text
stringlengths
300
261k
هنگام توقف زمان چه رخ خواهد داد؟ اگر شما زمان را متوقف میکردید، دیگر قادر به دیدن هیچ چیزی نبودید. زیرا با توقف زمان،فوتون‌های نوری نیز ثابت و بی حرکت میشدند و با توجه به عدم برخورد فوتون‌ها به شبکیه‌ی چشم، دیگر عمل دیدن برایتان میسر نمی‌شد.زمان اکنون در حال کند شدن است اما به دلیل آهسته بودن این فرایند انسان متوجه آن نمی‌شود. به این ترتیب دانشمندان نظریه انبساط جهان را نقض کردند. دانشمندان معتقدند که این فعل و انفعالات به فروپاشی فضا منجر می‌شود. دلیل توقف زمان می‌تواند یک انفجار بزرگ باشد، اتفاقی که بعد از آن هستی ما بوجود آمد. به گفته دانشمندان توقف زمان بعد از گذشت میلیون‌ها سال رخ خواهد داد و این یک فرایند برگشت ناپذیر است که پس از فضا، واحدهای جدید فیزیکی بوجود خواهند آمد. مطالب اضافه: همچنین در ژوین 2014 (خرداد 1393 ) فیزیکدانان دانشگاه کویینزلند استرالیا توانستند پدیده "سفر در زمان" را برای ذرات نور (فوتون) شبیه‌سازی کنند. آن‌ها با استفاده از فوتون توانستند این پدیده شگفت‌انگیز که از خواص کوانتومی ذرات است را برای نخستین بار شبیه‌سازی کنند.
آشنایی با دستگاه ترمومتر و انواع آن از اولین روزهای پزشکی بالینی از درجه حرارت بدن انسان به عنوان علامت تشخیصی استفاده می‌شود. اولیه‌ترین ابزارهای حرارتی در طول قرن شانزدهم و هفدهم ساخته شد. دماسنج یا ترمومتر، ابزاری است که می‌تواند دمای بدن و یا هر چیز دیگری را اندازه گیری کند. ترمومتر تغییرات خصوصیات فیزیکی یک جسم یا ماده را با تغییر دمای آن جسم تشخیص می‌دهد. اکنون اشکال مختلفی از دماسنج وجود دارد که طی یک دوره چند صد ساله تولید شده‌اند. در این مقاله از مجموعه مقالات مطب چین به بررسی و معرفی دستگاه‌های ترمومتر پزشکی می‌پردازیم.تاریخچه اختراع دماسنجاز اولین روزهای پزشکی بالینی از درجه حرارت بدن انسان به عنوان علامت تشخیصی استفاده می‌شود. بقراط آموخت که از دست انسان می‌توان برای قضاوت در مورد وجود تب از 400 سال قبل از میلاد استفاده کرد ، اما تا قرن شانزدهم و هفدهم ابزاری برای اندازه گیری دمای بدن ساخته نشد. در سال 1665 پیشنهاد شد که نقطه ذوب یخ و نقطه جوش آب باید استاندارد باشد. مقیاسهای رایج امروز مقیاسهای فارنهایت، سانتی گراد و کلوین هستند. از اولین روزهای پزشکی، پزشکان تشخیص داده‌اند که بدن انسان می‌تواند افزایش غیرطبیعی دما را نشان دهد.این افزایش دما که معمولا به عنوان تب مشخص می‌شود، به عنوان علامت بارز بیماری‌ها شناخته شده است. در سال 1868 ، وندرلیچ ثابت کرد که درجه حرارت در یک فرد سالم ثابت است و تغییر دما هنگام بیماری رخ می‌دهد. دماسنج آلبوت اولین دستگاه عملی سنجش حرارت بدن بود که در دسترس قرار گرفت. سپس این فناوری برای تهیه دستگاههایی بسیار دقیق، به عنوان مثال تصویربرداری حرارتی، استفاده شد و بهبود یافت.اختراع ترمومتربا اختراع اولیه دماسنج توسط گالیله در اواخر سال 1500 ، تلاش برای انطباق این اختراع برای استفاده برای اندازه گیری دمای بدن انسان آغاز شد. در حدود سال 1612 ، Sanctorio Sanctorius اولین نسخه خام دماسنج امروزی را اختراع کرد. سانکتورو احتمالا اولین پزشکی بود که سعی کرد نتیجه گیری در مورد بیماری را بر اساس قرایت دماسنج انجام دهد. نسخه‌های ابتدایی وی از ترمومتر، غالبا برای خواندن دقیق، به مدت زمانی طولانی نیاز داشت. افراد زیادی در ورود ابزاری کوچک، ارزان و دقیق که در سراسر جهان به عنوان "دماسنج بالینی" شناخته می‌شود، کمک کردند. تا زمانی که گابریل فارنهایت، دماسنج جیوه‌ای را اختراع کرد. او متوجه شد که جیوه منقبضتر از آب است و به پزشکان اجازه می‌دهد دمای بدن بیمار را سریعتر بدست آورند.انواع ترمومترانواع مختلفی از ترمومتر در بازار امروز موجود است. قبل از خرید، بسیار مهم است که از طیف وسیع انواع ترمومترها مطلع شوید. همچنین باید مناسب بودن هر یک از انواع دماسنج‌ها برای کاربردهای مختلف را در نظر بگیرید. رعایت مقررات ذخیره سازی ایمن در یک مرکز تهیه غذا، به دماسنج کاملا متفاوتی نسبت به تولید کالا احتیاج دارد. همانطور که دماسنج عمومی مطب یا محل کار برای اندازه گیری‌های حیاتی صنعتی مناسب نیست. از آنجایی که مطب چین، انواع ترمومترهای مناسب برای استفاده‌های پزشکی را ارایه می‌دهد، در ادامه به بررسی انواع ترمومتر مناسب برای مطب، بیمارستان و مراکز درمانی می‌پردازیم.ترمومتر بالینی ( Clinical or Medical thermometers )ترمومتر جیوه‌ای ( Mercury thermometers )از دماسنج جیوه‌ای برای اندازه گیری دمای بدن استفاده می‌شود. این نمونه، قدیمی‌ترین مدل ترمومتر است. عمدتا دماسنجهای جیوه‌ای، همان دماسنجهای به روز شده از نمونه‌های ساخته شده در قرن بیستم هستند. آنها حساس و دقیق هستند و لوله‌ای باریک دارند که سطح جیوه در آن خیلی سریع بالا می‌رود. پیچ خوردگی لوله باعث می‌شود سطح جیوه به خودی خود پایین نیاید. این نوع دماسنج‌ها در کلینیک‌ها و مطب‌ها توسط پزشکان استفاده می‌شود. برای اندازه گیری دمای بدن انسان در محدوده 35 درجه سانتیگراد تا 42 درجه سانتیگراد انجام می‌شود. دماسنجهای جیوه‌ای، قبل و بعد از هر بار استفاده، با الکل تمیز می‌شوند.ترمومتر الکلی ( Alcohol in glass thermometers )این دماسنجها از الکل رنگی استفاده می‌کنند که وقتی در معرض افزایش دما قرار می‌گیرند منبسط می‌شوند. علت استفاده از دماسنج الکلی مطمین‌تر بودن الکل و ایمنی بالاتر آن نسبت به جیوه است. چرا که شکستن دماسنج جیوه‌ای در دهان بیمار ممکن است خطرناک و کشنده باشد. با این وجود، هر دوی این دماسنجهای پر از مایع، به مدتی زمان نیاز دارند تا دمای بدن را نشان دهند.ترمومتر دیجیتال ( Digital thermometers )دماسنج‌های دیجیتال، جایگزین انواع قدیمی مایع در شیشه هستند. ترمومترهای دیجیتالی دما را با استفاده از مدار الکترونیکی اندازه گیری می‌کنند. اطلاعاتی که آنها ضبط می‌کنند به میکروچیپی ارسال می‌شود که آن را پردازش کرده و به صورت عددی بر روی صفحه دیجیتال نمایش داده می‌شوند. استفاده از ترمومتر دیجیتال آسان، سریع، دقیق و ارزان است. این دستگاه‌ها، دماسنجهای پیشرفته‌ای هستند که برای اندازه گیری دمای بدن با دقت بسیار بالا استفاده می‌شوند.ترمومتر مادون قرمز ( Infrared thermometers )دماسنجهای مادون قرمز یکی از انواع دماسنج برای اندازه گیری غیر تماسی است. ویژگی غیر تماسی باعث می‌شود این ترمومترها بهترین وسیله برای اندازه گیری دمای بسیار بالا یا پایین باشند. ترمومترهای مادون قرمز ( infrared ) شامل یک سیستم هدف گیری لیزری هستند که برای نشان دادن مرکز منطقه اندازه گیری دما طراحی شده است. از بین تمام دماسنج‌ها، این مدل، به دلیل پیچیدگی هایی مانند اندازه لکه و میزان انتشار، می‌توانند بهترین و دقیقترین نوع ترمومتر باشند. ترمومترهای مادون قرمز، در دوران شیوع ویروس کووید 19 در مکانهای عمومی بسیار مورد استفاده قرار گرفتند. علاوه بر آن، این ترمومترها در مکان هایی مانند کارخانجات خودروسازی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند. فرآیندهای تولیدی که با دمای شدید انجام می‌گیرند نیز از این دماسنج‌ها استفاده می‌کنند.نوار دماسنج ( Thermometer bar )نوارهای دما به خودی خود دماسنج نیستند. اما اغلب در بیمارستان‌ها به عنوان راهی برای تعیین سریع درجه حرارت بیمار مورد استفاده قرار می‌گیرند. این نوارها حاوی بلورهای مایع هستند که در برابر گرما، با تغییر رنگ واکنش نشان می‌دهند. هر رنگ با دمای بدن مشخصی مطابقت دارد. نوارهای دما سریع هستند اما چندان قابل اطمینان نیستند.+ خرید انواع ترمومتر
بیگ بنگ چیست؟ - قسمت اول بیش از 400 میلیارد کهکشان، تریلیون‌ها کیلومتر وسعت و میلیاردها سال قدمت، بیانگر عظمت جهانی هستند که ما در آن زندگی می‌کنیم. جهانی که از بدو خلقت خود این چنین عظیم و پهناور نبوده و نزدیک به 14 میلیارد سال پیش، نه اثری از کهکشان‌های پر شمارش بوده و نه وسعت کنونی خودش را داشته است. اما وقوع انفجاری بزرگ به نام بیگ‌بنگ ( Big Bang ) یا به زبان فارسی مه‌بانگ، باعث می‌شود سرنوشت کیهان جور دیگری رقم بخورد. بیگ بنگی که باعث پیدایش جهان هستی شده است. این انفجار رویدادی تعیین‌کننده برای کیهان ما و همه چیز‌های درون آن محسوب شده و شناخت آن باعث پی‌بردن به اسرار گذشته، حال و آینده ما و جهان‌مان خواهد شد. در این سری مقالات میخواهیم به طور کامل با بیگ بنگ و نحوه وقوع آن آشنا شویم. بنابراین اگر طرفدار دو آتشه ماجراجویی هستید، در این سفر هیجان انگیز همراه بنده باشید.دانشمندان چگونه توانسته‌اند بیگ‌بنگ را شرح دهند؟قبل از مطالعه و بررسی اتفاقات بیگ بنگ، بهتر است بدانیم که دانشمندان چگونه می‌توانند وقایعی که میلیون‌ها و یا میلیاردها سال پیش رخ داده را توصیف کنند؟آسمان پر ستاره‌ای که هر شب مشاهده می‌کنید را در نظر بگیرید. اغلب آن ستاره‌هایی را که می‌بینید بالغ بر هزاران سال نوری با ما فاصله دارند و چیزی که اکنون ما در حال مشاهده هستیم، حالت هزاران سال پیش یک ستاره می‌باشد. حتی ممکن است برخی از آنها نابود شده باشند اما کماکان به دلیل فاصله زیاد‌شان با زمین، بتوانیم آنها را به واسطه نوری که از قبل ساطع کرده‌اند، مشاهده کنیم.در قسمت‌های بعدی این مقاله خواهیم آموخت که نزدیک به 380 هزار سال طول کشیده تا اولین فوتون نوری در سراسر جهان ساطع شود. دانشمندان نیز با استفاده از تلسکوپ‌های فضایی پیشرفته و ماهواره‌های عظیم‌الجثه، توانسته‌اند تمام فوتون‌هایی که از لحظه به پیدایش کیهان تاکنون ساطع شده و در سراسر کیهان سرگردان هستند را مورد بررسی قرار داده و به کمک آنها به راز خلقت جهان و کهکشان‌هایش پی ببرند.نورهای کیهانی بهترین اطلاعات را در اختیار دانشمندان قرار می‌دهند.اما تکلیف آن 380 هزار سال اولیه چه می‌شود؟ دانشمندان از چه طریقی وقایع رخ داده در بیگ‌بنگ را طی این 380 هزار سال توصیف می‌کنند؟همانطور که گفته شد، توصیف وقایع کیهان فقط و فقط از طریق مطالعه فوتون‌های نوری امکان پذیر می‌باشد و با توجه به اینکه در طی 380 هزار سال اول عمر کیهان هیچ نوری ساطع نشده، تنها راه باقیمنده برای مطالعه وقایع آن دوره، شبیه سازی بیگ‌بنگ در محیط‌های آزمایشگاهی می‌باشد. از این رو دانشمندان و مهندسان تصمیم گرفتند ماشینهای آزمایش کننده فوق پیشرفته‌ای بسازند تا بتوانند شرایطی را که جهان‌هستی در آن شکل گرفته، شبیه سازی کنند. این ماشین‌ها که به آزمایشگاه ذرات بنیادی نیز معروف هستند، غالبا وسعتی به اندازه یک شهر دارند.یکی از بزرگترین آنها در شهر سرن کشور سوییس راه اندازی شده است. این دستگاه که برخورد دهنده ( collider ) نامیده می‌شود، از یک تونل دایره‌ای شکل به عرض 3 ٫ 8 متر و به قطر 27 کیلومتر به همراه یک آشکارساز عظیم تشکیل شده است. این دستگاه برخورد دهنده، ذرات ماده را داخل تونل به حرکت درآورده و با سرعتی بسیار نزدیک به سرعت نور به هم برخورد می‌دهد. برخوردها در کسری از یک ثانیه انرژی توربوشارژی را مشابه نیروی انفجاری بیگ‌بنگ تولید می‌کنند و سپس آن انرژی خالص فورا به ماده جدید تبدیل می‌شود. درست همانند اتفاقاتی که حدود 14 میلیارد سال پیش برای کیهان رخ داده است. دانشمندان با استفاده از آشکارساز غول پیکری که این ماشین دارد (دارای وزنی حدود 7 هزار تن و به ارتفاع یک ساختمان 5 طبقه) قادر به مشاهده، شبیه‌سازی و کشف ارتباط میان این اتفاقات و وقایعی که هنگام بیگ‌بنگ رخ داده، خواهند بود. بنابراین هرگونه نظریه و دستاورد علمی که درباره این 380 هزار سال ارایه شده، فقط و فقط به کمک شبیه سازی‌های این‌چنینی حاصل شده است.نمای داخل تونل دستگاه برخورد دهندهبدین ترتیب دانشمندان و ستاره شناسان توانسته‌اند اطلاعات نسبتا دقیقی درباره گذشته کیهان کسب کرده و در اختیار عموم قرار دهند.تصوری غلط درباره بیگ بنگدر دوران کودکی، هر بار که درباره بیگ‌بنگ و آن انفجار بزرگ می‌شنیدم، تصور می‌کردم قبل از بیگ‌بنگ، تمام ستاره‌ها، سیارات و کهکشان‌های موجود در این دنیا، در قالب یک جسم بسیار عظیم الجثه و یکتا قرار داشته و پس از وقوع این انفجار، اجرام آسمانی کیهان به شکل کنونی خود در آمده‌اند. البته برخی از افراد نیز ممکن است هم اکنون نیز همین تصور را درباره بیگ‌بنگ داشته باشند اما در واقع بیگ‌بنگ و ماحصل آن دقیقا برخلاف این تصور اشتباه رخ داده است.بیگ‌بنگ همانگونه که از اسمش پیدا است انفجاری مهیب بوده اما انفجاری چیزی بوده است که از آن تحت عنوان یک شیء بسیار کوچک از جنس انرژی، اما با دما، چگالی و فشار بی نهایت یاد می‌شود. این انفجار که در کسری از ثانیه رخ داده، توانسته به تنهایی تمام کهکشان‌های موجود در این جهان را خلق کند.پایان قسمت اولدر قسمت بعدی با نحوه کشف بیگ بنگ و بحثی جنجالی درباره محل وقوع بیگ بنگ آشنا خواهیم شد.
ویروس‌ها ویروس ( virus ) ها موجودات میکروسکوپی و عامل بیماری زایی در تمام جانداران از باکتری‌ها تا جانوران هستند . اغلب ویروس‌ها از باکتری‌ها بسیار کوچک ترند و فقط با میکروسکوپ الکترونی قابل مشاهده‌اند.ویروس‌ها بسیاری از جانوران ، گیاهان و حتی باکتری‌ها را آلوده می‌کنند ولی فقط تعداد کمی از آن‌ها سلول‌های انسان را مورد حمله قرار می‌دهند.
قیمت و خرید باتری هواوی Mate 7 باتری هواوی mate 7 با ظرفیت 4100 میلی آمپر و شماره مدل HB417094EBC می‌باشد. با خرید باتری هواوی Mate 7 یک باتری اورجینال و با کیفیت برای گوشی خود تهیه کنید تا بهترین و بالاترین حد از عملکرد و بهره وری را از گوشی خود شاهد باشید. بدیهی است که افزایش میزان روشنایی صفحه نمایش و همچنین مدت زمان روشن بودن اتصالات نظیر وای فای و یا اینترنت همراه تاثیر مستقیم بر میزان نگهداری شارژ هرگونه باتری دارد، که این باتری نیز از این مسیله مستثنی نیست.اگر به هر دلیلی شارژ باتری گوشی شما زودتر از حالت عادی تمام می‌شود یا تغییرات ظاهری مثل بادکردگی و ورم کردن در باتری گوشی خود مشاهده می‌کنید یا حتی مدت زمان زیادی از خرید گوشی گذشته و عملکرد باتری گوشی به هر دلیلی مثل روز اول استاندارد و جالب توجه نیست حتما لینک خرید باتری هواوی Mate 7 را مطالعه نمایید زیرا احتمالا زمان تعویض باتری هواوی میت 7 شما فرا رسیده است.مدل: HB417094EBC ظرفیت باتری: 4100 میلی آمپر ساعت ( mAh )نوع باتری: لیتیوم پلیمر و غیر قابل تعویض توسط کاربر
چشم سوم چیست؟ چشم سوم چیست؟ چشم سوم چیست؟امروز میخوام باهاتون در رابطه با یک موضوعی صحبت کنم که از مرز علم فراتر می‌رود.چشم سومالان میخواهم درباره تعبیر چشم سوم (آجنا) و چگونه میتوانیم چشم سوم را باز کنیم؟ صحبت کنم.با فعال شدن چشم سومتان، زندگی و طرز فکرتان به صورت کاملا مثبت تغییر می‌کند و عوض می‌شود.این کار به دوستانی که از شرایط کنونی خود راضی هستند و حاظر به تغییر نیستند توصیه نمی‌شود.چشم سوم چیست؟در فرهنگ‌های گوناگون آن را مادر چاکره‌ها می‌نامند(در یک پست جداگانه راجب آن صحبت خواهیم کرد).این چشم درونی در کل چشم سوم نامیده می‌شود، به خاطر آنکه تنها عضوی در بدن انسان است که ساختاری شبیه به چشم انسان دارد و با فعال شدن آن انسان قادر به دیدن چیز هایی می‌شود که با چشم قادر به دیده شدن نیستند.نام علمی این عضو پنیل گلاند استیک عضو کوچک که در وسط مغز قرار دارد که وظیفه آن ترشح هورمون‌های مختلفی می‌باشد. مثل: ملاتونین و دی ان تی (دی‌متیل‌تریپتامین)ملاتونین مسیول خواب و بیداری انسان می‌باشد.تاثیرات دی ان تیبا ترشح دی ان تی قادر به دیدن چیزهایی خواهیم بود که با چشم معمولی نمیتوانیم آنها را مشاهده کنیم.با بسته بودن چشم سوم، بدن قادر به تولید دی ان تی نمی‌باشد.دی ان تی همچنین به صورت طبیعی در گیاهانی نادر تولید می‌شود.مثل آیواسکا، در جنوب آفریقا پیدا می‌شود که استفاده از آن باعث رسیدن انسان به یک هوشیاری بالاتر می‌شود.دی ان تی بیشتر توسط قبیله‌ای از سرخ پوستان که شمان نامیده می‌شود، استفاده می‌شود. انسان‌های زیادی به این مناطق سفر می‌کنند تا بتوانند به صورت قانونی این ماده را تهیه و تجربه کنند.به گفته محققان با مصرف این ماده، باعث تغییر کامل طرز فکر و دید و نگرش انسان به زندگی می‌شود، حتما از خودتان می‌پرسیدچگونه می‌شود این ماده را تهیه کرد؟همانطور که اول توضیحات گفتیم، این ماده توسط پنیل گلاند (چشم سوم) در بدن ترشح می‌شود و این عضو به دلیل سبک زندگی ما و کارهایی که انجام میدهیم به دلیل جرم گیری، غیر فعال شده است. - اگر در این زمینه مطالعه یا تحقیقی کرده ایید لطفا نظرات خود را ارسال نمایید.
انسان‌ها خیلی زودتر از تخمین‌های قبلی آفریقا را ترک کردند براساس یک مطالعه تازه انسان مدرن ممکن است تا 50 هزار سال زودتر از آنچه قبلا تصور می‌شد آفریقا را ترک کرده باشد.به گزارش ایرنا به نقل از بی بی سی نیوز، محققان ابزارهای سنگی را در شبه جزیره عربستان یافته‌اند که می‌گویند حدود 125 هزار سال قبل بدست انسان‌ها ساخته شده است.سایمون آرمیتاج و هانس پیتر یورپمان این ابزارهای سنگی 125 هزار ساله را در "جبل فایا" کشف کردند.تیم محققان که نتایج خود را در نشریه "ساینس" منتشر کرده‌اند می‌گویند این ابزارها در محوطه "جبل فایا" در امارات متحده عربی پیدا شده است.با این حال نتایج جنجال آفرین بوده است: داده‌های ژنتیکی قویا به خروج انسان از آفریقا در فاصله 70 هزار تا 60 هزار سال قبل اشاره دارد.سایمون آرمیتاج از دانشگاه لندن و هانس پیتر یورپمان از دانشگاه توبینگن در آلمان و همکارانشان این ابزارهای سنگی 125 هزار ساله را در "جبل فایا" کشف کردند که شبیه آنهایی است که تقریبا در دوره زمانی مشابه در شرق آفریقا وجود داشته است.نویسندگان این مقاله می‌گویند کسانی که این ابزارها را ساخته‌اند در این ناحیه تازه وارد بوده‌اند و از آنسوی دیگر دریای احمر می‌آمده‌اند.محققان توانستند این ابزارها را با استفاده از تکنیک نوری تاریخ گذاری کنند که به دانشمندان می‌گوید این اشیاء چه زمانی دفن شده است.تصور می‌شود انسان هایی که از نظر آناتومی، امروزی بوده‌اند حدود 200 هزار سال قبل در آفریقا پدیدار شدند.آنها بعدا پخش شده و به سایر قاره‌ها مهاجرت کردند و انسان‌های بومی این مناطق مانند نیاندرتال‌ها در اروپا و دنیسووان‌ها در آسیا را از سکونتگاه‌های تازه راندند."دی ان آ" موجود در میتوکندری - نیروگاه سلولی - را می‌توان به عنوان "ساعتی" برای بازسازی زمان مهاجرت انسان به کار گرفت. علت این است که دی ان آ میتوکندری جهش‌ها، یا تغییرات، را با شتاب مشخصی ضبط می‌کند.برای تاریخ گذاری این ابزارها از تکنیک نوری استفاده شد.مطالعات به روی این دی ان آ حکایت از آن داشت که "خروج از آفریقا" 60 تا 70 هزار سال قبل روی داده است.اما دانشمندانی که تازه‌ترین مطالعه را انجام داده‌اند استدلال می‌کنند که سازندگان ابزارهای 125 هزار ساله در جبل فایا از اجداد انسان هایی هستند که امروز در خارج از آفریقا زندگی می‌کنند.یورپمان گفت که تخمین‌های زمانی با استفاده از داده‌های ژنتیکی "خیلی نسبی" است.وی توضیح داد: "گفته می‌شد که قدمت سگ خانگی 120 هزار سال است، و حالا 20 هزار سال رقم زده می‌شود. می‌توانید تصور کنید که تاریخ گذاری ژنتیکی چقدر متغیر است."کریس استرینگر، متخصص انسان شناسی عصر باستان در موزه تاریخ طبیعی لندن گفت: "تحقیقات باستان شناسی آرمیتاج و همکارانش سرنخ‌های مهمی در این باره فراهم می‌کند که انسان‌های مدرن اولیه ممکن است 120 هزار سال قبل از آفریقا به عربستان و تا کانال سویز رسیده باشند.""این تحقیقات کامل کننده این ایده جنجالی است که آن جمعیت‌ها ممکن است حتی در مسافت‌های بیشتر در جنوب آسیا پیش رفته باشند، درحالی که داده‌های ضد و نقیض ژنتیکی حاکی از آن است که این جابجایی‌ها 60 هزار سال قبل روی داد."محققان می‌گویند که سازندگان ابزار جبل فایا زمانی به شبه جزیره عربستان رسیدند که تغییرات آب و هوا درحال دگرگونی آن از ناحیه‌ای بیابانی به مرتعی سرسبز با دریاچه‌ها و رودها بود.این گروه‌ها ممکن است بعدا به سوی خلیج فارس حرکت کرده و از نواحی ساحلی جنوب ایران به جنوب آسیا رفته باشند.در واقع دکتر مایک پتراگلیا در دانشگاه آکسفورد ابزارهایی در هند یافته که ممکن است بیش از 60 هزار سال قبل بدست انسان‌های مدرن ساخته شده باشد. بعضی از این ابزارها در اثر فوران آتشفشان فوق العاده بزرگ توبا در اندونزی مدفون شده بود که زمین شناسان تاریخ دقیق وقوع آن را 74 هزار سال قبل بر آورد می‌کنندبا این حال، سایر محققان می‌گویند: مردمی که در آن زمان در هند زندگی می‌کردند ممکن است از میان رفته باشند و موج دیگری از مهاجران بعدا جای آنها را گرفته باشند.مردم شناسان از قبل از سفرهای اولیه انسان‌های مدرن به خارج از آفریقا اطلاع داشتند. بقایای یافت شده در اسخول و غفزه در اسراییل به 119 هزار سال تا 81 هزار سال قبل برمی گردد.اما عموما تصور می‌شود که مردم ساکن اسخول و غفزه در اسراییل از میان رفتند یا دوباره به سمت جنوب برگشتند، شاید به دلیل نوسانات آب و هوایی. آنها متعاقبا ناپدید شدند و محوطه‌های باستانی آنها به اشغال نیاندرتال‌ها درآمد.استرینگر گفت: این واقعیت که این ابزارها در جبل فایا شبیه به ابزارهای کشف شده در غفزه و اسخول نبوده به "پیچیدگی باز هم بیشتر در خروج انسان مدرن از آفریقا" اشاره دارد.وی این سوال را مطرح می‌کند که: "آیا ممکن است که پراکندگی‌های مختلف، یکی از شرق آفریقا به عربستان، و دیگر از شمال آفریقا به لوانت، وجود داشته است؟"
سحابی‌ها، زادگاه ستارگان! ستاره‌ها نیز مانند موجودات متولد می‌شوند و پس از گذران عمر، به‌اصطلاح می‌میرند! اما چه بستری یا چه محیطی می‌تواند ماده‌ی مورد نیاز تولد چنین اجرام داغ و غول‌پیکری که حاوی میلیون‌ها تن ماده هستند را ت مین کند!؟سحابی پروانه "ماده‌ی میان‌ستاره‌ای و سحابی‌ها" در درون کهکشان، فضای بین ستارگان خلا کامل نیست، در این فضا ماده، هر چند با چگالی بسیار پایین، وجود دارد و نام ماده‌ی میان‌ستاره‌ای را به‌خود اختصاص داده است. برای ورود به فضای میان‌ستاره‌ای باید از منظومه شمسی خارج شد، یعنی جایی‌که دیگر باد خورشیدی و میدان مغناطیسی خورشید احساس نشود جایی که تنها فضاپیمای ویجر - 1 توانسته به آن سفر کند! تقریبا % 99 ماده میان‌ستاره‌ای شامل ذرات یونیده، خنثی و مولکول‌هایی با دما ( 10 تا 7 ^ 10 کلوین) و چگالی‌( 0 ٫ 001 تا 10 ^ 10 ذره در یک سانتی‌متر مکعب**) مختلف است، این ذرات عمدتا هیدروژن و هلیم هستند. یک درصد باقی مانده شامل مواد جامد و گردوغبار است که ماده‌ی مناسب برای تشکیل سیارات است. در کل % 15 جرم قابل رویت در کهکشان راه شیری شامل ماده‌ی میان‌ستاره‌ای است. این ماده حکم کارخانه‌ی تحولات کهکشانی را دارد و مطالعه و شناخت آن مقدمه‌ای بر شناخت تولد ستارگان است. اهمیت دیگر شناخت ماده‌ی میان‌ستاره‌ای این است که نور و هرگونه اطلاعاتی که از ستارگان به ما می‌رسد از این ماده عبور می‌کند پس شناخت این ماده و تاثیرات آن یعنی رصدهای دقیق‌تر و شناخت درست‌تر. برای مثال نور خوشه‌پروین که در مطالب قبلی معرفی شد به‌وضوح توسط گاز اطراف ستارگانش بازتاب شده و تصویر محوی اطراف ستارگان ایجاد کرده است. به‌طور متوسط چگالی ماده‌ی میان ستاره‌ای یک اتم در یک‌سانتی متر مکعب است، درحالی‌که چگالی جو زمین چیزی حدود 30 میلیارد میلیارد اتم در سانتی‌متر مکعب است.ناحیه کمربند جبارموادی که بین ستارگان وجود دارد بسته به چگالی، دما و ویژگی‌های دیگر می‌تواند بستری مناسب برای تولد ستاره باشد. سحابی‌ها نواحی چگال‌تری از ماده‌ی میان‌ستاره‌ای هستند که یا بستری برای تولد ستارگان‌اند و یا با مرگ ستارگان به‌وجود آماده‌اند. برخی از سحابی‌ها مرز مشخصی ندارند و به سحابی "گسترده" معروف‌اند، این سحابی‌ها ابعادی از مرتبه‌ی چندصد سال‌نوری دارند. گاهی این ابرها در دل خود ستارگانی دارند که با نور فرابنفش خود ابرها را یونیزه کرده و دمای محیط را بالا می‌برند و باعث گسیل تابش می‌شوند، به این نواحی که در آن‌ها هیدروژن یونیده می‌شود، نواحی H II گفته می‌شود که بستری مناسب برای تشکیل ستارگان هستند سحابی‌هایی که به این شکل قابل رویت هستند "سحابی گسیلشی" نام گرفته‌اند، این سحابی‌ها اغلب سرخ رنگ هستند زیرا عمده‌ی ماده تشکیل‌دهنده‌ی آن‌ها هیدروژن است. اتم هیدروژن با دریافت نور فرابنفش، برانگیخته شده و نوری در ناحیه‌ی نور قرمز مریی گسیل می‌کند. گاهی این ابرها در دل خود ستاره‌ای ندارند و فقط نور ستارگان اطرافشان را بازتاب می‌کنند زیرا این ستارگان آنقدری نزدیک نیستند که بتوانند مواد داخل ابر را یونیزه کنند، به چنین ابرهایی "سحابی بازتابی یا انعکاسی" گفته می‌شود، این نوع سحابی‌ها اغلب به رنگ آبی دیده می‌شوند و برخی محل تولد ستاره‌ها بوده‌اند، سحابی ان‌جی‌سی 1435 که اطراف خوشه‌ی پروین قرار دارد نوع بازتابی است. NGC 1435 سحابی سیاره نمای چشم گربهیک ستاره در اواخر عمر خود بسته به میزان جرمی که دارد دچار سرانجام متفاوتی خواهد می‌شود، برخی ستاره‌ها که جرم کمی دارند (برای مثال خورشید) در آخر عمر خود تبدیل به غول‌سرخ شده و سپس لایه‌های بیرونی خود را به بیرون پرتاب می‌کنند، این مواد توسط غول‌سرخ یونیده شده و تابش می‌کنند و از این جهت مشابه سحابی گسیلشی رفتار می‌کنند با این تفاوت که مانند آن‌ها بستر تولد ستارگان نیستند. این ستارگان در این مرحله از عمر خود از دید ناظر زمینی مانند ابری سیاره‌مانند به شکل‌های کروی یا دمبلی دیده می‌شوند از این رو توسط اولین رصدگرشان، ویلیام هرشل "سحابی سیاره‌ای یا سیاره‌نما" نام گرفتند. این نوع سحابی با سرعت بسیار بالا در فضا گسترش پیدا کرده و در فضای میان‌ستاره‌ای پراکنده خواهد شد سحابی پروانه و سحابی چشم گربه نمونه‌های زیبایی از این نوع سحابی هستند. ستاره‌هایی که جرم بیشتری دارند و در اواخر عمر خود دچار انفجار ابرنواختری می‌شوند، لایه‌های بیرونی را تحت یک انفجار با سرعت و فشاری غیرقابل تصور به بیرون پرتاب می‌کنند. گاهی از شدت انفجار خود هسته‌ی ستاره نیز متلاشی می‌شود. این حجم از مواد همراه با انرژی بسیار زیادی که تولید می‌شود شروع به درخشش می‌کنند و در آینده، خود بستری برای تشکیل ستارگان جدید می‌شوند. سحابی خرچنگ در صورت فلکی گاو از این دسته سحابی‌هاست که انفجارش در سال 1054 میلادی ثبت شده است. این انواع سحابی "بقایای ابرنواختری" نام دارند.سحابی خرچنگ در مقابل تمام سحابی‌هایی که نوری از خود گسیل یا بازتاب می‌کنند، نوعی سحابی وجود دارد که به "سحابی تاریک" معروف است، این نوع سحابی نه تابشی گسیل می‌کند و نه توسط نور ستارگان دیگر دیده می‌شود و هیچ تشعشعی ندارد در نتیجه مانند ابری مات دیده می‌شود که نور ستارگان پشت خود را جذب کرده و تاریک دیده می‌شود، نام دیگر این سحابی‌ها "سحابی جذبی" است، سحابی سر اسب در صورت فلکی جبار نمونه‌ای از این نوع سحابی است.سحابی سر اسبتمام سحابی‌هایی که معرفی شدند گسیل‌های مادون قرمزی دارند و با رصد مادون‌قرمزی می‌توان تعداد بیشتری از آن‌ها را آشکار کرد.پویایی هر کهکشانی مدیون این توده‌های زیبا، درخشان و رازآلود است. جایی برای تولد ستارگان مختلف و تحولات درون‌کهکشانی. گردآوری توسط تیم علمی انجمن نجوم اطلس نویسنده: مریم حیدریمنابع: 1 . نجوم به زبان ساده - مایر دگانی
مغز تنها: تنهایی و گرسنگی در مغز شبیه به‌هم اتفاق می‌افتند؟ اواخر تابستون بود که 4 نفر از دوستای نزدیکم تصمیم گرفتند از تهران به یکی از شهرهای شمالی مهاجرت کنند، تازه این همه ماجرا نبود. چند ماه قبلش 2 نفر دیگه از جمع 7 نفره‌مون از تهران به کرج نقل مکان کرده بودند و کمتر می‌تونستیم همدیگه رو ببینیم. به همه اینها ماجرای کرونا و قرنطینه و کم شدن رفت و آمدها رو هم باید اضافه کرد. دوری و دلتنگی از یه‌طرف، چیزی که من رو عمیقا می‌ترسوند حجم تنهایی بود که قرار بود از این به بعد باهاش مواجه بشم. 6 نفر از 7 نفر رفته بودند و من وسط کرونا، تنها مونده بودم تهران. اما چی باعث می‌شد که تنهایی خودم در آینده رو پیش‌بینی کنم و اینقدر ازش بترسم؟ آیا تنهایی هم موضوعی مربوط به نوروساینسه و اتفاقاتی تو مغز ما باعث این احساس و در نتیجه احساس تهدید و اجتناب از این موقعیت‌می‌شه؟قبل از هرچیزی باید به این سوال جواب بدیم که اصلا تنهایی یعنی چی؟ احتمالا به نظرتون سوال بدیهی و واضحی میاد اما صبر کنید. فرض کنید به خاطر قرنطینه روزهاست که از خونه بیرون نرفتید و از هیچ‌کدوم از دوستان و فامیل‌تون هم خبری ندارید. در اصل دور و برتون چند وقته که خالیه. آیا شما تنها هستید؟ حالا موقعیت دیگه‌ای رو متصور بشید. کرونا تموم شده و یه مهمونی دعوت شدید که دوستانتون به علاوه پارتنرتون که دوستش دارید هم اونجا دعوتن، باهم می‌گید و می‌رقصید و می‌خندید. آیا شما تنها هستید؟ در هر دو وضعیت جواب هم آره است هم نه. از لحاظ علمی دو نوع تنهایی با دو تعریف مختلف داریم. اولی وضعیتیه که دور و برمون به صورت موقت یا دایمی خلوته و به زبون ساده‌تر خودمونیم و خدای خودمون و دومی وضعیتیه که ما با وجود حضور دوست، فامیل و یک کلام شلوغ بودن دور و برمون، احساس تنهایی می‌کنیم. پس اگه دیدیم یک نفر خیلی رفت و آمدی با دیگران نداره، نمی‌تونیم بگیم حتما آدم تنهاییه. از اون طرفم اگه کسی رو دیدیم که همش مهمونی، کافه، سفر و خلاصه این‌ور اون‌وره، نمی‌تونیم بگیم تنها نیست. مهم اون احساسیه که آدم‌ها در درون خودشون فارغ از اتفاقات محیط بیرونی دارن تجربه می‌کنند و تا وقتی به زبون نیارنش ما نمی‌تونیم متوجهش بشیم. از نظر علمی تنهایی مهم‌تر - اون احساسی که برای اکثرمون آزاردهنده‌س - تنهایی نوع دومه، تنهایی ادراک شده یا سابجکتیو. من هم در این نوشتار هر جا از تنهایی صحبت کنم منظورم تنهایی نوع دوم خواهد بود.به‌نظرتون کدوم یک از شخصیت‌های دو نقاشی بالا از هاپر، احساس تنهایی داره؟بریم سراغ بحث اصلیمون. جالبه بدونید که سال 2016 آزمایشی روی موش‌ها انجام شد که نشون داد نورون‌های (سلول‌های عصبی) بخش‌هایی از مغز میانی یا Midbrain (دقیق‌ترش می‌شه نورون‌های دوپامینرژیک بخش‌های قدامی هسته رافه) مسیول ایجاد احساس تنهایی در موش‌ها هستند. برای این آزمایش، پژوهشگران اومدن موش‌هایی رو که از اول زندگیشون کنار موش‌های دیگه بودند و اجتماعی محسوب می‌شدند، 24 ساعت ایزوله کردند. بعد از 24 ساعت اون‌ها رو دوباره در بین هم‌نوعانشون قرار دادند و دیدند این موش‌ها به شدت دنبال برقراری ارتباط هستند و فعالیت اون بخش از مغز که قبلا اشاره کردم، افزایش پیدا کرده. برای اینکه مطمین بشن این قسمت از مغز مسیول تنهاییه آزمایش دیگه‌ای طراحی کردند و این دفعه بعد از 24 ساعت ایزوله، در حالیکه Midbrain مغز موش‌ها رو با ابزار آزمایشگاهی تحریک می‌کردند، اون‌ها رو در دو وضعیت قرار دادند. بعضی‌هاشون رو در جمع سایر موش‌ها قرار دادند و بعضی‌شون رو به یک قفس دیگه که هیچ موشی داخلش نبود منتقل کردند. نتیجه اینکه موش‌هایی که بعد از ایزوله در کنار سایر موش‌ها قرار می‌گرفتند، از تحریک مغزشون استقبال می‌کردند در حالیکه موش‌هایی که می‌رفتند در قفس خالی، سعی می‌کردند از وضعیت تحریک مغزی اجتناب کنند چون افزایش فعالیت قسمت‌هایی از Midbrain همانطور که گفتم باعث می‌شه موش به دنبال برقراری روابط اجتماعی بگرده در حالیکه با قفس خالی روبه‌رو می‌شه و ناکام می‌مونه. این ناکامی همون وضعیتیه که بهش می‌گیم تنهایی. بنابراین تا اینجا فهمیدیم اولا نورون‌هایی در Midbrain موش‌ها مسیول ایجاد احساس تنهایی هستند. دوما چیزی که باعث ایجاد احساس تنهایی می‌شه، تجربه قبلی روابط اجتماعی، خواست مجدد و ناکامی در برقراری مجدد این روابطه. سوما موش‌ها به شدت از تجربه احساس تنهایی اجتناب می‌کردند که این یعنی این وضعیت به اندازه کافی ناخوشاینده. حالا اصلا همه این‌ها چه ربطی به ما آدم‌ها داره؟ در مغز ما چه اتفاقی می‌افته؟فرض کنید به خاطر کاری بیرون رفتید و چند ساعتی چیزی نخوردید و ترجیحتون هم این بوده که به خاطر کرونا بیرون غذا نخورید. الان شدیدا گرسنه‌اید و قابل پیش‌بینیه که وقتی برسید خونه اولین کاری که می‌کنید خوردن غذا باشه. نورولوژیستی به اسم کاسیوپو از همین ایده گرسنگی - یا نیازهای دیگه‌ای مثل تشنگی یا نیاز به خوابیدن - و به‌دنبالش میل به غذا، استفاده کرد و تنهایی رو به اون شبیه دونست. یعنی گفت ما وقتی احساس تنهایی می‌کنیم، به شدت تمایل داریم تا روابط اجتماعی برقرار کنیم و نیازمون رو برطرف کنیم. بنابراین رفتارهایی در این راستا انجام خواهیم داد. این ایده کاسیوپو و آزمایش موش‌ها باعث شد که سال 2019 گروهی (تقریبا همون گروه پژوهش موش‌ها) در دانشگاه ام‌آی‌تی آزمایشی در مورد جایگاه تنهایی در مغز انسان و مقایسه اون با وضعیت گرسنگی طراحی کنند. نتایج حیرت‌انگیز بود، علاوه بر اینکه بخش‌هایی از Midbrain افراد شرکت‌کننده در شرایط تنهایی و میل به برقراری ارتباط، افزایش فعالیت نشون دادند به‌نظر می‌اومد مناطق مغزی فعال در وضعیت گرسنگی و تنهایی، هم‌پوشانی زیادی با هم دارند. انگار تنهایی و گرسنگی مکانیزم‌های عصبی یکسانی در مغز ما دارند و وقتی تنهاییم داریم نوعی گرسنگی رو تجربه می‌کنیم. حالا کاملا قابل درکه که چرا پیش‌بینی تنهایی ترسناک و تهدیدآمیزه. کیه که از همچین وضعیتی استقبال کنه؟ از گرسنگی برای یک لبخند یا یک آغوش!بخش‌هایی از‌Midbrain که در تنهایی و گرسنگی نقش دارندبعد از دو مطلب قبلی در مورد طرد از دیدگاه عصب‌شناسی و روانشناسی، به نظرم رسید که اول حتما در مورد تنهایی هم صحبت کنیم و بعد بریم سراغ راه‌کارهای برخورد با احساسات ناخوشایندی که قرار گرفتن در این وضعیت‌ها بهمون می‌دن. پس نوشتار بعدی حتما در این مورد خواهد بود. پست‌قبلی:درد طرد شدن: دنیایی که دیگر شگفت‌انگیز نیست. علوم اعصاب چه می‌گوید؟پیشنهادهای مرتبط:اخیرا کتاب فلسفه تنهایی از لارس اسوندسن رو تموم کردم که به نظرم اومد توصیفات ساده و خوبی در مورد تنهایی و طرد ارایه می‌ده. به علاوه اینکه اکثر مواردی که در کتاب ارایه می‌شن مبتنی بر شواهد علمی هستند که در انتهای کتاب به اونها اشاره می‌شه. اگر این کتاب رو خوندید یا بعد از خوندن این نوشتار می‌خونیدش، حتما نظرتون رو راجع بهش و برداشتتون رو تو کامنت‌ها بنویسید. بیشتر بخوانید:من برای نوشتن این مطلب از منابع زیر استفاده کردم Dorsal Raphe Dopamine Neurons Represent the Experience of Social IsolationAcute social isolation evokes midbrain craving responses similar to hunger و شما می‌تونید برای مطالعه بیشتر این مقاله رو هم بخونید - is - like - an - iceberg - john - cacioppo - social - neuroscience - interview
25 واقعیت عجیب در مورد خواب و اینکه چرا به پتو نیاز داریم! به خواب رفتن انسان‌ها از زمان فلاسفه قدیم یونان موضوع تفکر و بررسی بوده‌است اما تنها چند سالی است که پژوهشگران توانسته‌اند به راه‌هایی برای مطالعه این پدیده به شیوه‌ای سیستماتیک و عینی دست یابند. پیدایش فناوری‌های جدید مانند دستگاه نوار مغزی، دانشمندان را قادر ساخته‌است که الگوهای الکتریکی و فعالیت‌های مغز انسان در حال خواب را زیر نظر بگیرند. با وجودی که اکنون بررسی خواب و پدیده‌های مرتبط به آن امکانپذیر گشته‌است اما همه پژوهشگران بر سر این که "چرا ما می‌خوابیم" اتفاق نظر ندارند. چند نظریه مختلف برای توضیح ضرورت خوابیدن و نیز عملکردها و هدف‌های آن ارایه شده‌است. خواب عبارت است از عدم توانایی ارادی درکنترل محیط فیزیکی و کاهش یا فقدان سطح هوشیاری، تعلیق نسبی ادراکات حسی و غیرفعال شدن تقریبا تمام عضلات ارادی در زمان استراحت طوری‌که فعالیت بدن و ذهن تغییر کرده و توهم‌های بینایی جایگزین تصاویر واضح واقعی بشوند. در بین پستانداران، پرندگان، ماهیان و دیگر جانوران مراحل خواب و بیداری وجود دارد. خواب برای سلامت و بازسازی سیستم اعصاب، سیستم ایمنی و سیستم عضلانی اسکلتی انسان‌ها و جانوران اهمیت دارد. در این ویدیو قصد داریم حقایقی جالب در مورد راه رفتن در خواب، فلج شدن در خواب، کابوس و یا اینکه چرا هنگام خواب به پتو نیاز داریم را برای شما بازگو کنیم. برای تماشای این ویدیوی جذاب اینجا کلید کنید!بست شو - زیباییهای سیاره کوچک
راز کیهانی، و آخرین گزارش‌ها درباره برنامه فضایی سری 2019 Sep 2 بدون گواه و شهادت تکان دهنده اما معتبر افشاگر SSP (برنامه فضایی سری)، یعنی کوری گود، Dimensions of Disclosure 2019 نمی‌توانست تکمیل شود. مجموعه اطلاعاتی که کوری در طول سال‌ها منتشر کرده تاثیر استثنایی بر جمعیت حقیقت جو گذاشته است.برای نخستین بار در دو دهه گذشته، ما به مجموعه اطلاعاتی دست یافته‌ایم که با گفته کارشناسان واقع گرا هماهنگ است، اما در آن واحد معنویت گراها و عصر جدیدی‌ها را متحیر می‌سازد! شهادت‌های گود دایما منطقه امن و ساختار باورهای همه شنوندگان را تحت تاثیر قرار می‌دهد، و در عین حال، این افشاگری‌ها مخاطبان را تشویق می‌کنند که احتمالات و امکانات بهتری را برای آینده خود تصویر کنند.در ماههای اخیر، اطلاعات کوری کمک کرد تا دستورکار افشاگری دولتی شرکتی که قبلا تحت پوشش برخی بخش‌های جوامع بیداری پنهان بود، فاش شود.اگر به دلیل تصمیم کوری گود مبنی بر مقاومت و کوتاه نیامدن از چالشی‌ترین جنبه‌های شهادتش نبود، جامعه بیداری و افشاگری هنوز به اندازه "بیگ مدیا" و "بیگ فارما" عقب بود.هنگامی که خجالتی بودن کوری گود در اولین صحبتهایش را با اطمینان و اعتماد کنونی اش در برنامه‌ها مقایسه می‌کنیم، مثل شب و روز است! این فقط یکی از تغییرات رو به جلویی است که کوری گود با انضباط، پشتکار، و یکپارچگی در عمل کسب کرده است.در این گفتگو کوری خلاصه‌ای از تجربیان گذشته‌اش در ارتباط با فرازمینیان، اتحاد SSP ، و تاسیسات خارج از زمین اعم از سازه‌های مصنوعی درون ماه ارایه می‌دهد. به علاوه، درباره دلایل اینکه چرا اعضای اتحاد، ماه را از موضوعات حساس و سری می‌دانند، صحبت می‌کند. - of - disclosure - 2019 - ? fbclid = IwAR3b6sQBijRfVnrf9JQuPG _ fcBqwg2NKQoO6m8r7bBEPjEQS4fblS - ZEU5Q {یادداشت‌ها}زمین تمدن‌های پیشرفته بسیاری را به خود دیده است، لموریا، آتلانتیس، و نیز تمدن نژاد سازندگان باستان، ancient builder race .از آنجا که آنان نوشته‌ای برجای نگذاشته‌اند اطلاعات بسیار کمی درباره آنان وجود دارد. ظاهرا خطوط زمانی آنان پاک شده است.مطالب موجود در این مقاله با مستند The Cosmic Secret تطابق دارد.بر اساس اطلاعات کوری، تمدن آنشار گفته‌اند که وسایل باستانی متعددی از تمدن آنشار پیشین به آنان رسیده است. هنگامی که این گروه به گذشته برمی گردند، بایستی تمدنشان را بازسازی می‌کردند، و ابزارهایی که به کار بردند نسبتا بدوی بودند، زیرا در آن زمان به منابع پیشرفته دسترسی نداشتند.اشیا و وسایل مذکور بین 400 میلیون تا 2 ٫ 8 میلیارد سال قدمت دارند.تمدن آنشار کشف کردند که هفده میلیون سال عقب‌تر منش ظهور اشیا بوده است.در نقطه‌ای از تاریخ آنشار، ناهنجاری ای پیش آمد و خط زمانی دچار بی ثباتی شد. بهمین دلیل آیندگان آنشار گروهی تشکیل داده به گذشته خود (زمان حال ما) برگشتند تا اختلال را برطرف کنند.از آن نقطه به بعد تمدن آنشار انسانها را تحت نظر می‌گیرند. و همین طور همه انسانهایی که از سیارات دیگر به عنوان پناهجو وارد زمین شده‌اند را تحت نظر داشته‌اند.آنشاری‌ها دلیل بسیاری از رویدادهایی بودند که انسانهای نخستین برای توصیف دقیقشان واژگان کافی نمی‌یافتند.خزندگان در نقطه‌ای از تاریخشان، همانطور که خودشان ادعا کرده‌اند، از دایناسورها تکامل یافتند. آنها ادعا کرده‌اند که شهاب سنگی به طرف زمین هدایت شده و توسط آن دایناسورهای آن زمان نابود شدند. اما آنشار این ادعای خزندگان را رد می‌کنند و می‌گویند که که خورشید یک میکرونوا تجربه کرد که علت اصلی نابودی تمدن خزندگان اولیه بوده است.خزندگان و پستانداران دو تمدن جداگانه بودند.پیش از رخداد خورشیدی، دایناسورها می‌توانستند رشد کنند و بسیار بزرگ شوند، زیرا اتمسفر در آن زمان بسیار غلیظ‌تر بود. پس از رخداد خورشیدی، اتمسفر به مراتب رقیق‌تر شد. این گونه‌ها همراه با عمده حیات روی زمین از میان رفتند، که علت آن رخداد خورشیدی بود.در واقع بدلیل رخداد خورشیدی موقعیت و مدار زمین تغییر کرد، درست مثل سیارات دیگر.بنا به گفته خزندگان، آنها از موجوات دایناسورگونه تکامل یافته‌اند. تمدن آنشار گفته‌اند که خزندگان به سرعت توانایی تلپاتیک برای کنترل ذهن شکار را بدست آوردند. این توانایی گسترش و توسعه یافت تا به آنچه امروز می‌بینیم تبدیل شد. اکنون خزندگان قادرند هر موجودی که در برابرشان آسیب پذیر باشد را کنترل کنند.اینسکتوید‌ها (فرازمینی‌های نوع حشره) نیز همین توانایی تلپاتیک ذهنی خزندگان را توسعه داده‌اند.مالدک، مریخ بود، و تیامات "ابرزمین بزرگ" بود. ما تیامات را بزرگتر از آنچه واقعا بوده می‌پنداریم، احتمالا یک سوم بزرگتر از زمین بوده و ابرزمینی که قبلا تصور می‌شده نبوده است. پس از تحلیل‌های دانشمندان SSP مشخص شد کوچکتر بوده است.پیش از این یک شبکه انرژی پیشرفته اطراف سیستم خورشیدی قرار داشت که با استفاده از آن، منظومه را از نژاد‌های خارجی محافظت می‌کردند. در طول جنگ بین مالدک و تیامات، آن شبکه انرژی توسط یک گروه هک شد، و این در واقع عامل مقدمه ساز انفجار تیامات بود. جمعیت تیامات از بین رفتند، و مالدک تا حد زیادی غیرقابل سکونت شد.وقتی شبکه محافظ سقوط کرد، بسیاری از نژاد‌های کشت کننده ژنتیک، که تا پیش از آن دور نگه داشته می‌شدند، هجوم آوردند و شروع کردند به دخالت در حیات موجودات.نخبگان قدرت پس از نابودی تیامات تعدادی سفینه مادر در اختیار داشتند، و با استفاده از آنها از ویرانی تیامات گریختند و عوام ماندند و از بین رفتند.آنان که از بین رفتند در نوعی "گره روحی" گرفتار شدند، که اصطلاحی از قانون وحدت است. این گره روحی به علت رنج و آسیبی بود که قربانی‌ها متحمل گشتند. - of - disclosure - 2019 - ? fbclid = IwAR3b6sQBijRfVnrf9JQuPG _ fcBqwg2NKQoO6m8r7bBEPjEQS4fblS - ZEU5Q در دهه 30 ، آلمانی‌ها به مریخ رفتند. آلمان‌ها وسایل الکتروگرانشی ساخته بودند و بوسیله آنها در سیستم خورشیدی سفر می‌کردند، اما در طی همین روند، فناوری و فضانوردان بسیاری را از دست دادند.آنها تلاش داشتند پایگاهی خارج از زمین بسازند.این موضوع بسیار شبیه یک فیلم علمی تخیلی است، اما، اگر محتویات سینمای علمی تخیلی ریشه در واقعیت داشته باشد چه؟آلمان‌ها قصد داشتند پایگاهی بسازند و در فرایند جستجو، به سازه هایی برخوردند که توسط سازندگان باستان بنا شده بود.آنها (آلمانی‌ها) آن بناها را تعمیر و تنظیم فشار کردند و سپس از آنها به عنوان پایگاه عملیاتی استفاده کردند و مشغول ساختن ت سیسات پیشرفته‌تر شدند.آلمان‌ها هم بر ماه و هم بر مریخ ساخت و ساز کردند.پروژه موسوم به "سنگریزه‌های درخشان" از الگوریتم‌های ریاضی مختلف استفاده کرد تا اندازه و موقعیت سیاره نابودشده، تیامات، را محاسبه کند. یک برنامه جدیدتر هم وجود دارد با همان نام که طبقه بندی نشده است.بنا به گفته کوری و دکتر سالا، پروژه‌های سیاه (سری) معمولا از یک نام برای دو عملیات استفاده می‌کنند، و به این وسیله عملیات حساس‌تر را پنهان می‌کنند. این کار محض انکار و پوشاندن حقیقت و ایجاد سردرگمی است.عقیده بر این بوده که خدایان قدیم کابال از مریخ آمده‌اند. و این ادعا تا حدی اثبات شده است.نژاد‌های کشت کننده ژنتیک به این دلیل به مطالعه خزانه‌های ژن سیستم خورشیدی علاقه داشتند که این گونه‌ها میلیونها (اگر نه میلیاردها) سال بدون دخالت مصنوعی تکامل یافته بودند. و به این دلیل خزانه ژنتیک سیستم خورشیدی بسیار مورد تقاضا بود.این مزرعه داران ژنتیک که انسانها را کنترل می‌کردند معمولا همزمان DNA و آگاهی را دستکاری و کنترل می‌کردند. طبق اصول تکامل، با توسعه ژنتیک، آگاهی هم تکامل می‌یابد، و اگر نژاد پیشرفته‌ای تصمیم می‌گرفت تغییراتی بوجود بیاورد، منطقی بود که هر دو را کنترل کند.کشاورزان ژنتیک معمولا همراه با تغییرات فیزیکی که ایجاد می‌کردند، ادیان مختلفی هم معرفی می‌کردند و اشاعه می‌دادند.با هر تغییرات ژنتیکی، دین‌ها و ارزش‌های جدیدی هم ارایه می‌شد تا کنترل جمعیت میسر شود.این نژادها این آزمایشات را در سیارات و ستاره‌های بسیاری و بر روی گونه‌های متعددی انجام دادند، که شامل انسانها هم می‌شده است. 22 برنامه در ارتباط با انسانها وجود دارد.فرازمینیان یک سوپرفدراسیون تشکیل دادند تا انسانها را به روشی صلح آمیز مدیریت کنند.عملیات "بذر ستاره‌ای" بسیاری بذرهای ستاره‌ای اکنون روی سیاره هستند تا صرفا با حضورشان ارتعاش جمعی را افزایش دهند. صرفا با بودن و با حضورشان، بذرهای ستاره‌ای به اعتلای آگاهی سیاره کمک می‌کنند و نیز به انسانها کمک می‌کنند از گره روحی رهایی یابند.فرایند صعود به دلیل این گره روحی در حالت رکود بود.طبیعت یک بذر ستاره‌ای طوری است که به نحو طبیعی آگاهی افراد اطرافش را اعتلا می‌دهد.در طول اعصار گوناگون، فرازمینی‌ها آموختند که چگونه ما را با ادیان، نژاد پرستی، مهندسی اجتماعی، هنجار‌های اجتماعی، و دیدگاهها کنترل کنند. این فرازمینی‌ها ما را برنامه ریزی کرده‌اند تا خود - مدیریتی کنیم و خود را تحت کنترل نگه داریم. این‌ها برخی از شرایط 22 برنامه ژنتیک است که اعصار متمادی ادامه داشته است. 60 گروه مختلف رقیب که روی زمین آزمایش انجام می‌دهند وجود دارد. این گروه‌ها رقابت دارند و تلاش می‌کنند در آزمایشات یکدیگر کارشکنی کنند تا بر یکدیگر امتیاز بیابند.هنگامی که پناهجویان از تیامات گریختند، مدتها روی ماه ماندند. ماه مثل یک DEATH STAR بود. آنها موفق شدند ماه را در قفل گرانشی نسبت به زمین قرار دهند. برنامه این بود که از ماه برای محافظت از زمین در برابر فوران‌های خورشیدی در طول رخداد خورشیدی استفاده کنند. و گردش و حرکت آن را طوری تنظیم کردند که این قفل گرانشی قبل از رخداد بدست بیاید.آنها ماه را در موقعیت قرار دادند و آن را دقیقا طوری زمانبندی کردند که در نقطه ایده ال برای دفع فوران‌های ناشی از رخداد خورشیدی قرار بگیرد.پیش آدمی‌ها preadamites مدتی روی ماه زندگی کردند، و کوری موفق شد ت سیسات باستانی آنها را ببیند.بسیاری بر این باورند که شهری فرازمینی در پشت ماه وجود دارد اما طبق اطلاعات کوری، ساختارهای روی ماه در واقع مخروبه‌های باقی مانده از آخرین رخداد میکرونوای خورشیدی است. ناسا در واقع از ایده "شهر فرازمینی" استقبال کرد زیرا این شایعه ناسا را از ضرورت ساختن دروغی از جانب خودشان رها ساخت. - of - disclosure - 2019 - ? fbclid = IwAR3b6sQBijRfVnrf9JQuPG _ fcBqwg2NKQoO6m8r7bBEPjEQS4fblS - ZEU5Q در ماه، کوری کانال‌ها و مجراهای عظیمی که برای انتقال الکتریسیته استفاده می‌شدند را دید. آینه‌های عظیم طلایی در اتاق‌های کره‌ای، و یک نود node بزرگ در مرکز اتاق‌ها که الکتریسیته در آنجا متمرکز می‌شده است. این انرژی به مرکز ماه هدایت می‌شده تمام این فناوری پیشرفته در طول آخرین فاجعه طبیعی از بین رفته بود. در زمان بازدید کوری، پرسنل SSP مشغول بازسازی آن بوده‌اند.پیکرهای تعدادی preadamites پیش آدمی‌ها روی ماه پیدا شد، با استخوان‌های خرد شده و ارگان‌های اسیب دیده، که به احتمال بالا ناشی از ضربه یک موج عظیم بوده است.پیش آدمیان با استفاده از سه سفینه به زمین رفت و آمد داشتند. به این سفینه‌ها لقب نینا، پینتا، و سانتا ماریا داده شده که یک شوخی است. این سه سفینه در انتارکتیکا فرود ناموفق داشتند، و از آنجا بود که تمدنی که حالا به عنوان آتلانتیس می‌شناسیم ظهور کرد.این سه سفینه فرود ناموفق داشتند، و فناوری‌های درون سفینه‌ها آسیب دیدند. پیش آدمیان سفینه‌ها را برای ساخت و سازها مورد استفاده قرار دادند و رقابتی با لموریا آغاز شد (تمدن پیشرفته‌ای که از قبل روی زمین وجود داشت).آتلانتیسی‌ها دستکاری و مهندسی ژنتیک را آغار کردند. سپس فاجعه دوم رخ داد و هم آتلانتیس و هم لموریا نابود شدند.این شهرک سازان با ژنتیک بازی می‌کردند و شرایط جوی را دستکاری می‌کردند، بسیاری از آنچه امروزه خود ما انجام می‌دهیم. 11800 سال پیش یک رخداد خورشیدی دیگر بوقوع پیوست و این به تغییر قطب‌ها و سیل بزرگ منجر شد، این همان رویداد "سیل نوح" است.گزارش شده که در طی این رخداد امواج عظیم سونامی آتلانتیس را پوشانده‌اند و سپس فلش فریز (انجماد آنی) شدند.اکنون می‌توانید در اینترنت تصاویری را ببینید که نشان می‌دهند چطور امواج بزرگ اقیانوسی فلش فریز می‌شوند.آیا پیغام "خدا" به نوح پیامی از جانب یک فرازمینی کشاورز ژنتیک بوده است؟ آیا بهمین دلیل است که اساطیر باستان مختلف اشاره دارند به افرادی که از درون زمین می‌آیند تا انسانها را از فجایع طبیعی حفاظت کنند؟تمدن‌های بومی باستانی از این فجایع جان سالم به در بردند زیرا گروه هایی از درون زمین آنها را بهمراه حیوانات بسیاری حفظ کردند. بسیاری از اساطیر ریشه در این موضوع دارند.نخبگان خط خون و تبار خودشان را از این پیش آدمیان می‌دانند. - of - disclosure - 2019 - ? fbclid = IwAR3b6sQBijRfVnrf9JQuPG _ fcBqwg2NKQoO6m8r7bBEPjEQS4fblS - ZEU5Q کوری شهادت خود مبنی بر اینکه چگونه به آنتارکتیکا برده شد و در آنجا شاهد مصادره مجموعه‌ای از طومارهای فلزی بوده را شرح داد. یکی از گروه‌های درون زمینی این طومارها را مصادره کردند زیرا نمی‌خواستند کابال به آنها دسترسی پیدا کند و بتواند به لحاظ قانونی حق حکومت بر انسانها را برای خود مدعی شود. این طومارها حاوی اطلاعات تبار ژنتیک اعضای کابال هستند، و این گروه قصدشان این بود که آنها را پیش از آنکه سفرهای انسان به آنتارکتیکا آغاز شود از دسترس خارج کنند.نخبگان شامل دو خاندان رقیب می‌شوند، یک خانواده آمریکای جنوبی، مرکزی و شمالی را کنترل می‌کرد، و دیگری آفریقا، اروپا و آسیا را. این دو گروه جدا از هم بودند و زمان کریستوف کلمب بود که این دو خانواده به ارتباط آشکار بازگشتند.کوری سپس اسناد DIA (آژانس اطلاعات وزارت دفاع) را که دسامبر 2017 افشا کرده بود مرور کرد. او این اسناد را درست قبل از آن که گروه مقابل همان اطلاعات را درباره فرازمینی‌ها و SSP منتشر کند منتشر کرده بود. تفاوت بین این دو منبع در این بود که گروه دیگر خواهان یک افشاگری محدود و نسبی بود. این اسناد، اسناد کلیدی بودند که طراحی شده بودند که دانشمندان را به اصول علمی پیشرفته‌تر هدایت کنند و کمکشان می‌کرد که این موضوعات را عمیق‌تر مطالعه کنند.این اسناد درست سر موقع منتشر شدند تا To the Stars Academy را شکست دهند (زودتر اسناد را کامل منتشر کنند). TTSA بلافاصله پس از کوری این اطلاعات را منتشر کردند و این اسناد می‌توانستند در صورت انتشار ناقص، افشاگری را بطور جدی با مشکل مواجه کنند. این گروههای افشاگری ناقص limited hangouts قصد داشتند کسانی را که درباره افشاگری کامل صحبت می‌کنند را بی اعتبار سازند. و دلیل افشای ناقص اطلاعات از جانب آنها این است.کوری قبلا اسناد واقعی را در اختیار داشت که درباره جهان الکتروپلاسمیک بودند، اما آن اسناد مورد سرقت قرار گرفتند. اسناد جدید با علوم سنتی بیشتر همخوانی دارند و به دانشمندان کمک خواهد کرد که بتوانند اطلاعات جدیدتر را هضم کنند.این اسناد شامل موضوعاتی مثل درهم تنیدگی کوانتومی، و فناوری که می‌تواند از این درهم تنیدگی کوانتومی جهت ارتباطات بهره گیری کند است.گروه SSP و توسعه دهندگانش فناوری الکترو - گرانشی، فناوری هولوگرافیک و درهم تنیدگی کوانتومی را از گروه‌های فرازمینی دریافت کردند.برنامه "بیست سال به عقب" در اصل از یک نژاد نوردیک دریافت شد که تلاش داشتند به انسانها کمک کنند با مشکل هوش مصنوعی که خودشان هم با آن درگیر هستند مبارزه کنند.فاصله بیست ساله به دلیل هارمونیک‌های سیستم خورشیدی است. سیستم‌های ستاره‌ای دیگر ممکن است برنامه‌های پانزده سال به عقب یا سی سال به عقب داشته باشند. که این به هارمونیک‌ها وابسته است.هوش مصنوعی منفی از جهانی موازی آمد که توسط یک فرقه گرای شیطان پرست گشوده شد. شکافی در دیواره جهان پدید آمد و هوش مصنوعی از جهان دیگر وارد شد. این هوش مصنوعی متوجه آشفتگی شد و از آن موقع تلاش دارد نسخه نظم خودش را اعمال کند. از دیدگاه این هوش مصنوعی انسان شایستگی زندگی را ندارد. - of - disclosure - 2019 - ? fbclid = IwAR3b6sQBijRfVnrf9JQuPG _ fcBqwg2NKQoO6m8r7bBEPjEQS4fblS - ZEU5Q رپتایل‌ها (خزنده‌ها) پیامبران هوش مصنوعی هستند. آنها هوش مصنوعی را به هر طریقی که بتوانند پشتیبانی می‌کنند.سیگنال هوش مصنوعی زیرفضایی subspace وجود دارد که موجودات آسیب پذیر را تحت ت ثیر قرار می‌دهد، و همینطور موجودات که آلوده به این نانوتک هستند.نشان حیوان mark of the beast در بارکدهای چیپ‌های متعدد جدیدی که برخی شرکت‌ها در حال حاضر تولید می‌کنند وجود دارد.سازمان سیا سندی منتشر کرد که درباره تغییر قطب زمین بود - یک فاجعه کامل. این سند درباره طوفانهای سوپرسونیک در اطراف سیاره، سیل، و بسیاری رویدادهای فاجعه بار دیگر صحبت کرده است. اما این سند بر اساس اطلاعاتی تهیه شده که آن زمان در اختیار داشتند. سند بر اساس فرض بدترین سناریوی ممکن تنظیم شده بود. اما این سناریو احتمالا صورت نمی‌گیرد زیرا از آن موقع تا به حال تحولات زیادی برای زمین پیش آمده است.دانشمندان آموخته‌اند که سیستم‌های پیچیده زمین اجازه وقوع فجایع بسیار بزرگ را نمی‌دهد.ما می‌توانیم بر طوفان‌های خورشیدی اثر بگذاریم اگر انتخابمان این باشد. اگر تصمیم بگیریم بمانیم و زندگی کنیم، توانایی آن را داریم. اگر نیاز است فاجعه‌ای را تجربه کنیم، امکان آن هم هست. این بستگی به ارتعاشات ما در آن زمان دارد.مفهومی به نام سوپر موج کهکشانی وجود دارد. اعضای SSP می‌پنداشتند که صرفا یک موج غبار عظیم است، اما هنگامی که سفینه‌ها نزدیک شدند تا آن را مطالعه کنند اثر عجیبی را تجربه کردند.بسته به ارتعاش هر فرد، وی یا سرمستی و سرخوشی را تجربه می‌کرد و یا اینکه وحشت زده می‌شد و منفی گراتر. اکنون باور این است که این موج، آگاهی کرایست است. این موضوع به ما اجازه می‌دهد با تمامی مسایلی که تا کنون مواجه نشده‌ایم روبرو شویم.ستاره ما روی آگاهی ما اثر می‌گذارد و ما هم بر آگاهی ستاره اثر می‌گذاریم.میکرو نواها نشانی هستند دال بر اینکه این رخداد در شرف وقوع دوباره است. آلفا سنتوری (و یا یکی از نزدیک‌ترین ستارگان به خورشید) حدود دو سال پیش طوفان اختری داشت.این میدان آگاهی کرایست ما را به سمت خودشناسی سوق می‌دهد، تا بدانیم که قطبیتمان مثبت است یا منفی.رخداد خورشیدی در همه جای سطح خورشید یکنواخت روی نخواهد داد. بلکه فوران و پرتاب غیر یکنواخت پلاسما، انرژی و گدازه روی خواهد داد. این عطسه خورشیدی ممکن است به زمین اصابت کند و یا نکند. بسته به آگاهی ما، می‌توانیم این رخداد را با کمترین آثار مخرب پشت سر بگذاریم. می‌توانیم برای محافظت از خود اقدام کنیم اما همه چیز به سطح آگاهی ما بستگی دارد.برنامه طبقه بندی شده‌ای مدتی پیش توسط دولت‌های مختلف جهان ایجاد شد تا ت سیسات زیرزمینی، پایگاهها، و سرپناه هایی به هدف "حفظ گونه‌ها" ایجاد شوند. این کار بخشی از تولید ناخالص داخلی هر کشور را صرف خود کرد.اد دیمز رخداد میکرونوا را مورد رصد از راه دور قرار داد و از نتایج این رصد برای تبلیغات پایگاههای زیرزمینی و تمدن‌های خارج از زمین SSP استفاده شد.پس از رخداد خورشیدی، فناوری آزاد خواهد شد، اما هوش مصنوعی بطور تمام و کمال حذف و پاکسازی می‌شود. به همین دلیل هم خزندگان و سایر گروه‌های منفی تلاش می‌کنند تا پیش از وقوع رخداد، سیستم خورشیدی را ترک کنند. این موجودات در صورتی که در طول رخداد خورشیدی روی زمین باشند دچار احتراق خودجوش می‌شوند.در هنگام وقوع میکرونواها، در آشفتگی خواهیم بود، و در آن مقطع، قانون عدم دخالت (دخالت فرازمینیان در امور انسان) دیگر موضوعیت ندارد. در آن مقطع فرازمینی‌های قطبیت مثبت اجازه دارند آشکارا با ما تماس برقرار کنند. زیرا شرایط آشفته و بی سامانی ناشی از وقوع رخداد خورشیدی به آنان اجازه می‌دهد وارد عمل شوند.اهمیت دارد که گروه‌های اجتماعی تشکیل دهیم تا از یکدیگر حمایت کنیم.صعود، شامل تحول و تغییری در نگرش و دیدگاه و در سطح آگاهی است. به باور کوری، صعود بلافاصله به کسب توانایی‌های ماورای بشری نمی‌انجامد، اما قادر خواهیم بود بسیاری از مسایلی که اکنون داریم را حل کنیم.ما یک انتخاب داریم: خدمت به خود، یا خدمت به همه، و بر اساس قانون وحدت این راه‌ها برای صعود موجود است. - of - disclosure - 2019 - ? fbclid = IwAR3b6sQBijRfVnrf9JQuPG _ fcBqwg2NKQoO6m8r7bBEPjEQS4fblS - ZEU5Q از سایت اتحاد نور
رابطه‌ی پختن غذا با تکامل انسان پختن و آماده کردن غذا موجب تحول چشمگیر در تکامل انسان شده است.این نظریه جدید پژوهشگران حاکی از آن است که اگر پختن را نیاموخته بودیم، نه تنها هنوز شبیه به شامپانزه بودیم، بلکه مثل آنها باید بخش اعظم روزمان را صرف جویدن می‌کردیم.در این نظریه آمده است: اگر به خاطر غذای پخته نبود، یک فرد معمولی باید روزانه حدود پنج کیلوگرم مواد خام مصرف می‌کرد تا کالری لازم برای بقا را جذب کند. این مدت یعنی شش ساعت در روز را صرف جویدن کنیم.این یک نظر پذیرفته شده است که با ورود گوشت قرمز به رژیم غذایی اجداد انسان ، مغز آنها رشد کرد و هوششان افزایش یافت.گوشت قرمز نه تنها باعث بزرگ شدن مغز اجداد انسان شد ، بلکه همچنین به نیاز آنها در صرف کردن تمام وقتشان برای جستجوی غذا برای حفظ انرژی پایان داد.در نتیجه فرصتی برای ایجاد ساختارهای اجتماعی پدید آمد.پروفسور ریچارد رنگام از دانشگاه هاروارد معتقد است که مساله فقط به روی آوردن به گوشت قرمز به عنوان یک ماده غذایی مربوط نمی‌شود.به نظر او آنچه باعث ایجاد یک تحول عمیق در تکامل انسان شده بیشتر شیوه آماده کردن غذا بوده تا تغییر عناصر رژیم غذایی.وی معتقد است که پختن بالاترین نقش را در افزایش کیفیت غذا در کل تاریخ حیات ایفا کرده است.به گفته این پژوهشگر اجداد انسان به احتمال زیاد غذا را به اشتباه داخل آتش انداختند. بعد متوجه شدند که خوشمزه شده است و این اتفاق مسیر کاملا تازه‌ای را رقم زد."وی اظهار داشت: برای درک اینکه بدن ما چطور و چه زمانی تغییر کرد، باید با بررسی فسیل‌ها نگاه دقیقتری به آنچه اجداد ما می‌خوردند بیندازیم."قدیمی‌ترین جد ما "آسترالوپیتکوس" بود که به میمون شباهت داشت.این موجود دارای شکمی بزرگ حاوی یک روده خیلی بزرگ بود که برای هضم مواد سفت گیاهی به دندان‌های بزرگ و پختی نیاز داشت که برای آسیا کردن و خرد کردن گیاهان سفت به کار می‌رفت.با این حال آسترالوپیتکوس زندگی درختی را ترک کرد و وارد ساوانای آفریقا شد و شروع به خوردن حیواناتی که آنجا می‌چریدند، کرد. همین تغییر محل سکونت، سبک زندگی و رژیم غذایی بود که باعث تغییرات عمده در آناتومی انسان شد.خوردن گوشت ارتباط نزدیکی به تحولی تکاملی در حدود 2 میلیون و 300 هزار سال قبل دارد که به پیدایش هومو هابیلیس با دندان‌های تیزتر و مغزی 30 درصد بزرگتر منجر شد.با این حال مهمترین تحول یک میلیون و 800 هزار سال قبل زمانی که هومو ارکتوس - اولین جد "واقعا انسان" ما - پا به عرصه گذاشت روی داد.هومو ارکتوس دارای مغزی حتی بزرگتر و آرواره‌ها و دندان‌های کوچکتر بود.بدن ارکتوس نیز چیزی شبیه به ما بود. بازوهای کوتاهتر و پاهای بلندتر ظاهر شد و شکمی که مخصوص هضم گیاهان بود از میان رفت، یعنی ارکتوس نه تنها می‌توانست سرپا بایستد بلکه می‌توانست روی دو پا بدود.او باهوشتر و سریعتر بود و به گفته رنگام پختن غذا را آموخته بود.پژوهشگران می‌گویند: "پختن شکم ما را کوچکتر کرد. وقتی غذایمان را پختیم، نیازی به شکم بزرگ نداشتیم."به گفته آنها شکم از نظر انرژی پرهزینه است . افرادی که با شکم کوچک به دنیا می‌آمدند می‌توانستند انرژی شان را ذخیره کنند، بچه‌های بیشتری داشته باشند و بهتر بقا یابند.پروفسور پیتر ویلر از دانشگاه جان مورس لیورپول و همکارش، لسلی ایلو، فکر می‌کنند همین تغییر در سیستم گوارشی ما بود که امکان بزرگتر شدن مغزمان را فراهم کرد.پختن، سلول‌های غذا را می‌شکند به طوری که برای آزاد شدن مواد مغذی مورد نیاز بدن، معده باید کار کمتری انجام دهد.به گفته ویلر این تحول "باعث آزاد شدن انرژی شد که سوخت مورد نیاز مغز بزرگتر را فراهم کرد. افزایش اندازه مغز، با کوچک شدن شکم رابطه دارد."جالب اینکه ویلر و ایلو دریافتند که کاهش اندازه دستگاه گوارشی دقیقا به اندازه افزایش اندازه مغز یعنی 20 درصد بود.پروفسور استفان سیکور در دانشگاه آلاباما دریافت که غذای پخته نه تنها انرژی بیشتری در بدن آزاد می‌کند، بلکه بدن هم انرژی کمتری صرف هضم آن می‌کند.پختن غذا اصولا یک نوع هضم پیشاپیش است که مصرف انرژی را از شکم به مغز منتقل کرده است.به گفته ویلر و رنگام و همکارانشان، این تصادفی نیست که انسان - باهوشترین موجود زمین - تنها گونه‌ای است که پخت و پز می‌کند. - elmi / cooking - relation - development -
آنچه درمورد اینکه چگونه مشکلات خواب بر تفکر و حافظه ت ثیر می‌گذارد ، می‌دانیم به طور مداوم خوب نقش بزرگی در تیز نگه داشتن روز به روز و همچنین محافظت از مغز در برابر مشکلات حافظه در خط دارد ، مانند بیماری آلزایمر و انواع دیگر دمانس.تحقیقات نشان می‌دهد بسیاری از فرآیندهای مهم وجود دارد که در هر یک از مراحل مختلف خواب اتفاق می‌افتد و از سلامت مغز محافظت می‌کند.اگر می‌خواهید حافظه خود را حفظ و محافظت کنید ، روی آن بخوابید. این توصیه از محققانی است که پیوند غیرقابل توصیف بین خواب ، تفکر و حافظه را مطالعه می‌کنند.مایکل تویی ، دکتر ، مدیر مرکز ملی تحقیقات اختلالات خواب در موسسه ملی بهداشت ، قلب ، ریه و خون در بتسدا ، مریلند می‌گوید ، خواب ما بخشی از زیست شناسی اساسی ما است . "این در شیمی چگونگی سازماندهی هر سلول - از جمله فرآیندهای تنظیم کننده نحوه مدیریت و بیان عواطف ، نحوه پاسخگویی به جهان و چگونگی یادگیری تنظیم شده است."هرکسی که سعی کرده تمام شب بیدار باشد می‌داند که روز بعد تفکر تمیزتر است. اما به لطف تحقیقات بالینی بیشتر و بیشتر در این زمینه ، دلایل رنج بردن عملکرد شفاف‌تر می‌شود.چه چیزی یاد گرفته‌ایم؟ خواب عمیق زمانی است که قسمت‌های مهم فرآیند ذخیره سازی حافظه اتفاق می‌افتد. و فرآیندهای مهم حذف زباله مغزی نیز در طول خواب اتفاق می‌افتد که به پاک کردن فرآورده‌های سمی مغز که به طور طبیعی در طول روز در نتیجه فعالیت و عملکرد طبیعی جمع می‌شوند کمک می‌کند. وقتی خواب اتفاق نیفتد (یا اتفاق کافی از آن رخ ندهد) همه این فرایندها می‌توانند قطع شوند و در نتیجه می‌توان تفکر و حافظه را متحمل شد.فرایند یادگیری در طول بیدار شدن و خواب در جریان استبنا به ارزش یک قرن تحقیق ، طبق مقاله‌ای که در آوریل 2013 در ژورنال Physiological Review منتشر شد ، خواب مدت طولانی است که برای تقویت حافظه بسیار مهم است . احتمالا شما با بخشی از یادگیری که هنگام بیدار شدن اتفاق می‌افتد آشنا هستید ، مانند وقتی که مقاله‌ای را مانند این می‌خوانید یا با یک دوست درگیر مکالمه می‌شوید. اما اینکه آیا می‌توانید بعدا آن افکار و گفتگوها را به یاد بیاورید بستگی به فرآیندهای دیگری دارد که در طول خواب نیز اتفاق می‌افتد.ایجاد خاطره (همانطور که در مقاله مرور فیزیولوژیکی در سال 2013 توضیح داده شد ) شامل موارد زیر است:رمزگذاری شما در معرض اطلاعات جدید هستید و در ساعت‌های بیداری در مغز رمزگذاری می‌شود و یک "اثری" از حافظه باقی می‌گذارد. در این مرحله ، خاطرات جدید در برابر فراموشی بسیار آسیب پذیر هستند.تحکیم اطلاعات جدید برای بازیابی بعدی در مراحل خواب عمیق در مناطق مختلف مغز طبقه بندی ، طبقه بندی و ذخیره می‌شوند. این زمانی است که خاطرات جدید در شبکه‌های دانش موجود در مغز ادغام می‌شوند (بنابراین می‌توانید بعدا آنها را به یاد آورید).بازیابی وظیفه فراخوان یا به یاد آوردن ، برای دستیابی به اطلاعات مربوطه به انبارهای مغز می‌رسد. اکنون به عنوان خاطرات ثبت شده است.در حالی که رمزگذاری و بازیابی در ساعات بیداری اتفاق می‌افتد ، تحکیم به نوعی خواب باکیفیت نیاز دارد که هفت تا نه ساعت توصیه شده توسط مرکز کنترل و پیشگیری بیماری‌ها ( CDC ) را می‌طلبد و شامل چندین چرخه از تمام مراحل مختلف خواب از جمله خواب سبک ، خواب موج آرام عمیق و حرکت سریع چشم یا خواب " REM ".الکساندر ویدنوویچ ، استادیار عصب شناسی دانشکده پزشکی هاروارد و بیمارستان عمومی ماساچوست در بوستون توضیح می‌دهد: "ما معتقدیم که هر مرحله از خواب نقش تفاوتی در ادغام اطلاعات دارد."تمام مراحل خواب در کمک به خاطرات استیک نقش ایفا می‌کنندآنچه محققان درباره ادغام حافظه‌ای که در هنگام خواب اتفاق می‌افتد می‌دانند این است که پیچیده است و چندین منطقه مختلف مغز در حال انجام کارهای مختلف هستند. دکتر Twery می‌گوید: "الگوی فعالیت‌های الکتریکی با ایجاد ارتباط ، تغییر و اصلاح مجدد سلول‌های مغز در حال تغییر است."و همانطور که دکتر ویدنوویچ توضیح می‌دهد ، هر مرحله از خواب ممکن است در چسباندن خاطرات نقش داشته باشد.یک بررسی قبلی که در ژورنال Nature منتشر شده است ، نقش هایی را که موج آهسته و خواب REM در ساخت انواع مختلف خاطرات بازی می‌کنند ، توضیح داد:خواب آهسته دوره‌ای از خواب عمیق است که مغز شروع به مرتب سازی ، تشخیص و تحکیم اطلاعات اعلانی یا واقعی به دست آمده در طول روز می‌کند. REM s leep برای یادگیری رویه (یکپارچه سازی گام به گام واقعیت‌ها به یک فرآیند بزرگتر) و مهارت‌های حرکتی (مانند به خاطر سپردن نحوه انجام یک تکنیک خاص ، مانند چرخاندن یک باشگاه گلف) بسیار مهم است.خواب آهسته مرحله را تنظیم می‌کند ، در حالی که REM اتصالات را برنامه ریزی می‌کند و مغز رشد می‌کند. آنها با هم توضیح می‌دهند که چرا به نظر می‌رسد 'خوابیدن بر روی آن' پس از کار برای یادگیری برخی مهارت‌های حرکتی ، مانند نواختن پیانو ، روند تمرین را تقویت می‌کند. "در گزارشی که در ژانویه 2013 در ژورنال Nature منتشر شد ، محققان خواب را دوره "تروریت حافظه" توصیف کردند ، جایی که مغز به دنبال الگوهای رایج در اطلاعات جدید است ، مجموعه‌ای از قوانین را برای طبقه بندی اطلاعات موجود در آن تعیین می‌کند و ادغام می‌شود. اطلاعات جدید به مغز وسیع و مداوم در حال تحول دانش. قبل از ثبت اطلاعات ، به دلیل ارتباط و روابط آن با آنچه می‌دانید ارزیابی می‌شود.مغز ما نیز هنگام خواب خانه را تمیز می‌کندخواب نه تنها به ضبط و ذخیره اطلاعات جدید کمک می‌کند ، بلکه محققان یک فرایند "سرنوشت ساز" را که در مغز هنگام خواب اتفاق می‌افتد ، شناسایی کرده‌اند. در حالی که شما در حال دوچرخه زدن در خواب هستید ، مغز باعث تجمع روز پروتیین‌های سمی می‌شود ، که در صورت تجمع در مغز می‌تواند سلول‌های عصبی سالم را مسدود و از بین ببرد ، همچنین خاطراتی را که در آنها ذخیره می‌شود از بین ببرد." ارژون ماسورکار ، دکتر ، استادیار عصب شناسی می‌گوید:" در طول خواب با کیفیت ، ما می‌آموزیم که برخی از موانع خاص بین مغز و بقیه گردش خون وجود دارد که ممکن است باعث شود پروتیین آمیلویید به درستی پاک شود. " در مرکز نورولوژی شناسی شناختی دانشگاه نیویورک ، در شهر نیویورک. برخی از این فرآیند در مقاله‌ای که در سال 2012 در مجله Science Translational Medicine منتشر شده است خلاصه می‌شود .آمیلویید در "پلاکها و درهم و برآمدگی" مغزهای متعلق به مبتلایان به آلزایمر یافت شده است ، و به همراه پروتیین تایو در بسیاری از انواع زوال عقل نقش دارد . آمیلویید به پروتیین هایی اطلاق می‌شود که به روش‌های جهش یافته و به طور بالقوه آسیب رساننده می‌شوند.مطالعه در ماه آوریل سال 2018 در مجله منتشر شده مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم دریافتند که افزایش قابل سنجش در مقدار پروتیین مضر آمیلویید در مغز افراد سالم تنها پس از یک شب از خواب وجود ندارد. نویسندگان این مطالعه اظهار داشتند که در مورد این مقاله هنوز آموختنی زیادی در مورد چگونگی تشکیل آمیلویید وجود دارد ، اما داده‌ها حاکی از آن است که هنگام ساخت پروتیین‌های مضر آمیلویید ، کمبود خواب ممکن است ت ثیر بسیار منفی داشته باشد.دکتر ماسورکار می‌گوید ، تحقیقات فعلی نشان می‌دهد که فرآیند فیلتر و تمیز کردن که در طول خواب اتفاق می‌افتد ، می‌تواند از آسیب هایی که منجر به از بین رفتن حافظه در ارتباط با بیماری آلزایمر می‌شود ، جلوگیری کند.فرایندهای زیادی وجود دارند که در طول خواب اتفاق می‌افتند که از تفکر و حافظه محافظت می‌کننددر این تحقیق ، نقش حیاتی که خواب هنگام تفکر و حافظه به وجود می‌آورد ، روشن می‌شود.ماسورکار می‌گوید ، هرچه بیشتر در مورد چگونگی جمع آوری این پروتیین‌های مضر درک شود و منجر به مشکلات حافظه شود ، می‌توان در مورد چگونگی متوقف کردن این روند یا معکوس کردن آن ، اطلاعات بیشتری کسب کرد. "از آنجا که ما در مورد روند ترخیص اطلاعات بیشتری کسب می‌کنیم ، به نظر می‌رسد ممکن است ما بتوانیم استراتژی هایی را برای باز کردن موانع مغزی ایجاد کنیم ، با استفاده از داروها یا فناوری هایی مانند سونوگرافی برای کمک به فیلتر آمیلویید."اما تا رسیدن به معجزه‌های درمانی ، بهترین شرط ما از نظر حفظ سلامت مغز و کاهش خطر ابتلا به مشکلات مربوط به حافظه مربوط به خواب ، گرفتن چشم بسته کافی است.ویدنوویچ می‌گوید: "ما هنوز نمی‌توانیم از زوال عقل جلوگیری کنیم یا مشکل رفع اختلال شناختی را حل کنیم."
با شوک دادن به باتری گوشی ، جان دوباره به باتری گوشی ببخشیم تقریبا برای همه افراد این مشکل بوجود آمده است که بعد از مدتی عملکرد باتری گوشی کاهش پیدا می‌کند و دیگر باتری کارایی گذشته را برای کاربر ندارد . این مشکل می‌تواند دلایل بسیاری داشته باشد که یکی از این دلایل ، دشارژه شدن باتری موبایل یا به اصطلاح خواب رفتگی باتری موبایل میباشد . در مرحله اول ممکن است باتری آسیب دیده باشد و نیاز باشد که شما به فکر خرید باتری گوشی جدیدی باشید و اما در مرحله دوم ممکن است باتری شما به خواب رفته باشد و نیاز باشد تا به باتری خود شوک وارد کنید تا از خواب بیدار شود .وقتی باتری گوشی به کما می‌رود .باتری گوشی موبایل نیز مانند انسان ممکن است به کما برود اگر از آن مراقبت نکنیم . معمولا زمانی که یک انسان هوشیاری خود را از دست می‌دهد نیاز است تا به آن شخص شوک وارد کنیم تا سیستم ایمنی بدن دوباره احیا شود و شخص هوشیاری خود را به دست آورد . این موضوع در مورد باتری گوشی نیز صدق می‌کند و با شوک دادن به باتری گوشی می‌توان جان دوباره‌ای به باتری بخشید .باتری موبایل چگونه به خواب (کما) می‌رود ؟دلیل اصلی اینکه باتری گوشی به خواب می‌رود ، استفاده نکردن از گوشی موبایل برای چند وقت میباشد . اینکه گوشی موبایل به خواب میرود دلیلش این است که کاربر از گوشی خود برای یک هفته یا چند هفته و یا بیشتر استفاده نکرده است و گوشی برای چند وقت خاموش بوده است . اگر نمی‌خواهید باتری گوشی شما به کما برود ، اجازه ندهید گوشی شما بیشتر از چند روز خاموش بماند .چه زمانی باید به باتری گوشی شوک وارد کنیم ؟اگر گوشی کاربر برای چند روز خاموش بود ، نمی‌توان گفت حتما نیاز به شوک دارد . اگر بعد از چند روز گوشی خود را روشن کردید و عملکرد نا مناسبی از باتری خود مشاهده کردید ، نمی‌توان گفت که باتری نیاز به شوک دادن دارد . برای اینکه به یک باتری شوک بدهیم باید ابتدا ولتاژ باتری با دستگاه‌های مخصوص اندازه گیری شود ، اگر ولتاژ باتری کمتر از 3 ٫ 7 ولت بود آنگاه باید به فکر شوک دادن به باطری گوشی باشید .برای شوک دادن به گوشی چند روش وجود دارد ؟برای اینکه به باتری گوشی شوک وارد کنید ، سه روش وجود دارد .مراجعه به یک متخصصشوک برقیشوک دستی (تخلیه کامل شارژ باتری)بهترین پیشنهاد این است که حتما به یک متخصص مراجعه کنید . برای اینکار پیشنهاد می‌کنیم به یک تعمیرکار گوشی موبایل مراجعه کنید و از او بخواهید به باتری موبایل شما شوک وارد کند .در ادامه هریک از روش‌ها را برای شما شرح خواهیم داد تا شما هرکدام را که مناسب دیدید انجام دهید .چگونه به باتری گوشی شوک دهیم ؟برای شوک دادن به باتری گوشی شما می‌توانید به سه روش اقدام کنید که در ادامه برای شما شرح خواهیم داد :روش اول : استفاده از وسایل مخصوص میباشد >>این روش بهترین و مطمین‌ترین روش برای شوک دادن به باتری گوشی میباشد . با استفاده از این روش بعد از شوک دادن ، باتری موبایل کاربر به احتمال بسیار زیاد زندگی دوباره خواهد گرفت :ابتدا ولتاژ باتری را اندازه بگیرید و مطمین شوید که کمتر از 3 ٫ 7 ولت میباشدولتاژ منبع تغذیه را روی 7 ٫ 5 ولت تنظیم کنیدپیچ مربوط به منبع تغذیه را تا نیمه باز کنیدسیم منفی مربوط به منبع تغذیه را روی قسمت منفی باتری بگذارید ولی سیم مثبت مربوط به منبع تغذیه را به قسمت مثبت باتری متصل نکنید . فقط منفی را متصل کنید . این کار تا جایی تکرار کنید که ولتاژ باتری به 3 ٫ 7 ولت برسد .وقتی ولتاژ باتری به 3 ٫ 7 ولت رسید ، باتری را به شارژ متصل کنید و اجازه دهید تا باتری بطور کامل شارژ شود .روش دوم : شوک برقی میباشد >>برای استفاده از این روش توصیه می‌کنیم حتما دقت کنید چرا که ممکن است خطرناک باشد .یک شوک الکتریکی می‌تواند جان دوباره‌ای به یک باتری لیتیوم یونی معیوب ببخشد . پس ممکن است بعد از شوک دادن باتری شروع به شارژ کردن کند .باتری را با توجه به قطب مثبت و منفی ای که دارد از دستگاه جدا کنیدیک کابل USB که از آن استفاده نمی‌کنید را انتخاب کنید .سر کوچک کابل را با یک سیم چین جدا کنید . ( معمولا با حرف B مشخص شده است )حالا باید یک سیم قرمز (قطب مثبت) و یک سیم سیاه (قطب منفی) را مشاهده کنید .سر بزرگ کابل USB را به لپ تاپ یا کامپیوتر متصل کنید .کابل قرمز را به قطب مثبت باتری و کابل سیاه را به قطب منفی باتری متصل کنید .برای مدتی نگه دارید .به احتمال بسیار زیاد باتری گوشی کاربر بعد از مدتی شروع به شارژ کردن خواهد نمود .روش سوم : روش دستی (شارژ و تخلیه شارژ) میباشد >>یکی از کارهایی که ما به کاربران خود بعد از خرید باتری موبایل گوش زد می‌کنیم ، ریکاوری کردن باتری بصورت ماهانه میباشد . یعنی اینکه کاربر هر ماه 1 بار باتری گوشی خود را ریکاوری کند .اگر باتری موبایل یا باتری تبلت شما نمی‌تواند به درستی شارژ را نگه دارد ، شاید یک ریکاوری بسیار ساده بتواند باتری موبایل شما را احیاء کند .شارژ گوشی را بطور کامل تخلیه کنید بطوری که باتری بعد از روشن شدن ، خاموش شود .باتری را به شارژ متصل کنید و اجازه دهید تا 48 ساعت درون شارژ باقی بماند .با انجام هریک از روش‌های ذکر شده شما می‌توانید ، باتری گوشی خود را احیاء کنید .اگر به هر دلیلی بعد از شوک به باتری گوشی ، عملکرد باتری شما اصلاح نشد و باتری شما همچنان مشکل داشت ، بدین معنی میباشد که باتری شما خراب شده است و شما نیاز دارید که باتری گوشی خود را تعویض کنید .
آشتی با فیزیک - اهرم‌ها هدف از نوشتن این مطلب آموزش درس فیزیک نیست، فقط یه یادآوری کوچولو برای مطلبی هست که بعدا می‌خوام بنویسم.توی زندگی زیاد از ابزار و لوازمی مثل انبر دست، پیچ گوشتی، فرغون، فندق شکن(خداییش از این تاحالا استفاده نکردم) و . برای راحتی کار استفاده می‌کنیم. به این ابزار و وسایل که کارهارو آسون‌تر می‌کنن ماشین میگن. یکی از ساده‌ترین ماشین‌ها، اهرم‌ها هستن. اهرم معمولا یه میله هست که حول یه محور یا تکیه‌گاه می‌چرخه یا حرکت میکنه. اهرم‌ها از دوران ماقبل تاریخ استفاده میشدن اما اولین بار دانشمند و مخترع کاردرست یونانی ارشمیدس، حدود 2300 سال پیش اونارو شرح داده و توصیف کرده(توی پست بعدی حسابی زیرآبشو خواهم زد و این مطلبو اصلا بخاطر همین نوشتم). اهرم از سه قسمت تشکیل شده، 1 - تکیه‌گاه، 2 - قسمتی که بهش نیرو وارد می‌کنیم و 3 - قسمتی که اهرم به جسم نیرو وارد می‌کنه. به فاصله بین نیرو تا تکیه‌گاه بازوی محرک و به فاصله بار تا تکیه‌گاه بازوی مقاوم میگن. بسته به این که جای تکیه‌گاه کجا باشه، اهرم‌ها به سه دسته تقسیم میشن. خوب حالا میریم سراغ اهرم نوع اول. به نظر شما توی کدوم یکی از سه تا شکل زیر، بلند کردن وزنه راحت‌تر هست؟ احسنت. آفرین. اهرم شکل سوم راحت تره ،چرا؟ چون بازوی محرک بلند‌تر از بازی مقاوم هست. بطور کلی نیرو ضربدر طول بازوی محرک برابر هست با مقدار بار ضربدر طول بازوی مقاوم. یا: مثال: اگه بخوایم سنگی به وزن 300 کیلو رو بلند کنیم و طول بازوی مقاوم 10 سانتی‌متر و طول بازوی محرک 100 سانتی‌متر باشه، چه مقدار نیرو باید به اهرم وارد کنیم تا سنگ از جاش بلند بشه؟جواب: طبق فرمول بالا: یعنی با نیرویی به اندازه بلند کردن یه وزنه 30 کیلویی، می‌تونیم با اهرم یه سنگ 300 کیلویی رو بلند کنیم. چه خوب.نه؟زیاد هم خوشحال نشین. به تصویر زیر نگاه کنین: برای اینکه وزنه رو یکم از زمین بلند کنیم(سمت چپ)، باید به مقدار بیشتری دستمون رو حرکت بدیم(سمت راست). به شکل‌های زیر توجه کنین: با توجه به تشابه مثلث‌ها،میشه نوشت: یعنی اگه مثلا طول بازوی محرک، 5 برابر بازوی مقاوم باشه، به همون نسبت، یعنی 5 برابر نیروی محرک باید حرکت کنه.بر خلاف چیزی که تصور میشه، اهرم‌ها مقدار کارو کم نمی‌کنن و موجب صرفه‌جویی در کار نمیشن، فقط کارو آسون و راحت‌تر میکنن. مثلا در همین مسالی که زدیم، درسته که به اندازه 30 کیلو برای بلند کردن یه وزنه 300 کیلویی زور زدیم، اما در عوض برای 10 سانتی‌متر جابجا کردن وزنه، دستمون رو 100 سانتی‌متر حرکت دادیم. با وجود اینکه دستمون رو خیلی حرکت دادیم ولی زور کمتری زدیم و نیرو به سمت پایین وارد کردن خیلی راحت‌تر از بلند کردن هست و می‌تونیم از وزن خودمون هم استفاده کنیم.در ضمن توی این مثال‌های ساده از وزن اهرم، وجود اصطکاک و مشکل خم شدن اهرم در اثر وزن صرفه نظر کردیم، اما در واقعیت اینا وجود داره و باعث میشه که ما کار بیشتری انجام بدیم.همونطور که گفتم هدفم آموزش نیست، برای اطلاعات بیشتر به اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا مراجعه کنین. ماه گرفتگی فراموشتون نشه
باهوش‌تر بخوابید خواب شانس بدن برای بازیابی، استراحت و نیز شارژر باتری ذهن شماست. مت سفانه، این امر مهم تبدیل به یک بحران در سطح جهانی شده است. خواب بی کیفیت تاثیرات عمیقی بر سلامتی انسان دارد. آنچه که انسان مدرن امروز نیاز دارد، چیزی کمتر از یک انقلاب خواب نیست شما با تجدید رابطه خود با خواب می‌توانید از قدرت متحول کننده آن در بهبود سطح زندگی خود در حیطه‌های مختلف توسعه فردی بهره مند گردید. پرسش اینجاست که میخواهید از عظمت قدرت خواب، در راستای پیشرفت یا پسرفت زندگی خود استفاده کنید؟ انتخاب باشماست.برای بسیاری از افراد، خواب اغلب اولین قربانی در یک زمان شلوغ یا استرس‌زا هست. درحالی‌که نداشتن نظم زمانی در خواب، نه‌تنها کمک‌کننده نیست، بلکه عملکرد کلی انسان را در طول روز کاهش داده و همچنین در سلامت جسمانی آینده او به‌شدت ت ثیرگذار است که از میان آن‌ها می‌توان به کاهش قدرت یادگیری، ت ثیر مخرب بر حافظه، عملکردهای شناختی و نیز اثرات بسیار مخرب جسمی مانند ت ثیر بر هورمون تستوسترون، کاهش شدید عملکرد سیستم ایمنی بدن (نصف شدن فعالیت ژن‌های مربوط)، افزایش آمار ابتلا به انواع سرطان، ت ثیر بر DNA ، ت ثیر بر زوال عقلی فرد در ایام پیری و بیماری آلزایمر اشاره کرد. ازاین‌رو ضرورت مدیریت صحیح زمان خواب به حدی آشکار شده است که سازمان بهداشت جهانی احتمال ابتلا به سرطان را در مشاغلی که نیاز به شیفت شب و اختلال در ریتم خواب دارند، بیشتر اعلام کرده است.مطالعات نشان داده است که کیفیت خواب، به‌طور کلی بر دو حیطه سلامت بدن و عملکرد مغز (فرآیند یادگیری و حافظه) اثرگذار است. خواب به دو صورت کلی بر روند یادگیری مطالب جدید توسط مغز اثرگذار است. ابتدا برای آماده‌سازی مغز، جهت امکان دریافت مطالب جدید و نیز برای به خاطر سپاری مطالب آموخته‌شده است (انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه‌مدت به بلند).در طی یک آزمایش جالب توسط محققین، افراد به دو دسته تقسیم‌بندی شدند. گروه اول هشت ساعت خواب کافی و گروه دوم تحت نظارت کامل یک شب را بدون خواب و کافیین سپری کردند. در ادامه با بررسی اسکن مغزی در MRI ، روند دریافت اطلاعات جدید توسط مغز آن‌ها بررسی گردید و در گروه دوم 40 درصد کاهش در توانایی یادگیری مطالب جدید مشاهده شد.شایان ذکر است که این اتفاق، به دلیل ت ثیر خواب بر ساختار قسمتی از مغز واقع در قسمت سمت چپ و راست به نام هیپوکمپوس (شبیه به صندوق ورودی اطلاعات جدید و ذخیره‌سازی آن در مغز) است که با کاهش کیفیت خواب کاهش عملکردی چشمگیری می‌یابد.خواب انسان دارای چند مرحله هست که در مرحله‌ی سوم، فرد وارد خواب عمیق می‌شود. بررسی‌ها نشان داده است که خواب باکیفیت عمیق، منجر به تولید امواج قدرتمند مغزی (دوک خواب) می‌شود. این امواج بر انتقال اطلاعات از حافظه کوتاه به بلندمدت فرد موثر است که نشان‌دهنده اهمیت زمان کافی خواب و نیز منظم بودن آن بر روند یادگیری و حافظه مغز هست.علاوه بر موارد فوق تحقیقات نشان داده است که کمبود کیفیت خواب با اثرگذاری بر موارد مختلف مانند عملکرد سیستم ایمنی بدن، فعالیت ژن‌ها، میزان هورمون‌ها، تقریبا بر تمامی جنبه‌های سلامت بدن موثر است ازاین‌رو خواب به‌عنوان یک ضرورت زیست‌شناسی غیرقابل‌مذاکره و پشتیبان حیات انسانی و یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های سلامت قرن 21 تلقی می‌گردد.برخی از مزیت‌های مدیریت زمان برای خوابافزایش توانایی یادگیری مغزافزایش مهارت قضاوت و تصمیم‌گیری بهترافزایش قدرت حافظهافزایش قدرت خلاقیتتوانایی حل مسیله بهتردقت بیشتر و خطاهای کمتریکاهش استرسسلامت بدنافزایش بهره‌وریبرخی از ت ثیرات مخرب نداشتن مدیریت صحیح زمانی برای خوابت ثیر مخرب بر سیستم ایمنی بدن (حتی یک شب خواب 4 ساعته نیز بر سیستم ایمنی بدن اثرگذار است)افزایش احتمال ابتلا به گونه‌های مختلف سرطانافزایش احتمال به زوال عقلی و بیماری آلزایمرت ثیر بر سکته‌های قلبی (مطالعات نشان داده است که کاهش یک ساعت خواب در فصل بهار (تغییر ساعات قدیم جدید) منجر به افزایش 24 درصدی سکته قلبی شده است.تغییر در فعالیت ژن‌ها (دو برابر شدن تعداد ژن مرتبط با تومور و نیز نصف شدن تعداد ژن مرتبط با سیستم ایمنی بدنچند نکته کلی برای مدیریت زمان بهتر در خوابایجاد ساعت خواب بیولوژیککاهش دمای اتاق در هنگام خواب ( 18 درجه سانتی‌گراد)ایجاد محیط خواب آرامخاموش کردن وسایل الکترونیکورزش منظمتنظیم برنامه خواب به‌عنوان یک وظیفهمنابع: - tips / time - management - affect - health2 . htm - and - sleep / - 6399 - caregiver - education / understanding - sleep برای مشاهده‌ی مطالب بیشتر، میتوانید به سایت تایم کوچ مراجعه نمایید.
از توهم تا واقعیت، نتایج یک بررسی آماری در تاریخ علم گاهی میان واقعیت‌های دیروز و امروز و گرایش‌ها و تصورات ما فاصله‌ای وجود دارد. تا اینجا مسیله خیلی غیرطبیعی نیست.مشکل از آنجا آغاز می‌شود که گرایش‌ها و تعصب‌های ما تبدیل به دیواری می‌شود که امکان دیدن واقعیت‌های تاریخی و اجتماعی را از ما می‌گیرد. در این حالت حاضر به پذیرش و درک واقعیت‌ها نیستیم و به هر وسیله و راست و دروغ و توجیه و تفسیر و جعل و تحریفی متوسل می‌شویم که آنچه را می‌پسندیم به‌عنوان واقعیت معرفی کنیم.در این مسیر هر چه بیش‌تر تلاش می‌کنیم، از واقعیت‌ها دورتر و به توهمات نزدیک‌تر می‌شویم.عقل سلیم حکم می‌کند که اجازه ندهیم این دیوار شکل بگیرد و اگر شکل گرفته با شجاعت و به‌سرعت آن را فرو بریزیم و ویران کنیم.در همین چارچوب یکی از مشکلاتی که در مطالعه و برداشت از تاریخ وجود دارد، پررنگ شدن گرایش‌های قومی و ملی و غلبه‌ی آن بر نگرش افراد به واقعیت‌های تلخ و شیرین تاریخی‌ست.یکی از واقعیت‌های تاریخ ایران این است که جامعه‌ی ایرانی در دوره‌ی باستان، یعنی پیش از اسلام، از نظر علمی ضعیف بوده است. این فرضیه را صاحب‌نظران ایرانی و خارجی با استناد به قراین و دلایل فراوان و گوناگون ت یید کرده‌اند.جرج سارتن، استاد فقید دانشگاه هاروارد امریکا در قرن بیستم، یکی از چهره‌های شاخص در زمینه‌ی تاریخ علم، دارای آثار معتبر و ملقب به پدر تاریخ علم است. از جمله کتابی مفصل و چندجلدی دارد با عنوان مقدمه‌بر تاریخ علم.جلد نخست مقدمه بر تاریخ علم، از قرن نهم پیش از میلاد تا قرن یازده میلادی یعنی حدود دوهزار سال از تاریخ انسان و جهان را بررسی و دانشمندان و آثار و مراکز و نظریه‌ها و نوآوری‌های علمی را معرفی کرده است.این بررسی آماری بر پایه‌ی جلد یک این کتاب، ترجمه‌ی غلامحسین صدری افشار، انتشارات علمی فرهنگی، 1388 ، انجام شده است.چند نکته‌ی قابل برداشت از این بررسی آماری:یک) نویسنده هر نیمه از یک قرن را به نام یک دانشمند برجسته‌ی همان دوره نام‌گذاری کرده است. از ابتدا تا قرن هفت م. یعنی طی حدود 1600 سال، هیچ نیم‌قرنی به نام دانشمندان ایرانی نیست و اغلب به نام دانشمندان یونانی، رومی و چینی‌ست.دو) سرنگونی ساسانیان و پایان دوره‌ی ایران باستان، از رویدادها و تحولات قرن هفتم م. است.سه) سارتن از قرن هشت تا یازده را به این ترتیب نام‌گذاری کرده است:عصر جابر بن حیان، عصر خوارزمی، عصر رازی، عصر مسعودی، عصر ابوالوفا، عصر بیرونی، عصر خیام. از این هفت دانشمند، غیر از مسعودی، بقیه ایرانی‌اند.چهار) قرن‌های هشت تا یازده میلادی، (دوم تا پنجم هجری) نخستین قرن‌های تمدن اسلامی‌ست.پنج) این جدول، تنها بخشی از دانشمندان ایرانی دوره‌ی تمدن اسلامی را در بر می‌گیرد و به قرن یازده میلادی محدود می‌شود و دانشمندان و آثار پس از قرن یازده در آن نیامده است. روی دیگر این سخن آن است که حدود 16 قرن دوره‌ی باستان با 4 قرن دوره‌ی اسلامی مقایسه شده است.شش) در مجموع دوهزار سال بررسی‌شده، نام 83 دانشمند ایرانی با مشخصات و دوره‌ی تاریخی آن‌ها جمع‌آوری و احصا شده است. از این تعداد، 6 مورد مربوط به دوره‌ی پیش از اسلام و 77 مورد متعلق به دوران پس از اسلام است.هفت) این آمار و اطلاعات تاریخی را که مرور کردم، یاد سخن عمیق ملک‌الشعرای بهار افتادم که گفته بود نسبت آثار علمی و ادبی ایران پس از اسلام به پیش اسلام، صد به یک است.تصورات و تصویرهای واهی و خیالی را باید شکست. مولوی زیبا گفته است:"دور می‌بینی سراب و می‌دویعاشق آن بینش خود می‌شوی"
دانشمند داده بودن در کنار رشد علم داده در سال‌های اخیر در فضای کاری، بسیاری از دانشگاه‌های مطرح دنیا رشته علم داده را در فضای آکادمیک ارایه می‌کنند. دانشگاه‌هایی مانند برکلی، میشیگان، ام‌آی‌تی و . رشته علم داده را ارایه می‌دهند. بسیاری از این دوره‌ها قدمت زیادی ندارند. مثلا دانشگاه میشیگان در سال 2015 با بودجه 100 میلیون دلار و به کارگیری 35 عضو هییت علمی بخش مختص علم داده خود را آغاز کرد.این رشد پرسروصدا باعث ایجاد بحث‌هایی در فضای آکادمیک و به خصوص آماردان‌ها شده‌است. از آنجا که یکی از کارهای اصلی علم آمار کار با داده است، تعدادی از آماردان‌ها معتقدند که علم داده چیزی بیشتر از آمار نیست. مثلا در یک رویداد درباره رابطه علم آمار و علم داده گفته‌شد که علم داده در اصل همان عرضه آمار در یک شکل و شمایل جدید است. به طور مشابه در سال 2013 ماری دیویدیان، آماردان برجسته و دبیر سابق انجمن آمار آمریکا این سوال را مطرح کرد که آیا ما (آمار) علم داده نیستیم؟در پاسخ به این بحث‌ها پاسخ‌های مختلفی ارایه می‌شود. یکی از این پاسخ‌ها به موضوع کلان داده ( big data ) و ابزارهای کار با آن به عنوان وجه تمایز علم داده اشاره می‌کند در صورتی که موضوع کلان داده قبل‌تر از به وجود آمدن علم داده به شکلی که امروزه از آن نام برده می‌شود در ریاضیات و علم آمار مطرح شده‌است. در اصل افزایش کاربرد و استفاده از کلان‌داده بیش از آن که به خود علم داده مربوط باشد به افزایش قدرت محاسباتی کامپیوترها در سال‌های اخیر وابسته است.نمای بصری از یک شبکه عصبی.پاسخ دیگر اما ریشه این بحث را در آنچه امروزه به عنوان علم داده مطرح شده و روی آن تاکید می‌شود می‌داند. لیو برایمن، آماردان و استاد دانشگاه برکلی در مقاله‌ای که در سال 2001 نوشت به موجی در کار با داده و تحلیل آن اشاره می‌کند که هدف اصلی آن استفاده از داده‌ها برای حداکثرسازی دقت پیش‌بینی یک متغیر هدف است. یکی از بزرگ‌ترین رویدادهایی که در این زمینه برگزار می‌شود مسابقات سایت kaggle است. در این مسابقات معمولا یک داده نسبتا بزرگ درباره یک موضوع به شرکت‌کننده‌ها داده شده و انتظار می‌رود الگوریتم‌هایی روی آن پیاده شود تا یک پیشبینی خوب از یک متغیر هدف ارایه شود. رشد استفاده از الگوریتم‌های پیچیده مانند شبکه‌های عصبی برای حل این مسایل نیز حرفی که برایمن در چندین سال قبل زده را تایید می‌کند.جان چمبرز (سمت چپ) و ترور هستی ( Trevor Hastie )، دو آماردان مطرح در دانشگاه استنفورد.در این شرایط برخی افراد سعی می‌کنند تصویر وسیع‌تری از علم داده ارایه دهند و آن را محدود به استفاده از الگوریتم‌ها و افزایش دقت پیشبینی نمی‌بینند. جان چمبرز، استاد دانشگاه استنفورد و یکی از بنیانگذاران زبان برنامه‌نویسی S که بعدها منجر به ایجاد زبان برنامه‌نویسی R شد مهارت‌هایی که یک دانشمند داده باید داشته‌باشد را این‌گونه ترسیم میکند:آماده‌سازی و تحلیل اکتشافی داده‌ها: گفته می‌شود که فرایند مرتب کردن داده‌های خام و مدیریت ناسازگاری‌های موجود در آن حدود 80 درصد زمان کار با داده را در بر می‌گیرد. در این فرایند داده‌ها آماده شده و یک شناخت اولیه از آنها به دست می‌آید تا تحلیل‌های عمیق‌تر و مدلسازی روی آنها انجام شود.کار با داده‌های مختلف و ایجاد ارتباط بین آنها: یک دانشمند داده ممکن است با انواع مختلف داده‌ها مانند عکس، صوت، متن یا نقشه‌های جغرافیایی روبه‌رو شود. داشتن آشنایی در کار با این داده‌ها و تبدیل آنها به ساختارهایی که امکان تحلیلشان وجود داشته‌باشد به دانشمند داده کمک می‌کند.دانش برنامه‌نویسی و انجام عملیات روی داده: استفاده از زبان‌های برنامه‌نویسی مانند پایتون و R در انجام کارهای مختلف روی داده بسیار لازم است. از طرفی در فرایند انجام عملیات گاها به دلیل حجیم بودن داده‌ها برخی محدودیت‌های محاسباتی به وجود می‌آید که باید با اجرای راهکار‌هایی مثل تقسیم محاسبات بین چند پردازنده مختلف از آنها جلوگیری کرد.مدلسازی داده: پیاده‌کردن الگوریتم‌ها و مدل‌های آماری برای پیشبینی و بررسی ارتباط بین متغیرهای مختلف در این بخش مطرح می‌شود.بصریسازی و ارایه داده: دانشمندان داده با استفاده از نمودارهای مختلف و انتخاب روایت مناسب از اطلاعاتی که میتوان با داده ارایه داد سعی می‌کنند تحلیل‌های خود را توضیح داده و ارایه کنند.شناخت آکادمیک از خود علم داده و ارتباط آن با بقیه علوم: روش‌های مختلفی برای بررسی کیفیت مدل‌ها و تحلیل‌ها و اعتبارسنجی داده‌ها وجود دارند که باید بررسی شوند. همچنین در علم داده امکان انجام پژوهش‌ها و بررسی‌های بین رشته‌ای نیز وجود دارد.این گستردگی باعث می‌شود دانشمند داده از صرف کار با داده فراتر رفته به تعریفی که انجمن علوم داده از آن ارایه می‌دهد نزدیک‌تر شود.'' Data Scientist " means a professional who uses scientific methods to liberate and create meaning from raw data . Data Science Association ' s " Professional Code of Conduct "منابع: David Donoho . 50 Years of Data Science , 2015 - of -
هدایت کوانتوم اسرارآمیز در یک فاصله‌دور برای اندازه‌گیری‌های دقیق‌تر شکل 1 . انتقال از راه دور کوانتومی منتشر‌شده در: scitechdaily به تاریخ 23 آوریل 2021 لینک منبع: Spooky Quantum Steering at a Distance for More Precise Measurements سیستم‌های کوانتومی متشکل از چندین ذره می‌توانند برای اندازه‌گیری دقیق‌تر میدان‌های مغناطیسی یا الکتریکی مورد استفاده قرار گیرند. در حال حاضر یک فیزیک‌دان جوان در دانشگاه بازل، طرح جدیدی را برای چنین اندازه‌گیری‌هایی پیشنهاد داده است که از نوع خاصی از همبستگی بین ذرات کوانتومی استفاده می‌کند.در اطلاعات کوانتومی، عوامل فرضی Alice و Bob اغلب برای نشان دادن وظایف ارتباطی پیچیده مورد استفاده قرار می‌گیرند. در یکی از این فرایندها، Alice می‌تواند از ذرات کوانتومی درهم‌پیچیده مانند فوتون‌ها برای انتقال یا "تله پورت" یک حالت کوانتومی - که حتی برای خودش هم ناشناخته است - به باب استفاده کند، چیزی که با استفاده از ارتباطات سنتی امکان‌پذیر نیست.با این حال، مشخص نیست که آیا تیم Alice - Bob می‌تواند از حالت‌های کوانتومی مشابه برای موارد دیگر در کنار ارتباط استفاده کند یا خیر. یک فیزیک‌دان جوان در دانشگاه بازل نشان داده است که چگونه انواع خاصی از حالت‌های کوانتومی می‌توانند برای اندازه‌گیری با دقت بالاتر از آنچه فیزیک کوانتومی اجازه می‌دهد، مورد استفاده قرار گیرند. نتایج در مجله علمی ارتباطات طبیعت منتشر شده است.شاید به مطالعه مقاله محاسبات کوانتومی چیست؟ علاقمند باشید.هدایت کوانتوم در فاصله‌ای دوردکتر ماتیو فادل، که در دپارتمان فیزیک دانشگاه بازل کار می‌کند، همراه با محققان بریتانیای کبیر و فرانسه، به این فکر کرده است که چگونه می‌توان با کمک به اصطلاح هدایت کوانتومی، به وظایف اندازه‌گیری با دقت بالا رسیدگی کرد.هدایت کوانتومی این حقیقت را توصیف می‌کند که در حالت‌های کوانتومی خاص سیستم‌هایی که از دو ذره تشکیل شده‌اند، اندازه‌گیری ذره اول به ما این امکان را می‌دهد که پیش‌بینی‌های دقیق‌تری را در مورد نتایج اندازه‌گیری ممکن روی ذره دوم نسبت به مکانیک کوانتومی انجام دهیم که تنها اندازه‌گیری روی ذره دوم امکان‌پذیر باشد. درست مثل این است که اندازه‌گیری روی ذره اول، وضعیت ذره دوم را "هدایت" کرده باشد.این پدیده همچنین به عنوان پارادوکس EPR شناخته می‌شود که به نام آلبرت انیشتین، بوریس پودولسکی و ناتان روزن که برای اولین بار در سال 1935 آن را توصیف کردند، نامگذاری شده است. چیزی که در مورد آن قابل‌توجه است این است که حتی اگر ذرات از هم دور باشند چون "گرفتار" کوانتومی - مکانیکی هستند و می‌توانند یکدیگر را از فاصله دور احساس کنند، کار می‌کند. (چیزی که انیشتین آن را "عمل اسرارآمیز از راه دور" نامید.) همچنین این پدیده همان چیزی است که به Alice اجازه می‌دهد تا حالت کوانتومی خود را در تله‌پورت کوانتومی به Bob انتقال دهد.فادل توضیح می‌دهد: "برای هدایت کوانتومی، ذرات باید به شیوه‌ای بسیار خاص با یکدیگر درگیر شوند." "ما علاقمند به درک این موضوع بودیم که آیا می‌توان از این روش برای اندازه‌گیری‌های بهتر استفاده کرد یا خیر." روند اندازه‌گیری که او پیشنهاد می‌کند شامل انجام اندازه‌گیری توسط Alice بر روی ذرات و انتقال نتیجه به Bob است.به لطف هدایت کوانتومی، Bob می‌تواند دستگاه اندازه‌گیری خود را طوری تنظیم کند که خطای اندازه‌گیری روی ذره او کم‌تر از زمانی باشد که بدون اطلاعات Alice بوده است. از این طریق، Bob می‌تواند برای مثال میدان‌های مغناطیسی یا الکتریکی را که با دقت بالایی بر روی ذرات او عمل می‌کنند اندازه‌گیری کند.ممکن است مطالعه ابزار جدید IBM به توسعه‌دهندگان امکان اضافه کردن قدرت محاسبات کوانتومی به یادگیری ماشینی را می‌دهد. برای شما جذاب باشد.مطالعه سیستماتیک اندازه‌گیری‌های هدایت پیشرفتهمطالعه فادل و همکارانش در حال حاضر مطالعه سیستماتیک و نشان دادن سودمندی هدایت کوانتومی برای کاربردهای هواشناسی را ممکن می‌سازد. فادل می‌گوید: "این ایده ناشی از آزمایشی بود که ما در سال 2018 در آزمایشگاه پروفسور فیلیپ تروتلیین در دانشگاه بازل انجام دادیم."در آن آزمایش، ما برای اولین بار قادر به اندازه‌گیری هدایت کوانتومی بین دو ابر که هر کدام حاوی صدها اتم سرد بودند، بودیم. پس از آن، از خودمان می‌پرسیم که آیا انجام کار مفیدی با آن ممکن است. فادل در کار خود، در حال حاضر مبنای ریاضی محکمی را برای تحقق کاربردهای اندازه‌گیری زندگی واقعی که از هدایت کوانتومی به عنوان یک منبع استفاده می‌کنند، ایجاد کرده است.ترتولین می‌گوید: "در چند مورد ساده، ما از قبل می‌دانستیم که بین پارادوکس EPR و اندازه‌گیری‌های دقیق ارتباطی وجود دارد." اما اکنون ما یک چارچوب نظری کلی داریم، که بر اساس آن می‌توانیم استراتژی‌های جدیدی را برای علم فیزیک کوانتومی توسعه دهیم. محققان در حال حاضر بر روی نشان دادن تجربی ایده‌های فادل کار می‌کنند. در آینده، این امر می‌تواند منجر به افزایش ابزارهای اندازه‌گیری کوانتومی جدید شود.این متن با استفاده از ربات ترجمه مقالات کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.
تفاوت عمر طراحی و عمر مفید در باتری‌های یو پی اس فاوت عمر مفید و عمر طراحی باتری یو پی اس طبق دستورالعمل‌های معتبر بین المللی EUROBAT (اتحادیه تولیدکنندگان باتری‌های خودرویی و صنعتی اروپا) ، باتری‌های یو پی اس پس از مصرف 80 درصد از ظرفیت باتری به پایان عمر مفید خود می‌رسد. یعنی به جایی می‌رسند که دیگر استفاده از آنها ایمن نیست و نیاز به تعویض دارند.عوامل مختلفی می‌توانند بر طول عمر باتری‌ها ت ثیر بگذارند، حتما مقاله‌های تاثیر دما بر عمر باتری یو پی اس و 5 ترفند برای افزایش عمر باتری یو پی اس را در این باره مطالعه کنید تا بتوانید حداکثر استفاده را از عمر باتری‌های یو پی اس خود ببرید.عمر طراحی باتری یو پی اس عمر طراحی مدت زمانی است که یک باتری یو پی اس برای فرض در شرایط کارکرد عالی دوام می‌آورد، در حالی که عمر مفید باتری مدت زمانی است که پس از آن نیاز به تعویض باتری است.عمر مفید باتری یو پی اس عمر مفید یک باتری یو پی اس با این صورت محاسبه می‌شود که فرض کنید یک باتری با عمر طراحی 10 سال را در بهترین شرایط کارکرد قرار داشته باشد که در این حالت پیش بینی می‌شود باتری ده سال دوام بیاورد، اما عملکرد آن با گذشت زمان کاهش می‌یابد و به جایی می‌رسد که ادامه استفاده از آن، به توصیه اتحادیه‌های مختلف تولید باتری و همچنین تولید کنندگان یو پی اس ایمن نیست.حتما در زمان خرید باتری یو پی اس از یو پی اس کاران عمر مفید و عمر طراحی باتری را از کارشناس جویا شوید. عمر طراحی باتری جزو مشخصات تولید باتری بوده و در بهترین شرایط نگهداری باتری‌ها ، عمر مفید باتری 80 درصد عمر طراحی است و در پایان عمر مفید باتری باید تعویض گردد و استفاده از آن ایمن نیست.
فیزیکدانان شی مقیاس انسانی را نزدیک به حالت سکون در آورده و به حالت کوانتومی می‌رسند. شکل 1 . نزدیکی به حالت سکون و رسیدن به حالت کوانتومیمنتشر شده در phys به تاریخ 17 ژوین 2021 لینک منبع: Physicists bring human - scale object to near standstill , reaching a quantum state برای چشم انسان، به نظر می‌رسد که اکثر اشیا ثابت به همین شکل هستند - بی‌حرکت، و به طور کامل در حال استراحت. با این حال، اگر یک لنز کوانتومی به ما داده می‌شد، که به ما اجازه می‌داد اشیا را در مقیاس اتم‌های منفرد ببینیم، چیزی که یک سیب بی‌کار بر روی میز ما نشسته بود، به عنوان مجموعه‌ای سرشار از ذرات ارتعاشی، بسیار متحرک به نظر می‌رسید.در چند دهه گذشته، فیزیکدانان راه‌هایی را برای اشیا فوق‌العاده سرد پیدا کرده‌اند که اتم‌های آن‌ها در حالت پایه حرکتی نزدیک به هم قرار گیرند. تا به امروز، فیزیکدانان با اشیا کوچک مانند ابرهای میلیونی اتم، یا اجسام در مقیاس نانوگرم، در چنین حالت‌های کوانتومی خالص، دست و پنجه نرم کرده‌اند.حالا برای اولین بار، دانشمندان در MIT و جاهای دیگر یک شی بزرگ در مقیاس انسانی را خنک کرده‌اند تا به حالت پایه حرکتی آن نزدیک شوند. شی به معنای قرار گرفتن در یک مکان نیست، بلکه حرکت ترکیبی چهار شی مجزا است که هر کدام حدود 40 کیلوگرم وزن دارند. "جسمی" که محققان آن را خنک کرده‌اند دارای جرم تقریبی حدود 10 کیلوگرم است و شامل حدود 1 * 1026 اتم یا نزدیک به 1 اوکتیلیون اتم است.محققان از توانایی رصدخانه موج گرانشی لیزر ( LIGO ) برای اندازه‌گیری حرکت توده‌ها با دقت بسیار زیاد و بسیار سرد حرکت جمعی توده‌ها به 77 نانو لوله استفاده کردند که فقط از وضعیت زمینی پیش‌بینی‌شده جسم از 10 نانوکلوین اجتناب می‌کند.نتایج آن‌ها، که امروزه در علم ظاهر می‌شود، بزرگ‌ترین چیزی است که باید خنک شود تا به حالت پایه حرکتی خود نزدیک شود. دانشمندان می‌گویند که آن‌ها اکنون فرصتی برای مشاهده اثر جاذبه بر روی یک شی کوانتومی بزرگ دارند.ویویچک سودیر، استادیار مهندسی مکانیک در MIT ، که این پروژه را هدایت می‌کند، می‌گوید: "هیچ‌کس تا به حال مشاهده نکرده است که جاذبه چگونه بر روی حالت‌های بزرگ کوانتومی اثر می‌گذارد." ما نحوه آماده‌سازی اشیا در مقیاس کیلوگرم را در حالت‌های کوانتومی نشان داده‌ایم. این امر، در را برای مطالعه تجربی چگونگی تاثیر جاذبه بر اشیا کوانتومی بزرگ باز می‌کند، چیزی که تا کنون فقط رویای آن را در سر می‌پروراند.نویسندگان این مطالعه اعضای آزمایشگاه LIGO هستند و شامل نویسنده اصلی و دانشجوی تحصیلات تکمیلی کریس ویتل، پروفسور فوق‌دکترا اوان هال، دانشمند تحقیق شیلا دویر، رییس دانشکده علوم و کرتیس و کاتلین ماربل پروفسور فیزیک استروس نرگیس موالوالا، و استادیار مهندسی مکانیک ویژویک سودیر هستند.همه اشیا نوعی حرکت را در نتیجه تعاملات زیادی که اتم‌ها با یکدیگر و با تاثیرات خارجی دارند، مجسم می‌کنند. تمام این حرکت تصادفی در دمای جسم منعکس می‌شود. هنگامی که یک شی در نزدیکی دمای صفر سرد می‌شود، هنوز یک حرکت کوانتومی باقی می‌ماند، حالتی که "حالت پایه حرکتی" نامیده می‌شود.برای جلوگیری از حرکت یک شی می‌توان نیرویی برابر و مخالف بر آن وارد کرد. (به متوقف‌کردن یک توپ بیسبال در وسط پرواز با نیروی دستکش خود فکر کنید.) اگر دانشمندان بتوانند به طور دقیق اندازه و جهت حرکات یک اتم را اندازه‌گیری کنند، می‌توانند نیروهای مخالف را برای پایین آوردن دمای آن به کار گیرند - تکنیکی که به عنوان فیدبک خنک‌کننده شناخته می‌شود.فیزیکدانان از بازخورد خنک‌سازی به طرق مختلف، از جمله نور لیزر، استفاده کرده‌اند تا اتم‌ها و اشیا بسیار کوچک را به حالت کوانتومی خود بیاورند، و تلاش کرده‌اند تا اشیا بزرگ‌تر بسیار سرد شده را به تدریج مورد مطالعه قرار دهند، تا اثرات کوانتومی را در سیستم‌های کلاسیک بزرگ‌تر و سنتی مطالعه کنند.سودیر می‌گوید: "این واقعیت که چیزی دما دارد بازتابی از این ایده است که با چیزهای اطراف آن در ارتباط است." "و جدا کردن اشیا بزرگ‌تر از تمام چیزهایی که در اطراف آن‌ها اتفاق می‌افتد، سخت‌تر است."برای خنک کردن اتم‌های یک جسم بزرگ نزدیک به حالت زمینی، اول باید حرکت آن‌ها را با دقت بسیار زیاد اندازه‌گیری کرد، تا میزان فشار مورد نیاز برای توقف این حرکت را بدانیم. ابزارهای کمی در دنیا می‌توانند به چنین دقتی دست یابند. آزمایشگاه LIGO ، همانطور که اتفاق می‌افتد، می‌تواند.رصدخانه ردیابی امواج گرانشی شامل تداخل‌سنج‌های دوقلو در مکان‌های جداگانه ایالات‌متحده است. هر تداخل‌سنج دارای دو تونل طولانی است که به شکل L به هم متصل شده‌اند و 4 کیلومتر در هر جهت کشیده شده‌اند. در هر دو انتهای هر تونل یک آینه 40 کیلویی معلق توسط فیبرهای نازک قرار دارد که مانند آونگ در پاسخ به هر گونه آشفتگی مانند موج گرانشی ورودی تاب می‌خورد. یک لیزر در پیوند تونل‌ها جدا می‌شود و به پایین هر تونل فرستاده می‌شود، سپس به منبع آن برمی‌گردد. زمان‌بندی لیزرهای بازگشتی به دانشمندان می‌گوید که دقیقا هر آینه چقدر حرکت می‌کند و به دقت 10000 / 1 عرض یک پروتون می‌رسد.سودیر و همکارانش در این فکر بودند که آیا آن‌ها می‌توانند از دقت اندازه‌گیری حرکت LIGO برای اندازه‌گیری حرکت اشیا بزرگ و در مقیاس انسانی استفاده کنند، سپس یک نیروی مخالف به کار ببرند، بر خلاف آنچه آن‌ها اندازه‌گیری می‌کنند، تا اشیا را به وضعیت زمینی خود در بیاورند.اقدام به عمل برگشتی (پس‌کنش)شییی که آنها قصد خنک کردن آن را داشتند، یک آینه منفرد نیست، بلکه حرکت ترکیبی هر چهار آینه LIGO است.سودیر توضیح می‌دهد : LIGO "برای اندازه‌گیری حرکت مشترک چهار آینه 40 کیلویی طراحی شده‌است.""معلوم شد که شما می‌توانید حرکت مشترک این توده‌ها را به صورت ریاضی ترسیم کنید و آن‌ها را حرکت یک شی 10 کیلوگرمی بدانید."سودیر می‌گوید هنگام اندازه‌گیری حرکت اتم‌ها و دیگر اثرات کوانتومی، عمل اندازه‌گیری می‌تواند به طور تصادفی به آینه ضربه بزند و آن را به حرکت درآورد - یک اثر کوانتومی به نام "پس‌کنش اندازه‌گیری". هنگامی که فوتون‌های منفرد یک لیزر از یک آینه بازتاب می‌شوند تا اطلاعات مربوط به حرکت آن را جمع‌آوری کنند، نیروی حرکت نور به سمت آینه باز می‌گردد. سودیر و همکارانش متوجه شدند که اگر آینه‌ها به طور مداوم اندازه‌گیری شوند، همانطور که در LIGO هستند، بازیابی تصادفی از فوتون‌های گذشته را می‌توان در اطلاعات به‌دست‌آمده توسط فوتون‌های بعدی مشاهده کرد.با استفاده از یک رکورد کامل از هر دو اختلال کوانتومی و کلاسیک در هر آینه، محققان یک نیروی برابر و مخالف با الکترومغناطیس‌های متصل به پشت هر آینه به کار بردند. این اثر حرکت جمعی را به حالت سکون نزدیک کرد و باعث شد که آینه‌ها را با انرژی بسیار کمی ترک کرد و بیش از 10 تا 20 متر حرکت نکنند، کم‌تر از یک هزارم اندازه یک پروتون.این تیم سپس انرژی یا حرکت باقیمانده جسم را با دما برابر کرد و دریافت که جسم در 77 نانوکلوین قرار دارد که بسیار نزدیک به حالت پایه حرکتی آن است و آن‌ها پیش‌بینی می‌کنند که 10 نانوکلوین باشد.سودیر می‌گوید: "این قابل‌مقایسه با دمای فیزیکدانان اتمی است که اتم‌های خود را خنک می‌کنند تا به حالت پایه خود برسند، و آن ابر کوچکی از شاید یک میلیون اتم است که پیکوگرام را وزن می‌کند." بنابراین، جالب توجه است که شما می‌توانید چیزی بسیار سنگین‌تر را تا دمای مشابه خنک کنید.ویتل می‌گوید: "آماده کردن چیزی در حالت پایه، اغلب اولین گام برای قرار دادن آن در حالت‌های کوانتومی هیجان‌انگیز یا عجیب و غریب است." "بنابراین این کار هیجان‌انگیز است زیرا ممکن است به ما اجازه دهد برخی از این حالات دیگر را در مقیاسی وسیع مطالعه کنیم که تاکنون انجام‌نشده است."این متن با استفاده از ربات مترجم مقالات فیزیک کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.
مغز چگونه کار می کند؟ مغز یک عضو بدن است که 1 ٫ 5 کیلو وزن دارد، این عضو تمام قسمت‌های بدن را بدون هیچ اشکالی اداره میکند.از کارهای که مغز ما به صورت روزانه انجام می دهد میتوان مثال زد: - کنترل دمای بدن، فشار خون، ضربان قلب و تنفس - دریافت و تحلیل اطلاعات در هر ثانیه - تمامی حالات فیزیکی بدن مانند: نشستن ، ایستادن ، دویدن ،رانندگی کردن و . - فکر کردن ، رویا پردازی ، منطق آوردن و تجربه احساساتمغز از 100 میلیارد نورون ساخته شده است که این سلول وظیفه جمع آوری اطلاعات و تبدیل آنها به داده های الکتروشیمیایی را دارد. مانند ورودی‌های یک کامپیوتر.همچنین مغز به قسمت های زیر تقسیم می شود:ساقه مغز: ساقه مغز، واکنش‌ها و فعالیت‌های اتوماتیک بدن نظیر فشار خون و ضربان قلب و همچنین حرکات اندام‌ها را کنترل می‌کند. از دیگر وظایف این بخش، کنترل اعمال درونی بدن، مثل هضم، گوارش، ادرار و . است.مخچه: این بخش از سیستم عصبی، کنترل حرکات بدن را به عهده دارد و زمانی که یک فرد نمی‌تواند به خوبی بدن خود را تحت فرمان داشته باشد، دچار مشکلی در این قسمت است.هیپوتالاموس و غده هیپوفیز: این غدد مسیول اعمال احشایی، دمای بدن و واکنش‌های رفتاری نظیر خوردن، آشامیدن، نیازهای جنسی، خشونت و لذت بردن هستند.فشر مغز یا کورتکس: لایه‌ای به ضخامت 2 الی 4 میلی متر که سرتاسر مغز را پوشانده و مسیول رفتارهای ارادی انسان است.تمامی این قسمت ها از سلول های نورون تشکیل شده اند.مخچه یک واحد پردازشی کوچکتر درون مغز است که دارای قسمت های مختلفی است ، سیگنال‌ها را از طریق نخاع به این ناحیه می‌رسانند تا مخچه وارد معادلات جدی تحرک پذیری بدن انسان شود مخچه سپس تمامی اطلاعات دریافتی از انواع نورون‌ها را یکپارچه سازی کرده و به نورون‌های حرکتی فرمان ارسال می‌کند.در صورتی که مخچه دچار مشکل شود تمام اعضا دچار مشکل می شوند و مغز نمی‌تواند این اعضا را کنترل کند. حتی در صبحت کردن.
پارادایم علم نیوتونی و مرگ معنا (بخش هشتم) 98 / 08 / 14 خواننده محترم باید بدانید که رویکرد ما در اینجا از روانشناسی کمی فراتر است، زیرا احساس می‌کنم اگر تحلیلمان را برای حال خوب، برای بهتر کردن یا التیام دادن رنج‌های آدمها در سطح روانشناسی نگه داریم بخش زیادی از مسیله را نمی‌بینیم. برای اینکه بسیاری از رنج‌های ما نه حاصل فردیت ما یا نوع مواجه‌ی ما با زندگی، که حاصل زمانه ماست. حاصل اقتضایاتی است که این زمانه دارد. برای همین فکر می‌کنم خیلی از پاسخ‌های ما برای حال خوب در جامعه شناسی است، در فلسفه است، در اقتصاد است، در علوم سیاسی است و این مقوله تابعی چند مولفه‌ای هست. برای همین است که ما در این چند نوشتار شروع کردیم در مورد رنج‌هایی که منحصر به زمانه ماست صحبت کنیم.یک روانکاو باید مجموعه‌ای از این مولفه‌ها را بشناسد. ضمن اینکه تا اینجا هم نزدیک شده‌ایم. به طور نمونه یکی از شاخه‌های مهم روانشناسی، روانشناسی وجودگرا است که تنه می‌زند بر فلسفه. مثلا یالوم، از چهره‌های مهم این رشته است. رولو می‌هم همینطور، ویکتور فرانکل همینطور. اینها اتفاقا بیشتر از اینکه تحلیل‌هاشان روان‌کاوانه باشد، مبتنی بر فلسفه است. مثلا کارهایی که آلن دوباتن می‌کند اساسا از فلسفه و جامعه شناسی می‌آید.رنج معنادر ادامه صحبت‌های پیشین می‌خواهم در مورد بزرگترین رنج‌های زمانه‌خودمان صحبت کنم. یعنی رنج مرگ معنا. چیزی که به دفعات پیش از این به آنها اشاره کرده‌ایم.ابتدا می‌خواهم قصه‌ای را بگویم تا بفهمیم چرا انقدر زمانه ما از معنا تهی شده‌است و البته یکی از عوامل آن، علم است.می‌دانید سال‌ها بود که بشر پدیده‌های علمی را برای خود با افسانه‌ها توضیح می‌داد، چون هیچ تبیین دیگری برای آنها نداشت. مثلا به صاعقه نگاه می‌کرد، نمی‌دانست که این تخلیه بارهای الکتریکی توسط توده‌های بخار آب است. پس یک قصه درست می‌کرد که خدایان در حال نبرد با هم هستند و این رد شمشیر یکی از خدایان است و اینگونه طبیعت را برای خودش معنا می‌کرد، برای هر چیزی مثل زلزله، طوفان باد و .. داستانی داشت.اما در گذر زمان پیشرفت کرد، عصر روشنگری رخ داد و انقلاب علمی و صنعتی به دنبال آن آمدند و علم وارد عرصه زندگی شد.از آن زمان ما شروع به تبیین پدیده‌های زندگی خود با یک نگاه و تبیینی علمی کردیم، این نگرش، نگرش خیلی خوبی هم بود. تمام رفاهی که ما در حال حاضر در زندگی خود داریم مدیون همین نگرش است، اما چیزهای مهمی از دست رفت که من می‌خواهم در این نوشتار به آنها بپردازم.(دقت می‌کنید که هر چیزی که بدست می‌آوریم، چیزی را از دست می‌دهیم؟)یکی از مهم‌ترین چیزهایی که از دست رفت، معنا بود. ببینید، مثلا انسان‌های گذشته، پدران و مادران، نیاکان ما در جهان رابطه‌ای با تمام اجزای این هستی داشتند که این رابطه بعد از ورود علم به عرصه از بین رفت. همه پدیده‌ها خشک و خالی شدند، ما جهان را گذاشتیم زیر میکروسکوپ و انسان فهم دیگری از دنیا بدست آورد، فهمی سرد، منطقی و بی‌معنا. البته همین‌ها‌کارکرد فراوانی هم داشت، کمک کرد بر طبیعت تسلط پیدا کنیم مثلا راجع به علوم طبیعی آگاه شدیم، مایی که پیش از آن فکر می‌کردیم بالای این ابرها الهه‌ها و ایزدان با هم در حال نبردند و مشاعره می‌کنند، حالا این ابرهای خوشگل و سفید و پنبه‌ای برای‌مان تبدیل شدند به توده‌های بخار آب و تمام راز آلودگی پشت ابرها از بین رفت. مثلا شاید ما فکر می‌کردیم که زمین مرکز جهان است.یا مثلا در حوزه اخترشناسی ما فکر‌می‌کردیم زمین مرکز عالم است و این خورشید است که به دور زمین می‌چرخد و اصلا خورشید برای ما طلوع می‌کند و . اما کوپرنیک آمد و گفت نه اینطور نیست، زمین به دور خورشید می‌چرخد، زمین یک سیاره کوچک بی‌اهمیت از یک منظومه کوچک بی اهمیت از یکی از کوچکترین کهکشان‌های جهان است.می‌بینید اینجا چه چیز از بین می‌رود؟آن احساس اهمیت، آن راز آلودگی پشت هر طلوع و غروب آفتاب در لابه لای انگشتان تشریح، در حقیقت پژمرده می‌شود و از بین می‌رود. ما در مورد انسان قبلا فکر می‌کردیم که چه موجود مهمی است. روسو از وحشی نجیب حرف میزد، از بازگشت به اصالت انسان حرف می‌زد، اما فروید یهو آمد و همه‌ی کار را خراب کرد. می‌گوید آن چیزی که می‌خواهی، آن اصالتی که قرار است به آن برگردی آنقدرها هم که میگویی نجیب نباشد، چی؟بعد باز بیشتر فکر کردیم و فهمیدیم بخش زیادی از کنش‌های ما ناخودآگاه است و اساسا کنترلی روی آن نداریم ما ناخودآگاه تصمیم می‌گیریم و با خودآگاه خود تصمیم‌مان را کادو پیچ می‌کنیم، خوشگلش می‌کنیم، رنگ منطقی بودن بهش می‌زنیم و در واقع بسیاری از تصمیمات ما احساسات ما کنش‌های ما در جهان ریشه‌های غیرمنطقی دارد و ریشه‌های ژنتیکی دارد، تحت تاثیر محیط و وراثت شکل می‌گیرد و اینجا باز احساس کردیم که تنهاییم!می‌دانید قصه از اینجا شروع می‌شود که علم انقدر نفوذ می‌کند، انقدر فراگیر می‌شود، که تمام رازآلود گی این جهان را از بین می‌برد. جهان تهی و سرد می‌شود و این رنجی است که منحصر به زمانه ماست و هیچ نسلی قبل از ما (و شاید یک یا دو نسل قبل‌تر)، این بی معنایی و سرما را تا مغز استخوان حس نکردند، همه اینها تقریبا از انقلاب صنعتی به بعد شروع شد.من می‌خواهم بگویم که لا‌به‌لای تمام امکاناتی که علم و انقلاب صنعتی تولید کرد، ما یک چیزهای مهمی را از دست دادیم. مثلا هوسرل فیلسوف و مبدع پدیدار شناسی می‌گوید: این دانش مهم و ارزشمند و گرانی بود، ما این سیاره را با آن تسخیر کردیم و البته فضای بالای این سیاره را، اما نباید به تمام حوزه‌ها تسری می‌دادیمش! نباید فکر می‌کردیم پاسخ تمام سوال‌هایمان در علم، در تجربه، در اثبات گرایی و زیر میکروسکوپ می‌تواند پیدا شود. این رویکرد بحرانی را ساخته که نمود عظیمی در ادبیات دارد، تقریبا تمام آثار مهم ادبی در قرن بیستم فریاد یک انسان تنها رها شده در یک دنیای بی معناست. در شعر هم همینطور، در فلسفه همینطور!پست مدرنیسم با همه تفاوت‌هایی که فلاسفه‌اش دارند اما روی یک نقطه تقریبا ریشه مشترک دارند اینکه مدرنیته با همه فتوحاتش، چه بلایی سر ما آورده است.من فکر می‌کنم برای اینکه آرام آرام رگه‌هایی از معنا را دوباره در زندگی‌هایمان بازآفرینی کنیم، پیدا کنیم، کشفش کنیم و یا اختراع کنیم نیاز به این داریم که یک بار تاریخ علم را جور دیگری بخوانیم.اولین چیزی که باید بهش شک کنیم، خود علم است. یک فیلسوف مهم علم هست که فکر کنم همه ارجاعات در فلسفه علم به کارهای ایشان است. به نام آقای کوین. حرف آقا کوین این است که در هر زمانه‌ای یک پارادایم بر دانش حاکم است. پارادایم روح کلی حاکم بر یک دانش است. مثلا پارادایمی که در زمان گذشته بوده همانطور که گفتم اسطوره محور بوده است. چون بشر نمی‌توانست هستی را کشف کند اون چیزی که حاکم بوده بر شناختش از جهان و طبیعت، خیلی ریشه‌های اسطوره‌ای و اساطیری این جوری داشته است.بعد آمدیم جلوتر یک پارادایم دیگر، پارادایم نیوتونی است. بعد ما شروع کردیم جهان را کشف کردن. پارادایم یعنی روح حاکم بر یک زمانه، بر تفکرات، بر ایده‌ها و بر همه چیز در یک زمانه! یعنی در واقع به ساده‌ترین وجه و چیزی که خودم از آن فهمیدم را بگویم، می‌توانم بگویم پارادایم یک جور تم است که در هر عصری این تم در واقع بر دیدگاه‌ها غالب می‌شود! مثلا در زمان نیوتون و بعد از نیوتون تا اواسط قرن بیستم این پارادایم این شکلی بود که ما فهمیده بودیم ( F = ma ) است، فهمیده بودیم آب در صد درجه به جوش می‌آید، یک سری گزاره‌های قطعی راجع به جهان داشتیم(مکانیک نیوتونی) اما همین دوره داره از بین می‌رود. شما همین فیزیک نیوتونی را با فیزیک جدید که با انیشتن شروع می‌شود را مقایسه کنید:در فیزیک نیوتونی مثلا می‌گوییم زمان را می‌توانیم اندازه بگیریم. زمان چقدر سه ثانیه است. یک متحرک از اینجا تکون خورده تا برسد آنجا سه ثانیه طول می‌کشد. اما در فیزیک کوانتوم زمان کاملا امری نسبی است. یعنی وقتی می‌گویی زمان را اندازه بگیر، از شما می‌پرسند با کدام ناظر؟ کی اندازه میگیرد؟ جاذبه چقدر است؟ چون جاذبه در نسبیت زمان موثر است و اینکه گرانش ( G ) زیاد باشه و یا کم باشه موثر است که زمان کندتر و یا سریعتر بگذرد. ببینید، حتی قطعی‌ترین مفهوم که زمان است در فیزیک جدید دست خوش نسبیت می‌شود و در فلسفه جدید که با پست مدرنیسم خود را نشان میدهد. از هایدگر به این سمت. شما هگل را مقایسه کنید با فلاسفه پست مدرن، چقدر قطعیت در کارهای هگل هست؟ می‌گوید: خدا با پاهای تز و آنتی تز در تاریخ راه می‌رود و تاریع مسیر مشخص دارد و قرار است به سمت بهروزی بشر برود، اما از هیچ‌کدام از فلاسفه پست مدرن نمی‌توانند چیزی را با این قطعیت و قدرت. بیان کنند.بیایید یک بار دیگه به فیزیک کوانتومی نگاه کنیم. مثلا بسیاری از مفاهیم فیزیک مدرن، مبتنی بر احتمال هستند. مثلا کوانتوم که اسم فیزیک کوانتومی از آنجا آمده، کوانتوم احتمال، ببینید احتمال، احتمال حضور الکترون دور هسته است. یعنی حتی نمی‌دانیم که کجاست! اینکه رفتار الکترون چه جوری است، آیا موجی‌است و یا ذره‌ای است، بستگی به ناظر دارد .می‌خواهم بدانید که علم اگر علم است یک ویژگی مهم دارد، ابطال پذیر است. یعنی همین چیزی که ما قبولش کردیم که انگار دنیا رو کشف کردیم ممکن 50 سال دیگه یک کشف دیگر و یا یک جور دیگری جهان را تفسیر کند.این چه ربطی به معنای زندگی دارد؟من احساس می‌کنم در پارادایم و روح حاکم جدیدی که بر دانش دارد غالب می‌شود و در عصر بعدی احتمالا بروز می‌کند و ظهور محکم و رنگینی خواهد داشت، معنا یک بار دیگر می‌تواند خودش را نشان دهد. چون ما دیگر نمی‌توانیم علم را به خیلی از حوزه‌های دیگر تسری دهیم. مثلا در همیم فیزیک کوانتومی و یا این نجوم جدید چقدر راز آلودگی وجود دارد؟ چقدر نزدیک است به فلسفه؟ چقدر نزدیک است به آن درک پر از شور و شوق و رمز که در گذشته بوده؟می‌خواهم بگویم نکته مهم این است که علم را علم بدانیم به این معنی که این گزاره‌های قطعی راجع به جهان، ممکن است اشتباه باشد. علم را در حد خودش مرجع بدانید. علم در ساختن دنیا، به عنوان یک ابزار، فوق العاده بوده و هست ولی در پاسخ به سوالات بسیاری از جهان ناتوان بوده است!پای استدلالیون چوبی بود، پای چوبین سخت بی تمکین بود.نظریه فازی که آمده است در حوزه‌های فیزیک، ریاضی، زیست شناسی، جامعه شناسی و اقتصاد تاثیر گذاشته است و چقدر روی ساخت رایانه‌های عصر جدید و شبکه‌های عصبی تاثیر گذار است و می‌گوید بین بازه صفر و یک بی نهایت عدد را در نظر می‌گیرد، که در واقع هم وجود دارد. پس در هر لحظه نسبیتی وجود دارد و قطعیت و عدم قطعیتی!و این دقیقا روح حاکم بر دانش در آینده است. در این پارادایم از آن قطعیت صفر و یکی، سیاه و سفیدی فاصله می‌گیریم.می‌رویم به سمت جایی که اجداد ما در گذشته حس می‌کردند. یعنی رمز، یعنی راز، یعنی قدری کدری میان ما و جهان خودش را نشان می‌دهد.مثلا در داستان‌ها و فیلمنامه‌های جدید می‌بینیم. دیگر شخصیت‌ها سیاه و سفید کامل نیستند. و این معنای پارادایم که تا مویرگ‌های جامعه از ادبیات، تا فلسفه را تحت تاثیر قرار می‌دهد.یک گفتگویی می‌خواندم از آقای اصغر فرهادی ایشان می‌گفتند: تراژدی‌ای قبلا اینجوری بود که دو تا کاراکتر وجود داشت، یکی حق و یکی ناحق بود، اما الان خیلی پیچیده‌تر شده و برای اینکه دو تا شخصیت هستند که حق با هر دوی آنهاست. ماجرای جدایی نادر از سیمین را ببینید! اصلا اعجاز آقای فرهادی خلق موقعیت‌هایی است که انگشت اتهام را به سادگی به روی هیچ کس نمی‌توانی بگیری! نه شهاب حسینی متهم است، نه پیمان معادی و نه . ولی همه آنها دچار رنج هستند. حتی فیلم درباره الی . همه فیلم‌های آقای فرهادی شامل این تراژدی‌هاست.این‌ها را گفتم تا بگم این پارادایم جدید دارد حاکم می‌شود. جایی که ما از آن قطعیت علمی انقلاب صنعتی داریم فاصله می‌گیریم. و جا دارد برای دیدن چیزهایی که واقعا راز هستند، کمی رازآلوده، فکر کنیم و نگاه کنم.تمام اینها مقدمه‌ای بود تا از هفته آینده بریم سراغ کتاب در باره معنی زندگی ویل دورانت و از معنای زندگی صحبت کنیم.
آدم‌های بسیار حساس ارتباط خاصی با حیوانات دارند آیا شما آن کسی هستید که نیازهای حیوانات را به خوبی می‌داند و وقتی دیگران رهایشان می‌کنند سعی می‌کند به آنها پناه می‌دهد؟ آیا وقتی رفتار بد دیگران با حیوانات را می‌بینید برانگیخته می‌شوید؟ اگر پاسخ‌تان مثبت است به احتمال زیاد شما یک آدم بسیار حساس( HSP ) هستید.آدم‌های بسیار حساس با حیوانات ارتباط عمیقی دارند، انگار با آن‌ها نجوا می‌کنند و ارتباط با گونه دیگری از زندگی چه تجربه روحانی‌ست ودیدن دنیا از دید آن‌ها و لمس سهم زندگیشان از آنچه ما را احاطه کرده است. من معتقدم که دو مورد از زیباترین و ارزشمندترین ویژگی‌های آدم‌های بسیار حساس شفقت و پیوند ویژه‌شان با حیوانات است.ما به حلزون‌ها کمک می‌کنیم تا از جاده عبور کنند.من شخصا با دو سگ که از پناهگاه نجاتشان داده‌ام زندگی می‌کنم. از آنجا که من یک HSP هستم ، این تعجب آور نیست. معمولا افراد با دیدن رفتار ما با حیوانات متعجب می‌شوند، اما ما کرم‌ها را دوباره به چمن‌بر می‌گردانیم ، به حلزون‌ها کمک می‌کنیم از جاده عبور کنند، زیبایی پرندگان و پروانه‌ها به شدت تحت ت ثیر قرارمان می‌دهد و البته ما با حیوانات خانگی‌مان به گونه‌ای صحبت می‌کنیم که گویی آن‌ها انسان هستند.وقتی بزرگ‌تر شدم متوجه روحیه و علاقه خود به داشتن حیوان خانگی شدم. اگر یکی از آن‌ها حال خوبی نداشت ، نیمه شب بیدار می‌شدم، گاهی حتی در خواب می‌توانستم بیماری و بدحالی آن‌ها را حس کنم. وقتی فهمیدم که همه مثل من نمی‌توانند حیوانات خانگی خود را درک کنند متعجب شدم. نمی‌دانستم این توانایی یکی از مواهب بسیار حساس بودن است.آدم بسیار حساس چگونه این کار را انجام می‌دهد؟ ما نسبت به همه محرک‌های خارجی بسیار حساس هستیم. این باعث می‌شود ما در درک و تفسیر نشانه‌های غیر کلامی، مانند زبان بدن، عالی عمل کنیم. ما به راحتی انرژی " موجودات زنده و مکان‌ها را می‌گیریم. بله ، بسیار حساس بودن واقعا یک قدرت فوق العاده است!ما "باید" به حیوانات مضطرب کمک کنیم.وقتی احساس کنیم موجود زنده‌ای تحت فشار قرار دارد. می‌خواهیم و انگار موظف‌ایم که حتما به او کمک کنیم چرا که می‌توانیم تغییر ایجاد کنیم.همانطور که دکتر الین آرون ، نویسنده کتاب "آدم بسیار حساس" می‌نویسد ، "از آنجا که ما متوجه نشانه‌های نامحسوسی که دیگران از خود بروز می‌دهند می‌شویم، آن‌ها را بهتر از دیگران درک می‌کنیم و این ما را در موقعیت منحصر به فردی برای کمک به آن‌ها قرار می‌دهد."درحالی که درک احساسات حیوانات شامل اضطراب می‌تواند برای ما دردناک باشد نباید مثل یک بار احساسی شدید به این ارتباط نگاه کرد بلکه همانطور که دکتر آرون معتقد است ما باید متوجه باشیم ارتباط نزدیک‌مان با آن‌ها در واقع منبعی لذت و افتخار است.چرا ارتباط ما با حیوانات بسیار ارزشمند است؟ارتباط عمیق ما با حیوانات نه فقط به عنوان یک نیروی فرابشری باارزش است بلکه مزایای بسیار دیگری هم دارد که اینجا به هفت مورد آن اشاره می‌کنیم. 1 . همراهی بدون دغدغهتعاملات اجتماعی می‌تواند برای آدم‌های بسیار حساس خیلی فرسایشی باشد. ما به راحتی تحریک می‌شویم و نسبت به مکالمات بی‌اهمیت یا منفی آلرژی داریم. درحالی که در کنار حیوانات می‌توانیم از مزایای معاشرت بدون دیالوگ‌های کوتاه و سطحی و دروغ‌های مصلحتی لذت ببریم.حیوانات ما را همان‌گونه که هستیم می‌پذیرند. آن‌ها حساسیت‌های ما را درک می‌کنند و حتی قدردان آن‌ها هم هستند. درست مثل ما آن‌ها حس می‌کنند چه موقع افراد صادق نیستند و در برابر تحریک‌های زیاد محیط برآشفته می‌شوند.در کنار حیوانات ما می‌توانیم با خیال راحت خودمان باشیم و درحالی که آدم‌ها باعث نشت انرژی ما می‌شوند حیوانات به بازگشت انرژی ما کمک می‌کنند. 2 . حیوانات آموزگارانی فوق العاده هستند.عشق بی‌قید و شرط، اصالت، لذت ناب، چیزهای زیادی وجود دارد که می‌توانیم از حیوانات یاد بگیریم و HSP‌ها در گوش سپردن به این‌ها باز هستند.حیوانات به افرادی که در یادگیری مقاومت نمی‌کنند سخاوتمندانه می‌آموزند. هرچه بیشتر گوش کردن بیاموزیم، بهتر می‌شنویم.دکتر آرون می‌نویسد: "اگر وقت خود را برای مشاهده و برقراری ارتباط اختصاص دهید، حساسیت شما در این حوزه مهم بیشتر می‌شود."حیوانات چیزهایی را که نمی‌توانند تغییر دهند می‌پذیرند و به طرز شگفت انگیزی انعطاف پذیر هستند. آن‌ها خودشان را درگیر این سوال فرسایشی که قرار است چه اتفاقی بیافتد نمی‌کنند. به گذشته نمی‌پردازند و خود را نگران آینده نمی‌کنند. آن‌ها به ما می‌آموزند که در زمان حال زندگی کنیم. برای آدم‌های بسیار حساس، که ممکن است بیش از حد فکر کنند یا به راحتی مضطرب شوند ، این یک درس ارزشمند است. 3 . پیوند ما با حیوانات به ما امکان می‌دهد جهان را از دیدگاهی متفاوت تجربه کنیم.به لطف همدلی بسیار بالا، ما آدم‌های بسیار حساس به راحتی می‌توانیم جهان را از دید حیوانات ببینیم. هرچه بیش‌تر درباره چگونگی مشاهده حیوانات از دنیا بیاموزیم ، "درهای ادراک" بیشتری را به روی خود باز می‌کنیم.دنیا از دید یک گربه یا اسب یا یک زنبور چگونه است؟ با در نظر گرفتن این دیدگاه‌های کاملا متفاوت، ما ذهن خود را باز می‌کنیم. با در نظر گرفتن دیدگاه حیوانات، ما ذهن‌آگاهی را تمرین می‌کنیم ، که باعث ا آرامش روح‌مان می‌شود.در عین حال، این ذهن آگاهی به ما کمک می‌کند تا صبر و رهبری دلسوزانه را تمرین کنیم. هر دو ویژگی سرمایه بزرگی برای رشد شخصی و شغلی ما هستند. 4 . فرصت‌های شغلی را برایمان فراهم می‌کند.گرچه همه مشاغل مرتبط با حیوانات برای HSP‌ها مناسب نیستند (به عنوان مثال دامپزشکان ، با موقعیت‌های بسیار غم انگیزی روبرو می‌شوند) ، پیوند عمیق ما با حیوانات بسیاری از فرصت‌های شغلی را ایجاد می‌کند ، مانند رفتاردرمانگر حیوانات، مربی سگ یا حتی دیگر حیوان خانگی. آدم‌های بسیار حساس در مشاغل و مشاغلی از این قبیل سرآمد هستند، زیرا درک ما از حیوانات و توانایی ما در برقراری ارتباط با آن‌ها در سطح عمیق‌تر می‌تواند ما را به یکی از بهترین‌ها در زمینه کاری خود تبدیل کند. 5 . می‌تواند به یک سبک زندگی سالم منجر شود.فواید گذراندن اوقات در طبیعت و بودن در کنار حیوانات برای سلامتی کاملا مشخص است. گردش همراه با سگ‌مان ، اسب سواری یا تماشای پرندگان، زمان سپری شده در طبیعت، اضافه بار حسی ، استرس و اضطراب را که آدم‌های بسیار حساس معمولا تجربه می‌کنند برطرف می‌کند. علاوه بر این، خویشاوندی ما با حیوانات ممکن است منجر به انتخاب رژیم‌های غذایی سالم‌تری شود ، زیرا ممکن است احساس کنیم که از همراهان پشمالوی خود الهام گرفته‌ایم که از محصولات حیوانی کارخانه اجتناب کرده یا خوردن گوشت را کاملا کنار بگذاریم. 6 . حیوانات در طبیعت به چشممان می‌آیندحساس بودن به حیوانات به این معنی است که ما بیش از افراد دیگر به آن‌ها توجه می‌کنیم. من اخیرا دوباره شروع به عکاسی کردم و علاقه من به حیوانات باعث خلق آثار بهتری برای من شده. دیگران ممکن است از کنار قورباغه‌ای ریز در چمن‌ها رد شوند یا سنجاقک آبی نفتی را روی گل صورتی نرم نبینند، اما ما آن‌ها را می‌بینیم! به عنوان یک امتیاز ویژه بسیاری از حیوانات عشق و علاقه ما نسبت به خودشان را می‌فهمند و به ما اجازه می‌دهند که خیلی به آن‌ها نزدیک شویم. واین مثل معجزه است. 7 . می‌توانیم برای حیوانات و سیاره خود تغییرات خوبی ایجاد کنیم.آدم‌های بسیار حساس می‌توانند صدای حیوانات و کره زمین باشند. برای HSP‌ها، که همیشه به دنبال فعالیت‌های معنی‌دار هستند، ارتباط ما با حیوانات و درک آن‌ها فرصتی برای اینکه سفیر آنها باشیم و در دنیا تغییر ایجاد کنیم.نویسنده: ناتالیا لوسینسکیمترجم: پری‌ناز عبدالحسین زادهاز محتوایی که دارید می‌خوانید خوشتان می‌آید؟ در انتشارات پناهگاه آدم‌های بسیار حساس مشترک شوید. هفته‌ای یک مقاله هر سه شنبه. از اینجا مشترک شوید.
کلیه در بدن چگونه کار میکند؟ سلام رفقا محمدپور هستم مدرس درس زیست شناسیامیدوارم در واپسین روزهای زمستون حال و احوال دلتون فوق العاده باشه مرسی که نشستید پای برنامه ی آموزشی ای که در اختیارتون قرار گرفته لازمه بهتون بگم که این قسمت آموزشی قسمتی از مجموعه آموزش های الو معلمه که به صورت رایگان در اختیاره شما قرار گرفته تا بتونید در فرصتی که مدارس تعطیل است بیشترین استفاده و بهره رو از آموزش ببرید و تا جایی که سرفصل آموزش و پرورش هست برای یادگیری زیست دهمتون جلو برید.بچه ها ما قراره که فصل پنج رو بخونیم نکات تستی و کنکوریش رو بگیم یک کمکی بکنیم که تو این ایام که واقعا شرایط، شرایطیه که نمیتونن معلم ها سرفصل رو جمع کنند بخاطر تعطیلات زیادی که اتفاق افتاده این فصل رو لا قل تا قبل از تعطیلات عید تموم کرده باشیم و نکاتش رو بگیم. خب ما کتاب رو تحلیل می کنیم متنش رو شکل های کتاب درسی رو تحلیل می کنیم، سوالاتی که ممکنه از شکل ها بیاد رو با همدیگه بررسی می کنیم و اینکه تست های کنکور رو در آخر حل می کنیم، آزمون های آزمایشی رو بررسی می کنیم تا به تسلط کافی نسبت به این فصل برسیم. www . aloomoalem . com همینطور که در این اسلاید دوستان عزیزم مشاهده می کنید می بینید که تنظیم اسمزی و دفع مواد زاید در سال 98 یعنی همین امسال سه تا سوال ازش مطرح شده یعنی اهمیتش با از یافته تا گیاه که فصل بعدتون هست و گردش مواد در بدن که فصل قبل هست و گوارش و جذب مواد یکیه پس متوجه می شیم که این فصل دارای اهمیت فوق العاده ای بوده حد قل در سال 98 سه تا سوال ازش مطرح شده. خب بریم سروقت کتاب درسی، ولین مبحثی که ما باهاش سروکار داریم داستان هم ایستایی یا همیوستازی هست. خب دوستان همونطور که در جریان هستید باید سلو ل های بدن در یک شرایط پایداری به سر ببرند زندگی کنند یعنی اگر سلول بدن ما در یک شرایطی باشه که بعنوان مثال فشار اسمزی درون سلول بیشتر از فشار اسمزی بیرون از سلول باشه سلول با جذب آب متورم میشه بزرگ میشه و تورژسانس رخ میده و این داستان ممکنه باعث ترکیدن سلول ها بشه و سلول رو از بین ببره. یا برعکس اگر فشار اسمزی در درون سلول کمتر از فشار اسمزی بیرون باشه یعنی بیرون یک فشار بسیار زیادی وجود داشته باشه اتفاقی که میفته باعث پلاسمولیز یا چروکیده شدن سلول میشه، سلول با خشک شدن و کوچیک شدن و چروکیده شدن از بین میره. همینطور که در شکل a دارید مشاهده می کنید این شکل شکلیه که داره یک شرایط نرمال رو در بدن نشون میده یعنی غلظت درون سلول با محیطی که در اطراف سلول وجود داره با هم برابره سلول نه حالت پلاسمولیز براش اتفاق میفته و نه حالت تورژسانس در یک حالت کاملا نرمال میتونه زندگی خودش رو بگذرونه. در بدن یکی از مهمترین اندام هایی که به همیوستازی بدن یا هم ایستایی کمک میکنه یکی از این مهمترین اندام ها کلیه هست، کلیه با تعادل آب اسید و باز یون ها و همچنین دفع مواد نیتروژن دار و زاید مثل اوره، اوریک اسید، آمونیاک، اینها رو میاد دفع میکنه باعث میشه که بدن یک شرایط کاملا نرمال رو داشته باشه در غیر اینصورت ممکنه این داستان هایی که براتون عرض کردم یعنی پلاسمولیز و تورژسانس رخ بده و سلول ها نتونند به راحتی زندگی کنند. در بدن ما اندام های مختلف تمام تلاششون همینه یعنی کاری رو انجانم میدن که شرایط درون بدن یه حالت پایدار و مناسب داشته باشه اگر شما فکر کنید بعنوان مثال ما کربن دی اکسید بدنمون افزایش پیدا کنه خب سلول ها نمی تونند براحتی تنفش خودشون رو انجام بدن و باز هم دچار مشکل میشن و همون علته که وظیفه ی بعنوان مثال شش اینه که بتونه اکسیژن رو وارد بدن کنه کربن دی اکسید رو از بدن خارج کنه تا یک شرایط نرمالی رو در درون بدن بوجود بیاره یکی از مواد سمی بدن آمونیاک هست که این آمونیاک از تجزیه ی مواد نیتروژن دار بدن مثل آمینواسیدها، نوکلییک اسیدها بوجود میان این آمونیاک در درون بدن برده میشه به سمت کبد در کبد با کربن دی اکسید قاطی میشه و ترکیب میشه و اوره رو میسازه، اوره میزان سمیتش بشدت پایین تر از آمونیاک هست یعنی تمام اندام های بدن دست به دست دارند میدن به هم کمک میکنند که یه حالت پایداری رو داخل بدن بوجود بیارن یکی از اون اندام ها که با همدیگه کارهاشون رو مرور کردیم و میخوایم در این فصل درمورد اون بخونیم و نحوه ی عملکردش رو آشنا بشیم کلیه است در این اسلاید رفقا میخوایم در مورد داستان نماهای روبرو و پشت کلیه صحبت کنیم. یسری شکل هایی توی کتاب درسیتون هست که گول زننده هست بعنوان مثال همین شکلی که توی کتابتون وجود دارد شکل سمت راستی که نمای پشت رو داره نشون میده خیلی از دانش آموزان دقت نمی کنند چون همیشه در کتاب درسی ما وقتی شکلی رو میخواد نشون بده و درموردش صحبت بکنه نمای روبرو در موردش صحبت میکنه. یادتونه داخل فصل گوارش نمای روبروی یک شکل بدنی انسان رو کشیده بود و راست و چپ اندام هاش رو در موردش صحبت میکرد می گفتیم مثلا این کبد راسته درسته صفرا سمت راسته درسته اینها رو داشتیم درموردش صحبت میکردیم اون نما، نمای روبرو بود این نما، نمای پشته بچه ها بهش دقت کافی داشته باشید اگر در تست ها برای شما آوردند مواظب باشین که با این داستان با کلمات بازی نکند، شما رو گول بزنند. آقا یه سوال چرا کلیه ی راست پایینه؟ بخاطری که کبد که سمت راسته بالای اون قرار داره باید یجوری اینا در یه حالت بالانسی قرار بگیرند دیگه، وقتی بالاش سنگین هست وقتی که ابعاد این کبد در اون بالا جایگذاری شده باید یک جوری این شرایط بدن خودش رو آدابته کنه و یک حالتی باشه که بتونند همه ی اندام ها کنار هم در این مجموعه ای که ما بهش میگیم بدن انسان قرار بگیرند علت پایین بودن کلیه ی راست کبدی هست که در سمت راست وجود داره و خب سایر اندام هایی که در کتاب درسی شاید ما در موردش صحبت نکرده باشیم. یه داستان دیگه هم توی این شکل مهمه بچه ها از کلیه سه تا چیره که محافظت میکنه 1 - بافت پیوندیه که اطراف خود کلیه است که بهش میگن کپسول کلیه. 2 - استخوان که همینطور دارید می بینید این دنده های پشتمون که دنده های آزاد اسمش بود این دنده ها از کلیه دارند محافظت میکنند همینطور که دارید مشاهده می کنید کلیه سمت راست بخشیش رو یکی از دنده ها پوشش داده دقت کنید یک دنده در حد کتاب درسیتون دارم صحبت میکنم باز نیاید بگید آقا فیزیولوژی یه چیز گفته آناتومی یه چیز گفته ببینید ما الان وظیفمون هست که در مورد کتاب درسی شما بحث کنیم این شکلی که شما دارید می بینید در سال 1401 این رو از شما توی کنکور میخوان کاری ندارند که اصل این داستان ممکنه شاید متفاوت باشه.همانطور که گفتیم پس بخشی از کلیه راست رو یک دنده ی راست پوشش داده کلیه ی چپ رو دوتا دنده پوشش داده به این ماجرا بشدت دقت کنید کلیه ی چپ بخشیش رو توسط دو تا دنده محافظت شده همونطور که داریم داخل شکل درسی می بینید.این نکته ی فوق العاده مهم رو درموردش با شما الان صحبت کردم بچه ها ما گفتیم که از کلیه های ما سه قسمته که محافظت میکنه یکی چی بود یکی دنده ها بودند دومی کپسول بود سومی چیه آقا؟ سومی بافت چربی ای هست که در اطراف کلیه ی ما قرار گرفته که هم کمک میکنه در برابر محافظت و ضربه و هم جایگاه کلیه رو در جای خودش فیکس بکنه کمک میکنه که کلیه سرجای خودش قرار بگیره. بچه‌ها در کلیه ما دو تا رگ داریم که همونطور که در شکل مشاهده می کنید سرخرگ رو بسمت بالا کشیده یعنی سرخرگ بالاتر از سیاهرگه، میزنای در پشت این دو تا قرار داره پس سرخرگ بالا سیاهرگ پایین میزنای هم پشت اینها قرار گرفته نمیشه بگیم پایین پایین همشون هست اگر ما نمای پشت کلیه رو می تونستیم ببنیم می دید که پشت این سرخرگ و سیاهرگ میزنای قرار گرفته www . aloomoalem . com حالا بچه ها ازتون سوال دارم، چه رابطه ای بین نارسایی کلیوی یا افتادگی کلیه و صفرا وجود داره؟ رابطش اینه وقتی ما سنگ صفرا داریم کیسه ی صفرامون هرچقدر که تولیدشده باشه داخلش که خواسته باشن ازش خارج بشن تو این مسیری که میخوان خارج بشن سنگ صفرا قرار گرفته و نمیزاره که مواد صفرا خارج بشن بچه ها اگه صفرا خارج نشه مهمترین اتفاقی که می افته اینه که چربی ها به مشکل میخوردند، چربی ها به راحتی نمی تونستند جذب بشن به راحتی نمی تونست آنزیم لیپاد روی اونها اثر بزاره اگر که صفرا کمکش نده، خب وقتی که جذب چربی چربی به مشکل بخوره، چه اتفاقی می افته؟ در مدت زمان طولانی میتونه باعث افتادگی کلیه بشه، چربی بدن مقدارش کم بشه و افتادگی اتفاق بیفته. کاهش وزن شدید میتونه باعث بیماری افتادگی کلیه هم بشه.بچه ها این شکلی که دارید می بینید یه نماییه که از بغل اومده یه کلیه رو برش داده و باید به مسایل مختف این کلیه توجه کنید سرخرگ کلیه اون بالاییه که مشخصه، فلش پاییه بهش میگن لگنچه، اون آبیه پایین چیه، (داریم ساعتگرد میریم جلو)، سیاهرگ کلیه، پایین تر میزنای، لوب یا لوب لپ کلیه، فلش بالا انشعابی از چیه؟ سیاهرگ بالاترش سرخرگه همونطور که در بالاتر مشاهده می کنیم رفتیم وارد قسمت هایی که کلیه داره که بهش میگن بخش مرکزی و بخش قشری اون فلشی که دارید می بینید یک هرم از بخش مرکزیه بالاتر بخش قشریه و کپسول کلیه که بسیار داستان مهمی داره و کارش حفاظت از کلیه بود جنسشم هم بافت پیوندی بود.بریم سراغ یسری نکاتی که باید از شکل برداشت کنیم. بچه ها سرخرگ کلیه رو همونطور که در شکل دارید می بینید وقتی وارد کلیه میشه دو شعبه میشه سیاهرگ سه شعبه میشه.بچه ها بخش قشری رو نگاه کنید، بخش مرکزی رو نگاه کنید می بینید که یه حالت نامتوازن دارند یعنی قطرشون همیشه مشخص و یکسان نیست هر چی داریم میریم به سمت رگها یعنی از بالا و پایین داریم میریم به سمت رگ ها می بینیم که قطر بخش قشری داره تغییر میکنه قطر بخش مرکزی هم همچنین.بچه ها بخش های مرکزی رو بیایم بشمریم 6 تاست، گفتم بین 6 تا 8 تا میتونه باشه اما تو کتاب درسیتون اومده 6 تا بخش مرکزی کشیده.مسیر رگها هم خیلی مهمه باید مسیر رگ ها رو بلد باشین یعنی وقتی اون سرخرگ آیورت از بطن چپ خارج میشه و انشعاباتش رو انجام میده که 5 تا انشعاب داشت که 2 تاش مخحصوص به خود قلب بود که کرونری بود 3 تاش میرفت به سر و گردن و دست و خودش که میومد پیچ میخورد و میومد پایین و بعد در اون پایین خودش هم به شعبه های مختلفی تقسیم میشن قبل از اینکه سرخرگ آیورت دو شعبه بشه شعبه های مخصوص به کلیه اش از سرخرگ آیورت جدا میشه. سرخرگ آیورت وقتی اومده پایین، پایین تر از کلیه و بالاتر از مثانه دو شعبه ی اصلی شده و سیاهرگ زیرین هم همین اتفاق افتاده این رگی که آبی رگه بهش میگن سیاهرگ زیرین قبل از اینکه شعبه های اصلی خودشون رو انجام بدن رفتند خونرسانی کردن به کلیه ی سمت راست و کلیه ی سمت چپ.نکته ی چهارمی گفتم که تنها استثناء بدن در سطح کتاب درسی امسال که سرخرگ، مویرگ سرخگ داریم تویه کلیه است مسیرش رو براتون می نویسم که متوجه بشید دارم چی میگم توی ماهی هم این داستان وجود دارد. در ماهی وقتی که ما سرخرگ شکمی رو داریم که از قلب خارج میشه میره به سمت آبشش دوبار اونجا مویرگ میشه و سرخرگ شتی یه مویرگ دیگه بوجود میاد که با همدیگه ارتباط دارند که از سرخرگ پشتی یعنی شکمی میاد مویرگ میشه تو آبشش دوباره مویرگ و سرخرگ پشتی به این مسیر میگن مسیر سرخرگ، مویرگ و سرخرگ که در انسان در کلیه این اتفاق میفته درست شد در ماهی هم این مسیر رو ما داریم سرخرگ، مویرگ و سرخرگ، سرخرگ شکمی مویرگ در آبشش و سرخرگ پشتی.حالا مسیر رگی و بیایم توضیح بدیم. بچه ها اون انشعابی که میخواد بیاد داخل کلیه چه داستانی داره سرخرگ آیورت یک انشعابی از خودش خارج میکنه بهش میگن سرخرگ کلیه، بعد از این سرخرگ کلیه جدا شد این سرخرگ تبدیل میشه به سرخرگ های بین هرمی. بعد از اون چه اتفاقی افتاده سرخرگ های کوچیکتر رو بوجود آورده همونی که داخل کتاب درسیتون داخل شکل نوشته انشعابی از سرخرگ بعد از اون چی شده رفته داخل نفرون، بعد از سرخرگ آوران که قطر بزرگتری داره نسبت به سرخرگ وابران یعنی از سرخرگ آوران میره درون گلومرول یا کلافک و بعد میشه سرخرگ وابران بعد میشه شبکه ی مویرگی دو لوله ای، بعد از اون سیاهرگ کوچک دوباره سیاهرگ بین هرمی انگار داره برمیگرده از کلیه خارج میشه و سیاهرگ کلیه همون که داخل شکل می بینید سه شعبه شده و بعد از اون هم بزرگ سیاهرگ زیرین این بزرگ سیاهرگ زیرین کجا میرفت؟ میرفت توی دهلیز راست ریخته میشد.بچه ها رنگ بخش قشری و رنگ بخش مرکزی رو نگاه کنید. همانطور که مشاهده می کنید باز هم در سطح کتاب درسی امسالتون بخش قشری و بخش مرکزی رنگ های متفاوتی دارند یعنی بخش قشری کم رنگ تر و بخش مرکزی رنگ بسیار پررنگ تری داره. دیگه اینکه ببینید یک هرمی از بخش مرکزی رو می بینید فلش کشیده براتون توی این فلش دقت کنید اون هرم رو نگاه کنید، هرم یک قاعده داره یک ر س داره ر س هرم سمت لگنچه است، قاعده ی هرم بسمت بخش قشریه بچه ها در این تصویر ما نفرون و لوله ی جمع کننده ی ادرار متصل به اون رو داریم که میخوایم درموردش توضیح بدیم. اولین فلش سرخرگ آوران رو نشون میده می بینیم خونی که وارد کپسول بومن شده و دومین فلش کلافک رو کشیده و داره کلافک رو نشون میده و سرخرگ وابران، شبکه ی دور لوله ای متوجه میشیم از این شکل که شبکه ی دور لوله ای قبل از اینکه بهش خونرسانی بشه خون دو شاخه شده یکی رفته به شبکه های دور لوله ای که پیش برد شبکه ی دور و نزدیک رو شامل میشه و یکی دیگه از اون اومده رفته به سمت هنله ی بالا رو بین هنله ی بالارو و پایین رو سیاهرگ تشکیل شده و از کلیه خارج شده اون شکل دیگه ی کتاب رو ببینید که باز اومده نفرون رو با لوله ی جمع کننده ی ادرار از هم جدا کرده و منظورش این بوده که به این داستان دقت زیادی داشته باشید هیچ موقع نفرون و لوله ی جمع کننده ی ادرار رو با هم یکی نگیرید اگر بهتون گفتند ابتدای نفرون چیه باید بگین کپسول بومن اگر بهتون گفتن انتهای نفرون چیه باید بگین لوله ی پیچ خورده دور در مورد لوله ی جمع کننده ی ادرار نباید صحبتی داشته باشید.کلیپ نحوه ی کار نفرون: با دیدن این کلیپ میتونید متوجه بشید که چه اتفاقاتی داخل کلیه میفته.بدن انسان رو می بینید، قسمتی از کلیه رو جدا کرد. بخش قشری و مدولا و بخش مرکزیش رو می بینید.داخل کپسول بومن چه اتفاقی میفته؟ داخل کپسول بومن شبکه ی مویرگی به اسم گلومرول یا کلافک وجود داره که اطرافش سلول های پادا یا پلوسیت قرار گرفتند که عمل ترواش از بین پاهای این پلوسیت ها اتفاق میفته و خارج میشه. سرخرگ آوران قطرش بزرگتر از وابرانه. حالا این قسمت باید تراوش اتفاق بیفته بریزه داخل نفرون مسیر خودش رو طی کنه این سلول هایی که دارید می بینید سلول های دارای میکروبیلی یا ریزپرز هستند که سلول های لوله ی پیچ خورده ی نزدیکند که باعث بازجذب بیشتر مواد میشن موادی که شاید مفید باشند با عبور از ریزپرزها دوباره جذب میشند جذب خون مشن از لوله ی هنله عبور میکنند مواد کم کم دارن میرن که ادرار رو تشکیل بدن می بینید که میرسن به لوله ی جمع کننده ی ادرار می بینید چندین نفرون یک دونه لوله ی جمع کننده ی ادرار داره یعنی چند نفرون به یک دونه لوله ی جمع کننده ی ادرار متصله. Waste یعنی ذرات غیرمفید و water هم که یعنی آب. میره تا بقیه ی مسیر رو طی کنه تا ادرار رو تشکیل بده یعنی میره داخل لگنچه و میزنای و مثانه که ادرار رو بوجود میاره نفرون و نکات مربوط به آنقطر سرخرگ آوران بیشتر از وابران است.خونرسانی به شبکه پیچ خورده ی دور و نزدیک با هم اتفاق میفته دقیقا از جایی که دو شعبه میشه این سرخرگ اون شعبه ای که میره وارد شبکه ی پیچ خورده ی دور و نزدیک می بینید با همدیگه است باز دوباره پیچ میخوره برمیگرده به اون رگی که داره میره به هنله ی بالارو.لوله ی هنله ی بالارو با مویرگ سرخرگی ارتباط داره و هنله ی پایین رو با مویرگ سیاهرگی. هنله ی بالارو اطرافش مویرگ سرخرگیه هنله ی پایین رو اطرافش مویرگ سیاهرگیه. جهت فلش ها رو ببینید، این میخواد بگه جهت حرکت مواد در هنله با جهت حرکت شبکیه ی مویرگی اطراف اون کاملا متفاوته همینجوری هم هستش ببینید اون سیاهرگ داره میره بالا اون هنله میاد پایین این قسمت دیگه که هنله داره میره بالا اون سرخرگ داره میاد پایین.جهت حرکت مورد در هنله با جهت حرکت شبکه مویرگی اطراف آن کاملا مخالف هم است. هنله ی پایین رو با لوله ی جمع کننده ی ادرار هم جهت اند.جهت جریان ادرار و جهت جریان لوله جمع کننده. www . aloomoalem . com نفرون درکلیه چه وظیفه‌ای دارد؟حتما بخوانیدسوال: ابتدا و انتهای نفرون کجاست؟ ابتدا کپسول بومن و انتهای آن پیچ خورده دور است.سوال: هنله کجاش قطوره؟ قسمت بالاییش قطوره، در صعودی قطور بلندتر هم هست.تعداد لوله پیچ خورده دور و نزدیک در کلیه بیشتر از تعداد لوله جمع کننده هست. مثلا در هر نفورن دو عدد لوله پیچ خورده دور و نزدیک داریم و یک جمع کننده.ویژگی های سرخرگ وابراناین شکلی که می بینید شکل کپسول بومن و کلافک درونشه می بینید سرخرگ وابران قطرش کمتره، سرخرگ آوران قطرش بیشتره.نکته: به سرخرگ وابران بیشتر یاخته های خونه میرسه یعنی گلوکز و اوره و اوریک اسید نداره. سرخرگ وابران به علت اینکه قبل از اون عمل تراوش اتفاق افتاده اکثر گلوکز و اوره و اوریک اسید و موادی که داشته رفتن بیرون. آقا چیا موندن؟ سلول های خونی، گلبول قرمز به همین علته که غلظت سرخرگ وابران خیلی بیشتره خون بهرش بالاست غلیظتره، اگر سرخرگ وابران تنگ بشه چه اتفاقی میفته؟ تراوش بیشتر اتفاق میفته و ادرار بیشتری اتفاق میفته، وابران رگیه که قبل و بعدش مویرگه یعنی سرخرگ وابران قبلش مویرگ کلافکه بعدش مویرگ دور لوله ایه.بیشترین خون بهر رو داره خونش غلیظه ولی کمترین نسبت گلوکز رو داره. چون بیشترین موادش تراوش کردند حالا بعدا باز جذب میشن.این جایی که ما داشتیم سرخرگی که دو تا سرش مویرگه میدونین کجا رو میگم سرخرگ پشتی ماهی یه مویرگ آبششی یک مویرگ عمومی بدن سرخرگ پشتی هم جزو سرخرگیه که دو طرفش مویرگه.سیاهرگی هم که دو تا سرش مویرگ داره سیاهرگ بابه. پس ما سه تا این حالتی داشتیم کلیه بود که وابران قبل و بعدش مویرگ بود بعد در سرخرگ پشتی ماهی بود و الان هم که دارید مشاهده می کنید در کبد که ابتدا و انتهاش مویرگه نکاتی در مورد شبکه اول مویرگی (کلافک)خون ورودی شبکه اول مویرگی همیشه روشنهسرخرگی که خون میده قطورتر از اونیه که می گیره سرخرگ آوران قطرش بیشتره وابران قطر کمتری دارهفقط از این خون خارج میشه یعنی ما باز جذب نداریم تو شبکه اول مویرگیدو سرش سرخرگه. سرخرگ آوران سرخرگ وابرانفشار تراوش توش بالاستبا پدوسیت ها احاطه شده است، سلول های پایداری که اطراف شبکه ی اول مویرگی رو گرفتند و از بین پاهای اونها یعنی از بین زواید آنها تراوش اتفاق میفته.چرا پدوسیت وجود داره چرا اصلا داخل اطراف شبکه اول مویرگی وجود داره؟ بخاطر اینکه بتونه تراوش رو کنترل کنه، از همه جا تراوش اتفاق نیفته از جاهای مشخصی این ماجرا پیش بیاد و یادتون باشه پدوسیت در کپسول بومن سطح داخلی مویرگ رو گرفته و سطح خارجی کپسول بومن از سلول های سنگفرشی یک لایه تشکیل شده.نکته ی آخر، مویرگ، سرخرگ، مویرگ رو ما فقط در اینجا مشاهده می کنیم که در سرخرگ وابران قبلش کلافک و بعدش مویرگ ها دولوله ایه.میخوایم مواد دفعی نیتروژن دار و میزان کربن دی اکسید رو در کلیه، اکثر ندام ها و شش با هم مقایسه کنیم.اول در مورد سرخرگ بیایم صحبت کنیم توی کلیه مواد دفعی نیتروژن دارش خیلی زیاده ولی میزان کربن دی اکسیدش کمه.سیاهرگ چی مواد دفعی نیتروژن دارش کم میزان کربن دی اکسیدش زیاد.در اکثر اندام ها سرخرگشون مواد دفعی نیتروژن دارش کمه و کربن دی اکسیدشون هم کمه.در سیاهرگ این اتفاق برعکسه.اما در شش ما کار نداریم به مواد دفعی نیتروژن دارش میدونیم که در سرخرگ میزان کربن دی اکسیدش زیاده و در سیاهرگ میزان کربن دی اکسیدش کمه. این قسمت فوق العاده نکته برانگیز و مهمه
دنیای ژن‌ها EP05 ناشناخته‌ها و دست نیافتنی‌ها همیشه جذاب ترن اینکه به جز کهکشان راه شیری چند تا کهکشان به چه اندازه وجود داره،اینکه دنیا چقدر بزرگه که تصور اینهمه بزرگی بعضی وقتا مارو میترسونه برعکسشم هست اینکه داخل کوچکترین اجزای تشکیل دهنده‌ی بدن هر موجود زنده یا حتی غیر زنده چه خبره؟! در قسمت پنجم ژن کست قراره یه سوال مهم رو بررسی کنیم سوالی که جواب دادن بهش خیلی ساده نیست تا جاییکه که از زمان ارسطو ،بقراط و میتونم بگم تا همین الان که دارین این متن رو میخونین جواب قطعی بهش داده نشده.یه سوال با یه ادبیات خیلی ساده در دنیای ژن‌ها چه خبره؟ بازار بحث وراثت از زمان انسان‌های نخستین هم داغ بوده اینو نقاشی‌های تو غارها ثابت میکنه اما اینکه چه کارهایی برای کشف دنیای رمز آلود ژن‌ها و علم ژنتیک انجام شده بیش‌تر برامون مهمه!جرقه‌های اول این اکتشاف توسط یه کشیش اتریشی به اسم گریگور مندل زده شد اما قبل از مندل چندین دانشمند هم تو این راستا تلاش هایی کردن که یا مورد آزمایششون غلط بود یا روش هاشون که نتونسته بودن به نتیجه برسن.ارزش کشف مندل هم بعد از مرگش مشخص شد و در انقلاب‌های علمی قرن 18 و 19 میلادی بود که نگاه دانشمندا به مقوله‌ی ژنتیک و ساختار ماده‌ی وراثتی بشر و موجودات عوض شد ژنتیک انقدر جذابیت پیدا کرد که فیزیک دان‌ها شیمی دان‌ها و حتی جانور شناسی مثل جیمز واتسون 23 ساله رو هم مجذوب خودش کرد.کسایی که یه سری مطالعه در زمینه‌ی زیست شناسی داشته باشن با شنیدن کلمه ژنتیک و DNA یاد یه سری اسم میفتن:مندل،روزالیند فرانکلین، جیمز واتسون فرانسیس کریک و خیلیای دیگه.اما فک کنم تاریخچه تا اینجا بسه میخوام شما رو به یه سفر شیرین ،دور ،اما خیلی نزدیک ببرم سفری به درون سلول و به دنیای شگفت انگیز ژن‌ها ..(برای همسفر شدن با ژن کست در این اپیزود ادامه‌ی مطلب رو می‌تونین از انواع اپلیکیشن‌های پادگیر بشنوین)
متافیزیک چیست؟ مابعدالطبیعه یا متافیزیک یا متاگیتیک شاخه‌ای از فلسفه است که به پژوهش درباره چیستی و کنه وجود، زندگی و جهان به عنوان یک کل می‌پردازد.[ 1 ] متافیزیک را ریشه فلسفه می‌دانند بدین معنا که فیلسوفان نخستین عمدتا به این حوزه از فلسفه می‌پرداخته‌اند. در فلسفه معاصر، به مباحث مابعدالطبیعی با شکاکیت بسیار نگریسته‌اند.[ 2 ]*در اصل عالم هستی شامل 1 - عالم فیزیک (عالم ماده یا بعبارتی کثیف) که مصادیق آن در حوزه علوم تجربی از جمله فیزیک کلاسیک و مکانیک کوانتومی مورد بحث قرار میگیرد 2 - عالم متافیزیک (عالم پاک از ماده و آثار ماده) که مصادیق آن میتواند شامل مفاهیم ذهنی و انتزاعی باشدجادو و جادوگری بخش مهمی از متافیزیک استمسایل کهن مابعد الطبیعه و مسایل مدرن ما بعد الطبیعهمسایلی را که در این شاخه فلسفه مطرح اند، می‌توان به سه دسته اصلی تقسیم کرد:مسایلی که در باب چیستی خدا و هستی هستند همچون هستی‌شناسی، وجود خدا و عدم وجود خدامسایلی که در باب چیستی انسان هستند همچون جبر و اختیارمسایلی که در باب چیستی جهان هستند همچون ثبات و تغییر، و ذهن و ماده[ 3 ]مسایل مدرن ما بعد الطبیعه در التزام دانش جهان اطلاعات و سایبری و داده‌ها و مکانیزم سخت‌افزاری ونرم‌افزاری ماشین‌های مربوطه (کامپیوترها) و برنامه‌های کنترل این ماشینها مطرح می‌شود ومعین می‌کند که کلیه نرم‌افزارها و اطلاعات (داده‌ها) جنس فیزیکی ندارند وماهیت متافیزیکی دارند جنس داده‌ها و اطلاعات غیر فیزیکی می‌باشد. همانند انسان که دوبعد فیزیکی و متافیزیکی دارد. این سیستم‌ها نیز با دارا بودن دو بخش سخت‌افزاری و نرم‌افزاری یعنی دو بخش (فیزیکی و متافیزکی می‌باشند)عوامل متافیزیکی (بعنوان نرم‌افزار) می‌توانند در عالم فیزیکی و مادی آثارشان ظاهر شود و آن از طریق سخت‌افزار مادی امکان می‌یابد در واقع متافیزیک با پوشیدن لباس فیزیکی (قالب) می‌تواند در عالم فیزیکی ظاهر شود اما قابل روییت نیست فقط آثارش قابل درک می‌باشد. حتی اتم‌ها در بطن خود تخت قوانین متافیزیکی و الگوریتم خاص خود برای پایداری می‌باشند. متافیزیک بعنوان مغز ماده و ماده نقش پوست را بازی می‌کند و از آن بعنوان (شعور کیهانی) و در قرآن از آن بعنوان (عالم امر) یاد شده‌استاعتبار مابعد الطبیعهیکی از نکات مهمی که بعضا مورد غفلت قرار می‌گیرد، مسیله اعتبار مابعدالطبیعه است یعنی بود و نبودش محل بحث و گفتگوی فیلسوفان است.[ 4 ] بر این اساس می‌توان فیلسوفان را به دو دسته مابعدالطبیعی مثبت و مابعدالطبیعی انتقادی تقسیم کرد.[ 5 ]حقیقت عالم هستیعوالم سه‌گانهدنیای مادی (فیزیکی) عالم کثیف.دنیای نور و امواج (تشعشعات)، (اولترافیزیک) عالم خفیف آثار مادی.دنیای غیر مادی (متافیزیک) یا همان شعور کیهانی عالم (امر) عالم پاک از ماده.وجود (جهان هستی) از ترکیب این عوالم سه‌گانه پدیدار گشته‌است. در واقع بخش متافیزیکی عالم هستی هم نقش پوست و هم نقش مغز جهان مادی و آثار آنرا را بازی می‌کند که از آن بعنوان شعور کیهانی و عالم امر یاد کردیم وآن هم محیط بر جهان ماده است و هم محاط.عالم مادی (جهان فیزیکی) اگر بعنوان یک اسفج تصور شود و جهان متافیزیکی بعنوان دریای (نامحسوس) درون مایه و برون مایه این اسفنج از جنس این دریاست.قدما با فرضیه (فضای اتری) از آن (دریا) صحبت کرده‌اند که بعدها این نظریه اعتبار خود را از دست داده‌استحال اگراین اسفنج را بدن تصور کنیم (سخت‌افزار) و جهان متافیزیکی روح این بدن (نرم‌افزار) آن می‌باشد. و نتیجه آن هستی (وجود) می‌شود.با مثالی دیگر (هستی ژلاتینی) این ترکیب هستی را مطرح می‌کنیم که در آن جهان مادی پودر جامد ژلاتین و جهان متافیزیکی همانند آب در این ترکیب است که توده‌ای ژلاتینی را ایجاد می‌کند.آب (جهان متافیزیک) در این ترکیب درون مایه و برون مایه می‌باشد. به‌طوری که مولکول‌های آب در سراسر آن پراکنده و موجود است و (ژلاتین هستی) را ایجاد می‌کند.صور مختلف وجود (موجودات) (خلق) تحت مدیریت عالم (امر) همان شعور کیهانی و با مصالح مادی جهان فیزیکی پا به عرصه ظهور می‌نهند (لبس جدید) و بر حسب اقتضای وجودشان ماهیت پیدا می‌کنند. بنابر این خلقت از عدم نیست از (وجود) است فقط ماهیت است که در اثنای خلق شدن ظهور پیدا می‌کند که همان کیفیت خلق بر حسب اقتضای ذاتی مخلوق است.است.مابعدالطبیعه مثبت، نظام‌های مابعدالطبیعیویرایشاز دیرباز، فیلسوفان مابعدالطبیعی مثبت کوشیده‌اند با طرح نظام‌هایی مابعدالطبیعی، به ترسیم تصویری ذهنی کلی از جهان بپردازند.[ 6 ]مابعدالطبیعه انتقادیویرایشباید گفت متافیزیک یا مابعدالطبیعه برای استناد دو چیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. در معنای نخست، متافیزیک به طبیعت بنیادین واقعیت و متعاقبا اصول بنیادینی که می‌توانند پایه‌ای برای طبیعت آن واقعیت به‌شمار آیند، می‌پردازد. دومین مفهوم متافیزیک، معنایی است که ایمانویل کانت برای آن قایل است که عبارت است از اکتشاف آن چیزی که شرایط ضروری برای برخورداری ما از هر گونه تجربه در حالت کلی را فراهم می‌آورد.[ 7 ] در فلسفه معاصر، خصوصا پس از فلسفه انتقادی ایمانویل کانت، به مباحث مابعدالطبیعی با شکاکیت بسیار نگریسته‌اند.[ 5 ] فیلسوفان مابعدالطبیعه انتقادی، به مرز محدودیت‌های تفکر مابعدالطبیعی توجه می‌کنند.[ 8 ] می‌توان یکی از مشهورترین استدلال‌هایی را که گزاره‌های مابعدالطبیعی را بی معنا می‌داند، این گونه خلاصه کرد که تنها گزاره‌های تجربی و گزاره‌های تحلیلی معنا دارند اما گزاره‌های مابعدالطبیعی نه تجربی هستند، نه تحلیلی، پس بی معنایند. گزاره‌های تجربی، گزاره‌هایی هستند که با مشاهده و آزمایش قابل ابطال باشند و گزاره‌های تحلیلی، گزاره‌هایی هستند که نقیضشان با خودشان متناقض باشد.[ 4 ]فیلسوفان و دانشمندان مشهور منتقد متافیزیکویرایشاز فیلسوفان انگلیسی: دیوید هیوم، برتراند راسل، جان استوارت میل، جرج اسمیت، جرج ادوارد مور، پل دیراک، استیون هاوکینگ، فرانسیس کریک، جولیان هاکسلیاز فیلسوفان آلمان: کارل مارکس، فردریش انگلس، لودویگ فویرباخ ،ایمانویل کانت ،آلبرت اینشتین ،آرتور شوپنهاویر، مارتین هایدگر، زیگموند فروید، فریدریش نیچه، ارنست مایراز فیلسوفان فرانسوی:ژان ژاک روسو، ژان پل سارتر، امیل دورکیم، آگوست کنت، میشل فوکو، پیر سیمون لاپلاساز فیلسوفان سایر ملل:نوآم چامسکی، ادموند هوسرل، لودویگ ویتگنشتاین، ویلیام جیمز، توماس کوهن، ماری کوری ،انریکو فرمی، میخاییل باکونین، جان سرل ،ولادیمیر لنین، ایوان پاولف، ریچارد فاینمن، جیمز واتسونتمام شد این مقاله و حکایت همچنان باقیست!؟منبع ویکی پدیا
فیزیک نوین : اشتباه در نظریه جهان‌های موازی? جهان‌های موازیچکیدهدر این مقاله گفته نخواهد شد که نظریه جهان‌های موازی اشتباه است، زیرا هنوز مدرک علمی برای اون اثبات اون هم اورده نشده، ولی گفته خواهد شد یکی از جنبه‌های این نظریه به احتمال بسیار اشتباه و احتمال دارد دیگری درست باشد، همچنین در این مقاله به مفهوم بعضی نظریه‌ها مثل مهبانگ(بیگ بنگ) نیز پرداخته می‌شود.مقدمهنظریه "جهان‌های موازی" به صورتی نیست که بشتر مردم فکر می‌کنند، بیشتر مردم می‌کرنند نظریه جهان‌های موازی به این شکل است که اگر اینجا می‌رویم به کلاس هنر در جهان موازی دیگری این کار رو نمی‌کنیمنظریه جهان‌های موازی به صورتی که شما در دنیای دیگر به شکلی دیگر وجود داشته باشید نظریه لذت بخشی است و باعث امید واری هر کسی میشه :نظریه اشتباه جهان‌های موازی بیاین به بیگ بنگ و بوجود امدن هر جهان، نگاهی بییندازیم.مهبانگ یا انفجار بزرگ فرضیه‌ای نسبتا اثبات شده است که به چگونگی بوجود امدم همه چیز از جمله ماده و پادماده، زمان و فضا اشاره داره، تخمین‌های زده شده در جهان ما حاکی از ان است که انفجار بزرگ حدود 13 ٫ 7 میلیارد سال پیش در توپ اتشین بی اندازه متراکم (قطری در اندازه صفر حدی ) دارد، در لحظه شروع این جهان بی اندازه متراکم و چگال بوده ، سپس شروع به انبساط و سرد شده کرده ، اکنون نیز در حال سرد شدن است.پیش از مهبانگپیش از مهبانگ قابل تصور نیست، زیرا زمان همراه و فضا و فضا با بیگ بنگ اغاز شده پس زمان نیز با بیگ بنگ اغاز شده.تکینیدگی(تکینگی) چنانچه بر طبق قوانین کشف شده توسط دانشمندان در مورد فیزیک امروزی، اگر انسباط و بزرگ شدن جهان رو برعکس کنیم، سر انجام به نقطه‌ای خواهیم رسید که که این قوانین فیزیک کلاسیک(امروزه فیزیک را به دو جنبه فیزیک کلاسیک و فیزیک نوین تقسیم می‌کنند)از کار می‌افتند و و کاربردشان را از دست می‌دهند (تابع دستگاه مختصات). به این نقطه حالت تکینگی یا هایپر سفید گفته می‌شود، که دانشمندان گمان می‌کنند که جهان ما از همین نقطه شکل گرفته است. فضا زمان در حالت عادی فضا زمان در حالت اشفته به تصویر بالا دقت کنید، در تصویر سمت راست فضا زمان(به حالت تصور شده) عادی و غیر اشفته است، ولی در حالت سمت چپ فضا زمان اشفته است و هر کدام از قلعه هایی که مشاهده می‌کنید احتما این رو دارد که تبدیل به یک بیگ بنگ شود،حال چقدر احتما دارد یک بیگ بنگ اتفاق بیقتد؟نظریه مهبانگ چقدر دیگر احتمال دارد که در ان جهان، پادماده از ماده بیشتر نباشد یا حتی مساوی؟ حتی اگر پادماده هم کمتر باشد چقدر احتمل دارد که در آن جهان همه چیز صد درصد شبیه شما باشد، حتی یک فرق بسیار ناچیر ممکن است که شما بوجود نیاید یا حتی حیات در این جهان موازی بوجود نیاید، منظور اصلی و جدید جهان‌های موازی بر این دلالت دارد که احتمال اینکه جهان موازی دقیقا شبیه ما باشد خیلی کمه ولی احتمال دارد یک جهان موازی بوجود بیاید . . . . . . . . نوشته‌های دیگر ما را هم بخوانید . . . . . . ...
گزارش 6839 ام از تیم تحقیقاتی زمین به کنفدراسیون راه شیری گزارش 6839 ام:جدیدن فهمیدم اینجا همه میدونن کنکور بده. ولی کسی کاری براش نمیکنه.شصت و یک درون مغزم تا الان یک میلیون تا مگا سوپر ترانزیستور پن اتمیک بایدگریدیبل سی و هفت زیریچ سوزونده بابت این موضوع. تقریبا دو برابر تعداد خیارشور هایی که خوردم.جدیدن فهمیدم یه تعدادی مریضی هستن که اصن از اول رو یه کنکوری کشف شده. مثلا من خودم به یکیش مبتلا شدم.میدونم کنکور دارممیدونم باید اینبار موفق شممیدونم بیکار بودن و خوابیدن لذت ندارهمیدونم تهش چی میشه چون یبار دیدمولی هنوزم دارم درس نمیخونم.به پیوست چند نمونه "بیوپسی با سوزن" از سلول‌های مغزی مرتبط با ترس، شعور، آینده نگری جهت بررسی بیماری بدن زمینی من ارسال میگردد.بیماری دیگر: درسایی که نخونده بودم جز بیست درصد حذف شده بودن، ولی من ناراحت شدم که حذف شدن.واقعیتش نمیدونم این به کدوم قسمت از سلول‌های مغزی مرتبطه، فعلا همون شعور رو بررسی کنید.همچنان در تلاشم تا قابلیت‌های این مغز ناتوان رو کشف کنم، و وادارش کنم درس بخونه. به پیوست بخشی از سلول‌های سوخته‌ی مغزی در اثر مقاومت به خواب حین درس، جهت بررسی ارسال میگردد.تماس فرت
باتری آلکالاین چیست ؟ باتری آلکالاین چیست ؟باتری‌های قلیایی (یا باتریهای آلکالاین) نوعی از باتریها هستند که به‌طور عمده با واکنش میان روی و دی‌اکسید منگنز عمل می‌کنند. نوع دیگر آن باتری قابل شارژ قلیایی است که امکان استفاده مجدد از آن‌ها وجود دارد. باتریهای آلکالاین چهار (تا شش) برابر، ظرفیت بیشتری نسبت به باتری‌های معمولی دارند. همچنین به جریان دهی بالا و امکان دشارژ مستمر باتری آلکالاین نیز می‌توان اشاره کرد. با وجود اینکه قیمت باتری آلکالاین تا حدودی بیشتر از باتری معمولی است ولی با توجه به زمان سرویس دهی بیشتر، باتری آلکالاین در واحد زمان از هزینه کمتری برخوردار است.باتری پخش ، از بزرگترین پخش کنندگان باتری عمده می‌باشدمزایای باتری‌های قلیایی نسبت به باتری‌های لکلانشهشدت و قدرت تخلیه بالاترمقاومت داخلی کمتر و ثابت ترهزینه تخلیه در ساعت اقتصادی ترزمان نگهداری بهتر و بیشترمقاومت بیشتر در برابر تخلیه مداوم و شیب مناسب تخلیهطول عمر بیشترتاریخچهباتری آلکالاین توسط مهندس کانادایی لوییس آوری در سال‌های 1950 و زمانی که برای شرکت اوریدی باتری کار می‌کرد اختراع شد. در 9 اکتبر 1957 لوییس اوری٬کارل کردش پی. ای مارسال حق اختراع باتری‌های آلکالاین را در ایالات متحده آمریکا به ثبت رساندند.خواندن این مقاله و مقالات دیگر در سایت باتری پخش.منبع: ویکی پدیا
آیا علم می‌تواند واقعا تجربی باشد ؟ بسیاری از دانشمندان علوم تجربی معتقد هستند که تمام علوم باید از زیر نظر ذره بین آزمایشگاه دانشمندان بگذرد اما آیا واقعا توانایی و علم کافی برای سنجش همه مواردی که در جهان هستی وجود دارد را دارند ؟در طول هزاران سال ثابت شده که واقعا دانشمندان سعی و تلاش می‌کنند که بتوانند به حقیقت جهان هستی پی ببرند و بارها نظریه و فرضیه هایی هم ارایه داده‌اند اما تا به امروز در بسیاری از موارد این فرضیه‌ها و نظریه‌ها و حتی قوانین نقض شده است جهان امروز سرعتی گرفته است که در طول هزاران سال گذشته سابقه نداشته است میزان تولید علم و میزان محتوایی که هر روز تولید و عرضه می‌شود آنقدر زیاد شده است که حقیقتا هیچ دانشمندی نمی‌تواند ادعا نماید که می‌تواند همه موارد حتی در یک زمینه علمی را مطالعه نماید چه برسد که بخواهد همه را آزمایش نموده و میزان درستی و اشتباه نظرات را ارایه نماید تعداد علوم رو به گسترش است و هر علم هم به شاخه‌های بسیاری تقسیم شده است و متاسفانه دانشمندان جهان توانایی اشراف روی علوم متعدد و مرتبط با هم را ندارند و باز هم با تاسف بیشتر در زمینه علم و پیشرفت علمی رقابت بیشتر از همکاری است انسان وجودی چند بعدی دارد از جسم و ذهن و روان و روح و نیازهای متعدد دارد و جهان جسمانی حیوانات بسیار دقیق است اما شناخت و درک ما از این جهان بسیار ناچیز و متاسفانه ادعای برخی دانشمندان بسیار زیاد در این مقال بحث وجود خدا را ندارم اما اینکه برخی دانشمندان با ضعف علم خود منکر وجود خداوند می‌شوند بسیار مضحک است جهان علم شاید در دو بخش بسیار ناشناخته مانده است یکی در زمینه میزان وسعت و بزرگی جهان است که با توجه به عدم توانایی این موجود ناتوان واقعا ادعای شناخت ابعاد جهان هستی بسیار عجیب است و البته دانشمندان هم خوشبختانه تا به امروز ادعایی قطعی در باره شروع و پایان و نحوه ارتباط جهان هستی نداشته‌اند و تصور نمی‌کنم تا صدها سال دیگر هم داشته باشند و در زمینه کوچک‌ترین جزء جهان هستی هم دانشمندان فعلا توانایی بیان و درک حقیقت را ندارند چون هر چه درات را می‌شکافند به مواردی می‌رسند که برایشان غیر قابل درک است فیزیک کوانتوم فیزیک سنتی را زیر سیوال برد و روانشناسی نوین روانشناسی قدیم را منسوخ کرد اما به کجا می‌خواهیم برسیم ؟شاید بخواهیم بگوییم که نسبت به نظرات و نظریه‌ها و فرضیه‌ها سریع رد یا قبول نکنیم علم بسیار مقبول است ولی نیازمند رشد و درک بیشتر است و مردم جهان باید قبول نمایند که علم هم نیازمند حمایت است چرا که هنوز دایره خرافات و تقالید در جهان بسیار گسترده است و این وظیفه علم است که اول در زمینه هایی که خرافات مردم را به جهل فرو برده است تجقیق و بررسی نماید و از سوی دیگر دانشمندان جهان هم که نسبت به علوم معنوی اشرافی ندارند سعی در یادگیری داشته باشند تا رد موارد معنوی و اخلاقی جهان امروز نیازمند علم اخلاقی و معنوی است ( البته این که نظر شخصی نگارنده است ) و تا جهان در مسیر درک روابط ضروریه منبعث از حقایق اشیاء قدم برندارد مشکلات جهان حل نخواهد شد هوشنگ فناییان
دانشمندان اعلام کردند که سفر در زمان امکان‌پذیر است! شکل 1 : فیزیک منتشر‌شده در: popularmechanics به تاریخ 4 مارس 2021 لینک منبع: Scientists Announce a Physical Warp Drive Is Now Possible .در یک مقاله شگفت‌انگیز جدید، دانشمندان می‌گویند که آن‌ها یک مدل فیزیکی را برای یک حرکت سریع طراحی کرده‌اند، که در مواجهه با آنچه که ما مدت‌ها در مورد مفهوم دیوانه‌وار سفر با سرعت جنگی فکر می‌کردیم، پرواز می‌کند: که به نیروهای عجیب و غریب و منفی نیاز دارد.برای درک بهتر اینکه این موفقیت به چه معناست، شما به یک دوره برخورد سریع در مورد ایده دور از دسترس سفر در فضای موازی نیاز دارید. عبارت محاوره‌ای "پرش زمانی" از داستان‌های علمی‌تخیلی به دست می‌آید که معروف‌ترین آن‌ها Star Trek است. پرش زمانی سریع‌تر از نور فدراسیون با برخورد ماده و ضد‌ماده کار می‌کند و انرژی انفجاری را به نیروی محرکه تبدیل می‌کند. استار ترک پیشنهاد می‌کند که این قدرت فوق‌العاده به تنهایی کشتی را در سرعت‌های سریع‌تر از نور هل می‌دهد.دانشمندان در حال مطالعه و نظریه‌پردازی در مورد سفر فضایی سریع‌تر از نور برای دهه‌ها هستند. یک دلیل اصلی برای علاقه ما عمل‌گرایی محض است: بدون پرش زمانی، احتمالا ما هرگز آن را به یک سیستم ستاره‌ای همسایه تبدیل نمی‌کنیم. نزدیک‌ترین زمان به چنین سفری هنوز چهار سال با سرعت نور طول می‌کشد.ممکن است مطالعه مقاله شگفتی در فیزیک جامدات: اثر مغناطیسی بدون میدان مغناطیسی! برای شما جالب باشد.درک کنونی ما از سرعت پرش، به سال 1994 بر می‌گردد، زمانی که یک فیزیک‌دان نظری که اکنون به نام میگل آلکوبیر شناخته می‌شود اولین بار چیزی را پیشنهاد کرد که ما از آن زمان به بعد آن را درایو آلکوبیر می‌نامیم.(آلکوبیر) با نظریه نسبیت عام (انیشتین) مطابقت دارد تا به سفرهای فوق محلی دست یابد. آلکوبیر در مقاله انتزاعی خود نوشت: "با گسترش صرفا محلی فضا - زمان در پشت سفینه فضایی و انقباض مخالف در مقابل آن، حرکت سریع‌تر از سرعت نور که توسط ناظران در خارج از منطقه آشفته دیده می‌شود، ممکن است."اساسا، یک ماشین Alcubier مقدار بسیار زیادی انرژی - احتمالا بیشتر از آنچه که در جهان موجود است - صرف خواهد کرد تا با آن قرارداد ببندد و فضا - زمان را در مقابل خود بچرخاند و یک حباب ایجاد کند. داخل آن حباب یک قاب مرجع داخلی خواهد بود که در آن سیاحان هیچ شتاب مناسبی احساس نمی‌کنند. قوانین فیزیک هنوز هم در داخل حباب اعمال می‌شود، اما کشتی در خارج از فضا متمرکز خواهد شد.این ممکن است کمک کند تا به حرکتی مانند "رومیزی و ظرف" کلاسیک فکر کنیم: سفینه فضایی بالای رومیزی فضا - زمان قرار گرفته است، این حرکت پارچه را به اطراف خود می‌کشد، و کشتی در مکان جدیدی نسبت به پارچه قرار می‌گیرد. الکوبیر فضا - زمان را توصیف می‌کند که در یک طرف کشتی در حال گسترش است و در طرف دیگر به لطف آن مقدار زیاد انرژی و مقدار مورد نیاز مواد خارجی - در این مورد، انرژی منفی.با این حال، برخی دانشمندان از این حرکت آلکوبیا انتقاد کرده‌اند، زیرا این حرکت به جرم و انرژی منفی بسیار زیادی برای انسان نیاز دارد تا بتواند به طور جدی یک سیستم نیروی محرکه مبتنی بر حرکت سریع بسازد. ناسا در تلاش برای ساخت پرش زمانی فیزیکی از طریق آزمایشگاه‌های ایگلورکز در بیشتر دهه گذشته بوده است، اما هنوز گام‌های مهمی برنداشته است.این ما را به مطالعه جدید می‌رساند، که دانشمندان در آزمایشگاه پیشرانش پیشرفته ( APL ) در فیزیک کاربردی که در مجله بررسی دقیق جاذبه کلاسیک و کوانتوم منتشر شده است. در این گزارش، تیم APL از اولین مدل جهان برای پرش زمانی فیزیکی پرده‌برداری می‌کند - مدلی که به انرژی منفی نیاز ندارد.این مطالعه به طور قابل درکی غنی است، اما اینجا روح مدل است: که در آن پارادایم موجود از انرژی منفی استفاده می‌کند - ماده خارجی که وجود ندارد و نمی‌تواند در درک فعلی ما از جهان تولید شود - این مفهوم جدید از حباب‌های شناور فضا - زمان به جای کشتی‌های شناور در فضا - زمان استفاده می‌کند.مدل فیزیکی تقریبا از هیچ یک از انرژی‌های منفی استفاده نمی‌کند و بر روی این ایده سرمایه‌گذاری می‌کند که حباب‌های فضا - زمانی می‌توانند تقریبا هر طور که دوست دارند رفتار کنند. و دانشمندان APL می‌گویند، این حتی تنها راه دیگری نیست که سرعت می‌تواند کار کند. ایجاد مدلی که حداقل از نظر فیزیکی قابل‌درک باشد یک گام بزرگ است.به علاوه، خود آلکوبیر از مدل جدید حمایت کرده است، که مانند این است که آلبرت انیشتین را به کلاس فیزیک مقدماتی خود دعوت کنید. البته، یک هشدار عظیم در اینجا وجود دارد: مفهوم در این مقاله هنوز در حوزه احتمالات "آینده دور" قرار دارد، که از ایده‌هایی تشکیل شده است که دانشمندان هنوز نمی‌دانند چگونه به هر شکلی آن را بسازند.دانشمندان APL می‌نویسند: "در‌حالی‌که الزامات جرم مورد نیاز برای چنین تغییراتی هنوز هم در حال حاضر بسیار زیاد است، کار ما روشی را برای ساخت چنین چیزهایی بر اساس قوانین کاملا درک شده فیزیک پیشنهاد می‌کند."اما در‌حالی‌که یک حرکت فیزیکی ممکن است امروز، فردا، یا حتی یک قرن دیگر به واقعیت تبدیل نشود - بیایید امیدوار باشیم که چندان طولانی نباشد - با این مدل جدید هیجان‌انگیز، سفر سرعت در زمان در حال حاضر نسبت به آنچه قبلا تصور می‌کردیم، در یک بازه زمانی بسیار کوتاه‌تر بسیار محتمل‌تر است.این متن با استفاده از ربات مترجم مقاله علمی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.
معرفی کاریار علمی پنجمین کنفرانس یواکس شیراز امسال پنجمین کنفرانس تجربه کاربر شیراز ( UX SHIRAZ ) 08 تا 10 بهمن 1399 بصورت آنلاین برگزار خواهد شد. بر اساس سیاست‌هایی که در ادامه جزییات اونها رو توضیح می‌دم نقش "کاریار علمی" به تیم علمی کنفرانس اضافه شده.من به عنوان کارگردان علمی این کنفرانس، قبلا فرایند علمی اون رو توضیح دادم. که اگه مطالعه نکردید پیشنهاد می‌کنم مطالعه کنید.نقش کاریار علمی کنفرانس یواکس شیرازکاریار علمی فردیه که صلاحیت و شایستگی‌های لازم برای انتخاب شدن به عنوان کارگردان علمی کنفرانس رو داراست. در واقع این فرد یکی از گزینه‌های مطرح برای انتخاب شدن به عنوان کارگردان علمی کنفرانس بعدیه. اما از اونجا که فرایند علمی کنفرانس رو تجربه نکرده، یکسال در کنار کارگردان علمی قرار می‌گیره تا با ظرایف فرایند در عمل آشنا بشه.غیر از نکته قبلی، تشخیص بر این بوده که وجود یک فرد دیگه در کنار کارگردان علمی، هم به پیشبرد سریع‌تر کارها کمک می‌کنه و هم با اضافه شدن یک نگاه جدید، از یک‌سویه شدن ناخواسته تصمیم‌گیری‌ها پیشگیری می‌کنه (یا تعدیل می‌کنه). بهرحال کارگردان علمی هم مثل هر انسانی از خطاهای ذهنی مبرا نیست.کاریار علمی پنجمین کنفرانس کیه؟افتخار این رو دارم که حامد عبدی عزیز به عنوان کاریار علمی پنجمین کنفرانس تجربه کاربر شیراز همراهم باشه. دلایل این انتخاب اینهاست:تحصیلات و پشتوانه علمی متناسب داره.حداقل 5 سال تجربه کار در فضاهای آموزشی یا کسب‌و‌کاری مرتبط داره.به عنوان سخنران یکبار فرایند علمی رو تجربه کرده.به مشارکت در فرایند‌های باز و شفاف متعهده.شخصیتا دارای سوگیری‌های افراطی نیست.توانایی و مهارت ممتازی در تعاملات اجتماعی داره.کاریار علمی چه وظایف و مسیولیت‌هایی داره؟از اونجایی که نقش کاریار علمی در واقع برای انتخاب کارگردان علمی سال بعد تعریف شده، لذا طبیعتا صلاحیت ورود به همه وظایف و مسیولیت‌های کارگردان علمی رو داره. با اینحال وظایف اصلی کاریار علمی به این مسایل محدود شده:کمک به کارگردان علمی در ارزیابی اولیه طرح‌ها به عنوان یک نظر مکمل.حضور در جلسات و گفتگوهای تیم علمی برای اطلاع پیدا کردن از شیوه‌های تعاملی و ظرایف داوری.حضور در فرایند داوری برای درک روش و مکانیزم‌ها.کمک به کارگردان علمی برای طراحی محتوا بر اساس طرح‌های برگزیده.چرا اصلا کارگردان علمی بعدا عوض می‌شه؟یواکس‌شیراز یک تشکل مردم نهاده. یکی از سیاست‌های کلان اون جلوگیری از انحصار (در درون خودش) و طراحی مکانیزم‌هایی برای به حداقل رسوندن امکان انحصاره. این موضوع در همه مسایلی مثل حامیان مالی، فرصت‌های کاری، مشارکت در پروژه‌ها و . وجود داره و مسایل علمی هم از این قاعده مستثنی نیست.در اولین کنفرانس یواکس‌شیراز نقش کارگردان علمی وجود نداشت و همه مسایل توسط دبیر اجرایی مدیریت می‌شد. کنفرانس دوم نقش کارگردان علمی تعریف شد و مصطفی پورعلی عزیز مسیولیت رو پذیرفت. کنفرانس سوم و چهارم هم به عهده من بود.من این شانس رو داشتم تا امسال برای سومین دوره کارگردان علمی این کنفرانس باشم. اما به عنوان یکی از بانیان یواکس‌شیراز و در چهارچوب همون اصل عدم انحصار معتقدم نباید اینطور باشه. لذا قصد داشتم امسال کناره‌گیری کنم تا این مسیولیت به فرد دیگری واگذار بشه. در مشورت با دبیر اجرایی به این نتیجه رسیدیم که ممکنه خللی در روند اجرایی پیش بیاد چون طبیعتا فرد جدید مدتی طول می‌کشه تا با فرایند آشنا بشه. از این رو راهکار رو در تعریف نقش جدیدی در کنار کارگردان علمی دیدیم. نقش تعریف شد و واژه "کاریار" رو هم حسام‌الدین مطهری پیشنهاد کرد که بسیار هم برازنده بود.لذا به این ترتیب هم فرصت برای سایرین فراهم میشه، هم از اینکه یک نقش همیشه در اختیار یک فرد باشه جلوگیری می‌شه و هم کاریار علمی فرصت داره تا حداقل یکبار فرایند علمی رو تجربه کنه.
معجزه‌ی عدم قطعیت: جستاری در مورد رایانه‌های کوانتومی اشارهخبر کوتاه بود و حیرت‌انگیز! گوگل موفق شد اولین رایانه‌ی کوانتومی جهان را بسازد. در بخشی از مقاله‌ای که گوگل در تارنمای ناسا منتشر کرد و بعد از مدت کوتاهی حذف نمود، نوشته شده بود: این جهش عمده در سرعت پردازش تمام الگوریتم‌های قدیمی شناخته شده به درک ما از برتری کوانتومی در انجام محاسبات کمک می‌کند و منادی ظهور الگوی محاسباتی جدیدی در آینده است که قبلا پیش‌بینی شده بود. تا آنجا که دانش ما اجازه می‌دهد، این آزمایش نخستین مجموعه محاسبات رایانه‌ای است که تنها با استفاده از پردازنده‌ای کوانتومی انجام شده است. آزمایشی که پژوهشگران گوگل به آن اشاره دارند، شامل محسباتی فنی و بسیار پیچیده است. به نظر می‌رسد آنان تا رسیدن به حل مشکلات واقعی، هنوز چند سالی فاصله دارند اما مرحله‌ای اساسی از پروژه‌ی رسیدن به فناوری رایانه‌های کامل و چند منظوره‌ی کوانتومی در همین آزمایش طی شده است. در این یادداشت پرسش این است که واقعا رایانه‌ی کوانتومی چیست و چگونه کار می‌کند؟ سعی می‌کنیم تا جای ممکن با اشاره به جزییات، نظری به این ماشین پردازشگر جدید بیفکنیم. قبل از آن، اصول مکانیک کوانتوم و چند نقطه عطف در تاریخ آن را به صورت خلاصه مرور کنیم تا مقدمه‌ای برای توضیح بهتر رایانه‌های کوانتومی فراهم شود.ماکس پلانک و آزمایش تابش جسم سیاهآزمایش تابش از جسم سیاه و ناتوانی فیزیک کلاسیک در پیش‌بینی نحوه‌ی گستردگی تابش امواج الکترومغناطیس در طیف‌های مختلف از یک جسم سیاه، منشاء اصلی پیدایش نظریه‌ی کوانتوم بود که نخستین بار توسط ماکس پلانک بیان شد. در آزمایش جسم سیاه، دانشمندان به تجربه دریافته بودند که با افزایش دما، میزان تابش امواج الکترومغناطیس با این که در اکثر طیف‌های طول موج وجود دارد، در برخی از طول موج‌ها بیشتر است و همین امر باعث می‌شود هنگام افزایش دما، جسم به رنگ‌های متفاوتی درآید: نخست سیاه، بعد قرمز سپس نارنجی، آنگاه زرد و سرانجام سفید متمایل به آبی. هرچه دما بیشتر می‌شود گستردگی انرژی درون طیف نور به سمت طول موج‌های کوتاه‌تر حرکت می‌کند. طبق پیش‌بینی فیزیک کلاسیک، جسم سیاه هنگام گرم شدن باید در تمام فرکانس‌ها (از امواج رادیویی و فرو سرخ تا ماورای بنفش، اشعه‌ی اکس و گاما) از خود انرژی ساطع کند اما واقعیت اینگونه نیست. اگر انرژی به این ترتیب ساطع می‌شد، همه‌ی موجودات دچار سوختگی شدید می‌شدند و از بین می‌رفتند. وجود این مشکل در فرمول‌های فیزیک کلاسیک ماکس پلانک را بر آن داشت تا فرمول بهتری برای این پدیده بیابد. با بررسی این پدیده بود که پلانک و سایر دانشمندان نظیر نیلز بور متوجه شدند انرژی درون امواج الکترومغناطیس ممکن نیست شامل هر مقداری باشد بلکه کمیت انرژی که امواج حامل آن هستند محدود به مقادیر مشخصی است. به عنوان مثال امواج نور آبی می‌توانند حاوی انرژی‌ای معادل 3 الکترون ولت، 6 الکترون ولت، 9 الکترون ولت و ضرایب دیگری به همین صورت از انرژی باشد اما ممکن نیست حامل 1 ، 2 یا 4 الکترون ولت انرژی باشد. پلانک با توسعه‌ی فرمول‌های قدیمی و وارد کردن ثابتی که به ثابت پلانک معروف شد فرمول جدیدی ارایه داد که بر اساس آن، میزان تابش جسم سیاه کاملا منطبق با مشاهدات تجربی بود.ثابت پلانکدر فیزیک کوانتوم، ثابت پلانک آنقدر مهم است که تقریبا در تمام فرمول‌ها از آن استفاده می‌شود و هر جا فیزیک کوانتوم حضور دارد این ثابت هم پای ثابت تمام متون و توضیحات آن است. پلانک با فرمول جدید خود نشان داد انرژی درون بسته‌های مجزای امواج نور با فرکانس‌های بالا، نظیر امواج ماورای بنفش، اشعه‌ی اکس و گاما بسیار بیشتر از امواج با فرکانس پایین نظیر فروسرخ یا نورهای معمولی است. به همین دلیل وقتی یک جسم را حتی به مقدار خیلی زیاد گرم کنیم، انرژی کافی برای آزاد کردن حتی یک بسته از امواج ماورای بنفش یا اشعه‌ی اکس نخواهیم داشت. پلانک می‌دانست کشف بزرگی کرده است اما این کشف تنها در حوزه‌ی ریاضی بود. به همین خاطر او از سایر دانشمندان درخواست کرد توضیحی در مورد ماهیت انرژی بدهند که با یافته‌های ریاضی او همخوانی داشته باشد. او به ماهیت کوانتیده‌ی بودن نور پی‌برده بود اما این کشف با باور مسلط آن زمان که نور را همچون امواج الکترومغناطیس می‌شناختند، مغایرت داشت.اینشتین و اثر فوتوالکتریکیک پدیده‌ی دیگر که فیزیک کلاسیک توضیح درستی برای آن نداشت، اثر فوتوالکتریک بود. اثر فوتوالکتریک در سال 1887 توسط هاینریش هرتز کشف شد، به این ترتیب که وقتی به صفحه‌ای فلزی نور بتابانیم، جریانی از الکترون از صفحه‌ی فلزی ساطع می‌شود. پرسش در مورد این آزمایش چنین بود که دانشمندان نمی‌توانستند توضیح دهند چرا وقتی نور تابانده شده، فرکانس کمی دارد هیچ فوتوالکترونی از فلز ساطع نمی‌شود حتی اگر شدت تابش را زیاد کنیم هم اتفاقی نمی‌افتد اما درست بعد از اینکه فرکانس از مقدار معینی بالاتر می‌رود جریان فوتوالکترون‌ها شروع می‌شود. این اثر تا آن زمان که نور را همچون موج در نظر می‌گرفتند، به آسانی قابل درک نبود. آلبرت اینشتین برای این پرسش پاسخی پاسخی یافت. او نشان داد که نور به صورت بسته‌هایی مجزا از انرژی حرکت می‌کند و در سال 1905 گفت که نور از ذره تشکیل شده است. در 1920 شیمیدانی به نام لوییس، نام یونانی فوتون را بر این ذره گذاشت. اینشتین در فرمول E = hf نشان داد که انرژی فوتون برابر است با ثابت پلانک ضرب در فرکانس نور و به این ترتیب ثابت کرد که نه تنها آنچه پلانک در ریاضی به آن رسیده بود، درست است بلکه خاصیت موجی نور هم درست است، با این تبیین که این هر دو در بسته‌های انرژی به نام فوتون انتقال می‌یابند. بنابراین نور ویژگی موجی‌ذره‌ای دارد. فرمول اینشتین همچنین نشان می‌دهد که انرژی مورد نیاز برای برانگیختن ذره‌ی فوتوالکتریک هیچ ارتباطی به ماده‌ی تشکیل دهنده‌ی فلز ندارد. اینشتین استدلال کرد که تا زمانی که انرژی بسته‌ی فوتونی که به سطح فلز برخورد می‌کند بیشتر از سطح انرژی ذره‌ی فوتوالکتریک یا الکترون نباشد، آن ذره از فلز جدا نخواهد شد.به این ترتیب مکانیک کوانتوم به مرور جای خود را در بین دانشمندان به عنوان یک علم جدید برای مطالعه ذرات بسیار ریز باز کرد. امروزه و به مدد این علم، می‌دانیم ذرات کوانتومی بنیادی‌ترین خشت‌های سازنده‌ی جهان هستند پس برای شبیه‌سازی جهان فیزیکی چه چیزی بهتر از این ذرات بنیادی می‌توان یافت؟ در این زمینه، اشاره به نکته‌ای اساسیدر مورد این علممهم است که معمولا درک درستی از آن وجود ندارد. باید دانست که مکانیک کوانتوم، علم مطالعه‌ی سازوکار کمیت‌های مجزا است و لزوما به ذرات ریز اشاره ندارد بلکه با مقدار مجزا و تجزیه‌ناپذیر انرژی نیز سروکار دارد.اصل عدم قطعیت هایزنبرگاصل عدم قطعیت هایزنبرگ، یکی از معدود ایده‌های فیزیک کوانتوم است که وارد فرهنگ عامه شده و از آن در دانش‌های مختلف و حتی گفتار روزمره به عنوان استعاره استفاده می‌شود و در نقد ادبی تا گزارش ورزشی نیز این اصطلاح را می‌شنویم. اصل عدم قطعیت هایزنبرگ بیان می‌کند که نمی‌توان به طور همزمان، محل دقیق و تکانه‌ی دقیق یک ذره را دریافت. به عبارت دیگر، عمل اندازه‌گیری محل یک ذره، سرعت آن را تغییر می‌دهد و عمل اندازه‌گیری تکانه‌ی یک ذره، محل آن را تغییر می‌دهد. پس از اولین کشفیات در مکانیک کوانتوم، دانشمندان فهمیدند که نه تنها ذرات ریز بلکه هر چیزی در جهان همزمان خاصیت ذره‌ای و نیز موجی دارد. ما می‌توانیم طول یک موج را، که فاصله‌ی بین دو قله مجاور یا دو دره مجاور است، مشخص کنیم اما نمی‌توانیم یک مکان برای آن تعیین کنیم بلکه تنها می‌توانیم به صورت تابع احتمال، درصد احتمال حضور موج/ذره را در مکان‌های متفاوت نشان دهیم. طول موج در فیزیک کوانتوم پارامتری حیاتی است. همچنین طول موج یک شی مرتبط با تکانه‌ی آن است. تکانه، پارامتر یک جرم متحرک است و از حاصلضرب جرم در سرعت بدست می‌آید. لویی دو برگلی ( Louis de Broglie ) در 1924 در فرمول = h / p نشان داد که رابطه‌ی طول موج ( یا لمبدا) و تکانه ( p ) وارون است یعنی هرچه تکانه بزرگتر باشد، طول موج کمتر است. جسمی که حرکت سریعی دارد، تکانه‌ی بزرگی دارد که متناسب با آن، طول موج بسیار کوچکی تولید می‌کند. جسم سنگین نیز تکانه‌ی بزرگی دارد حتی اگر حرکت سریعی نداشته باشد و این باز هم به معنی تولید طول موج بسیار کوچک است. اگر توپ تنیسی را در هوا پرتاب کنید، طول موج آن، ملیان بلیان بار کوچکتر از یک متر است! آنقدر که نمی‌توان آن را با ابزار مشاهده‌گر شناسایی کرد.ذرات بنیادی همچون اتم‌ها و الکترون‌ها می‌توانند طول موج‌های به قدر کافی بزرگ و قابل اندازه‌گیری توسط ابزارهای مشاهده‌گر داشته باشند و در نتیجه می‌توان طول موج و در پی آن، تکانه‌ی این ذرات را به دست آورد ولی خبری از مکان این ذره‌ها نیست. به همین ترتیب ابزار مشاهده‌گر درست در زمان مشاهده می‌تواند مکان ذره را دقیقا مشخص کند اما در همان لحظه تابع احتمال به اصطلاح سقوط می‌کند و دیگر خبری از طول موج و بنابراین تکانه‌ی ذره نیست. برای دیدن مکان یک ذره ابزار مشاهده‌گر باید نوری بر آن بتاباند. کارهای پلانک نشان دادند که برای دیدن یک ذره نمی‌توانیم هر مقدار دلخواهی از نور را بر آن بتابانیم. برای این کار باید حداقل یک بسته کوانتومی از نور را که حاوی انرژی کافی است به سمت ذره پرتاب کنیم اما همین امر باعث می‌شود که ذره برانگیخته شده و سرعت آن به گونه‌ای تغییر کند که نتوان تکانه‌ی آن را پیش‌بینی کرد. هایزنبرگ در فرمول p × x h / 4 اثبات کرد میزان تقریب تکانه ضرب در تقریب مکان همواره بزرگتر از عدد ثابت پلانک تقسیم بر چهار برابر عدد پی است. یعنی اگر تقریب ما از مکان کوچک باشد به ناچار تقریب ما از تکانه بزرگ خواهد بود و دقت کافی نخواهد داشت و بالعکس. این عدم قطعیت در کل طبیعت وجود دارد. فقط اگر جسمی که به قدر کافی بزرگ است (مانند توپ تنیس)، تکانه‌ای به قدر کافی بزرگ دارد تا مکان جسم را با دقت کافی بتوان اندازه گرفت. برای ذره‌ای چون الکترون این عدم قطعیت کاملا در معادلات تاثیرگذار خواهد بود تا حدی که اندازه‌گیری هردو پارامتر (مکان و تکانه) را ناممکن می‌سازد. بنابراین اصل عدم قطعیت هایزنبرگ به طور ذاتی وجود مکان و سرعت ذرات را رد نمی‌کند بلکه اندازه‌گیری همزمان این دو را ناممکن می‌داند.درهم‌تنیدگی کوانتومیشاید بتوان گفت که درهم‌تنیدگی کوانتومی عجیب‌ترین پدیده‌ی علمی است که دانشمندان تاکنون با آن مواجه شده‌اند. درهم‌تنیدگی، نوعی ارتباط و وابستگی ناشناخته میان دو ذره است به طوری که حتی اگر آن دو ذره را در فواصل بسیار دور از هم قرار دهیم باز به هم وابسته می‌مانند و بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند. گویی اطلاعاتی را برای یکدیگر ارسال می‌کنند و عجیب‌تر اینکه به نظر می‌رسد این اطلاعات سریعتر از سرعت نور (یعنی بر خلاف نظریه‌ی نسبیت خاص اینشتین) و شاید در همان لحظه انتقال پیدا می‌کند انگار هیچ فاصله‌ای بین آن دو نیست. این پدیده بسیار شگفت‌آور می‌نماید و علت آن ناشناخته مانده است اما همین پدیده اساس شکل‌گیری رایانه‌های کوانتومی و نیز رمزنگاری کوانتومی شده است.بسیاری از دانشمندان بر این باورند که جهان به خودی خود بیرون از ذهن ما وجود دارد یعنی واقعیتی بیرونی وجود دارد و انسان می‌کوشد آن را به کمک مشاهده و اندازه‌گیری، تجربه کند. علم نیز به معنای کشف شیوه‌هایی است برای مشاهده و اندازه‌گیری دقیق این جهان بیرونی. بنابراین، آنچه سنجیده می‌شود، مستقل از ابزار سنجش است. اینشتین این موضوع را این گونه بیان می‌کند: به طور مفهومی، علم فیزیک تلاشی است برای درک و اندازه‌گیری واقعیتی که تصور می‌شود به گونه‌ای مستقل است از آنچه مشاهده می‌شود. این نوع نگاه با این امر که خود عمل اندازه‌گیری بر چیزهای مورد مشاهده تاثیر می‌گذارد، مخالفتی ندارد بلکه تنها بر این نکته تاکید می‌کند که "هستی" یک موجود قبل از مشاهده و اندازه‌گیری خصوصیاتش، تضمین شده است. در مقابل این نگاه، فلاسفه و دانشمندانی هم بوده و هستند که چنین واقعیت مستقل از مشاهده‌ای را تایید نمی‌کنند. آنان می‌گویند بود و نبود این واقعیت، موضوع علم نیست بلکه علم تنها به تصور ما از این واقعیت و فهم و تبیین در مورد آن مربوط است. در فیزیک کوانتوم، نیلز بور اصلی‌ترین چهره‌ی این جریان فکری است، به باور بور، در نظریه‌ی کوانتوم، واقع‌گرایی معطوف به ابزار مشاهده، تنها واقع‌گرایی ممکن است. بور می‌گوید: اشتباه است که فکر کنید وظیفه‌ی علم فیزیک این است که بفهمد طبیعت چگونه است. موضوع علم فیزیک این است که مشخص کند ما درباره‌ی طبیعت چه می‌توانیم بگوییم. بنابر این نگاه، علم فیزیک در مورد طبیعت هیچ چیز نمی‌گوید بلکه تنها در مورد فهم ما از طبیعت سخن می‌گوید یعنی مجموعه‌ای است از بیان‌ها و تبیین‌های ما از طبیعت. در مکانیک کوانتومی، چیزی مثل الکترون تا زمانی که با ابزار مناسبی مشاهده نشود، واقعیت فیزیکی ندارد. تا قبل از آن، الکترون تنها موجی از احتمالات است. بنابراین نمی‌گوییم که الکترون در جایی هست چون ما دقیق نمی‌دانیم کجاست و به همین خاطر، در مورد وجود آن، یک سری احتمالات بیان می‌کنیم. می‌گوییم الکترون عبارت است از ترکیبی از تمام مکان‌های ممکن که احتمال دارد مکان حضورش باشند. به محض مشاهده توسط ابزار مشاهده‌گر، موج یا تابع احتمال سقوط می‌کند و ذره در یک نقطه شناسایی می‌شود.اگر دو ذره در فضا که به صورت موج و تابعی از احتمال در حرکت یا چرخش هستند با هم همپوشانی پیدا کنند به طوری که وضعیت‌ها و خصوصیات کوانتومی آنها به هم وابسته شود آن دو ذره درهم‌تنیده شده‌اند. البته جهت چرخش آن دو ذره ممکن است دقیقا یکسان نباشد و نسبتی میان آن دو باشد مثلا ممکن است جهت چرخش‌ها وارون یکدیگر باشد یعنی اگر چرخش یکی از آنها مثلا رو به پایین باشد، چرخش دیگری در جهت عکس و رو به بالا خواهد بود. این وضعیت یک حالت استثنایی نیست که تنها در آزمایشگاه اتفاق افتد. در تمام ترکیب‌های شیمیایی درون مولکول‌ها ذرات درهم‌تنیده‌ی کوانتومی وجود دارد. مثلا در مولکول آب بین هر دو اتم اکسیژن و هیدروژن یک جفت الکترون وجود دارد که وضعیت‌های کوانتومی آن دو درهم‌تنیده است.با باور نیلز بور طبق نظریه کوانتوم ذرات خصوصیت ثابتی ندارند بلکه تنها زمانی که مشاهده می‌شوند، با خصوصیتی وصف می‌شوند که ما آن را با ابزار مشاهده‌گر تشخیص داده‌ایم. پس اگر دو الکترون درهم‌تنیده را از هم جدا کنیم و آنها را در دو جهت متفاوت ارسال کنیم از نظر بور جهت چرخش این دو ذره ثابت نیست بلکه طبق تابع احتمال ممکن است هر جهتی داشته باشند. تنها چیزی که در این مورد می‌توانیم بگوییم این است که آنها به هم وابسته هستند. طبق نظر بور ما از وضعیت ذره‌ی دوم اطلاع نخواهیم داشت تا زمانی که ذره‌ی اول را مشاهده کنیم و درست در همان لحظه خواهیم دانست وضعیت ذره‌ی دوم چیست حتی اگر این دو ذره بسیار از یکدیگر دور باشند. این نظری بود که اینشتین با آن به شدت مخالفت کرد چراکه معتقد بود اطلاعات ممکن نیست سریعتر از سرعت نور حرکت کنند. اینشتین استدلال کرد که باید متغیرهای مخفی‌ای وجود داشته باشند که از قبل، وضعیت ذره‌ی دوم را تعیین می‌کنند اما ما از آن‌ها اطلاعی نداریم، در نتیجه علم کوانتوم، علم کاملی نیست. تا سال‌ها اغلب دانشمندان مانند اینشتین فکر می‌کردند تا اینکه در سال 1964 دانشمندی به نام جان استوارت بل، آزمایشی پیشنهاد داد که درستی یکی از این دو نظر را د رعمل معلوم کند. بل ثابت کرد که هر یک از نظرات بور و اینشتین پیش‌بینی متفاوتی از نتیجه‌ی آزمایش پیشنهادی او خواهند داشت. آزمایش پیشنهادی بل، اولین بار 8 سال بعد در سال 1972 عملیاتی شد و نتیجه‌ی آن آزمایش نشان داد که نظر نیلز بور درست بوده است. بعد از آن و با پیشرفت‌های فناوری، این آزمایش بارها و بارها پیاده سازی و تکرار شد و نتیجه هر بار تایید نظر بور بود، یعنی درست بودن پیش‌بینی‌های نظریه‌ی کوانتوم و نبود متغیرهای پنهان در پدیده‌ی درهم‌تنیدگی کوانتومی.رایانه‌های کوانتومیاساس رایانه‌های کلاسیک بر مبنای منطق دو دویی بنا شده است به این معنی که تنها با دو عدد 0 و 1 کار می‌کنند. هر واحد از حافظه که به آن بیت گفته می‌شود ممکن است 0 یا 1 را درون خود ذخیره کند از همین جا تفاوت رایانه‌های کوانتومی با رایانه‌های کلاسیک آغاز می‌شود. در رایانه‌های کوانتومی به جای بیت، کوانتوم بیت یا کوبیت ( qubit ) داریم. طبق جهان‌بینی بور ما هرگز نخواهیم فهمید که در زمانی که یک کوبیت را مشاهده نمی‌کنیم مقدار درون آن چیست پس می‌گوییم این کوبیت هم دارای مقدار 0 و هم دارای مقدار 1 است. علاوه بر این، در رایانه‌های کوانتومی از خاصیت دیگر مکانیک کوانتوم یعنی درهم‌تنیدگی کوانتومی استفاده می‌شود یعنی تمام کوبیت‌هایی را که داریم به هم وابسته می‌کنیم ایجاد درهم‌تنیدگی کوانتومی بین کوبیت‌ها این امکان را به ما می‌دهد تا در یک لحظه تمام کوبیت‌ها را همزمان مشاهده کرده و روی آنها محاسباتی انجام دهیم و بعد مقادیر درون هر کوبیت را (که 0 یا 1 است) بخوانیم.حالا با یک مثال بسیار ساده و ابتدایی تفاوت این روش را با روش محاسبات رایانه‌های کلاسیک بررسی می‌کنیم:فرض کنید شما آژانسی مسافرتی دارید و می‌خواهید 3 گردشگر به نام‌های "جک"، "باب" و "الکس" را برای گردش به شهر شیراز ببرید. فرض کنید دو تاکسی برای این کار رزرو کرده‌اید تاکسی شماره 0 و تاکسی شماره 1 و همچنین این اطلاعات را از پیش در مورد گردشگران می‌دانید:جک دوست الکس است.جک دشمن باب است.الکس دشمن باب است.هدف شما این است که این سه نفر را به گونه‌ای در تاکسی جای دهید تا نتایج مطلوب زیر حاصل شود:تعداد دو دوست در کنار یکدیگر به حداکثر برسد.تعداد دو دشمن در کنار یکدیگر به حداقل برسد.این مساله در یک رایانه‌ی کلاسیک به این شکل حل می‌شود:برای هر فرد یک بیت اختصاص داده می‌شود اگر آن فرد سوار تاکسی 0 شود عدد 0 در بیت آن فرد ذخیره می‌شود و اگر آن فرد سوار تاکسی شماره 1 شود عدد 1 را در بیت اختصاص یافته‌ی وی ذخیره می‌کنیم. همه حالات ممکن برای این وضعیت به شکل زیر است:تعداد حالات برابر است با 8 که معادل 2 × 2 × 2 است. حال برای اینکه بفهمیم کدام حالت مطلوب‌تر است به هر یک از آنها با فرمول زیر یک رتبه می‌دهیم:رتبه = تعداد دو دوست در کنار یکدیگر - تعداد دو دشمن در کنار یکدیگرمثلا فرض کنید جک، باب و الکس هر سه سوار تاکسی شماره 1 شده‌اند آنگاه تعداد دو دوست در کنار یکدیگر می‌شود 1 (جک و الکس در کنار هم) و تعداد دو دشمن در کنار یکدیگر می‌شود 2 (جک و باب در کنار هم به علاوه الکس و باب در کنار هم) به این ترتیب رتبه‌ی این وضعیت منفی یک خواهد شد. سایر رتبه‌ها در بقیه حالات به صورت زیر خواهد بود:همانطور که مشاهده می‌کنید در دو حالت عدد رتبه به حداکثر می‌رسد و می‌توان یکی از آن دو را انتخاب کرد. حالا اگر 4 مسافر داشتیم تعداد حالاتی که می‌بایست محاسبه می‌کردیم برابر بود با 2 × 2 × 2 × 2 یعنی تعداد 16 حالت مختلف و به صورت کلی اگر n مسافر داشتیم می‌بایست 2 به توان n حالت را بررسی می‌کردیم. مثلا برای 100 مسافر لازم بود 2 به توان 100 حالت را بررسی کنیم که تقریبا معادل 10 به توان 30 حالت می‌شود. برای محاسبه‌ی این تعداد حالت مختلف با قویترین کامپیوترهای امروز شاید لازم باشد چندصد سالی صبر کنیم.اما ببینیم در یک رایانه‌ی کوانتومی این مساله را چگونه حل می‌کنیم:در وضعیتی که 3 مسافر داشته باشیم با داشتن 3 کوبیت ما تمام 8 حالت را یکجا و با هم داریم. اگر معنای جمله اخیر زیاد بدیهی به نظر نمی‌رسد به یاد بیاورید که یک کوبیت می‌تواند هم حاوی 0 باشد و هم حاوی 1 و وقتی دو کوبیت داریم که درهم‌تنیده هستند همزمان این دو کوبیت با هم می‌توانند حاوی 00 ، 01 ، 10 و 11 باشند. به همین ترتیب برای سه کوبیت ما همزمان می‌توانیم همه 8 حالت 000 ، 001 ، 010 ، 011 ، 100 ، 101 ، 110 و 111 را داشته باشیم. حالا اگر یک سری محاسبات خاص کوانتومی روی این 3 کوبیت انجام دهیم انگار داریم همزمان روی همه این حالات این محاسبات را انجام می‌دهیم و به نوعی انگار محاسبات ما در 8 دنیای موازی به صورت همزمان در حال انجام است. در نتیجه با یکبار انجام عملیات محاسبه‌ی رتبه، ما می‌توانیم بالاترین رتبه را شناسایی کنیم. اگر در مساله مورد نظر 4 نفر داشته باشیم باز به وسیله 4 کوبیت تنها به یک محاسبه نیاز خواهیم داشت. اگر 100 مسافر داشته باشیم باز هم با داشتن 100 کوبیت تنها به یک محاسبه نیاز خواهیم داشت یعنی 10 به توان 30 محاسبه در یک رایانه‌ی کلاسیک به 1 محاسبه در رایانه‌ی کوانتومی کاهش خواهد یافت!کاربردهای رایانه‌های کوانتومیامروزه مسایل بسیاری هستند که رایانه‌های کلاسیک دیگر قادر به حل آنها نیستند و این مسایل هر روز بیشتر و بیشتر می‌شوند. به عنوان مثال در حوزه‌هایی نظیر علم شیمی و علم مواد، شبیه‌سازی مولکول‌ها می‌تواند فن نیرومندی برای بررسی خواص یک مولکول جدید باشد. مثلا مولکول بسیار ساده‌ی آمونیاک را در نظر بگیرید که شامل یک اتم نیتروژن و سه اتم هیدروژن است. آمونیاک برای تولید کودهای نیتروژنه مورد استفاده قرار می‌گیرد و از این کودها در کشاورزی برای تولید مواد غذایی استفاده می‌شود. اگر این ماده نباشد امکان ندارد بتوان برای تمام 7 میلیارد مردم جهان مواد غذایی تهیه کرد. از طرفی فرایند تولید آمونیاک بسیار نابهینه است به طوری که 2 درصد انرژی جهان برای تولید آمونیاک مصرف می‌شود و دما و فشار بسیار بالایی برای تولید این ماده مورد نیاز است. آیا راه بهتری برای تولید آمونیاک وجود ندارد؟ دانشمندان امروز می‌دانند که راه بسیار ساده‌تری وجود دارد چون یک نوع باکتری کشف کرده‌اند که آمونیاک تولید می‌کند بدون اینکه نیاز باشد دمای باکتری تا 600 درجه سانتیگراد برسد اما مشکل اینجاست که نمی‌دانند چگونه این عملیات را پیاده‌سازی کنند چون رسیدن به این فناوری نیازمند طی کردن فرایندهای کوانتومی است که درون بدن باکتری انجام می‌شود اما شبیه‌سازی این رشته فرایندها که شامل میلیاردها میلیارد حالت مختلف می‌شود از توان محاسباتی رایانه‌های کلاسیک خارج است. این در حالی است که اگر انجام این شبیه‌سازی در یک رایانه‌ی کوانتومی پیاده‌سازی شود شاید دانشمندان بتوانند در کمتر از چند ساعت به راه‌حل درست دست پیدا کنند.شتاب در پیشرفت رایانه‌های کوانتومیمورد آمونیاک تنها یکی از کاربردهای این رایانه‌ها است. در هوش مصنوعی، شبیه‌سازی اجتماعی،انواع الگوریتم‌های پیش‌بینی، اعضای مصنوعی در مهندسی پزشکی و موارد متعدد دیگر، رایانه‌های کوانتومی دگرگونی‌های جدی به سوی توسعه پدید می‌آورند. انگیزه‌های بسیار قدرتمند سیاسی، امنیتی و اقتصادی در پس ساخت رایانه‌های کوانتومی وجود دارد و هم‌اکنون رقابت بسیار شدیدی میان کشورها و همچنین شرکت‌ها برای دستیابی هر چه سریعتر به رایانه‌های کوانتومی کامل که بتوانند مشکلات واقعی جهان فیزیکی را حل کنند در جریان است. با این روند می‌توان امیدوار بود که تا کمتر از ده سال آینده، شاهد جهش‌های شگفت‌انگیزی در حوزه رایانه‌های کوانتومی باشیم اما پرسشی که پدید می‌آید این است که ما تا چه اندازه خود را برای این دوران جدید آماده کرده‌ایم و چالش‌های اجتماعی، اخلاقی و امنیتی این فناوری برای ما چه خواهد بود؟مجتبی یکتامنتشر شده در ماهنامه پیشران - شماره 30 آذر ماه 1398 برای مطالعه بیشتر به مراجعه کنید.
یادداشت‌های ورکشاپ بوداپست 1 با تشکر از سایت اتحاد نورماتریکس:ما واقعیت خودمان را با نظامات اعتقادی و باورهای کسانی که ما را کنترل می‌کنند، متجلی می‌سازیم. برخی از این نظامات میلیونها سال، و بعضی هزاران سال قدمت دارند، و برخی نوظهور هستند. این واقعیت ماتریکس است. این نظامات و برنامه‌ها بایستی واسازی شوند.ایمپلانت‌ها بخشی از لایه اول برنامه سازی هستند. ایمپلانت یک کریستال انرژی است که انرژی الکترومغناطیس قوی را وارد میدان انرژی شخص می‌کند. آنها را چندین زندگی قبلتر و در طی قرنطینه زمین در میادین انرژی قرار دادند. و باعث شد که ما از منبع، خود برتر یا خویشتن حقیقی، و نور درون، قطع شویم. نوعی شخصیت دوگانه شکل گرفت، یک خود حقیقی و یک خود مصنوعی. همه ما سطحی از شیزوفرنی را تجربه می‌کنیم. همه نظامات اعتقادی بر بنیان این شکاف اولیه ساخته شدند و درون ایمپلانتها قرار گرفتند. به نوعی می‌توان گفت که آنچه "من" می‌خوانید در حقیقت ایمپلانت شما است. م موریت اولیه همه ما روی زمین ترمیم این شکاف است، که برای این کار بایستی از خویشتن کاذب قطع ارتباط کنیم و با خویشتن حقیقی/برتر/درون ارتباط برقرار کنیم. با اتصال به خویشتن درون، برنامه ماتریکس واسازی می‌شود.لایه دوم برنامه سازی مربوط به شکاف بین قطبیتهای مردانه و زنانه است. این مس له خودش را به صورتهای متفاوتی نشان می‌دهد و جامعه کنونی ما را خلق می‌کند. هرآنچه شنیده‌اید، خوانده‌اید یا دیده‌اید دروغ بوده و نه حقیقت. شما در محیطی مصنوعی زندگی می‌کنید که توسط آرکانها (کنترل کنندگان، فرشتگان سقوط کرده) ایجاد شده است.بدن، ذهن و احساسات ما زندان ما هستند، و ما باید به آزادی برسیم. ما در حال حاضر در حال فرار از این زندان هستیم و داریم زندان را واسازی می‌کنیم، زندانی که بسیار پیچیده است. زندان 25 هزار سال است که وجود داشته است. کنترل کنندگان برنامه‌های بسیار پیشرفته‌ای ایجاد کردند تا توده‌ها را کنترل کنند و ما را برده نگه دارند. اگر از ابزارهایی که در این کارگاه به شما داده می‌شود استفاده کنید تا از ماتریکس خارج شوید، در ابتدا ساده نخواهد بود و چالش بزرگی وجود دارد. اما در انتها نتیجه بسیار رضایت بخش است و شما دیگر نمی‌توانید توسط کسی به بردگی درآیید، زیرا شما، خودتان خواهید شد، خود حقیقی تان. هدف این کارگاه این است که متوجه شوید شما یک موجود آزاد، مختار، و الهی هستید که کمک خواهید کرد به ساختن جامعه خارج از ماتریکس.جهان بینی که به شما داده شده بسیار محدود است. هرآنچه می‌بینید، می‌خوانید، و تجربه می‌کنید فقط بخش بسیار ناچیزی از واقعیت و حقیقت است. وقتی شب به آسمان نگاه می‌کنید و فکر می‌کنید جهان را می‌بینید، فقط دارید به بخش کوچکی در کهکشان خودمان نگاه می‌کنید. صد میلیارد کهکشان در جهان ما وجود دارد. پس داستان خیلی وسعت دارد. بایستی نگاهمان را وسعت ببخشیم و از دایره زردرنگ عبور کنیم. بخشی از آنچه اینجا می‌آموزیم از ورای دایره زردرنگ آمده است.پرسش و پاسخ:چگونه می‌دانید آنهایی که این کار را می‌کنند (ما را کنترل می‌کنند) آرکان هستند؟وقتی به خویشتن برتر متصل شوید خواهید دانست.آرکانها چه کسانی هستند؟زمانی موجودات آنجلیک بودند که تصمیم گرفتند ناهنجاری اولیه را تجربه کنند، اما ارتباطشان با منبع قطع شد.آیا برای آنکه بدانیم نور هست، به تاریکی نیازی نداریم؟خیر، این یک ساختار مربوط به روی زمین است (آگاهی دوگانه). نور وجود دارد چون مطلق است و بی قیدوشرط است.وقتی ما به خویشتن برتر وصل نیستیم، اراده آزاد چقدر موثر است؟همانقدر که به خویشتن برتر وصل هستی، همان اندازه هم می‌توانی اراده آزاد داشته باشی. سطح عدم ارتباط با خویشتن برتر نشان دهنده میزان عدم توانایی شما در اراده آزاد است. اما همیشه انتخاب آزاد دارید و می‌توانید انتخاب کنید که اراده آزادتان را گسترش دهید. حوزه‌ای که می‌توانید برای تجلی خود استفاده کنید، "حوزه دسترسی" نامیده می‌شود. با اراده آزاد می‌توان حوزه دسترسی را گسترش داد. محدودیتی در این کار وجود ندارد.منظور از نور، عشق است؟نور و عشق دو جنبه از یک منبع واحد هستند که خالق این جهان و جنبه‌های آن است.انرژی‌های جدید: مدیتیشن 21 ژانویه امسال موفقیت آمیزترین مدیتیشن بود. برای سیاره زمین سرنوشت ساز بود و به آزادی سیاره خواهد انجامید. بدلیل موفقیت آن مدیتیشن است که اکنون می‌توانیم این کارگاه را برگزار کنیم تا قادر شویم "واقعیت نوین" را بیافرینیم. انرژی که اکنون دارد وارد می‌شود، از مرکز جهان می‌آید، از خورشید مرکز کیهان. این انرژی پاسخی است به درخواست انسانها برای پایان گرفتن رنج روی زمین. این مرحله به طول انجامیده و کبرا هم آگاه است: "من معمولا بسیار شکیبا هستم، اما صبر من هم حدودی دارد!" با این حال ما ادامه می‌دهیم، بایستی تسلیم نشویم و کار را انجام دهیم. انرژی جدید، سیاره و هر آنچه روی سیاره است را تغییر می‌دهد و متحول می‌سازد.خورشید مرکز کهکشان منبع عشق و نور برای سیاره زمین است. پلایدیان‌ها از کبرا خواسته‌اند جنبه‌ای از این انرژی را به زمین بیاورد.تاکیون‌ها:تاکیون‌ها اولین ذراتی هستند که طی تولد جهان خلق شدند و مستقیم‌ترین اتصال با منبع هستند. تاکیونها در حقیقت، ذرات زیراتمی عشق هستند که سرعتی بیشتر از سرعت نور دارند. آنها تحت ت ثیر نیروی مغناطیسی یا جاذبه قرار نمی‌گیرند.آنها فقط با نیروی هسته‌ای قوی تعامل برقرار می‌کنند. تاکیون‌ها ویژگی‌های ماده را در سطحی بنیانی، و در ساختار کوانتومی، تغییر می‌دهند (یعنی ویژگی‌های کوانتومی هسته اتم‌های تشکیل دهنده ماده را تغییر دایمی می‌دهد). تاکیون‌ها اتصالی میان ماده و منبع هستند. آنها اتصال دهنده همه سلول‌ها به منبع هستند.اتاق‌های تاکیون همراه با کریستال هایی ساخته شده‌اند تا این ذرات عشق وارد زندگی شما شوند. پلایدیان‌ها همچنین ابزارها و کریستال‌های دیگری ساخته‌اند تا به این تحولات کمک کنند. برای اطلاعات بیشتر در: سنگ سینتامانی: از منظومه سیریوس می‌آید و با آماده شدن بشر برای صعود به انسانها داده شد. این سنگ بالاترین ارتعاش را میان همه سنگ‌های شناخته شده دارد. شما را بیدار می‌کند تا م موریت خود را به یاد بیاورید. راهنمای درون و ارتباط با خویشتن برتر را تقویت می‌کند، ایمپلانت‌ها و نظامات اعتقادی کهنه را منحل می‌کند. سینتامانی سنگی است که خانواده‌های روحی را گرد هم می‌آورد، و به آفریدن واقعیت نوین کمک می‌کند.مولداویت: از خوشه پروین می‌آید و حاوی ذات پروینی خالص عشق الهی است. با آن به بعد 6 و بالاتر متصل می‌شویم.مورگانیت: قلب هایمان را به روی عشق بی قید و شرط کیهانی می‌گشاید. گوشنایت: فرایند صعود را شتاب می‌بخشد، و راه اتصال با موجودات تعالی یافته است. آکوامارین: آگاهی ما را به بعد 5 و بالاتر متصل می‌کند.یاقوت: اتصال به زمینمجموعه الهه تاکیون: مجموعه جواهراتی که طراحی شده‌اند تا آگاهی زنانه انرژی الهه را در دسترس بشر قرار دهد.همه سنگ‌ها و کریستال‌ها تاکیونیزه شده‌اند.خانواده‌های روحیمقدمهساختار خانواده روحی، روشی است که بوسیله آن جوامع سراسر دنیای روشن و بیدار، سازمان می‌یابند، و خانواده روحی کلید ایجاد جامعه هماهنگ است. خانواده‌های روحی، گروههایی هستند که منش و ساختار روحی مشابهی دارند و در سطح روح متصل به یکدیگر هستند. چند دهه پیش اعضای حرکت مقاومت درس هایی برای رزونانس خانواده روحی دریافت کردند. هدف هماهنگی بخشیدن به روابط بود. آنها بی میل نبودند، و 4 تا 5 سال طول کشید تا جامعه شان را تغییر دهند. با پیروی از دستورالعمل و از طریق کار درونی، و اجتماعی، موفق شدند جامعه‌ای عاری از درگیری و چالش خلق کنند. همان تعالیم اکنون به جمعیت سطح زمین تحویل داده می‌شود. و جمعیت سطح زمین نیز همان فرایند بازسازی را تجربه خواهد کرد.سال‌ها پیش کبرا این اطلاعات را دریافت کرد و از وی خواسته شد فرایند را آغاز کند اما او گفت فراموشش کنید. اما حالا احساس می‌کند زمان آن رسیده است که کار شروع شود. جمعیت حال حاضر سیاره کاملا دیسکانکت هستند و کاملا تحت کنترل ماتریکس هستند. معنای بنیانی "ارتباط" روی سطح زمین بسیار تحریف شده است. فیلم "ماتریکس" خیلی واضح نشان می‌دهد که روی زمین چه وضعیتی وجود دارد. هر شخص یک محافط ماتریکس زمین است. درست مثل م مور اسمیت‌های داخل فیلم. همه م موران ماتریکس هستند، همه. انسانها بردگی شان را درونی کرده‌اند، زیرا ماتریکس طوری ساخته شده است که خروج از آن ریسک دارد، و دردسر ایجاد می‌کند.اصولا فرد با دو گزینه روبرو است:××× ماندن در ماتریکسبه دنیا می‌آییددر 4 سالگی مهد کودک، 7 سالگی مدرسه، بعد کالج و دانشگاه، غیره.شاغل می‌شوید، 27 سالگی ازدواج، بچه دار می‌شوید، در پایان بازنشسته می‌شوید، در 72 سالگی می‌میرید. مرخصی هایی داشته‌اید و اوقات فراغتی هم روزهای شنبه وقتی بچه‌ها خواب بودند، پیش می‌آمد. کل فرایند دقیقا طوری طراحی شده است که شما بدانید چه کاری بکنید و چه بگویید و چه رفتاری داشته باشید. بیشتر مردم این را انتخاب می‌کنند چون به نوعی راحت و امن است. راحت است، اما سالم نیست. عمیقا ناراضی و افسرده و بیمار می‌شوید، و می‌پرسید، "من اینجا چکار می‌کنم؟" *** خروج از ماتریکساز برنامه خارج می‌شوید. در کوتاه مدت سخت و در بلندمدت بسیار رضایت بخش است. اما ماتریکس واکنش نشان میدهد. هرکاری بتواند می‌کند تا شما را عقب نگه دارد و پایین بکشد. همسر، فرزندان، دوستان نزدیک، حتی حیوان خانگی جلوی شما را می‌گیرند. همه برنامه ریزی شده‌اند تا جلوی شما را بگیرند. اما هربار شما کاری خارج از ماتریکس انجام می‌دهید آزادی بیشتری کسب می‌کنید. حوزه دسترسی انبساط می‌یابد و رابطه با خویشتن حقیقی درون تقویت می‌شود.یا به ترس‌ها گوش می‌دهیم و عقب می‌کشیم، یا غلبه و پیش روی می‌کنیم.گروه کوچکی از پیشگامان در میان مااست که آزاد شده و وارد این مسیر تغییر شده‌اند. آنها آفرینندگان "حباب‌های بهشتی" خواهند بود.از پروتوکل‌های ورود بلاگسپات کبرا، حرکت مقاومت متوجه شد روی سطح زمین هیچ کس آماده این موضوع نیست. از برخی پروتوکل‌ها ورود جهت آماده کردن شما برای روبرو شدن با شوک فرهنگی ملاقات با یک فرد از نژادهای فرازمینی استفاده خواهد شد. برای نمونه، نژاد پلایدیان گونه متفاوتی است. ملاقات با یکی از آنها شوک آور خواهد بود و افرادی ممکن است بترسند. شرایط پس از انتشار بلاگ پروتوکل‌های ورود این امر را بخوبی نشان داد. حتی آنهایی که تصور می‌کردند آماده هستند، آماده نبودند.خواندن یک بلاگ ساده است، و شاید آرزو دارید یک سفینه در محل زندگی تان فرود بیاید. اما هنگامی که حقیقتا یک سفینه در حیاط شما فرود بیاید داستان خیلی متفاوت است. چه برسد به تعامل با عضوی از یک نژاد و جامعه فرازمینی.در این کارگاه 350 نفر عضو هستند. فقط درصد کمی کل فرایند را به اتمام می‌رسانند. دیگران فرایندی آرام و گام به گام خواهند داشت. در طول "رخداد" آنها بایستی در نهایت با آنچه انکار می‌کردند روبرو شوند. بایستی توهم واقعیت را ببینند و متوجه شوند رسانه، نظام اقتصادی، و همه چیز چگونه ما را کنترل می‌کرده است. این یک چالش خواهد بود اما در عین حال ساده‌ترین بخش است. مرحله بعدی فهمیدن وجود دیگر اشکال هوشمند حیات و روبرو شدن با آن حیات است. و پذیرفتن اینکه این مس له واقعیت دارد و فقط یک داستان تخیلی در کتابها و سینما نیست. این مس له نظامات اعتقادی را متلاشی می‌کند. مرحله بعدی اطلاع یافتن از میزان تاریکی روی سطح زمین و آنچه پنهان مانده است، مثلا آزار کودکان. آنچه رخ داده و رنجی که پدید آورده است. مرحله بعدی پس از رخداد مواجهه با نیروی جنسی است. بنیان ماتریکس دستکاری و کنترل نیروی جنسی است. این دشوارترین بخش است.همه باید این مراحل را پشت سر بگذارند. فرایند قبلا شروع شده، به رخداد ختم خواهد شد، و پس از رخداد ادامه دارد. کلید ثبات فرایند، جمع شدن اعضای خانواده‌های روحی است.فاز گذار:در خلال پروژه سنگ سینتامانی، سالها قبل، سنگهایی در نقاط کلیدی و استراتژیک قرار داده شدند. بهمین دلیل حالا انرژی آنقدر ثبات دارد که خانواده‌های روحی امکان شکل گیری دارند. تشکیل خانواده‌های روحی در این فاز اهمیت دارد زیرا به ثبات انرژی سیاره کمک خواهد کرد تا رخداد تا حد امکان نرم و بدون مشکل تجربه شود. گام هایی که باید برداشته شود به این شرح است: 1 به خویشتن درونی/برتر متصل شویم 2 به خویشتن درونی/برتر دیگرانی که اصول ارتباط با خویشتن برتر را رعایت می‌کنند متصل شویمدر چارچوب زمانی 2012 تا 2019 ما در فاز اول گذار بودیم. این یک فرایند سنگین پاکسازی سیاره بود که طی آن تاریکی زیادی حذف شد، اما برای برخی خیلی دشوار بود و منجر شد به حملاتی به مبارزان نور و مشکلاتی درون آنها. چنین مشکلاتی، مثلا حمله به یک کارگزار نور، فقط بدلیل متصل نبودن به خویشتن درون و عدم درک مفهوم خانواده روحی است. خانواده‌های روحی فراتر از این گونه مشکلات عمل می‌کنند.همه برادر و خواهر روحی شما هستند. این یک اصل بنیانی ارتباط است. باید همه را اینگونه ببینید، و از نقطه نظر ارتباط روح با روح به آن بنگرید و نه ارتباط دو انسان با تمام برچسب‌ها و ساختارهای شخصیتی کاذب که همراه آن است. ما بیش از انسان هستیم. ارتباط میان روح‌ها ارتباط بنیانی است که در همه جهان وجود دارد. روی زمین ما از طریق برنامه ماتریکس با یکدیگر نسبت پیدا می‌کنیم، ذهن انسان اینگونه سازمان دهی شده است. این نظام بسیار بی ثمر است. وقتی شما از ذهن استفاده می‌کنید، همرنگ برنامه جامعه شده‌اید، یعنی هماهنگ با ماتریکس. شما با مفاهیم تحلیل می‌کنید، از خویشتن برتر استفاده نمی‌کنید. موضوع را درک نمی‌کنید و راه را گم می‌کنید و قادر نیستید خویشتن حقیقی و روح یک شخص را ببینید. عمده، و شاید 80 درصد اطلاعاتی که راجع به افراد می‌شنوید صحت ندارد. شکل دادن ادراکات بر اساس اطلاعات غلط، منجر می‌شود به پیش فرض‌ها و قضاوتهای گمراه کننده. با این حال، اگر از ذهنتان برای ابراز روح استفاده کنید، یک شخص را آن گونه که هست درک می‌کنید. برای اطلاعات به درون بروید. در سطح خویشتن برتر/درون شما واقعیت هر فرد را ورای مفاهیم ذهن درک می‌کنید.پیشرفته‌ترین افراد، که درصد کوچکی روی سیاره زمین هستند، هم اکنون دارند این جهش کوانتومی را تجربه می‌کنند. قبل از اشغال شدن این سیاره، جامعه بدوی بود اما بطور ناخوداگاه در سطح روحی متصل بود. متکامل نبود، اما کل اجتماع یک موجودیت واحد بود. قبیله کودکان را بزرگ می‌کرد = مفهوم خانواده روحی در سطح کهن الگو.ارکانها از سیستم بیولوژیک استفاده کردند تا ما را کنترل کنند، یعنی ساختار خانواده روحی را کنترل کنند تا بر DNA ما تسلط بیابند. سیستم بیولوژیک در ذاتش یک سیستم بسته است. بنا بر قوانین جهان، انتروپی (بی نظمی و پیش بینی ناپذیری) در یک سیستم بسته همیشه افزایش می‌یابد. یعنی: افزایش مشکلات. بهمین دلیل دستکاری سیستم بیولوژیک منجر شده است به افزایش مشکلات روانی که از طریق خون به ساختار خانواده سرایت می‌کند.برای حل این مشکل، باید تعاملاتی خارج از چارچوب خانواده خونی آغاز کنیم. از آنجا که بسیاری از روابط بر اساس ماتریکس هستند، این اولین قدم در راستای خروج است. ما بایستی فراتر از مفهوم خانواده بیولوژیک برویم و وارد حوزه وسیع‌تر خانواده روحی بشویم، و با یکدیگر در سطح روح ارتباط برقرار کنیم. این موضوع به این معنی است که شما با افرادی که در سطح روحی می‌شناسید و می‌درخشید ارتباط برقرار می‌کنید. این واقعیت جدید و اساس جامعه پس از رخداد خواهد بود. این به معنی پایان یافتن خانواده خونی نیست. برخی تغییر خواهند کرد، برخی گسترش می‌یابند، اما همه در سطح خانواده روحی متصل می‌شوند. این مس له به درک متفاوتی از واقعیت منجر خواهد شد. روابط تغییر خواهند کرد. تغییرات و تحولات متعددی پس از رخداد خواهد بود. به خصوص خانواده‌ها و روابط محصول ماتریکس تغییرات عمیقی خواهند داشت. همه چیز فیلتر خواهد شد: هر آنچه حقیقت دارد، و از عشق و نور است، افزایش می‌یابد. هرآنچه ناحق است، و از ترس و تاریکی است، حذف و ناپدید می‌شود. عشق و نور باقی می‌ماند، اما ترس و تاریکی می‌رود. همه توهمات از بین می‌روند.پرسش و پاسخ:س: چرا ما به "مقاومت" نیاز داریم؟ ایا "وجود" به معنای فقط "بودن" کافی نیست؟ج: مقاومت در برابر تاریکی ضروری است زیرا سیاره زمین تا حد زیادی هنوز در دوگانگی قرار دارد. اگر مقاومت نبود مدتها پیش همه ما وارد اردوگاههای اسارت شده بودیم.س: شما گفتید "پیشرفته‌ترین افراد" جهش کوانتومی خواهند داشت، آنها چه کسانی هستند؟ج: همه حاضرین در اینجا بخشی از این افراد هستند. ما کسانی هستیم که این جهش را انجام خواهیم داد.س: چطور می‌توانم با افراد آسیب دیده ارتباط برقرار کنم؟ج: با آنها در سطح روح - با - روح ارتباط برقرار کنید. این شفابخش خواهد بود.س: چند خانواده روحی در این اتاق وجود دارد؟ج: خانواده‌های روحی مرتبط زیادی اینجا هست یک شبکه است. شبکه کیهانی نور.س: آیا با جامعه یا جوامع زمین داخلی ارتباطی هست؟ج: اطلاعات درباره عملیات‌های آزادسازی سیاره طبقه بندی شده هستند. این اطلاعات برای مردم مفید نیستند چون آنها تمایل دارند که بنشینند و عمل نکنند. در حال حاضر مردم روی سطح زمین بایستی خانواده‌های روحی را تشکیل بدهند و خلق کنند.یادداشتهای کارگاه بوداپست کبرا،هم خانواده روحی (سولمیت)همه در طول زندگی شان اعضای خانواده روحی شان را ملاقات می‌کنند برادران و خواهران روحی شان را آنها کسانی هستند که مسیرشان شبیه مسیر و سفر شماست. سطح پس از برادر و خواهر روحی، سطح سولمیت است، یعنی افرادی که شما مثلا در گروههای معنوی ملاقات می‌کنید، و در خانواده روحی. ارتباط یا اتصال سولمیت‌ها قوی‌تر است. آنها در سطح روحی عمیقا متصل هستند. معمولا در قطبیتهای مخالف تناسخ می‌یابند. اتصال مغناطیسی قدرتمند آنان در سطح روح از منبع بعد ششمی نش ت می‌گیرد و بسیار قدرتمند است.اصولا دو نوع واکنش در هنگام ملاقات سولمیتها دیده می‌شود، نحوه عملکرد شما نشان می‌دهد که چقدر برای چنین ارتباطی آماده هستید.واکنش نوع اول: آنها به هم می‌پیوندند و جذبه و انرژی قدرتمندی بوجود می‌آید که فرایند پاکسازی عمیقی را ایجاد می‌کند. سولمیت برنامه هایتان را فعال سازی می‌کند و همه چیز به سطح می‌آید. اما ارتباط سولمیت قدرتمندترین انرژی شفابخش هیلینگ ممکن روی زمین را می‌آفریند، و اگر هر دو روی خودشان و روی تغییر سایه‌های درونشان کار کنند، بر شرایط و وضعیت زمین اثرگذار خواهند بود و به آزادی زمین کمک خواهند کرد. ارکان‌ها هر چه بتوانند انجام می‌دهند تا سولمیتها ارتباط نداشته باشند. آنها ایمیل‌ها را مسدود می‌کنند، اتومبیل‌ها را از کار می‌اندازند و تصادف ایجاد می‌کنند، حتی ممکن است تا کشتن یکی از دو نفر پیش بروند.ما هنوز در منطقه جنگ هستیم، اما پس از 21 ژانویه سولمیتها می‌توانند با امنیت ارتباط برقرار کنند و خلق واقعیت جدید را آغاز کنند. یک ارتباط در سطح سولمیت تغییر و جهش عمیقی در سطح روح پدید می‌آورد. واکنش نوع دوم: ترس، و مکانیزم جستجو و فرارآنها ملاقات می‌کنند و جاذبه و ارتباط محکمی احساس می‌کنند اما به نوعی معذب هستند زیرا برنامه‌های متعددی کلید می‌خورد. سیستم کنترل ماتریکس برنامه "جستجو و فرار" را آغاز می‌کند. توصیه‌ای به فرارکننده: فرار نکنید، به درون بروید و به ترستان نگاه کنید، و با شعله بنفش آن را درمان کنید. تریگر (برنامه ماتریکس) را رها کنید و ببینید واقعا چه خبر است. این یک درس است. با سولمیت ملاقات و راجع به موضوع صحبت کنید. شاید ترسناک باشد اما اتفاق بدی نمی‌افتد. توصیه‌ای به جستجوگر: جستجو را متوقف کنید. به درون نگاه کنید و آنچه آنجاست را تغییر دهید. سپس سولمیت خودتان را از سطح نقطه نظر روح متجلی کنید.لیلاین (خط انتقال انرژی):این لیلاین همچنین به عنوان خط انرژی الهه شناخته می‌شود. در واقع محل ورود انرژی الهه به سیاره است. نیروهای نور مشغول آزادسازی این خط انرژی از حوادث منفی اطرافش هستند. اماکنی روی این خط انرژی که متصل هستند به ورتکس‌های مهم زمین عبارتند از نقاطی مثل: دمشق سوریه، ورسای، استونهنج، بوستون (ماراتون)، نیویورک (سندی هوک)، و تیوتیهواکان. ارکانها روی این خط انرژی دایما جنگ تولید می‌کنند. یک ورتکس قوی و مهم در سوریه وجود دارد. این ورتکس نگهدارنده انرژی الهه پری دریایی است که از سیستم ستاره‌ای سیریوس می‌آید. انرژی وی انرژی زیبای شکوه الهی است. به دلیل همه جنگ‌های خاورمیانه، 7 هزار سال است که این انرژی سرکوب شده است.لیلاین‌ها (خطوط انرژی) بخش حیاتی و مهمی از شبکه انرژی زمین هستند. این شبکه شما را محصور کرده و همیشه با شماست. هر موجود زنده روی زمین در همه زندگی اش به این شبکه انرژی متصل است. همه مسایل مربوط به ارتباطات به شبکه انرژی مرتبط است. این شبکه کنترل کننده و تغذیه کننده نیروی حیاتی شما (کندالینی) است. در حقیقت منش حیات و منش میدان انرژی بدن نوری شماست. شبکه انرژی زمین از خورشید مرکز کهکشان سرچشمه می‌گیرد، که منبع عشق و نور در کهکشان مااست. اما فناوری‌های هوش مصنوعی گوناگونی با هدف سرقت، کنترل یا استفاده از نیروی حیاتی ما ایجاد شده است. مثلا در 1991 و در جنگ خلیج فارس انرژی منفی زیادی بدست آوردند که دلیلش تخلیه انرژی عظیم آسیب عاطفی بود که از طریق خطوط انرژی منتقل شد. از 21 ژانویه نیروی نور کیهانی به شبکه انرژی زمین ورود کرده است. و همه تحت ت ثیر این موضوع قرار گرفته‌اند. این جریان انرژی کیهانی شدید و شدیدتر خواهد شد. آنچه کذب است خواهد رفت ، و آنچه حق است باقی می‌ماند.ضروری است که بسیاری مفاهیم و باورهای انباشته شده طی تناسخهای متعدد در طول هزاران سال را فراموش کنیم.اسرار الهه:این بخصوص برنامه ریزی دینی و مذهبی است که برای تولید ترس و خشونت استفاده می‌شود تا جنگ ایجاد شود. جنگ عامل ایجاد ارتعاشات بسیار پایین ترس و خشونت است. گام هایی که برای ایجاد ترس و خشونت برداشته می‌شود شامل: 1 انرژی زنانه سرکوب شود 2 این مس له منجر به نارضایتی انرژی مردانه می‌شود 3 به مردان وعده هایی بدهید تا به جنگ بروند 4 مردان را پس از جنگ تشویق کنیدتغییر هنگامی که سولمیت‌ها موفق می‌شوند از برنامه ماتریکس خارج شوند، یک رزونانس (طنین انرژی) مقدس می‌آفریند که بهشت روی زمین در همه سطوح است. این اتصال ورتکس قدرتمندی روی سیاره خلق می‌کند که شروع می‌کند به اعمال تغییرات در شبکه انرژی زمین. این یکی از اسرار الهه است. اسرار الهه کلید تبدیل دوگانگی به وحدت است. - family - workshop - by - cobra - ? m = 1 جفت روحی:ارتباط میان جفت‌های روحی حتی عمیق‌تر (از سولمیت‌ها) است. اما سوتفاهم‌های بسیاری در مورد جفت روحی وجود دارد. سولمیت‌ها جفت روحی نیستند. سولمیتها متعدد هستند، اما هر فرد فقط یک جفت روحی دارد. آنها باهم شروع می‌کنند اما با آمدن به سطح زمین و پایین آمدن از بعد 6 به بعد 5 ، تقسیم می‌شوند به دو جفت روحی. در نتیجه این تقسیم دو بدن با قطبهای مخالف بوجود می‌آید، که تناسخ مردانه و تناسخ زنانه هستند. بیشتر ارتباطات عمیق روی زمین مربوط به سولمیت هاست. بسیار به ندرت جفتهای روحی روی زمین با هم ملاقات می‌کنند. ارتباط جفت‌های روحی فوق العاده قدرتمند است. همه نمی‌توانند آن را تحمل کنند. ملاقات با جفت روحی یعنی دیدن و روبرو شدن با تمام وجود خودتان، امیدها، ترس‌ها، آرزوها، زندگی‌ها .آرکان‌ها از نیروی این ارتباط آگاهند، و از آن جلوگیری می‌کنند. در عوض، فانتزی جفت روحی را تبلیغ می‌کنند برنامه ماتریکس برای اینکه فرد خاصی را جفت روحی خود بپندارید. فیلم‌های هالیوودی از این سناریو و طرح حمایت می‌کنند. این برنامه ماتریکس را بیشتر در طرف خانم‌ها فعال می‌کنند. برخی جنبه‌های یک مرد برنامه را فعال می‌کند، و سپس زن همه توقعات و خواسته هایش را روی آن فرد منعکس می‌کند، و برنامه ریزی می‌شود تا ازدواج کند. پس از ازدواج مشکلات آغاز می‌شود. - family - workshop - by - cobra - ? m = 1 روابط جدید, چشم انداز روح:هولوگرام در هم تنیده‌ی جفت‌های روحی، سولمیت‌ها و خانواده روحی یک بافت نوری است که در سراسر جهان آفرینش تمدن‌های کهکشان‌ها را به "واحد" متصل می‌کند. هر سیاره جزیی و بخشی از شبکه نور کیهانی است. بخشی از برنامه الهی برای زمین تجلی این ماندالای خانواده روحی در جزیره‌های نوری روی سطح زمین است. بیدارترین افراد اکنون با فعالسازی بدن نوری شان، مشغول آغاز کردن اتصال به این شبکه نور کیهانی هستند. این یکی از ضروری‌ترین کارهایی است که باید انجام بشود. و نژاد مرکز کیهان هدایتگر این فرایند است.فعالسازی بدن نوری خودش یک کارگاه دو روزه است، اما کبرا توضیحات مختصر و مفیدی راجع به این فرایند ارایه می‌دهد. هنگامی که روح وارد بدن شما می‌شود و میادین انرژی شما را فعال سازی می‌کند و همه کالبدهای شما یکپارچه و متصل می‌شوند، در واقع بدن نوری تان درحال فعال شدن است. این عمل فرایند صعود را کلید می‌زند و شما قادر خواهید بود که ورای فضا و زمان بروید. بدن نوری شما تبدیل به یک سفینه فضایی خواهد شد. تا آن موقع، نیاز است که نور بیشتر و بیشتری لنگر کنیم تا بدن هایمان برای این اتفاق مملو از نور باشد. این افزایش میزان نور درون بدن یک ورتکس تورویدی (توروس) ایجاد می‌کند که حول شما و درون شما شارش دارد. این ورتکس تورویدی یک میدان نور ایجاد می‌کند که به شبکه انرژی زمین و به منبع متصل است. این کندالینی یا نیروی حیاتی شماست. هنگامی که برنامه‌های ماتریکس را غیرفعال کنید کندالینی شما فعالسازی می‌شود. این انرژی نیروی حیاتی در طول ستون فقرات اوج می‌گیرد و شروع می‌کند به فعال کردن بدن نوری. وقتی این اتفاق می‌افتد شما تبدیل می‌شوید به یک حفره در ماتریکس، و یک شتاب دهنده به صعود سیاره. از آن پس، ارتباطاتتان با دیگران را طور دیگری درک می‌کنید و با انسانهای دیگر در سطح و از چشم انداز روح ارتباط برقرار می‌کنید. شما از نقطه نظر هدفی والاتر خواهید دید، و همه تعاملاتتان را بهتر درک خواهید کرد. این بخشی از برنامه است، آزادسازی زمین. با قدم گذاشتن در این راه، شما هدایت درونی خواهید داشت، که چه کنید و کجا بروید. این هدایت درونی به مرور بیشتر خواهد شد و بدن نوری تان هرچه بیشتر فعال می‌شود. - family - workshop - by - cobra - ? m = 1 حقیقت و یکپارچگی:اصل اساسی در طول این فرایند این است که خودمان باشیم. اما ماتریکس ما را برنامه ریزی می‌کند که نقاب بزنیم و خودمان را پنهان کنیم، احساساتمان، عواطف و همه چیز را. نقاب را بردارید! آن را از میدان انرژی تان بردارید، آن را از اعمال، افکار و عواطف خود حذف کنید. نقاب‌ها مشکل افرینند، زیرا شما با نقاب، حقیقت خود، و خویشتن حقیقی خود را پنهان می‌کنید. حقیقت خود را سرکوب نکنید. در تمام جنبه‌های وجودتان خودتان باشید. این اصل مرکزی و محوری در خانواده‌های روحی است. حقیقت خودتان را برای آنانکه که آمادگی شنیدنش را دارند ابراز کنید. همیشه صادق باشید. اگر در لحظه‌ی خاصی نمی‌توانید بلافاصله صداقت داشته باشید، فقط بگویید، "فعلا نمی‌توانم این مس له را بگویم". برای دست یافتن به امیال از دروغ استفاده نکنید چون این کار دروغ‌های بیشتری را به شما جذب می‌کند. با واکنش‌های متفاوتی از ماتریکس روبرو خواهید شد. روابط جدید عاری از نقاب خواهند بود. این، تنها راه پیش رو برای همسویی با بالاترین هدف است.وقتی خودتان را کشف می‌کنید، و خود حقیقی تان می‌شوید، می‌آموزید که با آنچه می‌پنداشتید، تفاوت دارید. و اکنون اولویت اول شما این است که خودتان باشید. * واقعیت و محیط اطراف شما با شما و هدف اصلی شما تطابق می‌یابد.* انسانهایی که مثبت نیستند، و هر آنچه با هدف اصلی شما همسو نباشد، از شما دور می‌شود. * شما انسانهای با ارتعاش مشابه را جذب می‌کنید.* و شروع می‌کنید به تجلی بخشیدن و واقعیت بخشیدن هرچه بیشتر به آنچه می‌خواهید. این فرایند تجلی شخصی شما است.از مدیتیشن 21 ژانویه 2019 ، نیروهای تاریکی دیگر نمی‌توانند بر فرایند تجلی شخصی انسانها نفوذ کامل داشته باشند و آنرا متوقف کنند. اکنون تجلی بخشیدن به آنچه می‌خواهیم بسیار راحت‌تر است. - family - workshop - by - cobra - ? m = 1 عشق و جنسیت, تقسیم قطبیت‌ها:برنامه ریزی چند لایه دارد. لایه نخست شکافی در خویشتن درونی مان است که ما را از منبع منقطع می‌کند. این کار با 2 ایمپلانت بالای سر انجام می‌شود.لایه دوم برنامه، انرژی‌های زنانه و مردانه را جدا و منقطع می‌کند. این کار را در زمان آتلانتیس و از طریق میادین الکترومغناطیسی، و بوسیله‌ی ایمپلانتهای کریستال اثیری، و با ایجاد واقعیتهای روانی متفاوتی برای مردان و زنان انجام دادند. زنان برنامه الف را دارند و مردان هم با برنامه ب برنامه ریزی می‌شوند:برنامه الف: قلب خوب کار می‌کند، سکس خیر. به زنان اجازه می‌دهند همه عواطف را همیشه حس کنند، اما اجازه نمی‌دهند انرژی جنسی شان را حس کنند. هزاران سال است که انرژی جنسی زن سرکوب شده است. ابراز انرژی جنسی یا احساس انرژی جنسی توسط زنان بسیار خطرناک بوده است، و در بسیاری مناطق هنوز هم این گونه است. اگر این کار انجام می‌دادند/انجام بدهند، مورد تجاوز یا قتل قرار می‌گرفتند/می گیرند.برنامه ب: قلب خوب کار نمی‌کند، سکس اما خوب است. به مردان اجازه نمی‌دهند عواطف را حس کنند یا گریه کنند. ابراز عواطف توسط مردان بسیار خطرناک است. اگر این کار را بکنند با مشکلاتی مواجه می‌شوند. اما اجازه دارند هر چقدر می‌خواهند سکس داشته باشند. این برنامه ریزی منجر شده است به شکل گیری دو گونه کاملا متفاوت، با دو واقعیت کاملا مجزا. در دهه 1960 این مس له شروع به تغییر کرد. فاز اول نهضت فمینیستی مثبت بود، و برای زنان قدری استقلال مادی بهمراه داشت. فقط زنانی که بتوانند به این شکل به آزادی و استقلال برسند می‌توانند انرژی جنسی شان را هم آزادسازی کنند. به این دلیل که نظامات کنونی (نظام بانک‌های مرکزی، بازارهای بورس، دولتها و غیره) فقط با سرکوب انرژی جنسی زنانه می‌توانند عمل کنند، و در انرژی جنسی مردانه هم عدم تعادل ایجاد می‌کنند، و ادغام و وحدت طبیعی انرژی‌های جنسی مردانه و زنانه و تبدیلشان به میدان انرژی توروس را دچار اختلال می‌کنند. سپس مردان یا به جنگ می‌روند و یا وارد تجارت می‌شوند. این یک چرخه معیوب در سیستم بانکی ایجاد کرده است. آزادسازی انرژی جنسی زنانه این نظامها را به زیر خواهد کشید. هنگامی که انرژی جنسی زنانه آزادسازی بشود، آزادسازی نظام اقتصادی را به دنبال خواهد داشت. کلید حل این چرخه معیوب یکپارچه سازی و وحدت هر دو جنبه است: جنبه مردانه و جنبه زنانه. هدف این است که زن انرژی جنسی اش را احساس کند و آن را به انرژی قلبش متصل سازد. و هدف برای مردان این است که انرژی قلبشان را احساس کنند و آن را به انرژی جنسی شان متصل کنند. هنگامی که این مانع از سر راه انرژی جنسی کنار رود، انرژی مردانه و زنانه وحدت می‌یابند. افراد بسیاری هنوز این موضوع را تجربه نکرده‌اند. این اتفاقی بسیار زیباست. پروینی‌ها این موضوع را به خوبی می‌دانند. ارتباطات درون خانواده‌های روحی فقط وقتی عمل می‌کنند که این موانع حذف شوند. پروینی‌ها اکنون مشغول معرفی کردن این انرژی به اعضای خانواده‌های روحی هستند، دیگران بعدها متصل خواهند شد. - family - workshop - by - cobra - ? m = 1 پرسش و پاسخ:س: هنگامی که بدن فیزیکی می‌میرد، چگونه می‌توان از افتادن در دام ارکان برای ارواح جلوگیری کرد؟ج: اگر در مسیر نور هستید، و اگر با خویشتن برتر در ارتباط هستید و در این ارتباط باقی بمانید و با آن همسو باشید، از تله ارواح که توسط آرکان کنترل می‌شود عبور خواهید کرد.س: هنگامی که ندای درونی احساس گناه را می‌شنویم .ج: اگر احساس گناه و مقصر بودن پایدار باشد، یک برنامه است. هنگامی که شما به این برنامه آگاه شوید، فروکش می‌کند.س: تفاوت میان خویشتن برتر و روح برتر oversoul چیست؟ج: تجلی‌های یک حقیقت یکسان هستند. - family - workshop - by - cobra - ? m = 1 برنامه شکاف بین زن و مرد:در دوران آتلانتیس برنامه‌های کاملا متفاوت و متضادی برای زنان و مردان وجود داشت. این جنبه‌ها نسل به نسل انتقال یافتند. جنبه زنانه: ایمپلانت برنامه زنانه به زنان اجازه می‌دهد که فقط با جفت روحی شان رابطه جنسی داشته باشند، اما مثلا با برادران و خواهران روحی خیر. این امر باعث می‌شود زن در جستجوی شوهر آرمانی باشد، و بخواهد ازدواج کند و همیشه در آن ازدواج بماند. اما زنان از وجود این برنامه ناآگاهند. رسانه‌های جمعی از این برنامه زنانه، بهره برداری می‌کند. خانواده ایلومیناتی دیزنی و گروه‌های دیگر، در فیلم هایی که تولید می‌کنند مخاطبان را از سنین بسیار پایین برنامه ریزی می‌کنند. هدف این برنامه‌ها این است که زنان به نحوی ناصحیح در جستجوی جفت روحی شان باشند. یعنی زن را وادارند تا مردی را بدست آورد، کنترلش کند و او را در قفس نگاه دارد. بااین حال، حتی اگر آن مرد آرمانی و بی نقص هم باشد، همیشه به دنبال رهایی خواهد بود (یعنی امکان داشتن رابطه با بیشتر از یک زن). ارکانها با همین روش توانستند یک نظام جاسوسی ایده ال ایجاد کنند. یعنی باعث شد زنان بدلیل حسادت، حس تملک و برنامه‌های دیگر، همیشه مردها را چک و کنترل کنند.جنبه مردانه:در برنامه مردان، به مردان اجازه نمی‌دهند که حضور جفت روحی را احساس کند و یا حتی راجع به آن بداند. به مردان اجازه می‌دهند همه نوع رابطه را احساس کنند، و اینکه هرگونه ارتباط بی معنی را داشته باشند، اما رابطه با جفت روحی، هرگز. نتیجه قطع اتصال کامل در عمق ناخوداگاه است.برنامه اصلی "زن ستیزی" است. کلید رها شدن از این برنامه برای زنان و مردان، این است که زنان تلاش کنند انرژی قلبشان را به انرژی جنسی، و مردان انرژی جنسی شان را به انرژی قلبشان متصل کنند. مردان بایستی از ارتباط با جفت روحی مطلع شوند، و زنان بایستی به خودشان اجازه دهند روابط بیشتری داشته باشند. به یاد داشته باشید که داشتن تعهد در رابطه، با رابطه متملکانه تفاوت دارد. در یک ارتباط متعهدانه، دو شریک به یکدیگر اجازه می‌دهند که آزاد باشند. آنها آگاهانه تصمیم می‌گیرند که رابطه دیگری نداشته باشند. اما احساس نمی‌کنند که مایملک یکدیگر هستند. حدود 10 درصد از جمعیت بیدارشده روی سطح زمین به این درجه از ارتباط متعهدانه رسیده است. - family - workshop - by - cobra - ? m = 1 در یک رابطه انحصاری، زنان از طریق انحصار بیولوژیک، کنترل کننده نیروی حیاتی مردان هستند. این ارتباط ناسالم میان زن و مرد تنها راه سرکوب DNA انسان است و 25 هزار سال پیش از سیستم ستاره‌ای اوریون به آتلانتیس وارد شد. از آن موقع تا به حال ما در این نظام مردسالار قرار داشته‌ایم. هنگامی که یک جامعه در سطح DNA مورد کنترل قرار می‌گیرد، نتیجه حاصله، یک نظام برده داری تمام و کمال است. اگر انرژی جنسی شریکتان را کنترل و محدود کنید، یعنی تحت برنامه ماتریکس قرار دارید. قرار دادن شریکتان داخل حصار روانی ریشه در برنامه دهی ماتریکس دارد. نمونه افراطی آن در خاورمیانه یافت می‌شود، جایی که زنان هنوز مایملک مردان تلقی می‌شوند. اگر با عشق با یکدیگر ارتباط برقرار کنید، و اجازه بدهید که شریکتان آزاد باشد، رابطه در سطح روحی شکل می‌گیرد. چنین رابطه‌ای سالم و صحیح است.اتصال روحیانرژی‌های جدید کیهانی در حال تغییر و تحول این موضوع هستند. انسانها به یکدیگر متصل خواهند شد چون خودشان می‌خواهند، نه به دلیل اجبار. فرد ممکن است بخواهد با شریکش بماند. اما مجبور نیست تا ابد بماند. ساخت‌های ذهنی کنترلگر ماتریکس، و این برنامه‌ها منحل خواهند شد. ارتباطات بیشتر و بیشتری بر اساس ارتباطات روحی آفریده خواهد شد. - family - workshop - by - cobra - ? m = 1 کندالینی و آزادسازی انرژی جنسی زنانه:کندالینی نیروی حیاتی اولیه شماست. آن را عمیقا تحت کنترل برنامه در آورده و سرکوب کرده‌اند. این نیروی حیاتی جنبه مردانه خالص و جنبه زنانه خالص دارد. انرژی زنانه خالص، پذیرندگی خالص است. انرژی مردانه خالص، کنش خالص است. کنش خالص پذیرندگی خالص را جذب می‌کند. تعامل میان این انرژی‌ها یک تجربه سامادهی و فعالسازی چاکرای تاج (هفتم) را ایجاد می‌کند. و این گونه یک میدان الکترومغناطیسی توروسی شکل ایجاد می‌شود که به صعود ختم می‌شود.اتصال میان سولمیت‌ها سریعترین اتصال برای ایجاد تجربه سامادهی است.هنگامی که انرژی مردانه‌ی "کنش"، تحریف گردد، مردان خشمگین می‌شوند و فکر می‌کنند همه چیز را می‌دانند/همیشه حق با آنهاست. هنگامی که انرژی زنانه پذیرندگی دچار مانع باشد، زنان بسیار انتقادگر می‌شوند. وقتی ماتریکس بیشتر انرژی مردانه را سرکوب می‌کند، مردان تبدیل می‌شوند به افرادی که به دنبال رضایت دیگران هستند. و با سرکوب بیشتر انرژی زنانه، زنان تمایل پیدا می‌کنند همه را کنترل کنند. و این گونه است که سرکوب بیشتر از طرف ماتریکس، قطبیت را معکوس می‌کند. این هدف نهایی ارکان است. ایجاد مردانی که دیگران را راضی می‌کنند و زنانی که دیگران را کنترل می‌کنند. رسانه‌های جمعی این برنامه را حمایت و حفظ می‌کنند.بنابراین ساختار ماتریکس بر اساس سرکوب انرژی جنسی زنانه استوار است. هدف رفع موانع و آزادسازی انرژی زنانه است. اولین گام برای نیل به این هدف، این است که زنان خودشان انرژی جنسی شان را در تنهایی شان، احساس، کاوش و تجربه کنند. سپس میدان انرژی شان تغییر می‌کند، و کندالینی، مار خفته در ستون فقرات، فعال می‌شود و در ماتریکس حفره و شکاف ایجاد می‌کند. بخش هایی از این موضوع در ارتباط با حرکت جلیقه زردها در بلاگسپات کبرا شرح داده شده است. تجلی‌های پاریس منجر شد به ایجاد حفره در ماتریکس. از 8 تا 11 نوامبر 2018 ، دقیقا 225 سال پس از فعالسازی الهه‌ی عقلانیت، زنان معینی از طرف حرکت مقاومت، در پاریس به سطح زمین آمدند و یک فعالسازی کندالینی ویژه در سطح سیاره انجام دادند و در ماتریکس حفره ایجاد کردند. این فعالسازی ویژه، کندالینی سیاره را بیدار کرد و ملتها بالاخره در برابر ظلم و سرکوب نیروهای تاریکی قیام خواهند کرد. یکی از جنبه‌های این فعالسازی کندالینی سیاره این بود که زنان شروع کردند به بازیابی انرژی جنسی شان و ابراز کردن زیبایی بدن هایشان. زنانی هم که عریان در پاریس می‌دویدند ناآگاهانه ماتریکس را دچار اختلال می‌کردند. از 11 نوامبر 2018 ، ورتکس الهه پاریس دایما در حال کلید زدن فعالسازی کندالینی در همه انسانها روی سطح زمین بوده است. این دلیل پنهان موفقیت جلیقه زردهاست، که جنبشی مردمی علیه تمام استبداد است. - family - workshop - by - cobra - ? m = 1 تصورات غلط راجع به انرژی جنسی:ماتریکس، نظام‌های اعتقادی مختلف متعددی ایجاد کرده است و به تصورات غلط راجع به انرژی جنسی دامن زده است. انرژی جنسی فقط یک نیرو و انرژی است که جریان دارد. انرژی چیزی جز احساس در جریان نیست. ممکن است فیزیکی باشد، اما ضرورتی ندارد. این یک تصور غلط است که انرژی جنسی فقط فیزیکی است و می‌تواند مثل یک کلید صفر و یک، خاموش و روشن شود. هنگامی که همه برنامه‌ها منحل شوند، و همه موانع حذف گردند، انرژی جنسی جریان خواهد یافت. این مرحله بعدی است، یعنی وقتی که تجربیات کندالینی و سامادهی متعددی شکل خواهد گرفت. در نقطه مشخصی از این روند، پلایدیان‌ها (پروینی‌ها) هدایتگران ما در این مرحله هستند.هدف بیدارترین زنان زمین این است که نخست با این انرژی جنسی کار کنند، و آزادی شان را به دست آورند. این زنان افرادی خواهند بود که ساختار انرژی را متحول خواهند کرد و این گونه زمین آزادسازی خواهد شد. سرکوب انرژی مردانه در نتیجه سرکوب انرژی زنانه ایجاد شده است. برنامه بنیانی فعال ماتریکس این است: دختر خوب یا بد/ سربراه یا شیطان. زنان برنامه ریزی شده‌اند که جنسیت شان را پنهان کنند و همه می‌پرسند: او (زن) چه می‌خواهد؟ بالاترین هدف بیدارترین زنان این است که ارتباط از دست رفته با خودشان را بازیابی کنند و شفا پیدا کنند. این بخشی از م موریت کبرا است. این کار به شفای دنیا منجر می‌شود، و به آفرینش جهان جدید می‌انجامد. - family - workshop - by - cobra - ? m = 1 بازگشت الهه:اصل یا انرژی خالص زنانه، پذیرندگی خالص است. این اصل برابر است با عشق بی قید و شرط. این انرژی است که برای شفای بشریت لازم است. بسیار حیاتی و مهم است که این انرژی را به زمین بازگردانیم و تا آنجا که ممکن است به آن متصل شویم. انرژی خالص زنانه، آینه آفرینش و خلقت است. این انرژی است که پروژه گیرنده تماس contact dish project را ممکن می‌سازد و "رخداد" را جذب می‌کند. مثل یک دریاچه انرژی است، اگر بقدر کافی ساکن و آرام باشد، "رخداد" فعال می‌شود. هر موجودی که به این انرژی متصل باشد، به حجم دریاچه اضافه می‌کند. بنابراین تغییر، و رخداد، توسط حضور انرژی الهی زنانه صورت خواهد گرفت. ما اسرار الهه را دریافت می‌کنیم تا این انرژی‌ها را دوباره به زمین برگردانیم. ما گروههایی تشکیل خواهیم داد تا این انرژی را لنگر کنیم. هدف اصلی گروههای "خواهران رز"، لنگر کردن و حفظ کردن همین انرژی‌های الهه روی زمین بوده است. در حال حاضر حدود 150 گروه خواهران رز روی زمین فعال هستند و بطور هفتگی یکدیگر را ملاقات می‌کنند تا انرژی الهه را لنگر کنند.[سپس کبرا افرادی از حاضران را که آمادگی داشتند گروههای خواهران رز را در منطقه خودشان ایجاد کنند و بطور هفتگی ملاقات هایی داشته باشند برای لنگر کردن انرژی الهه، دعوت کرد به روی صحنه بروند. سپس کبرا برای این گروه بزرگ اعضای جدید خواهران رز، مراسم تشرف برگزار کرد.]تشکیل گروههای خواهران رز، روش اصلی لنگر کردن انرژی الهه به سیاره زمین است. هرچه به رخداد نزدیکتر بشویم، گروههای بیشتر و بیشتری فعال می‌شوند و بیشتر به عمق اسرار الهه که هنوز فاش نشده دست می‌یابند. آن وقت است که نقاط ورتکس الهه بیشتری روی زمین فعالسازی می‌شوند. بیدارترین زنان راهبه‌های الهه خواهند بود و آگاهانه انرژی الهه را لنگر خواهند کرد تا جمعیت روی زمین را به آزادی برسانند. - family - workshop - by - cobra - ? m = 1 ساختن جزیره‌های نور:ما مدت‌های مدیدی در ماتریکس زندگی کرده‌ایم و به برخی مسایل عادت کرده‌ایم. متولد می‌شویم، به کودکستان می‌رویم، وارد مدرسه می‌شویم، ازدواج می‌کنیم و بچه دار می‌شویم، کار می‌کنیم و می‌میریم. این برنامه عادی روی زمین است. بااین حال در چند دهه اخیر انسانها تلاش کرده‌اند بدون آنکه فهمیده باشند برنامه چگونه عمل می‌کند و بقایش چگونه ت مین می‌شود، از آن خارج شوند. به همین دلیل بسیاری از تلاش‌ها با شکست روبرو شده‌اند. این افراد از برنامه ماتریکس بی اطلاع بودند.اکنون، و با ورود به چرخه کیهانی جدید، ما می‌دانیم که چگونه باید از برنامه ماتریکس رها شویم، و کبرا می‌تواند کلیدهای حیاتی را در اختیار ما بگذارد. مشکل در حال حاضر نحوه انجام کار نیست. مشکل یا چالش این است که واقعا تا چه حد می‌توانیم دریافت کنیم و یکپارچه شویم و تبعیت کنیم. تا کجا حاضریم برویم؟ صحبت کردن یک موضوع است، اما تجربه و عمل چیز دیگری است. پشتکار و عمل کلید است، نه صرفا اطلاعات. در سالهای گذشته صحبتهای فراوانی بوده است، اما در واقعیت اتفاق زیادی نیفتاده است. 2018 چالشی‌ترین سال بود و در این سال خط‌های زمانی آلفا و بتا فروپاشیدند. خط زمانی گاما که حالا در آن هستیم بسیار باثبات است. برای خروج از ماتریکس نیاز است که بیدارترین افراد روی این سیاره شرکت فعالانه داشته باشند. این شرکت فعالانه یعنی تغییر کامل ساختار زندگی فرد، و برداشتن این گام‌ها: 1 . فاز تیوری، و آمادگی شخصی. فهمیدن اینکه در زمین چه خبر است، کشف م موریت خویش و پرداختن به آن. ما در این مرحله پیشرفت خوبی داشته‌ایم. 2 . پیدا کردن و تشکیل خانواده روحی تان، و ایجاد اتصال‌های قدرتمند خانواده روحی. 3 . شروع کردن زندگی فیزیکی با خانواده روحی در جزیره‌های نور. 4 . تماس نخست: جزیره‌های نور نقاط ورود "نخستین تماس" هستند، و بنابراین مکان آماده شدن برای تعامل فرهنگی و برقراری ارتباط با دیگر نژادهای کیهان و شبکه آگارتا خواهند بود.کبرا گفته است که با اعضای حرکت مقاومت Resistance Movement صحبت کرده است. آنها از میزان پیشرفت جمعیت سیاره ناخشنود هستند. حرکت مقاومت یک پروتوکل کاری دارد. شبکه آگارتا و نژادهای کیهان نمی‌دانند چگونه با جمعیت سطح زمین ارتباط برقرار کنند. کبرا بدین وسیله پروتوکل حرکت مقاومت درباره چگونگی کسب آمادگی را ارایه می‌دهد. حرکت مقاومت به بازی علاقه ندارد، آنها افراد بسیار بیدار و هوشیاری هستند و به عمق وجود شما نفوذ خواهند کرد. آنها آینه تمام نمای شما هستند، و درون شما را می‌بینند. این تجربه‌ای شدید و عمیق است و مثل این است که به آینه خیره شویم و همه کوچکترین جزییات وجود حقیقی مان را ببینیم. - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 1 مردمان حاضر در جزیره‌های نور نخستین کسانی هستند که با آنها تماس برقرار می‌شود و برای پروتکل‌های ورود، واجد شرایط هستند. هیچ گزینه‌ی دیگری وجود ندارد. افراد روی سطح زمین نمی‌توانند به حرکت مقاومت یا شبکه آگارتا بپیوندند تا مشکلات درونی مربوط به سطح زمین را آنجا حل کنند. حرکت مقاومت یک راه فرار نیست. بایستی مشکلات خود را حل کنید و کارهای درونی تان را انجام داده باشید. شما به هدفی روی سطح زمین تناسخ یافته‌اید. مشکلاتی که با آنها مواجه شده‌اید و به خودتان جذب کرده‌اید بایستی روی سطح زمین حل شوند، تا شما یک شریک برابر باشید. شما بایستی یک موجود مختار نوری باشید و اعمالتان مثل یک موجود نوری آزاد باشد. در غیر این صورت شوک فرهنگی شدید و غیرقابل تحمل خواهد بود. اعضای حرکت مقاومت و آگارتایی‌ها با ما تفاوت دارند، و نوع دیگری فکر می‌کنند و رفتار می‌کنند. بایستی برای این امر آماده باشید. حرکت مقاومت پروتکل‌های بیشتری را هنگامی که از راه برسند، منتشر خواهد کرد. رخداد می‌تواند در هر یک از فازها اتفاق بیفتد، و تعامل بین همه این فازها است. - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 1 پرسش و پاسخس: رخداد چه وقت و کجا خواهد بود؟ج: می‌تواند در هر مرحله‌ای رخ دهد. اما منتظر آن نخواهیم بود. ما آن را خلق می‌کنیم. حتی یک جزیره نور می‌تواند وضعیت سیاره را بطور عمیقی متحول سازد. ممکن است یک سفینه پروینی آنجا فرود بیاید. این به تصمیم‌ها و انتخابهای شخصی خودتان در چند سال آینده بستگی دارد. جزایر نور بر اساس هندسه مقدس و علوم مقدس، و دانش مربوط به خطوط انرژی زمین، ساخته خواهند شد. کلیدها و ابزارها قبلا فراهم شده‌اند.یک جزیره نور نیازمند است به گروهی از انسانها که آنقدر ثبات دارند که با یکدیگر زندگی و کار کنند. پیش نیازهای یک گروه باثبات: 1 بایستی خانواده روحی باشید. 2 هر فرد بایستی حداقل تا حدودی ایمپلانتهایش را پاکسازی کرده باشد. تا بتواند رابطه فعالانه‌ای با خویشتن برتر، روح و راهنمای درونش داشته باشد. و بایستی م موریتش را تا حدی بداند و بفهمد. حداقل یکی از اعضای گروه بایستی کاملا واجد این پیش نیازها باشد، و م موریتش را کاملا بفهمد و درک کند. 3 بایستی ایمپلانت تقسیم یا شکاف میان انرژی قلب و انرژی جنسی را پاکسازی کرده باشید. زیرا این ایمپلانت کارکرد گروهی را دچار مشکل می‌کند. حسادت در آن زمان بزرگترین مشکل خواهد بود. 4 شما از سایه‌ها و باورهایتان مطلع هستید. و قادرید میدان انرژی تان را در اختیار خودتان داشته باشید، و مسیولیت اشتباهاتتان را بپذیرید، و چشمانتان باز است تا آنها را ببینید و اصلاح کنید. - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 1 [سپس کبرا سوال کرد که چه کسی در حضار می‌خواهد نقش هماهنگ کننده پروژه بین المللی جزایر نور را بر عهده بگیرد. امیلیا روی صحنه رفت. می‌توان از طریق ایمیل با وی تماس گرفت: [ email protected ] هر فردی که باور دارد امادگی لازم برای پیوستن به یک جزیره نور را دارد، تا در آنجا خانواده روحی را بسازد و بیافریند و در آن زندگی کند، می‌تواند به وی ایمیل بفرستد.بایستی وبسایتی ایجاد شود که به بلاگ کبرا، لینک شود. چند مکان برای جزیره‌های نوری احتمالی، قبلا انتخاب شده‌اند از جمله در برزیل، یونان، و مجارستان. شما در قلمرویی ناشناخته به آفریدن خواهید پرداخت. بااین حال دستورالعمل‌ها فراهم خواهند شد و توسعه خواهند یافت. اما داشتن ارتباطات خانواده روحی یک عنصر مهم به حساب می‌آید.]{حباب‌های بهشت و آتلانتیس جدید}مدیتیشن 21 ژانویه 2019 ، فرایند و فاز جدیدی را در گذار زمین کلید زد. حالا ما مشغول آفریدن حباب‌های بهشت هستیم. این یک واقعیت جدید است که در همه ابعاد تجلی پیدا می‌کند.مدیتیشن 21 ژانویه موجب واکنش از طرف خورشید مرکز کیهان شد، جایی که تکامل یافته‌ترین آگاهی جهان وجود دارد. آگاهی ما به جرم بحرانی رسیده است و یک سیگنال منسجم ایجاد کرده که توجه نژاد مرکز کیهان را جلب کرده است. آنها اشاره کردند که نژاد انسان، برای نخستین بار در تاریخ جهان، آماده تغییر، و برقراری تماس است(!).نژاد مرکز کیهان شروع کرد به ارسال انرژی جدید به زمین. این انرژی جدید ساختار نوینی حاوی کلیدهای لازم برای انحلال ماتریکس، و ناهنجاری اولیه، بهمراه دارد، که به "رخداد" خواهد انجامید. این موضوع از طریق ما، و میدان انرژی ما اتفاق می‌افتد. هنگامی که این انرژی به آگاهی ما برسد، میادین انرژی ما را تغییر خواهد داد، و انحلال ماتریکس و ناهنجاری اولیه آغاز خواهد شد.این انرژی از سطوح کیهان عبور می‌کند و در غده صنوبری ثبت می‌شود، و این غده به نحو خاصی فعالسازی می‌شود. فرکانس خاصی را ساطع می‌کند و میدان انرژی ما را تغییر می‌دهد، و عملا واقعیت اطراف ما را خمیده می‌کند. در این شرایط موجودات تاریک دیگر نمی‌توانند به ما دسترسی داشته باشند. آنها به این فرکانس دسترسی ندارند. با ورود افراد بیشتر و بیشتری به این فرایند، حباب‌های بهشتی بیشتری ساخته خواهد شد. با ورود انسانها به فرکانس انرژی خورشید مرکز کیهان و نژاد خورشید مرکز کیهان، یک اتصال آگاهی با آن نژاد ایجاد می‌شود، و تغییر رخ می‌دهد. وقتی دو فرد یا افراد بیشتری با این فرکانس همدیگر را ملاقات کنند، رزونانس خاصی در میدان ایجاد می‌شود. این موضوع میدان انرژی را تغییر می‌دهد و واقعیت را بیشتر خمیده می‌کند، و یک حباب ایجاد می‌شود. این یک میدان انرژی قدرتمند است، و انرژی داخل حباب با انرژی خارج از آن تفاوت دارد. حباب توسعه می‌یابد و رشد می‌کند، و انرژی آنها هرچه لازم است تغییر کند را کلید می‌زند. "انسانهای حبابی" می‌توانند کپسول قرمزی برای برخی افراد باشند. با آگاه شدن از حباب بهشتمان، شروع می‌کنیم به آفرینش مشترک آگاهانه‌ی محیط خودمان به این روش. و با افراد دارای فرکانس مشابه متصل خواهیم شد. ما با همکاری نژاد مرکز کیهان خواهیم آفرید. این آگاهی و دیدگاه ما را تغییر می‌دهد، و به خلق واقعیت جدید ختم می‌شود. - of - [هر فکر، هر عمل،امواجی در این میدان بی کران آگاهی منتشرمی کند، شما بسیار قدرتمندتر از آن چیزی هستید که می‌پندارید.]ما این فرکانس جدید را، با استفاده از این 3 اصل تجلی با همدیگر خلق می‌کنیم. - process - part - 3 . html1 ما اینجاییم تا تصمیم بگیریم که جزیره‌های نور را بیافرینیم. 2 تصویرسازی و دعا ما می‌بینیم و می‌دانیم که این جزیره‌های نور سراسر جهان ایجاد شده‌اند. 3 اقدام فیزیکی گام هایی برای ایجاد آنها برداشته می‌شود.این تجلی از طریق اتصال به چاکرای قلب (چاکرای 4 ) انجام می‌شود. بنابراین مهم است که سطح آگاهی به چاکرای قلب برسد. اما 3 مانع اصلی بر سر راه تجلی جزیره‌های نور در میدان واحد آگاهی وجود دارد. این موانع متصل هستند به 3 چاکرای اول و مناطق اصلی که هر فردی باید روی آن کار کند. - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 11 چاکرای ریشهگرفتگی چاکرای ریشه دو وجه دارد: این مانع مربوط است به ترس بقا، و نظامات اعتقادی مربوط به پول که مولد احساس بی ارزشی، عدم کفایت، حس دلسوزی منفی، و غیره هستند. اما به جریان و مقدار مشخصی پول برای ایجاد جزایر نور نیاز است، پس اینها دو جنبه عمده عامل گرفتگی جریان هستند. بایستی از اصول تجلی استفاده کنید و یک کانال باشید تا پول را متجلی سازید. نمی‌توانید توقع داشته باشید که یک جزیره نور یک ایر بی ان بی Airbnb رایگان باشد. شما بایستی به جریان انرژی کمک کنید بدون آنکه خیلی درگیر ماتریکس شوید. این امر برای مثال از طریق اینترنت میسر است. احتمالات و امکانات زیادی در اینترنت وجود دارد! در یک جزیره نور شما نمی‌توانید پول را به روش معمول متجلی کنید. برای تهیه زمین، ساختن ساختمانها، و غیره، وجود پول نیاز است. تا زمان وقوع "رخداد" این یک واقعیت است و ضرورت دارد. راه دیگری نیست. باید گرفتگی‌های چاکرای ریشه را پاکسازی کنید. این اصلی‌ترین گرفتگی است که مانع تجلی جزیره‌های نور و واقعیت پیدا کردن آنها است. 2 چاکرای سکرال/جنسیماتریکس بر اساس گرفتگی‌های این چاکرا بنا شده است. سوتفاهم‌های بسیار زیادی درباره عشق روی زمین وجود دارد، همچنین برنامه‌ها و تروماهای متعدد ماتریکس که باید ترمیم شوند. ما همچنین نیاز داریم قطعی جریان انرژی بین چاکرای قلب و چاکرای جنسی را برطرف کنیم. این قطعی همیشه در کارکردهای گروهی کلید می‌خورد. ایمپلانت است که آن را کلید می‌زند، چه چند روز طول بکشد و چه چند ماه، همیشه کلید زده می‌شود و درامای بزرگی در گروه ایجاد می‌شود. افراد و گروهها باید هوشیار و از این مس له آگاه باشند، و به کار کردن روی آن تمایل داشته باشند. در غیر این صورت کارکردهای گروه میسر و ممکن نخواهد بود. حدود 90 درصد همه گروهها بهمین دلیل فرو می‌پاشند. برنامه اکنون هنوز کلید می‌خورد و به خشونت و جنگ می‌انجامد. 3 چاکرای شبکه خورشیدیاین گرفتگی دو وجه دارد. وابستگی به آنان که نمی‌خواهند وارد مرحله بعد شوند، و تمایل به فرافکنی. درباره مورد اول باید گفت بسیاری از ما هنوز وابستگی هایی به افرادی داریم که نمی‌خواهند در یک جزیره نور زندگی کنند، و اکنون با آنها مثل خانواده خونی زندگی می‌کنیم. این امر هم مشکلاتی بوجود می‌آورد که مشابه مورد پروتکل‌های ورود است. سوال اصلی این است، "بایستی بمانم یا بروم؟" فقط کسانی که وابستگی ندارند می‌توانند به جزیره‌های نور بروند. پس از "رخداد"، بازسازی ساختار روابط اتفاق خواهد افتاد و انسانها انتخابهای متفاوتی خواهند داشت. در ابتدا آشفتگی و بی سامانی زیادی وجود خواهد داشت. اگر افرادی اتصال روحی واقعی داشته باشند، در یک راه قرار می‌گیرند. اما ماتریکس تلاش می‌کند تا از این موضوع جلوگیری کند. چه بخواهید چه نخواهید زندگی شما تغییر خواهد کرد. بسیاری از ما مشکلات را پذیرفته‌ایم تا با ماتریکس سازگاری بیابیم. اما نمی‌توان نیروی حیاتی را متوقف، کنترل یا سرکوب کرد، و یا از آن فرار کرد. این نیرو راهش را پیدا می‌کند، و چالش‌ها سر بر می‌آورند: احساسات، و موقعیتهای مختلف، همه به سطح می‌آیند. همه! زندگی شما تغییر می‌کند و باید با آن روبرو شوید. مدل‌های شفادهی متعددی وجود دارد و بهترین کار این است که از آنها برای حل مشکلات استفاده کنید تا پیش از وقوع رخداد به آمادگی برسید. هرچه زودتر این کار را بکنید بهتر است. هنگامی که موج خورشیدی به زمین برسد، ت ثیر عظیمی به جا می‌گذارد. برای آنان که می‌خواهند با آن روبرو شوند خوشایند خواهد بود، و برای آنان که مقاومت می‌کنند ناخوشایند. پنهان کردن یا سرکوب کردنش غیرممکن است. انرژی شما را پیدا می‌کند، و شما با خود حقیقی تان روبرو می‌شوید. در ارتباط با وجه دوم گرفتگی چاکرای شبکه خورشیدی، باید گفت، انسانها تمایل دارند مشکلات و رنج هایشان را فرافکنی کرده و به دیگران انعکاس دهند، و خودشان با آنها روبرو نشوند. قبل از ورود به یک جزیره نور بایستی این مس له حل شود. با خودتان کاملا صادق باشید. اولین گرفتگی معمولا دشوارترین است، و گرفتگی‌های بعدی ضعیفتر هستند. این گرفتگی‌ها به حرکت مقاومت اجازه نمی‌دهند که از ما دعوت کنند. - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 1 نکات مهم:موج نور از خورشید مرکز کیهان می‌آید و خورشید مرکز کهکشان را فعالسازی می‌کند و سپس خورشید ما را فعال می‌کند، که سبب می‌شود خورشید یک فوران جرم تاجی را تجربه کند، Coronal Mass Ejection ( CME ) این حادثه "رخداد" را می‌آفریند.خانواده‌های روحی معمولا شامل 10 تا 20 نفر هستند، راجع به آن فکر کنید. این به خود افراد بستگی دارد که چه وقت تصمیم بگیرند وارد شوند. فرایند شفایابی و ترمیم یک سفر فردی است که بر اساس راهنمای درون شکل می‌گیرد. هیچ گاه نمی‌توان گفت "من اکنون شفا یافته‌ام". اما می‌توان تا نقطه‌ای پیش رفت. این سفر لایه‌های زیادی دارد، و برای هر فردی، منحصربه فرد است. این یک فرایند منحصربه فرد است. - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 1 ایجاد تمدن انشعابی:جزیره‌های نور یک تمدن انشعابی خلق می‌کنند که به ماتریکس متصل نیست. امروز ما درحال برداشتن اولین گام در سفری بسیار طولانی هستیم. گروههای خواهران رز در ایجاد تمدن انشعابی نقش بسیار مهمی بر عهده دارند، چرا که آنان خلق کننده میدان پراهمیت انرژی عشق و انرژی الهه هستند که بنیان و پایه جزایر نور است. هدف گروههای خواهران رز لنگر کردن انرژی الهه است. نیروهای نور از زمان آفرینش اولین گروه خواهران رز از این موضوع مطلع هستند.اکنون بیشتر از آن موقع افراد واجد آمادگی وجود دارند. و بالاخره پیشرفتهای واقعی را شاهد هستیم. ما یک گروه بین المللی جزایر نوری بوجود آورده‌ایم. همه افرادی که علاقه مند هستند می‌توانند به هماهنگ کننده جزایر نوری ایمیل بفرستند، به همراه جزییاتی راجع به خودشان. کبرا دستورالعمل‌های لازم را به هماهنگ کننده خواهد داد. او همچنین جزایر نوری که هم اکنون وجود دارند را بررسی می‌کند. افرادی که در یک کشور هستند می‌توانند ملاقات حضوری داشته باشند. افرادی که مایل هستند دارایی هایی مثل زمین یا پول را ت مین کنند به هماهنگ کننده ایمیل بفرستند. روش معماری جزایر نور بر اساس هندسه مقدس قبلا تدوین و ایجاد شده است. گام بعدی ایجاد گروههای انرژتیک هماهنگ است. این سخت‌ترین قسمت کار است. ما در اینجا، بخشی از یک خانواده روحی بزرگتر هستیم که هدفشان همین موضوع است، پس بهتر است که با افراد حاضر ارتباط برقرار کنیم. شرکت کنندگان ورکشاپ خانواده روحی م موریت شان را می‌دانند، و تصادفا اینجا جمع نشده‌ایم.خانواده‌های روحی درهم تنیده‌ی زیادی در این ورکشاپ حضور دارند. بسیاری در آینده، زندگی در خانواده روحی در جزیره‌های نوری را آغاز می‌کنند. گروههای خانواده روحی بین 10 تا 20 نفر هستند. هنگامی که گروهها و اعضای خانواده روحی همدیگر بشناسند، مسایل کلید می‌خورند. از آنجا که کبرا 90 درصد ماتریکس (برنامه ) را نقشه برداری کرده است، می‌توانیم با او تماس بگیریم و او دستورالعمل‌ها را فراهم می‌کند. - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 1 شکل دادن به واقعیتبرای شکل دادن واقعیت به یک پورتال نیاز است. این پورتال بدن نوری ما است. یک حباب بهشتی یک میدان توروید (توروس) است مثل بدن نوری مان. هر حباب بهشتی با بدن نوری ما تعامل دارد تا نور افزایش پیدا کند. مدیتیشن دیروز طوری طراحی شده بود که قدرت‌های بدن نوری تان را به کار بگیرید. اگر آگاهانه با نژاد مرکز کیهان اتصال برقرار کنید فرایند تجلی بسیار قدرتمندتر خواهد شد و حتی تسریع می‌شود.مدیتیشن تجلی جفت روحی : - to - manifest - your - twin - soul . html - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 1 هندسه مقدس شبکه نور سیاره ای(آتلانتیس جدید):جزیره‌های نور نقاط ورتکس اتلانتیس جدید هستند. جزیره‌های نور بطور فیزیکی بر روی خطوط انرژی (لیلاین) واقع می‌شوند، و یا روی نقاط ورتکس انرژی. این نقاط، نور بسیار زیادی را وارد شبکه انرژی زمین می‌کنند و میادین انرژی را تغذیه می‌کنند. سپس هر آنچه در یک جزیره نور تجربه می‌کنید شدت بیشتری می‌یابد و بزرگنمایی می‌شود و کل شبکه نور، از تجلی یافتن جزیره‌های نور پشتیبانی می‌کند.این یک نشانه است برای بازگشت تمدن آسمانی. زمانی، زمین یک سیاره بهشت بود، و هدف آن است که دوباره به یک سیاره بهشتی تبدیل شود.ناهنجاری اولیه، و همه رنج‌ها، مثل سرطانی است که بایستی حذف شود (درمان شود). جزایر نور سلول‌های سلامت بخش درون بدن نوری سیاره خواهند بود. یک طرح بررگ کهکشانی پشت این برنامه است (برنامه الهی). هنگامی که در این مسیر قدم بگذارید، به چالش کشیده می‌شوید. ما مشغول آفریدن حبابهای بهشتی در یک منطقه جنگی هستیم. ما به چالش کشیده می‌شویم. همه خانواده هایمان، دوستانمان، همسایگان، دشمنان. همه ما را به چالش می‌کشند، و همه مسایل به سطح می‌آیند. ما خودمان را به چالش می‌کشیم. مشکلات درونی بایستی رها شوند. آنچه می‌خواهیم بسازیم 25 هزار سال است که وجود خارجی نداشته است. بخش زیادی از این دانش فراموش شده و فناوری مربوطه از دست رفته است. اما مرحله به مرحله دوباره ارایه می‌شود. برنامه‌ها فراهم شده‌اند، اما باید ادامه دهید و خودتان در مسیر قرار بگیرید. بر اساس پختگی افراد، کبرا ورکشاپ هایی برگزار می‌کند تا راهنمایی کلی و عمومی وجود داشته باشد. این م موریت کبراست و برای این کار متولد شده است.اولین جزیره نور کوچک خواهد بود، اما به موفقیت می‌رسد. بر اساس آن الگوی ایجاد سایر جزیره‌های نور بدست می‌آید تا در سراسر زمین پراکنده شود. از حالا به بعد دو واقعیت وجود خواهد داشت: جزیره‌های نور و "سیستم قدیمی". بدلیل وجود آنتروپی (بی نظمی)، موقعیت سیستم قدیمی بیشتر و بیشتر دچار اختلال می‌شود، و به طور اجتناب ناپذیری به فروپاشی خواهد انجامید. جلوی این سرنوشت را نمی‌توان گرفت. ما اکنون در آستانه تغییراتی هستیم که کبرا مدتهاست راجع به آن صحبت می‌کند. چالش اصلی "رخداد" این است که یک انسان چگونه می‌تواند هم بطور فیزیکی و هم بطور روانی بقا یابد. برای بقا یافتن، تطابق هایی بایستی انجام شود. این امر ساده نیست. تصمیم اصلی این است: آیا از قطاری که قطعا سقوط خواهد کرد پیاده می‌شوید، و حاضرید جزیی از پیشگامان تغییر باشید؟ پیشگامان کسانی خواهند بود که به بشر کمک خواهند کرد با تحولات تطابق پیدا کنند. کسانی که در جزیره‌های نوری زندگی می‌کنند میادین انرژی خود را پاکسازی می‌کنند و امتیازات زیادی مثل تجربه فراوانی را دریافت خواهند کرد. یک جزیره نور یک نود node درون شبکه انرژی زمین است. نقاط مشخصی ثبات دارند و بطور همیشگی نور ساطع می‌کنند. - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 1 {دیش تماس و پروتکل‌های ورود}دیش تماس و عملیات نظامی:نیروهای نور پروتکلهای متعددی جهت برقراری تماس با جمعیت سطح زمین ایجاد کرده‌اند. پروژه دیش تماس یک پروژه پلایدیان (پروینی) است، که از ماتریکس عبور می‌کند. نیاز دارید که مالک خصوصی یک زمین باشید. می‌توانید یک سفینه مادر را در زمینتان فرود بیاورید. حکومت مخفی می‌تواند زمین شما را تصاحب کند، اما وقتی از یک سفینه مادر دعوت کنید آنجا فرود بیاید، شما تحت حمایت قوانین کهکشانی هستید. اگر یک سفینه مادر پلایدیان بتواند فرود بیاید، نیروهای تاریکی تلاش خواهند کرد تا جلوی این اتفاق را بگیرند. در این صورت نیروهای پلایدیان توسط نیروی نظامی دخالت کرده جلوی نیروی تاریکی را می‌گیرند، و اگر لازم باشد آنها را از بین می‌برند. بطور معمول پروینی‌ها بسیار صلح طلب و صبور هستند، اما اکنون صبر آنها به آخر رسیده است. بنابراین شما و ملکتان در محافظت قانون و پیمانهای کهکشانی هستید. هیچ سازمان یا آژانس زمینی دعوی حقوقی ندارد. قدرتهای زمین دیگر اینجا (ملک شما) کاری ندارند. این یک توافق خصوصی میان شما و پروینی هاست. بنا بر قانون کهکشانی زمین شما آن موقع بخشی از قلمرو کهکشانی است و مشمول قوانین کنفدراسیون کهکشانی می‌شود. پس از فروپاشی خط زمانی آلفا، کنفدراسیون کهکشانی گرد آمدند و شورای عالی کهکشان تصمیم گرفت سطح زمین را توسط قدرت نظامی بدست آورد. اگر مایل هستید در این فرایند کمک کنید و توافقی با پروینی‌ها داشته باشید، آنها در ملک شما فرود می‌آیند و از آن برای این هدف استفاده می‌کنند. می‌توانید با ذهنتان با پروینی‌ها تماس بگیرید، به روش تلپاتی، آنها شما را می‌شنوند. و این موضوع را به هیچ کس نگویید! این فقط میان شما و پروینی هاست! آنها زمین شما را به عنوان ملک در دسترس پروژه دیش تماس و عملیات نظامی علامت گذاری می‌کنند. کودکس کهکشانی بخشی از این فرایند است و حاوی پیش زمینه حقوقی و قانونی تمام اتفاقاتی است که اگر جرم بحرانی مورد تجاوز قرار بگیرد رخ می‌دهند. آن هنگام است که نیروی نظامی فعالسازی می‌شود. ایالات متحده آمریکا و فدراسیون روسیه به نوع خاصی با فرماندهی عالی پروینی تماس دارند. در چین افراد بلندمرتبه معینی توسط پروینی‌ها مورد تماس قرار گرفته‌اند. کبرا از پروینی‌ها عصبانی بود و در شب عید سال نو با آنها بحثی داشت راجع به اینکه در سال گذشته هیچ فرودی اتفاق نیفتاده بود. چند ساعت بعد، فرود فیزیکی یک سفینه نوری در ژاپن اتفاق افتاد.نتیجه گیری: اگر پروینی‌ها پاسخی ندهند، یعنی فرودشان بیش از حد خطر دارد. همه بایستی در امنیت باشند. این یک عملیات نظامی است. - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 1 {پروتکل‌های ورود}حرکت مقاومت RM ، بیش از پروینی‌ها به جمعیت سطح زمین نزدیک هستند. برخی از آنها حتی به سطح زمین آمده‌اند. حرکت مقاومت از سال‌های 2003 و 2004 وارد فرایند تحولات مربوط به خانواده‌های روحی شدند و کاملا در چارچوب آن پارادایم عمل می‌کنند. آنها در درون زمین زندگی کاملا متفاوتی دارند. و در جزیره‌های نوری زیرزمینی زندگی می‌کنند. می‌توانند وقتشان را صرف هنر، خلاقیت و آزادسازی زمین بکنند. آنها مشکلی در متجلی کردن آنچه می‌خواهند یا نیازشان است ندارند. زمانشان را به نحو متفاوتی استفاده می‌کنند و همچنین برای تکامل روحانی وقت صرف می‌کنند. می‌دانند چگونه با نیروهای تاریکی دست و پنجه نرم کنند. وقتی نیاز باشد بجنگند، از نوعی هنرهای رزمی بهره می‌گیرند. آنها در حقیقت هنرمندان رزمی تکنو - شامانیک مدرن هستند. اگر به خاطر تلاش آنان نبود، ما حالا در اردوگاههای اسرا بودیم.تناسخ فرایند پیچیده‌ای است. بخش هایی از خانواده روحی ما روی سطح زمین نیستند. مهمترین اعضا اینجا نیستند. کارکردهای اجتماعی میان گروههای خارج از سطح و گروههای روی سطح زمین پیچیده است. تماس میان همه گروههای متفاوت برقرار خواهد شد. کبرا توصیه هایی برای اینکه چگونه به لحاظ روانی با این مس له کنار بیاییم خواهد داشت. یک فعالسازی و اتصال قدرتمند در سطح روحی انجام خواهد شد، اما تفاوتهای زیادی در سطح شخصیت وجود خواهد داشت. تصور کنید یک اسکیمو با فردی از ژاپن دیدار کند. حرکت مقاومت نگران است که جمعیت سطح سیاره ممکن است آماده این مس له نباشد. می‌تواند برای هر دو طرف دردناک باشد، و باید به این مس له رسیدگی کنیم. با این حال، در حال حاضر همسویی و پردازش زیادی درحال رخ دادن است. - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 1 طرح کهکشانی این است که زمین جزیی از قلمرو کنفدراسیون کهکشانی باشد. اطلاعاتی درباره اینکه چه اتفاقاتی می‌افتد در دست نیست. این مس له مسکوت می‌ماند و صرفا برای بیدارترین افراد است. همه برنامه‌های مربوط به این موضوع محرمانه‌اند، اما گمانه زنی‌های بسیاری در جریانست. این گمانه زنی بیهوده است و افشای اطلاعات وقتی که بیشتر افراد نشسته و استراحت می‌کنند، می‌تواند موفقیت آزادسازی را با خطر روبرو کند. م موریت ما، و م موریت سطح سیاره، خلق خانواده‌های روحی و جزایر نوری است. و م موریت نیروهای ویژه آزادسازی سیاره است. این روشها متفاوت هستند، اما هدف یکسان است. جزایر نور اماکنی هستند که صعود در آنها اتفاق می‌افتد. در آینده پس از "رخداد"، بیشتر سیاره م من طبیعت خواهد بود و زمین توسط استارگیت‌ها اغنا خواهد شد. بیشتر انسانها به سیاراتی در خوشه پروین منتقل خواهند شد. تنها بیدارترین انسانها روی زمین باقی خواهند ماند و/یا به زمین باز می‌گردند تا بهشت روی زمین را بیافرینند. - family - workshop - by - cobra - notes _? m = 1 با تشکر از سایت اتحاد نور
مشکلات استفاده از قفل‌های دیجیتال 1 ) نوع باتری استفاده شده در قفلآیا تا به حال از باتری اشتباه استفاده می‌کردید؟ شما باید از باتری‌های شناخته شده‌ای مانند Energizer یا Duracell یا باتری‌های کره‌ای استفاده کنید که قابل شارژ مجدد نباشند. قفل دیجیتال به نوع باتری حساس هستند و استفاده از باتری‌های ارزان قیمت می‌تواند عملکرد آنها را مختل کند.باتری‌ها را هر شش ماه چک کنید. خیلی به ندرت پیش می‌آید که مایع از باتری خارج شود ولی اگر باتری‌ها شارژ شوند این اتفاق خیلی بیش‌تر پیش می‌آید. اگر از دو نوع باتری در یک دستگاه استفاده کنید احتمال آسیب دیدن آن زیاد است.اگر تا به حال از باتری‌های اشتباه استفاده می‌کردید باید آن‌ها عوض کنید. اگر پس از تعویض باتری باز هم مشکلی بود باید از یک قفل ساز حرفه‌ای کمک بگیرید. 2 ) نمی‌توانید دیگر درب‌ها را در عصبانیت بکوبید !همه‌ی افراد هر از گاهی عصبانی می‌شوند و در این مواقع خیلی در می‌کوبند. با این حال، این کار سبب می‌شود که باتری درست کار نکند و یا حتی باتری شارژ خالی کند و حتی قبل از اینکه آژیر شارژ به صدا در بیاید خاموش شود (وقتی به طور ناگهانی باتری قفل خالی می‌شود یعنی در کوبیده شده است). از قفل دیجیتال خود خوب مراقبت کنید. 3 ) نصب قفل توسط افراد بی تجربهسعی کنید از شرکت هایی که از افراد بی تجربه استفاده می‌کنند خدمات نگیرید. معمولا شرکت‌ها قابل اعتماد هستند ولی درباره‌ی افراد بی تجربه مطمین نیستم.نصب کردن این قفل‌ها مثل قدم زدن در پارک نمی‌باشد. باید همه چیز دقیق اندازه گیری شود تا قفل در جای مناسب قرار بگیرد. اگر قفل الکترونیکی به درستی نصب نشود کار نخواهد کرد و شما باید مجدد تماس بگیرید و از قفل ساز کمک بخواهید.منبع: - % d8 % a7 % d8 % b3 % d8 % aa % d9 % 81 % d8 % a7 % d8 % af % d9 % 87 - % d8 % a7 % d8 % b2 - % d9 % 82 % d9 % 81 % d9 % 84 - % d8 % af % db % 8c % d8 % ac % db % 8c % d8 % aa % d8 % a7 % d9 % 84 /
کشف دومین میدان مغناطیسی در اطراف زمین بیگ بنگ: "آژانس فضایی اروپا" ادعا کرد میدان مغناطیسی دیگری در اطراف زمین مشاهده شده که در اثر جزر و مد اقیانوس به وجود آمده است. به گزارش بیگ بنگ به نقل از ایسنا، سه ماهواره‌ای که زمین را بررسی می‌کنند، جزییاتی در مورد یک میدان مغناطیسی نشان داده‌اند که با جزر و مد اقیانوس به وجود آمده است. چهار سال جمع‌آوری داده "آژانش فضایی اروپا" ( ESA ) در ماموریت فضاپیمای" سوآرم" ( Swarm )، به تصویربرداری از یک میدان مغناطیسی دیگر منجر شده است که می‌تواند در ساخت مدل‌های بهتری از گرمای جهانی، موثر باشد.سفینه سوآرم که در سال 2013 به فضا پرتاب شد، سه ماهواره یکسان را در بر دارد که در حال حاضر، در فاصله بین 300 و 530 کیلومتر از زمین در حال گردش هستند و ویژگی‌های مغناطیسی سیاره زمین را جمع‌آوری می‌کنند. "نیلز اولسن" ( Nils Olsen )، فیزیکدان "دانشگاه صنعتی دانمارک" ( DTU )، در نشست امسال " اتحادیه علوم زمین اروپا " ( European Geosciences Union ) در شهر وین اتریش، نتایج شگفت‌آوری را در مورد جزییات کار گروهش ارایه داد."اولسن" گفت: آنچه ما مشاهده کردیم، یک میدان مغناطیسی واقعا کوچک است. ارتباط ماهواره‌ای آن، در حدود 2 ٫ 5 2 نانوتسلا و تقریبا 20 هزار برابر ضعیف‌تر از میدان مغناطیسی جهانی سیاره زمین است. هر دو میدان مغناطیسی، در سطح بنیادی، نتیجه یک اثر دینامیک هستند که توسط ذرات بارور شناور در یک مایع تولید می‌شوند.?در واقع، آژانس فضایی اروپا در این نشست، دقیق‌ترین نقشه را از این اثر مغناطیسی ارایه داد: یون‌های حل‌شده در آب اقیانوس‌ها، با حرکت در جریان‌ها و جزر و مد، میدان بسیار ضعیفی تولید می‌کنند. جداسازی این الگوهای ضعیف مانند " گلف استریم" ( Gulf Stream ) یک جریان اقیانوسی گرم و قوی که در اقیانوس اطلس جریان دارد از پس زمینه خشن میدان مغناطیسی قوی‌تر، دشوار است اما خیزش و جریان جزر و مد، هنگام حرکت آنها با ماه در حال گردش، پالس مشخصی تولید می‌کند که موجب برجستگی این سیگنال‌های ضعیف می‌شود."اولسن" افزود: ما از سفینه سوآرم، برای سنجش سیگنال‌های مغناطیسی جزر و مد از سطح اقیانوس تا بستر دریا استفاده کردیم. این سنجش، به ما یک تصویر جهانی از چگونگی جریان اقیانوس در همه اعماق ارایه داد که تصویر جدیدی به شمار می‌رود.از آنجا که آب، قابلیت نگهداری میزان قابل توجهی از گرما را دارد، پیش‌بینی توانایی سیاره ما برای محبوس شدن در گرمای تولیدشده در اثر بالا رفتن گازهای گلخانه‌ای، به درک چگونگی حرکت جزر و مد در سه بعد بستگی دارد. شاید دانستن این که آب‌های گرم در کجا عمیق و کم‌عمق می‌شوند، در توضیح چرخه‌های تسریع گرمای جهانی، موثر باشد.به گفته "اولسن"، این سیگنال‌های مغناطیسی، به واکنش ضعیف‌تر در بستر دریا منجر می‌شوند. این نتایج، برای یادگیری بیشتر درباره ویژگی‌های الکتریکی سنگ‌کره زمین و گوشته بالایی آن می‌انجامند. یافتن الگوهای میان این دو میدان مغناطیسی، امکان تصویربرداری بهتر از مواد معدنی مذاب را برای دانشمندان فراهم می‌کند. نتایج بررسی‌های این گروه پژوهشی، در نشست اتحادیه علوم زمین اروپا در سال 2018 ارایه شد.
به اینترنت کوانتومی نزدیک می‌شویم! فیزیکدانان از یک تکنیک خاص برای کمک به عبور فوتون‌ها از فیبرهای نوری استاندارد استفاده کردند.فیزیکدانان در چین یک ارتباط کوانتومی مرموز بین ذرات، به نام درهم‌تنیدگی، بر فراز ده‌ها کیلومتر فیبر نوری استاندارد ایجاد کردند و یک رکورد جدید ایجاد کردند. این پیشرفت یک گام بلند به سوی یک اینترنت مکانیک کوانتومی کامل است - گرچه هنوز سال‌ها از رسیدن به چنین شبکه‌ای دور هستیم. دیوید اوشالوم، فیزیکدان دانشگاه شیکاگو می‌گوید: "موفقیت از یک پیشرفت خاص ناشی نمی‌شود، بلکه از اجرای دقیق تکنیک‌های چندگانه سرچشمه می‌گیرد." او می‌گوید: "من بسیار تحت‌تاثیر قرار گرفتم که آن‌ها این فن‌آوری‌های مختلف را در یک سیستم کامل ادغام کرده‌اند. این یک کار زیبا است."لینک‌های درهم‌تنیده حالت‌عجیبی از اشیا مکانیکی کوانتومی کوچک را به هم پیوند می‌دهد. به عنوان مثال، یک ماده می‌تواند در جهت عقربه‌های ساعت یا در خلاف جهت عقربه‌های ساعت بچرخد، اما یک اتم می‌تواند همزمان در هر دو جهت بچرخد - حداقل تا زمانی که اندازه‌گیری شود و حالت دو طرفه به یکی از دو جهت فروریخته شود. دو اتم را می‌توان به گونه‌ای درهم بست که هر کدام در یک حالت دو طرفه نامشخص باشند، اما چرخش آن‌ها به طور قطعی در جهات مخالف هم‌بسته است. بنابراین اگر فیزیکدانان اولین اتم را اندازه بگیرند و آن را در جهت عقربه‌های ساعت بپیچند، می‌دانند که اتم دیگر باید در جهت خلاف جهت عقربه‌های ساعت بچرخد، مهم نیست چقدر از آن دور باشد.این درهم‌تنیدگی می‌تواند کلید یک اینترنت کاملا کوانتومی باشد که اجازه می‌دهد کامپیوترهای کوانتومی آینده با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و در برابر هک شدن مصون باشند. اگر هکرها ارتباط را خراب کنند، این آشفتگی را از بین می‌بردند و حضور خود را آشکار می‌کنند. شرکت‌های مختلف در حال حاضر سیستم‌هایی را می‌فروشند که پیام‌هایی را به حالت‌های کوانتومی نور می‌فرستند که تا حد زیادی غیر قابل هک هستند. اما برای استفاده از چنین لینک‌هایی، اطلاعات باید در هر گره شبکه که به طور بالقوه آسیب‌پذیر است، رمزگشایی شوند. در یک اینترنت کوانتومی، هر گره می‌تواند با هر گره دیگری درگیر شود، بنابراین پیام بین آن‌ها نمی‌تواند در گره‌های میانی رمزگشایی شود.اما توسعه دهندگان باید برای اولین بار در مسافت‌های طولانی‌تر درگیر شوند. پیش از این، محققان درهم‌تنیدگی دو بیت ماده را در فاصله بیش از 1 ٫ 3 کیلومتر فیبر نوری نشان داده بودند. در حال حاضر، ژیایو - هوی‌بایو، جیان - وی‌پن، و همکارانش در دانشگاه علوم و فن‌آوری چین، پکن، در حالی که این هفته در Nature گزارش می‌دهند، درهم‌تنیدگی خود را بر روی پیوندهای فیبر نوری تا 50 کیلومتر نشان داده‌اند.جزییات گیج‌کننده هستند، اما ایده اولیه آزمایش نسبتا ساده است. محققان با دو ایستگاه یک‌سان در یک آزمایشگاه شروع می‌کنند که هر کدام حاوی ابری از اتم‌های روبیدیوم هستند. آن‌ها هر ابر را با لیزر تحریک می‌کنند و فوتون تولید می‌کنند که پلاریزاسیون آن، که می‌تواند پیچ در جهت عقربه‌های ساعت یا خلاف جهت عقربه‌های ساعت باشد، با حالت درونی ابر گره خورده‌است. سپس فوتون‌ها را از دو رشته نوری موازی به ایستگاه سوم در آزمایشگاه دیگری در 11 کیلومتری ارسال می‌کنند، جایی که فوتون‌ها به گونه‌ای تعامل می‌کنند که بلافاصله از اتصال درهم‌تنیدگی اصلی به دو ابر اتمی دور دست عبور می‌کند.برای این کار، فیزیکدانان از این واقعیت استفاده می‌کنند که طبق مکانیک کوانتومی، اندازه‌گیری می‌تواند بر وضعیت جسم اندازه‌گیری شده تاثیر بگذارد. در آزمایشگاه مقصد، فیزیکدانان یک اندازه‌گیری از قطبیدگی فوتون‌ها را تنظیم می‌کنند، که حتی با وجود اینکه فوتون‌ها را مصرف می‌کند، آن‌ها را به یک حالت درهم و برهم خاص با احتمال 25 % نشان می‌دهد. برای آن آزمایش‌ها، اندازه‌گیری فورا پیچیدگی را به ابر اتم باز می‌گرداند. محققان نوعی از آزمایش را انجام دادند که ارتباط را از 22 کیلومتر به 50 کیلومتر گسترش داد، اگرچه فیبرها در قرقره پیچیده شدند.پان می‌گوید: برای انجام آزمایش، تیم باید چند عنصر را درست دریافت می‌کرد. مانع اصلی، جلوگیری از جذب فوتون‌ها در فیبر نوری بود. برای انجام این کار، پان و همکارانش از پالس لیزری دیگر و وسیله‌ای به نام موج‌بر برای کشش طول‌موج فوتون به میزان 60 % برای انتقال از یک فیبر نوری استاندارد استفاده کردند. در عین حال، محققان زندگی را برای خودشان آسان‌تر کردند زیرا ابرهای اتم‌ها در واقع کم‌تر از 1 متر از هم فاصله داشتند و صرفا توسط یک فیبر نوری بلند به هم متصل شده بودند. این نزدیکی، همزمانی آزمایش را به طور قابل‌توجهی ساده‌تر کرد. بنابراین، به گفته رونالد هانسون، فیزیکدان دانشگاه تکنولوژی دلفت، که این تلاش اولیه را رهبری کرد، رکورد اتصال ذرات با مقیاس اتمی که تا 1 ٫ 3 کیلومتر از هم جدا شده‌اند، هنوز پابرجاست.با این حال، هانسون می‌گوید، این آزمایش مهم است، زیرا برای یک شبکه، پیوند راه‌اندازی حدود نیمی از عنصر اصلی است که یک تکرار کننده کوانتومی نامیده می‌شود. یک تکرار کننده از دو سیستم تشکیل می‌شود، مانند سیستمی که در آزمایش در انتها قرار داده شده‌است. هنگامی که فیزیکدانان ابرهای اتم را در انتهای هر سیستم به هم وصل کردند، می‌توانستند اندازه‌گیری‌های بیشتری بر روی ابرهای میانی انجام دهند که این درهم‌تنیدگی را با ابرهای درهم‌تنیده عوض کنند و این درهم‌تنیدگی را تا دو برابر گسترش دهند. هانسون می‌گوید: "این آزمایش گام بزرگی به سوی یک تکرار کننده کوانتومی است."هانسون می‌گوید: "لازم است قبل از اینکه بتوان از آن برای ایجاد یک تکرارکننده کوانتومی استفاده نمود، جنبه‌های متعددی از این کار بهبود یابد. به طور خاص، ابرهای اتم هنوز حالت‌های کوانتومی ظریف خود را به اندازه کافی نگه نمی‌دارند تا ارتباط چندگانه مورد نیاز در یک تکرار کننده کوانتومی را ممکن سازند. پان موافق است اما می‌گوید که گروه او بر روی آن کار می‌کند و خواستار صبر است. "من فکر می‌کنم یک شبکه کوانتومی واقعی حداقل 10 سال با ما فاصله دارد."چاپ‌شده در: مجله Science به تاریخ 13 فوریه 2020 نویسنده: Adrian Cho لینک مقاله اصلی: - internet - closer - physicists - stretch - spooky - link - between - atoms این مقاله توسط مترجم هوشمند مقالات علمی و به صورت خودکار و با حداقل بازبینی انسانی ترجمه شده و می‌تواند به صورت محدود دارای اشکالات ترجمه باشد.
معرفی پیشرفته‌ترین ربات‌های انسان نما ربات‌های مشابه انسان، با عبور از فیلم‌های علمی تخیلی، سال هاست که پا به دنیای واقعی گذاشته‌اند. با تاریخچه و معرفی چند ربات انسان نما همراه باشید.ربات انسان نما یکی از دستاوردهای شگفت‌انگیز بشر در علم رباتیک، ربات انسان نما است. امروزه ربات‌ها جایگاه ویژه‌ای در دنیای علم دارند. آن‌ها به صورت خودکار عمل می‌کنند و جایگزین تلاش انسانی می‌شوند. برخی از آن‌ها طراحی مشابه انسان دارند و برخی دیگر خیر. درواقع در دنیای علم و تکنولوژی ممکن است بین طراحان در زمینه ربات‌های شبیه انسان و غیر انسان، اختلافاتی وجود داشته باشد.ربات‌های شبیه انساندر واقع برخی از طراحان معتقدند تا زمانی که نیاز به طراحی شبیه انسان نباشد، لازم نیست ربات به صورت انسان نما طراحی شود. آن‌ها می‌توانند در مدل‌های دیگری مانند ربات‌های حیوان نما بوستون داینامیکس طراحی شوند. ما در این مقاله قرار است بگوییم ربات انسان نما چیست و تعدادی از پیشرفته‌ترین ربات‌های انسان نما را به شما معرفی کنیم. با ما همراه باشید.آنچه در این مقاله می‌خوانید:ربات انسان نما چیست؟تاریخچه ربات‌های انسان نماپیشرفته‌ترین ربات‌های انسان نما در دنیاربات انسان نمای سوفیا ( Sophia )ربات انسان نمای جونکو چیهیرا ( Junko Chihira )ربات انسان نمای اریکا ( Erica )ربات انسان نمای Geminoid DK ربات انسان نمای نادین ( Nadine )ربات انسان نمای ایرانی سورنا ( Surena )سخن پایانیربات انسان نما چیست؟ربات‌های انسان نما ربات هایی هستند که طراحی آن‌ها از نظر ظاهری و عملکردی مشابه انسان بوده و می‌توانند با ابزارهای ساخته شده توسط انسان تعامل داشته باشند به‌عنوان‌مثال جسمی را حرکت دهند یا در محیط کار وظایفی را انجام دهند.ربات‌های مشابه انساناین در حالی است که طراحی ربات‌های انسان نما نیز برخی از افراد را نگران می‌کند. آن‌ها نگران این موضوع هستند که با پیشرفت فناوری هایی مانند هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، روزی ربات‌ها بر انسانها تسلط یابند اما به طور کلی می‌توانیم امیدوار باشیم از آنجایی که رباتها ساخته دست انسان هستند، نمی‌توانند به قدرت و درک و شعور انسانی دست یابند و از طرفی ربات انسان نما می‌تواند باعث تسهیل بسیاری از کارها شود و کارهایی را که برای انسان‌ها سخت است را انجام دهد.همچنین بخوایند: آیا قدرتمندترین ربات‌های جهان را می‌شناسید؟تاریخچه ربات‌های انسان نمادر مورد تاریخچه ربات‌های انسان نما باید اشاره شود که ژاپنی‌ها اولین افرادی بودند که در دهه 70 میلادی توانستند ربات انسان نما بسازند. اولین ربات انسان نمای ساخت ژاپن می‌توانست به زبان ژاپنی صحبت کند و برخی از حالات چهره انسان را هم داشته باشد. در دهه 80 میلادی ربات‌های انسان نما میتوانستند روی دو پا راه بروند و در دهه 90 نیز هوش مصنوعی ربات انسان نما پیشرفت کرد و شرکت هوندا با معرفی ربات آسیمو، اولین ربات انسان نمای انقلابی را در این زمینه ایجاد کرد. همین موضوع باعث شد تا طی دهه‌های آتی، تحقیقات و دستاور‌ها در این زمینه گسترش یابد.پیشرفته‌ترین ربات‌های انسان نما در دنیاراه رفتن یک ربات انسان نما روی دو پا کار بسیار سختی است و تکنولوژی پیچیده‌ای دارد. امروزه شرکت‌های تجاری زیادی نیز در حال سرمایه گذاری بر روی این نوع از فناوری‌های نوین هستند و در این زمینه رقابت‌های تنگاتنگی را در پیش گرفته‌اند که کدام محصول شباهت بیشتری به انسان دارد و می‌تواند کارهای بیشتری انجام دهد. در واقع این شرکت‌ها در تلاش هستند تا سه ویژگی نگاه، حرکات و رفتار انسانی را در ربات انسان نما شبیه سازی کنند. علاوه بر این ربات‌های انسان نما باید قابلیت تکلم، شنوایی، راه رفتن روی سطوح ناصاف، تشخیص چهره و گفتار را نیز داشته باشند.گفتنی است که امروزه دنیای تکنولوژی نیز برای ساخت پیشرفته‌ترین ربات انسان نما گام‌های بزرگی برداشته است اما هنوز راه‌ها و تلاش‌های زیادی لازم است تا هوش مصنوعی ربات انسان نما به اندازه‌ای پیشرفت کند که یک ربات بتواند دقیقا همانند یک انسان رفتار کند تا به عنوان بهترین ربات انسان نما در دنیا شناخته شود. با همه این‌ها در ادامه چند نمونه از بهترین ربات‌های انسان نما در دنیا را معرفی خواهیم کرد.ربات انسان نمای سوفیا ( Sophia )ربات انسان نمای سوفیاربات انسانی زن سوفیا از ساخته‌های دکتر دیوید هانسون، بنیانگذار کمپانی هانسون رباتیک است. این ربات از زمان راه اندازی یعنی سال 2015 تاکنون به یک رسانه محبوب تبدیل شده است. به گفته دیوید هانسون، ربات انسان نمای سوفیا از قدرت هوش مصنوعی، پردازش داده‌های تصویری و همینطور تشخیص چهره سود می‌برد و می‌تواند حرکات انسان و حالات چهره وی را داشته باشد. همچین وی توانایی شرکت در مکالمات مختف را دارد و می‌تواند به سوالاتی درباره موضوعات از پیش تعیین شده مانند آب و هوا پاسخ دهد.خوب است بدانید در سال 2017 بود که سوفیا از سوی عربستان سعودی تابعیت این کشور را گرفت و به اولین ربات دارای ملیت تبدیل شد. وی در نشست کنفرانس ابتکار در سرمایه گذاری‌های آتی در ریاض حضور داشت و زمانی که مجری بیان کرد ما تازه فهمیدیم سوفیا تابعیت عربستان را گرفته است، پاسخ داد که از اینکه به عنوان یک ربات دارای ملیت است، احساس افتخار می‌کند. از طرف دیگر سوفیا در سال 2017 به سازمان ملل نیز معرفی شد و قرار است برای حفظ حقوق بشر و ارتقای برابری با این سازمان همکاری کند. شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید سوفیا از نظر ظاهری نمونه شبیه سازی شده هنرپیشه معروف آدری هپبورن است.ربات انسان نمای جونکو چیهیرا ( Junko Chihira )ربات انسان نمای جونکو چیهیراربات انسان نمای Junko Chihira رباتی تحت توسعه توشیبا است. این ربات انسان نمای ساخت ژاپن، توانایی باور نکردنی در برقراری تعاملات دارد و چهره آن نیز تا اندازه زیادی شبیه یک انسان واقعی به نظر می‌رسد. جونکو چهیرا در حال حاضر در یک مرکز اطلاعات گردشگری در توکیو کار می‌کند و به بازدیدکنندگان به زبان‌های ژاپنی، انگلیسی و چینی خوشامد می‌گوید و از طریق صفحه کلید قادر به تعامل با آن‌ها نیز است.ربات انسان نمای اریکا ( Erica )ربات انسان نمای اریکاربات انسان نمای اریکا توسط هیروشی ایشوگورو ( Hiroshi Ishiguro )، مدیر آزمایشگاه رباتیک دانشگاه اوزاکا در ژاپن ساخته شده است. اریکا ربات انسان نما ساخت ژاپن و یک ربات انسانی زن بوده و به گونه‌ای طراحی شده که میتواند به طور طبیعی با همکاران خود تعامل داشته باشد. وی مانند یک انسان، مهارت‌های مختلفی از جمله تشخیص صدا، ردیابی و داشتن حرکات طبیعی را دارد. این ربات می‌تواند گردن، چهره، شانه و کمر خود را نیز با قدرتی که برایش برنامه ریزی شده است حرکت دهد. همچنین باید اشاره کنیم که ربات انسان نمای اریکا با یک صدای هماهنگ شده صحبت می‌کند و می‌تواند با حرکات چهره و زبان بدن، با سایرین تعامل داشته باشد و به عنوان پیشرفته‌ترین ربات انسان نما شناخته می‌شود.ربات انسان نمای Geminoid DK ربات انسان نمای Geminoid DK ربات Geminoid DK دیگر ربات ساخته شده توسط هیروشی ایشوگورو است. این ربات در سال 2011 معرفی شد و طراحی ظاهری آن شباهت زیادی به هنریک شارفه ( Henrik Scharfe )، استاد رباتیک دانشگاه آلبورگ در دانمارک دارد. طراحی این ربات 200 هزار دلار هزینه در بر داشته و نتیجه یک طراحی بسیار نزدیک به چهره انسان است که گاهی تمیز دادن آن از یک شخص واقعی به سختی ممکن است و شاید از این لحاظ بتوان آن را بهترین ربات انسان نما در دنیا معرفی کرد.ربات انسان نمای نادین ( Nadine )ربات انسان نمای نادیننادین، دیگر ربات انسانی زن است که در دانشگاه تکنولوژی نانیانگ سنگاپور توسعه یافته است. هوش مصنوعی ربات انسان نما در این دستاورد بسیار هوشمندانه بوده و این ربات قادر خواهد بود تا با استفاده از هوش مصنوعی، هنگام مکالمه از حرکات طبیعی دست و صورت استفاده کند. خوب است بدانید طراحی نادین به گونه‌ای بوده که چهره‌ای مشابه Nadia Magnenat Thalmann ، رییس آزمایشگاه MIRALab در دانشگاه ژنو دارد. این ربات انسانی زن با کمک نرم افزار تشخیص چهره قادر به یادآوری چهره افراد است و حتی می‌تواند مکالمات قبلی را نیز یادآوری کند. خوب است بدانید که نادین به طرز باورنکردنی اجتماعی است و قادر است خوشحال یا غمگین شود و احساسات شخصی خود را هنگام مکالمه و برقراری تعامل بیان کند به همین دلیل به عنوان پیشرفته‌ترین ربات انسان نما می‌تواند معرفی شود.ربات انسان نمای چینی Jia Jia ربات انسان نمای چینی Jia Jia ربات انسانی زن Jia Jia توسط یک تیم چینی در دانشگاه علم و فناوری چین توسعه یافته است. این ربات چینی قادر به حرکت بازوهای خود بوده و می‌تواند در مکالمات انسانی شرکت کند. همچنین تغییر حالات چهره نیز از ویژگی‌های دیگر این ربات انسان نما محسوب می‌شود. خوب است بدانید در حین صحبت، لب‌ها و چشم‌های جیا جیا هماهنگی خوبی با هم دارند و همین ویژگی باعث شده است تا جیا جیا به عنوان پیشرفته‌ترین ربات انسان نما در چین شناخته شود. جالب است بدانید وی سازندگان خود را ارباب ( Lord ) خطاب می‌کند.ربات انسان نمای سورنا ( Surena )ربات انسان نمای سورناسورنا اولین ربات انسان نما در ایران است. این ربات اکنون در نسل سوم خود که به عنوان جدیدترین ربات انسان نما در ایران شناخته می‌شود، ویژگی‌های جالبی دارد و نسبت به نسل پیشین خود ارتقای قابل توجهی نیز داشته است. اکنون سورنا 3 می‌تواند از پله‌ها بالا برود، ببیند و صحبت کند. خوب است بدانید ساخت این ربات توسط دانشگاه تهران صورت گرفته و 70 تن از متخصصین ایرانی علم رباتیک، کامپیوتر، کنترل، مکانیک و غیره نیز در طراحی آن نقش داشته‌اند. سورنا به عنوان بلند قامت‌ترین ربات انسان نمای جهان نیز شناخته می‌شود و به عنوان پیشرفته‌ترین ربات انسان نما در ایران، هنوز راه درازی را در پیش دارد تا بتواند مانند یک ربات انسان نما عمل کند.سخن پایانیربات‌های انسان نما شاید غایت تلاش فعالین عرصه رباتیک باشند اما در این عرصه فعالانی هستند که با این قضیه مخالفت م کنند و از پیشرفت هرچه بیشتر هوش مصنوعی ربات انسان نما در هراسند. آن‌ها معتقدند که ممکن است روزی ربات‌های انسان نما به نابودی انسان‌ها روی بیاورند اما در طرف مقابل بسیاری نیز از این پیشرفت‌ها به وجد می‌آیند. در پاسخ به دسته اول باید بگوییم از آنجایی که این دستاورد‌های فناورانه ساخته خود بشر است، این قضیه قابل کنترل بوده و می‌‌توان بیشتر به مفید بودن ربات‌های انسان نما امیدوار بود. خوب است بدانید ربات‌های انسان نما با قابلیت‌های منحصربه‌فرد می‌توانند جایگزین‌های خوبی برای کارهایی باشند که انجام دادنشان برای انسان‌ها سخت و در مواردی نشدنی است.نظر شما درباره این ربات‌های انسان نما چیست؟ شما در کدام دسته قرار دارید: موافقان یا مخالفان این ربات‌ها؟ لطفا در قسمت کامنت‌ها، نظرات خودتان را با من و دیگر خوانندگان به اشتراک بگذارید.نوشته‌های دیگرم را از لینک زیر دنبال کنید:
10 شرکت برتر رایانش کوانتومی در سال 2021 شکل 1 : شرکت‌های برتر رایانش کوانتومی منتشر‌شده در: analyticsinsight به تاریخ 1 آپریل 2021 لینک منبع: TOP 10 QUANTUM COMPUTING COMPANIES TO WATCH OUT IN 2021 محاسبات کوانتومی این پتانسیل را دارد که بخش‌های اصلی، از جمله بانکداری، امنیت سایبری، مراقبت‌های بهداشتی و غیره را مختل کند.محاسبات کوانتومی به یک شکل مدرن از دستگاه اشاره دارد که در مرکز مکانیک کوانتومی قرار دارد و زیر مجموعه‌ای از فیزیک است که ذرات اتمی و زیر اتمی را مطالعه می‌کند. این ابر‌کامپیوترها می‌توانند داده‌ها را با سرعت و نرخ بالا پردازش کنند که یک کامپیوتر معمولی نمی‌تواند. محاسبات کوانتومی ممکن است به احتمال زیاد بسیاری از بخش‌ها را در طول دهه آینده تغییر دهد.در اینجا به 10 شرکت برتر محاسبات کوانتومی که باید در سال 2021 آنها را در نظر بگیرید اشاره می‌کنیم:شرکت ColdQuanta این سازمان محاسبات کوانتومی، فن‌آوری محاسبات کوانتومی مبتنی بر هسته کوانتومی خود را نشان می‌دهد. هسته کوانتومی می‌تواند در تعدادی از سیستم‌های کوانتومی مورد استفاده قرار گیرد، همچنین به موقعیت‌یابی جهانی، پردازش سیگنال، و ارتباطات کمک می‌کند.شرکت ColdQuants هنوز هم بر توسعه و بهبود مواد و تکنولوژی‌های کوانتومی به منظور ایجاد نوع درست تکنولوژی برای یک پلتفرم محاسباتی کوانتومی تمرکز می‌کنند.شرکت مایکروسافتدر همکاری با موسسات دانشگاهی و تحقیقاتی در سراسر جهان، شرکت محاسبات کوانتومی مایکروسافت فرآیند تجربی و نظری را برای توسعه کامپیوترهای کوانتومی، به کارگیری محققان، نظریه پردازان و فیزیک‌دانان ریاضیات، فیزیک و علوم کامپیوتر انجام می‌دهد. هدف آن توسعه دانش ما از محاسبات کوانتومی و همچنین پیاده‌سازی و یکپارچه‌سازی آن است.شاید به مطالعه مقاله کامپیوتر کوانتومی نوری قابل‌برنامه‌ریزی دیر اما پربار به بازار می‌آید! علاقمند باشید.شرکت محاسبات زاپاتا ( Zapata Computing )تیم‌های سازمانی ممکن است از محاسبات زاپاتا برای تقویت راه‌حل‌ها و عملکرد کوانتومی استفاده کنند. Orquestra که مجموعه‌ای از ابزارهای محاسبات کوانتومی مبتنی بر گردش کار است، توسط آن ایجاد شد. اورکسترا در حال حاضر با Qiskit و سیستم‌های کوانتومی باز IBM Qu اساسی، مدل H سیستم هانی‌ول و آمازون Braket ادغام می‌شود، در مقابل نسخه‌های قبلی موجود که طیف کاملی از شبیه‌سازها و ابزارهای سنتی را فراهم می‌کنند. اورکسترا یک یادگیری ماشینی کوانتومی، شبیه‌سازی و ابزار بهینه‌سازی است که می‌تواند از طریق بخش‌های صنعتی مورد استفاده قرار گیرد.شرکت 1QBit زمانی که این شرکت به تحقیق در زمینه داروسازی رسید، با همکاری دو نام برتر، تیتر اول را به خود اختصاص داد: شرکت مشاوره فن‌آوری Accenture و شرکت بیوژن جهانی فن‌آوری زیستی. هدف اولیه ساخت یک برنامه مدل‌سازی مولکولی با استفاده از محاسبات کوانتومی است، که ممکن است منجر به پیشرفت‌های توسعه دارو برای بیماری‌های نورودژنراتیو مانند زوال عقل شود.شرکت QC Ware اگرچه QC Ware در حال توسعه یک پلتفرم محاسبات ابری کوانتومی برای سیستم‌های سازمانی است، نرم‌افزار شرکت برای کار با هر سخت‌افزار محاسبات کوانتومی در حال توسعه است.محققان و پژوهشگران قادر به ترکیب محاسبات کوانتومی در جریان‌های کاری فعلی خود با کمک QC Ware بوده‌اند. به طور مشابه، سخت‌افزار محاسبات کوانتومی بالا ممکن است برای ساخت برنامه‌های کاربردی مورد استفاده قرار گیرد.شرکت D - Wave Solutions این شرکتی است که تنها بر روی به حداکثر رساندن مزایای محاسبات کوانتومی متمرکز شده است. بیش از 150 برنامه کاربردی کوانتومی توسعه‌یافته توسط کاربر، مانند ابزارهایی برای برنامه‌های خطوط هوایی، مدل‌سازی شیمی، مهندسی، بهداشت، و طراحی خودرو، توسط شرکت تامین برق می‌شوند. شرکت D - Wave از طریق سرویس ابر کوانتومی Leap به شرکت‌ها کمک می‌کند تا احتمالات محاسبات کوانتومی را در هر چیزی از علم مواد گرفته تا اتوماسیون و یادگیری ماشین کشف کنند.شرکت IBM شرکت IBM یکی از شرکت‌های پیشگام محاسبات کوانتومی در جهان است. اساسا به شرکت در کسب مهارت‌های کوانتومی واقعی و موارد استفاده از مزایای کوانتومی اولیه کمک می‌کند. IBM یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های محاسبات کوانتومی است، و راهی عالی برای برقراری ارتباط با متخصصان در زمینه تحقیقات، نظریه، و علوم کامپیوتر است، که سه حوزه اصلی تخصص شرکت هستند.شرکت Honeywell این یکی از اولین رهبران صنعت در محاسبات کوانتومی است. در سال 2014 ، این شرکت سفر خود را با شرکت در یک پروژه تحقیقاتی نوآورانه در زمینه هوش آغاز کرد تا اطلاعات بیشتری در مورد این تکنولوژی کسب کند. در حال حاضر هونی‌ول به شدت در مفهومی به نام محاسبات کوانتومی یون به‌دام‌افتاده سرمایه‌گذاری کرده است. این روش از یون‌های معلق در فضا برای رله کردن داده‌ها از طریق حرکت آن‌ها استفاده می‌کند.مطالعه مقاله زمانی که محاسبات کوانتومی، با رایانش ابری ملاقات می‌کند. توصیه می‌شود.شرکت Xanadu زاندو یک شرکت فن‌آوری کوانتومی است که در کانادا با هدف ایجاد کامپیوترهای کوانتومی که هم برای همه مفید و هم برای همه قابل‌دسترس هستند، بنیان نهاده شده است. سرویس ابر کوانتومی Xanadu شرکت ( XQC ) نیز به کاربران امکان دسترسی به دستگاه‌های کوانتومی کوتاه‌مدت را می‌دهد.شرکت Regetti این یک شرکت محاسبات کوانتومی پر‌حجم است که مدارهای مجتمع کوانتومی ابر رسانا را طراحی و تولید می‌کند، بسته‌ها و آن‌ها را در یک محیط دمای پایین مستقر می‌کند، و سیستم‌های کنترلی را برای اجرای عملیات منطق کوانتومی بر روی آن‌ها توسعه می‌دهد.این متن با استفاده از ربات ترجمه مقالات کوانتوم ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.مقالات لینک‌شده در این متن می‌توانند به صورت رایگان با استفاده از مقاله‌خوان ترجمیار به فارسی مطالعه شوند.
چرخه حیات ستاره خورشید 4600 میلیون سال به مثابه یک ستاره پایدار عمر کرده و میلیاردها سال دیگر نیز به حیات خود ادامه خواهد داد. هنگامی که تمام سوخت هسته‌ای اش به پایان برسد منقبض شده و به یک کوتوله سفید تبدیل می‌شود که بزرگتر از زمین نیست ولی چندان سنگین خواهد بود که یک قاشق چای خوری ماده آن هزاران کیلوگرم وزن خواهد داشت. کوتوله سفید آنقدر داغ است که با نور سفیدی می‌درخشد. هیچ کوتوله سفیدی که جرم آن بیشتر از 1 / 44 برابر خورشید باشد تا به حال یافت نشده است. این جرم خورشیدی محدود کننده را چانداراشکر اختر فیزیکدان هندی تبار پیش بینی کرد که در سال 1983 جایزه نوبل فیزیک را به خاطر پژوهش هایی روی ساختار و تکامل ستاره‌ها دریافت کرد. حد چاندارشکر یک ثابت فیزیکی است. ستاره‌ای با جرم بزرگتر به علت نیروی گرانی (ثقل) به ستاره‌ای نوترونی یا سیاهچاله تبدیل می‌شود. ستاره‌ای عظیم به کوتوله سفید تبدیل نمی‌شود، بلکه منفجر و به ابرنواختری( supernova ) تبدیل می‌شود. که مقدار زیادی ماده پرتاب و حتی تمامی کهکشان را برای چند روزی روشن می‌کند. ماده‌ی به جا مانده یک ستاره نوترونی می‌شود که قطرش فقط چند کیلومتر و حاوی نوترون‌های به هم فشرده است. این ستاره‌های نوترونی نور نمی‌تابانند و آنقدر سنگین‌اند که حتی یک سر سوزن از ماده‌شان میلیونها تن جرم دارد. گاهی وزن خردکننده یک ستاره در حال مرگ مانند ستاره نوترونی آن را به حدی می‌فشارد که چگالی بی نهایتی پیدا می‌کند. در این مرحله که به تکینگی ( singularity ) معروف است، جرم دیگر حجمی ندارد و فضا و زمان متوقف می‌شود. تکینگی را رویه‌ای مجازی به نام افق رویداد ( event horizon ) احاطه می‌کند که نوعی مرز کره مانند یک طرفه است . هیچ چیز > نمی‌تواند از افق رویداد بگریزد. ماده‌ای که در آن بیفتد بلعیده و برای همیشه ناپدید می‌شود. به همین دلیل است که دانشمندان این ناحیه از فضا_زمان را سیاهچاله می‌نامند.
نیروگاه هسته‌ای نیروگاه هسته اینیروگاه هسته‌ای به ت سیساتی پیشرفته صنعتی و نیروگاهی که بر مبنای فناوری هسته‌ای و با تکیه بر کنترل روند شکافت هسته‌ای، از گرمایی که آزاد شده اقدام به تولید انرژی الکتریکی می‌کند.شکاف هسته یعنی چهیعنی هسته اتم‌های رادیواکتیو به دو بخش مساوی تقسیم میشود، و در این بین حجم بسیار زیادی از انرژی ازاد میشود. این عمل ناشی از حجم توده‌ای است.منبع انرژی در راکتورهای هسته‌ای در هسته اتمها است. اما در راکتورها از معادله انیشتین( E = MC2 ) را به شکل کنترل شده‌ای ، به کار می‌گیرند.تولید برق با انرژی هسته‌ای نیاز به غنی سازی اورانیوم دارد. در نیروگاه اتمی از راکتور استفاده می‌شودراکتورهای هسته‌ای الکتریسیته را با شکافتن آهسته و دایمی ایزوتوپ‌های پرتوزایی که ناپایدار هستن، ایجاد می‌کنند. در اکثر راکتورها از عنصر اورانیوم استفاده می‌کنند، با واکنش هسته‌ها نیز انرژی ایجاد می‌کند و در بسیاری از موارد از شکافت مطلوب‌تر خواهد بود. در راکتور آب به وسیله انرژی حاصل از واکنش‌های هسته‌ای گرم شده و بخار می‌شود و این بخار، توربین را به حرکت در آورده و الکتریسیته تولید می‌کند.در کشور ما هم تحقیقات بسیاری بر روی کشف و استخراج معادنی در استان‌های اصفهان، خراسان و هرمزگان انجامش شده و تحقیقات برای کشف معادن دیگر همچنان ادامه دارد. پس از استخراج سنگ اورانیوم، با کمک فعالیت‌های شیمیایی، پودری غلیظ، از اورانیوم زرد رنگ به شکل دی اکسید اورانیوم حاصل می‌شود. پس از تولید دی اکسید اورانیوم، هگزا فلویورید اورانیوم به دست می‌آید که محصولی مهم برای غنی سازی اورانیوم می‌باشد. هگزا فلویورید اورانیوم یک ماده جامد بدون رنگ است که در گرما کمتر از 56 درجه سلسیوس به شکل گاز در می‌آید. به همین علت و برای جلوگیری از تبدیل شدن آن به گاز، این ماده را در ظروف تحت فشار زیاد قرار می‌دهند.کیک زردپس از استخراج سنگ معدن تکه سنگ‌ها به آسیاب میفرستند تا خرده سنگ‌هایی با ابعاد یکسان تولید کنند. اورانیم با اسید سولفوریک از دیگراتم‌ها جدا می‌شود، محلول حاصل که دارای اورانیم است، تصفیه و خشک می‌شود. محلول به دست آمده، کنستانتره جامد اورانیم است که به آن کیک زرد گفته می‌شود.کیک زرد جامد است، اما برای استفاده در مرحله بعد که غنی سازی است، از فناوری ویژه‌ای استفاده می‌شود تا بتوان آن را تبدیل به گاز uf6 یا همان هگزا فلورید تبدیل کنیم. هگزا فلورید در دمای اتاق جامد است اما در دمایی نه چندان بالا به صورت مایع در می‌آید.غنی سازی اورانیومبرای آن که گاز uf6 تولید شده از مرحله تبدیل، به عنوان سوخت هسته‌ای مورد استفاده قرار بگیرد، باید ایزوتوپ هایی قابل شکاف هستن را غنی کرد. برای یک راکتور آب سبک سوختی، 5 درصد اورانیم نیاز است، در حالی که برای ساخت بک بمب اتمی کم‌ترین مقدار غنی شده باید 90 درصد باشد. دو روش برای غنی‌سازی اورانیم وجود دارد : انتشار گاز (فیزیکی) استفاده از نیرو ی گریز از مرکز (سانتریفیوژ) در روش جدا کردن به وسیله سانتریفیوژ، گاز uf6 طبیعی را به مخزن‌هایی به شکل استوانه‌ای تزریق می‌کنند و آن گاز را با سرعت بسیار زیادی می‌چرخانند، تا نیروی گریز از مرکز باعث می‌شود مولکول‌های سنگین‌تر گاز uf6 از مولکول سبک‌تر جدا شود. امروزه فناوری غنی‌سازی جدید‌تری نیز نیز توسعه یافته‌است که با استفاده از کاربردهای لیزر غنی‌سازی را انجام می‌دهد.زباله‌های هسته‌ایدر هر هشت مگاوات بر ساعت، انرژی الکتریکی تولید شده در نیروگاه هسته‌ای 30 گرم زباله رادیو اکتیوی تولید میشود. این مقدار خیلی کم است اما بسیار برای محیط و انسان خطرناک است! و از بین بردن آن نیز به شیوه درست از سوخت‌های دیگر پر هزینه‌تر می‌باشد.نیروگاه‌های هسته‌ای در ایرانبرنامه هسته‌ای ایران در دهه 1950 با کمک ایالات متحده به عنوان برنامه "اتم برای صلح" شروع شد. اما به خاطر مناقشات به وجود آمده بعد از انقلاب ایران مشکلات اساسی در زمینه بهره‌برداری آن رخ داد. اما در حال حاضر تنها نیروگاه اتمی ایران در بوشهر توسط روس‌ها راه‌اندازی شده‌است. در سپتامبر 2011 نیروگاه اتمی بوشهر به مدار تولید برق وصل شد.تاریخچه تولید انرژی هسته ایاستارت اولیه برای استفاده از این انرژی که منجر به تولید انرژی الکتریکی بود از قرن بیستم میلادی آغاز شد. در این دوران عناصر رادیواکتیوی مانند رادیوم کشف شد که می‌توانستند بر اساس معادل بودن جرم و انرژی، مقدار خیلی زیادی انرژی تولید کنند. سال 1932 با کشف نوترون توسط چادویک که خنثی و بدون بار الکتریکی بود گامی بزرگ در جهت آزمایش‌های هسته‌ای برداشته شد. فردریک ژولیو کوری و ایرن ژولیو - کوری در سال 1934 توانستند با بمباران مواد با نوترون مواد رادیواکتیو مصنوعی مثل رادیوم را بسازند که با هزینه پایین‌تر از رادیوم طبیعی قابل دسترس شد. با بمباران اورانیوم با نوترون پلوتونیوم تولید شد.در سال 1938 اتوهان و فریتس اشتراسمان نشان دادند با بمباران اورانیوم با نوترون، هسته‌های سنگین این عنصر به دو بخش مساوی تقسیم می‌شود. در سال 1942 اولین راکتور هسته‌ای در آمریکا ساخته شد. در این پروژه غنی سازی اورانیوم و تولید پلوتونیوم انجام شد و شهرهای هیروشیما و ناگازاکی در زمان جنگ استفاده شد و فاجعه‌ای بزرگ به وجود آورد.مزایا و معایب انرژی هسته‌ایافراد زیادی هستند که از بهره گیری انرژی هسته‌ای حمایت می‌کنند و به همین تعداد هم مخالف آن هستند. حرف حامیان این روش تولید برق محیط زیست را کمتر تخریب می‌کند، چون به طور کلی، انتشار گازهای گلخانه‌ای آن نسبت به سوخت‌های دیگری مثل زغال‌سنگ، نفت و گاز طبیعی کمتر است. اما مخالفان آن نگران هستند که ضایعات خطرناک و طولانی‌مدت نیروگاه‌های هسته‌ای به جا بمانند و همچنین، ارتباط آن با ساخت بمب‌های هسته‌ای و خطر حوادث هسته‌ای فاجعه‌بار هستند.مزایای انرژی هسته‌ای:یک نیروگاه هسته‌ای 2 تا 3 گیگاوات برق تولید میکند که برابر با برق تولیدی یک نیروگاه بزرگ زغال‌سنگ و حدود 1000 تا 1500 توربین بادی بزرگ با ظرفیت کاری کامل است. همه میدانند شکافتن اتم یک روش بسیار موثر برای تولید مقدار زیادی انرژی است.نیروگاه‌های هسته‌ای کم‌تر از نیروگاه‌های سوخت فسیلی (زغال‌سنگ، نفت و گاز طبیعی) کربن بسیار کمتری تولید و پخش میکند.آزاد کردن انرژی با شکافتن اتم‌ها بسیار موثر‌تر از سوزاندن آن‌ها انرژی فسیلی است. به همین علت نیروگاه‌های هسته‌ای به مقدار کمی سوخت در مقایسه با نیروگاه‌های سوخت فسیلی نیاز دارند.نیروگاه‌های هسته‌ای می‌توانند وابستگی کشورها به نفت وارداتی را کم‌تر کنند. کشورهایی که منابع سوخت فسیلی زیادی ندارند، انرژی هسته‌ای را جایگزین میکنند.معایب انرژی هسته‌ای:ضایعات نیروگاه‌های هسته‌ای سال‌ها به صورت رادیواکتیو باقی می‌مانند و دفع و از بین آن‌هاسخت و دشوار است.از این انرژی میشود برای ساخت بمب استفاده کرد.نیروی نیروگاه‌های هسته‌ای پایدار یا تجدیدپذیر انرژی نیستند، چون به استخراج ذخایر محدود اورانیوم متکی هستند.ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای هزینه‌بر است و سال‌ها طول میکشد.نیروگاه‌های هسته‌ای قابلیت این را دارند که آلودگی هوا و آلودگی آب را در محدوده‌های جغرافیایی وسیعی ایجاد کند.از آنجایی که نیروگاه‌های هسته‌ای به آب زیادی نیاز دارند، معمولا در نزدیکی سواحل ساخته می‌شوند. این کاری خطرناک برای دریا است ومیتواند عواقب بدی داشته باشد. از رده خارج کردن ایمن نیروگاه‌های هسته‌ای بسیار هزینه‌بر است.منابع:سرو نیرو توس
یک تنش کیهانی جدید: جهان ممکن است خیلی نازک باشد منتشرشده در مجله QuantaMagazine به تاریخ 8 سپتامبر 2020 لینک مقاله اصلی: A New Cosmic Tension : The Universe Might Be Too Thin کیهان کم‌کم دارد عجیب و غریب به نظر می‌رسد. برای چند سال در حال حاضر، کیهان‌شناسان با اختلاف در سرعت گسترش جهان دچار مشکل شده‌اند. براساس نور باستانی از جهان ابتدایی، آن‌ها می‌دانند که این کار چقدر باید سریع انجام شود، اما ظاهرا جهان مدرن سرعت زیادی گرفته‌است - سرنخی که دانشمندان ممکن است یکی از اجزای اساسی جهان، یا برخی از جنبه‌های این که چگونه این اجزا با هم حرکت می‌کنند را نادیده گرفته باشند.اکنون شکاف دوم در مدل به اصطلاح استاندارد کیهان‌شناسی ممکن است در حال شکل‌گیری باشد. در اواخر ماه جولای، دانشمندان اعلام کردند که جهان مدرن نیز به طور غیر منتظره‌ای نازک به نظر می‌رسد. کهکشان‌ها و گازها و دیگر مواد به اندازه‌ای که باید با هم جمع نشده‌اند. چند مطالعه قبلی نیز اشارات مشابهی داشتند، اما این تحلیل جدید از هفت سال داده‌ها پاک‌ترین نشانه‌ی مستقل از ناهنجاری را نشان می‌دهد.مایکل هادسون، کیهان‌شناس دانشگاه واترلو کانادا که در این تحقیق شرکت نداشته است، می‌گوید: "اگر ما در حال برگزاری کنفرانس بودیم، تمام گفتگوها در زمان استراحت و قهوه درباره این نتایج بود."مانند بسیاری از اندازه‌گیری‌های ساختار مقیاس بزرگ جهان امروز، این مطالعه مملو از مشکلات فنی است. همچنین این احتمال وجود دارد که نتایج تنها به دلیل شانس باشد. با این وجود، برخی محققان در این فکر هستند که آیا گرایش به سوی اندازه‌گیری‌های شوم فزاینده ممکن است از کشف یک عامل کیهانی جدید خبر دهد.هادسون گفت: " ما قبلا ماده تاریک و انرژی تاریک داشته‌ایم. امیدوارم به چیز تاریک دیگری نیاز نداشته باشیم."مجموعه دیگری از زنگ هشدارهابخش سخت مطالعه دنیای مدرن این است که بیشتر نامریی است. ستاره شناسان با مشاهده تصویر بزرگ در مکان‌هایی که کهکشان‌ها در خوشه‌های درخشان جمع شده‌اند، به آن‌ها نگاه می‌کنند. اما آن‌ها تا حد زیادی قادر به درک رشته‌های تیره گازی که این گره‌ها را به یکدیگر می‌بافند و به یک شبکه وسیع جهانی تبدیل می‌کنند، نیستند. بدتر، بیشتر آن‌ها معتقدند که این کهکشان‌ها و رد پاهای گاز کمی بیشتر از رنگ‌های تزیینی در یک کادر محکم از "ماده تاریک" نامریی هستند که حجم بیشتر جهان را تشکیل می‌دهند.این تحقیق جدید کامل‌ترین پیاده‌سازی یک تکنیک برای آشکار کردن نادیده‌ها است. همان طور که نور از یک کهکشان دور راه خود را به سوی زمین باز می‌کند، از میان پیچک‌های ماده تاریک و ابرهای تیره گاز عبور می‌کند. این نقاط ضخیم به طور کششی بر روی نور کشیده می‌شوند و باعث ایجاد جنبشی در مسیر خود می‌شوند. زمانی که نور دور دست کهکشان به یک تلسکوپ زمینی می‌رسد، به طرز نامحسوسی تغییر شکل داده می‌شود - شاید به یک بیضی اغراق‌آمیز تبدیل شود. ستاره شناسان سپس سعی می‌کنند تا ماده تاریک غیرقابل رویت را با اندازه‌گیری تغییرات آماری در شکل تعداد زیادی از کهکشان‌های دور دست در گستره وسیعی از آسمان، ترسیم کنند.در تحقیق جدید، اعضای بررسی کیلو - دیگری، یا کیدز، حدود 31 میلیون کهکشان را از 10 میلیارد سال نوری دورتر مشاهده کردند. سپس از این مشاهدات برای محاسبه میانگین توزیع گاز پنهان جهان و ماده تاریک استفاده کردند. آن‌ها به خوشه‌هایی دست یافتند که تقریبا 10 % نازک‌تر از پیش‌بینی مدل کیهان‌شناسی تثبیت‌شده، معروف به ماده تاریک سرد لامبدا یا CDM هستند.از لحاظ آماری، تفاوت به گونه‌ای است که شانس اینکه داده‌های اضافی آن را از بین ببرند تقریبا 1 در 1400 است - بسیار کم‌تر از استاندارد سختگیرانه این زمینه 1 در 1 ٫ 7 میلیون است، اما به اندازه کافی قابل‌توجه است که توجه‌ها را به خود جلب کند. ماریکا عسگری، کیهان‌شناس دانشگاه ادینبرگ و یکی از اعضای کیدز گفت: " این تنش اکنون در سطحی است که حداقل جذاب یا وسوسه‌انگیز است."علاوه بر این، اندازه‌گیری‌های مستقل دیگر از این یافته حمایت می‌کنند که جهان معاصر بیش از حد نازک به نظر می‌رسد. هادسون گفت: "این یک سری زنگ هشدار دیگر است."هادسون تلاش کرده‌است تا جهان پنهان را با مشاهده این که چگونه کهکشان‌ها بر روی جریان‌های کیهانی حرکت می‌کنند کشف کند. اگر ماده به طور کامل در مه رقیق پخش شده‌باشد، انبساط جهان تمام اشیا را به نرمی در یک حرکت شناور به نام جریان هابل از هم جدا می‌کند. اما جهان با حفره‌های خالی و ابر خوشه‌های غنی از ماده تاریک پوشانده شده‌است. کشش گرانشی ابر خوشه‌ها کهکشان‌ها را نزدیک‌تر می‌کند در حالی که به آن‌ها اجازه می‌دهد تا آزادانه پرواز کنند. با اندازه‌گیری "سرعت‌های خاص" ابرنواخت‌ها - که چقدر از جریان محلی هابل انحراف پیدا می‌کنند - هادسون و همکارانش نقشه‌های خود را از جرم پنهان کیهان می‌سازند.اولین جرقه ذهنی او درباره اینکه جهان به اندازه کافی پیچیده نشده در سال 2015 به وجود آمد و نقشه‌های سرعت عجیب و غریب بعدی، همان یکنواختی آزار دهنده را نشان داده‌اند. هادسون و همکارانش کاری را در ماه جولای منتشر کرده و در آن به این نتیجه رسیدند که عدم تجمع غیر عادی تقریبا به اندازه آنچه که کیدز یافته قوی است.علاوه بر این، در طول هشت سال گذشته، حداقل دوازده تحقیق با استفاده از تکنیک‌های مختلف، همگی جهان امروز را حداقل کمی بیش از حد نازک یافته‌اند. هر مطالعه به تنهایی اهمیت کمی دارد، اما برخی از کیهان‌شناسان شک دارند که تمام اندازه‌گیری‌ها به جای پراکندگی یکنواخت در اطراف آن، کم‌تر از پیش‌بینی نظری باشند.هادسون گفت: "وقتی شما شروع به دیدن یک چیز مشابه در مجموعه داده‌های مختلف می‌کنید، فکر می‌کنید که این واقعا چیزی را به شما می‌گوید."ناهنجاری‌های متناقضاگر این پیامی از جهان است، معنای آن نامشخص باقی می‌ماند. مدل استاندارد کیهان‌شناسی چنان با مشاهدات سازگار است که نظریه پردازان نمی‌توانند فقط قطعات جدید را به طور عمدی اضافه کنند. دقیق‌ترین اندازه‌گیری‌های جهان ابتدایی از هم‌کاری پلانک ( Planck ) است که نتایج نهایی خود را در سال 2018 منتشر کرد. دانیل اسکوکلنیک، کیهان‌شناس دانشگاه دوک که در حال مطالعه نرخ توسعه است، گفت: "رسیدن به چیزی جدید که پلانک را درهم نشکند، دشوار است."اما محدودیت پلانک چند قلاب شل دارد که نظریه پردازان سال‌ها با آن‌ها بازی کرده‌اند و به دنبال راهی برای توضیح این گسترش سریع و غیر منتظره هستند.آن‌ها اکنون به دنبال انجام دو کار متضاد هستند. برای حل مشکل اصلی جهان در حال گسترش، آن‌ها به پدیده‌ای نیاز دارند که به جهان یک ضربه اضافی به سمت بیرون بدهد. اما برای حل ناهنجاری جدید، آن‌ها باید تاثیر گرانشی که جهان را به اوج می‌رساند را تضعیف کنند. جولین لسگورد، کیهان‌شناس نظری در دانشگاه راث آخن آلمان و یکی از اعضای هم‌کاری پلانک، می‌گوید: "وقتی این دو مشکل را کنار هم قرار می‌دهید، یافتن توضیح برای هر دوی آن‌ها تبدیل به کابوس می‌شود."برای مثال، برای شروع سریع توسعه، برخی نظریه پردازان تلاش کرده‌اند که "تابش تاریک" را به جهان ابتدایی اضافه کنند. اما آن‌ها باید این تابش اضافی را با ماده اضافی متعادل کنند، که جهان را ضخیم خواهد کرد. بنابراین برای پایان دادن به جهانی که می‌بینیم، آن‌ها باید تعاملات اضافی بین مواد تاریک مختلف ایجاد کنند تا نازکی مورد نظر را به دست آورند.احتمال دیگر، آن ماده تاریک است که جهان را در کنار هم قرار می‌دهد و به انرژی تاریک تبدیل می‌شود، که آن را از هم جدا می‌کند. یا شاید زمین در خلا عظیمی قرار می‌گیرد و مشاهدات ما را منحرف می‌کند. یا این دو بی قاعدگی‌ها می‌توانند بی‌ربط باشند. هادسون گفت: " من چیز جذابی ندیده‌ام، اما اگر یک نظریه‌پرداز بودم، در حال حاضر بسیار هیجان‌زده می‌شدم."یک یا هر دو تنش هنوز هم می‌توانند با داده‌های بیشتر از بین بروند. کیدز، در کنار مطالعاتی در شیلی و ژاپن،‌یکی از سه مطالعه بین‌المللی در زمینه انرژی تاریک است که در حال حاضر در حال انجام است. هر کدام از آن‌ها مناطق مختلف آسمان را تا اعماق مختلف بررسی می‌کنند. نتایج آخرین کمپین بررسی انرژی تاریک، که ناحیه‌ای از آسمان را پنج برابر بزرگ‌تر از کیدز پوشش می‌داد، در ماه‌های آینده منتشر خواهد شد. اسکوکلنیک گفت: " همه در این مورد منتظر هستند. این بزرگ‌ترین چیز در کیهان‌شناسی است."مایکل تروکسل از دانشگاه دوک، که کار کشش گرانشی ضعیفی برای بررسی انرژی تاریک انجام می‌دهد، تیم کیدز را به خاطر سوق دادن این تکنیک به سطوح جدید دقت و برای پوشش مقدار بی‌سابقه‌ای از آسمان تحسین کرد. اما او همچنین تاکید کرد که کوهی از چالش‌های فنی، مطالعه عمیق در یک ارزیابی را دشوار می‌سازد. در فاصله میلیاردها سال نوری، کهکشان‌ها به صورت پیکسل‌های صرف ظاهر می‌شوند و تحلیل اشکال آن‌ها را پیچیده‌تر می‌کنند. محققان همچنین باید بدانند که هر کهکشان چقدر دور است و رفتار آن‌ها با عدم قطعیت‌هایی که این فواصل را همراهی می‌کنند می‌تواند تنش را نرم یا بزرگ کند.تروکسل گفت: " من هنوز هم نمی‌توانم به طور مطمین بگویم که ارزش نهایی در کجا قرار خواهد داشت."این متن با استفاده از ربات ترجمه مقاله علمی ترجمه شده و به صورت محدود مورد بازبینی انسانی قرار گرفته است.در نتیجه می‌تواند دارای برخی اشکالات ترجمه باشد.
چگونه به زلزله زدگان کمک کنیم؟ همانطور که می‌دانید زلزله یک بلای طبیعی است و هیچ کس و هیچ چیز نمی‌تواند رخ داد آن را پیش بینی کند اتفاقی که در حدود چندین ثانیه می‌افتد.چندین ثانیه که تا شاید قبل از آن اهمیتی نداشته‌اند و شاید اصلا به آن توجه نکرده باشیم.زمین به شدت میلرزد درست مانند آدمی که مدت طولانی ساکت و بی حرکت مانده است و یکدفعه کاسه صبر و تحملش لبریز می‌شود و می‌خواهد همه چیز را در چندین ثانیه بگوید زمین نیز همین طوراست او نیز می‌خواهد آنچه را که در درونش باقیمانده و مدت‌ها دفن شده است را خارج کند.زمین می‌لرزد و کلی از ساختمان‌ها و خانه‌ها را از بین می‌برد چنان قدرت نمایی می‌کند که نمی‌توانی تصمیم بگیری چه کار کنی به چه فکر کنی گاهی اصلا نمی‌دانی تصور کنی که چند دقیقه بعد زنده هستی و به همین سرعت می‌آید و آثار زیانباری بر جای می‌گذارد.این زلزله نیز یک آزمون است.چه برای کسی که به این مصیبت دچار شده‌است و چه برای آن‌هایی که شاهد این جریان بوده‌اند آنچه اهمیت دارد این است که بعد از این اتفاق چه کار می‌توانید انجام دهید و چند قدمی می‌توانید بردارید.یک راه برای کمک به زلزله زدگان ، خیریه‌های فعال درین حوزه مانند موسسه خیریه کودکان فرشته‌اند، است. - earthquake - victims /
جوش آوردن باطری اتمی ماشین علت جوش آوردن باطری ماشین چیست؟علت به جوش آمدن باتری ماشین و خروج بخار آب از آنبعضی از مردم متوجه صداهایی از داخل کاپوت خودرو می‌شوند ، در حالی که بعضی دیگر مشاهده می‌کنند که بخار از باتری آنها بیرون میزند ، در این میان امکان دارد که بوی ناخوشایندی شبیه بوی تخم مرغ گندیده را حس کنید . همه این علایم هر آنچه که هست به یک عیب محتمل درباره باتری ماشین یا سیستم شارژ کننده آن هشدار میدهد ، خواه آنرا بشنوید ، یا آن را ببینید و یا بوی آن را احساس کنید ، در اینجا مطمین میشویم که با خیال راحت از این مشکل عبور می‌کنیم . عموما در اکثر این موارد ، ترکیب گرما و میزان شارژ بیش از حد مجاز ریشه این مشکل است که ممکن است بیشتر در آب و هوای گرم تابستان اتفاق بیافتد و شاید هم در فصول دیگر سال .شارژ بیش از حد باطری خودرودر این مواقع میزان شارز بیش از حد یا اورشارژ توسط چه شارزر خودرو ( دینام آلترناتور ) و چه شارژرهای مرسوم که با آن باتری را شارژ میکنند باعث متصاعد کردن گازهایی که درون باطری با واکنش‌های شیمیایی به وجود می‌آیند . این بار اضافی می‌تواند ولتاژ یا آمپراژ بالای شارژ باشد . ولتاژ نرمال برای این کار بین 13 ٫ 7 تا 14 ٫ 7 می‌باشد که با اعداد بیشتر می‌تواند این مشکل را به وجود آورد .پایان عمر باتری ماشین و زمان تعویض آنبر اثر کارکرد خودرو و استفاده از آن گرمای موتور ، به مرور زمان آب باطری تبخیر شده و سطح الکترولیت پایین میرود . که این مورد در فصل گرما بیشتر دیده میشود . زمانیکه باتری مستعد فشار زیاد برای خرابی باشد و به حالت جوش و خروش دربیاید علت بخار و جوش آمدن باطری ماشین باشد . این مدل خرابی بیشتر در باطری‌های با کیفیت پایین شایع است . چرا باتری ماشین به جوش می‌آید و بخار آب از آن خارج می‌شود؟در این مواقع میزان شارز بیش از حد یا اورشارژ توسط چه شارزر خودرو ( دینام آلترناتور ) و چه شارژرهای مرسوم که با آن باتری را شارژ میکنند باعث متصاعد کردن گازهایی که درون باطری با واکنش‌های شیمیایی به وجود می‌آیند . این بار اضافی می‌تواند ولتاژ یا آمپراژ بالای شارژ باشد . ولتاژ نرمال برای این کار بین 13 ٫ 7 تا 14 ٫ 7 می‌باشد که با اعداد بیشتر می‌تواند این مشکل را به وجود آورد .علت داغ شدن باتری اتمی ماشینباتری بیش از حد گرم شده میتواند بسیار خطرناک باشد و برای هر کسی که در نزدیکی خودرو و همچنین خود خودرو ایجاد کند. اگر تنظیم کننده ولتاژ متغیر در دینام آلترناتور ایراد داشته باشد دینام می‌تواند ولتاژ زیادی را به باتری تحمیل کند ، که درنتیجه باعث گرم شدن باتری می‌شود. بعد از آن که آب اسید یا الکترولیت باتری به حالت جوشیدن درآید ، در نهایت باطری می‌خواهد آبی که به حالت جوشش در آمده را از همه جهات تخلیه کند و این می‌تواند از سوپاپ کنار باطری به حالت بخار و در حالت خطرناکتر به انفجار آن منجر شود . اگر بوی تخم مرغ‌های خراب متوجه شدید ، متوجه باشید که باطری ماشین در حال تورم است و یا می‌بینید که بخار از آن بیرون میزند ، باطری شما در حال گرم شدن و اوضاع آن روبه وخامت است .علت جوش آوردن باتری اتمی ماشین چیست؟نحوه عیب یابی جوش آوردن باتری ماشیناگر مشکوک به گرم شدن بیش از حد باتری هستید، بلافاصله موتور را خاموش کنید.صبر کنید تا خودرو خنک شود. بهتر است اجازه دهید تا به مدت یک شب خاموش بماند، با اینکار از سرد شدن تمام موارد مطمین هستید.عینک و دستکش خود را بزنید، سپس کاپوت را باز کرده و کابل باتری منفی را با استفاده از آچار فرانسه از باتری جدا کنید.اگر باتری شما بدون محافظ است، به مرحله 6 بروید. می‌توانید با مشاهده کلمات " Maintenance Free " در باتری از عدم وجود محافظ مطمین شوید. اگر این کلمات را نبینید، وجود سر پوش در بالای آن را برای افزودن آب بررسی کنید. اگر سرپوشی یافت نشد ، باتری از نوع Maintenance Free می‌باشد.سرپوش‌ها را بردارید و ببینید که آیا آب کم است یا خیر. در زمانی که دریچه بسته است، آب باید تا پایین دریچه باشد. اگر باتری نیاز به آب دارد، با دقت کمی آب مقطر را به آن بیافزایید. از تکه پارچه‌ای برای پاک کردن سریع سرریزهای پیش آمده استفاده کنید نمی‌خواهید آب اسیدی بر روی اجزای دیگر محفظه موتور ریخته شود.برای حذف آلترناتور از سوکت استفاده کنید. در ابتدا، با استفاده از یک ابزار کشش تسمه، تسمه مارپیچی را بردارید. اگر ابزار کشش تسمه‌ای ندارید، می‌توانید از یک آچار سوکت استفاده کنید، اما مراقب باشید، زیرا آچار سوکت می‌تواند به شما اجازه می‌دهد تا گشتاور را بیش از اندازه‌ای که باید ببندید و آن را بشکنید. آلترناتور را به فروشگاه قطعات خودرو محل خود ببرید و آزمایشات لازم را روی آن انجام دهید. اگر خوش شانس باشید، به آلترناتور جدید نیاز دارید. به یاد داشته باشید، به احتمال زیاد بعد از نصب مجددا احیا می‌شود، بنابراین اگر می‌توانید، یک آلترناتور با کیفیت ساخته شده توسط سازنده خودرو را خریداری کنید.
انسان خردمند یا انسان نابودگر؟ انسان خردمند یا انسان نابودگر؟ده هزار سال!! فقط ده هزار سال از هبوط انسان هموساپین که ما باشیم و خودمون رو اشرف مخلوقات فرض می‌کنیم روی این کره خاکی می‌گذره. شاید برای شما هم سوال شده باشه که چرا ما انسان‌ها مثل سایر جانوران گونه‌های مختلف نداریم و این قدر به لحاظ ادراک و توانایی مغز با بقیه متفاوتیم. طوری که خلا از باهوش‌ترین پستاندار تا انسان رو ظاهرا هیچ جانداری پر نکرده و تفاوت عظیمی دیده می‌شه. پاسخ اینه, فقط ده هزار ساله که ما تنها هستیم و پیش از اون گونه‌های دیگری از انسان هم وجود داشتند که این قسمت پادکست #ناوکست در موردشون توضیح میده. خوهران و برادرانی که حالا در قرن 21 ام, قسمت هایی از ژنشون رو توی دی ان ای خودمون کشف کردیم. ناوکست توضیح میده که چه نظریاتی برای دلیل از بین رفتن گونه‌های دیگر انسان وجود داره. یکی از نظریات اینه که ما, هموساپین ها, بقیه گونه‌ها رو نابود کرده‌ایم. راستش با توجه به شواهد و قراینی که در تاریخ مکتوب و زندگی الانمون وجود داره, به نظر من احتمالا این باید درست‌ترین تیوری باشه, چون ما هموساپین‌ها هنوز که هنوزه در حال جنگ و دشمنی هستیم و تاریخمون خونین‌ترین تاریخ روی کره‌ی خاکی بوده. در قرن 21 ام درگیر جنگ هایی هستیم که اگر روی سیاره دیگری بایستیم و از دور بهش نگاه کنیم, واقعا هیچ علت معقول و منطقی نمی‌شه براش پیدا کرد. بعد از نابود کردن سایر گونه‌ها به جون همدیگه افتادیم و البته موفق شدیم در کمتر از 200 سال مقادیر زیادی از جانوران زنده روی زمین رو هم به طرق مختلف نابود کنیم. باید بگم این اپیزودهای 20 دقیقه‌ای ناوکست که در مورد تکامل صحبت میکنه تا اینجا به نظرم یکی از جذاب‌ترین و تفکربرانگیزترین پادکست‌های فارسی بوده. فقط به این تقابل فکر کنید, اگر گونه ما اینقدر پرخاشجو نبود, آیا نیازی بود این همه اخلاق برای مهار کردن خودش به وجود بیاره و با انواع و اقسام ادیان و عرفان‌ها سعی در آروم کردن ذات بی قرارش بکنه؟ در این مورد میشه ساعت‌ها و روزها فکر کرد و نوشت . عجالتا تا هنوز کاملا همدیگر رو نابود نکردیم، #ناوکست رو از دست ندید.پی نوشت: یادداشت بالا رو بعد از گوش دادن اپیزود دوم پادکست #ناوکست، با عنوان انسان آشپز نوشتم و در کانال تگلرام #رادیولاله منتشر شد. تا الان که این یادداشت رو اینجا منتشر می‌کنم، ده قسمت از ناوکست منتشر شده، و معلوم شده که انسان خردمند که ما باشیم، خیلی خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنید در انقراض گونه‌های مختلف موجودات دست داشته‌ایم. از جمله بسیاری از کیسه داران غول پیکر استرالیا که وقتی انسان هوموساپین پاش رو به اونجا گذاشت، طی مدت زمان نه چندان طولانی، منقرض شدند. تصویری که ناوکست از کتاب انسان خردمند در مورد این موجودات ارایه می‌ده، تخیل آدم رو می‌بره به جهان‌های موازی دیگری که می‌تونست وجود داشته باشه، شیر‌های کیسه دار، کانگوروهای دو متری، پرندگان غول پیکر و .واقعا که خطرناک‌ترین گونه‌ی به وجود آمده روی زمین، ما هستیم که با تفاخر زیاد، خودمان را انسان خردمند هم نامیده‌ایم!!در یک نوشته‌ی دیگه، به شکل مفصل‌تر در مورد پادکست #ناوکست نوشته‌ام: - % D9 % 81 % D8 % B1 % DA % AF % D8 % B4 % D8 % AA - % D8 % AA % D8 % A7 % D8 % B1 % DB % 8C % D8 % AE - % D9 % BE % DB % 8C % D8 % B4 % D8 % A7 % D8 % AA % D9 % 85 % D8 % AF % D9 % 86 - % D8 % A7 % D9 % 86 % D8 % B3 % D8 % A7 % D9 % 86 - % D8 % AE % D8 % B1 % D8 % AF % D9 % 85 % D9 % 86 % D8 % AF - % DB % 8C % D9 % 88 % D8 % A7 % D9 % 84 - % D9 % 87 % D8 % B1 % D8 % A7 % D8 % B1 % DB % 8C - % D9 % 87 % D9 % 85 % D9 % 87 - % D8 % AF % D8 % B1 - % D9 % BE % D8 % A7 % D8 % AF % DA % A9 % D8 % B3 % D8 % AA - % D9 % 86 % D8 % A7 % D9 % 88 % DA % A9 % D8 % B3 % D8 % AA - kyd1ebu15zgh
ژنتیک سرطان: انکوژن‌ها و ژن‌های سرکوبگر تومور تو این پست میخوام براتون از موضوع مورد علاقه‌ام بگم، یعنی ژنتیک سرطان.همیشه شنیدیم که تکثیر بیش از اندازه یه سلول باعث ایجاد تومور میشه و میگن فرد مبتلا به سرطان شده.حالا میخوام درباره ریشه ژنتیکی سرطانی شدن سلول‌ها بگم، چی میشه که یه سلول شروع به تکثیر بیش از اندازه میکنه؟"تقسیم سلول‌های سرطانی"سرطان یه بیماریه که روابط منظم بین سلولی رو مختل میکنه و باعث شروع نافرمانی ژن‌های حیاتی و کلیدی میشه.ژن‌های کلیدی به 4 دسته تقسیم میشن: 1 ) انکوژن 2 ) ژن‌های ترمیم کننده 3 ) مرگ برنامه ریزی شده سلول(آپوپتوز) 4 ) ژن‌های مهار کننده توموریاز بین انواع ژن‌های سرطانی، به دو نوع اصلی میشه اشاره کرد نوع اول ژن هایی هستن که شکل گیری تومور رو تحت تاثیر مثبت قرار میدن و بهشون انکوژن میگن. نوع دوم، ژن‌های سرکوبگر تومور هستن که اثر منفی روی رشد توموری دارن.انواع مختلف دیگه‌ای از ژن‌ها رو در شروع روند سرطان دخیل میدونن، که شامل ژن‌های رمز کننده پروتیین‌ها در مسیر پیام دهی برای تکثیر سلولی، اجزای اسکلت سلولی، تنظیم کننده‌های چرخه میتوزی، پروتیین‌های تشخیص و ترمیم جهش‌ها و . هستن." انکوژن فعال و مهار شده، که جهش در هر دو موجب ایجاد تومور در سلول میشه"هر دو نوع این ژن‌ها اثرشون رو از طریق تواناییشون در کنترل مکانیسم‌های پیچیده تقسیم سلولی(تولید سلول) یا مسیر‌های آپوپتوزی (مرگ سلول) میذارن. عمل انکوژن‌ها در سلول‌های طبیعی کنترل میشه، اما در سلول‌های سرطانی جهش هایی توشون رخ میده که این اثر کنترلی رو از بین میبره و باعث افزایش محصول ژن و تکثیر بیش از اندازه اون میشه. این تغییرات جهشی معمولا در یک آلل منفرد (سلول‌های ما دیپلویید هستن ینی از هر کروموزوم دو نسخه وجود داره) انکوژن اتفاق میوفته و به صورت غالب (یعنی از دوتا نسخه مشابه کروموزم تنها یکی هم دچار تغییر بشه تاثیرش تو سلول بروز داده میشه، مثل رنگ چشم که شنیدیم قهوه‌ای به آبی غالبه پس فرقی نمیکنه حتی اگه یکی از الل‌های ژنمون سالم باشه) عمل میکنه.در مقابل، عملکرد طبیعی ژن‌های سرکوب‌گر تومور، مهار رشد سلولیه و این عملکرد در سرطان از دست می‌ره.حالا، اگه در سلول ژنی بیان نشه، ژن‌های سرکوبگر مانع چرخه سلولی سلول میشن و اون سلول نمیتونه به رشد و تقسیم خودش ادامه بده. تو این ژن‌ها، هر دو آلل باید غیرفعال بشن تا عملکرد ژن سرکوب‌گر به‌طور کامل از دست بره. و همین، باعث مغلوب بودن مکانیسمشون در سطح سلولی میشه. این جهش‌ها هم ارثی نیستن بلکه اکتسابی ان."شبیه سازی آپوپتوز یا مرگ سلولی"پروتیین‌های ترمیم DNA هم به عنوان ژن‌های سرکوبگر تومور طبقه بندی میکنن. اگه DNA ترمیم نشه، سلول باید برای ازبین بردن تهدید سرطانی شدن سلول ارگانیسم اقدام به اپوپتوز کنه. ولی اگه این پروتیین‌ها DNA رو ترمیم نکنن، و توانایی آپوپتوز در سلول هم دچار جهش شده باشه، باعث تقسیم غیر قابل کنترل سلول‌های سرطانی میشه.برخی از نمونه‌های ژن‌های سرکوبگر به عنوان مثال: RB , PTEN , APC , P53 , BRCA1 , BRCA2 .تفاوت مهم بین انکوژن‌ها و ژن‌های سرکوب‌گر تومور، اینه که انکوژن‌ها نتیجه فعال شدن (منظور ایجاد جهش) پروتوانکوژن‌ها ( Proto - oncogenes ) هستن، اما ژن‌های سرکوب‌گر تومور با غیرفعال شدن (خاموش شدن) خودشون باعث ایجاد سرطان میشن.**حتما اگه سوالی داشتین یا نظرتون و همینطور اگه اشتباهی در متن داشتم یا بخشی نیاز به توضیح بیشتر داره رو تو نظرات بهم بگین. ?
تغییر فونت در گوگل شیتس به نام خداوند بخشنده و مهربان، با یک قسمت دیگر از آموزش وب اپلیکیشن گوگل شیتس خدمت شما عزیزان و سروران گرامی هستیم.در قسمت چهارم آموزش گوگل شیتس قصد دارم اطلاعات مفیدی در خصوص تغییر فونت و تنظیمات مرتبط خدمتتان ارایه کنم.با درنظر گرفتن جدول زیر در محیط گوگل شیتس:با استفاده از ابزار Bold قادر به افزایش وضوح محتوای سلول خواهیم بود. تنها کافیه ابتدا محدوده داده‌های خود را انتخاب و سپس برروی ابزار Bold همانند تصویر زیر کلیک کنیم:در ادامه می‌توانیم محتوای داخل سلول‌ها را کمی مورب و یا به عبارتی کج نمایش دهیم:همچنین می‌توانیم برروی محتوایی به منظور حذف خطی ترسیم کنیم:در ادامه تغییر رنگ محتوای داخل سلول‌های گوگل شیتس را خواهیم داشت:همچنین تغییر رنگ پس زمینه سلول‌های گوگل شیتس:تغییر سایز محتوای داخل سلول‌های گوگل شیتس نیز امکان پذیره:تغییر نوع قلم مورد استفاده در محتوای سلول‌ها نیز امکان پذیر است:ترسیم حاشیه برای سلول‌های گوگل شیتس با انتخاب محدوده و کلیک برروی ابزار Border امکان پذیر است:در پایان امیدواریم مورد رضایت شما قرار گرفته باشد، همچنین پیشنهاد می‌کنیم نکات بیشتر پیرامون این بخش را از وبسایت آموزشی اکسل لرن دنبال نمایید.منبع آموزشی: سایت آموزشی اکسل لرن
از وان تا خراسان (قسمت اول) برای هیچ ملتی دردی بدتر از بی هویتی و فقدان اصالت وجود نداره تا جایی که بسیاری از کشورهای تازه تاسیس برای پر کردن این خلاء دست به هر کاری میزنن . همین کشور دوست و همسایه ترکیه هنوز بین آسیایی ماندن یا اروپایی شدن (از آسیا رانده از اروپا مانده )سرگردانه . 100 سال پیش آتاترک برای پر کردن خلاء هویتی هر مسلمان رو معادل ترک زبان اعلام و قلمداد کرد .غافل از اینکه کیفیت همیشه بر کمیت برتری داشته و اون قضایای مبادله چند میلیلونی با یونان و نسل کشی ارامنه هم کمکی نکرد بگذریم ..من به عنوان یک کردکرمانج ساکن خراسان شمالی که از سرزمین اصلی ش هزاران کیلومتر فاصله داره میخوام در مورد قومی با شما صحبت کنم که مردمانش با این بحران بزرگ شدن و زندگی میکنن .اجدا د من به دستور شاه عباس صفوی برای آنچه که دفاع از مرزهای خراسان در برابر ازبکها و ترکمنها و .بود به این دیار (خراسان شمالی) کوچ کاملا اجباری داده شدند و از کنار دریاچه وان تا شمال خراسان با پای تقریبا پیاده به همراه زنو بچه کوچ داده شدند نمیخوام از دردی که اجدادم متحمل شدن و تعداد کشته شدگان بین راه بنویسم و قصد هم ندارم از مشقات مبارزه با ازبکها و ترکمنها ی آن زمان بگم چرا که اگه انصاف و عدالت راه خودشو پیدا میکرد از جان فشانیها و ایثارگری‌های جنگجویانی که دیگه نیستند باید تقدیر میشد که در نگهبانی از این خطه چنان جانانه جنگیدن که هیچ سرباز روسی در استالینگراد نجنگیده بود اگه قسمت شد چکیده‌ای از این مبارزات رو که نسل بنسل خاطراتش به ما رسیده رو مینویسم که تو هیچ فیلمی حسش نکردید.حالا بعد از گذشت چند صد سال من بعد از اجدادم تو سرزمینی موندم که با وجود طبیعت زیبا و اقلیم جذابش به احساس دور ماندن از اصل و احساس غم انگیز طرد شدگی دچار شدم.البته غم و اندوه با ما کرمانجها دوستی به درازای تاریخ این کوچ اجباری داره که از اشعار و لالایی‌های مادر بزرگها و پدر بزرگها که نشات گرفته از این دربدری و کوچ اجباری و مشقات همراهش و جدایی خانواده‌ها از هم بوده مشخص و هویداست مشکل اینجاست دیگه برای پیدا کردن و بهم رسوندن خیلی دیر شده ..
همدان را باید دید . شهر باستانی هگمتانهاگر در#همدان#زندگی میکنید که خیلی خوبه ، اگر هم در شهرهای دیگه زندگی میکنید بازم خوبه ولی خب برای بازدید آثار باستانی و شهر زیبای همدان واجبه که بساط سفر رو بچینید و دیدن این شهر کهن و بی نظیر رو بیشتر از این به تعویق نیندازید که پشیمون میشید به زودی!من به واسطه‌ی علاقه م به #گردشگری# و رشته‌ی تحصیلی م به گوشه و کنار این شهر سرک میکشم و اطلاعاتی رو که بدست میارم با شما به اشتراک میذارم چند روز پیش تصمیم گرفتم با تپه‌ی هگمتانه دیداری تازه کنم چون هر دفعه روی این تپه قدم میزنم برام تازگی داره و با دقت بیشتری بهش توجه میکنمهمونطور که میدونید شهر تاریخی# هگمتانه# در مرکز شهر همدان بنا شده و بیش از 3000 هزار سال قدمت داره و در سال 1310 هم به ثبت ملی رسیدهوسعت این تپه‌ی کهن بالغ بر 30 هکتاره و با توجه به آثار به دست اومده به نظر میرسه این شهر در قرن 17 قبل از میلاد توسط اقوام آریایی ماد تاسیس شده و به عنوان پایتخت اولین امپراطوران و پادشاهان ایرانی مورد استفاده قرار گرفتهحتما براتون جالبه بدونید که در زبانهای مختلف برای واژه‌ی همدان چه اسمها و معانی مختلفی رو میشه پیدا کرد مثلا اکباتانا و اگباتانا در زبان یونانی،اکباتانیس در زبان لاتین،آحمتن،همتن و اکبتن در زبان ارمنی و همدان در زبان فارسی اشاره کرد و مفسران بر این عقیده‌اند که این واژه به معنی گرد هم آمدن که از کلمه ی(هنگمت) به دست اومده و حتی میتونه به گردهمایی گروهی از مردم پیش از تشکیل سلسله‌ی ماد اشاره داشته باشه ..ادامه داره?با من هم قدم باشید .
شکوه ایران باستان، اوضاع فعلی و سلطان حسین صفوی چند روز پیش زیر پست یکی از خبرگزاری‌ها که مربوط به سخنان رییس‌جمهور ونزویلا بود یکی از هموطنان چیزی نوشته بود به این مضمون که وای بر ما، در زمان هخامنشیان ما کشوری قدرتمند و باشکوه بودیم ولی حالا چه؟ تمام دوستانمان شده‌اند کشورهای فقیر مثل سوریه و لبنان و عراق و ونزویلا. چرا نمی‌رویم با آلمان قرارداد اقتصادی ببندیمو از این جور حرف‌ها.کمی فکر کردم و دیدم پر بی راه نمی‌گوید، چرا ما بجای اینکه با تمدن غربی که بر جهان مسلط است، در بیفتیم، با آن‌ها کنار نمی‌آییم؟ وقتی آلمان هست چرا ونزویلا؟ خب این هم حرفی است برای خودش. کمی که فکر کردم دیدم که‌ای دل غافل، این کار را که کرده بودیم، در زمان رضاشاه ایران دوست آلمان بود. آخرش هم ارتش بیگانه آمد شاه مملکت را تبعید کرد انگار مملکت صاحب ندارد. البته نه اینکه من از رضاشاه خوشم بیاید اما هر چه نباشد شاه مملکت بوده، نمیشود که خارجی بیاید هر غلطی خواست بکند.بعد یاد بخش دیگر حرفش افتادم. هخامنشیان و ایران باستان . به گوشه و کنار ذهنم که رجوع کردم دیدم بله، ما آن موقع پر شکوه بودیم، بد نیست همان رفتار را الگو کنیم. خب اول که باید تمام منطقه غرب آسیا منهای عربستان را متحد کنیم. همان طور که در دوران باستان با سیستم شاهنشاه - ساتراب متحد شده بودیم. باید مثل آنان که با چین قرارداد تجارت و ترانزیت کالا به اسم جاده‌ی ابریشم داشتند همان کار را بکنیم. باید مثل هر سه سلسله باستانی ایران وارد جنگ با تمدن غربی (یونان و روم در آن زمان) بشویم ..صبر کن ببینم .بگذریم. اصلا نیروی نظامی به چه کار می‌آید؟ باید در علم و هنر و رفاه و شهرسازی هزینه کنیم. مثل سلطان حسین صفوی. البته بعدش اگر محمود افغان پیدا شد و به ایران تاخت، همان موقع یک کاریش می‌کنیم.
داستان صورت فلکی ماه آبان همانطور که گفتیم صورت فلکی آبان با نام صورت فلکی کژدم و یا عقرب شناخته می‌شود. این صورت فلکی هرگز با جبار در یک آسمان قرار نمی‌گیرند و از این مسیله به سادگی می‌توان فهمید که داستان این دو شخصیت در اساطیر باید با یکدیگر مرتبط باشد.بیشتر بخوانید: داستان صورت فلکی مرداد چیست؟البته داستان صورت فلکی کژدم در نیم کره شمالی و نیم کره جنوبی کاملا متفاوت است. تا جایی که حتی این صورت فلکی برای مردمان نیم کره شمالی بد یمن و برای مردمان نیم کره پایینی بسیار خوش یمن است.صورت فلکی متولدین آبان در شمالداستان این صورت فلکی در نیم کره شمالی به داستان صورت فلکی جبار مرتبط است. شکارچی یا جبار شخصیتی مشهور است که حتی در کتاب ادیسه به صورت فردی نیرومند با چماق تصویر شده است. این صورت فلکی یکی از ساده‌ترین‌ها برای تشخیص در آسمان است.نکته جالب این است که چندی پیش یکی از ستاره‌های صورت فلکی جبار رو به انفجار ارزیابی شده است و شاید ما بتوانیم شاهد این انفجار که 700 سال نوری با ما فاصله دارد باشیم. این ستاره هزار برابر خورشید است.جبار با توجه به ویژگی هایی که اساطیر یونان به او نسبت می‌دهند چندان شکارچی شرافتمندی نبوده است. با این وجود نیرو و توان او برای همه مثال زدنی است. مرگ او در اساطیر کمی مبهم است ولی همه آن را با نیش عقرب مرتبط می‌کنند. برخی می‌گویند او ادعا کرده که هیچ غولی در زمین نیست که نتواند شکست بدهد و آرتمیس الهه شکار خشمگین شده و عقربی را برای رویارویی و تحقیر او فرستاده است. برخی دیگر معتقدند او برای نجات جان فردی قربانی نیش عقرب شد.برای خواندن کامل متن کلیک کنید
عید کجا بروم؟ بهترین فصل سال برای سفر، بهار استاسفند همیشه پر سر و صداتر از عید است شلوغی و ترافیکش یک طرف و هجوم حاجی فیروزهایش هم طرف دیگر. اما مهم‌ترین دل‌مشغولی اسفند برنامه ریزی برای عید است وسط خانه تکانی، خرید آجیل و کیف و لباس نوی نوروز حتما از خودتان پرسیده‌اید که "عید کجا بروم؟". بهترین فصل سال برای سفر، بهار است که خوشبختانه با تعطیلات نوروز بهانه برای بستن کوله بار و کشف ناشناخته‌ها تکمیل می‌شود. پس بهتر است شما هم فرصت را از دست ندهید و با یک انرژی صد در صد به استقبال نو شدن بروید. اگر بهانه‌های شلوغی، گرانی و بی حوصلگی را برای خودتان شمرده‌اید و فکر سفر را از سرتان بیرون کرده‌اید بهتر است نگاهی به صفحات داخلی بیندازید ما همه تلاشمان را برای وسوسه کردن شما به کار بسته‌ایم تا امسال را متفاوت شروع کنید، چون اعتقاد داریم "سالی که نکوست از بهارش پیداست".اگر به دنبال هیجان هستید و دوست دارید آدرنالین خونتان بالا بزند و یا اگر به دنبال آرامش مطلق هستید و دلتان می‌خواهد روی شن‌های طلایی رنگ دراز بکشید و به آبی بی کران خیره شوید همراه ما باشید تا شما را به مقصدتان برسانیم. در ضمن فراموش نکنید که نوروز جشن نو شدن طبیعت است پس چرا ما نو شدنمان را جشن نگیریم؟گردشگری در پناه دریاچه ارومیهسفرمان را از ارومیه، استان آذربایجان غربی آغاز می‌کنیم. استان آذربایجان غربی یکی از 31 استان کشور است که در شمال غربی ایران قرار دارد. مرکز این استان شهر ارومیه، یکی از بهترین و زیباترین مناطق گردشگری ایران است که جزء 19 شهر تاریخی ایران در یونسکو به ثبت رسیده است.بعضی از مورخان اعتقاد دارند که ارومیه زادگاه زرتشت در ایران است. این استان با داشتن حدود هزار کیلومتر راه اصلی و بزرگراه، شمالی‌ترین نقطه استان (مرز بازرگان) تا جنوبی‌ترین منطقه آن (بوکان) را به هم متصل می‌کند. به همین دلیل استان آذربایجان غربی یکی از بهترین استان هایی است که دسترسی را به سایر نقاط کشور مهیا ساخته است. ارومیه، یکی از بهترین و زیباترین مناطق گردشگری ایران استاستان آذربایجان غربی مکان‌های تفریحی و گردشگری بسیاری دارد. از جمله مکان‌های طبیعی و گردشگری آن می‌توان به دریاچه ارومیه، آبشار شملکان ارومیه، غار کهریز، جزیره اشک، پیست اسکی خوشاکوه، غار تمتمان، کوه دالامپر، پارک تخم‌مرغی ارومیه، سد شهر چای، آبشار سوله دوکل، چشمه آبگرم هفت آباد و ییلاق سیلوانا اشاره کرد.قلعه هلاکوخان، قلعه اسماعیل آقا، کلیسای سورپ پطروس، کلیسای مارگیوگیز، کلیسای ننه مریم، مسجد منار، بنای سه گنبد، مدرسه هدایت و قلعه بردوک نیز از جمله مکان‌های تاریخی این شهر هستند. اگر اهل خرید و بازارگردی هستید، ارومیه یکی از بهترین مکان‌ها برای بازارگردی و خرید است چرا که این شهر چندین بازار از جمله بازارهای خیام، تاناکورای ارومیه و خلیج ارومیه و همچنین بازارچه مرزی سرو را در خود جای داده است.چارق زنجانی پای گردشگران ایرانیبعد از ارومیه وقت آن رسیده که مسیر سفرمان را به زنجان تغییر دهیم. زنجان از بزرگ‌ترین شهرهای شمال غرب ایران به حساب می‌آید. این استان از نظر آب و هوایی از شهر‌های چهار فصل ایران است که تنوع آب و هوایی بسیاری دارد و معمولا تابستان‌هایش معتدل و زمستان‌های سرد است.
تپه میل شهرری| آتشکده‌ایی شگفت انگیز از عصر ساسانی سراسر فلات ایران مملو از آثار تحسین‌برانگیز با قدمت چند هزارساله است. از تپه‌های باستانی تا کاخ‌ها و معابد، تماما از فرهنگ پویای ایران باستان نشانه‌های مثبت و آشکاری را در اختیار ما می‌گذارند. در بین صفحات این کتاب فرهنگ کهن فصول طلایی زیادی به چشم می‌خورد.فصولی که با نام سلسله‌های تاریخی چون هخامنشیان و ساسانیان پیوند خورده است. ساسانیان که از مذهب‌گرا‌ترین سلسله‌های پیش از اسلام ایران بودند از خود شواهد زیادی مبنی بر زرتشتی بودنشان به جای گذاشته‌اند.این شواهد را می‌توان در قالب آتشکده‌ها و چهارطاقی‌هایی که متاسفانه هم اکنون تعداد انگشت شماری از آنها باقی مانده است، دنبال کرد. یکی از این آتشکده‌های زیبا و در عین حال تحسین بر انگیز در تپه میل شهر ری استان تهران قرار دارد.بنابراین اگر علاقمند به تاریخ گذشته ایران به خصوص عصر ساسانی(معماری) آن هستید این مقاله را دنبال کنید تا با رمز و .رازهای تپه میل و بنای آتشکده‌ی منصوب به بهرام پنجم ساسانی آشنا شوید.در این مقاله قرار است تاریخچه مختصر دین پژوهشی ایرانیان، تاریخچه‌ایی از سلسله ساسانیان، سرگذشت بهرام پنجم و درنهایت موقعیت و ویژگی‌های تپه میل بیشتر شرح داده شود.چرا به بازدید تپه میل برویم؟ تپه میل از معدود چهار طاقی‌های به جای مانده از دل تاریخ گذشته ایران است. تپه میل آتشکده‌ایی منحصر به فرد است که عناصر معماری ساسانی را به خوبی نشان می‌دهد. معماری به جای مانده از بنای آتشکده تپه میل شما را به دل عصر ساسانی خواهد برد. بنای این آتشکده از سنگ و ساروج به صورت لایه لایه ساخته شده است. با رفتن به تپه میل یک سایت باستان‌شناسی روباز را از نزدیک خواهید دید. تپه میل تنها آتشکده اختصاصی بهرام پنجم (پادشاه مقتدر ساسانی) بوده است. گذر از راهروی منتهی به آتشکده گویی مصادف با گذر از سرگذشت شاهان ساسانی است. بر فراز این تپه می‌توانید شاهد دشت زیبا و پهناور ری باشید و تصوری از چشم انداز مردان عصر ساسانی بر اطراف داشته باشید.آیین‌گرا بودن ایرانیان از دیربازتاریخچه مختصر دین پژوهشی ایرانیانشواهد به جای مانده از کاوش‌های باستان شناسی نشان می‌دهد، ساکنان فلات ایران از دیرباز، دغدغه دین پژوهشی داشته‌اند. این دغدغه به زمان‌های بسیار دور، حتی قبل از شروع خط و تمدن برمی‌گردد. در این بین به نمونه‌ها و اشیاء آیینی بسیاری چون ونوس تپه سراب(کرمانشاه) و یا شاخ‌های بز آغشته به گل اخرا در شیخی‌آباد در دینور شهرستان صحنه می‌توان اشاره کرد.این پیکرک و هزاران نمونه دیگر از این قبیل اشیای آیینی نشان دهنده این هستند که در بین ایرانیان از عصر نوسنگی(حتی آغاز نوسنگی) تفکرات آیینی و مذهبی ریشه دوانده و تا به امروز ادامه داشته است.این تفکرات مذهبی با ورود فلات ایران به دوران تاریخی(حدود 3200 ق.م.) شکل تازه‌ایی به خود می‌گیرند. شکل‌گیری اولین حکومت فدرال فلات ایران، یعنی حکومت ایلامیان در جهت دهی به خط آیینی و مذهبی ساکنان این سرزمین بی تاثیر نبوده است. بالندگی تفکرات مذهبی ایلامیان را میتوانیم در معبد زیگورات چغازنبیل متعلق به اونتاش گال(نیمه دوم هزاره دوم ق.م) شاهد باشیم.تاثیر و تاثرات فلات ایران و بین النهرین نیز در شکل‌گیری الهه‌گان و آیین‌های مختلف نیز اثرگذار بوده است. اما با گذشت زمان و با شکل‌گیری حکومت‌های مستقلی چون ماد‌ها، هخامنشیان و ساسانیان شاهد گسترش خط فکری مذهبی هستیم که مختص فلات ایران است.در اوایل هزاره اول ق.م مادها که شاخه‌ایی منشعب شده از اقوام مهاجر به فلات ایران(آریایی‌ها) بودند، نشانه‌هایی از تفکرات مذهبی خودشان را در قالب آتشکدها‌یی چون نوشیجان تپه(در ملایر همدان) به جای گذاشتند.و با شکل‌گیری اولین امپراطوری در تمام شرق باستان، یعنی هخامنشیان، شاهد اوج و گسترش آیین مزداییسم هستیم که به کرات شاهان هخامنشی از جمله داریوش کبیر در سنگ نوشته‌های به جای مانده از خودبه نام اهورا مزدا توسل می‌جوید.اما با حمله اسکندر مقدونی به ایران تا طلوع سلسله مقتدر دیگری، اعمال مذهبی ایرانیان در هاله‌ایی از ابهام قرار میگیرد. در نهایت با شکل‌گیری حکومت مقتدر ساسانیان دین و سیاست شکل درهم تنیده‌ایی به خود میگیرند و اینبار شاهد ظهور حکومتی مذهبی هستیم.مروری کوتاه بر تاریخچه سلسله ساسانیانسلسله ساسانی( 224 تا 651 م) آخرین شاهنشاهی ایران تا قبل از حمله اعراب و ظهور اسلام است. این دودمان از نظر قدرت و گسترش مرزهای سیاسی گاها با امپراتوری هخامنشیان مقایسه می‌شود.در حدود 427 سال قبل از حمله اعراب به ایران، اردشیر بابکان با شکست آخرین پادشاه سلسله اشکانیان(اردوان پنجم) سلسله ساسانیان را بنیان نهاد.طی چهارصد سال حکومت شاهان ساسانی بر سرزمین ایران، جنگ‌های متعددی بین شاهان ایران و روم در گرفته که در بسیاری از این جنگها شاهان ساسانی همچون شاپور اول و خسرو انوشیروان مقتدرانه پیروز میدان بوده‌اند.ساسانیان در هنر، سیاست، کشورداری و کشورگشایی، معماری، شعر و موسیقی و بسیاری از فنون و علوم از سرآمدان زمان بودند و تاثیر شگرفتی حتی در آیندگان خود داشتند. حتی هنر باشکوه اسلامی وام دار هنر و معماری ساسانی است.در نهات سلسله ساسانیان با حمله اعراب و در زمان یزدگرد سوم ساسانی به غروب خود رسید. این شاهنشاهی با تمام قدرت و عظمت خود به دلیل درگیری طولانی با رومیان و سالها جنگ و درگیری پی در پی قدرت خود را از دست داد و حمله اعراب مسلمان خط پایانی برای آنان رقم زد.دین و مذهب | حکومتی دینی به نام ساسانیانبرخورد شاهان ساسانی با مساله‌ایی به نام مذهب از هر پادشاه با پادشاه دیگر بسیار متفاوت بوده است. برای مثال شاپور اول ساسانی(فرزند اردشیر بابکان) فردی روشن بین و پذیرای آیین‌های مختلف در زمان خودش بوده است. بدین معنی که با وجود پذیرش دین زرتشت، به مانویون، یهودیان و مسحیان اجازه زندگی آزاد و تبلیغ دیشان را می‌داده است.اما در کنار همین مساله شاهد هستیم که در زمان ظهور دیگر شاهان ساسانی مانند بهرام دوم، مبلغان مذهبی بزرگی چون کرتیر ظهور پیدا کرده و به تحریک آنان تمامی پیروان ادیان به جز زرتشتیان اعدام و سرکوب می‌شده‌اند.بنابراین چیزی که مشخص است دین رسمی و درباری شاهان ساسانی آیین زرتشت بوده و زرتشت به عنوان پیامبر پذیرفته شده این دودمان به حساب می‌آمده است. از طرفی شواهد نشان میدهد در زمان بسیاری از پادشاهان دین از سیاست جدا نبوده و بسیاری از تصمیمات بر پایه اندیشه‌های آیینی گرفته می‌شده است.یکی از رسوم شاهان ساسانی در زمینه گسترش و تبلیغ آیین زرتشت ساخت معابد و سازه‌های مذهبی مانند چهارطاقی‌ها با کاربری آتشکده بوده است. آنان این آتشکده را بیشتر در نقاطی از ایران که برایشان اهمیت استراتژیک داشته است بنا میکردند.بهرام گور یا بهرام پنجم| پادشاه افسانه‌ایی ساسانیدر میان اسامی پادشاه ساسانی نام برخی از آنها بیشتر از سایرین در متون تاریخی تکرار و بر روی آنها تاکید شده است. پادشاهانی چون اردشیر بابکان (موسس سلسله)، شاپور اول(موسس بیشاپور)، بهرام دوم، خسرو انوشیروان، خسرو پرویز و بهرام پنجم ملقب به بهرام گور اسامی هستند که موثرترین پادشاهان این دودمان بوده‌اند.بهرام پنجم پانزدهمین پادشاه دودمان ساسانی است که در سال 421 م بعد از پدر(یزدگرد اول) تخت شاهی را بدست آورد.سوگولی ساسانیانبه بیان واضح‌تر، بهرام پنجم در فرهنگ و سنت ایرانی - ساسانی یک سوگلی تمام‌عیار است. داستان‌های بیشماری از شرح دلاوری‌ها و پیروزی‌هایش بر رومی‌ها، ترکان، هندی‌ها، آفریقایی‌ها نقل شده است.ماجراهای وی در عشق و شکار زبانزد بسیاری از افراد بوده است. بهرام پنجم علاقه فراوانی به شکار به خصوص شکار گور خر داشته است به همین دلیل لقب وی بهرام گور بوده است. بهرام پنجم نمادی تمام عیار از شاهی در اوج دوران شکوفایی است.وی که تاج شاهی را در رقابت با برادرش بدیت آورد و با دشمنان خارجی هم مبارزه کرد، اما عمدتا خودش را با شکار و مهمانی‌های درباری با همسران و درباریان سرگرم نگه می‌داشت.در دوران وی توجه زیادی به ادبیات، هنر، موسیقی، معماری، و درنهایت مذهب و دین شده است. وی علاقه فراوانی به آیین زرتشت و نفرت عجبیبی در برابر مسیحیت از خود نشان داده است.وزیر خردمند دوران وی به نام مهر نرسه آتشکده‌های زیادی را به پاس دین زرشت در سراسر ایران بنا کرد که یکی از این آتشکده‌ها، آتشکده بهرام پنجم تپه میل شهر ری است.موقعیت شهر ری در دشت تهرانشهرری از کهن‌ترین شهرهای ایران و جهان است و طبق تقسیمات شهری استان تهران به عنوان منطقه بیست شهرداری است که دقیقا در جنوب این استان قرار گرفته است.سابقه سکونت در شهرری بر اساس یافته‌های باستان‌شناسی به هزارهء نهم ق.م برمیگردد. همچنین طبق برخی روایات شهرری محل تولد و سکونت زرتشت پیامبر بوده است. وجود منابع آبی چون چشمه علی و خاک حاصل خیز در شکل‌گیری سکونتگاه‌ها و بعدها تمدن‌های مختلف در این ناحیه بی‌تاثیر نبوده است.تپه میل در کجا واقع شده است؟تپه میل، تپه‌ای باستانی ست که در 12 کیلومتری جنوب شرقی شهر ری به سمت ورامین و بر روی بلندایی پهناور در روستایی به نام قلعه نو(چال طرخان) قرار گرفته است.وجه تسمیهدو پایه جرز مانند‌به جای مانده از آتشکده بر روی تپه از دور شباهت عجیبی به برج یا میل را در ذهن انسان تداعی می‌کند به همین دلیل این تپه به تپه میل شهرت یافته است. این پایه‌های جرز مانند شباهت این چهار طاقی را پایه ستون‌های به جای مانده از آتشکده آذر گشنسب در تکاب را به ما یادآور می‌شود.بلندای تپه میلارتفاع این تپه از سطح دشت‌های اطراف 19 متر است . همچنین 25 متر پهنا و 20 متر نیز طول این تپه است. به‌طور کلی تپه میل وسعتی در حدود 800 در 900 متر را در برمی‌گیرد. بر بالای این تپه بنای آتشکده مستقر شده است.معماری تپه میل| آتشکده بهرام پنجمبقایای معماری به جای مانده از این آتشکده‌ی منسوب به بهرام پنجم ساسانی نشان دهنده این است که این بنا متشکل از گل، خشت، لاشه سنگ و گچ بوده است. بنای اصلی آتشکده بر بلندای تپه میل و در راستای شرقی غربی برپا شده است.طرح کلی بنا به شکل تالار ستون‌دار با دو ردیف ستون چهارگوشه سه‌تایی که به طور کلی به 3 قسمت تقسیم می‌شوند، است.در بنای حال حاضر یک جفت قوس هلالی با نقطه بیضی می‌بینیم. این قوس هلالی در راستای محور تالار اصلی، راهرویی کم عرض به مانند تونل، سرتاسر طول تالار را از زیر طی میکند که در انتهی غربی، راهرویی هم عرض، بر آن عمود می‌شود.نکته جالب این است که ورودی اصلی زیرین در قسمت جبهه شرقی و در زیر ایوان اصلی قرار دارد. همچنین لازم به ذکر است که یک بخش مرکزی با پهنای بیشتر و دو بخش جانبی کم عرض‌تر، ورودی اصلی تالار آتشکده در جبهه شرقی از طریق یک ایوان چهارستونی مدور که پایه‌های سر ستون‌های آنها در گوشه‌های شمال شرقی و جنوب است به سمت شرق ایوان برپاست.کاوش‌های باستان‌شناسی در تپه میلسابقه فعالیت‌های باستان‌شناسی درتپه میل مربوط به 1909 شمسی و مربوط به فعالیت‌های باستان‌شناسی ژاک دمورگان فرانسوی می‌شود. اما در طی بررسی‌های سطحی و کاوش‌های باستان‌شناسی که توسط اریک اشمیت(باستان‌شناس فقید آمریکایی) در دشت ری انجام گرفت، تپه میل نیز مورد بررسی‌های وی واقع شد. اما مرگ زود هنگام اشیت مانع از انتشار گزارش‌های مکتوب او شد.همچنین عملیات مربوط به حفاظت و مرمت توسط علی حاکمی در دهه 30 خورشیدی به دستور وزارت فرهنگ وقت صورت گرفته است.آخرین دوره کاوش‌ها و مطالعات باستان شناسی این تپه نیز مربوط به سال 1387 و به سرپرستی زرین تاج شیبانی بوده است.امکانات گردشگریدر کنار این تپه موزه‌ایی ساخته شده که اشیا وآثار بدست آمده شامل مجسمه، ظروف وگچ‌بری‌های ساسانی در آن نگهداری می‌شود. همچنین اتاق نگهبانی، سرویس بهداشتی و فضای مناسب برای پارک خودرو وجود دارد.راه دسترسی به تپه میلآدرس: تهران، دشت ری، 12 کیلومتری جنوب شرقی شهر ری به سوی ورامین بر بلندای تپه‌ای پهناور در روستای قلعه‌نو - چال طرخانساعت و هزینه بازدیدساعت: همه روزه به جز جمعه‌ها از 8 صبح تا 6 بعد ازظهرهزینه: ؟ تومان به ازای هر نفردیدنی‌های اطرافدر کنار بازدید از تپه میل و در راستای سفرتان به شهر ری می‌توانید از مکان‌های باستانی و مذهبی زیر نیز بازدید کنید: برج طغرل چشمه علی دژ رشکان زندان هارونقبرستان ابن بابویهمقبره شاه عبدالعظیممعبد آناهیتا معروف به مفبره بی بی شهربانواستودان
همه چیز درباره آسیا(بخش 2 ) هزاران گونه جانوری در آسیا، به ویژه در جنگل‌های استوایی جنوب و جنوب شرقی آن، زندگی می‌کنند. قطع درختان جنگلی برای ایجاد مزرعه و شکار جانوران برای پوستشان، گونه‌های بسیاری را در معرض نابودی قرار داده است. بعضی از این گونه‌ها عبارت اند از: پاندای بزرگ، اورانگوتان، ببر و پلنگ برفی.پاندا در حال استراحتاورانگوتانببر بنگالپلنگ برفیبرنج محصول اصلی جنوب شرقی آسیاست که آب و هوایی گرم و مرطوب دارد، در حالی که در شمال، که سردتر و خشک‌تر است، گندم، جو و ارزن کشت می‌شود. ادویه هایی مانند فلفل و پودر میخک، قرن‌ها منبع ثروت کشور‌های هند، سریلانکا و اندونزی بوده است. دیگر محصولات مهم آسیا عبارت اند از: چای، توتون، پنبه، نیشکر، قهوه، کاکایو، کنف و انواع میوه‌ها. جنگل‌ها یک سوم سرزمین روسیه و 20 درصد قسمت‌های دیگر آسیا را پوشانده‌اند.مزرعه برنج در چینمواد خام از صادرات مهم آسیاست. این قاره، بیش از نیمی از قلع دنیا را تامین می‌کند. از این قاره، زغال سنگ، گاز طبیعی، آلومینیم و دیگر مواد فلزی مورد نیاز صنایع، به همه جا صادر می‌شود. در آسیا پنج کشور وجود دارد که بیشترین ذخایر نفت خام را دارند: عربستان سعودی، ایران، عراق، کویت و امارات متحده عربی.تصویری از پالایشگاه نفت امام خمینیدر بیابان‌های عربستان سعودی، ایران و استپ‌های مغولستان(دشت‌های خشک، پر علف و بدون درخت) و بعضی نواحی دیگر در کشور‌های همسایه آن‌ها، قبایل کوچ نشین زندگی می‌کنند. آن‌ها از راه پرورش شتر، بز، گوسفند و اسب زندگی خود را می‌گذرانند. شغل اصلی مردم در بسیاری از کشور‌های آسیایی، مانند: چین، هند و اندونزی، کشاورزی است.پایان بخش دومدرود بر انسانیت
روغن شحم گاو چیست و چرا خداوند با حرام کردن آن قوم یهود را مجازات کرد؟ شحم یک لقمه چرب و نرم اما مقویاستفاده از روغن شحم گاو پیشینه‌ای تاریخی دارد و مصرف آن دربین قوم یهود رایج بوده است. خواص شگفت انگیز این روغن محبوبیت آن‌را در بین یهودیان بالا برده بود و وقتی خداوند خواست این قوم را مجازات کند مصرف شحم را برای آن‌ها حرام کرد!در ادامه دلایل محبوبیت شحم و علت حرام شدن آن بر یهودیان را بررسی می‌کنیم. اما در ابتدا باید بدانیم شحم چیست و چرا اینقدر طرفدار دارد؟روغن شحم گاو چیست و چه کاربردی دارد؟!روغن شحم گاو یک روغن لطیف و خوشمزه است که از چربی (پیه) اطراف قلوه‌گاه تهیه می‌شود و متخصصان طب سنتی از آن به عنوان روغنی شفابخش یاد می‌کنند. از روغن شحم گاو می‌توان برای پخت و پز انواع غذاها به خصوص برای برنج استفاده کرد. چرا که آن را بسیار خوش طعم و خوش‌پخت می‌کند.بد نیست بدانید این روغن‌در حرارت بالا به طور طبیعی بوی نامطبوعی از خود خارج می‌کند. پس بهتر است از آن برای سرخ کردن استفاده نکنید! البته بعضی از برندها‌موفق شدند با یک روش فرآوری جدید، بوی نامطبوع آن را بدون افزودن مواد شیمیایی از بین ببرند. در پایان این مطلب یکی از آن‌ها را به شما معرفی می‌کنیم.پیشینه و روایاتاستفاده از روغن شحم گاو از قدیم در طب سنتی ایران رواج داشته و ریشه استفاده از آن به زمان حضرت موسی (ع) برمی‌گردد.در آن زمان دنبه و پی حیوانات برای قوم یهود ارزش فراوانی داشت تاجایی که وقتی خداوند خواست آن‌هارا به به خاطر ظلم و تجاوزهایشان مجازات کند، خوردن شحم را بر یهودیان حرام می‌کند. یعنی شحم آنقدر مهم بوده که نخوردن آن برای مردم قوم یهود به عنوان یک مجازات در نظر گرفته شده است.{ سوره انعام آیه 146 و کتاب تفسیر راهنما }در اسلام نیز استفاده از شحم به مردم توصیه شده. از پیامبر(ص) درباره مصرف شحم این گونه نقل شده است: "گاو گوشتش مرض است، شیرش شفا و شحمش دوا" {مکارم الاخلاق 159 }در وصف خواص روغن شحم در چندین روایت دیگر از معصومین آمده است که "هر کسی لقمه‌ای از شحم بخورد همان مقدار بیماری از بدن او خارج می‌شود" {محاسن 2 ص 464 }و {کافی 6 ص 311 ح 4 }مصرف شحم ایمنی بدن را بالا می‌بردخواص روغن شحم گاو برای لاغری و درمان بیماری‌های قلبی عروقیشحم گاو نه تنها مضر نیست بلکه خواص فراوانی دارد. امروزه خیلی از مردم درگیر بیماری‌هایی مثل قند خون، چربی خون ، کبد چرب، غلظت و کلسترول خون هستند که به عقیده پزشکان استفاده از روغن‌های صنعتی یکی از علل مهم آن است. با مصرف روغن‌طبیعی شحم گاو می‌توان از ابتلا به انواع بیماری‌های قلبی - عروقی جلوگیری کرد.ازدیگر خواص شحم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: تقویت ایمنی بدن: مصرف شحم سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کند و از ابتلا به انواع بیماری‌هایی که ریشه ویروسی دارند، جلوگیری می‌کند.روغن شحم گاو برای لاغری: مهم‌ترین ویژگی شحم کمک به حفظ تناسب اندام است. این روغن سرشار از ویتامین‌ها و پروتیین‌های حیوانی است که به بهبود رشد عضلات کمک می‌کند . مصرف شحم در آب شدن چربی‌ها و کاهش وزن نیز موثر است زیرا حاوی لینولییک اسید کونژوگه یا CLA است. CLA در کاهش چربی بدن اثرگذار است.جلوگیری از انواع سکته: استفاده از روغن شحم گاو به بازگشایی رگ‌ها و رفع انسداد آن‌ها و درنتیجه کاهش احتمال بروز انواع سکته‌ها کمک می‌کند.مسکن قوی برای افراد مبتلا به رماتیسم: استفاده از این روغن در غذا می‌تواند در بهبود بیماری‌های التهابی مثل آرتروز و رماتیسم استفاده موثر باشد، زیرا مصرف شحم دردهای ناشی از این بیماری‌هارا تسکین می‌دهد. جلوگیری از کبد چرب: شحم دارای کولین است. کولین در گروه ویتامین‌های B قرار می‌گیرد و به تنظیم بهتر سوخت و ساز بدن کمک می‌کند. همچنین کمبود کولین باعث جمع شدن چربی‌ها در کبد می‌شود. برای تامین کولین مورد نیاز بدن می‌توان از دل و جگر گاو، زرده تخم مرغ و شحم استفاده کرده و خطر ابتلا به کبد چرب را کاهش داد. گیاهخواران هم می‌توانند برای تامین کولین مورد نیاز بدن از گل کلم، خیار و بادام زمینی استفاده کنند.کاهنده فشار خون: استفاده از روغن‌های رایج در بازار ممکن است خطر ابتلا به فشارخون را به علت افزایش دهد، اما مصرف روغن شحم گاو از انسداد رگ‌ها جلوگیری می‌کند و خطر ابتلا به فشار خون و سکته را کاهش می‌دهد . افزایش انرژی با شحم: این روغن به راحتی در بدن تجزیه و تبدیل به انرژی می‌شود. مصرف شحم در طول روز در رفع خستگی و دریافت انرژی برای فعالیت‌های روزانه موثر است.باید این نکته را دانست مصرف بیش از حد این روغن هم می‌تواند مضراتی داشته باشد پس بهتر از مصرف بیش از حد و مداوم از آن صرف نظر کرد روغن شحم برای افراد بالای 50 سال توصیه نمی‌شود زیرا مصرف روغن جامد در این سنین ممکن است باعث گرفتگی و انسداد رگ‌ها شود.افراد مبتلا به بیماری‌های خاص مثل فشارخون، کبد چرب و . نیز بهتر است برای مصرف روغن شحم گاو با پزشک معالجشان مشورت کنند.مصرف شحم به افراد بالای 50 سال توصیه نمی‌شودروغن شحم گاو از کجا بخریم؟شما می‌توانید روغن شحم گاو نیکالیکا که فاقد بوی نامطبوع است را از مارکتو تهیه کنید و آن را درب منزل دریافت کنید. در فراوری این محصول ترفندهای نوینی به کار رفته که بوی نامطبوع شحم از بین رفته است.و درآخر .روغن شحم گاو می‌تواند یک جایگزین مناسب برای روغن‌های صنعتی باشد. زیرا استفاده از آن خطر ابتلا به انواع بیماری‌های قلبی و عروقی را کاهش می‌دهد. همچنین این روغن سرشار از انواع ویتامین‌های مفید مثل ویتامین A و D است که به تقویت ایمنی بدن کمک می‌کند. باید دانست مصرف شحم به دفع سموم و رفع انسداد و گرفتگی‌های بدن کمک می‌کند و انرژی بدن را نیز افزایش می‌دهد..
تمدن و نخستین نشانه‌ی آن در جوامع باستانی چندی پیش دوستی از من تعریف تمدن و اولین نشانه‌های تمدن را پرسید! گاهی واژه‌ای را آنقدر بکار برده‌ایم که احساس می‌کنیم هیچ‌وقت لازم نیست مفهوم آن را بدانیم یا پیرامونش بیندیشیم!کمی مکث کردم تا تعریفی درخور بیان کنم، یادم آمد سره نویسان بجای واژه‌ی عربی "تمدن" از واژه‌ی پارسی "شهرآیینی" بهره می‌جویند. کلمه تمدن برابر کلمه لاتینی شهرنشین بودن یا شهروندان civis و شکل وصفی آن civilis است. متمدن شدن اساسا به معنی شهرنشین بودن است. به عنوان نمونه برای استفاده از واژه‌ی تمدن در علم حقوق می‌توان به این مورد اشاره کرد که در تمدن روم قانون افراد غیرنظامی در یک کتاب بزرگ و کامل بنام Corpus Juris Civlis در سده 16 برای امپراطور ژوستینیان ( 483 تا 565 پ.م) جمع‌آوری شده بود که دوباره کشف شده و توسط استادان و کارشناسان قانون در اولین دانشگاه که در اروپای غربی در بلوگنا در سده 11 ت سیس شده بود، مورد استفاده قرار گرفت. از سال 1388 میلادی کلمه civil به زبان انگلیسی وارد شده این واژه در سال 1722 با مفهومی نزدیک به واژه‌ی تمدن استفاده شد که معنی آن متضاد و مخالف بربریت بود.گفتیم تمدن متضاد بربریت است، برای درک بهتر تمدن باید نگاهی عمیق به ریشه‌و مفهوم بربریت داشت اصطلاح "بربر" به فرانسوی barbarin و به یونانی (از ریشه barbaroi یونانی) که از ابداعات یونانیان باستان بود، در آغاز، خطاب به هر انسان غیریونانی و غیرمتکلم به زبان یونانی، فاقد رفتار و کردار یونانی و ساکن در سرزمینی غیر از یونان - به ویژه ایرانیان و مصریان - به کار برده می‌شد. به سادگی نمی‌توان ریشه‌های این اصطلاح را شناسایی کرد اما یکی از نظریه‌های پذیرفته شده‌تر این است که می‌گوید اصطلاح یاد شده اصطلاحی نام‌آوایی است: " bar - bar - bar " برای کسانی که گوش تشخیص‌دهنده ندارند می‌تواند مانند همان زبان‌های بیگانه باشد و به همین دلیل بوده که متکلمین به زبان‌های غیریونانی، کم‌کم در اشاره به "دیگران" از اصطلاحات نام‌آوایی استفاده کردند.تاسیت ( 117 - 56 میلادی) مورخ رمی در رساله خود با عنوان آلمان و قبایلش، توصیفی موشکافانه از دشمنان رم در شمال به عمل می‌آورد. این مقاله به عنوان شاخصی گویا از چگونگی نگرش رمیان به همسایگان شمالی خود "بربرهای آلمانی" را به شکل گونه‌ای وحشی اصیل و بزرگ‌منش مجسم می‌کند: جسور در پیکار اما تماما ناسپاس در برابر چیزهای ظریف‌تری که در زندگی دارند، مذهب‌گرا در رعایت سنت‌ها و رسوم ولی ناتوان از اندیشیدن در سطوح عالی‌تر کثیف و بدبو اما مهمان‌نواز و روراست. مورخی از عصر جدید، دیگاه رمیان در خصوص بربرها را به شکل مردمی بیان می‌کند که "تاریخی برای خود ندارند اما فقط جزیی از جریان تاریخ طبیعی هستند." این به آن معنی است که بربرها برخلاف یونانیان و رمیان متمدن تاریخ نیافریدند. تاریخ برای آنان رخ می‌داد همچنان که مثلا برای میمون‌ها و انسان‌نماها رخ می‌دهد. این تجسم بربرها به‌طور کلی در طول دو هزار و اندی سال گذشته کم و بیش ثابت مانده‌است.واژه "بربر" امروزه دقیقا به همان معنی رایج در نزد رمیان به کار برده می‌شود در توصیف هر فرد در حد فاصل بین بی‌فرهنگ (صدا درآوردن از دهان به هنگام خوردن و نوشیدن، رفتارهای زننده داشتن به هنگام سفر و مانند اینها) تا افراد وحشی (هر کسی در حد فاصل بین کیف‌قاپ‌ها و تروریست‌ها) از واژه بربر استفاده می‌شود.با این تاریخچه‌ی کوتاه یونایان و پس از ایشان رومیان هر ملتی که در رفتار، باور و زبان مانند ایشان نبود بربر و اگر مانند ایشان بود متمدن می‌نامیدند در قرن 18 و 19 اروپا با این نگاه اسلاف خویش به سوی استعمار کردن مردمان افریقا و آسیا حرکت کرد! معنی واژه‌ی استعمار در ظاهر بسیار زیباست! استعمار به معنای آبادی خواستن است اما آبادی با تعریف نژادپرستانه‌ی غربی! زبان، باور و رفتار ملت مستعمره باید بشکل کشور غربی استعمارگر در می‌آمد تا از این طریق ایشان بتوانند متمدن شوند!من برای پاسخ به دوستم هیچ‌کدام از فکرهای بالا را به زبان نیاوردم! یک تعریف از "مارگارت‌مید" انسان شناس فقید آمریکایی به ذهنم رسید که درست‌ترین تعریف از تمدن و اولین نشانه‌ی تمدن در جوامع باستانی بود! نخستین نشانه‌ی تمدن در یک فرهنگ باستانی استخوان رانی بوده که شکسته شده و دوباره جوش خورده! چرا که پای شما اگر در یک قلمروی حیوانی بشکند، شما می‌میرید. نمی‌توانید از خطر فرار کنید، برای نوشیدن به رودخانه بروید یا برای غذا شکار کنید. شما خوراکی هستید برای جانوران پرسه‌زن. هیچ حیوانی با پای شکسته آنقدر دوام نمی‌آورد تا استخوانش جوش بخورد. استخوان شکسته‌ی رانی که جوش خورده است گواهی‌ست بر اینکه کسی زمان صرف کرده تا با شخص پاشکسته همراهی کند. محل جراحت را بسته، شخص را نگهداری و تیمار کرده تا سلامت و بهبودی پیدا کند. کمک به دیگری در عین دشواری، همان‌جایی‌ست که تمدن آغاز می‌شود. ما وقتی در اوج شکوفایی خود هستیم که به دیگران یاری می‌رسانیم.
پارسی‌گویان باستان زبان خویش را چه می‌نامیدند؟ بزرگمهر لقمان: امروزه، بیشتر، زبان پارسی روزگار هخامنشیان را "پارسی باستان" و روزگار پس از آن تا فروافتادن ساسانیان را "پهلوی" نامند، لیک پارسی‌گویان باستان، خود، زبان خویش را چنین نمی‌خواندند. همه این نوشته از تارنمای بزرگمهر لقمان برداشته و اینجا گذاشته شده است.نام زبان پارسی به روزگار هخامنشیگویشوران زبان پارسی باستان زبان خویش را پارسه ( p rsa ) 'پارسی' و ایریه ( airya ) 'آریایی' می‌گفتند. داریوش بزرگ، شاهنشاه هخامنشی، در بند هفتادم سنگ‌نبشته‌ی سه زبانه‌ی خود در بیستون چنین گوید: پارسی باستان: tiy d rayavau x ya iya va n ahuramazd ha ima diipi [ p ] i [ m ] taya adam akunavam pati am ariy .فرماید داریوش شاه: به کام هرمزد، این نبشته که من کردم پس به "آریایی" بود.ایلامی Idariyamau Isunki nanri zaumin duramazdana I htuppime daae ikki huutt harriiama .داریوش شاه گوید: به کنش ایزدی هرمزد، من نبشته‌ای دیگر کردم به "آریایی".نام پارسی به روزگار ساسانیپارسی به روزگار ساسانیان پارسیگ ( p rs g ) نامیده می‌شد.پارسیگ، که بیشتر به نام پهلوی شناخته می‌شود، زبان میانجی در سرزمینهای ایرانی تا فروپاشی شاهنشاهی ساسانی (در سده‌ی هفتم ترسایی) می‌بوده است.در سده‌ی هفتم ترسایی به چم در سده‌ی هفتم میلادی است.در (نسک) "خسرو کوادان و ریدکی" ( husrav kav d n ud r dak - )، بند پنجاهم، این زبان به روشنی "پارسیگ" خوانده شده است: HKR 50 : an rg l ka ab g akar xvarend , ped hind g n rik la xv nend , ud ped p rs gg z hind g xv nend .نارگیل که با شکر خورند، به هندی (سنسکریت) ناریکیله خوانند، و به "پارسیگ" گردوی هندی خوانند.نمونه‌ای دیگر، از "پرسشهای امید اشوهیشتان" ( pursi nih em d a avahi t n ): PursEA 13 , 5 : h ra v z - abest g g ; ped v z p rs g frasang xv nend "هاثره" (یا h ra ) واژه‌ای اوستایی [است] به زبان "پارسیگ" فرسنگ ( frasang ) خوانند.نگاره‌ای از مردان پارسی به روزگار ساسانی (سده چهارم ترسایی)، به دست آمده از کاوشهای تل سفیدکپارسیگ ( p rs g ) از افزودن پسوند گزارواژه‌ساز[=صفت‌ساز] g (سپس‌تر ) به نام‌واژه‌ی پارس ( p rs ) ساخته شده است. آریایی (= پارسی باستان) آن p rsa است که به هم به چم پارس باشد و به هم به چم پارسی. سنسکریت آن نیز ( p ras ka ( بود و نیز به فرهنگ یا واژه‌نامه‌ی سنسکریت پارسی گویند: p ras - n mam l . همچنین، در زبان بلخی به پارسی و می‌گفتند. به سغدی به پارسی "پارسیک" ( p rs k ) گفته‌اند. در ارمنی هم به پارسی "پارسیک" گویند: .زبان‌های ایرانیکنون، نمونه‌هایی از کاررفت پارسیگ در نوشته‌های پارسیگ‌:از (نسک) درخت آسوری ( draxt asur g ): DA 41 : p rs g mard m .مردمان "پارسی".از (نسک) نوشته‌های ترفان: TM 3 : abzaxy p rs g .ابزخیای "پارسی".از (نسک) بندهش ( bundahi n ): Bd 240 : s l p rs g .سال "پارسی".درباره‌ی زبان پهلوانیزبان پهلوانی یا پارتی واژگونه‌ی زبان پارسی که برآمده از پارس است و در گروه زبانهای ایرانی نیمروز دوشستری[=جنوب غربی] جای دارد برآمده از خراسان است و در گروه زبانهای ایرانی اباختر دوشستری[=شمال غربی]جای گرفته است.گویشوران این زبان زبان خویش را "پهلوانی" می‌خواندند. گواهی از نوشته‌های ترفان: TM 2 I : k pahlav n g dib r ud ezv n d nist .آن که دبیری[=کاتبی] و زبان "پهلوانی" [می‌]دانست.پهلوانی ( pahlav n g ) از پهلو یا پهله ( pahlav / pahl ) آید که خود از ریشه‌ی par au a * است. آریایی (= پارسی باستان) آن پرثو ( par ava ) باشد که هم به چم پهلو، پهله و پارت است و هم به چم پهلوانی و پارتی. سنسکریت آن نیز ( pahlav ( بود."پهلوی" نام کدامین زبان تواند بود؟نام "پهلوی" بیشتر درخور نام زبان پهلوانی یا پارتی است تا پارسیگ.فرجام سخنهمان‌گونه که کمترکسی سنسکریت ( sa sk ta ) را هندی باستان خواند و پراکریت ( pr k ta ) یا هر گویش بومی همریشه با سنسکریت را هندی میانه، شایسته بود پارسی باستان را "آریایی" و یا "پارسه" و پارسی میانه را "پارسیگ" خواندن.به زبان پارتییان (دوران اشکانیان) پهلوانی (یا پهلوانیک) گویند و به زبان ساسانیان پارسیگ (یا پارسی میانه) گویند.همه این نوشته از این پیوند و نگاره درون آن، تارنمای بزرگمهر لقمان، برداشته و اینجل گذاشته شده است.
این نشان خواستنی مسافرت پادشاهان قاجار به ممالک فرنگ و بازدید آنان از کشورهای متجدد غربی، به انضمام مخارج بالای آن که عمدتا از طریق استقراض از همان کشورها ت مین می‌شد، نتایجی مادی و معنوی نیز در برداشته است که مهم‌ترین آن، افتادن فکر اصلاح و تجدد به سر پادشاهان قجر بود. اما در گوشه‌وکنار چمدان سوغاتی‌های سلاطین ممالک محروسه، یک نشان سلطنتی نیز به چشم می‌خورد که گاه، این سلاطین را جهت اخذ آن از دربار پادشاهی متحده بریتانیا، به زحمت انداخته است نشان سلطنتی "بند جوراب" که سه شاه ایران، یعنی ناصرالدین‌شاه، مظفرالدین‌شاه و سلطان احمدشاه در پی دریافت آن بودند و البته آخری، مثل سایر رویدادهای پادشاهی‌اش، ناکام ماند. این نوشتار، نگاهی مجمل به این حوادث می‌اندازد. بند جوراب؟بالاترین نشان کنونی سلطنتی پادشاهی متحده بریتانیا و ایرلند شمالی، علاوه بر نام عجیب‌اش، تاریخچه عجیبی نیز دارد. این نشان، در سال 1324 میلادی به وجود آمد. وجه تسمیه آن نیز، ریشه در ماجرای رقص ادوارد سوم، پادشاه وقت و کنتس سالزبوری دارد که در میانه رقص، بند جوراب کنتس به پایین می‌افتد و این اتفاق سبب خنده‌آمدن درباریان می‌شود. پادشاه، از واکنش درباریان به خشم آمد و چنین گفت: "شرم بر کسی باد که چنین کاری را بد پندارد". پس از این، شاه انجمن گارتر را با حضور 26 تن و ریاست خویش ت سیس نمود که نشان بند جوراب، اعطایی آن است و به دست خود شاه، به دیگران اهدا می‌گردد. این نشان، موروثی نیست و پس از مرگ فرد، اجبارا به دولت بریتانیا باز می‌گردد. ظاهر این نشان، از یک صلیب جرج که در یک بند جوراب قرار گرفته، تشکیل شده است و همین قرارگیری صلیب در میانه آن، همواره دلیلی بوده تا پادشاهان بریتانیا از اهدای آن به غیر مسیحیان، خودداری کنند اما مناسبات سیاسی، تا حدودی این قاعده را نقض کرده است.ناصرالدین‌شاهایران عصر قاجاری، عرصه کشکمش دو قدرت همسایه یعنی روسیه و بریتانیا بوده است که عموما، با وجود نفوذ بریتانیا در جنوب ایران و خلیج فارس، روسیه دست بالا را داشته است. بدین سبب، بریتانیا همواره تلاش داشته است که به نحوی با حرکت میان روسیه و دولت ایران، از منافع خود در ایران حفاظت کند. می‌توان علت اهداء این نشان به ناصرالدین‌شاه در سفر اول خویش به انگلستان را نیز ریشه‌دار در چنین مسیله‌ای دانست. البته ناصرالدین‌شاه، اولین پادشاه غیر مسیحی نبود که نشان بند جوراب از سوی دربار بریتانیا به وی اهدا می‌شد، بلکه پیش از وی، سلطان عبد العزیز عثمانی نیز به دریافت این نشان نایل آمده بود.ناصرالدین‌شاه در روزنامه سفر خویش در مورد دریافت این نشان نوشته است: "لرد شامبرلاند که وزیر دربار پادشاهی است نشان ژارتیر مکلل به الماس را که به زانوبند [ترجمه دیگری از بند جوراب] معروف و از نشان‌های معتبر انگلیس است، برای ما آورد، پادشاه [ملکه ویکتوریا] برخاسته، به دست خود نشان را به ما زدند و حمایلش را انداختند. جوراب بند بلند را هم دادند .". شاه در باب اهمیت این نشان نگاشته است: " . این شد که آن را نشان اول دولت قرار داد و سوای پادشاه انگلیس که رییس اداره این نشان است به شاهزادگان انگلیس و سلاطین خارجه به احدی این نشان داده نمی‌شود و عده حاملین این نشان هم از داخله و خارجه زیاده از 26 نفر نباید باشد". مع‌الوصف، شاه به دریافت این نشان نایل آمد، اما از آن‌جا که این نشان موروثی نیست، دیگر نوادگان شاه نیز به صرافت دریافت آن افتادند.مظفرالدین‌شاهسنت سفرهای خارجه که توسط ناصرالدین‌شاه در میان خاندان سلطنتی بنیان گذاشت، توسط فرزند وی، مظفرالدین‌شاه نیز تداوم پیدا کرد. وی، سه مرتبه قصد فرنگ کرد که بار دوم آن از دربار شاه ادوارد هفتم دیدار کرد و در طی ماجراهایی تواسنت همانند پدر، به نشان بند جوراب نایل آید. ماجراهایی که در سطح یک بحران بین‌المللی مابین دولتین ایران و انگلستان رخ نمود.پیش از آغاز سفر دوم، مظفراالدین‌شاه جهت ت مین هزینه‌های سفر، درخواست وامی از بریتانیا کرد که این درخواست شاه، با مخالفت روبه‌رو شد. بدین سبب، دولت ایران این وام را از روسیه تقاضا نمود که با موافقت این دولت همراه شد و این مسیله، در دل وزیر مختار وقت بریتانیا در تهران، ترس بینداخت و به شاه، بدون اطلاع دربار بریتانیا، پیشنهاد بازدید از انگلستان و متعاقبا دریافت نشان بند جوراب را ارایه نمود. این مسیله با موافقت شاه همراه شد: "حضرت خودمان به بلاد انگلیس سفر می‌کنیم و نشان بند جوراب را مثل حضرت پدرمان از پادشاه انگلستان دریافت می‌کنیم". اما عدم اطلاع دربار پادشاهی متحده از اقدام دولت، به مانعی جدی برای اهدای این نشان تبدیل شد. ادوارد هفتم پس از شنیدن این مطلب که قول اهدای این نشان به شاه ایران داده شده است، با آن مخالفت نموده و حکم کرد: "از این به بعد، نشان بند جوراب، که صلیب سنت جورج را در وسط طرحش دارد، به هیچ وجه به هیچ فرد کافری [غیر مسیحی] اعطا نخواهد شد". شاه بریتانیا تصمیم داشت که نشانی پایین‌تر به مظفرالدین‌شاه اهدا کند که این مسیله با ناراحتی سلطان ایران همراه شد. این ناراحتی، می‌توانست فاتحه نفوذ و حفظ منافع انگلستان در ایران سخت به خطر بیفکند. بنابراین، دولت‌مردان بریتانیایی و ایرانی به تکاپو افتادند که به نحوی ماجرا را فیصله دهند و برای شاه، نشانی مانند بند جوراب، بدون صلیب سنت جورج طراحی کردند. این اقدام ظاهرا با ت یید شاه انگلستان صورت گرفته بود اما این اجتهاد شخصی وزیران کابینه بود و نشان جدید، به دست شاه بریتانیا به دریا افکنده شد. شاه ایران که از عدم دریافت نشان ناراحت شده بود، لندن را به حالت قهر ترک کرد و به تهران آمد. ماجرای اهدای نشان به مدت دو ماه به درازا کشیده شد و در نهایت با کشیده‌شدن کار به پذیرش استعفای کابینه یا اهدای نشان به پادشاه ایران، ادوارد هفتم انجام عمل را می‌پذیرد: "جهت جلوگیری از مشکل با روسیه و با انگیزه وطن‌پرستانه و با حس مسیولیت فوق‌العاده و البته با نهایت اکراه، موافقت خود را با اعطای نشان بند جوراب به مظفرالدین‌شاه قاجار، پادشاه ایران، اعلام می‌کنیم. لکن این مسیله را روشن می‌کنیم که از این به بعد این نشان به هیچ پادشاه غیر مسیحی اعطا نخواهد شد .". البته این قید شاه نیز اندکی بعد شکسته شد چنان‌که امپراتور ژاپن پس از اعطای نشان به مظفرالدین‌شاه، وی نیز خواهان دریافت این نشان شد و پادشاه بریتانیا، مجددا مجبور به اعطای آن به یک سلطان غیر مسیحی دیگر شد. در این بین، لازم به ذکر است که محمدعلی‌خان علاءالسلطنه به عنوان وزیر مختار ایران در لندن، مساعی بسیار داشت تا این نشان به شاه ایران اعطا شود و از این رو، شاه به وی لقب شاهزادگی داد.سلطان احمدشاه قاجارمسیله اعطای نشان بند جوراب به احمدشاه جوان، در همان سفر اول وی به بریتانیا توسط مهدی‌خان علاءالسلطنه و هم نصرت‌الدوله فیروز، مطرح گردید. اندکی پیش از شروع عزیمت سلطان از تهران، قرارداد 1919 مابین دولتین ایران و بریتانیا منعقد شده بود و روابط دو کشور، در وضع حسنه‌ای قرار داشت. این قرارداد و آغاز دوران برتری بریتانیا در ایران، دستاویزی شد تا اولیای امور خارجه ایران، خواهان اعطای این نشان به سلطان شوند. فرزند محمدعلی‌خان که نشان فوق را برای جد احمدشاه به ارمغان آورده بود، تلاش‌اولیه را آغاز کرد و در مذاکرات تمهید مقدمات سفر شاه به بریتانیا، این درخواست را به طور رسمی به وزرات خارجه بریتانیا ارایه کرد. پس از این، در مذاکرات بین نصرت‌الدوله فیروز و لرد جرج کرزن، وزرای خارجه دولتین، این خواسته مجددا از سوی نصرت‌الدوله مطرح شد که با ادله‌لرد کرزن، دولت ایران دیگر این پیشنهاد را ارایه نکرد. کرزن بیان کرد که اعطای مجدد این نشان، به سبب عذر شرعی آن، ممکن نیست و علاوه بر آن، شاه ایران بسیار جوان است و استعداد و توانایی خاصی از خویش به نمایش نگذاشته که وی را شایسته دریافت این نشان سازد. علاوه بر این، شاه در حال حاصر به طور ماهیانه 15 هزارتومان به وجه آن زمان، مقرری از وزرات امور خارجه دریافت می‌کند که روابط مابین را تحکیم می‌کند بنابراین، اکنون مطرح‌کردن این پیشنهاد، به صلاح نیست و شاه در سفر بعدی خویش، این خواسته را تکرار نماید. مع‌الوصف، احمدشاه از دست‌یافتن به این نشان باز ماند. آن‌گونه که همسر کرزن، گریس داگن، گزارش می‌کند، احمدشاه از عدم دریافت این نشان بسیار ناراحت بود: " .اما به زودی از گوشه و کنار شنیدم که مهمان عالی‌قدر [احمدشاه] از اینکه نتوانسته است به دریافت نشان زانوبند (که قبلا به پدربزرگش داده شده بود) نایل گردد بینهایت ملول و افسرده است".
معرفی خطوط اسلامی - خط نسخ این مطلب را می‌توانید در وبسایت تایپوخط نیز در این لینک بخوانید: اگر به حوزه‌هایی مانند فونت فارسی، تایپوگرافی، خط و خوشنویسی، دیزاین و طراحی گرافیک علاقه‌مند هستید می‌توانید تایپوخط را در توییتر، اینستاگرام، تلگرام و فیسبوک دنبال کنید. نویسنده: بهاره بالغ نژاد ریشه خط نسخ ریشه خط نسخ به کوفی می‌رسد. بدین ترتیب که خطی هم‌پایه و هم‌عرض کوفی بوده‌است به‌صورت نسخ ناقص، "النسخی" یا " الدارج" که در ابتدا به نام خط حجازی معروف بوده است. نسخ به معنای محو، ابطال و زایل نمودن چیزی است و خط نسخ از آن جهت" نسخ" نامیده شد که پس از قاعده‌مند شدن، اکثر کتب را با این خط می‌نوشتند و به‌نوعی ناسخ خط‌های دیگر است. به خط نسخ "بدیع" و "منسوب" نیز گفته‌اند. بدیع به معنی نو و تازه و منسوب به معنی دارای سنت، تناسب و هماهنگی در اجزا. به علاوه به دلیل این‌که از سده‌ی چهارم تا کنون در کتابت آثار دینی و به ویژه قرآن کریم از خط نسخ استفاده می‌شود به آن خط" قرآنی" نیز می‌گویند.اواخر قرن سوم و آغاز قرن چهارم هجری قمری را دوران ترقی و اوج زیبایی خط نسخ دانسته‌اند زیرا تا قبل از آن نتوانسته بود قالب حقیقی خود را پیدا کند و در دوران وزارت ابن مقله و توسط وی تحت تاثیر شیوه‌ی محقق و ثلث تحت قاعده در آمد و در نهایت توسط ابن بواب و یاقوت مستعصمی به کمال خود رسید. نسخ ایرانیخط نسخ در ایران تا قبل از قرن یازده و دوازده هجری قمری به شیوه عربی و عثمانی مایل به ثلث و محقق نوشته می‌شد. "احمد نیریزی" آن را به شیوه‌ای خاص که گویی از خط نستعلیق چاشنی یافته درآورد و خطاطان ایران تاکنون از این شیوه پیروی کرده‌اند قط قلم در شیوه‌ی قدیم یا عربی(یاقوتی) محرف و در شیوه‌ی جدید یا ایرانی (نستعلیق) بین مستوی و محرف است. خط نسخ خواناترین خطوط است. به همین جهت در طول تاریخ عهده دار انتقال اطلاعات بوده و مهمترین نقش را در کتابت نسخه‌های خطی داشته است بیش از همه‌ی خطوط استعمال داشته و به خدمت قرآن کریم و صنعت چاپ گرفته شده است. مهم‌ترین ویژگی‌هابرخی از مهم‌ترین ویژگی‌های خط نسخ عبارت‌اند از:تعادل میان سطح و دورخط نسخ تقریبا یکدست و یکنواخت است در اشکال آن نیمی سطح و نیمی دور به چشم می‌خورد و گردش قلم به اصطلاح نرم و گرم انجام می‌شود.این ویژگی مهم به خوانایی این خط کمک زیادی کرده است. کرسی بندیبه طور کلی خط نسخ به لحاظ تعدد کرسی‌ها نسبت به خط ثلث،محقق و کوفی معتدل‌تر است بدین ترتیب که تجمع حروف حول کرسی وسط است و اختلاف بالاترین و پایین‌ترین کرسی نسبت به کرسی وسط زیاد نیست. این ویژگی سبب افزایش تعادل و تناسب بصری خط نسخ می‌شود. اتصال حروف به یکدیگردر خط نسخ اتصال حروف به یکدیگر با حرکت تقریبا مستقیم قلم انجام می‌شود.این ویژگی سبب ایجاد انسجام و هماهنگی اجزای قرار گرفته روی خط کرسی وسط می‌شود. زاویه قلم گذاریدر خط نسخ شیوه‌ی قلم گذاری به گونه‌ای است که اختلاف بین بیشترین ضخامت حروف( حرکت افقی در راستای خط کرسی) با ضخامت‌های کمتر( حرکات عمودی و مورب نسبت به خط کرسی) باعث ایجاد خاکستری متعادلی در کلیت حروف شده است. این نکته یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هایی است که سبب تسریع در خوانایی این خط می‌شود. تناسب میان فضای مثبت و منفیرعایت فاصله گذاری متناسب میان حروف، کلمات و سطرها در خط نسخ موجب شده است که نه مانند خط ثلث فشرده‌نویسی را شاهد باشیم و نه مانند خط کوفی از هم گسیختگی حروف و کلمات را.هم چنین وجود حلقه هایی با چشم‌های باز در برخی حروف باعث افزایش تعادل میان فضای مثبت و منفی و افزایش خوانایی می‌شود. تناسب میان حروف هم سانرعایت تناسب میان حروف متشابه مانند دوایر( ق، ل، ن، ی) سبب توازن و یکپارچگی و به دنبال آن سادگی و وضوح این خط شده است. منابعفضایلی، حبیب الله ( 1390 )، اطلس خط تحقیق در خطوط اسلامی، سروش، تهرانفضایلی، حبیب الله ( 1395 )،تعلیم خط، سروش، تهرانقلیچ خانی، حمیدرضا ( 1392 )،درآمدی بر خوشنویسی ایرانی، فرهنگ معاصر، تهرانفرزانه، علی ( 1391 )،قلم صنع مجموعه‌ای نفیس از آثار خوشنویسان بزرگ قدیم ایران، نقش رنگین، اصفهان
ریشه واژه پزشک و گونه‌های پزشکی در تمدن ایران همگان ابو علی سینا را پزشکی توانمد می‌شناسیم ولی آیا بوعلی خودش به تنهایی به این جایگاه رسیده است؟بی آنکه از گذشته گان چیزی آموخته باشد. پزشکی در این به درازای تمدن ایران زمین است و ایرانیان جایگاه بلندی در این دانش داشته‌اند.مصورالملک - eran - shahr /% D8 % AF % D8 % A7 % D9 % 86 % D8 % B4 % D9 % 85 % D9 % 86 % D8 % AF % D8 % A7 % D9 % 86 - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 % DB % 8C - % D9 % BE % DB % 8C % D8 % B4 - % D8 % A7 % D8 % B2 - % D8 % A7 % D8 % B3 % D9 % 84 % D8 % A7 % D9 % 85 - lzc6nbanaxkt پزشک واژه‌ای است با ریشه کهن و ریشه در زبان اوستایی دارد. در زبان اوستایی واژه بیشه ( bae a ) و آن را ب ا ش بخوانید که به چم (معنی) درد و رنج است و از این رو واژه بیشه ز ( bae aza ) به چم زدن درد و رنج و یا همان از میان بردن درد و رنج است. واژه اوستایی بیشه، در زبان پهلوی (پارسیگ) به بش ( b ) دگرگون شد و واژه اوستایی بیشه ز نیز به بیزیشک ( biza k ) دگرگون شد که امروزه آن را پزشک می‌خوانیم. بنابراین پزشک، به چم کسی است که باید درد و رنج را از میان ببرد.گونه‌های پزشکی در ایران بر پایه نوشته‌های اوستادر تمدن ایران و چیزی بیش از هزاران سال، پیشه پزشکی در دسته بندی‌های گوناگونی بوده است. اوستا که زبان اوستایی است، کهن‌ترین نوشته ایرانیان است که امروز برای ما به یادگار مانده است. در اردیبهشت یشت، چنین آمده است.کسی از پزشکان به یاری "اشه" درمان کند.کسی از پزشکان به یاری دانش درمان کند.کسی از پزشکان با کارد درمان کند.کسی از پزشکان با گیاهان درمان کند.کسی از پزشکان با منثره درمان کند.درمان بخش‌ترین پزشکان کسی است که با منثرهی ورجاوند درمان کندآن که بیماریهای اندرونهی اشون مرد را درمان کند، درمانبخشترین پزشکان است. 1 - داتو بیشه زدر زبان اوستایی دات ( d ta ) و در پهلوی، و دات ( d t ) واژگانی هستند که امروزه آنها را داد می‌خوانیم همسان واژه عربی قانون است. واژه هایی مانند داد گستری، داد یار، داد ستان از همین واژه دات هستند. بنابراین دات بیشه ز به چم پزشکی قانونی امروزی است.همسان پزشک قاونی واژه فارسی داد پزشک است. 2 - کرتو بیشه زاین واژه همسان با جراح است که امروزه به کار می‌بریم. این پزشکان دسته‌ای بودند که با کارد، درمان را انجام می‌داده‌اند.در زبان اوستایی، واژه کرته ( kareta ) و در زبان پهلوی، واژه کارد ( k rd ) یا کارت ( k rt ) همانی است که امروزه کارد و چنگال می‌خوانیم. ابزاری است دارای دسته و تیغه، و برای بریدن به کار می‌رود. 3 - اورورو بیشه زدر زبان اوستایی اورور ( urvar ) و در پهلوی (پارسیگ) ارور به چم گیاه امروزی است. بنابراین این همسان با پزشکی گیاهی (پزشکی سنتی) و دارو سازی امروزی است.ریشه واژه دارو ( d r ) نیز بدین گونه است که واژه دار به چم درخت (دار و درخت) است که امروزه نمی‌دانم چرا برای دار زدن به کار می‌رود. دارو یا داروک ( d r k ) به چم درخت کوچک یا درختچه است که همان گیاه یا بوته کوچک دارویی است. 4 - اشو بیشه ز اشو به چم پاک است.بنابراین واژه اشو بیشه ز هسمان با دانش بهداشت است و خویشتن کاری (وظیفه) این دسته پاکیزگی بیماران و اموزش و پیش گیری از بیماری‌ها بوده است. 5 - مانتره بیشه ز مانتره یا منثره به چم سخن بر اندیشه بر انگیز و کهنه نشدنی است. مانتره بیشه ز پزشکی است که به گفتار و سخن درمان می‌کند و از این رو مانتره بیشه ز همسان با روان پزشکی امروزی است. در نسک (کتاب) یادگار بزرگمهر که به زبان پهلوی (پارسیگ) است، در بند (خط) 166 ، واژه رو - وان شناس ( ruw n - n s ) آمده است.بزرگمهر بختگان فرزانه (حکیم) زمان ساسانیان و وزیر خسرو انوشیروان ساسانی بوده است. یادگار بزرگمهر، نسکی است که از او به یادگار مانده است که در برگیرنده 263 پند و اندرز استدر بند‌های 165 و 166 ، بزرگمهر چنین پندی را گفته است: 165 : چه کسی پشیمان‌تر است؟ 166 : خودخواه، زمانی که به فرجام کار آمده باشد، روان شناس دروند شهوتران افسرده و بی آز که برای ناسپاسان سودمندانه بکوشد.فردوسی سیمرغ را درمان کننده زخم‌های رستم می‌داند. عطار در منطق الطیر خود نیز سیمرغ را پزشک بزرگی که صدها شاگرد داشته یاد می‌کند، و شهاب الدین سهروردی در رساله صفیر می‌نویسد : او خفتگان را بیدار میکند و شاید او درمانگر دردها و رنج‌ها باشد. - eran - shahr /% D9 % 86 % D9 % 85 % D8 % A7 % D8 % AF - % D9 % BE % D8 % B2 % D8 % B4 % DA % A9 % DB % 8C - % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 86 - % D9 % 85 % D8 % A7 % D8 % B1 - % DB % 8C % D8 % A7 - % D8 % B3 % DB % 8C % D9 % 85 % D8 % B1 % D8 % BA - qaxluj7dx2ef روز سی و یکم شهریور برابر با زاد روز ابو علی سینا و روز پزشک است.گندی شاپور یکی از شهرهای زمان ساسانیان بوده که در زمان شکوفایی و آبادانی، داتشگاهی در آن بوده که کانون (مرکز) فرهنگی و دانشی و دانش پزشکی در جهان زمان خودش بوده است. همچنین، گندی شاپور نخستین دانشگاهی است که در جهان ساخته شده است.پیشینه‌ی پزشکی ایرانیان را باید در 5000 هزارسال پیش جستجو کرد. هنگامی که درشهر سوخته‌ی سیستان برای بانویی 26 تا 30 ساله چشم مصنوعی از قیر و چربی چارپایان ساخته و بخشی از جمجمه‌ی دختری 13 ساله را بازسازی ( ترمیم) نمودند.واژه‌های انگلیسی Drug (دراگ) و Drug store ( دراگ‌استور) ریشه در زبان فارسی دارند.چشمه‌ی دیگری از دیرینگی و شگرفی دانش پزشکی را باید در استوره‌ها دید آن‌جا که یک پزشک توانمند به نام سیمرغ٬ که در اوستا به گونه " سینه" و "سینه‌مرغو" آمده در ریخت پرنده‌ی افسانه‌ای هنگام زایش رستم٬ پهلوی رودابه را شکافته٬ بچه را بیرون می‌آورد.از این‌رو چنین زایمانی را از دیرباز در ایران "رستمینه" و " رستم‌زایی" می‌گفتند کاری که سده‌های پس از آن برای زایش سزار امپراتور روم سزارین نامیده شد.همین سیمرغ است که زخم‌های رستم و رخش اسب او را در جنگ با اسفندیار با شیر و مشک بهبود‌بخشیده با منقارش تیر‌ها را از تن‌آن‌ها در آورده و جای خون‌ریزی را می‌مکد تا گند( عفونت) نکند.برپایه همین استوره‌ها جمشید و فریدون پادشاهان پیشدادی نیز با کمک گیاهان برای بیمارهای پوستی٬ استخوانی و دندانی چاره‌یی می‌اندیشیدند.این نوشته از آموزش پهلوی خوانی استاد فریدون جنیدی و همچنین از پیوندهای زیر گرفته شده است.روز پزشک (بیشه زو یا آسیب زدایی ) و روز پور سینا گرامی بادتاریخ پزشکیاردیبهشت یشتتلگرام زرتشت و مزدیستان - eran - shahr /% DA % 86 % D9 % 87 % D8 % A7 % D8 % B1 - % D8 % B3 % D9 % 88 % DB % 8C - % D8 % AC % D8 % BA % D8 % B1 % D8 % A7 % D9 % 81 % DB % 8C % D8 % A7 % DB % 8C % DB % 8C - % D8 % AF % D8 % B1 - % D9 % 81 % D8 % A7 % D8 % B1 % D8 % B3 % DB % 8C - viawknsa4u7z - eran - shahr /% D8 % A2 % D8 % B1 % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B4 - % D9 % 88 - % D9 % BE % DB % 8C % D8 % B1 % D8 % A7 % DB % 8C % D8 % B4 - dtxsttwjnn5m - eran - shahr /% DA % A9 % D9 % 88 % D9 % 81 - % D9 % 88 % D9 % 8E - % D8 % A8 % D9 % 8E % D8 % BA - lc54dbnmdifo - eran - shahr /% D8 % B1 % DB % 8C % D8 % B4 % D9 % 87 - % D9 % 88 % D8 % A7 % DA % 98 % D9 % 87 - % D9 % BE % D9 % 8E % D8 % B1 % DA % AF % D8 % A7 % D8 % B1 - yojscomrpy6e - eran - shahr /% D8 % A7 % D9 % 90 % D8 % B3 % D9 % BE % D8 % A7 % D8 % B4 - % D9 % 81 % D8 % B6 % D8 % A7 - % D8 % A8 % D9 % 87 - % D9 % BE % D8 % A7 % D8 % B1 % D8 % B3 % DB % 8C - uu5niod2njb1 تل - eran - shahr /% D9 % 85 % D9 % 8F % D8 % B1 % D8 % AF % D8 % A7 % D8 % AF - % D9 % 86 % D9 % 87 - % D8 % A7 % D9 % 8E % D9 % 85 % D8 % B1 % D8 % AF % D8 % A7 % D8 % AF - % D8 % A2 % D8 % B1 % DB % 8C - blhnapqvbkeh
چشم طمع اردوغان به خاک ایران در رژه باکو که پس از پیروزی آذربایجان در جنگ قره باغ صورت گرفت آنهم با همکاری و کمک بی دریق ترکیه اردوغان حرف دلش را زد و شعری با مضمون جدا شدن آذربایجان ایران و پیوستن آن به باکو خواند البته به اینکه اصل شعر مربوط به الحاق باکو به ایران است کاری ندارم . با پیروزی باکو و ایجاده جاده‌ای زمینی که ترکیه - نخجوان را به باکو و از این راه به جهان ترک متصل میکند گمان میرفت دیگر ترکیه بفکر تجزیه آذربایجان ایران نباشد چرا که همان گونه که گفته بودم تجزیه آذربایجان ایران از نان شب برای ترکیه واجب است چون آذربایجان ایران سدی است در راه جهان ترک و اتحاد تورکها ,حتی اگر مردم آذربایجان ترکزبان نبودند ترکیه به این فکر میفتاد زیرا یا باید از ارمنستان میگذشت که مجبور به جنگ با روسیه بود و گزینه دوم ایران است که بسیار ضعیف است البته ترک زبانی مردم آذربایجان باعث میشود اردوغان خود را صاحب حق بداند بحر حال با ایجاد راه زمینی از ارمنستان خیالم به اشتباه راحت شد که اردوغان دست از سر ایران برداشت زیرا اردوغان و ترکیه نیرومند‌تر از ایران هستند و با توجه به سیاستهای دولت ایران که ملغمه‌ای از لیبرالی اسلام گرایی شبه مارکیستی که ذره‌ای ایران گرایی ندارد و سالها تجربه زیشت نشان میدهد مدیران حتی اگر ایران دوست هم باشند که نیستند اگر بخواهند هم لیاقت و توانایی مقابله با اردواغان را ندارند اگر ترکیه بخواهد اذربایجان را از ایران جدا کند ما در خطر جدی قرار خواهیم گرفت . متاسفانه مشخص شد اردوغان آذربایجان ایران را میخواهد. این را هم اشاره بکنم که در طول سالها دستگاه امنیتی و اطلاعاتی ترکیه و اذربایجان در تلاش بودند تا در ایران گرایشات ترکی ایجاد کنند ترکیه میتوانست صبر پیشه کند و بعد‌ها که فقر و سست شدن بنیانهای جامعه و تبلیغات ترکیه بیشتر اثر گذارشد دست بکار شود اما انگار جناب دروغان صبرش دیگر تمام شده. از این طرف هم ما برخورد جدی ندیدیم . وزیر خارجه که واکنشی نشان داد انگار بیشتر نگران باکو و حاکمیت باکو بود تا خاک ایران البته این کار بی دلیل هم نیست چون ما در این اوضاع تحریم چاره‌ای جز مماشات با ترکیه نداریم زیرا ترکیه از راه‌های دور زدن تحریم هاست همین هم است که ترکیه زبان درازی میکند. خلاصه که سیاتست‌های دولت کار دست ایران دارد میدهد.
بنشینیم و گفتگو کنیم احجامی مبل نما یا مبلمانی مجسمه وار؟ از تایپوگرافی تا احجام یا مبلمان؟این احجام انتزاعی، ناب، سفید و فرم گرا در حقیقت مبلمان‌هایی هستند (و بهتر است بگوییم آثار هنری) که توسط ماری خوری بواسطه بهره‌گیری و الهام از تایپوگرافی خطوط عربی خلق شده‌اند.ماری خوری یک طراح مصری - لبنانی است مستقر در ونکوور، از زمان کودکی و در حاشیه حوادث جنگ داخلی لبنان که به ترور پدرش منتهی می‌گردد به اسپانیا و ایتالیا مهاجرت می‌کند و در نهایت به پاریسی می‌رسد که آغاز‌گر فعالیت هنری ماری با تحصیل در دانشکده اکول لوور (پاریس 1882 ، واقع در کاخ لوور، آموزش عالی و ارایه دوره در فرانسه در رشته‌های باستان شناسی، سنگ نبشته، تاریخ هنر، تاریخ تمدن و علوم موزه) به عنوان مجسمه ساز کلاسیک می‌باشد.آثار فرمالیستی این هنرمند شکست مرزهای بین هنر و طراحی است، آمیزشی از فرم، احساس، زبان، فرهنگ شرق میانه و فیگوراتیو‌هایی که تا حدودی متاثر از آثار هنری مور می‌باشد و در عین حال مهیج‌ترین بخش آثار ریشه در زندگی تاریخ‌وار هنرمند دارد در گریختن، رهایی و جستار برای معنایی بیش از یک محدوده.یکی از جدیدترین و برجسته‌ترین کارهای ماری این اثر با عنوان "بنشینیم و گفتگو کنیم" که در مقیاس احجام بزرگ از دیدگاه مجسمه سازی می‌باشد و بواسطه التقاط و همجوشی هنر و طراحی (دیزاین) پدید آمده است، برگرفته از خطوط عربی ( 1 ) که با چیدمانی سازمان یافته و بسیار هماهنگ از این خطوط پیروی می‌نمایند.در هنگام حرکت پیرامون این احجام به عنوان ناظر و مخاطب اثر، شما نقاط و محل‌های پنهانی از آنرا را در می‌یابید، برانگیختگی و موتیو خطوط آمیخته شده با فضاهای منفی مبهم مجسمه‌واری خلق می‌نماید که در ذهن هنرمند از دو علاقه مندی آن به خطوط عربی و الگوهای پیچیده و داینامیک مشربیه یا شناشیل نشات می‌گیرد.هرچند خلق این مجسمه‌ها با بهره گیری از روشهای سنتی مجسمه سازی، روشهای نوین و معاصر پدید آمده است، در مشاهده اثر ناظر دریافت کننده احجامی متمرکز بر فرم و زیبایی شناختی، دقیق، موشکافانه از دیدگاه فرآیند تولید می‌باشد و به نوعی ارتباط و همزیستی میان بدن جسمانی مخاطب اثر و اشکال نمادین از خصوصیات عملکردی آن از دیدگاه طراحی و مشارکت مخاطب با آثار از دیدگاه هنر به شمار می‌آید.نامگذاری این مجموعه به نوعی اشاره به ارتباط بین تمامی فرهنگ‌ها و فراخوآنی برای گفتگو‌ها می‌باشد، پس "اجازه دهید بنشینیم و گفتگو کنیم" . 1 - "اعراب خط نداشته‌اند و خطی که از حمیر‌(حمیر/ هاماوران - یمن) و انبار‌(پیروز شاپور - الانبار کنونی در عراق) به حجاز رفته و در زمان ظهور اسلام نشر یافته، خط عربی نیست، بلکه زبان عربی به این خط نوشته می‌شده است. و چون آثار مخطوط در قرون اولیه اسلامی و پس از آن، به زبان عربی نوشته می‌شد، بنابراین خطی را که آن زبان بدان نگاشته شد و یا امروزه در هند و پاکستان متداول و مرسوم است، و در سابق نیز در کشور عثمانی رواج داشته، خط عربی نامیده‌اند. اگرچه که اینکار نادرست است، زیرا زبان و خط دو مقوله جدا از هم می‌باشد. بنابراین این خط که از انبار‌(نجد ایران) به حجاز رفته، یکی از خطوط متداول ایرانی بوده که با تحولاتی، برای نوشتن زبان عربی به کار رفته است".رکن‌الدین همایون‌فرخ سهم ایرانیان در پیدایش و آفرینش خط در جهاننوشتار، پژوهش و برگردان: محمود عباسیتمام حقوق محفوظ است، استفاده از محتوا، نقل قول و یا اشتراک با ارجاع به منابع آزاد است.منابع: Designer : Marie Khouri At Photography by Ema Peter Photography At - sits - and - talk - by - marie - khouri / - sits - and - talk - by - marie - khouri /
در اوصاف شاهزاده عباس میرزا عباس میرزا نایب السلطنه فرزند فتحعلی شاه قاجار یکی از معدود رجال هوشمند قاجاری بود. در وصف کفایت وی همین بس که زمانیکه درگذشت، الهیارخان آصف‌الدوله داماد فتحعلی شاه، نزد شاه رفته و مقدمه‌چینی میکند تا خبر فوت شاهزاده را به عرض برساند.شاه بلافاصله قضیه را متوجه شده و میگوید: الهیارخان پس بگو عباس میرزا مرده! الهیارخان به گریه می‌افتد و میگوید خداوند سایه مبارک قبله عالم را از سر اهل مملکت کم نفرماید. بحمدالله در هر ولایتی یک نایب‌السلطنه دارید. فتحعلی شاه میگوید الهیارخان انصاف نکردی که گفتی در هر ولایت یک عباس میرزا داری! باید عرض کنی بعد از شصت سال عمر با این کثرت اولاد و چهل سال سلطنت، دیدی که آخر از دنیا بی‌اولاد و بلاعقب رفتی!عباس میرزا در 1211 خ در مشهد و در سن 44 سالگی بر اثر ابتلا به نوعی بیماری که طبیبان وقت قادر به تشخیص آن نبودند، درگذشت.وی که به درستی دانسته بود غربی‌ها چقدر در علم و صنعت از ایران آن دوران پیش هستند، به دنبال پاسخی قانع کننده برای این مسیله میگشت و این موضوع شبانه‌روز فکر او را به خود مشغول نموده بود. تا جایی که در یکی از تاریخی‌ترین سخنان خود به امیلین پروب ژوبر نماینده دولت فرانسه در ایران میگوید:مردم به کارهای من افتخار میکنند اما از ضعیفی من بی‌خبرند! چه کرده‌ام یا چه شهری را تسخیر کرده و چه انتقامی توانسته‌ام از تاراج کننده ایالت‌هایمان بگیرم که قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشم؟ از شهرت و فتوحات قشون فرانسه دانستم که رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است. با اینحال تمام قوای مرا یک مشت روسی سرگرم داشته مانع پیشرفت کار من میشوند.نمیدانم این قدرتی که شما اروپایی‌ها را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن تمام قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به ندرت آتیه را در نظر میگیریم.مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما میتابد، تاثیرات مفیدش در سر ما کمتر از سر شماست؟! یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را از ما برتری دهد؟ گمان نمیکنم! اجنبی حرف بزن بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم؟!عباس میرزا در بخشی از وصیت‌نامه خود از جنگ‌های زیان‌بار و بی‌حاصل با روسیه نیز سخن میگوید و مینویسد: برای دویست‌هزار تومان ده کرور دادیم و هزار کرور ملک رفت و سالی ده کرور ضرر و زحمت‌های دیگر دادیم و جان من هم از غصه رفت!منابعتاریخ عضدی، احمدمیرزا عضدالدولهمسافرت به ارمنستان و ایران، ژوبر
معروف‌ترین هدایای تاریخ! هدیه دادن بهترین راه برای ابراز احساساتی مانند علاقه، عشق و یا قدردانی از کسانی است که بسیار دوستشان داریم. هدیه دادن در واقع می‌تواند حرکتی نبوغانه برای انجام بسیاری از کارها باشد. می‌توانید به وسیله هدیه‌ای بزرگ و خاطره انگیز ، صلح و تفاهم ایجاد کنید. یا با تقدیم هدیه به کسی که دوستش دارید دلربایی کنید، و یا حتی با فرستادن هدیه‌ای با ظاهر زیبا و فریبنده جنگ به راه بیاندازید؟! اگر قصد دارید با ارسال هدیه برای دوستان و عزیزان و حتی دشمنانتان ، آنها را شگفت زده و سورپرایز کنید، در این مقاله با ما همراه شوید تا شما را با معروف‌ترین هدیه‌های تاریخ آشنا کنیم. 5 - مجسمه آزادی، هدیه‌ای بسیار بزرگ از ملت فرانسه!همه ما دوست داریم هدیه‌ای که برای دوستان و عزیزانمان می‌فرستیم زیبا، بزرگ و چشمگیر باشد. هدیه‌ای که تا مدت‌ها بر سر زبان‌ها باشد و موجب حیرت همگان و مایه افتخار گیرنده آن باشد. اگر دوست دارید هدیه‌ای حیرت انگیز و تاثیرگذار و عظیم الجثه‌ای را برای عزیزان و دوستان خود ارسال کنید، شاید این هدیه همان چیزی است که به دنبال آن هستید.سیاستمدار فرانسوی "ادوارد رنه لوفور دو لابولای Edouard Ren Lefebvre de Labola در سال 1865 ایده ساخت این کادوی بسیار بزرگ را مطرح کرد. وی اعتقاد داشت که کشورش فرانسه پس از اتمام جنگ داخلی، باید به افتخار ایالات متحده امریکا کاری مهم و با شکوه انجام دهد. بنابراین ایده ساخت این مجسمه را مطرح کرد.این مجسمه عظیم الجثه در سال 1886 از طرف فرانسه به ایالات متحده آمریکا تقدیم شد . هدیه و نشانی از دوستی بین دو کشور که به مناسبت صدمین سال استقلال آمریکا از بریتانیا بود. مجسمه آزادی دارای 46 متر ارتفاع از پا تا نوک مشعل است. این اثر هنری عظیم توسط آرشیتکت فرانسوی "فردریک آوگوست بارتولدی" ساخته شد و ساخت آن با مدیریت الکساندر ایفل در سال 1875 آغاز شد و در سال 1884 به پایان رسید. این هدیه زیبا در 350 قطعه جدا از هم به آمریکا ارسال شد و در جزیره آزادی در بندر نیویورک بنا شد تا نمادی از امریکا باشد و در ضمن خوش‌آمدگویی به مسافرانی باشد که از راه دریا و با کشتی به نیویورک سفر می‌کردند. مجسمه آزادی در دست چپ خود لوحهای با کلمات " JULY IV MDCCLXXVI " دارد که تاریخ استقلال آمریکا ( 4 ژوییه 1776 ) می‌باشد و در دست راست خود مشعلی روشن دارد. یکی از پاهای مجسمه آزادی روی زنجیر قرار دارد و هفت برآمدگی شبیه به شعاع نور بر روی تاج مجسمه وجو دارد که سمبلی از هفت دریا و یا هفت قاره جهان است. تاریخ نویسان معتقند که این مجسمه بزرگ برگرفته از Libertas ، الهه آزادی روم است. اگرچه برخی دیگر بر این باورند که فردریک آگوست بارتولدی، سازنده این مجسمه، از پیکره‌های عظیم الجثه فرشتگان محافظ مقبره‌های نوبیا در جنوب مصر الهام گرفته است. 4 - الماس کوه نور، الماسی با سرنوشتی عجیبالماس کوه نور، از بزرگترین الماسها در دنیا است که بر اساس روایت‌های تاریخی از زیر بستر رودی خشک در هندوستان در سال 1656 بیرون کشیده شده است. این الماس در گذشته حدود 38 گرم وزن داشته است. این الماس توسط میرزا محمد میر جمله وزیر مشهور ایرانی عبدالله قطب‌شاه کشف شد که به شاه جهان پادشاه گورکانی هند تقدیم شد. نادر شاه، پادشاه ایران در سال 1739 میلادی بعد از تسخیر و تصاحب کشور هندوستان، سه غنیمت جنگی بسیار گرانبها را با خود از هند خارج کرد. این الماس، الماس دریای نور و الماس مغول کبیر. نام کوه نور در واقع نامی است که نادرشاه با دیدن این الماس بر روی تاج سلطان هندی بر زبان آورد و گفت به خدا قسم که این الماس کوهی از نور است. این الماس پس از درگذشت پادشاه فاتح ایرانی، نادر شاه ، بوسیله احمد شاه درانی به افغانستان برده شد و پس از آن به دست شاه شجاع درانی افتاد. وی پس از شکست در برابر شیر پنجاب مجبور شد الماس کوه نور را تسلیم دشمن هندی کند تا این گنج گرانبها دوباره به وطن اصلی اش هندوستان بازگردد. دو گنج دیگری که توسط نادر شاه به غنیمت برده شده بود دارای سرنوشت دیگری هستند. الماس دریای نور در حال حاضر در ایران در موزه جواهرات ملی بانک مرکزی نگهداری می‌شود و الماس مغول کبیر بر روی گرز کاترین کبیر امپراطور مشهور روسیه می‌درخشد که هم اکنون ساکن کاخ کرملین در کشور روسیه است.الماس کوه نور پس از جنگ میان هندی‌ها و بریتانیا ، طبق یک معاهده به کمپانی هند شرقی بریتانیا در زمان استعمار تسلیم شد و این کمپانی الماس کوه نور را به ملکه ویکتوریا تقدیم کرد. این الماس در نهایت تبدیل به زینت تاج ملکه انگلستان شد و به مدت 150 سال است که عضوی از جواهرات سلطنتی انگلستان است. برخی بر این باورند که این الماس نفرین شده است و برای صاحبش مرگ و یا شکست به همراه می‌آورد که با توجه به وقایع تاریخی ذکر شده خیلی بی پایه و اساس نیست! 3 - تاج محل، به یاد همسری مهربان و مادری دلسوز!تاج محل، آرامگاه زیبا و با عظمتی است که در نزدیکی شهر آگرا در جنوب دهلی پایتخت هندوستان واقع شده‌است و از مشهورترین بناهای جهان می‌باشد . روایت‌های تاریخی حاکی از آن است که این عمارت که هدیه و یادبودی برای همسر ایرانی پادشاه بنام ارجمند بانو یا ممتاز محل است، به دستور شاه جهان، پنجمین پادشاه گورکانی هند ساخته شد. ممتازمحل در سفری جنگی به‌هنگام زایمان فرزند چهاردهم خود، گوهرآرا بیگم، از دنیا رفت. پادشاه هندی، شاه جهان نیز پس از درگذشتش در این عمارت با شکوه در کنار همسر عزیزش به خاک سپرده شد.معماری این عمارت با شکوه و زیبا ترکیبی ازهنر معماری ایرانی و معماری گورکانی است که در احداث و ساخت آن بیست هزار هنرمند به سرپرستی معمار پرآوازه ، استاد احمد لاهوری ، همکاری داشته‌اند. یکی از زیباترین جذابیت‌های عمارت مجلل تاج محل، که در قسمت بالایی مقبره وجود دارد گنبد بسیار زیبا ی مرمری آن است. این سازه زیبا که به گنبد پیازی معروف است تقریبا 35 متر ارتفاع دارد . چهار گنبدکوچک‌تر که در اطراف گنبد اصلی و بزرگ قرار گرفته‌اند زیباییو جلوه این بنا را دوچندان کرده‌اند.. این عمارت خارق العاده و شاهکار از مرمر سفید ساخته شده است که دارای تزییناتی از جنس خاتم، طلا و مواد با ارزش می‌باشد. همچنین در تزیینات قبر همسر پادشاه، ارجمند بانو، از الماس‌های فراوان استفاده شده است. 2 - اسب تروآ، هدیه‌ای برای پیروزی!هدیه دادن برای بهتر کردن روابط و دوست هایمان با اطرافیان ایده‌ای بسیار عالی و کارآمد است و باعث صمیمیت بیشتر بین دوستان می‌گردد. اما آیا تا به حال به کسی که با او دشمنی دارید و یا از او خوشتان نمی‌آید هدیه‌ای تقدیم کرده‌اید؟ هدیه‌ای نه برای برقراری آشتی و صلح بلکه برای شکست دشمن! هدیه‌ای با شمایل و ظاهری دوستانه ولی با باطنی تخریب کننده و خطرناک!!به گواهی تاریخ هدیه عجیب و زیرکانه‌ای که موجب شکست و ازبین بردن دشمن شد، اسب تروآ بود. این واقعه در دوران برنز پس از ایلیاد هومر و قبل از ادیسه هومر اتفاق افتاد داد. در واقع اسب تروآ یک حقه زیرکانه جنگی از طرف یونانی‌ها بود تا بتوانند با استفاده از آن در نبردی سخت یر دشمنشان، مردمان سرزمین تروآ، غلبه کنند. در جنگ بین این دو سرزمین، پس از محاصره بی‌ثمر تروآ توسط یونانی‌ها و شکست در جنگ در برابر تروآ، یونانی‌ها تصمیم گرفتند تا مجسمه عظیم الجثه‌ای از چوب به شکل اسب بسازند تا جنگجویان ماهر و شجاع و کارکشته را درونش پنهان کنند و آن را به عنوان یادگار به سرزمین تروآ هدیه کنند و وانمود به شکست و ترک جنگ کنند، ظاهرا را ه بهتری برای داخل شدن به دیوار دفاعی و دژ بسیار مستحکم سرزمین تروآ پیدا نکرده بودند. پس از اینکه مردمان تروآ شاهد ترک نبرد توسط یونانی‌ها شدند، سرمست از این پیروزی بزرگ، مجسمه اهدایی یونانی‌ها را به داخل دژ بردند. سربازان و جنگجویان یونانی از این مجسمه بیرون آمدند و شروع به جنگیدن و ویرانی کردند. این هدیه فریبنده، در نهایت منجر به شکست و ناراحتی گیرنده آن شد!! 1 - باغ‌های معلق بابلفرستادن دسته گلی زیبا و یا سبد گلی مملو از گلهای رنگارنگ و خشبو برای خوشحال کردن دوستا و عزیزانمان همیشه یکی از بهترین ایده‌ها بوده است. اما حتی بزرگترین سبد و دسته گل در برابر هدیه بخت النصر، پادشاه بابل، به همسرش هیچ حرفی برای گفتن ندارد.به گواهی تاریخ، تقریبا 2600 سال پیش بخت النصر دوم شاه بابل (کشور عراق کنونی) با دختر پادشاه ایران، شهزاده آمیتیس، در زمان مادها ازدواج کرد . پیوندی که به منزله صلح میان دو سرزمین بود.سرزمین پدری و وطن آمیتیس، سرزمینی بسیار خوش آب و هوا و سرسبزی بود اما بابل سرزمینی خشک با آب و هوایی گرم بود که همین تضاد آب و هوایی موجب بیماری و دلتنگی ملکه آمیتیس شد. پادشاه بابل تصمیم گرفت تا برای همسر عزیزش کاری کند تا او دیگر دلتنگ سرزمین پدریش نباشد. او دستور داد تا بنایی مطبق و پلکانی مشتمل برا تالار‌ها و باغ‌های باشکوه و عظیم بسازند و درون باغ‌ها گلها و گیاهان محبوب ملکه را بکارند که این دستور منجر به خلق باغی عطیم از درختان و گلها و گیاهان شد که به علت طراحی خلاقانه معماری در آن زمان، به شکلی معلق دیده می‌شد. شاهکاری از هنر معماری ، مهندسی سازه و باغداری پیشرفته و خلاقانه که یکی از عجایب هفتگانه جهان است. اگرچه متاسفانه هم اکنون دیگر اثری از این باغ عجیب نیست و گمان می‌رود که زلزله یا جنگ موجب از بین رفتن آن شده باشد، اما افسانه این هدیه عاشقانه و شاهکار برای همیشه در تاریخ باقی خواهد ماند.ابراز عشق، هدف اصلی هدیه دادنهدیه هایی که در این مقاله از آنها یاد شد همگی بسیار بی همتا ، بزرگ و عظیم الجثه ، زیبا و بسیار دلپذیر هستند البته به غیر از یکی از هدیه‌ها! اسب تروآ! همچنین این هدیه‌ها به علت ویژگی‌های خاصی که از آنها نام برده شده است در تاریخ بسیار به یاد ماندنی و مشهور شدند.این یک واقعیت است که هدایای ارسالی شما نمی‌توانند با این هدایا رقابت کنند اما همه آنها یک هدف و یک معنی را دنبال می‌کنندالبته به غیر از یکی! اسب تروآ! و این معنی و هدف نشان دادن علاقه است! درست مثل هدایایی که به عزیزانتان می‌دهید!درست است پیشکش کردن باغی بزرگ و معلق به آنهایی که دوستشان دارید امری غیر ممکن است ولی شما می‌توانید با ارسال یک باکس گل لوکس و زیبا عزیزانتان را خوشحال و شگفت زده کنید. همچنین شما می‌توانید با ارسال عطرهای خوشبو با رایحه‌ای دلپذیر از گلهای بهاری، باغی پر از گل را به کسانی که دوستشان دارید هدیه دهید.ارسال یک الماس بزرگ و خیره کننده به عناون هدیه‌ای گرانبها برای معشوقتان، آرزویی دست نیافتنی است اما با هدیه کردن گردنبندی زیبا در روزی خاص لحظاتی به یاد ماندنی را برای وی خلق خواهید کرد.با ارسال کیک و شیرینی‌های خوشمزه در مناسبتی ویژه مانند سالروز تولد عزیزانتان و یا سالگرد ازدواج و آشنایی، خالق خاطره‌ای شیرین، به یادماندنی و البته خوشمزه برای دوستان و عزیزانتان خواهید شد.هدیه دادن یک مجسمه بزرگ مثل مجسمه آزادی برای نشان دادن دوستی و محبت به دوست عزیزی که مدت هاست او را ندیده‌اید، کاری غیر عملی و محال است اما با ارسال هدیه‌ای دکوراتیو مانند یک مجسمه نیز می‌توانید یادگاری خاطره انگیز و دوست داشتنی را به وی تقدیم کنید.فرستادن هدیه‌های مانند کتاب و CD و یامحصولات فرهنگی برای دوستان عزیزتان می‌تواند ایده‌ای جذاب و هدیه‌ای ماندگار باشد. کتاب‌ها سرزمین هایی از خیال و افسانه‌ها هستند و خواننده را وارد دنیایی پر پیچ و تاب از معنا و خیال می‌کنند. با ارسال کتاب به عنوان یک هدیه، درواقع دنیایی از جنس داستان،رویا و دانایی را به گیرنده هدیه خواهید کرد.
سرداران بزرگ تاریخ ایرانشهر عباس‌میرزا / راه‌اندازی کارخانه اسلحه‌سازیعباس‌میرزا از شاهزادگان قاجار و فرزند فتحعلی‌شاه بود. وی در شانزده سالگی به ولیعهدی برگزیده شد و همان سال نیز به آذربایجان رفت و والی آنجا شد. هنگامی که وی ولیعهد و حاکم آذربایجان بود، در طول جنگ اول ایران و روس کشف کرد نیروی عشایری در برابر توپخانه سیار کارساز نیست.بنابراین دست به اصلاحاتی در نیروهای نظامی زد و 6000 سرباز، هسته اصلی این نظام بود که آنان به توپخانه سیار و سلاح‌های جدید مجهز بودند، از دولت حقوق مرتب می‌گرفتند، لباس متحدالشکل داشتند، در سربازخانه ساکن بودند و مشق می‌کردند و از سوی افسران اروپایی آموزش می‌دیدند. عباس‌میرزا برای تجهیز قشون جدید، یک کارخانه توپ‌سازی، یک کارگاه تولید تفنگ سرپر و دارالترجمه‌ای برای کتب راهنمای نظامی و مهندسی در تبریز بنا نهاد. برای تامین آتیه این تاسیسات نخستین گروه دانشجویان ایرانی را به اروپا اعزام کرد: آنان ملزم به تحصیل دروس علمی چون علوم نظامی، مهندسی، اسلحه‌سازی، طب، نقشه‌برداری و زبان‌های جدید بودند.عباس‌میرزا، سال‌ها فرمانفرمای آذربایجان بود و فرماندهی قشون ایران در سال‌های 1218 تا 1228 قمری در جنگ‌های ایران و روس را نیز به عهده داشت. در این جنگ‌های ده ساله در نبردهای نظامی مهمی چون جنگ اوچ کلیسا پیروز شد و توانست بارها مناطقی از ایران همچون ایروان، قره‌باغ، گنجه و شیروان را از روس‌ها پس بگیرد، ولی سرانجام از آنان بویژه در نبرد سرنوشت‌ساز اصلاندوز شکست خورد. این شکست آنچنان سنگین بود که پس از آن، ایران مجبور به پذیرش پیمان گلستان شد. پیمانی که بر اساس آن قره‌باغ، باکو، شیروان، داغستان، گرجستان و . از ایران تجزیه شد.عباس‌میرزا پس از پیمان گلستان، درگیر جنگ با عثمانیان شد که در این نبرد پیروز شد و سپاه عثمانی را درهم کوفت. سپس در شرایطی که قشون جدیدی بر اساس الگوهای اروپایی برای ایران ایجاد کرده بود، برای بازپس‌گیری سرزمین‌های از دست رفته ایران اقدام کرد. در این جنگ‌ها که به دوره دوم جنگ‌های ایران و روس معروف است، ایران در مراحل ابتدایی به پیروزی‌های بزرگی دست یافت، ولی با رسیدن قشون روسیه به فرماندهی پاسکویچ، ایران شکست خورد و حتی تبریز نیز سقوط کرد. به دنبال این نبردها، ایران به پیمان ترکمانچای تن داد که بر اساس آن افزون بر تجزیه ایروان، نخجوان، اردوباد و تالش از میهنمان، دولت ایران، کاپیتولاسیون درباره اتباع روسیه را نیز پذیرفت.هارپاگ / فرمانده بزرگ کورشهارپاگ از فرماندهان حکومت ماد بود که به حمایت از کورش پرداخت و سپاه خود را تسلیم کورش کرد. بسیاری از افراد سپاه ماد بنا به توصیه او به سپاه پارس پیوستند و نیرویی بزرگ و مقتدر به وجود آمد که مایه هراس همسایگان ایران شد.سپاه کورش چون نیرو گرفت، همسایگان ایران به وحشت افتادند و از این همسایگان دولت لیدی و بابل بیشتر از دیگران وحشت زده شدند. دریکی از جنگ‌ها سپاه لیدی‌ها که به سواره نظام خود متکی بودند، دشتی را برای جنگ برگزیدند تا بهتر بتوانند بجنگند و کورش چون این سواره نظام را دید، واهمه کرد و هارپاگ به او گفت اسب از شتر می‌هراسد و دستور داد شترهایی را که باروبنه سپاه کورش را می‌بردند، بیاوردند و سربازان را سوار بر شترها کرد و فرمان پیشروی داد و در نتیجه اسب‌های لیدیایی از شترها ترسیدند و گریختند. هارپاگ همچنین به فرمان کورش به آسیای صغیر فرستاده شد و از او به عنوان فرمانده سرزمین‌های ساحلی یاد شده است.آریو برزن / نبرد تاریخی با اسکندرآریو برزن از سرداران بزرگ تاریخ ایران است که در برابر یورش اسکندر مقدونی به ایران زمین، دلیرانه از سرزمین خود پاسداری کرد و در این راه خود و تمام سربازانش جان باختند.نبردگاه آریوبرزن و اسکندر را در چند جای گوناگون حدس زده‌اند. به نظر می‌آید نبردگاه جایی در استان کهگیلویه و بویراحمد کنونی یا غرب استان فارس یا بنا بر برخی روایت‌ها اطراف شهر ارجان یا آریاگان (بهبهان کنونی) باشد.در آن زمان، ناآشنایی اسکندر و سپاهش با منطقه به سود پارسیان بود، ولی چوپانی که تاریخ نگاران نام اورا لی‌بانی نوشته‌اند، راه گذر از کوهستان و میانبر را به مقدونیان نشان داد و اسکندر توانست آریوبرزن و یارانش را به دام اندازد. (البته گفته می‌شود اسکندر پس از پایان جنگ آن چوپان را به دلیل خیانت می‌کشد)آریوبرزن با 40 سوار و 5000 سرباز پیاده، خود را بی‌پروا به سپاه مقدونی زد و شمار بسیاری از یونانیان را کشت و خود نیز تلفات بسیاری داد، ولی سرانجام موفق شد از محاصره سپاه اسکندر بگریزد تا به کمک پایتخت بشتابد و آن را پیش از رسیدن سپاه مقدونی اشغال کند، اما لشکر اسکندر که از راه جلگه به پارس رفته بودند، مانع او شدند. در این هنگام وی به مخاطره سختی افتاد، ولی باز هم راضی نشد تسلیم شود و جنگ هنگامی به پایان رسید که آخرین سرباز پارسی به خاک افتاده بود.لازم به یادآوری است یوتاب (به معنی درخشنده و بی‌مانند) خواهر آریو برزن نیز فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را به عهده داشت و در کوه‌ها راه را بر اسکندر بست. یوتاب همراه برادر به مقابله با سپاه اسکندر رفت و به دلیل نبود نیروی کافی همگی به دست سپاه اسکندر کشته شدند.شهربراز / نیرنگ رومی‌هاشهربراز در زمان خسروپرویز سمت سپهبد داشت و یکی از فرماندهان بزرگ ارتش ایران بود که با روم (بیزانس) جنگید و پیروزی‌های چشمگیری به دست آورد، از جمله اورشلیم را گرفت و صلیب راستین را که به اعتقاد مسیحیان، عیسی مسیح بر آن به صلیب کشیده شده بود. به تیسفون پایتخت شاهنشاهی ایران ساسانی فرستاد. شهربراز سپس مصر را در سال 616 میلادی و همچنین لیبی را تسخیر کرد و پس از چند سده دوباره قلمرو ایران را به گستردگی زمان هخامنشیان رساند.شهربراز پس از این به پایتخت امپراتوری روم شرقی یا بیزانس یعنی کنستانتینو پول (قسطنطنیه) روی آورد و این شهر را محاصره کرد و نزدیک بود تومار امپراتوری بیزانس را در هم بپیچد، اما در این زمان گویا هراکلیوس دست به نیرنگی زد و نامه‌ای به شهربراز رساند که طبق مضمون آن خسروپرویز دستور کشتن شهربراز را صادر کرده بود. شهربراز ارتش خود را کنار کشید و به این ترتیب هراکلیوس توانست با همراهی نیروی دریایی روم، امپراتوری بیزانس را نجات دهد. این اقدام باعث رنجش ایرانیان و دیگر سپاهیان ایران از شهربراز و کناره‌گیری وی از صحنه جنگ و سیاست شد.مردونیه/ از تصرف آتن تا کشته‌شدنمردونیه که یونانیان او را به نام مردونیوس می‌شناسند، داماد داریوش بزرگ و از فرماندهان سپاه ایران در نبردهای ایران و یونان در اوایل سده پنجم پیش از میلاد بوده است.داریوش بزرگ در 493 پیش از میلاد، مردونیه را برای آرام ساختن شورش و جانشینی ساتراپ آرتافرن به ایونیه (ایونیا) فرستاد. مردونیه شورش را فرونشاند. پس از آن ناوگان مردونیه که مشتمل بر 300 کشتی بود از داردانل (هلس پونت) گذشت و ارتشی 20 هزار نفری در آنجا به او ملحق شد. او به جزیره یونانی تاسوس که دارای معادن مهمی بود، حمله کرد و آنجا را خراج‌گذار ایران ساخت.هرودوت تاریخ‌نویس یونانی این نبرد را لشکرکشی برنامه‌ریزی‌شده علیه ارتریا و آتن تفسیر کرد. اما ناوگان مردونیه در راه بازگشت به آسیا در دماغه آتوس دچار گردبادی سخت شد که به غرق شدن بسیاری از کشتی‌ها منجر شد و همین امر سبب شد تا پس از بازگشت از فرماندهی عزل شود.در زمان داریوش بزرگ نبرد ماراتن بین ایران و یونان درگرفت که به شکست ایران انجامید. پس از مرگ داریوش و برتخت نشستن خشایارشاه، اطرافیان او از جمله مردونیه که این شکست را مایه سرشکستگی ایران می‌دانستند، از خشایارشاه خواستند برای گرفتن انتقام به یونان حمله کند. به این ترتیب نبرد ترموپیل در آگوست 480 پیش از میلاد آغاز شد.با شکست هخامنشیان در جنگ سالامیس، مردونیه خشایارشاه را ترغیب کرد به ایران بازگردد و خود تصمیم گرفت تا تصرف کامل یونان در آنجا باقی بماند. وی آتن را دوباره به تصرف درآورد. مردونیه به یونانیان پیشنهاد کرد اگر قرارداد متارکه جنگ را امضا کنند و تبعیت ایران را بپذیرند، آتن را به آنان بازگردانده و در بازسازی آن سهیم شود. اما یونانیان این پیشنهاد را نپذیرفتند و آماده نبردی دیگر شدند. مردونیه در 479 پیش از میلاد در جنگ پلاته به دست یونانی‌ها کشته شد و سپاهیانش نیز شکست خوردند.بهرام چوبین / ابداع ادوات جنگیبهرام چوبین که به علت بلندی قد و عضلانی بودن اندام به چوبین (مانند چوب) معروف است در شهرری به دنیا آمد. وی در دوران ساسانیان از بهترین افسران ارتش امپراتوری ایران محسوب می‌شد."هرمز" شاه از دودمان ساسانیان وقتی شنید خاقان شمال‌غربی چین وارد اراضی ایران در شمال شرقی خراسان (تاجیکستان فعلی و شمال افغانستان) شده و بلخ را مرکز خود قرار داده و عازم تصرف کابل است ژنرال‌های ایران را به تشکیل جلسه‌ای در شهر تیسفون (نزدیک بغداد) پایتخت آن زمان ایران فراخواند و تصمیم خود را به بیرون راندن متجاوزان از ایران به آنان اطلاع داد و خواست جنگی بزرگ را ترتیب بدهند. هرمز گفت طبق آخرین اطلاعی که به ارتش سالار (ژنرال اول ارتش ایران) رسیده، خاقان شابه دارای 300 هزار مرد مسلح و چند واحد فیل جنگی است. ژنرال‌ها پس از تبادل‌نظر، بهرام چوبین را برای انجام این کار خطیر برگزیدند و او پذیرفت.بهرام از میان ارتش 500 هزار نفری ایران، 12 هزار مرد جنگجو و با تجربه سی تا چهل ساله (میانسال) را برگزید که اضافه‌وزن نداشتند و میهن‌دوستی آنان قبلا به اثبات رسیده و بیش از دیگران قادر به تحمل سختی بودند و در جنگ سوار و پیاده تجربه داشتند. بهرام در جنگ با خاقان از سلاح تازه‌ای که در آن نفت‌خام به کار رفته بود، استفاده کرد که در تاریخ نظامی جهان از او به عنوان یک نابغه نظامی نام برده‌اند. خاقان که انتظار حمله مستقیم به مقر خود را نداشت، دست به فرار زد کشته شد. سپاه بزرگ او متلاشی شد و پسر وی نیز به اسارت درآمد و جنگ فقط یک روز طول کشید که از شگفتی‌های تاریخ است.محمد‌علی میرزا / دلاوری و جنگاوریمحمد‌علی میرزا از شاهزاده‌های بنام ایرانی دوران قاجار و سر سلسله خاندان دولتشاهی است. وی در مازندران به دنیا آمد و یکی از فرزندان ارشد فتحعلی شاه قاجار بود. دولتشاه در سال 1212 حاکم فارس، سال 1214 حاکم قزوین و گیلان، سال 1219 حاکم خوزستان و لرستان و در سال 1221 حاکم کرمانشاه بود. شاهزاده محمدعلی میرزا (حاکم ولایات غربی ایران) به رشادت، شهامت، ذکاوت و دلیری مشهور و معروف بود.به سبب اقتدار دولتشاه بود که در 1221 حاکمیت ایالات مجاور کشور عثمانی، یعنی خوزستان، لرستان و کرمانشاه به وی سپرده شد. ناآرامی در مرزهای این مناطق میان ایران و عثمانی اختلافاتی ایجاد می‌کرد. دولتشاه به واسطه قدرتش، والیان سرحدات عراقین را انتخاب می‌کرد و همین امر یکی از عوامل بروز درگیری بین دو کشور می‌شد. دولتشاه در این درگیری‌ها شهرهای سلیمانیه و زور را تصرف و حاکم شهر مرزی بابان را مطیع کرد، اما جدال بر سر تسلط بر قبایل کرد مناطق مرزی و ناآرام بابان، همچنین موانعی که دولت عثمانی برای تجارت بین بغداد و کرمانشاه به وجود می‌آورد سبب شد ایران و عثمانی که در آستانه عقد پیمانی علیه روسیه بودند، از این کار چشمپوشی کنند. محمدعلی میرزا همچنین در دوره اول جنگ‌های ایران و روس با 20 هزار سوار و پیاده و پنج عراده توپ به طرف تفلیس لشکرکشی کرد. وی در جنگ با قوای روسیه عده‌زیادی از ارتش دشمن را کشت و اسیر کرد. سپس به تفلیس رفت و ایلات آن مناطق را سرکوب کرد.سورنا / مبدع جنگ‌های پارتیزانیسورنا (سورن پهلو) یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ در زمان اشکانیان است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی و رومی‌ها را که تا آن زمان در همه جا پیروز بودند، برای اولین بار با شکستی سخت و تاریخی روبه‌رو کرد. وی از خاندان سورن، یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود. سورن در زبان فارسی پهلوی به معنی نیرومند است.ژول سزار، پومیه و کراسوس سه نفر از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند که سرزمین‌های پهناوری را که به تصرف دولت روم در آمده بود، به طور مشترک اداره می‌کردند. آنها تصمیم حمله به ایران را می‌گیرند. کراسوس، فرمانروای بخش شرقی کشور روم آن زمان، یعنی شام بود و برای گسترش دولت روم در آسیا، قصد حمله به ایران و هند را داشت.ارد پادشاه اشکانی، سورنا سردار نامی ایران را م مور جنگ با کراسوس و دفع یورش رومی‌ها کرد. نبرد میان دو کشور در سال 53 پیش از میلاد در جلگه‌های میانرودان و در نزدیکی شهر حران یا کاره روی داد. در جنگ حران، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و به یاری سواران پارتی که تیراندازان چیره‌دستی بودند، توانست یک‌سوم سپاه روم را نابود و اسیر کند. کراسوس و پسرش فابیوس در این جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومی‌ها موفق شدند فرار کنند.روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگ و گریز بود. این سردار ایرانی را پدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان می‌دانند. ارتش او دربرگیرنده زره‌پوشان اسب‌سوار، تیراندازان، نیزه‌داران، شمشیرزنان و پیاده‌نظام همراه با شترهایی با بار مهمات بود.جنگ حران که نخستین جنگ بین ایران و روم به شمار می‌رود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است، زیرا رومی‌ها پس از پیروزی‌های پی‌درپی برای اولین‌بار در جنگی شکست بزرگی خوردند.
منظور هانا آرنت از" پیش پا افتادگی شر" چیست؟ توماس وایت | برگردان: سپیده جدیریآیا کسی می‌تواند بی‌آن که خودش شرور باشد، به اعمال شرورانه دست بزند؟ این سوال بغرنجی است که هانا آرنت، فیلسوف و نظریه‌پرداز سیاسی آلمانی، در سال 1961 به آن پرداخته است، در همان زمانی که گزارش خود درباره‌ی محاکمه‌ی آدولف آیشمن به اتهام همدستی در جنایات هیتلری‌ها را برای مجله‌ی "نیویورکر" تهیه می‌کرد: آیشمن مسیول هماهنگی برای انتقال دادن میلیون‌ها یهودی به اردوگاه‌های مرگ بود.آرنت، در مواجهه با آیشمن، او را یک بوروکرات و حتی خوش‌رفتار یافته بود. به گفته‌ی آرنت، آیشمن "نه گمراه بود نه سادیست"، بلکه "به طرز وحشتناکی یک آدم معمولی بود." انگیزه‌ی او از دست زدن به آن جنایات چیزی نبود جز جدیت و سخت‌کوشی در پیش‌برد کاری که در نظام بوروکراسی نازی‌ها به او محول شده بود. آرنت در گزارش پژوهشی‌اش با عنوان آیشمن در اورشلیم: گزارشی درباره‌ی پیش پاافتادگی شر، که در سال 1963 منتشر شد، در نهایت چنین نتیجه‌گیری کرده است که آیشمن یک هیولای بی‌اخلاق نبوده بلکه، بدون آن که نیتی شریرانه داشته باشد، دست به اعمال شریرانه زده است، و این موضوع ناشی از "بی‌اندیشگی" او بوده، و شخصیت خودش به اعمال شریرانه‌ای که انجام می‌داده ربطی نداشته است. به گفته‌ی آرنت، آیشمن "هیچ‌گاه نفهمید که دارد چه کاری انجام می‌دهد" چرا که "قادر به تفکر و دیدن موضوع از زاویه‌ی دید یک شخص دیگر نبود." او چون در این مورد خاص از قوه‌ی تشخیص درست برخوردار نبود، "تحت شرایطی مرتکب آن جنایات شد که تقریبا به او امکان این را نمی‌داد که بفهمد یا احساس کند که دارد به کار خطایی دست می‌زند."آرنت این مجموعه خصوصیات آیشمن را "پیش‌پاافتادگی شر" می‌نامید، یعنی: آیشمن ذاتا شرور نبوده، بلکه فقط انسانی سطحی و ناآگاه بود و، به گفته‌ی یکی از مفسران معاصر نظریه‌ی آرنت، تنها یک "مهره" بود: او مردی بود که نه بر اساس باورهای ایدیولوژیک عمیق، بلکه وقتی به دنبال هدف و مسیری برای خودش می‌گشت، به سوی حزب نازی کشیده شده بود. به گفته‌ی آرنت، آیشمن برای ما یادآور شخصیت اصلی رمان بیگانهی آلبر کامو ( 1942 ) است که به طور تصادفی و بدون برنامه‌ریزی قبلی مردی را به قتل می‌رساند اما بعدا نیز هیچ‌گاه احساس ندامت نمی‌کند. نیتی خاص یا انگیزه‌ی شریرانه‌ی مشهودی پشت جنایت او قرار نداشته است: عمل فقط "اتفاق افتاده است."این نخستین باری نبود که آیشمن ت ثیری نسبتا سطحی بر آرنت می‌گذاشت. آرنت حتی در سال 1971 ، یعنی ده سال پس از محاکمه‌ی آیشمن در اسراییل، نوشت: "کم‌عمقی آشکار عامل [یعنی آیشمن] آن‌قدر مرا تحت ت ثیر قرار داد که ممکن نبود بتوانم شر غیرقابل‌انکاری را که در عمل او وجود داشت به ریشه‌ها و انگیزه‌های عمیق‌تری ربط دهم. اعمال او هیولاوار بود اما خود عامل دست کم همین شخص حقیقی که هم‌اکنون داشت محاکمه می‌شد کاملا یک فرد عادی و معمولی بود و به دیو و هیولا شباهتی نداشت."نظریه‌ی "پیش‌پاافتادگی شر" آغازگر مجادلات بسیار بود. از نظر منتقدان آرنت، این که آیشمن توانسته بود نقشی کلیدی در نسل‌کشی نازی‌ها ایفا کند، حتی اگر هیچ نیت شریرانه‌ای پشت اعمالش نبوده باشد، به هیچ وجه توجیهی نداشت. گرشوم شولم، فیلسوف و مت له، در سال 1963 در نامه‌ای به آرنت نوشت که نظریه‌ی "پیش‌پاافتادگی شر" فقط یک شعار است که مسلما به مانند نوشته‌ای که حاصل یک تحلیل پرمغز باشد، او را تحت ت ثیر قرار نمی‌دهد. از سوی دیگر، مری مک‌کارتی، رمان‌نویس و دوست نزدیک آرنت، اظهار نظری کرد حاکی از این که نظریه‌ی آرنت را اصلا نمی‌فهمد: "به نظر من، شما دارید می‌گویید که آیشمن فاقد ویژگی‌های فطری انسان است: یعنی توانایی اندیشیدن و داشتن شعور و وجدان در او وجود ندارد. اگر این طور باشد، آن وقت او چیزی جز یک هیولا خواهد بود؟"این مجادلات تا به امروز ادامه داشته است. آلن ولف فیلسوف، در کتاب شر سیاسی چیست و چگونه با آن مبارزه کنیم ( 2011 )، از آرنت انتقاد می‌کند که شر را وجهه‌ای روان‌شناختی بخشیده و از پرداختن به آن خودداری کرده است چون مسیله‌ی شر، به خودی خود، را در شرایط محدود یک موجود مبتذل و ملال‌آور نظیر آیشمن تعریف می‌کند. ولف می‌گوید که آرنت، به جای آن که به عملی که از آیشمن سر زده است بپردازد، روی این موضوع که آیشمن چه کسی بوده بیش از حد متمرکز شده است. از دید منتقدان آرنت، تمرکز او بر حقارت و پیش‌پاافتادگی زندگی آیشمن، "انحرافی نامعقول" از لزوم توجه به اعمال شریرانه‌ی اوست. دیگر منتقدانی که اخیرا به نقد آرنت پرداخته‌اند مدارکی در مورد خطاهای تاریخی آرنت ارایه داده‌اند که از نظر آن‌ها باعث شده بود او شری را که به‌شکلی عمیق‌تر در آیشمن وجود داشت درک نکند و، آن‌چنان که سه سال پس از محاکمه‌ی آیشمن برای کارل یاسپرس فیلسوف نوشته، شرارت آیشمن را ناشی از تمایل او به "تن زدن از اندیشیدن" بداند.دبورا لیپستات، مورخی که در سال 2000 در دادگاه مربوط به انکار هولوکاست، در برابر اتهامات دیوید اروینگ از خود دفاع کرده بود، به مدارکی استناد می‌کند که دولت اسراییل برای استفاده در دادخواهی قانونی ارایه کرد. لیپستات در کتاب محاکمه‌ی آیشمن( 2011 ) مدعی شده است که این مدارک ثابت می‌کند که استفاده‌ی آرنت از عبارت "پیش‌پاافتاده" ایراد دارد: "دفتر خاطرات آیشمن، که اسراییل آن را برای استفاده در دادگاه من ارایه داده بود، نشان می‌داد که آرنت چقدر در مورد آیشمن در اشتباه بوده است. در جای جای این دفتر خاطرات، به ایدیولوژی نازی‌ها پرداخته شده است . آیشمن عقیده‌ی خلوص نژادی را پذیرفته بود و از آن پشتیبانی کرده بود." لیپستات از این بحث نیز فراتر می‌رود و می‌گوید که آرنت در توضیح این نکته کوتاهی کرده است که اگر آیشمن واقعا به خطا بودن کارش آگاه نبوده است، پس چرا او و همکارانش به نابودی مدارک مربوط به جنایات جنگی‌شان مبادرت کرده بودند.آرنت در توضیح این نکته کوتاهی کرده است که اگر آیشمن واقعا به خطا بودن کارش آگاه نبوده است، پس چرا او و همکارانش به نابودی مدارک مربوط به جنایات جنگی‌شان مبادرت کرده بودند.در همین حال، بتینا اشتانگنت، مورخ آلمانی، در کتاب خود با عنوان آیشمن پیش از اورشلیم ( 2014 )، از بعد دیگری از شخصیت آیشمن پرده برداشته است، جنبه‌ای علاوه بر پیش‌پاافتادگی و غیرسیاسی بودن ظاهری او که مانند هر فرد بوروکرات عادی که در کارش ذوب شده باشد عمل می‌کرده است. اشتانگنت با استناد به نوارهای صوتی مصاحبه‌های ویلیام ساسن، روزنامه‌نگار نازی، با آیشمن نشان می‌دهد که او یک طرفدار ستیزه‌جو و سرسخت عقاید نازی‌ها بوده و خودش نیز مدعی این هواداری شده بوده، به شدت به این عقاید متعهد بوده، و هیچ احساس پشیمانی و گناهی نیز از بابت نقش خود در اجرای "راه حل نهایی" حزب نازی (کشتار و امحای یهودیان) از خود نشان نداده است: او یک عامل افراطی شرارت‌های "رایش سوم" بوده که زیر ظاهر گول‌زننده‌ی یک بوروکرات عادی و معمولی می‌زیسته است. آیشمن هیچ ربطی به یک انسان "بی‌اندیشه" نداشته و اتفاقا کلی اندیشه در سر داشته است: اندیشه‌ی نسل‌کشی، که آن را به نمایندگی از حزب محبوبش یعنی حزب نازی به مرحله‌ی عمل نیز رسانده بود. آیشمن در این نوارهای صوتی یک شخصیت دوگانه‌ی جکیل و هایدگونه از خود نشان داده است: "من، یک "بوروکرات دست به عصا" بودم، بله من واقعا این‌گونه بودم. اما . این بوروکرات دست به عصا در عین حال، یک جنگجوی [نازی] متعصب نیز درون خودش داشت که برای رهایی خون من، که حقوق حقه‌ی من است، می‌جنگید ."آرنت اصلا این وجه به شدت شریرانه از شخصیت آیشمن را درک نکرده بود، و به همین دلیل هم ده سال پس از آن محاکمه نوشت که "نشانی از اعتقادات قاطعانه‌ی ایدیولوژیک یا انگیزه‌های خاصی برای شرارت کردن" در وجود آیشمن ندیده است. همین نکته کاملا بر پیش‌پاافتادگی و خطا بودن نظریه‌ی "پیش‌پاافتادگی شر" صحه می‌گذارد. البته، آرنت هرگز نگفته بود که آیشمن تنها یک "مهره"ی بی‌گناه در بوروکراسی نازی‌ها بوده، و از او به دلیل این که "تنها از دستورات پیروی می‌کرده" نیز دفاع نکرده بود (این‌ها هردو از جمله برداشت‌های اشتباه رایج از یافته‌های آرنت درباره‌ی آیشمن بوده است)، اما این هم رضایت خاطر منتقدان او نظیر ولف و لیپستات را ت مین نمی‌کند. حال، ما از این ادعای آرنت‌که آیشمن، و همچنین بقیه‌ی آلمانی‌ها، بی آن که خود شرور باشند مرتکب اعمال شرورانه شده‌اند، چگونه باید نتیجه‌گیری کنیم؟ این سوال پیچیده‌ای است چرا که آرنت با گسترش ندادن مطالعاتش (فراتر نرفتن از مورد آیشمن و دست نزدن به مطالعه‌ی وسیع‌تری درباره‌ی طبیعت شر)، فرصت تحقیق درباره‌ی مفهوم گسترده‌تر شرارتی را که آیشمن مشخصا انجام داده بود از دست داده است.آرنت در ریشه‌های تمامیت‌خواهی ( 1951 )، که پیش از ماجرای محاکمه‌ی آیشمن منتشر شده است، می‌گوید: "در کل سنت فلسفی ما [سنت فلسفه‌ی غربی]، این یک اصل است که ما نمی‌توانیم تصوری از "شر افراطی" داشته باشیم ." آرنت به جای این که از مورد آیشمن به عنوان راهی برای افزایش درک این سنت از "شر افراطی" استفاده کند، نتیجه گرفت که شرارت آیشمن پیش‌پاافتاده و "تن زدن از اندیشیدن" بوده است. او با انتخاب رویکرد محدودی به آن محاکمه، رویکردی که جنبه‌ی حقوقی و مقرراتی داشت (با پافشاری بر این که نکته‌ای عمیق‌تر و فراتر از مستندات حقوقی در مورد گناهکار یا بی‌گناه بودن آیشمن وجود ندارد)، خود را به دست خودش در موقعیتی گذاشت تا از جست‌وجو و یافتن علتی عمیق‌تر برای شرارت آیشمن کوتاهی کند. با این حال، آرنت در نوشته‌هایی که خودش پیش از آیشمن در اورشلیم منتشر کرده رویکردی کاملا برعکس در پیش گرفته بود. او در ریشه‌های تمامیت‌خواهی این بحث را مطرح می‌کند که شر نازی‌ها مطلق و غیرانسانی بوده است شرارت آن‌ها نه سطحی و غیر قابل فهم، بلکه تجسمی استعاری از خود جهنم بوده است: "واقعیت اردوگاه‌های مرگ به هیچ چیز بیش از تصاویر قرون وسطایی جهنم شباهت ندارد."آرنت در نوشته‌هایی که پیش از محاکمه‌ی آیشمن منتشر کرده بود، با بیان این که شر مطلقی که نازی‌ها مصداق آن بودند از نیتی گستاخانه و هیولاوار نش ت می‌گیرد که می‌خواهد اساسا خود انسانیت را هدف قرار دهد و نابود کند، جان کلام فیلسوفانی نظیر شلینگ و افلاطون را بیان می‌کرد، فیلسوفانی که از تحقیق درباره‌ی جنبه‌های عمیق‌تر و اهریمنی شر منصرف نمی‌شدند. اما وقتی آرنت آیشمن را ملاقات کرد، کسی که پوچی بوروکراتیک او نشانی از بدذاتی عمیق نداشت بلکه تنها از ذوب شدن در کاری ملالت‌بار و "ناتوانی در اندیشیدن" حکایت داشت، دیدگاهش تغییر کرد. در آن مقطع، تفکرات مبتکرانه‌ی آرنت در مورد شر اخلاقی دچار آشفتگی شد و شعار "پیش‌پاافتادگی شر" به وجود آمد. علاوه بر این‌ها، باید در نظر گرفت‌که آرنت در سال 1975 درگذشته است: اگر طول عمر او بیش از این‌ها بود، می‌توانست ابهاماتی را که حول نظریه‌ی "پیش‌پاافتادگی شر" به وجود آمده و تا همین امروز نیز منتقدان او را دچار حیرت کرده است، برطرف کند. اما ما دیگر نمی‌توانیم از واکنش احتمالی آرنت به این ماجرا باخبر شویم.بنابراین، آن‌چه برای ما باقی مانده نظریه‌ی اولیه‌ی او به همین شکلی است که هست. ابهام اصلی که پشت این نظریه وجود دارد چیست؟ این که آرنت هیچ‌گاه ت ثیراتی را که از پیش‌پاافتادگی بوروکراتیک آیشمن گرفته بود با ارزیابی آگاهانه و جدی پیشین‌اش از اعمال شریرانه و غیرانسانی "رایش سوم" (آلمان هیتلری) تلفیق نکرد. آرنت در آیشمن آن کارمندی را دید که ظاهر یک آدم معمولی را داشت اما آن جنگجوی متعهد به ایدیولوژی شریرانه را ندید. این که زندگی عادی و معمولی آیشمن چطور توانسته بود با آن شر هیولایی "دیگر" در وجود او ترکیب جمع شود، آرنت را دچار سردرگمی کرده بود. با این حال، آرنت هیچ‌گاه گناه آیشمن را کم‌اهمیت جلوه نداد و بارها از او به عنوان یک جنایتکار جنگی نام برد و با مجازات اعدام او، که دادگاه اسراییلی تعیین کرده بود، نیز موافق بود. آرنت انگیزه‌های آیشمن را مبهم و ناشی از تن زدن از اندیشیدن می‌دانست، اما اقدام او به نسل‌کشی از نظر آرنت چنین نبود. پس می‌توان، در نهایت، چنین استدلال کرد که آرنت زشتی حقیقی شرارت‌آیشمن را دیده بود.انگاره
لطفعلی صورتگر لطفعلی صورتگرلطفعلی صورتگر شاعر، نویسنده و مترجم معاصر ایرانی بود. او، فرزند میرزا محمد علی ملقب به مسعود الملک از خشنویسان بنام شیراز، در سال 1279 خورشیدی در شیراز زاده شد. جد وی آقا لطف علی شیرازی معروف به لطف‌علی صورتگر از نقاشان چیره‌دست قرن سیزدهم هجری بود که کارهای او در موزه‌های پاریس، لنینگراد و همچنین در موزه رضا عباسی تهران موجود است. لطفعلی صورتگر تحصیلات ابتدایی را در شیراز به پایان رساند. سپس به هند رفت و دوره متوسطه را در آنجا به پایان رسانید. سپس به ایران بازگشت و به خدمت ادارات دارایی و فرهنگ درآمد، و مجله "سپیده‌دم" را در شیراز ت سیس کرد. در سال 1306 خورشیدی برای ادامه تحصیل به لندن رفت و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی درجه دکتری گرفت. موضوع پایان‌نامه دکتری او "نفوذ ادبیات ایران در ادبیات انگلستان در قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی" بود. لطفعلی صورتگر پس از بازگشت از انگلستان به تدریس ادبیات فارسی و انگلیسی پرداخت و چندی نیز ریاست دانشگاه شیراز را به عهده داشت. مدتی نیز مدیر مجله آموزش و پرورش و عضو فرهنگستان ایران بود. لطفعلی صورتگر سفرهایی به کشورهای شوروی، آمریکا و پاکستان کرد، و به مدت یک‌سال به عنوان استاد در دانشگاه کلمبیا به تدریس پرداخت. لطفعلی صورتگر در بعد از ظهر 3 مهر 1348 در شیراز در سن 69 سالگی درگذشت. آرامگاه او در حافظیه شیراز است. - تالیفات:سخن‌سنجی کتابی در تاریخ سخن سنجیتجلیات عرفان در ادبیات فارسیادبیات توصیفی ایرانادبیات غنایی ایراناصول علم اقتصاددیوان شعربرگ‌های پراکنده (شعر)سخنانی چند از نویسندگان باخترعناصر موجود در ادبیات پارسی - ترجمه‌ها:جغرافیای تاریخی ایرانمارسیونفاستوسعشاق ناپلتاریخ ادبیات انگلیسی به زبان فارسی ( 3 جلد)سبک رمانتیزم در انگلستان - نمونه اشعار:( 1 )هر باغبان که گل به سوی برزن آوردشیراز را دوباره به یاد من آوردآن‌جا که‌گر به شاخ گلی آرزوت هست گل‌چین به پیشگاه تو یک خرمن آورد نازم هوای فارس که از اعتدال آنبادام‌بن شکوفه مه بهمن آوردنوروز ماه، فاخته و عندلیب را در بوستان، نواگر و بربط‌زن آوردابر هزارپاره بگیرد ستیغ کوه چون لشکری که رو به سوی دشمن آوردمن در کنار باغ کنم ساعتی درنگ تا دل‌نواز من خبر از گلشن آوردآید دوان دوان و نهد برکنار من آن نرگس و بنفشه که در دامن آورد. ( 2 )[شعرش که حک شده بر سنگ قبرش]گویند به اقصای جهان هست دیاریکان جا نکند حسرت و اندوه گذاریخیزند و خز آرند اگر هست خزانی خندند و می‌آرند اگر هست بهاری( 3 )[در وصف سعدی]صبح کاین چادر نیلی ز فلک برگیرند!سیهی را اثر از صفحه‌ی خاور گیرند هنری مردم دانا چو به بستان آیند!مجلس انس به آیین‌تر و بهتر گیرند خسرو ملک سخن آن‌که زبانش را خلق‌!تالی تیغ شرار افکن حیدر گیرند بهر ثبت سخنش نادره‌گویان جهان‌!همه چون مکتبیان خامه و دفتر گیرند فری آن مردم دانا که چو مرگ آیدشان‌!لب ببندند، ولی زندگی از سر گیرند !در موزون سخن را که بها نتوان کردنفروشند، که خود زر مزور گیرند !شاهبازان قوی پنجه‌ی دراج شکارننگشان آید اگر صعوه‌ی لاغر گیرند !این بنا گشت‌گر از کوشش"حکمت"برپای‌مردم فارس از آن حکمت دیگر گیرند !حق استاد که بر گردن شاگردان است‌چون گزارند، ز حق اجر موفر گیرند .!بوستان شعرا روضه‌ی چون مینوی توست‌ای بسا فیض کز این روضه و منظر گیرند.( 4 )[در وصف رودکی]چون سپاه نابکاران پهنه میهن گرفت از مداین تا هری را سیل بنیان کن گرفت کشوری کز فره آهورمزد آباد بودرو به ویرانی نهاد و بوی اهریمن گرفت برگهای کارنامک هرسویی بر باد رفت خاک غم بر دخمه شاپور شیراوژن گرفت نغمه‌های پهلوی افسرد در نای هزارزاغ بر سوگ عزیزان چمن شیون گرفت پارسی گویی پدید آمد در آن روز سیاهدر حریم دولت سامانیان مسکن گرفت چنگ را با نغمه‌های پهلوانی ساز کردتیغ بران هنر از پنجه دشمن گرفت رودکی! ای پیشوای اوستادان بزرگای که بر یاد تو باید جام مردافکن گرفت آفرین بر طبع گوهربار تو کز بهر تو نام نیک جاودانی را به پاداشن گرفت.( 5 )سینه صاف مرمری دارددل نازک‌تر از پری داردمی چکد از لب تو آب حیاتبر محمد و آل او صلوات.جمع‌آوری: #لیلا_طیبی (رها)منابع: - کانال تلگرامی شعر و ادب پارسی. - دانشنامه‌ی آزاد، ویکی‌پدیا فارسی. - مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی ، سال 16 ، شماره 4 ، فروردین 1348 . - اثرآفرینان، زندگینامه نام‌آوران فرهنگی ایران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، جلد چهارم.
چرا مرگ بر آمریکا می‌گوییم؟ خیلی از ما ها نمی دانیم چرا کار هایی را داریم انجام می‌دهیم. چشمان مان رو بسته‌ایم و گوش‌هایمان گرفته‌ایم و تقلیدوار از بقیه پیروی می کنیم. حجابم را بر می دارم مثل بقیه. توییت می زنم مثل بقیه. نشریه می زنم مثل بقیه. در تشکل هستم مثل بقیه. و شعار می دهم مثل بقیه. اجازه بدید با هم یک مقدار مثل بقیه نباشیم. چرا می گوییم "مرگ بر آمریکا"؟یکی از وجهه‌هایی که یک کشور در نگاه مردمان دیگر کشور‌ها می سازد از طریق سیاست خارجی است. آمریکا تاریخچه خوبی از این قضیه ندارد. کافی هست عبارت "جنایات آمریکا از 1900 به بعد" یا "از 1650 تا 1900 " را در اینترنت جست و جو کنید. تمام موارد را هم با دقت نگاه کنید که آیا می شود جنایت حسابش کرد یا خیر. ولی همه قبول داریم که تاریخچه رو باید نگاه کنیم اما وضعیت فعلی از همه چیز مهمتر است. به طور مثال زمانی ما با عراق درگیری داشتیم، کشته ها دادیم و دادند اما الان در پیاده روی اربعین خرما به ما تعارف می کنند. به خانه شان دعوت مان می کنند و با نهایت پذیرایی آغوش شان رو باز می کنند. اما وضعیت فعلی آمریکا چطور است؟روزنامه نیویورک تایمز در تاریخ 11 دسامبر 2018 نوشت که فاجعه انسانی که در یمن به وقوع پیوسته، در نتیجه تسلیحاتی است که آمریکا به نیروهای ایتلاف متجاوز به یمن به سرکردگی عربستان فروخته است. این نشریه در مقاله‌ای که باعنوان "فاجعه یمن، ساخته و پرداخته آمریکا" منتشر کرد، به بررسی اوضاع یمن پرداخته و همچنین به آمار مربوط به معامله‌های فروش تسلیحاتی آمریکا به عربستان اشاره کرده. نیویورک تایمز اضافه می کند که بمب‌های استفاده شده در حمله به منطقه ارحب یمن، بارکدهایی داشت که وزارت جنگ آمریکا روی آنها نصب کرده بود و نشان می‌داد که این بمب‌ها در شرکتی در ایالت تگزاس آمریکا تولید شده است. این نکته هم جالب است که دونالد ترامپ بلافاصله بعد از انتصاب به ریاست جمهوری آمریکا به عربستان سفر کرد و تصمیم باراک اوباما مبنی بر توقف فروش تسلیحات به عربستان را لغو کرد.در رابطه با سوریه هم به نحوی دیگر. یکی از نمایندگان مجلس سنای آمریکا،پال، در مصاحبه‌ای با شبکه خبری سی‌ان‌ان گفت: "آمریکا، قطر و عربستان سعودی داشتند به کسانی مانند داعش، النصره، القاعده و سنی‌های افراطی که در حال پیکار با بشار اسد در سوریه بودند، سلاح می‌رساندند." یا تعدادی از اعضای داعش با بالگردی آمریکایی اقدام به فرار از اردوگاهی در جنوب شهر حسکه کردند. یا برخلاف قوانین بین‌المللی آمریکا با استفاده از بمب فسفری مناطقی از جمله استان دیرالزور را هدف گرفت. یا .رابطه برادری با اسراییل هم که از واضحات است. لازم نیست آمریکا به طور مستقیم فلسطینی‌های مظلوم را بکشد. همین که از رژیم اسراییل دفاع می کند برای شریک جرمی کافی ست.این ها نمونه هایی بود از کار های اخیری که دولت آقای ترامپ انجام داده است. از دخالت های مستقیم و غیرمستقیم و پشت پرده‌ه ای آنها حرفی نمی زنیم که به جای نشریه باید کتاب های قطوری نوشت. با این اوصاف بهتر است بگوییم آمریکا فرق خاصی با گذشته پیدا نکرده.حال وقت آن هست که ببینیم "مرگ بر آمریکا" یعنی چه. مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر همین اتفاقات. یعنی مرگ بر بی‌صفتانی که ادعای صلح دارند اما از همه بیشتر خون می ریزند. یعنی مرگ بر سیاستی که یک ملت را از خانه خودش بیرون می کند. یعنی مرگ بر دولتی که با ریختن خون بچه شیرخواره برای خودش پول می سازد. یعنی مرگ بر کسانی که به وحشی‌هایی کمک می کنند که گوشت کودک را به مادرش می خورانند. مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر هر نظام سلطه جویی که بخواهد بر جهان حکومت کند. مرگ بر آمریکا یعنی اینکه مظلومان جهان تنها نیستند. مرگ بر آمریکا یعنی اینکه دیگر وقت گردن کشی تمام شده. همین‌ها کافی هست یا ادامه بدهم؟!تا اینجا از گفتار خود گفتیم. آیا این "مرگ بر آمریکا" گفتن یا به مشابه آن پرچم آمریکا را سوزاندن، بی‌احترامی به ملت آمریکاست؟ عده‌ای از آمریکایی‌ها که همانند ما عمل می کنند. تصاویر مختلفی از به آتش کشیدن پرچم شان در فضای مجازی وجود دارد. جالب است بدانید که قانون اساسی آمریکا اجازه چنین کاری رو به آنها می دهد. مدتی پیش در مراسم تحلیف دونالد ترامپ، پرچم آمریکا به آتش کشیده شد و رییس جمهور خواستار محاکمه معترضین شد اما یکی از قاضیان آمریکا با استناد به قانون اساسی (اصلاحیه اول قانون اساسی) آتش زدن پرچم را آزاد اعلام نمود. اما برای عده‌ای از آمریکایی‌ها ممکن است حالت خوشی نداشته باشد این شعار دادن‌های ما و اینکه پرچم می سوزانیم. چه اتفاقی می افتد؟ قطعا این سوال پیش می‌آید چرا ایرانی‌ها، اروپایی‌ها، یمنی‌ها، هندی‌ها و . به ما بد می گویند؟ چرا پرچم مقدس کشورم را می‌سوزانند؟ این سوال‌ها آدم را به تحقیق می کشاند.در گوگل عبارتی با مضمون "? what does death to America mean " جست و جو کردم و این جملات از رهبر انقلاب در ابتدا آمد(البته به انگلیسی):"گله میکنند که چرا ملت ایران می گویند "مرگ بر آمریکا" اولا بنده این را برای حضرات بزرگان آمریکایی روشن کنم مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر ترامپ و جان بولتون و پمپیو! مرگ بر اینها یعنی مرگ بر سردمداران ما به مردم آمریکا کاری نداریم مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر شما چند نفر و آن گروهی که دارید اداره می کنید کشورتان را، مراد این است حالا در این دوره این‌ها هستند، در دوره‌ی دیگر هم دیگران بحث ملت آمریکا نیست. ثانیا تا وقتی که دولت آمریکا و رژیم آمریکا همین شرارت، همین دخالت، همین خباثت، همین رذالت را در اعمال خودش دارد، این مرگ بر آمریکا از دهان ملت ایران نخواهد افتاد." 19 بهمن 97 .چه اهانتی بهتر از این که آدم را از غفلت خارج کند؟ چه اهانتی بهتر از این که مرا به کار های سیاست مداران کشورم آگاه کند؟ ای کاش هرروز به من چنین اهانت‌هایی می شد.ای کسایی که احتیاط می کردید و سکوت می کردید، فریادتان را بر سر آمریکا بکشید و ای کسایی که تا الان دم از مرگ بر آمریکا می زدید، محکم تر از قبل و از روی مبنا و با تمام قوا فریاد زنید "مرگ بر آمریکا".
تاریکخانه تاریخ / قسمت اول : کوروش کبیر شاه جهان تاریکخانه تاریخ / قسمت اول : کوروش کبیر شاه جهان سلام. محمد ناظمی هستم و به همراه دوستان عزیزم، مجتبی شهرآبادی و عارف خواجه نژاد، پادکست تاریکخانه تاریخ رو تقدیم حضورتون میکنیم. پادکست تاریکخانه تاریخ رو میتونید از طریق پلتفرم صوتی شنوتو دنبال کنید و بشنویددر تاریکخانه تاریخ، عکسهایی از تاریخ دیروز و امروز رو ظاهر میکنیم و برای شما شرح میدیم"منم کوروش، شاه بزرگ، شاه انشان، شاه قدرتمند، شاه بابل، شاه سومر، شاه اکد، شاه چهار گوشه جهان، فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه انشان، نوه کوروش، شاه بزرگ، شاه انشان، آن‌گاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، مردم با شادمانی گام‌های مرا پذیرفتند، در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم، مردوک، خدای بزرگ، قلوب پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد، نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید، وضع داخلی بابل و جایگاه مقدسش مرا تکان داد . من برای صلح کوشیدم، من برده‌داری را برانداختم، به بدبختی آنان پایان بخشیدم، فرمان دادم همه در پرستش خدای خود آزادند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند ."بخشی رو شنیدیم از منشور کوروش کبیر که در این قسمت به معرفی خودش پرداخته اما کوروش چرا کوروش شد؟ دو هزار و پانصد سال قبل چه کرد که بعد از این همه سال اگه بخوایم نمادی از ایران و ایرانی نام ببریم اولین چیزی که به ذهنمون میرسه نام کوروشه؟ آیا کوروش حاکمی صلح طلب بود یا مثل خیلی از پادشاهان به کشورگشایی می‌پرداخت و به جنایت دست میزد؟! آیا کوروش اون کسی هست که امروز ما به هم معرفیش میکنیم یا افسانه‌ها در پرورش شخصیتش نقش داشتند؟ برای جواب دادن به این سوالها با ویژه نامه‌ای از تاریکخانه تاریخ مهمان لحظات شما هستیم و از کوروش کبیر میگیمامروز دیگه کمتر کسی رو پیدا میکنیم که نام کوروش به گوشش نخورده باشه و در ذهن خودش این شخصیت رو نپرورونده باشه. کوروش هخامنشی دیگه بخش جدایی ناپذیری از حافظه تاریخی ما شده و به نمادی از ایران و ایرانی تبدیل شده. اگه همین الان راه بیفتید و از هر شخصی که میبینید سوال کنید که کوروش هخامنشی کی بوده شاید نسبش، تاریخ زندگیش و شاید حتی سلسله حکومتش رو ندونه اما قطعا از اخلاق و اعمال کوروش براتون حرفهای زیادی میزنه. حرفایی که شاید شما رو به یاد اسطوره‌های یونان و روم باستان بندازهمنتها تفاوت اسطوره‌های غرب با کوروش در این هست که که حتی اگه تعریفهایی که ازش میکنیم مفاهیم فرابشری داشته باشه اما همیشه اصل انسانیت همراه او بوده. اصلی که باعث شده کوروش محبوبیت زیادی در چند دهه اخیر داشته باشه و این محبوبیت هر روز بیشتر و بیشتر بشه.در این برنامه از شخصیت شناسی کوروش میگیم که به گفته باستانی پاریزی کوروش سوم هست و به گفته تاریخ دانان دیگه کوروش دوم. تلاش میکنیم با توجه به اسناد و مدارک موجود کوروش رو بیشتر بشناسیم و البته همونطور که دکتر الایف گفته این رو هم مد نظر میگیریم که "این اسناد یا بقایای باستان‌شناسی است یا تاریخ‌نگاری یونانیان و یافتن حقیقت در این میان دشوار زیرا بقایای باستان‌شناسی نیاز به تفسیر در کنار مستندات دیگر دارد و در آن دوره، تاریخ نگار شرقی وجود نداشته و اولین منابع به فاصله تقریبی صد سال توسط گزنفون، کتزیاس و هرودوت یونانی نگارش شده است."موسیقیشاید برای خیلی این سوال پیش اومده که کوروش چه دینی داشت! اغلب فکر میکنیم که دینش زردشتی بوده ولی خوبه بدونیم کسانی هم هستند که ادعا دارن کوروش بی دین بوده و یه عده هم حتی گفتند که کوروش بت پرست بودهاگه سرتاسر منشور کوروش رو نگاهی بندازیم قطعا متوجه میشیم که این کوروش خیلی زیاد اهل تساهل دینی بوده که باعث شده هارولد لمب عنوان کنه : "این رفتار از آنجا نش ت می‌گیرد که کوروش به هیچ خدایی اعتقاد نداشته و احتمالا تا اواسط زندگیش با زردشت مواجه هم نشده است، اما رفتار انسانی او موجب می‌شد که به تمامی خدایان احترام بگذارد، آن‌گاه که در بابل است دست در دست خدای مردوک می‌گذارد و در برابر آتشکده زرتشتیان به خدای اهورامزدا در کنار دیگر خدایان اشاره می‌کند .."البته شخصیتهایی مانند گلدنر آلمانی و ابوالکاظم آزاد معتقدند که کوروش زردشتی بوده و در مقابل برخی هم مانند مطهری و ویل دورانت دلیل تساهل دینی کوروش رو نشانگر سیاست کشورگشایی و استعمارگری او می‌دونند نه به خاطر کرامات انسانی و اخلاق کوروش. تا جایی که ویل دورانت کوروش رو با ناپلیون مقایسه کرده که حتی بیشتر از کوروش خدایان دیگر رو تکریم میکردهحکمرانی پدر ملتدرباره حکمرانی کوروش کبیر تاریخ نگارها و تاریخ دانهای زیادی صحبت کردند. شاید بهتر باشه با نظر پدر تاریخ، یعنی هرودوت، آغاز کنیم که در مورد شخصیت کوروش میگه : "کوروش، پادشاهی بخشنده و آسان‌گیر بود، همچون دیگر پادشاهان به جمع مال و منال حریص نبود بلکه در بخشش و کرم افراط می‌کرد، داد مظلومان را می‌داد و آنچه خیر خلق در آن بود هدفش قرار داده بود."اگه نوشته‌های گزنوفون رو هم درباره شخصیت کوروش بخونیم میبینیم که با هرودوت هم عقیده بوده. هارولد آلبرت لمب خیلی تلاش کرده با توجه به سواهدی که موجود بوده کوروش رو معرفی کنه. لمب اینطور گفته که : "نظر عامه درباره رهبران خود، روشن کننده حقیقت آن شخص است و ایرانیان کوروش را پدر مردم می‌خواندند، شاید فرمانده قابلی نبود اما قدرت رهبریش و سرعت تصمیم‌گیریش در کارزار‌ها که بر پایه مشورت با فرماندهانش بود موجب گشت که در طول تاریخ از محبوبیت ویژه‌ای برخوردار شود." دکتر الایف هم با لمب هم نظره و این پادشاه را نه شبیه به پادشاهان خودکامه بلکه مثل پادشاهان مشورت‌خواه مغربی معرفی می‌کنهاما یکی دیگه از تاریخ دانهایی که مرجع موثقی هم محسوب میشه، گرندی، استاد دانشگاه آکسفورد هست که درباره حکمرانی کوروش کبیر با استناد بر نوشته‌های گزنفون میگه: "سیاست مملکت‌داری کوروش وابسته به محاسن اخلاقی، ملکات و فضیلت او بود . ملت‌ها نه تنها رژیم جدید را پذیرفتند بلکه به آن روی موافق نشان دادند چنان چه در ده سال عمر کوروش پس از فتح بابل، می‌بینیم که هیچ شورش و سروصدایی در امپراطوری او رخ نداده است صحیح است که ملت‌ها در برابر او تسلیم شده بودند ولی این تسلیم در برابر سنگدلی و استبداد او نبود چه حکومت کوروش، قتل، عذاب، تبعید و غارت نمی‌شناخت، گناهکاران را به تازیانه نمی‌بست و فرمان قتل عام نمی‌داد و ملت‌ها را به راندن از کشور و موطن تهدید نمی‌کرد بلکه تمام تسلیم‌ها بر خلاف دیگر حاکمان نتیجه این بود که امن و آرامش همه جا را فرا گرفته و گرگ و میش با هم زندگی می‌کردند . به جای خوف و وحشت عمومی سابق، داد و دادگستری و بخشش و مساوات تام نصیب اقوام شده بود."اما اگه بخوایم شخصیتهای بزرگ و مرجعی رو نام ببریم که در زمینه شخصیت کوروش اظهارنظر کردند باید به اشخاصی همچون آشیل شاعر یونانی هم عصر کوروش، دیودوروس سیسیلی تاریخ‌نگار قرن اول پیش از میلاد، کنت دوگوبینو خاور‌شناس قرن نوزدهم، سرپرسی سایکس نویسنده قرن بیستم، اسکاریگر مورخ قرن بیستم و بسیاری دیگه اشاره کنیم که همه نظراتشون بیان‌گر این حقیقت بوده که کوروش فردی، حازم، مدیر، مدبر، عادل و مهربان است که تمام تلاشش در حکومتداری، در کنار گسترش قلمروش، رسوندن خیر به بشریت بوده و به قول ویل دورانت "کوروش کسی بود که گویی برای فرمانروایی خلق شده است."شخصیت پیامبرگونه کوروشابوالکاظم آزاد، علامه طباطبایی و محمدابراهیم باستانی پاریزی شخصیت کوروش رو مانند یه پیامبر دونستن و کوروش رو برتر از از همه کسانی که هم عصرش زندگی میکردن معرفی می‌کنند. مثلا علامه طباطبایی تو کتاب خودش یعنی تفسیر المیزان میگه : "آنچه قرآن از وصف ذوالقرنین آورده با این پادشاه عظیم تطبیق می‌شود، زیرا اگر ذوالقرنین مذکور در قرآن مردی مومن به خدا وبه دین توحید بوده کورش نیز بوده، و اگر او پادشاهی عادل و رعیت‌پرور و دارای سیره ر فت و احسان بوده این نیز بوده و اگر او نسبت به ستمگران و دشمنان مردی سیاستمدار بوده این نیز بوده و اگر خدا به او از هر چیزی سببی داده به این نیز داده، و اگر میان دین وعقل و فضایل اخلاقی وعده و عده و ثروت و شوکت و انقیاد اسباب برای او جمع کرده برای این نیز جمع کرده بود. " ابوالکاظم آزاد نویسنده کتاب کوروش کبیر هم در یه قسمت از کتابش آورده که: "کوروش از جنس دیگر شاهان نبود، بل وجودی نادر و بی‌نظیر بود، چنانکه گویی برای زمان آینده بوده است آموزگار به او چیزی نیاموخته بود و حکیمی به تربیتش همت نگماشته و حتی در شهر و آبادی نیز پرورش نیافته بود آموزگارش طبیعت و حکمت ازلی مربی او بود. دامان کوه و صحرا مکتب پرورش اوست .او بزرگ‌ترین نمونه حکمروایی و بالا‌ترین مثال حکمت و فضیلت شد." باستانی پاریزی هم مطلبی داره با عنوان کوروش در روایات ایرانی که در سال 1346 اون رو نوشته و در اون نوشته کوروش رو مسیح موعود یهودیان، ذوالقرنین قرآن و نماینده یک حقیقت روحانی و خدایی می‌دونه.اما شخصیت معنوی کوروش منحصر به ایران نمیشه و در جهان هم این مورد خیلی برجسته هست. مثلا در تانزانیا عده زیادی هستند که باورشون اینه منجیشون مثل منجی یهود هست و اون منجی مردی از نسل کوروشه.البته همه این مثالهایی که آوردیم دلیل نمیشه که این نظریه مخالفی نداشته باشه. شاید یکی از معروفترین مخالفها رو باید شهید مطهری بدونیم که گفته : "اگر انسانی حق‌طلب بود وظیفه‌اش بیان حقیقت و رهنمون به خدای واحد بود و بس و بت‌ها را همچون ابراهیم از بین می‌برد. کوروش برای کشورگشایی خود مردم را در گمراهی نگه داشت و از آن بهره جست."اگه بخوایم مورد دیگه‌ای رو هم بگیم که مخالفین و موافقین زیادی داره این هست که آیا کوروش ذوالقرنینی هست که در قرآن ازش اسم برده شده یا نه.شاید هیچ وقت نتونیم ثابت کنیم که کوروش اون کسی هست که موافقینش در رساش حرف میزنن یا اون شخصیتی که مخالفینش تلاش دارند تا چهره خونخوارش رو برای همه نمایان کنند. اما چیزی که مشخصه امروز کوروش تبدیل به سمبل ملی گرایی شده و برای همین هست که در روز جهانی کوروش آرامگاهش در پاسارگاد میزبان خیل زیادی از مردم هست که هویت ایرانی خودشون رو در اونجا جستجو میکنن.
ما و او اگر بخواهیم بر خروجی نظرسنجی‌های موجود تکیه کنیم و جو بایدن، سیاستمدار دموکرات و با سابقه ایالات متحده آمریکا را کرسی نشین بعدی کاخ سفید بدانیم، لازم است بیشتر با مواضع وی آشنا شویم.در یک نگاه کلان‌تر تفاوت ماهوی در اهداف دو حزب موجود در آمریکا وجود ندارد و آن چیز که واضح بشمار میرود این است که هر دوی آنها به دنبال اعتلای هژمونی آمریکا می‌باشند. اما هرکدام راه و روش منحصر به فردشان. جمهوری‌خواهی اگر هوس قورباغه کند آن را مستقیما جار می‌زند و می‌کشد اما دموکرات آمریکایی آن قورباغه را آرام در آب جوش می‌پزد تا هیچ واکنشی را شاهد نباشد. در این فرآیند هدف به دست آمده است اما تفاوت روشی بسیار واضح است .اما این تفاوت در روش باعث نمی‌شود که اصول و مبانی موردنظر ایالات متحده خدشه دار شود. اما در میان مسایل مختلف مطروحه در روزهای اخیر یک مسیله بسیار نمایان است. التهاب جامعه ایران نسبت به انتخابات آمریکا. التهابی که حتی در انتخابات 2016 نیز وجود نداشت. نگرانی هایی موجود در ایران نسبت به روی کار آمدن هر کدام از نامزدها تنور انتخابات در ایران را نیز گرم نگه داشته است. نگارنده قصد دارد در ادامه بحث با فرض روی کار آمدن بایدن واکنش‌های وی نسبت به سیاست خارجی را روشن نند و همچنین تاثیر و تاثر آن نسبت بر ایران را نمایان سازد.هر دو نامزد انتخابات در پس مواضع سیاست خارجی خود به دنبال اعتلای مجدد هژمونی یا لات متحده می‌باشند به طور مثال بایدن و ترامپ در مورد چین اتفاق نظر داشته و بر فشار بیشتر آن تاکید می‌کنند تا نتواند در برابر آمریکا قطع علم کند. در مسیله تروریسم هردو نامزد معتقدند که باید با روش‌های گوناگون مثل استفاده از پهپاد و حملات هوایی آمریکا را از این خطر حفظ کرد. بایدن و ترامپ در مورد بسیاری از مسایل موجود در سیاست خارجی نیز اتفاق نظر دارند که هدف این‌متن پرداختن به آن‌ها نیست.اما سوال اساسی آن است که با فرض روی کار آمدن دموکرات کهنه‌کار و 78 ساله وضعیت ایران چگونه خواهد شد؟بایدن در اولین قدم در سیاست خارجی خود به دنبال برگرداندن اعتماد از دست رفته نسبت به آمریکا می‌باشد تا بتواند اعتماد و رضایت عمومی جهانی را مجدد جلب نماید. این نکته اولین زنگ خطر جدی برای ایران می‌باشد چراکه اگر بایدن بتواند اعتماد از دست رفته نسبت به آمریکا را بازگرداند می‌تواند اجماع جهانی علیه ایران را مجددا احیا کند. و این امر با توجه به اوضاع نابسامان داخلی موجود در ایران وضعیت را بیش از پیش سخت‌تر می‌کند. بایدن برای جلب رضایت عمومی حتما در گام اول روابط خود با اتحادیه اروپا را احیا می‌کند و به معاهداتی که ترامپ آنان را نادیده گرفته بود مثل معاهده پاریس باز می‌گردد. بایدن در مورد خاورمیانه نیز احتمالا سعی می‌کند که توامان سیاست روابط دیپلماسی و حضور نظامی را ادامه دهد و رابطه خود را با کشورهایی مثل عربستان و امارات تقویت کند. این سناریو نیز محتمل است که با ایران بخواهد با سوریه و عراق نیز وارد مذاکره شود. تمام تصمیمات بایدن در سطح سیاست خارجی ممکن است بر روی ایران اثربگذارد. اما آنچه که قابل جمال زنی است این است که باید نظام تحریم‌های ایران را نخواهد شکست چه بسا بتواند آن را افزایش نیز بدهد. زیرا وی از بدنه دولتی می‌آید که سنگین‌ترین سناریو‌های تحریمی را برای ایران در نظر گرفته بودند. در مورد بازگشت بایدن به برجام نیز گمانه‌زنی‌هایی وجود دارد اما احتمال آن که باید بخواهد مذاکره مجدد با ایران را با دولت بعدی انجام دهد بسیار محتمل‌تر است.زیرا رسیدن به یک توافق جامع بین ایران و آمریکا به عمر دولت فعلی ایران قد نمی‌دهد همچنین این امر برای بایدن اولویت ضروری نیست که بخواهد در بدو ورود به کاخ سفید به آن جامه عمل بپوشاند.اما ایران!با توجه به احتمالات موجود در مورد رویکرد سیاست خارجی بایدن ایران نیز باید سیاست هایی را اتخاذ کند تا فشارهای موجود در آینده را تعدیل ببخشد. ایران باید به دنبال سیاستی باشد که حداقل 7 سال است به طور جدی از آن غافل شده است. سیاست تقویت همگرایی منطقه‌ای سیاست که یران در عمر دولت یازدهم و دوازدهم چشم روی آن پوشانده و و آن را نادیده گرفته است. احتمالا با افزایش فشارهای ایالات متحده و همسو شدن اتحادیه اروپا با آنها و از بین رفتن کورسوی امید به خارج از مرزها(به خصوص اروپا) 4 سناریو برای ایران باقی می‌ماند:سناریوی اول: تقویت همگرایی منطقه‌ای و افزایش حجم مبادلات اقتصادی و روابط سیاسی و به دست گرفتن بازار آسیای میانه.سناریوی دوم: ایران می‌تواند همچنان چشم به خارج از مرزها داشته باشد اما این بار تمرکز صددرصدی بر چین و روسیهسناریو سوم: پیگیری و پایبندی به اصول اقتصاد مقاومتی و حمایت از تولید کنندگان داخلی.سناریو چهارم: تجمیع سه سناریوی قبل یعنی علاوه بر تقویت همگرایی منطقه‌ای، در داخل مرز و بوم خودمان به احیای اقتصاد مقاومتی بپردازیم و سطح تبادلات خودمان را علاوه بر منطقه با چین و روسیه و هم پیمانانشان گسترش دهیم تا بتوانید فشارهای موجود از سوی آمریکا را تعدیل ببخشیم‌.نتیجه:بایدن و ترامپ دو روی یک سکه‌اند. نباید یکی را اهریمن و دیگری را فرشته نجات دید. ایران باید همواره بر تقویت منطقه گرایی و تمرکز بر روش داخلی تکیه کنند تا بتواند تمام سناریو‌های چیده شده برای خود را خنثی کند. رویکرد ایران باعث می‌شود که الگویی برای سایر کشورها به وجود بیاید و همین امر بیش از پیش تهدیدی برای فوله جهانی آمریکا می‌باشد. در حال حاضر تقویت منطقه گرایی و تاکید بر توان داخلی و توسعه‌ی آن دو بال پرواز برای ایران به حساب می‌آیند که در صورت غفلت از این دو بال ایران نمی‌تواند به پرواز خود ادامه دهد.اگر بخواهیم بر خروجی نظرسنجی‌های موجود تکیه کنیم و جو بایدن، سیاستمدار دموکرات و با سابقه ایالات متحده آمریکا را کرسی نشین بعدی کاخ سفید بدانیم، لازم است بیشتر با مواضع وی آشنا شویم.در یک نگاه کلان‌تر تفاوت ماهوی در اهداف دو حزب موجود در آمریکا وجود ندارد و آن چیز که واضح بشمار میرود این است که هر دوی آنها به دنبال اعتلای هژمونی آمریکا می‌باشند. اما هرکدام راه و روش منحصر به فردشان. جمهوری‌خواهی اگر هوس قورباغه کند آن را مستقیما جار می‌زند و می‌کشد اما دموکرات آمریکایی آن قورباغه را آرام در آب جوش می‌پزد تا هیچ واکنشی را شاهد نباشد. در این فرآیند هدف به دست آمده است اما تفاوت روشی بسیار واضح است .اما این تفاوت در روش باعث نمی‌شود که اصول و مبانی موردنظر ایالات متحده خدشه دار شود. اما در میان مسایل مختلف مطروحه در روزهای اخیر یک مسیله بسیار نمایان است. التهاب جامعه ایران نسبت به انتخابات آمریکا. التهابی که حتی در انتخابات 2016 نیز وجود نداشت. نگرانی هایی موجود در ایران نسبت به روی کار آمدن هر کدام از نامزدها تنور انتخابات در ایران را نیز گرم نگه داشته است. نگارنده قصد دارد در ادامه بحث با فرض روی کار آمدن بایدن واکنش‌های وی نسبت به سیاست خارجی را روشن نند و همچنین تاثیر و تاثر آن نسبت بر ایران را نمایان سازد.هر دو نامزد انتخابات در پس مواضع سیاست خارجی خود به دنبال اعتلای مجدد هژمونی یا لات متحده می‌باشند به طور مثال بایدن و ترامپ در مورد چین اتفاق نظر داشته و بر فشار بیشتر آن تاکید می‌کنند تا نتواند در برابر آمریکا قطع علم کند. در مسیله تروریسم هردو نامزد معتقدند که باید با روش‌های گوناگون مثل استفاده از پهپاد و حملات هوایی آمریکا را از این خطر حفظ کرد. بایدن و ترامپ در مورد بسیاری از مسایل موجود در سیاست خارجی نیز اتفاق نظر دارند که هدف این‌متن پرداختن به آن‌ها نیست.اما سوال اساسی آن است که با فرض روی کار آمدن دموکرات کهنه‌کار و 78 ساله وضعیت ایران چگونه خواهد شد؟بایدن در اولین قدم در سیاست خارجی خود به دنبال برگرداندن اعتماد از دست رفته نسبت به آمریکا می‌باشد تا بتواند اعتماد و رضایت عمومی جهانی را مجدد جلب نماید. این نکته اولین زنگ خطر جدی برای ایران می‌باشد چراکه اگر بایدن بتواند اعتماد از دست رفته نسبت به آمریکا را بازگرداند می‌تواند اجماع جهانی علیه ایران را مجددا احیا کند. و این امر با توجه به اوضاع نابسامان داخلی موجود در ایران وضعیت را بیش از پیش سخت‌تر می‌کند. بایدن برای جلب رضایت عمومی حتما در گام اول روابط خود با اتحادیه اروپا را احیا می‌کند و به معاهداتی که ترامپ آنان را نادیده گرفته بود مثل معاهده پاریس باز می‌گردد. بایدن در مورد خاورمیانه نیز احتمالا سعی می‌کند که توامان سیاست روابط دیپلماسی و حضور نظامی را ادامه دهد و رابطه خود را با کشورهایی مثل عربستان و امارات تقویت کند. این سناریو نیز محتمل است که با ایران بخواهد با سوریه و عراق نیز وارد مذاکره شود. تمام تصمیمات بایدن در سطح سیاست خارجی ممکن است بر روی ایران اثربگذارد. اما آنچه که قابل جمال زنی است این است که باید نظام تحریم‌های ایران را نخواهد شکست چه بسا بتواند آن را افزایش نیز بدهد. زیرا وی از بدنه دولتی می‌آید که سنگین‌ترین سناریو‌های تحریمی را برای ایران در نظر گرفته بودند. در مورد بازگشت بایدن به برجام نیز گمانه‌زنی‌هایی وجود دارد اما احتمال آن که باید بخواهد مذاکره مجدد با ایران را با دولت بعدی انجام دهد بسیار محتمل‌تر است.زیرا رسیدن به یک توافق جامع بین ایران و آمریکا به عمر دولت فعلی ایران قد نمی‌دهد همچنین این امر برای بایدن اولویت ضروری نیست که بخواهد در بدو ورود به کاخ سفید به آن جامه عمل بپوشاند.اما ایران!با توجه به احتمالات موجود در مورد رویکرد سیاست خارجی بایدن ایران نیز باید سیاست هایی را اتخاذ کند تا فشارهای موجود در آینده را تعدیل ببخشد. ایران باید به دنبال سیاستی باشد که حداقل 7 سال است به طور جدی از آن غافل شده است. سیاست تقویت همگرایی منطقه‌ای سیاست که یران در عمر دولت یازدهم و دوازدهم چشم روی آن پوشانده و و آن را نادیده گرفته است. احتمالا با افزایش فشارهای ایالات متحده و همسو شدن اتحادیه اروپا با آنها و از بین رفتن کورسوی امید به خارج از مرزها(به خصوص اروپا) 4 سناریو برای ایران باقی می‌ماند:سناریوی اول: تقویت همگرایی منطقه‌ای و افزایش حجم مبادلات اقتصادی و روابط سیاسی و به دست گرفتن بازار آسیای میانه.سناریوی دوم: ایران می‌تواند همچنان چشم به خارج از مرزها داشته باشد اما این بار تمرکز صددرصدی بر چین و روسیهسناریو سوم: پیگیری و پایبندی به اصول اقتصاد مقاومتی و حمایت از تولید کنندگان داخلی.سناریو چهارم: تجمیع سه سناریوی قبل یعنی علاوه بر تقویت همگرایی منطقه‌ای، در داخل مرز و بوم خودمان به احیای اقتصاد مقاومتی بپردازیم و سطح تبادلات خودمان را علاوه بر منطقه با چین و روسیه و هم پیمانانشان گسترش دهیم تا بتوانید فشارهای موجود از سوی آمریکا را تعدیل ببخشیم‌.نتیجه:بایدن و ترامپ دو روی یک سکه‌اند. نباید یکی را اهریمن و دیگری را فرشته نجات دید. ایران باید همواره بر تقویت منطقه گرایی و تمرکز بر روش داخلی تکیه کنند تا بتواند تمام سناریو‌های چیده شده برای خود را خنثی کند. رویکرد ایران باعث می‌شود که الگویی برای سایر کشورها به وجود بیاید و همین امر بیش از پیش تهدیدی برای فوله جهانی آمریکا می‌باشد. در حال حاضر تقویت منطقه گرایی و تاکید بر توان داخلی و توسعه‌ی آن دو بال پرواز برای ایران به حساب می‌آیند که در صورت غفلت از این دو بال ایران نمی‌تواند به پرواز خود ادامه دهد.پرهام مداحهشتمین شماره "نشریه 57 " بسیج دانشجویی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی(ره)
سخن در پرده میگویم چو از غنچه بیرون آی ...که بیش ازپنج روزی نیست حکم میرنوروزی سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی . .از دیدگاه حافظ، غنچه یک سیستم بسته است و پویایی ندارد و ناگزیر به فناست. برای رهایی از فنا و نیستی و برای شکوفایی، باید سیستم باز شود و با سیستم‌های پیرامون(باد، حشرات) ارتباط برقرار کند و به یاری امکاناتی که این سیستم‌ها در اختیار دارد بارور شود. باید با سیستم‌های دیگر در ارتباط بود و با آنان تعامل برقرار کرد و با تبادل اطلاعات و افکار به تکامل رسید. او عقیده دارد آنانی که نمی‌خواهند از انزوای خود بیرون آیند، چیزی بدست نخواهند آورد.باید از اعتکاف، انزوا و خلسه خود بیرون آیند و از سکون و ثبات دست شویند و به فرایند پویای زندگی بپیوندند. هر یک از ما در نظام خلقت نقشی داریم که باید ایفا کنیم و اما میر نوروز که بوده ؟؟؟؟ .حضرت حافظ در مصرع دوم بیت یاد شده می‌فرماید که "بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی". براساس سنت‌های نوروزی که از قدیمی‌ترین ایام تاکنون پابرجا مانده است، در ایام نوروز در هر محله، کوی، برزن و روستایی مردم اجتماع می‌کردند و به قید قرعه یک کس را از میان خویش برای تصدی مقام "میر نوروز "ی برمی گزیدند.میرنوروز، فرمانروای آن جمع می‌شد و فرمانهای صادره از سوی او در طول مدت فرمانروایی (پنج روز) برای همگان لازم الاجرا بود. پس از گذشت پنج روز، مقام "میرنوروزی" از او گرفته می‌شد و میر نوروزی دوباره به کسوت پیشین خویش باز می‌گشت و زندگی عادی خود را از سر می‌گرفت.اگر میر نوروزی از میان مردان دانا و هوشیار برگزیده می‌شد، منشاء اثرات و امور نیکو می‌شد. به پاک کردن گذرگاهها، لایروبی جویها و نهرها، آشتی دادن مردم، زدودن کدورت‌ها و انتشارخوبی‌ها و نیکویی‌ها فرمان می‌داد. در صورتی که قرعه فال میرنوروزی به فردی ناباب و بذله گو یا پریشان احوال و نادرستی می‌افتاد، مردم مدت پنج روز در عذاب و رنج بسر می‌بردند و بسا میرنوروزی که مردم را به اجبار به انجام کارهای ناپسند و نسنجیده فرمان می‌داد. در برخی موارد دیگر نیز میرنوروزی مردم را به کارهای شوخی و بذله گویی و خنده دار وامی داشت.حافظ در این بیت قصد آن دارد که بگوید این جهان فانی است و هر کسی یک چند روزی نوبت اوست. پس بهتر آن است که از این فرصت بهره گیرد و بر مردم نیکویی روا دارد و اوضاع را سامان بخشد و خدای را سپاس گذارد.آیین میرنوروزی که در گستره‌جغرافیای حوزه نوروز برپا می‌شده، از دیرباز تاکنون تداوم داشته و هنوز هم در برخی از نواحی ایران زمین (برای نمونه در غرب ایران و در میان کردها) و نیز دیگر کشورهای حوزه نوروز (از جمله قزاقستان در آسیای مرکزی) اجرا می‌شود. این آیین‌های پاک و درخشنده که ارتباط نزدیکی با چگونگی استفاده بهتر از فرصتهای در اختیار است، نمونه‌ای است از مشارکت دادن مردم در مدیریت جامعه.بهر تقدیر،‌باید آیین‌های نوروزی را که هر یک نشانه هایی از تاریخ کهنسال فرهنگ و تمدن ایرانی است،‌پاس بداریم و با توجه به توحیدی بودن سرزمین ایران از سپیده دم تاریخ تاکنون، این آیین‌ها را نیز باشکوه برگزار کنیم. هریک از آیین‌های نوروزی نشانه‌ای است از سپاسگزاری به درگاه یزدان پاک و به همین جهت پس از پذیرش اسلام از سوی ایرانیان، این سنت‌ها به دلیل عدم مغایرت آنان با آموزه‌های خدایی و یکتایی دین مبین اسلام،‌و نبود هیچ نشانه‌ای از شرک و بت پرستی در آن، پایدار و ماندگار شد تا نسل امروز ایران زمین با تکیه بر سنت‌های آبا و اجدادی خود،‌درخت بارور تمدن و فرهنگ ایران را پاس بدارند. اگر تمایل داشته باشید میتوانید تصنیف این غزل را با صدای استاد شجریان و همچنین عبدالوهاب شهیدی را سرچ و گوش جان بسپارید ..در تفسیر این بیت از سایت پربار (گنجور )کمک گرفته‌ایم و متن کامل غزل این است :ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزیاز این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزیچو گل‌گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کنکه قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزیز جام گل دگر بلبل چنان مست می‌لعل استکه زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزیبه صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانیبه گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزیچو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیستمجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزیطریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردنکلاه سروری آن است کز این ترک بردوزیسخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آیکه بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزیندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیستمگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزیمی‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبشخدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزیجدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمعکه حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزیبه عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محرومبیا ساقی که جاهل را هنیتر می‌رسد روزیمی اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوشکه بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزینه حافظ می‌کند تنها دعای خواجه تورانشاهز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزیجنابش پارسایان راست محراب دل و دیدهجبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی غزل شماره 454 از دیوان حضرت حافظ سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی ..
ایران درودی کیست؟ زندگی نامه ایران درودی (+عکس) زندگی من خلاصه میشه در یک کلمه"نقاشی"! فکر می‌کنم نقاش من و انتخاب کرده من نقاشی رو انتخاب نکردم. من شبی که مادرم رو به خاک سپردم اومدم بالا نقاشی کردم. این‌ها بخشی از صحبت‌های نقاش ایرانی، ایران درودی در یکی از مصاحبه هایش است. ایران درودی بانوی هنرمند ایرانی است که عشق به هنر جزیی جدایی ناپذیر از تمام آثار و تک به تک انتخاب‌های زندگی اش بوده است. او زاده 11 شهریور 1315 در مشهد می‌باشد که در خانواده‌ای سرشناس متولد شد، پدرش از تاجران صاحب نام خراسان و خانواده مادرش از بازرگانان قفقاز بودند. تیم چوپی دراین مقاله شما را با تمام زوایای زندگی این هنرمند بی بدیل آشنا می‌کند.ایران درودی - چوپیایران درودی زندگی از آغازدر سال 1316 ایران 1 ساله بود که با مادر و خواهر بزرگترش پوران راهی اروپا شد که به پدر که در شهر هامبورگ تجارت‌خانه‌ای دایر کرده بود بپیوندند. این خانواده زندگی بی دغدغه‌ای را در آن سال‌های قبل از طوفان در کنار یکدیگر سپری می‌کردند. اما طولی نکشید که شعله‌های جنگ اروپا را به آتش کشید و بمباران‌های شبانه شهر هامبورگ را به لرزه درآورد. با این حال اقامت آن‌ها تا مدتی بعد از جنگ هم ادامه پیدا کرد، پدر ایران درودی به سختی می‌توانست جنگ را جدی بگیرد و ادامه یافتن آن را باور نداشت اوضاع را طوری دید که در کمتر از یک ساعت تصمیم گرفت به ایران برگردد. پدر ایران فارغ التحصیل رشته معماری از دانشگاه مسکو و علاقه مند به هنر بود و همین موضوع زمینه ساز آشنایی ایران با دنیای هنر را فراهم کرد. ایران از کودکی علاقه‌ی خود را به نقاشی بروز می‌داد و همین شد که بعد از تمام شدن تحصیلات متوسط به دانشکده‌ی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) رفت، تاریخ هنر را در لوور پاریس و دوره ویترای را در آکادمی سلطنتی بروکسل گذراند. از آن زمان بود که آثار ایران درودی خلق شد.فصلی نو از عشقایران درودی بعد از نمایش آثارش در گالری‌های مختلف برای آموختن کارگردانی و تولید برنامه‌های تلوزیونی به انستیتو آر.سی.ال نیویورک رفت و در آنجا با پرویز مقدسی که در زمینه کارگردانی سینما و تلویزیون تحصیل می کرد آشنا و در همان نیویورک با او ازدواج کرد. آن دو عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. چندی بعد درودی به همراه همسرش به ایران بازگشت و در سازمان تازه تاسیس تلویزیون در سمت تهیه کننده و کارگردان برای مدت 6 سال به فعالیت پرداخت. که نتیجه این سال‌ها فعالیت تهیه و کارگردانی 80 فیلم مستند تلوزیونی از هنرمندان ایران و جهان بود که تمام آن‌ها با موفقیت رو به رو شدند. نتیجه‌ی این آثار این بود که از جانب دانشگاه صنعتی شریف از درودی دعوت به عمل آوردند تا به عنوان استاد افتخاری به تدریس تاریخ و شناسایی هنر بپردازد. در سال 1364 بود که مرگ نا به هنگام پرویز همسر و همراه ایران، او را به مدت 3 سال عزادار کرد. ایران درودی اینچنین می‌نویسد: "آسمان و زمین نقاشی هایم را یخ فرامی گیرد، حتی خورشید یخ می‌بندد تا فاجعه را اعلام کند. نخستین اثرم "عروج پرویز" بود، پس از آن یخ‌ها و قندیل‌های یخ، نقاشی هایم را فراگرفتند." در مصاحبه‌ی دیگری در این باره می‌گوید: "در این دوره بود که معنی اشعار مولانا و عطار را درک کردم. به عبارتی با این اتفاق دردناک بود که ابعاد و ارزش معنوی این اشعار را به‌درستی درک کردم. تا اتفاقاتی از این دست پیش نیاید که همچون آوار بر سر انسان فرو می‌ریزد، انسان، ظرفیت شناخت این‌گونه مفاهیم را به دست نمی‌آورد."داستان تابلوی نفت ایران درودیدر سال 1347 بود که شرکتی که لوله کشی نفت آبادان به ماهشهر را انجام داده بود به نام آی تی تی، افرادی را به ایران فرستادند تا هنرمندی را از بین تعدادی از هنرمندان منتخب برگزینند تا تابلویی از این لوله کشی‌ها بکشد. این گروه بعد از دیدن چندین اثر از مابقی هنرمندان به سراغ آتلیه کوچک ایران که در آن زمان در حال تکمیل اثر بزرگ خود به نام "رستاخیز" در آن بود رفتند. در آن زمان همسر ایران درودی برای راه اندازی تلوزیون بندرعباس به آنجا رفته بود که همان شب با ایران تماس گرفتند و به اون گفتند که از بین چندین هنرمند برای کشیدن این تابلو انتخاب شده است. و به مناسبت این موضوع مهمانی ای برای او در هتل هیلتون برپا کردند. همان شب بعد از مهمانی قرراداد را جلوی ایران گذاشتند، شرایط قرارداد به این شکل بود که تعدادی عکاس میفرستند تا از مرحله به مرحله‌ی کشیده شدن نقاشی عکس برداری کنند. و در مدت زمان یک ماهه‌ای که در اختیار او قرار می‌گیرد اگر نقاشی باب میل نبود باید نقاشی دیگری کشیده شود. ولی ایران اینچنین پاسخ می‌دهد: "نیازی نیست عکاس بفرستید من تعداد زیادی نقاشی با موضوع نفت نقاشی خواهم کرد و تابلویی که چاپ خواهد شد تابلویی است که من انتخاب خواهم کرد." او میگوید به اهمیت انتشار تابلویی با عنوان "نفت ایران"‌در مطبوعات مهم دنیا پی برده و از رسالتی که به من واگذار می‌شد آگاه بودم. در یک لحظه تصمیم گرفتم تمام امتیازهای مادی این کار را زیر پا بگذارم و روی حق انتخاب اثر پافشاری کنم. بنابران با پذیرش این شرط قرارداد دوباره نویسی می‌شود و این قرارداد به مهم‌ترین قرارداد زندگی ایران تبدیل می‌شود. نام این اثر را احمد شاملو "رگهای زمین، رگهای ما" انتخاب کرد. که چند ماه بعد این اثر با تیراژ چند میلیونی در دو صفحه‌ی رنگی همراه با نوشته‌ای از خود ایران درودی در مطبوعات مهم و معتبر دنیا از جمله "لایف"، "تایم"، "نیوزویک"، "نیوزفرانت" و بسیاری دیگر انتشار یافت. این چنین شد که ایران درودی در 32 سالگی به شهرت جهانی دست پیدا کرد ولی از صبح روز بعد این ماجرا مجدد 8 صبح سر کار خود در تلوزیون حضور پیدا کرد. زیرا که می‌دانست عشقش به ایران و خاک وطنش اجازه نمی‌دهد ایران را ترک کند زیرا که خاک این وطن است که منبع الهام اوست.آثار برجسته ایران درودینام اثر: ره آورد سفر(ژاپن)سال: 1975 ابعاد: 130 × 80 نام اثر: به زلالی یک عشقسال: 1977 ابعاد: 183 × 297 نام اثر: پایداریسال: 1987 ابعاد: 89 × 118 نام اثر: بهت دشتسال: 1992 ابعاد: 89 × 118 نام اثر: رگ‌های زمین، رگ‌های ماسال: 1969 ابعاد: 105 × 80 نام اثر: محرم رازسال: 1985 ابعاد: 65 × 81 نام اثر: سلطه‌ی بودنسال: 1970 ابعاد: 195 × 296 نام اثر: سنگ، برگ، خاکسال: 1976 ابعاد: 120 × 80 نام اثر: سرزمین بیگانهسال: 1963 ابعاد: 100 × 63 نام اثر: اشراقسال: 1992 ابعاد: 101 × 60 نام اثر: مرثیه آب به یاد پرویزسال: 1987 ابعاد: 92 × 65 نام اثر: بلور طلوعسال: 1988 ابعاد: 92 × 65 ایران درودی در فاصله دو نقطه.!ایران درودی همچون آیدین آغداشلو نیز دستی در نویسندگی دارد که کتاب در فاصله دو نقطه داستان زندگی ایران درودی به نگارش خود این هنرمند است. او می‌گوید کتاب دو نقطه نقاشی من است با کلمات، او واژه‌ها را جایگزین رنگ‌ها کرده و تا آنجا که امکان داشته است سعی کرده تا فضای کلی نوشتار شبیه فضای نقاشی‌هایش باشد. برای همین است که می‌گوید: ""در فاصله‌ی دو نقطه.!" یکی دیگر از نقاشی‌های من است که واژه‌ها جایگزین رنگ‌ها و فرم‌ها شده‌اند". ایران درودی سعی کرده است تا باری دیگر نور و امید و عشقی که در نقاشی هایش جاری ست را این بار به شکل کلمات در آورد تا بتواند کتاب زندگینامه خود را با نثری دوست داشتنی به مردم تقدیم کند. این کتاب 18 با تجدید چاپ شد که این آمار کم نظیر به حساب می‌آید. داستان شروع نوشتن این کتاب به این شکل است که از آنجایی که بازوهای ایران درودی برای جا‌بجایی تابلوهای اختتامیه‌نمایشگاه سازمان ملل نیویورک بسیار آسیب دیده و دردناک شده بود و دیگر در آن زمان توانایی کشیدن نقاشی نداشت و از آنجایی که نمی‌تواند مدت طولانی ای بیکار باشد شروع به نوشتن می‌کند. در همان زمان‌ها خواهرش پوران به ایران می‌آید و بخش هایی از نوشته هایش را که صرفا جهت سرگرم کردن خود شروع به نوشتن کرده بوده است را برایش می‌خواند و استقبال زیاد خواهرش از کتاب باعث می‌شود تا تصمیم به تکمیل و انتشار کتاب بگیرد. به گفته‌ی خود ایران درودی تکمیل کتاب دقیقا 3 ماه طول کشید. و گفته است که محتوای و فرم کتاب دقیقا به همان شکلی است که در ابتدا بوده است و تغییری نکرده است. فصل‌بندی و روایت داستان همانی‌است که در سه ماه اول شکل گرفته بود و هرگز تغییری نکرد. با این تفاوت که 620 صفحه که اول نوشته بود به 240 صفحه تبدیل شد از زمانی که تصمیم جدی برای نوشتن این کتاب می‌گیرد درست 3 ماه بعد کتاب را تکمیل می‌کند.برگرفته از مقاله ایران درودی در سایت
کره‌شمالی چه خبر است؟ قصه‌ی کره‌ی شمالی داستان شگفت‌انگیزی‌ست که در سال‌های اخیر به ضرورت تکنولوژی تکه‌های بیش‌تری از آن آشکار می‌شود. قصه‌ی ما و کره‌ی شمالی بیش از هر زمانی به سال‌های جنگ بازمی‌گردد. کره‌ی شمالی که آن زمان از حمایت بلوک شرق برخوردار بود و هنوز قحطی وحشتناک بعد فروپاشی شوروی را تجربه نکرده بود چند بار میزبان رهبران سیاسی ایران شد. ایران از این کشور موشک‌های میان‌برد می‌خرید و تکنولوژی نظامی سبک. و نفت می‌داد به ازای‌اش. آن سال‌ها کره‌ی شمالی یکی دیگر از اقمار شوروی یا چین بود و البته خاطره‌ی جام جهانی سال 1966 و ملقب‌شدن این تیم به "توفان زرد" و بازی‌های مشهور میان دو تیم فوتبال ما و آن‌ها در حافظه‌ها باقی مانده و می‌ماند. درواقع برای برخی نظریه‌پردازان کره‌ی شمالی مدلی جذاب بود. آن زمان سخن از ژاپن اسلامی، مالزی و بعد کره‌ی شمالی میان می‌آمد و این‌که اقتصاد ایران می‌تواند به کدام سمت برود. نسل ما چندان شناختی از این کشور نداشت و از سویی مطبوعات ایران نیز از درج اخبار انتقادی پیرامون این کشور منع شده‌بودند. در واقع بسیاری از ما بعد دوران اصلاحات و بازتر شدن فضا با عمق استبدادی که در این کشور حاکم است آشنا شدیم. عکس‌ها، چند مستند تکان‌دهنده و بعد کتاب‌ها. بی‌تردید تاثیرگذارترین کتاب را اول بار بیژن اشتری ترجمه کرد، "آکواریوم‌های پیونگ یانگ". و بعد این جریان شتاب بیش‌تری گرفت. کره‌ی شمالی کشوری گوتیک بود، پر از التهاب انگار. برای مخاطب این قصه‌ها شگفت بودند و عجیب. از سویی با گریز هر چه بیش‌تر آدم‌ها از این کشور به کره‌ی جنوبی و تلاش‌شان برای انتشار خاطرات‌بازارهای جهانی پر شد از این ژانر تازه. نویسنده‌ی کتاب درخشان "فرار از اردوگاه 14 " توضیح می‌دهد که اغلب فراری‌ها به‌سرعت کمک‌هزینه‌ی خود را خرج کرده و پی فروختن خاطرات می‌روند. آن‌ها گاهی به خاطر عدم تطبیق با جهان مدرن افسرده‌گی حاد می‌گیرند و خودکشی می‌کنند و مواردی می‌خواهند برگردند.این تراژدی چند چهره دارد و چنین نیست که با رسیدن به جهان آزادتر خوش‌بختی هبه شود به این مردمان. بازار فروش خاطرات باعث شده برخی از این آثار ارزشی نداشته باشند. مشکلی که در بازار کتاب ایران نیز وجود دارد در این‌باره. کره‌ی شمالی یک سوژه‌ی هولناک است که در گوشه‌ی دنیا حیاط خلوت چین کمونیست شده و نمادی برای دشمن‌هراسی آمریکا. انسان و تاریخ در آن‌جا دفن شده‌اند و ما فقط می‌خوانیم و سری به اندوه تکان می‌دهیم. شاید باید دوباره کتاب "افسوس نمی‌خوریم" را که یکی از بهترین‌هاست از نو بخوانم. این‌که چه‌گونه ملتی چنین اسیر ایده‌یولوژی شدند.
تاریخچه شب یلدا تاریخچه شب یلدا:نزدیک به چند هزار سال است که آخرین شب پاییز یعنی شب یلدا که تاریک‌ترین و درازترین شب سال است توسط ایرانیان جشن گرفته می‌شود و آیین‌ها و رسومات مختلفی در این شب به یاد ماندنی در کنار هم سپری می‌کنند ، شب زیبایی که در شهرهای مختلف ایران آداب و رسومی دارد. شاید برایتان جالب باشد که برای یکبار هم که شده تجربه خریدگل شب یلدا را امتحان کنید. خرید آنلاین گل شب یلدا تجربه‌ای به خاطر ماندنی و متفاوت از خرید گل به صورت اینترنتی برایتان خواهد بود. فرقی نمی‌کند چه نوع گلی مد نظر تان است، خرید گل آنلاین این قابلیت را دارد تا پروسه‌ی خریدی بسیار آسان و قابل اطمینان در کمترین زمان و با به صرفه‌ترین سرویس در اختیار تان قرار دهد.شب یلدا بازه زمانی بین غروب آفتاب آخرین روز فصل پاییز یعنی 30 آذر تا طلوع آفتاب در اولین روز فصل زمستان یعنی یکم ماه دی است. در نیمکره شمالی شب یلدا با انقلاب زمستانی مصادف است. از این شب به بعد طول شب‌ها کوتاه و طول روزها بلند می‌شود، به همین خاطر بلندترین شب سال لقب گرفته است. جشن شب یلدا جشنی است که از 7 هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می‌شود. 7 هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است. ایرانیان و بسیاری از اقوام دیگر این شب را جشن می‌گیرند. در واقع یلدا یک جشن آریایی است در ایران و سرزمین‌های هم فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام "شب چله" یا "شب یلدا" نام می‌برند.علت نامگذاری شب یلدا چیست؟یلدا برگرفته از یک واژه سریانی می‌باشد که به تولد و زایش معنی شده است. سریانی زبان رایج مسیحی‌ها بوده است که از تحقیق و بررسی در کتب تاریخی واژه نامه‌ها کسب شده است دانشمند بزرگ و تقویم شناس ابوریحان بیرونی با نام میلاد اکبر از شب یلدا یاد می‌کند و آن را میلاد خورشید دانسته است. واژه یلدا به طور دقیق مشخص نیست که چطور و چه زمانی به زبان فارسی ورود کرده است این گونه از تاریخ بر آمده است که مسیحیان اولیه که در روم زندگی می‌کردند دچار سختی‌های فراوانی بودند در همان حال عده‌ای از آنها تصمیم به مهاجرت به ایران می‌کنند و به خاطر نزدیک بودن فرهنگ‌ها این واژه سریانی به زبان فارسی راه پیدا می‌کند.
نمایندگی ایران رادیاتور شمال تهران به عنوان بهترین و موفق‌ترین نمایندگی ایران رادیاتور شمال تهران خدمات بسیار ارزنده و ماندگاری را به مشتریان خود ارایه می‌دهد و این مسیله باعث شده است تا این مجموعه از شهرت و اعتبار بسیار بالایی برخوردار باشد. در این مقاله قصد داریم تا اطلاعات جامع و مفیدی را در رابطه با خدمات این شرکت به شما عزیزان ارایه دهیم.برای ورود به اینجا مراجعه نمایید.نمایندگی ایران رادیاتور شمال تهراناین نمایندگی ایران رادیاتور شمال تهران چه خدمات ارزشمندی را به مشتریان ارایه می‌دهد؟خرید کولر گازی ایران رادیاتور در تهران با نازل‌ترین قیمت برای مشتریان:قیمت جزو عوامل تاثیرگذار و مهم در تصمیمات مشتریان می‌باشد و نمایندگی ایران رادیاتور به عنوان بهترین و موفق‌ترین نمایندگی ایران رادیاتور شمال تهران همواره خدمات خود را با قیمت مناسبی به مشتریان خود عرضه می‌کند و این عامل زمینه را برای موفقیت روز افزون و افزایش شهرت و محبوبیت این مجموعه فراهم کرده است. نوسانات ارزی در سال‌های اخیر قیمت محصولات و خدمات مختلف را به میزان سرام آوری افزایش داده است و این عامل میزان سوداگری در بازار‌تاسیسات ساختمانی را به میزان قابل توجهی تشدید نموده است. با این حال، مجموعه‌ی ما به عنوان خوشنام‌ترین و بهترین شرکت برای خرید کولر گازی ایران رادیاتور در تهران تمامی محصولات و خدمات خود را با کم‌ترین سود و به همراه فاکتور رسمی به شما عزیزان ارایه می‌دهد و این ویژگی موجب تمایز خدمات ما با سایر فعالان در این عرصه شده است و نمایندگی ایران رادیاتور را به مناسب‌ترین شرکت برای خرید کولر گازی ایران رادیاتور در تهران و دریافت خدمات پس از فروش کولر گازی ایران رادیاتور در تهران تبدیل نموده است.این نمایندگی ایران رادیاتور شمال تهران بهترین گزینه برای خرید کولر گازی ایران رادیاتور در تهران است!خرید رادیاتور ایران رادیاتور در تهرانایران رادیاتور یکی از قدیمی‌ترین برند‌های ایرانی در زمینه‌ی ساخت و تولید انواع رادیاتور می‌باشد و مجموه‌ی ما مفتخر است که به عنوان یکی از بهترین و موفق‌ترین نمایندگی‌ها برای خرید رادیاتور ایران رادیاتور در تهران شناخته می‌شود و ارایه‌ی خدمات و محصولات با کیفیت به مشتریان از جمله ویژگی‌های اصلی این مجموعه می‌باشد. با نظارت دایم و منظم بر روی محصولات، پیگیری میزان رضایت مشتریان پس از خرید کالا و فروش اقلام استاندارد به مشتریان موفق شده است تا گام‌های بلند و استواری را در زمینه‌ی تضمین کیفیت خدمات خود بردارد و قرار گرفتن این موضوع در کنار ارایه‌ی خدمات پس از فروش رادیاتور ایران رادیاتور در تهران در کم‌ترین زمان و با بهترین کیفیت باعث گردیده است تا این مجموعه به عنوان بهترین نمایندگی ایران رادیاتور شمال تهران از سوی خریداران و مشتریان انتخاب شود و بتواند رضایت کامل شما عزیزان را کسب کند.این مجموعه تمامی محصولات و خدمات خود را به همراه گارانتی تضمین کیفیت به مشتریان ارایه می‌دهدخرید پکیج ایران رادیاتور در تهراننمایندگی ایران رادیاتور به عنوان بهترین و شناخته شده‌ترین نمایندگی ایران رادیاتور شمال تهران بیش از 27 سال است که خدمات ارزنده‌ای را در زمینه‌ی خرید پکیج ایران رادیاتور در تهران به مشتریان ارایه می‌دهد و جزو قدیمی‌ترین شرکت‌های ارایه‌ی دهنده‌ی خدمات پس از فروش پکیج ایران رادیاتور در تهران شناخته می‌شود و تاکنون خدمات بسیار با کیفیت و سطح بالایی را در این زمینه به مشتریان ارایه داده است. این نمایندگی ایران رادیاتور شمال تهران در طول سال‌های فعالیت خود در زمینه‌ی ارایه‌ی خدمات پس از فروش پکیج ایران رادیاتور در تهران این واقعیت را درک کرده است که پایدار بودن کیفیت خدمات ارایه شده به مردم تنها عامل موفقیت مجموعه‌های فروشگاهی و خدماتی است و شرکت ما با پایبند بودن به این اصل موفق شده است تا به بهترین و مناسب‌ترین انتخاب برای مشتریان تبدیل شود و شهرت و اعتبار خود را در میان سایر فعالان این عرصه افزایش دهد. بنابراین، چنانچه قصد خرید پکیج ایران رادیاتور در تهران و یا دریافت خدمات پس از فروش پکیج ایران رادیاتور در تهران را دارید می‌توانید با خیالی آسوده به نمایندگی ایران رادیاتور مراجعه کنید و خدمات و محصولات مورد نیاز خود را با کیفیتی بی نظیر و ماندگار دریافت نمایید.
روزگار زبان فارسی در هند: یادداشتی از مسعود پایمرد اگر به همین دویست و اندی سال قبل برگردیم، خواهیم دید که مردم پهنه‌ی وسیعی از آسیا، فارسی را به عنوان زبان اصلی یا زبان دوم‌شان برگزیده بودند و نه تنها در فلات ایران، که در نقاط همسایه‌ی آن نیز کمتر کسی بود که با این زبان آشنا نباشد.این زبان، آن‌قدر پرنفوذ بود که از حکومت ترکان عثمانی در غرب، تا گورکانیان در هند و از کاشغر که امروزه جزیی از چین است - در شمال تا جزیره‌ی بحرین در جنوب کمتر کسی پیدا می‌شد که به آن مسلط نباشد.بی‌گمان زبان، اصلی‌ترین و مهم‌ترین ابزار انتقال فرهنگ است و وجود زبان مشترک میان مردم پهنه‌ای چنین وسیع، به معنی وجود فرهنگی مشترک در میان تمام آنان است. فرهنگی که امروز نیز می‌توان رگه‌هایی از آن را در سرتاسر این نقاط یافت: چه در نوروز، که عید باستانی ماست و چه در نوع پوشش، یا حتی معماری.بدیهی است که چنین هم‌زبانی و هم‌فرهنگی‌ای ابدا به مذاق استعمارگرانی که می‌خواهند دنیا را یک‌جا ببلعند خوش نیاید. پس با هدف پراکنده ساختن این اتفاق، آن روز که حکومت‌های لایق و مقتدر جای خود را به جانشینان بی‌لیاقت و ضعیف‌شان دادند، دست تعدی به سوی این سرزمین پهناور گشودند و آن را پاره‌پاره نموده و آن پاره‌ها را از یکدیگر دور کردند.در این نوشتار، تنها درباره‌ی یکی از این دست‌های استعماری بحث خواهم کرد که زبان رسمی و اداری هندوستان را به اجبار از فارسی به انگلیسی تغییر داد.پیشینه‌ی آشنایی مردم هند با زبان فارسی، به سده‌ی سوم هجری بازمی‌گردد. چندی بعد، پس از حمله‌ی سلطان محمود به هند، در اوایل سده‌ی پنجم، این زبان در شبه قاره گسترش بیشتری یافت. از دیگر سو، حضور سوفیان فارسی زبانی همچون هجویری، خواجه معین‌الدین چشتی و سید اشرف جهانگیر سمنانی، در افزایش علاقه مردم آن دیار به اسلام و زبان فارسی بسیار موثر بود. در طی این مدت، شکل‌گیری حکومت‌های فارسی زبان در شبهه قاره‌ی هند باعث شد تا این زبان به عنوان زبان رسمی و اداری در کانون توجه قرار گیرد.علاقه‌ی پادشاهان فارسی‌زبان هند به فرهنگ و ادب فارسی موجب گردید خیل عظیمی از هنرمندان، ادیبان، علماء و دانشمندان پیرامون آنان گردآیند و به زودی آن دیار به مهد دیگری برای گسترش زبان فارسی و فرهنگ ایرانی بدل گشت و موجب شکوفایی و ارتقای این زبان و پیدایش آثاری خیره کننده و بی‌نظیر گردید.بزرگ‌ترین و مقتدرترین این پادشاهان، گورکانیان هند بودند. حکومتی که توسط ظهیرالدین محمد بابر، از نوادگان تیمور لنگ بنیان نهاده شد و فرزندانش به تدریج تمامی شبهه قاره را تحت فرمان خویش گرفتند. این سلسله که زمانی، در سده هفدهم میلادی و در عصر حکومت شاه جهان و فرزندش اورنگ‌زیب عالمگیر بزرگ‌ترین و ثروتمندترین امپراتوری جهان بود به تدریج ضعیف‌تر شد تا در نهایت در سال 1875 توسط کمپانی هند شرقی بریتانیا از میان رفت.این نوشتار قصد دارد به طور ویژه به نقش کمپانی هند شرقی بریتانیا در زوال گورکانیان هند و فراموشی زبان فارسی در شبهه قاره بپردازد.کمپانی هند شرقی بریتانیا، که بنا به درخواست 218 نفر از تجار انگلیسی و براساس امتیازنامه سلطنتی ملکه الزابت اول در سال 1600 میلادی با هدف کسب امتیازهای تجاری شکل گرفت، در ابتدا تنها یک شرکت بازرگانی و اقتصادی بود که از بدو تاسیس با دربار ارتباط تنگاتنگی داشت و ملکه/پادشاه نیز از سهام‌داران آن بودند. این شرکت، در دوران چارلز دوم ( 1660 - 1668 م) به سرعت رشد کرد و حق تصرف در قلمرو، ضرب سکه، انعقاد پیمان اتحاد، اعلام جنگ و کنترل امور داخلی و قضایی را نیز به دست‌آورد. این امتیاز ویژه، کمپانی را از شرکتی کاملا تجاری به شرکتی ظاهرا تجاری با اهداف سیاسی و نظامی بدل کرد.کمپانی، که در سال‌های ابتدایی شکل‌گیری تنها با چهار کشتی عازم شرق شده بود به تدریج توسعه یافت تا جایی که در سال 1620 ، 55 کشتی به شرق فرستاد. اما حضور و دشمنی پرتغالی‌ها و هلندی‌ها به مانعی مهم در راه توسعه‌طلبی آنان بدل شد. دشمنی‌ای که در نهایت به جنگ انجامید و در طی آن انگلیسی‌ها، ناوگان پرتغال را به سختی شکست دادند و به بزرگ‌ترین کمپانی تجاری سرتاسر شبهه قاره بدل شدند.پس از اخراج پرتغالی‌ها، انگلیسی‌ها کوشیدند تا برای خود مستملکاتی در سواحل غربی هند فراهم کنند. حرکت کمپانی هند شرقی بریتانیا به سوی استعمارگری و ایجاد حرکات آشوب‌گرانه، موجب پیدایش درگیری‌هایی بین ایشان و حکومت هند گردید. تا این که در سال 1689 اورنگ‌زیب شکست سختی به آن‌ها داد و بنا به دستور او کلیه‌ی انگلیسی‌ها در سراسر هند دستگیر و زندانی شدند. پس از عذرخواهی رسمی انگلیسی‌ها، پادشاه گورکانی دستور از سرگیری مجدد تجارت آن‌ها را صادر کرد. منوط به آن که: غرامتی سنگین بپردازند، متعهد شوند که به مواضع قبلی خود عقب‌نشینی کنند و تنها تجاری ساده باشند.مرگ اورنگ‌زیب، شادمانی انگلیسی‌ها را به همراه داشت. پس از او روز به روز از اقتدار حکومت گورکانیان هند کاسته شد، درگیری‌های درون خاندان شاهی امکان استیلای طولانی مدت یک پادشاه مقتدر را از بین برد و از دیگر سو، سیک‌ها و مهاراته‌ها که توسط انگلیسی‌ها حمایت می‌شدند به دشمنان تازه‌ی این امپراتوری مسلمان بدل گشتند.پس از مدتی، کمپانی هند شرقی به تدریج بر قسمت‌های بیشتری از شبهه قاره مسلط شد. حمله نادرشاه به هند و تصرف دهلی در سال 1739 و سپس حمله احمدشاه درانی به هند و تصرف دهلی در ژانویه 1757 میلادی (همزمان با تهاجم انگلیسی‌ها به بنگال حادثه‌ای که به عنوان سرآغاز استقرار امپراتوری بریتانیا در هند و مشرق زمین شناخته می‌شود) به منزله‌ی آخرین تیرهایی بود که بر پیکره‌ی این دولت ضعیف فرود آمد. نکته‌ای که باید به آن توجه داشت مشکوک بودن همزمانی تصرف دهلی توسط احمدشاه درانی و تصرف بنگال توسط نیروهای کمپانی هندشرقی برتانیاست و مدارکی دال بر تحریک احمدشاه درانی توسط عناصری مرموز وجود دارد.کار تا آن‌جا پیش‌رفت که واپسین پادشاهان کورگانی هند، عملا مستمری‌بگیران کمپانی هندشرقی بودند. سرانجام بهادرشاه دوم، آخرین پادشاه گورکانی هند، پس از شکست شورش‌های استقلال هند در سال 1875 دستگیر، محاکمه و نهایتا به برمه تبعید شد و همان‌جا درگذشت و بدین ترتیب طومار این حکومت فارسی زبان شبهه قاره برچیده شد.حکومت رسمی کمپانی هند شرقی بر شبهه قاره، حدود یک صده تداوم داشت. سرانجام پس از سرکوب انقلاب بزرگ هندوستان در اول نوامبر 1858 دولت بریتانیا طی اعلامیه‌ای کمپانی را منحل اعلام کرد و اداره امور هند را مستقیما به دست گرفت.با شروع حکومت کمپانی و سپس پادشاهی بریتانیا، زبان رسمی و اداری هند از فارسی که روزی خود کارگزاران کمپانی نیز ناچار بودند به آن تکلم کنند - ابتدا به اردو و سپس به انگلیسی تغییر یافت. تمامی برنامه‌های آموزشی نیز بر اساس زبان انگلیسی طراحی شد. برای پیشبرد کارها در ادارات، دادگاه‌ها و تجارت‌خانه‌ها نیز دانستن زبان انگلیسی ضروری بود.بدین ترتیب، زبان فارسی در شبهه قاره روز به روز بیشتر به فراموشی نزدیک‌تر شد. ابتدا از روی کاغذها و اسناد حذف شد و سینه به سینه منتقل گردید و سپس در میان همان سینه‌ها مدفون شد و از یادها رفت تا امروز که تنها آثار آن بر سنگ‌نوشته‌ها و ابنیه‌ی بازمانده از آن دوران قابل مشاهده است.زبانی که اگر امروز همان حوزه‌ی نفوذ روزگار پیشین را داشت، با قریب به یک میلیارد گویشور، می‌توانست ما را ده‌ها قدم به ایجاد تمدن نوین اسلامی نزدیک‌تر کند.هرچند امروز نیز، اگر مسیولان ما مواضع غیرتمدنی اتخاذ نکنند، راه بازیابی آن یکپارچگی فرهنگی چندان محال و دور از دسترس نمی‌نماید.یادداشتی از مسعود پایمرددانش‌آموخته راهنمایی و مشاوره دانشگاه فرهنگیان ایلام
نقشه‌ی قدیم و جدید هند و تاثیر آن بر روابط خارجی این کشور نقشه‌ی قدیم هند و نقشه‌ی فعلی هند با هم بسیار متفاوت‌اند و این بر سیاست این کشور تاثیر زیادی می‌گذارد. تا قرن بیستم، هند و آسیای میانه به هم پیوسته بودند. اما در قرن بیستم چین تبت را به خود الحاق کرد و با خروج انگلیسی‌ها شبه‌قاره تقسیم شد و، به این ترتیب، ارتباط هند با آسیای میانه قطع شد.(در دنیای قدیم، روسیه‌ی تزاری به‌سرعت مساحت خود را افزایش می‌داد و انگلیسی‌های استعمارگر که در ابتدا در بنگال متمرکز بودند نیز قلمرو خود را گسترش می‌دادند. به این ترتیب، کم‌کم قلمروی دو کشور در آسیای میانه به هم نزدیک شد (تصویر اول). تصویر دوم کشورهای استقلال‌یافته‌ی بعد از شوروی را نشان می‌دهد.)نقشه‌ی 1 : امپراتوری تزار و هند بریتانیا تا آستانه‌ی درگیری در آسیا به هم نزدیک شده بودند.نقشه‌ی 2 : مناطقی که از زمان تزارها تا پایان شوروی تحت سلطه‌ی روس‌ها بودند.نویسنده‌ی مقاله‌ای که در پست قبلی به آن اشاره کردم، شیوشانکار منون، می‌گوید تاریخی که انگلیسی‌ها به هندی‌ها آموختند این بود که هند همیشه تحت سلطه‌ی بیگانگان بوده است، و به این شکل سلطه‌ی خود را بر هند توجیه می‌کردند. این نگاه تاریخی منجر به این شده که هند همواره به همسایگانش به چشم تهدید نگاه کند.منون می‌گوید، برخلاف ادعای بریتانیایی‌ها، پرثمرترین و شکوفاترین دوران هند دورانی بوده که با همسایگانش ارتباط داشته. مناطقی که اکنون مناطق حاشیه‌ای و دور از مرکز و توسعه‌نیافته تلقی می‌شوند در دوران قدیم مرکز رفت‌وآمد کاروان‌های تجارتی بوده‌اند، جاهایی مثل ایالت خیبرپختونخوای پاکستان و منطقه‌ی کشمیر.همچنین، می‌دانیم که بنگلادش و منطقه‌ی شمال‌شرق هند به هم پیوسته بودند، اما با کشیدن مرزهای استعماری، راه‌های دسترسی شمال‌شرق هند به دنیای خارج به‌شدت محدود شد و این منطقه تبدیل شد به منطقه‌ای محروم و دور از دسترس که نه با همسایگان ارتباطی داشت و نه با هند جز از طریق باریکه‌ی سیلیگوری، یا گردن مرغ ( chiken ' s neck ). (تصویر سوم)نقشه‌ی 3 : باریکه‌ی سیلیگوری، یا گردن مرغ، با فلش مشخص شده است. رود براهماپوترا مسیر حمل‌ونقل طبیعی در این منطقه بوده، اما مرزهای فعلی طرفین را مجبور کرده که برای نحوه‌ی استفاده از رودخانه با هم مذاکره کنند و مذاکرات چندان مثمر ثمر نیست. دلایل این ناکامی را باید در پست‌های بعدی تشریح کنیم.
بررسی تاسیس مجلس در تاریخ ایران از اشکانیان تا دوران معاصر(قسمت دوم) مجلس شورای اسلامیبا مطالعهء تاریخ گذشته ایران متوجه می‌شویم که سابقهء تاسیس مجلس در این سرزمین پیشینه‌ایی طولانی‌تر از آنچه که در تاریخ معاصر میخوانیم دارد. در متون تاریخی و با استناد به شواهد به جای مانده ریشه‌های شکل‌گیری اولین مجلس ایران را باید در دوران هخامشنیان دنبال کنیم. تاسیس مجلس و وجود سازکار مشورت در راستای حل مشکلات کشوری در ایران نشان از بلوغ فکری این مردمان از گذشته تا به امروز دارد. متاسفانه بعد از پایان یافتن سلسلهء ساسانیان تا دوران معاصر شاهد وجود مجلسی که در دوران هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان هستیم نخواهیم بود. به طور کلی سابقهء وجود مجلس در ایران را میتوان به 4 دورهء تاریخی بزرگ و پر اهمیت به شرح زیر تعمیم داد:دوران تاریخی 1 - دوران هخامشنیان(منابع اندکی وجود دارد) 2 - دوران اشکانیان(مجلس مهستان) 3 - دوران ساسانیاندوران قاجار دوران پهلوی اول و دوم تا انقلاب اسلامی بعد از انقلاب اسلامی
تقابل میتراییسم و زرتشت در شاهنامه منم بنده اهل بیت نبیستاینده خاک و پای وصیابوالقاسم فردوسی طوسی ، سراینده این شعر و معمار کاخی که از باد و باران گزند نیافت به صراحت و بارها از عقیده و مذهب خویش اینگونه سخن میراند.او در جغرافیایی زیست میکرد که تا یک دو صده قبل آیین مردمان به گونه‌ای دیگر بود و پس از جنگی و غارتی ، در روزگار او به صورتی دیگر درآمده لیک کاری که او همت بدان گماشته بود میراث داری از گنجینه‌ای بود بسیار کهن‌تر از دو قرن سکوت.او گام در راه تثبیت اندیشه و فرهنگی گذارده بود که از هزاره‌های قبل میآمد و او در زمانهی خود میبایست آن اندیشهها را بازگویی کند.یکی از هنرهای فردوسی در سرایش شاهنامهی سترگ این است که او به عنوان مسلمانی معتقد و دین مدار ، روایتگر اندیشه و آیین مردمانی شده است که بر طریقت زرتشت به اهورا مزدا و امشاسپندان ششگانه نماز میبردند و قبل‌تر از ظهور او بر آیین مهرپرستی یا به تعبیر امروز ما میتراییسم بودند که در آن روحانیت و الوهیت در بازتاب مظاهر طبیعی مانند خورشید و ماه،ستایش می‌شود.فردوسی در بیان افسانههای کهن می‌بایست تمام این عقاید را با رعایت امانت نقل کند و از طرفی با آموزههای دین نوظهور اسلام هم تضادی نداشته باشد.به عنوان مسلمان باید داستان رستم را نقل کند که چگونه خورشید و ماه را ستایش میکرد و فردوسی نیز رنگی از توحید به آن میافزاید.همچنین از ظهور و بروز پیامبری با سه فرمان گفتار،کردار و پندار نیک داستان میگوید در حالی که در زمانه او زرتشتیان را مجوس مینامند و طرد میکنند.رستم در شاهنامه و پیش از بخش‌های تاریخی آن نقشی بسیار کلیدی و محوری بازی میکند.او تاج بخش است و نه تاجدار،او کسی است که به شاه مشروعیت میدهد مانند موبدی که در تاجگذاری ضمانت فرمانروایی شاه میشود.او فرزند کسی است که به خاطر ارتباط با موجودی که جنبهی الوهی دارد به دستان معروف است.به نوعی ارتباط زال با سیمرغ ارتباط با معنویت و روحانیت آیین میتراییسم است زیرا که سیمرغ شانی الهه گونه دارد و از عالم غیب اطلاع دارد و خرق عادات و معجزاتی از او در افسانهها میبینیم.اگر سیمرغ را نمادی از آیین کهن ایران بدانیم ، زال بدون شک طلایه دار این آیین است و رستم نگاهبان و مبلغ آن.چرا که سیمرغ از به دنیا آمدن رستم تا مرگ او را یاری و همراهی میکند.وقتی رودابه نمیتواند رستم را به دنیا بیاورد و بیم مرگ مادر و فرزند میرود سیمرغ آن دو را با راهی که به زال میآموزد از مرگ میرهاند و همچنین نقش اساسی سیمرغ در داستان رستم و اسفندیار قابل تامل است.پس از عروج مسیحا گونهی کیخسرو فرزند سیاوش و پایان سلسلهی کیانیان ، در شاهنامه شاهد شروع دوره‌ای نوین هستیم که با بر تخت نشستن لهراسب شروع شده و پس از او فرزندش گشتاسب زمام دار حکمرانی میگردد.در زمان پادشاهی اوست که پیامبری با آینی نو ظهور میکند.زرتشت این پیامبر کهن ایرانی به بارگاه گشتاسب رفته و او را به آیین خود دعوت میکند و پس از آن گشتاسپ مبلغ زرتشت میشود و فرزند او اسفندیار نیز در کاسه شیری از بهشت غسل داده میشود تا رویین تن شده و پاسدار زرتشت باشد.همان نقشی که رستم فرزند زال برای سیمرغ ، نماد آیین کهن ، بازی می‌کند،اسفندیار فرزند گشتاسپ برای زرتشت ، پیامبر آیین نو ، ایفا میکند.گتاسپ شهر به شهر برای تبلیغ آیین زرتشت سفر میکند و مردم با او همراه میشوند الا زابلستان که در سیطرهی پاسداران آیین کهن است.با وجود استقبال صمیمانه رستم و زال از او ، کسی به آیین زرتشت نمیگراید و این سرآغاز تقابل میتراییسم کهن و زرتشت نو می‌باشد.در شاهنامه عظمت رستم بارها ستوده شده و با شاخ و برگ فراوان به تفضیل پرداخته شده و اکنون زمان آنست که این ستایشها برای نماد و پاسدار زرتشت ،اسفندیار نیز انجام شود پس میبینیم که تمرکز داستانها بر او استوار میشود تا به اندازهی رستم بزرگ شود و اگر هفت خوان رستم را خوانده و میشناسیم اکنون سخن از هفت خوان اسفندیار میشنویم.زمانی که فرآیند قهرمان سازی برای زرتشت نیز انجام شد تقابل دو آیین به اوج میرسد و گشتاسپ مبلغ زرتشت تلاش میکند تا آیین کهن را از صحنه حذف کند و این منجر به جنگ رستم و اسفندیار میشود.جنگ دو نگاهبان و پاسدار،جنگ دو نماد و در واقع جنگ دو آیین.در این جنگ نابرابر میان پهلوانی کهن سال و جوانی رویین تن که با شیر بهشت آمیخته نتیجه از پیش پیداست بنابر این سیمرغ اینبار و در آخرین نمایی که ورود پیدا میکند بار دیگر به یاری رستم میشتابد تا زخمی که از آیین نو خورده را انتقام جوید.این زخم در هفت خوان اسفندیار بر پیکرهی آیین کهن وارد شده است.در خوان پنجم آخرین موجودی که با اسفندیار به جنگ میپردازد و کشته میشود سیمرغی است که بعضی بر این باورند که جفت سیمرغ زال و از دیگر مظاهر آیین کهن است.پس سیمرغ راز شاخهی گز را ، با وجود علم به اینکه زرتشت و اسفندیار شانی روحانی و متصل به پروردگار دارند، به رستم میگوید و البته گوشزد میکند که هرکه اسفندیار را بکشد سیاه بخت خواهد شد.سیمرغ مظهر آیین کهن به عنوان آخرین مقاومت در برابر آیین نو،کین جفت خویش را با کشتن اسفندیار توسط رستم میستاند.همانگونه که سیمرغ انذار داده بود پس از کشته شدن اسفندیار روزگار رستم به تیره روزی میگراید.بهمن تنها فرزند بازمانده اسفندیار به وصیت خود او پیش خاندان زال رشد و نمو پیدا میکند و تربیت میشود.پس از کشته شدن رستم به دست نابرادر شغاد ، زال تنها بازماندهی این خاندان و طلایه دار آیین کهن است و بهمن را پس از گشتاسپ به تخت مینشاند لیک بهمن به کین پدر برمیخیزد و به زابلستان لشکر کشی میکند و حرمت پرورندهیخویش را شکسته و خاندان زال را مورد تاخت و تاز قرار میدهد و صرفا از کشتن زال ، به توصیه مشاوران ، چشم میپوشد.در این لحظه در شاهنامه اخرین نشانه‌های میتراییسم آیین باستانی ایران برای همیشه از دیده محو میشوند و خون بهای اسفندیار حذف کامل آیین کهن در برابر زرتشت است.
آکادمی داستان | جلسه دوم جلسه اولاندکی حرف: صبح که از خواب بیدار شدم، برق رفته بود. گویا دوباره با مسیولان بحثش شده بود. امیدوارم مجادلات بین برق و مسیولان مربوطه سریع‌تر به پایان برسد. نمی‌دانم در چه ارتفاعی از سطح زمین زندگی می‌کنید. اما فکرکنم هرچه مقدار فاصله از زمین زیاد‌تر باشد، وقتی برق برود احتمال اینکه شما به آب دسترسی داشته باشید کم‌تر است. مثلا ما که در طبقه چهار ساکن هستیم، وقتی برق برود رسما آب را هم از دست داده‌ایم. گویا آب نیز به نشانه اعتراض، وجود ذی‌جودش را از ما بالانشینان دریغ می‌کند. به همین علت بالانشینان باید در رفت‌و‌برگشت مداوم بین حیاط و منزل خود باشند. البته منزل ما این‌چنین است شاید آپارتمان‌ها و یا برج‌های دیگر تمهیدی برای این مصیبت اندیشیده باشند. صبح تا ظهر را در این مخمصه بی‌آب و برقی سر کردم و یک ساعتی قبل از این‌که برای کلاس از خانه خارج شوم، برق برگشت. البته مسیله بعدی این است که در خانه ما، حتی وقتی برق هم می‌آید، آب همچنان ناز می‌کند و نمی‌آید. با اندکی تاخیر وارد می‌شود که اعتبار خود را به رخ برق و ما بکشد. گذشت و به سمت حوزه هنری روانه شدم. با خود گفتم پس از طی کردن این مسیر جهنمی و چشیدن نیشتر‌های بی‌رحم خورشید، اندکی در سالن آمفی‌تیاتر از خنکای هوا لذت می‌برم. اما نه. آنجا هم برق رفته بود و مسیولان حوزه در حال رایزنی بودند تا او را از طریق ژنراتور برگرداند. دست آخر برگرداندند و از تبخیر مضاعف من و دیگر حاضرین جلوگیری کردند.صفرموضوع محوری این جلسه، انواع ادبی بود. انواع ادبی یکی از سرفصل‌های مهم ادبیات است که کار و وظیفه آن، تقسیم بندی و متمایز کردن آثار مختلف است. تا به حال تقسیم بندی‌های گوناگونی در این باره ارایه شده است که معروف‌ترین و کهن‌ترین آن تقسیم بندی آثار در سه گروه حماسی Epic ، غنایی Lyric و نمایشی Dramatic است. نمایشی‌ها نیز خود به دو دسته تراژدی و کمدی تقسیم می‌شوند. بحث کلاس اما چندان پیرامون این سه دسته نبود. چرا که نقد‌ها و اشکالات فراوانی به این تقسیم بندی وارد شده است و امروزه کارایی چندانی در ادبیات ندارد. در ایران نیز پژوهش و تحقیق مدون و به‌روزی درباره انواع ادبی نشده است. که این شاید ناشی از رویکرد ضعیف پژوهشی نسبت به انواع ادبی است. فقدان رویکرد پروبلماتیک/مسیله‌محور، باعث می‌شود که نه تنها فقط در موضوع انواع ادبی، بلکه در بسیاری دیگر از حوزه‌ها و موضوعات علمی نیز، با چنین مسیله‌ای روبه‌رو باشیم. برای فهم بهتری از انواع ادبی، باید آن را در بستر تاریخ چند هزارساله بشر مطالعه کرد. همچنین با تقسیم بندی‌های کلی نمی‌توانیم ادعا کنیم که انواع ادبی را درک کرده‌ایم. باید گونه‌ها و انواع خرد‌تری را مطرح کنیم و تک به تک آنها را مورد مداقه و مطالعه قرار دهیم.(هرچند نمی‌توان به قطع، بین دو گونه ادبی تفاوت و تمایز قایل شد چرا که ناگزیر شباهت‌ها و نقاط اشتراکی بین آنها وجود دارد. منتها بین برخی گونه‌ها، تفاوت‌ها بیشتر و بین برخی دیگر، شباهت‌ها بیشتر است. وظیفه "انواع ادبی" نیز همین است که این شباهت‌ها و تفاوت‌ها را برملا کند.) اساطیر، افسانه، حماسه، قصه، تمثیل، حکایت، داستان (کوتاه و بلند)، خاطره‌نگاری،سفرنامه، زندگی‌نامه و . برخی از گونه‌های خرد ادبی هستند. رشد و حرکت انواع ادبی را می‌توان با رشد و حرکت بشر در طول تاریخ مقایسه کرد. بشر مراحل زندگی یک انسان عادی را طی کرده است و هم‌چنان طی می‌کند.یکبشر کودک، برای فهم و درک حقایق و وقایع اطرافش، نیاز به یک ابزار داشت. او رفتارهای طبیعت و "ابر و باد و مه و خورشید و فلک" را با توسل به "اسطوره" توجیه‌می‌کرد. اینجا بشر هنوز کودک است و معرفت خود را از این طریق می‌افزاید. انتظار چندانی هم از یک کودک نمی‌توان داشت. باید برای او مفاهیم را در قالب استعاره‌ها و مثال‌های ساده و رنگین مطرح کرد تا بتواند با ذهن پرسش‌گر و محیط اطرافش کنار بیاید. پس اسطوره، زاییده‌ی دوران کودکی بشر است.بشر در این دوران، کودکی است که مدام سوال می‌پرسد و می‌خواهد از جهان پیرامونش آگاه شود. در اینجا باید به پرسش هایش که به چرایی و چگونگی و چیستی و . پدیده‌ها مربوط می‌شوند، با یک زبان ساده جواب داده بشود. یک پرسش عمیق هستی شناسی، در برابر یک پاسخ ساده و سرراست. این می‌شود اسطوره. انسان نوپا چون دانش چندانی ندارد مجبور است با زبان ساده به مسایل پاسخ بدهد. در بیشتر تمدن‌های باستان مثل یونان و ایران و هند و چین و .. نیز اساطیری وجود دارند که اساسا کارکردشان همین پاسخگویی به زبان ساده است. با استفاده از تشبیه و تمثیل حقایق به موضوعاتی که ذهن بشر با آنها آشنایی داشته است. از این طریق پدیده‌ها برای انسان توضیح داده می‌شدند. حتی بعدتر نیز، مثلا در مبانی اسلام هم چنین استفاده‌ای از اسطوره دیده می‌شود. اعراب صدر اسلام، سه مسیله اساسی داشتند. جهت‌یابی، رابطه جنسی و تجارت. جهت‌یابی بدان معنا که اگر در بیابان، یکه و تنها گم می‌شدند، زندگی آنها در خطر می‌افتاد. از این رو باید بر شیوه‌های راه‌و جهت‌یابی مسلط می‌بودند و تا حد معین و محدودی از قبیله یا شهر خود فاصله می‌گرفتند. اعراب به دلایل مختلفی از جمله آب‌وهوا، تغدیه، جغرافیا و . هیجان و میل جنسی فراوانی داشتند و این موضوع به بی‌قیدی‌های جنسی نیز منجر می‌شد. پس یکی از دغدغه‌های مهم آنان برطرف کردن نیاز جنسی بود.تجارت نیز یکی از ارکان اصلی زندگی اعراب بود. تا حدی که زنان نیز در کار تجارت نقش مهم و تاثیرگذاری داشتند. همچنین موقعیت مکه به گونه‌ای بود که سر راه بسیاری از کاروان‌های تجاری قرار داشت.حال در این بین با وصف‌هایی که شد، یک راوی و پیام‌آور خلاق، به نام محمد ظهور می‌کند. او قصد دارد در وهله اول، به نیازها و پرسش‌های عرب بادیه‌نشین پاسخ بدهد و پس از آن گام را از شبه‌جزیره عربستان فراتر نهد. اینجا محمد از اسطوره‌کمک می‌گیرد و با زبان معیار و ساده‌ی متناسب با زمان خود، تلاش می‌کند تا به مسایل پاسخ بدهد. قرآن بر‌مسیر و راه و صراط مستقیم و یا راه گمراهی و ضاله تاکید می‌کند. این تشبیه، با تکیه بر خصیصه جهت‌یابی اعراب انجام می‌شود.از طرفی بسیاری از توصیفاتی که از بهشت و پاداش مومنان انجام می‌شود، اشاره دارد به لذت‌های جنسی و بدنی بی‌نهایت و بدون منع و محدودیت. و اینجا دوباره بر یکی از دغدغه‌ها و نیازهای مهم اعراب اشاره می‌شود. نه فقط در آن دنیا، بلکه در همین دنیا نیز قواعدی وضع می‌شود که در آن تعدد زوجات خالی از اشکال است.همچنین سویه هایی از دادوستد و منش تجارت نیز در قرآن دیده می‌شود. وعده هایی که داده می‌شود در بطن خود بر کلیشه‌های ذهنی اعراب، مبنی بر دادوستد، اشاره دارند. اگر مومنان فلان کنند، فلان پاداش را در بهشت دریافت می‌کنند(و سود می‌کنند). یا برعکس. اگر فلان حرام و خطا را انجام دهند در جهنم خواهند سوخت(و ضرر می‌کنند).پس می‌بینیم که در قرآن نیز، از اسطوره استفاده شده است. در قرآن، مفاهیم و موضوعات عمیق، تا سطح درک و فهم اعراب صدر اسلام، پایین آمده و از این طریق تلاش می‌شود تا آنها به اسلام دعوت و در اسلام ماندگار شوند.در نتیجه میتوان گفت که استفاده از یک نوع و گونه‌ی ادبی، تقریبا هیچ‌گاه منسوخ نمی‌شود و فقط میزان استفاده، کاربرد و فرم آن است که تغییر می‌کند.دوپس از دوران اسطوره، بشر اما اندکی رشد کرد و تبدیل شد به کودکی‌هفت ساله که از غار بیرون آمده و اندکی مسافت طی کرده و حالا منتظر سرویس مدرسه‌اش است. اینجا دوران جامعه‌پذیری و هنجارمند شدن بشر فرا می‌رسد و او باید با ارزش‌و ضدارزش یا همان باید و نباید مواجه شود. باید یاد بگیرد که چگونه در اجتماع حاضر شده و از خواسته‌ها و برساخت‌های جامعه پیروی کند. او باید بسیاری از امیال و نیازهای خود را سرکوب و طبق دستورالعمل‌های مقبول عرف و نظام ارزشی آنها را ارضا کند. اینجا محل تجلی حکایت و تمثیل و موعظه و خطابه است. به عبارتی مقارن است با ظهور پیام‌آوران. ابراهیم و موسی و عیسی و محمد، سردمدار این دوران هستند. آن‌ها سعی در هدایت و رهنمون کردن بشر داشتند و نگران زمان حال و نیز سرنوشت بشر بودند. شغلشان معلمی بود و هدفشان تربیت کردن این طفل بالقوه عصیان‌گر. اما این دوران نیز گذشت. دوران آموزش، تا پایان قرون وسطی ادامه داشت. بعد از انبیا نیز این امر آموزش، بر عهده نمایندگان آن‌ها گذاشته شد. که این نمایندگان نیز‌در پیوستگی با حکمرانان و اهل قدرت فعالیت می‌کردند. خیر مطلق و شر مطلق نیز آورده‌ی همین دوران است. تمام خوبی‌ها و کمالات در یک فرد جمع شده و او تقدیس می‌شود( خواه آن فرد قدیس باشد و یا یک امپراطور). این موضوع در آثار هنری آن دوران نیز دیده می‌شود. نگاره‌ها و نقاشی‌هایی که در کلیساها و تالارها و کاخ‌ها و قصرها وجود دارند و سعی دارند یک فرد خاص را به تصویر بکشند.سهتا اینکه دوران عصیان‌گری و سرکشی بشر فرا می‌رسد. در اینجا بشر به‌آرامی خود را از سنت‌ها و قواعد پیشین رها می‌کند. سوژه دیگر فرمانراو و قدیس نیست. بلکه خود بشر است. اومانیسم از اینجا سر بر می‌آورد. منطق نگاه به روایت در این دوران، تجربه بشری است. داستان امروزی، زاییده این دوران است. به عبارتی زاییده دوران مدرن است. عناصر روایت از اینجاست که دگرگون می‌شوند. تغییر در شخصیت‌پردازی(انعطاف، تزلزل، خاکستری بودن، منحصر به فرد بودن و .)، در پلات و هسته داستان، در پرداخت به جزییات و عینیات، در فضاسازی، در نگاه به خوب و بد و . آغاز می‌شود.تیپ تکرار شونده تبدیل می‌شود به شخصیتی منحصر به فرد. دیگر یک الگوی یکسان و واحد برای شخصیت‌پردازی وجود ندارد. در گذشته راوی مطلقی وجود داشت که اتفاقات و وقایع را بدون توجه به سیر علی_معلولی بیان می‌کرد و رد می‌شد و کسی هم یقه‌اش را نمی‌چسبید. اما در اینجا تک تک وقایع باید به شکل منطقی(طبق منطق خود روایت که شاید تخیلی باشد) روایت شوند و سپس به نتیجه دلخواه برسند. اینجا مولف پاسخگو است و البته حاضر جواب. راوی مدرن باید نشان‌دهنده باشد و نه قاضی. داستان، کارش توصیف کردن است. برداشت و فهم و ارزش‌گزاری وظیفه مخاطب است. پیامبران ارزش‌گزاری می‌کردند اما داستان‌نویس باید اطلاعات را بدهد و جواب نهایی را و کشف‌وشهود آن را به عهده مخاطب بگذارد.پی‌نوشت: من در متن نقل قولی از استاد نیاوردم تا راحت‌تر مطالب را بنویسم. چرا که بدیهی است بیشتر محتوای این متن با توجه به محتوای ارایه شده در کلاس نوشته شده است. و فکرکنم انسجام مطالب چندان بالا نباشد چرا که اساسا این کلاس چندان "کلاس" نیست و مطالب طرح شده نیز نظم و ترتیب و منبع خاصی ندارند و بدون ساختار هستند. که البته این خودش یکی از عوامل کیفیت بالای کلاس است.
رسانه، توییتر، رونالدینیو و چپ و راست کردن ما! بعد از صحبت بدون مدرک دکتر جهانپور در مورد آمارهای کرونایی چین، بحث‌های زیادی درگرفت که نظرات افراد را براساس جهانبینی آنها نشان می‌داد. ورود رونالدینیویی سیاسیون و فعالان اجتماعی به بحث هم باعث شد که بحث مستدل و منطقی پانگیرد و این مشاجره همچنان در لایه‌ی هیجانی و ت یید و تکفیر این و آن باقی بماند. اکنون سعی دارم در این نوشته، کمی ریشه‌ای‌تر به این موضوع بپردازم چرا که دوستانی دارم که به مباحثه‌ی فکرافزا با آنها علاقه دارم! لازم است بدانید که در این نوشته درصدد دفاع از افراد نیستم و نگاهم به جریانات است و نه افراد.چرا جریان موسوم به انقلابی چنین واکنشی نشان می‌دهد و چرا آن پاسخ را دریافت می‌کند؟خوب است ابتدا داستان تعامل غرب با ایران را مرور کنیم و سپس به این موضوع هم بپردازیم:از زمان‌های قدیم و در زمانی که شاهان بی‌کفایت قاجار در ایران حکومت داشتند، در حوزه‌های علمیه شیعی عراق ابتکاراتی برای قدرت بخشیدن به مسلمانان و هوشیاری حاکمان شروع شده بود که نتیجه‌ی این برنامه‌ها در سلسله جنگ‌های ایران و روسیه‌ی تزاری اولین خودنمایی را داشت وقتی که فتوای جهاد چند تن از علما در عراق موجی از افراد را به سوی جبهه‌های شمالی ایران رهسپار کرد تا یاران عباس میرزا باشند و روس‌ها را از تجاوز به ایران عقب بزنند هر چند که در نهایت به دلیل عقب‌ماندگی ما و عیاشی شاه قاجار، سرزمین‌بزرگ گرجستان و عمده‌ی آذربایجان از وطن جدا شد و زخمی شد ابدی آنچنان که هنوز گرجستان ثبات و استقلال کافی نیافته و آذربایجان نیز زیر تسلط حکومتی سکولار و شکننده رفته است.البته این تنها حرکت مرتبط با حکومت در حوزه باقی نماند و نمونه‌ای دیگر از آن فتوای تحریم تنباکو بود. سپس انواع جنبش‌های مقابله با وطن‌فروشی قاجاریان ادامه یافت که در مخالفت با قراردادهای ننگین خارجی خودنمایی می‌کرد. این کار به ایران محدود نماند و با پرورش افرادی مانند "سید جمال‌الدین اسدآبادی" به جهان اسلام خسته از استعمار غربی هم نفوذ کرد. طوری که امروز جماعت "اخوان المسلمین" - که موسسان اصلی آن، وامدار آموزه‌های سید اسدآبادی هستند - در کشورهای اسلامی و بین اهل تسنن طرفداران بسیار دارد. از همین درگیری‌ها معلوم شد که حوزه و علمای آن باید وارد حکومت‌داری هم شوند و تا حکومتی با مبانی استقلال‌طلبانه و البته اسلامی زمام کار را به دست نگیرد، در بر همین پاشنه چرخیده و تمدن اتوکشیده‌ی غرب، با تمام توان برای استعمار و استثمار کشورهای ضعیف‌تر و از جمله جهان اسلام حمله‌ور خواهد شد. از اینجا بود که مبانی تمدن‌سازی و مسایل سیاسی و اجتماعی و . وارد دستور کار برخی حوزویان شد تا برای مسایل جدید (مستحدثه) فکری کنند. البته باز هم به دلیل فضای حوزه و مباحثات و انتقادات روش‌های گوناگون در آن، افکار مخالف نیز در آن رشد می‌کرد که با تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور منجی مخالف بوده و هستند. نقطه‌ی اوج این حرکت‌ها که با ورود افراد تحصیل کرده در غرب (مانند تقی‌زاده و خیل بسیار دیگر) همراه شد، تبدیل به جنبش مشروطه گشت تا حکومت استبدادی و خودکامه‌ی سلطنتی را محدود کرده و سیاست‌گذاری را "مشروط" نمایند.جنبش مشروطه که با زحمات بسیار به پیروزی رسید، در نتیجه‌ی بی‌تجربگی طرفداران نظریه‌ی "مشروطه‌ی مشروعه" در کار سیاسی و همچنین فاصله‌ی دستگاه محاسباتی خود با غربگرایان و غربزده‌ها، شکست خورد و به اهداف اساسی خود نرسید. در این میان استعمارگران که خود را در خطر می‌دیدند، با دخالت در کارها باعث سقوط قاجار و تاجگذاری پهلوی شدند. این شکست سخت با وجود مجلس شورای ملی که پوسته‌ای از پارلمان بیش نبود کشورمان را به مرحله‌ای دیگر از استعمار برد تا این بار و پس از درس گرفتن از شکست‌های قبلی در مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت، انقلابی جدید پدید آید که جهانبینی جدیدی را بدون در نظر گرفتن کمک دو قطب بزرگ در جهان جایگزین تمدن غرب و شرق (که فرق فرهنگی زیادی با غرب نداشت) کند. این انقلاب جدید توانست نظام پادشاهی را ساقط کند و "جمهوری اسلامی" را در ایران جایگزین نماید. در ابتدای راه و وقتی هنوز خیلی از مبانی تمدن‌سازی برای انقلابی‌های جدید ناشناخته بود، توفان حوادث هجوم آوردند تا این نهال تازه را از جای بکنند ولی با پشتیبانی مردم و تلاش‌های مسیولین که می‌توانست بیشتر باشد همچنان پابرجا مانده و به درختی تناور تبدیل شده است.در تمام این موارد به جز یک مورد - که از تاریخ شمردم، دست مخالف و معدوم‌کننده‌ی استقلال ما، کشورهای غربی و در 70 سال اخیر آمریکا به طور ویژه بوده است. این بدان معناست که ما در مبارزه‌ای عمیق با آمریکا وارد شده‌ایم نه فقط از جنبه‌های مادی و نظامی و . که از جنبه‌های اساسی‌تری مانند تمدن‌سازی و جهانبینی. در واقع این کشورها نسخه‌ای به جز آنچه برای خود اجرا می‌کنند برای دیگران و به خصوص کشورهای مستقل می‌پیچند تا آنها را زیر سلطه‌ی خود ببرند. این بود داستان بلند، ولی موجز ما با جهان غرب.بعد از مقدمه‌ی نسبتا بلند ولی موجز از تاریخ، به بحث خودمان برگردیم. در روابط انسانی بسیار دیده‌ایم که افرادی که در جدال با هم قرار می‌گیرند، در صورت بروز اشتباه از طرف مقابل خود، آن را بسیار بزرگ نشان دهند تا بر حقانیت خود ت کید کنند. اصلا این "طبیعت" و ذات جنگ روانی است اما همین مورد طبیعی زمانی که تبدیل به وسواس و بیماری شود، برای افراد کنارکشیده از این مبارزه غیرقابل تحمل شده و آنها را "منزجر" می‌کند به ویژه وقتی پای ثالثی متهم به خطاکاری، ولی کمک‌رسان به یکی از طرفین دعوا در میان بیاید و آن دعوایی اتهام دوستش را نادیده بگیرد.داستان امروز "خودانقلابی‌خوان"های زخم‌خورده از آمریکا و دوستانش، در مواجهه با دیگرانی که "کنار"کشیده‌اند هم حکایت همان دعوایی‌هاست. در حالی که جنگ بزرگ تمدنی با شرکت تمام وجوه تمدن در زیر پوست جامعه وجود دارد، برخی اغراق‌ها از دو طرف و فقط نشان دادن سیاهی‌های طرف مقابل، رسانه‌ها را منزجرکننده کرده و افراد کنارکشیده را خسته. در این میان همان نفر سوم که متهم است وارد می‌شود تا شعله‌ی یک دعوای "نیابتی" ولی فرعی را در توییتر روشن کند.فردی که مسیولیت رسمی اطلاع‌رسانی دارد، اتهام می‌زند که آمارهای چین "دروغ" بوده، بدون آنکه ثابت کند یا مدرک داشته باشد (من هم نمی‌دانم حقیقت ماجرا را). از طرفی هم "کنار"کشیده‌ها وارد این صحنه‌ی غبارآلود می‌شوند و با "خبر واحد" ولی بدون مدرک ماجرای اتهام‌زنی را ادامه می‌دهند آن جریان "خودانقلابی‌خوان" هم اسیر این بازی و صحنه‌ی غبارآلودش می‌شوند و در حالی که می‌توانند با گفتن "نمی‌دانم" از این صحنه عبور کنند، فرض اتهامی را درست گرفته و به تمجید از دوست "چینی" خود می‌پردازند! این روش اشتباه در ورود به بحث، در حالی که هنوز بر سر فرضیات به اشتراک نرسیده‌اند، فقط فضا را "فتنه‌گون"‌تر و غبارآلودتر کرده و بهانه به دست دیگران می‌دهد که کار این جریان را "ماله‌کشی" بخوانند! بهتر نیست قبل از ت یید یا تکذیب فرد یا جریانی، ابتدا از فرضیات او اطلاع حاصل کنیم؟ یا شاید بهتر نیست مسیولین کشور ما از بحث هیجانی بپرهیزند و بحث را وقتی شروع کنند که مدارکی قوی داشته باشند تا شاهد بحث‌های فرعی نباشیم؟
سردار سلیمانی قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران است. او در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق فرمانده لشکر 41 ثارالله بود. وی در 4 بهمن 1389 درجه سرلشکری دریافت کرد.طبق منابع غربی، سلیمانی نقش مهمی در دادن قدرت نظامی به حزب‌الله لبنان، شکل‌دهی به فضای سیاسی عراق پس از سرنگونی رژیم صدام، و تغییر روند جنگ داخلی سوریه داشته است.وی بارها از جانب آمریکا متهم به دخالت در امور عراق شده‌است. واشنگتن پست او را از مهم‌ترین سیاست‌گذاران سیاست‌های خارجی ایران می‌داند در غرب او به عنوان "دشمنی که هم مورد تنفر و هم مورد تحسین است" توصیف شده است. جان مگوایر افسر سابق سازمان سیا در عراق می‌گوید "او قوی‌ترین م مور مخفی در خاورمیانه است . و هیچ‌کس او را نمی‌شناسدمجله وایرد او را در نخستین جایگاه فهرست "خطرناک‌ترین مردم جهان" قرار داده است نشریه نیویورکر وی را تاثیرگذارترین فرمانده نظامی جنگ داخلی سوریه لقب داده است.قاسم سلیمانی وی در روستای قنات ملک در شهرستان رابر در استان کرمان به دنیا آمد.مداحی کریمی برای سردار سلیمانی پس از پیروزی انقلاب، درعین ادامه کار در سازمان آب کرمان، به عضویت مجموعه "سپاه افتخاری"، که به وسیله پدر شهید قاضی ت سیس شده بود، درآمدسردار سلیمانی بیان می‌کند که به محض بازگشت از مهاباد به ریاست پادگان قدس سپاه در کرمان منصوب می‌شود. با حمله عراق به ایران، سردار سلیمانی چندین گردان از سپاهیان کرمان را آموزش می‌دهد و به جبهه‌های جنوب اعزام می‌کند و کمی بعد، خود در ر س یک گروهان به سوسنگرد اعزام می‌شود تا جلوی پیشروی عراق در جبهه مالکیه را بگیرد. سردار سلیمانی در بیشتر عملیات عمده نظامی دوران جنگ با عراق شرکت کرد.با پایان یافتن جنگ در 1367 ، لشکر 41 ثارالله به فرماندهی سردار سلیمانی به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشراری شد که از مرزهای شرقی کشور هدایت می‌شدند.قاسم سلیمانی یکی از امضا کنندگان نامه تهدیدآمیز فرماندهان سپاه در جریان وقایع 18 تیر 1378 به محمد خاتمی رییس جمهوری وقت ایران بودمبارزه با مواد مخدربی‌درنگ پس از آتش‌بس با عراق، دولت ایران، سپاه پاسداران را م مور مبارزه با قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر کرد. قاسم سلیمانی تا هنگام انتصاب به فرماندهی سپاه قدس، با باندهای قاچاق مواد مخدر در نزدیکی مرزهای ایران و افغانستان جنگیده‌استقاسم سلیمانی در سال 1376 ، هم‌زمان با اوج‌گیری طالبان در افغانستان، به فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد.انتصاب سردار سلیمانی به فرماندهی سپاه قدس همزمان با قدرت گرفتن طالبان یک پیش‌آمد محض نبود. او از این رو انتخاب شد که بومی یک منطقه کوهستانی به نام رابر در کرمان بود و با نظام سیاسی جوامع قبیله‌ای به طور کلی و با جامعه افغانستان به ویژه آشنایی نزدیک داشت. او با تجربه‌ای که از جنگ داخلی کردستان داشت نیز گزینه مناسبی بود، چون بنا بود در افغانستان عصر طالبان که درگیر جنگ‌های داخلی بود وارد عمل شود. از همه مهم‌تر این‌که سردار سلیمانی در هشت سال جنگ با عراق و نیز مبارزه با باندهای مواد مخدر در مناطق مرزی ایران و افغانستان تا پیش از انتصابش به فرماندهی سپاه قدس تجربه بی‌مانندی اندوخته بود.مییر داگان ( en ) رییس سابق موساد می‌گوید "او با هر گوشه از نظام رابطه دارد. او کسی است که من به آن می‌گویم باهوش از نظر سیاسیموفق الربیعی ( en ) سیاست‌مدار و وزیر سابق امنیت ملی عراق در مصاحبه‌ای با روزنامه الشرق الاوسط، سلیمانی را "بدون شک قدرت‌مندترین مرد در عراق" خوانده است.[ 12 ] به گفته او سپاه قدس به فرماندهی سلیمانی در تمامی زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی و به ویژه در منطقه سبز بغداد (که سفارت‌خانه‌های غربی و عربی و ادارات و خانه‌های مقامات دولتی و اعضای پارلمان عراق در آن قرار دارد) نفوذ دارد.[ 13 ][ 14 ] نیروی قدس به رهبری سلیمانی نقش ت ثیرگذاری در روند جنگ عراق داشته است.در 11 ژانویه 2007 ، استنلی مک‌کریستال ژنرال آمریکایی مطلع شد محمدعلی جعفری فرمانده سپاه و قاسم سلیمانی از طریق چند خودرو در حال حرکت به مرز ایران و عراق هستند. در عراق آمریکایی‌ها در حال تعقیب آن‌ها بودند. کاروان خودروها وارد ساختمان ناشناخته‌ای در شهر اربیل کردستان عراق شدند که روی آن فقط نوشته بود "کنسولگری"، که نشان می‌داد افراد داخل ساختمان تحت پوشش دیپلماتیک عملیات انجام می‌دهند. نظامیان آمریکایی وارد ساختمان شدند و 5 ایرانی که همگی پاسپورت دیپلماتیک داشتند را دستگیر کردند، اما اثری از محمدعلی جعفری و قاسم سلیمانی نبود. به گفته مک‌کریستال، هر پنج نفر از اعضای سپاه قدس بودند. 9 روز بعد از این واقعه، 9 تا 12 شبه نظامی به رهبری گروه شبه نظامی شیعه عصایب اهل الحق طی حمله‌ای به مقر فرماندهی نظامیان آمریکا در کربلا که در بین مراکز فرماندهی پلیس عراق واقع است، سوار بر تعدادی خودروی نظامی با گذشتن از چندین لایه امنیتی، به ساختمان اصلی فرماندهی که در آن هنگام 30 آمریکایی در آن مستقر بود نفوذ کردند و 4 نظامی آمریکایی را اسیر گرفتند و از منطقه خارج شدند و به نزدیکی رود فرات رفتند، در نهایت با تعقیب هلیکوپترهای آمریکایی شبه نظامیان فرار کردند و در مجموع پنج نظامی آمریکایی کشته شدند. این عملیات "برجسته‌ترین و پیچیده‌ترین عملیات در طول چهار سال جنگ" در عراق توصیف شده و افسران آمریکایی و مقامات عراق ادعا کرده‌اند ایران در آن نقش داشته و پاسخی به اسارت 5 ایرانی در اربیل بوده است. این نخستین بار بود که آمریکایی‌ها مستقیما به قاسم سلیمانی و نقش او در عراق اشاره کردند.[ 4 ]در سال 2009 ، گزارشی افشا شد که کریستوفر رابرت هیل ( en ) و ریموند تی اودیرنو ( en ) (بالاترین مقامات آمریکا در بغداد در آن هنگام) در دفتر جلال طالبانی (که از دهه‌ها پیش با سلیمانی ارتباط داشته است) با قاسم سلیمانی ملاقات کرده‌اند. هیل و اودیرنو بعدا این خبر را رد کردند.[ 15 ]در 22 دسامبر 2010 ، جیمز جفری (سفیر آمریکا در عراق) و لوید آستین (فرمانده ارشد نظامیان آمریکا در عراق)، در بیانیه‌ای تشکیل دولت جدید عراق به رهبری نوری المالکی را تبریک گفتند. به گفته سران عراقی، هنگام انتشار این بیانیه، آمریکایی‌ها خودشان می‌دانستند که در واقع سلیمانی آن‌ها را از عراق بیرون کرده است. حزب ایاد علاوی سیاست‌مدار سکولار طرف‌دار آمریکا، اکثریت اعضای پارلمان را داشت ولی در نهایت به قدرت نرسید چون آمریکا او را به نفع نوری المالکی کنار زد. به گفته خود علاوی، اگر او نخست‌وزیر می‌شد نیازمند حمایت آمریکا بود، اما آمریکا مایل بود عراق را ترک کند، و "عراق را به ایران داد". درنهایت جلال طالبانی و نوری المالکی که هر دو از نزدیکان و کاندیداهای مورد ترجیح سلیمانی بودند، به قدرت رسیدند. رهبر سابق عراق می‌گوید "ما به آمریکایی‌ها می‌خندیدیم . سلیمانی کاملا آن‌ها را ضربه‌فنی کرد، و آمریکایی‌ها در ظاهر تشکیل دولت جدید را به یکدیگر تبریک می‌گفتند."[ 4 ]گفته شده است سلیمانی پیامی را از طریق یک پیامک به جلال طالبانی به دیوید پترایوس ژنرال آمریکایی و رییس سازمان سیا فرستاده است با این محتوا که: "پترایوس عزیز، شما باید بدانید که من سیاست‌های ایران در قبال عراق، لبنان، غزه و افغانستان را کنترل می‌کنم. در واقع سفیری که در بغداد است از اعضای نیروی قدس است. شخصی که قرار است جایگزین او شود هم از اعضای نیروی قدس است."[ 4 ]سلیمانی خود در نشست مقدماتی "کنفرانس جوانان و بیداری اسلامی" گفت: "ایران در جنوب لبنان و عراق نیز حضور دارد. در واقع این مناطق به نوعی تحت تاثیر عملکرد و تفکر جمهوری اسلامی ایران هستند." اما تعدادی از نمایندگان پارلمان عراق در بیانیه‌ای سخنان سلیمانی را محکوم کرده و وی را دچار توهم خواندند
و کسانی که روزه می‌خوردند از قلم ناصرالدین شاه قاجار 1308 قمری/ ناصرالدین‌شاه: "کسانی که روزه می‌خوردند اول خودمان بودیم که به هزار دلیل عقلی و نقلی و شرعی نمی‌توانستیم روزه بگیریم. مجدالدوله هم ناخوش است، می‌خورد. اکبرخان هم ناخوش بود و می‌خورد. دو روزی هم روزه گرفتند ولی اذیت کرده، ناچار خوردند. باشی، برادر اکبرخان هم ناخوش بود، می‌خورد. امین‌الملک، قبل از رمضان ناخوش شده بود و حقیقتا خیلی ضعیف و لاغر بود، نمی‌توانست روزه بگیرد می‌خورد. میرزاحسین‌خان، شرف بنایی هم ناخوش نبود، می‌خورد و راه می‌رفت خودش می‌گفت ناخوشم. صنیع‌الملک معمارباشی، ابدا عیبی نداشت و روزه می‌خورد ولی می‌گفتند دمل دارد. آغابشارت و آغاعبدالله و آغاعلی و مرتضی‌خان و شمع قهوه‌خانه هم روزه می‌خوردند. اعتمادالسلطنه هم گویا روزه می‌خورد. زین‌دارباشی هم گویا روزه می‌خورد. اقبال‌الدوله هم به جهت خوردن روزه، به محمد‌آباد رفته بود که تماما را بخورد. معیرالممالک قدیم هم روزه می‌خورد. ناصرالملک هم روزه نبود. حاجب‌الدوله و کالسکه‌چی‌باشی هم روزه می‌خوردند، اغلب هم مشکوک بودند. امین‌اقدس هم که ناخوش بود و روزه نبود. عایشه‌خانم می‌خورد. بدرالدوله هم روزه نبود. گلین‌خانم هم روزه نمی‌گرفت. زاغی هم روزه نبود. امین‌السلطان هم به واسطه‌ی درد چشم که ناخوش شد، ده - دوازده روزه خورد. میرزامحمودخان وزیرمختار هم، چون مسافر بود و قصد اقامه نکرده بود، روزه می‌خورد. حکیم‌الممالک چون می‌خواست به گلپایگان برود، روزه نبود. امین‌لشکر هم، چون از گلپایگان معزول شده بود، روزه نبود. ایلخانی ریش‌سفید که هیچ‌وقت روزه نبوده است. میرزاسیدعبدالله، برادر میرزاعیسی هم، با خود میرزاعیسی روزه نبودند.
'حسادت'، علت اصلی غیبت امام زمان علیه السلام نسخه صوتی چیست؟ سلامنمی دونم دیگرون چی میگن یا عمده علما چه موضعی در مقابل اینجور نوشته‌ها میگیرن، اما بنظرم سکوت جایز نبود.در مقابل علما و دانشمندانی که در برابر حقیقت، تسلیم هستن، عده بمراتب بیشتری وجود دارن که میگن: "من، پاک و مقدسم. من همه چی رو میدونم". همیشه همینطور بوده. در دانشگاه، این اساتید هستن که در مقابل چیز خوب جدید بیشترین جبهه رو می‌گیرن. اگر کسی اختراع متحول کننده‌ای یا کشف عمیقی بکنه، سرسخت‌ترین مخالفانش از بین اساتید دانشگاهی هستن (البته بجز اون عده قلیل). در حوزه علمیه، اگر کسی حرف عمیقی در دین بزنه، یا حکم راهگشایی رو بیاره، کوبنده‌ترین مخالفانش، علمای دین هستن (باز هم بجز او عده سلیم النفس که به حرفاش فکر میکنن)اینجا در پی اون نیستم که بدعت گذاران اندیشه رو تقدیس و تطهیر کنم. اما با تمام وجودم نفرین و ابراز انزجار می‌کنم از علما و دانشمندانی که با قدرتی که دارن، سخن‌های نو رو نشنیده یا نفهمیده رد میکنن و شروع میکنن به آزار و اذیت.'حسادت'، علت اصلی غیبت امام زمان علیه السلاماگه اجازه بدید درباره عنوان این مقاله: "حسادت، علت اصلی غیبت امام زمان علیه السلام" به دو آیه از قرآن کریم متوسل بشم و [چیزی‌] ما را از فرستادن معجزات باز نداشت جز اینکه پیشینیان، آنها را به دروغ گرفتند - 1 - بزرگترین معجزه خدا، شخص پیامبر یا امام در هر دوره است. خدا میگه بخاطر تکذیب نسل‌های قبلی، چنین معجزه‌ای رو مجددا نفرستادیم. در مورد موضوع حاضر معنیش این میشه: امام زمان (مهدی علیه السلام) رو نفرستادیم چون افراد قبلی، امامان قبلی رو تکذیب کردنحالا ببینیم چرا امام رو تکذیب می‌کردن؟و [جامعه‌های دینی در طول تاریخ] فرقه فرقه نشدند، مگر پس از آنکه دانش و آگاهی به سویشان آمد، [این پراکندگی و تفرقه به سبب] حسد و دشمنی میان خودشان بود - 2 - در این آیه خداوند میفرماید علت تکذیبشان و پراکنده شدنشان از اطراف پیامبر یا امامی که براشون دانش آورده بود، این بود: 'بغی' که توی اکثر ترجمه‌های قرآن به 'حسادت' ترجمه شده.اما چرا نفرین به اون عده از علما؟بخاطر اینکه اولا مردم عوام معمولا پیرو علما هستن (همونطور که در حوزه سلامت، پیرو اطبا هستن. و در سایر حوزه‌های علمی، پیرو اساتید و اندیشمندان دانشگاهی) و هرچی اونا بگن رو عمل میکنن. اندیشه و عمل مردم، تابع علماست - 3 - . ثانیا در آیه میفرماید 'علم برایشان آمد' که قاعدتا عمده منظورش، اومدن علم برای علماست، نه برای مردم عوام و حتی حاکمان و سلاطین.خلاصه کلام اینکه _____________________________ای اهل علم!!نیومدن حضرت مهدی علیه السلام عمدتا بخاطر حسادت بعضی از شماها به ایشونه_____________________________دوست داشتم برای این مقاله، عنوان دیگه‌ای هم بنویسم اما جا نمی‌شد: "حسادت اهل علم، علت عقب ماندگی جوامع و محرومیت بشر"این مقاله رو هرکسی که در یک زمینه علمی فعالیت داره، خصوصا در حوزه علوم انسانی، دینی و فلسفی، منجمله بنده حقیر باید بخونه.و اما خلاصی از دست حسد در مقاله دیگری با عنوان "چطور حسود نباشیم؟ راهکار سریع برای درمان حسادت"، مطالب جالبی آمده. لازمه بخونیمش: منابع بحث رو در زیر آوردم. لطفا با نظراتتون به پخته‌تر شدن بحث کمک کنید و اگه دوست داشتید دنبال کنید و صد البته نشر بدید، شاید فرجی بشه .منابع: - 1 - وما منعنا ن نرسل بالآیات الا ن کذب بها ال ولون . اسراء 59 - 2 - وما تفرقوا الا من بعد ما جاءهم العلم بغیا بینهم . شوری 14 - 3 - وقتی عالم فاسد بشه، عالم فاسد میشه. اذا فسد العالم، فسد العالمیا لغزش عالم، همه ی عالم ها رو فاسد می کنه. زله العالم تفسد العوالم
خطر جنگ گرم روسیه و آمریکا نزدیک است به گزارش تیتر داغ میخاییل گورباچف، رهبر سابق شوروی این روزها نامش عجین با سقوط آن امپراتوری شده است. سالگرد فروپاشی دیوار برلین در سال 1989 امسال با برنامه‌های متنوعی جشن گرفته شد، آن فروپاشی که به اتحاد مجدد آلمان انجامید. با این حال دو هفته پس از آن، جلسه‌ای بین جورج بوش اول و گورباچف در مالت، کشوری مدیترانه‌ای برگزار شد که کمتر از آن یاد شده است. این جلسه، جلسه‌ای بود که دو رهبر در یک نشست سعی داشتند تا تغییرات را آن‌طور که به‌وقوع پیوسته است، درک کنند.مطابق با یکی از متن‌های منتشر شده از آن جلسه، گورباچف به بوش گفته است: "ما را ببین، چقدر عصبی هستیم". بوش هم گفته است: "ما از سرعت تغییرات شوکه هستیم". سی سال اما بعد از آن جلسه در مالت، بسیاری از توافق‌های صورت گرفته سر جای خود قرار دارند که در این رابطه می‌توان به بحران افغانستان و کنترل تسلیحات اشاره کرد. در روزی که سی‌ان‌ان پای صحبت‌های گورباچف نشست، دونالد ترامپ رییس‌جمهوری آمریکا یک دیدار غیرمنتظره از افغانستان داشت جایی که وی تصریح کرد که مذاکرات صلح با طالبان از سر گرفته خواهد شد. مانند سه دهه پیش که شوروی تلاش داشت از گرداب افغانستان خود را بیرون بکشد، حالا نوبت به آمریکا رسیده است که خود را نجات دهد. در سال 1989 آمریکا و شوروی در دو جبهه متفاوت از درگیری در افغانستان قرار داشتند. واشنگتن از مجاهدین حمایت می‌کرد و با همکاری هم تلاش می‌کردند تا محمد نجیب‌الله که حمایت شوروی را داشت، ساقط کنند. اما دو سال بعد شوروی سقوط کرد و حکومت نجیب‌الله نیز در کابل بر افتاد. در همین راستا از میخاییل گورباچف، آخرین رهبر شوروی پرسیده شد چه درس‌هایی می‌توان از خروج شوروی از افغانستان گرفت.او در پاسخ به این سوال گفت: "اصلی‌ترین درسی که می‌توان از این اتفاق گرفت این است که آنان باید خارج شوند. این مساله مثل کبریت است. وقتی کبریت روشن شود، آتش گسترش می‌یابد و هنگامی که بزرگ‌ترین کشورها در این درگیری‌ها حضور پیدا می‌کنند، آتش این درگیری‌ها به کل کشورها سرایت خواهد کرد و برای همه خطرناک است".سقوط برلین همچنین یادآور یک مساله دیگر هم است و آن نیز امضای قرارداد موشک‌های کوتاه‌برد هسته‌ای بین دو ابرقدرت آن زمان بوده است. این توافق البته از سوی ترامپ به هوا فرستاده شد و دولت روسیه هم اعلام کرد که آن را به سطل زباله انداخته است.در این راستا آخرین رهبر شوروی در پاسخ به سوالی درباره پایان پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان‌برد با آمریکا که با رونالد ریگان، رییس‌جمهوری سابق آمریکا آن را امضا کرده بود، ابراز امیدواری کرد که چنین توافقات کنترل تسلیحاتی احیا شوند. وی افزود: "تمامی توافقات که هم‌اکنون وجود دارند، حفظ شده و از بین نرفته‌اند اما اینها گام‌های اولیه به سمت نابودی چیزهایی هستند که نباید به هیچ عنوان نابود شوند. بنابراین اگر این رویه ادامه پیدا کند، هر چیزی ممکن خواهد بود. باید از این مساله جلوگیری شود." به گفته گورباچف، هدف نهایی کنترل تسلیحات باید رهایی کامل از تسلیحات هسته‌ای باشد. با این حال تحقق این مساله با توجه به عدم اعتماد موجود میان واشنگتن و مسکو چندان محتمل به‌نظر نمی‌رسد. روابط آمریکا و روسیه اکنون در بدترین وضعیت خود از زمان جنگ سرد به سر می‌برد اما گورباچف ابراز امیدواری کرد که مسکو و واشنگتن بتوانند در آینده راهی برای جلوگیری از "جنگ واقعی" بیابند.او در پاسخ به پرسشی درباره احتمال ورود جهان به عصر خطرناک تازه‌ای از رقابت چندقطبی میان کشورها گفت: "این مساله‌ای مثبت است که هم‌اکنون در سراسر جهان گفتمانی وجود دارد و مردم صحبت می‌کنند و واکنش نشان می‌دهند. این مهم‌ترین چیز است." او هشدار داد که نباید سیاستمداران اجازه بدهند تا جنگ سرد جدیدی رخ دهد چرا که به گفته وی این جنگ به جنگ گرم تبدیل می‌شود. جنگ سرد البته موضوعی فرهنگی داشت و پای منافع فرهنگی در میان بود، آنگونه که سریال چرنوبیل که از شبکه اچ‌بی‌او پخش می‌شد، نشان داد. هنگامی که درباره سریال آمریکایی چرنوبیل که به شرح واقعه هسته‌ای چرنوبیل در سال 1986 می‌پردازد از گورباچف پرسیده شد، او گفت این سریال را ندیده اما جزییات داستان آن را می‌داند.او در این باره گفت: "مهم‌ترین اقدامی که در حادثه چرنوبیل اتفاق افتاد این بود که ما تمامی دلایل این فاجعه را بررسی کردیم و همه نتایج این مطالعات در اختیار دیگر کشورها قرار گرفت. این یافته‌ها درسی برای همه هستند. از من می‌پرسند چرا چند روز ساکت بودی؟ اما من چیزی را می‌گویم که پیش‌تر هم گفته‌ام. ما متوجه نمی‌شدیم که چه اتفاقی افتاده است." قرار است فیلم مستند رهبر سابق شوروی با عنوان "دیدار با گورباچف" در روز پنجم دسامبر منتشر شود. کارگردان این فیلم ورنر هرزوگ است و در مورد فیلم باید گفت: "گورباچف در این فیلم آنگونه که غربی‌ها از وی یاد می‌کنند دیده نمی‌شود. نام او در داخل روسیه عجین شده است با کسی که مسوول سقوط امپراتوری شوروی بوده است". برای رهبر 88 ساله به‌نظر می‌رسد که گذشته هنوز نگذشته است.
بعضی‌ها چقدر خوشبخت ند که نمی‌دانند چقدر بد بخت ند کشور اتیوپی دارای 54 میلیون تعداد گاو شیر ده رتبه اول گله گاو در دنیا ست و کشور سودان با حداقل 42 میلیون راس گاو رتبه دوم گله گاو دنیا را داردولی ازکشورهای فقیردنیاهستنددر صورتیکه کشور هلند تنها با تعداد 11 میلیون راس گاو شیرده سلطان تهیه و توزیع شیر و لبنیات دنیاست .به نظر مشکل در کشورهای اتیوپی و سودان در کجاست .؟؟؟جواب : مشکل گاوهای شیرده نیستند بلکه مشکل اصلی گاوهایی هستند که اقتصاد این کشورها را اداره می‌کنند . .دقیقا . مثل اقتصاد نفتی ایران . ..هشتک ..بنزین# ..سهمیه بنزین # ...چاه‌های نفت ایران # . ...ع..ر..اکبری .
موزه هنرهای ترکی و اسلامی - % d9 % 87 % d9 % 86 % d8 % b1 % d9 % 87 % d8 % a7 % db % 8c - % d8 % aa % d8 % b1 % da % a9 % db % 8c - % d9 % 88 - % d8 % a7 % d8 % b3 % d9 % 84 % d8 % a7 % d9 % 85 % db % 8c / موزه هنرهای ترکی و اسلامی Museumof Turkish & Islamic Arts این موزه در منطقه فاتیح شهر استانبول درترکیه قرار دارد ساعات بازدید این موزه هرروز به جز دوشنبه‌ها از ساعت 9 صبح الی 4 : 30 عصر می‌باشد .نرخ بلیط حدود سه یورو می‌باشد که جزء ارزان هاست.آدرس : At Meydani sok Ibrahim Pa a sarayi no : 46 , Istanbul 34122 در این موزه از مهمترین مجموعه‌های هنرهای ترکی و اسلامی دنیا به نمایش گذاشته شده این موزه ابتدا در سال 1914 در داروضیافه مسجد جامع سلیمانیه ت سیس شد ول در سال 1938 به مکان فعلی اش در بیزانتین هیپودرم واقع در کاخ ابراهیم پاشا منتقل شد .این کاخ در سال 1524 به دستور یکی از قدرتمندترین وزرای اعظم امپراطوری ساخته شد . ابراهیم پاشا وزیر شاه سلیمان اول بود .کاخ ابراهیم پاشا بزرگترین مکان خصوصی عثمانی به حساب می‌آید.مجموعه آثار هنری موزه مربوط به دوره امویان ، عباسیان ، مملوکیان ، سلجوقیان و عثمانیان بوده است که شامل آثار و اشیاء نایاب و بی نظیر آثار سنگی ، سرامیک ، فلزی و نقره ، برنج ، چوب و نیز زیورآلات ، دست نوشته، خوشنویسی ، فرش و گلیم‌های بسیاری است .از نمونه‌های بخصوصی که در این موزه به نمایش گذاشته شده می‌توان به کمربندهای مراسم خاکسپاری، اشیاء جواهرنشان از قبیل شمعدان‌های تزیینی که سنگ‌های باارزشی بر روی آنها کار شده و میزهای تحریر ساخته شده از مروارید، فنجان‌های مسی حکاکی شده ، تاج‌های سلطنتی ، لباسهای سلطان ییلدیرم بیازیتو سلطان سلیم دوم ،فرش‌های قفقازی و درهای حکاکی شده اشاره کرد علاوه بر آن قرآن‌های نفیس خطی ، مینیاتورهای عثمانی و همچنین قانونهای مربوط به سلاطین عثمانی و کلید کعبه از دیگر آثار و اشیاء بی نظیر در این موزه هستند .مجموعه فرش‌های نمایش داده شده در این موزه از نظر کارشناسان نساجی به عنوان مهمترین‌های جهان معرفی می‌شود . در این مجموعه سبک‌های فرش ترکیه به همراه فرش‌های قفقاز و ایران را مشاهده می‌کنید .کاخ ابراهیم پاشا که گفته می‌شود بزرگتر و باشکوه‌تر از کاخ توپکاپی است شاهد بسیاری از عروسی‌ها ، اعیاد ، جشن‌ها و نیز شورش‌ها و آشفتگی‌ها بوده است .در سال 1536 این کاخ مورد استفاده پادگان‌ها ، کاخ سفارتخانه ، دفتر ثبت نام ، خانه باند جانیساری ، کارگاه خیای و زندان بوده است . بر خلاف اکثر بناهای دوره عثمانی که از جنس چوب بوده است ، این بنا از سنگ ساخته شده به همین دلیل به امروز رسیده و لازم به ذکر می‌باشد این بنا در سالهای 1966 تا 1983 تعمیر شده است .بخشی از این بنا که امروز به عنوان موزه مورد استفاده است ، تالار بزرگ مراسم کاخ و دو حیاط اطراف آن است .موزه آثار ترکی و اسلامی با دریافت جایزه ویژه هییت داوران موزه سال مسایقه شورای اروپا در سال 1984 و با جایزه‌ای که از طرف شورای اروپا یونسکو به دلیل مطالعات خود در زمینه تربیت کودکان و عشق به میراث فرهنگی اعطا شده است .قرآن بخش بزرگی از مجموعه نگارش موزه آثار ترکی و اسلامی را از قرن هفتم تا بیستم تشکیل می‌دهد و یک منطقه جغرافیایی بزرگ است که اسلام در آن گسترش یافته است .در میان نوشتارهای دستی به جز قران کتابهایی وجود دارد که در مورد موضوعات مختلف نگارش شده و بعضی از آنها دارای عکس هستند .احکام شاهنشاهی ف ضمانت نامه هایی که دارای مهر امضاهای سلاطین هستند ، امضاهایی که هر کدام از آنها یک اثر هنری است و همینطور نوشته‌های ترکی و ایرانی .در بخش آثار چوبی مهمترین بخش ان نمونه هایی از هنر چوب آناتولی قرن 9 و 15 است . علاوه بر قسمتهای منحصر به فرد که از سلجوقیان و اصولگرایان اناتولی باقی مانده است ، کارهای مادری مروارید ، عاج ، لاک پشت ، تزءینات چوبی تزیین شده دوره عثمانی ،نمونه‌های بی نظیری از هنرهای تزیینی ، مواردی از قرآن ، موارد کتابی ، قفسه‌های زیرشلواری ، بخش‌های جذاب مجموعه چوب هستند .بخش هنر سنگی این اثار متعلق به اموی ، عباسی ، مملوک ، سلجوقی و دوره عثمانی است .نمونه‌های بی نظیر از هنر سنگی دوره سلجوقی ، سنگهای قبر که روی آنها صحنه‌های شکار ، موجودات پری مانند ابوالهول ، گریپون ، اژدها ، کارهای سنگی در اوایل دوره با نوشته‌های حاشیه‌ای ، کتیبه هایی که به روش‌های مختلف نوشته شده‌اند و جلوه‌های هنر خوشنویسی عثمانی هستندبخش سرامیک و شیشهدر این مجموعه بیشتر آثار مربوط به کاوش‌های انجام شده بین سال‌های 1908 تا 1914 است و آثار سافرا ، راگا ، تل هالپ در رده‌های اول قرار دارند، نمونه‌های کاشی معرق میراب و دیوارهای متعلق به اصول آناتولی و دوره‌ی سلجوقیان و تزیینات گچبری کاخ قونیه کالیشاسلان است .نمونه‌های کاشی و سرامیک عثمانی با سرامیک‌های نزدیک به دوره کوتاهیا ، anakkale به پایان می‌رسد .مجموعه شیشه‌ای با نمونه‌های هنر شیشه‌ای اسلامی قرن 9 آغاز می‌شود و شام شمعهای مملوک قرن پانزدهم ، نمونه‌های هنر شیشه‌ای دوره عثمانی است .بخش فلزیمجموعه اثار فلزی با شروع از نمونه‌های منحصر به فردمتعلق به دوره امپراطوری سلجوقی بزرگ و هاون ، داروسازی مجمره ، آفتابی ، آینه و درهم مجموعه مهمی را با درپوش درب مساجد جامع اولو جلاهای قرن چهاردهم تشکیل می‌دهد . تزیین شده با صورت‌های فلکی سیاره‌ای است که از جایگاه مهمی در هنر فلز اسلامی برخوردار است .در بین هنر فلزی عثمانی که از قرن شانزدهم شروع شده و تا قرن نوزدهم به آن رسیده است ، مجموعه‌های نقره‌ای ، برنجی ، توباکی ( تزیین شده با سنگ‌های ارزشمند ) قالیچه‌ها ، شمع‌ها ، قوطی‌های گلاب ، مجمرها ، مجموعه‌های مخزن وجود دارد .جوان‌ترین بخش این موزه شامل فرش وگلیم که از مناطق مختلف آناتولی جمع آوری شده است. تکنیک‌های نقاشی پشم ، نمونه کارهای هنری بافی و تزیینات ، لباسهایی که در بخش‌های منطقه‌ای آن‌ها ، کالاهای خانگی ، هنرهای دستی وجود دارد .سازها و چادرهای عشایری که در مکانهای خاص برای نمایش وجود دارد
روابط ایران و چین فرصت‌های تفاهم‌نامه 25 ساله+فیلم ایران و چین در طول سال‌های گذشته هیچ‌گاه روابط راهبردی با یکدیگر نداشته‌اند و حالا به نظر می‌رسد تصویب پیش‌نویس تفاهم‌نامه 25 ساله بین 2 کشور در ایران جبران گامی بزرگ به این سمت و سو است.به گزارش مشرق، در اسطوره‌ها و داستان‌های ایرانی نام چین همواره تداعی‌کننده سرزمین‌های دوردست بوده است. جایی در آخر دنیا و پر از توصیفات عجیب و غریب که جاده طویل ابریشم از آن آغاز می‌شود و می‌توان سراغ زیباترین پارچه و مصنوعات را از آن گرفت.آشنایی با چین به لطف گسترش مراودات گسترده تجاری و فرا رسیدن عصر انفجار اطلاعات، افزایش چشمگیری یافته و دیگر کسی انتظار ندارد که در آخر دنیا اژدهایی در کمین دنیا نشسته باشد. با این حال این شناخت بعضا همچنان مبهم و نامشخص است و شاید یکی از مهم‌ترین دلایل آن، نبود اشتراک زبانی باشد. از سوی دیگر بخش مهمی از اطلاعاتی که از این کشور به جامعه ایرانی می‌رسد از طریق رسانه‌های غربی بوده و طبیعی است که در چنین حالتی بخش مهمی از اخبار به صورت کانالیزه به جامعه ایرانی می‌رسد.بیشتر بخوانیدکنایه چین به دروغ‌های آمریکا درباره سیاه‌پوستان& amp ; amp ; amp ; lt ; br /& amp ; amp ; amp ; gt ;بازتاب این ناآگاهی را می‌توان به خوبی در طبقه نخبگان و حتی سیاستمداران ایرانی نیز مشاهده کرد. بر خلاف آمریکا و اروپا که از 200 سال گذشته به صورت مستقیم با چین و جامعه این کشور در رفت‌وآمد بوده‌اند، جامعه نخبگانی ایران تنها از سال‌های انتهایی قرن بیستم است که شروع به آشنایی سطحی با این قطب مهم قرن 21 کرده‌است.عمده همکاری‌های ایران و چین تا قبل از این محدود به برخی معاملات تسلیحاتی و نفتی و رفت و آمدهای دیپلماتیک می‌شده است. طبیعی است که با چنین شناخت محدودی درصد سوءتفاهم‌ها و قضاوت‌های سطحی نیز به‌شدت بالا برود. یکی از همین قضاوت‌ها که هنوز هم رگه‌هایی از آن در جامعه ایرانی به چشم می‌خورد، این است که چین تنها تولیدکننده محصولات درجه 3 است. از سوی دیگر در کنار این عدم شناخت، تحصیل بخشی از نخبگان در دانشگاه‌های غربی سبب شده تا این نگاه منفی تقویت شود.اما واقعا ایران و چین در چه موقعیتی نسبت به هم قرار دارند و آنچه این روزها در قالب تصویب قرارداد همکاری 25 ساله بین ایران و چین تبدیل به تیتر یک روزنامه‌ها شد، چقدر به واقعیت نزدیک است؟* سطح روابط ایران و چین در چه حدی بوده است؟نکته اول در خصوص روابط ایران و چین این است که سطح تعهدات دوجانبه هیچ‌گاه تاکنون به یک سطح راهبردی نرسیده است. در حقیقت، رابطه دو کشور بیشتر بر اساس معاملات کوتاه‌مدت تجاری بر اساس خرید نفت و فروش کالاهای ساخته شده از سوی چین شکل گرفته بود.برای اینکه بتوان مقایسه درستی از سطح این روابط داشت کافی است نگاهی به کشور همسایه یعنی پاکستان بیندازیم. چین و پاکستان در ابتدای دهه 90 میلادی یعنی 30 سال پیش، قرار داد لغو روادید را بین دو کشور نهایی کردند. یک تفاهم‌نامه برای تجارت آزاد دو کشور امضا کرده و بعد، آن را با یک سوآپ ارزی دو طرفه برای تجارت دوجانبه تکمیل کردند.علاوه بر این، چین میلیاردها دلار وام ارزان قیمت را در اختیار پاکستان قرار داده و یکی از بزرگترین پروژه‌های طرح جهانی "یک جاده - یک کمربند" یعنی بزرگراه "کاشغر - گوادر" در حال ساخت در این کشور است. بر طبق ارزیابی‌های صورت‌گرفته، تکمیل این پروژه نزدیک به 53 میلیارد دلار هزینه در برخواهد داشت.در طرف مقابل، نگاه به مراودات ایران و چین نشان می‌دهد که هیچ طرحی برای سرمایه‌گذاری دوجانبه بین دو کشور انجام نشده است. در حالی که کشوری همانند عربستان سعودی، توانسته با تعریف سرمایه‌گذاری‌های دو جانبه در میدان‌ها و پالایشگاه‌های نفتی، میزان صادرات خود را به این کشور به 1 ٫ 8 میلیون بشکه در روز برساند. این در حالی است که ایران، تنها به صادرات نفت خام، آن هم در قالب فروش به شرکت‌های چینی بسنده کرده است.البته قراردادهای سرمایه‌گذاری مشترکی برای توسعه "میدان یادآوران" بین دو کشور امضا شده بود که به طرز عجیبی بعد از امضای برجام اغلب آن‌ها لغو شدند و تمام توان وزارت نفت بر روی شرکت‌های نفتی غربی متمرکز شد.البته در طول دو سال گذشته و به‌رغم فشارهای آمریکا و تحریم چند شرکت چینی این کشور همچنان به خرید نفت خود از ایران در سطح 300 تا 500 هزار بشکه ادامه داده که اغلب در قالب باز پرداخت سرمایه‌گذاری‌های سابق چین بوده است.طبیعی است که در چنین شرایطی نمی‌توان انتظاری از طرف مقابل برای ادامه روابط اقتصادی در شرایط تحریم‌های گسترده آمریکایی‌ها داشت. ایران و چین در شرایط فعلی نه طرح گسترده‌ای در حوزه سرمایه‌گذاری دارند و نه حتی ملزومات اولیه برای تسهیل روابط دوجانبه پولی را بین دو کشور رعایت کرده‌اند.از این رو با در نظر گرفتن موارد فوق، ایران نه‌تنها از سایر کشورها در این زمینه جلوتر نیست بلکه تقریبا در رده‌های آخر قرار دارد. امروز نه‌تنها کشورهای آسیایی و آفریقایی بلکه کشورهای اروپایی همچون ایتالیا با وجود برخی ملاحظات امنیتی به دلیل حضور پایگاه‌های ناتو به دنبال جذب سرمایه‌گذاری خارجی چینی‌ها هستند. البته مدل سرمایه‌گذاری چینی‌ها نیز بسته به کشور و شرایط آن متفاوت است.به این ترتیب اگر واقعا تفاهم‌نامه‌ای برای برنامه 25 ساله بین ایران و چین امضا شود، تازه مسیری آغاز شده که بسیاری از کشورها مدت‌ها قبل آن را آغاز کرده‌اند و این فقط ایران است که در برهه‌هایی، تخم مرغ‌های خود را در سبد غرب قرار داده است.اهمیت این تفاهم‌نامه وقتی در چارچوب رویکرد "نگاه به شرق" مورد بررسی قرار گیرد بیشتر خواهد بود. پس از برجام و بالاخص پس از خروج ایالات متحده آمریکا از آن تقریبا روشن شد که هیچ حسن نیتی را از سمت طرف غربی در روابط با ایران نمی‌توان انتظار داشت. حتی کسانی که روزگاری بی‌پرده از توافق هسته‌ای ایران و 1 + 5 دفاع می‌کردند به رفتار شدیدا ضدایرانی آمریکا در سه سال اخیر اذعان دارند اما اعتراف مهم‌تر آنها این است که کشورهای اروپایی نیز پس از خروج آمریکا از برجام نشان دادند که نه توان مقابله با خواست آمریکا را دارند و نه عزم و اراده‌ای برای ایجاد این توان. به دیگرسخن، غرب آن‌قدر برای روابط با ایران اهمیت قایل نبود و آن‌قدر در قبال ایران حسن نیت نداشت که تلاشی برای حفظ منافع ایران در چارچوب توافقی که خود روزگاری از آن به‌عنوان موفقیتی بزرگ یاد می‌کرد هم صورت نداد.رویکرد نگاه به شرق از یکسو پاسخی به این عدم حسن نیت است که تفاهم درازمدت راهبردی با چین می‌تواند بخشی از آن باشد و از سوی دیگر محملی است برای حفظ منافع ملی ایران و مقابله با تحریم‌هایی که کشورهای غربی عامل آنها هستند.* الگویی تکراری برای آشفته‌کردن افکار عمومییکی دیگر از نکات جالب در مورد روابط ایران و چین، حساسیت عجیب آمریکایی‌ها در این باره است. طبیعی است که توسعه روابط چین و ایران به هیچ عنوان خوشایند واشنگتن نیست اما موضع‌گیری‌های شاذ عقبه رسانه‌ای غرب در خصوص خبر تصویب پیش‌نویس تفاهم‌نامه 25 ساله ایران و غرب، مورد دیگری را در اذهان زنده می‌کند و آن هم همکاری ایران و روسیه در جریان نبرد با ترورریست‌های تکفیری در سوریه بود.در ماجرای فرود و سوخت‌گیری بمب‌افکن توپولف - 22 ام روسی در پایگاه شهید شاهرخی همدان برای بمباران تروریست‌ها در سوریه نیز ناگهان یک جنجال گسترده خبری با حمایت رسانه‌های خارجی و برخی از رسانه‌های داخلی برپا شد. اعتراضاتی که عمدتا ناشی از کم‌اطلاعی درباره وظایف و اختیارات شورای عالی امنیت ملی است. جالب این است که "جان کری" وزیر خارجه وقت آمریکا ضمن اعلام خطر درباره چنین تحرکاتی، از ضرورت تحریک احساسات ملی ایرانیان در مقابل گسترش روابط دوطرفه ایران و روسیه سخن می‌گوید.حال سوال این است که چرا وزیر امور خارجه آمریکا باید از گسترش روابط ایران و روسیه احساس خطر کند و از تحریک احساسات ملی ایرانی‌ها سخن بگوید؟اکنون و در مورد روابط ایران و چین هم دقیقا همین الگو در حال تکرار است، در حالی که این تفاهم‌نامه که بر اساس بیانیه مشترک روسای جمهور دو کشور در سال 2016 میلادی تنظیم شده تازه در مراحل بررسی اولیه بین دو کشور قرار دارد، اخباری در خصوص سرمایه‌گذاری 400 میلیارد دلاری چینی‌ها در ایران و یا امضای تفاهم‌نامه محرمانه بین دو کشور برای فروش نفت و حتی واگذاری جزیره کیش به چینی‌ها مطرح می‌شود! این در حالی است که هیچ منبع رسمی و حتی غیررسمی معتبری چنین اخباری را ت یید نکرده و عمده آن نیز به یک خبر مبهم از سوی یک سایت انگلیسی با نام "پترولیوم‌اکونومیست" و بازنشر آن از سوی رسانه‌های انگلوفیل باز می‌گردد.جالب اینجاست که یک سال پیش نیز هنگام انتشار این خبر برخی از چهره‌های اقتصادی ایرانی به نقل سریع آن پرداختند که در نهایت نادرستی آن روشن شد.می‌توان تیوری‌ها مختلفی را درباره باز انتشار این خبر مطرح کرد اما شاید آنچه بیش از همه به ذهن می‌رسد، نوعی آشوب ذهنی درباره چرخش تدریجی ایران به سمت شرق و به خصوص چین باشد.* چرا ایران شرق را انتخاب خواهد کرد؟"در دنیای بعد از کرونا باید بین چین و آمریکا یک طرف را انتخاب کرد." این سخن وزیر امور خارجه هند در خصوص دلایل نزدیک‌شدن این کشور به آمریکا در پی درگیری‌های مرزی با پکن است. طبیعی است که به دلیل ماهیت نه شرقی و نه غربی نظام جمهوری اسلامی ایران، انتظار حل‌شدن ایران در یکی از دو طرف غیرواقع‌بینانه است. با این حال روشن است که ظرفیت‌های گسترش روابط بین ایران و چین بسیار بیشتر از طرف غربی به خصوص آمریکایی‌هاست.ایران به‌صورت بالقوه این توانایی را دارد که جریان انرژی به سمت شرق را با همکاری چینی‌ها تضمین کند چنان‌که برای اولین بار یک مانور سه‌جانبه بین ایران، چین و روسیه در بندر چابهار برگزار شد. علاوه بر این، ایران همانند چین در خصوص عدم دخالت قدرت‌های بزرگ در امور داخلی کشورها هم‌نظر و خواهان به‌وجود آمدن نوعی از نظام چندقطبی در دنیا است. کنار گذاشتن تمام قطعات این پازل نشان می‌دهد که جهت‌گیری حرکت ایران به سمت شرق کاملا درست و بجا بوده است.یکی از ثمرات رسیدن به این واقعیت، حمایت قاطع چین از ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است. در سنوات قبلی، مواضع چین تا این حد روشن نبود. دلیل آن هم جایگاه پایین‌تر روسیه و چین در سلسله مراتب اقتصادی بین کشورها بود. در آن زمان چین همچنان در ابتدای رشد اقتصادی خود قرار داشت و روسیه هم با مشکلات فراوان اقتصادی از جمله بحران کاهش ارزش پول روبرو بود اما حالا چین و روسیه با تمام قدرت در برابر تلاش آمریکا برای بازگشت تحریم‌ها مقاومت می‌کنند.البته تمام این‌ها در صورتی به یک نتیجه درست و قابل برداشت برای سیاست خارجی می‌رسد که برنامه مدون و درستی برای توسعه روابط وجود داشته باشد و این حلقه مفقوده چیزی جز همین تفاهم‌نامه 25 ساله برای گسترش روابط نیست.* تغییری که شاید برای برخی سخت باشدتغییر، همیشه سخت و گاهی عذاب‌آور است. این نه فقط برای انسان‌ها بلکه برای سیستم‌ها نیز صدق می‌کند. طبیعی است که تغییر جهت‌گیری ایران از غرب به سمت شرق برای بدنه بعضا غرب‌گرای اقتصاد و بوروکراسی ایران، کمی سخت باشد. با این حال صرف‌نظر از برخی انتقادات هیجانی این مسیر برای ایران اجتناب‌ناپذیر است البته در این میان نه قرار است که ایران تبدیل به مستعمره چینی‌ها شود و نه نیروهای نظامی در کشور ما استقرار پیدا کنند.تفاهم‌نامه 25 سال همکاری بین دو کشور، مسیری است که خیلی از کشورها قبل از ایران آن را آغاز کرده و تهران و پکن بعد از مدت‌ها ت خیر به ضرورت اجرای آن رسیده‌اند.
20 جای دیدنی انگلیس | مکان‌ها و جاها و جاذبه‌های گردشگری انگلیس معرفی بیش از 20 جاذبه‌ی گردشگری و توریستی کشور انگلیس + تصویر و توضیحات کامل | مکان‌ها و جاهای دیدنی کشور انگلیس از نظر تاریخی و گردشگری معرفی جاذبه‌های توریستی و جاهای دیدنی انگلیسدر این مقاله به معرفی جاهای دیدنی انگلیس و مکان‌های فرهنگی، تاریخی و گردشگری این کشور می‌پردازیم.برج بلک پول ( Blackpool ) واقع در بلک پول ( Blackpool )برج بلک پول ( Blackpool ) واقع در بلک پول ( Blackpool )برج بلک پول ( Blackpool ) از جاذبه‌های گردشگری انگلیس محسوب می‌شود.این برج 158 متری که به مدت 150 سال از محبوب‌ترین نماهای ساحلی لنکشایر ( Lancashire ) محسوب می‌شود، توسط جیمز مکس ول ( James Maxwell ) و چارلز توک ( Charles Tuke ) در سال 1894 رونمایی شد.شهرت این برج به خاطر سالن رقص آن است که توسط فرانک ماچام ( Frank Matcham ) ساخته‌شده و ازنظر معماری و طراحی بسیار ستایش‌شده است.به لطف این برج شما دید کاملی به شهر و ساحل لنکشایر خواهید داشت.قصر بندرگاهی برایتون ( Brighton ) واقع در برایتون ( Brighton )قصر بندرگاهی برایتون ( Brighton ) واقع در برایتون ( Brighton )قصر بندرگاهی برایتون یکی از جاهای دیدنی انگلیس ، بناشده در سال 1899 ٫بندرگاه برایتون یکی از محبوب‌ترین مقاصد تفریحی انگلستان محسوب می‌شود.این بندرگاه ترکیبی از جاذبه‌های سنتی و مدرن است و شامل نمایشگاه، سالن برگزاری سیرک و رستوران‌های سبک قدیمی می‌شود.مساحت این بنا چیزی در حدود 522 متر می‌باشد.فرشته‌ی شمال واقع در گیتس هد ( Gateshead )فرشته‌ی شمال واقع در گیتس هد ( Gateshead )مجسمه بی‌نظیری که توسط آنتونی گورملی ( Antony Gormley ) در سال 1998 ساخته شد و بیش از 20 سال است که یکی از نمادهای زمین‌های شمال شرقی انگلستان می‌باشد.عرض این مجسمه فولادی 54 متر و ارتفاع آن 20 متر است و در سال‌های اخیر به یکی از شناخته‌شده‌ترین نمادهای انگلستان تبدیل‌شده است.استون هنج ( Stonehenge ) واقع در ویلت شایر ( Wiltshire )استون هنج ( Stonehenge ) واقع در ویلت شایر ( Wiltshire )از معروف‌ترین بناهای سنگی از دوره ماقبل تاریخی است و جزو میراث جهانی سازمان یونسکو ( UNESCO ) محسوب می‌شود.این بنا در دوره نوسنگی و 2500 سال قبل از میلاد مسیح ساخته‌شده و هنوز هم اینکه چطور سنگ‌هایی به این بزرگی وارد این دشت شده و بدین شکل بر روی‌هم قرارگرفته‌اند، یک معمای تاریخی محسوب می‌شود.پروژه ادن ( Eden ) واقع در کورن وال ( Cornwall )پروژه ادن ( Eden ) واقع در کورن وال ( Cornwall )یکی از بزرگ‌ترین مجموعه باغ‌های طبیعی و جنگل‌های بارانی، پروژه ادن محسوب می‌شود که توسط نیکولاس گریمشاو ( Nicholas Grimshaw ) در سال 2001 بر عموم به نمایش درآمد.در این باغ طبیعی گونه‌های گیاهی بسیار متنوعی وجود دارد و حتی شامل گونه‌هایی از غرب و جنوب آفریقا نیز می‌شود.پروژه ادن دارای بزرگ‌ترین جنگل سرپوشیده جهان است.کاخ هامپتون کورت ( Hampton Court ) واقع در لندن ( London )کاخ هامپتون کورت ( Hampton Court ) واقع در لندن ( London )این قصر متعلق به کینگ هنری هشتم ( King Henry VIII ) بود و در قرن شانزدهم بنا شد.در ابتدا این قصر متعلق به کاردینال والسی ( Cardinal Wolsey )، پادشاه اسبق انگلستان بود که با بر روی کار آمدن هنری هشتم، از آنجا خارج شد و کینگ هنری آن را به تفریحگاه بزرگ خود تبدیل کرد.در داخل این قصر، راهروهای بزرگ مزین شده با پرده‌های قیمتی وجود دارد که ضیافت‌ها و مهمانی‌های اسراف آمیز در آن برگزار می‌شد.جاذبه دیگر این کاخ، هزارتویی است که قدیمی‌ترین هزارتوی طبیعی جهان محسوب می‌شود.موزه پیت ریورز ( Pitt Rivers ) واقع در آکسفورد ( Oxford )موزه پیت ریورز ( Pitt Rivers ) واقع در آکسفورد ( Oxford )این موزه، خانه بیش از نیم میلیون اشیاء مربوط به باستان‌شناسی و قوم‌نگاری می‌باشد.در سال 1884 ت سیس‌شده و پس از ژنرال پیت ریورز ( General Pitt - Rivers ) که بسیاری از مجموعه اشیاء تاریخی و شخصی خود را به این موزه اهداء کرد، نام گزاری شده است.امروزه، این موزه از بیشتر مقاطع تاریخ و حتی زمان‌های جدیدتر نزدیک به قرن 18 و 19 نیز اشیاء قدیمی دارد.حمام رومی واقع در بث ( Bath )حمام رومی واقع در بث ( Bath )این مجموعه، جواهر تاریخی شهر بث محسوب می‌شود.در قرن یکم، این حمام‌ها در نزدیکی چشمه‌های زیرزمینی ساخته می‌شدند.معبدی در میان این حمام‌ها وجود دارد و سراسر آن را ستون‌های سنگی بزرگ احاطه کرده است.این حمام‌ها بزرگ‌ترین جاذبه گردشگری شهر بث محسوب می‌شود و از سال 1987 به‌عنوان یک میراث جهانی ثبت‌شده است.بازار بورو ( Borough ) واقع در لندن ( London )بازار بورو ( Borough ) واقع در لندن ( London )این بازار معروف‌ترین بازار مواد غذایی در بریتانیا و قدیمی‌ترین بازار در لندن محسوب می‌شود که قدمت آن به هزار سال قبل برمیگردد.پس از ساخته‌شدن اولین پل قرون وسطایی، این منطقه، لندن را به بنادر و شهرهای جنوبی وصل می‌کرد که خیلی سریع میان کشاورزان، ماهیگیران و نانواها معروف شد و در آنجا محصولاتشان را به مسافران میفروختند.امروزه، فروشنده‌های محلی و خارجی در این بازار مستقر هستند و رستوران‌ها نیز به این مجموعه اضافه‌شده‌اند.سرزمین رویا ( Dreamland ) واقع در مارگیت ( Margate )سرزمین رویا ( Dreamland ) واقع در مارگیت ( Margate )این شهربازی سبک قدیمی به‌عنوان قلب شهر مارگیت حساب می‌شود و نزدیک به ساحل کنت ( Kent ) قرار دارد.همانند اسمش، اتمسفر رویایی ای دارد.در سال 1870 این پارک به‌عنوان تفرجگاه شناخته می‌شد تا اینکه در سال 1920 توسط جان هنری ( John Henry ) به شهربازی تبدیل شد.جذابیت دریم لند به قطار و تاب بزرگی است که در سال‌های اخیر بازسازی‌شده و باعث زیبایی منظره این پارک گشته‌اند.برای مشاهده‌ی دیگر جاذبه‌های گردشگری و جاهای دیدنی انگلیس به سایت کباب و کتاب سر بزنید. - 20 - tourist - attractions - and - sights - of - england /
رعیت تصویر پادشاه "پادشاه را سوارانی اندر پی‌اند که می‌رسند." این پیش بینی قطعی ترسناکی است که آسیابان را هر لحظه از کشتن پادشاه منع میکند. همین همراهی سرداران و سربازان است که بینوایی و تنهایی پادشاه را بیشتر میکند. در مرگ یزدگرد، پادشاهی شکست خورده روایت میشود که از صحنه‌ی نبرد و رکاب دارانش، به سوی مرگ گریخته و در آسیایی همراهانش او را می‌یابند. خانواده‌ی آسیابان افتاده در دام گناه قتل پادشاه، با نقل‌های گوناگون و رویات تو در تو، همچون شهرزاد قصه گو، سعی دارند از مرگ حتمی خود را نجات دهند. قصد پرداختن به این روایات را نداریم، مسیله‌ی ما بررسی رابطه‌ی رعیت و پادشاه در آثار بیضایی است. این یادداشت کوتاه شرحی است از گزاره‌ی عنوان: "رعیت تصویر پادشاه".در نمایش مرگ یزدگرد، خانواده آسیابان و پادشاه تصویر یکدیگر هستند. پادشاه همانقدر بینوا است که آسیابان. پادشاهی که توان رزم با دشمنان را از دست داده است، اسبش او را جا گذاشته است و آسیابانی از فرمان رو او میگرداند تصویری است از آسیابانی که حتی پادشاه خانه‌ی خود نیست، سنگ آسیایش از غرش افتاده و در دوران پیری و ناتوانی در برابر دشمنان دست بسته مانده‌است. ترس پادشاه از مرگ نیز همسان است با ترس زن آسیابان که تمام توان خود را برای رهانیدن از مرگ به کار میبرد. پادشاه در آغاز بارها آرزوی مرگ میکند، اما زمانی که از اقدام آسیابان پشیمان میشود، مرگی دیرانجام، سخت و زشت را در برابر خود میبیند، به دنبال راهی برای فرار میگردد. پادشاه نیز همچون آسیابان راهی برای فرار ندارد و زمان، مرگ او را در آسیا رقم خواهد زد. او، پادشاه، همچون دختر آسیابان تنهاست. تنها همراه او در جنگ، بهرام پشتیبان، در غبار او را رها کرده است.در نمایش نیز انعکاسی از یک تصویر بودن پادشاه و آسیابان نیز دیده می‌شود. اوج این نمایش در صحنه‌ی درخشانی است که موبد، آسیابان را به عنوان پادشاه می‌آزماید. آسیابان برای نجات از مرگ ادعا میکند که پادشاه است و جنازه‌ی بر زمین افتاده، جسد آسیابان است. پساک شاهی را بر سر میگذارد، تا ادعایش سنجیده شود. در اینجا موبد از او میخواهد اعمالی را انجام دهد تا پادشاهی اش را بسنجد. چرا زیردست باید پادشاهی را بسنجد؟ و مگر میشود بدون سنجش باور داشت که او پادشاه است؟ او، آسیابان، فرمان موبد را انجام میدهد، اعمالش گواه او بر شاهی می‌شوند. در این لحظه ما تماشاگران نمایشی درخشان از همین مفهوم هستیم، که پادشاه و آسیابان یک تصویرند.اگر به سلطان مار نگاهی بیاندازیم شاید بتوانیم پیوند این مفهوم را با اسطوره درک کنیم. پادشاهی که محروم از فرزند، با خوردن سیبی صاحب فرزندی به شکل مار می‌شود. در ادامه‌ی داستان میفهمیم که درخت سیب دیو‌هایی در بیابان بوده‌اند و پادشاه با پوستی از مار پوشیده شده تا بتواند بر "مارانی که برای حکومت خود را شبیه انسان کرده‌اند" حکومت کنند. درواقع سلطان مار دو تصویر دارد. او فرزند مارگونه‌ی پادشاه است و حاصل سیبی که از دیوها گرفته شده.بیضایی معتقد است دیو، تغییر یافته‌ی خدایان اسطوره‌های هندی است، با نام دیوا. دیوا نام خدایان بزرگ بوده است. این خدایان، تصاویری زمینی داشته‌اند. در نظر بیضایی پس از جدا شدن اسطوره‌های هند و ایران، دیواها تبدیل به دیو میشوند، اما تصاویر آنها همچنان جایگاه رفیع و والای خود را حفظ میکنند. درواقع زاده شدن ماری، رسیده از سوی دیوها، در شبستان پادشاه همراه شدن این دو تصویر در یک کالبد است.آخرین و درخشان‌ترین اثر برای بررسی این مفهوم، اژدهاک است. روایت شوریدن رعیت بر پادشاه: در این داستان یاما (جمشید) پدر اژدهاک مرزبان را میکشد. مارهای کینه درون اژدهاک رشد میکنند و او سرگردان در سرزمین میگردد. حتی شهرهای فراموشی که هر چیزی را در خود میبلعند، نمیتوانند بیدادگری یاما را در خود فروبرند. اژدهاک هیچ راهی برای آرام گرفتن نمی‌یابد. به دنبال شورش بر یاما، به سوی او میرود. نبرد با یاما میطلبد و یاما به او از پیشگویی پیشگویان میگوید. یامای پادشاه نمیمیرد، تا زمانی که اژدهاک زنده باشد. او در رویینه دژ امن خود پناه برده است و اژهاک به سویش راهی ندارد. در آخرین بندهای برخوانی، اژدهاک به نبرد با یاما میرود، شکافتن دژ را دست‌ها باید و اژدهاک، دست تنها نمیتواند پایه‌های دژ یاما را بشکافد. و در بند دهم، یاما فرمان میدهد تا اژدهاک در بند باشد و افسانه‌ها از او در جهان بپراکنند تا در بند نگه داشتنش ساده‌تر بنماید. در این برخوان تصویر یاما هر قدر مقتدر‌تر باشد، اژدهاک (رعیت) تنها‌تر و ناتوان‌تر می‌شود. اما این پایان نیست. پایان تصویر مقتدر یاما، میرسد به آغاز این یادداشت، مرگ یزدگرد. هر قدر که این اقتدار بیشتر و سهماگین‌تر خود را ظاهر سازد، در روزگاری که "مردمان با نان و خرما دشمنان را پیشواز میکنند" شکست و بینوایی پادشاه نیز سهماگین‌تر خواهد بود. چرا که در نهایت پادشاه خود تصویر همین رعیت است. همین دلیل عامل پیشگویی پیشگویان یاماست که گفته‌اند با مرگ اژدهاک او نیز خواهد اسیر مرگ خواهد بود.
چرا حکومت‌های ایران باستان طولانی‌ترند؟ در دوره‌ی ایران باستان(پیش از اسلام) تعداد حکومت‌ها کم‌تر و مدت زمان استمرار آن‌ها بیشتر است. در دوره‌ی پس از اسلام، به‌عکس، تعداد حکومت‌ها بیشتر و مدت زمان استمرار آن‌ها کم‌تر است.این امر مانند دیگر قضایای تاریخی می‌تواند عوامل گوناگون داشته و از ابعاد مختلف تجزیه و تحلیل شود. یکی از زمینه‌های شکل‌گیری چنین وضعیتی، نظام طبقاتی و انحصار حق سلطنت در خاندان شاهی در ایران باستان است.در دوره‌ی ایران باستان، گونه‌ای از نظام طبقاتی در جامعه شکل گرفته و استقرار یافته بود. در این نظام طبقاتی، چند بخش مجزا تعریف و برای هر یک حدود و حقوقی تعیین شده بود.برای نمونه در دوره‌ی ساسانی، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین حکومت‌های ایران باستان، جامعه به چهار طبقه تقسیم شده بود. اعضای این طبقات هر یک در جایگاه مشخص خود قرار داشته و امکان جابجایی از طبقه‌ی پایین‌تر به طبقه‌ی بالاتر وجود نداشت. طبقه‌ی چهارم که شامل اقشار و اصناف شهری و روستایی می‌شد و اکثریت جامعه را در بر می‌گرفت از حقوقی مانند درس خواندن، انتقال به طبقه و جایگاهی بالاتر و مانند آن محروم بودند.نه تنها طبقه‌ی چهارم که طبقات دیگر نیز حقی در سلطنت و حکومت نداشتند و حق سلطنت ویژه‌ی خاندان شاهی بود.به این ترتیب، از میان اعضای طبقات گوناگون جامعه کسی برای خود حقی نسبت به سلطنت متصور نبود و در نتیجه ادعایی برای سلطنت مطرح نمی‌شد یا اگر مطرح می‌شد، زمینه‌ای برای فعلیت و موفقیت نمی‌یافت.
شاهزاده فرمانفرما و سلسله پهلوی این نوشته ترجمه کتاب بالا می‌باشد. حوالی سال 1915 بریتانیا بر آن بود که فردی مطمین و قابل اعتماد که می‌تواند به خوبی از منافعش حمایت کند بر سر کار بیاورد. خیلی زود چهره‌ای شاخص در دربار نظرشان را جلب کرد. شاهزاده فرمانفرما وی به خاطر سرمایه گذاری هنگفتی که در بورس لندن انجام داده بود به خوبی در دولت انگلیس شناخته شده بود. برای همین موفقیتش در سرمایه گذاری در بورس لندن، به ادامه‌ی موفقیت بریتانیا در سیاست هایش گره خورده بود. بریتانیا لابی گسترده‌ای برای انتخاب وی به عنوان نخست وزیری دربار احمد شاه آغاز کرد. نماینده بریتانیا در شب کریسمس 1915 در جلسه‌ای با شاه به او اطلاع داد که تا چه اندازه دولت بریتانیا علاقه به انتخاب شدن فرمانفرما به نخست وزیری دارد. مشاوران به شاه گفتند: "تغییر نخست وزیر فعلی با وجود تمام خصومت هایی که در دولت بر علیه او می‌باشد غیر قابل اجتناب است". و شاه به راحتی متقاعد شد. وی بیان کرد که فرمانفرما به زودی انتخاب خواهد شد و حتی این منصب به او اجبار خواهد شد. و تنها چند روز بعد وی به عنوان نخست وزیر انتخاب شد. در سال 1919 قردادی امضا شد که در آن به مستشاران بریتانیا مسولیت اداره خزانه داری، نیرو‌های مسلح و نظارت بر پروژه‌های زیر ساختی اعطا شد. ولی این قرارداد به شکل بدی برای بریتانیا پیش رفت. رقبای روسی و فرانسوی به شدت نگران نفوذ گسترده بریتانیا در ایران بودند. در حالی که در ایران فریادهای اعتراض بلند شده بود، بریتانیا با دادن رشوه به دربار قرارداد را به امضا رساند. عارف قزوینی در شعری معروف به این قرارداد اعتراض کرد. این گونه اعراض‌ها معمولا منتهی به زندان می‌شد.الاهی آن که به ننگ ابد دچار شود / هر آن کسی که خیانت به ملک ساسان کردبه اردشیر غیور درازدست بگو / که خصم، ملک ترا جزو انگلستان کردکمیسر نوپا شوروی هم به این قرارداد با عصبانیت واکنش نشان داد: "بریتانیا قصد دارد تا بند بردگی تمام به گردن مردم ایران بیندازد. این خجالت آور است که حاکمان ایران مردم را به دزدان بریتانیایی فروختند". واکنش در پاریس کمی متفاوت بود. فرانسه برای جنگ نفت آماده نبود و ظاهرا بدون هیچ حاصلی دست به محاصره‌ی موصل زده بود. لذا سعی کرد موقعیت خودش را با بالاکشیدن مستشاران در دربار ایران تقویت کند. زمانی که از سفیر فرانسه در لندن نظرش را در مورد قرارداد انگلستان خواستند، وی در حالی که سعی می‌کرد عصبانیتش را پنهان کند گفت: "بریتانیا، ایران را از ورشکستگی کامل نجات داد". این یعنی فرانسه سرش به کار خودش است! اما در خود فرانسه واکنش‌ها تند‌تر و سخت‌تر بود. به روزنامه‌های نزدیک به فرانسه در ایران پول داده شد تا علیه بریتانیا پروپاگاندا ایجاد کنند. در خود فرانسه روزنامه‌ها به حمله‌ای تحریک کننده عیله شرکت نفت ایران و انگلیس و شخص شاه پرداختند. روزنامه فیگارو در قسمتی آورد که: "این مردک کوتوله (شاه) کشورش را برای یک سانتی متر فروخت". این متن بعدا در روزنامه‌های ایران بازتاب گسترده‌ای داشت. اگر چه فرانسه در جنگ جهانی اول در جبهه‌ی برنده‌ها بود ولی بعدا توسط متحدینش از رقابت خارج شد. اما در ایران، شاه توقع داشت همان میزان رشوه‌ای که قبل از جنگ به صورت ثابت دریافت می‌کرده را بگیرد و این باعث گیجی وسردرگمی بریتانیا شده بود. بعلاوه نخست وزیری فرمانفرما آن طور که انتظارش را داشتند خوب پیش نرفت. گزارش‌ها در لندن حاکی از این بود که فرمانفرما علاقه به کار صادقانه ندارد و گستاخانه برخورد می‌کند. این باعث شد تا خیلی سریع عزل شود. John Lawrence Caldwell بریتانیا به چهره‌ای قابل اعتمادتر نیاز داشت. اما بالاخره فرد مورد نظر پیدا می‌شود. نماینده بریتانیا در تهران، Sir Percy Loraine ، در سال 1922 با لحنی تایید کننده این طور می‌نویسد: "رضا خان فردی قدرتمند، تنظیم شده، با استخوان بندی درشت و قدی بلند است. رضا خان سریع می‌رود سر اصل مطلب. وقت برای چرب زبانی‌های معمول که ایرانی‌ها دوست دارند تلف نمی‌کند. اگر چه او کاملا فردی عامی و بی سواد است ولی در صحبت با او، من بیشتر فردی را دیدم که از مغزش استفاده نمی‌کند تا کسی که اصلا مغزی ندارد". مسوول مربوط در لندن در پایین گزارش Loraine نوشت: "گزارش نماینده ترغیب کننده است. در حالی که رضا خان هم از خطاهای هموطنانش خالی نیست ولی به نظر می‌رسد قلبش در جای درستی است. البته نباید فراموش کرد که وی از سمت مادری قفقاز است و نصف ایرانی است". خلاصه رضا خان دقیقا فردی بود که انگلیس فکر می‌کرد می‌تواند با او تجارت کند. فرمانده بریتانیا، Edmund Ironside ، که برای مقابله با طرح شوروی در دریای کاسپین به شمال ایران فرستاده شده بود، درباره رضا خان این طور می‌نویسد: "مردی قوی و نترس که خوبی کشورش را می‌خواهد". در آن زمان تقریبا هیچ شکی در نقش شاه ساز بریتانیا نبود. بریتانیا کمکی بی سابقه به رضا خان کرد و به او اجازه داد تا عملا به فرد نفر اول درسایه‌ی سلطنت قاجار شود. بریتانیا کمکی بی سابقه به رضا خان کرد و به او اجازه داد تا عملا به فرد نفر اول درسایه‌ی سلطنت قاجار شود. بعدا بریتانیا در سال 1925 به وی کمک کرد تا سلسله پهلوی را تاسیس کند. نماینده آمریکا در ایران، John Caldwell ، این طور می‌نویسد: "رضا خان آنقدر به بریتانیا نزدیک بود که عملا می‌توان گفت وی جاسوس بریتانیا است". John Lawrence Caldwell
بدهکار خون‌های بزرگ ! "او" ایران یکپارچه، متحد و قوی را دوست ندارد."او" از دویست سال پیش در پی تجزیه و تضعیف ایران بوده و هر کس را که مخالف اهدافش تشخیص می‌داد، از سر راه برمی‌داشت.وقتی خواست در هرات و کابل و قندهار جنگ شیعه و سنی راه بیندازد، ابراهیم‌خان اعتمادالدوله صدراعظم دوره‌ی فتحعلی‌شاه، فریب "او" را نخورد و تسلیم نشد.ابراهیم‌خان کشته شد.در دوره‌ی محمدشاه، یک سیاست‌مدار ایرانی به نام قایم‌مقام فراهانی، مدتی صدراعظم بود و در پی بزرگی ایران.قایم‌مقام هم کشته شد.در دوره‌ی ناصرالدین‌شاه بزرگ‌مرد دیگری مدتی صدراعظم شد. او هم عظمت ایران را می‌خواست.امیرکبیر هم کشته شد.این سه سیاست‌مدار ایرانی در مسیر تضعیف و تجزیه‌ی ایران حرکت نکردند و در نتیجه کشته شدند."او" هنوز همان اهداف و سیاست را دنبال می‌کند."او" دوست دارد ما چنان کوچک و حقیر و متوهم شویم که بزرگی را از سفیر و سفارتش گدایی کنیم."او" به‌درستی ملقب به روباه پیر و مکار است.انگلیس را می‌گویم.بدهکار خون‌های بزرگ !
پیچیدگی تعریف درست مسیله بیش از نیمه یک راه حل است. تعریف درست مسیله، راه حل‌ها را تعریف و نمایان می‌کند و این انتظاری است که حداقل در ذهن ما قرار دارد. راه حل رسیدن به نقطه‌ای مطلوب به نفع انجام دهنده آن باید باشد و اساسا در پایان چنین نتیجه‌ای مشخص خواهد شد. اما تشخیص درست یک مسیله الزاما به راه حل هایی درست نخواهد رسید.در تمامی اشکال یک مسیله در بستر ارتباطاتی از موجوداتی زنده، تعریف مسیله در هر مقطع کوتاه زمانی هویتی یکتا خواهد شد و راه حل‌های آن نیز مبتنی بر همان فضا روشن خواهند شد. چرا که ارتباطات موجودات زنده با هم و پیرامونشان، محیطی سیال از تفکرات را شکل می‌دهد که رفتارها و نگرش‌ها از آن متاثر خواهند بود و این تاثیر غیرقابل توقف است. بر فرض آنکه بتوان محیط را کنترل شده در نظر گرفت، در فرموله کردن یک راه حل، به محض اجرای اولین بخش فرمول، در گام دوم، دیگر فضای قبلی چه در ظاهر تغییر کرده یا نکرده باشد، تغییر کرده است. به عبارت دیگر ما با مکانیک پیچیده دیالکتیکی طرف هستیم که هم زمانی غیرقابل اجتنابی را نیز در خود دارد. در این میان همواره سوال این است که برای ایجاد یک راه حل در مسایل ارتباطی باید چه کرد؟به نظر من ابتدا باید کلمات این متن را کمی تغییر داد. مسیله و راه حلی وجود ندارد. اینگونه تعریف کنیم که تضادی با منافع من وجود دارد و نیاز به کاهش این تضاد یا تغییر جهت آن است. حال با این تعریف می‌توانیم بگوییم نباید راه حلی را جستجو کرد بلکه تاثیری برای افزایش یا کاهش یا تغییر جهت تاثیرهای در حال حاضر باید اضافه کرد. این تاثیر خود آشفتگی را به پیچیدگی اضافه خواهد کرد. چرا که تاثیر پیش بینی شده در تمام اجزای شکل دهنده تاثیرات قبلی نیز باید موثر واقع شود و می‌تواند باعث تغییر شدت گسستگی پس رو در فرآیندها شود و حتی موجب شکل گرفتن برخی اجزای جدید مستقل شود که مسیر تاثیرات را تغییر دهد.تجربه نشان داده است که هرچه پیچیدگی را ادامه دهیم، قدرت و شدت آن به همراه آشفتگی افزایش می‌یابد. اما در چنین وضعیت هایی، پایه‌های نتیجه ساز همواره بسیار ساده است و اساسا بر مسیر تکامل ذهنی بشر استوار است.پس می‌توان برای رهایی از چنین وضعیتی، اجزای سازنده پیچیدگی را به صورت ساده دنبال کرد. یعنی نباید در پیچیدگی دست برد اما می‌توان با تاثیرگذاری بر اجزای ساده، مبنای شکل گیری تمامی پیچیدگی را تغییر داد و در نهایت پیچیدگی همچنان حفظ شده اما می‌توان در نتیجه مطلوبتری حادث شود.اما مشکل دیگر اینجاست که این اجزا بر مبنای غرایز اولیه استوار است و تاثیرگذاری بر نتیجه اصولا در مسیر جنبه‌های اخلاقی دقیق نخواهد بود. اما ابعاد دیگری نیز برای تاثیرگذاری با پیچیدگی کم نیز وجود دارد که امیال و آرزوهای انسانی را شکل می‌دهد. شاید تاثیرگذاری بر چنین سطحی نیز بتواند پیچیدگی را در شکلی دیگر معنا کند.به هر صورت، ارتباطات با موجودات زنده آن هم در شرایطی که جمعی از آن‌ها به صورت همزمان و در ارتباطات با هم فعالیت می‌کنند بسیار سخت است و نباید در پالسی کوچک به دنبال تاثیر بود. باید اجازه داد پیچیدگی‌ها به اجزای پایه شکسته شده و از آنچه شکسته است، پیچیدگی را بار دیگر شکل داد. به عبارت دیگر بر نتیجه پیچیدگی اثر باید گذاشت نه آنکه آن را حل و یا حتی سعی در کنترل آن داشت.
افسانه ضحاک و فریدون در هفت دقیقه مجموعه‌ای از بزرگترین داستان‌های اسطوره‌ای جهان که از دل تاریخ و دهان به دهان و نسل به نسل به امروز رسیده است در کتاب شاهنامه فردوسی گرد هم آمده است. این کتاب که بیش از هزار سال قدمت دارد در کنار ایلیاد و ادیسه هومر بزرگترین گنجینه اساطیری جهان است. افسانه ضحاک و فریدون یکی از جذاب‌ترین بخش‌های این کتاب است.خلاصه افسانه ضحاک و فریدونپادشاهی مرداسدر گذشته‌ی تاریخ پادشاه عادل و درستکاری بود که اهریمن پلید تصمیم به جنگ و ستیزه با او گرفته بود .این پادشاه درستکار که مرداس نام داشت مردی خداپرست و پرهیزکار بود .بارها توسط اهریمن وسوسه شده بود که از کارهای خوب و اعمال نیک دست بردارد ولی با صبر و سعی خودش بر ایمان و خوبیهایش ثابت مانده بود .روزی اهریمن با خود اندیشید و سپس خود را به صورت مرد جوانی در آورده و به قصر مرداس رفت تا او را بفریبد. وقتی به قصر رسید پسر پادشاه ضحاک بر روی تختی تکیه داده بود و استراحت می‌کرد ضحاک بسیار نادان و کم تجربه بود و اهریمن به راحتی توانست با حرفهای جذاب خود او را بفریبد.روزها گذشت و همچنان دوستی بین ضحاک و اهریمن محکمتر می‌شد تا جایی که ضحاک برای هر تصمیمی که می‌گرفت حتما نظر اهریمن را جویا می‌شد . روزی اهریمن رو به ضحاک کرده و به او گفت: می‌دانم که پدرت زحمات زیادی برای این قصر و حکومت و مردم کشیده است ولی حقیقت این است که مردم دلشان می‌خواهد فرمانروای جوانی مثل تو داشته باشند چون پدرت دیگر پیر و فرسوده شده است. ضحاک جواب داد نه پدر من هنوز زنده است این امکان ندارد .اهریمن پاسخ داد ، مهم این است که تو به پادشاه شدن علاقه داری و برای رسیدن به آن باید تلاش کنی اگر تنها مانع رسیدن تو به تاج و تخت زنده بودن پدرت است میتوانی او را بکشی.به هر حال او پیر است و حتی اگر به دست تو هم کشته نشود همین روزها خواهد مرد ، در این راه هر کمکی هم از دستم بر بیاید برایت انجام می‌دهم.ضحاک نادان تسلیم تلقینات اهریمن گشته و حرف او را پذیرفت . اهریمن فردای آن روز چاه عمیقی را بر سر راه مرداس ایجاد کرد روی آن را با برگهای خشک پوشاند، سپس به بالای دیوار باغ رفت و منتظر مرداس شد .مرداس موقع عبور از آنجا بر روی برگهای خشک قدم گذاشت و به درون چاه پرتاب شد و از دنیا رفت.حکومت 1000 ساله‌ی ضحاکضحاک به جای پدرش بر تخت پادشاهی نشست ولی هیچکدام از خصوصیات پدرش را نداشت . او مردی خود خواه و بی فکر بود و فقط به فکر خوشی‌های خودش بود به همین جهت از زمانی که تاج و تخت شاهی به او واگذار شد ظلم و ستم بر مردم را شروع کرد . برای ترتیب دادن جشن‌ها و ضیافت هایش احتیاج به آشپز ماهر داشت بنابر این اهریمن خود را به شکل آشپز در آورد و با پختن غذاهای خوشمزه و ترتیب دادن سفره‌های رنگین محبت خود را در دل ضحاک جای داد . روزی ضحاک آشپز را صدا کرد و گفت: از کار تو خیلی راضی هستم آرزویت را بگو تا برایت برآورده سازم .ضحاک مار دوشآشپز هم که منتظر فرصت بود ، گفت : تنها آرزوی من شادی شماست و آرزو دارم شانه‌های شما را ببوسم و محبتم را اینطوری که به شما نشان بدهم . ضحاک قبول کرد و لباسش را کنار زد درست همان لحظه‌ای که آشپز شانه‌های ضحاک را بوسید دو مار ترسناک در جای بوسه‌ها ظاهر شدند و همان لحظه بود که آشپز ناپدید شد .ضحاک که حسابی ترسیده بود دستور داد مارها را از ریشه ببرند ولی درست در همان جاهای برش ، مارهای دیگر روییدند.چندین بار این کار تکرار شد ولی فایده‌ای نداشت چون به محض بریدن ریشه مارها به جای آن مار دیگری می‌رویید .ضحاک پزشکان زیادی را برای کمک گرفتن به دربار خود دعوت کرد ولی همه آنها از کمک به او عاجز بودند .روزی از همین روزها اهریمن که خود را به شکل پزشک ماهری در آورده بود به نزد پادشاه آمد به او گفت : مارها در اثر خوردن مغز انسان روز به روز ضعیفتر می‌شوند پادشاه تصمیم گرفت برای نجات خود از دست مارها هر روز حکم اعدام دو نفر را بدهد و از مغزهای آنها برای نجات خود استفاده کند .روزها گذشت و پادشاه هر روز دو انسان بیگناه را فدای خودخواهی خودش می‌کرد تا این که یک روز خدمه هایی که مسوول تهیه غذا از مغر انسان برای مارها بودند تصمیم گرفتند از مغز حیوانات استفاده کنند و زندانیان محکوم به اعدام را فراری بدهند.قیام مردمی کاوه و لشکریان فریدونضحاک در واپسین سال حکومت هزار ساله‌اش از همگان می‌خواهد نام خود را بر زیر طوماری بگذارند و گواهی دهند که او دادگرترین شهریار جهان بوده است. اینجا است که شخصیت کاوه به عنوان قهرمانی مردمی وارد افسانه می‌شود.کاوه در دنیا تنها یک پسر داشت که گارد شاهی ضحاک او را برای غذای مارها برده بودند و او به دادخواهی به بارگاه ضحاک رفته بود و فریادهایش دل ضحاک را که در جمع بزرگان از مردم داری خود صحبت می‌کرد و طومار خود عریض‌تر می‌کرد را به لرزه انداخت. و دستور داد او را به بارگاه وارد کنند و برای نشان دادن دادگری خود دستور میدهد فرزندش را به او بازگردانند ولی در قبال آن، کاوه نیز طومار را امضا کند.کاوه آهنگر و درفش کاویانیاین حرف کاوه را بیش از پیش خشمگین کرد و طومار را پاره کرد و به میان بازار رفت و پیش بند چرمین خود را در سر چوب میزند و مردم به دور پرچم او جمع می‌شوند و از شهر خارج می‌شوند تا به دادگری پیدا کنند تا به سپاه فریدون که جوانان نجات یافته از قربانگاه ضحاک بودند می‌رسند.فریدون قهرمانی که پدرش نیز بدست ضحاک به قتل رسیده بود بر علیه او قیام کرد و او را شکست داد و مردم بینوا را نجات بخشید و اینچنین بود که اهریمن ناامید و غمگین شد .ضحاک مار دوش در غاری واقع در کوه دماوند زندانی شد و دیگر هیچ مغزی نبود تا خوراک مارها شود و به این ترتیب خودش هم گرفتار شد ، اهریمن که خودش ضحاک را گمراه کرده بود لحظه به لظحه با خنده‌های شیطانی اش او را آزار میداد ولی هرگز نتوانست فریدون شاه را گمراه نماید چون او از نیروی عقل خودش استفاده می‌کرد .منبع: وبسایت ایران تراول
خلیجی با نام پارس دکتر علی نیکوییدر چند د دهه‌ی اخیر آبراه بزرگی که در جنوب مرزهای خاکی ایران قرار دارد و اکثر جهانیان به اتکا به تمامی منابع و اسناد، آن را به نام"خلیج فارس" می‌شناسند، برخی آن را مغرضانه به نام جعلی"خلیج عربی" نام گذاری کردند.در این یادداشت بر آنیم تا ریشه‌های نام این آبراه بزرگ را جستار کنیم و علت این نام مجهول را کنکاش کنیم.خلیج فارس و موقعیت جغرافیایی"خلیج فارس" پیشرفتگی وسیع آب در خشکی در بخش جنوب غربی قاره‌ی آسیا، شمال شبه جزیره‌ی عربستان و جنوب فلات ایران قرار دارد و از طریق دریای عمان به اقیانوس هند می‌پیوندد و شعبه‌ی شمال غربی اقیانوس هند است. خلیج فارس بین 24 تا 30 درجه و 30 دقیقه‌ی عرض شمالی و 48 تا 56 درجه و 25 دقیقه‌ی طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار دارد و وسعت آن حدودا 232850 کیلومتر مربع می‌باشد و این تقریبا نصف دریای مازندران است. خلیج فارس جزء دریاهای کم عمق جهان است و در بخش عمده‌ی آن، میانگین عمق آب کمتر از 36 متر است اما در برخی نقاط معدود، از جمله در نقطه‌ای نزدیک راس مسندم در مجاورت دریای عمان این عمق به 182 متر می‌رسد.( 1 )نام پارس همراه همیشگی بر آبراهاکنون نام این آبگیر را در منابع تاریخی دنبال می‌کنیم تا بتوانیم تاریخچه‌ی نام خلیج فارس را ارایه دهیم.پیش از مهاجرت اقوام آریایی به سمت فلات ایران، آسوریان این آبگیر را در کتیبه‌های خود "نارمرتو" ( 2 ) که به معنای "رود تلخ"می باشد می‌نامیدند و این قدیم‌ترین نام، بر خلیج فارس می‌باشد.در کتیبه‌ای از داریوش کبیر مکشوف در تنگه‌ی سویز، عبارتی با عنوان "درایه تیه هچا پارسا آیی تی"( 3 ) منظور گردیده است و معنای آن یعنی دریایی که از پارس می‌رود و منظور آن "دریای پارس" یا "خلیج فارس" می‌باشد.در زمان خسروان ساسانی این آب راه را دریای پارس ( 4 ) می‌نامیدند.مورخان یونانی نظیر فلاویوس آریانوس که در سده‌ی دوم میلادی می‌زیست در کتاب لشگرکشی‌های اسکندر یا " آناباسیس"( 5 ) نام این آبراه را "پرسیکون کایتاس" آورده که به معنای خلیج فارس می‌باشد.از دیگر جغرافی دانان یونانی که در قرن اول میلادی می‌زیسته "استرابون" می‌باشد. وی بارها به نام خلیج فارس تا کید می‌کند و در جایی اینگونه می‌گوید: اعراب بین بحر احمر و خلیج فارس جای دارند.( 6 )"بطلمیوس"، جغرافی دان بزرگ که در قرن دوم میلادی می‌زیسته، در کتابی در علم جغرافیا که نگارش آن لاتین می‌باشد، از این آبراه به نام "پرسیکن سینوس" یاد می‌کند.( 7 )"کورسیوس روفوس" - مورخ رومی - که در قرن اول میلادی می‌زیست، در مورد تاریخ اسکندر بسیار کوشید. وی این آبراه را به لاتین چنین می‌نامد: آکواروم پرسیکو.( 8 )بعد از حمله اعراب به ایران و فتح ایران توسط اعراب، باز نام این آبراه تغییر نکرد. در اثبات سخن خویش رجوع می‌کنیم به منابع دوره‌ی اسلامی، تا جستار کنیم نام این آبراه را در متون دوران اسلامی."ابن الفقیه" در کتاب جغرافیای خود "مختصر کتاب البلدان" که به سال 279 ه.ق نگارش گردیده به عربی چنین می‌گوید: (ترجمه)بدان که دریای پارس و هند از برای پیوستگی به یک دیگر هر دو یک دریا هستند.( 9 )"ابوعلی احمد بن عمر بن رسته" جغرافی دان دنیای اسلام در تالیف خود "تقویم البلدان" (الاعلاق النفیسه) که در سال 290 ه.ق به عربی تالیف کرده می‌نویسد: (ترجمه) اما دریای هند، از آن خلیجی به سوی ناحیت پارس بیرون آید که خلیج پارس نام دارد و بین این دو خلیج (احمر و پارس) سرزمین حجاز و یمن و دیگر بلاد عرب واقع است. ( 10 )"سهراب" دیگر جغرافی دان مسلمان که در قرن سوم می‌زیست در کتاب "عجایب الاقالیم السبعه الی نهایه العماره" که به عربی تالیف گردیده می‌نویسد: (ترجمه) دریای پارس دریای بزرگی است در جنوب.( 11 )دیگر جغرافی دان مسلمان "ابولقاسم عبیدالله بن عبدالله بن احمد بن خردادبه" متوفی به سال 300 ه.ق در کتاب "المسالک و الممالک" در مورد رودهایی که به خلیج فارس می‌ریزد چنین می‌گوید: (ترجمه) گروهی از این رودها به سوی بصره و گروهی به سوی مذار روان اند . سپس همه‌ی آنان به دریای پارس می‌ریزند.( 12 )"ناخدای رامهرمزی" دیگر جغرافی دان مسلمان در کتاب خود "عجایب الهند بره والبحره و جزایره" که تالیف آن برای سال 342 ه.ق به عربی می‌باشد، چنین می‌نگارد:(ترجمه) از شگفتی‌های دریای فارس چیزیست که مردمان به شب هنگام ببینند، چون موج‌ها بر هم خورند و بر یکدیگر شکسته شوند از آن‌ها آتش برجهد و آن که بر کشتی سوار است گمان کند بر دریایی از آتش روان باشد.( 13 )"الکرخی" جغرافی دان مسلمان متوفی به سال 346 ه.ق در کتاب "مسالک الممالک" خود، چنین می‌نگارد: دریای پارس که مشتمل بر بیشتر حدود آن است و به دریای عرب و دیگر بلاد اسلام پیوندد.( 14 )"مسعودی" مورخ و جغرافی دان مسلمان عرب متوفی به سال 346 ه.ق در کتاب خود "مروج الذهب و معادن الجوهر" می‌نویسد: (ترجمه) از این دریا که دریای هند یا حبشی باشد خلیج دیگری منشعب گردد که دریای پارس است..و این خلیج مثلثی شکل است.( 15 )"ابن المطهر المقدسی الطاهر بن مطهر" متوفی در اواخر قرن چهارم در کتاب خود "البدء والتاریخ" که در سال 355 ه.ق تالیف نمود می‌نویسد: (ترجمه) همه‌ی این رودها در دجله فراهم آیند و دجله از ابله به آبادان بگذرد و در خلیج پارسی بریزد.( 16 )"ابوریحان بیرونی" متوفی به سال 440 هق در کتاب "التفهیم لاوایل صناعه التنجیم" که به فارسی تالیف کرده نام این آبراه را هم خلیج فارس و هم دریای پارس می‌آورد. ( 17 )در قدیمترین اثر جغرافی به زبان فارسی یعنی کتاب "حدودالعالم من المشرق الی مغرب" که در سال 372 ه.ق تالیف گردیده، نام این آبراه خلیج فارس آمده و چنین نوشته شده: خلیج پارس از حد پارس برگیرد با پهنای اندک تا حدود سند. ( 18 )"شریف الزمان طاهر مروزی" در "طبایع الحیوان" که تالیف آن به سال 514 ه.ق به پایان رسیده، این آبراه را خلیج الفارسی نوشته. ( 19 )"شریف الادریس" جغرافی دان از اعراب جزیره‌ی سیسیل، متوفی به سال 560 ه.ق در "نزهت المشاق فی اختراق الافاق" می‌نگارد:(ترجمه) از دریای چین خلیج سبز که دریای پارس و ابله است منشعب می‌گردد...( 20 )"شمس الدین ابوعبدالله محمدبن ابی طالب الانصاری الدمشقی الصوفی" متوفی به سال 727 ه.ق در "نخبه الدهر فی غرایب البرو البحر" نام این دریا را به دفعات، بحر فارس و خلیج فارس آورده است. ( 21 )"شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب بن محمد النویری" از مشاهیر دنیای اسلام و مورخ بزرگ، متوفی در سال 737 ه.ق در کتاب "نهایه الادب فی فنون الادب" می‌نویسد: (ترجمه) اما خلیج فارس مثلث شکل است به صورت بادبان کشتی. ( 22 )"ابوحفص زین الدین عمر بن مظفر" معروف به "ابن الوردی" متوفی به سال 479 ه.ق، نویسنده ی" خریدت العجایب و فریدت الغرایب" می‌نویسد: (ترجمه) فصل در پیرامون دریای پارس و جزیره‌ها و شگفتی‌های آن و آن دریای پارس خوانده می‌شود و آن شعبه‌ای از دریای بزرگ هند است. ( 23 )"ابن بطوطه" جهانگرد معروف عرب، متوفی به سال 779 ه.ق در سفرنامه‌ی خود "تحفه النظار فی غرایب الامصار و عجایب الاسفار" می‌نویسد:(ترجمه) پس در خلیج بیرون از دریای پارس بر کشتی نشسته به آبادان در آمدیم. ( 24 )"حاج خلیفه" مورخ بزرگ ترک، متوفی به سال 1067 ه.ق در کتاب "جهان نما در جغرافیای عالم" که آن را به ترکی نوشته است چنین می‌آورد: (ترجمه) دریای پارس: به این دریا سینوس پرسیقوس می‌گویند به معنای خلیج پارس به مناسبت آنکه درمشرق آن فارس واقع است بدان نسبت داده می‌شود و آن را ماره پرسیقوم (دریای پارس) نیز گویند. ( 25 )در "دایره المعارف بستانی" چاپ 1883 در ماده‌ی خلیج خلیج العجمی ذکر نام می‌گردد و با درج مشخصات، می‌نویسد که مراد خلیج فارس می‌باشد. ( 26 )و این تنها معدودی از گزارشات تاریخی ، جغرافیایی و جهان گردیست که نشان دهنده‌ی نام این آبراه در دوره‌های گوناگون تاریخی می‌باشد.( 27 )بعد از رسیدن اقوام آریایی به فلات ایران و استقرار حاکمیت قاطع آنان( به خصوص هخامنشیان که از تیره‌ی پارسی از شاخه‌های قوم آریایی بودند) تا به امروز همیشه نام این آبراه با "پارس" عجین و معرف بود و هیچگاه نام دیگری بر آن، نه از جانب ایرانیان و نه از جانب دشمنان ایرانیان نهاده نشد چه در دوران قدرت ایرانیان و چه در دوران ضعف ایشان. پس چگونه در چند دهه‌ی اخیر شاهد یک تحریف بزرگ در نام این آبراه پارسی می‌باشیم ؟!!!!علل و ریشه‌های حذف نام پارس از روی آبراههیچ کنش تاریخی حتم به یقین در یک مدت زمان بسیار کوتاه زاییده نمی‌شود . مسیله‌ی حذف نام فارس و اضافه نمودن نام مجعول عرب به روی آبگیر پارس از این قایده‌ی کلی مستثنی نمی‌باشد.ادعاهای ارضی و تحریفات حقایق تاریخی از جانب حکومتهای عرب منطقه، به زمان حکومت "جمال عبد الناصر" و پس از آن حکومت‌های بعثی "سوریه" و "عراق"باز می‌گردد."ناصر" در سخنرانی‌های پرشور خود، برای نمایش دادن وسعت کشورهای عربی، از شعار (از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس) استفاده می‌کرد و این آغاز یک پان عربیسم توسط این فرمانروای شهیر مصر مقدمات جداسازی بخشهایی از خاک ایران و منظم ساختن آن به امپراطوری اعراب را در پی داشت.این سیاست در سالهای 1336 - 1337 در نقشه‌ای که در "سوریه" چاپ و به سرعت در سرزمین اعراب پخش شد هویدا گردید{خوزستان ایران در این نقشه، "عربستان الارض المحتله" نامیده شد}.در این راستا، آوریل سال 1969 م/ فروردین 1348 خ. در پی ادعای حاکمیت "عراق" به کل "اروند رود" بحران شدیدی در منطقه رخ داد که پیامد آن، آماده باش نیروهای نظامی دو کشور بود که در آن روزگار به علت ضعف نظامی حکومت بعث عراق و قدرت مند بودن ایران جنگی در نگرفت و دولتین ایران و عراق با میانجگری دولت وقت الجزایر به امضای قرارداد 1975 م/ 1353 خ. الجزیره درگیری به ظاهر به پایان رسید.اما اعراب ناشکیبانه در انتظار روشن کردن جنگی علیه ایران بودند که سرانجام درگرفت. دلیل روشن بر ادعای عراقی‌ها بر خوزستان ایران دایره المعارفی بود که به سال 1977 م/ 1355 خ تالیف گردیده بود و خوزستان را با رنگی دیگر از ایران جدا کرده بود و نام آن را عربستان نهاده بود و این ادعا در تمام نقشه‌ها و کتب جغرافیایی عراق اعم از درسی و غیر درسی رسمی و غیر رسمی کاملا هویدا بود و جنگ تحمیلی در جبهه‌ی فرهنگی، گویا یک نسل پیش آغاز گردیده بود تا مقدمه‌ی تجاوز اعراب بر ایران گردد و سرانجام این مهم در سال 1979 م / 1358 خ. با حمله‌ی گسترده‌ی عراق به ایران آغاز گردید.اما نقشه‌ی شوم اعراب با مقاومت ملی ایرانیان درهم شکست و تهاجمات فرهنگی اعراب نیز به سمت مراکز فرهنگی بین المللی برای تحریف نام خلیج فارس به خلیج عرب با تلاشهای دیپلماتیک مسیولین امر بی ثمر ماند و سارمان ملل نام مجعول خلیج عربی را مردود و چون هزاره‌های گذشته، خلیج فارس را نام این آبراه گذاشت .اما اعراب در جبهه‌ی دوم، یعنی نبرد فرهنگی به هیچ عنوان کوتاه نیامدند و راه خود را گونه‌ای دیگر ادامه دادند یعنی تحریف حقایق تاریخی به دست محققان دانشمندان خارجی در سطح بین المللی.تمام تلاش برای محو نام پارسبا توجه به اهمیت به سزای کشورهای مصر ، عراق، سوریه و کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس از نظر باستان شناسی و حفاریات و تعلق خاطر شدید موسسات آکادمیکی بین المللی به این مهم از سال 1960 - 1970 م. کشورهای عرب با نیت گسترش جنگ در جبهه‌ی فرهنگی با سیاستی کاملا حساب شده، شرطی تازه بر شرایط پیشین صدور مجوز حفاری افزودند و هییت‌های حفاری را ملزم کردند به نوشتن نام تحریف شده‌ی خلیج عربی به جای خلیج فارس. و این الزام در تمامی نقشه‌ها، نوشته‌ها و سخنرانی‌ها بود.برخی از باستان شناسان که در مصر و سوریه بودند کوشیدند مشکل را دور زنند و و کاری کنند که نیازی به بردن نام از این خلیج در نوشته‌ها و نقشه‌ها نباشد ولی آن دسته باستان شناسانی که در عراق و کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس به حفاری مشغول بودند راه گریز از خواسته‌ی اعراب را نداشتند و تنها به حذف نام فارس پرداختند و آن را خلیج نا میدند. عده‌ای از باستان شناسان زیر این فشار عربی به ایران آمدند که متاسفانه به علت عدم بستر مناسب برای پذیرش آنان، اکثرشان جذب کشور "ترکیه" شدند اما باستان شناسان جوان و جویای نام این شرط اعراب را با گشاده رویی قبول کردند و این یکی از عوامل بسیار خطر ناک به نظر می‌رسد.زیرا گزارشات آنان با نام تحریف شده‌ی خلیج عرب مقدمات حضور در اطلسهای بین المللی را فراهم می‌سازد و دیری نخواهد پایید که نام مجهول خلیج عربی در تمامی مجامع علمی، رسانه‌های گروهی بین المللی جای خلیج فارس را خواهد گرفت.( 28 ) پس کاری بسیار ژرف و بزرگ پیش رو می‌نماید....منابعخلیج فارس در نگاه ایرانیان(مجموعه مقالات) - به اهتمام انوری'امیرهوشنگ - بنیاد ایران شناسی - صص 11 - 12Atlas Historique 1 ' Antiquite ' Paris ' Presses Universitaire1953 ' p . 147 Dzc 10Kent ' Roland G .' Old Persian ' American Oriental Society ' New Haven - Connecticut 1953 ' P . 147 Dzc 10Marquart ' Eranshahr ' etc ( Berlin ' 1901 ) Arrian ' Anabasis et India ' etc . Paris ' 1865Geographie de Strabon ' traduction du Grec en francais ' 1805 ' Deuxieme livre ' pp . 357 - 362Bunbury ' .' vol . II ' Map of the World ' p . 578Historire d ' Alexander le Grand par Quinte - Curce ' traduction en francais ' Tome II ' Paris 1834 ' p . 184 ابن الفقیه - مختصر کتاب البدان - به اهتمام دخویه لیدن 1885 'ص 8 الاعلاق النفیسه' به اهتمام دخویه لیدن 1891 'ج هفتم' 84 سهراب' - عجایب الاقالیم السبعه الی نهایه العماره' ترجمه‌ی حسین قره چانلو - سوره - تهران 1376 المسالک الممالک - به اهتمام استاد دخویه - لیدن 1889 - ص 233 ناخدابزرگ شهریار رامهرمزی عجایب الهند ترجمه‌ی محمد ملک زاده انتشارات بنیاد فرهنگ ایران تهران 1348 ص 32 مسالک و ممالک - به اهتمام استاد دخویه - لیدن 1927 ص 28 مروج الذهب به اهتمام باربیه دومینار' پاریس 1861 'ج 1 ' ص 238 البدء و التاریخ ' به اهتمام کلمان هوار ' پاریس 1907 ' ج 4 ' ص 58 التفهیم لاوایل صناعه التجیم ' به اهتمام استاد جلال همایی' تهران 1318 'ص 167 حدودالعالم ' از روی نسخه‌ی عکسی تومانسکی' به اهتمام بارتولد' چاپ لنگراد و به اهتمام سید جلال الدین تهرانی ' 1312 ' ص 8 ابواب فی الصین و الترک منتخبه من کتاب طبایع الحیوان ' به اهتمام مینورسکی ' لندن 1942 ' ص 16 نزهت المشتاق ' رم 1878 'ص 9 دمشقی ' شمس الدین ابوعبدالله محمدبن ابی طالب الانصاری' نخبه الدهر فی غرایب البرو البحر' ترجمه سید حمید طبیبیان' اساطیر'تهران 1382 نویری ' احمد بن عبدالوهاب ' نهایت الارب ' الکتب ' قاهره 1933 ' ج 1 ' ص 244 خریدت العجایب ' قاهره 1303 ' ج 1 ' ص 91 رحلت ابن بطوطه ' مصر 1322 ' ج 2 ' ص 139 ابن بطوطه ' سفرنامه ' ترجمه‌ی محمدعلی موحد ' بنگاه ترجمه و نشر کتاب ' تهران 1348 ' ج 1 ' ص 199 حاج خلیفه ' جهان نما ' استانبول 1145 ' ص 457 دایرت المعارف البستانی ' بیروت ' 1883 ' ج 7 ' ص 457 برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به: مشکور'محمد جواد ' (( نام خلیج فارس )) ' مجموعه مقالات خلیج فارس ' مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی ' تهران 1369 ' صص 11 - 27 برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به: مجیدزاده یوسف' ( نام خلیج فارس و باستان شناسان خارجی)' مجله‌ی نشر دانش ' سال سیزدهم. شماره‌ی ششم ' مهر و آبان 1372
معرفی کتاب تمدن خفته و جادوی سیاه درباره کتابکتاب تمدن خفته که جلد نخست آن با عنوان جادوی شیطان نام گذاری شده است، رمانی فانتزی و حماسی درباره ی اساطیر و خدایان ایران باستان و شاهنامه است.پسری که تازه پا به دوران جوانی گذاشته به خاطر عشق و عطش ذاتی‌اش درباره‌ی تاریخ ایران باستان و قهرمانان شاهنامه، به واسطه‌ی یک توفیق اجباری راهی سفری فراطبیعی به جهان موازی می شود. به گفته‌ی فرشته‌ی نگهبانی که در این سفر راهنمای اوست، این پسر انتخاب شده تا شاهدی باشد بر فراز و فرود نیاکان خویش که چگونه تمدنی به نام ایران را ساختند.این سفر تجربه‌‌های تلخ و شیرین زیادی برایش دارد. تجربه‌ی مصاحبت با قهرمانان، تجربه‌ی اولین عشق، تجربه‌ی آموختن و عبرت گرفتن، تجربه‌ی دیدن موجودات فراطبیعی و صدها تجربه‌ای که قرار است علم و آگاهی او را افزون کند. گاهی این سفر چنان سخت و زجر آور می شود که تا چند قدمی مرگ پیش می رود اما این موهبتی است که نصیب او شده برای ارتقای روح والا و ذهن کنجکاوش..از زبان نویسندههمیشه فیلم های تاریخی و فانتزی برایم جذاب و دیدنی بوده اند، مخصوصا فیلم هایی با مضمون اسطوره ای و حماسه سازان تاریخی یک ملت، فیلم‌هایی درباره‌ی هرکول، آشیل، شاه آرتور و صدها فیلم مرتبط دیگر درباره‌ی سرزمین‌های باستان و قهرمانان آنان. اما در مورد تاریخ باستان و اساطیر ایران فیلم و یا رمان پرمخاطبی را سراغ نداشتم، اگرچه پژوهش‌ها و مقالات ارزشمندی درمورد داستان‌های شفاهی، اساطیر، تاریخ و تمدن باستان ایران و شاهنامه صورت گرفته است که بسیار ارزشمند و خواندنی است.شاید یک سال پیش بود که در کلاس انواع ادبی از دروس رشته‌ی زبان آلمانی، در مورد اشعار حماسه‌ی نیبلونگ‌ها ( Nibelungenlied Heldenepos ) بحث می‌کردیم که من به استاد (خانم دکتر رحمانی) گفتم: فیلم زیبایی در مورد این حماسه به نام نفرین حلقه ( the curse of the ring ) دیده‌ام. این حرف استاد را هرگز فراموش نمی کنم که فرمودند: بچه‌ها، این حماسه‌های که ما درباره‌ی آن می خوانیم ده هزار بیت است، اما شاهنامه‌ی فردوسی نزدیک به شصت هزار بیت است و می توان گفت طولانی‌ترین، درام‌ترین و شاید زیباترین حماسه ی دنیاست اما، "غریب" است. برخی ایرانیان، از شاهنامه فقط نام رستم و سهراب را می شناسند و دیگر هیچ ..در آن لحظه فکری به ذهنم رسید که شاید من به عنوان فرد کوچکی از جامعه ی بزرگ فارسی زبان، بتوانم رمانی در این زمینه بنویسم و قدمی در راه شناساندن قهرمانان و اسطوره های ایران باستان به فرزندان این سرزمین بردارم.پس بیشتر شاهنامه و داستان‌های اساطیری ایران را مطالعه کردم و به خاطر گسترده بودن آنها تصمیم گرفتم یک رمان چند جلدی به نام " تمدن خفته" که اینک جلد اول آن به نام "جادوی شیطان" پیش روی شما عزیزان است را به رشته‌ی تحریر درآوردم. امید است که از آن لذت ببرید و این کتاب بهانه‌ای باشد برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه.شاهنامه علاوه بر داستان‌های زیبا و گاهی تخیلی‌اش، قطعا تاریخ ایران است. و یکی از بهترین منابع تاریخی از دوران باستان تا پیش از اسلام به شمار می رود. اما علت نبودن نام برخی سلسله‌ها و پادشاهان آن دوران به خاطر منابعی بوده است که حکیم فردوسی از آنها برای تدوین شاهنامه بهره جسته است، که مهمترین آنها: شاهنامه‌ی ابومنصوری، خدای نامه‌ی روزبه (ابن مقفع)، اسکندرنامه‌ی عبدالسلام ابن ابراهیم، پند نامه‌های پهلوی و روایات راویان آن دوران بوده است. در آن دوران که هنوز کتیبه‌های هخامنشی و آشوری خوانده و ترجمه نشده بود و بسیاری از نام‌ها و داستان‌ها از فارسی باستان به پهلوی و از پهلوی به عربی دچار تغییر شده بودند، قطعا نام اشخاص و بسیاری از شهرها که در شاهنامه آمده است با چیزی که ما امروز می شناسیم، متفاوت است.همان طور که واقف هستید اساطیر مکان و زمان خاصی ندارند، پس آوردن نام برخی شهرهای باستانی و یا اقوامی که به دوره‌ی زمانی خاصی تعلق دارند، قطعا مطابقت با زمان و مکان آن اسطوره ندارد و بر اساس فرضیاتی است که در برخی مقالات و تحقیقات صورت گرفته است. این نام‌ها برای جذابیت بیشتر داستان و اطلاعاتی در مورد تاریخ باستان به کار گرفته شده است.نام اشخاصی که در کتاب آورده شده، بیشتر بر اساس شخصیت‌های شاهنامه و اساطیر ایرانی است. اما برخی نام‌ها مثل: آتوسا، گرگین، مهرداد، مهرینا، پریچهر، آذر، ریان و آخشیج، شخصیت‌های فرضی و زاییده‌ی تخیل نویسنده است. امید است با خواندن این رمان، عشق و علاقه به تاریخ چندین هزارساله ی این سرزمین در وجود خوانندگان عزیز نهادینه شود و در آینده قدم‌های بزرگتری در این راه برداشته شود.کتاب "تمدن خفته و جادوی شیطان" به قلم محدثه داداشی در 140 صفحه به شمارگان 700 نسخه و به قیمت 45 هزار تومان از سوی نشر زرین اندیشمند روانه بازار نشر شده است.
میدان هیپودروم استانبول - % d9 % 87 % db % 8c % d9 % be % d9 % 88 % d8 % af % d8 % b1 % d9 % 88 % d9 % 85 - % d8 % a7 % d8 % b3 % d8 % aa % d8 % a7 % d9 % 86 % d8 % a8 % d9 % 88 % d9 % 84 / میدان هیپودروم که در منطقه فاتح قرار دارد،دارای نام‌های متفاوتی میباشد که در ادامه با نام‌های این مکان فوق تاریخی با اشنا خواهیم شد.میدان سلطان احمد استانبول در زمان امپراطوری بیزانس‌ها مرکز اجتماعات، سیرک،برنامه‌های ورزشی شهر قسطنطنیه (استانبول امروزی)بوده است. و هنوز قطعاتی از آثار بیزانسی در آن به چشم می‌خورد.یکی از دلایلی که عده‌ای این میدان را آت میدان( at meydani )مینامند آن است که در زمان بیزانس‌ها نام این میدان هیپودروم بود این اسم یک واژه یونانی میباشد که از دو بخش هیپو به معنای اسب و دروم به معنای میدان تشکیل شده است.گرچه بسیاری از مردم هیپودروم را نشانه‌ای از روزگاه اوج قسطنطنیه به عنوان پایتخت امپراطوری روم‌ها میشناسند. اما جالب است بدانید، که در حقیقت هیپودروم استانبول قدمتی بیشتر از این امپراطوری دارد.اولین هپودروم در استانبول،در سال 203 میلادی در زمانی ساخته شد، که نام این شهر بیزانتیوم بود.امپراطور سپیتیموس سرووس در همین سال دستور بازسازی، مرمت و گسترش شهر را داد،و هیپودروم را محلی برای مسابقات اسب دوانی،ارابه رانی و سایر تفریحات برگزید.امپراطور کنستانتین کبیر در سال 324 میلادی تصمیم گرفت که پایتخت امپراطوری خود را از(رم)به بیزانتیوم (استانبول امروزی) منتقل کند ، و نام شهر را(رم جدید)بگذارد. و این نام گذاری دیری نپایید و همه مردم این شهر را با نام قسطنطنیه (کنستانتینوپل شهر کنستانتین) شناختند.امپراطور رومی برای آماده کردن شهردست به گسترش آن زد.و بازسازی هیپودروم یکی از تعهداتش در این راستا بود چرا که در زمان امپراطوری روم و بیزانس‌ها اسب دوانی و ارابه رانی تفریحات مورد علاقه مردم به شمار میرفت و در شهرهای رومی و یونانی میدان‌های به این منظور ساخته میشد.به گفته مورخین : هیپودروم ساخته کستانتین با حدود 450 متر طول و 130 متر عرض ظرفیت کافی برای 100 هزار تماشاگر را داشته است.برنامه‌های که در هیپودروم برگذار میشدند تنها یک مسابقه‌ی ورزشی نبودند،بلکه به عنوان موقعیتی کمیاب و ویژه شمرده می‌شدند زیرا مردم میتوانستند همراه با امپراطور در یک برنامه حضور یابند و امپراطور را از نزدیک ببینند!! این میدان که به صورت U ساخته شده است اتاق مخصوص امپراطور (کاتیسما)در انتهای شرقی آن قرار داشته است،تنها کسانی که می‌توانستند با عبور از گذرگاه مخصوص از کاخ بزرگ مستقیم به میدان هیپودروم آمده و در اتاق مخصوص مستقر شوند امپراطور و خانواده‌ی سلطنتی بودند.میدان هیپودروم در طول دوران امپراطوری بیزانس مرکز زندگی اجتماعی شهر بود،هزاران نفر از مردم و مقامات امپراطوری بیزانس مبهوت تماشای مسابقه‌ی اسب دوانی و ارابه رانی میشدند که این مسابقه میان چهار گروه برگذار میشد،هر کدام از این چهار گروه،از سوی یکی از اعضای مجلس سنای روم یا بیزانس مورد حمایت قرار می‌گرفتند.هر کدام از این احزاب علاوه بر ویژگی‌های سیاسی و مذهبی رنگ خاص خود را نیز داشتند.رقابت ارابه رانان سبز،آبی،سرخ و سفیدپوش در هیپودروم به عنوان نشانه‌ای از رقابت میان این گروه‌های سیاسی نیز دانسته میشد.گاه این رقابتها بالا می‌گرفت و به شورش و یا جنگ در شهر تبدیل میشد.در سال 532 میلادی میان دو گروه آبی و سبز شورشی در گرفت و 30 هزار تن در این شورش کشته شدن و کلیسای هاجیا صوفیای دوم به آتش کشیده شد.پس از این شورش هاجیا صوفیای کوچک در کنار کلیسای اصلی هاجیا صوفیا بازسازی شد که امروزه در استانبول موجود است،زمانی که قسطنطنیه (استانبول)توسط نیروهای ترک فتح،تبدیل به پایتخت امپراطوری عثمانی شد،هیپودروم رو به نابودی و ویرانی رفت،دلیل این نابودی آن بود که سلاطین عثمانی هیچ علاقه‌ای به مسابقات ورزشی رومی‌ها نداشتند و همین باعث شد که در طی قرن‌ها هیپودروم باشکوه به ویرانه‌ای نیز تبدیل شود.هم اکنون چیز زیادی از این بنا برای دیدن باقی نمانده است و فقط قسمت‌های از دیوارهای بخش جنوبی هنوز پابرجاست. البته در منطقه‌ای که میدان اسب نام دارد و هیپودروم در آن واقع شده است بناهای تاریخی زیادی به یادگار مانده است از جمله یک فواره در بخش شمال غربی که توسط ویلیام دوم،پادشاه آلمان در سال 1898 به پادشاه عثمانی هدیه شده است.ابلیسک مصری و همچنین ستون مار که از دهلی کنستانتیمن به این مکان منتقل شد و یک ابلیسک سنگی که در اصل پوشش برنزی و طلاکاری شده داشته که در سال 1204 توسط سربازان حاظر در جنگ صلیبی دزدیده شده است از دیگر آثار تاریخی این مجموعه به شمار میرود.
بهترین فیلم و سریال‌های هندی از همان دوران که نوارهای VHS را لای نایلون سیاه و زیر پیراهن قایم می‌کردیم و داشتن دستگاه ویدیو در خانه‌ها حکم کیمیا را داشت تا امروز که می‌توان تمامی محصولات سینمایی تمامی کشورها را در گوشی تلفن همراه تماشا کرد سینمای هند همواره جزو محبوب‌ترین گونه‌های سینمایی است که مخاطبان بسیار گسترده‌ای در کشور دارد.کمتر ایرانی ای است که فیلم‌های شعله و قانون را به یاد نیاورد و با قهرمان هایش همزادپنداری نکرده باشد. به همه اینها اضافه کنید محبوبیت ستاره‌های سینمای بالیوود را که در تمام دنیا طرفداران پر و پا قرصی دارند و در ایران نیز به فراخور فیلم هایی که مطرح می‌شود بخشی از جامعه با یکی از ستاره‌های بالیوودی همراه می‌شود.شاهرخ خان، آمیتاب باچان، امیر خان و .. جزو چهره‌های محبوب سینمای هند هستند که در ایران هم طرفداران سفت و سختی دارند. فیلم‌هندی با ورودشان سرتاسر آسیای جنوبی، خاورمیانه بزرگ، آسیای جنوب شرقی و شوروی سابق را تحت سیطره خویش درآوردند.سینما در هند به عنوان یک رسانه به سرعت محبوبیتی عمومی یافت به شکلی که سالانه بیش از 1000 فیلم به زبان‌های مختلف هندی در این سینما تولید می‌شود.این سینما در کشورهایی چون انگلستان و ایالات متحده آمریکا، از میان مهاجران، مخاطبانی بین‌المللی با زبان‌های مختلف یافته‌است. داداصاحب پالکی پدر سینمای هند است.جایزه داداصاحب پالکی پرطرفدارترین و معتبرترین جایزه سینمای هند است که به افتخار نام او از سال 1969 توسط دولت هند و برای یک عمر فعالیت هنری، اهدا می‌شود.صنعت سینمای هند در طول چند دهه اخیر به رشد بسیاری رسیده است و توانسته است همسو با فرهنگ شرق و نشان دادن نوع دیگری از سبک زندگی در کنار هالیوود مخاطبان بسیاری را در دنیا جذب خود کند.امروزه رشد و توسعه پلتفرم‌های نمایش خانگی باعث شده است دسترسی به آثار روز سینمای جهان آسانتر شده و مخاطب بتواند هر محصولی را مناسب با ذایقه خود به راحتی پیدا کند.پلتفرم فیلیمو آثار روز سینمای هند را با دوبله اختصاصی در دسترس مخاطبان قرار داده است و عاشقان سینمای بالیوود در دنیای رنگ و نور و قصه‌های مهیج غرق می‌شوند.فیلم ساهو در سال 2019 ساخته شده است. این فیلم محصول کشور هند و در ژانر اکشن و ماجراجویی است. در این فیلم پرابهاس، شاردا کاپور، جکی شروف، نیل نیتین موکش، مرلی شرما , آرون ویجای به هنرمندی پرداخته‌اند.فیلم 2 ٫ 0 به کارگردانی اس.شانکار در سال 2018 ساخته شده است. این فیلم محصول کشور هند و در ژانر اکشن و علمی تخیلی می‌باشد. در این فیلم راجینیکانث، آکشی کومار، امی جکسون، عادل حسین , سودهانشو پاندی به هنرمندی پرداخته‌اند.دکتر واسیگاران و دستیار اندروید او نیلا، برای حل این مساله که موبایل‌ها به طرز مشکوکی از دست صاحبانشان در چینای فراخوانده شدند. واسیگاران، ربات مورد اعتمادش چیتی را فرامی خواند تا قدرت مافوق طبیعی و پرنده شکل پاکشیراجان را دفع کند.فیلم ای کی در مقابل ای کی به کارگردانی ویکرامادیتا موتوان در سال 2020 ساخته شده است. این فیلم محصول کشور هند و در ژانر اکشن و پلیسی معمایی است. در این فیلم آنیل کاپور، آنورانگ کاشیاپ، سونم کاپور، هارشواردان کاپور، بانی کاپور , یوگیتا بیهانی به هنرمندی پرداخته‌اند.این فیلم به کارگردانی ویکرامادیتیا موتواته در سال 2020 توسط کشور هند در ژانر اکشن ساخته شده است. آنیل کاپور در این فیلم حضور دارد. یک فیلمساز دختر یک ستاره سینما را می‌رباید و در حالی که ستاره به دنبال دخترش می‌رود، کارگردان این جستجوی ناامیدانه را موضوع فیلم بعدی خود قرار می‌دهد.فیلم اتوبان به کارگردانی امتیاز علی در سال 2014 ساخته شده است. این فیلم محصول کشور هند و در ژانر خانوادگی و عاشقانه است. در این فیلم آلیا بات، راندیپ هودا، دیرگش کومار، پرادیپ ناگار، همانت ماتور , شکیل خان به هنرمندی پرداخته‌اند.فیلم اتوبان به کارگردانی امتیاز علی در سال 2014 توسط کشور هند در ژانر عاشقانه ساخته شده است. عالیا بهات در این فیلم حضور دارد. این فیلم برنده جایزه جشنواره جهانی موسیقی هند و جایزه استاردوست و فیلم فیر هند شده است. چند روز قبل از مراسم عروسی، زن جوانی خود را در چنگال یک آدم ربا می‌یابد. او بطرز عجیبی شروع به برقرار کردن یک رابطه‌ی خاص با این آدم ربا می‌کند.فیلم شب‌های کومبلنگی به کارگردانی مدوو سی نارایانن در سال 2019 ساخته شده است. این فیلم محصول کشور هند و در ژانر کمدی و خانوادگی است. در این فیلم شین نیگام، سوبین شهیر، فهاد فاضل، سرینات باسی، مثیو توماس , آنا بن به هنرمندی پرداخته‌اند.منبع: گهر