
۳- رود قرهسو: این رود از کوههای شرقی گرگان سرچشمه گرفته و پس از طی مسیری از شرق به غرب به طول هشتاد کیلومتر به خلیج گرگان در دریای خزر میریزد. رود قرهسو به علت موقعیتش، آب تمام رودهای کوچک حوضه خود را که در دامنه شمالی البرز جریان دارد به طرف خود میکشاند که بدین ترتیب دشت گرگان و رود اترک در قسمت سفلای خود سهمی از آبهای دامنه شمالی البرز دریافت نمیکنند.
چنین وضعی باعث ظهور دو منطقه متباین طبیعی در دو سوی شمالی و جنوبی آن شدهاست که جنوب آن دارای جنگلهای انبوه و شمال ان با مشخصات دشت شامل چمنهای موقتی و علفزار است.
پوشش گیاهی
پوشش گیاهی ترکمن صحرا به عملکرد پدیده آب وهوایی، ارتفاع و موقعیت جغرافیایی و خاک منطقه ارتباط مستقیم دارد و این میان، خاک، درجه حرارت و رطوبت از مهمترین عوامل تعیینکننده در نوع و زمان رشد گیاهان منطقه بهشمار میرود.
پوشش گیاهی شمال گرگانرود نسبت به جنوب آن فقیرتر است و اغلب گیاهان شورپسند و مقاوم در برابر خشکی نظیر اشنیان و گز که برای پرورش شتر و بز و تا حدودی گوسفند مناسب است میروید و برعکس در جنوب رود گرگان، پوشش گیاهی بسیار غنی است و انواع گیاهان چمنی و تیره گندمان نظیر جو خودرو، به علاوه گیاهان متنوع دیگر نظیر برموس، فالاریس و دم در آن میروید که برای پرورش گوسفند و گاو مناسب است.
زندگی جانوری
جانوران این منطقه از انواع جانوران منطقه نیمه بیابانی تا جنگلی (طوقه جانوری پاله آرکتیک) است و میتوان از گرگ، روباه (روباه ترکمنی) و کفتار، خرگوش، موش صحرایی، جوجه تیغی، مار و آهو در بخش شرقی آن، پرندگانی مثل اردک و غاز در مردابها و چمنزارهای مرطوب، کبوتر چاهی، گنجشک، سار، دراج و قرقاول در بخش جنوبی و تیرههای مختلف شاهین و عقاب در شمال منطقه نام برد.
در رودها و آبهای ساحلی دریای خزر نیز انواع ماهیهای شمال ایران به فور یافت میشود که صید آنها مشغله اصلی مردم بندر ترکمن، خواجه نفس و کمش تپهاست.
به علت قرارگرفتن ترکمن صحرا بین مناطق مرطوب و جنگلی البرز شمال و خشک و بیابانی ترکمنستان در شمال و منطقه نیمه خشک مرتفع در شرق بجنورد، تربیت انواع دامها در این منطقه مقرون به صرفهاست. از جمله:
اسب و گاو که در مناطق چمنزار و آب کافی تربیت میشود (جنوب گرگان و شرق گنبد)
گوسفند و بز که در مناطق نیمه خشک استپی و نیمه مرطوب تربیت میشود. (بخشهای مرکزی، جنوبی و شرقی منطقه)
شتر که در شمال رود گرگان و بخشهای شمالی منطقه به ویژه ریگزارها و شورهزارهای شمال و شمال شرقی که دارای هوای خشک و رطوبت کم است تربیت میشود.
به تبعیت از ویژگیهای آب وهوایی، پوشش گیاهی، ارتفاع و زندگی جانوری این منطقه را میتوان به سه بخش اکولوژیکی تقسیم کرد:
منطقه جنوبی که ناحیهای جنگلی و مرطوب است با بارش سالیانه بیش از ۵۰۰ میلیمتر و از نظر شکل زمین عموماً به شکل تپهاست که کمکم به دامنههای ملایم البرز شمالی وصل میشود و مهمترین منطقه پرورش گاو و گوسفند است.
منطقه مرکزی شمال علیآباد، رامیان و گوکلان که بخش وسیعی را به نام دشت گرگان دربرمیگیرد و بین منطقه جنوب و رود گرگان واقع است که مهمترین بخش زراعی منطقه نیز بهشمار میرود. اقلیم معتدل و نیمهخشک مشخصه بارز این حوزهاست و پوشش گیاهی آن نیز چمن و استپ نیمهخشک است.
منطقه شمالی که بین رودهای گرگان و اترک واقع شده؛ گنبد کاووس، آق قلا، مراوه تپه، داشلی برون، بندر ترکمن و کمش تپه را دربرمیگیرد که محل اصلی سکونت اقوام ترکمن است و کشت غلات و پرورش اسب و گوسفند در آنجا رایج است
شناخت تاریخی
منطقه ترکمن صحرا تاریخی بسیار کهن دارد. این منطقه به علت همجواری با شهرها، مناطق باستانی معروفی چون داهه، نیشابور، مرگیانا، نیسا، تپورستان و کومش است.
اکثریت نسبی جمعیت ترکمن صحرا را ترکمنها تشکیل میدهند که مردمانی ترکمن و اهل سنت(حنفی) هستند.
قدیمیترین یافتههای باستانشناسی منطقه شمال سفالینهها و دست ساختههای بشر، پیشینه سکونت و زیست در این منطقه را به بیش از هفت هزار سال پیش میرساند.
وجود گورستان و تپه باستانی کمیش تپه کوچک، بقایای شهر تاریخی جرجان، دیوار تاریخی جرجان در شمال شهرستان آق قلا، جزیره آشوراده در غرب بندر ترکمن، پیشینه سکونت در این منطقه را به سالیان بسیار دورتر برمیگرداند.
جستارهای وابسته
ترکمنهای ایران
ترکمنهای خراسان
پانویس
پیوند به بیرون
پایگاه اطلاعرسانی دانشجویان و دانش آموختگان ترکمن ایران
پایگاه اطلاعرسانی اخبار ترکمن
استان گلستان
ترکمنها
جغرافیای ایران
منطقههای ایران |
3979 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AE%D8%AF%D9%88%D9%85%E2%80%8C%D9%82%D9%84%DB%8C%20%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%BA%DB%8C | مخدومقلی فراغی | مخدومقلی فراغی (مختومقلی هم نوشتهاند) (به ترکمنی: مخدومقلی فراغی، Magtymguly Pyragy) (زادهٔ ۱۱۰۲ خورشیدی _ درگذشتهٔ ۱۱۶۹ یا ۱۱۷۶ خورشیدی) شاعر ترکمن زاده ایران است که از بزرگترین شاعران زبان ترکمنی و یکی از مهمترین شخصیتهای مردم ترکمن بهشمار میآید. وی در اشعار خود بیشتر به مسایل اجتماعی و سیاسی میپرداخت.
زندگی شخصی
مخدومقلی در سال ۱۱۰۲ هجری خورشیدی در روستای آجیقوشان کشور ایران در شمالشرق گنبد کاووس به دنیا آمد. واژهٔ مخدوم به معنی «خدمتکردهشده»، فرد دارای خدمتکار، و سرور است و قلی به معنای غلام؛ و مخدومقلی به معنای «غلام سرور».
برپایهٔ برخی منابع محل تولد وی در منطقهای به نام گینگجای نزدیک مراوهتپه بودهاست. پدرش دولت محمد آزادی از شاعران سرشناس قرن دوازدهم ترکمن و گوگلان و مادرش ارازگل از طایفهٔ گوکلان، تیرهٔ گرکز بودند.
تحصیلات ابتدایی و زبانهای فارسی و عربی را نزد پدر خود آموخت، سپس برای تحصیل به مدرسهٔ شیرغازی در خیوه رفت و پس از آن سفرهای دیگری نیز داشت؛ از جمله به بخارا و افغانستان و هندوستان.
او در جوانی عاشق دخترخالهٔ خود منگلی شده بود که نتوانست به او برسد، پس از کشته شدن برادر بزرگتر خود عبدالله در افغانستان که به درخواست احمد شاه درانی (جانشین نادرشاه افشار در نیمه شرقی ایران و افغانستان کنونی) به آنجا رفته بود با بیوهٔ برادر خود به نام آققیز ازدواج کرد و از او دو فرزند به نامهای بابک و ابراهیم داشت که هر دو در کودکی از دنیا رفتند.
بر پایهٔ برخی منابع مخدومقلی در سال ۱۱۶۹ ه.ش در کنار چشمهٔ اباساری در دامنهٔ کوه سونگی داغ درگذشت. او را در کنار روستای آقتوقای در ۴۰ کیلومتری غرب مراوهتپه (شمالشرق استان گلستان) و در جوار آرامگاه پدرش به خاک سپردند.
شعر
مخدومقلی در شعر خود مسائل اجتماعی و سیاسی را مورد توجه قرار داده و به اتحاد ترکمنها و تقبیح جنگهای آن دوران به خصوص حملهٔ نادرشاه افشار میپردازد. او در مورد حمله نادر به ترکمنها با وجود کمکهای قبلی ترکمنها در اوایل حکومت او شعری گفته که در آن نادر را فتاح و محکوم به فنا مینامد و از عواقب کشتار آگاه میکند:
پیشبینی او بزودی با ترور نادرشاه توسط یکی از اقوام خود به واقعیت پیوست.
او همچنین مسائل اجتماعی همچون چندهمسری، سوادآموزی و نقش زنان در جامعه، فقر و اختلاف طبقاتی و معضل مواد مخدر را مورد توجه قرار میدهد. او به دلیل اعتراض به ریاکاری دینی عالمان دورو و کنایاتش به روحانیان و صوفیان مورد تحریم قرار گرفته و محاکمه شده و بهطور کلی مورد غضب اغلب خانها و قدرتمندان زمان خود بود.
آرامگاه
در دهه ۱۳۷۰ آرامگاهی برای مختومقلی فراغی ساخته شد. ساخت این آرامگاه در سال ۱۳۷۸ پایان یافت و در 28 اردیبهشت همزمان با سالگرد تولد او با حضور و سخنرانی صفر مراد نیازوف رئیسجمهور وقت ترکمنستان و عطاالله مهاجرانی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد ایران افتتاح شد.
در زادروز فراغی همواره جمعیت زیادی از مردم منطقه و مقامات دولت ایران و ترکمنستان برای برگزاری مراسم به این آرامگاه میآیند.
اهمیت
بیشتر اشعار او در جنگهای آن دوران (جنگهای ترکمنها با حکومت قاجار ایران، خاننشین خیوه و خاننشین بخارا و نیز جنگهای بین قبایل ترکمن) نابود شده، اشعار باقیمانده او در دههٔ ۱۸۷۰ توسط آرمینیوس وامبری، جهانگرد و خاورشناس مجار گردآوری شده و در کتابخانه بریتانیا نگهداری میشود. سه دهه پیش از وامبری هم مختومقلی توسط دو پژوهشگر لهستانی به نامهای بوریهو و آلکساندر شودزکو به دنیا معرفی شدهبود.
محمدعلی جمالزاده مخدومقلی را فردوسی ترکمانان نامیدهاست.
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
سایت مخدومقلی (ترکمنی، فارسی، انگلیسی، ترکی)
Essay on Magtymguly's Philosophy of Upbringing
Essay on the life and works of the poet
Full text of the Ruhnama, with select quotes mentioning Magtymguly Pyragy.
اهالی ترکمن ایران
اهالی گنبد کاووس
تاریخ ترکمنستان
ترکمنستان
ترکمنهای اهل ایران
خاکسپاریها در ایران
درگذشتگان دهه ۱۸۰۰ (میلادی)
رهبران مذهبی اهل ترکمنستان
زادگان ۱۷۲۴ (میلادی)
شاعران ترکمن
شاعران مرد اهل ایران
صوفیان اهل ترکمنستان
زادگان سده ۱۸ (میلادی) |
3980 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%E2%80%8C%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C | دولتمحمد آزادی | دولت محمد آزادی (۱۱۱۲ ه. ق - ۱۱۷۴ ه. ق) یکی از شاعران ترکمنزبان از اهالی ترکمنهای ایران در قرن دوازدهم هجری قمری و پدر مختومقلی فراغی شاعر ملی ترکمنان است.
زندگی شخصی
دولت محمد (دولت مامد) در نواحی اطراف رود اترک متولد شد و تحصیلات اولیه را از پدرش مختومقلی دیوئهچی آموخت و پس از آن برای تحصیل بیشتر به خیوه رفت.
دولت محمد در میانسالی با زنی به نام ارازگل ازدواج کرد، شش فرزند به نامهای محمدصفا، عبدالله، مختومقلی، قاهرقلی (نوادگان او در جرگلان، شهرستان بجنورد زندگی میکنند)، قولچه و زبیده از او داشت که محمدصفا و عبدالله در جوانی به سپاه احمد شاه درانی پیوسته و در جنگ کشته شدند. پس از مرگ ارازگل با زنی قزاق ازدواج کرده و چاقی و یاری از او به دنیا آمدند که نوادگان آنها هماکنون در قاری قلعه ساکن هستند.
او در ۱۱۷۴ هجری (۱۷۶۰ میلادی) درگذشت و مزار او در روستای آق تقه در غرب مراوه تپه (در جوار مقبره فرزندش) قرار دارد.
نویسندگی
آزادی لقب ادبی دولت محمد بود. او گرایش مذهبی زیادی داشت و در آثاری به نامهای مناجاتنامه و مختصر (با حاشیه مختومقلی) به مسائل دینی پرداخته است. او در مهمترین کتاب خود به نام وعظ آزادی به اهمیت گسترش دانش و کاهش اختلاف طبقاتی برای پیشرفت جامعهٔ خویش اشاره داشتهاست.
منابع
امین گلی، تاریخ سیاسی و اجتماعی ترکمنها، اول، نشر علم، ۱۳۶۶، ص ۸-۲۴۶
اهالی بجنورد
اهالی ترکمن ایران
ترکمنها
درگذشتگان ۱۱۳۸
زادگان ۱۰۷۸
شاعران ترکمن
شاعران مرد اهل ایران
زادگان دهه ۱۶۹۰ (میلادی)
درگذشتگان ۱۷۶۰ (میلادی)
شاعران سده ۱۸ (میلادی) اهل ایران
پژوهشگران تصوف |
3983 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D8%AA%D9%88%D8%AF%D9%87 | ادبیات توده | ادبیات توده یا ادبیات عامیانه به آن دسته از ادبیات گفته میشود که بیشتر به گونه شفاهی از نسلهای پیشین سینه به سینه به زمان ما رسیدهاست و در میان توده مردم رواج دارد.
ادبیات تودگانه در زبان پارسی به گونههای زیادی نمود یافتهاست از جمله:
مثلها و ضربالمثلها
متلکها
معماها
لغزها
چیستان
دوبیتیها
فهلویات
تقلید از زبان جانوران
ترانهها
آوازها
قصهها
متل-راز
حکایات راجع به جانوران
افسانهها (برای نمونه گوهر شبچراغ، جابلقا و جابلسا)
تئاتر و نمایشهای توده: (نمایش تقلید، پهلوان کچل، خیمه شب بازی، تعزیه)
تصنیفهای عامیانه
کتابهای تفریحی توده (نمونه: رمز حمزه حسین کرد، امیرارسلان، چهل طوطی، اسکندر نامه، شنگول و منگول، خاله سوسکه، خسرو و دیوزاد، کلثوم ننه، بهرام و گلاندام، عاق والدین و جزاینها)
رمانهای پهلوانی
طومارهایی که در قهوهخانه میخوانند.
نقالی و شاهنامهخوانی
مرثیه در مرگ اشخاص سرشناس
اشعاری که به مناسبت عید نوروز خوانده میشود.
پیوند به بیرون
فرهنگ کامل اصطلاحات عامیانه فارسی
ادبیات بر پایه سبک
ادبیات عامیانه |
3989 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%84 | کابل | کابُل، پایتخت افغانستان مطابق تخمین سال ۲۰۲۰ دارای جمعیتی حدود ۴٬۲۰۰٬۰۰۰ نفر و مساحتی حدود ۱٬۰۲۳ کیلومتر مربع است که در ولایت کابل واقع شدهاست. مرکز این شهر، شامل بافت کهنه و قدیمی آن است که مناطق پل خشتی، خوابگاه، کاه فروشی، مرادخانی، ده افغانان، چنداول، شوربازار، سراجی، زاناخان و باغ علیمردان را در بر میگیرد. کابل همراه با دیگر توابع (ولسوالیها)، جمعیتی بالغ بر ۴٬۳۷۲٬۹۷۷ میلیون نفر و مساحتی در حدود ۴۲۵ کیلومتر مربع دارد و در آن از همهٔ قومیتهای اصلی افغانستان زندگی میکنند.
براساس شواهد رشد شهرنشینی حکایت از مهاجرت گسترده از سایر نقاط افغانستان به این شهر دارد. بر این اساس کابل نود و چهارمین کلانشهر جهان و در ردهٔ پنجمین شهر جهان از نظر سرعت رشد جمعیت قرار دارد.
کابل مرکز اداری و سیاسی افغانستان است و در ۱٬۷۹۱ متری بالای سطح دریا در درهای دراز و باریک میان کوههای هندوکش را شکافته و در درازای دریای کابل امتداد یافتهاست. این شهر همراه با قندهار، هرات و مزار شریف توسط بزرگراههای حلقوی که در سرتاسر کشور امتداد یافتهاند وصل شدهاست. کابل همچنین مسیر اصلی شاهراه جلالآباد که به سوی پیشاور پاکستان میرود است.
محصولات اصلی کابل شامل میوهٔ تازه و خشک، قالیچهٔ افغانی، چرم و محصولات پوست گوسفند، لباسها و اسباب محلی و نسخههای محصولات باستانی است. جنگهای ۱۹۷۸–۲۰۰۱ این صنعت را مختل کرد و به اقتصاد صدمهٔ بسیاری وارد کرد.
شهر کابل قدمتی ۳٬۵۰۰ ساله دارد؛ پادشاهان بسیاری سالها روی شهر به خاطر موقعیت استراتژیکی آن که در طول مسیرهای جنوب و مرکز آسیا قرار گرفته جنگ میکردند. کابل در طول تاریخ توسط امپراتوریهای بزرگ زمان خودش حکومت میشدهاست. در حدود ۵ سده پیش از میلاد مسیح توسط هخامنشیان و پسانترها توسط سلوکیان، پادشاهی موریا، کوشانیان، ساسانیان، سلسلهٔ مغولان، صفویان، غزنویان و غوریان اداره و کنترل میشدهاست. از سال ۱۵۰۴ تا ۱۵۲۶ میلادی، کابل به عنوان مرکز رسمی بابر، سازندهٔ امپراتوری مغولان هندوستان بود. پس از آن تا سال ۱۷۳۸م زیر سلطنت دهلی بود، که نادرشاه و نیروهای افشاریان به گورکانیان حمله کردند. پس از مرگ نادرشاه در ۱۷۴۷، شهر به دست احمدشاه درانی افتاد که بسیار سریع آن را در کشور تازه تأسیس افغانستان اضافه کرد. در ۱۷۷۶، تیمورشاه درانی کابل را به پایتخت افغانستان مبدل ساخت.
از سال ۱۹۸۰، با شروع جنگ بر ضد اتحاد جماهیر شوروی از سوی مجاهدین، شهر به دست گروههای جنگطلب متفاوتی افتاد. در بین سالهای ۱۹۹۲–۱۹۹۶ که جنگ داخلی میان گروههای مسلح رقیب و مخالف یکدیگر درگرفت و منجر به حکومت پنج سالهٔ طالبان شد؛ هزاران نفر از شهروندان کابل و مردم غیر مسلح کشته شدند و باعث وارد آمدن صدمات جدی به زیرساختهای کابل و مهاجرت گستردهٔ مردم از کابل و سایر نقاط افغانستان به کشورهای همسایه شد.
پس از سقوط طالبان در نوامبر ۲۰۰۱، پس از حملهٔ نیروهای نظامی آمریکا و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو) به افغانستان، حکومت وقت با همکاری سایر کشورها و سازمانهای بینالمللی فعالیت خود را جهت بازسازی زیرساختهای از دسترفتهٔ کابل آغاز کردهاست؛ اگرچه حملات انتحاری طالبان و دیگر شبهنظامیان روند بازسازی کابل و افغانستان را کند میکرد و شهر کابل هر از چندگاهی شاهد حملات انتحاری با هدف ضربهزدن به حکومت بود که جان شماری از شهروندان بیگناه نیز گرفته میشد. کابل تا پیش از هجوم طالبان در سال ۱۴۰۰ همچنان در حال توسعه و نوسازی بود.
نام
کابل یکی از قدیمیترین شهرهای بزرگ دنیاست. در کتاب مقدس ویدا به نام «کبه» (Kabha) و در پارچههای اوستا از آن به نام «کوبها» (Kobaha) یاد میشود. نویسندگان کلاسیک یونانی آن را «کوفن» (Kophen) یا «کوفس» (Kophfs) و «کووا» ثبت کرده و همچنان مردم فارس و ارستو این شهر را «خوسپس» (Khoaspes) خواندهاند.
کابل از دیدگاه کتاب مهاباراتا هندوان، بهشت و جایگاهی تفکر برای خداوندان خوبی بوده و آن را در سانسکریت به نام اردهستانه یا عبادتگاهی مقدس حفظ کردهاند.
معنای نام کابل ناشناخته است، اما واژهنامه مختصر اسامی مکانهای جهانی آکسفورد خاطرنشان میکند که مطمئناً قبل از ظهور اسلام زمانی که کابل مرکز مهمی در مسیر هند و جهان یونان بود، وجود داشتهاست. در سدهٔ هفتم میلادی، یک پژوهشگر چینی به نام شونگ چونگ، در نبشتههای خویش مشهور به هیوان تَسِنگ این شهر را «کاوفو» (Kaofu) مینویسد. وی چنین برداشت میکند که در حقیقت این شهر زیبا مسما به دریای کاوفو است که از قلب آن میگذرد، وی میافزاید که آریاییان قدیم از لحاظ دینی اهمیتی ویژه به این شهر داده و آن را «کوبها اردهستانه» (Kobaha Urddhastana) یا محل بلندپایه گفتهاند. این ناحیه به کابلستان نیز معروف بود. الکساندر کونینگام (متوفی ۱۸۹۳) در قرن نوزدهم افزود "Kaofu" که توسط چینیها ثبت شدهاست به احتمال زیاد نام "یکی از پنج قبیله یوچی یا تخاری" بودهاست. وی افزود که این قبیله نام خود را به این شهر پس از اشغال آن در قرن ۲ قبل از میلاد، دادند. طبق دائرةالمعارف دنیای مدرن آکسفورد، این «احتمالاً یک فرضیه به نظر میرسد» همانطور که مورخ افغان میر غلام محمد غبار (۱۸۹۸–۱۹۷۸) نوشت که در اوستا (کتاب مقدس زرتشتی)، کابل به عنوان Vaekereta (وائیکریتا) شناخته میشد، در حالی که یونانیان از دوران باستان از آن به عنوان Ortospana (ارتپسانه) به معنای «مرتفع» یاد شدهاست، که با کلمه سانسکریت Urddhastana (اردهستانه) مطابقت دارد که درباره کابل گفته میشد. بطلمیوس جغرافیدان یونانی (متوفی ۱۷۰ م) کابل را کابورا ثبت کرد.
طبق یک افسانه میتوان دریاچه ای در کابل پیدا کرد که در وسط آن میتوان "جزیرهٔ خوشبختی" را یافت، جایی که خانواده ای شاد از موسیقیدانان زندگی میکردند. طبق همین افسانه، این جزیره با دستور یک پادشاه از طریق ساختن (پل "pul") ساخته شده از (کاه "kah") میتواند قابل دسترسی باشد. نام کابل بدین ترتیب در نتیجه ترکیب این دو کلمه (کاه پل "Kahpul") ایجاد شد. طبق دائرةالمعارف اسامی مکانهای جهانی آکسفورد، "این پیشنهاد که این اسم از ریشهٔ عربی "قبال" گرفته شده بعید است".
این که نام کابل برای اولین بار چهوقت استعمال شد مشخص نیست. با این حال، دائرةالمعارف دنیای مدرن آکسفورد مینویسد که این نام «در پی تخریب کاپیسا و دیگر شهرهای واقع در افغانستان فعلی توسط چنگیز خان (حدود ۱۱۶۲ تا ۱۲۲۷) در قرن سیزدهم» برجسته شد.
تاریخ
قدمت
درهٔ کابل قدمتی ۵٬۰۰۰ ساله دارد. واژهٔ «کابها» در حدود ۵٬۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در ریگودا و اوستا یاد شدهاست که از دریای کابل یاد کردهاست. ریگودا این شهر را به عنوان شهری آرمانی تحسین میکند و مینویسد تصویری از بهشت در کوههای آن مجسم شدهاست. نظریههای دیگری اظهار میکنند که این شهر در بین ۱٬۵۰۰ تا ۲٬۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح تشکیل شدهاست. جایی که کابل واقع شدهاست، پیش از آن که توسط شاهنشاهی پارسها، هخامنشیان فتح شود بخشی از امپراتوری مادها بودهاست. مرجعی به نام "کابورا" وجود دارد که بهواسطهٔ فرمانروایان شاهنشاهی هخامنشی (داریوش بزرگ، داریوش دوم و داریوش سوم) تألیف شده، که بعدها پایهای برای استفاده نام کابورا (Κάβουρα) توسط بطلمیوس شد. آنجا مرکز مزدیسنا بود که بعدها با آیین بودا و آیین هندو همراه شد.
اسکندر مقدونی این شهر را بعد از غلبه بر امپراتوری هخامنشیان در ۳۳۰ پیش از میلاد فتح کرد. بعد از مرگ اسکندر، این ناحیه پیش از اینکه به دست شاهنشاهی مائوریا بیفتد، قسمتی از امپراتوری سلوکیان محسوب میشد.
در دوره مؤریا، تجارت به دلیل وزنها و معیارهای معادل رونق گرفت. تأسیسات آبیاری برای مصارف عمومی که منجر به افزایش برداشت محصولات میشود توسعه یافت. مردم به عنوان صنعتگر، جواهرساز و نجار اشتغال داشتند.
در دومین سده پیش از میلاد دولت یونانی بلخ کابل را از ماوریان گرفته بهتصرف خویش درآورد. پس از آن زیردستان آنها امپراتوری هندویونانی شهر را در اواسط سدهٔ دوم پیش از میلاد به دست خود گرفتند. باختریها شهر پاروپامیز را نزدیک کابل بنیاد کردند، اما در سدهٔ یکم پیش از میلاد این شهر به ماوریان افتاد. سیتیها (سکاها) در اواسط دههٔ یکم پیش از میلاد هندویونانیها را از شهر بیرون انداختند اما ۱۰۰ سال پسانتر با روی کار آمدن شاهنشاهی کوشان شهر را از دست دادند.
مطابق به تاریخنویسان، نام سانسکریتی کابل کمبوجه است. این نام در نوشتههایی باستانی در کوفس و کوفن ذکر شدهاست. در سدهٔ هفتم پس از میلاد ژوانزونگ این نام را به عنوان کافو بررسی کرده بود و اعلام کرد که این به خاطر لقب یکی از چهار قبیلهٔ یوئهژی است که آنها در اوایل مسیحیت در طول کوههای هندوکش بهسوی درهٔ کابل مهاجرت کرده بودند. این شهر توسط شاهنشاه کوشان، کوجولا کادفیزس در سال ۴۵ میلادی فتح شد و جزو املاک امپراتوری کوشان تا اواخر سدهٔ سومین پس از میلاد محسوب میگردید.
در اطراف سالهای ۲۳۰ پس از میلاد، کوشانیها توسط شاهنشاهی ساسانی شکست خوردند و به همراه با هم بیعتهای ساسانی معروف به هندو-ساسانیان تبدیل شدند. در دوران ساسانیان، شهر با نام «کاپول» در خط پهلوی نامیده میشد. در ۴۲۰ میلادی هندو-ساسانیان توسط قبیلهٔ خیانیان که با نام «کیدارایتز» نیز شناخته میشدند، به بیرون رانده شدند که پس از آن در ۴۶۰ با هیاطله تبدیل شدند. آنجا به بخشی از باقیماندهٔ پادشاهی آشینا از کاپیسا که با نام کابلشاهیان نیز شناخته میشود، تبدیل شد. مطابق با تاریخ الهند اثر ابوریحان بیرونی، کابل توسط شاهزادگانی که از تبار ترکها بودند اداره میشد که برای ۶۰ نسل ادامه پیدا کرد.
آنان و هندوها دیوار بزرگ دفاعی را در اطراف شهر به علت محافظت از مهاجمان آینده ساختند. این دیوار تا به امروز باقیمانده و همچنین به عنوان یک ساحهٔ تاریخی شناخته میشود.
پیش از اسلام
تاریخنویسان دورهٔ اسکندر، کابل را به نام «ارتوسپانه» (Artospana) که همان «اردهستانه» (Urddhastana) سانسکریت است در تاریخ یونانی قید نموده که پسانها (بعدها) در سدهٔ دوم میلادی این شهر را به نام «کابورا» (Kabura) یا قلب پاراپامیزاد نوشتهاند. در دوران شاهنشاهی کوشان بزرگ هنوز هم کابل به نام کاوفو شناخته میشده، که آهسته آهسته به کابورا مسما گردید تا آن زمان که کابل شاهان از آن به نام کابلستان یاد کردند. کابلستان برای چندین سده پیش و پس از دورهٔ مسیح، از بامیان و قندهار در غرب تا کوتل بولان و تمام جنوب را در بر میگرفت، که این خطهٔ وسیع به ده علاقهداری تقسیم بوده و شهرهای کابل، غزنی، بامیان، ننگرهار، سوات، پیشاور، اپوکین، بنو و بولر در بر میگرفتهاست.
از تاریخ یونان چنین برداشت میشود که ارتوسپانه یا کابل مرکزی عمده و اصلی در منطقه بوده، که پسان در دورهی تسلط یونان، هرات که اسکندریهٔ افغان بود جای آن را اشغال کرد که پسانها (بعدها) شاهزادگان هندوساک آن را بار دیگر احیا کردند. تا آنکه در عصر زنبیلکشاه و زنبورکشاه، لشکر عرب پس از فتح برقآسای روم باستان (ترکیهٔ امروزی) و ایران به دروازههای این شهر کوبی، شاهان و کابلیان برای دفاع، دیوار بزرگی به نام شیردروازه در درازای کوه آسمایی یا آسهماهی بنا کردند که حکایتهای آن تا امروز سینهبهسینه حفظ گردیده. تاریخ مصر به وضوح مینویسد که لشکر اسلام پس از فتح نیم جهان در شیردروازههای کابلستان به مرتبهٔ بیستوسه بار شکست مطلق دید تا آنکه به مرور زمان کابلیان خود به دین اسلام گرویدند.
حملهٔ مسلمانان
در اواسط قرن هفتم(۶۴۲–۸۷۰) و در حمله اعراب به ایران، مسلمانان عرب، امپراتوری ساسانی را در جنگهای ولجه، نهاوند و قادسیه شکست دادند. اعراب سپس بهسوی شرق سرزمین ایران حملهور شده و در سال ۸۱ هجری شهر کابل را که در کنترل کابلشاهیان بود، از طرف دهمَزنگ شکافتند، مسلمانان عرب فاتح شدند و شاه کابل به گردیز رفت ولی بزودی دوباره کابل را بهدست آوردند. پس از آن کابلشاهیان ۲۳ بار با اعراب جنگیدند. در بعضی مواقع که ناتوان میگردیدند باج را قبول مینمودند. بدین ترتیب تا سقوط امپراتوری اعراب کابل را در حفاظت داشتند. پس از شکست امویان توسط عباسیان حکمرانهای خراسانی وابسته با اعراب در کشور بهسر اقتدار آمدند.
—نانسی هچ داپری، ۱۹۷۱
پس از دولتهای صفاری و طاهری نفوذ اعراب از کشور کم شده رفت ادارهٔ کابل نیز به دست حکمرانان محلی افتاد؛ گزارش شد که حاکمان مسلمان کابل با غیرمسلمانان یکجا زندگی میکردند.
مقارن ضعف صفاریان از کوهستان شرقی کابل یک قوم دیگر بنای سلطنت را در کابل گذاشت که سرکردهشان را کالاله میگفتند و تا به عصر غزنویان باقی بودند، تا اینکه در سال ۳۴۴ ه.ق ضمیمهٔ سلطنت غزنوی شد. با شروع سلطنت غزنویان شهر غزنی بهتدریج اهمیت یافت و کابل عقب ماند. در لشکرکشیهای چنگیزخان کابل نیز دستخوش چور و چپاول گردید.
معماری و شهرسازی کابل بسیار زیبا و دقیق است و یکی از شهرهایی است که علیرغم قدمت بسیار، حساسیت زیادی در شهرسازی آن به کار رفتهاست.
دورهٔ تیموریان و مغولان
پس از آن کابل بهدست تیمور و حکمداران او بود تا آنکه دولت تیموری هرات قوت گرفت. پس از سقوط تیموریان، بابر در اینجا مستقر گردید و کابل دوباره رونق یافت و تا سال ۹۲۳ پایتخت بود و به تعمیر و آرایش آن پرداخت. بابر به کمک مردم این شهر، هندوستان را فتح کرد و پایتخت خود را از کابل به آگره نقل داد و کابل مرکز ولایت شد. آرامگاه این پادشاه هم در همین شهر است.
امپراتوری درانی
کابل در درازای تاریخ، در احساس چکامهسرایان، در چشم تمدن، در قلب آسیا، در خاطرههای اشغالگران و در ایمان بسا مردم، شهر باارزش و دارندهٔ ویژگیهای مقدس بودهاست. کابل در طول تاریخ بارها زیر تهاجم بیگانه قرار گرفت و به گشتهای متمادی، ویران و آباد گردید، تا سرانجام در سال ۱۷۷۶ تسلط خاندان درانی در قلمرو خراسان جاگیر شد و تیمورشاه پسر احمدشاه ابدالی، مرکز امپراتوری خود را از قندهار به کابل انتقال داد که پس از آن کابل تا امروز به صفت خانهٔ مشترک و مرکز یگانگی تمام مردم افغانستان پابرجا است.
وقتی که سلطنت به احمدشاه درانی رسید، وی توجه به کابل نمود. وی در سال ۱۱۴۴ امر احداث یک دیوار بزرگ را در شهر داد. این دیوار در ظرف ۴ ماه آباد گردید. تیمورشاه پس از تنظیم قندهار در سال ۱۱۹۵ ه.ق کابل را پایتخت ساخت و از آن تاریخ تا امروز کابل مرکز و پایتخت افغانستان است.
قرن بیستم
صنایع چرم و منسوجات پس از تبدیل شدن کابل به یک شهر تجارتی، تا سال ۱۹۱۶ توسعه یافت. اکثر مردم در ضلع جنوبی رودخانه متمرکز شده بودند.
کابل در سراسر رژیم شاه حبیبالله خان با معرفی برق، تلفن و خدمات پستی مدرنیزه شد. اولین مکتب مدرن به نام حبیبیه در سال ۱۹۰۳ تأسیس شد. در سال ۱۹۱۹، پس از جنگ سوم انگلیس و افغانستان، پادشاه امانالله خان، استقلال افغانستان را در امور خارجی در مسجد عیدگاه کابل اعلام کرد. امانالله شاه اصلاح طلب بود و قصد داشت پایتختی جدید در زمینی در فاصله ۶ کیلومتری کابل بسازد. این منطقه دارالامان نامگذاری شد که از کاخ معروف دارالامان تشکیل شده بود. بعداً وی در آنجا اقامت گزید. طی دهه ۱۹۲۰ بسیاری از مؤسسات آموزشی در کابل تأسیس شدند. در سال ۱۹۲۹ شاه امانالله به دلیل خیزش محلی که توسط حبیبالله کلکانی تنظیم شده بود، کابل را ترک کرد، حبیبالله کلکانی نیز پس از ۹ ماه قدرت توسط شاه نادر خان زندانی و اعدام شد. سه سال بعد، در سال ۱۹۳۳، پادشاه جدید در هنگام اهدای جایزه در داخل مدرسه ای در کابل ترور شد. تاج و تخت به پسر ۱۹ ساله او ظاهر شاه که آخرین پادشاه افغانستان گردید، سپرده شد. برخلاف امانالله خان، نادرخان و ظاهر شاه قصد ایجاد پایتخت جدید را نداشتند و بدین ترتیب کابل همچنان کرسی دولت این کشور باقی ماند.
در دوره جنگهای داخلی، فرانسه و آلمان به توسعه کشور کمک کردند و مدارس دبیرستان و لیسهها را در پایتخت تأسیس و نگهداری کردند، برای فرزندان خانوادههای اعیان شهر آموزش ایجاد کردند. دانشگاه کابل در سال ۱۹۳۲ افتتاح شد و در دهه ۱۹۶۰ افغانهای تحصیل کرده در غرب اکثریت معلمان را تشکیل میدادند. در دهه ۱۹۶۰ اکثر مدرسان این دانشگاه از دانشگاههای غربی مدرک داشتند.
هنگامی که ظاهرشاه در سال ۱۹۳۳ قدرت را به دست گرفت، کابل تنها ۱۰ کیلومتر (۶ مایل) خط ریل در کشور داشت و این کشور دارای تلگرافهای داخلی، خطوط تلفن یا جادههای کمی بود. ظاهرشاه برای کمک به توسعه شبکه حمل و نقل و ارتباطات مدرن به ژاپنیها، آلمانیها و ایتالیاییها متوسل شد. یک برج رادیویی توسط آلمانیها در سال ۱۹۳۷ در کابل ساخته شد و امکان برقراری ارتباط فوری با روستاهای اطراف را فراهم میآورد. بانک ملی و کارتلهای دولتی سازمان یافته بودند تا امکان مدرن سازی اقتصادی را فراهم کنند. کارخانههای نساجی، نیروگاههای برق، کارخانههای فرش و مبلمان نیز در کابل ساخته شدند که تولید و زیرساختهای مورد نیاز را تأمین میکردند.
طی دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰، شهرنشینی شتاب گرفت و مساحت ساخته شده تا سال ۱۹۶۲ به ۶۸ کیلومتر مربع افزایش یافت، که تقریباً چهار برابر افزایش نسبت به سال ۱۹۲۵ بود. در نخستوزیری محمد داود خان در دهه ۱۹۵۰، سرمایهگذاری و توسعههای خارجی افزایش یافت. در سال ۱۹۵۵، اتحاد جماهیر شوروی ۱۰۰ میلیون دلار اعتبار به افغانستان ارسال کرد، که برای توسعه و ساخت حمل و نقل عمومی، فرودگاهها، یک کارخانه سیمان، نانوایی مکانیزه، یک بزرگراه پنج بانده از کابل تا مرز شوروی و بندها، از جمله گذرگاه سالنگ به شمال کابل را شامل میشد. در طول دههٔ ۱۹۶۰، خانههای مسکونی مکروریان به سبک شوروی ساخته شد که شامل شصت بلوک بود. دولت همچنین بسیاری از ساختمانهای وزارتخانه را به سبک معماری بروتالیست ساخت.
در دههٔ ۱۹۶۰ فروشگاه مارک اند اسپنسر اولین فروشگاه مدرن آسیای میانه در کابل ساخته شد. باغوحش کابل در سال ۱۹۶۷ افتتاح شد، که با بازدید جانورشناسان آلمانی نگهداری میشد. خارجیها به کابل سرازیر شدند و صنعت جهانگردی کشور سرعت بیشتری گرفت. کابل آزادسازی را تجربه کرد، به ویژه از بین بردن محدودیتهای آزادی بیان و اجتماعات را که منجر به تشکیل انجمنهای دانشجویی در پایتخت شد. جناحهای سوسیالیست، مائوئیست و لیبرال هر روز در کابل تظاهرات میکردند در حالی که رهبران سنتیتر اسلامی علیه عدم کمک به حومهٔ افغانستان صحبت میکردند. از دهه ۱۹۶۰ تا اواخر دههٔ ۱۹۷۰، کابل ایستگاه اصلی مسیر معروف هیپی بود. با آغاز دههٔ ۱۹۷۰، کابل به دلیل فروشهای خیابانی حشیش معروف شد و به یکی از جاذبههای اصلی گردشگری هیپیهای غربی تبدیل شد.
جنگهای داخلی
بر اساس تخمین سازمان ملل متحد، ۹۰ درصد شهر به ویرانه مبدل گشت و بیش از شصت و پنج هزار نفر از اهالی شهر کشته و دهها هزار تن دیگر زخمی شدند. این جنگ کوچه به کوچه در شهر کابل تا تسخیر شهر بهوسیلهٔ طالبان در سال ۱۹۹۶ بیوقفه ادامه یافت.
بعد از فروپاشی حکومت کمونیستی در افغانستان گروههای رقیب افغان برای تحکیم موقعیت خویش و تصرف پایتخت وارد نبرد شدند که خسارات زیادی بر جای گذاشت و قسمتهای عمدهٔ شهر بر اثر راکتباران گروههای مختلف آسیب جدی وارد گردید.
جغرافیا
کابل در شرق کشور افغانستان گرفتهاست. ۱۷۹۱ متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در یک درهٔ کمعرض بین کوههای هندوکش و به استقامت دریای کابل واقع شدهاست. در قسمت شرق و منطقه قدیم شهر حصار قدیمی کابل، کوههای شیر دروازه، و گورستان شهدای صالحین قرار دارد. کمی پیشتر از آن قلعه بالاحصار قرار دارد که در عقب آن دریاچهٔ حشمت خان واقع شدهاست.
موقعیت آن به کاسهای بین کوهها تشبیه شدهاست. کوههای که کابل را احاطه کردهاند، کوههای: خیر خانه شمالی، خواجه رواش، شاخ باران تی، چهلستون، قرغه، خواجه رزاق و شیر دروازه هستندـ. همچنان دو کوه دیگر که در قسمت غربی و در داخل شهر قرار گرفتهاند: آسمایی همچنان به نام «کوه تلویزیون» و تپههای علیآباد شامل تپه مرنجان و بیبی مهرو.
شهر در منطقهای با ۱۰۲۳ کیلومتر مربع وسعت قرار گرفته، که آن را بهمراتب بزرگترین شهر کشور کردهاست. نزدیکترین پایتختهای جهان به کابل مطابق پروازهای هوایی، اسلامآباد، دوشنبه، تاشکند، دهلی نو و بیشکک هستند. کابل بهطور عجیبی با شهر هانوی در شرق و استانبول در غرب هماندازه است.
آب و هوا
آب و هوای کابل، تابع وضع عمومی کشور افغانستان است. از آنجا که این کشور تقریباً در وسط آسیا واقع است، پس عرض و طول جغرافیایی، ارتفاع، امتداد کوهها و دوری از دریا از عواملی هستند که در آب و هوای افغانستان اثرگذار هستند.
با وضع جغرافیایی که افغانستان دارد مناطق مختلف آن آب و هوای گوناگون دارد و کابل هرچند از دریا بسیار دور و تابع آب و هوای بری است، اما توازن در فصول چهارگانهٔ آن برقرار است و هر سه ماه تغییر فصل بهصورت منظم پیدا میشود. فصل بهار از ماه حمل (مارس، آوریل) آغاز میشود و تا پایان جوزا (مه، ژوئن) منظماً ادامه دارد. در این فصل میتوان آن را فصل نمو و انبساط خواند. از ماه سرطان (ژوئن، ژوئیه) تا آخر سنبله (اوت، سپتامبر) و هنگام تابستان گرمترین ایام کابل بهشمار میرود. در ماه میزان (سپتامبر و اکتبر) خزان آغاز میگردد و تا پایان ماه قوس (نوامبر، دسامبر) ادامه دارد. خزان فصل برداشتن محصول و جمعآوری میوهاست و کابل از این حیث در این فصل امتیاز فراوانی دارد. سه ماه اخیر سال، جدی (دسامبر، ژانویه)، دلو (ژانویه، فوریه) و حوت (فوریه، مارس) فصل زمستان کابل است که سرمای بسیار و بارش برف تا پایان آن ادامه مییابد. دادههای اقلیمی کابل به قرار ذیل است:
محیط زیست
دریای کابل از قلب شهر میگذرد و بازارهای شهر را بدو حصه تقسیم میکند. چندین پل برای عبور و مرور مردم روی دریا ساخته شدهاست که نامدارترین آنها پل خشتی، پل باغ عمومی، پل شاه دوشمشیره و پل محمود هستند. نظر به تغییرات اقلیمی، از قرن ۲۱ یکم بدینسو این دریا بیشتر سال خشک است و تنها در زمستان و بهار پرآب است.
دریاچهٔ بزرگی هم در قسمت شرقی شهر بهنام دریاچهٔ حشمتخان وجود دارد. این تالاب استراحتگاه مهمی برای هزاران پرنده است که بین شبهقاره هند و سیبری پرواز میکند. در ۲۰۱۷, دولت این دریاچه را منطقه حفاظت شده اعلام کرد. در بعضی از گونههای مخصوص پرندگان این دریاچه لکههای روی بدن شان بهوجود آمدهاند مانند، عقاب امپراتوری شرقی و پلیکان دالمیشن. دیگر دریاچه بزرگ کابل قرغه است که در ۹ کیلومتری شمال غربی شهر واقع شدهاست. این دریاچه مکان دلپذیری برای مردم محل و خارجیان است.
آلودگی هوا بزرگترین مشکل شهر در فصل زمستان است، که عامل آن استفاده از سوختهای فسیلی بیکیفیت توسط باشندگان شهر است.
ناحیهها
شهر کابل یکی از ۱۵ ولسوالیهای ولایت کابل است که بهعنوان مرکز ولایتی، به ۲۲ ناحیهٔ شهری و ۲۲ حوزه پولیس تقسیم شدهاست. در ۲۰۰۵, تعداد ناحیههای شهری از ۱۱ به ۱۸ ارتقا یافت. بعد از الحاق ناحیه ۱۴ و ۱۹–۲۲ که توسط شهرداری کابل از روی مناطق روستایی بهم ضمیمه شدند، در سال ۲۰۱۰ کابل دارای ۲۲ ناحیه شد. اندازه شهر افزایش یافت بهطور اساسی افزایش یافت. با مشاجرههای که شهرداری با ریاست ولایتی بروی علامت گزاریها داشتند، بیشتر این ناحیهها توسط ریاست ولایتی کابل اداره میشود تا شهرداری کابل.
ناحیه ۱ کابل قسمت قدیمی شهر را شامل میشود، منطقه بالا شهر کابل ناحیههای ۲٬۴ و ۱۰ هستند، ناحیههای ۳ و ۶ هم مناطق تجاری و حکومتی را در خود جا دادهاست. شمال، غرب، شرق، و جنوب شهر بیشتر مناطق مسکونی است.
جدول زیر ۲۲ ناحیه شهری کابل را با اطلاعات مساحت، زمین و استفاده شانرا در سال ۲۰۱۱, نشان میدهد. محله مشهور آن ده افغانان است.
اقتصاد
محصولات اصلی کابل شامل میوه تازه و میوه خشک، مغزیات، نوشیدنی، فرش افغانی، چرم و پوست گوسفند، مبلمان، عتیقه و لباسهای محلی میشود.
در ۲۰۱۱, بانک جهانی مبلغ ۲۵ میلیون دالر را برای پروژه ساخت و ساز مناطق مسکونی کابل تصویب کرد. در دهههای اخیر، ایالات متحده مبلغ ۹٫۱ میلیارد دالر را در زیر ساختهای مسکونی کابل سرمایه گزاری نمودهاست. جنگ افغانستان (از ۱۹۷۸ تا کنون) تولیدات اقتصادی کابل را محدود کردهاست، هرچند بعد از حاکمیت حامد کرزی در ۲۰۰۱, پیشرفتهای در اقتصاد محلی پدیدار شدهاست. اولین نمونه آن کابل سیتی سنتر است که در ۲۰۰۵ باز شد. نمونههای دیگر آن گلبهار سنتر، برچی سنتر، سیتی واک مال و بهار سراب است.
بزرگترین قطب صنعتی کابل در ناحیه ۹ و در شمال دریای کابل در نزدیکی فرودگاه بینالمللی حامد کرزی واقع شدهاست. حدود ۶ کیلومتری بالاشهر کابل، در زمینی حدود ۹ هکتار در بگرامی با جدیدترین امکانات که به تاجران اجازه کسب و کار را در آنجا میدهد، تکمیل شدهاست. این پارک مدیریت حرفهای در زمینه نگهداری روزانه جادهها، سرکهای داخلی، زمینهای عادی، زمینهای پارک، زنگ خطر ۲۴ ساعته و کنترل به رفت و آمد موترها و اشخاص دارد. کارخانههای که آنجا فعالیت دارند شامل: کارخانهٔ ۲۵ میلیون دلاری حبیب گلزار نمایندهٔ رسمی تولید انحصاری کوکاکولا در افغانستان و نماینده رسمی شرکت تویوتا افغانستان و نمایندهٔ رسمی محصولات نستله در افغانستان، کارخانهٔ نوشابههای غیرالکلی الکوزی، کارخانهٔ شیر قوت، و….
ترابری
هوایی
فرودگاه بینالمللی حامد کرزی (فرودگاه بینالمللی کابل) از مرکز کابل فاصله دارد، که عموماً فرودگاه اصلی کشور است. این فرودگاه قطب هواپیمایی آریانا افغان (هواپیمایی ملی افغانستان), هواپیمایی بینالمللی افغان جت، هواپیمایی افق شرق، هواپیمایی کام ایر، خطوط هوایی پامیر و خطوط هوایی صافی است. دیگر شرکتهای هواپیمایی منطقه مانند، ایر ایندیا، اسپایس جت، فلای دبی، هواپیمایی امارات، گلف ایر، ماهان ایر، هواپیمایی بینالمللی پاکستان و ترکیش ایرلاینز نیز برنامههای منظم پرواز به این فرودگاه دارند. چند ترمینال بینالمللی توسط کشور ژاپن در سال ۲۰۰۸ ساخته و راهاندازی شد.
راهآهن
کابل سرویس قطار ندارد. تنها سرویس راهآهن آن، تراموا کابل - دارالامان، از ۱۹۲۳ تا ۱۹۲۹ به مدت شش سال فعالیت داشت. سرویس ریل سبک در دوره توسعه میان مدت در حال برنامهریزی است.
جاده
بزرگراه AH76 کابل را به سمت شمال به سمت چاریکار، پل خمری و مزارشریف متصل میکنند.
بیشتر شبکه جاده ای در مرکز شهر کابل از تقاطعهای مربع یا دایره ("char-rahi") تشکیل شدهاست. میدان اصلی شهر میدان پشتونستان (به نام پشتونستان) است که یک چشمه بزرگ در آن قرار دارد و در مجاورت کاخ ریاست جمهوری، د افغانستان بانک و سایر نقاط مهم واقع شدهاست. چارراهی مسعود کنار سفارت ایالات متحده واقع شده و یکی از جادههای با فرودگاه کابل متصل است. در منطقه شهر نو چندین تقاطع اصلی وجود دارد: انصاری، حاجی یعقوب، کوی بازار، صدارت و طره باز خان. دومی، به نام توراب خان، جاده گل و کوچه مرغها را به هم متصل میکند. در غرب کابل نیز دو تقاطع اصلی وجود دارد: چوک دهمزنگ و کوته سنگی. سالنگ وات جاده اصلی به سمت شمال غرب کشور است، در حالی که آسمایی وات سوم عقرب جاده اصلی به غرب کابل است.
افزایش روزافزون جمعیت در قرن ۲۱ باعث ایجاد مشکلات عمده ازدحام در جادههای این شهر شدهاست. در تلاش برای مقابله با این موضوع، بودجه ۹۵ کیلومتر جاده کمربندی خارجی با هزینه ۱۱۰ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷ تصویب شد. ساخت و ساز پنج سال طول خواهد کشید و از چار آسیاب از طریق احمد شاه بابا مینه، ده سبز (منطقه توسعه "شهر جدید کابل")، بزرگراه AH76، پغمان و دوباره چار آسیاب ادامه خواهد داشت. همچنین سرویس اتوبوس حمل و نقل عمومی جدید نیز در سال ۲۰۱۸ افتتاح شدهاست (به زیر مراجعه کنید). در سپتامبر ۲۰۱۷، رئیس شهرداری کابل اعلام کرد که «در آینده نزدیک» ۲۸۶ متر پل هوایی برای عابرین پیاده (پل عابر پیاده) در هشت منطقه شلوغ شهر ساخته خواهد شد.
تحت پروژه بهبود بهرهوری حمل و نقل شهری کابل که در سال ۲۰۱۴ و با حمایت بانک جهانی امضا شد، این شهر شاهد بهبودهای گستردهای در وضعیت جادهها، از جمله ساخت پیادهروهای جدید برای عابرین پیاده، سیستم فاضلاب، برق و آسفالت سطح جادهها خواهد بود.. این پروژه تا ۳۱ دسامبر ۲۰۱۹ ادامه داشت.
وسایل نقلیه شخصی از سال ۲۰۰۲ در کابل در حال افزایش است، از سال ۲۰۱۳ حدود ۷۰۰٫۰۰۰ اتومبیل ثبت شده که ۸۰٪ اتومبیلها، تویوتا کرولا بیده اند است. تعداد نمایندگیهای فروش نیز از ۷۷ در سال ۲۰۰۳ به بیش از ۵۵۰ در سال ۲۰۱۰ افزایش یافتهاست. پمپبنزینها عمدتاً متعلق به مالکیت شخصی هستند. دوچرخههای موجود در جاده از دیدنیهای معمول شهر است.
تکسی
تاکسی کابل با رنگ سفید و رنگ زرد رنگآمیزی شدهاست. اکثر اینها مدل قدیمی تویوتا کورولا هستند. چند کابین روسی متعلق به دوران اتحاد جماهیر شوروی نیز هنوز در حال کار هستند.
اتوبوس و واگن برقی
سفرهای طولانی مدت جاده ای توسط اتوبوس مربی مرسدس بنز یا لاری، کامیون و اتومبیل انجام میشود. اگرچه سرویس اتوبوسرانی در سراسر کشور از کابل در دسترس است، اما پرواز به ویژه برای خارجیها ایمن تر است. سرویس اتوبوسرانی عمومی شهر (ملی بس / "اتوبوس ملی") در دهه ۱۹۶۰ تأسیس شد تا مسافران را از مسیرهای روزانه به بسیاری از مقاصد برساند. این سرویس حدود ۸۰۰ اتوبوس دارد. سیستم اتوبوسرانی کابل منبع جدیدی از درآمد را در تبلیغات کل اتوبوس از MTN مشابه تبلیغات "بسته بندی اتوبوس" در حمل و نقل عمومی در کشورهای پیشرفته تر کشف کردهاست. یک اتوبوس سریع نیز وجود دارد که برای مسافران خطوط هوایی صافی از مرکز شهر به فرودگاه بینالمللی حامد کرزی حرکت میکند.
یک سیستم الکتریکی واگن برقی از فوریه ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۲ با استفاده از ناوگان اوداکودا ساخته شده توسط یک شرکت چکسلواکی در کابل کار میکرد (برای اطلاعات بیشتر به ترولیبوسهای کابل مراجعه کنید). سرویس ترولیبوس عمدتاً به دلیل قیمت پایین در مقایسه با سرویس اتوبوسرانی معمولی ملی بس بسیار محبوب بود. آخرین واگن برقی در اواخر سال ۱۹۹۲ به دلیل جنگ متوقف شد - بسیاری از سیمهای مس هوایی بعداً غارت شدند اما تعدادی از آنها، از جمله تیرهای فولادی، امروز هنوز هم در کابل دیده میشود.
در ژوئن ۲۰۱۷، شهرداری کابل از برنامههای حمل و نقل سریع سریع اتوبوس جدید، اولین طرح اصلی حمل و نقل عمومی شهری، رونمایی کرد.
گردشگری
تا پیش از تهاجم طالبان در سال ۱۴۰۰، هرساله ۲۰٬۰۰۰ گردشگر خارجی از افغانستان بازدید میکردند. بیشتر هتلهای کابل شامل: هتل کابل سرینا; هتل انتر کانتنینتال، و هتل صافی لندمارک است که در مرکز شهر قرار دارند. دیگر هتلهای کمتر شناخته شده نیز وجود دارند. گردشگران بیشتر مسافرخانهها را که در سراسر شهر وجود دارند، ترجیح میدهند. مسافرخانههای بهتر و امنتر در منطقهٔ وزیر اکبرخان است و بیشتر سفارتخانههای کشورها نیز در آن منطقه است.
منطقه قدیمی شهر دارای بازارها، کوچههای باریک و جادههای نامنظم است. مکانهای فرهنگی شهر شامل: موزیم ملی افغانستان که تندیس مشهور سوریا، کشف شده از منطقهٔش خیرخانه را به نمایش میدهد، قصر دارالامان که در زمان حکومت اشرف غنی بازسازی شدهاست، آرامگاه بابر امپراتور مغول در باغ بابر، باغ چهل ستون، منار استقلال ساخته شده ۱۹۱۹ بعد از سومین جنگ افغان و انگلیس، آرامگاه تیمور شاه درانی، قصر باغ بالا و مسجد باشکوه عیدگاه (ساخته شده ۱۸۹۳). بالا حصار، قلعهٔ که توسط انگلیسیها در ۱۸۷۹, بخاطر جبران کشته شدن ۱۶٬۵۰۰ سرباز شان آن را تخریب کردند. اکنون از آن به عنوان کالج نظامی استفاده میشود. در قلعهٔ کلولهپشته که اردوی ملی افغانستان در آن مستقر بود؛ و قلعه قرن نوزدهمی برج شهرآرا که در ۱۹۲۸ تخریب شد، از قلعههای نظامی افغانستان است. دیگر آبدههای تاریخی تخریب شده آن، منار چکری، تخریب شده ۱۹۹۸ است که آثار بودایی سواستیکا، مهایانا و تراواده را دارا بود.
کابل سیتی سنتر که اولین مال خرید در کابل است، ناحیه وزیر اکبرخان، باشگاه گلف کابل، باغوحش کابل، مسجد عبدالرحمن، شاه دوشمشیره و دیگر مسجدها، گالری ملی، آرشیف ملی افغانستان، قبرستان شهدای صالحین، تپهٔ بیبی مهرو و باغهای پغمان. شبکهٔ توسعهٔ آقاخان هم در بازسازی باغ بابر سهم گرفته بود.
باغها (پارکها)
باغ بابر (پارک)
باغ چهلستون (پارک)
باغ بالا (پارک)
پارک زرنگار
پارک شهر نو
باغ زنانه (پارک)
چمن حضوری
پارک بی بی مهرو
دریاچه قرغه
مسجدها
مسجد عبدالرحمن
مسجد عیدگاه
مسجد ابوالفضل
مسجد پلخشتی
مسجد شاه دو شمشیره
آرامگاهها
آرامگاه تیمور شاه درانی
آرامگاه عبدالرحمنخان
آرامگاه محمد ظاهرشاه و محمد نادرشاه
آرامگاه سید جمالالدین اسدآبادی
قصرها
ارگ ریاستجمهوری افغانستان, شامل چندین قصر دیگر در داخل آن
قصر استور
قصر باغ بالا
قصر تاج بیگ
قصر چهلستون کابل
قصر حرمسرا
قصر دارالامان
قصر دلگشا
قصر زرنگار
قصر شاه بوبو
موزیمها
موزیم ملی افغانستان
آرشیف ملی افغانستان
گالری ملی افغانستان
نگارستان ملی
هتلها
هتل کابل سیرینا
هتل انترکانتنینتال
هتل صافی لندمارک
مردم
جمعیت کابل در سال ۲۰۲۰, ۴٫۴۳۴ میلیون نفر تخمین زده شدهاست. تخمین دیگری در ۲۰۱۵ آن را ۳٬۶۷۸٬۰۳۴ نفر گزارش دادهاست. جمعیت شهر در سالهای جنگ در نوسان بودهاست. این یعنی که تخمینهای مختلفی گزارش شده باشد.
در ۱۸۷۸ جمعیت کابل از ۱۰٬۰۰۰ تا ۱۷۰۰۰ و ۶۵٬۰۰۰ و در ۱۹۴۰ ۱۲۰٬۰۰۰ نفر تخمین شدهاست. در ۱۹۷۶, ۳۳۷٬۷۱۵ نفر و در ۱۹۷۹, ۵۰۰٬۰۰۰ نفر گزارش شدهاست. این رقم به ۱٫۵ میلیون نفر در ۱۹۸۸, رسید. کابل به یکی از سریعترین شهرهای دارای رشد سریع بین ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ تبدیل شد. علت آن هم بازگشت مهاجرینی بود که بهخاطر رژیم طالبان از کشور فراری شده بودند. عامل دوم آن رفتن مردم به پایتخت بهخاطر جنگهای بین طالبان و دولت در مناطق زندگیشان بود. بعضیهای دیگر هم بهخاطر جستوجوی کار و زندگی بهتر به کابل میروند که باعث گسترش وسیع مناطق شهری کابل شدهاست.
کابل دارای بیشترین تنوع قومی در کشور است که جمعیت آن تمام افغانستانیهای سراسر کشور را شامل میشود. فارسی دری و پشتو بهطور گستردهٔ در منطقه استفاده میشود، زبان فارسی دری هم دارای لهجههای مختلف است و دو زبانگی هم بسیار رایج است.
بر اساس آمار انجمن جغرافیای ملی حدود ۷۰ درصد مردم پارسیزبانان شامل ۴۵ درصد تاجیک و ۲۵ درصد هزاره و نزدیک به ۲۵ درصد مردم پشتون و ۵ درصد سایر اقوام بلوچ و ازبک و ترکمن هستند.
۶۸٪ مردم پیرو اسلام سنی و ۳۰٪ آن پیرو اسلام شیعه هستند. باقی ۲٪ آن صوفیه، هندویسم، یهودیت و مسیحیت هستند
ورزش
کرکت بازی محبوبترین بازی بین مردم با سه استادیوم ورزشی است.ی کابل
مجتمعهای ورزشی
زمین بینالمللی کرکت الکوزی کابل
استادیوم غازی برای فوتبال استفاده میشود.
جمنازیوم کمیته المپیک
کابل جدید
به علت کمبود فضا و منابع شهر فعلی کابل که جوابگوی شهروندان یا باشندگان آن نیست قرار است پایتخت افغانستان به شهر جدیدی که با نام کابل جدید که در شمال شهر کنونی کابل است انتقال یابد.
پروژه ساخت کابل جدید در ماه مارس سال ۲۰۰۹ به تصویب شورای وزیران رسید. این شهر به مساحت پانصد کیلومتر مربع خواهد بود و گنجایش سه میلیون نفر جمعیت را دارد. کشور ژاپن تهیه نقشه این شهر را به عهده گرفتهاست.
شهرهای خواهر
اوماها، نبراسکا، ایالات متحده (از ۲۰۰۳)
کانزاس سیتی، میزوری، ایالات متحده (از ۲۰۱۸)
آنکارا، ترکیه (از ۲۰۰۳)
استانبول، ترکیه (از ۱۹۹۲)
کازان، روسیه (از ۲۰۰۵)
جستارهای وابسته
افغانستان
قندهار
هرات
بلخ
نگارخانه
پیوند به بیرون
نقشه شهر کابل
عکسهای تاریخی کابل
داستان کابل
کابل کاروان
کابل، شهر نور؛ پروژه ۹ میلیارد دلاری توسعه شهری
راهنمای سفر به کابل از ویکیسفر
مردم کابل؛ گزارش از رادیوی بینالمللی فرانسه به انگلیسی
منابع
بنیانگذاریها در هزاره ۲ (پیش از میلاد)
پایتختهای آسیا
جایها در شاهنامه
شاهی کابل
شهرها در افغانستان
شهرهای راه ابریشم
شهرهای رودگذر
مرکز استانها در افغانستان
مکانهای جغرافیایی در شاهنامه
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در هزاره ۲ (پیش از میلاد)
مناطق مسکونی در ولایت کابل |
3990 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7 | آمودریا | آمودریا (رود وخش به معنی شتابان/ Oxus)، رودخانه آمو یا جیحون (به یونانی باستان: Oxus/Ὄξος/اُکسوس که یونانیشدهٔ نام پارسی باستان رود: وَخش است) پرآبترین رود در آسیای مرکزی است که رود دوم سیردریا است. در فارسی تاجیکی، به رود، دریا میگویند. آمودریا از کوههای پامیر سرچشمه گرفته و حدود ۱٬۱۲۶ کیلومتر از آن در قسمت مرزهای شمالی افغانستان با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان جاری است. بخشهایی از آن قابل کشتیرانی است. در سواحل آن شیرخانبندر و بندر حیرتان قرار گرفته، که کالاهای صادراتی یا وارداتی افغانستان به کشورهای آسیای مرکزی از این طریق مبادله میشود.
این رود بهطور تاریخی در حدود یا سرحد سرزمین باستانی ایران قرار داشته و در آثار اساطیری نیز مرز ایران و توران بهشمار میرود. در گذشته در دورهای به دریای خزر میریخته بعدها مسیر آن تغییر کرده و با پیوستن به رود سیردریا به دریاچه آرال میریزد. امروزه هرچند مسیر اصلی رود به سوی آرال است اما تمامی آب آن در طول مسیر و با کانالکشیهایی که برای کشاورزی صورت گرفته به مصرف میرسد.
دریاچه آرال از سال ۱۹۶۰ به بعد رو به خشکی رفت و نود درصد آن خشک شدهاست. دلیل این خشکی بیشتر این بوده که شوروی سابق مسیر دو رودخانهٔ سیحون و جیحون را به سمت بیابانها تغییر میدهد تا آن اراضی را به زمینهای کشاورزی تبدیل کند. از زمان هخامنشیان آسیای مرکزی را اورزمی یا خوارزمی مینامیدند که در پارسی نو به شکل خوارزم (زمین خوار و پست و جلگهای) درآمد. نام این دریاچه در طول تاریخ دریاچه خوارزم یا دریاچه وخش بودهاست ولی از زمانی که آسیای مرکزی به دست مغولها و روسها افتاد نام غیراصیل آرال جایگزین نام تاریخی خوارزم شد. دو رود تاریخی این سرزمین هم رود وخش و رود یخشاارته بود که از سده ۱۶ به بعد به نامهای آمودریا و سیردریا جعل شد.
پیشینهٔ تاریخی
در کرانهٔ شرقی خراسان بزرگ دو رود بزرگ جاری بود که گاه به نامهای سیحون و جیحون خوانده میشوند و سرزمینهای آن سوی آنها را فرارود یا ورارود و به اصطلاح عربی ماوراءالنهر میخوانند. امروزه این دو رود به نام آمودریا و سیردریا خوانده میشوند. آمودریا در واقع نام قدیمی این رود است. در گذشته این رودخانه به دریای خزر میریختهاست. «گذرگاه پیشین و باستانی آمودریا به سوی دریای خزر امروزه به شکل گودال و شورهزاری به نام «اونگوز»، و نیز گذرگاه جدیدتر آن به نام «اوزبای» (اوزبوی)، همچنان در محل دیده میشود و در برخی نقشهها و اطلسهای جغرافیایی و عکسهای ماهوارهای نشان داده شدهاست.»
آمودریا در اصل به معنای رود شهر آمو است. آمو کوتاهشدهٔ آمُل (آمل خراسان یا ترکمنآباد امروزی) است. آماردها به گفتهٔ ریچارد فرای، آملی کورت و کریستوفر برونر، آریایی بودهاند، و به مردمان سکا و داهه پیوند داده شدهاند. نام شهر امروزی آمل برمیگردد به زندگی آنان در آن گستره. همچنین آن که دو آمل، یکی در مازندران و دیگری در گسترهٔ آمودریا، جای داشته که به مهاجرت قبیلهای ایرانی بنام آماردی یا مردی بازمیگردد و برای تمیز از آمل طبرستان آن را آمل زم و آمل شط و آمل مفازه نیز خوانند؛ و این شهر را قوم تاتار ویران کردند.
در فرهنگ دهخدا چنین آمده:
آمو: رود آموی. آمُل. آمویه. جیحون. آمودریا. اُقسوس. آمون. آب. رود. آبهی. نهر. ورز.
سرچشمهٔ این رود بلورکوه است به مشرق بدخشان، و در سابق این رود به خزرها میریخته و مغولان گاهِ جنگ (هنگام نبرد) با خوارزمشاه مجرای آن بگردانیدند به دریاچه آرال.
اما جیحون نام دیگری بود که اهالی آنجا بدان رود داده بودند و شبیه «جیحون» (Gihon) بود که در «کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان» از آن به عنوان یکی از رودهای بهشت عدن نام برده شدهاست. در زبان انگلیسی رود آمو را آمودریا مینامند و فرارود را فرارود.
استرابون نقل میکند که کالاهای هندوستان به وسیله این رودخانه تا دریای خزر حمل و از آنجا از طریق رود کورا به دریای سیاه فرستاده میشد. هنگامی که اسکندر به ایران حمله کرد، این رودخانه به دریای خزر میریخت و از آن پس مسیر آن تغییر کرد و چون مغولها شهر گرگانج پایتخت خوارزمشاهیان را تصرف کردند رودخانه مزبور را با تغییراتی در مسیر آن به طرف دریای مازندران جاری ساختند و این صورت تا سه قرن بعد از آن تاریخ دوام داشت و از آن پس به حالت کنونی برگشت. آنتونی جنکینسون انگلیسی که در زمان شاه طهماسب اول صفوی از طریق خیوه و بخارا به دربار صفوی آمد، میگوید رودخانهٔ اکسوس به دریای ختا میریخت و مسلماً دریایی را که وی نام میبرد همان دریاچه آرال است.
آمودریا در ادبیات
آمودریا همان رودی بودهاست که در ادبیات اساطیری ایران مرز بین ایران و توران را نشان مشخص میکردهاست.
در غزل معروفی از رودکی شاعر معروف پارسیگو میخوانیم که:
در تذکرهها آمده رودکی چنگنواز بودهاست. میگویند توان و چیرگی رودکی در شعر و موسیقی به اندازهای بودهاست که نیروی افسونگری شعر و نوازندگی وی در ابونصر سامانی چنان تأثیر گذاشت که وی پس از شنیدن شعر «بوی جوی مولیان» بدون کفش، هرات را به مقصد بخارا ترک کرد. این داستان که در کتاب چهارمقاله از نظامی عروضی آمدهاست بر این قرار است که امیرنصر سامانی (یا امیری دیگر) از بخارا به هرات میرود و دلبستهٔ هوای هرات میشود. بازگشت به بخارا را چنان فصل به فصل عقب میاندازد که مدت چهار سال او و ملازمانش در هرات میمانند. لشکریانش که دلتنگِ بخارا شده بودند به رودکی که در آن زمان نزد امیرمحتشم و مقبول القول بود روی آورده و به او گفتند اگر هنری بورزد و شاه را به بازگشت به بخارا ترغیب کند پنجاه هزار درم به او پاداش میدهند. رودکی نیز میدانست در این هوای لطیف نثر کارگر نیست و باید چیزی بسراید و بنوازد که از هوای هرات لطیفتر باشد. از این رو قصیدهای میسراید و هنگامی که امیر سامانی صبوحی کرده بود، چنگ نواخته و آن تصنیف را با آواز میخواند؛ و امیر چنان تحت تأثیر قرار میگیرد که بدون آنکه کفش را در پایش کند سوار بر اسب میشود و مستقیم به سوی بخارا میتازد؛ و نقل است که کفشهایش را تا دو فرسنگ دنبال او میبردند؛ و رودکی پنجاه هزار درم از لشکریان میگیرد.
جستارهای وابسته
سیردریا
دریاچه آرال
وخش
مردم آمارد
رود پنج
رود پامیر
پانویس
منابع
B. SPULER,, Encyclopaedia of Islam, 'ĀMŪ DARYĀ', Volume I: A - B, Brill, Leiden, 1986,
رودهای ازبکستان
رودهای افغانستان
رودهای بینالمللی آسیا
رودهای تاجیکستان
رودهای ترکمنستان
رودهای مرزی
زمینچهرهای ولایت بدخشان (افغانستان)
مرز ازبکستان و افغانستان
مرز ازبکستان و ترکمنستان
مرز افغانستان و ترکمنستان
مزر افغانستان و تاجیکستان |
3992 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%87%D8%B1%D9%87%20%D8%AF%D8%A7%D9%88%D8%AF | زهره داود | زهره داود نخستین دختر افغانستانی است که در سال ۱۹۷۲ به عنوان دختر زیبای سال برگزیده شد.
زهره در سال ۱۹۵۴ در مزار شریف زاده شدهاست. او دختر یکی از ارتشبدان (ژنرالهای) محمد ظاهر شاه است که در رشته جراحی در آمریکا تحصیل کرده بود.
زهره که در ۱۸ سالگی دختر شایسته افغانستان شد، به زودی در میان هنرمندان و هنرپیشگان کابل نامآور شد و کار خود را در بخش رادیو و تلویزیون آغاز کرد. با شرکت در برنامههای مسابقات ذهنی و اخبار، به یکی از محبوبترین چهرهها در میان شهروندان کابل تبدیل شد. در آن حین با خانوادگان سیاستمداران و طبقات بالای کابل و ستارگان هنری از جمله احمد ظاهر دوست صمیمی شد.
وی پس از گزینش به عنوان دختر شایسته (میس افغانستان) با محمد داود ازدواج کرد و برای سپری کردن ماه عسل به آمریکا مسافرت کردند.
یک سال پس از دخالت نظامی شوروی به خاک افغانستان، زهره با شوهر و فرزندش میهن را ترک کرد.
مقدار کمی با زبان انگلیسی آشنایی داشت، ولی چون در رشتهٔ ادبیات فرانسوی در دانشگاه کابل تحصیل کرده بود، قدری فرانسوی میدانست و ازین رو در یک نانوایی فرانسوی در ریچموند استخدام شد.
شوهرش با وجود داشتن مدرک خلبانی کار خود را در یک رستوران مک دونالدز آغاز کرد و سپس راننده تاکسی شد.
زهره و شوهرش در دورههای شبانهٔ زبان انگلیسی شرکت کردند، پروازهای تمرینی، دادن امتحان، تماسهای جدید، وظایف تازه بخش دیگری از کارهای بعدی این خانواده را تشکیل میدهد. آنها اکنون در ویلای خود در مَلیبو واقع در کالیفرنیا زندگی میکنند.
زهره پروژهای به نام «زنان برای زنان افغانستان» را در سال ۲۰۰۱ بنیاد نهادهاست. هدف از تأسیس این سازمان تأمین و گسترش حقوق زنان افغان است. وی در مورد شتاب در اجرای الگوهای غربی در افغانستان هشدار میدهد و آن را منبع بروز تنش میداند.
وی برای صلح، امنیت، ثبات اقتصادی و احترام به حقوق زنان با حفظ سنتهای پسندیده افغانی کوشش میکند.
منابع
از وبگاه آریائی
مس افغانستان سال ۱۹۷۲
Miss Afghanistan 1972
Afghans in America: Isolation and Worry
Women for Afghan Women: Shattering Myths and Claiming the Future (Paperback)
'A TALK WITH' Zohra Yusuf Daoud
افراد دارای تابعیت ایالات متحده آمریکا
افراد زنده
افغانستانیتبارهای اهل ایالات متحده آمریکا
افغانستانیهای مهاجرتکرده به ایالات متحده آمریکا
برندگان زیبایی دختر شایسته اهل افغانستان
برندگان مسابقههای زیبایی اهل افغانستان
پناهندگان اهل افغانستان
تاجیکهای اهل افغانستان
خبرنگاران تلویزیونی اهل افغانستان
خبرنگاران تلویزیونی زن
زادگان ۱۹۵۴ (میلادی)
زنان افغان سده ۲۱ (میلادی)
زنان اهل افغانستان
زنان سده ۲۰ (میلادی) اهل افغانستان
فعالان حقوق زنان اهل افغانستان
مدلهای زن اهل افغانستان |
3993 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%BA%20%D9%84%D8%B7%DB%8C%D9%81 | باغ لطیف | باغ لطیف در نزدیکی بالاحصار شهر کابل، پایتخت افغانستان، و در آغاز شهدای صالحین قرار داشت و از سوی سرهنگ عبداللطیف خان بنا شده بود. سرهنگ عبداللطیف از تیرهٔ مومند و اصلاً ساکن شالیز غزنه بود. وی در دوران جوانی و در هنگامیکه امیرمحمدافضل خان هنوز به امارت نرسیده بود و از طرف پدرش فرمانروای کل صفحات ترکستان بود، به درجه کپتانی رسید که نامبرده در توپخانه حضور به عنوان فرمانده (قوماندان) ایفای وظیفه میکرد. چندی بعد به درجه (رتبه) سرهنگی (کرنیلی) رسید که تا زمان حکومت امیرعبدالرحمن خان در همین درجه باقیماند.
با به قدرت رسیدن عبد الرحمن خان، عبداللطیف خان، برادر بزرگش عبدالقادرخان و پسر بزرگش عبدالسلام خان یکی پی دیگری بین سالهای ۱۳۰۶ تا ۱۳۰۸ هجری قمری محبوس گردیدند تا اینکه در زندان جان باختند و در همین باغ دفن گردیدند که اکنون گورگاههای ایشان مشخص نیست.
سرهنگ لطیف در شوربازار کابل سکونت داشت که محل سکونت وی بنام گذر کرنیل لطیف نامیده میشود. وی این باغ را در زمان سرهنگی خود ساخته بود که در آن زحمات فراوانی کشیده بود. این باغ با داشتن گلهای رنگارنگ و درختان زیبای شاه توت، توت، سیب، آلبالو، زردآلو و غیره در شهر کابل نمونه بود. در میان باغ جوی آب روان قرار داشت و در کنار این جوی مسجدی نیز بنا شده بود.
این باغ بزرگترین تفریگاه برای اهالی شهر کابل بود که مردم شهر کابل از طرف عصر بدانجا سرازیر میشدند. به همین دلیل، همه ساله برای مدت پنج هفته جشن (میله) نوروزی جشن دهقان درینجا برپا میشد. درین روزها، دهقانان به نمایش فرارودههایشان میپرداختند. نمایش گاوها، اسبها، قوچ جنگی، سگ جنگی، مرغ جنگی، کاغذپرانبازی، میله (جشن) گل ارغوان و دهها سرگرمیهای دیگر هزاران شهروند کابل و اطراف آن را به خود میکشانید.
دراوائل سال ۱۳۷۶ خورشیدی ازین باغ اثری بجا نمانده بود. این باغ در اثر بیتوجهی حکومتهای پیشین و سپس در دوران جنگهای ۲۳ سال اخیر به ویرانهای تبدیل شد و مکانی برای کشتن چارپایان بدست قصابان بود. ولی با اینحال مسجد آن طور نسبی آباد بود.
کابل
محوطههای باستانشناختی در افغانستان |
3995 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%28%D8%A7%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C%29 | جغرافیای افغانستان (ابهامزدایی) | جغرافیای افغانستان به دو دسته بخش میشود:
جغرافیای طبیعی افغانستان
جغرافیای انسانی افغانستان
صفحههای ابهامزدایی |
3996 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 | جغرافیای افغانستان | افغانستان سرزمینی کوهستانی و محصور در خشکی است که در قلب قاره آسیا جای گرفتهاست. این سرزمین در نیمکرهٔ شمالی، نیمکرهٔ شرقی و در محدودهٔ آسیای میانه و آسیای جنوبی و خاورمیانه واقع است و بخش بندی آسیا را بهم متصل میکند که به قلب آسیا شناخته میشود. مساحت آن ۶۵۲٬۲۲۵ کیلومتر مربع و چهل و یکمین کشور جهان از نظر پهناوری بهشمار میآید.
طول مرزهای افغانستان حدود ۵٬۸۰۰ کیلومتر است که شامل ۲٬۳۸۴ کیلومتر در شمال با جمهوریهای تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان، ۲٬۲۴۰ کیلومتر از شرق و جنوب با پاکستان، ۷۳ تا ۹۳ کیلومتر از سمت شمال خاوری از راه دالان واخان با استان مسلماننشین سینکیانگ (سنجان) جمهوری خلق چین و ۸۵۵ تا ۹۳۰ کیلومتر در غرب با ایران (که ۶۱۹ کیلومتر آن با استان خراسان است)، میباشد. بیشترین فاصلهٔ شرق تا غرب افغانستان ۱٬۲۴۰ کیلومتر، شمال تا جنوب آن ۸۵۵ کیلومتر و کمترین فاصلهٔ آن با آبهای آزاد جهان نزدیک به ۵۰۰ کیلومتر است.
بخشهای گستردهای از خاک افغانستان، بیشتر در شمال و شرق کشور، را کوهها و سنگلاخها پوشاندهاست. کوههای هندوکش به طول ۶۰۰ و عرض ۱۰۰ کیلومتر از سمت شمالشرقی به غرب و جنوبغربی کشیده شده و تقریباً از میانهٔ کشور میگذرد. این کوهها بیش از نیمی از سرزمین افغانستان را فرا گرفته و برای شهرهای کابل، قندهار و هرات ارزش راهبردی مهمی ایجاد کردهاست. این کوهها هر اندازه که به سوی غرب امتداد مییابند، از ارتفاع آنها کاسته شده و در نزدیکی مرزهای ایران تبدیل به کوهها و تپههای کمارتفاع میگردند. در بلندیهای هندوکش همواره برف وجود دارد. حتی در تابستانها نیز قلهها و یخچالها پربرف است. در میان کوهستانهای هندوکش، درههای ژرف، خوش آب و هوا، زیبا و حاصلخیزی وجود دارد که محیط مساعدی برای پرورش دام و تولید میوه است.
افغانستان از نظر طبیعی سرزمین افراط و تفریط است. کوههای سر به فلک کشیده، درههای ژرف، بارانهای بهاری و تابستانهای خشک، زمستانهای بسیار سرد و تابستانهای گرم، بلندیهای پوشیده از برف در طول سال و سرزمینهای پست و خشک و سوزان. این افراط و تفریط در زندگی اجتماعی نیز وجود دارد.
میزان لرزهخیزی افغانستان به حیث کمیت و شدت از بالاترینها در جهان میباشد. زلزلههای این کشور تا هزارهٔ دوم پیش از میلاد شناسایی شده. در کوه خواجه تا کنون چندین زلزله با شدت بالای ۷ ثبت گردیده است.
سرزمین افغانستان در درازای تاریخ مدافع تهاجم به هند بودهاست. جنگجویان بسیاری چون شاهنشاهان هخامنشی، اسکندر مقدونی، محمود غزنوی، تیمور گورکانی، و نادر شاه افشار از پیچ و خم کوهها و درههای این کشور خود را به هندوستان رساندهاند. افزونبر این تا پیش از کشف راههای آبی در سدههای اخیر و سپس گسترش راههای هوایی، خط مسیر بازرگانی شرق به غرب از دشت شمالی آن میگذشت. گذرگاه کاروانهای جادهٔ ابریشم از این سرزمین بوده که بیشتر از راه قندهار به هند و از راه بلخ به چین میرفت. پس از کشف راههای آبی و سپس گسترش راههای هوایی، افغانستان مانند سایر سرزمینهای آسیای میانه به منطقهای بنبست تبدیل شد و گذر هیچ بیگانهای به آنجا نیفتاد. همچنین کوهستانهای افغانستان سپر راهبردی استواری میان آسیای شمالی و آسیای جنوبی است.
کوهها و کوهستانها
مهمترین کوهستانهای کشور از این قرار است:
۱. هندوکش (۶٬۲۹۸ متر)
۲. پامیر کوچک (۶٬۲۸۱ متر، دروخان)
۳. بدخشان (۵٬۳۵۵ متر)
۴. بابا (۵٬۴۱۳ متر، بامیان)
۵. سفید خرس
۶. ترغان (۳٬۹۸۲ متر)
۷. سفید کوه (۴٬۷۵۵ متر، سکرم)
۸. نورستان
۹. شاه مقصود (۲٬۷۷۳ متر)
۱۰. مزار (۳٬۷۸۷ متر)
۱۱. هزارجات (۴٬۱۰۱ متر، تمران)
۱۲. بندبیان
۱۳. چلبدالان
۱۴. سیاه کوه
۱۵. بالا کوه (۳٬۸۷۲ متر)
۱۶. دوشاخ (۲٬۱۱۰ متر)
۱۷. یاه بند (۲٬۵۶۰ متر)
۱۸. چاغی
رودها
رودهای افغانستان، که به آن دریا میگویند، از کوههای مرکزی و مناطق شرقی کشور سرچشمه گرفته و به سمت غرب و جنوب جریان مییابد. به دلیل ارتفاع زیاد کوهها و کاهش نسبتاً سریع ارتفاع کوهها، سرعت آبها بسیار زیاد است و به همین جهت برای تولید انرژی برق مناسب است.
مهمترین رودهای کشور عبارتاند از:
۱. آمودریا (جیحون): از کوههای پامیر سرچشمه گرفته و حدود ۱٬۱۲۶ کیلومتر از آن در قسمت مرزهای شمالی کشور با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان است و قسمتهایی از آن قابل کشتیرانی است. در سواحل آن رودخانه شیرخان بندر و بندر حیرتان قرار گرفته، که کالاهای صادراتی یا وارداتی افغانستان به کشورهای آسیای میانه از این طریق مبادله میشود. آمودریا در منبع و ساحات پامیر و واخان دارای آبشارهای متعدد است و برای تولید نیروی برقآبی قابل استفادهاست.
۲. هیرمند (هلمند): از کوههای پغمان در غرب کابل سرچشمه گرفته و ۱٬۴۰۰ کیلومتر طول دارد و در جنوب غربی افغانستان بخش کمی از مرز مشترک ایران و افغانستان را تشکیل میدهد و مهمترین منبع تأمین آب دریاچههای سیستان و بلوچستان و کشتزارهای شمالی آن است.
۳. هریرود: از کوه بابا در مرکز افغانستان سرچشمه گرفته، از هرات میگذرد و در شمال غربی کشور اندکی از مرز مشترک ایران و افغانستان را تشکیل داده سرانجام در ریگزارهای ترکمنستان فرومیرود. ۱٬۲۳۰ کیلومتر طول داشته و دارای آبشارهای متعدد است و برای تولید نیروی برق مناسب است.
۴. کابل رود: از یکجا شدن دریای گلبهار پغمان، دریای لوگر پنجشیر و کنر این دریا شکل میگیرد. این دریا از میانهٔ دو شهر مهم «کابل» و «جلالآباد» عبور کرده، وارد خاک پاکستان میشود و به رود «سند» میریزد.
۵. رود پنج: رودی است در آسیای میانه که در میان تاجیکستان و افغانستان روان است و ریزشگاه آن رود آمودریا است. سرچشمهٔ رود پنج، رودهای رود پامیر و وخان دریا هستند که یکی از دریاچهٔ زارکول در سرزمین تاجیکستان و دیگری از کوهسار وخان در سرزمین افغانستان آب میگیرند. درازای این رود ۹۲۱ کیلومتر، پهنای حوزهٔ آبخیز آن ۱۱۴ هزار کیلومتر مربع، میانگین دبی آب آن ۱٬۰۰۰ متر مکعب بر ثانیهاست.
۶. رود کوکچه
۷. رود فرخار
۸. رود کندوز
۹. رود علینگار
۱۰. رود بلخ
۱۱. رود ارغنداب: رودخانهٔ ارغنداب (لاتین: آراخوتوس Arachotus) رودی است که از کرانههای قندهار گذشته و به رود هلمند (هیرمند) میپیوندد.
۱۲. رود پنجشیر
۱۳. رود کند
۱۴. رود علیشنگ
۱۵. رود لوره
۱۶. رود ترناک
۱۷. خاش رود
۱۸. فراه رود
۱۹. رود نیزنگ
۲۰. رود تکاب استادن
۲۱. رود شیرین تکاب
۲۲. رود مرغاب: رود مُرغاب یا دریای مرغاب، به درازای ۸۵۰ کیلومتر، از شمال باختری افغانستان و از ولسوالی مرغاب ولایت غور سرچشمه گرفته، به سوی شمال باختر جریان مییابد و سرانجام به بیابان قرهقوم در ترکمنستان رسیده و پایان مییابد.
۲۳. رود اولنگ
۲۴. رود گز
دریاچهها
دریاچههای پراکنده و بسیار کوچکی در افغانستان وجود دارد که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
۱. بند امیر
۲. آب ایستاده
۳. بند کجکی
۴. بند ارغنداب
۵. دق پترگان (در مرز ایران)
۶. هامون پوزک (درمرز ایران)
۷. دشت ناامید (در مرز ایران)
دشتها
پراکندگی دشتهای این کشور بیشتر در بخشهای شمال و شرق آن است. برخی از مهمترین دشتهای این سرزمین عبارتند از:
۱. دشت برنگ
۲. دشت رود
۳. گرمسیر
۴. ریگستان
۵. سیاه سنگ
۶. دشت مرغو (مارگو)
۷. دشت خلش
۸. دشت همدم آب
۹. هجده نهر
۱۰. دشت ناامید (کیلگی)
همچنین میتوان از دشت شور، دشت آبدان نیز نام برد.
آب و هوا
طبیعت افغانستان به خاطر بلندیهای سر به فلک کشیده و رودخانههایی که از آن سرچشمه میگیرد، زیباست و تنوع آب و هوا در آن مشهود است. زمستانهایش بسیار سرد (تا ۲۰ درجه زیر صفر) و تابستانهایش بسیار گرم (تا ۴۰ درجه بالای صفر) است.
آب و هوا از یک ولایت به ولایت دیگر و از یک شهر به شهر دیگر تفاوت دارد. بارندگی نیز در نقاط گوناگون، متفاوت است و بین ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلیمتر در نوسان است. این مقدار در مناطق شرقی بین ۲۵۰ تا ۴۰۰ و در مناطق غربی و جنوب غربی بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیمتر است. در مناطق مرکزی به علت وجود بلندیها و بارندگی بیشتر، هوا از ناحیههای دیگر سردتر است ولی در مناطق جنوبی و غربی به علت کمی بارندگی هوا گرمتر بوده و دارای تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای معتدلتر است.
در بخشهای کوهستانی به علت برف و یخبندان ارتباط روستاییان و قبایل نیمی از سال با یکدیگر میگسلد و آبوهوا تأثیر بسیاری در پراکندگی و جدایی جمعیت دارد. منابع آب زیرزمینی افغانستان نسبتاً غنی است. در شهر کابل آب در ژرفای ۳–۴ متری زمین قرار دارد ولی به دلایل فنی کمتر از آب زیرزمینی استفاده شده و بیشتر مردم افغانستان با مشکل کمبود آب آشامیدنی و آب کشاورزی روبرو هستند. تنها ۲۲٪ مردم در این کشور به آبهای سالم مصرفی دسترسی دارند. (۳۹٪ شهرها، ۱۸٪ روستاها).
پوشش گیاهی
پوشش گیاهی نسبتاً غنی در کوههای افغانستان محدود به رشتهکوههای بزرگ و برخی شاخههای آنهاست. کوههای دورتر از تودههای بزرگ اصلی معمولاً خشک و سنگیاند.
در محدوده کوهستانی سفیدکوه و شاخههای چسبیده به آن، در ارتفاع ۱٬۸۰۰–۳٬۰۰۰ متر درختان جنگلی بزرگ رشد فراوانی دارند که در این میان، سوزنیبرگان درختان اصلی و برجسته هستند. سِدر مقدس، نَرّاد، سیاهکاج، کاج کاشفی، کاج دریایی و کاج چتری از نمونههای اصلی مخروطیان در منطقه سفیدکوه هستند.
درختان دیگر این مناطق عبارتند از سرخدار، فندق، ارس، چهارمغز(جوز)، هلوی وحشی و بادام. در سایهٔ این درختان نیز گونههای مختلف رز، پیچ امینالدوله، انگورفرنگی، زالزالک و خرزه هندی میروید و گلهای گوناگونی در این سایهسارها میروید که فراوانی آلالهها در میان آنها بیشتر است.
لیمو و تاک وحشی نیز در این مناطق دیده میشوند، اما در کوههای شمالی رایجترند. در ارتفاعات پایینتر گردو و بلوط میروید که رشد آنها با توسکا، زبانگنجشگ، خِنجَک (پسته کوهی)، ارس، با گونههای گَوَن و درخت پروانه همراه است.
نگارخانه
جستارهای وابسته
۱. اقلیم افغانستان
۲. فهرست کوههای افغانستان
۳. فهرست رودهای افغانستان
۴. تنظیم منابع آب در افغانستان
۵. منابع آبهای افغانستان
منابع
جغرافیای افغانستان |
3997 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%D8%A7%DB%8C%20%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C%20%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 | جغرافیای انسانی افغانستان | جمهوری اسلامی افغانستان در سال ۱۹۹۷ م ۲۰٬۸۳۸٬۰۰۰ نفر جمعیت داشتهاست، و از این نظر چهل و هفتمین کشور جهان محسوب میگردد. پیشبینی میگردد با بازگشت مهاجران افغان از آسیا (به خصوص پاکستان، ایران و امارات) و اروپا (به ویژه آلمان، فرانسه) و آمریکا و استرالیا، جمعیت کشور در سال ۲۰۰۴ به حدود ۲۸ میلیون نفر بالغ گردد.رشد جمعیت %۲٫۳ بوده و تراکم جمعیت حدود ۳۱٫۹ نفر در هر کیلومتر مربع است.
پرجمعیتترین شهرهای آن عبارتاند از:
کابل (پایتخت) ۲/۰۳۴/۰۰۰ نفر، قندهار ۲۲۵/۵۰۰ نفر؛ هرات ۱۷۷/۳۰۰ نفر، مزار شریف ۱۳۰/۶۰۰ نفر، جلال آباد ۵۸/۸۰۰ نفر قندوز ۵۷/۱۰۰ نفر، بغلان ۴۱/۲۰۰ نفر. بقیه شهرها جمعیت اندکی داشته و با چهره سازی روستایی مانند و حتی ظاهر یک شهر را نیز ندارند.%۱۶/۵ در شهر و %۷۳/۷ در حدود ۲۰/۰۰۰ روستا ساکن هستند و %۸/۶ بقیه نیز زندگی عشایری (چادر نشین) دارند؛ و به دلیل اینکه حدود ۱۷ میلیون افغان در خارج از شهرها زندگی میکنند، اساس جامعه در این کشور «ده» میباشد.متوسط طول عمر ۴۱/۵ سال، و امید به زندگی ۴۱ سال و نرخ مرگ و میر کودکان بین ۱۸۲ تا ۲۰۰ در هر ۱۰۰۰ نفر کودک است.
به علت نظام قومی و قبیله ای، شرایط خاص اجتماعی و اقتصادی نبوده جادههای مناسب برای رفتوآمد (به حدی که اکثر جادههای روستایی و یک سوم راههای بین شهری در زمستان مسدود میگردد)، نبود وسایل حمل و نقل کافی و مشکل بودن زندگی در شهرها، به علت فقدان کار و درآمد، و عدم پذیرش افراد قبایل دیگر در میان قبیله جدید، مهاجرت و رفتوآمد در کشور محدود است و بیش %۸۰ جمعیت معمولاً در همان جایی به سر میبرند که متولد گردیده و حداکثر از محدوده جغرافیایی قبیله، چند کیلومتر این طرف و آن طرف میروند. بر اثر وقوع جنگ داخلی در کشور پس از سال ۱۹۸۰ م حدود ۵ یا ۶ میلیون نفر از اهالی کشور، به دو کشور پاکستان و ابران حتی اروپا و آمریکا و استرالیا مهاجرت کردهاند.
اقوام در افغانستان
جغرافیای افغانستان |
4002 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF | جمشید | جمشید یکی از پادشاهانِ اساطیری ایرانی است و قدمتی بس کهن دارد. نام او در اوستا و متون پهلوی و متنهای دوران اسلامی آمده است. در اسطورههای ایرانی کارهایی سخت بزرگ به او نسبت داده شده است. جمشید در شاهنامه، فرزندِ تهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام بهخاطرِ خودبینی و غرور فرّه ایزدی (فر به معنی عزت چیزی مثل حمایت مردمی) را از دست میدهد و بهدستِ ضحاک کشته میشود. او بر اساس کتاب وندیداد نخستین کسی است که حکمت اشراقی را فرا گرفت و توانست نظام معرفتی ایران را پایهگذاری کند.
جمشید در اوستا
جمشید در اوستا همان یِمه (به انگلیسی:Yima) پسر ویوَهوَنت ویوَنگهَنت (ویونگهان) است که با یَمه پسر ویوَسوَنت اساطیر هندی مطابقت دارد. بنا بر آوانویسی آندریاس ابن نامها بهگونه Yomo پسر Vihvohvont. خوانده میشود.
نام او در اوستا بهگونهٔ «ییمَ» (یمه) آمدهاست. واژهٔ جمشید از دو بهره ساخته شدهاست: «جم» و «شید»؛ «جم» در اوستایی برابر با همزاد و «شید» به معنای نور است.
در فرهنگ واژههای اوستا در پی نام جمشید چنین آمدهاست:
«جمشید: دوران تابندگی و درخشش زندگی آریاییان. زمان جمشید زمانی بود که در آن مردمان به زدن خشت و ساختن ایوان و گرمابه و شهر، جامها و آوندهای سفالین، رشتن و بافتن ابریشم و کتان و پنبه، برآوردن گوهرها از دل سنگ، ساختن کشتی و بو و عطر و میو… دست یافتند.
و چون خوش گذرانی در آن دوران به نهایت رسید با ستم بابلیان (ضحاک) روزگار خوش آریاییها درنوردیده گشت و جمشید یا کشور آریایی به دست اژیدهاک به دو نیمه شد و ضحاکیان (بابلیان) هزار سال بر ایران زمین با ستم و سوختن و کشتن فرمانروایی کردند.»
بر پایهگذارش اوستا، زاده شدن جمشید، پاداشی بود که اهورامزدا در پی آماده ساختن نوشابهٔ هَوم برای نخستین بار بدست ویونگهان، پدر جمشید، به او داد. در اوستا هات ۹، چنین میخوانیم:
(۳)
«زرتشت بدو گفت:
درود بر هَومِ!
ای هَومِ!
کدامین کس، نخستین بار در میان مردمان جهان استومند، از تو نوشاب برگرفت؟
کدام پاداش بدو داده شد و کدام بهروزی بدو رسید؟»
(۴)
«آنگاه هَومِ اَشَوَن دوردارندهٔ مرگ، مرا پاسخ گفت:
نخستین بار در میان مردمان جهان استومند، «ویونگهان» از من نوشاب برگرفت و این پاداش بدو داده شد و این بهروزی بدو رسید که او را پسری زاده شد:
«جمشید» خوب رمه، آن فرهمندترین مردمان، آن هورچهر، آن که به شهریاری خویش جانوران و مردمان را بی مرگ و آبها و گیاهان را نخشکیدنی و خوراکها را نکاستنی کرد.»
(۵)
«به شهریاری جم دلیر، نه سرما بود، نه گرما، نه پیری بود، نه مرگ و نه رشک دیو آفریده. پدر و پسر، هر یک [به چشم دیگری] پانزده ساله مینمود.
[چنین بود] به هنگامی که جم خوب رمه پسر ویونگهان شهریاری میکرد.»
گزارش اوستا در آبان یشت، کردهٔ هفتم، از چگونگی خواستار شدن جمشید پادشاهی را از اردویسور آناهیتا و دست یابی او به پادشاهی، چنین است:
(۲۵)
جمشید خوب رمه در پای کوه هُکَر، صد اسب و هزار گاو و دههزار گوسفند او را پیشکش آورد.
(۲۶)
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا! ای نیک! ای تواناترین!
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگترین شهریار همهی کشورها شوم؛ که بر همهی دیوان و مردمان [دُروَند] و جادوان و پریان و «کَوی» ها و «کَرَپ» های ستمکار چیرگی یابم؛ که من دیوان را از دارایی و سود - هر دو - و از فراوانی و رمه - هر دو - و از خشنودی و سرافرازی - هر دو - بیبهره کنم.
(۲۷)
اَرِدویسوَر اَناهیتا - که همیشه خواستار زَور نیازکننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند - او را کامیابی بخشید.
پادشاهی جمشید دورانی بوده که در آن نه سرما و نه گرما ی بسیار بوده و جهان از مرگِ دیو آفریده پاک بودهاست.
در اوستا جمشید با دو پاژنام هووتور و سریره آمدهاست که هووتور برابر با دارندهٔ گله و رمهٔ خوب و سریره برابر با زیبا است.
در پایان کار و در پی یورش بابلیان (ضحاکیان) جمشید به دست ضحاک با ارّه به دو نیم شد. در اوستا واژهٔ ییمُو کِرِنت برابر است با: آنکه جمشید را به دو نیم کرد.
اسم همسر و معشوقهٔ جمشیدشاه پریچهر بود.
وَرِ جمشید
بنا بر گزارش اوستا، جمشید پادشاهی بود که آریاییان را پس از یخبندانی بزرگ از سرزمینهای سرد به بیرود، به سوی ایرانویج (مرکز نژاد و تخمهٔ آریا) رهنمون شد.
چکیدهٔ این گزارش چنین است که:منبع:
« متن با گفتگوی زرتشت و اهورامزدا آغاز میشود؛ زرتشت میپرسد که پیش از او با چه کسی همپرسگی شده و دین به که فراز نموده شده ؛ پاسخ این است که به جمِ نیکدیدارِ خوبرمه، ولی او نپذیرفته و اورمزد از او میخواهد که پس جهانِ مرا فراخ کن، پس جهانِ مرا ببالان، پس باش جهان مرا پرورنده و سالار و نگهبان، و او اینبار میپذیرد.»
از این پناه گاه در اوستا با نام ورِ جم کرد یاد شدهاست. وَر در زبان اوستایی برابر با جای سر پوشیده، پناهگاه، غار است و کِرِتَ (کرد) برابر با فراهم کردن، پایه گذاشتن، ساختن است که ورجم کرد برابر میشود با پناهگاهی که جمشید ساخت.
جمشید در شاهنامه
حکیم ابوالقاسم فردوسی:
در شاهنامه جمشید فرزند تهمورث و شاهی فرهمند است که سرانجام در پی خودبینی، فره ایزدی را از دست میدهد و به دست ضحاک کشته میشود.
پادشاهی جمشید در شاهنامه هفت صد سال است. کارهایی که انجام آن در شاهنامه به او نسبت داده شدهاست:
ساختن ابزار جنگ: بر پایهٔ گزارش شاهنامه، نخستین کاری که جمشید پیش گرفت ساختن ابزار جنگ بود تا خود را بدانها نیرو بخشد و راه را بر بدی ببندد. آهن را نرم کرد و از آن خود و زره و جوشن و خفتان و برگستوان ساخت.
پوشش مردمان: سپس به پوشش مردمان گرایید و از کتان و ابریشم و پشم جامه ساخت و رشتن و بافتن و دوختن و شستن را به مردمان آموخت.
بخش کردن مردمان به چهار گروه: پس از آن پیشههای مردمان را سامان داد و پیشه وران را گرد هم آورد. آنان را به چهار گروه بزرگ بخش نمود: مردمان دین که کارشان پرستش بود و ایشان را در کوهها جای داد. دو دیگر جنگاوران، سه دیگر برزگران و دیگر کارگران و دست ورزان.
ساختمانسازی و خشتزنی: دیوان که در فرمانش بودند را گفت تا خاک و آب را به هم آمیختند و گل ساختند و آن را در قالب ریختند و خشت زدند. پس سنگ و گچ را به کار برد و خانه و گرمابه و کاخ و ایوان بر پا کرد.
برآوردن گوهر: چون این کارها کرده شد و نیازهای نخستین مردمان برآمد، جمشید در فکر آراستن زندگی مردمان درآمد. سینهٔ سنگ را شکافت و از آن گوهرهای گوناگونی چون یاقوت و بیجاده و فلزات گران بها چون زر و سیم بیرون آورد تا زیور زندگی و مایه خوشدلی مردمان باشد.
برآوردن بوهای خوش: آن گاه در پی بوهای خوش برآمد بر گلاب و عود و عنبر و مشک و کافور دست یافت.
ساختن کشتی و دریانوردی: پس در اندیشهٔ گشت و سفر افتاد و دست به ساختن کشتی برد و بر آبها دست یافت و سرزمینهای ناشناخته را یافت.
از سرود معروف ریگ ودا، دهم، ۱۰، که مکالمهای میان یَمَه و یَمی است، میتوان استنباط کرد که هندیان با افسانهای آشنا بودهاند که بنا بر آن یَمَه و خواهر توأمانش یَمی نخستین زوج بشر و پدر و مادر همهٔ آدمیان بهشمار میآمدهاند، و از زمان وداها چون این افسانه را مخالف تصورات اخلاقی میپنداشتند، آن را طرد کردهاند.
جمشید در منابع هندی
از آنجایی که جمشید یک اسطوره هندو-ایرانی است، در ریگ ودا نیز نام ذکر شدهاست:
توَشتَر ازدواج دخترش را تدارک میبیند. با شنیدن این خبر همهٔ مردم جمع میشوند. مادر یمه زن ویوَسوَنت بزرگ، پس از عروسی ناپدید شد.
[عروس] نامیرا را از چشم میرندگان پنهان کردند، و عروس دیگری را به همان شکل آماده کرده به ویوَسوَنت دادند؛ و اَشوینها از او زاده شدند. وقتی این اتفاق افتاد، سَرَنُیو دو جفت فرزند توأمان به دنیا آورد. (یعنی اَشَویَنها و جفت یَمَه و یَمی)
ویوَسوَنت -پدر یمه- کسی است که برای آدمیان آتش را تهیه کرد؛ وی به وسیلهٔ پیک خود ماتَریشوَن، اَگنی را از جهان دیگر برای آنان فرستاد تا رابطهٔ نزدیکتری میان آدمیان و خدایان برقرار کند.
ماتَریشوَن، پیک ویوَسوَنت، از دور اَگنی ویشوانَرَه را همراه آورد.
مردمان [اَگنی] پیک تیزرو ویوَسوَنت را که بر همهٔ آدمیان فرمانروایی دارد، همچون فانوسی که در هر خانهای به روشنی میدرخشد، پذیرفتند.
من برای تو، ای اَگنی، دعاها را همچون روغن در دهان میریزم؛ پس خود را از میان خدایان بنما، زیرا تو، ای پیک ویوَسوَنت، برجستهترین کسی هستی که خوشبختی را به همراه میآورد.
اَگنی که او را اترون به وجود آورده، همهٔ دانشها را میداند. او پیک ویوَسوَنت دوست یکدل یَمَه شدهاست.
جشن نوروز
بدینسان جمشید با خردمندی به همهٔ هنرها دست یافت و بر همه کاری توانا شد و خود را در جهان یگانه یافت. آن گاه انگیزهٔ برتری و خود بینی در او بیدار شد و در اندیشهٔ پرواز در آسمان افتاد:
فرمان داد تا تختی گرانبها برایش ساختند و گوهر بسیار بر آن نشاند و دیوان که بندهٔ او بودند تخت را از زمین برداشتند و بر آسمان برافراشتند. جمشید در آن چون خورشید تابان نشسته بود و این همه به فر ایزدی میکرد. جهانیان از شکوه و توانایی او خیره ماندند، گرد آمدند و بر بخت و شکوه او آفرین خواندند بر او گوهر افشاندند و آن روز را که نخستین روز از فروردین بود، نوروز خواندند.
ریشهها و تحول افسانه جمشید
نخستین کسی که در بارهٔ افسانهٔ جم، از آغاز نشأت آن در دورهٔ هند و ایرانی تا زمان فردوسی به پژوهش پرداخته، روت است. او یَمه-یِمه و خواهرش را نخستین زوج بشر میداند که حاصل وصلت میان نور گنبد آسمانی (ویوَسوَنت) و ابر تاری که خبر از طوفان میدهد (سَرَنیُو) هستند. جمشید بنابر قدیمیترین افسانهٔ مشترک آریاییها، در نظر هندیان پدر و شاه فرزندان خود در جهان دیگر میگردد که در مرگ به دنبال او میروند، او سرور درگذشتگان است. از سوی دیگر ایرانیان، آن زمان آغازین را که در آن جمشید میزیست و آغاز شکل گرفتن زمین به صورت اقامتگاه دلپذیر جامعه بشری بود با خوبیها و لذایذ متجلی میسازند، تصویری که معمولاً نیروی تخیل آن را در گذشتههای دوردست جستجو میکند. ماکس مولر ویوسنت آسمان و سپیده دم را سرنیو و یمه را روز و خواهرش یمی را شب میداند. بنا به نظر اِهنی که بررسی او دربارهٔ جمشید میتواند نمونهٔ بدی از روش اسطوره شناسان باشد، جمشید خدای خورشید روز و شب است که نام یمه به معنای توأمان از آن جهت است، و خواهرش یمی که او نیز یکی از دو توأمان است، ماه رو به افزایش و ماه رو به کاهش است. آلفرد هیلبرانت میکوشد اثبات کند که یمه خدای ماه در دوران هندوایرانی بودهاست. اشپیگل نیز جمشید را نخستین انسان میداند و تأیید میکند؛ سقوط جم افسانهای است مربوط به دورهای متأخرتر که شاید تحت تأثیر تفکرات سامی گسترش یافته باشد. دارمستتر نیز جم را قهرمانی افسانهای میداند که در اصل نخستین انسان بودهاست.
این تصور در مورد طبیعت یمه-یمه مورد تأیید لوسین شرمن هندشناس نیز قرار گرفتهاست. اُلدنبرگ در کتاب خود «دین ودا» مسیر فکر ایران شناسان را دنبال میکند. بهطوریکه یِمه-یَمه را یک قهرمان بشری نخستین دوران بشر میداند. ویوَسوَنت پدر یمه نخستین قربانیکننده و پدر بشر است؛ و بنا بر عقیدهٔ اُلدنبرگ در همینجا میتوان طبیعت واقعی ویوَسوَنت را دید؛ دلایلی که بدان توسل جستهاند تا او را خدای نور بهشمار آورند، به نظر او محکم نمیآید. اصل یمه و یمی از گندروَهٔ آبها و ایزدبانوی (naiade) آبها منشعب شدهاست.
در پسِ سنت ایرانی متأخرتر که جم را سومین یا چهارمین شاه (پس از هوشنگ و تهمورث یا پس از کیومرث، هوشنگ و تهمورث) میداند، در اوستا شکل ابتدایی تر از افسانه دیده میشود که بنابر آن، فرمانروایی جم به تنهایی نخستین هزارهٔ تاریخ بشر را دربرگرفتهاست.Darmesteter, Zand-Avesta,II,p16
بارگاه یا تخت جمشید
مطابق داستانها جمشید بر تختی می نشت که دیوان و پریان آن را به آسمانها میبردند و او با جامی که داشت جهان را نظاره میکرد. این تخت را ارگ جمشید میگفتند.
در شاهنامه فردوسی آمدهاست:
اگر چه نام تخت جمشید در واقع «پارسَه» به معنای «شهر پارسیان» بودهاست، اما صدها سال پس از حمله اسکندر و اعراب و در زمانی که یاد و خاطره پادشاهان هخامنشی فراموش شده بود، مردمی که از نزدیکی ویرانههای پارسه گذر میکردند، تصاویر کندهکاری شدهٔ تخت شاهی را میدیدند که روی دست مردم بلند شدهاست و از آنجا که نمیتوانستند خط میخی کتیبههای حک شده روی سنگها را بخوانند، میپنداشتند که این همان اورنگ جمشید است که فردوسی در شاهنامه خود از آن یاد کردهاست. به همین خاطر نام این مکان را تخت جمشید نهادند. بعدها که باستانشناسان توانستند خط میخی کتیبه را ترجمه کنند، دریافتند که نام نخستین آن پارسه بودهاست.
عجایب هفتگانهٔ جمشید
افسانهای دربارهٔ عجایب هفتگانهای که جمشید آنها را ساخته و اسکندر از میان برده بود، در میان پارسیان بسیار محبوبیت دارد. این افسانه به نثر و به نظم در چند نسخهٔ خطی کتابخانهٔ ملی پاریس نسخههای شمارهٔ ۴۷ و ۱۰۲۲ و به آوانویسی پازند، در نسخهٔ خطی شمارهٔ ۵۰، و بعد در M52.3,M12.2.7 و M55.1d.22 بسیار محبوبیت دارد.
عجایب هفتگانه عبارتند از:
چراغی که بی روغن همی سوخت.
مرغی… که از خورشید سایه نمیکرد.
بربطی… که دستهٔ لاجوردی و چهار تار [داشت]، چون باد بر او زدی، آواز همچون بربط آمدی، و گر کسی تپ لرزه داشتی، آواز بربط بشنودی، تپ لرزه بشد.
مگسان زرین که همی پریدند، اگر کسی زهره خورده بودی آواز پر مگسان بشنودی، زهر از او بشدی.
صراحی… که اندر مَیَزدی (میهمانی)، صد مرد بودی به نام هر مردی شرابی از هر رنگ اندر آن صراحی کردی.
رودی آب… و اندر میان آب طاقی و اندر طاق تختی و بر تخت تندیسهای همچو مردی اَبَرسان داوری نشسته. اگر دو کس با یکدیگر همیمالی (دشمنی، اختلاف) داشتی، پیش تندیسه دعوی کردی، آن کس که دروغ گفتی زیر آب شدی، آن کس که راست گفتی، بر روی آب پیش داور شدی.
گنبدی نیمی ابیض و نیمی اسود تا اگر کسی از گیتی گذران شدی و شب سدیگر بام چهارم روان او بر گنبد پیدا آمدی، اگر بر نیمهٔ سپید بودی، بهشتی. اگر نیمهٔ سیاه بودی دروند (کافر، بیدین) بودی یعنی دوزخی.
رفتن فره ایزدی از جمشید و تاختن ضحاک بر ایران زمین
از آن پس جمشید به خودکامگی گرایید و فره ایزدی از او رخت بست و کار پادشاهی به نابسامانی رسید و ضحاکیان به ایران زمین تاختند. در یشت ۱۹ (بندهای۳۴–۳۸) با جزئیات بیشتری نقل میشود که چگونه خطای جم (دروغ) باعث شد که خورنَه را در سه نوبت از دست بدهد. خورنه تجلی ویژهٔ آتش است که بنا بر اعتقاد زرتشتیان، تاجدار قانونی قانونی را همراه میکند و از دست غاصب میگریزد، تا در دریای اساطیری وروکَشَه پنهان شود، همان گونه که اگر شاه قانونی به زندگی خلاف عدالت و قوانین ایزدی و اجتماعی بپردازد، فره از او جدا میگردد. فره در سه نوبت یا در سه قسمت از جم جدا شد، و هر بار فره یا بخش از فره به صورت پرندهٔ وارِغنَه گریخت. نخستین خورنه را ایزد مهر تیزگوشِ هزار هنر گرفت، دومی را ثرَیتَونَه مغلوبکنندهٔ دیو اَژی دهاکَه، سومی را کرَساسپَه، یکی دیگر از اژدهاکشان محبوب گرفت که در پایان جهان نقشی را بر عهده دارد: او تا پایان جهان در دشت اساطیری پیشانسی (بندهش، فصل ۲۹، بندهای ۷–۹) در خواب است، بعد بیدار میشود تا اَژی دهاکَه را که از بند خود در کوه دماوند گریختهاست، در نبرد نهایی بکشد.
اسطورهٔ از دست رفتن سه بارهٔ «خورنَه» را مشکل میتوان تفسیر کرد. وِسترگارد، همداستان با اندیشههای معمول زمان خود، آن را یک طبیعتگرایی نمادین بهشمار میآورد.
دارمستتر این دو توجیه را پیشنهاد میکند: یا سخن از سه فرهٔ متفاوت است؛ در این صورت منظور سه آتش جنگجویان (آذرگشنسب)، موبدان (آذرفرنبغ) و کشاورزان (آذر برزینمهر) است که دومی را میثرَه (مهر)، اولی را کرساسپَه (گرشاسپ) و سومی را ثرَیتَونَه (فریدون) برگرفت، یا اینکه سخن از سه حرکت از یک فرهٔ واحد است، و بنابراین، ترتیب میثرَه- ثرَیتَونَه- کرساسپَه را باید ترتیبی تاریخی و مبتنی بر گاهشماری دانست.
گریختن جمشید از ضحاک
پس جمشید از ایران گریخت و تا صد سال کسی از او با خبر نبود تا گماشتگان ضحاک او را در دریای چین یافتند و به پیش ضحاک بردند و او جمشید را با ارّه به دو نیم کرد:
در پایان نخستین هزارهٔ تاریخ بشر جم به دست دیوان که خدمتگزاران اژی دهاکَه بودند گرفتار شد و با ارهٔ هزار دندانهای دو نیم گردید، کسی که جم را بنا به فرمان ضحاک یا به همدستی او اره کرد، سپیتُیورَه، در پهلوی سپیتُور یا سپیتُیور بود که بنا بر بندهش برادر طهمورث و جم بود، در حالی که در یشت ۱۹، او بیشتر چون دیو یا غولی ظاهر میشود. در دادِستان دینیگ آمدهاست که جم مشمول بخشایش آفریدگار شد؛ اما این قطعه حاوی افسانهای تعلیلی است که هدف آن توجیه اصل و منشأ کستی است و این جوانهای فرعی بر شاخهٔ بارور افسانهٔ جم است.
پرسشی که ضحاک دربارهٔ اعضای انجمن کردهاست و علت اندوهمندی مردمی که گرد هم آمده بودند [هَمباستَگ=عموم] بعد از به دو نیم شدن جَم و فرمانروایی ضحاک، و دربارهٔ پاسخی که مردمان به ضحاک دادند یعنی اینکه جم از جهان نیاز و تنگدستی، گرسنگی و تشنگی، پیری و مرگ، شیون و مویه، سرما و گرما را که ناشی از روش افراط کارانه در آمیزش دیوان با آدمیان بود، دور کرد؛ و این نیز [که در آنجا آمدهاست] که جم کسی بود که آسایش را فراهم میآورد-یعنی که او چیزهای مطبوع برای مردمان فراهم میکرد- و او کسی بود که آرزوها را برآورده میکرد، بهطوریکه نیکبختی او مبتنی بر این بود که نسبت بدو حقشناس بودند-یعنی آدمیان او را برای درستکاریش بزرگ میداشتند.
تاریخ طبری (ترجمهٔ ابوعلی بلعمی) در مجلّد مربوط به ایرانیان، بر این نظر است که مردی از مشرق به نام «بیوراسب» او را بکشت، و پس از جمشید تا پیش از طوفان، بیوراسب پادشاه شد، و هزار سال پس از طوفان که هیچ ملِک در این نواحی نبود، ضحاک از نسل حام -جدّ مهراب و سیندخت شاهنامه- بر سلالهٔ یافث که عوام ایرانیان بودند حکومت یافت.
جمشید در نوشتههای فارسی میانه
از جمشید در نوشتههای فارسی میانه بسیار یاد شدهاست.
فارس نامه
ابن بلخی در فارس نامه تخت جمشید را ساختهٔ جمشید دانسته و میگوید:
هر کجا صورت جمشید به کنده گرد کندهاند، مردی بودهاست قوی، کشیده ریش و نیکو روی و جعد موی و در بعضی جاها صورت او گرد است و چنان است که روی در آفتاب دارد.
نوروز نامه
خیام در نوروز نامه پیدایش میرا به دست یکی از نزدیکان جمشید به نام شاه شمیران دانستهاست.
نفایس الفنون فی عرایس العیون
در نفایس الفنون فی عرایس العیون نوشتهٔ محمد ابن آملی پیدایش میبه دست جمشید دانسته شدهاست:
عضد الدوله از صاحب ابن عباد میپرسد اول کسی که شراب بیرون آورد که بود؟ او جواب داد که جمشید جمعی را بر آن داشت تا نباتات و درختان گوناگون را بکارند و ثمرات آن را تجربه نمایند. چون میوهٔ رز چشیدند در او عزتی هر چه تمام تر یافتند و چون خزان شد در میوهٔ رز استحالهای پدید آمد. جمشید دستور داد تا آب آن را بگیرند و در خمره کنند. پس از اندک مدتی در خمره آن تغییر حاصل شد «و از اشتداد غلیان حلاوت او به مرارت پیدا شد». جمشید در آن خمره را مهر کرد و دستور داد که هیچکس از آن ننوشد، زیرا میپنداشت که زهر است. جمشید را کنیزک زیبایی بود که مدتها به درد شقیقه مبتلا گشته و هیچیک از اطباء نتوانستند او را معالجه کنند. با خود گفت مصلحت من در آن است که قدری از آن زهر بیاشامم و از زحمت وجود راحت شوم. قدحی پر کرد و اندک اندک از آن آشامید. چون قدح تمام شد اهتزازی در او پدید آمد، قدحی دیگر بخورد، خواب بر او غلبه کرد. خوابید و یک شبانهروز در خواب بود. همه پنداشتند که کار او به آخر رسید. چون از خواب برخاست از درد شقیقه اثری نیافت. جمشید سبب خواب و زوال بیماری پرسید. کنیز حال بازگفت. جمشید جملهٔ حکما را گرد کرد و جشنی برپا نمود و خود قدحی بیاشامید و بفرمود تا به هر یک قدحی دادند. چون یکی دو دور بگردید، همه در اهتزاز درآمدند و نشاط میکردند و آن را شاهدارو نام نهادند و در آن راه مبالغه مینمودند و در خوردن افراط میکردند.
همچنین گویند که جمشید جامی داشت که آن را جام جهاننما میگفتند و در آن احوال ملک خویش میدید.
از جام جم یا جامِ جهاننما در ادبیات فارسی نشانههای بسیاری میتوان یافت.
جمشید و پرورش ماهی
جمشید نخستین انسانی است که به پرورش ماهی، در ماهی خانه، پرداخت.
لقب جمشید نزد پادشاهان ایرانی
بسیاری از پادشاهان ایرانی حتی در دورههای پس از اسلام به خود لقب جمجاه، جمشید جاه و جم اقتدار میدادند. این القاب در میان شاهان دوره صفوی و دوره قاجار بیشتر رایج بود. حتی ناصر الدین شاه به تقلید از تخت بارگاه ارگ جمشید تخت مرمرین بسیار گرانقیمتی ساخته بود که اکنون در کاخ گلستان میدان ارگ (میدان ۱۵ خرداد) تهران است.
جمشید در ادبیات معاصر فارسی
در ادبیات معاصر ایرانی، بر خلاف دوران ادبیات کلاسیک ایران که به کرات نام و سرگذشت جمشید موضوع اشعار شعرایی چون حافظ، مولوی و خیام قرار گرفتهاست، کمتر به این شخصیت پرداخته شدهاست. اما شاید محمد محمدعلی با رُمانِ جمشید و جمک در سالِ ۱۳۸۴ از معدود نویسندگانی باشد که به بازآفرینی اساطیر کهن ایرانی، به زبان رمان روی آوردهاست.
جستارهای وابسته
فهرست شخصیتهای شاهنامه
یادداشت
پانویس
منابع
آموزگار، ژاله (۱۳۸۸). تاریخ اساطیری ایران.
مقدم، محمد (۱۳۶۳). داستان جم. تهران: ایران کوده، شماره ۶.
دوستخواه، جلیل (چاپ اول ۱۳۷۰). اوستا: کهنترین سرودهای ایرانیان. تهران: مروارید.
برومند، جواد. نوروز جمشید.
عجم، محمد. خلیج فارس نامی کهنتر از تاریخ رجایی بخارایی، احمدعلی. برگزیدهٔ شاهنامهٔ فردوسی''، به کوشش کتایون مزداپور، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم ۱۳۸۱،
در خصوص چگونگی معرب شدن کلمات و از جمله کلمات فارسی به کتاب شماره ۵۰ چاپ سازمان ایسیسکو () مراجعه شود.
بهرامی، احسان. به یاری فریدون جنیدی. فرهنگ واژههای اوستا. چاپ نخست. نشر بلخ ۱۳۶۹
تحلیل «آدم و حوا» ، «مشی ومشیانه» و«جمشید وجمک» سه گانهٔ عشق محمد محمدعلی، سامی صالحی ثابت
اسطورهشناسی ایرانی
اسطورههای طول عمر
پادشاهان در اسطورهشناسی
پادشاهان پیشدادی شاهنامه
مزدیسنا
نامهای ایرانی
ویکیسازی رباتیک
شخصیتهای شاهنامه
قهرمان طوفان |
4017 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%B8%D8%B1%D9%81%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D8%A8%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%B1%DB%8C | فهرست ظرفهای شرابخوری | در زبان فارسی برای ظرفهای میگساری نامهای گوناگون با ویژگیهای گوناگونی وجود دارد. چندتا از آنها به ترتیب کوچک به بزرگ اینها هستند:
پیک: لیوانک شیشهای عرق خوری
چَتوَر: بطری به اندازه یک چهارم شیشههای معمولی، چتول هم میگویند
پیمانه: لیوان شراب خوری، رطل هم میگویند
جام: لیوان شیشهای باده خوری
پیاله: کاسه کوچک بی پایه
تغار: آوند نسبتاً کوچک
مینا: شیشه باده خوری
ساغر: کاسه پایه دار
سبو: کاسه سفالی دسته دار
سبوچه: سبوی کوچک
تُنگ: آوند شیشهای گردن باریک، صراحی هم گفته اند.
سَکره: تنگ سفالین بزرگ (از گویش لارستانی)
هَسی: تشت سفالین (از گویش لارستانی)
تَکوک: آوندهایی که به شکل جانوران درست میشده.
ساتگین: آوند شیشهای بزرگ و استوار باده خوری
زیغال: جام شکم بزرگ یک نفره، قدح هم گفته اند.
پارچ: کاسهای بزرگ که دور میگردانند.
قرابه: آوند شیشهای شکم بزرگ
چمانه: نیم-کدوی تراشیده و نگارینی که با آن میمی خوردند.
کوزه: آوند سفالین نسبتاً بزرگ
خُم: بزرگترین آوند باده سازی و باده خوری (در اصل خُنب بوده)
خمره: همان خم
جستارهای وابسته
گونههای می
نوشیدنیهای الکلی |
4018 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%85%DB%8C | فهرست گونههای می | در اینجا فهرست شرابها ارائه شده است:
می: شراب قرمز
باده
نبیذ: میخرما
سیکی: میپرمایه و گیرا
صهبا: میسفید
مُل: لیکور، میمعمولی را هم میگویند
بگماز: گونهای می
عرق سگی: عرق گرفته شده از کشمش
می، گونههای
نوشیدنیها
نوشیدنیهای الکلی |
Subsets and Splits