id
stringlengths 1
7
| url
stringlengths 31
762
| title
stringlengths 1
132
| text
stringlengths 4
168k
|
---|---|---|---|
6447 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D9%85%D8%A8%D8%A7 | رومبا | رومبا اشاره به دستهای از سبکهای موسیقی غیرمرتبط اشاره دارد. این واژه در شمال کوبا مترادف با جشن و از اواخر قرن ۱۹ میلادی با مجموعهای از سبکهای کوبایی مترادف است. از اوائل قرن بیستم میلادی این عبارت در کشورهای مختلف برای سبکهای موسیقی متفاوتی که ریشهای از رومبای کوبایی دارند استفاده میشود.
رومبا در کوبا
طی نیمهٔ دوم قرن ۱۹ میلادی تعدادی سبک موسیقی آزادِ رقص محور توسط کارگران آفریقایی-کوبایی در هاوانا و ماتانزاس ایجاد شد. این سبکها بعدتر به عنوان رومبا در نظر گرفته شدند. واژهای که به معنای جشن است. سه سبک سنتی رومبا، یامبو، گوآنکو و کلمبیا هر کدام مشخصههای متفاوتی از ریتم، رقص و ترانه دارند. همچنین سبک خام فولکلوریک و شاخههای جدید از اواسط قرن بیستم میلادی مانند بَتا-رومبا معرفی شدهاند.
رومبا در آمریکای شمالی
در ایالات متحده آمریکا واژه رومبا (Rhumba - انگلیسی شده Rumba) از دهه ۲۰ میلادی اشاره به موسیقی بالروم با زمینهٔ آفریقایی-کوبایی دارد. این موسیقی از سبک سُن کوبانو الهام گرفته شده درحالیکه از لحاظ ریتم و تجهیزات، ارتباطی با رومبای کوبایی ندارد. در دهه ۳۰ میلادی، این سبک با انتشار موفق "The Peanut Vendor" معرفی گردید. رقص رومبا بر پایهٔ سبک بالرو-سنُ در ساحل شرقی آمریکا اجرا شد. امروزه دو نوع از رقص رومبا در آمریکا وجود دارد: سبک آمریکایی و سبک بینالمللی.
طی دهههای ۴۰ و ۵۰ میلادی، شرکتهای فیلمسازی آمریکایی و مکزیکی، کاربرد واژه رومبا راه به فیلمهای سبک رومبرا گسترش دادند. در واقع واژه رومبرا اشاره به بازیگران زن، خوانندگان، بالرینهای مکزیکی و کوبایی در فیلمها داشت.
در دهه ۷۰ میلادی با استقبال از سبک رقص و موسیقی سالسا در آمریکا، نواهای ریتمیک رومبای کوبایی در کنار سبک سُن کوبانو، شهرت یافت. مانند سالسا، رقص رومبا با موسیقی سالسا انجام میشد. در اواخر قرن بیستم، رقص رومبا با موسیقی پاپ و جَز اجرا میشد.
رومبا در اسپانیا
در اسپانیا واژه رومبا در قرن بیستم، تحت عنوان رومبا فلامنکو بخشی از دستهبندیهای فلامنکو معرفی گردید. رومبا در اسپانیا بخشی از موسیقی با ریشههای لاتین دستهبندی میشود. همچنین فلامنکو مخصوصاً آواز آن، خود تحت تأثیر رومبای کوبایی است. اگرچه موسیقیدانان رومبا فلامنکو را مشتق شده از رومبای کوبایی نمیدانند و آن را زیرشاخهای از سبک گوآراچا، سبک موسیقی تند از هاوانا، میدانند. واژه رومبا برای غیر از رومبا فلامنکو، یه سایر سبکهای آفریقایی-کوبایی مانند گالسین رومبا استفاده میشود.
در دهه ۵۰ هنرمندانی مانند پِرِت، سبکی با استفاده از رومبا فلامنکو، پاپ و موسیقی جیپسی ارائه کردند که رومبا کاتالان نامگذاری شد. در دهه ۸۰ این سبک توسط جیپسی کینگز به صورت جهانی معرفی گردید.
سبک تکنو-رومبا در دهه ۹۰ میلادی معرفی شد و از دهه اول قرن بیستویکم رومبا در اسپانیا اشاره به مشتقات کاتالان رومبا با هیپهاپ و راک دارد.
رومبا در کلمبیا
در دهههای ۳۰ و ۴۰ میلادی در کلمبیا، هنرمندانی با ترکیب سبک بامباکو (سبک سنتی کلمبیا) و سبکهای آفریقایی-کوبایی، سبک رومبا کریویا را ارائه دادند.
رومبا در آفریقا
در دهههای ۳۰ و ۴۰ میلادی، گروههایی با سبک آفریقایی-کوبایی مورد توجه قرار گرفتند. یکی از گروههای محلی که تلاش کرد سبک کوبایی را شبیهسازی کند سبکهای کُنگولِس رومبا و رومبا لینگالا را پایهگذاری کرد که به رومبا در آفریقا معروف شد درحالیکه هیچ ارتباطی با رومبای کوبایی نداشت. در دهه ۸۰ میلادی، کُنگولِس رومبا آفریقای مرکزی شهرت یافت و موسیقی در شرق و غرب آفریقا را تحت تأثیر قرار داد. زیزشاخهای تندتری از آن در اواخر دهه ۶۰ میلادی به نام سوکوس (با ریشه فرانسوی secouer به معنای تکان دادن) معرفی شد که اغلب به واژه رومبا اشاره میداشت.
سبکهای موسیقی لاتین
موسیقی لاتین
واژهها و عبارتهای اسپانیایی
رومبا |
6452 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%BE%D8%B3%D9%88%20%28%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C%29 | کالیپسو (موسیقی) | گونه موسیقی که از اوائل قرن بیستم در جزایر کارائیب واقع در آمریکای مرکزی، بهویژه در ترینیداد، رایج شد. اگر چه عموماً کالیپسو را دارای ریشه آفریقائی میدانند ولی برخی آن را ادامه سنت موسیقائی نوازندگان دورهگرد فرانسوی قرون وسطی میشمارند. فرانسه، در کنار اسپانیا و بریتانیا، یکی از مستعمرهداران کارائیب بود.
جستارهای وابسته
رگیتون
منابع
Wikipedia contributors, "Calypso music," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Calypso_music&oldid=197192813
سبکهای موسیقی ترینیداد و توباگویی
فرهنگ کارائیب
کالیپسو
کایسو
موسیقی آمریکای مرکزی
موسیقی پاپ
موسیقی دیاسپورای آفریقایی |
6457 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%AF | دورود | دورود () یکی از شهرهای استان لرستان و مرکز شهرستان دورود است. دورود از نظر جمعیت بعد از خرمآباد و بروجرد، سومین شهر پرجمعیت لرستان و هفتادوهشتمین شهر پر جمعیت ایران است. جمعیت شهرستان دورود برابر با ۹۳۸'۲۴۱ نفر گزارش شدهاست و در این بین جمعیت شهرنشین دورود برابر با ۵۳۷'۱۳۴ بودهاست. دورود در دامنه رشته کوه زاگرس و در کنار اشترانکوه قرار گرفتهاست. دو سر شاخه رود دز یکی از شمال و یکی از شرق به نامهای «تیره» و «ماربره»، در دورود به هم میپیوندند و با نام رود سزار سرچشمه اصلی رود دز میشوند. از لحاظ گردشگری، بیشتر توجه به جاذبههای طبیعی و تاریخی دورود معطوف میشود. وجود دریاچه گهر و اشترانکوه در دورود باعث شدهاست که این شهر لقب پایتخت طبیعت ایران را یدک بکشد. به دلیل وجود آبشارهای متعدد در این شهر لقب سزمین آبشارهای خروشان هم به این شهر داده میشود. همچنین دورود، از صنعتیترین، پر بارشترین و پر رفت و آمدترین شهرهای استان لرستان به حساب میآید. مردم شهر دورود عمدتاً مسلمان و پیرو مذهب شیعه هستند. زبان مردم آن لری است.
همچنین با رونقگیری اقتصاد شهر و عبور راهآهن سراسری از شهر، مهاجرت به شهر افزایش یافت. همچنین بزرگراههای شمال- جنوب و شرق به غرب از این شهر، دورود را در زمره شهرهای با حمل و نقل مناسبتری قرار دادهاست. دورود از شهرهای صنعتی ایران است. وجود کارخانه سیمان دورود، صنایع دفاع، صنایع غذایی گهر، کارخانه فارسیت، کارخانه قند و … در دورود باعث رونقگیری اقتصادی شهر شدهاست. این شهر همچنین از معادن سنگ زیادی برخوردار است که کارخانههای سنگبری و سیمان را تغذیه میکند. محصولات این کارخانهها به استانهای همسایه و نقاط مختلف کشور صادر میشوند. از نظر اماکن تاریخی و گردشگری در دورود میتوان به پل تاریخی چالانچولان، قلعه رومیان، حمام تاریخی، قلعه تاریخی و گورستان روستای افراونده و … اشاره کرد. گفتنی است برخی آثار تاریخی دورود مربوط به دوره نو سنگی و عصر مس است.
بر اساس مستندات سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور، شهرداری دورود از سال ۱۳۲۸ خورشیدی تأسیس شده و در سال ۱۴۰۱، درجه شهرداری این شهر ۸ بودهاست.
نام گذاری
دورود در دوره قاجاریه به دلیل تلاقی دو رودخانه تیره و ماربره، بینالنهرین (به معنای دو رود) نامیده میشد. در دوره پهلوی یکم این نام به بحرین (بین دو دریا) تغییر پیدا کرد تا اینکه در دوره پهلوی دوم نام شهر از بحرین به دورود تغییر پیدا کرد. دلیل اصلی نامگذاری شهر دورود از گذشته تا به امروز، وجود دو رودخانه تیره و ماربره بوده که در این شهر تلاقی پیدا کردهاند.
تاریخ
دورود به دلیل موقعیت جغرافیایی، در طول تاریخ همواره مورد توجه بودهاست تا جایی که بعضی حفاریها در این منطقه سبب پیدایش دهکدههایی با بیش از هفت هزار سال قدمت شدهاست. دشت سیلاخور و مخصوصاً مکان فعلی شهر دورود به دلیل غنی بودن از نظر کشاورزی، شاه راه بودن، خوش آب و هوا بودن، منحصر به فرد بودن زیستبوم آن، از گذشته تا کنون مورد توجه ویژه قرار داشتهاست. از جمله آثار تاریخی شهر دورود میتوان به گورستانهای تاریخی که قدمت آنها به بیش از ۵۰۰۰ سال میرسد اشاره کرد. از دیگر مناطق تاریخی شهرستان دورود روستای افراونده میباشد. این روستا دارای حمام تاریخی، قلعه تاریخی و گورستان تاریخی میباشد که قدمت ساخت آنها به دوره صفویه یا زندیه میرسد.
از جاذبههای تاریخی شهرستان دورود میتوان به پل تاریخی چالانچولان اشاره کرد. پایه این پل در زمان ساسانیان پایهگذاری شدهاست و در زمان صفویه گسترش پیدا کرد. این پل بر روی رودخانه سزار احداث شدهاست و طول پل ۶ در ۱۲۰ متر است که دارای ۶ طاق چشمه میباشد که ارتفاع طاق چشمهها به بیش از یک متر میرسد. پل تاریخی چالان چولان دارای موج شکنهایی در قسمت شمال غربی است. جهت امنیت عابرین از روی پل، دو طرف پل دارای دیواره آجری به ارتفاع ۹۰ سانتیمتر است. این پل بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. این پل در ۲۰ کیلومتری شهر دورود واقع شدهاست.
از مهمترین آثار تاریخی دورود که قدمت آنها از پیش از اسلام تا پس از اسلام میرسد، میتوان بهطور خلاصه به موارد زیر اشاره کرد: تپه باباشاه، پاتپه دورود، تپه گوشه پل ۳، تپه آسیاب عالمآباد، تپه گورستان چقا بهرام، تپه گورستان یهودیان، محوطه روباه چالانچولان، محوطه عزیزآباد کوچک، حمام افراونده، حمام دوخواهران، حمام عالمآباد، حمام چوبدار علیا، تپه بالاده کلنگانه، تپه سبز ۲، تپه قلعه جهانگیر (۲–۱)، تپه قلعه خرابه چوبدار علیا. برخی از این آثار مربوط به دوره نوسنگی، عصر مس میباشند.
جغرافیا
شهر دورود بر کوهپایههای زاگرس و در دشت سیلاخور قرار گرفتهاست به طوریکه از جنوب به کوههای باباهور ختم میشود، همچنین در جنوب شرقی شهر کوه پریز چشمانداز منحصر به فردی را به وجود آوردهاست. در نهایت در شرق دورود، قله رفیع اشترانکوه نمایی چشم گیر و دلپذیر را پدیدآورده است. دورود شهرستانی است در شرق استان لرستان و مرکز آن شهر دورود است. مساحت شهرستان دورود ۱۳۲۶ کیلومتر مربع است که ۷/۴٪ خاک لرستان را شامل میشود. این شهرستان از غرب به شهرستان خرمآباد، از شمال به شهرستان بروجرد و شهرستان شازند، از شرق به شهرستان ازنا، از جنوب به شهرستان الیگودرز متصل است.
اقلیم
دورود دارای آب و هوای آب و هوای معتدل کوهستانی است. دورود معمولاً دارای بیشترین بارش در استان لرستان میباشد که متوسط بارش سالانه در این شهرستان ۶۸۶/۴ میلیمتر است. میانگین بارش در فروردین به بیش از ۱۰۰ میلیمتر میرسد و در اردیبهشت به ۲۲ میلیمتر کاهش مییابد. همچنین میانگین بارش در آبان ۱۹۴/۴، آذر ۱۳۱/۴، دی ۱۰۷/۹، بهمن ۵۲/۳ و اسفند ۴۷/۵ میباشد. تعداد روزهای یخبندان در دورود ۷۴ روز میباشد.
کمترین درجه حرارت شهر دورود در زمستان بهطور میانگین ۷۹٫۵ درجه سانتیگراد و بیشترین درجه حرارت در تابستان بهطور میانگین ۵٫۲۷ درجه سانتیگراد است.
دورود به دلیل عواملی مانند کوهستانی بودن منطقه، نزدیکی دورود به اشترانکوه و ریزش باران و برف فراوان، دارای شبکه آبهای روان غنی و است و یکی از مناطق پرآب استان لرستان محسوب میشود.
زمین لرزه
دورود از نقاط زلزله خیز کشور است. منطقه دورود و نواحی اطراف آن روی کمربند چین خورده زاگرس که نواحی جنوب و جنوب غرب کشور را شامل میشود قرار دارد. در سده سیزدهم هجری قمری زمینلرزهای با بزرگای ۴/ ۷ ریشتر دشت سیلاخور را لرزاند که دست کم ۸۰۰۰ نفر کشته برجا گذاشت. این زلزله، یکی از بزرگترین زمین لرزههای ثبت شده ایران است. همچنین زمین لرزه فروردین ۱۳۸۵ باقدرت ۶٫۱ ریشتر از جمله زمین لرزههای بزرگ این منطقه بودهاست. این حادثه که با دو پیشلرزه و بیش از یکصد و پنجاه پسلرزه همراه بود، مخربترین زمین لرزه این سال در این کشور بود و باعث کشته شدن ۶۳ نفر و زخمی شدن بیش از ۱٬۴۵۰ نفر از مردم شهرستانهای بروجرد و دورود شد.
سِیل
دورود به دلیل قرارگیری در دشت سیلاخور و دارا بودن کمترین ارتفاع در این دشت و همچنین وجود رودخانههای متعدد همچون تیره و ماربره، و وجود سدهای همچون سد مروک در بالا دست این رودخانهها، همیشه یکی از کاندیدهای وقوع سِیل میباشد. در فروردین ماه ۱۳۹۸، با ورود سامانه بارشی بسیار قوی از غرب و جنوب غربی ایران، بسیاری از شهرهای استان لرستان هشدار وقوع سِیل در یافت کردند. در دورود به دلیل سر ریز شدن سد مروک و همچنین طغیان رودخانه تیره، خانههای در جوار رودخانه، ۸ روستا در بخش مرکزی دورود تخلیه شدند. همچنین کودکی ۱۰ ساله نیز در دورود قربانی سیل ۹۸ شد. خسارات در دورود در سطح آب گرفتگی خانههای اطراف رودخانه، رانش زمین و مسدود شدن راه ارتباطی برخی از روستاها گردید.
مردمشناسی
مردمشناسی
مردم دورود از قوم لر هستند. از شعب لرهای کوچک (لرستانی) و بختیاری هستند.
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت شهرنشین دورود۱۳۴٬۵۳۷ نفر بودهاست. دورود، هشتادمین شهر پر جمعیت ایران و سومین شهر پر جمعیت استان لرستان پس از خرمآباد و بروجرد میباشد. جمعیت شهرستان دورود در همین سال این شهر ۲۴۱٬۹۳۸بودهاست. از جمعیت شهرستان دورود، ۱۲۱٬۵۰۸ نفر را مردان و ۱۲۰٬۴۳۰ نفر را زنان تشکیل میدهند.
زبان و گویش
مردم دورود به زبان لری صحبت میکنند. از نظر زبان و گویش در شهر دورود میتوان به لری بختیاری، لری سیلاخوری، لری خرمآبادی اشاره کرد.
دین و مذهب
مردم شهر دورود شیعه هستند هر ساله مراسم عزاداری محرم در دورود انجام شده که مردم در آن به عزاداری برای حسین بن علی و یارانش میپردازند.
جاذبههای طبیعی
شهرستان دورود دارای جاذبههای طبیعی بسیاری است به طوریکه از این شهرستان به عنوان پایتخت طبیعت ایران یاد میشود. در سال ۱۳۸۹ تمبر اختصاصی با عنوان دورود پایتخت طبیعت ایران توسط پست جمهوری اسلامی ایران به چاپ رسید. برای معرفی طبیعت زیبای شهرستان دورود میتوان به مناطق زیر اشاره کرد: دریاچه گهر، اشترانکوه، کوه رنگیه، غار مردهها، غار منو، غار وقت ساعت، آبشار دوش خرسان، آبشار ازنادر، آبشار عزیز آباد، دره نی گا (نیگا)، تنگه هشوید، تالاب ازگن، بیشه لنج آباد، بیشه آبگرم اشاره کرد.
دریاچه گهر
دریاچه گهر یکی از زیباترین و منحصربهفردترین دریاچههای ایران است که در شهرستان دورود قرار گرفته و سالانه پذیرای بسیاری از گردشگران داخلی و خارجی است. این دریاچه زیبا در منطقه حفاظتشده اشترانکوه قرار دارد که هماکنون مدیریت حفاظت محیط زیست این منطقه در اختیار اداره حفاظت محیط زیست لرستان است که به نگین زاگرس معروف است. این دریاچه، آبی شفاف و کریستالی دارد به گونهای که در نقاط کم عمق (۴ متر) میتوان ماهیان کف دریاچه را به خوبی مشاهده کرد. خود دریاچه بزرگ به دو بخش ساحلی ماسهای و صخرهای تقسیم میشود. بخشهای ساحلی در غرب و شرق دریاچه قرار دارند که برای شنا کردن مناسب هستند. ارتفاع این منطقه از سطح دریا ۲۳۶۰ متر است. زمین شناسان احتمال میدهند که دریاچه گهر بر اثر وقوع یک زمین لرزه عظیم به وجود آمدهاند چرا که بر روی گسل اصلی زاگرس قرار دارند. عمق گهر نیز از چهار تا ۲۸ متر است. دریاچه گهر از اواخر بهار تا پایان تابستان هوای دلپذیری دارد و طبیعت سبز و دلربای آن شما را مجذوب خود میکند. این دریاچه تحت نظارت کارشناسان یونسکو قرار گرفتهاست و قرار است در آینده دریاچه گهر دورود ثبت جهانی شود.
دره نی گا، «گراند کانیون» ایران
در مسیر دریاچه گهر، رودی به نام سفید آب وجود دارد که در مسیر این رود دره ای صخره مانند وجود دارد. از مشخصات این دره میتوان به دیوارهای صخره ای بلند و عرض ۵۰۰ متر اشاره کرد. این دره به نام دره نیگاه یا گراند کانیون ایران معروف است و از دیگر جاذبههای گردشگری شهر دورود میباشد.
پریز کوه
کوه پریز از کوههای جنوب شرقی شهرستان دورود قرار دارد که قله این کوه به ارتفاع ۳۰۹۵ متر است. در راه صعود به این قله چشمه راکن قرار گرفتهاست. در مسیر صعود به این قله، غاری به اسم غار پریز نیز وجود دارد که محلی برای استراحت کوهنوردان میباشد. از معروفترین قلههای کوه پریز میتوان به قله «کر و دختر» اشاره کرد.
کوه قارون
کوه قارون از کوههای جنوب شهرستان دورود میباشد که قله این کوه به ارتفاع ۲۹۵۰ متر است. در راه صعود به این قله از طریق ایستگاه راهآهن قارون یا جاده آسفالته روستای پیر عبدالله میباشد. در مسیر صعود به این قله، چند چشمه به نام چشمه صیاد و چشمه پرویز نیز وجود دارد که محلی برای استراحت کوهنوردان میباشد.
چشمه وقت و ساعت
چشمه "وقت و ساعت" یکی دیگر از مناطق تفریحی و گردشگری شهر دورود میباشد. در طول سال همیشه آب دارد و در مدت زمان معین سرشار از آب است و در مدت زمان دیگر کاملاً خشک میشود و این جوشش و بی آبی یه طور متناوب همیشه ادامه دارد. میزان آب موجود در این چشمه در فصلهای مختلف سال متفاوت است. در فصل پاییز در سه دوره زمانی عملکرد چشمه به این صورت است: به مدت ۴۰ آب آن کاملاً قطع میشود ولی برای ۱۰ دقیقه ۵۰ درصد از حجم آب بهطور شگفتانگیز از چشمه میجوشد و جریان دارد سپس به مدت ۴۵ دقیقه آب آن بهطور کامل قطع میشود و دوباره برای ۱۰ دقیقه کمی بیشتر از دفعه قبل یعنی حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد حجم کل آب در چشمه جریان پیدا میکند.
در فصل بهار حجم آب چشمه به اندازه یک رودخانه است و کف غار را که حدود ۱۰ متر پهنا دارد پرآب میکند و به اندازه ۲۹ سانتیمتر از کف غار بالا میآید. این چشمه یکی از تفرجگاههای زیبا لرستان است که در شهرستان دورود قرار دارد.
تالاب ازگن
تالاب ازگن، تالابی فصلی در شهر دورود و در نزدیکی آبشار آب گرم قرار دارد. این تالاب فصلی بوده و از ابتدای بهار تا اواخر بهار به دلیل بارشها، دارای آب میباشد. این تالاب یکی از دیدنیهای شهر دورود در بهار میباشد.
باباهور
باباهور یکی از مناطق گردشگری در شهرستان دورود است. بلندی باباهور دارای درختان بلوط و مناسب برای تفریح و گردش میباشد.
آبشارها
آبشار ازنادر آبشار ازنادر یا دره اسپر آبشاری فصلی است که در ۷ کیلومتری جنوب خاوری دورود در درهٔ اسپر قرار دارد.
آبشار آبگرم این آبشار در فاصله ۲۳ کیلومتری جنوب شهرستان دورود به طرف بیشه پوران در امتداد جاده راهآهن است.
آبشار تله زنگ این آبشار در دامنه سالن کوه (ایستگاه تنگ هفت از توابع شهرستان دورود) واقعشدهاست.
صنایع
دورود صنعتیترین شهر لرستان است. دورود دارای معادن سنگ بسیاری است که کارخانهٔ سیمان و سنگ بریها را پوشش میدهد. در این شهر کارخانههای همچون سیمان، فارسیت، صنایع دفاع، قند، نیروگاه گازی، آرد و صنایع غذایی گهر وجود دارد. شرکت سیمان دورود یکی از کارخانههای شهر دورود و تأمینکننده سیمان مناطق همجوار استان مانند خرمآباد، بروجرد، اراک و همدان میباشد که طرحریزی آن در زمان پهلوی بودهاست و در حال حاضر در سه واحد فعالیت میکند. واحد شماره یک این شرکت در سال ۱۳۳۸ افتتاح شد. همچنین نیروگاه گازی دورود یکی از منابع تأمین انرژی در لرستان است که اخیراً سومین واحد این نیروگاه نیز راه اندازی شدهاست. مجتمع صنایع نظامی بنیهاشم که در شرق شهر دورود قرار دارد از زیر مجموعههای وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران است و در زمینه تولید تجهیزات نظامی فعال است. شرکت صنایع غدایی گهر لرستان از مجموعههای اقتصادی شرکت توسعه سرمایهگذاری امیرمنصور آریا بود که چند سال بعلت مسائل و مشکلات قضایی به حالت تعطیل درآمد و در تابستان ۱۳۹۵ با حضور آقای رحمانی فضلی وزیر کشور مجدداً راه اندازی شد.
ساختار شهری
پیش از ساخت شهر
پیش از ساخت شهر در جای کنونی و در پیرامون آن چند ده وجود داشت، در جنوب و شمال شرق و غرب دورود روستاهایی وجود داشت که به مرور با گسترش شهر، به نقاط شهری دورود افزوده شدند و سبب گسترش شهر شدند.
گسترش شهر
با عبور راهآهن سراسری ایران در دوره پهلوی، مهاجرت بیشتر مردم به دورود، سبب شد شهر گسترش چشمگیری نسبت به قبل داشته باشد و گسترش شهرنشینی شتاب بگیرد. از دیگر دلایل گسترش شهر میتوان وجود کارخانههای متعدد در این شهر و همچنین موقعیت خاص جغرافیایی به دلیل قرارگیری در شاه راه اصلی ایران دانست. ساخت پل راهآهن، پل امام خمینی و پلهای متعدد بر روی رودخانههای شهر سبب زیبایی خاص شهر شد. به دلیل نزدیک بودن برخی روستاها به شهر، و اضافه شدن این روستاها به نقاط شهری، گسترش شهر به صورت بی نظم شکل گرفت اما رفته رفته نواقص برطرف شد.
تاریخ تأسیس شهرداری
تاریخ تأسیس شهرداری در دورود به موج دوم نوگرایی در حکومت پهلوی اول بازمیگردد. در این دوره با تصویب قانون بلدیه، اقدامات شهرسازی گسترش یافت. بر این اساس بناهای اداری در شهرها ابتدا در تهران و سپس در شهرهای دیگر مانند تبریز، مشهد، اصفهان، همدان و … ساخته شد.
شهرداری دورود در سال ۱۳۲۸ خورشیدی تأسیس گردید. از جمله مناطق دورود میتوان به سی متری، کندوان، الغدیر، ۸۰۰ دستگاه، آزادگان، انگشته، کوی همت، جماران، ۹۰ متری و … اشاره کرد.
سلامت و بهداشت
دورود دارای چهار بیمارستان با نامهای بیمارستان نرگس، بیمارستان هفتم تیر، درمانگاه شهیدان کارگر و درمانگاه مصطفی خمینی و درمانگاه صدرا ناصرالدین است. درمانگاه صدرا واقع در ناصرالدین از فروردین سال ۱۳۹۹ آغاز به فعالیت کرد و داروخانه دکتر بیاتی، روبروی درمانگاه قرار دارد. بیمارستان نرگس دورود در سال ۱۳۸۰ تأسیس و به عنوان بیمارستان تخصصی زنان دایر گردید. در سال ۱۳۹۶ با ساخت زایشگاه در بیمارستان هفتم تیر، نرگس به عنوان بیمارستان همگانی درآمد.
پارکها و فضای سبز
این سازمان در سال ۱۳۸۴ و به صورت مستقل از شهرداری دورود فعالیت خود را آغاز کرد. در حال حاضر میزان فضای سبز شهر دورود ۱۲ مترمربع برای هر شهروند است.
برخی از پارکهای مهم شهر دورود:
پارک آزادگان
پارک جنگلی
پارک دانشجو
پارک صفا
پارک ۹۰ متری
ورزش
باشگاه فوتبال گهر دورود لرستان با نام پیشین گهر زاگرس، یک باشگاه فوتبال ایرانی در شهر دورود میباشد که در لیگ برتر ایران بازی میکرد. این باشگاه که در گذشته تحت امتیاز باشگاه داماش گیلان و توسط آقای مهراب حسنی در دورود آغاز به فعالیت نمود و به درخواست مردم به گهر دورود تغییر نام داد، در مهر ماه ۱۳۹۱ در قراردادی که به صورت اجاره به شرط تملیک است به حسن هدایتی، برادر حسین هدایتی واگذار و نام آن به استیلآذین گهر دورود تغییر نام یافت. تماشاگران دورودی در آن دوره از لیگ برتر از نظر ادب و فرهنگ در کشور به عنوان تماشاچیان اخلاق مدار معرفی شدند. بهطوریکه بعضی از بازیکنان مطرح کشور پس از بازی در ورزشگاه تختی دورود گفته بودند که این اولین بار است ما در جایی بازی میکنیم و به ما فحاشی نمیکنند.
تیم کشتی سیمان دورود، یک تیم کشتی در شهر دورود است که در لیگ برتر آزاد کشتی شرکت میکرد. تیم کشتی سیمان دورود در فصل ۸۷–۸۸ لیگ برتر کشتی آزاد اعلام آمادگی کرد و در این فصل لیگ برتر حاضر شد. در پایان فضل تیم سیمان دورود نتوانست نتایج مناسبی بگیرد.
امکانات ورزشی
از امکانات ورزشی شهر دورود میتوان به ورزشگاه ۱۰٬۰۰۰ نفری تختی اشاره کرد. این ورزشگاه در مرکز شهر دورود قرار دارد و در گذشته محل بازیهای تیم گهر دورود در لیگ برتر بود.
خانه کشتی دورود از دیگر امکانات ورزشی شهر دورود است که در بهمن ماه ۱۳۸۷ افتتاح گردید.
ترابری
مسیرهای ارتباطی
دورود پرترددترین شهر لرستان است. دورود در مسیر اصلی شاه راه تهران-جنوب قرار دارد. وجود راهآهن مرکزی لرستان دورود را در زمرهٔ شهرهای پر بازدید ایران قرار دادهاست. فاصله زمینی دورود با خرمآباد ۸۲ کیلومتر، با تهران ۴۳۰ کیلومتر، با اصفهان ۳۵۳ کیلومتر، با اهواز ۴۱۰ کیلومتر، با همدان ۱۹۸ کیلومتر است.
فاصلهٔ شهر دورود با برخی از مناطق پر رفتوآمد:
بزرگراه دورود - بروجرد: این جاده تا پلیس راه دورود منطبق با «بزرگراه بروجرد - خرمآباد» است و از آنجا با طی ۱۵ کیلومتر دیگر در جهت جنوب شرقی به شهر دورود میرسد. طول این جاده ۴۵ کیلومتر است و سی کیلومتر نخست آن (بروجرد تا پلیس راه دورود) با نام قطعه «بزرگراه بروجرد-چالانچولان» نیز شناخته میشود.
بزرگراه دورود - ازنا: این جاده از دورود تا ازنا به مسافت ۴۴ کیلومتر است.
راهآهن
راهآهن سراسری ایران در دورود موجب رونق اقتصادی این شهر بودهاست. این خط که در زمان جنگ جهانی دوم توسط رضا شاه پهلوی ساخته شده از مهمترین علل پیشرفت دورود میباشد. اداره کل راهآهن لرستان واقع در شهر دورود است. همچنین قرار است ۱۴۰ کیلومتر راهآهن از دورود به سمت خرمآباد احداث شود.
|}
راهآهن استان لرستان به دلیل کوهستانی بودن مسیر یکی از مناطق پراهمیت شبکه ریلی ایران است. مسیر ریلی استان لرستان هماکنون ۲۱۵ کیلومتر است که در طول این مسیر ۱۵ ایستگاه ایجاد شدهاست. مسیر راهآهن لرستان دارای ۱۳۳ تونل است، همچنین این مسیر در کنار رودخانههای دز و سزار میباشد.
ساخت راهآهن سراسری شمال به جنوب از سال ۱۳۰۶ آغاز و در سال ۱۳۱۷ به بهرهبرداری رسید. راهآهن لرستان ابتدا جزء ناحیه جنوب بود و در اواخر سال ۱۳۲۴ و پس از خروج متفقین از مناطق کوهستانی راهآهن جنوب بین ایستگاههای دورود و اندیمشک به وجود آمد.
انتقال اداره کل
اداره کل راهآهن لرستان از ابتدای استقلال از بخش جنوب در شهر اندیمشک مستقر بود. در حال حاضر این اداره کل به شهر دورود در استان لرستان منتقل شدهاست.
فرسودگی خطوط
فرسودگی خطوط راهآهن منطقه لرستان همواره سبب ایجاد حوادث متعدد و مسدود شدن تنها خط ارتباط ریلی تهران به جنوب شدهاست.
توسعه
طی طرحی که در دولت محمود احمدینژاد مطرح گردیدهاست با اختصاص بودجهای ۱۳۰۰۰ میلیارد ریالی راهآهن سراسری از شهر دورود به شهر بروجرد و شهرهای خرمآباد، کوهدشت، پلدختر و اندیمشک متصل کند. معاون ساخت و توسعه راهها و راهآهن وزارت راه و شهرسازی ایران سرعت ساخت در این طرح را ۱۰۰ کیلومتر در ساعت عنوان کردهاست.
پایانه مسافربری
پایانه مسافربری دورود واقع در شهرک سینا میباشد. در این پایانه به ۲۲ غرفه تجاری و ۸ غرفه داخل سالن برای شرکتهای مسافربری مجهز است و به مقاصد تهران، کرج، اراک، اصفهان، شیراز، اهواز، آبادان، کرمانشاه، سنندج، خرمآباد، دورود زنجان همدان وغیره… سرویس دهی میکند. در شهر دورود تعداد ۱۶ خط تاکسی دائم و۱۰ خط روستایی و همچنین ۷ خط تاکسی برونشهری فعال میباشند. تعداد ۲۶۰۰ واحد تاکسی خطی در سطح شهر و تعداد ۲۵۰واحد تاکسی خطی و موقت در مسیر برونشهری و روستایی امر خدمت رسانی به همشهریان دورودی را بر عهده دارند همچنین پایانه غرب در جهت بهرهبرداری و توسعه در اختیار بخش خصوصی قرار گرفتهاست.
فرهنگ
آداب و رسوم
مراسم سوگواری واقعه کربلا در دورود از تنوع و گستردگی زیادی برخوردار است. آئین سقاخانه یکی از شاخصترین مراسم دهه اول محرم است که در آن برخی از خانوادههای دورودی بخشی از خانه خود را با پارچه، چراغ و تصاویر مذهبی، سیاه پوش میکنند و شب هنگام با گشودن درب و روشن کردن چراغ و نصب پرچم بر سر در منزل، به پذیرایی از میهمانان عزادار میپردازند. همچنین تعزیهخوانی یکی از رسوم شهرستان دورود در ایام ماه محرم است. قدمت برگزاری تعزیه در برخی از نقاط دورود به بیش از ۲۰۰ سال میرسد. ساز سرنا، از دیگر رسوم و فرهنگ مردم دورود است که در مراسم سوگواری یا جشنهای عروسی کاربردهای متنوع خود را دارد.
سینما
فعالیت سینما کیهان دورود به سال ۱۳۴۰ بازمیگردد. این سینما در سال ۱۳۶۹ مورد باز سازی قرار گرفت. دفتر سینمای کیهان در خیابان شریعتی واقع است و در زمینه برپایی جلسههای نمایش و برگزاری نمایش وارهها در دورود فعالیت میکند. اجرای کنسرتهای محلی و برپایی بزرگداشتها و نمایش فیلمهای سینمایی ایران در این سینما برگزار و پخش میشوند.
کتابخانهها
کتابخانه شهید بهشتی شهر دورود در سال ۱۳۴۶ تأسیس شدهاست که این کتابخانه تنها کتابخانه عمومی این شهرستان و هماکنون با حدود ۱۲ هزار ۵۳۵ جلد کتاب است فعالیت میکند.
آموزش
آموزش عالی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد دورود
دانشگاه علمی - کاربردی واحد دورود
آموزشکده فنی وحرفه ای پسران دورود
دانشگاه پیام نور واحد دورود
مجتمع آموزش عالی سلامت دورود
سازمانها
اداره کل راهآهن لرستان
راهآهن سراسری ایران در دورود موجب رونق اقتصادی این شهر بودهاست. این خط که در زمان جنگ جهانی دوم توسط رضا شاه پهلوی ساخته شده از مهمترین علل پیشرفت دورود میباشد. اداره کل راهآهن لرستان واقع در شهر دورود است. همچنین قرار است ۱۴۰ کیلومتر راهآهن از دورود به سمت خرمآباد احداث شود.
آتشنشانی
سازمان خدمات ایمنی و آتشنشانی دورود که تا پیش از سال ۱۳۸۱ به عنوان واحد آتش فعالیت میکرد هماکنون به عنوان به صورت یک سازمان مستقل در سطح شهر فعالیت میکند و دارای چند ایستگاه مجهز میباشد.
شرکت ملی پخش فراوردههای نفتی ایران ناحیه دورود
این شرکت که در صنعت نفت و گاز و تأمین و توزیع فراوردههای نفتی این شهر فعالیت میکند و وظیفه تاٌمین سوخت کلیه واحدهای تحت پوشش در مناطق شهری و روستایی را دارد، همچنین با ۷ جایگاه فراورده مایع و ۵ جایگاه گاز سی ان جی سوخت اصلی مورد نیاز شهر را فراهم میکند.
اتوبوسرانی
سازمان اتوبوسرانی شهر دورود در سال ۱۳۸۰ و با بکارگیری ۹ اتوبوس فعالیت خود را آغاز کرد. این سازمان هماکنون به وسیله ۵۰ اتوبوس شانزده خط فعال در سطح شهر دارد. یکی از خدمات مطلوب سازمان اتوبوسرانی دورود، ارائه خدمات رایگان به نمازگزاران جمعه در مسیر رفت و برگشت میباشد که چندین سال است این خدماترسانی به بهترین نحو ادامه دارد.
نگارخانه
جستارهای وابسته
فهرست شهرهای ایران بر پایه جمعیت
زمینلرزه بروجرد و دورود (۱۳۸۵)
سیل ۱۳۹۸ لرستان
منابع
حسنی گرپی، علی. شهرستان دورود. قم:انتشارات هنارس، ۱۳۸۶. .
پیوند به بیرون
وبگاه شهرداری دورود
هواشناسی دورود
__نمایه__
روستاهای شهرستان دورود
شهرستان دورود
شهرهای استان لرستان
مناطق مسکونی در شهرستان دورود |
6459 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B1%D9%85%E2%80%8C%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF | خرمآباد | خُرَّمآباد () بیست و سومین شهر پرجمعیت ایران و مرکز استان لرستان است. جمعیت خرمآباد طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ مرکز آمار ایران، ۳۷۳٬۴۱۶ نفر بودهاست. شهر در ارتفاع ۱۱۴۷٬۸ متری از سطح دریا و در میان درههای زاگرس قرار دارد. فاصله خرمآباد تا تهران ۴۹۰ کیلومتر است و به دلیل قرار گرفتن در مسیر تهران - جنوب دارای اهمیت ارتباطی و راهبردی است. آزادراه شماره پنج ایران از این شهر عبور میکند.
در محل کنونی خرمآباد از دوره ایلامیان شهری با نام خایدالو وجود داشته و شهر شاپورخواست به دستور شاپور دوم بر خرابههای آن و در حدود محل کنونی شهر ساخته شدهاست. آثار تاریخی به جای مانده نشان میدهد خرمآباد یکی از شهرهای مهم غرب ایران در دوره ساسانیان بوده و فلکالافلاک یا دژ شاپورخواست از آثار به جای مانده دوره ساسانیان نماد شهر است. خرمآباد همچنین یکی از پایتختهای هزاراسپیان و آل حسنویه بودهاست.جاذبههای گردشگری تاریخی و طبیعی متعددی در سطح شهر خرمآباد وجود دارد که از آن جمله میتوان به فلکالافلاک، مناره آجری، پل شاپوری، گرداب سنگی، سنگ نبشته، آرامگاه باباطاهر و دریاچه کیو اشاره کرد بهطوریکه این شهر برای نخستین بار در ایران از سوی دفتر منطقهای سازمان ملل به عنوان یک شهر نمونه گردشگری انتخاب شدهاست. شهر خرمآباد دارای آب و هوایی مدیترانهای با میزان بارندگی بسیار به ویژه در فصلهای بهار و زمستان است و از این روی ششمین مرکز استان پربارش در ایران محسوب میشود. شهرداری خرمآباد در سال ۱۳۰۲ تأسیس و این شهر پس از جدایی استان لرستان از خوزستان در سال ۱۳۰۴ خورشیدی به عنوان مرکز استان تعیین شد. مردم لر در این شهر ساکن هستند و بهطور کلی اهالی خرمآباد بخشی از مردم فیلی بهشمار میآیند. زبان اصلی مردم این شهر لری خرمآبادی است.
وضعیت اشتغال در خرمآباد از شرایط چندان مطلوبی برخوردار نیست و نرخ بیکاری در بین سنین ۱۹ تا ۲۴ سال ۳۵/۵ درصد است. پتروشیمی خرمآباد و شرکت صدر فولاد از جمله مهمترین صنایع فعال در خرمآباد هستند.
این شهر دارای ده بیمارستان، پنج کتابخانهٔ عمومی، دو سینما، دوازده هتل، ده پارک درونشهری و شش مرکز آموزش عالی است.
ریشه نام
هرچند خرمآباد از دو واژه «خرم» و «آباد» تشکیل شدهاست و ترکیب آن به معنای جایی بسیار سرسبز و دارای بناهای آباد است. اما این معنا با نام لری آن، یعنی «خورموؤه» (Khormo’ah)، همخوانی ندارد. «خور» به معنای اختصاری خورشید و «موؤه» در گویش لری به معنای «شدن» است و همچنین میتواند معنای نشستن یا فرورفتن هم داشته باشد. به خاطر شکل قیفیمانند شهر خرمآباد که درهای و محصور در میان کوههای اطراف است. معنای اصطلاح خورموؤه، «محل فرورفتن خورشید» است؛ یعنی جایی که خورشید در آن فرومیرود. اگر مسافر این شهر باشید، در هر طرف از خود شهر یا در فاصله ۵ تا ۱۰ کیلومتری از آن، در هنگام غروب آفتاب، میتوانید این فرورفتن خورشید در آغوش دره را خودتان ببینید.
تاریخچه
پیش از اسلام
خایدالو
خایدالو یکی از شهرهای مهم تمدن ایلام و نام باستانی شهر خرمآباد بوده و گفته میشود شهر شاپورخواست به دستور شاپور دوم ساسانی بر خرابههای آن ساخته شدهاست. از شهرهای مهم تمدن ایلام میتوان به خایدالو، ماداکتو، اهواز و شوش اشاره کرد. بسیاری از صاحبنظران معتقدند، هسته اولیهٔ شهر کنونی خرمآباد، خایدالو بوده و در متون مرتبط با آشوریان توضیحاتی در خصوص این شهر وجود دارد که با مکان فعلی خرمآباد مطابقت بسیاری دارد. محتمل است که خرمآباد در این دوره پایگاه سیاسی پادشاهی سیماشکی از سلسلههای تشکیلدهنده حکومت ایلام بودهاست.
در سال ۶۴۶ پیش از میلاد، آشور بانیپال پادشاه آشور، تمدن ایلام و شهر خایدالو را تصرف و دولت ایلام را نابود کرد. تمدن دیرینه ایلام و شهر خایدالو، پس از هزاران سال مقاومت در برابر اقوام نیرومندی چون سومریها، اَکَدیها، بابلیها و آشوریها از دشمن خود آشور شکست خورد.
شاپورخواست
شاپورخواست یکی از شهرهای دوره ساسانی است. این شهر در مکانی که امروزه خرمآباد نام دارد و به دستور شاپور دوم بنا شدهاست. شاپورخواست پس از حمله مغول به ایران بهطور کامل تخریب شد.در زمان حفر پناهگاه در طول جنگ ایران و عراق در اطراف مناره آجری در میدان شقایق آثاری از این شهر به دست آمد. احتمالاً مهمترین قسمتهای این شهر در مکان محله قاضیآباد فعلی بوده که آسیاب و کانالهای فاضلاب و آبرسانی نیز در این حفاریها به دست آمدهاست. حدود شاپورخواست از شمال تا سنگ نوشته و از شرق کوه مدبه و غرب تا پل شاپوری میباشد. براساس متون مورخین اسلامی شاپورخواست یکی از شهرهای مهم این منطقه محسوب میشده و در طول این دوران از عمران و آبادانی برخوردار بودهاست. دژ شاپورخواست نیز در زمان شاپور ساسانی ساخته شدهاست.فردوسی در خصوص پایهگذاری شاپورخواست به دستور شاپور دوم که گویا آن زمان بخشی از خوزستان بوده این چنین میگوید:
پس از اسلام
نام شاپورخواست در کتابهای قدیمی تا سال ۶۲۲ هجری (اوایل قرن هفتم) قابل رویت است اما پس از قرن هشتم تنها میتوان نام خرمآباد را مشاهده کرد. احتمالاً در اواخر قرن هفتم هجری شهر شاپورخواست به کلی ویران و خالی از سکنه شده و مردم آن به قسمت غربی قلعهٔ فلک الافلاک که از لحاظ داشتن آب فراوان و موقعیت مناسب تر و همچنین امنیت، برتری داشت نقل مکان کردند، در حقیقت فلک الافلاک در این زمان هسته اصلی شهر خرمآباد فعلی را تشکیل داد و موجب شکلگیری آن در این منطقه شدهاست. البته به نظر میرسد که آب شهر شاپورخواست از طریق نهری که از قسمت شرقی شهر میآمده تأمین میشدهاست که شاید خشک شدن این نهر عامل ترک این منطقه شدهاست. عوامل متعددی دیگری چون موقعیت سیاسی، ارتباطی و جغرافیایی در شکلگیری شهر خرمآباد دخیل بودهاست.
از آثار قدیمی این بخش از شهر میتوان به قبرستان قدیمی آن اشاره کرد که مقبره زید بن علی در آن واقع شدهاست که بنابر متون تاریخی زین ابن علی درگزینی در سال ۵۲۷ وزیر طغرل دوم سلجوقی بوده و در شاپورخواست به دار آویخته شدهاست. همچنین آرامگاه باباطاهر که برخی آن را مقبره باباطاهر عریان ذکر میکنند. این قبر براساس شواهد باستانشناسی متعلق به دوره سلجوقی میباشد که در دورههای بعد مورد مرمت و بازسازی قرار گرفتهاست. در این دوره قلعه هسته توسعه شهر بوده که براساس ساختار طراحی محدوده شهر از طرف قلعه با محلههای کوچک و خیابانهای منحنی شکل در حال توسعه در مسیر شمال غربی بودهاست.
حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری قمری دربارهٔ خرمآباد مینویسد:
در دوران حکومت آل حسنویه خرمآباد به عنوان پایتخت این سلسله در نظر گرفته شد و در دوران ملوک الطوایفی نیز این شهر یکی از پایتختهای هزاراسپیان بود.
پایتخت اتابکان لر
اتابکان لر کوچک سلسله کوچکی از اتابکان لرستان هستند که در فاصلهٔ سالهای ۵۸۰ تا ۱۰۰۶ قمری در قسمتهای شمالی و غربی لرستان ناحیه لر کوچک حکومت میکردهاند. امرای این سلسله از اعتاب شجاعالدینخورشید، مؤسس سلطنت لر کوچک بودهاند و آخرین حاکم لر کوچک به دست شاه عباس یکم صفوی کشته و سلسله اتابکان لر منقرض گردید.
دوره صفویان
خرمآباد در زمان حکومت صفویان و پس از انقراض سلسله اتابکان لرستان اهمیت خود را حفظ کرد، صفویان در دوره حکومت خود به آبادانی خرمآباد اهمیت دادند. از جمله اقدامات مهم میتوان به احداث پلی مهم در خرمآباد اشاره کرد که به نام پل صفوی مشهور است، پل صفوی به شماره ۲۳۵۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
در دوره حکومت صفویان مسجد جامع خرمآباد نیز ساخته شد، این مسجد در سال ۹۷۰ هجری قمری و به دستور شاه تهماسب یکم ساخته شد و در سال ۱۱۱۰ قمری به دستور شاه سلطان حسین و در دوره کریم خان زند مرمت شد. این مسجد جامع پس از سال ۱۳۲۲ به حوزه علمیه تبدیل شد. در دوران صفوی خرمآباد مرکز حکومتی والی لرستان فیلی شد. پس از این دوره و در اثر حمله سپاه عثمانی به غرب ایران شهر خرمآباد تقریباً ویران شد.
دوره قاجار
شهر خرمآباد در دوره قاجار به محلههای اطراف قلعه فلکالافلاک محدود بودهاست. محلههایی مانند، پشت بازار، درب دلاکان و درب باباطاهر از جمله معروفترین محلات شهر در زمان قاجار محسوب میشدند. بازار اصلی شهر در محله پشت بازار واقع بوده و شهر از لحاظ رشد و رونق در کسب و کار وضعیت نسبتاً خوبی داشتهاست. این دوره را میتوان آغاز مهاجرت از شهرهای کوچک استان لرستان و روستاهای اطراف شهر به خرمآباد دانست. مهاجرتها علاوه بر بالابردن جمعیت شهر باعث به وجود آمدن محلههای جدید و توسعه محلههای قدیمی شد. بارون دوید یکی از مأموران روسیه تزاری که در سال ۱۸۴۵ میلادی از خرمآباد دیدار کرده، شهر را دارای ۴ مسجد، ۸ گرمابه و ۱ محله یهودینشین توصیف کردهاست.
هنری راولینسون شرقشناس بریتانیایی در سال ۱۸۳۶ میلادی در سفری به منطقه لرستان شهر خرمآباد را محلی بینظیر توصیف میکند. راولینسون موقعیت جغرافیایی خرمآباد را اینگونه شرح میدهد که یک رشته کوه از شرق به غرب دور تا دور جلگه را فرا گرفته، در یک نقطه این رشته کوه دارای بریدگی است که رودخانهای از میان آن میگذرد. وی همچنین در خصوص خرمآباد دوره قاجار میگوید، این شهر در ضلع شمال غربی قلعه قرار گرفته و جمعیت آن به صورت تقریبی هزار خانواده است.از دیگر نکاتی که راولینسون به آن اشاره میکند وجود یک مناره آجری به سبک دوره سلجوقی با سنگ نوشتهای موجود در پای آن است. نوشتار روی این سنگ نشان میدهد که مربوط به شجاعالدین خورشید اتابک لر کوچک است. راولینسون همچنین تأیید میکند که شاپورخواست نام باستانی شهر خرمآباد بوده و در خصوص موقعیت شهر بر روی نقشههای باستانی چنین میگوید:
دوره پهلوی
شهرداری خرمآباد در زمستان ۱۳۰۵ و همزمان با ورود نیروهای نظامی به شهر و شکست عشایر تشکیل شد و نخستین انجمن شهر نیز در سال ۱۳۰۶ متشکل از ۷ نفر تشکیل شد. ساختمان میرمِلاث در سال ۱۳۱۴ و به منظور استقرار شهرداری خرمآباد ساخته شد. این ساختمان در شمال شهر و در دامنهای با شیب نسبتاً زیاد ساخته شد، دلیل نامگذاری آن به کاریگیری نقاشیهای بدست آمده از غاری در نزدیکی خرمآباد با همین نام بود. ساختمان میرملاث پس از جابجایی شهرداری خرمآباد به ساختمان دیگری، به وزارت فرهنگ پهلوی تحویل شد و پس از مرمت، نگارخانهای در آن برپا شد. این ساختمان در سال ۱۳۸۰ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.
در دوران پهلوی ساختمانهایی جهت اصطبل و سربازخانه و ستاد لشکر ۵ ارتش در محدوده حصار ۱۲ برجی و قلعه فلکالافلاک احداث گردید که دو ساختمان از مجموعه ساختمانهای مذکور در محوطه سپاه باقی ماندهاست و ساختمان دیگر که معروف به ساختمان اصطبل بود در سال ۱۳۷۸ توسط سپاه پاسداران تخریب گردید.
شورش لرستان
در آغاز حکومت رضاشاه پهلوی خرمآباد نقش پررنگی در شورش علیه نیروهای حکومتی داشت. دلیل این شورش دستگیری عدهای از عشایر به اتهام راهزنی بود. پس از دستگیری عدهای اعلام عفو عمومی شد و هنگامی که آنان سلاح خود را تحویل دادند برخی سران عشایر دستگیر و اعدام شدند. این رویداد باعث شورش در لرستان شد. شدیدترین درگیری میان شورشیان و نیروهای حکومت مرکزی در تنگهای به نام زاهدشیر در دوازده کیلومتری شمال خرمآباد صورت گرفت. پس از یک سلسله درگیری گسترده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۰۲ خرمآباد به دست نیروهای حکومت پهلوی اشغال شد. شکست شورشیان با تبلیغات گسترده در سطح کشور توأم شد.
پس از فتح خرمآباد چندتن از سران عشایر بر خلاف آنچه عفو عمومی اعلام شده بود اعدام شدند. سرکوب شورشیان توسط سپهبد احمد امیراحمدی مورد تقدیر رضاشاه قرار گرفت. اقدام حکومت مرکزی در نقض عفو عمومی و اعدام سران عشایر باعث شورش مجدد در منطقه لرستان شد. این شورش با محاصره خرمآباد در بهار ۱۳۰۳ آغاز شد. با آغاز فصل بهار و بازگشت ایلهای لر از شمال خوزستان به مرکز لرستان، درگیری مسلحانه با نیروهای حکومت مرکزی از سر گرفته شد. در این سال سپهبد محمد شاهبختی فرماندهی تیپ پیاده لشکر غرب را بر عهده داشت. علیرغم اینکه احمدی خواهان سرکوب بیشتر شورشیان بود شاهبختی در پی دفاع از مواضع نیروهای حکومتی بود.
سرانجام در ۹ اردیبهشت همان سال در حالی که امیراحمدی فرماندهی را بر عهده داشت خرمآباد توسط هواپیما بمباران شد و پس از یک رشته درگیری میان شورشیان و نیروهای حکومت مرکزی در ۱۵ خرداد ۱۳۰۳ بار دیگر خرمآباد توسط نیروهای دولتی اشغال شد. امیراحمدی پس از پیروزی در پی سرکوب بیشتر شورشیان بود اما رضاشاه در تاریخ ۱۹ مرداد همان سال با ارسال تلگرافی دستور اعلام عفو عمومی را صادر کرد.
فعالیتهای سیاسی
از احزاب فعال در خرمآباد همزمان با حکومت پهلوی میتوان به فعالیت حزب توده ایران، کمیته محلی شهرستان خرمآباد اشاره کرد. پس از حدود یکسال فعالیت این حزب در خرمآباد با دستور فرمانده لشکر لرستان فعالیت این کمیته غیرقانونی اعلام شد. در جریان وقایع بهمن ۱۳۲۷ و تیراندازی به محمدرضا پهلوی برخی اعضای کمیته توده خرمآباد نیز دستگیر شدند. پس از این رویداد تمامی فعالیتهای حزب توده و کمیته خرمآباد به صورت مخفی ادامه پیدا کرد. حزب توده در خرمآباد بین سالهای ۱۳۳۱ و ۱۳۳۲ حدود ۱٬۰۰۰ عضو داشت. از نشریههای آزاد چاپ شده در این دوره میتوان به نشریه لرستان آینده اشاره کرد که این نشریه نیز زیر نظر اعضای حزب توده خرمآباد اداره میشد.در ۱۵ بهمن ۱۳۳۰ برخی اعضای حزب توده خرمآباد با تجمع در سبزه میدان به سمت پادگان ارتش در اطراف قلعه فلکالافلاک به راه افتادند. این تجمع باعث تیراندازی دژبانان ارتش به سوی مردم و زخمی شدن چندین تن شد. پس از آن چندتن از اعضای ارشد کمیته خرمآباد را در دادگاهی نظامی در کرمانشاه محاکمه کردند.
دوره جمهوری اسلامی
جنگ ایران و عراق
طی دوره هشت ساله جنگ ایران و عراق، استان لرستان به دلیل همسایگی با سه استان مرزی در غرب و جنوب غربی ایران از نظر سوقالجیشی دارای اهمیت بود. خرمآباد نیز به دلیل قرارگیری در مسیر شمال به جنوب و موقعیت راهبردی بارها مورد حملات هوایی و موشکی از سوی ارتش عراق گرفت. نخستین حمله هوایی به شهر خرمآباد در تاریخ ۲۳ تیرماه ۱۳۶۱ صورت گرفت، در پی این حمله هوایی که مناطق مسکونی شهر را هدف قرار داد ۳۶ نفر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی شدند.در مجموع شهر خرمآباد ۱۴۰ بار مورد حمله هوایی و موشکی قرار گرفته و ۲۳۵۴ نفر در اثر این حملات کشته و زخمی شدند. خرمآباد پس از شهرهای آبادان، اهواز، دزفول و ایلام پنجمین شهر ایران با بیشترین دفعات بمباران است. برخی برآوردها حاکی از آن است که لرستان از نظر حجم مالی، دومین استان خسارت دیده در طول جنگ ایران و عراق بودهاست.
تظاهرات
تظاهرات خرمآباد اشاره به رویدادهای پیرامون هفتمین اجلاس دفتر تحکیم وحدت در خرمآباد دارد. در مرداد ماه سال ۱۳۷۹ مسئولین دفتر تحکیم وحدت از استانداری لرستان درخواست مجوز جهت برگزاری هفتمین جلسه این سازمان دانشجویی را کردند. پس از موافقت مسئولین وقت استانداری لرستان این جلسه در تاریخ چهارشنبه دوم شهریور ۱۳۷۹ و با پیام محمد خاتمی رئیسجمهور پیشین ایران در خرمآباد آغاز شد.پس از آغاز اجلاس عدهای لباس شخصی با تظاهرات و ایجاد تنش سعی در برهم زدن اجلاس را داشتند. این تنشها تا روز سوم برگزاری اجلاس ادامه داشت و در این بین از سخنرانی برخی سخنرانان مدعو ممانعت به عمل آمد. با ادامه تنش از سوی افراد لباس شخصی حزب مشارکت خرمآباد در تاریخ پنجم شهریور ۱۳۷۹ با صدور بیانیهای از هواداران خود درخواست کرد تا در حمایت از دفتر تحکیم وحدت تجمع کنند. این تجمع در نهایت باعث درگیری میان لباس شخصیها و نیروهای امنیتی و هواداران دفتر تحکیم وحدت شد.
جغرافیا
اقلیم
خرمآباد مرکز شهرستان خرمآباد و استان لرستان است. این شهرستان از شمال به شهرستان سلسله، از شمال شرق به شهرستان بروجرد، از شرق به شهرستانهای دورود و الیگودرز، از جنوب به شهرستان اندیمشک و از غرب و جنوب غرب به شهرستانهای دوره و پلدختر محدود میشود. خرمآباد در مختصات ۳۳٫۴۸ شمالی و ۴۸٫۳۵ درجه شرقی و در ارتفاع ۱۱۴۷٬۸ متری از سطح دریا قرار دارد. این شهر دارای آب و هوایی مدیترانهای معتدل و نیمه مرطوب است، و دارای میزان بارندگی بسیار، خصوصاً در بهار میباشد. وجود منابع آبهای زیرزمینی و چشمههای درون شهر از نکات قابل توجه در جغرافیای شهر خرمآباد است.
تقسیمات کشوری
طبق قانون تقسیمات کشوری مصوب سال ۱۶ آبان ۱۳۱۶ ایران به شش استان تقسیم میشد که خرمآباد در استان غرب قرار داشت. چندی بعد در تاریخ ۳ بهمن همان سال تعداد استانها از شش به ده استان تغییر یافت. طبق این تغییرات که تا سال ۱۳۲۷ پایدار بود، خرمآباد بخشی از استان ششم بود. در سال ۱۳۴۴ و طبق تقسیمات تازه، خرمآباد بخشی از استان خوزستان بهشمار میرفت که لرستان و خرمآباد به عنوان فرمانداری کل اداره میشد پس از آن استان لرستان کنونی از استان خوزستان جدا شده و خرمآباد به عنوان مرکز این استان تعیین شد.
موقعیت جغرافیایی
موقعیت طبیعی
جنگلها
شهرستان خرمآباد دارای بیش از ۵۰۰ هزار هکتار مرتع است که بیش از ۴۰۰ هزار هکتار از این مراتع از مراتع جنگلی است. حدود ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار هکتار از مساحت استان لرستان پوشیده از جنگل است که این جنگلهای حوزه رویشی زاگرس از با ارزشترین ذخایر جنگلی جهان است. مهمترین گونه گیاهی در جنگلهای لرستان بلوط است که این درختان نقش فوقالعاده اکولوژیستی دارند و منابع مهمی برای حفظ آب و خاک محسوب میشوند. جنگلهای لرستان از سال دچار بیماری و خسارت شدهاند که بخشی از این بیماری متوجه عوامل انسانی و بخشی نیز به دلیل عوامل بیولوژیکی است و تاکنون تحقیقاتی در این زمینه انجام نشدهاست.تغییر اقلیم و وجود پدیده گرد و غبار، افزایش درجه حرارت، تغییر بارشها از برف به باران و عدم تعادل در پراکنش بارندگیها موجب تشدید خشکسالی و نابودی بلوط لرستان شدهاست. درصد علل بیماری این درختان، خشکسالی تشخیص داده شدهاست.
رودخانه
رودخانه درونشهری خرمآباد به نام خرمرود از به هم پیوستن دو رود دیگر در مرکز شهر به وجود آمدهاست. یک رود از سمت شرق به شهر وارد شده و رود دیگر از سمت شمال به شهر وارد میشود و در نزدیکی پل صفوی در مرکز خرمآباد به هم میپیوندند و خرمرود را تشکیل میدهند. نام قدیمی این رودخانه گلال بوده و در زبان لری به معنی رودخانه است.از سال ۱۳۸۷، شهرداری خرمآباد در حال ساماندهی و لایروبی این رودخانه است اما همچنان وضعیت آن مطلوب نیست.
کوهها
خرمآباد یک شهر کوهستانی است و در میان یک دره شکل گرفتهاست. اطراف خرمآباد را کوههایی با شرایط تقریباً یکسان مسدود کردهاست و تنها نقطه جنوبی شهر در دشتی به نام کُرِّگاه شرقی قرار گرفتهاست. این شهر از شمال به مخملکوه، از غرب به سفیدکوه و از شرق به کوه مدبه محدود میشود. هماکنون طرحی در حال اجرا بر روی کوه مدبه در شرق خرمآباد است که شامل ایجاد مسیر دسترسی آسفالت، فضای سبز، هتل و باغوحش میباشد.
مردمشناسی
جمعیت شهر خرمآباد طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ مرکز آمار ایران برابر با ۳۷۳٬۴۱۶ جمعیت شهرستان خرمآباد برابر با ۵۰۶٬۴۷۱ نفر نفر و مساحت شهر ۶٬۲۳۳ متر مربع است. اهالی خرمآباد بخشی از مردم لر بهشمار میآیند. خرمآباد بزرگترین شهر با جمعیت قوم لر ایران است.
رشد جمعیت
نرخ رشد جمعیت شهر در سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۵ خورشیدی ۴٫۴ درصد و به جمعیت شهر ۲۰۹۰۲ نفر افزوده شد طی سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵، تعداد ۴۵۳۳۴ نفر به جمعیت شهر اضافه شد و در سال ۱۳۵۵ جمعیت شهر به ۱۰۴۹۱۲ نفر رسید. در این دوره جمعیت خرمآباد دارای رشد متوسطی برابر ۸٫۵ درصد بودهاست. در سال ۱۳۶۵ جمعیت شهر بالغ بر ۲۱۳۹۶۰ نفر بود.رشد جمعیت در شهر خرمآباد به عوامل متعددی وابسته بوده که مهمترین آنها مهاجرت و رشد طبیعی است. آمارها نشان میدهد که جمعیتی در حدود ۲۲۸۱۰ میان سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۵ خورشیدی به این شهر مهاجرت و در آن ساکن شدهاند که ۴۶٫۵ درصد آنان از سایر استانها، ۲۸٫۶ درصد از شهرستانهای دیگر استان لرستان و ۲۳٫۷ درصد از آبادیهای شهرستان وارد شهر شدهاند. این روند مهاجرت در سالهای اخیر شتاب بیشتری گرفتهاست و این مهاجرت دلایل مختلفی دارد که از آن جمله میتوان به وجود مراکز اقتصادی، سیاسی، نظامی در خرمآباد و وضعیت نامطلوب امکانات در سایر مناطق شهری و روستایی شهرستان اشاره کرد.یکی دیگر از عوامل رشد جمعیت قرارگیری روستاهای اطراف در محدودهٔ شهر است. خرمآباد در مسیر توسعه فیزیکی، روستاهای متعددی را در خود جذب کرده به گونهای که اکنون بخشی از شهر محسوب میشوند. روستاهای پشته سپهوند و پشته حسینآباد از دهستان کرگاه شرقی در سال ۱۳۵۵ به خرمآباد پیوستند. این روند با پیوستن اسبستان، دره گرم و فلکالدین به محدودهٔ قانونی شهر ادامه یافت. روستای مذکور در هنگام الحاق حدود ۱۴۹۴۶ نفر به جمعیت شهر افزودهاند که هماکنون با توجه به توسعه این محلهها جمعیت بیشتری را در خود جای دادهاند.
جمعیت شهر خرمآباد در سرشماریها از سال ۱۳۳۵ به بعد به صورت زیر بودهاست.
اقوام
ساکنان خرمآباد را میتوان بهطور کلی بخشی از مردم فِیلی بهشمار آورد. فیلیها خود بخشی از مردم لر و کرد بهشمار میآیند علیاکبر دهخدا و دانشنامه ایرانیکا نیز مردم خرمآباد را بخشی از طوایف فیلی معرفی میکنند. عمده جمعیت خرمآباد از مردمان لر هستند. همچنین عدهای از طوایف لک هم در این شهر ساکن هستند. برخی ایلهای ساکن خرمآباد مانند باجلوندها و بیرانوندها از کردستان به لرستان آمدهاند.
گویش خرمآبادی
لری خرمآبادی گویش اصلی ساکنان خرمآباد و یکی از گویشهای اصلی زبان لری است خرمآباد یکی از مراکز مهم گویشوران لری شمالی است. این گویش نزدیکترین گویش زبان لری به زبان کردی است و با لکی و کردی جنوبی به عنوان همسایگان قدیمی در عین تفاوت دارای قرابتهای زبانی بسیاری است. ۷۸ درصد واژگان میان لری خرمآبادی و لکی مشترک هستند.
اقلیتهای مذهبی
یهودیان
ورود یهودیان به خرمآباد به سال ۸۰۰ هجری قمری بازمیگردد. قبل از سال ۱۲۸۸ جمعیت خرمآباد ۱۵ هزار نفر و خانههای مهم این شهر هفتاد و دو عدد بوده که از این تعداد ۳۰ دستگاه از عمارتهای مهم به یهودیان این شهر اختصاص داشتهاست. در دهه ۱۳۰۰ جمعیت یهودیان کاهش یافت در این دوره تقریباً تعداد یهودیان هزار نفر گفته شدهاست. تا قبل از خلع سلاح لرستان به دست علی رزم آرا، شهر خرمآباد دارای دو محله بزرگ به نامهای، پشت بازار و درب دلاکان بود، یهودیان خرمآباد در محله درب دلاکان و در کوچهای که به کوچه یهودیان شهرت داشته ساکن بودهاند. مشاغل عمده یهودیان در خرمآباد، بزازی، باغداری، زرگری و طبابت بودهاست.
گورستان یهودیان خرمآباد در منطقهای به نام گورجیدو (گورستان جهودان) در کنار حوض موسی قرار داشتهاست، این گورستان امروز به محلهای مسکونی به نام کوی فلسطین تبدیل شدهاست. گویش یهودیان خرمآباد، گویش لری خرمآبادی بودهاست. یهودیان در خرمآباد دارای چندین کنیسه، مدرسه و یک حمام عمومی مستقل بودهاند.
محله یهودیهای خرمآباد بین خیابان فردوسی و حافظ در غرب شهر بودهاست. ژاک دو مورگان حدود صدسال پیش جمعیت یهودیان را ۳۰ درصد کل جمعیت شهر میداند. مدرسه آلیانس که در ایران فعالیت میکرد و متعلق به فرانسویها بود نیز شعبهای در محله یهودیان خرمآباد داشت.
دراویش گنابادی
از دیگر اقلیتهای مذهبی در خرمآباد میتوان به دراویش سلسلهٔ شاه نعمتاللهی اشاره کرد. برخی پیروان این اقلیت مذهبی در خرمآباد به علت درویش بودن از کار خود برکنار شدهاند. در مرداد ماه سال ۱۳۹۰ نیز اعلامیههایی ضد دراویش گنابادی در سطح شهر خرمآباد توسط نیروهای بسیج منتشر شد.
اقتصاد
اقتصاد خرمآباد بیشتر بر پایهٔ کشاورزی، دامداری، باغداری، صنایع دستی و تا حدودی صنایع کارخانهای استوار است. پیش از انقلاب ۱۳۵۷، شهر خرمآباد روند رو به رشدی را طی میکرد و در خصوص اشتغال، ایجاد فرصت شغلی و کارگاههای فعال در شرایط خوبی قرار داشت به نحوی که کارخانههای نیرپارس که در سال ۱۳۶۵ به ماشینسازی لرستان تغییر نام داد، کارخانه پارسیلون، کارخانه صنایع چرم و پوست وابسته به کفش ملی، شرکت کشت و صنعت خرمآباد و شرکت ژنراتورسازی ایران از جمله کارخانههای فعال در خرمآباد بودند.
واحدهای صنعتی
پس از انقلاب ۱۳۵۷ و خصوصاً پس از اتمام جنگ ایران و عراق وعده ساخت چند کارخانه بزرگ در شهر خرمآباد از سوی دولتهای مختلف حکومت جمهوری اسلامی داده شدهاست که از آن جمله میتوان به ساخت کارخانه سیمان، ساخت نیروگاه و ساخت مجتمع ۵۰۰ هزار تنی نورد اشاره کرد. از صنایع فعال شهر میتوان به شرکت صدر فولاد اشاره کرد.
پتروشیمی
پتروشیمی خرمآباد در سال ۱۳۸۶ توسط شرکت ملی صنایع پتروشیمی ایران و با همکاری کنسرسیوم ایتالیایی تکنی مونت و نارگان بنیانگذاری شد. این پتروشیمی بخشی از خط لوله اتیلن غرب است. بزرگی این پتروشیمی ۱۳۰ هکتار است و مالکیت این مجتمع بهطور کامل متعلق به شرکت پتروشیمی باختر است. حسن روحانی رئیسجمهور وقت ایران در خرداد ۱۳۹۳ و پس از بازدید از پتروشیمی خرمآباد وعده ساخت یک شهرک صنایع پایین دستی را در کنار این مجتمع داد.واحد کاتالیست مجتمع پتروشیمی خرمآباد در مرداد ماه سال ۱۳۹۹ از طریق ویدئو کنفرانس توسط حسن روحانی رئیسجمهور وقت ایران افتتاح شد. این نخستین واحد ساخت کاتالیست در ایران است و سالانه ۱۰۰ تن از این فرآورده را تولید خواهد کرد.
نیروگاه سیکل ترکیبی
نیروگاه سیکل ترکیبی خرمآباد که عملیات ساخت آن از سال ۱۳۸۴ آغاز شد و یکی از نیروگاههای ایران از نوع سیکل ترکیبی است. مالکیت این نیروگاه بهطور مشترک متعلق به بنیاد مستضعفان و قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا است.سوخت اصلی نیروگاه خرمآباد گاز طبیعی است، ظرفیت اسمی آن ۹۸۰ مگاوات و ولتاژ خروجی آن ۴۰۰ کیلووات است. نیروگاه خرمآباد قابل توسعه به سیکل ترکیبی است. این نیروگاه در خرداد ماه سال ۱۳۹۹ به بهرهبرداری رسید.
مشکلات صنعت
نرخ بیکاری در استان لرستان و همچنین شهر خرمآباد به عنوان بزرگترین و پرجمعیتترین شهر استان در سال ۱۳۹۱ معادل ۲۰/۴ درصد بودهاست. این آمار با ۳/۳ درصد کاهش در سال ۱۳۹۲ به ۱۷/۱ درصد رسید و در بین سنین ۱۹ تا ۲۴ سال ۳۵/۵ درصد است. لرستان در پنج سال گذشته همواره در رتبههای نخست کشوری از نظر نرخ بیکاری قرار داشتهاست.پس از انقلاب ۱۳۵۷ صنعت در خرمآباد به طرز چشمگیری دچار رکود شد، بسیاری از کارخانههای مهم شهر مانند کارخانه صنایع چرم و پوست، کارخانه پارسیلون، شرکت پرس ایران، یخچالسازی بوژان و دیگر کارخانههای شهر یا به دلیل خصوصیسازی یا به دلیل خروج از استان لرستان به تعطیلی کشیده شدند.
ساختار شهری
شهرداری
شهرداری خرمآباد، سازمانی است دولتی که در ۱۳۰۲ خورشیدی تأسیس شد و اداره شهر خرمآباد را به عهده دارد. این شهرداری هماکنون شامل ۳ منطقه است و در حال حاضر محمد شریفی مقدم سمت شهرداری را برعهده دارد.نخستین شهردار این شهر روحالله والیزاده و نخستین رئیس انجمن نیز صادق جوادی بود. شهرداری خرمآباد در محل فعلی خیابان حافظ بر سر یک سه راهی قرار داشتهاست. پشت بنای شهرداری به کوه متصل است که شعاع گسترش آن را محدود کردهاست. پیش از انقلاب ۱۳۵۷ مجسمهای از رضا شاه بر بالای این ساختمان قرار داشت که پس از انقلاب آن را برداشتند. هماکنون ساختمان شهرداری در مکان دیگری قرار دارد و از این ساختمان به عنوان نگارستان استفاده میکنند. در سال ۱۳۰۷ که رضاشاه به خرمآباد سفر کرد، شهرداری این شهر در محله شمشیرآباد که آن روزگار محسنآباد نام داشت قرار گرفته بود.
محلهها
خرمآباد امروزی ۳۷ محله، ۹ کوی و ۵ شهرک دارد. از جمله قدیمیترین محلههای شهر میتوان به محله پشت بازار، درب دلاکان و درب باباطاهر اشاره کرد که در غرب شهر و در نزدیکی فلکالافلاک قرار گرفتهاند. روند گسترش شهر پس از انقلاب ۱۳۵۷ دارای تغییراتی بوده که از آن جمله میتوان به تبدیل گورستان جهودان در شرق شهر به محلهای مسکونی به نام کوی فلسطین اشاره کرد. این گورستان متعلق به اقلیت یهودیان شهر خرمآباد بوده و آثار باستانی این اقلیت از جمله حوض موسی نیز در این منطقه قرار دارد.
محله گلدشت از نظر وسعت بزرگترین محله شهر خرمآباد است و در جنوب این شهر واقع است. شمالیترین محله شهر دره گرم و جنوبیترین محله ماسور نام دارد.
شمشیرآباد محله ورودی از سمت شرق و مرکز شرکتهای مسافربری و باربری است. بسیاری از ادارهها و سازمانهای دولتی شهر در بلوار ۶۰ متری و بلوار مدیریت در شمال شهر قرار دارند. مرکزیترین محلههای شهر که مراکز خرید نیز در آن واقع است عبارتند از سبزهمیدان، شهدا، چهار راه بانک، چهار راه فرهنگ و مطهری.
سلامت و بهداشت
خرمآباد دارای ده بیمارستان است که از این تعداد سه بیمارستان دولتی هستند.
بیمارستان شهید رحیمی، یک بیمارستان فوق تخصصی با ۲۴۰ تختخواب است.
بیمارستان شهدای عشایر، دارای ۳۵۰ تحت خواب است.
بیمارستان تأمین اجتماعی، دارای ۲۵۶ تختخواب است.
همچنین خرمآباد هشت بیمارستان خصوصی دارد که عبارتند از:
توحید، دارای ۹۶ تحت خواب است.
شفا، دارای ۳۰۰ تحت خواب است.
حاج کریم عسلی، دارای ۸۰ تحت خواب است که از این تعداد ۵۸ تحت خواب فعال است.
بیمارستان تخصصی زنان باختر، به صورت تخصصی به بیماریهای زنان اختصاص دارد.
ایران، یک بیمارستان خصوصی در شرق شهر است.
بیمارستان کودکان شهید مدنی، به صورت تخصصی به خدمات دهی به گروه سنی کودکان اختصاص دارد.
بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی قلب، دارای ۸۷ تحت خواب است.
بیمارستان اعصاب و روان، در سال ۱۳۷۸ به بهرهبرداری رسید.
ایمنی
سازمان آتشنشانی
سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهر خرمآباد در سال ۱۳۵۳ تنها با یک دستگاه کامیون مخصوص و دو نفر خدمه کار خود را آغاز کرد. این سازمان تا سال ۱۳۵۶ توانست یک ایستگاه مجهز در بلوار شریعتی تأسیس کند. هماکنون این سازمان با ۲۰۵ نفر خدمه و کارمند و ۲۶ دستگاه خودروی سبک و سنگین و ۸ ایستگاه از مهمترین سازمانهای آتشنشانی در استان لرستان است.
مشکلات شهری
ترافیک و ناهمواری خیابانها
از مهمترین مشکلات شهری در شهر خرمآباد ترافیک در معابر این شهر است. مهمترین دلیل این ترافیک عرض کم خیابانهای شهر به خصوص در خیابانهای حافظ و انقلاب است. این دو خیابان که مراحل تعریض آنها با وقفه چند ساله روبرو شده تأثیر فراوانی در ترافیک مرکز و شمال شهر داشتهاست. از دیگر علل ترافیک در شهر نبود پارکینگهای مناسب و کافی است که همین امر باعث به وجود آمدن مشکلات مربوط به پارک خودرو به خصوص در مرکز شهر شدهاست.ناسازگاری خیابانهای شهر با حجم تردد وسایل نقلیه مهمترین عامل ترافیک شهری است که این مشکل در شهر خرمآباد نیز وجود دارد و پیشبینیهای مناسب جهت آمادهسازی خیابانها به نسبت رشد جمعیت و تردد وسایل نقلیه صورت نگرفتهاست. مراکز اداری و قطبهای صنعتی در نقاط شمال و جنوب خرمآباد قرار دارند که مردم ناچارند برای رسیدن به محل کار خود از مرکز شهر تردد کنند که این خود به ایجاد ترافیک سنگین در مرکز شهر دامن زدهاست.برای ساماندهی ترافیک، طرحهای مختلفی پیشنهاد شدهاست که از جمله آموزش فرهنگ ترافیک به مردم، سامانه کنترل هوشمند ترافیک، تعریض برخی خیابانهای شهر به دست کم ۳۶ متر و ساخت مونوریل اشاره کرد.
آلودگی هوا
بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، خرمآباد در سال ۲۰۱۴ میلادی در فهرست بیست شهر آلوده جهان از نظر وضعیت هوا قرار گرفته و طبق اعلام این سازمان آلودگی هوا در این شهر نسبت به قبل ۱۰ برابر بیشتر شدهاست. مهمترین دلیل این آلودگی وجود ذرات معلق و آلایندههای مختلف بودهاست. آلودگی هوای شهر خرمآباد از سوی سازمان حفاظت محیط زیست استان لرستان رد شدهاست.
بافت شهری
مساحت بافت شهری در خرمآباد ۳٬۴۷۵ هکتار است. هسته نخستین شهر در کنار مراکز حکومتی و بهطور خاص قلعه فلکالافلاک شکل گرفته و دارای جغرافیایی کوهستانی و ناهموار است. شکلگیری شهر نیز تحت تأثیر عوامل جغرافیایی صورت گرفتهاست، به این ترتیب که هر کجا درهای که خرمآباد در آن شکل گرفته عرض بیشتری داشته شیب بافت مسکونی کم است و هر کجا عرض دره کم شدهاست شهر نیز تحت تأثیر آن باریک و کشیده شدهاست. عوامل محدودکنندهای مانند رودخانه و ارتفاعات پرشیب در ساختار شهر مؤثر بودهاند.
بافت فرسوده
هفت درصد مساحت خرمآباد را بافت فرسوده تشکیل میدهد. ۲۸ محله خرمآباد که مساحتی در حدود ۲۷۰ هکتار دارند بافت فرسوده محسوب میشوند. از جمله مشکلاتی که بافت فرسوده ایجاد میکند مشکلات اقتصادی و اجتماعی، چهره فیزیکی نامناسب، مشکلات زیستمحیطی و امنیتی هستند. یکی از مشکلات عمده بر سر راه بازسازی بافت فرسوده در شهر خرمآباد قرارگیری این بافت در حاشیه شهر، محصور بودن به وسیله کوههای اطراف شهر، نبود مسیر دسترسی مناسب به دلیل کم عرض بودن معابر و نامناسب بودن خدمات شهری است.
آرامستانها
هماکنون شهر خرمآباد دارای چهار آرامستان در چهار گوشه شهر است که عبارتند از سراب یاس، درهگرم، صالحین و آرامستان خضرنبی که محل دفن کشتهشدگان انقلاب ۱۳۵۷ و جنگ ایران و عراق و یکی از قدیمیترین آرامستانهای خرمآباد است. وجود آرامستانهای متعدد و ایجاد آرامستانهای خانوادگی بدون مجوز در اطراف شهر یکی از مشکلات در ساختار شهری خرمآباد است. مهمترین مشکل در مورد مدیریت آرامستانهای شهر جلوگیری از تبدیل بدون مجوز زمینهای کشاورزی به آرامستان است. دو گورستان درهگرم و سراب یاس در شمال و جنوب شهر خرمآباد بیشترین تغییر کاربری را دارند.قدیمیترین آرامستان در شهر خرمآباد، گورستانی در کنار مقبره امامزاده زید بن علی در مرکز شهر خرمآباد بود. این آرامستان در سال ۱۳۵۲ و توسط شهردار وقت خرمآباد علیمحمد ساکی از میان شهر حذف شد. از دیگر آرامستانهای قدیمی شهر میتوان به گورستان دوبرادران اشاره کرد، این آرامستان متعلق به دوره قاجار و در محلهای به همین نام در مرکز شهر خرمآباد قرار داشت. آرامستان دیگری نیز در کنار آرامگاه باباطاهر بین محله درب باباطاهر و محله درب دلاکان قرار داشت. گورستانی در جنوب شهر خرمآباد و در کنار مناره آجری قرار داشت که بهطور معمول مردگان ایلهای بیرانوند و باجولوند در آن دفن میشدند و به گورستان پامنار مشهور بود. گورستان دیگری در محله کوروش در شرق شهر و یک گورستان دیگر متعلق به اقلیت یهودی ساکن خرمآباد بود که پس از انقلاب ۱۳۵۷ به محلهای مسکونی به نام کوی فلسطین تبدیل شد.
مراکز تفریحی
شهر خرمآباد در درهای خوش آب و هوا و پرآب قرار گرفتهاست. وجود چشمههای فراوان و آثار تاریخی متعدد باعث به وجود آمدن مجموعهای از دیدنیهای طبیعی و تاریخی در شهر خرمآباد شدهاست. وجود دریاچه کیو، سرابها و چشمهها در کنار آثار تاریخی مانند قلعه فلکالافلاک، پل شاپوری، مناره آجری، سنگ نبشته و گرداب سنگی که خود مجموعهای از آثار تاریخی و طبیعی است مجموعهای بینظیر را در شهر خرمآباد تشکیل دادهاست. در اطراف شهر خرمآباد نیز گردشگاههای بسیاری وجود دارد که از جمله آنها پارک جنگلی شوراب در جنوب شهر و پارک جنگلی مخملکوه در شمال شهر را میتوان نام برد. خرمآباد را میتوان یکی از شهرهای توریستی ایران دانست.
فضای سبز
خرمآباد دارای ۱۰ پارک درونشهری ویک تفرجگاه کوهستانی است که عبارتند از:
پارک کوهستانی بام لرستان
پارک شریعتی، خیابان گرین
پارک کیو، در کنار دریاچه کیو
پارک زیباکنار، میدان ساکی
پارک معلم، خیابان ساحلی غربی
پارک دانشجو، میدان دانشجو
پارک بهشت، خیابان ساحلی بهشت
پارک صخرهای پل انقلاب
پارک مطهری سرچشمه
پارک شهر، ساحلی غربی
پارک زیتون، قاضیآباد
پارک پرچم، کرگانه
پارک شقایق، میدان امام حسین
پارک صخرهای، خیابان نواب صفوی
پارک جنگلی شورآب
پارک جنگلی شورآب یک پارک طبیعی در جنوب شهر خرمآباد است. این پارک طبیعی در کیلومتر ۲۵ جاده خرمآباد به پلدختر واقع شده و دارای جاده دسترسی آسفالت، آلاچیق، و دیگر امکانات رفاهی است. پارک جنگلی شورآب به دلیل وجود درختان انبوه بلوط و آب هوای معتدل هر سال در فصل بهار گردشگران بسیاری را خود جذب میکند.
پارک جنگلی مخملکوه
پارک جنگلی مخملکوه یک پارک طبیعی در شمال شهر خرمآباد است. مساحت این پارک ۵۰۰ هکتار است، پارک جنگلی مخملکوه در مسیر خرمآباد به الشتر و در کیلومتر ۱۵ این جاده واقع شده و دارای جاده دسترسی آسفالت، آلاچیق، و دیگر امکانات رفاهی است.
پلاک کوبی درختان
درختان در معابر عمومی شهر خرمآباد دارای پلاک و کد شناسایی هستند و اطلاعات هر درخت در شهر خرمآباد از جمله محل درخت، قطر درخت، فرم درخت، نحوه آبیاری و درگیر بودن یا نبودن آن با شبکه برق توسط شهرداری خرمآباد جمعآوری و ثبت شدهاست. هدف از این کار جلوگیری از قطع درختان شهر و حفاظت از فضای سبز شهری است.
فرهنگ
سینما
فعالیت سینمای آزاد در خرمآباد به زمستان سال ۱۳۵۱ بازمیگردد. دفتر سینمای آزاد در میدان سعدی (شهدا) واقع بود و در زمینه برپایی جلسههای نمایش و برگزاری نمایشوارهها در خرمآباد فعالیت میکرد. نخستین جشنواره در سال ۱۳۵۲ و در تالارخانه پیشاهنگی توسط سینمای آزاد برپا شد.خرمآباد هماکنون دارای دو سینما است. قدیمیترین سینمای این شهر استقلال نام دارد که پیش از انقلاب ۱۳۵۷ با نام آزیتا فعالیت میکرد. این سینما فعالیت خود را در سال ۱۳۶۹ از سر گرفت.
در سال ۱۳۸۹ شش میلیارد ریال صرف بازسازی این سینما شد و امکانات مختلفی از جمله پخش صدای ساراند، لژ خانوادگی و امکانات سرمایشی و گرمایشی به آن افزوده شد. دومین سینما خرمآباد ارشاد نام دارد و در کنار سازمان ارشاد اسلامی شهر خرمآباد در میدان کیو واقع شدهاست.
سینما آریا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ در میدان ششم بهمن (امام خمینی) شهر خرمآباد ساخته شد اما پیش از انقلاب در سال ۱۳۵۱ و در اثر آتشسوزی از بین رفت.
کتابخانه
نخستین کتابخانه شهر خرمآباد متعلق به دبیرستان پهلوی است. این کتابخانه در سال ۱۳۱۴ تأسیس شده و تنها از یک اتاق برای نگهداری کتابها تشکیل شده بود. پس از مدتی این کتابها به کتابخانه دبیرستان تازه تأسیس نوبنیاد منتقل شد که از امکانات بهتری برخوردار بود. دیگر کتابخانه قدیمی شهر، کتابخانه حوزه علمیه خرمآباد است که با توجه به اینکه کتابهای این کتابخانه حوزوی و تخصصی بودند کمتر مورد استقبال عموم مردم قرار گرفتهاست.نخستین کتابخانه عمومی شهر خرمآباد، کتابخانه پارک شهر است که توسط اداره فرهنگ و هنر خرمآباد تأسیس گردید. نام این کتابخانه کوروش کبیر بود. دو کتابخانه شخصی دیگر در شهر خرمآباد عبارتند از کتابخانه مهدی قاضی و کتابخانه محمدرضا والیزاده.خرمآباد هماکنون دارای پنج کتابخانه عمومی است. پروژه ساخت کتابخانه مرکزی این شهر از سال ۱۳۸۵ و با در نظر گرفتن بودجه ۳ میلیارد تومانی آغاز شدهاست. مراحل ساخت این کتابخانه تا پایان سال ۱۳۹۰ حدود ۶۰ درصد پیشرفت داشتهاست. نمایندگی شهر کتاب در خرمآباد، اوایل سال ۱۳۹۳ افتتاح شد. این مرکز که به برگزاری کارگاههای کتابخوانی و جلسات نقد کتاب میپردازد، در خیابان علوی قرار دارد. از دیگر کتابخانههای شهر خرمآباد میتوان به کتابخانههای زیر اشاره کرد:
کتابخانه عمومی امام جعفر صادق
کتابخانه عمومی مطهری
کتابخانه عمومی حضرت مهدی
کتابخانه عمومی غدیر
کتابخانه عمومی هفده شهریور
رصدخانه
رصدخانه کاسین که به گفته وبگاه رسمی آن مدرنترین رصدخانه خاورمیانه است، در ارتفاع ۱۷۰۰ متری از سطح دریا در شرق شهر خرمآباد و بر فراز قلعه کوه مدبه معروف به بام لرستان قرار گرفتهاست. از امکانات این مجموعه میتوان به امکان اقامت ۱۰۰ ستارهشناس به صورت همزمان در این رصدخانه اشاره کرد. یک پایگاه خبری ادعاهای این شرکت را به چالش کشیده و نوشتهاست: «رصدخانه کاسین خرمآباد نه فقط مدرنترین رصدخانه خاورمیانه نیست، بلکه مدرنترین رصدخانه ایران هم نیست و اصلاً مدرن هم نیست و حتی بلندترین هم نیست.»
سوگواری
«آیین گِل» مراسمی است که مردم خرمآباد در سوگواریهای مختلف از جمله در مرگ افراد خانواده یا عزاداریهای مذهبی انجام میدهند. در لری به این آیین خَهرَّهگیری نیز گفته میشود. خَهرّه به معنای گِل است.
سوگواری محرم
اجرای این آئین به دلیل کشته شدن حسین بن علی در روز عاشورا است و دارای چند مرحله است که از روز هفتم محرم که به روز «تراش عباس» موسوم است، شروع میشود. در روز هفتم محرم عزاداران حسین بن علی به حمام رفته و پس از اصلاح سرو صورت و نظافت کامل، لباسهای تمیز میپوشند. از این روز به بعد، عدهای برای افروختن آتش در صبح عاشورا به جمع کردن و گردآوری هیزم جهت روشن کردن آتش میپردازند. عزادارانی که در گِل میافتند به کمک آتش خود را خشک میکنند. روز عاشورا، عزاداران فراخوانده شده با حضور در تکیههای محله و گلمالی کردن خود گرد آتش میایستند تا از سرما محفوظ مانده و شروع به سینه زنی و عزاداری میکنند.
گردشگری
خرمآباد از سوی دفتر منطقهای اسکان بشر سازمان ملل متحد به عنوان یک شهر نمونه گردشگری انتخاب شدهاست. این انتخاب به منظور اجرای طرح توسعه پایدار شهری بر مبنای گردشگری است. محور اجرای این طرح قلعه فلکالافلاک است و ساماندهی فضای اطراف این قلعه و همچنین طرح مرمت و حفاظت از سایر آثار باستانی سطح شهر خرمآباد نیز جزء این طرح محسوب میشود.
خرمآباد به عنوان نخستین شهر ایران به منظور اجرای این طرح از سوی دفتر منطقهای اسکان بشر سازمان ملل متحد انتخاب گردیده و هزینه اجرای این طرح نیز ۷۰۰ هزار دلار اعلام شدهاست. خرمآباد همچنین در تعطیلات نوروز ۱۳۹۵ یکی از هفت شهر برتر ایران در جذب گردشگر بود.
آثار تاریخی
فلکالافلاک
قلعه باستانی فلکالافلاک یا دژ شاپورخواست که تاریخ ساخت آن به زمان ساسانیان بر میگردد از زمان قاجار به بعد به این نام خوانده میشود. فلکالافلاک بر فراز تپهای در بلندترین نقطه شهر خرمآباد واقع شدهاست. نام قدیم آن دژ شاپورخواست بوده و بنای آن به دورهٔ ساسانیان میرسد این قلعه اکنون دارای ۸ برج است ولی در گذشته دارای ۱۲ برج بوده و به همین سبب به دوازده برجی نیز معروف است. در قسمت شمالی زیر قلعه، چشمهای بنام گلستان جاری است ولی آب موردنیاز خود قلعه از چاهی به عمق ۴۰ متر که در میان قلعه وجود دارد، تأمین میشود. قلعه فلکالافلاک بر شهر خرمآباد کاملاً مشرف است و مساحت آن در حدود ۵٬۳۰۰ متر مربع است. فضای داخل آن به چهار تالار نسبتاً بزرگ حول دو حیاط و تعدادی تالار و اتاق، تقسیم شدهاست. این بنا در عهد فتحعلیشاه قاجار مرمت گردیده و برج مرتفعی به آن افزوده شده و از آن پس فلکالافلاک خوانده شدهاست.در اواخر دوره پهلوی از قلعه به عنوان موزه استفاده شد اما پس از انقلاب ۱۳۵۷ و پس از شروع جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۳ به منظور امنیت، اشیای موزه جمعآوری گردید و پس از جنگ با مرمت بخشی از بنا نمایشگاه عکس و سنگ و سفال افتتاح گردید، در سال ۱۳۷۶ موزه باستانشناسی افتتاح گردید ولی به علت ضعف در شرایط و امکانات مورد نیاز تا سال ۱۳۷۸ راهاندازی نشد. در همین سال بخش شمالی حیاط اول به چایخانه سنتی تبدیل گردید و در سال ۱۳۷۹ آزمایشگاه مرمت آن تجهیز و به بخش جنوبی حیاط اول به برج نوساز منتقل گردید، هماکنون موزه مردمشناسی آن در بخش جنوبی حیاط دوم راهاندازی شدهاست.پس از انقلاب ۵۷، سپاه پاسداران با ایجاد یک پادگان نظامی در جنوب قلعه فلکالافلاک ضمن اشغال اطراف این بنای ملی در روند آزادسازی حریم قلعه و ثبت جهانی آن اخلال ایجاد کردهاست.
پل شکسته
پل شکسته یا پل شاپوری ، یکی از شاهکارهای معماری دوره ساسانیان محسوب میشود و در ضلع جنوبی قلعه فلکالافلاک در جنوب شهر خرمآباد واقع شدهاست. پل شاپوری عامل ارتباط غرب استان لرستان امروزی با شرق و از آنجا به خوزستان و تیسفون (پایتخت ساسانیان) بودهاست. این پل هماکنون ویرانهای بیش نیست. این پل در زمان خود از شاهکارهای معماری به حساب میآمده و دارای ۲۸ طاق یا دهانه بوده اما امروز تنها ۶ طاق آن به جای ماندهاست. پل شاپوری در راستای غربی -شرقی با ارتفاع ۱۶ متر ساخته شدهاست و در دهانه پرطاق موج شکنهایی لوزی شکل برای کاهش تخریب سیل تعبیه شدهاست.
حمام گپ
حمام گپ یکی از بناهای تاریخی شهر خرمآباد و مربوط به دوره صفویه است که در مجاورت خیابان حافظ این شهر واقع شدهاست. این اثر تاریخی در هفدهم خرداد ۱۳۷۸ با شمارهٔ ثبت ۲۳۵۷ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. در حال حاضر این بنا به بخش خصوصی واگذار شدهاست و به عنوان یک مجموعه پذیرایی و فرهنگی در شهر خرمآباد فعالیت خود را ادامه میدهد.
خانه آخوندابو
منزل آخوند ابو مربوط به اواسط دوره قاجار و متعلق به قاضی محل میرزا محسن قاضی بودهاست. این اثر تاریخی در خرمآباد، در ضلع غربی قلعه فلک افلاک، خیابان دوازده برجی واقع شدهاست.
سنگ نبشته
سنگ نبشته ، کتیبهای است که نوشتاری به خط کوفی بر روی آن حک شدهاست در قسمت جنوبی شهر خرمآباد قرار دارد. این سنگ به صورت یک مکعب مستطیل تراشیده شدهاست و در روی آن راجع به سند مالکیت چرای دامهای موجود در آن زمان، حک شدهاست. این سنگنبشته به گونهای ساخته شدهاست که چهار گوشه آن به سوی آثار باستانی پل شکسته، منارهٔ آجری، فلکالافلاک و حوض موسی نشانه رفتهاست. این سنگ ریشه در کوه دارد و در چند سال اخیر به علت توسعه بلوار شریعتی خرمآباد برش داده و جابجا شدهاست.
مناره آجری
منارهٔ آجری یکی از آثار باستانی شهر خرمآباد میباشد. این بنا با قدمتی در حدود ۹۰۰ سال در جنوب خرمآباد و در کنارهٔ شهر قدیمی شاپورخواست بر روی پایهٔ سنگی برپا شده و حدود ۳۰ متر ارتفاع دارد. قطر سطح تحتانی آن ۵/۵ متر است و با پیمودن ۲۹ پلهٔ دَوَرانی میتوان به بام مناره رسید. ظاهراً از آن برای هدایت کاروانهایی که به سمت شهر باستانی شاپورخواست میآمدهاند استفاده میشدهاست.
گرداب سنگی
گرداب سنگی ، یکی از آثار تاریخی بر جای مانده از دوره ساسانیان در شهر خرمآباد است. گرداب سنگی در مرکز شهر خرمآباد و در میان بافت قدیمی شهر در کنار میدان تختی واقع شدهاست. بنای گرداب سنگی دایرهای شکل و به دور چشمهای با استفاده از سنگ و ساروج ساخته شدهاست تا آب خارج شده از چشمه را ساماندهی کرده و سپس از طریق کانال آب چشمه را به نقاط مختلف شهر باستانی شاپورخواست منتقل کند.
پل صفوی
پل صفوی یا پل آجری که در میان مردم خرمآباد به پل گَپ (به معنی پل بزرگ) هم شناخته شدهاست، یک پل تاریخی متعلق به دوره صفوی - دوره قاجار است که بخش غربی مرکز شهر را به بخش شرقی متصل میکند. این پل که با ملات آهک و گچ و پایههای از جنس آجر ساخته شدهاست طولی بیش از ۳۵۰ متر و پهنایی به اندازه ۵٫۸ متر دارد. ساختمان این پل شباهت فراوانی با ساختمان پل خواجو دارد و همانند آن دارای شاهنشین بوده که بر اثر سیل از بین رفتهاست. این اثر در زمان شاه سلطان حسین صفوی ساخته شدهاست.
نقشه جایهای دیدنی
"برای مشاهدهٔ هر یک از مکانها، بر روی اعداد روی نقشهٔ شهر خرمآباد، کلیک کنید."
موزهها
موزه فلکالافلاک
موزه فلکالافلاک یا موزه قلعه یکی از موزههای مردمشناسی استان لرستان است. این موزه در قلعه فلکالافلاک قرار دارد و در دوره پهلوی با قرار دادن برخی مدارک فرهنگی فعالیت خود را آغاز کرد اما پس از انقلاب ۱۳۵۷ فعالیت آن متوقف شد. موزه پس از جنگ ایران و عراق و در سال ۱۳۶۷ فعالیت خود را از سر گرفت.
بخش مردمشناسی موزه قلعه در سال ۱۳۸۱ با همکاری علیرضا فرزین افتتاح شد و دارای ۱۲ سالن است که آداب و رسوم مردم لر را به نمایش میگذارد.
هتلها و مراکز اقامتی
خرمآباد در حال حاضر دارای ۱۴ هتل میباشد و همچنین سه هتل «پنج ستاره بام شهر»، «پنج ستاره شاپور خواست» و «چهار ستاره بینالمللی سزّار» نیز در حال ساخت میباشند.
رهآوردها
از مهمترین رهآوردهای خرمآباد میتوان به نوعی نان محلی به نام نان ساجی، لبنیات، کاک، ترخینه و عسل اشاره کرد. همچنین میتوان گلیم، جاجیم و صنایع چوبی را به عنوان دیگر رهآوردهای این شهر بهشمار آورد.
ترابری
مسیرهای ارتباطی
فاصله خرمآباد تا تهران ۴۹۹ کیلومتر و تا اهواز ۳۷۵ کیلومتر است. خرمآباد بر سر شاهراه تهران-خوزستان قرار گرفته و دارای اهمیت ارتباطی و راهبردی است. جادههای شماره ۳۵ و ۳۷ که مناطق شمال و غرب ایران را به جنوب و استان خوزستان متصل میکنند از خرمآباد میگذرند. مسیرهای دسترسی به خرمآباد عبارتند از:
خرمآباد - کرمانشاه: به سمت شمال غرب به طول ۱۹۰ کیلومتر از مسیر نورآباد.
خرمآباد - اهواز: به سمت جنوب به طول ۳۳۰ کیلومتر از مسیر اندیمشک.
خرمآباد - اصفهان: به سمت شرق و به طول ۳۷۰ کیلومتر از مسیر الیگودرز.
خرمآباد - تهران: به سمت شمال شرق به طول ۴۹۹ کیلومتر از مسیر بروجرد.
فاصلهٔ شهر خرمآباد با برخی از مناطق پر رفتوآمد:
آزادراه خرمزال
آزادراه خرمزال که با نام آزادراه خرمآباد - پل زال نیز شناخته میشود و عملیات ساخت آن از سال ۱۳۸۴ آغاز شده بود در حد فاصل دو شهر خرمآباد و اندیمشک به طول ۱۰۴ کیلومتر قرار گرفتهاست. از جمله اهداف ساخت این آزادراه کاهش تصادفات، کاهش زمان سفر و همچنین صرفه جویی سالانه ۴۰۰ میلیارد ریال در مصرف سوخت، کاهش ۶۰ کیلومتری طول آزاد راه نسبت به مسیر قدیمی خرمآباد - پلدختر - اندیمشک، کاهش بار ترافیکی و افزایش سرعت مطمئن در این محور عنوان شدهاست.
خسارت به طبیعت
احداث این آزادراه دوهزار هکتار از عرصههای طبیعی استان لرستان را از بین بردهاست. آزادراه خرم زال از نقاط بکر و جنگلهای بلوط جنوب لرستان عبور کردهاست.
راهآهن
خرمآباد هماکنون به راهآهن سراسری متصل نیست. پروژه اتصال این شهر به شبکه ریلی در سال ۱۳۹۰ و با اختصاص بودجهای ۱۳٬۰۰۰ میلیارد ریالی با هدف احداث یک خط آهن از شهر دورود به شهر خرمآباد، و اندیمشک آغاز شد. فاصله خرمآباد تا دورود از طریق مسیر ریلی ۱۲۱ کیلومتر و سرعت حرکت قطار در این مسیر ۱۰۰ کیلومتر در ساعت خواهد بود. مراحل احداث این خط آهن به شش قطعه تقسیم شده که تا پایان نیمه نخست سال ۱۴۰۱، پس از یک وقفه ۴ ساله، ۴۰ درصد پیشرفت فیزیکی داشتهاست. با احداث این خط آهن شهر خرمآباد به شبکه راهآهن جنوب متصل میشود. خط آهن دورود - خرمآباد که بیش از ۳۵ درصد از طول مسیر آن شامل پل و تونل است (و طول این تونلها به ۳۲ کیلومتر میرسد)، سختترین و فنیترین خط آهن کشور است.
فرودگاه
فرودگاه خرمآباد در جنوب این شهر واقع شدهاست.
اولین هواپیما در سال ۱۳۰۴ در این فرودگاه به زمین نشست. پس از انقلاب ۱۳۵۷ هیچگاه پروازهای منظمی در این فرودگاه صورت نگرفته و در برخی مواقع این فرودگاه به صورت کامل تعطیل شدهاست. خطوط هوایی فعال در فرودگاه خرمآباد عبارتند از:
خط هوایی خرمآباد، فرودگاه مهرآباد
خط هوایی خرمآباد، فرودگاه بینالمللی شهید هاشمینژاد مشهد
خط هوایی خرمآباد، فرودگاه عسلویه
پایانه مسافربری
ترمینال اتوبوس رانی شرق یا همان ترمینال برون استانی به عنوان بزرگترین و اصلیترین راه ارتباطی زمینی بین شهری در خرمآباد است. تعاونیها و شرکتهای مسافربری در این پایانه مشغول به فعالیت هستند و اتوبوسهایی که از شهرهای دیگر میآیند در آنجا مستقر میشوند. این پایانه دارای خط تاکسی رانی، انبار تعاونیها، بوفه، سرویس بهداشتی و نمازخانه هست و اتوبوسها از ابتدای سال ۹۷ در آن تردد دارند. .
تاکسیرانی
شهر خرمآباد در سال ۱۳۹۳ دارای ۲٬۳۲۰ تاکسی و ۱٬۷۵۰ تاکسی موقت بودهاست که از این تعداد ۵۰۰ تاکسی به دلیل فرسودگی نیاز به جایگزینی دارند. ناوگان تاکسیرانی خرمآباد با میانگین عمر ۷ سال یک ناوگان جوان است. تا پایان سال ۱۳۹۲، ۱۶ خط تاکسی در شهر خرمآباد فعال بودهاست که طبق اعلام سازمان تاکسیرانی خرمآباد این تعداد به ۴۰ خط افزایش خواهد یافت. از مشکلات تاکسیرانی در خرمآباد میتوان به پایین بودن نرخ کرایه تاکسی، فعالیت مسافربرهای شخصی و نبود محدودیت ترافیکی اشاره کرد.
آموزش
خرمآباد از نظر آموزش و پرورش به دو ناحیه تقسیم میشود. ناحیه یکم بخشهای شمالی و مرکزی شهر را شامل میشود و ناحیه دوم شامل بخش جنوبی شهر میشود.
حوزه علمیه
حوزه علمیه خرمآباد در سال ۱۳۲۸ و با حضور سید حسین طباطبایی بروجردی و روحالله کمالوند تأسیس شد. این حوزه علمیه به دلیل آنکه روحالله کمالوند از روحانیون سرشناس خرمآباد در راهاندازی آن نقش پررنگی داشت به نام حوزه علمیه کمالیه نامگذاری شد.
مراکز آموزش عالی
خرمآباد دارای ۶ مرکز آموزش عالی است، دانشگاه علوم پزشکی لرستان وابسته به وزارت بهداشت و نیز دانشگاه لرستان وابسته به وزرات علوم، دو دانشگاه فعال دولتی در استان لرستان هستند که هر دو در شهر خرمآباد قرار گرفتهاند. دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرمآباد و دانشکده سما نیز به عنوان دو دانشگاه غیردولتی در خرمآباد فعال هستند. از جمله سایر مراکز آموزش عالی شهر خرمآباد میتوان به دانشگاه پیام نور و چندین مرکز آموزش علمی کاربردی وابسته به دانشگاه جامع علمی کاربردی واحد لرستان اشاره کرد.
رسانهها
سیما
شبکه افلاک که با نام شبکه استانی سیمای مرکز لرستان نیز شناخته میشود. شبکه تلویزیونی استانی متعلق به سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است که ویژه مردم استان لرستان برنامه پخش میکند. تلویزیون از سال ۱۳۵۱ با نصب چند ایستگاه فرستنده تلویزیونی در خرمآباد بخشی از شهرستانهای لرستان تحت پوشش قرار گرفت. برنامههای این مرکز پیش از ایجاد شبکه استانی از سال ۱۳۶۷ با افتتاح تلویزیونی محلی استان فعالیت خود را بهطور منسجم در مر کز آغاز نمود.
صدا
رادیو لرستان در سال ۱۳۳۷ آغاز به کار کرد. در آن زمان نیروی ارتش و لشکر مستقر در خرمآباد به وسیله بیسیم، هفتهای یک روز به مدت شصت دقیقه برنامههای مختلفی پخش میکرد. در سال ۱۳۵۱ یک فرستنده یک کیلوواتی با پخش روزانه ۹ ساعت برنامه در خرمآباد آغاز به کار کرد که از این مدت ۸ ساعت به تقویت شبکه سراسری رادیو و یک ساعت نیز اختصاص به پخش خبر و ترانه داشت. در سال ۱۳۵۲ در یکمین سالگرد تأسیس رادیو مرکز لرستان ساعات کار این مرکز به ۱۰ ساعت رسید که از این ده ساعت دو ساعت تولید محلی و بقیه آن تقویت شبکه بودهاست.
نشریهها
پیشینه چاپ نشریات در خرمآباد به سال ۱۳۲۱ بازمیگردد. نخستین نشریه مستقل چاپ شده در خرمآباد پاداش نام داشت که در فروردین سال ۱۳۲۲ به چاپ رسید. پس از پاداش در خرداد همان سال نشریه اتحاد در این شهر منتشر شد. پیش از دو نشریه مستقل یادشده نشریه میهن پرستان در سال ۱۳۲۱ در خرمآباد به چاپ میرسید، این نشریه به حزب میهن پرستان وابسته بود.
هماکنون روزنامه جامجم لرستان و هفتهنامه همشهری لرستان دو نشریه وابسته به روزنامههای جامجم و همشهری هستند که در خرمآباد به چاپ میرسند. از نشریات محلی چاپ شده در خرمآباد میتوان به هفتهنامههای بامداد، صدای ملت، فخر لرستان، افلاک لرستان، سیمره و دوهفتهنامه رسالت دانشجو اشاره کرد.
ورزش
شهر خرمآباد دارای یک تیم فوتبال حرفهای به نام باشگاه فوتبال خیبر خرمآباد است که در لیگ آزادگان است. همچنین تیمهای فوتبال خیبر و داتیس نیز در لیگهای پایینتر فوتبال ایران حضور دارند.
اماکن ورزشی این شهر عبارتند از:
ورزشگاه تختی، که یک ورزشگاه چندمنظورهاست.
مجموعه ورزشی آرش میراسماعیلی، یک مجموعه ورزشی کوچک در شرق خرمآباد است.
مسابقات جهانی کشتی پهلوانی
نخستین دوره مسابقات جهانی کشتی پهلوانی با حضور ۳۷ کشتیگیر از ۲۴ کشور در سبک کشتی پهلوانی در روزهای ۳۱ اکتبر و ۱ نوامبر ۲۰۱۳ در سالن چاغروند شهر خرمآباد برگزار شد. این دوره از رقابتها به نام غلامرضا تختی نامگذاری شده بود.
لیگ برتر کشتی
لیگ برتر کشتی فرنگی و آزاد ایران در تاریخ ۱۰ و ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در سالن چاغروند خرمآباد برگزار شد.
شهرهای خواهرخوانده
جستارهای وابسته
انفجار در پادگان امام علی خرمآباد
یادداشتها
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
نقشه خرمآباد
جایها در شاهنامه
خرمآباد
روستاهای شهرستان خرمآباد
شهرهای استان لرستان
شهرهای باستانی ایران
شهرهای شهرستان خرمآباد
مرکز استانهای ایران
معماری ایرانی |
6461 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF%DB%8C%20%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1 | تولدی دیگر | تولدی دیگر نام مجموعهشعری فروغ فرخزاد است که ۳۵ قطعهشعر دارد.
چاپ اول آن در سال ۱۳۴۲ منتشر شد و شعرهایی از فروغ را از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۲ دربردارد. ناشر آن انتشارات مروارید بود.
تقدیمنامهٔ اول کتاب (به: ا. گ) شایعهٔ رابطهٔ نزدیک فروغ با ابراهیم گلستان را که مدتها در محافل ادبی ایران مطرح بود تأیید کرد. بهنظر بسیاری، تولدی دیگر بهترینِ مجموعهشعرهای فروغ فرخزاد و یکی از بهترین مجموعههای شعر معاصر ایران است.
در واقع، تولدی دیگر بهمثابهٔ یک آغاز جدید برای فروغ بود. دغدغههای زن ایرانی و بهطور کلی زن به معنای عام در این مجموعه منعکس شدهاست.
شعرها
آن روزها
گذران
آفتاب میشود
روی خاک
شعر سفر
باد ما را خواهد برد
غزل
در آبهای سبزِ تابستان
میان تاریکی
بر او ببخشایید
دریافت
وصل
عاشقانه
پرسش
جمعه
عروسک کوکی
تنهایی ماه
معشوق من
در غروبی ابدی
مرداب
آیههای زمینی
هدیه
دیدار در شب
وهم سبز
فتح باغ
گل سرخ
به علی گفت مادرش روزی
پرنده فقط یک پرنده بود
ای مرز پرگهر
به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
من از تو میمردم
تولدی دیگر
اهمیت
محمد حقوقی این دفتر شعر را شروع دوره دوم شاعری فروغ فرخزاد میداند و معتقد است فروغ با اتکا به شش عامل استعداد، جسارت، ارتباط با نخبگان، مطالعه، سفر به خارج و آشنایی با سینما توانست توانست این مرحله تکامل را پشت سر بگذارد.
پانویس
منابع
فروغ فرخزاد، تولدی دیگر، تهران: انتشارات مروارید، چاپ یازدهم، ۲۵۳۶
مجموعههای شعر فروغ فرخزاد
کتابهای ایرانی
کتابهای شعر
کتابهای فارسی
کتابهای انتشارات مروارید
کتابهای ۱۳۴۲ |
6466 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%88%DB%8C%D8%B4%D9%86%20%D9%85%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%84%DB%8C | آویشن معمولی | آویشن معمولی گیاهی از سرده آویشنیان است.
جستارهای وابسته
مرکبات
پیاز
منابع
زرگری، ع. گیاهان دارویی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران
پیوند به بیرون
آویشنیان
داروهای گیاهی
گیاگان جامائیکا
گیاگان لبنان
گیاگان مدیترانهای
گیاهان توصیفشده در ۱۷۵۳ (میلادی)
گیاهان دارویی
گیاهان در اروپا
گیاهان زمینپوش
گیاهان علفی
نعناعیان
گیاگان الجزایر
فهرست سرخ IUCN از گونههای کمترین نگرانی
آرایه (زیستشناسی) نامگذاریشده توسط کارل لینه |
6472 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%D9%82%D8%A7%D8%A6%D9%85%E2%80%8C%D8%B4%D9%87%D8%B1 | شهرستان قائمشهر | شهرستان قائمشهر یکی از شهرستانهای استان مازندران ایران است. مرکز این شهرستان، شهر قائمشهر است. این شهرستان از جنوب به سوادکوه و تهران در غرب به بابل و از شمال به سیمرغ و جویبار و از شرق به شهرستان ساری راه دارد.
فاصله قائم شهر تا شهر های مهم :
فاصله تا ساری حدود ۱۷ کیلومتر
|فاصله تا بابل حدود ۱۵ کیلومتر
|فاصله تا مشهد حدود ۷۰۰ کیلومتر
|فاصله تا شیراز حدود ۱۱۷۰ کیلومتر
|فاصله تا تهران حدود ۱۹۰ کیلومتر
|-
این شهرستان در تاریخ ۲۵ مهر ۱۳۲۴ از شهرستان ساری جدا شد و مستقل گردید. اما تا سال ۱۳۲۴ شهرستان قائم شهر یکی از شهر های شهرستان ساری بود.
نام پیشین این شهرستان، شاهی بوده و در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۵۸ به قائمشهر تغییرنام پیدا کرد.
تیم ورزشی
|شهرستان قائم شهر نیز تیم فوتبالی به نام نساجی مازندران دارد که یکی از پر افتخار ترین تیم های استان مازندران است .
موقعیت جغرافیایی
طول و عرض جغرافیایی شهرستان قائمشهر بین ۳۶ درجه و ۲۱ دقیقه تا ۳۶ درجه و ۳۸ دقیقه عرض شمالی و ۵۲ درجه و ۴۳ دقیقه تا ۵۳ درجه و ۳ دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار گرفتهاست.
شهرستان قائمشهر از شمال با شهرستان جویبار و شهرستان سیمرغ، از جنوب با شهرستان سوادکوه شمالی، از غرب با شهرستان بابل و از شرق با شهرستان ساری همسایه است.
تقسیمات کشوری
شهرستان قائمشهر دارای ۱ بخش، ۵ دهستان و ۲ شهر به شرح زیر است:
شهرستان قائمشهر
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت شهرستان قائمشهر برابر با ۳۱۹٬۱۹۹ نفر بودهاست.
منابع
شهرستانهای استان مازندران |
6475 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D8%AA%D8%AD%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D8%A7%D9%87 | فتحعلیشاه | فتحعلیشاه قاجار (محرم ۱۱۸۳ ه.ق – ۱۹ جمادیالثانی ۱۲۵۰) دومین شاه ایران قاجاری بود که از ۱۷۹۷ تا ۱۸۳۴ میلادی حکومت کرد. مهمترین اتفاقاتی که در زمان حکومت فتحعلیشاه روی داد، وقوع دو جنگ میان ایران و روسیه بود که ارتش ایران در آن، شکست خورد. نتیجهٔ این جنگها امضای عهدنامههای ترکمانچای و گلستان بود که به موجب آن، بخشهای بزرگی از قلمروهای شمال غربی ایران از جمله کشورهای امروزی ارمنستان، گرجستان، داغستان، جمهوری آذربایجان و نخجوان که توسط آقامحمدخان به ایران الحاق شده بودند، مجدداً از ایران جدا و به روسیه ملحق شدند. سلطنت فتحعلیشاه، بهجز گسترش خانوادهٔ سلطنتی، با روابطش با قدرتهای اروپایی و تحمیل این دو معاهده، تعریف میشود. مورخ جوزف ام. آپتون میگوید که او «در میان ایرانیان به سه چیز مشهور است: ریش بسیار بلندش، کمر زنبور مانندش و فرزندآوریهایش».
فتحعلی از اعضای دودمان قاجار بود که در زمان فرمانروانی زندیان به دنیا آمد. کریمخان زند پس از سرکوب شورش محمدحسنخان قاجار در شمال ایران، دو پسر وی به نامهای آقامحمدخان و حسینقلیخان جهانسوز را با خود به شیراز برد. کریمخان، آقامحمدخان را در شیراز، پایتخت زندیان، نگه داشت و حکومت دامغان را به حسینقلیخان جهانسوز سپرد. فتحعلیشاه فرزند حسینقلیخان جهانسوز بود. پس از اینکه زندیان بهدست قاجار سرنگون شدند، آقامحمدخان بهعنوان شاه ایران تاجگذاری کرد.
به دلیل اینکه آقامحمدخان اخته بود و فرزندی نداشت، فتحعلیشاه پس از کشتهشدن او به پادشاهی رسید. فتحعلیشاه عباس میرزا را وارث بلافصل خود تعیین کرد، اما عباس زودتر از او درگذشت. در اواخر سلطنت فتحعلیشاه، مشکلات سخت اقتصادی، ایران را به آستانه فروپاشی حکومتی رساند که پس از مرگ او باعث وقوع بحران جانشینی شد.
تولد و کودکی
فتحعلی در محرم ۱۱۸۳ ه.ق / مه ۱۷۶۹ م در محله ای بنام مولود خانه در دامغان که آنزمان پدرش حسینقلیخان قوانلو قاجار (معروف به جهانسوز) به دستور کریمخان زند فرماندار آن بود، متولد شد. مادرش آسیه خانم، دختر محمدآقا عزالدینلو و از طایفهٔ آشاقهباش ایل قاجار بود. نامش را به افتخار جدش که فتحعلیخان نام داشت فتحعلی نهادند اما تا زمان رسیدن به پادشاهی، او را «باباخان» خطاب میکردند.
از آنجا که پدرش مظنون به شورش بود، باباخان را در پنج سالگی به عنوان گروگان به دربار کریمخان زند در شیراز فرستادند و مدتی را در کنار عموی بزرگش آقامحمدخان که او نیز تحت نظارت خان زند بود سپری کرد. فتحعلی چند سال بعد به دامغان بازگشت و در نوجوانی شاهد رقابتها و نزاعهای میان طوایف دولو ایل قاجار در استرآباد بود که در سال ۱۱۹۱ ه.ق (۱۷۷۷ م) منجر به قتل پدرش به دست ترکمنهای گوکلان شد. باباخان به عموی دیگرش، مرتضیقلیخان قوانلو، که در روستای انزان در نزدیکی استرآباد ساکن بود پناه برد و دو سال تحت قیومیت او قرار گرفت.
پس از مرگ کریمخان زند در ۱۱۹۳ ه.ق (۱۷۷۹ م)، نبردی میان آقامحمدخان و برادرانش درگرفت و فتحعلی به عمویش آقامحمدخان پیوست. آقامحمدخان به مازندران لشکر کشید و در بارفروش، مرتضیقلیخان و دو برادر دیگرش را مطیع کرد. هرچند آقامحمدخان در جوانی اخته شده بود، اما در ساری با مادر فتحعلی ازدواج کرد و به همین سبب به قیم و پدرخواندهٔ باباخان تبدیل شد. باباخان در اولین نبردهای آقامحمدخان با رقبای قاجار شرکت داشت و در سال ۱۱۹۴ ه.ق (۱۷۸۰ م) همراه با آقامحمدخان به اسارت یکی دیگر از عموهای خود یعنی رضاقلیخان درآمد که از علاقهٔ آقامحمدخان نسبت به باباخان و احتمال جانشینی او ناراضی بود. باباخان مدت کوتاهی در اسارت بود و پس از آزادی از حبس خانگی در سال ۱۱۹۵ ه.ق (۱۷۸۱ م) با تأیید آقامحمدخان به دامغان برگشت و توانست مقر سابق پدرش را از قادر خان عرب عامری پس بگیرد. همانجا بود که بدرجهانخانم، دختر قادرخان را اسیر و با او ازدواج کرد. در سال ۱۱۹۷ ه.ق (۱۷۸۳ م)، باباخان با نخستین همسر قجری خود به نام آسیهخانم (دختر فتحعلیخان دولو از طایفهٔ یوخاریباش ایل قاجار) ازدواج کرد. این یک ازدواج سیاسی و برنامهریزیشده از سوی آقامحمدخان بود تا میان دو طایفهٔ ایل قاجار صلح برقرار شود.
ولایتعهدی
آقامحمدخان قاجار در سال ۱۷۸۶ میلادی برابر با سال ۱۲۰۰ هجری قمری در تهران که به تازگی آن را پایتخت خود کرده بود اعلام حکومت کرد اما به احترام ابوالفتح محمد میرزا (از اعضای دودمان صفوی که مدعی پادشاهی ایران بود) عناوین سلطنتی مانند «شاه» بر خود ننهاد. در همین زمان او باباخان را ولیعهد خود کرد.
فتحعلیخان در لشکرکشی عمویش به جنوب ایران که به منظور شکست دادن لطفعلیخان زند ترتیب داده شده بود شرکت جست. محمدخان او را در سال ۱۲۰۱ قمری مأمور فتح یزد کرد و فتحعلیخان با موفقیت نسبی توانست محمدتقیخان بافقی را مطیع کند. سپس به گیلان بازگشت تا از اینکه سران ایلهای قاجار دست به شورش نمیزنند اطمینان حاصل کند. سال ۱۲۰۳ قمری را در گیلان سپری کرد و در همین زمان زنانش پنج پسر به دنیا آوردند که سه تن از این پسرها در زمان حکومت پدرشان نقش مهمی بازی کردند: محمدعلی میرزا که به دولتشاه مشهور شد و از یک کنیز گرجی تولد یافت، عباس میرزا که نایبالسلطنهٔ پدرش شد و از بطن آسیهخانم زاده شد و حسینعلی میرزا که فرمانفرمای فارس گردید و مادرش بدرجهان خانم بود. آقامحمدخان سه پسر باباخان — عباس میرزا، محمدقلی میرزا و حسینعلی میرزا — را به فرزندخواندگی گرفت و آنها را به حرم خود برد.
در سال ۱۲۰۴ قمری، باباخان در لشکرکشی به سمت عراق عجم و فارس علیه لطفعلیخان حضور پیدا کرد. خان زند که خود را در محاصره میدید به سمت شیراز عقب نشست اما ابراهیمخان کلانتر که بعدها آغامحمدخان قاجار او را صدراعظم خود کرد، به وی اجازه ورود به شهر را نداد. پس از سقوط سلسله زند فتحعلیخان مأمور سرکوب نیروهای باقیماندهٔ لطفعلیخان در بم و جیرفت شد و سپس به سمت خلیج فارس لشکر کشید و سرانجام در جریان قتلعام مردم کرمان و شکنجهٔ لطفعلیخان توسط آقامحمدخان غایب بود.
در همان سال باباخان از لار به سمت شیراز به راه افتاد و توسط آقامحمدخان به عنوان والی فارس، یزد و کرمان برگزیده شد و عمویش او را لقب جهانبانی داد که این لقب پیش از این عنوان لطفعلیخان زند بود. باباخان چهار سال آینده را در فارس ماند و در این زمان شیوه زمامداری را فراگرفت تا برای پادشاهی بر ایران آماده شود.
آغاز سلطنت
قتل آقامحمدخان
در ۱۷۹۶، روسها به تلافی حمله یک سال قبل آقامحمدخان به تفلیس، به قفقاز لشکر کشیدند و در مدت کوتاهی خانهای منطقه را تابع خود کردند. در این زمان، آقامحمدخان در خراسان بود که خبر حمله روسها به او رسید. او سپاه خود را برداشت و خود را به تهران رساند. در تهران به نیروهای نظامی ولایات دستور داد که با سربازانشان خود را به او برسانند تا بهار سال آینده با روسها روبرو شوند. ظاهراً انتظار داشت که این حمله به درازا بکشد؛ زیرا فتحعلی را نایبالسلطنه خود اعلام کرد. او میرزا شفیعصدر و میرزا محمدخان قاجار که از معتمدانش بودند را به حاکمیت تهران گماشت و به آنها امر کرد در صورتی که اتفاقی افتاد، تا زمان ورود فتحعلی از فارس کسی را به شهر راه ندهند. شاه در ژوئن ۱۷۹۷ تهران را ترک کرد. او افرادی که بیم داشت که در صورت عدم بازگشتش برای به سلطنت رسیدن نایبالسلطنه دردسر ایجاد کنند را هم با خود برد. همچنین حاج ابراهیم هم همراهش بود.
آقامحمدخان در سلطانیه اردو زده بود که از عقبنشینی روسها به دلیل مرگ کاترین کبیر مطلع شد. او، که دیگر فوریتی در رساندن خود به گرجستان نمیدید، تصمیم گرفت خانهای محلی را سرکوب کند. پس از چند درگیری، موفق شد به شوشی، مرکز قرهباغ، وارد شود. آقامحمدخان در شوشی توسط سه خدمتکار و احتمالاً با توطئه خانهای محلی یا سرداران سپاهش به رهبری صادقخان شقاقی به قتل رسید.
با کشته شدن آقامحمدخان، آشفتگی بر سپاه او چیره شد. صادقخان که به قاتلان او پناه داده بود، با یاری سران ایل شاهسون اردوی شاه در شوشی را به غارت برد و به تبریز تاخت. حاج ابراهیم که با نیروهای اصلی سپاه در آدینهبازار نزدیک اردبیل بود، تلاش کرد نظم را به اردوی شاه مقتول بازگرداند. او گروهی را به فرماندهی حسینقلیخان (برادر فتحعلیشاه) از راه تالش، شفت و رشت به تهران فرستاد و خود با تفنگچیان فارسی و مازندرانی از اردبیل و زنجان راه دارالخلافه در پیش گرفت.
اعلام پادشاهی
در ۲ محرم ۱۲۱۲ (۲۷ ژوئن ۱۷۹۷)، ۱۲ روز پس از حادثه، باباخان در شیراز توسط بابا یوسف شاطر از قتل آقامحمدخان خبردار شد. او که وارث قانونی سلطنت بود، بدون از دست دادن زمان با ۳۰۰ سوار در ۱۹ محرم از شیراز خارج شد و راه تهران در پیش گرفت. در راه محمدحسین صدر اصفهانی، بیگلربیگی اصفهان دروازههای شهر را گشود و احتیاجات سپاهیان فتحعلیشاه را فراهم کرد. بنا به اکسیر التواریخ از علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، در آنجا از او خواستند که خطبه بخواند و سکه به نام خود بزند، اما شاه که «عهد فرموده بود تا پریشانی دولت را به سامان نیاورد و قتل سلطان مغفور را به حکم قصاص مقهور و از زندگی دور نسازد، به امور سلطنت نپردازد»، موافقت نکرد. چون فتحعلیشاه در ماه صفر به کنارگرد، منطقهای در جنوب تهران، رسید حاج ابراهیم کلانتر به استقبالش آمد. حسینقلیخان نیز همراهش بود. تا پیش از رسیدن فتحعلیشاه از فارس، بیگلربیگی تهران بنا به دستور آقامحمدخان، اجازه نداده بود که سپاه شاهی وارد شهر شود. با رسیدن شاه جدید، او دروازههای شهر را گشود.
همزمان با پخش خبر قتل آقامحمدخان، کوچکترین برادر او، علیقلیخان قاجار، به سرعت از ایروان خود را به تهران رسانده بود تا دعوی سلطنت کند. هرچند شاه مقتول بیشتر مدعیان احتمالی که ممکن بود برای سلطنت باباخان مشکلسازی کنند را از پیش رو برداشته بود، اما به علیقلیخان آسیبی نرسانده بود. به هر روی، به دلیل بسته بودن دروازههای تهران، او موفق نشده بود خود را به داخل شهر برساند و اعلام پادشاهی کند. چون فتحعلیشاه رسید، علیقلیخان را با حیله به داخل شهر بردند و آنجا مجبورش کردند که به پیشگاه شاه جدید برود و اظهار اطاعت کند. چون تن به اطاعت نداد، با زور او را واداشتند که تعظیم کند، آن هم درحالی که دشنام میداد و نفرین میکرد. سپس به اتاق دیگری بردندش، چشمهایش را درآوردند و به مازندران تبعیدش کردند.
شاه جدید ابتدا با نام «سلطان باباخان» در شیراز و سپس در تهران سکه زد؛ اما مدتی بعد به «فتحعلیشاه» تغییر نام داد. برخلاف سنت مرسوم سکههای ایرانی، به جای نام امامان شیعه، بر روی سکههای جدید تنها نام شاه را ضرب کردند. در نتیجه فتحعلیشاه مدعی استقلال تام و تمام در امر پادشاهی شد. مراسم تاجگذاری را در روز عید فطر و دو روز پیش از نوروز، به سال ۱۷۹۸ میلادی، برگزار کردند. شاه جدید، صدارت ابراهیمخان اعتمادالدوله را تأیید کرد و او به کار خود به عنوان صدراعظم ایران ادامه داد، با سلطهای تقریباً چالش ناپذیر بر دیوان و سپاه.
رویارویی با صادقخان
صادقخان شقاقی که جواهرات سلطنتی را با خود داشت، با گروهی از قبایل کرد و شاهسون که عده آنها به ۱۵ تا ۲۰ هزار تن میرسید، یکی از بزرگترین چالشهای آغاز سلطنت فتحعلیشاه را برای او ایجاد کرد. او یکی از برادران خود را به فرمانداری تبریز منصوب و دیگری را مأمور تسخیر قراچهداغ کرد و خود به سمت تهران به راه افتاد. زنان و فرزندان او در قزوین، بنا به دستور آقامحمدخان، اقامت داشتند و صادقخان خواست که آنان را آزاد کند. چون دروازههای قزوین را بسته یافت، شهر را محاصره کرد؛ این برای فتحعلیشاه زمان کافی ایجاد کرد تا قوای خود را فراهم سازد.
فتحعلیشاه گروهی از سپاهیان را به فرماندهی حسینخان قوللر آقاسی پیش از حرکت خود به سمت قزوین روانه کرد. محمدولیخان قاجار که در خراسان بود، با شنیدن خبر کشته شدن آقامحمدخان با ۶ هزار سپاهی به شاه جدید پیوست و فتحعلیشاه او را نیز راهی قزوین کرد. سپس خود به راه افتاد. در خاکعلی، نزدیکی قزوین، نبردی درگرفت و پیروزی با شاه بود. گروهی از همراهان صادقخان تنهایش گذاشتند. نتیجتاً به سمت سراب عقب نشست تا به برادران خود بپیوندد، اما آنان نیز به دلیل حملات طرفداران فتحعلیشاه مواضع خود را از دست داده بودند. شاه که به سادگی وارد قزوین شده بود، صادقخان را با وعده بخشش به اطاعت خواند و او نیز پذیرفت. جواهرات را پس داد و از سوی فتحعلیشاه به حکومت سراب و گرمرود منصوب شد.
مدتی بعد در جریان سفر فتحعلیشاه به خراسان، صادقخان متهم شد قصد آن داشته که با یاری خانهای کرد خراسان، شورشی ایجاد کند. به فرمان فتحعلیشاه در چادری محبوس شده سپس به تهران فرستاده شد. رابرت گرنت واتسن، دیپلمات انگلیسی که اینها را گزارش کرده، نوشته که اکنون (سال ۱۸۶۶) آن اتاق که محبس صادقخان شقاقی بود، در اختیار یکی از دبیران سفارت انگلیس است. به هر روی در همان اتاق، صادقخان را سنگسار کردند و سپس از گرسنگی مرد. گویند فتحعلیشاه این شیوه مجازات را انتخاب کرد تا سوگند خود مبنی بر نریختن خون صادقخان شقاقی را نقض نکرده باشد.
سرنوشت قاتلان آقامحمدخان
بنا به نوشتههای اعتضادالسلطنه در اکسیر التواریخ و محمدتقی لسان الملک سپهر در ناسخالتواریخ، در جریان درگیری فتحعلیشاه با صادقخان شقاقی قاتلان آقامحمدخان توسط مأموران شاهی دستگیر شدند. اسامی این سه تن را صادق گرجی، خداداد اصفهانی و عباس مازندرانی نوشتهاند.
با استناد به اکسیر التواریخ، خداداد اصفهانی را در قزوین گرفتار آوردند. حسینقلیخان، برادر فتحعلیشاه، دستور داد «از تیغ پارهپارهاش کردند.» صادق گرجی که به خانه پهلوان کبیر قزوین پناه برده بود را دست بسته به حکم فتحعلیشاه به تهران فرستادند تا «خادمان حرم را از ریختن خونی چنین تسلی خاطر حزینی حاصل گردد. اهل حرم خونش را ریختند و خاکش را بیختند.» عباس مازندرانی را هم که به کرمانشاه گریخته بود، «اهل آن دیار از کردار آن نابهکار استحضار یافتند، به دربار جهانمدارش آوردند. به حکم شهریار او را آتش زدند.» ناسخالتواریخ مجازات هر سه را «از هم فصل دادن با کارد و دشنه» ذکر کردهاست.
سفر خراسان
پیش از لشکرکشی آقامحمدخان به خراسان، آن منطقه به صورت اسمی تحت حکومت شاهرخشاه، نوه نادرشاه، از مشهد بود اما در عمل شاهرخ هیچ سلطهای بر رؤسای قبایل نداشت. چون آقامحمدخان به آن سو لشکر کشید، شاهرخشاه بدون جنگ تسلیم شد و توسط شاه جدید به تبعید فرستاده شده و در راه درگذشت. بیشتر قبایل، اطاعت از آقامحمدخان را پذیرفتند اما پیش از اینکه او بتواند حکومت مستحکمی برقرار کند، روسها به قفقاز حمله کردند و مجبور شد فوراً خراسان را ترک کند. با قتل آقامحمدخان، شرایط به وضع پیشین خود بازگشت و ایلات رو به سرکشی گذاشتند.
نادر میرزا، فرزند شاهرخ که در زمان حمله آقامحمدخان از مشهد متواری شده بود، پس از قتل شاه با یاری زمانشاه درانی و قبایل افغان باری دیگر به مشهد بازگشت و بر شهر مسلط شد. قبایل خراسان که حکومت شاهرخشاه را از یاد نبرده بودند، با او همراه شدند. این فتحعلیشاه را مجبور ساخت راهی شرق ایران شود. در آن وقت، پادشاه تازه مشغول درگیری با صادقخان شقاقی بود و چون از کار خان فارغ شد، رو به خراسان کرد. فتحعلیشاه سپاه خود را سه دسته کرد؛ فرماندهی یک دسته را خود برعهده گرفت و دو دسته دیگر را به صادقخان شقاقی و محمدولیخان قاجار سپرد. تابع کردن دوباره خراسان تلاش زیادی نطلبید و نادر میرزا که بخت خود را برگشته میدید، گریخت. سایر حکام نیز که مقاومت را بیهوده میدیدند، تسلیم شد. ۳ سال بعد، در سفر سوم فتحعلیشاه به خراسان، نادر میرزا را دستگیر کردند و به تهران فرستادند. با دستور شاه، زبان و دو دست او را بریدند و از رنج و عذاب جان داد. سایر اعضای سلسله افشاریه هم با مجازاتهایی نظیر اعدام و نابینا شدن مواجه شدند و زنانشان هم به حرمسراهای اعضای سلسله قاجار برده شدند. پس از این سفر، خراسان آرام شده بود اما هنوز مناطقی چون بلخ و هرات از سلطه دولت ایران خارج بودند.
شورش محمدخان زند
آخرین خطر جدی که از سوی زندیان برای قاجاریان ایجاد شد، از سوی محمدخان زند بود. او پسر زکیخان زند و برادرزاده کریمخان بود. محمدخان در زمان اقامت در بصره از قتل آقامحمدخان خبردار شد. او خود را به فارس رساند و در آنجا با کمک نجفخان زند، سپاهی از قبایل لرهای ممسنی و افغانها گردآوری کرد. سپس رو به سوی اصفهان نهاد و با همکاری رجال شهر موفق شد بر آن مسلط شود.
فتحعلیشاه سپاه خود را برای سرکوب او راهی اصفهان کرد؛ در بیرون از دیوارهای شهر نبردی درگرفت و زندیان که رستمخان زند رهبریشان میکرد، شکست خوردند. اصفهان به محاصره درآمد. محمدخان که به گفته واتسن در باغی پنهان شده بود و نزدیک بود دستگیر شود، با موفقیت گریخت و خود را به کوههای بختیاری رساند. پس از ورود به اصفهان، فتحعلیشاه دستور داد حامیان ایلاتی محمدخان از جمله نجفخان زند را با خمپاره اعدام کنند. اما با وساطت روحانیون، پذیرفت آن دسته از رجال اصفهان که به مدعی زند یاری رسانده بودند را ببخشد.
این پایان محمدخان زند نبود. او سپاهی از لرهای بروجرد گردآورد و در نبردی خونین با نیروهای فتحعلیشاه که ۱۲٬۰۰۰ نفر بودند و محمدولیخان دولو سردارشان بود، جنگید اما شکست خورد و گریخت. در دزفول دستگیرش کردند و به فتحعلیشاه تحویلش دادند. او نیز حکم داد کورش کنند و در راه بصره رهایش کردند تا بمیرد. این واقعه در ژوئن ۱۷۹۸ (محرم ۱۲۱۳) رخ داد.
یاری به شاه محمود درانی
شاه محمود درانی یکی از امیران افغان از طرف برادر خودش زمانشاه درانی به حاکمیت هرات گماشته شده بود، اما در سال ۱۷۹۷ بر برادر خود طغیان کرد. زمانشاه یکی از سرداران خود را به آن سمت فرستاد و محمود را از هرات بیرون کرد؛ او نیز به همراه پسر خود کامران میرزا از مسیر سیستان و اصفهان و کاشان خود را به تهران رساند. فتحعلیشاه یک ماه پس از ورود شاه محمود به پایتخت، او را بار دیگر به حاکمیت هرات منصوب کرد و به امرای خراسان امر کرد به او یاری رسانند.
شاه محمود به همراه متحدان قبیلهای افغان خود و نیروهای شاه ایران در فراه با قیصر میرزا، پسر زمانشاه، جنگید اما چون سربازان افغانش او را تنها گذاشتند، شکست خورد و دوباره به ایران بازگشت. در ۱۸۰۱، فتحعلیشاه مجدداً او را به حاکمیت هرات گماشت و با یاری فرمانفرمای خراسان، موفق شد شهر را تصرف کند. دو سال بعد، شاه شجاع، دیگر برادر شاه محمود، بر آن شهر تاخت و شاه محمود را بیرون راند. دو برادر شش سال آینده را به کشمکش با یکدیگر سپری کردند، تا اینکه شاه محمود موفق شد هرات و قندهار را فتح سازد. او تا سال ۱۸۲۹ تحتالحمایه ایران بر آن نواحی حکومت کرد. در بیشتر این دوران، دربار ایران درگیر جنگ با روسیه بود و فرصتی برای رسیدگی به وضعیت هرات برای دولت ایران پیش نیامد. پس از مرگ شاه محمود، پسر او کامران میرزا به حاکمیت هرات رسید که از ایران اعلام استقلال کرد و عباس میرزا در آخرین سال عمر خودش محمد میرزا (محمدشاه بعدی) را برای سرکوبی او راهی آن سامان کرد.
درگیری با برادر
بزرگترین خطری که فتحعلیشاه در آغاز سلطنت با آن روبرو شد، شورش برادرش حسینقلیخان بود. حسینقلیخان از سوی شاه به حاکمیت فارس گماشته شده بود اما دعوی سلطنت داشت. بنا به گفته واتسن، او جمعی از بزرگان شیراز را گردآورد و از آنان دربارهٔ پیامدهای احتمالی شورش خود پرسید؛ نظرات در شورا مطابق میل او نبودند و نتیجتاً دستور داد سه نفری که مخالف بودند، از جمله میرزا نصرالله علیآبادی وزیر فارس و محمدزمان شیرازی برادر حاج ابراهیم، را کور کنند. سپس با سپاه کوچکی مسیر اصفهان را در پیش گرفت.
در راه، محمدولیخان قاجار حاکم عراق عجم به او پیوست. فتحعلیشاه که در خوی بود، به سرعت خود را به ساروق، نزدیکی فراهان رساند. شاه که از وفاداری فرماندهان ایلاتی قاجار، به خصوص سلیمانخان اعتضادالدوله که قصد داشت پس از نابودی یکی از دو برادر سلطنت را مال خود کند، مطمئن نبود، پذیرفت علاوه بر فارس، حکومت کرمان را هم به برادر خود بدهد، اما حسینقلیخان به جز مشارکت در سلطنت راضی نبود. نتیجتاً جنگی درگرفت که پیروزی نهایی با فتحعلیشاه بود؛ اما مادرشان آسیه خانم مهد علیا وساطت کرد و پادشاه پذیرفت برادرش را ببخشد و او را به حاکمیت کاشان منصوب کند.
پس از این درگیری، شاه جرئت نکرد سرداران قاجاری که حسینقلیخان را همراهی کردند و در میان ایلات قاجار نفوذ بسیار داشتند را اعدام کند؛ اما سایر همراهان برادر خود چون رهبران قبایل افشار، نانکلی و کلیایی را به شیوههایی نظیر به میل کشیدن و به خمپاره بستن اعدام کرد.
حسینقلیخان سه سال بعد دوباره دست به شورش زد. این بار درویشی از قبایل بیرانوند به نام محمد قاسم بیگ، معروف به ملا بارانی، را با خود همراه کرد و در اوت ۱۸۰۱ بر اصفهان چیره شد. آنجا خطبه نماز جمعه را به نام او خواندند و سکه ضرب کرد. فتحعلیشاه که در این زمان پایههای حکومت خود را مستحکم کرده بود، بدون هیچ زحمت و درگیری اصفهان را از او پس گرفت. حسینقلیخان ابتدا به لرستان گریخت و سپس در حرم فاطمه معصومه بست نشست. مجتهد شهر، میرزا ابوالقاسم قمی از جانب او وساطت کرد و شاه درخواست آن روحانی را رد نکرد.
حسینقلیخان را به دزاشیب، روستایی در شمال تهران، بردند و آنجا به دستور شاه چشمهایش را کور کردند. چند سال بعد در ۱۸۰۳ میلادی، زمانی که آسیه خانم درگذشته بود، فتحعلیشاه دستور داد تا برادرش را اعدام کنند. برکناری و قتل صدراعظم ایران، حاج ابراهیم اعتمادالدوله، همزمان با این اتفاقات روی داد.
عزل و قتل حاج ابراهیم
اندکی پیش از دومین شورش حسینقلیخان، فتحعلیشاه دستور به برکناری و قتل اولین صدراعظم خود به جرم خیانت داد و بیشتر اعضای خانواده او را هم نابود کرد. در ۱۷۹۹ جان ملکم، افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی، وارد ایران شد. هدف او عقد پیمانی میان ایران و انگلستان جهت مقابله با زمانشاه درانی بود. او به دولت ایران پیشنهاد داد که از شیعیان لاهور در برابر قبایل سنی افغان محافظت کند، اما حاج ابراهیم به او پاسخ داد که دغدغههای سیاسی دولت ایران از باورهای دینی آن جداست. حاج ابراهیم که مهماندار ملکم بود، خواستار روابط دوستانه میان ایران و انگلیس شد و دو عهدنامه هم با آنها به امضا رساند. در همین سالها بود که اندکی پیش از ترک ایران توسط ملکم در مارس ۱۸۰۱، حاج ابراهیم از نگرانیاش دربارهٔ امنیت جانی خود به آن افسر کمپانی گفت. رقابتهای درون دیوان و مرگ آسیه خانم مهد علیا، مادر شاه که حاج ابراهیم را از زمان حضورش در شیراز میشناخت، جایگاه آن وزیر را تضعیف کرده بود. علاوه بر آن، او نفوذ زیاد خود بر شاه را هم دست داده بود. بنا به گفته ملکم، حاج ابراهیم دیگر «بدخلقیها و خشونتهای گاهوبیگاه» را با خوشرویی پاسخ نمیداد.
در ۱۴ آوریل ۱۸۰۱، حاج ابراهیم به پیشگاه شاه فراخوانده و متهم به خیانت علیه تاجوتخت شد. بنا به دستور فتحعلیشاه، از صدارت برکنار گشته و در حبس خانگی قرارش دادند؛ همچنین چشمهایش را کور کردند و زبانش را هم – احتمالاً پس از اینکه شاه را ناسپاس خطاب کرده – بریدند. همه اعضای مهم خانواده او هم بازداشت شدند. سه برادرش، عبدالرحمان (از دستیارانش)، محمدزمان (کلانتر شیراز) و محمدحسن (حاکم کهگیلویه)، را هم در کنار یکی از پسران و یکی از برادرزادگانش اعدام کردند. پسر دیگرش اسداللهخان حاکم بروجرد را هم نابینا کردند. اندکی پس از این اتفاقات، حاج ابراهیم را به قزوین و سپس به طالقان انتقال دادند، جایی که او را به قتل رساندند.منابع قاجاری دربارهٔ دلایل واقعی سقوط حاج ابراهیم چیز زیادی ننوشتهاند. ظاهراً رقیبان صدراعظم او را به همکاری پنهانی با حسینقلی میرزا متهم کردهاند. به علاوه، مسائل دیگری هم در این تصمیم فتحعلیشاه تأثیرگذار بودهاست. بیشتر ولایات جنوب غربی ایران، از جمله فارس، لرستان و خوزستان، تحت حاکمیت خویشان و اطرافیان او بودند. همچنین آنها صاحب املاک وسیعی در فارس بودند. عدم موفقیت حاج ابراهیم در کنترل رقیبانش، از جمله میرزا شفیع مازندرانی (صدراعظم بعدی) و میرزا رضاقلی نوائی منشیالممالک که در برانگیختن شک شاه بیاثر نبودند، از دیگر دلایلی بود که سقوط اعتمادالدوله را سبب شد. ملکم که حاج ابراهیم را «به واقع یک مرد بزرگ، یک نابغه و یکی از بزرگترین دولتمردانی که ایران در تاریخش داشته» خطاب میکند، مدعی است در زمان حضورش در تهران تلاش کرده میان حاج ابراهیم و رقیبان او سازشی برقرار کند.
بنا به گفته واتسون، آقامحمدخان به فتحعلیشاه توصیف کرده بود «اجازه نده حاج ابراهیم که به ولینعمت قبلیاش خیانت کرده، در آرامش بمیرد.» قائممقام فراهانی و امیرکبیر، صدراعظمهای شاهنشان دو جانشین بعدی فتحعلیشاه نیز با اتهامی مشابه به سرنوشتی مشابه دچار شدند.
رویارویی با اروپاییان
ایران درحالی با اروپا روبرو شد که به نظر میرسید هنوز آمادگی آن را ندارد. اگرچه این کشور در قرون اخیر قدرت مهمی در منطقه خود به حساب میآمد، اما از روابط میان دولتهای اروپایی دور مانده بود. نتیجتاً زمانی که فشار قدرتهای اروپایی را در مرزهای خود احساس کرد، ایران از کشوری که در مرکزیت جهان است و پادشاه ایران از «شاهنشاهی» که «قبله عالم» است، به یک پادشاهی رو به افول و حاکم آن به یک فرمانروای آسیبپذیر تبدیل شد. هرچند سفیرانی که همسایگان مسلمان ایران، چون سلاطین عثمانی، امیران و خانهای ازبک و افغان به دربار تهران میفرستادند تصویر قدرتمندی از شاه و دولت ایران ارائه میداد، اما رویارویی با سفرای ممالک مسیحی و ارتشهای آن کشورها در میدان جنگ نقطه ضعفهایش را آشکار میساخت. باوجود اینکه مرزهای شرقی-غربی ایران که در گذشته اهمیت زیادی داشتند، در طی چند سال با حضور انگلیس در هند و روسیه در قفقاز جای خود را به مرزهای بسیار مهمتر جنوبی-شمالی دادند، اما به هر حال ایران به لطف دلایلی چون وضعیت جغرافیایی آن و مقاومت نسبی که دولت و مردم آن نشان دادند، از استعمار شدن توسط اروپاییها رهایی جست.
جنگ اول ایران و روسیه
زمینهٔ تاریخی
در جریان آشوبی که پس از مرگ کریمخان زند بر ایران حکمفرما بود، روسها با ایراکلیخان، والی گرجستان عهدنامه گرجیوسک را به امضا رساندند که آن کشور را تحتالحمایه روسیه قرار میداد. آقامحمدخان که گرجستان را به عنوان یکی از ولایات ایران، از ممالک خود میدانست، به ایراکلی هشدار داد که عهدنامه را باطل کرده و تحت پرچم ایران بازگردد اما او نپذیرفت. نتیجتاً خان قاجار به آن سو لشکر کشید و تفلیس را فتح و غارت کرد. روسها این عمل را توهینی به آبروی خود یافتند و به ایران حمله کردند اما با مرگ کاترین کبیر و به سلطنت رسیدن پاول یکم، از سن پترزبورگ دستور عقبنشینی آمد.
ایراکلی به سال ۱۷۹۸ میلادی درگذشت و در گرجستان جنگی داخلی درگرفت. یکی از مدعیان، گئورگی، خود را تابع روسیه اعلام کرد. فتحعلیشاه به او نامه زد و از او خواست که اطاعت خود از ایران را اعلام کند: «بیرق رفیع ما به سرزمینهای شما خواهد رسید همانطور که در زمان آقامحمدخان اتفاق افتاد. شما سخت در معرض هلاک هستید و گرجستان باید بار دیگر از میان برود و مردم گرجستان در مقابل خشم ما تسلیم شوند.» گئورگی اگرچه به روسیه نامه زد و درخواست کمک کرد، اما به فتحعلیشاه پاسخ داد «میدانیم که تفلیس از اجزای ایران و متعلق به سلاطین کشورستان قزلباشیه است و من خود را از چاکران و متعلقان دولت قویشوکت عَلِیه شاه ایران میشمارم.» در عین حال، پاول اول در اواخر ۱۸۰۰ م. فرمانی صادر و گرجستان را یکی از ولایات روسیه اعلام کرد. او به ایران هشدار داد که از گرجستان صرف نظر کند، اسیران حملهٔ ۱۷۹۵ م. را آزاد کند و غرامت جنگی پرداخت کند. این بخشی از سیاستهای روسیه جهت رسیدن به هندوستان بود. اما پاول در مارس ۱۸۰۱ ترور شد.
زمانی که پتر ایوانویچ کوالنسکی که از سوی تزار مأمور مسئله گرجستان بود، به شاه ایران اطلاع داد که روسیه قصد دفاع از تحتالحمایه خود را دارد. حاج ابراهیم، بنا به دستور فتحعلیشاه، پاسخ داد «از زمانی که کره ارض به چهار بخش تقسیم شد، گرجستان… جز کشور ایران بوده اما هرگز جزئی از قلمرو روسیه نبوده… مگر در همان قضیه شاه ایراکلی… که پای در طریق دشمنی با ایران گذارد… اینک بحمدالله اقتدار سلطنت ایران به تمام و کمال تثبیت شدهاست.» دولت ایران وعده داد ۶ هزار سرباز جهت دفاع از ممالک خود به قفقاز خواهد فرستاد، اما در عمل چنین نکرد. الکساندر یکم، جانشین پاول، ابتدا دربارهٔ آغاز جنگ تردید داشت اما مشاورانش این جنگ را «وظیفه مقدس» او دانستند. در سال ۱۸۰۲ م. روسیه پرنس پاول دمتریویچ سیسیانف که خود از اخلاف شاهزادگان گرجی بود، را مأمور برقراری نظم در گرجستان کرد. سیسیانف که نفرتی عمیق از ایرانیان داشت، به شاه نامه نوشت که قصد دارد عظمت گرجستان را از آبخازستان و دریای سیاه تا دربند احیا کند. نتیجتاً جنگ اول ایران و روسیه با حملهٔ او به گنجه در ۱۸۰۳، تسخیر شهر در ۱۸۰۴ م؛ و کشتار مردم آن شهر، آغاز شد.
حمله روسها به قفقاز
در سال ۱۱۸۱ (۱۸۰۳ میلادی) که فتحعلیشاه در حال برانداختن فرزندان نادر بود، آنان را در مشهد اسیر کرده به تهران آورد و اعدام کرد و همچنین عباس میرزا نایبالسلطنه، مشغول مقابله با ترکمنها بود، خبر ورود روسها به قفقاز به گوش فتحعلیشاه رسید. این خبر وقتی رسید که روسها گرجستان را فتح کرده بودند و قصد ایروان و قرهباغ را نمودند. گنجه را با کمک ارامنه بهدست آورده و عده زیادی از سکنه را نابود کردند.
جنگ سپاه ایران و روسیه در ایروان
در سال ۱۱۸۳ (۱۸۰۴ میلادی) جنگ ایران و روسیه رسماً اعلام شد. عباس میرزا، فوراً با قشون خود لشکرکشی کرد و در نزدیکی ایروان با سپاه روسیه روبهرو گردید. بیگلربیگی محمدخان از طایفه قاجار بود ولی با روسها همکاری میکرد و دروازههای شهر را روی سپاه ایران بسته بود. عباس میرزا بارها با سپاه روس نبرد کرد و چشم زخمی به اردوی کیوان شکوه وارد آمد.
فتحعلیشاه تصمیم گرفت خود عازم میدان نبرد شود اما قدرت شکست روسها را نداشت لذا از انگلیسیها درخواست کمک نمود. محمدخان بنی به عنوان نماینده شاه به انگلستان رفت. انگلستان در قبال کمک به ایران درخواست خود مبنی بر تسلط بر جزیره هرمز و همچنین بندرها دریای خزر و بوشهر را مطرح نمود و فتحعلیشاه از کمک انگلیس هم مأیوس شد.
آغاز رابطهٔ ایران و فرانسه و انعقاد عهدنامهٔ فینکناشتاین
ناپلئون تمایل داشت به انگلیسیها حمله کند تا فتوحات خود را گسترش دهد اما کشور انگلیس جزیرهای بود با نیروی دریایی قوی و مجهز، لذا تصمیم گرفت به یکی از مستعمرات انگلیس حمله کند. هندوستان مهمترین مستعمره انگلیس بود. برای راهیابی به هندوستان بایستی روابط مثبتی با ممالک شرقی برقرار میشد و ایران برای این منظور مناسب بود. ایران دارای مرز مشترک با هند بود. لشکر ناپلئون میتوانست از راه دریای مدیترانه در اسکندرون از کشتی پیاده شود و از راه بیروت و شام و عراق به ایران برسد و به همراه قشون ایران به هند حمله کند.
اسکالون تاجری فرانسوی بود که در استانبول مقیم بود و اولین اطلاعات از ایران را به مارشال برون سفیر فرانسه در دربار عثمانی داد و او این اطلاعات را به وزیر امور خارجه فرانسه رساند و سپس در اختیار ناپلئون قرار گرفت. ناپلئون فوراً افراد عالیرتبه خود را به همراه نامه مکتوب خود، عازم دربار ایران نمود. خبر فتوحات و رشادتهای ناپلئون بناپارت قبلاً به گوش فتحعلیشاه رسیده بود و شروع ارتباط ایران و فرانسه، فرصت مناسبی برای بازگرداندن ایالات ازدسترفته قفقاز به ایران بود.
محمود در خصوص ارتباط مجدد با فرانسه میگوید: «در این مورد نصایح داوود، کشیش ارامنه هم این خیال پادشاه ایران را قوت داد و توسط مارشال برون سفیر فرانسه مقیم دربار عثمانی، نامهای به امپراتور فرانسه نوشته شد و دو نفر تاجر فرانسوی به نامهای باسکول و روسو، نماینده تجاری فرانسه در شهر بغداد، متواتراً به دولت فرانسه از اوضاع ایران راپرت میدادند و خواستار برقراری روابط فرانسه با ایران بودند.»
سفیر ایران محمد رضا خان قزوینی، با هدایایی به ارزش تقریبی پانصد هزارتومان، به اردوگاه ناپلئون رفت و در اردیبهشت ۱۱۸۶ (می۱۸۰۷)، عهدنامه فینکناشتاین را با دولت فرانسه منعقد کرد. مطابق این عهدنامه، دو کشور ایران و فرانسه علیه دولت انگلیس متحد شدند و ایران پذیرفت تا ارتش فرانسه را برای حمله به هند یاری دهد و دولت فرانسه قول داد ایران را برای بازپسگیری ایالات از دست رفته توسط روسیه، یاری دهد. ژنرال گاردان با تعدادی قشون، سواره و توپخانه و افسران فرانسوی، بهسوی ایران حرکت کردند تا سپاه ایران را برای جنگ با روسها و حمله به هندوستان تعلیم دهند.
جنگ فرانسه و روسیه و آثار آن بر ایران
ژنرال در راه رسیدن به ایران بود که بین نیروهای فرانسوی و روسی جنگی به نام جنگ ایلو درگرفت. روسها شکست خوردند و در خرداد ۱۱۸۶ (ژوئن ۱۸۰۷)، پیمان صلح تیلسیت منعقد شد. دولتهای فرانسه و روسیه تصمیم گرفتند از طریق ایران به هند حمله کنند و سواحل رود ولگا را محل تدارک لشکرکشی قراردادند. ناپلئون پذیرفت که مناطق تصرف شده ایران توسط روسها، نصیب روسها شود زیرا اگر در اختیار انگلیسها قرار میگرفت، منافع فرانسه تأمین نمیشد. ژنرال گاردان به ایران آمد تا عهدنامه فینکنشتاین که قبلاً مورد تأیید قرار گرفته بود را در اختیار شاه ایران بگذارد و فتحعلیشاه دستور اخراج انگلیسیها را صادر نمود.
عباس اقبال میگوید: «گاردان در دسامبر ۱۸۰۷ (آذر ۱۱۸۶) عهدنامه فینکنشتاین را به امضای شاه رسانید اما مفاد آن قسمت از عهدنامه که مربوط به کمک فرانسه به ایران برای حمله به روس بود، از نظر دولت فرانسه منتفی اعلام شده بود و در مورد حمله فرانسه به هندوستان از طریق ایران، ایران موظف میشد علاوه بر دولت فرانسه، دولت روس را به کشور راه دهد.» همچنین لوسین بناپارت برادر ناپلئون بناپارت به عنوان نماینده مقیم دربار تهران تعیین گردید. فتحعلیشاه از کمک فرانسه نیز قطع امید کرد.
قرارداد مجمل ایران و انگلیس
سرجان ملکم در روز پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۱۸۶ (۱۰ مارس ۱۸۰۸) وارد بوشهر شد. همزمان هیئت گاردان مشغول تربیت ارتش ایران به فنون نظامی بود و تلاش میکرد ایران را به صلح با روسها تشویق کند. گاردان در نامه خود به وزیر خارجه فرانسه نوشت: «حاج محمد حسن خان الدوله در راس هواخواهان انگلیسها قراردارد.» اما فتحعلیشاه با تردیدی که نسبت به برقراری روابط مجدد به انگلیسیها داشت، از حرکت ملکم به سمت تهران جلوگیری کرد و ملکم مجبور شد به هند بازگردد و شرایط قرارداد سیاسی ایران و انگلیس را متذکر شود.
براساس این قرارداد، ایران متعهد شده بود فرانسویها را به کشور راه ندهد. سرهارفورد جونز از دربار انگلیس مأمور شد به تهران عزیمت کند و در انتظار نتیجه مأموریت ملکم در بمبئی توقف کرد. ملکم به حکومت بریتانیایی هند پیشنهاد تصرف جزیره خارگ را مطرح نمود و نیروهای نظامی به خلیج فارس اعزام گردیدند. لندمنتو فرمانروای هند تمایل داشت با اعمال زور، ایران را وادار نماید که تسلیم شود. سر هارفوورد جونز عازم تهران شد.
واتسون مینویسد: «جونز اظهار داشته بود که تا هیئت فرانسوی از ایران خارج نشود، وارد شهر نخواهد شد. این امر به ظاهر ناچیز میآمد. در واقع برای خلع سلاح کردن کامل شاه در برابر مقاصد بریتانیا بود و در واقع عهد و پیمان با فرانسه، اتحاد فرانسه با روسیه و دشمنی این دو دولت با بریتانیا و قصد حمله ایشان به هند از راه ایران و با کمک این کشور، حربه قدرتمندی بر ضد انگلیس بود. اما ایران این قدرت و صلاح را به راحتی از دست داد تا صمیمیت خود را به اطلاع انگلیسیها برساند»
جونز یک روز پس از خروج گاردان، در بهمن ۱۱۸۷ (فوریه ۱۸۰۹) وارد تهران شد و در اسفند ۱۱۸۷ (مارس ۱۸۰۹) عهدنامه مجمل به امضای طرفین رسید و روابط ایران و فرانسه به مدت ۳۰ سال قطع شد. پس از امضای معاهده بین ایران و انگلیس، خبر اصلاح روابط روسها و انگلیسیها به ایران رسید. سر گور اوزلی نماینده انگلیس در ایران صاحب منصبان خود را که طی قرارداد ایران و انگلیس به ایران آورده بود، از لشکر عباس میرزا فراخواند و آنان را از قشون ایران خارج کرد و دخالت در نظام ایران برای آنان منع گردید.
حمله فرانسه و تصرف مسکو
تزار روس مجدداً به مخالفت با فرانسه پرداخت و برخی از بندرها روسیه را برای تجارت انگلیس باز نمود و مانع تجارت فرانسه در این بندرها شد. او مدتها بود که از ناپلئون ناراضی بود و از اتحاد با او به جز الحاق فنلاند، چیزی عایدش نشده بود. همچنین فرانسه از کمک به روسها برای حمله به عثمانی سر باز میزد.
درخرداد ۱۱۹۱ (ژوئن ۱۸۱۲)، پیرو اولتیماتوم تزار روس به فرانسه، جنگ آغاز شد و ناپلئون بناپارت با ارتش هفتصد هزار نفری به روسیه حمله کرد. درآذر ۱۱۹۱ (دسامبر ۱۸۱۲ میلادی) مسکو فتح شد. یک روز پس از آن روسها مسکو را به آتش کشیدند و بسیاری از سپاهیان ناپلئون کشته شدند و ناپلئون مجبور به عقبنشینی شد.
تالیران در این خصوص میگوید: «این حادثه ناگوار برای ناپلئون آغاز پایان بود» روسها پس از این پیروزی، به طرف اروپای مرکزی هجوم بردند. حکومتهای اتریش و پروس که سربازانی در اختیار ناپلئون گذاشته بودند به ایشان پیوستند.
عهدنامه گلستان
سر گور اوزلی برای برقراری صلح ایران و روسیه شخصاً با شاه و نائب السلطنه که مخالف متارکه و صلح بود، مذاکرات تشویقآمیز مفصلی انجام داد و بدین منظور یک ماه در تبریز نزد عباس میرزا ماند و از آنجا با فرمانده کل ارتش قفقاز مکاتبه کرد. البته این دوره زمان مناسبی بود تا سر گور اوزلی اطلاعاتی از امکانات و نیروهای عباس میرزا و همچنین وضعیت منطقه کسب نماید. مذاکراتی بین دولتهای ایران و روس انجام شد ولی هیچکدام از طرفین به توافق نرسیدند و دوباره جنگ آغاز شد.
در اواخر مهر ۱۱۹۲ (اکتبر ۱۸۱۳) نیروهای روسیه در اصلاندوز به سپاه عباس میرزا حمله کردند و تپه مشرف به اردوگاه آنان را تصرف نمودند. در این جنگ سپاه ایران به سختی شکست خورد و به تبریز عقبنشینی کرد و روسها مهمات سپاه را به غنیمت بردند. روسها به کمک انگلیسیها تدارک آخرین جنگ با قوای جدید ناپلئون را میدیدند. ایران نیز در تهیه و تدارک قوای جدید برای حمله به روسها بود ولی با وساطت انگلیس عهدنامه گلستان امضا شد.
واتسون مینویسد: «بنا به درخواست حاکم گرجستان سر گور اوزلی معاهده صلحی میان طرفین برقرار کرد (اکتبر ۱۸۱۳) که به موجب آن ایالات گرجستان و دربند، بادکوبه و شیروان و شکی، گنجه و قراباغ و مغان و قسمتی از تالش را به روسها واگذار کردند و ایران از هر گونه حقوقی که بر قسمتهای دیگر قفقازیه داشت صرف نظر کرده موافقت نمود در دریای خزر ناو جنگی نداشته باشد و روسیه تعهد کرد ولیعهد را برای رسیدن به سلطنت یاری نماید.»
سر پرسی سایکس مینویسد: «در ارتباط با صلح گلستان روسیه نمیتوانست به جنگ با ایران ادامه دهد و شاید کمتر از آنچه در عهدنامه گلستان ممکن بود به دست آورد بسازد، اما سفیر انگلیس که خود را بین ایران و روس انداخته بود موجب عهدنامه صلح گردید» و موقعیت روسیه و انگلیس تثبیت شد.
قرارداد ۱۸۱۴
ارتش ناپلئون در نبرد لایپزیگ با روسها در هم شکست ولی انگلیس به تنهایی نمیتوانست فرانسه را شکست دهد لذا میکوشید تا با دولتهای اروپایی، همپیمان شود. در اسفند ۱۱۹۲ (مارس ۱۸۱۴ میلادی) دولتهای روسیه، پروس، اتریش و انگلیس اتحادیهای تشکیل دادند. ناپلئون در ۱۵ فروردین ۱۱۹۳ (۴ آوریل ۱۸۱۴) استعفا داد و به جزیره آلب واقع در نزدیکی ساحل ایتالیا تبعید شد.
آموزش ارتش ایران
پس از انعقاد عهدنامه گلستان، عباس میرزا در صدد بود برای تقویت نظامی، افرادی را برای تعلیم نظامی قشون ایران استخدام کند.
لرد کرزن مینویسد: «در سال ۱۸۱۵ (۱۱۹۳ هجری شمسی) عباس میرزا مجدداً مایل بود صاحب منصبان نظامی از فرانسه استخدام کند ولی به مقصود نرسید و از این خیال در گذشت و تصمیم گرفت عدهای از جوانان ایرانی را به اتفاق کلنل دارسی به انگلیس بفرستد. بعضی از صاحبمنصبان فرانسوی در قشون محمدعلی میرزا در کرمانشاهان، مشغول تعلیم کردها بودند ولی بعدها دیگر چندان توجهی به این موضوع نداشتند.»
حمله عباس میرزا به سپاه روسیه
دوره دوم جنگهای ایران و روسیه بدون اعلان رسمی آغاز شد. فتحعلیشاه قاجار مایل به جنگ با روسها نبود و تصمیم گرفت با ایشان صلح کند. در مرداد ۱۲۰۰ (اوت ۱۸۲۱) میرزا داوود خان ارمنی به عنوان سفیر عازم سن پترزبورگ شد. اما ژنرال یرمولف با عبور داود خان از قفقازیه مخالفت کرد و سفیر عثمانی راه عثمانی و لهستان را پیش گرفت.
در استانبول داود خان با سفیر اتریش ملاقات کرد و از او درخواست نمود تا در ارتباط با ایران و روسیه میانجیگری کند. سفیر اتریش پیشنهاد کرد داود خان نامهای برای پرنس مترنیخ صدراعظم اتریش تنظیم نماید و ضمن تشریح سابقه اختلاف روسیه و ایران، درخواست خود را مبنی بر میانجیگری اتریش اعلام نماید.
در خرداد ۱۲۰۵ (ژوئن ۱۸۲۶) عباس میرزا به سپاه روسها حمله کرد و تالش و لنکران را آزاد نمود ولی گویچای و بالغ لو به دست روسها افتاد و قلعه شوشی محاصره شد. اهالی گنجه قیام کردند و پادگان روسها را در این شهر قتلعام نمودند لذا ارتش ایران به راحتی شهر را تصرف کرد. این قیام به تمام مناطق مسلماننشین قفقاز سرایت کرد و در طول سه هفته اغلب نقاطی که در عهدنامه گلستان در اختیار روسها قرار گرفته بود آزاد شد. جوابی از پرنس مترنیخ دریافت نشد و داود خان به لهستان رفت. در آذر ۱۲۰۵ (دسامبر ۱۸۲۶)، گراف سنلر وزیر خارجه روسیه، مأموری مرزی نزد سفیر ایران فرستاد و اعلام کرد که مذاکرات متارکه جنگ بین فرماندهان نظامی آغاز شده و نیازی به آمدن داود خان به سن پترزبورگ نیست.
علت واقعی جواب منفی روسها این بود که در شهریور ۱۲۰۵ (سپتامبر ۱۸۲۶) ژنرال یرمولف به سرعت سازمان نظامی خود را اصلاح کرده و از تأخیر عباس میرزا در اطراف قصبه شیشهای استفاده کرده با پنج هزار نیروی تازهنفس اقدام به حمله متقابل کرد. جنگ شکمور اولین برخورد بین سپاهیان ایران و روس بود که سواره نظام ایرن به دست روس افتاد و محمد میرزا (ولیعهد دوم) به دست قزاقان روسی اسیر شد ولی با کمک یکی از رؤسای شاهسون نجات یافت.
عهدنامه روسیه و انگلیس و فرانسه
روسیه قصد داشت استانبول را تصرف کند و انگلیس تمایل داشت با کمک روسها عثمانی را تقسیم کند، اما نمیخواست روسیه یکهتاز باشد و به عنوان قهرمان استقلال ملل بالکان عرض اندام نماید. از این رو در خرداد ۱۲۰۶ (ژوئیه ۱۸۲۷) عهدنامهای میان دولتهای روسیه، بریتانیا و فرانسه منعقد کرد که از انقلاب یونان علیه عثمانی دفاع کند.
عهدنامه ترکمانچای
در مرداد ۱۲۰۶ (اوت ۱۸۲۷) جنگ سختی بین روسیه و ایران در سواحل شمالی رود ارس درگرفت. ایران از داشتن کشتی جنگی در دریای خزر محروم گردید و مجبور به پرداخت مالیات شد. قصبه عباسآباد و اردو آباد توسط روسها تصرف شد. عباس میرزا لشکر گراکوفسکی را در نزدیک کلیسای اچمیادزین و نیروهای ژنرال آرسیتوف را در حوالی نخجوان منهدم و وادار به عقبنشینی کرد. روسها به اختلاف نظر فتحعلیشاه و عباس میرزا در ادامه جنگ با خود پی بردند و به حملات متقابل پرداختند. در ماه اکتبر ژنرال پاسکوئیچ پس از هشت روز جنگ خونین ایروان را فتح کرد و تمام سرزمینهای ماوراء ارس به دست روسها افتاد. ژنرال آرسیتوف با سپاه شش هزار نفری از رود ارس گذشت و وارد تبریز شد و تبریز را فتح نمود.
لرد کرزن مینویسد: «روزنامه رسمی روسیه در پترزبورگ در فتح تبریز که به دست قشون روس افتاد، غلو کردند، فرمانده قشون روس نیز در آذربایجان از پارچه ایرانی بیرقی ترتیب داده آن را با گلوله سوراخ سوراخ نموده برای امپراتور فرستادند تا معلوم باشد قشون روس چه فتح نمایانی کردهاست. آن بیرق به امپراتوری در کاخ بزرگ کرملین مسکو در موزه جای داده شد. بهعلاوه پانزده عدد کلید بسیار ضخیم درست کرده به پایتخت روس فرستادند به عنوان اینکه حاکم شهر تبریز این کلیدها را به فرمانده قشون روس تسلیم نمودهاست. در صورتی که شهر تبریز فقط هشت دروازه دارد.»
همچنین اختلافاتی در خصوص قرار داد گلستان مطرح شد. سر گور اوزلی، شاه را هنگام انعقاد قرارداد فریب داده بود و در قرارداد ابهامی ایجاد کرده بود که طی آن روسها سه منطقه که کاملاً به ایران تعلق داشت را طلب میکردند که عمدهترین آن گوگچای در نزدیکی ایروان بود؛ لذا حکومت گرجستان گوگچای را تصرف کرد.
فتحعلیشاه در فکر آزادسازی شهرهای قفقاز بود ولی حاضر نبود برای حمایت مردم و سازماندهی سپاه اقدامی نماید. مردم مسلمان و مسیحی از آزار روسها به ستوه آمده بودند و نمیتوانستند ذلت و حقارت را تحمل کنند و به تظاهرات ملی مذهبی پرداختند که به گفته واتسون، پس از دوره نادر شاه نظیر نداشت. اما ملت نتیجهای از قیام خود نگرفتند و دچار اندیشهای عمیق گشتند. اندیشه برای برداشتن استبداد از پیش پای ملت. سرانجام همان ضعف فرماندهی و ناتوانی دستگاههای دولتی و ناهماهنگی سازمان حکومتی با احتیاجات و خواستهای ملی در هنگام جنگ موجب شد دوباره همان بیانضباطیها و تفرقهها و شکستهایی که به دنبال پیروزی اولیه حاصل میآمد، دامنگیر ارتش ایران شود.
مجدداً در گنجه میان چهارده تا پانزده هزار سرباز روس، و سی و پنج هزار سواره و پیاده و توپچی ایران جنگ درگرفت. بین فرزندان شاه با یکدیگر اختلاف پیش آمد و موجب دلسردی قشون و ضعف فرماندهی گردید، آصفالدوله مسئول رساندن وسایل جنگی به ارتش ایران، از میدان گریخت و بلافاصله یک صدو پنجاه مایل از گنجه دور شد، سپاه ایران شکست خورد و عقبنشینی کرد.
لرد کرزن مینویسد: «کتابخانه معتبری در اینجا (اردبیل) بود ولی در جنگ ایران و روس در سال ۱۲۰۷ (۱۸۲۸ میلادی) روسها اینجا را غارت کرده، کتب ذیقیمت خطی آن را به حکم ژنرال باسکویچ به کتابخانه امپراتوری در سن پترزبورگ انتقال دادند.»
عباس میرزا مکرر شکست خورد و پیشنهاد صلح را پذیرفت و عهدنامه ترکمانچای منعقد شد که مطابق آن ایران، خانات ایروان و نخجوان را به روسها واگذار کرد و از حقوق خود برای کشتیرانی در دریای خزر محروم شد و متعهد شد تا مبلغ پنج میلیون تومان غرامت جنگی پرداخت نماید. در فصل دهم عهدنامه قرار شد تا گفتگوی تجاری به عنوان متمم عهدنامه سیاسی بین دولتهای ایران و روسیه برقرار شود از جمله این که روسیه واجد حقوق کاپیتولاسیون در ایران شد و حقوقی در ارتباط با مداخله در ارتباط با امور اتباع روس در کشور بهدستآورد.
قتل گریبایدوف
الکساندر گریبایدوف به عنوان وزیر مختار روسیه برای پیگیری مفاد عهدنامه ترکمنچای و دریافت غرامت از ایران در سفری که به تهران داشت متوجه شد تعدای از زنان گرجی در منازل رجال ایرانی به سر میبرند. او طبق مفاد ماده سیزده عهدنامه ترکمنچای آنان را اسیر تلقی کرد و از دولت ایران درخواست استرداد آنان را داشت. با کمک و هدایت میرزا یعقوب ارمنی، یکی از خواجه سرایان حرمسرای فتحعلیشاه، که با خانوادههای رجال ایران آشنا بود به بازرسی خانه شخصیتهای سرشناس و مطالبه زنان گرجی پرداخت. سرانجام با پافشاری گریبایدوف دو زن گرجی، که به گفتهٔ ایرانیان مسلمان شده بودند و در منزل آصفالدوله، وزیر امور خارجه وقت، به سر میبرند، به هیئت روسی تحویل داده شدند. این موضوع به بسته شدن بازار و ناآرامی در میان مردم منجر شد و پس از آنکه میرزا یعقوب به سفارت روسیه پناهنده شد؛ عدهای از مردم، به تحریک مجتهدی به نام میرزا مسیح مجتهد، در ۲۲ بهمن ۱۲۰۷ هجری شمسی (۱۱ فوریه ۱۸۲۹ میلادی، ۶ شعبان ۱۲۴۴ هجری قمری) به سفارت روسیه حمله کردند و هر کس را یافتند کشتند و تنها مالتسوف، دبیر اول سفارت جان سالم به در برد. سرانجام جنازه مثله شده گریبایدوف شناسایی و به تفلیس فرستاده و در همان شهر دفن شد.
ایران و روسیه در آستانهٔ جنگ دیگری قرار گرفتند که با اعزام خسرو میرزا فرزند عباس میرزا به مسکو با در دستداشتن نامه عذرخواهی فتحعلیشاه برای تزار نیکلای یکم، کار به مصالحه کشید و میرزا مسیح به تقاضای دولت روس به عتبات تبعید شد. شاه ایران، برای جلوگیری از جنگ دیگری که پیروزی آن غیرممکن به نظر میرسید الماس بسیار بزرگی را (معروف به الماس شاه) همراه فرستادهاش، تقدیم به تزار روسیه کرد. پس از آن روابط ایران و روسیه کمکم بهبود یافت و روسها از قتل گریبادوف چشمپوشی کردند.
مدال نقره به افتخار فتحعلیشاه قاجار
یک مدال نقره نیز به عنوان هدیه از طرف دولت انگلیس به نام فتحعلیشاه قاجار در انگلستان ضرب شده و به دربار ایران فرستاده شد.
به خاطر وجود نقش اژدها و همچنین طرز نوشتن عبارت اسدالله الغالب که کلمه «الله» آن در پائین قرار گرفتهاست این مدال در نظر ایرانیان مسلمان خوش نیامد و همه نمونههای موجود ذوب شدند و امروزه به جز تعداد محدودی که تنها در موزههای انگلستان وجود دارد اثری از آن در ایران نیست.
نخستین سکههای تصویری ایران بعد از اسلام
پس از تسخیر ایران توسط مسلمانان، دیگر تصویر شاه بر روی سکهها بکار نرفت؛ فتحعلیشاه نخستین فرمانروای ایرانِ پس از اسلام بود که اقدام به ضرب سکه با تصویر خود نمود. هرچند این سکهها رایج نبوده و تنها به مناسبتهای خاص به نزدیکان شاه و درباریان اعطا میشدند.
عهدنامهٔ ارزروم
در اواخر سلطنت فتحعلیشاه، رفتوآمد ایلهای کرد چادرنشین در مناطق مرزی ایجاد اشکال نمود و عباس میرزا برای تثبیت اوضاع به غرب لشکرکشی و تا بغداد پیشروی کرد. دولت عثمانی تقاضای صلح کرد و در شهر ارزروم در ۱۹ ذیقعده ۱۲۳۸ قمری عهدنامهٔ ارزروم اول بین ایران و عثمانی به امضا رسید. (البته در اواخر ربیعالثانی ۱۲۳۹ قطعیت یافت)
لشکرکشی محمد میرزا به هرات و مرگ عباس میرزا
در سال ۱۲۱۱ (۱۸۳۳ میلادی) محمد میرزا پسر عباس میرزا به هرات لشکرکشی کرد و کامران میرزا امیر هرات را شکست داد اما بهعلت مرگ ناگهانی عباس میرزا، در مشهد با امیر هرات پیمان صلح منعقد نمود که طی آن قرار شد هرات به ایران خراج بپردازد و استحکامات تیموریان را خراب کند. محمد میرزا که ۲۸ ساله بود، بلافاصله خود را به تهران رساند و به ولیعهدی انتخاب شد.
زندگی خصوصی و فرزندان
تعداد زنان وی را متفاوت ذکر کردهاند. سرهنگ دروویل فرانسوی ۷۰۰ و سرهنگ استوارت که یک سال بعد از مرگ او به ایران آمده ۱۰۰ و بی نینگ ۸۰۰ و مادام دیولافوا ۷۰۰ و مارخام ۳۰۰ و سپهر بیش از هزار یاد کردهاند.
بعضی منابع، تعداد همسران وی را ۱۸۹ همسر به همراه ۱۴۴ فرزند پسر ذکر کردهاند. آقامحمدخان که خود ناتوان از زناشویی بود همواره برادرزادهٔ خود را ترغیب به ازدواج و آوردن فرزند میکرد و برای هر فرزند جدید به او پاداش میداد.
به استناد یکی از اشعار مولانا رضا بهاری متخلص به گوچک رضا از شاعران معاصر فتحعلیشاه، وی حدود سیصد فرزند مذکر داشتهاست: تابعنده اوچ یوز اوغلی وارده ایران باباخان قالمدی دنیا.
درگذشت
فتحعلیشاه پس از فرستادن محمدمیرزا به آذربایجان از تهران به عزم جنوب حرکت کرد تا شهرتی را که سال قبل متعاقب فوت ولیعهد دایر بر مرگ شاه منتشر شده بود از میان ببرد و هم بقایای مالیاتی فارس را که فرماندار از پرداخت آن ابا داشت وصول نماید. به این دو قصد با سی هزار سوار و پیاده از تهران به کاشان رفت و فرماندار در فین کاشان به خدمت پدر رسید، ولی به جای تمام بدهی خود فقط سیزده هزار تومان تقدیم کرد و این مسئله مزاج شاه که علیل نیز بود بیش از پیش دچار انحراف نمود و امر داد تا فرماندار را محبوس کنند و مأموران و مستوفیان مخصوصی برای وصول بقایا به فارس بروند و با این که حال مزاجی شاه شدت یافته بود در همان جمعی از خواجه سرایان و اعیان همراه خود را نیز به اطراف برای جمع مالیات مأموریت داد. یکی دو روز بعد از حرکت این جماعت از اصفهان فتحعلیشاه به سن ۶۲سالگی و پس از ۳۷ سال سلطنت در اصفهان وفات یافت و جسد او را از آنجا برای دفن به قم بردند و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپردند.
لقبها
قاآن افخم، خاقان اعظم، نواب همایون، کامکار معظم، اولوالامر محترم، نواب مالکالرقاب، خدیو صاحبقران، شاه شاهان، ابوالخواقین، بدرالسلاطین، شمسالملوک، سلطان یوز اوغلان، نواب اقدس والا شهنشاه عالم.
در نگاه دیگران
گاسپار دروویل که در سالهای ۱۸۱۲–۱۳ موفق به ملاقات فتحعلیشاه شدهاست، او را اینگونه توصیف میکند:
«فتحعلیشاه که روزی خوش قیافهترین مرد کشور خود بود، اینک پنجاه ساله و دارای قدی بلند است؛ ولی تندرستی او بر اثر شیوه زندگی خاص او ضربت هولناکی خوردهاست. در این سن و سال پشتش خمیده و اندامش بیش از حد عادی لاغر است. به سختی به روی پا میایستد. صدایش که سابقاً نیرومند و زنگدار بود، اینک گرفته و لرزان است… فتحعلیشاه سوگلیهای بیشماری دارد ولی با توجه به حال و افکار او پزشکان مخصوص توصیه کردهاند که بیش از سه روز یکبار زنان را به حضور نپذیرد. فتحعلیشاه ضمناً از مدتی پیش مومیا به کار میبرد. مومیا مادهٔ قیری مخصوصی است که از شکاف صخرهای در حوالی نیزار [در نزدیکی شیراز] فرو میچکد. این ماده داروی محرک و مقوی عجیبی است. محصول صخره مزبور برای مصرف شخص شاه اختصاص دارد، از این رو شکاف را بسته و نگهبانی آن را به مردان مطمئنی سپردهاند. هنگام جمع کردن مومیا، عدهای از مقامات دولتی حضور مییابند و مومیا را درون جعبههای نقرهای ریخته و پس از مهر و موم کردن به حضور شاه میفرستند. فتحعلیشاه گاهی مقدار ناچیزی از این ماده قیری را به کسانی که التفات خاصی نسبت بدانان دارد، میبخشد.»
برخی وقایع دورهٔ فتحعلیشاه
از دست رفتن بخشهای از آذربایجان، گرجستان، ارمنستان، در عهدنامههای ترکمانچای و گلستان که به واسطه شکست در نبرد با روسیه به ایران تحمیل شد.
بخشیدن الماس شاه به امپراتور روسیه به عنوان خونبهای گریبایدوف برای عدم حمله دوباره امپراتوری روسیه به ایران
حکاکی عبارت «سلطان صاحبقران فتحعلیشاه قاجار ۱۲۴۴» بر روی الماس شاه.
فتح کامل خراسان در آغاز سلطنت
سیاست دینی
فتحعلیشاه از همان آغاز سلطنت خویش، به دنبال آن بود که خود را در چشم علمای شیعه یک پادشاه مؤمن جلوه دهد و تا آنجا پیش رفت که سلطنت خود را به نیابت از فقیهان اعلام کرد؛ او دست به اقداماتی چون ساخت تعداد زیادی مسجد و تعمیر مقبرههای مقدس شیعه زد و تنها در دومین سال سلطنت خود، مبلغی بیش از ۱۰۰٬۰۰۰ تومان را خرج حرمهای عراق، قم و شاهچراغ کرد. بسیاری از آثار و نوشتههای دینی را به دستور او نوشتند یا به او تقدیم کردند. شاه روحانیون را تشویق میکرد که در شهرها و ولایات مختلف ایران ساکن شود؛ به خصوص در تهران، تا بتواند بهطور مرتب با آنها دیدار کند. شاهزادگان و درباریان نیز از او الگو گرفتند. قدرت روحانیون تا آنجا رسید که علیه روسها اعلام جهاد کردند و شاه و نایبالسلطنه هم نتوانستند رد کنند.
فتحعلیشاه در اوت ۱۷۹۹، اندکی پس از بازگشت از مشهد، راهی قم شد و آنجا دستور داد گنبد حرم فاطمه معصومه را بازسازی کنند و دروازهای طلایی برای آن بسازند. او اهالی قم را از مالیات معاف کرد و تعداد زیادی مدرسه فیضیه در اطراف حرم ساخت. شاه از سال ۱۷۹۹ تقریباً هر سال به قم سفر میکرد و به نشانه تواضع، با پای پیاده خود را به حرم میرساند. ارسال هدیه برای حرم فاطمه معصومه توسط فتحعلیشاه و اعضای خانواده سلطنتی امری روتین بود و درحالی که جسد آقامحمدخان را برای دفن به نجف فرستاده بود، در اواخر عمر خود دستور داد برایش مقبرهای در حرم قم آماده کنند. بنا به دستور او، سالانه ۱۰۰٬۰۰۰ تومان میان سیدها و علما توزیع میشد. بدیهی است که روحانیون نیز از سیاستهای او خشنود بودند.
روحانیون در شورشهای شاهزادگان و رجال برای آنان از شاه طلب عفو میکردند و فتحعلیشاه نیز معمولاً درخواستشان را رد نمیکرد. آنها دو مرتبه موفق شدند او را از محاصره مشهد که نادر میرزا، از اعضای سلسله افشاریه در آن پناه گرفته بود، منصرف کنند. به او گفتند اگر به مشهد حمله کند، دیگر چه تفاوتی میان او و ازبکها وجود دارد؟ و شاه پاسخ داد که تنها هدفش مجازات نادر میرزا که به حرم امام رضا بیاحترامی کرده، است. پس از اینکه در نهایت موفق شد مشهد را تحت سلطه خود درآورد، دستور به بازسازی حرم آن شهر داد، از جمله ساخت دروازه جواهر نشانی به ارزش ۱۰٬۰۰۰ تومان.
سیاست اداری
فتحعلیشاه در آغاز سلطنت خود بسیار به نیروهای ایلاتی، به خصوص ایلات قاجار، وابسته بود. نتیجتاً، شیوهای که او برای برقراری اراده سلطنت در استانها در پیش گرفت این بود که فرزندان خود را به حکومت ولایات منصوب کند. این شاهزادگان که بسیاریشان در آغاز کودکانی کم سن و سال بودند، نشانهای از قدرت او در استانها بودند و جایگزین خوانینی میشدند که شاه از وفاداریشان مطمئن نبود.
حکام محلی از خودمختاری بسیار زیادی برخوردار بودند و برخیشان حتی برای خود دارالحکومه برپا کرده بودند. هرچند آنها از استقلال کامل برخوردار نبودند، اما اختیاراتشان به اندازهای بود که با همسایگان خارجی خود روابط سیاسی برقرار کنند یا حتی به جنگشان بروند؛ چنانکه محمدعلی میرزا در کردستان با عثمانی در جنگ بود، عباس میرزا با خانهای قفقاز درگیر شده بود و محمدولی میرزا با افغانها کشمکش داشت. دولت مرکزی، در واقع، از این درگیریها خشنود بود، زیرا جاهطلبی شاهزادگان و سرکشی خانهای را مهار میکرد و تهران را از تنشهای ایالات دور میداشت. به علاوه، ایالتها وظیفه داشتند هزینههای خود را محل درآمدهای همان ایالت تأمین کنند.
در بین دربارهای محلی ایران، مهمترین دربار تبریز بود که با آغاز جنگهای ایران و روس و انتقال وظیفه اداره امور به آن ولایت، در راس امور قرار گرفت. این دربار دوم ایران زمانی شکل گرفت که فتحعلیشاه چهارمین پسر خود عباس میرزا را زمانی که تنها ۹ سال داشت، در ژوئن ۱۷۹۹ (محرم ۱۲۱۴ هـ. ق) با همراهی سلیمانخان اعتضادالدوله به عنوان اتابک و میرزا عیسی قائممقام به عنوان وزیر راهی آذربایجان کرده بود.
کارنامه ادبی
فتحعلیشاه شیفته شعر و ادب بود و خود نیز با تخلص «خاقان» شعر میسرود. او از چهرههای تأثیرگذار جنبش احیای ادب فارسی، موسوم به «بازگشت ادبی»، بود و شاعران و نویسندگان را از هر سو در دربار خود گردآورد. ادیبانی چون فتحعلیخان صبا، معتمدالدوله نشاط، قاآنی، قائممقام فراهانی، وصال، هما و بسیاری دیگر به طرق مختلف با دربار او در ارتباط بودند. فتحعلیشاه گاهبهگاه جلسههای ادبی برگزار میکرد و خود نیز در آنها حاضر میشد، شاعران را به طبعآزمائی وامیداشت و به آنها پاداشهای فراوان میداد. معروف است که در یکی از ان جلسات، به شاعران پیشنهاد داد به صورت بداهه یک رباعی بسرایند که کلمات چاه، بیژن، بهار، دی، بهمن، گردن، قلیان، آتش و سر و سلسله را شامل شود؛ و خود زودتر از همه چنین کرد:
از فتحعلیشاه حدود ۳٬۵۰۰ بیت باقی مانده که ۲٬۰۰۰ بیت آن غزل و باقی قصیده، ترکیببند، مثنوی و رباعی هستند. میرزا صادق مروزی دیوان او را در زمان ناصرالدینشاه جمعآوری کردهاست. پیداست که خاقان در ادبیات فارسی مطالعه بسیار داشته و بسیاری از اشعار خود را در استقبال اشعار شاعران بزرگ سرودهاست. به عنوان مثال، غزل زیر را در استقبال از غزل «ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی» از حافظ شیرازی سراییده:
بناهای فتحعلیشاه در تهران
آثار معماریای که به دستور فتحعلیشاه در تهران بنا شده بودند از این قرارند:
مسجد شاه
کاخ نگارستان
باغ و عمارت لالهزار
برج نوش
بخشی از بناهای باغ شاه
قصر قاجار
بنای قدیمی کاخ نیاوران
زمان حکومت در مقایسه با دیگر شاهان قاجار
پرترهها
جستارهای وابسته
دودمان قاجار
فهرست شاهان قاجار
محمدعلی دولتشاه
پانویس
منابع
کتاب دو جلدی کرزن – ۱۸۹۲- لندن
تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس – جلد۱ و جلد ۵ - محمود محمود - چاپ اقبال - آبان ۱۳۶۱
تاریخ ایران در دوره قاجاریه - گرانت واتسون - رابرت
روابط ایران با دول خارجی – جلیل نائبیان – انتشارات فردابه
تاریخ ایران در دوره قاجاریه - تألیف مرضیه جدیدی - ۱۳۸۱
مأموریت ژنرال گاردان در ایران – ترجمه عباس اقبال
تاریخ ایران – سایکس – سرپرسی
تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره قاجاریه – سعید نفیسی - جلد ۱
ناپلئون – ترجمه محمد قاضی - تارله
علمای شیعه در دوره قاجار - حامد الگار
برای مطالعهٔ بیشتر
افراد در جنگهای ایران و روسیه
اهالی ایران در سده ۱۸ (میلادی)
اهالی ایران در سده ۱۹ (میلادی)
اهالی دامغان
پادشاهان مسلمان شیعه
حکمرانان آسیا در سده ۱۸ (میلادی)
حکمرانان آسیا در سده ۱۹ (میلادی)
حکمرانان خاورمیانهای سده ۱۸ (میلادی)
حکمرانان سده ۱۹ (میلادی) در خاورمیانه
شاه
درگذشتگان ۱۲۱۳
درگذشتگان ۱۸۳۴ (میلادی)
زادگان ۱۱۵۱
زادگان ۱۷۶۹ (میلادی)
شاعران فارسیزبان سده ۱۳ (قمری)
شاعران مرد اهل ایران
شاهان قاجار
فیلد مارشالهای ایران
قاجاریان |
6477 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%81%D8%B3%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86 | رفسنجان | رَفسَنجان شهری در جنوب شرق کشور ایران و شمال غرب استان کرمان است که در بازهٔ ۱۱۵ کیلومتری از کلانشهر کرمان جایگرفته و برپایهٔ سرشماری ۱۳۹۵ خورشیدی، ۱۶۱٬۹۰۹ تن جمعیت داشتهست. شهر رفسنجان، بهدلیل جایگاه خود که در راه ترانزیتی چابهار-تهران قرار دارد، از ارزش بالایی برخوردار است. مردم رفسنجان به فارسی کرمانی سخن میگویند. رفسنجان بزرگترین صادرکننده پسته جهان است و بزرگترین جنگل دستکاشت جهان در این شهر جایگرفتهست. همچنین کان مس سرچشمه، بزرگترین کان مس روباز آسیای غربی در این شهر جایگرفتهست. رفسنجان، بافت تاریخی ارزشمند و میراث تاریخی فراوانی دارد، بهمانند خانه حاج آقا علی (بزرگترین خانهٔ خشتی جهان)، بادگیر معین، حصار قدیم رفسنجان، کاروانسرای وهابزاده و بازار تاریخی رفسنجان. دو رود گیودری و شور از شهر رفسنجان گذر میکنند که به دلیل خشکسالی در سالهای اخیر، آبی در آنها روان نیست. رفسنجان یک شهر دانشگاهی و ورزشیست. دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان و دانشگاه ولیعصر، دو دانشگاه باکیفیت بشمار میآیند. باشگاه مس رفسنجان، برجستهترین باشگاه این شهر است و در رشتههای ورزشی گوناگون بهویژه فوتبال، والیبال و بسکتبال فعّالیت میکند.
خاستگاهِ نامگذاری
دربارهیِ شوندِ نامگذاریِ این شهر به رفسنجان،گفتارهایِ فراوانی وجود دارد.بنا به گفتاری غالب،ازآنجاکه در این برزن تندابی بزرگ رخدادهست،نامِ شهر از «سنجان» به رفسنجان(رف=رفت) دگرگون شدهست.گفتارِ دیگر اینَست که بهشوندِ کانهایِ غنیِ مس که در اینجا وجود دارند،بودهست.در گذشته نامِ این شهر «رفسنگان» بودهست.رفسنگان از دو واژهیِ «رفسنگ» و «کان» ساختهشدهست.در زبانِ «پارسیِ باستان»،رفسنگ بهچَمِ(بهمعنیِ) مس و کان بهچمِ معدن بودهست.واژهیِ رفسنگان با گذشتِ زمان به دیسهیِ عربیشدهاش یعنی «رفسنجان» دگرگون شدهست.
آبوهوا
شهرِ رفسنجان آبوهوایی نیمهبیابانی دارد و تابستانهایی کمابیش گرم و زمستانهایی سرد دارد.البته در دوروبرِ این شهر جاهایِ سرد و کوهستانیِ فراوانی هم وجود دارند.میانگینِ بارشِ سالانهیِ این شهر ۱۰۰-میلیمترَست.
بلندایِ این شهر از سطح دریا ۱٬۵۲۸-مترَست.البته منطقههایی با بلندایِ ۲٬۳۰۰-متری و بالاتر نیز در دوروبرِ این شهر جایگرفتهاند.شهرِ سرچشمه با بلندایِ ۲٬۶۴۰-متری،بلندترین شهرِ شهرستانِ رفسنجان است که تابستانهایِ خنک و زمستانهایِ بسیارسرد دارد که در تابستان مردمِ رفسنجان از آبوهوایش بهرهمیبرند.
بارندگیهایِ رفسنجان معمولاً از سامانههایِ بارشیای که از سویِ جنوبغرب و باخترِ ایران در فَرگَردهایِ(فصلهایِ) پاییز و زمستان به این کشور نفوذ میکنند،میباشد و در فرگردهایِ بهار و تابستان تحتِتأثیرِ سامانهیِ آبوهواییِ جنوبشرقیِ که «مونسون» نامدارد،است.در تابستان بارشها بهگونهیِ باران و در زمستان بهگونهیِ باران و برف رخمیدهند.البته در فرگردهایِ سردِ سال هم جبههیِ آبوهواییِ سردِ «سیبری» که هیچ بارندگیای از خود ندارد،رفسنجان را تحتِتأثیر میگذارد.کمترین دمایِ ثبتشده از رفسنجان ۱۷- درجهٔ سانتیگراد بوده و بیشترین دمایِ ثبتشده ۴۳+ درجهٔ سانتیگراد میباشد.ماههایِ «فروردین»،«آذر»،«دی»،«بهمن» و «اسفند»،بیشترین بارش را در رفسنجان ثبت کردهاند.
ویژگیهایِ جغرافیایی
شهرِ رفسنجان از شمالشرق با زرند،از شمالغرب با بافق،مهریز و انار،از باختر با شهربابک،از جنوبغرب با سیرجان،از جنوب با بردسیر و از خاور با کرمان همسایهست.بازهیِ این شهر تا کرمان ۱۰۰ کیلومترَست.
ویژگیهایِ بازرگانی
ترازداریِ کلّیِ رفسنجان
رفسنجان بهفَرنامِ(بهعنوانِ) بزرگترین تولیدکنندهیِ پسته در جهان،سهمی فراوان از صادراتِ غیرنفتی داراست.پستهیِ رفسنجان بهشوندِ کیفیتِ بیمانندش در جهان نامورَست و این شوندیست که رفسنجان را به شهری شناختهشده در جهان تَرادیسیدهست(تبدیل کردهست).از دیگرسوی خاکِ مرغوب برای کاشی و سرامیک در این شهر مایهی آن شدهست که بزرگترین کارخانههایِ کاشیِ ایران در اینجا پایهگذاشتهشوند که به نامورترینشان یعنی کارخانههایِ «الماسِ کویر» و «برلیان» میتوان نُمارید(اشاره کرد).ویژگیِ دیگرِ این شهر وجودِ کانِ «مسِ سرچشمه» است که بزرگترین کانِ مسِ جهانَست.
هَمچُنین در رفسنجان کارخانههایِ فراوانی بهویژه مجتمعهایِ صنعتی هم جایدارند.
منطقهیِ ویژهیِ اقتصادیِ رفسنجان
پایهگذاریِ «منطقهیِ ویژهیِ اقتصادیِ رفسنجان» در ۱۳۸۹ خورشیدی برپایهیِ تبصرهیِ ۲ مادهیِ ۱ قانونِ برنامهیِ چهارمِ توسعه در نشستِ علنیِ روزِ یکشنبه بهتاریخِ ۴ مهر ۱۳۸۹ خورشیدی پذیرفتهشد و در تاریخِ ۱۴ مهر ۱۳۸۹ خورشیدی بهدستِ شورای نگهبان تأیید شد و طیِ نامهیِ شمارهیِ ۳۷۴/۴۹۲۸۸ بهتاریخِ ۱ آبان ۱۳۸۹ خورشیدیِ مجلس شورای اسلامی واصل شد و برایِ اجرا بهدستِ فَرمِهان(رئیسجمهور) ابلاغ شد.منطقهیِ ویژهیِ اقتصادیِ رفسنجان در زمینی به پهناوریِ ۲٬۰۰۰-هکتار در ۲۰-کیلومتریِ جنوبشرقِ این شهر(حدِّفاصلِ روستاهایِ ناصریه و کبوترخان) با مسئولیتِ «گروهِ صنعتیِ زرّینه مس» وابسته به صندوقِ بازنشستگیِ شرکت ملی صنایع مس ایران پدیدآمده و کارش را آغازاندهست و پس از گرفتنِ پروانههایِ بایسته،طرّاحیِ یک سایتِ صنعتیِ مدرن و با تازهترین روشِ روزِ جهان بهدستِ شرکتِ مشاورانِ مهندسیِ NCE آلمان آغاز شد و هماکنون فازِ نخستش در زمینی به پهناوریِ ۲۰۰-هکتار درحالِ اجراست.
عملیاتِ اجرایی در فازِ نخست دربرگیرندهیِ گرفتنِ پروانهیِ چاهکنی برایِ تأمینِ آب،طرّاحی و اجرایِ شبکهیِ برق،اجرایِ پروژههایِ راهسازی و جدولگذاری،پَرچینکشی،کاشتِ بالایِ ۴٬۰۰۰-اصله نهال و ساختِ ساختمانِ اداری برایِ جایگیریِ سازمانِ مسئول و دفترِ گمرک بودهست که برخی از این کارها بهگونهیِ ۱۰۰-درسد و برخی دیگر با بیش از ۹۰-درسد پیشرفت،گامهایِ پایانیشان را میپیمایند.منطقهیِ ویژهیِ اقتصادیِ رفسنجان بهشوندِ جایگاهِ بسیارمناسبش در شمالغربِ استانِ کرمان و نزدیکی به قلبِ صنایعِ مس و پولادِ کشورِ ایران،دارایِ تَوَندهایِ(پتانسیلهایِ) نهفتهیِ فراوانی برایِ پیشرفتِ چشمگیر است.همچنین جایگیریِ باژگاه(گمرک) در منطقهیِ ویژهیِ اقتصادیِ رفسنجان باعث شدهاست که پیوندهایِ بازرگانی با برونکشور،بخشی بزرگ از هزینههایِ ترابری و بارگیری از بندرهایِ کاستهشود و به سرعتِ انجامِ کار بهگونهای چشمگیر افزودهشود.بخشی از این پیوندهایِ بازرگانی،واردکردنِ آسان ماشینآلات،نخستماتِکانِ(موادِ اولیّهیِ) صنایعِ مس و فولاد به انبارهایِ منطقه و انباشتنشان برایِ بهرهگیری از جایگاهِ ترخیص کالا است.از میانِ شرکتهایِ مِهَندی(مهمی) که در اینجا فعّالیت میکنند،میتوان به شرکتِ توسعهیِ نفت و گازِ «مرآت آریا» نمارید که درحالِ ساختِ پالایشگاهِ نفت و موادِ پتروشیمیِ مرآت آریا است و همچنین شرکتِ «آبنگهدارِ کویر آریا» که در زمینهیِ تولیدِ کودهایِ آبنگهدارِ هوشمند کار میکند،در اینجا هست.
مرکزِ انتقالِ نفت و تأسیساتِ رفسنجان
این مرکز در بازهیِ ۱۰-کیلومتری از شهرستانِ رفسنجان و کنارِ بزرگراهِ رفسنجان-یزد در زمینی به پهناوریِ ۵۵-هکتار و در بلندایِ ۱٬۴۹۵-متری از سطحِ دریا واقع شدهاست.فراوردههای نفتی خطِ "۲۶ بندرعباس پس از پیمایشِ ۴۴۹-کیلومتر به میانهیِ رفسنجان میرسند.از میانهیِ رفسنجان،یک خطِ "۱۴ به درازایِ ۱۲۵-کیلومتر و یک خطِ لوپ به درازایِ ۸۳-کیلومتر تا کرمان کشیدهشده که انبارهایِ نفتِ کرمان همچنین نیروگاه سیکل ترکیبی باغین را از دیدِ سوخترسانی تأمین میکند و همچنین یک خطِ لولهیِ "۱۶ با گنجایشِ تَرابُردِ ۱۲۰٬۰۰۰-چوبخُم(۱۲۰٬۰۰۰-بشکه) در روز و ۲۲۱-کیلومتر از این مرکز تا یزد و از آنجا تا نائین و اصفهان امتداد مییابد که یک خطِ لوپِ "۱۶ به درازایِ ۱۷۶-کیلومتر همراهیاش میکند.
افزونبر خطهایِ "۱۴ و "۱۶،خطِ لولهیِ "۲۰ نیز با توانِ حملِ ۲۰۰،۰۰۰ چوبخُم در روز از این مرکز،فراوردههایِ نفت را از راه مراکزِ یزد و نائین به «اسپهان» ترامیبرد.مرکزِ رفسنجان افزونبر ترابردِ فراوردههایِ نفتیِ خطِ "۲۶ به ۵ رشتهخطِ گفتهشده،نیاز انبارِ نفت رفسنجان را تأمین میکند.اندوختگاههایِ(مخزنهایِ) تعادلی در رفسنجان دربرگیرندهیِ ۳ اندوختگاهِ نفت و گاز با گنجایشِ ۱۲۰٬۰۰۰٬۰۰۰-لیتر،۲ اندوختگاهِ نفتِ سپید با گنجایشِ ۶۰٬۰۰۰٬۰۰۰-لیتر و ۳ اندوختگاهِ بنزینِ موتور با گنجایشِ ۱۲۰٬۰۰۰٬۰۰۰-لیتر است.این مرکز دارایِ ۳-دستگاه الکتروپمپ،هرکدام با توانِ ۱٬۹۵۰-کیلووات و گنجایشِ ۱٬۳۱۲-مترِمکعَّبدرساعت رویِ خطِ "۲۰ و ۳-دستگاه الکتروپمپ،هرکدام با توانِ ۱٬۷۰۰-کیلووات و گنجایشِ ۷۹۵-مترِمکعَّبدرساعت رویِ خطهایِ "۱۴ و "۱۶ بهرهبرداری است.
زیستبومِ رفسنجان
رفسنجان هم بهشوندِ تکمحصولی و هم بهشوندِ همسایگی با شرکتهایِ ذوبِ مسِ «سرچشمه»،«خاتونآباد» و «شهرِبابک» و جنبشِ جریانِ باد که بیشتر از باختر به خاورَست،درمعرضِ آلایندههایِ این ۳ کارخانه جایگرفتهست.از دیگرسوی شهرِ رفسنجان در میانِ باغهایِ پسته جایگرفته و این باغها سالیانه تا ۱۴ بار هم زهرپاشی میشوند.درنتیجه روزی چندده تن زهر در باغهایِ پستهیِ رفسنجان پخش میشود و همهیِ اینها درکنارِ هم باعث میشوند که رفسنجان جزءِ شهرهایِ آلودهیِ جهان باشد.شمارِ مبتلایانِ به چنگار(سرطان) و گونههایِ دیگرِ بیماریها در این شهر بالارفتهست.بهگفتهیِ کارشناسان،چاهکنیهایِ بیاندازه در کشاورزی و پایینرفتنِ سطحِ آبهایِ زیرزمینی باعث شدهست که رفسنجان به یکی از جاهایِ آمادهیِ رانشِ زمین تَرابِدیسد(تبدیل شود).خطری که همهیِ جاهایِ کویری باوجودِ کندنِ بیشازاندازهیِ چاههایِ کشاورزیِ مجاز و غیرمجاز با آن روبرویند.همانگونه که هماکنون بخشی از آبِ آشامیدنیِ این منطقه از دوروبر تهیه میشود،درآینده نیز اندازهای بسیارفراوان از آب بهدستِ جاهایِ دوردست بایستی تأمین شود.از سویی بهگفتهیِ «ایمان جباری»:اندازهیِ آلودگیِ آبِ رفسنجان به آرسنیک حدودِ دهبرابرِ حدِّ مجاز است و اکیداً توصیه میشود برایِ مصرفِ آبِ شرب از دستگاههایِ مجاز تصفیهیِ آب استفاده شود،همچنین برایِ اطمینان از سلامتِ دستگاهِ تصفیهیِ آب،آبِ تولیدیِ دستگاه نیز باید آزمایش شود.پرویز کردوانی در گاهدادِ(تاریخِ) ۹ آبان ۱۳۹۵ خورشیدی،از رفسنجان بهفرنامِ یکی از جاها که با چالشِ کمبودِ آبِ شدید روبروست،نامبرد و گفت:رفسنجان ۱٬۶۵۰ حلقه چاه دارد که این چاهها دیگر آب ندارند و از آن نمک خارج میشود.وی افزود:کشتِ پسته رفسنجان را نابود کرد.
پارکها و فضای سبز
سرانهیِ فضایِ سبز شهر رفسنجان ۱۸٫۲-مترمربع است که بیشتر از میانگینِ کشوری است.
مهم ترین بوستانهایِ رفسنجان:
پارک آبی نشاط
بوستانِ ریاستجمهوری
بوستانِ لاله
بوستانِ جوان(تقیآباد)
بوستانِ خبرنگار
بوستانِ پونه
بوستانِ مهربانو
بوستانِ شهروند
بوستانِ مادر
بوستانِ معلِّم
بوستانِ وحدت
ترابری شهری
ترابری درونِ شهرِ رفسنجان با تاکسی و اتوبوسهایِ خطِ واحد انجام میگیرد.اتوبوسهایِ خطِ واحد با ایستگاههایِ فراوان در بیشترِ منطقههایِ رفسنجان بهویژه در منطقههایِ پررفتوآمد و ترافیکی به مهمانان یاریرسانی میکنند.
فرودگاهِ رفسنجان
این فرودگاه در ۱۳۶۹ خوْرشیدی گشودهشد؛ولی برایِ بازسازی بهبازهیِ ۳-سال بستهشد.بدینروی بهبازهیِ چندسال همهیِ پروازهایِ این فرودگاه بستهشدند.با افزایشِ پهنایِ باند و افزودنِ افزارهایِ(امکاناتِ) نوین،این فرودگاه بهدستِ فرمِهانِ(رییسجمهورِ) وقت محمود احمدینژاد در ۱۳۹۱ خوْرشیدی به بهرهبرداریِ دوباره رسید.
پس از بهرهبرداریِ دوبارهیِ فرودگاه رفسنجان و با نگر به اندازهیِ بالایِ صادراتِ معدنی،صنعتی و کشاورزی،ایجادِ منطقهیِ ویژه اقتصادیِ و ادارهیِ کلِّ گمرکِ این شهر تصویب شد و درینمیان نقشِ فرودگاه رفسنجان بسیارمهند و اثرگذار خواهد بود.
مساحت باند فرودگاه رفسنجان ۱۴۴ هزار متر مربع است که با احتساب پارکینگ و تاکسی، مساحتی حدود ۱۶۴۵۰۰ متر مربع از عوامل پروازی این فرودگاه ساماندهی، روکش و توسعه داده شدهاست.
استان کرمان دارای پنج فرودگاه است که یکی از این فرودگاهها فرودگاه بینالمللی رفسنجان است که طی سالهای اخیر به دلیل انجام عملیات عمرانی برای توسعه فرودگاه پروازهای داخلی در این فرودگاه با مشکلاتی همراه بود است و عملیات بهسازی فرودگاه نزدیک به سه سال طول کشید که شامل توسعه باند فرودگاه و عوامل پروازی بودهاست.
سطوح پروازی فرودگاه رفسنجان توسعه یافتهاست و مساحت باند فرودگاه افزایش یافتهاست و به ۱۷۰ هزار متر مربع رسیدهاست.
در حال حاضر پروازهای مستقیم از رفسنجان به تهران و مشهد انجام میشود و همچنین پروازهای مستقیم از این فرودگاه به دبی، عتبات عالیات و عربستان بزودی انجام میشود که تا این تاریخ عملیاتی نشدهاست. متأسفانه بسیاری از ساکنان رفسنجان به علت مشکلات فرودگاه رفسنجان از جمله پروازهای محدود و زمانبندی نامناسب، از فرودگاه بینالمللی آیتالله هاشمی رفسنجانی کرمان برای رفت و آمد هوایی استفاده میکنند.
راهآهن احمدآباد
ایستگاه راهآهن احمدآباد در حدود ۴۰ کیلومتری شهر نزدیک کشکوئیه واقع شدهاست . این ایستگاه همه روزه با قطار بندر عباس - تهران به مقصدهای تهران و بندرعباس یا ایستگاههای بین راهی توقف دارد.راهآهن احمدآباد از اهمیت زیادی به دلیل جا به جایی بار برای کارخانه مس و شرکتهای پسته برخوردار است.
پایانه مسافربری رفسنجان
این ترمینال در بلوار ورودی رفسنجان کرمان واقع است و با تعاونیهای متعدد همه روزه به تمامی نقاط کشور مسافرت میکنند.
پایانه بار رفسنجان
این پایانه ویژه باربری است که در بلوار ورودی رفسنجان از سمت تهران واقع شدهاست. به تمام نقاط کشور باربری انجام میدهد.
شخصیتهای سرشناس رفسنجان
اکبر هاشمی رفسنجانی و دیگر اعضای خاندان هاشمی رفسنجانی
سید علی میرافضلی
محمد شریفی نعمتآباد
محمد هاشمیان
حسین هاشمیان
حسین مرعشی
عفت مرعشی
سردار محمد شیرازی
بابک نوری
سید محمد حسینی
حمید واحدی
علیاصغر پورمحمدی
حجتالاسلام مصطفی پورمحمدی
عادل فردوسی پور
امیرحسین نورالدینی
علی سامره
علی علیزاده
علی رمضانی
منوچهر آگاه
محمدرضا پورابراهیمی داورانی
حجتالاسلام حسین جلالی
سید حمید حسینی
سید محسن سجادی
استاد غلامحسین منتصری
دانشگاهها
دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان
دانشگاه ولی عصر رفسنجان
دانشگاه آزاد اسلامی واحد رفسنجان
دانشگاه پیام نور رفسنجان
دانشگاه کار
موسسه اموزش عالی غیرانتفاعی میثاق
موسسه اموزش عالی غیرانتفاعی مفاخر
موسسه اموزش عالی غیرانتفاعی علامه جعفری رفسنجان
دانشگاه حضرت نرجس سلام الله علیها رفسنجان
رسانهها
شبکه کرمان
در حال حاضر شبکه استانی کرمان به صورت بیست و چهار ساعته برنامه دارد و در شهر رفسنجان قابل دریافت است. علاوه بر این سایر شبکههای ملی و نیز رادیوهایی مانند رادیو کرمان و رادیو شهری رفسنجان (بهطور مستقل) نیز در این شهر فعال هستند.
رادیو شهری رفسنجان بر روی موج FM فرکانس ۹۹٫۳ مگاهرتز پخش میشود.
سینماها
رفسنجان از جمله شهرهایی است که از پیشگامان سینما در قبل از انقلاب است. سینما آسیا و سینما امید از جزو اولین سینماهایی هستند در ایران تأسیس شدند. بعد جریان انقلاب اسلامی این سینماها را آتش زدند و بعد از انقلاب رفسنجان تا مدتها از سینما محروم بود. اما در حال حاضر سه سینما دارد و در مهر سال ۱۳۹۱ سینماهای رفسنجان میزبان جشنواره اکران فیلم مقاومت بودند. سی و یکمین جشنواره فیلم فجر برای اولین بار در در استان کرمان در رفسنجان در حال اکران شد.
سینما گلستان امین
این سینما یکی از سینمای دیجیتال کشور است که توسط وزیر ارشاد افتتاح شد. این سینما در خیابان شهید بهشتی و در عمارت گلستان امین واقع شدهاست. این سینما دارای ۲ سالن است که یک سالن آن نیلوفر نام دارد و ۱۴۵ نفر گنجایش دارد و سالن دیگر آن نگین نام دارد و ۱۵۵ نفر ظرفیت دارد. این سینما خصوصی است.
سینما آزادی
این سینما در سرچشمه رفسنجان واقع شدهاست. این سینما به غیر از اکران فیلم میزبان سومین جشنواره موسیقی استانی آوای کویر و همچنین میزبان اکران فیلم مقاومت بودهاست. همچنین چهارمین نشست سینمایی با نمایش فیلم و با حضور حضور سید رضا میر کریمی به عنوان کارگردان و شادمهر راستین فیلمنامهنویس این کار نشستی بعد از نمایش فیلم برگزار شد. شایان ذکر است که نشستهای قبلی با حضور عباس کیارستمی و رضا کیانیان/ کمال تبریزی و انسیه شاه حسینی برگزار شدهاست.
سینما افصح هجری
این سینما جزو سینما در مجتمع افصح هجری واقع شدهاست. دارای ۱ سالن است.
گردشگری
جاذبههای تاریخی
گرچه این دیار بارها توسط جهان گشایانی مانند تیمور - شیبک ازبک و دیگر اقوام مرز گریز تحت سلطه درآمده و غارت شدهاست اما چون دیگر جاهای سرزمین عزیزمان ایران همچنان به حیات پر افتخار خود ادامه میدهد گذشته آباد و پر رونق این شهر سبب گردیده تا در گوشه و کنار آن آثار و ابنیه تاریخی به وفور وجود داشته باشد که از جمله آنها میتوان به قلعهها، کوشکها، کاروانسراها، تیمچهها، بازارها، برجها، عمارتها، آب انبارها، یخدانها، معبدها، امامزادهها، تپهها و محوطههای باستانی، آسیابها، حمامها، قیصریه رفسنجان، مراکز فرهنگی - مذهبی، کاروان سرای کبوتر خان رفسنجان، خانه حاجآقاعلی، قلعه تاریخی صفاییه ، بازار و آب انبار حاجآقاعلی، بادگیر معین، معبد آناهیتا در رفسنجان، خانه باقری، عمارت کلاه فرنگی سعادت آباد، غار طوطیان در منطقه نوق، قلعه جنت آباد نوق و همچنین روستای گردشگری شرقزا وچاه دریادرنوق رفسنجان اشاره کرد.
جاذبههای طبیعی
این شهر قدمتی دیرینه دارد و باغهای پسته آن مشهور است. بیشترین باغهای پسته این شهر در منطقه نوق قرار دارد. علاوه بر موارد فوق شرایط اقلیمی، معادن عظیم مس سرچشمه، بزرگترین جنگل مصنوعی جهان (باغات ۱۲۰ هزار هکتاری پسته) و ییلاقاتی چون سرچشمه ،داوران، دره در، راویز، چاه دریا، شغزای نوق(شرق زا) ، دره راگه و تپه های ماسه بادی صفاییه نیز از جاذبههای طبیعت این منطقه است.
مکانهای زیارتی و مذهبی
امام زاده رضا معروف به سید غریب در جنوب غربی رفسنجان و ابتدای جاده یزد قرار دارد.
امامزاده بی بی گوهر در روستای داوران واقع در جاده زرند
امامزاده بی بی حیات و امامزاده سید ابراهیم معروف به شاه چهل تن در روستای خنامان واقع در جاده کرمان
امامزاده سید جلال الدین اشرف در روستای شمسآباد نوق و سید حسین دارابی در راویز قرار دارد
در۵۰ کیلومتری سرچشمه امامزاده ابراهیم درشهر بهرمان ۶۵ کیلومتری این شهرستان از شهرهای رفسنجان محسوب میگردد.
امامزاده عبدالله: از فرزندان موسی کاظم در روستای دره در بالا محل زیارت میباشد.
امامزاده شاهزاده علی اصغر
امامزاده بی بی صفیه: که این دو امامزاده در قسمت دره در پایین محل زیارت هستند.
امامزاده بی بی مریم
امامزاده بی بی زینب: این دو امامزاده هم که در محلی به نام گریسکان میباشند که این محل در بین جاده رفسنجان - دره در میباشد.
امامزاده عباس: کنار رودخانه گیودری، ۵۵ کیلومتری رفسنجان که البته در حوزه استحفاظی شهرستان بردسیر قرار دارد
امامزاده حکیم علی خیام هشتم
موزهها
موزه ریاست جمهوری رفسنجان
موزه مردمشناسی رفسنجان:این موزه در محل بنای حمام قدیمی آقاسیدمهدی قریشی رفسنجان واقع شدهاست.
موزه خوشنویسی
هتل ها و مراکز اقامتی
هتل هیلان(★★★★)
هتل الماس(★★)
هتل جهانگردی رفسنجان(★★)
ورزش
رفسنجان از شهرهای ورزشی کشور به شمار می رود. برخی باشگاه ها و تیم های مهم این شهر:
تیم فوتبال مس رفسنجان که در سال ۱۳۹۹ برای اولین بار به لیگ برتر راه یافت.و اکنون درحال فعالیت در لیگ برتر میباشد
تیم فوتبال فجر کویر رفسنجان که در لیگ سه است.
تیم فوتسال بانوان مس رفسنجان که در لیگ برتر بانوان فعالیت میکند و در سال ۲۰۲۰ جزو ده تیم برتر فوتسال بانوان در جهان معرفی شده است.
تیم بسکتبال مس رفسنجان که در لیگ برتر است.
تیم والیبال مس رفسنجان که در لیگ برتر است.
تیم فوتسال مس رفسنجان که در لیگ دسته دو است.
پتانک رفسنجان که قهرمانیهای متعددی داشته و بنیانگذار آن آقای حسین اسماعیلی نوروزی بودهاند.
تیم فوتبال ساحلی بانوان مس رفسنجان که در لیگ برتر است و قهرمان لیگ برتر شدهاست.
پیوند به بیرون
شهرداری رفسنجان
منابع
رفسنجان
شهرستان رفسنجان
شهرهای استان کرمان
معماری در سده ۳ (پیش از میلاد)
شهرهای شهرستان رفسنجان |
6480 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D9%88%D9%81%20%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C | شاهبوف اوراسیایی | شاهبوف اوراسیایی پرندهای از خانواده جغدان راستین، بزرگترین نوع جغد و دو برابر جغد گوشدراز است. شاهبوف در حدود ۶۶ تا ۷۰ سانتیمتر طول دارد. این پرنده دارای گوشپرهای مشخص، سینه زرد مایل به قهوهای بارگههای پهن، چشمهای درشت نارنجی رنگ، سطح پشتی زرد مایل به قهوهای بالکههای قهوهای پررنگ است.
ویژگیهای رفتاری
این پرنده صبح خیلی زود و غروب به شکار میرود. معمولاً بهصورت تنها در شکاف سنگها و درختها یا روی شاخههای درخت در محلی نزدیک به تنه درخت قائم مینشیند، یا در آشیانه متروک پرندگان شکاری زاد و ولد میکند.
پراکندگی
این پرنده نسبتاً بومی و فراوان است. دانشمندان حدود ۵۲۵۰ نوع جغد را در سراسر دنیا شناسایی کردهاند. جغد در سراسر مناطق معتدل، استوائی و شبهقطبی دنیا زندگی میکند. جغد در جزایر منقر و دور از خشکیها زندگی میکند که به سختی طول این گونه جغد به ۱۵ سانتیمتر میرسد. بزرگترین جغد، جغد بزرگ خاکستری است که در اعماق جنگلهای کانادا و آلاسکا زندگی میکند. بلندی آن ۶۷ سانتیمتر و بال گشودهاش به ۱۳۷ تا ۱۵۲ سانتیمتر میرسد.
ظاهر معمولی جغد
هرکس دریک نگاه میتواند جغد را بواسطه صورت پهن و پرها و چشمان گردش از سایر پرندگان باز شناسد. چشمان جغد خیلی درشت است. این چشمان برآمدهاست و شبیه بیشتر پرندگان دیگر نیست. برای همین جغدها میتوانند هرچیز را با هر دو چشم در یک زمان بنگرند. جغدهای دوربین دو چشم جداگانه مانند انسان دارند. اما جغدها نمیتوانند چشمان خود را مانند آدم حرکت دهند بلکه میباید سر خود را برای دیدن چیزی بسوی آن بچرخانند. جغدها بهخوبی و سریع میتوانند پرواز کنند. هنگام گرفتن شکار با سرعت برقآسایی دیده میشود که میپرد.
منابع
دکتر:، العلوی، هادی، «(عالم الطیور والحیوانات) »، دارالعودة، بیروت، لبنان، چاپ پنجم سال ۱۹۹۸ میلادی به (عربی).
عطاءالله، سمیر،. (موسوعة المعلومات العامة) . دار عطاءالله للنشر والتوزیع، بیروت، لبنان، چاپ هشتم، سال انتشار ۱۹۸۴ میلادی به (عربی).
پیوند به بیرون
http://www.pauldfrost.co.uk/eeagleowl.html
آرایه (زیستشناسی) نامگذاریشده توسط کارل لینه
بازداری
پرندگان آسیا
پرندگان اروپا
پرندگان اوکراین
پرندگان توصیفشده در ۱۷۵۸ (میلادی)
پرندگان جمهوری آذربایجان
پرندگان منچوری
پرندگان نپال
شاهبوفان
شکارگران اوج
فهرست سرخ IUCN از گونههای کمترین نگرانی |
6482 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%87 | انوه | اَنْوِه یکی از روستاهای بخش مرکزی شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران است.
روستای انوه در ۷ فرسخی (۴۲ کیلومتری) شمال غربی شهر بستک واقع است.
محدوده انوه
از شمال فاریاب سنگویه، از جنوب فتویه و روستای شیخ حضور، از مغرب گردنه پاسخند در صحرای باغ، واز مشرق به برکه آخوند محدود میگردد.
فرهنگ روستای انوه
فرهنگ های مهم روستای انوه
رقص محلی
عروسی سنتی
نان های محلی
مراسم چوب بازی
جمعیت
جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال ۱۴۰۰، ۱۴۰۰ نفر (۴۰۰ خانوار) بوده است. که از اهل سنت و از شاخه شافعی هستند یعنی از پیروان امام محمد ادریس شافعی میباشند و به زبان فارسی و گویش محلی تکلم میکنند.
تعداد ۵۰۰۰ نخل دیم، و ۲۰۰۰ من زمین زیر کشت دیم دارد.
بزرگان انوه
انوه زادگاه علمایی برجسته مانند:
شیخ محمد شریف
علامه شیخ عبدالرحمان مفتی
شیخ رسول خلیلی یکی شیوخ بزرگ روستای انوه می باشد
شریفی شاعر معروف محلی اهل انوه است.
آرامگاه سید قطب الدین شیدا در انوه واقع است،
سادات شیدایی در انوه از نوادگان سید قطب الدین شیدا هستند.
امکانات
روستای انوه کنار کوه کوچکی قرار دارد
دبستان
مدرسه راهنمایی
مسجد
برق
آب
آب انبار برکه
خانه بهداشت
مخابرات
پاسگاه نیروی انتظامی
بانک
تعمیر گاه
جاده های اسفالت
پیرایش
میوه فروشی
مرغ فروشی
ساندویچی
نام روستا
در روایات قدیمی و در کتاب های شاعران قدیمی انوهای آمده است که نام روستا را به دلیل زیاد بودن درخت و گیاه، بارش زیاد باران و سرسبزی آن، انبوه گذاشتند و پس از چند سال خشکسالی نام آن به انوه یعنی پاکیزگی تغییر پیدا کرد.
پانویس
فهرست منابع و مآخذ
محمدیان، کوخردی، محمد. «شهرستان بستک و بخش کوخرد» ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
عباسی، قلی، مصطفی، «بستک وجهانگیریه» ، چاپ اول، تهران: ناشر: شرکت انتشارات جهان معاصر، سال ۱۳۷۲ خورشیدی.
سلامی، بستکی، احمد. (بستک در گذرگاه تاریخ) ج۲ چاپ اول، ۱۳۷۲ خورشیدی.
بالود، محمد. (فرهنگ عامه در منطقه بستک) ناشر همسایه، چاپ زیتون، انتشار سال ۱۳۸۴ خورشیدی.
بنی عباسیان، بستکی، محمد اعظم، «تاریخ جهانگیریه» چاپ تهران، سال ۱۳۳۹ خورشیدی.
الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد.
بختیاری، سعید، «اتواطلس ایران» ، “ مؤسسه جغرافیایی وکارتگرافی گیتاشناسی، بهار ۱۳۸۴ خورشیدی.
نگارهها از: محمد محمدیان.
محمد، صدیق «تارخ فارس» صفحههای (۵۰ ـ ۵۱ ـ ۵۲ ـ ۵۳)، چاپ سال ۱۹۹۳ میلادی.
محمدیان، کوخری، محمد، “ (به یاد کوخرد) “، ج۱. ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی.
اطلس گیتاشناسی استانهای ایران [Atlas Gitashenasi Ostanhai Iran] (Gitashenasi Province Atlas of Iran )
بخش مرکزی
روستاهای شهرستان بستک |
6487 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%85%D8%B4%DA%A9 | اندیمشک | اَندیمِشک یکی از شهرهای لر نشین استان خوزستان و مرکز شهرستان اندیمشک است
راهآهن این شهر به عنوان مرکز کل ناحیه راهآهن زاگرس و از نقاط حساس راهآهن تهران-جنوب بهشمار میآید.
تاریخچه
اندیمشک در کنار خرابههای شهر قدیم «لور» ساخته شدهاست. لور شهری آباد بوده که مورخان نیز از آن نام بردهاند، اما به مرور از آبادی آن کاسته شدهاست. تاریخ نگارانی همچون اصطخری و … در نوشتههای خود به این شهر اشاره کرده و آن را شهری آباد خواندهاند. شهرستان و شهر مرکز آن واقع در استان خوزستان. نام اندیمشک در دهه بیست خورشیدی به پیشنهاد فرهنگستان ایران برای دهکده صالح آباد برگزیده شدهاست.
در این منطقه، شخصی موسوم به صالح خان مکری (حکمران شوشتر در زمان قاجار) بناهایی چند از جمله دژی برای سکونت خویش ساخت که به قلعه صالح یا قلعه لور معروف گشت و در دوره حکومت رضاشاه پهلوی و مقارن با احداث راهآهن در ایران، در مجاورت قلعه لور، ایستگاه راهآهن اندیمشک بنا نهاده شد که به تدریج با آغاز ساختمانسازی در اطراف آن، اندیمشک رو به گسترش نهاد. شرکت جنرال موتورز آمریکا نیز در همین زمان شعبهای از کارخانه اتومبیلسازی نظامی خود را در این شهر تأسیس نمود. در دوره پهلوی دوم با ورود شرکتهای متعدد داخلی و خارجی، اندیمشک به شهری صنعتی بدل گشت و بدین ترتیب میزبان هزاران نفر از پزشکان، مهندسان، کارمندان و کارگران داخلی و خارجی گردید.
در این دوران بود که اندیمشک راه گسترش و پیشرفت را پیمود. شهر اندیمشک از نظر موقعیت راههای ترانزیت اصلی و مرکزی در قسمت بسیار مهمی میباشد، زیرا تنها شهری است که استان خوزستان، لرستان، ایلام و کرمانشاه را به هم ارتباط میدهد. در سمت شمال شرقی شهر، دشتی بایر است که از قدیم مردم به آن لور گفتهاند. این شهر راه ارتباط با شوش و انشان بود که از دیرباز بسیار با اهمیت بودهاست. این شهر یکی از مراکز عمده تجمع گویشوران زبان لری بالاگریوهای است.
جغرافیا
موقعیت جغرافیایی
طول جغرافیایی اندیمشک در شمال ۴۸ درجه و ۲۲ دقیقه خاوری نسبت به نصف النهار گرینویچ و عرض آن ۳۲ درجه و ۲۹ دقیقه شمالی نسبت به خط استوا میباشد.
مناطق شهرداری اندیمشک
شهرستان اندیمشک با تقسیم بندی شهرداری اندیمشک به بخش های ذیل تقسیم می گردد:
1- کوی شهدا
2- کوی فرهنگیان
3-کوی رسالت
4-کوی لور
5-کوی ولایت
6-پشت بازار(45متری قدس)
7-کوی جانبازان
8-کوی امیر
9-کوی نیرو
10-کوی بهارستان
11-لوانتور
12-کوی آزادی
اقلیم
اندیمشک در شمالیترین قسمت استان خوزستان قرار دارد و از غرب با استان ایلام و شمال با استان لرستان هممرز است به همین سبب آب و هوای این شهر در اواخر زمستان و بهار به علت بودن در دامنههای سبز زاگرس بسیار مطلوب و یکی از مقصدهای مسافران نوروزی در ایام بهار است. در فصل تابستان آب و هوای این شهر روزهای نسبتاً گرم و شبهای خنک را شامل میشود. در روزهای سرد فصل زمستان نیز در برخی مناطق بارش برف را تجربه میکند. دمای این منطقه در روزهای گرم سال در زیر سایه به بالای ۶۰ درجه سانتیگراد و در روزهای سرد سال در پایینترین حد خود در برخی مناطق به چند درجه زیر صفر نیز میرسد.
منابع طبیعی
دسترسی به آب شیرین سرچشمههای دریاچه دز باعث شده که این شهرستان یکی از بهترین آبهای آشامیدنی کشور را دارا باشد. شهرستان اندیمشک از شمال به استان لرستان و از غرب به استان ایلام و از جنوب به شهر شوش و از شرق به شهر دزفول محدود میشود. وجود دو سد بزرگ و شناخته شدهٔ کرخه و دز در این شهرستان مقصد بسیار خوبی را برای گردشگران و توریستها فراهم ساخته. سد دز در بیست کیلومتری شمال شرقی و سد کرخه در بیست و دو کیلومتری شمال غربی این شهر واقع شدهاند که برق مصرفی مناطق زیادی از استان و کشور را تأمین میکنند و همچنین سد بالارود در فاصله ۲۳ کیلومتری شمال اندیمشک بر روی رودخانه بالارود در حال احداث میباشد.
رودخانه های اندیمشک
اسامی رودخانه های این شهرستان به شرح است:
_رود دز :
که در مشرق شهرستان اندیمشک واقع شده و به همراه دریاچه عظیم سد دز مرز طبیعی مشترک بین این شهرستان و شهرستان دزفول می باشد.
_رود کرناس :
در شمال شرقی شهرستان اندیمشک جریان دارد و به دز می پیوندد و از کوه های لاوه و کوه سردار در منطقه سر چشمه گرفته است,که در قسمت علیا,کلیشان خوانده می شود. این رودخانه، فصلی است.
-رودخانه دمدم:
از کوه گداجزوریت کوه در شمال شرق سرچشمه گرفته و به دریاچه سد دز می ریزد و در سرچشمه به نام دریگر خوانده می شود. این رودخانه، فصلی است.
-رود مازو:
از ارتفاعات مرکزی شهرستان اندیمشک,و در قسمت مرکزی جریان دارد و به دریاچه می ریزد. این رودخانه، فصلی است.
-رود بالارود:
که ابتدا در مسیر حرکت می نماید و از کوه های منگره و تخت گلزار سرچشمه گرفته و در تاکاب هم پیوسته و پس از عبور از حسینیه(مرکز بخش الوار)به طرف شهر اندیمشک جریان یافته,از غرب آن عبور می کند.
رود فصلی گلان مورت:
از ارتفاعات کل بادام در غرب شهرستان اندیمشک به کرخه می ریزد.
-رود فصلی قلاسوره:
از کوه بستوله سرچشمه گرفته و در غرب شهرستان اندیمشک به کرخه می ریزد.
رود زال:که سرچشمه اصلی آن ارتفاعات پشت کوه در شمال شهرستان اندیمشک بوده,بعد از عبور از پل زال مرزمشترک استان لرستان,ایلام و استان خوزستان را رقم زده,به کرخه می ریزد. کرخه مرز مشترک طولانی شهرستان اندیمشک و استان ایلام را تشکیل می دهد.
مردمشناسی
زبان
مردم اندیمشک از قوم لر هستند و به زبان لری بالاگریوهای سخن میگویند.. همچنین لری بختیاری نیز در این شهرستان رایج می باشد .
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۱۳۵٬۱۱۶ نفر (در ۳۹٬۱۵۱ خانوار) بودهاست.
طوایف
ساکنان اندیمشک به لری بالاگریوه ای صحبت میکنند. اندیمشک از دیرباز بخشی از مناطق قشلاقی چادرنشینان لر به ویژه ساکنان استان لرستان کنونی بهشمار میرفته که پس از یکجانشینی عشایر در آغاز حکومت پهلوی هماکنون بخش عمدهای از ساکنان این شهر از طوایف و ایلات گوناگون لر هستند.
سد و نیروگاه کرخه اندیمشک
سد کرخه یکی از بزرگترین سدهای خاکی دنیا و بزرگترین سد خاکی ایران و خاورمیانه است که بر روی رودخانه کرخه در ۲۲ کیلومتری شمال غربی شهرستان اندیمشک در استان خوزستان ساخته شدهاست. کرخه با تاجی به طول ۳۰۳۰ متر و ارتفاع ۱۲۷ متر از لحاظ حجم بدنه بزرگترین سد تاریخ ایران است و با حجم مخزنی به میزان ۷ میلیارد و ۳۰۰ میلیون مترمکعب، بزرگترین دریاچه مصنوعی ایران را پدیدآورده است. عملیات اجرایی این سد در سال ۱۳۷۰ آغاز و در سال ۱۳۸۰ به پایان رسیدهاست. متوسط تولید انرژی سالیانه این نیروگاه روزمینی ۹۳۴ میلیون کیلووات ساعت است. نیروگاه این سد با ظرفیت ۴۰۰ مگاوات از زمان بهرهبرداری در سال ۱۳۸۱ تا پایان سال ۱۳۸۷ توانسته بیش از ۴۹۴۱ میلیون کیلووات ساعت برق تولید کند.
سد و نیروگاه بالارود اندیمشک
این مجموعه که در فاصله ۲۳ کیلومتری شمال اندیمشک بر روی رودخانه بالارود در حال احداث میباشد ارتفاع آن ۸۰ متر و طول تاج آن ۱۰۵۰ متر است که مخزن آن امکان ذخیره ۱۳۱ میلیون متر مکعب آب را دارد که ضمن کنترل سیلابهای فصلی و تأمین آب سیزده هزار هکتار از اراضی کشاورزی پائین دست و در طول سال نیز یازده گیگا وات برق تولید و وارد شبکه سراسری خواهد کرد.
سد تنظیمی پای پل کرخه
در ده کیلومتری پایین دست سد بزرگ کرخه، در ۲۰ کیلومتری غرب شهرستان اندیمشک
سد تنظیمی کرخه در سال ۱۳۸۸ به بهرهبرداری رسید
نام پای پل برگرفته از بند تاریخی و پل مربوط به دوره عیلامیان یا ساسانیان (پل مورد استفادهٔ شهر اوان یا همان ایوان کرخه) قرار گرفتهاست
بقایای این بند تاریخی کمی پایینتر از سد و در کنار پل نادری کرخه و جاده اندیمشک - دهلران قرار دارد
سد پای پل کرخه که به عنوان بزرگترین سد تنظیمی کرخه شناخته میشود،
آب را گروگان گرفته و دریاچه ساختهاست و کمی آنطرف تر برای خود دنیایی آفریده و انواع پرندگان زیبا آنجا زندگی میکنند و زیبایی خاصی به منطقه دادهاست.
سد تنظیمی کرخه با وجود تأسیسات و دریاچه زیبا و نیز چشمانداز فضای سبز، میتواند به یکی از نقاط گردشگری شمال خوزستان تبدیل شود.
اندیمشک در دوران جنگ ایران و عراق
حادثه چهارم آذر ماه ۱۳۶۵
در روز چهارم آذر ماه ۱۳۶۵ شهر اندیمشک به مدت ۱ ساعت و ۴۵ دقیقه توسط ۵۴ فروند جنگنده نیروی هوایی عراق مورد حمله قرار گرفت که طی این حمله ۳۰۰ نفر از شهروندان اندیمشک کشته و ۷۰۰ نفر نیز به شدت مجروح شدند. این حمله را به عنوان طولانیترین حمله پس جنگ جهانی دوم میشناسند و از آن با عنوان (روزی که صدام در اندیمشک قصابی کرد) یاد میشود. به علت وقوع این حادثه یادمانی برای گرامی داشت کشته شدگان و مجروحان در روبروی ساختمان اداره کل راهآهن این شهر نصب شده که بر روی آن شرح این واقعه توضیح داده شدهاست.
به همین خاطر مردم اندیمشک روز ۴ آذر ۱۳۶۵ را روز اندیمشک میدانند هر چند که این روز در تقویم به این اسم ثبت نشدهاست.
مهمترین پادگان عملیاتی خوزستان در جنگ ایران و عراق
پادگان دوکوهه نام منطقه و پادگانی است در ۴ کیلومتری شمالغربی شهر اندیمشک در کنار شهرک دوکوهه واقع شدهاست. این منطقه به علت وجود دو ارتفاع ۳۱۶ و ۲۸۸ متری در کنار هم که مانند دو کوه دوقلو در این منطقه مسطح خود نمایی میکنند، دوکوهه نام گرفتهاست. مساحت این پادگان با حواشی آن ۱۵ کیلومتر مربع میباشد که وسعت بخش اصلی آن کمتر از پنج کیلومتر مربع است. بخش اصلی پادگان که شامل ساختمانهای گردانها، ساختمانهای اداری، دژبانی و انبار و ادوات و همچنین زمین صحبگاه است، در کنار جاده و ایستگاه راهآهن موقت دوکوهه قرار دارد. دوکوهه قبل از انقلاب پادگان پشتیبانی لشکر ۹۲ زرهی و یگانهای نظامی جنوبغرب کشور بود و ساختمانهایی نیمهساز برای نیروهای پادگان وجود داشت. با شروع جنگ این پادگان در اختیار سپاه پاسداران قرار گرفت و در دوران جنگ ایران و عراق به مهمترین پادگان عملیاتی خوزستان مبدل شد. شهرستان اندیمشک دارای پادگانهای متعددی میباشد که شامل پادگان زین الدین پادگان کلهر پادگان جعفرزاده اندیمشک پایانه نظامی اندیمشک پادگان کرخه اندیمشک با وجود رادار سد دز اندیمشک و سایت موشکی هاک در اندیمشک در دوران دفاع مقدس نقش بسزایی داشتهاند
اقتصاد
شهرستان اندیمشک دارای موقعیت استراتژیک و ویژه، زمینهای خوب کشاورزی، معادن نفت، گاز، سیلیس، گچ، ماسه، آهک و سنگ آهن و جاده ترانزیتی آسفالته و خط راهآهن سراسری اندیمشک به تهران که خوزستان را به مرکز و شمال شرقی ایران پیوند میدهد. داشتن سدهای بزرگ مانند سد دز و سد کرخه در اندیمشک که بر ارزش این شهرستان افزودهاند و بخش بزرگی از نیروی برق کشور و نیز آبیاری زمینهای این شهر و شمال خوزستان را تأمین میکند.
حمل و نقل
راهآهن این شهر به عنوان بخشی از راهآهن تهران-جنوب از نقاط حساس بهشمار میآید. اندیمشک مرکز
ناحیه راهآهن زاگرس (لرستان سابق) میباشد ساختمان اداری و دپوی ناحیه زاگرس در این شهر قرار دارد، دپوی اندیمشک به علت اعزام و تفکیک قطارهای باری که از سمت ناحیه جنوب به تهران حرکت میکنند، جزو مهترین دپوهای راهآهن ایران محسوب میشود و همچنین اندیمشک در مسیر جاده ترانزیت کشوری قرار دارد.
معادن
معادن سنگ آهک و دولومیت چناره در شمال شهرستان اندیمشک در مجاورت روستای بیدروبه قرار دارد. تخمین زده میشود که این ذخایر که در حال حاضر بهرهبرداری میشوند است در حدود ۱۰۰ سال قابل بهرهبرداری باشد. این شهرستان دارای چند بخش و شهر است. گستردگی این شهر به حدی است که میتوان آن را از نظر وسعت یکی از بزرگترین شهرهای استان نامید. آب آشامیدنی شهر اندیمشک از روخانه دز تأمین میشود که در نمونه آبشناسی در ایران کمنظیر و بیمانند شناخته شده و بهترین نوع آب طبیعی و زلال در این سامان وجود دارد. شهرستان اندیمشک از نظر موقعیت راههای شوسه، اصلی و مرکزی دارای اهمیت بوده. این شهرستان با داشتن مراتع بسیار در اطراف خود و وجود رودخانههای بزرگ دز، کرخه و بالارود از استعداد بسیاری برای صنعت و کشاورزی و دامپروری برخوردار است. اندیمشک بعد از اهواز، دزفول، آبادان، بهبهان و ماهشهر، پرجمعیت ترین شهر استان خوزستان است..
مراکز دانشگاهی
اندیمشک، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اندیمشک (با ۲۰ رشته تحصیلی در مقطع کاردانی و کارشناسی و کارشناسی ارشد)- دانشگاه پیام نور-مرکز تربیت معلم امام رضا (تحصیل دانشجویان مقطع کارشناسی) و دانشگاه علمی کاربردی را داراست.
کشتی فرنگی
ورزش اول و بومی اندیمشک کشتی فرنگی است و این شهر تا به حال افراد زیادی را به کشتی فرنگی ایران معرفی کردهاست. از جمله این افراد میتوان به پویا ناصرپور دارنده طلای مسابقات قهرمانی کشتی آسیا ۲۰۲۰
و امین کاویانینژاد دارنده طلای مسابقات قهرمانی کشتی آسیا ۲۰۲۰. و سعید عبدولی دارندهٔ مدال طلای قهرمانی جوانان جهان و همینطور طلای بازیهای آسیایی ۲۰۱۰ گوانژو و برنز بازیهای آسیایی ۲۰۱۴ اینچئون و مدال طلای مسابقات قهرمانی کشتی جهان ۲۰۱۱ و مدال برنز المپیک ریودوژانیرو برزیل و همینطور حبیبالله اخلاقی دارندهٔ مدال طلای مسابقات آسیایی ۲۰۱۴ اینچئون کره جنوبی و همینطور مدال طلای قهرمانی کشتی آسیا ۲۰۱۲ و مدال برنز قهرمانی جهان ۲۰۰۹ و همچنین پرویز زیدوند دارندهٔ دو مدال طلا و یک نقرهٔ مسابقات قهرمانی آسیا و مدال برنز بازیهای آسیایی ۲۰۰۲ بوسان و همچنین سامان عبدولی دارنده دو مدال برنز مسابقات قهرمانی کشتی آسیا ۲۰۱۷ و مسابقات قهرمانی کشتی آسیا ۲۰۱۹ و مدال نقره مسابقات قهرمانی کشتی آسیا ۲۰۱۶ اشاره کرد.
میدان نفتی قلعه نار
میدان نفتی قلعهنار از میادین نفتی ایران است، که در استان خوزستان، در فاصله ۳۰ کیلومتری از شمال اندیمشک در بخش الوار گرمسیری واقع است. طول این میدان ۱۸ کیلومتر و عرض آن ۳ کیلومتر است، هماکنون ظرفیت تولید نفت خام این میدان بهطور متوسط معادل ۲۵ هزار بشکه در روز است.
این میدان نفتی توسط شرکت بهره برداری نفت و گاز کارون (اهواز) بزرگترین شرکت تولید کننده نفت ایران مدیریت می شود.
پتروشیمی اندیمشک
مراحل EPC مهندسی خرید-ساخت-طراحی و نصب تجهیزات این پتروشیمی توسط شرکت مهندسین مشاور چگالش انجام می شود.
گردشگری
اندیمشک به لحاظ موقعیت در شمالیترین نقطه استان خوزستان قرار دارد که به عنوان گذرگاه جهان باستان در فاصله بین دشت و کوهستان قرار دارد که مأمن تمدنهای بزرگ آوان یا اِوان (ایوان کرخه)، تمدن شوشان یا سوزیانا و تمدن سیماش در لرستان کنونی بودهاست. این منطقه دارای آثار و محوطههای باستانی بسیاری است که گویای ارتباط تاریخی اندیمشک با این تمدنهاست. به نقل از کتیبه پایکولی که در موزه لندن نگهداری میشود: آشوربانیپال پادشاه آشور زمانی که به قصد ویرانی پایتخت عیلام وارد سرزمین ایلام میشود میگوید من از نقطهای وارد دشت شدم که رود وارد میشود یعنی همینجا (مسیر ورود رودخانه کرخه در شمالغرب اندیمشک) از آثار تاریخی، باستانی و گردشگری اندیمشک میتوان به ویرانههای شهر ساسانی لور، شهر اریترین، پل صیحه، بقعه شاهزاده احمد در مازو، قلعه رزه و ویرانههای شهر ایلامی زعفران دشت در منطقه توریستی منگره، سد کرخه و سد دز همچنین و پلاژ آن اشاره کرد.
کلیسا در اندیمشک
اندیمشک دارای دو کلیسای معروف بود که یک کلیسا به خاطر عدم نظارت مسئولان تخریب بعد از واگذاری زمین و فروختن آن توسط مسئولان وقت تغییر کاربری داده شد
یکی از کلیساهای اندیمشک تا سال ۱۳۸۲ عامالمنفعه و فاقد سند رسمی مالکیت بوده اما در این سال توسط انجمن خلیفهگری آشوری-کلدانی تهران به ثبتی ۲۵۸۲۸/۹۹ در بخش ۴۴ اندیمشک به ثبت رسیدهاست این بنا در نبش خیابانهای انقلاب و صفر احمدی در منطقه ۱ شهری اندیمشک بوده بود
کلیسای دیگر اندیمشک کلیسای "سانتاباربارا در سد دز اندیمشک واقع شدهاست و به متروکه تبدیل شدهاست.
پلاژ دریاچه دز اندیمشک
پلاژ سد دز در ۳۵ کیلومتری شهر اندیمشک در کنار دریاچه سد دز واقع شدهاست. این منطقه دارای تأسیسات، رستوران، طبیعت و جاذبههای حیاط وحش میباشد. همچنین این منطقه موقعیت مناسب برای ایجاد رستوران شناور را دارد. راههای دسترسی به منطقه:
وجود راهآهن سراسری خوزستان به تهران در جوار منطقه و ایستگاه گل محک نیز از دیگر راههای دسترسی به منطقه میباشد.
دره تنگوان
تنگوان نام کوهی است در شمال شهر اندیمشک.
این کوه از جمله کوههای مهم ناحیه شمال خوزستان محسوب میگردد و جهت آن شمال غربی – جنوب شرقی، موازی با جهت گسترش رشته کوههای زاگرس میباشد.
ضلع شمال غربی کوه تنگوان در بالارود شمالی با یک پرتگاه قطع میشود و سپس با یک شیب ملایم به طرف جنوب شرقی ادامه مییابد. ضلع جنوب شرقی تنگوان را کوه سنگ سیلان تشکیل میدهد که در نهایت به در ههای عمیق رود دز و قلعه مختار و چم سبز یا (چم سوز) به زبان محلی ختم شده و رشته کوه تنگوان در این ناحیه پایان میپذیرد.
ارتفاع تنگوان حداکثر ششصد متر بوده و هرچه به طرف جنوب شرقی تنگوان پیش میرویم از ارتفاع آن با یک شیب کند کاسته میشود.
تنگوان و دیواره سنگی، صخرهای و صاف آن به همراه درههای عمیق و پرتگاههای متعدد این کوه را برای ورزشهای کوهنوردی به ویژه صخرهنوردی بسیار مناسب نموده بهطوریکه صعود به این کوه همراه به خطراتی است
قلعه مختار
منطقه قلعه مختار در ۱۱ کیلومتری شرق شهرستان اندیمشک و در کنار رودخانه دز است.
منطقه گردشگری منگره
منگره از چند دره تشکیل گردیده و در شمال بخش الوار گرمسیری واقع شدهاست؛ و یکی از مناطق کوهستانی میباشد و محدود است از شمال و غرب به کوه «چوونی» و دورق (Duragh ).
دورق شهری از ناحیه خوزستان بودهاست و به نام دورق فرس مشهور بودهاست که بنظر میرسد این همان دورق باشد. رودخانهای که از دهکده گرداب سرچشمه میگیرد، پس از عبور از تنگه کول گاو به رودخانه انارکی میپیوندد و جاده سراسری را در محلی موسوم به بالارود قطع میکند.
بقعه امیرسیف یا دژ سرقلا
در دامنه کوه «سیه» در میان گورستان قدیمی، بقعهای است که به نام امیرسیف مشهور است.
(که مربوط به قرن ششم و هفتم هجری است) اندازه داخل آن ۳۰/۳×۳۰/۴ متر و هر دیوار آن محراب کوچکی دارد. در وسط قبری است بطول و عرض ۹۵×۱۷۹ و ارتفاع ۷۰ سانتیمتر که تماماً با کاشی سبز تزیین گردیده بلندی گنبد نزدیک به ۱۲ متر است.اندازه در ورودی آن ۷۵×۱۲۵ سانتیمتر است که به سمت جنوب باز میشود.تمامی بقعه با سنگ قلوه و ملاط ساخته شدهاست. احتمالاً امیرسیف یکی از اتابکان لر کوچک باشد،امیر سیف واقع در دهکده امیر سیف و در کنار رودخانه گرداب حوالی دژ سرقلا دهستان قیلاب، بخش الوارگرمسیری در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۷۳۹۷ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
امامزاده احمد بن موسی (معروف به شاهزاده احمد)
شاهزاده احمد در شهرستان اندیمشک از استان خوزستان قرار دارد برای رسیدن به این مکان زیارتی و تفریحی که دارای طبیعت زیبا و جذاب است باید در مسیر جاده ترانزیتی جنوب و در مسیر جاده اهواز تهران پس از رسیدن به شهرستان اندیمشک و در مسیر جاده اندیمشک-خرم آبادو درمیانه راه در بخش الوار اندیمشک و در شهر تازه تأسیس بیدروبه در کمربندی این شهر حرکت کنیم پس از طی حدود 60 کیلومتر به این مقبره میرسیم. برای رسیدن به امام زاده شاهزاده بن احمد باید از روستایهای زیبای چون کلگدره و تکتکاب و شیرین آب و جا اردو و سرخکان و پیروالی و محمودبن علی و مازو و تنوربلند و ادریسی علیا وارد شویم و در مسیر پرپیچ وخم و زیبای آن منطقه که پوشیده از جنگلهای چنار و درختان پسته کوهی و بلوط قرار دارد که این جاده زیبا و کوهستانی به جاده چالوس خوزستان معروف شدهاست قرار میگیریم که پس از طی کردن این مسیر به بقعه شاهزاده احمد میرسیم که بین دوکوه بنامهای گردن باریک و دارتاگریوه که تقریباً مرز استانهای خوزستان و لرستان است قرار دارد. در تابستانهای داغ خوزستان ،هوای این منطقه معتدل و خنک است که در کنار بقعه شاهزاده احمد روستای زیبای به نام دشت لاله واقع شده که دارای دشتی زیبا و بزرگ پر از گلهای لاله است وجود دارد که پس از زیارت امام زاده دیدن این دشت زیبا خالی از لطف نیست.
گنبد قدیمی بقعه شاهزاده احمد در شهرستان اندیمشک استان خوزستان متعلق به معماری اسلامی عهد تیموری است. مردم محلی اعتقاد دارند این امامزاده از اعقاب امام موسی کاظم بودهاست. برخی این امامزاده را گگ احمد نیز میخوانند. خادمین این امامزاده عمامه قرمز بر سر دارند و معتقدند شاهزاده احمد (ع) در زمان حیاتش هر موقع غضبناک میشد شال قرمز به سر و کمر میبست.
بنای مقبره چهارگوش و گنبد هرمی ۱۰ ترکی دارد. بلندای آن نزدیک به ۱۴ متر و سبز رنگ است. درب ورودی مقبره در جهت شمال قرار گرفته و دارای گلدسته کوچک آجری است و روی قبر هم ضریحی فلزی کار گذاشته شدهاست.در حال حاضر دور تا دور بنای این بقعه داربستهایی ایجاد شده که به گفته زائران این امامزاده نشان از آماده کردن مقدمات تخریب این بنا توسط اداره اوقاف را دارد.راولینسن مینویسد مردم گفتهاند: شاهزاده احمد دو برادر داشته یکی به نام سلطان محمود که در هیلان مدفن دارد و دیگری سلطان ابراهیم موسوم به بابا بزرگ است و لرهای لرستان برای او حرمت قائلاند. مضافاً طبق گفته راولینسن سلطان محمود و شاهزاده احمد در زمره اولیای «اهل حق اند» و به همین دلیل دارای حرمت فراوانی هستند.ادموندز با ذکر نام شاهزاده احمد مینویسد روزی چهار نفر با عمامههای سرخ به دیدنم آمدند و سپس میافزاید عمامه سرخ در ایران یا دست کم در استانهای غربی و مرکزی کشور منحصربفرد است و تنها متولیان شاهزاده احمد آن را بر سر میگذارند که مقدسترین زیارتگاه در بالاگریوه است و مردم به زیارت او میروند و با خود نذری میبرند یا در آن نذر میکنند. متولیان عمامه سرخ را پاپی مینامند. اما به نظر نمیرسد اینان با طایفهای به همین نام نسبتی داشته باشند.
فیلبرگ از متولیان عمامه سرخ نام میبرد و میافزاید شاهزاده احمد را مخصوصاً یاور زنان نازا میشمارند.مینورسکی مینویسد مردم منطقه، شاهزاده احمد را پسر موسی کاظم امام هفتم میدانند.در شمال مازو محلی موسوم به دشت لاله، بقعهای است معروف به شاهزاده احمد (که گنبد قدیمی آن معماری تیموری و اواخر عهد مغول بودهاست). به اعتقاد مردم از اعقاب امام موسی کاظم است و به شاه چراغ مشهور است. مردم، این امام زاده را به نامهای «گگ احمد و سید احمد» نیز مینامند. راولینسن مینویسد مردم گفتهاند: شاهزاده احمد دو برادر داشته یکی به نام سلطان محمود که در هیلان مدفن دارد و دیگری سلطان ابراهیم موسوم به بابا بزرگ است و لرهای لرستان برای او حرمت قائلاند. مضافاً طبق گفته راولینسن سلطان محمود و شاهزاده احمد در زمره اولیای «اهل حق اند» و به همین دلیل دارای حرمت فراوانی هستند.
داوود خادم و معبد ستارههای نشان دار ساسانی
در شمال غربی دهکده گرداب منگره در دهستان قیلاب بخش الوار گرمسیری شهرستان اندیمشک به فاصله شش کیلومتر، دهکدهای است موسوم به «شیخ» در گورستان دهکده، مقبرهای است که با سنگ و ملاط ساروج ساخته شدهاست. گنبد آن مخروطی شکل و اندازهای داخل مقبره ۴۰/۳×۳۰/۳ متر بوده و شباهت زیادی به گنبد امیرسیف دارد. تنها تفاوتی که این دو مقبره با هم دارند، دو گلدسته میباشد که بی شک سالهای بعد ساخته شدهاند. در ورودی مقبره شرقی است. سنگ قبری در این مقبره مشاهده نشد. سنگ قبرهای بزرگی با خط کوفی در گورستان اطراف مقبره دیده شد که تاریخ بعضی از آنها مربوط به قرن هفتم هجری میباشد بر بالای سر قبرها نیز سنگهایی بطول ۸۰ تا ۹۰ سانتیمتر بهطور عمودی کار گذاشته شده وروی بعضی از آنها به خط کوفی آیاتی از قرآن بهطور برجسته حک شدهاست. صاحب مقبره داود ابن محمد، معروف به خادم الفقرا میباشد که مستوفی در تاریخ گزیده از آن یاد میکند.
بقعه شیخ روستای باریکاب
حاجی باریکاب
مقبره حاجی باریک آب در روستایی به همین نام در سمت راست دهکده منگره در دهستان قیلاب بخش الوار گرمسیری و شمال شهرستان اندیمشک قرار داردوجه تسمیه نام باریک آب (حاجی باریک آو) از آب چشمه با آب دهی کم گرفته شدهاست.
از دیدنیهای حاجی باریک آب وجود یک درخت تنومند در وسط مقبرهٔ او بود که متأسفانه چند سال پیش قطع شد
امامزاده بابا لَنگ
بقعه امامزاده بابا لَنگ
در انتهای دریاچه دز
در فاصله ۲۰ کیلومتری شرق دهکده مازو و ۸۵ کیلومتری شمال شرق اندیمشک روستایی به نام بابا لنگ وجود دارد که در کنار آن گنبدی است مخروطی شکل که به «بابا لنگ» مشهور است و متعلق به معماری قرن ۶ و ۷ هجری قمری است
زیارتگاه اهالی منطقه و جد تیرهای به نام بابا لنگیها است.
کلمه بابا به پیشوایان مذهبی اهل حق گفته میشده، این گنبد در نوع خود بینظیر است و گنبد مخروطی بلندی آن نزدیک به ۱۲ متر است.
اندازه داخل مقبره ۳×۳ متر بوده و در وسط قبری است که به وسیلهٔ کاشیهای سبز تزیین شدهاست که اکنون قسمتی از کاشیها را برداشته و به جای آن گچ اندود کردهاند.
در ورودی آن اتاقی کوتاه دارد و اندازه آن ۱×۳۰/۱ متر است و محل قبر، دو پله پایینتر از سطح زمین است و تمامی آن با سنگ و گچ ساخته شده ولی سنگ قبر یا کتیبهای مشاهده نشد.
حریم گنبد با دیواری بطول و عرض ۱۶×۲۲ و پهنای ۵/۱ متر محصور گردیده و اطراف آن گورستانی قدیمی است.
این بقعه در سال ۱۳۸۸ در فهرست آثار ملی ثبت گردید.
امامزاده بابالنگ از مریدان و یاران احمد بن موسی کاظم (ع) (شاهزاده احمد) میباشد.
قلعه کوران (قلعه مناصر یا کورو یا کهیران یا کهرو)
یکی از قلعههای نظامی و مهم بخش الوار- اندیمشک است که در شمال شرق این شهرستان و در۵۰۰ متری شرق جاده اندیمشک- شاهزاده احمد واقع شدهاست، این قلعه از جمله قلعههایی است که در دوره اسلامی کاربرد داشته و قدمت آن به دوره صفویه برمیگردد.
قرار گرفتن قلعه کوران (کورو یا کهرو) در کنار جاده اندیمشک – امام زاده احمد و چشماندازهای طبیعی منطقه و بکر و دست نخورده بودن آن و سپس آنکه این منطقه یکی از مناطق زیارتی و تفریحی شهرستان اندیمشک بهخصوص در فصول بهار و تابستان است که در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۷۱۴۹ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
قلعه رزه (قلعه رزمان یا رزمانان)
این قلعه منزلگاه کاروانیان جاده خرمآباد به اندیمشک (صالح آباد قدیم) بوده و اکنون نیز جاده سراسری خوزستان از کنار آن میگذرد که در ۴۵ کیلومتری جاده ارتباطی اندیمشک خرمآباد و در حدود ۵۰۰ متری جنوب شرقی روستای قلعه رزه و در حاشیه جاده میباشد که در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۷۱۴۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
قلعه رزه که در ادوار گذشته در محلی به نام رزه بر سر راه کاروانها ساخته شده محل حکومت سلاطین اشکانی بوده که گرهشکان یا به زبان محلی گرشکان یا گرشگو در قسمت جنوبی این قلعه وجود دارد که قسمت غرب و جنوب غربی آن رودخانه کرخه میباشد.این کاروانسرا دارای پلان چهارگوش و مستطیل شکل در جهت شرقی و غربی بوده و از نوع چهار ایوانی و از بناهای دوره صفوی میباشد؛ و توسط شخصی به نام «حسین خان والی» عصر صفوی در سال ۱۰۰۸ هجری ساخته شدهاست. قلعه رزه دارای ۱۴ اتاق مسکونی بوده که در داخل هر اتاق ۴ طاقچه ساخته شده و تمام اتاقها به هم ارتباط دارند و برای ورود و خروج از قلعه، تنها یک در وجود داشتهاست.
مصالح بکار رفته در ساخت کاروانسرا از سنگ قلوه، ساروج و گچ بوده ولی در دورههای بعدی برای بازسازی آن به مقدار بسیار کم از کاروانسرا کنگرههایی جهت نگهبانی ساخته شده، در جهت شمالی و جنوبی کاروانسرا به پرتگاه منتهی میشود.قلعه، به هنگام تصرف لرستان به دست قوای دولتی رضاشاه، اهمیت نظامی فراوان داشته و یک از قرارگاههای مهم جلوگیری از شورش، یاغیگری و غارت بهشمار میرفتهاست. ابوعبدالله محمد بن احمد مقدسی (۳۳۶–۳۸۰ ه.ق) که ۱۱۰۰ سال پیش میزیسته، مسیر «خرمآباد» تا «اندیمشک» را چنین بیان میکند:
سابرخواس/شابرخاست/شاپورخواست همان خرمآباد کنونی و لور، لوریا، بلاد اللوریا، صحرای لوریا، اللور، یا اللریه همان اندیمشک فعلی در منطقهای که امروز به آن قلعهٔ رزه (شهر رزمانان RaZmanan) میگویند، واقع شدهاست.همچنین در شمال این قلعه، یک بنای دو طبقه کوچکتر نیز وجود دارد که به حسینه یا قلعه حسینی مشهور است.
قلعه حسینی
شمال کاروانسرای قلعه رزه، در کنار جاده اندیمشک - پلدختر و دهکده قلعه رزه الوار گرمسیری، یک بنای منفرد دیگر با فاصله تقریبی ۱۵۰ متر بنا گردیدهاست
که با پلان چهارگوش و به صورت دو طبقه، ساخته شدهاست. طبقه فوقانی، محلی جهت نگهبانی است.
کاروانسرا دارای چهار اتاق و یک حیاط مرکزی میباشد بنای مذکور در جهت غربی دارای پلکانی است که به طبقه دوم راه دارد، در طبقه دوم نیز پلکان دیگری تعبیه شده که به پشت بام منتهی میشود.
دلیل وجودی بنا با توجه به اینکه مانعی طبیعی در شمال کاروانسرای قلعه رزه و خارج از محدوده ساختمانی قرار گرفته و دیدهبانی مناسب را سلب نموده، لذا اقدام به ساخت این بنا یا قلعه نمودهاند تا مشرف بر نواحی شمالی باشد. مصالح این بنا دقیقاً همان است که در ساخت کاروانسرای رزه بکار گرفته شدهاست.
این بنا در نزد عامه به قلعه حسینی معروف میباشد وجه تسمیه قلعه حسینی از این قرار است که شخصی به نام حسین چندین سال متوالی در آن مسکن گزیده و تاق که همان اتاق میباشد در گویش محلی به معنی ساختمانی که محل زندگی فردی به نام حسین بوده نامیده شدهاست.
این قلعه نیز مربوط به دوره صفوی میباشد که در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۰۰۳ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
مقبره محمودعلی
این بقعه در دهکدهای به همین نام در جنوب غربی دهستان مازو، بخش الوارگرمسیری واقع شدهاست. گنبد آن مخروطی شکل (و مربوط به قرن ۱۱ هجری است). اندازه داخل مقبره ۴۰/۴×۴۰/۴ متر است. قبر در وسط قرار دارد و ابعاد آن ۷۰/۱×۶۰/۱×۵۰/۱ متر میباشد. بلندی گنبد از سطح بام مقبره نزدیک به ۸ متر است که از دو طبقه درست شده و دو جداره است؛ یعنی بین طاق مقبره و گنبد، فضا است و بهوسیله دریچهای میتوان به آن داخل شد. در جنوب آن اتاقی برای زائران ساخته شدهاست. گنبد محمود علی که در گویش محلی محمید علی خوانده میشود. در کتب تاریخی سلطان محمود فرزند علی ذکر شده که به مرور زمان به محمود علی معروف شدهاست. حریم گنبد با دیواری سنگ چین شده بطول ۲۰ و عرض ۱۶ متر محصور گردیدهاست و اطراف حصار، قبرستانی کهنه و قدیمی هست که بعضی قبرهای آن با خط کوفی نوشتهاست. مقبره محمود علی (ممیدعلی) که مربوط به قرون میانه اسلامی است در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۸۵ با شماره ثبت ۱۷۹۹۳ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
پل باستانی صیحه (آباره عباس خان)
این آباره در ۶ کیلومتری جاده اندیمشک به شوش (روبروی شهر آزادی) و در حاشیه شرقی جاده واقع شدهاست. این آباره در سال ۱۳۷۹ شناسایی گردید و کار خاکبرداری و مرمت آن از سال ۱۳۸۰ آغاز گردید. این بنا دارای ۱۲ دهانه میباشد و در گذشته کاربری انتقال آب را داشتهاست و آب را به وسیلهٔ کانال به این منطقه آورده و پس از عبور آب از روی پل زمینهای کشاورزی آن طرف پل را آبیاری مینمودند. پلهای آبرو تنها جهت آبیاری زمینهای کشاورزی به کار میآیند و اصطلاحاً آباره گفته میشود.
این پل مربوط نیز به دوره صفوی میباشد که در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۸۳۷۶ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
مصالح بکار رفته در ساخت این بنا سنگ، آجر بههمراه ملاط گل، آهک و ساروج میباشد پی پایههای این پل از سنگ، ستونها از آجر و دیوارههای فوقانی از سنگ میباشد. دریچههای پل در جهت خلاف جریان آب و هم در جهت موافق آن پیش آمدگیهای دارد که اصطلاحاً موج شکن یا آب (پشت پل) به صورت نیم دایره میباشد. افزایش مقطع طولی پل و سنگین تر نمودن پایهها جهت خنثیسازی رانش حاصل از طاقهای بزرگ، نقش استحکامی پل در مقابل فشارهای سرسامآور آب در هنگام طغیان رودخانهها و هدایت مناسب آب که از لحاظ مکانیکی و مهندسی در دوام پل تأثیر بسیاری داشتهاست.
در ساخت پل صیحه به نمای پل توجه نشدهاست و فقط به جنبة کاربری و استحکامی آن توجه نمودهاند. قوس دهانهها یک اندازه نمیباشد این دهانهها از ارتفاع «تیزی» تا پاکار بین ۶/۳ و ۷۰/۳ متفاوت میباشد. پایهها تقریباً ۱ متر میباشد. دهانه ۶ بزرگترین دهانه میباشدبا توجه به اینکه در گذشته به دلیل شرایط زندگی مردم و نیاز به آب، اکثر سکونتگاهها در کنار رودخانه و چشمهها و مناطق آب خیز صورت میگرفت، احتمال وجود سکونت گاههایی همزمان با این آباره در منطقه نیز وجود دارد. در نزدیکی این آباره در منطقه سبز آب، آباره دیگری وجود دارد که کاربری آن نیز مانند پل صیحه میباشد. در طی خاکبرداری از دو آباره در اعماق مختلف به تکههای مختلف سفال شکسته برخوردارند. این بنا دارای ۱۲ دهانه میباشد و در گذشته کاربری انتقال آب را داشتهاست و آب را به وسیلهٔ کانال به این منطقه آورده و پس از عبور آب از روی پل زمینهای کشاورزی آن طرف پل را آبیاری مینمودند. پلهای آبرو تنها جهت آبیاری زمینهای کشاورزی به کار میآیند و اصطلاحاً آباره گفته میشود. این پل مربوط به دوره صفوی میباشد. مصالح بکار رفته در ساخت این بنا سنگ، آجر بههمراه ملاط گل، آهک و ساروج میباشد پی پایههای این پل از سنگ، ستونها از آجر و دیوارههای فوقانی از سنگ میباشد. دریچههای پل در جهت خلاف جریان آب و هم در جهت موافق آن پیش آمدگیهای دارد که اصطلاحاً موج شکن یا آب (پشت پل) به صورت نیم دایره میباشد. افزایش مقطع طولی پل و سنگین تر نمودن پایهها جهت خنثیسازی رانش حاصل از طاقهای بزرگ، نقش استحکامی پل در مقابل فشارهای سرسامآور آب در هنگام طغیان رودخانهها و هدایت مناسب آب که از لحاظ مکانیکی و مهندسی در دوام پل تأثیر بسیاری داشتهاست. احتمال وجود سکونت گاههایی همزمان با این آباره در منطقه نیز وجود دارد. در نزدیکی این آباره در منطقه سبز آب، آباره دیگری وجود دارد که کاربری آن نیز مانند پل صیحه میباشد. در طی خاکبرداری از دو آباره در اعماق مختلف به تکههای مختلف سفال شکسته برخورد نمودیم که متعلق به دوره اسلامی میباشد.
پل بالارود (معروف به پل شاه عباسی)یکی از با ارزشترین آثار تاریخی اندیمشک از عهد ساسانیان پل بالارود بر روی رودخانه بالارود میباشد که در روستای بالارود شمالی واقع شدهاست. از ویژگیهای بارز پل میتوان به سنگهای تراشیده شده که به صورت آجر چیده شدهاند و به پایههای پل نمای مستحکم بخشیدهاست اشاره کرد.
جنس پل از ساروچ و دارای ۴ پایه مستحکم و مربع شکل بودهاست که سالیان قبل به علت سیل ویرانگر سقف پل ریزش میکند. این پل که در ۲۷ کیلومتری شمال شهرستان اندیمشک و در مجاورت بزرگراه اندیمشک پلدختر
و همچنین آزاد راه اندیمشک - پل زال و روستای بالارود از توابع بخش الوارگرمسیری قرار دارد، و در تاریخ ۲۳ شهریور ۱۳۸۲ با شمارهٔ ثبت ۹۹۶۹ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت میرسد.
البته قابل ذکر است در منطقه بالارود شمالی چهارپل وجود دادپل شاه عباس صفوی یکی از پلهای قدیمی این منطقه میباشد ودیگر پلهای منطقه قدمت معاصر دارند شامل پل پدرو پسر و پل خشتی که در مرکز روستای بالارود شمالی در زمان اواخر قاجار بنا شدهاست
پل خشتی این سازه اولین پل درعصر معاصر و دومین پل در منطقه است که قدمت ان نزدیک به یک قرن میگذرد. این پل در جاده مالرو روستا بالارود شمالی بنا شده و مصالح آن از ساروچ و آجر خشتی فشردهاست این سازه دارای یک طاق حلالی شکل است که به زیبایی سازه افزودهاست قدمت این پل به گفته اهالی منطقه به اواخر دوره حکومت قاجار بر میگردد
پل پدر (معروف پل رضا شاهی) این سازه دومین پل درعصر معاصر و سومین پل در منطقه است خصوصیات این پل دارای ستونهای کوتاه قامت ان است که به زیبایی این پل افزودهاست مصالح سازه این پل بتنی قوسی شکل است تاریخ ساخت این سازه دقیق مشخص نیست اما به گفته اهالی منطقه به دهه دهم شمسی در زمان پدر محمد رضا شاه رضا شاه پهلوی اولین دودمان پهلوی بر میگردد که به همین منظور به پل پدر معروف است موقعیت این سازه بعد از چند متری پل خشتی و جنوب روستابر روی رودخانه بالارود میباشد
پل پسر (معروف پل شاهی) این سازه سومین پل درعصر معاصر و چهارمین پل در منطقه است که بزرگترین و درازترین پل در منطقه و شمال خوزستان میباشد که در زمان محمد رضا شاه فرزند رضا شاه پهلوی در دهه چهل شمسی بنا شد که به همین در بین اهالی منطقه به این نام معروف به پل پسر رضا شاه است و به خصوصیات این پل منفرد و ستونهای ارتجایی آن است که داری هفت ستون استوار با ساختار فزیکی لرزهنگاری مهندسی شده بنا گردیدهاست
منازل مسکونی راهآهن مربوط به دوره پهلوی اول است و دراندیمشک، به کوی راهآهن یا شصت فامیلی معروف است که بیشترشان بومی ویا غیر بومی اقامت دارند
یادداشتها
منابع
پیوند به بیرون
اندیمشک
شهرستان اندیمشک
شهرهای استان خوزستان
شهرهای شهرستان اندیمشک
مناطق مسکونی در شهرستان اندیمشک
ویکیسازی رباتیک
دیرکوند
ایلهای لر ایران |
6489 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D9%84%DA%A9%D9%88%D9%84 | مولکول | مولکول کوچکترین واحدی از یک ماده است که از دو یا چند اتم که با استفاده از نیروی حاصل از پیوند شیمیایی به یکدیگر متصل شده و کنار هم قرار گرفتهاند تشکیل شدهاست. یک مولکول میتواند جورهسته باشد یعنی فقط از اتمهای یک نوع عنصر شیمیایی تشکیل شده باشد مانند اتمهای مولکول اکسیژن(O۲)؛ یا میتواند ناجورهسته باشد یعنی عناصر تشکیل دهنده آن بیشتر از یک نوع باشد مانند مولکول آب (H۲O) که از دو عنصر هیدروژن و یک عنصر اکسیژن تشکیل شدهاست.
نسبت اتمها در یک مولکول خاص همیشه ثابت است یا به عبارتی دیگر فرمول مولکولی آن قابلیت سادهشدن ندارد. برای مثال در مولکول آب نسبت اتمهای هیدروژن به اکسیژن همیشه ۲ است. تعداد اتمهای موجود در یک مولکول به وسیله فرمول شیمیایی آن نشان داده میشود. البته باید توجه داشت که فرمول شیمیایی به تنهایی نشاندهنده ویژگیهای ماده نیست. ممکن است دو ماده فرمول شیمیایی یکسانی داشته باشند، اما ویژگیهای آنها کاملاً متفاوت باشد. برای مثال اتانول و دیمتیل اتر فرمول شیمیایی یکسان اما خواص شیمیایی متفاوت دارند که به این مواد ایزومر گفته میشود.
مولکول
یک مولکول، مجموعهای از اتمهای یک مادهٔ مشخص دارای فرمول شیمیایی است. کلمهٔ مولکول از زبان لاتین گرفته شده و به معنی تودهٔ کوچکی از مواد میباشد. برای مثال مولکول متان(CH4) از یک اتم کربن و چهار اتم هیدروژن تشکیل شدهاست یا یک مولکول آب(H2O) از یک اتم اکسیژن و دو اتم هیدروژن تشکیل شدهاست.
یک مولکول ذرهای خیلی کوچکی است که دارای قابلیت حرکت و مستعد دادن واکنش شیمیایی با مواد دیگر است، در حالی که اتم از ذرات کوچک ثابتتری تشکیل شده و جابجایی آنها نیازمند انرژی بسیار زیادی است که برای انجام واکنشهای هستهای ضروری است.
خاصیت مولکولها
مولکولهای یک ماده در حال جنبش و حرکت دایمی هستند. این جنبش مولکولها حرکت براونی نام دارد که برای اولین بار توسط روبرت براون در سال ۱۸۲۱میلادی کشف شدهاست.
وقتی ماده به شکل گاز است مولکولها دارای جنبش بسیار زیاد هستند و فضای بین مولکولها زیاد است.
در حالت مایع فضای بین مولکولی کمتر و جنبش مولکولها نیز کمتر است.
در حالت جامد مولکولها به صورت منظم چیده شدهاند و دارای چرخش به دور یک فضای مشخص هستند.
دمای یک ماده نشانگر میزان جنبش مولکولهای آن ماده است.
نیروی واندروالسی نیروی ضعیفیست که عامل جاذبه بین مولکولهاست.
ماکرومولکولها
مولکولهایی که دارای اندازهٔ خیلی بزرگ هستند و حداقل از چندین هزار اتم تشکیل شدهاند: مثل پروتئینها، اسیدهای نوکلئیک و کربوهیدراتها.
ترکیبات غیر مولکولی
شامل دو دستهٔ بزرگ هستند: ترکیبات فلزی و یونی.
فلزات
فلزات از دستهای از اتمهای مرتبط با هم تشکیل شده که دارای پیوند فلزی باشند.
ترکیبات یونی
یک ترکیب شیمیایی، که یونهای مثبت و منفی ذرههای سازنده آن است. در این ترکیبها هیچ واحد مولکولی مشخصی وجود ندارد. و بهطور کل اگر بخواهیم به زبان سادهتر بگوییم ترکیب یونی ترکیبی است که میان یک فلز و یک نافلز رخ میدهد؛ که فلز با از دست دادن الکترون به کاتیون و نا فلز با گرفتن الکترون به آنیون تبدیل میشود.
شیمی
فیزیک مولکولی
ماده
مولکولها |
6491 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%88%D8%AA%D9%88%D9%BE | ایزوتوپ | ایزوتوپ ، اتمهای یک عنصر مشخص هستند که عدد اتمی (Z) یکسان و عدد جرمی (A) متفاوتی دارند. عدد اتمی بیانگر تعداد پروتونهای هستهٔ اتم است؛ بنابراین ایزوتوپهای یک عنصر، تعداد پروتونهای مساوی دارند. اختلاف در عدد جرمی ایزوتوپها از اختلاف تعداد نوترونهای موجود در هستهٔ آنها ناشی میشود. عدد اتمی در سمت چپ و پایین نماد شیمیایی آمده و عدد جرمی در سمت چپ و بالای نماد شیمیایی آمدهاست. در حقیقت به اتمهای یک عنصر، که تعداد نوترون متفاوت دارند ایزوتوپ گفته میشود.
در توضیح دیگر: ایزوتوپ به عنصر شیمیایی میگویند که در اتم خود، تعداد پروتون و الکترون یکسان و تعداد نوترون متفاوت داشته باشد. به عبارت دیگر، ایزوتوپها عناصری هستند که تنها در تعداد نوترونهایشان با یکدیگر متفاوت باشند. بهطور مثال، کربن-۱۲، کربن-۱۳ و کربن-۱۴، همگی ایزوتوپهای کربن بهشمار میآیند. عدد اتمی یا تعداد پروتونها (در کربن برابر ۶) مانند سایر عناصر همواره عددی ثابت است در حالیکه کربن-۱۲ در مجموع ۶ نوترون، کربن-۱۳ در مجموع ۷ نوترون و کربن-۱۴ در مجموع ۸ نوترون دارد. بدین ترتیب عدد جرمی (تعداد پروتونها و نوترونها) ایزوتوپهای کربن به ترتیب ۱۳، ۱۴ و ۱۵ است.
نامگذاری
نامگذاری یک ایزوتوپ به صورت نام عنصر مورد نظر، خط فاصله و عدد جرمی آن ایزوتوپ انجام میشود (برای نمونه هیدروژن-۲ (دوتریوم) و اورانیوم-۲۳۵). هنگامی که از نمادهای شیمیایی استفاده شود، عدد اتمی به صورت زیرنویس و عدد جرمی به صورت بالانویس، هر دو پیش از نماد عنصر نوشته میشوند (مانند O). البته با توجه به اینکه نماد یک عنصر، معرف عدد اتمی آن نیز هست؛ معمولاً تنها عدد جرمی نشان داده میشود (مانند O). گاهی حرف m نیز به عدد جرمی افزوده میشود که نشاندهندهٔ ایزومر بودن آن ایزوتوپ است (مانند Tc).
انواع ایزوتوپها
ایزوتوپ پایدار
ایزوتوپ پایدار به عنوان ایزوتوپی تعریف میشود که تاکنون هیچ شکلی از واپاشی آن مشاهده نشدهاست. اگر نسبت نوترون به پروتون عنصر کمتر از یک و نیم باشد عنصر بدون واپاشی و پرتوزایی است. تاکنون ۲۵۴ ایزوتوپ پایدار شناسایی شدهاند که مربوط به ۸۲ عنصر اول جدول تناوبی (به جز تکنسیم و پرومتیم) هستند. البته پیشبینی میشود که تنها ایزوتوپهایی از ۴۰ عنصر اول (شامل ۹۰ ایزوتوپ)، نسبت به همهٔ شکلهای واپاشی پایدار باشند و سایر ایزوتوپهایی که اکنون به عنوان ایزوتوپ پایدار خوانده میشوند، در مقابل شکلی از واپاشی، ناپایدار باشند که تاکنون مشاهده نشدهاست.
نوکلید دیرینه
نوکلید دیرینه، به ایزوتوپی گفته میشود که ناپایدار است، ولی نیمهعمر آن بیشتر از عمر زمین است و همچنان در پوستهٔ زمین یافت میشود. تاکنون ۳۴ هستهٔ دیرینه، شناسایی شدهاند. عناصر بیسموت، توریم و اورانیوم، هیچ ایزوتوپ پایداری ندارند؛ ولی ایزوتوپهایی با نیمهعمر بسیار زیاد دارند و به همین دلیل، همچنان در پوستهٔ زمین یافت میشوند.
ایزوتوپ پرتوزا
ایزوتوپ پرتوزا، گونهای از ایزوتوپ ناپایدار است که نیمهعمر پایینی دارد. اگر نسبت نوترون به پروتون بیشتر یا مساوی یک و نیم باشد پرتوزا است. البته هستهٔ دیرینه نیز نوعی ایزوتوپ پرتوزا است، ولی به دلیل پرتوزایی بسیار پایین آن، به عنوان یک گروه جداگانه در نظر گرفته میشود. همهٔ ایزوتوپهای تکنسیم، پرومتیم و عناصر با عدد اتمی بیش از ۸۳ (به جز یک ایزوتوپ توریم و دو ایزوتوپ اورانیوم) در دستهٔ ایزوتوپهای پرتوزا جای میگیرند.
تفاوت در ویژگیهای ایزوتوپها
ویژگیهای شیمیایی ایزوتوپ
از آنجا که ایزوتوپهای یک عنصر ساختار الکترونی مشابهی دارند، بنابراین ویژگیهای شیمیایی آنها نیز یکسان است، اما ویژگیهای هستهای آنها متفاوت است. تنها استثنای این مطلب، سرعت واکنش است. ایزوتوپهای سنگینتر یک عنصر با سرعت کمتری نسبت به ایزوتوپهای سبکتر آن در واکنش شیمیایی شرکت میکنند. افزون بر این، تفاوت وزن ایزوتوپها میتواند با جابهجا کردن مرکز جرم یک سیستم اتمی، در رفتار پیوند شیمیایی تأثیر بگذارد. (البته برای عناصر سنگینتر، میتوان از تأثیر اختلاف ایزوتوپها چشمپوشی کرد)
ویژگیهای هستهای
تعداد نوترونها و پروتونهای یک عنصر، تأثیر قابل توجهی بر پایداری آن دارد. اگر تعداد پروتونها بسیار بیشتر از نوترونها باشد، پروتونها یکدیگر را دفع میکنند و واپاشی رخ میدهد. وجود نوترونها باعث افزایش پایداری هسته میشود؛ زیرا حضور نوترونها باعث فاصله افتادن میان پروتونها و کاهش نیروی دافعه بین آنها و همچنین نیروی جاذبهٔ آنها باعث در کنار هم ماندن ذرات در هسته میشود. برای نمونه در He، نسبت نوترونها به پروتونها ۱:۲ است؛ در حالی که در U این نسبت به حدود ۳:۲ میرسد.
تعداد ایزوتوپهای پایدار یک عنصر
همهٔ عناصر در طبیعت، دارای بیش از یک ایزوتوپ هستند اما آلومینیم، فسفر، نیتروژن و سدیم فقط یک ایزوتوپ دارند. در بین عناصر، بیشترین تعداد ایزوتوپ مربوط به زنون با ۲۶ ایزوتوپ است که البته فقط ۸ تا از آنها پایدار هستند. در صورتی که بیشترین تعداد ایزوتوپهای پایدار یک عنصر برابر با ده و مربوط به قلع است. پس از آن، چهار عنصر با هفت و هشت عنصر با شش ایزوتوپ پایدار وجود دارند. در نهایت، ۲۶ عنصر تنها یک ایزوتوپ پایدار دارند که عنصر تک نوکلید نامیده میشوند.
عدد جرمی فرد و زوج
فرد یا زوج بودن تعداد پروتونها، نوترونها و مجموع آنها تأثیر زیادی در پایداری هسته دارد. فرد بودن همزمان تعداد پروتونها و نوترونها باعث کاهش انرژی بستگی هسته میشود؛ بنابراین، تعداد ایزوتوپهای پایدار در این حالت، بسیار کم است (تنها ۵ مورد شامل H و Li و B و N و Ta). در نقطهٔ مقابل، زوج بودن همزمان تعداد پروتونها و نوترونها یکی از عوامل اصلی پایداری هسته است. حدود ۵۸٪ ایزوتوپهای پایدار در این دسته قرار دارند و به علت جفتشدگی، اسپین همهٔ آنها صفر است. در نیمی از عناصر دارای عدد اتمی زوج، تعداد ایزوتوپهای پایدار، بیشتر یا مساوی شش است.
تعداد ایزوتوپهای پایدار با عدد جرمی زوج نسبت به عدد جرمی فرد بیشتر است. یک دلیل آن، انرژی بستگی هستهای است. در هر عدد جرمی فرد، تنها یک ایزوتوپ پایدار میتواند وجود داشته باشد، در حالی که در یک عدد جرمی زوج، میتواند تا ۳ ایزوتوپ پایدار وجود داشته باشد که البته همهٔ آنها باید دارای عدد اتمی زوج باشند. در واقع، وجود یک ایزوتوپ پایدار با تعداد پروتون و نوترون زوج، باعث میشود که ایزوتوپی با همان عدد جرمی و دارای عدد اتمی فرد، ناپایدار شود.
جرم اتمی ایزوتوپها
جرم اتمی یک ایزوتوپ را میتوان تقریباً معادل با عدد جرمی آن در نظر گرفت. اصلاحات جزئی، ناشی از انرژی بستگی هسته (کاهش جرم)، اختلاف اندک جرم پروتون و نوترون و تعداد الکترونهای آن است. عدد جرمی، یک کمیت بیبعد است. در حالی که جرم اتمی با یکای جرم اتمی اندازهگیری میشود.
جرم اتمی یک عنصر را میتوان بر پایهٔ جرم اتمی ایزوتوپهای پایدار آن به دست آورد. از رابطهٔ زیر برای محاسبهٔ جرم اتمی یک عنصر () با تعداد N ایزوتوپ پایدار استفاده میشود.
که مقادیر تا جرم اتمی ایزوتوپها و مقادیر تا میزان فراوانی هر ایزوتوپ در طبیعت هستند.
منابع
http://www.britannica.com/EBchecked/topic/296583/isotope
پیوند به بیرون
پرتال شبکه علوم هستهای نوکلئونیکا
چارت ذراتی کارلسروهه
مرکز ملی دادههای هستهای دادههای رایگان و برنامههای تحلیلی هستهای از NNDC
مرکز ملی توسعه ایزوتوپ مدیریت ساخت، دسترسی و توزیع ایزوتوپها و اطلاعات مرجع برای ایزوتوپها
توسعه و ساخت ایزوتوپ برای پژوهش و کاربرد (IDPRA) برنامه دپارتمان انرژی ایالات متحده آمریکا برای ساخت ایزوتوپ و پژوهش و توسعه ساخت
آژانس بینالمللی انرژی اتمی صفحه اصلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی
وزن اتمی و ترکیب ایزوتوپها برای همه عناصر (مؤسسه ملی فناوری و استانداردها)
مرور جدول ایزوتوپها در آزمایشگاه ملی لارنس برکلی
پژوهش و اطلاعات کنونی ایزوتوپها
Atomgewichte, Zerfallsenergien und Halbwertszeiten aller Isotope (آلمانی)
Emergency Preparedness and Response: Radioactive Isotopes by the CDC (Centers for Disease Control and Prevention)
Chart of Nuclides Interactive Chart of Nuclides (National Nuclear Data Center)
Interactive Chart of the nuclides, isotopes and Periodic Table
The LIVEChart of Nuclides – IAEA with isotope data.
Annotated bibliography for isotopes from the Alsos Digital Library for Nuclear Issues
ایزوتوپها
تعاریف فیزیک
شیمی هستهای
فیزیک هستهای
واژگان علمی
ویکیسازی رباتیک |
6492 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%A7%DB%8C%20%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D8%A6%D9%88%D8%B3%20%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3 | کلیسای تادئوس مقدس | کلیسای تادئوس مقدس (به ارمنی: Սուրբ Թադէոսի վանք - به انگلیسی St. Thaddeus Monastery) یا قره کلیسا، نام کلیسایی تاریخی در ایران، استان آذربایجان غربی است.
این کلیسا در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی شهرستان چالدران در کنار روستایی به همین نام نزدیک ماکو واقع شدهاست. کلیسای تادئوس مقدس در تاریخ ۷ ژوئیه ۲۰۰۸، در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید.
این کلیسا در زبان ارمنی سورپ تادئوسی وانک به لاتین (Surb Tadeosi vank) یعنی کلیسای مقدس تادئوس نامیده میشد.
(کلیسای تادئوس مقدس) یکی از حواریون مسیح است که برای تبلیغ دین مسیحیت به منطقهٔ جنوب فلات ارمنستان آمدند. در ۶۶ میلادی، تادئوس مقدس به همراه ساندُخت، دختر پادشاه و تنی چند، که به دین مسیحیت ایمان آورده بودند، به دستور پادشاه وقت ارمنستان دستگیر شدند و پس از شکنجه به قتل رسیدند و تادئوس مقدس در مکان فعلی دیر مدفون شد.
واژه قره ترکی و به معنای سیاه است. مورخان سدهٔ هشتم هجری به بعد گاهی به مناسبتی یادی از کلیسای تادئوس کردهاند و آن را «قرا کلیسا» نامیدهاند. چون قسمت خاوری بنای کلیسا با سنگ سیاه ساخته شدهاست. برخی در کتابهای خود در مورد نام کلیسای تادئوس مقدس گمانههایی شخصی را نیز منتشر کردهاند.
مکان کلیسا
این کلیسا در شمال غرب ایران در استان آذربایجان غربی ناحیه به شهرستان چالدران و در روستای قره کلیسا در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی سیهچشمه و هفت کیلومتری شمال جاده چالدران به قرهضیاءالدین قرار دارد؛ و همچنین در جنوب ماکو واقع است.
آدرس جغرافیایی کلیسای تادئوس مقدس
کلیسای تادئوس مقدس در ۴۶ درجه و ۳۳ دقیقه طول جغرافیایی و ۳۹ درجه و ۶ دقیقه عرض جغرافیایی نسبت به نیمروز گرینویچ قرار دارد.
پیشینه پژوهشی محوطه
این کلیسا در تاریخ ۱۱ بهمن ۱۳۳۴ به شماره ۴۰۵ ثبت ملی گردیده و همچنین در تاریخ ۱۷ تیر ماه ۱۳۸۷ برابر با ۷ ژوئیه ۲۰۰۸، طی نشست سی دوم، مجموعه «کلیسای تادئوس مقدس» ،کلیسای سن استپانوس و کلیسای زور زور به عنوان نهمین اثر تاریخی ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. بنا به تحقیق «دکتر ولفرام کلایس» باستانشناس و معاون پیشین «مؤسسه باستانشناسی آلمان» در ایران (تهران) این حومه دارای یک دریاچه مصنوعی و چراگاه حیوانات و کارگاههای مختلف برای تهیه مواد غذایی و غیره بودهاست.
پیشینه تاریخی
تاریخ ساخت این کلیسا بنا به روایت موسس خورناتسی مورخ مشهور ارمنیان به اوایل دوره مسیحیت برمیگردد. بدین ترتیب که کلیسای مورد نظر بر روی آرامگاه تادئوس مقدس که از مبشران دین مسیحیت بود بنا شدهاست. بنای اولیهٔ آن به اوایل سده سوم بازمیگردد و از ابتدا یکی از زیارتگاههای مهم ارمنیان بودهاست. از جزئیات معماری این کلیسا، که به دست گریگور روشنگر ساخته شده، اطلاعی در دست نیست، اما در خصوص بنای کلیسا یکی از یاران وی و اولین اسقف کلیسای کاراپت مقدس، به نام زنون گلاک در کتاب «تاریخ دارون»، به این موضوع اشاره کردهاست. از سده نهم میلادی به بعد روایتهای بسیاری از مورخان ارمنی در مورد وقایع مربوط به کلیسای تادئوس مقدس به جا مانده، از جمله تووما آرتسرونی، در خصوص این دیر نوشته:
این مطلب بیانگر دو واقعیت است: اول اینکه به جای کلیسای کوچکی که در سده چهارم میلادی بنا شده بود صومعهای با امکانات وسیع برای اقامت اسقف و راهبان در این محل وجود داشته که شاید طی سده نهم یا سده میلادی آن را بنا کرده بودند و دوم اینکه صومعه اسقفنشین بوده که این مطلب نیز گواه بر اهمیت آن است. از سال ۱۲۴۳ میلادی نام «کلیسای تادئوس مقدس» متناوب در آثار و کتب مختلف، به ویژه مجامع مذهبی ارمنیان به چشم میخورد.
توصیف کلیسای تادئوس مقدس
کلیسای تادئوس مقدس ویژگیهای منحصر به فردی دارد. تکنیک و حجم پردازی در بنای کلیسای تادئوس مقدس در نوبه خود از کم نظیرترین پرداختهای هنرهای تجسمی است. با توجه به ویژگیهای معماری در این بنای تاریخی، وجود دیوارهای دفاعی پیرامون کلیسا و ورودی اصلی آن، این بنا حکم قلعه نیز دارد. در چهار جهت قلعه پنج برج دیدهبانی به شکل یک قوس قرار گرفتهاست.
کلیسای جامع تادئوس مقدس شامل مجموعهای از فضاهای جانبی مشتمل بر دو حیاط شرقی و غربی و ۴۷ اتاق میباشد که به راهبان، طلبهها، محققان و نویسندگان، نگهبانان کلیسا و کتابخانه آن تعلق داشتهاست. علاوه بر آن زیرزمین کوچکی نیز در زیر اتاقها قرار دارد و فضاهای کوچکی نظیر ناهارخوری، آشپزخانه، آسیاب، عصار خانه، دخمهای برای نگهداری غذا و فضاهای دیگری در حیاط جانبی غربی میباشد. همچنین اگر به مقطع کلیسای تادئوس نظری بیفکنیم، تمام بنا به صورت یک ساختمان واحد دیده میشود. برخلاف معابد اولیه ارمنیان که به شکل مربع است، این کلیسا مستطیل شکل است. قسمت شرقی آن با سنگ سیاه ساخته شده و تنها قسمتی است که از زلزله ۱۳۹۱ میلادی محفوظ ماند و شامل محراب و اتاقهای جانبی و محوطه جلو محراب و گنبدی کوچک است.
همچنین مقبره «سن» دختر شاهزاده ارمنی، دختر پادشاه «ساندوخت»، که به سبب عقیده اش به مسیحیت جان باخت که بر بالای تپهای در مجاورت کلیسا قرار دارد. در محوطه داخلی کلیسا چندین سنگ قبر و نیز یک حوض سنگی وجود دارد و نقش برجستههای فراوانی بر روی دیوارهای بیرونی کلیسا نقش بستهاند. سقف محراب کلیسا نیز با سنگهای مرمر سیاه و سفید به شکل زیبا تزیین شدهاست. در محوطه داخلی کلیسا در روی دیوار محلی برای روشن کردن شمع وجود دارد.
قسمتهای کلیسا: ۱- کلیسای اصلی ۲- برج ناقوس ۳- ورودی ۴- برج ۵- حیاط شرقی ۶- حیاط غربی ۷- انبار
کاربری کلیسای تادئوس مقدس
این کلیسا به عنوان اولین کلیسای جامع جهان مسیحیت شناخته میشود. ارمنیهای ایران هر سال در روزهای آخر تیرماه و هفته اول مرداد ماه (تاریخ مراسم هر ساله متغیر است) که مصادف با قتل تادئوس مقدس و پیروان مسیحی اوست در کلیسای تادئوس مقدس مراسم خاصی برپا میدارند. این مراسم با حضور ارمنیان و تعدادی از سفرای کشورهای مسیحی در ایران برگزار میشود.
وضعیت موجودی کلیسا :این کلیسا به غیر از مراسمی که ارمنیان هر سال در آن برگزار میکنند، همه روزه پذیرای مسافران، گردشگران و بازدیدکننده گان داخلی و خارجی میباشد و به جهت برگزاری مراسم ارمنیان در آن از سوی سازمان میراث فرهنگی تمهیداتی جهت جلوگیری از تخریب و حفظ و نگهداری بنا و همچنین رفاه حال مسافران اندیشیده شدهاست.
شامل: «بلیط فروشی، نگهبانی دفتر فنی، مهمانسرا، دفتر اسقف خلیفهگری ارمنیها، آشپزخانه، مکانی برای عرضه هدایا»
تاریخچه کلیسای تادئوس مقدس
در سال ۶۴۴ یا ۶۴۵ هجری قمری تجدید بنا شد. فرمان شاه عباس اول صفوی در حمایت از ارمنیان بر روی سردر آن دیده میشود. عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه نیز تزئیناتی بر آن افزودهاست.
کلیسای تادئوس مقدس، مزار تادئوس مقدس یکی از حواریون عیسی مسیح است. به استناد منابع تاریخی بخشی از ارمنیان پیرو دین زرتشت بودهاند و بخشی نیز آئین مهرپرستی داشتهاند. برای نخستین بار در سال ۴۳ میلادی دو نفر از حواریون به نامهای تادئوس قدیس و بارتلمئوس قدیس از شمال بینالنهرین گذشته و برای رساندن پیام مسیح وارد این مناطق میشوند.
«تادئوس مقدس» که یکی از حواریون عیسی مسیح و از بنیانگذاران کلیسای حواری ارمنی است، در سال ۶۶ میلادی بخاطر بشارت مسیحیت به قتل رسید. مقبره وی در کلیسای تادئوس مقدس قرار دارد و به صورت یکی از زیارتگاههای مهم ارمنیان از آن یاد میشود. در داخل این کلیسا دالانهایی تعبیه شدهاند که برای آذوقه سربازان و افراد کلیسا بودهاست. هر ساله در سوم مرداد مسیحیان زیادی جهت انجام مراسم خاص این روز از سراسر جهان به آن سفر میکنند و در اطراف کلیسا چادر زده و اقامت میکنند. سر کشیک کلیسای تبریز، امین مسیحیان خارجی میباشد که همه ساله مبالغی جمعآوری و در اختیار او گذاشته میشود. تا صرف این بنا و مسیحیان ایران شود.
نوع محل کلیسای تادئوس مقدس
این کلیسا در منطقه کوهستانی چالدران که مرتفعترین منطقه استان آذربایجان غربی است قرار دارد. ساختمان کلیسا در بلندی کم ارتفاعی واقع است (دامنه کوه) و از طرف مشرق بر دره کم عمقی که در آن نیز رودی جاری است مشرف است. این کلیسا در سطحی به مساحت ۱۵۰×۲۰۰ متر ساخته شدهاست و با دیوارهای بلند و با برج، بارو محصور گشته و شباهت بسیاری به کلیسای جامع اچمیادزین دارد.
بازسازی
قره کلیسا بارها دچار زلزله، چپاول و ویرانی شدهاست. تاخت و تاز چنگیزخان مغول (سال ۱۲۲۰ میلادی/۶۱۷ ه.ق) و جانشینانش، یورش تیمور گورکان و بازماندگانش، تاخت و تاز سپاهیان عثمانی و جنگهای داخلی در آذربایجان از عوامل عمدهای هستند که نقش بازدارنده در مرمت و بازسازی کلیسا داشتهاند. این کلیسا از دو بخش قدیمی سیاهرنگ و بخش جدید سفید رنگ تشکیل شدهاست که هر کدام برای خود تاریخچه ای دارد. در زمان حکومت هولاکوخان، چون «سرقوی خاتون» مادر هلاکو و «دوقوز خاتون» همسرش، مسیحی بودند، وی به مسیحیان توجه ویژهای داشت و در این زمان برای بازسازی قره کلیسا گامهایی برداشته شد و هلاکو موقوفاتی برای آن مقرر کرد. همچنین کتیبه ای در کنار محرابِ بخش قدیمی کلیسا موجود است که نشان میدهد در سال ۱۳۱۹میلادی زلزله شدیدی در این منطقه به وقوع پیوست که موجب تخریب گستردهای در این کلیسا شد اما مجدداً توسط فردی به نام اسقف بسداجی زاکاریا که از سال ۱۳۱۵ میلادی به سمت راهب ارشد کلیسا انتخاب شده بود، در دوره زمانی ۱۰ ساله تعمیر و بازسازی میشود.
آخرین بازسازی کلیسا در سال ۱۸۱۴ میلادی زمان عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه انجام شد. اسقف ارمنی از او میخواهد تا این بازسازی را انجام دهد. در این بازسازی آنها بخش قدیم و جدید را با استفاده از ترکیب رنگهای سیاه و سفید با هم ادغام کردند و یک ترکیب جدید را ایجاد کردند. در ساخت این کلیسای جدید از نقش و نگار کلیسای جامع اچمیادزین، الهام گرفته شد تا به زیبایی هر چه تمام تر احداث شود.
به دستور عباس میرزا ساختمان جدید با سنگهای سفید و حجاریهایی بی نظیر در در ادامه کلیسای کهن و در ضلع غربی آن، ساخته شد اما در نهایت این کار به علت مرگ عباس میرزا ناتمام ماند.
ثبت در فهرست میراث جهانی ناملموس بشری یونسکو
در جلسه عصر پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹ پرونده آیین زیارت تادئوس مقدس به صورت مشترک توسط ارمنستان و ایران مطرح شد و داوران کمیته به اتفاق آرا با ثبت این آیین به عنوان میراث جهانی ناملموس بشری موافقت کردند.
آیین زیارت کلیسای تادئوس مقدس
کلیسای تادئوس مقدس سالانه میعادگاه حدود ۲۵ هزار ارامنه ایران و جهان میشود و در هفته اول مرداد ماه ارمنیها از شهرهای مختلف به قره کلیسا میآیند. افزون بر ارامنه، خانوادههایی از آشوریان و به ندرت خانوادههای مسیحیان کاتولیک هم در این جشن شرکت میکنند.
یکی از آداب پسندیده در طول زیارت سه روزه، آیینهای غسل تعمید کودکان و نوجوانان ارمنی در این کلیسا است. عده ای بر این عقیده هستند که تعمید کودکان آنها در نخستین کلیسای مسیح و محل شهادت حواری آن پیامبر، همراه با خیر و برکت است. گروهی هم فرزندان خود را با نذر و نیت در آنجا غسل تعمید میدهند و به همین خاطر سن غسل تعمید گیرندگان گاه به ۱۵ و ۲۰ سال هم میرسد.
روزهای توقف خانوادهها در قره کلیسا متفاوت است. رسم این است که سه روز (از اول تا سوم مرداد) باید در آنجا بمانند ولی کسانی که از راه دور میآیند، گاهی بیش از سه روز میمانند. خانوادههایی هم که از شهرهای نزدیک میآیند، ممکن است فقط روز دوم آنجا باشند و سپس مراجعت کنند.
نگارخانه
جستارهای وابسته
کلیسای زور زور
کلیسای سن استپانوس
کلیسای حواری ارمنی
فهرست کلیساهای ارمنی در ایران
خلیفهگری ارامنه آذربایجان
منابع
کلیساهای ارمنیان ایران، نویسنده:آندرانیک هویان، سازمان میراث فرهنگی کشور (پژوهشگاه)، معاونت معرفی و آموزش اداره کل آموزش انتشارات و تولیدات فرهنگی ۱۳۸۲
پانویس
آثار دوره صفویان در شهرستان چالدران
بناهای تاریخی استان آذربایجان غربی
تاریخ استان آذربایجان غربی
جاذبههای گردشگری استان آذربایجان غربی
ساختمانها و سازهها در استان آذربایجان غربی
ساختمانها و سازههای کاملشده در ۱۳۲۹ (میلادی)
صومعههای ارمنی کلیسای حواری ارمنی در ایران
صومعههای حواری ارمنی
صومعههای مسیحی بنیانگذاریشده در سده ۱۴ (میلادی)
کلیساهای ارمنی در ایران
کلیساهای تاریخی ایران بر پایه شهرستان
کلیساهای تاریخی شهرستان چالدران
کلیساهای کلیسای حواری ارمنی در ایران
معماری دهه ۱۳۲۰ (میلادی)
میراث جهانی یونسکو در ایران
واسپوراکان
ویکیسازی رباتیک
میراث فرهنگی و معنوی بشر |
6494 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%AF | شاهرود | شاهرود مرکز شهرستان شاهرود در استان سمنان است. شاهرود تقریباً در میانهٔ راه تهران–مشهد میباشد بهگونهای که فاصلهٔ آن از تهران ۴۱۲ کیلومتر و از مشهد ۵۱۱ کیلومتر است. مردم شاهرود به زبان فارسی با لهجهٔ شاهرودی سخن میگویند.
شاهرود بهدلیل دربرداشتن آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقانی و بایزید بسطامی، مهد عرفان ایران لقب گرفته است.
موقعیت
شهرستان شاهرود ۵۱۴۱۹ کیلومتر مربع مساحت دارد و جمعیت مرکز این شهرستان براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ بالغ بر ۱۵۰۰۰۰ نفر است. راهها و جادههای شاهرود بهدلیل قرار گرفتن در مسیر مشهد، بسیار پرتردد است. این شهر از شمال به شهرهای آزادشهر، علیآباد، رامیان و گرگان در استان گلستان، از شرق به شهرهای سبزوار و بردسکن در استان خراسان رضوی و شهر میامی در استان سمنان، از جنوب به شهر طبس در استان خراسان جنوبی و شهر خور در استان اصفهان و از غرب به شهر دامغان در استان سمنان محدود میشود.
پیشینهٔ تاریخی
ظاهراً کهنترین نام شاهرود در وندیداد اوستا در کنار اسامی شانزده سرزمین آریایی آمده و از چخره بهعنوان سرزمین چهاردهم پس از نام بردن از راگاه (ری) و ورنه (گیلان) آمده است. مدارکی وجود دارد که نشان میدهد شاهرود یکی از شهرهای مهم چهاردهمین ایالت تاریخی، «چخره» (از تقسیمات شانزدهگانهٔ اوستایی در دوران باستان) بوده که در دامنهٔ جنوبی رشتهکوه البرز، توسط آریاییها بنا نهاده شده است. برخی پژوهندگان واژهٔ چخره را شکل ابتدایی شاهرود دانستهاند. به زبان اوستایی چخرو-ایتی به معنی چرخ پیشه و چخرو-وَتی بهمعنی دانای چرخ است. این دو شکل اوستایی، حاوی نام شاهرود هستند. این محل نیز گذرگاه ورود آریاییها و بهویژه پارتها به فلات ایران بوده است.
آنچه مسلم است ارتفاعات و بلندیهایی که اطراف شهر در جوار رود شاهرود واقع هستند، بخاطر امنیت بالا، نظر ساکنین اولیه و مهاجران را به خود جلب کرده و بدین ترتیب هسته مرکزی و اولیه آبادیهایی همچون ری و شاهرود در میان قلهها شکل گرفته است.
اشکانیان
قدمت تاریخی سکونت درمنطقه شاهرود بر اساس گمانه زنیهای باستان شناسان و حفاری های به عمل آمده به هزار سال قبل از میلاد مسیح می رسد. آثار به دست آمده درحفاری تپه بلوار خودگواهی بر این مدعاست هستهٔ اولیهٔ شهر بهمنظور دفاع در برابر مهاجمان، بر فراز تپههای کمارتفاع دامنهٔ کوههای شمالی و غربی رود بزرگ این منطقه بنا شد که به جهت بزرگی این رود، بهتدریج نام شاهرود را به خود گرفت و همراه با برقراری امنیت، رشد و توسعه یافت، بهطوری که در کنار صددروازه، پایتخت اشکانیان که به باور بسیاری از پژوهشگران محل کنونی شهر دامغان است، در شمار شهرهای معتبر پارتی درآمد. . در دوران بعدتر، این شهر همراه با دامغان در ردیف مهمترین شهرهای ایالت تاریخی کومِش قرار گرفت و بهاستناد برخی اشارههای تاریخی مندرج در متون و بعضی شواهد باستانشناسی شهر کنونی شاهرود محل عبور کاروانهایی بوده است که بزرگراه غربی-شرقی جادهٔ ابریشم را طی میکردند.
صفویه
شاهرود در عصر صفویه منطقه کوچکی بود و نخستین بنای قابل توجه آن دژی بوده که بههنگام هجوم افغانها در این شهر ساخته شده است. با هرج و مرج دوره نادری و جنگهای تأسیس سلسله قاجار، این شهر از اهمیت افتاد، اما بهعلت موقعیت استراتژیک از زمان فتحعلیشاه دوباره رو به ترقی و پیشرفت گذاشت.
محلات قدیمی
از محلات قدیم شاهرود میتوان به بیدآباد، کوچه راه دیزج، شیر و خورشید، شبدری، خیابان مزار باغ زندان، مصلی، آبتول، آب صاف، تل خاکستر، سرچشمه، پاچنار، آسیاب مندلی است و محله مدرسه قلعه و کوزهگری اشاره نمود.
زبان
مردم شاهرود به زبان فارسی و لهجه شاهرودی سخن میگویند.
آب و هوا
آب و هوای شاهرود در اکثر ماههای سال معتدل سرد میباشد. شاهرود یکی از شهرهای چهار فصل و خوش آب و هوای ایران است. آب و هوای شاهرود بهنسبت پستی و بلندی و نزدیکی به کویر نمک و رشتهکوه البرز متغیر میباشد. در این رابطه آب و هوای آن به دو منطقه تقسیم میگردد: قسمت مرکزی شامل شاهرود و دهستانهای حومه، معتدل و قسمت جنوبی مانند طرود، بیارجمند و خوارتوران معتدل گرم است. بهطور کلی شاهرود نیز همچون دیگر مناطق شمالی استان سمنان، در زمستان هوایی خشک و مرطوب و در تابستان آب و هوایی معتدل دارد. قسمت مرکزی و نواحی شرقی شاهرود دارای آب و هوای معتدل و نواحی شمالی آن کوهستانی با آب و هوایی سرد و مرطوب است. قسمت جنوبی که در مجاورت کویر واقع شده آب و هوای نسبتاً گرم دارد. متوسط درجه حرارت سالانه در این شهر ۱۴ درجه سانتیگراد و میانگین بارندگی سالانه ۱۸۰ میلیمتر است. شاهرود بهعلت واقع شدن در دامنه کوه از لحاظ آبهای سطحی بهصورت رودخانههای دائمی، سهمی نداشته و رودخانههای سیلابی و فصلی در این شهر جاری هستند. رود بزرگ شاهرود سالهای گذشته از داخل شهر شاهرود رد میشده و شاهرود را به دو قسمت تقسیم کرده است.
موقعیت جغرافیایی
این شهر در حاشیهٔ شمالی دشت کویر و دامنههای جنوبی رشتهکوه البرز با مختصات جغرافیایی ۲۵ دقیقهٔ و ۳۶ درجهٔ عرضی و ۵۸ دقیقهٔ و ۵۴ درجهٔ طولی با ارتفاعی معادل ۱۳۸۰ متر از سطح دریا در شمال خاوری واقع شده است.
قارهٔ کوچک
شاهرود بهسبب اینکه در حد فاصل کویر و جنگلهای شمال ایران واقع شده از طبیعت بسیار منحصر بهفردی برخوردار است، بهطوریکه اگر از شاهرود ۳۰ دقیقه بهسمت جنوب حرکت کنید، به کویرهای وسیع طرود و نخلستانهای آن میرسید و مردمی که از راه شترداری ارتزاق میکنند. همچنین اگر ۳۰ دقیقه از شاهرود بهسمت شمال حرکت کنید به طبیعت جنگلی شبیه طبیعت گلستان و مازندران میرسید یا اگر حدود یک ساعت بهسمت شرق شاهرود حرکت کنید بهفاصلهٔ حدود یک ساعت به منطقهای کاملاً سردسیر و برفگیر میرسید که طبیعت آن به آب و هوای کردستان و لرستان در غرب ایران شبیه است یا اگر در جهت غربی حرکت کنید بهفاصلهٔ کوتاهی به مجن، این روستا-شهر پلکانی زیبا میرسید که طبیعتی کاملاً متفاوت دارد
گردشگری
جاذبههای گردشگری شهر شاهرود:
خانهٔ یغمائیها
چنار سوخته شاهرود
تکیه گلشن
مسجد شیخ علیاکبر
تکیه بیدآباد
مسجد آقاشاهرود
مسجد جامع شاهرود
مسجد اخیانیها
تکیه زنجیری
تکیه برنجی
مدرسه بید آباد
مدرسه حضرت ولی عصر (مدرسه بازار)
مدرسه علمیه امام صادق (مدرسه قلعه)
مسجد امامحسنعسگری
مسجد مدرسه قلعه
امامزاده محمد دیزج
موزه آب شاهرود
ابشار شاهرود
جاذبههای طبیعی شاهرود
جنگل ابر
، جنگل ابر یکی از معروفترین و زیباترین جاذبههای طبیعی ایران است، این جنگل زیبا در ۴۵ کیلومتری شمال شاهرود و در مسیر شاهرود به آزاد شهر و در ۱۲ کیلومتری روستای ابر قرار گرفتهاست. جنگل ابر شاهرود از قدیمیترین جنگلهای دنیا و قسمتی از جنگلهای هیرکانی بهشمار میرود، این جنگلها میلیونها سال قدمت دارند و متعلق به دوران ژوراسیک میباشند. این جنگل در بیشتر روزهای سال با ابر پوشیده میشود و به دلیل وسعت زیادی که دارد گونههای مختلف جانوری و گیاهی بسیاری در آن زندگی میکنند.
جنگل اولنگ جنگل و ارتفاعات اولنگ بخشی از چشمانداز منطقهٔ جنگلی در جنوب شهرستان رامیان در استان گلستان و همچنین شمال شهر شاهرود است که به علت وجود اقلیم مرطوب و خنک و جاده آسفالت در هر چهار فصل سال پذیرای بسیاری از مسافران و گردشگران است. این جنگل تا شهر رامیان ۳۵ کیلومتر و تا شاهرود ۵۰ کیلومتر فاصله دارد. سرچشمه رودخانه قره چای رامیان از ارتفاعات اولنگ سرچشمه میگیرد. در این منطقه هرساله نهادهای دولتی و خصوصی رامیانی جشنوارههای مختلفی از جمله آشپزی و آیینهای بومی قزلباشان رامیانی، برفبازی و ساخت آدمبرفی برگزار میکنند. جنگل اولنگ در فاصلهٔ ۵۰ کیلومتری شمال شاهرود در امتداد جنگل ابر و قطری قرار دارد که از شمال به جنگلهای استان گلستان و از شرق، غرب و جنوب به ارتفاعات حوزهٔ آبریز شهرستان شاهرود محدود میباش
جنگل توسکستان جنگل توسکستان در در دامنههای شمال شرق البرز، در ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی شهرستان گرگان واقع شدهاست. جاده ای آسفالته از میان آن میگذرد که انتهای آن شاهرود میباشد. جنگل توسکستان به خاطر اولین روستای این جاده به نام توسکستان اینطور نام گرفتهاست>
منطقه قطری منطقه قطری از مناطق نمونه گردشگری روستای ابر است. حوزه آبریز منطقه مذکور قسمتی از سرشاخههای رودخانه زرین گل بوده و شامل چشمههای متعددی میباشد. این منطقه در حاشیه جنوبی رشته کوه البرز قرار گرفته و در قسمت شمالی شهرستان با استان گلستان هممرز و به واسطه قرار گرفتن در منطقه کوهستانی دارای آب و هوای کوهستانی سرد و معتدل است.
پارک ملی توران
مجموعه «توران» از سه قسمت پارک ملی (۸٪) پناهگاه حیات وحش (۱۷٪) و منطقه حفاظت شده (۷۵٪) تشکیل شدهاست. این منطقه در قسمت جنوب جاده تهران – مشهد شمالی شرقی دشت کویر، غرب منطقه «خوارتوران» و شرق منطقه «طرود» واقع است. این مجموعه پس از پناهگاه حیات وحش «نایبندان» دومین منطقه بزرگ تحت حفاطت سازمان محیط زیست است.
آبشار آلوچال و دالان بهشت جنگل ابر
نخلستانهای خرما (روستای طرود)
آبشار و چشمه نگارمن
روستای نگارمن منطقهای خوش آبوهوا در شهر شاهرود است که در تابستانها هوایی معتدل و در زمستانها هوایی سرد و خشک دارد. یکی از جاذبههای دیدنی این روستا چشمهای با همین نام است که از میان سنگهای آهکی خارج میشود و آب گوارای آن قابل آشامیدن است. مقدار خروج آب از این چشمه معادل ۲۳ لیتر در هر ثانیه است و از آن برای آبیاری زمینهای کشاورزی روستای نگارمن استفاده میشود.
باغ گردشگری اورس باغ گردشگری اورس مقصدی ایدهآل برای گذران یک روز تعطیل بهشمار میرود و از امکاناتی نظیر فضای سبز، آمفی تئاتر، فست فود، کافیشاپ، چای دودی رایگان، فروشگاه مواد غذایی، آلاچیق، کبوترخانه، پیست دوچرخهسواری، سالن شیشهای و مسیرهای پیادهروی برخوردار است. امکان چیدن میوههای ارگانیک و آشنایی با نمونههای نادر جنگلهای شاهرود از دیگر مزایای بازدید از باغ اورس هستند.
روستای قلعه بالا (شاهرود)
دشت آفتابگردان و شقایق کالپوش هر ساله از اواسط اردیبهشت ماه تا اواسط خرداد ماه میلیونها گل شقایق دشت کالپوش شاهرود را به جلوهای شگفتانگیز از رنگ سرخ میبخشد، آنچنان که گویی خالق هستی چادری سرخ بر دشتهای سبز گسترده تا برای دقایقی آدمی را به درک قدرت لایزال خود به تأمل بازدارد. این دشت که از جاهای دیدنی شاهرود به شمار میرود و حد فاصل شاهرود و گنبد کاووس واقع شده است، دوستداران طبیعت را همه ساله به دیدن جلوهای از بهشت دعوت میکند. آنچه این دشت را از نمونههای مشابه متمایز ساخته و از ویژگیهای بارز آن محسوب میشود وجود آبشارها، چشمهها و گونههای درختان جنگلی درمحدوده آن و نیز مناطق زیبای قشقلته, آبشار زو (نام نیک)، آبشار حسین آباد در پیرامون آن است هار سر سبزی ویژهای به دشت کالپوش و جنگلهای اطراف آن میبخشد، اما اگر برای دیدن شقایقها سفر میکنید، اواسط اردبیهشت ماه تا اواسط خردادماه، مهلتی است که شقایق چهره از تقاب بر میگیرند.
روستای رضاآباد شاهرود
چشمه هفت رنگ مجن
این چشمهٔ زیبا و بی نظیر در ۲۵ کیلومتری شمال شهر شاهرود و در میان درهها ودامنهٔ قلهٔ شاهوار واقع شدهاست. آب این چشمه زلال و شفاف است گویی دست طبیعت زیباترین رنگها را برای به تصویر کشیدن این رودخانه به کار بردهاست. این زیبایی طبیعی ناشی از وجود مواد معدنی گوناگون در اطراف این چشمه است و به دلیل آب و هوای و اقلیم خاص منطقه گونههای مختلف گیاهی و جانوری بسیاری در آن زندگی میکنند و با حیات خود به این منطقه جلوهٔ خاصی دادهاند.
آبشار تنگه داستان مجن
فرحزاد شاهرود
وجه تسمیه فرحزاد به دلیل سرسبزی مزارع و باغات منطقه است و وجه تسمیه چشمه هفت رنگ نیز به واسطه چشمههایی است که با عبور از مواد معدنی گوناگون به رنگهای مختلف دیده میشود.
منطقه لجنه
تپه مریخی شاهرود
تپههای مریخی شاهرود در نزدیکی روستای قهج ۴۰ کیلومتری شهرستان شاهرود قرار گرفتهاست. این تپهها به دلیل شباهت بسیار زیاد آنها به سیاره مریخ، تپه یا دره مریخی نام گرفتهاند
آبشار و قندیلهای یخی ابرسج
آبشار یخی آوستا را میتوان جاذبه ای ناشناخته در شاهرود دانست، در فصل زمستان که برف سفید زینت بخش کوهستان میشود، آبشار آوستا نیز از جلوه گری غافل نمیشود و زیباترین چشماندازهای این منطقه را به وجود میآورد. علاوه بر این آبشاراین منطقه با وجود یک قلعهٔ تاریخی و درختان اورس از یک غنای تاریخی و طبیعی نیز برخوردار است.
صحرا جلالی
کوه شاهوار شاهکوه
شنهای روان (ماسه بادی)۶۰کیلومتری جنوب شاهرود (کلاته چاه جام)
منطقه قطار زرشک
منطقه خوش ییلاق
دره جن
پناهگاه حیات وحش «خوش ییلاق» به مساحت ۱۵۰۰۵۷ هکتار در شمال شرقی شهرستان شاهرود و در جنوب شرقی شهرستان علیآباد (استان گلستان) قراردارد. این منطقه از جمله نخستین مناطق مورد حفاظت در ایران بوده و از سال ۱۳۶۴ عنوان پناهگاه حیات وحش تغییر یافتهاست.
اشاره کرد.
جاذبههای تاریخی
آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقانی
ابوالحسن علی بن جعفر بن سلمان بن احمد خرقانی (زادهٔ ۳۵۲-درگذشتهٔ ۴۲۵ق) عارف و صوفی نامدار ایرانی بودهاست. وی از انگشت شمار پیرانی است که پیرو حکمت خسروانی و پاسدار فرهنگ ایران بودند. آرامگاه وی در روستای قلعه نو خرقان از توابع شهرستان شاهرود و در ۲۵ کیلومتری جاده شاهرود به آزادشهر جاده ۸۳ قرار گرفتهاست.
آرامگاه و عمارت امیر اعظم
عمارت امیر اعظم جزء آثار ارزشمند و تاریخی شهر شاهرود میباشد. این بنا در اواخر دوره قاجاریه و در سال ۱۳۰۴ بر رو ی مقبره امیراعظم در ابتدای ورودی شهر شاهرود از سمت گرگان و مشهد احداث گردیدهاست. این بنای تاریخی مقبره امیراعظم حاکم مشروطه خواه استرآباد و قومس در دوره قاجار و در واقع شناسنامه فرهنگی منطقه قلمداد میشود. این عمارت در تاریخ ۲۱/۱۲/۹۷ و به شماره ۳۲۳۳۵ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست. آرامگاه امیر اعظم در اتاق اصلی یا همان هال مرکزی میباشد پس از درگذشت نصرتالله خان امیر اعظم او را در باغ و خانه خودش به خاک میسپارند.
این بنا که امروزه از باغ اصلی آن تنها قسمتهایی باقی مانده شامل یک حیاط در قسمت جلویی بنا میباشد که با تعدادی پله میتوان وارد فضای تراس شد.
بنا شامل سه اتاق که اتاق میانی به صورت سه دری میباشد.
استفاده از آجرکاری بسیار زیبا در نمای آن جلوه ای با شکوه را برای بنا خلق کردهاست.
اتاق میانی با تناسبات مستطیل شکل که دارای دو شومینه و طاقچه بوده و در مرکز این فضا سه قبر مشاهده میشود.
به ترتیب قبر مرکزی که در مدارک موجود است قبر نصرتالله خان امیراعظم حاکم شاهرود استرآباد و قومس و در کنارش، فرزندش یدالله عضدی (امیراعظم ثانی که این لقب به او در زمان احمد شاه قاجار به پاس قدردانی از زحمات پدر به او داده شد) که در سال ۱۳۴۰ به عنوان سفیر کبیری ایران در آرژانتین درگذشت و قبر آخر مربوط به بانو شمس الملوک عضدی دختر امیر اعظم بوده که در سال ۱۳۴۶ درگذشت.
آرامگاه و صومعه بایزید بسطامی وا قع در بسطام
آرامگاه ابن یمین فریومدی
خانه یغمایی
خانهٔ یغماییها یکی از خانههای تاریخی شاهرود است، این خانهٔ تاریخی و زیبا در حدود ۱۰۰ سال پیش توسط یک معمار یزدی به نام استاد مهدی حیدریان ساخته شدهاست و به همین دلیل عناصری از معماری یزد مانند بادگیر در آن دیده میشود. سبک معماری این بنا بی نظیر و فرم پلان آن به صورت حیاط مرکزی است. ورودی خانه در قسمت جنوبی با یک راهرو به حیاط مرتبط میشود و یک راه پلهٔ مارپیچ دالان را به بالاخانه مرتبط میکند. در ضلع غربی حیاط بادگیر، حوضخانه، اتاقهای میهمان، ایوان و آب انبار قرار دارند و در ضلع شمالی آن نیز اتاقهای زمستانه قرار گرفتهاند. حیاط این بنا محوطه ای است که با گلهای رنگارنگ و درختان آلبالو مزین شدهاست. این بنا در حال حاضر با تغییر کاربری به ادارهٔ میراث فرهنگی شاهرود تبدیل شدهاست و بازدید از آن رایگان میباشد.
بازار شاهرود
خانه عطاردی
خانه عطاردی در مجاورت باروی قدیم شهر در ابتدای کوچه رزازان واقع شدهاست. خانه ای زیبا که مساحت آن ۵۴۰ متر مربع و شامل دو بخش اندرونی و بیرونی است. فضاهای خانه شامل سردرب ورودی، دالان، انباری، بالاخانه، حیاط بیرونی، اتاقهای میهمان، حیاط اندرونی، اتاقهای نشیمن، مطبخ، آب انبار، تنورخانه است.
بازار انارکیها
قلعه پارتها
گرمابه چهارسوق
قلعه غولها (روستای راهنجان)
آرامگاه شیخ حسن جوری
امامزاده محمد (دیزج)
امامزاده پیرمردان و شاه اولیا (روستای طرود)
حمام امیریه شاهرود
حمام چهار سو
امامزاده قطری
تپه سنگ چخماق این تپه از دو برجستگی تشکیل شدهاست که حدود ۱۵۰ متر از یکدیگر فاصله دارند. پروفسور ایچی ماسودا در بررسی سال ۱۳۴۸ این تپه را مورد شناسایی قرار داد و در طی دو فصل حفاری در سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۲ آن را بررسی کرد. به اعتقاد کاوشگر ژاپنی این تپه باستانی متعلق به دوره نوسنگی و هزاره پنجم پیش از میلاد است. قبرهای تدفین کودکان با سفالهای منقوش (هندسی) اشیاء سنگی و سفالی، تیغه تیشه، پیکرک انسان و حیوان و… از جمله آثار به دست آمده از این محوطه است.
مجموعه کاروانسراهای شاه عباسی میاندشت
مجموعه کاروانسراهای شاه عباسی در ۱۱۰ کیلومتری شرق شاهرود در جاده سبزوار به شاهرود قرار گرفته و از سه کاروانسرای متصل به یکدیگر تشکیل میشود.
دو کاروانسرای این مجموعه یادگاری به جای مانده از دوران قاجاریه ودوران «شاه عباس اول» است. این کاروانسراها از آب انبار، حمام، چاپارخانه، تلگرافخانه تشکیل میشوند.
موزهها
موزه باستانشناسی و مردمشناسی شاهرود
ساختمان این بنا مربوط به ساختمان قدیمی شهرداری (بلدیه) شهر بوده و در دوره پهلوی اول بنا شدهاست و شامل دو بخش باستانشناسی و مردمشناسی است. در بخش باستانشناسی آثار ارزشمندی مربوط به دورههای پیش از اسلام و در قسمت مردمشناسی نیز مجموعهای از ابزار و ادوات تولید پوشاک، زیورآلات، دست بافتهها، اسناد و قبالهها و نیز ابزاری از فنون سنتی زندگی مردم به نمایش گذاشته شدهاست. همچنین برخی از اشیای مکشوفه در تپه هشت هزار ساله سنگ چخماق بسطام و تپه سه هزار ساله بلوار شاهرود مانند ابزار استخوانی و سنگی کار مربوط به هزاره ششم قبل از میلاد، سفالهای خاکستری و نیز در امامزاده قطری در موزه شاهرود به نمایش گذاشته شدهاست.
موزه حیات وحش شاهرود
موزه حیات وحش شاهرود، درزمینی به مساحت ۲۰۰ متر مربع ساخته شده و از سال ۸۹ کار خود را آغاز کردهاست. در این موزه ۴۲ گونه از جانوران اعم از پستانداران، خزندگان و پرندگان صورت تاکسیدرمی نگهداری میشوند که به غیر از تعدادی از پرندگان که منشأ دریایی دارند؛ سایر گونههای موجود بومی این شهرستان هستند.
موزه آب
این موزه اولین موزهٔ خصوصی آب در ایران است که در سال ۱۳۹۱ خورشیدی راه اندازه شدهاست. این موزه در یک ساختمان قدیمی به نام تکیه برنجی قرار دارد و در آن بیش از ۳۰۰ قطعه از لوازم مرتبط با آب، مانند شیرهای آب قدیمی، تاس اندازهگیری مدار آب وجهت یاب قنات و… به نمایش گذاشته شدهاند. ساختمان موزهٔ آب متعلق به دوران قاجاریه است و در حال حاضر دارای سه تالار میباشد، در این تالارها علاوه بر اشیاء تاریخی در زمینهٔ آب به فرهنگ و تمدن کهن ایران زمین در مورد آب نیز توجه شدهاست.
موزه عرفان شرق شاهرود
موزه عرفان شرق در سال ۱۳۸۹ از سوی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در مجموعهٔ تاریخی بسطام افتتاح شد.
بنای این موزه معروف به گنبد غازان خان مربوط به سالهای ۷۰۳–۶۷۰ ه.ق است. طبق نوشته کتب مختلف، غازان خان گنبدی برآرامگاه امام زاده محمد وگنبدی نیز برآرامگاه بایزید بنا کرده و در نظر داشته که جسد بایزید را بدانجا منتقل کند که گویا چون بایزید را در خواب از این کار ناراضی میبیند از تصمیم خود منصرف میشود. گنبد غازان خان مربع و به ضلع ۵/۷ که نمای شمالی و شرقی آن طاقنماهایی تعبیه شده که با ایجاد سایه روشن بنا را از یکنواختی کسل کننده درآورده است.
بر فراز بنا، گنبد زیبا وجالب مخروطی شکل قرار گرفته که دارای پوششی از کاشیهای فیروزه ای است. ایوان بنا در جنوب بقعه قرار دارد ودارای مقرنسهای گچی ظریف است.
در این موزه قرآنهای خطی، ابزار روشنایی (شمعدان) و عکسهای قدیمی از مجموعه تاریخی بسطام به نمایش گذاشته شدهاست.
اشیاء دیگری مانند پیهسوزهای سفالی، کشکولهای چوبی، ظروف چینی دورهٔ صفویه، در منبت کاری شده و … در معرض دید علاقمندان قرار گرفتهاست.
میراث معنوی
رسم عیدانه در شاهرود
آیین چلچلا در مجن
گل هاکنی در مجن
دستبافتههای سنتی کلاته خیج
نخلگردانی در شاهرود
آیین طوقبندان (علمگردانی) در شاهرود
شو خوانی (سحرخوانی) در شاهرود
آیین شمع و چراغ در تکایای شاهرود
تهیه آب دعا در شاهرود
ترابری
شهر شاهرود در مسیر جاده ۴۴ (تهران - مشهد) قرار گرفته، همچنین جاده ۸۳ که شاهرود را به آزادشهر و گنبد کاووس متصل میکند و راه ارتباطی شمالی - جنوب شرقی رشتهکوه البرز است نیز در تقاطع جاده ۴۴ قرار دارد.
فرودگاه شاهرود
راهآهن شاهرود
ترمینال جنوب شاهرود
ترمینال سرچشمه شاهرود
فاصلهٔ شاهرود با شهرهای بزرگ
امکانات
اماکن اقامتی
هتل احمد
هتل جهانگردی شاهرود
هتل نادر
هتل آزادی
هتل معلم شاهرود
هتل پارامیدا
هتل رویال
هتل قصر بسطام
مهمانپذیر اسلامی
مهمانپذیر پارس
مهمانپذیر آزاذی
بهداشت و درمان
مرکز آموزشی، پژوهشی و درمانی امام حسین
بیمارستان خاتمالانبیاء
بیمارستان بهار
بیمارستان امداد امام خمینی
بیمارستان شهید احمدی
درمانگاه خیریه
کلینیک پاسارگاد
درمانگاه شفا
درمانگاه فرهنگیان
درمانگاه امام حسین
درمانگاه رضوی
درمانگاه سپاه
درمانگاه تامین اجتماعی
بوستانها
پارک آبشار شاهرود
پارک شهدای محراب
پارک کودک
پارک بلوار
پارک غفاری
پارک دانشگاه
پارک البرز
شهربازی
پارک مادر
کمپ الغدیر
پارک انقلاب
پارک ولیعصر
جاده سلامتی
پارک خطی شهدای گمنام
پارک بهارستان
بوستان شهرک گلها
بوستان دالاهو
باغ گردشگری اورس
بوستان امیریه
بوستان بزرگ کوثر
پارک محل
پارک رزمندگان
پارک بانوان
پارک صادق
آبشار سعدی
پارک پرستار
پارک شهرک نوین
پارک کاج
بوستان هفت تیر
پارک فرهنگیان
باغ شبو
باغ ایرانی
پارک شهنما
پارک آزاذگان
پارک بعثت
پارک شهرک رجایی
پارک بوستان
فضای سبز من تو
پارک شهرک توحیدی
پارک راه آهن
مراکز آموزشی و علمی
دانشگاهها
دانشگاه صنعتی شاهرود
دانشگاه علوم پزشکی شاهرود
دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود
دانشگاه پیام نور شاهرود
دانشگاه جامع علمی کاربردی شماره ۱ (آفرینش) شاهرود
دانشکده علوم قرآنی شاهرود
آموزشکده فنی و حرفهای دخترانه شاهرود
مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی و غیردولتی شاهرود
مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی برآیند شاهرود
دانشگاه جامع علمی کاربردی جهاد کشاورزی شاهرود
دانشگاه جامع علمی کاربردی زغالسنگ البرز شرقی
حوزه علمیه امام صادق
حوزه علمیه ولیعصر
حوزه علمیه طاهریه
مدرسه دخترانه فرزانگان (سمپاد) دوره اول و دوم
مدرسه پسرانه شهید بهشتی (سمپاد) دوره اول و دوم
صنعت
صنعت
شهرک صنعتی شاهرود به وسعت حدود ۴۲۰ هکتار و در ۲ فاز عملیاتی اجرا شده و دارای ۲۰۰ واحد صنعتی است که از این تعداد حدود ۹۵ واحد صنعتی با اشتغالزایی بیش از ۱۸ هزار نفر در حال فعالیت بوده و دارای پروانه بهرهبرداری هستند.
این شهرک دارای تأسیسات برق، مخابرات، روشنایی، گاز، تصفیهخانه فاضلاب و منابع آب است. از شرکتهای مهم صنعتی شاهرود میتوان موارد ذیل را نام برد:
شرکت معادن زغالسنگ البرز شرقی با جمعیت کارگری و پرسنلی دو هزار نفر
صنایع چوبی دهستان دهملا که بالغ بر ۲۰۰ واحد نجاری دارد و روستایی بدون بیکار در کشور است
شرکت ریخته گری دقیق پارس
نیروگاه شهید بسطامی شاهرود
کارخانه سیمان شاهرود
شرکت سیم و کابل مغان
کارخانه قند شاهرود
شرکت فولاد شاهرود
شرکت توربوژنراتور شاهرود
کارخانه کنسانتره میوه شاهرود
معدن
از مهمترین معادن شهرستان شاهرود میتوان به معدن شرکت زغال سنگ البرز شرقی اشاره کرد؛ که با شهرستان دامغان و شهرستان آزادشهر و رامیان در استان گلستان مشترک میباشد. از دیگر معادن مهم شاهرود میتوان به معادن کرومیت، مس، آهک، گچ و سنگهای تزئینی اشاره کرد.
سوغات
برگه زردآلو، قیسی (از مهمترین صادرات شاهرود)، کشمش، انگور، گیلاس، آلو، آلبالو خشک، انواع کشک محلی، ماست گوسفندی، کره محلی، آبغوره، گرد غوره، آلوی خورشتی، انواع نان، نان قندی، نان کاک، فتیر، انواع نقل و آبنبات
صنایع دستی از قبیل: گلیم، گلیچ، جاجیم، سفال، سرامیک، منبت و...
افراد سرشناس
سید محمود حسینی شاهرودی
محمدحسن ناصری
علی سعیدی شاهرودی
مهدی ملائی شاهرودی
سید محمد حسینی شاهرودی
محمدرضا نوری شاهرودی
سعید اردیانی
لاله افتخاری
علی اصغر معصومی شاهرودی
عباسعلی {ابرسجی} شاهرودی
سعید مظفری
بهاره افشاری
سید رضا فاطمی امین
کشاورزی
بخاطر تنوع آب و هوا در شهرستان شاهرود، تولید میوه در این شهرستان بسیار زیاد است بهطوریکه امکان تولید و پرورش سیب، انگور، خرما و پسته در مناطق مختلف آن فراهم و مهیاست.
شاهرود از لحاظ تولیدات کشاورزی در سطح استان مقام اول و در کشور جزء ۱۹ قطب کشاورزی است. مهمترین محصولات باغی شاهرود که در کل ایران نیز زبانزد میباشند انگور و زردآلو هستند. میزان تولید زردآلوی شاهرود ۱۰٪ تولید زردآلوی ایران و بیش از ۱٪ تولید زردآلوی دنیا میباشد. این زردآلو علاوهبر مصرف داخلی با تبدیل به برگه زردآلو به خارج کشور نیز صادر میشود.
میوههایی نظیر زردآلو، گیلاس و انگور شاهرودی از لحاظ کیفیت رتبه بالایی در منطقه خاورمیانه دارند.
انگور: بیش از ۵۰ نوع انگور در شاهرود وجود دارد. انگور شاه بابا، انگور لعل، انگور شاهرودی، انگور سیاه، انگور کشمشی، انگور دیشویی و... . انگور شاهرود بخاطر تنوع زیاد به کشورهای اطراف صادر میشود در نتیجه شاهرود به شهر انگور معروف است.
خواهرخواندگان
نیشابور، خراسان
نگارخانه
منابع
لؤلوئی، کیوان. «شاهرود و مجموعه تاریخی بسطام». ایران شناخت. شمارهٔ پانزدهم، زمستان ۱۳۷۸.
پیوند به بیرون
فرمانداری شاهرود
شهرداری شاهرود
فرودگاه بینالمللی شاهرود
دانشگاه صنعتی شاهرود
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شاهرود
دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود
فرودگاه شاهرود
توربوژنراتور شاهرود
شاهرودشناسی
شرکت زغال سنگ البرز شرقی
/هتل پارمیدا
شاهرود
شهرهای استان سمنان
شهرهای شهرستان شاهرود
شهرستان شاهرود |
6495 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%88%D8%B4%20%28%D8%B4%D9%87%D8%B1%20%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C%29 | شوش (شهر باستانی) | شوش واقع در استان خوزستان یکی از قدیمیترین سکونتگاههای شناختهشدهٔ جهان است. این شهر احتمالاً به سال ۴۰۰۰ پیش از میلاد پایهگذاری شده؛ با وجود اینکه نخستین آثار یک دهکدهٔ مسکونی در آن مربوط به ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد هستند. طبق اسناد باستانی شوش از مهمترین و باشکوهترین شهرهای باستانی ایران و جهان بودهاست و فعالیتهای باستانشناسی در آن ادامه دارد.
این شهر باستانی به همراه آرامگاه دانیال نبی و تحت نام بقعه دانیال نبی/ شهرشوش و تپههای مجاور در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۵۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
محوطه باستانی شوش
پرونده محوطه تاریخی شوش در سی و نهمین نشست کمیته میراث جهانی سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو) که در ژوئیه ۲۰۱۵ در شهر بن آلمان برگزاری شد با موافقت اعضا به ثبت جهانی رسید. این پرونده توسط متخصصان ایرانی و با مدیریت و ریاست محمدحسن طالبیان معاون میراث فرهنگی ارائه و دفاع شد و به عنوان هجدهمین اثر میراث جهانی در فهرست یونسکو به ثبت رسید. پرونده میراث فرهنگی شوش شامل کاخ شاپور، کاخ آپادانا، دروازه شرقی، کاخ هدیش، شهر پانزدهم، روستای هخامنشی، مسجد جامع شوش و مجموعه بناهای دوره اسلامی، تپههای آکروپول و قلعه فرانسویهاست.
شهر باستانی شوش روزگاری مرکز برخورد دو تمدن مهم بوده، که هریک به سهم خود در دیگری تأثیر داشتهاست، یکی تمدن میانرودان و دیگری تمدن ایلام. قرار گرفتن این منطقه در شمال خلیج فارس و نیز همسایگی با میانرودان در پیدایش این وضع ویژه تأثیر بسیاری داشتهاست.
شوش ۱: دوران نوسنگی و مسسنگی
دشتهای جنوب غربی ایران از مهمترین مناطقی است که در مطالعهٔ سازوکار تشکیل اولین دولتها مورد توجه قرار میگیرد.
از اواخر دوران نوسنگی و اوایل دوران مسسنگی در جنوب غربی ایران، شواهدی از ساخت کانالهایی برای انتقال آب از رودخانهها به زمینهای کشاورزی هست. به گفتهٔ کامیار عبدی، این دست پروژهها سبب توسعهٔ اقتصادی و همچنین تغییراتی اجتماعی، از جمله تقسیم کار و ایجاد سلسله مراتب شد، چنانکه در بین خانههای ساختهشده در تپه چغامیش یکی از خانهها به شکل قابل توجهی بزرگتر و خوشساختتر است.
این بنا شالودهای گِلی، جرزهایی به شدت ضخیم، و نمای بیرونی خاصی داشتهاست.
حدود ۷٫۲۰۰ سال پیش در این منطقه (موسوم به دورهٔ سوزیانای کهن) روستاهایی با دو تا سه طبقهٔ اجتماعی تشکیل شده بودهاست که رهبران و اطرافیان آنها در بخشهای بزرگتر و دیگران در جاهای کوچکتر میزیستهاند.
آنگاه که رهبران این روستاها به دنبال گسترش منطقهٔ نفوذ خود درمیآمدهاند، درگیریهای خشونتباری بین روستاها روی میدادهاست و طرف پیروز سکونتگاه طرف مغلوب را به آتش میکشیدهاست.
نمونهٔ آن چغامیش است که محوطهٔ آن در دوران اوجش به ۱۷ هکتار میرسیدهاست. چغامیش در نبردی منطقهای تخریب شد و پس آن، شوش بهعنوان مرکز منطقه ظهور کرد.
مهمترین بنای شوش در این دوران (موسوم به شوش ۱) بنای مستطیلی خشت خام است که به آکروپُل معروف است. آنچه امروزه از آکروپل مانده سکویی است به قاعدهٔ ۷ ۱۴ متر و ۱٫۷ متر ارتفاع که ممکن است در اصل شالودهٔ بنایی مذهبی یا تشریفاتی بوده باشد. در این دوران گورستان عظیمی هم در شوش ساخته بودهاند.
چند نسل بعد از ساخت آکروپل، بنای عظیم دیگری نیز در شوش ۱ برپا کردهاند که احتمالاً محل سکونت افرادی بلندپایه بوده. این بنا در محوطهای به ابعاد ۷۰ ۷۵ متر ساخته شده و تا ۱۱ متر ارتفاع داشتهاست. گِردِ این سازه را حصاری از جنس خاک کوبیده به ضخامت شش متر ساخته بودند.
در حدود ۶٫۰۰۰ سال پیش (اوایل دوره اوروک) شوش ۱ رها شد.
شوش ۲ (اوروکی)
اندکی بعد سکونتگاه دیگری در شوش بنا شد که به شوش ۲ موسوم است و ساختار مدیریتی سه طبقهای در آن را، که با تسلط بر روستاهای کوچک اطراف همراه بود، از اولین سیستمهای دولتی دانستهاند. شوش ۲ در اواخر دوران مسسنگی رها شد و تا برآمدن تمدنِ شوشِ نیاایلامی در عصر برنز متروک ماند.
شوش اوروکی احتمالاً در اوایل ۵ هکتار وسعت داشت و به باور برخی باستانشناسان وسعتش در اوج به ۲۵ هکتار میرسید. بهنظر میرسد بخشی از شهر به خانههای مسکونی اختصاص داشتهاست و در آن اثری از کارگاههای تولیدی نیست.
شوش ۳ (نیاایلامی)
به نظر میرسد شوش نیاایلامی حدود ۱۰ هکتار وسعت داشتهاست.
پیر آمیه شوش نیاایلامی را «شوش تقلیلیافته» توصیف میکند.
شواهد باستانشناسی نشان از حضور و تأثیر نیاایلامیها در فلات مرکزی ایران دارند. دلیل این امر بهنظر مربوط به شرایط پیچیدهٔ منطقهای باشد و برخی پژوهشگران بر این باورند که گونهای از استعمارگری در این دوران روی دادهاست.
کاملترین یافتههای قطعات نیاایلامی مربوط به سیلک ۴ و تپه یحیی ۴-سی هستند.
در فاز ۱۰ شهر سوخته و تپه حصار ۲ هم کتیبههایی نیاایلامی یافت شدهاست.
بااینحال برخی محققان، از جمله هالی پیتمن، بر این باورند که فرهنگ نیاایلامی در این زمان جزئی از فرهنگ گستردهتر اوروک بودهاست و حضور آن در مناطق فلات ایران را باید در امتداد گسترش اوروک دانست.
بههرشکل، فرهنگ نیاایلامی در حدود ۳٬۳۰۰ سال پ.م. در حوزهٔ رود کر در دشت داخلی فارس پدید آمد.
تا ۳٬۲۰۰ پ.م. در محوطهٔ شوش، که پس از رها شدن شوش ۲ (در اواخر دوران مسسنگی) متروک مانده بود، شهری بر پا شد که با عنوان «شوش ۳» یا «شوش نیاایلامی» شناخته میشود. تا ۳٬۰۰۰ پ.م. الواح و مهرهای مدیریتی نیاایلامی به تپه سیلک، تپه یحیی، و شهر سوخته و شاید حتی تپه حصار رسیده بود. شواهدی نیز از ارتباطات بین فرهنگ نیاایلامی و فرهنگهای آسیای میانه، جنوب شرقی آناتولی، و حتی مصر هست.
شوش ۴ (ایلامی)
با پایان دوران بانش (اوایل عصر برنز میانی) شوش (موسوم به شوش ۴) دوباره تبدیل به شهری در قامت شهرهای میانرودان شد و بناهای آیینی آن با مجسمههای سنگی و لوحهایی شبیه به لوحهای میانرودان تزئین شد. با این وجود از شواهد باستانشناسی چنین بر میآید که از نظر سیاسی شوش تحت کنترل حکومتهای میانرودان نبود و حاکمان آن طبقهای از بومیهای «میانرودانزده» بودند که به تأثیر از چند کتبیهٔ سومری مرتبط با «دودمان» ایلامی آوان دانسته میشوند. تخمین زده میشود شوش ایلامی در اوج خود حدود ۹۵ هکتار وسعت داشتهاست.
در حدود ۲۳۰۰ پ.م. سارگن بزرگ اکد شوش را فتح کرد و آن را به قلمرو حکومت تازهتأسیس خود افزود. بهنظر میرسد جانشینان سارگن شوش را خودمختار رها کرده باشند. یکی از نوادگان سارگن به نام نارامسین معاهدهای با یک پادشاه ناشناختهٔ ایلامی تدوین کرد.
پس از سقوط پادشاهی اکد و در جنگهایی که در پی آن رخ داد، آوانها فرصت خودنمایی پیدا کردند و آخرین آنها، کوتیک اینشوشیناک، حکومتی کمدوام را تأسیس کرد که شامل بخشهایی از زاگرس، ارتفاعات فارس، و شوش میشد. کوتیک اینشوشیناک در شوش معابد یادمانی متعددی برپا کرد که دیوارهای آنان به کتبیههای به زبانهای اکدی و ایلامی خطی تزئین شده بود. این حکومت دیری نپایید و اندکی بعد سلسله سوم اور قلمرو آن را تسخیر کرد.
شوش پایتخت
در حدود ۲٬۷۰۰ پیش از میلاد پادشاهی ایلام به پایتختی شوش تشکیل شد.
شوش در دوره ایلامیها هزاران سال مرکز این تمدن مهم و در دوره هخامنشیان شوش پایتخت سیاسی این امپراتوری پهناور بودهاست. پس از آن نیز متأثر از رویدادهای تاریخی دستخوش تحولات بوده و پس از حمله اسکندر بهتدریج مرکزیت خود را از دست داد. در دوره ساسانیان شوش بههمراه شوشتر و جندیشاپور به عنوان مراکز اقتصادی تولید و صادرات ابریشم به اقصی نقاط جهان مطرح بودند. شوش در سال ۱۷ قمری به تصرف مسلمانان درآمد. در دوره اسلامی نیز مدتها از شهرهای پرجمعیت و پررونق بود. هنگامی که مرکز خوزستان به اهواز منتقل شد، شوش اهمیت خود را از دست داد.
شوش در دوره هخامنشیان شکوه گذشته خویش را بازیافته و چهارراه شرق و غرب شد. با توجه به اهمیت و موقعیت جغرافیایی و سیاسی خاص شوش بود که راههای بسیاری و بهویژه راه بزرگ موسوم به «راه شاهی» ارتباط این شهر را به نقاط گوناگون جهان برقرار کرد.
راه شاهی
راه شاهی که در دوره هخامنشیان و به دستور داریوش بزرگ ساخته شد، شهر شوش، پایتخت سیاسی دولت هخامنشیان را به پاسارگاد، تخت جمشید و دیگر شهرهای امپراتوری، از جمله شهر نامی سارد پایتخت کشور لیدی پیوند میداد.
میتوان گفت اداره سرزمین پهناور ایران و حفظ امنیت آن و انتقال سریع یگانهای نظامی و گسترش بازرگانی و ترابری و تسهیل در امر مسافرت از مهمترین عوامل ساخت و گسترش شبکه راهها در این دوره بودهاست.
از سوی دیگر ایجاد راهها و برقراری امنیت و تسهیل و بازرگانی، خود موجب پیوند و آشنایی ملتهای گوناگون شد که این امر به انتقال فرهنگها و باورهای گونهگون منجر شد و بسیاری از نظرات فلسفی و باورهای دینی از این راه به ملتهای دیگر هم رسید.
برطبق تاریخ فتح الفتوح و همچنین تاریخ طبری، اعراب به هنگام فتح شهر شوش بیش از ۳۰ هزار نفر را به قتل رساندند و تعداد ۲۰ هزار گاو - اسب، زن و دختر را به غنیمت بردند. این شهر تا قرنها بعد از رونق افتاد.
به گواه نگاشتههای تاریخ معاصر ایران باستانشناسان فرانسوی حجم عظیمی از آثار باستانی شوش را از ایران خارج کردند و برای این منظور از راهآهن و تعداد زیادی کشتی و کار شبانهروزی هزاران برده و کارگران ایرانی استفاده میکردند. آثار بهجامانده از شهر شوش حتی پس از حمله اسکندر و فرسایش طبیعی به حدی بوده که در تمام سفرنامههای مربوط به آن منطقه موجب بهت و شگفتی بوده و مطالب زیادی دربارهٔ آن نوشته شدهاست، درحالیکه غارت فرانسویها به حدی بوده که امروزه چیز زیادی از آثار قابل رؤیت شوش بهجز آثار مدفون در زیر خاک باقی نماندهاست و این در حالی است که امروز تقریباً موزهای در گوشهای از جهان نیست که آثار متعددی از شوش در آن نباشد و این نشاندهنده ابعاد وسیع غارتگری آثار شوش باستان طی چند دهه است.
زیگورات چغازنبیل
زیگورات چُغازنبیل در حدود چهلکیلومتری ویرانههای کاخ آپادانای شوش قرار دارد.
بهسبب اخلاص مسلمانان شیعه و یهودیان ایران به حضرت دانیال، شوش یک دهکده مسکونی است. امروزه شهر شوش در شمال استان خوزستان از یادمانهای تاریخی کهن، دیگر آن شکوه و اهمیت دیرین خود را دارا نیست.
نامهایی مانند سوس - شوشا- سوسه - سویس و سویز که در بعضی مناطق شمال آفریقا وجود دارد نیز مرتبط با نام شهر شوش است. مهاجران ایرانی و عرب که از این منطقه به شمال آفریقا مهاجرت کردهاند این نامها را در دوره اسلامی رایج کردهاند. شهر شوش در دوره قبل از اسلام شهرت بینالمللی داشته و به همان اندازه شهرت داشته که بابل، کلده، لیدی، نیل و لیبیه و…
بنا به دانشنامه ایرانیکا در حدود ۴٬۲۰۰ پیش از میلاد شهر شوش در جنوب غربی ایران بنیانگذاری شد.
سفالینههای نقاشیشده متعلق به حدود ۳٬۵۰۰ پیش از میلاد در شوش واقع در ایلام بیانگر دورهای پیشرفته از طرحهای هندسی، ایجاد سبک خاص از انسان و شکلهایی از جانوران در آنهاست.
در سال ۵۵۸ پیش از میلاد پادشاهی کوروش بزرگ (کوروش دوم) در انشان (فارس) و خوزستان آغاز شد و پایتخت هخامنشیان به شوش منتقل شد.
کاخ آپادانا در شوش خوزستان
کاخ آپادانای شوش کاخ زمستانی شاهان هخامنشی و کاخ اصلی داریوش بزرگ بودهاست. این کاخ به دستور داریوش بزرگ پادشاه هخامنشی در حدود سالهای ۵۱۵_۵۲۱ پیش از میلاد در شوش روی آثار و بقایای عیلامی بنا نهاده شد. دیوارهای کاخ از خشت و ستونهای آن از جنس سنگ است. این کاخ در حفاریهای بین سالهای ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۴ از زیر خاک بیرون آوردهشد و پس از ۷۰ سال در سال ۱۳۸۰ در فهرست آثار ملی ایران به شمارهٔ ۳۹۸۱ به ثبت رسید.
نگارخانه
جستارهای وابسته
گاهشمار تاریخ ایران از غارنشینی تا ظهور هخامنشیان
یافتههای باستانشناسی شوش در موزه لوور
قلعه شوش
مارسل اوگوست دیولافوا
ژان دیولافوا
یادداشتها
پانویس
منابع
http://inn.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=0&Id=71817&Rate=0
https://web.archive.org/web/20140219084723/http://www.farhangnews.ir/content/10977
https://web.archive.org/web/20140201224839/http://www.chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=67456&Serv=3&SGr=22
پیوند به بیرون
شوش در تارنمای یونسکو
سایت شهر شوش/ سایت شهر شوش
شوش، یکی از قدیمیترین مراکز متمدن جهان
شوش (شهر باستانی)
تمدن ایلام
شهرستان شوش
شهرهای اشکانیان
شهرهای ایلامی
شهرهای راه ابریشم
شهرهای ساسانیان
شهرهای مقدس یهودیان
شهرهای هخامنشی
کتاب استر
مناطق مسکونی پیشین در استان خوزستان
میراث جهانی یونسکو در ایران |
6497 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86 | شیروان | شیروان، دومین شهر بزرگ استان خراسان شمالی در ایران است. جمعیت این شهر در سال ۱۴۰۰، بالغ بر ۹۲۰۰۰نفر بودهاست.
نام شيروان منسوب به نقش شيری است كه شكل و شمايل آن در دامنه شمالی كوه آغزیقاپاقلی كه در امتداد شرقی كوه قراول چینگه قرار دارد مشاهده میگردد. اين دو كوه در نزديكی و جنوب شهر شيروان واقع و كلاً به "شير كوه" نيز معروف است. سنگهای تشكيل دهنده شكل شير با ديگر سنگهای كوه آغزیقاپاقلی، از نظر جنس، نوع و رنگ متفاوت است و هر بينندهای اين وجه تمايز « شكل شير » را به وضوح مشاهده میكند.
شیروان از کهنترین مراکز فرهنگ و تمدن و تاریخ در خراسان شمالی و ایران است و قدمت تمدن در این شهر به ۷۰۰۰ سال (۵۰۰۰ سال قبل از میلاد و ۴۵۰۰ سال قبل از امپراتوری هخامنشیان) میرسد. تاکنون بیش از ۱۲۰ اثر باستانی و مکان فرهنگی در آن شناسایی شدهاست. تپه باستانی ارگ شیروان سابقاً مرکز حکومت و فرماندهی خطه شمال خراسان بودهاست و اکنون عظیمترین و مهمترین محوطه باستانی شمال شرق کشور است. این ارگ که در اطراف آن سفالهای دارای قدمتی ۷۰۰۰ ساله به دست آمدهاست، به عنوان کهنترین زیستگاه خراسان شمالی مورد تحقیق و بررسی و پژوهش باستانشناسان ایرانی و خارجی قرار گرفتهاست. قبرهای زرتشتی در اطراف تپه مذکور و روستاهای قدیمی گلیان و تفتازان و کاکلی و خانلق و بعضی از آداب و رسوم مردم شیروان زندگی زرتشتیان در شیروان را تأیید مینماید. در دوران پیش از اسلام شیروان پایتخت قوم پارت بودهاست. دیاکونوف محقق و نویسنده روسی بر این باور است که نخستین امپراتوری پارت در شیروان به وجود آمدهاست. ایزدوخاراکسی و استرابون از مورخان و جغرافیدانان یونان محل زندگی و حکومت پارت را در دره رود اترک ذکر کردهاند. شیروان در زمان اشکانیان در زمره قلمرو آنان قرار داشته و وجود قبرهای زرتشتی و آثار تاریخی در نقاط گوناگون ناحیه شیروان، نه تنها بر شناخت رویدادهای تاریخی شیروان در پیش از تاریخ کمک مینماید، بلکه آبادی و اهمیت این شهر را در آن زمان نشان میدهد.
رونق شهر شیروان پس از اسلام به دوره فرمانروایی خوارزمشاهیان (قرن ۶ ه.ق) مربوط میشود که از آن دوران، بناهای اسلامی مانند بقعه امام زاده سلطان محمدرضا به جای ماندهاست. در حملات گورکانیان، این منطقه آسیب فراوان دید و کشتار فراوانی در آن صورت گرفت. در دوره صفویان، مهمترین واقعهای که در این شهر روی داد، کوچاندن چهل هزار خانوار عشایر کُرد به این منطقه بود که برای مقابله با حملات ازبکها، توسط شاه عباس بزرگ انجام یافت. این شهر در دوران حکومت قاجار همواره یکی از مناطق مهم درگیریهای حاکمان محلی بود.
شهر شیروان در سال ۱۳۰۸ بر اثر زلزله به کلی ویران شد و پس از دو سال، بار دیگر با روشهای نوین شهرسازی دوباره ساخته شد و شیروان کنونی هیچ شباهتی به شهرهای باستانی ندارد.
موقعیت جغرافیایی
شیروان در عرض جغرافیایی ۳۷ درجه و ۴۰ دقیقه و طول جغرافیایی ۵۷ درجه و ۹۳ دقیقه با ارتفاع ۱۰۹۷ متری از سطح دریا و مساحت ۳۷۸۹ متر مربع قرار گرفتهاست. از شمال به پایتخت کشور ترکمنستان شهر عشقآباد، از جنوب به شهرستان اسفراین، از شرق به شهرستان فاروج و از غرب به بجنورد محدود میشود. شهر شیروان در مجاورت رود اترک قرار دارد. شیروان با فاصله ۲۲ کیلومتری نزدیکترین شهرستان به عشق آباد پایتخت ترکمنستان میباشد. (البته گمرک و همچنین جادهای از شیروان به ترکمنستان وجود ندارد)
نام
نام شيروان منسوب به نقش شيری است كه شكل و شمايل آن در دامنه شمالی كوه آغزیقاپاقلی كه در امتداد شرقی كوه قراول چینگه قرار دارد مشاهده میگردد. اين دو كوه در نزديكی و جنوب شهر شيروان واقع و كلاً به "شير كوه" نيز معروف است. سنگهای تشكيل دهنده شكل شير با ديگر سنگهای كوه آغزیقاپاقلی، از نظر جنس، نوع و رنگ متفاوت است و هر بينندهای اين وجه تمايز « شكل شير » را به وضوح مشاهده میكند.
تاریخ
پیش از اسلام
شیروان از کهنترین مراکز فرهنگ و تمدن و تاریخ در خراسان شمالی و ایران است و قدمت تمدن در این شهر به ۷۵۰۰ سال (۵۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و ۲۵۰۰ سال قبل از امپراتوری هخامنشیان) میرسد. تاکنون بیش از ۴۹ اثر باستانی ثبت شده و ۲۵۲ مکان فرهنگی در آن شناسایی شدهاست. تپه باستانی ارگ شیروان سابقاً مرکز حکومت و فرماندهی خطه شمال خراسان بودهاست و اکنون عظیمترین و مهمترین محوطه باستانی شمال شرق کشور است. این ارگ که در اطراف آن سفالهای دارای قدمتی ۷۰۰۰ ساله به دست آمدهاست، به عنوان کهنترین زیستگاه خراسان شمالی مورد تحقیق و بررسی و پژوهش باستانشناسان ایرانی و خارجی قرار گرفتهاست.
قبرهای زرتشتی در اطراف تپه مذکور و روستاهای قدیمی گلیان و خانلق و بعضی از آداب و رسوم مردم شیروان زندگی زرتشتیان در شیروان را تأیید مینماید.
تپه ارگ دوین شیروان از جمله آثار باستانی دیگر شهر شیروان است که با مربوط به هزاره چهارم و پنجم قبل از میلاد مسیح است. بنای تاریخی قزلر قلعه (قلعه دختر) در مجاورت روستای تاریخی زیدر، زادگاه دانشمند بزرگ، شهابالدین زیدری نسوی (منشی سلطان جلالالدین خوارزمشاه) قرار دارد که در زمان هخامنشیان احداث و با حمله مغولان تخریب شدهاست.
در دوران پیش از اسلام شیروان پایتخت قوم پارت بودهاست. دیاکونوف محقق و نویسنده روسی بر این باور است که نخستین امپراتوری مقتدر پارتها در شیروان به وجود آمدهاست. ایزدوخاراکسی و استرابون از مورخان و جغرافیدانان یونان محل زندگی و حکومت پارت را در دره رود اترک شیروان ذکر کردهاند. شیروان در زمان اشکانیان در زمره قلمرو آنان قرار داشته و وجود قبرهای زرتشتی و آثار تاریخی در نقاط گوناگون ناحیه شیروان، نه تنها بر شناخت رویدادهای تاریخی شیروان در پیش از تاریخ کمک مینماید، بلکه آبادی و اهمیت این شهر را در آن زمان نشان میدهد.
پس از اسلام
رونق شهر شیروان پس از اسلام به دوره فرمانروایی خوارزمشاهیان (قرن ۶ ه.ق) مربوط میشود، که از آن دوران بناهای اسلامی مانند بقعه امام زاده سلطان محمدرضا به جای ماندهاست. در حملات گورکانیان این منطقه آسیب فراوان دید و کشتار فراوانی در آن صورت گرفت. در دوران صفویان، مهمترین واقعهای که در این شهر روی داد، کوچاندن چهل هزار خانوار عشایر کُرد به این منطقه بود که برای مقابله با حملات ازبکها، توسط شاه عباس انجام یافت. این شهر در دوران حکومت قاجار همواره یکی از مناطق مهم درگیریهای حاکمان محلی بود.
شهر شیروان در سال ۱۳۰۸ بر اثر زلزله به کلی ویران شد و پس از دو سال، بار دیگر با روشهای نوین شهرسازی دوبارهسازی شد.
آب و هوا
آب و هوای شیروان معتدل و کوهستانی است و وزش بادها در آن بیشتر در جهت شرقی به شمال غربی است. حداکثر درجه حرارت در تابستانها ۴۳ درجه بالای صفر و کمترین آن در زمستانها ۳۱ درجه زیر صفر است.
باد
رطوبت
خاک
بارندگی
==
شیروان شهرستانی سرد و کوهستانی است
که در سال بیشتر هوا سرد است
فرهنگ
سازهای محلی
ویرایش
۱- قُشمه: از دو نی استخوانی که کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و مانند نی سوراخهایی دارند درست شدهاست.
۲- دوتار: از دو رشته سیم که ۱۱ تا ۱۳ پرده دارد تشکیل میشوند و با انگشتان مینوازند.
۳- دُهل: شبیه طبل بزرگی است که معمولاً به گردن میآویزند و با دو چوب که یکی ضخیمتر از دیگری است در دو جهت نواخته میشود.
۴- سُرنا: مانند شیپوری است به طول تقریبی ۳۵ سانتیمتر که صدای فوقالعاده بلند و رسا دارد از دوهل و سرنا در مراسم برگزاری کشتی با چوخه، استفاده میشود و در جشنها نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
کمانچه: از چهار سیم و پردههای مشخص درست شده که با آرشه نواخته میشود.
دایره: پوسته نازکی را بر چوبی دایرهای شکل میکشند و بیشتر در جشنها و عید گاههای سابق مورد استفاده قرار میگرفت.
موزقان: این ساز در سابق بیشتر مورد استفاده قرار میگرفت امّا در حال حاضر برای اکثر مردم ناشناخته است.
نی: لولهای به طول تقریبی نیم متر، که از چوب یا آهن میسازند و بیشتر مورد استفاده چوپانان در هنگام چرای گوسفند و آبخوران دام قرار میگیرد.
آداب و رسوم
بازیهای بومی
۱-هُوَلَنْدِه (مشابه پرشهای طول و ارتفاع) ۲- زنجیره ۳- رها رها ۴- پیشته پیشته ۵- اله چمبه ۶- کِبِدی کِبِدی ۷- چِلِی ۸ - بای (تاب بازی) ۹- اصولولی ۱۰ - تسمه تسمه ۱۱- قره گُردِم ۱۲- اُستا زنجیر باف ۱۳ -گوز باقْلَنْدِه ۱۴- قُلاقِ چکْمَه ۱۵- گرگم به هوا ۱۶- گل گل ۱۷- نون نون (لانه شیطان) ۱۸- پارا ۱۹- کلاس کلاس ۲۰- رقص چوب ۲۱- اُوپشتک ۲۲- دوز ۲۳- مَزَلاق ۲۴- لَپَّر ۲۵- ملاّ ملاّ ۲۶- زوو ۲۷- دونقوز، دونقوز ۲۸- دستمال دستمال ۲۹- دو.. د ۳۰- کچه کچه
کتابخانهها
. کتابخانه استاد زارعی
. کتابخانه امام علی
انواع نانها، سوغات و غذاهای محلی
قَتْلَمَه: آرد را خمیر کرده و آن را ورقه ورقه میکنند و لابلای آن را روغن و زعفران و ادویه میزنند و آن را در تنور میپزند.
چَلْپه: خمیر را نازک کرده و آن را در داخل روغن داغ قرار میدهند تا خوب سرخ شده و آماده شود.
اَگِنجه: با قرار دادن سبزیهای محلّی و پیاز سرخ شده در داخل خمیر آن را در روغن سرخ میکنند.
شیرمال: آرد را با شیر خمیر میکنند و با کشیدن مقداری روغن با زعفران بر روی آن در تنور قرار میدهند تا آماده شود.
ساج نونه: نوعی نان محلّی نسبتاً نازک که روی ساج (ظرف از جنس چدن است (سل)) میپزند و دارای انواع مختلف است.
شکر پنیر (آبنبات):آبنباتی است که بین مردم شیروان و استان خراسان شمالی طرفداران زیادی دارد همچنین مغازه آبنبات فروشی محمدنژاد واقع در خیابان سعدی معروفترین و باکیفیتترین آبنبات سازی و آبنبات فروشی شهر است.
فطیر: این نان محلّی انواع مختلف دارد که بهترین نوع آن با کره و به نام «فطیر مسکه» مورد استفاده قرار میگیرد.
قاق: آرد را با روغن و شکر و ادویه به خمیر تبدیل میکنند و آن را در تنور میپزند، قاق به علّت خشک بودن مدّت زیادی نگهداری میشود.
چریش لی فطیر: آرد را با آب و چریش (نوعی گیاه محلّی خودرو کوهستانی) خرد شده خمیر میکنند و آن را در تنور میپزند.
جِزْلِق لی فطیر: آرد را با آب و جزلِق (تکههای کوچک دنبه گوسفند که روغن آن قبلاً گرفته شدهاست) خمیر میکنند و آن را میپزند.
کلوچه برنجی: آرد برنج را با شکر و آب خمیر میکنند و آن را در قطعات کوچک میپزند.
۱۱- چُزمه: نوعی نان محلّی نازک است که در داخل روغن سرخ میشود. ۱۲- قوتاب (قطاب): داخل خمیر را با انواع سبزیها و گوشت کوبیده پر میکنند و سپس آن را داخل روغن سرخ مینمایند.
یَخنه پلو: چلو به اضافه گوشت آبپز که در داخل برنج قرار میگیرد (ته چین).
آبگوشت: شامل. گوشت، نخود، لوبیا، سیب زمینی، که آبگوشت آن به صورت ترید و گوشت و دیگر مخلفات آن به صورت کوبیده خورده میشود.
سِمْسِه: شامل آرد و شیره انگور است که آب و ادویه به آن اضافه میشود البته ابتدا آرد را در روغن تف میدهند.
دُیمَه دَنی: گندم را نیمه کوبیده کرده و آن را در آب میجوشانند و سپس در دم میگذارند و با اضافه کردن مقداری آرد، روغن و ماست میخوردند.
قَیش: از رشتههای نازک و پهن خشک شده خمیر گندم، ماست و عدس و روغن درست میشود.
کَچِه (کاچی): شامل آرد، آب و روغن است.
نون قاتق یا کله جوش: پیاز را در روغن سرخ میکنند و ماست را به صورت دوغ، چوب شیرین و گردوی کوبیده شده را بر آن میافزایند و پس از مدّتی جوشیدن نون در آن تلیت کرده و میخورند.
پی او: پیاز را رد روغن سرخ میکنند و با اضافه کردن مقداری عدس و ادویه و آب و احیاناً چند عدد تخم مرغ و با ریز کردن نان در آن خورده میشود.
دَرشو گرم: شمال آرد، شیره انگور، ادویه و روغن میباشد که مانند سمسمه درست میشود.
آش رشته: حبوبات و انواع سبزیها را آماده میکنند و سپس با اضافه کردن رشته آن را طبخ مینمایند
آش یارمه: یکی از آشهای معروف محلی است که با گندم ریز شده و سبزی درست میشود که با اضافه کردن دوغ آن را میخورند.
مَسْدُوه: با حبوبات و سبزیهای محلی مخصوصاً گیاه گزلی با مقداری برنج پخته میشود و با اضافه کردن دوغ آن را میخورند
فرنی: از شیر و آرد برنج درست میشود.
شیره داغ: روغن حیوانی را داغ میکنند و شیره انگور را داخل آن میریزند و باریز کردن نان در داخل آن میخورند.
تَلخان: گندم را روی ساج (سل) برشته میکنند و آن را در هاون نیمه خرد میکنند و با اضافه کردن مغز دانه خربزه و کنجد و شیره انگور، این محتویات را مالش میدهند تا غذای پر انرژی تلخان آماده شود.
آش قلَیه: پس از آماده شدن آش رشته که با دوغ سیردار مخلوط است، روی آن قیمه میریزند و میخورند.
قرمه: اول دنبه گوسفند را در قابلمه در زیر آتش داغ میکنیم پس از آن که روغن داد به همراه تکههای مانده دنبه که جزقاله نام دارد پیاز فراوان را در قابلمه میریزیم و بعد ازان کمی زرد چوبه اضافه میکنیم پس از طلایی شدن پیاز سپس گوشتهای تکهتکه شده گوسفند را درون قابلمه میریزم و میگذاریم به آرامی پخته شود.
شهرسازی
محلهها
پاسداران
امام رضا
امام خمینی
جامی
فلسطین
شهرک امام
گنبدی
زیباشهر
نادری
جانبازان
فروغی
سلمان فارسی(قسمت شرقی کمربندی قدیم ات)
ابوذر غفاری(قسمت غربی کمربندی قدیم است)
زمین کشوری
چنگل آباد
شفا
توحید
ورزش
سجادشهر
فردوسی
خیام
رزاز
آزادی (بیست متری هاشمی)
استقلال
پیروزی
فرهنگ
کمربندی قدیم(متشکل از دو خیابان اصلی سلمان فارسی و ابوذرغفاری در شرق و غرب میباشد )
معلم
معابر و تقاطعها
خیابان امام خمینی
خیابان بهشت
شبکه بهداشت و درمان شیروان
سرپرست : دکتر محمدرضا حیدری قولانلو
بیمارستان امام خمینی
بیمارستان آیتالله رفسنجانی
دانشگاهها
مجتمع آموزش عالی شیروان
دانشکده پرستاری شیروان
دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیروان
دانشکده فنی پسران پروفسور حسابی
دانشگاه علمی کاربردی شیروان
دانشگاه پیام نور شیروان
آموزشکده فنی و حرفهای سما
دانشگاه غیرانتفاعی علم و ادب نوین شیروان
حوزه علمیه آیتالله حکیم
حوزه علمیه فاطمه الزهرا
مؤسسه آموزش عالی علمی-کاربردی مهارت مرکز شیروان
دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی شیروان
ورزش
کشتی چوخه: کشتی برای ایرانیان نه یک مبارزه برای غلبه بلکه تلاش و ورزش بدنی بوده که همراه با شهامت و شجاعت بودهاست ونام پهلوان برای مردم ارزش فرهنگی ممتازی داشتهاست. کشتی با چوخا در فصلهایی بهخصوص زمستان و بهار طی مراسمی خاص از جمله عروسی انجام میشده و در چند دهه اخیر به لحاظ لباس چوخا که هنگام کشتی به تن میکنند به مرور نام آن به کشتی چوخه تغییر پیدا کردهاست. مسابقات این ورزش در سال ۱۳۴۲ برای اولین بار با حمایت منوچهر لطیف در شهر شیروان برگزار شد. همچنین عیسی خان پهلوان اوغازعلی اکبر پهلوان بودهاند.
کوهنوردی و صخرهنوردی: محمدرضا رمضانپور و رضا پیل پا عضو تیم ملی ۵ نفره صخرهنوردی ایران از شیروان
والیبال: تیم قند شیروان که در سالهای ۸۱ و ۸۲ در لیگ برتر والیبال کشور حضور داشت و به عنوان بهترین تیم شهرستانی انتخاب شد. این تیم به خاطر مشکلات مالی منحل شد
علی شفیعی (بازیکن والیبال) بازیکن تیم ملی والیبال
جودو و کوراش: دکترایوب حسنی قهرمان کوراش آسیا و جهان، عضو تیم ملی کوراش ایران
هندبال: هانی زمانی ملی پوش تیم ملی هندبال ایران و اولین لژیونر هندبال ایرانی
کشتی: علی خالق زادهقلعه بیگ کشتیگیر تیم کشتی راهآهن مشهد و عضو سابق تیم ملی کشتی آزاد ایران و دارو بینالمللی کشتی و ریاست اداره ورزش و جوانان
هاکی: مرضیه پهلوانی بازیکن پیشین تیم ملی و سرمربی کنونی تیم ملی هاکی زنان ایران
همچنین محمد داوری شرکت کننده عصر جدید بود که در روستای مشهد مشهد ترقی (یکی از روستاهای شیروان) زندگی میکند
گردشگری
جاذبههای طبیعی
منطقه ییلاقی حفاظت شده گلیل نامانلو
روستای هدف گردشگری زوارم و روستای گردشگری روستای تفتازان
آبشار باداملق
آبشار و رانش زمین اسطرخی
زندازی (زندان زو یا دره زندان)
دره گلیان
چشمه مختومی فجرآباد
آجان کوه
آجان کوه، نزدیکترین کوه به شهر شیروان با فاصله تقریبی بیست کیلومتر و فاصله دو کیلومتری از روستای توده میباشد. قله این کوه حدود هزار و هفصد و پنجاه متر از سطح دریا ارتفاع دارد ولی از ضلع شرقی (از طرف روستای توده) حدود هفصد متر ارتفاع دارد و برای افرادی که تازه شروع به کوهنوردی کردن، مناسب است.
پارکها و فضای سبز
کوهستان پارک شیرکوه
پارک کوثر
پارک فرهنگ
پارک شهید فهمیده
بوستان مادر
سرزمين موجهای آبی
جستارهای وابسته
شهرستان شیروان
خراسان شمالی
فاروج
منابع
پیوند به بیرون
شیروان
شهرستان شیروان
شیروان
شهرهای شهرستان شیروان
مناطق مسکونی در شهرستان شیروان |
6502 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%D9%81%D8%B4%D9%87 | بنفشه | بَنَفشه نام نوعی گل است از تیره بنفشگان که بیشتر در نواحی معتدل جهان یافت میشود. گلی است با ساقهای کوتاه و رنگ آن بنفش، یا ترکیبی از زرد و بنفش است. این گیاه دارای خواص درمانی و پزشکی است که در قدیم ساختن بلور افشار از آن رایج بودهاست.
بنفشه به هیچ وجه گرما را دوست ندارد و با گرم شدن دمای هوا شروع به پژمرده شدن و مردن می کند.
مشخصات زیست شناسی
گیاهی است علفی و پایا و دارای برگهایی که از محل مشترکی در ناحیه یقه خارج میشوند. برگهای آن قلبی شکل، دارای دمبرگ دراز و واقع بر روی سطح زمین هستند، زیرا ساقه هوایی مشخص در این گیاه وجود ندارد. درکناره دمبرگ آن، جوانههای جانبی ظاهر میشود. گلهای آن منفرد، زیبا و به رنگ بنفش، بهندرت سفید یا گلی و معطر است. دمگلهای دراز گل که از بین دمبرگها منشأ میگیرند، قبل از منتهی شدن به گل، حالت خمیده شبیه عصا پیدا میکنند. میوههای بنفشه پوشینه، کروی، پوشیده از کرک و محتوی دانههایی به رنگ زرد با لکهای سفید هستند. گلهای زیبا و معطر بنفشه در اوایل بهار ظاهر میشود، درتابستان گلهایی عاری از گلبرگ در بین دمبرگهای آن ظاهر میشود که همیشه به حالت مخفی در آن باقی میماند.
گلهای منفرد – به رنگ بنفش به ندرت سفید با گلی ولی معطر است دمگلهای دراز که قبل از منتهی شدن به گل حالت خمیده شبیه به عصا دارد. دمگلها از بین برگها ظاهر میشوند. گلها در مقابل نور رنگ خود را از دست میدهند و در جای خشک و تاریک حتی بیش از یکسال رنگ خود را حفظ میکند.
بنفشه در ایران
بنفشه بهطور طبیعی در شمال ایران میروید، ولی با توجه به این که امروزه به عنوان یک گل زینتی در باغچهها کاشته میشود، میتوان آن را دراکثر نقاط ایران مشاهده نمود. به بنفشه گل زیر برف میگویند. زیرا آن را در زمستان میکارند.
در مازندران بنفشه بسیار است، بهطوریکه فرخی سیستانی میگوید:
بیماریهای گل بنفشه
آسیبدیدن زودهنگام این گیاه دربرابر سرما، یکی از بیماریهای این گیاه بهشمار میآید.
در ادبیات
ادبیات فارسی
در ایران باستان این گل نزد عاشقان نشان یادآوری و فراموش نکردن یکدیگر بودهاست. در ویس و رامین میخوانیم:
در دیوان حافظ نیز میخوانیم:
و نیز
و نیز
در اشعار مولانا نیز میخوانیم:
در اشعار سعدی
در اشعار عمر خیام نیشابوری
در اشعار عطار نیشابوری
در اشعار فردوسی ـ داستان بیژن و منیژه
در اروپا (و کلاً فرهنگ غرب) گل Mystosis یا Forget Me Not برای همین منظور به کار میرود.
منابع
هدایت، صادق. چند نکته از ویس و رامین. مجموعهٔ نوشتههای پراکنده.
مجله ترویجی سبزینه
بنفشه
سبزیجات برگی
سردههای مالپیگیسانان
گلها
گیاهان باغی
گیاهان دارویی
نامهای زنان ایران |
6506 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D9%87%D8%B1%DA%A9%D8%B1%D8%AF | شهرکرد | شَهرکُرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری و شهرستان شهرکرد است. نام پیشین آن، «دِهْکُرد» بودهاست که پس از تبدیل به شهر در شهریور ۱۳۱۴ خورشیدی به شهرکرد تغییر نام داد. براساس آمار سال ۱۳۹۵ خورشیدی، جمعیت شهرکرد برابر با ۱۹۰٬۴۴۱ نفر است. این شهر، مرتفعترین مرکز استان در ایران است و از همین رو به بام ایران نیز شهرت یافتهاست. آبوهوای شهرکرد در تابستانها معتدل و زمستانها بسیار سرد است.شهرکرد به شهر ملی نمد شهرت دارد.
پیشینه
بر اساس یافتههای باستانشناسی، پیدا شدن سکههای مربوط به دوران اشکانی و ساسانی، و به خصوص توجّه به استقرار تپههای باستانی مربوط به هزارههای پیش از میلاد مسیح، قدمتی در حد هزارههای مذکور برای استقرار بشر و آغاز تمدن در محدوده دشت شهرکرد یا لار میتوان منظور نمود. از آن جمله در این دشت، هیئتهای باستانشناسی در تپه باستانی گورگای و تپه سراب (گنبدک) در شمال شهرکیان نشانههایی مبنی بر قدمت حداقل ۷۰۰۰ساله را یافتهاند و از این جهت آثار شهرکیان نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. در شهر هفشجان، در ۱۴ کیلومتری شهرکرد، سفالینهها و ابزارهای سنگی ابتدایی با پیشینه ۹۰۰۰ ساله بروی تپههای باستانی هفشجان کشف شدهاست و گمان میرود که تپه اسکندری شهر هفشجان سازهای شبیه زیگورات (معبد الهی) داشتهاست. تپه اسکندری اولین و بزرگترین اثر ملی استان چهارمحال و بختیاری محسوب میگردد و به صورت دولت شهری کهن در غرب هفشجان قرار دارد. فعالیت هیئتهای باستانشناسی در این منطقه قدیمترین گمانه زنیهای باستانشناسی استان چهارمحال و بختیاری بودهاست.
نام دهکرد تا پیش از سقوط صفویه در هیچیک از اسناد تاریخی مشاهده نشدهاست بلکه از دوره زندیه به این سو برای اولین بار در منابع دیده میشود. گفته میشود مسجد امام صادق، در دوره حکمرانی اتابکان لر بزرگ ساخته شدهاست که به واسطه قرار گرفتن آن در محوریت بافت قدیم محله، همراه بقعه امامزادگان دو معصوم ،حمام درب امامزاده، آسیاب، بازار لحاف دوزان، میدان درب امامزاده ،کارخانه روغن کشی و بازارچه سنتی باعث برجسته تر شدن این محل شدهاست.
نام گذاری
شهرکرد تا شهریور ۱۳۱۴، دهکرد نامیده میشد و از این تاریخ با تصویب فرهنگستان ایران به شهرکرد تغییر نام یافت. واژه «دهکرد» از دو بخش «ده» + «کرد» تشکیل شدهاست.
ریشه نام گذاری دهکرد با شعر زیر بی مناسبت نیست:
در کتاب جغرافیای کامل ایران راجع به نژاد مردمان و سکنی گزینی در این ناحیه نوشته شده: «اهالی این ناحیه از نژاد کردان مهاجر بودهاند که جهت دامداری و دامپروری به این سرزمین کوچ کرده و در دشتهای سرسبز و دامنههای مصفای آن به زندگی پرداختهاند»
در متون تاریخی کمتر نامی از دهکُرد برده شدهاست؛ و از زمان پیدایش و شکلگیری دهکُرد و خصوصیات اجتماعی و اقتصادی نخستین ساکنین این آبادی اطلاع دقیقی در دست نیست. با توجه به جایگاه طبیعی منطقه و چمنزار جنوبی دشت دهکرد میتوان حدس زد که عمدتاً به کار دامپروری اشتغال داشتهاند، شاید واژه «کُرد» به معنی چوپان، گله دار از نام اولیه ساکنینی این منطقه گرفته شدهاست. و این شهر که سابقاً دهکرد نامیده میشد به معنی محل سکونت کُردان (به معنای گله دار) است. قبل از حمله اعراب به ایران، بدون در نظر گرفتن قومیت، زبان و نژاد، بهطور کلی تمام مردم گله دار را «کُرد» دانستهاند.
واژهٔ کُرد در دوران دیرینه شناسیِ پس از حمله اعراب به ایران به معنای رمه گردانان و کوچنشینان ایرانیتبار فلات ایران به کار رفتهاست و معنای قومی ویژه نمیدادهاست. از دیدگاهِ گارنیک آساتوریان؛ بر همین پایه، لرها و دیلیمان و بلوچان و مردمان دیگر را جزو کردان شمردهاند؛ زیرا واژه کرد به معنی یک گونه شیوه زندگی و نه معنی زبانی بودهاست.
از دیدِ قومیت، لرها و کردها جدا از هم شمرده میشوند.
ابتدا بیشتر این افراد کشاورز و کوچنشین (گله دار) بودهاند. این مردمان کسانی هستند که فرهنگ و سنن خویش را پاسداری نموده و آداب و رسوم و آیینهای کهن این مرز و بوم را نگه داشتهاند زیرا انتقال دانش و معرفت در دورانهای پیش بیشتر بر نقل شفاهی استوار بوده، در نتیجه منابع نوشتاری و مکتوب دربارهٔ نام و تاریخ این شهر اندک است. همین که نام «دهکرد» برای اولین بار در دوره زندیه در منابع دیده میشود و تا قبل از صفویه در منابع دیده نمیشود، شاهدی است بر این مدعا. هرچند که سابقه قلعه دهکرد حداقل مربوط به دوره صفویه میباشد و وجود چند قبر قدیمی حاکی از آن است.
جایگاه جغرافیایی
شهرکرد بین ۵۰ درجه و ۴۹ دقیقه و ۲۲ ثانیه تا ۵۰ درجه و ۵۳ دقیقه و ۴۴ ثانیه طول و ۳۲ درجه و ۱۸ دقیقه و ۲۲ ثانیه تا ۲۳ درجه و ۲۱ دقیقه و ۵۰ ثانیه عرض جغرافیایی و در ۸۵ کیلومتری جنوب غرب اصفهان قرار گرفتهاست. به لحاظ توپوگرافی در بخش شمالی رشته کوه زاگرس قرار گرفتهاست. این شهر با ارتفاع بین ۲۰۵۰ تا ۲۳۱۰ متر از سطح دریا، مرتفعترین مرکز استان در کشور است.
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۱۹۰٬۴۴۱ نفر (در ۵۵٬۴۹۲ خانوار) بودهاست. شهرکرد نخستین شهر رسمی استان چهارمحال و بختیاری از ۱۵٬۴۷۶ نفر سال ۱۳۳۵ با رشد ۱۲ برابری به ۱۹۰٬۴۴۱ نفر در سال ۱۳۹۵ رسیدهاست.
زبان
بهطور کلی مردم شهرکرد به زبانهای فارسی لهجه شهرکردی، لری بختیاری و ترکی قشقایی سخن میگویند.
آب و هوا
شهرکرد دارای اقلیم نیمه مرطوب معتدل با تابستانهای معتدل و زمستانهای بسیار سرد است. میانگین سالانه دمای هوا در شهرکرد ۱۱/۵ درجه سانتیگراد میباشد. در طول ۳۰ سال گذشته حداقل مطلق دما و حداکثر مطلق دمای ثبت شده در شهرکرد به ترتیب ۳۲ درجه سانتیگراد زیر صفر و ۴۲ درجه سانتیگراد بودهاست. سردترین و گرمترین ماههای شهرکرد به ترتیب دی و مرداد میباشد.
اگرچه در زمستان میزان رطوبت متوسط تا بالا است، میزان بارش در فصولی که کشت صورت میگیرد به جز ماههای اردیبهشت و فروردین تقریباً به صفر نزدیک است.
...
صنعت و اقتصاد
اقتصاد سنتی شهرکرد مبتنی بر قالی چالشتر، قفل چالشتر، نمد مالی، گیوه دوزی و کورههای آجرپزی است که امروزه با توجه به صنعتی تر شدن جامعه از اهمیت آن کاسته شدهاست. در حال حاضر صنایع بزرگ و کارخانههای مهمی در نزدیکی شهرکرد واقع شدهاند که عده زیادی از ساکنان شهرکرد و حومه در آنها مشغول به کار هستند، مهمترین این صنایع عبارتند از:
فولاد زاگرس شهرکرد
لوازم خانگی برفاب شهرکرد
کارخانه تولید خوراکآبزیان فرادانه
کارخانه تولید خوراکآبزیان کیمیاگران تغذیه
فیدار پاتیرا
سیمان شهرکرد
گاز کربنیک شهرکرد
نساجی حجاب شهرکیان
صنایع شیر و لبنی شهرکیان
کارخانه برفاب شهرکرد
کارخانه سیمان شهرکرد
کارخانه سیمان شهرکرد در قلب زاگرس مرکزی در استان چهار محال و بختیاری و در ۳۵ کیلومتری شهرکرد در سال ۱۳۸۷ به بهرهبرداری رسید. این واحد تولیدی با دسترسی به معادن بسیار غنی، شرایط منحصر بفردی را در بین تولیدکنندگان داخلی به خود اختصاص داده و با اتکاء به تجارب ارزشمند مدیران، مهندسین و کارکنان و بکارگیری پیشرفتهترین تکنولوژی و ماشین آلات مدرن قادر به تولید انواع سیمانهای ۴۲۵–۱، ۵۲۵–۱، تیپ II و تیپ V با مقاومتهای بسیار بالا گردیدهاست.
در سال ۱۳۹۲، کارخانه سیمان شهرکرد برای دومین سال متوالی مقام نخست تولید سیمان کشور را کسب کرد.
مکانهای مذهبی
امامزادگان حلیمه و حکیمه خاتون (مرکز شهر)
امامزاده سید محمد سبزپوش (غرب شهرکرد)
امامزاده شاهزاده عزیزالله شهرکیان (جنوب شهرکرد)
مصلای امام خمینی
مسجد اتابکان (امام صادق)
سقاخانه ارباب میرزا
مسجد جامع
مسجد ابو محمد
مراکز آموزش عالی و دانشگاهی
دانشگاه شهرکرد
دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد
دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرکرد
دانشگاه پیام نور واحد شهرکرد
دانشگاه جامع علمی کاربردی چهارمحال و بختیاری
دانشگاه فرهنگیان، پردیس بحرالعلوم (پسران) و شهید باهنر (دختران)
دانشگاه فنی و حرفه ای شهرکرد
دانشکده فنی و حرفه ای دختران
آموزشکده سما واحد شهرکرد
دانشگاه نورهدایت شهرکرد
مراکز حوزوی
حوزه علمیه امامیه شهرکرد
حوزه علمیه ولایت
حوزه علمیه شیخ مفید
حوزه علمیه خواهران شهرکرد
حوزه علمیه فاطمیه
کتابخانه های عمومی
کتابخانه عمومی مولوی
کتابخانه عمومی حافظ
کتابخانه عمومی رودکی(نابینایان)
کتابخانه عمومی امام خمینی
کتابخانه عمومی امیرکبیر
کتابخانه آیت الله دهکردی
کتابخانه عمومی شهدا
مکانهای تفریحی
آب و هوای شهرکرد در فصل تابستان، خنک و مطبوع میباشد به همین دلیل در روزهای گرم تابستان گردشگران زیادی را میهمان بوستانهای شهرکرد ازجمله پارک کوهستانی ملت، پارک لاله، چهارباغ و پارک تهلیجان میکند.
از جمله مکانهای تاریخی شهرکرد میتوان به امام زادگان دوخاتون ، حمام خان، قلعه چالشتر، اتاق آئینه شهرکرد، موزهٔ باستانشناسی شهرکرد، مسجد اتابکان، مسجد جامع، مسجد ابومحمد ، بازارچه حاج احمد، تپه سراب و گورگای تپه اشاره کرد.
خواهرخواندگان
کربلا، عراق
دوشنبه، تاجیکستان
ماربورگ، آلمان
ابروتزو، ایتالیا
نگارخانه
منابع
پیوند به بیرون
شهرداری شهرکرد
شورای شهر شهرکرد
شهرستان شهرکرد
شهرهای استان چهارمحال و بختیاری
شهرهای دارای نام با ریشه زبان پهلوی
شهرهای شهرستان شهرکرد
مرکز استانهای ایران
ویکیسازی رباتیک |
6507 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B1%D9%88%DB%8C | گرانروی | گِرانرَوی یا گرانروی () یا ویسکُزیته (به فرانسوی: Viscosité) عبارت است از مقاومت یک سیال در برابر اعمال تنش برشی. به تعریفی دیگر، مقاومت اصطکاکی یک مایع یا گاز را در برابر شارش یا لغزیدن لایهها، هنگامی که تحت تنش برشی قرار گیرد گِرانرَوی میگویند.
نامهای دیگر گرانروی عبارت است از: وُشکسانی (وشک در فارسی به معنی صمغ است)، چسبناکی، ناروانی و لِزْجَت.
در یک سیال جاری (در حال حرکت)، هرچه گرانروی مایعی بیشتر باشد، برای ایجاد تغییر شکل یکسان، به تنش برشی بیشتری نیاز است. بهعنوان مثال گرانروی عسل از گرانروی شیر بسیار بیشتر است.
با افزایش دما گرانروی شارههای مایع کاهش مییابد ولی در گازها، قضیه وارون است، البته درصد دگرگونی آن برای شارههای گوناگون متفاوت می باشد.
انواع گرانروی
گرانروی پویا
گرانروی پویا (دینامیکی) خاصیتی از سیال است که در برابر جریانهای برشی ایجاد مقاومت میکند این جریانها در جایی به وجود میآیند که لایههای سیال
دارای سرعتهای مختلفی باشند. برای درک بیشتر این خاصیت یک جریان ایده ال مانند جریان کوئت را در نظر بگیرید در این نوع جریان سیال بین دو صفحه
محبوس شدهاست که صفحه بالایی با سرعت ثابت در حال حرکت است. در این نوع جریان اگر سرعت صفحه بالایی به اندازه کافی کوچک باشد ذرات سیال به صورت
موازی با صفحه حرکت میکنند، سرعت ذرات سیال از صفر در صفحه پایینی تا سرعت مساوی سرعت صفحه بالایی به صورت خطی تغییر پیدا میکند. با توجه این حالت ذرات سیال با سرعتهای مختلفی بر روی یکدیگر حرکت میکنند بنابراین نیروی مورد نیاز برای حرکت دادن سیال متفاوت است این نیرو متناسب با سرعت سیال افزایش پیدا میکند بنابراین برای یک سیال نیوتنی رابطه تنش و گرادیان سرعت یا همان تغییر شکل به صورت خطی
است که این خطی بودن با گرانروی دینامیکی ایجاد میگردد.
گرانروی حرکتی
گرانروی مطلق یک سیال تقسیم بر چگالی آن را گرانوری حرکتی (سینماتیکی) مینامند.
ν=μ/ρ
تفاوت گرانروی پویا و گرانروی حرکتی در نحوه برخورد با مسائل است به عنوان مثال در مسائلی که بررسی رفتار بین ملکولی و تعمیم آنها به
خاصیت مکانیکی مد نظر است از گرانروی پویا استفاده میشود و در مسایلی که حرکت سیال اهمیت دارد از گرانروی حرکتی بهره میبریم.
گرانروی بالک
هنگامی که یک سیال تراکمپذیر به صورت ناگهانی انبساط یا انقباض پیدا میکند، بدون برش، نوع دیگری از گرانروی داخلی نمایان میشود که
گرانروی بالک نامیده میشود این گرانروی با نرخ افزایش یا کاهش حجم متناسب است این نوع گرانروی به گرانروی نوع دوم هم شناخته
میشود. این نوع گرانروی هنگامی خود را نشان میدهد که تغییر حجم ناگهانی در سیال رخ دهد مانند جریانهای صوتی یا شاکها.
سقوط در سیال گرانرو
سرعت سقوط در سیال گرانرو از فرمول زیر بدست میآید:
که در آن
سرعت سقوط یا رسوبگذاری است.
R شعاع جسم درحال سقوط (به شرط کروی بودن جسم)
چگالی جسم
چگالی مایع گرانرو
ضریب گرانروی
یکاها
گرانروی پویا
واحد گرانروی در هر دو واحد اندازهگیری SI و CGS به افتخار دانشمند برجسته پوازیه PI و P در نظر گرفته شدهاست. در واقع این واحد که کمتر در واحد SI استفاده شدهاست با Pa.s برابر است.
واحد پویز در واحد CGS بیشتر استفاده میشود.
بنابراین برای واحدهای مختلف داریم:
1 PI=1 Pa.s=((N.s))/m^2 =kg/(m.s)
1 P=0.1 Pa.s=0.1 ((N.s))/m^۲ =0.1 kg/(m.s)
1 cP=1m Pa.s=0.001 Pa.s=0.001 ((N.s))/m^۲ =0.001 kg/(m.s)
گرانروی حرکتی
واحد گرانروی حرکتی در دستگاه متریک m^2/s است.
در واحد CGS اما این واحد متفاوت است و به افتخار دانشمند گرانقدر استوکس، به همین نام یعنی استوکس نامگذاری شدهاست.
روابط زیر برقرار است.
1 St=1 cm^2/s=10^(-4) m^2/s
1 cSt=1 mm^2/s=10^(-6) m^2/s
به عنوان مثال آب در ۲۰ درجه سانتی گراد ویسکوزیته برابر 1cSt دارد.
گرانروی حرکتی به ضریب نفوذ مومنتم گفته میشود همانند ضریب نفوذ گرما یا ضریب نفوذ جرم.
مقادیر
گازها
مایعها
پانوشتهها
جستارهای وابسته
مکانیک سیالات
رئولوژی
پدیده کی
منابع
Lamb, Sir Horace, Hydrodynamics, 6th ed. , Dover Publications, Inc. , New York, 1945.
پیوند به بیرون
گرانروی
مفاهیم فیزیکی
مکانیک محیطهای پیوسته
مهندسی شیشه
مهندسی نفت |
6521 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86%20%28%D9%86%D8%A7%D9%85%29 | همایون (نام) | همایون یک نام کوچک یا نام خانوادگی پارسی است. افراد برجسته با این نام بر این پایهاند:
نام کوچک
همایون شجریان خواننده موسیقی ایرانی
همایون خرم موسیقیدان و آهنگساز
همایون اسعدیان، کارگردان ایرانی
همایون بهزادی، بازیکن فوتبال
همایون ارشادی، بازیگر ایرانی
نصیرالدین همایون، دومین پادشاه گورکانی
نام خانوادگی
نصیرالدین همایون دومین پادشاه گورکانی هند
عبدالعلی همایون بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون
داریوش همایون از فعالان سیاسی خارج از کشور
شهرام همایون مدیر تلویزیون کانال یک
ناصر تکمیل همایون، تاریخنگار ایرانی
محمدعلی همایون کاتوزیان، پژوهشگر تاریخ و سیاست
محمد همایون، از مؤسسان حسینیه ارشاد
نام هنری
همایون (بازیگر)، محمد علی تبریزیان
نامهای ایرانی مردان |
6522 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86 | تاریخ ایران | این مقاله به تاریخ ایران بزرگ (همچنین ایرانزمین یا ایرانشهر) شامل محدودهٔ جغرافیایی و حوزه تمدنی فلات ایران و جلگههای مجاور آن، شامل ایران، بخش بزرگی از قفقاز و آسیای مرکزی میپردازد. کاربرد تاریخی ایران تمام مرزهای سیاسی کشوری که تحت تسلط ایرانیان بود همچو میانرودان و اغلب ارمنستان و جنوب قفقاز را هم در بر میگیرد.
هگل فیلسوف بزرگ آلمانی، ایرانیان را نخستین ملت تاریخی و شاهنشاهی ایران را اولین امپراتوری تاریخ میداند. هنگامی که سخن از تاریخ ایران میرود، باید به این نکته توجه داشت که آیا منظور تاریخ اقوام و مردمانی است که از آغاز تاریخ تاکنون در مرزهای سیاسی ایران امروزی زیستهاند یا تاریخ اقوام و مردمانی است که خود را به نحوی از انحاء ایرانی میخواندهاند و در جغرافیایی که دربرگیرندهٔ ایران امروز و سرزمینهایی که از دیدگاه تاریخی بخشی از ایران بزرگ (ایرانشهر) بودهاست زیستهاند.
ایران
گاه تاریخ ایران را از ورود آریاییها که نام ایران نیز از ایشان گرفته شدهاست، به فلات ایران آغاز میکنند؛ ولی این به این معنی نیست که فلات ایران تا پیش از ورود ایشان خالی از سکنه یا تمدن بودهاست. پیش از ورود آریاییان به فلات ایران تمدنهای بسیار کهنی در این محل شکفته و پژمرده شده بودند و تعدادی نیز هنوز شکوفا بودند. برای نمونه تمدن نوشیجان در ملایر شهر سوخته (در سیستان و بلوچستان)،
تمدن ساکنان تپه سیلک (در کاشان)،
تمدن ایلام (در شمال خوزستان)،
تمدن منائیان (در بوکان، کردستان و جنوب آذربایجان غربی)،
تمدن پارسوا (در پیرانشهر)،
تمدن جیرفت (در کرمان)،
پادشاهی الیپی (در کرمانشاه (پایتخت) و کردستان)،
تمدن لولوبیان (در کرمانشاه (پایتخت)، کردستان و آذربایجان)،
گوتیان (در کردستان و کرمانشاه و آذربایجان)،
تپه حسنلو در جنوب آذربایجان غربی
تمدن گنج دره (در هرسین کرمانشاه)،
تمدن زیویه (در سقز کردستان)،
تمدن تپه گوران (در گیلانغرب کرمانشاه)
تمدن تپههای شیخی آباد و جانی (در دینور کرمانشاه)،
تمدن گودین تپه (در کنگاور کرمانشاه)، تپه علی کش در ایلام،
اسکندری (در هفشجان)،
تمدن اورارتو (در آذربایجان)،
تپه حصار (در دامغان سمنان)،
تپه شهداد (در کرمان)،
تپه گیان (در نهاوند همدان)،
تمدن کاسیها (ابتدا در بین رودان و سپس در زاگرس)،
تپورها در تبرستان (مازندران) و…
در سرزمین ایران بودند.
ایران پیش از تاریخ
دوران پیش از تاریخ یا ما قبل تاریخ به محدودهٔ زمانی پیش از ثبت و ضبط تاریخ یا اختراع سامانهٔ نوشتاری گفته میشود. در این دوره هنوز انسان به ثبت و گزارش زندگی و دستاوردهای خود توانا نشده بود و تجربهها و دستاوردهای انسان به سرعت از بین میرفت.
طی صد و پنجاه سال کاوشهای باستانشناسی در ایران، دوران پیش از تاریخ ایران بهطور یکسان مورد کاوش قرار نگرفتهاست؛ در حالی که در مناطق غربی و جنوبی کاوشهای وسیعی انجام شدهاست، مناطق شمالی و شرقی نسبتاً کشف ناشده ماندهاست. دوران پارینهسنگی نادیده گرفته شدهاست. در مقابل، دوره نوسنگی به منظور مطالعه شکلگیری یکجانشینی بهطور قابل ملاحظهای مطالعه شدهاست. به دوره مسسنگی اولیه و میانی هم کم توجهی شدهاست. حال آنکه، دوره مس سنگی پسین به منظور بررسی شکلگیری دولت به خوبی بررسی شدهاست. مطالعه عصر برنز اولیه نیز دچار همین ناهمگونی است. درحالی که دوره پیشایلامی موضوع مورد علاقه در کاوش بودهاست، فرهنگ یانیک در شمال غرب ایران نادیده گرفته شدهاست. فرایند شهرنشینی و مبادلات بین مناطق در عصر برنز میانی بررسی شدهاست، اما عصر برنز پسین و عصر آهن پیشین، مورد بررسی قرار نگرفتهاست. ادوار پس از آن، دوره شکلگیری دولتهای ماد و هخامنشی است، که بسیار بررسی شدهاست.
پارینه سنگی زیرین
هرچند کاوشهای مربوط به دوره پارینهسنگی در ایران (تا ۱۲۰۰۰ سال پیش) ناچیز است، اما با توجه به موقعیت جغرافیایی فلات ایران، این سرزمین تنها پلی بودهاست که انسان شکارچی-گردآورنده در مهاجرت از آفریقا به جنوب آسیا میتوانسته از آن عبور کند. آثار یافت شده از این دوران در ایران، محدود به غارها و پناهگاههای صخرهای در زاگرس میانی، چند منطقه در ساحل دریای خزر و مناطق پراکندهای در کویرهای مرکزی میشود. یافت شدن سکونتگاهی با قدمت هشتصد هزار سال در آسیای میانه این گمان را طرح کرده که در ایران نیز در آن زمان انسانهایی میزیستهاند.
برخی از قدیمیترین آثار باستانی کشفشده در ایران، همانند نمونههای کاوش شده در کشفرود و گنج پر در شمال این کشور، گواهیدهندهٔ حضور انسان در ایران از دوران پارینهسنگی زیرین هستند.
در این دوره دو سنت ساخت ابزار وجود دارد که یکی نوعی تبر ساخته شده از تراشه سنگی است و در شرق رودخانه فرات از جمله ایران اثری از آن یافت نشدهاست. دیگری ابزارهای خردکننده از تراشه سنگی است که در مناطق شرقی اوراسیا از جمله ایران یافته شدهاست.
پارینه سنگی میانی
آثاری از نئاندرتالهای ایران از پارینهسنگی میانی وجود دارد که عمدتاً در منطقهٔ زاگرس، در مکانهایی مانند وارواسی و یافته (از فرهنگ موستری)، پیدا شدهاند.
سکونتگاههای انسان اولیه در پارینهسنگی میانی، اغلب در غارهای ناحیه زاگرس شامل غار قبه، غار خر و پناهگاه سنگی ورواسی کشف شدهاست. این مکانها نزدیک منابع ساخت ابزار سنگی موستری میباشد و نوع ابزارها نشانه غلبه روش زندگی شکارگری است.
غار شنیدار در کردستان عراق مهمترین سکونتگاه کاوش شده میباشد که به انسانهای نئاندرتال تعلق داشتهاست و یافتههای بسیار شبیه غار حاضرمرد در سلیمانیه و سکونتگاههای زاگرس در ایران است، با این حال هیچ نئاندرتالی در سکونتگاههای واقع در ایران یافته نشدهاست. شناخته شدهترین سکونتگاهها در ناحیه زاگرس در ایران عبارتند از شامل غار کوبه، غار خار و پناهگاه سنگی وارواسی نزدیک بیستون و نیز غار کنجی و غار ارجنه نزدیک خرمآباد. همه این سکونتگاهها دربردارنده تراشههای سنگی، استخوانهای حیوانات و خاکسترهای اجاق است. اما در هیچیک سازه دیگری نظیر ابزارهای چوبی و استخوانی نیست. به نظر میرسد که انسانها در زمانهای گرم تر در این مناطق سکونت گزیدهاند.
پارینه سنگی پسین
در پارینهسنگی پسین، فرهنگهایی چون برادوستی و زرزی در منطقه جان گرفتند. در این دوران، سکونتگاههای زاگرس در فضای باز بودهاند و ابعاد آنها، نظامی سلسلهمراتبی را نشان میدهد.
فرهنگ برادوستی یا اوریگنیشن زاگرسی قدیمیترین فرهنگ دورهٔ پارینهسنگی پسین در ناحیه زاگرس است، که بین ۱۹۰۰۰ تا ۳۸۰۰۰ سال پیش در این سرزمین رواج داشتهاست.
در این دوره سکونتگاههای ناحیه زاگرس در فضای باز واقع شدهاست و ابعاد مختلف آنها نشان دهنده یک نظام سلسله مراتبی است، بهطوریکه گویا سکونتگاههای بزرگتر گنجایش پنجاه نفر را دارد. سکونتگاههایی نیز برای دستههای کوچک شکارچیان تعبیه شده که دو تا پنج نفر گنجایش دارد و مناسب اقامت کوتاه مدت است. این سکونت گاهها به دو فرهنگ برادوستی(Baradostian) و زارزی(Zarzian) تعلق دارد. در قیاس با فرهنگ موستری دوره میانی، فرهنگ برادوستی (۴۰۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ سال پیش) توان ساخت انواع بیشتری از ابزارها را داشته و تکنیکهای پیشرفته تری برای ابزارسازی به کار گرفتهاست. ساخت ابزارهای تیغهای نشانه بهرهگیری بیشتر از گیاهان است. همچنین تیغههای سنگی برای استفاده در نوک پیکان و نیزه ساخته شدهاست. هرچند، نوع شکارها نسبت به دوره قبل تغییر نکردهاست، اما سلاحها متنوع تر شدهاست. همچنین از استخوان برای ساخت درفش و ابزارهای سنگی برای آسیا کردن قطعات اخرا و دانههای گیاهان استفاده شدهاست. هرچند وجود رنگدانههای اخرا گواه بر رنگ آمیزی بدن یا ابزارهاست، اما غارنگارهای یافت نشدهاست.
فرهنگ زارزی که از ۲۰۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ قبل رواج داشتهاست، احتمالاً از فرهنگ برادوستی برآمده باشد، یا با فاصله زمانی از آن شکل گرفته باشد. در این دوره ابزارهای کوچکتری نظیر میکرولیت و میکروبرین ساخته شدهاست. در اواخر این دوره از سنگ برای آسیا کردن دانه گیاهان وحشی استفاده میشود.
در پایان دوره زارزی انقطاعی در نشانههای باستان شناختی پدید میآید، که احتمال دارد ناشی از آب و هوای نامناسب موسوم به یانگر درایاس در فاصله ۱۳۰۰۰ تا ۱۱۰۰۰ سال پیش باشد. در این دوره که سردتر یا خشکتر بودهاست، ناحیه زاگرس، با ارتفاع بین ۶۰۰ تا ۱۵۰۰ متر، تقریباً فاقد پوشش درختی بودهاست. در نتیجه، انسانها مجبور شدند برای یافتن غذا به ارتفاعات پایینتر بیایند و با اجداد وحشی بزسانان مواجه شدند.
سکونتگاه قرهکمر، در شمال شهر اَیبَک در ولایت سمنگان افغانستان، کشف شده که آثار بدستآمده از آن از سنخ فرهنگ اوریگنیشن است، اما به فرهنگ برادوستی شباهت ندارد. سکونتگاههای دشت ناور، در ولایت غزنی، که قدمتی بین ۳۰٫۰۰۰–۵۰٫۰۰۰ سال دارد و آثار یافت شده در آن شبیه آثار موجود در درهٔ کور بدخشان است.
دوره نوسنگی و عصر مس
دوره نوسنگی در ایران از ۱۰۰۰۰ سال پیش تا ۷۵۰۰ سال پیش را دربرمی گیرد. به علت سردی آب و هوا، تقریباً هزار سال طول کشید تا عصر نوسنگی از هلال حاصلخیز به فلات ایران برسد و امکان کشاورزی مهیا شود. سکونتگاههای نوسنگی یافت شده در ایران همگی در محلهایی هستند که امکان کشت دیم فراهم بودهاست. از سوی دیگر، احتمالاً دامپروری از سرزمین کردستان آغاز شد و سپس به دیگر نواحی گسترش یافت. البته تاکنون فقط نواحی غرب و جنوب غرب ایران در کوه پایههای زاگرس و دشت خوزستان مورد کاوش قرار گرفتهاست.
سکونتگاههای نوسنگی یافت شده در ایران، در مکانهایی با امکان دیمکاری قرار دارند. از هزارهٔ دهم تا هفتم پیش از میلاد، نخستین جوامع کشاورزی، در منطقهٔ زاگرس در غرب ایران، از جمله چغاگلان، چغابنوت و چغامیش به شکوفایی رسیدند.
اختراع خط
پیش از تاریخ به زمانی گفته میشود که انسان هنوز موفق به اختراع خط (نوشتار) نگردیده بود. از حدود ۳۶۰۰ سال ق.م. انسان موفق به اختراع خط گردید. پیش از این پنداشته میشد نخستین مخترعان خط ابتدا سومریان (۳۶۰۰ پ. م) و سپس ساکنان نواحی جنوبی میانرودان و تمدن ایلام در خوزستان باشند. با کاوشهای جدید مشخص شد اختراع خط و نوشته، مربوط به تمدن جیرفت در ایران است بر اساس سنگ نوشتهٔ جدیدی که در نوامبر سال ۲۰۰۷ در کاوشگاه جیرفت یافت شد.
تمدن در ایران پیش از ورود آریاییان
عصر برنز
آغاز عصر برنز با تحولات عظیم در ساختار جوامع ایران همزمان بود. در این دوره جمعیت فلات ایران بهشدت افزایش یافت.
در مطالعهٔ معماری و سکونتگاههای ایران در اوایل عصر برنز، دو حوزهٔ فرهنگی شاخص در ایران پدیدار میشود:در اواسط عصر برنز، فلات ایران صحنهٔ شکوفایی گسترده ولی کوتاهمدت شهرنشینی بود.
مراکز شهریای چون شهر سوخته، تپه حصار، تپه یحیی، شهداد، و جیرفت بخشی از شبکهٔ بازرگانیای بودند که آسیای مرکزی را به سواحل جنوبی خلیج فارس و دریای عمان، ایلام، و میانرودان پیوند میداد.
مهمترین کالاهای تجارتی در این شبکه مس (از مرکز و جنوبشرقی ایران و عمان) و لاجورد (از بدخشان در افغانستان و کویته در پاکستان) بود که بخش عمدهٔ آن به سرزمینهای غربی (بهویژه میانرودان) صادر میشد و در تزئینات ابنیهٔ اداری و آیینی طبقهٔ حاکم به کار میرفت.
در عصر برنز، مناطق پیرامون دشتهای فلات ایران از میانهٔ هزارهٔ چهارم پیش از میلاد تا اوایل هزارهٔ سوم پیش از میلاد، دستخوش پیدایش مراکز شهری شد که نتیجهٔ گسترش بازرگانی بهویژه در زمینهٔ فلز بود. این فرایند، غالباً شاخهای از پیدایش تمدن در دوران اوروک میانرودان دانسته میشود. در دوران برنز، جمعیت فلات ایران به شکلی قابل توجه افزایش یافت.
اقوام و حکومتهای محلی
پدیداری شوش به عنوان یک شهر کهن، که با تاریخگذاری رادیوکربن تعیین شدهاست، به اوایل سال ۴۳۹۵ پیش از میلاد بازمیگردد. شمار زیادی سایتهای پیش از تاریخ در سراسر فلات ایران وجود دارد که به وجود فرهنگهای باستانی و سکونتگاههای شهری در هزاره چهارم پیش از میلاد گواهی میدهند. در دوران برنز، قلمروی ایران کنونی، جایی برای بالندگی تمدنهای گوناگون، از جمله ایلام، جیرفت و زایندهرود بود. ایلام، برجستهترین این تمدنها، در جنوب غربی کشور در کنار میانرودان توسعه یافت و تا زمان پدیداری امپراتوریهای ایرانی، وجود خود را ادامه داد. پیدایش نگارش در ایلام با سومر موازی بود و خط میخی ایلامی، از هزارهٔ سوم پیش از میلاد توسعه یافت. از حدود ۳۳۵۰ تا ۲۵۰۰ سال پیش از دوران مشترک نیز، شمال باختری ایران بخشی از تمدن کورا–آراکس بود.
لولوبی (قوم)
اورارتو
هوریها
کوتیان (قوم)
پریان (قوم)
کاسیان
منائیان
تمدن جیرفت
تپه گیان
شهر سوخته
تپه سیلک
تپه حسنلو
تپه مارلیک
تل ابلیس
تپه حصار دامغان
تمدن ایلام
ایلامیان از آغاز دوره پیشایلامی تا پایان دوره ایلام نو، حدود ۲۶۶۱ سال در جنوب غربی ایران زندگی و حکومت میکردند.
در ۲۷۰۰ پیش از میلاد، نخستین امپراتوری ایلامی در شوش (در جنوب غربی ایران) تشکیل شد.
سفالینههای نقاشی شده متعلق به حدود ۳٬۵۰۰ پیش از میلاد در شوش واقع در ایلام بیانگر دورهای پیشرفته از طرحهای هندسی، ایجاد سبک خاص از انسان و شکلهایی از جانوران در آنها میباشد.
در حدود ۲٬۷۰۰ پیش از میلاد پادشاهی ایلام به پایتختی شوش تشکیل گردید. همچنین در حدود ۲٬۰۹۴ تا ۲٬۰۴۷ پیش از میلاد ایلام توسط شولگی، پادشاه دوم سلسله سوم اور تسخیر گردید و بعداً در سال ۲٬۰۰۴ پ. م سلسله سوم اور توسط ایلام واژگون میشود. پایان دوران ایلام، در سال ۶۳۹ پیش از میلاد با حمله آشوربانیپال شاه آشور به ایلام رقم خورد. او در این یورش، ایلامیان شکست داد و شوش را غارت کرد. پس از این جنگ، ایلام هرگز به عنوان یک قدرت مستقل ظاهر نگردید.
آثار تمدنی ایلامیان که در انشان و در شوش یافته شده نشانی از تمدن شهری بزرگی در آن دوران بودهاست. تمدن ایلامیان از راه دریایی و بلوچستان با تمدن دره سند در هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط میشدهاست.
یکی از مهمترین بناهای بهجا مانده از دوره ایلامیان، چغازنبیل است. زیگورات چغازنبیل دارای ابعاد و خصوصیات خیرهکننده است و با اهرام مصر برابری میکند. این بنای عظیم به صورت هرم مطبق یا پله پله ساخته شدهاست. ساخت آن در حدود ۱۲۵۰ پیش از میلاد و توسط اونتاش گال برای ستایش ایزد اینشوشیناک نگهبان شوش انجام شدهاست. این بنا در حمله آشور بانیپال به همراه تمدن ایلامی نابود شد و پس از آن زیر خاک از دیدهها ناپدید گردیده بود تا دوران کنونی که توسط رومن گریشمن ایلامشناس فرانسوی خاکبرداری گردید.
مهاجرت آریاییها به فلات ایران
مدلهای مهاجرت هندواروپایی سناریوهای مختلف مهاجرت ماقبل تاریخ هندواروپاییان اولیه به مناطق استقرار در شمال غربی شبه قاره هند و از آنجا به شمال هند را بررسی میکنند. ادعای مهاجرت هندواروپاییان عمدتاً مبنا در ملاحظات زبان شناختی قرار دارد. تمام مباحث مهاجرت تاریخی نژاد هندواروپایی، امروزه، بحثبرانگیز است. علائمی که دال بر مهاجرت گسترده باشند در مطالعه اسکلتها یافت نشدهاست.
فرضیههای گوناگونی دربارهٔ خاستگاه آریاییان مطرح شده که از جمله آنها میتوان به: فرضیه گورکان، فرضیه آناتولیایی، فرضیه ایران، فرضیه هند، فرضیه اروپا و فرضیه ارمنستان اشاره کرد.
هیچکدام از این فرضیهها نتوانستهاند پذیرش همه دانشگاهیان را بهدست آورند، چرا که این جستار با سیاست پیوند خورده و هر یک از نژادهای این خانواده زبانی میخواهد خود را وارث خاستگاه آغازین بداند.
چندی پیش در ارمنستان کاوشهایی باستانشناسی رخ دادهاست که با انقلابی در بازنگری نظریه خاستگاه هندواروپاییان (آریاییان، آناتولیاییها و اروپاییان) و زبانهای هندواروپایی نظریه کهن دربارهٔ مهاجرت به فلات ایران را وارونه کرده و سویه این مسیر مهاجرتی را از ایران دانستهاست و موجب رد نظریه مهاجرت آریاییان به ایران شدهاست. از آنجا که این خبر در انجمنهای آکادمیک جهان بازتاب بسیاری داشتهاست هفتهنامه نیو ساینتیست در دو شماره پیاپی (۲۳ و ۳۰ می ۲۰۱۸) به این رویداد همانند نقطه عطفی تاریخی نگریسته، آن را واکاوی مینماید.
دوران باستان
ایران باستان دورانی از تاریخ ایران را در بر میگرد که با تشکیل شاهنشاهی ماد آغاز و با حمله اعراب به ایران و سقوط شاهنشاهی ساسانی پایان مییابد.
پادشاهی ماد (۷۲۸–۵۵۰ پ. م)
آنچه از متون آشوری معاصر با دوران مادها برمیآید، آن است که مادها از سدهٔ نهم تا هفتم پ.م. نتوانسته بودند چنان پیشرفتی بیابند که سبب همگرایی و اتحاد و سازمانیافتگی قبایل و طوایف پراکندهٔ ماد بر محور یک رهبر و فرمانروای برتر و واحد شده باشد، بهطوریکه بتوان وی را پادشاه کل سرزمینهای مادنشین نامید؛ برخلاف آنچه هرودوت، چند سده بعد دربارهٔ دیاکو میگوید. پادشاهان آشور در ضمن لشکرکشیهای پرشمار خود به قلمرو سکونت مادها، همواره با شمار فراوانی از «شاهان محلی» (حاکمان مستقل شهرهای مختلف) روبهرو بودهاند و نه یک پادشاه واحد حاکم بر کل سرزمینهای مادنشین.
در اواخر سدهٔ هشتم پیش از میلاد مادها در ایران غربی گرد هم جمع شدند و اتحادیه قبایل ماد را تشکیل دادند. بدین ترتیب، نیرو گرفتند و با آشوریان که به آنها یورش برده بودند، جنگیدند و طی جنگهایی که حدود یکصد سال به طول انجامید آنان را شکست دادند و دولتی بنیان نهادند که ۱۲۰ سال فرمانروایی نمود و نهایتاً از کوروش بزرگ شکست خورد.
بنابر روایت هرودوت، دیاکو یا دیااُکو بنیانگذار و نخستین شاه مادها بود. دوران حکومت دیاکو مورد اختلاف مورخان است، اما میتوان گفت که احتمالاً اکثر نیمهٔ اول سدهٔ هفتم پیش از میلاد را در برمیگرفتهاست. دیاکونوف معتقد است دیاکو نمیتوانست پادشاه سراسر ماد باشد و حتی حاکم یک منطقهٔ بزرگ نیز نبود و تنها یکی از فرمانروایان کوچک و متعدد مادی بود ولی درخشش تاریخ اخلاف بر سیمای او پرتو افکنده و سبب شهرت او در تاریخ شد. دیاکو در آغاز کار دولت ضعیف و کوچک و تازهٔ خود را تحت حمایت ماننا قرار داد، ولی بعد کوشید کاملاً مستقل گردد و بدین منظور با اورارتو عقد اتحاد بست. سارگون دوم شاه آشور در سال ۷۱۵ پیش از میلاد، وارد ماد شد تا چنانکه مدعی بود، به «هرجومرج» آنجا پایان دهد. وی در آنجا توانست دیاکو را اسیر کند. وی چندسالی در اسارت سارگون دوم بود و مادها بهعنوان فرمانبرداران و باجگذاران آشور، دچار فقر و از همپاشیدگی شدند و آشوریان، دیاکو را بهعنوان کسی که همیشه مطیع آشور باقی بماند و خراج خود را بهطور مرتب به دربارهٔ آشور بپردازد و از جهات دیگر حتی از نظر تأمین نیروی نظامی برای آشوریان بههنگام درگیرشدن آشور در جنگ متعهد شود، وی را آزاد کردند و سپس او بهعنوان رهبر قطعی و احتمالاً پادشاه مادها برگزیده شد.
به گفتهٔ هرودوت، فرورتیش پسر دیاکو بود و همهٔ قبایل مادی را متّحد و به یک کشور تبدیل کرد. در روایتی دیگر نام این شاه خشتریته است. از شواهد چنین پیداست که پس از مرگ دیاکو، وی رهبری قبایل مادی را برعهده گرفت. بسیاری از پژوهشگران، زمان سلطنت فرورتیش را بین سالهای ۶۷۵ تا ۶۵۳ پیش از میلاد میدانند ولی بعضی دیگر از پژوهشگران زمان حکومت او را بین سالهای ۶۵۵ تا ۶۳۳ پیش از میلاد یا سال ۶۷۸ تا ۶۲۵ پیش از میلاد میدانند. در نخستین سالهای سلطنت فرورتیش، سکاها که در ناحیهٔ بین دریای مازندران و قفقاز زندگی میکردند از طریق گذر دربند قفقاز، به سرزمین ماد وارد شدند و بخشهایی از خطهٔ ماد را به اشغال خود درآوردند. او در اتحاد با پارسها و کیمریها در سال ۶۵۳ پیش از میلاد وارد جنگ با آشور شد و به شهر نینوا، پایتخت حکومت آشور حمله کرد و ظاهراً در ابتدا پیروزیهای ضعیفی بهدست آورده بود ولی در نبردی دیگر کشته شد.
پس از مرگ فرورتیش، پسرش هووخشتره جانشین او شد که مورخان زمان حکومت او را بین سالهای ۶۳۳ تا ۵۸۴ پیش از میلاد میدانند. او تواناترین شاه ماد و نخستین پادشاهی است که یک سلطنت سراسری را در ایران تشکیل داد و ایران را بهعنوان یک قدرت مهم در جهان آن زمان مطرح کرد. هووخشتره را باید بنیانگذار واقعی دولت ماد و معمار حقیقی امپراتوری ایرانیان باستان دانست. وی با الیاتس شاه لیدیه جنگید و توانست سرزمینهای فوقانی رود هالیس را تصرف کند. هووخشتره با دولت بابل متحد شد و توانست با حمله به نینوا، به عمر امپراتوری آشور خاتمه دهد. پس از هووخشتره پسرش ایشتوویگو به پادشاهی رسید و ۳۵ سال (در بین سالهای ۵۸۴ تا ۵۵۰ پیش از میلاد) حکومت کرد.
شاهنشاهی هخامنشی (۵۵۰–۳۳۰ پ. م)
شاهنشاهی هخامنشی (۵۵۰–۳۳۰ پیش از میلاد، «۲۲۰ سال») شاهنشاهیای در دوران باستان بود که بهدست کوروش بزرگ بنیاد نهاده شد. پادشاهان این دودمان از پارسیان بودند و تبار خود را به «هخامنش» میرساندند که سرکردهٔ خاندان پاسارگاد از خاندانهای پارسیان بودهاست. هخامنش باید حوالی پایان سدهٔ هشتم یا ربع نخست سدهٔ هفتم پ. م بر مسند قدرت بوده باشد.
هخامنشیان، در آغاز پادشاهان بومی پارس و سپس انشان بودند ولی با شکستی که کوروش بزرگ بر ایشتوویگو واپسین پادشاه ماد وارد آورد و سپس با فتح لیدیه و بابل، پادشاهی هخامنشیان تبدیل به شاهنشاهی بزرگی شد. از این رو کوروش بزرگ از نوادگان (شاه انشان، کوروش یکم، کمبوجیه یکم) را بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی میدانند.
به پادشاهی رسیدن پارسیها و دودمان هخامنشی یکی از رخدادهای برجستهٔ تاریخ باستان است. شاهنشاهی هخامنشی را نخستین امپراتوری تاریخ جهان میدانند. پذیرش و بردباری دینی از ویژگیهای شاهنشاهی هخامنشی بهشمار میرفت.
بیش از ۴۹ میلیون نفر از ۱۱۲ میلیون جمعیت جهان آن زمان در این سرزمین زندگی میکردند. در دوران هخامنشیان سی قوم مختلف تحت لوای این امپراتوری بودند.
قلمرو هخامنشیان بسیار گسترده بود بهطوریکه از دره سند در هند تا رود نیل در مصر و ناحیه بنغازی در لیبی امروز و از رود دانوب در اروپا تا آسیای مرکزی را در بر میگرفت. در این کشور پهناور اقوام بسیاری با آداب و رسوم خاص خود زندگی میکردند و فرهنگ ایالتی و قومی خود را پاس میداشتند. در حقیقت مشخصه مهم این دولت احترام به آزادی فردی و قومی و بزرگداشت نظم و قانون و تشویق هنرها و فرهنگ بومی و همچنین ترویج بازرگانی و هنر بود. خاویر آلوارز عیلامشناس معتقد است که آثار و نقشبرجستههای موجود نشان میدهد که هخامنشیان هنر خود را در بخش معماری و نقشبرجسته از عیلامیها آموختهاند. کارل شفُلد مینویسد: «تمدن بزرگی مانند تمدن هخامنشی را نمیتوان از روی تأثیراتی که پذیرفته درک کرد. واقع آن است که اهمیت این چنین تمدنی دقیقاً در توانی است که او را به حل و جمع همهٔ این اجزای مختلف در کلیتی واحد قادر ساختهاست.»
شاهان هخامنشی در خلال سال و با تغییر فصل کوچ میکردند و معمولاً تمام سال را در یک جا به سر نمیبردند بلکه بر حسب اقتضای آب و هوا هر فصلی را در یکی از پایتختهای خود سر میکردند در فصل زمستان در بابل، دشتستان و شوش اقامت داشتند ودر فصل تابستان به همدان میرفتند که در دامنه کوه الوند بود و هوایی خنک داشت. این سه شهر پایتخت سیاسی و اداری و اقتصادی بودند ولی دو شهر دیگر هم بودند که پایتخت آیینی هخامنشیان بهشمار میرفتند یکی پاسارگاد که در آنجا آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار میشد و دیگری پارسه که برای دیگر تشریفات به کار میآمد. این دو شهر زادگاه و پرورشگاه و به اصطلاح گهواره پارسیان بهشمار میرفت البته تخت جمشید ازاین دو بیشتر اهمیت داشت به همین دلیل اسکند ر مقدونی آن را عمداً آتش زد تا گهواره و تکیه گاه دولت هخامنشی را از میان ببرد و به ایرانیان بفهماند که دیگر دوره فرمانروایی آنان به سر آمدهاست.
در سال ۵۵۸ پیش از میلاد پادشاهی کوروش بزرگ (کوروش دوم) در انشان (پارس) و خوزستان آغاز شد و پایتخت هخامنشیان به شوش منتقل شد. در سال ۵۲۵ پیش از میلاد سپاه ایران تحت فرماندهی کمبوجیه دوم دومین شاه هخامنشی، سرزمین مصر را کاملاً ضمیمه قلمرو پادشاهی این دودمان کرد. در سال ۴۹۰ پیش از میلاد جنگی به نام ماراتن بین ایران و یونان در محلی به نام ماراتن در یونان کنونی رخ میدهد و ارتش هخامنشی از یونان شکست میخورد. این نبرد نخستین پیروزی یونان بر ایران در خشکی بود. در سال ۳۳۴ پیش از میلاد اسکندر مقدونی به آسیا حمله میکند و سپاه هخامنشیان در تنگه داردانل شکست میخورد. در سال ۳۳۰ پیش از میلاد داریوش سوم کشته شده و هگمتانه فتح میشود، همچنین تخت جمشید به وسیله اسکندر مقدونی ویران شده و حکمرانی هخامنشیان بر ایران پایان میپذیرد.
پیروزیهای هخامنشیان باعث شد گستردگی قلمروی آنان به حدی برسد که به عنوان نخستین حکومت جهانی و بزرگترین امپراتوری جهان تا به آن زمان، شناخته شوند. این امپراتوری در اوج خود، بیش از ۴۴ درصد از جمعیت جهان را اداره میکرد که بالاترین رقم در میان امپراتوریهای تاریخ است.
شاهنشاهی هخامنشیان به یک نمونهٔ موفق برای اداره یک دولت جهانی تبدیل گردید و دستاوردهایی نظیر حکومت متمرکز، سیستم جادهای و پست، زبان رسمی، خدمات شهروندی و ارتش وسیع منظم توسط امپراتوریهای پسین تقلید شد. در تاریخ غرب، شاهنشاهی هخامنشی به عنوان آنتاگونیست تاریخ یونان و همچنین رهاییبخش یهودیانِ بابل به یاد آورده میشود. میراث این دولت و رد پایش بر روی تاریخ جهان از قلمروی آن بسیار فراتر رفت و بر روی تاریخ نظامی، فرهنگی، اجتماعی و دینی دنیا تأثیر چشمگیری گذاشت. فتح یهودیه توسط ایرانیان باعث این شد که شاهنشاهی هخامنشی در متون دینی یهودیان و مسیحیان از اهمیت زیادی برخوردار شود. تکامل مزدیسنا در این دوره باعث گسترش آن از شرق تا غرب گردید و همچنین میراث هخامنشی نقش پررنگی در سیاست و جنبشهای تاریخ معاصر ایران بازی کرد.
حکومت یونانیان (۳۳۰–۲۴۸ پ. م)
در نتیجهٔ افزایش کشمکشها در مرزهای غربی امپراتوری هخامنشیان به دلیل شورش ایونیان، جنگهای یونانی-پارسی شعلهور شد و تا نیمهٔ نخست قرن ۵ پیش از میلاد ادامه یافتند. این جنگها با عقبنشینی هخامنشیان از سرزمینهایشان در بالکان و شرق اروپا پایان یافت. داریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشی بود که در ۳۳۶ پ. م به تخت نشست و نیاز شد به تنش تاریخی میان امپراتوری و یونانیها پایان دهد.
فیلیپ مقدونی (۳۳۶–۳۸۲ پ. م) ممالک یونانی را یکپارچه ساخت و برای حمله به آناتولی نوسازی کرده بود. پسر فیلیپ، اسکندر مقدونی، یک رهبر نظامی با استعداد زودرس، فراتر از چشمانداز پدرش رفت و در چندین نبرد مهم، هخامنشیان را شکست داد؛ پس از نبردهایی، اینبار در سال ۳۳۱ پ. م، اسکندر به بینالنهرین آمد تا در نزدیکی اربیل بار دیگر با داریوش سوم، در نبرد گوگمل روبرو شود؛ شمار نیروهای هردو طرف بسیار بود و ارتش هخامنشی از واحدهای نظامی جدیدی بهره میبرد. با زخمی شدن داریوش سوم، ارتش وی بینظم شد تا اسکندر پیروز نبرد باشد. سپس بابل، اصطخر و شوش به دست فاتح مقدونی افتاد. همچنین او به سمت پایتخت هخامنشیان، پارسه لشکرکشی کرد و پس از کشتن آریوبرزن و نیروهایش، آنجا را به آتش کشید. داریوش سوم را نیز دو تن از ساتراپها کشتند. اسکندر پس از مرگ داریوش سوم، ادعا کرد که داریوش او را به جایگزینی برگزیده و او ادامه دهنده راه هخامنشیان است، با این حال پایان رسمی دوران هخامنشیان، پس از نبرد دربند پارس، در سال ۳۳۰ پ. م در نظر گرفته شدهاست.
پس از درگذشت ناگهانی اسکندر در سال ۳۲۳ پ. م، با توجه به آنکه جانشین لایقی معرفی نکرد، هرج و مرج بر قلمروی وی چیره گردید؛ تا اینکه در سال ۳۱۲ پ. م، امپراتوری سلوکی هلنیستی به پا خواست و ایران نیز در اختیار آنان قرار گرفت. مهمترین میراث پیروزیهای نظامی و سیاسی اسکندر در زمینهٔ فرهنگی بود؛ تمدن یونانی با او و جانشینانش در سراسر سرزمین هخامنشی گسترش یافت. با وجود اینکه برخی عناصر بومی نیز توسط فاتحان پذیرفته شد، اما پذیرش جنبههای گوناگون تمدن یونان توسط بومیان قابل توجه بود. اگرچه دینیاران زرتشتی در سرپیچی از اسکندر سرسخت باقی ماندند و او را «اسکندر لعنتشده» لقب دادند و او را ویرانگر امپراتوری ایران و مقدسات زرتشتی دانستند. روستاییان نیز کسانی بودند که طبیعتاً کمتر از فرهنگ یونانی اثر گرفتند.
شاهنشاهی اشکانی (۲۴۷پ. م-۲۲۴م)
شاهنشاهی اشکانی که توسط دودمان اشکانیان اداره میشد، گروهی از مردم شمال شرقی ایران بود که پس از فتح پرنی بر پارت و شکست امپراتوری سلوکی در اواخر قرن سوم پیش از میلاد، متحد شدند و بر فلات ایران و مناطق همجوار مانند عربستان شرقی حکومت کردند.
شاهنشاهی اشکانی و امپراتوری روم به عنوان دو ابرقدرت جهان باستان بزرگترین رقیب یکدیگر بودند و مکرراً به نبرد میپرداختند. برای رومیان که به پیادهنظام سنگین متکی بودند، شکست اشکانیان بسیار سخت بود، زیرا سواره نظام اشکانیان بسیار سریعتر و متحرکتر و قدرتمندتر از سربازان پیاده رومی بودند. تیراندازی پارتی که توسط سواره نظام اشکانی اجرا میشد، بسیار موجب ترس سربازان رومی بود و در شکستهای کوبنده روم در نبردها نقش اساسی داشت. از سوی دیگر اشکانیان در جنگهای محاصره ای مهارت نداشتند. به دلیل این ضعفها، نه رومیان و نه اشکانیان نتوانستند در قلمرو یکدیگر را تصرفات طولانی داشته باشند.
شاهنشاهی اشکانی به مدت نزدیک پنج سده دوام آورد، یعنی بیشتر از بسیاری از امپراتوریهای شرقی. پایان این شاهنشاهی سرانجام در سال ۲۲۴ پس از میلاد به پایان رسید، زمانی که پایههای آن سست شد و آخرین شاهنشاه آن بهدست اردشیر بابکان، بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی، شکست خورد. با این حال، برخی از سلسلههای تحت فرمان اشکانیان تا مدتها بعد در ارمنستان، ایبریا، و آلبانی قفقاز به حیات خود ادامه دادند.
اشکانیان تا حد زیادی هنر، معماری، مذهب و نشانهای سلطنتی امپراتوری فرهنگی ناهمگن خود را که شامل فرهنگهای پارس، هلنیستی و منطقهای بود، پذیرفتند. در اوایل، درباریان اشکانی برخی از آداب یونانی را پذیرفتند اما با گذر زمان، به دنبال احیای فرهنگ و دینهای ایرانی رفتند. همگی پادشاهان اشکانی نسب خود را به هخامنشیان میدانستند و خود را شاهنشاه میخواندند.
در سال ۱۳۳۰ خورشیدی، باستانشناس آلمانی ویلهلم کونیک و همکارانش در نزدیکی تیسفون ابزارهایی از دوران اشکانی را یافتند. پس از بررسی معلوم شد که این ابزارها پیلهای الکتریکی هستند که به دست ایرانیان در دوران اشکانی ساخته شده و به کار برده میشدهاند. او این پیلهای تیسفون را باتری بغداد (Bagdad Battery) نامید. اکتشاف این اختراع ایرانیان به اندازهای تعجب و شگفتی جهانیان را برانگیخت که حتی برخی از دانشمندان اروپایی و آمریکایی این اختراع ایرانیان را به موجودات فضایی و ساکنان فراهوشمند سیارات دیگر که با بشقابهای پرنده و کشتیهای فضایی به زمین آمده بودند، نسبت دادند، و آن را فراتر از دانش اندیشمندان و پژوهشگران ایرانی دانستند. برای ایشان پذیرفتنی نبود که ایرانیان ۱۵۰۰ سال پیش از لوییجی گالوانی ایتالیایی (۱۷۸۶ میلادی) پیل الکتریکی را اختراع نموده باشند.
شاهنشاهی ساسانی (۲۲۴–۶۵۱ م)
نخستین شاه شاهنشاهی ساسانی، اردشیر بابکان، اصلاحات اقتصادی و نظامی کشور را آغاز کرد. برای یک دوره بیش از ۴۰۰ ساله، ایران بار دیگر در کنار رقیب همسایه خود، امپراتوری روم و سپس بیزانس، یکی از قدرتهای پیشرو در جهان بود. قلمرو امپراتوری، در اوج خود، تمام ایران، عراق، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، آبخازیا، داغستان، لبنان، اردن، فلسطین، اسرائیل، بخشهایی از افغانستان، ترکیه، پاکستان، هند، ایران و روسیه و عربستان و بخشهایی از مصر را در بر میگرفت.
اردشیر یکم ساسانی شناختهشده به اردشیر بابکان بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی بود. وی پس از شکست واپسین شاهنشاه اشکانی، اردوان پنجم در سال ۲۲۴ میلادی در دشت هرمزدگان، دودمان اشکانی را برانداخت و پادشاهی ساسانی را بنیان گذاشت. اردشیر از آن پس خود را «شاهنشاه» نامید و تسخیر سرزمینی را که ایرانشهر یا «ایران» میخواندش، آغازید.
شاپور یکم، شاپور دوم، خسرو انوشیروان، و خسرو پرویز از بزرگترین شاهان ساسانی بودند.
جنگ ۲۵ ساله ایران و روم که از ۶۰۲ تا ۶۲۸ به طول انجامید، نظم سیاسی را که طی سه سده بر این منطقه حاکم بود، فروریخت و خلأ قدرتی را پدیدآورد، که در پی آن سپاهیان مسلمان عرب آن دو امپراتوری را شکست دادند و امپراتوری نوپدید خلافت را بنا نهادند.
سپس طی کشورگشاییهای اعراب، یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی، در مرو به دست آسیابانی کشته شد و ایران به قلمرو خلافت افزوده شد.
بیشتر طول عمر شاهنشاهی ساسانی به جنگهای مکرر بیزانس و ساسانیان، که ادامه جنگهای اشکانیان و رومیان بود قرار گرفت. واپسین درگیری، طولانیترین درگیری در تاریخ باستان بود. جنگهای ایران و روم که در سده یکم پیش از میلاد توسط پیشینیان آنها، اشکانیان و رومیان آغاز شد، در قرن هفتم پایان یافت. ایرانیان در نبرد ادسا در سال ۲۶۰ رومیان را شکست دادند و امپراتور والرین را تا پایان عمر به اسارت گرفتند.
عربستان شرقی بهزودی فتح شد؛ همچنین خسرو انوشیروان یمن را به امپراتوری افزود. در زمان حکومت خسروپرویز در سالهای ۵۹۰–۶۲۸، مصر، اردن، فلسطین و لبنان نیز به امپراتوری ضمیمه شدند. ساسانیان شاهنشاهی خود را ایرانشهر مینامیدند.
در دوره ساسانی جنگهای هفتصد ساله ایران و روم دنبال شد. در این زمان، ارتشهای ساسانی و رومی-بیزانسی برای نفوذ در آناتولی، قفقاز غربی (عمدتاً لازیکا و پادشاهی ایبریا؛ گرجستان و آبخازیا امروزی)، میانرودان، ارمنستان و شام با هم درگیر شدند. در زمان ژوستینین یکم، جنگ با پرداخت خراج روم به ساسانیان به صلحی ناآرام رسید.
دوران ساسانیان که درازای دوران باستان متأخر را در بر میگیرد، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین دورههای تاریخی ایران بهشمار میرود و تأثیر زیادی بر جهان داشتهاست. دوره ساسانیان از بسیاری جهات شاهد بالاترین دستاوردهای تمدن پارسی بوده و آخرین امپراتوری بزرگ ایران قبل از پذیرش اسلام را تشکیل میدهد. ایران در زمان ساسانیان بر تمدن روم تأثیر زیادی گذاشت.
نفوذ فرهنگی آنها بسیار فراتر از مرزهای سرزمینی امپراتوری گسترش یافته و تا اروپای غربی، آفریقا، چین و هند میرسد. همچنین نقش برجستهای در شکلگیری هنر قرون وسطایی اروپای و آسیای دارد.
دستاوردهای فرهنگی و علمی ساسانیان به جهان اسلام منتقل شد. فرهنگ منحصر به فرد و اشرافی این سلسله، فتح و ویرانی ایران توسط اعراب را به رنسانس ایرانی تبدیل کرد. بسیاری از آنچه که بعداً به عنوان فرهنگ، معماری، نگارش، و دیگر دستاوردهای تمدن اسلامی شناخته شد، از شاهنشاهی ساسانی به جهان اسلام برده شد.
ایران در عصر میانه
حمله اعراب به ایران پایان عصر باستان در ایران را بهدنبال داشت. با سقوط شاهنشاهی ساسانی ایران وارد عصر میانه شد. ظهور شاه اسماعیل یکم و بنیانگذاری شاهنشاهی صفوی پایان عصر میانه در ایران را رقم زد.
حمله اعراب
اندکی پس از درگذشت محمد بن عبدالله، ابوبکر لشکری را به سرزمینهای جنوب رود فرات و شهر حیره در غرب قلمرو ساسانیان (عراق کنونی) فرستاد و آنجا را فتح کرد. پس از بازپسگیری و جابجا شدن این شهر میان مسلمانان و ساسانیان در زمان عمر، سرانجام لشکر سلطنتی ایران تحت فرماندهی رستم فرخزاد در نبرد قادسیه با اعراب درگیر شد که نتیجه آن پیروزی اعراب بود. سپس تیسفون، پایتخت ساسانیان، پس از یک محاصره کوتاه تسخیر و غارت شد و سپس در نبرد جلولا اشغال عراق تکمیل شد. التون دنیل معتقد است که پس از تصرف عراق عمر علاقهای به گسترش جنگ تا فلات ایران نداشت اما به دلایل مختلف از جمله علاقه لشکریان عمر به کسب غنائم بیشتر و ترس عمر از حمله یزدگرد یا یکی از مدعیان سلطنت، نهایتاً تصمیم به حمله گرفت. در سال ۶۴۲ آخرین مقاومت منسجمِ ایرانِ ساسانی در نبرد نهاوند رخ داد (نبرد نهاوند) که پس از نبردی خونین اعراب پیروز شدند. یزدگرد متواری شده و عاقبت در سال ۶۵۱ میلادی بنا به روایتی به دست آسیابانی در مرو کشته شد.
خلافت اموی
خلافت اموی دومین خلافت اصلی از مجموع چهار خلافت بنیان نهاده شده بعد از درگذشت محمد بود. خلفای اموی همگی از خاندان بنی امیه (فرزندان امیه) بودند. عثمان بن عفان سومین خلیفه از خلفای راشدین نیز از بنی امیه بود. معاویه بن ابوسفیان (که برای مدتی طولانی در زمان خلفای راشدین فرماندار شام بود) پس از پایان فتنه اول (۶۶۱ میلادی) به عنوان بنیانگذار سلسله امویان، برای نخستین بار در تاریخ اسلام، انتخاب خلیفه را موروثی نمود. در تاریخ اسلام بعد از مرگ معاویه، فتنه دوم آغاز شد و به مدت ۱۲ سال بین مسلمانان بر سر تعیین خلیفه نزاع، کشمکش و درگیری بود.
پس از کشته شدن علی در مسجد کوفه و صلح حسن و معاویه، خلافت معاویه بن ابوسفیان آغاز میگردد. به نوشته عبدالحسین زرین کوب، حکومت امویان را چیزی به جز ارتجاع و بازگشت به فرهنگ عرب پیش از اسلام نمیتوان نامید؛ زیرا به جز دورهٔ کوتاه مدت خلافت عمر بن عبدالعزیز تمامی خلفای این سلسله خشونت و تنفر نسبت به موالی و غیر عربان را پیشه خویش کرده بودند امویان را اعتقاد بر این بود که فقط کسی که خون خالص عربی در رگ و ریشهاش باشد سزاوار فرمانروایی خلق است و سایر نژادها برای خدمت به اعراب و انجام کارهای پست آفریده شدهاند.
امویان تلاش کردند تا زبان عربی را بر مردم زیر فرمانشان تحمیل کنند. به عنوان مثال حجاج ابن یوسف که از استفاده از زبان فارسی در دیوانهای اداری راضی نبود، دستور داد تا این زبان با عربی جایگزین شود، اتفاقی که معمولاً به راحتی انجام نمیپذیرفت و در بیشتر مواقع با خشونت روی میداد. گزارش خشونتهای اعمال شده توسط امویان علیه فرهنگ ایرانی، در نوشتههای متفکرانی مانند ابوریحان بیرونی و ابو الفرج اصفهانی بازتاب پیدا کردهاند. بیرونی در گزارش فراموش شدن زبان خوارزمی از این میگوید که سپاه عرب همه کسانی که میتوانستند به خوارزمی صحبت کنند را کشتند، تا تنها کسانی که خواندن و نوشتن بلد نبودند، باقی ماندند.
اعراب دوران بنی امیه، در حفظ نژاد خود میکوشیدند و به غیر عرب و موالی، زن نمیدادند. حتی شدت تعصب امویان به حدی بود که به نوشته مسعودی، امویان خلافت را بر پسر کنیز (غیر عرب) حرام میدانستند؛ زیرا مایل نبودند کنیز زادگان، عهدهدار خلافت شود. خواری و خفت موالی در عصر امویان تا آنجا بود که به گزارش مطهر بن مقدسی، حاکمی چون حجاج نیز، نتوانست سعید بن جبیر را که از برجستگان تابعین بود، به مسند قضاوت بنشاند، چرا که مردم کوفه بانگ برآوردند که جز عرب کسی برای قضا شایسته نیست. گرفتن جزیه از نو مسلمانان، فرستادن موالی به میدانهای جنگ بدون پرداخت حقوق و مسائلی همانند این، از جمله رفتارهای تحقیرآمیز امویان با موالی بود.
این سیاستهای خشونتآمیز در قبال ایرانیان تا زمان پیش از ظهور بنیعباس در منابع تاریخی بسیار دیده میشود. به عنوان مثال فرستاده خلیفه در اصفهان تکتک موالیانی را که موفق به پرداخت مالیات خود نشده بودند را سر برید. یا مثلاً منابع تاریخی مانند الکامل نوشته ابن اثیر گزارش دادهاند که سعد ابن عاس در سال ۶۵۱ (در جریان فتح گرگان توسط مسلمانان در دوره خلفای راشدین) تمام مردم شهر تمیشه را کشت، به جز یک نفر.
بار تسلط عرب کمکم بر ایرانیان سنگینتر میشد و منظور دینی عرب با اغراض شخصی و حکومت قوم غالب بر مغلوب و تحقیر مردم غیر عرب و استفاده از نتیجه زحمت تابعان تبدیل میگشت.
در پاسخ به دیدگاه نژادپرستانهٔ بنیامیه، جریان ادبی-اجتماعی به نام شعوبیه در میان تحصیلکردگان و ادیبان ایرانی پدیدار شد. این گروه که نام خود را از آیهٔ قرآن اخذ کرده بودند، ملاک برتری را تقوا و نه نژاد میدانستند و خواهان برقراری تساوی وعده داده شده در اسلام بودند و از همینرو به «اهل تسویه» نیز معروف گشتند. اما با گذشت زمان، اینها نیز ضمن تفکیک عرب و اسلام، متقابلاً در اشعار خود به تحقیر عرب و تفاخر به نژاد و گذشته باستانی روی آورده، به «اهل تفضیل» مبدل گشتند و نهضتی فرهنگی علیه سلطه و سیادت عرب برپا کردند. خلافت اموی بهدست ابومسلم خراسانی برافتاد.
خلافت عباسی
خلافت عباسی سومین خلافت بود که پس از مرگ محمد به قدرت رسید. این خلافت توسط نوادگان عموی پیامبر اسلام، عباس بن عبدالمطلب، بنیان نهاده شد که به همین دلیل به خلافت عباسی شهرت یافت. عباسیان که خلافت اموی را برانداخته بودند، در بیشتر دوران خود در بغداد حکومت کردند. خلافت عباسی در پی جنبش سیاهجامگان به رهبری ابومسلم خراسانی تأسیس شد.
عباسیان به مردمان غیر عرب فرصت کاملی دادند که در دستگاه جدید خدمت کرده و ارزش خود را ثابت کنند؛ و ایرانیان از این مسئله بیشترین استفاده را به عمل آوردند. به گفته وداد القاضی: «آنها [دبیران] اغلب ایرانیتبار بودند و باور بر این بود که کارگزاران اجتماعی قابلی بودند؛ ولی بیشتر از هر چیز آنها چهرههای دولتی قدرتمندی بودند که از جایگاه محکمی برخوردار بودند. آنها مسئولیتهای بزرگ اداری، مالی و نظامی را بر عهده میگرفتند.»
عباسیان، ابتدا کوفه را مرکز قدرت خود قرار دادند، اما در زمان منصور آن را به بغداد، در نزدیکی تیسفون پایتخت باستانی شاهنشاهی ایران، منتقل نمودند. در دوران عباسی دیوانسالاران ایرانی نظیر خانواده برمکی قدرت را امپراتوری اسلامی به دست گرفتند که همین مسئله باعث شد تا نقش مسلمانان غیرعرب در امت اسلامی افزایش پیدا کند. در این دوره طبقه حاکم سنتهای ایرانی را پذیرفتند، به پشتیبانان هنر و دانش تبدیل گردیدند.
عباسیان اندلس را در سال ۷۵۶، مراکش را در ۷۸۸، آفریقیه را در ۸۰۰ و مصر را در ۹۶۹ از دست دادند و سلسلههای اسلامی دیگری در این مناطق روی کار آمدند. قدرت سیاسی خلفای عباسی در نهایت با ظهور آل بویه و فتح بغداد توسط آنان عملاً از بین رفت. از این زمان به بعد، خلیفه به رهبر ظاهری جهان اسلام تبدیل شد؛ هرچند آنان توانستند تا حد زیادی عراق را تحت کنترل خود نگاه دارند. دوران خلفای عباسی و دوران طلایی اسلام با حمله مغولها و سقوط بغداد در ۱۲۵۸، در زمان حمله هلاکو خان، به پایان رسید. گرچه یکی از شاخههای این سلسله سه سال بعد در قاهره مجدداً خلافت را بر پا نمود؛ هرچند در این زمان نیز قدرت سیاسی در اختیار امرای مملوک بود. شاخه قاهره خلفای عباسی تا فتح مصر توسط عثمانیان در ۱۵۱۷ به ادعای رهبری جهان اسلام ادامه داد.
در سال ۷۵۰ میلادی در پی جنبش سیاه جامگان، خلافت اموی به دست ابومسلم خراسانی فروپاشید و خلافت عباسی جایگزین آن شد.
نخستین خلیفه عباسی سفاح بود.
منصور دومین خلیفه عباسی از بیم افزایش قدرت ابومسلم، او را به قتل رساند. تاریخ کشتن او را در ۱۳۳ خورشیدی (برابر با ۷۵۵ میلادی) نوشتهاند. سن او را در هنگام مرگ ۳۷ سال نوشتهاند.
هارون الرشید (۷۸۶–۸۰۹ م) هنگامی که خلافت رسید، توانست با یاری وزیران بَرمَکی، این دولت را به اوج قدرت خود برساند و جلوهٔ سلطنت عباسی را تثبیت کند. در عصر هارون، خاندان برمکی بهمدت تقریباً دو دهه زمام دیوان را دست داشتند. در زمان هارونالرشید آبادانی اوج گرفت، تمدن اسلامی به برتری رسید و پیشرفتها در علوم و ادبیات بالا رفت. عصر هارونالرشید را بالاترین مرتبهٔ شکوفایی سیاسی اسلامی و گستردهترین پیشرفتها در شهرسازی، ادب و علم در سدههای میانهٔ اسلامی میدانند.
تمام مشاغل مهم دولتی در دست اطرافیان یحیی بود و همیشه بیست و پنج نفر از برمکیان مهمترین مشاغل لشکری و کشوری را بعهده داشتند. شاهان دیگر کشورها برای آنها هدایایی میفرستادند و احترامی که برای آنها قایل بودند برای خلیفه معمول نمیداشتند و این موجب تحقیر هارون میگردید. قدرت و ثروت افسانهای برمکیان خود مزید علتی بر نابودی و سقوط آنان شد چرا که قدرت و ثروت بی حد برامکه رشک خلیفه و دیگر عناصر صاحب نفوذ و مخالفان و دشمنان آنان را برانگیخت و باعث شد دشمنانشان با بد گویی از ایشان و بدگمان کردن خلیفه نسبت به ایشان آنان را از عرصه کنار بزنند. مخالفان برامکه اندک اندک در دربار خلیفه قدرت و نفوذی به دست آوردند و توانستند از نفوذ خود در بدگمان کردن خلیفه نسبت به آنها استفاده کنند. اقتدار برمکیان در واقع نمایش قدرت و نفوذ عنصر ایرانی در دستگاه خلافت عباسی بود و این چیزی نبود که اعراب و شخص خلیفه آن را برتابند. سرانجام هارون در بازگشت از سفر حج جعفر را به کام مرگ فرستاد و سر از تن او جدا کرد. همان شب خانههای برامکه و یاران و دست پروردگانشان را نیز محاصره و جز محمد بن خالد همه برامکه را دستگیر و اموالشان را مصادره کرد و بسیاری از آنها را کشت و بسیاری دیگر را به طمع گنجینههای برامکه به زیر شکنجه گرفت. بعد از سقوط برامکه ضعف و فساد دولت عباسیان را دربر گرفت و هارون از این اقدام خود ابراز تأسف کرد. بعدها مأمون به بقایای برامکه توجه کرد ولی آنها دیگر حشمت و قدرت قبلی خود را بازنیافتند.
پس از مرگ هارون در توس، صحنه برای رقابت میان پسرانش، امین در بغداد و مأمون در مرو ایجاد شد. در نهایت و پس از پنج سال اختلاف بین دو برادر، با قتل امین، مأمون عهدهدار خلافت بر کل خلافت عباسی شد. در سال ۱۹۹ق/ ۸۱۳م پایان گرفت و وحدت امپراتوری زیر سلطهٔ مأمون قرار گرفت. اما مأمون پس از قتل امین، سیاست ایرانی گرایی را رها کرد. پایتختش را از مرو به بغداد در سال ۲۰۴ق برد. اما نفوذ ایرانی در ارتش، دولت و سبک زندگی کمرنگ نشد.
خلافت عباسی در نهایت به دست هلاکو خان مغول با تشویق خواجه نصیرالدین طوسی از بین رفت.
سبک معماری عباسی بر اساس معماری ساسانی شکل گرفته بود. بهطور کامل ثابت شدهاست که خلفای عباسی مدیریت خود را بر اساس حکومت ساسانیان الگو قرار دادهاند. از پسر هارون الرشید، مأمون، نقل شدهاست که میگوید:
استقلال ایران
طاهر بن حسین در پیروزی مأمون بر امین نقش برجسته ای داشت.
بنابراین به علت تمایل مأمون برای واگذاری خراسان به طاهر ذوالیمینین و همچنین تلاش بیوقفهٔ طاهر و اطرافیانش، به خصوص وزیر مأمون، احمد بن ابیخالد احول، حکومت خراسان بزرگ و ایالات شرقی در سال ۸۲۱ میلادی به طاهر واگذار شد. اما مسئلهٔ خوارج و عدم کامیابی کامل طاهر در کنترل و سرکوب تحرکات آنان یا امری دیگر، موجب ایجاد تنش میان او و مأمون گردید. طاهر که منتظر فرصتی برای اعلام استقلال بود، تنش موجود را دستاویزی قرار داد و یک سال و شش ماه پس از حکومت خود بر خراسان، در سال ۸۲۲ میلادی با حذف نام خلیفه از خطبهها، استقلال حکومت خود را اعلام کرد. از دیگر علائم اعلام استقلال نیز، حذف نام خلیفه از سکههایی که ذوالیمینین نیز بر روی آنان ضرب گشته بود (۸۲۱ میلادی)، در دورهٔ طاهر میدانند.
همچنین طاهر پس از اعلام استقلال، به نام یکی از علویان که قاسم بن علی نام داشت، خطبه خواند تا بدین ترتیب، رویگردانی خود از بنیعباس و گرایش به علویان را به نمایش بگذارد. گرچه منابع معتقدند که این اقدام نوعی اقدام سیاسی بود. از دیگر علائم اعلام استقلال را، حذف نام خلیفه از سکههای دورهٔ طاهر که ذوالیمینین بر روی آنها ضرب گشته بود (۸۲۱ م)، میدانند.
میاندوره ایرانی
در اواسط قرن سوم هجری خلافت عباسی با جنبشهای استقلالطلبانهای مواجه شد که ضعف سیاسی او را در پی داشت. این جنبشها در میان ایرانیان، که از پیش منتظر فرصتی برای شورش بودند، با ظهور دولتهای سامانیان، صفاریان و زیاریان، به اوج رسید. همچنین اوایل قرن چهارم هجری در شمال ایران جنبشهای گوناگونی علیه خلیفه آغاز شد که اسفار بن شیرویه، ماکان کاکی، مرداویج و آل بویه از این دستهاند. البته مقام خلیفه در سرزمینهای سنی مذهب هنوز قداست و احترام گذشتهٔ خود را حفظ کردهبود و دولتها مجبور به پذیرش خلافت بودند تا مقام خود را مشروعیت بخشند.
بزرگترین دشمنان خلیفه در این زمان علویان شیعه بودند که ادعای خلافت میکردند. در طبرستان و دیلم زیدیان طرفداران بسیاری یافتند ولی پس از دو یا سه نسل علویان طبرستان و گیلان از شعارهای عدالتطلبانهٔ نخستین خود عدول کرده و به کنار رانده شدند. این اوضاع زمینه را برای قیام اشرافی که نسب خود را به ساسانیان میرساندند، فراهم نمود و در این منطقه نیاز به حکومتی بود که دو قشر شیعیان و زرتشتیان را اقناع کند. مرداویج در این هنگام با ماهیتی دینی (مخالفت با مذهب خلیفه) و سیاسی (بازگشت به جامعه ایران باستان) قیام کرد. وی متناسب با پیشرفت کشورگشاییهایش تغییر هویت داده و افکار تازهای بروز میداد؛ چنانچه ابتدا واکنشی نسبت به اسلام نشان نمیداد ولی پس از مدتی جامهٔ سیاه عباسی پوشید و بعدتر علیه عباسیان شورش کرد.
سلسله طاهریان
طاهریان (۸۲۱ تا ۸۷۳ میلادی) نخستین حکومت مستقل و ایرانیتبار در ایران بعد از حملهٔ اعراب بودند. آنان از تبار دهقانان خراسان به حساب میآمدند و سنی مذهب بودند.
حکومت طاهریان توسط طاهر ذوالیمینین در سال ۸۲۱ میلادی بنیان گذاشته شد.
در زمان طاهریان دستگاههای اداری و لشکری به دست کارداران و دبیران ایرانی اداره میشد. از این راه شیوههای کشور داری و آیینهای کهن ایرانی هم مانند میراث ساسانیان به آنها منتقل شد. اسلام در این زمان در عمق جان مردم ریشه گرفت و زبان عربی زبان سیاست و علم بود اما زبان فارسی هم چنان در بین مردم جای داشت. حنظله بادغیسی، شاعر پارسی زبان قرن سوم هجری قمری و از نخستین شاعران و گویندگان زبان پارسی است که در عهد طاهریان میزیستهاست.
با این حال طاهریان بخشی از رنسانس زبان فارسی نبودند.
پایتخت آنان ابتدا شهر مرو بود اما سپس به نیشابور انتقال یافت.
سرانجام حکومت طاهریان توسط یعقوب لیث صفاری با اسیر شدن آخرین امیر طاهریان، محمد بن طاهر سرنگون شد.
سلسله صفاریان
صفاریان (۸۶۱ تا ۱۰۰۳ میلادی) یکی از نخستین سلسلههای ایرانی و مستقل، پس از حملهٔ اعراب به ایران بود. صفاریان سلسله ای سنی مذهب بودند.
سلسله صفاریان به دست یعقوب لیث صفاری بنیان گذاشته شد.
صفاریان کار خود را از سیستان شروع کردند و پایتخت خود را شهر زرنج قرار دادند.
سپس یعقوب محمد بن طاهر را برانداخت و قلمرو طاهریان را به قلروش ضمیمه کرد.
در دوران صفاری کشاورزی رونق زیادی داشت. محصولات کشاورزی سیستان شامل انگور، غلّه، انخوزه، و میوههای مختلف.
همچنین گفته شده «در سیستان تنقلاتی شامل جواز قند و برگهٔ هلو و شفتالو و بادام رواج داشت، گنجههای خانهها همیشه مملو از خشکبار، شیشههای عرق نعنا و نسترن بود- مادهای به نام گز روغن که مادهای عطری بود از تخم درخت گز میساختند و آن را به روشهای مختلف میپروراندند و این شبیه به رنگ و بوی روغن بان بود که برای آرایش از آن استفاده میکردند.»
صفاریان توجه زیادی به فرهنگ ایرانی داشتند. شرق جهان اسلام در دوران حکومت آنها شاهد ظهور شاعران برجسته پارسی گوی درباری بود.
در اواخر قرن نهم، صفاریان انگیزهای برای رنسانس ادبیات و فرهنگ جدید فارسی به وجود آوردند. پس از فتح هرات توسط یعقوب، برخی از شاعران شعرهایی برای پیروزی او را به زبان عربی سرودند، در نتیجه یعقوب از شاعر خود، محمد بن واصف سیستانی، خواست تا آن بیتها را به فارسی بسراید.
صفاریان از معادن نقره در دره پنجشیر توانستند سکههای نقره ضرب کنند.
سرانجام در جریان یکی از لشکرکشیهای محمود غزنوی به سیستان آخرین امیر صفاری، خلف بن احمد اسیر شد و سلطان محمود او را به گرگان تبعید کرد.
سلسله سامانیان
سامانیان (۸۷۴–۱۰۰۴ م) دودمانی از امرا و حکمرانان ایرانی سنی مذهب بود که حدود دو سده بر بخشهای بزرگی از فرارود با مهر و زمامداری خلفای عباسی حکومت کرد. مرکز این حکومت در خراسان و فرارود بود و در بزرگترین گستره خود، بر بیشتر فلات ایران و بخشیهایی از آسیای میانه فرمان راند.
حکومت سامانی توسط چهار برادر، نوح بن اسد، احمد بن اسد، یحیی بن اسد و الیاس بن اسد بنیان گذاشته شد. هر کدام از آنها بخشی از سرزمینهای سامانی را زیر کنترل خود داشتند. سرانجام در سال ۸۹۲ میلادی، اسماعیل سامانی بعد از این که صفاریان را سرنگون کردند سر عمرولیث صفاری را تقدیم خلیفه کرد و تمام منطقه تحت امر سامانیان را به دست آورد.
دولت سامانی بخشی از میاندوره ایرانی بود که منجر به ظهور مجدد فرهنگ ایرانی و زبان پارسی شد. در این دوران، هویت ایرانی بازسازی شد و با هویت اسلامی سازگار گردید. سامانیان به دانش و هنر علاقه زیادی نشان دادند که این مسئله در نهایت منجر به برآمدن اندیشمندانی مانند رودکی، فردوسی و ابن سینا شد. در همین دوران، بخارا به شکل رقیبی برای بغداد درآمد و از نظر شکوه تنه به تنه پایتخت عباسیان میزد.
امیران سامانی خود را وارثان شاهنشاهان ساسانی میدانستند. با این حال سن مارتن آنها را از اعقاب اشکانیان دانستهاست.
آل بویه
آل بویه(۳۲۰–۴۴۷ ق / ۹۳۲–۱۰۵۵ م) حکومتی ایرانی از دودمانهای دیلمی و شیعه مذهب پس از حملهٔ اعراب است که در بخش مرکزی و غربی و جنوبی ایران و عراق فرمانروایی میکردند و از دیلمان در لاهیجان و گیلان برخاسته بودند.
مؤسسین این سلسله علی، حسن و احمد، سه پسر دیلمی بویه بودند که در رکاب سپاه مرداویج بودند و پس از او، ترقی کردند. رخدادهای بعدی نشان داد آنان رهبرانی توانمند و پرتکاپو بودند. رکنالدوله دیلمی با پیشروی به سوی غرب در سال ۹۴۵ میلادی وارد بغداد پایتخت عباسیان شد و آنجا را فتح کرد. یک سال بعد مستکفی خلیفه عباسی را سرنگون و او را با المطیع جایگزین کرد. بدین ترتیب دوره ای از ۱۱۰ سال سیطره بوئیان بر خلافت آغاز شد، سیطره ای که تثبیتش برای بوئیان ۱۲ سال زمان برد. آنان عنوان امیرالامرا را که رسماً به فرمانروایان بویی بغداد داده شده بود، اختیار کردند.
در زمان آل بویه، ایده «ایرانشهر» (ایران) در آثار جغرافیایی که همگی توسط نویسندگان عمدتاً ایرانی به زبان عربی نوشته شده بود، ظاهر میشود. جغرافیدان اصطخری که در اواخر قرن دهم فعالیت میکرد و مینوشت: «بهترین زراعت، عادلانهترین و حاصلخیزترین نقطه جهان و استوارترین در حیات سیاسی آن، پادشاهی ایرانشهر است. آنان همچنین لقب شاهنشاه را برای خود برگزیدند. بااینکه برادران مؤسس آل بویه نامهای عربی علی، حسن و احمد داشتند، نسل دوم آل بویه، نامهای ایرانی مانند کامروا، مرزبان، بهرام و خسرو داشتند.
امیران محلی
علویان طبرستان
چغانیان
سالاریان
باوندیان
جستانیان
شروانشاهان
آل حسنویه
آل زیار
دولتها و سلسلههای ترکی-ایرانی (۹۷۷–۱۲۱۹)
امپراتوری غزنوی
سلسله غَزنَوی یا غزنویان(۹۷۵–۱۱۸۷ م) یک سلسلهٔ پارسیگوی و مسلمان با فرهنگ ایرانی در بخشهای شرقی ایران بزرگ به ویژه فرارود و خراسان بزرگ بود. اما به عنوان ناشر اسلام مورد توجه خلافت عباسی بود. شهرت این سلسله، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام دادهاست. از آنجا که غزنویان نخستین پایههای شهریاری را در شهر غزنین آغاز نمودند به غزنویان نامدار شدند. نامآورترین شهریاران این سلسله سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود بودند.
بنیانگذار این سلسله آلپ تگین بود که از سپهسالاران سامانی بود و در سالهای پایانی عمر خود، در شهر غزنین از سلسله سامانیان اعلام استقلال کرد. مقتدرترین شاه غزنوی، سلطان محمود بود که غزنویان را به اوج قدرت رساند و قلمروشان را بسیار گسترده کرد.
سلطان محمود بیشتر به دلیل حمله به هند و غنایم فراوانی از هند وارد ایران کرد. او همچنین به غرب و شمال ایران لشکر کشید و ری را تسخیر کرده سپس مجدالدوله دیلمی، آخرین امیر دیلمی (مجدالدوله دیلمی) را خلع کرد.
پس از سلطان مسعود، غزنویان با شکست از سلجوقیان در نبرد دندانقان این سلسله رو به ناتوانی گذارد و چندی بستر حوزه فرمانروایاش به بخشهایی از هندوستان و افغانستان کنونی محدود شد.
آخرین پادشاه غزنوی، خسرو ملک بود که پس از یک رشته از نبردها با غوریان و شکست از آنها، به بند شد و سپس در اسارت درگذشت.
نوزایی (رنسانس) زبان، فرهنگ و ادبیات فارسی در دوره ترکان غزنوی در قرن یازدهم میلادی صورت گرفت. دربار امپراتوری غزنوی به دلیل حمایت از ادبیات فارسی چنان مشهور بود که شعرایی همچون فرخی سیستانی برای ادامه فعالیت به نزد آنان سفر کردند. مجموعه شعر کوتاه عنصری (شاعر پارسیگوی) به سلطان محمود و برادرانش نصر و یعقوب اختصاص یافتهاست. سلطان محمود، غزنی را به مرکز آموزش علوم تبدیل کرد و فردوسی و ابوریحان بیرونی را به دربار خود دعوت نمود. او ترجیح داد که شهرت و جلالش به زبان فارسی ثبت گردد و صدها شاعر پارسیگوی در دربار او جمع شدند. وی کتابخانههای زیادی از ری و اصفهان به پایتخت خود آورد. با فتح ری و اصفهان به دست سلطان محمود، ادبیات فارسی در آذربایجان و عراق عجم گسترش یافت.
غزنویان نوشتههای تاریخی به زبان فارسی تدوین کردند. تارخ بیهقی که در نیمه دوم قرن یازدهم نوشته شدهاست، نمونه ای از آن است. با فتح شمال هند توسط سلطان محمود غزنوی، فرهنگ و ادبیات فارسی به لاهور راه یافت شد، که بعدها شعرای مشهوری همچون مسعود سعد سلمان در هندوستان پرورش یافتند. لاهور، تحت حکومت غزنویان در قرن یازدهم، دانشمندان پارسی را از خراسان، هند و آسیای مرکزی جلب کرد و به یک مرکز مهم فرهنگی زبان و ادبیات پارسی تبدیل شد.
امپراتوری سلجوقی
امپراتوری سلجوقی، با فرهنگ ترکی-ایرانی و سنی مذهب بود که توسط ایل قنیق تُرکان اغوز بنا نهاده شد. وسعت قلمرو سلجوقیان از شرق تا کوههای هندوکش، از غرب تا فلات آناتولی و شام، از شمال تا آسیای مرکزی و از جنوب تا خلیج فارس ادامه داشت. سلجوقیان سرزمین مادر خود یعنی حاشیه دریای آرال به خراسان حمله کرده و سپس وارد بخش مرکزی ایران شدند و پس از آن با پیروزی بر امپراتوری بیزانس در نبرد مَلازگرد، آناتولی را تصرف کردند. سلجوقیان تحت سلطنت طغرل بیک، با ایجاد تسلط سیاسی بر خلافت عباسی در بغداد، رهبری جهان اسلام را به دست گرفتند.
امپراتوری سلجوقیان در سال ۱۰۳۷ میلادی توسط طغرلبیگ بنیانگذاری شد. طغرل به واسطه سلجوق بیگ که یکی از سران تُرکان اوغوز بود به قدرت رسید. سلجوقیان باعث اتحاد دوباره جهان اسلام شدند و نقش کلیدی در جنگهای صلیبی اول و دوم داشتند. سلجوقیان به شدت تحت تأثیر فرهنگ و زبان ایرانیان قرار گرفتند و نقش مهمی در ایجاد پیوند بین فرهنگهای ترکی-ایرانی بودند به گونهای که حتی باعث انتقال فرهنگ ایرانی به فلات آناتولی نیز گشتند. استقلال فرهنگی زبان فارسی (از زبان عربی) در امپراتوری سلجوقی شکوفا شد. از آنجا که سلجوقیان، سنت اسلامی یا میراث ادبی قوی از خود نداشتند، زبان فرهنگی مدرسان فارسی خود در اسلام را به کار گرفتند، بدین ترتیب زبان و ادبیات فارسی در کل ایران رواج یافت و زبان عربی در آن کشور جز در آثار معارف دینی ناپدید شد. مهاجرت ترکتباران به مناطق استراتژیک مرزهای شمالی و شمال غربی امپراتوری سلجوقی برای مقابله با حملات احتمالی دشمنان خارجی باعث ترکسازی این مناطق شد.
سلجوقیان مراکز آموزش عالی را تأسیس کردند و حامیان هنر و ادبیات بودند. دستاوردهای علمی در دوران سلطنت آنها توسط دانشمندانی مانند عمر خیام و امام محمد غزالی مشخص میشود. در دوره امپراتوری سلجوقی، فارسی به زبان ضبط تاریخی تبدیل شد، در حالی که مرکز فرهنگ زبان عربی از بغداد به قاهره تغییر یافت.بنیادگذاری مدارس نظامیه توسط خواجه نظامالملک طوسی در بغداد، بلخ، نیشابور و اصفهان از کوششهای فرهنگی این دوره است. برنامه درسی نظامیه ابتدا به مطالعات دینی، قوانین اسلامی، ادبیات عرب و علم حساب متمرکز شده و بعداً به تاریخ، ریاضیات، علوم فیزیکی و موسیقی نیز تعمیم یافتهاست.
امپراتوری سلجوقی، از نظر سیاسی و مذهبی، میراث محکمی را برای جهان اسلام به جا گذاشت. در دوره سلجوقی، شبکه ای از مدارس (دانشکدههای اسلامی) تأسیس شد که قادر به آموزش به مدیران دولتی و علمای دینی بود. در میان بسیاری از مساجد که توسط سلاطین سلجوقی ساخته شده بود، میتوان به مسجد بزرگ اصفهانی (مسجد جامع) اشاره کرد. استقلال فرهنگی زبان فارسی (از زبان عربی) در امپراتوری سلجوقی شکوفا شد. از آنجا که سلجوقیان، سنت اسلامی یا میراث ادبی قوی از خود نداشتند، زبان فرهنگی مدرسان فارسی خود در اسلام را به کار گرفتند، بدین ترتیب زبان و ادبیات فارسی در کل ایران رواج یافت و زبان عربی در آن کشور جز در آثار معارف دینی ناپدید شد.
زبان فارسی در این دوره رواج کامل یافت و بیشتر پادشاهان سلجوقی در گسترش فرهنگ و تمدن ایرانی و سخن فارسی و تشویق و ترغیب شعرا و نویسندگان فارسیزبان کوشش فراوان کردند.
پادشاهان سلجوقی برخی خود شعر میسرودند، چنانکه ملکشاه سلجوقی هم اشعار فارسی حفظ داشت و هم خود به فارسی شعر میگفت و همچنین طغرل سوم آخرین پادشاه این سلسله شاعر فارسی گوی بودهاست.
سلجوقیان با توجه به نقشی که در جنگهای صلیبی داشته و فتوحاتی که در طول حکومت خود انجام دادند، سر جمع خدمت بزرگی را به جهان اسلام کردهاند. اسلام بخشی از گستردگی کنونی خود را مدیون تلاشها، شجاعتها و از خودگذشتگیهای این سلسله میباشد.
امپراتوری خوارزمشاهی
خوارزمشاهیان دودمانی پارسیگو با فرهنگ ترکی-ایرانی و سنی مذهب بودند و بر ایران و آسیای میانه حاکم بودند. خوارزمشاهیان ابتدا به عنوان حکومتی دستنشانده از طرف امپراتوری سلجوقی بوده و بعد از آن به صورت پادشاهی مستقل حکومت کردند. بنیانگذار این سلسله، انوشتکین بود که در سال ۱۰۷۷ میلادی ملکشاه سلجوقی او را به عنوان حاکم خوارزم منصوب کرد. فرزندان انوشتکین (تا پیش از ۱۱۵۷ میلادی) به نمایندگی از پادشاهان سلجوقی بر خوارزم حکمرانی میکردند. انوشتکین ممکن است متعلق به قبیله بیگدلی از ترکان اوغوز باشد.
خوارزمشاهیان به دست مغولان سقوط کردند و ایران زیر چیرگی مغولان درآمد و صدمات فراوانی دید.
چنگیز خان پس از چیره شدن بر چین و بخشی از آسیای میانه با خوارزمشاهیان همسایه شد. خواسته چنگیز خان بازکردن راه بازرگانی میان قلمرو خوارزمشاهیان و چین بود. او در ابتدا، نسبت به سلطان محمد خوارزمشاه ادب و احترام را رعایت کرد ولی این پادشاه با تدابیر خصمانهٔ خود موجب غضب خان مغول و هجوم او به ممالک اسلامی شد. سلطان محمد خوارزمشاه با سپاهی به مبارزه با مغول برآمد، ولی از جوجی پسر چنگیز شکست خورد و از آن پس تصمیم گرفت که از مواجهه با لشکر مغول خودداری کند.
سلطان محمد خوارزمشاه که تاب مقاومت نداشت به جزیرهٔ آبسکون (واقع در دریای خزر) میگریزد و همانجا میمیرد. پسر او، سلطان جلال الدین خوارزمشاه، در برابر هجوم مغولان ایستادگی میکند. چنگیزخان هم در وصف جلال الدین به فرزندان و سپاهیان خود میگوید: «از پدر چنین پسر باید».
حمله چنگیزخان مغول چنان وحشتناک و بیرحمانه بود که خیابانهای نیشابور «که مهد علم و دانش و نوآوری آن زمان بود، تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سرهای بریده مردان و زنان و کودکان هرمهایی ساخته شد، و حتی به سگها و گربههای شهر نیز رحم نکردند.»
حکومتهای محلی
اسماعیلیان الموت
اتابکان لر بزرگ
اتابکان لر کوچک
اتابکان فارس
اتابکان آذربایجان
اتابکان یزد
غوریان
حکومت مغولان (۱۲۱۹–۱۳۷۰)
حمله مغولان به ایران
محمد خوارزمشاه با وجود اقتدار ظاهری خود در هنگام حمله آمادهٔ مدافعه نبود. او در هنگام تدارکات جنگی در ظرف یک سال سه بار از مردم مالیات ستانده و به همن جهت اعتراض و نارضایتی مردم را برانگیخت. همچنین او قشون خود را به گروههای کوچک تقسیم نمود و در نقاط مختلف مستقر نمود. این پراکندگی نیروهای نظامی دولت خوارزمشاهی زمینه را برای پیروزی لشکر مغول مساعدتر کرد. از نواحی تاجیکنشین در طی حملهٔ مغول تنها بدخشان و برخی ولایات کوهستانی تاجیکستان شرقی و نیز چندی از محلهای غور که با قلعههای محکم حفاظت شده بودند، از استیلای مغول ایمن ماندند. پساز حملهٔ مغولان ایران به قلمرو امپراتوری مغول ضمیمه شد. پساز مدتی که امپراتوری مغول به چندپاره شد، نوه چنگیز، هلاکوخان مغول بار دیگر بر ایران تاخت و سپس حکومت ایلخانان را تأسیس کرد. در حمله مغولان به ایران، آسیبهای بسیاری به ایران واردشد. بسیاری از شهرها، قناتها و بناها نابود شدند. مردمان شهرهای زیادی قتلعام شدند. کتابها سوزانده شدند و به علم فرهنگ جامعه آسیب فراوانی واردشد. بااینحال در حمله هلاکو به ایران، آسیب کمتری به جامعه وارد شد.
ایلخانان
ایلخانان، سلسلهای مغول بود که پساز چندپارگی امپراتوری مغول بهدست هلاکوخان مغول بنیانگذاری شد. حکومت ایلخانان در بخش غربی امپراتوری مغول، با نام رسمی ایرانزمین شناخته میشد. این امپراتوری توسط دودمان هلاکو اداره میشد. هولاکوخان، نوه چنگیزخان، پس از مرگ برادرش در سال ۱۲۶۰، بخش خاورمیانه امپراتوری مغول را به ارث برد. هسته قلمرو حکومت او بخشی از کشورهای ایران، آذربایجان و ترکیه را دربرمیگیرد. ایلخانان در بزرگترین حد خود، بخشهایی از عراق، سوریه، ارمنستان، گرجستان، افغانستان، ترکمنستان، پاکستان، بخشی از داغستان امروزی و بخشی از تاجیکستان مدرن را نیز شامل میشدند. بعدها حاکمان ایلخانان، از سال ۱۲۹۵ به اسلام گرویدند. ایلخانان در نهایت مجذوب فرهنگ ایرانی شدند و به یکی از حامیان آن تبدیل گشتند. آخرین خان آن ابوسعید در سال ۱۳۳۵ درگذشت و پس از آن خانات از هم پاشید. فرمانروایان ایلخانی، اگرچه اصالتی غیرایرانی داشتند، اما سعی کردند با گره زدن خود به گذشته ایران، اقتدار خود را تبلیغ کنند و برای اینکه مغولان را به عنوان وارثان شاهنشاهی ساسانی در ایران پیش از اسلام جلوه دهند، مورخانی را به خدمت گرفتند.
نخستین دوران ملوکالطوایفی
دوران حکومت ایلخانان در ایران از سال ۱۲۵۶ م با نظم و انضباط آغاز شد، اما در بینظمی تا ۱۳۴۹ م پایان یافت. در پایان حکومت ایلخانان (دوران ضعف آنان)، ایران شاهد ملوکالطوایفی در عرصه حکومت و نهضتهای انقلابی ضد ایلخانان نظیر سربداران بود. دوره ملوکالطوایفی، افول و انحطاط را برای ایران به همراه آورد.
در این دوره حکومتهای مختلفی بر نقاط گوناگون ایران حاکم بودند. که ازجمله آنان میتوان به این موارد اشاره کرد:
چلاویان
مرعشیان
کیاییان
اسحاقوندان
آل اینجو
آل کاکویه
سربداران
آل چوپان
آل کرت
آل مظفر
جلایریان
مشعشعیان
ملوک شبانکاره
اتابکان فارس
اتابکان لرستان
اتابکان یزد
اتابکان آذربایجان
اتابکان اربل
حکومت اردلان
حکومت والیان ایلام
امپراتوری تیموری(۱۳۷۰–۱۵۰۷)
در ایران تا پیشاز حملات تیمور، یک ترک-مغول ایرانی شده، حکومتهای زیادی در نقاط گوناگون حکومت میکردند. این سلسله مانند پیشینیان خود بخشی از جهان پارسی بود. تیمور پس از ایجاد پایگاه قدرت خود در فرارود در سال ۱۳۸۱م به ایران حمله کرد و بیشتر آن را فتح کرد. لشکرکشیهای تیمور به وحشیگری شناخته شدهاست. بسیاری از مردم کشته شدند و چندین شهر ویران شد.
ویژگی رژیم تیمور استبداد و خونریزی بود. ایرانیان در نقشهای اداری و ترویج معماری و شعر ایرانی نقش زیادی داشتند. جانشینان تیمور تا سال ۱۴۵۲ بر بیشتر ایران تسلط داشتند. تیموریان بخش عمدهای از قلمروشان را بهدست حکومت ترکمن قراقویونلوها از دست دادند. قراقویونلوها توسط حکومت ترکمن آققویونلو تحت فرمان اوزون حسن در سال ۱۴۶۸ فتح شدند. اوزون حسن و جانشینانش تا زمان ظهور شاهنشاهی صفوی بر ایران حاکم بودند.
قراقویونلو
قراقویونلوها حکومتی ترکمن بودند. آنها فدراسیون قبیلهای بودند که از سال ۱۳۷۴ تا ۱۴۶۸ میلادی بر شمال غرب ایران و مناطق اطراف آن حکومت میکردند. قراقویونلوها قلمرو خود را تا بغداد گسترش دادند، اما جنگ داخلی، شکست از تیموریان، شورش ارمنیها در پاسخ به آزار و اذیت آنها، و مبارزات ناموفق با آققویونلوها منجر به سقوط آنها شد.
آققویونلو
آققویونلوها حکومتی ترکمن بودند. آنها فدراسیون قبیلهای از مسلمانان سنی بودند که از سال ۱۳۷۸ تا ۱۵۰۱ میلادی بر بیشتر ایران و بخشهای وسیعی از مناطق اطراف آن حکومت میکردند. دولت آققویونلو زمانی ظهور کرد که تیمور همه دیار بکر را در ترکیه کنونی به آنها اعطا کرد. پس از آن، آنها با رقیب خود، قراقویونلوها، مبارزه کردند. بااینکه آققویونلوها در شکست قراقویونلوها موفق بودند، مبارزه آنها با شاهنشاهی صفوی و شکستشان منجر به سقوط سلسله شد.
دوره مدرن اولیه (۱۵۰۲–۱۹۲۵)
شاهنشاهی صفوی
دوران صفویه یکی از مهمترین دورانهای تاریخ ایران و اغلب سرآغاز تاریخ جدید ایران به حساب میآید. شاهنشاهی صفوی پساز حمله اعراب به ایران، یکی از بزرگترین امپراتوریهای ایران بود.
صفویان مکتب شیعه دوازده امامی را در ایران تأسیس کردند و با انتخاب تشیع بهعنوان دین رسمی پادشاهی خود، یکی از مهمترین رویدادها در تاریخ مسلمانان را رقم زدند. دوران حاکمیت آنها از سال ۸۸۰(۱۵۰۱) تا ۱۱۱۴(۱۷۳۶) به طول انجامید و در بیشترین گسترهٔ خود شامل ایران امروزی، آذربایجان، ارمنستان، شرق گرجستان، جنوب داغستان، عراق، کویت، بحرین، نیمه غربی افغانستان و بخشهایی از ترکیه، سوریه، پاکستان و ترکمنستان بود. صفویان با همسایگان خود از جمله امپراتوری عثمانی و ازبکان در جنگهای طولانی مدت بودهاند ولی در مقابل روابط آنها و امپراتوری گورکانی هند در بیشتر مواقع دوستانه بود.
سلسله صفوی توسط اسماعیل که خود را شاه اسماعیل یکم نامید، تأسیس شد.
شاه اسماعیل که عملاً توسط پیروان قزلباش خود پرستش میشد، برای انتقام مرگ پدرش شیخ حیدر که در جریان محاصره دربند در داغستان کشته شدهبود، به شیروان حمله کرد. پس از آن به لشکرکشی و فتوحات پرداخت و در پی تصرف تبریز در ژوئیه ۱۵۰۱، خود را به عنوان شاه ایران معرفی کرد و رسماً بر تخت شاهی نشست. او به نام خود سکه ضرب کرد و تشیع را مذهب رسمی قلمرو خود اعلام کرد.
شاه اسماعیل یک سال پس از فتح تبریز با پیروزی بر سلطان مراد در ناحیه همدان دامنه نفوذ خود را به خلیج فارس رساند، تنها کیا حسین دوم چلاوی در نواحی سمنان و فیروزکوه علم مخالفت برداشت که با فتح قلعه استا در سال ۸۸۳(۱۵۰۴) و به اسارت درآمدن کیا حسین، شاه اسماعیل پادشاه بلامنازع ایران شد. در ادامه شاه اسماعیل با پیروزی بر علاءالدوله ذوالقدر نواحی دیاربکر و با فرار باریک بیگ پرناک از بغداد نواحی عراق عرب را ضمیمهٔ پادشاهی خود کرد تا مرز غربی صفویان به رود فرات برسد.
شاه اسماعیل در سال ۸۸۹(۱۵۱۰) تصمیم به فتح خراسان گرفت که با پیروزی در نبرد مرو شهرهای خراسان همچون مشهد، هرات، مرو و بلخ را به دست آورد و به دنبال شکست ارتش صفوی به فرماندهی امیر نجم ثانی در جنگ غجدوان صفویان از فرارود عقب نشستند و عملاً رود آمودریا مرز بین صفویان و ازبکان شد.
بزرگترین پادشاه صفوی، شاه عباس بزرگ (۱۵۸۷–۱۶۲۹) در سال ۱۵۸۷ در سن ۱۶ سالگی به قدرت رسید. شاه عباس بزرگ برای نخستینبار با ازبکها جنگید و در سال ۱۵۹۸ با جنگ علیه امپراتوری عثمانی، هرات و مشهد را که توسط سلفش محمد خدابنده از دست رفته بود، بازپس گرفت. سپس او علیه عثمانیها، رقبای اصلی صفویان، مخالفت کرد و تا سال ۱۶۱۸ بغداد، شرق عراق و استانهای قفقاز و را بازپس گرفت. بین سالهای ۱۶۱۶ و ۱۶۱۸، در پی نافرمانی رعایای گرجی، لشکرکشی تنبیهی در سرزمینهای وی در گرجستان، کاختی و تفلیس را ویران کرد و ۱۳۰۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰۰ اسیر گرجی را گرفت و به سمت سرزمین اصلی ایران برد. ارتش جدید او که با سرمایهگذاریهاش به طرز چشمگیری بهبود یافته بود، اولین پیروزی کوبنده را بر عثمانیها در نبرد ۱۶۰۳–۱۶۱۸ به ارمغان آورد و در قدرت از عثمانیها پیشی گرفت. او همچنین از نیروی دریایی جدید خود با کمک نیروی دریایی انگلیس برای بیرون راندن پرتغالیها از بحرین (۱۶۰۲) و هرمز (۱۶۲۲) در خلیجفارس استفاده کرد.
او پیوندهای تجاری خود را با کمپانی هند شرقی هلند گسترش داد و پیوندهای محکمی با حکومتهای اروپا برقرار کرد، در گذشته شاه اسماعیل یکم اتحاد هابسبورگ-ایران را ایجاد کردهبود. به این ترتیب شاه عباس توانست وابستگی به قزلباشها را برای قدرت نظامی قطع کند و در نتیجه توانست کنترل مرکزی را برقرار کند. سلسله صفویه قبلاً در زمان شاه اسماعیل یکم تثبیت شده بود، اما در زمان شاه عباس به همراه با شکست عثمانی، به رقیب اصلی آن تبار شد و واقعاً به یک قدرت بزرگ در جهان تبدیل شد. صفویان همچنین ترویج گردشگری در ایران را آغاز کردند. در دوران حکومت آنها، معماری ایرانی باردیگر شکوفا شد و آثار جدید بسیاری را در شهرهای مختلف ایران بنا کرد که اصفهان بارزترین نمونه آن است.
به جز شاه عباس بزرگ، شاه اسماعیل یکم، شاه طهماسب یکم و شاه عباس دوم، برخی از فرمانروایان صفوی بیتأثیر بودند و اغلب به اوقات فراغت علاقه داشتند. پایان سلطنت عباس دوم در سال ۱۶۶۶، آغاز دوره افول سلسله صفویه بود. علیرغم کاهش درآمدها و تهدیدات نظامی، بسیاری از شاهان بعدی سبک زندگی مجللی داشتند. بهویژه شاه سلطان حسین (۱۶۹۴–۱۷۲۲) به دلیل عشق به شراب و بیعلاقگی به حکومت شهرت داشت.
سرانجام، سردار افغان به نام میر ویس خان شورش را در قندهار آغاز کرد و ارتش صفوی تحت فرمان فرماندار گرجستان، گورگین خان را شکست داد. در سال ۱۷۲۲، پتر کبیر فرمانروای امپراتوری روسیه، از این آشوب داخلی استفاده کرد جنگ روسیه و ایران را آغاز کرد و بسیاری از سرزمینهای قفقاز را تصرف کرد. در میان این همه هرجومرج، در همان سال ۱۷۲۲، ارتش افغانستان به رهبری پسر میر ویس، محمود، در سراسر شرق ایران لشکر کشید، اصفهان را محاصره کرد و تسخیر کرد. محمود خود را «شاه» ایران اعلام کرد و اینگونه شاهنشاهی صفوی سقوط کرد. در همین اوضاع آشوب و هرجومرج، رقبای امپراتوری ایران، عثمانیها و روسها، از هرجومرج در کشور سوء استفاده کردند و سرزمینهای بیشتری را برای خود تصرف کردند. در سال ۱۷۲۴، مطابق با معاهده قسطنطنیه، عثمانیها و روسها توافق کردند که سرزمینهای تازه فتح شده ایران را بین خود تقسیم کنند.
نادرشاه و سلسله افشاریان
تمامیت ارضی ایران توسط نادرشاه، یک فرمانده افشار از خراسان، احیا شد. او افغانها را شکست داد و تبعید کرد، عثمانیها را شکست داد، صفویان را دوباره بر تخت حکومت نشاند و با عهدنامه رشت و گنجه روسیه را از سرزمینهای قفقاز ایران بیرون راند. در سال ۱۷۳۶، نادر به قدری قدرتمند شده بود که توانست صفویان را خلع کند و خود را به سلطنت برساند و سلسله افشاریان را تأسیس کند. نادرشاه آخرین فاتحان بزرگ آسیا بود و برای مدت کوتاهی بر یک امپراتوری که احتمالاً قدرتمندترین امپراتوری جهان بود، حکومت میکرد. او برای تأمین هزینه جنگهایش علیه امپراتوری عثمانی، به امپراتوری گورکانی، یک حکومت ثروتمند در شرق توجه داشت. نادر در سال ۱۷۳۹، با همراهی قفقازیان وفادار خود از جمله ایراکلی دوم، به گورکانیان هند حمله کرد و ارتش هند را در کمتر از سه ساعت شکست داد، و دهلی را بهطور کامل تصرف کرد و ثروت عظیمی را به ایران سرازیر کرد. همچنین در راه بازگشت، او تمام خانات ازبک - به جز خوقند - را تسخیر کرد و ازبکها را دستنشاندهٔ خود کرد. او همچنین با قاطعیت حکومت ایران را بر کل قفقاز، بحرین و همچنین بخشهای وسیعی از آناتولی و میانرودان مجدداً برقرار کرد. نادر در طول عمر خود شکستناپذیر بود. با اینحال شورشهای چریکی توسط لزگینها و سوءقصد به او در نزدیکی مازندران، یک رویداد استثنائی برای نادر در نظر گرفته میشود. داغستانیها با ناامیدی به جنگ چریکی علیه نادر متوسل شدند و نادر با ارتش خود در برابر آنها پیشرفت کمی داشت. اگرچه نادر در طول لشکرکشی خود توانست بیشتر داغستان را به تصرف خود درآورد، اما جنگ چریکی مؤثری که توسط لزگینها و همچنین آوارها به راه انداخته شد، دست ایران را از تسخیر مجدد قفقاز شمالی کوتاه کرد و پساز چندین سال، نادر مجبور به عقبنشینی شد. در همان زمان، سوءقصدی به او در نزدیکی مازندران انجام شد. او کمکم بیمار و مبتذل شد و پسرانش را که مظنون به ترور میدانست کور کرد و ظلم فزایندهای را علیه افسرانش نشان داد. در سالهای آخر عمر، این امر سرانجام باعث شورشهای متعدد و در نهایت، ترور نادر در سال ۱۷۴۷ شد.
دومین دوره ملوکالطوایفی
پس از مرگ نادر، دوره ای از هرج و مرج در ایران آغاز شد، زیرا فرماندهان ارتش نادر برای کسب قدرت با یکدیگر میجنگیدند. قلمرو خانواده خود نادر، به قلمرو کوچکی در خراسان کاهش یافت. بسیاری از سرزمینهای قفقاز توسط خاناتهای خودمختار تجزیه شد. عثمانیها سرزمینهای از دست رفته خود در آناتولی را پس گرفتند. عمان و خانات ازبکستان، بخارا و خیوه استقلال خود را دوباره بهدست آوردند. احمد شاه درانی، یکی از افسران نادر، کشور مستقلی را تأسیس کرد که در نهایت به افغانستان امروزی تبدیل شد. ایراکلی دوم و تیموراز دوم که در سال ۱۷۴۴ توسط خود نادر به دلیل خدماتشان به پادشاهی کاختی و پادشاهی کارتلی منصوب شدهبودند، خودمختاری یافتند. ایراکلی دوم پس از مرگ تیموراز دوم کنترل کارتلی را نیز بهدست گرفت، بنابراین این دو حکومت به عنوان پادشاهی کارتلی-کاختی متحد شدند و نخستین حاکمیت گرجستان در سه سده اخیر بود که بر یک گرجستان شرقی متحد از نظر سیاسی ریاست میکرد. همچنین کریم خان زند سلسله زندیان را به پایتختی شیراز بنیانگذاشت.
کریم خان از خاندان زند، بر «جزیره ای از آرامش و صلح در دورهای خونین و ویرانگر» حکومت میکرد. اما وسعت قدرت زندها محدود به ایران معاصر و بخشهایی از قفقاز بود. مرگ کریم خان در سال ۱۷۷۹ منجر به آغاز جنگ داخلی دیگری شد که در آن سلسله قاجار سرانجام پیروز شد و بر ایران حاکم شد. در طول این جنگ داخلی، ایران برای همیشه بصره را در سال ۱۷۷۹ بهدست عثمانیها از دست داد. و بحرین به آل خلیفه پس از حمله بنی عتبه در سال ۱۷۸۳ واگذار شد.
حکومتهای زیر پساز مرگ نادرشاه بر قلمرو امپراتوری او حاکم شدند:
بازماندگان امپراتوری افشاری
سلسله زندیه
خانات آذربایجان ایران
امپراتوری درانی
سلسله قاجاری
خانات خیوه
امارت بخارا
امپراتوری سیک
پادشاهی کارتلی-کاختی
پادشاهی کارتلی
پادشاهی کاختی
خانات باکو
خانات آوار
مسقط و عمان
سلسله زندیه
در دوره هرجومرج پساز نادرشاه، کریمخان زند با علیمردانخان متحد شد، در ۱۷۵۰ م اصفهان را فتح نمودند و حکومت را در ایران بهدست گفتند؛ در نهایت، کریمخان توانست علیمردانخان را نیز از میدان بدر کند. کریمخان برای خود از عنوان پادشاه استفاده نکرد و خویشتن را وکیل الرعایا خواند. او تلاش خود را صرف رونق بخشیدن به بازرگانی و کشاورزی در ایران کرد. زندیان، برای آبادانی سرزمینهای خود، به ویژه پایتختشان، شهر شیراز کوشیدند. آنان همچنین با دشمنان داخلی قدرتمندی چون محمدحسنخان قاجار بهطور قابل توجهی درگیر بودهاند. زندیان در بزرگترین گستره خود بر تمام ایران کنونی (به جز ولایات خراسان و سیستان) و بخشهایی از قفقاز و ارمنستان و گرجستان و میانرودان حکومت میکردند.
رقابت زندیان و قاجاریان، با شدت ادامه یافت، تا دوران لطفعلیخان زند که قاجاریان پیروز گشتند. آغامحمدخان قاجار لطفعلیخان زند را شکست داد و او را پس از دستگیری، شکنجه و اعدام کرد. پیروزیهای آغامحمدخان قاجار بر زندیان همراه با خشونت و جنایات بودهاست؛ از نمونههای آن نیز محاصره کرمان بود که در آن، زنان و کودکان به عنوان برده به سربازان داده شدند و مردان بالغ، کور گشتند یا کشته شدند. آغامحمدخان قاجار پساز نابودی زندیان، سلسله قاجاریان را در ایران تأسیس کرد.
دوره مدرن
تا پیش از سدهٔ نوزدهم کنش اجتماعی عمدهای در ایران علیه سیاستهای حاکمان صورت نمیگرفت. فرمانروایان در ایران دارای قدرت مطلقه و «فره ایزدی» بودند و با القابی مانند «سایهٔ خدا بر روی زمین» توصیف میشدند. برخلاف تاریخ اروپای غربی (و شاید ژاپن) اشرافیت ریشه دار و مستقل که توانایی مهار قدرت مطلقهٔ پادشاهان را داشته باشند در ایران شکل نگرفته بود. (استبداد شرقی) در نتیجهٔ این استبداد و توانایی ضبط و تصرف بی ضابطهٔ اموال و نبود امنیت برای مالکیت خصوصی فرایند انباشت سرمایه در ایران به وجود نیامده بود.
اما در طول سدهٔ نوزدهم و بهطور عمده نیمهٔ دوم آن، افزایش فزایندهٔ حجم تماسها با اروپا_اعم از مراودات بازرگانی و برخوردهای نظامی و نقل و انتقال سفیر_ و به دنبال آن آشنایی هرچه بیشتر گروههایی از مردم با نهادها و ابزارهای مدنی مدرن و شیوههای دیگر کشورداری و مفاهیم نو مانند «ملت» و وظایف متقابل دولت و ملت، تحزب و… باعث شکلگیری جامعهٔ مدنی و افزایش مطالبات ملت از حاکمیت برای اصلاح شد.
سلسله قاجاریان
آغامحمدخان پس از نزدیک به دو دهه لشکرکشی بیوقفه در سال ۱۱۶۱خورشیدی/۱۷۹۵میلادی، در تهران تاج گزاری کرد و بدین ترتیب دودمان قاجار تأسیس شد.
قاجارها از لحاظ چگونگی به قدرت رسیدن و همچنین خاستگاه چادرنشینی خود تفاوت چشمگیری با بخش عمدهٔ دودمانهای پیش از آن از جمله افشارها و زندیان نداشتند اما برخلاف دو سلسلهٔ پیشین که به سرعت پس از مرگ بنیانگذار آن مضمحل میشدند، توانستند نزدیک به یک و نیم سده بر مصدر قدرت باقی بمانند. برای ریشه یابی این واقعیت میتوان به موضوعاتی مانند: بهرهبرداری آگاهانه و عمدی قاجارها از تمایزهای اجتماعی فراوان موجود در جامعهٔ ایران سدهٔ نوزدهم همانند درگیری حیدری_نعمتی در شهرها و رقابتهای ایلیاتی و طایفهای در خارج از آن , تعامل متقابل با روحانیان برجسته , تأیید و پشتیبانی دولتهای بزرگ غربی از دودمان قاجار اشاره کرد.
پایان کار دودمان قاجار و تصرف تدریجی قدرت به دست رضاشاه تحولی اساسی را در ساختار دولت، بوروکراسی و اعمال حاکمیت بر مناطق دور از پایتخت به وجود آورد که تا پیش از آن سابقه نداشت. رضاشاه شالودهٔ دولتش را بر دوپایهٔ ارتش و بوروکراسی پایهگذاری کرد که اولی در دوران حکومت وی تا ده برابر و دومی هفده برابر رشد کردند.
شاهنشاهی پهلوی
رضاشاه (۱۹۲۵–۱۹۴۱)
رضاشاه تقریباً ۱۶ سال حکومت کرد تا اینکه در ۱۶ سپتامبر ۱۹۴۱، در اثر حمله انگلیس و شوروی به ایران، کنارهگیری کرد. حکومت او استبدادی بود و ویژگیهایی مانند ناسیونالیسم، نظامیگری، سکولاریسم و ضد کمونیسم داشت. رضاشاه اصلاحات اقتصادی-اجتماعی بسیاری را انجام داد و ارتش، اداره دولتی و امور مالی را سازماندهی کرد. سلطنت او برای ایران قانون و نظم، انضباط، اقتدار مرکزی، و امکانات مدرنی مانند مدارس، قطار، اتوبوس، رادیو، سینما، تلفن و … را به ارمغان آورد.
بسیاری از قوانین و مقررات جدید او موجب رنجش روحانیون کشور شد. برای مثال، مساجد ملزم به استفاده از صندلی بودند. بیشتر مردان ملزم به پوشیدن لباسهای خاص، از جمله کلاه پهلوی (نوعی کلاه لبهدار) بودند. زنان تشویق شدند که حجاب را کنار بگذارند. به مردان و زنان اجازه داده شد که آزادانه در اجتماع باشند، که جداسازی جنسیتی اسلامی را نقض میکرد. این اقدامات موجب تنشهایی در سال ۱۹۳۵ شد و هنگامی که بازاریان و روستاییان در حرم امام رضا در مشهد قیام کردند و شعارهایی سر دادند که موجب شد سربازان قیامها را سرکوب کنند و دهها نفر کشته و صدها نفر زخمی بر جای بماند.
جنگ جهانی دوم
هنگامیکه ارتش آلمان در برابر ارتش شوروی بسیار موفق عمل کرد، دولت ایران انتظار داشت آلمان در جنگ پیروز شود و تبدیل به نیروی قدرتمندی در جهان شود، بنابراین درخواستهای بریتانیا و شوروی برای اخراج آلمانیها از ایران را رد کرد. در پاسخ، این دو متحد در اوت ۱۹۴۱ به ایران حمله کردند و ارتش ایران را شکست دادند و ایران به مجرای اصلی قانون وام و اجاره متفقین تبدیل شد. هدف متفقین، ایمنسازی میدانهای نفتی ایران و اطمینان از خطوط تدارکاتشان بود. در پایان رضاشاه، در جریان این اشغال استعفا داد و فرزندش، محمدرضا پهلوی جایگزین او شد.
در کنفرانس تهران در سال ۱۹۴۳، متفقین اعلامیه تهران را صادر کردند که استقلال و مرزهای ایران پس از جنگ را تضمین میکرد. با این حال، هنگامی که جنگ واقعاً پایان یافت، نیروهای شوروی مستقر در شمال غربی ایران نه تنها از عقبنشینی خودداری کردند، بلکه از شورشهایی حمایت کردند که ایجاد دولتهای جداییطلب کوتاه مدت و طرفدار شوروی در آذربایجان و کردستان ایران، به ترتیب دولت خلق آذربایجان و جمهوری کردستان در اواخر سال ۱۹۴۵ هدفشان بود. نیروهای شوروی پس از دریافت وعده امتیاز نفت تا مه ۱۹۴۶ از ایران خارج نشدند. بااینحال جمهوریهای دستنشانده شوروی در شمال کشور به زودی سرنگون شدند و امتیازات نفت نیز لغو شد.
محمدرضا شاه (۱۹۴۱–۱۹۷۹)
محمدرضا شاه در ۲۶ اکتبر ۱۹۶۷ لقب شاهنشاه را برای خود برگزید و همچنین عنوانهای دیگری از جمله آریامهر و بزرگ ارتشتاران را هم داشت. او دومین و واپسین پادشاه خاندان پهلوی بود. رؤیای او در مورد آنچه از آن به عنوان «تمدن بزرگ» یاد میکرد، منجر به نوسازی سریع صنعتی و نظامی و همچنین اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بسیاری در ایران شد.
این اصلاحات او خود را با دههها رشد اقتصادی سریع و پایدار نشان داد که ایران را به یکی از سریعترین اقتصادهای در حال رشد در بین کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته تبدیل کرد. ایران در طول حکومت ۳۸ ساله محمدرضا میلیاردها دلار برای صنعت، آموزش، بهداشت و نیروهای مسلح هزینه کرد و از نرخ رشد اقتصادی فراتر از ایالات متحده، انگلیس و فرانسه برخوردار شد. درآمد ملی نیز ۴۲۳ برابر افزایش یافت. در نتیجه، کشور شاهد افزایش بیسابقه درآمد سرانه بود که به بالاترین سطح در هر مقطعی از تاریخ ایران و سطوح بالای شهرنشینی رسید. تا سال ۱۹۷۷، سرمایهگذاری او در قدرت نظامی ایران، که شاه آن را وسیلهای برای پایاندادن به مداخله خارجی در ایران میدانست، این کشور را به پنجمین ارتش قدرتمند جهان تبدیل کرد.
سرانجام محمدرضا شاه در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۵۷ و در پی اعتراضهای گسترشیافته مخالفان به رهبری روحالله خمینی، ایران را برای همیشه ترک کرد و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، در پی اعلام بیطرفی ارتش، انقلاب ۱۳۵۷ به سرانجام خود رسید و نظام شاهنشاهی در ایران برچیده شد. در ۱۰ فروردین مردم ایران در یک همهپرسی به دعوت خمینی شرکت کردند و با اکثریت (بیش از ۹۸ درصد) به جمهوری اسلامی (به عنوان تنها گزینه موجود برای نظام حکومتی آینده) رأی دادند. در ۱۸ فروردین امیرعباس هویدا، نخستوزیر سابق ایران با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. همچنین بیش از ۲۰۰ تن از مقامات بلندپایه رژیم سابق در خلال دو ماه بعد از انقلاب طی حکمهای دادگاههای انقلاب اعدام گشتند.
به گزارش بیبیسی فارسی، اینکه انگیزهٔ مردم ایران از مشارکت در انقلاب ۱۳۵۷، برخورداری از امکانات اقتصادی بیشتر بود یا استقرار حکومت دینی، هنوز محل اختلاف است اما این انقلاب، حکومتی را سرنگون کرد که اولویت اصلی یا منحصر به فرد آن، توسعهٔ سریع اقتصادی و اجتماعی ایران بودهاست. با سقوط نظام پهلوی، روند مصادره و تعطیلی واحدهای نوین صنعتی، خدماتی و کشاورزی، تا از کار انداختن بخش نوین اقتصاد این کشور ادامه یافت و جایگاه پیشین ایران در جهان، از دست رفت. دیدگاههای قدیمی نخبگان سیاسی و اقتصادی جدید و شکلگیری اقتصاد زیرزمینی، گسترش رفتارهای فاسد اقتصادی و انحصار نهادهای قدرتمند بر بخش بزرگی از اقتصاد ملی، بیش از پیش به اقتصاد ایران ضربه زد.
جمهوری اسلامی
دوران رهبری روحالله خمینی
سید روحالله خمینی در شهریور ماه سال ۱۳۴۰ خورشید فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد و مخالفت خود را با حکومت پهلوی آشکارا بیان کرد، در ادامه خمینی به مبارزه با سیاستهای حکومت پهلوی از جمله انقلاب سفید و اعطای حق رأی زنان پرداخت و شاه را به همکاری و پیروی از اسرائیل و ایالات متحده آمریکا متهم کرد. در جریان این اتفاقات خمینی دستگیر و به مدت ۱۰ ماه به زندان افتاد. و پس از این اتفاق بود که قیام ۱۷ شهریور رخ داد. خمینی سال بعد به دلیل سخنرانی علیه اعطای کاپیتولاسیون به مستشاران آمریکایی تبعید شد. خمینی در جریان تبعید خود به فعالیتهای سیاسی ادامه داد و با ارسال پیام و اعلامیه اسلامگرایان را رهبری میکرد. وی در روزهای آخر مانده به ۲۲ بهمن شورای انقلاب و دولت موقت را تشکیل داد. خمینی در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ایران آمد و ۱۰ روز بعد حکومت پهلوی اعلام بیطرفی کرد و انقلاب پیروز شد و خمینی نظام جمهوری اسلامی را بنیان نهاد و با با گذاشتن رفراندوم در تاریخ ۱۲ فروردین ماه سال ۱۳۵۸ به آن رسمیت بخشید در دوران رهبری خمینی جنگ ایران و عراق رخ داد که با بیطرفی به پایان رسید. خمینی در جریان عملیات مرصاد و درجهت تحکیم نظام بیش از ۴۰۰۰ نفر از زندانیان عقیدتی سیاسی را اعدام کرد و در نهایت در سال ۱۳۶۸ خورشیدی درگذشت.
دوران رهبری سید علی خامنه ای
پس از درگذشت روحالله خمینی در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، مجلس خبرگان رهبری در جلسه ای فوقالعاده سید علی خامنهای را به عنوان دومین رهبر جمهوری اسلامی برگزید. در بین سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۷ بسیاری از نویسندگان، روشنفکران و منتقدان در پی قتلهای زنجیرهای ایران به قتل رسیدند.دوران رهبری سید علی خامنه ای با موجی از اعتراضات و انتقادات همراه بودهاست. از جمله این اعتراضات میتوان به اعتراضات دانشجویی ۱۳۷۸، اعتراضات ۱۳۸۸، اعتراضات دی ۱۳۹۶، اعتراضات دی و آبان ۱۳۹۸ و خیزش ۱۴۰۱ اشاره کرد. بر اساس تحلیلی در سال ۱۳۹۷، در این سالها، افزایش شکاف طبقاتی، فساد سیستماتیک دولتی و فشارهای خارجی، با افزایش نارضایتی همگانی، اعتراضات سراسری پراکندهای را برانگیخت. اعتراضات ۱۳۹۶ ماهیتی ضدحکومتی داشت که از نارضایتیهای اقتصادی و سیاسی تغذیه میشد و در پاسخ آن، حکومت افزون بر برگزاری تظاهرات و محدودسازی شبکههای اجتماعی، از عوامل خارجی گفت و معترضان را سرکوب کرد که شماری از آنان، کشته شدند. اعتراضات آبان ۱۳۹۸ (پس از افزایش قیمت بنزین در ایران) نیز با سرکوب شدید مردم معترض همراه شد و بنابر گزارشهای خارجی، شمار کشتهشدگان تا ۱۵۰۰ تن و شامل زنان و نوجوانان بودهاست. اگرچه وزیر کشور، شمار کشتهشدگان را ۲۰۰ تا ۲۲۵ تن اعلام کرد. در این تظاهرات، ویدئوهایی از شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به معترضان منتشر شد. خیزش ۱۴۰۱ در پی مرگ مهسا امینی و در اعتراض به حجاب اجباری و در راستای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی انجام شد.
جنبشهای اجتماعی در ایران معاصر
اگرچه تا پیش از قرن نوزدهم سلسلههای گوناگون حاکم بر ایران همانند دیگر کشورهای آسیایی با برخی دولتهای غربی مانند ونیز، انگلستان، روسیه (نیمه غربی) , پرتغال، اسپانیا، هلند و… تماسها و مراوداتی_اعم از خصمانه یا دوستانه_ داشتند؛ اما وجه تمایز میان این تماسها در سدهٔ نوزدهم میلادی با سدههای پیشین، افزایش چشمگیر حجم آنها و نیاز روزافزون کشورهای اروپایی به مواد خام دیگر مناطق جهان بود. وقوع انقلاب صنعتی در اروپا کشورهای توسعه یافتهٔ این قاره را به صادرکنندهٔ عمدهٔ کالاهای صنعتی با قیمتی نازل تر از کالاهای بومی مبدل کرده بود که این امر تأثیرات اجتماعی و سیاسی زیادی به دنبال داشت. سیطرهٔ اقتصادی کشورهای صنعتی، بازرگانان محلی و پراکنده را برای نخستین بار در قالب طبقهای با منافع مشترک یکپارچه کرد. این طبقه به دلیل پیوندهایش با روحانیون در جنبشهای آینده طبقهٔ متوسط سنتی نام گرفتند.
در کنار این طبقه، گروه اجتماعی جدیدی با نام «منورالفکران» در ایران شکل گرفتند که از طرق گوناگون مانند سفر یا مهاجرت به کشورهای توسعه یافتهٔ غرب یا نواحی کمتر توسعه یافته که در عین حال جلوتر از ایران بودند مانند قفقاز، هندوستان و… با دنیای جدیدی به غیر از دنیایی که تاکنون در آن زندگی میکردند آشنا شدند.
شکستهای نظامی پی در پی ایران از روسیه تزاری و سپس بریتانیا و تجزیهٔ ایالات ثروتمند قفقاز و پس از آن تحمیل قراردادها و امتیازات نامنصفانهٔ بازرگانی و کاپیتولاسیون و نقض حاکمیت ملی ایران نیز فکر ایجاد تغییر و تحول و اصلاحات را در گروهی از سیاستمداران و روشنفکران و روحانیان ایران ایجاد کرد.
جنبشها و اقدامات اصلاحی پیش از مشروطه
اصلاحات شاهزاده عباس میرزا
عباس میرزا ولیعهد و حاکم ایالت آذربایجان به عنوان فرمانده سپاه ایران در نبرد با روسیه را میتوان نخستین بانی مهم اصلاحات مدرن در ایران دانست. وی که در جریان جنگ با ارتش آموزش دیدهٔ روسیه به ضرورت ایجاد ارتشی نوین پی برده بود کوشید با کمک فرانسویها به نوسازی سپاه ایران مطابق با معیارهای اروپا تحت عنوان «نظام جدید» بپردازد. دیگر کوششهای اصلاح گرانهٔ عباس میرزا عبارت بودند از فرستادن نخستین محصلین در سال ۱۸۱۱ میلادی به انگلستان و ایجاد یک چاپخانه در شهر تبریز که با پشتیبانی او انجام شده بود و ترجمهٔ یک سری کتب مربوط به فنون نظامی. وی در راه این اصلاحات با مخالفت گروهی از روحانیان و در مقابل پشتیبانی گروهی دیگر از آنها مواجه شد. دستهٔ نخست اینگونه اقدامات را «غیر اسلامی» میدانستند در حالی که دستهٔ دوم آن را برای «دارالاسلام» مفید میدانستند. علاوه بر اینها گروهی از درباریان از جمله برادر ولیعهد و همچنین سران عشایر که از ناحیهٔ نظام جدید احساس خطر میکردند اقدامات عباس میرزا را برای آیندهٔ خود زیان بار میدانستند. عوامل یادشده سبب اخلال در طرحهای عباس میرزا شد و در نهایت با درگذشت شاهزاده پیش از فتحعلی شاه این اصلاحات عقیم ماندند.
جنبش بابیه
اصلاحات امیرکبیر
نتیجه مطالعات، نشان میدهد اصلاحات عمده امیرکبیر در نظام قضایی شامل: اصلاح محضر شرع، ایجاد دیوان خانه عدالت، الغای سنت بست نشینی و کاهش مواجب و حقوق علما، تأسیس مدرسه دارالفنون، انتشار روزنامه دارالوقایع، رسیدگی به وضع مالیه، اصلاحات اجتماعی، نوسازی و رسیدگی به وضعیت ارتش و قشون ایران، اصلاح سیاست خارجی و مذهبی، حذف القاب و عناوین بود.
اصلاحات سپهسالار
سپهسالار نسل سوم اصلاحگری پس از عباس میرزا و امیرکبیر، بود. از جمله اصلاحات او: قانونگذاری با هدف تغییر حکومت خودکامه فردی به حکومت قانونمند کاهش قدرت حکام و حفظ حقوق رعیت بود. سمت و سوی اصلاحات سپهسالار در نظام قضایی اعلان و اجرای کتابچه دستورالعمل دیوانخانه عدلیه، نگارش تعدادی قانون برای حمایت از حقوق رعیّت و تحدید قدرت حکام و ایجاد ساختار قضایی مدرن بودهاست.
جنبش تنباکو
قیام تنباکو یا نهضت تحریم تنباکو، به جنبشی میگویند که در اعتراض به اعطای امتیاز انحصار تجارت توتون و تنباکو در سفر سوم ناصرالدینشاه به خارج از کشور شکل گرفت.استعمال توتون و به ویژه تنباکو در دورهٔ صفویه در زمان شاه عباس رواج یافت. نهضت تنباکو از سفر ناصرالدین شاه در سال ۱۳۰۶ (قمری) از خاک روسیه به اروپا آغاز شد.
جنبش مشروطه
جنبش مشروطه، جنبش مشروطهخواهی یا جنبش مشروطیت مجموعه کوششها و رویدادهایی در نظر و عمل است که برای محدود شدن اختیارات پادشاه در نظام سلطنتی ایران و نهادینهسازی حقوق اساسی مانند آزادی فردی، عدالت قضایی و حاکمیت قانون آغاز شد و به دگرگونی نظام سیاسی ایران قاجاری از پادشاهی مطلقه به پادشاهی مشروطه منجر گردید. این جنبش از سال ۱۲۸۴ خورشیدی با وقوع اعتراضات منتهی به انقلاب مشروطه آغاز شد و میتوان شکست استبداد صغیر و پایان حکومت محمدعلیشاه در مرداد ۱۲۸۸ را (به سبب پایان حکمرانی آخرین پادشاه ایران در نظام حکومتی پادشاهی مطلقه) زمان پایان آن دانست. از عللهای به وجود آمدن این جنبش میتوان به آگاهی از پیشرفتهای غرب، ظهور طبقه متوسط، تنگنای اقتصادی و بی عدالتی حکام و دادگاهها نسبت به مردم اشاره کرد. از روشهای جنبش مشروطه میتوان به تشکیل انجمنها، بستنشینی، انتشار مطبوعات، سخنرانیهای مذهبی، نبرد مسلحانه اشاره کرد. در نهایت این جنبش به استقرار پادشاهی مشروطه بنیانگذاری مجلس و تدوین قانون اساسی مشروطه منجر شد.
ایران در جنگ جهانی یکم
جنبش جنگل
دوران رضاشاه
جنگ جهانی دوم و اشغال نظامی ایران
نهضت ملی و کودتای مرداد۱۳۳۲
وقایع سالهای ۱۳۳۹ تا قیام پانزدهم خرداد۱۳۴۲
ایران در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶
انقلاب فوریهٔ ۱۹۷۹
قیامها و اعتراضات در جمهوری اسلامی
تظاهرات ۱۷ اسفند ۱۳۵۷، اعتراضات ۱۳۸۸، تظاهرات ۱۳۹۶، اعتصابات ۱۳۹۷-۱۳۹۸، اعتراضات آبان ۱۳۹۸ و خیزش ۱۴۰۱ ایران نمونههایی از نارضایتیهای منجر به اعتراض دوران جمهوری اسلامی هستند. بر اساس تحلیلی در سال ۱۳۹۷، در این سالها، افزایش شکاف طبقاتی، فساد سیستماتیک دولتی و فشارهای خارجی، با افزایش نارضایتی همگانی، اعتراضات سراسری پراکندهای را برانگیخت. اعتراضات ۱۳۸۸، پیامد پیروزی احمدینژاد بر موسوی در انتخابات ۱۳۸۸ بود. پس از ناکامی این اعتراضات، حامیان نتایج انتخابات، کمکم مستندهای انتخاباتی بیشماری را پنهان یا از دسترس خارج کردند. اعتراضات ۱۳۹۶ ماهیتی ضدحکومتی داشت که از نارضایتیهای اقتصادی و سیاسی تغذیه میشد و در پاسخ آن، حکومت افزون بر برگزاری تظاهرات و محدودسازی شبکههای اجتماعی، از عوامل خارجی گفت و معترضان را سرکوب کرد که شماری از آنان، کشته شدند. اعتراضات آبان ۱۳۹۸ (پس از افزایش قیمت بنزین در ایران) نیز با سرکوب شدید مردم معترض همراه شد و بنابر گزارشهای خارجی، شمار کشتهشدگان تا ۱۵۰۰ تن و شامل زنان و نوجوانان بودهاست. اگرچه وزیر کشور، شمار کشتهشدگان را ۲۰۰ تا ۲۲۵ تن اعلام کرد. در این تظاهرات، ویدئوهایی از شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به معترضان منتشر شد.
بازگویی تاریخ ایران در جهان
دانش غربیها از تاریخ ایران همیشه دست دوم بوده و به شدت تحت تأثیر دشمنی تاریخ نویسان یونان باستان با ایران قرار دارد. نسلهای پیاپی تحصیلکردگان اروپایی عادت کردهاند ایران را از منظر نوشتههای خصمانه هرودوت و روایات او از جنگ با ایران ببینند. در تاریخنویسی اعراب سنی در مورد ایران هم همین دشمنی و یکجانبهنویسی دیده میشود.
نقشههای ایران در سلسلههای گوناگون
جستارهای وابسته
گاهشمار تاریخ ایران
فهرست سلسلههای ایران
دودمانهای ایران
فهرست شاهان ایران
فهرست شهبانوان ایران
فهرست جنگهای ایران
دانش و فناوری در ایران
دین در ایران
فرهنگ ایرانی
هنر ایرانی
مردمان ایرانیتبار
فلات ایران
پانویس
منابع
تاریخ ایران - دکتر خنجی
تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. تهران، ۱۳۵۴
تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا.آ. گرانتوسکی - م.آ. داندامایو، مترجم، کیخسرو کشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۸۵
تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، پیگولووسکایا، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۳.
برای سدههای نوزدهم و بیستم
پیوند به بیرون
تاریخ آسیای مرکزی
تاریخ ایران باستان
تاریخ خاورمیانه
تاریخ غرب آسیا |
6527 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C%E2%80%8C%D9%87%D8%A7 | دوبلینیها | دوبلینیها مجموعه داستانهای کوتاه از جیمز جویس است که در ۱۹۱۴ میلادی منتشر شد.
این مجموعه ۱۵ داستان کوتاه را در بر میگیرد و در آن به مسایلی نظیر: تاریخ ایرلند. انسانها، مرگ، عشق، زندگی، ترس و... میپردازد. این داستان از اوج تحرکات ملیگرایانه ایرلند نوشته شده است و در آن به طبقهٔ متوسط و پایین جامعهٔ ایرلندی در اوایل قرن بیستم میپردازد. بیشتر شخصیتهای داستانهای این مجموعه دوباره در کتاب اولیس فرا خوانده میشوند. داستان از نثر بسیار قدرتمندی برخوردار است و جزو شاهکارهای ادبی محسوب میشود.
مجموعه داستان یک سیر ادبی را از ابتدا تا انتها در بر میگیرد که با داستان بلند مردگان ختم میشود.
اسامی داستانهای کوتاه در زیر میآید:
خواهرها: کشیش فلین میمیرد و پسر جوان که همراه با خانوادهاش برای مراسم ختم او آمدهاند یاد خاطرات و کارهای کشیش میافتد...
برخورد: یک بچه از مدرسه بیرون می رود...
عربی: پسری عاشق دختری در محلهشان میشود، او به بازار عربی میرود تا برای دختر هدیهای بخرد...
اولین: دختری خانوادهاش را ترک میکند تا همراه با ملوانی برود...
همتایان:
پس از مسابقه: مردی با دوست و هم مدرسهای قدیمی خود روبرو میشود...
دو زننواز: دو مرد زنی را دنبال میکنند تا با او طرح دوستی بریزند...
ابری کوچک: مردی همراه با دوست قدیمیاش مشغول خوردن ناهار است و به یاد آرزوهایی که داشته بود..
یک روز در ستاد انتخابات: کارکنان یک ستاد انتخاباتی دور هم جمع شدهاند و از پارنل از رهبران مبارزات ایرلند یاد میکنند...
گل
پانسیون
یک حادثهٔ دردناک
مردگان
این کتاب در ایران توسط افراد بسیاری ترجمه شد که مشهورترین ترجمه آن متعلق به محمد علی صفریان، صالح حسینی و پرویز داریوش است.
پانویس
پیوند به بیرون
متن انگلیسی دوبلینیها
آثار جیمز جویس
داستانهای کوتاه ۱۹۱۴ (میلادی)
داستانهای کوتاه انگلیسی
داستانهای کوتاه ایرلندی
داستانهای کوتاه سده ۲۰ (میلادی)
دوبلین در ادبیات داستانی
رمانهای انگلیسیزبان
کتابهای ایرلندی
کتابهای داستان کوتاه
مجموعه داستانهای کوتاه ۱۹۱۴ (میلادی)
مجموعهداستانهای کوتاه ایرلندی
مجموعهداستانهای کوتاه جیمز جویس |
6535 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF%20%D8%AC%D8%A7%D8%B2 | استاندارد جاز | استاندارد در جاز به معنای نغمهها و آهنگهای معروف و ماندگاری است که کمابیش همه میشناسند. مجموعه ثابت و تغییرناپذیری از استانداردها وجود ندارد ولی بسیاری از نغمهها در هر فهرستی که از استانداردها بسازید حضور دارند. این نغمهها لزوماً در اصل برای اجرای جاز نوشته نشده بودهاند و خیلی از آنها در ابتدا در نمایشهای موزیکال برادوی و فیلمهای موزیکال دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ هالیوود اجرا شدند. ایروینگ برلین، کول پورتر، جروم کرن، جرج گرشوین، ریچارد راجرز از معروفترین سازندگان آهنگهائی هستند که به استاندارد تبدیل شدهاند.
بعضی از معروفترین استانداردهای جاز عبارتاند از:
در سبک دیکسیلند
«When the saints go marching in» (وقتی قدیسان به صف وارد بهشت میشوند)
«Tiger rag»
در سبک سوینگ
«Take the A train» (با قطار آ بیا)
«It don't mean a thing if it ain't got that swing» (اگه سوینگ نداشته باشه مفت نمیارزه)
«Caravan» (کاروان)
در سبک بیباپ
«Night in Tunisia» (شبی در تونس)
«Salt peanuts» (بادام زمینی نمکی)
«Round midnight» (حوالی نیمه شب)
در سبک متداول جاز نیمه دوم قرن بیستم
«Misty» (مهآلود)
«My favorite things» (چیزهای محبوب من)
«My funny Valentine» (ولنتاین مسخره من)
«Autumn leaves» (برگهای پائیزی)
«Summertime» (تابستان)
پانویس
استانداردهای جاز
اصطلاحات جاز
تکنیکهای جاز
جاز |
6548 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%DB%8C%D8%B3 | تنیس | تِنیس ورزشی راکتی است که بین دو نفر (سینگل) یا بین دو تیم دونفره (دوبل) بازی میشود. هر بازیکن با یک راکت، توپ تنیس (توپی لاستیکی با پوشش نمدی) را به زمین حریف پرتاب میکند. بازیکنی (یا تیمی) که زودتر امتیاز نهائی را به دست آورد برندهاست.
این ورزش نخست در بریتانیا و بیشتر میان اشرافزادگان رایج شد و سپس به سایر کشورهای انگلیسی راه یافت و اکنون در همه کشورها بازی میشود. به دلیل نیاز به تجهیزات گرانقیمت و زمین مناسب برای انجام این ورزش، هنوز هم تنیس به عنوان یکی از ورزشهای گرانقیمت شناخته میشود.
تنیس از ورزشهای المپیک است. در برخی از کشورها به آن تنیس میدانی میگویند تا از ورزش دیگری بنام تنیس شاهی که در سالن و در زمینی بااندازه دیگری بازی میشود و همچنین تنیس روی میز (که در برخی کشورها با نام پینگ پنگ) جدا گردد.
بازی تنیس در نخست بدون راکت و با دست خالی و پس از آن با دستکش انجام میشد.
تاریخچه تنیس در ایران
پیدایش ورزش تنیس در ایران به بعد از جنگ جهانی دوم بازمیگردد. پیش از این در طول سالهای (۱۳۱۵–۱۳۱۸) باشگاه بوستان ورزش که دارای چندین زمین تنیس بود، در محلی روبروی ورزشگاه شهید شیرودی فعلی به مدیریت شکوهی گشایش یافت. ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه سابق) نیز همزمان با ورزشگاه بوستان ورزش با یک زمین تنیس درمحل کنونی بنیانگذاری و نخستین مسابقات قهرمانی تنیس کشور در سال ۱۳۱۸ در همین ورزشگاه برگزار گردید. گفتنی است که ورزش تنیس بخاطر بودن شهروندان انگلیسی در مسجدسلیمان رونق خاصی داشت و اولین مسابقه تنیس بین تیمهای آبادان و تهران به سالهای ۱۳۱۷–۱۳۲۰بر میگردد.
پس از جنگ جهانی دوم مسابقات قهرمانی تنیس کشور تا سال ۱۳۲۲ جریان داشت که برادران نعمانی (هانری وژوزف) در صدر بازیکنان قرار داشتند. از سال ۱۳۲۲–۱۳۳۲مقام قهرمانی تنیس کشور در اختیار ژرژ آفتاندلیان قرار داشت)
نخستین سالی که ایران در جام دیویس شرکت نمود ۱۹۵۹ بود. تیم تنیس جام دیویس ایران به مدت ۳۱ سال در جام دیویس بازی کرده و مجموعاً ۶۴ بازی انجام دادهاست) که حاصل آن ۳۲ برد و۳۲باخت بوده:
بیشترین برد از آن منصور بهرامی با ۲۴ برد. ث
بیشترین بازی برنده سینگل از آن تقی اکبری با ۱۷ برد.
بیشترین بازی برنده دوبل ازآن کامبیز درفشی جوان با ۱۲ برد.
بهترین تیم دوبل از آن کامبیز دزفشی جوان و مصطفی صالح با ۶ برد.
طولانیترین ازیها از آن کامبیز درفشی جوان با ۲۲بازی،
و بیشترین سال عضویت در تیم دیویس کاپ از آن تقی اکبری با۱۵ سال است.
امتیاز دهی
پوینت : پوینت (نقطه) کمترین امتیاز که از صفر تا ۴۰ در هر گیم داده میشود.
گیم: امتیاز پوینت بعد از ۴۰ تبدیل به یک گیم (بازی) میشود.
ست: هر ۶ گیم یک ست نام میگیرد.
مَچپوینت: امتیاز منجر به پیروزی در مسابقه
در سطح حرفهای مسابقات میتواند در حداقل ۳ ست یا حداکثر ۵ ست برگزار شود. در مسابقات گرند اسلم، جام دیویس و فینال المپیک مردان بازیها به شیوه دوم انجام میشوند. این در حالی است که بازیهای زنان همواره حد اکثر ۳ ست هستند.
بازیکنی که زودتر شش «گیم» را بگیرد برنده «ست» میشود. البته به شرطی که دو گیم از حریف جلوتر باشد. تا هر جا که لازم باشد باید ست را ادامه داد تا این دو اختلاف حاصل گردد. روش امتیازبندی دیگری که میتواند جایگزین روش ذکر شده باشد، روش «تای-بریک» است به شرط آنکه تصمیم به استفاده از آن پیش از برگزاری مسابقه اعلام شده باشد. در این صورت قوانین زیر باید رعایت گردد: این روش هنگامی به اجرا در میآید که نتیجه برابر «شش» از نظر گیمی حاصل شده باشد. از این روش نمیتوان در ست سوم در بازی سه «سته» و در «ست» پنجم در بازی پنج «سته» استفاده نمود باید روش عادی یعنی برد یا اختلاف دو گیم اجرا گردد مگر اینکه پیش از مسابقه به نحو دیگری اتخاذ تصمیم شده باشد. در یک گیم «تای-بریک» روش زیر اعمال میشود.
بازیکنی که زودتر ۷ امتیاز را بگیرد، برنده گیم و ست میشود به شرط آنکه دو امتیاز از حریف جلوتر باشد. اگر امتیاز (برابر شش) شود، گیم باید ادامه یابد تا این اختلاف حاصل شود. در روش «تای-بریک» امتیاز دهی باید از سیستم عددی انجام شود. (البته در مسابقات آزاد فرانسه در ست آخر یا پنجم تای برک وجود ندارد و بازی تا زمان اختلاف دو گیم ادامه مییابد) بازیکنی که نوبت سرویس او باشد برای تعیین امتیاز اول سرویس میکند. حریف او برای تعیین امتیازات دوم و سوم سرویس میکند و از آن به بعد هر بازیکن به تناوب برای دو امتیاز بعدی سرویس میکند تا برنده گیم مشخص شود.
از امتیازات اول باید به تناوب از نیمه راست و چپ سرویس کرد، که در ابتدا از نیمه راست شروع میشود. اگر سرویس از نیمه اشتباه زمین زده شود و معلوم نگردد تمام نتایج بازی که از آن سرویس یا سرویسهای اشتباه در محل سرویس به محض آشکار شدن باید تصحیح شود. (توضیح آنکه بجز برای امتیاز اول که سرویس از نیمه راست زده میشود، برای هر دو امتیاز بعدی تا پایان «تای-بریک» هر بازیکن به ترتیب اول از نیمه چپ و سپس از نیمه راست سرویس میکند)
بازیکنان باید پس از هر شش امتیاز و در خاتمه گیم «تای-بریک» اقدام به تعویض زمین بنماید.
شیوهٔ امتیاز دهی در گیمهای معمولی بدین صورت است:
هر گاه بازیکنی امتیاز اول را بگیرد امتیاز ۱۵ برای آن بازیکن ثبت میشود. با گرفتن امتیاز دوم، امتیاز ۳۰ اعلام میشود. با گرفتن امتیاز سوم امتیاز آن بازیکن ۴۰ اعلام میشود. هر گاه بازیکن امتیاز چهارم را نیز بگیرد، امتیاز به صورت اعلام «گیم» مشخص میشود.
مگر اینکه: اگر هر یک از دو بازیکن سه امتیاز بگیرند، حساب امتیاز «برابر» (دیویس) اعلام میشود و امتیاز گرفته شده توسط یک بازیکن به عنوان (آوانتاژ) «امتیاز» مثبت اعلام میشود. اگر همین بازیکن امتیاز دیگری بگیرد، برنده «گیم» میشود؛ ولی اگر حریف امتیاز بعدی را بگیرد، حساب امتیازات دوباره به صورت برابر اعلام میشود. این کار به همین ترتیب ادامه مییابد تا آنکه یکی از بازیکنان پس از اعلام نتیجه برابر دوباره امتیاز بگیرد که نتیجه «گیم» به نفع آن بازیکن اعلام میشود.
زمینهای تنیس
زمین رُسی یا تنیس خاکی
زمین چمن
زمین سخت یا Hard Court
راکت تنیس
راکت تنیس از بخشهای زیر تشکیل شدهاست:
صفحه یا Head
زه یا String
دسته یا Grip
راکتها در دو نوع کنترلی و قدرتی طراحی شدهاند.
مساحت صفحه راکت معمولاً از ۹۵ تا۱۱۰ اینچ مربع متغیر است. برای شروع، مساحت بزرگتر صفحه، برای مبتدیان بهتر است. زیرا هم قدرت بهتری دارد و هم مساحت بزرگتری برای ضربه در اختیار بازیکن قرار میدهد. وزن راکت از ۲۴۵ گرم تا ۳۳۹ گرم متغیر است، برای شروع، بهتر است خانمها راکت با وزن کمتر از ۲۸۰ گرم و آقایان کمتر از ۳۰۰ گرم تهیه کنند. راکت سنگینتر، ضربات قویتری داشته و لرزش کمتری به دست ورزشکار منتقل میکند، اما راکت سبکتر، قدرت مانور و چرخش سریعتری برای ورزشکار مهیا میکند. برای انتخاب راکت، بهتر است با یک مربی تنیس مشورت کنید.
اندازه صفحه یا Head Size
سایز دسته یا Grip Size
وزن راکت
طول راکت
عرض Beam
میزان کشش زه یا String Tension
تعیین شماره گریپ
گریپ یا «دسته راکت» قسمتی از راکت است که نواری لاستیکی به دور آن پیچیده شده و بوسیله آن راکت را در دست میگیریم. راکتهای تنیس با سایزهای مختلف گریپ تولید میشوند تا برای هر اندازه دستی مناسب باشند. گریپ بر اساس محیط دسته راکت، اندازهگیری و از ۰ تا ۶ شمارهگذاری میشود. فاصله بین هر گریپ حدود ۳ میلیمتر است. گریپ مناسب برای خانمها معمولاً بین ۱ تا ۳ و آقایان ۲ تا ۴ است.
آسانترین راه برای پیدا کردن شماره گریپ، به دست گرفتن راکت با استفاده از گریپ کانتیننتال یا ایسترن است. برای اینکار، کف دست خود را روی صفحه راکت گذاشته و سپس به سمت دسته راکت حرکت دهید و راکت را بلند کنید. حال اگر در فضای ایجاده شده بین انگشتان و پاشنه شست بتوان انگشت اشاره دست مخالف را جای داد، گریپ برای شما مناسب است و اگر فضای ایجاده شده کافی نباشد گریپ برای شما کوچک و اگر بیشتر از حد لازم باشد گریپ برای دست شما بزرگ است.
رویدادهای اصلی ورزش تنیس
چهار مسابقه بزرگ جهانی که مجموعاً به گرند اسلم معروف هستند و هر سال برگزار میشوند مهمترین مسابقات این رشته ورزشی هستند؛
تنیس آزاد آمریکا (US Open)
تنیس آزاد استرالیا (Australian Open)
تنیس آزاد فرانسه (Roland Garros)
تنیس قهرمانی ویمبلدون (Wimbledon)
معیار مهارت در تنیس
در آمریکا و برخی کشورهای دیگر میزان مهارت بازیکنان تنیس با نظام ردهبندی NTRP بیان میشود. این نظام را انجمن تنیس ایالات متحده در سال ۱۹۷۹ مطرح کرد و تاکنون به کار میرود. در این نظام مهارت بازیکن با عددی بین ۱٫۰ تا ۷٫۰ بیان میشود. اعداد دیگر که میان این دو عدد قرار دارد هریک به اندازه ۰٫۵ از عدد پیشین بیشتر است. بدین ترتیب سیزده رده داریم. در زیر توضیح هریک از این سیزده رده آمده است:
۱٫۰ این بازیکن تازه میخواهد تنیس را شروع کند.
۱٫۵ این بازیکن تجربهای ندارد و بیشتر در تلاش است که توپ را در بازی نگهدارد.
۲٫۰ این بازیکن به تجربه بیشتر نیاز دارد. ضربههای او آشکارا اشکال دارد ولی میداند که در بازی تکنفری با دونفری باید چگونه و کجای زمین بازی کند.
۲٫۵ این بازیکن میتواند حدس بزند که توپ از کجا سر در میآورد ولی در رسیدن به آن مشکل دارد. میتواند با بازیکنی در سطح خودش چند ضربه پشت سر هم مبادله کند.
۳٫۰ این بازیکن در زدن ضربههایی با توان متوسط نسبتا موفق و یکدست عمل میکند ولی نمیتواند همه ضربهها را درست بزند و ضربههایش از نظر جهت و عمق و توان تنوع ندارد. در بازی دو نفره بیشتر یکی جلو میایستد و یکی عقب.
۳٫۵ این بازیکن در زدن ضربههای متوسط به حد اطمینانپذیری رسیده ولی ضربههایش هنوز عمق و تنوع ندارد. می تواند با حالت تهاجمی در جلوی تور بازی کند. در بازی دونفره دارد به همکاری تیمی نزدیک میشود.
۴٫۰
۴٫۵
۵٫۰
۵٫۵
۶٫۰
۶٫۵
۷٫۰ این بازیکن به بالاترین سطح ممکن رسیده است.
منابع
پانویس
دانشنامهٔ رشد
آموزش تنیس، ترجمه و تنظیم محمود تقوایی، تهران، نشر مجرد، ۱۳۶۱.
بر تنیس چه میگذرد؟، نیلوفر آبی سال ۱، دوره جدید، ش صفر، (۱۵ آذر ۱۳۸۲): ص ۱۰.
تنیس
ورزشهای ابداعشده در انگلستان
ورزشهای المپیک
ورزشهای المپیک تابستانی
ورزشهای با توپ
ورزشهای راکتی
ورزشهای فردی |
6553 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D9%85%D8%B1 | سومر | سومِر یا بهطور دقیقتر شومِر، نخستین تمدّن شهری در منطقهٔ تاریخی جنوب میانرودان، جنوب عراق امروزی، بود که آن را نخستین تمدن در جهان با مصر باستان مینامند. از اقوام باستانی ساکن در جنوب سرزمین کنونی عراق یعنی میانرودان (سرزمین میانِ دو رود دجله و فرات) و شمال خلیج فارس بودند. سومر یکی از باستانیترین تمدنها و تاریخیترین مناطق جنوب میانرودان در دورهٔ مسسنگی و اوایل دورهٔ مفرغ بود. هر چند نخستین نمونههای خطی کشفشده در این ناحیه قدمتی بیش از ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد را نشان نمیدهند اما تاریخ نگاران جدید بر این باورند که با توجه به نام شهرها، رودها، شغلها و دیگر مدارک به دست آمده، این منطقه نخستین بار بین سالهای ۵۵۰۰ تا ۴۰۰۰ پیش از میلاد توسط قومی غیرسامی که به زبان سومری سخن میگفتند مسکونی شدهاست. بهطور نظری این مردم پیشاتاریخی را امروزه با نامهایی چون «پیشافراتی» یا «عبیدی» میشناسند و احتمال میدهند که آنها از فرهنگ سامرا مربوط به میانرودان شمالی (آشور) آمده باشند. هر چند نامی از عبیدیها در آثار بهجامانده از سومریان یافت نشده اما پژوهشگران امروزی بر این باورند که این مردم نخستین نیروی تمدنساز در این منطقه بهشمار میروند که دست به خشککردن مردابها برای کشاورزی و گسترش بازرگانی زدند و صنایعی چون بافندگی، چرمگری، فلزکاری، بنایی و کوزهگری را ایجاد کردند.
با این حال برخی ار پژوهشگران همچون پیوتر میکالوسکی و گرد اشتاینر وجود یک زبان پیشافراتی یا یک زبان فرعی را به چالش میکشند. آن دو و برخی دیگر بر این باورند که زبان سومری متعلق به مردمانی شکارچی و ماهیگیر بوده که در هورها و ناحیهٔ ساحلی شرق شبهجزیرهٔ عربستان میزیستند و بخشی از دوره عبید بهشمار میرفتند. مدارک قابل اعتماد تاریخی مربوط به سالها بعد است؛ هیچ چیزی در سومر یافت نشده که حاکی از زمانی پیش از اینمیباراگیسی (حدوداً ۲۶ سده پیش از میلاد) باشد. پروفسور یوریس زارینش بر این باور است که سومریان پیش از آنکه در پایان عصر یخبندان دچار سیل شوند در منطقهای در شرق شبهجزیرهٔ عربستان کنار خلیج فارس امروزی میزیستهاند.
تمدن سومر در دورهٔ اوروک (هزارهٔ ۴ پیش از میلاد) شکل گرفت و در دورهٔ جمدت نصر و دورهٔ دودمانی اولیه ادامه یافت. در طول هزارهٔ سوم پیش از میلاد نوعی همزیستی نزدیک بین سومریان (که زبانی تکخانواده داشتند) و اکدیهای سامیزبان ایجاد شد که منجر به دوزبانی شدن وسیع در این ناحیه گردید. تأثیر سومریان بر اکدیها و برعکس در تمام بخشهای زبانی مشهود است و میتوان آن را از وامگیری واژگان تا همگرایی صرفی، نحوی و واجشناسی مشاهده کرد. از این روست که پژوهشگران سومریان و اکدیهای هزارهٔ سوم پیش از میلاد را ناحیه همگرایی زبانی مینامند. سومریان در حدود سال ۲۲۷۰ پیش از میلاد توسط شاهان سامیزبان امپراتوری اکد مغلوب شدند اما زبان آنها به عنوان زبانی مقدس ادامهٔ حیات داد. حاکمیت بومی سومریان بار دیگر به مدت یک سده در قالب سلسله سوم اور (رنسانس سومریان) در حدود سالهای ۲۱۰۰ تا ۲۰۰۰ پیش از میلاد پدیدار شد اما زبان اکدی در آن دوران همچنان مورد استفاده قرار گرفت. شهر سومری اریدو در ساحل خلیج فارس نخستین شهر جهان بود که سه فرهنگ متفاوت در آن ترکیب شدند: کشاورزان عبیدی که در کلبههای آجری گلی میزیستند و از سامانهٔ آبیاری استفاده میکردند؛ چوپانهای سامینژاد که در چادرهای سیاه زندگی میکردند و گوسفند و بز میچراندند؛ و مردمان ماهیگیر که در مسکنهای نیساز در تالابها میزیستند و احتمالاً نیای سومریان بودند.
کشاورزیِ مبتنی بر آبیاری به همراه بازپرسازی سالانهٔ خاک و ذخیرهسازی مازاد غذا در انبارهای غله باعث شد تا این مردم بر خلاف دیگر فرهنگهای نخستین که به زراعت گردشی میپرداختند، به حدی از پیشرفت دست یابند که پیش از آن متصور نبود. از سوی دیگر این حد از تراکم جمعیت به نیروی کار زیاد و تقسیم کار به هنرها و صنایع گوناگون نیاز داشت. در عین حال استفادهٔ بیش از حد از خاک باعث شوری خاک شد و بحران مالتوسی در طول زمان منجر به خالی شدن شهرها از سکنه گردید. این مسائل باعث شد تا این تمدن تحتالشعاع اکدیهای میانرودان قرار گیرد.
همچنین سومر نخستین سامانهٔ نگارشی را ایجاد کردند که از مرحلهٔ پیشانگارشی در هزارهٔ ۴ پیش از میلاد به خط میخی در هزارهٔ ۳ پیش از میلاد رسید.
ریشه نام
اصطلاح سومری در حقیقت یک اصطلاحی همگانی بین اکدیان سامی زبان شرقی بود که به افراد غیرسامی ساکن بینالنهرین داده میشد. سومریان خودشان را به عنوان اوگ ساگ گیگ گا (ùĝ saĝ gíg ga) (cuneiform: ), آوانویسی , or سانگ - نگیگا , که معنی "مردم سیاه سر میدهد",و سرزمین خودشان را کی ان گیر ('مکان' + 'اربابان' + 'نجیب'), به معنی سرزمین اربابان نجیب مینامیدند. اکدیان نیز مردم سومری را «مردمان سیاه سر» یا تسالمات - قاقادی (tsalmat-qaqqadi) در زبان سامی اکدی مینامیدند.
واژه سومر در زبان اکدی ممکن است گویش آن منطقه جغرافیایی باشد. اما رواج اصطلاح اکدی سومر (šumerû) نامشخص است. اصطلاح شینار در کتاب مقدس، Sngr در مصری، شانهار Šanhar(a) در هیتی میتواند نوع گویش غربی شومر (Shumer) باشد. در کتاب «خاستگاه فنیقی بریتانیاییها، اسکاتها و ساکسونها» لارنس آستین وادل معتقد است، هیتیها در واقع ادامه ای از سومر بودهاند.
شهرهای سومری
سومر (به اکدی:شومرو Šumeru؛ به سومری: کیاِنگیر (ki-en-ĝir) تقریباً به معنی سرزمین اربابان متمدن یا سرزمین مادری) تا چهار هزار سال پیش از میلاد دارای ۱۰ دولتشهر مستقل بود که توسط کانالها و سنگ چینها از یکدیگر مجزا شده بودند. هر کدام از این دولتشهرها گرداگرد یک معبد که به خدای خاص که محافظ شهر بود و یک فرماندار مذهبی (انسی) یا یک پادشاه (لوگال) که به صورت تنگاتنگی با مناسک مذهبی شهر گره خورده بودند تشکیل شده بودند.
{| style="background:transparent" cellpadding="0" cellspacing="0"
|- valign="top"
|
پنج شهر اول سومری:
اریدو (ابو شهراین)
بادتیبیرا (احتمالاً المدائن امروزی)
لارسا (سنکره)
سیپار (ابو حباح)
شوروپاک (فرا)
سایر شهرهای اصلی:
<ol start="۶">
اوروک (وارکا)
کیش (اوحیمیر & اینقرار)
اور (المقیر)
نیپور (آفاق)
لاگاش (الحیبا)
گیرسو (تلوه یا تلو)
اوما (جوخا)
خمازی 1
اداب (بسمایا)
ماری (حریری) 2
اکشاک 1
اکد 1
ایسن (ایشان البحریات)
(1منطقه نامشخص)
(2دور از مرکز در شمال میان رودان)
|
شهرهای کوچکتر (از جنوب به شمال):
کوآرا (اللحم)
زابالا (ایبزیخ)
کیسوررا (ابوحتاب)
ماراد (وننات اس سدوم)
دیلبات (اد-دولیم)
بورسیپا (بیرس نیمرود)
کوثا (ابراهیم)
دِر (البدره)
اشنونا (اسمار)
ناگار (براک) 2
(2دور از مرکز در شمال میان رودان)
|}
تاریخ
دولتشهرهای سومری در دورانهای پیشاتاریخی عبید و اوروک به قدرت رسیدند. تاریخ مکتوب سومر به ۲۷ سده پیش از میلاد بازمیگردد اما مدارک تاریخی تا دورهٔ سوم دودمانی در حدود سدهٔ ۲۳ پیش از میلاد مبهم باقی ماند تا این که سامانهٔ نگارشی مبتنی بر هجابندی ایجاد شد و اکنون باستانشناسان میتوانند این مدارک و کتیبهها را بخوانند. سومر کلاسیک با ظهور امپراتوری اکد در سدهٔ ۲۳ پیش از میلاد به پایان میرسد. بعد از دورهٔ گوتیها، رنسانس سومری در سدهٔ ۲۱ پیش از میلاد روی داد که با هجوم اموریهای سامینژاد در سدهٔ ۲۰ پیش از میلاد به پایان رسید. دودمان اموری ساکن در دولتشهر ایسن تا سدهٔ ۱۷۰۰ پیش از میلاد باقی ماندند تا این که میانرودان تحت حکومت بابل متحد شد. در نهایت سومریها در جمعیت اکدی (آشوری-بابلی) حل شدند.
دورهٔ عبید: ۴۱۰۰–۵۳۰۰ پ.م. (نوسنگی باسفال تا مسسنگی)
دورهٔ اوروک: ۲۹۰۰–۴۱۰۰ پ.م. (از پایان مسسنگی تا اوایل عصر مفرغ)
اوروک ۱۴و۱۵: ۳۳۰۰–۴۱۰۰ پ.م.
اوروک ۵: ۳۱۰۰–۳۳۰۰ پ.م.
دورهٔ جمدت نصر (اوروک ۳): ۲۹۰۰–۳۱۰۰ پ.م.
دورهٔ دودمانی نخستین (عصر مفرغ نخستین ۲ تا ۴)
دورهٔ دودمانی نخستین ۱: ۲۸۰۰–۲۹۰۰ پ.م.
دورهٔ دودمانی نخستین ۲: ۲۶۰۰–۲۸۰۰ پ.م. (گیلگمش)
دورهٔ دودمانی نخستین ۳الف: ۲۵۰۰–۲۶۰۰ پ.م.
دورهٔ دودمانی نخستین ۳ب: حدوداً ۲۳۳۴–۲۵۰۰ پ.م.
دورهٔ امپراتوری اکد: حدوداً ۲۲۱۸–۲۳۳۴ پ.م. (سارگن بزرگ)
دورهٔ گوتیان: حدوداً ۲۰۴۷–۲۲۱۸ پ.م. (عصر مفرغ نخستین ۴)
دورهٔ اور سوم: حدوداً ۱۹۴۰–۲۰۴۷ پ.م.
دورهٔ عبید
دورهٔ عبید را میتوان با سبک متمایز سفالهای منقش و باکیفیتی که در تمام میانرودان و خلیج فارس گسترش یافته بودند شناخت. در همین زمان نخستین اسکان در جنوب میانرودان در اریدو (به خط میخی: نون. کی) انجام گرفت. ساکنین اریدو کشاورزانی بودند که در حدود سال ۵۳۰۰ پ.م. به این منطقه آمدند و با خود فرهنگ تل آویلیTell el-'Oueili را آوردند که پیشگام در کشاورزی مبتنی بر آبیاری بود. به نظر میرسد این فرهنگ از فرهنگ سامرا در شمال میانرودان مشتق شده باشد اما هنوز مشخص نیست که این مردم همان سومریانی باشند که بعدها فرهنگ اوروک را به وجود آوردند. اریدو به عنوان شهر مذهبی مهم باقی ماند تا این که به تدریج تحتالشعاع اندازهٔ شهر اوروک قرار گرفت. ممکن است داستان اعطای می (هدایای تمدن) به اینانا، الههٔ اوروک و خدای عشق و جنگ توسط نکی، خدای خرد و در عین حال خدای اصلی اریدو، بازتابی از این تغییر هژمونی باشد.
دورهٔ اوروک
از دیدگاه باستانشناسیگذار از دورهٔ عبید به دورهٔ اوروک با تغییر تدریجی ظروف سفالی که روی چرخهای آرام کوزهگری در خانهها ساخته و نقاشی میشدند به سفالهای بدون نقاشی که توسط متخصصان در کارگاههای کوزهگری روی چرخهای سریع و بهطور انبوه ساخته میشدند قابل تشخیص است. دورهٔ اوروک استمرار و نتیجهٔ دورهٔ عبید است و تغییر در شکل ظروف سفالی آن بارزترین شاخص به حساب میآید.
در دورهٔ اوروک (حدوداً ۴۱۰۰ تا ۲۹۰۰ پ. م) حجم انبوه کالاهایی که از راه کانالها و رودخانههای جنوب میانرودان حمل میشد به ایجاد شهرهای بزرگ و چندقشری که جمعیتهای بیش از ۱۰ هزار نفر داشتند و حول یک معبد ساخته میشدند کمک کرد. در این شهرها حاکمیتِ متمرکز از نیروی کار متخصص سود میجست. تقریباً با اطمینان میتوان گفت که سومریان در همین دوره دست به گرفتن برده از روستاهای اطراف زدند. استفاده از برده به عنوان کارگر را به وضوح میتوان در متون نخستین سومری دید. مصنوعات و حتی سکونتگاههای مربوط به دورهٔ اوروک در گسترهٔ وسیعی پخش شدهاند: از کوههای توروس در ترکیه تا دریای مدیترانه در غرب و تا مرکز ایران در شرق.
صدور تمدن دورهٔ اوروک توسط بازرگانان و استعمارگران سومری (مانند چیزی که در تل براک کشف شدهاست) روی تمام مردمان پیرامونی که به تدریج فرهنگ و اقتصاد مشابه و قابل رقابت با سومر ایجاد کردند تأثیر داشت. شهرهای سومر نمیتوانستند با استفاده از نیروی نظامی مستعمرههای دور را اداره کنند.
احتمالاً نظام حکومتی شهرهای سومری در دورهٔ اوروک دینسالارانه بوده و توسط یک شاه-کاهن (ملقب به اِنسی) اداره میشدهاند. یک شورا متشکل از سالخوردگان مرد و زن نیز به وی مشاوره میدادند. به جرأت میتوان گفت که پانتئون (بتکده) ی سومری که بعدها در آنجا ایجاد شد بر اساس همین الگو شکل گرفت. مدارک زیادی دال بر وجود خشونت رسمی یا سربازان حرفهای در دورهٔ اوروک وجود ندارد و شهرها عمدتاً بدون دیوار بودند. اوروک در این دوره پرجمعیتترین شهر دنیا شد و توانست ۵۰۰۰۰ نفر را در خود جای دهد.
فهرست باستانی شاهان سومر دربرگیرندهٔ نام چند شهر برجسته از این دوره است. گفته میشود که نخستین نامهای این مجموعه به شاهانی اشاره دارد که پیش از وقوع یک سیل بزرگ حکومت میکردند. ممکن است برخی از این نامها خیالی باشند و مانند الولیم و دومیزید به شخصیتهای افسانهای و اسطورهای اشاره داشته باشند.
پایان دورهٔ اوروک همزمان است با آغاز دورهای آب و هوایی به نام نوسان پیورا (Piora oscillation) که دورهای خشک بود و از حدود سال ۳۲۰۰ تا ۲۹۰۰ پ.م. طول کشید. آغاز این دوره پایانی بود بر دورهای گرم و مرطوب که تقریباً از ۹۰۰۰ تا ۵۰۰۰ سال پیش ادامه داشته و با عنوان Holocene climatic optimum شناخته میشود.
دورهٔ دودمانی نخستین
دورهٔ دودمانی از حدود سال ۲۹۰۰ پ.م. با شخصیتهایی نظیر اِنمرکار و گیلگمش آغاز میشود. به نظر میرسد این افراد کمی پیش از دورهٔ تاریخی فرمان راندهاند؛ دورهای که از حدود ۲۷۰۰ پ.م. با گذر از تصویرنگاری به نگارش هجایی آغاز شد. هر چند در این دوره فرمانروایان سومری به زودی دست به گسترش قلمروی خود به سرزمینهای همسایه زدند و برخی از گروههای سامی که در همسایگی سومریان میزیستند بخش بزرگی از فرهنگ آنها را برای خود اقتباس کردند اما مرکزِیت فرهنگ سومری همچنان در جنوب میانرودان باقی ماند.
نخستین شاه دودمانی در فهرست شاهان سومر که نامش از منابع دیگر افسانهای به دست آمده اِتَنَ، شاه سیزدهم دودمان نخست کیش میباشد. نخستین شاهی که وجودش از راه مدارک باستانی مورد گواهی قرار گرفته اینمیباراگیسی فرمانروای کیش (حدوداً سده ۲۶ پ. م) بوده که نامش در حماسهٔ گیلگمش نیز آمدهاست. از این رو برخی باستانشناسان این احتمال که گیلگمش نیز یکی از شاهان تاریخی اوروک بودهاست را دور از حقیقت نمیدانند. حماسهٔ گیلگمش حاکی از بروز خشونتهای روزافزون در این دوره است. شهرها بزرگتر و دارای حصار میشوند و روستاهای جنوب میانرودان محو میگردند. (ساخت دیوارهای شهر اوروک به گیلگمش نسبت داده شدهاست)
نخستین دودمان لاگاش
هر چند نام دودمان لاگاش از فهرست شاهان سومر حذف شده اما وجود آنها از راه مطالعهٔ آثار تاریخی متعدد و یافتههای باستانی بیشمار به اثبات رسیدهاست. با این که عمر حکمرانی شاه مشهور لاگاش به نام ایانتوم کوتاه بود اما حکومت وی جزو نخستین امپراتوریهای جهان بهشمار میرود. این امپراتوری تقریباً توانست تمام دولتشهرهای سومر از قبیل کیش، اوروک، اور و لارسا را به خاک خود پیوست کند و اوما را که رقیب اصلی لاگاش بود باجگزار خود سازد. همچنین قلمرو این امپراتوری بخشهایی از ایلام در طول خلیج فارس را هم شامل میشد. به نظر میرسد سیاست او مبتنی بر ایجاد وحشت بودهاست. از ایانتوم لوحی به نام سنگ یادبود کرکسها بهدست آمده که روایتگر رفتار وحشیانهٔ او با دشمنانش میباشد. امپراتوری او پس از مرگش به تندی فرو پاشید.
لوگال زاگیسی شاه-کاهن اوما به برتری دودمان لاگاش در این ناحیه پایان داد و اوروک را تسخیر کرد. وی این شهر را پایتخت خود نامید و در پی تصرف تمام سرزمینهای میان خلیج فارس تا مدیترانه برآمد. او واپسین شاه بومی سومری پیش از رسیدن شاه سامینژاد به نام سارگن اکدی بود.
امپراتوری اکد
از ۲۲۷۰ تا ۲۰۸۳
زبان سامی اکدی برای نخستین بار در فهرستهای نام شاهان کیش مربوط به ۲۸۰۰ پیش از میلاد دیده شد. این فهرستها بعدها نوشته شدند. این متون که تماماً به زبان اکدی کهن نگارش یافتهاند مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد هستند. کاربرد اکدی کهن هنگام فرمانروایی سارگن بزرگ (حدوداً ۲۲۱۵–۲۲۷۰ پ. م) جریان داشته اما حتی در آن زمان نیز بسیاری از الواح اداری به زبان سومری که زبان کاتبان و حکاکان بود نوشته میشد. گلب و وستنهولتز اکدی کهن را به سه دسته تقسیم میکردند: دوران پیش از سارگون، امپراتوری اکدی و دوران رنسانس سومری نو. زبانهای اکدی و سومری به عنوان دو زبان بومی در کنار هم به مدت هزار سال زیستند اما در حدود ۱۸۰۰ پیش از میلاد سومری کمکم به زبان ادبی تبدیل شد و بیشتر ادیبان و حکاکان با آن آشنایی داشتند. ثورکید جاکوبسن معتقد است در این نقطه از تاریخ یک انقطاع بین دوران پیش و پس از سارگون وجود دارد. او همچنین بر این باور است که مورخین و باستانشناسان تأکید بیش از اندازهای بر وجود اختلاف «سامی-سومری» داشتهاند. اما به هر حال این نکته ثابت شده که در هنگام حکمرانی سارگن، زبان اکدی به اندازهٔ کمی بر نقاط مرزی ایلام که پیش از آن توسط او اشغال شده بودند، تحمیل شدهاست.
دوران گوتیان
این دوره از ۲۰۸۳ تا ۲۰۵۰ پیش از میلاد بودهاست.
دودمان دوم لاگاش
از ۲۰۹۳ تا ۲۰۴۶
در پی سقوط امپراتوری اکد به دست گوتیان، یک شاه دیگر بومی به نام گودهآ در لاگاش به قدرت رسید و طبق سنت شاهان سارگُنی ادعای خدایی کرد. گودهآ و افرادی که پس از او آمدند سنت پدران خود را که حمایت از ساخت آثار هنری بود ادامه دادند و باعث شدند تعداد زیادی اثر هنری از این دوره باقی بماند.
رنسانس سومری
از ۲۰۴۷ تا ۱۹۴۰
بعدها دودمان سوم اور تحت فرمان اورنامو و شولگی توانست تا شمال میانرودان را در اختیار بگیرد. این دودمان آخرین قدرتنمایی سومریان بود که با عنوان رنسانس سومریان شناخته میشود. اما در همین زمان هم این منطقه بیشتر سامی بود تا سومری زیرا شاهان سامیزبان اکدی زیادی در آن به قدرت رسیده بودند و سامیهای مارتو (اموری) زیادی به این منطقه آمده بودند که بعدها شهرهای رقیب نیرومندی نظیر ایسن، لارسا و بابل را ساختند. بابل در نهایت توانست تحت نام امپراتوری بابل تمام مناطق جنوبی میانرودان را تحت سیطرهٔ خود درآورد؛ آشوریان همین موفقیت را در شمال میانرودان به دست آوردند. زبان سومری توانست تا زمانی که استفاده از خط میخی ادامه داشت به صورت یک زبان کشیشی در مدارس بابل و آشور به حیات خود ادامه دهد؛ چیزی شبیه به وضعیت زبان لاتین در قرون وسطای اروپا.
فروپاشی
در این دوره جمعیت جنوب شروع به مهاجرت به شمال میانرودان میکند. از دیدگاه بومشناختی، حاصلخیزی زمینهای سومریان در این دوره به دلیل شوری، کمتر و کمتر میشود. شوری خاک در این نواحی همیشه باعث زحمت بودهاست. زهکشی ناقص برای آبیاری خاک در آب و هوایی که به شدت مستعد تبخیر است باعث رشد نمک حلشده در خاک گردید و در نهایت منجر به کاهش شدید محصولات کشاورزی شد. در طول دوران اکدی و سلسله سوم اور کاشت گندم به تدریج جای خود را به کاشت جو که تا حدودی مقاومت بیشتری به نمک دارد داد. اما به نظر میرسد این تغییر کاشت کافی نبوده زیرا از حدود سال ۲۱۰۰ تا ۱۷۰۰ پیش از میلاد جمعیت این منطقه تقریباً به میزان سه پنجم کاهش یافتهاست. این وضعیت باعث شد که توازن قدرت در منطقه به هم بریزد و نواحی سومریزبان تضعیف شوند و در عوض اکدیزبانها وضعیت بهتری پیدا کنند.
به دنبال یورش ایلامیان و تسخیر اور هنگام حکمرانی اِبیسین (حدوداً ۱۹۴۰ پ. م)، سومر زیر فرمان اموریها قرار گرفت. این دوره را آغاز عصر مفرغ میانی در این منطقه میدانند. حکومتهای مستقل اموری در سدههای ۲۰ تا ۱۸ پ.م. در فهرست شاهان سومر، تحت عنوان دودمان ایسن قرار میگیرند که حکومتشان با ظهور بابل تحت فرمان حمورابی در حدود سال ۱۷۰۰ پ.م. پایان یافت.
جمعیت
تخمین زده میشود یکی از بزرگترین شهرهای سومر به نام اوروک در دوران اوجِ خود بین ۵۰ تا ۸۰ هزار نفر جمعیت داشتهاست. با احتساب دیگر شهرهای سومر و جمعیت زیاد کشاورزان میتوان بهطور تقریبی به جمعیت بین ۸۰۰ هزار تا ۱٫۵ میلیون نفر برای کل سومر رسید. بر اساس تخمینها جمعیت جهان در آن دوره ۲۷ میلیون نفر بودهاست.
سومریها مردمانی غیرسامی بودند و به زبانی تکخانواده سخن میگفتند. شماری از زبانشناسان بر این باورند که میتوانند زبانی زیرلایه را تحت زبان سومری تشخیص دهند. نام برخی از شهرهای بزرگ سومری به زبان سومری نیست که نشان از تأثیر ساکنین پیشین دارد. با این حال یافتههای باستانشناسی نشان از تداوم روشن و لاینقطع فرهنگی از زمان دورهٔ عبید (۴۷۰۰–۵۳۰۰ پ.م. کربن ۱۴) در جنوب میانرودان دارند. مردمان سومری که در این مناطق سکونت گزیدند در مزارعی به کشت پرداختند که توسط رسوبات رودهای دجله و فرات بارور گشته بودند.
برخی از باستانشناسان احتمال میدهند سومریزبانها کشاورزانی بوده باشند که پس از تکامل آبیاری به جنوب آمدهاند (توجه کنید که پژوهشگران هیچ اجماعی در مورد خاستگاه اصلی سومریان ندارند). سفالگری دورهٔ عبید در جنوب میانرودان توسط سفالهای چوگامامی به سفالگری فرهنگ سامرا (حدوداً ۴۹۰۰–۵۷۰۰ پ.م. کربن ۱۴) در شمال که برای اولین بار توانست ابتداییترین شکل آبیاری کنار رود دجله و انشعابات آن را تجربه کند مرتبط میشود. این ارتباط را میتوان به روشنی در تل اوایلی نزدیک لارسا که در دههٔ ۱۹۸۰ توسط فرانسویها مورد کاوش قرار گرفت مشاهده کرد. در پی کاوشها در هشت لایه سفالهای دورهٔ پیش از عبید به دست آمد که شبیه به سفالهای فرهنگ سامرا بودند. بر اساس این دیدگاه، دلیل مهاجرت مردمان کشاورز به سمت جنوب دستیابی به نوعی ساختار اجتماعی معبدمحور برای بسیج نیروی کار و فناوری به منظور کنترل آب بود که به آنها توانایی میداد در شرایط سخت زنده بمانند و پیشرفت کنند.
دیگران به پیوستگی سومریان اعتقاد دارند؛ پیوستگی که ریشه در سنتهای بومیان شکارچی-ماهیگیر دارد که وابسته به اجتماعات دووجهی عربی کرانههای خلیج فارس بودند. سومریان خود را خویشاوند مردمان دیلمون در بحرین امروزی میدانستند. پروفسور یوریس زارینش بر این باور است که سومریها مردمانی بودهاند که پیش از عزیمت به جنوب میانرودان در خلیج فارس سکونت داشتهاند تا این که سکونتگاهشان در پایان آخرین عصر یخبندان تحت هجوم سیل قرار میگیرد.
فرهنگ
زندگی اجتماعی و خانوادگی
تصویرنگاشتهای بدَوی چنین برداشتهایی از زندگی سومریان نخستین (مثل اوروک) ارائه میدهند:
«سفالگری بسیار فراوان بوده و شکل کوزهها، کاسهها و بشقابها متنوع بودهاست. ظروف خاصی برای نگهداری عسل، کره، روغن و شراب وجود داشتهاست. به نظر میرسد سومریها شراب خود را از خرما تهیه میکردهاند. یک نوع از ظرفهای سومری دارای دهانهای بود که از کنارهٔ آن بیرون زده بود. برخی از کوزهها دارای پایههای نوکدار بودند و روی چهارپایه قرار میگرفتند. بقیه دارای کف صاف بودند و روی قابهای چوبی مربعی یا مستطیلی گذاشته میشدند. کوزههای روغن (و احتمالاً بقیه کوزهها) مانند دوران نخستین مصر با دقت توسط خاک رس بسته میشدند. کوزهها و بشقابهای سنگی به تقلید از نمونههای سفالی ساخته میشدند و سبدها از نی بافته یا از چرم ساخته میشدند.»
«نوعی سرپوش پردار به عنوان لباس سر استفاده میشدهاست. سومریها از تختخواب، چارپایه و صندلی که دارای پایههایی کندهکاریشده شبیه به پای گاو نر استفاده میکردند. آنها از اجاق، آتشدان و ظاهراً دودکش استفاده میکردهاند.»
«چاقو، مته، گووه و ابزارهایی شبیه به اره در تمام سومر استفاده میشده در حالی که نیزه، تیر، کمان و خنجر (اما نه شمشیر) در جنگها کاربرد داشتند.»
«از لوحها برای کار نگارش استفاده میشده و آهنگران روی مس، طلا و نقره کار میکردهاند. سومریان خنجرهایی با تیغ فلزی و دستهٔ چوبی همراه خود داشتند. آنها مس را تبدیل به بشقاب میکردند و گردنبندها را از طلا میساختند.»
«سومریان زمان را با تغییرات ماه میسنجیدند.»
مدارک قابل توجهی مبنی بر علاقهٔ شدید سومریان به موسیقی وجود دارد. به نظر میرسد موسیقی بخش مهمی از زندگی مدنی و مذهبی سومریان بودهاست. چنگ، سازی پرطرفدار در سومر بودهاست. مشهورترین نمونه، چنگهای اور میباشد.
سنگنبشتههای بدست آمده از سومر از اصلاحات اوروکاگینا، شاه لاگاش (حدود ۲۳۰۰ پ. م) حکایت دارند. وی سنت چندشوهری را برانداخت و دستور داد هر زنی که چند شوهر اختیار کند با سنگهایی که گناه وی رویشان حکاکی شده سنگسار شود.
هر چند زنان تحت حمایت قانون متأخر سومر بودند و میتوانستند به نسبت دیگر تمدنهای معاصر از وضعیت بهتری برخوردار شوند اما بهطور کلی فرهنگ سومر مردسالار بود. قانون اورنامو کهنترین نمونهٔ قانوننویسی سومری است که تا به حال کشف شده و به عصر رنسانس سومری تعلق دارد. این قانون گوشهای از ساختار اجتماعی سومر را نشان میدهد. طبق این قانون، لوگال («مرد بزرگ» یا شاه) بالاتر از همه قرار داشت و تمام اعضای جامعه به دو طبقهٔ ساده تقسیم میشدند: «لو» یا فرد آزاد و برده (مرد: آراد، زن: جِم). پسر لو تا پیش از ازدواج دومونیتا خوانده میشد. زن (مونوس) را تا هنگامی که دختر بود «دومومی» میخواندند و پس از زناشویی (دام) مینامیدند. اگر زن بیشتر از شوهر زنده میماند او را بیوه یا «ناماسو» میخواندند و وی حق داشت بار دیگر ازدواج کند.
زبان و نگارش
مهمترین یافتههای باستانشناسی در سومر تعداد زیادی لوح به خط میخی است. هر چند سامانهٔ نگارشیِ سومریان کهنترین نمونهٔ موجود روی زمین نیست اما خط ابداعی آنها باعث موفقیت بزرگی در توسعهٔ تواناییهای بشر شد. این سامانهٔ نگارشی نه تنها در ایجاد و ثبت اسناد تاریخی نقش بزرگی بر عهده داشت بلکه باعث شد آثار ادبی به شکل اشعار حماسی و داستانها و همچنین آثار دیگری نظیر نیایشها و قوانین ثبت و ضبط گردند. هر چند در ابتدا برای نگارش از تصویرنگاشتها استفاده میشد اما بعدها از نمادهای متنوع برای نشان دادن هجاها استفاده کردند. سومریان از نیهای سهگوش برای نوشتن روی سفالهای نمدار استفاده میکردند. تاکنون صدها هزار قطعه متن به زبان سومری به دست آمده که شامل نامههای شخصی یا بازرگانی، رسید معاملات، فهرست واژگان، متن قوانین، سرودهای مذهبی، نیایشها، داستانها، وقایع روزانه و حتی کتابخانههایی مملو از لوحهای رسی بودهاست. نمونههای زیادی از متون و کتیبههای تاریخی که روی مجسمهها یا آجر نوشته شدهاند نیز کشف شده. متون زیادی در چند نسخه به دست آمدهاند که دلیلی جز بازنویسی توسط رونویسان تحت آموزش ندارد. زبان سومری حتی پس از آمدن اقوام سامیزبان، مدت زیادی زبان دین و قانون در خاورمیانه بهشمار میرفت.
زبانشناسان زبان سومری را جزء زبانهای تکخانواده (منفرد) یعنی بدون خویشاوندی در میان زبانهای امروزی دستهبندی کردهاند.
دانشنامه بریتانیکا مینویسد: «زبان سومری، زبانی منفرد و کهنترین زبان مکتوب موجود است. این زبان برای نخستین بار در حدود ۳۱۰۰ پ.م. در جنوب میانرودان گواهی گردیده و در طول هزاره سوم پ.م. رشد و توسعه یافتهاست. در حدود ۲۰۰۰ پ.م. سومری به عنوان زبانی محاورهای، با زبان سامی اکدی (آشوری- بابلی) جایگزین شد اما کاربرد کتبی آن کمابیش تا پایان حیات زبان اکدی، در حوالی آغاز عصر مسیحیت، ادامه داشت. زبان سومری هرگز بسیار فراتر از مرزهای اصلی خود در جنوب میانرودان نرفت؛ شمار اندک گویندگان بومی این زبان، تناسبی با اهمیت عظیم و تأثیرات آن بر توسعه تمدن میانرودان و تمدنهای دیگر، در همهٔ مراحل نداشت».
زبان اکدی بر خلاف سومری متعلق به شاخهٔ سامی از زبانهای آفروآسیایی است. تلاشهای زیادی شده تا زبان سومری را به گروههای زبانی دیگر مربوط کنند. سومری زبانی پیوندی است؛ به بیان دیگر در این زبان تکواژها (یکانهای معنادار) به همدیگر متصل میشوند تا یک واژه ساخته شود. این بر خلاف زبانهای تحلیلی است که تکواژها بدون هیچ تغییری کنار هم قرار میگیرند و تنها جایگاه آنها در جمله است که نقششان را روشن میسازد.
فهم متون سومری حتی برای کارشناسان هم مشکل است. پیچیدهترین متون از این نوع مربوط به متون اولیهٔ سومر است که در اغلب اوقات تمام ساختار دستوری را مشخص نمیسازد.
در هزارهٔ سوم پیش از میلاد نوعی همزیستی فرهنگی میان سومریها و اکدیها نمودار گشت و باعث دوزبانه شدن مردم این منطقه گردید. تأثیر و تأثر میان زبانهای سومری و اکدی در تمام بخشهای زبانی مشهود است بهطوریکه وامواژههای بسیار زیادی میان آنها رد و بدل شده و همگرایی دستور زبانی، تکواژشناختی و آواشناختی پیدا کردند. این تأثیر دوسویه پژوهشگران را بر آن داشته تا جایگاه سومریان و اکدیهای هزارهٔ سوم پیش از میلاد را ناحیه همگرایی زبانی بنامند.
با گذر از هزارهٔ سوم و آغاز هزارهٔ دوم پیش از میلاد به تدریج زبان اکدی جانشین زبان سومری شد اما سومری تا سدهٔ ۱ میلادی زبان مقدس، تشریفاتی، ادبی و علمی بابل و آشور باقی ماند.
وامواژههای سومری در دیگر زبانها
دیپی: واژه سومری دوب DUB که معنی کتیبه و سنگ نوشته را دارد، در زبان ایلامی (خوزی) به گونهٔ Tup-pi-me به همان معنا دیده میشود. در زبان فارسی باستان نیز به گونهٔ دیپی دیده میشود؛ و از آن مشتقات گوناگونی درست شد مانند دیپیر (دبیر)، دیپیستان (دبستان) و دیپیوان (دیوان). اما این که این واژه از کدام زبان است شاید براستی نتوان مشخص کرد، زیرا ایلامیها هم همپای سومریان بودهاند.
تصورات دینی سومریان
باستانشناسان براین باورند که سومریان دارای دین پگانی بودهاند. مردمان آن اعصار مانند ایلامیان، هورییان، کاسیها، اورارتوها و… همه چندخدایی بودهاند. ذکر این نکته لازم است که پگانیسم سومریان با نوع پگانیسم اکدیان و آشوریان فرق اساسی داشتهاست.
علاوه بر خدایگان مجزایی که مختص هر شهر سومری بودهاست سه ربالنوع مشترک نیز داشتهاند:
آنو: فرمانروای آسمانها
بئل: خدای زمین
اِآ: خدای دره عمیق
خدایان مذکور الهه روحهای پاک و نجیب بودند و سومریان برای در امان ماندن از ارواح خبیث، عفریت و دیو قربانی نموده و نذر و نیاز میکردند. به بیان دیگر ایشان به مثابهٔ تعلیمات پسین دین زرتشت به دو نیروی خیر و شر اعتقاد داشتند. آنها به روح و غلبهٔ نهایی خیر بر شر اعتقاد داشته و برای در امان ماندن از شر، قربانی میکردند. بعضی از خدایان دارای همسر بودند و بسیاری از ربالنوعها نیز دارای پدری از جنس خدا بودند.
از نظر سومریان، خداوندان نیز چون انسان دارای غضب، شهوت، سنگدلی، عشق، نفرت و سایر صفات بودند و خادمان دینی سومری نیز ارج و قرب فراوانی میان تودههای مردم داشتند.
شاهان سومر پیشوای دین هم بودند و خود را قائممقام و کاهن اعظم خداوند شهر خویش میخواندند. آنها بیشتر دارایی خود را صرف ساختن معابد خدای شهر میکردند و تا میتوانستند عبادتگاه را بزرگ و زیبا میساختند.
سومریان اعتقاد داشتند که خدایان نیز چون شاهان زندگی توأم با رفاه و آسایش دارند و به همین دلیل عبادتگاههایشان را مزین به اشیای قیمتی و جواهرات و وسایل زینتی میکردند.
سومریان معتقد به سرزمینی پاک و مقدس به نام دیلمون بودند که مظهر روشنایی و پاکی و سلامتی بود در این سرزمین باغ مقدسی بود که خدایان در آن زندگی میکردند. آنچه برای زنده ماندن در این باغ لازم بود آب تازه بود که اوتو خدای خورشید باید از زمین به آن باغ بیاورد.
آنان بزرگِ شهر را «پاتئسی» مینامیدند و اعتقاد داشتند که او به نیابت از خدایان به رتق و فتق امور شهر میپردازد.
ادبیات سومری
از میان همهٔ هنرها، شاید عالیترین دستاورد سومریان ادبیات بوده باشد. پژوهشگران ادبیات سومری را به هشت گفتار تقسیم کردهاند: اساطیر، داستانهای حماسی، سرودهها، مرثیهها، اسناد تاریخی، رسالات، احکام (دستورهای اخلاقی) و ضربالمثلها. نوشتههای سومری در سراسر خاور نزدیک باستان ترجمه و نسخهبرداری شدند و بر نوشتههای عبری و یونانی تأثیر نهادند.
از میان اساطیر پرشمار سومری، سه اسطوره به داستانهای عهد عتیق شباهت دارند. یکی از این اسطورهها داستان آدمیانی را میگوید که از گل آفریده شده بودند و در سرزمینی پربار موسوم به نام دیلمون میزیستهاند که در آن نه بیماری بود و نه مرگ، ولی از آب شیرین هم خبری نبود. انکی فرمان میدهد آب شیرین را از زمین، چونان نهری که از باغ بهشت جاری است بیاورند. بدین سان دیلمون باغی ملکوتی میشود. این اسطوره از زنی میگوید که به انکی گیاهانی پیشکش میکند که نفرین برایش میآورند و سبب درد دندهاش میشوند. آن گاه یک «بانوی دنده» برای درمان آن آفریده میشود. دو داستان دیگر، توفان نوح و صبر ایوب هستند.
جستارهای وابسته
گاهشمار تاریخ ایران از غارنشینی تا ظهور هخامنشیان
نیا-فراتی
پانویس
منابع
Sumerian
Ancient Sumer History
Adams, R. McC. (1981). Heartland of Cities. University of Chicago Press
مرتضی راوندی: تاریخ اجتماعی ایران. (جلد ۱) - ۱۶۸–۱۷۳
کتیبهٔ بیستون بند ۷۰ و همچنین ستون چهارم. =
محل سرزمین اساطیری دیلمون
پیوند به بیرون
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در هزاره ۴ (پیش از میلاد)
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در هزاره سوم (پیش از میلاد)
ایالتها و قلمروهای منحلشده در سده ۲۰ (پیش از میلاد)
باستانشناسی عراق
بنیانگذاریها در هزاره ششم (پیش از میلاد)
بینالنهرین
تمدنها
تمدنهای باستانی در غرب آسیا
خاور نزدیک باستان
شام (سرزمین)
مناطق مسکونی بنیانگذاریشده در هزاره ۶ (پیش از میلاد)
هلال حاصلخیز |
6558 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%DB%8C%D8%AF%20%D8%AC%D8%A7%D8%B2 | اسید جاز | اسید جاز یا اسید جَز که با نام کلاب جَز نیز شناخته شدهاست، یک سبک موسیقی است که از آمیختن عناصر سبکهای جاز، سول، فانک، دیسکو و هیپ هاپ به وجود آمده است. اسید جز ریشه در باشگاههای لندن در اواسط دههٔ ۱۹۸۰ و جنبش «گرووِ کمیاب» دارد که به ایالات متحده، اروپای شرقی و برزیل نیز گسترش پیدا کرد. جنبشهای بزرگ این سبک شامل برند نیو هویز، اینکاگنیتو و یواس ۳ از بریتانیا و ترایب کلد کوئست، باکشات لوفانک و دیجیتال پلنتز از ایالات متحده بود. برخاستن موسیقی باشگاهی الکترونیک در اواسط تا اواخر دههٔ ۱۹۹۰ باعث کاهش علاقه به اسید جز شد و نهایتاً در قرن ۲۱ این جنبش به عنوان یک سبک موسیقی بسیار کمرنگ شد. بسیاری از آثاری که ممکن است با عنوان اسید جز از آنها یاد شده باشد، امروزه در قالب جز فانک، نیو سول یا جز رپ دیده میشوند.
هنرمندان قابل اشاره
جمیروکوای
تیوری کورپوریشین
کوپ
زیرو ۷
جستارهای وابسته
داون تمپو
موسیقی هیپ هاپ
دیسکو
فانک
موسیقی سول
جاز
موسیقی رقص الکترونیک
فهرست سبکهای موسیقی الکترونیک
منابع
اسید جاز
سبکهای موسیقی جاز
سبکهای موسیقی رقص الکترونیک
سبکهای موسیقی فانک
موسیقی رقص الکترونیک
موسیقی سایکدلیک |
6568 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D8%B3%20%D9%85%D8%A7%D9%86 | توماس مان | توماس مان (زاده در لوبک – درگذشته در زوریخ) نویسنده آلمانی بود که در سال ۱۹۲۹ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
آغاز زندگی
توماس مان در روز ۶ ژوئن ۱۸۷۵ در شهر لوبک آلمان زاده شد. پدر او، بازرگان غلات بود که بعدها به مقام سناتوری شهر لوبک رسید. مادر مان برزیلی با نسب پرتغالی و آلمانی بود. او تحصیلاتش را تا ۱۹ سالگی در لوبک گذراند و پس از مرگ پدرش همراه خانوادهاش راهی مونیخ شد. در آنجا وارد یک شرکت بیمه شد و توانست نخستین اثر خود، افتادهها، را به پایان برساند. در همان زمان وارد دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ شد و رشتههای تاریخ و ادبیات و اقتصاد سیاسی را دنبال کرد.
توماس مان در سال ۱۸۹۷ همراه برادرش هاینریش مان به رم رفت و در همان سال، نگارش کتاب بودنبروکها را آغاز کرد که در سال ۱۹۰۱ آن را چاپ رساند و شهرت زیادی بدست آورد. توماس در سال ۱۹۰۵ با کاتیا پرینگسهایم دختر یکی از استادان دانشگاه مونیخ ازدواج کرد.
در این مدت چند اثر دیگر از او، مانند تریستان، گرسنگان، تونیو کروگر، ساعت دشوار، در آینه، والاحضرت، فونتان پیر، شامیسو و مرگ در ونیز انتشار یافتند. در سال ۱۹۲۴ کتاب کوه جادو را منتشر کرد که باعث شد آوازه او دو چندان شود. توماس مان در فاصله سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۶ کتابهای گوته و تولستوی، گفتار و پاسخ، تلاشها، یادداشتهای پاریس را نوشت. در سال ۱۹۲۹ جایزه نوبل ادبیات به او اهدا شد. توماس مان سومین نویسنده آلمانی بود که این جایزه را به دست آورد.
رایش سوم
توماس مان از نخستین روشنفکران آلمانی بود که پس از روی کار آمدن حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان، نسبت به فجایع احتمالی توسط رایش سوم هشدار داد. او در یک سخنرانی در سالن بتهوون در برلین در سال ۱۹۳۰ که در تاریخ آلمان با عنوان «خطابهٔ آلمانی» ثبت شد طرفداران آدولف هیتلر را «بربر» خطاب کرد و از مواضع ضد انسانی و نژادپرستانه حزب نازی انتقاد کرد. به دنبال این سخنرانی، نام توماس مان در فهرست سیاه سرویسهای امنیتی رایش سوم قرار گرفته بود.
هنگامیکه حزب نازی در ۱۹۳۲ به قدرت رسید توماس مان در سفری اروپایی برای اجرای سخنرانیهای ادبی در دانشگاههای گوناگون بود. توماس مان برای اینکه بتواند دوباره به خانه خود در مونیخ بازگردد و برای حفظ شرایط مالی، مجبور شد جانب احتیاط را بگیرد و لحن جسارت های خود را ملایمتر کرد. این سیاست، مورد انتقاد اطرافیان و حتی خانواده خود او قرار گرفت. در سال ۱۹۳۳ رایش سوم، توماس مان را مورد تعقیب قرار داد و ناچار از آلمان به سوئیس رفت. توماس مان در سال ۱۹۳۵ با وجود مخالفت دوستانش تلاش کرد به آلمان بازگردد. اما به دلیل خواست دو فرزندش اریکا و کلاوس از این تصمیم منصرف شد. سرانجام توماس مان، با پافشاری دخترش، اریکا سکوت و تردید را کنار گذاشت و در ۳ فوریه ۱۹۳۶ به انتقاد صریح از حزب نازی پرداخت. در واکنش، حزب نازی، تابعیت او را لغو کرد؛ بنابراین توماس مان مجبور به مهاجرت شد.
مهاجرت
توماس مان در فاصله سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴ در رادیو صدای آمریکا برنامه اجرا میکرد. در سال ۱۹۵۲ به دنبال کارزار سیاسی کمیتهٔ ویژهٔ تفتیش عقاید کنگرهٔ ایالات متحده آمریکا در دوران مککارتیسم، به دفاع از استالینیسم متهم و ناچار به ترک ایالات متحده آمریکا شد و به سوئیس رفت. توماس مان در سال ۱۹۵۲ در روستای کوچک ارلباخ در نزدیکی شهر زوریخ ساکن شد و تا پایان عمر را در همانجا گذراند.
او در سال ۱۹۴۹ در جشن ۲۰۰ سالگی یوهان ولفگانگ فون گوته پس از ۱۵ سال تبعید به آلمان بازگشت. در همان سال دولت آلمان شرقی جایزه ادبی گوته را به توماس مان اهدا کرد و دکترای افتخاری دانشگاه آکسفورد را بدست آورد. در ۱۹۵۳ دولت فرانسه نشان افتخار صلیب لژیون دونور را به او هدیه داد و دانشگاه کمبریج نیز دکترای افتخاری به او اعطا کرد.
درگذشت
توماس مان سرانجام در روز ۱۲ اوت ۱۹۵۵ در پایان یک بیماری چندروزه و بر اثر بیماری قلبی در بیمارستان شهر زوریخ در میان جمعی از نزدیکانش درگذشت. دو ماه پیش از آن هشتادمین سال تولدش را جشن گرفته بود و سراسر اروپا با این مناسبت از او قدردانی کردند.
برخی از آثار
۱۹۰۱: بودنبروکها
۱۹۰۳: تریستان
۱۹۰۳: تونیو کروگر
۱۹۰۹: والاحضرت
۱۹۱۱: فلیکس کرول
۱۹۱۲: مرگ در ونیز
۱۹۱۸: مردی و سگش
۱۹۲۴: کوه جادو
۱۹۲۹: ماریو و ساحر برگردان
۱۹۳۰: خلاصه زندگی، احتیاجات روز، و ماریو و جادوگر
۱۹۳۲: گوته نماینده بورژوازی قدیم
۱۹۳۳: یوسف و برادرانش (رمان چهارگانه که از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۳ به نگارش درآمد و شامل تاریخ یعقوب، یوسف جوان، یوسف در مصر، و یوسف به دست آورنده است
۱۹۳۳: تاریخ یعقوب، و رنجها و عظمت ریچارد واگنر
۱۹۳۴: یوسف جوان
۱۹۳۶: یوسف در مصر، و فروید و آینده
۱۹۳۸: شوپنهاور، اروپا هوشیار باش، و درباره پیروزیهای آینده دموکراسی
۱۹۳۹: شارلوت در وایمار، مسئله آزادی
۱۹۴۳: یوسف به دست آورنده
۱۹۴۵: آلمان و آلمانیها، قانون، و اصالت فکر
۱۹۴۷: دکتر فاستوس
۱۹۵۱: گناهکار مقدس
۱۹۵۴: قوی سیاه
۱۹۵۴: اعترافات فلیکس کرول، (این رمان ناتمام حاصل بسط داستان کوتاه فلیکس کرول است که در سال ۱۹۱۱ نوشته شد)
پانویس
پیوند به بیرون
ادبیات آلمان از توماس مان تا یولیا فرانک
اکران ادبیات بازآفرینی آثار ادبی
توماس مان
آلمانیهای مهاجرتکرده به ایالات متحده آمریکا
استادان دانشگاه پرینستون
استادان دانشگاه الجیبیتی
افراد آلمانی برزیلیتبار
افراد امپراتوری آلمان
افراد جمهوری وایمار
افراد دارای تابعیت ایالات متحده آمریکا
اهالی لوبک
برندگان جایزه نوبل ادبیات
برندگان جایزه نوبل اهل آلمان
پرتغالیتبارهای اهل آلمان
جستارنویسان اهل آلمان
جستارنویسان اهل ایالات متحده آمریکا
خودزندگینامهنویسان اهل آلمان
دارندگان لژیون دونور
دانشآموختگان دانشگاه فنی مونیخ
دانشآموختگان دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ
درگذشتگان ۱۹۵۵ (میلادی)
دریافتکنندگان پور لو مریت (نشان غیرنظامی)
دریافتکنندگان جایزه ادبی گوته
افراد الجیبیتی اهل آلمان
رماننویسان سده ۱۹ (میلادی) اهل آلمان
رماننویسان سده ۲۰ (میلادی) اهل آلمان
رماننویسان مرد اهل آلمان
رماننویسان مرد اهل ایالات متحده آمریکا
زادگان ۱۸۷۵ (میلادی)
ضد فاشیست اهل آلمان
لوتریانهای اهل آلمان
مردان دوجنسگرا
منتقدان اجتماعی
مان، توماس
نویسندگان اهل ایالات متحده آمریکا
نویسندگان اهل شلسویگ-هولشتاین
نویسندگان داستان کوتاه سده ۱۹ (میلادی)
نویسندگان داستان کوتاه سده ۲۰ (میلادی)
نویسندگان داستان کوتاه مرد اهل آلمان
نویسندگان داستان کوتاه مرد اهل ایالات متحده آمریکا
نویسندگان الجیبیتی
نویسندگان دوجنسگرا
نویسندگان سده ۱۹ (میلادی) اهل آلمان
نویسندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل آلمان
نویسندگان نوگرا
مهاجران از آلمان نازی به سوئیس |
6572 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%84%20%D9%81%D9%88%DA%A9%D9%88 | میشل فوکو | پُل میشِل فوکو ؛ (۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ – ۲۴ ژوئن ۱۹۸۴) فیلسوف، روانشناس، تاریخدان، باستانشناس اندیشه، متفکر و جامعهشناس فرانسوی بود.
ابتدای زندگی
وی، فرزند «آن مالاپار» و جراح متمول «پل فوکو» بود که در ۱۵ اکتبر ۱۹۲۶ در ناحیه سنت موار، پواتیه، فرانسه به دنیا آمد. بعدها اسم خود را به میشل فوکو تغییر داد. او صاحب کرسی «تاریخ نظامهای فکری» در کالج دو فرانس بود و در دانشگاه ایالتی نیویورک در بوفالو و دانشگاه کالیفرنیا، برکلی تدریس کرد.
به خاطر نظریات عمیق و دیدگاه انقلابی دربارهٔ جامعه، سیاست و تاریخ از سرشناسترین متفکران قرن بیستم محسوب میشود. همچنین فوکو جزو رهبران نظری پساساختارگرایی محسوب میشود.
دیدگاهها
شهرت فوکو در آن است که او نخستین کسی است که از فرضیهٔ روشنگری دربارهٔ عینی بودن شناخت خلع ید کردهاست. فوکو عنوان کرد که زبان، حقیقت جهان را بیان نمیکند بلکه بازتابی از تجربهٔ شخصی فرد است.
او در مطالعات انسانشناختی خود مطرح میکند که میان استفاده از زبان و قدرت، نوعی همبستگی وجود دارد، به گونهای که زبان برای قدرتمندان و صاحبان امتیاز جنبهٔ ابزاری دارد و در حفظ و حمایت از پایگاه اجتماعی-سیاسی آنها عمل میکند.
نزد فوکو، وظیفهٔ هرمنوتیک خلع از قدرت نهفته در ورای متنی است که میخوانیم. در نتیجه، او نسبت به مضبوطات و اسناد تاریخی از آن دست که عرضه میشوند، چنین نظر دارد که همه ذهنی و تحریف شدهاند و در واقع جهان بینی نویسنده و خواننده را بازتاب میکنند. رخدادهای تاریخی ای که ما ضبط میکنیم، آنهایی است که در واقع با میل ما به قدرت تناسب دارند.
برخی فوکو را یک «نوساختارگرا» میدانند اما اغلب او را اندیشمندی «پساساختارگرا» تلقی میکنند.
او موضع آلتوسر را به غاییترین نتایج ممکن میرساند و مانند او مفهوم حقیقت را به مثابه انطباق یا تناظر بین ایدهها و چیزها رد میکند.
مسئلهٔ قدرت
فوکو فرزند زمانهای پرآشوب بود. دهههای شصت و هفتاد در فرانسه، همه جا پر بود از تظاهرات و اعتصابها و شورشهای دانشجویی، در مقابل اقتدار سیاسی. ذهنیت مردم چنان تغییر پیدا کرده بود که در همه چیز حتی در این که چه کسی وظایف درون خانه را به عهده داشته باشد و چه کسی وظایف بیرون خانه نشانی از قدرت سیاسی مییافتند؛ و تمام فعالیتهای فوکو نیز بر همین محور بود که چگونه ساختار قدرت تمام شئون زندگی اجتماعی را کنترل میکند.
در نظریات مارکسیستهایی همچون لویی آلتوسر، قدرت چیزی در تملک طبقات بالاست که به واسطه آن طبقات پایین را سرکوب میکنند. اما فوکو با تغییر دادن این دیدگاه، قدرت را جاری در تمام جامعه و در تمام امور روزمره و روابط افراد میداند.
غالباً تصور میکنند که قدرت چیزی نیست جز توانایی عاملانی قدرتمند، در اعمال اراده خویش بر مردمی بی قدرت، و واداشتن آنها به کاری که خود نمیخواهند. فوکو به نقد این نگرش میپردازد، و میگوید قدرت بیشتر چیزی شبیه به «راهبرد» است، شکل انجام کارهاست، نه چیزی که میتوان به چنگش آورد. نظامی از روابط است که در سرتاسر جامعه، خانواده و اداره و مدرسه و روابط زن و مرد، گستردهاست و روابط افراد را تعریف میکند، نه این که صرفاً در نهادهای خاصی مانند دولت و پلیس جای گرفته باشد و تنها نقش سرکوبگر داشته باشد.
با این تحلیل، برخلاف مارکسیستها که میگفتند باید با انقلاب قدرت را از طبقه بالا گرفت و جامعهای آزاد ساخت، فوکو معتقد بود: انقلاب به معنای آزادی از قدرت سرکوبگر نیست، بلکه نوعی متفاوت از تنظیم همان روابط قدرت است. قدرت مجموعه ای از تقابلهای دو سویه نیست، بلکه شبکه ای پویا از منازعات است؛ بنابراین روابط مربوط به قدرت بیش از آنکه مربوط به سلطه یک گروه بر گروه دیگر باشند، چرخشی اند.
در نتیجه فوکو میگفت: شکلهای مختلف مبارزات اقتدارستیزانه (مخالفت با سلطه مردان بر زنان، مخالفت با سلطه زمامداران بر مردم، و…) تنها حمله به این یا آن نهاد قدرت، یا گروه، یا طبقه است. اما هنگامی که طبقه غالب سقوط کرد و شورشگران قدرت یافتند، باز همان شیوههای طبقه سقوط کرده را ادامه خواهند داد.
در نتیجهٔ این مبارزات به باور فوکو، مانع تحلیل درستی از نیروهای وسیعتر قدرت میشود. آنچه باید با آن مبارزه شود، افراد و گروهها نیستند، بلکه روشها و شکلهای قدرت است.
فوکو در مراقبت و تنبیه و کتابهای دیگر، بحث میکند که در جوامع کنونی هر چند مثل گذشته مجازاتهای وحشیانه بدنی بر مجرمان اعمال نمیشود، اما شکل دیگری از نظارت جای این مجازاتها را گرفتهاست. او به طرح زندان سراسربین جرمی بنتام اشاره میکند که در آن زندانها به صورت حلقهای به دور یک برج مراقبت مرکزی ساخته میشوند و نگهبان از برج مراقبت میتواند تکتک سلولها را زیر نظر بگیرد. این طرح که جایگزین زندانهای تاریک و پوشیده و دخمهمانند قدیم شده، نشان دهندهٔ تغییر بزرگی در ساختار قدرت است: استفاده از حس نظارت و دیدهشدن، حتی اگر در واقع کسی نباشد که ببیند، برای آن که افراد (زندانیها، دانشآموزان، کارگران، خریداران فروشگاه) انضباطی درونی داشته باشند و خود عامل اعمال قدرت بر خود و سرکوب خود باشند.
فوکو میگوید: این شکل جدید اعمال قدرت (اعمال قدرت و سرکوبگری درونی توسط خود افراد) علت اصلی آن است که نظامهای سلطنتی (که عامل قدرت و سرکوبگری بیرونی و در هیئت پادشاه متبلور بود) کمکم برچیده شدند.
فوکو میگوید که هر رابطهٔ اجتماعی، یک رابطهٔ قدرت است. اما، او یادآور میشود که هر رابطهٔ قدرت، الزاماً به سلطه ختم نمیشود. از نظر او، قدرت در اجتماع مدرن، نظامی از روابط مبتنی بر دانش (شبکهٔ دانش-قدرت) است که فرد را در درون خود جا میدهد. به این معنا که فرد، همزمان که شناخته میشود (در دفاتر خارجی ثبت میشود یا از درون خود را مطابق هنجارها و دانش تحمیل شده از سوی اجتماع میفهمد و طبقهبندی میکند) یا تحت نظام دانشهایی چون پزشکی، روانشناسی یا آموزش قرار میگیرد، مرئی میشود و به این ترتیب، تحت سیطرهٔ قدرت قرار میگیرد (مراقبت و تنبیه، ۱۳۷۸). قدرت، بدن افراد را نیز از طریق آموزش و نظم دادن به محیط زندگی تحت تأثیر قرار میدهد و به همین دلیل میتوان از زیست-قدرت یا زیست-سیاستی حرف زد که میخواهد بر بدن اعمال شده و آن را در نظم مورد نظر خود سازمان دهد (منبع پیشین و تاریخ جنسیت، ۱۳۸۴). اما، فوکو در نهایت میگوید که قصد اصلی او، بررسی قدرت نبوده و میخواسته مسئلهٔ سوژه را بررسی کند؛ یعنی چگونگی شکلگیری فرد به عنوان کسی که میشناسد و البته، به نظر فوکو همزمان خود را تحت انقیاد قرار میدهد
فوکو و انقلاب ایران
فوکو دوبار، از ۲۵ شهریور تا ۲ مهر ۱۳۵۷ و از ۱۸ تا ۲۴ آبان ۱۳۵۷ به ایران سفر کرد و در این سفرها، در تهران و قم و آبادان، با برخی از رهبران ملی و دینی و گروههای مختلفی که در انقلاب دست داشتند ملاقات کرد. حاصل این سفرها مجموعه گزارشها و مقالاتی شد که فوکو برای روزنامه ایتالیایی کوریره دلا سرا نوشت. این مقالات با عنوان «ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند» در ایران ترجمه شدهاست. همچنین مصاحبهٔ او دربارهٔ انقلاب ایران نیز با عنوان «ایران روح یک جهان بیروح» ترجمه شدهاست. فوکو در این مقالهها و مصاحبهها نگاهی ستایشآمیز به انقلاب ایران و رهبری آن خمینی داشته که باعث شد رسانههای فرانسه شدیداً از او انتقاد کنند. رنه بیتون دربارهٔ او میگوید: «شاید فوکو به دلیل اشتباهاتش در جوانی در حزب کمونیست بخشیده شود، اما او هرگز برای حمایت آشکارش از رژیم خمینی در ایران، حمایت از رابطه جنسی با کودکان و حمایت ضمنی از تجاوز جنسی بخشیده نشده و نخواهد شد.»
کتابشناسی
از مشهورترین آثار وی، میتوان به نظم اشیا، نظم گفتمان، دیرینهشناسی دانش، مراقبت و تنبیه، پیدایش کلینیک، تاریخ جنون و تاریخ جنسیت اشاره کرد. همچنین، مجموعهٔ چند جلدی درسگفتارهای میشل فوکو در کلژ دو فرانس نیز از سوی انتشارات گالیمار منتشر شدهاست. این درسها در سالهای اواخر دههٔ ۱۹۷۰ و دههٔ ۱۹۸۰ ارائه شدهاند. از جمله این درسگفتارها میتوان به باید از جامعه دفاع کرد و تولد زیستسیاست سوژه و حقیقت مندی اشاره کرد. برخی از این آثار از جمله خاستگاه هرمنوتیک خود به فارسی ترجمه شدهاند.
زندگی شخصی
فوکو که در یک خانواده متمول به دنیا آمده بود سالهای جوانی متلاطمی داشت که بخشی از آن را در آسایشگاه روانی گذراند. در آنجا او با لوئی آلتوسر آشنا شد و آلتوسر او را تشویق کرد که مارکسیست شود. فوکو شخصیتی متناقض و پیچیده داشت و به همین دلیل دیدیه اریبون که اولین زندگینامهنویس او بود گفتهاست که پشت هر کدام از ماسکهای فوکو، باید منتظر فوکوی متفاوتی بود. فوکو آشکارا همجنسگرا بود و مهمترین شریک جنسی او دانیل دفر نام داشت. از سال ۲۰۲۰ در مورد تمایل جنسی او به کودکان ادعاهایی مطرح شدهاست. مشخصاً نویسندهای به نام گای سورمان در مورد زمانی که فوکو در تونس بوده و برای برقراری روابط جنسی با کودکان بر روی سنگ قبر در گورستان پول پرداخته در روزنامه فرانس-آمریک مطالبی گفتهاست. در کتاب فیلسوفان بدکردار ادعا شدهاست فوکو که بر اثر بیماری ایدز درگذشت، پیش از مرگ دهها نفر را به ایدز مبتلا کرده بود.
سالشمار زندگی
۱۹۴۲: مطالعات رسمی او در فلسفه آغاز میشود.
۱۹۴۵: به پاریس آمد و نزد ژان ایپولیت به تحصیل پرداخت.
۱۹۴۶: وارد آموزشگاه آکادمیک اکول نورمال سوپریور شد.
۱۹۴۸: سعی کرد تا با قرص خودکشی کند.
۱۹۵۰: به پیشنهاد لوئی آلتوسر به حزب کمونیست فرانسه پیوست.
۱۹۵۱: خود را به افسردگی زد تا از خدمت نظام وظیفه معاف شود.
۱۹۵۲: به دانشگاه لیل رفت تا به مقام دستیاری برسد.
۱۹۵۳:روانشناسی از ۱۸۵۰ تا ۱۹۵۰ منعکسکننده تلاشهای او در جهت آن بود که این رشته را به جایگاه علمی و با موضوع موجودیت انسانی برساند.
۱۹۵۴: کتاب بیماری روانی و روانپزشکی را به عنوان تلاشی برای رد روشهای گوناگون منتشر کرد.
۱۹۵۵: از وی دعوت شد تا به دانشکده مطالعات رومی در دانشگاه اوپسالا بپیوندد. درسی در مورد درک عشق در ادبیات فرانسه از مارکی دوساد تا ژان ژنه ارائه داد.
۱۹۵۸: به همراه مأموری از وزارت آموزش برای بازدید از کراکو همسفر شد. روزی آن خانم غفلتاً وارد اتاق فوکو و او را مشغول عیش و عشرت غافلگیر کرد. در این دوران همجنسگرایی وی تقریباً علنی شده بود و در میان معاشرانش مردان زننما هم پیدا میشدند.
۱۹۶۱: پدر او مُرد. فوکو در بایگانیهای پاریس سرگرم تکمیل پژوهش خود دربارهٔ تاریخ جنون بود.
۱۹۶۲: کتاب تاریخ جنون را منتشر کرد.
۱۹۶۳: تولد درمانگاه: دیرینهشناسی ادراک پزشکی را منتشر کرد.
۱۹۶۵: نظم اشیاء: دیرینهشناسی علوم انسانی را در این سال نوشت.
۱۹۶۶: در دانشگاه تونس در مراکش منصبی به او محول شد.
۱۹۶۷: به پاریس رفت تا دربارهٔ فضا برای معماران سخنرانی کند.
۱۹۶۹: دیرینهشناسی دانش را منتشر کرد.
۱۹۷۰: پس از مرگ ژان ایپولیت به استادی تاریخ نظامهای اندیشه در کولژ دو فرانس رسید.
۱۹۷۱: در یک برنامه تلویزیونی در آمستردام با نوام چامسکی بر سر مسئله قدرت و عدالت مدرن به بحث پرداخت. در همین سال وی در بنیانگذاری «گروه اطلاعات دربارهٔ زندانها» (GIP) که گروهی اجتماعی برای رسیدگی به وضع زندانیان بود، شرکت کرد.
۱۹۷۲: در درگیریهای دانشجویان به همراه فرانسوا موریاک دستگیر شد. در طی سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۳ سخنرانیهای وی در فرانسه و برزیل شامل بررسی جامعهٔ جزایی و قدرت قضایی بود. این پژوهش در سال ۱۹۷۵ به انتشار کتاب مراقبت و تنبیه: زایش زندان انجامید.
۱۹۷۵–۱۹۷۷: به همراه ایو مونتان و چند تن دیگر برای نجات جان شورشیانی که در معرض خطر اعدام به دست رژیم فرانکو بودند به مادرید رفت اما از گفتگوی او با مطبوعات جلوگیری شد. در همین سال نخستین جلد از کتاب خودآگاهی فرد به عنوان سوژه جنسیت تحت عنوان تاریخ جنسیت:یک مقدمه را منتشر کرد. به دانشگاه برکلی دعوت شد.
۱۹۷۷: ژان بودریار مقالهای به عنوان فوکو را فراموش کن نوشت.
۱۹۷۸: فوکو در توکیو دربارهٔ قدرت و فلسفه به سخنرانی پرداخت.
۱۹۷۹: فوکو در ایالات متحده جایگاهی اسطورهای یافته بود. او به عنوان استاد مدعو در دانشگاه برکلی در سالهای آخر دربارهٔ حقیقت و سوبژکتویته سخنرانی میکرد. مجله تایم به بحث دربارهٔ فوکو پرداخت.
۱۹۸۳:در برکلی به سخنرانی دربارهٔ چیستی روشنگری پرداخت. یورگن هابرماس در سخنرانی خود دربارهٔ «گفتمان مدرنیته» فوکو را مورد حمله قرار داد. جلد دوم تاریخ جنسیت با عنوان فرعی کاربرد لذت منتشر شد. در دوم ژوئن ۱۹۸۳ فوکو در خانه حالش به هم خورده و به کلینیک سن میشل و در ۹ ژوئن از آنجا به سالپتیریر برده شد. در ۲۴ ژوئن تب فوکو شدت گرفت و در ساعت ۱:۱۵ بعد از ظهر درگذشت. پزشکان علت مرگ وی را عفونت مغزی به دلیل آثار بیماری نقص اکتسابی سیستم ایمنی بدن (یا ایدز) اعلام نمودند.
پانویس
منابع
دریفوس، هیوبرت و رابینو، پل. میشل فوکو فراسوی ساختارگرایی و هرمنوتیک. ترجمهٔ حسین بشیریه، تهران: نی، ۱۳۷۸.
فوکو، میشل. مراقبت و تنبیه. ترجمهٔ نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نی، ۱۳۷۸.
فوکو، میشل. [تارخ جنسیت، جلد اول] اراده به دانستن. ترجمهٔ نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران: نی، ۱۳۸۴۸.
هوراکس، کریس. فوکو، قدم اول. ترجمهٔ پیام یزدانجو، تهران: نشر و پژوهش شیرازه، ۱۳۷۹.
شکوهی، ابوالفضل. نگاهی به اندیشهٔ سیاسی میشل فوکو. سایت نصور
فوکو، میشل، تولد زیست سیاست: درسگفتارهای کلژ دوفرانس ۱۹۷۸–۱۹۷۹، ترجمهٔ رضا نجف زاده، نشر نی، ۱۳۹۰.
فوکو، میشل، باید از جامعه دفاع کرد: درسگفتارهای کولژ دوفرانس ۱۹۷۵–۱۹۷۶، ترجمهٔ رضا نجف زاده، انتشارات رخ داد نو، ۱۳۹۱.
فوکو، میشل. ایرانیها چه رؤیایی در سر دارند؟. ترجمهٔ حسین معصومی همدانی. چاپ چهارم. تهران: هرمس.
تیموتی الیری. «فوکو و ادبیات داستانی: کتاب تجربه» ترجمهٔ فرهاد اکبرزاده، نشر بان. ۱۳۹۶.
پیوند به بیرون
میشل فوکو
استادان دانشگاه اوپسالا
استادان دانشگاه ورشو
استادان دانشگاه همجنسگرای مرد
استادان کلژ دو فرانس
اعضای هیئت علمی دانشگاه برکلی
انسانشناسان اجتماعی
انسانشناسان اهل فرانسه
انسانشناسان سده ۲۰ (میلادی)
اهالی پواتیه
بیخدایان اهل فرانسه
پساساختارگراها
تاریخ روانپزشکی
تاریخنگاران اجتماعی
تاریخنگاران اهل فرانسه
تاریخنگاران الجیبیتی
تاریخنگاران سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه
تاریخنگاران علم
تاریخنگاران فرهنگی
تاریخنگاران فناوری
جامعهشناسان اهل فرانسه
جامعهشناسان مرد
جنبش ضد روانپزشکی
حامیان مواد روانگردان
دانشآموختگان مدرسه عالی نرمال
درگذشتگان ۱۹۸۴ (میلادی)
درگذشتگان به علت ایدز
افراد الجیبیتی اهل فرانسه
زادگان ۱۹۲۶ (میلادی)
ساختارگرایان
شناختشناسان
فعالان حقوق الجیبیتی اهل فرانسه
فلسفه جنسیتگرایی
فیلسوفان اجتماعی
فیلسوفان ادبیات
فیلسوفان اهل فرانسه
فیلسوفان بیخدا
فیلسوفان تمایلات جنسی
فیلسوفان سده ۲۰ (میلادی)
فیلسوفان سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه
فیلسوفان سیاسی اهل فرانسه
فیلسوفان فرهنگ
فیلسوفان فناوری
فیلسوفان قارهای
کاتولیکهای رومی سابق
مرگهای ناشی از ایدز در فرانسه
منتقدان اجتماعی
منتقدان ادبی اهل فرانسه
نویسندگان الجیبیتی
نویسندگان الجیبیتی اهل فرانسه
نویسندگان الجیبیتی فرانسویزبان
نویسندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه
نویسندگان مرد اهل فرانسه
نویسندگان همجنسگرای مرد
نظریه پستمدرن
نظریهپردازان سیاست اهل فرانسه
نظریهپردازان علوم بلاغی
نظریهپردازان انتقادی
ساختارگرایی اجتماعی |
6580 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%DB%8C%D8%B1 | کویر | کویر یا نمکزار منطقهای است که به دلیل موقعیت جغرافیایی (معمولاً ختم رودخانهها در آن) و حرارت شدید آفتاب به نمکزار بدل شده باشد. برخی کویرها قبلاً دریاچه یا دریاهایی بودهاند که در اثر تبخیر آب از آنها به نمکزار بدل شدهاند.
کویر مرکزی ایران که دشت کویر نامیده میشود، درون خود تعداد زیادی کویر کوچکتر، مانند کویر درانجیر، کویر ساغند، کویر بند ریگ را جا دادهاست.
تفاوت کویر و بیابان
با وجود اینکه در بین عامه مردم رایج است که اصطلاح «کویر» و «بیابان» را بهجای یکدیگر بهکار میبرند ولی بین این دو اصطلاح تفاوت اساسی وجود دارد. کویر به زمینهای رسی پفکرده، با شوری و نمک بسیار شدید گفته میشود که گیاهان نمیتوانند در آن رشد نمایند. در بعضی از کویرها که شوری شن و ماسه کمتر است، ممکن است گیاهانی مانند گز که دربرابر املاح نمکی مقاوم است، در آن رشد نماید؛ بنابراین کویر معمولاً زمینهایی با شوری بالا و بدون گیاه است که به آن «نمکزار» نیز گفته میشود. ولی بیابان به بخشی از مناطق خشک گفته میشود که بارندگی سالانه آن کمتر از ۵۰ میلیمتر است و ممکن است چند سال در آن باران نبارد و با کمآبی و تبخیر شدید مواجه است و پوشش گیاهی آن بسیار ضعیف است.
کویر (نمکزار) پدیدهای ژئومورفولوژیکی- هیدرولوژیکی است که در مجاورت بیابانها و گاهی در میان آنها شکل میگیرد و به پستترین نقاط داخلی مناطق بیابانی که میزان نمک در آن بسیار زیاد است، گفته میشود (مانند دشت کویر در مرکز ایران). ولی بیابان پدیدهای جغرافیایی و واژهای بومشناسی و اقلیمی است و به مکانی با پوشش گیاهی، جانوری و میزان بارندگی کم گفته میشود (مانند دشت لوت در جنوبشرقی ایران).
از تفاوتهای دیگر بیابان و کویر این است که بیابان و اقلیمی است در حالی که کویر . همچنین تعریف بیابان و کویر از دیدگاههای مختلف تفاوت دارد، به عنوان مثال از نظر جغرافیا و اقلیمشناسی بیابان واقعی به سرزمینی گفته میشود که متوسط بارش سالانه آن کمتر از ۵۰ میلیمتر است. در گیاهشناسی، علوم کشاورزی و منابع طبیعی مناطقی را بیابان گویند که از لحاظ پوشش گیاهی بسیار فقیر باشد. یا سطح وسیعی از آن به کلی فاقد گیاه باشد. ولی کویر به مناطقی باتلاقی گفته میشود که در دل بیابان و انتهای حوضه آبریز قرار دارند و معمولاً به دلیل سطح بالای آب در اعماق کم زمین، نمک به سطح زمین نزدیک و موجب خشکی شدید میشود.
تفاوتهای کویر و بیابان را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
مواد رسوبی بیابان ها بیشتر از نوع ماسه، شن، ریگ و ... است و بافت خاک بیابان نسبت به کویر درشتتر است.
مقدار شوری خاک و نمک در بیابانها کمتر از کویر است.
پوشش گیاهی در بیابان بسیار کم و نادر است.
بیابان معمولاً فاقد آب است، مگر در واحهها، در حالی که کویرها اغلب دارای آب هستند و سطح آب هم معمولاً بالا است.
بیابان برعکس کویر سطحی نسبتاً ناهموار دارد و چندان مسطح نیست.
ویژگیها و شرایط تشکیل کویر
کویر به زمینهای گلی و شور و نمکزار گفته میشود. به بیان دیگر، کویر زمین گلی است که در آن ترکیبات نمکی به مقدار زیاد یا کم وجود دارد و برای زراعت مساعد نیست.
ویژگیها
از ویژگیهای مهم کویر میتوان به این موارد اشاره کرد:
دارای خاک ریزبافت مثل رس و … است.
پوشش گیاهی از نوع گیاهان شورپسند (هالوفیت) است.
کویرها اغلب دارای آب هستند و سطح آب هم معمولاً بالا است.
سطحی نسبتاً صاف دارند و معمولاً آب ناهمواریهای اطراف وارد آن میشود و به همین دلیل گاهی به صورت دریاچههای کوچک فصلی ظاهر میشوند.
کویر معمولاً عارضهای است در داخل بیابان.
درجه شوری آن بسیار زیاد است.
شرایط تشکیل
زمینهای پست و کمارتفاع
خاکهای نرم و ریزدانه
سطح ایستابی بالا و نوسان شدید فصلی آن
وجود املاح و سازندهای تبخیری شور و غیر شور
کویرهای ایران
کویر مرکزی از شمال به رشتهکوههای البرز شرقی و کوههای بینالود، از شرق به شهر عشقآباد و ازبک کوه در شهرستان طبس، از غرب به کویر کوچک و از جنوب به بیابان لوت و کویرهای اطراف یزد و خور محدود میشود.
کویر کوچک (کویر مسیله) از شمال به کوههای البرز شرقی و مرکزی از جنوب به ریگ جن از غرب به کوههای مرکزی ایران و کوههای کرکس و از غرب به کویر بزرگ محدود میشود. این کویر دربرگیرنده کویرهای مرنجاب، بند ریگ، دره نخجیر، کویر سمنان و دریاچه نمک آران، دریاچه حوض سلطان و کوههایی همچون سیاه کوه، سفید آب، کوه طلحه. کوه دم و کوه یخاب است.
مناطق کویری طبس و یزد جزو دیگر مناطق کویری ایران است که حد فاصلی بین بیابان لوت و کویر بزرگ محسوب میشوند. باتلاق گاوخونی در شرق اصفهان نیز در این منطقه واقع شدهاست.
جستارهای وابسته
فهرست کویرهای ایران
دق (جغرافیا)
حوضه بسته
پهنه گلی
شورستان
نگارخانه
منابع
ژئومورفولوژی
کویرها
نمکها
زمینچهرهای دریاچهای |
6587 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%AD%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D8%AA | فهرست حشرات | زنبورعسل
پشه
مگس
خرمگس
ملخ
سوسک
آخوندک
شته
موریانه
بید کاغذ
بید لباس
زنجره
ساس
خرچسونه
سنجاقک
کک
کفش دوزک
شبپره کولی یا پروانه ابریشمباف ناجور (Lymanteria dispar)
شبپره دمقهوهای (Euproctis chrysorrhoea)
مورچه قرمز (Solenopsis Saevissima)
سوسک ژاپنی (Popillia Japonica)
مگس میوه مدیترانهای (Certitis capitata)
مگس میوه مکزیکی (Anastrepha ludens)
مگس میوه زینتی (Dacus dorsalis)
کرم قوزه پنبه (Pectinophora gossypiella)
سوسک سفید ریشه (Graphognathus species)
ملخ چغندر قند (Circulifer tenellus)
سوسک خاپرا (Trogoderma granarium)
سوسک برگخوار غلات (Oulem melanopus)
دمجنبانک (Collembola)
زنجرک سیبزمینی (Emposca fabae)
کرم درخت (borer)
کرم خراط
منابع
وبگاه گیاهپزشکی
جانورشناسی
زیستشناسی |
6589 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%AC%D8%BA%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86 | فهرست جغرافیدانان |
جغرافیدانان مسلمان
این فهرست جغرافیدانان نامی مسلمان میباشد. فهرست به ترتیب زمان تولد اولویتبندی گشته است:
جغرافیدانان مسیحی و اروپایی
این فهرست جغرافیدانان نامی مسیحی و اروپایی میباشد. ترتیب به صورت اولویت در زمان تولد آمده است:
منابع
«فرهنگ مکتشفین و جغرافی نویسان جهان».نیک بین، نصرالله.انتشارات نبوی، چاپ وزیری ٬ ۱۳۷۵ .
جغرافیدانان
فهرستهای جغرافیایی
فهرستهای دانشمندان علوم اجتماعی |
6591 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D9%84%D8%B4%DB%8C%D9%81%D8%AA%D9%87%20%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C | گلشیفته فراهانی | رهاورد فراهانی (زادهٔ ۱۹ تیر ۱۳۶۲) که با نام گلشیفته فراهانی شناخته میشود، بازیگر ایرانی است. او دختر بازیگر، بهزاد فراهانی، است و فعالیت حرفهای خود را با بازی در فیلم درخت گلابی (۱۳۷۶) آغاز کرد که برای آن برندهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم فجر شد. او در سال ۱۳۸۲ برای نقشآفرینی در اشک سرما نیز نامزد دریافت این جایزه شد و برای فیلم بوتیک جایزهٔ بهترین بازیگر زن از جشنواره سه قاره را کسب کرد.
فیلم درباره الی (۱۳۸۷) با نقشآفرینی فراهانی با تحسین همگانی منتقدان همراه بود و چندین جوایز و نامزدی در سراسر جهان را کسب کرد. او بعد از آن به پاریس، فرانسه رفت و در هیچ فیلم ایرانی کار نکرد. او در چندین فیلم پرمخاطب از قبیل یک مشت دروغ (۲۰۰۸)، خروج: خدایان و پادشاهان (۲۰۱۴)، دزدان دریایی کارائیب: مردگان حکایت نمیکنند (۲۰۱۷) و استخراج (۲۰۲۰) ظاهر شدهاست. فراهانی در جوایز سزار برای بازی در سنگ صبور (۲۰۱۲) نامزد دریافت جایزهٔ امیدبخشترین بازیگر زن شد. همچنین فیلم پترسون (۲۰۱۶) با نقشآفرینی او، نقدهای مثبتی را از سوی منتقدان دریافت کردهاست. او از اعضای آکادمی علوم و هنرهای سینما است.
زندگی و حرفه
اوایل زندگی و پیشرفت غیرمنتظره
رهاورد فراهانی در ۱۹ تیر ۱۳۶۲ در تهران به دنیا آمد. پدر او بهزاد فراهانی، بازیگر است و مادرش نیز فهیمه رحیمینیا است. خواهر بزرگتر او شقایق فراهانی، بازیگر است و برادرش آذرخش فراهانی، موسیقیدان و نقاش است. . او فارغالتحصیل در رشتهٔ موسیقی است.
فراهانی فعالیت حرفهای خود در سال ۱۳۷۶ با فیلم درخت گلابی به کارگردانی داریوش مهرجویی آغاز کرد. این فیلم به داستان نویسندهای (همایون ارشادی) میپردازد که برای نوشتن کتاب جدیدش به باغ خانوادگی میرود و در آنجا شیفتهٔ دخترعمهاش، میم (فراهانی) میشود. فراهانی در مراحل پیش از تولید فیلم در هنرستان موسیقی مشغول به تحصیل بود و مادرش مخالف با بازیگر شدن او بود. دستیار کارگردان فیلم پس از جستجوی فراوان برای یافتن بازیگر مناسب برای نقش میم، روزی به خانه فراهانی رفت و با گرفتن عکس از او و نشان دادن آن به مهرجویی باعث شد که مهرجویی از او برای بازی در این نقش دعوت کند. علیاصغر کشانی از وبگاه نماوا نقشآفرینی او را تحسین کرد و آن را از «جذابترین و ماندگارترین نقشها در تاریخ سینما» یاد کرد. او برای نقشآفرینی در این فیلم برندهٔ جایزهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم فجر شد، که در ۱۴ سالگی جوانترین فردی است که این جایزه را به خود اختصاص دادهاست. او چند سال بعد در فیلم هفت پرده (۱۳۷۹) به کارگردانی فرزاد مؤتمن ایفای نقش کرد که هیچوقت منتشر نشد. داستان فیلم در مورد چهار جوان است که هر کدام به دلایل خود به دزدی میپردازند.
یک مشت دروغ اولین فیلم خارجی بود که او در آن به ایفای نقش پرداخت. در نخستین پوستر رسمی این فیلم هالیوودی که از سوی کمپانی برادران وارنر منتشر شد،،ایشون اولین بازیگر زن ایرانی بودن که بعد از انقلاب برهنه شد و باعث شرم زنان ایران شد،،نام گلشیفته فراهانی در فهرست بازیگران فیلم در مقام چهارم و به عنوان نخستین بازیگر زن فیلم به چشم میخورد. لئوناردو دی کاپریو، راسل کرو و مارک استرانگ، بازیگرانی هستند که نامهایشان پیش از فراهانی در پوستر فیلم قرار دارد. جای اژدها به کارگردانی رولند جافه و خورشت آلو با مرغ به کارگردانی مرجان ساتراپی و ونسان پارونو از دیگر فیلمهای او در خارج از ایران هستند.
فراهانی در مجموعهٔ تلویزیونی علمی تخیلی هجوم (۲۰۲۱–اکنون) از شبکهٔ اپل تیوی پلاس نقش مادری را ایفا میکند که در حین حملات فرازمینیها در حال تلاش برای حفاظت از خانواده خود است. او در ابتدا تمایلی به حضور در یک پروژهٔ تلویزیونی را نداشت اما بعد از اینکه فیلمنامهٔ آن را خواند و احساس میکرد که از یک فیلم بهتر است، پذیرفت تا این نقش را ایفا کند. مراحل ساخت این پروژه برای او سخت و طاقتفرسا بود. این مجموعه نقدهای ضد و نقیضی از طرف منتقدان دریافت کردهاست. اندرو وبستر از د ورج نقشآفرینی پریشان او یکی از نکات برجسته این مجموعه دانست. او در سال ۲۰۲۱ در مجموعهٔ تلویزیونی فرانسوی ویتیسی حضور داشت.
فراهانی در فیلم برادر و خواهر ساختهٔ ارنو دپلشن در کنار ماریون کوتیار و ملویل پوپو ایفای نقش کرد. او بار دیگر نقش نیک خان از فیلم استخراج را در دنبالهاش با عنوان استخراج ۲ ایفا کرد.
خوانندگی
گلشیفته فراهانی پس از خارج شدن از ایران در زمینهٔ خوانندگی نیز فعالیت کرد و ترانههایی نظیر سکوت، جستجوی سرنوشت و جز تو را اجرا کرد. در آلبوم آخ از محسن نامجو، گلشیفته فراهانی در تنظیم، نواختن پیانو و همخوانی همکاری نمود.
فراهانی در سال ۲۰۱۴ میلادی در نماهنگ (تکآهنگ) پولا (Pola) با خوانندگی گروه فرانسوی جبرووکی ایفای نقش کرد.
مشکلات حرفهای در ایران
در مرداد سال ۱۳۸۷، خبر ممنوعالخروج شدن گلشیفته فراهانی به دنبال ایفای نقش وی در فیلم هالیوودی یک مشت دروغ اعلام شد. و بعد از مدتی خبری مبنی بر سفر او به آمریکا در خبرگزاریها پخش شد. او در تیزر فیلم یک مشت دروغ در کنار لئوناردو دیکاپریو بدون حجاب دیده میشود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی – که کنترل فیلمها را انجام میدهد – اعلام کرد که مسئول ممنوعالخروج کردن افراد نیست. در همین حال، فراهانی بخاطر بازی در فیلم هالیوودی تذکر دریافت کرده بود. پس از این که شایعههایی مبنی بر پیش آمدن مشکلاتی برای وی در ایران رواج پیدا کرد، ریدلی اسکات کارگردان فیلم تلاش کرد با تغییراتی در فیلمنامه شرایطی را بر اساس قوانین ایران رعایت کند تا فیلم مشکلی برای فراهانی ایجاد نکند.
در تاریخ ۷ اکتبر ۲۰۰۸ میلادی، گلشیفته فراهانی در مصاحبه با روزنامه آمریکایی دیلینیوز گفت: «این فیلم برای من دردسرهای زیادی ایجاد کرد. گذرنامه من را توقیف کردند و چندین بار از طرف وزارت اطلاعات بازجویی شدم. نهایتاً قاضی دادگاه انقلاب اعلام کرد که باید ابتدا فیلم را ببیند تا نهایتاً حکم قضایی را برایم صادر کند.»
جواد شمقدری، معاونت سینمایی وزارت ارشاد، در نشست مطبوعاتی خرداد ماه ۱۳۹۰، دربارهٔ وضعیت گلشیفته فراهانی گفت:
فراهانی خود در گفتگو با بیبیسی فارسی دربارهٔ دلیل خروجش از ایران گفته بود:
در رسانهها
گلشیفته، نخستینبار در برابر دوربین ژان موندینو، عکاس سرشناس فرانسوی و برای مجلهٔ مادام فیگارو نیمهبرهنه شد. همچنین فیلم کوتاهی از او و پانزده بازیگر جوانِ دیگر که نامشان برای نامزدی بخش «بهترین بازیگر مستعد» جایزهٔ سزار مطرح شدهبود، منتشر شد که آنها را در حال عریانشدن نشان میداد که مورد توجه رسانهها قرار گرفت. او بعدها گفت در آن ویدئوی جایزهٔ سزار چیزی که به من گفتند این است که نما از بالای سینهام است، اما بعد دیدم که از زیر سینه گرفتهاند.
خبر انتشار کلیپ و تصویر برهنه بازیگر بالیده در سالهای پس از انقلاب ۵۷، در شبکههای اجتماعی، سایتهای خبری و وبلاگهای فارسیزبان، واکنشهای گوناگونی را در حمایت یا اعتراض و محکومیت عریانشدنِ گلشیفته برانگیخت.
مجلهٔ اگوئیست که یک مجلهٔ هنری فرانسوی است، در هفدهمین شمارهٔ خود تصاویری کاملاً برهنه از گلشیفته فراهانی را منتشر کرد. عکاس این مجموعه عکسها پائولو راورسی، عکاس سرشناس ایتالیایی مُد بود.
داوری جشنوارهها
دعوت به همکاری در آکادمی اسکار: آکادمی علوم و هنرهای سینما (اسکار) از ۷۷۴ نفر برای عضویت در این آکادمی دعوت کرد که در میان آنها نام گلشیفته فراهانی بازیگر زن ایرانی به چشم میخورد.
جشنوارهٔ لوکارنو: در سال ۲۰۱۰ و در شصت و سومین دورهٔ جشنوارهٔ فیلم لوکارنو، گلشیفته فراهانی به عنوان عضو هیئت داوران این جشنواره انتخاب شد.
جشنوارهٔ بینالمللی فیلم مراکش: فراهانی در سیزدهمین دورهٔ جشنوارهٔ بینالمللی فیلم مراکش در دسامبر ۲۰۱۳ جز هیئت داوران بود.
جشنواره فیلم ونیز: گلشیفته فراهانی دو بار در سالهای ۲۰۱۰ و ۲۰۱۳ به عنوان داور در جشنواره فیلم ونیز حضور داشت. او در شصت و سومین دوره (۲۰۱۰) به عنوان عضو هیئت داوران این جشنواره و در هفتادمین دوره (۲۰۱۳) به عنوان یکی از داوران بخش افقهای این جشنواره برگزیده شد.
جشنوارهٔ بینالمللی فیلم برلین: فراهانی در هفتاد و سومین دوره جشنواره بینالمللی فیلم برلین که در سال ۲۰۲۳ برگزار شد، از اعضای اصلی هیئت داوران به ریاست کریستن استوارت بود.
جایزهها
فیلمشناسی
فیلم
تلویزیون
تئاتر
پانویس
منابع
گفتگو گلشیفته فراهانی با مجله اکسپرس
فرهنگ سینمای ایران
هفتهنامه همشهری جوان، شماره۱۵۴، ۱۳ بهمن ۱۳۸۶
پیوند به بیرون
وبگاه رسمی گلشیفته فراهانی
گلشیفته فراهانی در توئیتر
گلشیفته فراهانی در فیسبوک
فیلم کوتاه مجله فیگارو با حضور گلشیفته فراهانی
افراد زنده
افراد فرانسوی ایرانیتبار
اهالی تهران
ایرانیان مقیم پاریس
ایرانیتبارهای مهاجرتکرده به فرانسه
بازیگران تئاتر زن اهل ایران
بازیگران زن اهل تهران
بازیگران زن سده ۲۰ (میلادی) اهل ایران
بازیگران زن سده ۲۱ (میلادی) اهل ایران
بازیگران زن فیلم اهل ایران
بازیگران زن فیلم اهل فرانسه
بازیگران مخالف جمهوری اسلامی ایران
برندگان تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن
برندگان سیمرغ بلورین بهترین بازیگر بخش بینالملل
برندگان سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن
خوانندگان زن اهل ایران
دانشآموختگان دانشگاه آزاد اسلامی
زادگان ۱۳۶۲
زادگان ۱۹۸۳ (میلادی)
زنان سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه
موسیقیدانان زن اهل فرانسه
نوازندگان پیانو اهل ایران
هنرمندان فارسیزبان |
6595 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%20%28%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86%29 | بهارستان (اصفهان) | شهر جدید بهارستان یا مسکن مهر اصفهان یکی از شهرهای برنامهریزیشده اقماری است که در ۲۰ کیلومتری جنوب شرقی شهر اصفهان و در مسیر جادهٔ اصفهان-شیراز قرار گرفتهاست.
و در دامنهٔ شمالی رشتهکوه کمارتفاعی به نام لاشْتَر قرار گرفتهاست.
این شهر در برنامهریزیهای مربوط به اسکان و شهرسازی استان اصفهان برای جذب سرریز جمعیت شهر اصفهان در نظر گرفته شدهاست.
تاریخچه
طرح اصلی شهر جدید بهارستان در سال ۱۳۷۲ خورشیدی به تأیید رسید و ساخت آن در سال ۱۳۷۶ آغاز شد. در سال ۱۳۸۴ این شهر دارای شهرداری شده و جمعیت آن حدود ۳۰هزار نفر تخمین زده شد.
ویژگیهای شهری
فازهای شهر
این شهر در حال حاضر از سه فاز تشکیل شدهاست که فاز یک و دو آن کامل شده و فاز سه در حال ساخت هست. از خیابانهای اصلی این شهر میتوان به خیابانهای الفت، آزادی، ولیعصر، فروردین، اردیبهشت و ایثار اشاره نمود.
امکانات آموزشی
این شهر دارای چند کتابخانه، سه دانشگاه و چند مدرسه در مقاطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان است.
دبستانهای بهارستان: مدرسهٔ میلادنور، کوشا، ولیعصر، حضرت رقیه، حسنی، پیروز و ... .
راهنماییهای بهارستان: مدرسهٔ کاشانی، سرو، کوشا، سمیه، طریقت، پرتو نور و معرفت.
دبیرستانهای بهارستان: صداقت، الدوز، ماضی ۱، ماضی ۲، فرهنگ، آفتاب، تمدن و ... .
دانشگاههای بهارستان: دانشگاه شیخ بهایی، نقش جهان و پیام نور
امکانات تفریحی
تنها یک بوستان در دامنۀ کوه بنام دریاچۀ زیتون در این شهر وجود دارد.
مترو
متروی این شهر از سال ۱۳۹۰ آغاز شده که از راهآهن اصفهان واقع در صفه شروع شده و به موازات جادۀ اصفهان-شیراز به طول حدود ۱۴ کیلومتر به بهارستان منتهی خواهد شد. پیشبینی می شد این مترو در سال ۱۴۰۱ به بهرهبرداری برسد.
پیوند به بیرون
پرتال شهرداری بهارستان
وبگاه شرکت عمران بهارستان
منابع
شهرستان اصفهان
شهرهای استان اصفهان
شهرهای طراحی شده در ایران
شهرهای شهرستان اصفهان |
6600 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D8%B2%D9%88%D9%86%D8%A7 | آریزونا | آریزونا یکی از ایالتهای آمریکا است که در منطقه جنوب غرب آمریکا قرار دارد. این ایالت بخشی از منطقه غرب آمریکا و منطقه کوهستانی آمریکا نیز محسوب میشود. آریزونا ششمین ایالت بزرگ و شانزدهمین ایالت پرجمعیت آمریکاست. شهر فینیکس پایتخت و پرجمعیتترین شهر آریزونا است.
آریزونا چهل و هشتمین ایالت و آخرین بخش از سرزمین اصلی آمریکا است که به ایالات متحده پیوسته. آب و هوای بیابانی نیمهٔ جنوبی آریزونا با تابستانهای گرم و زمستانهای معتدل برای آمریکاییها شناخته شدهاست. نیمهٔ شمالی آریزونا که بخشی از فلات مرتفع و بزرگ کلرادو را تشکیل میدهد، پوشیده از جنگلهای کاج، صنوبر و صنوبر داگلاس است. از دیگر ویژگی جغرافیایی این منطقه از آریزونا وجود بزرگدرههای ژرف است. بخشی از «کوههای آتشفشانی سانفرانسیسکو» نیز در شمال آریزونا واقع شدهاست. این منطقه از آریزونا دارای آب و هوایی معتدل در سه فصل از سال و برفهای سنگین در زمستان است.
ایالت آریزونا با ایالتهای نیومکزیکو، یوتا، نوادا، کالیفرنیا هممرز است. این ایالت همچنین دارای ۶۲۶ کیلومتر مرز بینالمللی با دو ایالت مکزیکی باخا کالیفرنیا و سونورا است.
با فرض این که دریاچههای بزرگ وجود ندارند، آریزونا پرجمعیتترین ایالت محصور در خشکی آمریکا محسوب میشود. پارک ملی گرند کنیون از مشهورترین زیستبومهای جهان در این ایالت قرار دارد. آریزونا همچنین چندین جنگل و پارک ملی را در خود جای دادهاست. حدود یک چهارم وسعت آریزونا را زمینهای دولتی تشکیل دادهاست که سرزمین برخی از قبایل سرخپوست مانند قبیلهٔ ناواهو، هوپی، توهونو اودهام، یوم، آپاچی، یاواپای و هوالاپای محسوب میشود.
نام
باور عمومی بر این است که ریشهٔ نام آریزونا به واژهٔ قدیمی اسپانیایی آریزوناک بر میگردد و «آریزوناک» تلفظی از واژهٔ آلی سوناک (واژهای به زبان اودهامی) به معنای «بهار کوچک» است که در گذشته به منطقهای در نزدیکی یک معدن نقره در مکزیک گفته میشد. برخی از پژوهشگران بر این باورند که "آریزوناً ریشه در عبارت اسپانیایی árida zona به معنای "منطقه خشک" دارد و برخی دیگر عبارت باسکی aritz ona را برای ریشهٔ آریزونا پیشنهاد میکنند. (به معنای یک بلوط خوب)
جغرافیا
''همچنین فهرست شهرستانها، جزیرهها، رودخانهها، دریاچهها، پارکهای ایالتی، پارکهای ملی، و جنگلهای ملی آریزونا را ببینید.
آریزونا در جنوب غرب آمریکا قرار دارد و ششمین ایالت بزرگ آمریکاست. پانزده درصد از مساحت ۲۹۵۰۰۰ کیلومترمربعی این ایالت را اراضی شخصی تشکیل میدهد. آریزونا به خاطر داشتن چشماندازهای بیابانی و انواع گیاهان خشکزی مانند کاکتوس شناخته شدهاست. آب و هوای آریزونا نیز از نکات قابل توجه این ایالت است. تابستانهای داغ و زمستانهای معتدل آب و هوای معمول آریزوناست.
همانند دیگر ایالتهای جنوب غرب آمریکا آریزونا افزون برداشتن آب و هوای بیابانی دارای پستی و بلندیهای فراوانی است. کوهها و فلات در بیش از نیمی از ایالت یافت میشود. با اینکه آریزونا ایالتی خشک است اما جنگلها ۲۷ درصد از مساحت ایالت را پوشاندهاند که تقریباً برابر با آلمان و فرانسه است. بزرگترین مجموعه از جنگلهای درخت «کاج پوندروسا» در آریزونا قرار دارد.
هوای آریزونا به دلیل قرار داشتن در مجاورت با صحرای موهاوی دارای آب و هوایی گرم و خشک است و دما در فصل تابستان به ۵۰ درجه سانتیگراد میرسد. در شمال این ایالت قبایل زیادی از سرخپوستان آمریکایی سکونت دارند، از جمله قبیله ناواهو که در مجاورت گرند کنیون قرار دارند.
تاریخ
پیشگامانی که به این سرزمین آمدند به دشواریهای بسیاری برخوردند. بخش بزرگی از این ایالت کوهستانی و فلاتی بلند است. پستیها و بلندیها و هوای سرد این منطقه مانع از کشاورزی بود. در دشتهای گسترده جنوب غرب آن نیز به جهت هوای گرم و خشکی زمین، کشتوکار بیفایده بود. از این گذشته قبیلههای سرخپوست آپاچی به سختی علیه تازهواردان میجنگید. در سال ۱۸۵۴ در آریزونا معدن مس کشف شد. از آن پس گروهگروه از مهاجران رهسپار آریزونا شدند. سرانجام در پایان سال ۱۸۸۶ قبیله آپاچی از جنگیدن با تازهآمدگان دست برداشت.
شهرستانها
اقتصاد
در سال ، این ایالت تولید ناخالص داخلی برابر با میلیارد دلار داشت، که بیش از تولید ناخالص داخلی کشور سنگاپور ( میلیارد دلار) بود.
شرکت هواپیمایی یو اس ایرویز، شرکت لوازم موسیقی فندر، فریپورت-مکموران، گوددی، سینماهای هارکینز و آن سمیکانداکتر در این ایالت مستقر است.
دانشگاهها و پژوهش
آریزونا محل استقرار دانشگاه ایالتی آریزونا است که یکی از بزرگترین دانشگاههای آمریکا از نظر تعداد دانشجو است. دانشگاه ایالتی آریزونا در شهر تمپی (یکی از مناطق مجاور فینیکس) واقع شده و بیش از پنجاه هزار دانشجو دارد.
سه رصدخانه فرد لارنس ویپل، رصدخانه بینالمللی کوه گراهام (که دارای بزرگترین و قویترین تلسکوپ ساخته شده در جهان است)، و رصدخانه ملی کیت پیک در ایالت آریزونا قرار دارند.
دانشگاههای بزرگ ایالت عبارتند از:
دانشگاه آریزونا
دانشگاه ایالتی آریزونا
دانشگاه آریزونای شمالی
پارکهای مشهور
پارک ملی جنگل سنگی
پارک ملی گرند کنیون
مانیومنت ولی
آنتلوپ کنیون
پارک ملی ساگوارو
یادبود ملی پرتگاههای ورمیلیون
یادبود ملی ناواهو
یادبود ملی ووپاتکی
یادبود ملی والنات کنیون
یادبود ملی کاکتوس لوله ارگی
یادبود ملی صحرای سونورا
یادبود ملی دهانه آتشفشان سانست
یادبود ملی کنیون د شلی
یادبود ملی چیریکاهوا
جنگل ملی کوکونینو
جنگل ملی تانتو
مشاهیر
از افراد مشهور این سرزمین میتوان دُن خوان، کوچیز، جرانیمو، استیو روچ، و سناتور جان مککین را نام برد.
نگارخانه
جستارهای وابسته
بیرمنگام
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه نشریه گردشگری-سیاحتی آریزونا هایویز
سازمان دانشجویان ایرانی-آمریکایی دانشگاه آریزونا
نگارستانی بسیار دیدنی از زیباییهای این ایالت
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۱۲ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۹۱۲ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
غرب ایالات متحده آمریکا
مستعمرههای پیشین اسپانیا |
6602 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%86%D8%AA%D8%A7%DA%A9%DB%8C | کنتاکی | کِنتاکی پانزدهمین ایالتی است که به ایالات متحده آمریکا پیوست و از نظر فرهنگی از ایالتهای جنوبی آمریکا است. پایتخت آن فرانکفورت و شهرهای مهم آن لویی ویل و لکزینگتون است.
از دیدنیهای کنتاکی میتوان پارک ملی غار ماموت را نام برد که دارای ۵۹۰ کیلومتر راه کشف شده درون غار میباشد.
نام
نام این ایالت از زبان بومیان منطقه گرفته شده، و از kenhtake به معنای «برروی بوتهزار» میباشد.
اقتصاد
در سال ، این ایالت تولید ناخالص داخلی برابر با میلیارد دلار داشت که بیش از تولید ناخالص داخلی کشور اوکراین ( میلیارد دلار) بود.
مشاهیر
از افراد مشهور این سرزمین میتوان هریت بیچر استو، جانی دپ، جنیفر لارنس، جفرسون دیویس، محمد علی کلی، دایان سایر، کلونل هارلند ساندرز(مؤسس رستورانهای زنجیرهای کیافسی)، آبراهام لینکلن و ادگار کیسی را نام برد.
دانشگاههای مشهور
دانشگاه کنتاکی
دانشگاه لویی ویل
پیوند به بیرون
عکسهایی از دره رود سرخ
پارک ملی غار ماموت
نگارخانه
منابع
ایالات کنفدراسیون مؤتلفه آمریکا
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۷۹۲ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
ایالتهای جنوبی آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۷۹۲ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
غرب میانه آمریکا |
6604 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%A8%E2%80%8C%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D9%86 | آبپران | در معماری سنتی اروپایی و ژاپنی گاه در پایان ناودانها یا فوارهها مجسمههای کوچکی به شکل جانوران زشتچهره یا دهان باز یک جانور یا صورتکی زشت درست میکنند که در معماری به آن آبپَران یا دهانهاَژدَر گفته میشود. آبپرانها معمولاً شکل صور عجایب به خود دارند.
آب در این حالت بهجای آنکه در جویهای خیابان بریزد از بالای ساختمانها و از دهانه ناودانها فوران میکند. آبپرانها را به گونهای میسازند که انگار آب از دهان موجودات عجیب به بیرون میپاشد.
نگارخانه
منابع
دانشنامه بریتانیکا، ویرایش یازدهم (در مالکیت عمومی).
اژدهایان
افسانههای فراطبیعی
تاریخ معماری
تزیین
زهکشی
شیطانها
عناصر معماری
فولکلور
آفریدههای پندارین
هیولاها
فولکلور فرانسه
معماری گوتیک
تندیسهای بیرونی
معرفیشدههای سده ۱۳ (میلادی) |
6606 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%B1%D9%88%D8%AA%D8%B3%DA%A9 | گروتسک | عجیبپردازی نوعی از طنز در ادبیات و هنر است که بسیار به طنز سیاه شباهت دارد ولی دارای تفاوتهایی با آن نیز هست. در لغت هر چیز تحریف شده، زشت، غیرعادی، خیالی یا باورنکردنی را «عجیبپردازی/گروتسک» یا صُوَر عَجایب یا عجیب و غریب میگویند. به عنوان مثال، بر اساس محتوا و نوع طنز، یک کاریکاتور با محتوای عجیبپردازانه، بین کاریکاتورهایی با طنز محض و خندهدار (Gag Cartoon) و کاریکاتورهایی با طنز سیاه قرار میگیرد.
محتوای یک طنز محض (Gag) صرفاً برای خنداندن مخاطب ساخته میشود و محتوای یک طنز سیاه معمولاً موجب خندهای همراه با وحشت، تلخکامی یا اندوه میشود. عجیبپردازی اما مخاطب را در میان این دو نوع از حالات معلّق میگذارد. تردید بین خندیدن یا وحشت کردن و بلاتکلیف میان مضحک بودن و سیاه بودن محتوا. مشخصترین این ویژگیها را در داستان کوتاه «دوست ما آقای کولبی» نوشته «دونالد بارتلمی» (Donald Barthelme) دیده میشود. (ترجمه آن در ایران با نام «بعضی از ما دوستمان کلبی را تهدید میکردیم» منتشر شده است). این داستان ماجرای عدّهای دوست است که دور هم جمع شدهاند و تصمیم گرفتهاند در فضایی بسیار دوستانه دوستشان (کلبی) را دار بزنند! داستان شرحِ گفتوگو و برنامهریزیهای این عدّه است دربارهٔ چگونگی اجرای مراسم اعدام. «اگرچه دار زدن کلبی تقریباً بهطور قطع خلاف قانون است امّا ما یک حق کاملاً اخلاقی برای این کار داریم چون او دوست ما است، از جهات گوناگون و مهّمی به ما تعلّق دارد و تازه شورش را هم درآورده».
از سری هنرهای تجسمی با درونمایهٔ عجیبوردازی و طنز سیاه میتوان به کاریکاتورهای رولان توپور اشاره کرد که کتابی از او با نام مستأجر (tenant) در ایران منتشر شده است.
گروتسک یا عجیبپردازی، در اصل به شیوهٔ آرایش دیوار و سقف سردابه (گرُتو)های پیدا شده در ویرانههای رم باستان گفته میشد.
در این تزئینات، شکلهای خیالی آدمیان، جانوران، گلها و گیاهان در طرحی متقارن، به هم بافته شدهاند.
این اصطلاح در سدهی شانزدهم میلادی رواج پیدا کرد و در مورد شکلهای کژنما و اغراقآمیز، ترسناک یا مضحک-به خصوص در مجسمهسازی- بهکار برده شد.
محمد سیاهقلم از معدود نگارگران ایران قدیم است که طرحهایی در این شیوه دارد.
منابع
مستاجر-رولان توپور
سبکهای هنرهای تجسمی
سبکهای هنری
طنز
فولکلور
گونههای ادبی
گونههای هنر |
6607 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%88%DB%8C%D9%86 | هالووین | هالووین مخفف هالووز ایونینگ (Hallows' Evening) به معنای شب قدیسان، جشنی است که در ۳۱ اکتبر و در شامگاه مراسم روز همه قدیسین از آیینهای مسیحیت غربی، برگزار میشود. هالووین روز اول مراسم سهروزه آلهالوتاید است که مناسبتی در تقویم کلیسا برای بزرگداشت یاد درگذشتگان، از جمله قدیسان، شهیدان مسیحی و دیگر مؤمنان درگذشته است.
توافقنظر رایج این است که بسیاری از سنتهای هالووین برگرفته از مراسمهای فصل برداشت محصول در فرهنگ باستانی سلتها، به خصوص جشن سوون، است؛ این مراسمها احتمالاً ریشه پاگانی داشتهاند و سوون بعد از مسیحیسازی در قرون اولیه مسیحیت به شکل هالووین درآمدهاست. گروهی دیگر معتقدند هالووین از آغاز تعطیلاتی مسیحی بودهاست و ریشههای متفاوتی با جشنهای باستانی نظیر سوون داشتهاست.
فعالیتهای مرسوم روز هالووین شامل قاشقزنی، شرکت در مهمانیهای هالووین با لباسهای ویژه این روز، تهیه کدوی هالووین، روشنکردن آتش، سیببازی، بازیهای فالبینی، شوخی دستی، بازدید از خانههای وحشت، تعریفکردن قصههای وحشتآور و تماشای فیلمهای ترسناک است. در بسیاری از نقاط جهان مراسمهای مسیحیِ روز همه قدیسان، مانند حاضر شدن در کلیسا یا روشنکردن شمع در کنار قبر مردگان، هنوز هم محبوب و رایج است اما در دیگر کشورها بُعد تجاری و غیردینی هالووین اهمیت بیشتری دارد. برخی مسیحیان به صورت تاریخی از خوردن گوشت در این روز اجتناب میکنند، سنتی که خود را در خوردن غذاهای گیاهی مثل پنکیک سیبزمینی، سیب و کیک روح در طول شبزندهداری این روز تجلی دادهاست.
ریشهٔ نام
هالووین یک واژه مسیحی است که ریشه آن به حدود ۱۷۴۵ برمیگردد. واژه «Hallowe'en» به معنی «شب قدیسان» واژهای از اصطلاح اسکاتلندی All Hallows' Eve به معنی (شب پیش از روز همه مقدسان) میآید. «eve» در زبان اسکاتس even هست و این هممعنی با e'en یا een است. با گذر زمان (All) Hallow(s) E(v)en به Hallowe'en تبدیل شد. هرچند که واژه «All Hallows» در انگلیسی باستان وجود داشت اما خود «All Hallows' Eve» تا ۱۵۵۶ دیده نشده بود.
تاریخچه
تأثیر از فرهنگ گالیک و سایر فرهنگهای سلتی
تصور میشود که آداب و رسوم امروز هالووین تحت تأثیر آداب و رسوم و اعتقادات فولکلور ملتهای سلتی به وجود آمده، اعتقاد بر این است که برخی از این آیینها ریشه در ادیان اولیهٔ مردم این نواحی داشته. در سراسر ایرلند آتشبس ناپایداری میان آداب و رسوم و اعتقادات مرتبط با مسیحیت، و آئینهای مرتبط با ادیانی که قبل از ورود مسیحیت به ایرلند وجود داشتند، برقرار بود. در حالی که برخی از فولکلوریستها ریشهٔ هالووین را در جشن رومی پومونا، الهه میوهها و دانهها، یا در یک عید مردگان، به نام پارنتالیا، دانستهاند، اما در واقع این جشن بیشتر با فستیوال سلتیکی سوون مرتبط است، که در ایرلند قدیمی برای «پایان تابستان» برگزار میشد.
سوون اولین و مهمترین روز از میان روزهای سهماهه در تقویم قرون وسطایی گالیها بود و در ۳۱ اکتبر - ۱ نوامبر در ایرلند، اسکاتلند و جزیره من جشن گرفته میشد. جشنوارهٔ مشابهی در همان زمان از سال توسط اقوام سلتی بریتونی برگزار میشد، که در ولز Calan Gaeaf، در کورنوال Kalan Gwav و در برتاین Kalan Goañv نامیده میشد؛ نامهایی که به معنی «اولین روز زمستان» بودند. در باور سلتها یک روز، در زمان غروب آفتاب به پایان میرسید و روز بعد آغاز میشد؛ بنابراین این عید شب قبل از ۷ نوامبر (نیمنقطهای میان اعتدال روز و انقلاب پاییزی) آغاز میشد. سوون و کالان گائف در اولین مکتوبات ایرلندی و ولزی ذکر شدهاند. این نامها توسط مورخان برای اشاره به آداب و رسوم سلتیکی هالووین تا قرن نوزدهم استفاده میشد و هنوز هم این واژگان در زبانهای گالیکی و ولزی معادل هالووین هستند.
سوون/ کالان گائف پایان فصل برداشت و آغاز زمستان یا «نیمه تاریک» سال را مشخص کرد و همچون Beltane / Calan Mai روز اعتدال بود؛ یعنی هنگامی که مرز بین این جهان و جهان دیگر به نازکترین حد خود میرسید. بنابرین AOS Sí (تلفظ: )، " ارواح " یا " پریان "، به راحتی میتوانستند به این دنیا آمد و شد کنند. بیشتر دانشمندان Aos Sí را «گونههای ضعیفتری از خدایان باستان [...] میدانند که قدرت آنها حتی پس از جایگزینی رسمی اعتقادات مذهبی در ذهن بومیان همچنان برقرار بود». Aos Sí هم مورد احترام و هم ترسناک بودند، افراد اغلب هنگام نزدیک شدن به خانههای خود از خدا طلب آرامش میکردند. در سوون، اعتقاد بر این بود که AOS Sí باید تسکین یابند تا مردم از دام آنها در زمستان جان سالم به در برند؛ پس غذا و نوشیدنی یا بخشهایی از محصولات خود را خارج از خانه برای Aos Sí عرضه میکردند. همچنین گفته میشود که روح مردگان در جستجوی مهماننوازی به خانههای پیشین خود بازمیگردند. مکانهایی برای استقبال از آنها کنار میز شام و کنار آتش چیده میشد. اعتقاد بر این که ارواح مردگان در یک شب از سال به خانه بر میگردند و باید آرام شوند، ظاهراً ریشهای باستانی دارد و در بسیاری از فرهنگهای سراسر جهان وجود دارد. در قرن نوزدهم در ایرلند، "شمع روشن میکردند و رسماً برای ارواح درگذشته نماز اقامه میشد. بعد از این غذا خوردن، آشامیدن، و بازی شروع را شروع میکردند.
در سراسر ایرلند و انگلیس، جشنهای خانگی شامل آیینها و بازیهایی میشد که در رابطه با پیشگویی آیندهٔ فرد، به ویژه در مورد مرگ و ازدواجش، بود. در این آئینهای پیشگویی اغلب از سیب و آجیل استفاده میشد. این موارد شامل جوشیدن سیب، بو دادن آجیل، خراش دادن یا خیره شدن به آینه، ریختن سرب مذاب یا سفیده در آب، تعبیر خواب و غیره بودند. آتش مخصوصی روشن میشد و آئینهایی هم مربوط به آن بود. شعلههای آتش، دود و خاکستر آنها دارای قدرت محافظتی و پاککنندگی در نظر گرفته میشد و همچنین برای پیشگویی استفاده از آن میکردند. در بعضی از نقاط، مشعلهایی، به عنوان نماد خورشید، روشن میکردند و معتقد بودند آتش آن از خانهها و مزارعشان محافظت میکند. گفته میشود که آتش برافروختن نوعی جادوی تقلیدی یا سمپاتیک بود - آنها شکل خورشید را تقلید میکردند تا به «قدرت رشد» کمک کند و پژمردگی و تاریکی زمستان را بلاجو باشد. در اسکاتلند، این آتشافروزی و بازیهای پیشگویی توسط بزرگان کلیسا در برخی از مناطق ممنوع شد. در ولز، آتش «برای جلوگیری از بازگشت روح مردگان به زمین» روشن میشد. در دورههای بعد میگفتند این آتش بر پا کردن باعث «دور نگهداشتن شیطان» میشود.
حداقل از قرن شانزدهم میلادی، این فستیوال در ایرلند، اسکاتلند، جزیره من و ولز، شامل نقاب پوشیدن، لالبازی و قاشقزنی میشد. این کار توسط افرادی انجام میشد که با لباس خاص (یا با لباس مبدل) خانه به خانه میرفتند، و معمولاً در ازای غذا دعا یا آهنگ میخواندند. ممکن است در اصل این رسمی بوده که به موجب آن مردم به عنوان Aos Sí یا روح مردگان تقلید میکردند و از طرف آنها اقلامی، مثل رسم کیک روح، را دریافت میکردند. اعتقاد بر این بود که تقلید از ارواح یا پوشیدن لباس مبدل، فرد را در برابر آنها محافظت میکند. توصیه بر این بود که لالبازان و قاشقزنان «ادای ارواح قدیمی زمستان را درآورده و دگرگونی و خوشبختی آرزو کنند». در مناطقی از ایرلند جنوبی، قاشقزنان دارای یک اسب سرگرمی بودند. مردی که لباسمادیان سفید (Láir Bhán) را پوشیده بود، خانه به خانه میرفت و با خواندن شعرهایی که گاه نشان از پگانیسم داشتند، از جوانان طلب خوراکی میکرد. اگر خانوار غذایی به او اهدا میکرد، میتوانست خوشبختی را از "Muck Olla" انتظار داشته باشد. انجام ندادن آن باعث بدبختی میشد. در اسکاتلند، جوانان با صورتکهایی که نقاشی یا سیاه شده بود، خانه به خانه میرفتند و اغلب تهدید میکردند در صورت عدم استقبال، شیطنت میکنند. اف. ماریان مک نیل معتقدست که در این جشنواره باستانی افرادی با لباس شبیه ارواح حضور داشتند و این صورتکها با خاکستر برگرفته از آتش مقدس مشخص سیاه شده بودند. در مناطقی از ولز، مردان لباسهای موجود ترسناکی به نام " گوراچود " را میپوشیدند. در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰، جوانان در گلامورگن و اورکنی لباس مبدل به تن میکردند.
در جاهای دیگر اروپا، اسبهای نقاپپوش و تزئین شده، بخشی دیگر از جشنوارههای سالانه بودند. با این حال، در مناطق سلتیکزبان آنها «به ویژه برای شبی مناسب بودند، که گفته میشد موجودات ماورا طبیعی در خارج از قلمرو خود هستند و میتوان توسط افراد سرگردان از آنها تقلید یا دفعشان کرد». حداقل از قرن هجدهم، «تقلید از ارواح خبیث» منجر به شوخی در ایرلند و مناطق مرتفع اسکاتلند شد. پوشیدن لباس و شوخی در هالووین در قرن بیستم به انگلستان هم سرایت کرد. بهطور سنتی، شوخیکنندگان از شلغم توخالی یا چغندر گاوی، که اغلب با صورت گروتسک حکاکی میشدند، به عنوان فانوس استفاده میکردند. کسانی که آنها را میساختند، ادعا داشتند فانوسها نمایانگر ارواح هستند، یا برای دفع ارواح شیطانی استفاده میشوند. در قرن نوزدهم این فانوسها در مناطقی از ایرلند و ارتفاعات اسکاتلند و همچنین در سامرست معمول بودند. در قرن ۲۰ فانوسها به سایر مناطق انگلیس گسترش یافتند و بهطور کلی به عنوان فانوس جک معروف شدند.
تأثیر مسیحیت
تصور میشود آداب و رسوم امروزی هالووین تحتتأثیر دگم مسیحی و اعمال ناشی از آن قرار گرفتهاست. هالووین شب قبل از اعیاد مقدس مسیحیان برگزار میشود؛ روز همه مقدسین (به انگلیسی: All Hallows' Day, All Saints 'یا Hallowmas) فردای این شب، در اول نوامبر و در روز ارواح درگذشتگان، ۲ نوامبر گرامی داشته میشوند؛ بنابراین جشن شب ۳۱ اکتبر در اصل All Hallows' Eve به معنی شب پیش از همهٔ اعیاد، نام دارد. از زمان کلیسای اولیه، رسم بود که شب پیش از فرارسیدن اعیاد بزرگ مسیحیت (مانند کریسمس، عید پاک و پنجاهه) را با شبزندهداری سر کنند. این سه روز در مجموع ''Allhallowtide'' نامیده میشود و زمانی برای تکریم مقدسین و دعا برای ارواح کسانی است که به تازگی از دنیا رفتهاند و هنوز به بهشت نرسیدهاند. مراسم بزرگداشت همهٔ مقدسین و شهدا توسط چندین کلیسا در تاریخهای مختلف، بیشتر در بهار، برگزار میشدهاست. در سال ۶۰۹ میلادی، پاپ بونیفاس چهارم روز ۱۳ مه پانتئون در رم را برای «سنت ماری و همهٔ شهدا» باز-وقف کرد. این روز با اعیاد لموریا، که جشنوارهٔ مردگان در روم باستان بود، و تاریخ بزرگداشت مقدسین ادسا در زمان افرایم در یک روز بودند.
جشن All Hallows، که در کلیسای غربی در روز کنونیاش برگزار میشود، میتواند تاریخ برگزاری خود را از زمان خطبهٔ پاپ گریگوری سوم (۷۳۱–۷۴۱) گرفته باشد که در این روز، در سنت پیتر برای یادگارهای «رسولان مقدس و همه مقدسین، شهدا و اعترافکنندگان» نطق کرد. در سال ۸۳۵ میلادی، روز All Hallows 'بهطور رسمی به دستور پاپ گریگوری چهارم به ۱ نوامبر، همان تاریخ سوون، تغییر یافت. برخی معتقدند که این امر به دلیل نفوذ فرهنگ سلتیک بودهاست، در حالی که برخی دیگر عقیده دارند که این برگرفته از یک ایدهٔ ژرمنی بوده؛ اگرچه ادعا میشود که هر دو خلق ژرمنی و سلتیک در ابتدای زمستان از مردگان یاد میکردند. ممکن است آنها مناسبترین زمان را برای انجام این کار در نظر گرفته باشند، زیرا اعتدال پاییزی زمان «مرگ» در طبیعت است. همچنین گفته میشود که یکی از دلایل تغییر تاریخ این یادواره، «گرمای هوا در تابستانهای رم بود که موجب سختی زائران بسیاری میشد که به این شهر میآمدند» و شاید به دلیل ملاحظات بهداشت عمومی در مورد تب رومی هم بوده باشد؛ بیماریای که ادعا میشود تابستان را برای مردم منطقه غیرقابل زیست میکرد.
در پایان قرن ۱۲ این یادواره در سراسر اروپا به روزهای مقدس همگانی تبدیل شده بود و سنتهایی یافته بود؛ مانند به صدا درآمدن ناقوس کلیساها برای کمک به ارواحی که در برزخ گیر افتادند. علاوه بر این، «رسم بود که مأموران حمل سیاهپوش در خیابانها رژه میرفتند، صدای زنگ عزاداری را به صدا درمیآوردند و همه مسیحیان خوب را به یاد آوردن ارواح مفلوک فرا میخواندند.» «روحگری» (Souling)، سنتی از پختن و پخش کردن کیکهای روح برای همهٔ ارواح کسانی بود که همچون مسیحیان تعمید داده شده بودند، و شاید منشأ رسم امروزی «کلک یا خوراکی» باشد. قدمت این رسم حداقل تا قرن پانزدهم بازمیگردد و در مناطقی از انگلیس، فلاندر، آلمان و اتریش آثار قدمت آن پیداست. گروهی از افراد فقیر، غالباً کودک، در طول Allhallowtide خانه به خانه میرفتند و در ازای دعا برای مردگان، به ویژه روح دوستان و بستگان اهداکنندگان، کیکهای روح جمع میکردند. همچنین کیکهای روح جمع میشد تا به خود ارواح اهدا شود، وگرنه «روحچیها» (soulers) به عنوان نمایندهٔ آن ارواح عمل میکردند. همانند سنت روزه نانهای داغ صلیبنشان، کیکهای روح Allhallowtide هم اغلب با علامت صلیب پخت میشدند و به عنوان صدقه پخش میشدند. شکسپیر در کمدی خود با نام دو نجیبزادهٔ ورونا (۱۵۹۳) از رسم روحگری یاد میکند. وزیر عیسوی، پرنس سوری کنته، در مورد سنت پوشیدن لباس مخصوص نوشته: «این عقیدهٔ سنتی وجود دارد که ارواح قبل از رفتن به دنیای بعدی، برای جلوگیری از شناخته شدن توسط هر فردی که ممکن است به دنبال انتقامجویی از آنان باشد، ماسک میزنند یا لباس مبدل میپوشند تا هویت خود را پنهان کنند.»
ادعا میشود که در قرون وسطی، کلیساهایی که برای نمایش یادگار مقدسین شهید در Allhallowtide بیش از حد فقیر بودند، به اهالی اجازه میدادند به جای آنها، لباس مقدسیدن را بپوشند. برخی از مسیحیان امروزی نیز در هالووین این رسم را رعایت میکنند. لسلی باناتین معتقد است که این میتواند مسیحی شدن یک رسم پیشین پگانها (مشرکان) باشد. مسیحیان هنگام روحگری، «فانوسهایی از شلغم گود شده» را با خود حمل میکردند. گفته شدهاست که این همان جک-اُ-لنترن یا کدوی هالووین امروزی است، که در اصل نمایانگر روح مردگان است. در هالووین اروپای قرون وسطی، آتش بر پا کردن هدف دوگانهای داشت، چراغانی برای هدایت روحهای سرگردان تا به خانههای خانوادههایشان برسند، و همچنین منحرف کردن شیاطین از جنایت علیه خلق راستین مسیحی. خانوادههای اتریشی، انگلیسی و ایرلندی اغلب «در هر اتاق شمع میافروختند تا روح را برای بازدید از خانههای خاکی خود راهنمایی کنند.» این شمعها به «نورهای روح» معروف بودند. بسیاری از مسیحیان در سرزمین اصلی اروپا، به ویژه فرانسه معتقد بودند که «سالی یک بار، در هالووین، مردگان در صحنهای کلیسا برای یک کارناوال مخوف و شنیع زنده میشوند» که معروف به ماکابره دانس (رقص مخوف) بود، که اغلب در تزئینات کلیسا به تصویر کشیده شدهاست. کریستوفر آلمند و روزاموند مک کیتریک در کتاب The New Cambridge Medieval History مینویسند : "مسیحیان با دیدن کودکی عیسی که روی زانوی مادرش بازی میکرد تحت تأثیر قرار گرفتند؛ قلب آنها توسط باکرده سوگوار لمس شد و قدیسین حامی آنها را از حضورشان اطمینان بخشیدند. اما، در تمام مدت، ماکابره دانس از آنها میخواست که پایان همهٔ چیزهای زمینی را فراموش نکنند. " این ماکابره دنس در اشاره به مجالس مجلل روستایی و مراسم ماسک در محافل درباری بود که در آن "افراد با لباسهای مختلفی، از طبقات مختلف جامعه حضور داشتند" و شاید منشأ مهمانیهای لباس هالووین امروزی باشد، وضع شدهاست.
در بخشهایی از بریتانیا، این آداب و رسوم در زمان حملهٔ اصلاحخواهان، مایهٔ سرزنشی بر پروتستانها شد و برزخ به عنوان یک دُکترین "پاپی" ناسازگار با باور آنان از قضا و قدر معرفی شد؛ بنابراین، برای برخی از پروتستانهای ناسازگار، الهیات هالووین باز-تعریف شد؛ این بار بدون آموزههای مرتبط با برزخ، زیرا "ارواح نمیتوانند، آن گونه که کاتولیکها اغلب معتقدند و ادعا میکنند، از مسیرشان در راه بهشت به برزخ عودت کنند. در عوض، تصور شد که اشباح در جلد شیطانی قرار دارند. به همین ترتیب آنها تهدیدآمیز قلمداد شدند. " دیگر پروتستانهای معتقد به حفظ حالت میانی، هادس (آغوش ابراهیم) را قبول دارند و به رعایت آداب و رسوم اصلی پیشین ادامه دادند، به خصوص سنت روحگری که در آن شمع روشن کرده و در دستهروی با زنگ نواختن ارواح را هدایت میکردند. مارک دونلی، استاد باستانشناسی قرون وسطی، و مورخ دانیل دیهل، با توجه به ارواح شیطانی هالووین، مینویسند که "افراد برای محافظت از انبارها و خانهها و به تبع آن، اهل خانه و دامها در برابر اثر جادوگران، که تصور میشد خطری بدخیم هستند، از ارواح در مسیر سفرشان به زمین، تقدس میجوییدند. " در قرن نوزدهم، در بعضی از مناطق روستایی انگلیس، خانوادهها در شب شب All Hallows در تپهها جمع شدند. یک نفر کاهسوزان را روی چنگک نگه میداشت و بقیه به صورت حلقه ای دور او زانو میزدند و برای روح بستگان و دوستانشان دعا میکردند تا زمانی که شعلههای آتش خاموش شود. این رسم به عنوان teen'lay شناخته میشد. از جمله آداب و رسوم دیگر میتوان به آتش روشن کردن در دربشایر و آتش افروختن شبانه در هرتفوردشایر اشاره کرد که برای دعای سرگردانان روشن شده بود. افزایش محبوبیت شب گای فاکس (۵ نوامبر) از سال ۱۶۰۵ به بعد، بسیاری از سنتهای هالووین را جایگزین آن تعطیلات کرد و محبوبیت هالووین در بریتانیا کاهش یافت، به استثنای سرزمین اسکاتلند. در آنجا و در ایرلند، حداقل از اوایل قرون وسطی، سوون و هالووین را جشن میگرفتند. جشن کِرک اسکاتلندی رویکرد عملگرایانهتری نسبت به هالووین داشت؛ در این مراسم چرخه زندگی و مناسک گذار جوامع و همچنین محافظت از بقای آن در کشور، مهم تلقی میشد.
در فرانسه، برخی از خانوادههای مسیحی، شب All Hallows، کنار مزار عزیزانشان نماز خواندند و ظرفهایی پر از شیر برای آنها میگذاشتند. در هالووین ایتالیا، برخی از خانوادهها قبل از عزیمت به مراسم کلیسا، یک وعده غذای بزرگ را برای ارواح خویشاوندان خود وامینهادند. در اسپانیا، در این شب شیرینیهای مخصوصی پخته میشد که به «استخوانهای مقدس» (به ) معروف بوده و آنها را بر روی قبرهای حیاط کلیسا قرار میدادند، عملی که تا امروز ادامه دارد.
نمادها
سیر تکاملی دستساختهها و نمادهای مرتبط با هالووین در طول زمان شکل گرفتهاست. کدوهای هالووین در روز هالووین بهطور سنتی توسط حقهزنها و جهت ترساندن ارواح خبیث حمل میشوند. یک حکایت عامیانهٔ مسیحی ایرلندی مرتبط با کدوهای هالووین وجود دارد که در آن گفته شده که در باور عامیانه این کدوها نمایانگر «روحی است که ورود آن هم به بهشت و هم به جهنم رد شدهاست.»:
در ایرلند و اسکاتلند، در طول عید هالووین طبق سنتها شلغم را حکاکی میکنند، اما مردمی که به آمریکای شمالی مهاجرت کردهاند، از کدوهای بومی، که هم بزرگتر و هم نرمتر هستند و حکاکی آنها نسبت به شلغم راحتتر است، استفاده میکنند. سنت حکاکی کدو در آمریکا نخستین بار در سال ۱۸۳۷ ثبت شدهاست و در اصل بهطور کلی با زمان برداشت محصولات کشاورزی مرتبط بوده و تا پیش از اواسط تا اواخر قرن نوزدهم میلادی، بهطور مشخص با جشن هالووین مرتبط نبودهاست.
تجسم مدرن هالووین خاستگاههای زیادی دارد. این خاستگاهها شامل آخرتشناسی مسیحی، رسومات ملی، ادبیات گوتی و ترسناک (مانند رمانها فرانکنشتاین و دراکولا) و فیلمهای ترسناک کلاسیک (مانند فرانکنشتاین و مومیایی) میشوند.Rogers, Nicholas (2002). "Halloween Goes to Hollywood". Halloween: From Pagan Ritual to Party Night, pp. 103–124. New York: Oxford University Press. . تجسم اسکلت که در سنتهای مسیحی به گلگتا ارجاع دارد، بهعنوان «یادآور مرگ و کیفیت فانی زندگی انسان» به کار میرود و در نتیجه در ترکیبهای ممنتو موری و وانیتاس دیده میشود. بنابراین، استفاده از اسکلتها در رسوم هالووین، که از این موضوع تأثیر پذیرفتهاست، امری معمول است. طبق سنتها، دیوارهای پشتی کلیساها «با تصویری از روز حساب تزئین شدهاند، با بازشدن قبرها و برخاستن مردهها، همراه با بهشتی پر شده از فرشتگان و جهنمی پر از شیاطین تکمیل میشوند»؛ درونمایهای که در تشریفات این رسوم سهگانه نفوذ کردهاست. یکی از قدیمیترین آثار هنری با موضوع هالووین متعلق به جان مین، شاعر اسکاتلندی است که در سال ۱۷۸۰ که به شوخیهای دستی در هالووین اشاره کردهاست؛ «چه شوخیهای ترسناکی در راه است!»{{یادچپ|What fearfu' pranks ensue!}} علاوه بر این، باگی (روح) ماوراءالطبیعهٔ مرتبط با شب هالووین نیز از شعر «هالووین» (۱۷۸۵) اثر رابرت برنز الهام گرفتهاست. عناصر فصل پاییز نظیر کدو تنبل، پوشبرگ (گیاهشناسی) ذرت و مترسکها نیز متداول هستند. در نزدیکی روز عید هالووین، معمولاً خانهها با این انواع از نمادها تزئین میشوند. تصویرسازی هالووین دربردارندهٔ تجسمهایی از مرگ، شر و هیولاهای افسانهای است. رنگهای سیاه، نارنجی و در بعضی موارد بنفش، رنگهای سنتی جشن هالووین هستند.
جذابیت مکانهای تسخیرشده
مکانهای تسخیرشده از جمله جاذبههای تفریحی محسوب میشوند که با هدف القای حِس ترس و هیجان مراجعان طراحی شدهاند. بیشتر این جاذبهها در زمرهٔ سرگرمیهای فصلی هالووین است که میتواند شامل خانه وحشت، گروهسواری در مرغزارها یا باغ هزارتو (لابیرنت) مزارع ذرت باشد هر چند، سطح اغواگری مولفهها با رشد روزافزون صنعت، رشد چشمگیری داشتهاست. نخستین مکان مستند و هدفمند با مقوله تسخیرشدگی، خانه شبح اورتون و اسپونر بود که در سال ۱۹۱۵ میلادی در لیپهوک انگلستان افتتاح شد. در حقیقت، چنین جاذبهای بیشتر شبیه خانههای سرگرمکنندهٔ فستیوالها بود که با افزودن ویژگیهایی همچون تِمهای بخار، بر جذابیت آنها افزوده میگردید. خانهٔ تسخیرشدهٔ موصوف کماکان وجود دارد و امروزه بخشی از مجموعهٔ هالیکامب استیم محسوب میشود.
در طول دهههای ۱۹۳۰ میلادی و تقریباً همزمان با فراگیری مقولههایی مثل کلک یا خوراکی، نخستین تِمهای خانههای تسخیرشدهٔ هالووینی نیز به آهستگی در ایالات متحده ظهور کردند. پدیده نوظهور خانههای تسخیرشده در اواخر دهه ۵۰ میلادی به عنوان یکی از جذابیتهای اصلی مراسم با مرکزیت کالیفرنیا نمود بیشتری یافتند. در همان زمان و تحت حمایت مرکز بهداشت و سلامت کودکان جونیور، خانه تسخیرشدهٔ سن ماتئو در ۱۹۵۷ افتتاح شد. در طول سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۳ سراسر کشور شاهد ظهور چنین تِمهایی بود و به دنبال آن، در سال ۱۹۶۴ نیز موزهخانهٔ تسخیرشدهٔ کودکان ایندیاناپولیس افتتاح شد.
خانهٔ تسخیرشده به عنوان یک شمایل فرهنگ آمریکایی، با افتتاح عمارت تسخیر شده در ۱۲ اوت ۱۹۶۹ واقع در بخش پادشاهی جادویی دیزنیلند ارتباط دارد. نوتز بری فارم نیز که یک پارک موضوعی مرتبط با مقولهٔ جذابیتهای شبانهٔ هالووین بود به همراه نوتز اسکری فارم در سال ۱۹۷۳ افتتاح و پذیرای بازدیدکنندگان گردیدند. مسیحیان انجیلی نیز در سال ۱۹۷۲ با افتتاح یکی از نخستین جهنمخانهها، میزبان چنین جاذبههایی گشتند. اولین خانهٔ تسخیرشدهٔ هالووینی که توسط یک سازمان غیرانتفاعی اداره میگردید، در سال ۱۹۷۰ و توسط جیسیز تحت عنوان سیکامور دیر پارک در کلیفتون، اوهایو ساختهشد که توسط یک ایستگاه رادیویی با مرکزیت پخش از سینسیناتی اوهایو حمایت مالی میگردید که آخرین اجرای آن نیز مربوط به سال ۱۹۸۲ بود.
سازمان غیرانتفاعی مارس آو دایمز با تأثیر پذیرفتن از خانه اوهایو، در سال ۱۹۷۶ نمونههای مشابهی را تأسیس نمود. این سازمان به زودی و از طریق جمعآوری کمکهای مالی محلی اقدام به تأسیس یک سلسله از خانههای جمعوجور به نام کوچکخانههای تسخیرشدهٔ مارس آو دایمز نمود. هر چند، چنین به نظر میرسید که در دهه ۱۹۸۰، سازمان موصوف از حمایتهای خود در رابطه با چنین مقولهای در سطح ملی دست کشید و با این همه، برخی از خانههای تسخیرشده مارس آو دایمز تا به امروز به بقای خود ادامه دادهاند. در این میان حوادث ناخوشایندی هم به وقوع میپیوست همچون حادثهٔ آتش گرفتن قلعهٔ تسخیرشده در ۱۱ مه ۱۹۸۴ در شهر جکسون، نیوجرسی که در نتیجهٔ آن، ۸ نوجوان جان خود را از دست دادند. واکنش به چنین رویداد تلخی، تشدید مقررات مربوط به ایمنی، درج کدهای ساختمانی مجزا به همراه افزایش میزان دفعات بازرسی از جاذبههای مرتبط با این مقوله بود. اماکن کوچکتر به ویژه مکانهای تحت حمایت موسسات غیرانتفاعی، قادر به رقابت اقتصادی نبودند و میدان را به شرکتهای تجاری بزرگتر سپردند. تأسیساتی که در مقاطعی میتوانستند از مقرراتهای احتیاطی با بهانهٔ موقتی بودن اجتناب ورزند، اکنون ملزم به دریافت و درج کدهای سختگیرانهتری برای ارتقا به جاذبههای دائمی و ایمن بودند.
در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰، پارکهای موضوعی با جدیت به این حرفه وارد شدند. جشنواره ترسناک ششپرچم در سال ۱۹۸۶ آغاز به فعالیت نمود و یونیورسال استودیوز فلوریدا، برنامه شبهای ترسناک هالووین را شروع کرد. یونیورسال استودیوز سنگاپور به همراه یونیورسال استودیوز ژاپن نیز در چنین رویدادهایی شرکت میکنند. دیزنی نیز در خلال همین دوران در شعب پارکهای خود در کشورهایی مثل پاریس، هنگ کنک و توکیو به همراه ایالات متحده، رویدادهای مهم هالووینی را برگزار مینماید. تفریحگاههای پارک موضوعی هم، از دیدگاه مقیاس و میزان بازدیدکنندگان امروزه به وفور یافت میشوند.
غذا
در روز هالووین، بسیاری از فرقههای مسیحیت غربی، به پرهیز از خوردن گوشت و طبخ غذاهای گیاهی مرتبط با این روز تشویق شدهاند.
به این دلیل که در نیمکره شمالی، جشن هالووین همزمان با برداشت سالیانهٔ سیب است، آبنبات سیب، کارامل سیب و تافی سیب از خوراکیهای معمول هالووین است که با چرخاندن سیبهای کامل در یک شربت قند چسبناک ساخته میشود و گاهی آنها را در آجیل میغلتانیم.
زمانی آبنبات سیب معمولاً به بچههایی که در هالووین قاشقزنی میکردند داده میشد، اما شایعات گستردهای مبنی بر اینکه برخی از افراد در ایالات متحده وسایل خطرناک مثل سنجاق و تیغهای تیز در آن جاسازی میکنند، باعث شد که احتیاط بیشتری صورت بگیرد و روند اهدای آبنبات سیب به کودکان قاشقزن در هالووین کمرنگ شد. اگرچه شواهدی از چنین حوادثی وجود دارد، اما نسبت به میزان گزارش چنین مواردی، موارد واقعی شامل اقدامات مخرب بسیار نادر است و هرگز منجر به آسیب جدی نشدهاست؛ با این وجود، بسیاری از والدین به دلیل رسانههای جمعی گمان میکردند که این اقدامات شنیع و خطرناک، امری شایع است. در اوج این هیجانات و تنشها، برخی از بیمارستانها پیشنهاد رایگان حمل دستگاههای ایکس ری مخصوص کودکان هالووین را به منظور شناسایی شواهد خرابکاری دادند. تقریباً در تمام معدود موارد شناختهشدهٔ مسمومیت با آبنبات، والدینی وجود داشتند که آبنبات بچههای خود را مسموم کرده بودند.
یکی از سنتهای نوینی که در ایرلند وجود دارد، پخت (یا امروزه خرید) یک کیک کشمشی است که در آن جایزههایی از قبیل یک حلقهٔ ساده، یک سکه و سایر موارد جذاب قبل از پخت قرار داده شدهاست؛ این جوایز برای فرد خوششانسی که آن را پیدا کند در نظر گرفته شدهاست؛ همچنین گفته شدهاست کسی که حلقه را بگیرد، در سال پیشرو عشق واقعی خود را پیدا خواهد کرد! این موضوع مشابه سنت کیک پادشاه در جشن خاجشویان است.
در هالووین خوراکیهای مختلفی از جمله انواع آبنبات، کیک و شیرینی مثل آبنبات سیب، کارامل سیب، کیک کشمشی، کیک کدو تنبل، ذرت شیرین و … خورده میشود.
جشنهای مشابه و نگرشها
عید مردگان یا عید بزرگداشت مردگان و روح اجدادی یا یادبود نیاکان در بسیاری از فرهنگهای سنتی سراسر جهان برگزار میشدهاست و معمولاً به احترام و به یاد مردگان، و اغلب پس از برداشت محصول در ماه اوت، سپتامبر، اکتبر، یا نوامبر برگزار میشدهاست. در آیینهای باستان ایران، در هند، پیترو پاکش در بوداگرایی ژاپنی عید احترام به روح نیاکانِ اُبُن نام دارد. در فرهنگ مردم چین و تایوان عید ارواح جشن گرفته میشود.
در دوران باستان در ایران مراسمی برای تکریم مردگان وجود داشتهاست. هالوین هم یک سنت برای تکریم مردگان است و مشابه چنین مراسمی در همه ایران کهن دستکم یکبار در سال برگزار میشدهاست رگههایی از این مراسم امروزه در مراسم چراغ شب برات هنوز باقی ماندهاست. هرچند در سدههای اخیر چراغ برات از ماه مهر به ماه قمری منتقل شده ولی احتمالاً جزو جشنهای مختلف مهرگان اول تا ۱۶ مهر و بهطور مشخص ۱۳ تا ۱۶ ماه بودهاست این مراسم در آیین چراغ برات و آیین پیترو پاکش هندوها و مراسم ابن بوداییها و در مراسم هالوین مسیحیها حفظ شدهاست ماسکهایی که از گورهای ایلامی از جمله گور کیدین هوتران یکم در خوزستان هم پیدا شده و ماسکی که از غار کلمانکره لرستان پیدا شده دلیل دیگری بر انجام مراسم تکریم مردگان در دوران باستان ایران است.
یهودیت
آلفرد کولاچ ، رابی یهودی، در جلد دوم کتاب «چرا در یهودیت» میگوید که هالووین توسط هلاخای یهودیت مجاز شمرده نشدهاست زیرا برخلاف بخش ۱۸:۳ کتاب سفر لاویان است چراکه در این بخش از کتاب، یهودیان از شرکت در سنتها و آداب و رسوم غیر یهودی و کفار نهی شدهاند. بسیاری از یهودیان، سالیانه چهار بار مراسم Yizkor یا یادآوری انجام میدهند که شبیه به مراسمی است که مسیحیت غربی در هالووین انجام میدهند؛ که در آن دعاکنندگان برای شهدا و یکی از اعضای خانوادهشان نیایش میکنند. با این اوصاف، بسیاری از یهودیان آمریکایی، هالووین را جدای از خاستگاه مسیحی آن جشن میگیرند. جفری گلدواسر که یک رابی اصلاحگرا و نواندیش است، معتقد است: «هیچ دلیل مذهبی برای اینکه یهودیان معاصر نباید هالووین را جشن بگیرند، وجود ندارد.» این در حالی است که میشل بروید که یک رابی یهودی ارتدکس است، با اینکه یهودیان این جشن را برپا دارند، مخالف است. او میگوید که یهودیان باید جشن پوریم را برپا دارند؛ جایی که کودکان برای برپایی جشن، لباسهای مخصوص و سنتی میپوشند.A Jewish exploration of halloween The Jewish Journal
اسلام
شیخ ادریس پالمر، نویسندهٔ کتاب «یک راهنمای مصور مختصر برای درک اسلام» معتقد است مسلمانان نباید در جشن هالووین شرکت کنند؛ او اینگونه بیان میکند که «شرکت در هالووین بدتر از شرکت در کریسمس، عید پاک و … است. این گناهی بدتر از آن است که یک مسلمان، به یک مسیحی بابت سجده بر مصلوب تبریک بگوید.» جاوید مؤمن، نویسندهٔ مسلمان با این عقیده مخالف است؛ او میگوید این که دخترش مانند غرفهٔ تلفن انگلیسی (لباس هالووین) لباس بپوشد، ایمانش را به عنوان یک مسلمان از بین نخواهد برد.
هندوئیسم
هندوها در فستیوال پترو پاکشا، مردگان را یاد میکنند؛ در این مراسم، هندوها مراسمی برگزار میکنند و ادای احترام و نیایش میکنند تا «تا روح نیاکانشان را آرام نگه دارند.» این جشن در ماه بهادراپادا که یک ماه هندو است، برگزار میشود (زمان آن معمولاً اواسط سپتامبر است). گاهی زمان جشن دیوالی که یکی از جشنهای هندو است، با زمان برگزاری هالووین همزمان میشود و ضدیت ایجاد میکند؛ برخی از هندیها تصمیم میگیرند که در جشن هالووین شرکت کنند؛ اما سایر هندوها از جمله سمیه داسگوپتا مخالف برپایی جشنهایی با زمینهٔ غربی مانند هالووین هستند که «جشنوارههای بومی هندوها را تحت تأثیر قرار میدهد.»
پاگانیسم مدرن
هیچ قانون یا دیدگاه ثابتی از جانب کسانی که خود را پاگانیست مدرن یا ویکان توصیف میکنند دربارهٔ هالووین وجود ندارد. برخی از پاگانیستهای مدرن، هالووین را جشن نمیگیرند و به جای آن، در ۱ نوامبر جشن سوون را گرامی میدارند؛ برخی از نئوپاگانها از جشنهای هالووین لذت میبرند و اظهار میکنند که میتوان "علاوه بر سرگرمی هالووین" "مراسم باشکوه سوون" را نیز برگزار کرد؛ برخی دیگر از نئوپاگانها با برگزاری جشن هالووین مخالف هستند و اظهار میدارند که هالووین، جشن سوون را بیاهمیت میکند؛ آنها میگویند که «به خاطر اذیت و آزار و مزاحمت حاصل از قاشقزنی هالووین، از آن اجتناب کنید.» مجلهٔ دانشجویی مانیتوبان مینویسد: «ویکانها بهطور رسمی هالووین را جشن نمیگیرند، با این وجود در تقویم یک ویکان خوب، روز ۳۱ اکتبر نشاندار شدهاست! با شروع غروب آفتاب، ویکانها مراسمی را جشن میگیرند که سوون نامیده میشود. جشن سوون، از سنت و فرهنگ مردم سلتی میآید و منحصر به دیدگاههای مذهبی پاگان نظیر ویکا نیست. در حالیکه سنت و فرهنگ جشن سوون از کشورهای سلتی میآید، اما ویکانهای مدرن تلاش و اصراری برای تکرار تاریخی مراسم ندارند و به سبک خود آن را برگزار میکنند؛ البته برخی از آیینهای این جشن همچنان انجام میشوند. در اصل، این جشن به عنوان زمانی برای گرامیداشت تاریکی و مردگان در نظر گرفته میشدهاست و ممکن است این، یکی از دلایل تشابه و اشتباه گرفتن جشن سوون با هالووین باشد.»
در سراسر جهان
اهمیت و شیوهٔ برگزاری هالووین در کشورهایی که این جشن در آنها دیده شدهاست، بسیار متفاوت است. در اسکاتلند و ایرلند، سنت برگزاری هالووین به این صورت است که کودکان لباسهای فریبنده و ماسک میزنند و مهمانی و دورهمی برگزار میشود؛ در ایرلند همچنین مراسمات چراغانی و آتشبازی هم برگزار میشود. در برتانی کودکان با قرار دادن شمع در داخل جمجمه، برای ترساندن بازدیدکنندگان و مراجعان قبرستانها تلاش میکنند و با آنها شوخی میکنند. مهاجرت گستردهٔ آن سوی اقیانوس اطلس بین اروپا و آمریکا در قرن نوزدهم، هالووین را در آمریکای شمالی رواج داد؛ به طوری که جشن در ایالات متحده و کانادا تأثیر مهمی در نحوهٔ برگزاری این رویداد در سایر کشورها داشتهاست. بزرگترین تأثیر فرهنگ آمریکای شمالی در برگزاری هالووین بر عناصر نمادین و تجاری و به ویژه در مکانهایی مانند اکوادور، شیلی، استرالیا، نیوزیلند، اروپای قارهای (بیشترین تأثیر)، فنلاند، ژاپن و سایر بخشهای شرق آسیا تجلی یافتهاست. مردم فیلیپین در هالووین، در تدارک عید مقدسان که در روز ۱ نوامبر است و روز ارواح درگذشته که در روز ۲ نوامبر است، به زادگاه خود بازمیگردند و شمع و گل خریداری میکنند. در مکزیک و آمریکای لاتین، این روز به عنوان روز مردگان شناخته میشود؛ بیشتر مردم آمریکای لاتین برای بزرگداشت بستگان درگذشتهٔ خود، در خانههایشان محراب و یادبودی میسازند و آنها را با گل و شکلات و سایر نذورات تزئین میکنند.
جستارهای وابسته
فهرست فیلمها درباره هالووین
شب شیطان
شب والپورگیس
روشنایی مرداب
سوون (جشن)
جادی
عید ارواح
چراغ شب برات
یادداشتها
منابع
برای مطالعه بیشتر
Diane C. Arkins, Halloween: Romantic Art and Customs of Yesteryear, Pelican Publishing Company (2000). 96 pages.
Diane C. Arkins, Halloween Merrymaking: An Illustrated Celebration Of Fun, Food, And Frolics From Halloweens Past, Pelican Publishing Company (2004). 112 pages.
Lesley Bannatyne, Halloween: An American Holiday, An American History, Facts on File (1990, Pelican Publishing Company, 1998). 180 pages.
Lesley Bannatyne, A Halloween Reader. Stories, Poems and Plays from Halloweens Past, Pelican Publishing Company (2004). 272 pages.
Phyllis Galembo, Dressed for Thrills: 100 Years of Halloween Costumes and Masquerade, Harry N. Abrams, Inc. (2002). 128 pages.
Editha Hörandner (ed.), Halloween in der Steiermark und anderswo, Volkskunde (Münster in Westfalen), LIT Verlag Münster (2005). 308 pages.
Lisa Morton, Trick or Treat A history of Halloween, Reaktion Books (2012). 229 pages.
Lisa Morton, The Halloween Encyclopedia, McFarland & Company (2003). 240 pages.
Nicholas Rogers, Halloween: From Pagan Ritual to Party Night, Oxford University Press, US (2002).
Jack Santino (ed.), Halloween and Other Festivals of Death and Life, University of Tennessee Press (1994). 280 pages.
David J. Skal, Death Makes a Holiday: A Cultural History of Halloween, Bloomsbury US (2003). 224 pages.
James Tipper, Gods of The Nowhere: A Novel of Halloween'', Waxlight Press (2013). 294 pages.
پیوند به بیرون
«تاریخچهٔ مختصر هالووین» در بیبیسی
«تاریخچهٔ هالووین» در کانال هیستوری
جشنوارههای پاییز
جشنهای نقابپوشان
فرهنگ در اسکاتلند
فرهنگ در ایرلند
فولکلور اسکاتلند
فولکلور ایرلند
مناسبتهای مردگان
مسیحیت و مرگ
مناسبتهای اکتبر
مناسبتهای هالووین
هالووین |
6609 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%BA%20%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%28%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%29 | مرغ دریایی (نمایشنامه) | مرغ دریایی نام یکی از نمایشنامههای آنتون چخوف است.
این نمایشنامه شخصیترین اثر چخوف است و در عین حال نقطه عطفی در زندگی وی بهشمار میرود، که قطعاً بهترین و مشهورترین نمایشنامۀ این داستاننویس چیرهدست روس نیز هست.
چخوف در این نمایشنامه افکار و دیدگاههای والایش دربارهٔ هنر، قریحه هنری و چیستی هنر را با صراحت و شفافیتی کمنظیر ابراز میکند. سراسر این نمایشنامه پر است از رنج و حرمان و یاس و پوچیهای آدمهای به تنگ آمده از یکنواختی و روزمرگی زندگی. مرغ دریایی پر است از عشق، عشقهای ناکام و شکست خورده، عشقهای پرملال و کهنه و عشقهای یک جانبه و مصیبت بار. شش رابطه تو در تو و پیچیده عاشقانه بستر اصلی نمایشنامه مرغ دریایی است. شخصیتهای مرغ دریایی به مانند اغلب شخصیتهای چخوفی مردمانی مردد، سستنهاد و حقیرند، که گاه از سر بیکاری و تنها برای قابل تحمل ساختن رخوت و ملال زندگی به سادگی دل میبازند.
اما چخوف آدمهایش را پس از گشت و گذاری رؤیا گونه در عالم موهومات، با حقایق تلخ و ناخوشایند زندگی رو در رو میسازد. این کاراکترها وقتی با حقایق زندگی آن گونه که هست آشنا میشوند، ضعفها و حقارتهای خود را بیش از پیش به نمایش میگذارند. در کنار مایههای عاطفی چخوف در مرغ دریایی به ستایشی با واسطه از هنر دست میزند و در این میانه دشواریهای دستیابی به گوهر واقعی هنر را نیز مینمایاند. عرصه هنر در دیدگاه چخوف، جایگاه متوسطها نیست. به همین خاطر است که علاقهمندان هنر و فعالیتهای هنری در نمایشنامه مرغ دریایی، پس از برخورد با موانع صعب و بلند فعالیت سالم هنری، سرخورده و بیانگیزه از حرکت به سوی اهداف بلند پروازانه خود بازمیمانند. اوج دیدگاه چخوف دربارهٔ هنر را میتوان در این جملات جست. «برای ما هنرمندان و نویسندگان مسئله اساسی شهرت نیست. شکوه و جلال و آنچه را من روزی در آرزویش بودم نیز نیست. مسئله اساسی قدرت تحمل است. این است که بدانیم چگونه صلیب خود را بر دوش کشیم و ایمانمان را از دست ندهیم. من ایمان دارم و کمتر رنج میکشم.» این جملات را به سادگی میتوان چخول چخوف دربارۀ هنر و رسالت هنرمند دانست. جملات و عباراتی که به اقتضای الزامهای نمایشی در قالبی شعار گونه ریخته شده و میتواند تکهای از سوگند نامه خیالی «هنرمند» باشد. در واقع تنها هنر نیست که در این نمایشنامه مورد ستایش واقع میشود، بلکه روح هنرمند و رنجهایی که یک هنرمند برای رسیدن بهغایت لذت از خلق یک اثر هنری متحمل میشود است که ارزش و شأن ستایش مییابد. به مانند همیشه در فضای آثار نمایشی چخوف، رنج تطهیرکننده جان و روان است. خاصه آن که این رنجها روح یک هنرمند را صیقل دهد.
ولی انسان داستانهای چخوف همواره در چنبره رخوت و بی عملی اسیر شده و در خسران است. آدمهای چخوف به قول خودش «بردگان ابتذال» اند. همه گرفتار در منجلاب کسالت، ناتوانی و اجبار و همه در حال زوال و فروپاشی. آنتون چخوف انسان نمونه عصر خود را این گونه میدید. ذوق، استعداد و قریحه انسانی است که در این ورطه انحطاط به هدر میرود. آن که در وادی هنر سیر میکند نیز از این انسداد و انجماد فکری بیشتر متضرر میشود. این جبر جهان چخوفی است. چخوف گاه چنان با شخصیتهای داستانی و نمایشی اش ابراز همدردی و همذات پنداری میکند که گویی خود و زندگی خود را نگاشتهاست؛ و گاه چنان بی رحمانه شلاق تیز انتقاد را بر پیکره شخصیتهایش میکوبد که پنداری از حضور این گونه افراد در اطراف خود رنجهای بسیار بردهاست.
کسانی که گاه به رغم استعدادهای غیرقابل انکار، به واسطه بی هدفی یا گمراهی به دامان ابتذال و بی انگیزگی غلتیدهاند.
مرغ دریایی و میهنپرستی
مرغ دریایی نیز به مانند دیگر آثار آنتون چخوف عاری از اندیشههای ملیگرایانه و شور وطن پرستانه نیست. چخوف عمیقاً به وظیفه و رسالت هنرمند، نسبت به وطن و هموطنان معتقد بود. او با تیزهوشی و شناختی دقیق از زیرساختهای فرهنگی، سیاسی و اعتقادی جامعه خود، حساب وطنپرستی و نوع دوستی را از عامیگری جدا ساخت. چخوف همواره با ابتذال سر ستیز داشت و همیشه به مظاهر ابتذال و تن دادن به ذائقههای پست عامیانه میتاخت. میتوان گفت چخوف در این نمایشنامه هنرمندان و نویسندگان همدوره خود در اواخر قرن نوزدهم روسیه تزاری را مینمایاند که نه آرمان بزرگی در سر میپروراندند، و نه ذوق و قریحه درخشانی برای آفرینش و خلق هنری در خود داشتند.
چخوف همه عمر را در این حسرت سوخت تا شاید با بازنمایی تباهیهای زندگی روزمره، مسیر متفکران هنرمند و روشنفکران جامعه خود را به سوی مدینه فاضله اش هدایت کند و خب واضح است که نمیتوانست. آنتون چخوف از بروز و ظهور مظاهر بورژوازی در جامعه هنر و ادبیات سرزمین خویش میهراسید و با کمال گرایی خاص و ویژه نژاد اسلاو، میکوشید جلوی انحطاط فرهیختگان چسبیده به بدنه اشرافیت که با مکیدن تفالههای زندگی و عیش و نوش این طبقه مضمحل شده ارتزاق میکردند بایستد. چرا که میدانست جوهره ناب و اصیل هنر در آتش خودپرستیها و فساد بورژوازی تباه و نابود میشود. به همین دلیل حقیقت را بر همه چیز حتی عشق، بزرگترین و گستردهترین منبع الهام هنری ارجح میدانست. آنتون چخوف زندگی را با معیار کار و خلاقیت میسنجید و از بی عملی و رخوت هنرمندانه بیزار بود. از همین رو به هنرمند عصر و دوره خود میتاخت تا آنان را از خواب بیرون آورد. این اندیشهها در لایههای چندگانه معانی و مفاهیم نمادین آثار او چنان تنیده شده که ترجمه و اجراهای مکرر و متفاوت از آثارش هنوز هم پس از گذشت یک قرن از مرگش در بسیاری از نقاط جهان خواهان دارد. رمز ماندگاری چخوف و آثارش قابلیت تعمیم اندیشهها و دغدغههای والای او، به تمامیت کره خاکی است.
ترجمه
کتاب مرغ دریایی تاکنون توسط سه مترجم به نامهای ناهید کاشی چی، کامران فانی و پرویز شهدی ترجمه شدهاست. ناهید کاشی چی این اثر را در سال ۱۳۸۵ در ۸۰ صفحه و توسط انتشارات نشر جوانه توس به چاپ رساندهاست. کامران فانی این اثر را در سال ۱۳۹۴ در ۱۲۸ صفحه با شابک ۹۷۸۹۶۴۳۴۱۲۷۱۵ توسط انتشارات قطره به چاپ رساندهاست. پرویز شهدی نیز این اثر را در سال ۱۳۹۵ در ۱۱۶ صفحه توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به چاپ رساندهاست.
منابع
پیوند به بیرون
نوشتهای از سید علی اصغر حسینی از وبگاه آی کتاب
در آن وبگاه آمده: «استفاده از مطالب سایت با ذکر مآخذ بلامانع است.»
چند سطر درباره مرغ دریایی چخوف
نقد دو نمایشنامه چخوف در فرهنگسرای رسانه
نمایشنامههای آنتون چخوف
نمایشنامههای تراژدی
نمایشنامههای روسی مورد اقتباس در فیلمها
نمایشنامههای ۱۸۹۶ (میلادی)
نمایشنامههای مورد اقتباس در اپرا
نمایشنامههای مورد اقتباس در باله |
6612 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%B0%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A7%20%28%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%29 | سیذارتا (رمان) | سیذارتا (Siddhartha) یا سیدهارت یا سیدهارتا یا سیدهارته نام کتابی است از هرمان هسه که به تحول معنوی یک مرد هندی برهمن میپردازد. این کتاب در سال ۱۹۲۲ و پس از آنکه هسه مدتی در دهه ۱۹۱۰ در هند به سر برد منتشر شد. سیدهارت اسم اول خود بودا است و در زبان سانسکریت، به معنی جوینده است.
خلاصه داستان
«سیذارتا» پسر برهمنی است که در کرانه رودخانه و در کنار زورقها پرورش مییابد. دوستی دارد به نام «گوویندا» که با هم به درسهای پدر و فرهیختگان و افراد دانا گوش میدهند.
پدر از اینکه پسرش ولع یادگیری دارد، بسیار خشنود است و وجود مادر مملو از عشق به سیذارتا. دوستش، گوویندا هم رفتار و روح و افکار والای او را دوست دارد اما سیذارتا احساس رضایت نمیکرد و روحش آرامش نداشت. احساس خلأیی در زندگی داشت، و البته با گوش کردن به تعلیمات افراد دانا و روشنفکر نیز روحش اقناع نمیشد و آرامش واقعی را به دست نمیآورد. به خدا و آفرینش دنیا میاندیشید. او باید خویشتن خویش را مییافت. او پی برد که آموزش کافی نیست و باید خودش جستجو کند و راه را طی کند و بر خویشتن خویش چیره شود؛ بنابراین با دوستش تصمیم گرفتند که از خانه پدری بروند و شمن شوند و به ریاضت بپردازند.
زندگی معمولی دیگر برای او مفهومی نداشت، دنیا برایش تلخ بود و به ریاضت پرداخته بود. سیذارتا تنها یک هدف داشت؛ تهی شدن از هر چیز: از آرزو، شادمانی و از رنج و اگر به نفس غلبه میکرد، همه چیز در او بیدار میشد و در خویشتن خویش غرق میشد و سیذارتا غرق شدن در خویشتن خویش را از شمنها آموخت. حسها و خاطرات را در خود میکشت و به جانور و سنگ تبدیل میشد، اما دوباره به خود میآمد. هزاران بار از خود گریخته بود و بازگشت او اجتناب ناپذیر بود. اما سیذارتا به این نتیجه رسید که فقط با آموختن نمیشود، بلکه باید خودش جستجو کند. او تصمیم گرفت به محل اقامت بودا برود و شاگرد او شود. گوتاما؛ یعنی همان بودا، طریقه رهایی از رنج را یعنی رهایی از رنج این جهان و زندگی را آموزش میداد. کسانی که راه بودا را پیش گرفته بودند، رستگار میشدند؛ ولی سیذارتا آنجا را هم ترک کرد و راه خویش را دنبال کرد. او به بودا میگوید که حرفهایش را گوش کرده و مقصود او را که رهایی از رنج است، دریافته و اینکه دریافتهاست که بودا به بالاترین مقصود رسیده و به این مقصود با جستجوی خود رسیدهاست و نه از راه درس. سیذارتا میخواهد این راه را طی کند و بر خویشتن خویش چیره شود. پس با خود میاندیشد و پی میبرد که آن چیزی که معلمان نتوانستند به او بیاموزند، خویشتن بود.
او فهمید که راز خود را باید از خود یاد بگیرد و شاگرد خود باشد. سیذارتا اکنون جهان را شناخته و میخواست جای خود را در این جهان پیدا کند و به دنبال آنچه درونش به او دستور میدهد، برود. سیذارتا با زنی زیبا آشنا میشود و زندگی مادی را تجربه میکند. در کنار این زن، دوست داشتن، مهرورزی و خوشیها را میآموزد تا اینکه شبی خوابی میبیند و این زمانی است که تقریباً جوانیاش سپری و موهایش سفید شدهاست. او خواب میبیند که پرندهای که این زن زیبا داشت در لانهاش مرده و سیذارتا آن را بیرون میآورد و دور میاندازد. گویی هر چه در درون خود نیکی داشته، بیرون ریختهاست و ترس وجودش را فرا میگیرد و حس میکند تمام زندگیاش را بیهوده سپری کردهاست. بعد از این خواب، آن زن را ترک میکند. سیذارتا در واقع دیگر به مرگ خود راضی است و نمیخواهد بیش از این بار زندگی بیمحتوای خود را به دوش بکشد؛ بنابراین تصمیم میگیرد به حیات خود خاتمه دهد، اما در ساحل رودخانه ناگهان به یاد کلامی در دعای برهمنان میافتد که انسان را به ادامه راه و رسیدن به کمال فرا میخواند. در این هنگام از اندیشه خام خود منصرف میشود و خود را باز میشناسد.
او باز هم توانسته بیندیشد و ندای درونش را بشنود و بهدنبال آن بیاید. آن چشمه پاک هنوز در درون او زنده بود. آری، سیذارتا دریافت که ندای درون او درست بود. هیچ معلمی نمیتوانست راه رستگاری را به او نشان دهد، او باید خود تجربه میکرد و به ناامیدی میرسید و دوباره زندگی نوین خود را آغاز میکرد. بالاخره سیذارتا در ساحل رودخانه میماند. سیذارتا زندگیاش را برای مردی تعریف میکند و او به سیذارتا میگوید که رود با او سخن گفتهاست. روزی میرسد که افرادی از رودخانه میخواهند عبور کنند تا نزد گوتاما بروند؛ زیرا او در بستر مرگ است و یکی از آنها زن زیبایی با پسرش است که جزء رهروان گوتاما شدهاست. این پسر در واقع پسر خود سیذارتا است. در راه، این زن زیبا دچار مارگزیدگی میشود و میمیرد و سیذارتا پی میبرد که پسربچه، پسر خود او است. پسر را نزد خود نگه میدارد، اما چون پسرک به آن زندگی عادت نداشت، روزی سیذارتا را رها میکند و از آنجا میرود.
سیذارتا به دنبال او میرود ولی او را پیدا نمیکند و بازمیگردد، ولی در تمام این مدت به یاد یگانه فرزندش است تا اینکه تصمیم میگیرد به دنبال او برود و وقتی به رود نگاه میکند و خم میشود، چهره خود را میبیند که سیذارتا را به یاد چهره پدرش میاندازد و روزی را به یاد میآورد که پدرش را رها کرد و به زاهدان پیوست و پی میبرد که پدرش هم همان درد را چشیده بود که او اکنون برای پسرش میکشد. سیذارتا با صحبت کردن با مرد و گوش سپردن به آوای رود، آرامش درونی خود را بازمییابد و درمییابد که اگرچه آب همواره در گذر است، اما همیشه نیز پابرجا است. این درس بزرگی برای سیذارتا است. او اکنون راه رستگاری را یافتهاست.
در واقع، سیذارتا شناختی را که به دنبالش بود از طریق آموزش به دست نیاورد و سیر و سلوک خود را ادامه داد تا با آن زن زیبا آشنا شد و زندگی را براساس حواس تجربه کرد و بعد از آن دیگر زندگی برایش منزجر کننده شد، ولی در درون خود همواره شمن باقیمانده بود. زندگی جدیدی را شروع کرد و رمز رود را آموخت.
وقتی سیذارتا با دقت صدای رود را گوش میکرد، دریافت که همه چیز به هم وابسته است؛ صداها، اهداف، رنجها، میلها، خوبیها و بدیها. همه اینها در واقع همان دنیا است، موزیک زندگی است و ناگهان به یاد کلامی در دعای برهمنان افتاد که انسان را به ادامه راه و رسیدن به کمال فرا میخواند. در واقع سیذارتای هرمان هسه، هماهنگی دنیا را دوباره بازیافتهاست.
راه سیذارتا از خانه پدری تا رود است؛ یعنی سمبل طبیعت. سیذارتا هماهنگی جزء با کل و با وحدت است.
ویژگیهای داستان سیذارتا
این داستان نیز مانند دیگر داستان معروف هسه، دمیان، به خودشناسی و قدرت درونی انسان میپردازد.
هسه در این رمان فلسفی، زندگی دو برهمن را به نامهای سیذارتا و گوویندا که یکی به مریدان بودا میپیوندد و دیگری زندگی جسمانی را ترجیح میدهد، شرح دادهاست. رجوع بشر به طبیعت از جمله رودخانه و وحدت وجود در این رمان مطرح شدهاست.
جستارهای وابسته
هرمان هسه
بازی مهرهٔ شیشهای
منابع
ویکیپدیای انگلیسی.
بوداگرایی در خیال
نمودهای فرهنگی گوتاما بودا
تمثیل
راهبهای بودایی تخیلی
رمانهای ۱۹۲۲ (میلادی)
رمانهای آلمانی سده ۲۰ (میلادی)
رمانهای آلمانی مورد اقتباس در فیلمها
رمانهای آلمانیزبان ۱۹۲۲ (میلادی)
رمانهای تربیتی آلمان
رمانهای تربیتی
رمانهای سوئیسی مورد اقتباس در فیلمها
رمانهای فلسفی آلمان
رمانهای فلسفی
رمانهای مورد اقتباس در فیلمها
رمانهای واقعشده در هند
رمانهای هرمان هسه
کتابهای آلمانی
هند باستان در فرهنگ عامه |
6613 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%84 | بابل | بابل ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره بدارد:
مکان
شهرستان بابُل، در استان مازندران در شمال ایران
شهرِ بابُل، شهری در استان مازندران در شمال ایران
بابِل (دولتشهر)، شهری باستانی در میانرودان و پایتخت تمدن بابل
استان بابِل، از استانهای هجدهگانهٔ کشور عراق
تمدن بابِل، تمدنی باستانی در میانرودان
فرهنگ
بابل (فیلم ۲۰۰۶ آمریکایی)، فیلمی از آلخاندرو گونزالز اینیاریتو
بابل (فیلم ۲۰۰۶ هندی)
بابل (آلبوم وسپ)
بابل (آلبوم مامفرد اند سانز)، نام آلبومی از گروه فولک راک مامفرد اند سانز
موزه بابُل، تنها موزهٔ مردمشناسی مازندران در شمال ایران
بابل (روزنامه)، یکی از روزنامههای چاپشده در کشور عراق
بابل (رامهرمز)
افراد
ایزاک بابل، نویسندهٔ یهودیتبار روس
رایان بابل، بازیکن تیم ملی هلند و باشگاه آژاکس
موارد دیگر
امپراتوری بابل نو، یکی از تمدنهای باستانی حوزهٔ میانرودان
بابل میانه، از تمدنهای باستانی
بابُلرود، رودی در استان مازندران در شمال ایران
درخت بابل
برج بابِل، ساختمانی است که در سفر پیدایش به آن اشاره شده
بابل هخامنشی، یکی از ساتراپیهای شاهنشاهی هخامنشی
صفحههای ابهامزدایی مکانها
صفحههای ابهامزدایی نام خانوادگی |
6617 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%AE%D9%84%D8%B5 | تخلص | تَخَلُّص به دو معنی در میان اهل ادب معمول است. نخست نام یا کنیهای هنری است که شاعران برای خود انتخاب میکنند. بسیاری از شاعران بزرگ زبان فارسی به تخلص خود معروف هستند. مانند نظامی (که نام او الیاس بن یوسف بود)، سعدی (که نام او به احتمال زیاد مشرفالدین بود)، حافظ (که نام او شمس الدین محمد بود). ولی مولوی تخلص شخصیاش «خمش» یا «خاموش» بود و بسیاری از مواقع نیز به خاطر ارادت به شمس تبریزی «شمس» تخلص میکرد. به هرحال به تخلصش معروف نیست.
بسیار پیش میآید که در طول تاریخ چندین شاعر با یک تخلص وجود دارند. مثلاً چندین عطار یا چندین حافظ وجود دارد. گاهی هم شاعرانی هستند که دو یا سه تخلص دارند.
تخلص بیش از هرچیز در غزل کاربرد دارد و معمولاً شاعران التزام دارند که تخلص خود را در آخر غزل به نحوی بیاورند. (سنایی ظاهراً نخستین کسیاست که خود را ملزم به آوردن تخلص در غزل کردهاست. (در چهل درصد از غزلهایش)
گاه تخلص (یعنی خود لفظ تخلص) به معنای اصلی و نه برای اشاره مستقیم به شخص شاعر به کار میرود. مثلاً هوشنگ ابتهاج شاعر معاصر با تخلص «سایه» در بیت آخر یکی از غزلهایش به نام کهربا (۱۳۶۲) میگوید:
تخلص در قصیده
این تخلص به معنی گریز زدن و منتقل شدن از تشبیب و پیشدرآمد به اصل مقصود قصیده است. این گریز زدن به وسیلهٔ بیتی که آن را «بیت تخلص» مینامند، صورت میگیرد؛ حال اگر شاعر، این بیت را به زیبایی و گیرایی و مناسبت لطیف سروده و با مهارت و استادی از تشبیب به اصل موضوع قصیده انتقال یافته باشد، به کار او «حسن تخلص» میگویند.
پانویس و منابع
شفیعی کدکنی. «روانشناسی اجتماعی شعر فارسی».
شفیعی کدکنی، «روانشناسی اجتماعی شعر فارسی (در نگاهی به تخلصها)»، مجلهٔ بخارا شمارهٔ ۳۲
«ه. ا. سایه»، مجله اینترنتی کاپوچینو شماره ۱۱۰
احمدی گیوی، حسن، و دیگران. زبان و نگارش فارسی، چاپ دهم، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، زمستان ۱۳۷۴
شعر
شعر عربی
شعر فارسی
نامهای مستعار
نویسندگان با نام مستعار |
6618 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%AF%D8%AF%20%D8%A7%D9%88%D9%84 | عدد اول | عدد اول ، عددی طبیعی بزرگتر از ۱ است که نتوان آن را بهصورت ضرب دو عدد طبیعی کوچکتر نوشت (یعنی یکی از آنها نمیتواند با خود عدد برابر باشد). به عبارت سادهتر، اعداد اول، مجموعهای از اعداد طبیعی بزرگتر از ۱ هستند که فقط بر یک و خود عدد بخشپذیر هستند. عدد طبیعی بزرگتر از ۱ که اول نباشد را عدد مرکب میگویند. به عنوان مثال، ۵ یک عدد اول است، چون فقط بر یک و ۵ بخشپذیر است و تنها روشی که میتوان آن را بهصورت ضرب دو عدد طبیعی نوشت بهصورت یا است که شامل خود ۵ میشود (دو عددی که در ضرب میآیند باید از خود ۵ کوچکتر باشند). اما به عنوان مثال، ۶ یک عدد مرکب است، چرا که میتوان آن را بهصورت نوشت که هردوی آنها از ۶ کوچکترند. اعداد اول در نظریهٔ اعداد به دلیل قضیهٔ اساسی حساب نقش محوری دارند، این قضیه میگوید: هر عدد طبیعی بزرگتر از ۱، یا اول است یا اگر اول نباشد، میتوان آن را به ضرب اعداد اول تجزیه کرد، که این تجزیه در حد ترتیب یگانه است.
خاصیت اعداد اول را اول بودن میگویند. یک روش کُند برای چک کردن اول بودن یک عدد مثل ، آزمون تقسیم است. این آزمون بخش پذیر بودن بر هر عدد صحیح بین ۲ و را چک میکند. الگوریتمهای سریعتری نیز وجود دارند، مثل آزمون اول بودن میلر-رابین که سریع است، اما احتمال رخ دادن درصدی خطا نیز در آن وجود دارد. آزمون دیگر، آزمون اول بودن AKS است، که همیشه جواب صحیح بهدست میدهد، اما مرتبه زمانی آن چندجملهای است و برای کاربردهای عملی بسیار کُند میباشد. روشهای بسیار سریعی برای آزمون اول بودن اعداد خاصی مثل اعداد مرسن نیز وجود دارد. تا دسامبر ۲۰۱۸ بزرگترین عدد اول شناخته شده در سیستم ده-دهی ۲۴٬۸۶۲٬۰۴۸ رقم دارد.
اقلیدس حدود ۳۰۰ سال قبل از میلاد اثبات کرد که بینهایت عدد اول وجود دارد. با این حال، توزیع اعداد اول در میان اعداد طبیعی را میتوان از نظر آماری مدلسازی کرد. اولین نتیجهای که در این جهت حاصل شد قضیه اعداد اول بود که در انتهای قرن نوزدهم بهدست آمد. این قضیه میگوید که احتمال اول بودن یک عدد طبیعی تصادفی با تعداد ارقام آن (یعنی لگاریتم آن عدد) رابطه عکس دارد.
چندین سؤال تاریخی در ارتباط با اعداد اول هنوز لاینحل ماندهاند. این سؤالات شامل حدس گلدباخ میشود، این حدس میگوید که هر عدد صحیح زوج بزرگتر از ۲ را میتوان بهصورت جمع دو عدد اول بیان کرد. یکی دیگر از این سؤالات حدس اعداد اول دوقلو است، که میگوید تعداد اعداد اولی که تفاضلشان فقط ۲ باشد بینهایت است. چنین سؤالاتی موجب پیشرفت شاخههای مختلف نظریهٔ اعداد گشتند که در این مسیر بر روی جنبههای تحلیلی و جبری اعداد تمرکز شدهاست. اعداد اول در چندین مسیر فناوری اطلاعات استفاده شدهاند. مثل رمزنگاری کلید عمومی که به سخت بودن تجزیهٔ اعداد بزرگ به عوامل اولشان تکیه میکند. در جبر مجرد، اشیائی وجود دارند که به صورت تعمیمیافته، شبیه اعداد اول عمل میکنند. مثل عناصر اول و ایدهآلهای اول
تعریف و مثالها
عددی طبیعی (۱، ۲، ۳، ...) را «عدد اول» (یا اول) نامند اگر بزرگتر از ۱ بوده و نتوان آن را بهصورت ضرب دو عدد طبیعی کوچکتر نوشت. اعداد بزرگتر از ۱ که اول نباشند را مرکب مینامند. به بیان دیگر، اول است اگر نتوان آن را به بیش از یک گروه با اندازهٔ مساوی تقسیمبندی نمود، یا امکان آرایش نقطه به شبکهای از نقاط مستطیلگونه که طول و عرضی بزرگتر از یک داشته باشند، امکانپذیر نباشد. به عنوان مثال، در میان اعداد ۱ تا ۶، اعداد ۲، ۳ و ۵، اعداد اول میباشند، چرا که هیچ عددی آنها را به گونهای تقسیم نمیکنند که باقیمانده صفر شود. ۱ اول نیست، چرا که بهطور ویژه از تعریف مستثنی شده. ۴=۲×۲ و ۶=۲×۳، هردو اعدادی مرکباند.
مقسومعلیههای یک عدد طبیعی چون ، اعداد طبیعی هستند که را به بخشهای مساوی تقسیم میکنند. برای هر عدد طبیعی، ۱ و خود عدد همیشه جزو مقسومعلیهها میباشند. اگر مقسومعلیه دیگری وجود داشته باشد، آن عدد اول نخواهد بود. این ایده منجر به تعریف متفاوت ولی معادلی برای اعداد اول میگردد: آنها اعدادی هستند که دقیقاً دو مقسومعلیه دارند، ۱ و خود عدد. هنوز روش دیگری جهت بیان همین مفهوم وجود دارد، این که عدد اول است اگر بزرگتر از یک بوده و بر هیچیک از اعداد بخشپذیر نباشد.
اولین ۲۵ عدد اول (تمام اعداد اول کوچکتر از ۱۰۰) بدین قرار اند:
۲، ۳، ۵، ۷، ۱۱، ۱۳، ۱۷، ۱۹، ۲۳، ۲۹، ۳۱، ۳۷، ۴۱، ۴۳، ۴۷، ۵۳، ۵۹، ۶۱، ۶۷، ۷۱، ۷۳، ۷۹، ۸۳، ۸۹، ۹۷ .
هیچ عدد زوج بزرگتر از ۲ چون اول نیست، چرا که دست کم میتوان آن را به صورت بیان نمود. ازین رو، هر عدد اول به غیر از ۲، یک عدد فرد است که به آن عدد اول فرد میگویند. بهطور مشابه، هنگامی که تمام اعداد اول بزرگتر از ۵ را در قالب دستگاه اعداد مبنای ده بنویسیم، رقم آخر آنها (رقم یکان) به یکی از ارقام ۱، ۳، ۷ یا ۹ ختم میگردد. اعداد بزرگتر از ۵ی که به سایر ارقام ختم شوند، مرکباند، چرا که اعداد ده-دهی که به ۰، ۲، ۴، ۶، یا ۸ ختم شوند زوج بوده و اعداد ده-دهی که به ۰ یا ۵ ختم شوند بر ۵ بخشپذیرند.
برخی مواقع، مجموعه تمام اعداد اول را با (حرف بزرگ درشتشده P) و برخی از مواقع دیگر با (حرف P بزرگ و درشت تختهسیاهی) نمایش میدهند.
تاریخچه
پاپیروس ریاضی ریند، مربوط به حدود ۱۵۵۰ پیش از میلاد است که در آن کسرهای گسترشیافته مختلفی از اعداد اول و مرکب موجود است. با اینحال، قدیمیترین مطالعات صریح برجای مانده که بر روی اعداد اول صورت پذیرفته، مربوط به ریاضیات یونان باستان میباشد. اصول اقلیدس (حدود ۳۰۰ پیش از میلاد)، بینهایت بودن اعداد اول و قضیه اساسی حساب را اثبات کرده و نشان میدهد که چگونه میتوان از یک عدد اول مرسن، عدد تامی ساخت. غربال اراتوستن، یکی دیگر از اختراعات یونانیان است که هنوز هم جهت ساخت فهرست اعداد اول مورد استفاده قرار میگیرد.
در حدود ۱۰۰۰ میلادی، ریاضیدان جهان اسلام، ابن هیثم (Alhazen)، قضیه ویلسون را یافت، که اعداد اول را به عنوان اعدادی چون مشخص میکند که را میشمارند (یعنی اول است ). همچنین او حدس زد که تمام اعداد تام زوج، از ترسیم اقلیدسی با استفاده از اعداد اول میآیند، اما قادر به اثبات آن نبود. یکی دیگر از ریاضیدانان جهان اسلام، به نام ابن بنای مراکشی، مشاهده نمود که غربال اراتوستن را میتوان تنها با آزمودن مقسومعلیههای کوچکتر مساوی ریشه دوم (ریشه مربعی) بزرگترین عددی که باید آزموده شود، تسریع نمود. فیبوناچی، نوآوریهای جهان اسلام را به اروپا بازگرداند. کتاب او با نام Liber Abaci (۱۲۰۲ میلادی)، اولین کتابی بود که آزمون تقسیم را با استفاده از مقسومعلیههای کوچکتر مساوی رادیکال عدد مورد نظر، جهت آزمودن اول بودن یا نبودن یک عدد صحیح معرفی نمود.
در ۱۶۴۰ میلادی، پیر دو فرما، قضیه کوچک فرما را بیان نمود (بدون اثبات)، (بعدها لایبنیتس و اویلر اثباتش نمودند). همچنین فرما در مورد اول بودن اعداد فرما ، و مارین مرسن در مورد اعداد اول مرسن، یعنی اعداد اولی به فرم که در آن اول است، تحقیق نمودند. کریستین گلدباخ، حدس گلدباخ را فرموله کرد، این حدس بیان میدارد که هر عدد زوج به صورت جمع دو عدد اول است، او صورت این حدس را در ۱۷۴۲ میلادی در قالب نامهای به اویلر مطرح نمود. اویلر حدس ابن هیثم (Alhazen) (که اکنون به قضیه اقلیدس-اویلر معروف است) را اثبات نمود، این حدس بیان مینمود که تمام اعداد تام زوج را میتوان از اعداد اول مرسن ساخت. او در اثباتهایش در ارتباط با بینهایت بودن اعداد اول و همچنین واگرایی جمع معکوس اعداد اول ، روشهایی را از آنالیز ریاضی به این حوزه از ریاضیات معرفی نمود. در ابتدای قرن نوزدهم میلادی، لژاندر و گاوس حدس زدند که با میل پیدا کردن به سمت بینهایت، تعداد اعداد اول کوچکتر مساوی ، مجانب با است که در آن ، لگاریتم طبیعی است. پیامد ضعیف تری از این چگالی بالای اعداد اول، اصل برتراند بود که میگفت: برای هر ، عدد اولی بین و وجود دارد، این اصل در ۱۸۵۲ میلادی توسط پافنوتی چبیشف اثبات شد. ایدههای برنهارت ریمان در مقالهاش به سال ۱۸۵۹ میلادی، که در ارتباط با تابع زتا بود، خطوط کلی اثبات حدس لژاندر و گاوس را ترسیم نمود. گرچه که فرضیه ریمان، با وجود ارتباط نزدیک با حدس اخیر، هنوز هم اثبات نشده، ولی خطوط کلی اثبات ریمان در ارتباط با حدس لژاندر و گاوس در ۱۸۹۶ توسط آدامار و دو لا والی پوسین تکمیل شده و نتیجه آن را اکنون به نام قضیه اعداد اول میشناسند. یکی دیگر از نتایج مهم قرن نوزدهم میلادی، قضیه دیریکله روی تصاعدهای حسابی بود، این که برخی از تصاعدهای حسابی، بینهایت عدد اول را دربر میگیرند.
بسیاری از ریاضیدانان، برای اعداد بزرگی که اعمال تقسیم معمولی رویشان عملی نباشند (از نظر قدرت محاسبه)، آزمونهای اول بودن را مورد بررسی قرار دادهاند. روشهایی که به فرمهای عددی خاصی محدود شده باشند، مثل این موارد: آزمون پپین برای اعداد فرما (۱۸۷۷)، قضیه پروث (حدود ۱۸۷۸ میلادی)، آزمون اول بودن لهمر (نشأت گرفته در ۱۸۵۶ میلادی)، و آزمون اول بودن لوکاس.
از ۱۹۵۱میلادی، تمام بزرگترین اعداد اول شناخته شده را با استفاده از این آزمونها، و با کمک کامپیوترها یافتهاند. جستجو برای اعداد اول بزرگتر، در خارج از دایره ریاضیدانان نیز ایجاد علاقه نمودهاست، پروژههایی چون «جستجوی بزرگ اینترنتی اعداد اول مرسن» و سایر پروژههایی که با کمک محاسبات توزیعشده صورت میپذیرند. این ایده که اعداد اول کاربردهایی نیز خارج از ریاضیات محض دارد در دهه ۱۹۷۰ میلادی، هنگامی که دستگاههای رمزنگاری کلید عمومی و RSA ابداع شدند، درهم شکست، چرا که این الگوریتمها، اعداد اول را مبنای خود قرار میدادند.
اهمیت عملی فزاینده آزمون اول بودن با کمک کامپیوتر، و همچنین فاکتورگیری، منجر به توسعه روشهای ارتقاء یافتهای شد که قادر بودند به کمک آنها، با اعداد بزرگی با فرم غیر مقید و بدون محدودیت نیز کار کنند. همچنین، با کشف قضیه گرین-تائو (۲۰۰۴ میلادی)، مبنی بر این که تصاعدهای حسابی به میزان دلخواه بلندی از اعداد اول وجود دارند، به علاوه اثبات یتان ژانگ در ۲۰۱۳ میلادی مبنی بر این که بینهایت شکاف اعداد اول با اندازه کراندار موجودند، قدمهای مثبتی در پیشبرد نظریه ریاضیاتی اعداد اول بوند.
اول بودن یک
یونانیان اولیه، ۱ را حتی جزو اعداد هم بهشمار نمیآوردند، پس طبیعتاً آن را اول هم در نظر نمیگرفتند. همچنین برخی از ریاضیدانان مربوط به این دوره، اعداد اول را به عنوان جزئی از اعداد فرد در نظر میگرفتند، بنابراین آنها نیز ۲ را به عنوان عدد اول در نظر نمیگرفتند. با این حال، اقلیدس و بخش عمدهای از سایر ریاضیدانان یونانی، ۲ را به عنوان اول در نظر میگرفتند. ریاضیدانان جهان اسلام در قرون وسطی، عمدتاً از یونانیان طبعیت کرده و ۱ را عدد در نظر نمیگرفتند. در قرون وسطی و رنسانس، ریاضیدانان کمکم ۱ را به عنوان عدد در نظر گرفتند، و برخی از آنها ۱ را به عنوان اولین عدد اول به حساب آوردند. در اواسط قرن هجدهم میلادی، کریستین گلدباخ، ۱ را در مراودات خود با لئونارد اویلر، به عنوان عدد اول در نظر میگرفت؛ با اینحال، خود اویلر ۱ را اول در نظر نمیگرفت. در قرن نوزدهم میلادی، بسیاری از ریاضیدانان هنوز هم ۱ را اول میدانستند، و فهرستهای اعداد اولی که شامل ۱ بودند، هنوز هم تا ۱۹۵۶ میلادی منتشر میشدند.
اگر در تعریف عدد اول تغییر ایجاد شده به گونهای که ۱ نیز عدد اول محسوب شود، بسیاری از گزارهها در مورد اعداد اول نیاز به بازنویسی خام و ناشیانهای خواهند داشت. به عنوان مثال، قضیه بنیادین حساب را باید به گونهای بازنویسی کرد تا فاکتورگیری برحسب اعداد اول بزرگتر از یک صورت گیرند، چرا که با ظهور تعداد متفاوت و تکراری از عدد ۱ در تجزیه اعداد، فاکتورگیریهای مختلفی برای هر عدد تولید میشوند. بهطور مشابه، اگر ۱ به عنوان عدد اول در نظر گرفته شود، غربال اراتوستن به خوبی کار نمیکند، چرا که تمام مضارب ۱ (یعنی تمام اعداد دیگر) حذف شده و خروجی تنها شامل ۱ خواهد بود. برخی از خواص فنیتر اعداد اول نیز برای عدد ۱ برقرار نیستند: به عنوان مثال، فرمولهای تابع فی اویلر، یا تابع جمع مقسومعلیهها، برای ۱ ضوابط متفاوتی نسبت به ضابطهشان برای اعداد اول دارند. تا اوایل قرن بیستم میلادی، ریاضیدانان شروع به توافق بر سر این موضوع کردند که ۱ نباید به عنوان عدد اول فهرست شود، بلکه برایش رده مخصوصی به نام «یکه» (unit، عضو معکوسدار در ساختارهای جبری چون حلقه) را تعریف نمودند.
قضیهها
قضیهٔ ۱: تعداد اعداد اول بینهایت است.
به این اثبات دقت کنید که از برهان خلف استفاده میکنیم:
فرض خلف : اعداد اول متناهی است.
اعداد اول را در هم ضرب میکنیم.
ضرب اعداد از بزرگتراست.
که عدد یک جزء اعداد اول نیست پس به تناقض میرسیم و فرض خلف باطل است. اعداد اول نامتناهی هستند.
قضیهٔ ۲ (قضیه اساسی حساب): هر عدد طبیعی مرکب بزرگتر از ۱ را میتوان به شکل حاصلضرب اعدادی اول نوشت.
قضیهٔ ۳ (قضیه چبیشف):اگر n عددی طبیعی و بزرگتر از ۳ باشد، حتماً بین n و 2n-2 عدد اولی وجود دارد.
قضیهٔ ۴ (قضیه اردوش (تعمیم قضیه چبیشف)): برای هر عدد طبیعی k، وجود دارد یک عدد طبیعی مثل N، که برای هر n>N، بین n و 2n,
k عدد اول وجود دارد.
قضیهٔ ۵: تنها زمانی مجموع دو عدد اول عددی فرد میشود که یکی از آنها عدد ۲ باشد. زیرا عدد ۲ تنها عدد اول زوج است و تنها حالتی که مجموع دو عدد فرد میشود این است که یکی از عوامل جمع زوج و دیگری فرد باشد.
قضیهٔ ۶: عددی اول است که به اعداد اول کوچکتر یا مساوی با جذر خودش بخش پذیر نباشد.(از روش غربال اراتوستن نتیجه میشود)
قضیهٔ ۷: رقم یکان اعداد اول بزرگتر از ۱۰ فقط ممکن است ارقام ۱، ۳، ۷، و ۹ باشد (اثبات آن به این صورت است که فرض میکنیم یکان ارقام دیگر باشند،یعنی ۲،۴،۵،۶،۸ در این صورت عدد یا بر پنج برای یکان پنج یا بر دو برای یکان های زوج بخش پذیر است که تناقض است)
تابع شمارش اعداد اول
ریاضیات تابع شمارش اعداد اول تابعی است که برای بیان تعداد اعداد اول به کار میرود و آن را با نماد نمایش میدهند.
ریاضیدان فرانسوی پیر دوسارارت ثابت کرد که برای x ≥ ۵۹۹ رابطه زیر برقرار است:
همچنین ثابت کرد که برای هر x ≥ ۳۵۵۹۹۱:
بعدها ثابت شد که برای هر ε>۰ عددی طبیعی مانند s وجود دارد که برای هر x>s رابطه زیر برقرار است:
قضیه اعداد اول
اگر تعداد اعداد اول کمتر از باشد
آنگاه
{| class="wikitable" style="text-align: right"
!
!
!
|-
| ۱۰
| ۴
| ۰٫۹۲۱
|-
| 102
| ۲۵
| ۱٫۱۵۱
|-
| 103
| ۱۶۸
| ۱٫۱۶۱
|-
| 104
| ۱٬۲۲۹
| ۱٫۱۳۲
|-
| 105
| ۹٬۵۹۲
| ۱٫۱۰۴
|-
| 106
| ۷۸٬۴۹۸
| ۱٫۰۸۴
|-
| 107
| ۶۶۴٬۵۷۹
| ۱٫۰۷۱
|-
| 108
| ۵٬۷۶۱٬۴۵۵
| ۱٫۰۶۱
|-
| 109
| ۵۰٬۸۴۷٬۵۳۴
| ۱٫۰۵۴
|-
| 1010
| ۴۵۵٬۰۵۲٬۵۱۱
| ۱٫۰۴۸
|-
| OEIS
|
|
|}
با استفاده از قضیه اعداد اول میتوان اثبات کرد که:
که در آن تابع ، تابع مولد اعداد اول باشد. یعنی x امین عدد اول
اثبات مطلب بالا به شرح زیر است:
میدانیم
میدانیم توابع و معکوس هم هستند. یعنی:
در نتیجه میتوان با حل معادله تابع را یافت.
میدانیم
پس با حل معادله میتوان همارزی برای یافت.
به روش تکرار ساده معادله را حل میکنیم.
اما باید توجه داشت چون به جای از تابع هم ارز آن استفاده شده پس:
در نتیجه:
قضیه ویلسون
قضیه ویلسون راهی برای تشخیص اعداد اول است.
این قضیه بیان میکند به ازای هر عدد اول مانند داریم
این قضیه دوشرطی است بنابراین راهی برای تشخیص اعداد اول از مرکب است یعنی:
برای هر عدد صحیح x اگر رابطه زیر برقرار باشد آنگاه x عددی اول است در غیر این صورت x عددی مرکب است.
این قضیه تعمیمهایی به شکل زیر دارد:
تعمیم گاوس: کارل فریدریش گاوس ریاضیدان آلمانی در سال ۱۸۰۰ میلادی ثابت کرده که برای هر عدد طبیعی m>۲ عدد اول p
در اینجا عددی صحیح و مثبت است.
بزرگترین عدد اول کشف شده
بزرگترین عدد اول کشف شده تا (۲۰۱۶) برابر دو به توان ۷۴ میلیون و ۲۰۷ هزار و ۲۸۱ منهای یک است. این عدد ۲۲٬۳۳۸٬۶۱۸ رقم دارد و یک عدد مرسن است. عدد مرسن عددی است که برابر ۲ به توان n منهای یک است.
در سال ۲۰۱۸، طولانیترین عدد اول که دارای ۲۳ میلیون رقم است؛ کشف شد. این عدد اول نیز یک عدد مرسن است که در جریان محاسبات در رایانه یک مهندس برق به نام جاناتان پیس در آمریکا در جریان پروژهای برای کشف اعداد اول به نام «تحقیق اینترنتی بزرگ عدد مرسن» (GIMPS) کشف شد. این عدد را به اختصار و بهطور قراردادی، M77232917 نامیدهاند. پژوهشها برای یافتن عددهای اول بزرگ دشوار و نیازمند نرمافزارهای خاص و همکاری علمی پژوهشگران هستند.
الگوهای توزیع اعداد اول
یکی از مسائل مورد توجه ریاضیدانان، چگونگی توزیع و ترتیب قرارگرفتن اعداد اول درون رشته اعداد طبیعی است. این چگونگی دارای الگوهایی است که یکی از آنها به «الگوی پیشرفت عددی» معروف است.
مثلاً اگر به عدد ۵ که عددی اول است، ۶ واحد اضافه کنیم به ۱۱ و اگر به ۱۱، ۶ واحد اضافه کنیم به ۱۷ و اگر دوباره اضافه کنیم، به ۲۳ و ۲۹ میرسیم که همگی اعدادی اولند. اما با اضافه کردن ۶ واحد دیگر به ۳۵ میرسیم که عددی اول نیست و الگو متوقف میگردد.
مسئله مورد توجه اینست که در هر الگوی پیشرفت چند عدد اول پیش از رسیدن به اولین عدد غیر اول، بدست میآیند؟ طولانیترین رشتهای که تاکنون بدست آمده، ۲۲ عدد اول را شامل است. اولین عدد اول این رشته ۱۱۴۱۰۳۳۷۸۵۰۵۵۳ بوده که اگر عدد ۴۶۰۹۰۹۸۶۹۴۲۰۰ به آن اضافه شود عدد اول بعدی بهوجود میآید و میتوان ۲۲ بار عدد مذکور را به اعداد اول مرحله قبل افزود و عدد اولی جدید بدست آورد. دو ریاضیدان اثبات کردهاند برای هر رشته از اعداد اول میتوان به یک رشته عددی رسید.
جستارهای وابسته
اعداد اول بزرگ
بزرگترین عدد اول شناختهشده
اعداد اول دوقلو
یادداشتها
منابع
اعداد اول
دنباله اعداد صحیح
مقالات شامل اثبات |
6621 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%D8%A7%D8%A8 | بناب | بُناب (بیناب) یکی از شهرهای قدیمی و پرجمعیت استان آذربایجان شرقی و مرکز اداری شهرستان بناب است.
این شهر در کنار دریاچه ارومیه در دامنه های زیبای رشته کوههای سهند واقع شده است شهر زیبای بناب بدلیل داشتن رودخانه های متعدد و از طرفی محدود شدن قسمتی از شهرستان به ساحل دریاچه ارومیه و قسمت دیگر آن به کوهستان سهند بعنوان جلگه ای حاصلخیز محسوب میشود اما امروزه با احداث سدها در مناطق بالادست این قابلیت مهم از این منطقه سلب شده است و رودخانه های دایمی این شهر به رودخانه ی فصلی بدل گشته است.این شهر در ۱۲۰ کیلومتری جنوب غربی تبریز واقع شدهاست.
پیشینهٔ آثار تاریخی کشفشده در ارتفاعات جنوبی گورستانهای قره قشون به سدههای هشتم و نهم هجری میرسد و نشانگر رونق و آبادانی بناب در عصر صفویان است. امروزه ساکنان شهر بناب به زبان ترکی آذربایجانی سخن گفته و پیرو دین اسلام و مذهب شیعهٔ دوازدهامامی هستند.
بناب از یک بخش به نام مرکزی تشکیل و دارای ۳ دهستان میباشد، بهطوری که دهستان بناجوی غربی به مرکزیت روستای خانه برق جدید، دهستان بناجوی شرقی به مرکزیت شهر خوشه مهر و دهستان بناجوی شمالی به مرکزیت روستای روشت بزرگ قرار دارند. بناب داری 29 روستا می باشد.
پیشینه
آثار به دست آمده از حفاریهای قره تپه گزاوشت و قیزلار قلعه سی (قلعه دختران) که یکی از نود و سه تپه باستانی میباشند و همچنین وجود سی و شش غار مربوط به یکدیگر (معماری صخرهای صور) که نشانگر زندگیهای دسته جمعی در دوران ماقبل تاریخ است. همچنین کشف آثار قدیمی مانند ظروف سفالین، فلزی و نشانههای تمدن شهری تا عمق چند متری زمین، این سابقه طولانی هزاران ساله را تأیید میکند.شهر بناب توسط تپههای متعددی احاطه شدهاست. از جمله قره کولوک، تپه قبرستان قدیمی محله مهرآباد، تپه گزاوشت در محله گزوشت، تپه قره چپق و تپههای سپیگان، تپه آغاجاری، تپه بابالار، شیزگان تپه، همچنین تپههای باستانی که مساجد زرگران، مهرآباد و میدان بر روی این تپهها قرار گرفتهاند، از دوره اسلامی تا شش هزار سال پیش قدمت دارند.
نامگذاری
در لغتنامهٔ دهخدا، فرهنگ فارسی معین، و فرهنگ عمید واژهٔ بناب به معنی «قعر آب» و «ته آب» آمدهاست؛ لغتنامهٔ دهخدا دو توضیح دارد که یکی میگوید آنجایی که جریان آب در آن به پایان رسد، و دیگری میگوید آغاز و منبع آب.
آب و هوا
شهرستان بناب آب و هوای معتدلی دارد، و به دلیل وجود آب های زیر زمینی فراوان این نام بر روی بناب گذاشته شده است. در سال های اخیر به دلیل خشکی دریاچه ارومیه و همچنین سد سازی در شهرستان های اطراف مثل مراغه، عجب شیر و حتی مهاباد، شهر بناب دچار خشکسالی شده است. به همین دلیل باغات انگور در بناب با خطر جدی کم آبی روبرو هستند.
بناب از دیدگاه صنعتی
بناب با توجه به موقعیت جغرافیایی و پتانسیلهای گوناگونی که دارد، پیشرفت چشمگیری از لحاظ صنعت داشته. از جملهٔ عواملی که در این امر تأثیر داشتهاند میتوان به وجود نیروگاه حرارتی سهند با توان تولید بالای برق و شرکت مجتمع فولاد صنعت بناب و دارا بودن کارخانجات متعدد در رشته های مختلف در این شهر اشاره کرد. همچنین بناب به قطب جدید تولید فولاد و میلگرد در منطقه شمال غرب کشور تبدیل شدهاست.
مجتمع فولاد صنعت بناب
مجتمع فولاد صنعت بناب یکی از بزرگترین تولیدکنندگان فولاد بخش خصوصی کشور در شهرک صنعتی بناب واقع شدهاست. این فولاد در حال حاظر بزرگترین تولید کننده ی شمال غرب کشور محسوب میشود این مجتمع باعث ایجاد اشتغال برای بیش از ۱۰۰۰ نفر بهطور مستقیم و برای چندهزار نفر دیگر بهطور غیرمستقیم شدهاست. این درحالی است که پروژههای جدید این مجتمع نوید اشتغالزایی بیشتر در آینده را میدهد. محصولات این مجتمع که شامل انواع مقاطع فولادی میباشد در بازار داخلی و همچنین بازارهای خارجی ارائه میشود.
هلدینگ مجتمع فولاد صنعت بناب از چندین شرکت بزرگ فولادی در دو زیرمجموعه اصلی کارخانجات ذوب و نورد با هدف تولید انواع محصولات فولادی تشکیل شدهاست. این مجتمع با داشتن امکانات زیربنایی ایدهآل اعم از دسترسی آسان به جاده اصلی، خط راهآهن، نیروگاه برق و خطوط اصلی انتقال گاز و آب، فعالیت خود را از اواخر سال ۱۳۸۳ در زمینی به مساحت ۱۴۰ هکتار آغاز نمود
اطلاعات بیشتر در مورد شرکت فولاد صنعت بناب را در سایت این شرکت مشاهده نمایید.
گردشگری
بناب برخلاف اکثر نقاط استان آذربایجان شرقی در دشت حاصلخیز بناب قرار داشته و دارای آب و هوای معتدلی میباشد. از جاذبههای گردشگری بناب میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
موزه صفوی
موزه مردمشناسی
منطقه گردشگری دوش
منطقه گردشگری قره قشون
تالاب قره قشلاق
معماری صخرهای صور بناب (شهر زیر زمینی صور)
کبوتر خانه امیرفرهنگی
پارک فدک
پارک ملت
خانه تاریخی سیف العلما
مراکز علمی و دانشگاهی و حوزوی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد بناب
دانشگاه بناب
دانشگاه پیام نور مرکز بناب
دانشگاه علمی کاربردی مرکز بناب
دانشگاه امام صادق بناب
مجتمع آموزش عالی وزارت نیرو مرکز شهرستان بناب
حوزه علمیه ولیعصر بناب
مجتمع آموزش فنی حرفهای
پژوهشکدهٔ لیزر و اپتیک
دانشکده علمی کاربردی شهرداری بناب
مجتمع تحقیقاتی انرژی اتمی شهرستان بناب
آثار تاریخی
بناب دارای ۲۵ اثر تاریخی ثبتشده در فهرست آثار ملی ایران است که از این میان، ۸ اثر مورد حفاظت قرار گرفتهاست. از مهمترین آثار تاریخی این شهر میتوان به مسجد مهرآباد، حمام مهرآباد و مسجد میدان (گزاوش)، مسجد اسماعیل بیگ، حمام حاج فتحالله، اشاره کرد. برخی از آثار تاریخی بناب عبارتند از:
بناب از دیدگاه ورزشی
از جملهٔ پتانسیلهای ورزشی میتوان به دارا بودن انواع زمین و پیستهای ورزشی اشاره کرد، مانند سالن ورزشی سرپوشیدهٔ به منظور برگزاری مسابقات والیبال، فوتسال، بسکتبال و… میباشد، یا مانند زمین برگزاری مسابقات والیبال ساحلی یا مانند پیست برگزاری مسابقات موتور سواری و سوارکاری.
از جمله مسابقات ورزشی انجام شده در این شهرستان:
مسابقات والیبال ساحلی قهرمانی کشور
مسابقات فوتبال قهرمانی نوجوانان کشور
مسابقات پینگ پنگ کشوری
مسابقات موتور کراس در پیست موتور سواری بناب
مسابقه کاراته سبک شوتوکان ادونس با حضور استاد نکوفر
مسابقات کشتی قهرمانی کشوری در رده نوجوانان و نونهالان
همایش بزرگ دوچرخه سواری
شهر کانگ فو توآ
مسابقات دوچرخه سواری
مسابقات هنرهای رزمی مانند تکواندو
همایش دوچرخه سواری
همایش بزرگ دوچرخه سواری در سال ۱۳۷۷ شمسی، توسط محمد میرزادوست، رئیس وقت اداره تربیت بدنی بناب و فرماندار پیشین بناب، بنیانگذاری شدهاست.
و این همایش هرساله با حضور بیش از۳۰۰۰۰دوچرخه سوار در شهرستان بناب برگزار میشود. بطوریکه از گذشتههای دور تا به حال شهر بناب به نام شهر دوچرخه ایران معروف است
ودر پایان، جوایزی با قرعه کشی به شرکت کنندگان اهدا میگردد.
در این شهرستان، در هر خانه، حداقل یک دوچرخه وجود داشته و اغلب مردم با دوچرخه به محل کار خود میروند.
سوغات
از جملهٔ صنایع دستی بناب میتوان به طراحی قالی، قالیبافی، قلمزنی روی مس،منبتکاری، حلوای بناب و نقل اشاره کرد. بناب دارای دو برند غذا به همین نام است. کباب سنتی بناب شهرت جهانی یافتهاست و خورش بناب نیز بسیار لذیذ است. کباب بناب اکنون در آستانه ثبت جهانی شدن است که یکی از غذاهای ایرانی اصیلی است که شهرت آن تا دورترین نقاط کشور رسیده است. همچنین انگور،خیار و پیاز از مهمترین محصولات کشاورزی این شهر بهشمار میروند. از سوغات بناب میتوان به دوشاب نیز اشاره کرد. ==
کباب ساطوری بناب
کباب بناب قدمتی ۱۰۰ ساله دارد و برای اولین بار شخصی به نام صمد آشپزباشی که آن موقع در راسته بازار شهرستان بناب مغازه داشته؛ این نوع کبابها را طبخ میکردهاست.
یکی از مهمترین ویژگیهای این کباب ساطوری بودن آن است. اما ظاهراً مدل ساطوری در گذشته استفاده میشدهاست؛ اینک بنا به برخی دلایل این مقوله کمرنگ و حتی منسوخ شدهاست.
همانگونه که اشاره شد؛ بنیانگذار این نوع کباب شخصی به نام صمد آشپزباشی که حدود ۱۰۰ سال پیش در راسته بازار تیمچه دوم دکان داشته، و معروفیت کباب بناب از مغازه ایشان شروع شدهاست.
در آن زمان اشخاص دیگری چون حمید کرمی، علیرضا وقاری، بلال اسداللهی و حمید کدخدا و … به آن سبک کباب میپختند، که اینک هیچکدام در قید حیات نیستند.
جستارهای وابسته
پیشینه بناب
جمعیت شهرهای استان آذربایجان شرقی
مجتمع آموزش عالی بناب
مجتمع فولاد صنعت بناب
منابع
پیوند به بیرون
وبگاه فرمانداری بناب
وبگاه شهرداری بناب
وبگاه شورای اسلامی شهر بناب
وبگاه خبری تحلیلی شهرستان بناب
وبگاه شرکت فولاد صنعت بناب
شهرهای استان آذربایجان شرقی
شهرهای شهرستان بناب |
6623 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%AF%D9%87%D8%AF | هدهد | شانه به سر، هدهد، پوپک و مرغ سلیمان "تاجدار""فرّه پادشاهی" از اسامی پرندهای از راستهٔ نوکشاخسانان است. این گونه گستردهترین گونه از سرده هدهد است که بومی آسیا، اروپا و نیمه شمالی آفریقا میباشد.
نام
این پرنده نامهای مختلفی در زبان فارسی دارد. هدهد و شانه بهسر دو نام اصلی اویند که اولی به صدای وی و دیگری به کاکل شانهمانند روی سرش اشاره دارد. پوپک نام دیگری است که از پوپ به معنای تاج پرندگان گرفته شده و مرغ سلیمان هم نامی ست که به نقش وی در ماجرای پیامبری او از سلیمان به بلقیس ملکهٔ سبا اشاره دارد.
زیستگاه
زیستگاه این پرنده در آسیا، اروپا و شمال آفریقا است. بیشتر هدهدهای شمال آسیا و اروپا در زمستان به نواحی گرمسیری مهاجرت میکنند، اما هدهدهای آفریقایی تمام طول سال را در یک جا میمانند. این پرنده بهطور سرگردان در بسیاری از نواحی دیگر دنیا از جمله در آلاسکا هم مشاهده شدهاست.
زیستگاه هدهد بایستی دو ویژگی اصلی را داشته باشد؛ وجود زمینهای بایر یا با پوشش گیاهی اندک که بتواند در آنها به دنبال حشرات، غذای اصلیش، بگردد و و وجود اجسام عمودی دارای شکاف (مثل درختها، صخرهها و حتی دیوار) که بتواند در آن لانهسازی کند. این دو ویژگی در بسیاری از زیستبومها دیده میشود، در نتیجه هدهدها در زیستگاههای مختلف و متفاوتی مانند مناطق گرمسیری، استپهای جنگلی، ساوانا، علفزار و فضاهای خالی درون جنگلها زندگی میکنند و در زمینهای تغییریافته توسط انسانها همچون مراتع، زمینهای کشاورزی، باغها و حتی نواحی شهری هم دیده میشوند. اما در زمینهای شدیداً زراعتی کمتر دیده میشوند در جنوب اروپا و آسیا هم شکار عامل دیگر کاهش جمعیت آنها در نواحی نزدیک به سکونت انسانهاست.
مشخصات
اندازه هدهد ۲۵ تا ۲۹ سانتیمتر است، طول بالهایش به ۴۴ تا ۴۸ سانتیمتر میرسد. این پرنده سیاه و سفید و صورتی در واقع یکی از بی اشتباهترین پرندهها است مخصوصاً پرواز نامنظم این پرنده بینظیر است. میتوان به آن عنوان یک پروانه غولپیکر را اعطا کرد.
کاکل شانهمانند این پرنده بیشتر اوقات بستهاست و گاهی در مواقع بروز خطر آن را باز میکند.
این پرنده سر و بدن قهوهای مایل به صورتی کم رنگ، دم و بالها با راه راه عرضی پهن سیاه و سفید، کاکل بلند با پرهای بلند نوک سیاه و منقار دراز و خمیده دارد که از آن برای بیرون آوردن کرمها و حشرات از سوراخها و زمین استفاده میکند.
هدهد ماده در هنگام لانهسازی و پرورش جوجهها از انتهای بدنش ترشحات بدبویی خارج میشود و موجب میشود تا بوی بسیار بدی از لانه بیاید. این بو شکارچیان این جانور و انگلها را فراری میدهد و خصوصیات ضدمیکروبی نیز دارد. این ترشحات با خروج جوجهها از لانه متوقف میشود. این درحالیست که اکثر مردم بر این تصورند که بوی بد به علت مدفوع این حیوان است.
هدهد پرندهای است که بیشتر روی زمین و در فضای باز تغذیه میکند، پروازش کند و موجیست، توأم با باز و بسته کردن آهسته بالهاست.
تشخیص این پرنده خیلی آسان است، نر و ماده همشکل هستند، نشانههای تشخیص آن عبارت است از سر و بدن حنایی کمرنگ دم وبالها را راهراه عرضی پهن سیاه و سفید. کاکُل بلند (تاجی قشنگ) بر سر دارد. باپرهای بلند نوک سیاه، و منقار دراز خمیده، بیشتر روی زمین و در فضای باز تغذیه میکند. پروازی کند و موجی و همراه با باز و بسته کردن آهسته بالهاست. در زمینهای باز و پردرخت دیده میشود.
هدهد در ادبیات و باور مردم
"عطار نیشابوری" در کتاب منطق الطیر هدهد را پرندهای از خود گذشته در برابر خداوند یکتا معرفی میکند. منطق الطیر منظومهای در حدود چهار هزار و هفتصد بیت سروده شدهاست. تعدادی پرنده در پی پادشاهی برای خود و به راهنمایی هدهد از هفت مرحلهی"طلب_عشق_معرفت_استغنا_توحید_حیرت و فقر و فنا میگذرند اما فقط سی پرنده میتوانند به مقصود برسند:
چون نگه کردند آن سی مرغ زود
بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود
داستان هدهد قاصد پیغمبر سلیمان در قرآن مشهور است. هدهد نامه سلیمان پیغمبر را به ملکه بلقیس در مملکت سبا رسانید. ملکه بلقیس به اعیان دربار خود گفت یک نامه گرامی به پیش من انداخته شدهاست و این نامه از طرف سلیمان است. بلقیس خط را خوانده مشاورین و اهل دربار خودرا جمع کرده گفت که "این خط بیک طریق عجیب و غریب از طرف یک پادشاه بسیار ارجمند (سلیمان) به من رسیدهاست. این نامه به نام "خدای بخشنده مهربان" آغاز شدهاست. گمان نمیرود که چنین نامه مختصر و جامع و باعظمت را در دنیا کسی نوشته باشد مطلب این بود که در مقابل من نبردآزمائی سودی ندارد، خیر شما در این است که یکتاپرستی را قبول کنید. این داستان مشهور است در قرآن کریم.
در افسانههای یونان ترِاوس (پسر آرس همسر پرونس) ترِاوس به خواهر همسر خود فیلوملا علاقهمند میشود، و پس از اینکه با او رابطه برقرار نمود زبان او را قطع میکند تا حرفی نزند، و به همسرش پرونس میگوید که خواهرش مردهاست، فیلوملا مخفیانه بر روی پردهای به خواهر خود نامه مینویسد و گناه و جرم ترِاوس را فاش میکند، در مقابل پرونس ایتیس فرزندی که از ترِاوس داشته را میکشد و گوشتش را به عنوان غذا به همسر خود ترِاوس میدهد و وقتی ترِاوس متوجه میشود سعی میکند هر دو خواهر را بکشد اما هر سه توسط خدای خدایان به پرنده تبدیل میشوند ترِاوس هدهد میشود، پرونس بلبل (مرغ هزار دستان) میشود که هر روز صبح برای غم از دست دادن پسرش آواز میخواند فیلوملا پرستو میشود و از آنجایی که زبان نداشتهاست نمیتوانسته آواز بخواند و صدای لرزان پرستو به خاطر این میباشد.
هدهد درشعر
در شعر کلاسیک چینی هدهد به عنوان نماد پیامآور آسمانی شناخته میشود، که خبر بهار را میآورد. در چین به خاطر زیبایی منحصربهفرد این پرنده آن را پرنده فرخندهای میدانند.
در گویش فرانسه کلمه "dupe" برای هدهد نیز استفاده میشود به معنی انسان کودن و احمق چون این پرنده از نظر ظاهر احمق بهنظر میرسد.
هدهد و خون آن در قرون وسطی باختری جزء ابزار جادو بودهاست و برای پیشگویی استفاده میشدهاست.
در کتاب "پرنده سیاه کوچک" بیل اُدیه به شوخی گفته شده که هدهدها فقط در چمنزارهای حاکمان دیده میشود.
«ای هدهد صبا به سبا میفرستمت» «بنگرکه از کجابه کجا میفرستمت»حافظ
در منطق الطیر، نوشته عطار نیشابوری، هدهد به عنوان مرغی خردمند، راهبر دیگر مرغان به سوی سیمرغ میشود.
در مثنوی مولوی نیز از هدهد به عنوان یک پرنده خوشحال یاد شدهاست:
رودکی نیز در ابیاتی به جا مانده از او به وصفِ زیبایی پوپک که نام پارسیِ هدهد است پرداخته:
نگارخانه
[تاجداران][ولیعهد][فرّه پادشاهی][کلیدطلایی][سنگ کهربا][پادشاهی زمین][خبررسان][جبرئیل][هاتف][فرشته وحی][پیامرسان مقامگاه]
منابع
ویکینبشته (شعر حافظ)
کتاب حکایتهای عطار نیشابوری
پرندگان ایران
انجمنهای تخصصی محیط زیست
الفاضل، عبدالله، فاضل. (طیور فی الکویت) . دارالکویت للطباعة والنشر، الفروانیة، کویت، چاپ اول، سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی به (عربی).
Wikipedia contributors, "Hoopoe," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Hoopoe&oldid=353458415 (accessed April 9, 2010).
Upupa epops IUCN Red List
[به کتاب من نزدیک نشوید][این یک اخطاراست]
پیوند به بیرون
آرایه (زیستشناسی) نامگذاریشده توسط کارل لینه
پرندگان آسیا
پرندگان آفریقا
پرندگان اروپا
پرندگان اوگاندا
پرندگان ایران
پرندگان بنگلادش
پرندگان توصیفشده در ۱۷۵۸ (میلادی)
پرندگان صحرای غربی
پرندگان کامرون
پرندگان نایروبی
پرندگان نپال
پرندگان
تیرههای پرندگان
سبزقباسانان
سردههای پرندگان
سردههای تکگونه پرندگان
نامآواها
نمادهای ملی اسرائیل
نوکشاخسانان |
6626 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%81%D8%A7%20%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%20%D8%A8%D9%88%D8%B2%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C | ابوالوفا محمد بوزجانی | ابوالوفا محمد بن محمد بن یحیی بن اسماعیل بن عباس بوزجانی (زادهٔ ۳۲۸ قمری، بوژگان – درگذشتهٔ ۳۸۸ قمری، بغداد) ریاضیدان و منجم ایرانی قرن دهم میلادی در دوران طلایی اسلام و عضو دارالحکمه بودهاست.
وی همچنین در جمع آوری جداول سینوس ها و تانژانت ها در فواصل 15 دقیقه اعتبار دارد. او همچنین توابع سینوس و کوسینوس را معرفی کرد، و همچنین روابط متقابل بین شش خط مثلثاتی مرتبط با یک کمان را مورد مطالعه قرار داد.[2] منجمان عرب قرون وسطی در قرنهای پس از مرگ او کتاب المجست را به طور گسترده خوانده بودند. معروف است که او چندین کتاب دیگر نوشته است که باقی نمانده است
زندگی
در ۲۸ شعبان ۳۲۸ در بوژگان از توابع ولایت جام، ربع نیشابور به دنیا آمد. ریاضی را نزد خانواده آموخت و به نیشابور رفت. در سال ۳۴۸ به عراق سفر کرد و تا پایان عمرش در آنجا زندگی کرد.
در عراق به صورت آخرین نمایندهٔ برجستهٔ مکتب ریاضی-نجومی درآمد و به تألیف کتابهای مهم خود پرداخت و با همکارانش در رصدخانهٔ بغداد به رصد مشغول شد.
او روشهای محاسبهای را که بازرگانان، کارمندان دوایر مالیه و مساحان زمین در شرق اسلامی در کارهای روزمرهٔ خود بکار میبردند، به نحوه منظم مدون ساخت و همچنین روشهای متداول را اصلاح کرد و بعضی از روشهای ناصحیح را نیز مورد انتقاد قرار داد. به عنوان مثال، پس از بیان آنکه مساحان، مساحت هر نوع چهار ضلعی را با ضرب کردن نصف مجموع اضلاع مقابل در یکدیگر بدست میآورند، خاطرنشان میسازد که این نیز اشتباهی آشکار و غلطی مسلم است.
از کتاب بوزجانی چنین بر میآید که دستگاه موضعی عددنویسی دهدهی هندی با استفاده از ارقام در میان مردم و تجار سرزمینهای خلافت شرقی تا مدتهای طولانی مورد استفاده نبودهاست. او با توجه به عادت و عرف خوانندگانی که کتاب برای آنها نوشته شده، از استفاده از ارقام کاملاً پرهیز کردهاست و همهٔ اعداد و محاسبات را، که گاهی بسیار پیچیدهاست، تنها با واژگان بیان کردهاست.
یکی از کتابهای علمی بوزجانی کتاب فیما یحتاج الیه الصانع من الاعمال الهندسه است، که بعد از سال ۳۷۹ نوشته شدهاست.
بسیاری از روشهای ساختن اشکال دوبعدی و سهبعدی که بوزجانی عرضه کرده، اقتباس است از آنچه در آثار اقلیدس، ارشمیدس، هرون اسکندری، تئودوسیوس و پاپوس آمده بودهاست، اما بعضی از مثالها ابتکاری است. در این اثر بوزجانی، مسائلی نیز راجع به تقسیم یک شکل به اجزایی که شرایط معینی را واجد باشند، آمدهاست.
اثر نجومی بزرگ بوزجانی المجسطی یا الکامل بسیار دنبالهرو مجسطی بطلمیوس است. ممکن است این اثر که فقط بخشی از آن بهجای مانده، دقیقاً همان زیجالواضع او یا جزئی از آن باشد که بر رصدهای خود و همکارانش مبتنی است. بهنظر نمیآید که زیج باقیمانده باشد.
وی مسائل لاینحل هندسه کلاسیک را حل کرد و تحقیقاتی در اصول ترسیمات هندسی نمود که تا امروز هنوز کسی موفق به ارائه راه حل دیگری نشدهاست و از این حیث مسئله ابوالوفا در جهان مشهور است و اولین کسی است که مطالعات دقیقی دربارهٔ کره ماه انجام داد.
کارهای وی در زمینه هندسه کروی با کاربرد در نجوم کروی شگرف بودهاست.
ریاضیات
قبل از بوزجانی، در مثلثات کروی، تنها وسیلهٔ حل مثلثها قضیهٔ منلائوس راجع به چهارضلعی کامل بود که در کتب اسلامی به قاعدهٔ مقادیر ششگانه موسوم است. بوزجانی با غنیتر ساختن ابزار مثلثات کروی، حل مسائل آن را راحتتر کرد.
وی قضیهٔ تانژانتها را در حل مثلث قائمالزاویهٔ کروی بکار بست و تقدم در اثبات را بیرونی به وی نسبت دادهاست. یکی از اولین اثباتهای قضیهٔ کلی سینوسها برای حل مثلثهای غیر قائم الزاویه، توسط بوزجانی ابداع گردید.
بوزجانی واضع اتحاد مثلثاتی بود:
وی همچنین قانون سینوسها را برای مثلثات کروی کشف کرد:
عصر حاضر
برای تجلیل از مقام علمی این دانشمند، دهانهٔ یکی از آتشفشانهای ماه را بوزجانی نام نهادهاند.
در سال ۱۳۷۸ همایشی بینالمللی به منظور شناخت بیشتر وی و خدمات و آثارش در محل تولدش، تربت جام برگزار گردید.
در سال ۱۳۹۴ خورشیدی، جستجوگر گوگل، هزار و هفتاد و پنجمین سالروز تولد بوزجانی را با تغییر نشان خود و گذاشتن تصویری جدید و قرار دادن علامتهای هندسی و ریاضی گرامی داشت.
منابع
ماهنامهٔ دانشمند، اسفند ۱۳۸۸، مریم خادمی و یاسمین قدیمی، ایرانیان اخترشناس، صفحهٔ ۳۶
پیوند به بیرون
نوشتههایی درباره ابوالوفا
فرید قاسملو، «بوزجانی» ، دانشنامهٔ جهان اسلام.
اخترشناسان اسلام قرون وسطی
اخترشناسان فارسیزبان قرون وسطی
اهالی ایران در سده ۱۰ (میلادی)
بوزجانی
اهالی خراسان
بوزجانی
دانشمندان اهل عراق
دانشمندانی که بر روی تعیین قبله کار کردهاند
درگذشتگان ۹۹۸ (میلادی)
درگذشتگان در بغداد
درگذشتگان دهه ۹۹۰ (میلادی)
دور از وطنهای اهل ایران در عراق
ریاضیدانان اسلام قرون وسطی
ریاضیدانان اهل ایران در قرون وسطی
ریاضیدانان اهل نیشابور
ریاضیدانان سده ۱۰ (میلادی)
زادگان ۹۴۰ (میلادی)
ستارهشناسان سده ۱۰ (میلادی)
عراقیهای فارستبار |
6627 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%B1%DA%98%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C | انرژیدرمانی | انرژی درمانی،درمان از طریق انرژی، ریکی یا یکی از شاخههای پزشکی جایگزین است که تا به حال مؤثر بودن این روشهای درمانی، در هیچیک از این تحقیقات ثابت نشدهاست. نتیجهٔ تحقیقات نشان دادهاست که انرژی درمانی، تأثیری بیشتر از پلاسیبو (اثرِ تلقین) ندارد. محققینِ مخالفِ انرژیدرمانی، لیستی از افرادی را تهیه کردهاند که علیرغمِ ابتلا به بیماریهای مهلک، با روی آوردن به انرژیدرمانی و غفلت از درمانهای پزشکی، جان خود را از دست دادهاند.
روشهای گوناگون انرژیدرمانی در فلسفه، رویکرد و ریشهشان تفاوتهای زیادی با هم دارند. مرکز ملی پزشکی مکمل و جایگزین آمریکا انرژیدرمانی را به دو دستهٔ کلی تقسیم میکند. درمانهایی که بر اساس نوعی انرژی هستند که بهطور علمی تأیید نشدهاند، و درمانهایی که برپایهٔ نوع شناختهشدهای از انرژی مانند انرژی الکترومغناطیسی هستند.
در آمریکا، برخی از دستگاههای مربوط به انرژیدرمانی به خاطر تبلیغات کلاهبردارانه غیرقانونی اعلام شدهاند. در حال حاضر درمانگری از طریق انرژی درمانی در ایران نیز ممنوع است.
انواع انرژیدرمانی
واژهٔ «انرژیدرمانی» پس از آغازبهکار سازمان ناسودبر «جامعهٔ بینالمللی مطالعهٔ انرژیهای حساس و انرژیدرمانی» در دههٔ ۱۹۸۰ سر زبانها افتاد. دو کتاب نیز هردو به نام «انرژیدرمانی» چاپ شدند که یکی راهنمای پزشکان بود و دیگری مروری بر آخرین یافتههای پژوهشی دربارهٔ انرژیدرمانی. بر اساس انرژیدرمانی، نامیزانبودن «میدان انرژی» بدن به بیماری میانجامد، و با میزانکردن این میدان انرژی انسان تندرستی خود را بازمییابد.
مرکز ملی پزشکی مکمل و جایگزین ایالات متحده بین دو گونه از انرژیدرمانی فرق میگذارد: نوعی که برپایهٔ انرژیهای واقعی و شناختهشدهٔ فیزیکی است، و نوعی که برپایهٔ انرژیهایی با سرچشمهٔ ناشناخته است، مانند مفهوم چینی چی یا مفهوم هندی پرانا که به عنوان پزشکی سنتی آن کشورها به کار میرود. این انرژیهای ناشناخته هیچ تعریف روشن سنجشپذیر یا ابطالپذیری ندارند.
در دستهٔ اول (انرژیهای شناختهشده) مغناطیسدرمانی و نوردرمانی هستند، که بهطور کلی به آنها الکترومغناطیسدرمانی میگویند. درمانهای پزشکی رایج که در آنها تابش الکترومغناطیسی به کار میرود (رادیوتراپی) به نام الکترومغناطیسدرمانی خوانده نمیشوند.
در دستهٔ دوم (انرژیهای ناشناخته) acupuncture و qi gong و Reiki و دیگر مفهومهای مربوط به Qi قرار میگیرند. همچنین مفهوم پرانا در پزشکی آیورودا و هومیوپاتی و تماس درمانی و درمان از راه دور.
حتی درمانهای جایگزین مانند الکترومغناطیسدرمانی که انرژیهای شناختهشده را به کار میبرند، ممکن است ادعاهایی بکنند که با شواهد تأیید نشدهاند. بسیاری از ادعاها دربارهٔ انرژیهایی گفته میشوند که هنوز به درستی شناخته نشدهاند یا مربوط به مفهوم دینی روح هستند. در سدهٔ ۱۸۰۰ میلادی، الکتریسیته و مغناطیس در مرزهای دانش قرار داشت و حقهگریهای الکتریکی فراوان بود. در سدهٔ ۱۹۰۰ میلادی ادعاهای درمانی دربارهٔ مواد پرتوزا جانهای بسیاری را به خطر انداخت.. در سدهٔ ۲۰۰۰ هم مکانیک کوانتومی و نظریهٔ وحدت بزرگ چنین فرصتهایی را در اختیار میگذارد.
در سال ۲۰۰۷ روزنامهٔ سیاتل تایمز گزارش داد که هزاران دستگاهی که مدعی بهکاربردن انرژیدرمانی بودهاند و بسیاریشان غیرقانونی یا خطرناک هم بودند، در صدها دادگاه در آمریکا بررسی شدهاند. این روزنامه انرژیدرمانی را به عنوان مهرهٔ مار دنیای مدرن معرفی کرد که نشاندهندهٔ کمبود مقررات در این باره و شیوع گستردهٔ ادعاهای تجاری غلط یا اثباتنشده هستند.
پس از این گزارش، دو نمونه از این دستگاهها در آمریکا غیرقانونی اعلام شدند.
تحقیقات
در سال ۲۰۰۰ پس از ۲۳ مورد آزمایشی که با استفاده از روشِ درمان از راه دور انجام شده بود، به دلیل «محدودیتهای متدولوژیک» نتیجهای قطعی به دست نیامد. ادزارد ارنست رهبر این گروه تحقیقی، در سال ۲۰۰۱ دربارهٔ این آزمایش چنین توضیح داد که «حدودِ نیمی از این آزمایشها، نشان دهندهٔ مؤثر بودنِ درمان است.» با این حال وی متذکر شد که شواهد، «بسیار متناقض» بوده و «محدودیتهای متدولوژیک، مانع از نتیجهگیری قطعی دربارهٔ این آزمایش است». او همچنین چنین نتیجهگیری کرد که «تا زمانی که این روشِ درمانی، به عنوان جایگزینِ سایرِ روشهای درمانیِ مؤثر، تجویز نشده باشد، میتواند تقریباً بدونِ ریسک باشد.» در سال ۲۰۰۱ نتایجِ آزمایشِ بالینیِ تصادفی که توسط همان گروهِ تحقیقیِ قبلی انجام شده بود، نشان دهندهٔ بی اثر بودن این روش است. این آزمایش نشان داد که از نظر آماری، تفاوتی بین انرژی درمانی از راهِ دور و گروهِ کنترل (انرژی درمانیِ شبیهسازی شده) وجود نداشته و دردهای مزمنِ بیماران، در هر دو گروه یکسان بودهاست. در سال ۲۰۰۳، ادزارد ارنست طیِ به روز رسانی تحقیقات قبلی اش و با در نظر گرفتن تحقیقاتِ دیگر در این زمینه، نتیجهگیری کردهاست که این روش درمانی ممکن است، «با اثرات زیان باری همراه شود.» همچنین شواهد نشان میدهند که انرژی درمانی از راه دور، «اثری بیش از پلاسیبو ندارد.»
در سال ۱۹۹۸ در آزمایشی که امیلی روزا انجام داد، مشخص شد که از میان ۲۳ درمانگری که ادعا میکردند از طریق لمس درمانی قادر به درمانگری هستند، هیچکدام قادر به تشخیص «میدان انرژیِ» فردِ محقق نبودند. در پایانِ این پژوهش چنین نتیجهگیری شد که عدم توانایی مدعیان لمس درمانی در اثبات توانایی شان در تشخیص میدان انرژی که بنیادیترین مورد ادعایشان است، نشان دهندهٔ بی اساس بودن این نوع از درمانگری است.
در سال ۲۰۰۱ آزمایش بالینی تصادفی بر روی ۱۲۰ بیمار با درد مزمن که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، انجام گرفت که نتیجهٔ آزمایشها، نتوانستند اثربخشی انرژی درمانی «از راه دور» یا «چهره به چهره» را نشان دهند. پژوهشگران در یک مطالعهٔ نظام مند در سال ۲۰۰۸ نیز به این نتیجه رسیدند که شواهد قانع کنندهای مبنی بر اثر بخش بودن این نوع از درمان گری در تسکین دردهای نورالژی و نوروپاتیک وجود ندارد. این گروه از محققان در کتابی که با عنوان شعبده بازی یا درمان (Trick or Treatment) در همان سال منتشر شد، اعلام کردند که «این نوع از معالجه از نظر بیولوژیکی غیرمحتمل بوده و تأثیر آن در حد پلاسیبو (دارونما) است.» به گفتهٔ این پژوهشگران، «در بهترین حالت، این نوع از درمان، موجبِ تسلیِ بیمار شده و در بدترین حالت، موجب میشود که افرادی شارلاتان با چنین ادعاهایی از بیمارانی که نیاز به مراقبتهای فوری پزشکی دارند، کسب درآمد کنند.» مطالعهٔ دیگری که در سال ۲۰۱۴ روی بیماران مبتلا به سرطان روده بزرگ انجام شده بود، نشان داد که انرژی درمانی، هیچ تأثیر مثبتی بر کیفیت زندگی، علایم افسردگی و کیفیت خواب بیماران نداشتهاست.
جستارهای وابسته
پزشکی جایگزین
منابع
پیوند به بیرون
NIH Energy medicine: overview.
The International Society for the Study of Subtle Energies and Energy Medicine
Miracle Machines: The 21st-Century Snake Oil: a Seattle Times series on fraudulent energy medicine devices
اصطلاحات فراهنجار
اصطلاحات مسیحی
پزشکی جایگزین
شبهعلم
شفای فراطبیعی
فراهنجار
مفهومها در پزشکی جایگزین |
6628 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%86%20%D8%A8%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AC%DB%8C%D8%B1 | زن برزنجیر | زن بَرزَنجیر یا آندرومدا یا اِمرَاةالمُسَلسَله یکی از صورتهای فلکی در شمال استوای آسمانی است که بزرگترین کهکشان همسایه به کهکشان راه شیری با نام کهکشان آندرومدا در آن دیده میشود. زن برزنجیر یکی از ۴۸ صورت فلکی است که توسط اخترشناس یونانی-رومی قرن دوم؛ بطلمیوس؛ لیست شدهاند و همچنین یکی از ۸۸ صورت فلکی امروزی است. نام این صورت فلکی برگرفته از نام آندرومده دختر کاسیوپه در اساطیر یونانی است که به صخرهای زنجیر شد تا توسط هیولای دریا، کتوس، خورده شود. آندرومدا به همراه چندین صورت فلکی دیگر که همگی بر اساس شخصیتهای افسانه پرسئوس نامگذاری شدهاند، در شبهای پاییزی در نیمکره شمالی واضحترین حالت را دارند. به دلیل میل شمالی آن، آندرومدا تنها از نقاطی که در شمال عرض جغرافیایی ۴۰ درجه جنوبی قرار دارند قابل مشاهده است و برای نقاطی که در جنوب عرض جغرافیایی ۴۰ درجه قرارمیگیرند پایینتر از افق است. آندرومدا با مساحتی برابر ۷۲۲ درجه مربع، یکی از بزرگترین صورتهای فلکی است. این مساحت ۵۵٪ اندازه بزرگترین صورت فلکی (مارباریک)و بیش از ۱۰ برابر کوچکترین صورت فلکی (چلیپا) است.
روشنترین ستاره آن سرةالفرس ، یک ستاره دوتایی است که گاهی آن را به عنوان بخشی از صورت فلکی اسب بالدار (فَرَس اعظم) نیز برشمردهاند. ستاره دیگر آن عناقالارض ، یک ستاره دوتایی رنگی است که هدف محبوبی برای اختر شناسان تازهکار بهشمار میرود. جنبالمسلسله یک غول سرخ است که رنگ آن با چشم برهنه قابل مشاهده است.
کهکشان زن برزنجیر(M31) که ۲٫۲ میلیون سال نوری با ما فاصله دارد، نزدیکترین کهکشان مارپیچی به راه شیری است و دورترین پدیدهای است که با چشم برهنه دیده میشود. این کهکشان یکی از روشنترین اجرام مسیه است. چندین کهکشان کم فروغ تر مانند مسیه ۳۲ و مسیه ۱۱۰ که کهکشانهای همراه زن برزنجیر هستند؛ یا کهکشان دورتر انجیسی ۸۹۱ نیز در صورت فلکی زن بر زنجیر جای دارند. سحابی گلوله برف آبی (یا سحابی گلوله برف؛ انجیسی ۷۶۶۲) که یک سحابی سیارهنماست نیز با تلسکوپ به صورت یک جسم گرد آبی قابل دیدن است.
در اخترشناسی چینی، ستارگانی که زن برزنجیر را میسازند همگی اعضای چهار صورت فلکی دیگر بودند که از نظر اخترشناسی و اساطیری در خور اهمیت بودهاند. در اسطورهشناسی هندوئیسم نیز یک صورت فلکی مرتبط با زن بر زنجیر وجود دارد.
ستارهها
قدر ظاهری سرةالفرس پرنورترین ستاره این صورت فلکی، ۲٫۱ است. در دستهبندی ستارگان بایر (آلفا) – زن برزنجیر نامیده شدهاست.
قدر ظاهری صورت فلکی زن بر زنجیر به روش اندازهگیری باستان بین ۷ تا ۸ میباشد، و به روش اندازهگیری جدید چیزی حدود ۴.
اجرام عمقی آسمان
آنچه در این قسمت آسمان شایان توجه بسیار است شیئ است که نام علمی آن NGC224 است و در نزدیکی (نو)- زن برزنجیر جای دارد. به چشم غیر مسلح به صورت ستاره ابر مانندی از قدر پنجم میآید به سرشت واقعی آن فقط با کمک تلسکوپی نیرومند میتوان پی برد. M31 کهکشانی است کاملاً شبیه به کهکشان ما این کهکشان از میلیاردها ستاره تشکیل شده و اندکی از کهکشان ما بزرگتر است دورترین شیی است در فضا که با چشم برهنه میتوان دید. نوری که کهکشان بزرگ زن برزنجیر را ترک کند پس از سفری ۲٬۵۰۰٬۰۰۰ ساله در فضا به ما میرسد.
در اساطیر
نام اروپایی این پیکر آسمانی یعنی آندرومدا، در اساطیر یونانی نام زنی بودهاست که پرساوش (پرسئوس) پهلوان عاشق وی بودهاست و در بند اژدهایی در در ساحلی در حبشه با زنجیر زندانی بود. پرساوش با کشتن اژدهای مزبور وی را آزاد میکند و آن دو ازدواج میکنند. از ایشان فرزندانی پدید میآید از جمله پرسس. بنابراین افسانهها پرسس نیای پارسیان (ایرانیان) است.
آندرومدا دختر زیبای سِفِئوس (قیفاووس) و کاسیوپیه «(ذاتالکرسی) پریان را از خودخواهی بیش از اندازه اش به خشم آورد. نپتون، برای تنبیه وی، او را به صخرهای در کناره دریا زنجیر کرد تا شکار اژدهایی دریایی شود که در آن هنگام ساحل دریا را عرصه تاخت و تاز خود کرده بود درست در همان لحظهای که اژدها به اندرومدا حمله آورده بود، پرسئوس (برساووش) با جادو غول را به سنگ بدل کرد و آندرومدا را نجات داد.
تاریخچه رصد
عبدالرحمان صوفی رازی، ستارهشناس ایرانی سدهٔ سوم و چهارم هجری (حدود ۹۶۴ میلادی)، نویسنده ی کتاب صورالکواکب اولین کسی است که کهکشان آندرومدا را در کتاب صورالکواکب گزارش کرد.
وی اولین کاشف کهکشان ها و سحابی های خارج راه شیری است و نیز به محاسبه زمان طولانی «سحابیهای متغیر» پرداخت. او پژوهش کاملی در مورد کهکشان آندرومدا (سحابی زن برزنجیر یا امرأة المسلسله) انجام داد که این نخستین رصد ثبتشده از این کهکشان است.
منابع
بخشی از مطلب از دانشنامه رشد.
صور فلکی شرقی
صور فلکی شمالی
صورت فلکی زن برزنجیر
صورتهای فلکی
صورتهای فلکی ذکرشده بطلیموس |
6629 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D8%A7%D9%87%20%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DB%8C | راه شیری | کهکشانِ راهِ شیری کهکشانی است که منظومهٔ خورشیدی در آن قرار دارد. این کهکشان در آسمانی صاف و تاریک و به دور از آلودگی نوری، به صورت نوار شیری رنگی در پهنهٔ آسمان دیده میشود. این نوار در واقع از میلیاردها ستاره تشکیل شدهاست که چشم (غیرمسلح) قادر به تفکیک آنها نیست. به احتمال زیاد راه شیری کهکشانی از نوع مارپیچی است. کرهٔ زمین به عنوان عضوی از منظومهٔ شمسی، در یکی از بازوهای مارپیچی آن قرار دارد.
نامشناسی
این نام اصطلاح لاتینِ via lactea است که دلیل این نامگذاری، دیده شدنِ نوارهٔ کمرنگی از نورِ تشکیل شده، بهوسیلهٔ ستارههای وابسته به کهکشان است که از زمین به اینگونه دیده میشود. برخی منابع بهطور قاطع گفتهاند که عبارتِ راه شیری منحصراً اشاره به نواره نوری دارد که خودِ کهکشان در شب تولید میکند، در حالی که نامِ کهکشانِ راه شیری باید برای اشاره به خودِ کهکشان هم بهکار رود.
با این حال، معلوم نیست گستردگی این قرار داد چگونه است، و عبارت راه شیری بهطور مداوم در هر دو مفهوم استفاده میشود.
در ادبیات فارسی با نام راه کاهکشان معروف است. چون مانند این است که کاه در پهنای آسمان کشیده شدهاست.
نمای ظاهری
کهکشان راه شیری، شبها در آسمانی کاملاً تاریک (به دور از نور ماه و آلودگی نوری) به صورت نوار سفید کم رنگی در آسمان دیده میشود. پهنای این نوار تقریباً ۳۰ درجه است.
راه شیری کهکشانی مارپیچی میلهای است. شکل کلی کهکشانهای مارپیچی را میتوان به یک دیسک یا قرص تشبیه کرد. بخش اصلی اجزای تشکیل دهندهٔ کهکشان (ستارهها، گاز و غبار) در قالب بازوهای مارپیچی در سطح تخت این دیسک قرار دارند. ستارگان کمتری نیز به صورت هالهای اطراف دیسک را دربر گرفتهاند.
این ساختار مارپیچی تنها در صورتی قابل مشاهده است که بینندهای در خارج کهکشان از روبهرو به آن نگاه کند. ما به عنوان بینندهای که از داخل صفحهٔ کهکشان به آن مینگریم، اجزای واقع در صفحهٔ کهکشان را به صورت نوار دایرهای شکل متراکمی از ستارگان، دورتادور خود میبینیم. این همان راه شیری است که شبها در آسمان میبینیم. اجزای واقع در هالهٔ کهکشان را نیز که تراکم کمتری دارند، به صورت ستارگانی مجزا در سایر قسمتهای آسمان مشاهده میکنیم.
به این ترتیب، علاوه بر نوار شیریرنگ مورد اشاره، تمام ستارگان دیگری نیز که با چشم غیرمسلح در آسمان میبینیم، متعلق به کهکشان راه شیری هستند و این نوار نورانی تنها نشانگر آن دسته از ستارگان راه شیری است که در راستای صفحهٔ کهکشان قرار گرفتهاند. بخشهایی از راه کهکشان که تاریک به نظر میرسند، به علت وجود گاز و غبار میان ستارهای است که مانع از رسیدن نور ستارگان زمینه به چشم ما میشود.
درخشندگی سطحی کهکشان راه شیری کم است و تنها در آسمانی با حد قدر ۵٫۱ یا بیشتر قابل رویت است. به این ترتیب در مناطق شهری و حومه که آلودگی نوری قابل توجهی وجود دارد و همچنین در شبهایی که ماه در آسمان نورافشانی میکند، دیدن آن ممکن نیست.
بخش قابل رویت صفحه کهکشان راه شیری، گسترهای شامل ۳۰ صورت فلکی را در آسمان اشغال کردهاست. مرکز کهکشان در صورت فلکی کمان قرار دارد که از سایر بخشها پرنورتر است.
صفحهٔ کهکشان با دائرةالبروج یا همان صفحهٔ مداری زمین (صفحهٔ منظومهٔ شمسی) تقریباً زاویهای ۶۰ درجه میسازد.
اندازه و جرم
راه شیری بعد از کهکشان آندرومدا بزرگترین کهکشان در گروه محلی است. قطر صفحهٔ کهکشان راه شیری حدود ۱۰۰ هزار سال نوری یا ۳۰٬۰۰۰ پارسک است (تقریباً ۱۰۱۷ کیلومتر). ضخامت این صفحه در بیشتر نقاط حدود ۱٬۰۰۰ سال نوری است ولی در مرکز آن به ۱۲٬۰۰۰ سال نوری میرسد. ۹۰٪ از جرم کهکشان راه شیری، ماده تاریک است که برای تلسکوپها قابل مشاهده نیست و هیچگونه تابش الکترومغناطیسی جذب و دفع نمیکند.
تعداد ستارگان کهکشان راه شیری بین ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد تخمین زده میشود. شمردن همه ستارههای یک کهکشان غیرممکن است. حتی در کهکشانی مانند اندرومدا که همسایهٔ نزدیک راه شیری است، تنها تعداد کمی از ستارگان بسیار پرنور را میتوان با تلسکوپ تشخیص داد. دانشمندان با روشهایی مانند بررسی حرکت چرخشی کهکشانها و همچنین طیفسنجی، جرم یک کهکشان را محاسبه میکنند. سپس بر اساس آن، تعداد ستارگان کهکشان را تخمین میزنند.
اندازهگیریهای اخیر توسط (VLBA) نشان دادهاست که کهکشان راه شیری بسیار حجیمتر از آن است که پیشتر تصور میشد. جرم کهکشان ما در حال حاضر مشابه با جرم بزرگترین کهکشان همسایه، آندرومدا، در نظر گرفته میشود. محققان با استفاده از (VLBA) و با استفاده از فرضیات کمتری نسبت به تلاش قبلی، قادر به اندازهگیری تغییرات ظاهری کهکشان و مناطق پرت و دور افتادهای که ستارهها در آنجا شکل میگیرند، هستند. البته در زمانی که زمین در سمت مخالف خورشید باشد. جدیدترین و دقیقترین سرعتی که برای چرخش کهکشان در نظر گرفته میشود، در حدود ۲۵۴ کیلومتر بر ثانیهاست، و این به میزان قابل توجهی بیشتر از مقدار قبلی یعنی ۲۲۰ کیلومتر بر ثانیهاست. با توجه به روش مورد استفاده و دادههای گوناگون موجود مقادیر مختلفی برای جرم کهکشان راه شیری تخمین زدهاند.
در تحقیق صورت گرفته در سال ۲۰۱۳ جرم این کهکشان را از حدود ۱٫۵ تریلیون برابر تا ۴٫۵ تریلیون برابر جرم خورشید تخمین زدهاند.
سن
سن قدیمیترین ستارهای که تاکنون در کهکشان کشف شده (اچای ۱۵۲۳–۰۹۰۱) در حدود ۱۳٫۶ میلیارد سال تخمین زده شدهاست، (تقریباً به قدمت جهان) که با استفاده از اشعهٔ ماورای بنفش طیفسنج بزرگ برای اندازهگیری حجم برلیم دو ستارهٔ خوشه دی کروی تخمین زده شدهاست. زمان سپری شده بین ظهور نخستین نسل ستاره در کهکشان راه شیری و نخستین نسل ستاره در خوشه بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون سال استنباط شدهاست. با در نظر گرفتن اینکه سن تخمین زده شده برای ستارهها در خوشهٔ کروی ۸/۰±۴/۱۳ میلیارد سال است، سن قدیمیترین ستارهها در راه شیری در حدود ۸٫۰±۶٫۱۳ میلیارد سال تخمین زده میشود. صفحهٔ نازک کهکشانی نیز بین ۵٫۶ تا ۱۰٫۱ میلیارد سال پیش شکل گرفتهاست.
ساختار
کهکشان متشکل از یک صفحهٔ نواری شکل است که توسط صفحهای از گاز، غبار و چهار بازوی ستاره شکل احاطه شده که ساختار مارپیچی به سمت بیرون دارند. توزیع جرم کهکشان بسیار شبیه طبقهبندی Sbc Hubble است، که یک کهکشان مارپیچی است. ستارهشناسان در سال ۱۹۹۰ به مدت یک دهه گمان میکردند که راه شیری یک کهکشان مارپیچی محدود است، به جای اینکه یک کهکشان مارپیچی معمولی باشد، در سال ۲۰۰۵ با مشاهدات تلسکوپ اسپیتزر که نشان داد نوار مرکزی کهکشان بزرگتر از آن است که پیشتر تصور میشد، شک آنها برطرف شد.
به نظر میرسد که جرم کهکشان راه شیری در حدود ۱۰۱۱× ۸٫۵ برابر جرم خورشید است و شامل ۲۰۰ تا۴۰۰ بیلیون ستاره است. تصور میشود که بیشتر جرم کهکشان مربوط به مواد تاریک است، جرم مادهٔ تاریک هاله مانند ۶۰۰ تا ۳٬۰۰۰ برابر جرم خورشید است که بهطور یکنواخت توزیع شدهاست.
مرکز
در فاصلهٔ بین ۷۰ تا ۱۰۰ هزار سال نوری از خورشید مرکز کهکشان وجود دارد که یک سیاهچاله کلانجرم و خوشههای ستارهای کروی زیادی وجود دارد.
صفحهٔ کهکشانی که برآمدگی ای به سمت بیرون دارد، دارای قطری در حدود ۷۰٬۰۰۰ تا ۱۰۰٬۰۰۰ سال نوری است. فاصلهٔ صفحهٔ کهکشانی تا خورشید ۱٬۴۰۰±۲۶٬۰۰۰ سال نوری تخمین زده شده، در حالی که تخمین قبلی خورشید را دورتر ۳۵٬۰۰۰ سال نوری از مرکز برآمدگی قرار میداد.
مرکز کهکشانی یک جسم بزرگ به هم پیوستهاست که به نظر میرسد بقیه مواد به دور آن میچرخند. یک منبع رادیویی قوی با نام کماندار به این فکر افتادهاست که از مرکز کهکشان راه شیری عکسبرداری کند، که اخیراً تأیید شده که دارای یک سیاه چالهٔ بسیار حجیم در مرکز آن است. تصور میشود که بیشتر کهکشانها دارای یک سیاه چالهٔ بسیار بزرگ در مرکزشان هستند.
نوار کهکشان راه شیری که به نظر میرسد ۲۷٬۰۰۰ سال نوری درازا دارد، به سمت مرکز کهکشان ادامه پیدا میکند با زاویهای حدود ۱۰±۴۴ درجه نسبت به خط بین خورشید و کهکشان؛ که در درجهٔ اول از ستارههای سرخ تشکیل شده، و این یک باور باستانی است. این نوار توسط حلقهای احاطه شده که به حلقهٔ kpc-۵ معروف است، که شامل بخش بزرگی از هیدروژن مولکولی حاضر در کهکشان است. همچنین بیشتر ستارههای راه شیری ستارههای فعالی هستند، که از کهکشان همسایه، آندرومدا، دیده میشوند؛ که این امر بیانگر قابلیت بالای کهکشان ما است.
بازوهای مارپیچ
هر بازوی چرخشی توصیف یک لگاریتم است، با انحرافی در حدود ۱۲ درجه. تا همین اواخر باور بر این بود که ۴ بازوی مارپیچی بزرگ وجود دارد که همه از نزدیکی مرکز کهکشان شروع میشوند، که اسامی آنها از قرار زیر است:
کله غازی: ۳-kpc و بازوی برساووش.
بنفش:بازوی گونیا خارجی (بلند به همراه محتویات تازه کشف شده)
سبز:بازوی سپر-چلیپا
صورتی :شاه تخته و بازوی کمان.
نارنجی:شکارچی و بازوی ماکیان (که شامل خورشید و منظومهٔ شمسی است)
مشاهدات رابرت بنیامین در سال ۲۰۰۸ از دانشگاه ویسکانسین- وایت واتر اریه شد که نشان میداد که راه شیری تنها دارای دو بازوی بزرگ ستارهای است: بازوی برساووش و بازوی سپر-قنطورس، بقیه بازوها یا کوچک هستند یا الحاقی؛ و این به این معناست که کهکشان راه شیری از نظر ظاهر شبیه NGC ۱۳۶۵ است.
خارج از بازوهای بزرگ چرخشی حلقهٔ تکشاخ یا حلقهٔ بیرونی قرار دارد، پیشنهادی توسط دو ستارهشناس با نامهای برایان یانی و هیدی جو نیوبرگ اریه شده مبنی بر اینکه حلقهٔ گاز و ستاره را بیلیونها سال پیش از کهکشان جدا شده.
همانطور که برای بیشتر کهکشانها مرسوم است، توزیع جرم در کهکشان راه شیری به گونهای است که سرعت مداری بیشتر ستارهها بستگی چندانی به فاصله از مرکز ندارد. به دور از برآمدگی مرکزی یا لبهٔ بیرونی، سرعت رایج ستارهای بین ۲۱۰ تا۲۴۰ کیلومتر بر ثانیهاست. از این رو سرعت مداری ستاره مستقیماً متناسب است با طول مسیری که میپیماید. این برخلاف وضعیت در داخل منظومهٔ شمسی است، که نیروی جاذبهٔ دو جسم و اجسامی که میچرخند دارای سرعتهای متفاوت ولی مرتبط هستند.
این تفاوت یکی از شواهد دال بر وجود جسم سیاه است. یکی دیگر از جنبههای جالب اصطلاح «باد کردن» بازوهای مارپیچی است. اگر قسمت داخلی بازوها سریعتر از قسمت خارجی بچرخد ساختار مارپیچی بازوها از بین خواهد رفت. اما چنین چیزی در کهکشانهای مارپیچی دیده نشده، به جای آن، ستارهشناسان فرض میکنند که الگوی چرخشی یک موج چگال است که از مرکز کهکشان نشات میگیرد؛ و این شبیه ترافیک در بزرگراه هاست که ماشینها همه در حال حرکت هستند، اما همیشه قسمتی وجود دارد که در آن ماشینها آهسته حرکت میکنند. این مدل تصدیق این واقعیت است که تراکم ستارهها در داخل یا نزدیک بازوهای چرخشی بیشتر است.
هاله
صفحهٔ کهکشانی احاطه شده توسط هالهای کروی از ستارههای قدیمی و خوشههای کروی، که ۹۰ درصد آنها در فاصلهٔ ۱۰۰۰۰۰ سال نوری قرار گرفتهاند. فرض بر این است که قطر هالهٔ ستارهای در حدود ۲۰۰۰۰۰ سال نوری است. با این حال تعداد بسیار کمی خوشهٔ کروی در فواصل دورتر پیدا شدهاست، مانندPLA۴ و AM۱ که در فاصلهای دورتر از ۲۰۰۰۰۰ سال نوری از مرکز کهکشان قرار دارند. در حدود ۴۰ درصد این خوشهها حرکتی برگشت دهنده دارند، یعنی حرکت آنها خلاف جهت چرخش راه شیری است.
صفحهٔ گازی در برخی طول موجها کدر به نظر میرسد، در حالی که مؤلفهٔ کروی اینطور نیست. شکلگیری و چیدمان ستارههای فعال در این صفحه انجام میگیرد، نه در هاله. خوشههای باز نیز عمدتاً در این صفحه رخ میدهند.
اکتشافات اخیر بر دانش ما نسبت به ساختار منظومهٔ شمسی افزودهاست. با این کشف که صفحهٔ کهکشانی کهکشان آندرومدا بسیار بزرگتر از آن است که قبلاً تصور میشد، این احتمال که صفحهٔ کهکشانی راه شیری گسترش بیشتری داشته باشد قوی تر میشود؛ و این گواه بر کشف جدید، بازوی صلیب شمالی است. با کشف کماندار کهکشان بیضوی کوتوله کشف شد. نوار کهکشانی باقیمانده به عنوان اجرام چرخندهای که مربوط به کوتولهاست و برهم کنش آن با راه شیری باعث از بین رفتن آن میشود. مشابهاً با کشف کهکشان کوتولهٔ سگ بزرگ، این امر نمایان شد که حلقهٔ باقیماندهٔ کهکشان که از برهم کنش با راه شیری بهوجود آمده، صفحهٔ کهکشانی را محصور میکند.
در ۹ ژانویهٔ سال ۲۰۰۶ ماریو جوریس و عدهای دیگر، از دانشگاه پرینستون اعلام کردند که شبیهساز آسمان شمالی یک ساختار بزرگ خنثی در داخل منظومه شمسی پیدا کرده که با مدل قبلی سازگاری ندارد. مجموعهای از ستارهها بالا میروند و نزدیک میشوند به خط عمود بر بازوهای مارپیچی کهکشان. تفسیر پیشنهادی اینست که کوتولهٔ کهکشان به احتمال زیاد با راه شیری ادغام میشوداین کهکشان بهطور آزمایشی به دوشیزهٔ ستارگان روان نام گرفت که در جهت خود دوشیزه است با فاصلهای در حدود ۳۰۰۰۰ سال نوری.
مکان خورشید و همسایگی آن
خورشید ممکن است در نزدیکی لبهٔ داخلی بازوی شکارچی کهکشان، در پف کردگی محلی در داخل حباب، و در کمربند گولد در فاصلهٔ ۱۱۰۰±۲۷۲۰۰ سال نوری از مرکز یافت شود. خورشید در حال حاضر در ۳۰–۵پارسک از صفحهٔ مرکزی کهکشان قرار دارد. فاصلهٔ بین بازوی محلی و بازوی بعد، بازوی برساووش، در حدود ۶۵۰۰ سال نوری است. خورشید و متعاقباً منظومهٔ شمسی در منطقهٔ قابل سکونت کهکشان یافت میشوند.
در حدود ۲۰۸ ستاره با درخشندگی بیشتر از ۵/۸در ۱۵ پارسکی خورشید قرار دارند. به عبارت دیگر ۶۴ ستاره ناشناخته در ۵ پارسکی خورشید قرار دارد. چگالی ای در حدود ۱۲۲/۰در هر مکعب در یک پارسک؛ و این نشان دهندهٔ این واقعیت است که بیشتر ستارهها از درخشندگی کمتر از ۵/۸برخوردارند.
نقطهٔ اوج حرکت خورشید، یا نقطهٔ اوج خورشیدی، در جهتی است که خورشید در فضا در کهکشان راه شیری حرکت میکند. جهت عمومی حرکت خورشید به سمت ستارهٔ وگا بدر نزدیکی صورت فلکی هرکول با زاویهٔ ۶۰ درجهٔ آسمانی در جهت مرکز کهکشان است.انتظار میرود که مدار خورشیدی در اطراف کهکشان بیضوی باشد، به دلیل بازوهای مارپیچی و توزیع غیر یکنواخت تودهها. به علاوه خورشید به سمت بالا و پایین نوسان میکند به خاطره صفحهٔ کهکشانی به تعداد ۷/۲بار در هر چرخش؛ و این بسیار شبیه کار کردن نوسانگری است که بدون اعمال هیچ نیرویی نوسان میکند.
بین ۲۲۵تا ۲۵۰ میلیون سال طول میکشد تا منظومهٔ شمسی یک دور کامل در راه شیری بزند (سال کهکشانی). بنابراین به نظر میرسد ۲۰تا۲۵ دور کامل در طول عمر خورشید بزند. سرعت چرخش منظومهٔ شمسی حول مرکز در حدود ۲۲۰کیلومتر بر ثانیه است در این سرعت ۱۳۶۳ سال طول میکشد که منظومهٔ شمسی یک سال نوری را طی کند.
محیط
کهکشان راه شیری و کهکشان آندرومدا یک سیستم دوتایی از کهکشان بزرگ مارپیچی هستند، که خود آن قسمتی از ابر خوشهٔ دوشیزه هستند.
در ژانویه سال ۲۰۰۶ میلادی محققان گزارش کردند که پیش از این پیچ و تاب غیرقابل توضیح در دیسک از کهکشان راه شیری تا به حال نقشهبرداری شدهاست و یافت میشود بهطور موجی حرکت کردن، یا لرزش از طرف ابرهای ماژلانی کوچک و بزرگ به عنوان دایره کهکشان دایر کردند، باعث ارتعاش در فرکانسهای خاص میشود هنگامی که لبههای آنها را از طریق آن منتقل میشود. قبلاً، این دو کهکشان، در حدود ۲ ٪ از جرم کهکشان راه شیری، خیلی کوچک برای اثرگذاری در کهکشان راه شیری در نظر گرفته شد. با این حال، با در نظر گرفتن ماده تاریک، حرکت این دو کهکشان ایجاد تأثیرهای بزرگتر کهکشان راه شیری میشوند. با توجه به ماده تاریک نتایج از حساب در حدود بیست برابر در توده برای کهکشان افزایش میابد. این محاسبه بر اساس مدل کامپیوتری ساخته شده توسط مارتین واینبرگ از دانشگاه ماساچوست امهرست. در این مدل، مادهٔ تاریک در حال گسترش خارج از دیسک کهکشانی با لایه گاز شناخته شدهاست. در نتیجه، مدل پیشبینی میکند که تأثیر گرانشی از ابرهای ماژلانی است به عنوان تقویت شده که از طریق آنها، کهکشان منتقل میشود.
در اندازهگیریهای کنونی میشود که کهکشان آندرومدا با سرعت ۱۰۰–۱۴۰ کیلومتر در ثانیه در حال نزدیک شدن به ماست. راه شیری میتواند در ۳ تا ۴ میلیارد سال با آن برخورد کند، به اهمیت اجزاء جانبی ناشناخته که در کهکشان حرکت نسبی دارند بستگی دارد. اگر آنها با هم برخورد، ستارههای فردی در داخل کهکشان با هم برخورد نخواهند کرد، اما در عوض دو کهکشان ادغام خواهد شد یک کهکشان بیضوی تنها بیشتر از مسافتی در حدود یک میلیارد سال را میپیماید.
مفهوم کلی سرعت خالص از هر جسم درمیان فضا بر طبق سؤال نظریه نسبی EinsteinS معنادار نیست که اظهار کرد «ترجیح» شکل اینرسی مرجع در فضا است که حرکت اجسام را مقایسه میکند وجود ندارد. (حرکت باید همیشه نسبت به دیگر اجسام معین و مشخص شود). وقتی که حرکت کهکشان مورد بحث است، باید در ذهن نگه داشته شود.
اخترشناسان معتقدند که راه شیری تقریباً با ۶۳۰ کیلومتر بر ثانیه نسبت به شکلهای محلی حرکت مرجع است که حرکتشان از hobble ناشی است حرکت میکند. اگر کهکشان با۶۰۰ کیلومتر بر ثانیه حرکت کند زمین با ۵۱٫۸۴ میلیون کیلومتر بر روز یا بیشتر از ۱۱۸٫۹ بیلیون کیلومتر بر سال حرکت میکنند.
راه شیری، تصور میشود که در جهت مجذوبکننده بزرگ حرکت میکند. گروه محلی (یک خوشه گرانش، شامل کهکشانهای مقید، در میان دیگران، کهکشان راه شیری و کهکشان آندرومدا) قسمتی از ابر خوشهاست که ابر خوشه محلی نام دارد. در نزدیکی مرکز خوشه دوشیزهاست:اگرچه آنها دور از یکدیگر در ۹۶۷ کیلومتر بر ثانیه درقسمتی از جریان هابل حرکت میکنند. انتظار است که سرعت کمتر خواهد شد. در نتیجه جاذبه گرانشی بین گروههای محلی و خوشه دوشیزه فاصله ی۱۶٫۸ میلیون PCرا میگیرد.
شکل دیگر مرجع توسط تابش زمینه کیهانی آماده شدهاست. راه شیری با دور۵۵۲ کیلومتر بر ثانیه نسبت به فوتونها در CMB به سوی ۱۰٫۵و۲۴° شیب (میل) در حال حرکت است. (عصر J۲۰۰۰، نزدیک مر کز Hydra). حر کت آن توسط ماهوارههایی از قبیل Comic Background Explorer(COME) و Wilkinson Microwave Anisotropy Probe(WMAP) وسهم دو قطبی درCMB مشاهده میشود. به طو ری که فوتونهای در حال تعادل در CMB، در جهت حرکت به رنگ آبی منتقل کنید و در جهت مخالف قرمز منتقل کنید.
کهکشان برطبق نمودار بالستیکی در حرکت وضعی همانطور که در شکل نشان داده شده، در اطراف مرکزش میچرخد. اختلافی بین مشاهدهٔ نمودار بالستیکی (نسبتاً یکنواخت) و نمودار بالستیکی مستقر بر روی دانستن جرم ستارهها و گازها در راه شیری (محو شدن نمودار بالستیکی) به ماده تاریک نسبت داد.
تعداد سیارهها
در ژانویه ۲۰۱۳ پژوهشگران و ستارهشناسان مؤسسه فناوری کالیفرنیا اعلام کردند که در کهکشان راه شیری به ازای هر ستاره دست کم یک سیاره موجود است. این مؤسسه تعداد سیارههای فراخورشیدی را ۱۰۰ تا ۴۰۰ میلیارد عدد، برآورد کردهاست. پژوهش بر روی سیارههای ستاره کپلر-۳۲ نشان میدهد که سامانههای سیارهای ممکن است الگو و قاعدهای برای ستارههای کهکشان راه شیری بهشمار بروند.
ستارهشناسان مرکز اخترفیزیک هاروارد-اسمیتسونین در گزارش خود اعلام کردند دست کم ۱۷ میلیارد سیاره فراخورشیدی زمینسان در کهکشان راه شیری مستقر میباشد.
جریان ذرات در مرکز کهکشان
در ژانویه ۲۰۱۳ یک جریان خروجی بسیار بزرگ از ذرات شارژ شده که به شکل یک آبفشان است، در مرکز کهکشان راه شیری کشف گردید. این جریان خروجی به کشیدگی و درازای ۵۰٬۰۰۰ سال نوری از صفحه کهکشانی است. محققان بر این باورند که سوخت و انرژِی این جریان شدید ذرات، از شکلگیری ستارهها تأمین میشود.
سراسرنماها
منابع
پیوند به بیرون
نقشه ی سه بُعدی
نقشه ی ساده
کهکشان راه شیری – اچ-آلفا
کهکشان راه شیری – عکسها و ویآرامال (ناسا)
پانوراما، ۹ میلیارد پیکسلی.
تور پویانمایی
کهکشان راه شیری – عکسهای مادون قرمز
(۰۲:۳۷) – ویدئویی از تلسکوپ ویستا (۲۴ اکتبر ۲۰۱۲)
ویدئو (۰۶:۳۷) (اُرِگُن؛ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۶)
سراسرنما از تابش زمینه کیهانی (ماهوارهٔ پلانک)
اجرام آسمانی شناختهشده از قدیم
کهکشان راه شیری
کهکشانهای مارپیچی میلهای |
6634 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9%88%D8%B1%DA%AF%D9%86%20%D9%87%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%85%D8%A7%D8%B3 | یورگن هابرماس | یورگن هابرماس (زاده ۱۸ ژوئن ۱۹۲۹ در دوسلدورف آلمان) جامعهشناس، فیلسوف، نظریهپرداز اجتماعی معاصر و وارث مکتب فرانکفورت است که در چارچوب سنت نظریه انتقادی و پراگماتیسم آمریکایی کار میکند.
او از بزرگترین فلاسفه و متفکرین زندهٔ حوزه علوم اجتماعی و وارث مکتب فکری بانفوذِ فرانکفورت است؛ مکتبی که تأثیری بسیار عمیقی بر تحول فکری او گذاشتهاست. تا آنجا که پیش از هر چیز نام او، مکتب فرانکفورت را تداعی میکند. گذراندن دوران نوجوانی در دوران آلمان نازی نقطه آغاز بسیاری از تحولات فکریاش شد و مانند بسیاری از روشنفکرانی که نازیسم را تجربه کردهاند، در آغاز کار روشنفکرانهاش سخت کنجکاو شد تا بداند چطور میتوان ظهور نازیسم را در آلمان – کشوری با این همه اندیشه فلسفی درخشان و رهاییبخش – توصیف و تبیین کرد؟ او هم، مانند سایر روشنفکران معاصرش، به صرافت بازاندیشی و تعیین دوباره جایگاهِ دقیقِ سنت تفکر آلمانی افتاد که تحقیر شده بود.
تمرکز پژوهشهای او بر روی شناختشناسی، مدرنیته و تجزیه و تحلیل تحولات اجتماعی جوامع پیشرفته صنعتی سرمایهداری و سیاست روز آلمان به ویژه با توجه به نقش رسانههای همگانی است. شهرت او بیشتر به ابداع اصطلاح و تز گستره همگانی یا فضای عمومی است که فضایی فکری و اجتماعی را مدنظر دارد که در آن، فعالیتهای آگاهی بخش رسانهای به ایجاد زمینه برای بحثهای اجتماعی و انتقادی و ظهور چیزی که او آن را برای دموکراسی بنیادی میداند، میانجامد.
به نظر وی اطلاعات (اکسیژن دموکراسی) در این گستره فرآوری میشود و هرچه فرایندها و روندهای این تولید، آزادتر و خردورزانه تر و با مشارکت حداکثری همه نیروهای اجتماعی باشد، مزایای دموکراسی واقعی تر و تأثیرگذارتر میشود. گستره همگانی فضای اجتماعی ای است که در آن مردم آزادانه شرایط اجتماعی خودرا نقد کرده؛ مشکلات را برشمرده و بر جریان تصمیمگیری سیاسی تأثیر میگذارند. به نظر هابرماس گستره همگانی خاستگاه افکارعمومی است. گستره همگانی میانجی فضای خصوصی و فضای عمومی است و هرچه آزادتر و فکورانه تر باشد مناسبات اجتماعی خردورزانه تر و انسانی تر خواهد بود. هابرماس بر این اعتقاد است که از اواخر سده نوزدهم گستره همگانی بر اثر افزایش فعالیتهای تجاری و بازرگانی و سودگرایی دارندگان این رسانهها و نیز فروکش کردن تمایلات انقلابی پیشین سرمایهداری رو به کاهش گذاشتهاست.
زندگینامه
هابرماس، در ۱۸ ژوئن ۱۹۲۹ در دوسلدورف آلمان به دنیا آمد و در گومرزباخ بزرگ شد؛ جایی که پدرش، رئیس دفتر صنعت و تجارت شهر و پدربزرگش، مدیر آموزشگاه محلی بود. پدر هابرماس از سال ۱۹۳۳ عضو حزب ناسیونال سوسیالیست (NSDAP) بود و پس از بازگشت از اسارت آمریکاییها در رده «پیروان حزب» (پیروان) طبقهبندی شد. یورگن جوان همانطور که در آن زمان برای کودکان ۱۰ تا ۱۴ سال تجویز میشد، عضوی از سازمان جوانان (جونگولک) شد که شاخهای از سازمان شبهنظامی جوانان هیتلری بشمار میرفت. هابرماس برای بودن در رده رهبر سازمان جوانان (جوانانپیشوا) همچنان فراتر از محدودیت سنی در آن سازمان ماند و مجبور نشد در ۱۴ سالگی به سازمان جوانان هیتلری بپیوندد. در فوریه ۱۹۴۵، در ۱۵ سالگی، مانند برادر بزرگترش به ورماخت فراخوانده شد و در حالی که پدرش نیز دوباره داوطلب شده بود، خود را تا زمانی که آمریکاییها منطقه را اشغال کردند از افسران پلیس پنهان کرد.
فعالیتهای دوران نوجوانی او در سازمان جوانان (جونگولک)، در سال ۲۰۰۶ منجر به بحثهای داغی شد. یواخیم فست در زندگینامه خود که پس از مرگش منتشر شد، هابرماس را به عنوان رهبر جوانان هیتلری که در تمام زمینههای وجودی با رژیم مرتبط بود توصیف کردهاست. این ادعا توسط هابرماس و با شهادت هانس اولریش ولر تاریخنگار مهم آلمانی رد شدهاست.
هابرماس تحصیلاتش را در شهر گومزباخ و در دانشگاههای گوتینگن، بن و زوریخ گذراند و مدتی روزنامهنگار بود. در ۱۹۵۴ از رسالهاش با عنوان مطلق و مفهوم تاریخ: در بررسی تضاد بین مطلق و مفهوم تاریخ در اندیشه شلینگ دفاع کرد.
او در سال ۱۹۵۵ با اوته وسلهوف ازدواج کرد و از او صاحب سه فرزند است: تیلمان هابرماس (متولد ۱۹۵۶)استاد روانکاوی در دانشگاه فرانکفورت از سال ۲۰۰۲، ربکا هابرماس (متولد ۱۹۵۹) استاد تاریخ در دانشگاه گوتینگن از سال ۲۰۰۰ و جودیت هابرماس (متولد ۱۹۶۷) ناشر.
در دهه ۱۹۵۰، هابرماس آثار لوکاچ را خواند و بهشدت تحت تأثیر قرار گرفت. وی بعد از اتمام رساله اش در سال ۱۹۵۶ به مؤسسه تحقیقات اجتماعی در فرانکفورت رفت. بعد به مطالعه نوشتههای دیگر متقدمان مکتب فرانکفورت روی آورد. بین سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۹ دستیار آدورنو شد و به این ترتیب از استادش بسیار آموخت و مجموعاً همه اینها باعث گردید تا اولین اثرش یعنی دگرگونی ساختاری حوزه عمومی را در ۱۹۶۲ بنویسد. مجموعه تأییدها، کاربستها و نقدهای بسیار، این کتاب را – که البته با تأخیر زیاد در سال ۱۹۸۹ به انگلیسی ترجمه شد – به اثری همچنان زنده و پرخواننده بدل ساختهاست.
هابرماس، از ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۴ در دانشگاه هایدلبرگ به تدریس فلسفه پرداخت و نیز از ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۱ در دانشگاه فرایبورگ جامعهشناسی و فلسفه تدریس کرد. از ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۱ مدیریت مؤسسه تحقیقات ماکس پلانک در استارنبرگ را بر عهده گرفت. پس از بازگشت به فرانکفورت در ۱۹۸۱، بزرگترین اثر خود، نظریه کنش ارتباطی را منتشر ساخت. از ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۸ نیز در دانشگاه گوته فرانکفورت به تدریس اشتغال داشت و اکنون بازنشسته شدهاست. جز اینها، مطالعه پراگماتیسمِ آمریکایی و اندیشهورزی در حوزههای متنوع فلسفی – که مغفولِ دانشجویان همنسلش بود – او را از سایر اندیشمندان همترازش متمایز ساختهاست.
او در مقالات و کتابهای خود نسبت به کارل پوپر، هانس گئورگ گادامر، ژان-فرانسوا لیوتار و ژاک دریدا انتقاداتی داشته و آنان را به مباحثه خواندهاست.
وی همچنین بزرگترین نظریهپرداز جنبش دانشجویی تاکنون بوده و بیشترین ارتباطات دانشگاهی و تشکیلاتی را با آنان داشتهاست. هر چند که تندرویهای دانشجویان آلمانی در جریان انقلابات دانشجویی دهه هفتاد او را خشمگین ساخت بگونهای که حرکتهای دانشجویان را فاشیسم چپگرا خواند. او بعدها از کاربرد شتابزده این اصطلاح پشیمان شد اما بر مواضع انتقادی خود از آنان باقیماند.
اندیشه
مطالعه آثار هابرماس، خواننده را پیشاروی جامعهشناسی قرار میدهد که بنمایههای قوی فلسفی دارد و این موضوع، یکی از تفاوتهای او با فرانکفورتیهای قدیمیتر است. هابرماس گرچه هم دانشآموخته و هم اینروزها نمایندهٔ زنده – و به بیانی، آخرین بازمانده – مکتب فرانکفورت است؛ اما در مواردی با آنها همرأی نیست. از جمله اینکه زیربنا و بنمایه کارهای هابرماس فلسفیست؛ در حالیکه مثلاً در اندیشههای آدورنو و هورکهایمر – شاید جز در مقاله نظریه انتقادی و نظریه سنتی و در مانیفست ۱۹۳۷ و همینطور در نطق افتتاحیه هورکهایمر – تأکید زیادی بر فلسفه وجود ندارد. در یککلام، هابرماس از پیشینه فلسفی آلمان، بسیار پرمایهتر از دیگر فرانکفورتیها بهره بردهاست و این، خود را در نقد هابرماس به آدورنو و دیگر فرانکفورتیها نشان میدهد، آنجا که سرزنشوار از عدمِ توجه آنها به هایدگر میگوید. باز به همین شکل، با اینکه بسیاری از فرانکفورتیهای نسل اول برای رهایی از نازیسم، مدتی کم و بیش طولانی را در آمریکا گذراندند، هابرماس در نقد آنها از کمتوجهیشان به جامعهشناسی آمریکایی میگوید. در حالیکه خود، کاملاً از جامعهشناسی آمریکایی در نظریهپردازی سود بردهاست.
نیز، هابرماس، اشکالِ نمادین تعامل اجتماعی را به نظریه انتقادی فرانکفورت افزودهاست و بههیچوجه، بدبینی فرانکفورتیها را نسبت به خِرَد ابزاری ندارد. او، به خرد رهاییبخش و بهتر شدن زندگی مردم معتقد است. بنمایههای فلسفی کار هابرماس و تعلقش به مکتب انتقادی باعث میشود که برای جامعهشناسی به جز تحلیل و تبیین، وظیفه ارائه راه حل و یاری رساندن به دیگران را نیز قایل باشد و همه اینها، مجموعاً او را به اندیشمندی بزرگ و متفاوت بدل نمودهاست. این تفاوت را پیوزی، به خلاصهترین وجه، اینطور بیان میکند:
هابرماس، از توجه زیادی که به او شده در شگفت است. برای او، زندگی فکری، بازی، شغل و پرورش هوش و استعداد نیست؛ بلکه قبل از هر چیز، احساس انجامِ وظیفهاست و همین احساسِ انجامِ وظیفه از طریقِ جدیت اخلاقی، بر تمام کارهای او سایه افکندهاست. تنها هدفِ تحقیقاتی هابرماس، پیشبینی و توجیهِ جامعه بهتر جهانیست که فرصتهای بیشتری را برای نیکبختی و صلح و وحدت ممکن سازد. جامعهای عقلانیتر و منطبق با نیازهای جمعی و نه منطبق با قدرتهای خودکامه.
هابرماس پس از فاجعه ۱۱ سپتامبر در گفتگویی مسئله ناهمزمانی تفکر و ابزار را مطرح میکند که در جوامع پیش و در حال گذار موجب خشونت و در نهایت تروریسم میشود. هابرماس از حمله نظامی آمریکا علیه صربها در جنگ کوزوو حمایت کرد که با انتقادهای زیادی مواجه شد.
روششناسی
نقد پوزیتویسم: آنچه در روششناسی هابرماس به وضوح خودنمایی میکند، نقد او بر اثبات گرایی است. او اثبات گرایی را درست، اما ناقص میداند؛ درست است، زیرا توانایی بیانگری بسیاری از مسائل را در علوم طبیعی داراست، و ناقص است، زیرا اگر به ساحت انسان و روابط انسانی گام نهد بهغایت ضعیف و کم اثر میشود. او به نقد سخنان امثال کنت و دورکیم مینشیند.
کنت روش تفحص در امور قابل اثبات و نیز مشاهده پدیدهها و کشف قوانین به موجب استقراء در مقابل تفکر متافیزیکی و جزمیات مذهبی قرار میداد. از آن پس اصالت اثبات به معنای کاربرد روشهای تجربی. در همه علوم و تعمیم دادن روشهای علوم طبیعی به علوم اجتماعی به کار رفتهاست.
هابرماس میگوید: پوزیتویسم نوعی علم گرایی است که بر روش علوم طبیعی معاصر حاکم گشته و بر اساس این نوع علم گرایی، تنها قضایا و مفاهیمی میتوانند در عرصه داوری و نیز ارتباط با هرگونه نظریه شناخت معتبر بهشمار آیند که با قضایا و مفاهیم علوم طبیعی هماهنگ و همسو باشند. اثبات گرایی در پی آن بود که تا نوعی روششناسی تهی گشته از اندیشه فلسفی را جایگزین بحث دربارهٔ «شناخت» کند. فلسفه علمی که از میانه قرن نوزدهم، خود را جانشین نظریه شناخت مطرح ساخته، همان روششناسی پذیرفته شدهای است که علمانیت علمی گری علوم را امری بدیهی تلقّی میکند. «علمی گری» یعنی باور به اینکه دیگر نمیتوان علم را تنها یکی از اشکال ممکن شناخت تصور کرد، بلکه «شناخت» و «علم» را باید یکی دانست.
نظریه کنش ارتباطی
یکی از بهترین ایدههای هابرماس «کنش ارتباطی» است که در آن کنشگران در جامعه با مباحثه استدلالی، توافق و همکاری، به دنبال دستیابی به فهم مشترک و کنشهای تفاهمی هستند؛ درحالی که در کنش استراتژیک کنشگران صرفاً به دنبال اهداف خود هستند.
نظریه کنش ارتباطی به دنبال رهایی انسان است. این رهایی با چرخش از فلسفه آگاهی به فلسفه زبان امکانپذیر است
گفتگوهای کلیدی و تعامل با سیاست
نزاع بر سر پوزیتیویسم
نزاع بر سر پوزیتیویسم یک مناقشه سیاسی - فلسفی بین خردگرایان انتقادی (کارل پوپر، هانس آلبرت) و مکتب فرانکفورت (تئودور آدورنو، یورگن هابرماس) در سال ۱۹۶۱ بود. در مورد روششناسی علوم اجتماعی، از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۹ به بحث گستردهای در جامعهشناسی آلمان تبدیل شد.
هابرماس و گادامر
بین هابرماس و هانس گئورگ گادامر در مورد حدود هرمنوتیک اختلاف وجود دارد. گادامر کتاب بزرگ خود را به نام «حقیقت و روش» در سال ۱۹۶۰ تکمیل کرد و در مناظره خود با هابرماس بر سر امکان فراتر رفتن از تاریخ و فرهنگ به منظور یافتن موضعی واقعاً عینی برای نقد جامعه پرداخت.
هابرماس و فوکو
در مورد اینکه آیا ایدههای میشل فوکو «تحلیل قدرت» و «تبارشناسی» یا ایدههای یورگن هابرماس در مورد «عقلانیت ارتباطی» و «اخلاق گفتمان» نقد بهتری از ماهیت قدرت در جامعه ارائه میدهد. این مناظره ایدههای محوری هابرماس و فوکو را در رابطه با مسائل قدرت، عقلانیت، اخلاق، مدرنیته، دموکراسی، جامعه مدنی و کنش اجتماعی مقایسه و ارزیابی میکند،
هابرماس و لومان
نیکلاس لومان پیشنهاد کرد جامعه را میتوان با موفقیت از طریق نظریه سیستمها تحلیل کرد. بین نظریه کنش ارتباطی یورگن هابرماس و نظریه سامانههای لومان تضاد وجود دارد.
هابرماس و رالز
مناظرهای بین هابرماس و جان رالز وجود دارد.
هابرماس و رسانه
از نگاه هابرماسی، سرشت همه جایی و همه شمول رسانهها، هیچ راهی برای شکلگیری و بالیدن تفکر انتقادی یا کنش انتقادی برای افراد بازنمیگذارد. وقتی قدرت برخورد انتقادی و سازندهٔ افراد با دانش و اطلاعاتی که از بالا دریافت میکنند به یغما میرود، آنان به صورتی منفعل و منزوی در زیستجهان به سر میبرند و روالها مکرر روزمره را بدون تفکر میپذیرند و آن را صرفاً طبیعتی ثانوی بهشمار میآورند.
جایزهها
۱۹۷۴: جایزه هگل
۱۹۷۶: جایزه زیگموند فروید
۱۹۸۰: جایزه تئودور آدورنو
۱۹۸۵: جایزه خواهر و برادر شول
۱۹۸۶: جایزه گاتفرید ویلهلم لایبنیتس
۱۹۸۷: جایزه سونینگ هر دو سال یکبار برای کمکهای برجسته به فرهنگ اروپا اعطا میشود.
۱۹۹۵: جایزه کارل یاسپرس
۱۹۹۹: جایزه تئودور هیوس
۲۰۰۱: جایزه صلح تجارت کتاب آلمان
۲۰۰۳: بنیاد شاهزاده آستوریاس در علوم اجتماعی
۲۰۰۴: جایزه کیوتو در هنر و فلسفه (۵۰ میلیون ین)
۲۰۰۵: جایزه یادبود بینالمللی هولبرگ (۵۲۰۰۰۰ یورو)
۲۰۰۶: جایزه برونو کریسکی
۲۰۰۸: جایزه اروپا برای فرهنگ سیاسی (بنیاد هانس رینگر) در جشنواره فیلم لوکارنو (۵۰۰۰۰ یورو)
۲۰۱۰: مدال اولیس، کالج دانشگاه دوبلین
۲۰۱۱: جایزه ویکتور فرانکل
۲۰۱۲: جایزه هاینریش هاینه
۲۰۱۲: جایزه فرهنگ مونیخ
۲۰۱۳: جایزه اراسموس
۲۰۱۵: جایزه کلوگ
۲۰۲۱: جایزه کتاب شیخ زاید (به دلیل استناد به نظام سیاسی امارات متحده عربی به عنوان یک غیردموکراسی سرکوبگر، رد شد)
هابرماس در ایران
او که به دعوت مرکز گفتگوی تمدنها به ایران آمده بود، در روز در دانشگاه تهران به سخنرانی پرداخت. در این سخنرانی او به نقد جامعهٔ سکولار غرب و نتایج سکولار شدن جامعه پرداخت و به سوالات حاضرین پاسخ داد. وی پس از بازگشت به آلمان، در مصاحبهای با فرانکفورتر آلگماینه وقایع سفر و نتایج آن را شرح داد.
کتابشناسی به فارسی
بهسوی جامعهای عقلانی؛ اعتراضات دانشجویی، سیاست و علم، ترجمهٔ ابراهیم اسکافی، انتشارات شیرازه کتاب ما، ۱۴۰۰.
مهندسی ژنتیک و آینده سرشت انسانی، ترجمه یحیی امامی، نشر نقش و نگار ۱۳۹۵.
دگرگونی ساختاری حوزه عمومی، ترجمه جمال محمدی، نشر افکار، ۱۳۹۲.
نظریه کنش ارتباطی، ترجمه کمال پولادی، نشر مرکز، ۱۳۸۴.
بحران مشروعیت، ترجمه جهانگیر معینی، تهران: گام نو، ۱۳۸۰
جستارهای وابسته
فیلسوفان سده بیستم
نامداران فلسفه غرب
مکتب فرانکفورت
حوزه عمومی
پانویس
منابع
نوذری، حسینعلی (۱۳۸۱)؛ بازخوانی هابرماس؛ چاپ اول؛ تهران: نشر چشمه
وایت، استیون (۱۳۸۰)؛ خرد، عدالت و نوگرایی: نوشتههای اخیر یورگن هابرماس؛ ترجمه محمد حریری اکبری؛ چاپ اول؛ تهران: نشر قطره
پیوزی، مایکل (۱۳۷۹)؛ یورگن هابرماس؛ ترجمه احمد تدین؛ چاپ اول؛ تهران: نشر هرمس
وبستر، فرانک، نظریههای جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی (تهران: قصیده سرا ۱۳۸۳ چ۲)
آموزگاران فلسفه
اخلاقگرایان اهل آلمان
استادان دانشگاه گوته فرانکفورت
استادان دانشگاه نورتوسترن
اعضای آکادمی بریتانیا
اعضای خارجی فرهنگستان علوم روسیه
اعضای فرهنگستان علوم و هنر صربستان
اعضای فرهنگستان هنر و دانش آمریکا
اعضای هیئت علمی دانشگاه ماربورگ
اعضای هیئت علمی دانشگاه هایدلبرگ
افراد زنده
انسانگرایان اهل آلمان
انسانگرایان سکولار
اهالی استان راین
اهالی دوسلدورف
برندگان جایزه گوتفرید ویلهلم لایبنیتس
برندگان جایزه هولبرگ
بلاغتدانان
بیخدایان اهل آلمان
بیخدایان سده ۲۰ (میلادی)
بیخدایان سده ۲۱ (میلادی)
پدیدارشناسان
پژوهشگران ملیگرایی
تاریخنگاران سده ۲۰ (میلادی) اهل آلمان
تاریخنگاران سده ۲۰ (میلادی)
تاریخنگاران سده ۲۱ (میلادی)
تاریخنگاران فلسفه
جامعهشناسان اهل آلمان
جامعهشناسان مرد
دانشگاهیان فلسفه
دانشمندان اهل فرانکفورت
دانشمندان علوم سیاسی اهل آلمان
دانشآموختگان دانشگاه بن
دانشآموختگان دانشگاه گوتینگن
دانشآموختگان دانشگاه ماربورگ
دوران مدرن
زادگان ۱۹۲۹ (میلادی)
شناختشناسان
ضد فاشیست اهل آلمان
عملگرایان
فلسفه اجتماعی
فیلسوفان آموزش و پرورش
فیلسوفان اخلاق
فیلسوفان اهل آلمان
فیلسوفان بیخدا
فیلسوفان تاریخ
فیلسوفان جنگ
فیلسوفان دین
فیلسوفان ذهن
فیلسوفان زبان
فیلسوفان سده ۲۰ (میلادی)
فیلسوفان سده ۲۱ (میلادی) اهل آلمان
فیلسوفان سده ۲۱ (میلادی)
فیلسوفان سیاسی
فیلسوفان علم
فیلسوفان علوم اجتماعی
فیلسوفان فرهنگ
فیلسوفان فناوری
فیلسوفان قارهای
فیلسوفان قانون
فیلسوفان منطق
متافیزیکپژوهان
مقالهنویسان سده ۲۰ (میلادی)
مقالهنویسان سده ۲۱ (میلادی)
مکتب فرانکفورت
منتقدان اجتماعی
منتقدان پسانوگرایی
منتقدان فرهنگی
منتقدان مسیحیت
منطقدانان اهل آلمان
نظریهپردازان ارتباطات
نظریهپردازان انتقادی
نظریهپردازان تمدن غرب
نظریهپردازان خردگرایی
نظریهپردازان رسانه
نظریهپردازان سیاست اهل آلمان
نظریهپردازان علوم بلاغی
نویسندگان اهل دوسلدورف
نویسندگان درباره جهانیشدن
نویسندگان غیرداستانی آلمانی سده ۲۰ (میلادی)
نویسندگان مرد غیر داستانی اهل آلمان
هستیشناسان
یورگن هابرماس |
6635 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%DA%98%DA%AF%D8%A7%D9%86 | بوژگان | بوژگان (که بژگان، پوچکان و به صورت عربیشده بوزجان هم نوشته شده) نام یکی از شهرهای تاریخی در شهرستان تربت جام ایران است. این اثر در تاریخ با شمارهٔ ثبت ۲۳۶۲ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
پیشینه
بوژگان شهری باستانی که مرکز ولایت جام، ربع نیشابور، خراسان بودهاست. شهر تاریخی بوژگان، در تاریخ ۲۳ مردادماه ۱۳۷۸ با شمارهٔ ثبت ۲۳۶۲ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
مشاهیر
ابوالوفای بوزجانی
ابوذر بوزجانی
درویش علی بوزجانی
ابوسعید بوزجانی
ابوزراعه بوزجانی
آثار تاریخی
آرامگاه ابوذر بوزجانی
جستارهای وابسته
فهرست آثار ملی شهرستان تربت جام
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
منابع
شهرهای ربع نیشابور
آثار دوران پس از اسلام در ایران بر پایه شهرستان
بناهای تاریخی شهرستان تربت جام
شهرهای باستانی ایران |
6636 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B1%D8%A8%D8%AA%20%D8%AC%D8%A7%D9%85 | تربت جام | تُربَتِ جام () یا تُربَتِ شیخ جام (؛ بهمعنای: مزار شیخ احمد جامی) با نام تاریخی بوژگان () مرکز شهرستان تربت جام یکی از شهرستانهای استان خراسان رضوی است، که هممرز با افغانستان میباشد. تربت شیخ احمد جام یکی از مکانهای تاریخی است که در این شهر قرار دارد.
ریشه نام
تربت جام از روزگار باستان تاکنون به نامهای گوناگونی چون پوژگان، بوزگان، بوزیگان، بوزجان، پوچکان، زام، سام، جام، تربت شیخ جام و تربت جام خوانده شدهاست. شهری باستانی به نام پوژگان از سده ۳ پ. م تا سده ۲ هـ. ق، در کنار شهر کنونی وجود داشته که ظاهراً در اثر زلزله از بین رفتهاست. شهر کنونی از حدود سده ۳ هـ. ق، ایجاد شده و اندک اندک گسترش یافتهاست. این شهر پس از بازسازی و آبادی دوباره، «بوزجان» یا «پوچکان» نامیده شده و کرسی ناحیه جام، (به گویش شمالی قهستان) گردیدهاست. اصطلاح پوژگان به دلیل وجود نداشتن حروف «پ»، «ژ» و «گ» در زبان عربی به بوزجان تغییر نام پیدا کردهاست.
تاریخ شهر
تربت جام از روزگاران کهن از جایگاه ویژهای برخوردار بودهاست. اهمیت تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و بازرگانی آن، از سده ۳–۴ هـ. ق، نمایان گشته، و در زمان زندگی شیخ احمد جام (۴۴–۵۳۶ هـ. ق) یعنی سدههای ۵ و ۶ ه. ق، شکوفا شدهاست. تربت جام در سدههای ۷ و ۸ هـ. ق، همزمان با یورش مغولها و تیمور لنگ آسیب زیادی دید. تربت جام در اواخر دوران صفوی و در زمان آخرین شاه صفوی شاه سلطان حسین صفوی (۱۱۰۵–۱۱۳۵ هـ. ق) موردهجوم ازبکها و افغانها به مرزهای شرقی ایران گردید که از جمله به ناحیه تربت جام، دست اندازی کردند. سرانجام سرداری از شرق ایران، به نام نادر قلی افشار برخاست و افغانها را از ایران راند و خود در ۱۱۴۸ هـ. ق، پادشاه ایران شد. در زمان نادرشاه افشار، ایران بار دیگر توانمند شد و نه تنها مرزهای شرقی آن، از یورش ازبکها، افغانها و ترکمنها در امان ماند، بلکه به سال ۱۱۵۳ هـ. ق / ۱۷۴۰ م، آن سوی رود جیحون یا آمودریا و قلمرو ازبکها، یعنی خوارزم و بخارا هم مطیع نادر شاه و حکومت ایران شد. با درگذشت نادر شاه در سال ۱۱۶۰ هـ. ق، بار دیگر ناآرامی در خراسان آغاز گشت و تا اوایل سده ۱۳ هـ. ق، ادامه یافت.
کریم خان زند، که در شیراز بر ایران حکومت میکرد، به احترام نادر شاه افشار، خراسان را هم چنان در دست فرزندان نادرشاه باقی گذاشت. بعدها آقا محمد خان قاجار خراسان، از جمله تربت جام را، در ۱۲۱۰ هـ. ق گشود. فتحعلی شاه قاجار (۱۲۱۲–۱۲۵۰ هـ. ق) حقوق متحدان نخستین خویش، یعنی ترکمنها که برای دستیابی به حکومت ایران، به قاجاریه کمک کرده بودند، نادیده گرفت و در نتیجه سرکشی ترکمانها آغاز شد و در دوران ناصرالدین شاه (۱۲۶۴ – ۱۳۱۳ هـ. ق) شدت یافت و یکی از شومترین دورانهای تاریخی را برای مردم خراسان، از جمله ناحیه تربت جام و دیگر شهرهای خراسان شرقی، پدیدآورد.
استان تاریخی جام یا زام در شرق ولایت زاوه و شمال شرقی قهستان نزدیک به رودخانه هرات قرار داشت است که کرسی آن در سده چهارم شهر بوژگان بود. بوژگان شهری بزرگ و دارای صد و هشتاد دهکده بود. ایرانیان آن را بوژگان میگفتند و در زمانهای گذشته آن را پوچکان نیز مینوشتند.
دربارهٔ جام حمدالله مستوفی در سده هشتم گوید:
ابن بطوطه گوید
مشاهیر
شیخ احمد جامی - عارف و صوفی نامی مشهور به شیخ الاسلام و ژنده پیل
شیخ شهاب الدین جامی فرزند شیخ احمد جامی مشهور به حجتالاسلام
عبدالرحمن جامی - عارف و شاعر مشهور قرن نهم و صاحب مثنویهای هفت اورنگ و کتابهای بهارستان و نفحات الانس
هاتفی جامی- شاعر عصر صفوی و خواهرزاده جامی
بوسهل زوزنی وزیر و مشاور سلطان محمود غزنوی و مسعود غزنوی و از شخصیتهای اصلی حاضر در کتاب تاریخ بیهقی
ابوجعفر زامی شاعر و ادیب عهد سامانیان و دربار نوح بن منصور سامانی هم عصر ابن سینا
پوربهای جامی - شاعر و عارف قرن هفتم
ابوعبدالله حسین زوزنی ادیب و نحوی مشهور قرن پنجم و از بزرگان عرصه صرف و نحو و لغت عربی و صاحب کتاب المصادر
شاهزاده قاسم انوار - عارف
ابوالوفای بوزجانی - ریاضیدان و منجم قرن چهارم هجری و عضو ارشد رصدخانه بغداد در دوره آل بویه و از پیشروان هندسه کروی و نجوم کروی
شیخ ابوذر بوزجانی زاهد و صوفی عصر محمود غزنوی و هم عصر فردوسی و از پیشگامان شعر عرفانی
امیر تیمور کلالی رئیس ایل تیموری و از شخصیتهای سیاسی اواسط دوره پهلوی تا ملی شدن صنعت نفت
دکتر منوچهر کلالی دبیرکل حزب ایران نوین و از سیاستمداران بانفوذ ایرانی دوران محمدرضا شاه پهلوی و وزیر مشاور دولت امیرعباس هویدا
قاضی جلال الدین فقهی سلجوقی عارف، شاعر و دانشمند معاصر که در منطقه موسیآباد زندگی میکرد
دکتر محمد کوثری - پزشک انسان دوست و مردمی تربت جام. وی عمر خود را در خدمت محرومان این خطه صرف نمود.
دکتر حسن نصیری جامی - نویسنده و پژوهشگر و استاد دانشگاه - تصحیح و نشر بعضی از آثار شیخ احمد جام و نوادگان وی و نیز تصحیح اشعار و آثار شاه قاسم انوار.
نور محمد درپور نوازنده دوتار جنوب خراسان و ذاکر طریقت نقشبندی
محسن نامجو خواننده، آهنگساز، ترانهسرا و نویسنده
صولت السلطنه هزاره تنها نماینده سنی مذهب مشهد و اولین نماینده سنی مذهب خراسان در مجلس
زین الدین تایبادی عارف و صوفی عصر تیموری
فاروق کیانی استاد رقصهای بومی و محلی شرق خراسان
نظرمحمد سلیمانی -نوازنده دوتار جنوب خراسان
علیمحمد مؤدب، شاعر معاصر
حامد میرزاپور - کشتیگیر و دارنده چندین مدال کشوری و آسیایی.
فرهنگ
غذاهای محلی: قروت بادمجان، خلویک، اشکنه تخم مرغ، قلور شیر یا بلغور شیر، قلور تروش یا کشک زرد. که امروزه توسط عده ای ازمحققین وفرهنگ دوستان جام دوباره مورد بحث و صحبت و حمایت در شهر شده است.
مردمشناسی
مردم این شهر اکثراً اهل تسنن و مابقی شیعه هستند. بیشتر مردم این شهر پارسیان تشکیل میدهند؛ و به فارسی با گویش خراسانی سخن میگویند. این شهرستان از شمال به شهرستان صالح آباد، از غرب به شهرستانهای فریمان، مشهد و زاوه، از جنوب به شهرستانهای تایباد و باخرز و از شرق به افغانستان و ترکمنستان محدود است. مسیر مشهد - دوغارون از شهر تربتجام میگذرد که یکی از مسیرهای ارتباطی مهم از ایران به افغانستان میباشد. بیش از۹۵ درصد مردم این شهر فارس هستند و الباقی آن را اقوام مختلفی در تربتجام تشکیل میدهند همچون عرب ها زابلیها ترکهای موری و ترکمن ها که از مهمترین آنها هستند و همچنین اقوامی با نام کاسبها، که با نامهایی همچون جتها شناخته میشوند که بگفته خود آنها از کلمه (جت) در مورد خطاب قرار دادن آنها دلخور میشوند که البته این اقوام در تمام کشور و حتی تمام دنیا پراکنده هستند که با نامهایی همچون، کولیها یا قربتها و کاسبهای فیوجی یاد میشوند که نزدیک به یک سده میشود که از سکنی در چادر به خانه نشینی
روی آورده و هماکنون درنصرآبادبالاجام رباط سمنگان جعفرآباد مؤمن آبادبالاجام قسمتهایی ازمحمودآباد. وبسیاری ازروستاهای باخرز زندگی میکنندوهمچنین در محلههایی همچون کوچه رنجبر، فلکه شهید مهایی، کوچه کاسبها، و انتهای خیابان کشتارگاه قدیم زندگی میکنند. در دهه ۵۰ و ۶۰ شمسی به واسطه جنگ و بحرانهای داخلی در کشور افغانستان شمار بسیاری زیادی از شهروندان افغانی در تربت جام سکنی گزیدند، به گونهای که این شهر و نواحی اطرافش شاهد رشد فزایندهای شد. که پس از پایان جنگ افغانستان و شوروی همه آنها به کشورشان بازگردانده شدن.
جمعیت
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۱۰۰٬۴۷۷ نفر (در ۳۷٬۹۷۰ خانوار) بودهاست.
موسیقی
موسیقی تربتجام قدمت و پیشینهای طولانی در فرهنگ ایران دارد. دوتار مهمترین و رایجترین ساز در میان مردم تربتجام است که آن را به مهارت تمام مینوازند. موسیقی این دیار برخاسته از دل آیینها و آداب و رسومی است که هزاران سال قدمت دارد. از مشهورترین مقامهای موسیقی تربتجام میتوان به این موارد اشاره کرد: مقام الله، نوایی، اشترخجو، سبز پری، کبک زری، سرحدی و جمشیدی. از دوتار نوازان برجسته تربتجام میتوان به نظر محمد سلیمانی، حسین سمندری، عبدالله سروراحمدی، حسین جوهریان، ذوالفقار عسگریپور (عسگریان)، و عزیز تنها اشاره کرد. غلامعلی پورعطایی، نورمحمد درپور و غلامحسین غفاری از نوازندگان و خوانندگان مشهور موسیقی تربت جام هستند. موسیقی این دیار برخاسته از دل آیینها و آداب و رسومی است که هزاران سال قدمت دارد. منظومه خوانی، شاهد خوانی، اضحی خوانی، صلوات خوانی، موسیقی سفر، لالایی مادران، موسیقی آموزشی، مناجات، نعت، منقبت و فضیلت خوانی از شاخههای موسیقی آوازی در تربت جام است. دوبیتی خوانی نیز در موسیقی تربت جام بسیار رایج است که خود شامل دوبیتیهای عاشقانه، هجرانی، حکمی، عارفانه و … میشود.
رقص محلی
رقصهای محلی زیادی در فرهنگ مردم تربتجام وجود دارد، اما چهار نوع رایج تر است:
رقص هتن یا هتم: به معنی کرانههای کوه یا شیربیشه و نوعی سماع عارفانه است. که در آن افراد دایرهای درست میکنند و در حال گردش پاهای خود را به زمین میکوبند. به تدریج به رقص خود سرعت میدهند و در حال چرخیدن دستهای خود را به هم میکوبند و دایره را کوچکتر میکنند.
هپل بازی: این رقص به این صورت انجام میشود که یکنفر در درون دایره به انجام حرکاتی مشغول میشود و بقیه نیز از او تبعیت میکنند.
چوب بازی: این رقص شاید نمونهای از شمشیربازیهای ایران باستان باشد و در آن دو نفر به صورت دایرهای میچرخند و دو چوب در دست دارند و نفر اول چوبهای خود را به چوبهای نفر دوم میزند و هر که چوبش شکسته شود، از دایره بیرون میرود. از چوببازان و هنرمندان رقص محلی تربتجام میتوان به فاروق کیانی اشاره کرد. ومحققین ونویسندگانی همچون احمدصابری نویسنده کتاب جام نامه نام برد
صنایع دستی
صنایع دستی شهرستان تربت جام را، جق دوزی، قالیبافی، قالیچهبافی، کرباسبافی، حوله بافی پلاسبافی، جوالبافی، بافتن دستمال و چادرشب و ظروف سفالین تشکیل میدهد. از روزگار کهن صنعت قالی بافی در این شهرستان رواج داشتهاست و جنبه صادراتی دارد. دار قالیها معمولاً در خانهها برپا میشود و کارگاههای قالی بافی نیز در این شهرستان به فراوانی وجود دارند. قالیها با طرح قالی مشهد در رنگهای لاکی، قرمز دانه و قهوهای نیز به بازار عرضه میشود. آرامگاه شیخ جام، پل خاتون، مسجد نور روستای بزد کوه پلنگ آبه بزد، تپه جهانگیر آباد، تپه سراب، تپه شور قلعه، تپه صدر آباد، تپه طلایی، تپه قشه توت، تپه گرماب، تپه گلارچه، تپه گنجآباد، خواجه حسام، قلعه استای، قلعه زور آباد، قلعه فیض آباد، قلعه گبری، قلعه گوش لاغر، قنقر، کاریز دیوان، گلار صارم و مسجد خواجه عزیزالله مکانهای دیدنی و تاریخی این منطقه را تشکیل میدهند.
کشاورزی
تربت جام قطب تولید محصولات کشاورزی در شرق ایران است به گونهای که بیشترین جمعیت افراد شاغل در این حوزه را در میان سایر شهرستانهای استان خراسان رضوی دارد. با این وجود در سالهای اخیر به دلیل عدم استفاده پایدار از منابع آبی موجود و کشت بیرویه و غیراصولی در کنار بحران خشکسالی و کاهش بارندگی؛ کشاورزی و اشتغال مبتنی بر آن با چالشهای عدیدهای مواجه گشتهاست. در تربت جام در حالی بیش از ۹۰ درصد آب مصرفی در بخش کشاورزی مصرف میشود، که نزدیک به ۹۲ درصد این آب از منابع زیر زمینی تأمین میگردد. در حالی این شهرستان رتبه اول تولید محصولاتی نظیر خربزه، زعفران جو، گندم و بسیاری از صیفی جات را در سطح استان خراسان دارد، که منابع آبی آن بیش از پیش رو به اتمام است. با این وجود بسیاری از کشاورزان خورده کار به سمت تغییر در الگوهای کشت، با هدف افزایش بهرهوری رفتهاند. امروزه کشت زعفران، و پسته در مناطق مختلف تربت جام رو به افزایش است به گونهای که این ناحیه تبدیل به یکی از قطبهای تولید زعفران در کشور شدهاست. ترنجبین یا گزانگبین از دیگر محصولاتی کشاورزی است که بومی این منطقه میباشد و شهرت جهانی دارد.
صنعت
در گذشته تنها چند کارخانه با تولید محدود در زمینه مواد غذایی در کنار کارخانه قند و آرد در بخش صنعت تربت جام وجود داشتهاست، لیکن در سالهای اخیر با گسترش شهرکهای صنعتی و استقرار صنایع مادر نظیر کارخانه سیمان و فراوری سیلیس چشمانداز صنعتی در این شهرستان روشن به نظر میرسد. با این وجود به دلیل استقرار این صنایع در مناطق گردشگری و نزدیکی به مناطق مسکونی حضور آنها با مخاطرات زیستمحیطی همراه بودهاست.
آموزش عالی
هماکنون در تربت جام دو مرکز آموزش عالی دولتی استقرار یافتهاست، دانشکده پزشکی تربت جام و مجتمع آموزش عالی تربت جام. همچنین دانشگاههای آزاد اسلامی و پیام نور و علمی کاربردی، مؤسسه آموزش عالی وحدت
رهآورد
خربزه معروفترین سوغات و ارمغان تربتجام است.
زعفران را نیز در چند سال اخیر
میتوان به یکی دیگر از سوغاتیهای تربت جام افزود.
جایگاه جغرافیایی
شهرستان تربت جام واقع بر گستره جغرافیایی شرق خراسان از نظر موقعیت بین مدارهای ۶۰ درجه و ۱۵ درجه و ۳۰ دقیقه عرض شمالی و ۳۴ درجه و ۳۵ دقیقه تا ۳۵ درجه و ۴۷ دقیقه طول شرقی قرار گرفتهاست. مساحت تقریبی این شهرستان ۸۱۶۶ کیلومتر مربع و ارتفاع آن از سطح دریا بهطور متوسط ۹۲۸ متر است.
اماکن تاریخی، آثار باستانی و جهانگردی
آثار ثبتشده
منابع
روزنه جام''''پورتال جامع اطلاعرسانی تربت جام'
«لسترنج، سرزمینهای خلافت شرقی ص ۳۸۲ س۱ تا ۱۲».
پیوند به بیرون
بانک اطلاعات مشاغل تربت جام
روزنه جام''''پورتال جامع اطلاعرسانی تربت جام'
سایت تربت جام
بانک اطلاعاتی مشاغل تربت جام
وبگاه مجموعه آرامگاهی شیخ احمد جام
ربع نیشابور
شهرهای شهرستان تربت جام |
6637 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%86%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B2%20%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B6%DB%8C | آنالیز ریاضی | آنالیز ریاضی بخشی از ریاضیات است که با مفاهیم حد و همگرایی سروکار دارد و در آن موضوعاتی مثل پیوستگی و انتگرالگیری و مشتقپذیری و توابع غیرجبری بررسی میشود. این موضوعات را معمولاً در عرصهٔ اعداد حقیقی یا اعداد مختلط و توابع مربوط به آنها بحث میکنند ولی میتوان آنها را در هر فضائی از موجودات ریاضی که در آن مفهوم «نزدیکی» (فضای توپولوژیک) یا «فاصله» (فضای متریک) وجود دارد به کار برد. آنالیز ریاضی از کوششهای مربوط به دقیق کردن مبانی و تعریفهای حسابان سر برآورده است.
زیرشاخهها
آنالیز ریاضی دارای چندین زیرشاخه به این شرح است:
آنالیز حقیقی
آنالیز مختلط
آنالیز عددی
آنالیز تابعی
آنالیز هارمونیک
آنالیز غیراستاندارد
منابع
ریاضیات |
6640 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86%20%D8%AD%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C | امین حیایی | امین حیایی (زادهٔ ۱۹ خرداد ۱۳۴۹) بازیگر اهل ایران است. حیایی فعالیت خود را در سال ۱۳۷۰ با حضور در فیلم دو همسفر آغاز و تاکنون در آثار گوناگون، فیلم، سریال و تئاتر حضور داشتهاست. او برای دو فیلم شب (۱۳۸۶) و برف آخر (۱۴۰۰) سیمرغ بلورین بهترین بازیگر از جشنواره فیلم فجر را کسب کردهاست. حیایی همچنین در سال ۱۳۹۶ برای بازی در فیلم شعلهور نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد و در نهایت دیپلم افتخار نقش اول مرد را کسب کرد.
او از سال ۱۳۹۷ تاکنون بهعنوان یکی از داوران مسابقهٔ تلویزیونی عصر جدید به کارگردانی احسان علیخانی فعالیت میکند. وی از سال ۱۳۷۷ با بازیگر ایرانی، نیلوفر خوشخلق ازدواج کردهاست و یک فرزند نیز از همسر نخست خود دارد.
زندگی
امین حیایی در ۱۹ خرداد ۱۳۴۹ در تهران در محلهٔ قیطریه به دنیا آمد. پدرش تقی حیایی دارای شغل آزاد بود. در دوران تحصیل به فعالیت در تئاتر پرداخت و پس از گرفتن دیپلم، ضمن خدمت سربازی در مرکز هنرهای نمایشی عقیدتی-سیاسی نیروی هوایی فعالیتش را آغاز کرد. در سال ۱۳۷۰ بازیگر یک تئاتر کودکان به کارگردانی ثریا قاسمی بود. در پانزدهمین جشنوارهٔ فیلم فجر نامزد دریافت جایزهٔ بازیگر نقش دوم برای فیلم «برادههای خورشید» شد. او در نخستین نقشآفرینیاش به عنوان بازیگر نقش اول در فیلم «سیب سرخ حوا» (۱۳۷۸) حاضر شد. وی در سال ۱۳۸۱ با بازی در شش فیلم: مزاحم، مانی و ندا، مونس، اثیری، رز زرد و بوی بهشت روی پردهٔ سینماهای تهران رفت.
حیایی همچنین تا به حال در چهار فیلم هتل کارتن، دستهای آلوده، مزاحم و تله از ساختههای سیروس الوند به ایفای نقش پرداختهاست. وی در سال ۱۳۸۶ برندهٔ جایزهٔ بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنوارهٔ فیلم فجر برای بازی در فیلم شب شد.
وی با بازی در فیلمِ برف آخر دوّمین بار سیمرغ بلورین بهترین نقش اول مرد را در چهلمین جشنواره فیلم فجر گرفت.
او همچنین برندهٔ دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد در جشنوارهٔ سی و ششم فیلم فجر برای فیلم شعلهور شد.همسر وی نیلوفر خوشخلق از بازیگران سینمای ایران است. همچنین مونا بانکیپور، همسر سابق حیایی، و فرزندشان دارا حیایی نیز از بازیگران سینما هستند.
اعتراضات ۱۴۰۱
او مردان را در داشتن نگاه نا پاک مقصر دانسته و از نقش خود و سایر مردان ابراز تاسف کرد.
آثار
فیلم سینمایی
مجموعه تلویزیونی
تئاتر
غرب واقعی (کارگردان: داریوش مهرجویی) - ۱۳۹۴
پرفورمنس قحطی نور - (کارگردان: امین حیایی) - ۱۳۹۱
آلبوم موسیقی
بوی بهشت - ۱۳۸۰
باران (با گروه کویر) - ۱۳۸۵
تکآهنگ
زندگی سفیده (به همراه پدرام نصیری) - ۱۸ خرداد ۱۳۹۳
اوج پرواز (با همراهی کامران تفتی، نیما نکیسا، کامبیز دیرباز، علی ضیا، مازیار عصری، سیاوش خواهانی، مجید ادیب، پرهام امینی، بردیا صابری و پویا امینی) - ۱۱ تیر ۱۳۹۳
عشق تو (تیتراژ برنامه یک ویژه تحویل سال شبکه ۱) - ۱۳۹۷
دیوونه میسازی (اولین اجرا در برنامه عصر جدید ویژه تحویل سال شبکه ۳) - ۱۳۹۸
بیقرار (تیتراژ فیلم درخونگاه) - ۱۳۹۸
جوایز و نامزدیها
جشنواره فیلم فجر
جشن بزرگ سینمای ایران
جشن دنیای تصویر
جشن آکادمی سینما سینما
جشنواره بینالمللی فیلم مالزی
جشن انجمن منتقدان و نویسندگان ایران
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
موسیقی امین حیایی
استندآپ کمدینهای اهل ایران
استندآپ کمدینهای خندوانه
افراد زنده
اهالی تهران
بازیگران مرد اهل تهران
بازیگران مرد تلویزیونی اهل ایران
بازیگران مرد فیلم اهل ایران
برندگان سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد
خوانندگان مرد اهل ایران
زادگان ۱۳۴۹
زادگان ۱۹۷۰ (میلادی)
کمدینهای اهل ایران |
6642 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%AE%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C | لختهگیری | در صنعت گاز به عمل جداسازی گاز و میعانات گازی از سیلابههای همراه لختهگیری گفته میشود.
در پالایشگاهها واحد لختهگیر کار دریافت گاز، جداسازی گاز از سیلابهها و انتقال آن به سیستم فرآورش را به عهده دارد.
در بخش ورودی پالایشگاه، تعدادی لولههای موازی به صورت شیبدار وجود دارد که چون جریان ورودی به پالایشگاه سه فازی است، در اینجا باید جداسازی صورت گیرد. به عبارت دیگر، جریان ورودی به صورت لختههای مایع درون گاز است. این لختهها در سیستم لختهگیر از جریان ورودی جدا میشوند.
جستار وابسته:
واحدهای پالایشگاه گاز
پیگ
خط لوله انتقال
خطوط لوله
صنعت نفت
فناوری گاز طبیعی
محصولات پتروشیمی |
6645 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%82%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86 | سبزقباسانان | سَبزقَباسانان یا ستبرنوکسانان نام یکی از راستههای پرندگان است شامل پرندگانی همچون سبزقباها، زنبورخواران و ماهیخورکها.
منابع
منبع نام سبزقباسانان
سبزقباسانان
پرندگان
جانداران پدیدآمده در ائوسن
جانداران پدیدآمده در ائوسن و هنوز منقرضنشده
پرندگان ایران
راستههای پرندگان |
6646 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%B1%DA%A9%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C | ماهیخورکهای رودخانهای | ماهیخورکیان رودخانهای زیرخانوادهای از پرندگان متعلق به راسته سبزقباسانان (Coraciiformes) هستند. از جمله پرندگان این زیرخانواده میتوان از کوکابورای خندان نام برد. کوچکترین گونهٔ این پرنده، ماهیخورک کوتوله آفریقایی است که بهطور متوسط طول و در حدود وزن دارند. بزرگترین گونه در میان این پرندگان نیز ماهیخورک عظیم با طول و وزن میباشد.. در میان خانوادهٔ این پرندگان، کوکابورا خندان به عنوان سنگینترین گونه تلقی میگردد که مادههای این پرنده دارای میانگین وزن نزدیک به هستند.
رنگ پرهای غالب ماهیخورکهای رودخانهای ترکیبی از رنگهای سبز و آبیِروشن است. این رنگهای درخشان نه به دلیل پدیدهٔ رنگینتابی یا رنگدانههای موجود در بافتار پرها بلکه به دلیل پراکندگی تیندال است. در بیشتر گونهها، هیچ تفاوت آشکاری میان جنس نر و ماده وجود ندارد و در حقیقت، تفاوتهای میان این دو جنس بسیار ناچیز و کمتر از ۱۰٪ است. ماهیخورکهای رودخانهای منقارهای دراز و خنجرمانندی دارند و این منقار، در میان گونههایی که به صورت اختصاصی به شکار ماهیها میپردازند درازتر و فشردهتر است در حالی که گونههایی که به شکارهای زمینی میپردازند دارای منقار کوتاهتر و پهنتری هستند.
نگارخانه
منابع
Wikipedia contributors, "River kingfishers," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=River_kingfishers&oldid=65008177 (accessed February 7, 2008).
ماهیخورکهای رودخانهای
آرایه (زیستشناسی) نامگذاریشده توسط کنستانتین ساموئل رافینسکوئه
ماهیخورکها |
6649 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%D8%A7 | کوکابورا | کوکابورا سردهای از پرندگان خشکیزی و گوشتخوار از راسته سبزقباسانان از خانواده ماهیخورکها است. چهار گونه از این پرنده شناسایی شده که زیستگاه بومی آنها استرالیا و گینه نو است. نام این پرنده از یکی از زبانهای بومیان استرالیا برداشت شده و برگرفته از صدای این پرنده است که شباهت زیادی به خنده و قهقهه انسان دارد. گونه کوکابورای خندان (Dacelo novaeguineae) خندهای هیجانزده دارد و گونه کوکابورای بالآبی (Dacelo leachii) قهقههای دیوانهوار میزند. وقتی این پرنده میخندد در واقع به سایر حیوانات در مورد ورود به قلمروش هشدار میدهد.
بر طبق افسانههای بومیان استرالیا وقتی این پرندهها صدای خنده سر میدهند از موجودات آسمانی میخواهند که آتشی بیفروزند تا زمین را گرم و روشن کند و روز آغاز شود.
این پرندگان رنگهای متفاوت آبی، قهوهای و سفید دارند. پشت چشمشان یک تکهٔ قهوهای پررنگ و روی بالشان نقرهای رنگ است. آنها تا ۴۳ سانتیمتر طول دارند، در هر نوبت زایمان بین ۲ تا ۴ تخم سفید رنگ میگذارند و عمرشان بالای ۲۵ سال است.
کوکابورا پرنده ای منحصراً گوشتخوار است و از موش، خزندگان کوچک، پرندگان کوچک، حشرات و قورباغه تغذیه میکنند. شکار ماهی قرمز در حوضهای باغها نیز از آنها مشاهده شدهاست. کوکابوراها پاهای ضعیف ولی گردن بسیار قوی دارند که در شکار به آنها کمک میکند.
منابع
برپایه دادههایی در: روزنامه همشهری، سال پنجم، شماره ۱۳۲۹ اوت.
Sarah Legge, Kookaburra: King of the Bush, CSIRO Publishing 2004,
پانویس
کوکابورا
پرندگان استرالیا
پرندگان بهکاررفته در نشانها
جغد قهوهای
ماهیخورکها
جلوههای صوتی
آرایه (زیستشناسی) نامگذاریشده توسط ویلیام الفورد لیچ |
6650 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7 | اریحا | اَریحا (عربی: أریحا، عبری: יְרִיחוֹ انگلیسی Jericho) نام شهری واقع در کرانهٔ باختری رود اردن در مناطق خودگردان فلسطین است.
نام اریحا بیش از ۷۰ بار در عهد عتیق (تورات) ذکر شدهاست. در کتاب مقدس تثنیه (34. 3) اریحا به عنوان «شهر خرماها» (עִיר הַתְּמָרִים) توصیف شدهاست.
بررسیهای باستانشناسی نشان داده است که قدمت این شهر به حدود ۹۰۰۰ سال پیش از میلاد میرسد و به احتمال زیاد «نخستین سکونتگاه شهری تاریخ» بودهاست. اریحای کنونی، در واقع «مجموعهٔ بیش از بیست شهر اریحا است که هر کدام روی خرابههای پیشینیان خود، ساخته شدهاند و نخستین آنها در دوران نوسنگی پیشازسفال الف ایجاد شدهاست.
ریشهشناسی نام
ریشه نام عبری یریحو را از واژه کنعانی رئاخ (רוּחַ) به معنای نسیم و بوی خوش دانستهاند، ولی نظریه دیگری نیز وجود دارد که آن را ناشی از واژه کنعانی یاریخ (ירח) به معنای ماه یا الهه ماه میداند که این شهر در آغاز مرکز پرستش آن بودهاست.
عصر نوسنگی پیشازسفال الف
چگونگی به وجود آمدن اریحا بر کرانه غربی رود اردن معلوم نیست.
در نزدیکی شهر اریحا منبع آب پایداری به نام «چشمه الیسع» وجود دارد که ارزش آن در میانه بیابان دریای مرده در گذر هزارهها واضح است.
ظهور سکونتگاه شهری در مساحتی سه هکتاری در حدود رخ دادهاست.
این سکونتگاه بیش از هزار سال با دیواری قطور باسنگچینی سیکلوپی (en) (معروف به دیوار جریکو) محصور بوده که از ساکنان آن، داراییهایشان، و چشمهٔ آب محافظت میکردهاست.
دیوار اریحا قدیمیترین دیوار تدافعی در جهان است که توسط باستانشناسان کشف شده است.
یک برج دیدهبانی سنگی سترگ که در درون این دیوار ساخته شده بود بر این دیوار مشرف بود و بر آن نظارت میکرد. پلکانی سنگی در داخل این برج تعبیه شده بود که به سربازان اجازه صعود به برج را بدهد.
عصر نوسنگی پیشازسفال ب
در حدود سرانجام دیوار اریحا که بین کوچنشینان شرقی و دشتهای حاصلخیز فلسطین قرار داشت فرو ریخت.
تازهواردان خانههای خود را به شکل مستطیل به دور حیاطهای مرکزی سازمان دادند که در آن آشپزی انجام میشد. هر خانه شامل چندین اتاق بود که با درهای عریض به هم متصل میگشتند. بین این خانهها چندین ساختمان عمومی برای پرستش خدایان ایجاد شده بود.
به خاطر کمبود سنگ و نیاز به آن برای ساخت بناهای دفاعی، در این دوران خانهها با استفاده از خاک ساخته میشد. خاک مزایا و معایب خود را داشت. کار با گل و خانهسازی از آن آسانتر از کار با سنگ است و به مهارت چندانی نیاز ندارد. در عوض باید تمهیداتی در مورد محافظت در برابر رطوبت و ایستایی آن اندیشیده شود. همچنین سطوح نازیبای گلی نیاز به تزئینات و دکور را به وجود آورد. یک ابداع زیرکانه در میان ساکنان این شهر استفاده از لعاب بود، که هم سطح گل را در برابر آب مقاوم میکرد و هم آن را زیباتر میساخت.
خشتهای گلی اریحا با دست ساخته شده و در آفتاب خشک میشدند.
اریحا پس از عصر نوسنگی
عصر برنز
عصر آهن
دوران ایرانیان و یونانیان
دوران حشمونیان و هرودیان
دوران روم غربی
دوران روم شرقی
دوران خلفای اسلامی
دوران صلیبیون
دوران ایوبی و مملوک
دوران عثمانی
قیومیت بریتانیا
دوران معاصر
مختصات شهر نوین جریکو
جغرافیا و اقلیم
اریحا با ارتفاع زیر سطح آبهای آزاد قرار دارد، که این امر آن را به پستترین شهر جهان تبدیل میکند.
جمعیتشناسی
اقتصاد
آموزش
بهداشت و درمان
ورزش
خواهرخواندگی شهرها
کمپیناس در ایالت سائو پائولو، برزیل
اگر (مجارستان) در مجارستان(از 2013)
آلساندریا در استان آلساندریا، پیمونت، ایتالی(از 2004)
پیزا در استان پیزا، توسکانی، ایتالیا(از 2000)
لردال در نروژ(از 1998)
یاش در رومانیا
کراگویواتس در صربستان
کالیپاتریا، کالیفرنیا، کالیفرنیا در آمریکا
منابع
اریحا
اریحای باستان
استان اریحا
جوامع تاریخی یهودیت
دوره نوسنگی
شهرهای تورات
شهرهای دره کافتی بزرگ آفریقا
شهرهای کرانه باختری رود اردن
شهرهای مقدس یهودیان
محوطههای ناتوفی
مکانهای عصر برنز در قلمروهای فلسطینی
مناطق مسکونی نوسنگی
هنر پیشاتاریخ
باستانشناسی فلسطین
تلها (باستانشناسی)
انجمنهای مسیحیت اهل فلسطین |
6651 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%86 | گاوماهیان | گاوماهی گونهای از ماهی است از خانواده گاوماهیان (Gobiidae).
معروفترین نوع گاوماهی، گِلخورک نام دارد. گل خورکها (Mudskippers) موجودات چابک چشم چراغی و ماهیهای دوزیست هستند که در گِلزارهای دنیای قدیم و جنگلهای حرا از غرب آفریقا به سوی شرق تا پاپوآی گینه نو سکنی گزیده اند.
گونهها
سی هفت گونه گل خورک از اعضای خانواده متنوع گاوماهیان، براساس ویژگیهای ریختشناسی در نه جنس طبقه بندی شده اند:
Apocryptodon
Parapocryptes
Periophthalmus
Baleophthalmus
Scartelaos
Periophthalmodon
pesudapocryptes
Apocryptes
Oxuderces
از سی هفت گونه گل خورک موجود در خانواده گاوماهیان که تاکنون شناسایی شدهاند سه گونه آنهاPeriophthalmus waltoni, Scartelaos tenuis, Baleophthalmus dussumieri در آبهای جنوبی ایران پراکندگی دارند.
همچنین سیناراپان کوچکترین ماهی خوراکی جهان که در آبهای جنوب شرق آسیا و جنوب آسیا زیست میکند از گاوماهیان است
منابع
مطالب بر پایه دادههایی از
E.O.Murdy. 1989. A taxonomic revision and caldestic Analysis of the Oxudecine gobies
mudskipper.org
thebobo
گاوماهیان
گاوماهیواران
همزیستی
آرایه (زیستشناسی) نامگذاریشده توسط ژرژ کوویه |
6652 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%A8%20%D8%B3%D8%B7%D8%AD%DB%8C | رواناب سطحی | در زمان بارش، میزانی از آب باریده شده جذب زمین میشود که با نام نفوذ شناخته شدهاست و مقداری دیگر جذب درختان و گیاهان میشود که با نام برگاب شناخته شدهاست و مقدار باقیمانده از بارش به صورت روانابی در سطح زمین جاری میشود یا به سطح رودخانهها و دریاها افزوده میگردد، این آب باقیمانده با نام رواناب سطحی شناخته میشود.
تعریف
اگر در هنگام بارش، شدت بارندگی از ظرفیت نفوذ آب به داخل خاک بیشتر باشد، بخشی از آب ناشی از بارندگی در سطح زمین باقی میماند. این آب پس از پر کردن گودیهای سطح زمین که به آن تالاب گفته میشود، در مسیر شیب زمین جریان مییابد و از طریق شبکه آبراهه و سپس رودخانه اصلی از حوضه خارج میشود. این بخش از بارندگی را میتوان در رودخانهها اندازهگیری کرد که به آن، رواناب سطحی میگویند.
روشهای محاسبه
روشهای تجربی: استفاده از رابطههای تجربی مانند R=a+bp و R=ap که ضرایب ثابت آنها با استفاده از روش کمترین مربعات خطا به دست میآید.
روش هیدروگراف: هیدروگراف نموداری است که تغییرات دبی نسبت به زمان را در یک مقطع مشخص نشان میدهد.
دبی پایه:جریان در رودخانه با دبی نسبتاً ثابتی از یک مقطع عبور میکند. میانگین زمانی این دبی، دبی پایه نامیده میشود.
هیدروگراف واحد: هیدروگراف ناشی از بارشی که سطح زیر نموداران برابر با مقدار واحد باشد.
عوامل مؤثر در میزان رواناب سطحی
در فرایند تبدیل بارش به رواناب سطحی، دو دسته عوامل، شامل پارامترهای اقلیمی و دیگری عوامل فیزیوگرافیکی حوضه نقش دارند. عوامل اقلیمی شامل نوع، شدت و تداوم بارش و نیز توزیع مکان بارندگی، هم چنین جهت حرکت تودهٔ بارانزا و دیگر عوامل اقلیمی نظیر تبخیر و تعرق میباشد. پارامترهای فیزیوگرافیکی شامل نوع کاربری اراضی، جنس خاک، مساحت حوضه آبریز، شکل حوضه، ارتفاع، شیب، جهت و نوع شبکه زهکشی است. همه این عوامل هم در میزان حجم رواناب سطحی و هم در مقدار دبی اوج آن به نحوی مؤثرند. به عنوان مثال، هرچه تداوم بارندگی بیشتر باشد، ظرفیت نفوذ آب در خاک کاهش یافته و لذا باعث افزایش حجم رواناب میگردد. عموماً در حوضههای بزرگ، توزیع مکانی بارندگی یکسان نبوده و ممکن است بخشی از حوضه دارای بارش بیش از مقدار میانگین و بخش دیگر، کمتر از میزان بارندگی میانگین باشد.
جستارهای وابسته
چرخه آب
هیدرولوژی
برگاب
نفوذ
منابع
پیوند به بیرون
NutrientNet, an online nutrient trading tool developed by the World Resources Institute, designed to address water quality issues related to surface runoff and other pollution. See also the PA NutrientNet website designed for Pennsylvania's nutrient trading program.
Bioretention as a low impact development method of treating surface runoff
Show، E.Hydrology، Dover inc، New york، ۱۹۷۰
آبیاری و زهکشی
آبشناسی
آلودگی آب
آلودگی اقیانوس
آلودگی خاک
بومشناسی آبی
پدیدههای زمین
شیمی محیط زیست
علوم خاک زیستمحیطی
مهندسی هیدرولوژی |
6654 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D9%88%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%84%20%D8%B4%D8%B3%D8%AA%D8%B4%D9%88 | فهرست وسایل شستشو |
انواع شویندهها
شامپو
صابون
مایع ظرفشویی
پودر رختشویی
وایتکس
خمیر دندان
کتیرا
مایع شیشهشوی (شیشهپاککن)
شامپو فرش
جرمگیر
مایع دستشویی
روشور
ابزار شستشو
مسواک
شلنگ آب
اسکاچ
ماشین ظرفشویی
ماشین رختشویی
برس
تشت
کارواش
تِ
سیم ظرفشویی
اسکاچ تفلونشوی
سیفون
لیف
کیسه حمام
سنگ پا
دستمال
سطل
شوینده پرفشار (واترجت)
کف شوی
منابع
فهرستهای وسایل و ابزارآلات
وسایل بهداشتی |
6665 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%20%D8%B1%D9%88%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86 | فهرست رودهای جهان | .
آ
آمازون
آمودریا
الف
اُب
آتل
ارس
اروند رود
الب
اورال
ایرتیش
ایندوس
ب
براهماپوترا
پ
پارانا
پوروس
ت
تلخه رود
تونگوسکای پایین
د
دارلینگ
دانوب
دن
دنیپر
دجله
ر
راین
رود نیجر
ریو گرانده
ز
زامبزی
زرینهرود
زنگمار
س
سائو فرانسیسکو
سالوین
سپیدرود
سنت لورنس
سند
سزار
سیردریا
سیمینهرود
ش
شاهرود
ف
فرات
ق
قزلاوزن
ک
کارون
کرخه
کنگو
گ
گنگ
ل
لنا
لوار
لیمپوپو
م
مادیرا
مارون
موز
مکنزی
مکونگ
موری
می سی سی پی
ن
نیل
نیجر
ه
هوانگ هو
و
ولگا
ی
یانگ تسه
ینیسئی
یوکان
سیاه شهر
ابا د رود
رودها
فهرستهای پهنههای آبی
فهرستهای جغرافیایی
فهرستهای رودخانهها
فهرستهای فهرستها |
6667 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%B2%DB%8C%D9%84 | برزیل | برزیل با نام رسمی جمهوری فدراتیو برزیل یک کشور مستقل در قاره آمریکای جنوبی است. برزیل با مساحت ۸٬۵۱۵٬۷۶۷ کیلومتر مربع، پنجمین کشور پهناور و با جمعیت ۲۱۲٬۷۳۲٬۰۰۰ نفر، هفتمین کشور پرجمعیت در جهان است. پایتخت آن برازیلیا و زبان رسمی آن پرتغالی برزیلی است.
برزیل که منطقه وسیعی را بین مرکز آمریکای جنوبی و اقیانوس اطلس در بر میگیرد، شرقیترین کشور قاره آمریکاست و با کشورهای اروگوئه، آرژانتین، پاراگوئه، بولیوی، پرو، کلمبیا، ونزوئلا، گویان، سورینام و گویان فرانسه هممرز است. در حقیقت، برزیل به جز اکوادور و شیلی با تمامی دیگر کشورهای آمریکای جنوبی مرز مشترک دارد؛ و همچنین بزرگترین کشور قاره آمریکای جنوبی است.
برزیل دارای زمینهای کشاورزی وسیع و جنگلهای استوایی است؛ و با داشتن منابع طبیعی گسترده و نیروی کاری غنی قدرتمندترین اقتصاد آمریکای جنوبی است.
برزیل مستعمرهٔ امپراتوری پرتغال بود و این کشور تنها کشور قاره آمریکاست که مردم آن به زبان پرتغالی سخن میگویند. برزیل کشوری چندملیتی است و جمعیت آن متشکل از نژادهای اروپایی، سرخپوستان آمریکا، آفریقائی و نیز آسیائی است. مذهب اصلی این کشور کاتولیک کلیسای رم است. بخش اعظم جنگلهای آمازون در خاک برزیل واقع شدهاست (۶۰٪).
نام
زبان پرتغالی برزیل فاقد هر گونه استاندارد رسمی در مورد تلفظ است، و با توجه به هر منطقه ممکن است تلفظها تغییر کند. تلفظ نام رسمی برزیل در پرتغالی اروپا به نحو زیر است: .
عموماً بر این اعتقاد هستند که نام این کشور برگرفته از pau-brasil است، نوعی درخت که مهاجران اولیه برای آن ارزش بسیاری قائل بودهاند، گرچه برخی بر این باورند که نام برزیل برگرفته از نام جزیره اسطورهای برزیل است که در قرون وسطی در اروپا از آن بسیار یاد شدهاست.
تاریخ
از حدود دههزار سال قبل اقوام نیمه مهاجر در برزیل زندگی میکردند. با ورود پرتغالیها در سال ۱۵۰۰، برزیل مستعمره شد. پرتغالیها بردگانی از نقاط دیگر قاره آمریکا بدانجا آوردند. بیشتر بردگانی که به برزیل آمدند از آفریقا بودند.
اعتراضات ۲۰۱۶–۲۰۱۵ برزیل
در اوایل سال ۲۰۱۵ رشته اعتراضاتی در برزیل علیه فساد و در محکومیت دولت رئیسجمهور دیلما روسف شروع شد. افشای این که سیاستمداران متعددی عموماً از حزب کارگران برزیل در خصوص دریافت رشوه از شرکت دولتی انرژی پتروبراس در معرض تحقیقات قرار دارند، اعتراضات را کلید زد و تعداد معترضان از یک تا ۳ میلیون نفر تخمین زده شد. معترضان به خیابانها ریختند تا به این رسوایی و نیز وضع بد اقتصادی این کشور اعتراض کنند. در پاسخ دولت قوانین ضد فساد وضع کرد.
تقسیمات کشوری
برزیل یک فدراسیون است که از ۲۶ ایالت و یک منطقه فدرال تشکیل شده، که در مجموع ۲۷ واحد فدرال را تشکیل میدهند.
ایالتها
ایالات برزیل استقلال چشمگیری از دولت در نظام قانونگذاری، تأمین اجتماعی دولتی و نظام مالیاتی دولتی دارند. رهبری دولت هر ایالت را فرماندار در اختیار دارد که توسط آرای عمومی انتخاب شده و نیز هر ایالت دارای مجلس خاص خود نیز هست.
هر ایالت دارای شهرداریهای خاص خود است که شهرداریها نیز شورای قانونگذاری و شهردار خاص خود را دارند، که دارای استقلال بوده و از دولت فدرال و دولت ایالتی نیز مستقل هستند. یک شهرداری ممکن است چندین شهرک را نیز در بر بگیرد، اما این شهرکها فاقد دولتی مستقل هستند.
قوه قضائیه در سطح ایالتی و فدرال در مناطق سازماندهی یافته و «کومارکاس» نامیده میشود. هر "کومارکاً ممکن است شامل چندین شهرداری باشد.
شهرهای مهم
شهرهای مهم برزیل عبارتند از: ریودوژانیرو، برازیلیا، سائوپائولو، سالوادور و پارا.
جغرافیا
برزیل محدودهای وسیع از سواحل شرقی آمریکای جنوبی را اشغال کردهاست و همچنین شامل مناطق بسیاری از مرکز این قاره نیز میشود؛ و با کشورهای اروگوئه در جنوب و آرژانتین و پاراگوئه در جنوب غربی همچنین با بولیوی و پرو در غرب و با کلمبیا در شمال شرقی همسایهاست و با ونزوئلا و سورینام و گویان و در آنطرف آب با گویان فرانسه نیز در شمال مرز مشترک دارد. این کشور از شمال به نیمکره جنوبی کشیده شدهاست.
عواملی چون اندازه و آب و هوا و منابع طبیعی غنی این کشور را متمایز کردهاست. برزیل پنجمین کشور از لحاظ وسعت در جهان بعد از کشورهای روسیه، کانادا، چین و آمریکا است؛ و در قاره آمریکا (شمالی و جنوبی) سومین کشور از لحاظ وسعت میباشد. وسعت این کشور ۸٫۵۱۱٫۹۶۵ کیلومتر است که ۵۵٫۴۵۵ کیلومتر آن را آب شامل میشود.
عوارض زمین در برزیل نیز تنوع بسیار زیادی دارد که شامل تپهها، کوهها، جلگههای پست کوهها و زمینهای بایر است. ارتفاع بیشتر مناطق برزیل بین ۲۰۰ تا ۸۰۰ متر است. مناطق مرتفع اصلی بیشتر در قسمت جنوبی کشور قرار دارند و کلاً بخش جنوبی کشور ناهموارتر است. از دیگر ویژگیهای جغرافیایی برزیل وجود رود آمازون در این کشور است که بزرگترین و پرآبترین رود دنیا و دومین رود طویل جهان است. این رود به اقیانوس اطلس میریزد.
آب و هوا
تنوع آب و هوایی زیادی در برزیل وجود دارد اما بخش بزرگی از آن گرمسیری است و پوشیده از جنگلهای بارانی آمازون که در حوضه آب ریز رود آمازون بهوجود آمدهاند. با این حال برزیل دارای پنج آب و هواست که عبارتند از گرمسیری در مرکز، کوهستانی، نیمه خشک در شمال شرقی، استوایی در شمال و معتدل در جنوب. آب و هوای استوایی به صورت بسیار بارز در شمال این کشور دیده میشود این مناطق به صورت واقعی فصل خشک ندارد و در واقع فصل خشک آنجا تنها کمتر از فصل بارانی بارش دارد اما آن میزان بارش هم قابل توجهاست.
حیات وحش
برزیل اکوسیستم متنوعی دارد و تنوع زیستی جانوری و گیاهی در این کشور بسیار زیاد است بهطوریکه کارشناسان انواع گیاهان و جانوران در این کشور را بالغ بر ۲ میلیون نوع تخمین زدهاند. پستانداران بزرگ در این کشور شامل جگوار، لئو پارت که هر دو نوعی پلنگ هستند و خوکهای وحشی، خوکان خرطوم دار، مورچه خوارها، تنبلها، روباهها، اپوسوم و گورکن هستند. گوزن در جنوب برزیل به وفور یافت میشود و میمونها نیز در جنگلهای پر باران شمالی زیست میکنند. اما در سالیان اخیر بسیاری از عوامل انسانی و اقدامات مانند ساخت بزرگراه، قطع درختان برای مصرف چوب آنها، کشاورزی و زراعت، استخراج معادن و ساخت سد که باعث زیر آب رفتن بخشی از درهها شدهاست این اکوسیستم غنی را تهدید میکند.
برزیل با ۱۵٪ تا ۲۰٪ تنوع زیستی جهان بزرگترین تنوع زیست در میان تمامی کشورهای دنیا را دارد.
اقتصاد
برزیل با در اختیار داشتن بخشهای گسترده و توسعه یافته کشاورزی، معدن، تولید، خدمات و نیز نیروی کار، دارای تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) بیش از سایر کشورهای آمریکای لاتین است و این امر برزیل را تبدیل به قدرت اقتصادی منطقه کردهاست. برزیل در حال گسترش حضور خود در بازارهای جهانی است. مهمترین صادرات برزیل را هواپیمای دارای بال ثابت، قهوه، وسایل نقلیه، سویا، سنگ معدن آهن، آب پرتقال، فولاد، منسوجات، کفش، گوشت و تجهیزات برقی تشکیل دادهاست.
واحد پول این کشور رئال برزیل است. هر رئال معادل ۰٫۲۱ دلار آمریکا و هر دلار معادل ۴٫۷ رئال است. (آوریل ۲۰۲۲).
مجموع صادرات برزیل در سال ۲۰۲۰ حدود ۲۲۵ میلیارد دلار و واردات آن حدود ۱۷۷ میلیارد دلار بودهاست.
بر اساس گزارش صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، برزیل نهمین اقتصاد بزرگ جهان از نظر برابری قدرت خرید و یازدهمین قدرت اقتصادی جهان از نظر نرخ داد و ستد بازار است. برزیل دارای اقتصاد متنوع درآمد متوسط است و نیز دارای تنوع از نظر سطح توسعه است. بیشتر بخش صنعتی این کشور در بخشهای جنوب و جنوب شرقی این کشور تجمع یافتهاست. منطقه شمال شرقی فقیرترین منطقه برزیل است، اما این منطقه نیز در حال جذب سرمایهگذاریهای جدید است.
برزیل دارای پیشرفتهترین بخش صنعتی در آمریکای لاتین است. صنایع برزیل که یک سوم تولید ناخالص داخلی این کشور را به خود اختصاص دادهاست، از صنایع خودروسازی تا صنایع فولاد، پتروشیمی، رایانه، هواپیما، و نیز کالاهای مصرفی بادوام را شامل میشود. با توجه به افزایش ثبات اقتصادی که ماحصل اجرای طرح رئال است، بخشهای تجاری برزیل و نیز واحدهای تجاری چند ملیتی سرمایهگذاری گستردهای در تجهیزات و فناوری جدید کردهاند، که بخش عمده آن از شرکتهای آمریکای شمالی خریداری شدهاست. پتروبراس بزرگترین و قویترین شرکت نفتی برزیل است.
برزیل دارای صنعت گسترده و پیچیده خدمات نیز هست. در اوایل دهه ۱۹۹۰، بخش بانکداری ۱۶ درصد از تولید ناخالص داخلی برزیل را به خود اختصاص داد. صنایع خدمات مالی برزیل گرچه با تحول عمدهای روبرو شدهاست، اما این صنعت محصولات متنوعی در اختیار واحدهای بازرگانی محلی قرار داده و در حال جذب شرکتهای جدید بسیاری از جمله شرکتهای مالی ایالات متحده آمریکاست. بورس اوراق بهادار سائوپائولو و ریو دو ژانیرو در حال ادغام هستند.
دانش و فناوری
برخی از کانونهای فناوری برزیل در سائو خوزه دوس کومپوس، کامپیناس، سائو کارلوس، ریودوژانیرو، کوریتیبا، پورتو آلگر، بلو هوریزونته، رسیف و سائوپائولو واقع شدهاست.
فناوری اطلاعات در برزیل یکی از پیشرفتهترین انواع خود در جهان است. فناوری اطلاعات در برزیل با توجه به بازار داخلی، بهعنوان پیشرو خدمات مالی، صنایع دفاعی، مدیریت روابط مشتری، دولت الکترونیک، و مراقبت بهداشتی در نظر گرفته میشود.
دولت برزیل در حال تلاش برای انتقال از نرمافزارهای انحصاری به نرمافزارها و سیستم عاملهای رایگان است اما تاکنون موفقیت چندانی در این زمینه به دست نیاورده است.
گردشگری
برزیل، بزرگترین کشور آمریکای جنوبی تقریباً نیمی از این قاره را اشغال کردهاست. سواحل شن سفید، جزایر گرمسیری، کلانشهرهای پر از موسیقی و رقص و رنگ و شهرهای استعماری جذاب در ۷۵۰۰ کیلومتر خط ساحلی طولانی قرار دارند.
برزیل، در سال ۱۵۰۰ تبدیل به یک کلونی پرتغالی شد که به مدت ۳۰۰ سال تحت حکومت پرتغال قرار داشت. امروزه باقی ماندههای این میراث در سراسر شهرهای تاریخی استعماری مشهود است. نفوذ قدرت استعماری پرتغال را میتوان در معماری، هنرهای تزئینی مانند کاشیهای لعابی در کلیساها، صومعهها و حتی زبان آنها به وضوح دید.
برای گردشگران، برزیل هم بهشتی گرمسیری و هم یک مقصد فرهنگی مهیج با جاذبههایی برای همه سلیقه هاست. از هتلهای ساحلی و سیاحت در جنگلها گرفته تا موزههای هنر جهانی و ریتمهای پالس کارناوال برزیل.
از جمله جاذبههای توریستی برزیل میتوان به آبشارها، تالابهای پر از حیات وحش و بیابانهای بکر و جنگلهای دست نخوردهٔ آمازون که در آن چندین قبیله بدون هیچ ارتباطی با سایر نقاط جهان جدا از هم زندگی میکنند، اشاره کرد.
شوگر لوف(Sugar Loaf)
شوگر لوف کوهی است مانند کله قند که مانند یک نشان به راحتی از هر جایی در ریو دو ژانیرو قابل تشخیص است. اطراف این کوه که حدود ۶۰۰ میلیون سال پیش شکل گرفتهاست، تماماً پوشیده از درختان کاج است. قلهٔ این کوه به دلیل چشمانداز پانوراما به شهر و تله کابین هیجان انگیزش یکی از زیباترین و مهترین جاذبههای گردشگری برزیل بهشمار میرود.
شما میتوانید تمام شهر ریو را با زیبایی هر چه تمام تر ببینید و هیجان سوار شدن بر تله کابین بین کوه شوگر لوف و مورا دا اورکا را تجربه کنید. چشماندازهای فوقالعاده ایاز فراز کوه قابل مشاهده هستند، برای مثال ساحل معروف کوپاکابانا از آن بالا پیداست. هیچگاه نمیتوان از هیچ نقطهٔ دیگری چنین چشماندازی را مشاهده کرد.
تندیس مسیح منجی (Christ the redeemer)
تندیس مسیح یکی از جذابترین نقاط گردشگری ریو دو ژانیرو است که در بالای کوه کورکووادو قرار دارد. تندیسی که در آن مسیح ناجی با بازوان گشوده بر روی خلیج گوانابارا تمامی مردم جهان و اهالی شهر ریو را در آغوش میگیرد. این تندیس بزرگترین و معروفترین تندیس از عیسی مسیح در جهان است و در لیست عجایب هفتگانه جدید نیز قرار گرفتهاست. این مجسمه ۷۱۰ متر بالاتر از سطح دریا قرار گرفتهاست، جایی که هر کسی میتواند از یکی از زیباترین مناظر شهر لذت ببرد.
جنگلهای آمازون
کلیسای جامع برازیلیا
پلورینیو، سالوادور
مردم
همچنین ببینید: زبان پرتغالی برزیل
برزیل دارای تنوع زیستی بسیار زیادی است، و بسیاری از نژادها و گروههای قومی را درخود جای دادهاست. در کل، برزیلیها نوادگان چهار گروه مهاجر هستند:
سرخپوستان آمریکا، بومیان برزیل، که نوادگان گروههای انسانی هستند که در حدود ۹۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، از سیبری به سمت برزیل مهاجرت کردند و با عبور از تنگه برینگ به برزیل رسیدند.
استعمارگران پرتغالی، که از زمان کشف برزیل در سال ۱۵۰۰ تا زمان استقلال این کشور در سال ۱۸۲۲به این کشور مهاجرت کردند.
بردگان آفریقایی که از سال ۱۵۳۰ تا پایان دوران انتقال برده در سال ۱۸۵۰ به برزیل وارد شدند.
گروههای متنوع مهاجران از اروپا، آسیا و خاورمیانه که در اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم به برزیل پا گذاشتند.
فرهنگ
موسیقی برزیل مانند مردمانش متنوع است. مشهورترین نوع موسیقی برزیل سامبا است. در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ نوعی موسیقی به نام بوسانوا در ساحلهای ریو دو ژانیرو شکل گرفت. نوازندگانی مانند استن گتز با بردن این موسیقی به آمریکا آن را جهانگیر کردند. آهنگ «دختری از ایپانما» ساخته آنتونیو کارلوس ژوبیم معروفترین بوسانوای برزیل است و به آهنگی استاندارد تبدیل شدهاست.
هایتور ویا-لوبوس آهنگساز برزیلی نیز با آمیختن نغمههای محلی برزیل با روشهای موسیقی کلاسیک معروفترین آهنگساز موسیقی مدرن برزیل است.
چند چیز برزیل را در دنیا به شهرت رساندهاست: یکی در فوتبال که تیم ملی این کشور با داشتن نوابغی مانند «پله» تا رونالدینیو و پنج دوره قهرمانی در جام جهانی، دنیا را محو هنر ستارگان بیمانند خود کردهاست. دیگری قهوه برزیل؛ که این کشور بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده انواع و اقسام قهوه به تمام دنیا میباشد.
در ضمن جشن کارناوال برزیل که همه ساله در ایام نخستین سال جدید میلادی در شهرهای این کشور بهوسیله گروههای گوناگون اجرا میشود بسیار مشهور میباشد.
مذهب
بر اساس سرشماری IGBE
۷۴ درصد از مردم برزیل کاتولیک هستند. برزیل دارای بیشترین شمار کاتولیکها در بین کشورهای جهان است.
شمار پیروان مذهب پروتستان در حال افزایش است، این شمار در سال ۱۳۸۸ خورشیدی به ۴/۱۵ درصد میرسید.
۴/۷ درصد از جمعیّت برزیل خود را بیدین میدانند.
روح گرایان ۳/۱ درصد از جمعیت برزیل را تشکیل میدهند (حدود ۳/۲ میلیون نفر).
۸/۱ درصد طرفداران دیگر مذاهب هستند. برخی از این مذاهب عبارتاند از کلیسای عیسی مسیح قدیسان آخر الزمان(۹۰۰٬۰۰۰ نفر)، شاهدان یهوه (۶۰۰٬۰۰۰ نفر)، بوداگرایی (۲۱۵٬۰۰۰ نفر)، یهودیت ۲۳۰٬۰۰۰ نفر، و اسلام ۲۷٬۰۰۰ نفر.
۰/۳ درصد از مذاهب سنتی آفریقا همچون کاندومبله، ماکومبا، و اومباندا.
برخی به ترکیبی از مذاهب مختلف، همچون کاتولیک، کاندومبل، و مذهب بومیان آمریکا اعتقاد دارند.
ورزش
محبوبترین ورزش در برزیل فوتبال است؛ و برزیل شهرت بسیاری به خاطر فوتبالیستهای مشهور خود دارد. از جمله آنان میتوان این افراد را نام برد: لئونیداس داسیلوا، ماریو زاگالو، پله، گارینچا، جرزینیو، روبرتو ریولینو، کارلوس آلبرتو تورس، زیکو، سوکراتس، کاره کا، دونگا، رای، برانکو، روماریو، به به تو، جرجینیو، کلودیو تافارل، رونالدو، ریوالدو، کافو، روبرتو کارلوس، جیووانی البر، جونینیو پرنامبوکانو، آدریانو (بازیکن فوتبال، زاده ۱۹۸۲)، دیگو ریباس، روبینیو، رونالدینیو، کاکا، پاتو، نیمار، فیلیپه کوتینیو. تیم ملی فوتبال برزیل «سلسائو»، پنج بار تاکنون جام جهانی فوتبال را از آن خود کردهاست. والیبال دومین ورزش محبوب این کشور است و تاکنون سه بار قهرمانی جهان، دو بار قهرمان جام جهانی، ده بار قهرمان لیگ جهانی و دو بار هم قهرمانی المپیک را به دست آوردهاست. جیبا مشهورترین والیبالیست برزیلی است.
برزیل در دیگر ورزشهای بینالمللی نیز به موفقیتهایی دست یافتهاست، که مهمترین آنان عبارتاند از
بسکتبال، تنیس، ژیمناستیک و مسابقات اتومبیلرانی فرمول یک.
فوتبال ساحلی، که در سواحل ریودوژانیرو پای گرفتهاست.
بوسابال، ترکیبی از والیبال، فوتبال و کاپوئیرا، که بر روی پلاستیک یا تور انجام میشود.
فوتوالی، ترکیبی از فوتبال و والیبال، که بر روی شن نیز آن را بازی میکنند.
فوتسال، یا فوتبال سالنی، گونه رسمی فوتبال داخل سالن
جیو-جیتسوی برزیل، که یک شاخه از جودوی ژاپن است.
وال تودو، یک ورزش رزمی
کاپوئیرا، یک هنر رزمی برگرفته از ورزشهای آفریقا.
بریبول، یک نوع والیبال آبی.
سیاست
تا قبل از ۱۹۶۴ دوازده حزب موجود بود که بهوسیله حکومت دیکتاتوری برانکو ممنوع از فعالیت شدند. حزب کارگر در قبل از آن هم یعنی در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ وضعیت خوبی نداشت. آن زمان حکومت نیمه فاشیستی وارگاش و ونوو قانون کوربوراتیویستی را بر آن حزب تحمیل کرد. به هر حال در ۱۹۶۴ دو حزب اتحاد ملی و جنبش دمکراتیک ملی رسماً از طرف دولت اعلام شد. هماکنون کشور برزیل در زمره کشورهای دموکراتیک قرار دارد که انتقال قدرت در آن انجام میشود.
شکل حکومت یک جمهوری فدرال دموکراتیک با سیستم ریاستی است. رئیسجمهور هم رئیس کشور و هم رئیس دولت اتحادیه است و برای یک دوره چهار ساله با امکان انتخاب مجدد برای دومین دوره متوالی انتخاب میشود. رئیسجمهور فعلی لوئیس ایناسیو لولا دا سیلوا است. رئیسجمهور وزرای کشور را که در دولت همکاری میکنند منصوب میکند.
جستارهای وابسته
منابع
سایت وزارت خارجه برزیل راهنمای اخذ ویزای گردشگری برزیل
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۲۲ (میلادی)
برزیل
بریکس
جمهوریهای فدرال مشروطه
کشورها و سرزمینهای پرتغالیزبان
کشورها در آمریکای جنوبی
کشورها در آمریکای لاتین
کشورهای عضو اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای عضو گروه پانزده
کشورهای گروه ۲۰
کشورهای هممرز با اقیانوس اطلس
لیبرال دموکراسی
مستعمرههای پیشین پرتغال
ملتهای E7
ملتهای بریکس |
6669 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C%20%D9%87%D8%A7%D9%86%D8%AA%DB%8C%D9%86%DA%AF%D8%AA%D9%88%D9%86 | بیماری هانتینگتون | بیماری هانتیگتون یا کریا هانتینگتون به اختصار HD، یک بیماری زوال دهنده عصبی بوده که در اغلب اوقات ارثی است و از وراثت اتوزومال غالب پدید میآید. علائم اولیه بیماری معمولاً مشکلات جزئی خلق و خو، آتاکسی و اختلالات شناختی است. فقدان هماهنگی عمومی حرکتی و راه رفتن ناپایدار از علائم دیگر بیماری بهشمار میآید. در دوران بیماری ممکن است اختلالاتی در عقدههای قاعدهای پدید بیاید که باعث ایجاد اختلالات حرکتی هایپرکینتیک به نام رقصاک شود که با پیشرفت بیماری، ایجاد کننده حرکات ناهماهنگ غیرارادی در بدن هستند. در طول بیماری تواناییهای کنترل بدنی به تدریج بدتر میشود تا زمانی که حرکت هماهنگ دشوار و فرد قادر به صحبت کردن نیست. تواناییهای ذهنی نیز همانند زوال عقل بهطور کلی کاهش مییابند اما پیشبروز میتواند بین افراد تا حدودی متفاوت باشد. علائم و نشانههای بیماری معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰ سالگی شروع، اما ممکن است در هر سنی آغاز شوند. این بیماری میتواند در یک نسل و به صورت متوالی و ارثی ایجاد گردد. بیماری حدود هشت درصد از موارد قبل از سن ۲۰ سالگی شروع و به عنوان HD نوجوانان شناخته میشوند که معمولاً با علائم حرکت آهسته بیماری پارکینسون به جای علائم رقصاک بروز میکند.
ژن و پروتئین هانتینگتون
هانتینگتون، در اثر افزایش توالی تکراری سه نوکلئوتیدی CAG در ژن HD ایجاد میشود. مشخص شدهاست که ژن HD پروتئینی به نام هانتینگتین را کد میکند. هانتینگتون در سیتوپلاسم سلولهای عصبی و متصل با غشاها، وزیکولها و اسکلت سلولی وجود دارد. افزایش توالی CAG باعث ایجاد یک توالی پلی گلوتامین در پروتئین هانتینگتون میشود. این توالی باعث اتصال پروتئینهای هانتینگتون و پروتئینهای دیگر بهم میشود که منجربه تجمع اجسامی رشته مانند در سلولهای عصبی مغز میشود. پروتئین هانتینگتون در انواع مختلفی از سلولها یافت میشود ولی فقط در سلولهای عصبی مغز باعث ایجاد اجسام رشتهای میشود که علت این امر این است که برای تجمع یافتن پروتئینهای هانتینگتون، برهمکنش با پروتئینهای دیگری هم لازم میباشد که این پروتئینها بهطور اختصاصی فقط در سلولهای عصبی مغز یافت میشوند.
بیماریهای دارای تکرار مشابه پلی گلوتامین
پژوهندگان بر این باور اند یافتههای آنان نه تنها روشنگر عوامل دخیل در پاتولوژی HD است، بلکه نگاهی جدید به دیگر بیماریهای دارای تکرار مشابه پلی گلوتامین را که در آن ژنهای جهش یافته، پروتئینهایی را با زنجیرههای طویل غیرطبیعی از اسید آمینه گلوتامین تولید میکنند، دارد.
به گفته پژوهشگران یافتههای آنان نشان میدهد تداخلات غیرطبیعی در ساختار پروتئینها در بیماریهای آلزایمر و پارکینسون نیز نقش دارد. همه این اختلالات به وسیله نورودژنراسیون انتخابی ایجاد شده توسط پروتئینهای بیماری مشخص میشوند، اما سازوکارهای (مکانیسمهای) ملکولی و سلولی در این رابطه خیلی شناخته شده نیستند. در این بیماری به علت ازبین رفتن سلولهای عصبی هستههای قاعدهای مغز (پوتامن و دمدار) که با ترشح گاما آمینوبوتیریک اسید باعث مهار پیامهای حرکتی ارسالی به گلوبوس پالیدوس و توده سیاه میشود، آغاز میشود و در نتیجه پیامهای حرکتی کنترل نشده به اندامها ارسال میشود و عوارض حرکتی بیماری را ایجاد میکند.
جستارهای وابسته
سندرم شبه هانتینگتون
زوال عقل با اجسام لویی
نوروآکانتوسیتوز
پارکینسونیسم
منابع
پیوند به بیرون
HOPES project – Stanford University's HD information project
HDBuzz – HD research news written by scientists in plain language
HD Drug Works – news about current treatments and planned trials
آتروفیهای سیستمیک که در درجه اول دستگاه عصبی مرکزی را مبتلا میکنند
اختلالات تکرار ترینوکلئوتید
اختلالات حرکتی و دستگاه خارج هرمی مغز
اختلالهای منجربهتشنج
بیماریها و اختلالهای ژنتیکی
بیماریهای اعصاب
بیماریهای ژنتیکی اتوزوم غالب |
6672 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%84%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D8%A7 | آلاسکا | آلاسکا یک منطقه برونبوم و بزرگترین ایالت کشور ایالات متحده آمریکا است که بهواسطهٔ معادن غنی و نیز نفت یکی از ثروتمندترین ایالتهای این کشور محسوب میشود. مرکز آن جونو، و شهرهای مهم آن فیربنکس، نوم، و انکوریج هستند. شمالیترین شهر آلاسکا یوتکیاجویک و جنوبیترین شهر آن کودیاک است. رشتهکوههای طولانی، قلههای بلند، یخچالهای طبیعی، رودها، دریاچهها و دیدنیهای طبیعی بسیار، کرانههای اقیانوس آرام کوهستانی و متشکل از رشتهکوههای طولانی است که بعضی از آن قلهها کوههای آتشفشانی بوده و اصلیترین مشخصات این سرزمین است.
در حدود ۸۳٪ جمعیت آلاسکا مسیحی (از این میان ۶۸٪ پروتستان، ۸٪ ارتدوکس، و ۷٪ کاتولیک) هستند. ۱۷٪ باقی دین خاصی ندارند. پول رایج دلار آمریکا است و زمان رسمی آلاسکا، زمان اقیانوس آرام (۱۳۵° غربی) میباشد.
در گذشته بیشتر مسافرتها به آلاسکا برای به دست آوردن طلا بود اما امروزه آلاسکا تبدیل به یک سرزمین پرطرفدار برای گردشگری است. دیدن کوههای یخ و نهنگها از جاذبههای گردشگری آلاسکا است. به منظور استخراج نفت در آلاسکا اغلب مباحثات و نزاعهای سیاسی وجود دارد یکی دیگر از ویژگیهای آلاسکا وجود محصولات غول پیکر است
.
نام
نام این ایالت از واژه alaxsxaq (آلاخسخاق) در زبان بومیان آلیوتی گرفته شده که معنای آن «جای تحت تأثیر از فعالیت دریا» (دریاکوبه) است.
تاریخ
تاریخ اسکان بشر در آلاسکا
آلاسکا اولین قسمتی از قاره آمریکا بود که توسط انسانها سکنی گزیده شد. طبق فرضیه فعلی، اولین عشایر که از سیبری آمده بودند، حدود ۳۶.۰۰۰ سال پیش از طریق برینگیا، راه زمینی بین آسیا و آمریکای شمالی، که در آن زمان هنوز وجود داشت، وارد این منطقه شدند. تا حدود ۱۸.۰۰۰ سال قبل از میلاد گفته میشود که تماسهای ژنتیکی با سیبری وجود داشتهاست. در همین زمان، سرانجام جمعیت آمریکایی از آسیایی جدا شد. بر اساس این مطالعه، گفته میشود که تمام سرخپوستان امروزی آمریکای شمالی و جنوبی از نسل این مهاجران هستند..
عصر جدید
پیش از ورود سفید پوستان به آلاسکا، اسکیموها، آلئوت و سرخپوستان تنها مردمان ساکن این سرزمین بودند. پتر کبیر، تزار روسیه، در ۱۷۲۵ میلادی، ویتوس برینگ، دریانورد دانمارکی را که در خدمت روسیه بود مأمور کرد تا حدود کرانههای شمال شرقی روسیه را کشف و مشخص نماید. برینگ در دومین سفر پژوهشی خود، در سال ۱۷۴۱ میلادی به سرزمینی رسید که امروزه آلاسکا نامیده میشود. هنگامی که نخستین اروپاییها به جستجوی مسیری میان اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام در شمال پرداختند ۳ قوم اسکیموها، آلیوتها و سرخپوستان در سرزمین قطبی آلاسکا ساکن بودند. در سال ۱۷۴۱ میلادی روسها پرچم خود را در این مجمع الجزایر وسیع که آلاسکا نامیده میشد برافراشتند. چند سال بعد، شکارچیان نهنگ و تاجران پوست در منطقه مستقر شده و یک بازار در جزیره کودیاک در سال ۱۷۸۴ میلادی ایجاد کردند. با کشف طلا سیل مهاجران به منطقه سرازیر شد و توجه آمریکاییها به این سرزمین ثروتمند جلب گردید. دولت ایالات متحده برای فروش آلاسکا روسیه تزاری را تحت فشار گذاشت.
خرید آلاسکا از روسیه
روسیه، آلاسکا را در سالهای ۱۷۵۰ تحت تسلط خود گرفت. روسها با مردمان بومی آنجا روابط بازرگانی داشتند، ولی بعداً اقدام به فروش آن نمودند. قرارداد خرید آلاسکا از روسیه، نهم آوریل ۱۸۶۷ به تصویب سنای آمریکا رسید و قطعی شد، ولی انجام معامله و تحویل آلاسکا از جانب روسیه به آمریکا موکول به تصویب شرایط معامله در سنای آمریکا شد که سنا نیز در جلسه ۹ آوریل خود قرارداد معامله را تصویب کرد.
طبق قرار داد معامله، آلاسکا مهاجرنشین روسیه در قارهٔ آمریکا به مبلغ هفت میلیون و دویست هزار دلار خریداری شد ـ هر هکتار ۲ پنی (دو صدم دلار).
ویلیام سیوارد وزیر خارجهٔ کابینههای ابراهام لینکلن و اندرو جانسون برای خرید آلاسکا تلاش فراوان کرد. وی برای قانع کردن سنای آمریکا به خرید آلاسکا به مبلغی که ذکر شد در نطقی طولانی جزئیات اهمیت منابع زیر زمینی، ماهیگیری و … این منطقهٔ وسیع را برشمرد. سناتورها مبلغ خرید را بیش از ارزش اراضی یخزده آلاسکا میدانستند که سرانجام با سخنرانی سیوارد قانع شدند. سیوارد یک سیاستمدار عضو حزب جمهوریخواه آمریکا بود.
جغرافیا
مساحت ایالت آلاسکا در حدود ۱٬۷۱۷٬۸۵۴ کیلومتر مربع میباشد که شامل جزایر الوشن که به بیش از ۱۵۰ جزیره کوچک و بزرگ تقسیم میشود. مرز میان کانادا و آلاسکا از اولین مرزهایی بود که به واسطه مرزبندی مداری شکل گرفت و از دیگر مرزهای این چنین میتوان به مرز مصر و لیبی اشاره کرد. دنالی (کوه مککینلی) مرتفعترین کوه قاره آمریکای شمالی که در سال ۱۹۱۳ فتح شد.
در شمال آلاسکا جلگههایی وجود دارد که به اقیانوس منجمد شمالی میپیوندد. خاک این جلگهها یخ زدهاست و در آن درخت نمیروید که در اصطلاح جغرافیا به آن توندرا گفته میشود. آلاسکا به تنهایی سه قله مرتفع قاره آمریکای شمالی را در خود جا دادهاست که به قرار زیر است: دنالی (واقع در پارک و منطقه حفاظت شده ملی دنالی)، کوه لوگان، و کوه سن الایاس (واقع در پارک و منطقه حفاظت شده ملی رنگل-سن الیاس).
محیط زیست آلاسکا تا پیش از اکتشاف نفت و فعالیت های صنعتی جهت استخراج نفت، بکر و دست نخورده بود.
یادبود ملی میستی فیوردز، یادبود ملی ادمیرالتی آیلند، جنگل ملی چوگاچ، و جنگل ملی تونگاس در این ایالت قرار دارند.
آب و هوای آلاسکا متنوع است. در بعضی مناطق این سرزمین دمای هوا گاه به °۶۲- سانتیگراد میرسد. در کرانههای شمالی که اسکیموها در آنجا زندگی میکنند، زمستان بسیار طولانی و تاریک است و خورشید هفتهها طلوع نمیکند. تابستانهای این ناحیه کوتاه است اما روزهای بسیار بلندی دارد و خورشید هفتهها غروب نمیکند. در این میان یخهای لایهٔ بالایی خاک ذوب میشوند و در نتیجه آب سطح زمین را میپوشاند. بادهایی که بر فراز جریان آب گرم ژاپن میوزند، هوای جنوب آلاسکا را تقریباً در سراسر سال ملایم نگه میدارند. در قسمتهای مرکزی میانگین بارندگی سالانه حدود ۳۳۰ میلیمتر است.
سیاست
فرماندار و نایب فرماندار هر چهار سال یکبار به رای مردم انتخاب میشوند. کنگره قانونگذاری آلاسکا ۴۰ نماینده و ۲ سناتور دارد که توسط مردم آلاسکا انتخاب میشوند. به نمایندگی از مردم آلاسکا در کنگره آمریکا یک نماینده و دو سناتور وجود دارد.
اقتصاد
در سال ، این ایالت تولید ناخالص داخلی برابر با میلیارد دلار داشت، که قابل مقایسه با تولید ناخالص داخلی کشور کرواسی ( میلیارد دلار) بود. شرکتهای هواپیمایی لیندن ایر کارگو، پنایر، ریان ایر سرویسز، آلاسکا سنترال اکسپرس، برینگ ایر، فرانتیر فلایینگ سرویس و افاس ایر سرویس در این ایالت قرار دارند.
مردم
این ایالت شبه جزیره ایست در شمال غربی قارهٔ آمریکا شمالی که با جزیرههای بزرگ و کوچک که جمعیت آن طبق آمار سال ۲۰۰۵ بیش از ۶۶۰۰۰۰ نفر است. نام آلاسکا از زبان قوم آلئوت (Aleut) گرفته شدهاست که مردم بومی کهن این سرزمین بودهاند.
آلاسکا به همراه جزایر هاوایی دو تکه جدا از ایالت متحده آمریکاست که به ترتیب ایالات چهل و نهم و پنجاهم آن بهشمار میروند. سفیدپوستها ۷۵ درصد مردم آلاسکا را تشکیل میدهند؛ و بیش از ۷۰ درصد در شهرها زندگی میکنند. اغلب مردم آلاسکا زندگی در خطوط ساحلی را گزیدهاند.
آلاسکا با استان یوکان و بریتیش کلمبیای کانادا در شرق، با خلیج آلاسکا در غرب، با اقیانوس آرام در جنوب، با دریای برینگ، تنگه برینگ و دریای چوکچی در غرب و با دریای بوفورت اقیانوس منجمد شمالی در شمال محدود شدهاست. سرزمین آلاسکا نزدیکترین قسمت قاره آمریکا به آسیاست و تنگه برینگ با حدود ۸۰ کیلومتر پهنا آن را از روسیه جدا میکند و بر طبق نظریههای باستانشناسی و مردمشناسی مردم بومی قاره آمریکا در عصر یخبندان قبل از ورود وایکینگها و گروه اعزامی اسپانیایی به رهبری کریستف کلمب از طریق آلاسکا به این قاره مهاجرت کردهاند. این قوم هنوز نیز در گوشه و کنار آمریکای شمالی و جنوبی قابل مشاهده هستند و به مردم بومی آمریکا مشهور هستند از معروفترین افراد بومی آمریکا که به قدرت و شهرت رسیدند میتوان به امیلیانو زاپاتا انقلابی مکزیکی اشاره کرد.
زبان رسمی انگلیسی است، و زبانهای بومی نیز تا حدود کمی رایج هستند. نوع نژاد ۶۷٫۷٪ سفید، ۱۵٫۶٪ بومی آلاسکایی، ۴٫۱٪ سیاه، اسپانیایی ۴٫۱٪، آسیایی ۴٪، و اسکیموها و آلیوت ۳٫۶٪ جمعیت هستند.
فرهنگ
میانگین تحصیل و باسوادی دانش آموزان ساکن آلاسکا از میانگین ملی آمریکا بالاتر است. این در حالی است که میانگین وجود کلاسهای تدریس از میانگین ملی آمریکا کمتر است.
دانشگاه آلاسکا مسئولیت آموزشی کل ایالت را بر عهده دارد (نظیر آنچه در ایران در اختیار وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است) به رسمیت شناختن و اعطای امتیاز آموزشی به مراکزی که به مردم آموزش میدهند. دانشگاه آلاسکا به سه واحد انکوریج، ژونو و فایربانکس تقسیم شدهاست.
شاخه دانشگاه آلاسکا در فیربنکس بزرگترین مرکز تحقیق در رابطه با شمالگان در جهان است. ماهیگیری و مهاجرتهای مرتبط با آن، آتشفشانشناسی و تحقیق در مورد گرمشدن زمین در شمالگان از سر موضوعاتی است که در این مرکز بررسی میشود.
موزه ایالتی در ژونو، موزه شلدون جکسون در شهر کوچک سیتکا، موزه تاریخ و هنرهای زیبا در انکوریج و موزه دانشگاه آلاسکا در فیربنکس از جالب توجهترین موزههایی هستند که در مورد آثار کهن و باستانی و محصولات مصنوعی مردم بومی آمریکا به گردآوری و محافظت پرداختهاند. اعم از عناصر مهم و معنادار از فرهنگ بومی آمریکا که در واقع میراث بشری محسوب میشوند.
دانشگاه آلاسکا در انکوریج دانشگاه بزرگ و معتبر شهر انکوریج است.
دیدنیها
آلاسکا دارای ۱۵ پارک ملی است که هر کدام حکم یک گالری از تکامل طبیعی زمین را دارد. همچنین این ایالت بیش از ۲۰ کوه از بزرگترین کوههای آمریکا را در خود جای دادهاست که به هنگام فصل زمستان میزبان علاقهمندان به ورزشهای زمستانی است.
از پارکهای معروف ملی این ایالت میتوان به پارک و منطقه حفاظت شده ملی دنالی، پارک و منطقه حفاظت شده ملی رنگل-سن الیاس، پارک و منطقه حفاظت شده ملی کتمای، پارک و منطقه حفاظت شده ملی دروازههای شمالگان، پارک و منطقه حفاظت شده ملی دریاچه کلارک، پارک ملی دره کوباک، پارک ملی کنای فوردز، و پارک و منطقه حفاظت شده ملی خلیج گلیشر اشاره کرد.
در پارک و منطقه حفاظت شده ملی دنالی بیش از ۱۰ هزار یخ رود در آلاسکا واقع است که هر کدام جلوه خود را دارد. همچنین در پارک و منطقه حفاظت شده ملی دریاچه کلارک دهها هزار دودکش تماشایی آتشفشانی در درههای پارکهای ملی آلاسکا که در اثر تقابل آب و مواد مذاب تبدیل به چشمههای جوشان و آب گرم شدهاند که سالانه هزاران بازدیدکننده دارند.
از بزرگترین محلهای سرگرمی و تفریح میتوان به جشنواره دیدار خز در انکوریج اشاره کرد؛ و نیز میتوان به حراجهای موسوم به خز پاییزه، مسابقه سگهای سورتمهران، آتشبازی، و بازیهای صحرایی اشاره کرد.
مردم از سراسر جهان هر ساله در ماه مارس برای مسابقه سخت و بزرگ سورتمهرانی با سگهای سورتمه ران از انکوریج تا نوم در حدود بین ۱۸۲۵ تا ۱۸۷۰ کیلومتر به آلاسکا سفر میکنند. تقریباً هر ساله ۷۵ تیم در این رقابتها شرکت میکنند.
همچنین هر ساله در ماه مه در فربنکس هنرهای برفی نظیر مجسمهسازی با برف نیز اغلب پرطرفدار و با رقابت عالی و دارای ابتکارات چشمگیری است. نیز در شهر کوچک نوم در این ماه شناگران جسور و دارای استقامت بالا در آبهای بسیار سرد از دریای برینگ تا شهر نوم مسابقه برگزار میشود.
نگارخانه
جستارهای وابسته
حزب استقلال آلاسکا
جزیره کودیاک
ویتوس برینگ
منابع
ویکیپدیای انگلیسی
دانشنامه انکارتا
Source: Economic Research Service, U.S. Dept. of Agriculture, U.S. Farm Marketings by State, ۱۹۹۴–۹۵
پیوند به بیرون
alaska report
خدمات پارکهای ملی آلاسکا، National Park Service
رصدخانه کوههای آتشفشانی آلاسکا، Alaska Volcano Observatory
سایتی برای کمک به مردم آلاسکا در زمینه اطلاع یابی از محیط زیست ایالتشان، ONE/Northwest: Online Networking for the Environment
آلاسکا
اقیانوس منجمد شمالی
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۵۹ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
برونبومها در ایالات متحده آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۹۵۹ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
ساحل غربی ایالات متحده آمریکا |
6674 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%84%20%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D9%88%D8%B1 | پل ریکور | پل ریکور (زادهٔ ۲۷ فوریه ۱۹۱۳-درگذشتهٔ ۲۰ مه ۲۰۰۵) فیلسوف و ادیب برجستهٔ فرانسوی بود که با ترکیب شرحهای پدیدارشناختی با تفاسیر هرمنوتیک شناخته شدهاست. ریکور در کنار هانس-گئورگ گادامر بهعنوان برجستهترین متخصصان هرمنوتیک در قرن معاصر شناخته میشوند. امانوئل مکرون رئیسجمهور فعلی فرانسه، از دستیاران و شاگردان ریکور بود.
زندگی
پدر پل ریکور در جنگ جهانی اول کشته شد و مادرش نیز در کودکی او درگذشت و پل کوچک توسط پدربزرگ و مادربزرگ خود بزرگ شد.
پل ریکور در دانشگاه سوربن فرانسه درس خواند. وی یک مدرک دکترا در فلسفه و یک مدرک دکترا در ادبیات اخذ کرد.
اندیشه و آثار
ماهیت زبان و معنا، کنش، عنصر ذهنی، متن، گزارش، تأثیر حضور دیگری مسایل مرکزی در مباحث فلسفی، زبانشناسی، نظریه ادبی و علوم انسانی بودهاند و پل ریکور در آنها صاحب نظر. نخستین کارش را با عنوان گابریل مارسل و کارل یاسپرس در سال ۱۹۴۸ منتشر کرد. وی همواره زیر نفوذ عقاید استادش مارسل دربارهٔ هستیشناسی انضمامی و مفاهیم هدف، آزادی و امید باقیماند. در سالهای جنگ ریکور بازداشت و به آلمان منتقل شد و در زندان کتاب ایدههای راهگشا برای گونهای از پدیدارشناسی ادموند هوسرل را به زبان فرانسوی ترجمه کرد. انتشار کتاب فلسفه اراده در حکم آغاز فلسفهٔ ریکور و از جمله مهمترین آثار وی است. مجلد نخست آن را در سال ۱۹۴۹ با عنوان ارادی و غیرارادی منتشر نمود و مجلد بعدی با عنوان هدفمندی و توان شامل دو بخش انسان خطا کار و سویهٔ شر منتشر گردید.
تاریخ و حقیقت که مجموعهای از رسالههای وی دربارهٔ مفهوم تاریخ در هرمنوتیک است در سال ۱۹۵۵ منتشر شد.دربارهٔ تاویل، بحثی دربارهٔ فروید، اختلاف تأویلها، استعارهٔ زنده و از متن تا کنش مهمترین آثار ریکور در زمینهٔ هرمنوتیک هستند.خویشتن همچون دیگری، که مهمترین کار فلسفی ریکور است.
خواندنها، مجموعه مقالات ریکور در سه جلد که هر کدام به ترتیب جلد اول در باب قدرت و سیاست، جلد دوم دربارهٔ نظریه ادبی، و جلد سوم دربارهٔ رابطهٔ فلسفه و دین منتشر شدهاند. در نخستین بخش مجلد اول خواندنها، ریکور به بررسی اندیشهٔ شماری از مهمترین متفکران سیاسی نظیر هانا آرنت، یان پاکوتا، [اریک وی] و کارل یاسپرس میپردازد با عنوان «ناسازههای سیاست». دشواری خرد سیاسی همواره رویارویی با ناسازهها بودهاست. در بخش دوم با عنوان زبان سیاسی به ویژه نقش آن در نظریهٔ عدالت بررسی شدهاست. مقالهٔ مهم ریکور در شناخت نظریهٔ عدالت جان راولس در این بخش آمدهاست. مقالهٔ که در گسترش بحث مشهور راولس، خود گردانی اجتماعی را در برابر افسانهٔ قرار داد اجتماعی قرار میدهد. بخش سوم کتاب با عنوان دانایی پراتیک، مقالاتی در موضوع اخلاق سیاسی گرد آمدهاند که از این راه شماری از مهمترین معضلهای دموکراسی چون پذیرش و تسامح مورد بررسی قرار گرفتهاند. -
از دیگر آثار مهم پل ریکور میتوان به کتابهای «سمبولیسم شر»، «وجود، ذات و جوهر نزد افلاطون و ارسطو: درسگفتاری عرضه شده در دانشگاه استراسبورگ»، «عادل»، «خاطرات، تاریخ، فراموشی»، «مسیر رنسانس» و «در غیر این صورت» اشاره کرد.
از دیگر آثار بسیار مهم او «فروید و فلسفه: مقالهای در مورد تفسیر» است که به تعبیر ریچارد برنشتاین، جامعترین کتابی است که تا کنون به بررسی آراء و دیدگاههای فروید پرداخته است. ریکور در این کتاب تلاش میکند تا مفهوم «روانکاوی» را در چهارچوب «هرمنوتیک» توسعه دهد و تلاش کند به بررسی شباهتها و تفاوتهای پدیدارشناس و روانکاو نائل آید. در کتاب «فروید و فلسفه» ریکور به بررسی مجموعه آثار فروید، نقد دیدگاههای منتقدان او به ویژه فیلسوفان علم همچون ارنست نیگل و پوپر نیز میپردازد.
انتشار «فروید و فلسفه» خشم ژاک لاکان را برانگیخت و منجر شد تا بحثهایی درباره سرقت فکری در فضای آکادمیک فرانسه درباره ریکور دربگیرد که مدافعان او، به این نقدها پاسخ دادهاند و ادعای هواداران لاکان را رد کردهاند.
استاد
او در دوران حیاتش استاد دانشگاه سوربن پاریس، دانشگاه لوون بلژیک و دانشگاههای کلمبیا، ییل، شیکاگو و هاورفورد کالج ایالات متحده بود.
جوایز
پل ریکور در دوران زندگی خود جوایز بسیار معتبری از قبیل جایزه هگل، جایزه کارل یاسپر، جایزه بزرگ فلسفه فرهنگستان فرانسه و جایزه جان دبلیو کلاج را دریافت کرد.
منابع
Études ricœuriennes / Ricœur Studies
استادان دانشگاه پاریس
استادان دانشگاه شیکاگو
اسیران جنگی در آلمان در جنگ جهانی دوم
اسیران جنگی فرانسوی در جنگ جهانی دوم
اعضای فرهنگستان هنر و دانش آمریکا
اعضای هیئت علمی دانشگاه استراسبورگ
افراد فرانسوی اوگنوتبار
اگزیستانسیالیسم مسیحی
اهالی ولانس، دروم
پدیدارشناسان
پروتستانهای اهل فرانسه
پژوهشگران هرمنوتیک
دانشآموختگان دانشگاه پاریس
دانشآموختگان دانشگاه رن
درگذشتگان ۲۰۰۵ (میلادی)
زادگان ۱۹۱۳ (میلادی)
سربازان ارتش فرانسه
فیلسوفان اخلاق
فیلسوفان اهل فرانسه
فیلسوفان تاریخ
فیلسوفان سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه
فیلسوفان سده ۲۰ (میلادی)
فیلسوفان سده ۲۱ (میلادی) اهل فرانسه
فیلسوفان مسیحی
مسیحیان کالوینیست و اصلاحطلب اهل فرانسه
نظامیان جنگ جهانی دوم اهل فرانسه
نظریهپردازان ادبی اهل فرانسه
نظریهپردازان انتقادی
نویسندگان سده ۲۰ (میلادی) اهل فرانسه
نویسندگان سده ۲۱ (میلادی) اهل فرانسه
نویسندگان مرد اهل فرانسه
هرمنوتیک |
6677 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B9%20%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%87 | انواع دبیره |
خطوط باستان
خط میخی، هزاره سوم قبل از میلاد. (نخستین خط بشری که توسط سومریها اختراع شد)
خط چینی، هزاره سوم قبل از میلاد.
خط فنیقی
خط هیروگلیف مصری
خط اوستایی
خط پهلوی
خط عبری
خطوط امروزی
سیریلیک: Кириллица
یونانی: Ελληνικά
گرجی: ქართული (شامل آسومتاورولی، نوسخوری و مخدرولی)
ارمنی: Հայերեն
چینی: 汉字
کانا (ژاپنی): 仮名 (شامل کانجی، هیراگانا و کاتاکانا)
هانگول (کرهای): 한글
عربی: العربیة
عبری: עברית
برهمایی (هندی): हिन्दी
گعز (اتیوپیایی): ግዕዝ
تهانا: ތާނަ
کانادایی
جستارهای وابسته
خط در ایران
منابع
خط |
6682 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B7%20%D9%85%D8%AD%D9%82%D9%82 | خط محقق | خط مُحَقَّق از شیوههای مهم خوشنویسی اسلامی و از جمله خطوط ششگانه است که ابداع یا سامان دادن آنها را به ابن مُقله نسبت دادهاند. برخی از خطاطان خط محقق را پدر خطوط (عربی) گفتهاند. این خط از خطوط اصیل اسلامی میباشد. خط محقق نزدیکترین خط به کوفی سادهاست. در این خط اَشکالِ حروف یکدست، یکنواخت و ایستاده و اصطلاحا به قامت و ایستا و درشت اندام است که با فواصل منظم و بدون تداخل حروف میباشد. این خط یک دانگ و نیم دور و چهار دانگ سطح دارد.
محقق به معنی بهقامت و ثابتشده است.
منابع
برگرفته از وبگاه «نگارخانه ایرانی» (وابسته به وبگاه ترنج نت)
در آن وبگاه آمدهاست: «توجه: هرگونه کپی برداری از مطالب مندرج در این مقاله با ذکر منبع بلامانع است.»
خوشنویسی اسلامی
خوشنویسی خط عربی |
6684 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D9%85%20%D8%AA%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%86%D9%87 | الگوریتم تورینه | الگوریتم تورینه (Rete Alghorithm)، الگوریتم تطابق الگوی کارآمدی برای پیادهسازی سامانههای خِبرهٔ مبتنی بر قانونها (Rules) است. الگوریتم تورینه در سال ۱۹۷۹ توسط دکتر چارلز فورگی از دانشگاه کارنگی ملون طراحی شدهاست. مفهوم تورینه بهعنوان پایهٔ بسیاری از سامانههای خبره مانند OPS۵، JESS، CLIPS و LISA درآمده است ولی اولین بار در OPS۵ بکار گرفته شد.
یک پیادهسازی ساده از یک سیستم خبره ممکن است هر قانون را به ازای واقعیتهای (Facts) موجود در پایگاه دانش بررسی نموده و در صورت لزوم آن قانون را فعال کند و سپس سراغ قانون بعدی برود (و زمانی که قوانین به انتها رسید در یک حلقه به اولین قانون بازگردد). حتی برای پایگاههای دانش با تعداد واقعیتها و قوانین متوسط نیز این دیدگاه سادهانگارانه بیش از حد کند عمل میکند.
الگوریتم تورینه یا Rete (که از لغت لاتین "rete" به معنای تور یا شبکه مشتق شدهاست) پایهای برای پیادهسازی بهینهتر یک سامانهٔ خبره را تأمین میکند. یک سامانهٔ خبرهٔ مبتنی بر تورینه، شبکهای از گرهها را میسازد که در آن هر گره (بجز ریشه) همارز با یک الگو است که در بخش سمت چپ یک قانون رخ میدهد. مسیری که از ریشه به یک گرهٔ برگ وجود دارد، بخش سمت چپ یک قانون را بهطور کامل توصیف میکند. هر گره حافظهای دارد از واقعیتهایی که الگوی مد نظر آن گره را داشتهاند.
زمانیکه واقعیتهای تازهای وارد میشوند یا واقعیتهایی تغییر داده میشوند، ویژگیهای این واقعیتهای جدید در سراسر شبکه منتشر میشود و موجب میگردد که گرهها وضعیت خاصی که آن واقعیت با الگوی موجود در گره مطابق میشود را در حافظهٔ خود ثبت کنند. زمانیکه یک واقعیت یا ترکیبی از واقعیتها باعث ارضای کلیهٔ الگوهای یک قانون شدند، به یک گرهٔ برگ میرسیم و قانون همارز آن فعال میشود.
الگوریتم تورینه به شکلی طراحی شدهاست که حافظه مصرفی را فدای سرعت بیشتر مینماید. در اغلب مواقع، سرعت این روش در مقایسه با پیادهسازی سادهانگارانهای (که در بالا توصیف شد) چند برابر است (چرا که کارآیی الگوریتم تورینه به شکل نظری مستقل از تعداد قوانین موجود در سیستم است). هر چند در سیستمهای خبرهٔ بسیار بزرگ، استفاده از الگوریتم تورینه به شکل بدون تغییر مشکلات کمبود حافظه را به وجود میآورد. از زمان طراحی الگوریتم تورینه، الگوریتمهای دیگری – چه مبتنی بر تورینه و چه الگوریتمهای کاملاً جدید – طراحی شدهاند که نیاز به حافظهٔ کمتری دارند.
ویژگیهای کارکردی الگوریتم تورینه
قوانین حاصله میتوانند با هدف بهینهسازی فرایند تطبیق الگو مرتبسازی مجدد گردند.
الگوریتم تورینه یک درخت تصمیمگیری میسازد که الگو را در تمامی قوانین پایگاه دانش ادغام میکند.
این الگوریتم از یک گراف دارای ریشه، بدون دور و جهت دار بهعنوان درخت تصمیمگیری استفاده میکند.
منابع
Forgy, C.L. Rete: A Fast Algorithm for the Many Pattern/Many Object Pattern Match Problem, Artificial Intelligence, 19 (1982), pp. 17–37.
Winston,P.H. Artificial Intelligence, Third Edition, Addison-Wesley, 1992, pp. 119–161.
Giarratano,J. and Riley,G. Expert Systems: Principles and Programming, PWS Publishing Co., 1994 pp. 513–545.
الگوریتمها
تطبیق الگو
سیستم خبره
نظریه تصمیم
هوش مصنوعی |
6692 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%20%DA%A9%DB%8C%D9%88%D9%85%D8%B1%D8%AB | دربار کیومرث | دربار کیومرث یکی از مینیاتورهای شاهنامه شاهی یا شاهنامه شاه طهماسبی و کاری است از سلطان محمد نگارگر مشهور دوره شاه طهماسب صفوی. بسیاری از هنرشناسان این اثر را اوج نگارگری دوره صفوی و حتی اوج نگارگری ایران میدانند.
جستارهای وابسته
شاهنامه
هنر ایران
نقاشی در ایران |
6694 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%84%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%85%D8%A7 | آلاباما | آلاباما یا اَلِبَما ( ) یکی از ایالتهای جنوبی آمریکا و بیستودومین ایالتی است که به ایالات متحدهٔ آمریکا پیوست. این ایالت از شمال با تنسی، از شرق با جورجیا، از جنوب با فلوریدا و خلیج مکزیک، و از غرب با میسیسیپی هممرز است. آلاباما ۳۰اُمین ایالت بزرگ کشور آمریکا بر پایهٔ مساحت و ۲۳اُمین ایالت آمریکا بر پایهٔ جمعیت است. این ایالت ۲۱۰۰ کیلومتر راه آبیِ داخل کشورِ قابل کشتیرانی دارد و از این نظر نمونه است.
آلاباما، همانند بسیاری از ایالتهای جنوبی، بین جنگ داخلی آمریکا و جنگ جهانی دوم از مشکلات اقتصادیِ بسیاری رنج برد. با وجود گسترش صنایع بزرگ و مراکز شهری، روستاییان سفیدپوست تا دههٔ ۱۹۶۰ میلادی مجلس قانونگذاری ایالتی را تحت سلطه داشتند، درحالیکه شهرنشینان و سیاهپوستان در حاشیه قرار داشتند.
پس از جنگ جهانی دوم آلاباما شاهد رشد اقتصادی بود که در نتیجه گذر اقتصاد ایالت از اقتصاد وابسته به کشاورزی به اقتصاد مبتنی بر زمینههای گوناگون اتفاق افتاد. تأسیس و گسترش تأسیسات مربوط به نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا به آلاباما کمک کرد تا در میانهٔ قرن بیستم فاصله بین اقتصاد وابسته به کشاورزی و اقتصاد صنعتی را پشت سر بگذارد. اقتصاد آلاباما در قرن بیست و یکم به مدیریت، امور مالی، تولیدات کارخانهها، صنایع هوافضا، معادن، بهداشت و درمان، آموزش، خردهفروشی و فناوری وابسته است.
«ایالت یلوهمر» به معنای سهره اروپایی لقب ایالت آلاباما است. همچنین این ایالت به نام «قلب دیکسی» نیز شناخته میشود. درخت کاج لانگلیف درخت رسمی و کاملیا گل رسمیِ ایالت آلاباماست. پایتخت (مرکز) آلاباما شهر مونتگُمِری، پرجمعیتترین شهر آن برمینگهم، بزرگترین شهر آن هانتسویل و قدیمیترین شهر آن موبیل است.
تاریخ
ریشهشناسی
ساکنان آلاباما اعضای یک قبیلهٔ موسکوگی زبان بودند که در نزدیکی محل تلاقی دو رودخانهٔ کوسا و تالاپوسا واقع در اول رودخانه آلاباما زندگی میکردند. در زبان آلاباما به شخص آلابامایی «آلابامو» گفته میشود. اعتقاد بر این است که واژهٔ آلاباما از زبان چوکتاو نشات گرفتهاست و بعدها توسط قبیلهٔ آلاباما بهعنوان نام قبیله به کار برده شد. تلفظ کلمه آلاباما به میزان قابل توجهی در بین منابع گوناگون متفاوت است. هرناندو د سوتو اکتشاف گر اسپانیایی آن را به صورت «آلیبامو» تلفظ کردهاست و رودریگو رانخل آن را «آلیبامو» و «لیمامو» خواندهاست. در اوایل سال ۱۷۰۲ فرانسویها آن را «آلیبامون» نامیدند و در نقشههای خود رودخانهٔ آلاباما را «رودخانهٔ آلیبامون» ذکر کردند.
گرچه منشأ نام آلاباما قابل تشخیص بوده، اما منابع گوناگون دربارهٔ معنای آن توافق نظر ندارند. در سال ۱۸۴۲ مقالهای در روزنامهٔ جکسونویل ریپابلیکَن منتشر شد که ادعا میکرد معنای نام آلاباما «اینجا ما استراحت میکنیم» است. این تصور در سال ۱۸۵۰ پس از انتشار در نوشتههای آلکساندر بیوفورت میک همگانی شد. زبانشناسان متخصص در زبان موسکوگی در پیدا کردن مدرکی برای پشتیبانی از این معنی ناتوان بودهاند. پژوهشگران بر این باورند که این کلمه از دو واژه در زبان کوچتاو، شامل آلبا (یعنی "گیاهان" یا "درختان و چوبها") و آمو (یعنی "بریدن"، "پیراستن"، یا "جمع کردن") گرفته شدهاست. معنای آلاباما شاید «تمیزکنندگان بیشهزار» یا «جمعکنندگان بوته» باشد که به تمیز کردن زمین برای کشاورزی یا جمعآوری گیاهان دارویی اشاره دارد. آلاباما یکی از چندین نام مکانی است که در ایالتهای با ریشهای از بومیان آمریکا وجود دارد.
ساکنان بومی پیش از ورود اروپاییان
پیش از ورود اروپاییان مردمان بومی با فرهنگهای گوناگون در این منطقه زندگی میکردند. بازرگانی با شمالشرق در دورهٔ «بوریال موند» (از ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد تا ۷۰۰ میلادی) از طریق رودخانه اوهایو آغاز شد و تا برخورد با اروپاییان ادامه یافت.
محدودهٔ تمدن میسیسیپی بیشتر این ایالت را بین سالهای ۱۰۰۰ تا ۱۶۰۰ میلادی پوشانده بود. یکی از این بزرگترین مراکز تمدنی در پایگاه باستانشناسی ماوندویل در ماوندویل، آلاباما وجود دارد.
قبایل بومی آمریکا که در محدودهٔ آلابامای کنونی زندگی میکردند در زمان برخورد با اروپاییان شامل «ایروکوییها»، «چروکیها»، «موسکوگیها»، «چیکاساوها»، «چوکتاوها»، «کریکها» و «کواساتیها» بودند.
استقرار اروپاییها
فرانسویها نخستین شهر اروپایی را در «منطقهٔ اُلد موبیل» در سال ۱۷۰۲ بنیان گذاشتند. این شهر در سال ۱۷۱۱ (۱۰۸۹ خورشیدی) به مکان کنونی شهر موبیل منتقل شد. این منطقه بین سالهای ۱۷۰۲ تا ۱۷۶۳ (۱۰۸۰ تا ۱۱۴۲) فرانسوی بود و بین سالهای ۱۷۶۳ تا ۱۷۸۳ (۱۱۴۲ تا ۱۱۶۲) جز "فلوریدای غربی بریتانیاً بود. بین سالهای ۱۸۷۳ تا ۱۸۲۱ (۱۱۶۲ تا ۱۲۰۰) میان اسپانیا و ایالات متحده تقسیم شد و پس از آن به ایالات متحده پیوست. توماس باست (از وفاداران به سلطنت بریتانیا) از نخستین ساکنان سفیدپوست آلاباما در خارج از "موبیل" بود. او در دهه ۱۷۷۰ در قلمروی تامبیگبی، جایی که اکنون شهرستان واشینگتن نامیده میشود، سکونت داشت. آنچه که امروزه شهرستانهای موبیل و بالدوین نامیده میشوند در سال ۱۷۸۳ قسمتی از فلوریدای غربی اسپانیا شد و در سال ۱۸۱۰ (۱۱۸۹) بخشی از جمهوری مستقل فلوریدای غربی شد و در نهایت در سال ۱۸۱۲ به قلمروی میسیسیپی پیوست. منطقهای که امروزه شمال و مرکز آلاباما و میسیسیپی را تشکیل میدهد، بعد از سال ۱۷۶۷ توسط استان جورجیا مورد ادعا بود و پس از جنگ انقلاب آمریکا قسمتی از جورجیا باقیماند گرچه به شدت مورد مناقشه بود.
اوایل تشکیل ایالت
آلاباما در سال ۱۸۱۹ بهعنوان بیستودومین ایالت به ایالات متحده پیوست. کاهابا که اکنون شهری متروکه است بین سالهای ۱۸۲۰ تا ۱۸۲۵ نخستین پایتخت ایالت بود. در زمان پذیرفته شدن آلاباما در ایالات متحده، تب آلاباما با هجوم ساکنان و سوداگران زمین برای بهرهمندی از زمینهای حاصلخیز مناسب برای کشت پنبه در جریان بود. کشاورزان اهل جنوبشرق و بازرگانان بردهها را به خاطر گسترش کشتزارهای پنبه همراه خود آوردند. اقتصاد مناطق مرکزی آلاباما بر پایهٔ کشتزارهای پنبه بنیان گذاشته شد و مالکان زمینهای کشاورزی با نیروی کار برده ثروتمند شدند. این منطقه بسیاری از تهیدستان و افراد محروم از حق رأی (غیر سفیدپوستان) و کشاورزان سنتی را به سوی خود کشاند. در سال ۱۸۱۰ (۱۱۸۹) آلاباما جمعیت تقریباً برابر با ۱۰۰۰۰ داشت اما تا سال ۱۸۳۰ جمعیت آلاباما به ۳۰۰۰۰۰ رسید. بیشتر قبایل بومی در ظرف چند سال پس از تصویب قانون جابهجایی سرخپوستان توسط کنگره آمریکا در سال ۱۸۳۰ (۱۲۰۹) از منطقه محو شدند.
بین سالهای ۱۸۲۶ تا ۱۸۴۶، تاسکالوسا پایتخت آلاباما بود. مجلس قانونگذاری ایالتی آلاباما در ۳۰ ژانویه ۱۸۴۶ پایتخت را از تاسکالوسا به مونتگمری انتقال داد. نخستین نشست مجلس در پایتخت جدید در دسامبر ۱۸۴۷ برگزار شد. ساختمان پارلمان ایالتی جدید تحت هدایت معمار، استیفن دکاتور بوتون بر پا شد. ساختمان اولیه در سال ۱۸۴۹ (۱۲۲۸) در اثر آتشسوزی سوخت، اما در سال ۱۸۵۱ در همان مکان با طراحی باراچیوس هولت اهل اکستر، مین تجدید ساخت شد. این ساختمان تاکنون پا بر جا ماندهاست.
جنگ داخلی و بازسازی
در ۱۱ ژانویه ۱۸۶۱ آلاباما جدایی خود را از ایالتهای شمالی اعلام کرد و به ایالات مؤتلفه آمریکا پیوست. با وجود این که نبردهای کمی در این ایالت به وقوع پیوست اما آلاباما حدود ۱۲۰۰۰۰ سرباز را به جنگ داخلی آمریکا فرستاد. بردگان در آلاباما با تصویب متمم ۱۳اُم قانون اساسی در سال ۱۸۶۵ آزاد شدند. گروهی از سربازان سوارهنظام از هانتسویل به نیروهای سرلشکر فارست در کنتاکی پیوستند. این گروه از سربازان لباس زرد رنگ پوشیده بودند. این پوشش باعث شد آنها را «یلوهمر» به معنای «سهره» بنامند. بعداً تمامی سربازان آلاباما در ارتش موتلفه به «یلوهمر» مشهور شدند.
آلاباما پس از پایان جنگ تا بازگشت دوباره به اتحادیه در سال ۱۸۶۸ تحت حکومت نظامی بود. بین سالهای ۱۸۶۷ تا ۱۸۷۴ رهبران سیاسی بسیاری میان سیاهپوستان در ایالت پدیدار شدند. در این دوره سه نماینده سیاهپوست با نامهای ژرمیا هارالسون، بنجامین استرلینگ ترنر و جیمز توماس راپیر از آلاباما در کنگره حاضر شدند.
پس از جنگ اقتصاد آلاباما هنوز بهطور عمده کشاورزی و وابسته به پنبه بود. در طول دوره بازسازی قانونگذاران ایالتی قانون اساسی جدید را تصویب کردند که برای نخستین بار سامانه مدارس همگانی را ایجاد کرد و حقوق زنان را گسترش داد. قانونگذاران بودجه ساخت چندین جاده و طرحهای خط آهن را تأمین کردند، هر چند که این اقدامات با مسایلی مانند اختلاس و کلاهبرداری همراه شد. در این دوره گروههای مقاومت سازمان یافته برای آزار بردههای آزاد شده و سرکوب جمهوریخواهان وارد عمل شدند. اگر چه در میان این گروهها کو کلاکس کلان از همه شناخته شده تر بود اما گروههای شوالیههای کاملیای سفید، پیراهن قرمزها و پیمان سفید نیز فعال بودند.
دورهٔ بازسازی در آلاباما در سال ۱۸۷۴ پایان یافت، دورهای که مجلس قانونگذاری و ادارههای دولتی در دست دموکراتها بود. دموکراتها در سال ۱۸۷۵ یک قانون اساسی جدید نوشتند. همچنین در این سال مجلس قانونگذاری قانون ممنوعیت استفاده بودجه همگانی برای تأمین مالی مدارس مذهبی را تصویب کرد. در همان سال قانون جدایی نژادی در مدارس نیز تصویب شد. جدایی نژادی در خودروهای مسافری خط آهنی هم در سال ۱۸۹۱ (۱۲۷۰) اجرا شد. تا پایان قرن نوزدهم سایر موارد مربوط به جدایی نژادی در قوانین جیم کرو به تصویب رسید.
۱۹۰۰ تا ۱۹۴۹ (۱۲۷۹ تا ۱۳۲۸)
قانون اساسی جدید آلاباما در سال ۱۹۰۱ (۱۲۸۰) تصویب شد و شامل قوانین انتخاباتیای بود که بهطور مؤثری سیاهپوستان و تهیدستان سفیدپوست را با شرطهای مربوط به سواد و میزان مالیات پرداختی از حق رأی محروم میکرد. در سال ۱۹۰۰ (۱۲۷۹) در آلاباما بیش از ۱۸۱۰۰۰ سیاهپوست واجد شرایط رأی دادن بودند اما در سال ۱۹۰۳، پس تصویب قانون انتخاباتی جدید ۲۹۸۰ نفر حق ثبت نام برای رأی دادن داشتند، گرچه دست کم ۷۴۰۰۰ سیاهپوست باسواد بودند.
پرونده:Hookworm Examination.jpg|معاینهٔ پزشکی کودکان برای انگل، در مدرسهای در سال ۱۹۳۹.
قانون اساسی ۱۹۰۱ جدایی نژادی در مدرسهها را تصریح کرد. همچنین ازدواج بین نژادی غیرقانونی شد. جداسازیهای نژادی بیشتر نیز تا دههٔ ۵۰ اعمال شد: جداسازی در زندانها در سال ۱۹۱۱، در بیمارستانها ۱۹۱۵، در دستشویی، هتل و رستورانها ۱۹۲۸ و ایستگاههای اتوبوس ۱۹۴۵ (۱۳۲۴).
مجلس قانونگذار ی تحت تسلط زمینداران بهطور مداوم از بودجهٔ مدرس و خدمات سیاهپوستان محروم از حق رأی میکاست اما آنها را از دادن مالیات معاف نمیکرد. برای جبران بخشی از مکبود بودجهٔ آموزشی برای سیاهپوستان در ایالتهای جنوبی، شخصی سفیدپوست به نام «جولیوس روزنوالد» ساخت تعداد مدرسه را تأمین مالی کرد. تا سال ۱۹۱۳ ۸۰ مدرسهٔ روزنوالد در آلاباما ساخته شد و تا پایان ۱۹۳۷ (۱۳۱۶) در مجموع ۳۸۷ مدرسه، ۷ تربیت معلم و چندین ساختمان آموزشی فنی و حرفهای در آلاباما تکمیل شد. شماری از این ساختمانهای روزنوالد هماکنون در فهرست ثبت ملی مکانهای تاریخی ثبت شدهاست.
ادامه تبعیض نژادی و رکود کشاورزی و عدم به عمل آمدن محصول پنبه به دلیل آفت حشرهٔ «بال ویویل» منجر به مهاجرت دهها هزار نفر از سیاهپوستان به شهرهای شمالی شد. آنها آلاباما را در اوایل قرن بیستم بهعنوان بخشی از «مهاجرت بزرگ» ترک کردند و برای یافتن شغل و آیندهای بهتر به شهرهای صنعتی شمال رفتند. نرخ رشد جمعیت در آلاباما (جدول «جمعیتها در دورههای مختلف» را ببنید) در اثر «مهاجرت بزرگ» از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۲۰ تا نزدیک به نصف کاهش یافت.
در همین زمان بسیاری از سفیدپوستان و سیاهپوستان روستایی برای کار در مشاغل جدید صنعتی به شهر برمینگهم مهاجرت کردند. این شهر به دلیل این چنین رشد سریعی به «شهر جادویی» ملقب شد. در دههٔ ۱۹۲۰ برمینگهم ۱۹اُمین شهر بزرگ ایالات متحده بود که ۳۰ درصد از جمعیت ایالت را در خود جای داده بود. صنایع سنگین و معدن اساس اقتصاد بود. رشد صنعتی مربوط به تولید احتیاجات جنگ جهانی دوم سطحی از رفاه را در آلاباما به ارمغان آورد که از پیش از جنگ داخلی دیده نشده بود. کارگران روستایی برای یافتن شغلهای بهتر و کیفیت زندگی بالاتر به شهرهای بزرگ هجوم آوردند. یکی از نمونههای این هجوم کارگران در موبیل اتفاق افتاد. بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۳ (۱۳۱۹ تا ۱۳۲۲ ه.خ) بیش ۸۹۰۰۰ نفر به موبیل آمدند تا در صنایع جنگی کار کنند. با رشد صنعت و خدمات در ایالت، پنبه و دیگر محصولات اهمیت خود از دست دادند.
۱۹۵۰ تا ۲۰۰۰ (۱۳۲۹ تا ۱۳۷۹)
با وجود تغییرات بزرگ جمعیتی در ایالت بین سالهای ۱۹۰۱ تا ۱۹۶۱ مجلس قانونگذاری که تحت تسلط زمینداران کشاورز بود، از ارزیابی دوباره برای تقسیم کرسیهای مجلس بر اساس جمعیت خودداری میکرد. آنها بر سیاست دیرینهٔ خود در نگهداشتن قدرت سیاسی و اقتصادی در مناطق کشاورزی ادامه دادند. علاوه بر این مجلس ایالتی برای اطمینان از شرکت مردم خارج از برمینگهم در انتخابات کرسیهای بین حوزههای گزینشی برمینگهم را بهطور ناعادلانه تقسیم کرد.
یکی از نتایج این سیاست در جفرسون کانتی محل نیروگاههای صنعتی شهر بیرمنگهام بروز کرد. در آنجا مالیات بسیار زیادی دریافت میشد اما به مقدار متناسب خدمات دریافت نمیکرد. شهرنشینان در مجلس ایالتی زیر سلطه بودند. یک پژوهش در مورد سلطهٔ زمینداران روستایی در مجلس قانونگذاری در سال ۱۹۶۰ نشان داد که «اقلیتی در حدود ۲۵ درصد از جمعیت ایالت، کنترل مجلس را در دست دارند.»
سیاهپوستان به دلایل تاریخی طرفدار جمهوریخواهان بودند اما بیشتر آنها حق رأی نداشتند. سفیدپوستان آلابامایی پس از جنگ داخلی و دورهٔ بازسازی احساس خوبی نسبت به حزب جمهوریخواه نداشتند. این عوامل سنت ماندگاری را ایجاد کرد که هر نامزدی که میخواهد ماندگار بماند باید بدون در نظر گرفتن باورهای سیاسی دموکرات باشد.
در دو دههٔ ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ سیاهپوستان تلاشهای فعالانهای را برای پایان دادن به محرومیت از حق رأی و جدایی نژادی در جنبش حقوق مدنی آغاز کردند، گرچه اقداماتی از دهههای پیش آغاز شدهبود. این تلاشها بهطور مستقیم به تصویب قانون حقوق مدنی ۱۹۶۴ و قانون رأیگیری ۱۹۶۵ توسط کنگره ایالات متحده آمریکا منجر شد. در طول دههٔ ۱۹۶۰، دورهٔ فرمانداری جورج والاس، تلاشهایی نیز برای مقاومت در برابر قوانین جدید انجام شد که شکست خورد.
در نتیجهٔ این جنبشها سیاهپوستان به حقوق انتخاباتی و سایر حقوق مدنی خود دست یافتند. جدایی نژادی قانونی پایان یافت و قوانین جیم کرو لغو شد.
بر اساس قانون رایگیری ۱۹۶۵ دادگاه فدرال آلاباما را مجبور کردند تا کرسیهای مجالس سنا و نمایندگان را بر اساس جمعیت مناطق مختلف تقسیم کند. در سال ۱۹۷۲ برای نخستین بار مجلس قانونگذاری مفاد قانون اساسی آلاباما را برای بررسی متناوب تقسیم کرسیها بر اساس جمعیت تغییر داد. این امر به سود مناطق شهری بود که گسترش پیدا کرده بودند.
جغرافیا
آلاباما با ۱۳۵۷۶۰ کیلومتر مربع مساحت سیاُمین ایالت بزرگ ایالات متحده آمریکا است. ۳/۲٪ از مساحت ایالت را آبهای سطحی فراگرفتهاست که از این نظر ۲۳اُمین ایالت در آمریکا محسوب میشود. آلاباما همچنین دومین راه آبی بزرگ درون خشکی را در کشور داراست. حدود سه پنجم از مساحت این ایالت را دشتی هموار تشکیل داده که با شیبی کلی به سمت رودخانه میسیسیپی و خلیج مکزیک ختم میشود. شمال آلاباما عمدتاً کوهستانی است. رودخانه تنسی در شمال آلاباما قرار دارد و با برش درهای بزرگ نهرها، رودخانهها، کوهها و دریاچههای زیادی را ایجاد کردهاست.
این ایالت از شمال با ایالت تنسی، از شرق با ایالت جورجیا، در جنوب با ایالت فلوریدا و خلیج مکزیک، و در غرب با ایالت میسیسیپی همسایه است. خط ساحلی آلاباما در لبهٔ جنوبی ایالت قرار دارد. ارتفاع آلاباما از سطح دریا از ۰ در "موبیل بِی" تا بیش از ۵۵۰ متر در بلندیهای آپالیشین در شمال شرق متغیر است. بلندترین نقطهٔ آلاباما، قلهٔ "چیهاً با ۷۳۵ متر ارتفاع است. آلاباما دارای ۲۲ میلیون هکتار جنگل معادل ۸۹۰۰۰ کیلومتر مربع است که ۶۷٪ از مساحت ایالت را تشکیل میدهد. شهرستان بالدوین در امتداد خلیج مکزیک بزرگترین شهرستان آلاباما است.
مناطقی که در آلاباما تحت نظارت سازمان پارکهای ملی هستند عبارتند از، «پارک ملی نظامی هورسشو بِند» نزدیک آلکساندر سیتی، «شکارگاه ملی لیتل ریور کانیون» نزدیک فورت پین، «یادبود ملی غار روسل» در بریجپورت، «محل تاریخی ملی تاسکیگی ایرمن» در تاسکیگی و «محل تاریخی ملی بنیاد تاسکیگی» در نزدیکی تاسکیگی. علاوه بر اینها آلاباما دارای چهار جنگل ملی به نامهای، «کانهکوه»، «تالادگا»، «تاسکیگی» و «ویلیام بی بانکهد» است. شگفتی طبیعی قابل ذکر آلاباما کمان طبیعیی است که در نچرال بریج قرار دارد. این کمان طبیعی طولانیترین کمان طبیعی شرق رشتهکوه راکی است.
در شمال مونتگمری در شهرستان المور گودالی به طول ۸ کیلومتر وجود دارد که از برخورد شهابسنگ به وجود آمدهاست. این گودال که گودال وتومپکا نامیده میشود، یادگار بزرگترین فاجعه طبیعی تاریخ آلاباما است. یک شهاب سنگ ۳۰۰ متری ۸۰ میلیون سال پیش به این محل برخورد کرد. در سال ۲۰۰۲ «کریستین کوبرل» با کمک انجمن زمینشیمی دانشگاه وین با انتشار شواهد و مدارکی این گودال را بهعنوان ۱۵۷اُمین گودال شناختهشدهٔ روی زمین ثبت کرد.
شمالیترین نقطهٔ ایالت آلاباما در نه و نیم کیلومتری شمالغرب شهر واترلو در شهرستان لودردیل در شمالغربیترین نقطهٔ ایالت قرار دارد. جنوبیترین نقطهٔ آلاباما «فانوس دریایی سند آیلند» است که در شهرستان موبیل نزدیک دافین آیلند قرار دارد. شرقیترین نقطهٔ آلاباما در ۱۱ کیلومتری جنوبشرق «فورت میچل» در مرز جورجیا و غربیترین نقطهٔ آن در مرز میسیسیپی نزدیک شهر ملوین در شهرستان چوکتاو قرار دارد.
مناطق شهری
آب و هوا
آلاباما از نظر ردهبندی آب و هوایی کوپن در رده نیمه گرمسیری مرطوب قرار دارد. میانگین دمای سالیانه در آلاباما ۱۸ درجه سانتی گراد است. در بخشهای جنوبی ایالت با نزدیک شدن به خلیج مکزیک هوا به گرمی میگراید. در حالی در بخشهای شمالی ایالت، به ویژه در کوههای آپالاشین در شمالشرق، دما کمی رو به سردی میگذارد. بهطورکلی آلاباما دارای تابستانهای بسیار گرم و زمستانهای ملایم و بارشهای فراوان در طول سال است. میانگین بارش سالیانه در آلاباما ۱۴۰۰ میلیمتر است. در مناطق جنوبی فصل بارش بیش از ۳۰۰ روز به طول میانجامد.
تابستانهای آلاباما گرمترین تابستانهای آمریکا است، با دمای بالا با میانگین بیش از ۳۲ درجه در بسیاری نقاط ایالت. این ایالت همچنین در معرض توفانهای گرمسیری و حتی تندبادها قرار دارد. مناطق دور از خلیج مکزیک نیز از اثرات طوفان مصون نیستند. این توفانها پس از ورود به درون خشکی مقادیر بسیار زیادی باران به همراه میآورند.
توفانتندرهای بسیاری در جنوب آلاباما به وقوع میپیوندد. ساحل خلیج، پیرامون موبیل بِی بهطور متوسط ۷۰ تا ۸۰ روز با آذرخش را تجربه میکند. این وضع هوا در مناطق شمالی ایالت کمتر به وقوع میپیوندد اما با این وجود شمال آلاباما نیز ۶۰ روز با توفانتندر را تجربه میشود. گاهی اوقات توفانتندرها بسیار شدید هستند بهطوریکه با آذرخشهای پیاپی و تگرگ سنگین همراه میشوند. مناطق مرکزی و شمالی ایالت بیشتر در معرض این نوع توفانها هستند. آلاباما از لحاظ شمار مرگ و میر ناشی از آذرخش در ردهٔ هفتم قرار دارد.
بر اساس آمارهای مرکز ملی دادههای آب و هوایی آمریکا بین ۱ ژانویه ۱۹۵۰ تا ۳۱ اکتبر ۲۰۰۶ آلاباما در کنار کانزاس بیشترین گزارش وقوع گردباد EF5 (شدیدترین نوع گردباد) را به خود اختصاص دادهاست. فصول وقوع گردباد از شمال تا جنوب ایاات متفاوت است. آلاباما یکی از معدود نقاط جهان است که دو فصل گردباد دارد تابستان و اواخر پاییز. شمال ایالت –در کنار درهٔ تنسی- یکی از خطرناکترین مناطق آمریکا از نظر وقوع گردباد است.
زمستانهای آلاباما عموماً معتدل است همانند بیشتر نقاط جنوبشرق آمریکا. میانگین دما در ژانویه در موبیل ۴ درجهٔ سانتی گرادو در برمینگهم ۰ درجهٔ سانتی گراد است. اگرچه برف در آلاباما پدیدهای نادر است، اما مناطق شمال مونتگمری ممکن چند روز برفی را در زمستان تجربه کند. میانگین سالیانهٔ بارش برف در برمینگهم ۵۱ میلیمتر است. در مناطق ساحلی جنوبی بارش برف بسیار نادر است و سالها ممکن است هیچ برفی نبارد.
بالاترین دمای ثبت شده در آلاباما ۴۶ درجهٔ سانتی گراد است که در ۵ سپتامبر ۱۹۲۵ در سنترویل ثبت شد. پایینترین دما نیز ۳۳- درجهٔ سانتی گراد است که نیو مارکت در ۱۹۶۶ ثبت شد.
پوشش گیاهی و جانوری
آلاباما زیستگاه گیاهان و جانوران گوناگونی است. این تنوع گیاهی به دلیل تنوع زیستبومهای این منطقه است که طیف گستردهای را شامل دره تنسی، فلات آپالاشین و "فلات ساحل خلیج" را در بر میگیرد. این ایالت معمولاً از نظر تنوع زیستی در بین ایالتهای آمریکا سرآمد است.<ref
name="outalawildlife"></ref>
آلاباما زمانی صاحب گسترهٔ بزرگی از جنگلهای کاج بود، که هماکنون بخش بزرگی از جنگلهای ایالت را تشکیل میدهد. آلاباما از نظر تنوع گیاهی در بین ایالتهای آمریکا در ردهٔ پنجم قرار دارد. این ایالت زیستگاه نزدیک ۴۰۰۰ گونهٔ گیاهی نهانزادان آوندی و پیدازادان است.
گونههای جانوری آلاباما شامل ۶۲ گونهی پستاندار، ۹۳ گونهٔ خزنده،<ref
name="outalarep"></ref> ۷۳ گونهٔ دوزیست،<ref
name="outalaamphi"></ref> ۳۰۷ گونه ماهی و ۴۲۰ گونهٔ پرنده است.<ref
name="outalabird"></ref> گونههای بیمهری نیز شامل ۸۳ گونه «خرچنگ آب شیرین» و ۳۸۳ گونه نرمتن هستند. ۱۱۳ گونه از این نرمتنان هرگز خارج از ایالت دیده نشدهاند.
جمعیتشناسی
اداره آمار آمریکا جمعیت آلاباما را در ۱ ژوئیه ۲۰۱۱ ۴۸۰۲۷۴۰ نفر برآورد کرد که نشان دهندهٔ افزایش ۰/۴۸٪ جمعیت نسبت به سرشماری ۲۰۱۰ است.
>
در ۱ ژوئیه ۲۰۰۸ اداره آمار آمریکا جمعیت آلاباما را ۴٬۶۶۱٬۹۰۰ نفر برآورد کرد که نشان دهندهٔ افزایش ۲۱۴٬۵۴۵ نفری یا ۴/۸ درصدی نسبت به سرشماری پیشین در سال ۲۰۰۰ است. این افزایش جمعیت شامل رشد طبیعی جمعیت به اندازه ۱۲۱٬۰۵۴ نفر (که حاصل تفریق ۵۰۲٬۴۵۷ نفر شمار موالید از ۳۸۱٬۴۰۳ نفر شمار درگذشتگان است) و مهاجرت ۱۰۴٬۹۹۱ نفر به ایالت است. این مهاجرت به آلاباما شامل مهاجرت ۳۱٬۱۸۰ نفر از خارج ایالات متحده و مهاجرت ۷۳٬۸۱۱ از ایالتهای دیگر آمریکاست. ۱۰۸٬۰۰۰ نفر زادهٔ خارج از آمریکا در آلاباما زندگی میکنند (۲/۴٪ از جمعیت ایالت) که ۲۴۰۰۰ (۲۲/۲٪) آنها مهاجر غیرقانونی هستند.
نژاد و تبار
بر اساس سرشماری ۲۰۱۰ آمریکا از جمعیت ۴٬۷۷۹٬۷۳۶ نفری آلاباما ۶۸/۵٪ سفیدپوست (۶۷٪ سفیدپوست غیر اسپانیاییتبار)، ۲۶/۲٪ سیاهپوست، ۰/۶٪ بومی آمریکا و آلاسکا، ۱/۱٪ آسیایی، ۰/۱٪ بومی هاوایی و دیگر جزیرههای اقیانوس آرام، ۲٪ دیگر نژادها و ۱/۵٪ دو یا چند رگه هستند. اسپانیایی تبارها و اهالی آمریکای لاتین ۳/۹٪ از جمعیت آلاباما را تشکیل میدهند.
در سال ۲۰۱۱، ۴۶/۶٪ از جمعیت جوانتر از سن یک سال آلاباما از اقلیتها بودند.
براساس گزارشها بزرگترین تبارهای آلاباما شامل سیاهپوستان (۲۶/۲٪)، انگلیسی تبارها (۲۳/۶٪)، ایرلندی تبارهاها (۷/۷٪)، آلمانی تبارها (۵/۷٪) و ایرلندی-اسکاتلندی تبارها (۲٪) هستند.
دین
مسیحیت
آلاباما در وسط کمربند انجیلی، یعنی جایی که مسیحیان زیادی را در خود جای داده قرار گرفتهاست. این ایالت بهعنوان یکی از مذهبیترین ایالتهای آمریکا شناخته میشود، بهطوریکه ۵۸٪ جمعیت آن بهطور منظم در کلیسا حاضر میشوند. جمعیت بزرگی از پروتستانها در آلاباما زندگی میکنند. سه گروه بزرگ مذهبی در آلاباما مسیحیان انجیلی، پروتستانهای اصیل و کاتولیکها هستند. «پیمان باپتیست جنوبی» با داشتن ۱٬۳۸۰٬۱۲۱ نفر پیرو بیشترین تعداد پیرو را در آلاباما داراست و پس از آن «کلیسای متحد متودیست» با ۳۲۷٬۷۳۴ پیرو قرار دارد.
در مطالعهای که در سال ۲۰۰۷ انجام شد مشخص گردید که ۷۰٪ از پاسخگویان آگاهی نسبتاً کاملی از انجیل دارند. ۵۹٪ از افراد مذهبی نیز پاسخ دادند که اطلاعات نسبتاً کاملی از مسایل دینییشان دارند. در یک نظرسنجی دیگر در سال ۲۰۰۷ (۱۳۸۶) گزارش شد که ۹۲٪ آلاباماییها هنگام حضور در کلیسا اطمینان به نفس بیشتری دارند. در «مطالعهٔ تعیین هویت دینی آمریکا» در سال ۲۰۰۸ (۱۳۸۷) ۸۰٪ پاسخگویان آلابامایی خود را مسیحی، ۶٪ کاتولیک و ۱۱٪ بدون دین نامیدند.
دیگر ادیان
شمار کمی از پیروان ادیان دیگر مانند، یهودیت، اسلام، آیین هندو، بوداییگری، آیین سیک و بهاییت نیز در آلاباما زندگی میکنند.
یهودیان از سال ۱۷۶۳ در دوران استعمار موبیل در آلاباما حاضر بودند. قدیمیترین جمعیت یهودی در آلاباما، «جمعیت شاعارای شاموییم» نام دارد. این جمعیت در ۲۵ ژانویه ۱۸۴۴ توسط مجلس قانونگذاری آلاباما به رسمیت شناخته شد. امروزه فرق مختلف یهودی شامل دو کنیسهٔ ارتودوکس، چهار کنیسهٔ محافظهکار، ده کنیسهٔ یهودیت اصلاح شده و یک کنیسهٔ هیومنیستیک در آلاباما پیرو دارند.
در آلاباما شماری معبد و مرکز فرهنگی «هندو» نیز وجود دارد. از جملهٔ شناخته شدهترین این معابد و مراکز فرهنگی میتوان به «شری سووامینارایان ماندیر» در برمینگهم، «معبد و مرکز فرهنگی هندویِ برمینگهم» در پلهم، «مرکز فرهنگی هندوی آلابامای شمالی» در کپشاو و «مرکز فرهنگی هیندو ماندیر» در تاسکالوسا اشاره کرد.
شش سازمان و مرکز بودایی در آلاباما فعالیت میکند. بیشتر معابد بودا در جنوب شهرستان موبیل نزدیک بایو لا باتر متمرکز شدهاست. در طول دهدی ۷۰ میلادی و پس از آن این منطقه شاهد موج اسکان پناهجویانی از کامبوج، لائوس و ویتنام بود. چهار معبد بودایی شامل "چووا چان گیاک"، وات بوداراکسا"، "وات لائو فوتهاویهان" در شعاع ۱۰ مایلی بایو لا باتر قرار دارند.
اقتصاد
در سال ، این ایالت تولید ناخالص داخلی برابر با میلیارد دلار داشت، که بیش از تولید ناخالص داخلی کشور جمهوری چک ( میلیارد دلار) بود. در ایالت آلاباما عمدتاً در صنایع هوا و فضا، آموزش و پرورش، مراقبتهای بهداشتی، بانکداری و انواع صنایع سنگین، از جمله تولید خودرو، استخراج معدن، تولید فولاد سرمایهگذاری شدهاست. در سال ۲۰۰۶ ارزش تولیدات کشاورزی و دامی ۱/۵ میلیارد دلار بودهاست. این مقدار تنها در حدود ۱٪ تولید ناخالص داخلی ایالت را شامل میشود. در حالی که اقتصاد ایالت در قرن گذشته به شدت وابسته به کشاورزی بودهاست. شمار کشتزارهای خصوصی از دههٔ ۶۰ میلادی به این سو با نرخی ثابت رو به کاهش داشتهاست زیرا این زمینها به سرمایهگذاران، شرکتهای چوببری و شرکتهای کشاورزی فروخته میشود. در سال ۲۰۰۸ (۱۳۸۷) اشغال در خارج از بخش کشاورزی گسترده بودهاست. در این سال ۱۲۱۸۰۰ شغل در بخش مدیریت؛ ۷۱۷۵۰ شغل در بخش تجارت و امور مالی؛ ۳۶۷۹۰ شغل در بخشهای مربوط به رایانه و علوم ریاضی؛ ۴۴۲۰۰ شغل در بخش معماری و مهندسی؛ ۱۲۴۱۰ شغل در بخش زندگی و علوم اجتماعی؛ ۳۲۲۶۰ شغل در بخش خدمات اجماعی؛ ۱۲۷۷۰ شغل در بخش حقوق و جزا؛ ۱۱۶۲۵۰ شغل در بخش آموزشی و کتابخانهداری؛ ۲۷۸۴۰ شغل در بخش هنر و رسانهها، ۱۲۱۱۱۰ شغل در بخش بهداشت و درمان؛ ۴۴۷۵۰ شغل در بخشهای امنیت، پلیس و آتشنشانی؛ ۱۵۴۰۴۰ شغل در بخش تهیهٔ غذا؛ ۷۶۶۵۰ شغل در بخش نظافت و تعمیر و نگهداری ساختمان و تأسیسات شهری؛ ۵۳۲۳۰ شغل در بخش مراقبتهای خصوصی و خدمات؛ ۲۴۴۵۱۰ شغل در بخش فروش؛ ۳۳۸۷۶۰ شغل در بخش اداری؛ ۲۰۵۱۰ شغل در بخشهای کشاورزی، ماهیگیری و جنگلداری؛ ۱۲۰۱۵۵ شغل در ساخت و ساز، استخراج معدن، گاز و نفت؛ ۱۰۶۲۸۰ شغل در بخش نصب و راهاندازی، تعمیر و نگهداری؛ ۲۲۴۱۱۰ شغل در بخش تولید و ۱۶۷۱۶۰ شغل در بخش ترابری فعال بودهاست.
بر طبق بررسی اداره کاوشهای اقتصادی مجموع تولید ناخالص ایالتی آلاباما در سال ۲۰۰۸ ۱۷۰ میلیارد دلار، معادل ۲۹۴۱۱ دلار برای هر نفر بودهاست که نشان دهندهٔ افزایش ۰/۷٪ نسبت به سال پیش است. در سال ۲۰۱۰ تولید ناخالص داخلی آلاباما ۱۷۴۴۰۰ میلیارد دلار (معادل ۲۲۹۸۴ دلار برای هر نفر) بود؛ که تقریباً برابر تولید ناخالص داخلی کشور پاکستان (۱۷۴٫۱۵۰ میلیارد دلار) است.
در ماه ژوئن ۲۰۱۲ نرخ بیکاری در آلاباما ۷/۸٪ اعلام شد.
شرکتهای بیبیویای کامپس، کانتیننتال ایروسپیس و صنایع ابسکو از شرکتهای مهم در ایالت آلاباما هستند.
بزرگترین کارفرمایان
طبق گزارش هفتهنامهٔ برمینگهم بیزنس ژورنال پنج کارفرمایی که بیشترین کارمند یا کارگر را در آلاباما تا آوریل ۲۰۱۱ استخدام کردهاند عبارتند از:
۲۰ شرکت بعدی که نیز عبارتند از:
کشاورزی
محصولات کشاورزی آلاباما شامل مرغ و تخم مرغ، دام، گیاهان گلخانهای، بادام زمینی، پنبه، غلات مانند ذرت و سورگوم، سبزیجات، شیر، سویا و هلو است. اگرچه «ایالت پنبه» از لقبهای آلاباماست، اما براساس گزارشهای گوناگون، این ایالت ازنظر تولید پنبه در ردهٔ هشتم تا دهم قرار دارد و در کنار تکزاس، میسیسیپی و جورجیا (چهار ایالت جنوبی) سومین تولیدکنندهٔ پنبه در آمریکاست.
صنعت
تولیدات صنعتی آلاباما شامل آهن و فولاد (همراه چدن و لولههای فولادی)، کاغذ، الوار و چوب، محصولات معدنی (بیشتر زغال سنگ)، محصولات پلاستیکی، خودروهای سبک و سنگین و پوشاک است. همچنین در آلاباما صنایع هوافضا و الکترونیک بیشتر در منطقهٔ هانتسویل در مرکز پروازهای فضایی مارشال تحت نظر ناسا و «یگان تجهیزات ارتش ایالات متحده» فعال است.
دلیل عمدهٔ رشد اقتصادی آلاباما در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی گسترش صنعت خودروسازی در این ایالت بودهاست. کارخانههای خودروسازی هوندا، هیوندای موتور، مرسدس-بنز آمریکا، تویوتا موتور و شرکتهای پرشمار تأمین قطعات این کارخانهها در آلاباما فعال هستند. از سال ۱۹۹۳ صنعت خودروسازی بیش از ۶۷۸۰۰ فرصت شغلی جدید در آلاباما ایجاد کرد. هماکنون آلاباما در ردهٔ چهارم تولید خودروی آمریکا قرار دارد.
شرکتهای تولید فولاد نوکور، اساسایبی، تیسنکروپ و یواس استییل حضور پررنگی در آلاباما دارند و در حدود ۱۰۰۰۰ نفر را استخدام کردهاند.
«شرکت پالایش هانت» که یکی از شرکتهای تابع «هانت کانسالیدیتد» است در تاسکالوسا قرار دارد و همچنین در شهرهای موبیل، ملوین و ماوندویل، آلاباما فعالیت پالایشی دارد. کارخانهٔ تکثیر و بستهبندی دیسک نوری شرکت جیویسی آمریکا نیز در تاسکالوسا قراردارد.
گردشگری
براوردها از ورود سالانه ۲۰ میلیون گردشگر به آلاباما حکایت دارد که ۱۰۰۰۰۰ نفر آنها از کشورهایی دیگر هستند. کشورهایی مانند کانادا، آلمان، بریتانیا و ژاپن. در سال ۲۰۰۶ (۱۳۸۵) ۲۲ میلیون گردشگر در آلاباما ۸ میلیارد دلار پول خرج کردند و باعث ایجاد ۱۶۲۰۰۰ فرصت شغلی در آلاباما شدند.
بهداشت و درمان
بیمارستان یوایبی تنها مرکز درجهٔ یک تروما در آلاباماست. این بیمارستان بزرگترین کارفرمای وابسته به بخش دولتی در این ایالت است که ۱۸۰۰۰ نیروی کار دارد.
بانکداری
شعبهٔ مرکزی بنگاه مالی رجیونز، بانک بیبیویای کامپس و بانک ساپریور بنکورپ در آلاباما قرار دارد. شعبهٔ مرکزی بانک «کولونیال بنکگروپ» نیز در آلاباما قرار داشت. در سپتامبر ۲۰۰۷ (شهریور ۱۳۸۶) بانک «کامپس بنکشِیرز» توسط بانکو بیلبائو ویزکایا آرجنتاریا (بیبیویای) دومین بانک بزرگ اسپانیا خریداری شد و به «بیبیویای کامپس» تغییر نام داد ولی شعبهٔ مرکزیش در برمینگهم باقی ماند. در نوامبر ۲۰۰۶ (آبان ۱۳۸۵) بنگاه مالی رجیونز با یک بانک برمینگهمی دیگر به نام امساوث بنکورپوریشن ادغام شد. در سال ۲۰۰۴ یکی دیگر از بانکهای بزرگ واقع در برمینگهم به نام ساوثتراست کورپوریشن به قیمت ۱۴ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار توسط بانک واچوویا خریداری شد. چندین بانک کوچک دیگر نیز در برمینگهم فعالیت دارند، مانند ساپریور بنکورپ، «سرویسفرست» و «صندوق پسانداز نیو ساوث فدرال». دفتر مرکزی چند شرکت مدیریت سرمایهگذاری نیز در برمینگهم قرار دارد از جمله «شرکت هربرت منیجمنت».
صنایع الکترونیک
شرکتهای مخابراتی مانند ایتی اند تی حضور پر رنگی در آلاباما دارند. ایتی اند تی ۶۰۰۰ کارمند رسمی و بیش از ۱۲۰۰ کارمند قراردادی دارد. مقر بسیاری از شرکتهای تجاری فناوری در هانتسویل قرار دارد. از جملهٔ این شرکتها میتوان به شرکت «ادتران»، شرکت گرافیک رایانهٔ «اینترگراف»، شرکت طراح و سازندهٔ زیرساختهای فناوری اطلاعات «آووسنت» و ارائه دهندهٔ خدمات مخابراتی «دلتاکام» اشاره کرد.
قانون و حکومت
دولت ایالتی
سند بنیادین دولت آلاباما قانون اساسی آلاباما است که در سال ۱۹۰۱ به تصویب رسید. قانون اساسی آلاباما دارای ۸۰۰ متمم و ۳۱۰٬۰۰۰ واژه است و طولانیترین قانون اساسی در جهان محسوب میشود و چهار برابر طولانیتر از قانون اساسی ایالات متحده آمریکا است. جنبش قابل توجهی برای بازنویسی و نوسازی قانون اساسی آلاباما در جریان است. این جنبش بر این باور است قانون اساسی آلاباما قدرت را به شدت در مونتگمری متمرکز کردهاست و عملاً هیچ قدرتی در اختیار مناطق دیگر نمیگذارد. هرگونه تغییر در سیاست در تمام ایالت باید توسط تمام دستگاه قانونگذاری تأیید و به همهپرسی گذاشته شود. یکی از انتقادها به قانون اساسی کنونی این است که پیچیدگی و طولانی بودن قانون اساسی عمداً به منظور ایجاد تبعیض نژادی و نژادپرستی پنهانی است.
دولت آلاباما از سه دستگاه برابر قانونگذاری، اجرایی و قضایی تشکیل یافتهاست. دستگاه قانونگذاری آلاباما دستگاهی دو مجلسی است. مجلس نمایندگان آلاباما دارای ۱۰۵ نماینده و مجلس سنای آلاباما دارای ۳۵ سناتور است. دستگاه قانونگذاری تدوین، بررسی، تصویب یا رد قانونهای ایالت را بر دوش دارد. حزب جمهوریخواه هماکنون اکثریت را در هر دو مجلس در اختیار دارد. دستگاه قانونگذاری این قدرت را دارد که وتوی فرماندار را با اکثریت (دو سوم نمایندگان) رأی باطل کند.
دستگاه اجرایی اجرا و نظارت بر قوانین را بر دوش دارد. فرماندار آلاباما ریاست دستگاه اجرایی را بر دوش دارد. دیگر اعضای دستگاه اجرایی شامل کابینه، دادستان کل آلاباما، معاون دولت، خزانهدار آلاباما و حسابدار دولت است. فرماندار کنونی آلاباما رابرت بنتلی از حزب جمهوریخواه است. معاون فرماندار آلاباما نیز کی آیوی از حزب جمهوریخواه است.
دستگاه قضایی مسوول تفسیر قانون اساسی و اعمال قانون در پروندههای جنایی و مدنی است. عالیترین دادگاه ایالت دیوان عالی آلاباما است. رئیس دیوان عالی آلاباما «چاک مالون» از حزب جمهوریخواه است. تمامی قضات دیوان عالی آلاباما عضو حزب جمهوریخواه هستند.
مالیات
در ایالت آلاباما ۲، ۴ یا ۵ درصد مالیات بر درآمد وضع میشود. مالیات دهندگان میتوانند میزان مالیات بر درآمد خود را از مالیات ایالتی آلاباما کسر کنند. مالیات دهندگانی که کسر از مالیاتهایشان را جز به جز گزارش دهند نیز میتوانند مالیات امنیت اجتماعی و بهداشت را از مالیات بر درآمد خود کسر کنند.
میزان مالیات بر فروش در آلاباما ۴ درصد است. اما نرخ مالیات بر فروش بهطور قابل توجهی بالاتر میرود، زیرا شدن مالیات بر فروش اضافی در دیگر شهرها و شهرستانها به آن افزوده میشود. برای مثال، مجموع مالیات بر فروش در موبیل ۱۰ درصد است و یک مالیات اضافی ۱ درصدی برای رستورانها اعمال میشود؛ در نتیجه کسی که در موبیل یک وعده شام سفارش میدهد؛ به ازای هر وعده ۱۱ درصد مالیات میپردازد. مالیات بر فروش و مالیاتهای غیر مستقیم ۵۱ درصد درآمد دولت ایالتی آلاباما را تشکیل میدهد. این مقدار در آمریکا ۳۶ درصد است. همچنین آلاباما یکی از چند ایالتی است که از مواد غذایی و دارو مالیات جداگانه میگیرد. مالیات بر درآمد برای خانوادههای فقیر در آلاباما جز بالاترینها در تمام آمریکاست.
میزان مالیات بر درآمد شرکتها در آلاباما ۶/۵ درصد است. مجموع مالیاتهای سراسری، ایالتی و محلی در آلاباما این ایالت را در ردهٔ یکی مانده به آخر از نظر تحمیل مالیات قرار دادهاست. مالیات بر املاک در آلاباما کمترین میزان در آمریکا است. قانون اساسی کنونی ایالت، افزایش مالیات املاک را منوط به همهپرسی کردهاست.
از آنجایی که ساختار مالیاتی آلاباما تا حد زیادی به هزینههای مصرفکننده بستگی دارد، این ایالت در معرض تغییرهای زیاد ساختار بودجه قرار دارد.
آموزش
مدارس ابتدایی و متوسطه
آموزش ابتدایی و متوسطهٔ دولتی در آلاباما تحت نظارت "برد آموزش و پرورش آلاباماست. همچنین ۶۷ انجمن آموزش و پرورش شهرستانی و ۶۰ انجمن آموزش و پرورش شهری بر مدارس آلاباما نظارت میکنند. در مجموع ۱۴۹۹ مدرسه برای ۷۴۰۰۰۰ دانش آموز دبستانی و دبیرستانی خدمات آموزش فراهم میکنند.
نظام آموزشی آلاباما در دهههای اخیر بهبود یافتهاست اما نسبت به دیگر ایالتها ضعیف بودهاست. بر اساس دادههای ادارهٔ آمار آمریکا، نرخ فراغت از تحصیل در دبیرستانهای آلاباما ۷۵ درصد است که درمیان ایالتهای آمریکا از آخر چهارم است. (پس از کنتاکی، لویزیانا، میسیسیپی)
دانشگاهها
نظام آموزش عالی آلاباما شامل ۱۴ دانشگاه دولتی چهار ساله، کالجهای دو ساله و ۱۷ دانشگاه غیردولتی در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد است. ۳ دانشگاه علوم پزشکی (دانشکده پزشکی دانشگاه آلاباما، دانشگاه آلابامای جنوبی و دانشکده استخوان پزشکی آلاباما)، دو دانشکدهٔ دامپزشکی (دانشگاه آوبرن و دانشگاه تاسکاگی)، یک دانشکدهٔ دندانپزشکی (دانشکده دندانپزشکی دانشگاه آلاباما)، یک دانشکدهٔ بیناییسنجی (دانشگاه آلاباما در برمینگهم)، دو دانشکدهٔ داروسازی (دانشگاه آوبرن و دانشگاه سمفورد) و پنج دانشکدهٔ حقوق (دانشکده حقوق دانشگاه آلاباما، مدرسه حقوق برمینگهم، مدرسه حقوق کامبرلند، مدرسه حقوق مایلز و مدرسه حقوق توماس گود جونز) در آلاباما وجود دارد. آموزش عالی در آلاباما تحت سرپرستی "هیئت آموزش عالی آلاباماست. دانشگاهها و مؤسسههای آموزش عالی در آلاباما دورههای تحصیلی را از ۲ساله در سطح کاردانی تا دورههای ۱۶ساله در سطح دکترا ارائه میدهند.<ref
name="ache"> </ref>
بزرگترین پردیس دانشگاهی آلاباما دانشگاه آلاباما واقع در تاسکالوسا، با ۳۳۶۰۲ دانشجوی نامنویسی شده برای پاییز ۲۰۱۲ است. در سال ۲۰۱۰ بزرگترین مؤسسهٔ آموزش عالی در ایالت، دانشگاه تروی با ۲۹۶۸۹ دانشجوی ثبت نام شده بود. این دانشگاه دارای چهار پردیس در آلاباما، ۶۰ آموزشگاه در ۱۷ ایالت آمریکا و ۱۱ کشور است. دیرینترین آموزشگاههای عالی در آلاباما دانشگاه آلابامای شمالی در فلارنس، آلاباما و دانشکدهٔ اسپرینگ هیل (وابسته به مسیحیت کاتولیک) هستند که هر دو در سال ۱۸۳۰ (۱۲۰۹ ه.خ) بنیان نهاده شدهاند.
تأیید اعتبار برنامههای دانشگاهی از طریق «اتحادیه دانشگاهها و آموزشگاههای جنوبی» و همچنین سایر موسسههای تأیید اعتبار ملی و جهانی مانند «اتحادیهٔ آموزش عالی بیبیکال»، "شورای اموزش شغلی", و «شورای تأیید اعتبار دانشکدهها و آموزشگاههای غیر وابسته» انجام میشود.
بر اساس گزارش سال ۲۰۱۱ مجلهٔ خبری یواس نیوز اند ورلد ریپورت، سه دانشگاه آلاباما در فهرست ۱۰۰ آموزشگاه دولتی برتر آمریکا قرار دارند. در این فهرست دانشگاه آلاباما در ردهٔ ۳۱، دانشگاه آوبرن در ردهٔ ۳۶ و دانشگاه آلاباما در برمینگهم در ردهٔ ۷۳ قرار دارند.
ورزش
تیمها
ایالت آلاباما دارای چندین تیم ورزشی حرفهای و نیمهحرفهای است.
ورزشگاهها
آلاباما دارای چهار تا از ورزشگاه بزرگ جهان براساس شمار صندلی است: ورزشگاه تلدیگا سوپراسپیدوِی در تلدیگا، ورزشگاه بریانت-دنی در تاسکالوسا، ورزشگاه جوردن-هِیر در آوبرن و ورزشگاه لژیون فیلد در برمینگهم.
مجموعهٔ ورزشی موتورسواری «تلدیگا سوپراسپیدوِی» میزبان مسابقات نسکار است. این ورزشگاه گنجایش ۱۴۳٬۰۰۰ تماشاچی دارد و سیزدهمین ورزشگاه بزرگ جهان و ششمین ورزشگاه بزرگ آمریکاست. «ورزشگاه بریانت-دنی» ورزشگاه خانگی تیم فوتبال آمریکایی دانشگاه آلاباما، ۱۰۱۸۲۱ نفر گنجایش دارد و پنجمین ورزشگاه غیر اتوموبیلرانی و موتورسواری آمریکا و هجدهمین ورزشگاه غیر اتوموبیلرانی و موتورسواری در جهان است. «ورزشگاه جردن هِیر» ورزشگاه خانگی تیم فوتبال آمریکایی دانشگاه آوبرن، ۸۷٬۴۵۱ نفر گنجایش دارد. این ورزشگاه دوازدهمین ورزشگاه بزرگ دانشگاهی ویژهٔ فوتبال آمریکایی در آمریکاست. «ورزشگاه لژیون فیلد» ورزشگاه خانگی تیم فوتبال آمریکایی باشگاه ورزشی یواِیبی بلِیزرس است و ۷۱٬۵۹۴ نفر گنجایش دارد.
ورزشگاه لد-پیبلز از دیگر ورزشگاههای مهم آلاباما در موبیل واقع شدهاست. این ورزشگاه میزبان مسابقات دانشگاهی فوتبال آمریکایی موسوم به «سنیور بوول» و همچنین مسابقات آلاباما-میسیسیپی آل استار کلاسیک و ورزشگاه خانگی تیم فوتبال آمریکایی دانشگاه آلابامای جنوبی است. این ورزشگاه در سال ۱۹۴۸ (۱۳۲۷ ه.خ) گشایش یافت و ۴۰٬۶۴۶ نفر گنجایش دارد.
ترابری
ترابری هوایی
فرودگاههای بزرگ آلاباما شامل فرودگاه بینالمللی برمینگهم-شاتلسورث، فرودگاه بینالمللی هانتسویل، فرودگاه منطقهای دووتن، فرودگاه منطقهای موبیل، فرودگاه منطقهای مونتگمری، فرودگاه منطقهای پریور فیلد، فرودگاه منطقهای تاسکالوسا و فرودگاه منطقهای نورثوست آلاباما است.
راهآهن
قطارهای شرکت راهآهن امتریک درمسیر خود از نیویورک به نیواورلینز در انیستون، برمینگهم و تاسکالوسا توقف میکند.
جادهها
آلاباما دارای پنج بزرگراه میان ایالتی است که ایالت را به شکل صلیبی قطع میکنند. بزرگراه شمال جنوب میانایالتی ۶۵ که تقریباً از وسط ایالت میگذرد. بزرگراههای میانایالتی ۵۹ و ۲۰ که از وسط مرز غربی آلاباما به سمت شهر برمینگهم کشیده شدهاند و از آنجا بزرگراه میانایالتی ۵۹ به گوشهٔ شمال شرقی آلاباما میرود و بزرگراه میانایالتی ۲۰ به آتلانتا کشیده میشود. بزرگراه میانایالتی ۸۵ از مونتگمری آغاز میشود و به سمت مرز جورجیا در شمالشرق میرود و شاهراه اصلی عبوری به ایالت آتلانتا را میسازد. بزرگراه میانایالتی ۱۰ از جنوبیترین نقطهٔ ایالت عبور میکند و با گذشتن از موبیل از غرب به شرق کشیده میشود. بزرگراه دیگر به نام بزرگراه میانایالتی ۲۲ هماکنون در حال ساخت است که پس از کامل شدن در سال ۲۰۱۴ برمینگهم را به ممفیس متصل میکند. افزون بر اینها پنج راه کمکی در آلاباما وجود دارد: "جادهٔ ۱۶۵" در موبیل، "جادهٔ ۳۵۹" در تاسکالوسا، "جادهٔ ۴۵۹" در اطراف برمینگهم، "جادهٔ ۵۶۵" در هانتسویل و "جادهٔ ۷۵۹" در گدسدن. ششمین جادهٔ کمکی به نام "جادهٔ ۶۸۵" ساخته خواهد شد. گذرگاه شمالی برمینگهم به نام "جادهٔ ۴۲۲" نیز در دست طرحریزی است.
چهار راه عوارضی در ایالت وجود دارد: آزادراه مونتگمری در مونتگمری، گذرگاه تاسکالوسا در تاسکالوسا، آزاد راه امرالد ماونتین در وتومپکا و آزادراه ساحلی در آرنج بیچ.
در سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) آلاباما در میان پنج ایالت «بد» آمریکا از نظر کیفیت تمیزی عمومی جادهای قرار گرفت.
بندرها
بندر موبیل تنها بندر آلاباما است که به آبهای شور دسترسی دارد. این بندر یک بندر شلوغ در خلیج مکزیک است که با دسترسی به آبراه درون خشکی تنسی تامبیگبی به ایالتهای غرب میانه آمریکا دسترسی دارد. بندر موبیل هماکنون از نظر گنجایش کشتی نهمین بندر بزرگ آمریکاست. سایر بندرهای ایالت در رودخانههای متصل به خلیج مکزیک قرار دارند.
بندرهای آلاباما از شمال به جنوب به شرح زیر است:
پیوند به بیرون
مرکز فضایی ناسا در آلاباما
اتاق بازرگانی شهر برمینگهم
منابع
ایالات کنفدراسیون مؤتلفه آمریکا
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۱۹ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
ایالتهای جنوبی آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۸۱۹ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
مستعمرههای پیشین اسپانیا
مستعمرههای پیشین بریتانیا
مستعمرههای پیشین فرانسه |
6696 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B7%20%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86 | خط ریحان | خط ریحان نام سبکی از خوشنویسی به خط عربی است. خط ریحان مشتق از خط مُحَقَّق و خطی است ظریف و کوچکاندام و تمام ویژگیهای خط محقق را دارد ولی ظریفتر است و به همین جهت آن را به گل و برگ و ریحان تشبیه کردهاند. این خط برای سهولت در نگارش ابداع شدهاست و خواستهاند سبک و روش محقق را در خلاصهنویسی به کار برده باشند. خطی کشیده و منظم است که در قرآن بیشتر به کار رفته است.
منابع
برگرفته از وبگاه «نگارخانه ایرانی» (وابسته به وبگاه ترنج نت)
در آن وبگاه آمدهاست: «توجه: کپی برداری از مطالب مندرج در این مقاله با ذکر منبع بلامانع است.»
خوشنویسی اسلامی
خوشنویسی خط عربی |
6699 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B7%20%D8%AA%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%82 | خط تعلیق | خط تَعلیق عربی به فارسی آویختن یا تَرَسُّل اولین شیوه از خوشنویسی فارسی است که خاص ایرانیان پدید آمده است. به نظر میرسد این شیوه از خوشنویسی در اواسط سدهٔ هفتم هجری قَمری از ترکیب و توسعهٔ دو خط توقیع و رِقاع و تحت تأثیر خطوط ایرانی پیش از اسلام و با توجه به ذوق و روحیه ایرانی بهوجود آمده باشد.
خط تعلیق را میتوان نخستین خط کاملاً ایرانی دانست. درواقع این شیوه اولین نوع خوشنویسی بود که برای خط پارسی که از عربی منشعب شده بود، ابداع گشت و در آن علامتهای زیر و زبر و پیش بهکار نمیرفت. تعلیق خطی تودرتو و متصل بههم است و کلمات و حروف در آن یکنواخت نوشته نمیشوند، یعنی گاهی بزرگ و گاهی ریزند. خط تعلیق دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت فراوان در ارائهٔ ترکیبهای متنوع را دارد. به همین سبب بیشتر در بین افرادی رواج داشت که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی بودهاند. از آن جایی که این خط ویژه کاتبان دربارها و دیوانهای حکومتی بوده امروزه به تدریج کاربرد خود را از دست داده است.
این خط حدود صد سال رواج کامل داشت و پس از آن رفته رفته با پیدایش نستعلیق و سپس شکسته نستعلیق از رواج آن کاسته شد و رونق سابق را از دست داد. عدهای ابداع این خط را به خواجه تاج سلمانی اصفهانی نسبت میدهند. اما در واقع او این خط را قانونمند ساخت و بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استرآبادی برای آن قواعد و اصول بیشتری بهوجود آمد.
خط تعلیق، زمینهساز پیدایش دو خط دیگر ایرانی یعنی نستعلیق و شکسته نستعلیق بود. رواج و رونق این دو خط از کاربرد تعلیق کاست تا جایی که تقریباً به بوتهٔ فراموشی سپرده شد. میتوان اذعان داشت که دو سبک بسیار جدی و مهم در خط تعلیق باز میگردد به دو قلهٔ رفیع این خط یکی اختیار منشی گنابادی دیگری والهٔ اصفهانی میباشد. در دههٔ اخیر، گروهی از استادان به احیای این خط دست زدند و با انتشار کتاب خواجه اختیار منشی گنابادی (نشر پیکره، ۱۳۹۶)، علاقهمندان بسیاری به نگارش این خط پرداختند
کاربرد
خط تعلیق بیشتر به عنوان خط تحریری و برای نوشتن نامهها و فرمانهای حکومتی بهکار میرفته است. بهنظر میرسد خط تعلیق در اثر نیاز به تندنویسی در امور منشیگری شکل گرفته باشد. پیوسته نوشتن کلمات و کمتر جدا کردن قلم از کاغذ در این شیوه به سرعت کاتب میافزود. افزون بر آن کلمات و حروف در خط تعلیق در هم پیچیدهاند و به طور پیوسته نگاشته میشوند از این رو تغییر و تصرف در آن کمتر ممکن است. این نکته بهویژه برای فرمانها و منشورهای حکومتی و اسناد مختلف حائز اهمیت بود.
در ابتدا مانند خط دیوانی در دربار عثمانیان، خط تعلیق برای نوشتن مکاتبات و مراسلات دولتی و تنظیم احکام حکومتی در دیوانها و دربارهای ایرانی بهکار میرفت و تعلیقنویسان اغلب ملزم بودند خطوط دیوانی، معکوس (وارونهنویسی)، سیاق و طُغرایی را هم خوب بنویسند. کاربرد مراسلاتی و نیز طرز نگارش تعلیق، آن را به «خط تَرَسُّل» نیز معروف ساخت. بعدها از این خط برای ایجاد آثار هنری خوشنویسی هم استفاده شد.
وجه تسمیه
تعلیق در لغت بهمعنای «درآویختن چیزی به چیزی» است و اطلاق نام تعلیق به این شیوه از نگارش، ناشی از پیچیدگی در نوشتن حروف و روانی حرکات در آن است که گویا بر روی کاغذ معلقند. خط ترسل هم از این سبب به این شیوه اطلاق شده که کاربرد آن برای امور مراسلاتی بوده است.
خط تعلیق در نگاه شاعران
مولانا در دفتر ششم مثنوی آورده:
در خمسه نظامی (خردنامه) آمده:
عطار در غزلیاتش گفته:
قاآنی میگوید:
ملک الشعرای بهار در غزلیاتش آورده:
مشخصات
خط تعلیق دارای دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت بسیاری در ارائهٔ ترکیبهای متنوع و کمپوزیسیونهای گوناگون است. از این رو خواندن و نوشتن آن برای عموم سخت است و بیشتر در بین کاتبان و کسانی رواج داشته که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی باشند. در تعلیق برخلاف خطوط ششگانه از علامتهایی چون زیر و زبر و پیش استفاده نمیشود. کلمات و اجزای حروف در تعلیق تودرتو و متصل بههم است ، واژهها و حروف آن یکنواخت نیستند، و گاهی درشت و گاه ریز و لاغر نوشته میشوند.
در تعلیقنویسی، علاوه بر آن که اغلب حروفِ جدا از هم را متصل مینویسند، گاهی به اقتضا چندین کلمه را به دنبال هم و پیوسته میآورند. به این روش، که به سبب تندنویسی ایجاد شده، «شکستهٔ تعلیق» نیز میگویند. نظم و ترتیب و تناسبِ اجزای حروف و کلمات، که در خطوط ششگانه یا اقلامِ سِته به دقت دنبال میشود، در تعلیق همانند خط دیوانی چندان مورد توجه نیست؛ تا حدی که کلمات و حروف آن اغلب یکنواخت نبوده و به نسبت شاکله ی حروف و کلمات در اجرا ریز و درشت نوشته میشود. دوایرِ این خط زیاد و
تمامی خط مَشحونِ از منحنی های پیاپی می باشد به طوری که تقریباً هیچ اثری از خطوط صاف و مستقیم وجود ندارد.
قَطّ یا برشِ قلمِ تعلیق مانند خط نستعلیق، بین «تحریف» (ارتفاع بیشتر نیش راستِ قلم از نیشِ چپ) و «مُستَوی یا مُستَوا» (قلمی که برش آن تَخت و بین صفر تا ده درجه باشد) است، و هم «مُحَرَّف» (قلمی که زاویة برش آن تُند و در حدود ۳۵ تا ۴۵ درجه باشد) است. حرکات قلم در این خط نرم و تقریباً «دور» (گردش حروف که در دایرههای معکوس و مستقیم مانند «ح» و «ق» و گِردی سَرِ «ف» و «ق» و «و» و مانند آن بهوجود میآید) است.
تاریخچه
برخی از محققان معتقدند که نَسخِ شیوه ایرانی یا خط تحریری که تحت تأثیر خطهای باستانی ایرانی همچون پهلوی و اوستایی نوشته میشد در شکل گیری خط تعلیق مؤثر بوده است.
پیدایش شکلهای ابتدایی خط تعلیق را برخی محققان بین سدههای چهارم تا ششم هجری تخمین زدهاند و برخی قدیمیترین نمونههای خط تعلیق را مربوط به سدهٔ نهم هجری ذکر کردهاند. با این وجود کهنترین نمونههای به جا مانده از تعلیق و شکسته تعلیق در ایران، سندی متعلق به سدهٔ هشتم هجری و سند دیگری متعلق به سده نهم سند صادره از بقعه شیخ ابواسحاق کازرونی، مربوط به سال ۸۲۶ ه. ق است. شاید قدیمیترین سندی که به خط تعلیق در دست است فرمان ایلخان گیخاتو (حک ۶۹۴–۶۹۰ ه / ۱۲۹۵–۱۲۹۱ م) نوه هولاکو باشد که «نخستین فرمان فارسی ایلخانان» لقب گرفته است. این سند که دربارهٔ حفظ منافع موقوفه یک خانقاه است در شمال غرب ایران صادر شده و تاریخ ۶۹۲ ه. ق/۱۲۹۳ م را دارد.
اسناد متعدد بهجا مانده از سده دهم هجری و تدوین رسالههایی دربارهٔ قواعد نگارش تعلیق در آن سده، نشان میدهد که خط تعلیق در سده دهم رواج بسیار داشته است. برخی از خوشنویسان ایرانی که در اواخر عمر شاه طهماسب صفوی (درگذشت ۹۸۴ هـ. ق) به عثمانی مهاجرت کردند، خط تعلیق را بهتدریج در این نواحی و نیز در مصر رواج دادند. عثمانیان بنا به ذوق و سلیقه خود در تعلیق ایرانی تغییراتی بهوجود آوردند؛ در تعلیق عثمانی نیم دایرههای آخر حروفِ مدور، بزرگتر است. کاتبان دربار عثمانی شیوه خود را «دیوانی» نامیدند. منسوب به «دیوان» یا بخش اداری دربار. این خط هنوز به دو شیوه «دیوانی خفی» و «دیوانی جلی» در کشورهای عربی متداول است.
خط تعلیق تا سده دهم هـ. ق در ایران رواج کامل داشت؛ اما با پیدایش و کاربرد وسیع خطنستعلیق که دومین شیوه اختصاصی ایرانیان در خوشنویسی بود، همزمان با انتقال پایتخت به اصفهان در دوره صفوی، خط تعلیق رفته رفته به فراموشی سپرده شد. شکل گیری خط شکستهنستعلیق که سومین خط ویژه ایرانیان بود نیز کاربرد تعلیق را بیش از پیش کاهش داد. این روند به آرامی تا پایان سده دوازدهم هجری ادامه داشت تا آنکه پیشرفت و رواج چشمگیر خط شکستهنستعلیق توسط درویش عبدالمجید طالقانی (۱۱۸۵ق) موجب فراموشی کامل خط تعلیق شد. خط تعلیق یکی از پایههای مهم “خط نستعلیق و شکسته نستعلیق بهشمار میرود.
پدیدآورندگان
درباره اینکه چه کسی واضع یا پدیدآورنده خط تعلیق است اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد؛ برخی که ریشه خط تعلیق را بسیار کهن میدانند و قدمت آن را هم پایه خطوط ششگانه اسلامی میدانند واضعِ آن را خواجه ابوالعال معرفی کردهاند و معتقدند در حدود ۱۵۰ هجری خواجه ابوالعال خط تعلیق را از خط پیرآموز که نوعی خط قدیمی ایرانی بوده استخراج کرده است. و برخی دیگر، واضعِ آن را حسن بن حسین فارسی خوشنویس سده چهارم هجری، از کاتبان دربار دیلمیان، دانسته و گفتهاند که وی آن را از خطوط نسخ و ثلث و رقاع استخراج کرده است؛. اما پذیرفتهترین نظر آن است که خواجه تاج سلیمانی یا سلمانی (درگذشت ۸۹۷ هـ. ق) مبدع این شیوه از نگارش بوده است، لیکن به دلیل آثار به جا مانده از این خط تعلیق پیش از خواجه تاج، این که او پدیدآورنده این خط است چندان صحیح به نظر نمیرسد به نظر میرسد وی نخستین خوشنویسی بوده که تلاشهای مؤثری برای شکلگیری، قاعدهمندی و گسترش این خط کرده است. پس از خواجه تاج سلمانی، خواجه عبدالحی منشی استرآبادی (درگذشت ۹۰۷ هـ. ق) که منشی و نویسنده فرمانهای سلطان ابوسعید تیموری بود و منشیان آق قوینلو (حک: ح ۸۰۰–۹۰۸) دنبالهرو سنّت وی بودند، با قاعدهمند کردن بیشتر خط تعلیق، سهم زیادی در شکوفایی این خط داشت.
استادان
برخی از معروفترین تعلیقنویسان در ایران این خوشنویسان بودهاند:
خواجه ابوالعال در سدهٔ دوم
حسن بن حسین فارسی در سدهٔ چهارم
احمدبن علی شیرازی در سدهٔ هشتم
منصوربن محمد بهبهانی در سدههای هشتم و نهم
سلطانعلی مشهدی در سدهٔ نهم
درویش عبداللّه منشی بلخی در سدهٔ نهم
نجم الدین مسعود ساوی در سدهٔ نهم
شهاب الدین عبداللّه مروارید کرمانی (بیانی کرمانی) در سدهٔ نهم
خواجه تاج سلیمانی یا سلمانی در سدهٔ نهم
محمد اسفزاری در سدهٔ دهم
ابراهیم استرآبادی در سدههای نهم و دهم
خواجه اختیارالدین منشی (اختیار منشی) در سدههای نهم و دهم
عبدالحی منشی استرآبادی در سدههای نهم و دهم
حسنعلی بیگ در سدهٔ دهم
خواجه میرک منشی کرمانی در سدهٔ دهم
اسکندربیگ منشی در سدهٔ یازدهم
محمدکاظم واله اصفهانی در سدهٔ سیزدهم
لطفعلی معروف به صدرالافاضل در سدههای سیزدهم و چهاردهم.
همچنین از تعلیقنویسان معروف عثمانی این اشخاص پرآوازهترند: محمود طوپخانَوی در سدهٔ یازدهم؛ ابراهیم فائق و اسماعیل عاصم و سیدمحمد مجیدی اخرس و محمد اسعد در سدهٔ دوازدهم؛ و مصطفی جودت در سدهٔ چهاردهم.
دوران معاصر
تعلیق که در گذشته بیشتر بهعنوان خط تحریری برای نوشتن نامهها و فرمانهای حکومتی بهکار میرفت هماکنون کاربرد اولیه خود را از دست داده است. این خط به دلیل دوایر زیاد، حروف مدور و ترکیبهای متنوع و پیچیده در زمانهٔ بیحوصلهٔ ما نمیتواند از نظر خوانایی گسترهٔ کاربری همگانی پیدا کند. امروزه معدودی از خوشنویسان ایرانی با شیوه نگارش تعلیق آشنایی دارند که آنها نیز از سر تنوع به آن میپردازند. برخی از آثاری که در دوره معاصر به این خط نوشته شده عبارت اند از: آثار حبیب اللّه فضائلی، و بیست رباعی کتیبههای آرامگاه خیام که مرتضی عبدالرسولی در ۱۳۳۹ ش به خط شکسته تعلیق نگاشته است.
به استناد کدخبر : ۵۴۱۲تاریخ انتشار : سهشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۲
ثبت ملی
به پیشنهاد حجت امانی هنرمند نقاش و خوشنویس، «خط تعلیق» به عنوان میراث ناملموس برای همه ایرانیان در وزارت میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری به ثبت ملی رسید.«حجت امانی»، هنرمند نقاش و خوشنویس نمایشگاه های متعددی در جهت احیا و معرفی خط «تعلیق» در چندین کشور مختلف از جمله پاکستان، آلمان، لیتوانی، هند و انگلیس برگزار کرده است.این احیاگر خط «تعلیق» سال گذشته پرونده ثبت این خط را به عنوان میراث ناملموس ایرانی برای همه ایرانیان به وزارت میراث، گردشگری و صنایع دستی تحویل داد و پس از پیگیرهای فراوان در ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ در این وزارتخانه در فهرست آثار ملی قرار گرفت و به ثبت رسید.
پانویس
منابع
ابوالفضل ذابح، دانشنامه جهان اسلام
وبگاه «نگارخانه ایرانی» (وابسته به وبگاه ترنج نت)
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، چاپ مشعل، اصفهان ۱۳۵۰ ش
وبگاه زرقلم - برداشت آزاد با ذکر منبع
http://www.7sang.com/mag/2003/12/12/calligraphy-nastaligh_islamic_art_the_hanginig_style.php
دانشنامه معماری و شهرسازی ایران
عبدالمحمد ایرانی، کتاب پیدایش خط و خطاطان، مصر ۱۳۰۶ ش
حسین بحرالعلومی، کارنامه انجمن آثار ملّی، تهران ۱۳۵۵ ش
درویش محمدبن دوست محمد بخاری، فوائدالخطوط، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته، چاپ حمیدرضا قلیچ خانی، تهران: روزنه، ۱۳۷۳ ش
عفیف بهنسی، معجم مصطلحات الخطّ العربیّ و الخطّاطین، بیروت ۱۹۹۵
حبیب اصفهانی، تذکرة خط و خطاطان، ترجمة رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ ش
ابوالفضل ذابح، «خوشنویسی در جهان اسلام»، فصلنامة هنر، ش ۸ (بهار ـ تابستان ۱۳۶۴)
هدایت اللّه سپهر، تذکرة خوشنویسان، تهران: یساولی، بی تا.
یعقوب بن حسن سراج شیرازی، تحفة المحبین: در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ ش
محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش
عمادالدین شیخ الحکمایی، «یادداشتی بر کهنترین سند سازمان اسناد ملی ایران (سند مورخ ۷۲۶)»، گنجینة اسناد، سال ۱۱، دفتر ۴، ش ۴۴ (زمستان ۱۳۸۰)
آنه ماری شیمل، خوشنویسی و فرهنگ اسلامی، ترجمة اسداللّه آزاد، مشهد ۱۳۶۸ ش
جهانگیر قائممقامی، اسناد فارسی، عربی و ترکی در آرشیو ملی پرتغال در بارهٔ هرمز و خلیج فارس، ج ۱: مسئله هرمز در روابط ایران و پرتغال، تهران ۱۳۵۴ ش
قطب الدین محمد قصه خوان، رسالة خط و نقاشی، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته
حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، تهران ۱۳۷۳ ش
محمدیوسف لاهیجی، کلام الملوک، در حبیب اصفهانی، تذکرة خط و خطاطان، ترجمة رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ ش
مجنون رفیقی هروی، خط و سواد، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته
محمود بن عثمان، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، به انضمام روایت ملخص آن موسوم به انوارالمرشدیة فی اسرار الصمدیة، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش
میرعلی بن میرباقر هروی، مداد الخطوط، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته
جلال الدین همائی، تاریخ ادبیات ایران: از قدیمیترین عصر تاریخی تا عصر حاضر، تهران ۱۳۴۰ ش
غلامحسین یوسفی، یادداشتهایی در زمینة فرهنگ و تاریخ، تهران ۱۳۷۱ ش</small>
حکاکی و مُهر کنی
اختراعهای ایرانی
الفباهای عربی
خوشنویسی ایرانی
خوشنویسی اسلامی
خط فارسی
دستور خط |
6700 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B7%20%D8%AF%DB%8C%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C | خط دیوانی | خط دیوانی از جمله خطوط خوشنویسی اسلامی است که امروزه در کشورهای عربی رواج نسبی دارد. ابداعکننده این سبک شخصی به نام حسام رومی بود. خط دیوانی در ترکیه عثمانی رواج زیادی داشت و کاربرد آن در زمان امپراتور عثمانی، سلیمان یکم به اوج خود رسید. خط دیوانی اگر بدون حرکات و تزیینات باشد آن را خفی و اگر دارای تزیینات نقطه و حرکات باشد آن را جلی گویند. نوشتن این نوع خط مستلزم صرف وقت زیاد میباشد.
خط دیوانی در حقیقت از فروعات خط تعلیق است که با افزوده شدن اِعراب و تزیینات در جملات عربی شکل منسجمتری به خود گرفت و پس از گذشت زمان دچار تغییر و تحول گشت و به خط مستقلی تبدیل گردید که اکثر تحولات به دلیل کاربرد جملات عربی اتفاق افتاد و بحث دخول اِعراب حروف هم یکی از دلایل اصلی تحول هندسی آن به شمار میرود.
منابع
وبگاه «نگارخانه ایرانی» (وابسته به وبگاه ترنج نت)
پیوند به بیرون
خوشنویسی اسلامی
خوشنویسی خط عربی
فرهنگ در عثمانی |
6701 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B7%20%D8%B1%D9%82%D8%B9%D9%87 | خط رقعه | خط رُقعه از شیوهها یا قلمهای بسیار رایج خوشنویسی در کشورهای عربی است. رقعه خطی است بین خط نسخ و دیوانی.
رُقعه به معنی نامه و پارهای از چیزی و همچنین به معنی پیوند زدن و وصله زدن است. خط رقعه آمیختهای است از خط نسخ و دیوانی که در دوران عثمانی گسترش یافت و پس از آن به سایر کشورها رفت. امروزه این خط در کشورهای عربی بسیار کاربرد دارد و جایگاه و مورد استفاده آن به عنوان خط تحریری و تا حدی مانند خط شکستهنستعلیق در ایران است.
پیدایش و کاربرد
تاریخ پیدایش دقیقی برای این خط نمیتوان گفت ولی آنچه مسلم است پس از خط دیوانی به وجود آمده و برای کوتاه نوشتن کلمههای دیوانی بدون حرکت پدید آمده است. در این خط شکل حرفها را ساده و قوسها و چرخشها را کم کردهاند تا سرعت نوشتن زیاد شود.
خط رقعه آسانترین شیوه خوشنویسی اسلامی است اگر کسی این خط را بهخوبی بیاموزد یادگیری خط دیوانی (همایونی) برای او چندان سخت نخواهد بود.
چون خلافت اسلامی به ترکان رسید توجه و عنایت ویژهای به خط پیدا کردند و تلاش آنها به اندازهای بود که چند نوع خط به وجود آوردند مانند: دیوانی، جلی دیوانی، و خط رُقعه بود.
نویسندهٔ کتاب "مصورالخط" میگوید: "خط رقعه به شیوههای گوناگون دیده میشود و شایستهٔ نوشتن قرآن و گفتارهای مقدس نیست. مستندات تاریخی گواهی میدهند که از زمان سلطان محمد فاتح (۸۵۵-۸۸۶) این خط پیدا شد. این خط را از جهت ارزش نمیتوان در کنار خطهایی مانند محقق، ریحان، ثلث، توقیع، رقاع، نسخ، نستعلیق و شکسته نستعلیق قرار داد چون که این اقلام، شان بزرگی دارند."
در ایران نیز پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی، این خط در آثار گرافیکی از جمله پوسترهایی که در رابطه با رویدادهای جهان اسلام تهیه میشوند نظیر هفته وحدت بهکار رفته است.
پانویس
منابع
فضائلی، حبیبالله، اطلس خط، چاپ اول، اصفهان، مهرماه ۱۳۵۰، نشریه انجمن آثار ملی اصفهان، سال کوروش کبیر
فضائلی، حبیبالله، تعلیم خط، چاپ هفتم، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۷۶
لغتنامه دهخدا
خوشنویسی اسلامی
خوشنویسی خط عربی |
6702 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%82 | نستعلیق | نَسْتَعْلیق یکی از شیوههای خوشنویسیِ فارسی است. این واژه چنانکه در تَذکِرهها و مُرَقَّعات و اشعار آوردهاند، از دو واژهٔ نَسْخ و تَعلیق پدید آمده است. خطِّ نستعلیق دومین خطِّ ویژهٔ ایرانیان است. پیدایش نستعلیق پس از حملهٔ مغول و در روزگار ایلخانی با دگرگونیهای شگرف در نگارگریِ ایرانی همراه بود و این دو تحول، همزمان و در عصرِ زرّینِ هنرِ ایران شکل گرفتهاند و بنابراین بررسیِ یکی بدون توجه به دیگری درست نمینماید. نستعلیق در محیطی پرورش یافت که در آن، نگارگری ایران فُرمِ قطعیِ خویش را در آثارِ احمد موسی در نیمهٔ نخست سدهٔ هشتم هجری یافته بود. بهگمانِ بسیار، نستعلیقهای نخستین، پیرامون اواخرِ زندگیِ احمد موسی همزمان با آغازِ ظهورِ میرعلی تبریزی در اوایلِ نیمهٔ دومِ سدهٔ هشتم هجری و در بخش بزرگی از غرب ایران پدیدار شدهاند. هیچ نشانهای مبنی بر پیدایشِ نستعلیق پیش از نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم هجری وجود ندارد. با آنکه بیشتر پژوهشگران، واضعِ این خط را میرعلی تبریزی دانستهاند اما هیچ اطلاعاتِ مُتقَنی در اینباره وجود ندارد و تنها گفتهٔ سُلطانعلی مشهدی است که میرعلی را واضعِ این خط دانسته است. نشانهها این نتیجه را بهدست میدهند که نستعلیق به یکباره و توسط یک تن آفریده نشده و پیدایش آن تدریجی بوده است و احتمالاً میرعلی تبریزی برای نخستین بار آن را قاعدهمند و اصولش را مشخص کرده است و ازاینرو او را واضعِ نستعلیق نامیدهاند.
در ایران دو سبک نگارش نستعلیق بهکار رفت: یکی بهنام سبک جعفر یا اَظهَر که بسیار تحسینبرانگیز بود و پس از پیرایش بهدست سلطانعلی مشهدی در خراسان رواج گرفت و ازهمینرو، به شیوهٔ «نستعلیق خراسانی یا شرقی» شناخته میشود. سبک دوم، شیوهٔ عبدُالرَّحمن خوارَزمی و پسرانش، عبدُالرَّحیم و عبدُالْکَریم بود که در غرب و جنوب ایران استفاده میشد و ازاینرو «شیوهٔ غربی» نامیده شده است. سرانجام سبک غربی در ایران از بین رفت اما میتوان اثر آن را در نستعلیق افغان، هندی و پاکستانی شناسایی کرد. اما شیوهٔ شرقی که در سدههای پسین تکامل یافت، نستعلیقی است که در حال حاضر در ایران رواج دارد.
نستعلیق در مسیرِ تکاملش بهدست سلطانعلی مشهدی قوی شد و به حرکت آمد؛ میر علی هِرَوی و مالک دِیْلَمی و باباشاه اصفهانی و محمدحسین تبریزی آن را قوام دادند و میرعماد حسنی آن را به کمال رساند. بسیاری از خوشنویسان از دربارِ صفوی به دربارِ گورکانیان هند یا عثمانی رفتند و خطّ نستعلیق را در آن سرزمینها رواج دادند و نستعلیق از آنجا به بسیاری از کشورهای اسلامی راه پیدا کرد. پس از میرعماد نستعلیق کمکم جایگاهِ رفیعِ خود را در خوشنویسیِ جهان باز کرد. شاگردان و پیروانِ میرعماد شیوهٔ او را محفوظ داشتند و آن را رواج دادند و تا سدهٔ دوازدهم هجری قمری آن را با همان فرم و صورت، به پسینیان سپردند. سدهٔ دوازدهم دورانِ افولِ خوشنویسیِ ایرانی بود و این وضع تا ابتدای سدهٔ سیزدهم هجری قمری ادامه یافت. در نیمهٔ دوم این سده، نستعلیق دوباره جان گرفت و تا اوایل سدهٔ چهاردهم هجری قمری، شماری از چیرهدستترین خوشنویسان پا به عرصه گذاشتند که آثارشان نمایشگرِ یکی از درخشانترین دورههای خوشنویسی در ایران است. در سدهٔ سیزدهم هجری قمری، همچنان نستعلیق جایگاهِ برترش را در خوشنویسی نگاه داشت. آغازِ عصر قاجاری، دورانِ رکودِ خوشنویسی است. اما بعدها خوشنویسانی نامدار مانند میرزا غلامرضا اصفهانی و میرزا محمدرضا کَلْهُر پدید آمدند. در سدهٔ چهاردهم دوباره خوشنویسی از کانون توجه به کنار نهاده شد و خوشنویسانِ اندکی در مدت چهل سالِ اوایل این سده، ظهور کردند که نامدارترینشان عِمادُالْکُتّاب در نستعلیق بود. نستعلیق در سدهٔ چهارده هجری خورشیدی اعتبار خود را حفظ کرد و اصولش همان اصول بنیادگذاردهٔ میرعماد است.
بهگفتهٔ فضائلی، نستعلیق از نظرِ جایگاهِ آفرینش، پس از تعلیق و در جایگاهِ هشتم قرار دارد. از نظرِ رسایی و بیان مطلب و آسانیِ خوانش، در جایگاهِ دوم و سوم از نسخ، از نگاهِ آساننویسی و سرعت در جایگاهِ سوم و چهارم از شکسته و از نظرِ زیبایی در جایگاهِ نخست و زیباترین خطوط است. نستعلیق خطّی است قاعدهمند و با اندازههای مشخص؛ در قاعدهمندی، وضوح و تعادل مانند نسخ است و در سرعتِ نوشتن به تعلیق شباهت دارد؛ اما در زیبایی و لطافت از هر دو برتر است. این خط کندنویسیِ نسخ و کاستیهای تعلیق را ندارد. نظم و اعتدال، استحکام و متانت، و تزئینات ظریف و دلپذیر، آن را مُصَفّا، دلگشا و شادیآفرین مینمایاند. بیشترین کاربردِ نستعلیق در نگارشِ کتابهای عادی، ادبی و متنهای غیرمذهبی است. از ابتدای پیدایش تاکنون بهندرت متنهای عربی مانند قرآن، احادیث یا ادعیه با این خط نوشته شده و اغلب دیوان شاعران و کتابهای ادبی با این خط نگارش یافته است. بهگفتهٔ علی حصوری، تاریخنگاران بر این اتفاقند که زیباترین خطِّ جهان، نستعلیق است. شماری از متخصصانِ برجستهٔ تاریخِ هنر نیز نستعلیق را ستودهاند و آن را شگفت خواندهاند.
نام
نستعلیق چنانکه در تذکرهها و مُرَقَّعات و اشعار آوردهاند، از دو واژهٔ نَسْخ و تَعلیق پدید آمده است و آن را تا مدتها «نَسْخْتَعلیق» یا «نَسخِ تَعلیق» میگفتهاند. سپس بسیاریِ کاربردْ آن را در نستعلیق خلاصه کرده است. نستعلیق با وجودِ پیدایش از آمیزشِ دو خطِّ نسخ و تعلیق، تعلیق را منسوخ کرد و رونقش را انداخت و به فراموشیاش سپرد. بعضی از تذکرهنویسان و خوشنویسانِ غیرایرانی، نستعلیق را «خطِّ فارسی» نام دادهاند و اکنون در کشورهای عربی، ترکیه و مصر آن را «فارسی» و گاهی «نستعلیق» و یا «تعلیق» مینامند. حبیبُالله فَضائِلی میگوید نامِ «فارسی» با توجه به ایرانی بودنِ آفرینندگان و پرورشدهندگانش، درست است؛ اما نامِ «تعلیق» خطاست چراکه آن، خود خطّی دیگر است.
زمینه
فضائلی میگوید ویژگیِ دیگرِ خطِّ فارسی آن است که تکاملش با تحولِ نقاشیِ ایرانی همراه بوده است و ازاینرو نگریستن به صفحهای خوشنویسی، لذّتبخش است حتی اگر بینندهْ زبانِ فارسی هم نداند. پیدایشِ نستعلیق با دگرگونیهای عمیقی که پس از حملهٔ مغول و در روزگار ایلخانی در نگارگریِ ایرانی به وجود آمد، همزمان بود و در عصری رخ داد که هنر ایرانی دوران شکوفایی خود را آغاز کرده بود. با توجه به تاثیر متقابل تغییرات در نگارگری و خوشنویسی، بررسیِ یکی بدون توجه به دیگری درست نمینماید. نستعلیق در محیطی پرورش یافت که در آن نگارگری ایران فُرمِ قطعیِ خویش را در آثارِ احمد موسی در نیمهٔ نخست سدهٔ هشتم هجری یافته بود. کارِ احمد موسی در آفرینشِ مکتب یا انقلابی در نقاشی سبب شد تا پس از آن، خطّ نسخ دیگر تواناییِ همنشینی با نگارگریِ ایرانی را نداشته باشد. ازاینرو خطی بایست جانشین میشد که ظرفیتِ همنشینی با حیاتِ دوبارهٔ نگارگریِ ایران را داشته باشد. در میان خطوطِ موجود در آن زمان، تعلیق مستعدِّ این همنشینی بود اما آن هم دارای انحناهای زاید بود. چنین شد که نستعلیق از آمیزشِ نسخ و تعلیق زاده شد. علی حَصوری میگوید تغییر و دخل و تصرف در خط برای هماهنگی با نقاشی بایستی از سوی کسانی انجام میشد که در هر دو هنرْ توانا بوده باشند. این تغییر به مهارت در نقاشی و ذهنی هوشیار نیاز دارد که این ویژگیها دربارهٔ میرعلی تبریزی صدق میکند. از منابعِ مهمِ بررسیِ تاریخِ نستعلیق، دستنویسهای دیوانِ حافظند. یکی از این نسخهها متعلق به پیش از ۷۹۵ ه.ق، به خطّ نستعلیقِ ابتدایی است که دربردارندهٔ بخشی از غزلیاتِ حافظ است. نسخههای دیگر از دیوان تا تاریخ ۸۳۰ ه.ق، بیشتر به نَسْخَند و بعضی متمایل به نستعلیق؛ اما شماری هم کاملاً به نستعلیق نوشته شدهاند. بهگمانِ بسیار، نستعلیقهای نخستین، پیرامون اواخرِ زندگیِ احمد موسی همزمان با آغازِ ظهورِ میرعلی تبریزی در اوایلِ نیمهٔ دومِ سدهٔ هشتم هجری و در بخش بزرگی از غرب ایران پدیدار شدهاند. جز دیوانِ حافظ آثاری دیگر در دستند که نشاندهندهٔ کاربردِ خطی میان نسخ و نستعلیق در نیمهٔ سدهٔ هشتم هجری است.
پیدایش و گسترش
خطِّ نستعلیق، پس از تعلیق دومین خطِّ ویژهٔ ایرانیان است. در نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم هجری قمری، این قلم در قلمرو خطّ فارسی پدید آمد و پرورده شد. هیچ نشانهای مبنی بر پیدایشِ نستعلیق پیش از نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم هجری وجود ندارد. با آنکه بیشتر پژوهشگران واضعِ این خط را میرعلی تبریزی دانستهاند، اما هیچ اطلاعاتِ مُتقَنی در اینباره وجود ندارد و تنها گفتهٔ سُلطانعلی مشهدی است که میرعلی را واضعِ این خط دانسته است. نشانهها این نتیجه را بهدست میدهند که نستعلیق به یکباره و توسط یک تن آفریده نشده و پیدایش آن تدریجی بوده است و احتمالاً میرعلی تبریزی برای نخستین بار آن را قاعدهمند و اصولش را مشخص کرده است و ازاینرو او را واضعِ نستعلیق نامیدهاند. میرعلی تبریزی با مطالعهٔ خطوط نَسْخ، توقیع، رِقاع، تَعلیق و شکستهتعلیق، واضعِ خطی شد که دُورِ آن بیشتر است و حرکات و حروفش پایدار. اگر سال تولدِ میرعلی تبریزی ۷۶۰ ه.ق پنداشته شود و در بیست سالگی خوشنویسی درخور بوده باشد، دستکم بیست سالِ آخرِ سدهٔ هشتم هجری را نستعلیق مینوشته است و بدین ترتیب او از مهمترین مُرَوِّجانِ نستعلیق و حتی قاعدهگذارانش است و ازاینرو وی را واضِعِ نستعلیق مینامند. میتوان چنین نتیجه گرفت که تا حدود سال ۷۷۵ ه.ق، نستعلیق بهعنوان خطی تازه و مستقل برای کتابت جایگاه خویش را یافته بود. سرانجام از سدهٔ هشتم تا دهم هجری، نستعلیق در غرب ایران از تبریز تا بغداد را فراگرفت و سپس بهدست شاگردانِ میرعلی تبریزی و بهویژه فرزندش میر علی کاتب به مکتبِ هرات رسید.
بهباورِ اِلین رایْت که نسخههای تاریخدار یا قابلِ تاریخگذاریِ سیرِ تکاملیِ نستعلیق از سدهٔ هشتم هجری قمری را بهدقت بررسی کرده بود، نستعلیق تنها از نسخ زاده شده است و این مطلب، باورِ رایج دربارهٔ آفرینش آن از پیوندِ نسخ و تعلیق را به چالش میکشد. او چندین ویژگیِ متمایزکنندهٔ نسخ از نستعلیق را ذکر میکند که از آن جمله عبارتند از: شیب، ارتفاع، شکلِ حروفِ گوناگون بهویژه ک و گ، و موقعیتشان در سنجش با خطِّ کُرسی. این بررسیها نشان داد که سیرِ گذارِ نسخ به نستعلیق شامل سه دوره میشده که هر سه در شیراز روی داده است. دورهٔ نخست در دهههای ۷۳۰ و ۷۴۰ ه.ق بوده که کاتبانِ شیرازی، شمارِ واژگان مُورّب و رویهم نوشته را افزایش دادند. هدف از این کار احتمالاً زیباییِ بصریِ صفحه بوده است. دورهٔ دوم در فاصلهٔ سالهای ۷۵۵–۷۶۰ ه.ق بود که زوایا به انحنا و انحناها به خطهایی مستقیم تبدیل شدند. بدین ترتیب محورهای افقی و عمودی کاهش و محورهای مورب افزایش یافتند. دورهٔ سوم در نسخهای از مجموعهٔ آثارِ عِماد فقیه بهتاریخ ۷۷۲ ه.ق رخ نمود که نخستین ظهورِ فُرمِ پیشرفتهٔ نستعلیق بود. دربارهٔ تأییدِ اثباتِ خاستگاهِ شیرازیِ نستعلیق، رایت به مدرکی مکتوب نیز دست یافته که آن را جعفر بایسُنقُری، پیرامون سال ۸۳۳ ه.ق نوشته است. این سند نزدیک به پنجاه سال پس از وقایعِ مذکور در آن، نگاشته شده و ازاینرو قدیمیترین منبعِ توصیفِ پیدایشِ نستعلیق است.
در ایران دو سبکِ نگارشِ نستعلیق بهکار رفت: یکی بهنام سبکِ جعفر — میرزا جعفر تبریزی بایسنقری از سدهٔ نهم — یا اظهر — اَظهَرِ تبریزی سدهٔ نهم، شاگرد میرزا جعفر بایسنقری در دربار تیموری در هرات — که بسیار تحسینبرانگیز بود و پس از پیرایش بهدستِ سلطانعلی مشهدی در خراسان رواج گرفت و ازهمینرو، به شیوهٔ «نستعلیق خراسانی یا شرقی» شناخته میشود. و سبکِ دوم، شیوهٔ عبدُالرَّحمن خوارَزمی و پسرانش، عبدُالرَّحیم و عبدُالْکَریم — خوشنویسانِ دربارِ سلطان یعقوب آقْقویونْلو در اواخر سدهٔ نهم هجری — بود که در غرب و جنوبِ ایران استفاده میشد و ازاینرو «شیوهٔ غربی» نامیده شده است. در شیوهٔ غربی، حروف و کلمات فُرمی تند و تیز دارند؛ کشیدگیها صاف و بلندتر از حد معمولند و دوایر نیز نسبتاً بزرگند؛ رویهمرفته اندازههای حرف و کلمه متناسب نیستند؛ و در نتیجه استحکامِ ظرافتِ شیوهٔ شرقی یا خراسان را دارا نیست. بهسبب این کاستیها، سرانجام سبکِ غربی در ایران از بین رفت، اما میتوان اثر آن را در نستعلیقِ افغان، هندی و پاکستانی شناسایی کرد. آثارِ خوشنویسانِ شیوهٔ غربی در ایران بهجز سلطانعلی قاینی کمیاب است. بیشتر این آثار در کتابخانهٔ سنپترزبورگ و کتابخانهها و موزههای ترکیه موجود است و مهمترین مجموعهٔ این شیوه هم، مُرَقَّعِ گردآوریِ سلطان یعقوب آققویونلوست. اما شیوهٔ شرقی که در سدههای پسین تکامل یافت، نستعلیقی است که در حال حاضر در ایران رواج دارد. این شیوه از میرعلی تبریزی در تبریز، توسط جعفر بایسنقری به هرات رسید. جعفر از تبریز به هرات رفت و در دربار بایسُنقُر میرزا مشغول شد.
نستعلیق بهسرعت پلههای پیشرفت را درنوردید و محبوبیتی تمام یافت. سامان یافتنِ فرمِ نستعلیق و زیبایی، آساننویسی و سرعتش سبب شد که از اَقلامِ سِتّه در ایران پیشی گیرد و مورد اقبالِ عمومی واقع شود. در فاصلهٔ یکصد و پنجاه سال از روزگارِ تیمور و شاهرخ تا دوران سلطان حسین بایْقَرا، دورانِ رشد و پیشرفتِ نستعلیق بود بهگونهای که با وجود استفاده از دیگر خطوط در کتابتِ قرآن و کتاب و کتیبه، این خطْ قلمِ ویژهٔ ایرانی شد و احتمالاً از آغاز سدهٔ نهم هجری قمری، نستعلیقْ خطِّ بیش از سهچهارمِ کتابتِ ایرانی بوده است. در ۸۳۳ ه.ق بهفرمان بایسنقر میرزا که خود خوشنویسی بنام بود، شاهنامهٔ بایسنقری به خطِّ نستعلیقِ جعفر تبریزی کتابت شد. فُرمِ استوار و اصیلِ نستعلیق در انگشتانِ سلطانعلی مشهدی قوام یافت. عمدهٔ دوران فعالیتِ سلطانعلی در دربارِ سلطان حسین بایقرا و وزیرش علیشیر نوایی گذشت. در این دوره، نستعلیق به جایگاههایی درخشان دست یافت. هنرمندانِ این دوران تنها به خوشنویسیِ نستعلیق بر کاغذ بسنده نکردند و ازاینرو هنر قِطاعی را نیز به دو صورتِ تکهچسبانی و کاغذبُری گسترش دادند.
نستعلیق در مسیرِ تکاملش بهدست سلطانعلی مشهدی قوی شد و به حرکت آمد؛ میر علی هِرَوی و مالک دِیْلَمی و باباشاه اصفهانی و محمدحسین تبریزی آن را نضج دادند و میرعماد آن را به کمال رساند. در نیمهٔ نخست حکومت صفوی که عصر درخشانی در هنر ایرانی و خوشنویسی بود، نستعلیق نیز به کمال خویش رسید. نستعلیق مهمترین خط از میان قلمهای هشتگانهٔ این دوران است. این خط، قلمِ مناسب و مطلوبِ نسخههای نفیسِ آثارِ ادب فارسیِ مصوّر و قطعاتِ خوشنویسیِ گردآمده در مرقّعات بود. در این دوره، خوشنویسان در ارتقای کیفیتِ کارشان با بهرهگیری از کاغذهای مرغوب — که بیشتر دارای رنگآمیزیهای درخشان و آهارمُهره و زرافشانی بودند — و نیز مرّکبهای رنگین همراه با ترکیبهای ماهرانه و حاشیههایی آراسته و تزیینشده کوشیدند. بسیاری از خوشنویسان از دربارِ صفوی به دربارِ گورکانیان هند یا عثمانی رفتند و خطّ نستعلیق را در آن سرزمینها رواج دادند و نستعلیق از آنجا به بسیاری از کشورهای اسلامی راه پیدا کرد؛ بهویژه در شبهقارهٔ هند نستعلیق به خط مورد علاقهٔ گورکانیانِ هند تبدیل شد. در اواخر سدهٔ نهم هجری قمری بود که نستعلیق به استانبول، پایتخت عثمانی رسید و بهعنوان قلمی فرعی پرورش یافت و بهاشتباه «تعلیق» خوانده شد. در شبهقاره هم، نستعلیق در جایگاهِ نوعی خطّ محلی قرار گرفت و گردشهای قلمش در حالتِ افقی ضخیمتر شد که با نگارش زبان اُردو تناسب داشت.
در طول سدهٔ دهم هجری قمری، نستعلیق که اکنون خطی پرکاربرد شده بود، تبدیل به خطی روانتر شد، شیب حروفش تندتر و گردشهای قلمش کشیدهتر شد؛ حروفِ پیاپی، دارای فرمی قاعدهمندتر شدند و این وضعیت دقیقاً همان بود که بر قلمهای ستّه رخ داده بود. این قاعدهگذاری با بررسی و مطالعهٔ آثار استادان پیشین و نوشتههای رسالاتِ خوشنویسی — که در آنها شکلِ مفردات شرح داده شده بود — ممکن بود. پس از آن تنوعِ نستعلیق در فرمها و قالبهای تازه گسترش یافت و در آثاری، اندازههای گوناگونش را در کنار یکدیگر به نمایش گذاشتند. در اینگونه آثار معمولاً قلمهای جَلّیتر را — که شیوهٔ میر علی هروی بود — در چَلیپانویسی و قلمهای خَفّیترِ پروردهٔ سلطانعلی را در نگارش رقم و تاریخ بهکار میبردند. این کار رونق گرفت تا جایی که هنگام گنجاندنِ چلیپاهای جلّی در مرقّعات، پیرامونِ این آثار را با قلمهای خفّی میپوشاندند. اندکاندک نستعلیقِ شیوهٔ شرقیِ پروردهٔ سلطانعلی، شیوهٔ غالب در غربِ ایران هم شد. این خوشنویسان در کتابخانهٔ سلطنتیِ صفویان مشغول به کار بودند. نخستینِ این هنرمندان، شاهمحمود نیشابوری است که از آثارش نگارشِ مُصحَفی با نستعلیق بود، امری که هرچند پس از او هم چند بار دیگر تکرار شد، اما هرگز متداول نشد. با ظهورِ میرعماد، خوشنویسان اهمیت و ظرفیتِ جمعآوری و نگاهداریِ صفحاتِ سیاهمشق را دریافتند؛ آثاری که چهبسا خوشنویسان تا سدهها پیش از آن، برای کسبِ مهارت و مشقِ خوشنویسی انجام میدادند اما هرگز گردآوری نمیکردند. آفرینشِ این آثار، ارتباط مستقیم با بازارِ هنر و پشتیبانیهای درباری داشت؛ چنانکه میرعماد برای یافتنِ حامیان در دربارها در رفتوآمد بود. پس از میرعماد نستعلیق کمکم جایگاهِ رفیعِ خود را در خوشنویسیِ جهان باز کرد. شاگردان و پیروانِ میرعماد شیوهٔ او را محفوظ داشتند و آن را رواج دادند و تا سدهٔ دوازدهم هجری قمری آن را با همان فرم و صورت، به پسینیان سپردند. نستعلیق در سدهٔ یازدهم هجری قمری توسط کاتبانِ دیوانِ صفوی، افزونبر نسخهها، چلیپاها و سیاهمشقها، مکاتباتِ سیاسی را هم فراگرفت. سدهٔ دوازدهم دورانِ افولِ خوشنویسیِ ایرانی بود و این وضع تا ابتدای سدهٔ سیزدهم هجری قمری ادامه یافت. در نیمهٔ دوم این سده، نستعلیق دوباره جان گرفت و تا اوایل سدهٔ چهاردهم هجری قمری، شماری از چیرهدستترین خوشنویسان پا به عرصه گذاشتند که آثارشان نمایشگرِ یکی از درخشانترین دورههای خوشنویسی در ایران است. در سدهٔ سیزدهم هجری قمری و با وجود آنکه پیشتر شکستهنستعلیق زاده شده بود، همچنان نستعلیق جایگاهِ برترش را در خوشنویسی نگاه داشت. در دورهٔ قاجاریان کتابهای نفیسِ فراوانی آفریده شد که بیشتر به خطِّ نستعلیقِ خوش و فشرده همراه با آرایههای طلا و لاجِوَرْد و شَنگَرْف بودند. آغازِ این عصر، دورانِ رکودِ خوشنویسی است. اما بعدها خوشنویسانی نامدار مانند میرزا غلامرضا اصفهانی و میرزا محمدرضا کَلْهُر پدید آمدند. کلهر شیوهٔ خوشنویسیِ میرعماد را احیا کرد. در سدهٔ سیزدهم هجری قمری، نستعلیق در کتابهای چاپ سنگی نیز بهکار رفت. در سدهٔ چهاردهم دوباره خوشنویسی از کانون توجه به کنار نهاده شد و خوشنویسانِ اندکی در مدت چهل سالِ اوایل این سده، ظهور کردند که نامدارترینشان عِمادُالْکُتّاب در نستعلیق بود. نستعلیق در سدهٔ چهارده هجری خورشیدی اعتبار خود را حفظ کرد و اصولش همان اصول بنیادگذاردهٔ میرعماد است، هرچند خوشنویسان سدههای سیزدهم و چهاردهم در ریزهکاریها تصرفاتی اندک برای شیوایی و آسانخوانی و حتی زیباییاش نمودند. در حال حاضر بسیاری از مردم آموزش نستعلیق میبینند که بیشتر در کلاسهایی است که توسط انجمن خوشنویسان ایران برگزار میشود و شعبههایی در تمام شهرهای اصلی دارد.
فراوانیِ کاربردِ نستعلیق پس از پیدایش و گسترش و کمالش و نیز شتاب در نگارشَش، سبب شد تا مانندِ خطوطِ گذشتگان چون مُحَقَّق و ثُلث، پوست اندازد و در صورتی تازهْ جلوهگر شود. ازاینرو و برای تندنویسیِ بیشتر، از نستعلیق خطّی زاده شد بهنام شکستهنستعلیق که پس از تعلیق و نستعلیق، سومین خطِّ ویژهٔ ایرانیان است. با توجه به نیازِ تندنویسی برای هدفِ زایشِ شکستهنستعلیق، این خط در میانِ نویسندگان و مُنشیان و کاتبان رواج یافت. شکسته در آغاز چندان با سَلَفِ خویش، نستعلیق، تفاوتی نداشت و تنها بعضی از حروفش میشکست؛ اما بعدها منشیان و خوشنویسان فرمهای ویژهای به آن افزودند مانند یای نستعلیق که در شکستهنستعلیق، فرمی باز به خود گرفت. بعضی حروف و واژگان نیز منفصل یا متصل شدند. این تغییرات همه از خطِّ شکستهتعلیق سرچشمه میگرفت. حصوری شکستهنستعلیق را طغیانی میداند که برای رهایی از قلمروی کمالیافتهٔ نستعلیق و نیز خلاصی از بنبستِ زندگیِ محافظهکار و اسیرِ روزمرگیِ روزگارِ پایانیِ صفوی زاده شد؛ خطّی که از سوی دو رفتارِ طغیانگر در برابرِ عرفانِ ایرانیِ مرسوم در جامعهٔ آن روز پشتیبانی میشد: رِندی و قَلَندَری.
ویژگیها
در رسالههای قدیمیِ خوشنویسی داستانی نقل شده که میرعلی تبریزی شبی در خواب، پروازِ غازهای وحشی را دید و حرکاتِ سیّالِ نستعلیق را از حرکاتِ نرمِ بدنِ این پرندگان هنگامِ پرواز الهام گرفت. باورِ عمومی این است که فرمِ حروفِ نستعلیق از طبیعت یا موسیقی گرفته شده است: حرکاتِ عمودی به درختان و گلها، دوایر به فراز و نشیبِ چمنزار و چشمهسار یا زیر و بمِ آواز، کشیدگیها به جلگهها و دشتهای سرسبز و کششهای صدا، غلطانیِ حروف و کلمات به اندامهای حیوانات و پرندگان و بهویژه انسان، و آرایشِ جملات را به پروازِ پرندگان و دستههای گل مانند کردهاند. بیشتر به نظر میرسد شمایل و حالاتِ انسانی، منبعِ الهامبخش بوده است، چراکه در شعر فارسی ویژگیهای زیبای معشوق اغلب به حروفِ الفبا مانند میشوند. زیبایی و قدرتِ نستعلیق در توزیعِ متعادل از ضخامت و نازکی، باز و بستگی، و کوتاهی و بلندیِ حرکات، در فرم دلپذیرِ حروف و مرکّبات، و تناسب و استحکام حروفِ و کلمات جای دارد. حتی ممکن است حروف و کلمات گاهی رقصان دیده شوند یا گاهی دست در دست یکدیگر و گاهی در حال همآغوشی. یکپارچگیِ قطعهای زیبا از خوشنویسی، مانند بیتی آشنا یا ضربالمثلی که به نستعلیق نوشته شده، با تذهیب و نقاشی یا یک پسزمینهٔ روشن میتواند آثارِ زیبای هنری بیافریند.
اصول نستعلیقِ امروزی همان ساختارِ تعیینشده از سوی میرعماد در سدهٔ یازدهم هجری است، اما خوشنویسان سدههای سیزدهم و چهاردهم هجری، احساسِ هنریِ خویش را به آن افزودند. بهگفتهٔ فضائلی، نستعلیق از نظرِ جایگاهِ آفرینش، پس از تعلیق و در جایگاهِ هشتم قرار دارد. از نظرِ رسایی و بیان مطلب و آسانیِ خوانش، در جایگاهِ دوم و سوم از نسخ، از نگاهِ آساننویسی و سرعت در جایگاهِ سوم و چهارم از شکسته و از نظرِ زیبایی در جایگاهِ نخست و زیباترین خطوط است. خطّ نستعلیق دارای تمام ویژگیهایی است که برای یک دستخطِّ خوب لازم است، یعنی رعایتِ همهٔ اصول و قواعدِ خوشنویسی. این خط بهراحتی قابل خواندن است و میتوان با سرعتِ بالا و فشردگیِ بسیاری نوشته شود که باعث میشود مطالبِ بیشتری در سطرها و صفحاتِ کمتری جای بگیرد. اصولِ خوشنویسیِ نستعلیق عبارتند از: حروف و کلمات اندازهها معینی دارند؛ دورْ غالب است و تنها یکسوم تا یکششمِ آن سطح است؛ حرکتِ دُوریِ آن از راست به چپ متمایل است؛ قلمنی آزادانهتر و آسانتر از نسخ حرکت میکند. دوایر در نستعلیق میتواند تفاوتهایی دقیق داشته باشند: مثلاً شیوهٔ سین، صاد و نون پایانی یکسان، ح، عین و قاف هممانند و لام و ی نیز به یک فرم هستند. اندازهگیریِ حروف با نقطه و با همان قلمِ موردِ استفاده تعیین میشود. ابتدای بیشتر حروف و کلماتِ آغازین یا منفصل با لبه یا نیشِ سمتِ راستِ قلم نوشته میشود، بهعنوان نمونه، دندانههای سین، بالای راء، منقارِ جیم، سرِ یاءِ معکوسِ منفصل و آغازِ کلماتی مانند بیا، درحالیکه این حروف در دیگر خطوط با تمامِ عرضِ قلم آغاز میشوند. درحالیکه در ثُلث و بعضی خطوطِ دیگر، بهخاطر درشتیِ حروف، فضاهای خالیِ بین نوشتهها اهمیت مییابد که آنها را با نقطهگذاریهای پهن و بزرگ و حرکات و علامات و تزئینات پر میکنند، نستعلیق بسیار جمعوجور است که گاه بهسختی فضای نقطه نیز وجود دارد و ازهمینرو به حرکات و تزئینات برای فضاهای خالی نیازی نیست. بااینحال هیچ خطرِ اغتشاش و پریشانی و اشتباه میان حروف و کلماتِ مشابه وجود ندارد. حرکات در نستعلیق تنها هنگامی استفاده میشوند که برای رفعِ ابهام و اشتباهخوانی لازم باشند؛ هرچند تنوین و نشانههای سَجاوَندی رعایت میشود. کلمات در نستعلیق بهجز در کتیبهها و مرقعّاتْ پیوسته، درهم و تودرتو نوشته نمیشوند. نستعلیق خطّی است قاعدهمند و با اندازههای مشخص؛ در قاعدهمندی، وضوح و تعادل مانند نسخ است و در سرعتِ نوشتن به تعلیق شباهت دارد؛ اما در زیبایی و لطافت از هر دو برتر است. عرض یا قَطِّ قلمنی میان مُستَوی و مُحَرَّف گزینش میشود؛ حروف و کلماتش فرمی یکنواخت و هماهنگ دارند؛ دوایرش زیبا و متناسب، مَدّاتَش بااعتدال و حروفش فربهْ و تیز به چشم میآیند. این خط کندنویسیِ نسخ و کاستیهای تعلیق را ندارد. نظم و اعتدال، استحکام و متانت، و تزئینات ظریف و دلپذیر، آن را مُصَفّا، دلگشا و شادیآفرین مینمایاند. در برخی از نسخههای خطیِ تعلیقِ بهجامانده از سدهٔ هفتم هجری، دگرگونیهای تدریجی بهسمت نستعلیق دیده میشود. افزون بر این، از آغاز سدهٔ هشتم هجری، نسخِ ایرانی — که خطِّ تحریری در آن دوران بود — دستخوش دگرگونیهایی قرار گرفت که آن را بهتدریج به تعلیق نزدیک کرد که در نهایت شباهتهایی به نستعلیق یافت.
کاربرد و جایگاه
از اوایل سدهٔ نهم هجری به بعد، بیشترین کتابتِ ایرانیان در قالبِ خطِّ نستعلیق بوده است. در این سده، نستعلیق در جایگاهِ نخستِ قلمهای مُعَلَّق، به قلمِ ادبیِ فارسینویسی بهویژه در زمینهٔ شعر تبدیل شد و این در حالی بود که تعلیق هنوز در محدودهٔ نگارشِ اسناد باقی مانده بود. بیشترین کاربردِ نستعلیق در نگارشِ کتابهای عادی، ادبی و متنهای غیرمذهبی است. از ابتدای پیدایش تاکنون بهندرت متنهای عربی مانند قرآن، احادیث یا ادعیه با این خط نوشته شده و اغلب دیوان شاعران و کتابهای ادبی با این خط نگارش یافته است. کتیبههای فراوانی به خطّ نستعلیق موجود است که زبان فارسی و موضوعی غیرمذهبی دارند؛ اما هرگز جانشین ثُلث و کوفی در کتیبهنویسی نشد. نستعلیق در نقش سکه و مُهر و نشان هم بهکار رفت. گویا روحِ نرم و سیّالِ نستعلیق با لطافتِ ادبیات فارسی تأثیر متقابلی برهم دارند. تنها سه نسخهٔ شناختهشدهٔ قدیمی در سراسر جهان از قرآن به خط نستعلیق وجود دارد، هرچند ممکن است برخی از ادعیه و مناجات را به نستعلیق پیدا کرد. در سال ۱۳۸۶ ه.ش، دبیرخانهٔ شورای عالیِ اطلاعرسانی، فونتِ نستعلیق را با نام «ایران نستعلیق» بهصورتِ یونیکد و آزاد عرضه کرد. این اقدام برای گسترشِ حضورِ خطِّ فارسی در سطحِ بینالمللی و نیز نگارشِ کامپیوتری صورت گرفت. عدم همخوانیِ خطّ نستعلیق با محیطهای تولیدِ متن و تنوعِ نگارش آن، سختیهای فراوانی برای این هدف در پی دارد که با تلاشهای انجامشده تا حدود زیادی این مشکلات رفع شدهاند. در این مسیر، همکاریِ رایانه برای برعهده گرفتنِ بارِ تولید با ساختِ ترکیبهای هنری از سوی کارشناسانِ نستعلیق همراه بوده است. این، نخستین گام برای گسترشِ خطّ نستعلیق در قالبِ فونت بوده که همچنان نیازمند تکمیل و بهبودِ بیشتر است.
در سالهای اخیر، توجهِ ویژهای به جایگاهِ تجاریِ خوشنویسی شده است که نستعلیق در آن، رتبهای ویژه دارد. نخستین حراجِ تخصصیِ خوشنویسی در مهر ۱۳۹۵ ه.ش در هتلِ اسپیناس پالاسِ تهران برگزار شد. در این حراج قطعهای چلیپا اثرِ میرعماد با قیمتِ نهاییِ ۶۰۰میلیون تومان و قطعهای از محمدحسین شیرازی با قیمت نهایی ۴۲۰میلیون تومان فروخته شدند. نیز آثاری دیگر در زمینههای نقاشیخط و مجسمهسازی از فرهاد مُشیری، حسین زندهرودی، رضا رینهای، علی شیرازی و هنرمندانی دیگر در این حراج فروخته شدند.
دیدگاهها
بهگفتهٔ علی حصوری، تاریخنگاران بر این اتفاقند که زیباترین خطِّ جهان، نستعلیق است. شماری از متخصصانِ برجستهٔ تاریخِ هنر نیز نستعلیق را ستودهاند و آن را شگفت خواندهاند مانند فردریش روبرت مارتین، ارنست کونل، هووسِپ اوربِلی، آرتور پوپ، فیلیس اَکِرمَن، رالف حراری و ولادیمیر مینُورْسْکی. نستعلیق را «عروسِ خطوطِ اسلامی» خوانند. مهدی بیانی در احوال و آثار خوشنویسان میگوید نستعلیق از آفرینشهای نابِ ایرانیان است که ذوق و سلیقه و لطافتِ طبعِ ایرانی در آن نمایان است؛ و باورِ اهل فن و آشنایان به هنر همگی بر این است که این خط از ظریفترین و دقیقترین هنرهای ایرانی است که در کمالش، اصولِ دوازدهگانهٔ خوشنویسی رعایت شده است. آرتور پوپ نیز میگوید یک صفحه از نستعلیق را جمالی است که هیچ خطی دیگر از خطوط بشری، یارای برابری با آن را ندارد. صدیقی میگوید بهنظر میرسد در شکلگیری نستعلیق، خطوط مورد استفاده در ایرانِ پیش از اسلام مانند خطّ پهلوی مورد توجه بودهاند.
پانویس
منابع
الفباهای عربی
خوشنویسی ایرانی
خوشنویسی اسلامی
خط فارسی
دستور خط
هنر ایران
طراحی ایرانی
نمادهای ملی ایران |
6703 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%82 | شکستهنستعلیق | شکستهنستعلیق از جدیدترین خطوط و زیباترین و سومین گونه از خوشنویسی ایرانی است که در اوایل سده یازدهم هجری قمری ابداع شد. چون بیشتر شکلهای آن از شکستن و رها کردن خط نستعلیق گرفته شده بود به نام شکستهٔ نستعلیق شهرت یافت. این خط را میتوان ایرانیترین خط از میان خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی دانست.
خط شکسته نستعلیق از طرفی حاوی جزئیاتی از خط تعلیق است که در تندنویسی به کار کاتب میآید. در واقع خط شکسته پلی است میان روانی و تندنویسی تعلیق و ظرافت و زیبایی نستعلیق.
پیدایش و سیر تحول
در اواسط قرن هشتم هجری خوشنویسی ایرانی قدم در یکی از عالیترین دورههای خود گذاشت و سه قلم از خطوط ایرانی یعنی «تعلیق»، «نستعلیق» و «شکسته نستعلیق» بر جریدهٔ ایام جلوهگر شدند. خطوطی که اگر چه الفبای آن برگرفته از الفبای عربی است، اما آثار آن را باید از ابداعات خاص ایرانیان دانست.
قرن هشتم و نهم هجری در هرات از بهترین دورههای رشد خوشنویسی بهشمار میآید و این هنر بزرگ پارسی در تمام مجامع و موسسات علمی مورد توجه بوده، شاهان و شاهزادگان به آن نظر ویژهای داشتهاند تا آنچه که خط نویسان و خط شناسان بسیاری را در دربار خویش جلب کرده و آنان را ترغیب و تشویق شایسته مینمودند. چنانچه در احوال بعضی از هنرمندان آمده حتی جایزههای بسیار بزرگ و با ارزش را برای هنرمندان منظور میکردند و از علاقهمندی آنان بدین هنر این بس که تعدادی از شاهان و بزرگان خود از خوشنویسان صاحب نام بودهاند. آثار بجا مانده از آنان خود دلیل و مدرک بارزی بر این مدعا است. در چنین بستری حط شکسته نستعلیق پا به عرصه وجود گذاشت.
عدهای «مرتضی قلی خان شاملو» حاکم هرات و برخی دیگر «محمد شفیع هروی» معروف به «شفیعا» را ابداع کنندهٔ این خط دانستهاند. مرحوم عبدالمحمدخان ایرانی مؤلف کتاب «پیدایش خط و خطاطان» عقیده دارد که که شکسته نستعلیق در زمان صفویه به وجود آمد و مرتضی قلی خان شاملو آن را از نستعلیق رویاند. همچنین اذعان میدارد که میرزا شفیعا هراتی (یا همان محمد شفیع هروی) از خوشنویسان این قلم که منشی مرتضی قلی خان بودهاست آن را تکمیل نمودهاست. در نیمهٔ دوم سده دوازدهم «درویش عبدالمجید طالقانی» شکستهٔ نستعلیق را به اوج تکامل رسانید. او اهل طالقان بود، درجوانی به اصفهان رفت و بسیار زود در سن ۳۵ سالگی چشم از جهان بست.
شیوه شکستهنویسی از زمانی که در نیمه دوم قرن ۱۲ درویش عبدالمجید طالقانی این خط را به کمال رساند و آن را قانونمند نمود، و تا به امروز همان مکتب و شیوه قابلیت خود را حفظ کردهاست.
بعد از درویش عبدالمجید طالقانی از شکسته نویسان مهم دوره قاجار میتوان از میرزاحسن اصفهانی، محمدرضا اصفهانی، میرزا کوچک اصفهانی، محمدعلی شیرازی و نهایتاً سید علی اکبر گلستانه را نام برد که پل ارتباطی بود بین نسل گذشته با دوران معاصر. میرزا غلامرضا اصفهانی شکسته را بسیار نزدیک به درویش مینوشت و از سید گلستانه آثار درخور توجهی در خط شکسته نستعلیق باقی ماندهاست.
در سال ۱۲۸۰ خورشیدی (۱۳۱۹ قمری) پس از مرگ ناگهانی سید گلستانه در چهل و پنج سالگی، رکود طولانی و عظیمی در پیشرفت این خط رخ داد و این رکود تا سال ۱۳۵۰ خورشیدی ادامه یافت و تا آن سال اغلب خوشنویسان با یک دیدگاه سلیقهای و غیراصولی به این خط میپرداختند. در سال ۱۳۵۰ دوباره حرکت عظیمی در این امر انجام گرفت و خوشنویسان با تهیه عکسها و فتوکپیهایی که در دسترس بود، این خط زیبا را به جریان انداختند. استادان یدالله کابلی خوانساری، محمدحسین عطارچیان، غلامرضا مشعشعی و مجتبی ملکزاده در این میان نقش مهمی را ایفا کردند. استاد محمدحسین عطارچیان و استاد یدالله کابلی خوانساری بیش از یک دهه از سال ۱۳۵۰، به آموزش خط شکستهنستعلیق در انجمن خوشنویسان ایران پرداختهاند.
و همچنین میتوان به چند تن از اساتید برجسته خط شکسته نستعلیق ایران که دارای نشان درجه یک هنری هستند اشاره کرد استادان :
محمد حیدری , بهادر پگاه , میثم سلطانی , ذبیح الله لولویی مهر , رضا امینی
ویژگیها
خط شکسته در بدو پیدایش بهطور کلی در پاسخ به نیاز سرعت در نوشتن پدیدار گشت و با رها شدن قوسها و سایش دندانهها و اتصالات حروف و کلمات در خط نستعلیق بهوجود آمد. این رهایی و روان شدن تا جایی رسید که پیوستگیهای بیشماری را بهدنبال داشت که همین امر موجب دشوار شدن خواندن آن شد.
ترکیببندی و طراحی صفحه در خط شکسته از اهمیت بسیاری برخوردار است، چرا که خط شکسته به دلیل پیچشهای بسیار در کلمه وسط، کلیات ترکیب آن نیز از فرم خاصی تبعیت میکند. قدما در ترکیب بندی از اقلام ریز و غالباً از یک قلم استفاده میکردند ولی شکسته نویسان امروزی ترکیبی از اقلام مختلف از غبار تا جلی و شش دانگ را در یک صفحه ترکیب میکنند. در این شیوه هر قطعهای فرم و فضا و ترکیبی خاص خود را پیدا میکند و شاید عمدهترین تحولی که در خط امروز و در صفحه آرایی خط شکسته پدید آمده، همین تنوع و تازگی است.
جستارهای وابسته
خوشنویسی ایرانی
پانویس
منابع
فضائلی، حبیبالله، تعلیم خط، انتشارات سروش، ۱۳۵۶
فضائلی، حبیبالله، اطلس خط، انتشارات مشعل اصفهان، ۱۳۶۲
گفتگوی استاد یدالله کابلی خوانساری با روزنامه خراسان ۱۱ اسفند ۷۸
صحیفهٔ هستی، برگزیده آثار استاد غلامحسین امیرخانی، انتشارات کلهر، مشهد، بهار ۱۳۸۰
احوال و آثار درویش عبدالمجید طالقانی به کوشش استاد غلامرضا مشعشعی ، انتشارات مجلس شورای اسلامی، تهران، ۱۳۹۳
خوشنویسی اسلامی
خوشنویسی ایرانی |
6707 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A8%D8%A7%DB%8C%20%D9%81%D9%86%DB%8C%D9%82%DB%8C | الفبای فنیقی | الفبای فنیقی درستتر از خط هیروگلیف مصریست. فنیقیها (چهارده قرن پیش از میلاد مسیح) به گمان بسیار قوی، نخستین کسانی بودند که افتخار ساختن الفبای حقیقی را دارند؛ اختراعی که تحول عظیمی در خط ایجاد کرد چه الفبای یونانی و لاتین منتج از الفبای فنیقی است و از آنجا که الفبای سایر کشورهای اروپایی مشتق از این دو الفبا است، میتوان گفت که خاستگاه خطوط ملل اروپایی فنیقی است. همچنین، به دست قوم آرامی الفبای فنیقی در مصر و مردم عرب و میانرودان تا هند بسط یافت و اصول آن بعدها با اختراع علایمی برای نشان دادن حروف مصوت بهوسیلهٔ یونانیها کامل شد.
خط فنیقی چون به وجود آمد، سایر خطوط جز خط چینی را از قلمرو نویسندگی خارج کرد؛ چون کتابت با این خط بسیار آسان بود، به کار بستن آن توسعه زیاد یافت. در جنب پیشرفت خط سعی دیگری نیز به عمل آمد و آن توسعهٔ محل و مواد نویسندگی بود چه قبل از پیدایی کاغذ از سنگ و فلزات استفاده میکردند و غیر از سنگ و فلزات از پوست درختان و جانوران نیز استفاده میشد، ولی گرانی قیمت این دو پوست موجب شد که در مصرف آن صرفهجویی کنند و طریق صرفهجویی، یکی فشردگی در نوشته و دیگر استفاده از علائم اختصاری و دیگر تراش پوست و استفاده دوباره از آن بود.
قدیمیترین نمونههای این الفبای فینیقی در شهر کوچک بولوس لبنان پیدا شدهاست که امروزه جبیل خوانده میشود. یونانیها الفبای فینیقی را پذیرفتند و در آن تغییراتی دادند که الفبای یونانی (۱۰۰۰ سال پیش از میلاد) به وجود آمد. عقیده بر آن است که الفبای مذکور از خط اقوام سامی شمالی سرچشمه گرفتهاست.
جدول الفبای فنیقی (فینیکی)
منابع
لغتنامه دهخدا؛ مدخل خط، تاریخ خط
Mobisearch
https://archive.org/details/ISBN -9780195079937/page/88/mode/2up
الفبای نیاسینایی
بلوکهای یونیکد
بنیانگذاریهای سده ۱۱ (پیش از میلاد)
تایپوگرافی
حافظه جهانی ثبتشده
زبان فنیقی
سامانههای نوشتاری کنعانیها
سامانههای نوشتاری منسوخشده |
6708 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B7%20%D9%84%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D9%86 | خط لاتین | الفبای لاتین که الفبای رومی نیز خوانده میشود، پراستفادهترین خط الفبایی در دنیا میباشد. سرچشمهٔ این خط بنا به باور پژوهندگان، به خط اقوام اتروسک که ساکنان اولیه ایتالیا بودند، مربوط میشود. این خط از گونههای غربی الفبای یونانی برگرفته شده و نخستین بار در روم باستان برای نوشتن زبان لاتین به کار رفت. پس از سدهٔ یکم پس از میلاد در الفبای لاتین قواعد زیباییشناسی ویژهای پدیدار گشت. این امر نخست در کتیبهها و سپس با تغییرات جزئی در کتب تحقق پیدا کرد.
نگارخانه
منابع
خط لاتین
الفبای لاتین
تاریخ امپراتوری روم
تایپوگرافی |
6709 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%A8%D8%A7%DB%8C%20%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C | الفبای عربی | الفبای عربی (عربی: ) یا ابجدی عربی () حروف نوشتاری خط و زبان عربی است.
الفبای عربی، دارای ۲۸ حرف است و الفبای فارسی از آن، گرفته شدهاست. الفبای عربی، دارای دو ترتیب اَبتَثی و ابجدی است. ترتیب اَبتَثی آن مانند فارسی است، با این تفاوت که حرف (ه) پیش از حرف (و) قرار دارد. الفبای زبان عربی فاقد ۴ حرف (گ_چ_پ_ژ) است .
ترتیب و نام حروف
نام حروف
ا (الف)_ ب (با)_ ت (تا)_ ث (ثا)_ ج (جیم)_ ح (حا)_ خ (خا)_ د (دال)_ ذ (ذال)_ ر (را)_ ز (زا)_ س (سین)_ ش (شین)_ ص (صاد) _ ض (ضاد)_ ط (طا) ظ (ظا)_ ع (عین)_ غ (غین)_ ف (فا)_ ق (قاف)_ ک (کاف)_ ل (لام)_ م (میم)_ ن (نون)_ ه(ها)_ و (واو)_ ی (یا).
ترتیب ابجدی
ترتیب ابجدی آن بر پایه حساب عددی (جمل) است.
ترتیب ابتثی
تاریخچه
پیش از اسلام
از عربهای شمالی عربستان ۵ مدرک که کهنهترین آنها مربوط به ۵۱۲ میلادی است، بدست آمده است. از عربهای جنوبی (مردم یمنی و عمانی) نیز آثاری بدست آمدهاست که با حروف خط و الفبای مسند مینوشتند. مردم حجاز که بر اثر صحرانشینی از نوشتن خط بیبهره ماندند. اما اندکی از آنها که از دوره پیش از اسلام به عراق و شام میرفتند نوشتن را از آنها آموختند و عربی خود را با حروف نبطی یا سریانی و عبرانی مینوشتند. برای نمونه سفیان بن امیه که از بازرگانان آن دوره بود از کسانی بود که خط سریانی (سطرنجیلی) را به حجاز آورد. سپس در طول دو قرن خط حجازی (که بعداً به کوفی شناخته شد) را بهبود بخشیدند تا خط فعلی عربی بدست آمد.
پس از اسلام
در آغاز دوران اسلامی مسلمانان تلاش کردند قرآن را به نگارش درآورند؛ و عدهٔ کمی از آنها که نوشتن میتوانستند شامل «علیبن ابی طالب»، «عمربن خطاب» و «طلحه بن عبیدالله» قرآن را به نگارش درآوردند. در این نگارش از حروف الفبای نبطی یا خط سریانی (سطرنجیلی) استفاده شد. خطهای نبطی و سریانی هر دو از خط آرامی منشأ گرفته بودند. در این خط ابهامات زیادی بود و حروف بدون نقطه نوشته میشدند و مصوتهای کوتاه و برخی مصوتهای بلند مانند «ا» در میان واژهها نوشته نمیشد.
برای نمونه در این خط ب، ن، ت، ث و ی همانند هم نوشته میشدند یا ح، خ، ج یا س و ش همانند بودند.
خط کوفی
خط عربی امروزی از خط کوفی ساخته شدهاست. به گونهای که علی بن ابی طالب خود نیز به خط کوفی مینوشت .دستخط علی بن ابی طالب به خط کوفی امروزه موجود است.
تا این زمان، قلمرو اعراب از افغانستان و ایران تا سوریه و مصر گسترش یافته بود و غلطخوانیهای زیادی در نامههای مختلف به وجود میآمد. مردم کشورهای دیگر در ادای واژههای عربی دچار مشکل بودند و به زبان خود میخواندند و مینوشتند تا اینکه در سال ۶۵ هجری، عبد الملک بن مروان در دمشق به خلافت رسید و در نامهای که به حجاج بن یوسف ثقفی خلیفه عراق نوشت، به او گفت که این خط کوفی کفایت نمیکند و از او خواست تا خط عربی را بر پایهی خط کوفی توسعه دهد و ترویج کند. حجاج به سردارانش دستور داد تمام روحانیان ادیان دیگر و کسانی که به خط غیر از عربی مینویسند را از دم تیغ بگذرانند. آثار این اقدامات حتی از کتابسوزی در ایران نیز پررنگتر بود. گرچه در شرق ایران و در خراسان چنین رویکرد و راهبردی ناکام ماند و تا پایان خلافت اموی همچنان موبدان و مغان با کاربرد خط پهلوی ساسانی دستاندرکار نگهداری آمار باج و خراج بودند و تلاشهای واپسین استاندار آن سامان، نصربنسیار برای دگرگونی این روند ناکام ماند.
این اقدامات مشکلات زیادی برای زبان سایر کشورها ازجمله پارسیزبانان به وجود آورد. عربها خط را به کشورهای دیگر تحمیل نمودند ولی چهار حرف اصلی را در الفبای خود نداشتند و آن را حروف عجمی مینامیدند. سرانجام یک خوشنویس ایرانی به نام خواجه ابولمال، سه نویسه پ ژ چ را به الفبای عربی اضافه کرد و پس از مدتی، نویسه گ نیز پس از یک فراز و نشیب ابتدا به شکل «ک یکنقطه(ڬ)، دونقطه(ࢴ) و سهنقطه(ڭ)» سپس (ک همزهدار)، و در نهایت به شکل کنونی (گ) به الفبای عربی اضافه شد.
تعلیق و نستعلیق، دو شیوه خوشنویسی از خط عربی هستند که توسط ایرانیان ابداع شدند.
خط عربی
خط عربی یا شیوههای زیباشناسانه و هنری متعدد الفبای زبان عربی، شامل: ثلث، نسخ، محقق، ریحانی، توقیع و رقاع، ساختهٔ ابنمقله شیرازی است.
جستارهای وابسته
اعرابگذاری عربی
الفبای فارسی
الفبای جاوهای
الفبای اردو
منابع
سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهان، دکتر رکنالدین همایونفرخ، انتشارات اساطیر.
«Arabic alphabet»، دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی.
الفبای عربی
خط
خط عربی
زبان عربی |
6710 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B7%20%28%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%B1%29 | خط (نوشتار) | خَط، دبیره یا زباننگاره یا سامانه نوشتاری، هنر یا وسیلهای برای ثبت و نوشتن اندیشهها با استفاده از نشانهها است که به چشم آشنا باشد و دیده شود. جاحظ میگوید: خط، زبان دست و حافظ آثار… است.
در واقع، بشر از زمانی که خواست آنچه را میاندیشد نقش کند، به جهان خط و نگارش، گام نهاد. امروزه خط لاتین پر استفادهترین و شناخته شدهترین خط در جهان است.
جهت نگارش
از چپ به راست: لاتین، سیریلیک، یونانی، گرجی، ارمنی و اتیوپیایی و همچنین مصری، سانسکریت و اسلاوی
از راست به چپ: عربی، عبری، کلدانی، آسوری
از بالا به پایین: چینی و ژاپنی سطور از بالا به پایین و حروف از راست به چپ
از پایین به بالا: مکزیکی
لازم به یادآوری هست که کهنترین نوشتهها معمولاً از «راست به چپ» و سپس از «چپ به راست» نوشته شدهاست. حتی درآغاز نوعی روش شیارگونه نیز متداول بودهاست. در یونان قدیم، نوعی نگارش بوده که ابتدا از راست به چپ مینوشتند و چون به انتهای سطر میرسیدند از چپ بهراست مینوشتند و باهمین ترتیب تا آخر پیش میرفتند.
تاریخ خط
در قدیم یک سلسله و علایمی وجود داشت که تا حدی به حفظ خاطرهها و اموری که باید حفظ شوند، کمک میکرد، نظیر: چوبخطهای کوچک آلمانیهای قدیم یا ریسمانهای گرهخوردهٔ مردمان پرو از زمان اینکاها یا گردن بندهای صدفی قوم ایروکوا به نام وامپون و بالاخره چوبخطهای استرالیاییها.
خط تصویری
خط تصویری مرحله دوم از مراحل اساسی خط است در این مرحله برای اظهار یک فکر، صورت آن را میکشیدند، مثلاً برای نوشتن یک حیوان، شکل آن را میکشیدند.
شاید احتیاج به حفظ خاطرهها و ثبت اندیشهها، نخستین محرک پیدایش خط در بین اقوام ابتدایی بودهاست. چرا که انسان اولیه برای حفظ اموری که میخواست سالهای دراز باقی بماند، ابتدا به رسم شکل و صوَر آنها پرداخت و تصویرهای واقعی را برای ارتباط کتبی ترسیم کرد و از این تصویرنگاری، خط تصویری آغاز شد.
تعداد فراوان تصویرها و عدم امکان نقش کردن مسائل عاطفی، کمبودهای این روش نگارش بود.
خط اندیشه نگار
روش تصویرنگاری در ابتدا به رسم صورت اشیاء میپرداخت، اما بعدها کمکم تصویرها شکل سادهتر و نمادینتری به خود گرفتند و برای مفاهیم عاطفی نیز، علائمی قراردادی وضع شد. بدین ترتیب، بشر توانست با تصویر اشیایی شبیه به اندیشهها، به نمایش اندیشه نیز اقدام کند، مثلاً نقش دو پا نشانه راه رفتن و چشم اشک آلود نشانه اندوهگینی بود. این طریق نمایش اندیشه، در تاریخ نگارش، اندیشهنگاشت نام دارد.
در دنیای قدیم ما به چهار نوع خط اندیشهنگار برمیخوریم به شرح زیر:
خط چینی
خط میخی
خط هیروگلیف مصری
خط فنیقی
خط واژهنگار
نارسایی روش اندیشهنگاری موجب شد که در کار نگارش طریق دیگری پیش آید که بستگی بیشتر با زبان داشته باشد، یعنی بستگی با اصواتی که چون گوش آنها را شنید، معانی آنها را درک کند. در این روش، واژهها با علایمی نمایش داده میشوند که ربطی با اصوات مزبور نداشتند، ولی در عوض این ویژگی را داشتند که وقتی چشم آنها را میدید، زبان الفاظی را قرین این علامات کند.
خط آوانگار
با بکار بستن علایمی که شکل واژههای آن جناس لفظی با واژههای بیانگر معانی آنها دارد، خط به مرحلهٔ هجایی کشانیده شد. در این مرحله، هر هجا با علامتی ویژه همراه است.
خط الفبایی
با پیشرفت نمایش هجایی خط کمکم روش الفبایی خط به وجود آمد. در روش سیلابی، با تجزیهٔ هجاها و نمایش مجزای هر یک از آنها، مطلب شکل تحریری به خود میگیرد.
خطوط باستان
خطوط اصلی باستان (به ترتیب الفبایی) شامل: خط اوستایی - خط پهلوی - خط چینی - خط عبری - خط فنیقی - خط میخی - خط هیروگلیف مصری میشود.
خط اوستایی
خط اوستایی، برای نگارش کتاب دینی زرتشتیان به کار رفته و برمبنای خط پهلوی ساسانی اختراع شدهاست. این خط آوانگار بوده و با ۵۳ یا ۵۸ علامت واکه و همخوان از قابلیت نگارش بسیار بالایی برخوردار است. از راست به چپ نوشته میشود و به نامهای دین دبیره، دین دبیریه، دین دفیره و … هم نامیده میشود.
از نخستین سدههای اسلامی چون زبان و خط پهلوی حالت رسمی خود را از دست داد مشکلات آن بیشتر عیان شد و برای سهولت در خواندن متون پهلوی آن را به الفبای اوستایی برگرداندند و این نحوه نگارش پازند نامیده میشود. در دوره زبانهای ایرانی میانه خطی که مانی در آثار خود به کار بردهاست نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. مانی خط را بر مبنای خط سریانی ابداع کرد که نسبت به خط پهلوی از امتیازات بیشتری برخوردار است و در آن موازین زیباشناختی خطی مراعات شدهاست.
خط پهلوی
پس از دوران هخامنشی، در دوره کوتاه مدت اسکندر و سلوکیها، زبان و خط یونانی در مراسلات رسمی و اداری به کار رفت تا این که در زمان اشکانیان، خط پهلوی اشکانی برای نوشتن زبان پهلوی اشکانی، بر مبنای خط آرامی پایهریزی شد و سپس خط پهلوی ساسانی در همین راستا به وجود آمد که هرکدام گونههای کتیبهای و تحریری دارند. این خطوط صامت نگار هستند و حتی تعداد علامتها نسبت به الفبای آرامی نیز کمتر است و همین موضوع مشکلاتی را برای خواندن زبان پهلوی ایجاد میکند. این خطوط از راست به چپ نوشته میشوند.
خط چینی
چینیها ابتدا با رسم اشکالی آغاز نگارش کردند، به علت نارسایی علامات موجب شد که بعدها ترکیباتی بسازند و با آن ترکیبات به بیان اندیشههای خود بپردازند. این ترکیبات گرچه تصویرکنندهٔ اندیشههای آنان بود، ولی در انتقال مقاصد آنها کاملاً موفق نبود. تا آنکه چینیها با پدیدآوردن علاماتی که بیشتر تکیه بر اصوات میکرد، بنوعی خط صوت نگار دست یافتند. این خط صوت نگار گرچه از حیث آنکه با زبان بستگی داشت و در مرحلهای جلوتر از خط قدیم بود، ولی از آنجا که هر حرف میتوانست نمایشگر اصوات مختلف چندی باشد دارای نقص بسیار بود. چینیها برای رهایی از این نقص، یعنی نمایش معنی حقیقی هر علامت از علائمی اندیشه نگار به نام کلید استفاده کردند و هر کلید مبین یک نوع اندیشه بود. دانشوران چینی بعدها بیک نوع خط تندنویسی دست یافتند که نمونه خط ژاپنی شد.
چند نمونه از سیر تحول خط تصویرنگار چینی:
خط عبری
خط عبری نیز که سابقه زبانی آن به سده چهارم پیش از میلاد میرسد از اصل آرامی نشات گرفتهاست. عموم یهودیان جهان خط عبری را برای نگارش آثار خود به کار میگیرند.
خط فنیقی
همزمان با تکامل تدریجی خطوط میخی و در هزاره دوم پیش از میلاد خط دیگری در سرزمین فنیقیه پا به عرصه وجود میگذارد و آن خط هیروگلیف هیتیتی است که به خط فنیقی شهرت دارد. قدیمیترین نمونه این خط در کاوشهای شهر گوبله، از شهرهای فنیقیه باستان (حوالی سوریه کنونی) که یونانیان آن را بیبلوس مینامیدند، به دست آمدهاست.
شهر بیبلوس در میان یونانیان، به عنوان داشتن بهترین پاپیروسها، شهرت داشت و مرکز مهم بازرگانی مصر و یونان بود. چون یونانیان وسایل نوشتن خود را از این شهر بهدست میآورند نام بیبلوس در نزد آنها به معنی کتاب گرفته شده که بعدها «Bible» مفهوم کتاب دینی تورات و انجیل را یافت.
الفبای فنیقی با ۲۲ علامت خطی که تنها صامتها را نشان میداد، از راست به چپ نوشته میشد. بهنظر خط شناسان، نشانههایی از خط مصری باستان و خطوط تصویری را در الفبای فنیقی میتوان یافت. این خط برخلاف خط هیروگلیف که در انحصار کاهنان بود یا خط میخی که تنها طبقه دبیران با آن سرو کار داشتند، به راحتی در دسترس عامه قرار گرفت. فراگرفتن این خط آسان بود و کتابت و نوشتن با آن نیز بسیار آسان بود، بنابراین استفاده از آن گسترش زیادی یافت.
میتوان گفت که فنیقیها نخستین کسانی بودند که افتخار کشف الفبای حقیقی را دارند. با پیدایش این خط سایر خطوط جز خط چینی، از قلمرو نویسندگی خارج شدند. این خط در آسیای غربی نفوذ یافت و جایگزین خط میخی شد. از طریق قوم آرامی، الفبای فنیقی در مصر و عرب و میانرودان تا هند بسط یافت و همچنین به غرب (اروپای امروز) که هنوز دارای خط و کتابت نبود راه یافت. این کار از طریق یونان انجام گرفت که با فنیقیها ارتباط بازرگانی داشتند. الفبای یونانی و رومی از الفبای فنیقی پدید آمدهاست و از آنجا که الفبای سایر کشورهای اروپایی مشتق از این دو الفباء میباشد، میتوان گفت که مبدأ خطوط ملل اروپایی، فنیقی است.
اصول این خط بعدها با اختراع علائمی برای نشان دادن حروف مصوت به وسیلهٔ یونانیها کامل شد. یونانیان این علائم را با اسم سامی آن که نماینده دو حرف اول آن بود، «آلفا بتا» نامیدند و برای استفاده خود تغییراتی در آن دادند. مصوتها را وارد خط ساختند و خط صامت نگار را به آوانگار تبدیل کردند. جهت نگارش را نیز تغییر دادند و از چپ به راست نوشتند. گونهای از خط یونانی را، یونانیان مهاجر با خود به روم بردند و در آنجا بر این مبنا، الفبای لاتینی به وجود آمد که زبانهای گوناگون اروپا بدان خط نوشته شد.
بخشی از اروپای شرقی که به کلیسای دوم وابسته بودند، الفبای لاتینی را برای نگارش برگزیدند، مانند لهستانیها، چکها و کرواتها.
در سده نهم میلادی کشیشی از کلیسای بیزانس به نام سیریل با ترکیبی از الفبای یونانی و رومی خطی را برای نگارش زبان اسلاوی به وجود آورد. گونهای تعدیل شده از این الفبا که سیریلیک نامیده میشود برای نگارش زبان روسی و دیگر زبانهای هم جوار به کارمی رود.
الفبای فنیقی به نوعی شبه قاره هند را نیز درنوردید. دانشمندان، خط برهمایی هند را از فرزندان همین خط میدانند که زبان سنسکریت و دیگر زبانهای هندی با آن نوشته میشود. متون دینی بودایی به زبان خُتَنی (سکایی) که یکی از زبانهای ایرانی شرقی دوره میانه است به خط برهمایی نوشته شدهاست.
خط میخی
خط میخی، اصلی اندیشه نگار داشت و در همه کشورهای آسیای غربی بکار میرفت.
اکثر صاحبنظران خط و زبانهای باستانی بر این باورند که منشأ پیدایش خط از بینالنهرین و سرزمین سومر بودهاست و کهنترین اقوامی که در بینالنهرین خط میخی را بکار بردهاند، سومریان هستند. سومریان چون مصریها و چینیها، از نخستین اقوامی هستند که تمایل به ضبط گفتار و اندیشههایشان داشتند. کاتبان سومری با ابداع خط میخی تصویری جامعه بشری را از دوران مجهول و تاریک ماقبل تاریخ وارد مرحله تاریخی کردند. آنها با ابداع خط میخی دورهای را آغاز کردند که به عنوان آغاز خطنویسی شهرت دارد.
گرچه پیدایش خط و کتابت نخستین بار در نیمه دوم هزاره چهارم پیش از میلاد، در جنوب بینالنهرین و توسط کاتبان و دبیران سومری محقق شد، اما گسترش و تکامل آن به آغاز هزاره سوم پیش از میلاد برمیگردد. برخی حتی بر این نظرند که خط هیروگلیف مصری، همزمان و برگرفته از خط تصویری سومری به وجود آمدهاست.
سومریان، کهنترین ساکنان شناخته شده جنوب بینالنهرین - قومی متمدن و پیشرفته بودند. آنان از نژاد سامی نبودند و با عنوان ساکنان غیرسامی بینالنهرین از ایشان یاد میکنند. برخی این احتمال را میدهند که از کنار دریا به این منطقه مهاجرت کرده باشند. رد پای آنها از اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد در میانرودان دیده میشود.
علم نجوم، تقسیم ساعت به ۶۰ دقیقه و دقیقه به ۶۰ ثانیه، مسائل هندسی و اوزان، میراثهای گرانبهایی هستند که این قوم برای آشوریها و بابلیها بر جای گذاشتند. سومریها چون پیوندی با همسایگانشان نداشتند از میان رفتند یا جذب اقوام سامی شدند.
خط میخی و خط هیروگلیف علاوه بر تفاوتهای ظاهری، در ابزار و نحوه نوشتن نیز با هم تفاوت داشتند. خط هیروگلیف با قلم نی و مرکب بر روی پاپیروس نگاشته میشد، درحالی که برای نوشتن خطوط میخی نیاز به لوحههای گلی نرمی بود که با قلم چوبی برآن مینگاشتند و سپس لوحه را میپختند. اولین یافتههای نگارشی بشر که به صورت الواح گلین برجای مانده متعلق به تمدنهای بینالنهرین است.
همزمان با پیشرفت خط سعی دیگری نیز به عمل آمد و آن توسعه محل و مواد نوشتن بود. قبل از پیدایی کاغذ از سنگ و فلزات استفاده میکردند و غیر از سنگ و فلزات از پوست درختان و جانوران نیز استفاده میشد، ولی گرانی قیمت این دو پوست موجب شد که در مصرف آن اقتصاد بورزند و نتیجه این صرفهجویی اقتصادی، یکی فشردگی در نوشتن بود و دیگر استفاده از علائم اختصاری و همچنین تراش پوست و استفاده مجدد از آن بود.
خط میخی ایلامی
از خط میخی سومری نخستین خط میخی ایلامی منشعب میشود که برای نگارش زبان ایلامی به کار میرود که جزو زبانهای منفرد است. در واقع کمی بعد از پیدایش خط میخی تصویری سومری و بابلی، ساکنان منطقه شمالی دشت خوزستان و کوهپایههای زاگرس نوع دیگری از خط میخی تصویری را به کار بردند که به خط نیاایلامی (پروتوایلامی) مشهور شد. پروفسور «والتر هینتس» مینویسد:
در ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد وقتی که سومریها خط تصویری را به عنوان بهترین وسیله برای مکاتبات خود اختراع کردند این ابداع به سرعت به همسایگان عیلامی آنها رسید. صرفنظر از اختلاف در جزئیات، تردید نباید کرد که خط تصویری عیلامی بر مبنای سرمشق سومری تدوین شدهاست. این خط به سرعت گسترش یافت و تقریباً همزمان در شمال شرق کاشان (میان تهران و اصفهان) و در شرق دور و جنوب در کرمان ظاهر شد.
خط میخی اکدی
خط میخی اکدی (بابلی) نیز از شاخههای خط سومری است. خط میخی نه تنها در میانرودان که درگستره وسیعی رواج یافت. در آسیای صغیر و میانرودان شمالی و در میان هیتیها، هوریها، اورارتورها، لولوبیها و کاسیها وغیره.
خط میخی هخامنشی
خط میخی کتیبههای فارسی باستان دوره هخامنشی از روی خط میخی بابلی و ایلامی درست شدهاست که نسبت به آنها نشانههای سادهتر و کمتری دارد. خط میخی زبان فارسی را میتوانیم صورت تکامل یافته خطوط میخی دیگر بدانیم که حروف هجایی در آن هستند (یعنی واکه به همراه همخوان). به همین دلیل بسیاری آن را بسیار نزدیک به خطوط هجایی میدانند. این خط از چپ به راست نوشته میشد.
خط هیروگلیف مصری
خط هیروگلیف مصری، در ادامه خط اندیشه نگار، وارد عرصه نگارش شد. گستره انتشار آن بیشتر در مصر و در دست کاهنان بود. یونانیان این نام را بدان بخشیدند که در زبان یونانی به معنی «نوشته نشانههای مقدس» است، آنها، این خط را اعجابآور و پر از رمز و راز پنهانی کاهنان مصر میدانستند.
سابقه خط هیروگلیف را تا هزاره چهارم پیش از میلاد نیز میتوان پیش برد. خط هیروگلیف را بر پاپیروس مینوشتند. پاپیروس از ساقههای فشرده نوعی نی به همین نام به دست میآمد و از اجداد کاغذ است، بهنظر میرسد کلمات paper و papier در زبانهای غربی از این واژه گرفته شدهاند.
مصریان نخستین مصرفکنندگان پاپیروس بودند و نوشتافزار آنها نیز نوعی قلم از نی بود که آن را در مرکب سیاه یا قرمز فرو میبردند. این خط معمولاً افقی و از راست به چپ نوشته میشد و به ندرت از چپ به راست و گاهی نیز از بالا به پایین نوشته میشد. هیروگلیف، خط اندیشه نگار کامل نیست و در آن عناصر صوتی و الفبائی بیشتر وجود دارد. همچنین تصویر انسانها و حیوانات در این خط احتمالاً مربوط به آغاز خط است.
با پیدایش پاپیروس، خط هیروگلیف در مصر تحول مییابد و به سادگی میگراید و خط هیراتیک (دینی، باصلابت) از آن پدید آمد که با بههمریختگی آن نوعی خط تندنویسی به نام خط دموتیک یا خط عامیانه از آن به وجود میآید. مرحله بعدی خط، خط میخی است.
خطوط امروزی
خطوط اصلی امروزی شامل: خط سیریلیک - خط لاتین - خط ارمنی - خط گرجی - خط عربی است.
لاتین
در بیشتر کشورهای جهان بر روی فراوردهها علاوه بر زبان مادری آن کشور تولیده کننده، به زبان انگلیسی نیز توضیحات مربوط به آن فراورده نوشته میشود. از نوشیدنیها تا خوراکیها، از پوشاک تا مواد دارویی، از اسباب بازیها تا لوازم الکترونیکی بیشتر توضیحات شامل زبان انگلیسی نیز میشوند. استفاده از خط و زبان انگلیسی حتی برای نگاشتن واژههای فارسی بر روی مصنوعات و کالاهای ساخت داخل کشور، موضوعی بسیار قابل تأمل است. انگلیسی که خود برگرفته از خط لاتین است، توانسته به علت نفوذ خود در سراسر جهان اکثر انسانهای جهان را با خط لاتین آشنا سازد. بگونهای که از هر ۵ نفر ۳ نفر میتوانند یک متن لاتین را تاحدودی درست تلفظ کنند.
سیریلیک
ارمنی
خط گرجی
خط گرجی مخصوص نوشتن زبان گرجی و دیگر زبانهای کارتولی است و شامل سه الفبای هم ارز است که عبارت اند از: آسُمْتاوْرولی، نوسْخوری و مْخِدْرولی، که امروزه فقط مخدرولی مورد استفاده رسمی و وسیع قرار دارد.
قدیمیترین کتیبهٔ کشف شده از زبان گرجی، نوشته شده به نخستین الفبای گرجی یعنی آسومتاورولی و مربوط به سدهٔ یکم پیش از میلاد مسیح است.
خط عربی
میتوان گفت خط عربی نیز با واسطه خط نبطی از خط آرامی به وجود آمدهاست. خط عربی به اجمال بنابر گفته جرجی زیدان چنین است.
اعراب حجاز مدرکی دال بر خط و سواد داشتن خود ندارند، ولی از اعراب شمال و جنوب حجاز آثار کتابت بسیاری بهدست آمدهاست که معروفترین ایشان، مردمان یمن هستند که با حروف مسند مینوشتند و دیگر نبطیهای شمال، که خطشان نبطی است. مردم حجاز که بر اثر صحرانشینی از کتابت و خط بیبهره ماندند، کمی پیش از اسلام به عراق و شام میرفتند و بهطور عاریت از خط عراقیان و شامیان استفاده میکردند و وقتی به حجاز میآمدند، عربی خود را با حروف نبطی یا سریانی و عبرانی مینوشتند.
خط سریانی و نبطی بعد از فتوحات اسلام نیز میان اعراب باقی ماند. خط کوفی در کوفه و حیره سریانی و خط نسخ، در مکه و مدینه از خط نبطی اقتباس شدهاند.
گونهای از خط نسخ برای نوشتن آثار زبان خوارزمی که یکی از زبانهای ایرانی شرقی است به کار رفتهاست.
ایرانیان نیز در سدههای نخستین پس از اسلام با افزودن حروف فارسی به الفبای عربی، خط فارسی را بر مبنای نسخ پایهگذاری کردند و سپس خط نستعلیق و خط شکسته و دیگر خطوط ایرانی ابداع شد.
مورخان دربارهٔ شهری که خط از آنجا به حجاز آمده، اختلاف نظر دارند و به قول مشهور خط سریانی از شهر قدیمی انبار به حجاز آمدهاست. برخی نیز میگویند مردی به نام بشر بن عبدالملک کندی برادر اکیدر بن عبدالملک فرمانروای دومةالجندل، آن خط را در شهر انبار آموخت و از آنجا به مکه آمده صهباء دختر حرب بن امیه، یعنی خواهر ابوسفیان (پدر معاویه) را به زنی گرفت و عدهای از مردم قریش نوشتن خط سریانی را از بشر بن عبدالملک آموختند.
هنگامی که اسلام پدید آمد، بسیاری از قریش که در مکه بودند، خواندن و نوشتن میدانستند تا آنجا که پارهای گمان کردند حرب بن امیه اول کسی بود که خط سریانی را به حجاز آورد.
بدین ترتیب، پس از آمدن اسلام، عربهای حجاز با نوشتن آشنا بودند، ولی عده کمی از آنها نوشتن میدانستند که برخی از آنان، از بزرگان صحابه شدند. علی بن ابیطالب، عمربن خطاب و طلحة بن عبیداللّه از این گروه بودند. پس از اسلام، تاریخ خط عربی را میتوان کاملاً وابسته به کتابت قرآن دانست. در زمان خلفا و پس از آن در زمان بنی امیه، قرآن را به خط کوفی مینوشتند و مشهورترین قرآننویس بنی امیه، مردی بود به نام قطبه که بسیار خوشخط بود. او خط کوفی را با چهار قلم مینگاشت.
در اوائل حکومت عباسیان، خطاط دیگری به نام ضحاک بن عجلان بود که چند قلم بر چهار خط قطبه افزود و پس از او اسحاق بن حماد و دیگران نیز چیزهایی اضافه کردند تا آنکه در اوایل دولت عباسی دوازده قلم خط بشرح زیر معمول بود:
۱- قلم جلیل ۲- قلم سجلات ۳- قلم دیباج ۴- قلم اسطور مار کبیر ۵- ثلاثین ۶- قلم زنبد ۷- قلم مفتح ۸- قلم حرم ۹- قلم مد مرآت ۱۰- قلم عمود ۱۱- قلم قصص ۱۲- قلم حرفاج.
در زمان مأمون نویسندگی اهمیت پیدا کرد و نویسندگان در نیکو ساختن خط به مسابقه پرداختند و چندین قلم دیگر به نام قلم مرصع، قلم نساخ، قلم رقاع، قلم غبارالحلیه، قلم ریاسی پدید آمدند. در نتیجه، خط کوفی به بیست شکل درآمد.
اما خط نبطی یا نسخ، بهمان شکل سابق در میان مردم و برای تحریرات غیررسمی معمول بود تا آنکه ابن مقله (م ۳۲۸ ه.ق) خطاط مشهور با نبوغ خود خط نسخ را به صورت نیکویی درآورد و آن را جزو خطوط رسمی دولتی قرار داد و خطی که امروز معمول است، همان خط اصلی ابن مقله میباشد. او خطوط ششگانه (اقلام ستّه) شامل ثلث، نسخ، محقق، توقیع، رقاع و ریحان را وضع نمود. این اقلام به خطوط اصول نیز مشهورند.
برخی میگویند، ابن مقله خط نسخ را از خط کوفی استخراج کردهاست، ولی واقع آنست که خط کوفی و نبطی هر دو از اوایل اسلام معمول بوده و چنانکه گفته شد، کوفی را برای کتابت قرآن و امثال آن بکار میبردند و نبطی در مکاتبات رسمی استعمال میشد. با اصلاحاتی که ابن مقله در خط نسخ نمود، آن را برای نوشتن قرآن شایسته و مناسب ساخت.
در نمایشگاه خط قدیمی عربی در کتابخانه سلطنتی سابق، قباله نکاحی موجود بود که به تاریخ ۲۶۴ ه.ق روی پوست درازاندامی تحریر شده بود و صورت عقدنامه را به خط کوفی مرتبی نوشته بودند و گواهان با خط نسخ بسیار مغشوش زیر عقدنامه را امضاء کرده بودند و همین دلیل است که ابن مقله در خط نسخ اصلاحاتی نمود، بقسمی که برای تحریر مصحف قرآن شایسته شد.
به مرور زمان، خط نسخ نیز فروعی پیدا کرد. در قرن هفتم یاقوت مستعصمی در مورد اقلام خط، ابتکاراتی بخرج داد و مخصوصاً ثلث را به زیباترین شکل درآورد در واقع این خطوط توسط وی ظهور کرد؛ و بهطور کلی دو خط نسخ و کوفی در کتابت عربی معمول گشت. این دو خط ریشه تمام خطهای اسلامی هستند. خط محقق از کوفی استخراج شد و نزدیکترین خط به کوفی است. محقق را پدر خطوط و ثلث را مادر خطوط مینامند.
همینطور خطاطان بسیاری به وجود آمدند و کتابها و رسالههایی دربارهٔ خط و خطاطی پرداختند.
بیشترین دبیرههای مورداستفاده
دبیرههایی که امروزه مورد استفادهٔ مردم جهان، قرار دارند، عبارتند از:
لاتین: Latin (هفتاد درصد جمعیت جهان)
سیریلیک: Кириллица
یونانی: Ελληνικά
گرجی: ქართული (شامل آسومتاورولی، نوسخوری و مخدرولی)
ارمنی: Հայերեն
چینی: 汉字
کانا (ژاپنی): 仮名 (شامل کانجی، هیراگانا و کاتاکانا)
هانگول (کرهای): 한글
عربی: العربیة
عبری: עברית
برهمایی (هندی): हिन्दी
گعز (اتیوپیایی): ግዕዝ
تهانا: ތާނަ
کانادایی
سایر خطوط
خط آرامی
یکی دیگر از فرزندان خط فنیقی خط آرامی است که به سرعت در خاورمیانه پخش شد. آرامیها اقوامی بودند که از صحرای شمالی عربستان به سوی خاورمیانه مهاجرت کردند و در بینالنهرین مستقر شدند. دراوایل هزاره اول پیش از میلاد، حکومتهایی برای خود برپا کردند ولی به زودی مقهور و خراجگزار آشوریها گشتند. اما از آنجا که بازرگانان موفقی بودند نفوذ ریشه داری در منطقه کردند و محل استقرار خود را در بابل و نینوا قرار دادند و بر جمعیتشان نیز افزوده شد و زبان این قوم زمانی دراز در این منطقه ماندگار شد و مهمتر این که بر مبنای الفبای فنیقی، خط آرامی به وجود آمد که به سرعت رواج یافت و تبدیل به خط بینالمللی منطقه شد و زبان آرامی نیز که چندان دور از زبانهای سامی آن نواحی نبود، تبدیل به زبان ارتباطی خاورمیانه گشت.
ملک الشعرای بهار در سبکشناسی مینویسد:
اصل خط آرامی که از کجا شاخه گرفتهاست درست محقق نیست، برخی تصور کردهاند که خط مذکور از روی خط هیروگلیف مصر تقلید شدهاست زیرا هر چند خط نامبرده خط الفبایی است معذلک حروفی در آن خط هست که حاکی از صورتی است که خود آن حرف هم به معنی همان صورت است مانند الف «عَلفّیا» به معنی «گاو» که در اصل به شکل سر گاو بوده و بعد که از حال نگاری به حال صوتی افتاده صدای «آو» یافته و بعد حرف الف و صدای «اَ اِ اُ» پیدا کردهاست. دیگر «ب» که نام او «بیت» است و در اصل به صورت خانهٔ مسقف بودهاست. همچنین «جیم» که نامش «گمیل» است و در اصل صورت جَمل (شتر) بوده و «طِطْ» که نام و صورت افعی است و «عین» که به شکل چشم است و «لامد» که به شکل عصا است و «هی» که به صورت شبکهاست و غیره… و گروهی گویند که خط آرامی از مخترعات یکی از ملل سامی است و جمعی آن را ماْخوذ از خط فنیقی دانند. چنانکه گذشت و جماعتی گویند خط فنیقی از خط آرامی اخذ شدهاست زیرا خط آرامی از دو هزار سال قبل از میلاد وجود داشتهاست.
پدید آمدن دولت هخامنشی که سرزمینی گسترده از ماوراءالنهر تا بینالنهرین را در برمیگرفت و نیاز به یک زبان واحد داشت، بر گسترش خط و زبان آرامی در این امپراتوری افزود.
خط میخی برای نقر و نقش کتیبه به کار میرفتهاست و از برای نامهها و دیگر نیازمندیهای عمومی مناسب نبودهاست از این رو خط ساده و الفبائی «آرامی» که از عهد کلدانیان در آسیای صغیر معروف بود به تدریج اهمیت پیدا کرد. ابتدا به مناسبت سهولت هر جا به خط میخی چیزی نوشته میشد نام صاحب خط یا اگر آن چیز ظرف سفالی یا جنس دیگری بود نام خریدار یا فروشنده را در کنار آن به خط آرامی مینوشتند، ولی بعدها وسعتِ استعمال این خط به جایی رسید که در تمام قلمرو ایران، عراق، آسیای صغیر و مصر عمومیت یافت و مکتوبات حکام، پادشاهان، روابط ملل، روزنامههای دولتی، فرمانها و نوشتههای عادی همه با خط آرامی انجام میگرفت. ترقی روزافزون این خط با حمایت و تقویت شهنشاهان هخامنشی حاصل آمد که در شاهنشاهی خود متعرض آئین، رسمها، خط و زبان ملل تابعه نمیشدند.
خط و زبان آرامی در دولت هخامنشی تبدیل به زبان دیوانی شد و دبیران آرامینژاد و آرامیزبان در دستگاههای دیوانی ایالتهای مختلف سرزمین هخامنشی به خدمت مشغول شدند و زبان و خط آرامی با عنوان «آرامی رسمی» یا «آرامی امپراتوری» پا به پای زبان فارسی باستان و خط میخی که تنها در کتیبههای هخامنشی به کار میرفت، در ارسال مراسلات به کار گرفته شد. بدین صورت که هرگاه نامهای به ایالتی نوشته میشد، دبیر آرامیزبان آن را به زبان و الفبای آرامی مینوشت و نامه به ایالتهای دیگر فرستاده میشد و در آنجا دبیرهایی از همین نوع، آن را به زبان آن ایالت برمیگرداندند و برمیخواندند.
خط سریانی
زبانهای سریانی یکی از زبانهای گروه شرقی زبان آرامی است که در دوران گذشته زبان علم بود. بسیاری از آثار علمی یونانی و پهلوی و عبری به این زبان برگردانده شدهاست. خط سریانی از فرزندان خط آرامی بهشمار میآید.
سریانیهای مقیم عراق خط خود را با چند قلم مینوشتند که از آن جمله، خط مشهور به سطرنجیلی مخصوص کتابت تورات و انجیل بودهاست. عربها در قرن اول پس از اسلام این خط (سطرنجیلی) را از سریانی اقتباس کردند و یکی از وسائل پیشرفت آنان همین خط بودهاست. بعدها خط کوفی از همان خط پدید آمد و هر دو خط از هر جهت بهم شبیه نیستند.
خط سغدی
نوشتههایی که به زبان سغدی، یکی از زبانهای شرقی ایران به دست ما رسیدهاست با خطهای سغدی مانوی، سغدی مسیحی و سغدی بودایی نوشته شدهاست که خط اخیر در حقیقت خط سغدی را نشان میدهد. این خط نیز از فرزندان شاخه دیگر آرامی است.
خط اورخون
خط اورخون خطی است که پیش از اسلام در دوره حکومت گؤکترکان برای نگارش زبان ترکی کهن مورد استفاده قرار میگرفتهاست.
خط نبطی
نبطیان قومی از نژاد عرب بودند که در نبطیه زندگی میکردند، از حدود ۱۵۰ سال پیش از میلاد گونهای از خط و زبان آرامی درمیان ایشان رایج بود، از این خط، خطی موسوم به خط سینایی نو به وجود آمد که از سده اول پیش از میلاد تا سده چهارم میلادی در شبه جزیره سینا رواج داشت.
خط کوفی
خط کوفی از سریانی پدید آمدهاست و به خط کتابت اولیه قرآن مشهور است. این شبهه که در زمان کتابت وحی، خطی به نام کوفی وجود نداشته، چندان بیدلیل نیست، چراکه خط کوفی در ابتدا به خط حیری مشهور بود و بعدها که مسلمانان کوفه را در زمان عمر خلیفه دوم، نزدیک شهر حیره و انبار بنا نمودند، این خط نام کوفی گرفت.
در روایتی از ابنعباس نقل شدهاست که: «مردم انبار از مردم حیره خط آموختهاند، و یکی از آنها خط را به عبدالله بن جدعان و او به حرب بن امیه آموخته و خط حجازی قریشیان از این راه پدید آمده.»
عربها در سفرهای بازرگانی که بشام میرفتند خط نبطی را از مردم حوران و خط حیری (کوفی) را از عراق آوردهاند و همانطور که تورات به خط «سطرنجیلی» تحریر مییافت، آنها نیز قرآن را با خط کوفی نوشتند. در خط کوفی و خط سطرنجیلی چنین رسم است که اگر الف ممدود در وسط کلمه واقع میشد، در کتابت از قلم میافتاد. چنانکه در اوایل اسلام، مخصوصاً در تحریر قرآن این قاعده کاملاً مراعات میشد و به جای «کِتاب» مینوشتند «کِتب»، یا به جای «ظالمین»، «ظلمین» مینوشتند.
جستارهای وابسته
انواع خط
نشانههای نوشتاری
خط در ایران
پانویس
منابع
گگوچادزه، لیلا. دستور زبان گرجی برای فارسی زبانان. ترجمه فردین کمایی. رشت: دانشگاه گیلان، ۱۳۸۲.
در نگارش این مقاله از دو منبع (۱) و (۲) بیشترین استفاده شدهاست. همچنین سعی شدهاست بعضی منابع اولیه این دو منبع به صورت پانویس در مقاله منعکس گردند.
۱- لغتنامه دهخدا؛ مدخل خط، تاریخ خط
کتاب «تاریخ ایران باستان»؛ مشیرالدوله
رساله «تاریخ خط و نقاشی» نسخه خطی کتابخانه ملی ایران به شماره ۶۱۹۷رف
کتاب «خط و تحول آن در شرق باستان» نوشته علی سامی
کتاب «خط معمول در دنیا و میزان تکامل خط فارسی» تألیف حسین رضاعی
مقاله خط در دائرةالمعارف اسلامی متن فرانسوی چ ۱۹۲۷ ج ۲ ص ۹۸۵
«تذکرةالخطاطین» نسخه خطی کتابخانه ملی به شماره ۶۰۳ رف
«رساله خط» حاج میرزا لطفعلی بن احمد مانی تبریزی لایق آبادی
«رساله خط» تألیف محمد آقاشاه تخستکی مدیر روزنامه شرح روس
«تذکرةالخطاطین» محمود بن حاج نجف بروجردی
«تذکرةالخطاطین» میرزای سنگلاخ
۲-
ناتل خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، جلد اول، چاپ دوم، ۱۳۶۶، ص ۱۳۴.
گاور، البرئتن، تاریخ خط، ترجمه عباس مخبر و دکتر کوروش صفوی، تهران، ۱۳۶۷، ص ۱۳۳ به بعد.
آموزگار، ژاله، تفضلی، احمد، زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن، انتشارات معین، چاپ سوم ۱۳۸۰، ص ۴۴ تا ۵۴.
آموزگار، ژاله، «گزارشی از پازند»، مجله دانشکده ادبیات تهران، سال بیست وسوم، شماره چهارم۱۳۵۵، ص ۱۴ تا ۱۹.
ابوالقاسمی، محسن، تاریخ زبان فارسی، انتشارات سمت، ۱۳۷۳، ص ۱۵۴
قریب، بدرالزمان، فرهنگ سعدی تهران ۱۳۷۴ص ۲۴ تا ۲۹.
ابوالقاسمی، تاریخ زبان فارسی، ص ۱۵۵.
The Alphabets of Europe
Taffazzoli, A. ”Dabire, Encyclopaedia Iranica IV, ۵٬۱۹۹۳٬۵۴۰–۴۱
تایپوگرافی
خط
سامانههای نوشتاری
نوشتن |
6711 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B1%DA%AF%D8%B3 | نرگس | سردهٔ نرگس گیاهی از خانواده نرگسیان (Amaryllidaceae) و راسته مارچوبگان و گیاهی دائمی و پیازدار است. پیازهای آن درشت و دارای ورقههای فلسی و یا مطبق است. به عبارت دیگر پیاز آن میتواند چندین سال متوالی گل دهد و گل آن همه ساله درشت تر شود. گلهای نرگس به رنگ سفید، زرد، نارنجی کم رنگ و پُر رنگ هستند. برگهای این گیاه از بن ریشه به صورت صاف یا شیاردار بیرون میآیند و در طول ساقه قرار میگیرند. نرگسها به اندازههای مختلف یافت میشوند از گلهای ۵ اینچی روی ساقه های ۲ فوتی گرفته تا گلهای ۵/۰ اینچی روی ساقه ۲ اینچی.
نرگسها از میان خانواده تمام گلها نگهداری ساده تری دارند و برای افراد مبتدی در باغبانی ایدئال هستند.
پیاز و برگها حاوی کریستالهای سمی هستند که فقط حشرات اصلی میتوانند بدون آسیب رساندن به گل از آن مصرف کنند هر چند ممکن است جانوران آنها را از زیر خاک بیرون بیاورند. گل و ساقه این گیاه سمی نیست و فقط پیاز این گیاه بسیار زهرآگین است. نوع زرد رنگ آن از نوع سفید رنگش سمی تر است. سقراط این گیاه را به دلیل سمی بودن «گردنبند خدایان دوزخ» مینامید.
ردهبندی انواع نرگس
ردهبندی یک گونه کشت شده (قابل کشت) نرگس بر پایه توصیف و سنجش یا از یک ردهبندی ارائه شده توسط فردی که گونهها را به ثبت میرساند، پایهگذاری شدهاست.
کد رنگهای استفاده شده برای توصیف رنگ نرگسها به قرار زیر است:
W- سفید (سفید گونه)
G- سبز
Y- زرد
P – صورتی
O- نارنجی
R- قرمز
در توصیف گل نرگس هر نرگس را به دو بخش تقسیم میکنیم
گلبرگها
تاج گل
رویشگاههای طبیعی در ایران
نرگس دو نوع است. یک نوع آن تاج بزرگی دارد و تک گل است و نوع دیگر تاج کوچک و گلهایش به صورت خوشهای هستند. بیشتر نرگسهای ایرانی از دسته دوم هستند . معروفترین نوع گل نرگس در ایران، گل نرگس شهلا در کازرون نام دارد که به اشتباه به گل نرگس شیرازی معروف شده است.همچنان که در نامه ای از پادشاهان قاجار یافت شده که در شیراز با نامه نگاری به شهر کازرون از آنها می خواهد که بهصورت فوری پیاز گل نرگس را به شیراز منتقل کنند
در روایتی ضعیف میرزا لطفعلی صدرالافاضل نصیری امینی در زمان احمد شاه ،برای اولین بار پیاز این گل را وارد ایران کرد و در منطقه شیراز و اطراف آن شروع به کاشت و پرورش این گل کردند که با توجه به نامه یافت شده از کازرون مشخص می شود که این روایت ضعیف بوده و گل نرگس در ایران و مناطق کازرون وجود داشته است
مقام اول کشت گل نرگس در ایران را منطقه «جره و بالاده» کازرون دارد. گل نرگس در دیگر نقاط کشور مثل بهبهان (استان خوزستان)، خَفر (استان فارس) و خراسان جنوبی هم یافت میشود، این در حالی است که در برخی نواحی ایران گیاه نرگس به صورت خودرو وجود دارد.
در استان خراسان جنوبی به ویژه در روستای پیرحاجات در شهرستان طبس؛ نرگس به صورت گسترده ای کِشت میگردد.
بخش اعظم نرگسزارهای استان فارس در منطقه «جره»، «بلبلک»، «سرمشهد»، «فامور»شهرستان کازرون قرار دارند که گونههای متعددی را تولید میکنند. در این نرگسزارها چهار نوع گل نرگس شناسایی شده که نرگس «شهلا» وسعت بیشتری از مناطق تحت کشت را به خود اختصاص دادهاست. از انواع دیگر آن هم میتوان به «پُرپر یا شصت پر»، «پنجه گربهای» و «مسکین» اشاره کرد.
گل نرگس به جهت داشتن زیبایی و بوی ویژه مشهور است بطوریکه در سال ۱۹۹۲ میلادی در جشنواره گل هلند رتبه نخست را به خود اختصاص داد. اما در ایران به علت نبود آگاهی و عدم تبلیغ کافی از این گیاه و خاستگاه آن، اطلاعات کافی منتشر نشدهاست و با وجود همه مزیتهایی که گل نرگس دارد تاکنون این گل، سهم ناچیزی از گردشگری گل را به خود اختصاص داده است.
این گیاه پیازدار با ارتفاع بین ۳۰ تا ۴۵ سانتیمتر و با گلهای ۳ تا ۸ تایی در فصل زمستان به گل مینشیند حدود گلدهی نرگسهای بالاده ۴۵ روز یعنی از اوایل دی ماه تا اواسط بهمن ماه است.
پرورش گل نرگس
ماههای مرداد و شهریور بهترین زمان برای کشت نرگس هستند، تا ریشهها قبل از شروع زمستان قابلیت رشد را پیدا کنند. اگر چه پیازها باید تا ماه مهر کشت شوند، ولی تا آبان ماه قابل کشت هستند.
برای کشت، آنها را بهطور مجزا با فاصلههای ۱۵ سانتیمتر در یک خاک با زهکشی خوب و مناسب کشت کنید؛ به طوری که حدود ۱۰ سانتیمتر خاک روی پیازها باشد. مقداری کود معمولی را با خاک مخلوط کنید و در زیر محل کاشت بریزید و اگر خاک، رسی و سنگین است، مقداری شن با آن مخلوط کنید تا به زهکشی خاک کمک کند. پیازها را در زمینی که از آب اشباع است، نکارید.
نرگسها برای گلدهی سال بعد، نیاز به انرژی سرازیر شده از ساقه و برگ به پیازها دارند. به همین دلیل برگها را از محل طوقه قطع نکنید؛ چون این کار باعث میشود آنها ضعیف شوند. هنگامی که ۶ هفته سپری شد، بعد از گلدهی میتوانید برگها را قطع کنید؛ چون تأثیری بر گلدهی سال بعد ندارد. بعد از پژمرده شدن گلها، آنها را از بخش زیرین و پشت تخمدان قطع کنید. هر پیازی را که در ساقه و برگ آن نشانی از بیماری است، خارج کرده و آن را بسوزانید.
پس از گلدهی گیاه را هفتهای یک بار آبیاری و به وسیله کودهای غنی از پتاس تغذیه کنید، تا هنگامی که برگها زرد شوند. تعداد زیادی از نرگسها، خیلی خوب بهطور طبیعی سبز شده و نیاز به جابجایی ندارند. اگر شما باغ کوچکی دارید و دستههای نرگس خیلی زیاد و بزرگ شدهاند، میتوانید آنها را خارج کرده و تقسیم کنید. پیازهای خارج شده را در مکانی خنک، تاریک و با تهویه مناسب تا زمان کشت بعدی ذخیره کنید. قبل از انبار کردن و نیز قبل از کشت دوباره، تمام پیازهایی را که هنگام لمس کردن حس میکنید، نرم هستند یا حالت اسفنجی پیدا کردهاند، جدا کرده و بسوزانید.
این گل بومی در جنوب اروپا، شمال آفریقا و همچنین مدیترانه غربی مخصوصاً شبه جزیره ایبری هم وجود دارد. این گیاه را به ۱۳ بخش طبقهبندی کردهاند که میتوانید انواع گلهای نرگس را در این تصویر مشاهده فرمایید.
پیازهای کشت شده در گلدان (برای ۱۶ الی ۲۰ هفته) باید حداقل در عمق ۵ تا ۱۰ سانتیمتری کاشته شوند که این بستگی به شرایط آب و هوایی منطقه دارد.
بهترین گونهها برای پرورش بستگی به مکانی دارد که میخواهید کشت کنید. اگر محیط بزرگی از زمین سبز دارید که میخواهید در آنجا نرگسها را کشت کنید، نوع نرگس نم بهترین نتیجه را دارد. گونههای مختلف را در یک بخش با هم مخلوط نکنید؛ زیرا محصول این نوع کشت، نتیجه خوبی ندارد.
برای حاشیه و کنارههای کوچک باغهای سنگی بهتر است از انواع کوچکتر برای پرورش مانند دو به دو یا پرتاب شعله استفاده شود.
در طول زمان پرورش، حداقل دو بار به وسیله قارچکش شاخ و برگ نرگسها را سمپاشی کنید.
گلهای نرگس دو دسته هستند: گل نرگس واقعی و نرگس دروغین که نرگس دروغین، بدون بو است نوع طبیعی آن بسیار معطر و مقاوم در مقابل سرما و از بهترین نوع آن نرگس شهلا است.
عرضه این گل در بستههایی که در فروشگاههای گل و دستفروشان حاشیه خیابان ارائه میشود نوید در راه بودن بهار را میدهد.
دستورالعملها
در زمان مناسبی در فصل پاییز پیاز نرگس را بخرید. هرچه پیاز آن بزرگتر باشد گل شما بزرگتر خواهد شد. پیازهایی که هیچگونه بریدگی، خراش یا دندانه ندارند را انتخاب کنید. پیاز باید ریشه داشته باشد، اما نباید از بالای آن ساقه سبز شده باشد. اگر پیاز فوراً کاشته نشود میتواند در یخچال نگهداری شود.
یک گلدان انتخاب کنید. کسانی که پیاز را جداگانه خریداری میکنند باید گلدان مناسبی را برگزینند. گلدان باید سنگین باشد زیرا زمانی که گیاه شکوفه بدهد، بالای آن سنگین شده و میتواند یک گلدان سبک را واژگون کند. پیاز نرگس باید به خوبی بتواند خشک شود، بنابراین نیاز به حداقل یک سوراخ در کف گلدان برای تخلیهٔ آب هست. سایز گلدان مهم است. برای کاشت یک پیاز، گلدان باید حداقل ۱۸ سانتیمتر عمق داشته و عرض آن حداقل ۵ سانتیمتر از پهنترین قسمت پیاز بزرگتر باشد.
مقداری آب ولرم در یک کاسه ریخته و ریشهٔ پیاز را به مدت ۲ ساعت در آن غوطهور کنید. همهٔ پیاز را داخل آب قرار ندهید، تنها قسمت انتهایی آن کافی است. این کار پیامی را به پیاز میرساند که وقت رشد کردن است. این کار را قبل از کاشت در گلدان انجام دهید.
گلدان را تا نیمه با خاک گلدان پر کنید. پیاز را با ریشه در زیر خاک قرار دهید. اطراف پیاز را با خاک پر کرده و خاک را دور آن محکم کنید. یک سوم از قسمت بالای پیاز را بیرون از خاک بگذارید. پیاز را به خوبی آب بدهید. گلدان را در جایی گرم در زیر نور مستقیم خورشید قرار دهید. نور خورشید باعث فعال شدن پیاز میشود. تا زمانی که ساقه شروع به رشد کند به آن آب ندهید. این ممکن است ۲ یا ۳ هفته یا بیشتر طول بکشد.
بعد از شروع رشد ساقه، هر زمان که حس کردید خاک خشک است به آن آب بدهید. هر دو هفته با دادن محلول آب و کود گیاهان خانگی به گیاه آن را تقویت کنید. گیاه را بچرخانید تا ساقهٔ آن صاف قرارگرفته و اگر گیاه در حال خم شدن بود یک چوب بامبو در کنار آن قرار دهید.
نکات و هشدارها
یک گلدان سفالی بهترین گزینه برای کاشت پیاز نرگس است. این گلدان را میتوانید با پیچیدن فویلهای گل یا پارچه در اطرافش تزیین کنید. زمانی که گیاه شکوفه زد آن را از زیر نور مستقیم بردارید. این کار زمان شکوفه دادن را طولانیتر میکند.
پیاز نرگس را در یخچالی که در آن سیب دارید قرار ندهید. اگر این دو در مجاورت هم قرار داده شوند، سبب میشود پیاز بیبار شده و شکوفه ندهد. در حین کاشت، همهٔ پیاز را با خاک نپوشانید. بالای آن اگر پوشانده شود فاسد خواهد شد. پیازهای کاشته شده را در محل سرد قرار ندهید. این کار رشد را کم کرده یا کاملاً مانع رشد میشود. این گیاه برای رشد به دمای ۲۱ درجهٔ سانتیگراد یا بیشتر نیاز دارد.
گونهها
گل نرگس وحشی Narcissus jonquilla
نرگس Narcissus tazetta
نرگس دروغین Narcissus pseudonarcissus
Narcissus abilioi
Narcissus abscissus
Narcissus albicans
Narcissus albimarginatus
Narcissus alejandrei
Narcissus alentejanus
Narcissus alleniae
Narcissus aloysii-villarii
Narcissus andorranus
Narcissus arundanus
Narcissus assoanus
Narcissus asturiensis
Narcissus atlanticus
Narcissus bakeri
Narcissus boutignyanus
Narcissus brevitubulosus
Narcissus broussonetii
Narcissus bulbocodium
Narcissus buxtonii
Narcissus calcicola
Narcissus cantabricus
Narcissus caramulensis
Narcissus cardonae
Narcissus carpetanus
Narcissus carringtonii
Narcissus cavanillesii
Narcissus cazorlanus
Narcissus cernuus
Narcissus chevassutii
Narcissus christianssenii
Narcissus compressus
Narcissus confinalensis
Narcissus confusus
Narcissus cuatrecasasii
Narcissus cyclamineus
Narcissus dordae
Narcissus dubius
Narcissus elegans
Narcissus felineri
Narcissus flavus
Narcissus foliosus
Narcissus fosteri
Narcissus gaditanus
Narcissus georgemawii
Narcissus gigas
Narcissus gredensis
Narcissus hannibalis
Narcissus hedraeanthus
Narcissus hesperidis
Narcissus hispanicus
Narcissus incomparabilis
Narcissus incurvicervicus
Narcissus infundibulum
Narcissus jacetanus
Narcissus javieri
Narcissus jeanmonodii
Narcissus libarensis
Narcissus litigiosus
Narcissus lusitanicus
Narcissus maginae
Narcissus magnenii
Narcissus magni-abilii
Narcissus martinoae
Narcissus medioluteus
Narcissus moleroi
Narcissus montserratii
Narcissus munozii-garmendiae
Narcissus nevadensis
Narcissus nivalis
Narcissus nutans
Narcissus obesus
Narcissus obsoletus
Narcissus odorus
Narcissus paivae
Narcissus papyraceus
Narcissus perangustus
Narcissus perezlarae
Narcissus piifontianus
Narcissus poculiformis
Narcissus poeticus
Narcissus ponsii-sorollae
Narcissus pravianoi
Narcissus primigenius
Narcissus pugsleyi
Narcissus pujolii
Narcissus rafaelii
Narcissus rogendorfii
Narcissus romieuxii
Narcissus romoi
Narcissus rupicola
Narcissus rupidulus
Narcissus scaberulus
Narcissus serotinus
Narcissus somedanus
Narcissus supramontanus
Narcissus susannae
Narcissus taitii
Narcissus tenuior
Narcissus tingitanus
Narcissus tortifolius
Narcissus triandrus
Narcissus tuckeri
Narcissus viridiflorus
Narcissus xaverii
ادبیات
در ادبیات فارسی از گل نرگس به عنوان «چشم» یا «چشم زیبا» تحت عناوینی همچون «چشم نرگس» یاد شده است.
نگارخانه
منابع
وبگاه ترنج (برداشت آزاد با ذکر منبع)
مآخذ:
وبگاه انجمن نرگس آمریکا
وبگاه انجمن نرگس انگلیس
نرگس
باغبانی
سردههای نرگسیان
سوغات سمنان
گلها
گیاهان باغی
گیاهان پیازدار
گیاهان چندساله
گیاهان دارویی
گیاهان سمی
نمادهای ملی ولز
نمادهای هادس |
6716 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%84%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%DB%8C%20%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7 | ایالتهای جنوبی آمریکا | ایالتهای جنوبی اصطلاحی است تاریخی، و نه جغرافیایی، و به چند ایالت آمریکا، که در جنوب ایالتهای اولیه قرار دارند گفته میشود. به این ایالتها در زبان عوام «جنوب» و «دیکسی» نیز گفته میشود.
مهاجران اولیه جنوب نیز، مانند نیو انگلند، پروتستانهای انگلیسی بودند. شمار زیادی از پروتستانهای فرانسوی نیز به ایالات کارولینای جنوبی و لوئیزیانا مهاجرت کردند. بسیاری از فرماندهان جنگهای استقلال آمریکا از جنوب بودند و ۴ رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا از ۵ رئیسجمهور اول آمریکا نیز از ایالت ویرجینیا بودند.
ایالتهای جنوبی بر خلاف طبیعت کوهستانی نیوانگلند و درههای حاصلخیز ایالات ساحلی اقیانوس اطلس، بیشتر بر پایه مزارع خانوادگی اداره میشدند. در این ایالات، مزارع بزرگ کشاورزی و زراعی مانند مزارع پنبه و تنباکو – که محصولات آنها به ایالات شمالی و کشورهای آن سوی اقیانوس اطلس صادر میشد- وجود داشت که اداره آنها نیازمند نیروی کار فراوانی بود. برای برآورده ساختن نیاز گسترده به کارگر، صاحبان مزارع جنوب، به بردههای سیاهپوست نیاز داشتند. اما با اعلام قانون الغای برده داری، جنوبیها با مشکل بزرگی روبرو شدند، به همین علت ۱۱ ایالت جنوبی در سال ۱۸۶۱ با تشکیل کنفدراسیون کشورهای آمریکا، تصمیم به جدایی از ایالات متحده آمریکا و تشکیل یک کشور جدید گرفتند. از نظر ایالات شمالی، برده داری امری غیراخلاقی و غیرانسانی بود، اما از نظر ایالات جنوبی، برده داری، تنها روش ممکن برای ادامه حیات زندگیشان بود. جدایی ایالات جنوبی از آمریکا، منجر به جنگ داخلی آمریکا شد که در نهایت، این جنگها با شکست ایالات جنوبی پایان یافت و برده داری برای همیشه به پایان رسید. سالها طول کشید تا صدمات و ویرانیهای به جا مانده از این جنگ، التیام یابد.
اما با گذشت زمان، جنوب به تدریج تلخیهای گذشته را از یاد بردهاست و در نیمه دوم قرن بیستم، ایالتهای جنوبی، غرور و سربلندی گذشته را تحت لوای «جنوب جدید» به دست آوردند. نفوذ جنوبیها در صحنه سیاسی آمریکا غیرقابل انکار میباشد؛ از سال ۱۹۷۶ تا کنون، تنها رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا که از ایالتهای جنوبی نبودهاست، رونالد ریگان میباشد. جیمی کارتر اهل جورجیا، بیل کلینتون اهل آرکانسا، و جرج بوش فرماندار تگزاس بود (اما تگزاس بیشتر گاهی جزو ایالات جنوب غربی آمریکا محسوب میشود). ایالات جنوبی همچنین میزبان رویدادها و اتفاقات مهم بینالمللی نیز میباشند، مانند فستیوال سالانه اسپولتو درشهر چارلستون واقع در کارولینای جنوبی و المپیک تابستانی ۱۹۹۶ در آتلانتای جورجیا.
امروزه جنوب با کارخانهها، بانکها و سیستم حمل و نقل پیشرفته اش، تبدیل به یک منطقه بسیار ثروتمند و مدرن شدهاست. در سرتاسر ایالات جنوبی، آسمان خراشهای متعدد و بلندی به چشم میخورند و به خاطر آب و هوای معتدل و مناسب این ایالات، توریستها و افراد بازنشسته زیادی از تمامی ایالات آمریکا و کشور کانادا به جنوب میآیند. این توریستها، اعم از این که بازنشسته باشند یا صرفاً برای تفریح و تعطیلات به این مناطق آمده باشند، در این ایالات آفتابی، مجموعهای از فرصتهای شغلی مناسب و حال و هوای سنتی این ایالات استفاده میکنند.
از نطر ادبی و فرهنگی نیز ایالات جنوبی، خصوصاً در قرن بیستم، بسیار مهم و تأثیرگذار میباشد. نویسندگانی چون ویلیام فاکنر با رمانهایش دربارهٔ زندگی در میسیسیپی، تنسی ویلیامز با نمایشنامههایش و فلانری اکانر با داستانهای کوتاهش، تنها شماری از مشاهیر ادبی جنوب بهشمار میروند.
جغرافیا
جنوب یک منطقه هواشناسی متنوع با مناطق آب و هوایی متعدد، از جمله معتدل، نیمه گرمسیری، گرمسیری و خشک است - اگرچه جنوب بهطور کلی به گرم و مرطوب، با تابستانهای طولانی و زمستانهای کوتاه و معتدل شهرت دارد. بیشتر مناطق جنوبی - به جز مناطق مرتفع تر و مناطق نزدیک به غرب، جنوب و برخی از حاشیههای شمالی - در منطقه آب و هوای نیمه گرمسیری مرطوب قرار دارند. محصولات به راحتی در جنوب رشد میکنند زیرا آب و هوای آن بهطور مداوم فصلهای رشد حداقل شش ماه قبل از اولین یخبندان را فراهم میکند. برخی از محیطهای رایج عبارتند از خلیجها و باتلاقها، جنگلهای کاج جنوبی، جنگلهای معتدل کوهستانی آپالاچیان، ساوانهای دشتهای بزرگ جنوبی، و جنگلهای نیمه گرمسیری و جنگلهای دریایی در امتداد سواحل اقیانوس اطلس و خلیج فارس. فلور منحصر به فرد شامل گونههای مختلف ماگنولیا، رودودندرون، نیشکر، نخل و بلوط و غیره است. جانوران منطقه نیز متنوع است و شامل انبوهی از گونههای دوزیستان، خزندگانی مانند آنول سبز، مار سمی دهان پنبه ای، و تمساح آمریکایی، پستاندارانی مانند خرس سیاه آمریکایی، خرگوش باتلاقی و آرمادیلو ۹ نواری و پرندگانی مانند قاشق رز و طوطی کارولینای منقرض شده اما نمادین.
این پرسش که چگونه مرزها و مناطق فرعی در جنوب را تعریف کنیم، برای قرنها کانون پژوهش و بحث بودهاست. همانطور که توسط اداره سرشماری ایالات متحده تعریف شدهاست، منطقه جنوبی ایالات متحده شامل شانزده ایالت است. تا سال ۲۰۱۰، حدود ۱۱۴٬۵۵۵٬۷۴۴ نفر، یا سی و هفت درصد از کل ساکنان ایالات متحده، در جنوب، پرجمعیتترین منطقه این کشور، زندگی میکردند. اداره سرشماری سه بخش کوچکتر را تعریف کرد:
ایالات اقیانوس اطلس جنوبی: دلاور، فلوریدا، جورجیا، مریلند، کارولینای شمالی، کارولینای جنوبی، ویرجینیا و ویرجینیای غربی.
ایالتهای مرکزی جنوب شرقی: آلاباما، کنتاکی، میسیسیپی و تنسی.
ایالات مرکزی غربی جنوبی: آرکانزاس، لوئیزیانا، اوکلاهما و تگزاس.
تاریخچه
فرهنگ بومی آمریکا
اولین شواهد بهتازگی از اشغال انسان در جنوب ایالات متحده در حدود ۹۵۰۰ سال قبل از میلاد با ظهور اولین آمریکاییهای مستند، که اکنون به عنوان سرخپوستان سرخپوست شناخته میشوند، رخ میدهد. دیرینیان شکارچیانی بودند که در دستههای گروهی پرسه میزدند و مگافونا را شکار میکردند. چندین مرحله فرهنگی، مانند باستانی (حدود ۸۰۰۰–۱۰۰۰ قبل از میلاد) و سرزمین جنگلی (حدود ۱۰۰۰ قبل از میلاد - ۱۰۰۰ پس از میلاد)، قبل از آنچه اروپاییها در پایان قرن پانزدهم یافتند - فرهنگ میسیسیپی.
فرهنگ میسیسیپی یک فرهنگ بومی آمریکایی پیچیده و تپه ساز بود که تقریباً از ۸۰۰ پس از میلاد تا ۱۵۰۰ پس از میلاد در جنوب شرقی ایالات متحده کنونی شکوفا شد. بومیان مسیرهای تجاری پیچیده و طولانی داشتند که مراکز اصلی مسکونی و تشریفاتی آنها را از طریق درههای رودخانه و از ساحل شرقی تا دریاچههای بزرگ به هم متصل میکرد. برخی از کاوشگران برجسته ای که با فرهنگ میسیسیپی مواجه شدند و در آن زمان رو به افول بودند، روبه رو شدند و توصیف کردند، از جمله پانفیلو د نارواز (۱۵۲۸)، هرناندو دو سوتو (۱۵۴۰)، و پیر لو موین دیبرویل (۱۶۹۹).
نوادگان بومی آمریکایی تپه سازان عبارتند از آلاباما، آپالاچی، کادو، چروکی، چیکاساو، چوکتاو، کریک، گوئل، هیچیتی، هوما و سمینول که همگی هنوز در جنوب زندگی میکنند.
سایر مردمانی که پیوندهای اجدادی آنها با فرهنگ می سی سیپی کمتر روشن است، اما به وضوح قبل از تهاجم اروپا در منطقه بودند، عبارتند از Catawba و Powhatan.
استعمار اروپا
مهاجرت اروپا باعث مرگ بومیان آمریکایی شد، که سیستم ایمنی آنها نمیتوانست از آنها در برابر بیماریهایی که اروپاییها ناخواسته معرفی کرده بودند محافظت کند.
فرهنگ غالب ایالتهای جنوبی اصلی انگلیسی بود. در قرن هفدهم، اکثر مهاجران داوطلبانه اصالتاً انگلیسی داشتند و عمدتاً در امتداد سواحل شرقی ساکن شدند، اما تا قرن هجدهم تا کوههای آپالاچی به داخل سرزمین پیش رفتند. اکثر مهاجران اولیه انگلیسی، خدمتکارانی بودند که پس از کار کردن در مسیر خود، آزادی را به دست آوردند. مردان ثروتمندی که هزینههای خود را پرداخت میکردند، کمکهای زمینی را دریافت میکردند که به عنوان حق سرانه شناخته میشد، تا سکونتگاه را تشویق کنند.
اسپانیاییها و فرانسویها در فلوریدا، تگزاس و لوئیزیانا سکونت گاههایی ایجاد کردند. اسپانیاییها در قرن شانزدهم فلوریدا را سکنی گزیدند و در اواخر قرن هفدهم به اوج خود رسیدند، اما جمعیت آن اندک بود زیرا اسپانیاییها نسبتاً به کشاورزی بی علاقه بودند و فلوریدا منابع معدنی نداشت.
در مستعمرات بریتانیا، مهاجرت در سال ۱۶۰۷ آغاز شد و تا زمان وقوع انقلاب در سال ۱۷۷۵ ادامه یافت. ثروتمندان جنوبی مزارع بزرگی داشتند که بر کشاورزی صادراتی تسلط داشتند و از برده استفاده میکردند. بسیاری در کشت فشرده تنباکو، اولین محصول نقدی ویرجینیا، مشارکت داشتند. توتون و تنباکو به سرعت خاک را فرسوده کرد و کشاورزان را ملزم به پاکسازی منظم مزارع جدید کرد. آنها از مزارع قدیمی به عنوان مرتع و برای محصولاتی مانند گندم ذرت استفاده میکردند یا به آنها اجازه میدادند تا به درختان درختان تبدیل شوند.
در اواسط تا اواخر قرن هجدهم، گروههای بزرگی از اسکاتلندیهای اولستر (که بعداً اسکاتلندی-ایرلندی نامیده شدند) و مردم منطقه مرزی انگلیس و اسکاتلند مهاجرت کردند و در منطقه عقبنشین آپالاشیا و پیمونت ساکن شدند. آنها بزرگترین گروه مهاجران غیرانگلیسی از جزایر بریتانیا قبل از انقلاب آمریکا بودند. در سرشماری سال ۱۹۸۰، ۳۴ درصد از جنوبیها گزارش دادند که اصالتاً انگلیسی هستند. انگلیسی بزرگترین اجداد اروپایی گزارش شده در هر ایالت جنوبی با اختلاف زیادی بود.
استعمارگران اولیه درگیر جنگ، تجارت و مبادلات فرهنگی بودند. آنهایی که در بک کانتری زندگی میکردند بیشتر با سرخپوستان کریک، چروکی و چوکتاوها و دیگر گروههای بومی منطقه روبرو میشدند.
قدیمیترین دانشگاه در جنوب، کالج ویلیام و مری، در سال ۱۶۹۳ در ویرجینیا تأسیس شد. در آموزش اقتصاد سیاسی پیشگام بود و رؤسای جمهور آینده ایالات متحده جفرسون، مونرو و تایلر را که همگی اهل ویرجینیا بودند، آموزش داد. در واقع، کل منطقه در دوره نظام حزب اول بر سیاست مسلط بود: برای مثال، چهار نفر از پنج رئیسجمهور اول - واشینگتن، جفرسون، مدیسون و مونرو - اهل ویرجینیا بودند. دو قدیمیترین دانشگاه دولتی نیز در جنوب هستند: دانشگاه کارولینای شمالی (۱۷۸۹) و دانشگاه جورجیا (۱۷۸۵).
انقلاب آمریکایی
در طول جنگ انقلابی آمریکا، مستعمرات جنوبی به پذیرش آرمان پاتریوت کمک کردند. ویرجینیا رهبرانی مانند فرمانده کل جرج واشینگتن، و نویسنده اعلامیه استقلال، توماس جفرسون را ارائه خواهد کرد.
در سالهای ۱۷۸۰ و ۱۷۸۱، انگلیسیها تا حد زیادی تسخیر ایالات شمالی را متوقف کردند، و در جنوب متمرکز شدند، جایی که به آنها گفته شد که جمعیت زیادی از وفاداران وجود دارد که پس از رسیدن نیروهای سلطنتی آماده جهش به سلاحها هستند. انگلیسیها ساوانا و چارلستون را تحت کنترل گرفتند و ارتش بزرگ آمریکایی را در این فرایند به تصرف خود درآوردند و شبکه ای از پایگاهها را در داخل کشور ایجاد کردند. اگرچه وفادارانی در مستعمرات جنوبی وجود داشتند، اما آنها در شهرهای بزرگتر ساحلی متمرکز بودند و از نظر تعداد به اندازه کافی برای غلبه بر انقلابیون نبودند. نیروهای بریتانیایی در نبرد مونک کرنر و نبرد کشتی لنود به استثنای افسر فرمانده (باناستره تارلتون) بهطور کامل متشکل از وفاداران بودند. وفاداران سفید و سیاهپوست هر دو برای بریتانیا در نبرد کمپز لندینگ در ویرجینیا جنگیدند. آمریکاییها به رهبری ناتانائل گرین و سایر ژنرالها درگیر تاکتیکهای فابیان شدند که برای از بین بردن نیروی تهاجم بریتانیا و خنثی کردن نقاط قوت آن یکی یکی طراحی شده بود. نبردهای کوچک و بزرگ متعددی وجود داشت که هر یک از طرفین مدعی پیروزی بودند.
با این حال، در سال ۱۷۸۱، ژنرال بریتانیایی کورنوالیس به سمت شمال به ویرجینیا نقل مکان کرد، جایی که ارتش نزدیک به او را مجبور کرد تا در انتظار نجات توسط نیروی دریایی بریتانیا باشد. نیروی دریایی بریتانیا وارد شد، اما ناوگان قدرتمندتر فرانسوی نیز وارد شد و کورنوالیس به دام افتاد. ارتشهای آمریکا و فرانسه، به رهبری جورج واشینگتن، کورنوالیس را مجبور کردند تا کل ارتش خود را در یورک تاون، ویرجینیا در اکتبر ۱۷۸۱ تسلیم کند و عملاً بخش آمریکای شمالی از جنگ را به دست آورد.
انقلاب شوکی به برده داری در جنوب و دیگر مناطق کشور جدید وارد کرد. هزاران برده از مزاحمت زمان جنگ برای یافتن آزادی خود استفاده کردند، که توسط فرماندار بریتانیایی دانمور ویرجینیا مبنی بر آزادی برای خدمت تسریع شد. بسیاری دیگر توسط صاحبان وفادار حذف شدند و در جاهای دیگر در امپراتوری بریتانیا برده شدند. بین سالهای ۱۷۷۰ و ۱۷۹۰، کاهش شدید درصد سیاهپوستان رخ داد - از ۶۱٪ به ۴۴٪ در کارولینای جنوبی و از ۴۵٪ به ۳۶٪ در جورجیا. علاوه بر این، برخی از برده داران برای آزادی بردگان خود پس از انقلاب الهام گرفتند. آنها تحت تأثیر اصول انقلاب همراه با واعظان کواکر و متدیست بودند که برای تشویق برده داران به آزادی بردگان خود تلاش میکردند. کشاورزانی مانند جورج واشینگتن اغلب بردگان را با اراده خود آزاد میکردند. در جنوب بالا، بیش از ۱۰٪ از کل سیاهان تا سال ۱۸۱۰ آزاد بودند، گسترش قابل توجهی از نسبت قبل از جنگ کمتر از ۱٪ آزاد بود.
جستارهای وابسته
مناطق جغرافیایی و فرهنگی ایالات متحده آمریکا
ایالتهای جنوبی آمریکا
جغرافیای ایالات متحده آمریکا
منطقههای فرهنگی |
6717 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%B2%D8%A7%D8%B3 | آرکانزاس | آرکِنسا ( ) یا آرکانزاس، ایالتی است که در منطقهٔ جنوبی ایالات متحدهٔ آمریکا قرار دارد. «آرکانزاس» واژهای است بر گرفته از زبانهای آلگونیک که به قبیلهٔ سرخپوست «کوواپاو» گفته میشدهاست. طیف گوناگونی از اقلیمهای جغرافیایی درآلاباما وجود دارد. از مناطق کوهستانی اوزارک و اوآچیتا که ارتفاعات مرکزی آمریکا را میسازند گرفته تا مناطق پست شرقی در امتداد رودخانه میسیسیپی و دلتای آرکانزاس. ایالت آرکانزاس ۲۹اُمین ایالت پهناور آمریکاست. همچنین این ایالت ۳۲اُمین ایالت آمریکا از نظر جمعیت میباشد. پایتخت و پرجمعیتترین شهر آرکانزاس لیتل راک است که در بخش مرکزی ایالت قرار دارد. آرکانزاس در روز ۱۵ ژوئیه ۱۸۳۶ (۲۴ تیر ۱۲۱۵) به عنوان ۲۵اُمین ایالت به ایالات متحده پیوست.
ریشهشناسی
نام «آرکانزاس» و نام ایالت کانزاس از یک ریشه است. «کَنسا» نام یک قبیلهٔ سرخپوست است که همراه با قبایل «سو» در دشت برزگ زندگی میکردند. واژهٔ «آرکانزاس» خود تلفظ فرانسوی واژهٔ «آکاکازه» است. این واژه به زبان «کوواپاو» میباشد و به معنای «سرزمین مردمان پایین رودخانه» است. همچنین در زبان «سویی» به معنای «مردمان باد جنوبی» است. تلفظ صحیح نام این ایالت در زبان انگلیسی، آرکِنسا است ولی تلفظ فرانسوی این کلمه سرخپوستی، یعنی آرکانزاس هم به کار برده میشود.
در روزگار نخستین این ایالت، نام این ایالت نیز Arkansaw نوشته میشد، بهطوریکه در هنگام تأسیس ایالت در دوم مارس ۱۸۱۹ (۱۱ اسفند ۱۱۹۷)، واژه Arkansaw ده مرتبه در سند استقلال رسمی این ایالت قید گردیده.
مجلس سنای این ایالت به منظور رفع شبهه در تلفظ صحیح نام این ایالت، در ۲۲ مارس ۱۸۸۱ (۴ اسفند ۱۲۵۹) رسماً تلفظ «آرکانزاس» را مردود و یک «بدعت» دانستند، و «تنها تلفظ صحیح نام این ایالت» را «آرکِنسا» اعلام کردند. مجلس نمایندگان این ایالت نیز همین قانون را در ۱۴ مارس همان سال به تصویب رسانید.
جغرافیا
ایالت آرکانزاس از جنوب با لویزیانا، از جنوب غرب با تگزاس، از غرب با اکلاهما، از شمال با میزوری و از شرق با تنسی و میسیسیپی هممرز است. اداره آمار آمریکا آرکانزاس را به عنوان یک ایالت جنوبی ردهبندی کردهاست و در زیرردهٔ ایالتهای جنوب غرب مرکزی قرار دادهاست. رودخانه میسیسیپی بیشتر مرز شرقی آرکانزاس را تشکیل میدهد. تنها بخشی از مرز شرقی آرکانزاس با ایالت میزوری که در محدودهٔ شهرستانهای کِلِی و گرین قرار دارد توسط رودخانه سنت فرانسیس تشکیل میشود. در چندین نقطهٔ از مرز شرقی ایالت رودخانهٔ میسیسیپی از محلی که بهطور قانونی به عنوان مرز ایالتی تعیین شده تغییر مکان دادهاست. به همین دلیل مرز شرقی ایالت در بسیاری از نقاط نامشخص است. بهطور کلی میتوان آرکانزاس را به دو نیمه تقسیم کرد، مناطق مرتفع در شمال غرب و مناطق پست در جنوب شرق. ارتفاعات آرکانزاس شامل رشتهکوه اوزارک و رشتهکوه اوآچیتا بخشی از ارتفاعات داخلی جنوبی آمریکاست. مناطق کم ارتفاع جنوبی ایالت شامل جلگه ساحلی خلیج و دلتای آرکانزاس میباشد. آرکانزاس دارای هفت منطقهٔ طبیعی میباشد: رشتهکوه اوزارک، رشتهکوه اوآچیتا، رودخانه آرکانزاس، جلگهٔ ساحلی خلیج، کراولیز ریج و دلتای آرکانزاس به همراه «آرکانزاس مرکزی» که چندین منطقه را در بر میگیرد.
بخش جنوب شرقی آرکانزاس در امتداد «جلگهٔ آبرفتی میسیسیپی» دلتای آرکانزاس نامیده میشود. این منطقه چشمانداز مسطحی است از زمینهای غنی آبرفتی که توسط سیلهای پیاپی، مجاور رود میسیسیپی، ایجاد شدهاست. کمی دورتر از رودخانه، در بخش جنوب شرقی ایالت زمینهای غیر مسطح بیشتری وجود دارد. هر دوی این مناطق حاصلخیز هستند. منطقهٔ دلتای آرکانزاس توسط یک سلسله عوارض زمینشناختی غیرمعمول به نام «کراولیز ریج» به دو نیم تقسیم شدهاست. کراولیز ریج یک نوار باریک از تپههاست که بین ۷۶ تا ۱۵۰ متر از مناطق آبرفتی مسطح اطرافش بلندتر است و بسیاری از شهرهای بزرگ شرق آرکانزاس در خود جای دادهاست.
کوههای اوزارک در شمال غرب آرکانزاس بخشی از «فلات اوزارک» را تشکیل میدهد. رودخانهٔ آرکانزاس این رشتهکوه و کوههای اوآچیتا را از مناطق پست جنوبی و شرقی جدا میکند. این رشتهکوهها بخش از ارتفاعات مرکزی آمریکا را تشکیل میدهند و تنها کوهستانهای بین کوههای راکی و کوههای آپالیشین میباشند. بلندترین نقطهٔ ایالت آرکانزاس قلهٔ ماونت مگزین در کوههای اوآچیتا میباشد و ۸۳۹ متر ارتفاع دارد.
آرکانزاس دارای رودخانهها، مخازن (دریاچههای مصنوعی) و دریاچههای طبیعی زیادی است. رودخانه آرکانزاس، رودخانه وایت و رودخانه سنت فرانسیس که تأمینکننده آب رودخانه میسیسیپی هستند در آرکانزاس قرار دارند. رودخانههای ملبری و فوش لا فای در دره رود آرکانزاس جاری هستند. رودخانههای بوفالو، لیتل رد، بلک و کَش تأمینکنندهٔ آب «رودخانه وایت» هستند که آن هم به رودخانه میسیسیپی میریزد. رودخانههای سِیلین، لیتل میزوری، بارثالومیو و کَدو تأمینکنندهٔ آب رودخانه اوآچیتا هستند که آن هم در نهایت به رودخانه میسیسیپی ختم میشود. رودخانه رد جنوب کمی از مرز آرکانزاس با تکزاس را معین میکند در آرکانزاس چند دریاچهٔ طبیعی و تعداد زیادی مخزن سد (دریاچهٔ مصنوعی) وجود دارد. از جملهٔ این دریاچهها میتوان به دریاچه بول شولز، اوآچیتا، گرییِرز فری، میلوود، بیور، نورفورک، دیگری و کانووی اشاره کرد.
در آرکانزاس دهها «منطقهٔ طبیعی بکر» وجود دارد (در مجموع ۶۱۰ کیلومتر مربع). این مناطق برای تفریح در فضای باز در نظر گرفته شده اند و برای شکار، ماهیگیری، گردش و چادرزنی برای استفاده همگان آزاد هستند. هیچ وسیلهٔ نقلیهٔ ماشینی اجازهٔ ورود در این مناطق را ندارند. برخی از جاهای این مناطق بسیار دست نخوردهاند و افراد میتوانند در آن به خوبی احساس کنند که تنها بشری هستند که پای به این مکانها گذاشتهاند.
بخش قابل توجهی از مساحت آرکانزاس را جنگل تشکیل میدهد. بررسی سازمان جنگلداری ایالات متحده در سال ۲۰۱۰ (۱۳۸۹) نشان داد که ۱۸۷۲۰۰۰۰ هکتار جنگل در آرکانزاس وجود دارد که برابر با ۵۶٪ از کل مساحت ایالت میباشد. گونههای غالب گیاهی آرکانزاس عبارتند از بلوط، گردوی آمریکایی، کاج تیغ برگ و کاج استخری میباشد.
آب و هوا
بهطور کلی آب و هوای آرکانزاس مرطوب نیمه استوایی میباشد البته در برخی در مناطق مرتفع شمالی آب و هوا مرطوب قارهای است. آرکانزاس با خلیج مکزیک هممرز نیست با وجود این به خاطر نزدیک بودن به این خلیج از تأثیرات آن در امان نماندهاست. بهطور معمول آرکانزاس دارای تابستانهای گرم و مرطوب و زمستانهای سرد و اندکی خشکتر از تابستان میباشد. در لیتل راک میانگین بالاترین دما در ماه ژوئیه ۳۴ درجهٔ سانتیگراد و میانگین پایینترین دما ۲۳ درجهٔ سانتیگراد و در ژانویه میانگین بالاترین دما ۱۱ درجهٔ سانتیگراد و میانگین پایینترین دما ۰ درجهٔ سانتیگراد میباشد. در سایلوم اسپرینگز که در گوشهٔ شمال غربی ایالت قرار دارد میانگین بالاترین و پایینترین درجهٔ حرارت در ماه ژوئیه به ترتیب ۳۲ درجهٔ سانتیگراد و ۱۹ درجهٔ سانتیگراد و در ژانویه میانگین بالاترین و پایینترین دما به ترتیب ۷ درجهٔ سانتیگراد و ۵- درجهٔ سانتیگراد میباشد. میانگین بارندگی سالیانهٔ ایالت بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ میلیمتر میباشد که در شمال قدری کمتر و در جنوب بیشتر از این مقدار است. بارش برف معمول است البته در شمال بیشتر و در جنوب کمتر است. در طول سال چندین بار برف میبارد. این بارش برف نه تنها به خاطر مجاورت آرکانزاس با ایالتهای دشت بزرگ بلکه به خاطر وجود ارتفاعات اوزارک و اوآچیتا است. در نیمهٔ جنوبی ایالت برف کمتری میبارد اما توفانهای یخ بیشتری دیده میشود. البته وقوع تگرگ و باران منجمد در زمستان در تمام ایالت محتمل است و حتی به شکل قابل توجهی مسافرتها و زندگی روزمره را تحت تأثیر قرار میدهد. بالاترین دمای ثبت شده در آرکانزاس ۴۹ درجهٔ سانتیگراد است که در اوزارک در ۱۰ اوت ۱۹۳۶ (۱۹ مرداد ۱۳۱۵) به ثبت رسید. همچنین پایینترین دمای ثبت شده در آرکانزاس ۳۴- درجهٔ سانتیگراد است که در راوند پوند در ۱۳ فوریه ۱۹۰۵ (۲۴ بهمن ۱۲۸۳) به ثبت رسید.
آرکانزاس به داشتن آب و هوای وحشی معروف است و در طول سال گردباد، تگرگ، برف و طوفانهای یخ در آن به وقوع میپیوندد. آرکانزاس میان دو بخش دشت بزرگ و خلیج قرار دارد و ۶۰ روز در سال توفان رعد و برق را تجربه میکند. شماری از مخربترین گردبادها در تاریخ ایالات متحده در این ایالت فاجعه آفریدهاند. با وجود اینکه آرکانزاس به اندازهٔ کافی از سواحل خلیج مکزیک دور است تا در برابر گردبادها ایمن بماند، اما باز هم تحت تأثیر بقایای توفندهایی قرار میگیرد که باعث ریزش مقدار بسیار زیادی باران در زمان کم و وقوع گردبادهای کوچک میشود.
دما
تاریخ
نخستین اروپاییای که به آرکانزاس دست یافت اکتشافگر اسپانیایی هرناندو د سوتو بود که پس از یک سال مسافرت در بخشهای جنوبی آرکانزاس کنونی برای یافتن طلا و راهی به سوی چین در نزدیکی دریاچهٔ ویلِیج در گذشت. آرکانزاس یکی از چندین ایالت است که طبق قرارداد خرید لویزیانا در زمان ناپلئون بناپارت از فرانسه خریداری شد. نخستین اکتشافگران اسپانیایی و فرانسوی آرکانزاس، این نام را بدان گذاشتند که شاید املای آوایی نامی به زبان «ایلینویس» برای مردمان «کوواپاو» بودهاست. قبایل کوواپاو، کادو و اوساژ از قبایل سرخپوست بودند که پیش از مهاجرت به غرب در آرکانزاس زندگی میکردند. درهنگام مهاجرت اجباری سرخپوستان به غرب (طبق سیاست ایالات متحده در حذف سرخپوستان)، پنج قبیله متمدن در آرکانزاس (پیش از ایالت شدنش) ساکن شدند.
در تاریخ ۴ ژوئیه ۱۸۱۹ (۱۲ تیر ۱۱۹۸) قلمروی آرکانزاس به رسمیت شناخته شد. در ۱۵ ژوئن ۱۸۳۶ (۲۵ خرداد ۱۲۱۵) ایالت آرکانزاس به عنوان ۲۵اُمین ایالت و ۱۳اُمین ایالت بردهدار به ایالات متحده آمریکا پیوست. کشاورزان برای کشت پنبه در دلتای آرکانزاس ساکن شدند. این منطقه بیشترین تعداد سیاهپوستان را در تمام ایالت به بردگی گرفت. در دیگر بخشهای ایالت کشاورزی بیشتر برای تأمین مواد غذایی روزانه انجام میشد و نیاز چندانی به برده برای کار در مزارع نبود.
آرکانزاس نقش مهمی در کمک به تگزاس در جنگ استقلالش از مکزیک بازی کرد. آرکانزاس برای کمک به تگزاس اسلحه و سرباز به آنجا فرستاد. نزدیکی شهر واشینگتن به مرزهای تگزاس این شهر را درگیر جنگ استقلال تگزاس کرد. مدارکی در دست است که نشان میدهد در سال ۱۸۳۴ (۱۲۱۳) ساموئل هیوستون، سیاستمدار تگزاسی و هموطنانش نقشهٔ جنگ استقلال تگزاس را در میخانهای در واشینگتنِ آرکانزاس کشیدهاند. هنگامی که درگیری آغاز شد موجی از سربازان داوطلب از آرکانزاس و دیگر ایالتهای جنوبی برای حضور در جبههٔ تگزاس به سوی شهر واشینگتن در آرکانزاس سرازیر شدند.
چند سال بعد هنگامی که در سال ۱۸۴۶ (۱۲۲۵) جنگ آمریکا و مکزیک آغاز شد، شهر واشینگتنِ آرکانزاس به میعادگاه سربازان داوطلب تبدیل شد. فرماندار «توماس اس. دراو» در بیانیهای از مردم و مقامات ایالت خواست تا یک هنگ سواره نظام و یک گردان پیادهنظام را برای پیوستن به ارتش ایالات متحده تجهیز کنند. این هنگ به نخستین هنگ نظامی آرکانزاس تبدیل شد.
در آغاز جنگ داخلی آمریکا در اولیل سال ۱۸۶۱ (۱۲۳۹) آرکانزاس از ایالات متحده جدا نشد. اما پس از جدایی ایالتهای خلیج آنها نیز در تاریخ ۶ می ۱۸۶۱ (۱۶ اردیبهشت ۱۲۴۰) جدایی خود را از ایالات متحده اعلام کردند. آرکانزاس در طول جنگ داخلی آمریکا صحنه چند نبرد کوچک بود. یکی از تأثیرگذارترین آرکانزاسیها در آن زمان فرمانده کل ائتلاف پاتریک کلبورن بود. بسیاری او را یکی از شاخصترین فرماندهان ائتلاف میدانند. شهرت او به حدی بود که حتی او را «دیوار سنگی غرب» مینامیدند. فرمانده توماس هیندمن نماینده پیشین کنگره، از دیگر فرماندهان ائتلاف بود که نیروهای ائتلاف را در «نبرد کِین هیل» و «نبرد پرِیری گروو» در شمال غرب آرکانزاس رهبری کرد.
در ژوئن ۱۸۶۸ (۱۲۴۷) کنگره بازگشت آرکانزاس به ایالات متحده را اعلام کرد. جمهوریخواهان کنترل مجلس قانونگذاری را در دورهٔ بازسازی به دست گرفتند و حق رأی عمومی را برای مردان تصویب کردند. آنها همچنین یک نظام آموزشی همگانی را ایجاد کردند و قوانینی برای بهبود وضعیت ایالت را تصویب کردند. چندی بعد ایالت تقریباً به دست جمهوریخواهان رادیکال، (افرادی که از شمال به آرکانزاس آمده بودند و اهالی آکانزاس آنها را با لفظ «کارپتبگر» (کسی که بقچهاش از فرشهای مستعمل ساخته شده) مسخره میکردند) به رهبری فرماندار پاول کلایتون افتاد. آنها در دورهٔ طولانی از درگیریهای نژادی میان شبهنظامیان جمهوریخواه ایالت و گروه کوکلاکس کلان زمام امور در دست داشتند.
در سال ۱۸۷۴ (۱۲۵۳) مناقشهای که به جنگ بروکس بکستر مشهور شد، میان جناحهای حزب جمهوریخواه درگرفت و باعث تزلزل دولت ایالتی شد. این درگیری در نهایت با دستور ریس جمهور یولیسیز سایمن گرانت به جوزف بروکس (یکی از طرفهای درگیر) مبنی بر پراکندن نیروهایش پایان یافت.
در سال ۱۸۸۱ (۱۲۶۰) مجلس ایالتی آرکانزاس تلفظ نام ایالت را با تصویب قانونی رسمیکرد.
پس از دورهٔ بازسازی، آرکانزاس مهاجران بیشتری را پذیرفت. مردان چینی، ایتالیایی و سوری برای کار در منطقهٔ در حال توسعهٔ دلتا استخدام میشدند. این مهاجران هیچ وقت کارگر سادهٔ مزرعه باقی نمیماندند به خصوص چینیها خیلی زود به بازرگانی در شهرهای اطراف منطقهٔ دلتا پرداختند. علاوه براینها در اوایل قرن بیستم مهاجرانی از اروپای شرقی در منطقهٔ دلتای آرکانزاس ساکن شدند. به دلیل این مهاجرتها گوناگونی نژادی در منطقهٔ دلتا بیشتر از دیگر بخشهای ایالت بود. در همان سالها برخی از مهاجران سیاهپوست به خاطر وجود فرصتهای شغلی کشاورزی به دلتا آمدند. بسیاری از چینیها تا حدی ثروتمند شدند که میتوانستند فرزندانشان را به دانشگاه بفرستند.
ساخت راهآهن باعث شد کشاورزان بیشتری بتوانند محصولات بیشتری را به بازارها بفرستند. همچنین راهآهن تغییرات دیگری را در بخشهایی از ایالت ایجاد کرد. برای مثال در سالهای پایانی قرن نوزدهم ۱۰۰۰۰ نفر به جمعیت شهر یوریکا اسپرینگز در شهرستان کارول افزوده شد و آن را به یکی از مقصدهای گردشگری و چهارمین شهر بزرگ ایالت تبدیل کرد. در این شهر ساختمانهای جدید، اقامتگاههای زیبا، چشمههای آب گرم طبیعی، مسابقات اسب سواری و تفریحات دیگر جمعیت را به سوی خود میکشید. این شهر در زمینههای متنوعی به یک جاذبه تبدیل و همانند شهر هات اسپرینگز محبوب شد.
در اواخر دههٔ ۱۸۸۰، بدتر شدن رکود اقتصاد وابسته به کشاورزی آرکانزاس، روند قدرتمند شدن جنبشهای پوپولیستی و نوپای دیگر را سرعت بخشید و منجر به اتحادهای نژادی شد. کشمکش بر سر ماندن در قدرت در دههٔ ۱۸۹۰ منجر به این شد که حزب دموکرات در آرکانزاس در پیروی از دیگر ایالتهای جنوبی در صدد تصویب متممهای قانونی برای محروم کردن سیاهپوستان و سفیدپوستان فقیر از رأی دادن بر آید. دموکراتها میخواستند از اتحادهای نژادی جلوگیری کنند. در سال ۱۸۹۱ (۱۲۷۰) نمایندگان مجلسهای ایالتی آرکانزاس شرط آزمون با سوادی را برای رأی دهی، قانونی کردند زیرا میدانستند که بسیاری از سیاهان و سفیدپوستان فقیر محروم خواهند شد چون در آن زمان ۲۵٪ جمعیت ایالت توانایی خواندن و نوشتن را نداشت. در سال ۱۸۹۲ (۱۲۷۱) قوهٔ مقننه اصلاحیهای را به قانون اساسی افزود که در آن قوانین اخذ مالیات سرانه و قوانین پیچیدهٔ اقامتی وجود داشت. هر دوی اینها مردم فقیر و مساقاتگران را به شدت تحت تأثیر قرار میداد و آنها را از ثبت نام برای شرکت در انتخاباتها بازمیداشت.
با آغاز قرن بیستم حزب دموکرات تبعیض نژادی در رایگیری انتخاباتهای سراسری و ایالتی را افزایش داد. آرکانزاس سالها یک ایالت تک حزبی دموکرات بود تا این که جنبش حقوق مدنی آمریکا به وقوع پیوست و قوانین حقوق مدنی و رأی دهی در دههٔ ۶۰ تصویب شد.
بین سالهای ۱۹۰۵ (۱۲۸۴) تا ۱۹۱۱ (۱۲۹۰) آرکانزاس شماری مهاجر آلمانی، ایرلندی و اسلواک را پذیرفت. آلمانیها و اسلواکها در مناطق شرقی و ایرلندیها در جنوب شرق ایالت ساکن شدند. آلمانیها بیشتر مسیحی لوتران و اسلواکها مسیحی کاتولیک بودند. ایرلندیها هم بیشتر پروتستانهایی از استان اولستر ایرلند بودند.
در سال ۱۹۵۷ (۱۳۳۶) و سه سال پس از رأی تاریخی دیوان عالی ایالات متحده آمریکا در مورد پروندهٔ براون در برابر هیئت آموزش، گروه لیتل راک ۹ آرکانزاس را در مرکز توجهات قرار داد؛ پس از این که دولت فدرال برای حفاظت از آنها که میخواستند در یک دبیرستان سفید ثبت نام کنند، مداخله کرد. فرماندار آرکانزاس، اوروال فاوباس به گارد ملی آرکانزاس دستور داد که به طرفداران جدایی نژادی کمک کنند تا از ثبت نام ۹ دانش آموز سیاهپوست در دبیرستان سفیدپوستها جلوگیری شود. پس از این که سه بار تلاش رئیسجمهور دوایت آیزنهاور در حمایت از دانش آموزان به موفقیت نرسید، سرانجام او در روز ۲۵ سپتامبر ۱۹۵۷ (۳ مهر ۱۳۳۶) ۱۰۰۰ سرباز نیروهای هوابرد را برای حفاظت از دانش آموزان به لیتل راک فرستاد. اما در مخافت با فرمان دادگاه فدرال در ممنوعیت تبعیض نژادی در مدارس فرماندار آرکانزاس دستور به تعطیلی دبیرستانها داد. با این وجود تا پاییز سال ۱۹۵۹ (۱۳۳۸) همهٔ دبیرستانهای لیتل راک کاملاً مختلط شدند.
شهرها
لیتل راک از سال ۱۸۲۱ (۱۲۰۰) پایتخت ایالت آرکانزاس بودهاست. پیش از آن شهر آرکانزاس پست پایتخت قلمروی آرکانزاس بود. در سال ۱۸۶۲ (۱۲۴۱) هنگامی که در جنگ داخلی آمریکا لیتل راک مورد تهدید نیروهای ایالات متحد قرار گرفت، مقر حکومت آرکانزاس به هات اسپرینگز و سپس به واشینگتن منتقل شد و مقر دولت ایالتی تا پایان جنگ به لیتل راک برنگشت. امروزه منطقه شهری لیتل راک-نورث لیتل راک-کانوی بزرگترین منطقهٔ شهری آرکانزاس با ۷۰۹۹۱۰ نفر جمعیت میباشد.
منطقهٔ شهری فیتویل-اسپرینگدیل-راجرز دومین منطقهٔ شهری بزرگ آرکانزاس میباشد که به دلیل هجوم بازرگانان و رشد دانشگاه آرکانزاس با نرخ بسیار بالایی در حال پیشرفت است.
در ایالت آرکانزاس سیزده شهر بالای سی هزار نفر جمعیت وجود دارد.
جمعیتشناسی
جمعیت
در سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) جمعیت آرکانزاس ۲٬۹۳۷٬۹۷۹ نفر برآورد شد. جمعیت آرکانزاس از کمتر از ۱۵۰۰۰ نفر در سال ۱۸۲۰ (۱۱۹۹) به ۵۲۲۴۰ نفر در سال ۱۸۳۵ (۱۲۱۴) رسید، که این جمعیت بیش از جمعیت مورد نظر قانونی یعنی ۴۰۰۰۰ نفر برای تبدیل آرکانزاس به ایالت بود. پس تشکیل ایالت در سال ۱۸۳۶ (۱۲۱۵)، جمعیت در هر دهه تا سرشماری ۱۸۷۰ (۱۲۴۹) که به دنبال جنگ داخلی آمریکا انجام گرفت، دو برابر شد. رشد جمعیت در دهههای متوالی همچنان ادامه یافت تا این که در سرشماریهای سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ متوقف شد. مهاجرت به خارج یکی از دلایل کاهش رشد جمعیت بود که در نتیجهٔ چند عامل روی داد. یکی از این عوامل ماشینی شدن کشاورزی بود که نیاز به کارگر را بسیار کاهش داد و دیگری مهاجرت جوانان تحصیل کرده از آرکانزاس بود که به دلیل نبود صنعت ایالت را ترک میکردند. جمعیت آرکانزاس دوباره رو به فزونی گذاشت و در ۱۹۸۰ به بیش از ۲ میلیون نفر رسید. نرخ کنونی رشد جمعیت، هرم سنی و هرم جنسی همانند میانگین کشوری میباشد. جمعیت اقلیتها در آرکانزاس نیز نزدیک میانگین کشوری میباشد. تنها جمعیت گروههای اقلیتی اسپانیایی و لاتین تبار در آرکانزاس ۱۰٪ کمتر از میانگین کشوری است.
نژاد و تبار
مردم آرکانزاس از نظر نژاد و قومیت ۸۰/۱٪ سفیدپوست (۷۴/۲٪ غیر اسپانیاییتبار و ۶/۶٪ نیز اسپانیایی و لاتینتبار)، ۱۵/۶٪ سیاه یا آمریکاییهای آفریقاییتبار، ۰/۹٪ بومیان آمریکا و آلاسکا، ۱/۳٪ آسیایی و ۱/۸٪ دو یا چند نژادی هستند.
در سال ۲۰۱۱، ۳۹٪ جمعیت زیر یک سال در آرکانزاس از اقلیتهای نژادی بودهاند.
جمعیت بزرگی از آمریکاییان اروپاییتبار در منطقهٔ اوزارک و بخشهای مرکزی ایالت زندگی میکنند. سیاهپوستان و آفریقاییتبارها بیشتر در جنوب و شرق ایالت ساکن هستند. آرکانزاسیهای انگلیسی، ایرلندی و آلمانیتبار بیشتر در شمال غرب ایالت نزدیک مرز میزوری حضور دارند.
در سال ۲۰۱۰ مطالعهای در مورد ترکیب نژادی و تباری در آرکانزاس انجام شد که نتایج آن به شرح زیر است:
۲۰/۷٪ انگلیسی
۱۵/۶٪ آمریکاییهای آفریقاییتبار
۱۲/۵٪ ایرلندی
۱۱/۲٪ آلمانی
۲/۱٪ فرانسوی
۱/۷٪ هلند
۱/۶٪ ایتالیایی
۱/۶٪ اسکاتلندی
۱/۳٪ اسکاتلندی ایرلندی
بر پایهٔ اطلاعات به دست آمده از «بررسی جامعهٔ آمریکایی» بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ (۱۳۸۵ تا ۱۳۸۷)، ۹۳/۸٪ از جمعیت آرکانزاس در خانه به زبان انگلیسی و ۴/۵٪ اسپانیایی صحبت میکنند. ۰/۸٪ به زبانهای آسیایی و ۰/۷٪ به سایر زبانهای هندو اروپایی تکلم میکنند.
دین
آرکانزاس همانند دیگر ایالتهای جنوبی آمریکا در بخشی از کمربند انجیلی قرار دارد و جمعیت غالب آن مسیحی پروتستان میباشد. چهار گروه مسیحی بزرگ بر پایهٔ شمار پیروان به ترتیب «جامعهٔ باپتیستهای جنوب» با ۶۶۵٬۳۰۷ پیرو، «کلیسای متحد متدیست» با ۱۷۹٬۳۸۳ پیرو، «کلیسای کاتولیک» با ۱۱۵٬۹۶۷ و «جامعهٔ باپتیستهای آمریکا» با ۱۱۵٬۹۱۶ پیرو میباشد.
اقتصاد
اقتصاد آرکانزاس برای پاسخگویی به نیازهای مصرفکنندگان امروز تکامل یافته و متنوع شدهاست و از حالت اقتصاد وابسته به کشاورزی خارج شدهاست. تولید ناخالص داخلی ایالت در سال میلیارد دلار بودهاست که بیشتر از تولید ناخالص داخلی بنگلادش () میباشد. چهار شرکت از میان ۵۰۰ شرکت برتر آمریکایی فرچون ۵۰۰ در آرکانزاس قرار دارند که از جملهٔ آنها میتوان به شرکت والمارت اشاره کرد. میزان درامد شخصی سرانهی آرکانزاس در سال ۲۰۱۰، ۳۶٬۰۲۷ دلار بود که از این لحاظ در بین ایالتهای آمریکا در ردهٔ چهل و چهارم قرار گرفت. میانگین درآمد سالیانهٔ خانوادههای آرکانزاسی بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ ۳۹٬۸۰۶ دلار بودهاست که آرکانزاس از این نظر در ردهٔ ۴۹اُم در میان ایالتهای آمریکا قرار میگیرد. محصولات کشاورزی و دامپروری ایالت شامل مرغ و تخم مرغ، سویا، سورگوم، گاو، برنج، خوک و شیر میباشد. از جملهٔ محصولات صنعتی نیز میتوان از مواد غذایی فراوری شده، تجهیزات الکتریکی، فلزات، ماشین آلات و کاغذ نام برد. آرکانزاس همچنین دارای ذخایر گاز طبیعی، نفت، سنگهای معدنی، برم و وانادین است.
نرخ بیکاری در آرکانزاس تا ژوئیه ۲۰۱۲ (تیر ۱۳۹۱) ۷/۳٪ است.
صنعت و بازرگانی
در گذشته اقتصاد آرکانزاس بر پایهٔ تجارت خز و محصولات کشاورزی استوار بود. امروزه با وجود این که تنها ۳٪ از جمعیت ایالت در بخش کشاورزی کارمیکنند اما این بخش همچنان یکی از بزرگترین بخشهای اقتصاد آرکانزاس میباشد و رتبهٔ سیزدهم کشوری را از نظر ارزش محصولات در اختیار دارد. آرکانزاس بزرگترین تولیدکنندهٔ برنج در آمریکاست. همچنین در تولید پنبه، مرغ (شامل مرغ گوشتی و مرغ خانگی)، بوقلمون و گربهماهی در سه جایگاه نخست کشوری قرار دارد. جنگلهای ایالت در اقتصاد آن نقش دارند. آرکانزاس چهارمین ایالت آمریکا از نظر تولید الوار چوب نرم است. در سالهای اخیر کارخانههای تولید قطعات یدکی خودرو برای کمک به کارخانههای خودروسازی ایالتهای دیگر در شرق آرکانزاس ساخته شدهاند. در گذشته بوکسیت (سنگ معدن آلومینیوم) نقش مهمی در اقتصاد آرکانزاس بازی میکرد و بیشتر در شهرستان سِیلین وجود داشت.
گردشگری نیز اهمیت بالایی برای اقتصاد این ایالت دارد؛ لقب رسمی آرکانزاس «ایالت طبیعی» در اصل از تبلیغات گردشگری در دههٔ ۱۹۷۰ به وجود آمد و بر سر زبانها افتاد و تاکنون نیز مورد استفاده است. آرکانزاس دارای ۵۲ پارک ایالتی است. سازمان پارکهای ملی آمریکا هفت پارک را در این ایالت تحت پشتیبانی دارد که از مهمترین آنها میتوان به پارک ملی هات اسپرینگز اشاره کرد. تکمیل پارک و مرکز ریاست جمهوری بیل کلینتون در لیتل راک گردشگران زیادی را به ایالت جذب کرد. بسیاری از شهرها در آرکانزاس جشنوارههایی را برای جذب بیشتر گردشگر تدارک میبینند.
شرکتهای زیادی در آرکانزاس قرار دارند که مهمترین آنها در جدول زیر ذکر شدهاند:
ورزش و سرگرمی
ورزش بخشی جدایی ناپذیر فرهنگ آرکانزاس میباشد. مردم آرکانزاس در مسابقات زیادی در سال شرکت میجویند یا برای تماشای مسابقات حاضر میشود. تفریحات عمومی نیز نمود پررنگی در فرهنگ این ایالت دارد. یکی از قدیمیترین تفریحها در این ایالت شکار میباشد. برای انسجام و نظم بخشیدن شکار و ماهیگیری هیئت شکار و ماهیگیری آرکانزاس در سال ۱۹۱۵ (۱۲۹۴) تأسیس شد. امروزه جمعیت قابل توجهی از اهالی آرکانزاس در مسابقات سالانهٔ شکار مرغابی و گوزن شرکت میکنند.
ماهیگیری همیشه در آرکانزاس طرفداران زیادی داشتهاست. پس از تکمیل سد نورفوک، رودخانه وایت به مقصدی برای صید ماهی قزلآلا تبدیل شد. مکانهای دیگری نیز در ایالت برای ماهیگیری محبوب هستند که از جملهٔ آنها میتوان به بول شولز، منطقهٔ ییلاقی هات اسپرینگز و فِیرفیلد بِی اشاره کرد.
فوتبال آمریکایی دانشگاهی همیشه برای آرکانزاسیها مهم بودهاست. دانشگاه آرکانزاس نخستین بار در سال ۱۸۹۴ (۱۲۷۳) یک تیم فوتبال آمریکایی را تشکیل داد. در آن زمان فوتبال آمریکایی ورزش خطرناکی محسوب میشد. در سالهای بعد آرکانزاس ریزوربکس به قدرترین تیم فوتبال آمریکایی ایالت تبدیل شد. فوتبال آمریکایی در قرن بیستم به رشد خود در آرکانزاس ادامه داد. در اوایل قرن بیستم تیم فوتبال آمریکایی ریزوربکس به نمادی برای ایالت تبدیل شد. در سالهای پس از آن و بعد از جریان "لیتل ارک ۹" و تخریب چهرهٔ ایالت در بین افکار عمومی، آرکانزاسیها برای بازیافتن اعتبار خود به موفقیتهای "آرکانزاس ریزوربکس" چشم دوختند. از دیگر تیمهای مطرح فوتبال آمریکایی این ایالت میتوان به تیم آرکانزاس استیت رد وولوز اشاره کرد که در سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴) پس از حدود یک قرن بازی در دستههای پایینتر به لیگ دستهٔ برتر فوتبال آمریکایی پیوست.
آموزش و پرورش
آموزش در آرکانزاس همیشه مشکل داشتهاست و مشکلات آن تا به امروز ادامه دارد. بخشی از این مشکلات به مقاومت دولت ایالتی در حل معضلاتی همچون پایین بودن دست مزد آموزگاران و پایین بودن میزان بودجه اختصاصی برای آموزش مربوط است. این مشکلات در کنار مواردی دیگر منجر به تضعیف عملکرد دانش آموزان آرکانزاسی شدهاست. آمارها هم این ضعف آموزشی را تأیید میکنند. آرکانزاس رتبهٔ ۴۴ اُم کشوری را از لحاظ درصد دارندگان مدرک دیپلم و رتبهٔ ۴۸اُم را از لحاظ درصد دارندگان مدرک کارشناسی در اختیار دارد.
آرکانزاس دارای شبکهای از دانشگاههای دولتی و خصوصی است که شامل دو سامانهٔ دانشگاهی بزرگ میباشد: سامانه دانشگاه ایالتی آرکانزاس و سامانه دانشگاه آرکانزاس. دیگر دانشگاههای دولتی شامل دانشگاه فنی آرکانزاس، دانشگاه ایالتی هندرسون، دانشگاه آرکانزاس جنوبی و دانشگاه آرکانزاس مرکزی میباشد. ۱۱ دانشگاه مؤسسهٔ آموزش عالی خصوصی نیز در این ایالت وجود دارد از جمله دانشگاه هندریکس که یکی از ۱۰۰ دانشگاه برتر علوم مقدماتی در آمریکاست.
ترابری
ترابری در آرکانزاس توسط بخش راه و ترابری ایالتی آرکانزاس مدیریت میشود. چندین راه اصلی از لیتل راک میگذرد از جمله بزرگراه میانایالتی ۳۰ و بزرگراه میانایالتی ۴۰ (سومین بزرگراه پر رفتوآمد آمریکا). در شمال شرق آرکانزاس بزرگراه میانایالتی ۵۵ از ممفیس به میزوری میرود و در بین راه به جونزبورو منشعب میشود. در شمال غرب آرکانزاس بزرگراه درون ایالتی ۵۴۰ قرار دارد که از فورت اسمیث تا بلا ویستا کشیده شدهاست. این بخش قطعهای از بزرگراه میانایالتی ۴۹ است که در آینده ساخته خواهد شد. سامانهٔ جادهای آرکانزاس ۱۳اُمین شبکهٔ بزرگراهی آمریکا است.
سیاست
در سالهای اخیر اکثر رایدهندگان این ایالت را جمهوری خواهان تشکیل دادهاند. با اینحال هنوز جمعیت قابل توجهی از دمکراتهای دوران بیل کلینتون باقی اند و هنوز مجلس ایالتی و پست فرمانداری ایالت را در دست دارند. این رایدهندگان بیشتر در شمال شرقی و جنوب ایالت پراکنده هستند.
این ایالت دو سناتور در مجلس سنای ایالات متحده آمریکا، و چهار نماینده در مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا در واشینگتن دارد.
مشاهیر
از افراد مشهور این سرزمین میتوان بیل کلینتون، مایک هاکبی، جانی کش (خواننده پر آوازه تاریخی سبک کانتری)٫ مایا انجلو (شاعر)٫ جان گریشم (نویسنده)٫ و داگلاس مک آرتور (فرمانده قوای نظامی آمریکا در جنگ جهانی دوم علیه ژاپن) را نام برد.
جستارهای وابسته
آیوی لیگ
لیگ آیوی عمومی
انجمن دانشگاههای آمریکایی
منابع
پیوند به بیرون
مرکز ملی تحقیقات برنج آمریکا در شهر اشتوتگارت در ایالت آرکانزاس
مرکز ملی حقوق و قوانین کشاورزی ایالات متحده آمریکا: واقع در دانشگاه آرکانسا
ایالات کنفدراسیون مؤتلفه آمریکا
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۳۶ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
ایالتهای جنوبی آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۸۳۶ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا |
6718 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D9%88%D8%A6%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%A7 | لوئیزیانا | لوئیزیانا از ایالتهای جنوبی آمریکا است. از نظر مساحت لوئیزیانا رتبه سیویکم و از نظر جمعیت رتبه بیستپنجم را در بین ۵۰ ایالت آمریکا دارد. باتونروژ مرکز این ایالت بوده و شهر نیواورلئان بزرگترین شهرش است؛ همچنین قسمتهای زیادی از خاک این ایالت تحت تأثیر رودخانه میسیسیپی است و عقبنشینی این رودخانه باعث بهوجود آمدن دلتاها و مناطق باتلاقی زیادی شدهاست. قسمتهایی از مناطق لوئیزیانا نیز به شکل چندزبانه و چند فرهنگی هستند که این موضوع عمدتاً به سدهٔ ۱۸ برگشته که این زبانها و فرهنگها از نوع فرانسوی، اسپانیایی، محلی آمریکایی و آفریقایی به اینجا منتقل شدند. پیش از اینکه آمریکا این قسمت را در سال ۱۸۰۳ خریداری کند، منطقهای که امروزه لوئیزیانا نام دارد، از مستعمرات و مناطق تحت استعمار اسپانیا و فرانسه بودهاست. همچنین این ایالت یکی از اصلیترین مناطق آمریکا در امر بردهداری در سدهٔ ۱۸ بود.
گامبو نوعی غذای بومی لوئیزیانا است.
نام
نام این ایالت به افتخار شاه فرانسه لوئی چهاردهم گذاشته شدهاست.
اقتصاد
در سال ، این ایالت تولید ناخالص داخلی برابر با میلیارد دلار داشت، که بیش از تولید ناخالص داخلی کشور اسرائیل ( میلیارد دلار) بود. از مهمترین ارکان اقتصاد این ایالت میتوان صنایع شیمیایی، پتروشیمی و پالایشگاهها را نام برد. ماهیگیری و کشت پنبه نیز در این ایالت بسیار پر رونق است.
سس تاباسکو در این ایالت تولید میشود.
پل لیک پانتچرترین کازوی یکی از طولانیترین پلهای جهان در این ایالت قرار دارد.
دانشگاههای مشهور لوئیزیانا
دانشگاه ایالتی لوئیزیانا
دانشگاه لوئیزیانا در لافایت
دانشگاه نیواورلئان
دانشگاه تولین
مشاهیر
از افراد مشهور این سرزمین میتوان مایکل دیبیکی، فیل انسلمو، بیل راسل، دانا برازیل، لویی آرمسترانگ، کینگ آلیور، کریس کوین و وینتون مارسالیس، و ایان سامرهلدر را نام برد.
آب و هوا
لوئیزیانا دارای آب و هوای حارهای با تابستانهای مرطوب و گرم و زمستانهای معتدل بوده، متوسط دما در تابستان ۳۲ درجه و در زمستان ۲۲ درجه سانی گراد است.
منابع
پیوند به بیرون
اتاق بازرگانی شهر نیواورلئان
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۱۲ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
ایالتهای جنوبی آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۸۱۲ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
لوئیزیانا
مستعمرههای پیشین اسپانیا
مستعمرههای پیشین فرانسه |
6720 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7%DB%8C%20%D8%B4%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C | کارولینای شمالی | کارولینای شمالی یکی از ایالتهای جنوبی آمریکا است. این ایالت یکی از سیزده ایالتی است که در جریان انقلاب آمریکا علیه سلطه بریتانیا قیام کردند. مرکز آن رالی و شهرهای مهم آن شارلوت و اشویل است.
مراکز جذب توریست
جنگل ملی پیسگاه و پارک ملی کوههای اسموکی در این ایالت قرار دارند.
اقتصاد
در سال ، این ایالت تولید ناخالص داخلی برابر با میلیارد دلار داشت، که قابل مقایسه با تولید ناخالص داخلی کشور نروژ ( میلیارد دلار) در همان سال بود.این ایالت در زمینه پزشکی و تحقیقات پزشکی بعد از ماساچوست و کالیفرنیا و تگزاس و نیویورک جزو ایالت های پیشرو است. کارولینای شمالی با تولید ۳۰ درصدی سیگار بزرگترین ایالت تولیدکننده سیگار در آمریکا میباشد.
همچنین کارخانه کامیون سازی ماک در این ایالت قرار دارد.
مراکز علمی-فرهنگی
کارولینای شمالی از سه دانشگاه بزرگ بهره میبرد که این سه دانشگاه، هسته آکادمیک تشکیل دهندهٔ پارک مثلث پژوهشی کارولینای شمالی میباشند. این سه، دانشگاه دوک، دانشگاه ایالتی کارولینای شمالی، و دانشگاه کارولینای شمالی در چپل هیل هستند. مؤسسه ملی علوم بهداشت محیط زیست ایالات متحده آمریکا نیز در این ایالت قرار دارد.
مشاهیر
از افراد سرشناس این ایالت میتوان تلانیوس مانک، جان کولترین، چارلی رز، روبرتا فلک، اوا گاردنر و اندی گریفیت را نام برد.
منابع
پیوند به بیرون
استعمار اسپانیا در قاره آمریکا
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۷۸۹ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
ایالتهای جنوبی آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۷۸۹ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
حالت فرانکلین
مستعمرههای پیشین بریتانیا |
6721 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AC%DB%8C%D8%A7 | جورجیا | جورجیا یکی از ایالتهای جنوبی آمریکا است. این ایالت یکی از سیزده ایالتی است که در جریان انقلاب آمریکا علیه سلطه بریتانیا قیام کردند. پایتخت و شهرهای مهم آن ساوانا، آتلانتا و آگوستا است.
نام
این ایالت به افتخار جرج دوم پادشاه بریتانیا، نامگذاری شدهاست.
مردم
اکثر مردمان این ایالت سفیدپوست هستند اما تعداد زیادی از سیاهپوستان نیز در آن ساکنند. همچنین جمعیت ایرانیتبار قابل توجهی در این ایالت ساکن است.
اقتصاد
در سال ، این ایالت تولید ناخالص داخلی برابر با میلیارد دلار داشت، که قابل مقایسه با تولید ناخالص داخلی کشور آرژانتین ( میلیارد دلار) بود.
شبکه جهانی سیانان (CNN) و شرکت دلتا ایرلاینز در آتلانتا واقعاند.
مشاهیر
از افراد مشهور این ایالت میتوان شیخ آهنین، کارسون مککولرز، مدلین پرو، جیمی کارتر، ری چارلز، لارنس فیشبرن، مارتین لوتر کینگ، الن جکسون، چندلر ریگز، ری استیونز و شخصیت اصلی رمان بربادرفته یعنی اسکارلت اوهارا را نام برد.
مراکز علمی و فرهنگی مشهور
مؤسسه فناوری جورجیا در رشتههای فنی مهندسی دارای اعتبار بسیار بالایی در ایالات متحده است. دانشگاه اموری (Emory) نیز در رشتههای مدیریت، علوم انسانی، و علوم پزشکی در سطح کشور بسیار شناخته شدهاست. جیمی کارتر رئیسجمهور اسبق ایالات متحده عضو هیئت علمی این دانشگاه است.
دانشگاه اموری
دانشگاه جورجیا
انستیتو تکنولوژی جورجیا
دانشگاه ایالتی جورجیا
کتابخانه و موزه جیمی کارتر
پیوند به خارج
Atlanta-Persians.com
Persian Community Center of Atlanta
اعتراض ایرانیان مقیم آتلانتا
ایستگاه رادیویی ایرانیان آتلانتا
Iranian Student Association at Georgia Tech
مرکز زبان فارسی در دانشگاه اموری
اتاق بازرگانی کلانشهر آتلانتا
منابع
ایالات کنفدراسیون مؤتلفه آمریکا
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۷۸۸ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
ایالتهای جنوبی آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۷۸۸ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
مستعمرههای پیشین بریتانیا
مستعمرهها و تحتالحمایههای پیشین بریتانیا در قاره آمریکا |
6722 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7%DB%8C%20%D8%AC%D9%86%D9%88%D8%A8%DB%8C | کارولینای جنوبی | کارولینای جنوبی ایالتی است در جنوب شرق آمریکا و یکی از ایالتهای جنوبی آمریکا بهشمار میرود. این ایالت یکی از سیزده ایالتی است که در جریان انقلاب آمریکا علیه سلطه امپراتوری بریتانیا قیام کردند. پایتخت آن کلمبیا و شهر مهم آن چارلستون است.
پارک ملی کانگری در این ایالت قرار دارد.
کارولینای جنوبی چهلمین ایالت گسترده و ۲۳ امین ایالت پرجمعیت ایالات متحده است. در سال ۲۰۱۹ تولید ناخالص داخلی آن ۲۴۹٫۹ میلیارد دلار بود. کارولینای جنوبی از ۴۶ شهرستان تشکیل شدهاست. مرکز آن کلمبیا است با جمعیت ۱۳۳۴۵۱ نفر در سال ۲۰۱۸؛ در حالی که بزرگترین شهر آن چارلستون است با جمعیت ۱۳۶۲۰۸ نفر در سال ۲۰۱۸. کلانشهر گرینویل – اندرسون – مولدین با تخمین جمعیت سال ۹۰۶٬۶۲۶، بزرگترین منطقه در این ایالت است.
وجه تسمیه
کارولینای جنوبی به افتخار پادشاه چارلز یکم، که برای اولین بار مستعمره بریتانیا را تشکیل داد، نامگذاری شد. کارولینا از کلمه کارولوس که معادل لاتین «چارلز» بود گرفته شدهاست.
تاریخچه
شواهدی از فعالیت انسان در این منطقه در حدود ۴۰۰۰۰ سال پیش وجود دارد. در زمان ورود اروپاییان، یعنی پایان دوره پیش از کلمبیا در حدود سال ۱۶۰۰، بسیاری از قبایل بومی آمریکای جداگانه وجود داشتند که بزرگترین آنها قبیله چروکی و Catawba بودند و کل جمعیت آنها تا ۲۰۰۰۰ نفر بود.
بالای رودخانههای دشت ساحلی شرقی حدود ده قبیله از نژاد سیوآن زندگی میکردند. در امتداد رودخانه ساوانا آپالاچی، یوچی و یاماسی وجود داشت. در غرب غربی چروکی و در امتداد رودخانه Catawba , Catawba قرار داشتند. این قبایل دهکده نشین بودند و به کشاورزی به عنوان منبع اصلی غذایی خود اعتماد میکردند. [۴۰] چروکی در خانههای واتل و ماسوره ای ساخته شده با چوب و خاک رس، با سقف چوب یا علف کاهگل زندگی میکرد. [۴۱]
حدود دوازده قبیله کوچک جداگانه در سواحل به برداشت صدف و ماهی و کشت ذرت، نخود و لوبیا پرداختند. آنها با طی مسافتی معادل ۸۰ مایل (۸۰ کیلومتر) در داخل کشور که عمدتاً با کانو طی میشدند، در دشت ساحلی زمستان گذرانده و به شکار گوزن و جمعآوری آجیل و میوه پرداختند. نام این قبایل در نامهای محلی مانند جزیره ادیستو، جزیره کیاوا و رود آشپو باقی ماندهاست. [۴۰]
استعمار
شصت سال بعد، در سال ۱۶۲۹، چارلز اول پادشاه انگلیس استان کارولینا را تأسیس کرد، منطقه ای که کارولینای جنوبی و شمالی، جورجیا و تنسی را در بر میگیرد. در سال ۱۶۶۳، چارلز دوم در ازای کمک مالی و سیاسی آنها برای بازگرداندن او به سلطنت در سال ۱۶۶۰، این سرزمین را به هشت مالک لرد اعطا کرد. آنتونی اشلی کوپر، از مالکین لرد، الگوی بزرگ را برای استان کارولینا برنامهریزی کرد و قانون اساسی اساسی کارولینا را نوشت، که اساس مستعمره آینده را بنا نهاد. مدینه فاضله وی با الهام از جان لاک، فیلسوف و پزشک انگلیسی، که بهطور گسترده به عنوان یکی از تأثیرگذارترین متفکران روشنگری شناخته میشود و معمولاً به عنوان «پدر لیبرالیسم» شناخته میشود، بود.
تجارت برده در کارولینا، که شامل تجارت و حملات مستقیم استعمارگران بود، بزرگترین در میان مستعمرات انگلیس در آمریکای شمالی بود. بین سالهای ۱۶۷۰ و ۱۷۱۵، بین ۲۴۰۰۰ تا ۵۱۰۰۰ اسیر بومی آمریکایی صادر شد. از کارولینای جنوبی - بیش از تعداد آفریقاییهایی که در همان دوره به مستعمرات آینده ایالات متحده وارد شدهاند. آلان گالای مورخ میگوید: «تجارت بردههای هندی در مرکز توسعه امپراتوری انگلیس در جنوب آمریکا بود. تجارت بردههای هندی مهمترین عامل تأثیرگذار بر جنوب در دوره ۱۶۷۰ تا ۱۷۱۵ بود».{
در دهه ۱۶۷۰، گیاهان انگلیسی از باربادوس خود را در نزدیکی چارلستون فعلی مستقر کردند. شهرک نشینان از سراسر اروپا مزارع برنج را در South Carolina Lowcountry، در شرق خط سقوط Atlantic Seaboard احداث کردند. کار کاشت توسط بردگان آفریقایی انجام شد که اکثریت جمعیت را تا سال ۱۷۲۰ تشکیل دادند. یکی دیگر از محصولات نقدی، گیاه نیل، منبع گیاهی رنگ آبی بود که توسط الیزا لوکاس تولید شد.
در همین حال، ایالت کارولینای جنوبی، در غرب فال لاین، توسط کشاورزان و بازرگانان کوچک، که قبایل بومی آمریکا را به سمت غرب آواره کردند، مستقر شد. استعمارگران، قانون مالکان را سرنگون کردند و به دنبال نمایندگی مستقیم تر بودند. در سال ۱۷۱۹، مستعمره رسماً مستعمره تاج شد. در سال ۱۷۲۹، کارولینای شمالی به یک مستعمره جداگانه تقسیم شد.
کارولینای جنوبی از حاصلخیزی کشورهای پایین و بندرها، مانند چارلستون، رونق گرفت. این اجازه تحمل مذهبی، تشویق به استقرار و تجارت پوست گوزن، چوب و گوشت گاو را رشد داد. کشت برنج در مقیاس وسیعی توسعه یافت.
انقلاب آمریکا
در ۲۶ مارس ۱۷۷۶، مستعمره قانون اساسی کارولینای جنوبی را تصویب کرد، جان رالج را به عنوان اولین رئیسجمهور این ایالت انتخاب کرد. در فوریه سال ۱۷۷۸، کارولینای جنوبی اولین ایالتی شد که اساسنامه کنفدراسیون را تصویب کرد، سند حاکم اولیه ایالات متحده، و در ماه مه ۱۷۸۸، کارولینای جنوبی قانون اساسی ایالات متحده را تصویب کرد و به عنوان هشتمین ایالت وارد اتحاد ایالات شد.
در طول جنگ انقلابی آمریکا (۱۷۷۵–۱۷۷۵)، حدود یک سوم اقدامات جنگی در کارولینای جنوبی انجام شد، بیش از هر ایالت دیگر. ساکنان این کشور مورد حمله نیروهای انگلیس و جنگ داخلی مداوم با وفاداران و پارتیزانها قرار گرفتند که کشور را ویران کرد. تخمین زده میشود که ۲۵۰۰۰ برده (۳۰٪ از کسانی که در کارولینای جنوبی هستند) در طول جنگ فرار، مهاجرت یا مرگ کردهاند.
جنگ داخلی
در ۱۲ آوریل ۱۸۶۱، باتریهای کنفدراسیون (جنوب) شروع به گلولهباران اتحاد (شمال) فورت سامتر در بندر چارلستون کردند و جنگ داخلی آمریکا آغاز شد. در نوامبر همان سال اتحادیه به بندر سلطنتی حمله کرد و به زودی شهرستان بوفورت و جزایر دریای همسایه را اشغال کرد. برای بقیه جنگ این منطقه به عنوان پایگاه اتحادیه و نقطه ایستادن برای سایر عملیاتها عمل میکرد. سفیدپوستان مزارع خود را رها کردند، حدود ده هزار برده را پشت سر گذاشتند. چندین خیریه شمال با دولت فدرال همکاری کردند تا به این افراد کمک کنند تا مزارع پنبه را تحت آزمایش بندر سلطنتی انجام دهند. کارگران از پوند برداشت شده دستمزد میگرفتند و بدین ترتیب اولین بردههای سابق آزاد شده توسط نیروهای اتحادیه برای دریافت دستمزد شدند.
اگرچه ایالت میدان اصلی جنگ نبود، اما جنگ اقتصاد را خراب کرد. تحت سربازی، همه مردان ۱۸ تا ۳۵ ساله (بعداً ۴۵ ساله) برای خدمات کنفدراسیون اعزام شدند. بیش از ۶۰٬۰۰۰ نفر خدمت کردند، و دولت تقریباً یک سوم از مردان سفیدپوست را در سن جنگ از دست داد.
سیاست
دولت ایالت کارولینای جنوبی از قوههای مجریه، قانونگذاری و قضایی تشکیل شدهاست. همچنین قانون اساسی ایالت، آژانسهای اجرای قانون، نمایندگی فدرال، امور مالی ایالتی و مالیاتهای ایالت نیز مرتبط هستند.
کارولینای جنوبی در طول تاریخ دارای یک قوه مجریه ضعیف و یک قوه مقننه قدرتمند بودهاست. قبل از سال ۱۸۶۵، فرمانداران ایالت کارولینای جنوبی توسط مجمع عمومی منصوب شدند، و عنوان «رئیس دولت» را داشتند. قانون اساسی ۱۸۶۵ این روند را تغییر داد و نیاز به یک انتخابات مردمی داشت. دولتهای محلی نیز ضعیف بودند. اما قانون اساسی ۱۸۶۷ که در دوران بازسازی تصویب شد، با برقراری قاعده خانگی برای شهرستانها، که از مناطق قبلاً تعیین شده ایالت ایجاد شده بودند، دموکراتیک سازی را گسترش داد.
قانون اساسی ایالت ۱۸۹۵ با لغو این نقش، نقش شهرستانها را کاهش داد و نقش نسبی قانونگذار ایالت را تقویت کرد. در واقع شهرستانها مأمورین ایالت بودند و توسط مجمع عمومی از طریق هیئت تقنینی برای هر شهرستان اداره میشدند. آنها از نظر جغرافیایی جامع هستند. تمام مناطق ایالت در شهرستانها گنجانده شدهاست. از آنجا که هر ایالت یک سناتور ایالتی داشت، این موقعیت به ویژه قدرتمند بود. این وضعیت تا سال ۱۹۷۳ ادامه داشت، زمانی که قانون اساسی ایالت اصلاح شد تا قانون داخلی برای شهرستانها پیشبینی شود. در این مدت، با افزایش شهرنشینی، ایالت تغییر کرده بود، اما با توجه به این که قوه مقننه در نمایندگان منتخب از شهرستانها به جای مناطق جمعیتی مستقر بود، شهرستانهای روستایی به نسبت بیشتری قدرت را حفظ کردند.
پرونده دادگاه فدرال، رینولدز علیه سیمز (۱۹۶۴)، «مفهوم یکنفره و یک رأی را برای نمایندگی انتخاباتی در سطح ایالت ایجاد کرد. اکنون قانون گذاران قرار بود تعداد کم و بیش برابر مردم را نمایندگی کنند.» مشخص شدهاست که ساکنان مناطق شهری در قانونگذار تحت سیستم مبتنی بر شهرستان به میزان قابل توجهی نمایندگی ندارند. تغییر کاربری ضرورت ایجاد تغییرات دیگری در ساختار شهرستان را به تصویب رساند و منجر به تصویب قانونگذار در قانون اساسی شد. قانون خانگی قانون ۱۹۷۵ این اصلاحیه را به کار برد که قدرت بیشتری به شهرستانها میدهد. با شهرنشینی، دولتهای آنها بهطور فزاینده ای در ایالت اهمیت یافتهاند.
چندین تغییر در قانون اساسی ایالت، دفتر فرماندار و کابینه را تحت تأثیر قرار دادهاست. در سال ۱۹۲۶ دوره فرمانداری از دو سال به چهار سال تمدید شد. در سال ۱۹۸۲ استاندار مجاز شد برای دومین دوره جانشینی نامزد شود. در سال ۱۹۹۳، ایالت اصلاحیه ای را تصویب کرد که به کابینه محدودی احتیاج داشت (همه آنها باید از بین مردم انتخاب شوند).
از تاریخ ۲ ژانویه ۲۰۱۶، ۲٬۹۴۸٬۷۷۲ رأی دهنده ثبت نام کردند.
جمعیت
اداره آمار ایالات متحده آمریکا برآورد میکند که جمعیت کارولینای جنوبی در ۱ ژوئیه ۲۰۱۹ ۵۱۴۸ ۷۱۴ نفر بودهاست که نسبت به سرشماری سال ۲۰۱۰، ۱۱٫۳۱ درصد افزایش داشتهاست.
از برآورد سرشماری سال ۲۰۱۷، نژاد این ایالت ۶۸٫۵٪ سفیدپوست (۶۳٫۸٪ سفید غیر اسپانیاییتبار)، ۲۷٫۳٪ سیاهپوست یا آمریکایی آفریقاییتبار، ۰٫۵٪ هندی آمریکایی و بومی آلاسکا، ۱٫۷٪ آسیایی، ۰٫۱٪ بومی هاوایی است و سایر جزایر اقیانوس آرام، ۱٫۹٪ از دو یا چند مسابقه. ۵٫۷٪ از کل جمعیت از نژاد نژاد اسپانیاییتبار یا لاتین بودند.
براساس اداره آمار ایالات متحده آمریکا، از سال ۲۰۱۹، کارولینای جنوبی جمعیت تخمینی ۵٬۱۴۸٬۷۱۴ نفر را نشان میدهد که نسبت به سال قبل ۶۴٬۵۸۷ نفر افزایش یافته و از سال ۲۰۱۰ به ۵۲۳٬۳۵۰ نفر افزایش یافتهاست، یا ۱۱٫۳۱٪ افزایش یافتهاست. مهاجرت از خارج از کشور ایالات متحده منجر به افزایش خالص ۳۶۴۰۱ نفر، و مهاجرت در داخل کشور افزایش خالص ۱۱۵٬۰۸۴ نفر شد. به گفته دانشکده بهداشت عمومی آرنولد دانشگاه کارولینای جنوبی، کنسرسیوم مطالعات مهاجرت لاتین، جمعیت متولد خارج از کشور کارولینای جنوبی بین سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۵ سریعتر از هر ایالت رشد کرد. کارولینای جنوبی شهرهای مقدس را ممنوع کردهاست.
تاریخچه جمعیت نژادی
جغرافیا
این ایالت را میتوان به سه منطقه جغرافیایی طبیعی تقسیم کرد که میتواند به پنج منطقه فرهنگی مجزا تقسیم شود. محیط طبیعی توسط دشت ساحلی اقیانوس اطلس، پیمونت و کوهستان بلو ریدج از شرق به غرب تقسیم میشود. از نظر فرهنگی، دشت ساحلی به منطقه و تقسیم شدهاست. در حالی که، از منطقه پیدمونت فوقانی به عنوان پیدمانت و از منطقه پیدمانت پایین به عنوان «سرزمین میانی» یاد میشود. منطقه پیرامون کوهستان بلو ریدج به عنوان «بالای ایالت» شناخته میشود. دشت ساحلی اقیانوس اطلس دو سوم این ایالت را تشکیل میدهد. مرز شرقی آن جزایر دریا است، زنجیره ای از جزایر جزر و مدی و جزیره سدی است. مرز بین سرزمین پایین و بالادست توسط خط سقوط مشخص شدهاست، که مرز رودخانههای قابل کشتیرانی را مشخص میکند.
زلزله
منطقه چارلستون، در امتداد خط ساحلی مرکزی این ایالت، بیشترین فراوانی زمین لرزهها را در کارولینای جنوبی نشان میدهد. کارولینای جنوبی بهطور متوسط ۱۰–۱۵ زمین لرزه در سال کمتر از ۳ ریشتر (FEMA) دارد. زلزله چارلستون در سال ۱۸۸۶ بزرگترین زمین لرزه ای بود که در شرق ایالات متحده رخ دادهاست. زلزله ۷٫۰–۷٫۳ ریشتری ۶۰ کشته و بیشتر شهر را ویران کرد. به دلیل وجود رسوبات ضخیم بالای آنها، مطالعه گسلهای این منطقه در سطح زمین دشوار است. بسیاری از گسلهای باستانی بیش از مرزهای صفحات درون صفحات هستند.
آب و هوا
کارولینای جنوبی دارای آب و هوای نیمه گرمسیری مرطوب (طبق سامانه طبقهبندی اقلیمی کوپن) است، اگرچه مناطق مرتفع در منطقه بالای ایالت دارای ویژگیهای نیمه گرمسیری کمتری نسبت به مناطق در خط ساحلی اقیانوس اطلس هستند. در تابستان، کارولینای جنوبی گرم و مرطوب است و دمای آن در روز بین ۸۶ تا ۹۳ درجه فارنهایت (۳۰ تا ۳۴ درجه سانتیگراد) در بیشتر ایالت و پایینترین سطح یک شبانه روز بهطور متوسط ۷۰ تا ۷۵ درجه فارنهایت (۲۱ تا ۲۴ درجه سانتیگراد) است. ساحل و از ۶۶–۷۳ درجه فارنهایت (۱۹–۲۳ درجه سانتیگراد) داخلی. دمای زمستان در کارولینای جنوبی بسیار کم است.
مناطق ساحلی این ایالت زمستانهای بسیار معتدلی دارند و دمای آن بهطور متوسط به ۶۰ درجه فارنهایت (۱۶ درجه سانتیگراد) و پایینترین سطح شبانه در حدود ۴۰ درجه فارنهایت (۵–۸ درجه سانتیگراد) نزدیک میشود. در داخل کشور، متوسط کمترین درجه یک شب ژانویه در کلمبیا حدود ۳۲ درجه فارنهایت (۰ درجه سانتی گراد) است و در بالای ایالت درجه حرارت بسیار پایینتر از انجماد است. در حالی که بارش در تمام سال تقریباً در کل ایالت فراوان است، سواحل تابستان کمی مرطوب تر دارد، در حالی که انتقال داخلی بهار و پاییز مرطوبترین دورهها و زمستان خشکترین فصل است و نوامبر خشکترین ماه است. بالاترین دمای ثبت شده ۱۱۳ درجه فارنهایت (۴۵ درجه سانتیگراد) در جانستون، کارولینای جنوبی و کلمبیا در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۲ و کمترین دما ثبت شده ۱۹ درجه فارنهایت (−۲۸ درجه سانتیگراد) در سزارس هید در ۲۱ ژانویه ۱۹۸۵ است.
بارش برف در کارولینای جنوبی در مناطق مرتفع پایین جنوب و شرق کلمبیا کم است. غیر معمول نیست که مناطقی در جنوب جنوبی ساحل چندین سال بارش برف قابل اندازهگیری نداشته باشند. در پیمونت و کوهپایهها، به ویژه در امتداد و شمال ایالت ۸۵، بارش برف قابل اندازهگیری در بیشتر سالها یک تا سه بار اتفاق میافتد. مقدار کل متوسط سالانه از ۲ تا ۶ اینچ است. Blue Ridge Escarpment بیشترین میزان بارش برف قابل اندازهگیری را دارد. مقادیر از ۷ تا ۱۲ اینچ است.
کارولینای جنوبی همچنین مستعد توفندهای استوایی و پیچند است. دو طوفان شدید در آخرین کارزار کارولینای جنوبی در تاریخ اخیر توفند هزل (۱۹۵۴) و توفند هوگو (۱۹۸۹) بودند.
دریاچهها
دریاچه بون
دریاچه ریچارد راسل
دریاچه گرینوود
دریاچه واتری
دریاچه مارین
دریاچه وایلی
دریاچه مولتری
دریاچه هارتول
دریاچه استورم ترموند
اقتصاد
در سال ، این ایالت تولید ناخالص داخلی برابر با میلیارد دلار داشت، که قابل مقایسه با تولید ناخالص داخلی کشور جمهوری چک ( میلیارد دلار) بود.
در سال ۲۰۱۹، تولید ناخالص داخلی کارولینای جنوبی ۲۴۹٫۹ میلیارد دلار بود که این ایالت را از نظر تولید ناخالص داخلی در رتبه ۲۶ ام قرار دادهاست. طبق گزارش اداره تجزیه و تحلیل اقتصادی ایالات متحده، تولید ناخالص ایالت کارولینای جنوبی (GSP) در سال ۱۹۹۷ ۹۷ میلیارد دلار و در سال ۲۰۰۷ ۱۵۳ میلیارد دلار بودهاست. سرانه تولید ناخالص داخلی واقعی آن (GDP) با ۲۰۰۰ دلار زنجیره ای ۲۶۷۷۲ دلار در ۱۹۹۷ و ۲۸٬۸۹۴ دلار در سال ۲۰۰۷؛ که ۸۵٪ از سرانه تولید ناخالص داخلی واقعی ۳۱٬۶۱۹ دلار آمریکا را در کل در سال ۱۹۹۷ و ۷۶٪ از ۳۸٬۰۲۰ دلار آمریکا را در سال ۲۰۰۷ نشان میداد. بدهی دولت در سال ۲۰۱۲ توسط یک منبع ۲۲٫۹ میلیارد دلار یا ۷۸۰۰ دلار در هر سال محاسبه شد.
تولیدات صنعتی شامل کالاهای نساجی، محصولات شیمیایی، محصولات کاغذی، ماشین آلات، خودرو، محصولات خودرو و جهانگردی است. عمده تولیدات کشور در این کشور توتون، مرغ، پنبه، گاو، لبنیات، سویا، یونجه، برنج و خوک است. براساس اداره آمار کار، تا مارس ۲۰۱۲، کارولینای جنوبی دارای یک میلیون و ۸۵۲ هزار و ۷۰۰ شغل غیر مزرعه ای بود که ۱۲ درصد آن در تولید، ۱۱٫۵ درصد در اوقات فراغت و مهمان نوازی، ۱۹ درصد در تجارت، حمل و نقل و تأسیسات و ۱۱٫۸ درصد شغل است. در آموزش و خدمات بهداشتی بخش خدمات ۸۳٫۷٪ اقتصاد کارولینای جنوبی را تشکیل میدهد.
بسیاری از شرکتهای بزرگ مکانهای خود را به کارولینای جنوبی منتقل کردهاند. بوئینگ در سال ۲۰۱۱ یک مرکز تولید هواپیما در چارلستون افتتاح کرد، که به عنوان یکی از دو مکان مونتاژ نهایی بوئینگ ۷۸۷ دریملاینر است. کارولینای جنوبی یک ایالت حق کار است و بسیاری از مشاغل با استفاده از آژانسهای استخدام موقتاً موقعیتها را پر میکنند. Domtar، در راک هیل، تنها شرکت Fortune 500 است که مقر اصلی آن در کارولینای جنوبی است. لیست Fortune 1000 شامل SCANA، محصولات Sonoco و ScanSource است.
کارولینای جنوبی از سرمایهگذاری خارجی نیز سود میبرد. ۱۹۵۰ شرکت خارجی در کارولینای جنوبی مشغول به کار هستند که تقریباً ۱۳۵۰۰۰ نفر را استخدام میکنند. [۸۷] سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI) در سال ۲۰۱۰، ۱٫۰۶ میلیارد دلار برای اقتصاد دولت به ارمغان آورد. [۸۸] از سال ۱۹۹۴، BMW دارای تأسیسات تولیدی در منطقه اسپارتانبورگ در نزدیکی Greer بوده و از سال ۱۹۹۶ گروه Zapp در Summerville در نزدیکی چارلستون فعالیت میکند.
زیرساخت
فهرست فرودگاهها
فرودگاه بینالمللی شارلوت داگلاس
فرودگاه شهرستان کلمبیا
فرودگاه محلی فلورنس
فرودگاه بینالمللی چارلستون
فرودگاه بینالمللی گرنویل-اسپارتانبورگ
فرودگاه هیلتن هد
فرودگاه بینالمللی میرتل بیچ
تحصیلات
از سال ۲۰۱۰، کارولینای جنوبی یکی از سه ایالتی است که توافق نکردهاند از استانداردهای بینالمللی ریاضی و زبان استفاده کنند.
در سال ۲۰۱۴، دادگاه عالی کارولینای جنوبی حکم داد که ایالت نتوانستهاست آموزش «حداقل کافی» را به کودکان در تمام بخشهای ایالت مطابق با قانون اساسی ایالت ارائه دهد.
کارولینای جنوبی دارای ۱٬۱۴۴ مدرسه K-12 در ۸۵ منطقه مدرسه با ثبت نام ۷۱۲٬۲۴۴ تا پاییز ۲۰۰۹ است. از سال تحصیلی ۲۰۰۸–۲۰۰۹، کارولینای جنوبی به ازای هر دانش آموز ۹۴۵۰ دلار هزینه کرد که به ازای هزینه دانشجویی، این کشور را در رتبه سی و یکم قرار میدهد.
در سال ۲۰۱۵، میانگین نمره SAT ملی ۱۴۹۰ و کارولینای جنوبی ۱۴۴۲، ۴۸ امتیاز کمتر از میانگین کشور بود.
کارولینای جنوبی تنها ایالتی است که دارای یک سیستم اتوبوس مدرسهای در سراسر استان است. از دسامبر ۲۰۱۶، ایالت ناوگان ۵۵۸۲ اتوبوسی را نگهداری میکند که میانگین وسیله نقلیه در حال خدمت پانزده سال است (میانگین کشوری ۶ است) با ۲۳۶۰۰۰ مایل ورود. نیمی از اتوبوسهای مدرسه ایالتی بیش از ۱۵ سال سن دارند و برخی از آنها تا ۳۰ سال نیز گزارش شدهاند. در سال ۲۰۱۷ در پیشنهاد بودجه، ناظر آموزش و پرورش مولی اسپیرمن درخواست اجاره ایالتی برای خرید ۱۰۰۰ دستگاه اتوبوس برای جایگزینی بیشترین وسایل نقلیه کرد. ۱۷۵ اتوبوس اضافی میتوانند بلافاصله از طریق برنامه اجاره اصلی خزانه داری دولت خریداری شوند. در ۵ ژانویه ۲۰۱۷، سازمان حفاظت از محیط زیست ایالات متحده آمریکا بیش از ۱٫۱ میلیون دلار به کارولینای جنوبی جایگزین کرد تا ۵۷ مدل اتوبوس جدید را با برنامه کاهش انتشار گازوئیل جایگزین ۵۷ اتوبوس مدرسه کند.
دانشگاههای مشهور کارولینای جنوبی
دانشگاه کلمسون
دانشگاه کارولینای جنوبی
دانشگاه ایالتی کارولینای جنوبی
بهداشت
بر اساس صندوق مشترک المنافع، یک بنیاد بهداشتی خصوصی که برای بهبود سیستم مراقبتهای بهداشتی تلاش میکند، برای مراقبتهای بهداشتی کلی، کارولینای جنوبی از ۵۰ ایالت در رتبه ۳۳ قرار دارد. بر اساس بنیاد خانواده قیصر، نرخ زاد و ولد این ایالت ۵۳ تولد در هر ۱۰۰۰ نوجوان بود، در حالی که میانگین کشوری ۴۱٫۹ تولد بود. میزان مرگومیر نوزادان در ایالت ۹٫۴ مرگ در هر ۱۰۰۰ تولد در مقایسه با میانگین کشوری ۶٫۹ مرگ بود.
از هر ۱۰۰۰ نفر ۲٫۶ پزشک وجود دارد در مقایسه با میانگین ملی ۳٫۲ پزشک. در این ایالت ۵٬۱۱۴ دلار برای هزینههای بهداشتی در ایالت هزینه شدهاست، در حالی که میانگین کشوری ۵٬۲۸۳ دلار است. در این ایالت ۲۶ درصد از کودکان و ۱۳ درصد از افراد مسن در فقر زندگی میکردند، در حالیکه در ایالات متحده به ترتیب ۲۳ و ۱۳ درصد بود و ۳۴ درصد کودکان اضافه وزن یا چاقی داشتند، در حالی که متوسط کشوری ۳۲ درصد بود.
ناموران
از افراد مشهور این سرزمین میتوان جوزف ال. گلدستین، جان ادواردز، رونالد مکنر (دانشمند٫ قهرمان کاراته و فضانورد سیاهپوست شاتل فضایی چلنجر) و اندرو جکسون را نام برد.
جستارهای وابسته
اتاق بازرگانی شهر کلمبیا
منابع
ایالات کنفدراسیون مؤتلفه آمریکا
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۷۸۸ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
ایالتهای جنوبی آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۷۸۸ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
مستعمرههای پیشین بریتانیا
مستعمرهها و تحتالحمایههای پیشین بریتانیا در قاره آمریکا |
6723 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DB%8C%DA%A9%D8%B3%DB%8C | دیکسی | در زبان عوام آمریکا اصطلاح دیکسی (Dixie) به ایالتهای جنوبی آمریکا گفته میشود. درباره ریشه این نام گمانهایی زده میشود ولی هیچکدام قطعیت ندارد.
به ایالت آلاباما و بویژه به پایتخت آن مانتگُمری هم اصطلاحآ «قلب دیکسی» گفته میشود.
منابع
تاریخ ایالات متحده آمریکا
جغرافیای ایالات متحده آمریکا
فرهنگ در ایالات متحده آمریکا
فرهنگ در ایالتهای جنوبی آمریکا
منطقههای ایالات متحده آمریکا
منطقههای ایالتهای جنوبی آمریکا |
6724 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%D8%B3%DB%8C | تنسی | تِنِسی یکی از ایالتهای جنوبی آمریکا است. تنسی شانزدهمین ایالت پرجمعیت آمریکا و سی و ششمین ایالت بزرگ آمریکا است. پایتخت آن نشویل و شهر مهم آن ممفیس است. تنسی با ایالتهای کنتاکی و ویرجینیا در شمال، آرکانزاس و میسوری در غرب، کارولینای شمالی در شرق و آلاباما و ایالت میسیسیپی در جنوب همسایه است. رشتهکوه آپالاش بیشتر نواحی شرق تنسی را پوشانیده و رود میسیسیپی مرز غربی آن را شکل دادهاست. نشویل با جمعیت ۶۶۰۳۸۸ نفر بزرگترین شهر و پایتخت ایالت و ممفیس با جمعیت ۶۵۲۷۱۷ نفر دومین شهر بزرگ ایالت است. ناکسویل و چاتانوگا به ترتیب سومین و چهارمین شهر بزرگ این ایالت هستند.
نامگذاری
اولین بار نام تنسی توسط کاپیتان ژان پاردو، جهانگرد اسپانیایی، به هنگام سفر زمینی او وقتی که به سال ۱۵۶۷ از یک روستای سرخپوستی بهنام تاناسکوی عبور میکرد، استفاده شد. در ابتدای قرن ۱۸ام، تجار بریتانیایی به شهری چروکی بنام تاناسی (یا تاناسه) برخودند که در حال حاضر محل شهرستان مونرو، تنسی است. شهر در روی رودخانهای با همان نام (که امروزه رود کوچک تنسی نامیده میشود) و در نقشههایی تا سال ۱۷۲۵ قابل رؤیت است. روشن نیست که این شهر همان شهری است که قبلتر توسط پاردو مشاهده شده بود یا نه. تحقیقات جدید نشان میدهد که شهری که پاردو از آن گذر کرده در محل همریزگاه دو رود پیجن و رود فرنچ برود در نزدیکی شهر امروزی نیوپورت، تنسی قرار داشتهاست.
معنی و ریشه نام تنسی نامشخص است. برخی منابع بر این باورند که تغییر یافته چروکی با ریشه اصلی از زبان یوچی به محل ملاقات، رودخانه باد، یا رود با خم بزرگ میباشد. بر اساس نظر مردمشناس جیمز مونی کلمه قابل تحلیل نیست و معنی خود را از دست دادهاست.
املای انگلیسی امروزی تنسی، Tennessee، به جیمز گلن، گاورنر کارولینای جنوبی، که از این املا در نامهنگاریهای رسمی خود استفاده نمود بر میگردد.
جغرافیا
تنسی با هشت ایالت دیگر ایالات متحده هممرز است: کنتاکی در شمال، کارولینای شمالی در شرق، ایالت جورجیا، آلاباما و ایالت میسیسیپی در جنوب و ایالتهای آرکانزاس و میسوری در غرب. تنسی در تعدد همسایگان با میسیسیپی که بیشترین تعداد ایالتهای همسایه را دارد برابری میکند. این ایالت توسط رودخانه تنسی به سه بخش تقسیم شدهاست.
بالاترین نقطه ایالت گنبد کلینگزمانز در . در مرز شرقی ایالت با کارولینای شمالی در آپالاچن تریل است که سومین قله بلند در شرق ایالات متحده است. کمارتفاعترین نقطه ایالت، رود میسیسیپی در مرز ایالت میسیسیپی است: مرکز جغرافیایی ایالت در مورفریزبرو میباشد.
ایالت تنسی با مساحتی برابر ۴۲٬۱۴۳ مایل مربع سی و ششمین ایالت آمریکا از نظر وسعت است. جمعیت ایالت تنسی برابر با ۵٬۶۸۹٬۲۸۳ نفر است. ایالت تنسی در بین ایالات آمریکا شانزدهمین ایالت پرجمعیت است. ممفیس در غرب ایالت تنسی با جمعیت ۶۵۰٬۱۰۰ بزرگترین شهر این ایالت است.
مراکز علمی-فرهنگی
تنسی از لحاظ تأسیسات علمی پژوهشی در جایگاه ویژهای قرار دارد. آزمایشگاه ملی اوک ریج یکی از آزمایشگاههای بزرگ علمی فدرال در کشور است و در غرب شهر ناکسویل قرار دارد آزمایشگاه ملی اوک ریج در بردارنده چشمه نوترون اسپالاسیون، یکی از بزرگترین چشمههای نوترونی جهان است.
سامانه دانشگاه تنسی بزرگترین سیستم دانشگاهی این ایالت محسوب میشود، با این حال بالاترین دانشگاه از نظر رنکینگ علمی در این ایالت دانشگاه وندربیلت در شهر نشویل است که به ویژه در رشتههای پزشکی از شهرت جهانی برخوردار است.
از دانشگاههای بزرگ دیگر در این ایالت میتوان به دانشگاه ممفیس و دانشگاه اوپتومتری جنوبی اشاره نمود.
اقتصاد
بر اساس آمار دفتر آنالیز ایالات متحده در سال ۲۰۱۱ درآمد خالص ایالت ۲۳۳٫۹۹۷ میلیارد دلار آمریکا بود. در سال ۲۰۰۳ درآمد سرانه در این ایالت ۲۸۶۴۱ دلار بود که رتبه ۳۶ام در کشور آمریکا است و ۹۱٪ درآمد سرانه کشوری ۳۱۴۷۲ دلار در آن سال است. درآمد خانوار این ایالت ۳۸۵۵۰ دلار بود که ۸۷٪ درآمد خانوار کشوری یعنی ۴۴۴۷۲ دلار است.
برای سال ۲۰۱۲ این ایالت مازاد ۵۳۳ میلیون دلار داشت که یکی از تنها هشت ایالت درآمد مازاد در آن سال بود.
محصولات اصلی ایالت شامل پارچه، کتان، گاو، و انرژی الکتریکی است. تنسی ۸۲۰۰۰ مزرعه دارد که تقریباً ۵۹٪ آنها گاو گوشتی پرورش میدهند. با وجود آنکه کتان یکی از محصولات اولیه در تنسی است، کشت فیبر تا قبل از ۱۸۲۰ که سرزمینهای بین تنسی و رود میسیسیپی آزاد شد آغاز نشد. انتهای بالایی رود میسیسیپی به جنوب تنسی میرسد و این زمینهای حاصلخیز همان جایی است که کشت کتان انجام شد. دانههای روغنی هم در غرب تنسی کشت میشوند.
شرکتهای بزرگ که دفتر مرکزی آنها در تنسی واقع شدهاست شاملاند بر فدکس، اتوزون، و اینترنشنال پیپر که دفترشان در ممفیس است؛ پایلت کورپریشن و رگال اینترتینمنت در ناکسویل واقعاند.
سازمان تنسی ولی آتوریتی با ۹٬۲ میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش ۱۷۶ میلیارد کیلووات ساعت برق در سال ۲۰۰۶، یکی از بزرگترین شبکههای تولید نیرو در ایالات متحده را داراست.
مراکز تفریحی
پارک ملی کوههای بزرگ اسموکی از جاذبههای مهم طبیعی در شرق این ایالت واقع است. شهر نشویل، پایتخت ایالت، پایتخت موسیقی کانتری در آمریکا محسوب میشود و گردشگران بسیاری برای دیدن موسیقی زنده کانتری به این شهر سفر میکنند.
شهر گتلینبرگ نیز هر ساله گردشگران زیادی را به خود جلب میکند.
مشاهیر
از افراد مشهور این سرزمین میتوان کوئنتین تارانتینو، الویس پرسلی، یوسف لطیف، اشر ریموند، دیوی کراکت، مورگن فریمن، اریتا فرانکلین، ال گور، آیزاک هیز، تامارا جرنیگان، تینا ترنر و مایلی سایرس و تیلور سویفت را نام برد.
نگارخانه
جستارهای وابسته
آزمایشگاه ملی اوک ریج
رودخانه تنسی
منابع
پیوند به بیرون
Islamic Center of Nashville
ایالات کنفدراسیون مؤتلفه آمریکا
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۷۹۶ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
ایالتهای جنوبی آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۷۹۶ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
حالت فرانکلین |
6728 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%DB%8C%D9%84%D8%AA%D8%B1%20%DA%A9%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86 | فیلتر کالمان | فیلتر کالمَن که به عنوان تخمین خطی مرتبه دوم نیز از آن یاد میشود، الگوریتمی است که حالت یک سیستم پویا را با استفاده از مجموعهای از اندازهگیریهای شامل خطا در طول زمان برآورد میکند. این فیلتر معمولاً تخمین دقیقتری را نسبت به تخمین بر مبنای یک اندازهگیری واحد را بر مبنای استنباط بیزی و تخمین توزیع احتمال مشترکی از یک متغیر تصادفی در یک مقطع زمانی ارائه میکند. این فیلتر از نام رودولف ئی کالمن، یکی از پایهگذاران این تئوری گرفته شدهاست.
فیلتر کالمن کاربردهای بسیاری در علم و فناوری مانند مسیریابی و پایش وسایل نقلیه، به خصوص هواپیما و فضاپیماها، دارد. فیلتر کالمن مفاهیم گستردهای را در زمینه سریهای زمانی، پردازش سیگنال و اقتصادسنجی مطرح میکند. این فیلتر از مفاهیم پایه در زمینه برنامهریزی و پایش رباتها و همچنین مدلسازی سیستم عصبی محسوب میشود. بر اساس تأخیر زمانی میان ارسال فرامین و دریافت پاسخ آنها، استفاده از فیلتر کالمن در تخمین حالات مختلف سیستم را ممکن میسازد.
این الگوریتم در دو گام اجرا میشود. در گام پیشبینی، فیلتر کالمن تخمینی از وضعیت فعلی متغیرها را در شرایط عدم قطعیت ارائه میکند. زمانی که نتیجه اندازهگیری بعدی بدست آید، تخمین قبلی با میانگین وزندار آپدیت میشود. به این ترتیب که وزن اطلاعاتی که دارای قطعیت بیشتری هستند، بیشتر خواهد بود. الگوریتم بازگشتی میباشد و با استفاده از ورودیهای جدید و حالات محاسبه شدهٔ قبلی بهصورت بیدرنگ اجرا میشود.
درمورد ورودیهای فیلتر کالمن نمیتوان بیان کرد که تمام خطاها گوسی هستند. اما در عمل فیلتر برآوردهای احتمالاتی را با فرض توزیع طبیعی داشتن انجام میدهد.
مثال کاربردی
تهیه اطلاعات پیوسته و گسسته به روز و دقیق در مورد مکان و سرعت یک شی معین فقط به کمک توالی مشاهدات در مورد موقعیت آن شی، که هر کدام شامل مقداری خطاست امکانپذیر است. این فیلتر در طیف گستردهای از کاربریهای مهندسی از رادار گرفته تا بینایی رایانهای کاربرد دارد. روش فیلتر کالمن یکی از عناوین مهم در تئوری کنترل و مهندسی سیستمهای کنترلی میباشد.
به عنوان مثال، برای کاربری آن در رادار، آنجا که علاقهمند به ردیابی هدف هستید، اطلاعات در مورد موقعیت، سرعت و شتاب هدف با حجم عظیمی از انحراف به لطف پارازیت در هر لحظه اندازهگیری میشود. فیلتر کالمن از پویایی هدف بهره میگیرد به این صورت که سیر تکاملی آن را کنترل میکند، تا تأثیرات پارازیت را از بین ببرد و یک برآورد خوب از موقعیت هدف در زمان حال (تصفیه کردن) و در آینده (پیشبینی) یا در گذشته (الحاق یا هموار سازی) ارائه میدهد. یک نسخه ساده شده فیلتر کالمن، فیلتر آلفا بتا ، که همچنان عموماً استفاده میشود از ثابتهای static weighting به جای ماتریسهای کواریانس استفاده میکند.
نامگذاری و تاریخچه توسعه
اگر چه توروالد نیکولای تیله و پیتر سوئرلینگ قبلاً الگوریتم مشابهی ارائه داده بودند، این فیلتر به افتخار رودلف ئی کالمن، فیلتر کالمن نامگذاری شد و استنلی اف اشمیت عموماً به خاطر توسعه اولین پیادهسازی فیلتر کالمن شهرت یافت. این رخداد هنگام ملاقات با کالمن در بنیاد پژوهشی ناسا روی داد و وی شاهد کارایی ایده کالمن در برآورد مسیر پرتاب پروژه آپولو بود، که منجر به الحاق آن به رایانه ناوبری آپولو شد. این فیلتر بر روی کاغذ در ۱۹۵۸ توسط سوئرلینگ، در ۱۹۶۰ توسط کالمن و در ۱۹۶۱ توسط کالمن و بوسی ایجاد و بسط داده شد.
این فیلتر بعضی مواقع فیلتر استراتونوویچ-کالمان-بوسی نامیده میشود، چرا که یک نمونه خاص از فیلتر بسیار معمولی و غیر خطی ای است که قبلاً توسط روسلان استراتنویچ ایجاد شده، در حقیقت معادله این نمونه خاص، فیلتر خطی در اسنادی که از استراتنویچ قبل از تابستان ۱۹۶۰، یعنی زمانی که کالمن، استراتنویچ را در کنفرانسی در مسکو ملاقات کرد به چاپ رسید بود.
در تئوری کنترل، فیلتر کالمن بیشتر به برآورد مرتبه دوم (LQE) اشاره دارد. امروزه تنوع گستردهای از فیلتر کالمن به وجود آمده، از فرمول اصلی کالمن در حال حاضر فیلترهای: کالمن ساده، توسعه یافته اشمیت، اطلاعاتی و فیلترهای گوناگون جذر بیرمن، تورنتون و بسیاری دیگر به وجود آمدهاند. گویا مرسومترین نوع فیلتر کالمن فاز حلقهٔ بسته (phase-locked loop) میباشد که امروزه در رادیوها، رایانهها و تقریباً تمامی انواع ابزارهای تصویری و ارتباطی کاربرد دارد.
اساس مدل سیستم پویا
فیلترهای کالمن بر اساس سیستمهای خطی پویا گسسته در بازه زمانی هستند. آنها بر اساس زنجیره مارکوف (Markov chain) به کمک عملگرهای خطی ساخته شدهاند و توسط نوفه گاوسی تحریک میشوند. حالت سیستم توسط برداری از اعداد حقیقی بیان میشود. در هر افزایش زمانی که در بازههای گسسته صورت میگیرد، یک عملگر خطی روی حالت فعلی اعمال میشود تا حالت بعدی را با کمی پارازیت ایجاد کند و اختیاراً در صورت شناخت روی کنترلکنندههای سیستم برخی اطلاعات مرتبط را استخراج میکند. سپس عملگر خطی دیگر به همراه مقدار دیگری پارازیت خروجی قابل مشاهدهای از این حالت نامشخص تولید میکند. فیلتر کالمن قادر است مشابه مدل نامشخص مارکوف برخورد کند. با این تفاوت کلیدی که متغیرهای حالت نامشخص در یک فضای پیوسته مقدار میگیرند (نقطهٔ مقابل فضای حالت گسسته در مدل مارکوف). بعلاوه، مدل نامشخص مارکوف میتواند یک توزیع دلخواه برای مقادیر بعدی متغیرهای حالت ارائه کند، که در تناقض با مدل پارازیت گاوسیای است که در فیلتر کالمن استفاده میشود. در اینجا یک دوگانگی بزرگ بین معادلات فیلتر کالمن و آن مدل مارکوف وجود دارد. مقالهای در رابطه با این مدل و دیگر مدلها در رویس و قهرمانی و فصل ۱۳ همیلتون ارائه شدهاست.
برای تخمین حالت درونی یک فرایند که توسط مجموعهای مشاهدات دارای پارازیت ارائه شدهاست باید آن را منطبق بر چارچوب فیلتر کالمن کنیم. به این منظور ماتریسهای زیر را ارائه میکنیم:
Fk: مدل انتقال حالات،
Hk: مدل مشاهده شده،
Qk: کوواریانس پارازیت فرایند،
Rk: کوواریانس پارازیت مشاهده شده،
Bk: مدل ورودی-کنترل
فیلتر کالمن بیان میکند که میتوان حالت k را با استفاده از حالت (k - 1) با استفاده از رابطه زیر محاسبه کرد:
بهطوریکه:
Fk: حالت انتقالی اعمال شده به xk−۱،
Bk: مدل ورودی-کنترل اعمال شده به بردار کنترلی uk,
wk: فرایند نویزی با توزیع نرمال، میانگین صفر و واریانس Qk
در زمان k،مشاهده zk با توجه به حالت xk به صورت زیر بدست میآید:
بهطوریکه Hk مدل مشاهده شده که به فضای مشاهده شده نگاشت میشود و همچنین vk نویز مشاهده شده با توزیع گاوسی، میانگین صفر و کوواریانس Rk است.
لازم است ذکر شود که حالت اولیه و بردار نویزی در هر محله از هم مستقل هستند.
بسیاری از سیستمهای پویای واقعی از این مدل تبعیت نمیکنند. برخی سیستمهای پویا حتی در زمانی که منبع ورودی ناشناختهای را بررسی میکنیم، میتوانند موجب کاهش تأثیر این فیلتر شوند؛ زیرا اثر این سیستمها بر سیگنال ورودی تأثیرگذار است و به این ترتیب میتواند موجب ناپایداری تخمین فیلتر شود. به علاوه نویزهای سفید مستقل باعث منشعب شدن فیلتر نمیشوند. مسئله تفکیک نویز سفید و سیستمهای پویا در شاخهٔ نظریه کنترل و در چارچوب کنترل مقاوم بررسی میشود.
شرح بیشتر
فیلتر کالمن یک تخمینگر بازگشتی است، یعنی تنها تخمین حالت قبل و مشاهده فعلی برای محاسبه تخمین حالت فعلی لازم است. برعکس بسیاری از تخمینگرها نیازی به نگهداری اطلاعات تخمینها و مشاهدات تمام حالات قبل نیست. در اینجا بیانگر تخمینی از در زمان n به شرط از مشاهدات پیش از این زمان است.
حالت فعلی فیلتر توسط دو متغیر تشریح میشود:
تخمین حالت پسینی در زمان k به شرط مشاهدات پیش از k.
ماتریس کوواریانس خطای پسین.
فیلتر کالمن توسط یک معادله بیان میشود اما معمولاً آن را به دو بخش پیشبینی و آپدیت تفکیک میکنند. در گام پیشبینی با استفاده از تخمینهای حالات در بازههای زمانی پیشین، تخمینی برای حالت فعلی بدست میآید. این تخمین پیشبینی شده همان دانش پیشینی است زیرا تنها به تخمینهای قبلی وابسته است و هیچ مشاهدهای در حالت فعلی سیستم را در برنمیگیرد. در گام آپدیت تخمین پیشین با مشاهدات فعلی ترکیب میشود تا تخمینی از حالت فعلی سیستم ارائه کند.
معمولاً این دو گام متناوباً تکرار میشوند، به این معنی که پیشبینی تا مشاهده بعدی انجام میشود و سپس با استفاده از مشاهدات فعلی آپدیت انجام میشود. اگر در بازه زمانی مشاهدهای انجام نشود، پیشبینیها تا مشاهده بعدی انجام میشوند و آپدیت بر مبنای چند مرحله پیشبینی انجام میشود. بهطور مشابه اگر در بازه زمانی چندین مشاهده مستقل انجام شود، بر مبنای هریک از آنها چند آپدیت با ماتریسهای Hk متفاوت بدست میآید.
پیشبینی
آپدیت
فرمول کوواریانس آپدیت شده تنها در حالت بهینه بودن فیلتر کالمن کاربرد دارد و در باقی حالات فرمولهای پیچیدهتری موردنیاز است که در بخش مشتقات موجود است.
ثابتها
اگر مدلسازی دقیق باشد و و بیانگر توزیع حالات ابتدایی سیستم باشند، مقادیر ثابت زیر بدست میآیند:
بهطوریکه امید ریاضی متغیر تصادفی است. در بالا تمامی تخمینها دارای امید ریاضی صفر هستند.
همچنین:
به این ترتیب ماتریسهای کوواریانس نشاندهنده مقادیر تخمینی کوواریانسها هستند.
تخمین کوواریانسهای نویز Qk و Rk
پیادهسازی عملی فیلتر کالمن با توجه به سختی بدست آوردن تخمین ماتریس کوواریانس Qk و Rk بهینه دشوار است. مطالعات بسیاری جهت بدست آوردن تخمینهای کوواریانس با توجه به دادههای موجود انجام شدهاست. یکی از بهترین روشها، تکنیک حداقل مربعات اتوکوواریانس(ALS) است که از اتوکوواریانس دادهها با ایجاد تأخیر زمانی برای تخمین استفاده میکند. از گنو آکتیو و متلب جهت محاسبه ماتریسهای کوواریانس نویز با استفاده از تکنیک حداقل مربعات اتوکوواریانس استفاده میشود. این کار به صورت آنلاین توسط پروانه عمومی همگانی گنو امکانپذیر است.
بهینگی و کارایی
فیلتر کالمن یک فیلتر خطی بهینه است زیرا الف) مدلسازی آن با دقت بالایی بر سیستم اصلی منطبق است. ب) نویز ورودی، نویز سفید ناهمبسته است. ج) مقدار کوواریانس نویز قابل محاسبه است. روشهای بسیاری از جمله روش حداقل مربعات اتوکوواریانس که در بالا به آن اشاره شد برای تخمین کوواریانس نویز ارائه شدهاند. پس از تخمین کوواریانس لازم است کارایی سیستم ارتقا یابد. این بدین معنی است که تخمین حالات سیستم دقیقتر شوند. اگر فیلتر کالمن بهینه باشد، نویز ورودی نویز سفید است که محاسبه کارایی سیستم را ممکن میسازد. روشهای زیادی جهت محاسبه کارایی موجود است. اگر توزیع نویز گاوسی نباشد، روشهایی جهت تخمین کارایی با استفاده از نامساویهای احتمالاتی در و ارائه شدهاست.
مثال کاربرد عملی
کامیونی دارای اصطکاک در مسیری مستقیم را در نظر بگیرید. کامیون در مکان صفر ثابت است و سپس در مسیری تحت تأثیر نیروهای تصادفی به حرکت در میآید. موقعیت کامیون را در هر Δt ثانیه اندازهگیری میکنیم. اما این اندازهگیری مبهم است چرا ما تنها مدلی از مکان و سرعت کامیون را در نظر میگیریم. در اینجا فیلتر کالمن را برای این مدل بیان میکنیم.
چون ثابت هستند، شاخصهای زمانی آنها حذف میشوند.
موقعیت و سرعت کامیون در فضای خطی موقعیت آن توصیف میشود:
سرعت، یعنی مشتق مکان نسبت به زمان است.
فرض کنیم در بازه زمانی میان (k − ۱) و k شتاب ak که دارای توزیع طبیعی با میانگین صفر و واریانسσa است به آن اعمال شود. طبق قوانین حرکت نیوتن داریم:
نتیجه شتابak را به سیستم اعمال میکند و همچنین داریم
و
به این ترتیب
بهطوریکه و
توزیع کاملاً پیوسته نیست و بنابراین هیچ تابع توزیع احتمالی ندارد. روش دیگر بیان این توزیع به صورت زیر است:
در هر بازه زمانی، موقعیت کامیون که با نویزی آمیختهاست در دست است. فرض کنیم این نویز vk دارای توزیع طبیعی با میانگین صفر و واریانس σz باشد،
بهطوریکه
و
میدانیم موقعیت اولیه کامیون مشخص است و به صورت زیر در نظر گرفته میشود
برای اینکه در فیلتر آگاهیمان نسبت به این موضوع را مشخص کنیم، یک ماتریس کوواریانس صفر تعریف میکنیم:
اگر حالت ابتدایی و سرعت به درستی و دقت در دست نباشند، ماتریس کوواریانس باید با توجه به واریانسهای داده شده و به صورت قطری تعریف شود:
به این ترتیب فیلتر قادر به محاسبه اطلاعات مدل بر اساس مقادیر اولیه میشود.
مشتقات
مشتقگیری از ماتریس تخمینی کوواریانس پسین
با توجه به مقدار ثابت کوواریانس خطا Pk | k در بالا
با جایگذاری از روابط اثبات شده خواهیم داشت
حال مقدار را جایگزین میکنیم
همچنین را نیز در رابطه جایگذاری میکنیم
با توجه به بردار خطا
چون خطای اندازهگیری شدهvk نسبت به سایر متغیرها ناهمبسته است، میتوان گفت
با توجه به ویژگیهای ماتریس کوواریانس
با توجه به ثابت بودن Pk | k−1 و تعریف Rk نتیجه میشود
این فرمول برای هر مقدار Kk معتبر است. فرمول بالا بیان میکند اگر Kk نتیجه بهینه کالمن باشد، رابطه به شکل زیر ساده خواهد شد.
مشتق نتیجه کالمن
فیلتر کالمن یک تخمینگر کمینه مربع میانگین خطا (MMSE) است. خطا در تخمین حالت پسین برابر است با
هدف ما کمینه کردن میانگین مربع این بردار خطا یعنی است. این معادل کمینه کردن اثر تخمین پسین ماتریس کوواریانس است. با بسط رابطه بالا نتیجه میشود:
اثر ماتریس زمانی کمینه میشود که حساب ماتریس صفر شود. با استفاده از خواص ماتریس گرادیان و تقارن ماتریسها داریم:
اگر این معادله را برای Kk حل کنیم، نتیجه کالمن بدست میآید
این عبارت همان نتیجه بهینه کالمن است.
ساده کردن فرمول کوواریانس خطای پسین
با استفاده از نتیجه بهینه کالمن که در بالا بدست آمد میتوان فرمول کوواریانس خطای پسین را سادهتر کرد. اگر طرفیت رابطه نتیجه بهینه کالمن را در SkKkT ضرب کنیم، داریم:
با استفاده از فرمول بسط داده شده کوواریانس خطای پسین
با سادهسازی دو جملهٔ آخر نتیجه میشود
این فرمول در محاسبه بسیار راحتتر است اما تنها برای نتیجه بهینه کاربرد دارد و زمانی که نتیجه کالمن بهینه نباشد باید از همان فرمول قبلی استفاده کرد.
تحلیل درستی
معادلات فیلتر کردن کالمن تخمینی بازگشتی برای حالت و کوواریانس خطای ارائه میکند. دقت تخمین به پارامترهای سیستم و نویز ورودی تخمینگر بستگی دارد. در غیاب مقادیر ماتریسهای کوواریانس و عبارت
مقدار درست کوواریانس خطا را ارائه نمیکند. به عبارت دیگر، . در بسیاری از کاربردهای بیدرنگ، ماتریسهای کوواریانس مورد استفاده در طراحی فیلتر کالمن با مقادیر واقعی ماتریسهای کوواریانس تفاوت دارند. این تحلیل بیان میدارد که تخمین کوواریانس خطا زمانی که ماتریسهای ورودی سیستم و باشند، نادرست است.
این بحث به حالتی که عدم قطعیت در مورد خطا داریم محدود میشود. حال مقادیر واقعی کوواریانس نویز را و تعریف میکنیم بهطوریکه مقادیر آنها به ترتیب در روابط جایگزین و شوند. مقدار واقعی کوواریانس خطا را و با فیلتر کالمن محاسبه میشوند. اگر و ، خواهد بود. با محاسبه مقدار واقعی کوواریانس خطا و جایگذاری و در نظر داشتن اینکه and معادلات بازگشتی برای بدست میآید:
و
محاسبه با فرض و انجام میشود. روابط بازگشتی برای و جز زمانی که و را به ترتیب به جای و در نظر بگیریم، یکتا هستند.
ریشه مربع
یکی از مشکلات فیلتر کالمن ثبات عددی است. اگر کوواریانس نویزQk کوچک باشد، مقدار ویژه آن منفی میشود. به این ترتیب ماتریس کوواریانس حالات P نامعین میشود در حالیکه باید مثبت معین باشد.
یک ویژگی ماتریسهای مثبت معین این است که ریشه مربعی ماتریس مثلثی P = S·ST دارند. این ریشه میتواند به کمک روش تفکیک چولسکی محاسبه شود. اگر کوواریانس به این فرم نوشته شود، هیچگاه قطری یا متقارن نخواهد بود. یک فرم معادل این ماتریس که با استفاده از تفکیک U-D بدست میآید، P = U·D·UT
است کهU یک ماتریس مثلثی واحد و D یک ماتریس قطری است. در میان این دو فرم، فرم U-D رایجتر است و نیاز به محاسبات کمتری دارد.
الگوریتمهای کارای پیشبینی و آپدیت کالمن در فرم ریشه مربعی، توسط بیرمن و تورتون ارائه شدند.
'تفکیک'L·D·LT ماتریس کوواریانس Sk مبنای دیگر فیلترهای عددی و ریشه مربعی است. الگوریتم با تفکیک LU آغاز میشود و نتایج آن در ساختارL·D·LT وارد میشود تا به روش Golub و Van Loan (الگوریتم ۴٫۱٫۲) در ماتریس قطری غیر واحد انجام شود.
ارتباط با تخمین بازگشتی بیز
فیلتر کالمن یکی از سادهترین شبکههای پویای بیزی است. فیلتر کالمن حالات فعلی سیستم را در طول زمان به صورت بازگشتی، با استفاده از اندازهگیریهای ورودی در مدل فرایندی ریاضی تخمین میزند. بهطور مشابه تخمین بازگشتی بیز، توابع توزیع احتمال ناشناخته را به صورت بازگشتی، با استفاده از اندازهگیریهای ورودی در مدل فرایندی ریاضی در طول زمان تخمین میزند.
در تخمین بازگشتی بیز، حالت فعلی یک فرایند مارکوف مشاهده نشده در نظر گرفته میشود و اندازهگیریهای مشاهده شده مدل پنهان مارکف (HMM) هستند.
با فرض مارکوف، حالت فعلی سیستم مستقل از تمام حالات پیش از حالت قبلی آن است.
بهطور مشابه اندازهگیری در بازه زمانی kام تنها به حالت قبلی وابسته است و مستقل از تمام حالات پیش از حالت قبلی آن است.
با این مفروضات، توزیع احتمال تمام حالات مدل پنهان مارکوف به صورت زیر بیان میشود:
هدف فیلتر کالمن تخمین حالت فعلی سیستم است. این تخمین با استفاده از حاشیهسازی تابع توزیع مشترک بر اساس حالت قبلی سیستم قابل محاسبه است. کافی است حاشیهسازی نسبت به تمام حالات قبل انجام شده و بر احتمال مجموعه اندازهگیریها تقسیم شود.
به این ترتیب گامهای پیشبینی و آپدیت فیلتر کالمن به صورت احتمالاتی بدست میآیند. توزیع احتمال حالت پیشبینی شده حاصل انتگرال حاصلضرب توابع توزیع احتمال انتقال از حالت (k-1)ام به حالت kام است و حالت قبلی روی تمام های ممکن است.
اندازهگیریها تا بازه زمانی kام عبارتند از:
توزیع احتمال آپدیت از حاصلضرب پیشبینی و درستنمایی بدست میآید.
بهطوریکه
ضریب نرمالسازی است.
توابع توزیع احتمال باقیمانده عبارتند از:
توجه کنید که تابع چگالی احتمال حالت قبل، یک تخمین است. فیلتر کالمن فیلتری بهینه است و به این ترتیب توزیع احتمال به شرط اندازهگیری یک تخمین بهینه توسط فیلتر کالمن است.
بخت حاشیهای
همانند تخمین بازگشتی بیز که پیشتر بیان شد، فیلتر کالمن را میتوان به عنوان یک مدل مولد دید؛ یعنی فرایندی برای تولید دنبالهای از مشاهدات تصادفی (... ,z = (z0, z1, z2. این فرایند به صورت زیر تعریف میشود:
حالت پنهان را از توزیع گاوسی پیشین نمونهگیری کنید.
حالت پنهان را از مدل مشاهده شده نمونهگیری کنید.
برای
حالت پنهان را از مدل انتقالی محاسبه کنید.
مشاهده را از مدل مشاهده شده محاسبه کنید.
این فرایند ساختاری مشابه مدل پنهان مارکوف دارد که حالات گسسته در آن به متغیرهای تصادفی پیوسته با توزیع گاوسی تبدیل شدهاست.
محاسبه بخت حاشیهای به عنوان نتیجهای از فیلتر کردن بازگشتی بسیار آسان است. به کمک قانون زنجیرهای احتمال، بخت از حاصلضرب احتمال هر مشاهده به شرط مشاهدات قبلی بدست میآید،
به علاوه چون فیلتر کالمن معرف یک فرایند مارکوف است، تمام دانش بدست آمده از مشاهدات قبلی به تخمین محدود میشود. به این ترتیب بخت حاشیهای به صورت زیر محاسبه میشود:
رابطه بالا حاصلضرب چند توزیع احتمال گاوسی است که هر یک نمایانگر یک مشاهده zk تحت فیلتر است؛ که از آپدیتهای بازگشتی محاسبه میشود. برای راحتی محاسبه بهتر است ازlog بخت حاشیهای یعنی استفاده شود. با فرض محاسبه به صورت بازگشتی انجام میشود.
بهطوریکه بعد بردار اندازهگیریها میباشد.
فیلتر اطلاعاتی
در فیلتر اطلاعاتی یا فیلتر کوواریانس معکوس، تخمین کوواریانس و تخمین حالت به ترتیب با ماتریس اطلاعات و تابع اطلاعات جایگزین میشوند.
به طریق مشابه کوواریانس و بردار مشاهدات هم با عبارات همارز اطلاعاتی جایگزین میشوند.
با داشتن ماتریس و بردار مشاهدات که به صورت زیر تعریف شدهاند
اطلاعات آپدیت شده به صورت زیر نوشته میشوند.
مزیت اصلی فیلتر اطلاعاتی این است که N مشاهده میتوانند در هر بازه زمانی با جمع زدن ماتریسها و بردارهای اطلاعاتی فیلتر شوند.
جهت پیشبینی فیلتر اطلاعات ماتریس و بردار اطلاعات به عبارات همارزشان در فضای حالات سیستم تبدیل میشوند. البته پیشبینی فضای اطلاعاتی هم قابل انجام است.
این مقادیر به شرطی قابل محاسبهاند که F و Q در زمان ثابت باشند. همچنین F و Q باید معکوسپذیر باشند.
تصفیهکننده تأخیر زمانی
تصفیهکننده بهینه تخمینی بهینه از برای تأخیر ثابت با استفاده از مشاهدات تا ارائه میکند. این تخمین به کمک روابط قبلی و برای یک حالت تکمیل شده به صورت زیر بدست میآید:
بهطوریکه:
و با یک فیلتر استاندارد کالمن تخمین زده شدهاست.
و متغیرهای جدیدی هستند که در فیلتر کالمن وجود نداشتند.
نتایج کالمن از رابطه زیر بدست میآیند:
بهطوریکه و کوواریانس خطاهای پیشبینی شده و نتایج فیلتر استاندارد کالمن هستند. ()
اگر تخمین کوواریانس خطا را به صورت زیر تعریف کنیم:
تخمین بهتری از از رابطه زیر حاصل میشود.
تصفیهکننده بازه-ثابت
تصفیهکننده یا هموارگر با بازه-ثابت بهینه تخمینی بهینه از () با استفاده از مشاهداتی در بازه تا ارائه میکند. به این مبحث «تصفیهکننده کالمن» هم گفته میشود. الگوریتمهای مختلفی با این منظور موجودند.
راوخ–تونگ–استریبل
الگوریتمی دو مرحلهای و کارا برای تصفیه کردن بازه است. گام رو به جلو مشابه فیلتر عادی کالمن است. تخمینهای فیلتر شده پیشین و پسین، و ، در گام رو به عقب کاربرد دارند.
در گام رو به عقب تخمین تصفیهشده و را محاسبه میکنیم. بدین طریق که از آخرین بازه زمانی شروع کرده و به صورت عقبگرد معادلات بازگشتی زیر را مییابیم:
بهطوریکه
تخمین حالت پسین زمان و تخمین حالت پیشین زمان است. درمورد کوواریانس نیز همین نوشتار به کار میرود.
تصفیهکننده برایسون-فریزر
این روش جایگزینی برای الگوریتم RTS است که توسط بیرمن ارائه شدهاست. این روش همچنین در گام رو به عقب دادههای بدست آمده در گام رو به جلوی فیلتر کالمن استفاده میکند. معادلات رو به عقب شامل محاسبات بازگشتی که پس از هر مشاهده جهت تصفیه حالت و کوواریانس به کار برده میشود.
معادلات بازگشتی عبارتند از:
بهطوریکه کوواریانس باقیماندهاست و . همچنین حالت و کوواریانس تصفیهشده با کمک معادلات زیر قابل محاسبه است.
یا
از مزیتهای MBF عدم نیاز به یافتن معکوس ماتریس کوواریانس است.
تصفیهکننده کمینه واریانس
این روش میتواند بهترین خطای ممکن را با استفاده از پارامترها و آمارههای نویزی شناختهشده بدست آورد. این تصفیهکننده مدل کلیتری از فیلتر غیرعلّی وینر است.
محاسبات در دو گام انجام میشود. محاسبات گام رو به جلو در یک مرحله پیشبینی صورت میگیرد:
این عبارات معکوس وینر-هوف است. نتیجه گام رو به عقب میتواند با استفاده بازگشت در زمان و از گام رو به جلو از محاسبه شود. در این حالت خروجی سیستم برابر است با:
با جایگذاری در رابطه بالا
این معادله برا ی فیلتر کالمن کمینه واریانس همواره یکسان است. حل معادلات بالا واریانس تخمین خطای خروجی را کمینه میکند. توجه کنید که در روش راوخ–تونگ–استریبل فرض میشود که همه توزیعها گاوسی هستند اما در اینجا چنین نیست.
نسخهٔ پیوسته در زمان این تصفیهکننده در ارائه شدهاند.
فیلترهای وزندار کالمن
توابع وزندار جهت وزن دادن به میانگین توزیع توان خطا در یک بازه تغییر مشخص استفاده میشوند. فرض کنید - یک تخمین خطای خروجی توسط فیلتر کالمن و یک تابع تخصیص وزن علی باشد. روش بهینهای که واریانس ( - ) را کمینه میکند استفاده از است.
نحوه طراحی فعلاً بیپاسخ است. یک راه آن شناسایی سیستمی که تخمین خطا را تولید میکند و قرارداد کردن به عنوان معکوس آن سیستم است. این روش میتواند جهت محاسبه خطای مربع میانگین استفاده شود تا هزینه فیلتر کاهش یابد. همچنین روش مشابهی جهت یافتن تصفیهکننده نیز وجود دارد.
فیلترهای غیرخطی
مبنای فیلتر کالمن، تبدیلات خطی است. اما سیستمهای پیچیدهتر میتوانند غیرخطی باشند. مسئله غیرخطی بودن میتواند در مشاهدات، مدلسازی یا هر دو بروز پیدا کند.
فیلتر کالمن بسطیافته - ئیکِیاف
در فیلتر بسطیافته کالمن (EKF) انتقال حالات و مشاهدات نیاز به توابع حالت خطی یا غیرخطی دارند. اینها توابعی مشتقپذیر هستند.
تابع f میتواند جهت محاسبه حالت پیشبینی شده از تخمین قبلی به کار رود. همچنین تابع h جهت یافتن مشاهدهای از حالت قبلی به کار میرود. توابع f و h نمیتوانند مستقیماً به کوواریانس اعمال شوند، بلکه باید ماتریسی از مشتقات جزئی (ماتریس ژاکوبی) آنها محاسبه شود.
در هر بازه زمانی ماتریس ژاکوبی با استفاده از حالات پیشبینی شده قبلی محاسبه میشود. این ماتریسها در معادلات فیلتر کالمن کاربرد دارد. در واقع این فرایند عمل خطی کردن توابع غیرخطی را حول تخمین فعلی شامل میشود.
فیلتر کالمن از نوع یوکِیاف - بیاثر
وقتی انتقال حالات و مشاهدات، یعنی توابع پیشبینی و آپدیت و ، کاملاً غیرخطی باشند، فیلتر کالمن بسطیافته کارایی پایینی خواهد داشت. به این دلیل که کوواریانس در عمل خطیسازی مدل غیرخطی افزایش مییابد. فیلتر کالمن بیاثر از روش نمونهگیری قطعی که به تبدیل بیاثر معروف است، استفاده میکند تا مجموعه نمونه مینیمالی از نقاط حول میانگین را جمعآوری کند. سپس این نقاط در تابع غیرخطی وارد شده تا میانگین و کوواریانس جدید حاصل شود. نتیجه برای سیستمهای قطعی با قطعیت بیشتری مقدار میانگین و کوواریانس را ارائه میکند. این روش به عنوان روش مونتکارلو یا بسط تیلور برای آمارههای پسین شناخته شدهاست. در واقع این روش ما را از محاسبه مستقیم ماتریس ژاکوبی که برای بعضی توابع بسیار پیچیدهاست، بینیاز میکند.
پیشبینی
مشابه EKF، در روش UKF فاز پیشبینی در مقایسه با یک آپدیت خطی مستقل از آپدیت UKF انجام میشود. تخمین حالت و کوواریانس با کمک میانگین و کوواریانس فرایند بدست میآیند.
مجموعهای شامل 2L + ۱ به کمک حالت و کوواریانس از حالت بعد L حاصل میشود.
بهطوریکه
iامین ستون ماتریس مربع ریشه است.
با توجه به تعریف ریشه مربعی در ماتریس بدست میآید:
ریشه مربعی باید به صورت عددی و توسط روشهایی مانند تفکیک کولسکی محاسبه شود.
نقاط بدست آمده به عنوان ورودی تابع انتقال f داده میشوند:
بهطوریکه . از نقاط وزندار جهت محاسبه تخمین حالت و کوواریانس استفاده میشود
بهطوریکه وزنهای مربوط به حالات و کوواریانس از روابط زیر بدست میآیند:
و گستردگی نقاط را کنترل میکنند. مربوط به توزیع است.
اگر توزیع گاوسی باشد، مقادیر طبیعی برابر , و هستند. بهینه است.
آپدیت
پیشبینی حالت و کوواریانس مطابق بالا حاصل میشوند به جز زمانی که میانگین و کوواریانس نویز مشاهده شده در دست باشد.
مطابق قبل مجموعهای شامل 2L + ۱ نقطه در نظر میگیریم
اگر پیشبینی UKF استفاده شدهباشد، نقاط به صورت زیر مستقلاً قابل محاسبهاند.
بهطوریکه
نقاط به عنوان ورودی تابع h استفاده میشوند
نقاط وزندار جهت محاسبه مشاهده و کوواریانس مشاهدات پیشبینی شدهاستفاده میشوند.
کوواریانس ضربدری حالات و مشاهدات به صورت زیر محاسبه میشود
که برای محاسبه نتیجه فیلتر کالمن UKF استفاده میشود.
همانند فیلتر کالمن، حالت آپدیت شده از جمع حالت پیشبینی شده و وزندار کردن نتیجه کالمن محاسبه میشود
همچنین کوواریانس آپدیت شده برابر است با تفاضل کوواریانس پیشبینی شده و کوواریانس محاسبه پیشبینی شده که با نتیجه کالمن وزندار شدهاست.
فیلتر کالمن-بوسی
این فیلتر حالت پیوسته در زمان فیلتر کالمن میباشد که نام آن برگرفته از نام ریچارد اسنودن بوسی میباشد.
این فیلتر مبتنی بر فضای نمونه حالت مدل شدهاست.
بهطوریکه و قوت نویزهای سفید و را بیان میکند.
فیلتر از دو معادله دیفرانسیلی بدست میآید. یکی برای تخمین حالت و دیگری برای کوواریانس.
بهطوریکه
کوواریانس نویز مشاهدهشده معادل کوواریانس خطای پیشبینی شده است. این دو کوواریانس تنها در حالت پیوسته زمان برابرند.
تمایز میان حالت پیشبینی و آپدیت فیلتر کالمن در اینجا وجود ندارد.
فیلتر کالمن هیبریدی
بسیاری از سیستمهای فیزیکی به صورت پیوسته در زمان مدل میشوند درحالیکه مشاهدات ورودی توسط یک پردازنده دیجیتال و به صورت گسسته در زمان به آن ارائه میشوند. به این ترتیب مدل سیستم و مشاهدات به این صورت بیان میشود:
بهطوریکه
مقداردهی
پیشبینی
این معادلاتت از حالت پیوسته فیلتر کالمن، بدون آپدیت توسط مشاهدات حاصل میشوند بهطوریکه . حالت و کوواریانس پیشبینی شده با حل مجموعهای از معادلات دیفرانسیلی دارای مقادیر اولیه تخمین حالت قبلی محاسبه میشوند.
آپدیت
معادلات آپدیت همان معادلات فیلتر کالمن گسسته هستند.
منابع
اختراعهای مجارستانی
بینایی رایانهای
پردازش سیگنال
برآورد سیگنال
فیلترهای خطی
فیلترهای غیر خطی
کنترل ربات
مدلهای مارکوف
معادلههای دیفرانسیل تصادفی
نظریه برآورد
نظریه کنترل
ویکیسازی رباتیک |
6731 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B3 | تگزاس | تگزاس یا تکزاس ، یکی از ۵۰ ایالت آمریکا، با مرکزیت شهر آستین دومین ایالت پرجمعیت این کشور (پس از کالیفرنیا) و همچنین دومین ایالت بزرگ آمریکا (پس از آلاسکا) است. این ایالت در جنوب آمریکا قرار دارد و دارای مرز بینالمللی با کشور مکزیک است. همچنین از نظر مرزبندی ایالتی، از طرف غرب با ایالت نیومکزیکو، شمال با اوکلاهما، شمالشرق آرکانزاس و از طرف شرق هم با لوئیزیانا دارای مرزهای مشترک است. مساحت تگزاس ۶۹۶٬۲۰۰ کیلومتر مربع بوده و جمعیت روبه رشد آن بر طبق آمارهای ژوئیهٔ ۲۰۱۳ برابر است با ۲۶٫۴ میلیون نفر بودهاست.
هیوستون پرجمعیتترین شهر تگزاس و چهارمین شهر پرجمعیت در کل آمریکاست در حالی که سان آنتونیو دومین شهر بزرگ تگزاس بوده و هفتمین شهر بزرگ آمریکا محسوب میشود. از دیگر شهرهای مهم این ایالت میتوان به ال پاسو و آستین، که مرکز تگزاس نیز است، اشاره نمود. شعار تگزاس ایالت تکستاره است که این شعار روی پرچم مربوط به این ایالت و مهر ایالتی آن نیز ذکر شده. این شعار در واقع بیانگر این موضوع است که روزی تگزاس، پس از استقلال و جدایی از مکزیک، خود یک کشور بوده (که این موضوع در مورد سایر ایالتها رخ نداده). همچنین ریشهٔ نام تگزاس (Texas) برگرفته شده از واژهٔ Tejas است که در زبان کادوها به معنی رفقا و دوستان است.
اگرچه که تگزاس در جنوب آمریکا است و عمدتاً آن را بهخاطر هوای گرم و بیابانی میشناسند، تنها ۱۰٪ از خاک تگزاس شامل بیابان است. همچنین بخاطر مساحت بسیارش، تقریباً میتوان گونههای مختلف طبیعی و آبوهوایی جنوبی و جنوبغربی آمریکا را در آن مشاهده نمود.
از شعارهای مربوط به این ایالت میتوان به شعار شش پرچم بر فراز تگزاس اشاره نمود که نشان از ۶ کشور و حکومتی دارد که بر کل یا مناطقی از تگزاس در طول تاریخ حکمرانی کردند. از جمله این کشورها میتوان به اسپانیا اشاره نمود. اسپانیا نخستین کشور اروپایی بود که ادعای مالکیت قسمتهایی از تگزاس را کرد. فرانسه هم چندی بعد تر مالک قسمتهایی شد. سپس تا سال ۱۸۳۶ این ایالت تحت تصرف کشور مکزیک بود تا اینکه اعلام استقلال کرد و خود جمهوری تگزاس را تشکیل داد. در پایان نیز در سال ۱۸۴۵ به خاک آمریکا پیوست و یکی از ایالتهای آمریکا شد. اما ششمین پرچم مربوط است به ایالات مؤتلفه آمریکا که تگزاس مدتی به آنها پیوسته بود.
یکی از صنایع تگزاس که پس از جنگ داخلی بسیار در این ایالت رونق گرفت، صنعت گاوداری و پرورش گاو است. بهخاطر این پیشینهٔ قدیمی در صنعت پرورش گاو، واژگانی چون کابوی ایجاد شدند که به این ایالت و مردمانش اشاره دارند. همچنین در سدهٔ بیستم با کشف شدن منابع نفتی و آغاز به استخراج آنها، اقتصاد تگزاس کاملاً متحول شده و پیشرفت بسیار خوبی را تجربه کرد. از علتهای موفقیت تگزاس میتوان به سرمایهگذاریهای بزرگ این ایالت بر روی مراکز آکادمیک و دانشگاهی و در نتیجه استفاده از فناوری و روشهای نوین در صنایع خود اشاره نمود. امروزه تگزاس در صنایعی چون پتروشیمی، انرژی، رایانه، لوازم دیجیتال، هوافضا و تحقیقات پزشکی از ایالتهای پیشرو است.
نام
نام تگزاس بهطور دقیق «تِکسِس» تلفظ میشود، و برگرفته از واژهٔ Tejas است که نامی سرخپوستی از قبیلهٔ کادو است. این واژه اشاره به نام بومیان اولیهٔ این منطقه دارد و به معنای «دوست» و «رفیق» میباشد.
در زمان حکمرانی اسپانیاییها بر این منطقه، نام تگزاس رسماً Nuevo Reino de Filipinas: La Provincia de Texas شده بود. آنتونیو مارجیل، نخستین شخصی بود که رسماً در تاریخ ۲۰ ژوئیهٔ ۱۷۱۶ از این نام در نامهای رسمی استفاده نمود. البته این اسم در زبان عامیانه و صحبتهای مردمی چندان مورد استفاده قرار نمیگرفت و عمدتاً بیشتر در اسناد رسمی از آنها استفاده میشد.
جغرافیا
ایالت تگزاس پس از آلاسکا، دومین ایالت بزرگ آمریکا است که مساحتی حدود ۶۹۶٬۲۰۰ کیلومتر مربعی دارد. با این حساب حدود ۱۰٪ از کل کشور فرانسه و دو برابر از کشورهایی چون آلمان و ژاپن بزرگتر است. اگر تگزاس همچنان یک کشور مستقل میماند، پس از شیلی و زامبیا، چهلمین کشور بزرگ جهان عنوان میگرفت.
تگزاس در منطقهٔ جنوب مرکزی آمریکا قرار دارد و سه مرز آن با رودخانهها مشخص شده. رودخانهٔ ریوگرانده که مرزی طبیعی میان تگزاس و کشور مکزیک ایجاد کرده. رودخانهٔ سرخ که مرز مابین تگزاس و مرز میان دو ایالت اوکلاهاما و آرکانزاس است و در نهایت رودخانهٔ سابین که از طرف شرق مرزی طبیعی با ایالت لوئیزیانا ایجاد کرده. اما در کل تگزاس دارای ۳٬۷۰۰ آبراهه (رودخانه) نامدار و ۱۵ رودخانهٔ بزرگ میشود که در میان همه، ریوگرانده از همه بزرگتر است. همچنین چندین دریاچهٔ طبیعی و بیش از ۱۰۰ دریاچه (مخازن) مصنوعی و غیرطبیعی آبی دارد.
زندگی جانوری
حیوانات و حشرات مختلفی در تگزاس زندگی میکنند. به شکل دقیقتر، حدود ۱۰۰ گونه از پستانداران، ۲۱۳ گونه از خزندگان و چندین گونه پرندههای گوناگون ساکن ایالت تگزاس هستند که در کل حدود ۵۹۰ گونه بومی را تشکیل میدهند. از این میان حدود ۱۲ گونه از سایز مناطق به تگزاس منتقل شده و در حال حاضر آزادانه در حال تولیدمثل و زندگی هستند.
آب و هوا
آبوهوای تگزاس بهخاطر مساحت بسیار بالای آن مختلف و متفاوت است. به عنوان مثال اِلپاسو در غربیترین نقطهٔ تگزاس دارای میانگین بارش سالیانه ۲۲۰ میلیمتری است در حالی که مناطق جنوب شرقی این ایالت میزان بارش ۱٬۶۰۰ میلیمتری را به شکل سالیانه تجربه میکنند. همچنین دالاس در منطقهٔ مرکزی تگزاس میزان بارشی متعادل، حدود ۹۴۰ میلیمتری را داراست.
دربارهٔ بارش برف، مناطق غربی شاهد بارش برف به شکل چندین باره هستند در حالی که مناطق مرکزی بارش برف را سالی یک یا دو بار تجربه میکنند و برعکس، مناطق شرقی هر چند سال یکبار شاهد بارش برف هستند. برف به ندرت در مناطق جنوبی سان آنتونیو دیده میشود.
گرمترین دمای به ثبت رسیده در ماههای تابستان در مناطق غربی ۲۶ درجهٔ سانتیگراد است در حالی که بعضی دیگر از مناطق تا ۳۲ درجه هم میرسند. اما در کل آب و هوای تگزاس در شرق مرطوب و شرجی، در غرب خشک و بیابانی، و در شمال قارهایست.
گازهای گلخانهای
تگزاس بزرگترین تولیدکنندهٔ گازهای گلخانهای در آمریکاست. به شکل سالیانه تقریباً ۶۸۰ میلیارد کیلوگرم کربندیاکسید توسط این ایالت تولید میشود. اگر تگزاس کشوری مستقل بود، هفتمین تولیدکنندهٔ گازهای گلخانهای در جهان نام میگرفت. یکی از مهمترین علتهای تولید این میزان آلودگی، وجود تعداد زیادی نیروگاه سوخت فسیلی در این ایالت است.
از سوی دیگر ایالت تگزاس در تولید انرژی بهوسیله توربینهای بادی با ۲۲٬۶۰۰ مگاوات انرژی تولید شده در میان ایالات متحده رتبهٔ نخست را داراست به طوری که در سال ۲۰۱۷ نزدیک به ۱۵٪ کل انرژی تولید شده این ایالت از باد نشأت گرفت.
بلایای طبیعی
در باب حوادث طبیعی، تگزاس تقریباً عاری از مناطق زلزلهخیز است. در عوض نواحی شرق مجاور خلیج مکزیک هر ساله در اواخر فصل تابستان شاهد تردد سیستمهای پرفشاری همچون توفندهای سهمگین هستند که میتوانند باعث ایجاد خساراتی فراگیر گردند. توفند آیک و توفند ریتا دو نمونه توفند در سالهای اخیرند که در تگزاس خرابی ببار آوردند. در نواحی شمال ایالت در عوض تعدد پیچندها بیشتر دیده میشود. در سال ۲۰۱۷ سیل شدید در تگزاس بیش از ۵۰ نفر را به کام مرگ کشانید و دهها میلیارد دلار خسارت به بار آورد
فرهنگ
شهرهای لاباک، آماریلو، دالاس، هیوستون، و مناطق اطراف آن از نظر فرهنگی جزئی از ایالتهای جنوبی آمریکا محسوب میشوند، درحالیکه نواحی جنوب و غرب آستین همانند سن آنتونیو و ال پاسو (جنوب و غرب ایالت) جزو ایالتهای جنوب غربی آمریکا محسوب میگردند.
فرهنگ لاتینوها (اسپانیایی زبانان) در تگزاس حضور بسیار مشهودی دارد. اعیادی مثل سینکو دو مایو، فیستا سن آنتونیو، و فیستا نوچه دل ریو هر ساله به صورت پرتعداد برگزار میگردند، و مشاهده جشنهای با حضور پینیاتا و ماریاچی واقعهای بس روزمره مینماید.
نمادها
پروانه شهریار حشره افتخاری ایالت تگزاس است. علاوه بر این، آرمادیلو رسماً «پستاندار کوچک افتخاری» ایالت تگزاس است.
اما درازشاخ تگزاس است که نماد راستین ایالت و رسماً «پستاندار بزرگ افتخاری» ایالت تگزاس میباشد.
مردم
بر طبق آمارهای ادارهٔ آمار آمریکا، جمعیت ایالت تگزاس تا ماه ژوئیهٔ ۲۰۱۳ برابر بود با ۲۶٬۴۴۸٬۱۹۳ نفر بوده که رشدی ۵٫۲ درصدی را به نسبت آمارهای این اداره تا سال ۲۰۱۰ را نشان میدهد.
تا سال ۲۰۱۴ تگزاس شامل ۳٫۵ میلیون اتباعی میشد که زادگاهشان در کشور دیگری است (۱۵٫۶٪ از کل جمعیت) که بر طبق برآورد انجام گرفته، حدود ۱٫۲ میلیون آنها به شکل غیرقانونی ساکن تگزاس هستند. میان سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ تگزاس بیشترین رشد را در مهاجرتهای غیرقانونی، به نسبت سایر ایالتها داشت. همچنین دو سوم کل جمعیت این ایالت در شهرهای بزرگ همچون هیوستون ساکن هستند.
نژاد
سفید آمریکایی ۷۰٫۴ درصد
سیاهپوست یا آفریقایی-آمریکایی ۱۱٫۸ درصد
بومی آمریکایی ۰٫۷ درصد
آسیایی ۳٫۸ درصد (هندی ۱٫۰ درصد - ویتنامی ۰٫۸ درصد - چینی ۰٫۶ درصد - فیلیپینی ۰٫۴ درصد - کرهای ۰٫۳ درصد - ژاپنی ۰٫۱ درصد - سایر آسیاییها ۰٫۶درصد)
آمریکاییهای جزایر آرام ۰٫۱ درصد
سایر نژادها ۱۰٫۵ درصد
دو یا چندنژادی ۲٫۷ درصد
سن میانهٔ اهالی تگزاس ۳۳٫۱ سال است. سفیدان ۴۸٫۳٪، لاتینوها ۳۵٫۷٪، و سیاهان ۱۱٫۹٪ جمعیت تگزاس را تشکیل میدهند. ۱۵٫۹٪ اهالی تگزاس زادهٔ خارج از کشور هستند درحالیکه این رقم برای ایالات متحده آمریکا ۱۲٫۵٪ است.
ایالت تگزاس بیش از ۶۰۰٬۰۰۰ مسلمان ساکن دارد.
ایرانیان مقیم تگزاس
تگزاس همچنین دارای جمعیت زیادی ایرانیتبار و فارسیزبان است. از ناموران این گروه مهرنوش (خواننده)، سوزان روشن، هوشنگ انصاری، انوشه انصاری، شان دایوری، ایمان حاجی هاشمی، کیوان حکیمزاده و فریناز کوشانفر میباشد. مصطفی چمران، کمال خرازی، امید کوکبی، و ابراهیم یزدی نیز از دانشگاهیان مقیم یا دانش آموختگان این ایالت بودهاند. اکثر این افراد مقیم هیوستون بودهاند، جایی که در سال ۱۹۹۴ حدود ۵۰٬۰۰۰ نفر ایرانی ساکن بودند. از سوی دیگر همچنین امروزه گفته میشود افزون بر ۳۰٬۰۰۰ ایرانی در کلانشهر دالاس نیز سکونت دارند. خبرنامهٔ هفتگی «شهروند دالاس» بهصورت رایگان از سال ۱۳۷۸ تا کنون هر هفته منتشر میشود. نفوذ و اقتدار ایرانیان دالاس به قدریست که در آوریل ۲۰۱۹ وزیر امور خارجهٔ آمریکا مایک پومپئو پشت درهای بسته با افراد سرشناس جامعهٔ ایرانیان آمریکا در این شهر دیدار و گفتوگو کرد.
از آنجایی که هیل کانتری تگزاس بی شباهت به مناطق خوش آب و هوای زاگرس و خوزستان نیست، آستین و سن آنتونیو (هر کدام لااقل با بیش از ۳۰۰۰ ایرانی بهطور تخمین) تعداد زیادی مهاجر خوزستانی و شیرازی به خود جذب کرده. ایرانیان شهرهای آستین و هیوستون از دیرباز (یعنی حتی قبل از انقلاب) جذب مشاغل شرکتهای بزرگ نفتی و تجاری و صنایع پیشرفته فناوری پزشکی در آستین و هیوستون میشدهاند. دانشگاه تگزاس در آستین و تگزاس ای اند ام حتی در سالیان پس از انقلاب ایران از بزرگترین مراکز دانشگاهی برای تحصیلات تکمیلی ایرانیان مهاجر بودهاست. شهر سن انتونیو یکی از بزرگترین مراکز تعلیم پرسنل نیروی هوایی شاهنشاهی ایران بود و خلبانان ایرانی زیادی در پایگاه نیروی هوایی لاکلند دوره دیدند. در زمان انقلاب سال ۵۷، محمدرضاشاه پهلوی به همراه همسرش فرح پهلوی در نوامبر سال ۱۹۷۹ پس از ترک ایران، در این شهر به مدت ۲ هفته اقامت داشتند و از تجهیزات پزشکی یکی از مراکز درمانی نیروی هوایی این شهر بنام مرکز پزشکی ویلفورد هال جهت بهبودی حال شاه بهره جستند.
در سال ۲۰۰۶ علی و گیتا صابریون، دو ایرانی مقیم شهر هیوستون در تگزاس مبلغ ۱۰ میلیون دلار به مرکز سرطان ام دی اندرسون دانشگاه تگزاس اهدا کردند. جشنواره فیلم ایرانی موزه هنرهای زیبای هیوستون هر ساله در تگزاس بر پا میگردد.
شهرهای تگزاس
شهرهای مهم تگزاس دالاس، سنآنتونیو، فورت وورث، آستین، ال پاسو، سن مارکوس، ویکو، کورپوس کریستی، آماریلو، میدلند، لاباک، و هیوستن هستند.
شهرهای هوستون، سنآنتونیو، و دالاس به ترتیب چهارمین، هفتمین، و نهمین بزرگترین شهرهای آمریکا از لحاظ جمعیتی میباشند. اما با احتساب مناطق حومهای، دالاس-فورت وورث بزرگترین کلانشهر ایالت و چهارمین کلانشهر بزرگ ایالات متحده آمریکا است.
نقشهها
تاریخ تگزاس
دوران پیش از اروپا
تگزاس بین دو حوزه مهم فرهنگی آمریکای شمالی پیش کلمبیا قرار دارد: مناطق جنوب غربی و دشتها. باستان شناسان دریافته اند که سه فرهنگ اصلی بومی در این سرزمین زندگی میکنند و قبل از اولین تماس اروپاییان به اوج رشد خود رسیدهاند. این بود: مردمان باستانی پوئبلو از قسمت بالا و ریو گرانده منطقه، غرب محور تگزاس؛ تمدن میسیسیپی، همچنین به عنوان شناخته شده موند سازندگان، که در امتداد گسترش میسیسیپی دره رودخانه در شرق تگزاس؛ و تمدنهای Mesoamerica، مرکز جنوب تگزاس است. تأثیر Teotihuacan در شمال مکزیک در حدود سال ۵۰۰ میلادی به اوج خود رسیده و طی قرون ۸ تا ۱۰ کاهش یافتهاست.
هنگامی که اروپاییان به منطقه تگزاس رسیدند، چندین فرهنگ مختلف از مردم بومی، تقسیم شده به بسیاری از قبایل کوچکتر، در آنجا زندگی میکردند. آنها Caddoan, Atakapan، آتاباسک، Coahuiltecan و آتو-Aztecan. اقوام پوتل اوتو آزتکان به ریو گراند در بخش غربی ایالت زندگی میکردند، قبایل آپاچی زبان Athabaskan زبان در سراسر کشور زندگی میکردند، کادوها بیشتر مناطق رودخانه سرخ را کنترل میکردند و آتاکاپانها بیشتر در امتداد ساحل خلیج مرکز بودند. حداقل یک قبیله از Coahuiltecans, Aranama، در جنوب تگزاس زندگی میکرد. کل این گروه فرهنگ، که در درجه اول در شمال شرقی مکزیک قرار دارد، اکنون منقرض شدهاست. دشوار است که بگوییم چه کسانی در اصل در منطقه شمال غربی این ایالت زندگی میکردند. زمانی که این منطقه مورد کاوش قرار گرفت، متعلق به Comanche نسبتاً شناخته شده، یکی دیگر از مردم اوتو-آزتکان بود که به یک فرهنگ اسب قدرتمند تبدیل شده بود، اما اعتقاد بر این است که آنها بعداً آمدند و در طول شانزدهم در آنجا زندگی نمیکردند قرن. این ادعا ممکن است توسط چندین قوم مختلف، از جمله اوتو-آزتکانها، آتاباسکانیها یا حتی Dhegihan Siouans صورت گرفته باشد.
در منطقه تگزاس کنونی هیچ فرهنگی غالب نبود و بسیاری از مردم در این منطقه سکونت داشتند. قبایل بومی آمریکا که در داخل مرزهای امروزی تگزاس زندگی میکردند شامل آلاباما، آپاچی، آتاکاپان، بیدای، قبیله کادو، آراناما، کومانچی، چاکتاو، کوشاتا، هاسینای، جومانو، کارانکاوا، کیکاپو، کیووا در، تنکاوا، و ویچیتا.
نقوش ۴ هزار سالهٔ متعددی بر روی دیوارههای غارهای پارک ایالتی سمینول کنیون در جنوب تگزاس دیده میشود.
چند قرن تماس تا زمان انقلاب تگزاس کنترل میشد. آنها نسبت به جمعیت بومی خود بسیار مهربان نبودند - حتی در مورد کادوها که به دلیل تقسیم فرهنگ آنها بین اسپانیاییها و فرانسویها مورد اعتماد نبودند، کمتر بود. هنگامی که اسپانیاییها بهطور خلاصه موفق به تسخیر مستعمره لوئیزیانا شدند، آنها تصمیم گرفتند تاکتیکهای خود را تغییر داده و دوستانه با هند بسیار دوستانه رفتار کنند، که این کار حتی پس از پس گرفتن مستعمره فرانسویها توسط فرانسه ادامه یافت. پس از خرید لوئیزیانا در سال ۱۸۰۳، ایالات متحده این شرایط عجیب را به ارث برد. کادوئیها شرکت آمریکاییها را ترجیح دادند و تقریباً کل جمعیت آنها به ایالتهای لوئیزیانا و آرکانزاس مهاجرت کردند. اسپانیاییها پس از صرف وقت و تلاش زیاد احساس لرزیده و شروع به تلاش برای بازگرداندن کادو کردند، حتی به آنها قول زمین بیشتری میدهند. ظاهراً بدون اینکه بدانند واقعاً چگونه از پس آن برآمدند، ایالات متحده (که از زمانی که خرید لوئیزیانا را به دست آوردند اقوام را متقاعد کرد که از سفیدپوستان با فروش همه چیز جدا شوند و به سمت غرب حرکت کنند) با سرریز جمعیت بومی در میسوری و آرکانزاس و توانستند با کادوها مذاکره کنند تا اجازه دهند چند آواره در سرزمینهای بلا استفاده در شرق تگزاس مستقر شوند. آنها شامل ایالات متحده (که از زمانی که خرید لوئیزیانا را به دست آورده بود، قبایل را متقاعد کرد تا خود را از سفیدپوستان با فروش همه چیز جدا کرده و به سمت غرب حرکت دهند) با طغیان مردم بومی در میسوری و آرکانزاس روبرو شد و توانست با کادوها مذاکره کند تا به چندین مردم آواره را برای سکونت در زمینهای بلااستفاده در شرق تگزاس. آنها شامل ایالات متحده (که از زمانی که خرید لوئیزیانا را به دست آورده بود، قبایل را متقاعد کرد تا خود را از سفیدپوستان با فروش همه چیز جدا کرده و به سمت غرب حرکت دهند) با طغیان مردم بومی در میسوری و آرکانزاس روبرو شد و توانست با کادوها مذاکره کند تا به چندین مردم آواره را برای سکونت در زمینهای بلااستفاده در شرق تگزاس. آنها شامل ماسکوگی، هوما چکتاو، لناپ و مینگو سنکا، از جمله دیگران، که همه به دیدن کادوها به عنوان منجی نگاه کردند، باعث تأثیرپذیری بسیار این مردم شد.
اینکه یک قبیله بومی آمریکایی دوستانه باشد یا جنگی، برای سرنوشت کاوشگران و مهاجران اروپایی در آن سرزمین بسیار مهم بود. قبایل دوستانه به افراد تازهوارد آموختند که چگونه محصولات بومی پرورش دهند، غذا تهیه کنند و شکار حیوانات وحشی کنند. قبایل جنگ طلب با حمله و مقاومت در برابر تازه واردان زندگی را برای اروپاییان سخت و خطرناک کردند.
در طول انقلاب تگزاس، ایالات متحده به شدت درگیر شد. معاهدات قبلی با اسپانیایی هر یک از طرفین را از نظامی گری جمعیت بومی خود در هر درگیری بالقوه بین دو ملت منع میکرد. در آن زمان، چندین شیوع ناگهانی خشونت بین مردم کادو و تگزاس گسترش یافت. در هنگام س از کادوها همیشه بیخبر بودند، مقامات تگزاسی و آمریکایی در منطقه هرگز نتوانستند مدارک و شواهد مرتبط با آنها را پیدا کنند و اغلب از سرزمینهای کادو دور بودند، به سختی منطقی به نظر میرسید. به نظر میرسد به احتمال زیاد این حملات با پرچم دروغین به منظور شروع یک اثر سرشار از فشار برای مجبور کردن بومیان تحت نفوذ کادو به درگیری مسلحانه بدون شکستن هیچ معاهده ای - ترجیحاً در طرف اسپانیاییها بودهاست. در حالی که هیچ مدرکی در مورد اینکه مقصر چه کسی بود پیدا شد، در آن زمان متصدیان تگزاس بارها تلاش کردند تا مردم کادو را به خاطر حوادثی که دولت ایالات متحده سعی در کنترل آنها داشت، مقصر و مجازات کنند. بهعلاوه، کادوها هرگز به دلیل آن به خشونت روی نیاوردند، مگر موارد دفاع از خود.
در دهه ۱۸۳۰، ایالات متحده قانون حذف هند را تهیه کرده بود که برای تسهیل رد اشک استفاده شد. نمایندگان هندی در سراسر شرق ایالات متحده آمریکا از ترس مجازات سایر مردم بومی، ناامیدانه شروع به تلاش برای متقاعد کردن همه مردم بومی خود برای ریشه کن کردن و حرکت به سمت غرب کردند. این شامل کاددانهای لوئیزیانا و آرکانزاس بود. پس از انقلاب تگزاس، تگزاسیها تصمیم به صلح با مردم بومی خود گرفتند اما ادعاها یا توافقنامههای سابق زمینی را رعایت نکردند. این حرکت جمعیت بومیان را به سمت شمال به سرزمین هند - اوکلاهامای امروزی آغاز کرد.
پرچم تگزاس تاکنون ۶ بار تغییر چهره دادهاست: پرچم اسپانیا، پرچم فرانسه، پرچم مکزیک، پرچم جمهوری تگزاس، پرچم کنفدراسیون ایالات جنوب آمریکا، و پرچم ایالات متحده آمریکا.
سن آنتونیو قلب تاریخی تگزاس بهشمار میآید و محل جنگ آلامو است که در آن تگزاس برای استقلال علیه ارتش مکزیک مبارزه کرد. نهایتاً تگزاس رسماً در سال ۱۸۴۵ عضو ایالات متحده آمریکا گردید، و در سالهای ۱۸۳۶–۱۸۴۵ یک کشور مستقل بود. نام این کشور جمهوری تگزاس بود.
در سال ۱۸۶۱، تگزاس از ایالات متحده جدا گشت، و عضو ایالات مؤتلفه آمریکا گردید. با شکست این گروه در جنگ داخلی آمریکا، تگزاس نیز بار دیگر به ایالات متحده پیوست.
دولت و سیاست در تگزاس
به غیر از شهرهای بزرگ همانند هیوستون و سن انتونیو و دلاس-فورت وورث و آستین، اکثر ساکنان ایالت را جمهوری خواهان تشکیل میدهند بهخصوص در قسمتهای شمالی و مرکزی و شرقی. این توازن البته با ازدیاد روزافزون جمعیت اسپانیایی-تبارها در ۲۰ سال آینده در حال تغییر است. بهطور نمونه در حال حاضر اسپانیایی-تبارها در شهرهای سن انتونیو و ال پاسو بزرگترین گروه جمعیتی هستند و لذا بیشتر به دموکراتها نزدیکتر بودهاند.
تگزاس در حال حاضر در کنگره آمریکا ۳۶ نماینده در مجموع دارد که از آنها ۱۲ نفر دموکرات و ۲۴ تای مابقی جمهوریخواهند.
تگزاس یک سیستم پارلمان دو مجلسی دارد: مجلس نمایندگان تگزاس ۱۵۰ عضو دارد که به مدت چهار تا ترم دو ساله میتوانند در مقام خود خدمت کنند. جو استراوس (ج) سخنگوی مجلس است. مجلس سنای تگزاس نیز ۳۲ عضو دارد که میتوانند به مدت دو ترم چهار ساله در مقام خود خدمت کنند. دیوید دوهرست (ج) ریاست سنا را بر عهده دارد.
همچنین تگزاس مراکز نظامی متعدد و بزرگی نیز دارد. بزرگترین پایگاه نظامی ایالات متحده آمریکا به نام پایگاه فورت هود در ایالت تگزاس قرار دارد.
ورزش
با داشتن تیمهای سان آنتونیو اسپرز، دالاس ماوریکس، و هیوستون راکتز، تگزاس دارای بیشترین تعداد تیمهای ورزشی (بعد از کالیفرنیا با ۴ تیم لس آنجلس لیکرز، لس آنجلس کلیپرز، گلدن استیت واریرز و ساکرمنتو کینگز) در لیگ قهرمانی بسکتبال ان بی ای میباشد.
تیم سن آنتونیو اسپرز (San Antonio Spurs)، قهرمان لیگ بسکتبال حرفهای ان بی ای (NBA) آمریکا در سالهای ۱۹۹۹، ۲۰۰۳، ۲۰۰۵، و ۲۰۰۷ از شهر سن آنتونیو میباشد.
اما علاوه بر تیمهای دالاس ماوریکس و هیوستون راکتز از ان بی ای، تگزاس خانهٔ تیمهای هیوستون تکسانز و دالاس کاوبویز از لیگ ان اف ال است.
اقتصاد
از لحاظ میزان رشد اقتصادی، تگزاس در زمرهٔ ۵ ایالت برتر آمریکا است. اقتصاد تگزاس چهاردهمین اقتصاد جهان از لحاظ تولید ناخالص داخلی است بهطوریکه در سال ۲۰۱۲، این ایالت تولید ناخالص داخلی برابر با میلیارد دلار داشت. در مقایسه، تولید ناخالص داخلی کشور اسپانیا میلیارد دلار بود.
این ایالت با ۲۶۴ میلیارد دلار صادرات (ارقام سال ۲۰۱۲)، رتبه بزرگترین صادرکننده در میان پنجاه ایالت آمریکا را به خود اختصاص دادهاست.
اقتصاد تگزاس بر مبنای فناوری اطلاعات، صنایع انرژی زا همانند نیروی باد، نفت و گاز، و کشاورزی است. تگزاس ۸ میلیارد بشکه نفت ذخیره دارد و محصول اول کشاورزی آن پنبه است. از ۵۰ تا پر درآمدترین شرکتهای فورچن ۵۰۰، شش شرکت در تگزاس مستقرند. این شرکتها عبارتاند از: اکسون موبیل، کونوکوفیلیپس، هالیبرتون، والرو انرجی، ماراتان اویل، ایتیاندتی، و دل کامپیوترز. از شرکتهای بزرگ دیگر آمریکایی که در تگزاس مستقرند میتوان هواپیمایی ساوث وست، امریکن ایرلاینز، کنتیننتال ایرلاینز، و شرکت غذایی سیسکو را نام برد.
دانشگاهها و فناوری
تگزاس در میان ایالات متحده آمریکا جزو پنج ایالت برتر از نظر میزان تحقیقات علمی در مراکز دانشگاهی و پزشکی میباشد. از لحاظ سرمایهگذاری در تحقیقات علمی و فناوری، ایالت تگزاس با ۲٫۵ میلیارد دلار سرمایهگذاری در کشور در رتبه نخست است. این ایالت در سال ۲۰۰۶ مجموعاً نزدیک به ۳٫۲ میلیارد دلار هزینه صرف تحقیقات علمی نمود.
مشاهیر
از افراد مشهور این سرزمین میتوان سلنا گومز، شان دیوری، ایتن هاک، متیو مک کانهی، هیلاری داف، لانس آرمسترانگ، چاک نوریس، جسیکا سیمپسون، جرج بوش، دوایت آیزنهاور، دنتون کولی (جراح قلب برجسته تاریخ پزشکی)، بادی هالی، استیو آستین (کشتیگیر حرفه ای WWE و معروف به مار تگزاس)، شاون مایکلز (کشتی کج کار حرفه ای و معروف به مستر رسلمنیا)، آندرتیکر (معروف به مرد مرده دنیای کشتی کج و سوپراستار WWE)، لیندون جانسون، جنیس جاپلین، تامی لی جونز، چستر نیمیتز (فرمانده نیروی دریایی آمریکا)، راس پروت (میلیاردر و سیاستمدار)، جیمی فاکس، دان هنلی، دونالد بارتلمی، کریگ الوود، جنیفر لاو هیوت، و دن رادر (مجری سراسری اخبار) راس اولبریکت نام برد.
پارکها و مناطق ملی
علاوه بر پارکهای فراوانی همانند بوستان آبی فورت وورث که در شهرها قرار دارند، ایالت تگزاس دارای ۱۱۵ پارک ایالتی میباشد. از این نمونه میتوان به منطقه طبیعی ایالتی افرای گمشده، پارک ایالتی جزیره موستانگ، پارک ایالتی سنگ سحرآمیز، و پارک ایالتی گارنر اشاره نمود.
در میان مناطق ملی، برخی همانند پارک تاریخی ملی میسیونهای سن آنتونیو دارای اهمیت تاریخی میباشند، درحالیکه برخی دیگر از پارکهای طبیعی و مناطق حفاظت شده میباشند. از این نمونه میتوان به ساحل ملی جزیره پادره، پارک ملی بیگ بند، پارک ملی کوههای گوادالوپه، منطقه حفاظت شده ملی آرانزاس، و منطقه حفاظت شده ملی لاگونا آتاسکوزا اشاره نمود؛ و برخی دیگر از پارکها دارای وجههٔ تفریحی-حفاظتی میباشند، همانند منطقه تفریحی ملی آمیستاد که در مرز مکزیک قرار دارد.
نگارخانه
منابع
پیوند به بیرون
وبگاههای رسمی
فرماندار تگزاس
سنای تگزاس
وزیر امور خارجه تگزاس
مجلس نمایندگان تگزاس
دادگاه عالی تگزاس
دادستان کل تگزاس
نیروهای مسلح ایالت تگزاس
مراکز و جوامع مهم ایرانی مقیم تکزاس
جامعه پزشکان ایرانی مقیم تگزاس
جامعه ایرانیان رایس
جامعه دانشجویان ایرانی دانشگاه UT Arlington در دالاس
جامعه دانشجویان ایرانی دانشگاه Texas A&M
سازمان علمی فرهنگی دانشجویان ایرانی تگزاس
شیرین عبادی در سن آنتونیو
مرکز مطالعات زبان فارسی دانشگاه تکزاس
مرکز دوم
پیوندهای دیگر
نشریه و وبگاه گردشگری سازمان راه و ترابری ایالت تگزاس
مرکز فضایی ناسا در هوستون
نگارخانه عکسهای نفیسی از تگزاس
ایالات کنفدراسیون مؤتلفه آمریکا
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۴۵ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
ایالتهای جنوب غربی آمریکا
ایالتهای جنوبی آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۸۴۵ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
مستعمرههای پیشین اسپانیا |
6732 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%85%20%D9%88%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF | بهرام ورجاوند | وَرجاوَند واژهای فارسی و به معنی مقدس است.
یکی از افراد موعود در دین زرتشت کیبهرام ورجاوند نام دارد که بر پایه افسانههای زرتشتی در نخستین هزاره پس از زرتشت از سوی سیستان ظهور خواهد کرد. در عهد هوشیدر بنابر اعتقاد پیروان مزدیسنا، پادشاهی دادگر از نژاد کیان، به نام بهرام و ملقب به ورجاوند به سر کار خواهد آمد که جنگاوران و دلیران بدو خواهند پیوست. او با نیروی کافی به میدان میآید و چندان مرد از پای در میآورد که در برابر هزار زن یک مرد بیش نماند. وی در دادگستری هوشیدر را یاری کند.
در متون پهلوی آمده است :
کی باشد که پیکی آید از هندوستان
که آمد آن شاه بهرام از دوده ی کیان
کش پیل هست هزار و بر سراسر هست پیلبان
که آراسته درفش دارد بر آیین خسروان
پیش لشکر برند با سپاه سرداران
مردی گسیل باید کردن زیرک ترجمان
که رود و بگوید به هندوان
که ما چه دیدیم از دست تازیان
با یک گروه دین خویش پراکندند، و برفت
شاهنشاهی ما به سبب ایشان
چون دیوان دین دارند، چون سگ خورند نان
بستاندند پادشاهی از خسروان
نه به هنر ، نه به مردی ، بلکه به افسوس و ریشخند
بستدند به ستم از مردمان
زن و خواسته شیرین ، باغ و بوستان
جزیه بر نهادند و پخش کردند بر سران
با عسلی بخواستند ساوِ گران
بنگر تا چه بدی درافکند این دروغ به کیهان
که نیست از آن بدتر چیزی به جهان
پس از ما بیاید ان شاه بهرام ورجاوند از دوده کیان تا بیاوریم کین از تازیان
مزگتها (مسجدها) را فرو نهیم و برنشانیم به جایشان اتشان
در شهرستان تفت در استان یزد یکی از زیارتگاههای زرتشتیان جای پای ورجاوند نام دارد که به معنی قدمگاه مقدس است. یکی از تالارهای مذهبی زرتشتیان تهران نیز کوشک ورجاوند نام دارد که معنی آن کاخ مقدس است.
ورجاوند همچنین یکی از نامهای خانوادگی در ایران است.
به گفته برخی تاریخ پژوهان شخصیت بهرام ورجاوند در منظومه بهرام ورجاوند الهام گرفته از ابوسعید بهرام گناوه ای موسس دولت قرمطیان بوده است.
منابع
افراد مرتبط با ظهور |
6734 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%86%DA%86%D9%88%D8%B1%DB%8C | منچوری | مَنچوری (در زبان منچو: Manju، به چینی ساده: 满洲، چینی سنتی: 滿洲، به پینیین: Mǎnzhōu) نام منطقه شمال شرقی کشور جمهوری خلق چین است. منچوری سکونتگاه قدیمی اقوامی مانند خیانبی، خیتان، جورچن (منچو) است. نام رایجتر در زبان چینی برای آن منطقه دونگبی (Dongbei) است که به معنی شمال شرقی است.
شهرهای اصلی منچوری
شنیانگ
دالیان
هاربین
چانگچون
چیچیهار (Qiqihar)
شهر جیلین
جستارهای وابسته
تاریخ چین
مانچوکوئو
ملیگرایی منچوری
منابع
Wikipedia contributors, "Manchuria," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Manchuria&oldid=185695079 (accessed February 12, 2008).
پیوند به بیرون
تاریخ چین
چین
شمال شرق آسیا
منطقههای تاریخی در روسیه
منطقههای تاریخی |
6735 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%DB%8C%D9%86 | چین | چین (به ماندارین: 中国، پینیین: Zhōngguó، ژونگوآ) با نام رسمی جمهوری خلق چین (به ماندارین: 中华人民共和国، پینیین: Zhōnghuá Rénmín Gònghéguó)، کشوری مستقل در آسیای شرقی است. چین با مساحت ۹٬۵۹۶٬۹۶۲ کیلومتر مربع، چهارمین کشور پهناور و با جمعیت بیش از یک میلیارد و چهارصد و بیست و پنج میلیون نفر، دومین کشور پر جمعیت جهان است.
چین، کشوری تکحزبی است که حزب حاکم آن، حزب کمونیست چین بر ۲۲ استان، ۵ منطقه خودمختار، ۴ شهرداری زیر نظر دولت مرکزی (پکن (پایتخت)، شانگهای (بزرگترین شهر)، تیانجین، چونگکینگ) و بهغیر از سرزمین اصلی چین، بر ۲ منطقه ویژه اداری (هنگ کنگ و ماکائو)، حکومت میکند. چین با ۱۴ کشور از شمال با روسیه، مغولستان و قزاقستان، از شرق با کره شمالی، از غرب با قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان و پاکستان و از جنوب با هند، نپال، بوتان، میانمار، لائوس و ویتنام، مرز خاکی دارد. زبان رسمی چین، ماندارین بر اساس الفبای چینی با ۱٬۷۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر گوینده، پرشمارترین زبان جهان، یکی از زبانهای رسمی سازمان ملل متحد و یکی از سختترین زبانهای جهان است. واحد پول چین، یوان (元) است. شی جین پینگ با عنوان رهبر عالیمقام، رئیسجمهور مادامالعمر، رئیسجمهور جمهوری خلق چین و قدرتمندترین فرد جهان بر اساس وبگاه فوربز است.
کشور چین چشماندازهای طبیعی متنوعی دارد، از استپهای جنگلی و بیابانهایی چون گبی و تکلهمکان در ناحیهٔ خشک شمالی نزدیک به مغولستان و سیبری روسیه گرفته تا جنگلهای گرمسیری در سرزمینهای مرطوب جنوبی نزدیک به ویتنام، لائوس و میانمار. مناطق غربی کشور ناهموار است و رشتهکوههای هیمالیا و تیانشان مرز طبیعی آن با هند و آسیای میانه هستند. در مقابل، نواحی شرقی این کشور کمارتفاع است و ساحلی بهطول ۱۴٫۵۰۰ کیلومتر در جنوب شرقی با دریای جنوبی چین و در شرق با دریای چین شرقی دارد که در سوی دیگرش تایوان، شبهجزیره کره، ژاپن و اقیانوس آرام قرار گرفتهاند.
چین باستان یکی از گهوارههای تمدن در جهان است. ابتدا این تمدن، در سواحل حاصلخیز رود زرد در دشت شمال چین به وجود آمد. در چین دودمانهای شانگ، ژو، هان، شین، جین، سوئی، تانگ، سونگ، لیائو، مینگ، چینگ و جمهوری چین بودهاست. نخستین دودمان پادشاهی این کشور دودمان شیا در حدود قرن ۲۱ پیش از میلاد بود و نخستین حکومتی که چین را متحد کرد دودمان چهاین در ۲۲۱ پ. م بود. نظام سیاسی چین بیش از هزاران سال مبتنی بر سلطنت مطلقهٔ موروثی بود. آخرین دودمان پادشاهی این کشور چینگ بود که در سال ۱۹۱۱ با تشکیل جمهوری چین به رهبری کومینتانگ نابود شد. چین در نیمهٔ اول سدهٔ بیستم میلادی در دریایی از اختلافات و جنگهای داخلی و حمله امپراتوری ژاپن در جنگ جهانی دوم غوطه ور بود. کمونیستهای چین در ۱ اکتبر ۱۹۴۹ با رهبری مائو حکومت جمهوری چین را شکست دادند و انقلاب کمونیستی چین پیروز شد. مخاصمات اصلی در ۱۹۴۹ با پیروزی کمونیستها در جنگ داخلی و تأسیس جمهوری خلق چین در سرزمین اصلی پایان یافت. جمهوری چین به رهبری کومینتانگ پایتخت خود را به تایپه در تایوان منتقل کرد و حکومت آن امروزه به تایوان، کینمن، جزایر ماتسو و چند جزیره دوردست دیگر محدود شدهاست. از آن هنگام جمهوری خلق چین و جمهوری چین درگیر اختلافات سیاسی شدیدی با یکدیگر در مورد حق حاکمیت و وضعیت سیاسی تایوان بودهاند. مائو ابتدا روابط دیپلماسی کشور چین را با کشورهای جهان قطع کرد و باور به اتکای کلی به جمعیت داخلی بود. شوروی و چین بهعنوان بزرگترین کشورهای کمونیستی در جهان، شکافهای فکری زیادی داشتند و هرکدام تعاریفی مختلف از کمونیسم ارائه میدادند. همچنین یک درگیری مرزی هفتماهه بدون اعلان جنگ بین شوروی و چین در سال ۱۹۶۹ رخ داد و تا فروپاشی شوروی (تا سال ۱۹۹۱) نسبتاً ادامه داشت. مائو با جهش بزرگ خواستار برنامههای اقتصادی کمونیستی بود که بهعنوان یک شکست تلخ اقتصادی و یک فاجعه بزرگ انسانی تلقی میشود زیرا منجر به گرسنگی کشیدن و مرگ ۱۴ تا ۴۳ میلیون چینی شد. پس از مرگ مائو، مائوئیسم کمرنگ شد و اصلاحات اقتصادی در چین توسط شیائوپینگ، برای پی ریزی یک اقتصاد باز صورت گرفت و چین یکی از سریعترین رشدهای اقتصادی جهان را در خود داشت.
این کشور هماکنون بزرگترین صادرکننده و دومین وارد کنندهٔ جهان است و دومین اقتصاد بزرگ جهان بر پایهٔ تولید ناخالص داخلی میباشد. چین عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل و سازمانهای چند جانبه ای همچون سازمان تجارت جهانی، اپک، سازمان همکاری شانگهای و گروه ۲۰ است. چین به عنوان کشوری دارای سلاح هستهای از بزرگترین ارتش دائمی جهان و دومین بودجه دفاعی بزرگ جهان برخوردار است. چین از سوی برخی از دانشگاهیان، تحلیلگران نظامی، اقتصادی و سیاسی یک ابرقدرت در قاره آسیا به خود لقب گرفتهاست. شی جین پینگ، قصد اجرای طرح راه ابریشم جدید را دارد.
سیاست چین براساس قوانین کمونیستی است که اعتراضات گستردهای مبنی بر لغو آنها صورت گرفتهاست. چین کشوری سکولار است اما آزادی ادیان در آن وجود ندارد و سالها آزار مسلمانان در چین جزو موضوعهای مورد توجه در چین است. سانسور در چین نیز توسط حکومت چین صورت میگیرد و مردم چین دسترسی به اینترنت جهانی ندارند و از اینترنت ملی استفاده میکنند. اعتراضات هنگکنگ جزو آخرین اعتراضات علیه کری لم رئیس اجرایی هنگکنگ، محسوب میشود که بهشدت توسط حکومت سرکوب شد. دیپلماسی چین بعد از مائو نیز به علت رتبه پایین این کشور در شاخص مردم سالاری و وجود مشکلات اجتماعی موجب شده تا این کشور روابط خوبی با جهان غرب و هند نداشته باشد. دیپلماسی چین بیشتر بر اقتصاد متمرکز است و با دیپلماسی قرض-تله یا دام بدهی شناخته میشود.
از نوامبر ۲۰۰۲ تا ژوئیهٔ ۲۰۰۳ شیوع سارس در استانهای جنوبی چین باعث مرگ ۷۷۴ تن در ۱۷ کشور شد. آخرین نوع ویروس کرونا، کرونا ویروس سندرم حاد تنفسی ۲ (SARS-CoV-2)، در دسامبر ۲۰۱۹ در شهر ووهان چین شیوع پیدا کرد. کرونا ویروس پس از مدت کوتاهی وارد مرحله دنیاگیری شد. کرونا به دیپلماسی چین و تصور جهانیان از چینیها ضربه زد. بهدلیل عدم شفافیت، در نهایت آثار منفی کرونا بر موقعیت جهانی چین تا جایی پیش رفت که کشورهای گوناگونی چین را به مخفیکاری دربارهٔ انتشار کرونا متهم کردند.
ریشه نام
واژهٔ سانسکریتِ «چیناس» (Cīna) به زبان فارسی میانه آمده و سپس به زبان مالایی رفته و بعدتر توسط زبان پرتغالی وام گرفته شده و در نهایت در سدهٔ شانزدهم میلادی وارد زبان انگلیسی گشته و به عنوانِ بروننامِ این کشور در زبان انگلیسی در اواسط سده نوزدهم میلادی رایج شد. همچنین تصور میشود که منبع نهایی نام چین واژه چینیِ «Qin" () بوده باشد که نام سلسلهای است که چین را متحد کرد، اما سدهها پیش نیز نام یک ایالت بود.
دیگر پیشنهادهای زبانشناختانه، واژهٔ «چین» را با نام ایالت چو ریشهیابی میکنند.
دروننام چین، میان چینیها ژونگوآ Zhōngguó بهمعنای دولت مرکزی است. جمهوری خلق چین در زبان ماندارین، Zhōnghuá Rénmín Gònghéguó تلفظ میشود.
تاریخ
پیش از تاریخ
یافتههای باستانشناسی نشان میدهد که انسانهای نخستین از ۲٫۲۴ میلیون تا ۲۵۰ هزار سال پیش در چین سکونت داشتند. در غاری نزدیک پکن فسیلهایی از انسانها مربوط به ۶۸۰ تا ۷۸۰ هزار سال پیش کشف شدهاست. این فسیلها متعلق به مرد پکنی هستند که از گونهٔ انسان راستقامت بوده و توانایی ساخت آتش را داشت. در همین غار بقایای انسان خردمند (گونهٔ ما) نیز کشف شده که قدمت آن به ۱۱ تا ۱۸ هزار سال پیش از میلاد میرسد. برخی از محققان معتقدند شکل اولیهای از نوشتار از حدود ۳ هزار سال پیش از میلاد در چین وجود داشتهاست.
در روایتهای سنتی چینی نخستین دودمان پادشاهی کشور سیا نام دارد که در حدود ۲۰۷۰ پیش از میلاد پایهگذاری شد. مورخان در گذشته این دودمان را افسانهای میدانستند اما کشف آثاری از اوایل عصر مفرغ در هِنان موجب شد تردیدهایی در این مورد ایجاد شود. البته هنوز مشخص نیست که آیا این آثار به دودمان سیا مربوط است یا فرهنگ دیگری در همان دوران.
حکومتهای پادشاهی
دودمان شانگ نخستین دودمان پادشاهی چین است که وجود آن از نظر تاریخ امروزی ثابت شدهاست. خاندان شانگ بین قرن هفدهم تا یازدهم پیش از میلاد بر دشتهای کنارهٔ رود زرد در شرق چین حکومت میکرد. متنهای نوشته شده بر روی استخوان که مربوط به ۱۲۰۰ پیش از میلاد است قدیمیترین نمونه خط چینی را نشان میدهد، که نیای مستقیم حروف چینی امروزی است. پس از شانگ، دودمان جو به قدرت رسید، که بین قرن یازدهم تا پنجم قبل از میلاد حکومت میکرد. در این دوران قدرت حکومت مرکزی رفتهرفته توسط جنگ سالاران زمیندار، کاهش یافت و با ضعف دودمان جو، دوران جنگهای داخلی ۳۰۰ ساله فرا رسید. بین قرن پنجم تا سوم پیش از میلاد حکومتهای مستقل متعددی در نقاط مختلف چین سربرآورده و با یکدیگر وارد جنگ شدند. در این دوران هفت حکومت قدرتمند در نقاط مختلف چین وجود داشت که هر یک شاه، وزیران و ارتش خود را داشتند.
دوران جنگ داخلی در سال ۲۲۱ پیش از میلاد به پایان رسید. دودمان چین در این سال، شش پادشاهی دیگر را شکست داد و نخستین دولت متحد چینی را پایه گذاشت. چین شی هوانگ امپراتور این حکومت، خود را «نخستین امپراتور» نامید و اصلاحاتی را در سراسر چین به عمل آورد. او زبان چینی، واحدهای اندازهگیری، طول چرخهای ارابهها و واحد پول را در سراسر کشور همسان کرد و ساخت دیوار بزرگ چین را آغاز نمود. اما قانونگرایی افراطی و حکومت استبدادی او موجب شد، تا شورشهای گستردهای علیه دودمان چین صورت گرفته و حکومت چین شی هوانگ تی با مرگ او از هم بپاشد. گرچه دوران حکومت این امپراتور تنها ۱۵ سال به طول انجامید، ولی تأثیراتی که وی ایجاد کرد، باعث شده که نام کنونی سرزمین چین، برگرفته از نام این دودمان باشد.
با مرگ چین شی هوانگ در سال ۲۰۶ قبل از میلاد، دودمان هان به قدرت رسیدند و تا سال ۲۲۰ میلادی بر چین حکومت کردند. این دودمان هویت فرهنگی جدیدی را ایجاد کرد که تا به امروز دوام آورده و اغلب مردم سرزمین چین امروزی، خود را از قوم هان مینامند. قلمرو این امپراتوری با لشکرکشیهای متعدد به کره، ویتنام، مغولستان و آسیای میانه گسترش زیادی پیدا کرد و راه ابریشم نیز در آسیای میانه با کمک این سلسله پادشاهی احداث گردید و مکتب فلسفی کنفوسیوس به عنوان ایدئولوژی رسمی دولت انتخاب شد. چین تحت تسلط امپراتوری هان، به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل شده بود.
با فروپاشی دولت هان، دوران دیگری از جنگهای داخلی در چین، آغاز شد و این سرزمین، به سه پادشاهی تقسیم گردید. دودمان سوی در سال ۵۸۱ میلادی چین را متحد کرد، اما با شکست از امپراتوری گوگوریو در جنگهای بین سالهای ۵۹۸ تا ۶۱۴ قدرت این دودمان، رو به کاهش نهاد. در پی انقراض امپراتوری هان، به ترتیب دودمان تانگ و دودمان سونگ به قدرت رسیدند و عصر طلایی فناوری و ظهور فرهنگ در چین فرا رسید. شورش آن شی، در قرن هشتم میلادی، به تضعیف دودمان تانگ و قدرت گرفتن دودمان سونگ انجامید. دودمان سونگ نخستین دولت جهان بهشمار میآید، که اقدام به انتشار پول کاغذی نمود و نیروی دریایی دائمی تشکیل داد. در قرنهای دهم و یازدهم میلادی، جمعیت چین دو برابر شد و برای نخستین بار، از مرز ۱۰۰ میلیون نفر فراتر رفت. این افزایش جمعیت، همگام با توسعه فناوری کشاورزی و تمرکز بر گسترش دامنه جغرافیایی کشت برنج، به نقاط جنوبی و مرکزی چین و تولید محصولات غذایی فراوان، پدید آمد. هنر و فلسفه نیز در دوران سونگ شکوفا شد و شیوههای نقاشی منظره و چهرهنگاری، به اوج کمال و پیچیدگی رسید. در این دودمان مکتب کنفوسیوس دوباره مورد توجه قرار گرفت و این پاسخی به رشد مذهب بودایی در دودمان تانگ بود.
در قرن سیزدهم میلادی چین به تدریج به تصرف امپراتوری مغول درآمد. قوبلای قاآن امپراتور مغول در سال ۱۲۷۱ دودمان یوان را بنیان نهاد و هشت سال بعد سونگ را منقرض کرد. کم و بیش نیمی از جمعیت چین در یورش مغولان نابود شدند. جمعیت چین پیش از حملهٔ مغول به ۱۲۰ میلیون نفر رسیده بود، اما بیست سال بعد، به حدود ۶۰ میلیون نفر کاهش یافت. دهقانی به نام جو یونجانگ در سال ۱۳۶۸ میلادی، امپراتوری مغولان را برانداخت و سلسله مینگ را بنیان نهاد. به این ترتیب عصر طلایی دیگری برای چین فرا رسید. این کشور تحت رهبری دودمان مینگ، به یکی از قدرتمندترین نیروهای دریایی جهان تبدیل شد. در این دوره، اقتصاد چین غنی و متمول گردید و فصلی دیگر از شکوفایی فرهنگ و هنر در سرزمین چین، رقم خورد. در دوران امپراتوری مینگ، ژانگ هی سفرهای اکتشافی را به اقصی نقاط جهان آغاز کرد. در دوران حکومت مینگ، پایتخت چین از شهر نانجینگ به پکن منتقل شد، همچنین فیلسوفانی چون وانگ یانمینگ، مکتب نوکنفوسیوسی را با ادغام مفاهیم فردگرایانه و اخلاق فطری، در تعالیم کنفوسیوس گسترش دادند.
در سال ۱۶۴۴ میلادی پکن به تصرف نیروهای شورشی به رهبری لی جیچنگ درآمد و در پی آن، آخرین امپراتور دودمان مینگ خودکشی کرد و قدرت بهدست جیچنگ افتاد، ولی دیری نپایید که دودمان چینگ از قوم منچو، با وو سانگوی؛ از فرماندهان سپاه امپراتوری منقرض شدهٔ مینگ، متحد شدند و حکومت نوپای لی جیچنگ را سرنگون کردند. سپس به شهر پکن یورش برده و آن را پایتخت جدید سلسله چینگ کردند.
دودمان چینگ آخرین حکومت پادشاهی این کشور بود و تا سال ۱۹۱۲ بر چین حکومت کرد.
در قرن نوزدهم چینیها دچار جنگی فرسایشی با دو کشور امپریالیستی آن زمان، فرانسه و بریتانیا شدند و همینطور جنگی با ژاپن بر سر کره.
از آن جهت که کشور چین سرزمینی بزرگ بود و هنوز حکومت مرکزی مستقلی داشت استعمار تمام آن سرزمین برای یک دولت اروپایی میسر نبود و تقسیم آن نیز هم به دلیل مقاومت دولت مرکزی و مردم این کشور پرجمعیت و هم به خاطر اختلافات میان قدرتهای استعماری عملاً ممکن نبود. به همین دلیل اکثر دولتهای استعماری سعی در تصاحب امتیازات هرچه بیشتر از این سرزمین و در دست گرفتن بندرهای مهم تجاری این کشور نمودند؛ پرتغالیها ماکائو را در اواسط قرن ۱۵ مستعمره خود کردند. بریتانیا بندر مهم هنگ کنگ را در اواسط قرن ۱۹ به مدت ۹۹ سال اجاره و عملاً اشغال کرد. فرانسویها در بندر گوانگ جو مستقر شدند. ژاپنیها شبه جزیره کره را از سیطره این کشور خارج و جزیره تایوان را تصاحب کردند. روسها در منچوری نفوذ کردند و البته آلمانیها امتیاز اداره سیاسی، اقتصادی و نظامی بندر تیانجین را در سال ۱۸۹۸ به مدت ۹۹ سال به دست آوردند.
دودمان چینگ با ناآرامیهای داخلی نیز روبرو شد، که در پی آن، میلیونها نفر کشته شدند. شورش ناکام تایپینگ یکی از مهمترین این شورشها بود که در دهههای ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰ ویرانیهای بسیار در جنوب چین به بار آورد. قرن نوزدهم شاهد آوارگی و مهاجرتهای گسترده چینیها بود. قحطی بزرگ شمال چین بین سالهای ۱۸۷۶ تا ۱۸۷۹ جان ۹ تا ۱۳ میلیون نفر را گرفت. در سال ۱۸۹۸ امپراتور گوانگسو، فرمان برقراری حکومت مشروطه را صادر کرد، ولی امپراتریس بیوه تزی شیء، امپراتریس بانفوذ چین، جلوی اجرای آن را گرفت. قیام مشتزنها در سالهای ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۱ نیز کشور را بیشتر به کام هرجومرج فرو برد. امپراتریس سیسی تلاش کرد با یک برنامه اصلاحی، دودمان چینگ را حفظ کند، اما انقلاب شینهای در سالهای ۱۹۱۱ و ۱۹۱۲ به عمر سلسله چینگ خاتمه داد و نخستین حکومت جمهوری را در این کشور برقرار کرد.
جمهوری چین
سیسون یات سن «پدر چین مدرن» سیاستمدار و رهبرانقلابی چین در براندازی دودمان چینگ در انقلاب سال ۱۹۱۱ بود. در اوایل سال ۱۹۱۱ نیروهای انقلابی به رهبری سون یات سن بر امپراتوری منچو پیروز شدند. وقتی جمهوری چین در سال ۱۹۱۲ تأسیس شد سون یات سن اولین رئیسجمهور چین شد. او کومینتانگ (جبهه ملی چین) را تأسیس کرد و تا سال ۱۹۲۱ رهبر این حزب بود. سون یات سن در سال ۱۹۲۵ در گذشت.
در سال ۱۹۱۵ ریاستجمهوری به یوان شیکای از فرماندهان سابق ارتش چینگ رسید. وی خود را امپراتور چین خواند اما با طغیان عمومی و مخالفت ارتش خودش روبرو شد. شیکای خیلی زود ناچار به استعفا شده و نظام جمهوری دوباره برقرار شد. با مرگ شیکای در سال ۱۹۱۶ وضعیت کشور بسیار بههمریخته بود. دولت مستقر در پکن از نظٰر بینالمللی دولت چین محسوب میشد اما تقریباً هیچکاره بود و بیشتر کشور تحت حکومت جنگ سالاران مختلف بود. در اواخر دهه ۱۹۲۰ کومینتانگ به رهبری چیانگ کای شک با تلفیقی از عملیاتهای نظامی و مانورهای سیاسی زیرکانه کشور را دوباره متحد کرده و تحت تسلط خود درآورد. کومینتانگ پایتخت کشور را به نانجینگ منتقل کرده و اعلام «قیمومیت سیاسی» کرد. این اصطلاح به یک دوره انتقالی برای توسعه سیاسی گفته میشد که در برنامهٔ سون یات سن برای تبدیل چین به یک دولت دمکراتیک مدرن مطرح شده بود.
به قدرت رسیدن کمونیستها
حزب کمونیست چین در سال ۱۹۲۱ میلادی تأسیس شده و از سال ۱۹۲۷ با حکومت کومینتانگ درگیر بود. هرچند اختلافات داخلی کار چیانگ کای شک را برای نبرد با کمونیستها سخت میکرد اما جنگ در ابتدا به سود کومینتانگ پیش میرفت تا اینکه در سال ۱۹۳۶ ژاپن به چین حملهور شد. در جنگ دوم چین و ژاپن (۴۵–۱۹۳۷) که بخشی از جنگ جهانی دوم بود، یک ائتلاف اجباری بین کومینتانگ و حزب کمونیست برای مقابله ژاپن شکل گرفت. در طول این جنگ حدود ۲۰ میلیون چینی کشته شده و موارد متعددی از جنایات وحشیانه جنگی از سوی سربازان ژاپنی مشاهده شد. تنها در جریان اشغال شهر نانجینگ حدود ۲۰۰ هزار چینی قتلعام شدند. در سال ۱۹۴۵ ژاپنیها مجبور به تسلیم بدون قید و شرط در مقابل چین شدند و خاک این کشور را ترک کرده و تایوان را نیز به جمهوری چین پس دادند. چین فاتح جنگ شده اما بر اثر جنگ ویران شده بود. بیاعتمادی کمونیستها و ملیگراها به یکدیگر موجب شد تا خیلی زود جنگ داخلی از سر گرفته شود.
حزب کمونیست در سال ۱۹۴۹ با پیروزی در چندین نبرد مهم بر بیشتر سرزمین اصلی چین مسلط شده و کومینتانگ مجبور شد به تایوان و جزایر اطراف بگریزد. مائو تسه تونگ رهبر حزب کمونیست در اول اکتبر ۱۹۴۹ تأسیس جمهوری مردمی چین را اعلام کرد. یک سال بعد ارتش آزادیبخش خلق موفق شد هاینان را نیز از چنگ نیروهای جمهوری چین به درآورده و تبت را نیز به اشغال خود درآورد، البته بقایای نیروهای ملیگرا تا اواخر دهه ۱۹۵۰ در مناطق غربی چین به مقاومت خود ادامه میدادند.
مائو به افزایش جمعیت چین معتقد بود و در دوران رهبری او جمعیت چین از ۵۵۰ میلیون به ۹۰۰ میلیون نفر افزایش یافت. برنامهٔ «جهش بزرگ رو به جلو» مائو که شامل پروژههای اصلاحی عظیم اقتصادی و اجتماعی بود نتیجه فاجعهباری داشت و به مرگ حدود ۴۵ میلیون نفر بین سالهای ۶۱–۱۹۵۸ انجامید که بیشتر آنها از گرسنگی جان میباختند. در همین دوران یک تا دو میلیون زمیندار نیز به عنوان ضدانقلاب اعدام شدند. در سال ۱۹۶۶ مائو و متحدانش انقلاب فرهنگی را اعلام کردند که دورهای از اتهام زنیهای سیاسی و تحولات اجتماعی را در چین پدیدآورد. انقلاب فرهنگی با مرگ مائو در سال ۱۹۷۶ به پایان رسید. جمهوری مردمی چین از سال ۱۹۷۱ به جای جمهوری چین وارد سازمان ملل شد و کرسی دائم چین در شورای امنیت نیز به آن واگذار شد.
با مرگ مائو گروهی از رهبران حزب کمونیست دستگیرشده و گناه تندرویهای صورت گرفته در انقلاب فرهنگی به گردن آنها انداخته شد. در این دوران دنگ ژیائوپینگ به قدرت رسیده و اصلاحات مهم اقتصادی را در کشور اجرا کرد. حزب کمونیست از آن پس کنترل زندگی خصوصی شهروندان را کمتر کرده و اشتراکیسازی بخش کشاورزی به نفع خصوصیسازی مزارع ملغی شد. این چرخش سیاسی موجب شد تا اقتصاد دستوری چین به یک اقتصاد مختلط تبدیل شود که جهتگیری بازار آزاد در آن به تدریج بیشتر میشد. قانون اساسی فعلی چین در سال ۱۹۸۲ نوشته شد و سرکوب خونین جنبش دانشجویی در میدان تیان آنمن در سال ۱۹۸۹ موجب تحریمهای بینالمللی علیه چین شد.
در طول دهه ۱۹۹۰ جیانگ زمین، لی پنگ و ژو رانگجی رهبری چین را به دست گرفتند. در این دوران حدود ۱۵۰ میلیون دهقان از فقر خارج شده و کشور شاهد رشد اقتصادی سریع و مستمری بود که بهطور میانگین به ۱۱٫۲ درصد میرسید. چین در سال ۲۰۰۱ عضو رسمی سازمان جهانی تجارت شد و در دهه ۲۰۰۰ میلادی در دوران حکومت هو جینتائو و ون جیابائو رشد بالای اقتصادی کشور ادامه یافت. البته رشد اقتصادی سریع صدمات قابل توجهی را به محیط زیست و منابع چین وارد کردهاست و موجب جابجاییهای اجتماعی گستردهای شدهاست. استانداردهای زندگی علیرغم رکورد اقتصادی اواخر دهه ۲۰۰۰ همچنان در حال پیشرفت است اما حکومت متمرکز سیاسی حفظ شدهاست.
تغییر هیئت رهبری حزب در سال ۲۰۱۲ با منازعات جناحی و رسواییهای سیاسی همراه بود. در این سال شی جینپینگ به جای هو جینتائو به عنوان دبیرکل حزب کمونیست انتخاب شد. چین در دوران حکومت شی تلاشهای عظیمی را برای اصلاح اقتصاد خود آغاز کردهاست، اقتصادی که از بیثباتی ساختاری و کاهش نرخ رشد رنج میبرد. حکومت جدید همچنین اصلاحات مهمی را در سیاست تکفرزندی و سیستم زندانها به عمل آوردهاست.
سیاست
جمهوری خلق چین یکی از معدود دولتهای سوسیالیستی دنیاست که آشکارا مدافع کمونیسم است. این دولت زیر نظر حزب کمونیست چین و بر مبنای قانون اساسی چین اداره میشود که در سال ۱۹۸۲ تصویب شدهاست. حکومت چین به دلیل محدودیتهایی که در بسیاری از زمینههای اجتماعی از جمله آزادی رسانه، دسترسی به اینترنت، آزادی تجمع، حقوق باروری، آزادی تأسیس سازمانهای اجتماعی و آزادی ادیان برقرار کرده مورد انتقاد قرار گرفتهاست. رهبران چین نظام سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی کشور خود را به ترتیب با اصطلاحات «استبداد دمکراتیک مردمی»، «سوسیالیسم با ویژگیهای چینی» و «اقتصاد سوسیالیستی بازار» توصیف میکنند.
نظام سیاسی چین از طریق دمکراسی نمایندگی و انتخابات برگزیده میشود اما نظام انتخاباتی این کشور بسیار متفاوت از نظام موجود در کشورهای غربی است. سیستم انتخاباتی چینیها به صورت سلسلهمراتبی است. اعضای کنگرههای محلی خلق با رأی مستقیم تمام مردم انتخاب میشوند اما اعضای کنگرههای رده بالاتر فقط با رأی اعضای کنگره رده پائین خود انتخاب میشوند. نظام سیاسی چین به مقدار قابل توجهی مرکززدا است یعنی مقامات استانی و شهرستانی از خودمختاری قابل توجهی برخوردارند. به جز حزب کمونیست، حزبهای دیگری هم در این کشور وجود دارند که در کنگره ملی خلق و کنفرانس مشورتی سیاسی خلق نیز حضور دارند اما اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان از حزب کمونیست چین انتخاب میشوند و اپوزیسیون واقعی در مقابل آن وجود ندارد. با این وجود حمایت مردمی از حکومت رضایت عمومی از شیوه مدیریت کشور بالاست و بر اساس یک تحقیق در سال ۲۰۱۱ حدود ۸۰ تا ۹۵ درصد مردم از حکومت مرکزی خود رضایت دارند.
رئیسجمهور مقام ریاست کشور را در اختیار دارد. نخستوزیر نیز رئیس حکومت است و هیئت دولت را رهبری میکند که از وزیران و پنج معاون نخستوزیر تشکیل میشود. در عمل دبیرکل حزب کمونیست رهبر واقعی کشور است و مهمترین تصمیمات نیز در کمیته دائمی پُلیتبورو حزب کمونیست گرفته میشود. رئیسجمهور فعلی چین (۲۰۱۴) شی جینپینگ است که مقام دبیرکل حزب کمونیست و رئیس کمیسیون مرکزی نظامی را هم بر عهده دارد و در نتیجه رهبر اصلی چین است. نخستوزیر کنونی لی کهکیانگ نیز از اعضای ارشد کمیته دائمی پلیتبورو است.
از نظر قانونی مجلس ملی نمایندگان خلق عالیترین نهاد قانونگذاری کشور است. این مجلس با ۲۹۸۷ نماینده بزرگترین پارلمان دنیاست. اعضای آن برای یک دوره پنج ساله انتخاب شده و یک اجلاس سالانه را به مدت ۱۰ تا ۱۴ روز برگزار میکنند اما در عمل این مجلس فاقد قدرت تصمیمگیری واقعی است و ماشین امضای تصمیماتی است که قبلاً در نهادهای اجرایی دولت و حزب کمونیست گرفته شده. با این حال از دهه ۱۹۹۰ به بعد این مجلس به عنوان جایی برای میانجیگری و حل و فصل اختلافات جناحهای مختلف حزب کمونیست و دولت مطرح شدهاست.
روابط خارجی
جمهوری خلق چین با ۱۷۱ کشور دنیا روابط دیپلماتیک و در ۱۶۲ کشور سفارتخانه دارد. جمهوری چین مشروعیت این حکومت را زیر سؤال برده و گروهی از کشورها نیز جمهوری چین (حکومت تایوان) را حکومت مشروع میدانند و از برقراری روابط با جمهوری خلق چین خودداری کردهاند.
جمهوری خلق چین از سال ۱۹۷۱ به جای جمهوری چین وارد سازمان ملل شد و کرسی دائم چین در شورای امنیت نیز به آن واگذار شد. چین در گذشته یکی از اعضا و رهبران جنبش عدم تعهد بود و هنوز هم خود را مدافع کشورهای در حال توسعه میداند. این کشور همراه با برزیل، روسیه، هند و آفریقای جنوبی یکی از اعضای گروه بریکس است که از اقتصادهای مهم در حال ظهور تشکیل شدهاست. دیپلماسی پینگ پنگ به گفتگوهای پنهانی ایالات متحده آمریکا و چین در اواسط دهه ۱۹۷۰اطلاق میشود. در آن زمان دو کشور هنوز روابط سیاسی با یکدیگر نداشتند و برای انجام مذاکرات برگزاری یک تورنمنت پینگ پنگ را بهانه کردند. در مارس ۱۹۷۱ چینیها که در جریان مذاکرات صلح ویتنام گفتگوهایی را با آمریکاییها شروع کرده بودند تیم ملی پینگ پنگ آمریکا را به پکن دعوت کردند.
سیاست خارجی مدرن چین تا حد زیادی برگرفته از نظریات نخستوزیر سابق چوئن لای است که به «پنج اصل همزیستی مسالمتآمیز» و «هماهنگی بدون همسانی» شهرت دارد و برقراری روابط دیپلماتیک بین کشورهایی با ایدئولوژیهای متفاوت را تشویق میکند. همین سیاست موجب شده تا چین از دولتهایی که از نظر دولتهای غربی خطرناک یا سرکوبگر محسوب میشوند همچون زیمبابوه، کره شمالی و ایران حمایت کند. چین همچنین روابط اقتصادی و نظامی نزدیکی با روسیه دارد و دو کشور معمولاً در شورای امنیت رأی مشابهی میدهند.
روابط خاص با ایالات متحده و روسیه و هند
چین با وجود ایدئولوژی کمونیستی برگرفته از مارکس و نظریههای اصلاح شده مائو در باب کمونیسم یکی از دشمنان نیرومند ایالات متحده سردمدار کشورهای کاپیتالیست است؛ گرچه در عرصه روابط دیپلماتیک تغییراتی مثبتی در سیاست خارجی در پیش گرفته اما هنوز هم تا حد زیادی رویکرد خصمانه خود را نسبت به غرب و ایالات متحده حفظ کردهاست.
چین فعالترین کشور در عرصه اتهام زنی به ایالات متحده است،
همچنین عدم هماهنگی با سیاستهای اقتصادی که به ایالات متحده در ثبات ارز آن کشور کمک میکند همچنین عدم هماهنگی با سیاستهای خارجی ایالات متحده و بعضاً بینالمللی از دیگر موارد عدم هماهنگی چین با آمریکا میباشد، چین در سالهای اخیر با حمایت از دولت اسد در سوریه و کمکهای اقتصادی به کوبا و کره شمالی و نیز حمایت از دولتهای دیگر منتقد سیاستهای آمریکا مانند روسیه و فیلیپین و ترکیه و نیز تلاش برای کاهش فشار اقتصادی بر روی ایران از جمله اقدامات چین در رقابت با سیاستهای ایالات متحده است، در زمان جنگ سرد در دهه پنجاه و شصت میلادی چین نگران عدم رشد نظامی خود بود و عمدتاً چشم به یاری نظامی و مالی شوروی داشت پس از فروپاشی شوروی، چین از وابستگی اش به کمکهای اقتصادی روسیه فعلی تا حد زیادی کاستهاست.
اختلافات مرزی
چین تمام تایوان را بخشی از خاک خود میداند و علاوه بر این با چندین کشور دیگر نیز مناقشات مرزی قدیمی دارد. آنها از دهه ۱۹۹۰ تلاشهایی را برای حل این منازعات قدیمی از طریق مذاکرات انجام دادهاست. نوار مرزی چین و هند که در کوههای هیمالیا قرار دارد مورد اختلاف دو کشور است و یکی از مهمترین اختلافات در مورد مرز دو کشور در ناحیه کشمیر است. دو کشور در دهه ۱۹۶۰ بر سر منطقه اقصای چین با هم وارد جنگ شدند که جنگ با موفقیت چین به پایان رسید و آنها بیشتر این منطقه وسیع کوهستانی را به تصرف درآوردند. اقصای چین در شمال کشمیر منطقهای خالی از سکنه است اما بهترین راه ارتباطی بین تبت و سین کیانگ محسوب میشود. چین با بوتان نیز اختلاف مرزی دارد و دو کشور هنوز نتوانستهاند مرز خود را مشخص کنند.
چینیها همچنین در مورد حکومت بر جزایر متعدد واقع در سواحل شرقی و جنوبی با کشورهای مختلفی از جمله ژاپن، تایوان، فیلیپین و ویتنام اختلاف دارند. چین اختلافات مرزی مهمی نیز با اتحاد جماهیر شوروی داشت که حتی به جنگ کوتاهی در سال ۱۹۶۹ منجر شد. اما پس از دهه ۱۹۹۰ بیشتر این اختلافات با امضای معاهدات مرزی با کشورهای بازمانده از فروپاشی شوروی حل و فصل شدهاست.
حقوق بشر و اصلاحات سیاسی و اجتماعی
بخشهایی از فعالان سیاسی و اجتماعی چین از جمله جنبش دمکراسی خواهی این کشور و برخی اعضای حزب کمونیست، اصلاحات سیاسی و اجتماعی را نیاز مبرم این کشور دانستهاند. هرچند از دهه ۱۹۷۰ به بعد محدودیتهای اقتصادی و اجتماعی در چین به طرز چشمگیری کاهش یافتهاند اما آزادیهای سیاسی همچنان محدود است. قانون اساسی چین اعلام کرده که آزادی بیان، آزادی رسانه، حق محاکمه منصفانه، آزادی مذهب، حق رأی عمومی و حق مالکیت از جمله حقوق بنیادین شهروندان است اما این قوانین در عمل از شهروندان در مقابل تعقیب کیفری از ناحیه دولت حمایت چندانی نمیکنند. اظهارات سیاسی و اطلاعات بهطور آشکار و مستمر برای جلوگیری از انتقاد از دولت یا حزب حاکم سانسور میشوند بهطوریکه گزارشگران بدون مرز در سال ۲۰۰۵ چین را در رتبه ۱۵۹ در بین ۱۶۷ کشور از نظر آزادی رسانه قرار دادهاست.
مهاجران روستایی که به شهر میآیند معمولاً خود را به عنوان شهروند درجه دو از نظر سیستم ثبت خانوار (که بر دسترسی به مزایای دولتی نظارت دارد) مییابند. از حقوق مالکیتی حمایت ضعیفی میشود و سیستم مالیاتی به ضرر شهروندان فقیرتر است با اینحال از اوایل دهه ۲۰۰۰ برخی مالیاتهای روستایی کاهش یافته یا لغو شده و خدمات اجتماعی بیشتری برای روستانشینان برقرار شدهاست.
برخی از حکومتها، خبرگزاریها و سازمانهای مردمنهاد خارجی بهطور مکرر از عملکرد حقوق بشری چین انتقاد میکنند و معتقدند که حقوق فردی در چین بهطور گستردهای زیر پا گذاشته میشود؛ بازداشت بدون محاکمه، سقط جنین اجباری، اعترافگیری اجباری، شکنجه، محدودیت حقوق بنیادین فردی و صدور بیرویه مجازات اعدام از این موارد است. حکومت چین راهپیماییها و تجمعهایی را که تهدیدی بالقوه برای «ثبات اجتماعی» کشور تلقی کند، سرکوب میکند که معروفترین و خونبارترین آنها واقعه میدان تیانآنمن در سال ۱۹۸۹ بودهاست. دولت چین همچنین بارها به سرکوب گسترده اعتراضات و نقض حقوق بشر در تبت و سینکیانگ متهم شدهاست.
حکومت چین به این انتقادات اینگونه پاسخ میدهد که برای تعریف مفهوم حقوق بشر بایستی سطح توسعهٔ اقتصادی یک کشور و «حق مردم برای معیشت و پیشرفت» در نظر گرفته شود. حکومت چین در این زمینه بر بهبود استانداردهای زندگی چینیها، میزان باسوادی، و امید به زندگی از دهه ۱۹۷۰ به این سو و همچنین بهبود امنیت شغلی و تلاشهایی که برای مقابله با فجایع طبیعی همچون سیلهای دورهای و همیشگی رود یانگتسه صورت گرفته تأکید دارد. همچنین برخی سیاستمداران چینی از دمکراتیزاسیون کشور حمایت کردهاند در حالیکه بقیه رویکرد محافظهکارانهتری دارند.
جایگاه متزلزل چین در ابرقدرتی آینده
چین معمولاً به عنوان یک ابرقدرت جدید بالقوه توصیف میشود و بسیاری از تحلیلگران معتقدند پیشرفت اقتصادی سریع، توانایی نظامی فزاینده، جمعیت بسیار زیاد و اثرگذاری روبه رشد بینالمللی نشانههایی هستند که از نقش برجستهٔ جهانی این کشور در در قرن بیستویکم حکایت میکنند. اما برخی دیگر هشدار دادهاند که مشکلات زیاد و کاهش رشد اقتصادی، عدم توازن جمعیت شناختی و زوال جمعیتی باعث کاهش رشد این کشور در سالهای اخیر شدهاست به طوری که پژوهشگران و نویسندگان امروزه از افول چینی صحبت میکنند. طبق گفته آنها چین در رسیدن به اهداف راهبردی خود شکست خورده یا دیگر زمان کافی برای انجام آنها ندارد. گروه دیگری از نویسندگان هم تعریف مفهوم «ابرقدرت» را به چالش کشیدهاند و معتقدند اقتصاد بزرگ چین نمیتواند به تنهایی این کشور را در موقعیت ابرقدرت قرار دهد چرا که این کشور از نفوذ فرهنگی و نظامی ایالات متحده بیبهره است.
نیروهای مسلح
ارتش آزادیبخش خلق با داشتن ۲٫۳ میلیون سرباز فعال یکی از بزرگترین نیروهای نظامی در دنیاست. این ارتش از چهار بخش؛ نیروی زمینی، نیروی دریایی، نیروی هوایی و یک نیروی استراتژیک اتمی تشکیل میشود. بر اساس گزارش دولت چین بودجه نظامی این کشور در سال ۲۰۱۲ حدود ۱۰۰ میلیارد دلار بوده که دومین بودجه بزرگ نظامی دنیا محسوب میشود. اما گزارش وزارت دفاع آمریکا در سال ۲۰۰۹ بیان داشته که مخارج نظامی واقعی چینیها بسیار بیشتر از ارقامی است که اعلام میشود.
چین به عنوان یک قدرت هستهای به رسمیت شناختهشده توسط جامعه بینالمللی، یک قدرت منطقهای مهم و یک ابرقدرت نظامی بالقوه محسوب میشود. البته چین در مقایسه با چهار عضو دیگر شورای امنیت توانایی محدودتری برای اعمال قدرت نظامی خود دارد. چینیها برای برطرف ساختن این نقیصه برنامههای متعددی را برای تقویت توانایی اعمال قدرت خود ترتیب دادهاند که یکی از آنها تولید نخستین ناو هواپیمابر چین است که در سال ۲۰۱۲ وارد خدمت نظامی شد. این کشور همچنین ناوگان قابل توجهی از زیردریاییها شامل چندین زیردریایی اتمی در اختیار دارند. چین از اوایل دهه ۲۰۰۰ پیشرفت قابل توجهی در نوسازی نیروی هوایی خود داشتهاست و با خریداری جنگندههای روسی سوخو-۳۰ و تولید جنگندههای مدرن داخلی همچون چنگدو جی-۱۰، شنیانگ جی-۱۱، جی-۱۵ و جی-۱۶ توانایی دفاعی و تهاجمی خود را در آسمان تقویت کردهاست. چینیها همچنین نیروی زمینی خود را نیز بهروزرسانی کرده و تانکهای سالخوردهٔ تایپ-۵۹ خود را با نمونههای مدرنی همچون تایپ-۹۹ تعویض کردهاند و با ترفیع سیستمهای «فرماندهی، نظارت، ارتباطات و اطلاعات» قابلیتهای خود را در میدان نبرد بهبود بخشیدهاند. چین همچنین سیستمهای موشکی استراتژیک متعددی شامل انواع موشکهای ضدماهواره، کروز و قارهپیما را توسعه دادهاست.
اقتصاد
چین در سال ۲۰۱۳ دومین اقتصاد بزرگ دنیا پس از ایالات متحده بودهاست. تولید ناخالص داخلی این کشور در این سال حدود ۹٫۴۶۹ تریلیون دلار بر اساس ارزش اسمی دلار و ۱۶٫۱۴۹ تریلیون بر اساس قدرت برابری خرید بودهاست. سرانه تولید این کشور در همین سال ۱۱٬۱۸۶ دلار بر مبنای قدرت برابری خرید و ۶٬۹۵۹ دلار بر اساس ارزش اسمی بودهاست که در هر دو حالت چین پس از حدود ۹۰ کشور (از ۱۸۳ کشوری که در فهرست صندوق بینالمللی پول قرار دارند) قرار میگیرد.
جمهوری خلق چین از زمان بنیانگذاری در سال ۱۹۴۹ تا سال ۱۹۷۸ اقتصاد دستوری متمرکزی به سبک شوروی داشت. پس از مرگ مائو در ۱۹۷۶ و پایان انقلاب فرهنگی، دنگ شیائوپنگ و نسل جدید رهبران چین شروع به اصلاحات اقتصادی کرده و اقتصاد چین را به سوی نظام بازار سوق دادند. در این دوران اشتراکیسازی در بخش کشاورزی متوقف شده و مزارع خصوصی شدند. تجارت خارجی مورد توجه قرار گرفت. ساختار بنگاههای ناکارآمد دولتی تغییر اساسی پیدا کرده و بنگاههای زیانده تعطیل شدند که این به بیکاری گستردهای منجر شد.
اقتصاد چین امروزی یک اقتصاد بازار بر مبنای مالکیت خصوصی است. دولت هنوز بر بخشهای استراتژیک زیربنایی اقتصاد همچون تولید انرژی و صنایع سنگین مسلط است اما سرمایهگذاری خصوصی به سرعت در حال افزایش است. از هنگام آغاز آزادسازی اقتصادی در سال ۱۹۷۸ چین یکی از بالاترین رشدهای اقتصادی را در دنیا داشتهاست. بر اساس آمار صندوق بینالمللی پول رشد سالانه تولید چین از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ بهطور میانگین ۱۰٫۵٪ بوده و بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱ درصد رشد اقتصادی چین معادل مجموع درصدهای رشد اقتصادی کشورهای گروه ۷ (۷ کشور بزرگ صنعتی دنیا) بودهاست.
بهرهوری بالا در تولید، نیروی کار ارزان و زیرساختهای نسبتاً مناسب عواملی هستند که چین را به تولیدکننده پیشرو دنیا تبدیل کردهاند. اما اقتصاد چین از نظر مصرف انرژی بهرهوری بسیار پایینی دارد. این کشور در سال ۲۰۱۰ بزرگترین مصرفکننده انرژی دنیا شد، در حالیکه بیش از ۷۰ درصد انرژی خود را از زغالسنگ تأمین میکرد. در سال ۲۰۱۳ چین جای آمریکا را در صدر فهرست واردکنندگان نفت خام گرفت. رشد اقتصادی سریع و صنعتیسازی این کشور به محیط زیست آن نیز آسیب زدهاست. از اوایل سال ۲۰۱۰ به بعد رشد اقتصادی چین شروع به کاهش کرده و از تقاضای بینالمللی برای صادرات چین کاسته شدهاست که این موضوع تلاطماتی را در اقتصاد جهانی پدیدآورده است.
میزان ذخایر ارز خارجی چین در پایان سال ۲۰۱۰ حدود ۲٫۸۵ تریلیون دلار بودهاست که این کشور را پس از آمریکا با اختلاف بسیار صاحب بزرگترین ذخایر ارزی دنیا کردهاست. چین همچنین بیش از ۱٫۱۶ تریلیون دلار اوراق قرضه دولتی آمریکا را خریداری کرده و بزرگترین دارندهٔ خارجی دیون دولتی آمریکا محسوب میشود. چین همچنین در سال ۲۰۱۲ بیش از هر کشور دنیا سرمایهگذاری مستقیم خارجی به میزان ۲۵۳ میلیارد دلار دریافت کردهاست. این موضوع که چین ارز خود را ارزان نگه داشته همواره موجب تنشهایی میان این کشور و اقتصادهای بزرگ دیگر شدهاست. چین همچنین به دلیل حجم وسیع تولید کالاهای تقلبی مورد انتقاد قرار گرفتهاست.
واحد پول این کشور یوان است. هر یوان معادل ۰٫۱۵۶ دلار آمریکا و هر دلار معادل ۶٫۳۶ یوان است. (آوریل ۲۰۲۲).
نابرابری اقتصادی
طبقه متوسط چین (به معنی افرادی که حقوق سالانه ۱۰ تا ۶۰ هزار دلار دارند) در سال ۲۰۱۲ به ۳۰۰ میلیون رسیدهاست. بر اساس یک گزارش تعداد میلیاردرهای چین (ثروت بیش از یک میلیارد دلار آمریکا) از ۱۳۰ نفر در سال ۲۰۰۹ به ۲۵۱ نفر در سال ۲۰۱۲ رسیده و از این نظر چین دومین کشور دنیا از نظر تعداد میلیاردرهاست. بازار خردهفروشی داخلی کشور در همین سال بیش از ۲۰ تریلیون یوان (۳٫۲ تریلیون دلار) ارزش داشته و در سال ۲۰۱۳ حدود ۱۲ درصد رشد کردهاست.
بازار کالاهای تجملی نیز در چین به سرعت در حال گسترش است و ۲۷٫۵ درصد سهم جهانی این کالاها را به خود اختصاص دادهاست. رشد اقتصادی کشور همچنین به تورم مصرفکننده شدیدی منجر شده و و دولت را وادار به دخالت بیشتر کردهاست. نابرابری اقتصادی در چین در چند دهه اخیر افزایش داشته و به سطح بسیار بالایی رسیدهاست. در سال ۲۰۱۴ شاخص جینی این کشور به رقم ۵۵ رسیده که بسیار بالاتر از میانگین جهانی است.
تقسیمات کشوری
کشور جمهوری خلق چین از ۲۲ استان تشکیل شدهاست. علاوه بر آن چین، مدعی مالکیت تایوان به عنوان یکی از استانهای خود است. فهرست استانهای چین:
آنهوئی
جیانگسو
جیانگشی
جیلین
چینگهای
ژجیانگ
سیچوآن
شنشی
شاندونگ
شانشی
فوجیان
گانسو
گوانگدونگ
گوئیژو
لیائونینگ
هاینان
هنان
هوبئی
هونان
هیلونگجیانگ
هبئی
یوننان
جغرافیا
مساحت جمهوری خلق چین حدود ۹٫۶ میلیون کیلومتر مربع است و پس از روسیه دومین کشور بزرگ دنیا از نظر وسعت خاکی (بدون احتساب آبهای داخلی) است. از نظر مساحت کل کشور هم سومین یا چهارمین کشور وسیع دنیا (پس از روسیه و کانادا و با توجه به تعریف دقیق مساحت کلی ایالات متحده آمریکا) بهشمار میآید.
چین با داشتن ۲۲٫۱۱۷ کیلومتر مربع مرز زمینی طولانیترین خط مرزی را در میان تمام کشورهای دنیا دارد. این کشور از شرق و جنوب با دریای چین شرقی، خلیج کره، دریای زرد، و دیگر آبهای آزاد احاطه شدهاست و با ۱۴ کشور هممرز است.
چین در عرض جغرافیایی ۱۸ تا ۵۴ درجه شمالی و طول ۷۳ تا ۱۳۵ درجه شرقی قرار دارد و چشماندازهای طبیعی آن بسیار متنوع است. در شرق چین در کرانههای رود زرد و دریای چین شرقی دشتهای آبرفتی پهناور و حاصلخیزی با تراکم جمعیتی بسیار بالا قرار گرفتهاند. در بخشهای شمالی در مرز فلات مغولستان داخلی علفزارهای وسیع مشاهده میشود و صحراهای خشک و سرد تکلهمکان و گبی در فلات مرتفع مغولستان جای گرفتهاند. تپهها و رشتهکوههای کمارتفاع بیشتر نواحی جنوب چین را دربرگرفتهاند و شرق میانی چین میزبان دلتای دو رودخانه اصلی این کشور یعنی رود زرد و یانگتسه است. بخش غربی این سرزمین پوشیده از کوههای بسیار مرتفع از جمله هیمالیاست. مرتفعترین نقطه دنیا یعنی قله اورست به ارتفاع ۸۸۴۸ متر مرز چین و نپال است و پستترین نقطه چین که سومین نقطه پست دنیاست در بستر دریاچهٔ خشک آدینگ در فرونشست تورپان ۱۵۴ متر پایینتر از سطح دریاهای آزاد است.
فصلهای خشک و فصلهای مرطوب همراه با باران موسمی شرایط آبوهوایی غالب در بیشتر نقاط چین است که اختلاف دمای قابل توجه بین تابستان و زمستان را در پی دارد. در زمستان بادهای شمالی سرد و خشک میوزد و بادهای جنوبی از سواحل دریا در نقاط جنوبی تر گرم و مرطوب است. طوفانهای موسمی (در حدود ۵ مورد در سال) در امتداد سواحل جنوبی و شرقی، سیلهای مخرب، سونامی، زلزله، رانش زمین و خشکسالی از بلایای طبیعی منطقه چین هستند.
گسترش بیابانها به ویژه بیابان گبی یک معضل زیستمحیطی مهم در چین است. هرچند درختکاری در مرزهای بیابان از دهه ۱۹۷۰ به بعد تعداد طوفانهای شن را کاهش داده اما خشکسالی مستمر و شیوه نامناسب کشاورزی موجب طوفانهای شنی شده که بهار هر سال شمال چین را درمینوردد و حتی به کره و ژاپن هم میرسد. دیدهبان محیط زیست چین در سال ۲۰۰۷ اعلام کرده که هر سال چهار هزار کیلومتر مربع به بیابانهای این کشور افزوده میشود. آب شدن یخچالهای هیمالیا هم نگرانی دیگری است که میتواند بحران کمبود آب را برای صدها میلیون نفر به همراه بیاورد.
جمعیتشناسی
جمعیت چین در سرشماری سال ۲۰۱۰ حدود یک میلیارد و ۳۷۰ میلیون نفر بودهاست. رشد اقتصادی سریع چین موجب شده تا صدها میلیون نفر از فقر نجات پیدا کنند. اکنون ده درصد چینیها با درآمدی کمتر از یک دلار در روز زندگی میکنند درحالیکه این رقم در سال ۱۹۷۸ به ۶۴ درصد میرسید. نرخ بیکاری شهری نیز در سال ۲۰۱۳ به چهار درصد رسیدهاست.
چین برای کنترل رشد سریع جمعیت کشور از سال ۱۹۷۹ برنامهٔ کنترل جمعیت سختگیرانهای را با نام سیاست تکفرزندی را آغاز کرد. این سیاست به هر خانواده تنها اجازه داشتن یک فرزند را میداد. البته استثناهای زیادی هم برای آن در نظر گرفته شدهاست. اقلیتهای قومی (همه اقوام بجز قوم هان) از آن مستثنی شده و اجازه داشتن فرزند دوم و حتی سوم را دارند. در بسیاری از روستاها هم برای افرادی که فرزند اولشان دختر یا معلول باشد اجازه داشتن فرزند دوم داده شدهاست. در سال ۲۰۱۳ این سیاست تا حد زیادی تلطیف شده و به خانوادههایی که یکی از والدین خودش تکفرزند بودهاست اجازه داشتن فرزند دوم را میدهد. با این حال مقاومتهایی در مقابل این سیاست به ویژه در روستاها صورت گرفته که برای نیروی کار کشاورزی به فرزند نیاز داشته و بهطور سنتی به داشتن فرزند پسر علاقه دارند.
سیاست تکفرزندی در کاهش رشد جمعیت چین مؤثر بود و نرخ رشد کشور را در سال ۲۰۱۳ به ۰٫۴۶٪ رساند اما تبعات ناخواستهای هم داشت. ترجیح سنتی برای داشتن فرزند پسر موجب شد تا توازن جنسیتی کشور برهم بخورد. بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۰ نسبت جنسی در هنگام تولد ۱۱۸ پسر به ازای ۱۰۰ دختر است که بسیار بالاتر از میزان طبیعی ۱۰۵ به ۱۰۰ محسوب میشود.
قانون منسوخشده تکفرزندی در چین که از سال ۱۹۷۹ میلادی وضع شده بود، باعث شدهاست جمعیت این کشور حدود ۴۰۰ میلیون نفر کمتر از تعداد کنونی (۲۰۱۵) باشد.
قومیت
هانها قوم غالب کشور هستند که بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۰ میلادی حدود ۹۱٫۵ درصد جمعیت چین را تشکیل میدهد. هانها در تمام استانهای چین به جز ایالتهای غربی تبت و سینکیانگ اکثریت دارند. ژوانگ با ۱٫۳ درصد، منچو با ۰٫۸۶٪، اویغور با ۰٫۸۶٪ که بیشتر در سینکیانگ زندگی میکنند، هوییها که هانهای مسلمان هستند با ۰٫۷۹٪، میاو با ۰٫۷۲٪، یی با ۶۵٪، توجیا با ۰٫۶۲٪، مغول با ۰٫۴۷٪ و تبتی با ۰٫۴۴٪ پرجمعیتترین اقلیتهای قومی پرجمعیتترین کشور دنیا هستند.
دین
اکنون ۹۱ درصد جمعیت چین بیدینی که از این مقدار ۶۷ درصد خداناباور هستند چین بیشترین بیدین در جهان را دارند، ۹ درصد جمعیت چین هم پیرو ادیان بودایی و کنفوسیوس و… هستند.
چین در طول تاریخ تحت تأثیر مذاهب و مکتبهای فکری مختلفی بودهاست. بهطور تاریخی سه مکتب اصلی این کشور کنفوسیوسگرایی، بودایی، و تائویی بودهاند که هر یک تأثیر بهسزایی در شکلگیری فرهنگ چینی گذاشتهاند. در سنتهای مذهبی و بومی عناصری از هر سه آنها دیده میشود. تحقیقی که در سال ۲۰۰۸ در روستاهای ۶ استان مختلف انجام شد به این نتیجه رسید که:
«بیش از دوسوم کل افرادی که خود را مذهبی میدانستند یعنی ۳۱ درصد کل افراد، نمیتوانستند مشخص کنند که پیرو چه مذهبی هستند… آنها معتقد بودند که نیروهای فراطبیعی بر سرنوشت انسان تسلط داشته یا بسیار تأثیرگذارند و باور داشتند که سرنوشت آنها با پیشکش قربانی به خدایان یا ارواح نیاکان قابل تغییر است. این نوع باورها و سنتها ریشه عمیقی در فرهنگ سنتی چینی و عرف جوامع محلی داشتند»
نظرسنجی دیگری از گروه تحقیقاتی هوریزون در سال ۲۰۰۷ نشان داد که ۱۱ تا ۱۶ درصد چینیها خود را بودایی، ۳ تا ۴ درصد مسیحی و یک درصد مسلمان معرفی میکنند.
زبان
زبان رسمی چین گویش استاندارد زبان ماندارین است. حدود ۷۰ درصد مردم چین به گویشهای مختلف زبان ماندارین صحبت میکنند. گویش استاندارد این زبان که برگرفته از گویش پکنی است زبان ارتباطی گروههای مختلف زبانی در سراسر چین است. ۲۲۹ زبان زنده دیگر نیز در چین تکلم میشود که اغلب آنها به گروه زبانهای چینی از خانواده چینی-تبتی تعلق دارند. زبانهای وو (شامل شانگهایی)، یوئی (شامل کانتونی و تایشانی)، مین (شامل هاکین)، شیانگ و هاکا از جمله مهمترین زبانهای این گروه هستند.
زبانهای شاخه تبتی - برمهای مثل شیانگ، ناسی و یی نیز در نقاط مختلف تبت و دشتهای یوننان-گویجو صحبت میشوند. سایر اقلیتهای زبانی جنوب غرب چین هم جوانگ، تایلندی، دونگ و سویی از خانواده تایلندی-کادای، میائو و یائو از خانواده همونگ-مین، و وا از خانواده آستروآسیایی هستند. در شمال شرق و شمال غرب چین هم گروههای قومی اقلیتی زندگی میکنند که به زبانهای آلتایی همچون منچو و مغولی و چندین زبان از گروه ترکیتبار مثل اویغوری، قزاقی، قرقیزی و سالار سخن میگویند. زبان کرهای نیز زبان مادری گروهی از اهالی مرز چین و کره شمالی است. سریکلی زبان تاجیکهای غرب سینکیانگ است که به گروه زبانهای ایرانی شرقی از خانواده هندواروپایی تعلق دارد. بومیان تایوانی نیز که اقلیت کوچکی در خاک اصلی چین هستند به زبانهای خانواده آسترونزی سخن میگویند.
حروف چینی هزاران سال است که برای نوشتن زبانهای چینی استفاده میشود. این نویسهها به گویشوران زبانها و گویشهای مختلف که برای هم قابل فهم نیستند، اجازه میدهند که از طریق نوشتار منظور هم را متوجه شوند. در سال ۱۹۵۶ دولت چین حروف چینی سادهشده را معرفی کرد که امروزه چینی سنتی را منسوخ کردهاست. الفبای استانداردی هم برای لاتیننویسی زبان چینی تهیه شده که به پینیین معروف است. زبان تبتی از الفبایی بهره میگیرد که از متنهای هندی اقتباس شده و زبان اویغوری بیشتر با الفبای فارسی-عربی نگاشته میشود. خط مغولی و خط منچو نیز از الفبای باستانی اویغور اقتباس شدهاند. زبان جوانگ نیز امروزه از الفبای لاتین برای نگارش بهره میبرد.
تنوع زیستی
چین میزبان بیشتر از ۳۴٬۶۸۸ گونهٔ جانوری و گیاه آوندی است که این کشور را پس از برزیل و کلمبیا در ردهٔ سوم تنوع زیستی دنیا قرار میدهد. دستکم ۵۵۱ گونه پستاندار (رتبه سوم دنیا)، ۱۲۲۱ گونه پرنده (رتبه هشتم دنیا)، ۴۲۴ گونه خزنده (هفتم) و ۳۳۳ گونه دوزیست (هفتم) در این کشور بودوباش دارند و چین در هر چهار زمینه رتبه نخست دنیا را در بین کشورهای غیر استوایی دارد اما این حیات وحش متنوع زیر فشار شدید از سوی بزرگترین جمعیت انسانهای دنیاست. دستکم ۸۴۰ گونه جانوری در معرض تهدید، آسیبپذیر یا در خطر انقراض محلی در چین طبقهبندی شدهاند که دلیل اصلی آن هم فعالیتهای انسانی از جمله تخریب زیستگاه، آلودگی و شکار به منظور خوراک، پوست یا استفاده در طب سنتی است.
گونههای در معرض خطر مورد حفاظت قانونی قرار دارند و ۲۳۴۹ منطقه حفاظت شده در کشور تعیین شده که ۱۵ درصد کل سرزمین چین را شامل میشوند.
چین بیش از ۳۲ هزار گونه گیاه آوندی دارد و میزبان انواع مختلفی از جنگلهاست. شمال کشور رویشگاه جنگلهای درختان مخروطی بومی مناطق سردسیر و زیستگاه جانورانی چون گوزن شمالی و خرس سیاه آسیایی و بیش از ۱۲۰ گونه پرنده است. درختان بامبو نیز در همین جنگلها میرویند و در مناطق مرتفعتر درختان سرو کوهی و سرخدار پوشش گیاهی غالب را تشکیل میدهند. جنگلهای زیرگرمسیری در بخشهای مرکزی و جنوبی چین دیده میشوند. جنگلهای گرمسیری فقط محدود به ایالت یوننان و جزیره هاینان هستند اما یکچهارم کل گونههای گیاهی و جانوری چین را در خود جای دادهاند. بیش از ۱۰ هزار گونه قارچ نیز در این کشور شناسایی شدهاست.
بهداشت و محیط زیست
در چند دهه اخیر آلودگی و تخریب محیط زیست نیز با رشد اقتصادی شتابان چین همراه شده و مشکلات زیستمحیطی بزرگی را برای این کشور ایجاد کردهاست. با اینکه قانون حفاظت محیط زیست مصوب سال ۱۹۷۹ بسیار سختگیرانه تنظیم شده اما مقامات دولتی آن را نادیده میگیرند تا برنامههای اقتصادی سریعتر اجرا شود. آلودگی هوا در شهرها یک مشکل جدی برای سلامتی چینیها محسوب میشود و بر اساس برآورد سال ۲۰۱۳ بانک جهانی از ۲۰ شهر آلوده دنیا ۱۶ شهر در چین قرار دارند. چین اکنون بزرگترین تولیدکننده دیاکسید کربن در دنیا است. آلودگی آب در کشور هم جدی است و حدود ۳۰۰ میلیون نفر در نقاط روستایی به آب سالم نوشیدنی دسترسی ندارند. در سال ۲۰۱۱ حدود ۴۰ درصد رودخانههای کشور با فاضلابهای صنعتی و کشاورزی آلوده شدهاند و کمبود شدید آب به ویژه در نواحی شمالی و شرقی بحران آب کشور را دوچندان کردهاست.
با این وجود چین بزرگترین سرمایهگذار دنیا در زمینه تجاریسازی انرژیهای تجدیدپذیر است و فقط در سال ۲۰۱۱ حدود ۵۲ میلیارد دلار در این راه خرج کردهاست. در سال ۲۰۰۹ بیش از ۱۷ درصد انرژی چین از منابع تجدیدپذیر به دست آمده که بخش عمده آن از نیروگاههای برقآبی به دست میآید. این کشور در سال ۲۰۱۱ اعلام کرد که برنامهای ۱۰ ساله با هزینه ۶۱۸ میلیارد دلار برای توسعه زیرساختهای آبی کشور و تکمیل سیستم جلوگیری از سیل و خشکسالی را اجرا خواهد کرد. چین در سال ۲۰۱۳ یک پروژه کاهش آلودگی هوا را آغاز کرده که ۲۷۷ میلیارد دلار در طول پنج سال هزینه دارد و بیشتر در شمال کشور تمرکز دارد.
از نوامبر ۲۰۰۲ تا ژوئیهٔ ۲۰۰۳ شیوع سارس در استانهای جنوبی چین باعث بروز ۸٬۰۹۸ مورد بیماری احتمالی شد و در پایان مرگ ۷۷۴ تن در ۱۷ کشور گزارش شد. آخرین نوع ویروس کرونا، کروناویروس سندرم حاد تنفسی ۲ (SARS-CoV-2)، در دسامبر ۲۰۱۹ در شهر ووهان چین با همهگیری در انسان شیوع پیدا کرد. کرونا ویروس پس از مدت کوتاهی موجب دنیاگیری کروناویروس در جهان شد. ضربات کرونا به امور حوزه دیپلماسی و تصور جهانیان از چینیها شد. به دلیل عدم شفافیتها، در نهایت آثار منفی کرونا بر موقعیت جهانی چین تا جایی پیش رفت که کشورهایی چین را به مخفیکاری دربارهٔ انتشار کرونا و همدستی با سازمان بهداشت جهانی برای مخفیکاری متهم کردند. به دلیل این، هم سازمان بهداشت جهانی کمک سالانه ۴۰۰ میلیون دلار واشینگتن را از دست داد.
علم و فناوری
چین تا دوران سلسله مینگ از کشورهای پیشرو دنیا در زمینه علم و فناوری بود. کاغذسازی، چاپ، قطبنما و باروت چهار اختراع بزرگ چینیها هستند که بعدها به دیگر نقاط آسیا و اروپا گسترش یافتند و ریاضیدانان چینی نخستین کسانی بودند که از اعداد منفی استفاده میکردند. اما در قرن هفدهم جهان غرب از نظر پیشرفت علمی و تکنولوژیکی بهطور کامل، چین را پشت سر گذاشته بود.
شکستهای چندباره چین از قدرتهای غربی در قرن نوزدهم میلادی، موجب شد تا جنبشی اصلاحگرایانه برای ترویج علوم مدرن در این کشور شکل گیرد. کمونیستها از هنگام به قدرت رسیدن در سال ۱۹۴۹ تلاش کردند تا علم و تکنولوژی را به شیوه برنامهریزی مرکزی شوروی سازماندهی کنند. حکومت چین از هنگام پایان انقلاب فرهنگی، سرمایهگذاری قابل توجهی را در زمینه پژوهشهای علمی به عمل آورده و تنها در سال ۲۰۱۱ بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار برای تحقیق و توسعه علمی هزینه کردهاست. دانشمندان متولد چین تاکنون چهار بار برنده نوبل فیزیک و یک بار برنده نوبل شیمی شدهاند اما تمام آنها مدارک دکترای خود را در غرب دریافت کرده و تحقیقات منجر به دریافت جایزه خود را در کشورهای غربی انجام دادهاند.
چین به سرعت در حال توسعه سیستم آموزشی خود با تأکید بر رشتههای علوم، مهندسی و ریاضیات است. چینیها در سال ۲۰۱۱ دومین منتشرکننده مقالات علمی در دنیا بودهاند و شرکتهایی چون هواوی، شیائومی و لنوو از شرکتهای پیشرو دنیا در زمینههای ارتباطات و کامپیوترهای شخصی هستند. ابرکامپیوترهای چینی اکنون از پرقدرتترینها در دنیا بهشمار میآیند و استفاده از رباتهای صنعتی رشد قابل توجهی داشتهاست.
برنامه فضایی چین نیز یکی از فعالترین برنامههای فضایی دنیا و مایهٔ غرور ملی چینیهاست. این کشور در سال ۱۹۷۰ نخستین ماهواره خود را به فضا فرستاد و پنجمین کشوری شد که بهطور مستقل این کار را انجام میدهد. آنها در سال ۲۰۰۳ سومین کشوری شدند که بهطور مستقل انسانهایی را روانه فضا میکنند و در سال ۲۰۱۱ ماکت ایستگاه فضایی خود را به نام ژورونگ رونمایی کردند که در سال ۲۰۲۱ با موفقیت به فضا پرتاب شد.
اینترنت و فعالیتهای سایبری
چین یکی از معدود کشورهایی است که دسترسی آزادانه به اطلاعات را محدود میکند.
درصد بالایی از مسدود کردن وبها و سایتهای خبری اعمال میشود. همینطور سالانه حدود۱۵۰ میلیون مطالب با موضوعات مختلف توسط دولت در دسترس مخاطبان قرار میگیرد تا اذهان عمومی را نسبت به حساسیت موضوعات مهم سیاسی و حقوق بشر را منحرف کند.
چین بالاترین رقم حملات سایبری که شامل به سرقت بردن اطلاعات شخصی، نفوذ به محدوده امنیتی و نظامی کشورهای مختلف به خصوص ایالات متحده و به سرقت بردن یا سعی در کشف اطلاعاتی مالی ثروتمندانی که شهروند دولت چین محسوب میشوند را دارا میباشد.
همچنین ویکیپدیای چینی در چین فیلتر است و امکان اظهار نظر آزاد در مورد موضوعات حساسی که برای دولت چین چالشبرانگیز است در آن وجود ندارد.
راه و ترابری
از دهه ۱۹۹۰ به این سو شبکه راههای چین گسترش قابل توجهی یافتهاست. در سال ۲۰۱۱ بزرگراههای چین ۸۵ هزار کیلومتر طول داشتهاند که این کشور را در رتبه اول دنیا قرار میدهد. در سال ۱۹۹۱ میلادی، تنها ۶ پل بر روی شاخه اصلی رود یانگتسه قرار داشت - رودی که شمال و جنوب چین را از هم جدا میکند - در حالیکه در اکتبر ۲۰۱۴ تعداد آنها به ۸۱ پل و تونل رسیدهاست.
چین بزرگترین بازار اتومبیل دنیاست و هم از نظر تولید و هم از نظر فروش، کشور آمریکا را پشتسر گذاشتهاست. یکی از عوارض رشد سریع جادههای چین افزایش قابل توجه تصادفات جادهای بودهاست. در سال ۲۰۰۱ بیش از ۶۲ هزار چینی در این سوانح جان باختند. با وجود افزایش رواج اتومبیلهای شخصی در شهرها همچنان دوچرخه شیوه رایج حملونقل است و در سال ۲۰۱۲ حدود ۴۷۰ میلیون دوچرخه در این کشور وجود داشت.
شبکه ریلی چین که متعلق به دولت است یکی از شلوغترین خطوط ریلی دنیاست. این کشور در سال ۲۰۱۳ بیش از ۱۰۳ هزار کیلومتر راهآهن داشت که رتبه سوم دنیا را به این کشور اختصاص میداد. سیستم راهآهن سریعالسیر چین که بهطور کامل از اوایل دهه ۲۰۰۰ ساخته شده ۱۱٫۰۲۸ کیلومتر در سال ۲۰۱۳ طول داشته که طولانیترین شبکه دنیا محسوب میشود. خط پکن-گوانگجو-شنژن، طولانیترین مسیر ریلی سریعالسیر دنیاست و خط پکن-شانگهای سه تا از طولانیترین پلهای راهآهن دنیا را دارد. بیست شهر چین هم تا مه ۲۰۱۴ از شبکه قطار شهری برخوردار شدند.
چین ۱۸۲ فرودگاه تجاری در سال ۲۰۱۲ داشتهاست و ۸۲ فرودگاه دیگر تا سال ۲۰۱۵ احداث شد. به این ترتیب دوسوم کل فرودگاههای در حال ساخت دنیا در چین قرار دارند و بوئینگ پیشبینی کردهاست که تعداد هواپیماهای تجاری چین از ۱۹۱۰ فروند در سال ۲۰۱۱ میلادی به ۵۹۸۰ فروند در سال ۲۰۳۱ خواهد رسید. فرودگاه پکن در سال ۲۰۱۳ دومین فرودگاه شلوغ دنیا از نظر ترافیک مسافری بودهاست و فرودگاه بینالمللی هنگکنگ و شانگهای پودنگ به ترتیب اولین و سومین فرودگاه دنیا از نظر تناژ بار هوایی بودهاند.
با این وجود هشتاد درصد از آسمان چین محدود به کاربرد نظامی است و از ده ایرلاین آسیایی دارای بیشترین تأخیر، هشت ایرلاین چینی هستند. چین بیش از ۲ هزار بندر دریایی و رودخانهای دارد که ۱۳۰ تای آنها برای کشتیرانی بینالمللی باز هستند.
حقوق بشر
چین از ناقضان حقوق بشر و آزادی رسانه هاست.
سرکوب شکنجه تمرین کنندگان فالون گونگ و آزار و اذیت اقلیت ایغور از جمله موارد مورد توجه است
.
جستارهای وابسته
برنامه ۲۵ ساله همکاریهای مشترک ایران و چین
دنیاگیری کروناویروس در سرزمین اصلی چین
تظاهرات ۲۰۱۱ دموکراسیخواهی چین
چین بزرگ
چین شرقی
چین شمالی
چین غربی
چین جنوبی
سیاست مهار چین
بانک چین
کتابخانه ملی چین
شورای دولتی جمهوری خلق چین
تاجیکهای چین
سینمای چین
اقلیتهای قومی در چین
شرکت مهندسی راهآهن چین
گردشگری در چین
معاهده عدم تخاصم شوروی و چین
منابع
China. (2014, December 26). In Wikipedia, The Free Encyclopedia. Retrieved 21:48, December 26, 2014, from http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=China&oldid=639725545
بالاترین نرخ رشد اقتصادی چین در یک دهه
پیوند به بیرون
دانشنامهٔ چین (فارسی)
آمار و ارقام از World Book, CIA
اقتصاد چین ترکیب احتیاط و نگرانی با کمی آلودگی
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۹۴۹ (میلادی)
بریکس
جمهوری خلق چین
جمهوریها
چین
کشورها در آسیا
کشورها و سرزمینهای چینیزبان
کشورهای آسیای مرکزی
کشورهای تکحزبی
کشورهای جاده ابریشم
کشورهای سوسیالیستی
کشورهای شرق آسیا
کشورهای شمال شرق آسیا
کشورهای عضو سازمان ملل متحد
کشورهای عضو سازمان همکاری شانگهای
کشورهای کمونیستی
کشورهای گروه ۲۰
کشورهای هممرز با اقیانوس آرام
ملتهای E7
ملتهای بریکس |
6737 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%81%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%A7 | کالیفرنیا | کالیفرنیا، (تلفظ ) ایالتی در غرب آمریکا بر کرانهٔ اقیانوس آرام و پرجمعیتترین ایالت آمریکا است. مرکز آن ساکرامنتو و شهرهای مهم آن لسآنجلس، سندیگو، سنخوزه و سانفرانسیسکو هستند. کالیفرنیا پس از آلاسکا و تگزاس، سومین ایالت بزرگ آمریکاست. لسآنجلس پرجمعیتترین شهر کالیفرنیا و بزرگترین شهر آمریکا پس از شهر نیویورک است.
اقتصاد کالیفرنیا، با تولید ناخالص ۳ تریلیون دلاری، بزرگترین اقتصاد زیرملی در جهان است. اگر این ایالت را یک کشور در نظر بگیریم، کالیفرنیا پنجمین اقتصاد بزرگ جهان و سیوهفتمین کشور پرجمعیت در سال ۲۰۲۰ بهشمار میآمد. منطقه لسآنجلس بزرگ و منطقه خلیج سانفرانسیسکو پس از کلانشهر نیویورک (۲ تریلیون دلار) بهترتیب دومین و سومین اقتصاد شهری بزرگ در ایالات متحده آمریکا محسوب میشوند (۱٫۳ تریلیون دلار و ۱٫۰ تریلیون دلار در سال ۲۰۲۰). منطقه آماری ترکیبی خلیج سانفرانسیسکو بالاترین سرانه تولید ناخالص داخلی آمریکا را طی سال ۲۰۱۸ (۱۰۶٬۷۵۷ دلار) در میان مناطق بزرگ آماری اولیه داشته است که شامل مواردی همچون: چهار شرکت از ده شرکت بزرگ جهان از نظر سرمایه بازار و چهار فرد از ده فرد ثروتمند جهان بوده است.
کالیفرنیا در فرهنگ عامه، ارتباطات، اطلاعات، نوآوری، محیطزیست، اقتصاد، سیاست و سرگرمی بهعنوان یک الگوی جهانی شناخته میشود. بهدلیل مهاجرت زیاد و تنوع فرهنگی، در سراسر کشور و حتی در سراسر جهان، کالیفرنیا منشأ پادفرهنگ هیپی، فرهنگ ساحل و خودرو، اینترنت و رایانه شخصی است. منطقه خلیج سانفرانسیسکو و منطقه لسآنجلس بزرگ بهعنوان مراکز صنعت جهانی، فناوری و سرگرمی شناخته میشوند. اقتصاد کالیفرنیا بسیار متنوع است: ۵۸٪ آن مبتنی بر امور مالی، دولتی، خدمات املاک و مستغلات، فناوری و خدمات تجاری حرفهای، علمی و فنی است. صنعت کشاورزی کالیفرنیا بیشترین میزان تولید نسبت به سایر ایالتهای آمریکا را دارد، اگرچه تنها ۱٫۵٪ از اقتصاد این ایالت را تشکیل میدهد.
کالیفرنیا از شمال با اورگان، از شرق با نوادا و آریزونا و از جنوب با باخا کالیفرنیای مکزیک مرز مشترک دارد. جغرافیای متنوع این ایالت از ساحل اقیانوس آرام در غرب تا رشتهکوه سیرا نوادا در شرق، از جنگلهای سرخ و درختان صنوبر داگلاس در شمال غربی تا صحرای موهاوی در جنوب شرقی گسترش دارد. دره مرکزی که یک منطقه مهم کشاورزی است، در مرکز این ایالت قرار دارد. گرچه کالیفرنیا بهدلیل آب و هوای گرم مدیترانهای و موسمی خود بسیار مشهور است؛ اما با توجه بهوسعت این ایالت، آب و هوای آن در چشماندازهایی همچون جنگلهای معتدل بارانی در شمال، صحرای خشک داخلی در مرکز و کوههای برفی در مناطق کوهستانی متفاوت است. همه این عوامل منجر به تقاضای زیاد آب در آن منطقه شده است. کالیفرنیا بزرگترین مصرف کننده آب در آمریکای شمالی است. با گذشت زمان، خشکسالی و آتشسوزی در این ایالت بیشتر شده است. با این وجود، تأمین آب کالیفرنیا را بیشتر تحت فشار قرار میدهد.
پیشینه آنچه امروزه کالیفرنیا نامیده میشود؛ به زمانی برمیگردد که قبایل مختلف سرخپوست و بومی در آن زندگی میکردند. پس از اینکه این منطقه طی قرنهای ۱۶ و ۱۷ میلادی توسط اروپاییان کشف شد، امپراتوری اسپانیا با ادعای مالکیت بر این مناطق، شروع به استعمار آن کرد. در سال ۱۸۰۴ استان آلتا کالیفرنیا، تحت حاکمیت نایب السلطنه اسپانیا قرار گرفت. این منطقه در سال ۱۸۲۱ پس از جنگ موفقیتآمیزی که برای کسب استقلال برپا شده بود، بخشی از مکزیک شد. اما پس از جنگ مکزیک و آمریکا در سال ۱۸۴۸ به ایالات متحده واگذار شد. بخش غربی آلتا کالیفرنیا سپس در ۹ سپتامبر ۱۸۵۰ بهعنوان سیویکمین ایالت آمریکا سازمان یافته و پذیرفته شد. تب طلای کالیفرنیا که از سال ۱۸۴۸ شروع شد، با مهاجرت گسترده از شرق و خارج از کشور با یک پیشرفت اقتصادی، منجر به تغییرات چشمگیر اجتماعی و جمعیت شد.
تاریخچه
مکزیک با شکست از آمریکا در جنگ مجبور شد کالیفرنیا و ایالتهای کنونی منطقه جنوب غربی آمریکا را به این کشور واگذار کند. تب طلا در کالیفرنیا در سالهای ۱۸۴۸ و ۱۸۴۹ منجر به موجی از مهاجرتها به سواحل اقیانوس آرام گردید که نتیجه آن نسلکشی سرخپوستان در کالیفرنیا و ایجاد ایالتهای غربی بود.
نخستین ساکنان
دستکم در طی ۱۳۰۰ سال گذشته با موجهای پی در پی ورود مهاجران، کالیفرنیا یکی از متنوعترین مناطق فرهنگی و زبانی در آمریکای شمالی قبل از کلمبیا بود. تخمینهای مختلف از جمعیت بومی از ۱۰۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰۰ نفر است. مردم بومی کالیفرنیا بیش از ۷۰ گروه قومی متمایز از بومیان آمریکا را شامل میشدند، از جمعیت زیاد ساکن ساحل گرفته تا ساکنان مناطق داخلی. گروههای کالیفرنیایی همچنین در تشکیلات سیاسی خود با گروهها، قبایل، روستاها و سواحل سرشار از منابع دیگر و سرزمینهای بزرگ مانند چوماش، پومو و سالینان در ارتباط بودند. اتحادهای تجاری، نظامی و ازدواج بسیاری از روابط اجتماعی و اقتصادی را در بین گروههای مختلف تقویت کرد.
حکومت اسپانیا
نخستین اروپاییهایی که در سواحل کالیفرنیا کاوش کردند، اعضای یک کشتی کاوشگر اسپانیایی به هدایت خوان رودریگز کابریلو، کاپیتان پرتغالی بودند. آنها در ۲۸ سپتامبر ۱۵۴۲ وارد خلیج سندیگو شدند و حداقل تا شمال جزیره سنمیگوئل پیش رفتند. کاشف معروف فرانسیس دریک در سال ۱۵۷۹ بخشی از ساحل کالیفرنیا را مشخص نکرد و ادعا نمود که در منطقهای در شمال شهر سانفرانسیسکوی کنونی به ساحل رسیده است. فیلیپینیها نخستین آسیاییهایی بودند که در سال ۱۵۸۷ میلادی سوار بر کشتیهای اسپانیایی به آنچه که اکنون ایالات متحده آمریکا نامیده میشود رسیده و وارد خلیج مورو شدند.
با وجود اکتشافات زمینی در کالیفرنیا در قرن شانزدهم، ایده رودریگز از کالیفرنیا بهعنوان یک جزیره همچنان پابرجا ماند. چنین طراحیهایی از کالیفرنیا بهعنوان یک جزیره در قرن هجدهم در بسیاری از نقشههای اروپا دیده میشد.
حکومت مکزیک
در سال ۱۸۲۱، جنگ استقلال مکزیک منجر به استقلال مکزیک (از جمله کالیفرنیا) از اسپانیا شد. برای ۲۵ سال آینده، آلتا کالیفرنیا بهعنوان یک منطقه اداری دورافتاده، کم جمعیت و در شمال غرب کشور تازه استقلالیافته مکزیک باقی ماند. حاکمانی که بهترین زمینهای ایالت را کنترل میکردند، در سال ۱۸۳۴ سکولار شدند و به مالکیت دولت مکزیک درآمدند. فرماندار این ایالت بسیاری از این زمینها را با نفوذ سیاسی به دیگران اعطا کرد. این گاوداریهای عظیم بهعنوان نهادهای غالب کالیفرنیای مکزیک ظهور کردند. این دامداریها تحت مالکیت کالیفرنیوس (اسپانیاییتبار ساکن کالیفرنیا) که با تاجران بوستون پوست گاو و پی معامله میکرد، توسعه یافتند. گوشت گاو تا زمان تب طلای کالیفرنیا در سال ۱۸۴۹ به کالایی پرسود تبدیل نشد.
از دهه ۱۸۲۰، دام و مهاجران از ایالات متحده و کانادای کنونی وارد کالیفرنیای شمالی شدند. این تازه واردان از مسیر Siskiyou Trail , California California , Oregon Trail و Old Spanish Trail برای عبور از کوههای ناهموار و بیابانهای سخت در کالیفرنیا و اطراف آن استفاده کردند.
جمهوری کالیفرنیا
در سال ۱۸۴۶، گروهی از شهرکنشینان آمریکایی در سونوما و اطراف آن در جریان شورش پرچم خرس علیه حکومت مکزیک قیام کردند. پس از آن، شورشیان پرچم خرس (دارای یک خرس، یک ستاره، یک نوار قرمز و کلمات "جمهوری کالیفرنیا") را در سونوما برافراشتند. تنها رئیسجمهور جمهوری کالیفرنیا ویلیام بی. اید بود که در دوران شورش پرچم خرس نقشی اساسی داشت. این شورش توسط شهرکنشینان آمریکایی مقدمهای برای حمله نظامی بعدی آمریکا به کالیفرنیا بود.
جمهوری کالیفرنیا عمر کوتاهی داشت؛ در همان سالهای وقوع جنگ مکزیک و آمریکا (۴۸–۱۸۴۶)، هنگامی که کمودور جان دی. اسلوات با نیروی دریایی ایالات متحده به خلیج مونتری رفت و اشغال نظامی کالیفرنیا را آغاز کرد و کالیفرنیای شمالی در کمتر از یک ماه تسلیم نیروهای آمریکایی شد. پس از یکسری نبردهای دفاعی در کالیفرنیای جنوبی، معاهده Cahuenga در ۱۳ ژانویه ۱۸۴۷ توسط کالیفرنیا امضا شد و این ایالت بهطور کامل به کنترل آمریکا درآمد.
ابتدای دوره حکمرانی آمریکا
بهدنبال پیمان گوادالوپه - هیدالگو (۲ فوریه ۱۸۴۸) که به جنگ پایان داد، غربیترین قسمت قلمرو مکزیکی آلتا کالیفرنیا، بهزودی به ایالت کالیفرنیای آمریکا تبدیل شد و باقیمانده سرزمین قدیمی بعدها در آمریکا به سرزمینهای آریزونا، نوادا، کلرادو و یوتا تقسیم گشت. منطقه پائینتر و خشک، کمجمعیت و قدیمی باخا کالیفرنیا همچنان بهعنوان بخشی از مکزیک باقی مانده است. در سال ۱۸۴۶، کل جمعیت ساکن در قسمت غربی آلتا کالیفرنیای قدیمی کمتر از ۸۰۰۰ نفر تخمین زده شده بود بهعلاوهی حدود ۱۰۰۰۰۰ بومی آمریکایی، درحالیکه این رقم قبل از استقرار اسپانیاییها در سال ۱۷۶۹ حدود ۳۰۰۰۰۰ بود.
در سال ۱۸۴۸، تنها یک هفته پیش از پیوستن رسمی کالیفرنیا به آمریکا، در این منطقه طلا کشف شد. این رویدادی بود که برای همیشه میتوانست آمار جمعیتی این ایالت و امور مالی آن را تغییر دهد. اندکی پس از آن، هجوم گسترده مهاجران به این منطقه رخ داد و هزاران نفر از جویندگان طلا به آنجا رسیدند. جمعیت منطقه درگیر طوفانهای بزرگ مهاجرت شهروندان ایالات متحده، اروپاییها، چینیها و دیگران شد. در سال ۱۸۵۰، جمعیت ساکنین کالیفرنیا به ۱۰۰۰۰۰ نفر رسیده بود. تا سال ۱۸۵۴، بیش از ۳۰۰۰۰۰ شهرکنشین به این منطقه آمده بودند. بین سالهای ۱۸۴۷ و ۱۸۷۰، جمعیت سانفرانسیسکو از ۵۰۰ به ۱۵۰٬۰۰۰ نفر افزایش یافت. کالیفرنیا بهطور ناگهانی دیگر یک منطقه آبخیز کم جمعیت نبود، بلکه یکشبه به یک مرکز بزرگ جمعیتی تبدیل شد.
پایگاه دولت کالیفرنیا نخست بهعنوان نماینده حکومت اسپانیا و پس از آن مکزیک از سال ۱۷۷۷ تا ۱۸۴۵ در مونتری واقع شده بود. پیو پیکو، آخرین فرماندار مکزیکی آلتا کالیفرنیا، در سال ۱۸۴۵ مدت کوتاهی مرکز ایالت را به لسآنجلس منتقل کرد. کنسولگری ایالات متحده نیز در مونتری، تحت کنسولی توماس او. لارکین واقع شده بود.
در سال ۱۸۴۹، یک مجلس قانون اساسی ایالتی برای اولین بار در مونتری برگزار شد. تصمیمگیری در مورد مکان برای مرکز جدید ایالت از جمله اولین وظایف کنوانسیون بود. اولین جلسات قانونگذاری کامل در سنخوزه (۱۸۵۰) برگزار شد. مکانهای بعدی شامل Vallejo (1852–1853) و Benicia (1853–1854) در نزدیکی آن بود. سرانجام این مکانها نیز مناسب نبودند. مرکز کالیفرنیا از سال ۱۸۵۴ شهر ساکرامنتو میباشد و فقط با وقفهای کوتاه در سال ۱۸۶۲ که جلسات قانونگذاری بهدلیل شورش در ساکرامنتو در سانفرانسیسکو برگزار شد. کنوانسیون قانون اساسی کالیفرنیا قانون اساسی ایالت خود را نهایی کرد و برای پذیرفته شدن توسط دولت آن را به کنگره ایالات متحده ارسال کرد. در ۹ سپتامبر ۱۸۵۰، بهعنوان بخشی از مصالحه ۱۸۵۰، کالیفرنیا به یک ایالت آزاد و ۹ سپتامبر به یک ایالت رسمی تبدیل شد.
در طول جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۵–۱۸۶۱)، کالیفرنیا برای حمایت از اتحادیه محمولههای طلا را بهسمت شرق به واشینگتن فرستاد. با این حال، بهدلیل حضور گروه بزرگی از طرفداران ایالتهای جنوب در داخل کالیفرنیا، این ایالت قادر به جمع کردن هیچ هنگ کامل نظامی برای اعزام به شرق به منظور خدمت رسمی در جنگ اتحادیه نبود. هنوز چندین واحد نظامی کوچکتر در داخل ارتش اتحادیه بهطور غیررسمی با ایالت کالیفرنیا مانند "100 California Company" ارتباط داشتند، زیرا اکثر اعضای آنها از کالیفرنیا بودند.
در زمان پذیرش کالیفرنیا در آمریکا، سفر بین کالیفرنیا و بقیه مناطق ایالات متحده یک کار طولانی و خطرناک بوده است. نوزده سال پس از آن، در سال ۱۸۶۹، اندکی پس از پایان جنگ داخلی، با ساخت اولین راهآهن شبهقاره در سال ۱۸۶۹، ارتباط مستقیمتری ایجاد شد. پس از آن دسترسی به کالیفرنیا آسان گشت.
بیشتر ایالت برای کشت میوه و بهطور کلی کشاورزی بسیار مناسب بود. گندم، سایر غلات، محصولات گیاهی، پنبه، درختان میوه و آجیل و میوهجات (از جمله پرتقال در جنوب کالیفرنیا) در مقیاسی گسترده پرورش داده شد و پایه تولید محصولات خارقالعاده کشاورزی این ایالت در دره مرکزی و جاهای دیگر نهاده شد.
مردم بومی
تحت حاکمیت اسپانیا و مکزیک، بیش از هر چیز، جمعیت بومیان اصلی کالیفرنیا بهطور چشمگیری بهدلیل ابتلا به بیماریهای اوراسیایی که هنوز مصونیت طبیعی نسبت به آنها نداشتند، کاسته شده بود. تحت حاکمیت دولت آمریکا، سیاستهای سختگیرانه دولت کالیفرنیا در قبال مردم بومی خود بهبود نیافت. همانند دیگر ایالتهای آمریکا، بسیاری از ساکنان بومی توسط مهاجران آمریکایی مانند معدنکاران، دامداران و کشاورزان بهزور از سرزمینهای خود خارج شدند. گرچه کالیفرنیا بهعنوان یک کشور آزاد به اتحادیه آمریکا وارد شده بود، «سرخپوستان خشمگین یا یتیم» طبق قانون دولت و حمایت از هندیها (بومیان آمریکا) در سال ۱۸۵۳ توسط کارفرمایان جدید انگلیسی و آمریکایی بهطور واقعی به بردگی گرفته شده که در نتیجه آن صدها بومی کشته شدند.
بین سالهای ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰، دولت ایالت کالیفرنیا حدود ۱٫۵ میلیون دلار (که حدود ۲۵۰٬۰۰۰ دلار آن توسط دولت فدرال بازپرداخت شد) برای استخدام شبهنظامیانی با هدف محافظت از مهاجران در برابر جمعیت بومی، پرداخت کرد. در دهههای بعد، جمعیت بومی در قرنطینه و محدودیت قرار گرفتند که اغلب کوچک و منزوی و بدون منابع طبیعی کافی یا بودجه از طرف دولت برای تأمین جمعیت ساکن در آنها بود. در نتیجه، ظهور کالیفرنیا بهعنوان یک ایالت برای ساکنان بومی یک مصیبت بود. چندین محقق و فعال بومی آمریکا، از جمله بنجامین مدلی و اد کاستیلو، اقدامات دولت کالیفرنیا را به عنوان یک نسلکشی توصیف کردهاند.
قرن بیستم
مهاجرت به کالیفرنیا در اوایل قرن بیستم با ساخت بزرگراههای مهم بین قارهای مانند بزرگراه لینکلن و جاده ۶۶ سرعت گرفت. از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۶۵، جمعیت از یک میلیون نفر فراتر رفته است. در سال ۱۹۴۰، اداره سرشماری کالیفرنیا جمعیت این ایالت را متشکل از ۶٫۰٪ اسپانیاییتبار، ۲٫۴٪ آسیایی و ۸۹٫۵٪ سفیدپوست غیر اسپانیایی گزارش کرد.
در طول قرن بیستم، دو فاجعه بزرگ در کالیفرنیا رخ داد. زلزله سال ۱۹۰۶ سانفرانسیسکو و سیل سد فرانسیس ۱۹۲۸ همچنان جزو کشندهترین رخدادها در تاریخ ایالات متحده هستند.
نام
نام این ایالت از زبان اسپانیولی و به خصوص از رمانی به نام Las sergas de Esplandián گرفته شده، و متعلق به شخصیتی از این داستان است به نام ملکه Califia که احتمالاً از واژهٔ عربی «خلیفه» گرفته شده.
مردم
کالیفرنیا پرجمعیتترین ایالت آمریکاست و نیز بزرگترین جمعیت ایرانیتبار خارج از خاورمیانه را در خود جای داده است. بهطوری که چندین تن از اعضای شورای شهر بورلی هیلز ایرانیالاصل هستند.
اقتصاد
اقتصاد کالیفرنیا با بیش از ۳ تریلیون دلار (۳٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰) تولید ناخالص داخلی، بزرگتر از هر ایالت دیگری در آمریکا میباشد. اگر کالیفرنیا را یک کشور فرض کنیم، پنجمین اقتصاد بزرگ دنیاست (بزرگتر از بریتانیا یا فرانسه).
کالیفرنیا صنعت فناوری اطلاعات و رایانهای بسیار پیشرفتهای دارد بهطوریکه شرکتهای کوآلکام، سیسکو سیستمز، اینتل، گوگل، یاهو، ایامدی، سان مایکروسیستمز، وسترن دیجیتال، انویدیا، توییتر، ادوبی و نیز شرکت رایانهای اپل و شورون نیز در این ایالت مرکزیت دارند.
علاوهبراین، آزمایشگاههای فدرال بزرگ آمریکا با نامهای آزمایشگاه ملی لارنس لیورمور و آزمایشگاه ملی لارنس برکلی در این ایالت قرار دارند.
مراکز علمی و فرهنگی کالیفرنیا
موزه و کتابخانه ریاستجمهوری ریچارد نیکسون
کتابخانه ریاستجمهوری رونالد ریگان
پارکهای ملی
پارک ملی یوسیمیتی
پارک ملی ردوود
پارک ملی سکویا
جنگل ملی سکویا
پارک ملی آتشفشانی لاسن
پارک ملی جاشوا تری
پارک ملی دث ولی
پارک ملی کینگز کنیون
پارک ملی جزایر چنل
جنگل ملی انجلیز
جنگل ملی کلیولند
جنگل ملی اینیو
جنگل ملی کلاماث
جنگل ملی لس پادرس
جنگل ملی سان برناردینو
جنگل ملی ترینیتی-شستا
نگارخانه
جستارهای وابسته
خارستانهای کالیفرنیا (چاپارل)
تهرانجلس
پیوندهای به خارج
آزمایشگاه ملی لارنس برکلی آمریکا
آزمایشگاه ملی لیورمور آمریکا
منابع
ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۸۵۰ (میلادی)
ایالتهای ایالات متحده آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۸۵۰ (میلادی) در ایالات متحده آمریکا
بنیانگذاریهای ۱۸۵۰ (میلادی) در کالیفرنیا
ساحل غربی ایالات متحده آمریکا
کالیفرنیا
مستعمرههای پیشین اسپانیا
ویکیسازی رباتیک |
6738 | https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87%20%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%86 | موزه هنان | موزه هنان یکی از موزههای استان هنان چین است.
این موزه در سال ۱۹۲۷ میلادی در شهر کایفنگ بنیاد شد اما سالها بعد به شهر ژنگژو انتقال یافت.
موزه هنان دارای مجموعههای بسیاری است که به صورت موضوعی به نمایش درآمدهاند. مجموعه «روشنایی تمدن باستانی هنان» بزرگترین و باارزشترین این مجموعه بشمار میآید. در مجموعه دارای ۱۰۰۰ قطعه آثار هنری و باستانی است که همگی از شاهکارهای موزه بهشمار میروند.
آثار برنزی دوره امپراتوران دودمان شانگ (سده ۱۶ تا ۱۱ پیش از میلاد)، آثار آرامگاههای امپراتوران دودمان هان (۲۰۶ پیش از میلاد تا ۲۲۰ میلادی)، آثار سفالینههای رنگین دوره امپراتوران دودمان تانگ (۶۱۸ تا ۹۰۷ میلادی) و سفالینههای امپراتوران دودمان سونگ (۹۶۰ تا ۱۲۷۹ میلادی). از دیگر مجموعههای موزه هنان میتوان به «یشمهای باستانی هنان»، «برنزهای حکومت چو»، «شاهکارهای هنری دودمانهای مینگ و کینگ» اشاره کرد.
ساختمان موزه تازه هنان در سال ۱۹۹۸ میلادی در شهر کایفنگ بنا شدهاست و این موزه بار دیگر به این شهر باستانی بازگشت. نمای موزه شبیه یک هرم است و در واقع از طرح یک رصدخانه باستانی کایفنگ که در زمان دودمان امپراتوران یوان ساخته شده بود، الهام گرفتهاست.
نگارخانه
منابع
جام جم آنلاین
بنیانگذاریهای ۱۹۲۷ (میلادی) در چین
تاریخ چین
ژنگژو
ساختمانها و سازهها در ژنگژو
موزههای هنری و نگارخانهها در چین
موزههای استان هنان
موزههای تاریخ طبیعی در جمهوری خلق چین
موزههای تاریخی در جمهوری خلق چین
موزههای چین
موزههای هنر بنیانگذاریشده در ۱۹۲۷ (میلادی) |
Subsets and Splits